دین اسلام

در اسلام، دختران دارای ارزش و جایگاه بالایی هستند. در آیات و روایات با تعابیر زیبایی همچون«هدیه الهی»، «گل ریحانه»،«حسنه و نیکی» و... از آنها نام برده شده است.

پرسش:

از دیدگاه روایات، دختران در خانواده چه جایگاهی دارند؟ لطفا مواردی از ارزش‌گذاری دختران در روایات را بیان کنید؟

پاسخ:

خانواده، در نگاه اسلام یک نهاد مقدسی است که نقش اساسی در فرهنگ‌سازی و سلامت افراد جامعه دارد. در این خانواده توقعات و وظایف زن و مرد با هم متفاوت است، اما آنچه انسان‌ها را نزد خداوند محبوب می‌کند جنسیت آن‌ها نیست؛ بلکه عملکرد آن می باشد. البته نوع لطف و رحمت خداوند بر هر کدام از جنس انسان نیز متفاوت است، در این میان، خداوند متعال وجود فرزند دختر را دارای برکت قرار داده است. از سوی دیگر، دین اسلام احترام به دختر را به عنوان یک ویژگی انسانی مورد توجه و تأکید قرار داده است. بر اساس آموزه های اسلام، احترام به دختر تنها در حرف و شعار نیست بلکه باید به گونه‌ای باشد که در عمل خود را نشان دهد. به همین جهت، احادیث متعددی نیز در سیره و سخن معصومان علیهم السلام وجود دارد که به مبارک بودن، احترام گذاشتن به دختران و... اشاره شده است، که در این نوشته به برخی از آنها اشاره خواهد شد.

بر اساس آموزه‌های اسلام، میان جنس مذکّر و مؤنّث، پسر و دختر، تفاوتی وجود ندارد بلکه ملاک سنجش و برتری فقط «تقوا» است همچنان که قرآن کریم خطاب به مردان و زنان می فرماید:

«يا أَيُّهَا النَّاسُ إِنَّا خَلَقْناكُمْ مِنْ ذَكَرٍ وَ أُنْثى‏ وَ جَعَلْناكُمْ شُعُوباً وَ قَبائِلَ لِتَعارَفُوا إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقاكُمْ إِنَّ اللَّهَ عَليمٌ خَبيرٌ»؛ (1) ای مردم! ما شما را از یک مرد و زن آفریدیم و شما را تیره ها و قبیله ها قرار دادیم تا یکدیگر را بشناسید (اینها ملاک امتیاز نیست) گرامی‌ترین شما نزد خداوند با تقواترین شماست خداوند دانا و آگاه است!

پس از نگاه اسلام معیار خوب و بد بودن، جنسیت افراد نیست، بلکه آنچه انسان‌ها را نزد خداوند محبوب می‌کند عملکرد آن هاست. البته توقعات و وظایف زن و مرد با هم متفاوت است و نوع لطف و رحمتی که خداوند به زن و مرد، دختر و پسر نیز عطا می کند متفاوت است؛ در این میان فرزند دختر دارای ویژگی های خاصی است که در ادامه به برخی از آنها اشاره خواهد شد.

نگاه ارزشی دین اسلام به دختر

همانگونه که بیان شد در فرهنگ و انديشه اسلامي، دختران از جایگاه خاصّی برخوردارند. تعابیر زیبایی که در آیات و روایات برای دختران به کار رفته، نشان از امتیاز و ویژگی خاص دختران دارد. قرآن کریم در آیه 49 سوره شوری از دختر به عنوان یک هدیه بزرگ یاد می‌کند که خداوند به هر کسی که دوست دارد، فرزند دختر هدیه می‌کند.

در فرهنگ اهل بیت علیهم السلام نیز زنان و دختران از جایگاه خاصی برخوردارند و با تعابیر ظریف و زیبا از آنها یاد شده است كه به عنوان نمونه برخي از آن ها مورد اشاره قرار می گیرد:

دختران همچون گل هستند

در روایات معصومان علیهم السلام، دختران همچون گل معرفی شده اند. امیرالمومنین علیه السلام می فرماید:

«فَإِنَّ الْمَرْأَةَ رَيْحَانَةٌ وَ لَيْسَتْ بِقَهْرَمَانَةٍ فَدَارِهَا عَلَى كُلِّ حَالٍ وَ أَحْسِنِ الصُّحْبَةَ لَهَا لِيَصْفُوَ عَيْشُكَ؛ (2) زن (مانند یک گل) ریحانه است و خدمتگزار نیست؛ با او در هر حال و موقعیتی مدارا کن و همنشینی با او را نیکو کن تا اینکه زندگی تو باصفا گردد».

همچنین در روایات متعدد از دختران تعبیر به «حسنه و نیکی» شده است. (3) به صورت متعدد گزارش شد است که اگر کسی از داشتن فرزند دختر احساس ناخشنودی می‌کرد، امامان علیهم السلام با آنان برخورد می کردند؛ به عنوان مثال امام صادق علیه السلام به شخصی که از دختر دار بودن ناراحت بود فرمودند: «هِيَ رَيْحَانَةٌ تَشَمُّهَا؛ (4) او گلى است كه آن را مى‏بوئى‏».

وقتی به پیامبر صلی الله علیه و آله مژده فاطمه سلام الله علیها داده ‌شد، ناخرسندی و کراهت در چهره اصحاب آن حضرت مشاهده شد، رسول خدا صلی الله علیه و آله به آنها فرمودند: شما را چه شده است! چرا چهره‌های شما دگرگون شده است؟! دختر گل معطّری است که من آن ‌را می‌ بویم و روزی او با خداست. (5)

دختران درهای رحمت الهی

تولد دختر در احاديث اسلامى به عنوان گشوده شدن درهای رحمت‏ خدا به خانواده معرفى گردید است. رسول خدا صلى الله عليه و آله فرمود: «خانه‏اى نيست كه در آن دختران باشند مگر اينكه هر روز بر آن خانه دوازده بركت و رحمت از آسمان نازل مى‏شود». (6)

در روایات از دختران به عنوان بهترین فرزندان تعبیر شده است که نه تنها خداوند با نگاه رحمت به آنها می نگردد بلکه به برکت وجود آنها پدر و مادر و حتی دیگر افراد نیز مورد لطف و رحمت الهی قرار می گیرند. امام صادق علیه السلام نقل می کند که رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمودند:

دختران چه فرزندان خوبى هستند؛ با لطافت و مهربان، يار و مددکار، مونس و همدم، مبارک و پر خير، اهل نظافت و پاکيزگي‌. (7)

همچنین امام باقر عليه السلام فرمودند:

إِذَا أَصَابَ الرَّجُلُ ابْنَةً بَعَثَ اللَّهُ إِلَيْهَا مَلَكاً فَأَمَرَّ جَنَاحَهُ عَلَى رَأْسِهَا وَ صَدْرِهَا وَ قَالَ ضَعِيفَةٌ خُلِقَتْ مِنْ ضَعْفٍ الْمُنْفِقُ عَلَيْهَا مُعَانٌ إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ؛  (8) آنگاه كه خانواده‌اى داراى دختر مى گردد، خداوند فرشته براى حمايت و نگهبانى آن دختر مى فرستد، و مى فرمايد: اين دختر عنصرى ضعيف است كه از ضعف و ناتوانى خلقت يافته و كسى كه او را مورد حمايت و نگهدارى خود قرار دهد، چنين كسى تا روز قيامت مورد يارى و عنايت خداوند خواهد بود.

امام رضا علیه السلام فرمودند: «خداوند به دختر مهربانتر از پسر است، كسى كه باعث خوشحالى دخترش شود، خداوند روز قيامت او را خوشحال مى كند». (9)

تجلیل اسلام از جایگاه دختران و تأکید بر لزوم توجه و محبت آنان منحصر به این موارد ذکر شده نیست بلکه این روایات آن قدر فراوان اند که در منابع روایی شیعه بخش های جداگانه ای را به خود اختصاص داده است.

برای نمونه، در کتاب کافی «بَابُ فَضْلِ الْبَنَات؛ درباره فضیلت دختران» (10) در وسائل الشیعه بابی به نام « بَابُ فَضْلِ الْبَنَات‏، بَابُ اسْتِحْبَابِ طَلَبِ الْبَنَاتِ وَ إِكْرَامِهِن‏؛ مستحب بودن طلب دختر از خداوند و تکریم دختران» (11) همچنین «بَابُ اسْتِحْبَابِ زِيَادَةِ الرِّقَّةِ عَلَى الْبَنَاتِ وَ الشَّفَقَةِ عَلَيْهِنَّ أَكْثَرَ مِنَ الصِّبْيَان‏؛ درباره دل سوزی و محبت بیشتر به دختران در مقایسه با دیگر فرزندان» (12) وارد شده است که نشان دهنده توجه والای اسلام به دختران است.

نتیجه:

بنابراین در دین اسلام، دختران دارای ارزش و جایگاه بالایی هستند. در آیات و روایات با تعابیر زیبایی همچون «هدیه الهی»، «گل ریحانه»، «حسنه و نیکی» و ... از آنها نام برده شده است که هر یک، نشان از امتیاز و ویژگی خاص طبیعی و روحی دختران دارد. دختران در فرهنگ روایات، بهترین اولاد هستند که مایه برکت و رحمت الهی می شوند. آنچه از آموزه های قرآن و حدیث بر می آید درسی است که به خانواده و جامعه داده می شود که با الگویی گیری از ثقلین (یعنی کلام خدا و اهل بیت علیهم السلام) ارتباط مهربان تر همراه با احترام و کرامت نسبت به دختران باید داشته باشیم.

پی نوشت ها:

1. حجرات / 13.

2. ابن بابویه، محمد بن على‏، محقق/مصحح: غفارى، على اکبر، من لا یحضره الفقیه‏، قم: دفتر انتشارات اسلامى وابسته به جامعه مدرسین حوزه علمیه قم‏، چاپ دوم، 1413ق، ج‏3، ص556.

3. کلینى، محمد بن یعقوب‏، محقق/مصحح: غفارى على اکبر و آخوندى، محمد، الکافی، تهران: دار الکتب الإسلامیه، چاپ چهارم، 1407ق، ج6، ص6.

4. همان، ج‏6، ص 6.

5. ابن بابویه، محمد بن على‏، من لا یحضره الفقیه‏، همان، ج3، ص481.

6. شعيري، محمد بن محمد، جامع الأخبار، نجف: مطبعة حيدرية، چاپ اول، بى تا، ص 105.

7. کلینى، محمد بن یعقوب، الكافي، همان، ج‏6، ص 5.

8. ابن بابويه، محمد بن على‏، ثواب الأعمال و عقاب الأعمال، قم: دارالشريف الرضي، چاپ دوم، 1406ق، ص 202.

9. کلینى، محمد بن یعقوب، الكافي، همان، ج‏6، ص 6.

10. همان، ج‏6، ص 4- 12.

11. شيخ حر عاملى، محمد بن حسن، وسائل الشيعة، محقق/مصحح: مؤسسة آل البيت عليهم السلام‏، قم: مؤسسة آل البيت عليهم السلام‏، چاپ اول، 1409ق، ج‏21، ص361- 13.

12. شيخ حر عاملى، محمد بن حسن، وسائل الشيعة ،همان، ج‏21، ص367؛ نوری، حسین بن محمد تقی، مستدرک الوسائل، قم: مؤسسة آل البيت عليهم السلام‏، چاپ اول، 1408ق، ج‏15، ص118.

اسلام چون آخرين دين الهي است، نسخ كننده دستور العمل هاي اديان ديگر و ارائه دهنده آخرين دستور العمل است.

اسلام چون آخرين دين الهي است، نسخ كننده دستور العمل هاي اديان ديگر و ارائه دهنده آخرين دستور العمل است. اما حق آزادي انتخاب دين نسخ نشده و يك حقيقت و حكم هميشگي است. اين حق انتخاب دين در آيات  به اين صورت بيان شده:

"لا اكراه في الدين قد تبين الرشد من الغي ...(1)

اين آيه هم بيان حقيقتي است و هم حكمي كه بر آن حقيقت استوار است.

حقيقتي كه اين جمله بيان مي كند،"اجباري نبودن دين و عقيده" است زيرا دين  و عقيده باور قلبي نسبت به حقايق مربوط به مبدا و معاد است كه منشا و انگيزاننده به سوي عمل است و باور قلبي هم اجبار پذير نيست. كسي را نمي توان به باورداشتن توحيد يا نبوت يا معاد و به دوست داشتن خدا و بندگان صالح خدا و نفرت داشتن از شيطان و دشمنان خدا وادار كرد. قلب از حوزه تسلط انسان ها خارج است. نمي توان كسي را به باور داشتن يا دوست داشتن وادار نمود.

اگر با فردي با برهان مواجه شدي و ذهن و روحش را قانع كردي، به يقين مي رسد. اگر جمال و زيبايي حق را به او نماياندي، معتقد و عاشق مي شود.

همچنان كه وقتي با بي پايگي و بي برهاني باطل مواجه شد و زشتي و نفرت انگيزي باطل را ديد، خواه ناخواه از آن متنفر مي شود. نمي توان او را به دوست داشتن و باور قلبي  وادار كرد. از اين رو در ادامه مي فرمايد" قد تبين الرشد من الغي" رشد و هدايت از غي و گمراهي و ضلالت آشكار شده است. زيرا حق برهان دارد و زيبا است. باطل برهان ندارد و زشت و نفرت انگيز است.

اما حكم تكليفي اين است كه اي پيامبر و اي مؤمنان !حق نداريد افراد را به زور به دين وارد كنيد و به پذيرش اعتقادي وا داريد. زيرا دين داري اجباري فقط ظاهرسازي است و مقبول خدا نيست. خدا دينداري واقعي و ريشه دار را مي خواهد ،نه دينداري اجباري و بي ريشه را.

2. إِنَّا هَدَيْناهُ السَّبيلَ إِمَّا شاكِراً وَ إِمَّا كَفُوراً (2)

ما راه را به او نشان داديم، خواه شاكر باشد (و پذيرا گردد) يا ناسپاس!

3. وَ قُلِ الْحَقُّ مِنْ رَبِّكُمْ فَمَنْ شاءَ فَلْيُؤْمِنْ وَ مَنْ شاءَ فَلْيَكْفُرْ إِنَّا أَعْتَدْنا لِلظَّالِمينَ ناراً أَحاطَ بِهِمْ سُرادِقُها وَ إِنْ يَسْتَغيثُوا يُغاثُوا بِماءٍ كَالْمُهْلِ يَشْوِي الْوُجُوهَ بِئْسَ الشَّرابُ وَ ساءَتْ مُرْتَفَقاً (3)

بگو: «اين حقّ است از سوي پروردگارتان! هر كس مي‏خواهد ايمان بياورد (و اين حقيقت را پذيرا شود)، و هر كس مي خواهد كافر گردد!» ما براي ستمگران آتشي آماده كرديم كه سراپرده‏اش آنان را از هر سو احاطه كرده است! و اگر تقاضاي آب كنند، آبي براي آنان مي آورند كه همچون فلز گداخته صورتها را بريان مي‏كند! چه بد نوشيدني، و چه بد محل اجتماعي است!

اين آيات ضمن آزاد شمردن انسان در انتخاب دين ، او را در صورت انتخاب حق، مؤمن شمرده و مستحق پاداش مي شمارند و در صورت انتخاب غير حق، كافر شمرده و مستحق آتش دوزخ مي شمارند و در تورات و انجيل هم همين حكم آمده است.

اين گونه نيست كه تورات و انجيل گفته باشد هر كس در انتخاب دين آزاد است و هر ديني را برگزيند، حق است و بهشتي مي شود.

اگر شما ادعا داريد كه تورات و انجيل انسان را در انتخاب دين آزاد دانسته و هر انتخابي را حق و سبب پاداش مي داند، مدرك و مستند خود را ارائه دهيد.

پي نوشت ها:

1.بقره آيه 255.

2. انسان (76) آيه 3.

3. كهف (18) آيه 29.

سلام علیکم، زرتشتی ها میگن که ما خودمون هم کتاب داریم، هم خدای شمارو، هم شیطان شمارو، هم عبادت می کنیم. 5 بار و.. فقط اسماش فرق داره. میگن چه لزومی داره به دین اسلام بیابم؟ جوابشون چیه؟ از کچا ثابت میشه دین اسلام ازهمه کاملتره و آخرین دینه؟ اینکه مسیحیا میگن حضرت مسیح وقتی مصلوب شدن گفتن تمام شد. یعنی دینی نمیاد و... چیه پس؟ ممنون ازشما

پاسخ:
گرچه به ظاهر اديان، مختلف و براي هر يك از آنها پيامبران مختلفي آمده است. اما در عين حال ماهيت همه آنها تسليم و عبوديت محض از جانب خداوند است. آن چنان كه خداوند دين را تنها اسلام معرفي كرده و حتي پيامبران گذشته مانند ابراهيم و... را مسلمان يعني تسليم در برابر فرمان خداوند مي داند" ابراهيم نه يهودى بود و نه نصرانى، بلكه موحّدى خالص و مسلمان بود و هرگز از مشركان نبود."(1)
لذا ماهيت همه اديان واحد بوده و همه انبياء در صدد بيان آن بوده اند و از آنجا كه بيان و پذيرش احكام و قوانين اسلامي نيازمند گذشت زمان و آمادگي مردم بود، خداوند همان دين واحد را تدريجاً نازل كرد و مردم هر زمان را به پيروي از احكام بيان شده موظف كرده است كه با پايان دوران عمل و توجه به تعاليم يك دين به امر خداوند و آمدن پيامبر و شريعت جديد، ديگر عمل به آن دستورات قبلي عين مخالفت با اراده خداوند و ضد عبوديت و تسليم در برابر اوست.
اين امر از زمان حضرت آدم (ع) شروع و بواسطه حضرت محمد (ص) پايان پذيرفت، حكم عقلي مستلزم آن است كه با آمدن دين جديد و كامل تر، هر مومن خداپرستي به دين جديد گرويده، لااقل در مورد اديان احتمالي به بررسي و تحقيق بپردازد. اصرار بر باقي ماندن بر دين گذشته، در جا زدن و مخالفت با دستور الهي و سفارش انبياي پيشين، لجاجت و خلاف تسليم بودن است.
البته ما اصراري بر نام اسلام نداريم و نام و عنوان، امري اعتباري است اما، مهم اعتقاد به ماهيت دين اسلام و پيروي از احكام و قوانين آن است چه اين شخص با نام اسلام شناخته شود و چه با نام ديگر، اما آنچه شما به عنوان زرتشت در سؤال مطرح كرده ايد گرچه شايد اشتراكاتي در عقايد آن با اسلام وجود داشته باشد. اما در عين حال اينگونه نيست كه همه اعتقادات واحد باشد كه در اين صورت شخص زرتشتي چه اصراري به نام زرتشت دارد و خود را زرتشتي ناميده و مسلمان نداند؟
نكته مهم آن است كه صرف اعتقاد به خدا، نماز و ... سبب اشتراك دو دين و حقانيت همه آنها در زمان واحد نيست. چرا كه در اين صورت همه اديان به خدا، عبادت، پيامبري خاص و ...اعتقاد دارند. پس چگونه با مشترك بودن همه آنها، شخص مورد نظر زرتشت را انتخاب كرده است؟
در واقع گرچه شايد برخي از اصول و معتقدات دو دين مانند اسلام و زرتشت به ظاهر يكي باشد اما ماهيت و حقيقت آنها بسيار متفاوت است، اصولي مانند مقدس بودن آتش، ازدواج با محارم، دو منشأ متفاوت خير و شر براي وقایع عالم دانستن و ... از اموري است كه اسلام به هيچ عنوان آن را نپذيرفته است. البته در مورد دين زرتشت معتقديم مانند اديان ديگر دچار تحريف شده است و به مرور زمان بسياري از امور باطل غير ديني به عنوان دين پذيرفته شده است.
خلاصه آنكه ملاك و معيار پذيرش دين آن است كه آن دين با دلائل عقلي و نقلي به عنوان دين كامل پذيدفته شود و صرف اشتراكات جزئي و حقانيت در زماني خاص نمي تواند معيار حقانيت و جواز پذيرش باشد كه در اين صورت همه افراد مي بايست پيرو شريعت حضرت آدم (ع) باشند نه زرتشتي و...
و ما از آنجا كه با دلائل عقلي و نقلي به حقانيت اسلام به عنوان آخرين و كامل ترين دين ايمان داشته، به آن عمل مي كنيم كه البته براي اطلاع بيشتر از دلائل عقلي و نقلي حقانيت دين اسلام و برتري آن بر زرتشت مي توانيد به آدرس " http://www.pasokhgoo.ir/node/20500 " و براي خاتميت دين اسلام، به آدرس "http://www.pasokhgoo.ir/node/421"مراجعه نمائيد.
اما درمورد جمله بيان شده از جانب حضرت عيسي (ع) توجه داشته باشيد كه اولاً خود كتب مقدس مسيحيان توسط شاگردان حضرت مسيح نوشته شده است كه در زمانهاي بعد، تحريفات زيادي درآن صورت گرفته است، لذا اين گونه نيست كه همه مطالب بيان شده، معتبر و واقعي باشد ثانياً بر فرض پذيرش، آنچه در برخي از متون مسيحيت از حضرت نقل شده آن است كه حضرت فرمود" همه چيز تمام شد" اين جمله مي تواند تفسيرهاي متعددي داشته و مراد حضرت امر ديگري باشد نه اتمام دين، و مطلب بيان شده در سوال، تفسيري است كه يك مسيحي از اين جمله دارد ثالثاً فارغ از تمام آنچه بيان شد، حقانيت اسلام، امري است كه با دلائل متعدد عقلي و نقلي، قابل اثبات است و صرف يك جمله مبهم نمي تواند به اين امر ضرر بزند.
پي نوشت:
1.آل عمران (3)آيه 67.

موفق و موید باشید

سلام. می خواستم کمکم کنید تا بدانم اگر با یک مسیحی روبه رو شدم و خواستم با او بحث کنم از دین خود (اسلام) چه بگویم؟ دین من چه برتری هایی نسبت به ادیان دیگر دارد؟ دین مسیحی چه ضعف هایی نسبت به اسلام دارد؟ اگر می شود به صورت فهرست وار وجامع برای من بگویید و اگر کتابی یا منبعی می شناسید به من معرفی کنید. ممنون

پاسخ:
دوست بزرگوار در مواجهه با پیروان سایر ادیان نظیر یک مسیحی همواره به چند نکته توجه فرمائید:
1. اگرچه حقیقتا دین اسلام به عنوان برترین دین الهی و با رسالتی جهانی و ابدی ضامن سعادت و هدایت همه انسانهای عالم می باشد. و تنها دین حق بر روی زمین محسوب می گردد. لکن این حقیقت را نباید بدون ملموس نمودن آن برای پیروان سایر ادیان مطرح نمود، به بیان دیگر باید اجازه داد تا خود افراد با نگاهی مقایسه ای و منصفانه به این نتیجه برسند، و الا در صورتی که در همان ابتدای بحث مطالبی نظیر انحرافی بودن دین مسیحیت فعلی و ناحق بودن آن مطرح گردد. به جهت تعلقات خاطری که هر فرد نسبت به باورهای دینی خود دارد طبیعتا در موضع تدافعی کلام حق شما را هم متعصبانه نشنیده می گیرد. لذا باید در مسیر با هدفی الهی و فقط به قصد هدایت دیگران به مسیر الهی قدم برداشت نه تحقیر و منکوب کردن آنها که حتی در صورت موفقیت نیز ثمری معنوی برای شما در پی نخواهد داشت.
2. اولین شرط قدم گذاشتن در این مسیر آشنائی کامل خود شما با مبانی و استدلالهای عقلانی و منطقی در مورد اثبات اعتقادات و باور های دینی خود می باشد، و الا نمی توان به صرف اتکا به باور های قلبی که غالبا با تقلید از اطرافیان و والدین و شنیده های خود به دست آورده اید، اکتفا نمود، البته این مهم در هر صورت و برای همه انسانهای مؤمن لازم و ضروری است ولی برای فردی که قصد دفاع و تبلیغ از اعتقادات دینی در مقابل سایر ادیان را دارد ضرورتی دو چندان می یابد.
3. بهترین روش در چنین مواجه ها با یک فرد مسیحی ایجاد یک نگرش مقایسه ای بین معارف دین اسلام با سایر ادیان می باشد، که در این زمینه یکی از بهترین منابع اولیه برای شما می تواند مقاله ای باشد که استاد شهید مطهری در این زمینه نگاشته اند که به عنوان شروع مطالعه آن برای شما بسیار مفید می باشد. البته لازم است با پیگیری تک تک مطالب آن برای خود مطالب را مرور فرمائید تا تسلط لازم را پیدا نمائید:
شهید مطهری در این مقاله دین اسلام را از دو منظر با سایر ادیان مقایسه می فرمایند: یک منظر درون دینی و ‌دیگرى از منظر برون دینی و بدون نگاه به معارف اسلامی که در ادامه بخش هائی از این مقاله محضرتان ارائه می گردد:
الف) منظر درون دینی:
یک مسلمان با توجه به آموزه­ هاى دینی، حکم مى کند اسلام بر دیگر ادیان برترى دارد، با این توضیح که در اندیشه برون دینی، ‌ایمان به تمامى پیامبران الهى پیشین جزء ضرورى دین است.(1) لیکن شریعت یا دین برتر، ‌اسلام است. در این خصوص قرآن مى گوید: « هر که دینى جز اسلام اختیار کند، ‌از او پذیرفته نخواهد شد و او در آخرت از زیانکاران خواهد بود». (2)
از منظر درون دینی، اسلام، دین تکامل یافته حضرت آدم، نوح، ابراهیم، ‌موسى و عیسی (ع) است، که با تکمیل رهنمودهاى وحیانی، این دین مورد رضاى خداوندى است.
دینی که خداوند آن را دین کامل و مورد رضاى خداوندى معرفى کرده است (الیوم أکملت لکم دینکم و أتممت علیکم نعمتى و رضیت لکم الاسلام دیناً ؛ (3) امروز، دين شما را كامل كردم و نعمت خود را بر شما تمام نمودم و اسلام را به عنوان آيين (جاودان) شما پذيرفتم‏» و نیز فرمود: «و تمّت کلمة ربک صدقاً و عدلاً؛ (4) (با اين قرآن)پیام راستین خدا کامل گشت».
به همین جهت پیام آور این شریعت را خاتم انبیا معرفى کرده است. (5)
خاتم مایه زینت و گُل سرسبد پیامبران است. آیات بر شمرده، برترى پیامبر اسلام و شریعتش را بر پیامبران پیشین و شرایعشان دلالت دارد.
در منظر درون دینی، پیامبران جملگى در یک مسیر در حرکتند و آخرین آنان، ‌بهترین و پیامش بهترین پیام‌ها است، ‌که از آن به دین حق، در برابر ادیان باطل، ‌یا دین برتر در برابر شرایع پیشین آسمانی، ‌یاد مى­ شود.
ادیان الهى هر کدام براى تکامل بشر آمده اند، بنابراین ادیان بعدى باید کامل‌تر از ادیان قبلى باشند. چون دین حق در هر زمانی، ‌یکى بیش نیست، در این زمان، ‌دین اسلام که آخرین و کامل‌ترین دین است، باید پیروى شود.
استاد شهید مرتضى مطهرى با استناد به آیة «و من یبتغ غیرالاسلام دیناً فلن یقبل منه» مى‌فرماید: دین تسلیم است، ‌ولى حقیقت تسلیم در هر زمان، ‌شکلى دارد و در این زمان، شکل آن، ‌دین گران مایه‌اى است که به دست حضرت خاتم الانبیا ظهور یافته است. لازمه ‌تسلیم خدا بودن، پذیرفتن دستورهاى او است.
روشن است که همواره به آخرین دستور خدا باید عمل کرد و آخرین دستور همان است که آخرین رسول آورده است. (6)
ب) منظر برون دینی:
در این منظر نمى توان براى برترى دین اسلام به آیات قرآنى و روایات اسلامى تمسک نمود، چون که غیر مسلمان این‌ها را قبول ندارد، بلکه باید نخست حقانیت اسلام را ثابت نمود.
در قدم بعدى نوبت به این مى رسد که دین بر حق تنها یک دین است، نه بیشتر. نمى شود پذیرفت هم اسلام بر حق است و هم ادیان دیگر. پلورالیسم دینى و تکثر گرایی(برابری و تساوی تمام ادیان در حقانیت) قابل پذیرش نیست.
اگر در پى اثبات حقانیت دین اسلام بر آییم، بحث به درازا مى کشد که در این فرصت اندک نمى توان به طور مبسوط و کافى آن را بیان نمود. از این رو به صورت مختصر به آن پرداخته می‌شود.
برای پى بردن به حقانیت اسلام و برترى آن بر سایر ادیان، راه‌هایى وجود دارد که یکى از آن‌ها بررسى ویژگى‌هاى اسلام در بُعد شناخت شناسی، ‌جهان بینی، ‌انسان شناسی، عقیده و مسائل اخلاقى و ارزشى با معیار عقل و خِرَد است. اگر در این زمینه خواهان بررسى گسترده هستید، توجه شما را به کتاب‌هاى شهید مطهرى و کتاب‌هاى شهید محمد باقر صدر(به ویژه کتاب فلسفتنا که در فارسى به نام هاى «فلسفة ما»، «جهان بینى ما» و «شناخت ما» ترجمه شده است) جلب می‌کنیم. به عنوان نمونه شهید مطهرى دربارة ‌ویژگى‌هاى اسلام مى‌نویسد: دیدگاه اسلام از نظر شناخت شناسى چنین است:
1ـ بشر می‌تواند جهان و حقایق آن را بشناسد و خود مشوق آن است....
2ـ شناخت حقایق جهان از این راه‌ها ممکن است: طبیعت یا آیات آفاقی، ‌انسان یا آیات انفسی، تاریخ یا سرگذشت اجتماعى اقوام و ملل و عقل....
3ـ ابزار شناخت عبارتند از: حواس، قوه تفکر و استدلال، تزکیه و تصفیة نفس و مطالعه ‌آثار علمى دیگران.
4ـ موضوعات شناخت عبارتند از: خدا، جهان طبیعت، انسان با جامعه و زمان.
از نظر جهان بینى و انسان­شناسى عبارت است از:
1ـ جهان واقعیتش از خدا است. یعنى تمام واقعیتش انتساب به حق است.
2ـ واقعیتش و نسبتش به حق یکى است.
3ـ این واقعیت متغیر و متحرک است.
4ـ واقعیت­هاى این جهان درجة تنزل یافته و مرتبة نازلة واقعیات جهانى دیگر است که جهان غیب نامیده می‌شود.
5ـ این جهان ماهیت «به سوى اویی» دارد؛ یعنى همان طور که از اوست به سوى او هم هست....
6ـ جهان داراى نظام متقن علّى و معلولى و سببى و مسببى است. فیض الهى و قضا و قدر او به هر موجودى تنها از مسیر علل و اسباب خاص خود او جریان مى­ یابد....
7ـ جهان یک واقعیت هدایت شده است. تمام ذرات جهان در هر مرتبه‌اى که هستند از نور هدایت برخوردارند.
8ـ بعد از این جهان جهانى دیگر است....
9ـ روح انسان حقیقتى جاودانه است.
10ـ انسان‌ها به حسب خلقت مساوى آفریده شده‌اند، تنها ملاک فضیلت، علم، جهاد و تقوا است.
11ـ انسان‌ها به حسب اصل خلقت از یک سلسله استعدادهاى فطرى از جمله فطرت دینى و اخلاقی برخوردارند.
12ـ به حکم این که هر فردى بالفطره انسان متولد می‌شود. در هر انسانى استعداد توبه و بازگشت و پند پذیرى هست....
13ـ انسان‌ها همواره در عمق جانشان یک تضاد درونى (تضاد بین عقل و هواى نفس) دارند و مختار و آزادند، از این رو مسئولیت دارند.
14ـ جهان زیر چتر اراده خداوند واحد است....
از نظر ایدئولوژی:
ایدئولوژی اسلام همه جانبه، جامع و فراگیر است، در آن اجتهاد راه دارد، از سماحت و سهولت برخوردار است. زندگى‌گرا است.(نه زندگى گریز)، اجتماعى است و مقررات اجتماعى دارد. در عین اجتماعى بودن، ‌حقوق و آزادى فردى را محترم مى‌شمارد....(7)
با نگاه به ویژگی هایی که از اسلام بیان شد. مى‌گوییم: این معارف را مى‌توان با معارف دیگر مکاتب و مذاهب مقایسه کرد؛ زیرا مقایسه یکى از مهم ترین معیارهاى ارزیابى است. تبلور اسلام در قرآن، و ساير اديان نيز در كتب مقدس خود متبلور هستند مسیحیت در انجیل و یهود در تورات و.زرتشت در گاتهاو .. با تأمّل در این كتب به راحتى حقانیت و برترى قرآن بر ساير کتب دیگر را مى توان دریافت نمود.
کوتاه سخن این که: با نگاه مقایسه‌اى بین اسلام و سایر ادیان و مکاتب مى‌گوییم: دین اسلام برترى دارد، به دلیل:‌
اوّل: دین هاى امروز، توحیدشان و تصویرى که از خدا ارائه مى کنند، ‌قابل خدشه است، بر خلاف اسلام.
دوم: حقوق فردى انسان‌ها در دین هاى دیگر به صورتى که در اسلام شمولیت دارد، لحاظ نشده و گاه نادیده گرفته شده است.
سوم: در دیگر ادیان تعادل میان زندگى دنیوى و اخروى رعایت نشده است، بر خلاف اسلام.
چهارم: رهنمود‌هاى دین هاى دیگر به جهاتى ایدئالیستى‌اند، ‌مثلاً عدم خشونت بودایى‌ها و مسیحیان، در حالى که دنیا پُر است از خیر و شر و نیک و بد. از این رو جا به جا باید خشن یا نرم بود. این دستور اسلام است. هم قانون دارد و هم اخلاق؛ یعنى رهنمودش با واقعیت‌ها همخوان است.
پنجم: اکثر دین‌ها عهده دار زندگى اجتماعى انسان‌ها نیستند، ‌یا اگر هستند، تعادلى در آن‌ها دیده نمى­ شود و قوانین اجتماعى آنان سبب پایمال شدن حقوق انسان‌ها مى­ شود. این وضع در اسلام بهتر است.
ششم: اکثر مذاهب با پیروان دیگر ادیان با خشونت برخورد مى کنند. در اسلام این امر تعدیل شده است. تاریخ هم نشان داد که در همزیستى مسالمت آمیز، مسلمانان گوى سبقت را از همه ربوده­ اند.
هفتم: تحریف در ادیان آسمانى تعالیم آنان را دچار خدشه کرده است، ولى در اسلام (قرآن) تحریفى وجود ندارد.
هشتم دين اسلام ديني جامع نگر است و براي تمام ابعاد زندگي انسان اعم از فردي و اجتماعي اخلاقي و سياسي و حتي ريزترين مسائل زنگي برنامه دارد در حالي كه در ساير اديان چنين جامعيتي نيست.
جهت مطالعه بیشتر می توانید به منابع زیر مراجعه فرمائید:
- توفيقي، حسين، آشنايي با اديان بزرگ
- عبدلله مبلغی، تاریخ ادیان و مذاب جهان، ج2 0بخش دین مسیح
- جان ناس، تاريخ جامع اديان، ترجمه علي اصغر حكمت

پی‌نوشت‌ها:
1. بقره (2) آیه‌285.
2. آل عمران (3) آیه‌85.
3.مائده (5) آیه 3.
4. انعام (6) آیه ‌115 .
5. احزاب (33) آیه 40.
6. مرتضى مطهری، عدل الهی،صدرا، تهران، 1388ه.ش، ص 329 تا334.
7. مرتضى مطهری، مجموعة‌آثار، انتشارات صدرا، تهران، 1378ش، ج 2، ص 229 تا250.

مطلب ارسالی شما بعد تایید مدیریت در سایت نمایش داده خواهد شد.

مطلب ارسالی شما بعد تایید مدیریت در سایت نمایش داده خواهد شد.