حديث

توصیه ای از آیت الله فشارکی بیان شده است که وقتی مردم دچار وبا شدندآیا می توان آن را برای ویروس کرونا هم تجویز کرد؟
آثار اعمال، آثار و خواص زیارت، شفابخشی ادعیه، شفابخشی زیارت عاشورا، شفابخشی روزه

توصیه ای از آیت الله فشارکی بیان شده است که وقتی مردم دچار وبا شدند، ایشان سفارش به سه روز، روزه همراه با قرائت زیارت عاشورا کردند؛ شیعیان به این دستور عمل کردند و حتی یک نفر هم از دنیا نرفت؛ آیا این واقعیت دارد؟ و آیا می توان آن را برای ویروس کرونا هم تجویز کرد؟

پاسخ اجمالی

عموم شیعیان، با الهام از روایات اهل‌بیت (علیهم‌السلام) در زمان مشکلات و بحران‌ها، به علمای دین مراجعه می‌نمودند. علما نیز بر اساس آموزه‌های قرآن و حدیث، راهکارهایی را برای ایشان مطرح می‌کردند. ازجمله سفارش‌های بیان‌شده، قرائت زیارت عاشورا و برخی دیگر از اعمال، مانند گرفتن روزه است.

پاسخ تفصیلی

داستان سفارش مرحوم آقای سید محمد فشارکی رضوان‌الله علیه در سایت‌های متعدد از طریق علما نقل‌شده است، به‌عنوان‌مثال در سایت «مرکز تنظیم و نشر آثار مرحوم آیت‌الله بهجت» چنین آمده که وقتی طاعون در سامرا زیاد شد ایشان فرمودند: «من بر همه شیعه حکم می‌کنم که سه روز، روزه‌بگیرند ـ البته روزه مظنونم است و یقینی نیست ـ و در این سه روز، زیارت عاشورا را بخوانند؛ خداوند به‌واسطه‌این کارشان، این بلا را از شیعه رفع می‌کند».

اهل سامرا دیدند فوج فوج از غیر شیعه وفات می‌کنند، ولی یک نفر از شیعه وفات نمی‌کند. البته یک نفر در تمام جمعیت شیعه وفات کرد، ولی نه به طاعون. یک پاره‌دوزی به یک مرض دیگری وفات کرد و الا احدی به طاعون وفات نکرد و این‌ها تعجب کردند که این چه بلایی است که مخصوص غیر شیعه است و فوج فوج از غیر شیعه، به طاعون وفات می‌کنند... . (1)

1. مستند رجوع مردم به علماء

در جواب این‌که آیا می‌توان این دستور را برای تمام بیماری‌ها به کاربرد؟ با توضیح مقدمه‌ای به این سؤال جواب داده می‌شود: «اسحاق بن یعقوب»‎‏ نامه‌ای برای حضرت ولی‌عصر (عجل الله تعالى فرجه الشریف) می‌نویسد و از مشکلاتی که‏‎ ‎‏برایش رخ‌داده سؤال می‌کند؛ «محمد بن عثمان عمری» نماینده آن حضرت، نامه را می‌رساند.‏‎ ‎‏جواب نامه به خط مبارک صادر می‌شود که «أَمَّا الْحَوَادِثُ الْوَاقِعَةُ فَارْجِعُوا فِیهَا إِلَى رُوَاةِ حَدِیثِنَا فَإِنَّهُمْ حُجَّتِی عَلَیکمْ وَ أَنَا حُجَّةُ اللَّهِ عَلَیهِم‏» (2) یعنی در حوادث و پیشامدها به راویان حدیث ما رجوع‏‎ ‎‏کنید، زیرا آنان حجت من بر شمایند و من حجت خدای بر آن‌ها هستم‏.

بر اساس این حدیث، مردم در پیشامدهای اجتماعی و گرفتاری‌ها به سراغ علمای دین می‌روند و آن‌ها نیز بر اساس آموزه‌های قرآن و حدیث، در زمان مشکلات و گرفتاری‌های اجتماعی، دستوراتی را سفارش می‌دهند.

2. مستند سفارش به قرائت زیارت عاشورا

 یکی از سفارش‌های علمای دین، تجویز قرائت زیارت عاشورا برای رفع بیماری‌ها است. این توصیه نیز برخاسته از حدیث امام صادق (علیه‌السلام) هست که به «صفوان» فرمودند:

 زیارت عاشورا را بخوان و بر آن مواظبت کن، به‌درستی که من چند خیر را برای خواننده آن تضمین می‌کنم، اول زیارتش قبول شود. دوم سعی و کوشش او مشکور باشد. سوم حاجات او هرچه باشد از طرف خداوند بزرگ برآورده شود و ناامید از درگاه او برنگردد زیرا خداوند وعده خود را خلاف نخواهد کرد. (3)

بنابراین چه‌بسا علت این‌که برای عدم شیوع بیماری برای شیعیان و دیگر مسلمانان «قرائت زیارت عاشورا» سفارش شده، وعده استجابت دعا بعد از قرائت این دعا است. با توجه به روایت امام صادق (علیه‌السلام)، درمان بیماری با قرائت زیارت عاشورا، مختص به یک بیماری خاص نیست بلکه به‌صورت مطلق برای هر حاجتی می‌توان قرائت کرد. البته تعدادی که علما مطرح نمودند و هدیه‌ی آن به شخص خاص، از مجربات هست و در متون حدیثی به این مسائل اشاره نشده است؛ اما انجام آن‌ها برای مداومت بر زیارت مطلوب است.

3. مستند سفارش به روزه گرفتن

دستوری که در مورد روزه گرفتن نیز صادر می‌شود، برگرفته از روایات است، مثلاً امام حسن (علیه‌السلام) فرمودند:

«إِنّ لِکُلِّ صائِمٍ عِندَ فَطُورِهِ دَعوَةً مُستَجابَةً»؛ (4)

برای هر روزه‌داری در هنگام افطارش یک دعای مستجاب است.

هم‌چنین از پیامبر گرامی اسلام (صلی‌الله علیه و آله و سلم) نقل‌شده است:

«دَعوَةُ الصّائِمِ تُستَجابُ عِندَ إِفطارِهِ»؛ (5)

دعای روزه‌دار هنگام افطارش مستجاب می‌شود.

بنابراین، روزه نیز مانند زیارت عاشورا در استجابت دعا بسیار مؤثر است. البته در خصوص از بین رفتن بسیاری از بلایا به‌واسطه روزه ماه رجب، سفارش ویژه‌ای در روایات وجود دارد، به‌عنوان‌مثال، «ابوسعید خدرى» نقل کرده که رسول اکرم (صلی‌الله علیه و اله و سلّم) فرمودند:

 «وَ مَنْ صَامَ مِنْ رَجَبٍ أَرْبَعَةَ أَیامٍ عُوفِی مِنَ الْبَلَایا کلِّهَا مِنَ الْجُنُونِ وَ الْجُذَامِ وَ الْبَرَص»؛ (6)

یعنی هر کس چهار روز از ماه رجب را روزه بگیرد، از تمام بلاها از قبیل دیوانگى و خوره و پیسى‏ در امان باشد.

نتیجه

با توجه به روایاتی که در فضیلت زیارت عاشورا و روزه گرفتن، وجود دارد به نظر می‌رسد سفارش مرحوم آقای «سید محمد فشارکی رضوان‌الله علیه»، نیز برگرفته از همان روایات است و این دستور، ان‌شاءالله در شفاء تمام بیماری‌ها تأثیرگذار است و مخصوص بیماری و یا زمان خاصی نیست.

پی‌نوشت‌ها:

  1. برگرفته از سایت: https://bahjat.ir/fa/content/1667.
  2. ابن‌بابویه، محمد بن على (شیخ صدوق)، کمال‌الدین و تمام النعمة، تهران: اسلامیه‏، چاپ دوم، 1395 ق، ج ‏2، ص 484.
  3. طوسى، محمد بن الحسن‏، مصباح المتهجد و سلاح المتعبد، بیروت: مؤسسه فقه الشیعة، چاپ اول، 1411 ق، ج ‏2، ص 781.
  4. ابن طاووس، على بن موسى‏، اقبال الأعمال، تهران: دار الکتب الإسلامیه‏، چاپ دوم، 1409 ق، ج 1، ص 244.
  5. طبرسى، حسن بن فضل‏، مکارم الأخلاق، قم: الشریف الرضى‏، چاپ چهارم، 1412 ق، ج 1، ص 69.
  6. ابن‌بابویه، محمد بن على (شیخ صدوق)، ثواب الاعمال، قم: دارالشریف الرضی، چاپ دوم، 1406 ق، ص 54.

 

کلمات کلیدی

آثار اعمال، آثار و خواص زیارت، شفابخشی ادعیه، شفابخشی زیارت عاشورا، شفابخشی روزه

سید بن طاووس در کتاب جمال الأسبوع، نماز حضرت خضر علیه السلام را توصیه کرده است. خواندن این نماز در شب جمعه برای برآورده شدن حاجت، سفارش شده است.

پرسش:

آیا نمازی به نام نماز حضرت خضر، در روایات وجود داشته و معتبر است و یا آثار و فضیلت خاصی برای آن بیان گردیده است؟

پاسخ:

مقدمه

برای برآورده شدن حاجات و خواسته‌ها، نمازهایی توسط معصومین علیهم‌السلام معرفی شده است. یکی از نمازهایی که خواندن آن برای گرفتن حاجت توصیه شده است، نماز حضرت خضر علیه‌السلام است. در این نوشتار نماز حضرت خضر علیه‌السلام برای برآورده شدن حاجات، مورد بررسی سندشناسی قرار می‌گیرد.

1. شخصیت حضرت خضر علیه‌السلام:

امام رضا علیه‌السلام در مورد شخصیت حضرت خضر علیه‌السلام فرمودند: «إِنَّ الْخَضِرَ علیه‌السلام شَرِبَ مِنْ مَاءِ الْحَیَاةِ فَهُوَ حَیٌّ لَا یَمُوتُ حَتَّى یُنْفَخَ فِی الصُّورِ وَ إِنَّهُ لَیَأْتِینَا فَیُسَلِّمُ فَنَسْمَعُ صَوْتَهُ وَ لَا نَرَى شَخْصَهُ وَ إِنَّهُ لَیَحْضُرُ حَیْثُ‏ مَا ذُکِرَ فَمَنْ ذَکَرَهُ مِنْکُمْ فَلْیُسَلِّمْ عَلَیْهِ، و إنّهُ لَیَحضُرُ المَوسِمَ کُلَّ سَنةٍ فیَقضی جَمیعَ المَناسِکِ و یَقِفُ بعَرَفَةَ فیُؤمِّنُ على دُعاءِ المؤمِنینَ، و سیُؤنِسُ اللّهُ بهِ وَحشَةَ قائمِنا فی غَیبَتِهِ، و یَصِلُ بهِ وَحدَتَهُ؛(1) خضر از آب حیات نوشید و ازاین‌رو زنده است و تا روزى که در صور دمیده شود نمی‌میرد. او نزد ما می‌آید و سلام می‌کند و ما صدایش را می‌شنویم، امّا خودش را نمی‌بینیم. هر جا اسمش برده شود، حاضر می‌شود. بنابراین، هر یک از شما نام او را برد، به وى سلام دهد. هر سال در موسم حج حاضر می‌شود و تمام مناسک را به جا می‌آورد و در عرفه می‌ایستد و براى دعاى مؤمنان آمین می‌گوید. زودا که خداوند او را انیس تنهایى قائم ما، در زمان غیبتش قرار دهد و به وسیله او، وى را از تنهایى به در آورد

2. نماز حضرت خضر علیه‌السلام:

سید بن طاووس در کتاب جمال الأسبوع، نمازهای متعددی برای شب جمعه ذکر کرده است که از جملة آنها نمازی است که به «نماز حضرت خضر» معروف است. این نماز، چهار رکعت (دو نماز دو رکعتی) بوده و کیفیت آن چنین است: در هر رکعت، یک مرتبه سوره حمد و صد مرتبه آیات زیر خوانده می‌‌شود:

 «أَرْبَعَ رَکَعَاتٍ بِتَسْلِیمَتَیْنِ تَقْرَأُ فِی کُلِّ رَکْعَةٍ فَاتِحَةَ الْکِتَابِ مَرَّةً وَ مِائَةَ مَرَّةٍ: وَ ذَا النُّونِ إِذْ ذَهَبَ مُغاضِباً فَظَنَّ أَنْ لَنْ نَقْدِرَ عَلَیْهِ فَنادى‏ فِی الظُّلُماتِ أَنْ لا إِلهَ إِلَّا أَنْتَ سُبْحانَکَ إِنِّی کُنْتُ مِنَ الظَّالِمِینَ فَاسْتَجَبْنا لَهُ وَ نَجَّیْناهُ مِنَ الْغَمِّ وَ کَذلِکَ‏ نُنْجِی الْمُؤْمِنِینَ‏ (2) وَ أُفَوِّضُ أَمْرِی إِلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ بَصِیرٌ بِالْعِبادِ فَوَقاهُ اللَّهُ سَیِّئاتِ ما مَکَرُوا وَ حاقَ بِآلِ فِرْعَوْنَ سُوءُ الْعَذابِ‏.»(3)

 پس از اتمام نماز نیز، صد مرتبه ذکر «لا حَوْلَ وَلا قُوَّهَ اِلاّ بِاللّهِ الْعَلِی الْعَظیمِ»، گفته می‌‌شود. سپس حاجت خود را طلب کنید که إن ‌شاء‌اللّه برآورده خواهد شد.(4)

هر چند نویسندة کتاب، سندی برای این روایت ارائه نکرده است؛ اما به دلیل اعتبار مؤلف (سید ابن طاووس)، نسبت به آنچه وی در کتاب خود ارائه داده است، می‌توان به نیت رجاء (امید ثواب) به جا آورد. مرحوم شیخ عباس قمی این نماز را در مفاتیح الجنان ذکر نکرده است.

نتیجهگیری:

سید بن طاووس در کتاب جمال الأسبوع، برای شب جمعه، نماز‌های متعددی را عنوان کرده است، یکی از آنها نماز حضرت خضر علیه‌السلام است. خواندن این نماز در شب جمعه برای برآورده شدن حاجت، سفارش شده است. هر چند نویسندة کتاب، سندی برای این روایت ارائه نکرده است؛ اما به دلیل اعتبار مؤلف (سید ابن طاووس)، نسبت به آنچه وی در کتاب خود ارائه داده است، می‌توان به نیت رجاء (امید ثواب) به جا آورد.

پی‌نوشتها:

1. ابن بابویه، محمد بن على، کمال الدین و تمام النعمه، اسلامیه، تهران، چاپ دوم، 1395ق، ج‏2، ص390.

2. سوره انبیاء، آیه 87و88.

3. سوره غافر، آیه 44و45.

4. ابن طاووس، على بن موسى، جمال الأسبوع بکمال العمل المشروع، دارالرضى، قم، چاپ اول، 1330ق، ص125و 126.

خودارضایی به عنوان یکی از گناهان بزرگ و ناپسند در آموزه‌های اسلامی شناخته شده است. این عمل عواقب روحی، اخلاقی و اجتماعی سنگینی دارد.

پرسش:

سلام، در احادیث درباره عواقب و مضرات عمل خودارضایی چه نکاتی آمده است؟

پاسخ:

مقدمه

در آموزه‌های دینی اسلام، توجه به کنترل شهوات و دوری از اعمال ناپسندی مانند خودارضایی، یکی از اصول مهم زندگی اخلاقی و معنوی به‌شمار می‌رود. خودارضایی در روایات اسلامی به عنوان یکی از گناهان بزرگ و بسیار زشت معرفی شده است و تأکید زیادی بر پرهیز از آن شده است. این عمل نه‌تنها از نظر شرعی ممنوع است، بلکه پیامدهای روحی، اخلاقی و اجتماعی بسیاری را به دنبال دارد. در ادامه به بیان برخی احادیث مربوط به خودارضایی و عواقب آن پرداخته شده و نشان داده خواهد شد که چگونه این عمل، انسان را از مسیر صحیح الهی منحرف کرده و به تباهی‌ منتهی می‌شود.

پاسخ اجمالی

توجه به کنترل شهوات و دوری از اعمال ناپسند مانند خودارضایی، یکی از اصول مهم اخلاقی و معنوی در اسلام به‌شمار می‌رود. خودارضایی، علاوه بر حرمت، پیامدهای روحی، اخلاقی و اجتماعی بسیاری نیز به دنبال دارد. لعنت خداوند و ملائکه، عذاب الهی در قیامت، همانندی آن با زنا، عدم قبولی توبه و استحقاق مجازات، از جمله عواقب این عمل می‌باشد که در روایات ذکر گردیده است.

مردی را که با آلت خود بازی کرده بود تا این که ارضاء شده بود را نزد امیرالمؤمنین علیه‌السلام آوردند. حضرت دست او را زد تا جایی که سرخ شد، سپس از محل بیت‌المال برای او زن گرفت. (تهذیب الأحکام، محقق / مصحح: خرسان، حسن الموسوى‏، تهران: دارالکتب الإسلامیه‏، 1407ق، ج‏10، ص64، ح16)

البته این عمل به عنوان شهوت‌رانی، پیامدهای دنیایی هم دارد؛ ازجمله فساد عقل، رسوایی اجتماعی، بی‌اثر شدن حکمت در قلب، اندوه و پشیمانی و... . بنابراین خودارضایی به عنوان یک انحراف از مسیر طبیعی ارضای نیاز جنسی، نه‌تنها از نظر اخلاقی و انسانی، بلکه از منظر شرعی نیز ممنوع است.

پاسخ تفصیلی

1. ارتکاب گناه بزرگ

در روایات اسلامی، خودارضایی به عنوان یکی از گناهان بزرگ و بسیار زشت معرفی شده است. امام صادق علیه‌السلام در پاسخ به سؤالی درباره حکم خودارضایی فرموده‌اند:

«گناه بزرگی است که خداوند در کتابش از آن نهی کرده است. فردی که خودارضایی می‌کند، مانند کسی است که با خودش آمیزش جنسی کند. و اگر فردی که این کار را انجام می‌دهد را بشناسم، با او هم‌غذا نمی‌شوم.»(1)

امام صادق علیه‌السلام در ادامه توضیح می‌دهند که این گناه از نظر خداوند شدیداً ناپسند است و کسی که مرتکب آن می‌شود، همانند کسی است که از راه صحیح ازدواج و رابطه مشروع دوری کرده است. حضرت در پاسخ به سؤالی که آیا خودارضایی از زنا بزرگ‌تر است، می‌فرمایند:

«بعضی از گناهان سبک‌تر از برخی دیگر هستند، اما همه گناهان در نزد خداوند بزرگ و سنگین هستند چرا که همه آن‌ها معصیت الهی هستند و خداوند معصیت را از بندگانش دوست ندارد. خداوند ما را از گناهان نهی کرده است، زیرا این اعمال از کارهای شیطان است و شیطان دشمن شماست، او را دشمن خود بگیرید.»(2)

امام صادق علیه‌السلام همچنین در حدیثی دیگر درباره خودارضایی می‌فرمایند:

«هِیَ مِنَ الْفَوَاحِش؛ این عمل از فواحش (گناهان بزرگ و زشت) به‌شمار می‌آید.»(3)

این احادیث نشان می‌دهند که خودارضایی نه‌تنها از نظر اخلاقی ناپسند است، بلکه در اسلام به عنوان گناهی بزرگ و ناپسند شناخته می‌شود که باید از آن پرهیز کرد. از نگاه دینی، انجام چنین عملی نه‌تنها موجب دوری از رحمت خداوند می‌شود، بلکه انسان را به سوی شیطان و اعمال شیطانی سوق می‌دهد.

2. لعن الهی

در متون دینی، خودارضایی به شدت محکوم شده و برای کسانی که به این عمل آلوده می‌شوند، لعن و نفرین از سوی خداوند و سایر موجودات الهی ذکر شده است. یکی از احادیث معروف در این زمینه از پیامبر اکرم صلی‌الله‌علیه‌وآله است که می‌فرمایند:

«نَاکِحُ الیَدِ مَلْعُون‏؛ کسی که با دست خود ازدواج کند (خودارضایی کند)، ملعون است.»(4)

این حدیث اشاره به این دارد که عمل خودارضایی نه‌تنها در دیدگاه شرعی نادرست است، بلکه عواقب روحی و معنوی سختی نیز به دنبال دارد. در حدیثی دیگر نیز پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله تصریح می‌کنند که خودارضایی نه‌تنها گناه است، بلکه موجب لعنت خداوند، فرشتگان و مردم نیز می‌شود.(5) به همین دلیل این عمل به عنوان یک رفتار ناپسند و گناه‌آلود در اسلام معرفی شده و از آن به شدت نهی گردیده است.

3. عذاب الهی در روز قیامت

در روایات آمده است که در روز قیامت، خداوند با کسانی که مرتکب گناهان خاصی شده‌اند، سخن نخواهد گفت، به آن‌ها نگاه نخواهد کرد و از آن‌ها راضی نخواهد بود. یکی از این گناهان، خودارضایی جنسی است. امام صادق علیه‌السلام در این زمینه فرموده‌اند:

«ثَلَاثَةٌ لا یُکَلِّمُهُمُ اللَّهُ یَوْمَ الْقِیامَةِ وَ لا یَنْظُرُ إِلَیْهِمْ وَ لا یُزَکِّیهِمْ وَ لَهُمْ عَذابٌ أَلِیمٌ النَّاتِفُ شَیْبَةُ وَ النَّاکِحُ نَفْسَهُ وَ الْمَنْکُوحُ فِی دُبُرِهِ؛ سه دسته از افراد هستند که خداوند در روز قیامت با آن‌ها سخن نخواهد گفت، به آن‌ها نگاه نخواهد کرد، آن‌ها را پاک نخواهد کرد و در نتیجه عذاب دردناکی خواهند داشت: کسی که ریش خود را بکند، کسی که از خود لذت جنسی ببرد (یعنی خودارضایی کند) و کسی که لواط دهد.»(6)

این حدیث به وضوح نشان می‌دهد که کسی که خودارضایی و اعمال مشابه آن را انجام دهد، در آخرت موجب خشم الهی و عذاب شدید خواهد شد.

4. شمرده شدن جزء زناکاران

خودارضایی، که در بسیاری از روایات به عنوان یک گناه بزرگ و ناپسند شناخته می‌شود، در برخی متون دینی حتی معادل زنا تلقی شده است. در یکی از احادیث امام صادق علیه‌السلام، در این زمینه آمده است:

«فِی الرَّجُلِ یَنْکِحُ بَهِیمَةً أَوْ یَدْلُکُ فَقَالَ کُلُّ مَا أَنْزَلَ بِهِ الرَّجُلُ مَاءَهُ فِی هَذَا وَ شِبْهِهِ فَهُوَ زِنًى؛ هرکس که شهوت خود را به وسیله‌ای غیر از ازدواج مشروع، مانند حیوانات یا دیگر اعمال مشابه، دفع کند، در حکم زنا کردن است.»(7)

در این حدیث، امام صادق علیه‌السلام به صراحت بیان می‌کنند که هر عملی که باعث ارضاء جنسی شده و خارج از چارچوب شرعی و طبیعی باشد، در حکم زنا است. این تعبیر به وضوح بیان می‌کند که خودارضایی در دین اسلام، به عنوان عملی که خلاف فطرت و دستورات الهی است، نه‌تنها یک گناه است، بلکه در زمره گناهان کبیره و معادل زنا قرار می‌گیرد.

5. استحقاق مجازات و تأدیب

در برخی روایات آمده است که امیرالمومنین علیه‌السلام با کسانی که مرتکب گناه خودارضایی می‌شدند، برخورد سخت و جدی داشتند تا از انجام این عمل ناپسند جلوگیری کنند. در یکی ازاین‌روایات آمده است که:

«أُتِیَ عَلِیٌّ علیه‌السلام بِرَجُلٍ عَبِثَ بِذَکَرِهِ حَتَّى أَنْزَلَ فَضَرَبَ یَدَهُ بِالدِّرَّةِ حَتَّى احْمَرَّتْ وَ لَا أَعْلَمُهُ إِلَّا قَالَ وَ زَوَّجَهُ مِنْ بَیْتِ مَالِ الْمُسْلِمِینَ؛ مردی را که با آلت خود بازی کرده بود تا این که ارضاء شده بود را نزد امیرالمؤمنین علیه‌السلام آوردند. حضرت دست او را زد تا جایی که سرخ شد، سپس از محل بیت‌المال برای او زن گرفت.»(8)

روایتی مشابه این حدیث نیز در منابع وجود دارد.(9) در این روایت، امیرالمومنین علیه‌السلام ابتدا فرد گناهکار را به شدت تأدیب کرده و سپس به اصلاح وضع او اقدام می‌کنند، تا او از راه نادرست خود بازگردد. این برخورد امام نشان‌دهنده این است که گناه خودارضایی نه‌تنها از نظر دینی نادرست است، بلکه باید با آن به‌طور جدی برخورد شود تا فرد گناهکار بتواند راه خود را اصلاح کرده و به زندگی سالم‌تری ادامه دهد.

6. قبول نشدن توبه

در برخی روایات آمده است که اگر کسی در انجام گناهی خاص به طور مداوم اصرار کند و از آن توبه نکند، توبه او پذیرفته نخواهد شد. یکی از این احادیث از امیرالمومنین علیه‌السلام است که در آن درباره فردی که به عمل زشت خودارضایی خود ادامه می‌دهد و به آن عادت کرده است، چنین آمده است:

«یکی از افرادی که به خاطر انجام این عمل ناپسند (خودارضایی) دستگیر شد، پیش امیرالمؤمنین علی علیه‌السلام برده شد. امام فرمودند تا چندین ضربه بر دستش زدند که خون از انگشتانش بیرون آمد. سپس امام فرمودند: هر کس مرتکب چنین گناهی شود، حتی اگر در هر رودخانه، دریا یا چشمه‌ای در عالم شستشو کند و غسل کند، پاک نخواهد شد و از حالت جنابت بیرون نمی‌آید، مگر آن زمانی که توبه کند و عزم راسخ کند که دیگر هرگز به سراغ آن گناه نرود.»(10)

این حدیث به طور خاص به کسانی که مرتکب گناهانی چون خودارضایی می‌شوند اشاره دارد و می‌فرماید که اگر فرد از عمل خود پشیمان نباشد و تصمیم جدی برای ترک آن نداشته باشد، توبه‌اش پذیرفته نمی‌شود و همچنان از گناه دور نخواهد شد.

7. مخالفت با سیر طبیعی تولید‌مثل و امر الهی

یکی از نکات مهم در آموزه‌های دینی، رعایت نظم الهی در ارضای نیازهای جنسی است. خداوند در قرآن و روایات، هر نوع انحراف از مسیر طبیعی تولید مثل را محکوم کرده و برای آن کیفرهایی در نظر گرفته است. خودارضایی نیز، به عنوان یک انحراف از مسیر طبیعی، نه‌تنها از نظر اخلاقی و انسانی، بلکه از منظر شرعی نیز ممنوع است.

در روایات آمده که هرگاه فردی از مسیر طبیعی و مشروع برای ارضای نیاز جنسی خود خارج شود، این عمل با مخالفت با دستور خداوند در زمینه تولید مثل و بقای نسل در تضاد است. در این زمینه امام صادق علیه‌السلام در پاسخ به پرسش فردی که از علت حرمت نزدیکی با حیوانات سؤال کرده بود، فرمودند:

«کَرِهَ أَنْ یُضَیِّعَ الرَّجُلُ مَاءَهُ وَ یَأْتِیَ غَیْرَ شَکْلِهِ وَ لَوْ أَبَاحَ ذَلِکَ لَرَبَطَ کُلُّ رَجُلٍ أَتَاناً یَرْکَبُ ظَهْرَهَا وَ یَغْشَى فَرْجَهَا وَ کَانَ یَکُونُ فِی ذَلِکَ فَسَادٌ کَثِیرٌ فَأَبَاحَ ظُهُورَهَا وَ حَرَّمَ عَلَیْهِمْ فُرُوجَهَا وَ خَلَقَ لِلرِّجَالِ النِّسَاءَ لِیَأْنَسُوا بِهِنَّ وَ یَسْکُنُوا إِلَیْهِنَّ وَ یَکُنَّ مَوَاضِعَ شَهَوَاتِهِمْ وَ أُمَّهَاتِ أَوْلَادِهِم‏؛ خداوند از این عمل نهی کرده است تا مردان آب خود را تلف نکنند و به شکلی که خداوند دستور داده است، از این نیرو استفاده کنند. خداوند برای انسان‌ها زنان آفریده تا با آنها انس بگیرند و به آنها آرامش یابند و آنها محل برآورده شدن شهوت‌هایشان و مادران فرزندانشان باشند.»(11)

این روایت به وضوح نشان می‌دهد که خداوند در امر تولید مثل، انسان‌ها را به سوی روابط مشروع هدایت کرده است و هرگونه انحراف از این مسیر، از جمله استمناء، مخالف با دستور الهی است. همچنین امام صادق علیه‌السلام در حدیث دیگری، در توضیح این که چرا زنا گناهی سنگین‌تر از شرب خمر است، فرموده‌اند:

 «که حد در هر دو یکسان است، اما در زنا به دلیل تضییع نطفه و قرار دادن آن در جایگاه غیرمشروع، مجازات سنگین‌تری در نظر گرفته شده است.»(12)

در این حدیث، امام علیه‌السلام به صراحت بیان می‌کنند که دلیل سخت‌تر بودن مجازات زنا، تضییع نطفه است.

در روایت دیگری از امام رضا علیه‌السلام، اشاره شده که اگر فردی با حیوانی آمیزش کند، نه‌تنها حیوان باید کشته شود، بلکه مجازات سختی برای فرد مرتکب در نظر گرفته می‌شود تا از ادامه چنین اعمالی جلوگیری شود. امام علیه‌السلام در اینجا هدف از این کار را چنین بیان می‌کنند که افراد دیگر جرئت این کار را نسبت به حیوانات نداشته باشند و نسل انسان‌ها قطع نشود.(13)

تمام این روایات و تأکیدات نشان‌دهنده این حقیقت است که خودارضایی، با توجه به مضرات روحی، جسمی و اخلاقی که به همراه دارد، به عنوان یک تخلف از مسیر طبیعی و یک عمل نامشروع در دین اسلام شناخته شده است. این عمل نه‌تنها تضییع نطفه است، بلکه مخالفت با امر الهی در خصوص روابط جنسی و تولید مثل محسوب می‌شود.

8. کنترل نکردن شهوات و پیامدهای آن

باید توجه داشت که در برخی روایات بدون اشاره به گناه خاصی مانند خودارضایی، زنا و... اشاره شده که کنترل نکردن شهوات و تمایلات نفسانی می‌تواند عواقب و آثار منفی بسیاری بر زندگی فردی و اجتماعی انسان داشته باشد. قرآن کریم و روایات اهل‌بیت علیهم‌السلام، به‌وضوح از خطرات و پیامدهای پیروی از شهوات بی‌ضابطه هشدار داده شده است. برای نمونه در حدیثی از امام باقر علیه‌السلام چنین نقل شده است:

«جَهَنَّمُ مَحْفُوفَةٌ بِاللَّذَّاتِ وَ الشَّهَوَاتِ فَمَنْ أَعْطَى نَفْسَهُ لَذَّتَهَا وَ شَهْوَتَهَا دَخَلَ النَّارَ؛ جهنم احاطه شده است با لذت‌ها و شهوت‌ها، پس هر کسی که به نفس خود اجازه دهد که از لذت‌ها و شهوت‌هایش پیروی کند، به آتش خواهد افتاد.»(14)

این روایت نشان می‌دهد که پیروی از شهوات انسان را از مسیر مستقیم خداوند منحرف کرده و ممکن است به عذاب‌های دنیوی و آخرتی منتهی شود.

احادیث پیامدهای شهوت‌رانی، منحصر در این روایت نیست و در احادیث فراوانی به آن اشاره شده که به دلیل محدودیت، از ارائه متن آن‌ها خودداری شده است. فقط عناوین برخی از پیامدهای شهوت‌رانی بیان خواهد شد:

1. شهوات راهی به سوی گناه و معاصی.(15)

2. فساد عقل و دین در نتیجه فرمانبرداری از شهوات.(16)

3. بی‌اختیاری انسان در برابر خواسته‌های نفسانی.(17)

4. رسوایی اجتماعی به دنبال پیروی از شهوات.(18)

5. شهوات، سرچشمه تمام بدی‌ها.(19)

6. تضعیف شخصیت انسان در پیروی از شهوات.(20)

7. دور شدن از بهشت در پی پیروی از شهوات.(21)

8. بی‌اثر شدن حکمت در قلبی که درگیر شهوات است.(22)

9. ذلت و حقارت در پی تسلیم شدن به شهوات.(23)

10. اندوه و پشیمانی طولانی.(24)

این عناوین به وضوح بیان می‌کنند که شهوات و تمایلات نفسانی نه‌تنها باعث تباهی و گمراهی انسان می‌شوند، بلکه کنترل نفس و مبارزه با این تمایلات، یکی از مهم‌ترین ارکان رسیدن به کمال انسانی و نجات از عواقب دنیوی و اخروی است.

نتیجهگیری:

خودارضایی به عنوان یکی از گناهان بزرگ و ناپسند در آموزه‌های اسلامی شناخته شده است. این عمل نه‌تنها از نظر شرعی ممنوع است، بلکه عواقب روحی، اخلاقی و اجتماعی سنگینی دارد که می‌تواند زندگی فرد را به سمت انحرافات اخلاقی و گناه‌ورزی بیشتر سوق دهد. همان‌طور که در احادیث مختلف آمده است، پیروی از شهوات بی‌ضابطه نه‌تنها باعث دوری از رضایت الهی می‌شود، بلکه موجب فساد در عقل و دین، تضعیف شخصیت انسان، و ایجاد اندوه و پشیمانی خواهد شد. اسلام تأکید دارد که کنترل نفس و دوری از شهوات به انسان کمک می‌کند تا به کمال انسانی نزدیک‌تر شده و از عذاب‌های دنیوی و اخروی در امان بماند.

پی‌نوشت‌ها:

1. شیخ حر عاملى، محمد بن حسن‏، وسائل الشیعه، محقق / مصحح: مؤسسه آل البیت علیهم‌السلام‏، قم: ناشر: مؤسسه آل البیت علیهم‌السلام‏، 1409ق، ج28، ص364، ح34978.

2. شیخ حر عاملى، محمد بن حسن‏، وسائل الشیعه، محقق / مصحح: مؤسسه آل البیت علیهم‌السلام‏، قم: ناشر: مؤسسه آل البیت علیهم‌السلام‏، 1409ق، ج28، ص364، ح34978.

3. کلینى، محمد بن یعقوب‏، الکافی، محقق / مصحح: غفارى علی‌اکبر و آخوندى، محمد، تهران: دارالکتب الإسلامیه، 1407ق، ج‏5، ص540، ح1.

4. قضاعی، محمد بن سلامه، شرح فارسى شهاب الأخبار (کلمات قصار پیامبر خاتم صلی‌الله‌علیه‌وآله)، محقق / مصحح: حسینى أرموى (محدث)، جلال‏الدین‏، تهران: مرکز انتشارات علمی و فرهنگی‏، 1361ش‏، ص236.

5. محمدی ری‌شهری، محمد، حکم النبی الأعظم صلی‌الله‌علیه‌وآله، قم: مؤسسه علمی فرهنگی دارالحدیث، سازمان چاپ و نشر، 1387ه.ش، ج٥، ص622، ح7015.

6. ابن بابویه، محمد بن على‏، الخصال، محقق / مصحح: غفارى، علی‌اکبر، قم: جامعه مدرسین‏، 1362ش، ج‏1، ص106، ح68.

7. کلینى، محمد بن یعقوب‏، الکافی، محقق / مصحح: غفارى علی‌اکبر و آخوندى، محمد، تهران: دارالکتب الإسلامیه، 1407ق، ج‏5، ص541، ح3.

8. طوسى، محمد بن الحسن‏، تهذیب الأحکام (تحقیق خرسان)، محقق / مصحح: خرسان، حسن الموسوى‏، تهران: دارالکتب الإسلامیه‏، 1407ق، ج‏10، ص64، ح16.

9. کلینى، محمد بن یعقوب‏، الکافی، محقق / مصحح: غفارى علی‌اکبر و آخوندى، محمد، تهران: دارالکتب الإسلامیه، 1407ق، ج‏7، ص265، ح25.

10. قضاعی، محمد بن سلامه، شرح فارسى شهاب الأخبار (کلمات قصار پیامبر خاتم ص)، محقق / مصحح: حسینى أرموى (محدث)، جلال‏الدین‏، تهران: مرکز انتشارات علمی و فرهنگی‏، ص236.

11. طبرسى، احمد بن على‏، الإحتجاج‏، محقق / مصحح: خرسان، محمد باقر، مشهد: نشر مرتضى‏، 1403ق، ج‏2، ص347.

12. کلینى، محمد بن یعقوب‏، الکافی، محقق / مصحح: غفارى علی‌اکبر و آخوندى، محمد، تهران: دارالکتب الإسلامیه، 1407ق، ج‏7، ص262، ح12.

13. کلینى، محمد بن یعقوب‏، الکافی، محقق / مصحح: غفارى علی‌اکبر و آخوندى، محمد، تهران: دارالکتب الإسلامیه، 1407ق، ج‏7، ص204، ح3.

14. کلینى، محمد بن یعقوب‏، الکافی، محقق / مصحح: غفارى علی‌اکبر و آخوندى، محمد، تهران: دارالکتب الإسلامیه، 1407ق، ج‏2، ص90، ح7.

15. لیثى واسطى، علی بن محمد، عیون الحکم و المواعظ، محقق / مصحح: حسنى بیرجندى، حسین‏، قم: دارالحدیث‏، 1376ش، ص89، ح2126.

16. لیثى واسطى، علی بن محمد، عیون الحکم و المواعظ، محقق / مصحح: حسنى بیرجندى، حسین‏، قم: دارالحدیث‏، 1376ش، ص317، ح5527 و ص 318، ح5544.

17. لیثى واسطى، علی بن محمد، عیون الحکم و المواعظ، محقق / مصحح: حسنى بیرجندى، حسین‏، قم: دارالحدیث‏، 1376ش33، ح 587.

18- آقا جمال خوانسارى، محمد بن حسین‏، شرح آقا جمال خوانسارى بر غرر الحکم و درر الکلم، محقق / مصحح: حسینى ارموى محدث، جلال الدین‏، تهران: دانشگاه تهران‏، 1366 ش‏، ج‏3، ص 399، ح 4885.

19- آقا جمال خوانسارى، محمد بن حسین‏، شرح آقا جمال خوانسارى بر غرر الحکم و درر الکلم، محقق / مصحح: حسینى ارموى محدث، جلال الدین‏، تهران: دانشگاه تهران‏، 1366 ش‏، ج‏4، ص 124، ح 5531.

20- آقا جمال خوانسارى، محمد بن حسین‏، شرح آقا جمال خوانسارى بر غرر الحکم و درر الکلم، محقق / مصحح: حسینى ارموى محدث، جلال الدین‏، تهران: دانشگاه تهران‏، 1366 ش‏، ج‏5، ص 211، ح 8022.

21- کلینى، محمد بن یعقوب‏، الکافی، محقق / مصحح: غفارى على اکبر و آخوندى، محمد، تهران: دار الکتب الإسلامیه، 1407 ق‏، ج‏2، ص 50، ح 1.

22- آقا جمال خوانسارى، محمد بن حسین‏، شرح آقا جمال خوانسارى بر غرر الحکم و درر الکلم، محقق / مصحح: حسینى ارموى محدث، جلال الدین‏، تهران: دانشگاه تهران‏، 1366 ش‏، ج‏6، ص 436، ح 10519

23- تمیمى آمدى، عبد الواحد بن محمد، غرر الحکم و درر الکلم، محقق / مصحح: رجائى، سید مهدى‏، قم: دار الکتاب الإسلامی‏، 1410 ق‏، ص 464، ح 15.

24- کلینى، محمد بن یعقوب‏، الکافی، محقق / مصحح: غفارى على اکبر و آخوندى، محمد، تهران: دار الکتب الإسلامیه، 1407 ق‏، ج‏2، ص 451، ح 1.

«عِشق» به معنای علاقه شدید به چیزی است. عشق، به مقدس و نا‌مقدس تقسیم می‌شود. عشق، مخصوص علاقه ‌داشتن به امور باطل نیست، در علاقه به خدا نیز بکار می‌‌رود .

پرسش:

آیا در روایات، عاشق شدن مذمت شده و نشانه ضعف نفس است؟

پاسخ:

مقدمه

عشق یکی از عمیق‌ترین و مهم‌ترین موضوعات در ادبیات، فلسفه و عرفان است. مقوله عشق جزء پیچیده‌ترین مطالب حیات است. درباره عشق، عظمت و شکوه عشق، جنون و بیماری عشق، سخن بسیار گفته شده و شاید کمتر کلمه‌ای باشد که این‌همه، تعبیرها و تعریف‌های مختلف و متناقض درباره آن گفته شده باشد. در این نوشتار به بررسی واژه عشق در روایات پرداخته می‌شود.

 

پاسخ اجمالی

«عِشق» به معنای علاقه شدید به چیزی است. مخصوص علاقه ‌داشتن به امور باطل نیست، بلکه عشق، به مقدس و نامقدس تقسیم می‌شود. علامه مجلسی ذیل حدیث «أَفْضَلُ النَّاسِ مَنْ عَشِقَ‏ الْعِبَادَهَ» می‌گوید: عشق به معنای زیاده‌روی در دوست‌ داشتن و محبت است. گاهی خیال می‌‌شود عشق، مخصوص علاقه ‌داشتن به امور باطل است، به ‌همین جهت در علاقه به خدا بکار نمی‌‌رود، اما این حدیث برخلاف پندار مزبور است؛ آنچه مورد مذمت و سرزنش است، عشق جسمانی، حیوانی و شهوانی است و آنچه مورد مدح و ستایش قرار گرفته، عشق روحانی و انسانی است. چشم عاشق از دیدن عیوب معشوق نابینا و گوش او از شنیدن زشتی‌هایش کر است و درنتیجه در روایات برای عشق مذموم پیامدهایی ذکر شده است: ضعف حواس، فراموشی یاد خداوند، هجران، حسرت و ندامت، ازجمله این پیامد‌ها است.

پاسخ تفصیلی

عشق، اقسام و پیامدهای آن

1. مفهوم عشق

«عَشَقَ» از مادّه «عِشق» (بر وزن فکر) به معنای علاقه شدید به چیزی است و «عشقه» (بر وزن ثمره) به معنای درختی است که سبز و با طراوت می‌شود سپس چیزی نمی‌گذرد که باریک و زرد می‌گردد. بعضی گفته‌اند: عشق در اصل از همین مادّه گرفته شده است، زیرا عاشق را لاغر و پژمرده می‌کند. (1)

2. اقسام عشق

الف. عشق مقدس:

 عشق به خدا و اولیاءالله و ارزش‌های والا، عشق مقدس است. در عشق‌های حقیقی و مقدّس، روحِ انسان صفا و نورانیّت فوق‌العاده‌ای پیدا می‌کند و همه‌چیز را جز معشوق حقیقی - که مظهر کمال مطلق است - به فراموشی می‌سپارد و تحمّل تمام شداید را برای رسیدن به وصال او و برخوردار شدن از جذبه‌های عنایت و لطفش آسان می‌شمرد.

ب‌. عشق نا‌مقدس:

 در عشق‌های مجازی و مادّی نامقدّس، انسان دیوانه‌وار به چیزی علاقه پیدا می‌کند و هر چه دارد در پای آن می‌ریزد. درواقع، منظور از عشق در اینجا، جاذبه نیرومندی است که دو انسان را به گناه و آلودگی و سقوط در لجنزار عصیان می‌کشاند و هر چه در نکوهش آن گفته شود، کم است. این جاذبه سرکش، عقل را ویران می‌کند و از کار می‌اندازد و انسان براثر آن دست به کارهای جنون‌آمیزی می‌زند. این نوع از عشق نشانه ضعف نفس است. (2)

3. عشق در روایات

واژه «عشق» در برخی از روایات شیعه و سنی وارد شده است. امام صادق علیه‌السلام از پیامبر اکرم صلی‌الله‌علیه‌وآله نقل فرمودند: ‏ «أَفْضَلُ النَّاسِ مَنْ عَشِقَ‏ الْعِبَادَهَ فَعَانَقَهَا وَ أَحَبَّهَا بِقَلْبِهِ وَ بَاشَرَهَا بِجَسَدِهِ وَ تَفَرَّغَ لَهَا فَهُوَ لَا یُبَالِی عَلَی مَا أَصْبَحَ مِنَ الدُّنْیَا عَلَی عُسْرٍ أَمْ عَلَی یُسْرٍ؛ (3) بهترین مردم کسی است که عاشق عبادت شود، با عبادت دست به گردن شود و آن را از دل دوست دارد و با تن خود انجام دهد و برای آن فارغ شود (بکار دیگر دل مشغول ندارد) چنین شخصی باک ندارد که زندگی دنیایش به‌سختی گذارد یا به‌آسانی

علاّمه مجلسی بعد از ذکر حدیث می‌‌فرماید: عشق به معنای زیاده‌روی در دوست‌ داشتن و محبت است. گاهی خیال می‌‌شود عشق، مخصوص علاقه ‌داشتن به امور باطل است، به ‌همین جهت در علاقه به خدا بکار نمی‌‌رود، اما این حدیث برخلاف پندار مزبور است؛ هرچند بنابر توقیفی بودن اسماء‌الله احتیاط آن است واژه‌های مشتقّ آن (عاشق و معشوق) را در مورد خداوند بکار نبریم.

 آنچه مورد مذمت و سرزنش است، عشق جسمانی، حیوانی و شهوانی است و آنچه مورد مدح و ستایش قرار گرفته، عشق روحانی و انسانی است. عشق نوع اوّل به مجرّد وصال و رسیدن به آن، فانی شده و از بین می‌‌رود و عشق از نوع دوم تا ابد باقی و پایدار است. (4)

4. پیامدهای عشق در روایات

عشق نا‌مقدس که بر پایه درک صحیح نبوده، بلکه از راه حواس ظاهری ایجاد شده و خواهشی زودگذر باشد، در روایات دارای پیامدهایی است:

1. ضعف حواس

عشق موجب کوری چشم و بیماری دل می‌گردد، دید عاشق در زاویه‌ای خاص قرار می‌گیرد و معایب معشوق را نمی‌بیند و گوش او چیزی جز مدح محبوب نمی‌شنود، عقل او کارایی خویش را از دست داده و توان تفکر در موضوعات دیگر را ندارد و حتّی اراده برگشت از این عشق را از دست می‌دهد.

امام علی علیه‌السلام در خطبه‌ای نتیجه محبّت و علاقه شدید به دنیا را به‌صورت یک قاعده کلّی و عام بیان می‌فرمایند: «مَنْ عَشِقَ‏ شَیْئاً أَعْشَی بَصَرَهُ وَ أَمْرَضَ قَلْبَهُ فَهُوَ یَنْظُرُ بِعَیْنٍ غَیْرِ صَحِیحَهٍ وَ یَسْمَعُ بِأُذُنٍ غَیْرِ سَمِیعَهٍ قَدْ خَرَقَتِ الشَّهَوَاتُ عَقْلَهُ وَ أَمَاتَتِ الدُّنْیَا قَلْبَهُ وَ وَلِهَتْ عَلَیْهَا نَفْسُهُ فَهُوَ عَبْدٌ لَهَا وَ لِمَنْ فِی یَدَیْهِ شَیْ‏ءٌ مِنْهَا حَیْثُمَا زَالَتْ زَالَ إِلَیْهَا وَ حَیْثُمَا أَقْبَلَتْ أَقْبَلَ عَلَیْهَا ...؛ (5) هر کس به چیزی عشق ورزد، دیده‌اش نابینا و دلش بیمار گردد. با چشمی ناسالم می‌نگرد و با گوشی ناشنوا گوش می‌کند. شهوات، خردش را دریده و دنیا دلش را میرانده و نفسش شیفته آن شده است؛ پس بنده دنیا و هر کس که چیزی از آن را در دست دارد، هست. هرکجا برود، می‌رود و هرکجا رو کند، رو می‌آورد

همچنین فرمودند: «عَیْنُ‏ الْمُحِبِّ‏ عَمِیَّهٌ عَنْ مَعَایِبِ الْمَحْبُوبِ وَ أُذُنُهُ صَمَّاءُ عَنْ قُبْحِ مَسَاوِیهِ؛ (6) چشم عاشق از دیدن عیوب معشوق نابینا و گوش او از شنیدن زشتی‌هایش کر است

در روایت دیگر از ایشان نقل شده است: «إِنَّکَ إِنْ أَطَعْتَ‏ هَوَاکَ‏ أَصَمَّکَ وَ أَعْمَاکَ وَ أَفْسَدَ مُنْقَلَبَکَ وَ أَرْدَاک‏؛ (7) اگر تو مطیع هوای نفس خود باشی، تو را کر و کور می‌کند و به نیستی کشانده و هلاک می‌کند

2. فراموشی یاد خداوند

علت ورود عشق مجازی به قلب، خالی شدن آن از یاد خداست، قلبی که حبّ خدا در آن جای گرفته باشد به چیزی غیر آن اجازه ورود نمی‌دهد. «مفضل» می‌گوید: از امام صادق علیه‌السلام پرسیدم: عشق چیست؟ آن حضرت فرمودند: «قُلُوبٌ‏ خَلَتْ‏ مِنْ ذِکْرِ اللَّهِ فَأَذَاقَهَا اللَّهُ حُبَّ غَیْرِه؛ (8) قلب هائی است که از ذکر خدا خالی شده و خداوند عشق به غیر خودش را به آن‌ها چشانده است

3. هجران

از امام علی علیه‌السلام نقل شده: «الْهِجْرَانُ عُقُوبَهُ الْعِشْق‏؛ (9) جدائی عذاب عشق است.» امام صادق علیه‌السلام می‌فرماید: «مَنْ وَضَعَ حُبَّهُ فِی غَیْرِ مَوْضِعِهِ فَقَدْ تَعَرَّضَ‏ لِلْقَطِیعَه؛ (10) هر کس محبتش را در غیر جای خویش قرار دهد [به‌جای رابطه و پیوند] خود را در معرض جدایی قرار داده است

4. حسرت

چه بسیار عشق که به وصال منجر نشود یا ممکن است گاهی وصال، محال باشد، قلب عاشق در این مواقع پر از حسرت و اندوه می‌شود. امام علی علیه‌السلام فرمودند: «إِیَّاکُمْ وَ تَمَکُّنَ‏ الْهَوَی مِنْکُمْ فَإِنَّ أَوَّلَهُ فِتْنَهٌ وَ آخِرَهُ مِحْنَه؛ (11) بپرهیزید از وجود هوای نفس در درونتان که آن آغازش فتنه و آخرش محنت زاست

5. ندامت

پشیمانی از پیامدهای روانی عشق است. امام صادق علیه‌السلام از امیرالمؤمنین علیه‌السلام نقل فرمودند:‏ «کَمْ مِنْ شَهْوَهِ سَاعَهٍ أَوْرَثَتْ حُزْناً طَوِیلا؛ (12) چه‌بسا شهوت لحظه‌ای، حزن و اندوه طولانی به دنبال داشته باشد

نتیجه:

«عِشق» به معنای علاقه شدید به چیزی است. عشق، به مقدس و نا‌مقدس تقسیم می‌شود. عشق، مخصوص علاقه ‌داشتن به امور باطل نیست، در علاقه به خدا نیز بکار می‌‌رود. در روایات برای عشق مذموم پیامدهایی ذکر شده است: ضعف حواس، فراموشی یاد خداوند، هجران، حسرت و ندامت.

پی‌نوشت‌ها:

1. سمی‏ العاشِقُ‏ عاشِقاً لأَنه یَذْبُلُ من شده الهوی کما تَذْبُل‏ العَشَقَهُ إِذا قطعت و العَشَقَهُ: شجره تَخْضَرُّ ثم تَدِقُّ و تَصْفَرُّ؛ عن الزجاج و زعم أَن اشتقاق العاشق منه؛ إبن منظور، محمد بن مکرم، لسان العرب، ج 10، ص 251، دارالفکر للطباعه و النشر و التوزیع، دار صادر، بیروت، چاپ سوم، 1414 ق. (الْعِشْقُ‏) الْإِفْرَاطُ فی الْمَحَبَّهِ فیومى، أحمد بن محمد، المصباح المنیر فی غریب الشرح الکبیر للرافعی، ج 2، ص 412، موسسه دارالهجره، قم، چاپ دوم، 1414 ق.

2. مکارم، ناصر، پیام امام امیرالمؤمنین علیه‌السلام، ج 4، ص 582-572، دارالکتب الاسلامیه‌، تهران‌، چاپ اول، 1386 ش.

3. کلینى، محمد بن یعقوب بن اسحاق، الکافی، ج‏2، ص 83، دارالکتب الإسلامیه، تهران، چاپ چهارم، 1407 ق.

4. مجلسى، محمدباقر بن محمدتقى، مرآه العقول فی شرح أخبار آل الرسول، ج‏8، ص 84، دارالکتب الإسلامیه، تهران، چاپ دوم، 1404 ق.

5. شریف الرضى، محمد بن حسین، نهج البلاغه (للصبحی صالح)، خطبه 109، هجرت، قم، چاپ اول، 1414 ق.

6. تمیمی آمدى، عبدالواحد بن محمد، تصنیف غررالحکم و درر الکلم، ص 481، دفتر تبلیغات، ایران، قم، چاپ اول، 1366 ش.

7. تمیمی آمدى، عبدالواحد بن محمد، تصنیف غررالحکم و درر الکلم، ص 307، دفتر تبلیغات، ایران؛ قم، چاپ اول، 1366 ش.

8. إبن بابویه، محمد بن على، الأمالی (للصدوق)، ص 668، کتابچى، تهران، چاپ ششم، 1376 ش.

9. مجلسى، محمدباقر بن محمدتقى، بحار الأنوارالجامعه لدرر أخبار الأئمه الأطهار، ج‏75، ص 11، دار إحیاء التراث العربی، بیروت، چاپ دوم، 1403 ق.

10. برقى، احمد بن محمد بن خالد، المحاسن، ج‏1، ص 266، دارالکتب الإسلامیه، قم، چاپ دوم، 1371 ق.

11. تمیمی آمدى، عبدالواحد بن محمد، تصنیف غررالحکم و درر الکلم، ص 306، دفتر تبلیغات، ایران، قم، چاپ اول، 1366 ش.

12. کلینى، محمد بن یعقوب بن اسحاق، الکافی، ج‏2، ص 451، دارالکتب الإسلامیه، تهران، چاپ چهارم، 1407 ق.

با توجه به روایات مختلف، بوسیدن پدر و مادر، بدون ذکر محل خاصی، از عمل‌های پسندیده است. و هیچ روایتی به‌طور صریح بوسیدن دست، پا یا صورت والدین را منع نکرده است.

پرسش:

آیا بوسیدن دست‌وپای پدر و مادر ثواب دارد و توصیه‌ای در روایات بر این کار شده است و یا این‌که بالعکس نهی شده است؟

پاسخ:

مقدمه

در آموزه‌های اسلامی، احترام به والدین از مهم‌ترین و برترین فضایل اخلاقی شمرده می‌شود. یکی از نمادهای بارز این احترام، بوسیدن والدین است که در بسیاری از روایات دینی به آن اشاره شده است. بوسیدن پدر و مادر نه‌تنها به‌عنوان نشانه‌ای از محبت و قدردانی، بلکه به‌عنوان عملی مقدس و عبادی مورد تأکید قرار گرفته است.

 در ادامه به بررسی این روایات و اهمیت بوسیدن والدین در متون دینی پرداخته می‌شود.

 

روایات بوسیدن پدر و مادر

در احادیثی به بوسیدن پدر و مادر اشاره شده است. برخی روایات، بدون اشاره به دست یا پا، به‌صورت کلی بوسیدن پدر و مادر را توصیه می‌کنند. به‌عنوان نمونه امیرالمؤمنین علیه‌السلام می‌فرمایند:

«قُبْلَهُ الْوَلَدِ رَحْمَهٌ وَ قُبْلَهُ الْمَرْأَهِ شَهْوَهٌ وَ قُبْلَهُ الْوَالِدَیْنِ عِبَادَهٌ وَ قُبْلَهُ الرَّجُلِ أَخَاهُ دِین‏؛(1)

بوسیدن فرزند رحمت است و بوسیدن همسر (زن) شهوت است و بوسیدن والدین عبادت محسوب می‌گردد و بوسیدن مرد برادر مؤمنش را، از دین است‏.»

در این حدیث بوسیدن پدر و هم مادر توصیه شده و اشاره به محل خاصی مانند دست یا پای آن‌ها نشده است. در حدیثی دیگر نقل شده که:

«الْحُسَیْنِ بْنِ حَمَّادٍ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عبدالله ع عَنِ الْمُحْرِمِ یُقَبِّلُ أُمَّهُ قَالَ لَا بَأْسَ هَذِهِ قُبْلَهُ رَحْمَهٍ إِنَّمَا یُکْرَهُ قُبْلَهُ الشَّهْوَهِ؛(2)

حسین بن حمّاد می‌گوید: از امام صادق علیه‌السلام درباره مردی که- در حال احرام- مادر را خود را می‌بوسد سؤال کردم؟ امام صادق علیه‌السلام فرمود: این کار اشکالی ندارد. این بوسه رحمت است. آن بوسه‌ای که پسندیده نیست، بوسه‌ی شهوت است

درست است که این روایت مربوط به موضوع إحرام است ولی می‌توان از آن برای پسندیده بودن بوسیدن مادر و همچنین فضیلت آن‌که بوسه‌ی رحمت است، بهره برد. در این روایت نیز بوسه مطلق و بدون تعیین محل خاصی است. در روایاتی از امام کاظم علیه‌السلام نیز بوسه خویشاوند جایز دانسته شده است:

«مَنْ قَبَّلَ لِلرَّحِمِ ذَا قَرَابَهٍ فَلَیْسَ عَلَیْهِ شَیْ‏ءٌ وَ قُبْلَهُ الْأَخِ عَلَى الْخَدِّ وَ قُبْلَهُ الْإِمَامِ بَیْنَ عَیْنَیْه‏؛(3)

هر که به جهت صله‌رحم خویشاوندى را ببوسد، بر او چیزى نیست و بوسه برادر (دینى) بر گونه‌هاى اوست و بوسه از امام میان دو چشم او است

با توجه به عمومیت این روایت، بوسه زنان خویشاوند مانند مادر و مردان مانند پدر جایز است. البته پرواضح که منظور این روایت، زنان محرم است و همچنین این بوسه نیز بدون شهوت و غرض باطل صورت می‌گیرد. در این روایت، بوسیدن برادر، بر صورت دانسته شده است اما در مورد نحوه‌ی بوسیدن سایر خویشاوندان، سخنی به میان نیامده است؛ اما در حدیثی از پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله، بیان شده که بوسه بر پیشانی مادر فضیلت ویژه‌ای دارد:

«من قبّل بین عینی أمّه کان له سترا من النّار،(4)

هر که میان چشمان مادرش را ببوسد، این بوسه، پرده‌اى در برابر آتش خواهد بود.

نکته‌ی قابل‌توجه این‌که این روایت از منابع اهل سنت نقل شده و در منابع شیعی ذکر نشده است. البته در این حدیث نیز از بوسیدن دست‌وپا منع نشده است. در حدیثی دیگر از رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله نیز بیان شده که:

«إِذَا قَبَّلَ أَحَدُکُمْ ذَاتَ مَحْرَمٍ قَدْ حَاضَتْ أُخْتَهُ أَوْ عَمَّتَهُ أَوْ خَالَتَهُ فَلْیُقَبِّلْ بَیْنَ عَیْنَیْهَا وَ رَأْسَهَا وَ لْیَکُفَّ عَنْ خَدِّهَا وَ عَنْ فِیهَا؛(5)

اگر کسى خواست زن محرم خود را که بالغ شده ببوسد، خواهر باشد یا عمّه یا خاله، میان دو چشم (پیشانى) و سر او را ببوسد و از بوسیدن گونه و دهان او خوددارى نماید

این روایت بیان می‌کند که برای بوسیدن زنان محرم، می‌توان پیشانی را بوسید و باید از بوسیدن گونه و دهان اجتناب کرد. این حدیث در مورد بوسیدن دست ساکت است و نکته‌ای ندارد. البته در روایتی دیگر، حتی این بوسه‌ها برای مادر و خواهر بی‌اشکال دانسته شده است.(6) مشخص است که این روایت نیز بیانگر بوسه‌ی بدون شهوت و اغراض شیطانی است.

در سیره حضرت فاطمه سلام‌الله­علیها نیز نقل شده که ایشان صورت پدر را می‌بوسید.(7) علاوه بر این، روایاتی نیز وجود دارند که بوسه بر پیشانی برادر مؤمن را توصیه می‌کنند. به‌عنوان‌مثال در روایتی از امام صادق علیه‌السلام چنین نقل شده است:

«إِنَّ لَکُمْ لَنُوراً تُعْرَفُونَ بِهِ فِی الدُّنْیَا حَتَّى إِنَّ أَحَدَکُمْ إِذَا لَقِیَ أَخَاهُ قَبَّلَهُ فِی مَوْضِعِ النُّورِ مِنْ جَبْهَتِهِ؛(8)

راستى براى شما هرآینه نورى است که به‌وسیله آن در دنیا شناخته مى‌شوید تا اینکه هرگاه یکى از شماها به برادر خود برخورد، او را در همان جاى نور که از پیشانى او است مى‌بوسد

در اسلام، احترام به پدر و مادر از واجبات و اولویت‌های مهم است. خداوند در قرآن کریم نیز در چندین آیه به احترام و محبت به والدین تأکید کرده است، به‌ویژه در آیه‌ی 8 سوره عنکبوت:

 «وَ وَصَّیْنَا الْإِنسَانَ بِوَالِدَیْهِ حُسْنًا...» توصیه به رفتار نیکو با والدین شده است.

با این توضیح، می‌توان گفت که بوسیدن پیشانی که در روایت امام صادق علیه‌السلام به‌عنوان نشانه‌ای از محبت، احترام و نور معنوی مطرح شده، به‌طور خاص برادران مؤمن را شامل می‌شود، اما با توجه به جایگاه ویژه‌ای که پدر و مادر دارند، این عمل می‌تواند در مورد والدین مؤمن نیز صادق باشد. به‌خصوص درصورتی‌که والدین در تربیت فرزند و هدایت او نقش مؤثری داشته‌اند، آن‌ها شایسته‌ترین افراد برای دریافت چنین نشانه‌ای از احترام و محبت هستند.

بنابراین، با توجه به این مطالب بیان شده، می‌توان نتیجه گرفت که بوسیدن پدر و مادر مورد تائید روایات است و این بوسه می‌تواند بر دست‌وپا و سر آن‌ها باشد. همچنین با جست‌وجوی انجام شده، روایتی که بوسه بر دست، پا یا صورت پدر و مادر را منع کند یافت نشد. بله در برخی روایات بیان شده که دست هیچ‌کس را نباید بوسید،(9) اما با توجه به فراوانی روایاتی که برای بوسیدن پدر و مادر بیان شد، این روایات فارغ از سند ضعیفشان، می‌تواند استثنا داشته باشد و آن نیز بوسیدن دست پدر و مادر و کسی است که احترام آن واجب است.

 

نتیجه

با توجه به روایات مختلف از اهل‌بیت علیهم‌السلام، بوسیدن پدر و مادر، بدون ذکر محل خاصی، از عمل‌های پسندیده و مورد تأکید است. این عمل نه‌تنها به‌عنوان یک نشانه از محبت و احترام بلکه به‌عنوان عبادت و رحمت در نظر گرفته شده است. همچنین، در برخی از روایات، بوسیدن پیشانی مادر فضیلت خاصی دارد و هیچ روایتی به‌طور صریح بوسیدن دست، پا یا صورت والدین را منع نکرده است؛ بنابراین، بوسیدن والدین، به‌ویژه در قالب احترام و محبت، در اصول دینی قابل‌پذیرش و توصیه‌شده است.

پی‌نوشت‌ها:

1. طبرسى، حسن بن فضل‏، مکارم الأخلاق، محقق / مصحح: ندارد، قم: الشریف الرضى‏، 1412 ق‏، ص 220.

2. کلینى، محمد بن یعقوب‏، الکافی، محقق / مصحح: غفارى علی‌اکبر و آخوندى، محمد، تهران: دار الکتب الإسلامیه، 1407 ق‏، ج‏4، ص 377، ح 9.

3. عریضى، على بن جعفر، مسائل علی بن جعفر و مستدرکاتها، محقق / مصحح: مؤسسه آل البیت علیهم‌السلام لإحیاء التراث‏، قم: مؤسسه آل البیت علیهم‌السلام‏، 1409 ق‏، ص 343.

4. پاینده، ابوالقاسم، نهج الفصاحه (مجموعه کلمات قصار حضرت رسول صلی‌الله‌علیه‌وآله)، محقق / مصحح: ندارد، تهران: دنیاى دانش‏، 1382 ش‏، ص 751، ح 2917.

5. راوندى کاشانى، فضل‌الله بن على‏، النوادر (للراوندی)، محقق / مصحح: صادقى اردستانى، احمد، قم: دار الکتاب‏، بی‌تا، ص 19.

6. ابن شعبه حرانى، حسن بن على، تحف العقول، ‏محقق/مصحح، غفارى، علی‌اکبر، قم، جامعه مدرسین‏، چاپ دوم، 1404 ق، ص 450.

7. الحاکم، ابوعبدالله، المستدرک على الصحیحین تحقیق: مصطفى عبدالقادر عطا، بیروت: دار الکتب العلمیه، 1411 ق، ج 3، ص 169، ح 4737.

8. کلینى، محمد بن یعقوب‏، الکافی، محقق / مصحح: غفارى علی‌اکبر و آخوندى، محمد، تهران: دار الکتب الإسلامیه، 1407 ق‏، ج‏2، ص 185، ح 1.

9. ابن شعبه حرانى، حسن بن على، تحف العقول، ‏محقق/مصحح، غفارى، علی‌اکبر، قم، جامعه مدرسین‏، چاپ دوم، 1404 ق، ص 450.

ازدواج و تلاش برای آن برکت و وسعت مالی در رزق افراد را ایجاد می‌کند، افزون بر آیات و روایات فراوان،تجربه عمومی جامعه مومنان نیز این اصل را اثبات و تقویت می‌کند.

پرسش:

روایتی را دیدم که امام صادق علیه‌السلام، برای زیاد شدن رزق به کسی دستور ازدواج داده بود، وقتی آن شخص ازدواج کرد و فقیرتر شد، امام توصیه کردند که طلاق دهد!!

 اولاً آیا این روایت درست است؟ ثانیاً چگونه می‌شود که طلاق باعث زیاد شدن رزق می‌شود؟ اگر مردم در زمان حاضر این روایت را بفهمند بهانه‌ای به دست می‌آورند برای طلاق دادن همسر خود!!

قسمتی از روایت چنین است: «کُنْتُ عِنْدَ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه‌السلام فَأَتَاهُ رَجُلٌ فَشَکَا إِلَیْهِ الْحَاجَهَ فَأَمَرَهُ بِالتَّزْوِیجِ قَالَ فَاشْتَدَّتْ بِهِ الْحَاجَهُ فَأَتَى أَبَا عَبْدِ اللَّهِ علیه‌السلام فَسَأَلَهُ عَنْ حَالِهِ فَقَالَ لَهُ اشْتَدَّتْ بی‌الْحَاجَهُ فَقَالَ فَفَارِقْ

پاسخ:

مقدمه

ازدواج از سنت‌های الهی است که معصومان علیهم‌السلام برای ترویج آن، پیش قدم شده تا جایی که به عنوان سنت نبوی از آن یاد می‌شود. بشر به دلیل موانعی که در مسیر ازدواج پیش روی خود احساس می‌کند، از تمایل و اقدام نسبت به آن، منصرف شود. این بی‌رغبتی، به خصوص به دلیل مشکلات مالی، در مراجعات به معصومان علیهم‌السلام منعکس شده است. در مقابل، اهل‌بیت علیهم‌السلام، ازدواج را به عنوان یکی از کلیدهای گشایش مالی مطرح کرده‌اند و روایات متعددی در این خصوص در منابع به چشم می‌خورد. در کتاب شریف کافی نیز بابی با عنوان «أَنَّ اَلتَّزْوِیجَ یَزِیدُ فِی اَلرِّزْقِ»(1) وجود دارد که به صراحت ازدواج را عامل افزایش روزی معرفی کرده است. در این بین روایتی وجود دارد که امام صادق علیه‌السلام در پاسخ به مشکل جوانی که به ایشان مراجعه کرده بود به ازدواج توصیه کرده و پس از این‌که مشکل مالی وی افزایش یافت، او را به طلاق توصیه کرده‌اند که در ظاهر با روایات دیگر، سازگار نیست. در ادامه به بررسی این روایت پرداخته خواهد شد.

پاسخ اجمالی

در آیات و روایات متعددی توصیه به ازدواج شده و آن را به عنوان یکی از کلیدهای گشایش مالی مطرح کرده‌اند. شخصی خدمت امام صادق علیه‌السلام رسید و نسبت به «نیازی که داشت شکایت کرد؛ فَشَکَا إِلَیْهِ اَلْحَاجَةَ» حضرت وی را به ازدواج توصیه کرد. آن شخص بعد از مدتی برگشت و عرض کرد که گرفتاریم بیشتر شده است. امام علیه‌السلام توصیه کرد که همسرش را طلاق دهد! آن شخص همسر خود را طلاق داد و مشکلش حل شد. برخی از این روایت چنین برداشت کردند که حضرت برای این که مشکل مالی آن شخص حل شود، توصیه به طلاق کرده است.

درحالی که در متن روایت اصلاً بحث مالی مطرح نیست. بلکه در متن روایت از تعبیر «فَشَکَا إِلَیْهِ اَلْحَاجَةَ» استفاده شده و شاید منظور آن شخص شکایت از مسائل غریزی و جنسی و مشکلات ناشی از آن بوده است. بر همین اساس، حضرت او را به ازدواج توصیه کرده و پس از پیگیری متوجه شده‌اند که مشکل او با همسری که اختیار کرده حل نشده، بلکه افزایش یافته است. در این شرایط حضرت پیشنهاد جدایی را مطرح می‌کنند.

پاسخ تفصیلی

الف. بررسی متن روایت

متن کامل روایت که در کتاب کافی گزارش شده به این شرح است:

«وَ عَنْهُ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِیٍّ عَنْ حَمْدَوَیْهِ بْنِ عِمْرَانَ عَنِ اِبْنِ أَبِی لَیْلَى قَالَ حَدَّثَنِی عَاصِمُ بْنُ حُمَیْدٍ قَالَ: کُنْتُ عِنْدَ أَبِی عَبْدِ اَللَّهِ علیه‌السلام فَأَتَاهُ رَجُلٌ فَشَکَا إِلَیْهِ اَلْحَاجَةَ فَأَمَرَهُ بِالتَّزْوِیجِ قَالَ فَاشْتَدَّتْ بِهِ اَلْحَاجَهُ فَأَتَى أَبَا عَبْدِ اَللَّهِ علیه‌السلام فَسَأَلَهُ عَنْ حَالِهِ فَقَالَ لَهُ اِشْتَدَّتْ بی‌اَلْحَاجَةُ فَقَالَ فَفَارِقْ ثُمَّ أَتَاهُ فَسَأَلَهُ عَنْ حَالِهِ فَقَالَ أَثْرَیْتُ وَ حَسُنَ حَالِی فَقَالَ أَبُو عَبْدِ اَللَّهِ علیه‌السلام إِنِّی أَمَرْتُکَ بِأَمْرَیْنِ أَمَرَ اَللَّهُ بِهِمَا قَالَ اَللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ: «وَ أَنْکِحُوا اَلْأَیامى مِنْکُمْ» إِلَى قَوْلِهِ «وَ اَللّهُ واسِعٌ عَلِیمٌ» وَ قَالَ «إِنْ یَتَفَرَّقا یُغْنِ اَللّهُ کُلاًّ مِنْ سَعَتِهِ»»(2)

«عاصم بن حمید گوید: نزد امام صادق علیه‌السلام بودم که مردى آمد و از تنگدستى شکایت کرد؛ آن حضرت دستور داد که ازدواج کند ولى تنگدست‌تر شد. دوباره خدمت امام علیه‌السلام آمد و آن حضرت حال او را پرسیدند. عرض کرد: تنگدستیم بیشتر شده است! حضرت فرمودند: پس جدا شو (یعنى زنت را طلاق بده). (او نیز چنین کرد و) بار دیگر خدمت امام علیه‌السلام مشرّف شد و آن حضرت از احوال او پرسید، عرض کرد: ثروتمند شدم و اوضاعم سامان یافت. امام صادق علیه‌السلام فرمود: من تو را به دو کارى دستور دادم که خدا به آنها دستور داده است؛ خداى عز و جلّ‌ مى‌فرماید: «و با دختران بى‌همسر، ازدواج کنید... و خدا وسعت‌دهنده و داناست» و نیز فرموده است: «اگر (آن زن و مرد) از یکدیگر جدا شدند، خداوند هر یک را از دارایى خودش ثروت‌مند مى‌کند.»»

حضرت در مرحله اول، آن جوان را با استناد به آیه «وَأَنْکِحُوا الْأَیَامَىٰ مِنْکُمْ وَالصَّالِحِینَ مِنْ عِبَادِکُمْ وَإِمَائِکُمْ إِنْ یَکُونُوا فُقَرَاءَ یُغْنِهِمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ وَاللَّهُ وَاسِعٌ عَلِیمٌ»(3) و پس از این‌که مشکل او حل نشد، مجدداً با استناد به آیه «إِنْ یَتَفَرَّقٰا یُغْنِ اَللّٰهُ کُلاًّ مِنْ سَعَتِهِ»(4) او را به طلاق دادن همسرش توصیه می‌کنند! به عبارت دیگر هم ازدواج و هم طلاق را به قرآن مستند کرده‌اند و این مسئله عجیب به نظر می‌رسد. مرحوم مجلسی در شرح این روایت تنها به این نکته که حدیث از نظر سندی ضعیف است اکتفا کرده است.(5) در ادامه و بررسی محتوایی روشن خواهد شد که ترجمه‌ای که در دسترس قرار دارد و برای این روایت ارائه شده دقیق نبوده و نباید حاجت و شکایت او را به مشکل مالی معنا کرد.

ب. بررسی محتوایی روایت

جدای از بحث سندی و با قبول و پذیرش اعتبار روایت، لازم است برای فهم دقیق منظور حضرت از این توصیه کنکاش بیشتری کرد.

آیه نخست که برای تشویق و ترویج فرهنگ ازدواج جوانان است با مفاد و محتوای بسیاری از روایات تناسب دارد. در این آیه خداوند برای از بین بردن مانع مالی از سر راه ازدواج، تضمین وسعت رزق را داده است و معصومان هم مستند به این آیه، همگان، به خصوص جوانانی که مشکل مالی داشتند را به ازدواج سوق داده‌اند. اما در ادامه روایت، چنین گزارش شده که مشکل آن جوان حل نشده و در بررسی، مشخص شد که مشکل او بیشتر نیز شده است. در این مرحله امام صادق علیه‌السلام او را به طلاق دادن همسرش سفارش می‌کند که با اصلی که تاکنون وجود داشت، مبنی بر این‌که ازدواج موجب زیادی رزق است، در تعارض است. البته حضرت در این مرحله نیز به آیه قرآن استناد می‌کند و به آن جوان وعده غنی شدن می‌دهند!

آنچه که در برخی تفاسیر درباره آیه «إِنْ یَتَفَرَّقٰا یُغْنِ اَللّٰهُ کُلاًّ مِنْ سَعَتِهِ» مطرح شده، این است که مراد از استغناء مربوط به مسئله غنای مالی نیست و یا فقط شامل مسئله مالی نمی‌شود. علامه طباطبایی در این باره می‌فرمایند:

«وَ إِنْ یَتَفَرَّقا یُغْنِ اللَّهُ کُلًّا مِنْ سَعَتِهِ» یعنى اگر زنان و مردانِ مورد بحث، کارشان به جدایى و طلاق کشید، خداى تعالى به فضل واسع خود، هم آن مرد را بى‏نیاز مى‏کند و هم آن زن را و منظور از بى‏نیاز کردن، به قرینه مقام، این است که هر دو را در همه امور مربوط به ازدواج بى‏نیاز مى‏کند، به آن مرد زنى سازگار و شوهردوست و... مى‏دهد و به آن زن نیز شوهرى دیگر مى‏دهد که بهتر از اول به وى نفقه بدهد و با او انس و هم‌خوابگى و سائر لوازم زناشویى را داشته باشد؛ زیرا چنان نیست که خداى تعالى فلان زن را براى فلان مرد و آن مرد را براى آن زن خلق کرده باشد، به‌طورى که اگر یکى از دیگرى جدا شد آن دیگر جفت دیگرى نداشته باشد، بلکه سنت ازدواج یعنى زن گرفتن مردان و به شوهر رفتن زنان سنتى است فطرى و این‌که مى‏بینیم مردان زن مى‏گیرند و زنان شوهر مى‏روند، این رفتار ناشى از دعوتى است که در فطرت آنان است.(6)

مرحوم علامه، تقریباً نظر همه مفسران را درباره منظور آیه در این عبارت جمع کرده و نکته اصلی این است که آیه می‌فرماید غنای از همسر برای زن و مرد اتفاق خواهد افتاد.

حال می‌توان فهم دقیق‌تری از روایت مورد بحث ارائه کرد و این‌که اساساً مراجعه آن مرد به حضرت صادق علیه‌السلام، همانند دیگر روایات مشابه، بابت حاجت مالی نبوده است. این که در متن روایت از تعبیر «فَشَکَا إِلَیْهِ اَلْحَاجَةَ» استفاده شده، شاید منظور آن شخص، شکایت از مسائل غریزی و جنسی و مشکلات ناشی از آن بوده است. بر همین اساس، حضرت او را به ازدواج توصیه کرده و پس از پیگیری متوجه شده‌اند که مشکل او با همسری که اختیار کرده، حل نشده بلکه افزایش نیز یافته است که در این شرایط حضرت پیشنهاد جدایی را مطرح می‌کنند تا بر اساس مفاد آیه، خداوند او را با همسری بهتر از آن زن بی‌نیاز کند و نسبت به آن زن نیز همین مسئله جاری است که شوهری بهتر برایش یافت شود. بر همین اساس، می‌توان مدعی شده که مترجمان نیز همانند ترجمه‌ای که ارائه شده، به خطا رفته‌اند و بر اساس فضای ذهنی که در دیگر روایات مشابه وجود داشته، مشکل فرد را فقط به مسئله مالی تعبیر کرده‌اند.

نتیجه‌گیری

پس این‌که ازدواج و تلاش برای آن برکت و وسعت مالی در رزق افراد ایجاد می‌کند، بدون خدشه در جای خود ثابت است و افزون بر آیات و روایات فراوان، تجربه عمومی جامعه مومنان نیز این اصل را اثبات و تقویت می‌کند. آنچه که در روایتِ موردِ سؤال مطرح است می‌تواند مربوط به مسئله غیرمالی بوده باشد که با ازدواج حل نشده و حضرت پیشنهاد جدایی و ازدواج دیگری را به آن فرد می‌دهد که می‌تواند موجب وسعت مالی و حل مشکلات جنسی، جسمی و یا روحی فرد شود.

پی‌نوشت‌‌ها

1. کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، تهران: اسلامیه، چاپ چهارم، 1407ق، ج‏5، ص330.

2. کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، تهران: اسلامیه، چاپ چهارم، 1407ق، ج‏5، ص331.

3. سوره نور، آیه 32.

4. سوره نساء، آیه 31.

5. مجلسى، محمدباقر، مرآه العقول فی شرح أخبار آل‌الرسول، محقق/مصحح: رسولى محلاتى، هاشم‏، تهران: دارالکتب الإسلامیه، چاپ دوم‏، 1404ق، ج۲۰، ص۲۰.

6. طباطبائی، سیّد محمّدحسین، ترجمه المیزان فی تفسیر القرآن، قم: دفتر انتشارات اسلامی جامعه مدرّسین حوزه علمیّه قم، ۱۴۱۷ق، ح۱۹۰، ج‏5، ص166.

دو دسته احادیث در زمینه شب قدر وجود دارد که برخی شب قدر را خاص امت اسلام دانسته و برخی سابقه آن را از ابتدای خلقت بشر می‌دانند.

پرسش:

آیا مطابق روایات شیعه و اهل سنت، شب قدر برای امت اسلام است و در امت‌های گذشته وجود نداشته است؟

پاسخ:

مقدمه

بررسی روایات لیله‌القدر نشان می‌دهد احادیث درباره این‌که آیا شب قدر مخصوص امت اسلام است یا در امت‌های دیگر نیز وجود داشته، بر دودسته‌اند. برخی احادیث بیانگر این است که شب قدر از هدایای خداوند به امت رسول اکرم صلی‌الله‌علیه‌وآله است اما دسته دوم از روایات، بیان کرده‌اند که چنین شبی در امت‌های دیگر نیز وجود داشته اشت.

در ادامه به وجه جمع این دودسته روایات پرداخته می‌شود.

 

پاسخ اجمالی:

خدای متعال، شب قدر را در ابتدای خلقت دنیا آفرید و درواقع شب قدر موضوعی بوده که پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله از آن مطلع بوده و به آن توجه داشته‌اند و مقدر شدن سرنوشت بندگان و نزول فرشتگان بر حجت الهی در زمان‌های گذشته هم بود؛ اما برکات شب قدر برای امت اسلام جلوه و برد بیشتری پیدا کرد و خدای تعالی برکت‌هایی را به مسلمانان هبه کرده و به‌طور خصوصی به آن‌ها هدیه داد؛ به‌عبارت‌دیگر شب قدر شبی است که قرآن در آن نازل شده و این شب از هزار ماه بهتر است؛ شاید این دو ویژگی، قبل از اسلام وجود نداشته است به همین جهت است که در روایتی از رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله آمده است: «اِنَّ اللّهَ وَهَبَ لِأُمَّتِی لَیْلَهَ الْقَدْرِ لَمْ یُعْطِها مَنْ کانَ قَبْلَهُمْ؛ خداوند شب قدر را به امت من بخشیده و احدی از امت‌های پیشین از این موهبت برخوردار نبودند.»

 

متن پاسخ:

الف. روایات دسته اول: شب قدر ویژه امت اسلام

برخی روایات تصریح کرده‌اند که شب قدر ویژه امت اسلام است. در روایتی از رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله آمده است:

 «اِنَّ اللّهَ وَهَبَ لِأُمَّتِی لَیْلَهَ الْقَدْرِ لَمْ یُعْطِها مَنْ کانَ قَبْلَهُمْ (1)؛ خداوند شب قدر را به امت من بخشیده و احدی از امت‌های پیشین از این موهبت برخوردار نبودند

 

ب. روایات دسته دوم: شب قدر در همه امت‌ها

برخی ویژگی‌هایی که برای شب قدر بیان شده منحصر به امت آخرالزمان نیست، بلکه برای هر دوره‌ای لازم است مانند مقدّر شدن سرنوشت بندگان، یا نزول فرشتگان بر حجت الهی. برای این دیدگاه نیز مؤیدات روایی وجود دارد به‌عنوان نمونه در روایتی از امام جواد علیه‌السلام آمده است:

 «لَقَدْ خَلَقَ اللَّهُ جَلَّ ذِکْرُهُ لَیْلَهَ الْقَدْرِ أَوَّلَ مَا خَلَقَ الدُّنْیَا وَ لَقَدْ خَلَقَ فِیهَا أَوَّلَ نَبِیٍّ یَکُونُ وَ أَوَّلَ وَصِیٍّ یَکُونُ وَ لَقَدْ قَضَی أَنْ یَکُونَ فِی کُلِّ سَنَهٍ لَیْلَهٌ یَهْبِطُ فِیهَا بِتَفْسِیرِ الْأُمُورِ إِلَی مِثْلِهَا مِنَ السَّنَهِ الْمُقْبِلَهِ مَنْ جَحَدَ ذَلِکَ فَقَدْ رَدَّ عَلَی اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ عِلْمَهُ لِأَنَّهُ لَا یَقُومُ الْأَنْبِیَاءُ وَ الرُّسُلُ وَ الْمُحَدَّثُونَ إِلَّا أَنْ تَکُونَ عَلَیْهِمْ حُجَّهٌ بِمَا یَأْتِیهِمْ فِی تِلْکَ اللَّیْلَهِ مَعَ الْحُجَّهِ الَّتِی یَأْتِیهِمْ بِهَا جَبْرَئِیلُ علیه‌السلام قُلْتُ وَ الْمُحَدَّثُونَ أَیْضاً یَأْتِیهِمْ جَبْرَئِیلُ أَوْ غَیْرُهُ مِنَ الْمَلَائِکَهِ علیهم‌السلام قَالَ أَمَّا الْأَنْبِیَاءُ وَ الرُّسُلُ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِمْ فَلَا شَکَّ وَ لَا بُدَّ لِمَنْ سِوَاهُمْ مِنْ أَوَّلِ یَوْمٍ خُلِقَتْ فِیهِ الْأَرْضُ إِلَی آخِرِ فَنَاءِ الدُّنْیَا أَنْ تَکُونَ عَلَی أَهْلِ الْأَرْضِ حُجَّهٌ یَنْزِلُ ذَلِکَ فِی تِلْکَ اللَّیْلَهِ إِلَی مَنْ أَحَبَّ مِنْ عِبَادِه (2)؛ ‏خدای متعال، شب قدر را در ابتدای خلقت دنیا آفرید و در آن شب نخستین پیامبر و نخستین وصیی که باید باشد (آدم و شیث را) آفرید (وجود آن‌ها را مقدر ساخت) و حکم فرمود که در هر سال شبی باشد که در آن شب تفسیر و بیان امور تا چنان شبی در سال آینده فرود آید، هر که آن شب را انکار کند، علم خدای عز و جل را رد کرده، زیرا پیامبران و رسولان و محدثان جز به‌وسیله حجتی که در آن شب به آن‌ها می‌رسد با حجتی که جبرئیل علیه‌السلام (در غیر آن شب) برای آن‌ها می‌آورد، قائم نشوند و به پا نایستند (زیرا برنامه رهبری خلق و برخی علوم را در آن شب به دست می‌آورند) راوی گوید: عرض کردم: جبرئیل یا ملائکه دیگر نزد محدثان هم می‌آیند؟ فرمود: درباره پیامبران علیهم‌السلام و رسولان که شکی نیست و نسبت به غیر ایشان، ناچار باید از نخستین روز آفرینش زمین تا پایان جهان حجتی برای اهل زمین بوده باشد که خدای تعالی تفسیر امور را در آن شب بر محبوب‌ترین بندگانش نازل فرماید

وجه جمع این دودسته روایات چنین است که درواقع شب قدر موضوعی بوده که پیامبر علیهم‌السلام از آن مطلع بوده و به آن توجه داشته‌اند و مقدر شدن سرنوشت بندگان و نزول فرشتگان بر حجت الهی در زمان‌های گذشته هم بوده، اما برکات شب قدر برای امت اسلام جلوه و برد بیشتری پیدا کرد و خدای تعالی برکت‌هایی را به مسلمانان هبه کرده و به‌طور خصوصی به آن‌ها هدیه داد.

به‌عبارت‌دیگر شب قدر شبی است که قرآن در آن نازل شده است: «إِنَّا أَنْزَلْناهُ فی لَیلَهِ الْقَدْرِ؛ ما آن (قرآن) را در شب قدر نازل کردیم!» و این شب از هزار ماه بهتر است «لَیلَهُ الْقَدْرِ خَیرٌ مِنْ أَلْفِ شَهْرٍ؛ شب قدر بهتر از هزار ماه است!» شاید این دو ویژگی، قبل از اسلام وجود نداشته است. چون قطعاً قرآن قبل از پیامبر خاتم صلی‌الله‌علیه‌وآله نازل نشده بود.

 

نتیجه‌گیری:

بررسی روایات شب قدر نشان داد دودسته احادیث در این زمینه وجود دارد که برخی شب قدر را خاص امت اسلام دانسته و برخی سابقه آن را از ابتدای خلقت بشر می‌دانند. در جمع بین این دودسته روایات می‌توان گفت اصل شب قدر از ابتدا بوده ولی فضائل آن برای بشر کشف نشده بود و بیان فضائل و حقایق آن، هدیه‌ای بود که از جانب خدای متعال به امت اسلام داده شد.

پی‌نوشت‌ها:

1. سیوطی، جلال‌الدین عبدالرحمن بن أبی‌بکر، الدر المنثور فی التفسیر بالمأثور، تهران، انتشارات اسلامیه، ج 6، ص 371.

2. کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، محقق/مصحح، غفاری علی‌اکبر و آخوندی، محمد، تهران، دارالکتب الإسلامیه، چاپ چهارم، 1407 ق، ج 1، ص 250.

انتساب روزهای هفته میان چهارده معصوم و زیارات وارده
تعیین اسامى نبىّ و ائمه علیهم‌السلام به روزهاى هفته، امری سلیقه‌ای و ذوقی نبوده؛ بلکه از زبان امام معصوم علیه‌السلام بیان شده است.

پرسش:

آیا روایاتی درباره تقسیم روزهای هفته میان چهارده معصوم و این که هر روز به نام چند معصوم است، وجود دارد؟ این موضوع از سوی ائمه تأیید شده است؟ آیا دعاهایی که در این روزها برای معصومان خوانده می‌شود، معتبر است؟

پاسخ:

مقدمه

زیارت از اعمال پسندیده اسلامی بوده و در طول تاریخ، مسلمانان به آن عنایت و اهتمام داشته‌اند. این عمل، نزد شیعیان جایگاهی ویژه دارد؛ به ‌حدّی که از نمادهای شیعه شمرده می‌شود. توسل جستن به ائمه معصومین علیهم‌السلام به وسیله زیارت، موجب جلب رحمت الهی است. طبق روایات ایام هفته به حضرات معصومین علیهم‌السلام تعلق دارد، برای ایشان زیارت‌هایی در روزهای هفته نقل شده است. این نوشتار به بررسی روایات، در این زمینه می‌پردازد.

پاسخ اجمالی

براساس روایتی، ایام هفته به حضرات معصومین علیهم‌السلام تعلق دارد؛ امام هادی علیه‌السلام فرمودند:

 «منظور از «ایام» ما هستیم تا آنگاه که آسمان‌ها‏ و زمین بر پا است، شنبه رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله، یک‌شنبه کنایه از امیرالمؤمنین، دوشنبه امام حسن و امام حسین، سه‌شنبه على بن الحسین، محمد بن على و جعفر بن محمد، چهارشنبه موسى بن جعفر، على ابن موسى، محمد بن على و من (امام هادی)، پنج‌شنبه پسرم حسن بن علی علیهم‌السلام، و جمعه هم فرزند فرزندم است

به همین مناسبت زیارت‌هایی برای معصومین علیهم‌السلام در روزهای هفته در کتب ادعیه نقل شده که قرائت این زیارت‌ها به امید ثواب (رجاء): شنبه زیارت حضرت رسول صلی‌الله‌علیه‌وآله؛ یک‌شنبه، زیارت امام علی و حضرت زهرا؛ دوشنبه، زیارت امام حسن و امام حسین؛ سه‌شنبه، زیارت امام سجاد و امام باقر و امام صادق؛ چهارشنبه، زیارت امام کاظم، امام رضا، امام جواد و امام هادى؛ پنج‌شنبه: زیارت امام حسن عسکرى و جمعه، زیارت امام مهدی علیهم‌السلام.

پاسخ تفصیلی

1. متن روایت

در آغاز روایاتی که در مورد نامگذاری روزهای هفته به نام اهل‌بیت علیهم‌السلام و غیره نقل شده ذکر می‌شود.

صقر بن أبی‌دُلَف می‌گوید: به امام هادی علیه‌السلام گفتم:

 «قُلْتُ یَا سَیِّدِی حَدِیثٌ یُرْوَى عَنِ النَّبِیِّ صلی‌الله‌علیه‌وآله لَا أَعْرِفُ مَعْنَاهُ قَالَ وَ مَا هُوَ فَقُلْتُ قَوْلُهُ لَا تُعَادُوا الْأَیَّامَ فَتُعَادِیَکُمْ مَا مَعْنَاهُ فَقَالَ نَعَمْ الْأَیَّامُ نَحْنُ مَا قَامَتِ السَّمَاوَاتُ وَ الْأَرْضُ فَالسَّبْتُ اسْمُ رَسُولِ اللَّهِ صلی‌الله‌علیه‌وآله وَ الْأَحَدُ کِنَایَةٌ عَنْ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ علیه‌السلام وَ الْإِثْنَیْنِ الْحَسَنُ وَ الْحُسَیْنُ وَ الثَّلَاثَاءُ عَلِیُّ بْنُ الْحُسَیْنِ وَ مُحَمَّدُ بْنُ عَلِیٍّ وَ جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدٍ وَ الْأَرْبِعَاءُ مُوسَى بْنُ جَعْفَرٍ وَ عَلِیُّ بْنُ مُوسَى وَ مُحَمَّدُ بْنُ عَلِیٍّ وَ أَنَا وَ الْخَمِیسُ ابْنِیَ الْحَسَنُ بْنُ عَلِیٍّ وَ الْجُمُعَةُ ابْنُ ابْنِی وَ إِلَیْهِ تَجْتَمِعُ عِصَابَةُ الْحَقِّ وَ هُوَ الَّذِی یَمْلَؤُهَا قِسْطاً وَ عَدْلًا کَمَا مُلِئَتْ ظُلْماً وَ جَوْراً فَهَذَا مَعْنَى الْأَیَّامِ فَلَا تُعَادُوهُمْ فِی الدُّنْیَا فَیُعَادُوکُمْ فِی الْآخِرَةِ»؛(1)

«اى آقای من! حدیثى از رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله روایت شده که معنای آن را نمی‌فهمم. فرمود: آن حدیث چیست؟ عرض کردم: حدیث این است که پیامبر خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله فرمود: «دشمنى نکنید با روزها که آنها با شما دشمنى خواهند کرد». امام هادى علیه‌السلام فرمود: آرى، منظور از «ایام» ما هستیم. تا آنگاه که آسمان‌ها‏ و زمین بر پا است، شنبه رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله است، یکشنبه کنایه از امیرالمؤمنین علیه‌السلام، دوشنبه امام حسن و امام حسین علیهماالسلام، سه‌شنبه على بن الحسین، محمد بن على و جعفر بن محمد علیهم‌السلام، چهارشنبه موسى بن جعفر، على ابن موسى، محمد بن على و من علیهم‌السلام، پنجشنبه پسرم حسن بن علی علیه‌السلام، و جمعه هم فرزند فرزندم است که اهل حق بر وى اجتماع خواهند کرد، و او کسى است که زمین را همان‌گونه که از ظلم و جور پر شد، پر از عدل و داد خواهد کرد، و این است معنى «ایام». پس دشمنى نکنید با ایشان در دنیا که دشمنى کنند با شما در آخرت

این روایت از شهرت روایی برخوردار است؛ یعنی در منابع حدیثی پرتکرار است.

مرحوم شیخ صدوق رضی‌الله‌عنه در توضیح «الایام» می‌فرماید: «الأیام لیست‏ بأئمة و لکن کنی بها علیه‌السلام عن الأئمة لئلا یدرک معناه غیر أهل الحق کما کنى الله عز و جل بالتِّینِ وَ الزَّیْتُونِ وَ طُورِ سِینِینَ وَ هذَا الْبَلَدِ الْأَمِینِ‏ عن النبی صلی‌الله‌علیه‌وآله و علی و الحسن و الحسین علیه‌السلام؛(2) معناى حقیقى روزها امامان نیست، بلکه به‌طور کنایه گفته شده است تا نااهلان به معنایش متوجه نشوند؛ چنان که خداى عز و جل از «پیامبر» و «على» و «حسن» و «حسین» به «تین» و «زیتون» و «طور سینین» و «بلد امین» به طور کنایه نامبرده است.»

این‌گونه تعیین کردن و نامگذاری، دارای حکمت و اسراری است که امام معصوم علیه‌السلام از آنها آگاهی دارد، و احاطه به این اسرار از حوزه ادراک ما خارج است. به هر حال این تعبیر، نشان دهنده اهمیت زمان بوده و نباید روزها را بد دانسته و درباره آن شکایت کرد؛ بلکه باید از نسیم‌های رحمتی که در این روزها نصیب آدمی می‌شود، غافل نبوده و از آن‌ها بهره‌مند شد. یکی از آن سودمندی و جلب رحمت الهی، توسل جستن به ائمه معصومین علیهم‌السلام به وسیله زیاراتی است که طبق نامگذاری روزها، در کتاب‌های ادعیه ذکر شده است.

2. زیارت ایام هفته

برای روزهاى هفته، زیارت‌هایی برای چهارده معصوم علیهم‌السلام به ترتیب زیر وارد شده است:

روز شنبه: زیارت حضرت رسول صلی‌الله‌علیه‌وآله

روز یک‌شنبه: زیارت امام علی و حضرت زهرا علیهماالسلام‌

روز دوشنبه: زیارت امام حسن و امام حسین علیهماالسلام‌

روز سه‌شنبه: زیارت امام سجاد و امام باقر و امام صادق علیهم‌السلام‌

روز چهارشنبه: زیارت امام کاظم، امام رضا، امام جواد و امام هادى علیهم‌السلام

روز پنج‌شنبه: زیارت امام حسن عسکرى علیه‌السلام

روز جمعه: زیارت امام مهدی علیه‌السلام.

مرحوم سید بن طاووس در فلاح السائل(3) بدون سند برای روزهای هفته زیاراتی را نقل کرده‌اند. علامه مجلسی(4) و شیخ عباس(5) نیز به تبع ایشان آورده‌اند. با توجه به اعتماد علما به سید بن طاووس، خواندن این زیارت‌ها به امید ثواب (رجاء) اشکالی ندارد.

نتیجهگیری

بر اساس تقسیم و تعیین امام هادی علیه‌السلام، شنبه به پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله، یک‌شنبه به امیرمؤمنان و حضرت فاطمه علیهماالسلام، دوشنبه به امام حسن و امام حسین علیهماالسلام، سه‌شنبه به سه امام بعد، چهارشنبه به چهار امام بعد، پنج‌شنبه به امام حسن عسکری علیه‌السلام و جمعه به امام زمان عجل‌الله‌تعالی‌فرجه تعلق دارد. به همین مناسبت زیارت‌هایی برای معصومین علیهم‌السلام در روزهای هفته در کتب ادعیه نقل شده است. تعیین اسامى نبىّ و ائمه علیهم‌السلام به روزهاى هفته، امری سلیقه‌ای و ذوقی نبوده؛ بلکه از زبان امام معصوم علیه‌السلام بیان شده است..

پی‌نوشت‌ها:

1. ابن بابویه، محمد بن على، الخصال، جامعه مدرسین، قم، چاپ اول، 1362ش، ج2، ص395و 396؛ ابن بابویه، محمد بن على، معانی الأخبار، دفتر انتشارات اسلامى وابسته به جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، قم، چاپ اول، 1403ق، ص123؛ ابن بابویه، محمد بن على، کمال‌الدین و تمام‌النعمه، اسلامیه، تهران، چاپ دوم، 1395ق، ج2، ص382و 383؛ خزاز رازى، على بن محمد، کفایه الأثر فی النصّ على الأئمه الإثنی عشر، بیدار، قم، 1401ق، ص291؛ ابن شهرآشوب مازندرانى، محمد بن على، مناقب آل أبی‌طالب علیهم‌السلام (لابن شهرآشوب) ، علامه، قم، چاپ اول، 1379ق، ج‏1، ص308؛ قطب‌الدین راوندى، سعید بن هبه‌الله، الخرائج و الجرائح ، مؤسسه امام مهدى عجل‌الله‌تعالی‌فرجه‌الشریف، قم، چاپ اول، 1409ق، ج‏1، ص413؛ ابن طاووس، على بن موسى، جمال الأسبوع بکمال العمل المشروع ، دارالرضى، قم، چاپ اول، 1330ق، ص28.

2. ابن بابویه، محمد بن على، الخصال ، جامعه مدرسین، قم، چاپ اول، 1362ش، ج‏2، ص396.

3. ابن طاووس، على بن موسى، جمال الأسبوع بکمال العمل المشروع، دارالرضى، قم، چاپ اول، 1330ق، ص29-37.

4. مجلسى، محمدباقر بن محمدتقى، بحارالأنوار، الجامعه لدرر أخبار الأئمه الأطهار، دار إحیاء التراث العربی، بیروت، چاپ دوم، 1403ق، ج‏99، ص211.

5. قمی، شیخ عباس، کلیات مفاتیح الجنان، انتشارات صبا، چاپ دوم، ص96.

عاق والدین به معنای آزاردهنده و نافرمانِ پدر و مادر است. اینکه فرزند به سبب گفتاری یا رفتاری آنها را برنجاند. این عمل در روایات پیامدهای دنیایی دارد.

پرسش:

منظور از عاق والدین چیست و آثار منفی‌ در زندگی دنیایی ما چیست؟

پاسخ:

مقدمه

خداوند و معصومین علیهم‌السلام تأکید بر احسان و خوش‌رفتاری با والدین داشته و نافرمانی، آزار و اذّیت و بی‌حرمتی به ایشان را مذموم دانسته‌اند. عقوق والدین از گناهان کبیره و رذائل اخلاقی است. عقوق والدین دارای پیامدها و عواقب دنیایی و اخروی است. این نوشتار به بررسی معنای عاقّ والدین و پیامدهای دنیوی آن در روایات می‌پردازد.

الف. مفهوم عقوق والدین

واژة «عقوق» از ماده عقق (عقّ) گرفته شده و در لغت به معنای شکافتن و بریدن آمده است.(1) در این صورت منظور از عاق والدین، قطع رحم با آنان است.(2) «عاقّ» اسم فاعل از «عقوق»، به معنای آزاردهنده و نافرمان پدر و مادر است. به این علّت نافرمانی پدر و مادر را عاق می‌خوانند که رشتة طاعت آن‌ها را پاره کرده است. ملا احمد نراقی عاقّ والدین را بدترین نوع قطع رَحِم دانسته و معتقد است هر آنچه که به نکوهش قطع رحم دلالت می‌‌کند، بر نکوهش عاق والدین نیز دلالت دارد.(3) عقوق والدین بدترین و شدیدترین انواع قطع رحم است، زیرا نزدیک‌ترین و خاص‌ترین ارحام به سبب ولادت تحقّق می‌یابد و بنابراین حق پدر و مادر را دو چندان می‌سازد.

علامه مجلسی در شرح کتاب اصول کافی درباره معنای عاق والدین می‌نویسد: «المراد بعقوق الوالدین‏ ترک الأدب لهما و الإتیان بما یؤذیهما قولاً و فعلاً، و مخالفتهما فی أغراضهما الجائزه عقلاً و نقلاً و قد عدّ من الکبائر، و دلّ على حرمته الکتاب و السّنه و أجمع علیها الخاصه و العامه؛ عقوق والدین به این است که فرزند، حرمت آنها را رعایت نکند و بی‌‌ادبی نماید و آنها را به سبب گفتاری یا رفتاری برنجاند و آزار و اذیت کند و در چیزهایی که منع شرعی و عقلی ندارد، از آنها نافرمانی کند.»(4)

ب. پیامدهای دنیوی عاقّ والدین

1. عذاب در دنیا

پیامبر خدا صلی‌الله‌‌علیه‌وآله فرمودند:

 «ثَلَاثَةٌ مِنَ الذُّنُوبِ تُعَجَّلُ عُقُوبَتُهَا وَ لَا تُؤَخَّرُ إِلَى الْآخِرَهِ: عُقُوقُ الْوَالِدَیْنِ، وَ الْبَغْیُ عَلَى النَّاسِ، وَ کُفْرُ الْإِحْسَانِ‏؛(5) سه گناه است که کیفر آن به سرعت فرا می‌رسد و به آخرت واگذار نمی‌شود: عاق والدین (ناسپاسى پدر و مادر)، ستم بر مردم، ناسپاسى و نادیده گرفتن نیکى دیگران

2. خذلان و رسوایی در دنیا

از امام باقر علیه‌السلام نقل شده:

 «کَانَ فِی بَنِی إِسْرَائِیلَ عَابِدٌ یُقَالُ لَهُ جُرَیْحٌ وَ کَانَ یَتَعَبَّدُ فِی صَوْمَعَةٍ فَجَاءَتْهُ أُمُّهُ وَ هُوَ یُصَلِّی فَدَعَتْهُ فَلَمْ یُجِبْهَا فَانْصَرَفَتْ ثُمَّ أَتَتْهُ وَ دَعَتْهُ فَلَمْ یَلْتَفِتْ إِلَیْهَا فَانْصَرَفَتْ ثُمَّ أَتَتْهُ وَ دَعَتْهُ فَلَمْ یُجِبْهَا وَ لَمْ یُکَلِّمْهَا فَانْصَرَفَتْ‏ وَ هِیَ تَقُولُ أَسْأَلُ إِلَهَ بَنِی إِسْرَائِیلَ أَنْ‏ یَخْذُلَکَ‏ فَلَمَّا کَانَ مِنَ الْغَدِ جَاءَتْ فَاجِرَةٌ وَ قَعَدَتْ عِنْدَ صَوْمَعَتِهِ قَدْ أَخَذَهَا الطَّلْقُ فَادَّعَتْ أَنَّ الْوَلَدَ مِنْ جُرَیْحٍ فَفَشَا فِی بَنِی إِسْرَائِیلَ أَنَّ مَنْ کَانَ یَلُومُ النَّاسَ عَلَى الزِّنَا قَدْ زَنَى وَ أَمَرَ الْمَلِکُ بِصَلْبِهِ فَأَقْبَلَتْ أُمُّهُ إِلَیْهِ فَلَطَمَ وَجْهَهَا فَقَالَ لَهَا اسْکُتِی إِنَّمَا هَذَا لِدَعْوَتِکِ فَقَالَ النَّاسُ لَمَّا سَمِعُوا ذَلِکَ مِنْهُ وَ کَیْفَ لَنَا بِذَلِکَ قَالَ هَاتُوا الصَّبِیَّ فَجَاءُوا بِهِ فَأَخَذَهُ فَقَالَ مَنْ أَبُوکَ فَقَالَ فُلَانٌ الرَّاعِی لِبَنِی فُلَانٍ فَأَکْذَبَ اللَّهُ الَّذِینَ قَالُوا مَا قَالُوا فِی جُرَیْحٍ فَحَلَفَ جُرَیْحٌ أَلَّا یُفَارِقَ أُمَّهُ یَخْدُمُهَا؛(6) در بنی‌اسرائیل عابدی بود بنام جریح، که در صومعه خویش به عبادت مشغول بود. روزی مادرش در حالی که وی به نماز اشتغال داشت، وی را بخواند، و او مادر را پاسخ نداد. مادر برگشت، و بار دوم آمد و او را صدا زد، و باز پاسخ نداد، تا سه بار. در این بار مادر وی را نفرین کرد و گفت: از خدای بنی‌اسرائیل می‌خواهم که تو را به خود واگذارد و رسوایت سازد. روز بعد زن بدکاره‌ای به کنار صومعه او آمد و فرزندی را که در رحم داشت در آنجا وضع حمل کرد، و ادعا کرد که فرزند از آن جریح است. در میان بنی‌اسرائیل شایع شد که آن کس که مردمان را از زنا نهی می‌کرد، خود مرتکب زنا گشته است! حاکم دستور داد وی را بدار کشند، مادر بر سر و روی‌زنان به پای چوبه دار آمد. جریح گفت: ساکت باش که این نتیجه همان نفرین تو است. مردمان چون شنیدند گفتند: ما از کجا بدانیم که این تهمت و این نسبت دروغ است؟ جریح گفت: کودک را حاضر کنید. چون کودک بیاوردند، از او پرسیدند: پدرت کیست؟ وی به زبان آمد و گفت: فلان چوپان پدر من است، و بدین گونه خداوند بر اثر توبه‌ی جریح، وی را نجات داد، و جریح سوگند یاد کرد که از این پس از خدمت مادر جدا نگردد

3. سلب توفیق و گره در کار

محمّد بن سنان نقل کرده: حضرت رضا علیه‌السلام در نامه‌ای به او مرقوم فرمودند:

 «حَرَّمَ اللَّهُ عُقُوقَ الْوَالِدَیْنِ لِمَا فِیهِ مِنَ الْخُرُوجِ مِنَ التَّوْفِیقِ لِطَاعَةِ اللَّهِ تَعَالَى...؛(7) خداوند متعال عقوق والدین و نافرمانى از ایشان را حرام کرده؛ زیرا در نافرمانى ایشان انسان از توفیق براى اطاعت حق تعالى خارج مى ‌شود... .»

4. فقر و تنگدستی

امام هادى علیه‌السلام فرمودند:

 «الْعُقُوقُ یُعَقِّبُ‏ الْقِلَّةَ وَ یُؤَدِّی إِلَى الذِّلَّة؛(8) عقوق (والدین)، نادارى در پى دارد و به خوارى می‌کشاند.» امام صادق علیه‌السلام نیز فرمودند:

 «مَنْ أَحَبَّ أَنْ یُخَفِّفَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ عَنْهُ سَکَرَاتِ الْمَوْتِ فَلْیَکُنْ لِقَرَابَتِهِ وَصُولًا وَ بِوَالِدَیْهِ بَارّاً فَإِذَا کَانَ کَذَلِکَ هَوَّنَ اللَّهُ عَلَیْهِ سَکَرَاتِ الْمَوْتِ وَ لَمْ یُصِبْهُ فِی حَیَاتِهِ فَقْرٌ أَبَداً؛(9) هرکه دوست دارد خداوند عزّ و جلّ سکرات مرگ را بر او سبک گرداند، باید به خویشانش رسیدگى و به پدر و مادرش نیکى کند. اگر چنین کند، خداوند عزّ و جلّ سختى هاى مرگ را بر او آسان گرداند و در زندگیش هرگز به نادارى نیفتد

5. ذلت و خواری

پیامبر اکرم صلی‌الله‌علیه‌وآله فرمودند:

 «رَغِمَ‏ أَنْفُ‏ رَجُلٍ‏ ذُکِرْتُ عِنْدَهُ فَلَمْ یُصَلِّ عَلَیَّ رَغِمَ‏ أَنْفُ‏ رَجُلٍ‏ أَدْرَکَ أَبَوَیْهِ عِنْدَ الْکِبَرِ فَلَمْ یُدْخِلَاهُ الْجَنَّةَ؛(10) بینی شخصی که والدین خود را (در حال کهولت سن) درک کند، امّا بوسیله آنها وارد بهشت نگردد بر خاک مالیده شده است

 امام هادى علیه‌السلام نیز فرمودند:

 «الْعُقُوقُ... وَ یُؤَدِّی إِلَى الذِّلَّة؛(11) عقوق (والدین)،... به خوارى می‌کشاند

6. جوان‌مرگی

پیامبر اکرم صلی‌الله‌علیه‌وآله فرمودند:

 «عُقُوقُ الْوَالِدَیْنِ یَبْتُرُ الْعُمُر؛(12) عقوق والدین، عمر را کوتاه می‌کند

 همچنین امام صادق به نقل از پدر بزرگوارشان امام باقر علیه‌السلام فرمودند:

 «نَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الذُّنُوبِ الَّتِی تُعَجِّلُ الْفَنَاءَ وَ تُقَرِّبُ الْآجَالَ وَ تُخْلِی‏ الدِّیَارَ وَ هِیَ قَطِیعَةُ الرَّحِمِ وَ الْعُقُوقُ وَ تَرْکُ الْبِرِّ؛(13) از گناهانی که نابودی را تسریع می‌کند و أجل‌ها را نزدیک می‌سازد و باعث خالی شدن شهر و دیار می‌گردد، به خدا پناه می‌بریم. آن گناهان عبارتند از: قطع رحم و عقوق والدین و نیکی نکردن

7. دوری از رحمت خداوند

امام صادق علیه‌السلام فرمودند:

 «مَلْعُونٌ مَلْعُونٌ مَنْ‏ ضَرَبَ‏ وَالِدَهُ‏ أَوْ وَالِدَتَهُ مَلْعُونٌ مَلْعُونٌ مَنْ عَقَّ وَالِدَیْهِ؛(14) ملعون است، ملعون، کسى که پدر یا مادر خود را بزند، ملعون است، ملعون، کسى که پدر و مادر خود را نافرمانى کند و آزارشان رساند

8. گرفتگی زبان هنگام مرگ برای ادای شهادتین

امام صادق علیه‌السلام فرمود:

 «إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ حَضَرَ شَابّاً عِنْدَ وَفَاتِهِ، فَقَالَ لَهُ: قُلْ: لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ. قَالَ: فَاعْتُقِلَ‏ لِسَانُهُ‏ مِرَاراً، فَقَالَ لِامْرَأَةٍ عِنْدَ رَأْسِهِ: هَلْ لِهَذَا أُمٌّ قَالَتْ: نَعَمْ، أَنَا أُمُّهُ. قَالَ: أَ فَسَاخِطَةٌ أَنْتِ عَلَیْهِ قَالَتْ: نَعَمْ، مَا کَلَّمْتُهُ مُنْذُ سِتِّ حِجَجٍ قَالَ لَهَا: ارْضَیْ عَنْهُ. قَالَتْ: رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ یَا رَسُولَ اللَّهِ بِرِضَاکَ عَنْهُ. فَقَالَ لَهُ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ: قُلْ: لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ. قَالَ: فَقَالَهَا ... ثُمَّ طَفَا عَلَى تِلْکَ الْحَالِ؛(15) هنگام مرگِ جوانی، پیامبر اکرم صلی‌الله‌علیه‌وآله کنار بستر او حضور یافتند و به جوان فرمودند: بگو لا اله الا الله، فرمود: زبانش بند آمد، چندبار تکرار کرد ولی زبان او بند شد، پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله به زنی که کنار جوان بود فرمود: آیا این جوان مادر دارد؟ زن گفت: بله، من مادر او هستم، فرمود: آیا از او ناراضی هستی؟ زن گفت: بله شش سال است با او صحبت نکرده‌ام، فرمود: از او راضی شو، زن گفت: یا رسول الله! به خاطر رضایت شما خدا از او راضی شود. (من از او راضی شدم) سپس پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله به جوان فرمود: بگو لا اله الا الله، جوان در این هنگام گفت: لا اله الا الله و پس از لحظاتی مرد

9. استجابت نفرین پدر

رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله فرمودند:

 «إِیَّاکُمْ وَ دَعْوَةَ الْوَالِدِ فَإِنَّهَا تُرْفَعُ فَوْقَ السَّحَابِ حَتَّى یَنْظُرَ اللَّهُ تَعَالَى إِلَیْها فَیَقُولَ ارْفَعُوهَا إِلَیَّ حَتَّى أَسْتَجِیبَ لَهُ فَإِیَّاکُمْ وَ دَعْوَةَ الْوَالِدِ فَإِنَّهَا أَحَدُّ مِنَ السَّیْفِ؛(16) بپرهیزید از نفرین پدر که تا بالاى ابر برسد تا آنجا که خداى تعالى بدان نظر کند و مى‌فرماید آن را بسوى من برآورید تا اجابتش کنم؛ پس بپرهیزید از نفرین پدر که تیزتر و برنده‌تر از شمشیر است

10. ناسپاسی خداوند

امام رضا علیه‌السلام فرمود:

 «إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ أَمَرَ بِثَلَاثَةٍ مَقْرُونٍ بِهَا ثَلَاثَةٌ أُخْرَى ... وَ أَمَرَ بِالشُّکْرِ لَهُ وَ لِلْوَالِدَیْنِ‏ فَمَنْ لَمْ‏ یَشْکُرْ وَالِدَیْهِ‏ لَمْ یَشْکُرِ اللَّهَ... ؛(17) خداوند متعال فرمان داده سه چیز همراه سه چیز دیگر انجام گیرد: ... به سپاسگزارى از خودش و پدر و مادر فرمان داده است؛ پس کسى که از پدر و مادرش سپاسگزارى نکند، خدا را شکر نکرده است

11. خشم امام معصوم

امام باقر علیه‌السلام فرمودند:

 «إِنَّ أَبِی نَظَرَ إِلَى رَجُلٍ وَ مَعَهُ ابْنُهُ یَمْشِی وَ الِابْنُ مُتَّکِئٌ عَلَى ذِرَاعِ‏ الْأَبِ‏ قَالَ فَمَا کَلَّمَهُ أَبِی (علیه‌السلام) مَقْتاً لَهُ حَتَّى فَارَقَ الدُّنْیَا؛(18) نگاه پدرم به کسى افتاد که پسرش همراه او بود، در حالى که او می‌رفت و پسر به بازوى پدر، تکیه زده بود . پدرم از سرِ ناراحتى ، با آن پسر، سخن نگفت تا از دنیا رفت

نتیجهگیری

واژه «عقوق» از ماده عقق (عقّ) گرفته شده و در لغت به معنای شکافتن و بریدن آمده است. «عاقّ» اسم فاعل از «عقوق»، به معنای آزاردهنده و نافرمانِ پدر و مادر است. عقوق والدین به این است که فرزند، حرمت آنها را رعایت نکند و بی‌‌ادبی نماید و آنها را به سبب گفتاری یا رفتاری برنجاند و آزار و اذیت کند و در چیزهایی که منع شرعی و عقلی ندارد، از آنها نافرمانی کند. عذاب در دنیا، سلب توفیق و گره در کار، فقر و تنگدستی، جوان‌مرگی، رسوایی در دنیا، ناسپاسی خداوند، خشم امام معصوم و گرفتگی زبان هنگام مرگ برای گفتن شهادتین، از جمله پیامدهای دنیایی عاقّ والدین در روایات است.

پی‌نوشت‌ها

1. طریحی، فخرالدین بن محمد، مجمع البحرین ، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، الطبعه الثانیه، 1408 ه‌.ق، ج۳، ص۲۲۲؛ فی الحدیث (أدنى العقوق أف). یقال عقّ الولد أباه یعقّه عقوقاً من باب قعد: إذا آذاه وعصاه وترک الاحسان إلیه وهو البر به. و أصله من العقّ و هو الشق والقطع.

2. «عَقَّ وَالِدَیْهِ: قَطَعَهُمَا وَلَمْ یَصِلْ رَحِمَه مِنْهُمَا»؛ ابن‌منظور، محمد بن مکرم، لسان العرب، دار صادر، بیروت، الطبعه الثالثه، 1414ه.ق، ج۱۰، ص۲۵۶.

3. نراقی، ملا احمد، معراج السعاده، انتشارات هجرت، چاپ اول، 1379ش، ص481.

4. مجلسى، محمدباقر بن محمدتقى، مرآه العقول فی شرح أخبار آل الرسول، دارالکتب الإسلامیه، تهران، چاپ دوم، 1404ق، ج‏10، ص371.

5. طوسى، محمد بن الحسن، الأمالی، دارالثقافه، قم، چاپ اول، 1414ق، ص14.

6. قطب‌الدین راوندى، سعید بن هبه‌الله، قصص الأنبیاء علیهم‌السلام (للراوندی)، مرکز پژوهش‌هاى اسلامى، مشهد، چاپ اول، 1409ق، ص177.

7. ابن بابویه، محمد بن على، علل الشرائع، کتاب‌فروشى داورى، قم، چاپ اول، 1385ش، ج‏2، ص479.

8. شهید اول، محمد بن مکى، الدرّه الباهره من الأصداف الطاهره، انتشارات زائر، قم، چاپ اول، 1379ش، ص43.

9. فتال نیشابورى، محمد بن احمد، روضه الواعظین و بصیره المتعظین (ط - القدیمه)، انتشارات رضى، ایران، قم، چاپ اول، 1375ش، ج‏2، ص367.

10. مجلسى، محمدباقر بن محمدتقى، بحارالأنوار الجامعه لدرر أخبار الأئمه الأطهار، دار إحیاء التراث العربی، بیروت، چاپ دوم، 1403ق، ج‏71، ص86.

11. شهید اول، محمد بن مکى، الدرّه الباهره من الأصداف الطاهره، انتشارات زائر، قم، چاپ اول، 1379ش، ص43.

12. حلوانى، حسین بن محمد بن حسن بن نصر، نزهه الناظر و تنبیه الخاطر، مدرسه الإمام المهدی عجل الله تعالى فرجه الشریف، قم، چاپ اول، 1408ق، ص37.

13. کلینى، محمد بن یعقوب بن اسحاق، الکافی، دارالکتب الإسلامیه، تهران، چاپ چهارم، 1407ق، ج‏2، ص448.

14. کراجکى، محمد بن على، کنز الفوائ، دارالذخائر، ایران، قم، چاپ اول، 1410ق، ج‏1، ص150.

15. طوسى، محمد بن الحسن، الأمالی، دارالثقافه، قم، چاپ اول، 1414ق، ص65.

16. ابن‌اشعث، محمد بن محمد، الجعفریات (الأشعثیات)، مکتبه النینوى الحدیثه، تهران، چاپ اول، بی‌تا، ص186.

17. ابن بابویه، محمد بن على، الخصال، جامعه مدرسین، قم، چاپ اول، 1362ش، ج‏1، ص156.

18. کلینى، محمد بن یعقوب بن اسحاق، الکافی، دارالکتب الإسلامیه، تهران، چاپ چهارم، 1407ق، ج‏2، ص349.

این روایت اگر چه سندش ضعیف است اما به عظمت جایگاه و مقام مادر اشاره دارد همچنین توصیه به فرزندان در رابطه با قدرشناسی و خدمت به مادر است.

پرسش:

این‌که گفته می‌شود «بهشت زیر پای مادر است» یعنی چه؟ آیا به این معنا است که همه مادران حتماً به بهشت می‌روند؟ آیا این سخن برگرفته از روایات معتبر است؟

پاسخ:

مقدمه

پاسخ سؤال مطرح شده در دو بخش ارائه می‌گردد. ابتدا به بررسی و جستجوی عبارتِ «بهشت زیر پای مادر است» در روایت پرداخته می‌شود تا روشن شود این موضوع، مستند روایی دارد یا خیر؟ سپس به تبیین معنای آن پرداخته شده که برای دستیابی به آن، همه معانی احتمالی آورده شده و درنهایت، جمع‌بندی می‌گردد.

 

بخش اول: بررسی اعتبار عبارت «بهشت زیر پای مادر است»

با جستجوی این حدیث در نرم‌افزار جامع الاحادیث که منابع روایی شیعه را آورده، در شرح فارسى شهاب الأخبار یافت شد.(1) شهاب الاخبار تألیف یکی از عالمان اهل سنت به نام قاضى ابوعبدالله محمّد بن سلامه بن جعفر بن علىّ بن حکمون مغربى قضاعى از محدثان اهل سنت (متوفای 454 ق) است. این کتاب را یکی از عالمان شیعه که هویت او مشخص نیست در سال 690 ق به فارسی شرح نموده است.(2) پس از وی، نیز طبرسی در تفسیر خود از اهل سنت نقل نموده است.(3)

سومین گزارش آن توسط میرزای نوری (متوفای 1320 ق) از عالمان بزرگ شیعه در کتاب مستدرک وسایل الشیعه است؛ ایشان آن را قالب حدیثی منسوب به رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌و‌آله از کتاب لُبِّ اللُّبَابِ قطب راوندی (متوفای 573 ق) نقل نموده که آن حضرت فرمودند:

 «الْجَنَّهُ تَحْتَ‏ أَقْدَامِ‏ الْأُمَّهَاتِ (4)؛ بهشت زیر پای مادران است

 ایشان این روایت را به‌صورت مرسل یعنی بدون سند نقل کرده‌اند.

همچنین در حدیث دیگری منسوب به رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌و‌آله آورده است:

 «تَحْتَ‏ أَقْدَامِ‏ الْأُمَّهَاتِ رَوْضَهٌ مِنْ رِیَاضِ الْجَنَّهِ(5)؛ زیر پای مادران، باغی از باغ‌های بهشت است

محدث نوری، مصدر این حدیث را ذکر نکرده که از چه کتابی نقل کرده است و همچنین آن را به‌صورت مرسل یعنی بدون سند آورده است.

البته این روایت در منابع متعددی از اهل سنت آمده است.(6)

در جمع‌بندی این بخش، می‌توان گفت اصل این حدیث در مصادر اهل سنت بوده و ازآنجا به برخی از کتب شیعه منتقل شده است. در اعتبار آن‌هم باید گفت هرچند با توجه به عدم نقل منابع اولیه شیعه و همچنین مرسل بودن آن، از اعتبار چندانی برخوردار نیست، ولی با توجه به شهرت آن در مصادر حدیثی اهل سنت و بازنشر آن توسط برخی از عالمان شیعه و همچنین عدم تعارض با روایات دیگر، نمی‌توان به جعلی بودن آن حکم نمود.

 

بخش دوم: تبیین معنا و مقصود حدیث

درباره معنای این حدیث، احتمالات متعددی وجود دارد که برخی از آن‌ها آورده می‌شود. البته این معانی باهم منافاتی نداشته و می‌تواند همه آن‌ها نیز مدنظر متکلم بوده باشد.

1. مقصود حدیث چنین نیست که هر مادری به بهشت می‌رود، بلکه این روایت درباره یکی از علت‌های مهم داخل بهشت شدن فرزندان است یعنی این روایت، فرزندان را مخاطب قرار داده است و توصیه فرموده که هر کس دوست دارد وارد بهشت شود باید به مادرش خدمت نماید و به تعبیری کلید بهشت در دست مادران است. پس این روایت اساساً ناظر به اهمیت خدمت به مادر است به همین خاطر ممکن است مادری بهشتی نباشد، اما فرزندش به خاطر خدمت به مادر وارد بهشت شود.

بنابراین رضایت مادر، شرط ورود به بهشت است یعنی اگر کسی کارهای نیک فراوانی انجام دهد، ولی مادرش از او راضی نباشد به بهشت وارد نمی‌شود. البته خدمت به مادر، ممکن است توسط خود شخص انجام شود و ممکن است خدمت به ایشان توسط خود او به‌صورت مباشرت انجام نگیرد اما به‌هرحال مادر از فرزندش راضی باشد.

2. معنای دیگر این‌که بهشت دارای درجاتی است و یکی از درجات آن به کسانی تعلق می‌گیرد که رضایت مادران خود را کسب نمایند. روایت «تَحْتَ‏ أَقْدَامِ‏ الْأُمَّهَاتِ رَوْضَهٌ مِنْ رِیَاضِ الْجَنَّهِ.» می‌تواند مؤید این معنا باشد. پس این روایت نوعی به عظمت مقام مادر اشاره دارد؛ یعنی در حقیقت می‌خواهد بگوید جایگاه و مقام مادر به‌قدری والاست که کمترین اجر او بهشت است و ازاین‌رو، بهشت زیر پای اوست یعنی به‌راحتی برای او دست‌یافتنی است.

3. می‌توان یک معنای ذوقی نیز ازاین‌روایات برداشت کرد به این صورت که وجود مادر، بهشت است زیرا بهشت جایی است که آدمی به آرامش و آسایش خواهد رسید، جایی که حزن و اندوه وجود ندارد. وجود مادر در کنار انسان نیز با توجه به آرامشی که به انسان می‌بخشد، به بهشت تعبیر شده است.

4. معنای دیگر این‌که روایت می‌خواهد جایگاه زن و مادر را نشان دهد که اگر کسی بهشتی می‌شود ریشه اصلی و خمیرمایه او، مادرش است و پاکی مادر در سعادت شخص اثر فراوانی دارد. سخن امام خمینی ره که فرمودند: «در دامن زن، مرد به معراج می‌رود.» (7) را می‌توان بر این معنا حمل نمود.

 

نتیجه

حدیث منسوب به رسول خدا صلی‌الله علیه و آله «الْجَنَّهُ تَحْتَ‏ أَقْدَامِ‏ الْأُمَّهَاتِ»، هرچند از جهت سند و منبع ضعیف است، ولی با توجه به عدم معارض آن با آموزه‌های دینی و حتی وجود مؤیدات فراوانی روایی که به عظمت و بزرگی مقام مادر اشاره نموده، نمی‌توان حکم به جعلی بودن آن داد.

در معنای این حدیث نیز، احتمالات متعددی وجود دارد که از جمع‌بندی آن‌ها دو نوع نتیجه حاصل می‌شود: یا این‌که گفته شود حدیث به عظمت جایگاه و مقام مادر اشاره دارد و یا این‌که موضوع اصلی حدیث، توصیه به فرزندان در رابطه با قدرشناسی و خدمت به مادر است؛ ولی به‌هرحال در هر دو تعبیر، زیر پای مادران بودن بهشت، تعبیری مجازی بوده و منظور این نیست که بهشت مکان خاصی است و مادران در این مکان قرارگرفته‌اند. منظور نسبت خاصی است که میان بهشت و جایگاه مادر وجود دارد.

پی‌نوشت‌ها

1. قضاعی، محمد بن سلامه، شرح فارسى شهاب الأخبار، محقق/مصحح، حسینى أرموى (محدث)، جلال‏الدین‏، تهران، مرکز انتشارات علمی و فرهنگی، چاپ اول، 1361 ش، ص 41.

2. برای اطلاعات بیشتر به نرم‌افزار جامع الاحادیث بخش کتاب‌نامه مراجعه فرمایید.

3. طبرسی، فضل بن حسن، مجمع‌البیان فی تفسیر القرآن، تحقیق، لجنه من العلماء، بیروت، موسسه اعلمی للمطبوعات، چاپ اول، 1415 ق، ج 8، ص 11.

4. نورى، حسین بن محمدتقی، مستدرک الوسائل و مستنبط المسائل، ‏محقق/مصحح، مؤسسه آل البیت علیهم‌السلام، قم، مؤسسه آل البیت علیهم‌السلام، چاپ اول، 1408 ق، ج 15، ص 180.

5. نورى، حسین بن محمدتقی، مستدرک الوسائل و مستنبط المسائل، ‏محقق/مصحح، مؤسسه آل البیت علیهم‌السلام، قم، مؤسسه آل البیت علیهم‌السلام، چاپ اول، 1408 ق، ج 15، ص 180.

6. به‌عنوان نمونه رجوع کنید: دولابی، محمد بن احمد، الکنی و الاسماء، تحقیق، زکریا عمیرات، بیروت، دارالکتب العلمیه، چاپ اول، 1420 ق، ج 2، ص 296؛ صنعانی، عبدالرزاق بن همام، المصنف، تحقیق، حبیب عبدالرحمن اعظمی، بی‌جا، منشورات المجلس العلمی، بی‌تا، ج 5، ص 176.

7. روح‌الله، موسوی خمینی، صحیفه امام خمینی، موسسه تنظیم و نشر آثار امام ره، ج 7، ص 341.

صفحه‌ها