۱۴۰۴/۰۶/۲۹ ۱۳:۵۵ شناسه مطلب: 100725
پرسش:
اگر همه انسانها فطرت توحیدی دارند و پیامبران همواره مردم را به یکتاپرستی دعوت کردهاند، پس چرا در تاریخ اقوام زیادی مثل ایرانیان باستان یا هندوها دچار شرک و چندخدایی شدهاند؟ آیا این اتفاق با آن ادعای دینی در تناقض نیست؟
در قرآن کریم آمده است که همه انسانها دارای فطرت توحیدی هستند(1) و در طول تاریخ، پیامبران الهی برای هدایت مردم بهسوی توحید و پرستش خدای یگانه مبعوث شدهاند.(2) بااینحال، واقعیتهای تاریخی گویای این است که در بسیاری از تمدنهای قدیمی، شرک و پرستش خدایان متعدد رواج داشته است. ایران باستان پیش از ظهور زرتشت و آئین او در دوران ساسانی و چندخدایی در هند، نمونهای از جوامع مشرک هستند.
ازاینرو این سؤال طرح میشود که آیا شیوع تاریخی شرک، ایدة قرآنیِ «فطرت توحیدی انسانها» یا «برخورداری همه اقوام از پیامبران الهی» را زیر سؤال نمیبرد؟
در ادامه در قالب نکاتی به این مبحث میپردازیم.
نکته اول: فطرت به معنای گرایش درونی، نه تحقق بیرونی
در نگاه قرآنی، فطرت به معنای سرشت و ساختار درونی انسان است؛(3) تمایلی درونی به شناخت و پرستش کاملترین موجود، یعنی خداوند متعال.(4) بنابراین، گرایش توحیدی در انسانها نهاده شده، اما این به معنای تحقق عملی آن در همه انسانها و جوامع نیست؛ چنانکه:
• خیرخواهی در فطرت همه هست، اما تاریخ پر است از انسانهای بدخواه؛
• حقیقتطلبی در فطرت انسان است، ولی تاریخ پر است از خرافات و جهل؛
• عدالت خواسته جهانی و فراگیر است، اما همیشه ظلم نیز رواج داشته؛
بنابراین، فطرت، همچون سایر استعدادهای انسانی، نیاز به هدایت، رشد و مراقبت دارد. اگر کسی خودش نخواهد یا بهخوبی رشد نیابد و در محیط آلوده به شرک و خرافه پرورش یابد، نور فطرتش ضعیف میشود تا جایی که درون خودش آن را نمییابد و حتی انکارش میکند.
نکته دوم: تعلیم و تربیت انبیاء و خواست مردم
درست است که پیامبران، مربیان و معلمان تعلیم و تربیت فطرت هستند، اما تا زمانی که فرد و جامعه، پذیرای این تعلیم و تربیت نباشد، این بذر درونی شکوفا نمیشود: «خداوند سرنوشت هیچ قوم (و ملّتی) را تغییر نمیدهد مگر آنکه آنان آنچه را در خودشان است تغییر دهند.»(5)
به بیانی، انسان، گیاه نیست که اگر آب، نور و هوا به آن برسد، قهراً شکوفا شود، بلکه در مورد انسان، افزون بر عوامل بیرونی و درونی، خود او نیز باید بخواهد تا شکوفا شود و رشد کند. اختیار و خواست او در پرورندان بذر فطرت، بسیار مؤثر و تعیینکننده است.
برای نمونه، حضرت موسی منادی ندای توحید بود و بنیاسرائیل نیز معجزاتش را دیده و با او همراه شدند، اما پس از تأخیر کوتاه در بازگشت حضرت موسی از طور سینا (کوه یا مجموعهای از کوهها در صحرای سینا مصر) بهسوی قومش، آنها تحت تأثیر گوساله سامری قرار گرفته و مشرک شدند و بعد از بازگشت موسی بهسوی آنها مجدداً توبه کرده و از شرک دست برداشتند.(6) به همین شکل در ادیان ایرانی و هندی نیز میتوان همین رفتوبرگشت توحید و شرک را ملاحظه نمود که مثلاً چطور زرتشت همه را موحد کرد، اما پس از مدتی دوباره در دوران ساسانیها، شرک عبادی و ساخت معبد برای خدایان دیگر مثل آناهیتا (مثلاً معبد آناهیتا در کنگاور کرمانشاه) رواج یافت؟! یا چطور ادیان هندی که با محوریت برهمن بود و رویکرد توحیدی به هستی داشت، با پرستش خدایانی مثل ویشنو و شیوا درآمیخت و رگههای شرکآمیز در آن راه یافت.(7)
نکته سوم: شرک و درونمایه توحیدی آن
شرک، نوعی تحریف و انحراف از فطرت و تعالیم انبیا است؛ نه انکار آنها از اساس. مشرکان هم معتقد به خدا و پرستش او بودند، اما بهمرورزمان در کنار خدا، بیدلیل موجودات دیگری را شریک میگرفتند و آنها را صدا میزدند و از آنها کمک میخواستند و آنها را در تدبیر جهان مؤثر میدانستند. در آیاتی از سوره زمر به این حقیقت اشاره شده است: «آگاه باشید که دین خالص از آن خداست و آنها که غیر خدا را اولیای خود قرار دادند و دلیلشان این بود که اینها را نمیپرستیم مگر به خاطر اینکه ما را به خداوند نزدیک کنند»(8) و «و اگر از آنها بپرسی: چه کسی آسمانها و زمین را آفریده؟ حتماً میگویند: خدا. بگو: آیا هیچ درباره معبودانی که غیر از خدا میخوانید اندیشه میکنید که اگر خدا زیانی برای من بخواهد، آیا آنها میتوانند گزند او را برطرف سازند؟! و یا اگر رحمتی برای من بخواهد، آیا آنها میتوانند جلو رحمت او را بگیرند؟!»(9)
این نشان میدهد که در جوامع شرکآمیز نیز فطرت الهی بهطور کامل خاموش نشد و تلاشهای انبیای الهی بیفایده نبود و بسیاری از تعالیم آنها باقی ماند؛ اما با گذشت زمان به علل مختلف، کموزیاد شد و چون به عادت تبدیل گشت، تغییرش سخت و دشوار شد.
نکته چهارم: مهمترین عوامل مؤثر در پیدایش شرک
قرآن بهصراحت علل متعددی را برای گرایش انسانها به شرک بیان میکند. توجه به این علل نشان میدهد که واقعیت انسان و جوامع انسانی، پیچیدهتر از آن چیزی است که در پرسش منعکس شده است.
انسان دارای فطرت است و جوامع انسانی نیز پیامبرانی داشتهاند، اما علل و عوامل دیگری نیز وجود دارند که سبب انحراف جامعه بهسوی شرک میشوند:
1. تقلید از نیاکان:
یکی از مهمترین عوامل، پیروی کورکورانه از نسلهای گذشته است. در آیاتی از قرآن آمده که: «و هنگامیکه به آنها گفته شود: ازآنچه خدا نازل کرده است، پیروی کنید؛ میگویند: نه ما ازآنچه پدران خود را بر آن یافتیم، پیروی مینماییم.»(10)
2. پیروی از حدس و گمان:
در سوره انعام آمده است که خیلی اوقات مردم از حدس و گمان پیروی میکنند: «اگر از بیشتر کسانی که درروی زمین هستند اطاعت کنی، تو را از راه خدا گمراه میکنند؛ (زیرا) آنها تنها از گمان پیروی مینمایند و تخمین و حدس (واهی) میزنند.»(11) اکثریتگرایی و هراس از طرد اجتماعی، باعث میشود انسانها باورهای غلط رایج را بپذیرند.
3. توجیهات جبرگرایانه:
مشرکان، انحراف خود را به خدا نسبت میدهند و توجهی به اختیار و مسئولیت آدمی در پیدایش انحرافات یا مقابله با آنها ندارند: «بهزودی مشرکان (برای تبرئه خویش) میگویند: اگر خدا میخواست، نه ما مشرک میشدیم و نه پدران ما؛ و نه چیزی را تحریم میکردیم ... بگو: آیا دلیل روشنی (بر این موضوع) دارید؟ پس آن را به ما نشان دهید؟ شما فقط از پندارهای بیاساس پیروی میکنید و تخمینهای نابجا میزنید.»(12) خداوند در نقد این رویکرد مدام به این مطلب تأکید دارد که چرا سخن بیدلیل میگویید و اشتباهات و انحرافات خودتان را بیجهت به خدا نسبت میدهید و خداوند ازآنچه شما انجام میدهید، بیزار است: «و هنگامیکه کار زشتی انجام میدهند میگویند: پدران خود را بر این عمل یافتیم؛ و خداوند ما را به آن دستور داده است. بگو: خداوند (هرگز) به کار زشت فرمان نمیدهد. آیا چیزی به خدا نسبت میدهید که نمیدانید؟!»(13)
4. تعطیل کردن عقل و دل:
در آیات قرآن به این حقیقت نیز اشاره شده که تعطیل کردن عقل و خاموش کردن نور دل، ازجمله علل مؤثر در پیدایش انحرافاتی مثل شرک است. برای نمونه در سوره اعراف آمده است: «بهیقین، گروه بسیاری از جن و انس را برای دوزخ آفریدیم؛ آنها دلها [= عقلها] یی دارند که با آن (اندیشه نمیکنند و) نمیفهمند؛ و چشمانی که با آن نمیبینند؛ و گوشهایی که با آن نمیشنوند؛ آنها همچون چهارپایاناند؛ بلکه گمراهتر! اینان همان غافلاناند (چراکه با داشتن همهگونه امکانات هدایت، بازهم گمراهند).»(14)
5. دنیازدگی و استکبار:
گروهی از ثروتمندان به سبب برخورداری از ثروت و نعمتهای مادی، با انبیای الهی مخالفت کرده و خود را بینیاز از دین دانسته و معتقد بودند که همان سبک زندگی موروثی که آنها را به این نعمتها و مال و ثروت رسانیده، برایشان کافی است و نیازی به پیروی از انبیای الهی نیست: «و [ما] در هیچ شهری هشداردهندهای نفرستادیم، جز آنکه خوشگذرانانِ آنها گفتند: ما به آنچه شما بدان فرستاده شدهاید، کافریم؛ و گفتند: ما دارایی و فرزندانمان از همه بیشتر است و ما عذاب نخواهیم شد.»(15) همچنین: «خوشگذرانان آن گفتند: ما پدران خود را بر آیینی [و راهی] یافتهایم و ما از پی ایشان راه سپریم».(16) این ثروتمندان دنیازده که غرق در نعمات مادی هستند، از أشراف و خواص جامعه بهحساب آمده و نهفقط خودشان با انبیای الهی مخالفت میکردند؛ بلکه مردم را نیز به مخالفت فرامیخواندند: «مهتران قومش که کافر بودند، گفتند: اگر از شعیب پیروی کنید، در این صورت قطعاً زیانکارید.»(17)
نتیجهگیری:
پس از بررسی مفاهیم قرآنی و شواهد تاریخی، روشن میشود که گرایش به شرک در تاریخ بشر، نهتنها ناسازگار با فطرت توحیدی نیست، بلکه نشانه آن است که انسان، در نبود هدایت و با تأثیر عوامل بیرونی، ممکن است از فطرت خود منحرف شود. فطرت بهمثابه نوری در درون انسان است، اما این نور نیاز به روشن نگاهداشتن دارد. پیامبران الهی، برای زنده کردن و احیای این نور آمدهاند. هرگاه جامعهای پیامبران را انکار کرده یا دعوت آنان را تحریف کرده، زمینه برای ظهور شرک فراهم شده است؛ بنابراین، باور به فطرت توحیدی و بعثت پیامبران، نهتنها با واقعیات تاریخی در تعارض نیست، بلکه این واقعیات را بهتر تبیین میکند و نشان میدهد که چرا در بسیاری از موارد، مردم از مسیر اصلی توحید فاصله گرفتهاند و نیاز به هدایت الهی داشتهاند.
پینوشتها:
1. سوره روم، آیه 30: «فَأَقِمْ وَجْهَکَ لِلدِّینِ حَنِیفًا ۚ فِطْرَتَ اللَّهِ الَّتِی فَطَرَ النَّاسَ عَلَیْهَا ۚ لَا تَبْدِیلَ لِخَلْقِ اللَّهِ ۚ ذَٰلِکَ الدِّینُ الْقَیِّمُ وَلَٰکِنَّ أَکْثَرَ النَّاسِ لَا یَعْلَمُون».
2. سوره فاطر، آیه 24: «إِنَّا أَرْسَلْنَاکَ بِالْحَقِّ بَشِیرًا وَنَذِیرًا ۚ وَإِنْ مِنْ أُمَّهٍ إِلَّا خَلَا فِیهَا نَذِیرٌ».
3. مطهرى، مرتضى، مجموعه آثار: فطرت، تهران، انتشارات صدرا، بیتا ج 3، ص 464-466.
4. مطهرى، مجموعه آثار: فطرت، ص 492-502.
5. سوره رعد، آیه 11: «إِنَّ اللَّهَ لَا یُغَیِّرُ مَا بِقَوْمٍ حَتَّىٰ یُغَیِّرُوا مَا بِأَنْفُسِهِمْ».
6. سوره بقره، آیات 51-54.
7. برای مطالعه بیشتر، به کتابهای مرتبط با تاریخ ادیان مراجعه شود.
8. سوره زمر، آیه 3: «أَلَا لِلَّهِ الدِّینُ الْخَالِصُ ۚ وَالَّذِینَ اتَّخَذُوا مِنْ دُونِهِ أَوْلِیَاءَ مَا نَعْبُدُهُمْ إِلَّا لِیُقَرِّبُونَا إِلَى اللَّهِ زُلْفَىٰ».
9. سوره زمر، آیه 38: «وَلَئِنْ سَأَلْتَهُمْ مَنْ خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ لَیَقُولُنَّ اللَّهُ ۚ قُلْ أَفَرَأَیْتُمْ مَا تَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ إِنْ أَرَادَنِیَ اللَّهُ بِضُرٍّ هَلْ هُنَّ کَاشِفَاتُ ضُرِّهِ أَوْ أَرَادَنِی بِرَحْمَهٍ هَلْ هُنَّ مُمْسِکَاتُ رَحْمَتِهِ».
10. سوره بقره، آیه 170: «وَإِذَا قِیلَ لَهُمُ اتَّبِعُوا مَا أَنْزَلَ اللَّهُ قَالُوا بَلْ نَتَّبِعُ مَا أَلْفَیْنَا عَلَیْهِ آبَاءَنَا ۗ أَوَلَوْ کَانَ آبَاؤُهُمْ لَا یَعْقِلُونَ شَیْئًا وَلَا یَهْتَدُونَ».
11. سوره انعام، آیه 116160: «وَإِنْ تُطِعْ أَکْثَرَ مَنْ فِی الْأَرْضِ یُضِلُّوکَ عَنْ سَبِیلِ اللَّهِ ۚ إِنْ یَتَّبِعُونَ إِلَّا الظَّنَّ وَإِنْ هُمْ إِلَّا یَخْرُصُونَ».
12. سوره انعام، آیه 148: «سَیَقُولُ الَّذِینَ أَشْرَکُوا لَوْ شَاءَ اللَّهُ مَا أَشْرَکْنَا وَلَا آبَاؤُنَا وَلَا حَرَّمْنَا مِنْ شَیْءٍ ۚ کَذَٰلِکَ کَذَّبَ الَّذِینَ مِنْ قَبْلِهِمْ حَتَّىٰ ذَاقُوا بَأْسَنَا ۗ قُلْ هَلْ عِنْدَکُمْ مِنْ عِلْمٍ فَتُخْرِجُوهُ لَنَا ۖ إِنْ تَتَّبِعُونَ إِلَّا الظَّنَّ وَإِنْ أَنْتُمْ إِلَّا تَخْرُصُون».
13. سوره اعراف، آیه 28: «وَإِذَا فَعَلُوا فَاحِشَهً قَالُوا وَجَدْنَا عَلَیْهَا آبَاءَنَا وَاللَّهُ أَمَرَنَا بِهَا ۗ قُلْ إِنَّ اللَّهَ لَا یَأْمُرُ بِالْفَحْشَاءِ ۖ أَتَقُولُونَ عَلَى اللَّهِ مَا لَا تَعْلَمُونَ».
14. سوره اعراف، آیه 179: «وَلَقَدْ ذَرَأْنَا لِجَهَنَّمَ کَثِیرًا مِنَ الْجِنِّ وَالْإِنْسِ ۖ لَهُمْ قُلُوبٌ لَا یَفْقَهُونَ بِهَا وَلَهُمْ أَعْیُنٌ لَا یُبْصِرُونَ بِهَا وَلَهُمْ آذَانٌ لَا یَسْمَعُونَ بِهَا ۚ أُولَٰئِکَ کَالْأَنْعَامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ ۚ أُولَٰئِکَ هُمُ الْغَافِلُونَ».
15. سوره سبا، آیات 34-35: «وَمَا أَرْسَلْنَا فِی قَرْیَهٍ مِنْ نَذِیرٍ إِلَّا قَالَ مُتْرَفُوهَا إِنَّا بِمَا أُرْسِلْتُمْ بِهِ کَافِرُونَ وَقَالُوا نَحْنُ أَکْثَرُ أَمْوَالًا وَأَوْلَادًا وَمَا نَحْنُ بِمُعَذَّبِینَ».
16. سوره زخرف، آیه 23: «وَکَذَٰلِکَ مَا أَرْسَلْنَا مِنْ قَبْلِکَ فِی قَرْیَهٍ مِنْ نَذِیرٍ إِلَّا قَالَ مُتْرَفُوهَا إِنَّا وَجَدْنَا آبَاءَنَا عَلَىٰ أُمَّهٍ وَإِنَّا عَلَىٰ آثَارِهِمْ مُقْتَدُونَ».
17. سوره اعراف، آیه 90: «وَقَالَ الْمَلَأُ الَّذِینَ کَفَرُوا مِنْ قَوْمِهِ لَئِنِ اتَّبَعْتُمْ شُعَیْبًا إِنَّکُمْ إِذًا لَخَاسِرُونَ».