حديث

توصیه ای از آیت الله فشارکی بیان شده است که وقتی مردم دچار وبا شدندآیا می توان آن را برای ویروس کرونا هم تجویز کرد؟
آثار اعمال، آثار و خواص زیارت، شفابخشی ادعیه، شفابخشی زیارت عاشورا، شفابخشی روزه

توصیه ای از آیت الله فشارکی بیان شده است که وقتی مردم دچار وبا شدند، ایشان سفارش به سه روز، روزه همراه با قرائت زیارت عاشورا کردند؛ شیعیان به این دستور عمل کردند و حتی یک نفر هم از دنیا نرفت؛ آیا این واقعیت دارد؟ و آیا می توان آن را برای ویروس کرونا هم تجویز کرد؟

پاسخ اجمالی

عموم شیعیان، با الهام از روایات اهل‌بیت (علیهم‌السلام) در زمان مشکلات و بحران‌ها، به علمای دین مراجعه می‌نمودند. علما نیز بر اساس آموزه‌های قرآن و حدیث، راهکارهایی را برای ایشان مطرح می‌کردند. ازجمله سفارش‌های بیان‌شده، قرائت زیارت عاشورا و برخی دیگر از اعمال، مانند گرفتن روزه است.

پاسخ تفصیلی

داستان سفارش مرحوم آقای سید محمد فشارکی رضوان‌الله علیه در سایت‌های متعدد از طریق علما نقل‌شده است، به‌عنوان‌مثال در سایت «مرکز تنظیم و نشر آثار مرحوم آیت‌الله بهجت» چنین آمده که وقتی طاعون در سامرا زیاد شد ایشان فرمودند: «من بر همه شیعه حکم می‌کنم که سه روز، روزه‌بگیرند ـ البته روزه مظنونم است و یقینی نیست ـ و در این سه روز، زیارت عاشورا را بخوانند؛ خداوند به‌واسطه‌این کارشان، این بلا را از شیعه رفع می‌کند».

اهل سامرا دیدند فوج فوج از غیر شیعه وفات می‌کنند، ولی یک نفر از شیعه وفات نمی‌کند. البته یک نفر در تمام جمعیت شیعه وفات کرد، ولی نه به طاعون. یک پاره‌دوزی به یک مرض دیگری وفات کرد و الا احدی به طاعون وفات نکرد و این‌ها تعجب کردند که این چه بلایی است که مخصوص غیر شیعه است و فوج فوج از غیر شیعه، به طاعون وفات می‌کنند... . (1)

1. مستند رجوع مردم به علماء

در جواب این‌که آیا می‌توان این دستور را برای تمام بیماری‌ها به کاربرد؟ با توضیح مقدمه‌ای به این سؤال جواب داده می‌شود: «اسحاق بن یعقوب»‎‏ نامه‌ای برای حضرت ولی‌عصر (عجل الله تعالى فرجه الشریف) می‌نویسد و از مشکلاتی که‏‎ ‎‏برایش رخ‌داده سؤال می‌کند؛ «محمد بن عثمان عمری» نماینده آن حضرت، نامه را می‌رساند.‏‎ ‎‏جواب نامه به خط مبارک صادر می‌شود که «أَمَّا الْحَوَادِثُ الْوَاقِعَةُ فَارْجِعُوا فِیهَا إِلَى رُوَاةِ حَدِیثِنَا فَإِنَّهُمْ حُجَّتِی عَلَیکمْ وَ أَنَا حُجَّةُ اللَّهِ عَلَیهِم‏» (2) یعنی در حوادث و پیشامدها به راویان حدیث ما رجوع‏‎ ‎‏کنید، زیرا آنان حجت من بر شمایند و من حجت خدای بر آن‌ها هستم‏.

بر اساس این حدیث، مردم در پیشامدهای اجتماعی و گرفتاری‌ها به سراغ علمای دین می‌روند و آن‌ها نیز بر اساس آموزه‌های قرآن و حدیث، در زمان مشکلات و گرفتاری‌های اجتماعی، دستوراتی را سفارش می‌دهند.

2. مستند سفارش به قرائت زیارت عاشورا

 یکی از سفارش‌های علمای دین، تجویز قرائت زیارت عاشورا برای رفع بیماری‌ها است. این توصیه نیز برخاسته از حدیث امام صادق (علیه‌السلام) هست که به «صفوان» فرمودند:

 زیارت عاشورا را بخوان و بر آن مواظبت کن، به‌درستی که من چند خیر را برای خواننده آن تضمین می‌کنم، اول زیارتش قبول شود. دوم سعی و کوشش او مشکور باشد. سوم حاجات او هرچه باشد از طرف خداوند بزرگ برآورده شود و ناامید از درگاه او برنگردد زیرا خداوند وعده خود را خلاف نخواهد کرد. (3)

بنابراین چه‌بسا علت این‌که برای عدم شیوع بیماری برای شیعیان و دیگر مسلمانان «قرائت زیارت عاشورا» سفارش شده، وعده استجابت دعا بعد از قرائت این دعا است. با توجه به روایت امام صادق (علیه‌السلام)، درمان بیماری با قرائت زیارت عاشورا، مختص به یک بیماری خاص نیست بلکه به‌صورت مطلق برای هر حاجتی می‌توان قرائت کرد. البته تعدادی که علما مطرح نمودند و هدیه‌ی آن به شخص خاص، از مجربات هست و در متون حدیثی به این مسائل اشاره نشده است؛ اما انجام آن‌ها برای مداومت بر زیارت مطلوب است.

3. مستند سفارش به روزه گرفتن

دستوری که در مورد روزه گرفتن نیز صادر می‌شود، برگرفته از روایات است، مثلاً امام حسن (علیه‌السلام) فرمودند:

«إِنّ لِکُلِّ صائِمٍ عِندَ فَطُورِهِ دَعوَةً مُستَجابَةً»؛ (4)

برای هر روزه‌داری در هنگام افطارش یک دعای مستجاب است.

هم‌چنین از پیامبر گرامی اسلام (صلی‌الله علیه و آله و سلم) نقل‌شده است:

«دَعوَةُ الصّائِمِ تُستَجابُ عِندَ إِفطارِهِ»؛ (5)

دعای روزه‌دار هنگام افطارش مستجاب می‌شود.

بنابراین، روزه نیز مانند زیارت عاشورا در استجابت دعا بسیار مؤثر است. البته در خصوص از بین رفتن بسیاری از بلایا به‌واسطه روزه ماه رجب، سفارش ویژه‌ای در روایات وجود دارد، به‌عنوان‌مثال، «ابوسعید خدرى» نقل کرده که رسول اکرم (صلی‌الله علیه و اله و سلّم) فرمودند:

 «وَ مَنْ صَامَ مِنْ رَجَبٍ أَرْبَعَةَ أَیامٍ عُوفِی مِنَ الْبَلَایا کلِّهَا مِنَ الْجُنُونِ وَ الْجُذَامِ وَ الْبَرَص»؛ (6)

یعنی هر کس چهار روز از ماه رجب را روزه بگیرد، از تمام بلاها از قبیل دیوانگى و خوره و پیسى‏ در امان باشد.

نتیجه

با توجه به روایاتی که در فضیلت زیارت عاشورا و روزه گرفتن، وجود دارد به نظر می‌رسد سفارش مرحوم آقای «سید محمد فشارکی رضوان‌الله علیه»، نیز برگرفته از همان روایات است و این دستور، ان‌شاءالله در شفاء تمام بیماری‌ها تأثیرگذار است و مخصوص بیماری و یا زمان خاصی نیست.

پی‌نوشت‌ها:

  1. برگرفته از سایت: https://bahjat.ir/fa/content/1667.
  2. ابن‌بابویه، محمد بن على (شیخ صدوق)، کمال‌الدین و تمام النعمة، تهران: اسلامیه‏، چاپ دوم، 1395 ق، ج ‏2، ص 484.
  3. طوسى، محمد بن الحسن‏، مصباح المتهجد و سلاح المتعبد، بیروت: مؤسسه فقه الشیعة، چاپ اول، 1411 ق، ج ‏2، ص 781.
  4. ابن طاووس، على بن موسى‏، اقبال الأعمال، تهران: دار الکتب الإسلامیه‏، چاپ دوم، 1409 ق، ج 1، ص 244.
  5. طبرسى، حسن بن فضل‏، مکارم الأخلاق، قم: الشریف الرضى‏، چاپ چهارم، 1412 ق، ج 1، ص 69.
  6. ابن‌بابویه، محمد بن على (شیخ صدوق)، ثواب الاعمال، قم: دارالشریف الرضی، چاپ دوم، 1406 ق، ص 54.

 

کلمات کلیدی

آثار اعمال، آثار و خواص زیارت، شفابخشی ادعیه، شفابخشی زیارت عاشورا، شفابخشی روزه

از منظر آموزه‌های اسلامی، وقت و زمان، مهم‌ترین سرمایه انسان در این دنیاست. در روایات اهل‌بیت(ع) اوقات شبانه‌روز را به سه قسم و برخی به چهار قسم تقسیم کرده‌اند.

پرسش:

در روایات آمده که اوقات خود را باید به چند قسمت تقسیم کنیم، مثلاً زمانی برای خواب و زمانی برای خانواده و... آیا این روایات درست است؟ چرا برخی از آن‌ها تعداد بخش‌ها را متفاوت ذکر کرده‌اند، مثلاً برخی سه قسمت و برخی چهار قسمت؟

پاسخ:

مقدمه

از منظر آموزه‌های اسلامی، وقت و زمان، مهم‌ترین سرمایه انسان در این دنیاست که اگر از آن به خوبی استفاده کند، ضامن خوشبختی و سعادت وی در آخرت نیز می‌گردد ازاین‌رو دین اسلام، وقت را غنیمت شمرده و در روایات اهل‌بیت علیهم‌السلام برای تنظیم اوقات زندگی، توصیه‌های متعددی وجود دارد. با توجه به سؤال مطرح‌شده، برخی از احادیث این موضوع آورده می‌شود و پس از بررسی اعتبار آنها، به تبیین محتوا و چگونگی تقسیم آنها پرداخته می‌شود.

پاسخ تفصیلی:

الف. گونه‌های مختلف روایات اوقات

روایاتی که بر تقسیم اوقات زندگی توصیه کرده‌اند، بر دو گونه‌اند. برخی از احادیث، اوقات شبانه‌روز را به سه قسم و برخی به چهار قسم تقسیم کرده‌اند. به عنوان نمونه، از هر دسته، چند حدیث آورده می‌شود:

دسته اول: روایاتی که بر سه قسم تأکید کرده‌اند

حدیث اول: در روایتی از امام صادق علیه‌السلام آمده است:

 «... یَنْبَغِی لِلْمُسْلِمِ الْعَاقِلِ أَنْ یَکُونَ لَهُ سَاعَةٌ یُفْضِی بِهَا إِلَى عَمَلِهِ فِیمَا بَیْنَهُ وَ بَیْنَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ سَاعَةٌ یُلَاقِی إِخْوَانَهُ الَّذِینَ یُفَاوِضُهُمْ وَ یُفَاوِضُونَهُ فِی أَمْرِ آخِرَتِهِ وَ سَاعَةٌ یُخَلِّی بَیْنَ نَفْسِهِ وَ لَذَّاتِهَا فِی غَیْرِ مُحَرَّمٍ فَإِنَّهَا عَوْنٌ عَلَى تِلْکَ السَّاعَتَیْنِ؛(1) شایسته است مسلمان عاقل، زمانى را معین کند که در آن میان خود و خدا به اعمالش رسیدگى کند و ساعتى را براى دیدار با برادرانى قرار دهد که با یکدیگر درباره آخرت گفتگو کنند و ساعتی را براى لذت‌های حلالش تعیین کند؛ زیرا این مدت، در دو زمان دیگر به وى نیرو می‌دهد

بر اساس این روایت، اوقات انسان بر سه قسم تقسیم شده است.

1. عبادت

2. دیدار با مومنین

3. تفریح و لذت حلال

روایت دوم: امیرمومنان علیه‌السلام به امام حسن علیه‌السلام فرمودند:

 «یَا بُنَیَّ، لِلْمُؤْمِنِ ثَلَاثُ سَاعَاتٍ: سَاعَةٌ یُنَاجِی‏ فِیهَا رَبَّهُ، وَ سَاعَةٌ یُحَاسِبُ فِیهَا نَفْسَهُ، وَ سَاعَةٌ یَخْلُو فِیهَا بَیْنَ نَفْسِهِ وَ لَذَّتِهَا فِیمَا یَحِلُّ وَ یَجْمُلُ؛(2) فرزندم! مؤمن سه وقت دارد: ساعتی برای مناجات با پروردگارش، ساعتی برای محاسبه نفس و ساعتی برای لذت‌های حلال

بر اساس این روایت، اوقات انسان بر سه قسم تقسیم شده است.

1. عبادت

2. محاسبه نفس

3. تفریح و لذت حلال

دسته دوم: روایاتی که بر چهار قسم تأکید کرده‌اند

حدیث اول: از امیر مومنان علیه‌السلام نقل شده است:

 «یَنْبَغِی لِلْعَاقِلِ إِذَا کَانَ عَاقِلًا أَنْ یَکُونَ لَهُ أَرْبَعُ سَاعَاتٍ مِنَ النَّهَارِ سَاعَةٌ یُنَاجِی‏ فِیهَا رَبَّهُ وَ سَاعَةٌ یُحَاسِبُ فِیهَا نَفْسَهُ وَ سَاعَةٌ یَأْتِی أَهْلَ الْعِلْمِ الَّذِینَ یُبَصِّرُونَهُ أَمْرَ دِینِهِ وَ یَنْصَحُونَهُ وَ سَاعَةٌ یُخَلِّی بَیْنَ نَفْسِهِ وَ لَذَّتِهَا مِنْ أَمْرِ الدُّنْیَا فِیمَا یَحِلُّ وَ یَجْمُلُ؛(3) شایسته است عاقل اوقات خود را بر چهار قسم نماید: ساعتی را برای عبادت، ساعتی را برای محاسبه و حسابرسی نفس، ساعتی برای آموزش و فراگیری علوم و احکام دین و ساعتی برای لذت‌های حلال

بر اساس این روایت، اوقات انسان بر چهار قسم تقسیم شده است.

1. عبادت

2. محاسبه نفس

3. آموزش احکام دین

4. تفریح و لذت حلال

حدیث دوم: رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله در توصیه به ابوذر فرمودند:

 «عَلَى الْعَاقِلِ مَا لَمْ یَکُنْ مَغْلُوباً عَلَى عَقْلِهِ أَنْ یَکُونَ لَهُ سَاعَاتٌ سَاعَةٌ یُنَاجِی فِیهَا رَبَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ وَ سَاعَةٌ یُحَاسِبُ نَفْسَهُ وَ سَاعَةٌ یَتَفَکَّرُ فِیمَا صَنَعَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ إِلَیْهِ وَ سَاعَةٌ یَخْلُو فِیهَا بِحَظِّ نَفْسِهِ مِنَ الْحَلَال؛(4) بر خردمندى که افسار عقلش را از دست نداده، لازم است وقت‌هایی براى خود قرار دهد: ساعتی برای مناجات با پروردگار خود، ساعتی برای حسابرسی خود، ساعتی برای تفکر در مخلوقات و آفریدگان خداوند و ساعتی برای بهره‏مندى از لذت حلال

بر اساس این حدیث، ساعات بر چهار قسم تقسیم شده است:

1. عبادت

2. محاسبه نفس

3. تفکر

4. تفریح و لذت حلال

روایت سوم: در روایتی از امام کاظم علیه‌السلام آمده است:

 «اجْتَهِدُوا فِی أَنْ یَکُونَ زَمَانُکُمْ أَرْبَعَ سَاعَاتٍ سَاعَةً لِمُنَاجَاةِ اللَّهِ وَ سَاعَةً لِأَمْرِ الْمَعَاشِ وَ سَاعَةً لِمُعَاشَرَةِ الْإِخْوَانِ‏ وَ الثِّقَاتِ‏ الَّذِینَ‏ یُعَرِّفُونَکُمْ عُیُوبَکُمْ وَ یُخْلِصُونَ لَکُمْ فِی الْبَاطِنِ وَ سَاعَةً تَخْلُونَ فِیهَا لِلَذَّاتِکُمْ فِی غَیْرِ مُحَرَّمٍ وَ بِهَذِهِ السَّاعَةِ تَقْدِرُونَ عَلَى الثَّلَاثِ سَاعَات؛(5)‏ کوشش نمایید تا زمان خود را بر چهار قسم نمایید: ساعتی برای مناجات با خداوند، ساعتی برای کسب و کار و امرار معاش، ساعتی را برای معاشرت با برادران دینی و ساعتی برای لذت حلال و به واسطه این مدت، در سه زمان دیگر به وى نیرو می‌دهد

بر اساس این حدیث، ساعات بر چهار قسم تقسیم شده است:

1. عبادت

2. کسب و کار

3. معاشرت با برادران دینی

4. تفریح و لذت حلال

ب. بررسی اعتبار روایات

تعداد روایات تقسیم اوقات به قدری فراوان است که انسان اطمینان به صدور آنها از معصومان علیهم‌السلام پیدا می‌کند. گستردگی منابع روایی ناقل این احادیث نیز بر اعتبار آنها می‌افزاید؛ برخی از مصادر اولیه و معتبر حدیثی مانند کافی، خصال شیخ صدوق و امالی شیخ طوسی از منابع این احادیث هستند.

ج. تبیین و جمع بین روایات

در تبیین این احادیث باید گفت در تقسیم‌بندی آنها، تنافی و تعارضی وجود ندارد، زیرا برخی از موارد نقل شده در روایات با یکدیگر ادغام شده‌اند؛ یعنی در احادیثی که اوقات را به سه قسم تقسیم کرده‌اند، دو مورد که با یکدیگر تناسب داشته‌اند را در قالب یک بخش ذکر کرده‌اند و در احادیثی که اوقات را به چهار قسم تقسیم کرده‌اند، مواردی که با هم ادغام شده بودند را به صورت تفصیل و جداگانه بیان فرموده‌اند. به عنوان نمونه در برخی روایات، عبادت و آموزش احکام دین به طور جداگانه آمده‌اند؛ در حالی که آموزش احکام دین هم جزیی از عبادات و مقدمه آنها محسوب می‌شود و یا در برخی احادیث، عبادت و محاسبه نفس جداگانه بیان شده‌اند، در حالی که محاسبه نفس نیز جزیی از عبادات است. همچنین معاشرت با برادران دینی جهت سخن گفتن و بحث در مورد قیامت، جزئی از عبادات است که در برخی احادیث، به طور تفصیلی و مجزّا آمده‌اند. بنابراین، در جمع بین آنها باید گفت شایسته است انسان اوقات زندگی خود را در سه بخش کلّی تقسیم کند، بخشی برای عبادت با معبود خود، بخشی برای کسب و کار و بخشی برای تفریح و لذت حلال. در این صورت، دیدار برادران مؤمن و رسیدگی به امور خانواده، جزء لذت حلال آورده می‌شود.

نتیجهگیری:

از بررسی مجموع احادیث تقسیم‌بندی اوقات شبانه‌روز، چند نتیجه حاصل می‌شود.

1. روایات وارد شده در این موضوع، متعدد و مختلف هستند. برخی از آنها اوقات شبانه‌روز را به سه و برخی دیگر، به چهار بخش تقسیم کرده‌اند.

2. فراوانی این روایات به قدری است که اطمینان از صدور آنها از معصوم حاصل می‌شود.

3. آنچه در این روایات بر آن تأکید شده این‌که، تقسیم‌بندی اوقات که باعث برنامه‌ریزی دقیق و درست در زندگی می‌شود را نشانه عقلانیت انسان معرفی کرده اند.

4. آنچه در همه این احادیث بر آن تأکید شده بود، تفریح سالم است به گونه‌ای که برخی احادیث، آن را عامل موفقیت در برنامه‌های دیگر معرفی کرده‌اند.

5. به نظر می‌رسد آنچه روح این روایات بر آن تأکید کرده‌اند، داشتن نظم و برنامه در زندگی انسان و پرهیز از افراط و تفریط در یک برنامه است.

6. بین این احادیث، هیچ گونه تعارض و تنافی وجود ندارد، بلکه برخی از آنها، امور را تفصیلی بیان کرده‌اند و برخی به طور اجمال.

پی‌نوشت‌ها:

1. کلینى، محمد بن یعقوب، الکافی، محقق/مصحح: غفارى علی‌اکبر و آخوندى، محمد، تهران، دارالکتب الإسلامیه، تهران، 1407ق، ج5، 87.

2. طوسى، محمد بن الحسن، الأمالی، محقق/مصحح: مؤسسه البعثه، قم، دارالثقافه، چاپ اول، 1414ق، ص147.

3. فتال نیشابورى، محمد بن احمد، روضه الواعظین و بصیره المتعظین، قم، انتشارات رضى، چاپ اول، 1375ش، ج1، ص4.

4. ابن بابویه، محمد بن على، الخصال، محقق/مصحح: غفارى، علی‌اکبر، قم، جامعه مدرسین، چاپ اول، 1362ش، ج2، ص525.

5. ابن شعبه حرانى، حسن بن على، تحف العقول، محقق/مصحح: غفارى، علی‌اکبر، قم، جامعه مدرسین‏، چاپ دوم، 1404ق، ص409.

آموزه‌های اسلامی، در مورد تعامل با بیگانگان، در عین تأکید بر استکبارستیزی، ارتباط و تعامل با دشمن غیرمستکبر را با شرایط و ضوابطی امضا کرده‌اند.

پرسش:

براساس روایات، آیا مذاکره با دشمن، کافر و ظالم اشکال دارد یا ندارد؟ در چه صورت می‌توانیم به آنها امتیاز بدهیم؟

پاسخ:

مقدمه

از مهم‌ترین ابزار دیپلماسی، مذاکره است. مذاکره به مفهوم چانه‌زنی، استدلال و متقاعد کردن طرف مقابل، یکی از رایج‌ترین و عمومی‌ترین ابزارهای ارتباط در روابط خارجی و اقدامات دیپلماتیک محسوب می‌شود. مذاکره سیاسی، ابزاری کارآمد از طریق گفت‌وگو برای حل مسالمت‌آمیز اختلافات است و نقشی اساسی در دستیابی به اهداف، مصالح و منافع حکومت‌‌ها یا دو جریان متخاصم دارد. مذاکره با دشمن، نیازمند دقت در اصول کلی اسلام درباره تعامل با مخالفان و دشمنان است. این نوشتار به بررسی مشروعیت و شرایط مذاکره با دشمن، از منظر روایات معصومان علیهم‌السلام می‌پردازد.

پاسخ تفصیلی

1. مشروعیت مذاکره

مذاکره به‌ عنوان یک ابزار سیاسی در شرایط خاص مجاز شمرده شده است. در تاریخ اسلام مواردی از مذاکره پیامبر اکرم صلی‌الله‌علیه‌وآله و امامان علیهم‌السلام با کفار و حتی ظالمان وجود دارد. برخی از مهم‌ترین روایات و گزارش‌های تاریخی که در این زمینه مطرح شده‌اند عبارتند از:

1.1. صلح حدیبیه

پیامبر اکرم صلی‌الله‌علیه‌وآله با مشرکان مکه وارد مذاکره شد و پیمان صلحی در منطقه حدیبیه در سال ششم هجری بین ایشان صلی‌الله‌علیه‌وآله‌ و مشرکان مکه امضا شد و در سوره فتح از آن به عنوان «فتح المبین» یاد شده است؛ «إِنَّا فَتَحْنا لَک فَتْحاً مُبِیناً؛(1) به راستی ما برای تو پیروزی آشکاری فراهم آوردیم.»(2)

2.1. مذاکره امام علی علیه‌السلام

امام علی علیه‌السلام در دوران خلافت خود بارها با معاویه، خوارج و سایر گروه‌‌های مخالف، گفت‌وگو کرده‌اند. برخی از مهم‌ترین موارد مذاکره نقل می‌‌شود:

1.2.1. مذاکره امام علی علیه‌السلام با معاویه

یکی از اصلی‌ترین موارد مذاکره در نهج‌البلاغه، نامه‌نگاری‌‌های امام علی علیه‌السلام با معاویه است. امام علی علیه‌السلام ابتدا سعی کردند از طریق مذاکره، معاویه را به بیعت با خود دعوت کنند. ایشان در نامه‌ای به معاویه می‌‌نویسند: «لأَنَّهُ بَایَعَنِی الْقَوْمُ الَّذِینَ بَایَعُوا أَبَا بَکْرٍ وَ عُمَرَ وَ عُثْمَانَ عَلَى مَا بُویِعُوا عَلَیْهِ فَلَمْ یَکُنْ لِلشَّاهِدِ أَنْ یَخْتَارَ وَ لَا لِلْغَائِبِ أَنْ یَرُدَّ وَ إِنَّمَا الشُّورَى لِلْمُهَاجِرِینَ وَ الْأَنْصَارِ فَإِذَا اجْتَمَعُوا عَلَى رَجُلٍ فَسَمَّوْهُ إِمَاماً کَانَ ذَلِکَ لِلَّهِ رِضًا فَإِنْ خَرَجَ مِنْ أَمْرِهِمْ خَارِجٌ بِطَعْنٍ أَوْ رَغْبَةٍ رَدُّوهُ إِلَى مَا خَرَجَ مِنْهُ فَإِنْ أَبَى قَاتَلُوهُ عَلَى اتِّبَاعِهِ غَیْرَ سَبِیلِ الْمُؤْمِنِینَ وَ وَلَّاهُ اللَّهُ مَا تَوَلَّى‏؛(3) همانا کسانی با من، بیعت کرده‌اند که با ابوبکر و عمر و عثمان، با همان شرایط بیعت کردند، پس آن‌که در بیعت حضور داشت نمی‌تواند خلیفه‌ای دیگر برگزیند، و آن‌که غایب است نمی‌‌تواند بیعت مردم را نپذیرد، همانا شورای مسلمین، از آنِ مهاجرین و انصار است، پس اگر بر امامت کسی گرد آمدند، و او را امام خود خواندند، خشنودی خدا هم در آن است. حال اگر کسی کار آنان را نکوهش کند یا بدعتی پدید آورد، او را به جایگاه بیعت قانونی باز می‌گردانند، اگر سر باز زد با او پیکار می‌کنند، زیرا که به راه مسلمانان در نیامده، خدا هم او را در گمراهیش وا می‌گذارد

بنابراین امام علی علیه‌السلام ابتدا از طریق مذاکره و مکاتبه سعی کردند معاویه را به بیعت دعوت کنند، اما وقتی او نپذیرفت، آماده جنگ شدند.

2.2.1. مذاکره امام علی علیه‌السلام با خوارج

بعد از جنگ صفین و ماجرای حکمیت، گروهی از یاران امام علی علیه‌السلام (خوارج) از ایشان جدا شدند و به مخالفت برخاستند. امام علی علیه‌السلام قبل از مقابله نظامی، سعی کردند از طریق گفت‌وگو آنها را به مسیر صحیح بازگردانند. امیرمؤمنان علی علیه‌السلام تا آخرین لحظات برای رسیدن به صلح و پیشگیری از جنگ با خوارج با سیاست گفت‌وگو و مذاکره، مناظره، تذکر و همچنین مدارا و رحمت سعی در هدایت و زدودن پرده‌های جهل و نادانی آنها داشت و برای رسیدن به این هدف بارها افراد مختلفی را همچون عبدالله بن عباس پیش آنها فرستادند و حتی چند بار خود آن حضرت برای گفت‌وگو با آنها به اردوگاه آنان رفتند.(4)

3.2.1. مذاکره امام علی علیه‌السلام با طلحه و زبیر پیش از جنگ جمل

طلحه و زبیر که ابتدا با امام علی علیه‌السلام بیعت کرده بودند، بعدها برای کسب قدرت شورش کردند. امام علی علیه‌السلام پیش از آغاز جنگ، تلاش کردند با آنها مذاکره کنند.(5)

3.1. مذاکره امام حسن علیه‌السلام با معاویه

امام حسن علیه‌السلام با وجود عدم رضایت قلبی و آگاهی از پیمان‌شکنی معاویه، با در نظر گرفتن ضعف یاران و شرایط پیچیده آن زمان، صلح را بر جنگ ترجیج دادند تا شیعیان را از نابودی نجات دهند و از تلفات بیشتر جلوگیری کنند.(6)

2. اصول کلی مذاکره با دشمن

مذاکره با دشمن، نیازمند دقت در اصول کلی اسلام درباره تعامل با مخالفان و دشمنان است.

1.2. اصل حفظ عزت اسلام و مسلمانان

بر اساس روایات و سیره اهل‌بیت علیهم‌السلام، مذاکره در صورتی مجاز است که عزت و کرامت مسلمانان خدشه‌دار نشود. مذاکره باید از موضع عزت باشد، نه ضعف. مذاکره باید برای احقاق حق صورت گیرد. امام حسین علیه‌السلام در برابر درخواست بیعت با یزید فرمودند: «هیهات منا الذلة؛(7) هرگز ذلت و خواری را نمی‌‌پذیریم.» هرگونه سخن و پیمانی که ذلت و ضعف اجتماع اسلامی را چه به لحاظ نظامی یا اقتصادی یا علمی به دنبال داشته باشد، به شدت از نظر قرآن و روایات محکوم است. شروع و انجام مذاکرات و نتایج آن، نباید به گونه‌ای باشد که عزت مؤمنان مخدوش شده و منجر به ذلت آنان شود.

2.2. اصل تمایل به صلح و پرهیز از جنگ

امام علی علیه‌السلام جنگ را آخرین راه حل می‌دانستند و تا جای ممکن سعی در پرهیز از خونریزی داشتند. ایشان هنگامی که مالک اشتر را والی مصر منصوب کردند، می‌فرمایند:

 «وَ لَا تَدْفَعَنَّ صُلْحاً دَعَاکَ إِلَیْهِ عَدُوُّکَ وَ لِلَّهِ فِیهِ رِضًى، فَإِنَّ فِی الصُّلْحِ دَعَةً لِجُنُودِکَ، وَ رَاحَةً مِنْ هُمُومِکَ، وَ أَمْناً لِبِلَادِکَ؛(8) اگر دشمنت تو را به صلح دعوت کرد و در آن رضایت خداوند باشد، آن را رد مکن؛ زیرا در صلح، آرامش برای سپاهیانت، آسودگی از مشکلات، و امنیت برای سرزمینت وجود دارد

منظور از رضایت خداوند آن است که صلح بر محور حق و عدالت صورت بگیرد تا بتواند مصلحت مردم، امنیت و آزادی آنان را تأمین کرده و از حقوق آنان محافظت کند. به‌طور مثال می‌توان به صلح حدیبیه و صفین اشاره کرد. در صلح حدیبیه رضای خداوند و رسول او بود، اگرچه بعضی تندروان به مخالفت پرداختند و در صلح صفین رضای خدا و ولیّ او نبود، اگرچه بعضی به آن اصرار کردند.(9)

3.2. اصل هوشیاری و احتیاط پس از صلح

پذیرش صلح به معنای اعتماد کامل و ساده‌لوحانه به دشمن نیست. امام علی علیه‌السلام بلافاصله پس از توصیه به پذیرش صلح به مالک اشتر، نسبت به مکر احتمالی هشدار می‌دهند:

 «وَ لَکِنِ الْحَذَرَ کُلَّ الْحَذَرِ مِنْ عَدُوِّکَ بَعْدَ صُلْحِهِ، فَإِنَّ الْعَدُوَّ رُبَّمَا قَارَبَ لِیَتَغَفَّلَ؛(10) اما کاملاً از دشمن بعد از صلح بر حذر باش؛ زیرا دشمن گاهی نزدیکی می‌کند تا غفلت ایجاد کند

 بنابراین اگر مذاکره و صلح انجام شود، نباید به دشمن اعتماد کامل داشت؛ زیرا ممکن است فریب و نیرنگی در کار باشد. بعد از توافق با دشمن باید هوشیار بود و در صورت انجام اقدامی خلاف توافق، برخورد قاطعانه با دشمن داشت.

4.2. اصل دور اندیشی و عدمحسن ظن به دشمن

افزون بر هوشیاری نسبت به توطئه‌های دشمن، باید از حسن ظن و اعتماد به آنان نیز اجتناب کرد و همواره متوجه فریب‌کاری آنان بود. امام علی علیه‌السلام به دوراندیشی توصیه کرده و از اعتماد به دشمن برحذر می‌‌دارد: «فَخُذْ بِالْحَزْمِ وَ اتَّهِمْ فِی ذَلِکَ حُسْنَ الظَّنِّ؛(11) دوراندیشی باید در پیش گرفت و از حسن ظن و اعتماد به دشمن پرهیز کرد

 در اسلام با این‌که اصل بر حسن ظن است؛ اما دشمن نمی‌‌تواند مورد اعتماد باشد، چون دشمن است نه دوست.(12) بنابراین، با رعایت شرط دوراندیشی و عدم حسن ظن به دشمن است که صلح به نفع جامعه اسلامی رقم خورده و می‌تواند خطرات و تهدیدات دشمن را برطرف سازد و امنیت جامعه اسلامی را تأمین کند.

5.2. اصل پای‌بندی به عهد و پیمان در مذاکره

در مذاکره و پیمان‌ها، صداقت و وفای به عهد بسیار مهم است. امام علی علیه‌السلام در این باره به مالک اشتر می‌فرمایند:

 «إِنْ عَقَدْتَ بَیْنَکَ وَ بَیْنَ عَدُوِّکَ عُقْدَةً، أَوْ أَلْبَسْتَهُ مِنْکَ ذِمَّةً، فَحُطْ عَهْدَکَ بِالْوَفَاءِ، وَ ارْعَ ذِمَّتَکَ بِالْأَمَانَةِ وَ اجْعَلْ نَفْسَکَ جُنَّةً دُونَ مَا أَعْطَیْتَ؛ اگر بین خود و دشمنت پیمانی بستی، یا مسئولیتی برعهده گرفتی، به عهد خود وفادار باش و امانت را رعایت کن و جان خود را سپر پیمان خود قرار بده

 حضرت علیه‌السلام به مالک اشتر دستور می‌‌دهد جان خودت را سپر پیمانی که با دشمن بسته‌ای قرار بده.

امام علی علیه‌السلام درباره اهمیت معاهده صلح به افکار عمومی مردم اشاره می‌‌کند:

 «فَإِنَّهُ لَیْسَ مِنْ فَرَائِضِ اللَّهِ شَیْ‏ءٌ النَّاسُ أَشَدُّ عَلَیْهِ اجْتِمَاعاً مَعَ تَفَرُّقِ أَهْوَائِهِمْ وَ تَشَتُّتِ آرَائِهِمْ مِنْ تَعْظِیمِ الْوَفَاءِ بِالْعُهُودِ؛ هیچ فریضه الهی به اندازه لزوم وفای به عهد، مورد اجماع نیست؛ چون عموم مردم در عین اختلاف گرایش‌‌ها و تشتت آراء، به رعایت معاهده صلح و وفای به عهد اتفاق نظر دارند

 حضرت می‌فرماید حتی مشرکان نیز وفای به عهد را الزام‌آور دانسته و از عواقب شوم نقض آن هراس داشتند:

 «وَ قَدْ لَزِمَ ذَلِکَ الْمُشْرِکُونَ فِیمَا بَیْنَهُمْ دُونَ الْمُسْلِمِینَ لِمَا اسْتَوْبَلُوا مِنْ عَوَاقِبِ الْغَدْرِ؛ مشرکان زمان جاهلیت جدای از مسلمانان آن را مراعات می‌کردند؛ چون عواقب پیمانشکنی را دریافته بودند

پای‌بندی به پیمان صلح، حتی اگر مشکلات و سختی‌هایی را در پی داشته و هزینه‌هایی را تحمیل کند، باز هم قابل نقض نیست. امام علی می‌فرماید: «وَ لَا یَدْعُوَنَّکَ ضِیقُ أَمْرٍ لَزِمَکَ فِیهِ عَهْدُ اللَّهِ إِلَى طَلَبِ انْفِسَاخِهِ بِغَیْرِ الْحَقِّ فَإِنَّ صَبْرَکَ عَلَى ضِیقِ أَمْرٍ تَرْجُو انْفِرَاجَهُ وَ فَضْلَ عَاقِبَتِهِ خَیْرٌ مِنْ غَدْرٍ تَخَافُ تَبِعَتَهُ وَ أَنْ تُحِیطَ بِکَ مِنَ اللَّهِ فِیهِ طِلْبَهٌ لَا تَسْتَقْبِلُ فِیهَا دُنْیَاکَ وَ لَا آخِرَتَکَ؛(13) مبادا مشکلات پیمانی که بر عهدهات قرار گرفته و خدا بر گردنت نهاده، تو را به پیمان‌ شکنی وا دارد؛ زیرا شکیبایی تو در مشکلاتِ پیمان‌هایی که امید پیروزی در آینده را به همراه دارد، بهتر از نقض عهدی است که از کیفر آن می‌‌ترسی و در دنیا و آخرت نمی‌‌توانی پاسخگوی آن باشی

بنابراین تا زمانی که دشمن به شرایط صلح وفادار بماند، باید به معاهده صلح احترام گذاشت و از هرگونه نقض و زیرپانهادن آن دوری کرد.

6.2. اصل پرهیز از فریبکاری در معاهدات صلح

فریب‌کاری، خیانت و خدعه صفات بد و ناپسندی‌ است که انسان مؤمن، چه با دوست و چه با دشمن، باید از آنها اجتناب کند. حضرت علی علیه‌السلام درباره معاهده صلح هرگونه فریب، خیانت و خدعه با دشمن را نادرست خوانده و از آن باز می‌دارد و آن را گستاخی بر خداوند می‌‌داند؛ «فَلَا تَغْدِرَنَّ بِذِمَّتِکَ وَ لَا تَخِیسَنَّ بِعَهْدِکَ وَ لَا تَخْتِلَنَّ عَدُوَّکَ فَإِنَّهُ لَا یَجْتَرِئُ عَلَى اللَّهِ إِلَّا جَاهِلٌ شَقِیٌّ وَ قَدْ جَعَلَ اللَّهُ عَهْدَهُ وَ ذِمَّتَهُ أَمْناً أَفْضَاهُ بَیْنَ الْعِبَادِ بِرَحْمَتِهِ وَ حَرِیماً یَسْکُنُونَ إِلَى مَنَعَتِهِ وَ یَسْتَفِیضُونَ إِلَى جِوَارِهِ فَلَا إِدْغَالَ وَ لَا مُدَالَسَهَ وَ لَا خِدَاعَ فِیهِ؛(14) هرگز پیمان‌شکن مباش و در عهد خود خیانت مکن و دشمن را فریب مده؛ زیرا جز نادان بدکار کسی بر خدا گستاخی روا نمی‌دارد. خداوند عهد و پیمانی را که با نام او شکل می‌‌گیرد، با رحمت خود مایه آسایش بندگان و پنا‌گاه امنی برای پناهآورندگان قرار داده است تا همگان به حریم امن آن روی بیاورند. پس فساد، خیانت و فریب در عهد و پیمان راه ندارد

در این شرط، عهد و پیمان وسیله‌ی امنیت اجتماعی و حریم آرامش مردم و پناهگاه بی‌‌پناهان معرفی شده است. بنابراین، در پیمان صلح باید از هرگونه فساد، خیات و فریب اجتناب گردد تا هم امنیت جامعه حفظ شده و اهداف صلح تحقق یابد و هم از جرئت و گستاخی بر خداوند دوری شود.

7.2. اصل شفاف و روشن بودن معاهدات صلح

معاهده صلح باید شفاف و روشن بوده و تفسیرهای مختلف را برنتابد. این شرط نیز به طور صریح در کلام امام علی علیه‌السلام نقل شده است:

 «وَ لَا تَعْقِدْ عَقْداً تُجَوِّزُ فِیهِ الْعِلَلَ وَ لَا تُعَوِّلَنَّ عَلَى لَحْنِ قَوْلٍ بَعْدَ التأکید وَ التَّوْثِقَةِ؛(15) قراردادی را امضا نکن که در عبارات آن جای گفت‌وگو باشد و پس از محکم‌کاری و دقت در قرارداد، به عبارات دوپهلو و قابل‌توجیه تکیه مکن

در معاهده صلح باید از الفاظ صریح استفاده شود و از به‌کاربردن واژه‌های دوپهلو و متشابه پرهیز گردد تا راه بهانه‌جویی برای نقض پیمان صلح و زمینه تفسیرهای مختلف و تأویل‌های نابجا را ببندد؛ اگرنه، بعد از پیمان صلح ممکن است برخی طرف‌ها آن را به نفع خود و برخلاف آنچه توافق صورت گرفته است تفسیر کنند.

توجه به شرط شفافیت معاهدات، امروزه در قراردادهای بین‌المللی که طرف‌های آن به زبان‌های مختلف سخن می‌‌گویند، از اهمیت بیشتری برخوردار است؛ زیرا ممکن است یک طرف با کاربردها و ظرافت‌های زبان طرف مقابل آشنایی کامل نداشته باشد. ازاین‌رو، زمینه به کاربردن الفاظ و تعبیرات دوپهلو که به صورت‌های مختلف تفسیرپذیر باشد، وجود دارد و اگر یک طرف اهل خدعه و فریب باشد، می‌تواند معاهدات را به‌گونه‌ای تنظیم نماید که بعد بتواند آن را به نفع خودش تفسیر کند.(16)

8.2. امتیازدهی نباید به قیمت نابودی ارزش‌‌های دینی باشد

در شرایط اضطرار، امتیازدهی موقتی برای حفظ اصل اسلام مجاز است؛ ولی امتیازدهی نباید به قیمت نابودی ارزش‌‌های دینی باشد. پیامبر اکرم صلی‌الله‌علیه‌وآله پیشنهاد مشرکان مبنی بر پرستش متقابل خدایان یکدیگر را با نزول سوره کافرون رد کردند:

 «لَکُمْ دِینُکُمْ وَلِیَ دِینِ؛(17) دین شما برای خودتان و دین من برای خودم

نتیجه‌گیری:

آموزه‌های اسلامی، در مورد تعامل با بیگانگان، همواره بر استکبار ستیزی و نفی سازش با مستکبران تأکید دارند؛ اما در عین استکبارستیزی، ارتباط و تعامل با دشمن غیرمستکبر را با شرایط و ضوابطی امضا کرده‌اند. اسلام مذاکره را به‌عنوان یک ابزار سیاسی، مشروع می‌‌داند. در مذاکره باید اصولی را رعایت کرد؛ ازجمله اصل حفظ عزت اسلام و مسلمانان، اصل تمایل به صلح و پرهیز از جنگ، اصل هوشیاری و احتیاط پس از صلح، اصل دوراندیشی و عدم‌حسن ظن به دشمن، اصل پای‌بندی به عهد و پیمان در مذاکره، اصل پرهیز از فریب‌کاری در معاهدات صلح، اصل شفاف و روشن بودن معاهدات صلح، و در نهایت این اصل که امتیازدهی نباید به قیمت نابودی ارزش‌‌های دینی باشد.

پی‌نوشت‌ها:

1. سوره فتح، آیه 1.

2. سبحانی تبریزی، جعفر، فروغ ابدیت: تجزیه و تحلیل کاملی از زندگی پیامبر اکرم صلی‌الله‌علیه‌وآله، بوستان کتاب قم، قم، 1385ش، ص677.

3. شریف الرضى، محمد بن حسین، نهج‌البلاغه (للصبحی صالح)، هجرت، قم، چاپ اول، 1414ق، نامه 6 و نامه 54.

4. شریف الرضى، محمد بن حسین، نهج‌البلاغه (للصبحی صالح)، هجرت، قم، چاپ اول، 1414ق، خطبه 122و 36 و 40.

5. شریف الرضى، محمد بن حسین، نهج‌البلاغه (للصبحی صالح)، هجرت، قم، چاپ اول، 1414ق، نامه 54.

6. مفید، محمد بن محمد، الإرشاد فی معرفه حجج الله على العباد، کنگره شیخ مفید، قم، چاپ اول، 1413ق، ج‏2، ص9-14.

7. ابن طاووس، على بن موسى، اللهوف على قتلى الطفوف، ترجمه فهرى، جهان، تهران، چاپ اول، 1348ش، ص97.

8. شریف الرضى، محمد بن حسین، نهج‌البلاغه (للصبحی صالح)، هجرت، قم، چاپ اول، 1414ق، نامه 53.

9. مکارم شیرازی، ناصر، پیام امام امیرالمؤمنین علیه‌السلام‌، دارالکتب الاسلامیه، چاپ اول‌، تهران، 1386ش، ج11، ص109-110‌.

10. شریف الرضى، محمد بن حسین، نهج‌البلاغه (للصبحی صالح)، هجرت، قم، چاپ اول، 1414ق، نامه 53.

11. شریف الرضى، محمد بن حسین، نهج‌البلاغه (للصبحی صالح) هجرت، قم، چاپ اول، 1414ق، نامه 53.

12. مکارم شیرازی، ناصر، پیام امام امیرالمؤمنین علیه‌السلام‌، دارالکتب الاسلامیه، چاپ اول‌، تهران، 1386ش، ج11، ص111‌.

13. شریف الرضى، محمد بن حسین، نهج‌البلاغه (للصبحی صالح)، هجرت، قم، چاپ اول، 1414ق، نامه 53.

14. شریف الرضى، محمد بن حسین، نهج‌البلاغه (للصبحی صالح)، هجرت، قم، چاپ اول، 1414ق، نامه 53.

15. شریف الرضى، محمد بن حسین، نهج‌البلاغه (للصبحی صالح)، هجرت، قم، چاپ اول، 1414ق، نامه 53.

16. محسنی، محمدسالم، شرایط صلح از دیدگاه امام علی (ع)، پژوهش‌نامه علوی، دوره 12، شماره 23، شهریور 1400ش، ص277-290.

17. سوره کافرون، آیه 6.

شیطان در آموزه‌های دینی اسلام، به‌عنوان دشمن اصلی انسان‌ها شناخته می‌شود که از ابزارهای مختلف برای فریب و گمراهی انسان‌ها استفاده می‌کند.

پرسش:

شیطان دشمن قسم خورده ما انسان‌ها است و طبیعتاً تلاش می‌کند که ما را گمراه کند، در نتیجه ما باید حواسمان باشد که گمراه نشویم، حالا ابزارها و وسایل شیطان جهت گمراه کردن انسان‌ها بر اساس روایات چیست؟

پاسخ:

مقدمه

شیطان در آموزه‌های دینی اسلام به‌عنوان دشمن اصلی انسان‌ها شناخته می‌شود که از ابزارهای مختلف برای فریب و گمراهی انسان‌ها استفاده می‌کند. این ابزارها، که در قرآن و روایات اسلامی به آن‌ها اشاره شده است، به‌طور مستقیم یا غیرمستقیم باعث انحراف فرد از مسیر صحیح زندگی و دوری از خداوند می‌شوند. در ادامه به بررسی برخی از مهم‌ترین ابزارهای شیطان شده است. شناخت این ابزارها و آگاهی از آن‌ها می‌تواند به انسان کمک کند تا از دام‌های شیطان دوری کرده و در مسیر صحیح الهی گام بردارد.

1. مشغول کردن انسان به آرزوی طولانی

آرزوهای دست‌نیافتنی یا بلندپروازی‌های بیش‌ازحد، یکی از ابزارهای اصلی شیطان برای گمراه کردن انسان‌ها است. این آرزوها که اغلب با توهمات و تخیلات همراه است، فرد را از واقعیت و هدف‌های واقعی زندگی دور و در دام وسوسه‌های شیطان گرفتار می‌کند. در حقیقت، شیطان از این ابزار برای انحراف انسان‌ها از مسیر درست استفاده می‌کند، چرا که فرد با دنبال کردن این آرزوها، به‌جای تلاش برای رشد معنوی و اخلاقی، در دنیا و آخرت دچار زیان می‌شود. در آیات 119 و 120 سوره نساء خداوند متعال چنین می‌فرمایند:

«وَ لَأُضِلَّنَّهُمْ وَ لَأُمَنِّیَنَّهُمْ ... مَنْ یَتَّخِذِ الشَّیْطانَ وَلِیًّا مِنْ دُونِ اللَّهِ فَقَدْ خَسِرَ خُسْراناً مُبیناً. یَعِدُهُمْ وَ یُمَنِّیهِمْ وَ ما یَعِدُهُمُ الشَّیْطانُ إِلاَّ غُرُوراً»؛

«و بی‌گمان، آنها را سخت گمراه خواهم کرد و قطعاً آنان را به آرزوهاى (دور و دراز) مى‌اندازم... و هر کس شیطان را به جای خدا سرپرست و یار خود گیرد، مسلماً به زیان آشکاری دچار شده است. به آنان (مردم) وعده مى‌دهد و به آرزوهاى (دور و دراز)شان مى‌کشاند و شیطان آنان را جز فریب وعده نمى‌دهد

نتیجة دنبال کردن آرزوهای دور و دراز، چیزی جز «خسارت آشکار» نخواهد بود. فرد ممکن است زمان و انرژی زیادی را صرف اهدافی کند که هیچ‌گاه به دست نمی‌آورد و این در نهایت موجب افسردگی، ناامیدی و کاهش انگیزه می‌شود.

2. درگیر کردن افراد به غضب

خشم، یک احساس طبیعی در انسان‌ها است؛ اما زمانی که از حد معقول و منطقی خارج می‌شود، می‌تواند به ابزار شیطان تبدیل شود. در روایتی آمده است که ابلیس به حضرت نوح چنین وصیت کرده است:

«اذْکُرْنِی فِی ثَلَاثَةِ مَوَاطِنَ فَإِنِّی أَقْرَبَ مَا أَکُونُ إِلَى الْعَبْدِ إِذَا کَانَ فِی إِحْدَاهُنَّ اذْکُرْنِی إِذَا غَضِبْتَ وَ اذْکُرْنِی إِذَا حَکَمْتَ بَیْنَ اثْنَیْنِ وَ اذْکُرْنِی إِذَا کُنْتَ مَعَ امْرَأَةٍ خَالِیاً لَیْسَ مَعَکُمَا أَحَدٌ»؛(1)

«در سه جا به یاد من باش که نزدیک‏ترین حالات من به بنده خدا در یکى از این سه مورد است؛ به هنگام خشمت به یاد من باش و هنگامى که میان دو نفر قضاوت کنى به یاد من باشد و هنگامى که با زنى به خلوت نشسته‏اى و هیچ کس دیگر با شما نیست به یاد من باش

در این روایت به یکی از ابزار‌های دیگر شیطان، با عنوان قضاوت نادرست نیز اشاره دارد. در روایتی از امیرالمؤمنین علیه‌السلام بیان شده که:

«لَیْسَ لِإِبْلِیسَ وَهَقٌ أَعْظَمُ مِنَ الْغَضَبِ وَ النِّسَاء؛(2) ابلیس، کمندى بزرگ‌تر از خشم و زنان در اختیار ندارد

3. ترساندن از فقر

شیطان یکی از ترفندهای اصلی خود برای فریب انسان‌ها را «ترساندن از فقر» قرار داده است. این ترس می‌تواند به‌ویژه در مواقعی که فرد در شرایط مالی سخت قرار دارد، بیشتر تأثیرگذار باشد. شیطان به‌وسیله این ترس، انسان‌ها را از انجام کارهای خوب و مثبت مانند انفاق، صدقه دادن، کمک به دیگران و فعالیت‌های خیریه باز می‌دارد. در آیه 268 سوره بقره بیان شده که:

«الشَّیْطانُ یَعِدُکُمُ الْفَقْرَ وَ یَأْمُرُکُمْ بِالْفَحْشاءِ وَ اللَّهُ یَعِدُکُمْ مَغْفِرَهً مِنْهُ وَ فَضْلًا وَ اللَّهُ واسِعٌ عَلِیمٌ»؛

«شیطان به شما وعده فقر و بى‏چیزى داده و وادارتان مى‏کند به اعمال زشت، ولى حقّ تبارک و تعالى به شما وعده آمرزش و احسان مى‏دهد و او رحمت بى‏منتها بوده و به همه امور دانا است

در این وضعیت، شیطان سعی می‌کند تا انسان را به این باور برساند که اگر در راه خداوند هزینه کند یا کمک کند، خود او فقیر خواهد شد یا به‌طور کلی با مشکلات مالی مواجه خواهد شد. این ترس، می‌تواند انگیزه‌های فرد را برای انجام کارهای خیر از بین ببرد و او را از مسیر درست زندگی باز دارد.

4. ارجاع به طاغوت و اطاعت از آن

طاغوت در قرآن به عنوان نمادی از سرکشی، فساد و ستم معرفی می‌شود. طاغوت‌ها کسانی هستند که بر خلاف دستورات الهی عمل می‌کنند و به جای پیروی از هدایت الهی، خود و مردم را در مسیر باطل و ظلم قرار می‌دهند. شیطان از این مسیر برای انحراف انسان‌ها استفاده می‌کند، زیرا اطاعت از طاغوت به معنای عبور از فرمان خداوند و پذیرش حکم‌های نادرست و باطل است. افراد با مراجعه به افراد نابکار و سرکش، در واقع خود را در اختیار شیطان قرار می‌دهند. در آیه 60 سوره نساء بیان شده که:

«آیا به کسانی که گمان می‌کنند به آنچه بر تو و پیش از تو نازل شده ایمان آورده‌اند، ننگریستی، که می‌خواهند (در موارد نزاع و اختلافشان) داوری و محاکمه نزد طاغوت برند؟ (همان حاکمان ستمکار و قاضیان رشوه خواری که جز به باطل حکم نمی‌رانند،) در حالی که فرمان یافته‌اند به طاغوت کفر ورزند، و شیطان (با سوق دادنشان به محاکم طاغوت) می‌خواهد آنان را به گمراهی دوری (که هرگز به رحمت خدا دست نیابند) دچار کند

در آیه 76 همین سوره نیز چنین آمده است:

«الَّذِینَ آمَنُوا یُقَاتِلُونَ فِی سَبِیلِ اللَّهِ وَالَّذِینَ کَفَرُوا یُقَاتِلُونَ فِی سَبِیلِ الطَّاغُوتِ فَقَاتِلُوا أَوْلِیَاءَ الشَّیْطَانِ إِنَّ کَیْدَ الشَّیْطَانِ کَانَ ضَعِیفًا»؛

«آنان که ایمان آورده‌اند، در راه خدا می‌جنگند؛ و کسانی که کافر شده‌اند، در راه طاغوت می‌جنگند. پس شما با یاران شیطان بجنگید، که یقیناً نیرنگ و توطئه شیطان (در برابر اراده خدا و پایداری شما) سست و بی‌پایه است

یکی از مهم‌ترین نتایج اطاعت از طاغوت، گمراهی است. وقتی انسان‌ها به طاغوت‌ها رجوع می‌کنند، خود را از هدایت‌های الهی دور می‌کنند و در دنیای پر از فساد و تباهی طاغوت‌ها گرفتار می‌شوند. در این مسیر، شیطان سعی می‌کند که انسان را به پذیرش قوانین باطل و غیرالهی تشویق کند و در نهایت، فرد را از مسیر درست زندگی باز دارد.

5. دوری کردن انسان از نماز و کمک به دیگران

دوری از نماز، نه‌تنها باعث قطع ارتباط انسان با خداوند می‌شود، بلکه اثرات منفی زیادی بر روح و روان انسان خواهد داشت. نماز، علاوه بر آن‌که عبادتی برای تقرب به خداوند است، باعث آرامش روحی، تمرکز ذهنی و تقویت اراده نیز می‌شود. وقتی انسان از نماز فاصله می‌گیرد، خود را از برکات این ارتباط معنوی محروم می‌کند و زمینه را برای ورود شیطان به زندگی‌اش فراهم می‌آورد. در حدیثی از امام صادق علیه‌السلام چنین روایت شده است:

«یَا ابْنَ جُنْدَبٍ إِنَّ لِلشَّیْطَانِ مَصَائِدَ یَصْطَادُ بِهَا فَتَحَامَوْا شِبَاکَهُ وَ مَصَائِدَهُ قُلْتُ یَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ وَ مَا هِیَ قَالَ أَمَّا مَصَائِدُهُ فَصَدٌّ عَنْ بِرِّ الْإِخْوَانِ وَ أَمَّا شِبَاکُهُ فَنَوْمٌ عَنْ قَضَاءِ الصَّلَوَاتِ الَّتِی فَرَضَهَا اللَّه‏»؛(3)

«اى پسر جندب! به راستى، شیطان را دام‌هایى است که بدان‌ها شکار کند، پس از دام‌ها و تله‏هاى او اجتناب کنید. عرض کردم: اى پسر پیامبر خدا! آنها کدامند؟ فرمود: امّا تله‏هاى او، جلوگیرى از نیکى با برادران است و امّا دام‌هاى او، به خواب ماندن هنگام نمازگزاری‌هایى است که خدا واجبشان کرده است

در حدیثی از امام صادق علیه‌السلام نیز چنین نقل شده است:

«إِذَا هَمَّ أَحَدُکُمْ بِخَیْرٍ أَوْ صِلَهٍ فَإِنَّ عَنْ یَمِینِهِ وَ شِمَالِهِ شَیْطَانَیْنِ فَلْیُبَادِرْ لَا یَکُفَّاهُ عَنْ ذَلِکَ»؛(4)

«هر گاه یکی از شما به کار خوب یا کمک و اعطا به فرد دیگر تصمیم بگیرد، در جانب چپ و راست او دو شیطان قرار دارند. پس باید نیکوکار بر آن کار خوب پیشی بگیرد تا شیاطین وی را از کارش باز ندارند

از نکات جالب در آموزه‌های اسلامی این است که شیطان، هرگاه انسان تصمیم به انجام کار خیر می‌گیرد، در مقابل او قرار می‌گیرد تا او را از انجام آن منصرف کند. این خصومت شیطان با کارهای خیر، نه‌تنها در زمینه نماز و عبادات، بلکه در تمامی امور نیکو به چشم می‌آید. کمک به دیگران، صدقه دادن، خیرات و هر نوع فعل نیکو، همه جزو مواردی هستند که شیطان برای جلوگیری از آنها، از تمام ابزارهای خود استفاده می‌کند.

6. پیروی از شیطان

در قرآن کریم، به وضوح بیان شده است که شیطان هیچ‌گونه سلطه‌ای بر بندگان خداوند ندارد، مگر بر کسانی که از او پیروی کنند. این یعنی اختیار انسان در پیروی یا نپذیرفتن وسوسه‌های شیطان، دست خود اوست. اما زمانی که انسان اراده خود را تسلیم شیطان می‌کند، شیطان به راحتی می‌تواند بر او تسلط یابد. این تسلط، نه‌تنها فرد را از مسیر درست و هدایت الهی منحرف می‌کند؛ بلکه به تدریج او را به فردی کاملاً مطیع شیطان تبدیل می‌سازد. در آیه 42 سوره ی حجر چنین آمده است:

«إِنَّ عِبَادِی لَیْسَ لَکَ عَلَیْهِمْ سُلْطَانٌ إِلَّا مَنِ اتَّبَعَکَ مِنَ الْغَاوِینَ؛ قطعاً تو را بر بندگانم تسلّطی نیست، مگر بر گمراهانی که از تو پیروی می‌کنند

هنگامی که انسان تصمیم می‌گیرد که از شیطان پیروی کند، به‌طور غیرمستقیم در حال دور شدن از خداوند است. خداوند به انسان اختیار داده است که راه راست را انتخاب کند و از شیطان پیروی نکند؛ اما زمانی که فرد از شیطان پیروی می‌کند، در حقیقت این انتخاب او است که مسیر باطل را بپذیرد و از مسیر هدایت الهی منحرف شود. در نتیجه، این تبعیت از شیطان می‌تواند به کم‌رنگ شدن ایمان، کاهش تقوا و در نهایت، گمراهی و سقوط معنوی منجر شود.

7. گذراندن وقت به بطالت

افراد بی‌کار و کسانی که وقت خود را به هیچ کار مفید و سازنده‌ای اختصاص نمی‌دهند، به‌طور خاص در معرض وسوسه‌های شیطان قرار دارند. زمانی که انسان هیچ فعالیتی ندارد و یا در کارهای بی‌هدف و غیرسازنده مشغول است، شیطان به راحتی می‌تواند ذهن او را به سمت گناه، هوس‌ها و بی‌فکری سوق دهد. در چنین شرایطی، فرد بیشتر احتمال دارد که وارد دام‌های شیطانی شود؛ چرا که شیطان از بی‌حوصلگی، سردرگمی و بی‌هدفی افراد سوءاستفاده می‌کند. در روایتی از امام صادق علیه‌السلام چنین آمده است:

«أَمَّا الْمُهْمِلُ لِأَوْقَاتِهِ فَهُوَ صَیْدُ الشَّیْطَانِ؛(5) کسی که اوقات و فرصت‌های خویش را بیهوده تلف می‌کند، به دام شیطان خواهد افتاد

فردی که بی‌کار است و یا وقت خود را به کارهای بی‌فایده و پوچ می‌گذراند، بیشتر در دسترس شیطان بوده و تأثیرپذیر‌تر از کسی است که سرش شلوغ بوده و در زمینه‌های مختلف مشغول است.

8. فراموشی خدا

در بسیاری از آیات قرآن به اثر مثبت ذکر و یاد خدا بر قلب انسان‌ها اشاره شده است. یکی از این آیات مشهور، آیه 28 سوره رعد است که می‌فرماید: «أَلَا بِذِکْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ؛ آگاه باشید که تنها با یاد خدا دل‌ها آرامش می‌یابد.» وقتی انسان در مسیر خدا و یاد او قرار می‌گیرد، از بسیاری از دغدغه‌ها و فشارهای دنیوی رهایی می‌یابد و دل او به آرامش می‌رسد. این آرامش باعث می‌شود که فرد، کمتر تحت تأثیر وسوسه‌های شیطان قرار گیرد. برعکس، غفلت از خدا و عدم توجه به ذکر او، موجب تشویش و پریشانی در زندگی انسان می‌شود و شیطان می‌تواند به راحتی از این حالت استفاده کند. در حدیثی از پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله آمده است که:

«إِنَّ الشَّیْطَانَ لَیَجْثِمُ عَلَى قَلْبِ بَنِی آدَمَ لَهُ خُرْطُومٌ کَخُرْطُومِ الْکَلْبِ إِذَا ذَکَرَ الْعبداللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ خَنَسَ أَیْ رَجَعَ عَلَى عَقِبَیْهِ وَ إِذَا غَفَلَ عَنْ ذِکْرِ اللَّهِ وَسْوَس‏»؛(6)

«قطعاً شیطان بر دل‌های فرزندان آدم می‌نشیند. او خرطومی مانند خرطوم سگ دارد. وقتی بنده یاد خداوند عز و جل می‌کند، او عقب‌نشینی می‌کند و به عقب برمی‌گردد، اما وقتی بنده از یاد خدا غفلت می‌کند، وسوسه می‌کند

در آیه 3 سوره حج نیز بیان شده که برخی با جدال جاهلانه برای انکار خدا، از شیطان پیروی می‌نمایند:

«وَمِنَ النَّاسِ مَنْ یُجَادِلُ فِی اللَّهِ بِغَیْرِ عِلْمٍ وَیَتَّبِعُ کُلَّ شَیْطَانٍ مَرِیدٍ؛ و برخی از مردم هستند که (همواره) بدون هیچ دانشی، (بلکه از روی جهل و نادانی) درباره خدا (با اصرار بر یک اعتقاد بی‌پایه) برخورد خصمانه و گفتگوی ستیزآمیز می‌کنند، و از هر شیطان سرکشی پیروی می‌نمایند

این آیه درباره افرادی است که بدون علم و دانش در مقابل خداوند و حقیقت قیام می‌کنند و از شیطان پیروی می‌نمایند. این مسئله نشان می‌دهد که گاهی اوقات انسان‌ها از طریق جهالت و گمراهی، در مخالفت با خدا قرار می‌گیرند و به طور غیرمستقیم در دام شیطان می‌افتند. این‌گونه افراد بدون آگاهی و از روی تعصب یا جهل، در تلاش برای انکار حقایق دینی هستند و در این مسیر از وسوسه‌های شیطان پیروی می‌کنند.

9. رعایت نکردن نکات بهداشتی

در روایات مختلف، رعایت نکات بهداشتی، نه‌تنها به سلامت جسمی انسان مربوط می‌شود، بلکه به جنبه‌های معنوی و روحی او نیز پیوند دارد. روایات تأکید دارند که نادیده گرفتن مسائل بهداشتی، می‌تواند راه را برای ورود شیطان هموار کند. این به این معنا است که شیطان از شرایطی که انسان‌ها در آن بی‌دقت و غافل هستند بهره‌برداری می‌کند و به تدریج بر آنان مسلط می‌شود. به عنوان مثال پیامبر اکرم صلی‌الله‌علیه‌وآله چرک زیر ناخن را موجب نزدیک شدن شیطان می‌دانند.(7)

در حدیثی دیگر، امیرالمؤمنین علیه‌السلام بر شستن دست بچه‌ها تأکید دارند و ترک این کار را موجب اذیت و آزار آن‌ها توسط شیاطین می‌دانند.(8)

در حدیثی دیگر نیز پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله، ماندن زباله در خانه را موجب لانه‌گزینی شیطان دانسته‌اند.(9)

روایات ارتباط شیطان با رعایت نکردن نکات بهداشتی، منحصر در موارد بیان شده نیست و احادیث فراوانی در این زمینه وجود دارد.

10. آلوده سازی به گناه

از جمله ابزارهای شیطان، درگیر کردن افراد با گناه و معصیت است. در آیه 155 سوره آل عمران چنین آمد است:

«إِنَّ الَّذِینَ تَوَلَّوْا مِنْکُمْ یَوْمَ الْتَقَى الْجَمْعَانِ إِنَّمَا اسْتَزَلَّهُمُ الشَّیْطَانُ بِبَعْضِ مَا کَسَبُوا؛ قطعاً کسانی از شما که در روزی که دو گروه با هم رویاروی شدند، به دشمن پشت کردند، جز این نیست که شیطان آنان را به سبب برخی از گناهانی که مرتکب شده بودند لغزانید

همه گناهان به نوبة خود موجب تسلط شیطان بر انسان می‌شوند، ولی برخی گناهان مورد تأکید بیشتری قرار گرفته و به صورت مستقل در آیات و روایات بیان شده‌اند. گناهان جنسی،(10) شراب و قمار،(11) غنا،(12) حسادت،(13) اسراف،(14) رباخواری(15) و غیبت (16) هر کدام از ابزارهای شیطان هستند که مطابق آموزه‌های دینی بر روح انسان تأثیر می‌گذارند و او را در دام گمراهی می‌اندازند.

نتیجهگیری:

شیطان از ابزارهای مختلفی برای گمراه کردن انسان‌ها استفاده می‌کند که هرکدام از آن‌ها می‌تواند بر جنبه‌های مختلف زندگی انسان تأثیر منفی بگذارد. از مشغول کردن فرد به آرزوهای دست‌نیافتنی و بلندپروازانه گرفته تا درگیر کردن او با خشم، ترساندن از فقر و هدایت به سوی طاغوت، همه این‌ها به نوعی انسان را از مسیر هدایت الهی دور می‌کنند. همچنین، دوری از عباداتی مانند نماز، غفلت از یاد خدا و آلوده شدن به گناه، از دیگر ابزارهایی هستند که شیطان برای تسلط بر روح و روان انسان‌ها به کار می‌برد. از سوی دیگر، رعایت نکردن نکات بهداشتی و گذراندن وقت به بطالت نیز زمینه‌ساز تسلط شیطان می‌شود.

پی‌نوشتها:

1. ابن بابویه، محمد بن على‏، الخصال، محقق/مصحح: غفارى، علی‌اکبر، قم: جامعه مدرسین‏، 1362ش، ج‏1، ص132، ح140.

2. تمیمى آمدى، عبدالواحد بن محمد، تصنیف غرر الحکم و درر الکلم، محقق/مصحح: درایتى، مصطفى‏، قم: دفتر تبلیغات‏، 1366ش، ص408، ح9377.

3. ابن شعبه حرانى، حسن بن على‏، تحف العقول، محقق/مصحح: غفارى، علی‌اکبر، قم: جامعه مدرسین‏، 1363ق، ص302.

4. کلینى، محمد بن یعقوب‏، الکافی، محقق/مصحح: غفارى علی‌اکبر و آخوندى، محمد، تهران: دارالکتب الإسلامیه، 1407ق، ج‏2، ص143، ح8.

5. منسوب به جعفر بن محمد، امام ششم علیه‌السلام‏، مصباح الشریعه، محقق/مصحح: ندارد، بیروت‏: اعلمی، 1400ق، ص80.

6. مجلسى، محمدباقر بن محمدتقى‏، بحارالأنوار (ط-بیروت)، محقق/مصحح: جمعى از محققان‏، بیروت: دار إحیاء التراث العربی‏، 1403ق، ج‏67، ص49.

7. پاینده، أبوالقاسم‏، نهج الفصاحه (مجموعه کلمات قصار حضرت رسول صلی‌الله‌علیه‌وآله)، محقق/مصحح: ندارد، تهران: دنیاى دانش‏، 1382ش، ص460، ح1456.

8. ابن بابویه، محمد بن على‏، علل الشرائع، محقق/مصحح: ندارد، قم: کتاب‌فروشى داورى‏، 1385ش، ج‏2، ص557.

9. ابن بابویه، محمد بن على‏، من لا یحضره الفقیه، محقق/مصحح: غفارى، علی‌اکبر، قم: دفتر انتشارات اسلامى وابسته به جامعه مدرسین حوزه علمیه قم‏، 1413ق، ج‏4، ص5، ح4968.

10. الخصال، ابن بابویه، محمد بن على‏، الخصال، محقق/مصحح: غفارى، علی‌اکبر، قم: جامعه مدرسین‏، 1362ش، ج‏1، ص132، ح40.

11. سوره مائده، آیه 91.

12. شعیری، محمد بن محمد، جامع الأخبار (للشعیری)، محقق/مصحح: ندارد، نجف: مطبعه حیدریه، بی‌تا، ص154.

13. کلینى، محمد بن یعقوب‏، الکافی، محقق/مصحح: غفارى علی‌اکبر و آخوندى، محمد، تهران: دارالکتب الإسلامیه، 1407ق، ج‏2، ص327، ح2.

14. سوره اسراء، آیه 26 و 27.

15. سوره بقره، آیه 275.

16. ابن بابویه، محمد بن على‏، من لا یحضره الفقیه، محقق/مصحح: غفارى، علی‌اکبر، قم: دفتر انتشارات اسلامى وابسته به جامعه مدرسین حوزه علمیه قم‏، 1413ق، ج‏4، ص417، ح5909.

نوشتن متون مقدس و دعاها بر روی کفن در منابع دینی و اسلامی وارد شده است. از ذکرهایی که خوب است بر روی کفن میت نوشته شود، اقرار و شهادت بر وحدانیت خداوند است.

پرسش:

دیده شده که بعضی افراد، دعاهایی را روی کفن خود می‌نویسند؛ یا در بازار کفن‌هایی با دعا وجود دارد. براساس احادیث، نوشتن چه دعاها یا اذکاری روی کفن مناسب است؟

پاسخ:

مقدمه

در متون دینی و اسلامی، آداب‌ورسوم خاصی برای آماده‌سازی میت قبل از دفن وجود دارد؛ از جمله آن‌ها می‌توان به نوشتن متون مقدس و دعاها بر روی کفن اشاره کرد. در روایات آمده است که اهل‌بیت عصمت و طهارت (علیهم‌السلام) بر این امر تأکید داشته و حتی دستور به نوشتن جملاتی خاص بر روی کفن میت داده‌اند. در ادامه، به بررسی برخی از این توصیه‌ها و ادعیه‌ای که برای نوشتن روی کفن میت مناسب دانسته شده‌اند، پرداخته می‌شود.

پاسخ تفصیلی

1. شهادت بر وحدانیت خدا و اهل‌بیت علیهم‌السلام

از ذکرهایی که خوب است بر روی کفن میت نوشته شود، اقرار به شهادت بر وحدانیت خداوند است. در روایات متعددی بیان شده که امام صادق علیه‌السلام این کار را بر روی کفن پسرشان اسماعیل انجام دادند. در حدیثی آمده که:

«حَضَرْتُ مَوْتَ إِسْمَاعِیلَ وَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ علیه‌السلام جَالِسٌ عِنْدَهُ فَلَمَّا حَضَرَهُ الْمَوْتُ شَدَّ لَحْیَیْهِ وَ غَمَّضَهُ وَ غَطَّى عَلَیْهِ الْمِلْحَفَةَ ثُمَّ أَمَرَ بِتَهْیِئَتِهِ فَلَمَّا فُرِغَ مِنْ أَمْرِهِ دَعَا بِکَفَنِهِ فَکَتَبَ فِی حَاشِیَهِ الْکَفَنِ إِسْمَاعِیلُ یَشْهَدُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ»؛(1)

«من در لحظه‌ی مرگ اسماعیل حضور داشتم و ابوعبدالله (علیه‌السلام) کنار او نشسته بود. وقتی مرگ او فرا رسید، امام (علیه‌السلام) چانه اسماعیل را محکم بست و چشمانش را بست و او را با پارچه‌ای پوشاند. سپس دستور داد تا او را برای تدفین آماده کنند. وقتی از آماده‌سازی او فارغ شدند، امام (علیه‌السلام) خواست تا کفن او آورده شود و در حاشیه‌ی کفن نوشت: اسماعیل شهادت می‌دهد که هیچ معبودی جز الله نیست

در حدیث دیگری نیز ذکر شده که بر روی کفن حضرت فاطمه سلام‌الله‌علیها، جملات «فَاطِمَةَ علیه‌السلام تَشْهَدُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَ أَنَّ مُحَمَّداً رَسُولُ اللَّهِ صلی‌الله‌علیه‌وآله» نوشته شده بود.(2)

در روایتی بیان شده که عبدالله بن جعفر حمیری از امام زمان علیه‌السلام در مورد کاری که امام صادق علیه‌السلام بر روی کفن اسماعیل پسرشان انجام دادند سؤال کرد:

«رُوِیَ لَنَا عَنِ الصَّادِقِ علیه‌السلام أَنَّهُ کَتَبَ عَلَى إِزَارِ ابْنِهِ إِسْمَاعِیلَ یَشْهَدُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ فَهَلْ یَجُوزُ أَنْ نَکْتُبَ مِثْلَ ذَلِکَ بِطِینِ الْقَبْرِ أَمْ غَیْرِهِ؛ از حضرت صادق علیه‌السلام براى ما روایت شده که آن حضرت بر کفن فرزندش إسماعیل مکتوب فرموده: «إسماعیل شهادت مى‏دهد که هیچ معبودى جز اللَّه نیست»، آیا براى ما نیز جایز است که آن جمله را با گل قبر (امام حسین علیه‌السلام) یا غیر آن بنگاریم یا نه؟»

امام زمان علیه‌السلام در جواب فرمودند:

«فَأَجَابَ یَجُوزُ ذَلِک‏؛(3) این مورد جایز است

بنابراین چه خوب است که اگر قرار است ذکر و دعایی بر کفن نوشته شود، با تربت انجام گیرد. برخی علماء نیز بیان کرده‌اند که خوب است این شهادت با تربت امام حسین علیه‌السلام نوشته شود و فضیلت زیادی دارد و با رنگ، به‌خصوص رنگ سیاه، نوشته نشود.(4)

همچنین برخی از عالمان نیز توضیح داده‌اند که خوب است شهادت سایر اهل‌بیت علیهم‌السلام نیز بر روی کفن نگاشته شود. متن این شهادت می‌تواند این‌گونه باشد:

«فلَانٌ یَشْهَدُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَ أَنَّ مُحَمَّداً رَسُولُ اللَّهِ وَ أَنَّ عَلِیّاً أَمِیرَالْمُؤْمِنِینَ وَ الْأَئِمَّةَ مِنْ وُلْدِهِ وَاحِداً وَاحِداً أَئِمَّةُ الْهُدَى الْأَبْرَارُ»؛(5)

«فلانى گواهى دهد که معبودى نیست جز خداى یگانه که شریک ندارد و به این‌که محمد رسول خدا است و على امیرمؤمنان است و امامان از فرزندانش و یک‌یک امامان را ذکر کند، پس بنویسد: امامان او و پیشوایان هدایت و نیکان هستند.»

در این شهادت نام همه‌ی ائمه آورده می‌شود و به‌جای فلَانٌ نیز نام متوفی نوشته می‌شود.

2. برخی ادعیه

در احادیث بر نوشتن برخی دعاها بر روی کفن توصیه شده است. در ادامه برخی از این ادعیه بیان می‌شوند:

الف. دعای جوشن کبیر و صغیر

از موارد دیگری که توصیه شده بر روی کفن نوشته شود، دعای جوشن صغیر است. در حدیث آمده است که:

«یَقُولُ اللَّهُ تَعَالَى إِنَّنِی أَسْتَحْیِی مِنْ عَبْدٍ یَکُونُ هَذَا الدُّعَاءُ عَلَى کَفَنِه‏؛(6) خداوند متعال می‌فرماید: من از بنده‌ای که این دعا بر روی کفن او باشد، شرم دارم

همچنین آمده است که:

«قَالَ الْحُسَیْنُ بْنُ عَلِیٍّ صلی‌الله‌علیه‌وآله أَوْصَانِی أَبِی أَمِیرُالْمُؤْمِنِینَ عَلِیُّ بْنُ أَبِی طَالِبٍ علیه‌السلام وَصِیَّةً عَظِیمَةً بِهَذَا الدُّعَاءِ وَ حِفْظِهِ وَ قَالَ لِی یَا بُنَیَّ اکْتُبْ هَذَا الدُّعَاءَ عَلَى کَفَنِی وَ قَالَ الْحُسَیْنُ علیه‌السلام فَعَلْتُ کَمَا أَمَرَنِی أَبِی ِ وَ هُو بِه‏ سَرِیعُ الْإِجَابَةِ خَصَّ اللَّهُ بِهِ عِبَادَهُ الْمُقَرَّبِینَ وَ مَا مَنَعَهُ عَنِ الْأَوْلِیَاءِ وَ الْأَصْفِیَاءِ وَ هُوَ کَنْزٌ مِنْ کُنُوزِ اللَّهِ وَ هُوَ الْمَعْرُوفُ بِدُعَاءِ الْجَوْشَنِ»؛(7)

«حسین بن علی (علیه‌السلام) فرمود: پدرم، امیرالمؤمنین علی بن أبی‌طالب (علیه‌السلام) به من وصیت کرد که این دعا را حفظ کنم و به من گفت: «ای پسرم! این دعا را بر روی کفن من بنویس.» حسین (علیه‌السلام) گفت: من همان‌طور که پدرم به من دستور داده بود عمل کردم. این دعا سریع‌الاجابه است و خداوند آن را برای بندگان مقرب خود اختصاص داده است. هیچ‌چیزی مانع از رسیدن آن به اولیاء و برگزیدگان نخواهد شد و این دعا یکی از گنج‌های خداوند است که به دعای جوشن معروف است

این دعا با عبارات زیر آغاز می‌شود:

«إِلَهِی کَمْ مِنْ عَدُوٍّ انْتَضَى عَلَیَّ سَیْفَ عَدَاوَتِهِ وَ شَحَذَ لِی ظُبَةَ مُدْیَتِهِ وَ أَرْهَفَ لِی شَبَا حَدِّهِ وَ دَافَ لِی قَوَاتِلَ سُمُومِهِ وَ سَدَّدَ نَحْوِی صَوَائِبَ سِهَامِهِ وَ لَمْ تَنَمْ عَنِّی عَیْنُ حِرَاسَتِهِ وَ أَضْمَرَ أَنْ یَسُومَنِی الْمَکْرُوهَ وَ یُجَرِّعَنِی ذُعَافَ مَرَارَتِهِ فَنَظَرْتَ إِلَى ضَعْفِی عَنِ احْتِمَالِ الْفَوَادِحِ وَ عَجْزِی عَنِ الِانْتِصَارِ مِمَّنْ قَصَدَنِی بِمُحَارَبَتِه‏... .»

دعای جوشن کبیر نیز از سایر ادعیه‌ای است که خوب است بر روی کفن نوشته شود. در روایت آمده که:

«قَالَ الْحُسَیْنُ علیه‌السلام أَوْصَانِی أَبِی علیه‌السلام بِحِفْظِهِ وَ تَعْظِیمِهِ وَ أَنْ أَکْتُبَهُ عَلَى کَفَنِهِ وَ أَنْ أُعَلِّمَهُ أَهْلِی وَ أَحُثَّهُمْ عَلَیْه‏؛(8) امام حسین (علیه‌السلام) فرمود: پدرم (علیه‌السلام) به من وصیت کرد که این دعا را حفظ کنم و آن را بزرگ شمارم، و همچنین آن را بر روی کفن خود بنویسم و به خانواده‌ام بیاموزم و آن‌ها را به خواندن آن تشویق کنم

فراز‌های آغازین دعای جوشن کبیر نیز چنین است:

«اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُکَ بِاسْمِکَ یَا اللَّهُ یَا رَحْمَانُ یَا رَحِیمُ یَا کَرِیمُ یَا مُقِیمُ یَا عَظِیمُ یَا قَدِیمُ یَا عَلِیمُ یَا حَلِیمُ یَا حَکِیمُ. یَا سَیِّدَ السَّادَاتِ یَا مُجِیبَ الدَّعَوَاتِ یَا رَافِعَ الدَّرَجَاتِ یَا وَلِیَّ الْحَسَنَاتِ یَا غَافِرَ الْخَطِیئَاتِ یَا مُعْطِیَ الْمَسْأَلَاتِ یَا قَابِلَ التَّوْبَاتِ یَا سَامِعَ الْأَصْوَاتِ یَا عَالِمَ الْخَفِیَّاتِ یَا دَافِعَ الْبَلِیَّات‏... .»

ب. دعای تهلیل

دعایی با عنوان دعای تهلیل در کتاب بلد الامین(9) ذکر شده است. در کتاب مستدرک الوسائل، در مورد فضائل نوشتن این دعا بر روی کفن چنین نقل شده است:

«عَنِ النَّبِیِّ صلی‌الله‌علیه‌وآله أَنَّ جَبْرَئِیلَ نَزَلَ‏ عَلَیَّ بِهَذَا الدُّعَاءِ مِنْ عِنْدِهِ تَعَالَى وَ أَنَّهُ مَکْتُوبٌ عَلَى قَوَائِمِ الْعَرْشِ إِلَى أَنْ قَالَ وَ مَنْ کَتَبَهُ عَلَى کَفَنِهِ بِکَافُورٍ جَعَلَ اللَّهُ قَبْرَهُ رَوْضَةً مِنْ رِیَاضِ الْجَنَّةِ وَ آنَسَهُ فِیهِ وَ سَهَّلَ عَلَیْهِ هَوْلَ مُنْکَرٍ وَ نَکِیرٍ وَ بَعَثَ إِلَى قَبْرِهِ سَبْعِینَ أَلْفَ مَلَکٍ مَعَ کُلِّ مَلَکٍ طَبَقٌ عَلَیْهِ مِنْ ثِمَارِ الْجَنَّةِ وَ یُبَشِّرُونَهُ بِالْجَنَّةِ وَ یَفْتَحُونَ لَهُ بَاباً إِلَیْهَا وَ یُوَسِّعُ عَلَیْهِ فِی قَبْرِهِ مَدَى بَصَرِهِ وَ لَا یُعَذِّبُهُ اللَّهُ تَعَالَى إِلَى أَنْ قَالَ وَ یُسَمَّى دُعَاءَ التَّهْلِیل»؛(10)

«از پیامبر (صلى‌الله‌علیه‌وسلم) نقل شده است که جبرئیل به دستور خداوند متعال این دعا را بر من نازل کرد و این‌که این دعا بر ستون‌های عرش نوشته شده است. سپس فرمود: «هر کس این دعا را بر روی کفن خود با کافور بنویسد، خداوند قبر او را به باغی از باغ‌های بهشت تبدیل خواهد کرد و در آنجا به او انس خواهد داد و سختی‌های سؤالات منکر و نکیر را بر او آسان خواهد ساخت. همچنین به قبر او هفتاد هزار ملک خواهد فرستاد که هرکدام از آن‌ها طبق‌هایی پر از میوه‌های بهشتی با خود خواهند آورد و او را به بهشت بشارت خواهند داد و در آنجا درب‌هایی به‌سوی بهشت برایش باز خواهد شد. خداوند قبر او را به‌اندازه دید چشمش وسیع خواهد کرد و او را عذاب نخواهد کرد.» و این دعا به نام «دعای تهلیل» شناخته می‌شود

بخشی از متن این دعا چنین است:

«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ بِعَدَدِ کُلِّ تَهْلِیلٍ هَلَّلَهُ الْمُهَلِّلُونَ وَ اللَّهُ أَکْبَرُ وَ اللَّهُ أَکْبَرُ وَ اللَّهُ أَکْبَرُ بِعَدَدِ کُلِّ تَکْبِیرٍ کَبَّرَهُ الْمُکَبِّرُونَ وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ بِعَدَدِ کُلِّ تَحْمِیدٍ حَمَّدَهُ الْحَامِدُونَ وَ سُبْحَانَ اللَّهِ وَ سُبْحَانَ اللَّهِ وَ سُبْحَانَ اللَّهِ بِعَدَدِ کُلِّ تَسْبِیحٍ سَبَّحَهُ الْمُسَبِّحُونَ وَ أَسْتَغْفِرُ اللَّهَ وَ أَسْتَغْفِرُ اللَّهَ وَ أَسْتَغْفِرُ اللَّهَ بِعَدَدِ کُلِّ اسْتِغْفَارٍ اسْتَغْفَرَهُ الْمُسْتَغْفِرُون‏... .»

به دلیل طولانی بودن متن این دعا و دعاهای جوشن از انعکاس آن‌ها در این نوشتار خودداری شده است. علاقه‌مندان می‌توانند با مراجعه به منبع اصلی این ادعیه که در پی‌نوشت مشخص شده، از این ادعیه بهره ببرند.

3. قرآن

از چیزهایی که برای نوشتن بر کفن میت مناسب دانسته شده است، سوره‌های قرآن کریم است. در حدیثی نقل‌شده که:

حسن بن عبداللَّه صیرفىّ از قول پدرش گفت: «موسى بن جعفر علیهماالسّلام در زندان سندىّ بن شاهک وفات یافت و حضرت را بر تابوتى گذاشته و نداء کردند: این امام رافضى‌ها (شیعیان) است، او را بشناسید... در این هنگام سلیمان بن أبی‌جعفر (عموى هارون) از قصرش بیرون آمد و... جنازه آن حضرت را گرفتند و بر سر چهارراه قرار دادند و منادیان نداء دادند: هر کس مى‏خواهد طیّب بن طیّب موسى بن جعفر علیهماالسّلام را ببیند، بیاید، مردم جمع شدند و حضرت را غسل دادند و با حنوطى فاخر و گران‌بها، ایشان را حنوط کردند و سلیمان بن أبی‌جعفر آن حضرت را در کفنى که براى خود ترتیب داده بود، از برد یمانى، که قیمت آن دو هزار و پانصد دینار بوده و تمام قرآن بر آن نوشته شده بود، کفن کرد، و خود با پاى برهنه، بدون عمامه و گریبان چاک، آن حضرت علیه‌السلام را تشییع کرد و در «مقابر قریش» دفن کرد.»(11)

مطابق این روایت، امام کاظم علیه‌السلام در کفنی که بر آن تمام قرآن نوشته شده بود کفن شد. البته همان‌گونه که در این روایت مشخص است، این کفن توسط خود امام معصوم علیه‌السلام تهیه نشده بود؛ بلکه توسط سلیمان بن أبی‌جعفر مهیا گشته بود. اما به جهت این که امام رضا علیه‌السلام در تشییع جنازه حضور داشتند و نهی از این کار نکردند، می‌توان این کار را بر استحباب حمل کرد.(12)

در روایتی دیگر نیز بدون استناد به معصوم علیه‌السلام، نوشتن سوره تحریم بر روی میت، موجب کم شدن عذاب او دانسته شده است که این روایت از جهت سندی قوی نیست.(13)

4. سایر موارد

علاوه بر عناوین بیان شده، مواردی دیگر نیز وجود دارد که بر روی کفن میت نوشته می‌شود:

الف. بعضی نوشتن حدیث سلسله‌الذهب و سند آن را توصیه کرده و برای آن آثاری همچون غفران الهی ذکر کرده‌اند.(14) برای این قول نیز مستندی از روایات ذکر نشده است. البته با توجه به این که یکی از موارد توصیه شده که دارای روایات متعدد و قابل قبولی بود، شهادت بر وحدانیت خداوند بود، شاید بتوان حدیث سلسه‌الذهب را به‌نوعی در راستای همین شهادت دانست و با این توجیه، آن را به موضوع شهادت ملحق دانست. کتاب عروه الوثقی نوشتن این حدیث را بر کفن مستحب می‌داند.(15)

متن این حدیث مطابق نقل بحارالأنوار چنین است:

«(قَالَ الإمام علی بن موسی الرضا علیه‌السلام) حَدَّثَنِی أَبِی مُوسَى بْنُ جَعْفَرٍ الْکَاظِمُ قَالَ حَدَّثَنِی أَبِی جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدٍ الصَّادِقُ قَالَ حَدَّثَنِی أَبِی مُحَمَّدُ بْنُ عَلِیٍّ الْبَاقِرُ قَالَ حَدَّثَنِی أَبِی عَلِیُّ بْنُ الْحُسَیْنِ زَیْنُ الْعَابِدِینَ قَالَ حَدَّثَنِی أَبِی الْحُسَیْنُ بْنُ عَلِیٍّ شَهِیدُ أَرْضِ کَرْبَلَاءَ قَالَ حَدَّثَنِی أَبِی أَمِیرُالْمُؤْمِنِینَ عَلِیُّ بْنُ أَبِی طَالِبٍ شَهِیدُ أَرْضِ الْکُوفَهِ قَالَ حَدَّثَنِی أَخِی وَ ابْنُ عَمِّی مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ صلی‌الله‌علیه‌وآله قَالَ حَدَّثَنِی جَبْرَئِیلُ علیه‌السلام قَالَ سَمِعْتُ رَبَّ الْعِزَّةِ سُبْحَانَهُ وَ تَعَالَى یَقُولُ کَلِمَةُ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ حِصْنِی فَمَنْ قَالَهَا دَخَلَ حِصْنِی وَ مَنْ دَخَلَ حِصْنِی أَمِنَ مِنْ عَذَابِی صَدَقَ اللَّهُ سُبْحَانَهُ وَ صَدَقَ جَبْرَئِیلُ علیه‌السلام وَ صَدَقَ رَسُولُ اللَّهِ وَ الْأَئِمَّةُ علیه‌السلام‏.»

ب. در حدیثی دو بیت شعر به امیرالمؤمنین علیه‌السلام منسوب شده است و نقل شده که ایشان بر کفن سلمان رحمه‌الله‌علیه این اشعار را نوشته‌اند. این روایت از جهت سندی ضعیف است. درعین‌حال برخی نوشتن این اشعار را بر کفن مستحب می‌دانند. متن این شعار چنین است:

«رَفَدْتُ عَلَى الْکَرِیمِ بِغَیْرِ زَادٍ مِنَ الْحَسَنَاتِ وَ الْقَلْبِ السَّلِیمِ‏ * وَ حَمْلُ الزَّادِ أَقْبَحُ کُلِّ شَیْ‏ءٍ إِذَا کَانَ الْوُفُودُ عَلَى الْکَرِیم.»‏(16)

ج. در کنار این، دعایی نیز نقل شده که در منابع، منسوب به معصومان علیهم‌السلام نشده و برای آن نیز سندی یافت نشد و گفته شده می‌توان بر روی کفن نگاشت. این دعا نیز به دلیل مشکلات بیان شده از جهت سندی قابل‌اعتماد نیست. متن این دعا نیز چنین است:

«یَا قَاهِراً بِالْمَنَایَا کُلَّ قَهَّارٍ بِنُورِ وَجْهِکَ أَعْتِقْنِی مِنَ النَّارِ إِلَیْکَ أَعْلِمْنِی مَنْ کَانَ بَعْضُهُ مِنْ اهل‌بیتی وَ وُدِّی وَ مِثَالِی فِی مُظْلِمَةٍ غَبْرَاءَ مُوحِشَةٍ فَرْداً غَرِیباً وَحِیداً تَحْتَ أَحْجَارِی أَمْسَیْتُ ضَیْفَکَ یَا ذَا الْجُودِ مُرْتَهَناً وَ أَنْتَ أَکْرَمُ مَنْزُولٍ بِهِ یَا سَتَّارُ فَاجْعَلْ قِرَایَ بِفَضْلٍ مِنْکَ مَغْفِرَةً إِلَیْکَ أَنْجُو بِهَا یَا خَیْرَ غَفَّارٍ إِنَّ الْمُلُوکَ إِذَا شَابَتْ عَبِیدُهُمْ أَعْتَقُوهُمْ فِی رِقِّهِمْ عِتْقَ أَحْرَارٍ وَ أَنْتَ یَا سَیِّدِی أَوْلَى بِهِمْ کَرَماً قَدْ شِبْتُ فِی الرِّقِّ فَأَعْتِقْنِی مِنَ النَّارِ یَا هُوَ یَا رَبِّ.»(17)

د. برخی نوشتن اسم چهل مؤمن بر روی کفن و شهادت آن‌ها بر ایمان متوفی را توصیه می‌کنند.(18) برای این کار، روایت و سفارشی از اهل‌بیت علیهم‌السلام یافت نشد.

در انتها باید اشاره کرد که درست است نوشتن آیات قرآن، دعاهای جوشن صغیر و کبیر و سایر متون مقدس بر روی کفن مستحب است، اما باید توجه داشت که این کار آداب خاصی دارد و نباید در مکانی صورت گیرد که به آن بی‌احترامی‌ شود. به‌طور مثال، باید از نوشتن این متون در قسمت‌هایی که ممکن است در معرض نجاست و آلوده شدن و بی‌احترامی قرار گیرند، پرهیز کرد.(19)

نتیجه‌گیری:

در پایان، می‌توان گفت که نوشتن شهادت به وحدانیت خداوند و اهل‌بیت علیهم‌السلام و همچنین برخی دعاها و آیات قرآن بر روی کفن میت، از دیدگاه روایات پسندیده است و می‌تواند موجب افزایش رحمت و برکت برای فرد متوفی می‌گردد. توجه به این نکته ضروری است که این عمل باید با رعایت آداب و احترام ویژه‌ای انجام شود تا از هرگونه بی‌احترامی و عدم ادب جلوگیری گردد.

پی‌نوشتها:

1. طوسى، محمد بن الحسن‏، تهذیب الأحکام (تحقیق خرسان)، محقق/مصحح: خرسان، حسن الموسوى‏، تهران: دارالکتب الإسلامیه‏، 1407ق، ج‏1، ص289، ح842.

2. مجلسى، محمدباقر بن محمدتقى‏، بحارالأنوار (ط-بیروت)، محقق/مصحح: جمعى از محققان‏، بیروت: دار إحیاء التراث العربی‏، 1403ق، ج‏78، ص335، ح335.

3. طبرسى، احمد بن على‏، الإحتجاج‏، محقق/مصحح: خرسان، محمدباقر، مشهد: نشر مرتضى‏، 1403ق، ج‏2، ص489.

4. مفید، محمد بن محمد، المقنعه، محقق/مصحح: ندارد، قم: کنگره جهانى هزاره شیخ مفید (رحمه‌الله‌علیه)‏، 1413ق‏، ص78.

5. طوسى، محمد بن الحسن‏، مصباح المتهجّد و سلاح المتعبّد، محقق/مصحح: ندارد، بیروت: مؤسسه فقه الشیعه، 1411ق، ج‏1، ص18.

6. ابن طاووس، على بن موسى‏، مهج الدعوات و منهج العبادات، محقق/مصحح: کرمانى، ابوطالب و محرر، محمدحسن‏، قم: دارالذخائر، 1411ق‏، ص230.

7. ابن طاووس، على بن موسى‏، مهج الدعوات و منهج العبادات، محقق/مصحح: کرمانى، ابوطالب و محرر، محمدحسن‏، قم: دارالذخائر، 1411ق‏، ص231.

8. مجلسى، محمدباقر بن محمدتقى‏، بحارالأنوار (ط-بیروت)، محقق/مصحح: جمعى از محققان‏، بیروت: دار إحیاء التراث العربی‏، 1403ق، ج‏91، ص384.

9. کفعمى، ابراهیم بن على عاملى‏، البلد الأمین و الدرع الحصین، محقق/مصحح: ندارد، بیروت: مؤسسه الأعلمی للمطبوعات‏، 1418ق‏، ص374.

10. نورى، حسین بن محمدتقى‏، مستدرک الوسائل و مستنبط المسائل، محقق/مصحح: مؤسسه آل‌البیت علیهم‌السلام‏، قم: مؤسسه آل‌البیت علیهم‌السلام‏، 1408ق، ج‏2، ص239، ح1878.

11. ابن بابویه، محمد بن على‏، عیون أخبار الرضا علیه‌السلام، محقق/مصحح: لاجوردى، مهدى‏، تهران: نشر جهان‏، 1378ق، ج‏1، ص100، ح5.

12. مجلسى، محمدباقر بن محمدتقى‏، بحارالأنوار (ط-بیروت)، محقق/مصحح: جمعى از محققان‏، بیروت: دار إحیاء التراث العربی‏، 1403ق، ج‏78، ص328.

13. نورى، حسین بن محمدتقى‏، مستدرک الوسائل و مستنبط المسائل، محقق/مصحح: مؤسسه آل‌البیت علیهم‌السلام‏، قم: مؤسسه آل‌البیت علیهم‌السلام‏، 1408ق، ج‏2، ص241، ح1879.

14. مجلسى، محمدباقر بن محمدتقى‏، بحارالأنوار (ط-بیروت)، محقق/مصحح: جمعى از محققان‏، بیروت: دار إحیاء التراث العربی‏، 1403ق، ج‏49، ص127.

15. یزدى، محمدکاظم بن عبدالعظیم‌، العروه الوثقى، بیروت: مؤسسه الأعلمی للمطبوعات‌، 1409ه.ق، ج1، ص412.

16. مجلسى، محمدباقر بن محمدتقى‏، زاد المعاد - مفتاح الجنان، محقق/مصحح: اعلمى، علاءالدین‏، بیروت: موسسه الأعلمی للمطبوعات‏، 1423ق، ص575.

17. مجلسى، محمدباقر بن محمدتقى‏، زاد المعاد - مفتاح الجنان، محقق/مصحح: اعلمى، علاءالدین‏، بیروت: موسسه الأعلمی للمطبوعات‏، 1423ق، ص575.

18. مجلسى، محمدباقر بن محمدتقى‏، بحارالأنوار (ط-بیروت)، محقق/مصحح: جمعى از محققان‏، بیروت: دار إحیاء التراث العربی‏، 1403ق، ج‏102، ص149.

19. یزدى، محمدکاظم بن عبدالعظیم‌، العروه الوثقى، بیروت: مؤسسه الأعلمی للمطبوعات‌، 1409ه.ق، ج1، ص410.

اصرار بر استجابت دعا نه تنها مورد نهی نیست؛ بلکه در روایات تأکید شده که انسان در دعا کردن مداومت داشته باشد و از اجابت نشدن سریع آن دلسرد نشود.

پرسش:

در برخی احادیث بر لزوم تأکید بر دعا و درخواست از خدا توصیه شده؛ در حالی که در برخی دیگر، از اصرار بر خواسته‌ها نهی شده است. آیا این دو مطلب با یکدیگر تناقض دارند؟

پاسخ:

مقدمه

دُعا، طلب و درخواست بندگان از خداوند برای رسیدن به خواسته‌هاست. در متون دینی، دعا به‌عنوان یکی از راه‌های ارتباط با خدا و برترین عبادت‌ها شمرده شده است. در پرتو دعا انسان با بزرگ‏ترین منبع فیض هستی ارتباط صمیمانه برقرار می‌کند و از تنهایی نجات می‌یابد. برای استجابت دعا شرایطی وجود دارد. یکی از شرایط آن، اصرار بر دعا از سوی بنده است. این نوشتار به بررسی این شرط در روایات می‌پردازد.

پاسخ اجمالی

دُعا، طلب و درخواست بندگان از خداوند برای رسیدن به خواسته‌ها است. در روایات اسلامی تأکید شده که انسان در دعا کردن مداومت داشته باشد و از اجابت نشدن سریع آن دلسرد نشود. بنابراین در دعا و خواستن حاجت از پروردگار نباید مسامحه و سهل‌انگاری شود؛ بلکه باید اصرار ورزید و پافشاری کرد. اما در برخی موارد، از اصرار نامناسب در دعا نهی شده است که منظور از این روایات این است که نباید چیزی را با اصرار نادرست و به‌زور از خداوند بخواهیم، بلکه باید به حکمت او اعتماد کنیم. پس انسان باید بر خواسته خود در هنگام دعا اصرار داشته باشد، اما بر استجابت ظاهری یا همان نتیجه مشخص، اصرار نداشته باشد. اصرار بر دعا امری مطلوب است، البته به شرطی که با رضایت به قضا و قدر الهی همراه باشد.

پاسخ تفصیلی

1. روایات مرتبط با اصرار بر دعا

در روایات اسلامی تأکید شده که انسان در دعا کردن مداومت داشته باشد و از اجابت نشدن سریع آن دلسرد نشود.

از پیامبر اکرم صلی‌الله‌علیه‌وآله نقل شده: «إِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ الْمُلِحِّینَ فِی الدُّعَاءِ؛(1) خداوند اصرارکنندگان در دعا را دوست دارد

ولید بن عقبه هجری می‌گوید: شنیدم امام صادق علیه‌السلام می‌فرمود:‏ «وَ اللَّهِ لَا یُلِحُّ عَبْدٌ مُؤْمِنٌ عَلَی اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ فِی حَاجَتِهِ إِلَّا قَضَاهَا لَهُ؛(2) به خدا سوگند، هیچ بندهای در دعا پافشاری و اصرار به درگاه خدای عزّوجلّ نکند مگر اینکه حاجتش را برآورد

امام صادق علیه‌السلام فرمودند: «إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ کَرِهَ إِلْحَاحَ النَّاسِ بَعْضِهِمْ عَلَی بَعْضٍ فِی الْمَسْأَلَهِ وَ أَحَبَّ ذَلِکَ لِنَفْسِهِ إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ یُحِبُّ أَنْ یُسْأَلَ وَ یُطْلَبَ مَا عِنْدَهُ؛(3) خدا بد دارد که بنده‌ها بر یکدیگر در انجام حاجت اصرار ورزند و اصرار را نسبت به خودش دوست دارد، خداوند عزّوجلّ دوست میدارد که از او درخواست شود و آنچه نزد او است خواهش شود

امام صادق علیه‌السلام از رسول خدا صلّی‌اللّه‌علیه‌وآله نقل فرمودند:‏ «رَحِمَ اللَّهُ عَبْداً طَلَبَ مِنَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ حَاجَهً فَأَلَحَّ فِی الدُّعَاءِ اسْتُجِیبَ لَهُ أَوْ لَمْ یُسْتَجَبْ لَهُ وَ تَلَا هَذِهِ الْآیَهَ «وَ أَدْعُوا رَبِّی عَسی أَلَّا أَکُونَ بِدُعاءِ رَبِّی شَقِیًّا»(4)؛(5) خداوند بندهای را رحمت کند که از خدای عزّوجلّ‌ حاجتی را بخواهد و درباره آن اصرار ورزد، چه اجابت شود و چه نشود، سپس این آیه را خواند: «و به درگاه پروردگارم دعا کنم به امید اینکه در دعا به درگاه پروردگارم بدبخت نباشم»».

در برخی از ادعیه، خداوند با این صفات معرفی شده: «یَا مَنْ لَا یُخَیِّبُ الْمُلِحِّینَ عَلَیْه‏؛(6) ای آن‌که اصرارکنندگان درگاهت را ناامید نمیسازى!»؛ «یا من... وَ لَا یُبْرِمُهُ إِلْحَاحُ الْمُلِحِّین‏؛(7)‏ ای کسی که... اصرار و پا فشاری اصرارکنندگان او را به ستوه نیاورد

امام صادق علیه‌السلام فرمودند:‏ «لَوْ لَا إِلْحَاحُ الْمُؤْمِنِینَ عَلَی اللَّهِ فِی طَلَبِ الرِّزْقِ لَنَقَلَهُمْ مِنَ الْحَالِ الَّتِی هُمْ فِیهَا إِلَی حَالٍ أَضْیَقَ مِنْهَا؛(8) اگر مؤمنان برای طلب روزی نزد خداوند اصرار نمیورزیدند خداوند آنها را از آن حال به تنگدستی بیشتری منتقل میکرد

امام صادق علیه‌السلام فرمودند: «إن الله ... جَبَلَ بَعْضَ الْمُؤْمِنِینَ عَلَی الْإِیمَانِ فَلَا یَرْتَدُّونَ أَبَداً وَ مِنْهُمْ مَنْ أُعِیرَ الْإِیمَانَ عَارِیَّةً فَإِذَا هُوَ دَعَا وَ أَلَحَّ فِی الدُّعَاءِ مَاتَ عَلَی الْإِیمَانِ‏؛(9) همانا خداوند... مؤمنان را به سرشت ایمان آفریده و هرگز برنمیگردند و برخی باشند که ایمانی به عاریت دارند و هرگاه دعا کند و در دعا اصرار ورزد با ایمان بمیرد

امام صادق علیه‌السلام می‌فرماید:

«إِنَّ الْعَبْدَ الْوَلِیَّ لِلَّهِ یَدْعُو اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ فِی الْأَمْرِ یَنُوبُهُ فَیَقُولُ لِلْمَلَکِ الْمُوَکَّلِ بِهِ اقْضِ لِعَبْدِی حَاجَتَهُ وَ لَا تُعَجِّلْهَا فَإِنِّی أَشْتَهِی أَنْ أَسْمَعَ نِدَاءَهُ وَ صَوْتَهُ وَ إِنَّ الْعَبْدَ الْعَدُوَّ لِلَّهِ لَیَدْعُو اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ فِی الْأَمْرِ یَنُوبُهُ فَیُقَالُ لِلْمَلَکِ الْمُوَکَّلِ بِهِ اقْضِ لِعَبْدِی حَاجَتَهُ وَ عَجِّلْهَا فَإِنِّی أَکْرَهُ أَنْ أَسْمَعَ نِدَاءَهُ وَ صَوْتَه‏؛(10) بنده‌ای که دوست خداست، وقتی حادثه‌ای برایش رخ می‌دهد، به درگاه خدا دعا می‌کند. خداوند به فرشته‌ای که موکل بر اجابت اوست می‌فرماید: حاجت بنده‌ام را برآور، ولی در آن شتاب مکن که من میل دارم صدا و آواز او را بشنوم. اما بنده دشمن خدا وقتی دعا می‌کند، خداوند بر فرشته موکل به آن حاجت دستور می‌دهد حاجتش را زود برآورید و در برآوردن آن شتاب کنید. که من خوش ندارم صدا و آواز او را بشنوم

از این روایت استفاده می‌شود خداوند وقتی بنده مؤمنی را دوست داشته باشد، اجابت دعای او را به تأخیر می‌اندازد، به دلیل آن که صدای او را دوست دارد و می‌خواهد بنده، بیشتر به درگاهش الحاح و اصرار کند؛ چون تأخیر در اجابت سبب تکرار دعا می‌شود و در نتیجه باعث تقویت نیروی روحی و ایمان دعا کننده می‌گردد. اما فاسق را چون دوست ندارد، فوراً دعایش را اجابت می‌کند تا آن را تکرار نکند.

محمد بن مسلم گوید: به امام گفتم به من دعائی بیاموز: «فَقَالَ فَأَیْنَ أَنْتَ عَنْ دُعَاءِ الْإِلْحَاحِ قَالَ قُلْتُ وَ مَا دُعَاءُ الْإِلْحَاحِ فَقَالَ اللَّهُمَّ رَبَّ السَّمَاوَاتِ السَّبْعِ وَ مَا بَیْنَهُنَّ وَ رَبَّ الْعَرْشِ الْعَظِیمِ وَ رَبَّ جَبْرَئِیلَ وَ مِیکَائِیلَ وَ إِسْرَافِیلَ وَ رَبَّ الْقُرْآنِ الْعَظِیمِ وَ رَبَّ مُحَمَّدٍ خَاتَمِ النَّبِیِّینَ إِنِّی أَسْأَلُکَ بِالَّذِی تَقُومُ بِهِ السَّمَاءُ وَ بِهِ تَقُومُ الْأَرْضُ وَ بِهِ تُفَرِّقُ بَیْنَ الْجَمْعِ وَ بِهِ تَجْمَعُ بَیْنَ الْمُتَفَرِّقِ وَ بِهِ تَرْزُقُ الْأَحْیَاءَ وَ بِهِ أَحْصَیْتَ عَدَدَ الرِّمَالِ وَ وَزْنَ الْجِبَالِ وَ کَیْلَ الْبُحُورِ ثُمَّ تُصَلِّی عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ ثُمَّ تَسْأَلُهُ حَاجَتَکَ وَ أَلِحَّ فِی الطَّلَبِ؛(11) فرمود: تو کجایی که دعای الحاح را بخوانى، گفتم: دعای الحاح چیست‌؟ در پاسخ فرمود: بارخدایا! پروردگار هفت آسمان و آنچه میان آنهاست و پروردگار عرش بزرگ و پروردگار جبرئیل و میکائیل و اسرافیل و پروردگار قرآن عظیم و پروردگار محمد خاتم پیامبران، راستی من از تو خواهش دارم به آنچه آسمان بر آن برپاست و به آنچه زمین بدان برپاست و بدان پراکنده کنی جمع را و جمع کنی پراکنده را و زنده‌ها را با آن روزی دهی و آمار کنی شمار ریگ‌ها و وزن کوه‌ها و پیمانه دریاها را. سپس درود فرستی بر محمد و آل محمد و سپس حاجت خود را بخواهی و درخواست خود تکرار کنى

این روایات نشانگر مجاز بودن و مطلوب بودن اصرار بر دعاست. بنابراین در دعا و خواستن حاجت از پروردگار نباید مسامحه و سهل‌انگاری باشد؛ بلکه باید اصرار ورزید و پافشاری کرد. ازاین‌رو، پافشاری و اصرار بر دعا، نه‌تنها گناهی ندارد، بلکه کار بسیار خوبی است و خدا آن را دوست دارد.

2. روایات درباره نهی از اصرار نامناسب در دعا

در منابع روایی، تأکید بر دعا و اصرار در آن فراوان است؛ اما در برخی موارد، از اصرار نامناسب در دعا نهی شده است. در ادامه، برخی از روایات که به نوعی توصیه می‌‌کنند در دعا زیاده‌روی و اصرار نادرست نکنید، ذکر می‌شود.

الف. نهی از عجله و بیصبری در دعا

امام صادق علیه‌السلام فرمود: «إِنَّ الْعَبْدَ إِذَا دَعَا لَمْ یَزَلِ اللَّهُ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی فِی حَاجَتِهِ مَا لَمْ یَسْتَعْجِلْ؛(12) همانا چون بنده دعا کند خدای تبارک و تعالی در کار حاجت او است مادامی که آن بنده شتاب نکند

در منابع اهل سنت از پیامبر اکرم صلی‌الله‌علیه‌وآله نقل شده: «لَا یَزَالُ یُسْتَجَابُ لِلْعَبْدِ مَا لَمْ یَدْعُ بِإِثْمٍ أَوْ قَطِیعَهِ رَحِمٍ‌. مَا لَمْ یَسْتَعْجِلْ‌». قِیلَ‌: یَا رَسُولَ اللَّهِ‌! مَا الِاسْتِعْجَالُ؟ قَالَ «یَقُولُ‌: قَدْ دَعَوْتُ‌، وَ قَدْ دَعَوْتُ‌، فَلَمْ أَرَ یَسْتَجِیبُ لِی. فَیَسْتَحْسِرُ عِنْدَ ذَلِکَ‌، وَ یَدَعُ الدُّعَاءَ‌؛(13) دعای بنده مستجاب می‌‌شود، مادامی که برای گناه یا قطع رحم دعا نکند و عجله نورزد. پرسیدند: چگونه عجله می‌‌کند؟ فرمودند: می‌‌گوید: دعا کردم و دعا کردم، اما اجابتی ندیدم، پس ناامید می‌‌شود و دعا را ترک می‌‌کند.» در این روایت، نهی از عجله و ناامیدی در دعا آمده است. نباید به گونه‌ای دعا کرد که اگر سریع مستجاب نشد، فرد ناراحت و ناامید شود.

ب. تعیین تکلیف نکردن برای خداوند در دعا

برخی افراد اصرار دارند که حتماً و سریعاً دعایشان مستجاب شود، در حالی که ممکن است تأخیر در اجابت به نفع آنان باشد. امام علی علیه‌السلام فرمودند: «رُبَّمَا أُخِّرَتْ عَنْکَ الْإِجَابَهُ، لِیَکُونَ ذَلِکَ أَعْظَمَ لِأَجْرِ السَّائِلِ، وَ أَجْزَلَ لِعَطَاءِ الْآمِلِ؛(14) گاهی در اجابت دعا تأخیر می‌‌افتد تا پاداش درخواست‌کننده بزرگ‌تر و عطای آرزومند کامل‌تر شود.» این روایت توصیه می‌کند که بنده باید به حکمت خداوند اعتماد داشته باشد و اصرار بیش از حد نداشته باشد.

هنگام دعا، انسان نباید برای خداوند تعیین تکلیف کند که حاجت را چگونه و چه زمانی برآورده کند، بلکه باید باور داشته باشد که خداوند بهترین تصمیم را می‌گیرد. قرآن کریم می‌فرماید: «وَ عَسَی أَن تَکْرَهُوا شَیْئًا وَهُوَ خَیْرٌ لَّکُمْ وَعَسَی أَن تُحِبُّوا شَیْئًا وَهُوَ شَرٌّ لَّکُمْ وَاللَّهُ یَعْلَمُ وَأَنتُمْ لَا تَعْلَمُونَ؛(15) چهبسا چیزی را خوش نداشته باشید، در حالی که خیر شما در آن است، و چهبسا چیزی را دوست داشته باشید، در حالی که شرّ شما در آن است؛ و خدا می‌‌داند و شما نمی‌دانید

این آیه نشان می‌‌دهد که گاهی اصرار بر چیزی که فکر می‌کنیم به نفع ماست، ممکن است در واقع به ضرر ما باشد. پس نباید چیزی را با اصرار نادرست و به‌زور از خداوند بخواهیم؛ بلکه باید به حکمت او اعتماد کنیم.

پس انسان باید بر خواسته خود در هنگام دعا، اصرار داشته باشد؛ اما نباید بر استجابت ظاهری یا همان نتیجه مشخص، اصرار کند. مثلاً؛ شخصی که صاحب فرزند نمی‌شود، نباید ناامید شده و دست از دعا کردن بر دارد، بلکه باید تا آخر عمر دعا کند تا خداوند به او فرزند صالح عطا کند؛ اما بر استجابت و نتیجه آن اصرار و پافشاری نکند و از این‌که به‌ظاهر این دعا برآورده نمی‌‌شود، بی‌تابی نکرده و از رحمت الهی ناامید نشده و افسرده نگردد.

ج. دعا باید همراه با تواضع و تسلیم باشد

امام علی علیه‌السلام فرمودند: «خَیْرُ الدُّعَاءِ مَا صَدَرَ عَنْ صَدْرٍ نَقِیٍّ وَ قَلْبٍ تَقِیٍّ؛(16) بهترین دعا آن است که از سینهای پاک و دلی پرهیزکار برخیزد.» دعایی که با پاکی قلب و تسلیم در برابر حکمت الهی باشد، بهتر از دعایی است که همراه با اصرار نامناسب و طلبکاری از خداوند باشد.

در روایات توصیه به دعا و اصرار بر آن شده، زیرا از پیامبر اکرم صلی‌الله‌علیه‌وآله نقل شده: «الدعاء مخ‏ العبادة؛(17) دعا مخ و اصل عبادت است.» دعا تأثیر معنوی فراوانی برای انسان دارد. آنچه در دعا اهمیت دارد توجه به حقیقت و پی بردن به ارزش دعا است. زیرا دعا نوعی مناجات و توسل موجودی بی‌ارزش با وجود بی‌نهایت است. در پرتو این مناجات، موجود بی‌ارزش، ارزش پیدا کرده و مورد توجه حق تعالی قرار می‌گیرد. «مَا یَعْبَأُ بِکُمْ رَبِّی لَوْلَا دُعَاؤُکُمْ؛(18) پروردگارم برای شما ارجی قائل نیست اگر دعای شما نباشد.» دعا و توسل به حق تعالی صرفاً ابزاری برای گرفتن حاجت نمی‌باشد؛ بلکه مقصود عبادت و تقرّب به خداوند است. بنابراین دعا کننده چه نتیجه دلخواه بگیرد، چه نگیرد، عبادت کرده و به خداوند نزدیک شده است.

نتیجهگیری:

اصرار بر استجابت دعا نه‌ تنها مورد نهی نیست؛ بلکه در منابع حدیثی به آن توصیه شده است. در روایات تأکید شده که انسان در دعا کردن مداومت داشته باشد و از اجابت نشدن سریع آن دلسرد نشود. اصرار نشانه‌ی امید و توکل است، وقتی بنده‌ای مکرر دعا می‌‌کند، نشان‌ دهنده‌ی اعتماد او به خداوند و امید به رحمت الهی است. تأخیر در استجابت به معنای رد شدن نیست، گاهی تأخیر در اجابت به صلاح بنده است، زیرا خداوند بهتر می‌داند که چه زمانی و چگونه به دعای بنده‌اش پاسخ دهد. اصرار نباید به نوعی طلبکار بودن تبدیل شود، دعا باید همراه با تواضع و پذیرش حکمت الهی باشد، نه اینکه انسان به‌ گونه‌ای دعا کند که گویی به اجابت آن حق دارد. اصرار بر دعا امری مطلوب است، البته به شرطی که با رضایت به قضا و قدر الهی همراه باشد.

پی‌نوشت‌ها:

1. ‏شعیری، محمد بن محمد، جامع الأخبار، مطبعه حیدریه، نجف، چاپ اول، بی‌تا، ص131.

2. کلینى، محمد بن یعقوب بن اسحاق، الکافی، دارالکتب الإسلامیه، تهران، چاپ چهارم، 1407ق، ج‏2، ص475.

3. کلینى، محمد بن یعقوب بن اسحاق، الکافی، دارالکتب الإسلامیه، تهران، چاپ چهارم، 1407ق، ج‏2، ص475.

4. سوره مریم، آیه 48.

5. کلینى، محمد بن یعقوب بن اسحاق، الکافی، دارالکتب الإسلامیه، تهران، چاپ چهارم، 1407ق، ج‏2، ص475.

6. علی بن الحسین علیه‌السلام، امام چهارم، الصحیفه السجادیه، دعای ششم، دفتر نشر الهادى، قم، چاپ اول، 1376ش، ص204.

7. کلینى، محمد بن یعقوب بن اسحاق، الکافی، دارالکتب الإسلامیه، تهران، چاپ چهارم، 1407ق، ج‏2، ص594.

8. کلینى، محمد بن یعقوب بن اسحاق، الکافی، دارالکتب الإسلامیه، تهران، چاپ چهارم، 1407ق، ج‏2، ص261.

9. کلینى، محمد بن یعقوب بن اسحاق، الکافی، دارالکتب الإسلامیه، تهران، چاپ چهارم، 1407ق، ج‏2، ص419.

10. کلینى، محمد بن یعقوب بن اسحاق، الکافی، دارالکتب الإسلامیه، تهران، چاپ چهارم، 1407ق، ج‏2، ص490.

11. کلینى، محمد بن یعقوب بن اسحاق، الکافی، دارالکتب الإسلامیه، تهران، چاپ چهارم، 1407ق، ج‏2، ص585.

12. کلینى، محمد بن یعقوب بن اسحاق، الکافی، دارالکتب الإسلامیه، تهران، چاپ چهارم، 1407ق، ج‏2، ص474.

13. مسلم بن حجاج،‌ صحیح مسلم، دارالحدیث، 1412ق، ج4، ص2096.

14. شریف الرضى، محمد بن حسین، نهج البلاغه (للصبحی صالح)، هجرت، قم، چاپ اول، 1414ق، ص399، نامه 31.

15. سوره بقره، آیه ۲۱۶.

16. کلینى، محمد بن یعقوب بن اسحاق، الکافی، دارالکتب الإسلامیه، تهران، چاپ چهارم، 1407ق، ج‏2، ص468.

17. إبن فهد حلى، احمد بن محمد، عده الداعی و نجاح الساعی، دارالکتب الإسلامی، چاپ اول، 1407ق، ص29.

18. سوره فرقان، آیه 77.

حدیث شوخی لفظی مرد با زن و حبس درمحشر
در روایات بر ضرورت پرهیز از شوخی با نامحرم تأکید دارند. در حالی که اسلام مخالف شوخی های حلال نیست اما بر لزوم حفظ حدود شرعی واخلاقی در تعاملات تأکید می‌کند.

پرسش:

آیا این روایت صحیح است که: «هر مردی با زن نامحرمی شوخی لفظی کند، خدا او را هزار سال در محشر حبس می‌کند؟» این روایت فقط برای مردها است یا شامل زنان هم می‌شود؟ آیا این حکم برای اقوام نامحرم هم صادق است یا فقط برای غریبه‌های نامحرم؟

پاسخ:

مقدمه

در آموزه‌های دینی اسلام، توجه ویژه‌ای به رفتارهای اخلاقی در تعاملات اجتماعی میان مردان و زنان شده است. یکی از موضوعاتی که در روایات اسلامی مورد تأکید قرار گرفته، مسئله ارتباط و شوخی با نامحرم است. در بسیاری از احادیث، مسلمانان از انجام شوخی با افراد نامحرم نهی شده‌اند و برای این رفتار، عواقب معنوی و دنیوی ذکر شده است. در این راستا، حدیثی از پیامبر اکرم صلی‌الله‌علیه‌وآله نقل شده که نه‌تنها شوخی با زنان نامحرم را نهی کرده، بلکه به عواقب سخت آن اشاره دارد. در ادامه اعتبار سندی این روایت بررسی شده و همچنین به محتوای آن در تطابق با دیگر روایات اشاره می‌شود.

پاسخ اجمالی:

در آموزه‌های دینی اسلام، توجه ویژه‌ای به رفتارهای اخلاقی در تعاملات اجتماعی میان مردان و زنان شده است. یکی از موضوعاتی که در روایات اسلامی مورد تأکید قرار گرفته، مسئله ارتباط و شوخی با نامحرم است. در حدیثی از پیامبر اکرم (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله) نقل شده است که «هر کس با زنی نامحرم شوخی کند برای هر کلمه که با او گفته است، هزار سال در آتش دوزخ او را زندانی می‌کنند و آن زن اگر با رضایت، خود را در اختیار مرد قرار دهد و مرد او را در آغوش گیرد یا ببوسد یا تماسی برقرار سازد یا با وی بخندد و منجر به عمل خلاف شود، این زن هم مثل مرد گناهکار است و عذابش مثل اوست. ولی اگر زن راضی نبوده و مرد به‌زور مرتکب این عمل زشت شد، گناه هر دو بر گردن مرد خواهد بود». خطاب این روایت، هم مرد و هم زن نامحرم است و فرقی نمی‌کند این نامحرم از اقوام و خویشاوندان باشد و یا از غیر آشنایان باشد.

 

پاسخ تفصیلی:

1. بررسی اعتبار روایت

در منابع، حدیثی از پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله بیان شده است. در این حدیث از شوخی مردان با زنان نهی و برای آن عذابی دردناک قرار داده شده است. متن این حدیث چنین است:

«مَنْ فَاکَهَ امْرَأَهً لَا یَمْلِکُهَا حُبِسَ بِکُلِّ کَلِمَهٍ کَلَّمَهَا فِی الدُّنْیَا أَلْفَ عَامٍ فِی النَّار؛

هر کس با زنی نامحرم شوخی کند برای هر کلمه که با او گفته است، هزار سال در آتش دوزخ او را زندانی می‌کنند

این روایت ادامه‌ای نیز دارد که کمتر مورد توجه قرار گرفته است:

«وَ الْمَرْأَهُ إِذَا طَاوَعَتِ الرَّجُلَ فَالْتَزَمَهَا حَرَاماً أَوْ قَبَّلَهَا أَوْ بَاشَرَهَا حَرَاماً أَوْ فَاکَهَهَا وَ أَصَابَ مِنْهَا فَاحِشَهً فَعَلَیْهَا مِنَ الْوِزْرِ مَا عَلَی الرَّجُلِ فَإِنْ غَلَبَهَا عَلَی نَفْسِهَا کَانَ عَلَی الرَّجُلِ وِزْرُهَا؛

و آن زن اگر با رضایت، خود را در اختیار مرد قرار دهد و مرد او را در آغوش گیرد یا ببوسد یا تماسی برقرار سازد یا با وی بخندد و منجر به عمل خلاف شود، این زن هم مثل مرد گناهکار است و عذابش مثل اوست. ولی اگر زن راضی نبوده و مرد به‌زور مرتکب این عمل زشت شد، گناه هر دو بر گردن مرد خواهد بود

این حدیث در کتاب ثواب الاعمال شیخ صدوق(1) و أعلام الدین دیلمی(2) نقل شده است.

با بررسی به‌عمل‌آمده، این روایت از جهت سندی، به دلیل ناشناخته بودن برخی راویان، ضعیف ارزیاب می‌شود؛ اما با توجه به این‌که در احادیث دیگری که در مورد نحوه‌ی ارتباط با نامحرم و همچنین نهی از شوخی با او وجود دارد، این روایت از جهت محتوا قابل‌قبول و پذیرش است. برخی از این روایات در بخش بعدی بیان خواهند شد.

2. نهی از شوخی با نامحرم

در احادیثی از شوخی با نامحرم نهی شده است. این روایات بیان کننده این هستند که هرگونه شوخی با نامحرم اثرات معنوی منفی برای فرد خواهد داشت. در روایتی چنین نقل شده است:

«عَنْ أَبِی بَصِیرٍ، قَالَ: کُنْتُ أُقْرِئُ امْرَأَهً کُنْتُ أُعَلِّمُهَا الْقُرْآنَ، قَالَ، فَمَازَحْتُهَا بِشَیْ‏ءٍ، قَالَ، فَقَدِمْتُ عَلَی أَبِی جَعْفَرٍ (علیه‌السلام)، قَالَ، فَقَالَ لِی: یَا أَبَا بَصِیرٍ أَیَّ شَیْ‏ءٍ قُلْتَ لِلْمَرْأَهِ قَالَ قُلْتُ بِیَدِی هَکَذَا، وَ غَطَّی وَجْهَهُ، قَالَ، فَقَالَ لِی لَا تَعُودَنَّ إِلَیْهَا؛(3)

ابو بصیر از اصحاب امام باقر (علیه‌السلام) می‌گوید: من به زنی تعلیم قرآن می‌کردم، روزی اندکی با او شوخی زبانی کرده و جمله‌‌ای مزاح‌‌آمیز گفتم. پس از مدتی حضور امام باقر (علیه السلام) شرفیاب شدم به‌محض اینکه مرا دید فرمود: أبوبصیر! به آن زن چه گفتی؟ من از شدت شرم و حیا صورتم را پوشاندم فرمود: دیگر این کار را تکرار نکن

این روایت که از جهت سندی، صحیح است، بیانگر این است که شوخی با نامحرم حتی در حد یک جمله، کاری غلط بوده و مورد نهی اهل‌بیت علیهم‌السلام است.

علاوه بر این، در فرهنگ اهل‌بیت علیهم‌السلام، مکالمه‌ی غیرضروری دو نامحرم (که قطعاً شوخی نیز جزء این موارد است) نهی و غیراخلاقی دانسته شده است. در روایتی از امام صادق علیه‌السلام نقل شده که:

«نَهَی أَنْ تَتَکَلَّمَ الْمَرْأَهُ عِنْدَ غَیْرِ زَوْجِهَا أَوْ غَیْرِ ذِی مَحْرَمٍ مِنْهَا أَکْثَرَ مِنْ خَمْسِ کَلِمَاتٍ مِمَّا لَا بُدَّ لَهَا مِنْه‏؛(4)

رسول خدا فرمان داده بود که زن مسلمان با مردان نامحرم بیش از پنج کلمه – که آن‌هم در موضوعات ضروری باشد- سخن نگوید

در حدیثی از امیرالمؤمنین علیه‌السلام بیان شده که:

«مُحَادَثَهَ النِّسَاءِ تَدْعُو إِلَی الْبَلَاءِ وَ تُزِیغُ الْقُلُوبَ وَ الرَّمْقَ لَهُنَّ یَخْطَفُ نُورَ أَبْصَارِ الْقُلُوبِ وَ لَمْحَ الْعُیُونِ مَصَائِدُ الشَّیْطَان‏؛(5)

گفتگو با زنان نامحرم سبب نزول بلا خواهد شد و دل‌ها را منحرف می‌سازد؛ و پیوسته به زنان چشم دوختن نور دیده دل‌ها را خـاموش می‌گرداند و همچنین با گوشه چـشم بـه زنـان نگاه کردن از حیله‌ها و دام‌های شیطان است

علاوه بر این، در آیه 32 سوره احزاب نیز به زنان پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله خطاب شده که:

«فَلا تَخْضَعْنَ بِالْقَوْلِ فَیَطْمَعَ الّذی فی قَلْبِهِ مَرَضٌ وَ قُلْنَ قَوْلاً مَعْرُوفًا؛

پس به‌گونه‌ای هوس‌انگیز سخن نگویید که بیماردلان در شما طمع کنند و سخن شایسته بگویید.»

این آیه نیز بیانگر نحوه‌ی صحیح صحبت کردن زنان با مردان است و اینکه نباید صحبت آن‌ها به‌نوعی باشد که موجب تحریک و طمع مردان شود؛ بنابراین این آیه نیز می‌تواند شامل شوخی زن و مرد با یکدیگر شود.

نکته‌ی دیگر این‌که با توجه به روایات زیادی که در مورد حرام و نادرست بودن لمس مرد و زن نامحرم وجود دارد،(6) پرواضح است که شوخی‌های فیزیکی به‌طورقطع اشکال داشته و مورد نهی هستند.

بنابراین، نهی از شوخی با نامحرم، منحصر در روایت بیان شده نیست و این روایات می‌توانند شاهدی بر صحت حدیث موردبحث باشند.

3. مصادیق نامحرم

برخی از حدیث موردبحث (مَنْ فَاکَهَ امْرَأَهً هر کس با زنی نامحرم شوخی کند) چنین برداشت کرده‌اند که خطاب این روایت، فقط مردان هستند و زنان مورد خطاب این حدیث نیستند.

باید توضیح داد که اولاً خطاب این روایت، هم مرد و هم زن نامحرم است و دلیل آن نیز ادامه‌ی روایت است. بیان شد که در ادامه‌ی روایت، نبی گرامی اسلامی می‌فرمایند:

 «اگر زن، این عمل مرد را تصدیق کند او هم مثل مرد گناهکار است و عذابش مثل اوست؛»

 بنابراین، هم مرد و هم زن در این گناه مشترک هستند. علاوه بر این‌که در روایاتی بیان شد که اهل‌بیت علیهم‌السلام زنان را نیز مورد خطاب قرار داده و از صحبت بدون ضرورت و هوس‌انگیز با مردان نهی کرده‌اند؛ بنابراین، ناپسند بودن شوخی فقط برای مرد نیست و برای زن نیز اشکال دارد.

همچنین متأسفانه برخی تصور می‌کنند که نامحرم فقط شامل نامحرم غریبه است و شوخی با نامحرمی که فامیل و آشنا است اشکالی ندارد. پاسخ این مطالب نیز قابل‌برداشت از خود روایت است. در ابتدای حدیث موردبحث بیان شده که «مَنْ فَاکَهَ امْرَأَهً لَا یَمْلِکُهَا هر کس با زنی که مالکش نیست (یعنی نامحرم) شوخی کند» بنابراین «نامحرم»، عام است و شامل هر نوع نامحرمی می‌شود.

در پایان باید اشاره کرد که اسلام با شوخی مخالف نیست و در احادیثی حتی امر بر این کار شده(7) و حتی در روایات نقل شده که اهل‌بیت علیهم‌السلام نیز شوخی‌هایی داشته‌اند،(8) اما باید این شوخی‌ها در چهارچوب شرع و اخلاق باشد.

نتیجه:

با توجه به بررسی‌های انجام‌شده، می‌توان گفت که روایت نهی از شوخی با نامحرم، به‌ویژه در متنی که از پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله نقل شده، گرچه از نظر سندی، برخی ضعف‌ها را دارد، اما از لحاظ محتوایی با دیگر احادیث و آموزه‌های اسلامی هم‌خوانی داشته و قابل‌پذیرش است. علاوه بر این، بسیاری از روایات دیگر نیز بر ضرورت پرهیز از شوخی با نامحرم تأکید کرده‌اند که نشان‌دهنده‌ی توجه ویژه به اخلاق در تعاملات میان زن و مرد است؛ بنابراین، اسلام درحالی‌که هیچ‌گونه مخالفتی با شوخی‌های حلال ندارد، بر لزوم حفظ حدود شرعی و اخلاقی در تعاملات تأکید می‌کند.

پی‌نوشت‌ها:

1. إبن بابویه، محمد بن على‏، ثواب الأعمال و عقاب الأعمال، محقق / مصحح: ندارد، قم: دارالشریف الرضی للنشر، 1406 ق، ص 284.

2. دیلمى، حسن بن محمد، أعلام الدین فی صفات المؤمنین، محقق / مصحح: مؤسسه آل البیت علیهم‌السلام‏، قم: مؤسسه آل البیت علیهم‌السلام‏، 1408 ق، ص 414.

3. کشی، رجال الکشی (إختیار معرفه الرجال)، محقق / مصحح: رجایى، مهدى‏، قم: مؤسسه آل البیت علیهم‌السلام‏، 1363 ش، ص 173، ح 295.

4. إبن بابویه، محمد بن على‏، من لا یحضره الفقیه، محقق / مصحح: غفارى، علی‌اکبر، قم: دفتر انتشارات اسلامی وابسته به جامعه مدرسین حوزه علمیه قم‏، 1413 ق، ج‏4، ص 6، ح 4968.

5. إبن شعبه حرانى، حسن بن على‏، تحف العقول، محقق / مصحح: غفارى، علی‌اکبر، قم: جامعه مدرسین‏، 1363 ق، ص 149.

6. إبن بابویه، محمد بن على‏، ثواب الأعمال و عقاب الأعمال، محقق / مصحح: ندارد، قم: دارالشریف الرضی للنشر، 1406 ق، ص 283.

7. کلینى، محمد بن یعقوب‏، الکافی، محقق / مصحح: غفاری علی‌اکبر و آخوندى، محمد، تهران: دارالکتب الإسلامیه، 1407 ق، ج‏2، ص 663، ح 3.

8. کلینى، محمد بن یعقوب‏، الکافی، محقق / مصحح: غفاری علی‌اکبر و آخوندى، محمد، تهران: دارالکتب الإسلامیه، 1407 ق، ج‏2، ص 663، ح 1.

سید بن طاووس در کتاب جمال الأسبوع، نماز حضرت خضر علیه السلام را توصیه کرده است. خواندن این نماز در شب جمعه برای برآورده شدن حاجت، سفارش شده است.

پرسش:

آیا نمازی به نام نماز حضرت خضر، در روایات وجود داشته و معتبر است و یا آثار و فضیلت خاصی برای آن بیان گردیده است؟

پاسخ:

مقدمه

برای برآورده شدن حاجات و خواسته‌ها، نمازهایی توسط معصومین علیهم‌السلام معرفی شده است. یکی از نمازهایی که خواندن آن برای گرفتن حاجت توصیه شده است، نماز حضرت خضر علیه‌السلام است. در این نوشتار نماز حضرت خضر علیه‌السلام برای برآورده شدن حاجات، مورد بررسی سندشناسی قرار می‌گیرد.

1. شخصیت حضرت خضر علیه‌السلام:

امام رضا علیه‌السلام در مورد شخصیت حضرت خضر علیه‌السلام فرمودند: «إِنَّ الْخَضِرَ علیه‌السلام شَرِبَ مِنْ مَاءِ الْحَیَاةِ فَهُوَ حَیٌّ لَا یَمُوتُ حَتَّى یُنْفَخَ فِی الصُّورِ وَ إِنَّهُ لَیَأْتِینَا فَیُسَلِّمُ فَنَسْمَعُ صَوْتَهُ وَ لَا نَرَى شَخْصَهُ وَ إِنَّهُ لَیَحْضُرُ حَیْثُ‏ مَا ذُکِرَ فَمَنْ ذَکَرَهُ مِنْکُمْ فَلْیُسَلِّمْ عَلَیْهِ، و إنّهُ لَیَحضُرُ المَوسِمَ کُلَّ سَنةٍ فیَقضی جَمیعَ المَناسِکِ و یَقِفُ بعَرَفَةَ فیُؤمِّنُ على دُعاءِ المؤمِنینَ، و سیُؤنِسُ اللّهُ بهِ وَحشَةَ قائمِنا فی غَیبَتِهِ، و یَصِلُ بهِ وَحدَتَهُ؛(1) خضر از آب حیات نوشید و ازاین‌رو زنده است و تا روزى که در صور دمیده شود نمی‌میرد. او نزد ما می‌آید و سلام می‌کند و ما صدایش را می‌شنویم، امّا خودش را نمی‌بینیم. هر جا اسمش برده شود، حاضر می‌شود. بنابراین، هر یک از شما نام او را برد، به وى سلام دهد. هر سال در موسم حج حاضر می‌شود و تمام مناسک را به جا می‌آورد و در عرفه می‌ایستد و براى دعاى مؤمنان آمین می‌گوید. زودا که خداوند او را انیس تنهایى قائم ما، در زمان غیبتش قرار دهد و به وسیله او، وى را از تنهایى به در آورد

2. نماز حضرت خضر علیه‌السلام:

سید بن طاووس در کتاب جمال الأسبوع، نمازهای متعددی برای شب جمعه ذکر کرده است که از جملة آنها نمازی است که به «نماز حضرت خضر» معروف است. این نماز، چهار رکعت (دو نماز دو رکعتی) بوده و کیفیت آن چنین است: در هر رکعت، یک مرتبه سوره حمد و صد مرتبه آیات زیر خوانده می‌‌شود:

 «أَرْبَعَ رَکَعَاتٍ بِتَسْلِیمَتَیْنِ تَقْرَأُ فِی کُلِّ رَکْعَةٍ فَاتِحَةَ الْکِتَابِ مَرَّةً وَ مِائَةَ مَرَّةٍ: وَ ذَا النُّونِ إِذْ ذَهَبَ مُغاضِباً فَظَنَّ أَنْ لَنْ نَقْدِرَ عَلَیْهِ فَنادى‏ فِی الظُّلُماتِ أَنْ لا إِلهَ إِلَّا أَنْتَ سُبْحانَکَ إِنِّی کُنْتُ مِنَ الظَّالِمِینَ فَاسْتَجَبْنا لَهُ وَ نَجَّیْناهُ مِنَ الْغَمِّ وَ کَذلِکَ‏ نُنْجِی الْمُؤْمِنِینَ‏ (2) وَ أُفَوِّضُ أَمْرِی إِلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ بَصِیرٌ بِالْعِبادِ فَوَقاهُ اللَّهُ سَیِّئاتِ ما مَکَرُوا وَ حاقَ بِآلِ فِرْعَوْنَ سُوءُ الْعَذابِ‏.»(3)

 پس از اتمام نماز نیز، صد مرتبه ذکر «لا حَوْلَ وَلا قُوَّهَ اِلاّ بِاللّهِ الْعَلِی الْعَظیمِ»، گفته می‌‌شود. سپس حاجت خود را طلب کنید که إن ‌شاء‌اللّه برآورده خواهد شد.(4)

هر چند نویسندة کتاب، سندی برای این روایت ارائه نکرده است؛ اما به دلیل اعتبار مؤلف (سید ابن طاووس)، نسبت به آنچه وی در کتاب خود ارائه داده است، می‌توان به نیت رجاء (امید ثواب) به جا آورد. مرحوم شیخ عباس قمی این نماز را در مفاتیح الجنان ذکر نکرده است.

نتیجهگیری:

سید بن طاووس در کتاب جمال الأسبوع، برای شب جمعه، نماز‌های متعددی را عنوان کرده است، یکی از آنها نماز حضرت خضر علیه‌السلام است. خواندن این نماز در شب جمعه برای برآورده شدن حاجت، سفارش شده است. هر چند نویسندة کتاب، سندی برای این روایت ارائه نکرده است؛ اما به دلیل اعتبار مؤلف (سید ابن طاووس)، نسبت به آنچه وی در کتاب خود ارائه داده است، می‌توان به نیت رجاء (امید ثواب) به جا آورد.

پی‌نوشتها:

1. ابن بابویه، محمد بن على، کمال الدین و تمام النعمه، اسلامیه، تهران، چاپ دوم، 1395ق، ج‏2، ص390.

2. سوره انبیاء، آیه 87و88.

3. سوره غافر، آیه 44و45.

4. ابن طاووس، على بن موسى، جمال الأسبوع بکمال العمل المشروع، دارالرضى، قم، چاپ اول، 1330ق، ص125و 126.

خودارضایی به عنوان یکی از گناهان بزرگ و ناپسند در آموزه‌های اسلامی شناخته شده است. این عمل عواقب روحی، اخلاقی و اجتماعی سنگینی دارد.

پرسش:

سلام، در احادیث درباره عواقب و مضرات عمل خودارضایی چه نکاتی آمده است؟

پاسخ:

مقدمه

در آموزه‌های دینی اسلام، توجه به کنترل شهوات و دوری از اعمال ناپسندی مانند خودارضایی، یکی از اصول مهم زندگی اخلاقی و معنوی به‌شمار می‌رود. خودارضایی در روایات اسلامی به عنوان یکی از گناهان بزرگ و بسیار زشت معرفی شده است و تأکید زیادی بر پرهیز از آن شده است. این عمل نه‌تنها از نظر شرعی ممنوع است، بلکه پیامدهای روحی، اخلاقی و اجتماعی بسیاری را به دنبال دارد. در ادامه به بیان برخی احادیث مربوط به خودارضایی و عواقب آن پرداخته شده و نشان داده خواهد شد که چگونه این عمل، انسان را از مسیر صحیح الهی منحرف کرده و به تباهی‌ منتهی می‌شود.

پاسخ اجمالی

توجه به کنترل شهوات و دوری از اعمال ناپسند مانند خودارضایی، یکی از اصول مهم اخلاقی و معنوی در اسلام به‌شمار می‌رود. خودارضایی، علاوه بر حرمت، پیامدهای روحی، اخلاقی و اجتماعی بسیاری نیز به دنبال دارد. لعنت خداوند و ملائکه، عذاب الهی در قیامت، همانندی آن با زنا، عدم قبولی توبه و استحقاق مجازات، از جمله عواقب این عمل می‌باشد که در روایات ذکر گردیده است.

مردی را که با آلت خود بازی کرده بود تا این که ارضاء شده بود را نزد امیرالمؤمنین علیه‌السلام آوردند. حضرت دست او را زد تا جایی که سرخ شد، سپس از محل بیت‌المال برای او زن گرفت. (تهذیب الأحکام، محقق / مصحح: خرسان، حسن الموسوى‏، تهران: دارالکتب الإسلامیه‏، 1407ق، ج‏10، ص64، ح16)

البته این عمل به عنوان شهوت‌رانی، پیامدهای دنیایی هم دارد؛ ازجمله فساد عقل، رسوایی اجتماعی، بی‌اثر شدن حکمت در قلب، اندوه و پشیمانی و... . بنابراین خودارضایی به عنوان یک انحراف از مسیر طبیعی ارضای نیاز جنسی، نه‌تنها از نظر اخلاقی و انسانی، بلکه از منظر شرعی نیز ممنوع است.

پاسخ تفصیلی

1. ارتکاب گناه بزرگ

در روایات اسلامی، خودارضایی به عنوان یکی از گناهان بزرگ و بسیار زشت معرفی شده است. امام صادق علیه‌السلام در پاسخ به سؤالی درباره حکم خودارضایی فرموده‌اند:

«گناه بزرگی است که خداوند در کتابش از آن نهی کرده است. فردی که خودارضایی می‌کند، مانند کسی است که با خودش آمیزش جنسی کند. و اگر فردی که این کار را انجام می‌دهد را بشناسم، با او هم‌غذا نمی‌شوم.»(1)

امام صادق علیه‌السلام در ادامه توضیح می‌دهند که این گناه از نظر خداوند شدیداً ناپسند است و کسی که مرتکب آن می‌شود، همانند کسی است که از راه صحیح ازدواج و رابطه مشروع دوری کرده است. حضرت در پاسخ به سؤالی که آیا خودارضایی از زنا بزرگ‌تر است، می‌فرمایند:

«بعضی از گناهان سبک‌تر از برخی دیگر هستند، اما همه گناهان در نزد خداوند بزرگ و سنگین هستند چرا که همه آن‌ها معصیت الهی هستند و خداوند معصیت را از بندگانش دوست ندارد. خداوند ما را از گناهان نهی کرده است، زیرا این اعمال از کارهای شیطان است و شیطان دشمن شماست، او را دشمن خود بگیرید.»(2)

امام صادق علیه‌السلام همچنین در حدیثی دیگر درباره خودارضایی می‌فرمایند:

«هِیَ مِنَ الْفَوَاحِش؛ این عمل از فواحش (گناهان بزرگ و زشت) به‌شمار می‌آید.»(3)

این احادیث نشان می‌دهند که خودارضایی نه‌تنها از نظر اخلاقی ناپسند است، بلکه در اسلام به عنوان گناهی بزرگ و ناپسند شناخته می‌شود که باید از آن پرهیز کرد. از نگاه دینی، انجام چنین عملی نه‌تنها موجب دوری از رحمت خداوند می‌شود، بلکه انسان را به سوی شیطان و اعمال شیطانی سوق می‌دهد.

2. لعن الهی

در متون دینی، خودارضایی به شدت محکوم شده و برای کسانی که به این عمل آلوده می‌شوند، لعن و نفرین از سوی خداوند و سایر موجودات الهی ذکر شده است. یکی از احادیث معروف در این زمینه از پیامبر اکرم صلی‌الله‌علیه‌وآله است که می‌فرمایند:

«نَاکِحُ الیَدِ مَلْعُون‏؛ کسی که با دست خود ازدواج کند (خودارضایی کند)، ملعون است.»(4)

این حدیث اشاره به این دارد که عمل خودارضایی نه‌تنها در دیدگاه شرعی نادرست است، بلکه عواقب روحی و معنوی سختی نیز به دنبال دارد. در حدیثی دیگر نیز پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله تصریح می‌کنند که خودارضایی نه‌تنها گناه است، بلکه موجب لعنت خداوند، فرشتگان و مردم نیز می‌شود.(5) به همین دلیل این عمل به عنوان یک رفتار ناپسند و گناه‌آلود در اسلام معرفی شده و از آن به شدت نهی گردیده است.

3. عذاب الهی در روز قیامت

در روایات آمده است که در روز قیامت، خداوند با کسانی که مرتکب گناهان خاصی شده‌اند، سخن نخواهد گفت، به آن‌ها نگاه نخواهد کرد و از آن‌ها راضی نخواهد بود. یکی از این گناهان، خودارضایی جنسی است. امام صادق علیه‌السلام در این زمینه فرموده‌اند:

«ثَلَاثَةٌ لا یُکَلِّمُهُمُ اللَّهُ یَوْمَ الْقِیامَةِ وَ لا یَنْظُرُ إِلَیْهِمْ وَ لا یُزَکِّیهِمْ وَ لَهُمْ عَذابٌ أَلِیمٌ النَّاتِفُ شَیْبَةُ وَ النَّاکِحُ نَفْسَهُ وَ الْمَنْکُوحُ فِی دُبُرِهِ؛ سه دسته از افراد هستند که خداوند در روز قیامت با آن‌ها سخن نخواهد گفت، به آن‌ها نگاه نخواهد کرد، آن‌ها را پاک نخواهد کرد و در نتیجه عذاب دردناکی خواهند داشت: کسی که ریش خود را بکند، کسی که از خود لذت جنسی ببرد (یعنی خودارضایی کند) و کسی که لواط دهد.»(6)

این حدیث به وضوح نشان می‌دهد که کسی که خودارضایی و اعمال مشابه آن را انجام دهد، در آخرت موجب خشم الهی و عذاب شدید خواهد شد.

4. شمرده شدن جزء زناکاران

خودارضایی، که در بسیاری از روایات به عنوان یک گناه بزرگ و ناپسند شناخته می‌شود، در برخی متون دینی حتی معادل زنا تلقی شده است. در یکی از احادیث امام صادق علیه‌السلام، در این زمینه آمده است:

«فِی الرَّجُلِ یَنْکِحُ بَهِیمَةً أَوْ یَدْلُکُ فَقَالَ کُلُّ مَا أَنْزَلَ بِهِ الرَّجُلُ مَاءَهُ فِی هَذَا وَ شِبْهِهِ فَهُوَ زِنًى؛ هرکس که شهوت خود را به وسیله‌ای غیر از ازدواج مشروع، مانند حیوانات یا دیگر اعمال مشابه، دفع کند، در حکم زنا کردن است.»(7)

در این حدیث، امام صادق علیه‌السلام به صراحت بیان می‌کنند که هر عملی که باعث ارضاء جنسی شده و خارج از چارچوب شرعی و طبیعی باشد، در حکم زنا است. این تعبیر به وضوح بیان می‌کند که خودارضایی در دین اسلام، به عنوان عملی که خلاف فطرت و دستورات الهی است، نه‌تنها یک گناه است، بلکه در زمره گناهان کبیره و معادل زنا قرار می‌گیرد.

5. استحقاق مجازات و تأدیب

در برخی روایات آمده است که امیرالمومنین علیه‌السلام با کسانی که مرتکب گناه خودارضایی می‌شدند، برخورد سخت و جدی داشتند تا از انجام این عمل ناپسند جلوگیری کنند. در یکی ازاین‌روایات آمده است که:

«أُتِیَ عَلِیٌّ علیه‌السلام بِرَجُلٍ عَبِثَ بِذَکَرِهِ حَتَّى أَنْزَلَ فَضَرَبَ یَدَهُ بِالدِّرَّةِ حَتَّى احْمَرَّتْ وَ لَا أَعْلَمُهُ إِلَّا قَالَ وَ زَوَّجَهُ مِنْ بَیْتِ مَالِ الْمُسْلِمِینَ؛ مردی را که با آلت خود بازی کرده بود تا این که ارضاء شده بود را نزد امیرالمؤمنین علیه‌السلام آوردند. حضرت دست او را زد تا جایی که سرخ شد، سپس از محل بیت‌المال برای او زن گرفت.»(8)

روایتی مشابه این حدیث نیز در منابع وجود دارد.(9) در این روایت، امیرالمومنین علیه‌السلام ابتدا فرد گناهکار را به شدت تأدیب کرده و سپس به اصلاح وضع او اقدام می‌کنند، تا او از راه نادرست خود بازگردد. این برخورد امام نشان‌دهنده این است که گناه خودارضایی نه‌تنها از نظر دینی نادرست است، بلکه باید با آن به‌طور جدی برخورد شود تا فرد گناهکار بتواند راه خود را اصلاح کرده و به زندگی سالم‌تری ادامه دهد.

6. قبول نشدن توبه

در برخی روایات آمده است که اگر کسی در انجام گناهی خاص به طور مداوم اصرار کند و از آن توبه نکند، توبه او پذیرفته نخواهد شد. یکی از این احادیث از امیرالمومنین علیه‌السلام است که در آن درباره فردی که به عمل زشت خودارضایی خود ادامه می‌دهد و به آن عادت کرده است، چنین آمده است:

«یکی از افرادی که به خاطر انجام این عمل ناپسند (خودارضایی) دستگیر شد، پیش امیرالمؤمنین علی علیه‌السلام برده شد. امام فرمودند تا چندین ضربه بر دستش زدند که خون از انگشتانش بیرون آمد. سپس امام فرمودند: هر کس مرتکب چنین گناهی شود، حتی اگر در هر رودخانه، دریا یا چشمه‌ای در عالم شستشو کند و غسل کند، پاک نخواهد شد و از حالت جنابت بیرون نمی‌آید، مگر آن زمانی که توبه کند و عزم راسخ کند که دیگر هرگز به سراغ آن گناه نرود.»(10)

این حدیث به طور خاص به کسانی که مرتکب گناهانی چون خودارضایی می‌شوند اشاره دارد و می‌فرماید که اگر فرد از عمل خود پشیمان نباشد و تصمیم جدی برای ترک آن نداشته باشد، توبه‌اش پذیرفته نمی‌شود و همچنان از گناه دور نخواهد شد.

7. مخالفت با سیر طبیعی تولید‌مثل و امر الهی

یکی از نکات مهم در آموزه‌های دینی، رعایت نظم الهی در ارضای نیازهای جنسی است. خداوند در قرآن و روایات، هر نوع انحراف از مسیر طبیعی تولید مثل را محکوم کرده و برای آن کیفرهایی در نظر گرفته است. خودارضایی نیز، به عنوان یک انحراف از مسیر طبیعی، نه‌تنها از نظر اخلاقی و انسانی، بلکه از منظر شرعی نیز ممنوع است.

در روایات آمده که هرگاه فردی از مسیر طبیعی و مشروع برای ارضای نیاز جنسی خود خارج شود، این عمل با مخالفت با دستور خداوند در زمینه تولید مثل و بقای نسل در تضاد است. در این زمینه امام صادق علیه‌السلام در پاسخ به پرسش فردی که از علت حرمت نزدیکی با حیوانات سؤال کرده بود، فرمودند:

«کَرِهَ أَنْ یُضَیِّعَ الرَّجُلُ مَاءَهُ وَ یَأْتِیَ غَیْرَ شَکْلِهِ وَ لَوْ أَبَاحَ ذَلِکَ لَرَبَطَ کُلُّ رَجُلٍ أَتَاناً یَرْکَبُ ظَهْرَهَا وَ یَغْشَى فَرْجَهَا وَ کَانَ یَکُونُ فِی ذَلِکَ فَسَادٌ کَثِیرٌ فَأَبَاحَ ظُهُورَهَا وَ حَرَّمَ عَلَیْهِمْ فُرُوجَهَا وَ خَلَقَ لِلرِّجَالِ النِّسَاءَ لِیَأْنَسُوا بِهِنَّ وَ یَسْکُنُوا إِلَیْهِنَّ وَ یَکُنَّ مَوَاضِعَ شَهَوَاتِهِمْ وَ أُمَّهَاتِ أَوْلَادِهِم‏؛ خداوند از این عمل نهی کرده است تا مردان آب خود را تلف نکنند و به شکلی که خداوند دستور داده است، از این نیرو استفاده کنند. خداوند برای انسان‌ها زنان آفریده تا با آنها انس بگیرند و به آنها آرامش یابند و آنها محل برآورده شدن شهوت‌هایشان و مادران فرزندانشان باشند.»(11)

این روایت به وضوح نشان می‌دهد که خداوند در امر تولید مثل، انسان‌ها را به سوی روابط مشروع هدایت کرده است و هرگونه انحراف از این مسیر، از جمله استمناء، مخالف با دستور الهی است. همچنین امام صادق علیه‌السلام در حدیث دیگری، در توضیح این که چرا زنا گناهی سنگین‌تر از شرب خمر است، فرموده‌اند:

 «که حد در هر دو یکسان است، اما در زنا به دلیل تضییع نطفه و قرار دادن آن در جایگاه غیرمشروع، مجازات سنگین‌تری در نظر گرفته شده است.»(12)

در این حدیث، امام علیه‌السلام به صراحت بیان می‌کنند که دلیل سخت‌تر بودن مجازات زنا، تضییع نطفه است.

در روایت دیگری از امام رضا علیه‌السلام، اشاره شده که اگر فردی با حیوانی آمیزش کند، نه‌تنها حیوان باید کشته شود، بلکه مجازات سختی برای فرد مرتکب در نظر گرفته می‌شود تا از ادامه چنین اعمالی جلوگیری شود. امام علیه‌السلام در اینجا هدف از این کار را چنین بیان می‌کنند که افراد دیگر جرئت این کار را نسبت به حیوانات نداشته باشند و نسل انسان‌ها قطع نشود.(13)

تمام این روایات و تأکیدات نشان‌دهنده این حقیقت است که خودارضایی، با توجه به مضرات روحی، جسمی و اخلاقی که به همراه دارد، به عنوان یک تخلف از مسیر طبیعی و یک عمل نامشروع در دین اسلام شناخته شده است. این عمل نه‌تنها تضییع نطفه است، بلکه مخالفت با امر الهی در خصوص روابط جنسی و تولید مثل محسوب می‌شود.

8. کنترل نکردن شهوات و پیامدهای آن

باید توجه داشت که در برخی روایات بدون اشاره به گناه خاصی مانند خودارضایی، زنا و... اشاره شده که کنترل نکردن شهوات و تمایلات نفسانی می‌تواند عواقب و آثار منفی بسیاری بر زندگی فردی و اجتماعی انسان داشته باشد. قرآن کریم و روایات اهل‌بیت علیهم‌السلام، به‌وضوح از خطرات و پیامدهای پیروی از شهوات بی‌ضابطه هشدار داده شده است. برای نمونه در حدیثی از امام باقر علیه‌السلام چنین نقل شده است:

«جَهَنَّمُ مَحْفُوفَةٌ بِاللَّذَّاتِ وَ الشَّهَوَاتِ فَمَنْ أَعْطَى نَفْسَهُ لَذَّتَهَا وَ شَهْوَتَهَا دَخَلَ النَّارَ؛ جهنم احاطه شده است با لذت‌ها و شهوت‌ها، پس هر کسی که به نفس خود اجازه دهد که از لذت‌ها و شهوت‌هایش پیروی کند، به آتش خواهد افتاد.»(14)

این روایت نشان می‌دهد که پیروی از شهوات انسان را از مسیر مستقیم خداوند منحرف کرده و ممکن است به عذاب‌های دنیوی و آخرتی منتهی شود.

احادیث پیامدهای شهوت‌رانی، منحصر در این روایت نیست و در احادیث فراوانی به آن اشاره شده که به دلیل محدودیت، از ارائه متن آن‌ها خودداری شده است. فقط عناوین برخی از پیامدهای شهوت‌رانی بیان خواهد شد:

1. شهوات راهی به سوی گناه و معاصی.(15)

2. فساد عقل و دین در نتیجه فرمانبرداری از شهوات.(16)

3. بی‌اختیاری انسان در برابر خواسته‌های نفسانی.(17)

4. رسوایی اجتماعی به دنبال پیروی از شهوات.(18)

5. شهوات، سرچشمه تمام بدی‌ها.(19)

6. تضعیف شخصیت انسان در پیروی از شهوات.(20)

7. دور شدن از بهشت در پی پیروی از شهوات.(21)

8. بی‌اثر شدن حکمت در قلبی که درگیر شهوات است.(22)

9. ذلت و حقارت در پی تسلیم شدن به شهوات.(23)

10. اندوه و پشیمانی طولانی.(24)

این عناوین به وضوح بیان می‌کنند که شهوات و تمایلات نفسانی نه‌تنها باعث تباهی و گمراهی انسان می‌شوند، بلکه کنترل نفس و مبارزه با این تمایلات، یکی از مهم‌ترین ارکان رسیدن به کمال انسانی و نجات از عواقب دنیوی و اخروی است.

نتیجهگیری:

خودارضایی به عنوان یکی از گناهان بزرگ و ناپسند در آموزه‌های اسلامی شناخته شده است. این عمل نه‌تنها از نظر شرعی ممنوع است، بلکه عواقب روحی، اخلاقی و اجتماعی سنگینی دارد که می‌تواند زندگی فرد را به سمت انحرافات اخلاقی و گناه‌ورزی بیشتر سوق دهد. همان‌طور که در احادیث مختلف آمده است، پیروی از شهوات بی‌ضابطه نه‌تنها باعث دوری از رضایت الهی می‌شود، بلکه موجب فساد در عقل و دین، تضعیف شخصیت انسان، و ایجاد اندوه و پشیمانی خواهد شد. اسلام تأکید دارد که کنترل نفس و دوری از شهوات به انسان کمک می‌کند تا به کمال انسانی نزدیک‌تر شده و از عذاب‌های دنیوی و اخروی در امان بماند.

پی‌نوشت‌ها:

1. شیخ حر عاملى، محمد بن حسن‏، وسائل الشیعه، محقق / مصحح: مؤسسه آل البیت علیهم‌السلام‏، قم: ناشر: مؤسسه آل البیت علیهم‌السلام‏، 1409ق، ج28، ص364، ح34978.

2. شیخ حر عاملى، محمد بن حسن‏، وسائل الشیعه، محقق / مصحح: مؤسسه آل البیت علیهم‌السلام‏، قم: ناشر: مؤسسه آل البیت علیهم‌السلام‏، 1409ق، ج28، ص364، ح34978.

3. کلینى، محمد بن یعقوب‏، الکافی، محقق / مصحح: غفارى علی‌اکبر و آخوندى، محمد، تهران: دارالکتب الإسلامیه، 1407ق، ج‏5، ص540، ح1.

4. قضاعی، محمد بن سلامه، شرح فارسى شهاب الأخبار (کلمات قصار پیامبر خاتم صلی‌الله‌علیه‌وآله)، محقق / مصحح: حسینى أرموى (محدث)، جلال‏الدین‏، تهران: مرکز انتشارات علمی و فرهنگی‏، 1361ش‏، ص236.

5. محمدی ری‌شهری، محمد، حکم النبی الأعظم صلی‌الله‌علیه‌وآله، قم: مؤسسه علمی فرهنگی دارالحدیث، سازمان چاپ و نشر، 1387ه.ش، ج٥، ص622، ح7015.

6. ابن بابویه، محمد بن على‏، الخصال، محقق / مصحح: غفارى، علی‌اکبر، قم: جامعه مدرسین‏، 1362ش، ج‏1، ص106، ح68.

7. کلینى، محمد بن یعقوب‏، الکافی، محقق / مصحح: غفارى علی‌اکبر و آخوندى، محمد، تهران: دارالکتب الإسلامیه، 1407ق، ج‏5، ص541، ح3.

8. طوسى، محمد بن الحسن‏، تهذیب الأحکام (تحقیق خرسان)، محقق / مصحح: خرسان، حسن الموسوى‏، تهران: دارالکتب الإسلامیه‏، 1407ق، ج‏10، ص64، ح16.

9. کلینى، محمد بن یعقوب‏، الکافی، محقق / مصحح: غفارى علی‌اکبر و آخوندى، محمد، تهران: دارالکتب الإسلامیه، 1407ق، ج‏7، ص265، ح25.

10. قضاعی، محمد بن سلامه، شرح فارسى شهاب الأخبار (کلمات قصار پیامبر خاتم ص)، محقق / مصحح: حسینى أرموى (محدث)، جلال‏الدین‏، تهران: مرکز انتشارات علمی و فرهنگی‏، ص236.

11. طبرسى، احمد بن على‏، الإحتجاج‏، محقق / مصحح: خرسان، محمد باقر، مشهد: نشر مرتضى‏، 1403ق، ج‏2، ص347.

12. کلینى، محمد بن یعقوب‏، الکافی، محقق / مصحح: غفارى علی‌اکبر و آخوندى، محمد، تهران: دارالکتب الإسلامیه، 1407ق، ج‏7، ص262، ح12.

13. کلینى، محمد بن یعقوب‏، الکافی، محقق / مصحح: غفارى علی‌اکبر و آخوندى، محمد، تهران: دارالکتب الإسلامیه، 1407ق، ج‏7، ص204، ح3.

14. کلینى، محمد بن یعقوب‏، الکافی، محقق / مصحح: غفارى علی‌اکبر و آخوندى، محمد، تهران: دارالکتب الإسلامیه، 1407ق، ج‏2، ص90، ح7.

15. لیثى واسطى، علی بن محمد، عیون الحکم و المواعظ، محقق / مصحح: حسنى بیرجندى، حسین‏، قم: دارالحدیث‏، 1376ش، ص89، ح2126.

16. لیثى واسطى، علی بن محمد، عیون الحکم و المواعظ، محقق / مصحح: حسنى بیرجندى، حسین‏، قم: دارالحدیث‏، 1376ش، ص317، ح5527 و ص 318، ح5544.

17. لیثى واسطى، علی بن محمد، عیون الحکم و المواعظ، محقق / مصحح: حسنى بیرجندى، حسین‏، قم: دارالحدیث‏، 1376ش33، ح 587.

18- آقا جمال خوانسارى، محمد بن حسین‏، شرح آقا جمال خوانسارى بر غرر الحکم و درر الکلم، محقق / مصحح: حسینى ارموى محدث، جلال الدین‏، تهران: دانشگاه تهران‏، 1366 ش‏، ج‏3، ص 399، ح 4885.

19- آقا جمال خوانسارى، محمد بن حسین‏، شرح آقا جمال خوانسارى بر غرر الحکم و درر الکلم، محقق / مصحح: حسینى ارموى محدث، جلال الدین‏، تهران: دانشگاه تهران‏، 1366 ش‏، ج‏4، ص 124، ح 5531.

20- آقا جمال خوانسارى، محمد بن حسین‏، شرح آقا جمال خوانسارى بر غرر الحکم و درر الکلم، محقق / مصحح: حسینى ارموى محدث، جلال الدین‏، تهران: دانشگاه تهران‏، 1366 ش‏، ج‏5، ص 211، ح 8022.

21- کلینى، محمد بن یعقوب‏، الکافی، محقق / مصحح: غفارى على اکبر و آخوندى، محمد، تهران: دار الکتب الإسلامیه، 1407 ق‏، ج‏2، ص 50، ح 1.

22- آقا جمال خوانسارى، محمد بن حسین‏، شرح آقا جمال خوانسارى بر غرر الحکم و درر الکلم، محقق / مصحح: حسینى ارموى محدث، جلال الدین‏، تهران: دانشگاه تهران‏، 1366 ش‏، ج‏6، ص 436، ح 10519

23- تمیمى آمدى، عبد الواحد بن محمد، غرر الحکم و درر الکلم، محقق / مصحح: رجائى، سید مهدى‏، قم: دار الکتاب الإسلامی‏، 1410 ق‏، ص 464، ح 15.

24- کلینى، محمد بن یعقوب‏، الکافی، محقق / مصحح: غفارى على اکبر و آخوندى، محمد، تهران: دار الکتب الإسلامیه، 1407 ق‏، ج‏2، ص 451، ح 1.

«عِشق» به معنای علاقه شدید به چیزی است. عشق، به مقدس و نا‌مقدس تقسیم می‌شود. عشق، مخصوص علاقه ‌داشتن به امور باطل نیست، در علاقه به خدا نیز بکار می‌‌رود .

پرسش:

آیا در روایات، عاشق شدن مذمت شده و نشانه ضعف نفس است؟

پاسخ:

مقدمه

عشق یکی از عمیق‌ترین و مهم‌ترین موضوعات در ادبیات، فلسفه و عرفان است. مقوله عشق جزء پیچیده‌ترین مطالب حیات است. درباره عشق، عظمت و شکوه عشق، جنون و بیماری عشق، سخن بسیار گفته شده و شاید کمتر کلمه‌ای باشد که این‌همه، تعبیرها و تعریف‌های مختلف و متناقض درباره آن گفته شده باشد. در این نوشتار به بررسی واژه عشق در روایات پرداخته می‌شود.

 

پاسخ اجمالی

«عِشق» به معنای علاقه شدید به چیزی است. مخصوص علاقه ‌داشتن به امور باطل نیست، بلکه عشق، به مقدس و نامقدس تقسیم می‌شود. علامه مجلسی ذیل حدیث «أَفْضَلُ النَّاسِ مَنْ عَشِقَ‏ الْعِبَادَهَ» می‌گوید: عشق به معنای زیاده‌روی در دوست‌ داشتن و محبت است. گاهی خیال می‌‌شود عشق، مخصوص علاقه ‌داشتن به امور باطل است، به ‌همین جهت در علاقه به خدا بکار نمی‌‌رود، اما این حدیث برخلاف پندار مزبور است؛ آنچه مورد مذمت و سرزنش است، عشق جسمانی، حیوانی و شهوانی است و آنچه مورد مدح و ستایش قرار گرفته، عشق روحانی و انسانی است. چشم عاشق از دیدن عیوب معشوق نابینا و گوش او از شنیدن زشتی‌هایش کر است و درنتیجه در روایات برای عشق مذموم پیامدهایی ذکر شده است: ضعف حواس، فراموشی یاد خداوند، هجران، حسرت و ندامت، ازجمله این پیامد‌ها است.

پاسخ تفصیلی

عشق، اقسام و پیامدهای آن

1. مفهوم عشق

«عَشَقَ» از مادّه «عِشق» (بر وزن فکر) به معنای علاقه شدید به چیزی است و «عشقه» (بر وزن ثمره) به معنای درختی است که سبز و با طراوت می‌شود سپس چیزی نمی‌گذرد که باریک و زرد می‌گردد. بعضی گفته‌اند: عشق در اصل از همین مادّه گرفته شده است، زیرا عاشق را لاغر و پژمرده می‌کند. (1)

2. اقسام عشق

الف. عشق مقدس:

 عشق به خدا و اولیاءالله و ارزش‌های والا، عشق مقدس است. در عشق‌های حقیقی و مقدّس، روحِ انسان صفا و نورانیّت فوق‌العاده‌ای پیدا می‌کند و همه‌چیز را جز معشوق حقیقی - که مظهر کمال مطلق است - به فراموشی می‌سپارد و تحمّل تمام شداید را برای رسیدن به وصال او و برخوردار شدن از جذبه‌های عنایت و لطفش آسان می‌شمرد.

ب‌. عشق نا‌مقدس:

 در عشق‌های مجازی و مادّی نامقدّس، انسان دیوانه‌وار به چیزی علاقه پیدا می‌کند و هر چه دارد در پای آن می‌ریزد. درواقع، منظور از عشق در اینجا، جاذبه نیرومندی است که دو انسان را به گناه و آلودگی و سقوط در لجنزار عصیان می‌کشاند و هر چه در نکوهش آن گفته شود، کم است. این جاذبه سرکش، عقل را ویران می‌کند و از کار می‌اندازد و انسان براثر آن دست به کارهای جنون‌آمیزی می‌زند. این نوع از عشق نشانه ضعف نفس است. (2)

3. عشق در روایات

واژه «عشق» در برخی از روایات شیعه و سنی وارد شده است. امام صادق علیه‌السلام از پیامبر اکرم صلی‌الله‌علیه‌وآله نقل فرمودند: ‏ «أَفْضَلُ النَّاسِ مَنْ عَشِقَ‏ الْعِبَادَهَ فَعَانَقَهَا وَ أَحَبَّهَا بِقَلْبِهِ وَ بَاشَرَهَا بِجَسَدِهِ وَ تَفَرَّغَ لَهَا فَهُوَ لَا یُبَالِی عَلَی مَا أَصْبَحَ مِنَ الدُّنْیَا عَلَی عُسْرٍ أَمْ عَلَی یُسْرٍ؛ (3) بهترین مردم کسی است که عاشق عبادت شود، با عبادت دست به گردن شود و آن را از دل دوست دارد و با تن خود انجام دهد و برای آن فارغ شود (بکار دیگر دل مشغول ندارد) چنین شخصی باک ندارد که زندگی دنیایش به‌سختی گذارد یا به‌آسانی

علاّمه مجلسی بعد از ذکر حدیث می‌‌فرماید: عشق به معنای زیاده‌روی در دوست‌ داشتن و محبت است. گاهی خیال می‌‌شود عشق، مخصوص علاقه ‌داشتن به امور باطل است، به ‌همین جهت در علاقه به خدا بکار نمی‌‌رود، اما این حدیث برخلاف پندار مزبور است؛ هرچند بنابر توقیفی بودن اسماء‌الله احتیاط آن است واژه‌های مشتقّ آن (عاشق و معشوق) را در مورد خداوند بکار نبریم.

 آنچه مورد مذمت و سرزنش است، عشق جسمانی، حیوانی و شهوانی است و آنچه مورد مدح و ستایش قرار گرفته، عشق روحانی و انسانی است. عشق نوع اوّل به مجرّد وصال و رسیدن به آن، فانی شده و از بین می‌‌رود و عشق از نوع دوم تا ابد باقی و پایدار است. (4)

4. پیامدهای عشق در روایات

عشق نا‌مقدس که بر پایه درک صحیح نبوده، بلکه از راه حواس ظاهری ایجاد شده و خواهشی زودگذر باشد، در روایات دارای پیامدهایی است:

1. ضعف حواس

عشق موجب کوری چشم و بیماری دل می‌گردد، دید عاشق در زاویه‌ای خاص قرار می‌گیرد و معایب معشوق را نمی‌بیند و گوش او چیزی جز مدح محبوب نمی‌شنود، عقل او کارایی خویش را از دست داده و توان تفکر در موضوعات دیگر را ندارد و حتّی اراده برگشت از این عشق را از دست می‌دهد.

امام علی علیه‌السلام در خطبه‌ای نتیجه محبّت و علاقه شدید به دنیا را به‌صورت یک قاعده کلّی و عام بیان می‌فرمایند: «مَنْ عَشِقَ‏ شَیْئاً أَعْشَی بَصَرَهُ وَ أَمْرَضَ قَلْبَهُ فَهُوَ یَنْظُرُ بِعَیْنٍ غَیْرِ صَحِیحَهٍ وَ یَسْمَعُ بِأُذُنٍ غَیْرِ سَمِیعَهٍ قَدْ خَرَقَتِ الشَّهَوَاتُ عَقْلَهُ وَ أَمَاتَتِ الدُّنْیَا قَلْبَهُ وَ وَلِهَتْ عَلَیْهَا نَفْسُهُ فَهُوَ عَبْدٌ لَهَا وَ لِمَنْ فِی یَدَیْهِ شَیْ‏ءٌ مِنْهَا حَیْثُمَا زَالَتْ زَالَ إِلَیْهَا وَ حَیْثُمَا أَقْبَلَتْ أَقْبَلَ عَلَیْهَا ...؛ (5) هر کس به چیزی عشق ورزد، دیده‌اش نابینا و دلش بیمار گردد. با چشمی ناسالم می‌نگرد و با گوشی ناشنوا گوش می‌کند. شهوات، خردش را دریده و دنیا دلش را میرانده و نفسش شیفته آن شده است؛ پس بنده دنیا و هر کس که چیزی از آن را در دست دارد، هست. هرکجا برود، می‌رود و هرکجا رو کند، رو می‌آورد

همچنین فرمودند: «عَیْنُ‏ الْمُحِبِّ‏ عَمِیَّهٌ عَنْ مَعَایِبِ الْمَحْبُوبِ وَ أُذُنُهُ صَمَّاءُ عَنْ قُبْحِ مَسَاوِیهِ؛ (6) چشم عاشق از دیدن عیوب معشوق نابینا و گوش او از شنیدن زشتی‌هایش کر است

در روایت دیگر از ایشان نقل شده است: «إِنَّکَ إِنْ أَطَعْتَ‏ هَوَاکَ‏ أَصَمَّکَ وَ أَعْمَاکَ وَ أَفْسَدَ مُنْقَلَبَکَ وَ أَرْدَاک‏؛ (7) اگر تو مطیع هوای نفس خود باشی، تو را کر و کور می‌کند و به نیستی کشانده و هلاک می‌کند

2. فراموشی یاد خداوند

علت ورود عشق مجازی به قلب، خالی شدن آن از یاد خداست، قلبی که حبّ خدا در آن جای گرفته باشد به چیزی غیر آن اجازه ورود نمی‌دهد. «مفضل» می‌گوید: از امام صادق علیه‌السلام پرسیدم: عشق چیست؟ آن حضرت فرمودند: «قُلُوبٌ‏ خَلَتْ‏ مِنْ ذِکْرِ اللَّهِ فَأَذَاقَهَا اللَّهُ حُبَّ غَیْرِه؛ (8) قلب هائی است که از ذکر خدا خالی شده و خداوند عشق به غیر خودش را به آن‌ها چشانده است

3. هجران

از امام علی علیه‌السلام نقل شده: «الْهِجْرَانُ عُقُوبَهُ الْعِشْق‏؛ (9) جدائی عذاب عشق است.» امام صادق علیه‌السلام می‌فرماید: «مَنْ وَضَعَ حُبَّهُ فِی غَیْرِ مَوْضِعِهِ فَقَدْ تَعَرَّضَ‏ لِلْقَطِیعَه؛ (10) هر کس محبتش را در غیر جای خویش قرار دهد [به‌جای رابطه و پیوند] خود را در معرض جدایی قرار داده است

4. حسرت

چه بسیار عشق که به وصال منجر نشود یا ممکن است گاهی وصال، محال باشد، قلب عاشق در این مواقع پر از حسرت و اندوه می‌شود. امام علی علیه‌السلام فرمودند: «إِیَّاکُمْ وَ تَمَکُّنَ‏ الْهَوَی مِنْکُمْ فَإِنَّ أَوَّلَهُ فِتْنَهٌ وَ آخِرَهُ مِحْنَه؛ (11) بپرهیزید از وجود هوای نفس در درونتان که آن آغازش فتنه و آخرش محنت زاست

5. ندامت

پشیمانی از پیامدهای روانی عشق است. امام صادق علیه‌السلام از امیرالمؤمنین علیه‌السلام نقل فرمودند:‏ «کَمْ مِنْ شَهْوَهِ سَاعَهٍ أَوْرَثَتْ حُزْناً طَوِیلا؛ (12) چه‌بسا شهوت لحظه‌ای، حزن و اندوه طولانی به دنبال داشته باشد

نتیجه:

«عِشق» به معنای علاقه شدید به چیزی است. عشق، به مقدس و نا‌مقدس تقسیم می‌شود. عشق، مخصوص علاقه ‌داشتن به امور باطل نیست، در علاقه به خدا نیز بکار می‌‌رود. در روایات برای عشق مذموم پیامدهایی ذکر شده است: ضعف حواس، فراموشی یاد خداوند، هجران، حسرت و ندامت.

پی‌نوشت‌ها:

1. سمی‏ العاشِقُ‏ عاشِقاً لأَنه یَذْبُلُ من شده الهوی کما تَذْبُل‏ العَشَقَهُ إِذا قطعت و العَشَقَهُ: شجره تَخْضَرُّ ثم تَدِقُّ و تَصْفَرُّ؛ عن الزجاج و زعم أَن اشتقاق العاشق منه؛ إبن منظور، محمد بن مکرم، لسان العرب، ج 10، ص 251، دارالفکر للطباعه و النشر و التوزیع، دار صادر، بیروت، چاپ سوم، 1414 ق. (الْعِشْقُ‏) الْإِفْرَاطُ فی الْمَحَبَّهِ فیومى، أحمد بن محمد، المصباح المنیر فی غریب الشرح الکبیر للرافعی، ج 2، ص 412، موسسه دارالهجره، قم، چاپ دوم، 1414 ق.

2. مکارم، ناصر، پیام امام امیرالمؤمنین علیه‌السلام، ج 4، ص 582-572، دارالکتب الاسلامیه‌، تهران‌، چاپ اول، 1386 ش.

3. کلینى، محمد بن یعقوب بن اسحاق، الکافی، ج‏2، ص 83، دارالکتب الإسلامیه، تهران، چاپ چهارم، 1407 ق.

4. مجلسى، محمدباقر بن محمدتقى، مرآه العقول فی شرح أخبار آل الرسول، ج‏8، ص 84، دارالکتب الإسلامیه، تهران، چاپ دوم، 1404 ق.

5. شریف الرضى، محمد بن حسین، نهج البلاغه (للصبحی صالح)، خطبه 109، هجرت، قم، چاپ اول، 1414 ق.

6. تمیمی آمدى، عبدالواحد بن محمد، تصنیف غررالحکم و درر الکلم، ص 481، دفتر تبلیغات، ایران، قم، چاپ اول، 1366 ش.

7. تمیمی آمدى، عبدالواحد بن محمد، تصنیف غررالحکم و درر الکلم، ص 307، دفتر تبلیغات، ایران؛ قم، چاپ اول، 1366 ش.

8. إبن بابویه، محمد بن على، الأمالی (للصدوق)، ص 668، کتابچى، تهران، چاپ ششم، 1376 ش.

9. مجلسى، محمدباقر بن محمدتقى، بحار الأنوارالجامعه لدرر أخبار الأئمه الأطهار، ج‏75، ص 11، دار إحیاء التراث العربی، بیروت، چاپ دوم، 1403 ق.

10. برقى، احمد بن محمد بن خالد، المحاسن، ج‏1، ص 266، دارالکتب الإسلامیه، قم، چاپ دوم، 1371 ق.

11. تمیمی آمدى، عبدالواحد بن محمد، تصنیف غررالحکم و درر الکلم، ص 306، دفتر تبلیغات، ایران، قم، چاپ اول، 1366 ش.

12. کلینى، محمد بن یعقوب بن اسحاق، الکافی، ج‏2، ص 451، دارالکتب الإسلامیه، تهران، چاپ چهارم، 1407 ق.

صفحه‌ها