سیاسی

چگونگی تبدیل چین به قدرت اقتصادی
چین در سده بیستم میلادی، در زمره کشورهای عقب‌مانده قرار داشت؛ اما طی 30 سال گذشته، این کشور، میانگین رشد اقتصادی 10 درصد را تجربه کرده که یک رشد خیره‌کننده است.

پرسش:

چگونه چین از یک دولت نسبتاً عقب‌مانده در میانه نیمه سده 20 میلادی به یک قدرت اقتصادی درجه اول در سده 21 تبدیل شد؟ عوامل اصلی موفقیت آن چه بود و آیا این الگو در کشورهای دیگری مانند ایران نیز قابل تحقق است؟

پاسخ:

چین در حالی یکی از دو قدرت بزرگ و بلامنازع اقتصادی جهان است که در دهه 1970 میلادی با مشکلات اساسی اقتصادی دست‌وپنجه نرم می‌کرد و پیش از آن در دهه 1950، یکی از فرودست‌ترین کشورها در حوزه اقتصادی و سطح زندگی مردم بود. اینک اقتصاد چین ازنظر تولید ناخالص داخلی دومین اقتصاد بزرگ جهان است و از سوی دیگر، چین پرسرعت‌ترین اقتصاد بزرگ دنیا است به این شکل که در طول ۳۰ سال گذشته به‌طور میانگین سالانه ۱۰٪ رشد را تجربه کرده است. بر اساس داده‌ها باید بیان کرد که در سال ۱۹۷۹، اکثریت قریب به‌اتفاق جمعیت چین -حداقل ۸۰۰ میلیون نفر- در شرایطی زندگی می‌کردند که بانک جهانی از آن شرایط با عنوان «فقر شدید» یاد می‌کرد. به این معنی که چینی‌ها در آن سال‌ها قادر نبودند تا چیزی بیش از ۹۰/ ۱ دلار _ به بیان ارزش پول امروز _ در روز خرج کنند؛ اما به مدد رشد اقتصادی چین این جمعیت ۸۰۰ میلیون نفری به چیزی در حدود ۱۰ میلیون نفر کاهش یافت. مضاف بر این، جمعیت چینی‌هایی که بنا به تعریف بین‌المللی دارای «سبک زندگی طبقه متوسط» هستند از حدود نزدیک به صفر به حدود ۳۰۰ میلیون نفر ارتقا پیدا کرده ‌است. البته باید به این نکته نیز توجه داشت که ازآنجاکه این ارقام متوسط درآمد برای جمعیت عظیم ۴/ ۱ میلیارد نفری چین اعمال می‌شود، اندازه کل اقتصاد چین و درنتیجه، قدرت اقتصادی بین‌المللی آن بسیار بیشتر از کشورهایی است که سطح زندگی مشابهی دارند.(1) پرسش اینجا است که مدل اقتصادی چین چه بود که چنین سرنوشتی برای اقتصاد این کشور پهناور رقم زد و آیا این الگو برای اقتصاد سایر کشورها و ایران قابل بهره‌برداری و الهام‌گیری است یا خیر؟ پیرامون رشد خیره‌کننده اقتصاد چین و جهان‌شمول بودن الگوی اقتصادی چین، خصوصاً برای کشور ما (ایران) باید به دو پرسش پاسخ داد:

 

1. تصمیم سرنوشت‌ساز رهبران چین؛

رهبران چینی در سال 1979 میلادی، چرخشی تعیین‌کننده در سیاست اقتصادی از خود نشان دادند و مهم‌تر از آن اینکه یک اجماع نخبگانی در این رابطه شکل گرفت. پیش از آن، با سیاست‌های مائو تسه‌تونگ (رهبر انقلاب چین)، نظام اقتصادی چین، یک نظام اقتصادی برنامه‌ریزی‌ مرکزی بود که در آن دولت به‌طورکلی، همه دارایی‌ها را در اختیار داشت و همچنین برای همه کالاها قیمت تعیین می‌کرد؛ که این نظام اقتصادی تا حدی به موفقیت‌هایی نیز دست‌یافت. موفقیت‌هایی که خود را در حوزه‌هایی همچون گسترش سواد، بهداشت اولیه و ایجاد یک زیرساخت مناسب برای صنایع اساسی مانند فولاد، زغال‌سنگ و پتروشیمی نشان داد، اما این نظام اقتصادی در بالا بردن سطح استانداردهای زندگی مردم چین به‌شدت شکست خورد و درنتیجه، سطح زندگی مردم چین را نه‌تنها از سطح زندگی مردم اروپا و آمریکا بلکه از سطح زندگی همسایگان چین، عقب نگه داشت. در دسامبر سال ۱۹۷۸، دنگ شیائوپینگ به‌عنوان رهبر ارشد چین انتخاب شد و پس از رسیدن به رهبری، مصمم به شکستن الگوی انزوا و عقب‌ماندگی دوران مائو بود. بر این اساس به ریل‌گذاری جدید اقتصادی با نوعی «نگاه فرهنگ‌ساز» همت گماشت.

 

2. استراتژی «اصلاحات و گشایش»؛

هدف کلی این استراتژی بود که چین با کاهش تدریجی نقش دولت و افزایش نقش بازار، اقتصاد داخلی خود را اصلاح کند. همچنین در راستای این طرح، قرار شد که چین از ایده‌های سایر کشورها و دعوت از شرکت‌های خارجی برای سرمایه‌گذاری در چین و همچنین از صادرات محصولات ساخت چین به جهان استقبال کند. البته این یک طرح جامع برای توسعه اقتصادی چین نبود، بلکه اعلامی بود مبنی بر اینکه چین برای ایده‌ها، آزمایش‌ها و تجارت درهای خود را باز کرده ‌است. به‌عبارتی‌دیگر، در آغاز، راهبرد دقیقی وجود نداشت و شیائوپینگ و دیگر رهبران، اغلب اصلاحات و گشایش را به‌عنوان فرآیند «عبور از رودخانه با احساس سنگ‌ها» توصیف می‌کردند.

 

3. «کاربرد موفق مدل دولت‌های توسعه‌گرای آسیای شرقی»؛

زمانی که چین به دنبال مدل‌های توسعه سریع صنعتی و فنّاورانه بود، نیازی به ابداع یک روش جدید نداشت. تا سال ۱۹۷۹، ژاپن، آلمان غربی را پشت سر گذاشته‌ بود تا به دومین اقتصاد بزرگ جهان تبدیل شود. در آن سال‌ها، شرکت‌های ژاپنی در حال تسخیر بازارهای جهانی فولاد، اتومبیل، دوربین، لوازم الکترونیکی مصرفی و بسیاری از کالاهای دیگر بودند. مضاف بر این، پس از ژاپن، کره جنوبی، تایوان، هنگ‌کنگ و سنگاپور نیز مسیر ژاپن را تکرار کرده ‌بودند و درنتیجه آن، همگی به‌سرعت در حال صنعتی‌شدن و ثروتمند‌شدن قرار داشتند. همه این کشورها، راهی را برای خود انتخاب کرده‌ بودند که محققان بعدها این راه را «مدل دولت‌های توسعه‌گرای آسیای شرقی» نامیدند. راهی که پیرو آن دولت‌ها روی زیرساخت‌ها و تولیدات صادرات‌محور سرمایه‌گذاری می‌کردند. هرچند که عمده تولید توسط شرکت‌های خصوصی صورت می‌گرفت؛ بنابراین چین برای رشد و توسعه اقتصادی خود در سال ۱۹۷۹ کار سختی نداشت. تنها کافی بود که از مدل موفق کشورهای هم‌جوار خود بهره ببرد.

 

4. «گذار موفق از نظام کمونیستی»؛

همان‌طور که الکساندر گِرشنکرون، اقتصاددان توسعه در سال ۱۹۶۲ م بیان کرده ‌بود، دولت‌های توسعه‌نیافته از یک مزیت بانام «مزیت عقب‌ماندگی» برخوردار هستند. مطابق این ایده، کشورهای عقب‌افتاده‌ای مانند چین در سال ۱۹۷۹، به مدد نیروی کار بسیار و ارزانی که در اختیار داشتند، کافی بود که فناوری‌های کشورهای توسعه‌یافته را وارد کشور کنند و به مدد نیروی کار ارزان و بسیار خود، رشد اقتصادی طولانی‌مدتی را تجربه کنند. مضاف بر این، مطابق ایده مزیت عقب‌ماندگی، کشورهایی مانند چین در سال ۱۹۷۹، به‌صرف کاهش مداخله دولت در اقتصاد و انتقال تدریجی تصمیم‌گیری‌های اقتصادی از بوروکرات‌ها به بازیگران خصوصی، رشد اقتصادی بالایی را تجربه می‌کنند.

 

5. «ساختار سیاسی منحصربه‌فرد چین»؛

ساختار سیاسی چین، هم متمرکز است و هم غیرمتمرکز؛ بر اساس این عامل، سیستم سیاسی چین ترکیبی از تمرکز رسمی در کنار تمرکززدایی واقعی و به‌نوعی منحصربه‌فرد است. مطابق قانون، دولت مرکزی پکن همه سیاست‌ها را تعیین می‌کند، نرخ‌های مالیات و درآمدها را کنترل و مقصد کشتی اقتصادی را تعیین می‌کند؛ اما در عمل، این حکومت‌های محلی در سطح استانی هستند که با آزادی عمل زیادی در تطبیق یا حتی نادیده گرفتن سیاست‌های دولت مرکزی، اولویت‌های توسعه محلی و تشویق کسب‌وکارهای محلی را تعیین می‌کنند؛ بنابراین بر اساس این تمرکززدایی بالفعل بود که کارآفرین محلی از پایین به بالا رشد کرد و چین را از خطرات انعطاف‌ناپذیری و ناتوانی اقتصادهای برنامه‌ریز مرکزی نجات داد؛ اما کنترل مؤثر دولت مرکزی بر اهرم‌های کلیدی اقتصادی از طریق سیستم مالی و شرکت‌های دولتی سازماندهی‌شده ملی همچنان برقرار است و درست همین عامل بود که موجب شد تا زیرساخت‌های ملی حیاتی چین با سرعت بسیار بیشتری نسبت به کشورهای واقعاً غیرمتمرکز پیشرفت کنند.

 

6. «شرایط جمعیتی مطلوب»؛

زمانی که درصد بیشتری از جمعیت یک کشور در سن کار قرار دارند، یعنی مابین ۱۵ تا ۶۴ سالگی هستند، آن اقتصادها سریع‌تر رشد می‌کنند. مطابق آمارها، مابین سال‌های ۱۹۷۵ تا ۲۰۱۰ میلادی، درصد بسیار بالایی از جمعیت چین به‌طور غیرعادی در این دوره سنی قرار داشت. درواقع، درصد کمی از جمعیت چین را کودکان و بازنشستگان تشکیل می‌دادند. البته فراوانی کارگران مولد، همراه با الزامات به نسبت اندک برای تأمین هزینه‌های بازنشستگی و مراقبت‌های بهداشتی افراد مسن چینی، باعث رشد سریع چین نشد؛ اما شرایط مساعدی را برای رونق اقتصادی ایجاد کرد.

 

7. «قرار گرفتن در مکان مناسب و زمان مناسب»؛

جغرافیا و شرایط تاریخی تأثیر زیادی بر توانایی یک کشور برای رشد و توسعه اقتصادی دارد. چین نیز از این قاعده مستثنا نبود و در این زمینه حداقل سه شانس داشت؛ اول آنکه چین در موقعیت جغرافیایی - شرق آسیا - قرار داشت که در اواخر دهه ۱۹۷۰ در مسیر رشد و توسعه اقتصادی قرار گرفته ‌بود؛ بنابراین نزدیکی به همسایگان ثروتمند، به‌عنوان یکی از عوامل کلیدی کمک‌کننده به رشد اقتصادی، درباره چین سال ۱۹۷۹ صادق بود و از این نظر، چین به‌نوعی برنده این لاتاری شد. درواقع، بسیاری از این کشورهای نزدیک با شرکت‌های موفق خودشان، مشتاق سرمایه‌گذاری در چین بودند تا از هزینه‌های کمتر و منافع سرشار آن، استفاده کنند و به بازار بالقوه عظیم آن دسترسی پیدا کنند. دوم، چین زمانی تصمیم به رشد و توسعه اقتصادی گرفت که جهان نیازمند فناوری‌های لجستیکی مانند حمل‌و‌نقل محموله‌ای و تقسیم زنجیره‌های تولید برای شرکت‌ها در جهت تولید مقرون‌به‌صرفه قطعات بود. از این نظر، چین به مدد نیروی کار بسیار و ارزان خود برای قرار گرفتن در این زنجیره‌های تقسیم‌کار و تولید مقرون‌به‌صرفه قطعات می‌توانست بسیار مفید واقع شود. امری که دست بر قضا نیز رخ داد. به‌عبارت‌دیگر، چین درست زمانی درهای تجارت را باز کرد که جهانی‌سازی اقتصادی شروع به سرعت‌گرفتن کرده‌ بود و این کشور نیز توانست از این موقعیت بهره لازم را ببرد و خود را به قطب مونتاژ نهایی برای زنجیره‌های تولید آسیا تبدیل سازد. درنهایت، شانس سوم رابطه با ایالات‌متحده آمریکا بود. کشوری با مرام کمونیستی با یک کشور دیگر با مرام دشمنی با کمونیسم در جهت مقابله با دشمن مشترک یعنی اتحاد جماهیر شوروی، وارد نوعی صلح شدند. صلحی که قرار شد پیرو آن اختلافات خود را دفن کنند و از توانایی همدیگر سود ببرند. لکن، این امر پس از چهل سال و قدرت گرفتن چین، به‌نوعی در یک مسیر معکوس قرار گرفته‌ است.(2)

 

8. امکان توسعه الگوی چین در کشورهای دیگر، ازجمله ایران؛

1ـ8. طبیعتاً هرگونه الگوی توسعه، خصوصاً چین که شرایط بسیار متفاوتی با ما دارد، عیناً قابل کپی‌برداری نیست. موقعیت ژئوپولوتیک چین، جمعیت چین، مدل سیاسی و پادگانی چین، میزان توقعات و انتظارات جامعه چین، خط قرمز نداشتن در روابط و سرمایه‌گذاری بین‌المللی، هویت فرهنگی و ده‌ها مؤلفه دیگر، ما را از چین متمایز می‌سازد؛ مثلاً سرانه مسکن نسبت به ایران در چین پایین‌تر است. در حالیکه چین قدرت اقتصادی دوم جهان است. دستمزد کارگران و انتظارات جامعه از دولت، حداقلی و میزان کار افراد بسیار زیاد است.

2ـ8. بااین‌حال، نکاتی از الگوی پیشرفت چین، قابل‌اجرا در ایران است؛ بومی‌سازی صنایع و فنّاوری، توسعه و به‌روزرسانی فناوری، اصلاحات تدریجی، حاکمیت قانون، استفاده از ظرفیت کارگاه‌های کوچک و متوسط و واردکردن مردم در اقتصاد و اتخاذ سیاست‌های تقویت‌کننده‌آن، عبور از تقلید کورکورانه از سیاست‌های پولی بین‌المللی، توسعه‌ی پارک‌های علم و فناوری و پژوهش‌محور شدن نظام علمی کشور، ازجمله این نکات است.(3)

نتیجه‌گیری:

چین با اجرای برنامه‌هایی مانند «کانالیزه ندانستن مسیر توسعه در الگوهای ارائه‌شده»، «تکیه ‌بر تولید ملی از طریق اتخاذ سیاست‌های تقویت‌کننده‌ی آن»، «بومی‌سازی صنایع و فنّاوری» و «توسعه و به‌روزرسانی فناوری»، بهره‌وری اقتصاد خود را ارتقا بخشید‌. شرایط چین با ایران متفاوت است اما بخش‌های مهمی از الگوهای چینی در ایران قابل‌اجرا است.

پی‌نوشت‌ها:

1. ر.ک: نظامی، البرز، چین چگونه چین شد؟ پایگاه اینترنتی مجله دنیای اقتصاد، 11 تیر 1402، https://donya-e-eqtesad.com/fa/tiny/news-3972652.

2. برای مطالعه بیشتر ر.ک: نظامی، البرز، چین چگونه چین شد؟ پایگاه اینترنتی مجله دنیای اقتصاد، 11 تیر 1402، https://donya-e-eqtesad.com/fa/tiny/news-3972652.

3. ر.ک: چگونه چین تبدیل به کارخانه دنیا شد؟ خامنه‌ای دات آی آر، 26 آذر 1397، https://khl.ink/f/40975.

رضا شاه پهلوی و ایجاد ساختار آموزشی مدرن
ماجرای آموزش عالی در ایران، در سال 1231 شمسی توسط امیرکبیر با عنوان دارالفنون تأسیس گردید که رشته‌های متعددی در آن آموزش داده می شد.

پرسش:

نقش رضاشاه پهلوی در ایجاد ساختار آموزشی مدرن در ایران چه بود؟ آیا به‌راستی رضاشاه، پدر دانشگاه در ایران است؟

پاسخ:

نوسازی‌های انجام‌شده توسط رضاشاه یکی از مهم‌ترین معیارهای قضاوت تاریخ درمورد دوران سلطنت وی است. شکل‌گیری فرایند‌های تربیتی و آموزشی مدرن به‌عنوان زیربنای دگرگونی تربیتی و عبور از آموزش سنتی، تأثیر عمیقی در شکل‌گیری نسل‌های صدسال اخیر داشته است. برخی رضاخان را پدر نظام آموزشی نوین و به‌وجود آورنده دانشگاه و نظام آموزش عالی می‌دانند که جامعه ایرانی را از سیستم سنتی و ناکارآمد قبلی به سیستم مدرن و جهانی منتقل ساخت و نقش بی‌بدیلی در ترقی جامعه ایرانی ایفا کرد. واقعیت تاریخی دراین‌باره چیست؟

1. تاریخچه تأسیس دانشگاه تهران؛

علی‌اصغر حکمت، کفیل وزارت معارف و از کنشگران جدی در عرصه توسعه آموزش مدرن در ایران، در زمستان 1312 در خاطراتش آورده است: «در یکی از شب‌های فرخنده اواخر بهمن ۱۳۱۲ جلسه هیئت وزرا در حضور شاه در عمارتی که اکنون مقر کاخ ملکه پهلوی است تشکیل شـده بـود، سـخن از آبادی تهران و عظمت ابنیه و عـمارت و قـصور زیـبای جدید در میان آمد، مرحوم فروغی رئیس‌الوزرا در این باب به شاهنشاه تبریک می‌گفت. دیگر وزیران نیز هر یک به تحسین و تمجید زبـان گشوده بـودند. چون نوبت به بنده نگارنده رسید که بـه سمت کفیل وزارت معارف در آن میان حاضر بودم گویا خداوند متعال به قلب من الهام کرد که عرض کردم در آبادی و عظمت پایـتخت البته شکی نیست، ولی نقصی که دارد این است که این شهر هنوز عـمارت مخصوص اونیورسیته (دانشگاه) ندارد و حیف است که این شهر نوین از دیگر بلاد عالم از این حیث واپس ماند. شـاه بـعد از اندک تأملی گفتند‌: بسیار خوب آن را بسازید».(1) دانشگاه تهران در سال ۱۳۱۳ ه. ش در مساحتی به وسعت ۲۱ هکتار تأسیس شد. ازآنجاکه دانشگاه تهران، از معتبرترین مراکز آموزشی و وابسته به آموزش عالی ایران است و از آن با تعابیر دانشگاه مادر و نماد آموزش عالی یاد می‌شود، از‌آن‌جهت که این دانشگاه در دوران پهلوی اول یعنی حکومت رضاشاه تأسیس شده است، طبیعتاً برخی وی را نیز پدر نظام آموزشی نوین و به وجود آورنده دانشگاه و نظام آموزش عالی در ایران معرفی می‌کنند. در حالیکه ماجرای آموزش عالی در ایران به این شکل نیست.

2. تاریخچه آموزش عالی در ایران؛

پیدایش نظام مدرن آموزشی به دوران ناصرالدین‌شاه و به همت شخص میرزا محمدتقی خان فراهانی، مشهور به امیرکبیر و تأسیس دارالفنون که آن را نخستین دانشگاه مدرن تاریخ ایران می‌دانند، در سال 1231 شمسی برمی‌گردد. نظر امیرکبیر در ایجاد دارالفنون در درجه اول به دانش و فن جدید معطوف بود و بعد به علوم نظامی توجه داشت. این معنی از نامه‌های امیرکبیر راجع به رشته تدریس استادان استخدام‌شده روشن می‌گردد. رشته‌های تحصیلی دارالفنون بازتاب تخصص‌های نخستین گروه از معلمان اتریشی و ایتالیایی بود و عمدتاً خصلت نظامی داشت: پیاده‌نظام، توپخانه، سواره‌نظام، هندسه، معدن‌شناسی، پزشکی و جراحی، فیزیک و داروسازی و علاوه بر این با تاریخ، جغرافی، فارسی و عربی نیز آشنا می‌شدند. زبان‌های اروپایی نیز در برنامه‌های آموزشی جای مهمی داشتند. معلمان اتریشی فارسی نمی‌دانستند و مترجمانی هم که زبان آلمانی بدانند به‌اندازه کافی در دسترس نبودند. درنتیجه، فرانسه به‌عنوان زبان آموزشی در دارالفنون پذیرفته شد. تعداد زیادی از دانش آموزان در کلاس زبان فرانسه شرکت می‌کردند؛ اگرچه تنها هنگامی‌که به سطحی از ورزیدگی می‌رسیدند که به آن‌ها اجازه پی‌گرفتن سایر کلاس‌هایشان ‌داده می‌شد.(2) پس‌ازآن نیز در سال 1296 دارالفنون، با تغییراتی، دارالمعلمین مرکزی نام گرفت که دارای دو سطح مقدماتی و عالی بود. سطح مقدماتی، برای تربیت دبیران مدارس ابتدایی و سطح عالی جهت تربیت دبیران مدارس دبیرستان فعالیت می‌کردند.(3)

3. نخستین دانشگاه مدرن ایران؛

اما نکته مهم‌تر آن است که برخلاف آنچه مشهور است، اولین دانشگاه ایران، دانشگاه تهران نیست. بلکه دانشگاه خوارزمی است که در سال 1297 شمسی در دوره قاجار تأسیس و بعداً یکی از هسته‌‌های اصلی در تأسیس دانشگاه تهران گردید.(4) مدرسه عالی طب نیز سال‌ها پیش از روی کار آمدن رضاشاه فعالیت داشت و پزشک تربیت می‌کرد. پزشکان فارغ‌التحصیل این مدرسه در درجه تخصص و استادی بودند. این مدرسه در سطح تخصصی در دو رشته امراض نسوان (بیماری زنان) و کحالی (چشم‌پزشکی) پذیرش دانشجو داشت.

4. فرایند تأسیس و توسعه دانشگاه تهران؛

دانشگاه تهران بر پایه مدارس عالی تخصصی یا همان تجمیع و توسعه دانشکده‌ها شکل گرفت؛ مثلاً دانشکده حقوق و علوم سیاسی و اقتصاد طبق گزارش پایگاه اینترنتی دانشگاه تهران این‌گونه شکل گرفته است: «هنگامی‌که در 1313 ش دانشگاه تهران تأسیس شد آنچه دانشکده حقوق و علوم سیاسی و اقتصادی نام گرفت درواقع نهادی بود شکل‌گرفته از ادغام سه مدرسه سیاسی، مدرسه حقوق و مدرسه عالی تجارت. مدرسه سیاسی یا مدرسه علوم سیاسی در نیمه شعبان 1317 هجری قمری برابر با 28 آذرماه 1278 هجری شمسی در چارچوب وزارت امور خارجه تأسیس شد. مدرسه حقوق در 1298 هجری شمسی در چارچوب وزارت عدلیه بنیاد نهاده شد. مدرسه عالی تجارت را نیز در 1304 داور وزیر وقت فواید عامه به وجود آورد. دو مدرسه نخست در اسفندماه 1305 به پیشنهاد وزارت معارف و تصویب هیئت‌وزیران وزارتخانه‌های متبوع خود جدا و ضمیمه وزارت معارف شدند. در سال بعد از ادغام این دو، مدرسه حقوق و علوم سیاسی پا به عرصه وجود گذاشت. مدرسه تجارت نیز در 1306 از وزارت فواید عامه جدا شد و زیر نظر وزارت معارف قرار گرفت و در 1309 در مدرسه حقوق و علوم سیاسی ادغام شد. نهاد جدید نیز چهار سال بعد با نام دانشکده حقوق و علوم سیاسی و اقتصادی در چارچوب دانشگاه تهران قرار گرفت.»(5)

5. تاریخچه پیدایش دبیرستان در ایران؛

همچنین ادعا می‌شود که دبیرستان توسط رضاشاه در ایران تأسیس شد، درحالی‌که پیش از روی کار آمدن رضاشاه و پیش از کودتای سوم اسفند، در تهران حداقل 17 دبیرستان وجود داشت که سه تای آن دخترانه بود. ایران پیش از کودتا، دارالمعلمات (دانشسرای تربیت‌معلم) داشت. هدف از تأسیس درالمعلمات تربیت دبیران لیسانسه برای آموزش در دبیرستان‌ها بود. بدین ترتیب توسعه آموزش عالی نیز پیش از کودتا انجام گرفت. ایجاد و توسعه دبیرستان‌ها موجب شد تا تعداد داوطلبان ورود به مؤسسات آموزش عالی افزایش یابد و مدرسه عالی طب، مدرسه عالی تجارت، مدرسه عالی فلاحت و... دانشجویانشان بیشتر شود. درنتیجه بنیادهای توسعه آموزش عالی در ایران را پایه‌گذاری کند.(6)

6. ارزیابی عملکرد سلطنت پهلوی اول و دوم در حوزه آموزش؛

دوران پهلوی اول و دوم، دورانی بود که ایران ازلحاظ علمی و آموزشی نتوانست توفیق چندانی بیابد و وابستگی شدیدی از این لحاظ در ایران به چشم می‌خورد. به حدی که یرواند آبراهامیان استاد دانشگاه پرینستون آمریکا و آکسفورد انگلستان وضعیت آموزشی در ایران در انتهای دوران پهلوی را این‌چنین شرح می‌دهد: «درست است که اجرای برنامه‌های اجتماعی در بهبود وضعیت آموزشی و امکانات بهداشتی بسیار مؤثر بود، اما این نکته نیز صحت دارد که ایران پس از دو دهه یکی از بدترین کشورها در بخش مرگ‌ومیر کودکان و نسبت پزشک به بیمار در خاورمیانه بود. یکی از پایین‌ترین نرخ‌های آموزش عالی مربوط به این کشور بود. افزون بر این، 68 درصد از جمعیت بزرگ‌سال بی‌سواد بودند، 60 درصد از کودکان نمی‌توانستند دوره دبستان را به‌صورت کامل طی کنند و تنها 30 درصد از داوطلبان کنکور می‌توانستند وارد دانشگاه‌ها شوند. در این میان شمار افراد متقاضی تحصیل در خارج از کشور رو به رشد بود. در دهه 1970/1350 شمار پزشکان ایرانی مستقر در نیویورک بیشتر از شهرهای غیر از تهران بود. اصطلاح "فرار مغزها" نخستین بار برای ایران به کار گرفته شد...»(7)

 

نتیجه‌گیری

ساخت دانشگاه و مدارس عالی و مدرن در ایران قدمتی بیش از صدسال دارد و عملکرد آموزشی رضاشاه، تجمیع و توسعه این دانشگاه‌ها بود آن‌هم زمانی که ایران به قول علی‌اصغر حکمت، از تمام بلاد دنیا واپس ‌مانده بود. اگرچه ساخت و توسعه دانشگاه از هر مسئول و مقامی شایسته تقدیر است، اما هیچ‌وقت حکومت پهلوی و سردمداران آن، پدر آموزش نوین نبوده و کارنامه درخشانی در رشد تحصیلی کشور نداشته‌اند.

پی‌نوشت‌ها:

1. تاریخچه دانشگاه تهران، پایگاه دانشگاه تهران، https://ut.ac.ir/fa/page/200/%D8%AA%D8%A7%D8%B1%DB%8C%D8%AE%DA%86%D9%87.

2. اردکانی، حسین، تاریخ مؤسسات تمدنی جدید، تهران، موسسه چاپ و انتشارات دانشگاه تهران، چ2، 1370 ش، ج ۱، ص ۲۹۴ تا ۲۹۷.

3. آشنایی با دانشگاه تهران، همشهری آنلاین، 24 اردیبهشت 1387، hamshahrionline.ir/xsy2.

4. قدیمی‌ترین دانشگاه‌های ایران کدم‌اند؟ باشگاه خبرنگاران دانشجویی ایران، 30 خرداد 1402، iscanews.ir/xd5Yb.

5. درباره دانشکده حقوق و علوم سیاسی، پایگاه اینترنتی دانشگاه تهران، https://tcs.ut.ac.ir/acquaintance-with-the-university/faculty-of-law-and-political-science/.

6. گزارش تاریخ|آیا رضاشاه سنگ بنای آموزش عالی را در ایران گذاشت؟ خبرگزاری تسنیم، 7 خرداد 1399، https://tn.ai/2274354.

7. آبراهامیان، یرواند، تاریخ ایران مدرن، ترجمه محمدابراهیم فتاحی، تهران، نشر نی، 1387 ش، ص 253 تا 255.

بررسی وجود فساد در گمرک ایران
طبق اذعان کارشناسان، گمرک ایران مبتلا به مسائل و فسادهای متعددی است که ضربه‌های سختی به اقتصاد و درآمدهای دولت وارد می‌کند.

پرسش:

آیا گمرک ایران کاملاً تحت رصد و پایش دولت است و فسادی در آنجا رخ نمی‌دهد؟

پاسخ:

گمرک در جایگاه مرزبان اقتصادی کشور، افزون بر داشتن نقش محوری و هماهنگ‌کننده در مبادی ورودی و خروجی کشور، مسئولیت اجرای قوانین گمرکی، وصول عوارض و مالیات، اجرای دیگر قوانین و مقررات مربوط به واردات، صادرات و جابجایی یا نگهداری کالا را بر عهده دارد. گمرک هر کشور، نهادی است که مسئولیت کنترل و نظارت بر ورود و خروج کالاها را بر عهده دارد. در ایران، گمرک جمهوری اسلامی ایران این وظیفه را بر عهده دارد. گمرک نقش مهمی در تنظیم تجارت خارجی، جمع‌آوری درآمدهای دولت و حفظ امنیت اقتصادی کشور ایفا می‌کند. با این حال، کارشناسان و فعالان اقتصادی بر این باورند که گمرک ایران با مشکلات و چالش‌های جدی روبرو است که مانع از ایفای کامل نقش آن می‌شود (1). گمرک، گلوگاه اصلی واردات و صادرات کالا و به‌ تبع آن بستر مستعد تخلفات و فساد مالی است.

1. رابطه رصد و پایش با کاهش فساد در گمرک

بین رصد و پایش و صفر‌شدن فساد، هیچ التزامی برقرار نیست؛ به این معنا که ممکن است رصد و پایش و نظارت فقط به سخت‌تر‌شدن و کاهش فساد کمک کند، اما ریشه‌کن‌شدن اصل فساد بسیار سخت و دور از دسترس است؛ چراکه راه‌های دور‌زدن قانون و ساختارهای ضد فساد همیشه وجود داشته و دارد. بر اساس اذعان کارشناسان، گمرک ایران مبتلا به مسائل و فسادهای متعددی است که ضربه‌های سختی به اقتصاد و درآمدهای دولت وارد می‌کند؛ برای نمونه رشوه، تبانی و سوءاستفاده از موقعیت، سبب می‌شود برخی افراد و شرکت‌ها بتوانند با دور‌زدن قوانین و مقررات، به منافع نامشروع دست یابند. این مسئله نه‌تنها سبب کاهش درآمدهای دولت می‌شود، بلکه به رقابت ناعادلانه و تضعیف تولید داخلی نیز دامن می‌زند (2).

2. موانع رصد و پایش مؤثر و حداکثری گمرک

به‌یقین دولت و دستگاه‌های نظارتی و امنیتی نظارت و پایش فراوانی در گمرک اعمال می‌کنند و تعداد زیادی از فسادهای ریز‌و‌درشت در گمرک ایران با برخورد جدی دستگاه‌های قضایی (3) و امنیتی (4) مواجه می‌شود، اما نظارت و پایش حداکثری یا مؤثر دولت با آسیب‌های متعددی روبرو است. رسوب کالاها در گمرک یکی از این معضلات است؛ کالاهای رسوبی در گمرکات به کالاهایی گفته می‌شود که به هر دلیلی امکان اظهار به گمرک و ترخیص از آن را پیدا نکرده‌اند. ماندن کالا در گمرکات ضربه سنگینی را به اقتصاد کشور وارد می‌کند؛ چراکه از ورود کالا در زمان مشخص و مورد‌نیاز آن جلوگیری شده است؛ نمونه بارز آن مواد اولیه دستمال کاغذی، پوشک بچه، لوازم‌التحریر، کاغذ و این قبیل محصولات است. فرایندهای گمرکی در ایران بسیار طولانی و پیچیده هستند؛ درواقع فعالان اقتصادی برای ترخیص کالا باید مراحل زیادی را طی کنند و مدارک متعددی را ارائه دهند. این مسئله سبب افزایش هزینه‌ها و اتلاف وقت می‌شود و از انگیزه برای تجارت قانونی می‌کاهد.

3. روش‌های سنتی بازرسی و ارزیابی در گمرک

کمبود تجهیزات و فناوری یکی دیگر از مشکلات موجود در گمرک است. گمرک ایران هنوز از روش‌های سنتی برای بازرسی و ارزیابی کالاها استفاده می‌کند. کمبود دستگاه‌های پیشرفتۀ بازرسی (ایکس‌ری) و سامانه‌های هوشمند گمرکی، سبب شد است قاچاق کالا به‌راحتی انجام شود (5). استفاده از سامانه‌های الکترونیکی، انتشار اطلاعات مربوط به تعرفه‌ها و مقررات، ارائه آموزش‌های لازم به فعالان اقتصادی، استفاده از دستگاه‌های پیشرفته بازرسی، سامانه‌های هوشمند گمرکی، تبادل اطلاعات با گمرکات سایر کشورها و مبارزه با قاچاق بین‌المللی می‌توانند در اداره بهتر گمرکات کشور مؤثر باشند. طولانی‌بودن صف ورود کالا به کشور و روند کند رسیدگی به پرونده‌ها موجب رسوب کالا می‌شود؛ درنتیجه زمان ترخیص کالاها در کمرگات به طور چشمگیری افزایش می‌یابد. این مسئله سبب شده است واحدهای تولیدی کشور هم با کمبود مواد اولیه روبرو شوند و به‌ناچار خطوط تولید خود را تعطیل کنند. طبق نظر کارشناسان، ساختارهای نظارتی فرسوده، غیرشفاف و کم‌توان هستند؛ بنابراین باید ساختارهای نظارتی اصلاح و پاسخ‌گویی مسئولان احیا شود (6).

نتیجه:

با وجود پایش و نظارت دستگاه‌های دولتی، فسادهای ریز‌و‌درشتی در گمرک کشور وجود دارد که با برخورد جدی دستگاه‌های نظارتی، قضایی و امنیتی روبرو می‌شود، اما موانع متعددی در نظارت و پایش حداکثری گمرک کشور وجود دارد که تا زمان رفع‌نشدن، مشکلات فسادآفرین در گمرک ایران به طور ریشه‌ای حل نخواهد شد.

پی‌نوشت‌ها:

1. ر.ک: طیبه بیات؛ «معضلات و چالش‌های گمرکات: از قاچاق تا رسوب کالا»؛ خبرگزاری مهر، 12 اردیبهشت 1404؛ در:

mehrnews.com/x37RXn.

2. همان.

3. «کیفرخواست متهمان فساد در گمرک رازی صادر شد/ دستگیری ۱۶ نفر»؛ خبرگزاری ایرنا، 13 شهریور 1403؛ در:

https://irna.ir/xjRv9f.

«جلسه دوم پرونده فساد در گمرک/ نماینده دادستان: متهم به ۳۰۶ نفر هدیه و رشوه داد»، خبرگزاری خبرآنلاین، 3 بهمن 1400؛ در:

khabaronline.ir/xhzxY.

4. «ضربه وزارت اطلاعات به باند فساد اقتصادی در گمرک»؛ خبرگزاری ایسنا، 8 اسفند 1397؛ در:

isna.ir/xd4vNp.

5. «رسوب کالا یکی از گرفتاری‌های گمرک است»؛ سایت خبری تحلیلی ساعت 24، 12 اردیبهشت 1404؛ در:

 https://www.saat24.news/news/653309.

6. «فساد در گمرک بوشهر و بندرعباس: تخلفات یک شرکت نفتی برملا شد»؛ پایگاه اقتصاد معاصر، 29 بهمن 1403؛ در:

emsr.ir/00046R.

بررسی ادعای تبعات شعار مرگ بر امریکا و اسرائیل
دشمنی ما با آمریکا و اسرائیل، علاوه بر وظیفه دینی و انسانی، یک واکنش عقلانی و طبیعی در مقابل جنایت‌های تاریخی آن‌ها است.

پرسش:

آیا این ادعا صحیح است که نباید در تمام این سال‌ها از ابتدا مرگ بر آمریکا و اسراییل می‌گفتیم و دشمنی می‌کردیم (مخصوصاً حین مذاکره) ... اگر این کار را انجام نداده بودیم حالا درگیر جنگ اقتصادی و نظامی نبودیم؟

پاسخ:

برخی بر این باورند که وقتی از ابتدا، رویکرد شما تقابلی و دشمنی در حد اعلام مرگ و آرزوی نابودی است، طبیعی است که طرف مقابل هم به‌صورت حداکثری در پی دفاع و مقابله باشد. چنین رویکردی ارسال مکرر پیام تهدید برای طرف مقابل است و طبیعی است که نتیجه «مرگ بر» گفتن، رقم خوردن جنگ و مرگ است. آیا می‌شد ضمن اعلام موضع، از بیان مرگ و ابراز دشمنی خودداری کرد و چنین وضعیتی را رقم نزد؟

 

1. پیشینه شناسی جنایات آمریکا علیه ملت ایران؛

ما با آمریکا و هر قوم دیگری دشمنی نکردیم، بلکه به‌صورت تاریخی آن‌ها دشمنان ما بودند. آن‌ها برای ما تهدید ایجاد کردند. بااینکه ما ماهیتاً با نظام سلطه در تخاصم هستیم و این یک دستور دینی است که باید با ظالم و طاغوت مبارزه کرد، ما همیشه در واکنش به توطئه‌ها و جنایات آمریکا و اسرائیل عمل کرده‌ایم. طبیعی است که در مقابل یک ابرقدرت مستکبر که به شما ضربه زده و بارها به‌صورت تاریخی با دخالت و تحقیر با شما رفتار کرده و در مقابل آزادی و دموکراسی شما جنگیده (28 مرداد، حضور مخرب مستشاران آمریکایی و دخالت در اداره کشور توسط سفرا و مستشاران، الحاقیه پیمان وین (مشهور به کاپیتولاسیون)، کمک به ساواک و سرکوب مردم، کمک به ضدانقلاب و گروه‌های تجزیه‌طلب و برانداز، حمایت از آشوب‌های خیابانی، تحریم‌های کمرشکن واهی و ظالمانه، جنگ مستقیم با ایران)، نمی‌توان با سلام‌وصلوات و نرم مواجه شد. اکنون چند دهه است که اقتصاد و امنیت ایران را به بهانه احتمال داشتن سلاح هسته‌ای مورد تخریب قرار داده است و ایران را دچار هزینه‌های گزاف اقتصادی، سیاسی و امنیتی کرده است؟ درحالی‌که ایران هرگز به کشوری حمله نکرده است؛ اما در طرف مقابل اسرائیل هیچ همسایه‌ای نداشته است، مگر آنکه در تخاصم و دوستی، ضمن تجاوز، مقداری از خاک آن کشور را اشغال کرده باشد و به‌صراحت شعار نیل تا فرات سر می‌دهد. ایرانی که حتی در جنگ هشت‌ساله خود بارها مورد حملات شیمیایی قرار گرفت اما یک‌بار از سلاح شیمیایی استفاده نکرد.

 

2. پیشینه شناسی فهرست طولانی تجاوزات آمریکا در جهان؛

برخی تصور می‌کنند در نظام بین‌الملل فقط ما خلاف جریان عمل می‌کنیم و در دشمنی با سایرین هستیم. مشکل آمریکا و اسرائیل، فقط مشکل ما نیست. از زمان اعلام استقلال ایالات‌متحده آمریکا در سال ۱۷۷۶ م، این کشور تنها ۱۵ سال صلح مداوم را تجربه کرده است. (1) آمریکا ۲۳۰ سال از عمر ۲۴۶ ساله خود را درگیر جنگ‌های مستقیم و نیابتی خارج از خانه بوده‌ است؛ نزاع‌هایی که امروز اوج آن را در منطقه غرب آسیا (خاورمیانه) شاهد هستیم. (2) دنیا به حدی رسیده است که واژه‌هایی مانند «مداخله‌جویی»، «نظامی‌گری»، «اشغال»، «جنگ» و «جنگ‌افروزی» بی‌درنگ نام ایالات‌متحده را به‌عنوان یک‌طرف ماجرا به ذهن متبادر می‌سازد؛ یعنی آمریکا جز بحران‌آفرینی و زجر و آسیب و فقر برای منطقه ما دست‌آوردی نداشته است. آمریکا در حالی خود را ناظم و پلیس خوب جهان معرفی می‌کند که بخش بزرگی از تجاوزات، دیکتاتوری، کودتاها، شورش‌ها بحران‌ها و بی‌نظمی‌های جهان، ناشی از دخالت‌های بی‌رحمانه، ظالمانه و خونین آمریکا است؛ مثلاً حمایت‌های سیاسی و نظامی آمریکا از رژیم بعثی عراق، در تجاوز به ایران و حمایت‌های همه‌جانبه و حیرت‌آور آمریکا از رژیم آپارتایدی اسرائیل و قتل‌عام مردم فلسطین و لبنان و سوریه. آمریکا به چه حقی، درحالی‌که خودش تنها کشوری است که دو بار از سلاح اتمی علیه مردم بی‌گناه استفاده کرده است و همواره از رژیم بدنام صهیونیستی و دارای خوی تجاوز که دارای بمب اتم و سابقه‌ای سیاه بوده و اساساً عضو NPT نیست حمایت کرده است. آمریکا خیرخواه ملت‌ها نیست. دولت متجاوز آمریکا، کشورهای عراق و افغانستان را به بهانه ایجاد دموکراسی و مدرن‌سازی ویران کرد و اگر ما هم ضعیف بودیم ما را هم ویران می‌کرد و عقب‌مانده نگه می‌داشت. تنها پس از حوادث 11 سپتامبر، آمریکا در منطقه غرب آسیا بیش از نیم‌میلیون کشته بر جای گذاشت. صادرات جنگ‌افزار آمریکایی همچنان رو به افزایش است و مقصد بیشترین تجهیزات نظامی صادرشده کشورهای غرب آسیا (خاورمیانه) هستند. (3) آمریکایی‌ها به دخالت‌ و موفقیت در کودتاها در دنیا افتخار می‌کنند پس نفرت و انزجار ما و سایر ملت‌های ستمدیده طبیعی و مایه هوشیاری بیشتر در مقابل متجاوز است.

 

3. حمایت آمریکا از دیکتاتوری‌های همسو با خود در منطقه و جهان؛

برخی نیز تصور می‌کنند، مشکل آمریکا فقط رویکردهای مذهبی و جهادی و حقوق بشری است و آمریکا خواهان ممالک آزاد و دموکرات و بی‌خطر و شبه نظام لیبرالی و سرمایه‌داری است. وگرنه مشکل دیگری وجود ندارد. بسیاری از کشورهای تحت سلطه و حمایت آمریکا چقدر دموکراسی و آزادی و حقوق بشر دارند؟ کشورهای حاشیه خلیج‌فارس و مانند آن‌ها با یک دیکتاتوری حداکثری و تقریباً حذف دخالت مردم و به‌صورت خانوادگی اداره می‌شوند و این موضوعات برای آمریکا اهمیتی هم ندارد.

 

4. حمایت آمریکا از جنایات اسرائیل علیه مردم غزه؛

آن‌ها به‌صراحت از اسرائیل حمایت می‌کنند. کدام کشور به‌مانند اسرائیل جرئت دارد که صدها نفر از خبرنگاران و نیروهای سازمان ملل را به این سادگی قتل‌عام کند و عمداً هدف قرار دهد؟ (4) فیلیپ لازارینی رئیس آنروا، (5) اعلام کرد که «تاکنون دست‌کم ۲۲۰ نفر از کارکنان این آژانس در جنگ غزه کشته شده‌اند.» (6) کدام جنایتکار جنگی می‌تواند بیمارستان‌ها را به همراه مجروحین و خانواده‌ها و کادر درمان بر سر آن‌ها خراب و با خاک یکسان سازد؟ مدارس رو ویران کند؟ آیا اسرائیل جنایت نکرده دارد؟ اسرائیل با استفاده از قحطی به‌عنوان یک روش جنگی که در دادگاه لاهه نیز محکوم شد، روی جنایتکاران تاریخ را سفید کرده است، (7) اما آیا یک‌بار آمریکا اسرائیل را محکوم کرده است؟ دادگاه لاهه نتانیاهو و وزیر دفاع اسرائیل را به دلیل ارتکاب به جنایات جنگی محکوم به بازداشت و مورد تعقیب قرار داده است، اما نه‌تنها اروپا و آمریکا با این دادگاه همکاری نکردند، بلکه ضمن تهدید و متهم ساختن دادگاه خروج از این دادگاه در دستور کار آنان قرار گرفت. (8)

 

5. پیام جهانی شعار مرگ بر آمریکا و اسرائیل؛

با این اوصاف شعار مرگ، به معنای ابراز نفرت عظیم به عاملان ظلم‌ها و جنایات مکرر و مداوم رژیم‌هایی است که همواره به دشمنی ظالمانه تا نابودی شما ادامه می‌دهند و مسئول جنایت‌های مکرری علیه ما هستند. شعار مرگ بر آمریکا و مرگ بر اسرائیل به ملت‌ها یادآوری می‌کند که دشمن اصلی بشریت کیست و باید همواره با چنین دشمن متجاوز و قلدری که زبانی جز زور نمی‌فهمد، آماده مقاومت و نبرد بود. وگرنه رسانه‌های قدرتمند خبری و هنری نظام سلطه، به‌خوبی می‌دانند که چگونه به‌مرورزمان مسائل را واژگون یا دچار فراموشی کنند.

 

6. مقاومت و جهاد، تنها راه مقابله با جنایت و تجاوز؛

ما در جبهه حق هستیم و دشمنی با ظالم و متجاوز وظیفه ما است و دشمنی با آمریکا و اسرائیل وظیفه عقلی و شرعی هر مسلمان بوده و عدم دشمنی با چنین جنایتکارانی به معنای مرگ انسانیت و مرگ دین‌داری و تمکین در مقابل توحش سازمان‌یافته و بین‌المللی است. اگر مقاومت نمی‌کردیم باید چه می‌کردیم؟ دوستی، سکوت و حتی شراکت در جنایات بی‌انتهای منطقه‌ای آنان؟ تسلیم سیاست‌ها و انتظارات سیری‌ناپذیر ظالمانه و کاسب‌کارانه و فاسد آن‌ها شدن؟ آیا راهی جز مقابله و تلاش برای تضعیف و نابودی دشمن داریم؟ آیا اسرائیل راهی مقابل دیگران جز برخورد با زور و فشار قرار داده است؟

 

7. ماهیت تجاوزگری و اشغالگری دولت آمریکا و اسرائیل؛

مگر آن‌ها که مرگ نگفتند و دشمنی نکردند، از شر تجاوز و غارت نظام‌های استعماری و استثماری در امان ماندند؟ مگر همین فلسطینیان یا لبنان یا اردن و مصر و سوریه، شعار مرگ برای کسی سر داده بودند که با تجاوز و اشغال رژیم صهیونیستی مواجه شدند؟ مگر در کودتای 28 مرداد، مرحوم مصدق یا دیگری شعار مرگ بر آمریکا داده بود که توسط آمریکایی‌ها یک دولت مردمی در ایران ساقط گردید؟ مگر الان که ترامپ سودای غارت ملت‌ها و ضمیمه کردن مناطقی را به خاک خود دارد، کسی در آنجا به آمریکا کوچک‌ترین دشمنی و تهدیدی ابراز کرده است؟ مثلاً ترامپ به‌صراحت اعلام کرده است که کانادا باید پنجاه و یکمین ایالت ما باشد تا گنبد طلایی را مجانی بگیرد. (9) همچنین وزارت کشور دولت ترامپ اعلام کرده است که نام خلیج مکزیک به‌طور رسمی به "خلیج آمریکا" و قله دِنالی در آلاسکا به "کوه مک‌کینلی" تغییر یافته است. (10) یا آمریکا از اوکراین که متحد اوست می‌خواهد که به ازای فروش تسلیحات، معادنش را در اختیار آمریکا قرار دهد. (11) نخیر، آن‌ها منتظر ابراز و عدم ابراز ما و دیگران نیستند، هر زمان که منافع استعماری و سلطه‌طلبانه آن‌ها ایجاب کند، در حد توان به غارت‌گری مشغول می‌شوند.

نتیجه‌گیری:

دشمنی ما با آمریکا و اسرائیل، علاوه بر وظیفه دینی و انسانی، یک واکنش عقلانی و طبیعی در مقابل جنایت‌های تاریخی آن‌ها است و جاهلانه است که برای محدود کردن چنین دشمنان سرکش و متجاوزی، بشود از طریق صلح و دوستی به نتیجه رسید. آمریکایی‌ها اثبات کرده‌اند که هرگز منتظر دوستی و دشمنی نمی‌مانند و هرکجا که منافع آنان ایجاب کند، به دخالت، تجاوز و غارت مشغول می‌شوند.

پی‌نوشت‌ها:

1. سخت‌ترین نبردهایی که آمریکا در طول دوران موجودیت خود تجربه کرده است، پایگاه خبری تحلیلی عصر ایران، 7 تیر 1403، asriran.com/0046Fi.

2. شکوهی‌نسب، حسن، با ۲۳۰ سال سابقه جنگی؛ آمریکا جنگ دوست‌ترین کشور دنیا، خبرگزاری ایرنا، 1 مرداد 1401، https://irna.ir/xjK47p. چهار سال پیش بود که «جیمی کارتر» رئیس‌جمهوری پیشین آمریکا در تماس تلفنی با «دونالد ترامپ» با بیان اینکه از ۲۴۲ سال تاریخ آمریکا، ۲۲۶ سال در جنگ بوده‌ایم، گفت: آمریکا در طول ۲۴۲ سال تاریخ خود به‌جز ۱۶ سال، در بقیه زمان‌ها در جنگ به سر برده‌ است. آمریکا به دلیل تمایلش برای تلاش به‌منظور مجبور کردن دیگران به در پیش گرفتن ارزش‌های آمریکایی، جنگ‌دوست‌ترین کشور جهان است.

3. شکوهی‌نسب، حسن، با ۲۳۰ سال سابقه جنگی؛ آمریکا جنگ‌دوست‌ترین کشور دنیا، خبرگزاری ایرنا، 1 مرداد 1401، https://irna.ir/xjK47p. بر پایه بررسی‌های دو سال پیش «موسسه بین‌المللی پژوهش‌های صلح استکهلم» (سیپری)، ایالات‌متحده آمریکا همچنان بزرگ‌ترین صادرکننده تجهیزات نظامی در جهان است و سهم خود را از ۳۲ درصد در سال‌های ۲۰۱۱ تا ۲۰۱۶ به ۳۷ درصد در پنج سال منتهی به ۲۰۲۰ افزایش داد. همچنین این منبع بین سال‌های ۲۰۱۴ تا ۲۰۱۸، سهم آمریکا در صادرات تسلیحات را ۳۶ درصد اعلام کرده ‌بود. در این گزارش آمده‌ بود که «آمریکا به ۹۶ کشور جهان تجهیزات نظامی می‌فروشد، اما نزدیک به نیمی از مشتریان آن (۴۷ درصد) در خاورمیانه قرار دارند. در پنج سال منتهی به ۲۰۲۰، عربستان سعودی به‌تنهایی واردکننده ۲۴ درصد از کل تجهیزات نظامی صادراتی آمریکا بود.»

4. ر.ک: افزایش انتقاد به اسرائیل در پی کشته شدن کارکنان سازمان ملل، پایگاه دویچه وله آلمان (فارسی)، 23/6/1403 م، https://B2n.ir/ds3061.

5. آنروا به انگلیسی UNRWA (United Nations Relief and Works Agency for Palestine Refugees in the Near East) آژانس بین‌المللی امدادرسانی به آوارگان فلسطینی است که توسط سازمان ملل در دسامبر ۱۹۴۹ ایجاد شد. این آژانس یک مؤسسه امدادرسانی و تأمین تسهیلات و کمک‌های انسانی برای حمایت بیش از ۵ میلیون پناهنده ثبت‌شده فلسطینی است.

6. ر.ک: افزایش انتقاد به اسرائیل در پی کشته شدن کارکنان سازمان ملل، پایگاه دویچه وله آلمان (فارسی)، 23/6/1403 م، https://B2n.ir/ds3061.

7. حکم بازداشت نتانیاهو و گالانت توسط دیوان لاهه صادر شد، خبرگزاری ایسنا، 1 آذر 1403، isna.ir/xdSk6f.

8. دیوان کیفری بین‌المللی حکم جلب نتانیاهو و گالانت را صادر کرد، پایگاه دویچه وله آلمان (فارسی)، 1/9/1403، https://B2n.ir/gk8154.

9. ترامپ: کانادا ایالت ۵۱ آمریکا شود تا گنبد طلایی را مجانی بگیرد، خبرگزاری ایسنا، 7 خرداد 1404، isna.ir/xdTv4N.

10. دولت ترامپ رسماً خلیج مکزیک را به خلیج آمریکا تغییر نام داد، خبرگزاری مهر، 6 بهمن 1403، mehrnews.com/x373KQ.

11. مواد معدنی نادر اوکراین چیست و چرا ترامپ به دنبال آن است؟ BBC فارسی، 8 اسفند 1403، https://www.bbc.com/persian/articles/c1kjmyn9r90o.

مقایسه توانمندی ارتش ایران قبل و بعد از انقلاب
ارتش ایران در دوران شاهنشاهی نه‌تنها پنجمین ارتش قدرتمند جهان نبود بلکه حتی یک ارتش مقتدر وملی هم محسوب نمی‌شد وقابل قیاس با قدرت نیروهای مسلح در حال حاضر نیست.

پرسش:

گفته می‌شود در دوران پهلوی ایران ارتش پنجم جهان بود، اما اکنون ایران ازنظر نظامی ضعیف است و توانایی مقابله در جنگ علیه آمریکا و اسرائیل را ندارد؛ پس چرا خود را وارد مهلکه می‌کند؟

پاسخ:

برخی معتقدند ازآنجاکه امکانات و تسلیحات نظامی آمریکا و اسرائیل بسیار بیشتر از ایران است، درگیر شدن با آن‌ها خلاف عقل است. اسرائیل ارتش چهارم دنیا را داراست و بودجه نظامی آن در سال 2022 حدوداً بیش از سه برابر بودجه نظامی ایران بوده است. اسرائیل بعلاوه سلاح‌های هسته‌ای دارای یک ناوگان هوایی روزآمد و مجهز به جنگنده‌های نسل پنجم رادارگریز است، درحالی‌که ایران هنوز با جنگنده‌های پیش از انقلاب 57 دست‌وپنجه نرم می‌کند. از طرف دیگر اسرائیل دارای پشتیبانی ناتو و برخی از کشورهای حاشیه خلیج‌فارس و پایگاه‌های نظامی مستقر در آن‌ها است و پیوسته ازلحاظ تسلیحات، اطلاعات و سایر منابع موردنیاز، حمایت می‌شود. همچنین پدافند اسرائیل مجهز به پنج لایه قدرتمند است که پیش از آن توسط کشورهای عضو ناتو سامانه‌های پدافندی از این پنج لایه حفاظت می‌کند. آمریکا نیز قدرت نظامی اول جهان است و نمی‌توان توان نظامی ایران را با آمریکا مقایسه کرد، این عدم توازن، به معنای ماجراجویی در درگیری با این قدرت‌ها نیست؟ ایران هیچ برتری نظامی خاصی ندارد. ایران پیش از انقلاب 57 دارای ارتش پنجم دنیا بود و با پسرفتی که امروز داشت به وضعیت مأیوس‌کننده فعلی دچار شده‌ایم. اگر اقتدار شاهنشاهی ادامه داشت، از ابتدا کسی جرئت تعدی به خاک ایران را نداشت.

 

1. وابستگی مطلق ارتش پهلوی به بیگانگان؛

برخلاف تبلیغات گسترده، پیش از انقلاب 57، ارتش ایران نه‌تنها پنجمین ارتش قدرتمند جهان نبود، بلکه حتی یک ارتش مقتدر و ملی هم محسوب نمی‌شد و با هر معیاری قابل قیاس با قدرت نیروهای مسلح جمهوری اسلامی ایران در حال حاضر نیست. باید دقت داشت که کلیت ارتش پهلوی، وابسته و در خدمت سیاست‌های اربابان غربی بود. همچنین تجهیزات و اداره ارتش، وابسته به بیگانگان و با مفهوم توسعه مستقل بیگانه بود. هرگز چنین ارتشی، ارتش قدرتمند محسوب نمی‌شود، چه رسد به اینکه پنجمین قدرت جهان باشد. میشل فوکو فیلسوف و مورخ فرانسوی که از نزدیک در ایام انقلاب، دو بار به ایران سفر کرده بود پس از این‌که بیان می‌دارد در ایران، نفت، فقر و ارتش جایگاه بسیار مهمی دارد و سی تا چهل‌هزار مستشار آمریکایی در ارتش ایران هستند می‌گوید: «ارتش ایران هیچ‌گاه نقش آزادی‌بخش نداشته است، بلکه به‌ترتیب رنگ روسی و انگلیسی و سپس آمریکایی گرفته است.» (1) در خدمت دکترین‌های آمریکایی (2) بودن و حضور ده‌ها هزار مستشار آمریکایی در ارتش که مستقیماً حقوق هنگفت خود را از بیت‌المال ملت ایران تأمین می‌کردند، نشانه قدرت یک ارتش نیست. سولیوان، آخرین سفیر آمریکا در ایران، گفته ‌است: «تفاوت میسیون نظامی آمریکا در ایران با هیئت‌های نظامی در سایر کشورهای جهان این بود که کارکنان نظامی آمریکا در ایران، جزء نیروهای مسلح ایران به‌شمار می‌آمدند. مستشاران و کارکنانِ آمریکاییِ نیروهای مسلحِ ایران حقوق‌بگیر دولت ایران بودند؛ حقوق و مزایا، هزینه ایاب‌وذهاب و مخارج تحصیل فرزندان آن‌ها از طرف دولت ایران تأمین می‌شد و علائمی که روی یونیفرم آن‌ها دوخته می‌شد، آن‌ها را عضو خانواده نیروهای مسلح ایران به‌شمار می‌آورد.» (3) رابرت گراهام در کتاب خود می‌نویسد: «تا اواسط سال 1354، حدود 35٫000 خارجی فقط در تهران زندگی می‌کردند که بیشترِ آن‌ها فن‌ورز، مدیر، مشاور یا نمایندگان شرکت‌های خارجی بودند و از این جمع، عده زیادی زیرمجموعه ارتش بودند. فن‌ورزهای آمریکایی تا 12٫500 دلار در ماه [حقوق] می‌گرفتند. در سال 1354، حدود 20٫000 مستشارِ نظامیِ آمریکایی در ایران بودند.» (4)

 

2. واکاوی انگاره پنجمین ارتش جهان در دوران پهلوی؛

ماجرای ادعای پنجمین ارتش جهان چه بود؟ شاه بودجه سالانه ارتش را از 293 میلیون دلار در سال 42، به 1.8 میلیارد دلار در سال 52 و پس از چهار برابر شدن قیمت نفت در سال 55، این بودجه را به 7.3 میلیارد دلار رساند. این هزینه سرسام‌آور و آمار نجومی، دقیقاً محل خطای محاسباتی برخی در فهم رتبه و برتری ارتش شاهنشاهی است. وی در عین فقر و عقب‌ماندگی کشور، ولع سیری‌ناپذیری برای خرید سلاح از آمریکا، برخی از کشورهای غربی و اتحاد جماهیر شوروی داشت.

 چرا شاه به دنبال ارتش نیرومند بود؟ برای اقتدار ایران در مقابل تهدیدات بیگانگان؟

 شاه در کتاب پاسخ به تاریخ خود که در تبعید آن را نوشته است به این پرسش پاسخ داده است: «زمانی که انگلیسی‌ها در سال 1968 واحدهای نظامی خود را از کانال سوئز خارج کردند (5) شخصاً آمادگی خود را برای حفظ امنیت در خلیج‌فارس اعلام کردم. برای انجام این مسئولیت و وظیفه خطیر می‌بایست ارتش ایران به یک ارتش درجه‌یک تبدیل می‌شد. با پایگاه‌های ویژه، همراه با قابلیت‌های نظامی. من مطمئن بودم هم‌پیمانان ما، آمریکائی‌ها و انگلیسی‌ها، به ما کمک لازم را خواهند نمود. چه نادرست بود این اطمینان!» (6)

 

3. جنون شاه در خرید سرسام‌آور تسلیحات از آمریکا، در عین فقر گسترده در کشور؛

در همان زمان وقتی بین نمایندگان مخالف و موافق کنگره در مورد رشد روزافزون صادرات سلاح به ایران بحث شد سناتورفولبرایت، رئیس کمیته روابط خارجی سنا گفت: «من به ایران سفر کرده‌ام. ایران کشور محروم و بدبختی است. تعداد افراد ثروتمند بسیار کم است و اکثریت مردم می‌توانند به‌سادگی به انقلاب متوسل شوند. به نظر من شما با انبار کردن اسلحه در این‌ کشور به این مردم زیان وارد می‌کنید.» (7) این سلاح‌ها در بسیاری از اوقات حتی در خدمت واقعیات و نیازمندی‌های ارتش ایران نبود، بلکه در خدمت منافع کمپانی‌های آمریکایی و اروپایی خریداری می‌گردید. «جرج بال، معاون اسبق وزارت امور خارجه آمریکا می‌گوید: «از سال 1953 م/1332 ش، که شاه مجدداً به‌ قدرت بازگشت تا سال 1972 او را به‌طور کامل تحت نظارت داشتیم. این ما بودیم که می‌گفتیم شما به فلان سلاح احتیاج ندارید یا دارید.» (8) وی در مصاحبه‌ای با رادیو BBC در سال 1367 درباره دکترین نیکسون می‌گوید: «بعدازآن که در سال 1972 نیکسون و کیسینجر به او اختیار تام و آزادی تام دادند، میزان خرید اسلحه شاه از آمریکا در طی هفت سال بیست برابر بود. درواقع کاری که ما کردیم به این شباهت داشت که کلید بزرگ‌ترین انبار مشروب دنیا را به دست یک آدم معتاد به الکل داده باشند.» (9)

 

4. عدم اجازه تعمیر تسلیحات آمریکایی در ارتش پهلوی؛

حتی تعمیر سلاح‌های وارداتی در ایران صورت نمی‌گرفت، چه رسد به مونتاژ و ارتقا. برای تعمیرات سلاح‌ها و تجهیزات، 5 رده وجود داشت که در ارتباط با تمامی خریدهای تسلیحاتی، نظامیان ایران فقط حق انجام رده‌های یک و دو، یعنی در حد تعویض آب و روغن و اقدامات معمول در همین حد را داشتند. انجام بازدید و تعمیرات در رده سوم الزاماً می‌بایست تحت نظارت مستقیم مستشاران انجام پذیرد و سرانجام، برای انجام آخرین مراحل تعمیراتی هم، قطعات معیوب به کشور سازنده ارسال می‌شد تا اقدام لازم صورت پذیرد. به عبارتی، هیچ تعمیری در ایران انجام نمی‌گردید و صرفاً حق دخالت نیروهای ایرانی در حد تعویض قطعات بود. در معدود مواردی که نظامیان ایرانی، خودسرانه وارد امور مرتبط با رده سوم می‌گردیدند، مستشاران و ضداطلاعات به‌شدت با آنان به‌عنوان افراد خاطی برخورد می‌کرد. (10) یکی از دلایل قدرت نظامی، توان ساخت سلاح و تجهیزات نظامی است، نه‌اینکه تا آخر حتی قمقمه نظامی از خارج تأمین شود. ارتشبد طوفانیان معاون وزیر جنگ و رئیس خریدهای تسلیحاتی وزارت جنگ ارتش شاهنشاهی در سال 1364 ش در مصاحبه خود در آمریکا بیان کرده که سلاح‌هایی که توسط ایران و به‌عنوان محصولات کارخانه‌های سازمان صنایع نظامی ساخته می‌شد تفنگ ژ 3، مسلسل M J، گلوله توپ 155 میلی‌متری و خمپاره‌اندازهای 81 و 120 میلی‌متری بود (11) که بیشتر آن‌ها تحت نظر مستشاران آمریکایی و آلمانی بعضاً با کیفیت پایین مونتاژ می‌گردید. برخی از این سلاح‌ها نیز طبق اسناد به کشورهای مصر، چاد و گابن فروخته می‌شد. (12)

 

5. نیروهای مسلح جمهوری ایران، کابوس رژیم صهیونی؛

اما اکنون ایران رعب‌آورترین سلاح‌ها و انواع موشک‌ها را در صنایع نظامی خود تولید می‌کند و سیستم نظامی آن با مفهوم «توسعه مستقل» عجین است. هیچ سیاست نظامی‌ای در ایران دیکته نمی‌گردد و ایران تنها کشور در منطقه غرب آسیا (خاورمیانه) است که هیچ پایگاه آمریکایی و خارجی‌ای در آن مستقر نیست. (13) ایران امروز نه‌تنها دارای توان هم‌آوردی است، بلکه یک قدرت نظامی مرعوب‌کننده در منطقه شناخته می‌شود. یک کشور ضعیف که قدرت تقابل ندارد، هرگز تبدیل به کابوس رژیم صهیونیستی نمی‌شود. درحالی‌که ایران بزرگ‌ترین کابوس رژیم صهیونیستی و آمریکا در منطقه است. وقتی از نتانیاهو می‌پرسند در حال حاضر چه کابوسی دارید؟ می‌گوید ایران! و سپس خود به مجری می‌گوید «بگویم سه کابوسی که همیشه دارم چیست؟ ایران! ایران! ایران! چراکه ایران در حال تبدیل به یک امپراتوری قدرتمند است».(14) ایران اگر ضعیف بود خیلی زودتر از این‌ها مبتلا به جنگی با ابعاد بسیار وسیع‌تر می‌شد و البته جنگی که به‌سرعت نتیجه می‌داد و کارش مانند عراق و افغانستان و لیبی جمع و منجر به سقوطش می‌شد. چراکه از سال 2002 که جرج دبلیو بوش ایران را در کنار عراق و کره شمالی محور شرارت خواند، (15) مهم‌ترین هدف جنگ ایران بود و به عراق و افغانستان حمله نظامی و کشور آنان اشغال شد؛ اما علی‌رغم تهدید‌های مکرر، هرگز جرئت حمله به ایران در آمریکا و متحدانش ایجاد نشد. اگر در آن زمان ایران ضعیف محسوب نمی‌شد و توان رویارویی موفق با ایران نبود، اکنون به‌طریق‌اولی ایران ضعیف محسوب نمی‌شود.

 

6. عقب‌نشینی آمریکا و اسرائیل در برابر قدرت نیروهای مسلح جمهوری اسلامی ایران؛

اگر ایران ضعیف بود توان هم‌آوردی نداشت، اسرائیل و آمریکا در جنگ 12 روزه، به‌سادگی زیرساخت‌های ایران را متلاشی و اقتصاد و اداره کشور را فلج می‌کردند، اما مهم‌ترین دلیلی که از این اقدام، عقب‌نشینی کردند، ترس جدی از عواقب ورود به چنین بازی خطرناکی با ایران و قدرت پاسخ دادن بود. توانمندی همیشه به ضربه نخوردن نیست، بلکه توان ضربه زدن، موجب بازدارندگی و ضربه نخوردن می‌شود. علت عدم گسترش بانک اهداف، توان ضربه زدن از سوی ایران است. هیچ تحلیل‌گری با این ایده موافق نیست که ایران یک کشور ضعیف بوده و نمی‌تواند ضربات مهلکی به هر دشمنی بزند. موشک‌های نقطه‌زن ایران که از فواصل بسیار دور، پیچیده‌ترین سامانه‌های پدافندی روزآمد دنیا را از کار انداخته و با قدرت تخریب گسترده در نقاط از پیش‌تعیین شده در سراسر سرزمین‌های اشغالی به هدف اصابت کرده‌اند که جای هیچ اما و اگری را در توانمندی نیروهای مسلح جمهوری اسلامی ایران باقی نگذاشته‌اند. اسرائیل با تجهیزات و پشتیبانی آمریکایی و اروپایی می‌جنگید، اما ایران با سلاح‌های پیشرفته بومی خود و با اتکای کامل به توانمندی داخلی در میدان مقاومت کرد. ضمن اینکه ایران فعلاً فقط از نیروی هوافضای خود برای این جنگ استفاده کرده و هنوز هیچ نیروی دیگری در این جنگ درگیر و وارد عملیات نشده است. هرگز آمریکا تحمل نمی‌کند که دولتی پایگاه نظامی‌اش را بمباران کند و سپس به‌سرعت به آن دولت پیشنهاد صلح و توقف آتش بدهد. اگر ایران توان هم‌آوردی نداشت با بمباران پایگاه نظامی آمریکا (العدید قطر) که نقش غیرقابل‌انکاری در شکستن هیمنه قلدری و آسیب‌ناپذیری آمریکا دارد، درس سختی از آمریکا می‌گرفت و آمریکا نیز از خطر تلافی ایران آسوده بود. نه اینکه حتی از قبل از عملیات تهاجمی خود به سایت‌های هسته‌ای ایران، نیروهای خود را به‌صورت گسترده‌ای از منطقه خارج سازد.

 

7. ملت مقاوم، پشتوانه قدرتمند نیروهای مسلح جمهوری اسلامی ایران؛

البته مؤلفه‌های قدرت ایران در هم‌آوردی در مقابل نظام سلطه، صرفاً ارتش و بودجه نظامی نیست. مهم‌ترین مؤلفه قدرت ایران، داشتن ملتی سلحشور و مقاوم است که علی‌رغم اختلافات داخلی، در مقابل دشمن متجاوز خارجی، یک‌صدا و دلیرانه، همبستگی خود را حفظ کردند. وگرنه ابعاد و گستردگی ارتش و تسلیحات و ثروت شوروی با ایران قابل قیاس نبود، اما با شکست گفتمانی، بدون شلیک یک گلوله، دچار فروپاشی شد. از همه این نکات که بگذریم، دلیل مبارزه صرفاً قدرت و عدد و آمار نیست، بلکه شرافت است. اگر مظلومان عالم در مقابل مستکبران و متجاوزان با این دلیل که آن‌ها قدرت بیشتری دارند، تسلیم شده و ذلت را بپذیرند، مفاهیم مقاومت، ایثار، غیرت و شرافت، از بین می‌رود و مرگ انسانیت رقم می‌خورد. چنانچه قرآن کریم دستور می‌دهد:

 «وَلا تَهِنوا وَلا تَحزَنوا وَأَنتُمُ الأَعلَونَ إِن کُنتُم مُؤمِنینَ.» (16)

 دلیل اصلی ترس و سستی، محاسبات مادی و ترس از مقایسه عدد و آمار و ارقام خود با دشمن است. اگر این‌گونه باشد، انسان‌ها همواره باید از ترس دشمن قوی‌تر، شرافت خود را بفروشند.

نتیجه‌گیری:

ارتش شاهنشاهی هرگز ارتشی مقتدر، مستقل و ملی نبود. ایران امروز به حدی از قدرت نظامی رسیده است که طرف‌های مقابل، نمی‌توانند در جنگ با ایران، از حدی فراتر عمل کنند و مجبور به رویکرد محتاطانه هستند و به همین دلیل، آن‌ها بودند که به ایران پیشنهاد آتش‌بس دادند.

پی‌نوشت‌ها:

1. میشل فوکو، ایرانی‌ها چه رؤیایی در سر دارند؟ ترجمه حسین معصومی همدانی، تهران، انتشارات هرمس، چاپ سوم، 1377 ش، ص 12 و 13.

2. یکی از این دکترین‌ها، سیاست دوستونی نیکسون-کیسینجر بود، دکترین نیکسون که به دکترین گوآم نیز شهرت دارد، بر عدم درگیر کردن بیشتر آمریکا در منازعات بین‌المللی استوار بود و سعی بر آن داشت تا در هر منطقه‌ای متحدی برای خود به دست آورد و از طریق حمایت و تقویت این متحد، بخشی از وظیفه‌ی حفظ امنیت آن منطقه را به این متحد واگذار کند که برخی از اندیشه‌مندان برای توصیف این متحد از اصطلاح «پلیس منطقه» یا «ژاندارم منطقه» یاد می‌کنند. دکترین نیکسون نوعی تشویق رژیم‌های وابسته به آمریکا از قبیل کره‌ی جنوبی، ویتنام جنوبی، فیلیپین و ایران برای مسلح ‌شدن بیشتر به‌شمار می‌رفت. دکترین نیکسون در منطقه‌ی خلیج‌فارس تحت‌عنوان «سیاست دو‌ستونی» شناخته می‌شود؛ بنابراین آمریکا در این مقطع خواهان شکل‌گیری دیپلماسی جدیدی در منطقه بود؛ سیاستی که بر اساس آن ایران و عربستان سعودی از صلح در خلیج‌فارس پاسداری می‌کردند، به‌ویژه ایران ژاندارم منطقه محسوب می‌شد. محمدرضا پهلوی برای اجرای چنین نقشی در ماورای مرزهای کشور، اشتیاقی وافر داشت. عربستان سعودی در درجه‌ی دوم و بیشتر در نقش تأمین‌کننده‌ی مالی و تبلیغاتی برنامه‌های امنیتی در نظر گرفته شد.

3. ویلیام سولیوان و آنتونی پارسونز، خاطرات دو سفیر، ص 74

4. رابرت گراهام، ایران؛ سراب قدرت، ترجمه فیروز ص 107 و 108.

5. در سال ۱۹۶۸، زمانی که انگلیسی‌ها واحدهای نظامی خود را از کانال سوئز خارج کردند، مصادف با دوران جمال عبدالناصر در مصر بود. این خروج بخشی از روند کاهش حضور نظامی بریتانیا در منطقه بود که پس از بحران کانال سوئز در سال ۱۹۵۶ آغاز شده بود. در آن سال، مصر کانال سوئز را ملی اعلام کرد و در پی آن، انگلستان، فرانسه و اسرائیل به مصر حمله کردند؛ اما این حمله با مخالفت شدید شوروی و ایالات‌متحده و همچنین سازمان ملل روبرو شد و درنهایت نیروهای مهاجم مجبور به عقب‌نشینی شدند. خروج نیروهای انگلیسی در سال ۱۹۶۸، پایان رسمی حضور نظامی بریتانیا در منطقه کانال سوئز بود.

6. پهلوی، محمدرضا، پاسخ به تاریخ، چاپ آمریکا، بی‌نا، بی‌تا، ص 280. https://archive.org/details/pasokh_be_tarikh_uncensored/mode/2up

7. کدیور، جمیله، رویارویی انقلاب اسلامی ایران و آمریکا، تهران، انتشارات اطلاعات، 1374 ش، ص 74.

8. سمسون، آنتونی، بازار اسلحه، ترجمه فضل‌اللّه نیک‌آئین، تهران، انتشارات امیرکبیر، 1362 ش، ص 200.

9. جهش درآمد نفتی، صرف خرید تسلیحات برای منافع آمریکا شد، خبرگزاری تسنیم، مصاحبه با مسعود رضایی، 12 بهمن 1393، https://tn.ai/639213.

10. شاداب عسگری، صنایع نظامی ایران در دوران محمدرضا پهلوی، پایگاه موسسه مطالعات و پژوهش‌های سیاسی، 5 بهمن 1400، https://psri.ir/?id=4zez6lz2.

11. دکتر ضیاء صدقی، مصاحبه با ارتشبد حسن طوفانیان پیرامون خاطراتش، آمریکا، واشنگتن دی سی، جلسه دهم: 19/2/1364.

12. شاداب عسگری، دروغی به نام صادرات نظامی حکومت پهلوی، پایگاه موسسه مطالعات و پژوهش‌های سیاسی، 11 بهمن 1400، https://psri.ir/?id=22wi7hdu#_ftnref1.

13. همه‌چیز درباره پایگاه‌های نظامی ایالات‌متحده در خلیج‌فارس، وب‌سایت دیپلماسی ایرانی، 15 آذر 1403، https://B2n.ir/gg8072.

14. سه کابوس بزرگ نتانیاهو به روایت خودش (فیلم)، پایگاه خبری-تحلیلی عصر ایران، 15 مهر 1403، asriran.com/004Cx9.

15. محور شرارت (به انگلیسی: Axis of Evil) اصطلاحی است که جرج دابلیو. بوش، رئیس‌جمهور وقت آمریکا در ۲۹ ژانویه ۲۰۰۲ در سخنرانی سالیانه خود در کنگره ایالات‌متحده آمریکا، در اشاره به سه کشور جمهوری اسلامی ایران، کره شمالی و عراق بعثی به کار گرفت. عبارت «آن‌سوی محور شرارت» دربرگیرنده کوبا، لیبی و سوریه (نارنجی) است.

16. سوره آل‌عمران، آیه 139؛ «و سست نشوید! و غمگین نگردید! و شما برترید اگر ایمان داشته باشید

بررسی تأثیر افکار عمومی در جنگ با اسرائیل
نظام سیاسی در ایران بر اساس دو رکن اسلامیت وجمهوریت بنا شده و حق حاکمیت به مردم داده شده است.بی‌توجهی به افکار عمومی به معنای نادیده‌گرفتن یکی از ارکان مهم است.

پرسش:

درحالی‌که مردم طرفدار قوی و برنده هستند، افکار عمومی مردم خودمان و دنیا چه اهمیتی دارد که تا این اندازه دربارۀ آن مانور داده می‌شود؟ آیا بهتر نیست با نهایت قدرت، اسرائیل را بزنیم و ملاحظه هیچ مسئله‌ای را نداشته باشیم؟

پاسخ:

در بسیاری از تصمیم‌ها و رویکردها در جنگ ایران و اسرائیل، مفهومی با عنوان «افکار عمومی» پیوسته تکرار می‌شود. به عبارت دیگر، بارها از زبان کارشناسان و تصمیم‌گیران شنیده می‌شود که اگر چنین یا چنان کنیم، افکار عمومی داخلی یا خارجی قضاوت خوبی خواهد داشت یا نخواهد داشت؛ درحالی‌که افکار عمومی دنیا تابع قدرت است. بر این اساس، پرسشی مطرح می‌شود که آیا نمی‌توان ادعا کرد افکار عمومی در مقابل قدرت، اهمیت چندانی ندارد؟ و باید با قدرت و مشت آهنین برخورد کرد. یا افکار عمومی وقتی هزاران زن و کودک فلسطینی سلاخی می‌شوند یا سرداران و دانشمندان ما به قتل می‌ر‌سند، کجا هستند؟ فهم صحیح از جایگاه افکار عمومی در ایران و جهان و مفهوم قدرت و اقتدار مشخص می‌کند که چرا و به چه میزان، افکار عمومی در تصمیم‌ها نقش‌آفرین است.

1. بررسی ماهیت و جایگاه ساختاری افکار عمومی

افکار عمومی، نیرویی قدرتمند در جامعه است که می‌تواند بر تمام جنبه‌های زندگی اجتماعی و سیاسی تأثیر بگذارد. دست‌کم‌گرفتن افکار عمومی منجر به فجایع بزرگی خواهد شد؛ چراکه گرایش‌های اجتماعی زیربنای شکل‌گیری هنجارها و اشتراکاتی هستند که سوگیری‌های بعدی و وفاق عمومی به‌تبع آن رخ می‌دهد و عقیدۀ عمومی به معیارهای قضاوت عامه تبدیل می‌شود. این قضاوت‌ها مراتب و مراحلی دارد؛ می‌توان گفت دست‌کم‌گرفتن افکار عمومی از توجه به مراتب پایین این امر سرچشمه می‌گیرد. افکار عمومی گاه در حد موافقت یا ناراحتی و مخالفت شکل می‌گیرد و گاهی تا سر حد شورش و بذل جان به میدان می‌آید. این موضوع به اندازه‌ای تعیین‌کننده و مهم است که حکومت‌ها و قدرتمندان نه‌تنها هزینه‌های نجومی و سنگینی صرف رسانه‌ها و اجرای تکنیک‌های اثرگذاری بر افکار عمومی می‌کنند، بلکه پیوسته با پیمایش‌های متنوع در پی کشف و آگاهی از وضعیت افکار عمومی هستند (1)؛ چراکه افکار عمومی به منزله یک داور، وجدان و حتی دادگاه است که پیش از اجرای قدرت نهادهای حکومتی، همه از آن حساب می‌برند (2).

در جوامع توسعه‌یافته نمی‌توان افکار عمومی را نادیده گرفت؛ چراکه نادیده‌گرفتن افکار عمومی از سوی دولت، قابلیت تبدیل به نافرمانی مدنی را دارد. بهره‌مندی شهروندان از آزادی‌های اجتماعی، شکل دولت، کارکرد و شیوۀ انتخاب اعضای دولت از جمله عوامل مؤثر در شکل‌گیری و اثرگذاری افکار عمومی در جایگاه یکی از مهم‌ترین عناصر مهار قدرت در این کشورهاست. افکار عمومی، عظیم‌ترین دولت‌ها را به تسلیم واداشته‌اند و سرچشمۀ انقلاب‌ها در طی تاریخ بوده است (3).

2. جایگاه نهادی و قانونی افکار عمومی در جمهوری اسلامی ایران

نظام سیاسی در ایران بر اساس دو رکن اسلامیت و جمهوریت بنا شده است و طبق اصل 56 قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران، حق حاکمیت به مردم داده شده است (4). در جوامع مدعی مردم‌سالاری و دمکراسی ما با دو مفهوم حکومت برای مردم و حکومت مردم مواجه هستیم که معنای صحیح مردم‌سالاری، حکومت توسط مردم است (5). در هر دو معنا، اراده و خواست افکار عمومی تعیین‌کننده است و بی‌توجهی به آن به معنای نادیده‌گرفتن یکی از ارکان مهم نظام سیاسی در ایران است. بنابراین تصور اینکه افکار عمومی همیشه با منافع ملی و تصمیم صحیح و به‌موقع در تضاد و تناقض است، انگاره‌ای اشتباه است. در بسیاری اوقات، برآورد افکار عمومی نشان‌دهندۀ خرد و نگرش صحیح جمعی است که محصول عقلانیت و رشد مردم و تربیت صحیح نیروهای داخلی و صالح است. افکار عمومی نیروی بسیار قدرتمندی است که اگر پشتیبان یک نظام سیاسی باشد، سخت‌ترین تصمیم‌ها امکان‌پذیر است؛ از سوی دیگر، اگر حکومتی با مخالفت و عدم همراهی افکار عمومی مواجه باشد، ساده‌ترین تصمیم‌هایش با چالش و هزینه سنگین روبرو خواهد شد. پیامدهای تصمیم‌های سیاسی را مردم می‌دهند؛ بنابراین همراهی آنان موجب افزایش شجاعت تصمیم‌گیری در مسئولان می‌شود. در جنگ ایران و اسرائیل، جمهوری اسلامی ایران در میانه مذاکرات غیرمستقیم با آمریکا بود و اسرائیل بود که در اصطلاح روی میز مذاکره بمب را منفجر کرد؛ این مسئله موجب افزایش جدی نگاه مثبت افکار عمومی به مسئولان کشور و نفرت عمومی از متجاوز گردید.

3. ارزیابی تاریخی تأثیر افکار عمومی و پیامدهای عدم توجه به آن

جهت‌گیری مردم و افکار عمومی در دنیا، همواره تابع قدرت نیست و بسیاری مواقع، قدرتمندان به دلیل ظلم خود از سوی افکار عمومی، لعن و طعن و طرد شده‌اند. در‌حالی‌که امام‌ حسین (علیه ‌السلام) در ظاهر مغلوب قدرت دشمنانش شد، مکتب عاشورا درسی به ما می‌دهد که بالاترین قدرت، اقناع‌ افکار عمومی است. بسیاری اوقات اعمال قدرت نه‌تنها موجب همراهی افکار عمومی نشده است، بلکه تصمیم‌های متهورانه و غیرمعقول موجب نفرت عمومی و برباد‌رفتن موقعیت کشورها شده است. البته در‌این‌باره، توازن افکار عمومی داخلی و خارجی بسیار دارای اهمیت است؛ برای نمونه حملۀ برق‌آسای صدام به کویت و اشغال سریع آن موجب شد آمریکا بتواند افکار عمومی داخلی و خارجی را علیه عراق بسیج کند و حملۀ نظامی و پرخسارتی را به این کشور تحمیل کند؛ همچنین برعکس آن، ایالات متحده آمریکا برای ورود به جنگی گسترده با ایران با مانع بزرگی به نام توسعۀ افکار ضد جنگ علیه ایران در میان مردم و بسیاری از سیاستمداران آمریکایی مواجه شده است. صحنه جنگ مانند هر صحنۀ مهم سیاسی، صحنه هیجان‌ها و رفتارهای عصبی نیست، بلکه صحنۀ رویکردهای عاقبت‌اندیشانه است. عاقبت‌اندیشی با عافیت‌اندیشی و هراس متفاوت است. اگر عمل مسئولان به گونه‌ای باشد که از افکار عمومی در داخل غافل شوند و افکار عمومی بین‌المللی را علیه کشور بسیج کنند، دست دشمن در اقدامات تهدیدآمیز بازتر خواهد شد.

نتیجه:

«افکار عمومی» نقش تعیین‌کننده‌ای در معادلات داخلی و بین‌المللی ایفا می‌کند؛ به گونه‌ای که اراده و قضاوت عمومی موجب تأثیرگذاری بر دولت‌ها و تصمیم‌گیران است و نمی‌توان از قدرت مؤثر آن بر رخدادهای سیاسی، امنیتی، اقتصادی و فرهنگی غفلت کرد.

پی‌نوشت‌ها:

1. ر.ک: قربانعلی قربان‌زاده؛ روابط بین‌الملل از دیدگاه امام ‌خمینی؛ تهران: پژوهشکده امام‌ خمینی و انقلاب اسلامی، ۱۳۸۶ ش، ص 182 ـ 189.

2. ر.ک: «ماهیت و اهمیت افکار عمومی در جهان امروز»؛ خبرگزاری مهر، 12 خرداد 1392؛ در:

 mehrnews.com/xnBm5.

3. ر.ک: ندا رستگاران و دیگران؛ «تأثیر افکار عمومی در نظارت سیاسی بر دولت»؛ فصلنامه مطالعات حقوق دانشگاه تهران، دوره 53، ش 3، پاییز و مهر 1402، ص 1317 ـ 1334.

4. فصل پنجم: حق حاکمیت ملت و قوای ناشی از آن، اصل‏ پنجاه‌و‌ششم: حاکمیت‏ مطلق‏ بر جهان‏ و انسان‏ از آن‏ خداست‏ و هم‏ او انسان‏ را بر سرنوشت‏ اجتماعی‏ خویش‏ حاکم‏ ساخته‏ است‏. هیچ‌کس‏ نمی‌تواند این‏ حق‏ الهی‏ را از انسان‏ سلب‏ کند یا در خدمت‏ منافع فرد یا گروهی‏ خاص‏ قرار دهد و ملت‏ این‏ حق‏ خداداد را از طرقی‏ که‏ در اصول‏ بعد می‌آید اعمال‏ می‌کند (ر.ک: مجموعه قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران؛ تهران: معاونت حقوقی ریاست جمهوری، معاونت تدوین، تنقیح و انتشار قوانین و مقررات، چ 4، آذر 1395، فصل 5، اصل 56).

5. ر.ک: هادی جلالی اصل؛ «بررسی سازگاری مردم‌سالاری با نظریه ولایت مطلقه فقیه در اندیشه سیاسی حضرت آیت‌الله ‌العظمی خامنه‌ای (مدظله ‌العالی)»؛ پژوهشنامه فقه و علوم اسلامی، دوره 3، ش 9، تیر 1403، ص 39 ـ 64.

وفاق و لوازم آن و دولت پزشکیان
دولت وفاق ملی، دولتی است که با تنش‌زدایی درونی و کنار‌گذاشتن اختلاف‌های سیاسی و جناحی، با همکاری حداکثری با سایر قوا حرکت کند.

پرسش:

وفاق از نظر سیاسی چیست و چه لوازمی دارد؟ دولت وفاق ملی چیست؟ آیا کابینه آقای پزشکیان کابینه وفاق ملی است؟

پاسخ :

جوامع همواره تنوع‌های قومی، نژادی، زبانی، مذهبی، فرهنگی و سیاسی داشته‌اند. این وضعیت هم می‌تواند فرصتی ملی و سبب پویایی، پیشرفت و اقتدار ملی باشد و هم با چندپارگی و اختلاف‌های درونی، امنیت و منافع ملی را با تهدید جدی مواجه کند. تجربه تاریخی نشان داده است وقتی کشوری با اختلاف‌ها و درگیری‌های داخلی روبرو می‌شود، قدرت‌های استعمارگر آن کشور را تحت سلطه و غارت خویش قرار می‌دهند. به طور طبیعی تنوع‌های بسیار با وفاق ملی حول ارزش‌های دینی و ملی می‌تواند از خطرها مصون بماند و جامعه‌ای پیشرفته بسازد. مسئلۀ وفاق در جایگاه راهبرد اصلی دولت چهاردهم مطرح شده است؛ حال پرسش اساسی این است که وفاق از نظر سیاسی چیست و چه لوازمی دارد؟ دولت وفاق ملی چیست؟ آیا کابینه آقای پزشکیان کابینه وفاق ملی است؟

1. وفاق سیاسی و لوازم آن

اصطلاح وفاق با ادبیات متعددی همچون وفاق سیاسی، وفاق ملی و وفاق اجتماعی به کار می‌رود. این اصطلاح مترادف با انسجام، اجماع، توافق، ائتلاف، وحدت، گفتگو و حتی قانون به کار رفته است و در فرهنگ‌های علوم انسانی و اجتماعی به معنای توافق شهروندان و بازیگران سیاسی و اجتماعی بر سر ارزش‌ها، هنجارها و اهداف اساسی یک جامعه و توافق بر سر اصول حکومت تعریف می‌شود. مفهوم وفاق و اجماع در جامعه‌شناسی سیاسی به معنای توانایی پذیرش سیاست‌های حاکمیت و توافق عمومی برای حرکت بر محور آنها تعریف شده است (1). برخی از صاحب‌نظران وفاق را به دو بخش تقسیم می‌کنند: الف) وفاق تفاهمی مبتنی بر گفتگو و تعامل؛ ب) وفاق هنجاری مبتنی بر ارزش‌های ایدئولوژیک. در هر کدام عامل انسجام و همبستگی متفاوت می‌شود. وفاق تفاهمی سه شرط دارد: اعتماد، توزیع عادلانۀ قدرت و احترام نمادین.

برخی مسئولان برداشت مبهمی از وفاق ارائه کرده‌اند و آن را با اجماع مترادف دانسته‌اند. سخنگوی دولت درباره محقق‌نشدن وعده مسعود پزشکیان مبنی بر رفع فیلترینگ تأکید کرد: «دولت، دولت وفاق است و قرار است ما اجماع کنیم نه اینکه لزوماً فقط دستور دهیم ... حجم زیادی از اختیارات را بر عهده دارد و رئیس بسیاری از شوراهای عالی هم خود رئیس‌جمهور است؛ بنابراین اختیار بالایی در ید قدرت رئیس جمهور است» (2). این اصطلاح را مقام معظم رهبری در چند دهه گذشته برای هم‌گرایی احزاب و جریان‌های سیاسی و پرهیز از اختلاف‌های درونی به کار گرفته‌اند؛ ایشان افزون بر تبیین معنا و مبنای وفاق، لوازم آن را نیز تبیین نموده‌اند؛ بر این اساس در سال 1380 در دیدار با کارگزاران نظام فرمودند: «خیلی از کار‌هایی که به نظر نشدنی می‌آید، شدنی است؛ در صورتی که مسئول، برای این کار متفرّغ باشد. این اختلافات و دعوا‌ها نمی‌گذارد شما متفرّغ باشید. وجود اینها در دولت، مجلس، قوّه قضاییه، داخل یک قوه، بین دو قوه چیز بسیار بدی است. از جمله چیز‌هایی که بسیار بد است، این‌گونه اختلاف‌هاست. کسانی که نمی‌گذارند وفاق به وجود آید را باید علاج کنیم» (3). همچنین سال 1381 در دیدار با نمایندگان مجلس ششم فرمود: «برای اینکه ما بنیان‌های سیاسی و اقتصادی و فرهنگی خود را مستحکم کنیم، پیش‌نیاز اولىِ قطعی ما، ایجاد وفاق و وحدت کلمه است. برای وفاق باید همه تلاش کنند. معنای وفاق این نیست که گروه‌ها و تشکیلات و جناح‌های گوناگون اعلام انحلال کنند؛ نه، هیچ لزومی ندارد. معنای وفاق این است که نسبت به هم خوشبین باشند؛ "رحماء بینهم" باشند؛ همدیگر را تحمل کنند؛ در جهت ترسیم هدف‌های والا و عالی و برای رسیدن به آنها به یکدیگر کمک کنند و از ایجاد تشنج، بداخلاقی، درگیری، اهانت و متهم‌کردن بپرهیزند. امروز به نظر من وظیفه ما این است» (4). سال 1400 نیز در مراسم تنفیذ دولت سیزدهم فرمودند: «دولت باید مظهر وفاق باشد. بعضی از این تغایر‌های موهومی را که در بین مردم وجود دارد، بایستی با نگاه وفاق‌آمیز و نگاه ملاطفت به عموم مردم این توهمات را تضعیف کرد. حالا ممکن است این نگاه‌ها، این اختلاف‌نظر‌ها به‌کلی از بین نرود، لکن بایستی از تأثیرگذاری آنها در حرکت جامعه جلوگیری کرد» (5).

وفاق سیاسی و ملی دارای مبنا، حدود و ثغور و لوازمی است که هر نوع توافق و با هر کسی را دربر نمی‌گیرد. مقام معظم رهبری معتقدند وفاق باید «حول نظام اسلامی، حول احکام مقدّسه اسلام، حول قانون اساسی ـ که قانون اساسی هم منطبق بر احکام اسلامی است ـ حول قوانین کشور که لااقل اغلب آنها منطبق بر قوانین اسلامی است، اگر نگوییم همه‌اش منطبق است» شکل بگیرد (6). در جمع‌بندی معنای وفاق باید گفت تفکیک وفاق تفاهمی از هنجاری بی‌معناست؛ چراکه «وفاق یک تفاهم عمومی، حول هنجارهای حاکم بر جامعه» است؛ هنجارهایی که ملی باشند یا دینی. تفاهم اساساً امری اضافی است و در برابر چیزی معنا پیدا می‌کند؛ به همین دلیل نمی‌توان آن را به طور کلی به کار برد و معنای آن را مشخص نکرد. حتی وقتی این واژه در اضافه به کلمات دیگری به کار می‌رود، باید حدود و ثغور و منظور را مشخص کرد؛ ازاین‌رو اینکه برخی وفاق را به معنای «آشتی ملی» با همۀ افراد و در یک چارچوب جدای از دین و قانون اساسی معنا می‌کنند، این اصطلاح را از معنای خودش تهی می‌کنند.

«وفاق ملی» به معنای تفاهم و توافق عام و گستردۀ همه بازیگران سیاسی و اجتماعی، اقوام و مذاهب بر محور ارزش بنیادین حاکم بر جامعه، قانون اساسی و منافع ملی است؛ بنابراین تبیین معنا و مبنای وفاق ملی، چارچوب و لوازم و مصادیق آن، امری ضروری است، وگرنه سوءتعبیر به وجود خواهد آمد.

2. دولت وفاق ملی

دولت در دو معنا به کار می‌رود: الف) دولت به معنای عام، مترادف با حاکمیت و مشتمل بر قوای سه‌گانه است؛ ب) دولت به معنای خاص که ناظر به قوه مجریه است. در این پرسش و پاسخ، معنای دوم مد‌نظر است. دولت وفاق ملی به معنای سبکی از حکمرانی، به هم‌گرایی و توافق عام و گسترده میان گروه‌ها، احزاب، جناح‌ها و نمایندگان مختلف یک جامعه بر سر ارزش‌های بنیادین، قانون اساسی و سیاست‌های کلان و منافع ملی می‌پردازد. دولت وفاق ملی در جغرافیای ایران، دولتی است که با تنش‌زدایی درونی و کنار‌گذاشتن اختلاف‌های سیاسی و جناحی، با همکاری حداکثری با سایر قوا و به‌کار‌گرفتن شایستگان (شایسته‌سالاری)، به دور از برچسب‌های سیاسی و حزبی در راستای تحقق دین، قانون و منافع ملی حرکت کند؛ بنابراین دولت وفاق ملی به معنای رهاشدگی از ارزش‌ها، چارچوب‌ها و عبور از خط‌قرمزها نیست. وقتی از به‌کارگیری همۀ ظرفیت‌ها سخن به میان می‌آید، منظور کسانی است که ماهیت انقلاب، قانون اساسی و وظایف و چارچوب‌های تعریف‌شده دولت را پذیرفته‌اند و دنبال می‌کنند نه اینکه درون دولت ضد آن عمل کنند؛ یعنی اگر دولت جمهوری اسلامی است، باید مجری دین و قانون اساسی باشد و پیشرفت ملی را با تکیه بر توان داخلی و تولید ملی دنبال کند؛ ازاین‌رو کسی که اساساً اعتقادی به دین ندارد، می‌تواند شهروند جمهوری اسلامی باشد، اما نمی‌تواند مسئول جمهوری اسلامی باشد.

 

3. بررسی تطبیقی وفاق ملی در دولت آقای پزشکیان

پس از برگزاری انتخابات زود‌هنگام و انتخاب آقای پزشکیان به عنوان رئیس‌جمهور، ایشان به‌صراحت گفتمان دولت را «وفاق ملی» اعلام کرد و بیان نمود دولت وفاق ملی دولت همه مردم ایران است و التزام به رعایت قانون اساسی و حقوق همه مردم ایران و تحقق برنامه هفتم توسعه دارد.

برای ارزیابی تحقق وفاق ملی در دولت چهاردهم، این موارد را می‌توان بررسی کرد:

3-1. کابینه پیشنهادی و چیدمان هیئت دولت

بررسی کابینۀ دولت چهاردهم نشان می‌دهد آقای پزشکیان در چینش کابینه توانسته است نمره قابل قبولی در این مسئله بگیرد. شاهد این ادعا، به‌کارگیری وزیران دولت‌های مختلف، از جمله دولت آقای روحانی و دولت شهید رئیسی است. عباس صالحی وزیر ارشاد، عبدالناصر همتی وزیر اقتصاد، عباس عراقچی وزیر امور خارجه و سیدرضا صالحی امیری وزیر میراث فرهنگی از وزیران دولت آقای روحانی بودند که آقای پزشکیان به مجلس پیشنهاد دادند و رأی اعتماد گرفتند. سیداسماعیل خطیب وزیر اطلاعات و امیرحسین رحیمی وزیر دادگستری، نیز بار دیگر با گرفتن رأی اعتماد از مجلس، در جایگاه خودشان ابقا شدند؛ همچنین عباس علی‌آبادی وزیر صمت دولت شهید رئیسی برای وزارت نیرو رأی اعتماد گرفت؛ محمد اسلامی نیز در جایگاه رئیس سازمان انرژی اتمی ابقا شد. افزون بر اینکه علیرضا کاظمی «وزیر منتخب آموزش و پرورش» در سال 1400 با حکم آیت‌الله رئیسی، سرپرست وزارت آموزش و پرورش شده بود؛ همچنین عباس عراقچی «وزیر منتخب امور خارجه» از سال 1400 در جایگاه دبیر شورای راهبردی وزارت خارجه فعالیت می‌کرد و اسکندر مؤمنی نیز که برای وزارت کشور رأی اعتماد گرفت، از سال 1397 تا زمان وزارت، مشاور رئیس‌جمهور و دبیر ستاد مبارزه با مواد مخدر بود. برخی کارشناسان معتقدند به‌کارگیری خانم فرزانه صادق مالواجرد برای وزارت راه و شهرسازی نیز گام مهمی در تحقق وفاق به شمار می‌رود (7).

3-2. تعامل و همکاری با سایر قوا

یکی از مهم‌ترین شاخص‌های وفاق ملی و دوری از کنش‌های جناحی دولت‌ها، تعامل سازنده و همکاری با سایر قواست؛ چراکه گاهی بخشی از فرصت‌های مهم کشور در نزاع و تقابل بین قوای سه‌گانه از بین می‌رود. بر همین اساس، توصیه همیشگی مقام معظم رهبری به سران قوا در همۀ ادوار، تعامل سازنده و پرهیز از جدال و اختلاف است. ایشان مکرر فرموده‌اند: «باید در مسائل مهم صدای واحد از کشور شنیده شود. باید از دولت و مجلس یک حرف و صدا شنیده شود» (8). ارزیابی یک‌سالۀ روابط قوای سه‌گانه نشان‌دهندۀ ابراز رضایت این سه نهاد از اتحاد و همسویی و همدلی بین خودشان است.

3-3. تعامل با نیروهای نظامی و انتظامی

از دیگر شاخص‌های بنیادین وفاق ملی، همسویی و همراهی نیروهای اجرایی با نیروهای امنیتی و نظامی است. این مسئله در بیانیه اخیر سپاه پاسداران به مناسبت هفته دولت به‌خوبی نمایان است که تصریح می‌کند: «امروز در شرایطی که منطقه و جهان با تحولات پیچیده و رویارویی‌های چندلایه و ترکیبی بازیگران مؤثر مواجه است، ایران اسلامی با تکیه بر ایمان، بصیرت و مقاومت ملت و با هدایت‌های حکیمانه مقام معظم رهبری (مد ظله العالی)، مسیر پیشرفت و عزت را با اقتدار ادامه می‌دهد. در این میان، تلاش‌های دولت چهاردهم در پاسخ به نیازهای کشور در عرصه‌های مختلف و نیز حمایت مؤثر از نیروهای مسلح در صحنه‌های خطیر قدرت‌سازی و بازدارندگی دفاعی به‌ویژه در دفاع مقدس دوازده‌روزۀ اخیر برابر جنگ تحمیلی رژیم پلید صهیونیستی و آمریکای جنایتکار که نمونه‌ای روشن از هم‌افزایی دولت و نیروهای مسلح در دفاع از امنیت و عزت ایران و جبهه مقاومت به شمار می‌رود، شایسته قدردانی است» (9).

با وجود همه این موارد، ابهام جدی در معنا، مبنا، مصادیق و حدود و ثغور وفاق، سبب ابهام در راهبردها و راهکارها و سردرگمی برخی مسئولان و فعالان سیاسی و مردم شده است. این خلأ معنایی دست برخی رسانه‌ها را در تفسیر «وفاق ملی» باز گذاشته است تا به هر اقدام خویش برچسب وفاق بزنند یا حتی مدعی وفاق با «سران فتنه 88» شوند. برخی انتصابات دولت در به‌کارگیری افرادی که علیه جمهوری اسلامی اقداماتی داشته‌اند یا برخی مواضع وزیران به اسم وفاق در تعارض با قانون اساسی و خلاف وفاق اتفاق افتاده است. مروری بر روزنامه‌های سال 1403 نشان می‌دهد که این مسئله حتی اعتراض بسیاری از هم‌حزبی‌های دکتر پزشکیان را نیز به دنبال داشته است (10).

نتیجه:

وفاق سیاسی و ملی، امری بنیادین در بقا و دوام نظام‌های سیاسی است. این مسئله همواره از سوی مقام معظم رهبری نیز مورد تأکید جدی بوده است. دولت چهاردم گفتمان خودش را «وفاق ملی» قرار داد. ترکیب کابینه دولت، تعامل حداکثری با سایر قوا و حمایت و همکاری مؤثر با نیروهای نظامی و انتظامی و نیز تأکید بر کاهش تنش‌های سیاسی، کارنامه‌ای پذیرفتنی به دولت می‌دهد. هرچند چالش‌ها و ضعف‌هایی در‌این‌باره وجود دارد که دولت باید در پی اصلاح آنها باشد.

پی‌نوشت‌ها:

1. حسن مسعودنیا و نیلوفر شفیعی ینگابادی؛ «وفاق و اجماع در ایران: چالش‌ها و راهکارها»؛ فصلنامۀ سیاست، دوره 54، ش 4، 1403 ش، ص 715.

2. سیدصادق حقیقت؛ «آسیب‌شناسی وفاق در دولت چهاردهم»؛ فصلنامۀ اندیشه سیاسی در اسلام، ش 42، 1403 ش، ص 14.

3. مقام معظم رهبری؛ بیانات در دیدار کارگزاران نظام؛ 21/09/1380؛ در:

https://khl.ink/f/10881

4. مقام معظم رهبری؛ بیانات در دیدار نمایندگان مجلس؛ 21/09/1381؛ در:

https://khl.ink/f/3123.

5. مقام معظم رهبری؛ بیانات در مراسم تنفیذ حکم سیزدهمین دوره ریاست‌جمهوری اسلامی ایران؛ 12/05/1400؛ در:

https://khl.ink/f/48413.

6. مقام معظم رهبری؛ بیانات در خطبه‌های نماز جمعه؛ 26/01/1379؛ در:

khl.ink/f/3002.

7. اکرم سادات حسینی شبستری؛ «وزرای پیشنهادی دولت پزشکیان را بشناسید»؛ کد خبر: 6192301، 21/05/1403؛ در:

mehrnews.com/x35F4w.

8. مقام معظم رهبری؛ بیانات در دیدار نمایندگان مجلس شورای اسلامی؛ 03/03/1402؛ در:

https://khl.ink/f/52934.

9. «پیوند با دولت ضامن تحقق ایران قوی است»؛ کد خبر: ۱۳۲۴۳۹۶، 02/06/1404؛ در:

https://www.tabnak.ir/005YXE.

10. سیدصادق حقیقت؛ «آسیب‌شناسی وفاق در دولت چهاردهم»؛ ص 15.

برای مواجهه با دشمن باید چند راهبرد مهم را در دستور کار قرار داد. مثل؛ شناخت خود و دشمن و راهبردها و نقشه‌های آنها، قوی‌شدن و گسترش و تقویت جبهۀ مقاومت و...

پرسش:

برای مواجهه با دشمن و شکست آن چه اقداماتی باید انجام دهیم؟

پاسخ:

هر ملت و کشور مستقلی برای تأمین منافع ملی و امنیت خود، باید افزون بر اینکه تهدیدهای علیه منافع و امنیتش را بشناسد، با تولید قدرت و ایجاد آمادگی‌های لازم در خود، بتواند با هر نوع تهدیدی برخورد مناسب را داشته باشد. کشور ایران به دلیل موقعیت ژئوپلیتیک و ژئواستراتژیک و واقع‌شدن در مرکز کنترل و فرماندهی دنیا، در طول تاریخ به‌ویژه در دویست سال اخیر، مورد تهدید و طمع قدرت‌های استعماری قرار گرفته است. فعلیت و ارتقای فوق‌العادۀ نقاط قوت و فرصت‌های ایران با ضرب‌شدن در ایدئولوژی اسلام سیاسی بعد از انقلاب اسلامی، این دشمنی‌ها را افزایش داد و از همان روزهای آغازین انقلاب، توطئه و دشمنی علیه ایران با محوریت آمریکا و اسرائیل شروع شد. پرسش اساسی این است که راهکارهای مقابله و ناکام‌گذاشتن دشمن چیست و باید چه اقداماتی انجام داد؟

1. ضرورت شناخت خود و دشمن و راهبردهای دشمنی

یکی از مهم‌ترین مسائل در مواجهه با دشمن، شناخت دقیق هویت، جایگاه و اهداف، ظرفیت‌ها و داشته‌ها و برنامه‌های خودی و دشمن است. ایران با پشتوانۀ تاریخی و تمدنی بیش از هفت‌هزار سال، در گهواره تمدن و مرکز هارتلند دنیا (قلب دنیا) قرار دارد. آیزنهاور ـ سی‌و‌چهارمین رئیس‌جمهور ایالات متحده 1953 ـ 1961 ـ دو ماه قبل از انتخابات ریاست‌جمهوری می‌گوید: «گمان نمی‌کنم منطقه‌ای مهم‌تر از ایران روی نقشه جغرافیای جهان وجود داشته باشد. ایران هم دارای نفت است و هم در "چهارراه جهان" واقع شده است ...؛ همچنین نباید وضعیتی پیش آید که ایران به گذشته دور خود بازگردد و یک قدرت نظامی شود. وای به وقتی که نظامی‌گری ایران زنده شود. بروید تاریخ این کشور را بخوانید تا متوجه حرف من شوید» (1). در‌اختیار‌داشتن تنگۀ هرمز و دسترسی فوق‌العاده به شرق و غرب و شمال و جنوب، موقعیت ایران را در جایگاه ممتازی قرار داده است. چَس فریمن سال 2013 در سخنرانی بسیار مهمی با عنوان «راهبرد کلان آمریکا در خاورمیانه»، اهداف راهبردی آمریکا در غرب آسیا به‌ویژه در منطقه خلیج فارس را دسترسی، ترانزیت و بازدارندگی راهبردی بیان می‌کند و خاورمیانه را «مادر همه تنگه‌های راهبردی جهان» می‌نامد که حیاتی‌ترین نقطۀ عالم است و کنترل بر جهان، مستلزم کنترل بر غرب آسیاست (2). سلطه‌طلبی آمریکا و اسرائیل برای حاکمیت بر جهان، سبب شده است همواره به این منطقه و ایران چشم طمع داشته باشند. طرح‌های مختلف آمریکایی و صهیونیستی همچون «خاورمیانۀ جدید»، «طرح نیل تا فرات»، «پیمان ابراهیم»، «طرح آیمک» و ...، برای تحقق همین امر است؛ به همین دلیل شناخت ایران و شناخت دشمن و برنامه‌ها و اهدافش برای تقابل با آنها امری ضروری است.

2. قوی‌شدن و نهادینه‌کردن ایدئولوژی مقاومت در تمام ابعاد حکمرانی

«مقاومت» در اندیشۀ اسلامی، زیربنای زیست مؤمنانه و جامعۀ دینی است. مقاومت به معنای دست روی دست‌گذاشتن، تحمل مشکلات و انفعال نیست، بلکه به معنای دست‌نکشیدن از عقیده حق و تلاش برای پیشرفت و حل مسائل و عقب‌راندن تهاجم دشمن است. مقاومت نوعی زیستن و سبک زندگی است؛ همچنین به تعبیر مقام معظم رهبری «واکنش طبیعی هر ملت آزاده و با‌شرف در مقابل تحمیل و زورگویی است» (3). بر اساس مطالعۀ نظام بین‌الملل وحشی که قانون جنگل بر آن حاکم است و تجارب تاریخ معاصر ایران و کشورهای جهان، تنها نسخه‌ای که در این نظام استکباری سبب قدرت، عزت، استقلال و پیشرفت است، اندیشۀ مقاومت است. نظام غرب برای حفظ سلطه و هژمونی خویش بر دنیا، درصدد وابسته‌کردن کشورهای مستقل با تضعیف و تجزیۀ آنها و ساخت کشورهای وابسته (آن‌وایبل) است تا رگ حیاتشان، وابسته به اطاعت از آمریکا و رژیم غاصب باشد. بر این اساس، سفارش قرآن کریم به جامعه ایمانی، آن است که در مقابل دشمن تا حد امکان قوی شوید و خودتان را تجهیز کنید که این امر سبب بازدارندگی در مقابل دشمن می‌شود و امنیت شما را تضمین می‌کند (4).

3. گسترش و تقویت جبهه مقاومت

یکی از مهم‌ترین راهبردها که جمهوری اسلامی ایران برای امنیت ملی و منطقه‌ای دنبال می‌کند، ایجاد محور مقاومت است. در این محور، هسته‌های متعدد مقاومت در کشورهای مختلف ساماندهی شده‌اند و بارها در تقابل با آمریکا و اسرائیل با موفقیت عمل کرده‌اند؛ از جمله مهم‌ترین هسته‌های مقاومت عبارت‌اند از: حزب‌الله لبنان، انصار‌الله یمن، حشد‌العشبی عراق، فاطمیون افغانستان، زینبیون سوریه، دفاع وطنی سوریه و ده‌ها هسته مقاومت دیگر که مستقیم و غیر‌مستقیم متأثر از جمهوری اسلامی و انقلاب اسلامی هستند. به طور طبیعی هرچه این محور توسعه یابد، دایره دشمنی و اقدام رژیم غاصب علیه ایران و کشورهای منطقه تنگ‌تر خواهد شد.

4. نقاب‌زدایی از چهره غرب و اعتبارزدایی از نظم آمریکایی ظالمانه

امروزه مانع اصلی برای استقلال و پیشرفت کشورهایی مثل ایران، دولت آمریکا یا رژیم صهیونیستی نیستند، بلکه ساختار نظام بین‌الملل و نظم ظالمانه‌ای است که به گونه‌ای سیستماتیک، کشورها را پیرامون آمریکا و اسرائیل تعریف و کنترل می‌کنند؛ کنترل سیاسی در ساختارهای سیاسی همچون سازمان ملل و شورای امنیت؛ کنترل اقتصادی در ساختارهایی نظیر بانک جهانی، صندوق بین‌المللی پول و سازمان توسعه و تجارت جهانی؛ کنترل فرهنگی در ساختارهایی همچون یونسکو؛ کنترل بهداشت و درمان در ساختار سازمان بهداشت جهانی و کنترلی همه‌جانبه در تمام ابعاد حیات بشر. این نظم بین‌المللی را انگلیس و فرانسه بعد از جنگ جهانی اول در توافق «سایکس پیکو» پایه‌ریزی کردند و با ملحق‌شدن آمریکا بعد از جنگ جهانی دوم تکمیل و تثبیت شد. در‌واقع امروزه غارت، کشتار، جنایت و جنگ‌های ظالمانۀ استعمارگران با عنوان‌های حقوق بشری، مبازره با تروریسم، امنیت جهانی، صلح پایدار و ... درون این سیستم، معقول و موجه‌سازی می‌شوند (5). درون این سیستم، کشوری مثل ایران که بیشترین ضربه را از تروریسم خورده است و هفده‌هزار شهید ترور دارد و نیز بیشترین هزینه را در مبارزه با تروریسم منطقه‌ای مثل داعش داده است، با تحریم‌های ضد حقوق بشری و تروریستی مواجه می‌شود؛ ولی رژیمی تروریستی مثل اسرائیل مورد حمایت قرار می‌گیرد و آمریکا بیش از پنجاه‌مرتبه از حق وتو در شورای امنیت به نفع رژیم تروریستی اسرائیل، استفاده می‌کند و نمی‌گذارد این رژیم دروغین محکوم شود. فقط از آغاز جنگ غزه در اکتبر ۲۰۲۳ تاکنون، شش قطع‌نامه مربوط به آتش‌بس و کمک‌رسانی به مردم فلسطین را آمریکا وتو کرده است (6). اما از سوی دیگر درون این سیستم، فعالیت هسته‌ای صلح‌آمیز ایران با وجود پانزده گزارش مثبت آژانس بین‌المللی انرژی اتمی، تحریم می‌شود؛ همچنین رئیس آژانس، اطلاعات فوق محرمانه ایران را در اختیار رژیم غاصب صهیونیستی قرار می‌دهد، دانشمندان ایران ترور می‌شوند و به تأسیسات هسته‌ای ایران حمله می‌شود؛ ولی هیچ‌کدام از سازمان‌های ملل و آژانس انرژی اتمی آن را محکوم نمی‌کنند، درحالی‌که فعالیت‌های هسته‌ای ویران‌کنندۀ برخی کشورهای نسل‌کش مثل اسرائیل با داشتن کلاهک‌های هسته‌ای فراوان، کاملاً مسکوت می‌ماند.

تجاوزهای متعدد آمریکا به کشورهای مختلف نیز درون همین ساختار توجیه می‌شود. برای مواجهه، باید این ساختار را به چالش کشید و چهرۀ واقعی آمریکا و اسرائیل را برای افکار عمومی به تصویر کشید. باید نقاب صلح‌طلبی، حقوق بشری و دموکراسی‌خواهی را از چهرۀ جنایت‌بار آمریکا برداشت تا افکار عمومی فریب آنها را نخورند و روشنفکران غرب‌زده نتوانند جای جلاد و شهید و جای مدعی و متهم را تغییر دهند. باید با اقدامات روشنگرانه همچون شهید رئیسی و دکتر قالیباف و نشان‌دادن تصاویر نسل‌کشی در مجامع بین‌المللی، حریم امن آمریکا و اسرائیل را شکست و آنها را پاسخگو جلوه داد. امروز اقدامات جمهوری اسلامی ایران در‌این‌باره سبب شده است تنفر جهانی از اسرائیل شکل گیرد. باید جنگل غرب وحشی را به دنیا نشان دهیم؛ همچنین باید به سمت ایجاد ساختارهای موازی برای بی‌اثر‌کردن ساختارهای ظالمانه برویم. تلاش برای توسعۀ نفوذ بریکس و شانگهای در تعاملات سیاسی، اقتصادی و نظامی دنیا در همین راستا انجام گرفته است.

5. تلاش برای اخراج آمریکا و اسرائیل از منطقۀ غرب آسیا

یکی از مهم‌ترین کارهایی که در مقابل دشمن باید انجام داد، این است که به تعبیر مقام معظم رهبری، هزینه‌های دشمن را طوری بالا ببریم که مجبور به رفتن از منطقه شود. تا زمانی که رژیم آپارتاید صهیونیستی و آمریکا در منطقه باشند، کشورهای منطقه و ایران آرامش و امنیت را نخواهند دید. این کشورها برای کنترل غرب آسیا، راهبرد تنش و بی‌ثبات‌سازی دائمی و ساختاری را در دستور کار قرار داده‌اند (7)؛ پیمانکار این راهبرد، رژیم غاصب صهیونیستی است. اسرائیل دو شریان حیاتی و نقطه قوت دارد که جمهوری اسلامی همین دو شریان را هدف قرار داده است: شکستن امنیت اسطوره‌ای و شکستن انگاره مظلومیت.

5-1. شکستن امنیت اسطوره‌ای

زیربنای حیاتی اسرائیل برای جمع‌کردن صهیونیست‌ها در دنیا، وعده امنیت بود که بر اساس ساخت درونی فوق تکنولوژیک، درصدد ایجاد آن بودند؛ اما جمهوری اسلامی ایران با محاصره رژیم غاصب با مسلح‌کردن محور مقاومت (هلال شیعی) و تحقیر تکنولوژیک آنها در تجاوز به ایران با عملیات‌های وعده صادق 1 و 2 و 3، افسانه شکست‌ناپذیری اسرائیل را در هم شکست. استفاده از سلاح‌هایی که پناهگاه‌های صهیونی را ویران کرد، سبب وحشت عمومی و موج‌های مهاجرت معکوس و فرار از اسرائیل شد. ایجاد احساس ناامنی و سکونت‌ناپذیر نشان‌دادن سرزمین‌های اشغالی برای صهیونیست‌ها، نخستین نقطۀ قوت دشمن را نابود می‌کند. عملیات‌های هوشمندانۀ ایران در شلیک موفق تک‌موشک به اسرائیل و خودزنی چند‌مرتبه‌ای سامانۀ پدافندی گنبد آهنین، این مسئله را تشدید می‌کند.

5-2. شکستن انگاره مظلومیت

صهیونیست‌ها برای مشروعیت‌بخشی به جنایت‌های غاصبانۀ خویش، با افسانۀ هلوکاست و مظلوم‌نمایی، در پی جلب حمایت افکار عمومی دنیا بودند. اما جمهوری اسلامی با شکستن این انگارۀ دروغین و نمایاندن چهرۀ نازیستی و آپارتاید رژیم کودک‌کش، جنبشی جهانی و تنفری عمومی علیه این رژیم ایجاد کرد؛ حتی در دانشگاه‌های آمریکا موج تنفر و اقدام علیه اسرائیل گسترده شد و افکار عمومی در تمام دنیا علیه اسرائیل بسیج شدند. تا جایی که برخی رؤسای جمهور و مقامات عالی‌رتبۀ کشورها، هنرمندان، سلبریتی‌ها، ورزشکاران و حتی برخی سناتورهای آمریکایی، علیه جنایت اسرائیل اعتراض کرده‌اند.

6. تقویت اتحاد ملی و انسجام اجتماعی

حفظ و تقویت اتحاد ملی، راهبردی بنیادین در مقابله با دشمن در جنگ ترکیبی و شناختی است. دشمن همواره بر تفرقه و ناامید‌کردن مردم ایران بیش از هر امر دیگری تمرکز داشته است. محاسبۀ دشمن از شکاف‌های داخلی ایران، همواره سبب تحمیل هزینه به کشور شده است. در جنگ تحمیلی دوازده‌روزه، طراحی اصلی بر فروپاشی از درون با فعال‌کردن گسل‌های داخلی ایران بود که با اقدام یکپارچۀ مردم ایران شکست خورد. فشارهای بیرونی، توطئه‌ها و تحریم‌های 46‌ساله نتوانسته است ایران را به زانو دربیاورد؛ ازاین‌رو به تعبیر مقام معظم رهبری، امروز دشمن برای به‌زانو‌درآوردن انقلاب و نظام اسلامی، بر دو محور اصلی تمرکز کرده است: دشمن امید و اتحاد را هدف گرفته است. «امید مهم‌ترین ابزار پیشرفت است و دشمن روی این متمرکز شده؛ دشمن از همۀ توان دارد استفاده می‌کند برای القای ناامیدی، برای القای بن‌بست ... . راهبرد چیست؟ ایجاد اختلاف، ایجاد بی‌اعتمادی؛ بی‌اعتمادیِ دستجات سیاسی نسبت به همدیگر، گروه‌های مردمی نسبت به همدیگر، بی‌اعتمادیِ مردم به حکومت، بی‌اعتمادیِ حکومت به مردم، بی‌اعتمادیِ این به آن، این سازمان با آن سازمان که به هم بی‌اعتماد باشند، به هم بدبین باشند. وقتی بی‌اعتمادی به وجود آمد، امید به آینده هم از بین خواهد رفت» (8).

نتیجه:

جمهوری اسلامی ایران با شناخت دشمن و اهداف و راهبردهایش، به تقابل تمام‌عیار برخاسته است و از همۀ ظرفیت‌های داخلی و خارجی استفاده می‌کند.

پی‌نوشت‌ها

1. سیدامیر مکی؛ «توطئۀ قدیمی غربی‌ها علیه "چهارراه جهان"»؛ خبرگزاری تسنیم، 30/07/1401؛ در:

https://tn.ai/2790088.

2. سام ترابی و محمدعلی رنجبر؛ جنگ سرد ایران و آمریکا: نظریه‌ای برای فهم ژئوپلیتیک دنیای معاصر؛ تهران، انتشارات نخبگان، 1399 ش، ص 72 ـ 73.

3. بیانات رهبری در مراسم سی‌امین سالگرد رحلت امام خمینی (رحمة الله علیه)؛ 14/03/1398؛ در:

https://khl.ink/f/42758.

4. انفال: 60.

5. سام ترابی و محمدعلی رنجبر؛ جنگ سرد ایران و آمریکا: نظریه‌ای برای فهم ژئوپلیتیک دنیای معاصر؛ تهران، ص 81 ـ 82.

6. «استفاده مکرر آمریکا از حق وتو یعنی افزایش رادیسکالیسم و تروریسم»؛ سایت مشرق‌نیوز، 15/03/1404، کد خبر: 1720698؛ در:

mshrgh.ir/1720698.

7. سام ترابی و محمدعلی رنجبر؛ جنگ سرد ایران و آمریکا: نظریه‌ای برای فهم ژئوپلیتیک دنیای معاصر؛ ص 80.

8. مقام معظم رهبری؛ «راهبرد اتحاد ملی برای ایران قوی»؛ نشریه خط حزب‌الله، ش 381، 05/12/1401؛ در:

https://khl.ink/f/52105.

نظام جمهوری اسلامی بارها پیش از این اثبات کرده است که ساختار سیاسی مستحکم و ریشه‌داری دارد که با تغییر اشخاص، متلاشی نمی‌شود.

پرسش:

نتانیاهو و ترامپ به صراحت، رهبر انقلاب را تهدید به ترور کردند، اگر به ایشان آسیبی برسد آینده کشور چگونه خواهد شد؟

پاسخ:

در طول جنگ تحمیلی 12 روزه، بارها رهبر ایران به صورت مستقیم و غیر مستقیم، از سوی نخست‌وزیر رژیم صهیونیستی و رئیس جمهور ایالات‌متحده آمریکا تهدید به ترور شد. بنیامین نتانیاهو به صراحت اعلام کرد که «[آقای] خامنه‌ای می‌تواند هدف بعدی باشد و کشتن او به درگیرها پایان خواهد داد» (1) و دونالد ترامپ، رئیس‌جمهوری آمریکا نیز گفته بود که «ما دقیقاً می‌دانیم که به‌ اصطلاح رهبر معظم کجا پنهان شده است. او هدفی آسان است، اما آنجا در امان است. ما قصد نداریم او را از بین ببریم (بکشیم)، حداقل فعلاً نه.» (2) با توجه به سابقه قبلی رژیم صهیونیستی در قتل بی‌پروای دبیر کل و فرماندهان حزب‌الله لبنان، فرماندهان عالی نظامی ایران و ترور ناموفق سران جمهوری اسلامی ایران در جلسه شورای عالی امنیت ملی، این اتفاق، دور از ذهن نیست و به نظر می‌رسد که این یک بلوف سیاسی نبوده است. چنانکه یسرائیل کاتس، وزیر دفاع اسرائیل در پاسخ به پرسش خبرنگار اسرائیلی اعلام کرد که «اگر او در تیررس ما قرار می‌گرفت، حتماً او را حذف می‌کردیم. ما می‌خواستیم خامنه‌ای را از میان برداریم، اما چنین فرصتی پیش نیامد. اگر در تیررس ما قرار می‌گرفت، او را حذف می‌کردیم ما قصد داشتیم خامنه‌ای را از میان برداریم، اما هیچ فرصت عملیاتی وجود نداشت.» (3) از طرف دیگر، با شهادت رهبر انقلاب، آیا شیرازه کشور از هم می‌پاشد و کار جبهه انقلاب یک‌سره خواهد شد؟

1. تهدید ترور رهبر انقلاب، اوج توحش و اثبات تروریسم دولتی آمریکا و اسرائیل؛

ابتدا باید به این نکته اهتمام داشته باشیم که تهدید به ترور و قتل عالی‌رتبه‌ترین مقام یک کشور توسط مقامات رسمی و عالی‌ترین مقام سیاسی آمریکا نشان از اوج توحش و بی‌اخلاقی و نادیده گرفتن تمام ادعاهای دیپلماتیک و حقوق بشری و نقض اصول حقوق بین‌الملل است. لذا با نفس این تهدیدات، نماینده ایران در سازمان ملل با هشدار به بی‌توجهی به قبح‌زدایی از پدیده «تروریسم دولتی» به این موضوع واکنش نشان داد. (4) این واقعیت هوشیارکننده نباید عادی‌سازی و کم‌رنگ شود.

2. تاثیر وجود و فقدان رهبران در حرکت مسلمانان از نگاه آموزه های اسلامی؛

نکته مهم بعدی توجه به جبهه توحیدی انقلاب اسلامی است. در مکتب اسلام، تنها محور و شیرازه، خدا و مکتب است. مسلمانان وظیفه دارند که در صورت تکلیف، تا آخرین توان و نفر ایستادگی کنند. در جنگ احد کسی از مشرکین تصور کرد که پیامبر صلی‌الله‌علیه‌و‌آله را به شهادت رسانده است. پس فریاد زد اَلا قَد قُتِلَ مُحَمَّدُ! «هان ای مردم! محمد کشته شد.» این خبر بی‌اساس، همانگونه که روحیه و توان جبهه مشرکین را تقویت کرد، روحیه جبهه اسلام را هم به شدت در هم کوبید. مسلمانان از هر سو فرار می‌کردند و حتی بسیاری کافر شدند؛ اما در این میان مسلمانانی که به جنگ ادامه دادند معتقد بودند که اگر محمد کشته شد، خدای محمد زنده است. خداوند در قرآن در همین رابطه می‌فرماید:

 «وَمَا مُحَمَّدٌ إِلَّا رَسُولٌ قَدْ خَلَتْ مِن قَبْلِهِ الرُّسُلُ ۚ أَفَإِن مَّاتَ أَوْ قُتِلَ انقَلَبْتُمْ عَلَىٰ أَعْقَابِکُمْ ۚ وَمَن یَنقَلِبْ عَلَىٰ عَقِبَیْهِ فَلَن یَضُرَّ اللَّهَ شَیْئًا ۗ وَسَیَجْزِی اللَّهُ الشَّاکِرِینَ؛ (5) (و محمّد جز فرستاده‌ای از سوی خدا که پیش از او هم فرستادگانی [آمده و] گذشته‌اند، نیست. پس آیا اگر او بمیرد یا کشته شود، [ایمان و عمل صالح را ترک می‌کنید و] به روش گذشتگان و نیاکان خود برمی‌گردید؟! و هر کس به روش گذشتگان خود برگردد، هیچ زیانی به خدا نمی‌رساند؛ و یقیناً خدا سپاس‌گزاران را پاداش می‌دهد.)» (6)

 آنچه مهم است، حفظ مکتب و توان ایمانی مردم است. افراد می‌آیند و می‌روند و اتکا به اشخاص، صحیح و پایدار نیست حتی اتکا به شخص پیامبر صلی‌الله‌علیه‌و‌آله چه رسد به اتکا به شخص فقیه یا مسئولی خاص.

3. تجربه تاریخی ملت ایران درباره استمرار نهضت پس از فقدان رهبران بزرگ؛

اگر با نگاه مادی به قضایا نگاه کنیم باید با فوت آیت‌الله العظمی بروجردی دین و مکتب تشیع و حوزه‌های علمیه در ایران به شدت تضعیف می‌شد، کمااینکه محمدرضا شاه تا وقتی که ایشان در قید حیات بود، جرئت پیاده کردن سیاست‌های غیراسلامی خود را نداشت، اما بلافاصله بعد از وفات ایشان به سراغ لایحه انجمن‌های ایالتی و ولایتی و انقلاب سفید رفت و به مدرسه طالبیه تبریز و مدرسه فیضیه یورش برد؛ اما امام‌خمینی ظاهر شد و نه تنها با تضعیف دین مقابله کرد، بلکه نظام 2500 ساله شاهنشاهی را سرنگون و ویران ساخت. پس از آن هم با رحلت امام‌خمینی ره بسیاری تصور می‌کردند که کار نظام جمهوری اسلامی ایران به سرانجام نمی‌رسد و ایشان جایگزینی نخواهد داشت، اما با انتخاب مدبرانه آیت‌الله خامنه‌ای، جبهه مقابل مأیوس گردید و نظام اسلامی قریب به چهار دهه است که با رهبری ایشان با قدرت و شدت به مسیر خود ادامه می‌دهد.

4. اهمیت حضور مردم در صحنه جهاد و مقاومت؛

اگر مردم در میدان حاضر و بصیر نباشند، شخصیتی مانند حسن بن علی علیه‌السلام هم در زمان حیات خود حکومت را به معاویه تحویل می‌دهد و بزرگی مانند حسین بن علی علیه‌السلام نیز در قتلگاه به قتل می‌رسد، اما اگر مردم در میدان حاضر و هوشیار باشند، پرچم نظام اسلامی روی زمین نخواهد ماند و دیگران علم را به دوش خواهند کشید. نظام جمهوری اسلامی یک نظام تهی از محتوا و سازه و بی‌ریشه نیست که به این سادگی دچار فروپاشی گردد. بلکه این نظام، نظامی است که ریشه در یک نهضت طولانی و باورهای عمیق مذهبی و ملی مردم دارد. ساختار این نظام هم آنچنان مستحکم و با ریشه در مردم و باورهای آنان بنا شده که به‌سادگی قابل فروپاشی نیست. مثلا سپاه و بسیج خاستگاه کاملا مردمی دارد و تا خانه و محله و مساجد در سراسر کشور ریشه دارد. از طرف دیگر ایرانیان اثبات کرده‌اند که ملتی فهیم و زیرک هستند و با وجود تمام اختلافات و تکثر فکری و مذهبی، زمانیکه کشور مبتلا به خطر و تهدید می‌شود، دشمنان را ناکام گذاشته و یک پیوستگی عاقلانه شکل خواهند داد.

5. ساختار قانونی، ضامن استمرار نظام جمهوری اسلامی ایران؛

غیر از اصول مصرح قانون اساسی در این زمینه، نظام جمهوری اسلامی برای هر اتفاقی تدابیری اندیشیده است که چگونه باید در صورت لزوم اقدامات مقتضی اجرایی و عملیاتی گردد و گردش قدرت با کمترین هزینه اتفاق بیفتد. در قالب کوچک‌تر آن وقتی هلیکوپتر رئیس جمهور ایران یعنی شهید ابراهیم رئیسی سقوط کرد و کشور بدون رئیس جمهور بود، اداره کشور لحظه‌ای دچار التهاب و نوسان نگشت و با نظم دقیق، انتخابات برگزار و رئیس جمهور جدید به ملت ایران معرفی شد.

6. پیامدهای سنگین منطقه ای و جهانی جسارت به ساحت رهبر انقلاب؛

در صورت تعدی به جایگاه رفیع مرجعیت شیعی و ولایت فقیه، دشمنان به جای ایجاد یأس و ترس، میلیون‌های فدایی و حامی نظام در داخل و خارج ایران را مصمم به ضربه جدی به خودشان خواهند کرد. ایران نیز ملاحظات را کنار خواهد گذاشت و احتمالا آینده بسیار خطرناکی برای منطقه و جهان رقم خواهد خورد.

نتیجه‌گیری:

ترور رهبر انقلاب، منجر به حوادث جدی و غیر قابل پیش‌بینی در میان مسلمانان بر علیه جنایتکاران خواهد گردید، اما در تفکرتوحیدی اتکای امت تنها به خداست و نباید با آمدن و رفتن افراد، شیرازه فکری و عملی جامعه از هم بپاشد. در طول تاریخ اثبات شده است که فهم و درک مکتبی مردم در این امر بسیار موثر و تعیین‌کننده است و عظمت افراد در درجه دوم قرار خواهد گرفت. نظام جمهوری اسلامی بارها پیش از این اثبات کرده است که ساختار سیاسی مستحکم و ریشه‌داری دارد که با تغییر اشخاص، متلاشی نمی‌شود.

پی نوشت‌ها:

1. نتانیاهو می‌گوید هدف قرار دادن آیت‌الله خامنه‌ای به درگیری‌ها پایان می‌دهد، خبرگزاری آناتولی ترکیه، 17/6/2025، https://B2n.ir/kk7082.

2. ترامپ: می‌دانیم به اصطلاح «رهبر معظم» کجا مخفی شده، اما فعلا قصد کشتنش را نداریم، BBC فارسی، 27 خرداد 1404، https://www.bbc.com/persian/articles/c873gllryp1o.

3. وزیر دفاع اسرائیل: قصد حذف خامنه‌ای را داشتیم، اما فرصت فراهم نشد، VOA فارسی، 16 تیر 1404، https://ir.voanews.com/a/8042259.html

4. نمایندگی ایران: تهدید آمریکا و اسرائیل به ترور رهبر انقلاب، نمونه بارز تروریسم دولتی است، خبرگزاری ایسنا، 7 تیر 1404، isna.ir/xdTFPw.

5. سوره آل عمران، آیه 144.

6. مفسران زیادی شأن نزول این آیه را افرادی می‌دانند که در جنگ احد با شنیدن خبر شهادت پیامبر از دین برگشتند. آیه ۱۴۴ سوره آل‌عمران، ویکی‌شیعه، https://B2n.ir/ru2989.

بررسی ادعای اسرائیل در اعطای آزادی به مردم ایران
اساساً اشغالگران، با وقاحت تمام، نیات شوم خود را پشت نقاب خیرخواهی پنهان می‌کنند و سابقه اسرائیل و آمریکا نشان می‌دهد که صرفاً بر اساس منافع خود در منطقه هستند

پرسش:

آیا این ادعا درست است که اسرائیل صرفاً در پی براندازی نظام جمهوری اسلامی و اعطای آزادی به مردم ایران است تا کشور را به‌گونه‌ای که مردم ایران می‌خواهند اداره کنند؟

پاسخ:

نتانیاهو، سربازان فارسی‌زبان اسرائیلی در فضای سایبری، نویسندگان نشریات اسرائیلی و شبکه اسرائیلی ایران اینترنشنال بارها خود را دوست ملت ایران و خواهان وجود یک ایران آباد و آزاد معرفی کرده‌اند. نتانیاهو در مصاحبه با فاکس نیوز در 20 بهمن‌ماه 1403 اعلام کرد که: «جلوگیری از دستیابی جمهوری اسلامی به سلاح اتمی، امید آزادی خاورمیانه و مردم ایران را تقویت می‌کند» و «مردم ایران بعد از اسرائیل بزرگ‌ترین حامیان آمریکا در خاورمیانه هستند. آن‌ها برای روزی که بدون جمهوری اسلامی زندگی کنند، لحظه‌شماری می‌کنند» و همچنین وی در یک پیام ویدئویی در 22 آذر 403 به مردم ایران اعلام کرد که «زن، زندگی، آزادی، این آینده ایران است. این آینده صلح است.» (1) وی در پیام ویدئویی خود بعد از تجاوز نظامی به ایران به مردم ایران گفت: «امیدواریم عملیات ما راه را به‌سوی آزادی شما هموار کند.» (2) از طرف دیگر هدف قرار دادن فرماندهان نیروهای مسلح به‌خصوص سپاه پاسداران انقلاب اسلامی توسط ارتش اسرائیل، ازجمله شواهدی است که حاکی از جنگ اسرائیل با جمهوری اسلامی ایران است و نه ملت آن. البته کشته شدن برخی از مردم عادی نیز به‌تبع هدف قرار گرفتن اهداف خاص رخ داده است و آن‌ها کسانی بودند که منازل و اماکن آن‌ها در اطراف و نزدیکی نواحی مورد حملات اسرائیل بوده است و طبق اظهارات اسرائیلی‌ها به دلیل قطعی اینترنت توسط نظام جمهوری اسلامی به هشدارهای اسرائیل دسترسی نداشتند.

1. جنگ شناختی با افکار عمومی، برنامه معمول پیشاجنگ آمریکا و اسرائیل؛

نظام سلطه یک شگرد قدیمی در تمامی تجاوزات و حملات جنایت‌کارانه خود به کشورها دارد، آن‌ها علاوه بر اینکه ابتدا افکار عمومی داخلی خود را برای پذیرش هزینه‌های مالی و جانی جنگ و سیاست‌های متجاوزانه آماده می‌کنند، افکار عمومی کشور مورد تهاجم را نیز برای پذیرش این جنایت و هتک حیثیت ملی آماده می‌کنند به این شکل که در نیروهای حامی نظام سیاسی تردید و سرافکندگی و در دیگران، امید برای روزهای بهتر ایجاد کنند و سپس تجاوز و حملات بی‌منطق خود را با منت (ما هزینه می‌دهیم شما زندگی بهتر خواهید داشت!) بر جامعه هدف پی می‌گیرند. به‌نحوی‌که حتی مردم کشور مورد تجاوز باید از آنان بابت این تجاوز جنایت‌کارانه و مخرب، تشکر کنند که آنان را از شر رژیم سیاسی پیشین رها ساخته است. برای نمونه آمریکا قبل از حمله به عراق ضمن آماده‌سازی افکار داخلی و بین‌المللی افکار عمومی مردم عراق را نیز برای پذیرش این تهاجم آماده کرد و ضمن تلاش برای تکثیر نفرت عمومی مردم از دولت حاکم بر عراق و منجی نشان دادن خویش، با جنگ روانی آن‌ها را ترساند و ارتش عراق را نیز به‌شدت مرعوب و مأیوس و نسبت به دستگاه رهبری عراق بی‌اعتماد ساخت. (3)

2. براندازی دولت‌های قوی و ایجاد دولت‌های ضعیف در منطقه، هدف اصلی اسرائیل،

قطعاً هدف آمریکا و اسرائیل براندازی نظام جمهوری اسلامی است؛ اما براندازی نظام جمهوری اسلامی در راستای ایجاد قدرت برای ملت ایران یا در راستای سرکوب مانع بزرگی در منطقه در مقابل تجاوز و سرکشی رژیم نسل‌کش اسرائیل؟ اسرائیلی‌ها با این هزینه‌ها به دنبال رفع مانع از تجاوز و اشغالگری خود هستند و البته در این راستا به همسایگان ضعیف نیازمند هستند. اگر نظام جمهوری اسلامی با هر نظامی جایگزین شود، آیا ممکن نیست به دلیل ماهیت ضد ظلم ملت مسلمان ایران، نظام سیاسی جدید اگر واقعاً دمکراتیک و ملی و مستقل باشد، برای رژیم آپارتاید اسرائیل مشکلاتی ایجاد کند؟

3. واکاوی وعده اعطای آزادی توسط اسرائیل به ملت ایران؛

زمانی که از اعطای آزادی به ملت‌ها سخن گفته می‌شود دقیقاً منظور چیست؟ آیا رفع موانع از بدپوششی، فساد و فحشا و لاقیدی به معنای هدیه دادن آزادی است یا منظور از اعطای آزادی، تغییر سیاست‌هایی که موجب عقب‌ماندگی و آسیب به یک ملت است، مورد نظر مقامات صهیونیستی است؟ آزادی کلمه پر معنایی به معنای برداشتن موانع رشد و ترقی و تکامل یک ملت است؛ اما در طول تاریخ، غارت‌گران مدرن، نام خود را استعمارگر و آبادکننده گذاشتند و بسیاری از ملت‌های خوش‌باور را فریفتند و آن‌چنان به ملت‌ها ضربه زدند که نام استعمار به نحسی و پلیدی مشهور شد و گرامی‌ترین جنبش‌ها در میان توده‌ها به نام جنبش‌های ضد استعماری شناخته گردید. اشغالگران نیز با وقاحت، اشغال و حبس را به آزادسازی تشبیه می‌کنند یعنی در عین تجاوز و ویرانی و ایجاد محدودیت، قصد خود را آزادی و رهایی نشان می‌دهند. آیا دغدغه اسرائیل، آزادی مردم ایران است؟ اگر اسرائیل صادق است چرا به سایر کشورهای منطقه که غرق در دیکتاتوری و ظلم و سرکوب هستند، آزادی نمی‌دهد؟

4. تجربه اعطای آزادی توسط آمریکا به مردم افغانستان؛

بزرگ‌تر از اسرائیل، آمریکا که بسیار قوی‌تر و مدعی آزادی است و صدای آزادی‌خواهی و ترویج فرهنگ لیبرال-دموکراسی وی در جهان گوش فلک را کر کرده است، آیا به کشورهای غرب آسیا، آزادی و رفاه و دموکراسی هدیه کرده است؟ آمریکا در اوایل قرن بیست و یکم با وعده مبارزه با بنیادگرایی و تروریسم به عراق و افغانستان حمله کرد. بعد از حضور بیست‌ساله آمریکا در افغانستان، مشخص شد که ایجاد یک ارتش نوین ملی، توسعه علم و فناوری، ترویج دموکراسی و ایجاد یک مردم‌سالاری واقعی، رشد جامعه زنان و ایجاد ثبات و امنیت در افغانستان، سرابی بیش نبوده و آمریکایی‌ها در ظرف مدت بسیار کوتاهی دوباره کشور را به نیروهای طالبان تقدیم کردند. حامد کرزای رئیس‌جمهور پیشین افغانستان در جریان گفتگو با شبکه خبری اسکای انگلیس در این رابطه گفته است: «کل جامعه بین‌المللی به نام مبارزه با تروریسم، از حضور آمریکا در افغانستان حمایت کرد. در طول دوران حضور آن‌ها و نظارت آن‌ها بود که داعش در افغانستان ظهور پیدا کرد. آن‌ها چگونه می‌خواهند این را توضیح دهند؟ چگونه می‌شود؟» (4) وی در یک هم‌اندیشی اعلام کرد: «ما جهاد کردیم کشور خود را آزاد کردیم، نفعش به آمریکا رسید و تنها ابرقدرت جهان شد، ... اما افغانستان بدبخت و بیچاره شد.» (5)

5. تجربه اعطای آزادی توسط آمریکا به مردم عراق؛

همچنین با اشغال عراق توسط آمریکا با شعار «عملیات آزادی عراق» یک پوسته از دموکراسی ظاهر شد؛ اما شکاف‌های قومی و حضور خونین داعش، جامعه عراق را همواره با ناامنی و تشنج و التهاب و کشتار مواجه ساخت. بخش عمده‌ای از نفت عراق توسط آمریکا به بهانه هزینه‌های امنیت به غارت می‌رود. مجله مشهور «نشنال جئوگرافیک» هم در سال 2013 یعنی 10 سال پس از آغاز جنگ اعلام کرد؛ بر اثر حمله آمریکا یک‌میلیون و یک‌صد هزار عراقی آواره شده و در اردوگاه‌ها به سر می‌برند اما صلیب سرخ، آوارگان عراقی را دومیلیون و سی‌صد هزار نفر تخمین زد. این آمار در سال 2015 به چهار میلیون و چهارصد هزار آواره رسید. حاصل عملیاتی که «آزادی عراق» نام داشت! تنها در 3 سال آغازین حمله آمریکا، بیش از نیمی از پزشکان عراقی کشور خود را ترک کردند. تا سال 2007 سوءتغذیه کودکان به 28 درصد رسید. گزارش‌های رسمی نشان می‌داد که بیش از 60 درصد از کودکان عراقی دچار مشکلات اعصاب و روان شده‌اند. دانشگاه بروکسل نیز در گزارشی اعلام کرد بیش از 10 هزار زن عراقی در زندان‌های آمریکایی به سر می‌بردند که به 95 درصد آنان تجاوز شده بود؛ اما دادگاه‌های بین‌المللی تحت‌فشار آمریکا دولت عراق را وادار کردند تا در مقابل خسارت‌های وارده به نیروهای آمریکایی در طول این جنگ، 400 میلیون دلار غرامت به دولت آمریکا بپردازد. (6) یعنی هم به این کشور تجاوز کردند و هم از آن غرامت گرفتند. از همه مهم‌تر اینکه پس از گذشت بیست سال کماکان درآمد نفتی عراق تحت کنترل و در اختیار آمریکا قرار دارد. از زمان امضای فرمان اجرایی ۱۳۳۰۳ (EO۱۳۳۰۳) توسط جورج دبلیو بوش، رئیس‌جمهور وقت آمریکا در ۲۲ مه سال ۲۰۰۳، تمام درآمدهای حاصل از فروش نفت عراق مستقیماً به حسابی در بانک فدرال رزرو نیویورک واریز شده است. به‌این‌ترتیب، رئیس‌جمهور آمریکا، فقط اجازه می‌دهد بغداد کنترل محدودی بر منابع و درآمدهای خود داشته باشد. (7)

6. تجربه اعطای آزادی توسط اسرائیل به مردم سوریه؛

اسرائیل اثبات کرده است که کشور قوی و مستقل را در اطراف خود تحمل نخواهد کرد. زمانی که اسرائیل پس از سقوط حکومت بشار اسد، بخشی از خاک سوریه (بلندی‌های جولان) را اشغال کرد و تنها در یک نوبت با ریختن 1800 بمب، زیرساخت‌های نظامی و استراتژیک سوریه با بیش از 500 هدف در سوریه را با خاک یکسان کرد و در نوبت‌های پیش از آن پایگاه‌های دریایی سوریه و ده‌ها موشک و سامانه‌های موشک‌های زمین به هوا و فرودگاه‌های نیروی هوایی سوریه و ده‌ها پایگاه تولید سلاح در مناطق دمشق، حمص، طرطوس، لاذقیه و تدمر را هدف قرار داده بود. (8) آیا حکومت و دولت موقت سوریه قبل و بعد از این اقدامات متجاوزانه، کوچک‌ترین تحرکی علیه اسرائیل نشان داده بود؟ اصلاً اسرائیل به چه حقی به خاک سوریه و سرمایه‌های ملت سوریه دست‌درازی کرد؟ آیا این هدیه آزادی ملت سوریه بود؟

7. بررسی امکان اعطای آزادی از طریق تجاوز نظامی؛

اساساً اسرائیل به دنبال تکه‌تکه کردن کشورهای اطراف خود به‌خصوص ایران و ضعیف نگه‌داشتن آن است. با حمله نظامی، نه‌تنها هیچ کشوری به آزادی نمی‌رسد، بلکه هرج‌ومرج، جنگ داخلی، فساد و غارت داخلی و خارجی افزایش می‌یابد. چنانکه حتی امانوئل مکرون رئیس‌جمهور فرانسه در گفتگو با خبرنگاران در حاشیه اجلاس گروه هفت در کانادا، پس از حمله اسرائیل به ایران به‌صراحت بیان کرد که: «بزرگ‌ترین اشتباه امروز این است که برای تغییر دادن حکومت از طریق نظامی تلاش شود، زیرا این کار منجر به آشوب خواهد شد. [در آن صورت] هیچ‌کس نمی‌تواند بگوید که بعداً چه اتفاقاتی خواهد افتاد. تغییر دادن حکومت‌های عراق و لیبی در گذشته با مداخلات نظامی آمریکا و اعضای ناتو اشتباهاتی هستند که باعث بی‌ثباتی سیاسی مرگبار شدند و نباید تکرار شوند. ما آیا به‌طور دسته‌جمعی تبعاتی که این کار در منطقه و جاهای دیگر به بار آورد را ندیدیم؟ آیا اصلاً کسی فکر می‌کند کاری که در سال ۲۰۰۳ در عراق انجام شد ایده خوبی بوده است؟ آیا کسی فکر می‌کند کاری که در لیبی در دهه گذشته انجام شد ایده خوبی بوده است؟ کشورهای منطقه به آشوب نیاز ندارند.» (9)

8. ماهیت تجاوزکارانه دولت جعلی صهیونی؛

عبارت جنگ با جمهوری اسلامی ایران بجای جنگ با ایران هم یک شگرد تبلیغاتی در همین راستا است. اول اینکه اسرائیل کی از مردم ایران نظرخواهی کرده و اجازه گرفته است که کشور آنان را مورد تجاوز قرار دهد، سران کشور و دانشمندان و نیروهای نظامی و مردم عادی را به قتل برساند، خاک کشور را ناامن سازد و این کشور و سایر کشورهای منطقه را به لبه پرتگاه جنگ و ویرانی ببرد؟ آیا مردم ایران از رژیم صهیونیستی خواستند که به این جنایت دست بزند؟ اسرائیل با این کار به چهره حیثیت ملی ایرانیان در مقابل چشم جهانیان چنگ زد و اگر اقتدار و سیلی محکم نیروهای مسلح نبود، چیزی جز تحقیر و بغض عاید ملت ایران نمی‌شد دوم اینکه کشتار مردم بی‌گناه به‌تبع کشتار مسئولین و دانشمندان یک جنایت غیرقابل‌انکار از سوی اسرائیل علیه مردم ایران است. این منطق قلدرمآبانه و جاهلانه‌ای است که کسی به کشوری تجاوز کند و بگوید من از قبل هشدار دادم که شهر و دیار خود را ترک کنید پس با مردم کاری ندارم! وقتی کسی به مردم دستور تخلیه و هشدار بمباران می‌دهد، عملاً به تمامیت ارضی و حق زندگی و امنیت و اسکان آنان یورش برده است. این منطق مانند منطق تحریم‌های ظالمانه آمریکا و اروپا است که در عین اینکه بیشترین فشار اقتصادی را به مردم عادی تحمیل می‌کند، نام آن را تحریم علیه جمهوری اسلامی می‌گذارد. جالب است که امام‌خمینی رهبر انقلاب اسلامی، به‌خوبی به ماهیت بدخواهی و مخرب اسرائیل پی برده بود و سال‌ها پیش از انقلاب در تاریخ 13 خرداد 1342 و در روز عاشورا در سخنرانی خود در میان مردم هشدار داد که «اسرائیل نمی‌خواهد در این مملکت دانشمند باشد؛ اسرائیل نمی‌خواهد در این مملکت قرآن باشد؛ اسرائیل نمی‌خواهد در این مملکت علمای دین باشند؛ اسرائیل نمی‌خواهد در این مملکت احکام اسلام باشد. ... می‌خواهد اقتصاد شما را قبضه کند؛ می‌خواهد زراعت و تجارت شما را از بین ببرد؛ می‌خواهد در این مملکت، دارای ثروتی نباشد، ثروت‌ها را تصاحب کند به دست عمال خود. این چیزهایی که مانع هستند، چیزهایی که سد راه هستند، این سدها را می‌شکند؛ قرآن سد راه است، باید شکسته شود؛ روحانیت سد راه است، باید شکسته شود.» (10) این جمله از ایشان که اسرائیل نمی‌خواهد در این مملکت (آن‌هم باوجود رژیم آمریکایی پهلوی) دانشمند باشد، نشان از هوش سیاسی بالای ایشان بود که متوجه شده بود، راهبرد بلندمدت رژیم صهیونیستی چیست.

نتیجه‌گیری:

اساساً اشغالگران، با وقاحت تمام، نیات شوم خود را پشت نقاب خیرخواهی پنهان می‌کنند و سابقه اسرائیل و آمریکا نشان می‌دهد که بلوک غرب به دنبال توسعه سیاسی و اقتصادی کشورهای منطقه نیست و صرفاً بر اساس منافع خود به دنبال رفع موانع استراتژیک خود در منطقه است.

پی‌نوشت‌ها:

1. نتانیاهو به فاکس‌نیوز: مردم ایران بعد از اسرائیل بزرگ‌ترین حامی آمریکا در خاورمیانه هستند، پایگاه ایران اینترنشنال، 21 بهمن 1403، https://www.iranintl.com/202502096532.

2. نتانیاهو خطاب به مردم ایران: امیدواریم عملیات ما راه را به‌سوی آزادی شما هموار کند، تایمز اسرائیل (فارسی)، 14 ژوئن 2025، https://B2n.ir/gm5338.

3. ر.ک: امین یزدی، مریم و سعید گازرانی، عملیات روانی ایالات‌متحده آمریکا در جریان اشغال عراق در سال 2003، فصلنامه تحقیقات جدید در علوم انسانی، دوره چهارم، شماره 32، زمستان 1399، ص 357 تا 372 و الیاسی، محمدحسین، فرایند تخریب‌ روحیه‌ ارتش‌ عراق توسط‌ آمریکا، فصلنامه سیاست دفاعی، دوره 11، شماره 42، اسفند 1382، ص 2 تا 27.

4. افشاگری خشمگینانه حامد کرزای از پشت‌پرده اقدامات آمریکا در افغانستان، خبرگزاری خبر آنلاین، 15 تیر 1400، khabaronline.ir/xh3jf.

5. انتقاد تند حامد کرزای از آمریکا و پاکستان، پایگاه جهان‌نیوز، 4 اسفند 1393، https://jahannews.com/vdcjxhexiuqeyyz.fsfu.html.

6. پیامدهای اشغالگری آمریکا در عراق به زبان آمار و ارقام، خبرگزاری تسنیم، 25 دی 1400، https://tn.ai/2644756.

7. چرا ۱۲۰ میلیارد دلار پول نفت عراق دست آمریکا ماند؟ خبرگزاری ایسنا، 10 مهر 1403، isna.ir/xdRXWh.

8. بمباران سنگین سوریه توسط جنگنده‌های اسرائیل، پایگاه تحلیلی خبری عصر ایران، 23 آذر 1403، asriran.com/004HfE.

9. ماکرون: بزرگ‌ترین اشتباه تغییر دادن حکومت‌ها از طریق نظامی است، خبرگزاری ایسنا، 28 خرداد 1404، isna.ir/xdTCcq.

10. خمینی، روح‌الله (امام‌خمینی ره)، صحیفه امام، تهران، موسسه تنظیم و نشر آثار امام‌خمینی، چ 5، 1389 ش، ج 1، ص 244.

صفحه‌ها