پرسش وپاسخ

حضرت معصومه(س) در خاندانى که سرچشمه علم و تقوا و فضایل اخلاقى بودند، نشو و نما یافت. پس از شهادت پدرشان، امام رضا (ع) عهده دار امر تعلیم و تربیت ایشان شدند.

پرسش:

حضرت فاطمه معصومه (س) دارای چه مقام فضایل و مقام علمی بودند؟

پاسخ:

 حضرت معصومه(س) در خاندانى که سرچشمه علم و تقوا و فضایل اخلاقى بودند، نشو و نما یافت. پس از آن که پدر بزرگوار آن بانوى گرامى به شهادت رسید، فرزند ارجمند آن امام یعنى حضرت رضا(ع) عهده دار امر تعلیم و تربیت خواهران و برادران خود شد و مخارج آنان را نیز متکفل گردید. در اثر توجهات زیاد آن حضرت هر یک از فرزندان امام کاظم(ع) به مقامى شامخ دست یافتند و زبانزد عام و خاص گشتند.

 ابن صباغ مالکى در این باره گوید: «هریک از فرزندان ابى الحسن موسى معروف به کاظم فضیلتى مشهور دارد.»(1)

 نیز اربلى در این زمینه مى نویسد: «براى هریک از فرزندان ابى الحسن موسى(ع) فضیلت و منقبتى معروف وجود دارد.»(2) آنچه مسلم است این که در میان فرزندان امام کاظم(ع) بعد از حضرت رضا(ع)، حضرت معصومه(س) از نظر علمى و اخلاقى والا مقام ترین آنان است. این حقیقت از اسامى و القاب و تعریفها و توصیفاتى که ائمه اطهار(علیهم السلام) از وى نموده اند، هویداست. و با توجه به این حقیقت که ارتباط تنگاتنگ و غیر قابل انفکاکى میان تهذیب نفس و طى مدارج اخلاقى و عرفانى و حصول علوم اصیل الهى و حکمت وجود دارد، مى توان به رتبه و مقام علمى غیر قابل توصیف حضرت معصومه(س) پى برد و به این نکته واقف گشت که ایشان نیز چون حضرت زینب(س) عالمه غیر معلمه بود.(3)

 آنچه سخن فوق را تإیید مى کند، روایت صالح بن عرندس حلى، عالم بزرگوار شیعى قرن نهم ق، در کتاب "کشف اللئالى"(4) است.

 وى گوید: روزى جمعى از شیعیان به قصد دیدار حضرت موسى بن جعفر(ع) و پرسیدن سوالاتى از ایشان به مدینه منوره مشرف شدند. چون امام کاظم(ع) در مسافرت بود، سوالات خود را به حضرت معصومه که در آن هنگام کودکى خردسال بیش نبود، تحویل دادند. فرداى آن روز براى بار دیگر به منزل امام شرف حضور پیدا کردند، لیکن هنوز ایشان از سفر برنگشته بود. چون ناگزیر به بازگشت بودند، مسائل خود را مطالبه نمودند تا در مسافرت بعدى خدمت امام برسند. غافل از این که حضرت معصومه جواب پرسشها را نگاشته است. وقتى پاسخها را ملاحظه کردند، بسیار خوشحال شدند و پس از سپاسگزارى فراوان شهر مدینه را ترک گفتند. از قضاى روزگار در بین راه با امام موسى بن جعفر(ع) مواجه شده، ماجراى خویش را باز گفتند. چون امام پاسخ سوالات را مطالعه کرد، سه بار فرمود: «فداها ابوها»(5)؛ پدرش فدایش. روایات حضرت معصومه(س) فاطمه معصومه(س) از جمله راویان گرانقدر و عظیم الشإن آل محمد(ص) است.

 ایشان از پدرگرامى خویش و اجداد شریف و بزرگان و جمعى از خاندان جلیل القدرش احادیثى نقل کرده که قابل قبول علماى شیعى و سنى است.(6)

متإسفانه نگارنده به بیش از پنج روایت از این بانوى گرامى دست پیدا نکرد:

1- ابوالخیر شمس الدین محمد بن محمد بن جزرى شافعى (م 833) در کتاب «اسنى المطالب فى منافب سیدنا على بن ابى طالب»(7) سخن حضرت فاطمه دختر پیامبر(ص) را آورده است: «... آیا فرمایش رسول خدا(ص) را در روز غدیر به فراموشى سپرده اید که فرمود: هرکه من مولاى اویم، پس على مولاى اوست... و سخن دیگر رسول خدا(ص) را: تو (اى على!) نسبت به من به منزله هارون نسبت به موسى(ع) هستى؟!»(8) در سند روایات فوق این اشخاص وجود دارند: بکر بن احمد قصرى، فاطمه دختر امام رضا(ع)، فاطمه (معصومه) و زینب و ام کلثوم دختران امام کاظم(ع)، فاطمه دختر امام صادق(ع)، فاطمه دختر امام باقر(ع)، فاطمه دختر امام سجاد(ع)، فاطمه و سکینه دختران امام حسین(ع)، ام کلثوم دختر فاطمه زهرا(س)، حضرت فاطمه(س) و کسانى که پیش از بکربن احمد در این سلسله هستند.

 2- در روایت دیگرى نظیر روایت فوق از لسان مبارک رسول الله(ص)؛ آمده است: «من کنت مولاه فعلى مولاه»(9) هرکه من مولا و رهبر او هستم، على رهبر ومولاى اوست. در سند این روایت اشخاص ذیل وجود دارند: فاطمه دختر گرامى امام رضا(ع)، زینب و ام کلثوم و فاطمه دختران گرامى امام کاظم(ع)، فاطمه دختر گرامى امام صادق(ع)، فاطمه دختر گرامى امام باقر(ع)، فاطمه دختر گرامى امام سجاد(ع)، فاطمه و سکینه دختران گرامى امام حسین(ع)، ام کلثوم دختر گرامى حضرت فاطمه(س) و حضرت فاطمه(س).

3-روایت دیگر را ابى محمد بن احمد بن على قمى در کتاب "المسلسلات"(10) خویش این گونه ذکر مى نماید: از محمدبن على بن الحسین از احمد بن زیاد بن جعفر از ابوالقاسم جعفر بن محمد علوى عریضى ازابوعبدالله احمد بن محمد بن خلیل از على بن محمد بن جعفر اهوازى از بکر بن احنف از فاطمه دختر على بن موسى(ع) از فاطمه (معصومه) و زینب و ام کلثوم دختران موسى بن جعفر(ع) از فاطمه و سکینه دختران حسین بن على(ع) از ام کلثوم دختر على(ع) از فاطمه زهرا(س) دختر رسول خدا(ص) که فرمود: «از رسول خدا(ص) شنیدم که مى فرمود: وقتى در شب معراج به آسمان برده شدم، داخل بهشت گردیده، قصرى از مروارید سفید و درخشان مشاهده کردم. درى داشت که برآن پرده اى آویزان و با تزیین به مروارید و یاقوت درخشندگى پیدا کرده بود. چون سرم را بالا بردم، دیدم برآن در نوشته شده است: "لااله الاالله، محمد رسول الله، على ولى الله." و برآن پرده: "خوشا، خوشا به مثل شیعه على.» آنگاه داخل قصر شدم. در آنجا قصرى از عقیق سرخ بود و درى از نقره داشت که به وسیله زبرجد سبز درخشان شده بود. برآن در، پرده اى بود. چون سرم را بالا بردم، دیدم برآن در نوشته شده است: "محمد رسول خداست. على جانشین مصطفى است." و برآن پرده: "بشارت ده پیروان على را به حلال زادگى." آنگاه داخل قصر شدم. در آنجا قصرى از زمرد سبز بود. زیباتر از آن مشاهده نکرده بودم. درى از یاقوت سرخ داشت که با تزیین به مروارید رخشان شده بود. برآن در پرده اى قرار داشت. وقتى سرم را بالا بردم، دیدم بر آن پرده نوشته شده است: "پیروان على، رستگارانند." به دوستم جبرئیل گفتم: این قصر از آن کیست؟ گفت: محمد! از آن پسرعمو و جانشین تو على ابن ابى طالب است. در روز قیامت همه مردم برهنه پا و عریان محشور مى شوند مگر شیعیان على. و همگى به نامهاى مادرانشان فراخوانده مى شوند مگر پیروان على که به نامهاى پدرانشان خوانده مى شوند. به دوستم جبرئیل گفتم: این براى چیست؟ گفت: زیرا آنان على را دوست داشتند، حلال زاده اند.»(11)

4-در روایت سوم از کتاب "امالى" از احمد بن حسین از حسن بن على سکرى از محمد بن زکریاى جوهرى ازعباس بن بکار از حسن بن یزید از فاطمه (معصومه) دختر موسى بن جعفر(ع) از عمر بن على بن الحسین از فاطمه دختر امام حسین(ع) از اسمإ دختر عمیس از صفیه دختر عبدالمطلب آمده است:

«وقتى حسین(ع) از مادرش متولد شد، پیامبر(ص) فرمود: عمه! فرزندم را نزدم بیاور. من عرض کردم: اى رسول خدا! او را پس از ولادت پاکیزه نکرده ایم. رسول خدا(ص) فرمود: عمه! تو مى خواهى او را پاکیزه کنى؟! خداوند تبارک و تعالى او را پاکیزه و از آلودگى ها منزه کرده است.»(12)

5-حدیث دیگر را محمد غمارى شافعى در کتاب خویش بدین طریق نقل کرده است: از فاطمه دختر حسین رضوى از فاطمه دختر محمد رضوى از فاطمه دختر ابراهیم رضوى از فاطمه دختر حسن رضوى از فاطمه دختر محمد موسوى از فاطمه دختر عبدالله علوى از فاطمه دختر حسن حسینى از فاطمه دختر ابى هاشم حسینى از فاطمه دختر محمدبن احمد بن موسى مبرقع از فاطمه دختر احمد بن موسى مبرقع از فاطمه دختر موسى مبرقع از فاطمه دختر امام رضا(ع) از فاطمه دختر امام موسى بن جعفر(ع) از فاطمه دختر امام صادق(ع) از فاطمه دختر امام باقر(ع) از فاطمه دختر امام سجاد(ع) از فاطمه دختر امام حسین(ع) از زینب دختر امیرمومنان(ع) از فاطمه(س) دختر رسول خدا(ص). در این روایت حضرت فاطمه زهرا(س) به نقل از رسول خدا(ص) مى فرماید: «آگاه باشید، هرکس با دوستى آل محمد بمیرد، شهید مرده است!» روایت مزبور به حدیث "فاطمیات" مشهور است. چون جز دو تن از کسانى که در سلسله آن وجود دارند، بقیه "فاطمه" نام دارند.(13)

 پى نوشت ها:

 1- ابن صباغ مالکی، الفصول المهمة فی معرفة الائمة، ص 240.

 2- علی بن عیسی اربلی، کشف الغمة فی معرفة الائمة، ج 3، ص 30.

 3- توجه به این مطلب که اخلاص در اعمال در طى یک دوره چهل روزه باعث جارى گشتن چشمه هاى حکمت از قلب برزبان مى شود، اذعان و اعتراف به حقیقت فوق را سهل مى نماید. چون حضرت معصومه(س) نه تنها چهل روز که در تمامى عمر شریفش مخلصانه عمل مى کرد.

4- کشف اللئالى تاکنون به چاپ نرسیده و به صورت مخطوط در کتابخانه شوشترىهاى نجف اشرف وجود دارد. مرحوم میرجهانى نسخه اى از این کتاب را در کتابخانه شیخ محمدسماوى دیده است. (مهدى پور، کریمه اهل بیت، متن و پاورقى ص 62.)

 5- مهدى پور، کریمه اهل بیت، ص 64 و 63. (با تصرف)

 6- محمدهادی امینی، فاطمه بنت الامام موسى بن جعفر، ص 58 و 57 ؛ عمر رضا کحاله، أعلام النساء في عالمي العرب و الإسلام، ص 577.

7- در کتاب اسنى المطالب پاره اى از روایاتى که در شإن و منزلت امیرمومنان(ع) وارده گشته، گردآورى شده است. در این کتاب تنها احادیثى ذکر شده که در مصادر و کتب معروف و با سندهاى قوى و محکم بیان گردیده است. (امینى، مقدمه اسنى المطالب، ص 32).

 8- امینى، مقدمه اسنى المطالب، ص 51- 49. این کتاب توسط محمدهادى امینى تحقیق شده است

 9- قاضی نورالله شوشتری، اِحْقاقُ الحَقّ و اِزْهاقُ الباطِل، مشهور به احقاق الحق، ج 6، ص 282، به نقل از عليرضا سيد كباري، مسند فاطمه معصومه، ص 61.

 10- همان، ص 108. این کتاب در ضمن مجموعه اى از آثار مولف در یک مجلد به سال 1369 . در تهران به چاپ رسیده است.

 11- مجلسی، بحارالانوار، ج 65، ص 77 و 76، محمدهادی امینی، فاطمه بنت الامام موسى بن جعفر، ص 60 و 59.

 12- محمدهادی امینی، فاطمه بنت الامام موسى بن جعفر، ناشر مؤلف، ص 61.

 13- رازى، محمد شریف، گنجینه دانشمندان، ج 1، ص 17 و 16.

اتحادیه اروپا در پی جنگ اوکراین نتوانست به عنوان یک قدرت مستقل، متحد و کارآمد، به ایفای نقش مورد انتظار بپردازد،اما چیزی به عنوان فروپاشی این اتحادیه مطرح نیست.

پرسش:

عملکرد اتحادیه اروپایی در قضیه جنگ اوکراین چگونه ارزیابی می‌شود؟ آیا اتحادیه اروپا در خطر فروپاشی قرار دارد؟

پاسخ:

مقدمه

پس از تهاجم گسترده روسیه به اوکراین در 24 فوریه 2022، برابر با 5 اسفند 1400، نقش اروپا و مجموعه کشورهای بلوک غرب در حمایت از اوکراین به دلایل متعدد حائز اهمیت بود. یکی این‌که این تهاجم، بزرگ‌ترین حمله نظامی متعارف به خاک اروپا از زمان جنگ جهانی دوم است. این جنگ تمام حوزه‌ها و بخش‌های سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و امنیتی اتحادیه اروپا را تحت تأثیر قرار داده است.(1) دلیل دیگر این‌که یکی از بهانه‌ها و دلایل تهاجم روسیه به اوکراین، پیوستن اوکراین به پیمان و ائتلاف نظامی ناتو بود که گسترش آن را از سال 1977 میلادی، یک تهدید جدی برای امنیت روسیه می‌دانست و اروپا و غرب بایستی از حیثیت هم‌پیمان خود دفاع کنند. اما اکنون شاهد یک رویکرد دوگانه میان آمریکا به عنوان قدرت اصلی ناتو و اروپا در قبال برخورد با روسیه و صلح اوکراین هستیم. دونالد ترامپ رئیس جمهور آمریکا، رسماً زلنسکی را در کاخ سفید و در مقابل دوربین خبرنگاران تحت فشار قرار داد که باید تابع آمریکا باشد و به سمت صلح با روسیه برود و توسط وی، کمک‌های مؤثر و تعیین‌کننده مالی، تسلیحاتی و اطلاعاتی مسدود شود. امانوئل مکرون رئیس جمهور فرانسه به عنوان مهم‌ترین عضو اتحادیه اروپا (چراکه بریتانیا دیگر عضو اتحادیه اروپا نیست) با واکنش به این اتفاق، از اوکراین حمایت کرد؛ اما شرایط اتحادیه اروپا شکننده به نظر می‌رسد. آیا اتحادیه اروپا هیمنه و توان خود را از دست داده است و قادر به حمایت از اعضای خود نیست؟

پاسخ اجمالی

پس از تهاجم گسترده روسیه به اوکراین در 24 فوریه 2022، برابر با 5 اسفند 1400، نقش اروپا و مجموعه کشورهای بلوک غرب در حمایت از اوکراین به دلایل متعدد حائز اهمیت بود. جنگ اوکراین پیامدهای زیادی برای اتحادیه اروپا دربرداشته است که به دلیل محدودیت‌هایی، به واگرایی این نهاد و به‌دنبال آن، کاهش قدرت آن در نظام بین‌الملل انجامیده است. این مسئله ناشی از پررنگ‌شدن شکاف‌های درون این اتحادیه، خلأ رهبری قدرتمند و موضع‌گیری‌های متفاوت اعضا در پی بروز این جنگ بوده ‌است. اتحادیه اروپا در پی جنگ اوکراین تلاش کرد تا با سیاست‌های تحریمی و کمک‌های گسترده مالی، تسلیحاتی و اطلاعاتی به اوکراین، به عنوان یک متحد اروپایی، قدرت حمایتی خود و اتحاد در سیاست خارجی را به نمایش بگذارد. اما این اتحادیه نتوانست به عنوان یک قدرت مستقل، متحد و کارآمد، به ایفای نقش مورد انتظار در این زمینه بپردازد؛ با این حال، با توجه به شرایط موجود، در میان تحلیل‌گران چیزی به عنوان فروپاشی این اتحادیه مطرح نیست.

 پاسخ تفصیلی:

در رابطه با عملکرد اتحادیه اروپا (2) در جنگ اوکراین و آینده سیاسی این اتحادیه، نکات زیر قابل بیان است.

1. پیامدهای جنگ اوکراین برای اتحادیه اروپا:

جنگ اوکراین پیامدهای زیادی برای اتحادیه اروپا در بر داشته است که به دلیل محدودیت‌هایی که ذکر خواهد شد، به واگرایی این نهاد و به‌دنبال آن، کاهش قدرت آن در نظام بین‌الملل انجامیده است. این مسئله ناشی از پررنگ‌شدن شکاف‌های درون این اتحادیه، خلأ رهبری قدرتمند و موضع‌گیری‌های متفاوت اعضا در پی بروز این جنگ بوده ‌است.

 جنگ اوکراین چند ویژگی مهم و بحران‌زا را برای اتحادیه اروپا دربرداشته است.

اول. بحران امنیت اقتصادی و اجتماعی:

زنجیره امنیت غذایی و انرژی اتحادیه اروپا به این دلیل که بخش بزرگی از غلات و گاز طبیعی، زغال ‌سنگ و نفت اتحادیه اروپا، از روسیه و بخشی نیز از اوکراین تأمین می‌شود. استفاده از منابع جایگزین، هزینه هنگفتی را به اتحادیه اروپا تحمیل کرده است. همچنین جنگ روسیه و اوکراین سبب شده است که 8 میلیون پناه‌جوی اوکراینی وارد کشورهای عضو اتحادیه اروپا شوند که نگهداری آنها هزینه هنگفتی برای کشورهای اروپایی خواهد داشت که برخی از آنان پیش از جنگ اوکراین، درگیر بحران مهاجرت بوده‌اند. بحران غذایی و انرژی، خودبه‌خود موجب ناترازی و تورم و کاهش شدید اشتغال شده است و افزایش سیل مهاجران و تلاش آنان برای ورود به بازار کارِ آسیب‌دیدة کشورهای اروپایی، موجب تشدید بحران است.

دوم. بحران سیاسی در سطح اتحادیه اروپا:

جنگ اوکراین و تبعات آن، موجب تعمیق شکاف و اختلاف میان کشورهای عضو اتحادیه اروپا شده است. بر سر اتحادیه اروپا دست‌کم سه نظر سایه انداخته است. کشورهای شمالی مانند استونی، لهستان و دانمارک با قاطعیت از اهداف اوکراین حمایت می‌کنند. کشورهای غربی اتحادیه و البته قوی‌تر مانند فرانسه، آلمان، اسپانیا و پرتغال پیرامون پایان دادن به جنگ مبهم و متفاوت نظر می‌دهند و در نهایت، حلقه‌های جنوبی ضعیف‌تری مانند ایتالیا و رومانی معتقد به اتمام هر چه سریع‌تر جنگ، حتی به شرط از دست رفتن بخشی از اوکراین به دست روسیه هستند. همچنین بحران جنگی، ایده‌های قدرت نرم و غیرمسلحانه و غیرامنیتی اتحادیه اروپا را زیر سؤال برده و طرفداران ایده‌های اروپای واحد و مبتنی بر نهادهای مشترک و همگرایانه را تضعیف کرده است. جنگ اوکراین موجب گسترش افراط‌گرایی و تقویت جناح‌های راست در این اتحادیه شده است.

سوم. افول صلاحیت اتحادیه اروپا:

نهادهای فراملی در اتحادیه اروپا که بایستی توان بسیج منابع را برای حل مشکلات داشته باشند، در مدیرت بحران، نمایش قدرتمندانه‌ای را اجرا نکردند و همچنین ابتکارهای فراملی کارساز و متحدی نشان ندادند. اتحادیه اروپا در عمل، از سطح همگرایی به سطح همکاری افول کرده است.(3)

2. اقدامات اتحادیه اروپا علیه روسیه در جنگ اوکراین:

اتحادیه اروپا غیر از کمک‌های گسترده مالی و لجستیکی به اوکراین در تقابل با روسیه، با انجام برخوردهایی مانند توقف طرح‌های مشترک مانند نورد استریم2،(4) بلوکه کردن دارایی‌های بانک مرکزی روسیه، قطع دسترسی روسیه به سوئیفت، مسدود کردن واردات زغال سنگ، محدود کردن صادرات فناوری‌های مهم به روسیه و تحریم پوتین و نزدیکانش، تلاش کرد تا یک رویکرد مشترک در اتحادیه را در ظاهر به نمایش بگذارد. اما در همان حال در این اتحادیه، کشورها به صورت مستقل به دنبال هدف‌ها و اولویت‌های اقتصادی و سیاسی خود بودند و این مسئله موجب ناکارآیی سیاست واحد تحریمی گردید. برای نمونه مجارستان نه‌تنها از شرکت در تحریم تدریجی منابع انرژی روسیه خودداری کرد، بلکه دور ششم تحریم‌ها را نیز متوقف کرد.(5) «ویکتور اوربان» نخست‌وزیر مجارستان، با ارسال نامه‌ای به رئیس شورای اروپا و هشدار درباره صدور بیانیه مشترک در حمایت از اوکراین، شکاف‌های عمیق در رویکرد رهبران اروپایی نسبت به جنگ اوکراین را بیش از پیش آشکار کرد.(6)

3. نقش آمریکا در تحقیر اتحادیه اروپا

تحولات جدید، مخصوصاً جنگ اوکراین، ثابت کرد که قدرت ایالات متحده آمریکا بر سر اتحادیه اروپا کاملاً سایه انداخته است. بعد از آنکه دونالد ترامپ با قطع کمک‌های خود به اوکراین و نزدیکی واضح به چین و روسیه، آب پاکی را بر دست اتحادیه اروپا ریخت، سران اتحادیه نیز پس از اقداماتی نمایشی در حمایت از اوکراین، به سمت اجرای سیاست‌های آمریکا و ایجاد یک آتش‌بس برای رسیدن به توافق صلح رفتند.(7) اتحادیه اروپا کج‌دار و مریز به نقش خود پیرامون جنگ اوکراین ادامه می‌دهد و در میان تحلیل‌گران و ناظران، اگرچه تنزل و تخفیف جدی قدرت اتحادیه و ضرورت بازسازی آن مطرح است؛ اما چیزی به عنوان فروپاشی اتحادیه طرفدار چندانی ندارد.

نتیجهگیری:

اتحادیه اروپا در پی جنگ اوکراین نتوانست به عنوان یک قدرت مستقل، متحد و کارآمد، به ایفای نقش مورد انتظار بپردازد، اما با توجه به شرایط موجود، در میان تحلیل‌گران چیزی به عنوان فروپاشی این اتحادیه مطرح نیست.

پی‌نوشتها:

1. ر.ک: فتاحی اردکانی، حسین و سید محمود حسینی، جنگ اوکراین و پیامدهای آن بر اتحادیه اروپا، مجله مرکز مطالعات اوراسیای مرکزی دانشگاه تهران، دوره 16، شماره 2، پاییز و زمستان 1402، صفحه 223-246.

2. اتحادیه اروپا (EU) (به انگلیسی: European Union)، یک اتحادیه اقتصادی-سیاسی تشکیل شده از ۲۷ کشور اروپایی است. منشأ اتحادیه اروپا به اتحادیه اقتصادی اروپا که در سال ۱۹۵۷م با توافق‌نامه رم میان ۶ کشور اروپایی شکل گرفت و صرفاً یک اتحادیه اقتصادی بود، بازمی‌گردد. از آن تاریخ با اضافه‌شدن اعضای نو، اتحادیه اروپا بزرگ‌تر شد. اتحادیه اروپا در سال ۱۹۹۹م، یکای پول مشترکی به نام یورو را معرفی کرد که تاکنون در ۲۰ کشور، جایگزین پول‌های ملی شده است.

3. ر.ک: فتاحی اردکانی، حسین و سید محمود حسینی، جنگ اوکراین و پیامدهای آن بر اتحادیه اروپا، مجله مرکز مطالعات اوراسیای مرکزی دانشگاه تهران، دوره 16، شماره 2، پاییز و زمستان 1402، صفحه 223-246.

4. نورد استریم۲ یک خط لوله انتقال گاز طبیعی به طول ۱۲۳۴ کیلومتر از روسیه به آلمان است که از طریق دریای بالتیک می‌گذرد و توسط گازپروم و چندین شرکت انرژی اروپایی تأمین مالی می‌شود. اولاف شولز، صدراعظم آلمان، صدور گواهینامه نورد استریم۲ را در ۲۲ فوریه ۲۰۲۲ به حالت تعلیق درآورد، علت این امر اقدام ولادیمیر پوتین؛ رهبری روسیه، در به رسمیت شناختن دو منطقه خودمختار دونتسک و لوهانسک واقع در خاک اوکراین بود.

5. فتاحی اردکانی، حسین و سید محمود حسینی، جنگ اوکراین و پیامدهای آن بر اتحادیه اروپا، مجله مرکز مطالعات اوراسیای مرکزی دانشگاه تهران، دوره 16، شماره 2، پاییز و زمستان 1402، صفحه 232.

6. آیا اتحادیه اروپا در حمایت از اوکراین متحد است؟، خبرگزاری ایرنا، 11 اسفند 1403، https://irna.ir/xjSZZv.

7. ر.ک: اوکراین با طرح آمریکا برای برقراری آتش‌بس فوری یک‌ماهه موافقت کرد، یورونیوز، 11/3/2025،        https://parsi.euronews.com/2025/03/11/ukraine-agrees-to-us-plan-for-immediate-one-month-ceasefire

در اسلام، دروغگویی ناپسند است، اما توریه راهی برای پرهیز از دروغ در شرایط خاص است. توریه یعنی گفتن کلامی با دو معنا: یکی نزدیک و آشکار، و دیگری دور و پنهان.

پرسش:

مادرم مریض است و مدام می‌پرسد کجا می‌روم؟ اگر بگویم به مسجد می‌روم، اصرار می‌کند با من بیاید در صورتی که شرایطش را ندارد! چه باید کرد؟(توریه)

پاسخ:

مقدمه:

دروغگویی در نگاه اسلام امری مذموم شمرده شده و ریشه سایر گناهان معرفی می‌گردد. درعین‌حال انسان در زندگی فردی و اجتماعی خویش ممکن است در شرایطی قرار بگیرد که راست گفتن آسیب‌هایی را در پی داشته باشد، بدین منظور می‌تواند از توریه بهره ببرد.

پاسخ اجمالی:

دروغگویی در نگاه اسلام امری مذموم شمرده شده است. گاهی ممکن است انسان در شرایطی قرار بگیرد که راستگویی آسیب‌هایی را در پی داشته باشد، بدین منظور می‌تواند از توریه بهره ببرد. توریه به این معناست که گوینده، کلامی را به زبان می‌آورد که دارای دو معنای قریب و بعید است. گوینده، معنای بعید را در نظر دارد، اما مخاطب، معنای قریب را برداشت می‌کند.

توریه شرایطی دارد. اول اینکه نباید باعث تضییع حق دیگران شود. دوم اینکه، باید در مواقع ضروری و برای جلوگیری از آسیب باشد. سوم اینکه، نباید زبان را در هر شرایطی و بی‌دلیل عادت به توریه داد. به عنوان مثال، اگر مادر شما در مورد مکانی که می‌روید، سؤال کند و شما نخواهید که دقیقاً بدانند کجا می‌روید، می‌توانید از توریه استفاده کنید و مثلاً بگویید از خانه برای انجام کاری بیرون می‌روم؛ حال‌آنکه آن کار موردنظر در ذهن شما همان مسجد و نماز است؛ اما مادر شما جور دیگری برداشت می‌کنند.

پاسخ تفصیلی:

توریه یکی از اصطلاحاتی است که در متون دینی به آن برخورد می‌کنیم و منظور این است که متکلم به‌گونه‌ای صحبت کند که معنایی از کلام خود را که مرادش نیست به مخاطب منتقل نماید.

در تعریف توریه آمده است: «متکلم از سخن خود معنایی را جز آنچه مخاطب می‌فهمد (یعنی معنایی خلاف ظاهر) اراده کند».(1) در توریه، انسان لفظی را به کار می‌برد که دو معنای قریب و بعید دارد. گوینده معنای بعید را اراده می‌کند؛ اما به‌گونه‌ای بیان می‌شود که شنونده معنای قریب را برداشت می‌کند.

اگرچه واژة توریه به شکل مستقیم در قرآن نیامده؛ اما مفسران مفهوم برخی از آیات را حمل بر توریه کرده‌اند. به‌عنوان‌مثال در قرآن آمده است:

 «آن گاه (ابراهیم تدبیری اندیشید و) به ستارگان آسمان نگاهی کرد و با قومش گفت که من بیمارم (و نتوانم به جشن عید بتان آیم).»(2)

 در تفسیر آن می‌خوانیم:

«اهل بابل، محل زندگی حضرت ابراهیم علیه‌السلام، هر سال جشن مخصوصی داشتند و غذاهایی را آماده می‌کردند که در بتخانه قرار می‌دادند تا متبرّک شود، سپس دسته‌جمعی به بیرون شهر می‌رفتند و پس از خوشگذرانی، در پایان روز برای صرف غذا به بتخانه باز می‌گشتند.

شبِ پیش از جشن، از ابراهیم نیز دعوت کردند که همراه آنان در مراسم شرکت کند، امّا حضرت ابراهیم که منتظر فرصتی برای درهم‌کوبیدن بت‌ها و ایجاد شوک به مردم بود، مطابقِ آداب‌ورسوم و اعتقاد مردم بابل که ستارگان را در سرنوشت خود مؤثّر می‌دانستند، نگاهی به ستارگان کرد و چنین وانمود کرد که اوضاع کواکب، نوعی بیماری را در صورت خروج او از شهر نشان می‌دهد؛ ازاین‌رو، مردم نیز قانع شده و از اصرار خود دست برداشتند.»(3)

بیشتر مفسران این آیات را بر توریه حمل کرده و مراد حضرت ابراهیم از بیماری را بیمار شدن در آینده یا بیماریِ منجر به مرگ یا مردن دانسته‌اند. در سیره امامان شیعه علیهم‌السلام و پیروان آنها نیز توریه‌کردن در موارد اضطرار مقبول بوده است.

نکوهش دروغگویی:

همان‌طور که ذکر شد توریه به‌عنوان یکی از راه‌های نجات از دروغگویی مطرح شده است؛ بنابراین اولاً توریه دروغ نیست و ثانیاً نباید زبان را در هر شرایطی و بی‌دلیل عادت به توریه داد؛ بلکه در مواقعی که انسان ترس دروغ داشته باشد می‌تواند از طریق توریه در دام دروغ نیفتد. شما نیز می‌توانید به‌جای دروغ گفتن، توریه کرده و مثلاً بگویید از خانه برای انجام کاری بیرون می‌روم حال‌آنکه آن کار موردنظر در ذهن شما همان مسجد و نماز است؛ اما مادر شما جور دیگری برداشت می‌کنند. یا مثلاً بگویید می‌خواهم بروم جایی و کسی را ببینم و منظورتان در ذهن، نمازگزاران یا امام‌جماعت مسجد باشد؛ حال‌آنکه مادرتان تصور می‌کنند با کسی قرار دارید.

شرایط توریه:

توریه کذب و دروغ نیست، چرا که سخن کذب، سخنی است که مقصود متکلم از آن سخن با واقعیت منطبق نباشد؛ حال‌آنکه در توریه چنین نیست. توریه مشروط به شرایطی است از جمله این که شرایطی فراهم آید که امکان راست‌گویی وجود نداشته باشد؛ یعنی شرایط اضطرار حاصل گردد. علاوه بر این، جواز توریه مشروط بر این است که توریه موجب تضییع حق دیگران و ستم بر آنان نشود.

همدلی کردن:

نکته‌ای که لازم است به آن توجه کنید این است که شرایط مادر را درک کرده و با ایشان همدلی کنید. گاهی اگر با صبر و حوصله وضعیت موجود مادر را برای ایشان تبیین و تشریح کنید و به آرامی با ایشان گفتگو کنید، حتی نیازی به توریه هم نیست.

نتیجهگیری:

در نگاه اسلام دروغ گفتن حرام است و انسان نمی‌تواند به هر بهانه‌ای دروغ بگوید. درعین‌حال اگر انسان در شرایطی قرار گرفت که مجبور به‌دروغ گفتن شد، به‌جای دروغ صریح می‌تواند از توریه استفاده کند. توریه به سخنی گفته می‌شود که از ظاهر آن چیزی فهمیده می‌شود، حال‌آنکه منظور گوینده چیز دیگری بوده است. نکته‌ای که دررابطه‌با توریه باید مدنظر قرار گیرد این است که توریه مربوط به کلامی است که آن کلام ذاتاً تاب دوگونه معنا را داشته باشد یعنی بشود از آن کلام دو نوع معنا برداشت کرد.

چکیدة پاسخ:

در اسلام، دروغگویی ناپسند است، اما توریه راهی برای پرهیز از دروغ در شرایط خاص است. توریه یعنی گفتن کلامی با دو معنا: یکی نزدیک و آشکار، و دیگری دور و پنهان. گوینده، معنای دور را در نظر دارد، اما مخاطب، معنای نزدیک را برداشت می‌کند. مثلاً اگر مادری از فرزند خود بپرسد که کجا می‌روی، و او بخواهد به مسجد برود، اما نمی‌خواهد مادرش از این موضوع مطلع شود، می‌تواند بگوید که به دیدار دوستانم می‌روم. در اینجا، منظور فرزند از دوستان، نمازگزاران مسجد است؛ اما مادرش ممکن است تصور دیگری داشته باشد.

پی‌نوشت‌ها:

1. «التوریه و هی ان یرید المتکلم بکلامه خلاف ظاهره»؛ جرجانی، علی بن محمد، التعریفات، ناصرخسرو، ص32.

2. «فَنَظَرَ نَظْرَةً فِی النُّجُومِ * فَقَالَ إِنِّی سَقِیمٌ»؛ سوره صافات، آیات 88 و 89.

3. قرائتی، محسن، تفسیر نور، سوره صافات، آیات 88 و 89.

ماجرای مناظره علامه حلی با فقهای اهل سنت درباره حکم مسئله سه ‎طلاقه کردن همسر، اولین بار توسط پدر علامه مجلسی در کتاب روضه المتقین ذکر شد.

پرسش:

ماجرای مناظره علامه حلی با علمای چهار مذهب اهل سنت نزد اولجایتوی مغول و شیعه شدن وی صحت دارد؟ شرح ماوقع و آدرس آن را لطف می‌کنید؟

پاسخ:

پاسخ اجمالی:

حسن بن یوسف بن مطهّر حلی، معروف به علامه حلی (648- 726 ق) از بزرگان شیعه در عصر مغول بود. یکی از مهم‌ترین رویدادهای زندگی این عالم شهیر، ملاقات با ایلخان مغول اولجایتو (محمد خدابنده) و مناظره با فقهای مذاهب چهارگانه اهل سنت درباره مسئله سه‌طلاقه کردن همسر است. شاه مغول که از سه‌طلاقه کرده همسرش پشیمان و نیز از یافتن راه‌حل برون‌رفت از این بن‌بست توسط علمای اهل سنت ناامید گشته بود، نهایتاً با اشاره یکی از وزرایش به علامه حلی متوسل شد. وی نیز پس از اثبات حقانیت شیعه در آن جلسه، اساس این طلاق را به دلیل محقق نشدن شروط آن ازجمله عدم حضور دو شاهد عادل، باطل دانسته و بدین ترتیب، شاه را از یک مشکل خودساخته رهانید.

 

پاسخ تفصیلی:

یکی از علمای شیعه که در زمان سلطان اولجایتو (محمد خدابنده) (680- 716 ق) همانند سید تاج‌الدین آوجی در دربار وی رفت‌وآمد داشته و مورد توجه وی بود، حسن بن یوسف بن مطهّر حلی، معروف به علامه حلی (648- 726 ق) است. در برخی از منابع تاریخی، داستانی نقل شده است که دلیل اصلی تشیع سلطان اولجایتو می‌باشد.

مرحوم محمدتقی مجلسی پدر علامه محمدباقر مجلسی (صاحب کتاب بحارالانوار)، در کتاب روضه المتقین (شرح کتاب من لا یحضره المتقین) ذیل حدیثی از امام صادق علیه‌السلام درباره مسئله طلاق، این مناظره را شرح می‌دهد. این واقعه را نیز علامه سید محسن امین در اعیان الشیعه و همچنین محمدباقر خوانساری در روضات الجنات، نقل کرده‌اند. ماجرا ازاین‌قرار است که روزی ایلخان مغول از روی عصبانیت همسر خویش را سه‌طلاقه کرد؛ لکن بعد از گذشت مدتی از کردة خویش پشیمان شد. وی پس‌ازآن، به دنبال راه چاره‌ای بود که از این اقدام ناسنجیده خویش رهایی یابد و بتواند دوباره به همسر خویش رجوع کند؛ اما در کمال یأس و ناامیدی، هیچ‌کدام از علمای اهل سنت نتوانستند راه‌حلی ارائه کنند. ناگهان یکی از وزرای وی گفت که یکی از علمای شیعه را می‌شناسد که این‌گونه طلاق‌ها را باطل می‌داند. به همین دلیل، شاه نامه‌ای برای او نوشته و احضارش نمود. برای این امر، مجلسی توسط سلطان ترتیب داده شده و از تمام علمای مذاهب اهل سنت دعوت شدند. وقتی علامه حلی وارد مجلس شد، کفش‌هایش را به دست گرفته و در صدر مجلس در کنار سلطان نشست. وقتی حاضران در جلسه به این حرکت علامه حلی اعتراض کردند، وی در پاسخ گفت: «ترسیدم حنفیان کفشم را بدزدند همان‌گونه که بزرگشان ابوحنیفه کفش پیامبر را دزدید.» حنفیان لب به اعتراض گشودند که ابوحنیفه در زمان پیامبر حضور نداشته است. علامه ادامه داد: فراموشم شد! گویا دزد کفش، شافعی بوده است. همین ادعا و اعتراض درباره شافعیان و مالکی‌ها و حنبلی‌ها نیز تکرار شد.

بعد از اتمام این گفت‌وشنودها، علامه رو به سلطان کرده و گفت: «علمای اهل سنت همگی اعتراف کردند که بزرگشان در زمان پیامبر حضور نداشتند؛ بنابراین آن‌ها بدعت نهادند که از میان عالمان خود، چهار نفر را برگزیده‌اند و اگر کسی عالم‌تر از آنان باشد و برخلاف نظر آنان فتوا دهند، فتوای او را نمی‌پذیرند؛ اما شیعه تابع وصی و جان و برادر پیامبر است. علامه حلی بعد از اثبات حقانیت شیعه، برای حل مشکل سلطان گفت: «طلاق شاه باطل است، چراکه شروط آن کاملاً محقق نشده است. ازجمله این شرایط، حضور دو نفر شاهد عادل است. آیا دو نفر شاهد عادل صیغه طلاق را شنیده‌اند؟» شاه گفت خیر. علامه گفت، بنابراین، این طلاق محقق نشده و باطل است و همسر شما بر شما حلال است.

در ادامه نیز، بحث و مناظره علامه با علمای مذاهب اهل سنت ادامه یافت تا این‌که همه را مغلوب ساخته و در همان مجلس بود که سلطان اولجایتو تصمیم گرفت تا به تشیع گرویده و تلاش نمود تا به مذهب تشیع رسمیت ببخشد. (1)

نتیجه‌گیری:

ماجرای دیدار علامه حلی با سلطان محمد خدابنده و مناظره ایشان با فقهای مذاهب چهارگانه اهل سنت درباره حکم مسئله سه طلاقه کردن همسر، اولین بار توسط پدر علامه مجلسی در کتاب روضه المتقین (شرح کتاب من لا یحضره الفقیه اثر شیخ صدوق) ذکر شد. در ادامه نیز علامه سید محسن امین در اعیان الشیعه و محمدباقر خوانساری در روضات الجنات به این ماجرا اشاره کردند.

پی‌نوشت‌ها:

1. مجلسی، محمدتقی، روضه المتقین، تصحیح موسوى کرمانى، حسین و اشتهاردى على پناه‏، قم، مؤسسه فرهنگى اسلامى کوشانبور، چاپ دوم، 1406 ق، ج 9، ص 30-32.

سید بن طاووس در کتاب جمال الأسبوع، نماز حضرت خضر علیه السلام را توصیه کرده است. خواندن این نماز در شب جمعه برای برآورده شدن حاجت، سفارش شده است.

پرسش:

آیا نمازی به نام نماز حضرت خضر، در روایات وجود داشته و معتبر است و یا آثار و فضیلت خاصی برای آن بیان گردیده است؟

پاسخ:

مقدمه

برای برآورده شدن حاجات و خواسته‌ها، نمازهایی توسط معصومین علیهم‌السلام معرفی شده است. یکی از نمازهایی که خواندن آن برای گرفتن حاجت توصیه شده است، نماز حضرت خضر علیه‌السلام است. در این نوشتار نماز حضرت خضر علیه‌السلام برای برآورده شدن حاجات، مورد بررسی سندشناسی قرار می‌گیرد.

1. شخصیت حضرت خضر علیه‌السلام:

امام رضا علیه‌السلام در مورد شخصیت حضرت خضر علیه‌السلام فرمودند: «إِنَّ الْخَضِرَ علیه‌السلام شَرِبَ مِنْ مَاءِ الْحَیَاةِ فَهُوَ حَیٌّ لَا یَمُوتُ حَتَّى یُنْفَخَ فِی الصُّورِ وَ إِنَّهُ لَیَأْتِینَا فَیُسَلِّمُ فَنَسْمَعُ صَوْتَهُ وَ لَا نَرَى شَخْصَهُ وَ إِنَّهُ لَیَحْضُرُ حَیْثُ‏ مَا ذُکِرَ فَمَنْ ذَکَرَهُ مِنْکُمْ فَلْیُسَلِّمْ عَلَیْهِ، و إنّهُ لَیَحضُرُ المَوسِمَ کُلَّ سَنةٍ فیَقضی جَمیعَ المَناسِکِ و یَقِفُ بعَرَفَةَ فیُؤمِّنُ على دُعاءِ المؤمِنینَ، و سیُؤنِسُ اللّهُ بهِ وَحشَةَ قائمِنا فی غَیبَتِهِ، و یَصِلُ بهِ وَحدَتَهُ؛(1) خضر از آب حیات نوشید و ازاین‌رو زنده است و تا روزى که در صور دمیده شود نمی‌میرد. او نزد ما می‌آید و سلام می‌کند و ما صدایش را می‌شنویم، امّا خودش را نمی‌بینیم. هر جا اسمش برده شود، حاضر می‌شود. بنابراین، هر یک از شما نام او را برد، به وى سلام دهد. هر سال در موسم حج حاضر می‌شود و تمام مناسک را به جا می‌آورد و در عرفه می‌ایستد و براى دعاى مؤمنان آمین می‌گوید. زودا که خداوند او را انیس تنهایى قائم ما، در زمان غیبتش قرار دهد و به وسیله او، وى را از تنهایى به در آورد

2. نماز حضرت خضر علیه‌السلام:

سید بن طاووس در کتاب جمال الأسبوع، نمازهای متعددی برای شب جمعه ذکر کرده است که از جملة آنها نمازی است که به «نماز حضرت خضر» معروف است. این نماز، چهار رکعت (دو نماز دو رکعتی) بوده و کیفیت آن چنین است: در هر رکعت، یک مرتبه سوره حمد و صد مرتبه آیات زیر خوانده می‌‌شود:

 «أَرْبَعَ رَکَعَاتٍ بِتَسْلِیمَتَیْنِ تَقْرَأُ فِی کُلِّ رَکْعَةٍ فَاتِحَةَ الْکِتَابِ مَرَّةً وَ مِائَةَ مَرَّةٍ: وَ ذَا النُّونِ إِذْ ذَهَبَ مُغاضِباً فَظَنَّ أَنْ لَنْ نَقْدِرَ عَلَیْهِ فَنادى‏ فِی الظُّلُماتِ أَنْ لا إِلهَ إِلَّا أَنْتَ سُبْحانَکَ إِنِّی کُنْتُ مِنَ الظَّالِمِینَ فَاسْتَجَبْنا لَهُ وَ نَجَّیْناهُ مِنَ الْغَمِّ وَ کَذلِکَ‏ نُنْجِی الْمُؤْمِنِینَ‏ (2) وَ أُفَوِّضُ أَمْرِی إِلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ بَصِیرٌ بِالْعِبادِ فَوَقاهُ اللَّهُ سَیِّئاتِ ما مَکَرُوا وَ حاقَ بِآلِ فِرْعَوْنَ سُوءُ الْعَذابِ‏.»(3)

 پس از اتمام نماز نیز، صد مرتبه ذکر «لا حَوْلَ وَلا قُوَّهَ اِلاّ بِاللّهِ الْعَلِی الْعَظیمِ»، گفته می‌‌شود. سپس حاجت خود را طلب کنید که إن ‌شاء‌اللّه برآورده خواهد شد.(4)

هر چند نویسندة کتاب، سندی برای این روایت ارائه نکرده است؛ اما به دلیل اعتبار مؤلف (سید ابن طاووس)، نسبت به آنچه وی در کتاب خود ارائه داده است، می‌توان به نیت رجاء (امید ثواب) به جا آورد. مرحوم شیخ عباس قمی این نماز را در مفاتیح الجنان ذکر نکرده است.

نتیجهگیری:

سید بن طاووس در کتاب جمال الأسبوع، برای شب جمعه، نماز‌های متعددی را عنوان کرده است، یکی از آنها نماز حضرت خضر علیه‌السلام است. خواندن این نماز در شب جمعه برای برآورده شدن حاجت، سفارش شده است. هر چند نویسندة کتاب، سندی برای این روایت ارائه نکرده است؛ اما به دلیل اعتبار مؤلف (سید ابن طاووس)، نسبت به آنچه وی در کتاب خود ارائه داده است، می‌توان به نیت رجاء (امید ثواب) به جا آورد.

پی‌نوشتها:

1. ابن بابویه، محمد بن على، کمال الدین و تمام النعمه، اسلامیه، تهران، چاپ دوم، 1395ق، ج‏2، ص390.

2. سوره انبیاء، آیه 87و88.

3. سوره غافر، آیه 44و45.

4. ابن طاووس، على بن موسى، جمال الأسبوع بکمال العمل المشروع، دارالرضى، قم، چاپ اول، 1330ق، ص125و 126.

چرایی ملال آور بودن قرائت قرآن برای برخی خاورشناسان
خاورشناسان با توجه به شناختی که از کتاب مقدس دارند، توقع دارند که قرآن نیز همچون آن‌ها کتابی تاریخی باشد حال‌آنکه قرآن کتاب هدایت و انسان‌سازی است نه تاریخی.

پرسش:

 علت این‌که خواندن متن قرآن برای مستشرقان ملال‌آور شده چیست؟

پاسخ:

مقدمه

توماس کارلایل (Thomas Carlyle) بر پایه ترجمه جورج سیل (George Sale) از قرآن و با تأثیرپذیری از آن، گفته است: من تاکنون کتابی چنین دشوار و پرزحمت در زندگی‌ام ندیده‌ام. انسان در حال خواندن آن هرقدر هم که دقیق باشد، مطالب را با یکدیگر اشتباه می‌کند. به‌طور خلاصه، کتابی است ملال‌آور، درهم‌برهم و گیج‌کننده، ناتمام، بی‌نظم و بی‌قید و خام و ناهنجار.

 در این نوشتار چرایی بروز چنین حالتی برای برخی مستشرقان مورد بررسی قرار می‌گیرد.

 

پاسخ اجمالی1

نقدهای خاورشناسان به قرآن غالباً ناشی از تصور نادرست آن‌ها از این کتاب است. آن‌ها با توجه به شناخت قبلی خود با کتاب مقدس یهودیان و مسیحیان که در حقیقت کتاب تاریخ هستند، انتظار دارند قرآن نیز به‌مثابه کتاب مقدس مسلمانان زندگی پیامبر خدا و مسلمانان صدر اسلام را به‌صورت مفصل و منظم بیان کند و وقتی چنین چیزی را در قرآن نمی‌بینند، قرائت قرآن برایشان خسته‌کننده می‌شود.

پاسخ اجمالی2:

نقدهای خاورشناسان به قرآن معمولاً ریشه در نگاه نادرست آنان نسبت به این کتاب دارد. این افراد با توجه به آشنایی‌ پیشینی با کتاب مقدس یهودیان و مسیحیان، انتظار دارند قرآن نیز همانند آن‌ها حوادث تاریخی صدر اسلام را شرح دهد. وقتی آن‌ها به قرآن مراجعه می‌کنند و آن را متفاوت با عهدین می‌بینند و انتظارشان برآورده نمی‌شود، گمان می‌کنند مشکل از قرآن است؛ اما حقیقت این است که قرآن به‌عنوان کتاب هدایت انسان‌ها نازل شده و اشاره‌هایش به وقایع تاریخی به‌منظور تحقق این هدف است. به‌جای قرائت به‌عنوان کتابی تاریخی باید آن را به‌مثابه کتاب هدایت خواند و هنگام مواجهه با نقل گزینشی و گزیده حوادث تاریخی در این کتاب باید از خودمان بپرسیم که قرآن چرا به این حوادث اشاره کرده و قصد آموزش چه آموزه‌هایی را داشته است. درواقع، درک عمیق متن قرآن در گرو تغییر نگرش و تعمق در مقاصد و اهداف آن است.

پاسخ تفصیلی:

چرایی ملال‌آور بودن قرائت قرآن برای برخی خاورشناسان

1. نوع خاورشناسان، یهودی یا مسیحی بوده و هستند و به همین دلیل، نگاه آنان به «کتاب مقدس» بر اساس کتاب مقدس دین خودشان شکل گرفته است. آن‌هایی هم که یهودی یا مسیحی نبوده‌اند معمولاً پیش از آشنایی با قرآن با کتاب مقدس مسیحیت آشنا شده‌اند. کتاب مقدس یهودیان و مسیحیان در حقیقت کتابی تاریخی است. حتی به باور محققان، نویسندگان آن‌ها نیز مورخ بوده‌اند. این کتاب با شرح ماجرای آغاز آفرینش شروع شده و داستان زندگی تک‌تک انبیاء بنی‌اسرائیل را معمولاً به ترتیب تاریخی بیان کرده و در طول تاریخ به‌صورت منظم جلو آمده است. عهد عتیق متمرکز بر داستان قوم بنی‌اسرائیل است و داستان این قوم را از زمان حضرت ابراهیم علیه‌السلام تا زمان تبعید و اسارت این قوم به بابل و بازگشت مجدد به اورشلیم بیان کرده است. محور مطالب عهد جدید نیز زندگی حضرت عیسی علیه‌السلام به‌عنوان منجی بنی‌اسرائیل و چگونگی تعامل این قوم، خصوصاً علمای یهودی، با ایشان است. در ادامه نیز به نقل اعمال حواریون و رسولان صدر مسیحیت و متن نامه‌های آنان می‌پردازد. مستشرقان با چنین نگاهی به کتاب مقدس به سراغ قرآن آمدند و توقع داشتند که قرآن نیز همانند کتاب مقدس خودشان باشد؛ اما قرآن اصلاً آن چیزی نبود که آنان توقع داشتند. قرآن برخلاف کتاب مقدس آنان که در حقیقت کتاب تاریخ یهودیت و مسیحیت هستند، اصلاً کتاب تاریخ نیست؛ بلکه کتاب هدایت است و تمرکز اصلی‌اش بر روی همین هدف است و اگر هم به ماجراهای تاریخی اشاره کرده، تنها در راستای هدف اصلی‌اش بوده است؛ به‌ همین دلیل، گذرا به این ماجراها پرداخته و از ترتیب تاریخی و حکایت تفصیلی همراه با بیان جزئیات خبری نیست. همین امر سبب شده که توماس کارلایل که اتفاقاً خودش مورخ و تاریخ‌نگار بوده است گمان کند مطالب قرآن «ناتمام» است! حال‌آنکه ایراد به نوع نگاه او برمی‌گردد که توقع دارد قرآن همچون منابع تاریخی، یک واقعه را از اول تا آخر آن‌هم با همه جزئیات بیان کند. چنانکه یکی از علل «درهم‌برهم و ‌بی‌نظم» دیدن قرآن نیز دقیقاً همین است که او خیال کرده قرآن کتاب تاریخ است و لذا توقع داشته که مطالب تاریخی را به ترتیب تاریخی آن‌ها بیان کند و چون چنین ترتیبی را در قرآن ندیده آن را نامنظم تلقی کرده است؛

2. هدف خاورشناسان از مطالعه قرآن، نه کسب هدایت، بلکه اطلاع از تاریخ صدر اسلام، زندگی پیامبر خدا علیه‌وآله‌السلام و حتی جامعه و دین عرب پیش از اسلام بوده است؛ ازاین‌رو اقدام به تاریخ‌گذاری آن می‌کنند تا متوجه شوند این متن چقدر با وقایعی که آن‌ها را نقل می‌کند فاصله زمانی و مکانی دارد.(1) از سوی دیگر، قرآن اصلاً کتاب تاریخ نیست و درنتیجه، خاورشناسان با مطالعه آن نتوانستند به هدف خود دست یابند و از قرآن سرخورده شدند؛ اما مسلمانان نه با هدف اطلاع از حوادث تاریخی، بلکه در راستای بهره‌گیری از هدایت قرآن به سراغ این کتاب می‌روند و چون معمولاً از کودکی در مساجد و مدارس با تاریخ انبیاء و وقایع صدر اسلام آشنا شده‌اند، اشاره‌های قرآن به حوادث تاریخی، نه‌تنها برای آنان گیج‌کننده و ملال‌آور نیست، بلکه بسیار زیبا و تأثیرگذار است؛

3. مراجعه خاورشناسان به قرآن نوعاً بر اساس ترجمه‌ها به‌ویژه ترجمه‌های تحت‌اللفظی بوده است. ترجمه جورج سیل که توماس کارلایل آن را مطالعه کرده نیز از همین نوع ترجمه بوده است.(2) این ترجمه‌ها در رساندن زیبایی قرآن و معنای آن ناتوان هستند؛ افزون بر این، قرآن خودش بارها اشاره کرده که این کتاب نیازمند معلم(3) و مبین(4) است؛ بنابراین، مراجعه‌کننده به قرآن باید یک‌چشمش به کتاب و چشم دیگرش متوجه تبیین‌های معلمان آن باشد تا به شناخت کامل و درستی از آموزه‌های آن دست یابد.

نتیجه‌گیری:

ریشه بسیاری از نقدهای خاورشناسان به قرآن، نگاه نادرست آنان به این کتاب است. خاورشناسان با توجه به شناختی که از کتاب مقدس یهودیان و مسیحیان دارند، توقع دارند که قرآن نیز همچون آن‌ها کتابی تاریخی باشد و مثلاً در آن زندگی پیامبر خدا و اعمال مسلمانان صدر اسلام بر اساس نظم و ترتیب تاریخی بیان شده باشد؛ اما وقتی به این کتاب مراجعه می‌کنند و آن را بدین‌شکل نمی‌یابند، سرخورده شده و خیال می‌کنند اشکال از قرآن است. حال‌آنکه به قول شاعر «چشم‌ها را باید شست جور دیگر باید دید». قرآن کتاب هدایت و انسان‌سازی است و اگر هم به حوادث تاریخی اشاره می‌کند در راستای تحقق همین هدف است؛ بنابراین، نباید از قرآن توقع داشت حوادث تاریخی را با جزئیات و آن‌هم بر اساس ترتیب تاریخی بیان کند و باید دید چرا قرآن به این حوادث اشاره کرده و به دنبال افاده چه معنا و مفهومی در ضمن آن‌ها بوده است.

برای مطالعه بیشتر:

فقهی زاده، عبدالهادی، پژوهشی در نظم قرآن، تهران، جهاد دانشگاهی دانشگاه تهران، 1374 ش.

نقد نقد قرآن ویکی پدیای فارسی

https://fa.wikipedia.org/wiki/نقد_قرآن

پی‌نوشت‌ها:

1. هارالد موتسکی، «جمع و تدوین قرآن: بازنگری دیدگاه‌های غربی در پرتو تحولات جدید روش‌شناختی»، ترجمه: مرتضی کریمی‌نیا، کتاب سیره‌پژوهی در غرب: گزیده‌ی متون و منابع، ص 185.

2. بنیاد دائره‌المعارف اسلامی، دانشنامه جهان اسلام، ج 1، ص 6419، مدخل جورج سیل. برخی، نقدها و اشکالات متعددی را متوجه ترجمه جورج سیل از قرآن کرده و برخی دیگر از آن دفاع کرده‌اند. ر.ک: شلابیر، دبیلو. جی، آیا قرآن ترجمه جرج سیل قابل‌اعتماد است؟ ترجمه: عباس امام و على وجیهى، ترجمان وحی، سال 5، دوره 2، 1380 ش، صص 83-64.

3. سوره بقره، آیه 151: ﴿کَمٰا أَرْسَلْنٰا فِیکُمْ رَسُولاً مِنْکُمْ یَتْلُوا عَلَیْکُمْ آیٰاتِنٰا وَ یُزَکِّیکُمْ وَ یُعَلِّمُکُمُ اَلْکِتٰابَ وَ اَلْحِکْمَهَ وَ یُعَلِّمُکُمْ مٰا لَمْ تَکُونُوا تَعْلَمُونَ﴾؛ «همان‌گونه‌که در میان شما رسولی از خودتان فرستادیم که همواره آیات ما را بر شما می‌خواند و شما را پاک و پاکیزه می‌کند و کتاب و حکمت به شما می‌آموزد، و آنچه را نمی‌دانستید به شما تعلیم می‌دهد

4. سوره نحل، آیه 44: ﴿... أَنْزَلْنٰا إِلَیْکَ اَلذِّکْرَ لِتُبَیِّنَ لِلنّٰاسِ مٰا نُزِّلَ إِلَیْهِمْ ...﴾؛ «... و قرآن را به‌سوی تو نازل کردیم به‌خاطر اینکه برای مردم آنچه را که به سویشان نازل شده تبیین کنی ... .»

تأثیر فیزیک نیوتن بر فلسفه
فیزیک نیوتن، نقش بسزایی در الهیات و فلسفه داشت. کانت این تأثیر را پذیرفت و سعی کرد روش نیوتن در فیزیک را، به فلسفه بسط دهد تا مشکلات آن را برطرف کند.

پرسش:

فیزیک نیوتن چه تأثیری بر فلسفه داشت؟

پاسخ:

مقدمه

در طول تاریخ علم، برخی از پیشرفت‌ها در حوزه علوم تجربی، هیئت و فیزیک، باعث ایجاد تغییراتی در علوم دیگر مانند فلسفه شد. در دنیای غرب، تغییر ساختارهای ستاره‌شناسی از مدل بطلمیوسی به مدل کوپرنیکی، انقلابی اساسی در برخی نظرات فلسفی که مرتبط با علم هیئت بود، به وجود آورد و فرضیات زیست‌شناسی داروین باعث ایجاد مناقشات مختلف فلسفی و الهیاتی شد و تأثیراتی را در این دو حوزه به همراه داشت. نظرات نیوتن در حوزه فیزیک نیز بر اندیشمندان بعد از خود و به‌خصوص فیلسوفان عصر روشنگری تأثیر گذاشت. یکی از مشهورترین این افراد، امانوئل کانت، فیلسوف مشهور آلمانی است که از نظرات فیزیک نیوتن در اندیشه‌های خود استفاده کرد.

پاسخ اجمالی:

فیزیک نیوتن همچون سایر تحولات علمی، نقش بسزایی در الهیات و فلسفه داشت. کانت ازجمله فیلسوفانی است که این تأثیر را پذیرفت و سعی کرد روش نیوتن در فیزیک را، به فلسفه بسط دهد تا مشکلات آن را برطرف کند. ازنظر کانت، محدودسازی فیزیک به پدیدارهای تجربی قابل شناخت، مهم‌ترین عامل موفقیت نیوتن بود؛ ازاین‌رو، کانت نیز سعی کرد با تفکیک امور قابل شناخت و غیرقابل شناخت یا فنومن و نومن، مشکلات فلسفه را حل کند. همچنین کانت سعی کرد مهم‌ترین مبنای فیزیک نیوتن، یعنی اصل علیت را به شکل فلسفی تبیین و اشکالات هیوم به آن را رفع کند.

 در ادامه در قالب نکاتی، بیشتر به این مسئله خواهیم پرداخت.

پاسخ تفصیلی در قالب چند نکته

نکته اول: نومن و فنومن:

بر اساس یکی از اصول اولیه در فیزیک نیوتن، شرط موفقیت پژوهش علمی چیزی نیست جز محدود ساختن خود به قلمرو پدیدارها. از این نظر، در تبیین پدیده‌های طبیعی باید در همان قلمرو طبیعت، علل را یافت و تنها به گزاره‌هایی تکیه کرد که از استقراء و مشاهده پدیدارها حاصل شده باشد.(1)

کانت به‌شدت مسحور فیزیک نیوتن بود. به همین دلیل قصد داشت با فلسفه انتقادی خود، متافیزیک را به‌صورت علمی مانند فیزیک نیوتن درآورد تا از این طریق مابعدالطبیعه یا متافیزیک نیز به رشد و بالندگی برسد. کانت علت موفقیت فیزیک نیوتنی را در محدود کردن خود در پدیدارها می‌دانست. ازاین‌رو او تحت تأثیر نیوتن، کلید حل مشکل متافیزیک را در تفکیک میان دو حوزه شناختنی و ناشناختنی می‌دانست و دو اصطلاح فنومن و نومن را برای آن‌ها در نظر گرفت و نتیجه گرفت که باید هرگونه شناختی به ساحت پدیدارها یعنی جهان فنومن محدود گردد.(2) البته او متافیزیک یا جهان نومن را امری موهوم نمی‌دانست بلکه اعتقاد داشت که این حوزه با قوای شناختی ما قابل‌درک نیست.

نکته دوم: اصل علیت

یکی از اساسی‌ترین پایه‌های فیزیک نیوتن، اصل علیت است؛ بااین‌حال، نیوتن به تبیین نظری آن نپرداخت تا اینکه هیوم به نقد آن اقدام کرد و از این طریق، پایه‌های فیزیک نیوتن را متزلزل کرد.

کانت با آگاه شدن از این مسئله و در حمایت از فیزیک نیوتن و در تقابل با هیوم سعی کرد تا تبیین نظری دقیقی از اصل علیت انجام دهد. کانت باآنکه مانند هیوم اعتقاد دارد که در تجربه چیزی به نام علیت یافت نمی‌شود ولی این نتیجه‌گیری هیوم را قبول نکرد که اساساً علیت وجود ندارد. از دیدگاه کانت قوانین فیزیک نیوتن دارای کلیت و ضرورت است و این کلیت و ضرورت، پیشاتجربی در ذهن انسان حاضر است و پدیدارها را صورت‌بندی می‌کند. از این نظر، اصل علیت اگرچه از سنخ پدیدار نیست اما در ذهن حاضر است و شناخت پدیدارها را ممکن ساخته است.(3)

نتیجه‌گیری:

کانت حداقل در دو ساحت تحت تأثیر نیوتن و فیزیک او قرار داشت. از یک‌سو او بر اساس فیزیک نیوتن سعی کرد تا میان امور قابل شناخت و غیرقابل شناخت یا فنومن و نومن تفاوت ایجاد کند تا مشکل متافیزیک حل شود. از سوی دیگر او تحت تأثیر فیزیک نیوتن و البته در کمک‌رسانی به آن، سعی کرد تا برای اصل علیت تبیین نظری دقیقی ارائه کند.

پی‌نوشت‌ها:

1. کانت، امانوئل، تمهیدات، ترجمه غلامعلی حداد عادل، تهران، مرکز نشر دانشگاهی، 1370 ش، ص 84.

2. کانت، امانوئل، تمهیدات، ترجمه غلامعلی حداد عادل، تهران، مرکز نشر دانشگاهی، 1370 ش، ص 158.

3. پیکانی، جلال، نقش نیوتن در طرح تفکیک میان فنومن و نومن توسط کانت، فصلنامه حکمت و فلسفه، بهار 1401 ش، شماره 39، ص 123.

روابط ایران وآمریکا در دوران ترامپ، به‌وضوح بر پیچیدگی و چالش‌های جدی آن تأکید دارد. سیاست ایران باید براساس یک استراتژی دوگانه شامل مذاکره وتوان نظامی شکل گیرد

پرسش:

امکان افزایش تنش بین ایران و آمریکا در دوران ترامپ وجود دارد یا خیر؟ سیاست جمهوری اسلامی ایران در قبال دولت ترامپ چگونه باید باشد؟ آیا راهبرد و تدبیر مشخصی دراین‌باره اندیشیده شده است؟

پاسخ:

مقدمه

فضای سیاسی و روابط بین‌الملل همواره تحت تأثیر تصمیمات و اقدامات مقامات دولتی قرار دارد. در این میان، روابط ایران و آمریکا به‌عنوان دو کشور تأثیرگذار در سطح منطقه‌ای و جهانی، همواره در کانون توجه سیاست‌گذاران و تحلیل‌گران بوده است. با بازگشت دوباره دونالد ترامپ به کاخ سفید و اعلام موضع‌گیری‌های جدید او در حوزه سیاست خارجی، این روابط به‌شدت تحت تأثیر قرار خواهد گرفت. سؤالاتی در این زمینه مطرح می‌شود که درک عمیقی از تحولات آینده را ضروری می‌سازد. آیا با توجه به سوابق و تصمیمات ترامپ در دوره قبلی ریاست‌جمهوری، احتمال افزایش تنش‌های بین دو کشور وجود دارد؟ باید به این نکته توجه کرد که طرفین به دلیل وجود چالش‌های عمیق و بی‌اعتمادی، با دقت و احتیاط بیشتری به رفتارهای یکدیگر پاسخ خواهند داد. در این میان، سیاست جمهوری اسلامی ایران نسبت به دولت جدید آمریکا چگونه باید طراحی شود؟ تحلیل دقیق و جامع از وضعیت کنونی و برنامه‌های آتی ایران می‌تواند به این سؤال پاسخ دهد. همچنین، آیا راهبرد و تدبیری مشخص برای مواجهه با چالش‌های جدید اندیشیده شده است؟ پاسخ به این سؤالات نه‌تنها به درک دقیق‌تر از روابط ایران و آمریکا، بلکه به طراحی آینده استراتژی‌های ملی ایران کمک خواهد کرد و می‌تواند مسیرهای مختلفی را درزمینه دیپلماسی، امنیت و توسعه اقتصادی مشخص کند.

 

متن پاسخ

۱. بررسی امکان افزایش تنش بین ایران و آمریکا در دوره ریاست جمهوری ترامپ

با بازگشت دونالد ترامپ به قدرت، امکان افزایش تنش در روابط ایران و آمریکا به طرز قابل‌توجهی بالا رفته است. ترامپ که در انتخابات 2024 به پیروزی رسیده، رویکردهای پیشین خود را که شامل سیاست‌های فشار حداکثری علیه ایران می‌شود، دوباره به کار خواهد گرفت. همچنین بررسی‌های صورت‌گرفته نشان می‌دهد که پیشرفت‌های اخیر ایران، به‌ویژه درزمینه برنامه هسته‌ای، حساسیت دولت‌های غربی را دوچندان کرده و احتمال درگیری مستقیم میان ایران و اسرائیل با مداخله آمریکا را افزایش داده است.(1)

 تحلیل‌های دیگری وجود دارد که نشان می‌دهد دیپلماسی همچنان به‌عنوان یک گزینه قابل‌اجرا مطرح است و این فرصت می‌تواند به تعامل مجدد با ایران بینجامد.(2) درنتیجه، شکاف‌های عمیق و بی‌اعتمادی میان دو کشور و همچنین اقداماتی که ترامپ در راستای افزایش فشار نظامی اتخاذ خواهد کرد، طبعاً نگرانی‌هایی را برای ایران به همراه دارد.(3)

 

۲. سناریوهای جمهوری اسلامی ایران در قبال اقدامات و خیالات ترامپ

سیاست جمهوری اسلامی ایران باید به سمت یک رویکرد متوازن و فعال حرکت کند. ایران باید خود را برای سناریوهای چندگانه آماده کند تا بتواند در برابر سیاست‌های ترامپ مقاومت کند. کارشناسان بر این باورند که «هم مذاکره و هم جنگ» باید راهبرد اصلی ایران باشد(4) این رویکرد بر این اساس است که جمهوری اسلامی باید از یک‌سو برای رسیدن به توافقات عزتمندانه و کاهش تنش‌ها اقدام کند و از سوی دیگر برای هرگونه جنگ یا درگیری نظامی آماده باشد. توافق عزتمندانه با آمریکا، همچنین می‌تواند هزینه‌های ناشی از تحریم‌های جدید را کاهش دهد و به دولت ترامپ اجازه دهد که با دستاوردی در میدان دیپلماسی به خود افتخار کند. از طرف دیگر، عدم اقدام برای مذاکره و تنها تکیه‌بر گزینه نظامی ممکن است به تشدید تحریم‌ها و احتمال وقوع جنگ منجر شود که برای هر دو طرف هزینه‌زاست.(5)

 

۳. راهبرد سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران برای مقابله با اقدامات ترامپ

تدابیر و راهبردهای مشخصی در این زمینه ارزیابی شده است. ایران باید بر روی تقویت پایه‌های اقتصادی و نظامی خود تمرکز کند تا بتواند از خود در برابر فشارهای آینده دفاع کند. همچنین، مقامات ایرانی باید بر تقویت اجماع داخلی و شفاف‌سازی مواضع خود در برابر دولت ترامپ تمرکز کنند.(6) این کار می‌تواند علاوه بر جلوگیری از افزایش تنش‌ها، شرایط را برای مذاکره و تعامل مثبت آماده کند. روندهای موجود نشان می‌دهد که دبیران وظیفه دارند از فرصتی که پیش روی آن‌ها است به‌خوبی استفاده کنند؛ بنابراین، اتخاذ رویکرد فعال در دیپلماسی و بهبود شرایط اقتصادی به شکل‌گیری یک محیط امن و پایدارتر منجر خواهد شد.(7) به‌علاوه، ازنظر اقتصادی، ایجاد تعاملی مثبت با دیگر کشورها نیز می‌تواند به کاهش هزینه‌های تنش‌ها کمک کند و به ایران این امکان را بدهد که در صحنه جهانی نقشی مؤثرتر ایفا کند.

نتیجه‌گیری:

تحلیل روابط ایران و آمریکا در دوران ترامپ، به‌وضوح بر پیچیدگی و چالش‌های جدی آن تأکید دارد. با بازگشت دوباره ترامپ به قدرت، احتمال افزایش تنش‌ها در روابط دو کشور به شکلی چشم‌گیر افزایش یافته است. رویکردهای خصمانه و فشار حداکثری که به‌صورت عمده در سیاست خارجی او به چشم می‌خورد، می‌تواند به تحولات نگران‌کننده‌ای منجر شود. در این شرایط، ایران باید با دقت بر سیاست‌های خود تمرکز کرده و آماده مواجهه با سناریوهای مختلفی باشد که می‌تواند شامل گزینه‌های نظامی، دیپلماتیک و اقتصادی باشد. سیاست جمهوری اسلامی باید بر اساس یک استراتژی دوگانه شامل مذاکره و توان نظامی شکل گیرد. این استراتژی نه‌تنها ایران را در برابر فشارها مقاوم‌تر خواهد کرد، بلکه امکان کاهش تنش‌ها و دستیابی به توافقات عزتمندانه را نیز فراهم می‌آورد. درنهایت، ایجاد اجماع داخلی و شفاف‌سازی مواضع از سوی ایران می‌تواند به تقویت موقعیت کشور در مذاکرات و کاهش تنش‌ها منجر شود.

پی‌نوشت‌ها:

1. بهرامی راد، پرستو، «فرصت‌های محدود ایران برای مذاکره مستقیم با دولت ترامپ»، اکوایران، ۷ بهمن ۱۴۰۳، کدخبر: ۸۲۶۶۶، https://ecoiran.com/fa/tiny/news-82666.

2. هافمن، جان، از فشار حداکثری تا مذاکره، راهبرد ترامپ در برابر ایران چیست؟»، فرارو، 14 دی 1403، کد خبر: ۸۱۵۷۰۰، https://b2n.ir/r77828.

3. گروه نویسندگان، «استراتژی مواجهه با ترامپ»، دنیای اقتصاد، ۱۴۰۳/۱۱/۲، شماره خبر: ۴۱۴۶۴۶۶، https://donya-e-eqtesad.com/fa/tiny/news-4146466.

4. حسینی، سید محمد، «آیا می‌توان توافق ایران با آمریکا در دولت دوم ترامپ را پیش‌بینی کرد؟»، دیپلماسی ایرانی، ۱۳ دی ۱۴۰۳، کد خبر: ۲۰۳۰۳۳۵، https://B2n.ir/h53114.

5. ابوالفتح، امیرعلی، «موضع ترامپ در قبال ایران چگونه است؟»، خبر آنلاین، ۱۴۰۳/۰۸/۲۲، شناسه خبر: ۱۲۷۷۴۲۴، https://www.afkarnews.com/fa/tiny/news-1277424

6. فرجی راد، عبدالرضا، «ترامپ قصد دارد برای چند ماه ایران را آزمایش کند تا ببیند آیا می‌تواند از طریق گفت‌وگو به نتیجه برسد یا خیر»، اعتماد آنلاین، ۱۴۰۳/۱۱/۰۷، کد خبر: 696653، https://www.etemadonline.com/tiny/news-696653.

7. گروه نویسندگان، «نشست بررسی راهبردهای ایران در قبال دولت جدید آمریکا»، خبرگزاری میزان، 2 بهمن 1403، کد خبر: ۴۸۱۶۰۰۴، https://www.mizanonline.ir/00KCrU.

پیامبر اسلام در برابر اذیت همسایگان، با سکوت به خدای خود شکایت می بردند. همچنین در پاسخ به خوبی های همسایگان با ابراز محبت، برایشان دعا خیر می کردند.

پرسش:

حضرت محمد صلی‌الله‌علیه‌وآله با همسایگان چگونه برخورد می‌کرد؟

پاسخ:

مقدمه

در تعالیم اسلامی، سفارش فراوانی به رفتار نیک و مدارا با همسایگان شده است تا جایی که رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله فرمود: «جبرئیل همواره مرا به حق همسایه سفارش می‌کرد، تا آنجا که گمان کردم که به زودى او را در ارث شریکم کند.»(1) و یا در جای دیگر، امام حسن مجتبی علیه‌السلام از وسعت توجه و دعای مادرش فاطمه زهرا سلام‌الله‌علیها نسبت به همسایگان، تعجب می‌کند تا جایی که به فرزندشان می‌فرمایند: «الجار ثم الدار».(2)

حضرت رسول نیز در حدیث دیگری، نسبت به حقوق همسایه، به اصحاب مطالبی را یادآور شدند.(3)

اما درباره نوع رفتار شخص نبی مکرم اسلام با همسایگان، با توجه به نوع رفتار همسایگان، به چند نمونه اشاره می‌کنیم:

 

متن اصلی پاسخ

1. همسایگان آزاردهنده

سخت‌ترین دوران بعثت برای حضرت رسول، دوران حضور ایشان در مکه و در همسایگی تعدادی از بزرگان قریش بود که با ظهور اسلام، از هیچ کوششی برای اذیت و آزار پیامبر و مسلمانان دریغ نکردند. مقریزی در کتاب «امتاع الاسماع» خود، نام تنی چند از قریش را که از همسایگان حضرت بودند، آورده و آنان را دشمن‌ترین دشمنان پیامبر دانسته است.(4) وقتی پیامبر در سال 8 ه.ق برای فتح مکه وارد این شهر شد، خطاب به مردمش (قریش) فرمودند: «شما مردم مکه بد همسایگانی برای پیامبر بودید. شما مرا تکذیب کردید و مرا از مکه راندید، ولی به این هم رضایت ندادید و در مدینه آمدید با من جنگ کردید؛ ولی اکنون شما آزادید بروید و همگی را مورد عفو و بخشش قرار دادم.»(5)

1.1. ابوجهل

الف. از جملة این نوع همسایگان، ابوجهل است که تا نقشه قتل پیامبر گرامی پیش رفت و نهایتاً در جنگ بدر که با اصرار او شکل گرفت، به هلاکت رسید و پیامبر اسلام، جسد وی و برخی دیگر از بزرگان قریش را به درون یک چاه بدبو انداختند و خطاب به آنان فرمودند: «شما چه بد همسایگان و هم‌جوارانى براى رسول خدا بودید؛ او را از منزلش که در مکّه بود خارج کردید و طرد نمودید، و سپس همه با هم اجتماع کرده و با او محاربه و جنگ نمودید؛ پس به درستی، آنچه را که خدا به من وعده داده است دیدم که حقّ است... .»(6)

ب‌. وی یک بار که پیامبر در مسجدالحرام مشغول نماز بودند، دیگران را تحریک کرد تا فضولات حیوانات را به کتف حضرت بریزند؛ عقبه بن أبی‌معیط این کار را انجام داد. پیامبر صلی‌الله‌علیه‌و‌آله از رفتار ابوجهل و یارانش به خدا شکایت می‌برد.(7)

ت‌. یک بار نیز ابوجهل، زمانی که حضرت رسول در صفا بود، به شدت او را ناسزا گفته و مسخره کرد. وی سپس به مکه بازگشته و با قومش در کنار خانه خدا مشغول صحبت بود، وقتی حضرت حمزه از این ماجرا خبردار شد، وارد جمع آنان گشته و با کمانش به شدت بر سر او کوفت و همان جا مسلمان شده و حمایت خود را از پیامبر اعلام کرد. در این مورد نیز پیامبر سکوت کرده و به سخنان زشت ابوجهل اعتنایی نکردند.(8)

ث‌. ابوجهل و بزرگان قریش نیز یک بار که از تبلیغات و فعالیت‌های پیامبر خسته و ناخرسند شده بودند و نتوانسته بودند ایشان را از رسالت خویش منصرف کنند، تصمیم گرفتند تا همگی با حضرت گفتگو کنند. در این جلسه، به پیامبر پیشنهاد مال و مقام و ریاست و زنان زیباروی داده شد؛ نبی مکرم به شدت از پیشنهادات قریش برآشفته و فرمودند که به دستور خدای متعال بر آنها به‌عنوان رسول برگزیده و فرستاده شده است؛ اگر دعوت او را بپذیرند، خیر دنیا و آخرت نصیبشان خواهد شد و در صورت انکار و تکذیب، صبر خواهد کرد و خدا را بین خود و آنان حَکَم قرار خواهد داد تا در مورد آنان حُکم نماید.(9)

2.1. ابولهب

وی (عموی پیامبر) نیز جزو همسایگان قریشی پیامبر بود که به همراه همسرش از مخالفان و آزاردهندگان حضرت رسول بودند. اذیت و آزار آنان تا آنجا پیش رفت که سوره مسد در مذمت آنان نازل گشت. وی همان کسی است که وقتی پیامبر در «ذی المجاز» قدم می‌زد و به مردم می‌گفت: «قولو لا اله الا الله تفلحوا»، پشت سر ایشان حرکت و به او سنگ‌پرانی می‌کرد و خون از ساق پای حضرت رسول سرازیر می‌شد.(10)

3.1. أمّ جمیل

همسر وی ام جمیل، برای آزار رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله‌ و بازداشتن او از رفتن به نماز، خار و خاشاک بر سر راه وی می‌ریخت و یا شکمبه گوسفند می‌ریخت.(11) پیامبر نیز نزد بنی عبدمناف رفته و می‌فرمود: «اى بنى عبد مناف! این چگونه رعایت حق همسایگى است؟!» سپس کثافات را جمع مى‌کرد و دور مى‌ریخت.(12)

2. همسایگان مهربان

1.2. یکی از همسایگان مهربان، با محبت و با معرفت پیامبر گرامی در مدینه، شخصی بود به نام ابوایوب انصاری. وقتی حضرت رسول وارد مدینه شد، در پایین خانه وی (که با مادر پیرش زندگی می‌کرد) ساکن شد. در طول مدتی که ابوایوب و مادرش میزبان پیامبر بودند، بسیار مراعات می‌کردند که مبادا ایشان آزرده خاطر شده و یا مزاحمتی برای ایشان ایجاد کنند. ازاین‌رو، پیامبر بسیار نسبت به ایشان محبت می‌ورزید. یک بار، کنیزکان قبیله بنی نجار (قبیله ابوایوب انصاری) با خوشحالی از این که پیامبر همسایه آنان گشته، از خانه‌های خود بیرون آمده و با افتخار از این همسایگی، خطاب به پیامبر چنین گفتند: «ما کنیزان و همسایگانِ دودمان بنی‌نجار هستیم. چقدر شایسته و دل‌پذیر است که محمد صلی‌الله‌علیه‌وآله‌ هم‌جوار ما شده است!» پیامبر در پاسخ ابراز محبت آنان پرسید: «آیا مرا دوست دارید؟» آن‌ها همگی گفتند: بله یا رسول الله. به خدا سوگند چنین است. حضرت در ادامه سه مرتبه فرمودند: «به خدا سوگند که من هم شما را دوست می‌دارم.»(13)

2.2. در یک موقعیت دیگر در سال دوم هجری به هنگام عروسی حضرت علی و فاطمه زهرا سلام‌الله‌علیهما، ابوایوب (با آن که فقیر بود) گوسفندی را به عنوان هدیه عروسی برای ایشان آورد. پیامبر در ابتدا از قبول آن امتناع کرد، اما وقتی دید ابوایوب رنجیده خاطر شده، آن را پذیرفت. دو روز بعد از عروسی، حضرت رسول دستور داد تا آن گوسفند را ذبح کنند و گوشت آن را بپزند. سپس ایشان دستور داد: «به نام خدا بخورید، ولی استخوانش را نشکنید.» پس استخوان‌ها را در میان پوست گوسفند ریخت و فرمود: «خدایا! ابوایوب فقیر است. تو این گوسفند را آفریدی و آن را میراندی و بر زنده کردنش توانا هستی؛ این گوسفند را زنده کن! ای خدای یکتا و بی‌همتا.» در همان لحظه به اذن خدا، گوسفند زنده شد و به راه افتاد. از آن پس، خداوند در او برکتی برای ابوایوب قرار داد که هر بیماری از شیر آن گوسفند می‌نوشید، شفا می‌یافت. عبدالرحمن بن عوف این معجزه را به صورت شعر درآورد.(14)

3.2. همچنین، در همان زمانی که شتر پیامبر خدا جلوی درب خانه ابوایوب انصاری زانو زد، وی به مادر پیرش که نابینا بود، ندا زد و او را به این افتخار بشارت داد. مادرش از این‌که نمی‌تواند جمال نورانی حضرت را مشاهده کند، حسرت و افسوس خورد. وقتی حضرت رسول از این قضیه آگاه شدند، به معجزه الهی چشمان او را بینا ساختند و این اولین معجزه رسول خدا در مدینه بود.(15)

نتیجهگیری:

در مدت اقامت پیامبر گرامی اسلام در مکه و مدینه، همواره در همسایگی ایشان افرادی زندگی می‌کردند که به‌گونه‌های متفاوت از یکدیگر، با رسول خدا رفتار می‌کردند. برخی از آنان بدجنسی و نامهربانی را به حدّی رساندند که تا قتل حضرتش پیش رفتند، و برخی دیگر بالعکس، مهربانی و مروّت را در حق رسول خدا به نهایت رساندند. برخی چون ابوجهل و ابولهب و همسرش بر سر پیامبر فضولات حیوانات می‌ریختند، تمسخر  و اهانت می‌کردند؛ بر سر راه ایشان خار و خاشاک می‌انداختند و تلاش می‌کردند تا با پیشنهاداتی گران، حضرت را از ادامه رسالتش منصرف کنند؛ اقدامی که پیامبر در پاسخ این اقدامات موزیانه انجام می‌دادند، یا سکوت و شکایت به بنی عبدمناف، و یا شکایت به خدای متعال بود تا جایی که در مذمت برخی از آنها، سوره مسد نازل شد، و یا بعد از آن که برخی از آنان در جنگ بدر به هلاکت رسیدند، اجسادشان به درون چاه انداخته شد و نهایتاً، بعد از فتح مکه مورد عفو عمومی قرار گرفتند.

برخی دیگر از این همسایگان، مانند قبیله بنی نجار و ابوایوب انصاری و مادرش، از وقتی که پیامبر در طبقه زیرین خانة آن‌ها سکونت داشت، نهایت مراعات حال پیامبر را داشتند تا مبادا حضرت آزرده خاطر شوند. همین رفتار و برخورد آنان سبب شد تا پیامبر در حق آنان دعا کرده، برای آنان از خدای متعال طلب برکت و به آنان ابراز محبت نموده و حتی به معجزه ایشان، مادرش بینایی خود را به دست آورد.

پی‌نوشت‌ها:

1. صدوق، محمد بن علی، من لا یحضره الفقیه، تحقیق علی‌اکبر غفاری، قم، دفتر انتشارات اسلامى وابسته به جامعه مدرسین حوزه علمیه قم‏، چاپ دوم، 1413ق، ج1، ص52.

2. اربلی، علی بن عیسی، کشف الغمه، تحقیق سید هاشم رسولی محلاتی، تبریز، نشر بنی‌هاشمی، چاپ اول، 1381ش، ج1، ص468.‏

3. شهید ثانی، زین الدین بن علی، مسکن الفؤاد عند فقد الأحبه و الأولاد، قم، بصیرتی، چاپ اول، بی‌تا، ص114.

4. مقریزی، احمد بن علی، امتاع الاسماع، محمد عبدالحمید نمیسی، بیروت، دارالکتب العلمیه، چاپ اول، 1420ق، ج1، ص41.

5. مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، تحقیق جمعی از محققین، بیروت، دار احیاء التراث العربی، چاپ دوم، 1403ق، ج21، ص106.

6. مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، تحقیق جمعی از محققین، بیروت، دار احیاء التراث العربی، چاپ دوم، 1403ق،  ج6، ص254.

7. بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، تحقیق محمدباقر محمودی و همکاران، مصر، دارالمعارف، چاپ اول، بی‌تا، ج1، ص12.

8. طبری، محمد بن جریر، تاریخ الرسل و الامم، تحقیق محمد أبوالفضل ابراهیم، بیروت، دارالتراث، ط الثانیه، 1387ق، ج2، ص232-233.

9. ابن هشام، عبدالملک، السیره النبویه، تحقیق ابراهیم ابیاری و همکاران، بیروت، دارالمعرفه، چاپ اول، بی‌تا، ج1، ص295.

10. طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان، تحقیق فضل‌الله یزدی و هاشم رسولی، تهران، ناصر خسرو، چاپ سوم، 1373ش، ج10، ص852.

11. طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان، تحقیق فضل‌الله یزدی و هاشم رسولی، تهران، ناصر خسرو، چاپ سوم، 1373ش، ج۱۰، ص852.

12. ابن سعد، محمد، الطبقات الکبری، تحقیق محمد عبدالقادر عطا، بیروت، دارالکتب العلمیه، چاپ اول، 1410ق، ج1، ص157.

13. مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، تحقیق جمعی از محققین، بیروت، دار احیاء التراث العربی، چاپ دوم، 1403ق، ج‌19، ص‌110.

14. مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، تحقیق جمعی از محققین، بیروت، دار احیاء التراث العربی، چاپ دوم، 1403ق، ج‌18، ص‌121.

15. ابن شهرآشوب، محمد بن علی، مناقب آل أبی‌طالب، قم، علامه، چاپ اول، 1379ش، ج1، ص133.

صله‌ی‌ رحم یک وظیفه شرعی و اخلاقی است که نسبت به تمام خویشاوندان باید انجام شود. از سوی دیگر صله رحم نباید انسان را به گناه و آلودگی و تباهی بکشاند.

پرسش:

رفت و آمد و معاشرت با اقوامی که حجاب را رعایت نمی‌کنند و اهل مصرف الکل هستند چگونه است؟ آیا در گناه آنها شریک هستیم؟ آیا می‌توانیم قطع ارتباط کنیم؟

پاسخ:

مقدمه

صله رحم یکی از مهم‌ترین توصیه‌های اسلام است. اثرات زیادی برای آن ذکر شده است. با این وجود دارای درجات و شرایطی هم هست. گاهی این رفت و آمد‌ها موجب ضلالت وگمراهی است و گاهی باعث نجات و هدایت است. در این راستا به نکاتی توجه کنید.

پاسخ اجمالی1

صله‌ی‌ رحم آثار بسیاری دارد. ولی حضور در سفره‌ای که در آن شراب است نهی شده است. به‌صورت کلی حضور در مجالس و مهمانی‌های فامیلی نباید به گونه‌ای باشد که موجب ترویج و تأیید گناه یا انحراف عقیده و مفسده گردد. اگر شما را دعوت می‌کنند  عذرخواهی کنید و ارتباط و صله رحم را در ایام دیگر و از راه‌های دیگر پیگیری کنید.

پاسخ اجمالی2

صله‌ی‌ رحم به معنای ارتباط همراه با لطف و احسان به خویشاوندان نسَبی است و نسبت به همه یک وظیفه شرعی است که آثار و فواید بسیاری برایش ذکر شده است. صله‌ی‌ رحم نسبت به تمام خویشاوندان (زن و مرد باتقوا و بی‌تقوا، مسلمان و کافر، ظالم و صالح) باید انجام شود. از سوی دیگر صله رحم نباید انسان را به گناه و آلودگی و تباهی بکشاند. حضور در سفره‌ای که در آن شراب است نهی شده است. به‌صورت کلی حضور در مجالس و مهمانی‌های فامیلی نباید به گونه‌ای باشد که موجب ترویج و تأیید گناه یا انحراف عقیده و مفسده گردد. بنابراین ضرورتی در حضور در مهمانی‌هایی که باعث گناه می‌شود، نیست. اگر شما را دعوت می‌کنند، می‌توانید عذرخواهی کنید و برایشان آرزوی موفقیت کنید و ارتباط و صله رحم را نیز در ایام دیگر و از راه‌های دیگر پیگیری کنید.

پاسخ تفصیلی

1. همان‌طور که می‌دانید در روایات و سیره امامان علیهم السلام، ما می‌بینیم که توصیه زیادی به پیوند و معاشرت با نزدیکان شده است و به ما گفته‌اند که به خاطر مال دنیا و مسائل ناچیز، این پیوند را خدشه‌دار نکنیم تا جایی که تأکید فرموده‌اند، حتی با افرادی که با شما قطع رابطه کرده‌اند رابطه برقرار کنید.(1) این یک وظیفه‌ی اخلاقی است که نسبت‏ به اهل ‏گناه، بلکه کفار هم ثابت است. چه بسا به برکت رفت و آمدهای بستگان صالح، فاجران هم راه‏ صلاح پیش گیرند و تأثیر بپذیرند. حتی اگر این ارتباط تأثیری در رفتار ارحام بدکار نگذارد، باز موظف به حفظ رابطه با آنها هستیم. گزارش شده است که یکی از شیعیان از امام صادق علیه‌السلام ‏پرسید: «برخی خویشاوندانم ‏خط و تفکر دیگری دارند، غیر از فکر و مرامی که من دارم. آیا آنان بر من حقی دارند؟ حضرت فرمود: آری، حق قرابت و خویشاوندی را چیزی قطع نمی‌کند. اگر با تو هم‌فکر و هم‌عقیده باشند که دو حق بر تو دارند: یکی حق خویشاوندی، دوم حق اسلام و مسلمانی.»(2)

2. از سوی دیگر، اگرچه صله رحم و مهمانی خوب است و یکی از نیازهای هر انسانی است، ولی انسان باید در صله رحم توجه کند که باعث آلوده شدن انسان به گناهان دیگر نشود، شیطان و هوای نفس و دشمنان تلاش دارند صله رحم‌ها و مهمانی‌ها محلّى براى آلوده کردن مردم، مخصوصاً جوان‏ها باشد.

3. در مورد شراب خواری و همراهی با کسی که شرب خمر می‌کند از پیامبر خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله روایت شده است: «کسى که به خدا و روز واپسین ایمان داشته باشد، نباید بر سر سفره‌اى بنشیند که در آن شراب خورده می‌شود.»(3) اساساً حضور در مجالس و مهمانی‌ها و صله رحم نباید به گونه‌ای باشد که موجب ترویج و تأیید گناه یا انحراف عقیده و مفسده گردد. بنابراین حضور در مهمانی‌هایی که بی‌حجاب هستند یا اهل شراب هستند، ممکن است باعث تقویت کارها و عقیده‌های باطل آنان بشود یا حتی ممکن است کم‌کم باعث سستی خود شما یا دیگر اعضای خانواده یا دوستانتان بشود. بنابراین حضور در این مهمانی‌ها ضرورتی ندارد. اگر شما را دعوت می‌کنند می‌توانید عذرخواهی کنید و برایشان آرزوی سعادت کنید و ارتباط و صله رحم را نیز در ایام دیگر و از راه‌های دیگر پیگیری کنید.

نتیجهگیری

صله‌ی‌ رحم به معنای ارتباط همراه با لطف و احسان به خویشاوندان نسَبی است و برای همه یک وظیفه شرعی است که آثار و فواید بسیاری برایش ذکر شده است. صله‌ی‌ رحم نسبت به تمام خویشاوندان (زن و مرد باتقوا و بی‌تقوا، مسلمان و کافر، ظالم و صالح) باید انجام شود. از سوی دیگر صله رحم نباید انسان را به گناه و آلودگی و تباهی بکشاند. حضور در سفره‌ای که در آن شراب است نهی شده است. به‌صورت کلی حضور در مجالس و مهمانی‌های فامیلی نباید به گونه‌ای باشد که موجب ترویج و تأیید گناه یا انحراف عقیده و مفسده گردد. بنابراین ضرورتی در حضور در مهمانی‌هایی که باعث گناه می‌شود، نیست. اگر شما را دعوت می‌کنند، می‌توانید عذرخواهی کنید و برایشان آرزوی موفقیت کنید و ارتباط و صله رحم را نیز در ایام دیگر و از راه‌های دیگر پیگیری کنید.

منابع برای مطالعه بیشتر

  • وصال خویشان: چشم اندازی به صله رحم در آیات و روایات، اثر اقبال حسینی‌نیا
  • صله رحم، اثر سید جواد مرادی‌نیا

پی‌نوشت‌ها

1. «صِلُوا مَنْ قَطَعَکُمْ وَ عُودُوا بِالْفَضْلِ عَلَیْهِم‏»: مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، بیروت، دار إحیاء التراث العربی، چاپ دوم، 1403ق، ج71، ص412.

2. «قُلْتُ لِأَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع تَکُونُ لِیَ الْقَرَابَةُ عَلَى غَیْرِ أَمْرِی أَ لَهُمْ عَلَیَّ حَقٌّ قَالَ نَعَمْ حَقُّ الرَّحِمِ لَا یَقْطَعُهُ شَیْ‏ءٌ وَ إِذَا کَانُوا عَلَى أَمْرِکَ کَانَ لَهُمْ حَقَّانِ حَقُّ الرَّحِمِ وَ حَقُّ الْإِسْلَامِ»: کلینی، محمد بن یعقوب، کافی، محقق/مصحح: غفاری، علی‌اکبر و آخوندی، محمد، تهران، دارالکتب الإسلامیه، چاپ چهارم، 1407ق، ج‏2، ص157.

3. «مَنْ کَانَ یُؤْمِنُ بِاللَّهِ وَ الْیَوْمِ الْآخِرِ فَلَا یَجْلِسْ عَلَى مَائِدَةٍ یُشْرَبُ عَلَیْهَا الْخَمْر»: مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، بیروت، دار إحیاء التراث العربی، چاپ دوم، 1403ق، ج76 ، ص129.

صفحه‌ها