اخلاق كاربردي

اگر شادی انسان از ویرانی شهرهای دشمن به دلیل پیروزی جبهه حق بر باطل باشد، این شادی غیراخلاقی نیست. درواقع این نوع شادی از تحقق اراده الهی برای برقراری عدالت است

پرسش:

آیا خوشحالی برای ویرانی‌های بازمانده از جنگ در شهرهای دشمن اشکالی دارد؟

پاسخ:

دین اسلام، دین صلح و دوستی است. در آموزه‌های اجتماعی اسلام، مؤلفه‌هایی همچون عدالت، مهربانی، شفقت و خدمت به دیگران بر مبنای همین اصل استوار گردیده است. اسلام به دلیل احترامی که برای انسان و انسانیت قائل است، دفاع مشروع و مبارزه با ظلم را واجب و لازم می‌داند و به هیچ احدی اجازه ظلم بر دیگری را نمی‌دهد.

توصیه دین به زیست اخلاقی نه‌تنها مربوط به شرایط صلح است، بلکه در زمان جنگ نیز مسلمانان ملزم به رعایت حد و حدود اخلاقی‌اند؛ به گونه‌ای که حتی در میدان جنگ هم حق دست‌یابی به پیروزی با بی‌اخلاقی را ندارند. خداوند به انسان کرامت بخشیده است و خواهان حفظ کرامت اوست؛ همان‌گونه که در قرآن می‌فرماید: «ما آدمی‌زادگان را گرامی داشتیم و آنها را در خشکی و دریا [بر مرکب‌های راهوار] حمل کردیم. و از انواع روزی‌های پاکیزه به آنان روزی دادیم و آنها را بر بسیاری از موجوداتی که خلق کرده‌ایم، برتری بخشیدیم» (1). خداوند همچنین هدف از ارسال رسل و انزال کتب را رسیدن به عدالت می‌داند و می‌فرماید: «خداوند به عدل و احسان و بخشش به نزدیکان فرمان می‌دهد و از فحشا و منکر و ستم، نهی می‌کند. خداوند به شما اندرز می‌دهد، شاید متذکّر شوید» (2). همچنین توجه انسان به اصل صلح و رحمت را در جهان معطوف می‌دارد: «ما تو را جز برای رحمت جهانیان نفرستادیم» (3).

 

آباد‌کردن زمین

افزون بر آنچه گفته شد، خداوند در قرآن انسان را به آبادانی زمین دعوت می‌کند و از تخریب و ویران‌کردن آن پرهیز می‌دهد؛ بر این اساس می‌فرماید: «اوست که شما را از زمین آفرید و آبادی آن را به شما واگذاشت. از او آمرزش بطلبید، سپس به ‌سوی او بازگردید که پروردگارم [به بندگان خود] نزدیک و اجابت‌کنندۀ [خواسته‌های آنها] است (4).

دفاع مشروع

وقتی فرد یا گروهی به ظلم مبادرت می‌ورزد، بر مسلمان یا مسلمانان واجب است به دفاع مشروع بپردازند و در برابر تجاوز دشمن مقابله کنند؛ همان‌گونه که در قرآن آمده است: «و در راه خدا با کسانی که با شما می‌جنگند، نبرد کنید. و از حدّ تجاوز نکنید که خدا تعدّی‌کنندگان را دوست نمی‌دارد» (5). بنابراین اسلام اجازه تجاوز به دیگران را نمی‌دهد؛ اما اگر دشمن به خاک ما تجاوز کند و شروع‌کننده جنگ باشد، ما موظف به دفاع مشروع هستیم. آنچه در دفاع مشروع موضوعیت دارد، توقف ظلم است و نه انتقام‌جویی شخصی یا لذت‌بردن از رنج دیگران.

ریشۀ شادی

در بستر جنگ، گروهی در جبهه حق می‌جنگند و عده‌ای در جبهۀ باطل قرار دارند؛ همچنین در میانۀ جنگ خواه‌ناخواه مصیبت‌هایی رخ می‌دهد؛ از‌این‌رو افرادی آسیب می‌بینند، شهرها و خانه‌ها ویران می‌شوند، ممکن است محیط‌زیست تخریب گردد و حتی حیوانات هم از دست بروند. به طور کلی طبیعت جنگ، چیزی جز خونریزی و خرابی نیست. از سوی دیگر انسان مؤمن بذاته از ویرانی و خرابی و آسیب خوشنود نمی‌شود؛ بنابراین اگر ریشه شادمانی برای ویرانی شهرها به کینه‌توزی و بی‌رحمی انسان برگردد، از حیث اخلاقی امر مذمومی دانسته می‌شود؛ اما اگر ریشۀ این شادی سرچشمه‌گرفته از پیروزی جبهه حق بر باطل باشد و علت این خوشحالی به پایان‌یافتن ظلم و دفع شر بازگردد، امر مذمومی به شمار نمی‌آید؛ یعنی انسان نه‌تنها به دلیل ویرانی‌ها، بلکه برای پیروزی حق خوشحال باشد. چراکه می‌داند پیروزی حق به برقراری عدالت و امنیت منجر می‌شود. لازم است دقت کنیم جهاد در نگرش اسلام، با انگیزۀ نابودی ظلم انجام می‌گیرد نه نابودی انسان‌ها و شهرها.

نتیجه:

ویرانی شهرها و خانه‌ها، نتیجۀ طبیعی و ناگزیر دفع ظلم و دفاع مشروع است. درحقیقت این امور بخشی از تحقق عدالت و اقامه قسط است. شادی انسان اگر فقط به دلیل خراب‌شدن و ویرانی باشد، اخلاقی نیست و با رحمت و عدل الهی در تضاد است و با کرامت انسانی همخوانی ندارد؛ اما شادی اگر به دلیل خوشحالی از اجرای عدالت است، غیراخلاقی قلمداد نمی‌شود. مؤمن از تجلی عدالت و تحقق اراده الهی که به ‌واسطهٔ دفاع مشروع ایجاد می‌شود، شاد می‌گردد نه از فرایندهای دردناک جنگ. هدف در دفاع مشروع این است که از حق مظلوم حمایت شود؛ بنابراین چنانچه شادی از نابودی دشمن و ویرانی خانه و کاشانه‌اش برای دفاع از مظلوم باشد و نه ناشی از قساوت قلب، ارزشمند است.

پی‌نوشت‌ها:

1. ﴿وَلَقَدْ کَرَّمْنَا بَنِی آدَمَ وَحَمَلْنَاهُمْ فِی الْبَرِّ وَالْبَحْرِ وَرَزَقْنَاهُمْ مِنَ الطَّیِّبَاتِ وَفَضَّلْنَاهُمْ عَلَىٰ کَثِیرٍ مِمَّنْ خَلَقْنَا تَفْضِیلا﴾ (اسراء: 70).

2. ﴿إِنَّ اللَّهَ یَأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَالْإِحْسَانِ وَإِیتَاءِ ذِی الْقُرْبَىٰ وَیَنْهَىٰ عَنِ الْفَحْشَاءِ وَالْمُنْکَرِ وَالْبَغْیِ ۚ یَعِظُکُمْ لَعَلَّکُمْ تَذَکَّرُونَ﴾ (نحل: 90).

3. ﴿وَمَا أَرْسَلْنَاکَ إِلَّا رَحْمَهً لِلْعَالَمِینَ﴾ (انبیاء: 107).

4. ﴿هُوَ أَنْشَأَکُمْ مِنَ الْأَرْضِ وَاسْتَعْمَرَکُمْ فِیهَا فَاسْتَغْفِرُوهُ ثُمَّ تُوبُوا إِلَیْهِ إِنَّ رَبِّی قَرِیبٌ مُجِیبٌ﴾ (هود: 61).

5. ﴿وَقَاتِلُوا فِی سَبِیلِ اللَّهِ الَّذِینَ یُقَاتِلُونَکُمْ وَلَا تَعْتَدُوا إِنَّ اللَّهَ لَا یُحِبُّ الْمُعْتَدِینَ﴾ (بقره: 190).

در مواجهه با دشمن، باید از دشنام و تحقیر کلامی پرهیز کرد. هدف از جنگ در اسلام، رفع موانع هدایت و مبارزه با ظلم است، نه انتقام‌جویی یا تحقیر ذات انسان.

پرسش:

 آیا دادن فحش و سب دشمنانی که با ما در جنگ هستند، سزامند است یا نکوهش شده است؟

پاسخ:

فحش و ناسزاگویی از جمله گناهانی است که برای زبان بیان شده است. در آموزه‌های اسلام، از فحاشی و ناسزاگفتن به دیگران نهی شده است و و ناسزادهنده به‌شدت مذمت گردیده است. هر اندازه انسان از فطرت پاک انسانی خویش دور شود، ادبیاتش به فحاشی نزدیک می‌گردد.

«سَبّ در لغت به معنای شتم و دشنام و توصیف‌ دیگری است به آنچه نقص و خواری او باشد» (1). زمانی که انسان در ادبیات و کلام خود از واژه‌های زشت و رکیک استفاده کند، درواقع فحاشی کرده است. انسان مؤمن همواره زبانش را از به‌کارگیری الفاظ زشت بازمی‌دارد. سیرۀ بزرگان نیز بر همین امر بود که نه‌تنها اهل فحاشی نبوده‌اند، بلکه سخنان عادی را هم با احتیاط بر زبان می‌آوردند تا ناخواسته در دام بی‌عفتی در کلام گرفتار نشوند.

مذمت فحاشی:

بی‌عفتی در کلام در قرآن و روایات به‌شدت مذمت شده است. خداوند متعال می‌فرماید: «ای کسانی که ایمان آورده‌اید، نباید گروهی از مردان شما گروه دیگر را استهزا کنند؛ شاید آنها از اینها بهتر باشند و نه زنانی از زنان دیگر، شاید آنان بهتر از اینان باشند. و یکدیگر را مورد طعن و عیب‌جویی قرار ندهید و با القاب زشت و ناپسند یاد نکنید. بسیار بد است که بر کسی بعد از ایمان نام کفر بگذارید. و آنها که توبه نکنند، ظالم و ستمگرند» (2). فحاشی نشانهٔ ضعف است و بیشتر افرادی که در گفتگو با دیگران منطق ندارند، به ‌جای بیان استدلال به فحاشی روی می‌آورند. در روایت آمده است: «سلاحِ انسان‌های پَست، زشت‌گویی است» (3). همچنین رسول مکرم اسلام (صلی الله علیه و آله) می‌فرمایند: «خداوند بهشت را بر هر فحّاش بی‌آبرو و کم‌شرمی که باکی از آنچه گوید و آنچه به او گویند ندارد، حرام کرده است؛ زیرا اگر دربارۀ او کنجکاوی و بازرسی کنی یا از زناست یا شیطان در نطفۀ او با پدرش شریک شده است» (4).

آثار فحاشی:

1. دشمن‌شدن خدا: امام باقر (علیه ‌السلام) می‌فرمایند: «خداوند شخص ناسزاگوی بددهن [یا دشنام‌شنو] را دشمن دارد» (5).

2. استجابت‌نشدن دعا: از دیگر آثار فحاشی این است که دعای فحش‌دهنده مستجاب نمی‌گردد. امام سجاد (علیه ‌السلام) در بیانی برخی از گناهانی را نام می‌برند که منجر به استجابت‌نشدن دعا می‌شود؛ در میان آنها به گناه فحاشی و بدزبانی نیز اشاره می‌فرمایند و آن را عاملی برای رد دعا می‌دانند: «گناهانی که دعا را رد می‌کنند، عبارت‌اند از: بدزبانی و ناسزاگفتن» (6).

3. دشمنی مردم: فحاشی به دیگران موجب افزایش دشمنی می‌شود. پیامبر اکرم (صلی ‌الله علیه و آله) می‌فرمایند: «به مردم ناسزا نگویید که با این کار در میان آنها دشمن پیدا می‌کنید» (7).

4. بی‌برکتی: در روایتی نقل شده است: «هر کس به برادر مسلمانش دشنام دهد، خداوند برکت روزی‌اش را از او می‌گیرد و او را به خودش وامی‌گذارد و زندگی‌اش را برایش تباه می‌کند» (8).

لعن:

افزون بر سب، با اصطلاح دیگری با عنوان لعن روبرو می‌شویم. لعن یعنی درخواست از خدا برای دورشدن از رحمت الهی. در تعریف لعن آمده است: «لعن به معنای طرد و دورکردن با غضب است. لعن اگر از طرف خداوند باشد در آخرت به معنای عقوبت و در دنیا به معنای انقطاع از قبول رحمت و توفیقش است و اگر از طرف انسان باشد، به معنای دعا و نفرین و درخواست بر ضرر غیر است» (9).

دو مؤلفهٔ مهم دینی یعنی تولی و تبری جان‌مایهٔ مکتب اسلام است؛ یعنی اظهار دوستی و مودت و محبت به دوست‌داران راه حق و اعلام برائت و دوری از مخالفان و مشرکان که قرآن نیز بر هر دو صحه گذاشته است. لعن ابزاری برای نشان‌دادن اصل تبری است.

سب دشمنان:

خداوند تبارک و تعالی دربارۀ سب و دشنام کافران می‏فرماید: «[به معبود] کسانی که غیر خدا را می‌خوانند، دشنام ندهید؛ مبادا آنها [نیز] از روی [ظلم و] جهل، خدا را دشنام دهند. این‌چنین برای هر امّتی عملشان را زینت دادیم؛ سپس بازگشت همۀ آنان به‌ سوی پروردگارشان است. و آنها را از آنچه عمل می‌کردند، آگاه می‌سازد [و پاداش و کیفر می‌دهد]» (10).

در کتاب مصادر نهج‌البلاغه نقل شده است حجر بن‌ عدی و عمرو بن حمق که از اصحاب معروف علی (علیه ‌السلام) در ایام صفین بودند، به شامیان دشنام می‌دادند؛ اما امام آنها را خواست و از این کار نهی فرمود. آنان عرض کردند: ای امیرمؤمنان، مگر ما بر حق نیستیم؟ فرمود: آری. عرض کردند: مگر آنها بر باطل نیستند؟ فرمود: آری. عرضه داشتند: پس چرا ما را از بدگویی به آنان نهی می‌کنی؟ فرمود: «من دوست ندارم شما دشنام‌دهنده باشید؛ ولی اگر اعمال زشتشان را شرح دهید و احوال آنها را بیان کنید، به گفتار صحیح نزدیک‌تر و برای اتمام حجّت رساتر است. شما باید به ‌جای دشنام چنین می‌گفتید: پروردگارا خون ما و آنها را حفظ کن [و آتش جنگ را خاموش فرما]، میان ما و آنها را اصلاح کن و آنان را از گمراهی‌شان هدایت نما تا کسانی که جاهل‌اند، حق را بشناسند و آنها که گمراه‌اند و بر دشمنی با حق اصرار می‌ورزند، از آن دست بردارند و [به راه راست] باز گردند». آنچه در این کلام آمده است، دستور مهم اخلاقی و اجتماعی است که می‌تواند آثار زیادی داشته باشد؛ یعنی نهی از بدگویی به دشمن و سبّ او که ممکن است آتش خشم او را برافروزد و کینه‌ها را عمیق‌تر کند. امام (علیه ‌السلام) در این خطبه یارانش را از این کار باز می‌دارد و به ‌جای آن دستور می‌دهد صفات زشت و اعمال بد آنها را نقد کنند و حجّت را بر آنها تمام نمایند که هم تأثیر بیشتری دارد و هم بهانه به دست دشمن برای مقابله‌به‌مثل نمی‌دهد (11).

سبّ کافران حربی (دشمنان جنگی) از حیث اخلاقی با روح دین و اهداف متعالی آن سازگار نیست. دشمن‌ستیزی باید امری هدفمند و با رعایت اصول اخلاقی باشد. فحش‌دادن تأثیر اصلاحی ندارد و با وجود این نفرت و قساوت را افزایش می‌دهد. انسان از کرامت ذاتی برخوردار است و هدف از جنگیدن با دشمن مبارزه با ظلم است و نه تحقیر ذات انسان. البته بر اساس آنچه در روایت ذکر شد، بیان زشتی رفتار دشمن، رسواکردن ظلم او و پرده‌برداشتن از انحراف‌های عقیدتی و سیاسی او وظیفۀ مسلمانان است؛ اما انجام این امر لزوماً به معنای تجویز فحاشی نیست. بنابراین در جنگ روانی گفتاری، باید با بیان آنچه موجب تقویت روحیه جهادگران می‌شود، به تثبیت جبهه حق کمک کرد، بدون آنکه کلام به ورطه فحاشی کشانده شود؛ زیرا چه‌بسا فحاشی منجر به تضعیف جبهه فرهنگی اسلام در نگاه جهانی خواهد شد. هدف از جنگ و جهاد در نگرش اسلام، رفع موانع هدایت است و نه انتقام‌جویی؛ به همین دلیل فحاشی و سب با روح جهاد اسلامی سازگاری ندارد.

نتیجه:

یکی از گناهان شایع زبان، بدزبانی و فحاشی است. سب به معنای دشنام‌دادن و تحقیر کلامی و نسبت‌دادن صفات زشت به دیگران است. فحاشی با کرامت انسانی در تضاد است؛ به همین دلیل در نگاه دین مذمت شده است. فحش‌دادن از حیث اخلاقی به دلیل تأثیری که زبان بر روح انسان دارد، مقابل مسلمان و کافر، کوچک و بزرگ و حتی حیوانات هم جایز نیست.

پی‌نوشت‌ها:

1. ابن‌درید الأزدی، ابو‌بکر محمد بن الحسن؛ جمهرة اللغه؛ محقق: رمزی منیر بعلبکی؛ بیروت: دارالعلم للملایین، 1987 م، ج 1، ص 69.

2. ﴿یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لَا یَسْخَرْ قَوْمٌ مِنْ قَوْمٍ عَسَی أَنْ یَکُونُوا خَیْرًا مِنْهُمْ وَلَا نِسَاءٌ مِنْ نِسَاءٍ عَسَی أَنْ یَکُنَّ خَیْرًا مِنْهُنَّ وَلَا تَلْمِزُوا أَنْفُسَکُمْ وَلَا تَنَابَزُوا بِالْأَلْقَابِ بِئْسَ الِاسْمُ الْفُسُوقُ بَعْدَ الْإِیمَانِ وَمَنْ لَمْ یَتُبْ فَأُولَئِکَ هُمُ الظَّالِمُونَ﴾ (حجرات: 11).

3. «سِلَاحُ اللِّئَامِ قَبِیحُ الکلَامِ» (مجلسی، محمدباقر؛ بحار الأنوار؛ تحقیق: السیدابراهیم المیانجی و محمدالباقر البهبودی؛ چ 3، بیروت: دارإحیاء التراث العربی، 1403 ق، ج 75، ص 185).

4. «إِنَّ اللَّهَ حَرَّمَ الْجَنَّهَ عَلَی کلِّ فَحَّاشٍ بَذِی قَلِیلِ الْحَیاءِ لَا یبَالِی مَا قَالَ و َلَا مَا قِیلَ لَهُ فَإِنَّک إِنْ فَتَّشْتَهُ لَمْ تَجِدْهُ إِلَّا لِغَیهٍ أَوْ شِرْک شَیطَان» (مجلسی، محمدباقر؛ بحار الأنوار؛ تحقیق: السیدابراهیم المیانجی و محمدالباقر البهبودی؛ چ 3، بیروت: دارإحیاء التراث العربی، 1403 ق، ج 60، ص 207).

5. «اِنَّ اللهَ یبغِضُ الفاحِشَ المُتَفَحُّشَ» (کلینی، محمد بن یعقوب؛ الکافی؛ محقق/ مصحح: علی‌اکبر غفاری و محمد آخوندی؛ چ 4، تهران: دارالکتب الإسلامیه، 1407، ج 2، ص 324، باب البذاء).

6. «وَ الذُّنوبُ الَّتی تَرُدُّ الدُّعاءَ:... وَاسْتِعْمالُ الْبَذاءِ وَ الْفُحْشِ فِی الْقَولِ» (شیخ الصدوق؛ معانی الأخبار؛ بیروت: دارالمعرفه ، ص 271).

7. «لَا تَسُبُّوا النَّاسَ فَتَکتَسِبُوا الْعَدَاوَهَ بَینَهُمْ» (کلینی، محمد بن یعقوب؛ الکافی؛ محقق/ مصحح: علی‌اکبر غفاری و محمد آخوندی؛ چ 4، تهران: دارالکتب الإسلامیه، 1407، ج 2، ص 360).

8. «من فَحَشَ عَلی أخیهِ المُسلِمِ، نَزَعَ اللّه مِنهُ بَرَکهَ رِزقِهِ، و وَکلَهُ إلی نَفسِهِ، و أفسَدَ عَلَیهِ مَعیشَتَهُ» (کلینی، محمد بن یعقوب؛ الکافی؛ محقق/ مصحح: علی‌اکبر غفاری و محمد آخوندی؛ چ 4، تهران: دارالکتب الإسلامیه، 1407، ج 2، ص 326).

9. «اللَّعْنُ: الطّرد والإبعاد علی سبیل السّخط، وذلک من الله تعالی فی الآخره عقوبه، وفی الدّنیا انقطاع من قبول رحمته وتوفیقه، و من الإنسان دعاء علی غیره. قال تعالی: أَلا لَعْنَهُ اللَّهِ عَلَى الظَّالِمِینَ» (راغب اصفهانی، ابوالقاسم حسین بن محمد؛ المفردات فی غریب القرآن؛ المحقق: صفوان عدنان الداودی؛ دمشق: دارالقلم، 1412 ق، ج 1، ص 741).

10. ﴿وَلَا تَسُبُّوا الَّذِینَ یَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ فَیَسُبُّوا اللَّهَ عَدْوًا بِغَیْرِ عِلْمٍ کَذَٰلِکَ زَیَّنَّا لِکُلِّ أُمَّهٍ عَمَلَهُمْ ثُمَّ إِلَىٰ رَبِّهِمْ مَرْجِعُهُمْ فَیُنَبِّئُهُمْ بِمَا کَانُوا یَعْمَلُونَ﴾ (انعام: 108).

11. مکارم شیرازی، ناصر؛ پیام امام امیرالمؤمنین (علیه ‌السلام)؛ تهران: دارالکتب الاسلامیه، 1386 ش، ج 8، خطبه 206، ص 97 ـ 102.

رعایت نکات اخلاقی در شرایط جنگی
در شرایط جنگی، رعایت اخلاق برای مقاومت و پایداری جامعه حیاتی است. اصول کلیدی اخلاقی همچون حمایت از دفاع مشروع، توکل بر خدا، غلبه بر ترس و... است.

پرسش:

در شرایط جنگی بهتر است کدام نکات اخلاقی را مراعات کنیم؟

پاسخ:

«صلح» هدیه خدا به انسان است و کسانی که در پی تحمیل جنگ بر بشرند، در برابر این هدیه الهی ناشکر و ناسپاس به شمار می‌آیند. در نگرش اسلام، تجاوز به حریم دیگران منع شرعی دارد؛ اما دفاع از خویشتن امری واجب و لازم است. اگرچه ما هرگز شروع‌کننده جنگ نیستیم، اگر دشمنان قصد آسیب‌رساندن به ما را داشته باشند، طبیعتاً از خود دفاع می‌کنیم. در شرایط جنگی بخشی از فضا در اختیار مجاهدان الهی ا‌ست که با جنگ نظامی به مقابله با دشمن می‌روند؛ اما بخش عظیمی از فضای فیزیکی و فکری در اختیار کسانی است که پشت ‌جبهه‌های جنگ حضور دارند. رعایت اخلاق برای مردم عادی و شهروندان معمولی در فضای جنگ ضرورتی اجتناب‌ناپذیر است؛ زیرا اگر به اخلاق جنگ میان مردم توجه نشود، هدف و فلسفۀ جنگیدن زیر سؤال خواهد رفت.

دفاع ما از کشورمان، دفاع مشروع است که منطبق بر فقه، اخلاق، قانون و فطرت تنظیم شده است. اولین و بنیادی‌ترین نکتۀ اخلاقی برای مردمی که با جنگ درگیرند، حمایت از دفاع مشروعی است که قرآن نیز به‌صراحت بر آن صحه می‌گذارد. خداوند در قرآن می‌فرماید: «و در راه خدا با کسانی که با شما می‌جنگند، نبرد کنید؛ و از حدّ، تجاوز نکنید که خدا تعدّی‌کنندگان را دوست نمی‌دارد» (1).

ترک ترس:

مؤمن به واسطه اینکه به خدا ایمان دارد، ترس از هیچ ‌چیزی را به دل راه نمی‌دهد. توکل به خدا و مقابله با ترس از دیگر نکات اخلاقی در بستر جنگ است. ترس، مادر تضعیف است؛ بنابراین اگر بترسیم، ضعیف می‌شویم. از‌این‌رو باید با توکل بر خدا آرامش را به خود و دیگران هدیه دهیم؛ خداوند متعال می‌فرماید: «و هر کس بر خدا توکّل کند، کفایت امرش را می‌کند» (2).

 

حفظ وحدت:

دشمن با تمام قوا قصد خدشه‌دارکردن انسجام ملی مردم را دارد؛ بر این اساس، حفظ وحدت و انسجام در جایگاه یک اصل مهم اخلاقی بر تک‌تک ما واجب و لازم است. شرایط جنگی فرصت مناسبی برای تسویه‌حساب‌های سیاسی نیست. بحث و جدل‌های بی‌مورد و نابجا موجب شک در وحدت و انسجام مردم می‌شود؛ بنابراین از حیث اخلاقی موظفیم از دامن‌زدن به شایعات و همچنین اختلاف‌های قومی و مذهبی و سیاسی به‌شدت دوری کنیم. خداوند متعال دراین‌باره می‌فرماید: «و همگی به ریسمان خدا [قرآن و اسلام و هرگونه وسیله وحدت] چنگ زنید» (3).

ایثار:

در شرایط جنگی ممکن است روزبه‌روز با سختی‌های بیشتری روبرو شویم. اگر روحیه ایثار، گذشت و همدلی در ما وجود نداشته باشد، منطبق بر زیست اخلاقی پیش نرفته‌ایم. خداوند تبارک و تعالی در قرآن می‌فرماید: «و [همواره] در راه نیکی و پرهیزکاری با هم تعاون کنید» (4). ایثار و گذشتن از خویش برای دیگران در شرایط جنگی در مقایسه با شرایط عادی، امری ارزشمندتر دانسته می‌شود. شرایط جنگی فرصت خوبی برای حذف خودخواهی‌‌هاست.

مبارزه با جنگ روانی:

دشمن نه‌تنها در عرصه نظامی از هیچ ظلمی دریغ نمی‌کند، بلکه در عرصه مجازی نیز تمام همت خود را به کار می‌گیرد تا با انتشار اخبار کذب، آرامش روانی اجتماع را به هم بریزد. از مهم‌ترین وظایف اخلاقی مؤمنان در چنین شرایطی، مقاومت با بصیرت کامل در برابر جنگ روانی دشمن است؛ همچنین اینکه خود را دلیل در این تلۀ دشمن گرفتار نکنند. بازنشر‌ندادن پیام‌ها، تصویرها، فیلم‌ها و ... که صحت آنها تأیید نشده است، کوچک‌ترین کاری است که برای حفظ آرامش روانی می‌توان انجام داد. در قرآن می‌خوانیم: «ای کسانی که ایمان آورده‌اید، اگر شخص فاسقی خبری برای شما بیاورد، دربارۀ آن تحقیق کنید؛ مبادا به گروهی از روی نادانی آسیب برسانید و از کرده خود پشیمان شوید» (5).

تبعیت از دستورها:

همۀ ما در شرایط جنگی با دستورها و توصیه‌های متعددی روبرو می‌شویم و دولت و نهادهای مربوط مقررات و محدودیت‌هایی را معین می‌کنند؛ برای مثال گفته می‌شود مردم به سمت پمپ‌بنزین‌ها هجوم نبرند. انسان مؤمن برای اخلاقی عمل‌کردن، باید به تمام توصیه‌های مسئولان جامه عمل بپوشاند.

تزریق امید:

«امید» موتور محرک یک اجتماع است؛ از سوی دیگر ناامیدی انسان را از تحرک دور می‌کند. ما موظفیم با چکاندن امید در رگ‌های اجتماع، جهاد معنوی خود را به بهترین شکل ممکن به انجام رسانیم.

پرهیز از احتکار:

در شرایط جنگی، اقتصاد مردم تحت ‌تأثیر قرار می‌گیرد؛ این مسئله سبب نگرانی افراد می‌شود و برخی از طریق احتکار کالا یا گران‌فروشی در پی سوءاستفاده از این شرایط‌ برمی‌آیند. اخلاق حکم می‌کند مؤمن عدالت اقتصادی را به‌ویژه در شرایط بحران نادیده نگیرد.

تقویت ایمان:

مشکلات بستر نزدیک‌شدن به خدا را فراهم می‌آورند. آدمی به ‌وقت غم به خدا نزدیک‌تر می‌شود. بهره‌بردن از دعا، اشک، توسل، تقویت ایمان فردی و جمعی از دیگر دستورهای اخلاقی است که نباید از آن غفلت ورزید.

پرهیز از احساسات:

تعقل‌ورزی در شرایط جنگی بیش از هر امر دیگری ضرورت دارد. انسان به‌ناچار در فضای جنگ با اموری روبرو می‌شود که احساسات او را تحت ‌تأثیر قرار می‌دهد. از مهم‌ترین مؤلفه‌های اخلاقی در زمان جنگ، پرهیز از احساسات و هیجان‌های کاذب است.

تمرین صبر:

انسان به ‌اندازه دانش و آگاهی خویش، افراد و جریان‌ها را قضاوت می‌کند. هر اندازه آگاهی از یک امر کم باشد، قضاوت نیز سطحی‌تر خواهد بود؛ از سوی دیگر هر قدر اطلاعات انسان در آن زمینه بالاتر رود، قضاوت او عمیق‌تر خواهد شد. در جریان جنگ در‌بارۀ بسیاری از مصلحت‌ها و پشت پرده‌ها آگاهی نداریم؛ بنابراین صبر در این زمان‌ها بهترین اسلحۀ مؤمن است. عجول‌بودن برای درک شرایط گاهی کار را سخت می‌کند. صبر در برابر سختی‌ها و مشکلات نیز از دیگر انواع صبر است که دارابودن آن به ‌وقت جنگ ضرورت بالاتری دارد. قرآن مؤمنان را به صبر دعوت می‌کند و می‌فرماید: «ای افرادی که ایمان آورده‌اید، از صبر [و استقامت] و نماز کمک بگیرید؛ [زیرا] خداوند با صابران است» (6).

افشای اطلاعات:

به هنگام جنگ هیچ ‌چیز شبیه زمان صلح نیست. در زمان صلح ممکن است مجاز باشیم حرفی را بزنیم و بشنویم، بی‌آنکه آسیبی به خود یا دیگران بزنیم؛ اما در زمان جنگ حتی حرف‌های معمولی می‌تواند به‌نوعی افشای اطلاعات جنگی باشد و دشمن را سریع‌تر به اهدافش برساند؛ به همین دلیل هم در فضای حقیقی و هم مجازی باید مراقب این امر اخلاقی باشیم و ناخواسته خود و دیگران را با دست خویش هلاک نکنیم؛ همان‌گونه که خداوند می‌فرماید: «خود را به دست خود به هلاکت نیفکنید» (7).

شهادت‌طلبی:

جنگ موجب بالارفتن روحیۀ شهادت‌طلبی افراد می‌شود؛ بنابراین ما از حیث اخلاقی وظیفه داریم با تقویت روحیه شهادت‌طلبی در وجود خود و دیگران، به وظیفۀ اخلاقی خویش عمل کنیم. خداوند متعال دراین‌باره می‌فرماید: «[ای پیامبر] هرگز گمان مبر کسانی که در راه خدا کشته شدند، مردگان‌اند، بلکه آنان زنده‌اند و نزد پروردگارشان روزی داده می‌شوند» (8).

شکرگزاری:

مؤمن در برابر آنچه دریافت می‌کند یا نمی‌کند، شکرگزار است. در شرایط جنگی برخی از افراد به دلیل فشار روحی سراغ ناشکری می‌روند و با ناسپاسی روح خویش را مکدر نموده و دیگران را ناامید می‌کنند؛ درحالی‌که ما از حیث اخلاقی موظفیم شاکر خدا باشیم و به واسطه شکرگزاری پیروزی را نصیب خویش کنیم. خداوند تبارک و تعالی می‌فرماید: «اگر شکرگزاری کنید، [نعمت خود را] بر شما خواهم افزود؛ و اگر ناسپاسی کنید، مجازاتم شدید است» (9).

نتیجه:

رعایت اخلاق در شرایط جنگی فقط موضوعی کلیشه‌ای نیست، بلکه نقش ستون فقرات را برای یک جامعه ایفا می‌کند. زیست اخلاقی در شرایط جنگی می‌تواند تأثیر وافری بر پیروزی جبهه حق داشته باشد؛ همان‌گونه که زیستن غیراخلاقی منجر به آسیب‌های جدی می‌شود. رعایت نکاتی چون حمایت از دفاع مشروع، توکل بر خدا، غلبه بر ترس، حفظ وحدت و انسجام ملی، ایثار و همدلی، مبارزه با جنگ روانی، پیروی از دستورها، تزریق امید، پرهیز از احتکار، تقویت ایمان، دوری از احساسات‌گرایی، تمرین صبر، افشانکردن اطلاعات، روحیه شهادت‌طلبی و شکرگزاری، نه‌تنها وظایفی فردی هستند، بلکه درمجموع زیست‌بوم اخلاقی قدرتمندی را برای جامعه ایجاد می‌کنند.

پی‌نوشت‌ها:

1. ﴿وَقَاتِلُوا فِی سَبِیلِ اللَّهِ الَّذِینَ یُقَاتِلُونَکُمْ وَلَا تَعْتَدُوا إِنَّ اللَّهَ لَا یُحِبُّ الْمُعْتَدِینَ﴾ (بقره: 190).

2. ﴿مَنْ یَتَوَکَّلْ عَلَى اللَّهِ فَهُوَ حَسْبُهُ﴾ (طلاق: 3).

3. ﴿وَاعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللَّهِ جَمِیعًا وَلَا تَفَرَّقُوا﴾ (آل‌عمران: 103).

4. ﴿تَعَاوَنُوا عَلَى الْبِرِّ وَالتَّقْوَىٰ﴾ (مائده: 2).

5. ﴿یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِنْ جَاءَکُمْ فَاسِقٌ بِنَبَإٍ فَتَبَیَّنُوا أَنْ تُصِیبُوا قَوْمًا بِجَهَالَهٍ فَتُصْبِحُوا عَلَىٰ مَا فَعَلْتُمْ نَادِمِینَ﴾ (حجرات: 6).

6. ﴿یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اسْتَعِینُوا بِالصَّبْرِ وَالصَّلَاهِ إِنَّ اللَّهَ مَعَ الصَّابِرِینَ﴾ (بقره: 153).

7. ﴿وَلَا تُلْقُوا بِأَیْدِیکُمْ إِلَى التَّهْلُکَهِ﴾ (بقره: 195).

8. ﴿وَلَا تَحْسَبَنَّ الَّذِینَ قُتِلُوا فِی سَبِیلِ اللَّهِ أَمْوَاتًا بَلْ أَحْیَاءٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ یُرْزَقُونَ﴾ (آل‌عمران: 169).

9. ﴿لَئِنْ شَکَرْتُمْ لَأَزِیدَنَّکُمْ وَلَئِنْ کَفَرْتُمْ إِنَّ عَذَابِی لَشَدِیدٌ﴾ (ابراهیم: 7).

 

نوع واکنش به آتش سوزی در آمریکا
در دشمنی دولت آمریکا با کشور ایران هیچ شکی نیست، ولی مردم آمریکا لزوماً ربطی به دولت آمریکا ندارند.

پرسش:

 با بلاها یا اتفاقات ناگواری که برای غیرمسلمانان می‌افتد به‌خصوص که دشمنان ما باشند، واکنش و عکس‌العمل ما چگونه باشد؟ آیا از اینکه گرفتار بلای الهی شدند خوشحال باشیم یا اینکه خوشحالی کار خوبی نیست؟

پاسخ:

مقدمه

همیشه بلاهای طبیعی در جای‌جای دنیای پهناور کم‌وبیش وجود داشته و دارد. این اتفاقات مانند سیل و زلزله و سونامی و آتش‌سوزی و ... در بسیاری اوقات باعث درگیری‌هایی بین مردم مخصوصاً افراد متدین می‌شود که عده‌ای خوشحال و عده‌ای بی‌تفاوت و عده‌ای ناراحت هستند. این موضوع ازنظر اخلاقی هم قابل‌بررسی است. در ماجرای آتش‌سوزی اخیر برخی مناطق آمریکا این سؤال پیش می‌آید که وضعیت چگونه است؟ آیا باید خوشحال باشیم یا نه؟ در این مورد نکاتی عرض می‌کنیم.

متن اصلی پاسخ

1. دشمنی با دولت ستمگر آمریکا نه ملت آن

 اولاً ازنظر اخلاقی بین دشمن حربی و مردم تحت سیطره آن دشمن باید تفاوت گذاشت. ممکن است گروهی به‌زور و یا خونریزی بر کشوری مسلط شوند و مردم آن کشور نیز تحت سلطه آن‌ها قرار گیرند. سیاست‌های آن گروه که دولت شده‌اند لزوماً ربطی به مردم تحت سلطه آن‌ها ندارد؛ یعنی باید بین دولت‌های ستمگر و مردم تحت نفوذ آن‌ها باید تفاوت قائل شد؛ یعنی بااینکه در دشمنی دولت آمریکا با کشور ایران و جمهوری اسلامی هیچ شکی نیست (البته هنوز وارد جنگ مستقیم با آن‌ها نشدیم درنتیجه مصداق کافر حربی قطعی نیستند) ولی مردم آمریکا لزوماً ربطی به دولت آمریکا ندارند و دشمنی ما با دولت آمریکا نباید باعث بشود با مردم آمریکا دشمنی کنیم. این چیزی است که در بیانات رهبر معظم انقلاب نیز وجود دارد. ایشان می‌فرماید: «ما هم که اسم آمریکا را بارها مى‌آوریم؛ ملّت ما، خود ما؛ [چون‌] مسئله‌ى آمریکا به‌خاطر استکبار است، چون آمریکا یک دولت استکبارى است، چون روش [آمریکا] استکبارى است؛ ما با آمریکا به‌عنوان یک مجموعه‌ى جغرافیایى یا به‌عنوان یک ملّت، به‌عنوان یک مجموعه‌ى انسانى هیچ مسئله‌اى نداریم، آن‌هم مثل بقیّه‌ى کشورها؛ مسئله‌ى ما با آمریکا، مسئله‌ى استکبار آمریکایى است؛ مستکبرند، متکبّرند، زورگویند، زیاده‌طلب‌اند.(6/9/1393) ما با ملّت آمریکا هم -بااینکه دولت آمریکا دولتِ مستکبر و دشمن، بدخواه و کینه‌ورز نسبت به ملّت ایران و نظام جمهوری اسلامی است- هیچ دشمنی نداریم؛ آن‌ها هم مثل بقیّه‌ی ملّت‌هایند. آنچه نقطه‌ی مقابل نظام اسلامی است، استکبار است. جهت‌گیری خصومت‌های نظام اسلامی، با نظام استکبار است؛ ما با استکبار مخالفیم، ما با استکبار مبارزه می‌کنیم. 29/8/1392»(1) بنابراین اگر دولت آمریکا تضعیف بشود و شرش از سر ایران و مسلمانان و راه بندگی و ایمان کم شود خوشحالی جا دارد کما این‌که دعاهای زیادی در مورد منکوب شدن دشمنان و تضعیف آن‌ها و برطرف شدن شرّشان از سر مسلمانان داریم. همان‌طور که امام سجاد علیه‌السلام می‌فرماید: «خدایا مشرکین را با مشرکین مشغول کن تا به مرزهای مسلمانان نزدیک نشوند و آن‌ها را گرفتار نقص و کمبود در توانایی بفرما و... ‏»(2) ولی مصیبت‌زده شدن مردم آن‌ها که اساساً شاید با دولت آمریکا تفاهم و موافقتی نداشته باشند معلوم نیست خوشحالی داشته باشد یا این خوشحالی ارزشمند باشد.

2. همراهی نکردن همه مردم امریکا با سیاست‌های دولت

 در مواضع برخی از مردم آمریکا موافقت با ارزش‌های اخلاقی دیده می‌شود، مثلاً در آمریکا در دفاع از مردم مظلوم غزه راهپیمایی‌های زیادی انجام شده است که این کار بسیار ارزشمند بوده و مخالف سیاست‌های دولت آمریکاست؛ بنابراین نباید همه مردم آمریکا را با دولت آمریکا همراه دانست یا از مصیبت آن‌ها خوشحال شد.

3. تأدیب الهی ظالمان و ستمگران

 اما این آتش‌سوزی قطعاً تبعات و مشکلاتی برای دولت آمریکا هم ایجاد می‌کند. دولتی که از اول بر پایه استکبار و استعمار و جنگ و خونریزی پایه‌گزاری شده است. در اینکه دولت آمریکا و سردمداران آن ظالم بوده و به‌ویژه در چهل‌وشش سال اخیر با تحریم‌های ظالمانه باعث مرگ‌ومیر فراوان بیماران مظلوم ایرانی شده‌اند، با حمایت دیکتاتوری مثل صدام، جنگ و کشتار را بر مردم مسلمان ایران تحمیل کرده‌اند، هواپیمای مسافربری را عمداً با مسافرانش منهدم کرده‌اند، ثروت‌های زیادی از مردم را بلوکه یا مصادره کرده و باعث مشکلات فراوان شده‌اند، شکی نیست. میلیون‌ها عراقی و ده ها هزار افغانستانی را قتل عام کرده، میلیون‌ها انسان در کشورهای آفریقایی، آسیایی، اسلامی و غیر اسلامی را با تحمیل جنگ، فقر و انواع روش‌ها از زندگی ساقط کرده و با دزدی ثروت‌هایی مثل معادن طلا، آهن، نفت و ... آن‌ها را به خاک سیاه نشانده است. در یک سال و نیم اخیر به طرز وحشیانه‌ای در حمایت از رژیم سفاک صهیونیستی در لبنان و غزه بیش از پنجاه‌هزار نفر را قتل عام کرده وزندگی‌شان را نابود کرده است. این ظلم‌ها هرچند با واکنش بخشی از مردم امریکا، دانشجویان، هنرمندان و دیگر اقشار آن‌ها نیز مواجه شده است، ولی این ظلم‌های فراوان می‌تواند تأدیب الهی را با این مصیبت‌ها برای دولت آمریکا در پی داشته باشد. در روایات داریم که امیرالمؤمنین فرمود: «بلا و مصیبت برای ظالم ادب است برای مؤمن امتحان است برای انبیا ارتقاء درجه و برای اولیا کرامت است.»(3) اگر واکنش افراد در فضای حقیقی یا مجازی نسبت به آتش‌سوزی از سر دشمنی با دولت آمریکا باشد و از تنبیه این دولت و مکافات دولت آمریکا خوشحالی وجود داشته باشد نکوهش شده نیست؛ و اگر از بلا و مصیبت برای مردم آمریکا کسی خوشحال است ارزشمند نیست و درواقع نتوانسته بین دولت و ملت تفاوت قائل شود. ابراز خوشحالی بسیاری از این اتفاق نوعی انزجار افکار عمومی از حمایت بی‌دریغ آمریکا از رژیم غاصب اسرائیل و ظلم‌های دولت آمریکا در سرتاسر دنیاست و ازاین‌جهت است که لااقل مدتی آمریکا را به خود مشغول کرده و ظلم آن نسبت به دنیا شاید کمتر شود یا باعث تلنگری بشود وگرنه هیچ انسان مهربان و مؤمنی از سوخته شدن زندگی دیگران خوشحال نمی‌شود. نهایتاً اینکه این آتش‌سوزی هم هشدار برای آمریکاست، هم می‌تواند ضرر و زیان مالی بزرگی برای جلوگیری از ادامه حمایت‌ها و آتش‌افروزی‌ها در جای‌جای دنیا ازجمله غزه باشد و هم می‌تواند نفرت دنیا را از این حمایت به سمع و نظر سردمداران آمریکایی برساند تا شاید در سیاست‌های خود تجدیدنظر نمایند.

نتیجه

ازنظر اخلاقی بین دشمن حربی و مردم تحت سیطره آن دشمن باید تفاوت گذاشت؛ یعنی بااینکه در دشمنی دولت آمریکا با کشور ایران و جمهوری اسلامی هیچ شکی نیست، ولی مردم آمریکا لزوماً ربطی به دولت آمریکا ندارند. و دشمنی ما با دولت آمریکا نباید باعث بشود با مردم آمریکا دشمنی کنیم. این چیزی است که در بیانات رهبر معظم انقلاب نیز وجود دارد؛ اما این آتش‌سوزی قطعاً تبعات و مشکلاتی برای دولت آمریکا هم ایجاد می‌کند. این واقعه می‌تواند تأدیب الهی را با این مصیبت‌ها برای دولت آمریکا در پی داشته باشد که در روایات هم به آن اشاره شده است که بلا برای ظالم ادب است. ابراز خوشحالی از این اتفاق، نوعی انزجار افکار عمومی از حمایت بی‌دریغ آمریکا از رژیم غاصب اسرائیل و ظلم‌های دولت آمریکا در سرتاسر دنیاست و ازاین‌جهت است که لااقل مدتی آمریکا را به خود مشغول کرده و ظلم آن نسبت به دنیا شاید کمتر شود یا باعث تلنگری بشود وگرنه هیچ انسان مهربان و مؤمنی از سوخته شدن زندگی دیگران خوشحال نمی‌شود.

منابع برای مطالعه بیشتر

- دشمن‌شناسی، شناخت دشمن و روش‌های مقابله با آن از منظر حضرت آیت‌الله‌العظمی خامنه‌ای (مدّظلّه‌العالی) ناشر: انتشارات انقلاب اسلامی اثر سیّد امیر پور فاضلی

پی‌نوشت‌ها

1. سایت رهبری، https://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=43885

2. «اللَّهُمَّ اشْغَلِ الْمُشْرِکِینَ بِالْمُشْرِکِینَ عَنْ تَنَاوُلِ أَطْرَافِ الْمُسْلِمِینَ، وَ خُذْهُمْ بِالنَّقْصِ عَنْ تَنَقُّصِهِم»، على بن الحسین، الصحیفه السجادیه، قم، چاپ: اول، 1376 ش، ص 130، دعای حضرت برای مرزبانان

3. «إِنَّ الْبَلَاءَ لِلظَّالِمِ أَدَبٌ وَ لِلْمُؤْمِنِ امْتِحَانٌ وَ لِلْأَنْبِیَاءِ دَرَجَهٌ وَ لِلْأَوْلِیَاءِ کَرَامَهٌ.» مجلسى، محمدباقر، بحار الأنوار، بیروت، چاپ: دوم، 1403 ق، ج 78، ص 198

ازدواج یعنی تشکیل یک خانواده جدید که زن و مرد در کنار هم به آرامش رسیده و بتوانند آینده ای ایده آل را رقم بزنند. این تصمیم، نیاز به بررسی ملاک های درستی دارد.
ملاک های ازدواج درست

پرسش:
برادر بزرگم برای برادر کوچک‌تر، همسری از یک خانواده مذهبی و انقلابی در نظر گرفته است، ولی مادرم به‌شدت مخالف است چون به وضع موجود معترض است و حرف‌های ناخوشایندی می‌زند که سبب رنجش اطرافیان می‌شود، برادر کوچک‌تر هم درباره این ازدواج، مردد است به نظرتان چه کنیم؟
 

پاسخ:
در اسلام معیارهای زیادی برای ازدواج بیان ‌شده که باید در نظر گرفته شود تا ازدواج موفقی صورت بگیرد. تناسب علمی، اعتقادی، اقتصادی، فرهنگی و ایمانی از این موارد است. مذهبی بودن و داشتن ایمان از ملاک‌های خوب است و مشکلات وضع موجود ربطی به این تصمیم ندارد. در مورد خواستگاری شما و مسئله عدم رضایت مادر به خاطر وضع موجود باید به مطالبی که در ادامه ذکر می‌کنیم دقت بفرمایید و بعد تصمیم‌گیری کنید.

1. با بررسی فرمایشات معصومان علیهم‌السلام متوجه می‌شویم که ملاک‌هایی برای ازدواج توصیه شده است که در یک تقسیم‌بندی دو نوع است:
الف. آن‌هایی که رکن و اساس‌اند و براى یک زندگى سعادتمندانه حتماً لازم‌اند.
ب. آن‌هایی که شرط کمال انتخاب همسر هستند و براى بهتر و کامل‌تر شدن زندگی‌اند و بیش‌تر به سلیقه و موقعیت افراد بستگى دارد.

2. دسته اول یعنی ملاک‌هایی که اصل و رکن در انتخاب همسر هستند عبارت‌اند از:

الف: تدین و دین‌داری
کسی که پای بند دین نیست، تضمینی وجود ندارد که پای بند رعایت حقوق همسر و ادامه زندگی مشترک باشد. پیامبر صلی‌الله علیه و آله به شخصی که می‏خواست ازدواج کند، فرمود: «بر تو باد که همسر دین‌دار بگیری». (1) دین‌دار بودن، به این است که دارای صفات ذیل باشد: عفت، حجاب، حیا، نجابت، اخلاق خوب، خوش حرف و خوش‌زبان بودن، اهل نماز و مناجات، علاقه‏مند به قرآن و اهل‌بیت، ترس از خدا داشتن، آبرو نگه‏دار بودن، اسراف‌کار نبودن و... .

ب: اخلاق خوب
پیامبر صلی‌الله علیه و آله فرمود: «باکسی که اخلاق و دینش مورد پسند باشد، ازدواج کنید. اگر چنین نکنید، فتنه و فساد بزرگی در زمین به وجود خواهد آمد». (2)  فردی از امام رضا علیه‌السلام سؤال کرد: برای دخترم خواستگاری آمده که امانت‌دار و متدین است، امّا بداخلاق است. آیا دخترم را به او بدهم؟ حضرت فرمود: «اگر بداخلاق است، دخترت را به او نده». (3)

ج: اصالت و شرافت خانوادگی
منظور از شرافت خانوادگی، نجابت و پاکی و تدین خانوادگی طرفین است. پیامبر صلی‌الله علیه و آله فرمود: «نیک بنگر که فرزندت را در کجا قرار می‏دهی، زیرا نطفه و ژن‏ها و خصوصیات ارثی، خواه‌ناخواه منتقل می‏شود و تأثیر می‏گذارد». (4)

د: عقل و فکر
باید زن و شوهر براى اداره زندگى و تربیت فرزندان از نیروى عقل و فهم مجهز برخوردار باشند. رشد عقلى کافى پیداکرده باشند. همان‌طور که ائمه اطهار علیهم‌السلام ما را از ازدواج با افراد احمق و کم‌عقل نهى فرموده‌اند.

3. دسته دوم ملاک‌ها و معیارهای دیگرى است که بیش‌تر مربوط به سلیقه و موقعیت افراد دارد. 

به عنوان مثال، همتایى و تناسب بین دو نفر، یکی از مواردی است که باید از جنبه‌های مختلف مورد توجه قرار گیرد. برخی از آن‌ جنبه ها مربوط به دسته اول است مثل تدین و میزان پاى بندى به دستورات و احکام دینی. برخی نیز به دسته دوم مربوط می‌شود. از قبیل:
الف. همتایى و هماهنگى فرهنگى و فکرى، سیاسی و اجتماعی
ب. همتایى اخلاقی و پاى بندى به آداب اجتماعی
ج. همتایی ازنظر تحصیلات و امور علمى
د. تناسب سنى
هـ. تناسب مالى و هماهنگی در مسائل اقتصادى و توقعات مبتنی بر آن.
و. همتایی و تناسب در قیافه و زیبایى ظاهری

4. با این توضیحات به‌صورت واضح و صریح مذهبی بودن طرفین توصیه‌شده است و وضع جامعه دلیل بر بد بودن دین و مذهب نیست. اتفاقاً هر جا مذهب  و دین کامل رعایت نشده اختلال و ضعف ایجادشده است. اساساً وضع موجود در مملکت ربطی به انتخاب همسر و مذهبی و انقلابی بودن خانواده‌ها ندارد و باید در جای خودش نزد یک کارشناس مذهبی و انقلابی بررسی شود که اختلالات وضع موجود نیز عمدتاً برآمده از دوری از ایمان و مذهب و بی‌تقوایی است نه رعایت مذهب و دین. 
باید بین مذهب و عمل انسان‌های مذهبی جدایی قائل شوید تا بتوانید درست تصمیم بگیرید. نباید اشتباهات افراد مذهبی را به‌پای مذهب گذاشت. اسلام به ذات خود ندارد عیبی. هر عیبت که هست از مسلمانی ماست؛ بنابراین باید با مادرتان صحبت شود که بحث زندگی یک‌عمر است و مذهبی نبودن باعث ایجاد مشکلات زیادی می‌شود. با این حال کسب رضایت والدین در این موارد اگرچه واجب نیست، ولی به هر حال چون نمی‌توان با خانواده قطع ارتباط کرد پس بهتر است یا مادرتان را راضی کنید یا طرف مقابل را مطلع کنید تا با شناخت بیشتری تصمیم بگیرد.

نتیجه:
ازنظر اسلام مسیر انتخاب همسر دارای ملاک‌هایی است. اساساً وضع موجود در مملکت ربطی به انتخاب همسر و مذهبی و انقلابی بودن خانواده‌ها ندارد و باید در جای خودش نزد یک کارشناس مذهبی و انقلابی بررسی شود که اختلالات وضع موجود نیز عمدتاً برآمده از دوری از ایمان و مذهب و بی‌تقوایی است نه رعایت مذهب و دین. درنهایت افراد مذهبی هم حتی اگر خطا کرده باشند ربطی به مذهب ندارد. باید بین مذهب و عمل انسان‌های مذهبی جدایی قائل شوید تا بتوانید درست تصمیم بگیرید.

منابع بیشتر برای مطالعه:
-راهنمای ازدواج جوانان، محمدرضا شرفی.
-جوانان و ازدواج، اسماعیل بیابان‌گرد.
-جوانان و انتخاب همسر، علی‌اکبر مظاهری.

پی‌نوشت‌ها: 
1. کلینى، محمد بن یعقوب، الکافی، تهران، دارالکتب الإسلامیه، چاپ چهارم، 1407 ق، ج ۵، ص ۳۳۲.
۲. همان، ص ۳۴۷.
۳. همان، ص ۵۶۳.
۴. فیض کاشانى، ملا محسن، الوافی، اصفهان، کتابخانه امام امیرالمؤمنین على علیه¬السلام، چاپ اول، 1406 ق، ج ۳، ص ۷۰۶.

 

 

بي‌حوصلگي براثر فشار کاري و مالي طبيعي است و تا زماني که به کم‌کاري يا ضرر رساندن به بيمار نشود حق‌الناس نيست، بلکه کار در فشار کاري و مالي جهادي بالاتر است.

پرسش: 
چه  پرستار تا چه حدي در برابر بيمار وظيفه دارد؟ بعضي بيماران واقعا پرتوقع هستند. توي اين وضعيت کار مي کنيم و با تاخير حقوق مي گيريم! با اين وضعيت اقتصادي، نمي توانيم مخارجمان را تامين کنيم! گاهي واقعا انگيزه و حوصله کار نداريم. چه بايد کرد؟ آيا مديون مي شويم و حق الناسي به عهده ماست؟ ممنون که کامل توضيح ميدهيد.

 

پاسخ: 
مقدمه:
پزشکي و پرستاري يکي از حرفه‌هاي محبوب و ارزشمند در معارف اسلامي است که با خاطر حفظ جان انسان‌ها ارزش بالايي دارد. اين حرفه نيز مانند ساير شغل‌ها اصول و قوانين اخلاقي دارد که اگر رعايت شود مي‌تواند ارزش و تقدس آن را بالاتر ببرد که در ادامه به بخشي از آن‌ها اشاره مي‌کنيم:
1. بر اساس آموزه‌هاي ديني دلسوزي و محبت به بيماران که خود را در پرستاري و مراقبت و انواع رسيدگي‌ها نشان مي‌دهد، بسيار ارزشمند است و ثواب‌هاي زيادي دارد. پيامبر خدا صلي‌الله ‏عليه و ‏آله و سلّم: «هر کس يک شبانه‌روز بيمارى را پرستارى کند، خداوند، او را همراه با ابراهيم خليل، برمى‏انگيزد و به‌سان برقى پُر درخشش، از صراط مى‏گذرد.»(1) هم‌چنين از امام على عليه‏السلام نقل است که پيامبر خدا فرمود: «هر کس در برآوردن نياز بيمارى بکوشد، خواه آن را برآورد و خواه برنياورد، از زير بار گناه خويش بيرون مى‏رود، به‌سان آن روز که از مادر، زاده شده است، در اين هنگام، مردى از انصار گفت: اى پيامبر خدا، پدر و مادرم به فدايت! اگر بيمار از خانواده شخص باشد، آيا درصورتي‌که در برآوردن نياز خانواده خويش بکوشد، اين کار، پاداش بيشترى ندارد؟ فرمود: چرا دارد.»(2) بنابراين پرستاري يکي از باارزش‌ترين کارهاي اخلاقي است که براي سلامتي ديگران تلاش مي‌شود و حفظ جان يک انسان و زنده کردن او مساوي با زنده کرده همه عالم در قرآن دانسته شده است (3).
2. در بعد اصول اخلاقي پزشکي بسيار زياد مي‌توان نوشت و در اين زمينه کتب و مجله‌هاي اختصاصي براي اخلاق پزشکي تدوين‌شده است. مهم‌ترين اصول اخلاق پزشکي را مي‌توان در اين اصول خلاصه کرد:
الف: اصل تخصص در کار: پزشک و پرستار کارآزموده و کاردان مي‌تواند بيماري مراجعه‌کنندگان را به نيکي تشخيص بدهد و از شيوه درمان آن‌ها نيز آگاه باشد. در غير اين صورت، پي آمدهايي چون به خطر افتادن سلامتي و جان بيمار، اتلاف وقت و بازماندن فرد بيمار از کار و زندگي، پرداخت هزينه‌هاي سنگين و مصرف داروهاي بي‌اثر، در انتظار بيمار است.
ب: اصل تعهد و فداکاري: پزشکان و پرستاران همواره در معرض بيماري هستند و فداکاري و حفظ جان ديگران است که ارزش و تقدس به کار آنان مي‌بخشد؛ بنابراين اگر فداکاري و ايثار نباشد و خداي‌نکرده سود و منافع مالي در اولويت باشد از اصول اخلاقي دور شده‌ايم.
ج: اصل رازداري: پزشک و پرستار به‌نوعي محرم راز بيماران هستند و اين رازداري باعث ايجاد آرامش و حتي تلقين مثبت در بيمار مي‌شود. به همين دليل سزاوار است، پزشک و پرستار با بيمار خود، رفيق و نگه‌دار اسرار وي باشند؛ زيرا رفتار دوستانه، مايه آرامش و راحتي روان بيمار مي‌شود.
د: اصل عدالت: يعني مسائل مربوط به توزيع منابع بهداشتي درماني کمياب و تصميم‌گيري در مورد اينکه چه کسي چه درماني را دريافت مي‌کند، در اين مورد عدالت و انصاف و برابري رعايت گردد. به همه بيماران به‌صورت مساوي و بر اساس کرامت انسان امکانات و سرويس داده شود و فرقي بين فقير و غني و پولدار و تهي‌دست در خدمت‌رساني نباشد.
و: اصل سودرساني و عدم ضرر رساني: يعني فرد شاغل در اين حوزه بايد به نفع بيمار و سود او عمل کند؛ و تلاش کند که به فرد آسيبي وارد نشود.
اصول ديگري نيز مي‌توان بيان کرد مانند اصل احترام به بيمار، اصل صداقت در مورد بيماري با بيمار و...
3. در مورد سختي و فشار کار که نوشتيد حق با شماست. گاهي انسان حوصله وتوانش محدود مي‌شود، ولي لزوماً اين به معناي کم‌کاري نيست. اين طبيعي است که هر انساني در سختي‌ها و فشارها توانش محدود مي‌شود و کم مي‌آورد، ولي تا زماني که اصول را زير پا نگذاشته‌ايد و کاري عمداً خلاف سلامت بيمار انجام نداده باشيد مديوني ندارد و حق‌الناسي نيست. هرکسي ازجمله پرستار در حد توانش مسئوليت دارد. بلکه برعکس؛ کسي که در اوج سختي و فشار مالي و کاري، دست از خدمت و پرستاري و تلاش برنمي‌دارد اجر و ثواب بيشتري براي او منظور مي‌شود؛ بنابراين قدر کار و خدمت خود را بدانيد و سعي کنيد درهرحال از اصول و وظايف مقررشده براي خودتان کم نگذاريد. در اين صورت اصلاً مديون نيستيد، بلکه مأجور هستيد.
نتيجه:
پرستاري و پزشکي يکي از ارزشمندترين شغل‌هاي دنياست چراکه حفظ جان يک انسان برابر بازنده کردن تمام انسان‌هاست. در اين راستا اصولي براي اين حرفه وجود دارد مانند اصل تخصص، تعهد و فداکاري، رازداري، عدالت، سودرساني، عدم ضرر رساني، احترام و صداقت و ... که با رعايت انسان ارزش اين حرفه بالاتر مي‌رود. بي‌حوصلگي براثر فشار کاري و مالي طبيعي است و تا زماني که به کم‌کاري يا ضرر رساندن به بيمار نشود حق‌الناس نيست، بلکه کار در فشار کاري و مالي جهادي بالاتر است و ارزشي بيشتر دارد.
کليدواژه‌ها:
پزشکي، پرستاري، اصول پزشکي، حق‌الناس.
منابع بيشتر براي مطالعه:
-ده مورد در اخلاق پزشکي، اطهر معين.
-درآمدي بر اخلاق پزشکي در اسلام، محمود متوسل.
-اخلاق پزشکي، نعمت‌الله يوسفيان.
-درس‌نامه اخلاق پزشکي، مهرداد نقي زاده و همکاران.
پي‌نوشت‌ها:
1. شيخ صدوق، ثواب الأعمال و عقاب الأعمال، دار الشريف الرضي، چاپ دوم، 1406 ق، ص 289.
2. شيخ صدوق، من لا يحضره الفقيه، دفتر انتشارات اسلامى وابسته به جامعه مدرسين حوزه علميه قم، چاپ دوم، 1413 ق، ج 4، ص 16.
3. سوره مائده، آيه 32.

 

خصوصا اگه فرد جاهل یا حق ناپذیر باشه.
از منظر اسلام كسی حق ندارد به كسی اهانت كند و آبروی كسی را ببرد، زیرا حفظ آبروی انسان ها و حفظ كرامت انسانی لازم است. همچنین كسی حق ندارد به رهبری اهانت کند ...

وقتی كسی به ولایت فقیه و رهبر در حضور ماتوهین می كنه تكلیف ما چیست؟خصوصا اگه فرد جاهل یا حق ناپذیر باشه.

از منظر اسلام كسی حق ندارد به كسی اهانت كند و آبروی كسی را ببرد، زیرا حفظ آبروی انسان ها و حفظ كرامت انسانی لازم است. همچنین نه تنها كسی حق ندارد به رهبری اهانت كند، بلكه حتی به انسان های عادی نیز نباید توهین شود. این موضوع علاوه بر اینكه عملی ضد اخلاقی بوده، در مواردی حكم تعزیر و مجازات نیز دارد. در مورد توهین به رهبر این حكم می تواند شدیدتر باشد، زیرا اولاً كه ایشان مسلمان است و اهانت به مسلمان جایز نیست. افزون بر آن وی منصب و مقامی دارد كه حفظ آن واجب است. زیرا وی رهبر جامعه است. این امر اقتضا میكند كه جایگاه و مقام او حفظ شود.

متأسفانه برخی از اسلام برداشت نادرست كرده و آزادی را به گونهای تعریف كردهاند كه گویا اسلام آزادیهای نامحدود را مشروع میداند و مردم نیز آزاد هستند هر كاری كه خواستند انجام دهند، غافل از اینكه در اسلام ضمن اینكه به اصل آزادی سفارش شده، برای آن حد و حدودی نیز تعریف گردیده است. اگر آزادی نامحدود باشد،جامعه دچار هرج و مرج میگردد و این امر قابل قبول نیست.

نكات پایانی كه شما را در رسیدن به جواب راهنمایی می كند:

1) وظیفه ما نسبت به كسی كه به رهبر توهین وناسزا می گوید چیست؟

از دفتر رهبری سوال شما را پرسیدیم و آنها در جواب گفتند: وظيفه شما نسبت به چنين افرادی ارشاد و هدايت و امر به معروف و نهي از منكر است. وظيفه ديگري نداريد.(1)

2) اگر كسی به مقام معظم رهبری و نظام اسلامی توهین كند، باید با استدلال و برهان و رعایت احترام و ادب، روشنگری و دفاع نموده و به فریضه امر به معروف و نهی از منكر عمل نمود. اگر احساس می كنید حرف های شما در مخاطب بی تأثیر است، به هیچ وجه بحث را ادامه نداده و با تغییر موضوع بحث، ازجدال  پرهیز كنید . با توجه به آنچه گذشت روشن می شود در این گونه موارد اجازه برای زد و خورد نداریم.

پی نوشت:

1 . سوال از دفتر رهبری به شماره 7112467 .

خانواده ی مذهبی ای ندارد ولی بسیار دوست دارد كه چادر سر كند ...
اگر علاقه به چیزی ریشه ای واساسی باشد، یعنی سرچشمه علاقه "شناخت وآگاهی"باشد، پایدار و همیشگی است. در غیر این صورت، دوام نخواهد داشت.

  دوستی دارم با اعتقاد و علاقمند به دین و مذهب الحمدلله . خانواده ی مذهبی ای ندارد ولی بسیار دوست دارد كه چادر سر كند و خانواده اش هم مقابله نمیكند . یعنی او را در انتخاب اعتقاداتش آزاد گذاشته اند . اما چون كلا اطرافیانش چادری نیستند و او هم تازه متحول شده ، چند استدلال قوی میخواهد كه حجاب برتر بودن چادر را به دوستانش به فامیلش به مادر و پدرش بگوید .دوستم سطحی نیست و واقعا درونی علاقه و اعتقاد به چادر دارد . میذاند كه چادر پوشش بیشتری دارد و حتما خدا راضیتر است . چه چیز دیگری پیشنهاد میكنید كه بگوید ؟

اگر علاقه به چیزی ریشه ای واساسی باشد، یعنی سرچشمه علاقه "شناخت وآگاهی"باشد، پایدار و همیشگی است. در غیر این صورت، دوام نخواهد داشت. این جواب را به دوست خود ارایه دهید.

برای ایجاد"انگیزه كافی"جهت گزینش حجاب برتر باید:

الف) "هدف و دلیل" این كار را بشناسید. آثار و فواید مثبت یا پیآمدهای منفی آن را بدانید.

ب) شناخت خود را نسبت به خدا بیش تر كنید. معرفت به خدا انگیزه ساز است. اگر كسی خدا و كمال و جمالش را بشناسد و از الطاف پیدا و پنهان و مهربانی هایش، همچنین از نعمت های بی حد و حصرش آگاهی به دست آورد و در آن دقت و تأمل كند، عاشق خدا می شود و برای جلب رضایتش به هر اقدامی كه او بخواهد، دست می زند.

اكنون حجاب را از ابعاد مختلف، مورد توجه و دقت قرار می دهیم:

1. عفت و پاكدامنی، با آفرینش و فطرت زن به هم آمیخته است، و در آفرینش او، جایگاه عظیم و بلندی دارد. اسلام نیز با نگاه به آفرینش زن و صلاح و خیر آنان، حجاب را لازم شمرده تا عفت برونی زن، با عفت درونی او هماهنگ و بنیان خانواده مستحكم گردد و زن همچون كالای ناچیزی در معرض همگان قرار نگیرد.

2. فایده حجاب منحصر به زنان نیست. حجاب حداقل دو فایده دارد: اول؛ زن محجوب، با حجاب خود به دیگران مي فهماند كه اهل بي بند و بـاري و روابـط آزاد نـیـسـت و این خود باعث مي شود مردان هرزه به او طمع نورزند و مزاحم نشوند:"ذلِكَ‏ أَدْني‏ أَنْ‏ يُعْرَفْنَ‏ فَلا يُؤْذَيْن".(1)‏ دوم؛ فایده دوم حجاب به كل جامعه برمي گردد. زنان بي حجاب و بی قید حتي براي مردان پاكدامن نیز زیان بارند. زناني كه بدون پوشش و با انواع آرایش بیرون مي آیند، محیط را آماده آشوب مي نمایند؛ زیرا جاذبه تكویني زنان براي مردان قابل انكار نیست .

3. حجاب، موجب رشد شخصیت‏ زن مسلمان است. شخصیت، مجموعه افكار، عواطف، عادت‏ها و اخلاقیات یك انسان است كه مایه تشخیص وی از دیگران است. (2) مجموعه صفات و ویژگی‏های جسمی، روانی و رفتاری كه هر انسان را از انسان‏های دیگر متمایز می‏سازد، شخصیت نام دارد. (3) بر این اساس، هر كس شخصیتی دارد كه خود را با آن معرفی می‏كند. دیگران نیز او را به همان ویژگی‏ها می‏شناسند.

4. حجاب موجب مسؤولیت پذیری است: زنانی كه در پی دلربایی و جلب نظر دیگرانند و جز عرضه پیكر خود به چیزی نمی‏اندیشند، هرگز نمی‏توانند غمخوار همنوع خود باشند؛ در برابر خانواده و اجتماع احساس مسؤولیت كنند و به معنویت خود و اعضای خانواده و جامعه بیندیشند. این افراد، افزون بر آن كه  به دلیل ناتوانی یا شانه خالی كردن از انجام دادن مسؤولیت‏های فردی باز می‏مانند، با روحیه و وضع بدنی خاص خویش محیط را آلوده و موقعیت را برای فعالیت مسؤولیت پذیرانه نامساعد می‏سازند.

نكتۀ پایانی: شما جنس مرغوب را در كادو مي پیچید، روي تلویزیون پارچه مي اندازید، كتاب قیمتي را جلد مي كنید، طلا و جواهرات را ساده در دسترس قرار نمي دهید. بنا بر این جلد و حجاب نشانه ارزش است. خداوند براي چشم كه ظریف است و خطرات آن را تهدید مي كند، حجاب قرار داده حجاب باعث تمركز فكر مردان كه بخش عمده تولید جامعه به دست آنان است مي گردد. در كشورهایي كه بي حجابی هست ،نظام خانواده از هم گسسته و آمار طلاق غوغا مي كند.

برای توضیحات بیشتر می توانید با شماره(09640) تماس بگیرید.

معرفی كتاب برای مطالعه بیشتر:

1- آيات حجاب، عباس فتحي، جلد اول، انتشارات نسل سوم تهران، زمستان1381.

2- حجاب از ديدگاه قرآن و سنت، فتحيه فتاحي زاده، جلداول، انتشارات دفتر تبليغات اسلامي، قم، زمستان 1379.

پی نوشت ‏ها:

1. احزاب (33)، آیه 59.

2. احمد بهشتی، تربیت كودك در جهان امروز، ص 161، مؤسسه تحقيقات و نشر معارف اهل البيت (ع)، ویرایش دوم.

3. علی اصغر احمدی، روان شناسی شخصیت، ص 10، تهران، انتشارات امیر كبیر.

اگر نهي از منكر به قيمت ضرر زدن به جانمان تمام شود باید انجام داد؟
از شرائط وجوب امر به معروف و نهی از منكر این است كه ضرر جانی نداشته باشد. پس در صورتی كه ذكر كردید، نهی از منكر واجب نیست، ولی اگر می توانید ...

 در خيابان مي بينيم تعدادي اراذل مزاحم خانمي شده اند آيا اگر امر به معروف و نهي از منكر به قيمت ضرر زدن به جانمان و حتي از دست دادن آن تمام شود بايد انجام داد؟

اینكه برای نهی از منكر دغدغه دارید، بسیار ارزنده است.

یكی از شرائط وجوب امر به معروف و نهی از منكر این است كه ضرر جانی  نداشته باشد. پس در صورتی كه ذكر كردید، نهی از منكر واجب نیست، ولی اگر می توانید با مطلع كردن پلیس خطر را  دور كنید یا اگر با همراه كردن چند نفر با خودتان می توانید آن ها را فراری دهید، بدون اینكه ضرری برایتان داشته باشد، باید این كار را انجام دهید

شخص بگه دلم میخواد كه این كارو می كنم واجب بهش گوشزد كنیم
وجوب امر به معروف و نهی از منكر شرایطی دارد ،از جمله: 1- آمر و ناهی از آن چه می‌خواهد نهی و یا ارشاد كند، آگاهی داشته باشد 2- بداند حرفش اثر دارد 3- ...

جایی كه امر بمعروف و نهی از منكر مفسده داره یعنی احتمال بدیم كه اون شخص بگه دلم میخواد كه این كارو می كنم واجب بهش گوشزد كنیم مثلا در اتوبوس وقتی خانمی بد حجاب یا آهنگ لهو ولعب راننده روشن كرده تو جاده هستیم؟

وجوب امر به معروف و نهی از منكر شرایطی دارد ،از جمله:

1-  آمر و ناهی از آن چه میخواهد نهی و یا ارشاد كند، آگاهی داشته باشد.

2- بداند حرفش اثر دارد.

3-  برای خود و خانواده و بستگانش ضرر جانی و مالی و آبرویی و... نداشته باشد.

اگر می بینید امر به معروف و نهی از منكرتان تأثیر ندارد و اگر به این كار اقدام كنید ،مورد اهانت ،فحش و ناسزا قرار می گیرید، تكلیفی ندارید. اما اگر احتمال تاثیر بدهید، باید تذكر دهید.

در نهی از منكر لازم است چند نكته مورد توجه قرار گرفته و مراعات شود تا تذكر موثر واقع شود :

1- حُسن برخورد:

قرآن مجید خطاب به پیامبر اكرم (ص) می فرماید:

"ای پیغمبر! به بندگانم بگو كه با مردم با نیكوترین وجه صحبت نمایند". (1)

خداوند از حضرت موسی (ع) می خواهد با فرعونی كه ادعای ربوبیت دارد ،با نرمی و ملاطفت تكلم كند و به او بگوید: آیا میل داری كه پاكیزه شوی؟ آیا می خواهی تو را به راه خداوند هدایت كنم تا به درگاه او خاشع شوی؟ (2)

 روح  بسیار آسیب پذیر است و در برابر برخورد قهر آمیز واكنش نشان می دهد ؛ از این رو باید مواظب بود تا لطمه ای به شخصیت افراد وارد نشود. استفاده از جملاتی مانند "این عمل در شأن شما نیست . شأن شما بالاتر از این ها است. سرمایه مملكت هستید و جامعه و خانواده به شما امید دارد" بسیار مؤثر است.

2- جلب اعتماد:

ارشاد و راهنمایی دیگران در صورتی با موفقیت انجام می گیرد كه اعتماد طرف مقابل جلب شود. بدون جلب اعتماد نمی توان در شخصی نفوذ كرد. هر كسی بتواند با مردم الفت برقرار كند، مردم به او روی خواهند آورد. برای این كار باید به خطاكار شخصیت داد و از به كار بردن الفاظ تحقیر آمیز خودداری كرد.

3- در نظر گرفتن وضع روحی و روانی:

اصل مهم در هدایت و راهنمایی یا امر به معروف و نهی از منكر «مخاطبشناسی» است. هر مبلّغ، مربّی، معلّم و یا فردی كه در موقعیت هدایت و تربیت قرار گرفته، لازم است پیش از هر اقدامی «مخاطب» خود را بشناسد، آنگاه بر پایه ویژگیهای فكری، روحی و علمی مخاطب با وی سخن بگوید، تا زحمات و حرفاهایش هدر نرود.

«مخاطبشناسی» بر پایه «ویژگیهای» مخاطب سخن گفتن، یكی از خصایص و سنتهای عملكردی همه پیامآوران آسمانی است، چنان كه پیامبر (ص) میفرماید: «نحن معاشر الانبیاء نكلّم الناس علي قدر عقولهم؛ (3) ما پیامبران با مردم به اندازه عقل شان صحبت میكنیم».

در اجرای صحیح امر به معروف و نهی از منكر باید شرایط مخاطب را در نظر گرفت. اگر عصبانی است ،نمی توان نصیحت كرد. امام علی (ع) می فرماید:"برای دل های آدمیان، علاقه و اقبال و گاهی تنفر و ادبار است .هنگامی كه می خواهید كاری را انجام دهید، از طریق علاقه اشخاص وارد شوید، زیرا هنگامی كه كسی را مجبور بر كاری كنید ،نابینا می شود".(4) یعنی خود را به كوری و كری می زند.

4- محترم شمردن عقاید افراد:

شخص ممكن است كه منكرات یا ترك كارهای معروف و شایسته را بر اساس یك سری عقاید انجام دهد ؛ بنابراین نباید به طور تند و توهین آمیز با عقاید او برخورد نمایید. چنانچه دلیلی برای كار نادرست خود ارائه می دهد، آن را بشنوید . سپس با دلیل و استدلال سخن او را باطل كنید ، یا اشكالات آن را بگویید. گاهی كارهای خلاف او نه به خاطر عقیده به چیزی داشتن، بلكه به خاطر ناهنجارهای خانوادگی و اجتماعی و... است ؛ بنابراین شخص آگاه باید ناهنجارها را بشناسد و سعی نماید تا فرد مورد نظر از آن ها نجات یابد.

پس از اقدامات ارشادی،در صورتی كه اثر گذاری نیازمند امر و نهی باشد و شرایط هم فراهم باشد،باید امر و نهی نمود.

برای دریافت جزییات می توانید با مشاوره تلفنی مركز  به شماره ( 09640) تماس بگیرید.

 

 

پینوشتها:

1.اسراء (17) آیه.

2. نازعات (79) آیه 18 و 19.

3. ثقة الاسلام كليني، كافي، دار الكتب الإسلامية تهران، 1365 ، ج 1، ص 23.

4. نهج البلاغه، انتشارات دار الهجره، قم، قصار 193.

صفحه‌ها