سلامت و بهداشت

ترس و یا شادی ما از موضوعات مختلف به میزان درک و معرفت ما نسبت به آن موضوع برمی‌گردد. وقتی انسان مرگ را به‌خوبی بشناسد قطعا هراس و ترسش از مرگ کمتر خواهد شد.

پرسش:

من خیلی از مرگ می‌ترسم! چه کنم که ترسی نسبت به مرگ و مردن نداشته باشم؟

پاسخ:

علاقه انسان به تداوم زندگی، امری طبیعی و فطری است و اگر انسان شناخت کافی نسبت به پایان زندگی خود و بعدازآن نداشته باشد دچار ترس و اضطراب می‌شود. البته در دیدگاه الهی پایان زندگی دنیایی، یعنی مرگ، نوعی انتقال از یک مکان به مکان دیگر است و سقوط و هلاکت و نابودی در این دیدگاه معنایی ندارد. از طرف دیگر فکر کردن به نهایت زندگی برای هر انسانی بارهاوبارها اتفاق می‌افتد و برای انسان‌هایی که آگاه‌تر باشند این دغدغه پررنگ‌تر و درگیری‌های ذهنی، بیشتر خواهد بود. چراکه در دیدگاه الهی انسان بعد از مرگ، دنیای دیگری را تجربه خواهد کرد و عاقبت عملکردش در این دنیا را، آنجا خواهد دید و همین عامل منجر می‌شود که انسان از دنیای پس از مرگ احساس نگرانی کند که چه می‌شود و چه اتفاقی خواهد افتاد.

دلایل ترس از مرگ و راهکارهای برون‌رفت از آن

الف. دلایل ترس از مرگ

  1. ناشناخته بودن

یکی از دلایل مهم ترس انسان از مرگ ناشناخته بودن ماهیت مرگ است. ذهن انسان همواره از ابهام گریزان است و عدم شناخت دقیق مرگ باعث می‌شود تا انسان از فکرکردن به مرگ دچار ترس شود.

  1. انس به دنیا

باتوجه ‌به مأنوس بودن انسان به دنیا و مصادیق آن، مفارقت از دنیا برای او سخت و گران است و هرآن‌چه او را به یاد این مفارقت بیندازد او را آزرده‌خاطر می‌کند؛ بنابراین از‌آن‌جایی که یاد مرگ منجر به یاد جدایی انسان از دنیا می‌شود برای او آزاردهنده است و به‌همین‌دلیل از تفکر دررابطه‌با مرگ خودداری می‌کند. ترس ازدست‌دادن زندگی به‌طور طبیعی ترس از مرگ را نتیجه می‌دهد.

  1. کمی ذخیره

ترس بسیاری از افراد از مرگ به‌دلیل این است که نمی‌دانند آن دنیا چه خبر است و چه عاقبتی را پیش روی خود دارند و درواقع ترسشان از آماده نبودنشان است، همچون دانش‌آموزی که خوب درس نخوانده و خود را برای امتحان آماده نکرده و مدام استرس و اضطراب امتحان دارد؛ اما دانش‌آموزی که برای امتحان آماده است نه‌تنها ترسی ندارد؛ بلکه مشتاقانه سر جلسه امتحان حاضر شده و با رغبت کامل در امتحان شرکت می‌کند. درواقع می‌توان گفت دلیل اصلی ترس ما از مرگ کمی ذخیره آخرت است و این عامل می‌تواند ترس و اضطراب انسان را به دلیل آماده نبودن برای مرگ افزایش دهد.

ب. راهکارهای برون‌رفت

  1. بازنگری در اعمال

مهم‌ترین عامل ازبین‌بردن ترس از مرگ، بازنگری در اعمال است. وقتی انسان از حیث عمل، متناسب با دستور عقل و شرع پیش برود و دریک کلام گناه نکند دیگر ترسی برای حساب پس‌دادن نخواهد داشت.

قرآن می‌فرماید: همان‌ها که فرشتگان (مرگ) روحشان را می‌گیرند درحالی‌که پاک و پاکیزه‌اند به آن‌ها می‌گویند: «سلام بر شما! وارد بهشت شوید به‌خاطر اعمالی که انجام می‌دادید!» (1) سلام یعنی امنیت و راحتی و این امنیت به هنگام اخذ جان حاصل می‌گردد، بنابراین کسی که جانش آلوده به گناه نیست بعد از مرگ کوچک‌ترین آسیبی به او نخواهد رسید.

برخی از روایات مرگ را رحمتی از جانب خداوند برای بندگان مؤمن می‏دانند و می‏کوشند که در افراد نگرش مثبت نسبت به مرگ ایجاد کنند و یا در روایتی جان‌دادن برای مؤمن به بوییدن گل خوش‌بو تشبیه شده است که همه این مثال‌ها به نوع عملکرد انسان برمی‌گردد.

امام صادق (علیه‌السّلام) فرمودند:

«هر که دوست دارد خدا سختی‌های جان‌کندن را بر او آسان کند باید صله‌رحم کند و به پدر و مادرش نیکى کند چون چنین باشد خدا جان کندن را بر او آسان کند و در زندگى دچار پریشانى و فقر نشود».(3)

«پیامبر خدا در پاسخ دخترش فاطمه علیها‌السلام که پرسیده بود: اى پدر مردان و زنانى که نمازشان را سبک مى شمرند چه (جزایى) دارند؟ فرمود: اى فاطمه، هر کس ـ از مردان یا زنان ـ نمازش را سبک بشمرد، خداوند او را به پانزده خصلت مبتلا می‌کند: شش خصلت در دنیا، سه خصلت هنگام مرگش، سه خصلت در گورش و سه خصلت در قیامت هنگامی‌که از گورش بیرون می‌آید. امّا آنچه در دنیا به او می‌رسد: خداوند برکت را از عمرش بر می‌دارد و نیز از روزی‌اش، سیماى صالحان را از چهره‌اش مى‌زداید، به هر عملى که انجام مى‌دهد پاداشى داده نمى‌شود، دعایش به آسمان نمى‌رود و ششم اینکه براى او در دعاى صالحان نصیبى نیست.

و امّا آنچه هنگام مرگش به او مى‌رسد: نخستین آن‌ها این است که خوار مى‌میرد، دوم گرسنه مى‌میرد و سوم، تشنه مى‌میرد، پس اگر از نهرهاى دنیا به او بنوشانند، سیراب نمى‌شود و امّا آنچه در گورش به او مى‌رسد: نخستین آن‌ها این است که خداوند فرشته‌اى مى‌گمارد تا او را در گورش آشفته سازد، دوم اینکه گورش را بر او تنگ مى‌کند و سوم اینکه گورش تاریک است؛ و امّا آنچه روز قیامت هنگام بیرون آمدن از گورش به او مى‌رسد: نخستین آن‌ها این است که خداوند فرشته‌اى مى‌گمارد تا او را با صورت (روى زمین) بکشد درحالی‌که مردم به او مى‌نگرند، دوّم اینکه بازخواست سختى مى‌شود و سوّم اینکه خداوند به او نمى‌نگرد و پاکش نمى‌سازد و عذابى دردناک دارد».(3)

  1. تبدیل ترس موهوم به ترس معقول

در وجود انسان دو نوع ترس تعریف شده است، یکی ترس معقول بدین‌معنا که انسان از چیزی بترسد و ترسش عاقلانه باشد؛ یعنی جایی که انسان احتمال وقوع خطر می‌دهد می‌ترسد و با احتیاط عمل می‌کند و دیگری ترس موهوم یعنی ترسی که زاییده وهم و تخیل است و واقعیت ندارد در این صورت نباید به چنین ترسی اعتنا کرد مثل ترس از تاریکی. ترس ما نسبت به مرگ اگر تبدیل به ترس معقول شود خوب است، چراکه جانب احتیاط را رعایت و خود را مهیا خواهیم کرد؛ اما چنانچه ترس ما ترس موهوم باشد نه‌تنها ارزشی ندارد؛ بلکه این ترس زندگی ما را نیز فلج خواهد کرد. انسان باید از یک‌جهت از خداوند و عظمت کبریائی او و نیز از پیامدهای پرونده عملکرد خویش ترس داشته باشد و از سویی دیگر با درنظر گرفتن رحمت گسترده الهی، به الطاف واسعه خداوند امیدوار باشد. مؤمن راستین هم امید به لطف و رحمت حق‌تعالی دارد و هم از عذاب و کیفر خداوند وحشت دارد. در دین اسلام به مرگ‌اندیشی زیاد سفارش شده است؛ اما درعین‌حال اندیشیدن به مرگ به معنای ترویج ترس موهوم در وجود انسان نیست؛ بلکه تقویت ترس معقول است تا انسان بدین‌وسیله خود را برای سرای دیگر آماده نماید.

  1. رفع جهل

برای شناخت مرگ و زندگی بعدازآن باید سراغ آموزه‌های اسلامی برویم و ببینیم قرآن و روایات چگونه مرگ را برای ما به تصویر کشیده‌اند و به چه شکلی آن را معرفی نموده‌اند.

قرآن دراین‌باره می‏فرماید:

«این زندگی دنیا چیزی جز سرگرمی و بازی نیست و زندگی واقعی سرای آخرت است، اگر می‌دانستند!»  (4)

درک مفهوم مرگ نه به‌عنوان پایان و تمام‌شدن، بلکه به‌عنوان انتقال از جهانی به جهان دیگر می‌تواند نگرش ما را نسبت به مرگ عمیق‌تر و ترس ما را کمتر کند. جسم قفس روح است و مرگ یعنی رهایی روح از قفس تن.

  1. تقویت ایمان

لازم است تا از طریق برنامه اخلاقی و تهذیب و خودسازی و پاک‌سازی درونی خویش فضائل اخلاقی را در خود تقویت کرده و وجود خود را از رذایل اخلاقی پیراسته کنیم. محاسبه اعمال، راه پراهمیتی است برای ثابت‌قدم ماندن در جاده هدایت. بدین شکل که نسبت به نفس خود حسابرسی دقیق داشته باشیم و هر شب قبل از خوابیدن، اعمال و رفتار روزانه خود را مورد محاسبه قرار دهیم. اگر خطایی داشتیم جبران کرده و اگر کار نیکی انجام داده‌ایم آن را تقویت کنیم. اعتقاد راسخ به صفات خداوند مانند رحمان، رحیم، غفور، حکیم و عادل و برقراری ارتباط عمیق با خداوند از طریق عبادت می‌تواند ترس از مرگ را به آرامش و اطمینان تبدیل کند.

همان‌گونه که قرآن می‌فرماید:

«آن‌ها کسانی هستند که ایمان آورده‌اند و دل‌هایشان به یاد خدا مطمئن (و آرام) است؛ آگاه باشید، تنها با یاد خدا دل‌ها آرامش می‌یابد!» (5)

  1. معنابخشی به زندگی

افرادی که به زندگی خویش جهت و معنایی اصیل نمی‌بخشند مرگ را پایان زندگی دانسته و ترس از مرگ، مثل خوره بر جانشان می‌افتاد. ازجمله راهکارهایی که می‌توان بر ترس از مرگ فائق آمد معنابخشی به زندگی است. وقتی انسان در زندگی با باور به معاد و برای کسب رضایت الهی گام بردارد زندگی‌اش معنا گرفته و هر کار خوب، کوچک و بزرگش ارزشمند خواهد شد. هنگامی‌که عملکرد انسان در زندگی رنگ ارزش به خود گیرد رنگ ترس از مرگ در آن زندگی کم می‌شود.

نتیجه‌گیری:

ترس و نگرانی و یا شادی و سرور ما از موضوعات مختلف به میزان درک و معرفت و شناخت ما نسبت به آن موضوع برمی‌گردد. وقتی انسان مرگ را به‌خوبی بشناسد و نگرشش را نسبت به مرگ اصلاح نماید قطعا هراس و ترسش از مرگ کمتر خواهد شد. اگر ترس ما از ضعف شناخت است باید با برنامه‌ریزی مطالعاتی، شناخت خود را از ماهیت مرگ بالا ببریم و اگر ترس ما به‌دلیل حب دنیا و دل‌بستگی زیاد به آن است باید تلاش کنیم که در متن زندگی خود ساده‌زیستی و زهد را تجربه نماییم تا به‌مرور دل‌بستگی و وابستگی ما به دنیا و مادیات کمتر شود و اگر بیم ما از مرگ به‌سبب کمی توشه راه و ایمان و عمل صالح است، باید خودمان را با توشه تقوا مجهز نماییم و اگر به‌جهت تخلّفات و گناهان بسیاری است که مرتکب شده‏ایم، ضمن توبه و جبران آن، باید بدانیم که رحمت خداوند بر غضبش پیشی دارد. برای کسب آمادگی به‌وقت مردن باید درصدد رفع جهل خویش نسبت به مرگ باشیم و با تفکر و تأمل در این امر، انگیزه خود را برای آماده‌کردن توشه آخرت بالا ببریم.

برای مطالعه بیشتر:

  1. مرگ‌اندیشی در آموزه‌های اسلامی، محمدحیدر مظفری
  2. مرگ و فرصت‌ها، مجموعه سخنرانی‌های حسین انصاریان

پی‌نوشت‌ها:

  1. «الَّذینَ تَتَوَفَّاهُمُ الْمَلائِکَهُ طَیِّبینَ یَقُولُونَ سَلامٌ عَلَیْکُمْ ادْخُلُوا الْجَنَّهَ بِما کُنْتُمْ تَعْمَلُونَ»، نحل، آیه 32
  2. «مَنْ أَحَبَّ أَنْ یُخَفِّفَ اَللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ عَنْهُ سَکَرَاتِ اَلْمَوْتِ فَلْیَکُنْ لِقَرَابَتِهِ وَصُولاً وَ بِوَالِدَیْهِ بَارّاً فَإِذَا کَانَ کَذَلِکَ هَوَّنَ اَللَّهُ عَلَیْهِ سَکَرَاتِ اَلْمَوْتِ وَ لَمْ یُصِبْهُ فِی حَیَاتِهِ فَقْرٌ أَبَدا»، علامه مجلسی، بحار الأنوار، تحقیق: المیانجی، السید إبراهیم و محمد الباقر البهبودی، دارالاحیاء التراث، چاپ سوم، ۱۴۰۳ هـ. ق، ج 71، ص 66
  3. «رسولُ اللّه ِ صلى‌الله‌علیه‌و‌آله ـ لاِبنَتِهِ فاطِمَهَ علیها‌السلام لَمّا قالَت لَهُ: یا أبَتاه، ما لِمَن تهاوَنَ بِصَلاتِهِ مِنَ الرِّجالِ و النِّساءِ؟ ـ قال: یا فاطِمَهُ، مَن تَهاوَنَ بِصَلاتِهِ مِنَ الرِّجالِ و النِّساءِ ابتَلاهُ اللّه ُ بِخَمسَ عَشَرَهَ خَصلَهً: سِتٌّ مِنها فی دارِ الدُّنیا و ثَلاثٌ عِندَ مَوتِهِ و ثَلاثٌ فی قَبرِهِ و ثَلاثٌ فِی القیامَهِ إذا خَرَجَ مِن قَبرِهِ. فَأمَّا اللَّواتی تُصیبُهُ فی دارِ الدُّنیا: فَالاُولى یَرفَعُ اللّه ُ البَرَکَهَ مِن عُمُرِهِ و یَرفَعُ اللّه ُ البَرَکَهَ مِن رِزقِهِ و یَمحُو اللّه ُ عزّ و جلّ سیماءَ الصّالِحینَ مِن وَجهِهِ و کُلُّ عَمَلٍ یَعمَلُهُ لا یُؤجَرُ عَلَیهِ و لا یَرتَفِعُ دُعاؤُهُ إلَى السَّماءِ و السّادِسَهُ لَیسَ لَهُ حَظٌّ فی دُعاءِ الصّالِحینَ؛ و أمَّا اللَّواتی تُصیبُهُ عِندَ مَوتِهِ فَأَوَّلُهُنَّ أنَّهُ یَموتُ ذَلیلاً و الثّانیَهُ یَموتُ جائِعًا و الثّالِثَهُ یَموتُ عَطشانًا؛ فَلَو سُقیَ مِن أنهارِ الدُّنیا لم یَروَ عَطَشُهُ و أمَّا اللَّواتی تُصیبُهُ فی قَبرِهِ: فَأَوَّلُهُنَّ یُوَکِّلُ اللّه ُ بِهِ مَلَکًا یَزعَجُهُ فی قَبرِهِ و الثّانیَهُ یُضَیِّقُ عَلَیهِ قَبرَهُ و الثّالِثَهُ تَکونُ الظُّلمَهُ فی قَبرِهِ؛ و أمَّا اللَّواتی تُصیبُهُ یَومَ القیامَهِ إذا خَرَجَ مِن قَبرِهِ: فَأَوَّلُهُنَّ أن یُوَکِّلَ اللّه ُ بِهِ مَلَکًا یَسحَبُهُ عَلى وَجهِهِ و الخَلائِقُ یَنظُرونَ إلَیهِ و الثّانیَهُ یُحاسَبُ حِسابًا شَدیدًا و الثّالِثَهُ لا یَنظُرُ اللّه ُ إلَیهِ و لا یُزَکّیهِ و لَهُ عَذابٌ ألیمٌ.» علامه مجلسی، بحار الأنوار، تحقیق: المیانجی، السید إبراهیم و محمد الباقر البهبودی، دارالاحیاء التراث، چاپ سوم، ۱۴۰۳ هـ. ق، ج 80، ص 22
  4. «وَ ما هذِهِ الْحَیاهُ الدُّنْیا إِلاَّ لَهْوٌ وَ لَعِبٌ وَ إِنَّ الدَّارَ الْآخِرَهَ لَهِیَ الْحَیَوانُ لَوْ کانُوا یَعْلَمُونَ،» عنکبوت، آیه 64
  5. «الَّذِینَ آمَنُوا وَتَطْمَئِنُّ قُلُوبُهُمْ بِذِکْرِ اللَّهِ ۗ أَلَا بِذِکْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ،» رعد، آیه 28

آموزه‌های دینی راهکارهای مهمی برای مدیریت ترس ارائه می‌دهند. توکل بر خداوند، دیدن سختی‌ها به‌عنوان امتحان الهی و تمرکز بر ثمرات صبر،دعا وتوسل ترس را کاهش می‌دهد

پرسش:

اطرافیان ما از وضعیت جنگی ترسیده‌اند، برای ایجاد آرامش چه توصیه‌های دینی وجود دارد؟

پاسخ:

ترس و اضطراب در شرایط بحران امری طبیعی است؛ اما درعین‌حال اگر به‌خوبی مدیریت نشود می‌تواند آسیب‌هایی را برای فرد ایجاد کند. در بحرانی همچون جنگ نه‌فقط جسم انسان، بلکه روح و روان او هم در معرض خطر قرار می‌گیرد و چه‌بسا تأثیر آن بیش از صدمات جسمی باشد.

جبن یا ترس دارای دو جنبه مذموم و ممدوح است. بخش ممدوح آن ترسی عقلانی و بخش مذمومش نشان‌دهنده ضعف نفس و سستی آن است. بعضی از انسان‌ها در برخی مواقع ترس‌های نا به‌جا و ناروا از خود نشان می‌دهند و علامت و نشانه آن این است که آن‌ها در هنگام ایجاد حوادث و بلایا خود را عاجز و ناتوان تصور کرده و به سمت خواری و زبونی پیش می‌روند. چنین اشخاصی به دلیل ترس نامعقول خود، از دست زدن به کارهای بزرگ خودداری می‌کنند و پیوسته قلبشان مضطرب و لرزان بوده و همیشه از حوادث دنیا ترسان هستند؛ بنابراین خوفی که از ضعف نفس نشئت بگیرد، مذموم بوده و از رذایل اخلاقی است، اما خوفی که منشأ عقلانی داشته باشد - مثل خوف از خدای بزرگ به‌سبب گناه و معصیت - مذموم نبوده، بلکه از فضایل اخلاق و از آداب عبودیت محسوب می‌شود. ترس از جنگ بخشی از غریزه بقا است که خداوند در وجود ما نهاده و قطعاً سرکوب این ترس نمی‌تواند آن را رفع کند؛ بلکه این نوع ترس نیازمند مدیریت است تا به ترس مذموم بدل نشود.

توکل:

آنچه انسان در دل بحران به آن نیازمند است روح ایمان است و از مهم‌ترین مصادیقی که ایمان را اثبات می‌کند توکل بر خداوند است. قرآن می‌فرماید: «و هر کس بر خدا توکّل کند، کفایت امرش را می‌کند.» (1)

 در شرایط جنگی رجوع به توکل و سپردن تدبیر امور به خداوند از مهم‌ترین راه‌های آرامش‌بخش است. ما نه‌تنها خودمان باید اهل توکل باشیم؛ بلکه لازم است اطرافیان خویش را نیز دعوت به توکل نماییم. انسان به‌واسطه توکل به این حقیقت دست می‌یابد که جهان بی‌صاحب نیست و خالق جهان خود نگه‌دارنده آن خواهد بود. به گفته قرآن وقتی خبر جنگ رسید، مؤمنان گفتند:

 «خدا ما را بس است و او بهترین پشتیبان است. این‌ها کسانی بودند که (بعضی از) مردم، به آنان گفتند: "مردم [= لشکر دشمن] برای (حمله به) شما اجتماع کرده‌اند؛ از آن‌ها بترسید!" اما این سخن، بر ایمانشان افزود؛ و گفتند: "خدا ما را کافی است؛ و او بهترین حامی ماست".» (2)

امتحان و ابتلا:

از دیگر اموری که در رفع ترس از جنگ مؤثر است تمرکز بر اصل امتحان و ابتلا الهی است. سختی‌ها و مصائب بخش جدانشدنی از زندگی انسان‌هاست و در دل هر رنج و سختی حکمت و مصلحتی نهفته است که گاه غفلت از آن منجر به اضطراب می‌گردد حال‌آنکه اگر انسان از دریچه امتحان الهی به بحران‌ها نظر افکند تحمل آن برایش راحت‌تر خواهد بود و ترسش نیز کمتر خواهد شد. قرآن می‌فرماید:

 «چه‌بسا چیزی را خوش نداشته باشید، حال‌آنکه خیرِ شما در آن است و یا چیزی را دوست داشته باشید، حال‌آنکه شرِّ شما در آن است و خدا می‌داند و شما نمی‌دانید.» (3)

تمرکز بر ثمرات:

ازجمله اموری که می‌تواند ترس را کم و آرامش را افزون کند توجه به ثمرات سختی‌هاست. جنگ نیز اگرچه سخت، اما قطعاً فواید و ثمراتی برای جوامع و ملت‌ها دارد. ملت‌های مقاوم در طول تاریخ برنده حقیقی بوده‌اند و با مقاومت توانسته‌اند سعادت دنیوی و اخروی خود را تأمین کنند. همان‌گونه که در کلام خداوند آمده است:

 «پس بی‌تردید با دشواری آسانی است.» (4)

 و در آیه‌ای دیگر خداوند به اهل صبر بشارت داده است:

 «قطعاً همه شما را با چیزی از ترس، گرسنگی و کاهش در مال‌ها و جان‌ها و میوه‌ها، آزمایش می‌کنیم؛ و بشارت‌ده به استقامت‌کنندگان!». (5)

 در سوره زمر آمده است:

 «که صابران اجر و پاداش خود را بی‌حساب دریافت می‌دارند!» (6)

 تعبیر «به غیر حساب» نشان می‌دهد که صابران با استقامت برترین اجر و پاداش را در پیشگاه خدا دارند و اهمیت هیچ عملی به پایه صبر و استقامت نمی‌رسد.

دعا و توسل:

یکی دیگر از راه‌هایی که می‌تواند ترس را بی‌رنگ کند بهره‌بردن از امور معنوی همچون دعا و توسل است. تشویق افرادی که از جنگ ترسیده‌اند به توسل و دعا می‌تواند ترس و اضطراب آن‌ها را کاهش دهد. قرآن این‌گونه بر نقش معنویت در ایجاد آرامش صحه می‌گذارد:

 «آن‌ها کسانی هستند که ایمان آورده‌اند و دل‌هایشان به یاد خدا مطمئن (و آرام) است؛ آگاه باشید، تنها با یاد خدا دل‌ها آرامش می‌یابد!» (7)

 مقام معظم رهبری در شرایط جنگ خواندن سوره فتح، دعای چهاردهم صحیفه سجادیه و دعای توسل را برای موفقیت جبهه مقاومت توصیه کردند.

شایعه:

شایعه از مهم‌ترین اموری است که بر ترس افراد اثر مستقیم دارد. پرهیز از شنیدن شایعات و دنبال‌کردن اخبار جعلی یکی از راهکارهای عملی در رفع این معضل است. امروزه فضای مجازی به‌راحتی بستر اخبار جعلی یا همان فیک نیوزها را فراهم آورده و اگر انسان در دل بحران‌ها توجهی به خوراک فکری خویش نکند و هر خبری را از هر جایی دریافت کند طبیعتاً مضطرب‌تر خواهد شد. در شرایط جنگی وظیفه ما این است که هم خود از شنیدن شایعات پرهیز کنیم و هم دیگران را از این خطا بازداریم.

تقویت معاشرت:

با هم بودن تحمل رنج را کمتر می‌کند. تقویت روابط خانوادگی و فامیلی و شرکت در فعالیت‌های گروهی و اجتماعی می‌تواند سختی جنگ را کم و ترس از آن را به وادی فراموشی بسپارد. دعوت قرآن به وحدت و پرهیز از فردگرایی نیز بر این مطلب صحه می‌گذرد، آنجا که می‌فرماید:

 «و همگی به ریسمان خدا [قرآن و اهل‌بیت (علیهم‌السلام)] چنگ زنید.» (8)

توجه به امدادهای غیبی:

تاریخ اسلام پر است از نمونه‌هایی که لشکریان حق با وجود تعداد اندک درعین‌حال پیروز شدند چراکه از مددهای غیبی بهره‌مند گردیدند. خداوند یاری‌کردن مؤمنان را وعده داده و تمرکز بر این امدادها می‌تواند در رفع ترس اثرگذار باشد. قرآن می‌فرماید:

 «ای کسانی که ایمان آورده‌اید! اگر (آیین) خدا را یاری کنید، شما را یاری می‌کند و گام‌هایتان را استوار می‌دارد.» (9)

همدلی:

هر یک از ما در هر جایگاهی که هستیم اعم از پدر، مادر، شهروند، همسایه، دوست و... اجازه دهیم تا دیگران به‌آرامی از ترس خود صحبت کنند و بدون سرزنش حرف‌های آن‌ها را بشنویم. همدلی با دیگران می‌تواند به مدیریت ترس کمک کند و بالعکس سرکوب ترس اضطراب‌های درونی را افزایش می‌دهد. باتوجه‌ به الگوگیری فرزندان از والدین بر آن‌ها لازم است تا همدلی را بیشتر کرده و با کنترل و مدیریت ترس خود، آرامش را به فرزندان و اطرافیان القا نمایند.

رسالت تبیین:

همه ما موظفیم به تبیین شرایط جنگی، فلسفه جنگیدن، دلایل و اهداف دفاع مقدس و همچنین تشریح مؤلفه‌های بصیرت و دشمن‌شناسی برای مردم بپردازیم و با آگاهی‌بخشی ترس را در وجود دیگران تعدیل کنیم. گره زدن مقاومت به مسئله ظهور و برپایی عدالت در جهان و رسیدن به صلح پایدار نیز در این امر نباید نادیده گرفته شود.

نتیجه‌گیری:

ترس و اضطراب در شرایط بحران امری طبیعی است؛ اما اگر به‌درستی مدیریت نشود تبدیل به ترس مذموم می‌شود. ایمان به خداوند و توکل بر او می‌تواند ترس را کم کند. در شرایط جنگی لازم است هم به تقویت توکل خویش توجه کنیم و هم دیگران را به توکل داشتن دعوت نماییم. نگاه‌کردن به سختی‌ها از دریچه امتحان و ابتلای الهی و توجه به ثمرات و پاداش‌های صبر و استقامت نیز به کاهش ترس و افزایش تاب‌آوری کمک می‌کند. از دیگر اموری که می‌تواند تسکین قلب‌ها را به ارمغان آورد توسل و دعا است، افرادی که اهل دعا و ذکر باشند احساس آرامش بیشتری را تجربه می‌کنند. پرهیز از شایعات و اخبار جعلی که بستر اضطراب را فراهم می‌کنند و همچنین تقویت معاشرت و روابط اجتماعی برای تاب‌آوری جمعی، از دیگر راهکارهای عملی هستند. توجه دادن مردم به امدادهای غیبی و وعده‌های الهی مبنی بر یاری مؤمنان نیز در ایجاد امید و رفع ترس مؤثر است. علاوه بر آنچه ذکر شد همدلی با یکدیگر و گوش سپردن به نگرانی‌های اطرافیان بدون سرزنش و همچنین رسالت تبیین و آگاهی‌بخشی در مورد فلسفه و اهداف مقاومت، به تعدیل ترس و تقویت بصیرت کمک شایانی می‌کند.

 

پی‌نوشت‌ها:

1. «وَمَنْ یَتَوَکَّلْ عَلَى اللَّهِ فَهُوَ حَسْبُهُ،» طلاق، آیه 3

2. «الَّذِینَ قَالَ لَهُمُ النَّاسُ إِنَّ النَّاسَ قَدْ جَمَعُوا لَکُمْ فَاخْشَوْهُمْ فَزَادَهُمْ إِیمَانًا وَقَالُوا حَسْبُنَا اللَّهُ وَنِعْمَ الْوَکِیلُ،» آل‌عمران، آیه 173

3. «وَعَسَىٰ أَنْ تَکْرَهُوا شَیْئًا وَهُوَ خَیْرٌ لَکُمْ ۖ وَعَسَىٰ أَنْ تُحِبُّوا شَیْئًا وَهُوَ شَرٌّ لَکُمْ ۗ وَاللَّهُ یَعْلَمُ وَأَنْتُمْ لَا تَعْلَمُونَ،» بقره، آیه 216

4. «فَإِنَّ مَعَ الْعُسْرِ یُسْرًا،» شرح، آیه 5

5. «وَلَنَبْلُوَنَّکُمْ بِشَیْءٍ مِنَ الْخَوْفِ وَالْجُوعِ وَنَقْصٍ مِنَ الْأَمْوَالِ وَالْأَنْفُسِ وَالثَّمَرَاتِ ۗ وَبَشِّرِ الصَّابِرِینَ،» بقره، آیه 155

6. «إِنَّمَا یُوَفَّى الصَّابِرُونَ أَجْرَهُمْ بِغَیْرِ حِسَابٍ،» زمر، آیه 10

7. «الَّذِینَ آمَنُوا وَتَطْمَئِنُّ قُلُوبُهُمْ بِذِکْرِ اللَّهِ ۗ أَلَا بِذِکْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ،» رعد، آیه 28

8. «وَاعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللَّهِ جَمِیعًا وَلَا تَفَرَّقُوا،» آل‌عمران، آیه 103

9. «یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِنْ تَنْصُرُوا اللَّهَ یَنْصُرْکُمْ وَیُثَبِّتْ أَقْدَامَکُمْ،» محمد، آیه 7

 

انسان همچنان که به غذا و نوشیدنى و خواب و استراحت و نظافت نیاز دارد، همین طور به تفریح و سرگرمى سالم نیز نیازمند است. و هیچ عاقلى نمى‏ تواند این نیاز فطرى و طبیعى انسان را انکار نماید. حتى حیوانات نیز از این قانون کلى استثنا نیستند ساعتى را در شبانه روز مشغول بازى و تفریح هستند از پرندگان هوا گرفته تا درندگان صحرا، از خزندگان گرفته تا موجودات و ماهیان دریا، هم صحنه ‏هاى زیبایى از تفریح و بازى را به نمایش مى ‏گذارند، حتى درنده خوترین حیوانات مانند شیر و پلنگ و گرگ، ساعتى را با فرزندان خویش در کنار هم به بازى و شادى و تفریح سپرى مى ‏کنند. انسان قطعاً در این جهت باید پیشگام باشد چرا که انسان یک موجود فولادى و یک جسم بى جان نیست که هر چه بخواهد کار کند، بلکه موجودى است داراى روح و روان، و روح نیز همچون تن و جسم خسته مى‏ شود، همانگونه که جسم با استراحت و خواب انرژى مصرف شده را تأمین مى ‏کند، روح و روان نیز با تفریح و سرگرمى سالم شارژ شده دوباره نیرو مى ‏گیرد. تجربه و گذشت زمان نیز نشان داده است که اگر انسان به کارهاى یک نواخت بدون وقفه ادامه دهد، و از سرگرمى و تفریح محروم باشد، بازده و راندمان کار بر اثر کمبود نشاط تدریجاً افت کرده، پایین مى‏ آید. و امّا بر عکس پس از ساعاتى تفریح و سرگرمى آنچنان نشاط کار و تلاش در او ایجاد مى ‏شود که کمّیت و کیفیت کار هر دو فزونى پیدا مى‏ کند، به این جهت باید گفت ساعاتى که صرف تفریح و سرگرمى سالم مى‏ شود نه تنها هدر نمى‏ رود بلکه با رفع خستگى از روح و روان عامل تقویت و پیشرفت ساعات کارى و مطالعاتى انسان مى‏ شود.(1) تفریح در قرآن‏ 1- قرآن کریم درخواست برادران را از پدر در مورد حضرت یوسف این چنین بیان مى‏ کند: «ارسله معنا غداً یرتع و یلعب و انّا له لحافظون ؛ او را فردا با ما (به خارج شهر) بفرست تا غذاى کافى بخورد،(2) و بازى و تفریح کند و ما حافظ او هستیم.»(3) وقتى برادران یوسف مسئله تفریح و گردش در صحرا و خوردن از گیاهان را مطرح کردند. حضرت یعقوب اعتراض نکرد که این عمل شایسته یک جوان موحّد و وابسته به خانواده نبوّت نیست( بلکه از جنبه امنیتى اظهار نگرانى نمود) از این بیان بخوبى استفاده مى‏ شود که به تفریح نظر مثبت داشته، بلکه امر مسلّمى بوده است در جامعه آن روز و امروز شهرنشینى، و فضاى بسته خانه‏ هاى شهرها، این نیاز را دوچندان کرده است. 2- در آیات متعددى از قرآن خداوند دستور داده در زمین سیر کنید(4) و درآن گردش کنید از جمله فرمود: «و میان آنها و شهرهایى که برکت داده بودیم، آبادی هاى آشکارى قرار دادیم و سفر در میان آن‏ها را به طور متناسب(با فاصله نزدیک) مقرر داشتیم (و به آنان گفتیم:) شب ها و روزها در این آبادی ها با ایمنى کامل، سفر و گردش کنید.»(5) 3- آیاتى که دستور مى‏ دهد در بین گیاهان گردش کنید و در کیفیت خلقت آنها دقت کنید، از جمله فرمود: «اَوَلَم یروکم انبتنا فیها من کلّ زوجٍ کریمٍ؛ آیا آنان به زمین نگاه کردند که چه قدر از انواع گیاهان پر ارزش در آن رویاندیم؟»(6) نیز فرمود: «اولم یروا انا نسوق الماء الى الارض الجرر فنخرج به زرعاً تأکل منه انعامهم و انفسهم افلایبصرون؛ آیا ندیدند که ما آب را به سوى زمین‏ هاى خشک مى‏ رانیم و به وسیله آن زراعت هایى مى‏ رویانیم که هم چهارپایانشان از آن مى‏ خورند و هم خودشان تغذیه مى‏ کنند، آیا نمى‏ بینند؟!»(7) و همین طور از انسان ها خواسته شد که به دریا نظر کنند و از انواع جنبندگان عبرت بگیرند، از جمله مى‏ فرماید: «در آفرینش آسمانها و زمین، و آمد و شد شب و روز، و کشتی هایى که در دریا به سود مردم در حرکتند، و آبى که خداوند از آسمان نازل کرده، و با آن، زمین را پس از مرگ زنده نموده، و انواع جنبندگان را در آن گسترده و (همچنین) در تغییر مسیر بادها و ابرهایى که میان زمین و آسمان مسخرند، نشانه هایى است (از ذات پاک خدا و یگانگى او) براى مردمى که عقل دارند و مى‏ اندیشند.»(8) منتهى قرآن در گردش‏ها و تفریح‏ها به دو نکته انسان را توجّه داده است . 1- تفریح، فقط گردش بدون اندیشه و تفکر، و بدون عبرت‏گیرى و پندپذیرى نباشد، انسانهایى که در صحراها و کنار دریاهاو... گردش مى‏ کنند و یا مسافرتهایى در شهرها و آثار باستانى دارند، با تفکّر و اندیشه به آن محلهاى گردشى بنگرند، و از این راه به عظمت خالق و صانع آنها پى برند. و همین طور از سرانجام شاهان و ظالمان و کاخ هاى بجاى مانده از آنها درس عبرت بگیرند. 2- تفریح، باعث آلوده شدن انسان به گناهان دیگر نشود، دشمنان تلاش دارند میادین ورزشى و تفریحى: محلّى براى آلوده کردن مردم، مخصوصاً جوان‏ها باشد، و تا حدودى به این امر موفق شده‏اند، شاهدش این است که بیشترین بى‏ حرمتى‏ ها را نسبت به مسائل دینى در پارک‏ها، کنار دریاها، و بعضى میادین ورزشى، و مسیر رفت و آمد این مکان‏ها مشاهده مى‏ کنیم. قرآن هشدار مى‏ دهد که به بهانه ورزش و تفریح و گردش، شما را نبرند، چنان که برادران یوسف به بهانه تفریح او را بردند و به داخل چاه افکندند. یکى از مفسّران در این زمینه مى‏ گوید: «همانگونه که برادران یوسف از علاقه انسان مخصوصاً نوجوان به گردش و تفریح براى رسیدن به هدفشان سوء استفاده کردند در دنیاى امروز نیز دست هاى مرموز دشمنان حق و عدالت از مسأله ورزش و تفریح براى مسموم ساختن افکار نسل جوان سوء استفاده فراوان مى‏ کنند باید به هوش بود که ابرقدرتهاى گرگ صفت در پوشش ورزش و تفریح، نقشه‏ هاى شوم خود را میان جوانان به نام ورزش و مسابقات منطقه‏ اى یا جهانى پیاده نکنند.»(9) تفریح در روایات‏ در روایات نیز به امر تفریح سالم پرداخته شده، و سفارش شده که ساعتى از زندگى را به لذّتهاى حلال و تفریح هاى سالم اختصاص دهد، على(ع) فرمود: «للمؤمن ثلاث ساعاتٍ، فساعة یناجى فیها ربّه و ساعةٌ یرمّ معاشه، و ساعةٌ یخلّى بین نفسه و بین لذّتها فیما یحلّ و یجمل و لیس للعاقل ان یکون شاخصاً الّا فى ثلاثٍ مرمّةٍ لمعاشٍ ، او خطوةٍ فى معادٍ او لذّةٍ فى غیر محرمٍ؛(10) براى مؤمن (در شبانه روز) سه وقت است، زمانى براى (نیایش) و مناجات با پروردگارش، و زمانى براى تأمین معاش زندگى‏اش، و زمانى براى واداشتن نفس به لذّت‏هایى که حلال و مایه زیبایى است. خردمند را نشاید جز آن که در پى سه چیز حرکت کند: (کسب حلال) براى تأمین زندگى، یا گام نهادن در راه آخرت، یا به دست آوردن لذّت‏هاى (حلال و) غیر حرام.» جالب این است که در برخى روایات، این جمله اضافه شده است: «و ذلک عونٌ على سائر السّاعات؛(11) این سرگرمى (و تفریح سالم) کمکى است براى سایر برنامه‏ ها» و در تعبیر دیگر دارد: «و بهذه السّاعة تقدرون على الثّلاث السّاعات؛(12) و با این ساعت (تفریح) نیرو مى‏ گیرید بر انجام وظائف اوقات دیگر». 2- در برخى روایات عقل را به درخت پربارى تشبیه نموده و ثمره آن را نشاط و شادى مى‏ داند، على(ع) فرمود: «اصل العقل القدرة و ثمرتها السّرور؛(13) ریشه عقل قدرت است و میوه آن نشاط و خوشحالى» البته شادى و نشاط نیز اخلاق خوش و نرمى مى‏ طلبد که همان حضرت فرمود: «لایستعان على السّرور الّا باللّین؛(14) بر شادى و (نشاط) نمى‏ توان دست یافت مگر با نرمى (و خوشخویى).» 3- شادى و تفریح‏هاى سالم فرصتهایى است که زمینه بهره‏ بردارى بیشتر از اوقات عمر را فراهم مى‏ کند على(ع) فرمود: «اوقات السّرور خلسةٌ؛(15) اوقات شادى فرصتهاى لطیف است.» 4- عامل آرامش و راحتى، امیرمؤمنان(ع) فرمود: «بقدر السّرور بکون التنفیص؛(16) به میزان شادى و نشاط راحتى و آرامش (فکرى) به دست مى‏ آید.» 5 - شادى (و تفریح) عامل غمزدایى است على (ع) فرمود: «السّرور یبسط النّفس و یثیر النّشاط، الغمّ یقبض النّفس و یطوى الانبساط؛(17) شادى روح انسان را باز (و بلند پرواز نموده) نشاط را مى‏ انگیزاند، غصّه نفس انسانى را در فشار قرار داده و در حصر نگاه مى‏ دارد و فضاى نشاط را مى‏ پیچد(و جمع مى‏ کند)».(18) در اسلام به مسائل تفریح تا آن جا اهمّیت داده شده که یک سلسله مسابقات راحتى با شرط بندى اجازه داده، و برخى موارد را با عنوان هاى قابل تعظیم مورد تأکید قرار داده است. الف: اسب و شتر دوانى یکى از موارد تفریحات سالم که شرط بندى و تعیین جایزه نیز در آن روا مى‏ باشد، اسب دوانى است، تاریخ نشان داده که قسمتى از این مسابقات در حضور شخص پیامبراکرم(ص) و با داورى و نظارت او انجام مى‏ گرفت، حتى گاه شتر مخصوص خود را براى مسابقه‏ اى سوارى در اختیار یاران مى‏ گذاشت. در روایتى از امام صادق(ع) چنین آمده است: «انّ النبىّ اجرى الابل مقبلةً من تبوک فسبقت الغضیاء و علیها اسامة، فجعل النّاس یقولون سبق رسول اللّه(ص) و رسول اللّه یقول سبق اسامة؛(19) هنگامى که پیامبر از تبوک بر مى‏ گشت (میان یاران خود) مسابقه شتر سوارى را مقرّر ساخت، پس غضیا(شتر معروف پیامبر اکرم(ص)) در حالى که اسامة (بن زید) بر آن سوار بود از همه پیشى گرفت، پس مردم (به خاطر این که شتر از آن پیامبر بود) صدا زدند پیامبر پیشى گرفت ولى رسول خدا(ص) مى‏ فرمود: اسامة سبقت گرفت (و برنده شد)». حضرت با جمله «سبق اسامة» فهماند که سوارکارى مهمّ است نه مرکب و چه بسا مرکب راهوارى که به دست افراد ناشى بیفتد و کارى از آن ساخته نباشد. گاه حتى خود حضرت شخصاً مسابقه مى‏ داد، از امام صادق(ع) نقل شده است که فرمود: عربى آمد نزد پیامبر اکرم(ص) و گفت آیا با این شترت با من مسابقه مى‏ دهى؟ «قال نعم فسابقه و الاعرابىّ فقال رسول اللّه انّکم رفعتموها فاحبّ اللّه ان یضعها انّ الجبال تطاولت سفینة نوحٍ(ع) و کانت جودىّ اشدّ تواضعاً بها فحبط اللّه فیها؛(20) حضرت فرمود: بلى پس اعرابى برنده شد، پیامبر اکرم(ص) آنگاه فرمود: شماها (بس که شتر مرا تعریف کردید و مبالغه نمودید) او را بالا بردید، ولى خداوند دوست مى‏ دارد، که او را پایین آورد، زیرا کوهها در طوفان نوح گردن کشى نمودند (براى فرود آمدن کشتى نوح) امّا کوه جودى بانهایت، تواضع را نشان داد، خداوند کشتى را در آن قرار داد(و این افتخار ابدى نصیب او گردید).» حتّى در مسابقه اسب دوانى و شتر دوانى، شرط بندى و تعیین جایزه مى‏ کردند: ابن لبید از انس بن مالک پرسید آیا شما در زمان رسول خدا(ص) براى مسابقه شرط بندى مى‏ کردید، گفت: آرى «راهن رسول اللّه على فرسٍ فسبق فسرّ بذلک و اعجبه؛(21) رسول خدا روى اسبى که داشت (براى مسابقه) شرط بندى کرد و مسابقه را برد و این پیروزى باعث مسرّت و اعجاب آن حضرت شد.» از امام ششم بازگو شده که جمعى از مشرکین به چراگاه‏هاى مدینه به منظور دستبرد گوسفند آمدند: منادى اهل مدینه را به کمک خواست رسول خدا(ص) صداى او را شنید براى دفع دشمن سوار اسبش شده ابوقتاده نخستین کسى بود که از یاران پیامبر به او پیوست و سپس از اصحاب به آنها پیوستند و دشمن فرار کرده بود از آنها اثرى نیافتند. ابوقتاده گوید به رسول خدا گفتم: حالا که دشمن فرار کرده اگر موافقت فرمایید از فرصت استفاده نموده مسابقه اسب دوانى برقرار نمایى، رسول خدا(ص) جواب مثبت داد مسابقه آغاز شد در نتیجه آن حضرت از همه پیشى گرفت و رو به حاضرین کرد و فرمود: من از قریش هستم و این اسب، اسب نجیب خوبى است.(22) 2- تیراندازى‏ مورد دیگر از تفریحات مجاز، مسابقه تیراندازى است. رسول خدا(ص) هم عملاً در مسابقات تیراندازى شرکت مى‏ فرمود، و هم در مورد آن سفارش مى‏ فرمود. شیخ در مبسوط آورده که روزى رسول خدا(ص) به جمعى از انصار عبور کرد که مشغول تیراندازى بودند، حضرت نیز پیشنهاد فرمود که در مسابقه تیراندازى با آنها شرکت کند و فرمود: من با گروهى که «ابن اردع» در آن است همکارى مى‏ کنم، دسته مقابل با شنیدن گفتار حضرت از تیراندازى دست کشیدند و گفتند: گروهى که رسول خدا در آن باشد هرگز مغلوب نمى‏ شوند. حضرت براى این که مسابقه تعطیل نشود، فرمود، من با هر دو گروه همکارى مى‏ کنم مجدداً مسابقه شروع شدو پیامبر اکرم(ص) با هر دو گروه تیراندازى نمود. علاوه بر شرکت عملى، در سخنان خویش نیز به این مسأله سفارش نموده است از جمله رسول خدا(ص) فرمود: «کلّ لهو المؤمن باطل الّا فى ثلاثٍ: فى تأدیبه الفرس، ورمیه عن قوسه و ملاعبته امرأته، فانّهن حق؛ هر لهو و بازى از مؤمن باطل است مگر در سه مورد: 1- در تربیت اسب (و اسب دوانى) 2- تیراندازى از کمانش (و مسابقه تیراندازى) 3- شوخى و بازى با همسرش، این سه مورد حق (و روا) است.» و امامان معصوم نیز تیراندازى مى‏ کردند، و مهارت خاصى داشتند از جمله جریان مسابقه تیراندازى امام باقر(ع) است که نقل شده هشام بن عبدالملک تصمیم گرفت مسابقه تیراندازى ترتیب داده امام را در آن مسابقه شرکت بدهد تا بلکه به واسطه شکست در مسابقه امام باقر(ع) در نظر مردم کوچک جلوه کند! به همین جهت پیش از ورود امام به قصر خلافت، عده‏اى از درباریان را واداشت نشانه‏اى نصب کرده مشغول تیراندازى شوند. امام باقر(ع) وارد مجلس شد و اندکى نشست ناگهان هشام رو به امام کرد و چنین گفت: آیا مایلید در مسابقه تیراندازى شرکت نمایید؟ حضرت فرمود: من دیگر پیر شده‏ ام وقت تیراندازیم گذشته است، مرا معذور دار، هشام اصرار و پافشارى کرد و امام را سوگند داده و همزمان، به یکى از بزرگان بنى امیّه اشاره کرد که تیر و کمان را به آن حضرت بدهد. امام دست برد و کمان را گرفت و تیرى در چلّه کمان نهاد و نشانه‏ گیرى کرد و تیر را درست به قلب هدف زد، آنگاه تیر دوم را به کمان گذاشت و رها کرد و این بار تیر در چوبه تیر قبلى نشست و آن را شکافت، تیر سوم نیز به تیر دوم اصابت کرد و به همین ترتیب نه تیر پرتاب نمود که هر کدام به چوبه تیر قبلى خورد! هشام بى اختیار گفت: آفرین برتو اى اباجعفر! تو سرآمد تیراندازان عرب و عجم هستى، چگونه مى‏ گفتى پیر شده‏ ام؟... حضرت فرمود: مى‏ دانى اهل مدینه به تیراندازى عادت دارند، من نیز در ایام جوانى مدّتى به این کار سرگرم بودم ولى بعد آن را رها کردم، امروز چون تو اصرار کردى ناگزیر پذیرفتم.(23) 3- شنا یکى دیگر از سرگرمى‏ هایى که در روایات به آن سفارش شده شنا است، پیامبر اکرم(ص) فرمود: «خیر لهو المؤمن من السّباحة، و خیر لهو المرأة المفزل؛(24) بهترین لهو و بازى مؤمن شنا کردن است و بهترین لهو و بازى زن (مؤمنه) بافندگى است.» 4- گردش در صحرا و باغات نمونه دیگر از تفریحات سالم گردش در صحرا، باغات، مزارع کشاورزى و کلّاً در فضاى سبز است. گردش در چنان محیطى غم انسان را مى‏ زداید، شاعر عرب با استفاده از روایات این جمله را گفته: ثلاثة یذهبن عن قلب الحزن‏ والماء و الخضرا و الوجه الحسن‏ سه چیز(غم را) از قلب محزون مى‏ برد، آب (و دریا) فضاى سبز و صورت (نورانى) و نیکو. این بخش نیز هم مورد سفارش معصومان قرار گرفته و هم عملاً خود حضرات از چنین تفریحى استفاده مى‏ بردند از جمله: 1- عمرو بن حریث مى‏گوید: به محضر امام صادق(ع) شرفیاب شده و او را در منزل برادرش عبداللّه پیدا کردم. عرض کردم: «جعلت فداک ما حوّلک الى هذا المنزل فقال طلب النّزهة؛(25) فدایت بشوم چه باعث شد به این جا آمدید؟ فرمود: براى تفریح نمودن.» 2- ابراهیم بن ابى محمود روایت مى‏ کند. حضرت امام رضا(ع) در جمعى از ما پرسید؟ چه نوع خورشتى بهتر و پراستفاده‏ تر است؟ جمعى گفتند: گوشت و بعضى گفتند: روغن زیتون و بعضى دیگر گفتند: روغن بهتر است، فقال (ع): لابل الملح لقد خرجنا الى النّزهة لنا و نسى الغلمان الملح فما انتفعنا شى‏ءٌ حتّى انصرفنا؛(26) پس حضرت فرمود: نه (هیچ از آنچه گفته شد نیست) بلکه نمک (مفیدترین است) براى این که روزى ما(با جمعى) براى تفریح و سیاحت(از شهر) خارج شدیم و غلامان نمک را فراموش کردند: پس از چیزى (که از خوردنى‏ ها همراه داشتیم) بهره نبردیم و استفاده نکردیم تا آنکه (همانطور) برگشتیم.» ابن سکیت مى‏گوید: «خرجنا نتنزّه اذا خرجوا الى البساتین؛ خارج شدیم براى تفریح، وقتى گفته مى‏ شود که براى (دیدن) باغات و بوستان خارج شوند.(27) موارد فوق و غیر آن نشان مى‏ دهد که یکى از موارد تفریح (و شاید بهترین مورد) رفتن به باغات و فضاى سبز اطراف شهر است، منتهى حدود شرعى مراعات شود و از کارهاى خلاف شرع پرهیز شود. امام رضا(ع) مى‏ فرماید: «از لذائذ دنیا نصیبى براى (کامیابى) خویش قرار دهید و تمنّیات دل را از راه‏هاى مشروع و حلال برآورید و (مراقبت کنید که) مردانگى و عزتتان آسیب نبیند و دچار اسراف نشوید و با این تفریحات سالم به زندگى دنیا مدد رسانید.(28) 5 - مزاح و شوخى با برادران دینى‏ از دیگر تفریحات که مجاز شمرده شده شوخى و مزاح هایى است که از نزاکت خارج نباشد. و مرز شخصیّت انسان را نیز نشکند و همین طور حدود شرعى در آن مراعات شود. در روایت آمده که: «کان یمزح و لایقول الّا حقّاً؛(29) رسول خدا(ص) مزاح مى‏ کرد و غیر از حق نمى‏ گفت.» و نمونه‏ هایى از مزاح آن حضرت در تاریخ نقل شده است: از جمله روزى به یک زنى از طایفه اشجع فرمود: پیرزن ها به بهشت وارد نمى‏ شوند، زن به گریه افتاد بلال حبشى علّت گریه را پرسید بعد از این که متوجه شد نزد رسول خدا(ص) رفت، حضرت فرمود: سیاه‏ ها هم به بهشت راه ندارند او هم شروع کرد به گریه، هر دوى آن‏ها را عبّاس عموى پیغمبر دیدار کرد و مسأله را به عرض پیامبر اکرم(ص) رساند، حضرت فرمود: پیرمردها هم به بهشت راه ندارند، او نیز ناراحت شد، سپس حضرت همه آنها را احضار کرد و فرمود: اهل بهشت همه جوان و بى مو و آراسته‏ اند و اضافه نمود که: «انّهم یدخلون الجنّة شبّاناً منورّین؛(30) آن‏ها به صورت جوان و نورانى وارد بهشت مى‏ شوند.» و همین طور بلال نیز گاهى شوخى و مزاح مى‏ کرد. و خود پیامبر اکرم(ص) نیز فرمود: «انّى لامزح ولااقول الّا حقّا؛(31) من شوخى مى‏ کنم و جز واقع و حق نمى‏ گویم.» در جاى دیگر فرمود: «المؤمن دعبٌ لعبٌ والمنافق قطب غضب؛(32) مؤمن مزاح کننده و بازى کن است منافق ترش رو و خشمگین است.» امامان معصوم نیز به این مسئله سفارش نموده‏ اند، و خود نیز گاهى مزاح مى‏ فرمودند: یونس شیبانى مى‏ گوید، امام صادق از من پرسید: «کیف مداعبة بعضکم بعضاً قلت قلیلاً، قال: هلّا تفعلوا فانّ المداعبة من حسن الخلق و انّک لتدخل بها السّرور على اخیک و لقد کان النّبى یداعب الرّجل یرید ان یسرّه؛(33) چگونه است شوخى و مزاح شما با (برادران دینى و) دیگران، گفتم: خیلى کم. فرمود: چرا(در این کار سستى و کم کارى مى‏ کنید و) انجام نمى‏ دهید. براستى شوخى و مزاح از شاخه‏ هاى حُسن خلق است و تو با این عمل شادى در قلب برادر(دینى) خود وارد کنى. رسول خدا(ص) این گونه بود که هرگاه مردى را مى‏ خواست خوشحال کند با او شوخى مى‏ کرد.» 6- تفریح در خانواده و با خانواده‏ نوعى دیگر از تفریحات سالم، تفریحاتى است که در منزل با اهل و عیال، و با همراه آنها به مسافرت رفتن و به بیرون از شهر رفتن انجام مى‏ گیرد، این بخش در سه قسمت بیان مى‏ شود. الف: همراه با خانواده در خارج از شهر و باغات‏ رفتن به تفریح گاهها همیشه مجرّدى و همراه رفقا و دوستان نباید باشد، گاه لازم است خانواده را از این تفریحات بهره‏ مند سازیم، چنان که معصومان ما این گونه بودند، اگر گاهى همراه دوستان و رفقاى خویش به تفریح مى‏ رفتند زمانى نیز دست زن و بچه را گرفته به خارج از شهر براى تفریح مى‏ رفتند. ابى بصیر از امام صادق(ع) روایت مى‏ کند، که رسول خدا(ص) روزى به در خانه فاطمه(س) آمد و او را سوار الاغ کرده و به على و حسن و حسین (علیهم السلام)هم دستور داد که از شهر مدینه همراه او خارج شوند هنگامى که از دیوارهاى شهر فاصله گرفتند سر دو راهى رسیدند رسول خدا(ص) دست راست را انتخاب کرد تا رسیدند به محلى که در آنجا درخت خرمایى وجود داشت رسول خدا(ص) گوسفندى خرید که در یکى از گوش‏ هایش نقطه‏ هاى سفید داشت و دستور داد آن را ذبح نمودند و آن را پختند.(34) ب: شوخى و بازى با همسر مورد دیگر از تفریح سالم که باید به آن توجّهى جدّى شود، و مناصب و مقام هاى علمى و سیاسى و...مانع آن نگردد توجّه ویژه به همسران و شوخى و تفریح با آنهاست. در روایت متعددى به این امر اشاره شده است که نشان دهنده اهمیت آن است از جمله: 1- رسول خدا(ص) فرمود: هر لهوى از مؤمن باطل است مگر در سه مورد، تأدیب و تربیت اسب (سوارکارى) تیراندازى «و ملاعبته امرأته؛ و بازى کردن مؤمن با همسرش، این موارد حقّند.»(35) 2- همان حضرت فرمود: «کل شى‏ءٍ لیس من ذکر اللّه لهوٌ و لعبٌ الا ان یکون اربعةً: ملاعبة الرّجل امرأته...؛(36) هر چیزى غیر از یاد خدا لهو و بازى است، جز چهار چیز (که تفریح سالم شمرده مى‏شود) شوخى و بازى مرد با همسرش، تربیت اسب، تیراندازى، و یاد دادن شنا». 3- امام باقر(ع) فرمود: «لهو المؤمن فى ثلاثة اشیاء: التّمتّع بالنساء...؛ لهو و تفریح مؤمن در سه چیز است بهره ورى و لذّت بردن از زنان، شوخى با برادران (دینى) و نماز شب.»(37) ج: بازى با کودکان‏ از جمله تفریحاتى که هم براى خود انسان مفید است و هم کودکان، بازى با کودکان و به بازى گرفتن آن‏هاست پیامبر اکرم(ص) فرمود: «من کان عنده صبىّ فلیصاب له؛(38) هر کس کودکى نزد اوست پس باید با او کودکانه رفتار کند.» چون که با کودک سرو کارت فتاد پس زبان کودکى باید گشاد حتّى شخص پیامبر اکرم(ص) با آن همه عظمت با کودکان بازى مى‏کرد، جابربن عبداللّه گوید: «دخلت على النّبىّ(ص) و الحسین و الحسن على ظهره و هو یحبثو لهما و یقول نعم الجمل جملکما و نعم العدلان انتما؛(39) بر رسول خدا وارد شدم در حالى که حسن و حسین سوار پشت رسول اللّه بودند وى پشت خود را خم کرده بود(مانند حالت رکوع) براى آن دو مى‏ فرمود: بهترین شتر، شتر شما است و بهترین سواره شما هستید.»(40) و عمربن خطاب مى‏ گوید: حسن وحسین را بر دوش رسول خدا(ص) دیدم، گفتم چه اسب خوبى دارید؟ رسول خدا(ص) فرمود: «چه سواران خوبى هستند آن دو». 7- نماز شب و ارتباط با خدا از مهمترین موارد تفریح سالم که نشاط درونى عمیق و انبساط روحى پایدار در انسان ایجاد مى‏ کند دعا و مناجات و ارتباط با خداى متعال است. او که قدرت و علم و کرم بى‏ نهایت دارد، که هر کس به دریاى رحمت و یاد او وصل شود انبساط روحى گسترده‏اى پیدا مى‏ کند، در بین ارتباطات با خدا نماز شب از جایگاه و منزلت خاصى برخوردار است. در روایت پیش گفته از حضرت باقر(ع) چنین مى‏ خوانیم: «لهو المؤمن فى ثلاثة اشیاء...و الصّلوة باللیل؛ لهو و تفریح مؤمن در سه چیز است، به ره‏ورى از زنان، شوخى با برادران و خواندن نماز شب.» راز این که نماز شب باعث نشاط درونى مى‏ شود، یکى این است که خدا نماز شب خوان‏ها را دوست مى‏ دارد و با بشاشت و نشاط و بشارت با آنها برخورد مى‏ کند، رسول خدا(ص) فرمود: «ثلاثة یحبّهم اللّه و یضحک الیهم و یستبشرون بهم... و الّذى له امرأة حسناء و فراشٌ لهن حسن فیقوم من اللیل فبذر شهوته فیذکرنى و یناجینى ولوشاء رقد؛ سه گروه را خداوند دوست مى‏ دارد و با آنها با خنده (و نشاط) برخورد نموده آنها را (به بهشت) بشارت مى‏ دهد... و کسى که براى او زن زیبایى است و بستر نرم و (گرم و) و نیکو دارد (با این حال) پس شب بر مى‏ خیزد و شهوت خویش را رها نموده مرا یاد نموده و با من مناجات مى‏ کند و (با این که) اگر مى‏ خواست مى‏ توانست بخوابد.»(41) و نکته دیگر این که نماز شب باعث صحّت و سلامتى انسان مى‏ شود، و این خود در شادى و نشاط انسان نقش دارد، على(ع) فرمود: «قیام اللیل مصحّة للبدن و مرضاةٌ للرّبّ عزّ و جلّ و تعرّض للرّحمة و تمسّک باخلاق النبییّن؛(42) برخاستن در شب (براى نماز) باعث سلامتى بدن، خشنودى پروردگار عزیز و جلیل، در معرض رحمت الهى قرار گرفتن و (باعث) چنگ زدن به اخلاق انبیاء مى‏ شود.» تذکّر این نکته ضرورى است آنچه مورد اشاره قرار گرفت نمونه‏ هایى از تفریحات سالم بود که در منابع دینى آمده و گرنه تفریحات سالم منحصر به این موارد نیست هر قوم و ملّتى متناسب با فرهنگ خویش از ورزشها و تفریحاتى برخوردارند، که اگر خلاف دستورات شرعى نباشند، و گناهى در آن انجام نگیرد مورد تأیید اسلام نیز مى‏ باشد. پى‏ نوشت‏ ها: - 1- ر ک تفسیر نمونه، ناصر مکارم شیرازى، دارالکتب الاسلامیّه، ج 9، ص 334 ؛ شعارهاى فضیلت، محمد باقر مدرس، انتشارات سوره، اول 1374، ج 4، ص 231 با تغییر و اضافات. 2- یرتع یعنى علف خوارى از گیاهان صحرایى و شیره درختان، و به معناى فراوان خوردن نیز آمده، تفسیر نمونه، همان، ص 330، و ستاره‏هاى فضیلت، همان ص 231. 3- سوره یوسف، آیه 12. 4- سوره آل عمران، آیه 137، سوره انعام، آیه 11، سوره نمل، آیه 36. 5- سوره سبأ، آیه 17 - 18. 6- سوره شعراء، آیه 7. 7- سوره سجده، آیه 27. 8- سوره بقره، آیه 164. 9- تفسیر نمونه، ناصر مکارم شیرازى، دارالکتب الاسلامیه، 1370، ج 9، ص 336. 10- نهج البلاغه، ترجمه محمد دشتى، ص 724، حکمت 390. 11- تفسیر نمونه، ص 334، ستاره‏هاى فضیلت، همان، ص 232. 12- بحار، ج 78، ص 346، حدیث 6. 13- محمدى رى شهرى، میزان الحکمه، بیروت، دارالحدیث، دوّم، 1419، ج 3، ص 1290 روایت 8457. 14- همان، روایت 8456. 15- همان، روایت 8451. 16- همان، 8452. 17- همان، ص 1290، حدیث 8448. 18- شیخ عباس قمى، سفینة البحار، ص 596، به نقل از تفسیر نمونه، ج 9، ص 335. 19- سفینة البحار، ج 1، ص 596. 20- حرّ عاملى، وسائل الشیعه، داراحیاء التراث العربى، ج 2، ص‏517. 21- همان، ج 13، ص 346. 22- شیخ طوسى، مبسوط، بحث سبق و رمایه، به نقل از ستاره‏هاى فضیلت، همان، ص 245 - 246. 23- میزان الحکمه، همان، ج 7، ص 2804، روایت 18368. 24- محمد بن جریر بن رستم الطبرى، دلائل الامة، نجف، منشورات المطبعة الحیدریّه، 1383ه.ق، ص 105 و ر ک سیره پیشوایان، مهدى پیشوایى، ص 340 - 341. 25- میزان الحکمه، همان، ج 7، ص 2804. 26- اصول کافى، محمد بن یعقوب کلینى، ج 3، ص 36. 27- شیخ عباس قمى، سفینة البحار، ج 2، ص 584. 28- ستاره‏هاى فضیلت، همان، ج 4، ص 24. 29- بحار، ج 78، ص 346 «اجعلوا لانفسکم حظّا من الدّنیا باعطاءها ماتشتهى من الحلال و مالا ثلم المروة و الاسرف فیه و استعینوا بذلک على لهو الدّنیا.» 30- بحارالانوار، ج 16، ص 294. 31- همان، ص 294، حدیث 95. 32- همان، ج 16، ص 296. 33- همان، ج 77، ص 153. 34- همان، ج 16، ص 298؛اصول کافى، ج 2، ص 662. 35- بحارالانوار، ج 76، ص 192، حدیث 13 با تلخیص. 36- میزان الحکمه، همان، ج 7، ص 2804 و روایت 18368. 37- همان، روایت 18370. 38- همان، روایت 18367. 39- وسایل، همان، ج 15، ص 203. 40- بحارالانوار، همان، ج‏43، ص 285. 41- الدّر المنثور، ج 2، ص 383، به نقل از میزان الحکمه، همان، ج‏4، ص 1654 روایت، 10755. 42- همان، روایت 10759. پاسدار اسلام ـ ش 297 - شهریور 85