پرسش وپاسخ

در آیات و روایات، در باب اهمیت جهاد، فضایل زیادی بیان شده است به‌عنوان نمونه: فضیلت اختصاص درب ویژه‌ای در ورود به بهشت برای مجاهدان، ثواب شهید و..

پرسش:

ارزش و اهمیت جهاد در راه خدا ازنظر روایات چیست و چه فضیلتی دارد؟

پاسخ:

جهاد به‌عنوان یکی از فروعات دین اسلام، به معنای مبارزه در راه خدا با جان و مال، در نبرد با مشرکان و باغیان و به هدف اعتلای اسلام و برپاداشتن شعائر آن است. در آیات قرآن و احادیث معصومان علیهم‌السلام، در باب اهمیت جهاد، فضایل زیاد بیان شده و این تلاش فی سبیل الله یکی از فروعات دین اسلام به شمار می‌رود؛ نوشته پیش رو به‌جایگاه و ارزش و اهمیت جهاد در روایات می‌پردازد.

اهمیت و ارزش جهاد در روایات

روایاتی بسیار در عظمت و اهمیت جهاد در راه خدا وارد شده ‌است که به‌عنوان نمونه برخی از آن‌ها آورده می‌شود:

1. خیر بودن جهاد

امام صادق علیه‌السلام از رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله نقل فرمودند:

‏ «الْخَیْرُ کُلُّهُ فِی السَّیْفِ وَ تَحْتَ ظِلِّ السَّیْفِ وَ لَا یُقِیمُ النَّاسَ إِلَّا السَّیْفُ وَ السُّیُوفُ مَقَالِیدُ الْجَنَّهِ وَ النَّار؛ِ (1) تمام خیر در شمشیر و زیر سایه شمشیر است و مردم جز با شمشیر راست نمی‌شوند و شمشیرها، کلیدهای بهشت و دوزخ‌اند

 فیض کاشانی در شرح این روایت می‌نویسد: همانا تمام خیر و خوبی در شمشیر و زیر سایه شمشیر است، زیرا با آن کافران اسلام می‌آورند، با آن بدکاران اصلاح می‌شوند، با آن امور مردم به دلیل شدت نبرد در آن سامان می‌یابد، با آن به شهدا پاداش داده می‌شود، با آن بر دشمنان پیروزی حاصل می‌شود، با آن مسلمانان غنیمت به دست می‌آورند و سرزمین‌ها به آن‌ها بازگردانده می‌شود، با آن ترسندگان ایمنی می‌یابند و با آن مؤمنان خدا را عبادت می‌کنند. (2)

همچنین حلبى از امام صادق علیه‌السلام نقل می‌کند:

 «إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ بَعَثَ‏ رَسُولَهُ‏ بِالْإِسْلَامِ إِلَى النَّاسِ عَشْرَ سِنِینَ فَأَبَوْا أَنْ یَقْبَلُوا حَتَّى أَمَرَهُ بِالْقِتَالِ فَالْخَیْرُ فِی السَّیْفِ وَ تَحْتَ السَّیْفِ وَ الْأَمْرُ یَعُودُ کَمَا بَدَأَ؛ (3) خداوند عزّ و جلّ‌، به‌واسطه پیامبرش، اسلام را براى مردم فرستاد و تا ده‌سال از پذیرفتن آن سر باز زدند تا آنگاه‌که خداوند به او دستور مبارزه و جنگ داد؛ بنابراین خیر و صلاح در شمشیر و در زیر (سایه) آن است و این کار (یعنى پذیرش اسلام) همان‌گونه که در ابتدا با شمشیر و جنگ به دست آمد دوباره نیز (در زمان امام قائم علیه‌السلام) تکرار خواهد شد.

2. اختصاص درب ویژه در بهشت به جهاد

امام صادق علیه‌السلام به نقل از رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله فرمود:

 «لِلْجَنَّهِ بَابٌ یُقَالُ لَهُ بَابُ الْمُجَاهِدِینَ یَمْضُونَ إِلَیْهِ فَإِذَا هُوَ مَفْتُوحٌ وَ هُمْ مُتَقَلِّدُونَ بِسُیُوفِهِمْ وَ الْجَمْعُ فِی الْمَوْقِفِ‏ وَ الْمَلَائِکَهُ تُرَحِّبُ بِهِمْ ثُمَّ قَالَ فَمَنْ تَرَکَ الْجِهَادَ أَلْبَسَهُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ ذُلًّا وَ فَقْراً فِی مَعِیشَتِهِ وَ مَحْقاً فِی دِینِهِ‏ إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ أَغْنَى أُمَّتِی بِسَنَابِکِ خَیْلِهَا وَ مَرَاکِزِ رِمَاحِهَا؛ (4)

 بهشت درى به نام دَر مجاهدان دارد که جهادگران به‌سوی آن می‌روند و آن در باز می‌شود. آن‌ها درحالی‌که شمشیرها را بر خود بسته‌اند به سمت آن در می‌آیند و مردم براى حسابرسى ایستاده‌اند و فرشتگان به آنان خوش‌آمد می‌گویند. آنگاه حضرتش فرمود: هرکس جهاد و مبارزه را رها کند، خداوند لباسى از خوارى و فقر در زندگانى او و نابودى در دینش بر او می‌پوشاند. همانا خداوند عزّ و جلّ‌ امّت مرا، با سُم اسبان و نوک نیزه‌هایشان بی‌نیاز کرد

 همچنین امیرالمؤمنین علی علیه‌السلام فرمودند:

 «أَمَّا بَعْدُ فَإِنَّ الْجِهَادَ بَابٌ‏ مِنْ أَبْوَابِ الْجَنَّهِ فَتَحَهُ اللَّهُ لِخَاصَّهِ أَوْلِیَائِهِ وَ سَوَّغَهُمْ کَرَامَهً مِنْهُ لَهُمْ وَ نِعْمَهٌ ذَخَرَهَا؛ (5) امّا بعد؛ به درستی که جهاد و مبارزه، دَرى از درهاى بهشت است که خداوند براى دوستان خاص خود گشوده است و احترام و نعمتى براى آنان قرار داده و ذخیره کرده است

3. مرکب در بهشت

امام صادق علیه‌السلام از رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله نقل فرمودند:

 «خُیُولُ الْغُزَاهِ فِی الدُّنْیَا خُیُولُهُمْ فِی الْجَنَّهِ وَ إِنَّ أَرْدِیَهَ الْغُزَاهِ لَسُیُوفُهُمْ وَ قَالَ النَّبِیُّ صلی‌الله‌علیه‌وآله أَخْبَرَنِی جَبْرَئِیلُ علیه‌السلام بِأَمْرٍ قَرَّتْ بِهِ عَیْنِی وَ فَرِحَ بِهِ قَلْبِی قَالَ یَا مُحَمَّدُ مَنْ غَزَا مِنْ أُمَّتِکَ فِی سَبِیلِ اللَّهِ فَأَصَابَهُ قَطْرَهٌ مِنَ السَّمَاءِ أَوْ صُدَاعٌ کَتَبَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ لَهُ شَهَادَهً؛ (6)

 اسبان جنگجویان در دنیا، در بهشت نیز از آنِ آنان خواهند بود و به راستى عباى جنگجویان، شمشیرهاى آنان خواهد بود. پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله فرمود: جبرئیل چیزى را برایم گزارش داد که چشمم روشن شد و دلم شاد گشت. او گفت: اى محمّد! هرکدام از امّت تو در راه خدا مبارزه کند و در این راه قطره ‌بارانی از آسمان بر او فروریزد، یا در سرش دردى احساس کند، خداوند عزّ و جلّ‌ برایش [ثواب] شهادت را می‌نویسد

4. غنیمت بردن

امام صادق علیه‌السلام فرمود: رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله فرمود:‏

 «جَاهِدُوا تَغْنَمُوا؛ (7) جهاد و مبارزه کنید، غنیمت به دست می‌آورید؛ بنابراین یکی از برکات جهاد با دشمنان اسلام، به دست آوردن غنائم برای اداره جامعه اسلامی و حتی زندگی مسلمانان است

5. بهترین اعمال

ابن محبوب گوید:

 «أَنَّ أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ علیه‌السلام خَطَبَ یَوْمَ الْجَمَلِ ... أَیُّهَا النَّاسُ إِنَّ الْمَوْتَ لَا یَفُوتُهُ الْمُقِیمُ وَ لَا یُعْجِزُهُ الْهَارِبُ لَیْسَ عَنِ الْمَوْتِ مَحِیصٌ وَ مَنْ لَمْ یَمُتْ یُقْتَلْ وَ إِنَّ أَفْضَلَ الْمَوْتِ الْقَتْلُ وَ الَّذِی نَفْسِی بِیَدِهِ لَأَلْفُ ضَرْبَهٍ بِالسَّیْفِ أَهْوَنُ عَلَیَّ مِنْ مِیتَهٍ عَلَى فِرَاشٍ؛ (8)

 همانا امیر مؤمنان على علیه‌السلام در روز جنگ جمل خطبه‌ای ایراد نمود و پس از حمد و ثناى الهى فرمود: ... اى مردم! واقعیّت آن است که هرکسی که بایستد از مرگ در امان است و نه کسى که از آن بگریزد مرگ را ناتوان می‌کند؛ چاره‌ای از مردن نیست و هرکس نمیرد کشته خواهد شد و بافضیلت‌‌ترین انواع مرگ، کشته شدن است. به آن‌که جانم در دست اوست! به‌طورقطع، هزار ضربه با شمشیر (که بر من وارد شود) برایم از مردن در بستر آسان‌تر است

 ابو بصیر گوید: به امام صادق علیه‌السلام عرض کردم:

 «أَیُ‏ الْجِهَادِ أَفْضَلُ‏ قَالَ مَنْ عُقِرَ جَوَادُهُ وَ أُهَرِیقَ دَمُهُ فِی سَبِیلِ اللَّهِ؛ (9)

 چه جنگى بافضیلت‌‌تر از جهادهاى دیگر است‌؟ فرمود: این‌که کسى درراه خدا اسبش کشته شود و خون خودش نیز ریخته شود

همچنین امام صادق علیه‌السلام فرمود: پیامبر اکرم صلی‌الله‌علیه‌وآله فرمود: «فَوْقَ کُلِّ ذِی بِرٍّ بَرٌّ حَتَّى یُقْتَلَ فِی سَبِیلِ اللَّهِ فَإِذَا قُتِلَ فِی سَبِیلِ اللَّهِ فَلَیْسَ فَوْقَهُ بِرٌّ؛ (10)

 بالاتر از هر نیکوکارى نیکى دیگرى نیز وجود دارد تا آنگاه‌که انسان در راه خدا کشته شود که در این صورت، اگر در راه خدا کشته شود، بالاتر از آن دیگر نیکى وجود ندارد

 منصور بن حازم گوید: به امام صادق علیه‌السلام عرض کردم:

 «أَیُّ الْأَعْمَالِ‏ أَفْضَلُ‏ قَالَ الصَّلَاهُ لِوَقْتِهَا وَ بِرُّ الْوَالِدَیْنِ وَ الْجِهَادُ فِی سَبِیلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ؛ (11)

 چه اعمالى بهتر است‌؟ فرمود: نماز در وقت و نیکى با پدر و مادر و جهاد در راه خداى عز و جل

 همچنین امام صادق علیه‌السلام فرمود:

 «الْجِهَادُ أَفْضَلُ‏ الْأَشْیَاءِ بَعْدَ الْفَرَائِضِ؛‏ (12)

 جهاد و مبارزه پس از فرایض (نمازهای پنج‌گانه) با فضیلت‌ترین کارهاست

6. لباس تقوا و درع حصین بودن

ابو عبدالرحمان سلمى گوید: امیرالمؤمنین علیه‌السلام فرمودند:

 «أَمَّا بَعْدُ ... وَ الْجِهَادُ هُوَ لِبَاسُ التَّقْوَى وَ دِرْعُ اللَّهِ الْحَصِینَهُ وَ جُنَّتُهُ الْوَثِیقَهُ فَمَنْ تَرَکَهُ رَغْبَهً عَنْهُ أَلْبَسَهُ اللَّهُ ثَوْبَ الذُّلِّ وَ شَمِلَهُ الْبَلَاءُ وَ فَارَقَ الرِّضَا وَ دُیِّثَ بِالصَّغَارِ وَ الْقَمَاءَهِ وَ ضُرِبَ عَلَى قَلْبِهِ بِالْأَسْدَادِ وَ أُدِیلَ الْحَقُّ مِنْهُ بِتَضْیِیعِ الْجِهَادِ وَ سِیمَ الْخَسْفَ وَ مُنِعَ النَّصَفَ ...؛ (13)

 امّا بعد؛ ... جهاد؛ همان لباس تقوا، سپر محکم الهى و بهشت تضمین شده اوست. پس هرکه آن را ترک کند، خداوند به او لباس ذلّت و عبایى از بلا و مصیبت می‌پوشاند و پیوسته ناخشنود خواهد بود و کوچک و بی‌ارزش می‌شود و راه‌ها بر قلب او بسته می‌شود و نمی‌داند باید از کدام راه برود و چون جهاد را ضایع کرده است از دشمنش شکست می‌خورد و حکومت از او گرفته می‌شود و به ذلّت و خوارى گرفتار شده و به عدالت با او رفتار نمی‌شود.

7. صلاح و عزت دین و دنیا

از امیر مؤمنان علیه‌السلام نقل شده است:

‏ «إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ فَرَضَ الْجِهَادَ وَ عَظَّمَهُ وَ جَعَلَهُ نَصْرَهُ‏ وَ نَاصِرَهُ‏ وَ اللَّهِ مَا صَلَحَتْ دُنْیَا وَ لَا دِینٌ إِلَّا بِهِ؛ (14)

 درواقع، خداوند عزّ و جلّ‌، جهاد و مبارزه را فرض (واجب حتمى) قرار داد و آن را کارى عظیم به‌حساب آورد و یارى و یاور خود قرار داد. به خدا سوگند! هیچ کار دنیایى، جز با مبارزه و جهاد اصلاح نمی‌شود

 همچنین فرمودند:

 «إِنَّ الْجِهَادَ أَشْرَفُ الْأَعْمَالِ بَعْدَ الْإِسْلَامِ وَ هُوَ قِوَامُ‏ الدِّینِ‏ وَ الْأَجْرُ فِیهِ عَظِیمٌ مَعَ الْعِزَّهِ وَ الْمَنَعَهِ وَ هُوَ الْکَرَّهُ فِیهِ الْحَسَنَاتُ وَ الْبُشْرَى بِالْجَنَّهِ بَعْدَ الشَّهَادَهِ وَ بِالرِّزْقِ غَداً عِنْدَ الرَّبِّ وَ الْکَرَامَهِ-یَقُولُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ- "وَ لا تَحْسَبَنَّ الَّذِینَ قُتِلُوا فِی سَبِیلِ اللَّهِ‏" (15) الْآیَهَ؛ (16)

 جهاد، با شرافت‌ترین کارها پس از اسلام آوردن به شمار می‌آید، قوام و پایدارى دین است و پاداش این کار، بزرگ است. علاوه بر این، عزّت و حفاظت می‌آورد و حسنات و نیکی‌ها در آن صد هزار برابر می‌شود و بشارت به بهشت پس از شهادت و روزى فردا نزد پروردگار و کرامت الهى است. خداوند عزّ و جلّ‌ می‌فرماید:

 به‌هیچ‌وجه کسانى را که در راه خدا کشته شدند، مردگان حساب مکن، بلکه زنده‌اند و نزد پروردگارشان روزى خورانند

همچنین امام علی علیه‌السلام فرمودند:

 «ـ فی مُقاتلهِ صِفّینَ لمّا غَلَبَ أصحابُ معاویهَ على الفراتِ ـ: قَدِ اسْتَطعَموکُمُ القِتالَ، فأقِرُّوا على مَذَلَّهٍ و تأخِیرِ مَحَلَّهٍ، أو رَوُّوا السُّیوفَ مِن الدِّماءِ تَرْوَوا مِن الماءِ، فالمَوتُ فی حَیاتِکُم مَقْهورِینَ و الحَیاهُ فی مَوتِکُم قاهِرِینَ؛ (17)

 در جنگ صفین آنگاه‌که سپاه معاویه آب فرات را در اختیار گرفت ـ فرمود: [با این کارشان] از شما خواستند تا دست به جنگ بگشایید؛ اینک شما یا به خوارى تن دهید و منزلت شجاعت و شرافت را از دست نهید، یا شمشیرها را از خون‌ها سیراب کنید تا از آب سیراب شوید؛ چه، اگر زنده بمانید، امّا شکست خورده باشید، در حقیقت مرده‌اید و اگر بمیرید، امّا پیروز شوید، در حقیقت زنده‌اید

8. میراث مَجد و شرافت

مسعده بن صدقه گوید: امام صادق علیه‌السلام از رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله نقل فرمودند:‏

 «اغْزُوا تُورِثُوا أَبْنَاءَکُمْ مَجْداً؛ (18)

 بجنگید تا براى فرزندان خود مجد و افتخار به ارث بگذارید؛»

 بنابراین، فرزندان به خاطر جهاد و مبارزه و زیر بار ظلم نرفتن پدران و گذشتگان خود افتخار و احساس غرور دارند.

9. سیاحت مؤمن

از عثمان بن مظعون روایت است که گفت:

 «قُلْتُ لِرَسُولِ اللَّهِ صلی‌الله‌علیه‌وآله إِنَّ نَفْسِی تُحَدِّثُنِی بِالسِّیَاحَهِ وَ أَنْ أَلْحَقَ بِالْجِبَالِ قَالَ یَا عُثْمَانُ لَا تَفْعَلْ فَإِنَّ سِیَاحَهَ أُمَّتِی الْغَزْوُ وَ الْجِهَادُ؛ (19)

 به رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله گفتم: نفس من به من می‌گوید که سفر کنم و به کوه‌ها بروم. فرمود: ای عثمان، این کار را نکن، زیرا سفر امت من فتح و جهاد است

10. جهاد با مال و زبان

امام على علیه‌السلام فرمودند:

 «اللَّهَ اللَّهَ فِی الْجِهَادِ بِأَمْوَالِکُمْ‏ وَ أَنْفُسِکُمْ وَ أَلْسِنَتِکُمْ فِی سَبِیلِ اللَّهِ؛ (20) خدا را، خدا را، در جهاد کردن با مال ها و جان‌ها و زبان‌هایتان در راه خدا

 جهاد با مال و زبان از اهمیت جهاد خبر می‌دهد.

11. مسلط نشدن دشمن

امام على علیه‌السلام فرمودند:

 « - فی استنفارِ النّاسِ الى أهْلِ الشّامِ - لبئسَ لَعَمْرُ اللّه ِ سُعْرُ نارِ الحَرْبِ أنْتُم! تُکادُونَ و لا تَکِیدُونَ و تُنْتَقَصُ أطْرافُکُم فَلا تَمْتَعِضونَ، لا یُنامُ عَنکُم و أنْتُم فی غَفْلَهٍ سَاهونَ ... و اللّه، إنَّ امْرَأً یُمکِّنُ عَدُوَّهُ مِن نفسِهِ یَعْرُقُ لَحْمَهُ و یَهْشِمُ عَظْمَهُ و یَفْری جِلْدَهُ لَعظیمٌ عَجْزُهُ، ضَعیفٌ ما ضُمَّتْ علَیهِ جَوانِحُ صَدْرِهِ. أنتَ فکُنْ ذاکَ إنْ شِئْتَ. فأمّا أنا فَو اللّه دونَ أنْ اُعطیَ ذلکَ ضَربٌ بالمَشْرَفیّهِ تَطیرُ مِنهُ فَراشُ الهامِ و تَطیحُ السَّواعِدُ و الأقْدامُ و یَفْعلُ اللّه ُ بعدَ ذلکَ ما یشاءُ؛ (21)

 - براى تشویق مردم به جنگ با اهل شام - فرمود: سوگند به خدا که شما بد شعله‌ای براى آتش جنگ هستید! [زیرا] به شما نیرنگ می‌زنند و شما نیرنگ نمی‌زنید، شهرهاى شما را می‌گیرند و شما خشمگین نمی‌شوید، دشمن از شما غافل نیست و شما در غفلت و بی‌خبری به سر می‌برید ... به خدا سوگند کسى که دشمنش را بر خود چنان مسلّط کند که گوشتش را تا استخوان بخورد و استخوانش را دَرهم شکند و پوستش را بکَنَد، بس ناتوان و زبون است و در سینه‌اش دلى ضعیف دارد. تو اگر خواهى چنین باشى، باش، اما من، به خدا سوگند، چنین نخواهم بود، بلکه با شمشیرهاى مَشْرَفى چنان بر او خواهم نواخت که ریزه استخوان‌های سر او بپرد و دست‌ها و پاها به هر سو پراکنده شود. ازآن‌پس خدا هر چه خواهد می‌کند

12. شهادت در راه خدا

از فضلیت های جهاد فی سبیل الله رسیدن به مقام شهادت است. پیامبر اکرم صلی‌الله‌علیه‌وآله فرمودند:

 «لِلشَّهِیدِ سَبْعُ‏ خِصَالٍ‏ مِنَ اللَّهِ أَوَّلُ قَطْرَهٍ مِنْ دَمِهِ‏ مَغْفُورٌ لَهُ کُلُّ ذَنْبٍ وَ الثَّانِیَهُ یَقَعُ رَأْسُهُ فِی حَجْرِ زَوْجَتَیْهِ مِنَ الْحُورِ الْعِینِ وَ تَمْسَحَانِ الْغُبَارَ عَنْ وَجْهِهِ تَقُولَانِ مَرْحَباً بِکَ وَ یَقُولُ هُوَ مِثْلَ ذَلِکَ لَهُمَا وَ الثَّالِثَهُ یُکْسَى مِنْ کِسْوَهِ الْجَنَّهِ وَ الرَّابِعَهُ یَبْتَدِرُهُ خَزَنَهُ الْجَنَّهِ بِکُلِّ رِیحٍ طَیِّبَهٍ أَیُّهُمْ یَأْخُذُهُ مَعَهُ وَ الْخَامِسَهُ أَنْ یُرَى مَنْزِلَتَهُ وَ السَّادِسَهُ یُقَالُ لِرُوحِهِ اسْرَحْ فِی الْجَنَّهِ حَیْثُ شِئْتَ وَ السَّابِعَهُ أَنْ یَنْظُرَ فِی وَجْهِ اللَّهِ وَ آن‌ها لَرَاحَهٌ لِکُلِّ نَبِیٍّ وَ شَهِیدٍ؛ (22)

 براى شهید، از سوى خداوند متعال هفت خصلت است: نخست: با ریخته شدن نخستین قطره خونش، همه گناهانش آمرزیده می‌شود. دوم: از دامن دو همسر خود از حوریان بهشت سر برمی‌دارد و آن دو از چهره‌اش غبار می‌زدایند و می‌گویند خوش‌آمدی، آفرین بر تو، او هم به آن دو، همان‌گونه می‌گوید. سوم: از جامه‌های بهشت بر او پوشیده می‌شود. چهارم: گنجوران بهشت بهترین عطر و بوهاى خوش بهشتى را براى شهید می‌برند و از آن بهره‌مند می‌شود. پنجم: منزلت او را به او نشان مى‌دهند و آن را مى‌بیند. ششم: به روحش گفته می‌شود، بشتاب و هرکجای بهشت که می‌خواهی برو هفتم: به چهره خدا نظر می‌افکند و این نظر افکندن براى هر پیامبر و شهیدى شادمانی و آسایشی است.

از دیگر از مقام‌های شهید نشناساندن گناهانش است. امام صادق علیه‌السلام فرمودند:

 «مَنْ‏ قُتِلَ‏ فِی‏ سَبِیلِ‏ اللَّهِ لَمْ یُعَرِّفْهُ اللَّهُ شَیْئاً مِنْ سَیِّئَاتِهِ؛ (23) هر کس در راه خدا کشته شود، خداوند هیچ‌یک از بدی‌ها و گناهانش را به رخ او نمی‌کشد (و او را از آن‌ها آگاه نمی‌کند).»

محبوب‌ترین قطره نزد خداوند قطره خون شهید است. ابوحمزه گوید: از امام باقر علیه‌السلام شنیدم:

 «إِنَّ عَلِیَّ بْنَ الْحُسَیْنِ علیه‌السلام کَانَ یَقُولُ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلی‌الله‌علیه‌وآله ‏ مَا مِنْ‏ قَطْرَهٍ أَحَبَّ إِلَى اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ مِنْ قَطْرَهِ دَمٍ فِی سَبِیلِ اللَّهِ؛ (24) به‌راستی امام سجّاد علیه‌السلام همیشه می‌فرمود: رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله ‌فرمودند: هیچ قطره‌ای نزد خداى عزّ و جلّ‌ دوست داشتنی‌تر از قطره خونى که در راه خدا ریخته شود نیست

شهید در قبر مورد آزمایش و سؤال قرار نمی‌گیرد. امام صادق علیه‌السلام فرمود: به رسول خدا صلّى اللّه علیه و اله عرض شد:

 «مَا بَالُ‏ الشَّهِیدِ لَا یُفْتَنُ فِی قَبْرِهِ فَقَالَ [النَّبِیُ‏] ص کَفَى بِالْبَارِقَهِ فَوْقَ رَأْسِهِ فِتْنَهً (25) چرا شهید در قبرش آزمایش نمی‌شود؟ فرمود: شمشیرها و برق آن‌ها بالاى سرش (در زمان جنگ) براى آزمایش او کافى است

نتیجه‌گیری:

جهاد یکی از مفاهیم دین اسلام و از فروعات آن است. در آیات قرآن و احادیث، در باب اهمیت آن، فضایل زیاد بیان شده است. می‌توان برای اهمیت و فضیلت جهاد در روایات به موارد زیر اشاره کرد: خیر بودن جهاد، دَر بهشت بودن، مرکب بهشتی، غنیمت بردن، کشته شدن در راه خدا، لباس تقوا و درع حصین بودن، برترین اعمال، صلاح دین و دنیا، مجد و شرافت، سیاحت بودن، قوام و عزت دین، مسلط نشدن دشمن.

پی‌نوشت‌ها:

1. کلینى، محمد بن یعقوب بن اسحاق، الکافی، ج‏5، ص 2، دار الکتب الإسلامیه، تهران، چاپ چهارم، 1407 ق.

2. فیض کاشانى، محمد محسن بن شاه مرتضى، الوافی، ج‏15، ص 43، کتابخانه امام أمیر المؤمنین على علیه‌السلام، اصفهان، چاپ اول، 1406 ق.

3. کلینى، محمد بن یعقوب بن اسحاق، الکافی، ج‏5، ص 7، دار الکتب الإسلامیه، تهران، چاپ چهارم، 1407 ق.

4. کلینى، محمد بن یعقوب بن اسحاق، الکافی، ج‏5، ص 2، دار الکتب الإسلامیه، تهران، چاپ چهارم، 1407 ق.

5. کلینى، محمد بن یعقوب بن اسحاق، الکافی، ج‏5، ص 4 و 5، دار الکتب الإسلامیه، تهران، چاپ چهارم، 1407 ق.

6. کلینى، محمد بن یعقوب بن اسحاق، الکافی، ج‏5، ص 3، دار الکتب الإسلامیه، تهران، چاپ چهارم، 1407 ق.

7. کلینى، محمد بن یعقوب بن اسحاق، الکافی، ج‏5، ص 8، دار الکتب الإسلامیه، تهران، چاپ چهارم، 1407 ق.

8. کلینى، محمد بن یعقوب بن اسحاق، الکافی، ج‏5، ص 53 و 54، دار الکتب الإسلامیه، تهران، چاپ چهارم، 1407 ق.

9. کلینى، محمد بن یعقوب بن اسحاق، الکافی، ج‏5، ص 54، دار الکتب الإسلامیه، تهران، چاپ چهارم، 1407 ق.

10. طوسى، محمد بن الحسن، تهذیب الأحکام (تحقیق خرسان)، ج‏6، ص 122، دار الکتب الإسلامیه، تهران، چاپ چهارم، 1407 ق.

11. کلینى، محمد بن یعقوب بن اسحاق، الکافی، ج‏2، ص 158، دار الکتب الإسلامیه، تهران، چاپ چهارم، 1407 ق.

12. کلینى، محمد بن یعقوب بن اسحاق، الکافی، ج‏5، ص 4، دار الکتب الإسلامیه، تهران، چاپ چهارم، 1407 ق.

13. کلینى، محمد بن یعقوب بن اسحاق، الکافی، ج‏5، ص 4 و 5، دار الکتب الإسلامیه، تهران، چاپ چهارم، 1407 ق.

14. کلینى، محمد بن یعقوب بن اسحاق، الکافی، ج‏5، ص 8، دار الکتب الإسلامیه، تهران، چاپ چهارم، 1407 ق.

15. سوره آل‌عمران، آیه 169.

16. کلینى، محمد بن یعقوب بن اسحاق، الکافی، ج‏5، ص 37 و 38، دار الکتب الإسلامیه، تهران، چاپ چهارم، 1407 ق.

17. شریف الرضى، محمد بن حسین، نهج‌البلاغه (للصبحی صالح)، خطبه 51، هجرت، قم، چاپ اول، 1414 ق.

18. کلینى، محمد بن یعقوب بن اسحاق، الکافی، ج‏5، ص 8، دار الکتب الإسلامیه، تهران، چاپ چهارم، 1407 ق.

19. طوسى، محمد بن الحسن، تهذیب الأحکام (تحقیق خرسان)، ج‏6، ص 122، دار الکتب الإسلامیه، تهران، چاپ چهارم، 1407 ق.

20. شریف الرضى، محمد بن حسین، نهج‌البلاغه (للصبحی صالح)، نامه 47، هجرت، قم، چاپ اول، 1414 ق.

21. شریف الرضى، محمد بن حسین، نهج‌البلاغه (للصبحی صالح)، خطبه 34، هجرت، قم، چاپ اول، 1414 ق.

22. طوسى، محمد بن الحسن، تهذیب الأحکام (تحقیق خرسان)، ج‏6، ص 121 و 122، دار الکتب الإسلامیه، تهران، چاپ چهارم، 1407 ق.

23. کلینى، محمد بن یعقوب بن اسحاق، الکافی، ج‏5، ص 54، دار الکتب الإسلامیه، تهران، چاپ چهارم، 1407 ق.

24. کلینى، محمد بن یعقوب بن اسحاق، الکافی، ج‏5، ص 53، دار الکتب الإسلامیه، تهران، چاپ چهارم، 1407 ق.

25. کلینى، محمد بن یعقوب بن اسحاق، الکافی، ج‏5، ص 54، دار الکتب الإسلامیه، تهران، چاپ چهارم، 1407 ق.

دو یا چند گزاره تنها زمانی باهم متناقض هستند که موضوع و زمان آن‌ها باهم یکسان باشد؛ اما آیات5 سوره سجده و 4سوره معارج مربوط به دو زمان متفاوت هستند.

پرسش:

روزهای خدا هزار سال است یا پنجاه‌هزار سال؟ چرا درباره روزهای خدا شاهد دو عدد مختلف و متناقض باهم هستیم؟

پاسخ:

قرآن در آیه 82 سوره نساء یکی از نشانه‌های الهی بودن خود را نبود اختلاف دانسته است. برخی در مقام نقد این آیه مدعی شده‌اند: «آیاتی که از مقدار روز در نزد خدا خبر می‌دهند باهم اختلاف دارند.»

 این اشکال در نوشتار کنونی بررسی و نقد خواهد شد.

تناقض چیست؟

تناقض دو گزاره در گرو شرایطی ازجمله وحدت موضوع و زمان است. برای نمونه، گزاره‌های «کتاب هزار تومان است» و «کتاب ده‌هزار تومان است» لزوماً باهم متناقض نیستند؛ زیرا ممکن است کتاب در گزاره اول غیر از کتاب در گزاره دوم باشد. چنانکه حتی اگر کتاب در هر دو گزاره یک کتاب باشد و اصطلاحاً موضوع واحد باشد، باز لزوماً باهم متناقض نیستند؛ چراکه ممکن است هر گزاره مربوط به زمانی غیر از زمان دیگری باشد.

چرایی متناقض نبودن آیات قرآن درباره مقدار روز در نزد خداوند

آیات بیان‌کننده مقدار روز، تنها در صورتی باهم متناقض خواهند بود که موضوع آن‌ها یکی باشد؛ به‌همین دلیل، موضوع آن‌ها را بررسی می‌کنیم:

1. ﴿وَ یَسْتَعْجِلُونَکَ بِالْعَذٰابِ وَ لَنْ یُخْلِفَ اَللّٰهُ وَعْدَهُ وَ إِنَّ یَوْماً عِنْدَ رَبِّکَ کَأَلْفِ سَنَهٍ مِمّٰا تَعُدُّونَ﴾؛ (1) «و آنان از تو [از روی مسخره و ریشخند] شتاب در عذاب را درخواست می‌کنند، درحالی‌که خدا هرگز از وعده‌اش تخلف نمی‌کند و همانا یک روز نزد پروردگارت مانند هزار سال از سال‌هایی است که شما می‌شمارید.» [برای او زمان نزدیک، زمان دور، امروز، دیروز، گذشته و آینده مفهومی ندارد؛ بنابراین فاصله زمانی شما با عذاب الهی شمارا دچار این پندار نکند که تهدید به عذاب، تهدیدی طولانی و دروغ است]!

مطابق ‌این آیه مشرکان از پیامبر خدا صلی‌الله‌علیه‌و‌آله درخواست عذاب می‌کنند و مدام می‌گویند: پس چرا عذاب نازل نمی‌شود؟ خداوند در مقام پاسخ به این درخواست عذاب و عجله‌داشتن آنان در نزول آن می‌گوید: خداوند به‌هیچ‌وجه خلف وعده نمی‌کند و اگر تاکنون عذابی بر شما نازل نشده، نه به دلیل دروغ بودن وعده‌های خداوند، بلکه به‌ این جهت است که مقدار هرروز در نزد خدا، همانند هزار سال از سال‌های شما است. (2)

2. ﴿یُدَبِّرُ اَلْأَمْرَ مِنَ اَلسَّمٰاءِ إِلَى اَلْأَرْضِ ثُمَّ یَعْرُجُ إِلَیْهِ فِی یَوْمٍ کٰانَ مِقْدٰارُهُ أَلْفَ سَنَهٍ مِمّٰا تَعُدُّونَ﴾؛ (3) «امور این جهان را از آسمان به‌سوی زمین تدبیر می‌کند؛ سپس در روزی که مقدار آن هزار سال از سال‌هایی است که شما می‌شمارید به‌سوی او بالا می‌رود

این آیه درباره امور این دنیا است. مطابق این ‌آیه این امور در روزی که مقدار آن هزار سال از سال‌های ما است، به‌سوی خدا بالا می‌رود. در حقیقت این ‌آیه در مقام بیان این نکته است که عروج «امر» از آسمان دنیا تا زمین هزار سال به طول می‌انجامد. (4)

3. ﴿تَعْرُجُ اَلْمَلاٰئِکَهُ وَ اَلرُّوحُ إِلَیْهِ فِی یَوْمٍ کٰانَ مِقْدٰارُهُ خَمْسِینَ أَلْفَ سَنَهٍ﴾؛ (5) «فرشتگان و روح [= فرشته مقرّب خداوند] به‌سوی او عروج می‌کنند در آن روزی که مقدارش پنجاه‌هزار سال است

این آیه درباره عروج «ملائکه و روح» در قیامت است. مطابق این ‌آیه، آن‌ها در روزی که مقدار آن پنجاه‌هزار سال است، به‌سوی خدا بالا می‌روند. این ‌آیه نیز در مقام بیان این نکته است که عروج «ملائکه و روح» پنجاه‌هزار سال به طول می‌انجامد؛ به‌عبارت‌دیگر، اگر قرار بود این مسیر توسط انسان طی شود پنجاه‌هزار سال طول می‌کشید. (6)

برخی نیز احتمال داده‌اند که این اعداد فقط برای نشان‌دادن کثرت هستند و خود این اعداد قصد نشده‌اند؛ (7) به‌ویژه که در آیه 47 سوره حج شاهد «کاف تشبیه» هستیم: ﴿إِنَّ یَوْماً عِنْدَ رَبِّکَ کَأَلْفِ سَنَهٍ مِمّٰا تَعُدُّونَ﴾ که نشان می‌دهد خداوند در این آیه فقط در مقام تقریب ذهن خواننده قرآن به طولانی بودن روز در نزد خودش است و نمی‌خواهد عدد دقیقی را ذکر کند. مطابق این احتمال هم باز تناقضی در کار نیست.

نتیجه‌گیری:

مهم‌ترین شرط تناقض دو یا چند گزاره، این است که موضوع آن‌ها باهم یکسان باشد، اما بررسی آیات حاکی از مقدار روز در نزد خداوند، نشان می‌دهد که موضوع این آیات باهم متفاوت است. مطابق این آیات، «مقدار هرروز در نزد خدا» همانند هزار سال از سال‌های ما است، «عروج امر در دنیا» هزار سال و «عروج ملائکه و روح در قیامت» پنجاه‌هزار سال به طول می‌انجامد. (8) نکته دیگر این‌که آیه 47 سوره حج در مقام تشبیه و تقریب به ذهن است؛ نه ذکر عدد دقیق. آیات پنجم سوره سجده و چهارم سوره معارج نیز هرچند ظاهراً در مقام بیان عدد دقیق هستند، اما زمانشان باهم فرق دارد و اولی مربوط به این دنیا و دومی مربوط به قیامت است و چون یکی از شرایط تناقض وحدت زمان است، باهم متناقض نیستند.

پی‌نوشت‌ها:

1. سوره حج‏، آیه 47.

2. طباطبایى، سید محمدحسین،‏ المیزان فی تفسیر القرآن، بیروت، مؤسسه الأعلمی للمطبوعات‏، چاپ دوم، 1390 ق، ج‏14، ص 389.

3. سوره سجده‏، آیه 5.

4. طبرانى، سلیمان بن احمد، التفسیر الکبیر: تفسیر القرآن العظیم، اربد اردن، دار الکتاب الثقافی‏، چاپ اول، 2008 م، ج‏6، ص 346.

5. سوره معارج‏، آیه 4.

6. فراء، یحیى بن زیاد، معانى القرآن، قاهره، الهیئه المصریه العامه للکتاب‏، چاپ دوم، 1980 م، ج‏3، ص 184.

7. قطب، سید، فى ظلال القرآن، بیروت، دار الشروق‏، چاپ 35، 1425 ق، ج‏6، ص 3696.

8. طنطاوى، محمد سید، التفسیر الوسیط للقرآن الکریم، قاهره، نهضه مصر، چاپ اول، 1997 ق، ج‏11، ص 145.

چرایی اختلاف نظر درباره امکان ملاقات با امام زمان (عج)، در عصر غیبت
ملاقات با امام زمان در دوران حضور و غیبت صغری بارها رخ داده است؛ اما در دوران غیبت کبری، اختلاف‌نظرهایی میان علما درباره امکان چنین دیدارهایی پدید آمده است.

پرسش:

چرا علمای شیعه درباره «امکان ملاقات با امام زمان عجل‌الله‌تعالی‌فرجه در عصر غیبت» اختلاف‌نظر دارند؟ لطفاً استدلال‌های طرفین را مختصر شرح دهید.

 

پاسخ:

ملاقات با امام زمان عجل‌الله‌تعالی‌فرجه از آرزوهای به‌جا و دیرین شیعیان بوده است. این ملاقات در دوران امام عسکری علیه‌السلام و دوران غیبت صغری بارها رخ داده و در منابع روایی و تاریخ به آن‌ها اشاره شده است، (1) خصوصاً که وکلای خاص در آن دوران وظیفه برقراری ارتباط میان حضرت علیه‌السلام و امت را بر عهده داشتند و گاه به محضر امام راه می‌یافتند؛ اما امکان ملاقات در دوران غیبت کبری به دلایل مختلفی سبب اختلاف میان بزرگان دینی گردیده است. هرچند بسیاری از عالمان دینی آن را ممکن و واقع‌شده می‌دانند؛ اما گروهی نیز آن را ناممکن دانسته‌اند. در این نوشتار در قالب نکاتی، ادله هر دو گروه، مورد بررسی قرار می‌گیرد.

گروه اول: مخالفان امکان ملاقات با امام زمان عجل الله فرجه

کسانی که مخالف امکان ملاقات هستند، به ادله مختلفی استناد می‌کنند که مهم‌ترینشان این دو دلیل است:

1. آخرین توقیع حضرت عجل‌الله‌تعالی‌فرجه به علی بن محمد سمری؛

امام زمان عجل‌الله‌تعالی‌فرجه در این نامه، چنین نگاشتند:

 «ای علی بن محمد سَمَری! خداوند پاداش برادران دینی تو را در مصیبت مرگ تو بزرگ دارد. تا شش روز دیگر خواهی مرد، پس امر حساب‌وکتاب خود را مرتب کن و درباره جانشینی این مقام نیابت، به هیچ‌کس وصیت مکن تا به‌جای تو بنشیند؛ زیرا غیبت دومی (غیبت کامل یا غیبت کبری) فرا رسیده است. تا آن روزی که خداوند - عزّوجلّ - بخواهد، ظهوری نخواهد بود و ظهور پس از مدت درازی خواهد بود که دل‌ها را سختی و قساوت فراگیرد و زمین از ستم و بی‌داد پر گردد. به‌زودی کسانی از شیعیان من ادّعای مشاهده خواهند نمود. بدان هرکسی که پیش از خروج سفیانی و برآمدن صیحه (بانگی) از آسمان، ادّعای دیدن من نماید، دروغ‌گو است.» (2)

استدلال کنندگان معتقدند که این روایت، به‌صراحت، مدعیان دیدار را «دروغ‌گو» خوانده است.

اما اگر به ابتدا و انتهای این حدیث توجه کنیم، معنای دقیق‌تری روشن می‌شود؛ در آغاز، حضرت به این نکته اشاره می‌فرماید که دیگر نایب خاصی از سوی ایشان تعیین نخواهد شد و دوران غیبت کبری آغاز شده است. سپس در ادامه، با آوردن «ال» بر سر واژه‌ی «مشاهده» در عبارت «مَن ادّعى المشاهده»، به نوع خاصی از مشاهده اشاره می‌شود؛ یعنی مشاهده‌ای که همراه با ادعای نیابت خاص از جانب حضرت باشد؛ بنابراین، حضرت اصل دیدار را نفی نمی‌کند، بلکه دیداری را نادرست می‌داند که همراه با ادعای نمایندگی رسمی و آوردن پیام از سوی ایشان باشد. (3)

برخی از بزرگان افزون بر تفسیر پیش‌گفته، احتمال دیگری را نیز در فهم این توقیع مطرح کرده‌اند. به نظر آنان، شاید مقصود از نفی مشاهده در این عبارت، آن باشد که کسی نتواند به‌صورت «اختیاری و مستمر» با امام زمان عجل‌الله‌تعالی‌فرجه ملاقات داشته باشد؛ یعنی چنین نباشد که شخصی هر زمان که اراده کرد و تصمیم گرفت، بتواند حضرت را ببیند و با ایشان ارتباط بگیرد. در این نگاه، نفی مشاهده به معنای انکار اصل ملاقات نیست، بلکه به معنای نفی امکان «دسترسی آزاد و دائمی» به حضرت است؛ چراکه چنین دسترسی‌ای با فلسفه‌ی غیبت در تعارض قرار دارد؛ به‌عبارت‌دیگر، حتی اگر برخی انسان‌های خاص، در شرایطی ویژه و به اراده الهی، به توفیق دیدار با امام برسند، این ملاقات‌ها از سنخ ارتباط ثابت و قابل برنامه‌ریزی نخواهد بود، بلکه ناپایدار، غیرقابل‌پیش‌بینی و خارج از اراده شخصی آنان خواهد بود. (4)

2. منافات با فلسفه غیبت

یکی از دلایلی که برخی دیدار با حضرت را در زمان غیبت غیرممکن می‌دانند، این است که آن را ناسازگار با فلسفه و حکمت‌های غیبت می‌شمارند. بر پایه‌ی برخی روایات، ازجمله اهداف و حکمت‌های غیبت، «آزمایش مردم» و نیز «حفظ جان امام» بیان شده است. مخالفان امکان ملاقات بر این باورند که اگر دیدار با حضرت برای برخی افراد ممکن باشد، این اهداف نقض می‌شود؛ چراکه شناخت مستقیم حضرت، هم آزمایش را بی‌اثر می‌کند و هم ممکن است جان ایشان را به خطر اندازد.

اما این استدلال، قابل نقد است؛ زیرا می‌توان تصور کرد که ملاقاتی صورت بگیرد که با هیچ‌یک از این حکمت‌ها در تعارض نباشد. برای نمونه، اگر ملاقات به‌صورت خصوصی و محدود انجام شود، یا فرد تنها پس از پایان ملاقات متوجه شود که شخصی را که دیده، امام زمان عجل‌الله‌تعالی‌فرجه بوده است، در این صورت نه راز غیبت فاش می‌شود، نه آزمون مردم بی‌اثر می‌گردد و نه امنیت حضرت به خطر می‌افتد؛ بنابراین، صرف امکان دیدار با حضرت، لزوماً با فلسفه‌ی غیبت در تضاد نیست.

گروه دوم: موافقان امکان ملاقات با حضرت عجل‌الله‌تعالی‌فرجه

این گروه از عالمان دینی نیز به پاره‌ای از روایات و حوادث تاریخی استناد می‌کنند که در ادامه به تحلیل آن خواهیم پرداخت:

1. ارتباط نزدیکان خاص با امام زمان عجل‌الله‌تعالی‌فرجه

برخی روایات به وجود افرادی در اطراف امام زمان عجل‌الله‌تعالی‌فرجه اشاره دارند که با حضرت ارتباط مستقیم دارند و در امور مختلف، یاریگر ایشان هستند. برای نمونه، امام صادق علیه‌السلام در حدیثی می‌فرمایند: «صاحب این امر (امام زمان عجل‌الله‌تعالی‌فرجه) ناگزیر باید غیبتی داشته باشد و در دوران غیبتش نیز کناره‌گیری (و خلوت‌نشینی) برای او لازم است؛ و چه نیکوست مدینه (طیبه) برای اقامت و با سی نفر همراه، هیچ وحشتی برای او نخواهد بود.» (5)

این روایت نشان می‌دهد که در دوران غیبت نیز ارتباط با حضرت کاملاً قطع نشده است، بلکه همواره افرادی خاص در کنار ایشان حضور دارند و با ایشان در ارتباط‌اند؛ بنابراین، اصل امکان ملاقات و ارتباط با حضرت، بر اساس این روایت پذیرفته شده است.

حال اگر چنین ارتباط دائمی و منظمی با برخی افراد، منافاتی با فلسفه‌ی غیبت ندارد، چگونه می‌توان گفت که ملاقات‌های ناپایدار، محدود، یا ناگهانیِ دیگران با حضرت جایز نیست؟! بر این اساس، دیدار برخی افراد با حضرت ـ حتی اگر کوتاه و گذرا باشد ـ درصورتی‌که موجب افشای هویت ایشان یا نقض حکمت‌های غیبت نگردد، نه‌تنها ممکن، بلکه قابل‌پذیرش است.

2. گزارش‌های تاریخی از ملاقات با امام زمان عجل‌الله‌تعالی‌فرجه

یکی از مهم‌ترین دلایلی که طرفداران امکان ملاقات با امام زمان عجل‌الله‌تعالی‌فرجه ‌ به آن استناد می‌کنند، گزارش‌های متعددی است که در طول تاریخ درباره این دیدارها نقل شده است. (6)

البته باید پذیرفت که همه‌ی این نقل‌ها از اعتبار یکسانی برخوردار نیستند؛ ممکن است برخی از آن‌ها بدون سند معتبر باشند، یا فردی که ماجرا را روایت کرده، تصور کرده باشد که حضرت را دیده، درحالی‌که درواقع یکی دیگر از اولیای الهی را ملاقات کرده است.

بااین‌حال، نمی‌توان همه‌ی این دیدارها را نادیده گرفت؛ چراکه برخی از آن‌ها هم ازنظر سند تاریخی معتبرند و هم در محتوای خود به‌روشنی تصریح شده که فرد، شخص امام زمان علیه‌السلام را ملاقات کرده است. وجود این گزارش‌های معتبر، نشان‌دهنده‌ی آن است که دیدار با حضرت در دوران غیبت ـ هرچند نادر و استثنائی ـ امری ممکن و واقع‌شده است، نه صرفاً یک احتمال نظری.

نتیجه‌گیری:

با بررسی توقیعات و روایات معتبر، روشن می‌شود که دیدار با امام زمان عجل‌الله‌تعالی‌فرجه، در اصل امکان‌پذیر است؛ هرچند این دیدارها نادر، محدود و به اراده‌ی الهی صورت می‌گیرند. نفی مشاهده در توقیع مشهور، ناظر به ادعای نیابت خاص و پیام‌رسانی رسمی از جانب حضرت است، نه اصل دیدار. همچنین وجود یاران خاص در کنار امام در دوران غیبت و گزارش‌هایی معتبر از دیدار با ایشان، همگی مؤید این حقیقت‌ است که ارتباط محدود با حضرت، در شرایطی خاص، منافاتی با حکمت‌های غیبت ندارد.

بااین‌حال، نکته‌ای اساسی نباید ازنظر دور بماند: اصلِ غیبت، آزمونی برای ایمان، اخلاص و آمادگی ماست. مهم‌تر از تلاش برای دیدار امام، آن است که زندگی ما مورد رضایت خداوند و ولیّ او باشد. آنچه بیش از ملاقات جسمانی ارزش دارد، هم‌سویی قلبی با حضرت، عمل به وظایف در عصر غیبت و آمادگی واقعی برای یاری ایشان در هنگام ظهور است. چنین ارتباطی، اگرچه نادیدنی است، اما از هر دیداری عمیق‌تر و ماندگارتر است.

پی‌نوشت‌ها:

1. شیخ صدوق، محمد بن علی، کمال‌الدین و تمام النعمه، تحقیق علی‌اکبر غفاری، تهران، الاسلامیه، دوم، 1395 ق، ج 2، ص 442-443.

2. «یا علی بن محمد السمری! أعظم الله أجر اخوانک فیک، فانّک مَیتٌ ما بینک و بین ستّه أیام، فاجمع أمرک ولاتُوصِ الی أحدٍ فیقوم مقامک بعد وفاتک، فقد وقعت الغیبه التّامّه فلا ظهور الاّ بعد اذن الله تعالی ذکرُهُ و ذلک بعد طول الأمد و قسوه القلوب و امتلاءِ الأرضِ جوراً و سیأتی شیعتی مَن یدّعی المشاهده، ألا فمن ادّعی المشاهده قبل خروج السّفیانی والصّیحه فهو کذّابٌ مُفترٍ»؛ شیخ صدوق، محمد بن علی، کمال‌الدین و تمام النعمه، تحقیق علی‌اکبر غفاری، تهران، الاسلامیه، دوم، 1395 ق، ج 2، ص 516.

3. خرازی، محسن، بدایه المعارف، قم، نشر اسلامی، پانزدهم، 1427 ق، ج 2، ص 159.

4. صافی گلپایگانی، لطف‌الله، سلسله مباحث امامت و مهدویت، قم، دفتر نشر آثار آیت‌الله صافی گلپایگانی، پنجم، 1391 ش، ج 3، صص 64-65.

5. «لَا بُدَّ لِصَاحِبِ هَذَا الْأَمْرِ مِنْ غَیْبَهٍ وَ لَا بُدَّ لَهُ فِی غَیْبَتِهِ مِنْ عُزْلَهٍ وَ نِعْمَ الْمَنْزِلُ طَیْبَهُ وَ مَا بِثَلَاثِینَ‏ مِنْ‏ وَحْشَهٍ»؛ کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، تحقیق علی‌اکبر غفاری و محمد آخوندی، تهران، الاسلامیه، چهارم، 1407 ق، ج 1، ص 340.

6. صافی گلپایگانی، لطف‌الله، سلسله مباحث امامت و مهدویت، قم، دفتر نشر آثار آیت‌الله صافی گلپایگانی، پنجم، 1391 ش، ج 3، ص 65-66.

با توجه به معیار پیروزی و شکست یعنی تحقق اهداف به‌تناسب موانع و امکانات، اسرائیل در اهداف خود ناکام و جمهوری اسلامی به وعده‌های خود جامه عمل پوشاند.

پرسش:

گاهی ادعا می‌شود که ما در جنگ با اسرائیل باختیم و بیخود بر طبل پیروزی کوبیدیم. اینکه آن‌ها سرداران ما و مقاومت را شهید کنند و ما به زدن چند موشک بسنده کنیم شکست نیست؟ آیا چنانکه رهبر انقلاب گفتند اسرائیل بیچاره شد؟

پاسخ:

اسرائیل در یک اقدام تجاوزکارانه و غافلگیرانه فرماندهان لایه اول نیروهای مسلح و سپاه ایران و دانشمندان مهم هسته‌ای و هوافضا را ظرف چند ساعت به شهادت رساند و پس‌ازآن با شهادت سایر فرماندهان و دانشمندان و تأسیسات نظامی و هسته‌ای کشور ضربات سختی را به ایران وارد ساخت، سپس آمریکا با وقاحت به خاک ایران تجاوز کرد و با بمباران سایت‌های هسته‌ای ایران، عملاً یک تابوشکنی عظیم در دست‌اندازی به خاک این سرزمین رقم زد. آیا با پرتاب چند موشک و عدم تناسب در ضربه، انتقام این تجاوز وقیحانه گرفته شد و بلافاصله بعد از آتش‌بس باید جشن پیروزی برگزار می‌کردیم و به ملت ایران تبریک می‌گفتیم؟ آیا با مقایسه ضربات آن‌ها به ما و ضربات ما به آن‌ها، ما در این جنگ بازنده نبودیم؟ اسرائیلی‌ها معتقد هستند که این آتش‌بس یک پیروزی بازدارنده بود و هدف اصلی که انتقال پیام قدرت بود محقق گردید. (1) رهبر انقلاب نیز معتقد است که رژیم صهیونیستی در زیر ضربات جمهوری اسلامی تقریباً از پا درآمد و له شد. (2) واقعاً چه طرفی پیروز بود؟

 دو گروه به‌شدت بر طبل شکست ایران می‌کوبند: گروه اول ضد انقلاب و دشمنان و مخالفان نظام جمهوری اسلامی ایران و گروه دوم بخشی از طرفداران انقلاب و نظام جمهوری اسلامی ایران.

1. پاسخ به دشمنان و مخالفان نظام جمهوری اسلامی ایران؛

در پاسخ به گروه اول باید اذعان داشت که انقلاب و نظام اسلامی چنان سطح انتظارات و توقع این افراد را در نبرد با نظام سلطه و ابرقدرت‌های منطقه‌ای و جهانی بالا برده که فراموش کرده‌اند که وضعیت استقلال و اقتدار و توانمندی امنیتی و اطلاعاتی ایران پیش از انقلاب، چقدر شکننده و وابسته بوده و اکنون انتظار دارند که ایران اسرائیل و پایگاه‌های منطقه را با خاک یکسان کرده و بزرگ‌ترین شبکه جاسوسی و عملیاتی را در دل موساد اداره کند. ننگ حقارت‌های مکرر مانند فتح چندساعته تهران (3) و تاج‌برداری و تاج‌بخشی اجنبی به رضاخان و محمدرضا و بازگشت محمدرضا از فرار سراسیمه خود در سال 1332 شمسی با کودتای آمریکایی و حضور ده‌ها هزار مستشار آمریکایی و الحاقیه پیمان وین (مشهور به کاپیتلاسیون) و جدایی بحرین و جولانگاه آزمایش دکترین‌های آمریکایی بودن ایرانِ پهلوی قابل فراموشی نیست. ایران پیش از انقلاب 57 مکرر آماج دخالت‌ها و حقارت‌های بی‌سابقه یا کم‌سابقه‌ای بود که در پی آن یکی از شعارهای جدی مردم در انقلاب 57، کلمه «استقلال» بود. حالا با فراموشی آن گذشته ننگین، کوچک‌نمایی دست‌آوردهای بزرگ نظام و بزرگ‌نمایی ضربات طرف مقابل، تحقیر توانمندی نظام جمهوری اسلامی در دستور کار این افراد قرار گرفته است.

2. پاسخ به حامیان و منتقدان منصف نظام جمهوری اسلامی؛

معیار سنجش پیروزی و شکست، میزان تحقق اهداف اعلامی و واقعی (تقریباً پنهان) طرف‌های جنگ برحسب انتظار واقعی از آن‌ها است؛ یعنی دو معیار در این سنجش مهم است. یکی میزان تحقق اهداف و دوم عملکرد بر اساس انتظارات. نکته دیگر اینکه در بررسی اهداف باید در نظر داشت که بخشی از اهداف صرفاً اعلام می‌گردد و بخشی دیگر اهداف واقعی هستند که به هر دلیلی، اعلام نمی‌گردند، اما با شدت در پی تحقق آن هستند. تحقق اهداف هم صفر و صدی نیست. باید دید که از صفر تا صد، چه مقدار از اهداف عملیاتی محقق شده است. اسرائیل و حامیانش چه اهدافی را از حمله به ایران اعلام کرده بودند؟ اهداف اعلامی از حمله به ایران، هموار کردن راه آزادی مردم (زدن سر نظام جمهوری اسلامی ایران و ایجاد آشفتگی و دعوت از مردم برای شورش خیابانی و جنگ داخلی) (4) نابودی توان اتمی، نابودی توان موشکی و دفاعی در راستای ایجاد یک خاورمیانه جدید عنوان شده بود. اهداف پنهان و واقعی اسرائیل از این تجاوز نظامی، از بین بردن و تغییر نظام جمهوری اسلامی ایران (5) به‌صورت تجزیه یا جنگ داخلی یا حداقل، تضعیف شدید نظام سیاسی ایران و انفعال کامل بین‌المللی بود، به‌نحوی که ایران دیگر هیچ تهدید مؤثری برای اسرائیل و حامیانش نباشد. همچنین اسرائیل مدعی بود که تا تحقق اهداف کار خود را ادامه خواهد داد. ایران نیز مدعی شد که اسرائیل را بیچاره و پشیمان خواهد کرد و آن‌ها سالم از این جنایت خلاص نخواهند شد.

3. ارزیابی دستیابی رژیم صهیونی به اهداف حمله به ایران؛

باید دید که اسرائیل که در این جنگ کارت‌های بسیاری را سوزاند و ریسک و هزینه عظیمی با این تهاجم انجام داد، به کدام‌یک از اهداف فوق دست‌یافت.

3 ـ 1. در بخش از کار‌انداختن توان نظامی و موشکی ایران، نه‌تنها این اتفاق نیفتاد، بلکه ایران قدرت مدیریت بحران و سرعت در بازیابی خود را در منظر تمام دنیا به نمایش گذاشت. ظرف چند ساعت تمامی فرماندهان شهید جایگزین و عملیاتی شدند و سرتاسر سرزمین‌های اشغالی هدف موشک‌های سازمان هوافضای سپاه پاسداران انقلاب اسلامی قرار گرفت. سیستم  به‌روزرسانی‌شده، مدرن و گران‌قیمت پدافندی 5 لایه اسرائیل، فلج بودن خود را در مقابل موشک‌های ایرانی به همگان نشان داد و هیمنه سیستم پر سروصدای دفاعی اسرائیل را در هم کوبید. این موشک‌ها که پس از عملیات وعده صادق 1، تحقیر و ناکارآمد تعریف می‌شد (6) و مورد تحلیل سبک‌انگارانه رسانه‌های غربی و تمسخر ضدانقلاب قرار گرفته بود، اکنون شکنندگی و دست‌یافتنی بودن نقطه‌ای بانک اهداف را برای ایران کاملاً اثبات کرد. این مسئله در معادلات آتی به‌شدت مؤثر و قابل‌توجه خواهد بود. پس توان موشکی نه‌تنها منهدم نشد، بلکه موجب شد که خبرنگاران شبکه‌های دنیا به‌مانند نفیسه کوهنورد، خبرنگار ارشد بی‌بی‌سی که در منطقه جنگی اسرائیل حضور داشت به پیروزی ایران اعتراف کنند: «پیروز این جنگ ایران است؛ رهبران کشور‌های منطقه هم بر همین عقیده هستند! کشوری که بیش از ۴۰ سال از همه طرف تحریم بوده توانست در برابر اسرائیل و آمریکا بایستد! ویرانی‌هایی که ما در غزه و جنوب لبنان می‌دیدیم، اما این بار در خود اسرائیل شاهد آن هستیم.» (7)

3 ـ 2. نه‌تنها جامعه ایران به اسرائیل به‌عنوان یک منجی برای تحقق آزادی و رهایی از نظام نگاه نکرد، بلکه با اعلام نفرت و انزجار از رژیم صهیونیستی از یک‌سو و حمایت قاطع از مسئولین و نیروهای مسلح کشور از سوی دیگر، طرف مقابل را غافل‌گیر کرد. این حمله موجب اتحاد و همبستگی بیش‌ازپیش مردم ایران و عقب افتادن پروژه براندازی به‌زعم براندازان گردید. مصی علی نژاد خبرنگار برانداز به‌صراحت اعلام کرد: «اسرائیل همه برنامه‌های ما را به‌هم ریخت. نتانیاهو باید صبر می‌کرد تا اعتراضات و اعتصابات گسترده بعدی آغاز شود و سپس با هماهنگی با اپوزیسیون حمله کند. اقدام نظامی اسرائیل، اپوزیسیون و پروژه براندازی را حداقل ۱۵ تا ۲۰ سال به حاشیه برد. مردم حالا به‌اشتباه طرفدار جمهوری اسلامی شده‌اند.» (8) نظام سیاسی ایران نه‌تنها در داخل با بهبود سرمایه اجتماعی مواجه شد، بلکه تبدیل به یک منجی و قهرمان در دنیا گردید و مردم و چهره‌های متکثری در سراسر جهان، از ایران اعلام حمایت و از اسرائیل اعلام انزجار کردند. (9) مفتی عمان گفت که «پاسخ قاطع ایران در برابر رژیم صهیونیستی دل‌های ما را خنک کرد. اطمینان داریم که خداوند از متجاوزان انتقام خواهد گرفت و پیروزی را به دست نیروهای مسلح ایران رقم خواهد زد». (10) در یک رخداد بی‌سابقه، امام جماعت مسجدالحرام پس از حملات اسرائیل به ایران و پاسخ کشورمان به رژیم اشغالگر قدس، از همه مسلمانان خواست تا «همان‌طور که غرب از اسرائیل حمایت می‌کند، با قدرت کنار ایران بایستند.» و تأکید کرد که: «اکنون وقت حرف و بیانیه نیست … قسم به خدا، ایران این رژیم را که لکه تهدید دین است، از روی زمین محو خواهد کرد.» این سخنان به‌عنوان نخستین موضع حمایتی صریح در سطح مذهبی از سوی یکی از مهم‌ترین نمادهای دینی عربستان نسبت به ایران در جریان تقابل مستقیم با رژیم صهیونیستی است. چنانچه بن سلمان ولیعهد عربستان در تماس با رئیس‌جمهور ایران بیان داشت که: «عربستان سعودی در کنار برادران خود در جمهوری اسلامی ایران قرار دارد و امروز همه جهان اسلام یکپارچه و متفق‌القول از شما حمایت می‌کنند. بنده در همه تعاملات دیپلماتیک خود به دنبال اعمال فشار و توقف تجاوزگری‌های اسرائیل هستم.» (11) پس‌ازاین جنگ نه‌تنها در داخل بلکه رشد ایران در بهبود فضای افکار عمومی بین‌المللی نیز خیره‌کننده بوده است.

3 ـ 3. برخلاف ادعاهای اسرائیل و هم‌پیمانانش، زنجیره غنی‌سازی و انرژی هسته‌ای در ایران نابود نشد. غنی‌سازی در ایران به دلیل اتکا به دانش بومی و اراده جدی حاکمیتی و مردمی به‌سادگی قابل‌حذف نیست. ترامپ ابتدا ادعا کرد که سایت‌های ایران کاملاً نابود شده‌اند، اما خود مقامات کاخ سفید بعداً نشان دادند که اطلاع دقیقی از وضعیت هسته‌ای ایران ندارند؛ (12) اما رافائل گروسی مدیرکل آژانس بین‌المللی انرژی اتمی پس از اظهارات ترامپ گفت به‌رغم آسیب‌های جدی ناشی از حملات اسرائیل و آمریکا به تأسیسات هسته‌ای ایران، این کشور قادر است در چند ماه تولید اورانیوم غنی‌شده را از سر بگیرد. (13) تساحی هنگبی رئیس شورای امنیت داخلی اسرائیل در ابتدای جنگ 12 روزه در مصاحبه با کانال 13 تلویزیون اسرائیل گفته بود که نابودی کامل برنامه هسته‌ای ایران از طریق عملیات نظامی غیرممکن است و اساساً تل‌آویو قادر به چنین کاری نیست؛ و پیش از آن ایهود باراک، نخست‌وزیر سابق اسرائیل در مصاحبه با شبکه CNN بیان کرده بود که اسرائیل به‌تنهایی قادر نیست، برنامه هسته‌ای ایران را برای مدتی طولانی به تأخیر بیندازد. حتی ایالات‌متحده نیز نمی‌تواند این برنامه را بیش از چند ماه به تعویق بیندازد. (14)

3 ـ 4. انزوا و از کار‌انداختن قدرت ایران، نه‌تنها قدرت ایران از کار نیفتاد، بلکه ایران با جسارت و شجاعت در میانه جنگ با اسرائیل با در هم کوبیدن پایگاه نظامی آمریکایی العدید قطر (محل هماهنگی عملیات هوایی آمریکا در منطقه غرب آسیا) که یکی از مهم‌ترین پایگاه‌های آمریکا در منطقه است، دولت ایالات‌متحده آمریکا را مجبور به تقاضای آتش‌بس و توقف جنگ کرد. دولت اسرائیل رسماً آتش‌بس تعیین‌شده را پذیرفت. در بیانیه‌ اسرائیل آمده بود که اسرائیل به اهداف جنگی خود شامل حذف توانایی‌های هسته‌ای و موشکی بالستیک ایران دست یافته و جایگاهش را در میان «قدرت‌های جهانی» تثبیت کرده است! (15) اما همگان می‌دانستند که اسرائیل به ادامه جنگ با همراهی آمریکا و ناتو امید داشت و نمی‌خواست که با دست خالی متحمل چنین هزینه سنگینی شود، اما ایران شرایط را به نحوی رقم زد که شعار «قطع دست متجاوز و تا پایان تجاوز به جنگ ادامه می‌دهیم و همچنین متجاوز را پشیمان و بیچاره خواهیم کرد»، محقق شود. وقتی در میانه کار، پیشنهاد آتش‌بس از طرف مقابل اعلام می‌شود، چه معنایی غیر از بیچارگی و پشیمانی از اقدام قبلی وجود دارد؟ اسرائیل فرصت طلایی حمله به ایران و حمایت همه‌جانبه آمریکا و جهان را برای این کار به دست آورد، ولی چرا باید در 12 روز و به‌سرعت، تن به آتش‌بس بدهد؟ این نشان از بیچارگی و هزینه‌های سنگین تقابل با ایران است چون بقای جمهوری اسلامی ایران به معنای بقای تهدیدات علیه منافع آمریکا و اسرائیل در منطقه است.

3 ـ 5. نباید ازنظر دور داشت که ایران، با اتکا به خود و ملتش و باوجود تجربه سال‌ها تحریم اقتصادی فلج‌کننده و توطئه‌های داخلی و خارجی در این جنگ به این اهداف رسید؛ اما اسرائیل با حمایت صددرصدی هم‌پیمانان ثروتمند و قدرتمندش در تحقق اهداف خود ناکام ماند. ایران در این جنگ توانست با دانش بومی و اتکا به توانمندی داخلی، قدرت مستقل و تاب‌آوری خود را به‌شدت به رخ جهانیان کشیده و به همگان بفهماند که تقابل با ایران، هزینه سنگینی خواهد داشت و قدرت نظام سلطه به رهبری آمریکا قادر به هضم قدرت ایران در نبرد نیست. درواقع نباید عدم توازن بودجه، تجهیزات و حمایت‌های نجومی جبهه متجاوز با ایران را از یاد برد. بسیاری از کشورهای دنیا از ترس فروپاشی جرئت کوچک‌ترین تقابلی با جبهه صهیونیستی و تحمل رویارویی با آن را ندارند اما ایران این راه را باز و در ملت‌های منطقه اعتمادبه‌نفس کافی را ایجاد کرده است.

3 ـ 6. از همه این نکات که بگذریم پیروزی واقعی را، سربلندی ملت و حکمرانان در عمل به تکلیف مشخص می‌کند و نه اعداد و ارقام عادی. پیروزی واقعی، پیروزی مکتب و تحقق آرمان‌های الهی است. گاهی حتی عظمتی چون حسین علیه‌السلام و یارانش در صحرا قطعه‌قطعه می‌شوند اما خروش مکتب، به وسعت قرن‌ها تمام مرزهای جغرافیایی را درمی‌نوردد و چنان نیرویی در بشریت خلق می‌کند که نه‌فقط بنی‌امیه، بلکه دودمان ظلم در تاریخ تا رژیم صهیونیستی همیشه با نیروی مقاومی به نام مکتب عاشورا به نقطه بحران و بیچارگی می‌رسد. پس بخشی از پیروزی نیز تدریجی است و در آینده مشخص خواهد شد که نتیجه خون‌های شهدا، رویش نیروهای قوی‌تر و باانگیزه‌تر است یا خالی شدن میدان.

نتیجه‌گیری:

با توجه به معیار پیروزی و شکست یعنی تحقق اهداف به‌تناسب موانع و امکانات، اسرائیل در اهداف خود ناکام و جمهوری اسلامی به وعده‌های خود جامه عمل پوشاند. اسرائیل ضربات قابل‌توجهی در تهاجم نظامی خود به ایران داشت و ایران نیز متقابلاً با بازیابی سریع قوای خود ضربات مهلکی به ‌طرف مقابل زد و هیمنه دشمن را در هم کوبید؛ اما با معدل‌گیری در تحقق اهداف خود مطلقاً ناکام ماند و البته دریچه‌ای را بیش‌ازپیش به روی ایران گشود که بسته شدن آن دیگر به عهده اسرائیل نخواهد بود. ایران با توجه به امکاناتش در مقابل رژیم صهیونیستی و ایالات‌متحده آمریکا با قدرت ظاهر شد و دشمن را وادار به درخواست آتش‌بس کرد. همه این‌ها جای تبریک به ملتی دارد که دشمن را در تحقق اهدافش ناکام گذاشت.

پی‌نوشت‌ها:

1. اسرائیل در جنگ ۱۲ روزه چند حمله به ایران و به چه اهدافی انجام داد؟ وب‌سایت خبری ایران اینترنشنال، 4 تیر 1404، https://www.iranintl.com/202506256824.

2. سومین پیام تلویزیونی خطاب به ملت ایران در پی تهاجم رژیم صهیونی، خامنه‌ای دات آی آر، 5 تیر 1404، https://khl.ink/f/60502.

3. در سوم شهریور 1320 و در اواخر جنگ جهانی دوم، در‌حالی‌که رضاخان اعلام بی‌طرفی کرده بود، نیروهای متفقین ظرف چند ساعت و بدون کم‌ترین مقاومتی از سوی ارتش صدهزارنفری ایران سرتاسر ایران را اشغال و رضاشاه را از سلطنت خلع و فرزند جوانش را که قول سرسپردگی و همراهی کامل داده بود، بر تخت نشاندند.

4. نتانیاهو در پیامی به مردم ایران اعلام کرد: «امیدواریم عملیات ما راه را به‌سوی آزادی شما هموار کند. ... زمان آن رسیده است که مردم ایران، در مقابل رژیم شریر و سرکوبگر قیام کنند و حول پرچم ایران و میراث تاریخی آن گرد آیند. رژیم نمی‌داند ضربه را از کجا و چگونه خورد. این رژیم هرگز تاکنون این‌قدر ضعیف نشده بود. این فرصتی برای شما است که بپا خیزید و بگذارید صدای شما شنیده شود.» نتانیاهو خطاب به مردم ایران: امیدواریم عملیات ما راه را به‌سوی آزادی شما هموار کند، تایمز اسرائیل (فارسی)، 14 ژوئن 2025، https://B2n.ir/gm5338.

5. هدف پنهان حملات اسرائیل به ایران: تغییر رژیم؟ وب‌سایت دویچه‌وله فارسی، 24 خرداد 1404، https://B2n.ir/hy5387.

6. میر محمدصادقی، فرهاد، بلوف یا قدرت منطقه‌ای؛ موشک‌های ایران چقدر قدرتمند و «نقطه‌زن» هستند؟ یورونیوز فارسی، 3/9/2024، https://B2n.ir/bt7411.

7. نفیسه کوهنورد: پیروز این جنگ ایران است؛ رهبران کشور‌های منطقه هم بر همین عقیده هستند! + فیلم، سایت تحلیلی خبری عصر ایران، 3 تیر 1404، asriran.com/004UlC.

8. مصی علی‌نژاد: حمله اسرائیل، پروژه براندازی را ۲۰ سال عقب انداخت، روزنامه فرهیختگان، 30 خرداد 1404، fdn.ir/209145.

9. حمایت جهانی از ایران در جنگ با اسرائیل + فیلم و عکس، پایگاه خبری حیات، 26 خرداد 1404، www.hayat.ir/x4mKN.

10. آرزوی مفتی عمان برای پیروزی ایران، پایگاه خبری تحلیلی دنیای اقتصاد، 24 خرداد 1404، https://donya-e-eqtesad.com/fa/tiny/news-4188098.

11. در گفت‌وگوی تلفنی ولیعهد عربستان؛ پزشکیان: رژیم صهیونیستی در روند تقویت صلح، ثبات و امنیت منطقه کارشکنی کرده است، خبرگزاری ایرنا، 24 خرداد 1404، https://irna.ir/xjTQmP.

12. حملات آمریکا و اسرائیل تا چه اندازه به برنامه هسته‌ای ایران آسیب زده است؟ یورونیوز فارسی، 27/6/2025، https://parsi.euronews.com/2025/06/27/what-we-know-about-the-damage-done-to-irans-nuclear-program.

13. گروسی: تأسیسات هسته‌ای ایران نابود نشده است، BBC فارسی، 8 تیر 1404، https://www.bbc.com/persian/articles/cvg4qjv453jo.

14. رئیس شورای امنیت داخلی اسرائیل دست به اعتراف زد/ نابودی برنامه هسته‌ای ایران غیرممکن است، سایت‌خوان روزنامه دنیای اقتصاد، 24 خرداد 1404، https://donya-e-eqtesad.com/fa/tiny/news-4188255.

15. چگونه ۲۴ ساعت پرتنش ایران و اسرائیل را به آتش‌بس نزدیک کرد، BBC فارسی، 4 تیر 1404، https://www.bbc.com/persian/articles/cz6g1pplxwpo.

در برخی از منابع از شخصی به نام على بن عبدالله بن خالد بن یزید بن معاویه یاد شده که ادعا می‌شود مادرش نفیسه، دختر عبیدالله، فرزند حضرت عباس علیه‌السلام است.

پرسش:

یک روحانی اهل‌سنت می‌گوید نوه حضرت عباس علیه‌السلام با نوه یزید ازدواج کرده است! اهل‌بیت خودشان با دشمنان، به زیر یک سقف می‌رفتند؛ اما برخی هنوز به اختلاف میان آنان دامن می‌زنند! آیا درست می‌گوید؟ اگرنه، پاسخش چیست؟

پاسخ:

آموزه‌های شیعی آن‌قدر محکم و استوار است که معاندان نمی‎توانند با مناظره خدشه‎ای بر آن وارد کنند، برهمین اساس به دنبال عوام‌فریبی و طرح شبهاتی می‌روند که پاسخ آن، نزد متخصصین فن آسان و واضح است؛ اما شاید افراد عادی را تحت‌تأثیر قرار دهد و آنها نیز به نیت تحت‌تأثیر قراردادن افراد عادی، به ساختن چنین شبهاتی روی می‌آورند.

در پاسخ به این سخنان باید گفت: در برخی از منابع از شخصی به نام أبوالعمیطر سخن به میان آمده که ادعای سفیانی بودن داشت و دمشق را گرفت و بر خلیفه عباسی شورید و چند صباحی حکومت کرد، اما نتوانست کار آنچنانی از پیش ببرد. او على بن عبدالله بن خالد بن یزید بن معاویه بود و ادعا می‌کرد مادرش نفیسه دختر عبیدالله فرزند حضرت عباس علیه‌السلام است و ازاین‌رو فخر می‌فروخت که من از نسل دو پیر صفین هستم علی و معاویه.(1)

 اکنون در چند مطلب به بررسی تاریخی این ازدواج و ملازمه این حادثه با ادعای مطرح شده می‌پردازیم.

1. در منابع اولیه چنین شخصی نیست؛ بلکه این شخص و مطالب مرتبط با وی، از قرون میانی به بعد وارد تاریخ شده است. یعقوبی فقط ماجرای قیام وی را نوشته است.(2) طبری با آن‌که از علی بن عبدلله بن خالد بن یزید نام برده و با عنوان «ظهور السفیانی بالشام» ماجرای قیام وی را نقل کرده است، اما هیچ اشاره‌ای به مادر وی که دختر عبیدالله بن عباس علیه‌السلام باشد نکرده است.(3) حتی در «تاریخ مدینه دمشق» إبن عساکر که 54 جلد است و مفصل در مورد تاریخ دمشق مطلب دارد، از أبوالعمیطر سخن به میان آمده(4) و ماجرای قیام وی و ادعای وی مبنی بر سفیانی بودن خود را مطرح شده؛(5) اما اثری از انتساب وی به حضرت عباس علیه‌السلام نیست.

2. این نکته حائز اهمیت است که هر ازدواجی ازدواج عاطفی نیست. بسیاری از ازدواج‌ها سیاسی، اجباری، تحمیلی و... هستند، همانند ازدواج امام حسن علیه‌السلام با جعده و امام جواد علیه‌السلام با ام‌فضل.

3. بر فرض که عاطفی باشد، ممکن است در نوادگان حضرت عباس علیه‌السلام کسی منحرف از کار در آمده باشد؛ آیا باید او را نماینده اهل‌بیت علیهم‌السلام نامید و گفت اهل‌بیت علیهم‌السلام با دشمنان خود زیر یک سقف زندگی می‌کردند. مثلاً اگر یکی از نوادگان شیخ فضل‌الله نوری با یکی از دشمنانش ازدواج کند، به معنای پایان اختلاف شیخ با آن دشمنان است؟!

4. برعکس ممکن است نوه یزید انسان خوبی شده باشد. معاویه فرزند یزید نسبت به پدر و اجداد خود تبری جست، او خطبه‌ای خواند و در آن از برعهده گرفتن امر خلافت بیزاری جست و از پدر و پدربزرگش انتقاد کرد. او در این خطبه جنگ معاویه بن أبی‌سفیان با امام علی (علیه‌السلام) و نیز اعمال ناشایست پدرش یزید و به خصوص به شهادت رساندن امام حسین (علیه‌السلام) و خاندان پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله) را گناهانی بزرگ اعلام کرد.(6) حال اگر این شخص با یکی از اهل‌بیت علیهم‌السلام ازدواج کند، باید بگوییم اختلاف بنی‌امیه با حضرت علی علیه‌السلام تمام شده است؟!

5. نکته اصلی این‌که دشمنی اهل‌بیت علیهم‌السلام با بنی‌امیه و دیگران، دشمنی حق و باطل است؛ نه دعوا بر سر زمین و ملک و... که پس از یک ازدواج بین طرفین رفع‌شده قلمداد شود و بگوییم الحمدالله یکی کوتاه آمد، دختر فلانی را گرفت و دعوای صدساله خوابید!

نتیجه‌گیری

در تاریخ بسیاری از ازدواج‌ها ثبت شده که بین طرفین اختلاف اساسی بوده و این ازدواج‌ها به دلایل مختلف از جمله اجبار، مصلحت یا مسائل سیاسی روی داده است و عاطفی نبوده است. در زندگی برخی از اهل‌بیت علیهم‌السلام و افراد منتسب به آنها نیز ازدواج‌هایی گزارش شده که نمی‎توان حکم به عاطفی بودن آن کرد همانند ازدواج امام حسن علیه‌السلام با جعده. بنابراین صرف وجود یک ازدواج را نمی‌توان پایان اختلاف جبهه حق و باطل نامید.

پی‌نوشت‌ها:

1. ‏إبن‏ خلدون، عبدالرحمن بن محمد بن خلدون (م. 808)، دیوان المبتدأ و الخبر فى تاریخ العرب و البربر و من عاصرهم من ذوى الشأن الأکبر، تحقیق خلیل شحاده، بیروت، دارالفکر، ط الثانیه، 1408 ق، ج‏3، ص 295؛ إبن اثیر، عزالدین أبوالحسن على بن أبی‌الکرم المعروف بإبن الأثیر (م. 630)، الکامل فی التاریخ، بیروت، دار صادر - دار بیروت، 1385، ج‏6، ص 249.

2. یعقوبى، احمد بن أبی‌یعقوب، تاریخ الیعقوبی، بیروت،‌ دار صادر، بی‌تا، ج‏2، ص 440.

3. طبری، أبوجعفر محمد بن جریر (م. 310)، تاریخ الأمم و الملوک، تحقیق محمد أبوالفضل ابراهیم، بیروت، دارالتراث، ط الثانیه، 1387، ج‏8، ص 415.

4. إبن عساکر، تاریخ مدینه دمشق، دارالفکر، بیروت‏، 1415 ق، چاپ اوّل‏، ج 41، صص 308-345؛ ج 45، ص 110؛ ج 54، ص 249.

5. إبن عساکر، تاریخ مدینه دمشق، دارالفکر، بیروت‏، 1415 ق، چاپ اوّل‏، ج 54، ص 249.

6.یعقوبی، احمد بن أبی‌یعقوب، تاریخ الیعقوبی، بیروت،‌ دار صادر، بی‌تا، ج۲، ص۲۵۴.

اخلاق در شرایط جنگی و حمله به مراکز و افراد غیر نظامی
از دیدگاه اسلام،حمله عامدانه به غیرنظامیان در جنگ به‌شدت نکوهیده و غیراخلاقی است.اسلام بر رعایت اصول اخلاقی در جنگ و تفکیک میان نظامیان و غیرنظامیان تأکید دارد.

پرسش:

ازنظر اخلاقی در شرایط جنگی حمله به مراکز و افراد غیرنظامی، چگونه ارزیابی می‌شود؟

پاسخ:

نگاه اسلام به مقوله جنگ نگاهی عمیق و دقیق است، چراکه جان و مال انسان برای اسلام اهمیت دارد. تمایز قائل ‌شدن بین نظامیان و غیرنظامیان در جنگ نیز مبتنی بر همین اصل است. دستوراتی همچون پرهیز از ظلم، اجتناب از آسیب‌رساندن به درخت‌ها و حیوانات و زنان و کودکان و حتی رعایت امان‌نامه در جنگ و... ریشه در رعایت اخلاق نظامی دارد که اسلام به آن تأکید فراوان می‌کند.

اسلام دین رحمت و محبت است و مبنای تعامل انسان‌ها با یکدیگر را چیزی جز مهربانی نمی‌داند. بر همین اساس، دین بر حرمت نفس بسیار تأکید دارد تا جایی که قرآن می‌فرماید:

 «هر کس، انسانی را بدون ارتکاب قتل یا فساد در روی زمین بکشد، چنان است که گویی همه انسان‌ها را کشته است.» (1)

 در نگاه اسلام جنگ در وهله اول امری ناپسند تلقی می‌شود مگر اینکه دشمن بخواهد جنگی را بر ما تحمیل کند که در این شرایط ما موظف به دفاع هستیم. پس اگر ما وارد جنگی می‌شویم دلیلش این است که موظف به دفاع هستیم و گاهی راه دفاع تنها از میدان جنگیدن می‌گذرد. البته آنچه در این میان ضرورت دارد ضرورت دفع شر است و نه ضرورت کشتار.

اصول اخلاقی در جنگ:

یکی از برجسته‌ترین اصول اخلاقی جنگ در اسلام، حرمت آسیب‌رساندن به غیرنظامیان، کودکان، زنان، سالخوردگان، مجروحان، بیماران و کسانی است که در جنگ شرکت ندارند.

 «هنگامی‌که پیغمبر صلی‌الله‌علیه‌و‌آله جمعی از صحابه را به‌عنوان سریه به جانبی گسیل می‌داشت آنان را پیش روی خود می‌نشاند و به ایشان راه‌وروش کار را می‌آموخت. در کافی به نقل مجلسی از ابوحمزه ثمالی از حضرت صادق علیه‌السلام روایت شده که آن حضرت چنین گفته است: به نام خدا و در پناه و راه او و به پیروی از پیغمبرش بروید. غلول، یعنی خیانت در غنیمت و سرقت از آن را بیش از قسمت، پیش مگیرید (آل یعنی غش مورزید) مثله نسبت به کشته روا مدارید. غدر مکنید. پیرمرد فرتوت و کور و کر و زن را مکشید. درخت را تا ناچار نشوید مقطوع نسازید. هر کس از اهل اسلام، عالی باشد یا دانی، به یکی از مشرکان امان و پناه دهد در پناه است تا کلام خدا را بشنود پس اگر مسلمان شد با شما برادر دینی هست و اگر از پذیرفتن دین سر باز زد او را به مأمن وی برسانید و از خدا بر او استعانت بخواهید.» (2)

 در نهج‌البلاغه نیز دررابطه‌با اخلاق در جنگ حضرت علی علیه‌السلام پیش از دیدار با دشمن در صفین به سپاهش چنین سفارش کرده است:

 «با آنان مجنگید تا آنان جنگ را بیاغازند. سپاس خدا را که حجت با شماست و اگر واگذارید تا آنان جنگ را آغاز کنند، این هم حجتی دیگر است به سود شما و زیان ایشان. هرگاه، به اذن خدا، روی به هزیمت نهادند، کسی را که پشت کرده و می‌گریزد، مکشید و آن را که از پای افتاده است، آسیب مرسانید و مجروح را زخم مزنید.» (3)

 حرمت حمله به غیرنظامیان، ریشه در توحید و عدل الهی دارد و خداوند عادل، هرگز ظلم و ستم را تأیید نمی‌کند.

ضرورت مقابله اگرچه کشتن زنان و کودکان و افراد بی‌پناه در جنگ توجیهی ندارد؛ اما درعین‌حال مقابله‌به‌مثل با ظالم به میزان تجاوزی که او انجام داده غیراخلاقی نیست. مخصوصاً در بحث اضطرار یا درگیری‌هایی که تفکیک مطلق میان نظامیان و غیرنظامیان دشوار است و چنانچه دفاع انجام نگیرد موجودیت اسلام به خطر می‌افتد جبهه حق موظف است با تدبیر و به‌حداقل‌رساندن آسیب به غیرنظامیان و انجام تمام اقدامات احتیاطی به وظیفه خویش عمل کند.

جنگ ایران و اسرائیل:

در جنگ ایران و اسرائیل اگر غیرنظامیانی کشته شدند؛ اولاً نیروهای مسلمان عامدانه قصد کشتن زنان و کودکان را ندارند و خاصیت جنگ این است که ممکن است غیرنظامیان نیز غیر عامدانه کشته شوند و ثانیاً تبعات این جنگ و حتی کشته شدن ناخواسته زنان یا کودکان با اسرائیل است که شروع‌کننده جنگ بوده و نه با مسلمانان.

نکته دیگر اینکه غالب ساکنان سرزمین‌های اشغالی نظامی‌اند و رهبری نیز اشاره فرمودند که صهیونیست‌ها فلسطین غصب‌شده را از روز اوّل به یک پایگاه تروریسم تبدیل کرده‌اند. اسرائیل نه یک کشور که یک پادگان تروریستی علیه ملّت فلسطین و دیگر ملت‌های مسلمان است. مبارزه با این رژیم سفّاک، مبارزه با ظلم و مبارزه با تروریسم است و این وظیفه‌ای همگانی است. ضمن اینکه تبلیغات رسانه‌ای دشمن برای تحریف روایت‌ها را نباید نادیده گرفت.

تلفات غیرنظامیان:

تلفات غیرنظامی نتیجه ناخواسته و اجتناب‌ناپذیر دفاع مشروع است. در حقیقت نیت و قصد مدافعان در برابر دشمن هدف قراردادن غیرنظامیان نیست؛ اما درعین‌حال رزمندگان اسلام با رعایت تمام جوانب احتیاط ممکن است به‌طور ناخواسته و غیرعمدی با آسیب غیرنظامیان نیز مواجه شوند. حمله به پایگاه‌های نظامی دشمن برای دفع شر لازم و ضروری است حتی اگر دشمن پایگاه‌های نظامی خود را در دل مناطق مسکونی بنا کرده باشد. اسلام هرگونه آسیب‌رساندن به غیرنظامیان را ممنوع می‌داند، مگر درصورتی‌که خودشان به‌نوعی وارد صحنه درگیری شوند و به حمایت از دشمن بپردازند.

نتیجه‌گیری:

 برای دفع دشمن لازم است میان نظامیان و غیرنظامیان تفکیک قائل شد. حمله به مراکز و افراد غیرنظامی در شرایط جنگی به‌شدت تقبیح شده و ازنظر اخلاقی مردود است؛ اما در شرایطی که تفکیک مطلق میان نظامیان و غیرنظامیان دشوار است و عدم اقدام دفاعی، موجودیت اسلام یا منافع حیاتی مسلمانان را به خطر اندازد، جبهه حق موظف است باتدبیر و انجام تمام اقدامات احتیاطی برای به‌حداقل‌رساندن آسیب به غیرنظامیان، به وظیفه خویش عمل کند. اگر رژیمی همچون اسرائیل سرزمین‌ها را غصب کرده و آن‌ها را به پایگاه تروریسم تبدیل کند و خود مبدع و آغازگر جنگ باشد، مسئولیت تبعات و تلفات ناخواسته غیرنظامیان بر عهده آن رژیم متجاوز است.

پی‌نوشت‌ها:

1. «مَنْ قَتَلَ نَفْسًا بِغَیْرِ نَفْسٍ أَوْ فَسَادٍ فِی الْأَرْضِ فَکَأَنَّمَا قَتَلَ النَّاسَ جَمِیعًا»، مائده، آیه 32

2. «کان رسول‌الله اذا أراد أن یبعث سریّه دعاهم فاجلسهم بین یدیه ثم یقول: سیروا باسم إله و بالله و فی‌سبیل‌الله و علی مله رسول‌الله و لا تغلوا و لا تمثّلوا و لا تغدروا و لا تقتلوا شیخا فانیا و لا صبیّا و لا امرأه و لا تقطعوا شجره الَّا ان تضطرّوا إلیها و أیّما رجل من ادنی المسلمین او افضلهم نظر إلی رجل من المشرکین فهو جار حتی یسمع کلام‌الله فان تبعکم فاخوکم فی الدین و ان ابی فابلغوه مأمنه و استعینوا بالله علیه»، خراسانی، محمود شهابی، ادوار فقه (فارسی)، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، سازمان چاپ و انتشارات، تهران، چاپ پنجم،1387 ش، ج 1، ص 215

3. «لاَ تُقَاتِلُوهُمْ حَتَّی یَبْدَءُوکُمْ فَإِنَّکُمْ بِحَمْدِ اللَّهِ عَلَی حُجَّهٍ وَ تَرْکُکُمْ إِیَّاهُمْ حَتَّی یَبْدَأُوکُمْ حُجَّهٌ أُخْرَی لَکُمْ عَلَیْهِمْ فَإِذَا کَانَتِ الْهَزِیمَهُ بِإِذْنِ اللَّهِ فَلاَ تَقْتُلُوا مُدْبِراً وَ لاَ تُصِیبُوا مُعْوِراً وَ لاَ تُجْهِزُوا»، صبحی صالح، نهج‌البلاغه، قم، مرکز البحوث الاسلامیه، ۱۳۷۴، نامه 14، ص 373.

بررسی ادعای تناقض آیات قرآن در باره ماده اولیه انسان
منظور قرآن از خلقت انسان از آب، خاک و گِل، آفرینش حضرت آدم به‌عنوان نخستین انسان است و این با خبردادن از خلقت مابقی انسان‌ها از نطفه یا خون مخالفتی ندارد.

پرسش:

قرآن درباره این‌که انسان از چه چیز آفریده شده، گاهی می‌گوید انسان از خاک خلق شده و گاهی می‌گوید از گل یا از خون یا قطره آبی و … آفریده شده است! آیا آیات باهم متناقض هستند؟ بالاخره انسان از چه چیزی آفریده شده است؟

پاسخ:

قرآن در آیه 82 سوره نساء یکی از نشانه‌های الهی بودن خود را نبود اختلاف دانسته است. برخی در مقام نقد این آیه مدعی شده‌اند: «آیاتی که از منشأ خلقت انسان خبر می‌دهند باهم اختلاف دارند.»

 این اشکال در نوشتار کنونی بررسی و نقد خواهد شد.

شرایط تناقض

دو گزاره برای اینکه واقعاً باهم متناقض و غیرقابل‌جمع باشند، باید در جنبه‌های مختلفی مثل موضوع، محمول، شرط، زمان، مکان و... با یکدیگر یکسان باشند. برای نمونه، گزاره‌های «من خانه را از خاک درست کردم»، «من خانه را از آب درست کردم» و «من خانه را از گِل درست کردم» باهم متناقض نیستند؛ زیرا گِل درواقع ترکیبی از خاک و آب است و اگر شما خانه‌ای را از گِل بسازید، آن خانه را هم از خاک و هم از آب ساخته‌اید؛ بنابراین، هر سه جمله به‌طور هم‌زمان صحیح هستند و تناقضی بین آن‌ها نیست.

چرایی متناقض نبودن آیات قرآن درباره ماده اولیه انسان

مراد از انسانی که مستقیماً از خاک و گل آفریده شده، حضرت آدم علیه‌السلام است (1) و با توجه به اینکه حضرت آدم علیه‌السلام، ابوالبشر و پدر همه انسان‌هاست، گفتن این‌که انسان از خاک و گل آفریده شده، صحیح است. (2)

‌آیاتی که در آن‌ها از نطفه و خون یاد شده است نیز نه خودشان باهم و نه با ‌آیاتی که اصل خلقت آدم را خاک و گِل دانسته‌اند، اختلاف و تناقضی ندارند؛ چراکه هرکدام به بخش و مرحله‌ای از فرایند خلق و آفرینش انسان اشاره دارند.(3) خداوند به این مطلب (بیان مراحل گوناگون فرآیند خلقت آدمی) در قرآن اشاره کرده است:

﴿وَ اَللّٰهُ خَلَقَکُمْ مِنْ تُرٰابٍ ثُمَّ مِنْ نُطْفَهٍ …﴾؛ «خداوند شمارا از خاکی آفرید، سپس از نطفه‌ای ‌...؛» (4)

﴿هُوَ اَلَّذِی خَلَقَکُمْ مِنْ تُرٰابٍ ثُمَّ مِنْ نُطْفَهٍ ثُمَّ مِنْ عَلَقَهٍ ...﴾؛ «او کسی است که شمارا از خاک آفرید، سپس از نطفه، سپس از علقه (خون بسته‌شده)‌ ...؛» (5)

در حقیقت، خداوند حضرت آدم علیه‌السلام را از گِل (خاک و آب) آفرید و نسل ایشان از طریق نطفه شکل گرفتند. (6) در ‌آیه پائین به این مطلب اشاره شده است:

﴿اَلَّذِی أَحْسَنَ کُلَّ شَیْءٍ خَلَقَهُ وَ بَدَأَ خَلْقَ اَلْإِنْسٰانِ مِنْ طِینٍ * ثُمَّ جَعَلَ نَسْلَهُ مِنْ سُلاٰلَهٍ مِنْ مٰاءٍ مَهِینٍ﴾؛ «او همان کسی است که هر چه را آفرید نیکو آفرید و آفرینش انسان را از گِل آغاز کرد؛ سپس نسل او را از عصاره‌ای از آب ناچیز و بی‌قدر آفرید.» (7)

به‌همین‌دلیل، درباره نسل حضرت آدم علیه‌السلام هم می‌توان گفت: از خاک آفریده شده و هم می‌توان گفت: از گِل خلق شده؛ چنانکه می‌توان گفت: از نطفه به‌وجود آمده و چون آن نطفه، نخست تبدیل به خونِ بسته‌ شده، می‌توان گفت: خداوند انسان را از خونِ بسته آفرید. نکته دیگر هم این‌که در برخی از ‌آیات تنها به اصل گِل اشاره شده و ویژگی‌های آن گِل بیان نشده؛ اما در برخی دیگر از ‌آیات، اوصاف آن گِل مثل سیاه بدبُو یا خشک و شبیه سفال بودن نیز بیان شده است.

چنانکه وقتی گفته می‌شود: خداوند هر جنبنده‌ای ـ ازجمله انسان ـ را از آب آفرید، بازهم صحیح است؛ چراکه مراد از «ماء» در زبان عربی یا آب است یا مایع. (8) اگر مقصود آب باشد، خداوند انسان را از گِل آفریده و گل، مخلوطی از آب‌وخاک است؛ و اگر منظور از «ماء» مایع باشد، انسان از نطفه آفریده شده که مایع است.

نتیجه‌گیری:

نگاه‌کردن به آیات به‌عنوان قطعات یک جورچین بزرگ‌تر که هرکدام گوشه‌ای از حقیقت را روشن می‌کنند، از بسیاری از سوءفهم‌ها جلوگیری می‌کند. برای نمونه می‌توان به آیات حاکی از ماده اولیه خلقت انسان اشاره کرد که هرچند در بدو امر به نظر می‌رسد باهم متناقض هستند، اما چنین نیست. مراد از انسانی که به‌طور مستقیم از خاک و گل آفریده شده، حضرت آدم علیه‌السلام است و چون حضرت، ابوالبشر و پدر همه انسان‌هاست، گفتن این‌که انسان از خاک و گل آفریده شده نیز صحیح است. چنانکه ‌آیاتی که در آن‌ها از آب، نطفه و خون به‌عنوان منشأ انسان یاد شده است نیز نه خودشان باهم و نه با ‌آیاتی که اصل خلقت آدم را خاک و گِل دانسته‌اند، اختلاف و تناقضی ندارند؛ چراکه هرکدام به بخش و مرحله‌ای از فرایند خلق و آفرینش آدمی اشاره دارند. انسان مراحل مختلفی را پشت سر گذاشته تا به شکل کنونی درآمده و خداوند در هر ‌آیه به یکی از این مراحل اشاره کرده است؛ بنابراین، از جهت منشأ آفرینشِ انسان هیچ تناقضی بین ‌آیات قرآن نیست.

پی‌نوشت‌ها:

1. سوره آل‏‌عمران‏، آیه 59.

2. مقاتل بن سلیمان،‏ تفسیر مقاتل بن سلیمان، بیروت، دار إحیاء التراث العربی‏، چاپ اول، 1423 ق، ج‏3، ص 410.

3. زرکشی، محمد بن بهادر، البرهان فی علوم القرآن، بیروت، دار المعرفه، 1410 ق، ج 2، ص 183 و 184.

4. سوره فاطر، آیه 11.

5. سوره غافر، آیه 67.

6. مقاتل بن سلیمان،‏ تفسیر مقاتل بن سلیمان، بیروت، دار إحیاء التراث العربی‏، چاپ اول، 1423 ق، ج‏3، ص 449.

7. سوره سجده، آیه‌های 7 و 8.

8. مصطفوی، حسن، التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، تهران، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی‏، چاپ اول، 1368 ش، ج‏11، ص 220.

قرآن با پرداختن به جزئیات مسائل شخصی و خانوادگی پیامبر، ایشان را به‌عنوان الگویی قابل‌دسترس معرفی می‌کند که در تمام ابعاد زندگی قابل پیروی است.

پرسش:

قرآن به مسائلی پرداخته که بی‌اهمیت هستند. برای نمونه می‌توان به مسائل خصوصی پیامبر با همسرانش یا نزاع وی با عمو و زن‌عمویش و ماجرای خبرچینی همسرانش و... اشاره کرد. ذکر چنین مطالبی در قرآن چگونه با جاودانی و جهانی بودن آن سازگار است؟ چرا قرآن به‌جای پرداختن به این امور جزئی، ناچیز و بی‌اهمیت، به نیازهای اصلی بشر نپرداخت و به سؤالات بی‌جواب بشر پاسخ نداد تا مردم با دیدن این مطالب در قرآن پی به الهی بودن آن ببرند؟

پاسخ:

قرآن با پرداختن به مسائل شخصی زندگی پیامبر به امور بی‌اهمیت نمی‌پردازد، بلکه از این طریق الگوهای عملی و درس‌های جاودانه ارائه می‌دهد. این مسائل، پیامبر را به الگویی قابل‌دسترس تبدیل کرده، اصول اخلاقی و کاربردی جهانی را تبیین و توجه احکام الهی به زندگی واقعی بشر را نشان می‌دهند. این رویکرد، جامعیت و واقع‌گرایی قرآن را اثبات می‌کند که آن را راهنمایی جاودانه و جهانی برای تمام ابعاد زندگی بشر ساخته است.

ارتباط مسائل شخصی پیامبر با هدایت بشر

در نگاه اول، شاید مسائل زندگی پیامبر خدا یا روابط ایشان با همسران و خویشاوندانشان، شخصی به نظر برسد و این سؤال پیش بیاید که این‌ها چه ربطی به هدایت بشر دارد؟ اما اگر عمیق‌تر نگاه کنیم، خواهیم دید که هیچ‌کدام از این مسائل، بی‌ارتباط با هدایت بشر نیستند. قرآن کتابی خشک و صرفاً تئوریک نیست، بلکه راهنمای زندگی واقعی بشر است؛ زیرا اولاً پیامبر در قرآن به‌عنوان الگو و اسوه‌ای حسنه و نیکو معرفی شده‌اند. اگر زندگی ایشان تنها در ابعاد روحانی، الهیاتی و غیرقابل‌دسترس نمایش داده می‌شد، چگونه می‌توانستند الگویی قابل‌دسترس برای همه انسان‌ها ازجمله مردان در مقام همسر، پدر، خویشاوند، یا رهبر اجتماعی باشند؟ اما الآن قرآن پیامبر را انسانی معرفی می‌کند که در کنار مقام نبوت، زندگی عادی، خانواده و چالش‌های روزمره خود را داشته است و می‌تواند برای هر یک از ما در مواجهه با چالش‌های خانوادگی، شغلی یا اجتماعی الگو باشد؛ زیرا بیان این چالش‌ها و نحوه هدایت الهی در مواجهه با آن‌ها، پیامبر را به الگویی واقع‌بینانه، عملی و قابل پیروی برای هر فرد در هر جامعه‌ای تبدیل می‌کند؛ ثانیاً آیاتی مانند اوایل سوره تحریم درباره مسائل مربوط به همسران پیامبر و موضوعات حسادت و افشای راز، نه‌تنها اصول اخلاقی مانند پرهیز از غیبت و خبرچینی، رعایت حریم خصوصی و اهمیت وفاداری در زندگی زناشویی را آموزش می‌دهند، بلکه احکام و آداب معاشرت را نیز تبیین می‌کنند. این‌ها درس‌هایی ابدی برای حفظ بنیان خانواده و روابط سالم اجتماعی هستند. چنانکه سوره مسد درباره نزاع ابولهب و همسرش با پیامبر نشان می‌دهد که حتی نزدیک‌ترین خویشاوندان نیز اگر در مقابل حق بایستند، باید از آنان بیزاری جست. چکیده سخن این‌که نحوه برخورد پیامبر در زندگی شخصی‌شان الگوهایی عملی برای مدیریت بحران‌ها، حل اختلافات، ترویج ارزش‌های اخلاقی و برخورد با مشکلات درونی و بیرونی ارائه می‌دهند. هر جامعه‌ای با چنین چالش‌های روبه‌رو است و این آیات به آن‌ در انتخاب راه‌حل درست کمک می‌کند.

طرح مسائل شخصی پیامبر در قرآن در راستای جهانی و جاودانگی این کتاب

قرآن یک کتاب نظری صرف نیست، بلکه یک کتاب راهنمای زندگی عملی است که برای همه انسان‌ها در تمام اعصار نازل شده است. پرداختن به جزئیات زندگی شخصی پیامبر، نه‌تنها جاودانگی و جهانی بودن قرآن را محدود نمی‌کنند، بلکه این ابعاد را تقویت نیز می‌کنند؛ زیرا اولاً مسائل خصوصی پیامبر با همسرانش یا نزاع با خویشاوندان، همگی بازتاب‌ دهنده تجربیات و چالش‌های مشترک انسانی در هر زمان و مکانی هستند. کدام خانواده است که با مشکلاتی همچون سوءتفاهم، حسادت، یا درگیری‌های خویشاوندی روبه‌رو نشده باشد؟ کدام جامعه‌ است که از آفت افشای سرّ، غیبت و خبرچینی در امان مانده باشد؟ ثانیاً طرح چنین مباحثی حاکی از این هستند که تعالیم قرآن تنها برای آخرت نیست، بلکه برای تمام ابعاد زندگی بشری در دنیا نیز است؛ ثالثاً آیاتی که به‌ظاهر فقط درباره مسائل شخصی پیامبر هستند، تنها به آن وقایع خاص نمی‌پردازد، بلکه اصول کلی اخلاقی مانند پرهیز از تجسس، غیبت و افشای اسرار را برای همیشه وضع می‌کند. این اصول، فراتر از زمان و مکان، برای حفظ بنیان خانواده و جامعه در هر عصری ضروری هستند. چنانکه همین مسائل شخصی بستر و مقدمه نزول احکام شرعی برای همه مسلمانان شد. این احکام برای همیشه و تا قیامت معتبر و قابل‌اجرا هستند. نکته مهمی که نباید از آن غافل شد این است که طبیعت انسان، با همه پیچیدگی‌هایش (حسادت‌ها، کینه‌ها، محبت‌ها، ضعف‌ها و قوت‌ها) در طول تاریخ تغییر چندانی نکرده است. قرآن با پرداختن به این نمونه‌های عینی، درمان‌ها و راهکارهایی جاودانه برای مدیریت طبیعت انسان و چالش‌های ناشی از آن ارائه می‌دهد.

قرآن و پاسخ دادن به سؤال‌های بی‌جواب بشر

برخلاف مدعای مطرح‌شده در سؤال، قرآن به نیازهای اصلی بشر پرداخته و پاسخ‌دادن به سؤال‌های بی‌جواب او را مدنظر داشته است. ازجمله بنیادی‌ترین پرسش‌های بشر که در قرآن مورد توجه قرار گرفته می‌توان به این امور اشاره کرد:

1. خدا کیست و چگونه او را بشناسیم؟ (پاسخ: توحید، صفات الهی، نشانه‌های خدا در آفرینش)؛

2. چرا وجود داریم؟ مقصد کجاست؟ (پاسخ: بندگی خدا، رسیدن به کمال و رضوان الهی)؛

3. چگونه با رنج‌ها و سختی‌ها کنار بیاییم؟ (پاسخ: توکل، صبر، یاد خدا)؛

4. پس از مرگ چه می‌شود؟ (پاسخ: معاد، بهشت و جهنم، حسابرسی)

این‌ها مهم‌ترین سؤالات بی‌جواب تاریخی انسان بوده‌اند و قرآن به‌طور مداوم به آن‌ها پاسخ داده است. شاید منظور سؤال‌کننده از سؤالات بی‌جواب جزئیات علمی یا پیش‌بینی‌های آینده باشد؛ اما قرآن خود را کتاب هدایت می‌داند نه کتاب علمی یا پیشگویی. افزون بر این، اگر قرآن فقط به مسائل مهم و کلی می‌پرداخت، از واقعیت‌های زندگی انسان و چالش‌های روزمره‌اش دور می‌ماند؛ اما اکنون با پرداختن به جزئیاتی که زندگی واقعی پیامبر و جامعه آن زمان را نشان می‌دهد که از تمام ابعاد زندگی انسان آگاه است و درس‌های جاودانه‌ای درمورد مدیریت اختلافات خانوادگی، حفظ حریم خصوصی، پرهیز از غیبت و حسادت و اهمیت وفاداری می‌دهد. این‌ها مسائلی ناچیز نیستند، بلکه ستون‌های اصلی یک خانواده و جامعه سالمند که در هر زمان و مکانی کاربرد دارند. آیا نیاز به خانواده سالم نیاز اصلی بشر نیست؟ ماجرای ابولهب در سوره مسد نشان می‌دهد که حتی دشمنی در نزدیک‌ترین دایره خانوادگی هم ممکن است اتفاق بیفتد و نحوه برخورد با آن درسی مهم و ابدی در مورد مرزبندی‌های اعتقادی و عملی است. آیا نیاز به مرزبندی با شر یا نحوه برخورد با دشمنی، از نیازهای اصلی بشر نیست؟

نتیجه‌گیری:

پرداختن قرآن به جزئیات زندگی شخصی پیامبر خدا نه‌تنها بی‌اهمیت نیست، بلکه از ابعاد کلیدی هدایت، جاودانگی و جهانی بودن آن محسوب می‌شود. این وقایع پیامبر را به‌عنوان الگویی قابل‌دسترس معرفی می‌کنند، بستری عملی برای تبیین اصول اخلاقی و احکام شرعی جاودانه فراهم می‌آورد و جامعیت قرآن را در پرداختن به تمام ابعاد زندگی بشر، از بزرگ‌ترین مسائل هستی‌شناختی تا کوچک‌ترین چالش‌های روزمره، اثبات می‌کند. این واقع‌گرایی و عمق، نشانه‌ای از حکمت الهی قرآن و دلیل الهی بودن و کارآمدی آن برای همه انسان‌ها در تمام اعصار است. چنانکه قرآن نه‌تنها نسبت به سؤال‌های اصلی بشر همچون «از کجا آمده‌ام؟ آمدنم بهر چه بود؟ به کجا می‌روم آخر ننمایی وطنم» بی‌تفاوت نبوده، بلکه بارها و به شیوه‌های مختلف به همه آن‌ها پاسخ داده است.

رشد اخلاقی انسان از اهداف اصلی ادیان الهی است. پیامبر اسلام(ص) بر تکمیل فضایل اخلاقی تأکید کرده و قرآن پالایش درون و تزکیه نفس را از اهداف اصلی پیامبران می‌داند

پرسش:

کارکردهای دین در حوزه اخلاق چیست؟

پاسخ:

رشد و پیشرفت اخلاقی انسان از اهداف اصلی ادیان الهی، به‌ویژه اسلام، است. پیامبر اسلام صلی‌الله‌علیه‌و‌آله هدف اصلی رسالت خود را تکمیل فضایل اخلاقی معرفی کرده است (۱) و قرآن کریم بر پالایش درون و تزکیه نفس تأکید فراوان دارد و حتی گاه آن را مقدم بر تعلیم می‌داند. (۲) از این نظر، تبیین نقش و کارکردهای دین وحیانی در رشد و تکامل اخلاقی مفید و ضروری است. (۳)

 در ادامه به برخی از آن‌ها اشاره می‌شود:

تصحیح انگیزه و نیت

نیت، باطن و حقیقت عمل است (5) و به عمل، ارزش اخلاقی می‌دهد. (4) از این نظر، صِرف خوب بودنِ ظاهر عمل کافی نیست؛ انگیزه فاعل نیز باید درست باشد تا عمل ارزشمند شود. این انگیزه باید معطوف به کسب رضایت خدا باشد؛ (6) چراکه راه کسب رضایت او، همان راه سعادت و خوشبختی است. انگیزه‌های دیگر مانند پیروی از هوس‌ها یا دنیاطلبی، (7) هیچ سودی برای زندگی ابدی انسان ندارند.

شناساندنِ موانع تکامل اخلاقی

دین وحیانی موانع تکامل اخلاقی را به دودسته کلی تقسیم می‌کند:

- موانع شناختی که باعث ضعف یا انحراف فکری می‌شوند؛ مانند اعتنای بیش‌ازحد به محسوسات، (8) تقلید نکوهیده و بدون پشتوانه عقلی (9) و پیروی از ظن و وهم. (10)

- موانع گرایشی و تمایلات نادرست که بُعد حیوانی را تقویت و بُعد انسانی را تضعیف می‌کند؛ مانند استکبار و خودپسندی، (11) دنیاگرایی و ثروت گرایی، (12) دستیابی به مقام و موقعیت اجتماعی. (13)

شناخت موانع و کنار نهادن آن‌ها، نقش بسزایی در رشد اخلاقی انسان دارد. از این نظر نیز دین بر رشد اخلاقی مؤثر است.

تأثیر عمل اختیاری انسان

قرآن و روایات، رابطه‌ای تکوینی بین اعمال اختیاری انسان و سعادت یا شقاوت او را بیان می‌کنند. از این نظر، سعادت و شقاوت، نتیجه مستقیم خودِ عمل است، نه پاداش یا مجازات جداگانه الهی. (14) توجه به این حقیقت نیز در اخلاقی زیستن مؤثر است.

گزینش لذت بهتر و پایدارتر

وحی، انسان را به گزینش لذت‌های برتر و پایدارتر فرامی‌خواند. لذت‌های مادی، زودگذر و اغلب همراه با رنجند، اما لذت‌های معنوی و خوشی‌های اخروی، پایدار و ابدی هستند. (15) بنابراین، بسنده کردن به لذت‌های دنیوی، مایه خسران و حسرت است. (16)

حس مهربانی و مسئولیتپذیری

دین خدا را با صفاتی مانند مهربانی و عدالت معرفی می‌کند و انسان را به الگوبرداری از این صفات تشویق می‌نماید که نتیجه آن، مهرورزی بیشتر و عادلانه زیستن است. همچنین، اعتقاد به نظارت همیشگی خدا، حس مسئولیت درونی را تقویت می‌کند که نتیجه آن، پایبندی بیشتر به اصول اخلاقی به خاطر کسب رضایت خدا است.

نظام کیفر و پاداش اخروی

اعتقاد به زندگی پس از مرگ، ضمانت اجرایی اخلاق است. باور به تأثیر مستقیم اعمال انسان در سرنوشت اخروی، انگیزه‌ای نیرومند برای رفتار اخلاقی ایجاد می‌کند. پاداش نیکوکاران و کیفر بدکاران در جهان آخرت، همواره در تعالیم وحیانی تأکید شده است. (17)

الگوسازی برای اخلاقی زیستن

برای اخلاقی شدن انسان و جامعه، شناخت خوبی‌ها و بدی‌ها کافی نیست؛ بلکه به الگوهای عملی نیز نیاز است. وجود این الگوها، مانند پیامبران و اولیای الهی در قرآن، انگیزه‌ زیستن اخلاقی را تقویت کرده و توهم «دست‌یابی به فضایل غیرممکن است» را از بین می‌برد. این الگوها به انسان در تحمل سختی‌های مسیر صحیح یاری می‌رسانند. (18)

نتیجه‌گیری:

بنا بر آنچه گذشت روشن می‌شود که دین و اخلاق اگرچه از جهاتی از هم متمایزند، اما دین از طریق ترسیم اصول عقیدتی مثل اعتقاد به خدا و جهان پس از مرگ، اهمیت نیت و انگیزه در رفتارهای اخلاقی، الگوسازی و ... نقش به‌سزایی در رشد اخلاقی انسان در دو ساحت فردی و جمعی دارد.

پی‌نوشت‌ها:

1- مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، بیروت، دار احیاءالتراث العربی، 1403 ق، ج 16، ص 210.

2- سوره آل‌عمران، آیه 164: «... وَیُزَکِّیهِمْ وَیُعَلِّمُهُمُ الْکِتَابَ وَالْحِکْمَهَ.»

3- نجارزادگان، فتح‌الله، رهیافتی بر اخلاق و تربیت اسلامی، قم، دفتر نشر معارف، 1386 ش، ص 20.

4- طوسی، محمدحسن، تهذیب الاحکام، تحقیق حسن موسوی خرسان، تهران، دارالکتب الاسلامیه، 1407 ق، ج 4، ص 186.

5- سوره بقره، آیه 284: «... وَإِنْ تُبْدُوا مَا فِی أَنْفُسِکُمْ أَوْ تُخْفُوهُ یُحَاسِبْکُمْ بِهِ اللَّهُ.»

6- همان، آیه 272: «... وَمَا تُنْفِقُونَ إِلَّا ابْتِغَاءَ وَجْهِ اللَّهِ.»

7- سوره قصص، آیه 83: «تِلْکَ الدَّارُ الْآخِرَهُ نَجْعَلُهَا لِلَّذِینَ لَا یُرِیدُونَ عُلُوًّا فِی الْأَرْضِ وَلَا فَسَادًا... .»

8- سوره فرقان، آیه 21: «وَقَالَ الَّذِینَ لَا یَرْجُونَ لِقَاءَنَا لَوْلَا أُنْزِلَ عَلَیْنَا الْمَلَائِکَهُ أَوْ نَرَى رَبَّنَا... .»

9- سوره بقره، آیه 170: «...قَالُوا بَلْ نَتَّبِعُ مَا أَلْفَیْنَا عَلَیْهِ آبَاءَنَا أَوَلَوْ کَانَ آبَاؤُهُمْ لَا یَعْقِلُونَ شَیْئًا وَلَا یَهْتَدُونَ.»

10- سوره یونس، آیه 36: «وَمَا یَتَّبِعُ أَکْثَرُهُمْ إِلَّا ظَنًّا إِنَّ الظَّنَّ لَا یُغْنِی مِنَ الْحَقِّ شَیْئًا... .»

11- سوره قصص، آیه 83: «تِلْکَ الدَّارُ الْآخِرَهُ نَجْعَلُهَا لِلَّذِینَ لَا یُرِیدُونَ عُلُوًّا فِی الْأَرْضِ وَلَا فَسَادًا وَالْعَاقِبَهُ لِلْمُتَّقِینَ.»

12- سوره یونس، آیه 7: «... وَرَضُوا بِالْحَیَاهِ الدُّنْیَا وَاطْمَأَنُّوا بِهَا.»

13- سوره منافقون، آیه 8: «یَقُولُونَ لَئِنْ رَجَعْنَا إِلَى الْمَدِینَهِ لَیُخْرِجَنَّ الْأَعَزُّ مِنْهَا الْأَذَلَّ... .»

14- طباطبایی، سید محمدحسین، المیزان، بیروت، مؤسسه الاعلمی للمطبوعات، 1390 ق، ج 6، ص 376-377.

15- سوره اعلی، آیه 17: «وَالْآخِرَهُ خَیْرٌ وَأَبْقَى.»

16- سوره یونس، آیات 7-9: «إِنَّ الَّذِینَ لَا یَرْجُونَ لِقَاءَنَا وَرَضُوا ... .»

17- سوره زلزال، آیات 7-8: «فَمَنْ یَعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّهٍ خَیْرًا یَرَهُ... .»

18- سوره احزاب، آیه ۲۱: «لَقَدْ کَانَ لَکُمْ فِی رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَهٌ حَسَنَهٌ...»

خرید و فروش با دشمنان اسلام
در اسلام، کمک کردن به دشمنان اسلام نهی شده است، اسرائیل از بزرگ‌ترین دشمنان امت اسلامی است. و هرگونه کمک به آن‌ها، به‌ویژه در زمینه‌های نظامی، ممنوع است.

پرسش:

با توجه به دشمنی اسرائیل با امت اسلامی، آیا در احادیث به نهی از خرید اجناس از دشمنان اشاره شده است؟

پاسخ:

اسرائیل به‌عنوان یکی از بزرگ‌ترین دشمن امت اسلامی، همواره در پی تهدید و ظلم به مسلمانان بوده است. در اسلام، برای تجارت و خریدوفروش با دیگر کشورها، به‌ویژه دشمنان، احکام خاصی مطرح شده است. احادیث اهل‌بیت علیهم‌السلام بر این نکته تأکید دارند که کمک به دشمنان اسلام، چه به‌صورت نظامی و چه اقتصادی، جایز نیست. به‌ویژه در شرایطی که این کمک‌ها موجب تقویت قدرت دشمنان و تهدید امنیت مسلمانان شود.

 در ادامه، برخی از این روایات بیان خواهند شد تا نگاه اسلامی به این موضوع روشن‌تر شود.

1. نهی از تجارت نظامی با دشمن

در روایات اشاره شده که تجارت با دیگر کشورها، حتی اگر آن کشور از نظر عقیده با امت اسلامی همسو نباشند، به شرطی که موجب تقویت قدرت نظامی آن‌ها نشود، اشکالی ندارد. به‌عبارت‌دیگر، اصل مجاز بودن تجارت و خریدوفروش با سایر کشورها حتی با دین و مذهب متفاوت، به‌طورکلی پذیرفته شده است، ولی درصورتی‌که این تجارت منجر به تقویت دشمن و به خطر انداختن امنیت مسلمانان و قدرت نظامی آن‌ها شود، جایز نخواهد بود. در حدیثی آمده است:

(علی بن جعفر از برادرش امام موسی بن جعفر علیه‌السلام) سوال کرد:

«عَنْ حَمْلِ الْمُسْلِمِینَ إِلَی الْمُشْرِکِینَ التِّجَارَهَ قَالَ إِذَا لَمْ یَحْمِلُوا سِلَاحاً فَلَا بَأْسَ؛ (1)

که آیا جایز است که مسلمانان با مشرکین تجارت کنند؟ امام (علیه‌السلام) فرمودند: اگر مسلمانان سلاح به آن‌ها نفرستند، اشکالی ندارد

بنابراین، در مسائل اقتصادی و تجاری با سایر کشورها، باید توجه داشت که آیا این تجارت به‌صورت مستقیم یا غیرمستقیم موجب تقویت توان نظامی و تهدید علیه مسلمانان خواهد شد یا خیر.

واضح است که در شرایطی که دشمنان در حال جنگ و درگیری با مسلمانان هستند و تهدید جدی به نابودی امت اسلامی دارند، هرگونه کمک به آن‌ها، به‌ویژه در زمینه‌های نظامی، ممنوع است. در حدیثی آمده است:

«عَنْ هِنْدٍ السَّرَّاجِ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِی جَعْفَرٍ علیه‌السلام أَصْلَحَکَ اللَّهُ إِنِّی کُنْتُ أَحْمِلُ السِّلَاحَ إِلَی أَهْلِ الشَّامِ فَأَبِیعُهُ مِنْهُمْ فَلَمَّا أَنْ عَرَّفَنِیَ اللَّهُ هَذَا الْأَمْرَ ضِقْتُ بِذَلِکَ وَ قُلْتُ لَا أَحْمِلُ إِلَی أَعْدَاءِ اللَّهِ فَقَالَ احْمِلْ إِلَیْهِمْ فَإِنَّ اللَّهَ یَدْفَعُ بِهِمْ عَدُوَّنَا وَ عَدُوَّکُمْ یَعْنِی الرُّومَ وَ بِعْهُمْ فَإِذَا کَانَتِ الْحَرْبُ بَیْنَنَا فَلَا تَحْمِلُوا فَمَنْ حَمَلَ إِلَی عَدُوِّنَا سِلَاحاً یَسْتَعِینُونَ بِهِ عَلَیْنَا فَهُوَ مُشْرِکٌ؛ (2)

هند سرّاج گوید: به امام علیه‌السلام عرض کردم: خداوند امور شما را اصلاح گرداند! من اسلحه سوی اهل شام مى‌برم و به آنان مى‌فروشم، ولی از زمانی که این امر (امامت) را شناخته‌ام از این کار دست برداشته‌ام و به او گفتم: برای دشمنان خدا چیزی نمى‌برم. حضرت فرمودند: برای آنها اسلحه ببر؛ زیرا خداوند با این اسلحه‌ها (و به واسطه شامیان) دشمن ما و شما را - یعنی رومیان را - دفع مى‌کند، اسلحه‌ها را به آنان بفروش، ولی هنگامی که بین ما و آنان جنگی درگرفت برای آنان اسلحه مبرید، زیرا اگر کسی برای دشمن ما اسلحه‌ای برد که با آن به ما ضرر برساند مشرک است.

بنابر این روایت نیز، تجارت با دشمن وقتی که موجب تسلط او بر جامعه‌ی اسلامی شود، اشکال دارد. در قرآن کریم نیز در آیه ی 141 سوره ی نساء ( لَنْ یَجْعَلَ اللَّهُ لِلْکافِرِینَ عَلَی الْمُؤْمِنِینَ سَبِیلا) به موضوع نادرست بودن این تسلط اشاره شده است.

 با این توضیحات، وقتی دشمنی اسرائیل نسبت به امت اسلامی واضح است و این باند جنایتکار به‌طور مداوم در حال تجاوز به حقوق مسلمانان در کشورهایی مانند فلسطین و لبنان و سوریه و عراق و یمن بوده و همواره قوانین بین‌المللی را نقض می‌کند، در درجه‌ی اول، معاملات نظامی و در مرحله‌ی بعد، هرگونه خریدوفروش اجناس با این دشمن کاری ناپسند و نادرست است. چراکه این خریدوفروش‌ها موجب قدرت اقتصادی و نظامی او شده و علیه کشورهای دیگر مورد استفاده قرار می‌دهد.

متأسفانه برخی کشورهای مسلمان، همواره با اسرائیل، مراودات تجاری دارند و اجناس اسرائیلی به‌وفور در کشور آن‌ها یافت شده و توسط مردم خرید می‌شود. این کار درواقع به‌نوعی به تقویت دشمن منجر می‌شود و این عمل نه‌تنها مخالف اصول اسلامی، بلکه از نظر سیاسی و اخلاقی نیز قابل پذیرش نیست.

2. نهی از هر نوع کمک به ظالم

در فرهنگ اهل‌بیت علیهم‌السلام، کمک به کسانی که در حال ظلم به مسلمانان هستند، به‌شدت مورد نهی قرار گرفته است. امامان معصوم علیهم‌السلام همواره بر این نکته تأکید داشته‌اند که حتی کوچک‌ترین اقدامی که به‌نوعی به یاری و تقویت ظالمین منجر شود، باید از آن اجتناب کرد. در حدیثی از امام صادق علیه‌السلام آمده است:

«إِیَّاکُمْ وَ صُحْبَهَ الْعَاصِینَ وَ مَعُونَهَ الظَّالِمِین‏؛ (3)

از مصاحبت عاصیان (گناهکاران) و یاری ظالمان و مجاورت فاسقان بپرهیزید

در این روایت امام علیه‌السلام به‌صراحت بیان می‌کند که مسلمانان باید از همراهی با گناهکاران و کمک به ظالمان خودداری کنند. بنابراین، با توجه به این‌که خرید اجناس اسرائیلی به تقویت آن‌ها کمک می‌کند، بر اساس آموزه‌های اهل‌بیت علیهم‌السلام، این عمل به‌شدت محکوم است و از مسلمانان خواسته می‌شود که از آن اجتناب کنند. ظلم نه‌تنها در عمل فرد ظالم، بلکه در کمک به او و یا حتی رضایت به ظلم نیز محکوم است.

 امام صادق (علیه‌السلام) در حدیثی بسیار مهم فرموده‌اند:

«الْعَامِلُ بِالظُّلْمِ وَ الْمُعِینُ لَهُ وَ الرَّاضِی بِهِ شُرَکَاءُ ثَلَاثَتُهُمْ؛ (4)

کسی که ظلم کند، کسی که به او کمک نماید، و کسی که به ظلم راضی باشد، هر سه در گناه شریک هستند

این حدیث نیز نشان می‌دهد که حتی کسانی که به‌طور مستقیم ظلم نمی‌کنند، بلکه با کمک به ظالم یا رضایت به ظلم او، از آن حمایت می‌کنند، در حقیقت در گناه او شریک خواهند شد. بر این اساس، اگر شخصی به هر نحوی به اسرائیل یا هر رژیم ظالم دیگری کمک کند، چه از طریق خرید اجناس یا هر نوع تعامل اقتصادی دیگر، در حقیقت در ظلم آن‌ها شریک است.

باید دانست که در روایات اهل‌بیت علیهم‌السلام، عواقب سنگین و تبعات شدید برای یاری دادن به ظالم بیان شده است. امیرالمومنان علیه‌السلام در روایتی فرموده‌اند:

«در روز قیامت ندادهنده‌ای فریاد خواهد زد: کجاست ظالمان و یاران آن‌ها و هم‌دستانشان؟ تا حتی کسانی که قلمی برای آن‌ها تراشیده و مرکبی برایشان آماده کرده‌اند. سپس همگی در تابوتی از آهن جمع خواهند شد و به جهنم پرتاب خواهند گردید.» (5)

پیامبر اکرم صلی‌الله‌علیه‌وآله نیز در حدیثی می‌فرمایند:

«مَنْ مَشَی مَعَ ظَالِمٍ لِیُعِینَهُ وَ هُوَ یَعْلَمُ أَنَّهُ ظَالِمٌ فَقَدْ خَرَجَ مِنَ الْإِسْلَامِ؛ (6)

هرکسی که به‌سوی ظالمی برود تا او را یاری کند و می‌داند که او ظالم است، از اسلام خارج شده است

این احادیث نشان می‌دهند که هرگونه کمک به ظالم، حتی اگر به‌صورت غیرمستقیم باشد، عواقب سنگینی خواهد داشت. طبق این روایات، کسی که به ظالم کمک کند، در حقیقت خود را از رحمت خداوند دور می‌کند.

ممکن است برخی تصور کنند که خرید اجناس، درواقع کمک بزرگی به دشمن نخواهد بود؛ اما این نگرش از نظر دینی و طبق آموزه‌های اهل‌بیت علیهم‌السلام صحیح نیست. حتی کمک‌های کوچک و به‌ظاهر بی‌اهمیت نیز به ظالمین محکوم است. رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌و‌آله در حدیثی بسیار مهم فرمودند:

«إِذَا کَانَ یَوْمُ الْقِیَامَهِ نَادَی مُنَادٍ أَیْنَ الظَّلَمَهُ وَ أَعْوَانُهُمْ وَ مَنْ لَاقَ لَهُمْ دَوَاهً وَ رَبَطَ کِیساً أَوْ مَدَّ لَهُمْ مَدَّهَ قَلَمٍ فَاحْشُرُوهُمْ مَعَهُمْ؛ (7)

چون روز قیامت شود، یک منادی ندا دهد: کجایند ستمگران و یاران آن‌ها؟ آنکه دواتی برای آنان لیقه کرده یا سرکیسه‌ای را برای آنان بسته یا قلمی برای آنان در مرکب فروبرده است؛ پس آنان را نیز با ستمگران محشور کنید

بنابراین حتی کوچک‌ترین کمکی که ممکن است به ظالمین در هر زمینه‌ای انجام گیرد، از دیدگاه اسلامی نه‌تنها نادرست است، بلکه موجب مشارکت در ظلم آن‌ها می‌شود و در روز قیامت عواقب سنگینی خواهد داشت.

صفوان بن مَهران از اصحاب امام کاظم علیه‌السلام بود که شتران زیادی داشت، حضرت به او فرمود:

 «ای صفوان همه چیزِ تو خوب و نیکو است جز یک چیز!

صفوان گفت، فدایت شوم آن یک مورد چیست؟

امام(ع) فرمود:

إِکْرَاؤُکَ جِمَالَکَ مِنْ هَذَا الرَّجُلِ یَعْنِی هَارُونَ؛ اینکه شتران خود را به این مرد (یعنی هارون خلیفه وقت) کرایه می‌دهی

صفوان عرض کرد:

وَ اللَّهِ مَا أَکْرَیْتُهُ أَشَراً وَ لَا بَطَراً وَ لَا لِلصَّیْدِ وَ لَا لِلَّهْوِ وَ لَکِنِّی أَکْرَیْتُهُ لِهَذَا الطَّرِیقِ(یَعْنِی طَرِیقَ مَکَّهَ) وَ لَا أَتَوَلَّاهُ بِنَفْسِی وَ لَکِنِّی أَبْعَثُ مَعَهُ غِلْمَانِی؛

به خدا سوگند من از روی حرص و سیری و لهو چنین کاری نمی‌کنم؛ چون او به راه حج می‌رود، شتران خود را به او کرایه می‌دهم. خودم هم خدمت او را نمی‌کنم و همراهش نمی‌روم، بلکه غلام خود را همراه او می‌فرستم.

امام(علیه‌السلام) فرمود: یَا صَفْوَانُ أَ یَقَعُ کِرَاؤُکَ عَلَیْهِمْ؟ آیا از او کرایه طلب داری؟ گفتم: فدایت شوم. آری

امام(علیه‌السلام) فرمود: أَ تُحِبُّ بَقَاءَهُمْ حَتَّی یَخْرُجَ کِرَاؤُکَ؟ آیا دوست داری او باقی باشد تا باقی کرایه ات را به تو برسد؟

گفت: آری

امام(علیه‌السلام) فرمود: مَنْ أَحَبَّ بَقَاءَهُمْ فَهُوَ مِنْهُمْ وَ مَنْ کَانَ مِنْهُمْ کَانَ وَرَدَ النَّارَ؛ (8)

کسی که دوست داشته باشد بقای آنها را، از آنان خواهد بود و هر کس از آنان (دشمنان خدا) باشد، جایگاهش جهنم خواهد بود.»

بر اساس این روایت، هر نوع کمک به دشمنان پسندیده نیست. با این توضیح، خرید اجناس اسرائیلی یا هرگونه همکاری با رژیم‌های ظالم، حتی در مقیاس کوچک، نه‌تنها مغایر با اصول اسلامی است، بلکه از نظر دینی، فردی که چنین کمکی انجام دهد، به‌نوعی در ظلم آنان شریک خواهد بود.

در یکی از روایات امام صادق (علیه‌السلام)، نقل شده است که فردی از یاران امام از ایشان سؤال کرد که نظر شما در مورد کمک به ظالمان در کارهایی همچون ساخت ساختمان، احداث نهر یا تعمیرات چیست؟ امام صادق (علیه‌السلام) در پاسخ فرمودند که حتی من دوست ندارم در کوچک‌ترین کارها مانند بستن یک گره یا کشیدن قلم برای آن‌ها مشارکت داشته باشم. ایشان تأکید کردند که یاران ظالمان در روز قیامت در خیمه‌ای از آتش خواهند بود تا خداوند میان بندگان حکم کند. (9)

نتیجه‌گیری:

اسرائیل از بزرگ‌ترین دشمنان امت اسلامی است. در روایات اسلامی به‌طور قاطع و روشن آمده است که هرگونه کمک نظامی به دشمنان مسلمانان، ممنوع است. وقتی کشورهای اسلامی با اسرائیل مراودات اقتصادی برقرار می‌کنند، به‌طور غیرمستقیم به تقویت قدرت اقتصادی و نظامی این دشمن کمک می‌کنند. چنین اقداماتی که باعث تقویت توان نظامی دشمنان اسلام می‌شود، برخلاف تعالیم اسلامی است و نمی‌تواند پذیرفته شود. علاوه بر این، در احادیث اهل‌بیت علیهم‌السلام، کمک به ظالم به‌شدت مورد نهی قرار گرفته است. خرید اجناس اسرائیلی، هرچند که در ظاهر کم‌اهمیت باشد، درواقع به تقویت دشمنان اسلام و یاری رساندن به آن‌ها منجر می‌شود. در تعالیم اسلامی تأکید شده که حتی کوچک‌ترین کمک‌ها به ظالمان هم مورد نهی است. بنابراین، خرید اجناس اسرائیلی یا هر نوع مراوده تجاری و اقتصادی با این رژیم ظالم به‌وضوح مغایر با آموزه‌های اسلامی است و مسلمانان باید از آن اجتناب کنند.

 

پی‌نوشت‌ها

1. عریضى، علی بن جعفر، مسائل علی بن جعفر و مستدرکاتها، محقق / مصحح: مؤسسه آل البیت علیهم‌السلام لإحیاء التراث‏، قم: مؤسسه آل البیت علیهم‌السلام‏، 1409ق، ص176، ح 320.

2. کلینى، محمد بن یعقوب‏، الکافی، محقق/مصحح: غفاری علی‌اکبر و آخوندى، محمد، تهران: دارالکتب الإسلامیه، 1407ق، ج‏5، ص112، ح 2.

3. کلینى، محمد بن یعقوب‏، الکافی، محقق/مصحح: غفاری علی‌اکبر و آخوندى، محمد، تهران: دارالکتب الإسلامیه، 1407ق، ج‏8، ص16، ح 2.

4. کلینى، محمد بن یعقوب‏، الکافی، محقق/مصحح: غفاری علی‌اکبر و آخوندى، محمد، تهران: دارالکتب الإسلامیه، 1407ق، ج‏2، ص333، ح 16.

5. دیلمى، حسن بن محمد، إرشاد القلوب إلی الصواب (للدیلمی)، محقق / مصحح: ندارد، قم: الشریف الرضی‏، 1412ق، ج‏1، ص186.

6. طبرسى، علی بن حسن‏، مشکاه الأنوار فی غرر الأخبار، محقق/مصحح: ندارد، نجف: المکتبه الحیدریه، 1385ق، ص315.

7. إبن بابویه، محمد بن على‏، ثواب الأعمال و عقاب الأعمال، محقق/مصحح: ندارد، قم: دارالشریف الرضی للنشر، 1406ق، ص260.

8. کشی، محمد بن عمر، رجال الکشی - إختیار معرفه الرجال، محقق/مصحح: طوسى، محمد بن الحسن / مصطفوى، حسن‏، مشهد: مؤسسه نشر دانشگاه مشهد، 1409ق، ص441.

9. کلینى، محمد بن یعقوب‏، الکافی، محقق/مصحح: غفاری علی‌اکبر و آخوندى، محمد، تهران: دارالکتب الإسلامیه، 1407ق، ج‏5، ص107، ح 7.

صفحه‌ها