اخلاق

خلأ وجودی انسان را، هیچ محبتی جز محبت خدا پر نمی‌کند و علاقه انسان به سایر انسان‌های الهی نیز در همین راستا شکل می‌گیرد.

پرسش:
آیا عشق به اهل‌بیت علیهم‌السلام از نوع عشق مجازی است یا حقیقی؟ و چه تفاوتی با عشق‌های دنیوی دارد؟
 

پاسخ:
مقدمه
انسان فطرتاً اهل محبت آفریده شده و از بدو خلقت، عشق به خدا در قلب او به ودیعه گذارده شده است. خلأ وجودی انسان را، هیچ محبتی جز محبت خدا پر نمی‌کند و علاقه انسان به سایر انسان‌های الهی نیز در همین راستا شکل می‌گیرد. از دیگر سو دنیا و مظاهر دنیایی  این ظرفیت و قابلیت را دارند که جای عشق حقیقی را گرفته و انسان را اسیر عشق‌های مادی کنند. به همین دلیل انسان مؤمن همواره در میدان نبرد میان این دو گونه عشق گرفتار است.
 حال پرسش این است که محبت به اهل‌بیت علیهم‌السلام در کدام‌یک از این دو‌دسته جای می‌گیرد؟ آیا این نوع محبت در دایره‌ی عشق حقیقی معنا می‌یابد یا چون محبت انسان به انسان است از نوع عشق مجازی است؟ و اساساً چه تفاوتی میان محبت الهی و دیگر عشق‌های دنیوی وجود دارد؟
عشق و محبت الهی
وقتی عشق و محبت الهی در قلب انسان وارد شود انسان نه‌تنها خدا را دوست خواهد داشت؛ بلکه هرآن‌چه را نیز به خداوند منتسب می‌شود، دوست می‌دارد. از همین رو محبت اهل‌البیت علیهم‌السلام که انسان‌هایی الهی بوده و در مسیر خداوند قدم برداشته‌اند در قلب انسان جایگاه ویژه‌ای پیدا خواهد کرد. این محبت، انسان را به‌سوی معرفت، عمل صالح و تهذیب نفس سوق می‌دهد و از جنس عشق الهی است. از دیگر سو عشق مجازی زمانی پدید می‌آید که انسان مسیر طبیعی عشقِ فطری خود را از محبوب حقیقی منحرف کند و دل به محبوبی غیرالهی بسپارد؛ چنان‌که دراین‌باره گفته‌اند: «آدمی بر اسـاس فطرتش عاشـق آفریده شـده؛ بلکه خدا در فطرت تمام موجـودات حـب ذاتـی را قـرار داده و موجـودات بـه سـبب همیـن عشـق ذاتـی متوجـه بـه کمـال مطلـق و طالـب و عاشـق جمیـل علـی الاطلاق می‌باشند. به‌عبارت‌دیگر هـر وجودی عجین با عشـق و حب اسـت و نبود عشـق و حب به معنای نبود وجود اسـت. باتوجه‌ به این امر اگر انسـانی دل خود را از حب خدا خالی کند؛ به سـبب این‌که حب بـه کمـال در ذات او قـرار دارد؛ قلـب او نمی‌تواند بـدون محبـوب سـر کنـد؛ بنابرایـن دل دنبـال محبوبـی دیگـر می‌گردد و چـون خـدا کنـار گـذارده شـده؛ ناچـار کسـی و یـا چیـزی غیـر از محبـوب واقعـی را جایگزیـن او می‌کند تـا ایـن خلأ ذاتـی را جبـران نمایـد؛ بنابراین دچـار حـب غیـر خدا می‌گردد.» (1)
 باتوجه‌به آنچه گفته شد عشق مجازی زمانی سر برمی‌آورد که در روح انسان خلأ عشق حقیقی وجود داشته باشد.

عشق دنیوی (در عرض عشق الهی)
«اگـر حب غیر خـدا، حبـی مسـتقل و در عـرض حـب خـدا باشـد؛ امـکان جمـع بیـن آن دو نیسـت؛ زیـرا انسـان دارای یک قلب اسـت؛ بنابراین ممکن نیسـت کسـی بین دو اعتقاد متنافی و دو رأی متناقـض جمـع کنـد. اگـر دو اعتقـاد، متنافـی باشـند؛ بایـد بدانیـم دو قلـب بـه آن دو معتقـد اسـت؛ یعنـی دو فـرد مخالـف کـه هـر یـک بـه یکی از آن دو اعتقاد، معتقد اسـت؛ بنابراین عشـق و دوسـتی خدا و دوستی‌ای که مقابل عشـق به خدا و در عرض آن اسـت؛ در یـک قلـب نمی‌گنجد. مبتنـی بـر این امر اگر دوسـتی و عشـق به غیر‌خـدا تمام قلب انسـانی را تسـخیر کـرده باشـد؛ قلـب او قلبـی اسـت کـه از وجـود خدا خالی شده اسـت.» (2) بنابراین، وقتی انسان عاشق امری غیرالهی می‌شود و به‌اصطلاح دچار عشق مجازی می‌شود این عشق در عرض عشق خدا قرار گرفته و قابلیت جمع میان این دو وجود ندارد. چنین عشقی تمام قلب را به خود مشغول می‌کند، قلب را از حضور الهی تهی می‌سازد و انسان را به اسارت دل‌بستگی‌های ناپایدار درمی‌آورد.

عشق به اهل‌بیت علیهم‌السلام (در طول عشق الهی)
عشقی که در طول محبت الهی باشد، انسان را به خداوند نزدیک‌تر می‌کند. محبت به اهل‌بیت علیهم‌السلام از این جنس است. مؤمن برای دستیابی به حقیقت و برای کشف معرفت از واسطه‌هایی بهره می‌برد. بهترین واسطه‌ها اهل‌البیت علیهم‌السلام‌اند؛ بنابراین این عشق همچون عشق به خداوند متعال در دایره عشق حقیقی قرار می‌گیرد. در نگاه اسلام محبت به پیامبر و اهل‌بیت امتداد محبت الهی تلقی می‌شود. البته یک نکته ظریفی وجود دارد و آن اینکه منظور از عشق به اهل‌البیت صرفاً ایجاد عاطفه شخصی و فردی نیست؛ بلکه شرط این محبت گره‌خوردن آن بامعرفت است تا بتواند انسان را به سرمنزل مقصود برساند. توصیه به زیارت و توسل به اهل‌البیت علیهم‌السلام و همراه ساختن این زیارت با عنصر معرفت به این دلیل است تا محبت به حضرات معصومین از بعد عاطفی صِرف، عبور کرده و به معنا دست یابد. شاید یکی از دلایل نهی خروج از موازین شرعی در عزاداری‌ها و حفظ شعائر دینی نیز این باشد که باید این عشق نیز در مسیر صحیح خود یعنی عشق به خداوند قرار گیرد.

تفاوت میان دو عشق
برای تمایز این دو نوع عشق می‌توان به چند معیار توجه کرد:
1. جهت‌گیری:
 عشق حقیقی رو به خدا و کمال مطلق دارد؛ اما عشق مجازی رو به دنیا و نفس امّاره. به‌عنوان‌مثال عشق حقیقی در بستر انجام واجب و ترک حرام شکل می‌گیرد، حال‌آنکه صاحب عشق مجازی به‌راحتی می‌تواند احکام الهی را زیر پا بگذارد.
2. تأثیر اخلاقی:
 از دیگر تفاوت‌های میان این دو نوع عشق، تأثیر آن بر اخلاق است. در سایه عشق حقیقی انسان مؤمن وجودش متخلق به فضائل اخلاقی می‌شود و از رذائل اجتناب می‌کند؛ اما در عشق مجازی لزوماً چنین نتیجه‌ای حاصل نمی‌شود. امام علی علیه‌السلام می‌فرمایند:
 «هرکه شیفته چیزی شود آن چیز دیده‌اش را کور و دلش را بیمار گرداند؛ چنین کسی با دیده‌ای ناسالم می‌نگرد و با گوشی ناشنوا می‌شنود؛ شهوت‌ها خرد او را ازهم‌گسیخته و دنیا دلش را میرانده است.» (3)
3. تفاوت در هدف:
 در عشق‌های دنیوی و زمینی انگیزه‌های مادی مانند نیازهای شخصی، خواسته‌های عاطفی، رسیدن به منفعت، ارضای غریزه و... مطرح است و صاحب عشق مجازی به چیزی جز لذت نمی‌اندیشد و اینجاست که نشانه خودمحوری قابل‌مشاهده است؛ اما در عشق الهی، هدف تقرب است و مؤمن انگیزه‌ای جز پیروی و عبادت ندارد.
4. تأثیر عشق بر معنای زندگی:
 عشق حقیقی در معنابخشی به زندگی انسان اثرگذار است. چون انسان می‌داند به کسی عشق می‌ورزد که فناناپذیر است و عاشق کسانی است که محبت به آن‌ها منجر به معنابخشی بیشتر به زندگی‌اش می‌شود؛ اما در عشق مجازی بعد از فروکش‌کردن احساسات خلأ روحی دوباره خودنمایی می‌کند و چه‌بسا انسان را به پوچی برساند. «تجربه مراجعـان نشـان داده ایـن عشـق‌ها و وابسـتگی‌های اعتیادگونه، شـاید در ابتـدا مطلـوب و شیریـن باشـد؛ ولـی رفته‌رفتـه آثـار مخـرب آن آشـکار می‌گـردد. اضطـراب، اسـترس، تـرس، توقعـات بیجـا و زیـاد، کلافگـی، ناراحتی‌هـای بیش‌ازحد، سـرخوردگی، سوءتفاهم‌های بی‌شمار و احسـاس مالکیـت نسـبت به‌طرف مقابـل و درنهایت خسـتگی و زده شدن و ماننـد این‌هـا از اموری اسـت کـه همگـی بـه درد و رنـج آدمـی می‌افزاید.» (4)
5. الگوپذیری:
 یکی دیگر از تفاوت‌های مهم میان عشق حقیقی و عشق مجازی در نوع الگوگیری انسان است. وقتی اهل‌بیت به‌عنوان الگوهای تجلیّ حقیقت شناخته شوند، محبت به ایشان محبتی است که نفس را به‌سوی حقیقتِ وجودی می‌کشاند و انسان را به الگوگیری ملزم می‌کند؛ اما این خاصیت در عشق مجازی ممکن است در جهت منفی رشد کند چراکه ممکن است معشوقی که عاشق، آن را الگو قرار می‌دهد الگوی واقعی نباشد.
6. پایداری:
 از دیگر ویژگی‌های عشق حقیقی قدرت پایداری آن است. آنان که اهل عشق به خدا و اهل‌البیت علیهم‌السلام هستند حاضرند در این مسیر هر نوع سختی را تحمل کرده و تا پای جان بروند همچون شهدایی که با ذکر یا حسین جان خود را تقدیم عشق کردند؛ اما در عشق مجازی از چنین مقاومتی خبری نیست. در عشق‌های مجازی اگر منفعت رنگ ببازد عشق کم سو می‌شود و ماهیتش تغییر می‌یابد.
7. پیوند با معرفت:
 ازجمله لوازم لاینفک عشق حقیقی معرفت است؛ اما در عشق مجازی احساس کفایت می‌کند؛ یعنی هر آدمی چون از ویژگی احساس برخوردار است می‌تواند درگیر عشق مجازی شود؛ اما هر انسانی اهل معرفت نیست و به همین دلیل عشق به اهل‌البیت علیهم‌السلام نصیب هر قلبی نمی‌شود.

نتیجه
انسان به‌طور فطری عاشق آفریده شده و ریشه تمامی محبت‌ها در عشق الهی نهفته است. هرگاه این عشق حقیقی در قلب انسان تجلی یابد، تمام محبت‌های او در مسیر الهی معنا پیدا می‌کند و عشق به اهل‌بیت علیهم‌السلام نیز در همین راستا و در طول عشق به خداوند شکل می‌گیرد؛ اما زمانی که دل از یاد خدا خالی شود، عشق مجازی جایگزین آن می‌گردد و انسان به اموری دل می‌بندد که در عرض محبت الهی قرار دارند و او را از حقیقت دور می‌سازند؛ بنابراین، معیار تمایز میان عشق حقیقی و مجازی، جهت‌گیری آن است. اگر عشق انسان او را به خدا نزدیک کند و موجب تعالی اخلاقی، معرفتی و معنوی گردد، حقیقی است؛ اما اگر موجب غفلت، خودمحوری و دل‌بستگی به دنیا شود، مجازی خواهد بود. عشق به اهل‌بیت علیهم‌السلام چون در مسیر معرفت و قرب الهی است، مصداق عشق حقیقی بوده و انسان را به‌سوی کمال، فضیلت و آرامش پایدار رهنمون می‌سازد.

 

پی‌نوشت‌ها
1. انصاریان پور، علی و دیانت مقدم، سید عباس، تحلیل پرسش‌های اخلاقی از معصومین علیهم‌السلام با روش اجتهادی، دفتر اول، حوزه علمیه قم. دفتر تبلیغات اسلامی. شعبه خراسان رضوی. مرکز ملی پاسخگویی به سؤالات دینی، ص 199.
2. انصاریان پور، علی و دیانت مقدم، سید عباس، تحلیل پرسش‌های اخلاقی از معصومین علیهم‌السلام با روش اجتهادی، دفتر اول، حوزه علمیه قم. دفتر تبلیغات اسلامی. شعبه خراسان رضوی. مرکز ملی پاسخگویی به سؤالات دینی، ص 200.
3. «و مَن عَشِقَ شَیئا أعشی (أعمی) بَصَرَهُ و أمرَضَ قَلبَهُ، فَهُوَ یَنظُرُ بِعَینٍ غَیرِ صَحیحَهٍ و یَسمَعُ بِاُذُنٍ غَیرِ سَمیعَهٍ، قَد خَرَقَتِ الشَّهَواتُ عَقلَهُ و أماتَتِ الدّنیا قَلبَهُ»، صبحی صالح، نهج‌البلاغه، قم، مرکز البحوث الاسلامیه، ۱۳۷۴، خطبه 109، ص 160.
4. انصاریان پور، علی و دیانت مقدم، سید عباس، تحلیل پرسش‌های اخلاقی از معصومین علیهم‌السلام با روش اجتهادی، دفتر اول، حوزه علمیه قم. دفتر تبلیغات اسلامی. شعبه خراسان رضوی. مرکز ملی پاسخگویی به سؤالات دینی، ص 206.

آثار و فواید مدارا

پرسش:

برادرم با همسرش مشکل دارد می‌گویم مدارا کن! می‌گوید چه فایده‌ای دارد؟(آثار و فواید)

پاسخ:

انسان فطرتاً منفعت‌طلب است و دنبال انجام کارهای است که برای او فایده بیشتری دارد. فهم آثار و نتایج مثبت هرچیزی باعث می‌شود در او شوق و انگیزه برای تحصیل آن ایجاد گردد و برای به دست آوردن آن تلاش نماید.

موضوع مدارا هم از این قاعده مستثنی نیست؛ ازاین‌رو در ادامه به بیان آثار و برکات مدارا کردن می‌پردازیم تا زمینه برای روی آوردن به این فضیلت انسانی فراهم گردد.

در منابع دینی نتایج متعدد و متنوعی برای وفق و مدارا بیان گردیده است که به دو دسته، یعنی نتایج دنیوی و پاداش‌های اخروی، تقسیم می‌گردد.

آثار دنیوی مدارا

1. موفقیت در امور

یکی از برکات مدارا کردن با دیگران در زندگی این است که انسان می‌تواند در امور مختلف ادامه مسیر داده و در نهایت به موفقیت دست یابد و الا اگر بنا باشد با ایجاد مشکلات و موانع با مدارا نکردن و تحمل نکردن مشکلات، ارتباط با دیگران و تلاشش را قطع نماید، در هیچ کاری موفق نخواهد بود و اگر این روحیه در او نهادینه شده باشد، هیچ کاری را به سرانجام نخواهد رساند. ازاین‌رو پیامبر خدا صلی‌الله‌علیه‌و‌آله فرمودند:

 «سه چیز است که هر کس نداشته باشد هیچ عملی از او به اتمام نمی‌رسد: پاکدامنی و ورعی که او را از نافرمانی خدا بازدارد و خویی که به سبب آن با مردم مدارا کند و بردباری و حلمی که به وسیله آن، رفتار جاهلانه‌ی نادان را دفع کند.»(1)

2. ایمنی از دشمنی‌ها و تحریک نشدن عداوت‌ها

یکی از برکات مدارا کردن این است که باعث می‌شود اختلاف‌ها و دشمنی‌ها، ظهور و بروز پیدا نکند و تحریک و تشدید نشود و زمینه برای زدودن آنها فراهم شود. چنان‌که از حضرت علی علیه‌السلام نقل شده که فرمودند:

 «نرمش و مدارا، تیزی مخالفت را کُند می کند»؛(2) «با مردم مدارا کن، تا از گزندهایشان ایمن شوی و از نیرنگهایشان سالم مانی».(3)

 سعدی هم می‌گوید:

آسایش دو گیتی تفسیر این دو حرف است ***‌ با دوستان مروت، با دشمنان مدارا

همچنین مدارا با مردم باعث می‌شود دشمنی و شر آنها دفع گردد. لذا امام صادق علیه‌السلام، درباره آیه: «و با مردم نیک سخن گوید»، فرمودند:

 «مقصود، همه مردمان اعم از مؤمن و مخالفان است؛ اما با مؤمنان، باید گشاده‌رو بود و اما با مخالفان باید به نرمی و مدارا سخن گفت تا به سوی ایمان کشیده شوند و کمترین ثمرش این است که خود و برادران مؤمنش را از گزند آنان مصون می‌دارد».(4)

3. حراست و تثبیت ایمان

ایمان نهالی است که باید پیوسته از آن حراست کرد تا دچار آفت نشود و از بین نرود. یکی از اموری که به حفظ ایمان انسان کمک شایانی می‌نماید، مدارا کردن با دیگران است؛ در نقطه مقابل درگیری و برخورد و تقابل با دیگران معمولاً با اغراض نفسانی همراه بوده و زمینه‌ساز حضور و فعالیت شیطان می‌گردد و در نهایت دین و ایمان انسان را به باد می‌دهد. امام باقر علیه‌السلام می‌فرماید:

 «هر چیزی قفلی دارد و قفل (نگهدار) ایمان، نرم‌خویی است.»(5)

4. آسانی کارها

برخورد و اصطکاک با دیگران باعث سخت شدن تعاملات و کارها، و پیش نرفتن آنها می‌گردد، همچنین لجبازی و سخت‌گیری دیگران را تحریک می‌نماید؛ اما نرمی و مدارا و مهربانی، باعث آسان و روان شدن امور مختلف زندگی می‌گردد و روحیه همدلی و همکاری را تقویت می‌نماید. امیرمؤمنان علیه‌السلام می‌یفرماید:

 «ملایمت، سختی‌ها را آسان و موانع محکم را باز می‌کند.»(6)

5. جذب و اصلاح دیگران

نرمی و مدارا باعث جذب شدن دیگران و پیوند خوردن دل‌ها و زمینه‌ساز تحول و اصلاح ایشان می‌گردد. حتی اگر شخص مقابل، فرعون باشد، باز احتمال اینکه با لطافت و نرمی در برخورد، بتوان او را جذب و اصلاح کرد هست. ازاین‌رو خداوند متعال به حضرت موسی و هارون موقعی که می‌خواستند به دربار فرعون بروند و با او صحبت کنند، توصیه فرمود: «فَقُولا لَهُ قَوْلًا لَیِّناً لَعَلَّهُ یَتَذَکَّرُ أَوْ یَخْشی؛(7) به نرمی با او سخن بگوید؛ شاید متذکّر شود، یا (از خدا) بترسد

حضرت علی در این زمینه می‌فرمایند:

 «اصلاح و به آشتی کشاندن دشمنان با زبان خوش و رفتار نیک، آسان‌تر است از رویارویی با آنها و چیرگی بر ایشان از طریق پیکار سخت.»(8)

 حضرت در زمینه اخلاق همسرداری نیز می‌فرمایند:

 «با همسران ناسازگار خود مدارا کنید و با آنان به نیکی سخن بگویید، امید است رفتارشان درست شود.»(9)

6. مدارا، نوعی صدقه

در فرهنگ دینی مدارا با دیگران را نوعی صدقه می‌دانند؛ صدقه‌ای که ده‌ها نتیجه و اثر دارد، ازجمله باعث دفع بلا و مشکلات و بیماری‌ها و جلب سلامتی می‌گردد. امام صادق علیه‌السلام می‌فرمایند:

 «مدارا کردن با دشمنان خدا از بهترینِ صدقه‌هایی است که انسان برای خود و برادرانش می‌دهد.»(10)

7. تداوم دوستی‌ها

برخورد و سختی و تندی نشان دادن مخالف دوستی و مهر و محبت است و در نقطه مقابل نرمی و ملاطفت و مدارا زمینه‌ساز دوستی و باعث ایجاد و تثبیت محبت و ادامه پیداکردن آن می‌باشد و در نهایت باعث هم‌افزایی و جلب برادری و کمک دیگران می‌گردد. امیرمؤمنان علیه‌السلام می‌فرماید: «نرم‌خویی و سخاوت شخص، او را محبوب دشمنانش می کند»؛(11) «با رفق و مهربانی، دوستی پایدار خواهد شد»؛(12) «با مردم مدارا کن تا از برادری ایشان بهرمند گردی.»(13)

8. خیر دنیا و آخرت

در نهایت اهل بیت علیهم‌السلام که عالمان به حقایق امور و قواعد دنیا و آخرت می‌باشند مژده داده‌اند که داشتن روحیه رفق و مدارا باعث می‌گردد شخص به خیر دنیا و آخرت برسد. حضرت رسول اکرم صلی‌الله‌علیه‌وآله می‌فرمایند: «هر کس نصیبی از رفق و مدارا داشته باشد، سهمی از خیر دنیا و آخرت را می برد و هر کس از سهم رفق و مدارا محروم باشد، از سهم (خیر) دنیا و آخرت نیز محروم است.»(14)

9. افزایش رزق و برکت

یکی از اسباب زیاد شدن رزق و روزی مدارا و صبوری کردن با مردم معرفی شده است. پرواضح است که با تندی و خشونت و برخورد و تقابل نمی‌توان با مردم و مراجعه کننده به نتیجه مطلوب رسید و طبیعی است که رزق و روزی انسان کم شود. امام صادق علیه‌السلام فرمودند:

 «‏هر خانواده‏ای که بهره خود را از نرمی گرفتند، خدا روزی ایشان را وسعت داد... همانا خدای عزّوجلّ، نرمی کند و نرمی‏ را دوست دارد.»(15)

همچنان‌که پیامبر خدا صلی‌الله‌علی‌وآله فرمودند:

 «در نرمی، زیادی و برکت است و هر کس از نرمی محروم شد، از خیر محروم گشت.»(16)

10. عزت و سربلندی

امام صادق علیه‌السلام فرمود:

 «گروهی از قریش با مردم کمتر راه مدارا پیش گرفتند و ازاین‌رو از قریش (که قومی عزتمند و با آبرو بودند) رانده شدند، حال آن که به خدا سوگند، از نظر نژاد مشکلی نداشتند؛ اما گروهی از غیر قریش با مردم، نیکو مدارا کردند و در نتیجه به خاندان بلند پایه پیوستند.»(17)

 از این حدیث شریف نتیجه می‌گیریم که یکی از برکات مدارا، رسیدن به عزت و مرتبه بالای اجتماعی می‌باشد. چرا که انسان‌های لطیف و نرم‌خو و صبور محبوب همه می‌باشند و در نقطه مقابل همه فطرتاً از خشونت و سختی و تندی گریزان می‌باشند.

آثار آخرتی مدارا

همچنین مدارا و نرمی باعث می‌شود انسان در آخرت هم به نتایج و مقامات زیادی دست پیدا کند که در ادامه به برخی از آنها اشاره می‌گردد:

1. رسیدن به ثواب بیشتر

پیامبر خدا صلی‌الله‌علیه‌و‌آله فرمودند:

 «هیچ دو نفری با هم رفاقت نکنند، جز این که اجر آن کس بیشتر، و نزد خداوند عزّوجلّ محبوب‌تر است که با رفیقش ملایم باشد.»(18)

2. ایمن شدن از عذاب دوزخ

از رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌و‌آله نقل است که فرمودند:

 «هر که نرم و ملایم و آسانگیر و نزدیک به مردم باشد بر آتش حرام است.»(19)

3. رسیدن به درجات والای صبر و رضا

معمولاً مدارا کردن با مردم همراه با صبوری و حلم و بردباری می‌باشد و گویا این فضیلت‌ها دست در دست هم دارند و در بسیاری موارد همنشین هستند. ازاین‌رو همه برکات و خیراتی که برای صبر و حلم و رفق و... در روایات بیان شده است، برای مدارا کردن هم قابل ذکر می‌باشد. امام باقر علیه‌السلام فرمودند: «من در برابر کارهایی (و اذیتهایی) از این غلام خود و از خانوده‌ام صبر می‌کنم که از حنظل تلخ‌تر است؛ زیرا هر که صبر پیشه کند، به واسطه صبر خود به مقام روزه‌گیرِ شب زنده‌دار و مرتبه شهیدی که در رکاب محمد صلی الله علیه و آله شمشیر زده باشد، دست می یابد.»(20)

نتیجهگیری:

مدارا و نرمی در زندگی باعث می‌شود نتایج پرشمار و متنوعی در دنیا و آخرت برای انسان به دست آید. انسان در زندگی موفق‌تر گردد. دشمن‌ها و دشمنی‌ها تحریک نشوند. دین و ایمان انسان حفظ گردد و کارهای انسان آسان و روان پیش برود و دوستی‌ها و محبت‌ها جلب و ادامه پیدا کند. رزق و برکت، و خیر دنیا و آخرت شامل انسان گردد؛ همچنین با مدارا انسان در آخرت به ثواب روزه‌داران و شب زنده‌داران و شهدا می‌رسد و از عذاب الهی در امان می‌باشد.

منابع برای مطالعه بیشتر:

1. اسلام و گونه همزیستی با ناهم‌کیشان، نوشته حسین سیاح.

2. بررسی ابعاد مختلف مسئله مدارا در متون دینی، نوشته محمدعلی پیلتن.

3. تساهل و مدارا در قرآن نوشته حسین فرزانه‌پور و محمد بخشایی‌زاده.

پی‌نوشت‌ها:

1. «ثَلاثٌ مَن لَم یَکُن فِیه لِمَ یَتِمَّ لَهُ عَمَلٌ: وَرَعٌ یَحجُزُهُ عَن مَعاصِی اللّهِ، و خُلُقٌ یُدارِی بِهِ النّاسَ، و حِلْمٌ یَرُدُّ بِهِ جَهلَ الجاهِلِ»؛ کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، تحقیق: علی‌اکبر غفاری و محمد آخوندی، 8 جلد، تهران، اسلامیه، چهارم، 1407ق، ج‏2، ص116.

2. «الرِّفقُ یَفُلُّ حَدَّ المُخالَفَهِ»؛ عبدالواحد بن محمد تمیمی آمدی (550ق)، غررالحکم و دررالکلم، تحقیق و تصحیح: سید مهدی رجایی، قم، دارالکتاب الاسلامی، دوم، 1420ق، ص815.

3. «دَارِ النّاسَ تَأمَنْ غوائلَهُم و تَسلَمْ مِن مَکائدِهِم»؛ عبدالواحد بن محمد تمیمی آمدی (550ق)، غررالحکم و دررالکلم، تحقیق و تصحیح: سید مهدی رجایی، قم، دارالکتاب الاسلامی، دوم، 1420ق، ص818.

4. عن الصادق علیه‌السلام (فی قولِهِ تَعالی: «وَ قولُوا لِلنَّاسِ حُسْنا»): «أی للنّاسِ کُلِّهِم مُؤمِنِهِم و مُخالِفِهِم، أمَّا المُؤمِنونَ فَیَبسُطُ لَهُم وَجهَهُ، و أمَّا المُخالِفونَ فَیُکَلِّمُهُم بالمُداراهِ لاِجتِذابِهِم إلی الإیمانِ، فإنَّهُ بِأیسَرَ مِن ذلِکَ یَکُفُّ شُرورَهُم عَن نَفسِهِ، و عَن إخوانِهِ المُؤمِنِینَ»؛ بَحرانی، هاشم بن سلیمان، البرهان فی تفسیر القرآن، تحقیق: موسسه بعثت، 5 جلد، قم، موسسه بعثت، اول، 1374ش، ج‏1، ص266.

5. «إِنَّ لِکُلِّ شَیْ‏ءٍ قُفْلًا وَ قُفْلُ‏ الْإِیمَانِ‏ الرِّفْقُ‏»؛ کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، تحقیق: علی‌اکبر غفاری و محمد آخوندی، 8 جلد، تهران، اسلامیه، چهارم، 1407ق، ج‏2، ص118.

6. «الرِّفْقُ یسِّرُ الصِّعابَ وَ یسَهِّلُ شَدیدَ الْاسْبابِ»؛ عبدالواحد بن محمد تمیمی آمدی (550ق)، غررالحکم و دررالکلم، تحقیق و تصحیح: سید مهدی رجایی، قم، دارالکتاب الاسلامی، دوم، 1420ق، ص95.

7. سوره طه، آیه 44.

8. «الاستِصلاحُ لِلأعداءِ بِحُسنِ المَقالِ و جَمیلِ الأفعالِ، أهوَنُ مِن مُلاقاتِهِم و مُغالَبَتِهِم بِمضیضِ القِتالِ»؛ لیثی واسطی، علی بن محمد، عیون الحکم و المواعظ، تحقیق: حسین حسنی بیرجندی، قم، دارالحدیث، اول، 1376ش، ص57.

9. «فَدَارُوهُنَّ عَلَی کُلِّ حَالٍ ‏وَ أَحْسِنُوا لَهُنَّ الْمَقَالَ لَعَلَّهُنَّ یُحْسِنَّ الْفِعَالَ»؛ شیخ صدوق، محمد بن علی‏ ابن بابویه، من لایحضره الفقیه، تحقیق: علی‌اکبر غفاری، قم، جامعه مدرسین حوزه، دوم، 1413ق، ج‏3، ص554.

10. «إنَّ مُداراهَ أعداءِ اللّهِ مِن أفضَلِ صَدَقَهِ المَرءِ عَلی نَفسِهِ و إخوانِهِ»؛ التفسیر المنسوب الی الامام الحسن العسکری علیه‌السلام، تحقیق: مدرسه امام مهدی عجل الله تعالی فرجه، قم، مدرسه امام مهدی عجل الله تعالی فرجه، اول، 1409ق، ص354.

11. «رِفْقُ الْمَرْءِ (وَ سَخَاؤُهُ‏) یُحَبِّبُهُ‏ إِلَی‏ أَعْدَائِهِ‏»؛ لیثی واسطی، علی بن محمد، عیون الحکم و المواعظ، تحقیق: حسین حسنی بیرجندی، قم، دارالحدیث، اول، 1376ش، ص269.

12. «بِالرِّفْقِ تَدُومُ الصُّحْبَهُ»؛ عبدالواحد بن محمد تمیمی آمدی (550ق)، غررالحکم و دررالکلم، تحقیق و تصحیح: سید مهدی رجایی، قم، دارالکتاب الاسلامی، دوم، 1420ق، ص305.

13. «دَارِ النَّاسَ تَسْتَمْتِعْ بِإِخَائِهِمْ»؛ عبدالواحد بن محمد تمیمی آمدی (550ق)، غررالحکم و دررالکلم، تحقیق و تصحیح: سید مهدی رجایی، قم، دارالکتاب الاسلامی، دوم، 1420ق، ص818.

14. «منْ اعْطِی حَظَّهُ مِنَ الرِّفْقِ اعْطِی حَظَّهُ مِنْ خَیرِالدُّنْیا وَالْاخِرَهِ وَ مَنْ حُرِمَ حَظُّهُ مِنَ الرِّفْقِ حُرِمَ حَظُّهُ مِنَ الدُّنْیا وَالْاخِرَهِ»؛ پاینده، ابوالقاسم، نهج‌الفصاحه، تهران، دنیای دانش، چهارم، 1382ش، ص738.

15. «أَیُّمَا أَهْلِ بَیْتٍ أُعْطُوا حَظَّهُمْ مِنَ الرِّفْقِ فَقَدْ وَسَّعَ اللَّهُ عَلَیْهِمْ فِی الرِّزْقِ... إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ رَفِیقٌ یُحِبُّ الرِّفْقَ»؛ کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، تحقیق: علی‌اکبر غفاری و محمد آخوندی، 8 جلد، تهران، اسلامیه، چهارم، 1407ق، ج‏2، ص119.

16. «إِنَّ فِی الرِّفْقِ الزِّیَادَهَ وَ الْبَرَکَهَ وَ مَنْ یُحْرَمِ الرِّفْقَ یُحْرَمِ الْخَیْرَ»؛ کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، تحقیق: علی‌اکبر غفاری و محمد آخوندی، 8 جلد، تهران، اسلامیه، چهارم، 1407ق، ج‏2، ص119.

17. «إنَّ قَوما مِن قُرَیشٍ قَلَّتْ مُداراتُهُم لِلنّاسِ فَنُفُوا مِن قُرَیشٍ ، و ایْمُ اللّه ِ ما کانَ بِأحسابِهِم بَأسٌ، و إنَّ قَوما مِن غَیرِهِم حَسُنَت مُداراتُهُم فَاُلحِقوا بِالبَیتِ الرَّفیعِ. قال: ثُمَّ قالَ: مَن کَفَّ یَدَهُ عَنِ النّاسِ فَإنّما یَکُفُّ عَنهُم یَدا واحِدَهً، و یَکُفُّونَ عَنه أیادِیَ کَثِیرَهً»؛ شیخ صدوق، محمد بن علی بن بابویه، الخصال، تحقیق و تصحیح: علی‌اکبر غفاری، قم، جامعه مدرسین حوزه، اول، 1362ش، ج‏1، ص17.

18. «ما اصطَحَبَ اثنانِ إلاّ کانَ أعظَمُهُما أجرا و أحَبُّهُما إلی اللّهِ عزّوجلّ أرفَقَهُما بصاحِبِهِ»؛ کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، تحقیق: علی‌اکبر غفاری و محمد آخوندی، 8 جلد، تهران، اسلامیه، چهارم، 1407ق، ج‏2، ص120.

19. «حرّم علی النّار کلّ‏ هیّن‏ لیّن‏ سهل‏ قریب‏ من النّاس»؛ پاینده، ابوالقاسم، نهج‌الفصاحه، تهران، دنیای دانش، چهارم، 1382ش، ص441.

20. «إنّی لأَصبِرُ مِن غُلامی هذا و مِن أهلی، عَلی ما هُوَ أمَرُّ مِنَ الحَنظَلِ، إنَّهُ مَن صَبَرَ نالَ بِصَبرِهِ دَرَجَهَ الصّائمِ القائمِ، و دَرَجَهَ الشَّهیدِ الّذی قَد ضَرَبَ بِسَیفِهِ قُدّامَ مُحمّدٍ صلی الله علیه و آله»؛ شیخ صدوق، محمد بن علی بن بابویه، ثواب الاعمال و عقاب الاعمال، قم، دارالرضی، اول، 1406ق، ص198.

تعریف مدارا و مصادیق آن
مدارا مصادیق گوناگونی مانند صبر و تحمل، عفو و بخشش و غیره دارد. یکی از مصادیق مهم مدارا کردن، صبر و تحمل در برابر بداخلاقی همسر و ترک بحث با ایشان است.

پرسش:

همسرم بدزبان است و من تحمل می‌کنم! آیا این کار مدارا حساب می‌شود؟

پاسخ:

یکی از توصیه‌های دین مبین اسلام به همه مردم در تعاملات و برخوردها مدارا کردن با همدیگر است؛ این سفارش در فضای ارتباطات خانوادگی هم مورد تأکید است؛ اما کمتر مورد توجه و بررسی قرار گرفته است. برای دریافت پاسخ سؤال فوق و تشخیص وظیفه در بسیاری از صحنه‌هایی که در زندگی فردی و اجتماعی پیش می‌آید لازم است معنی و مفهوم مدارا و انواع و مصادیق آن شناخته شود. در ادامه به بحث مفهوم شناسی مدارا پرداخته می‌شود.

بررسی لغوی و اصطلاحی موضوع پراهمیت و پرکاربرد مدارا

 

نکته اول: معنای لغوی مدارا

در بین لغت شناسان در مورد اینکه ریشه مدارا و معنای آن چیست اختلاف است:

برخی آن را از ریشه «درا» می‌دانند و معنای آن را ترک و تعطیل کردن برخورد و اقامه حد مطرح کرده‌اند.(1)

برخی هم آن را از «دری» به معنای مهربانی و نرمی نشان دادن و ملاطفت کردن با دیگران دانسته‌اند.(2)

در کتاب المحیط فی اللغه می‌نویسد: مدارا از «دریه» گرفته شده است و دریه همان شتر یا گاوی است که شکارچی به‌عنوان طعمه رها می‌کند تا شکاری که دنبال شکار کردن آن است به آن جذب شده تا بتواند آن را شکار کند. بعد می‌نویسد مدارا کردن با مردم هم از همین معنا و ماده است.(3) کنایه از اینکه مدارا کردن نوعی دانه ریختن برای جذب و اصلاح طرف مقابل است؛ یعنی شخص نرمی و ملاطفت نشان می‌دهد تا بتواند در آینده طرف مقابل را شکار و مجاب و جذب نماید. چه مدارا را از «درا» بدانیم و چه از «دری» در هردو معنا، موضوع ترک خشونت و برخورد و رفتار نرم و ملایم وجود دارد.

 

نکته دوم: معنای اصطلاحی مدارا

محقق نراقی در کتاب معراج السعاده در تعریف اصطلاحی مدارا چنین می‌نویسند: مخفى نماند که مدارا نیز نزدیک به رفق است و مدارا عبارت از آن است که: ناگوارى که از کسى به تو رسد متحمل شوى و به روى خود نیاورى.(4)

 با مرور آیات و روایاتی که در مورد مدارا وارد شده است و بررسی کلمات لغویین و علما می‌توان برای تعریف جامع مدارا چنین گفت: مدارا کردن عبارت است از برخورد با نرمی و ملاطفت و مهربانی همراه با صبوری و تحمل و ترک برخوردهای تند و خشن و قطع کردن رابطه.

 

نکته سوم: ساحت‌های مختلف مدارا

در فرهنگ شیعی موضوع مدارا در حوزه‌ها و ساحت‌های مختلفی مطرح است ازجمله مدارا در زندگی فردی، اجتماعی، روابط بین‌الملل، در فضای تعلیم و تربیت و ازجمله در زندگی خانوادگی که نیاز به توضیح بیشتر دارد:

 مدارا در زندگی حوزه خانوادگی

در زندگی مشترک موضوع مدارا خیلی پررنگ است و در فرهنگی دینی نسبت به آن خیلی تأکید شده است. به‌طوری‌که در اغلب کتاب‌های حدیثی، فصلی در این زمینه طرح شده است؛ مانند شیخ حر عاملی که در کتاب وسائل الشیعه ج 20 ص 172 فصلی با عنوان «بَابُ اسْتِحْبَابِ مُدَارَاهِ الزَّوْجَهِ وَ الْجَوَارِی‏» طرح کرده و در آن روایات متعددی که توصیه به مدارا کردن در زندگی خانوادگی است را گردآوری کرده است.

 

نکته چهارم: مصادیق مختلف مدارا

 چنان‌که عرض شد؛ مدارا در حوزه‌های مختلف مطرح است؛ اگرچه معنای کلی مدارا در همه این ساحت‌ها، همان برخورد نرم همراه با ملاطفت و مهربانی است اما در هرکدام از حوزه‌ها و ساحت‌هایی که برای مدارا بیان شد معنای مدارا یک اجزاء دیگری هم دارد و مصادیق مختلفی پیدا می‌نماید. گاهی مدارا به معنی صبر و تحمل کردن، گاهی به معنی عفو و بخشش کردن است. در برخی موارد مدارا به معنی ترک نکردن رابطه و طرد نکردن است و در مواردی به معنی ترک عجله است. در برخی فضا‌ها مدارا کردن یعنی تحمل و پاسخ ندادن و برخورد نکردن و سختی و خشونت نشان ندادن است. در برخی شرایط مدارا به معنی تقیه کردن یا همراهی و همدلی کردن است، اما وجه مشترک همه این معانی همان برخورد نرم و لطیف است؛ بنابراین واکنش نشان ندادن شما نسبت به بدزبانی همسرتان می‌تواند مصداقی از مدارا کردن باشد.

 

نکته پنجم: واکنش نشان ندادن در برابر بدزبانی همسر

از بارزترین مصادیق مدارا کردن، مدارا کردن در فضای خانوادگی و با مشکلات زندگی ازجمله بداخلاقی‌های همسر است که در اینجا مدارا به معنی صبر و تحمل نشان دادن و ترک مجادله و بحث و حفظ پیوند و رابطه و نشان دادن نرمی و مهربانی است که توصیه فراوانی نسبت به آن شده است و ثواب بسیاری برای مدارا با همسر طرح گردیده است؛ ازجمله رسول خدا صلی‌الله‌علی‌و‌آله فرمودند: «هر کس بر ناسازگارى و بدخلقی همسرش صبر کند و بردبارى کشد و از او جدا نشود، پروردگار متعال به هر شبانه‌روزی که با او بسر برده و شکیبائى کرده پاداشى که به حضرت أیّوب علیه‌السلام در مصیبت‌هایش داده است به او عطا فرماید.»(5)

نتیجه:

مدارا در لغت یعنی ترک خشونت و برخورد و رفتار نرم و ملایم و در اصطلاح یعنی برخورد با نرمی و ملاطفت و مهربانی همراه با صبوری و تحمل و ترک برخوردهای تند و خشن و قطع کردن رابطه.

 مدارا ساحت‌های گوناگونی و ازجمله در زندگی خانوادگی است که درباره آن سفارش‌های ویژه در آموزه‌های اسلامی وجود دارد. مدارا مصادیق گوناگونی مانند صبر و تحمل، عفو و بخشش و غیره دارد. یکی از مصادیق مهم مدارا کردن، صبر و تحمل در برابر بداخلاقی همسر و ترک بحث با ایشان است.

منابع مطالعاتی

1. اخلاق و رفتار مسالمت‌آمیز با پیروان مذاهب، نوشته راضیه علی‌اکبری.

2. سیره نبوی (منطق عملی)، مصطفی دلشاد

3. امام علی و مخالفان فکری، معصومه نوروزی.

پی‌نوشت‌ها:

1. «و دَرَأْتُ‏ عنه الحد أی أسقطته من وجه عدل، قال الله عز و جل: وَ یَدْرَؤُا عَنْهَا الْعَذابَ أَنْ تَشْهَدَ أَرْبَعَ شَهاداتٍ‏ و التعطیل: أن تترک إقامه الحد و یقال فی هذا المعنى بعینه: دَرَأْتُ‏ عنه الحد دَرْءاً و من هذا الکلام اشتقت‏ الْمُدَارَأَه بین الناس،» فراهیدی، خلیل بن احمد، کتاب العین، قم، نشر هجرت، دوم، 1409 ق، ج‏8، ص: 61.

2. (دَارَیْتُهُ‏) (مُدَارَاهً) لَاطَفْتُهُ وَ لَاینْتُهُ. فیومى، احمد بن محمد مقرى، المصباح المنیر فی غریب الشرح الکبیر للرافعی، 1 جلد، قم، دارالرضی، اول، 1414 ق، ج 2 ص 194.

و مُدَارَاهُ الناس تهمز و لا تهمز و هى المداجاه و الملاینه. جوهرى، اسماعیل بن حماد، الصحاح ـ تاج اللغه و صحاح العربیه، 6 جلد، دارالعلم للملایین، بیروت ـ لبنان، اول، 1410 ه‍ق، جلد: ۶، صفحه: ۲۳۳۵.

3. و الدَّرِیَّهُ: ناقَهٌ أو بَقَرَهٌ یُسَیِّبُها الصائدُ لیَأْنَسَ الصَّیْدُ بها ثُمَّ یَرْمی و یَخْتِلُ و دَرَیْتُ‏ الصَّیْدَ و دَارَیْتُهُ‏ و منه أُخِذَ مُدَارَاهُ الناس.‏ اسماعیل بن عباد، المحیط فی اللغه، تحقیق: محمدحسن آل یاسین، بیروت، عالم الکتاب، اول، 1414 ق، ج 9 ص 343.

4. معراج السعاده، احمد نراقی (1245 ق)، قم، هجرت، اول، 1371 ش، ص 251.

5. «مَنْ‏ صَبَرَ عَلَى‏ سُوءِ خُلُقِ امْرَأَهٍ وَ احْتَسَبَهُ أَعْطَاهُ اللَّهُ تَعَالَى بِکُلِّ مَرَّهٍ یَصْبِرُ عَلَیْهَا مِنَ الثَّوَابِ مَا أَعْطَى أَیُّوبَ ع عَلَى بَلَائِه‏.» ثواب الاعمال و عقاب الاعمال، محمد بن علی بن بابویه صدوق (381 ق)، قم، دارالرضی، اول، 1406 ق، ص: 287.

در اسلام توصیه‌های بسیاری به قرض دادن ومهلت دادن به انسان مقروض و مدارانمودن با او موقع طلب نمودن بدهی می‌نماید،امابه عموم مسلمانان توصیه به قرض گرفتن نمی‌نماید

پرسش:
آیا قرض گرفتن آداب و شرایطی دارد یا می‌توان در همه شرایط قرض گرفت؟
 

پاسخ:
قرض‌الحسنه یکی از توصیه‌های زیبای اسلام است که درصدد است بین مردم رواج پیدا کند و برای آن آثار و جایگاه بلندی ترسیم نموده است؛ اما سؤالی که در اینجا مطرح است آیا توصیه‌های اسلام برای رواج دادن سنت قرض‌الحسنه در جامعه به این معنی است که اسلام هم به قرض دادن توصیه می‌کند و هم به قرض گرفتن سفارش می‌نماید؟ در ادامه برای دریافت جواب این سؤال نکاتی بیان خواهد شد.
نکته اول: کراهت قرض گرفتن
اگرچه در اسلام توصیه‌های بسیاری به قرض دادن و مهلت دادن به انسان مقروض و مدارا نمودن با او موقع طلب نمودن بدهی می‌نماید، اما به عموم مسلمانان توصیه به قرض گرفتن نمی‌نماید و قرض گرفتن را از مکروهات می‌شمارد و برای قرض گرفتن آثار و نتایج مضر و منفی زیادی می‌شمارد. درمجموع در فرهنگ قرآن و اهل‌بیت علیهم‌السلام سفارش به قرض دادن به نیازمندان فراوان می‌شود، اما از قرض گرفتن پرهیز داده می‌شود.

نکته دوم: آثار قرض گرفتن
در روایات اهل‌بیت علیهم‌السلام برای قرض گرفتن آثارمنفی متعددی شمرده شده است که در ادامه بیان خواهد شد.
1. ذلت و خواری
یکی از آثار قرض گرفتن خفت و خواری است که برای انسان به دنبال دارد چون‌که برای گرفتن وام باید به دیگران برای پرداخت آن یا ضمانت وام یا ... رو بزند و چه‌بسا از تعدادی «نه» بشنود تا اینکه یک نفر راضی شود. بعد هم تا وقتی‌که قرض خود را نپرداخته هر وقت با آن‌ها روبرو می‌شود معمولاً باید خجالت بکشد و مدیون باشد. ازاین‌رو پیامبر خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله فرمودند:
 «از وام گرفتن بپرهیزید که آن غصّه شب و خوارىِ روز است.» (1)
 در روایت دیگری فرمودند:
 «بدهکارى، قلاّده‌اى است که خداوند درروی زمین دارد و هرگاه بخواهد بنده‌اى را ذلیل کند آن را بر گردنش مى‌اندازد.» (2)
2. بردگی
ذلت و خواری قرض گرفتن آن‌قدر برای انسان‌های شریف و با عزت‌نفس زیاد است که تا سر حد بنده و عبد شدن پیش خواهد رفت یعنی انسان شریف با گرفتن وام مانند یک عبد و غلام در برابر قرض گیرنده و هرکسی که مطلع می‌شود احساس کوچک شدن می‌نماید. چنانچه حضرت على علیه‌السلام فرمودند:
 «وام، یکى از بردگى‏‌هاست.» (3)
3. افزایش‌دهنده غم و اندوه
یکی دیگر از آثار قرض، اندوهی است که شبانه‌روز به دنبال دارد. نگرانی از فراهم شدن اسباب پرداخت وام و اقساطش، ناراحتی از روبرو نشدن با قرض دهنده و خجالت کشیدن از او، نگرانی از مطالبه ننمودن طلبکار و ... همیشه با انسان همراه است و فشارهای روحی و روان به همراه دارد تا اینکه بتواند وام خود را تسویه نماید. چنانچه امام صادق علیه‌السلام فرمودند:
 «وام، اندوه شب است و خوارى روز.» (4)
 و رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله فرمودند:
 «تا مادامی‌که مؤمن قرض دارد نفسش گرفتار و ناراحت است.» (5)
4. قرض؛ همسایه کفر
آن‌قدر فشارها و ناراحتی و آثار قرض شوم و بد است که اهل‌بیت علیهم‌السلام هشدار داده‌اند که سختی و فشارهای قرض و بدهکاری ممکن است انسان را به سر حد کفر برساند و ایمان انسان را از بین ببرد. چنانچه ابوسعید خدرى نقل می‌کند که: شنیدم که رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله مى‏فرماید:
 «از کفر و وام، به خدا پناه مى‏برم. عرض شد: اى رسول خدا! آیا وام با کفر برابرى مى‏کند؟ فرمود: آرى.» (6)
5. دروغ‌گو نمودن انسان
یکی دیگر از آثار قرض گرفتن این است که گاهی انسان را به دروغ‌گویی می‌کشاند؛ چراکه معمولاً در پرداخت وام یا اقساطش مشکلاتی عمداً یا سهواً پیش می‌آید و انسان‌ها برای راضی نمودن طلبکار گاهی دروغ هم می‌گویند و چه‌بسا زیاد شدن وام‌ها باعث می‌شود انسان خوش‌حساب کم‌کم بدحساب گردد. همان‌طور که حضرت على علیه‌السلام فرمودند: بدهکارى زیاد، راست‌گو را دروغ‌گو مى‏کند و خوش‌قول را بدقول.(7)
6. کوتاه کننده عمر
طبیعتاً اندوه قرض و فشارهای آن و ذلت و خواری که در پی دارد و ... باعث می‌شود سلامتی انسان را به خطر می‌اندازد و عمر انسان کوتاه گردد. ازاین‌رو امام صادق علیه‌السلام فرمودند:
 «کمتر وام بگیرید که کم قرض داشتن، عمر را زیاد مى‏کند.» (8)

نکته سوم: جواز گرفتن قرض‌های ضروری
باوجودی که در فرهنگ دینی از گرفتن وام و قرض بسیار نهی شده و آن را مکروه شمرده‌اند و برای آن آثار مخرب زیادی شمرده‌اند؛ اما بااین‌حال وام گرفتن را حرام اعلان نکرده‌اند، بلکه در مواقعی که ضرورت پیش می‌آید و برای اموری که واقعاً لازم و ضروری می‌باشند گرفتن وام را جایز شمرده‌اند و حتی در برخی روایات توصیه هم نموده‌اند. چنانچه امام کاظم علیه‌السلام فرمودند:
 «هرکه براى تأمین خود و خانواده‌‏اش در پى کسب این روزى از راه حلال بر آید مانند مجاهد در راه خداست؛ اما اگر نتوانست به دست آورد، به امید و ضمانت خدا و رسول او به‌اندازه غذای خانواده‏‌اش وام بگیرد.» (9)
 البته در معنا و مصداق امور ضروری باید دقت نمود، چون‌که بسیاری از امور زائد هستند که جزء تشریفات و تجملات می‌باشند که اگر نباشند هم زندگی انسان با مشکل جدی و اساسی مواجه نمی‌شود، اما براثر تبلیغات رسانه‌ها و القائات جامعه جزء ضروریات تلقی شده‌اند که قرض گرفتن برای این‌گونه امور صحیح نیست مانند قرض گرفتن برای به‌روز کردن و تعویض لوازم منزل یا خرید لوازم لوکس یاغیره.

نکته چهارم: کمک‌های خدا به ادای قرض‌های ضروری
قرض گرفتن در اموری که واقعاً ضروری هستند مانند تأمین نیازهای اولیه و اساسی زندگی نه‌تنها نهی نشده، بلکه سفارش هم شده است. چنانچه اهل‌بیت علیهم‌السلام که الگوی ما در همه زمینه‌ها هستند گاهی در زندگی خود از دیگران در مواقع ضروری قرض می‌گرفتند. (10) علاوه بر آن ایشان، بشارت داده‌اند که در ادای این‌گونه قرض‌ها خداوند متعال به وام‌گیرنده امداد خواهد کرد. چنانچه رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله فرمودند:
 «همانا خداوند همراه بدهکار است تا بدهى‌اش را بپردازد تا وقتى در کارى نباشد که خداوند نمى‌پسندد.» (11)

نتیجه
در فرهنگ اسلام اگرچه قرض دادن ثواب و آثار فراوانی در دنیا و آخرت دارد و به آن سفارش شده است، اما از قرض گرفتن نهی شده است و قرض گرفتن در امور غیرضروری مکروه و ناپسند شمرده شده است و برای آن آثار زیادی شمرده‌اند ازجمله اینکه: خفت و خواری، زیاد شدن هم‌وغم ، کوتاه کننده عمر و دروغ‌گو نمودن انسان و نیز نزدیک نمودنش به کفر.
 بااین‌وجود قرض گرفتن در مواقعی که ضرورت واقعی پیش می‌آید را جایز شمرده‌اند و بشارت داده‌اند که خداوند متعال در ادای این‌گونه قرض‌ها به انسان کمک می‌کند.

پی‌نوشت‌ها
1. «إیّاکم والدَّینَ، فإنّه هَمٌّ بِاللیلِ وذُلٌّ بالنهارِ.» حر عاملى، محمد بن حسن، وسائل الشیعه، مؤسسه آل البیت علیهم‌السلام، قم، اول، 1409 ق، ج ۱۸، ص ۳۱۶.
2. «اَلدَّیْنُ رَایَهُ اَللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ فِی اَلْأَرْضِ فَإِذَا أَرَادَ أَنْ یُذِلَّ عَبْداً وَضَعَهُ فِی عُنُقِهِ‌.» حر عاملى، محمد بن حسن، وسائل الشیعه، مؤسسه آل‌البیت علیهم‌السلام، قم، اول، 1409 ق، ج 18، ص ۳۱۸.
3. «الدَّینُ أحَدُ الرِّقَّینِ.» محمد خوانساری، شرح غرر‌الحکم و درر الکلم، دانشگاه تهران،1384 ه ش، ج ۲، ص ۲۷.
4. «الدَّینُ غَمٌّ باللیلِ وذُلٌّ بالنهارِ.» حرانی، حسن بن علی ابن شعبه، تحف العقول، تحقیق: علی اکبر غفاری، قم، جامعه مدرسین حوزه، دوم، 1404 ق، 359.
5. «لاَ تَزَالُ نَفْسُ اَلْمُؤْمِنِ مُعَلَّقَهً مَا کَانَ عَلَیْهِ اَلدَّیْنُ‌.» حر عاملى، محمد بن حسن، وسائل الشیعه، مؤسسه آل‌البیت علیهم‌السلام، قم، اول، 1409 ق، ج ۱۸، ص ۳۱۷.
6. ‏ عن أبی سعیدٍ الخُدریِّ: سمعتُ رسولَ اللَّهِ صلی‌الله‌علیه‌و‌آله یقولُ: «أعوذُ بِاللَّهِ مِنَ الکُفرِ والدَّینِ، قیلَ: یا رسولَ اللَّهِ، أیُعدَلُ الدَّینُ بالکُفرِ؟! فقالَ صلی‌الله‌علیه‌وآله: نَعَم.» صدوق، محمد بن علی بن بابویه، الخصال، تحقیق و تصحیح: علی‌اکبر غفاری، قم، جامعه مدرسین حوزه، اول، 1362 ش، ج ۱، ص ۴۴.
7. «کثرَهُ الدَّینِ تُصَیِّرُ الصادِقَ کاذِباً والمُنجِزَ مُخْلِفاً.» تصنیف غرر‌الحکم و درر الکلم، عبدالواحد بن محمد تمیمی آمدی (550 ق)، تحقیق: مصطفی درایتی، قم، دفتر تبلیغات، اول، 1366 ش، ص ۳۶۲.
8. «خَفِّفوا الدَّینَ، فإنّ فی خِفَّهِ الدَّینِ زیادَهَ العُمُرِ.» حر عاملى، محمد بن حسن، وسائل الشیعه، مؤسسه آل‌البیت علیهم‌السلام، قم، اول، 1409 ق، ج ۵، ص ۶۱.
9. «مَن طَلَبَ هذا الرِّزقَ مِن حِلِّهِ لِیَعودَ بهِ عَلى‏ نفسِهِ وعِیالِهِ کانَ کالمُجاهِدِ فی سبیلِ اللَّهِ عزّ وجلّ، فإن غَلَبَ علَیهِ فَلْیَستَدِنْ عَلَى اللَّهِ وعَلى‏ رسولِهِ صلی‌الله‌علیه‌و‌آله ما یَقوتُ بهِ عِیالَهُ.» کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، تحقیق: علی‌اکبر غفارى و محمد آخوندى، 8 جلد، تهران، اسلامیه، چهارم، 1407 ق، ج ۵، ص ۹۳.
10. «قَالَ قَدْ مَاتَ رَسُولُ اَللَّهِ صلی‌الله‌عَلَیْهِ‌وَ‌آلِهِ‌ وَ عَلَیْهِ دَیْنٌ وَ مَاتَ اَلْحَسَنُ علیه‌السلام‌ وَ عَلَیْهِ دَیْنٌ وَ قُتِلَ اَلْحُسَیْنُ علیه‌السلام‌ وَ عَلَیْهِ دَیْنٌ‌؛ رسول اکرم صلی‌الله‌علیه‌وآله و سلم از دنیا رفتند و در عهده‌اش قرض بوده و همچنین على علیه‌السلام درحالی‌که قرض‌دار بودند شهید شدند چنانچه امام حسن مجتبى علیه‌السلام با داشتن دین از دنیا رحلت نمودند و بالاخره حضرت سیّد الشّهداء وقتى شهید شدند در عهده‌شان قرض بود.» صدوق، محمد بن على بن بابویه، علل الشرایع، قم، کتاب‌فروشی داوری، اول، 1385 ش، ج ۲، ص ۵۹۰.
11. «إِنَّ اَللَّهَ مَعَ اَلدَّائِنِ حَتَّى یَقْضِیَ دَیْنَهُ مَا لَمْ یَکُنْ دَیْنُهُ فِی أَمْرٍ یَکْرَهُهُ اَللَّهُ.» طوسی، محمد بن حسن، الامالی، تحقیق: مؤسسه بعثت، قم، دارالثقافه للطباعه و النشر و التوزیع، اول، 1414 ق، ص ۳۷۲.
 

عفت را می‌توان بر اساس ابعاد مختلف، به انواع گوناگونی چون عفت عام و خاص و همچنین عفت در اندیشه، عاطفه و رفتار تقسیم کرد.

پرسش:
عفت دقیقاً به چه معناست و چه اقسام و مراتبی دارد؟ آیا عفت در جنبه‌های مختلف زندگی انسان (نگاه، گفتار، رفتار و افکار) قابل تفکیک است؟ 
 

پاسخ:
مقدمه
عفت از فضائل اخلاقی برجسته در نظام اخلاق اسلامی است که نقش کلیدی در سعادت و تعالی انسان ایفا می‌کند. این فضیلت نه‌تنها در کنترل غریزه جنسی، بلکه در ابعاد گوناگون زندگی فردی و اجتماعی نمود دارد. در متون دینی و اخلاقی، عفت به‌عنوان یکی از ارکان چهارگانه فضیلت‌های اصلی در کنار حکمت، عدالت و شجاعت معرفی شده است. شناخت معنا، مراتب و اقسام عفت می‌تواند در فهم جایگاه و کارکردهای آن نقش مهمی ایفا کند که در ادامه به تبیین آن پرداخته می‌شود.
نکته اول: تعریف عفت
الف: عفت در لغت:
 عفت از ریشه «ع.ف. ف» است. بر اساس معاجم لغوی، «عفّت» در لغت به معنای «خودداری» آمده است که شامل: خودداری از حرام، (1) و یا چیزی که حلال نیست (2) و یا هر چیزی که شایسته نیست (3) و همچنین خودداری از سؤال و درخواست از مردم (4) می‌شود. راغب در معنای لغوی عفت معنایی عام برای آن در نظر گرفته و گفته است: عفت بروز حالتی برای نفس است که به‌واسطه آن از چیرگی خواسته‌های نفسانی جلوگیری می‌شود. (5) ابن منظور نیز معنایی عام برای عفت در نظر گرفته و گفته است: «عفت یعنی خویشتن‌داری ازآنچه حلال و زیبنده نباشد.» (6)
ب: عفت در اصطلاح:
 در تبیین اصطلاحی عفت، مرحوم نراقی عفّت را این‌گونه معنا می‌کند: «عفّت، ملکه انقیاد و رام شدن قوه شهوت در پیشگاه عقل است به‌گونه‌ای که تحت امرونهی آن قرار گیرد؛ یعنی آنجا که عقل مصلحت می‌داند اقدام کند و آنجا که عقل در آن مفسده می‌بیند پرهیز کند و هیچ‌گاه با اوامر و نواهی عقل مخالفت نکند.» (7) فضائل اخلاقی مانند عفت، در حقیقت صفاتی هستند که از ملکات نفسانی سر می‌زنند؛ بنابراین عفت ملکه‌ای در نفس است که واجد آن، نفس خود را تأدیب کرده و به مرحله‌ای رسیده است که رفتارهای اخلاقی متناسب با آن، برای او عادت شده و از روی مشقت و فشار صادر نمی‌شوند.
ج: ضد عفت:
 در روایتی از امام صادق علیه‌السلام نقل شده است که فرمود:
 «یکی از سجایای اخلاقی عفت است که ضد آن بی‌پروایی است.» (8)
 صاحب جامع السعادات با تصریح به این‌که معنای عفّت، اعتدال و میانه‌روی در قوه شهوت است، دو صفت «شره» و «خمود» را جانب افراط‌وتفریط قوه شهوت می‌داند. (9)

نکته دوم: انواع و اقسام عفت
الف: انواع عفت بر اساس قلمرو:
 بر اساس معانی که برای عفت بیان شد می‌توان گفت عفت معنایی عام و گسترده دارد که مدیریت تمامی تمایلات سرکش درونی را شامل می‌شود. (10) البته در میان تمایلات نفسانی غریزه جنسی جایگاه خاصی دارد. ازاین‌رو عفت گاه در معنای خاص به مدیریت این غریزه اطلاق می‌شود. پس عفت در معنای عام به معنای کنترل مطلق خواهش‌های نفسانی است (11) و در کاربرد خاص و محدود عفت به معنای کنترل خواهش‌ها و تمایلات جنسی است .(12) بدین‌سبب در معنای خاص عفت جنسی مورد نظر است از همین جهت برخی محققان از آن به پرهیزکاری در خصوص مسائل جنسی تعبیر نموده‌اند. (13)
ب: انواع عفت بر اساس ابعاد وجودی انسان:
 گفته شد عفت بروز حالتی برای نفس است که به‌واسطه آن از چیرگی خواسته‌های نفسانی جلوگیری می‌شود و همچنین عفت به معنای خویشتن‌داری ازآنچه حلال و زیبنده نباشد دانسته شد. بدین‌جهت ازآنجایی‌که مطلق خودداری از افعال زشت در معنای عفت لحاظ شده است می‌توان بر اساس ابعاد مختلف وجودی انسان عفت را به سه قسمت تقسیم نمود که عبارت است از:
1. عفت در اندیشه؛ به معنای پرهیز از افکار و اندیشه‌های زشت و باطل؛
2. عفت در عواطف؛ به معنای خودداری از تمایلات منفی، باطل و قبیح؛
3. عفت در رفتار؛ به معنای پرهیز از رفتارهای زشت و قبیح.
ج: انواع عفت بر اساس متعلق:
 از جهت متعلق افعال و با نظر به قلمرو عفت، می‌توان چند قسم کلی برای عفت در نظر گرفت که هرکدام از آن‌ها انسان را از مجموعه‌ای از رفتارهای زشت دور می‌کند. بر این اساس می‌توان عفت را فضیلت یا ملکه‌ای دانست که انسان را از انواع مختلفی از خواسته‌ها و تمایلات منفی بازمی‌دارد. درنتیجه می‌توان از حیث متعلق، ابعاد مختلف عفت را از یکدیگر متمایز کرد، هرچند خاستگاه همه آن‌ها ملکه‌ای است که موجب خودداری انسان از انجام کارهای زشت می‌شود. بر اساس همین تقسیم، می‌توان مصادیق ذیل را ازجمله اقسام شاخص عفت که در آیات و روایات به نحوی به آن‌ها تصریح شده است، نام برد:
1. عفت جنسی (عفت فرج)؛ عفت در غریزه جنسی به معنای مدیریت و کنترل شهوت جنسی و تبعیت آن از عقل و شرع است که موجب می‌شود انسان از رفتارهای ضد اخلاقی و انحرافات مرتبط با این غریزه مانند انواع روابط نامشروع، پرهیز نماید. در برخی روایات عفت جنسی از برترین عبادات دانسته شده است. (14)
2. عفت شکم (عفت بطن)؛ خوردن و آشامیدن ازجمله نیازها و غرایز آدمی است که نیاز به مدیریت و کنترل دارند به‌طوری‌که انسان نمی‌تواند هر آنچه میل و اشتهای او می‌کشد را بخورد یا بنوشد. عفت در شکم به معنای کنترل قوای شهویه و امیال در حوزه خوردن و آشامیدن و انطباق آن‌ها با عقل و شرع است. در روایتی که در قسمت قبل اشاره شد به این نوع از عفت نیز تصریح شده است.
3. عفت در نگاه (عفت چشم) و پوشش؛ در قرآن کریم به عفت در نگاه تأکید شده و فرموده است:
 «به مردان مؤمن بگو: چشمان خود را [ازآنچه حرام است مانند دیدن زنان نامحرم و عورت دیگران] فروبندند و شرمگاه خود را حفظ کنند، این برای آنان پاکیزه‌تر است، قطعاً خدا به کارهایی که انجام می‌دهند، آگاه است و به زنان باایمان بگو: چشمان خود را ازآنچه حرام است فروبندند.»
 همین‌طور به عفت در پوشش نیز به نحوی اشاره شده است:
 «اى فرزندان آدم! لباسى براى شما آفریدیم که اندام شمارا مى‌پوشاند و مایه‌ی زینت شماست؛ امّا جامه‌ی پرهیزگارى بهتر است. این‌ها [همه] از آیات خداست تا متذکّر [نعمت‌هاى او] شوند.»
4. عفت در کلام و بیان: زبان باوجودآنکه عضوی به‌ظاهر کوچک است، اما عدم کنترل آن و عدم عفت‌ورزی در آن می‌تواند انسان را به تباهی در اخلاق و دین بکشاند. غیبت، تهمت، دروغ‌گویی، افتراء، عیب‌جویی، تمسخر و... ازجمله آفات زبان است که عفت ورزی در زبان به معنای حفظ انسان از این آفات است.

نکته سوم: مراتب عفت
بر اساس قلمروی که برای عفت بیان شد و ازآنجایی‌که خودداری و پرهیزمداری دارای اقسام، مراتب و سطوحی است، می‌توان از مراتب عفت سخن گفت. در این مراتب، اولین مرحله پرهیز از حرام است که حداقل عفت‌ورزی است. در مرتبه بعد، دوری از مکروهات است و در مرتبه بعد دوری از مشتبهات قرار دارد و در مرتبه والاتر، دوری و پرهیز از هر آنچه می‌تواند انسان را به غفلت یا لغزش بکشاند قرار دارد، مانند ترک برخی لذت‌های حلال.

نتیجه
«عفت» به معنای خودداری یا خویشتن‌داری ازآنچه حلال یا زیبنده نیست، تعریف می‌شود. در اصطلاح، عفت ملکه‌ای است که قوه شهوت را تحت انقیاد و فرمان عقل درمی‌آورد، به‌گونه‌ای که کاملاً تحت امرونهی عقل قرار گیرد؛ نقطه مقابل آن «بی‌پروایی» است. عفت را می‌توان بر اساس ابعاد مختلف، به انواع گوناگونی چون عفت عام و خاص و همچنین عفت در اندیشه، عاطفه و رفتار تقسیم کرد. ازنظر متعلق (آنچه باید کنترل شود)، انواع شاخص آن شامل عفت جنسی، عفت در خوردن (شکم)، عفت در نگاه و پوشش و عفت در کلام است. همچنین، مراتب عفت را می‌توان از خویشتن‌داری در برابر حرام شروع کرده و تا پرهیز از مکروهات، امور مشتبه و حتی لذت‌های حلال دسته‌بندی نمود.

 

 جهت مطالعه بیشتر
1. شجریان، مهدی، واکاوی معنای عفت در دانش فقه و اخلاق، اصول فقه، ش 2، تابستان 1404، ص 201-232.
2. اکبری، محمود، عفت و پاک‌دامنی در اسلام، فتیان، قم ۱۳۹۵ ش.
3. اخوی، رضا، زلال عفت، بهار دل‌ها، قم، ۱۳۸۸ ش.

پی‌نوشت‌ها
1. الجوهری، اسماعیل بن حماد، الصحاح تاج اللغه و صحاح العربیه، بیروت، دارالعلم، 1404 ق، ج 4، ص 1406.
2. فراهیدی، خلیل بن احمد، العین، بیروت: موسسه الاعلمی. العین، 1408 ق، ج 1، ص 92.
3. ابی‌الحسن، احمد بن فارس بن زکریا، معجم مقاییس اللغه، تحقیق: عبدالسلام و محمد هارون، قم: مکتب اعلام الاسلامیه، 1404 ق، ج 4، ص 3 و ج 6، ص 104.
4. ابن منظور، محمد بن مکرم‏، لسان¬العرب‏، بیروت: دار احیا التراث العربی، 1408 ق، ج 9، ص 243.
5. راغب اصفهانی، ابوالقاسم حسین بن محمد، معجم مفردات الفاظ قرآن، تهران، المکتبه المرتضویه، 1416 ق، ص 573.
6. «العفه الکف عما لایحل و لایجمل»؛ ابن منظور، محمد بن مکرم‏، لسانالعرب‏، بیروت: دار احیا التراث العربی، 1408 ق، ج 9، ص 243.
7. نراقی، مهدی بن ابی ذر، جامع السعادات، ترجمه کریم فیضی، قم، قائم آل علی علیه‌السلام، 1396، ج 2، ص 12.
8. «والعفه و ضدها التهتک»؛ کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، محقق: علی‌اکبر غفاری، تهران، دارالکتب الاسلامیه، 1407 ق، ج 1، ص 21
9. نراقی، مهدی بن ابی ذر، جامع السعادات، ترجمه کریم فیضی، قم، قائم آل علی علیه‌السلام، 1396، ج 1، ص 528.
10. مکارم شیرازی، ناصر، اخلاق اسلامی در نهج‌البلاغه: خطبه متقین، قم، نسل جوان، 1385، ج 1، ص 340.
11. ابوحیان توحیدی، علی بن محمد، الصداقه و الصدیق، دمشق، درالفکر، 1421 ق، ص 226-228
12. بیهقی، احمد بن حسین، شعب الایمان، بیروت، دارالکتب العلمیه، 1421 ق، ج 4، ص 351.
13. مکارم شیرازی، ناصر، اخلاق در قرآن، قم، مدرسه امام علی بن ابی‌طالب، 1385، ج 1، ص 316.
14. «ان افضل العباده عفه البطن والفرج»؛ ابن شعبه حرانی، تحف العقول عن آل الرسول، مصحح علی‌اکبر غفاری، قم، جامعه مدرسین، 1404 ق، ص 296.
15. «قُلْ لِلْمُؤْمِنِینَ یَغُضُّوا مِنْ أَبْصَارِهِمْ وَیَحْفَظُوا فُرُوجَهُمْ ذَلِکَ أَزْکَى لَهُمْ إِنَّ اللَّهَ خَبِیرٌ بِمَا یَصْنَعُونَ* وَقُلْ لِلْمُؤْمِنَاتِ یَغْضُضْنَ مِنْ أَبْصَارِهِنَّ»؛ سوره نور، آیه 30 و 31.
16. «یا بَنی آدَمَ قَدْ أَنْزَلْنا عَلَیْکُمْ لِباساً یُواری سَوْآتِکُمْ وَ ریشاً وَ لِباسُ التَّقْوى ذلِکَ خَیْرٌ ذلِکَ مِنْ آیاتِ اللهِ لَعَلَّهُمْ یَذَّکَّرُونَ»؛ سوره اعراف، آیه 26.
 

مدارا در تعلیم و تربیت و بیان معارف عمیق
افراد مختلف توان و ظرفیت متفاوتی دارند؛ در مقام تعلیم و تربیت و در ارائه مطالب و معارف دینی باید رعایت ظرفیت و تحمل افراد را کرد و با افراد ضعیف مدارا کرد.

پرسش:

دوستم زیاد مذهبی نیست و ظرفیت شنیدن برخی مطالب دینی را ندارد اگر آن مطالب را بگویم ایرادی دارد؟(تقیه مداراتی)

پاسخ:

تعلیم معارف دینی و تربیت انسان، قواعد و روش‌هایی دارد که اگر رعایت نشود، نتیجة عکس خواهد داد و باعث می‌شود معارف دینی مورد قبول قرار نگیرند و رشد و تربیت اتفاق نیافتد. ازاین‌رو اهل‌بیت علیهم‌السلام این قواعد را به ما یاد داده‌اند تا با رعایت آنها تعلیم و تربیت صحیح اتفاق بیافتد؛ در ادامه در قالب نکات برخی از این قواعد بیان خواهد شد که مجموع این نکات جواب پاسخ سوال فوق خواهد بود.

نکته اول: ظرفیتهای متفاوت و تکالیف متناسب

انسان‌ها از نظر ظرفیت، استعداد و توان با همدیگر متفاوت هستند و طبیعتاً در یادگیری و تربیت هم متفاوت خواهند بود. اگر این تفاوت‌ها، در مقام تعلیم و تربیت مورد توجه قرار نگیرند، می‌توانند آسیب‌زا باشند.

 قرآن کریم هم بیان می‌کند که در دستگاه الهی به این تفاوت‌ها توجه شده است، ازاین‌رو، میزان تکلیف همه یکسان نیست و تکالیف افراد با یکدیگر متفاوت خواهد بود. قرآن کریم در این رابطه چند مرتبه تذکر می‌دهد که:

«لا یُکَلِّفُ اللَّهُ نَفْسًا إِلَّا وُسْعَهَا؛(1) خدا هیچ کس را جز به اندازه توانایی‌اش تکلیف نمی‌کند

نکته دوم: سلسله مراتب داشتن معارف دینی

از طرفی مطالب و معارفی که در دین مطرح شده چه در بخش معارف و چه در بخش احکام و وظائف در یک سطح نیستند و از نظر سختی در فهم یا التزام با هم متفاوت هستند. ازاین‌رو برای ایمان و معرفت هم درجات متعددی مطرح شده است. عبدالعزیز قراطیسی می‌گوید:

 «نزد امام صادق علیه‌السلام رفتم و برخی از کارها و سخنان شیعیان (منظور نقاط ضعف و مشکلات آنهاست) را به او عرض کردم؛ حضرت فرمودند: ای عبدالعزیز! ایمان ده درجه دارد، مانند نردبانی که ده پله دارد و پله‌پله از آن بالا می‏روند، کسی که در درجه اول است به کسی که در درجه دوم است نگوید که تو چیزی نیستی و کسی که در درجه دوم است به کسی که در درجه سوم است چنین نگوید، تا رسید به درجه دهم.»(2)

نکته سوم: سخت بودن برخی از مراتب معارف

برخی از معارف دینی بسیار سخت و عمیق می‌باشند و فهم و اعتقاد به آنها کار هر کسی نیست و لوازم خاص به خود را نیاز دارد؛ مثلاً مراتب بالای معارف توحیدی یا امام‌شناسی بسیار سخت و عمیق می‌باشند. ازاین‌رو در روایات به شدت تأکید شده است که اینگونه معارف را به هرکسی یاد ندهید و مواظب ظرفیت طرف مقابل باشید. چنانچه حضرت علی علیه‌السلام می‌فرمایند:

 «با مردم در حدِّ فهم و شناختی که دارند برخورد کنید و آنچه را انکار می‌کنند به آنها ارائه نکنید و آنان را بر خودتان و بر ما نشورانید؛ زیرا امر (ولایت) ما سخت و سنگین است.»(3)

 آنچنان فهم برخی مسائل بلند توحیدی و ولایی و اسرار علوم سخت است، که در روایت داریم اگر ابوذر (باوجودی که در درجه نه ایمان است) می‌دانست که در قلب حضرت سلمان چه اعتقادات و معارفی هست او را می‌کشت.(4) ازاین‌رو در روایت آمده است که امر ولایت و برخی از احادیث و فرمایشات اهل‌بیت علیهم‌السلام آنچنان سخت است و نیاز به مقدمات مختلف دارد که نه‌تنها هر انسانی، بلکه هر ملکی هم تحمل فهم آن و اعتقاد بدان را ندارد؛ بلکه فقط ملائکه مقرب این ظرفیت را دارند و نه‌ هر پیامبری، بلکه فقط پیامبرهای مرسل و نه‌ هر مومنی؛ بلکه فقط مؤمنینی که قلبشان را برای ایمان امتحان کرده‌اند، می‌توانند آنها را بفهمند و به آن اعتقاد پیدا کنند.(5) این تحمل و توان برای درک و اعتقاد، تنها در هوش و استعداد فکری خلاصه نمی‌شود؛ بلکه علاوه بر آن باید قلب آنها نورانی شده باشد و دارای قلب سلیم شده باشند و اخلاق حسنه پیدا کرده باشند تا در مجموع به ظرفیت لازم برای فهم و اعتقاد و تحمل مراتب بلند و سخت معرفتی رسیده باشند. چنانچه از امام صادق علیه‌السلام نقل شده که فرمودند:

 «قطعاً احادیث ما سخت و دشوار است به‌طوری که آنها را فقط دل‌های نورانی و قلب‌های سلیم و اخلاق‌های نیکو تحمل می‌نمایند».(6)

نکته چهارم: تقسیم‌بندی مطالب دینی به واجبات و مستحبات

حال که ظرفیت‌ها و توان‌های افراد مختلف، متفاوت می‌باشد، در شریعت و احکام الهی دو دسته احکام وجود دارد؛ یک دسته احکام الزامی و حتمی که از آنها به واجبات و محرمات تعبیر می‌شود و رعایت آنها برای همه الزامی می‌باشد؛ و یک دسته احکام غیرالزامی که از آنها به مستحبات و مکروهات تعبیر می‌شود و رعایتشان الزامی نیست؛ اما نسبت به رعایت آنها تشویق و ترغیب ارائه شده است.

نکته پنجم: لزوم مدارا در امور مستحبی و معارف بلند

با توجه به نکات قبل، اسلام به همه مومنین بخصوص افرادی که در مقام تعلیم و تربیت دیگران هستند، مانند عالمان دینی یا والدین یا معلمین و اساتید، سفارش به مدارای تربیتی کرده است؛ به این معنی که در مقام تعلیم و تربیت رعایت ظرفیت افراد را بکنید. در یاد دادن و رشد دادن افراد عجله نکنید. نباید بیش از طاقت و تحمل افراد به دوش آنها بار علمی یا عملی بگذارید. باید معارف بلند یا احکام و توصیه‌های سخت غیرالزامی را از آنها بپوشانید و فعلاً یا اصلاً به آنها یاد ندهید. چنانچه امام صادق علیه‌السلام می‌فرمایند:

 «ما امر شده‌ایم که از آنها (افراد ضعیف) خودداری کنیم و کتمان کنیم، شما هم پنهان کنید از کسی که خدا دستور داده به صرف نظر از آن و پنهان کنید از کسی که خدا دستور داده به ستر و کتمان از او.»(7)

 البته چنانچه اشاره شد، مسئله مدارا در احکام الزامی یعنی واجبات و محرمات مطرح نیست و همه باید این احکام را یاد بگیرند و سعی بر عمل به آنها داشته باشند؛ اما در احکام غیرالزامی و در ارائه معارف و مکارم بلند و عمیق لازم است با دیگران مدارا و رعایت ظرفیت آنها بشود.

نکته ششم: عواقب تحمیل کردن بر دیگران

در کلمات اهل‌بیت علیهم‌السلام در مورد کسانی که مدارای تربیتی را رعایت نمی‌کنند و بیش از توان و ظرفیت افراد، بر دوش آنها بار معرفتی یا عملی می‌گذارند، هشدارهای سختی داده شده است و پیامدهای دشواری برای آن شمرده شده است. از جمله اینکه فرموده‌اند این کار باعث این می‌شود که طرف مقابل شکسته و گمراه و هلاک شود (8) و مسئولیت جبران این گمراهی با همان کسی است که با او مدارا نکرده است. چنانچه امام صادق علیه‌السلام در این باره فرمودند: «ای عبدالعزیز! کسی را که (در درجات ایمان) پایین‏تر از توست ساقط مکن که بالاتر از تو، تو را ساقط می‏کند، هر گاه کسی را دیدی که پایین‏تر از توست و توانستی او را تا درجه خودت بالا بیاوری، این کار را بکن و چیزی را که طاقت آن را ندارد بر او تحمیل مکن که او را می‏شکنی، و هر کس مؤمنی را بشکند باید جبران کند، زیرا تو اگر به بچه شتر بار شتر نه‌ساله را بزنی او را از بین برده‏ای.»(9)

حتی در برخی از روایات هشدار داده‌اند که اگر در موقعیتی نامناسب و به افرادی که تحمل و توان لازم را ندارند مطلبی بلند و عمیق را گفتی و طرف مقابل انکار کرد و در نهایت باعث شد معارف عمیق دینی سبک شمرده و تحقیر شود؛ خداوند شما را بابت این کار ذلیل خواهد کرد.(10)

نتیجهگیری:

افراد مختلف توان و ظرفیت متفاوتی دارند؛ در مقام تعلیم و تربیت و در ارائه مطالب و معارف دینی باید رعایت ظرفیت و تحمل افراد را کرد و با افراد ضعیف مدارا کرد تا به مرور زمان توان و ظرفیت لازم را پیدا نمایند؛ چرا که خداوند متعال از هر کس به اندازه ظرفیت و توان او تکلیف می‌خواهد. ازطرفی برخی از معارف دینی، مانند معارف توحیدی و ولایی یا رعایت برخی آداب و نکات اخلاقی، خیلی سخت و عمیق هستند و فهم و اعتقاد به آنها یا رعایت آنها کار هرکسی نیست و نیاز به پیش‌شرط‌های خاص به خود دارد؛ ازاین‌رو باید در ارائه آنها به افراد مختلف، احتیاط کرد و قبلاً ظرفیت تحمل آن را در ایشان سنجید. اگر با افراد ضعیف، مدارای لازم نشود، شکسته و هلاک می‌شوند و مسئولیت گمراه شدن اینگونه افراد با کسی است که با آنها در مقام تعلیم و تربیت مدارای لازم را نکرده است و عواقب سختی در انتظار آنها می‌باشد.

منابع برای مطالعه بیشتر:

  • روش‌های تربیتی در قرآن، نوشته سیدعلی حسینی‌زاده، شهاب‌الدین مشایخی.
  • مدارا و آثار تربیتی آن در جامعه، نوشته سکینه گنج‌خانلو

پی‌نوشت‌ها:

1. سوره بقره، آیه286.

2. «عَنْ عَبْدِ اَلْعَزِیزِ اَلْقَرَاطِیسِیِّ قَالَ: دَخَلْتُ عَلَی ابی‌عَبْدِ اَللَّهِ (علیه‌السلام) فَذَکَرْتُ لَهُ شَیْئاً مِنْ أَمْرِ اَلشِّیعَةِ وَ مِنْ أَقَاوِیلِهِمْ فَقَالَ یَا عَبْدَ اَلْعَزِیزِ اَلْإِیمَانُ عَشْرُ دَرَجَاتٍ بِمَنْزِلَةِ اَلسُّلَّمِ لَهُ عَشْرُ مَرَاقِیَ وَ تُرْتَقَی مِنْهُ مِرْقَاةً بَعْدَ مِرْقَاةٍ فَلاَ یَقُولَنَّ صَاحِبُ اَلْوَاحِدَةِ لِصَاحِبِ اَلثَّانِیَةِ لَسْتَ عَلَی شَیْءٍ وَ لاَ یَقُولَنَّ صَاحِبُ اَلثَّانِیَةِ لِصَاحِبِ اَلثَّالِثَةِ لَسْتَ عَلَی شَیْءٍ حَتَّی اِنْتَهَی إِلَی اَلْعَاشِرَة»؛ شیخ صدوق، محمد بن علی بن بابویه، الخصال، تحقیق و تصحیح: علی‌اکبر غفاری، قم، جامعه مدرسین حوزه، اول، 1362ش، ج۲، ص۴۴۸.

3. «خالِطوا النّاسَ بِما یَعرِفونَ، و دَعوهُم مِمّا یُنکِرونَ، و لا تُحَمِّلوهُم عَلی أنفُسِکُم و عَلَینا؛ فإنَّ أمرَنا صَعبٌ مُستَصعَبٌ»؛ شیخ صدوق، محمد بن علی بن بابویه، الخصال، تحقیق و تصحیح: علی‌اکبر غفاری، قم، جامعه مدرسین حوزه، اول، 1362ش، ج‏2، ص624.

4. «عَنْ ابی‌عَبْدِ اللَّهِ (علیه‌السلام) قَالَ: ذُکِرَتِ التَّقِیَّةُ یَوْماً عِنْدَ عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ ع فَقَالَ وَ اللَّهِ لَوْ عَلِمَ أَبُو ذَرٍّ مَا فِی قَلْبِ سَلْمَانَ لَقَتَلَهُ وَ لَقَدْ آخَی رَسُولُ اللَّهِ (صلی‌الله‌علیه‌وآله) بَیْنَهُمَا فَمَا ظَنُّکُمْ بِسَائِرِ الْخَلْقِ إِنَّ عِلْمَ الْعُلَمَاءِ صَعْبٌ مُسْتَصْعَبٌ لَا یَحْتَمِلُهُ إِلَّا نَبِیٌّ مُرْسَلٌ‏ أَوْ مَلَکٌ مُقَرَّبٌ أَوْ عَبْدٌ مُؤْمِنٌ امْتَحَنَ اللَّهُ قَلْبَهُ لِلْإِیمَانِ فَقَالَ وَ إِنَّمَا صَارَ سَلْمَانُ مِنَ الْعُلَمَاءِ لِأَنَّهُ امْرُؤٌ مِنَّا أَهْلَ الْبَیْتِ فَلِذَلِکَ نَسَبْتُهُ إِلَی الْعُلَمَاءِ»؛ صفار، محمد بن حسن، بصائرالدرجات، تحقیق و تصحیح: حسن کوچه باغی، تهران، اعلمی، 1404ق، ج‏1، ص25.

5. «عَنْ ابی‌جَعْفَرٍ (علیه‌السلام) قَالَ سَمِعْتُ یَقُولُ‏ إِنَّ حَدِیثَنَا صَعْبٌ مُسْتَصْعَبٌ لَا یَحْتَمِلُهُ إِلَّا ثَلَاثٌ نَبِیٌّ مُرْسَلٌ أَوْ مَلَکٌ مُقَرَّبٌ أَوْ عَبْدٌ مُؤْمِنٌ امْتَحَنَ اللَّهُ قَلْبَهُ لِلْإِیمَانِ ثُمَّ قَالَ یَا أَبَا حَمْزَهَ أَ لَا تَرَی أَنَّهُ اخْتَارَ لِأَمْرِنَا مِنَ الْمَلَائِکَهِ الْمُقَرَّبِینَ وَ مِنَ النَّبِیِّینَ الْمُرْسَلِینَ وَ مِنَ الْمُؤْمِنِینَ الْمُمْتَحَنِینَ»؛ صفار، محمد بن حسن، بصائرالدرجات، تحقیق و تصحیح: حسن کوچه باغی، تهران، اعلمی، 1404ق، ج‏1، ص25.

6. «إِنَّ حَدِیثَنَا صَعْبٌ مُسْتَصْعَبٌ لَا یَحْتَمِلُهُ إِلَّا صُدُورٌ مُنِیرَةٌ أَوْ قُلُوبٌ سَلِیمَةٌ وَ أَخْلَاقٌ حَسَنَةٌ» صفار، محمد بن حسن، بصائرالدرجات، تحقیق و تصحیح: حسن کوچه باغی، تهران، اعلمی، 1404ق، ج‏1، ص25.

7. «فَأَمَرَنَا بِالْکَفِّ عَنْهُمْ وَ السَّتْرِ وَ الْکِتْمَانِ فَاکْتُمُوا عَمَّنْ أَمَرَ اللَّهُ بِالْکَفِّ عَنْهُ وَ اسْتُرُوا عَمَّنْ أَمَرَ اللَّهُ بِالسَّتْرِ وَ الْکِتْمَانِ عَنْهُ»؛ کلینی، محمدبن یعقوب، الکافی، تحقیق: علی‌اکبر غفاری و محمد آخوندی، 8 جلد، تهران، اسلامیه، چهارم، 1407ق، ج‏1، ص403.

8. «قَالَ رَسُولُ اللَّهِ (صلی‌الله‌علیه‌وآله)‏ إِنَّ حَدِیثَ آلِ مُحَمَّدٍ صَعْبٌ‏ مُسْتَصْعَبٌ‏ لَا یُؤْمِنُ بِهِ إِلَّا مَلَکٌ مُقَرَّبٌ أَوْ نَبِیٌّ مُرْسَلٌ أَوْ عَبْدٌ امْتَحَنَ اللَّهُ قَلْبَهُ لِلْإِیمَانِ فَمَا وَرَدَ عَلَیْکُمْ مِنْ حَدِیثِ آلِ مُحَمَّدٍ (صلی‌الله‌علیه‌وآله) فَلَانَتْ لَهُ قُلُوبُکُمْ وَ عَرَفْتُمُوهُ فَاقْبَلُوهُ وَ مَا اشْمَأَزَّتْ مِنْهُ قُلُوبُکُمْ وَ أَنْکَرْتُمُوهُ فَرُدُّوهُ إِلَی اللَّهِ وَ إِلَی الرَّسُولِ وَ إِلَی الْعَالِمِ مِنْ آلِ مُحَمَّدٍ وَ إِنَّمَا الْهَالِکُ أَنْ یُحَدِّثَ أَحَدُکُمْ بِشَیْ‏ءٍ مِنْهُ لَا یَحْتَمِلُهُ فَیَقُولَ وَ اللَّهِ مَا کَانَ هَذَا وَ اللَّهِ مَا کَانَ هَذَا وَ الْإِنْکَارُ هُوَ الْکُفْرُ»؛ کلینی، محمدبن یعقوب، الکافی، تحقیق: علی‌اکبر غفاری و محمد آخوندی، 8 جلد، تهران، اسلامیه، چهارم، 1407ق، ج‏1، ص401.

9. «یَا عَبْدَ اَلْعَزِیزِ لاَ تُسْقِطْ مَنْ هُوَ دُونَکَ فَیُسْقِطَکَ مَنْ هُوَ فَوْقَکَ إِذَا رَأَیْتَ اَلَّذِی هُوَ دُونَکَ فَقَدَرْتَ أَنْ تَرْفَعَهُ إِلَی دَرَجَتِکَ رَفْعاً رَفِیقاً فَافْعَلْ وَ لاَ تَحْمِلَنَّ عَلَیْهِ مَا لاَ یُطِیقُهُ فَتَکْسِرَهُ فَإِنَّهُ مَنْ کَسَرَ مُؤْمِناً فَعَلَیْهِ جَبْرُهُ لِأَنَّکَ إِذَا ذَهَبْتَ تَحْمِلُ اَلْفَصِیلَ حَمْلَ اَلْبَازِلِ فَسَخْتَهُ»؛ شیخ صدوق، محمد بن علی بن بابویه، الخصال، تحقیق و تصحیح: علی‌اکبر غفاری، قم، جامعه مدرسین حوزه، اول، 1362ش، ج۲ ص۴۴۸.

10. «قَالَ أَبُو جَعْفَرٍ (علیه‌السلام) إِنَّ أَمْرَنَا هَذَا مَسْتُورٌ مُقَنَّعٌ بِالْمِیثَاقِ مَنْ هَتَکَهُ أَذَلَّهُ اللَّهُ»؛ صفار، محمد بن حسن، بصائرالدرجات، تحقیق و تصحیح: حسن کوچه باغی، تهران، اعلمی، 1404ق، ج‏1، ص28.

اسلام در روابط مختلف و حتی در برخورد با دشمن به مدارا توصیه می‌کند. در تربیت و تبلیغ دین، ملایمت را ضروری می‌داند تا موجب دوری نشود.

پرسش:

من گاهی از رفتار اطرافیانم بسیار اذیت می‌شوم و به فکر قطع رابطه می‌افتم؛ اما از سوی دیگر به مدارا توصیه شده‌ایم. می‌خواستم ببینم ما وظیفه داریم با چه کسانی مدارا کنیم؟

پاسخ:

در منابع دینی توصیه به داشتن رفق و مدارا با افراد مختلف در ساحت‌های متنوعی شده است؛ همچنین آثار و برکات متعدد و متنوع دنیوی و اخروی برای آن بیان شده است که در ادامه به برخی از این ساحت‌ها اشاره می‌شود.

ساحت اول: مدارا با همسر

روایات فراوانی توصیه به مدارا و صبوری با همسران کرده‌اند و برای این نوع رفتار، اجر و پاداش فراوانی مطرح شده است (1)؛ از جمله بشارت داده شده است هر کسی بر بدخلقی همسرش صبر نماید، خداوند به او ثواب شاکران را عنایت فرماید (2).

ساحت دوم: مدارا با مردم

یکی از موارد پرتکرار در سفارش به مدارا، مدارا با عموم مردم است؛ مردمی که انسان با آنها زندگی می‌کند و برای تأمین نیازهایش به تعامل به آنها نیازمند است. با اینکه ممکن است افکار، رفتار یا صفات آنها مورد پسند و تأیید فرد نباشد، اما باید برای ادامه‌داشتن زندگی اجتماعی و استفاده از مواهب این نوع ارتباطات، با آنها مدارا کرد؛ چراکه انسان اجتماعی خلق شده است و نیاز به بودن در اجتماع دارد. از حضرت علی (علیه السلام) نقل شده است: «ثَمَرَةُ العَقلِ مُداراةُ النّاسِ» (3): ثمرۀ عقل، مداراکردن با مردم است. همچنین در بیانی دیگر فرمودند: «رَأسُ الحِکمَةِ مُداراةُ النّاسِ» (4). بنابراین مداراکردن، پسندیده‌ترین خصلت است؛ همچنین نهایت و قلۀ حکمت و خرد، مدارا‌کردن با مردم است.

ساحت سوم: مدارا با دشمن

در روایات حتی در برخورد با دشمن هم به مدارا توصیه شده است؛ یعنی او را تحریک نکنیم و جز در موارد ضروری، دشمنی‌ها را ظهور و بروز ندهیم و در حد ممکن در برابر اذیت‌هایش صبوری کنیم. امام صادق (علیه السلام) فرمودند: «در سفارش لقمان به پسرش بود که پسر جانم، سلاحى که بر دشمنت برگیرى و او را به خاک افکنى، این باشد که با او بچسبى و رضایت از او را به رخش کشى و از او پیوسته کناره نکنى تا آنچه در دل دارى، بر او پدیدار شود و آماده شود براى ستیز با تو» (5) همچنین حضرت رضا (علیه السلام) در تفسیر عقل و عقلانیت فرمودند: «با دشمنان مسامحه‌کردن و با دوستان مدارا‌نمودن» (6).

ساحت چهارم: مدارا با حسود

یکی از افرادی که باید با او مدارا کرد، شخص حسود است. حسودان اسیر نفس و شیطان شده‌اند و به همین دلیل گاه رفتارهایشان تحت اختیار خود نیست؛ ازاین‌رو باید با آنها مدارا کرد و خود را از حسادت‌ها و برخوردهای نامناسب آنان در امان نگه داشت. امام صادق (علیه‌السلام) فرمود: «انسان برای ترک سه چیز عذری ندارد؛ یکی از آنها مدارا‌نمودن با انسان حسود است» (7).

ساحت پنجم: مدارا با ضعیف و کوچک‌تر

از دیگر مواردی که به مدارا سفارش شده است، افراد ضعیف و ناتوان و کودکانی هستند که توان و ظرفیت متعارف را ندارند. درواقع باید از هر کسی به اندازه ظرفیت و توانش انتظار داشت و در صورت محدودبودن توان و ظرفیت، با او مدارا و صبوری شود. خداوند متعال در قرآن کریم می‌فرماید: ﴿لا یُکَلِّفُ اللَّهُ نَفْساً إِلاَّ وُسْعَها﴾: (8) خداوند هیچ‌کس را تکلیف نکرده است مگر به اندازۀ توان و ظرفیت او.

ساحت ششم: مدارا با نفس و خویشتن

از دیگر مواردی که روایات توصیه به مدارا با آن کرده‌اند، نفس انسان است. حضرت علی (علیه السلام) نفس آدمی را به مرکبی تشبیه می‌کنند که بر آن سوار می‌شود و باید با وجود بهره‌بردن و کار‌کشیدن از آن، رسیدگی به او هم کند و نباید او را با کار‌کشیدن بیش از طاقت و توانش بشکند و باید آب و علف و رسیدگی‌های لازم به او را هم مدنظر داشته باشد؛ یعنی نه آن را به‌کلی رها کند تا هرچه و هرجا خواست، هرچند حرام دنبال کند و نه آن را خسته بنماید و از نیازهای حلال و طبیعی و ضروری‌اش محروم کند تا از تاب و توان بیفتد و خسته و کسل با انسان برای انجام وظایف همراهی نکند (9).

ساحت هفتم: مدارا با متربی

تعلیم و تربیت از حوزه‌هایی است که سفارش به مدارا در آن شده است. مربی در برخورد با دانش‌آموز و متربی باید افزون بر مدارا و صبوری، از عجله پرهیز کند تا دانش‌آموز کم‌کم با پای خود و در حد توان مراحل رشد و تربیت را پشت سر بگذارد. امام صادق (علیه السلام) در پاسخ کسی که نقاط ضعف شیعه را برشمرده بود، می‌فرمایند: «ای عبدالعزیز، به‌راستی که ایمان ده درجه است، به مانند نردبان که می‌بایست پله‌پله از آن بالا رفت. پس کسی که دارای یک درجه از ایمان است، به آن‌که دارای دو درجه است، نباید بگوید تو را ایمانی نیست و همین طور [دومی به سومی] تا به دهمی برسد و آن را که در درجه پایین از توست، نباید ساقط از ایمانش پنداری [که اگر چنین باشد]، آن‌که در درجه بالاتر از توست، می‌بایست تو را ساقط پندارد، بلکه پایین‌تر از خود را که دیدی، با مهربانی به درجه خودت برسان و آنچه را که توانایی‌اش را ندارد، بر او بار مکن که کمرش خواهد شکست و حقا کسی که دل مؤمنی را بشکند، بر او لازم است که جبرانش کند و بهبودش سازد و مقداد در درجه هشتم بود و ابوذر در نهم و سلمان در دهم» (10).

تبلیغ و تربیت بدون نرم‌خویی و مدارا امکان‌پذیر نیست؛ همان‌گونه که قرآن کریم به رسول اکرم (صلی الله علیه و آله) می‌فرمایند: ﴿فَبِما رَحْمَةٍ مِنَ اللَّهِ لِنْتَ لَهُمْ وَ لَوْ کُنْتَ فَظًّا غَلِیظَ الْقَلْبِ لَانْفَضُّوا مِنْ حَوْلِکَ﴾ (11): به [برکت] رحمت الهی، در برابر آنان [= مردم‌] نرم [و مهربان] شدی. و اگر خشن و سنگ‌دل بودی، از اطراف تو، پراکنده می‌شدند.

ساحت هشتم: مدارا در دینداری و عبادت

پیامبر خدا (صلى الله علیه و آله) فرمودند: «همانا این دین دارای متانت است؛ پس با ملایمت در آن وارد شوید و عبادت خدا را بر بندگان خدا تحمیل نکنید که در آن صورت به سوار درمانده‌اى مى‌مانید که نه راهى را پیموده و نه مرکبى به جا گذاشته است» (12). از این روایت و ده‌ها آیه و روایت دیگر، این نکتۀ اساسی به دست می‌آید که باید در ساحت دینداری و عبادت، مدارا حکم‌فرمایی کند. در وادار‌کردن خود به دینداری و سوق‌دادن دیگران به دین و بندگی باید همواره رفق و مدارا سرلوحۀ کار ما باشد و از واردکردن فشار زیاد و ارائه چهره سخت و خشن و غیرمعقول و تحمل‌ناپذیر از دین باید خودداری کرد؛ یعنی با وجود پایبندی به دینداری و عبادت خدا در حد توان و دوری از سستی و تنبلی و غفلت و رعایت واجبات و محرمات، باید مواظب بود با پرداختن بیش از اندازه و بی‌جا به مستحبات و مکروهات، خود و دیگران را از دین فراری ندهیم. حضرت علی (علیه السلام) می‌فرمایند: «براى عبادت‌کردن نفْس خود را بفریب و با آن ملایمت کن و به زور [به عبادت] وادارش مکن و در زمان فراغت و نشاطش او را به عبادت گیر، مگر در عباداتى که بر تو واجب گشته است که در این صورت باید آنها را به‌موقع انجام دهى و بر آنها مواظبت کنی» (13).

ساحت نهم: مدارا با ناگزیران

همه ما در زندگی اجتماعی ناگزیر به ارتباط با افرادی در اطراف خود هستیم؛ مانند فامیل، همکار، مدیر، همسایه، کارمند ادارات و ...؛ به گونه‌ای که نمی‌توانیم آنها را تغییر دهیم و برای ما قابل نصب و عزل نیستند. از سوی دیگر، ممکن است این افراد دارای ویژگی‌ها و رفتارهایی باشند که خوشایند ما نیست. در این‌گونه موارد هم موضوع رفق و مدارا سفارش شده است و انسانی که ناگزیر از ارتباط با اوست، باید مدارا را سرلوحۀ کار خود قرار دهد؛ چنانچه حضرت علی (علیه السلام) می‌فرمایند: «حکیم و فرزانه نیست آن‌که مدارا نکند با کسى که چاره‌اى جز مدارا‌کردن با او نیست» (14).

ساحت دهم: مدارا با حیوانات

اسلام عزیز همواره در راهنمایی‌های خود، نگرش جامع و کاملی دارد؛ از جمله همیشه محیط‌زیست و حقوق حیوانات مدنظر قرار می‌گیرد؛ بر همین اساس یکی از ساحت‌هایی که در آن به رفق و مدارا سفارش شده است، ارتباط و استفاده از حیوانات است. رسول خدا (صلى الله علیه و آله) فرمودند: «خداوند ملایمت و مهربانى را دوست دارد و در راه آن کمک مى‌کند؛ پس هرگاه مرکب‌هاى لاغر سوار شُدید، آنها را در باراندازهایشان استراحت دهید و اگر زمین خشک و بى‌گیاه بود، از آن به شتاب بگذرید؛ اما چنانچه سرسبز و پُر‌علف بود، آنها را در منزل‌گاه‌هاى راه فرود آورید [تا بچرند]» (15).

بنابراین در استفاده از حیوانات باید رعایت حال و توان آنها را کرد و با مدارا و ملایمت با آنها برخورد نمود. شاید بتوان روایت و دستور پیش‌گفته را تعمیم داد و گفت در استفاده از هر نوع حیوان و وسیله‌ای که از آن هر بهره‌ای را می‌بریم، باید استفادۀ ما همراه با مدارا و رعایت حقوق آن باشد.

نتیجه:

اسلام عزیز در ساحت‌های متعددی به رفق و مدارا سفارش کرده است تا بتوانیم زندگی موفقی داشته باشیم؛ از جمله در تعامل با همسر، مردم، دشمن، شخص حسود، فرد ضعیف، متربی، حیوانات و مرکب‌ها، در تعامل با نفس خود و افرادی که ناگزیر از ارتباط با آنها هستیم.

پی‌نوشت‌ها:

1. محمد بن حسن حر عاملى؛ وسائل الشیعه؛ قم: مؤسسه آل‌البیت علیهم السلام، 1409 ق، ج‌ ۲۰، ص ۱۷۲، بَابُ اسْتِحْبَابِ مُدَارَاهِ الزَّوْجَهِ وَ الْجَوَارِی.

2. همان، ص 174.

3. عبدالواحد بن محمد تمیمی آمدی؛ غرر الحکم و درر الکلم؛ تحقیق و تصحیح: سید‌مهدی رجایی؛ چ 2، قم: دارالکتاب الاسلامی، 1420 ق، ص 328.

4. علی بن محمد لیثی واسطی؛ عیون الحکم و المواعظ؛ تحقیق: حسین حسنی بیرجندی؛ چ 1، قم، دارالحدیث، 1376 ش، ص 264.

5. «کَانَ فِیمَا أَوْصَى بِهِ لُقْمَانُ ابْنَهُ یَا بُنَیَّ لِیَکُنْ مِمَّا تَتَسَلَّحُ بِهِ عَلَى عَدُوِّکَ وَ تَصْرَعُهُ الْمُمَاسَحَهُ وَ إِعْلَانُ الرِّضَا عَنْهُ وَ لَا تُزَاوِلْهُ بِالْمُجَانَبَهِ فَیَبْدُوَ لَهُ مَا فِی نَفْسِکَ فَیَتَأَهَّبَ لَکَ» (شیخ صدوق؛ الامالی؛ چ 5، بیروت: اعلمی، 1400 ق، ص 668).

6. احمد بن محمد بن خالد برقی؛ المحاسن؛ تحقیق: جلال‌الدین محدث؛ چ 2، قم: دارالکتب الاسلامیه، 1371 ق، ج‏ 1، ص 195.

7. حسن بن علی ابن‌شعبه حرانی؛ تحف العقول؛ تحقیق: علی‌اکبر غفاری؛ چ 2، قم: جامعه مدرسین حوزه، 1404 ق، ص 318.

8. بقره: 286.

9. «إنّ نَفسَکَ مَطِیَّتُکَ؛ إن أجهَدتَها قَتَلتَها، و إن رَفَقتَ بها أبقَیتَها» (عبدالواحد بن محمد تمیمی آمدی؛ غرر الحکم و درر الکلم؛ ص 243).

10. شیخ صدوق؛ الخصال؛ تحقیق و تصحیح: علی‌اکبر غفاری؛ قم: جامعه مدرسین حوزه، 1362 ش، ج ۲، ص ۴۴۸.

11. آل‌‏عمران: 159.

12. «إنّ هذا الدِّینَ مَتِینٌ فَأوغِلُوا فیهِ برِفقٍ، و لا تُکَرِّهُوا عِبادَهَ اللّهِ إلى عِبادِ اللّهِ فتکونوا کالراکِبِ المُنْبَتِّ الذی لا سَفَرا قَطَعَ و لا ظَهْرا أبقى» (محمد بن یعقوب کلینی؛ الکافی؛ ج ‏2، ص 86).

13. «خادِعْ نفسَکَ فی العِبادَهِ، و ارفُقْ بها و لا تَقهَرْها، و خُذْ عَفوَها و نَشاطَها، إلاّ ما کانَ مَکتوبا علَیکَ مِن الفَریضَهِ، فإنّهُ لابُدَّ مِن قضائها و تَعاهُدِها عندَ مَحَلِّها (محمد بن حسین شریف رضی؛ نهج‌البلاغه؛ تحقیق و تصحیح: صبحی صالح؛ قم: هجرت، 1414 ق، ص 460).

14. «لَیسَ الحَکیمُ مَن لَم یُدارِ مَن لا یَجِدُ بُدّاً مِن مُداراتِهِ» (حسن بن علی ابن‌شعبه حرانی؛ تحف العقول؛ ص 218).

15. «إنّ اللّه َ یُحِبُّ الرِّفقَ و یُعِینُ علَیهِ، فإذا رَکِبتُمُ الدَّوابَّ العُجْفَ فَأنزِلُوها مَنازِلَها، فإن کانَتِ الأرضُ مُجدِبَهً فانْجُوا عَنها، و إن کانَت مُخْصِبَهً فَأنزِلُوها مَنازِلَها» (احمد بن محمد بن خالد برقی؛ المحاسن؛ ج 2، ص 361).

راه های مدیریت مشکلات و بلاها
بر اساس آیات و روایات، بلاها در زندگی طبیعی و گاه لازمه رشد انسان‌اند. برای مقابله با بلاها؛ استغفار، دعا و توسل و دوری از گناه پیشنهاد شده است.

پرسش:

من مشکلات، سختی و بلاهای زیادی در زندگی‌ام دارم. به نظر شما چه باید کرد؟

پاسخ:

برای پاسخگویی به سؤال فوق در ابتدا نکاتی مهم در مورد نوع نگاه به دنیا و بلاهای دنیایی طرح می‌گردد و در ادامه راه‌هایی که برای دفع و رفع بلاها در منابع دینی مطرح شده، تقدیم می‌شود.

 

نکته اول: تصحیح نگاه به دنیا و زندگی

یکی از نکات مهمی که باید به آن توجه داشت این است که طبیعت زندگی دنیا، وجود برخی مشکلات و بلاها هست. حال که انسان، مسافری است که باید به سفر خود ادامه دهد تا به مقصد خلقت خود برسد و در این دنیا برای رشد و تکامل و بزرگ شدن آمده، خداوند حکیم زندگی دنیا را طوری خلق کرده که مایه رشد و بزرگ شدن او گردد. لذا در قرآن فرمود: «لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسَانَ فِی کَبَدٍ؛ (1) همانا ما انسان را در رنج و زحمت آفریدیم

 امام صادق علیه‌السلام می‌فرمایند‏:

 «ازجمله چیزهایى که خداوند متعال به موسى علیه‌السلام وحى کرد، این بود که:

 «آفریده‌ای نیافریده‌ام که نزد من محبوب‏تر از بنده مؤمنم باشد. او را مبتلا مى‏سازم چون برایش بهتر است؛ به او عافیت مى‏بخشم چون برایش بهتر است، از او مى‏گیرم و محرومش مى‏سازم چون برایش بهتر است. من بهتر مى‏دانم که چه چیز بنده مرا اصلاح مى‏کند؛ پس باید که بر بلاى من صبور باشد و از نعمت‌هایم سپاسگزار و از حکم و قضاى من خشنود تا او را در شمار بندگان صدّیق خود بنویسم.» (2)

 

نکته دوم: شناخت آثار مثبت بلاها

این بلاها و سختی‌هایی که سر راه انسان قرار می‌گیرد هرکدام آثار مخصوص به خود و علت خاص به خود را دارد؛ برخی برای بخشش گناهان است و برخی برای دور شدن او از غفلت و برخی برای امتحان و بالارفتن درجه انسان و برخی برای اصلاح صفات ناپسند انسان است و برخی هم نتیجه عذاب و خشم الهی به خاطر گناهان و ظلم‌هایی است که او انجام داده است. چنانچه حضرت علی علیه‌السلام می‌فرمایند:

 «خداوند بندگان خود را با انواع سختى‏ها مى‏آزماید و با مشکلات زیاد به عبادت مى‏خواند و به اقسام گرفتارى‏ها مبتلا مى‏سازد تا کبر و خودپسندی را از دل‏هایشان خارج کند و به‌جای آن فروتنى آورد و درهاى فضل و رحمتش را به روى‏شان بگشاید و وسایل عفو و بخشش را به‌آسانی در اختیارشان گذارد.(3) پس نباید سختی‌ها و مشکلات را به چشم امری بد و مذموم نگاه کرد و همه صاحبان بلا را انسان‌های رانده‌شده و نفرین‌شده دانست؛ بلکه می‌بایست در اغلب موارد بلاها را نشانه لطف و توجه و تربیت الهی دانست. همچنان‌که آیات و روایات بسیاری در این زمینه وارد شده است. اگر فلسفه و حکمت بلاها را به‌خوبی شناختیم؛ آنگاه صبر و تحمل و مدارای ما با آن‌ها خیلی بهتر خواهد شد.

 

نکته سوم: استغفار

اگرچه سختی‌ها و بلاها آثار مثبت فراوانی دارند، اما این به معنای این نیست که انسان دست روی دست بگذارد و برای جلوگیری یا رفع آن‌ها اقدامی انجام ندهد؛ بلکه در فرهنگ دینی راه‌های فراوانی برای دفع یا رفع بلاها ذکر شده است. ازجمله یکی از این راه‌ها استغفار زیاد روزانه است تا اگر گناه و اشتباهی باعث نزول بلا شده است خداوند غفار به برکت این استغفارها ما را ببخشد. چنانچه امام صادق علیه‌السلام فرمودند:

 «درهای بلا را با استغفار از خود دفع نمایید.» (4)

 

نکته چهارم: صدقه

یکی از راه‌های دیگر دفع و رفع بلاها، دادن صدقه است. چنانچه پیامبر خدا صلی‌الله‌علیه‌و‌آله فرمودند: صدقه، بلا را دفع می‌کند و مؤثرترین داروست؛ صدقه، قضاى حتمى را دفع می‌کند و چیزى جز دعا و صدقه درد و بیماری‌ها را از بین نبرد. (5) خداى یکتا درد، توده معده، آتش‌سوزی، غرق شدن، ویرانى و دیوانگى را با صدقه دفع می‌کند. پس رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌و‌آله هفتاد بلا را برشمرد. (6)

 

نکته پنجم: دعا و اذکار

یکی از اسباب مؤثر در دفع و رفع بلاها دعا و اذکار است. پیامبر خدا صلی‌الله‌علیه‌و‌آله فرمودند:

 «باب‌های بلا را با دعا دفع کنید.» (7)

 اهل‌بیت علیهم‌السلام ادعیه و اذکار و حرزهای متنوع و متعددی برای در امان ماندن از بلاها و برطرف شدن آن‌ها بیان کرده‌اند.

 

نکته ششم: توسل به اهل‌بیت علیهم‌السلام

یکی از نقش‌هایی که خداوند متعال برای اهل‌بیت علیهم‌السلام قرار داده، پناهگاه بودن ایشان برای دیگران است. آری این بزرگواران پناهگاه امن الهی در دستگاه خلقت می‌باشند؛ از این رو هر کس به ایشان پناه ببرد و متوسل و متوجه به ایشان باشد در امن‌وامان الهی قرار می‌گیرد و از انواع بلاها و مشکلات و کید دشمنان در امان خواهد بود. چنانچه در زیارات و روایات این بزرگواران چنین توصیف شده‌اند:

 «کهف الوری (پناهگاه مخلوقات)، سفینه النجاه (کشتی نجات)، الذاده الحماه (دفع‌کنندگان و حمایت‌کنندگان)، أَمِنَ مَنْ لَجَأَ إِلَیْکُم ‏(هر کس به شما پناهنده شد در امان قرار گرفت) وَ بِکُمْ یُنَفِّسُ الْهَم ‏(به‌وسیله شما خدا غم و اندوه را برطرف می‌نماید) وَ بِکُمْ أَخْرَجَنَا اللَّهُ مِنَ الذُّلِّ وَ فَرَّجَ عَنَّا غَمَرَاتِ الْکُرُوبِ وَ أَنْقَذَنَا مِنْ شَفَا جُرُفِ الْهَلَکَاتِ وَ مِنَ النَّار (و به‌وسیله شما بود که خدا ما را از ذلت بیرون آورد و گشایش داد به گرفتاری‌های سخت ما و نجاتمان داد از پرتگاه هلاکت و نابودى و هم از آتش دوزخ)» (8) پس توسل هرروزه به این بزرگواران با خواندن زیارت‌نامه‌های ایشان یا دعاهای توسل یا تشرف به حرم‌های ایشان یا صلوات فرستادن بر ایشان یا گریه بر مصائبشان یا شادی در شادی‌شان و ... باعث در امان ماندن از سختی‌ها و بلاها است و برطرف شدن آن‌ها می‌گردد.

 

نکته هفتم: پرهیز از گناه و اخلاق فاسده

یکی از اصلی‌ترین دلایل نزول بلاها گناهان و خطاها و اخلاق ناپسند انسان است. قرآن کریم در این زمینه می‌فرماید:

 «وَ ما أَصابَکُمْ مِنْ مُصِیبَهٍ فَبِما کَسَبَتْ أَیْدِیکُمْ وَ یَعْفُوا عَنْ کَثِیرٍ؛(9) هر مصیبتی به شما رسد به‌دلیل اعمالی است که انجام داده‌اید و بسیاری را نیز عفو می‌کند

 امام صادق علیه‌السلام می‌فرمایند:

 «خدا نعمتى به بنده‌ای نداده که از او بگیرد جز آنکه گناهى کند که به‌سبب آن مستحق سلب نعمت شود.» (10)

 پس باید سعی کرد از گناهان و رفتارهای ناپسند خودداری کرد و در صورت ارتکاب با استغفار از نزول بلاها جلوگیری کرد.

 

نکته هشتم: پرهیز از آزار و اذیت دیگران

یکی از گناهانی که به‌طور ویژه در روایات نسبت به آن هشدارهای شدید داده‌اند ظلم و آزار رساندن به دیگران و اذیت آن‌ها است؛ خصوصاً نسبت به حق‌داران مانند والدین و ضعفا و حیوانات که باعث آه و نفرین آن‌ها شده و اسباب نزول بلا می‌گردد. پیامبر خدا صلی‌الله‌علیه‌و‌آله فرمودند:

 «از نفرین مظلوم بترس که به‌سوی آسمان می‌رود.» (11)

 

نکته نهم: اعراض نکردن از یاد خدا

قرآن کریم یکی دیگر از دلایل مبتلا شدن به سختی‌ها و فشارها را روی‌گرداندن از یاد خدا معرفی می‌نماید:

 «وَ مَنْ أَعْرَضَ عَنْ ذِکْری فَإِنَّ لَهُ مَعیشَهً ضَنْکاً؛ (12) و هر کس از یاد من روی‌گردان شود، زندگی (سخت و) تنگی خواهد داشت

 پس یکی از راه‌های نجات از فشارها و سختی‌ها روی آوردن حقیقی به خدا و یاد نمودن او در شبانه‌روز است.

نتیجه:

 انسان برای رهایی از بلاها و مشکلات در ابتدا باید نگاه خود را به زندگی دنیا و بلاها و گرفتاری‌هایش تصحیح نماید و آثار مثبت فراوانی که اغلب بلاها دارند را بشناسد تا بتواند بهتر تحمل نماید و از این فرصت‌ها استفاده لازم را ببرد و همچنین با به کار گرفتن دعا، صدقه، استغفار و توسل به اهل‌بیت علیهم‌السلام و پرهیز از گناه و ظلم و فراموشی خدا، بلاها و مشکلات زندگی را دفع و رفع نماید.

منابع مطالعاتی:

1. گفتارهایی پیرامون بلایا و گرفتاری‌ها: نویسنده: دکتر سید حسن افتخار زاده، ناشر: نیک معارف.

2. راز سختی‌ها و بلاها در زندگی نویسنده: محسن عطاءالله، انتشارت دارالحدیث.

3. روش‌های توان‌افزایی در سختی‌ها، محسن عطاءالله، عباس پسندیده، انتشارت دارالحدیث.

پی‌نوشت‌ها:

1. سوره بلد: آیه 4.

2. الإمامُ الصّادقُ علیه‌السلام- فیما أوحى‏ اللَّهُ تعالى‏ إلى‏ موسى‏ علیه‌السلام-: «ما خَلَقتُ خَلْقاً أحَبَّ إلَیَّ مِن عَبدیَ المؤمنِ، فإنّی إنّما أبْتَلِیهِ لِمَا هُو خَیرٌ لَهُ، واعافِیهِ لِما هُو خیرٌ لَهُ، وأزْوِی عَنهُ لِما هُو خَیرٌ لَهُ، وأنا أعلَمُ بما یَصلُحُ علَیهِ عبدی، فلْیَصْبِرْ على‏ بلائی، ولْیَشکُرْ نَعْمائی، ولْیَرْضَ بقَضائی، أکتُبْهُ فی الصِّدِّیقینَ عِندی.» شیخ صدوق، محمد بن علی بن بابویه، التوحید، تحقیق: هاشم حسینی، قم، جامعه مدرسین حوزه، اول، 1398 ق، ص: 405.

3. «ولکنّ اللَّه یَخْتبِرُ عِبادَهُ بأنواعِ الشَّدائدِ، ویَتَعبّدُهُم بأنواعِ المَجاهِدِ، ویَبْتَلیهِم بضُروبِ المَکارِهِ؛ إخْراجاً للتَّکَبُّرِ مِن قلوبهِمْ، وإسْکاناً للتَّذَلُّلِ فی نُفوسِهِم، ولِیَجْعلَ ذلکَ أبواباً فُتُحاً إلى‏ فضلِهِ، وأسباباً ذُلُلًا لِعَفوِهِ.» شریف رضی، محمد بن حسین، نهج‌البلاغه، تحقیق و تصحیح: صبحی صالح، قم، هجرت، اول، 1414 ق، ص: 294.

4. «ادفَعُوا أبوابَ البَلاءِ بالاستِغفارِ.» حر عاملى، محمد بن حسن، وسائل الشیعه، مؤسسه آل البیت علیهم‌السلام، قم، اول، 1409 ق، ج‏9، ص: 29.

5. «الصَّدَقَهُ تَدْفَعُ الْبَلَاءَ وَ هِیَ‏ أَنْجَحُ‏ دَوَاءً وَ تَدْفَعُ الْقَضَاءَ وَ قَدْ أُبْرِمَ إِبْرَاماً وَ لَا یَذْهَبُ بِالْأَدْوَاءِ إِلَّا الدُّعَاءُ وَ الصَّدَقَهُ.» مجلسی، محمدباقر‏، بحارالانوار الجامعه لدرر اخبار الائمه الأطهار علیهم‌السلام، 110 جلد، تحقیق: جمعی از محققان، بیروت، دار إحیاء التراث العربی‏، دوم، 1403 ق، ج‏93، ص: 137.

6. «إِنَّ اللَّهَ لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ لَیَدْفَعُ بِالصَّدَقَهِ الدَّاءَ وَ الدُّبَیْلَهَ وَ الْحَرَقَ وَ الْغَرَقَ وَ الْهَدْمَ وَ الْجُنُونَ وَ عَدَّ ص سَبْعِینَ بَاباً مِنَ السُّوءِ.» کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، تحقیق: علی‌اکبر غفارى، چهارم، دار الکتب الاسلامیه، تهران _ ایران، 1407 ق، ج‏4، ص: 5.

7. «ادْفَعُوا أَبْوَابَ‏ الْبَلَاءِ بِالدُّعَاءِ.» حر عاملى، محمد بن حسن، وسائل الشیعه، مؤسسه آل البیت علیهم‌السلام، قم، اول، 1409 ق، ج‏7، ص: 42

8. رک: زیارت جامعه کبیره، صدوق، محمد بن على‏ بن بابویه، من لایحضره الفقیه، تحقیق: علی‌اکبر غفاری، دوم، جامعه مدرسین حوزه، قم، 1413 ق، ج‏2، ص: 610.

9. سوره شورى: آیه 30.

10. «ما أنعَمَ اللَّهُ على‏ عبدٍ نِعمَهً فَسَلَبَها إیّاهُ حتّى‏ یُذنِبَ ذَنباً یَستَحِقُّ بذلکَ السَّلبَ.» کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، تحقیق: علی‌اکبر غفارى، چهارم، دار الکتب الاسلامیه، تهران _ ایران، 1407 ق، ج‏2، ص: 274.

11. «اتَّقُوا دَعْوَهَ الْمَظْلُومِ‏ فَإِنَّ دَعْوَهَ الْمَظْلُومِ تَصْعَدُ إِلَى السَّمَاءِ.» طبرسی، حسن بن فضل، مکارم الاخلاق، قم، الشریف الرضی، چهارم، 1412 ق، ص: 276.

12. سوره طه: آیه 124

کمک به درخواست کننده کمک
مطابق آموزه‌های اسلامی،انفاق و کمک به دیگران از ارزش بالایی برخوردار است. در مواجهه با درخواست کمک همسایه اصل اولیه بر حسن‌ظن است وباید در حد توان به او کمک کرد

پرسش:

خانمی در همسایگی ما هست که نمی‌دانم واقعا نیازمند است یا نه؟ مدام هم طلب کمک می‌کند به نظرتان چه باید کرد؟

پاسخ:

در نگاه اسلام، اصالت با اجتماع است و تلاش در جهت سلامت و سعادت جامعه از لوازم لاینفک این دیدگاه است. هرآنچه بتواند به فرد و به‌تبع آن به اجتماع کمک کند مورد سفارش دین قرار گرفته است. دستور به انفاق و بخشش مال نیز در همین راستا تأکید شده و به مسلمانان و مؤمنان توصیه شده تا به‌واسطه بخشیدن بخشی ازآنچه دارند گره‌ای از جامعه باز کنند. «در فرهنگ و کاربردهای قرآنی هرگونه بخشش و در اختیار دیگری گذاشتن مال و غیرمال، از واجب و غیر‌واجب انفاق نام‌گرفته است». (1) در قرآن و روایات به انفاق تأکید فراوان شده که نشانة ارزشمندی این عمل است. دلیل این تأکید آثار، فواید و کارکردهای این دستور الهی است.

زندگی اجتماعی، انسان‌ها را ملزم به برقراری ارتباط با یکدیگر می‌کند. یکی از این قالب‌های ارتباطی، موضوع همسایگی است. همسایه بودن و نزدیکی خانه‌ها نسبت به یکدیگر حقوق و تکالیفی را برای انسان تعریف می‌کند. قرآن می‌فرماید:

 «و خدا را بپرستید! و هیچ‌چیز را همتای او قرار ندهید! و به پدر و مادر، نیکی کنید؛ همچنین به خویشاوندان و یتیمان و مسکینان و همسایه نزدیک و همسایه دور و دوست و هم‌نشین و واماندگان در سفر و بردگانی که مالک آن‌ها هستید؛ زیرا خداوند، کسی را که متکبر و فخرفروش است، (و از ادای حقوق دیگران سرباز می‌زند)، دوست نمی‌دارد». (2)

پرهیز از سوءظن

در نگاه اسلام لازم است تا گمان افراد به یکدیگر گمان نیکو باشد. بدین معنا که در تعاملات اجتماعی خویش بنا را بر درستی و صداقت بگذاریم و از هرگونه گمان بد همچون دروغ‌گویی یا نفاق نسبت به دیگران اجتناب نماییم. خداوند متعال می‌فرماید:

 «ای کسانی که ایمان آورده‌اید! از بسیاری از گمان‌ها بپرهیزید، چراکه بعضی از گمان‌ها گناه است». (3)

 این اصل در رابطه با درخواست کمک دیگران نیز موضوعیت دارد؛ یعنی اگر یقین به عدم نیاز افراد نداریم پس باید درخواست آن‌ها مبنی بر نیاز را صادقانه تلقی کرده و در حد توان به آن‌ها کمک کنیم.

حفظ عزت‌نفس

عزت مؤمن از کعبه بالاتر است و وقتی کسی به‌واسطة شرایط زندگی و نیازمندی و درخواست از دیگران شأن خویش را خدشه‌دار می‌کند ما باید مراقب باشیم تا بیش از این شأنیت او به‌عنوان یک انسان زیر سؤال نرود. به همین دلیل اگر توان کمک‌رسانی داریم نباید دریغ نماییم.

تحقیق غیرمستقیم

اگر راه برای تحقیق غیرمستقیم از دیگران وجود دارد می‌توانید با تحقیق پیرامون وضعیت زندگی او نسبت به نیاز حقیقی همسایه آگاه شوید. البته در این مسیر بسیار مراقب حفظ آبروی مؤمن باشید. تحقیق نباید همراه با غیبت یا تجسس باشد.

تغییر نوع کمک

گاهی افراد صرفاً از ما درخواست پول دارند و ما هم یقین نداریم این پول را کجا خرج می‌کنند حال‌آنکه می‌توانیم با تغییر نوع خدمت و کمک، انفاق مالی خود را جهت‌دار نماییم. به‌عنوان‌مثال اگر فرزند محصل دارد می‌توانیم در تهیه کیف و کتاب به او کمک کنیم. یا اگر در پرداخت قبوض مشکل دارد در این زمینه گره‌گشا باشیم. گاهی حتی از طریق مهارت‌هایی که داریم می‌توانیم خدمت‌رسانی کنیم. متناسب با توان و مهارت خود می‌توانید در امور زندگی به ایشان کمک نمایید.

تقسیم کمک بزرگ به کمک‌های کوچک‌تر

اگر درخواست‌های او زیاد است به‌جای اینکه یک‌بار کمک بیشتری به او کنید و سایر دفعات عذرش را بخواهید، کمک‌های خود را به بخش‌های کوچک‌تر تقسیم کرده و در دفعات متعدد درخواست، نیاز او را تأمین کنید.

دعوت به تلاش

اگر می‌دانید درخواست کمک او به‌گونه‌ای است که خودش اهل کار و تلاش نیست و فقط قصدش سوءاستفاده است باید او را به پیداکردن کار و شغل و تلاش در جهت رفع موانع تشویق کنید.

نتیجه‌گیری:

در آموزه‌های اسلام انفاق و کمک به دیگران دارای ارزش و اهمیت است. مطابق آیات کریمه کسی که انفاق می‌کند عوضش را از خدا دریافت می‌کند و بلکه فزون‌تر ازآنچه که در راه خداداده است پس می‌گیرد. اگر در نیازمندی شخص فقیر تردید داریم نباید نسبت به خواست او بی‌تفاوت باشیم. در مواجهه با درخواست‌های دیگران اصل اولیه حسن‌ظن است و قطعاً حسن‌ظن به معنی بی‌تدبیری و مجوز سوءاستفاده نیست.

 

برای مطالعه بیشتر

1. اخلاق همسایه‌داری و آپارتمان‌نشینی، محمدجواد فلاح

پی‌نوشت‌ها

1. «والانفاق قد یکون فی المال وفی غیره وقد یکون واجبا وتطوعا»، راغب اصفهانی، المفردات فی غریب القرآن، دفتر نشر الکتاب، چاپ دوم، 1404 ق، ص 502، ذیل کلمه نفق

2.«وَاعْبُدُوا اللَّهَ وَلَا تُشْرِکُوا بِهِ شَیْئًا ۖ وَبِالْوَالِدَیْنِ إِحْسَانًا وَبِذِی الْقُرْبَىٰ وَالْیَتَامَىٰ وَالْمَسَاکِینِ وَالْجَارِ ذِی الْقُرْبَىٰ وَالْجَارِ الْجُنُبِ وَالصَّاحِبِ بِالْجَنْبِ وَابْنِ السَّبِیلِ وَمَا مَلَکَتْ أَیْمَانُکُمْ ۗ إِنَّ اللَّهَ لَا یُحِبُّ مَنْ کَانَ مُخْتَالًا فَخُورًا»، نساء، آیه 36

3.«یا أَیهَا الَّذِینَ آمَنُوا اجْتَنِبُوا کثِیرًا مِنَ الظَّنِّ إِنَّ بَعْضَ الظَّنِّ إِثْمٌ ۖ»، حجرات آیه 12

خداوند برای دست‌یابی به وسعت روزی حلال، دو دسته عوامل مادی و معنوی را تأثیرگذار دانسته است که هیچ‌یک از عوامل جایگزین دیگری نمی‌شود.

پرسش:

 من هرچه تلاش می‌کنم باز هم در به‌دست‌آوردن مال حلال مشکل دارم و هزینه‌های زندگی‌ام تأمین نمی‌شود؛ چه عواملی در افزایش رزق و مال حلال مؤثر است؟

پاسخ:

افزایش رزق و روزی همواره برای همۀ انسان‌ها مهم بوده است؛ اما از‌آنجاکه اسلام و معارف اسلامی درآمد و رزق حلال را مطرح کرده است و کسب درآمد از هر راهی را مجاز نمی‌داند، افزایش رزق و روزی یکی از مهم‌ترین دغدغه‌های افراد بوده، هست و خواهد بود. در آیات و روایات برای دست‌یابی به رزق حلال و افزایش آن، عواملی بیان شده است که در ادامه به این موارد می‌پردازیم تا با عمل به آنها بتوان نتیجۀ بهتری به دست آورد.

خداوند برای دست‌یابی به وسعت روزی حلال، دو دسته عوامل مادی و معنوی را تأثیرگذار قرار داده است که هیچ‌یک از عوامل جایگزین دیگری نمی‌شود. آنچه اساس کسب و روزی زیاد است، عبارت است از: آموزش و شاگردی، کسب تجربه، کار و تلاش، تدبیر و برنامه‌ریزی، ارزیابی و آینده‌نگری، نظم و انضباط، موقعیت‌سنجی، ملاحظه امکانات مادی، توانایی جسمانی، استعدادهای عقلانی و روانی. این موارد از اصول اولیۀ پیشرفت و توسعه است؛ درواقع بدون عمل به این موارد، هرچه دعا و ذکر و کارهای خیر انجام شود، معلوم نیست نتیجه مطلوب به دست آید. بر اساس آیۀ شریفۀ «برای انسان نیست مگر هرچه تلاش کند» (1)، هر میزان از این اصول بهره گرفتیم و تلاش کردیم، در مسیر پیشرفت و توسعه قرار خواهیم گرفت. در کنار اصول تأثیرگذار پیش‌گفته، عوامل دیگری با عنوان عوامل معنوی برای وسعت رزق در معارف اسلامی بیان شده است که در ادامه به برخی اشاره می‌شود:

1. صدقه و انفاق مال به فقیران: ارائه هر نوع خدمات به نیازمندان سبب افزایش رزق و روزی می‌شود. امیرالمؤمنین (علیه السلام) فرمود: «روزی را با صدقه جلب و زیاد کنید و کسی که یقین به جایگزینی خدا دارد، بخشش های زیاد خواهد داشت» (2).

2. صله ارحام: امیرالمؤمنین (علیه السلام) می‌فرماید: «صلۀ ‌رحم مال را زیاد می‌کند و عمر را طولانی می‌نماید» (3).

3. خوش‌اخلاقی: این ویژگی سبب ایجاد رزق حلال می‌شود؛ امیرالمؤمنین (علیه السلام) فرمود: «اخلاق نیکو سبب فزونی و سرازیرشدن رزق و روزی می‌گردد» (4). اگر کسی با ارباب رجوع خوش‌برخورد باشد، بهترین انگیزه را به او برای مراجعۀ دوباره می‌دهد. خوش‌اخلاقی ابزار مهمی برای افزایش مشتری است؛ به همین دلیل بسیاری از کاسبان خوش‌اخلاق با زبان نرم و تبسم سبب جلب مشتری می‌شوند.

4. رفق و مدارا و محبت‌کردن به دیگران: علی (علیه السلام) فرمود: «هر کسی نرمی و ملایمت با مردم را در پیش گیرد، ‌روزی‌اش زیاد می‌شود» (5). بنابراین اگر کسی در کاسبی مدارا کند؛ مثلاً جنس خود را به نسیه یا قسطی بفروشد یا در قیمت مقداری پایین‌تر بگیرد، به‌یقین مشتری‌ها و روزی‌اش زیادتر می‌شود.

5. پرهیز از سخت‌گیری و رعایت آسان‌گیری بر اطرافیان: این مسئله نیز سبب افزایش مشتری و رزق و روزی می‌شود. حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) می‌فرماید: «آسان‌گیری رزق را زیاد می‌کند» (6).

6. پیوسته با وضو و طهارت‌بودن: پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) به مردی فرمود: «پیوسته با وضو و طهارت باش تا روزی‌ات زیاد شود» (7).

7. تقواپیشگی و نیکوکاری: خداوند متعال می‌فرماید: «اگر مردمان ایمان آورند و از شرک و معصیت پرهیز کنند، خیرات و برکات را بر آنها توسعه می‌دهیم و از هر طرف وسایل یسر و آسایش را براى آنان فراهم می‌کنیم؛ به وسیله باران‌هاى مفید و به‌موقع و پرورش نباتات و غیر اینها» (8)؛ همچنین در آیه‌ای دیگر می‌فرماید: «هر کسی تقوای الهی پیشه کند، خداوند راه نجاتی برای او فراهم نماید و او را از جایی که گمان ندارد و فکرش را نمی‌کند، روزی می‌دهد» (9).

8. ازدواج: ازدواج فایده‌های فراوانی دارد که در معارف نورانی اسلام به آنها اشاره شده است؛ از جمله بقای نسل، آرامش و تعادل روحی، تأمین نیازهای طبیعی و غریزی انسان و ازدیاد رزق. برخلاف بیشتر تصورات ابتدایی از ازدواج که برخی آن را موجب زیاد‌شدن نان‌خور و تقسیم سرمایه می‌دانند، دین اسلام ازدواج را سبب برکت و ازدیاد رزق و روزی می‌داند. خداوند متعال می‌فرماید: «اشخاص مجرد و بردگان و کنیزان شایستۀ خود را همسر دهید که اگر فقیر باشند، خداوند آنان را از فضل خود بی‌نیاز می‌کند» (10). تقریباً همۀ کسانی که ازدواج کرده‌اند، با وجود اذعان به بعضی مشکلات، معترف‌اند وضعیت مادی و معیشتی آنان از قبل ازدواج بهتر شده است، گرچه معمولاً در این‌گونه مسائل اجتماعی استثناهایی نیز وجود داشته است.

9. خواندن سورۀ واقعه: خواندن آیات قرآن برای افزایش رزق و روزی توصیه شده است، البته باید اسباب دیگر چون تلاش و ... نیز باشند. امام صادق ‌(علیه السلام) می‌فرماید: «کسی که هر شب سوره واقعه را بخواند ...، در دنیا سختی‌، فقر، نیازمندی و آفتی از آفت دنیا را نمی‌‌بیند و از دوستان حضرت علی ‌(علیه السلام) می‌شود ...» (11).

نتیجه:

خداوند برای دست‌یابی انسان به وسعت روزی حلال، دو دسته عوامل مادی و معنوی را تأثیرگذار قرار داده است؛ اما هیچ‌یک از این عوامل جایگزین دیگری نمی‌شود. آنچه اساس کسب و روزی زیاد است، عبارت است از: آموزش و شاگردی و کسب تجربه، کار و تلاش، تدبیر و برنامه‌ریزی، ارزیابی و آینده‌نگری، نظم و انضباط، موقعیت‌سنجی، ملاحظه امکانات مادی، توانایی جسمانی، استعدادهای عقلانی و روانی. افزون بر این موارد، مسائلی چون صدقه و انفاق، صلۀ ارحام، خوش‌اخلاقی، رفق و مدارا، سهل‌گیری به مشتری، با وضو و طهارت‌بودن، تقوا و دوری از گناهان، ازدواج و خواندن سوره‌هایی از قرآن برای افزایش رزق و روزی مؤثر است.

پی‌نوشت‌ها:

1. ﴿لَیسَ للِإنسانِ إلاّ ما سَعی﴾ (نجم: 39).

2. «اسْتَنْزِلُوا الرِّزْقَ بِالصَّدَقَهِ فَمَنْ أَیْقَنَ بِالْخَلَفِ جَادَ بِالْعَطَاءِ» (مجلسى، محمدباقر؛ بحار الأنوار؛ چ 2، بیروت: دارالکتب العلمیة، 1403 ق، ج 75، ص 68).

3. «صِلَهُ الْأَرْحَامِ تُثْمِرُ الْأَمْوَالَ وَ تُنْسِئُ فِی الْآجَال‏» (نورى، حسین؛ مستدرک الوسائل؛ چ 1، قم: مؤسسۀ آل‌البیت، 1408 ق، ج 15، ص 250).

4. «بِحُسْنِ الْأَخْلَاقِ تُدَرُّ الْأَرْزَاق‏» (لیثى واسطى، على بن محمد؛ عیون الحکم و المواعظ؛ قم: دارالحدیث، 1376 ش، ص 188).

5. «مَنِ اسْتَعْمَلَ الرِّفْقَ اسْتَدَرَّ الرِّزْقَ» (لیثى واسطى، على بن محمد؛ عیون الحکم و المواعظ؛ قم: دارالحدیث، 1376 ش، ص 440).

6. «التَّسَهُّلُ یُدِرُّ الْأَرْزَاقَ» ((لیثى واسطى، على بن محمد؛ عیون الحکم و المواعظ؛ قم: دارالحدیث، 1376 ش، ص 30).

7. «أَدِمِ الطَّهَارَهَ یَدُمْ عَلَیْکَ الرِّزْق» (مجلسى، محمدباقر؛ بحار الأنوار؛ چ 2، بیروت: دارالکتب العلمیة، 1403 ق، ج 105، ص 16).

8. ﴿وَ لَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُرى‏ آمَنُوا وَ اتَّقَوْا لَفَتَحْنا عَلَیْهِمْ بَرَکاتٍ مِنَ السَّماءِ وَ الْأَرْض﴾ (اعراف: 96).

9. ﴿وَ مَنْ یَتَّقِ اللَّهَ یَجْعَلْ لَهُ مَخْرَجاً وَ یَرْزُقْهُ مِنْ حَیْثُ لا یَحْتَسِب﴾ (طلاق: 2 و 3).

10. ﴿وَ أَنْکِحُوا الْأَیامى‏ مِنْکُمْ وَ الصَّالِحِینَ مِنْ عِبادِکُمْ وَ إِمائِکُمْ إِنْ یَکُونُوا فُقَراءَ یُغْنِهِمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ وَ اللَّهُ واسِعٌ عَلِیم﴾ (نور: 32).

11. شیخ حر عاملى، محمد بن حسن؛ وسائل الشیعه؛ قم: [بی‌نا]، 1409 ق‌، ج 6، ص 112.

صفحه‌ها