پرسش وپاسخ

مصلحت بر پایه فقه شیعه و با هدف حفظ منافع عمومی وپایداری نظام اسلامی عمل می‌کند.ادعای برخی تحلیلگران، مبنی برحرکت نظام به سمت سکولاریسم از طریق مصلحت نادرست است

پرسش:

نقش مصلحت در جمهوری اسلامی چیست؟ برخی همچون سعید حجاریان ادعا می‌کنند که جمهوری اسلامی ایران در حال طی کردن مسیر عرفی‌شدن (سکولاریسم) است و عنصر مصلحت در این فرایند، نقش مهمی ایفا می‌کند. این انگاره تا چه حدی صحیح است؟

پاسخ:

مقدمه

مصلحت به‌عنوان یکی از مفاهیم کلیدی در فقه شیعه و نظام جمهوری اسلامی ایران، همواره مورد توجه فقها و سیاست‌گذاران بوده است. مصلحت در فقه اسلامی به معنای رعایت منافع عمومی و جلوگیری از ضررهای احتمالی است که می‌تواند در چارچوب شرع و قوانین اسلامی تعریف شود. در نظام جمهوری اسلامی، مصلحت به‌ویژه در قالب «مصلحت نظام» به‌عنوان یک اصل مهم در تصمیم‌گیری‌های کلان مطرح شده است. بااین‌حال، برخی تحلیل‌گران مانند سعید حجاریان، معتقدند که استفاده از مصلحت در جمهوری اسلامی، به‌نوعی به سمت عرفی‌شدن و سکولاریسم پیش می‌رود. این ادعا نیاز به بررسی دقیق‌تری دارد تا مشخص شود که آیا مصلحت در جمهوری اسلامی واقعاً به سمت سکولاریسم حرکت می‌کند یا خیر.

پاسخ تفصیلی

1. مفهوم مصلحت در جمهوری اسلامی

مصلحت در فقه شیعه به معنای رعایت منافع عمومی و پرهیز از ضررهای احتمالی، در چهارچوب شریعت است. در نظام جمهوری اسلامی، مصلحت به‌ویژه در قالب «مصلحت نظام»، به‌عنوان یک اصل مهم در تصمیم‌گیری‌های کلان مطرح شده است.(1) این اصل به‌عنوان مکانیسمی برای حل تعارضات بین احکام شرعی، قانون اساسی و نیازهای روز جامعه به‌کار می‌رود. بر اساس اصل ۱۱۰ قانون اساسی، نهادهایی مانند مجمع تشخیص مصلحت نظام، با حفظ چارچوب اسلامی، اختیار تعدیل قوانین را دارند. امام خمینی (ره) نیز بر ضرورت توجه به عنصر زمان و مکان در اجتهاد تأکید می‌کردند تا مصلحت به ابزاری برای کارآمدی حکومت تبدیل شود. در حقیقت بدون جریان این دو عنصر در اجتهاد، نه‌تنها خلاف مصلحت نظام عمل خواهد شد، بلکه حکومت با بن‌بست‌های فراوان مواجه خواهد گردید.

2. نقش مصلحت در تصمیم‌گیری‌های کلان

در نظام جمهوری اسلامی، مصلحت به‌ویژه در مواردی که قوانین شرعی یا قوانین عادی نتوانند پاسخگوی نیازهای جامعه باشند، نقش مهمی ایفا می‌کند.(2) برای مثال، در مواردی مانند سیاست‌های اقتصادی، اجتماعی و حتی سیاست‌های خارجی، مصلحت نظام به‌عنوان یک اصل مهم در تصمیم‌گیری‌ها مطرح می‌شود. این امر نشان می‌دهد که مصلحت در جمهوری اسلامی نه‌تنها به‌عنوان یک ابزار برای تطبیق قوانین با نیازهای روز جامعه، بلکه به‌عنوان یک اصل اساسی در حفظ نظام و منافع عمومی مورد استفاده قرار می‌گیرد؛ بنابراین می‌توان گفت مصالح باید در اهداف و انگیزه‏های عام و فراگیر اسلام برای اداره و هدایت جامعه داخل باشد؛ به‌عبارت‌دیگر، مصالح باید جهت‏دار و به سمت تحقّق هر چه بهتر و بیشتر اهداف متعالی اسلام در جهت سعادت جامعه انسانی ‏تنظیم شود.

3. تعریف عرفی‌شدن (سکولاریسم) و تفاوت آن با مصلحت

سکولاریسم به معنای حذف دین از عرصه حکومت (سیاست) و اتکای کامل به قوانین عُرفی است؛ درحالی‌که مصلحت در جمهوری اسلامی در چهارچوب شرعی و با نظارت افراد ذی‌صلاح، مانند فقها، اعمال می‌شود. عرفی‌شدن، دین را به حوزه خصوصی محدود می‌کند؛ اما مصلحت با حفظ حاکمیت دین، انعطاف در اجرای احکام را برای پاسخگویی به نیازهای جامعه فراهم می‌سازد؛ به‌عبارت‌دیگر، مصلحت نه‌تنها دین را تضعیف نمی‌کند، بلکه آن را در مواجهه با واقعیات اجتماعی تقویت می‌کند؛ بنابراین، ادعای عرفی‌شدن و سکولاریسم، به این معنا که مصلحت باعث دور شدن از اصول اسلامی می‌شود، چندان صحیح به نظر نمی‌رسد. در اسلام اگر مصلحت‏اندیشی هست، هدف آن هم معیّن شده و مصلحت‏اندیشی خارج از اهداف معیّن ‏اسلامی، مشروعیت ندارد.

4. بررسی ادعای عرفی‌شدن نظام جمهوری اسلامی ایران

برای بررسی این ادعا، باید به چند نکته توجه کرد:

الف. مصلحت در چارچوب شرع

مصلحت در نظام جمهوری اسلامی همواره در چارچوب شرع و قوانین اسلامی تعریف شده است. این بدان معناست که مصلحت نمی‌تواند خارج از چارچوب شرع و اصول اسلامی مورد استفاده قرار گیرد.(3) بنابراین، ادعای عرفی‌شدن و سکولاریسم، به این معنا که مصلحت باعث دور شدن از اصول اسلامی می‌شود، چندان صحیح به نظر نمی‌رسد.

ب. مصلحت به‌عنوان ابزار تطبیق

مصلحت در نظام جمهوری اسلامی به‌عنوان یک ابزار برای تطبیق قوانین شرعی با نیازهای روز جامعه مورد استفاده قرار می‌گیرد. این امر نشان می‌دهد که مصلحت نه‌تنها عامل سکولاریزاسیون و عرفی‌سازی نیست، بلکه به‌عنوان یک ابزار برای حفظ و تقویت نظام اسلامی عمل می‌کند. ازاین‌رو، یک ضابطه مهم در اعمال مصلحت، عدم مخالفت مصالح تشخیص داده شده با احکام کلّی شرعی است که به‏صورت احکام اجتماعی اسلام استنباط می‏شود.

ج. هدفمندی مصلحت

مصلحت در راستای تحقق اهداف متعالی اسلام (مانند عدالت یا حفظ نظام اسلامی) تعریف می‌شود؛ درحالی‌که سکولاریسم فاقد چنین جهت‌گیری دینی است.

نتیجهگیری

مصلحت در نظام جمهوری اسلامی ایران، به‌عنوان یک اصل کلیدی در فرآیند تصمیم‌گیری‌های کلان شناخته می‌شود و همواره در چارچوب اصول شرعی و قوانین اسلامی تعریف شده است. مصلحت در جمهوری اسلامی، نه‌تنها نشانگر عرفی‌شدن نیست، بلکه سازوکاری ضروری برای حفظ کارآمدی نظام در چارچوب اسلامی است. این مفهوم با سکولاریسم که مبتنی بر حذف دین از حکومت است، در ماهیت متفاوت بوده و در عمل به تقویت جایگاه شریعت در مدیریت جامعه کمک می‌کند. ادعای شباهت نتایج مصلحت با سکولاریسم، ناشی از خلط بین «انعطاف‌پذیری دینی» و «عرفی‌سازی» است که با توجه به مبانی فقهی و نهادهای نظارتی دینی در ایران، رد می‌گردد.

پی‌نوشتها:

1. اصل 110 قانون اساسی (وظایف رهبری)؛ ادیانی، سید علیرضا، «کاربست مصلحت در نظام جمهوری اسلامی ایران، اعمال مصلحت در دوران امام خمینی»، پرتال امام خمینی (ره)، کد مطلب: ۱۸۹۹۲۵، ۱۴۰۲/۰۷/۰۴، https://B2n.ir/k42883.

2. امام خمینی، سید روح‌الله، کتاب البیع، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی (ره)، ۱۳۸۱ ه‍. ش، ج ۲، ص ۴۶۱؛ هم‌چنین بنگرید: حیدرزاده، علیرضا، «نقش و جایگاه مصلحت در تحول فقه سیاسی شیعه با تأکید بر اندیشه سیاسی امام خمینی (ره)»، مطالعات معرفتی در دانشگاه اسلامی، 1393 ش، شماره 3، صص 407 -422.

3. ر.ک به: صرافی، سیف‌الله، درآمدی بر جایگاه مصلحت در فقه، قبسات، 1383 ش، شماره 32، صص 81-100.

واژه «شهید» پیش از اسلام به معنای گواه و شاهد بوده است. در مورد معنای امروزی، شخص رسول خدا (ص) نقش اصلی را در شکل‌گیری و ترویج این مفهوم داشتند .

پرسش:

آیا تعبیر شهید قبل از اسلام کاربرد داشت، اولین بار چه کسی آن را بکار برد؟

پاسخ:

مقدمه

 واژه شهید در لغت به معنای گواه و شاهد است و پیش از اسلام نیز در این معنا به کار می‌رفت؛ اما مفهوم شهادت به‌عنوان کشته شدن در راه خدا و برخورداری از حیات برتر، در تعالیم اسلامی برجسته شد. در قرآن کریم، آیات متعددی به جایگاه شهیدان اشاره دارند. ازجمله در سوره آل‌عمران آمده است:

 «ولا تَحْسَبَنَّ الَّذِینَ قُتِلُوا فِی سَبِیلِ اللَّهِ أَمْواتاً بَلْ أَحْیاءٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ یُرْزَقُونَ» هرگز کسانی را که در راه خدا کشته شده‌اند، مرده نپندار، بلکه زنده‌اند و نزد پروردگارشان روزی داده می‌شوند.(1)

 بااین‌حال در قرآن کریم، از واژه «شهید» به معنای مصطلح آن استفاده نشده است؛ پس لازم است بررسی شود که از چه زمان به کشته‌شدگان در راه خدا شهید گفته شد.

 

متن اصلی پاسخ

تعبیر "شهید" به معنای اخص کلمه (کشته شدن در راه خدا و دین) قبل از اسلام کاربرد نداشته است. این مفهوم و اصطلاح، پس از ظهور اسلام شکل گرفت و گسترش یافت. قبل از اسلام، در فرهنگ عرب جاهلی، مفاهیمی مانند "مقتول" یا "قتیل" برای کسی که کشته شده بود بکار می‌رفت، اما این مفاهیم بار معنایی و قداستی که در مفهوم "شهید" وجود دارد را نداشتند. درواقع، شهادت یک مفهوم دینی و تکامل یافته است که با باور به حیات پس از مرگ، پاداش اخروی و جایگاه ویژه در نزد خداوند مرتبط است که این باورها به‌تدریج نزد مسلمانان دارای ارزش گردید. لازم به ذکر است که در ادیان دیگر نیز واژه‌های معادل این معنا وجود داشت.(2)

در منابع تاریخی و حدیثی به‌طور مشخص اشاره‌ای به این موضوع نشده که به‌طور مشخص چه کسی واضع لفظ شهید در معنای کشته‌ی در راه خدا، بوده است؛ ازاین‌رو دو احتمال مطرح می‌شود:

نخست این‌که گفته شود، اصطلاح شهید به‌تدریج در سخنان و فرهنگ مسلمانان شکل گرفته و توسعه یافته است؛ چراکه میان تعریف اصطلاحی شهید (کشته‌ی در راه خدا) با تعریف لغوی شهید (گواه و شاهد) شباهت‌هایی وجود دارد. در مورد وجه‌تسمیه چنین قتلى (کشته شدن در راه خدا) به شهادت، گفته شده که چون ملائکه رحمت بدین صحنه حضور یابند، یا بدین سبب که خدا و فرشتگانش به دخول شهید به بهشت گواهى دهند و یا بدین لحاظ که شهید به همراه انبیاء علیهم‌السلام در قیامت بر دیگر امم گواهى می‌دهند و یا چون شهید زنده و حاضر است به‌موجب آیه «بل احیاء عند ربهم یرزَقون» و یا به این جهت که وى به شهادت حق قیام نموده تا اینکه کشته شد.(3) ازاین‌رو ممکن است به‌مرورزمان این لفظ در معنای مصطلح بکار رفته باشد، آن‌هم نه به این صورت که واضع مشخصی داشته باشد.

احتمال دیگری که دراین‌باره مطرح می‌شود؛ عبارت است از اینکه بگوییم، رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله لفظ شهید را در معنای اصطلاحی بکار بردند و چنین استعمالی از ابداعات شخص رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله بوده است. شایان‌ذکر است که با جستجو در منابع تاریخی و حدیثی موردی یافت نشد که این تعبیر در دوران زندگانی رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله در شهر مکه بکار رفته باشد و ظاهراً اصطلاح شهادت بعد از هجرت به معنای شایع آن مصطلح شد. ازجمله مواردی که رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله لفظ شهادت را به معنای رایج امروزی بکار بردند؛ عبارت است از:

1. در گزارشی آمده هنگامی‌که عبیده بن حارث در جنگ بدر مجروح شده بود و در حال جان دادن بود به رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله می‌گوید:

 «آیا من شهید هستم؟ حضرت پاسخ می‌دهند: بله تو اولین شهید از خاندان من هستی.»(4)

2. طبق بسیاری از اخبار وقتی جناب حمزه در جنگ احد به شهادت رسید، رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله ایشان را سید الشهداء معرفی نمودند.(5) همچنین در روایتی رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله خطاب به فاطمه‌ی زهرا سلام‌الله‌علیها فرمودند:

 «حمزه عموی پدرت، افضل شهیدان است.»(6)

3. در یکی از جنگ‌های صدر اسلام، رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله خطاب به مجروحان فرمودند:

 «این جراحت‌های شما در راه خدا بوده و هر کس کشته شود، شهید است.»(7)

4. در روایتی مردی از رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله سؤال می‌کند که کدام شهدا فضیلت بیشتری دارند؟ حضرت پاسخ می‌دهند:

 «آنان که در صف _جنگ_ قرار می‌گیرند، رو برمی‌گردانند تا کشته شوند.»(8)

بنابراین کثرت استعمال این تعبیر در کلام رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله این احتمال را مطرح می‌کند که خود، نقش اصلی را در شکل‌گیری و ترویج این مفهوم داشته‌اند. خصوصاً که کلمه‌ی شهادت دارای اسراری والا است و بعید است کسی جز رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله بر معانی آن اشراف داشته باشد تا بتواند دست به چنین ابداعی بزند.

نتیجه‌گیری:

 واژه «شهید» پیش از اسلام وجود داشت، اما نه با معنای کشته‌شدن در راه خدا، بلکه به معنای گواه و شاهد بوده است. در مورد کاربرد شهید در معنای امروزی، دو احتمال مطرح شد، یکی اینکه تبدیل معنای لغوی شهید به معنی اصطلاحی به‌تدریج در سخنان و فرهنگ مسلمانان شکل گرفت و واضع مشخصی نداشت. دیگر اینکه گفته شود، شخص رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله نقش اصلی را در شکل‌گیری و ترویج این مفهوم داشتند و خود ایشان بارها از این عبارت استفاده کردند؛ چنانکه در احادیثی خود حضرت درباره شهدای بدر یا احد یا ... این واژه را بکار بردند و این نشان‌دهنده‌ی تثبیت این اصطلاح در صدر اسلام است.

پی‌نوشت‌ها:

1. سوره‌ی آل‌عمران، آیه‌ی 169.

2. ر ک: مریجی، عبدالله، شهادت در اسلام و مسیحیت و نقش آن در ایجاد همبستگی اجتماعی، نشریه مطالعات فرهنگی اجتماعی حوزه، دوره 5، شماره 9، شهریور 1400، صفحه 5-22.

3. طریحی، فخرالدین بن محمد، مجمع البحرین، چاپ سوم، انتشارات مرتضوى، تهران، 1375 ش، ج‏3، ص 81.

4. «أَ لَسْتُ شَهِیداً یا رسول الله قَالَ بَلَى أَنْتَ أَوَّلُ شَهِیدٍ مِنْ أَهْلِ بَیْتِی؛» طبری، محمد بن جریر، تاریخ الأمم و الملوک، بیروت، انتشارات دار التراث‏، چاپ دوم‏، 1387 ق ج‏2، ص 445.

5. «سید الشهداء یوم القیامه حمزه بن عبدالمطلب؛» طبری، محب الدین، ذخائر العقبى فی مناقب ذوی القربى علیهم‌السلام‏، قاهره، مکتبه القدسى‏،1356 ه، ص 176.

6. «و شهیدنا أفضل الشهداء و هو عمّ أبیک حمزه؛» قاضی نعمان مغربی، ابوحنیفه نعمان بن محمد، شرح الأخبار فی فضائل الأئمه الأطهار علیهمالسلام، قم، انتشارات جامعه مدرسین‏، چاپ اول ‏، 1409 ق، ج‏1، ص 118.

7. رسول اللّه صلی‌الله‌علیه‌وآله: «جراحکم فى سبیل اللّه و من قتل منکم فإنه شهید؛» واقدی، محمد بن عمر، المغازی، بیروت، انتشارات اعلمى،‏ چاپ سوم، 1409 ق‏، ج‏1، ص 69.

8. أیّ الشّهداء أفضل؟ قال: «الذین إن یلقوا فی الصّف یلفتوا وجوههم، حتّى یقتلوا...؛» صالحى دمشقى‏، محمد بن یوسف، سبل الهدى و الرشاد فی سیره خیر العباد، انتشارات دار الکتب العلمیه، بیروت، 1414 ق‏، ج‏9، ص 313.

 

اعجاز قرآن به ابعادی همچون محتوا، نظم، فصاحت و بلاغت، عدم اختلاف خلاصه نمی‌شود و دارای ابعاد دیگری از اعجاز همچون اعجاز علمی واخبار غیبی از گذشته و آینده است.

پرسش:

با توجه به این‌که هوش مصنوعی را انسان درست کرده، وقتی هوش مصنوعی کتابی مثل قرآن یا سوره‌ای مثل سوره‌های قرآن بیاورد این پاسخ به تحدی و همانندآوری قرآن است؟ آیا قرآن از معجزه و الهی بودن می‌افتد؟ در این صورت قرآن چگونه آخرین کتاب الهی و مایه هدایت و سعادت انسان‌ها تا قیامت محسوب می‌شود؟

پاسخ:

مقدمه

قرآن کریم منکران الهی بودن خود را به آوردن سوره‌ای مانند سوره‌های قرآن دعوت کرده است. از این دعوت، با عنوان «تحدِّی» یاد می‌شود و هدف از آن، اثبات اعجاز و الهی بودن قرآن است. سؤال اینجاست که اگر هوش مصنوعی سوره‌ای مانند سوره‌های قرآن بیاورد، آیا این هم پاسخ به تحدی قرآن است و ثابت می‌شود که قرآن معجزه و الهی نیست؟

 

متن پاسخ

 

هوش مصنوعی

هوش مصنوعی، به‌طورکلی، به توانایی یک سیستم یا ماشین برای تقلید از عملکردهای شناختی انسان، مانند یادگیری، استدلال، حل مسئله، درک زبان طبیعی، تشخیص الگوها و تصمیم‌گیری، اشاره دارد. این هوش تلاش می‌کند تا ماشین‌ها را قادر سازد تا کارهایی را انجام دهند که در حال حاضر به هوش انسانی نیاز دارند. هوش مصنوعی، انواع مختلفی دارد که هرکدام برای کاربردهای خاصی طراحی شده‌اند. برخی از انواع آن به ماشین امکان می‌دهد تا با استفاده از داده‌ها، الگوها را یاد بگیرد و بدون برنامه‌ریزی صریح، تصمیم‌گیری کند و وظایف پیچیده را انجام دهد.

 

مخاطبان تحدی

خداوند در پنج آیه از آیات قرآن کریم منکران الهی بودن قرآن را به مبارزه فراخوانده و به آنان گفته مگر شما مدعی نیستید که این قرآن الهی نیست(1) پیامبر آن را از پیش خودش ساخته(2) و شما نیز می‌توانید مانند آن را بیاورید(3) پس فقط به لاف‌زدن اکتفاء نکنید و ادعاهای خود را در مقام عمل نشان دهید و مثل این قرآن، ده سوره یا دستکم سوره‌ای مانند سوره‌های آن را بیاورید. مطابق آیه 88 سوره اسراء اگر جن و انس باهم جمع شوند و همدیگر را یاری کنند نمی‌توانند مثل این قرآن را بیاورند. در آیه 38 سوره یونس از مخالفان الهی بودن قرآن خواسته شده هرکه را جز خدا که می‌توانید فرابخوانید و از او برای آوردن سوره‌ای مثل سوره‌های قرآن کمک بخواهید. مشابه همین تحدی در آیه 23 سوره بقره و آیه 13 سوره هود تکرار و از آنان خواسته شده از هرکه غیر خدا که می‌توانید کمک بگیرید؛ البته در سوره هود به‌جای یک سوره، شاهد ده سوره هستیم. با توجه به این‌که تحدی همچنان پابرجاست و تعبیر «من دون الله» شامل همه‌چیز حتی هوش مصنوعی هم می‌شود.

 

امکان‌سنجی پاسخ هوش مصنوعی به تحدی قرآن

هوش مصنوعی سرعت پردازش بالایی دارد و می‌تواند حجم بسیار زیادی از داده‌ها را در زمان بسیار کوتاه و با دقت بسیار بالا پردازش کند و درنتیجه خطاها کاهش و بهره‌وری افزایش می‌یابد؛ اما هنوز کاستی‌ها و محدودیت‌های قابل‌توجهی در اموری همچون خلاقیت اصیل، استدلال، درک عواطف انسانی و... حتی نسبت به هوش انسانی دارد. به‌ویژه‌که اعجاز قرآن، تنها به ابعادی همچون محتوا، نظم، فصاحت و بلاغت، عدم اختلاف، اثرگذاری معنوی و هدایتگری آن محدود نمی‌شود و دارای ابعاد دیگری از اعجاز همچون اعجاز علمی و اخبار غیبی از گذشته و آینده است که هوش مصنوعی قادر به تقلید از آن‌ها نیست. نکته دیگر این‌که منظور از «مثل» قرآن این نیست که به تقلید از قرآن، سوره‌ای مثل سوره‌های آن ارائه شود؛ بلکه سوره‌ای که به‌عنوان تحدی ارائه می‌شود باید درعین‌حال که از جهت وزانت مثل قرآن است، از آن کاملاً مستقل و متمایز باشد. از همه مهم‌تر این‌که با توجه به سنخیت معلول با علت اگر قرآن الهی باشد که هست، هیچ علت دیگری نمی‌تواند چیزی مانند قرآن را بیاورد؛ چراکه هیچ موجود دیگری مثل خدا نیست تا آورده او مثل آورده خدا باشد.

 

نتیجه‌گیری

هوش مصنوعی می‌تواند الگوهای زبانی قرآن را تجزیه‌وتحلیل و متن‌های جدیدی مشابه قرآن را تولید کند، اما نباید فراموش کنیم که تحدی قرآن با بشریت فراتر از خلق یک متن مشابه ازنظر ظاهری است. معجزه بودن قرآن در حقیقت محتوایی و روح الهی آن است که در دسترس ابزارها و توانایی‌های انسانی همچون هوش مصنوعی نیست. این ویژگی‌ها جایگاه قرآن را به‌عنوان کتاب هدایتگر تا قیامت محفوظ نگه می‌دارد.

برای اطلاعات بیشتر:

نجارزادگان، فتح‌الله، تحلیل همانندناپذیری (اعجاز) قرآن در آموزه‌های قرآن و سنت، تهران، سمت، چاپ اول، 1397ش.

پی‌نوشت‌ها:

1. سوره مدثر، آیه‌های24و25.

2. سوره نحل، آیه 103؛ سوره طور، آیه‌های 33و34.

3. سوره انفال، آیه 31.

نوشتن متون مقدس و دعاها بر روی کفن در منابع دینی و اسلامی وارد شده است. از ذکرهایی که خوب است بر روی کفن میت نوشته شود، اقرار و شهادت بر وحدانیت خداوند است.

پرسش:

دیده شده که بعضی افراد، دعاهایی را روی کفن خود می‌نویسند؛ یا در بازار کفن‌هایی با دعا وجود دارد. براساس احادیث، نوشتن چه دعاها یا اذکاری روی کفن مناسب است؟

پاسخ:

مقدمه

در متون دینی و اسلامی، آداب‌ورسوم خاصی برای آماده‌سازی میت قبل از دفن وجود دارد؛ از جمله آن‌ها می‌توان به نوشتن متون مقدس و دعاها بر روی کفن اشاره کرد. در روایات آمده است که اهل‌بیت عصمت و طهارت (علیهم‌السلام) بر این امر تأکید داشته و حتی دستور به نوشتن جملاتی خاص بر روی کفن میت داده‌اند. در ادامه، به بررسی برخی از این توصیه‌ها و ادعیه‌ای که برای نوشتن روی کفن میت مناسب دانسته شده‌اند، پرداخته می‌شود.

پاسخ تفصیلی

1. شهادت بر وحدانیت خدا و اهل‌بیت علیهم‌السلام

از ذکرهایی که خوب است بر روی کفن میت نوشته شود، اقرار به شهادت بر وحدانیت خداوند است. در روایات متعددی بیان شده که امام صادق علیه‌السلام این کار را بر روی کفن پسرشان اسماعیل انجام دادند. در حدیثی آمده که:

«حَضَرْتُ مَوْتَ إِسْمَاعِیلَ وَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ علیه‌السلام جَالِسٌ عِنْدَهُ فَلَمَّا حَضَرَهُ الْمَوْتُ شَدَّ لَحْیَیْهِ وَ غَمَّضَهُ وَ غَطَّى عَلَیْهِ الْمِلْحَفَةَ ثُمَّ أَمَرَ بِتَهْیِئَتِهِ فَلَمَّا فُرِغَ مِنْ أَمْرِهِ دَعَا بِکَفَنِهِ فَکَتَبَ فِی حَاشِیَهِ الْکَفَنِ إِسْمَاعِیلُ یَشْهَدُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ»؛(1)

«من در لحظه‌ی مرگ اسماعیل حضور داشتم و ابوعبدالله (علیه‌السلام) کنار او نشسته بود. وقتی مرگ او فرا رسید، امام (علیه‌السلام) چانه اسماعیل را محکم بست و چشمانش را بست و او را با پارچه‌ای پوشاند. سپس دستور داد تا او را برای تدفین آماده کنند. وقتی از آماده‌سازی او فارغ شدند، امام (علیه‌السلام) خواست تا کفن او آورده شود و در حاشیه‌ی کفن نوشت: اسماعیل شهادت می‌دهد که هیچ معبودی جز الله نیست

در حدیث دیگری نیز ذکر شده که بر روی کفن حضرت فاطمه سلام‌الله‌علیها، جملات «فَاطِمَةَ علیه‌السلام تَشْهَدُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَ أَنَّ مُحَمَّداً رَسُولُ اللَّهِ صلی‌الله‌علیه‌وآله» نوشته شده بود.(2)

در روایتی بیان شده که عبدالله بن جعفر حمیری از امام زمان علیه‌السلام در مورد کاری که امام صادق علیه‌السلام بر روی کفن اسماعیل پسرشان انجام دادند سؤال کرد:

«رُوِیَ لَنَا عَنِ الصَّادِقِ علیه‌السلام أَنَّهُ کَتَبَ عَلَى إِزَارِ ابْنِهِ إِسْمَاعِیلَ یَشْهَدُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ فَهَلْ یَجُوزُ أَنْ نَکْتُبَ مِثْلَ ذَلِکَ بِطِینِ الْقَبْرِ أَمْ غَیْرِهِ؛ از حضرت صادق علیه‌السلام براى ما روایت شده که آن حضرت بر کفن فرزندش إسماعیل مکتوب فرموده: «إسماعیل شهادت مى‏دهد که هیچ معبودى جز اللَّه نیست»، آیا براى ما نیز جایز است که آن جمله را با گل قبر (امام حسین علیه‌السلام) یا غیر آن بنگاریم یا نه؟»

امام زمان علیه‌السلام در جواب فرمودند:

«فَأَجَابَ یَجُوزُ ذَلِک‏؛(3) این مورد جایز است

بنابراین چه خوب است که اگر قرار است ذکر و دعایی بر کفن نوشته شود، با تربت انجام گیرد. برخی علماء نیز بیان کرده‌اند که خوب است این شهادت با تربت امام حسین علیه‌السلام نوشته شود و فضیلت زیادی دارد و با رنگ، به‌خصوص رنگ سیاه، نوشته نشود.(4)

همچنین برخی از عالمان نیز توضیح داده‌اند که خوب است شهادت سایر اهل‌بیت علیهم‌السلام نیز بر روی کفن نگاشته شود. متن این شهادت می‌تواند این‌گونه باشد:

«فلَانٌ یَشْهَدُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَ أَنَّ مُحَمَّداً رَسُولُ اللَّهِ وَ أَنَّ عَلِیّاً أَمِیرَالْمُؤْمِنِینَ وَ الْأَئِمَّةَ مِنْ وُلْدِهِ وَاحِداً وَاحِداً أَئِمَّةُ الْهُدَى الْأَبْرَارُ»؛(5)

«فلانى گواهى دهد که معبودى نیست جز خداى یگانه که شریک ندارد و به این‌که محمد رسول خدا است و على امیرمؤمنان است و امامان از فرزندانش و یک‌یک امامان را ذکر کند، پس بنویسد: امامان او و پیشوایان هدایت و نیکان هستند.»

در این شهادت نام همه‌ی ائمه آورده می‌شود و به‌جای فلَانٌ نیز نام متوفی نوشته می‌شود.

2. برخی ادعیه

در احادیث بر نوشتن برخی دعاها بر روی کفن توصیه شده است. در ادامه برخی از این ادعیه بیان می‌شوند:

الف. دعای جوشن کبیر و صغیر

از موارد دیگری که توصیه شده بر روی کفن نوشته شود، دعای جوشن صغیر است. در حدیث آمده است که:

«یَقُولُ اللَّهُ تَعَالَى إِنَّنِی أَسْتَحْیِی مِنْ عَبْدٍ یَکُونُ هَذَا الدُّعَاءُ عَلَى کَفَنِه‏؛(6) خداوند متعال می‌فرماید: من از بنده‌ای که این دعا بر روی کفن او باشد، شرم دارم

همچنین آمده است که:

«قَالَ الْحُسَیْنُ بْنُ عَلِیٍّ صلی‌الله‌علیه‌وآله أَوْصَانِی أَبِی أَمِیرُالْمُؤْمِنِینَ عَلِیُّ بْنُ أَبِی طَالِبٍ علیه‌السلام وَصِیَّةً عَظِیمَةً بِهَذَا الدُّعَاءِ وَ حِفْظِهِ وَ قَالَ لِی یَا بُنَیَّ اکْتُبْ هَذَا الدُّعَاءَ عَلَى کَفَنِی وَ قَالَ الْحُسَیْنُ علیه‌السلام فَعَلْتُ کَمَا أَمَرَنِی أَبِی ِ وَ هُو بِه‏ سَرِیعُ الْإِجَابَةِ خَصَّ اللَّهُ بِهِ عِبَادَهُ الْمُقَرَّبِینَ وَ مَا مَنَعَهُ عَنِ الْأَوْلِیَاءِ وَ الْأَصْفِیَاءِ وَ هُوَ کَنْزٌ مِنْ کُنُوزِ اللَّهِ وَ هُوَ الْمَعْرُوفُ بِدُعَاءِ الْجَوْشَنِ»؛(7)

«حسین بن علی (علیه‌السلام) فرمود: پدرم، امیرالمؤمنین علی بن أبی‌طالب (علیه‌السلام) به من وصیت کرد که این دعا را حفظ کنم و به من گفت: «ای پسرم! این دعا را بر روی کفن من بنویس.» حسین (علیه‌السلام) گفت: من همان‌طور که پدرم به من دستور داده بود عمل کردم. این دعا سریع‌الاجابه است و خداوند آن را برای بندگان مقرب خود اختصاص داده است. هیچ‌چیزی مانع از رسیدن آن به اولیاء و برگزیدگان نخواهد شد و این دعا یکی از گنج‌های خداوند است که به دعای جوشن معروف است

این دعا با عبارات زیر آغاز می‌شود:

«إِلَهِی کَمْ مِنْ عَدُوٍّ انْتَضَى عَلَیَّ سَیْفَ عَدَاوَتِهِ وَ شَحَذَ لِی ظُبَةَ مُدْیَتِهِ وَ أَرْهَفَ لِی شَبَا حَدِّهِ وَ دَافَ لِی قَوَاتِلَ سُمُومِهِ وَ سَدَّدَ نَحْوِی صَوَائِبَ سِهَامِهِ وَ لَمْ تَنَمْ عَنِّی عَیْنُ حِرَاسَتِهِ وَ أَضْمَرَ أَنْ یَسُومَنِی الْمَکْرُوهَ وَ یُجَرِّعَنِی ذُعَافَ مَرَارَتِهِ فَنَظَرْتَ إِلَى ضَعْفِی عَنِ احْتِمَالِ الْفَوَادِحِ وَ عَجْزِی عَنِ الِانْتِصَارِ مِمَّنْ قَصَدَنِی بِمُحَارَبَتِه‏... .»

دعای جوشن کبیر نیز از سایر ادعیه‌ای است که خوب است بر روی کفن نوشته شود. در روایت آمده که:

«قَالَ الْحُسَیْنُ علیه‌السلام أَوْصَانِی أَبِی علیه‌السلام بِحِفْظِهِ وَ تَعْظِیمِهِ وَ أَنْ أَکْتُبَهُ عَلَى کَفَنِهِ وَ أَنْ أُعَلِّمَهُ أَهْلِی وَ أَحُثَّهُمْ عَلَیْه‏؛(8) امام حسین (علیه‌السلام) فرمود: پدرم (علیه‌السلام) به من وصیت کرد که این دعا را حفظ کنم و آن را بزرگ شمارم، و همچنین آن را بر روی کفن خود بنویسم و به خانواده‌ام بیاموزم و آن‌ها را به خواندن آن تشویق کنم

فراز‌های آغازین دعای جوشن کبیر نیز چنین است:

«اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُکَ بِاسْمِکَ یَا اللَّهُ یَا رَحْمَانُ یَا رَحِیمُ یَا کَرِیمُ یَا مُقِیمُ یَا عَظِیمُ یَا قَدِیمُ یَا عَلِیمُ یَا حَلِیمُ یَا حَکِیمُ. یَا سَیِّدَ السَّادَاتِ یَا مُجِیبَ الدَّعَوَاتِ یَا رَافِعَ الدَّرَجَاتِ یَا وَلِیَّ الْحَسَنَاتِ یَا غَافِرَ الْخَطِیئَاتِ یَا مُعْطِیَ الْمَسْأَلَاتِ یَا قَابِلَ التَّوْبَاتِ یَا سَامِعَ الْأَصْوَاتِ یَا عَالِمَ الْخَفِیَّاتِ یَا دَافِعَ الْبَلِیَّات‏... .»

ب. دعای تهلیل

دعایی با عنوان دعای تهلیل در کتاب بلد الامین(9) ذکر شده است. در کتاب مستدرک الوسائل، در مورد فضائل نوشتن این دعا بر روی کفن چنین نقل شده است:

«عَنِ النَّبِیِّ صلی‌الله‌علیه‌وآله أَنَّ جَبْرَئِیلَ نَزَلَ‏ عَلَیَّ بِهَذَا الدُّعَاءِ مِنْ عِنْدِهِ تَعَالَى وَ أَنَّهُ مَکْتُوبٌ عَلَى قَوَائِمِ الْعَرْشِ إِلَى أَنْ قَالَ وَ مَنْ کَتَبَهُ عَلَى کَفَنِهِ بِکَافُورٍ جَعَلَ اللَّهُ قَبْرَهُ رَوْضَةً مِنْ رِیَاضِ الْجَنَّةِ وَ آنَسَهُ فِیهِ وَ سَهَّلَ عَلَیْهِ هَوْلَ مُنْکَرٍ وَ نَکِیرٍ وَ بَعَثَ إِلَى قَبْرِهِ سَبْعِینَ أَلْفَ مَلَکٍ مَعَ کُلِّ مَلَکٍ طَبَقٌ عَلَیْهِ مِنْ ثِمَارِ الْجَنَّةِ وَ یُبَشِّرُونَهُ بِالْجَنَّةِ وَ یَفْتَحُونَ لَهُ بَاباً إِلَیْهَا وَ یُوَسِّعُ عَلَیْهِ فِی قَبْرِهِ مَدَى بَصَرِهِ وَ لَا یُعَذِّبُهُ اللَّهُ تَعَالَى إِلَى أَنْ قَالَ وَ یُسَمَّى دُعَاءَ التَّهْلِیل»؛(10)

«از پیامبر (صلى‌الله‌علیه‌وسلم) نقل شده است که جبرئیل به دستور خداوند متعال این دعا را بر من نازل کرد و این‌که این دعا بر ستون‌های عرش نوشته شده است. سپس فرمود: «هر کس این دعا را بر روی کفن خود با کافور بنویسد، خداوند قبر او را به باغی از باغ‌های بهشت تبدیل خواهد کرد و در آنجا به او انس خواهد داد و سختی‌های سؤالات منکر و نکیر را بر او آسان خواهد ساخت. همچنین به قبر او هفتاد هزار ملک خواهد فرستاد که هرکدام از آن‌ها طبق‌هایی پر از میوه‌های بهشتی با خود خواهند آورد و او را به بهشت بشارت خواهند داد و در آنجا درب‌هایی به‌سوی بهشت برایش باز خواهد شد. خداوند قبر او را به‌اندازه دید چشمش وسیع خواهد کرد و او را عذاب نخواهد کرد.» و این دعا به نام «دعای تهلیل» شناخته می‌شود

بخشی از متن این دعا چنین است:

«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ بِعَدَدِ کُلِّ تَهْلِیلٍ هَلَّلَهُ الْمُهَلِّلُونَ وَ اللَّهُ أَکْبَرُ وَ اللَّهُ أَکْبَرُ وَ اللَّهُ أَکْبَرُ بِعَدَدِ کُلِّ تَکْبِیرٍ کَبَّرَهُ الْمُکَبِّرُونَ وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ بِعَدَدِ کُلِّ تَحْمِیدٍ حَمَّدَهُ الْحَامِدُونَ وَ سُبْحَانَ اللَّهِ وَ سُبْحَانَ اللَّهِ وَ سُبْحَانَ اللَّهِ بِعَدَدِ کُلِّ تَسْبِیحٍ سَبَّحَهُ الْمُسَبِّحُونَ وَ أَسْتَغْفِرُ اللَّهَ وَ أَسْتَغْفِرُ اللَّهَ وَ أَسْتَغْفِرُ اللَّهَ بِعَدَدِ کُلِّ اسْتِغْفَارٍ اسْتَغْفَرَهُ الْمُسْتَغْفِرُون‏... .»

به دلیل طولانی بودن متن این دعا و دعاهای جوشن از انعکاس آن‌ها در این نوشتار خودداری شده است. علاقه‌مندان می‌توانند با مراجعه به منبع اصلی این ادعیه که در پی‌نوشت مشخص شده، از این ادعیه بهره ببرند.

3. قرآن

از چیزهایی که برای نوشتن بر کفن میت مناسب دانسته شده است، سوره‌های قرآن کریم است. در حدیثی نقل‌شده که:

حسن بن عبداللَّه صیرفىّ از قول پدرش گفت: «موسى بن جعفر علیهماالسّلام در زندان سندىّ بن شاهک وفات یافت و حضرت را بر تابوتى گذاشته و نداء کردند: این امام رافضى‌ها (شیعیان) است، او را بشناسید... در این هنگام سلیمان بن أبی‌جعفر (عموى هارون) از قصرش بیرون آمد و... جنازه آن حضرت را گرفتند و بر سر چهارراه قرار دادند و منادیان نداء دادند: هر کس مى‏خواهد طیّب بن طیّب موسى بن جعفر علیهماالسّلام را ببیند، بیاید، مردم جمع شدند و حضرت را غسل دادند و با حنوطى فاخر و گران‌بها، ایشان را حنوط کردند و سلیمان بن أبی‌جعفر آن حضرت را در کفنى که براى خود ترتیب داده بود، از برد یمانى، که قیمت آن دو هزار و پانصد دینار بوده و تمام قرآن بر آن نوشته شده بود، کفن کرد، و خود با پاى برهنه، بدون عمامه و گریبان چاک، آن حضرت علیه‌السلام را تشییع کرد و در «مقابر قریش» دفن کرد.»(11)

مطابق این روایت، امام کاظم علیه‌السلام در کفنی که بر آن تمام قرآن نوشته شده بود کفن شد. البته همان‌گونه که در این روایت مشخص است، این کفن توسط خود امام معصوم علیه‌السلام تهیه نشده بود؛ بلکه توسط سلیمان بن أبی‌جعفر مهیا گشته بود. اما به جهت این که امام رضا علیه‌السلام در تشییع جنازه حضور داشتند و نهی از این کار نکردند، می‌توان این کار را بر استحباب حمل کرد.(12)

در روایتی دیگر نیز بدون استناد به معصوم علیه‌السلام، نوشتن سوره تحریم بر روی میت، موجب کم شدن عذاب او دانسته شده است که این روایت از جهت سندی قوی نیست.(13)

4. سایر موارد

علاوه بر عناوین بیان شده، مواردی دیگر نیز وجود دارد که بر روی کفن میت نوشته می‌شود:

الف. بعضی نوشتن حدیث سلسله‌الذهب و سند آن را توصیه کرده و برای آن آثاری همچون غفران الهی ذکر کرده‌اند.(14) برای این قول نیز مستندی از روایات ذکر نشده است. البته با توجه به این که یکی از موارد توصیه شده که دارای روایات متعدد و قابل قبولی بود، شهادت بر وحدانیت خداوند بود، شاید بتوان حدیث سلسه‌الذهب را به‌نوعی در راستای همین شهادت دانست و با این توجیه، آن را به موضوع شهادت ملحق دانست. کتاب عروه الوثقی نوشتن این حدیث را بر کفن مستحب می‌داند.(15)

متن این حدیث مطابق نقل بحارالأنوار چنین است:

«(قَالَ الإمام علی بن موسی الرضا علیه‌السلام) حَدَّثَنِی أَبِی مُوسَى بْنُ جَعْفَرٍ الْکَاظِمُ قَالَ حَدَّثَنِی أَبِی جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدٍ الصَّادِقُ قَالَ حَدَّثَنِی أَبِی مُحَمَّدُ بْنُ عَلِیٍّ الْبَاقِرُ قَالَ حَدَّثَنِی أَبِی عَلِیُّ بْنُ الْحُسَیْنِ زَیْنُ الْعَابِدِینَ قَالَ حَدَّثَنِی أَبِی الْحُسَیْنُ بْنُ عَلِیٍّ شَهِیدُ أَرْضِ کَرْبَلَاءَ قَالَ حَدَّثَنِی أَبِی أَمِیرُالْمُؤْمِنِینَ عَلِیُّ بْنُ أَبِی طَالِبٍ شَهِیدُ أَرْضِ الْکُوفَهِ قَالَ حَدَّثَنِی أَخِی وَ ابْنُ عَمِّی مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ صلی‌الله‌علیه‌وآله قَالَ حَدَّثَنِی جَبْرَئِیلُ علیه‌السلام قَالَ سَمِعْتُ رَبَّ الْعِزَّةِ سُبْحَانَهُ وَ تَعَالَى یَقُولُ کَلِمَةُ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ حِصْنِی فَمَنْ قَالَهَا دَخَلَ حِصْنِی وَ مَنْ دَخَلَ حِصْنِی أَمِنَ مِنْ عَذَابِی صَدَقَ اللَّهُ سُبْحَانَهُ وَ صَدَقَ جَبْرَئِیلُ علیه‌السلام وَ صَدَقَ رَسُولُ اللَّهِ وَ الْأَئِمَّةُ علیه‌السلام‏.»

ب. در حدیثی دو بیت شعر به امیرالمؤمنین علیه‌السلام منسوب شده است و نقل شده که ایشان بر کفن سلمان رحمه‌الله‌علیه این اشعار را نوشته‌اند. این روایت از جهت سندی ضعیف است. درعین‌حال برخی نوشتن این اشعار را بر کفن مستحب می‌دانند. متن این شعار چنین است:

«رَفَدْتُ عَلَى الْکَرِیمِ بِغَیْرِ زَادٍ مِنَ الْحَسَنَاتِ وَ الْقَلْبِ السَّلِیمِ‏ * وَ حَمْلُ الزَّادِ أَقْبَحُ کُلِّ شَیْ‏ءٍ إِذَا کَانَ الْوُفُودُ عَلَى الْکَرِیم.»‏(16)

ج. در کنار این، دعایی نیز نقل شده که در منابع، منسوب به معصومان علیهم‌السلام نشده و برای آن نیز سندی یافت نشد و گفته شده می‌توان بر روی کفن نگاشت. این دعا نیز به دلیل مشکلات بیان شده از جهت سندی قابل‌اعتماد نیست. متن این دعا نیز چنین است:

«یَا قَاهِراً بِالْمَنَایَا کُلَّ قَهَّارٍ بِنُورِ وَجْهِکَ أَعْتِقْنِی مِنَ النَّارِ إِلَیْکَ أَعْلِمْنِی مَنْ کَانَ بَعْضُهُ مِنْ اهل‌بیتی وَ وُدِّی وَ مِثَالِی فِی مُظْلِمَةٍ غَبْرَاءَ مُوحِشَةٍ فَرْداً غَرِیباً وَحِیداً تَحْتَ أَحْجَارِی أَمْسَیْتُ ضَیْفَکَ یَا ذَا الْجُودِ مُرْتَهَناً وَ أَنْتَ أَکْرَمُ مَنْزُولٍ بِهِ یَا سَتَّارُ فَاجْعَلْ قِرَایَ بِفَضْلٍ مِنْکَ مَغْفِرَةً إِلَیْکَ أَنْجُو بِهَا یَا خَیْرَ غَفَّارٍ إِنَّ الْمُلُوکَ إِذَا شَابَتْ عَبِیدُهُمْ أَعْتَقُوهُمْ فِی رِقِّهِمْ عِتْقَ أَحْرَارٍ وَ أَنْتَ یَا سَیِّدِی أَوْلَى بِهِمْ کَرَماً قَدْ شِبْتُ فِی الرِّقِّ فَأَعْتِقْنِی مِنَ النَّارِ یَا هُوَ یَا رَبِّ.»(17)

د. برخی نوشتن اسم چهل مؤمن بر روی کفن و شهادت آن‌ها بر ایمان متوفی را توصیه می‌کنند.(18) برای این کار، روایت و سفارشی از اهل‌بیت علیهم‌السلام یافت نشد.

در انتها باید اشاره کرد که درست است نوشتن آیات قرآن، دعاهای جوشن صغیر و کبیر و سایر متون مقدس بر روی کفن مستحب است، اما باید توجه داشت که این کار آداب خاصی دارد و نباید در مکانی صورت گیرد که به آن بی‌احترامی‌ شود. به‌طور مثال، باید از نوشتن این متون در قسمت‌هایی که ممکن است در معرض نجاست و آلوده شدن و بی‌احترامی قرار گیرند، پرهیز کرد.(19)

نتیجه‌گیری:

در پایان، می‌توان گفت که نوشتن شهادت به وحدانیت خداوند و اهل‌بیت علیهم‌السلام و همچنین برخی دعاها و آیات قرآن بر روی کفن میت، از دیدگاه روایات پسندیده است و می‌تواند موجب افزایش رحمت و برکت برای فرد متوفی می‌گردد. توجه به این نکته ضروری است که این عمل باید با رعایت آداب و احترام ویژه‌ای انجام شود تا از هرگونه بی‌احترامی و عدم ادب جلوگیری گردد.

پی‌نوشتها:

1. طوسى، محمد بن الحسن‏، تهذیب الأحکام (تحقیق خرسان)، محقق/مصحح: خرسان، حسن الموسوى‏، تهران: دارالکتب الإسلامیه‏، 1407ق، ج‏1، ص289، ح842.

2. مجلسى، محمدباقر بن محمدتقى‏، بحارالأنوار (ط-بیروت)، محقق/مصحح: جمعى از محققان‏، بیروت: دار إحیاء التراث العربی‏، 1403ق، ج‏78، ص335، ح335.

3. طبرسى، احمد بن على‏، الإحتجاج‏، محقق/مصحح: خرسان، محمدباقر، مشهد: نشر مرتضى‏، 1403ق، ج‏2، ص489.

4. مفید، محمد بن محمد، المقنعه، محقق/مصحح: ندارد، قم: کنگره جهانى هزاره شیخ مفید (رحمه‌الله‌علیه)‏، 1413ق‏، ص78.

5. طوسى، محمد بن الحسن‏، مصباح المتهجّد و سلاح المتعبّد، محقق/مصحح: ندارد، بیروت: مؤسسه فقه الشیعه، 1411ق، ج‏1، ص18.

6. ابن طاووس، على بن موسى‏، مهج الدعوات و منهج العبادات، محقق/مصحح: کرمانى، ابوطالب و محرر، محمدحسن‏، قم: دارالذخائر، 1411ق‏، ص230.

7. ابن طاووس، على بن موسى‏، مهج الدعوات و منهج العبادات، محقق/مصحح: کرمانى، ابوطالب و محرر، محمدحسن‏، قم: دارالذخائر، 1411ق‏، ص231.

8. مجلسى، محمدباقر بن محمدتقى‏، بحارالأنوار (ط-بیروت)، محقق/مصحح: جمعى از محققان‏، بیروت: دار إحیاء التراث العربی‏، 1403ق، ج‏91، ص384.

9. کفعمى، ابراهیم بن على عاملى‏، البلد الأمین و الدرع الحصین، محقق/مصحح: ندارد، بیروت: مؤسسه الأعلمی للمطبوعات‏، 1418ق‏، ص374.

10. نورى، حسین بن محمدتقى‏، مستدرک الوسائل و مستنبط المسائل، محقق/مصحح: مؤسسه آل‌البیت علیهم‌السلام‏، قم: مؤسسه آل‌البیت علیهم‌السلام‏، 1408ق، ج‏2، ص239، ح1878.

11. ابن بابویه، محمد بن على‏، عیون أخبار الرضا علیه‌السلام، محقق/مصحح: لاجوردى، مهدى‏، تهران: نشر جهان‏، 1378ق، ج‏1، ص100، ح5.

12. مجلسى، محمدباقر بن محمدتقى‏، بحارالأنوار (ط-بیروت)، محقق/مصحح: جمعى از محققان‏، بیروت: دار إحیاء التراث العربی‏، 1403ق، ج‏78، ص328.

13. نورى، حسین بن محمدتقى‏، مستدرک الوسائل و مستنبط المسائل، محقق/مصحح: مؤسسه آل‌البیت علیهم‌السلام‏، قم: مؤسسه آل‌البیت علیهم‌السلام‏، 1408ق، ج‏2، ص241، ح1879.

14. مجلسى، محمدباقر بن محمدتقى‏، بحارالأنوار (ط-بیروت)، محقق/مصحح: جمعى از محققان‏، بیروت: دار إحیاء التراث العربی‏، 1403ق، ج‏49، ص127.

15. یزدى، محمدکاظم بن عبدالعظیم‌، العروه الوثقى، بیروت: مؤسسه الأعلمی للمطبوعات‌، 1409ه.ق، ج1، ص412.

16. مجلسى، محمدباقر بن محمدتقى‏، زاد المعاد - مفتاح الجنان، محقق/مصحح: اعلمى، علاءالدین‏، بیروت: موسسه الأعلمی للمطبوعات‏، 1423ق، ص575.

17. مجلسى، محمدباقر بن محمدتقى‏، زاد المعاد - مفتاح الجنان، محقق/مصحح: اعلمى، علاءالدین‏، بیروت: موسسه الأعلمی للمطبوعات‏، 1423ق، ص575.

18. مجلسى، محمدباقر بن محمدتقى‏، بحارالأنوار (ط-بیروت)، محقق/مصحح: جمعى از محققان‏، بیروت: دار إحیاء التراث العربی‏، 1403ق، ج‏102، ص149.

19. یزدى، محمدکاظم بن عبدالعظیم‌، العروه الوثقى، بیروت: مؤسسه الأعلمی للمطبوعات‌، 1409ه.ق، ج1، ص410.

در اسلام، صداقت بسیار مهم است، به ویژه در ازدواج و دروغ گناه کبیره است، اما در مواردی خاص مانند حفظ جان یا آبروی مؤمن و.. دروغ مصلحتی جایز است.

پرسش:

 گذشته خوبی نداشتم. الان خواستگار آمده است. از گذشته می‌پرسد نمی‌توانم حقیقت را بگویم چون آبرویم می‌رود! چه کنم؟(استثنائات کذب- حفظ آبرو)

پاسخ:

مقدمه

صداقت در نگاه اسلام از اهمیت فراوانی برخوردار است و به ‌وقت تصمیم برای تشکیل خانواده و امر مقدسی چون ازدواج اهمیت آن دوچندان می‌گردد. در پروسه شناخت برای ازدواج، آنچه می‌تواند دختر و پسر را به نتیجه مطلوب برساند صدق و راستی است، چراکه دروغ گفتن اگرچه در ابتدا ممکن است انسان را به هدف برساند؛ اما در ادامه حتماً مشکلاتی را پدید خواهد آورد. به همین دلیل دختر و پسر در امر ازدواج باید بنای گفتگوهای خویش را بر مدار راست‌گویی تنظیم نمایند.

پاسخ تفصیلی:

دروغ از گناهان کبیره است و در دین اسلام مورد مذمت قرار گرفته است. حضرت امام باقر علیه‌السلام فرمودند: «خدای عزوجل برای بدی قفل‌هایی قرار داده و کلیدهای آن‌ها را شراب قرار داده و دروغ بدتر از شراب است».(1) هدف از راست‌گویی این است که سعادت و سلامت روحی و روانی فرد و اجتماع تأمین گردد. حال اگر راست‌گویی منجر به آسیب جدی به فرد یا اجتماع گردد و به‌واسطه‌ی راست گفتن جان و مال و آبروی انسان به خطر افتد بنا بر مصلحت می‌توان دروغ گفت. درواقع تجویز دروغ در این موارد مانند حلال بودن خوردن مردار (اکل میته) در موارد ضرورت است که باید به مقدار ضرورت و تنها در مواردی که راهی جز آن نیست اکتفا شود. در حدیث معروفی از امام صادق علیه‌السلام می‌خوانیم:

 «هیچ حرام الهی نیست مگر این‌که خداوند آن را برای کسی که مضطر شده است حلال فرموده است».(2)

 بنابراین، دروغ مصلحتی تنها در صورتی جایز است که موضوع بسیار بااهمیتی مانند حفظ جان مؤمن، حفظ آبروی مؤمن، دفع فتنه و فساد و دفع ضرر بدنی و مالی در برابر ظالم یا اصلاح بین دو نفر باشد.

ازدواج

ازدواج را می‌توان مهم‌ترین بخش زندگی هر انسانی دانست. دختر و پسری که برای ازدواج قدم برمی‌دارند با هزار امید و آرزو دوست دارند که بهترین انتخاب را داشته باشند تا پشیمانی به بار نیاید. به همین دلیل تأکید بر صداقت از مهم‌ترین مؤلفه‌های شناخت به شمار می‌رود. از سوی دیگر هرکسی ممکن است قبل از ازدواج با مسائل گوناگونی اعم از مشکلات جسمی، روحی، خانوادگی، اخلاقی، اجتماعی، اقتصادی و... مواجه شده باشد. آنچه از میان زندگی گذشته فرد نیازمند بازگوشدن است اتفاقات و مواردی است که اولاً همچنان ادامه دارد و ثانیاً ندانستن آن بتواند خوشبختی و سعادت زوجین را به خطر بیندازد. به‌عنوان‌مثال اگر دختر یا پسر درگذشته درگیر یک بیماری جسمی بوده و این بیماری به شکل کامل درمان شده و اثری در زندگی متأهلی او نخواهد داشت در این شرایط نیازی به گفتن این بیماری نیست. از دیگر مواردی که می‌توان در امر ازدواج آن را پنهان نمود خطاها و گناهانی است که انسان درگذشته انجام داده و بعد پشیمان شده و توبه نموده و به هنگام ازدواج، دیگر درگیر آن گناه نیست؛ در این شرایط نیز نیازی به گفتن گناهان گذشته نیست. ضمن اینکه خداوند ستارالعیوب است و دوست ندارد گناهان بنده‌اش نزد دیگران بازگو شود. اعتراف به گناه در مقابل دیگران، خود یک گناه است و باید از آن اجتناب شود. در روایت می‌خوانیم: امام صادق علیه‌السلام فرمود: «خداوند همه‌چیز را به خود مؤمن واگذار کرده، مگر ذلیل کردن خود را، یعنی حق ندارد خودش را خوار و ذلیل کند.»(3)

توریه کردن

البته به دلیل زشتی دروغ نیز تا آنجا که ممکن است شخص توریه کند و از دروغ گفتن پرهیز کند. توریه این است که انسان بدون این‌که دروغ بگوید، به‌گونه‌ای حرف بزند که طرف مقابل برداشت دیگری کند. به‌عنوان‌مثال اگر در خواستگاری پرسیدند با نامحرم ارتباط داشته‌اید یا نه؟ بگویید من اهل دوستی با نامحرم نیستم (و منظورتان حالت فعلی‌تان باشد که در حال حاضر اهل این گناه نیستید).

نتیجه‌گیری:

صداقت در امر ازدواج از ارکان اصلی زندگی مشترک است و دروغ گفتن گناه کبیره بوده و در نگاه دین بسیار مذموم شمرده شده است؛ بنابراین دروغ گفتن امری زشت و ناپسند است و تنها درجایی که مصلحتی جدی وجود داشته باشد می‌توان دروغ مصلحتی گفت. اعتراف به گناهان گذشته نزد خواستگار هیچ فایده عقلایی ندارد. طبیعتاً بیان این امر باعث می‌شود که پسران به‌محض شنیدن این گناهان قید ازدواج با آن دختر را بزنند و شرایط ازدواج برای دختر ناممکن شود. به همین دلیل در این موقعیت‌ها باید دقت کرد. درست است که دروغ گفتن جایز نیست؛ اما راست گفتن نیز وجوبی ندارد؛ یعنی می‌توان مطلب را به‌گونه‌ای بیان کرد که شخص متوجه آن گناهان نشود حتی اگر در این شرایط، دختر مجبور به‌دروغ شد بازهم مانعی ندارد. به شرطی که گناه را ترک کرده و حقیقتاً خطای گذشته خود را کنار گذاشته و قصد فریب نداشته باشد.

منابع برای مطالعه بیشتر:

1. اخلاق در قرآن جلد 3، آیت‌الله مکارم شیرازی

2. زندگی در پرتو اخلاق، آیت‌الله مکارم شیرازی

پی‌نوشت‌ها:

1. «إِنَّ اَللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ جَعَلَ لِلشَّرِّ أَقْفَالاً وَ جَعَلَ مَفَاتِیحَ تِلْکَ اَلْأَقْفَالِ اَلشَّرَابَ وَ اَلْکَذِبُ شَرٌّ مِنَ اَلشَّرَابِ»، الشیخ الکلینی، الکافی، محقق / المصحح: غفاری علی‌اکبر و محمد آخوندی، تهران، دارالکتب الإسلامیه، چاپ چهارم، ۱۴۰۷ ق، ج 2، ص 339

2. «لَیْسَ شَیْءٌ مِمّا حَرَّمَ اللّهُ اِلاّ وَقَدْ اَحَلَّهُ لِمَنِ اضْطُرَّ اِلَیْهِ»، علامه مجلسی، بحارالانوار، تحقیق: المیانجی، السید ابراهیم و محمد الباقر البهبودی، دارالاحیاء التراث، چاپ سوم، ۱۴۰۳ هـ. ق، ج 101، ص 284

3. «إِنَّ اللَّهَ تَبَارَکَ وَ تَعَالَى فَوَّضَ إِلَى الْمُؤْمِنِ کُلَّ شَیْءٍ إِلَّا إِذْلَالَ نَفْسِهِ»، شیخ حر عاملی، محمد بن حسن، وسائل الشیعه، قم، مؤسسه آل‌البیت (علیهم‌السلام)، ج 16، ص 157

میان دو آیه تعارضی وجود ندارد بلکه هر یک ناظر به مسئولیت گروهی خاص است.آیه نخست ناظر به تشویق جامعه برای رفع موانع ازدواج است و آیه دوم به وظیفه فردی تاکید دارد

پرسش:

خداوند در سوره نور آیه ۳۲ می‌فرماید: «وانکحوا الایامی ... ان یکونوا فقراءَ یغنهم الله من فضله» اما در آیه ۳۳ می‌فرماید: «ولیستعفف الذین لا یجدون نکاحاً حتی یغنهم الله من فضله... .»

 سؤال: خداوند متعال در آیه اول می‌فرماید برید زن بگیرید و غصه بی‌پولی و فقر رو نخورید، من خودم درستش می‌کنم، اما بلافاصله در آیه دوم می‌فرماید اگر قدرت بر پرداخت مهریه و نفقه نداشتید و فقیر هستید زن نگیرید و عفت پیشه کنید! چه جوری باید به این تناقض جواب داد؟ چرا دو آیه پشت سر هم، حرف‌های متناقض با هم می‌زنند؟ بالاخره کدام درست است؟ مگر قرآن اگر کلام خداست نباید بدون تناقض باشد. پس این چیست؟!

پاسخ:

مقدمه

یکی از اصول اساسی قرآن کریم، انسجام و هماهنگی در آیات آن است، چراکه خود قرآن فرموده است:

 «آیا در قرآن نمی‌اندیشند تا به هماهنگی آیات آن پی ببرند و دریابند که آن از جانب خدا نازل شده است‌؟ اگر قرآن از جانب غیر خدا بود، قطعاً در آن ناسازگاری و ناهماهنگی بسیاری می‌یافتند.»(۱)

 اما در برخی موارد، در نگاه اولیه، آیات ممکن است متعارض به نظر برسند، ازجمله آیات ۳۲ و ۳۳ سوره نور که در ظاهر دو فرمان متفاوت در مورد ازدواج ارائه داده‌اند. در ادامه به بررسی دقیق‌تر این دو آیه پرداخته خواهد شد.

متن پاسخ:

بررسی آیات ۳۲ و ۳۳ سوره نور

خداوند در آیه ۳۲ می‌فرماید:

 «افراد بی‌همسر را همسر دهید و... اگر فقیر باشند، خداوند آنان را از فضل خود بی‌نیاز می‌سازد و خداوند گشایشگر و داناست

 در این آیه، خداوند به مؤمنان توصیه می‌کند که برای ازدواج افراد مجرد اقدام کنند و نگرانی از فقر را کنار بگذارند؛ زیرا خداوند درهای روزی را بر روی آنان باز خواهد کرد. این آیه تأکیدی بر اصل تشویق به ازدواج و اعتماد به فضل الهی دارد؛ و در آیه بعدی می‌فرماید:

 «و کسانی که توانایی ازدواج ندارند، باید عفت پیشه کنند تا خداوند آنان را از فضل خود بی‌نیاز سازد...»

 در این آیه، به کسانی که بنا به هر دلیلی شرایط لازم برای ازدواج را ندارند، دستور داده شده که عفت ورزند.(۲)

رفع تعارض ظاهری:

بنابراین آیه نخست خطاب به کسانی است که بر آن بی‌همسران ولایت دارند(۳) و کسانی که مسئول ازدواج افراد بی‌همسر هستند ازجمله خانواده و جامعه،(۴) که از طریق کمک‌های مالی، پیدا‌کردن همسر مناسب، تشویق به ازدواج و پادرمیانی برای حل مشکلات و موانع این امر، مقدمات ازدواج مجردها را فراهم سازند(۵) و این‌که اگر افرادی که می‌خواهند با یکدیگر ازدواج کنند، فقیر و تهی‌دست باشند شما اصلاً نگران نباشید؛ چراکه خدای متعال آنان را غنی و بی‌نیاز می‏‌سازد.(۶) اما گاهی باوجود تمام تلاش و کوشش خود شخص و دیگران، وسیله ازدواج فراهم نمی‌گردد و خواه‌وناخواه انسان مجبور است مدتی را با محرومیت بگذراند، آیه دوم تکلیف این افراد را روشن کرده که باید عفت پیشه کنند:

 «و آن‌ها که وسیله ازدواج ندارند باید عفت پیشه کنند تا خداوند آنان را به فضلش بی‌نیاز سازد»

 و هیچ عذری برای تن دادن به آلودگی جنسی این افراد پذیرفته نیست، بلکه باید قدرت ایمان و شخصیت و تقوا را در چنین مرحله‌ای آزمود.(۷)

بنابراین میان دو آیه منافاتی وجود ندارد زیرا آیه‏ اوّل امر به مؤمنان، اولیای مجرّدها و مسئولین و متولیان جامعه اسلامی است که سزاوار نیست جوانان را به دلیل فقر و تهی‌دستی مجرد رها کنید و اگر مانع موجود بر سر راه ازدواج، فقر و تنگدستی است نگران نباشید و به فضل الهی امیدوار باشید و با اعتماد به وعده الهی در مورد گسترش رزق، به آنان کمک کنید و شرایط ازدواج آن‌ها را فراهم کنید؛ اما آیه دوّم خطاب به خود مجردها است و سخن در موردی است که به هر دلیل زمینه ازدواج برای شخص فراهم نیست که در اینجا وظیفه عفت ورزیدن است.

نتیجه‌گیری:

میان دو آیه ۳۲ و ۳۳ سوره نور هیچ تعارضی وجود ندارد، بلکه هر یک ناظر به مسئولیت گروهی خاص است. آیه نخست، جامعه و سرپرستان را به تلاش برای تسهیل ازدواج مجردها و رفع موانع اقتصادی تشویق می‌کند، درحالی‌که آیه دوم بر وظیفه فردی تأکید دارد و کسانی را که به هر دلیلی امکان ازدواج ندارند، به حفظ عفت و تقوا فرا می‌خواند. این آیات در مجموع، راهکاری جامع ارائه می‌دهند که هم بُعد اجتماعی و هم بُعد فردی را در موضوع ازدواج و عفت‌ورزی مورد توجه قرار می‌دهد.

پی‌نوشت‌ها:

۱. سوره نساء آیه ۸۲

۲. ر.ک: مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، تهران، دارالکتب الاسلامیه، ج ۱۴، ص ۴۵۸

۳. طوسی، محمد بن حسن، التبیان فی تفسیر القرآن، بیروت-لبنان، دار احیاء التراث العربی، ج ۷، ص ۴۳۱

۴. قرائتی، محسن، تفسیر نور، تهران - ایران، مرکز فرهنگی درس‌هایی از قرآن، ج ۶، ص ۱۸۲

۵. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، تهران، دارالکتب الاسلامیه، ج ۱۴، ص ۴۵۷

۶. نجفی، محمدجواد، تفسیر آسان، تهران-ایران، اسلامیه، چاپ اول، ۱۳۷۵، ج ۱۴، ص ۸۴

۷. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، تهران، دارالکتب الاسلامیه، ج ۱۴، ص ۴۵۹

اصرار بر استجابت دعا نه تنها مورد نهی نیست؛ بلکه در روایات تأکید شده که انسان در دعا کردن مداومت داشته باشد و از اجابت نشدن سریع آن دلسرد نشود.

پرسش:

در برخی احادیث بر لزوم تأکید بر دعا و درخواست از خدا توصیه شده؛ در حالی که در برخی دیگر، از اصرار بر خواسته‌ها نهی شده است. آیا این دو مطلب با یکدیگر تناقض دارند؟

پاسخ:

مقدمه

دُعا، طلب و درخواست بندگان از خداوند برای رسیدن به خواسته‌هاست. در متون دینی، دعا به‌عنوان یکی از راه‌های ارتباط با خدا و برترین عبادت‌ها شمرده شده است. در پرتو دعا انسان با بزرگ‏ترین منبع فیض هستی ارتباط صمیمانه برقرار می‌کند و از تنهایی نجات می‌یابد. برای استجابت دعا شرایطی وجود دارد. یکی از شرایط آن، اصرار بر دعا از سوی بنده است. این نوشتار به بررسی این شرط در روایات می‌پردازد.

پاسخ اجمالی

دُعا، طلب و درخواست بندگان از خداوند برای رسیدن به خواسته‌ها است. در روایات اسلامی تأکید شده که انسان در دعا کردن مداومت داشته باشد و از اجابت نشدن سریع آن دلسرد نشود. بنابراین در دعا و خواستن حاجت از پروردگار نباید مسامحه و سهل‌انگاری شود؛ بلکه باید اصرار ورزید و پافشاری کرد. اما در برخی موارد، از اصرار نامناسب در دعا نهی شده است که منظور از این روایات این است که نباید چیزی را با اصرار نادرست و به‌زور از خداوند بخواهیم، بلکه باید به حکمت او اعتماد کنیم. پس انسان باید بر خواسته خود در هنگام دعا اصرار داشته باشد، اما بر استجابت ظاهری یا همان نتیجه مشخص، اصرار نداشته باشد. اصرار بر دعا امری مطلوب است، البته به شرطی که با رضایت به قضا و قدر الهی همراه باشد.

پاسخ تفصیلی

1. روایات مرتبط با اصرار بر دعا

در روایات اسلامی تأکید شده که انسان در دعا کردن مداومت داشته باشد و از اجابت نشدن سریع آن دلسرد نشود.

از پیامبر اکرم صلی‌الله‌علیه‌وآله نقل شده: «إِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ الْمُلِحِّینَ فِی الدُّعَاءِ؛(1) خداوند اصرارکنندگان در دعا را دوست دارد

ولید بن عقبه هجری می‌گوید: شنیدم امام صادق علیه‌السلام می‌فرمود:‏ «وَ اللَّهِ لَا یُلِحُّ عَبْدٌ مُؤْمِنٌ عَلَی اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ فِی حَاجَتِهِ إِلَّا قَضَاهَا لَهُ؛(2) به خدا سوگند، هیچ بندهای در دعا پافشاری و اصرار به درگاه خدای عزّوجلّ نکند مگر اینکه حاجتش را برآورد

امام صادق علیه‌السلام فرمودند: «إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ کَرِهَ إِلْحَاحَ النَّاسِ بَعْضِهِمْ عَلَی بَعْضٍ فِی الْمَسْأَلَهِ وَ أَحَبَّ ذَلِکَ لِنَفْسِهِ إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ یُحِبُّ أَنْ یُسْأَلَ وَ یُطْلَبَ مَا عِنْدَهُ؛(3) خدا بد دارد که بنده‌ها بر یکدیگر در انجام حاجت اصرار ورزند و اصرار را نسبت به خودش دوست دارد، خداوند عزّوجلّ دوست میدارد که از او درخواست شود و آنچه نزد او است خواهش شود

امام صادق علیه‌السلام از رسول خدا صلّی‌اللّه‌علیه‌وآله نقل فرمودند:‏ «رَحِمَ اللَّهُ عَبْداً طَلَبَ مِنَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ حَاجَهً فَأَلَحَّ فِی الدُّعَاءِ اسْتُجِیبَ لَهُ أَوْ لَمْ یُسْتَجَبْ لَهُ وَ تَلَا هَذِهِ الْآیَهَ «وَ أَدْعُوا رَبِّی عَسی أَلَّا أَکُونَ بِدُعاءِ رَبِّی شَقِیًّا»(4)؛(5) خداوند بندهای را رحمت کند که از خدای عزّوجلّ‌ حاجتی را بخواهد و درباره آن اصرار ورزد، چه اجابت شود و چه نشود، سپس این آیه را خواند: «و به درگاه پروردگارم دعا کنم به امید اینکه در دعا به درگاه پروردگارم بدبخت نباشم»».

در برخی از ادعیه، خداوند با این صفات معرفی شده: «یَا مَنْ لَا یُخَیِّبُ الْمُلِحِّینَ عَلَیْه‏؛(6) ای آن‌که اصرارکنندگان درگاهت را ناامید نمیسازى!»؛ «یا من... وَ لَا یُبْرِمُهُ إِلْحَاحُ الْمُلِحِّین‏؛(7)‏ ای کسی که... اصرار و پا فشاری اصرارکنندگان او را به ستوه نیاورد

امام صادق علیه‌السلام فرمودند:‏ «لَوْ لَا إِلْحَاحُ الْمُؤْمِنِینَ عَلَی اللَّهِ فِی طَلَبِ الرِّزْقِ لَنَقَلَهُمْ مِنَ الْحَالِ الَّتِی هُمْ فِیهَا إِلَی حَالٍ أَضْیَقَ مِنْهَا؛(8) اگر مؤمنان برای طلب روزی نزد خداوند اصرار نمیورزیدند خداوند آنها را از آن حال به تنگدستی بیشتری منتقل میکرد

امام صادق علیه‌السلام فرمودند: «إن الله ... جَبَلَ بَعْضَ الْمُؤْمِنِینَ عَلَی الْإِیمَانِ فَلَا یَرْتَدُّونَ أَبَداً وَ مِنْهُمْ مَنْ أُعِیرَ الْإِیمَانَ عَارِیَّةً فَإِذَا هُوَ دَعَا وَ أَلَحَّ فِی الدُّعَاءِ مَاتَ عَلَی الْإِیمَانِ‏؛(9) همانا خداوند... مؤمنان را به سرشت ایمان آفریده و هرگز برنمیگردند و برخی باشند که ایمانی به عاریت دارند و هرگاه دعا کند و در دعا اصرار ورزد با ایمان بمیرد

امام صادق علیه‌السلام می‌فرماید:

«إِنَّ الْعَبْدَ الْوَلِیَّ لِلَّهِ یَدْعُو اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ فِی الْأَمْرِ یَنُوبُهُ فَیَقُولُ لِلْمَلَکِ الْمُوَکَّلِ بِهِ اقْضِ لِعَبْدِی حَاجَتَهُ وَ لَا تُعَجِّلْهَا فَإِنِّی أَشْتَهِی أَنْ أَسْمَعَ نِدَاءَهُ وَ صَوْتَهُ وَ إِنَّ الْعَبْدَ الْعَدُوَّ لِلَّهِ لَیَدْعُو اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ فِی الْأَمْرِ یَنُوبُهُ فَیُقَالُ لِلْمَلَکِ الْمُوَکَّلِ بِهِ اقْضِ لِعَبْدِی حَاجَتَهُ وَ عَجِّلْهَا فَإِنِّی أَکْرَهُ أَنْ أَسْمَعَ نِدَاءَهُ وَ صَوْتَه‏؛(10) بنده‌ای که دوست خداست، وقتی حادثه‌ای برایش رخ می‌دهد، به درگاه خدا دعا می‌کند. خداوند به فرشته‌ای که موکل بر اجابت اوست می‌فرماید: حاجت بنده‌ام را برآور، ولی در آن شتاب مکن که من میل دارم صدا و آواز او را بشنوم. اما بنده دشمن خدا وقتی دعا می‌کند، خداوند بر فرشته موکل به آن حاجت دستور می‌دهد حاجتش را زود برآورید و در برآوردن آن شتاب کنید. که من خوش ندارم صدا و آواز او را بشنوم

از این روایت استفاده می‌شود خداوند وقتی بنده مؤمنی را دوست داشته باشد، اجابت دعای او را به تأخیر می‌اندازد، به دلیل آن که صدای او را دوست دارد و می‌خواهد بنده، بیشتر به درگاهش الحاح و اصرار کند؛ چون تأخیر در اجابت سبب تکرار دعا می‌شود و در نتیجه باعث تقویت نیروی روحی و ایمان دعا کننده می‌گردد. اما فاسق را چون دوست ندارد، فوراً دعایش را اجابت می‌کند تا آن را تکرار نکند.

محمد بن مسلم گوید: به امام گفتم به من دعائی بیاموز: «فَقَالَ فَأَیْنَ أَنْتَ عَنْ دُعَاءِ الْإِلْحَاحِ قَالَ قُلْتُ وَ مَا دُعَاءُ الْإِلْحَاحِ فَقَالَ اللَّهُمَّ رَبَّ السَّمَاوَاتِ السَّبْعِ وَ مَا بَیْنَهُنَّ وَ رَبَّ الْعَرْشِ الْعَظِیمِ وَ رَبَّ جَبْرَئِیلَ وَ مِیکَائِیلَ وَ إِسْرَافِیلَ وَ رَبَّ الْقُرْآنِ الْعَظِیمِ وَ رَبَّ مُحَمَّدٍ خَاتَمِ النَّبِیِّینَ إِنِّی أَسْأَلُکَ بِالَّذِی تَقُومُ بِهِ السَّمَاءُ وَ بِهِ تَقُومُ الْأَرْضُ وَ بِهِ تُفَرِّقُ بَیْنَ الْجَمْعِ وَ بِهِ تَجْمَعُ بَیْنَ الْمُتَفَرِّقِ وَ بِهِ تَرْزُقُ الْأَحْیَاءَ وَ بِهِ أَحْصَیْتَ عَدَدَ الرِّمَالِ وَ وَزْنَ الْجِبَالِ وَ کَیْلَ الْبُحُورِ ثُمَّ تُصَلِّی عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ ثُمَّ تَسْأَلُهُ حَاجَتَکَ وَ أَلِحَّ فِی الطَّلَبِ؛(11) فرمود: تو کجایی که دعای الحاح را بخوانى، گفتم: دعای الحاح چیست‌؟ در پاسخ فرمود: بارخدایا! پروردگار هفت آسمان و آنچه میان آنهاست و پروردگار عرش بزرگ و پروردگار جبرئیل و میکائیل و اسرافیل و پروردگار قرآن عظیم و پروردگار محمد خاتم پیامبران، راستی من از تو خواهش دارم به آنچه آسمان بر آن برپاست و به آنچه زمین بدان برپاست و بدان پراکنده کنی جمع را و جمع کنی پراکنده را و زنده‌ها را با آن روزی دهی و آمار کنی شمار ریگ‌ها و وزن کوه‌ها و پیمانه دریاها را. سپس درود فرستی بر محمد و آل محمد و سپس حاجت خود را بخواهی و درخواست خود تکرار کنى

این روایات نشانگر مجاز بودن و مطلوب بودن اصرار بر دعاست. بنابراین در دعا و خواستن حاجت از پروردگار نباید مسامحه و سهل‌انگاری باشد؛ بلکه باید اصرار ورزید و پافشاری کرد. ازاین‌رو، پافشاری و اصرار بر دعا، نه‌تنها گناهی ندارد، بلکه کار بسیار خوبی است و خدا آن را دوست دارد.

2. روایات درباره نهی از اصرار نامناسب در دعا

در منابع روایی، تأکید بر دعا و اصرار در آن فراوان است؛ اما در برخی موارد، از اصرار نامناسب در دعا نهی شده است. در ادامه، برخی از روایات که به نوعی توصیه می‌‌کنند در دعا زیاده‌روی و اصرار نادرست نکنید، ذکر می‌شود.

الف. نهی از عجله و بیصبری در دعا

امام صادق علیه‌السلام فرمود: «إِنَّ الْعَبْدَ إِذَا دَعَا لَمْ یَزَلِ اللَّهُ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی فِی حَاجَتِهِ مَا لَمْ یَسْتَعْجِلْ؛(12) همانا چون بنده دعا کند خدای تبارک و تعالی در کار حاجت او است مادامی که آن بنده شتاب نکند

در منابع اهل سنت از پیامبر اکرم صلی‌الله‌علیه‌وآله نقل شده: «لَا یَزَالُ یُسْتَجَابُ لِلْعَبْدِ مَا لَمْ یَدْعُ بِإِثْمٍ أَوْ قَطِیعَهِ رَحِمٍ‌. مَا لَمْ یَسْتَعْجِلْ‌». قِیلَ‌: یَا رَسُولَ اللَّهِ‌! مَا الِاسْتِعْجَالُ؟ قَالَ «یَقُولُ‌: قَدْ دَعَوْتُ‌، وَ قَدْ دَعَوْتُ‌، فَلَمْ أَرَ یَسْتَجِیبُ لِی. فَیَسْتَحْسِرُ عِنْدَ ذَلِکَ‌، وَ یَدَعُ الدُّعَاءَ‌؛(13) دعای بنده مستجاب می‌‌شود، مادامی که برای گناه یا قطع رحم دعا نکند و عجله نورزد. پرسیدند: چگونه عجله می‌‌کند؟ فرمودند: می‌‌گوید: دعا کردم و دعا کردم، اما اجابتی ندیدم، پس ناامید می‌‌شود و دعا را ترک می‌‌کند.» در این روایت، نهی از عجله و ناامیدی در دعا آمده است. نباید به گونه‌ای دعا کرد که اگر سریع مستجاب نشد، فرد ناراحت و ناامید شود.

ب. تعیین تکلیف نکردن برای خداوند در دعا

برخی افراد اصرار دارند که حتماً و سریعاً دعایشان مستجاب شود، در حالی که ممکن است تأخیر در اجابت به نفع آنان باشد. امام علی علیه‌السلام فرمودند: «رُبَّمَا أُخِّرَتْ عَنْکَ الْإِجَابَهُ، لِیَکُونَ ذَلِکَ أَعْظَمَ لِأَجْرِ السَّائِلِ، وَ أَجْزَلَ لِعَطَاءِ الْآمِلِ؛(14) گاهی در اجابت دعا تأخیر می‌‌افتد تا پاداش درخواست‌کننده بزرگ‌تر و عطای آرزومند کامل‌تر شود.» این روایت توصیه می‌کند که بنده باید به حکمت خداوند اعتماد داشته باشد و اصرار بیش از حد نداشته باشد.

هنگام دعا، انسان نباید برای خداوند تعیین تکلیف کند که حاجت را چگونه و چه زمانی برآورده کند، بلکه باید باور داشته باشد که خداوند بهترین تصمیم را می‌گیرد. قرآن کریم می‌فرماید: «وَ عَسَی أَن تَکْرَهُوا شَیْئًا وَهُوَ خَیْرٌ لَّکُمْ وَعَسَی أَن تُحِبُّوا شَیْئًا وَهُوَ شَرٌّ لَّکُمْ وَاللَّهُ یَعْلَمُ وَأَنتُمْ لَا تَعْلَمُونَ؛(15) چهبسا چیزی را خوش نداشته باشید، در حالی که خیر شما در آن است، و چهبسا چیزی را دوست داشته باشید، در حالی که شرّ شما در آن است؛ و خدا می‌‌داند و شما نمی‌دانید

این آیه نشان می‌‌دهد که گاهی اصرار بر چیزی که فکر می‌کنیم به نفع ماست، ممکن است در واقع به ضرر ما باشد. پس نباید چیزی را با اصرار نادرست و به‌زور از خداوند بخواهیم؛ بلکه باید به حکمت او اعتماد کنیم.

پس انسان باید بر خواسته خود در هنگام دعا، اصرار داشته باشد؛ اما نباید بر استجابت ظاهری یا همان نتیجه مشخص، اصرار کند. مثلاً؛ شخصی که صاحب فرزند نمی‌شود، نباید ناامید شده و دست از دعا کردن بر دارد، بلکه باید تا آخر عمر دعا کند تا خداوند به او فرزند صالح عطا کند؛ اما بر استجابت و نتیجه آن اصرار و پافشاری نکند و از این‌که به‌ظاهر این دعا برآورده نمی‌‌شود، بی‌تابی نکرده و از رحمت الهی ناامید نشده و افسرده نگردد.

ج. دعا باید همراه با تواضع و تسلیم باشد

امام علی علیه‌السلام فرمودند: «خَیْرُ الدُّعَاءِ مَا صَدَرَ عَنْ صَدْرٍ نَقِیٍّ وَ قَلْبٍ تَقِیٍّ؛(16) بهترین دعا آن است که از سینهای پاک و دلی پرهیزکار برخیزد.» دعایی که با پاکی قلب و تسلیم در برابر حکمت الهی باشد، بهتر از دعایی است که همراه با اصرار نامناسب و طلبکاری از خداوند باشد.

در روایات توصیه به دعا و اصرار بر آن شده، زیرا از پیامبر اکرم صلی‌الله‌علیه‌وآله نقل شده: «الدعاء مخ‏ العبادة؛(17) دعا مخ و اصل عبادت است.» دعا تأثیر معنوی فراوانی برای انسان دارد. آنچه در دعا اهمیت دارد توجه به حقیقت و پی بردن به ارزش دعا است. زیرا دعا نوعی مناجات و توسل موجودی بی‌ارزش با وجود بی‌نهایت است. در پرتو این مناجات، موجود بی‌ارزش، ارزش پیدا کرده و مورد توجه حق تعالی قرار می‌گیرد. «مَا یَعْبَأُ بِکُمْ رَبِّی لَوْلَا دُعَاؤُکُمْ؛(18) پروردگارم برای شما ارجی قائل نیست اگر دعای شما نباشد.» دعا و توسل به حق تعالی صرفاً ابزاری برای گرفتن حاجت نمی‌باشد؛ بلکه مقصود عبادت و تقرّب به خداوند است. بنابراین دعا کننده چه نتیجه دلخواه بگیرد، چه نگیرد، عبادت کرده و به خداوند نزدیک شده است.

نتیجهگیری:

اصرار بر استجابت دعا نه‌ تنها مورد نهی نیست؛ بلکه در منابع حدیثی به آن توصیه شده است. در روایات تأکید شده که انسان در دعا کردن مداومت داشته باشد و از اجابت نشدن سریع آن دلسرد نشود. اصرار نشانه‌ی امید و توکل است، وقتی بنده‌ای مکرر دعا می‌‌کند، نشان‌ دهنده‌ی اعتماد او به خداوند و امید به رحمت الهی است. تأخیر در استجابت به معنای رد شدن نیست، گاهی تأخیر در اجابت به صلاح بنده است، زیرا خداوند بهتر می‌داند که چه زمانی و چگونه به دعای بنده‌اش پاسخ دهد. اصرار نباید به نوعی طلبکار بودن تبدیل شود، دعا باید همراه با تواضع و پذیرش حکمت الهی باشد، نه اینکه انسان به‌ گونه‌ای دعا کند که گویی به اجابت آن حق دارد. اصرار بر دعا امری مطلوب است، البته به شرطی که با رضایت به قضا و قدر الهی همراه باشد.

پی‌نوشت‌ها:

1. ‏شعیری، محمد بن محمد، جامع الأخبار، مطبعه حیدریه، نجف، چاپ اول، بی‌تا، ص131.

2. کلینى، محمد بن یعقوب بن اسحاق، الکافی، دارالکتب الإسلامیه، تهران، چاپ چهارم، 1407ق، ج‏2، ص475.

3. کلینى، محمد بن یعقوب بن اسحاق، الکافی، دارالکتب الإسلامیه، تهران، چاپ چهارم، 1407ق، ج‏2، ص475.

4. سوره مریم، آیه 48.

5. کلینى، محمد بن یعقوب بن اسحاق، الکافی، دارالکتب الإسلامیه، تهران، چاپ چهارم، 1407ق، ج‏2، ص475.

6. علی بن الحسین علیه‌السلام، امام چهارم، الصحیفه السجادیه، دعای ششم، دفتر نشر الهادى، قم، چاپ اول، 1376ش، ص204.

7. کلینى، محمد بن یعقوب بن اسحاق، الکافی، دارالکتب الإسلامیه، تهران، چاپ چهارم، 1407ق، ج‏2، ص594.

8. کلینى، محمد بن یعقوب بن اسحاق، الکافی، دارالکتب الإسلامیه، تهران، چاپ چهارم، 1407ق، ج‏2، ص261.

9. کلینى، محمد بن یعقوب بن اسحاق، الکافی، دارالکتب الإسلامیه، تهران، چاپ چهارم، 1407ق، ج‏2، ص419.

10. کلینى، محمد بن یعقوب بن اسحاق، الکافی، دارالکتب الإسلامیه، تهران، چاپ چهارم، 1407ق، ج‏2، ص490.

11. کلینى، محمد بن یعقوب بن اسحاق، الکافی، دارالکتب الإسلامیه، تهران، چاپ چهارم، 1407ق، ج‏2، ص585.

12. کلینى، محمد بن یعقوب بن اسحاق، الکافی، دارالکتب الإسلامیه، تهران، چاپ چهارم، 1407ق، ج‏2، ص474.

13. مسلم بن حجاج،‌ صحیح مسلم، دارالحدیث، 1412ق، ج4، ص2096.

14. شریف الرضى، محمد بن حسین، نهج البلاغه (للصبحی صالح)، هجرت، قم، چاپ اول، 1414ق، ص399، نامه 31.

15. سوره بقره، آیه ۲۱۶.

16. کلینى، محمد بن یعقوب بن اسحاق، الکافی، دارالکتب الإسلامیه، تهران، چاپ چهارم، 1407ق، ج‏2، ص468.

17. إبن فهد حلى، احمد بن محمد، عده الداعی و نجاح الساعی، دارالکتب الإسلامی، چاپ اول، 1407ق، ص29.

18. سوره فرقان، آیه 77.

نولدکه از مستشرقینی است که قرآن را کتاب شعر دانسته و چون قواعد شعر در آیات آن مراعات نشده، مدعی شده که قرآن متن ادبی تراز اولی نیست!

پرسش:

ادعای نولدکه، مبنی بر تراز اول نبودن قرآن، چقدر صحیح است؟ چه فرقی بین یک کتاب اعجازآمیز با شاهکار ادبی وجود دارد؟ آیا قرآن فقط معجزه است یا افزون بر این، شاهکار ادبی و یک متن تراز اول نیز است؟

پاسخ:

چکیده:

هدف اصلی خاورشناسان از مراجعه به قرآن آگاهی از تاریخ صدر اسلام بود؛ اما چون قرآن کتاب تاریخ نبود، به هدف خود نرسیدند. آنان به‌جای اصلاح نگاه نادرست خود، قرآن را نقد و متهم به ناکارآمدی کردند. چنان‌که نولدکه قرآن را کتاب شعر دانسته و چون قواعد شعر در آیات آن مراعات نشده، مدعی شده که قرآن متن ادبی تراز اولی نیست! درحالی‌که مشکل اصلی از ذهنیت اشتباه اوست، نه از قرآن و سبک ادبی منحصربه‌فرد آن.

مقدمه

تئودور نولدکه، ضمن قابلْ‌شمردن ارزش بلاغی قرآن، آن را از نظر زیباشناختی به‌هیچ‌روی اثر تراز اولی نمی‌داند. از نظر او پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله به‌هیچ‌وجه در سبکْ، استاد نیست و این تعصب مسلمانان است که یک تولید معیوب ادبی را تا حد شاهکاری بی‌بدیل بالا برده‌اند. نولدکه معتقد است اگر قرآن بی‌نقص از آب درآمده بود، می‌شد آن را معجزه شمرد؛ چراکه تا پیش از قرآن اثر قابلی در نثر عربی تولید نشده بود و هرچه بود به شعر بود؛ البته از نظر نولدکه نمی‌توان بر پیامبر خرده گرفت که چرا نثری که تولید کرده، معیوب است؛ چرا که کارهای آغازین هیچ‌وقت بی‌نقص نیست. در نوشتار حاضر ادعای نولدکه بررسی و نقد خواهد شد.

چرایی مخالفت مستشرقان با منحصربه‌فرد بودن سبک قرآن

در تحقیقات قرآنی شرق‌شناسان، سبک زیبای قرآن معمولاً نه‌تنها مورد تحسین قرار نگرفته، بلکه مورد تردید واقع شده است. برخی محققان در مقام بیان چرایی این عکس‌العمل خاورشناسان، به عدم تسلط آنان بر علوم ادبی، خصوصاً علم بلاغت، اشاره می‌کنند و آن را دلیلی برای عدم درک زیبایی و اعجاز بیانی قرآن می‌دانند. هرچند این دلیل در مورد برخی از خاورشناسان پذیرفته است، اما در حق مستشرقانی همچون نولدکه که آگاهی کافی از زبان عربی و شعر جاهلی داشته‌اند، پذیرفتنی نیست و باید علت را در جای دیگری جست‌وجو کرد.

 نویسندگان مقاله «بازسازی افق انتظارات خاورشناسان با تکیه بر واکنش زیبایی‌شناختی به قرآن کریم» این مسئله را بررسی و به این نتیجه رسیده‌اند که خاورشناسان معمولاً به دو دلیل درک کاملی از اعجاز بیانی قرآن ندارند:

دلیل1: عدم تطابق انتظارات پیشینی خاورشناسان با قرآن

خاورشناسان پیش از مطالعه قرآن، آثار ادبی مختلفی را مطالعه کرده‌اند و در اثر این مطالعه، انتظاراتی در آنان نسبت به متن ادبی ایجاد شده است. آنان وقتی به سراغ قرآن می‌آیند، ناخودآگاه قرآن را براساس این انتظارات بررسی می‌کنند و هرجایی از آن که با انتظارات آنان براساس باشد، مورد تحسین قرار می‌گیرد و سایر موارد تخطئه می‌‌شوند. نولدکه نیز از این قاعده مستثنی نبوده است. معیارهای زیبایی‌شناختی او مبتنی بر سبک شعر جاهلی شکل گرفته است. او قرآن را به مثابه شعر مسجع که لازم است طول ابیات آن با هم مساوی و قافیه در همه ابیات آن یکسان باشد، می‌بیند. از نظر او، تطابق و هماهنگی آیات و سوره‌های قرآن با شعر جاهلی به منزله زیبایی و سبک نیکوی آن‌ها به شمار می‌رود و عدم تبعیت از این معیارها، نشانه ضعف بیانی آن‌ها است. به‌عنوان مثال، باور وی به شعر و مسجع بودن قرآن سبب شده از نگاه او عدم یکسانی طول آیات یک سوره نشانه پریشانی آن سوره و عدم اتحاد فاصله یک آیه با فواصل سایر آیات آن سوره، قرینه الحاقی بودن آن آیه باشد.

چنان‌که نولدکه تحت تأثیر ادبیات یونانی که در زمانه‌اش در آلمان به عنوان یک الگو پذیرفته شده بود و همچنین پذیرش مبانی ارسطو و معیارهای او در فن خطابه، انتظار داشت هر سوره آغاز و پایانی مشخص و هر آیه رابطه‌ای منطقی با آیات قبل و بعد خود داشته باشد. او بر این باور است که سوره‌هایی نظیر سوره یوسف که از این قاعده پیروی می‌کنند، از ترکیب زیبایی برخوردار هستند و سوره‌های دیگر که این‌گونه نیستند، زیبا به شمار نمی‌آیند.

اگرچه انتظارات یک خواننده معمولاً به‌صورت ناخودآگاه شکل می‌گیرند؛ اما نباید به یک قاعده الزامی در تمام اشکال ادبی تبدیل شود تا اگر اثری از انتظارات یا مبانی مورد قبول ما تبعیت نمی‌کرد، ضعیف تلقی شود.

دلیل2: بررسی متن ادبی به مثابه سند تاریخی

اگر متن ادبی، نه به مثابه یک پدیده هنری، بلکه به‌عنوان یک سند اجتماعی یا تاریخی، مورد بررسی قرار بگیرد، در این حالت وجوه بلاغی متن در درجه اول از اهمیت، تلقی نمی‌شود. برای نمونه، اگر متنی که دارای عناصر ادبی است، در خدمت اهداف غیرهنری قرار بگیرد، زیبایی‌های آن به چشم نمی‌آیند. زیبایی‌های ادبی قرآن در نظر شرق‌شناسان تحت تأثیر وظایفی قرار گرفته که آنان در پژوهش‌های قرآنی خود به آن‌ها پرداخته‌اند. آنان ﻫﻤﭽﻮن ﭘﮋوﻫﺸﮕﺮی ﻫﺴﺘﻨﺪ ﻛﻪ دﻳﻮان ﺷﻌﺮی را ﺑﺪون ﺗﻮﺟﻪ ﺑﻪ دﻻﻳﻞ زﻳﺒﺎیی و ﺗﺄﺛﻴﺮﮔﺬاری آن، ﺻﺮﻓﺎً ﺟﻬﺖ استخراج رﺳﻮم ﻣﺮدم یک دوره، بررسی می‌کنند. برای نمونه، هدف ﻧﻮﻟﺪﻛﻪ از بررسی سبک قرآن، ﺑﺎزﭼﻴﻨﺶ ﻣﺠﺪد ﺳﻮرهﻫﺎ ﺑﺮ ﻣﺒﻨﺎی ﺗﺮﺗﻴﺐ ﮔﺎه‌ﺷﻤﺎراﻧﻪ و اﺛﺒﺎت دیدگاه ﺧﻮد درباره ﺗﻜﻮﻳﻦ ﺗﺪریجی ﻗﺮآن و ﺗﺒﻌﻴﺖ سبکی ﺳﻮره‌ﻫﺎ از اﺣﻮال ﻣﺆﻟﻒ آن‌ها که از نگاه او پیامبر بوده، اﺳﺖ. هر جا از قرآن که با این نظریه او هماهنگ بوده، سبکش مورد تحسین و مدح قرار گرفته و هرجا هماهنگ نبوده، مأیوس شده و گناه را به گردن ضعف بیانی قرآن انداخته است!(1)

تفاوت کتاب الهی با شاهکار ادبی

کتاب‌های الهی با شاهکارهای ادبی از جهات مختلفی متفاوت هستند. اولین و مهم‌ترین تفاوت در منبع آن‌ها است. کتاب آسمانی همچون قرآن محصول وحی، اما شاهکار ادبی محصول خلاقیت نویسنده است. تفاوت دیگر آن‌ها در هدف و کارکرد است. هدف کتاب الهی هدایت آدمی و کارکرد آن رساندن او به سعادت است؛ اما شاهکارهای ادبی معمولاً با این هدف و کارکرد نوشته نمی‌شوند. سومین تفاوت درباره مطالب آن‌ها است. کتاب‌های الهی معمولاً موضوع واحدی ندارند و به هرآنچه‌که مایه راهنمایی انسان شود اعم از اعتقادی، اخلاقی، تاریخی، حقوقی، سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و ... می‌‌پردازند و به‌همین‌دلیل، مباحث گسترده و متنوعی در آن‌ها مطرح است؛ اما شاهکارهای ادبی معمولاً موضوع واحدی دارند و مثلاً فقط در رابطه با یک فرد، حادثه تاریخی، رویداد اجتماعی و... هستند.

قرآن به مثابه یک شاهکار ادبی؟

شاهکار ادبی به اثری نوشتاری گفته می‌شود که به‌دلیل خصوصیات خاص خود، نظیر سبک بی‌نظیر، عمق موضوع، شخصیت‌پردازی دقیق، ساختار محکم، زبان زیبا و خلاقانه، و نوآوری در لفظ و محتوا در ادبیات برجسته شده است. این آثار معمولاً مفاهیم را هنرمندانه منتقل می‌کنند و تأثیرگذار، الهام‌بخش و تغییر‌دهنده هستند. یکی از ویژگی‌های مهم شاهکارهای ادبی، ماندگاری آن‌ها است. این آثار با گذشت زمان همچنان ارزشمند و مورد توجه خوانندگان و منتقدان باقی می‌مانند. هرچند قرآن همه ویژگی‌های لازم برای شاهکار ادبی بودن همچون زیبایی، نوآوری، تأثیرگذاری و ماندگاری را بیشتر از هر شاهکار ادبی دیگری در جهان داشته و همچنان نیز دارد، ولی به نظر می‌رسد شاهکار ادبی به آثاری اطلاق می‌شود که محصول خلاقیت بشری هستند؛ بنابراین، قراردادن قرآن در کنار چنین آثاری، اگر کسر شأن آن نباشد، سبب فزونی رفعت آن نخواهد شد.

نتیجهگیری:

مراجعه خاورشناسان به قرآن، نه به‌عنوان کتاب الهی یا اثر ادبی، بلکه با هدف اطلاع از تاریخ صدر اسلام بوده است؛ اما قرآن کتاب تاریخ نیست و به همین دلیل، خاروشناسان به هدف خود نرسیدند. آنان به‌جای این که نگاه نادرست خود به قرآن را نقد و اصلاح کنند، به نقد قرآن روی آوردند و کوشیدند با إعمال تغییراتی در ساختار آن، از جهت ترتیب سور و آیات، به مقصود خود برسند که البته ناکام ماندند. چنان‌که آنان معمولاً پیش از رجوع به قرآن و مطالعه آن، گمان می‌کنند که قرآن نیز کتابی همچون کتاب مقدس سایر ادیان یا دیوان شاعران و... است؛ اما پس از مراجعه به قرآن، آن را متفاوت با ذهنیت خود و همچنین هرکتاب دیگری می‌یابند و درنتیجه، آن را حمل بر ضعف قرآن در مرحله تکوین یا تدوین می‌کنند. برای نمونه، نولدکه قرآن را به مثابه کتاب شعر دیده و توقع داشته آیات آن از نظر ثبات طول، اتحاد فاصله (قافیه) و مسجع بودن همانند ابیات شعر باشند، ازاین‌رو هرکجای قرآن که به ذهنیت خودش نزدیک بوده را تحسین و مابقی موارد را تخطئه کرده و در نهایت، مدعی شده قرآن یک متن ادبی تراز اول نیست. این در حالی است که مشکل از قرآن و سبک ادبی منحصربه‌فرد آن نیست؛ بلکه مشکل از ذهنیت نادرست نولدکه مبنی بر شعرپنداری قرآن و مقایسه نابه‌جای اوست.

پی‌نوشت‌ها:

1. دلاور ابربکوه، زهرا و ...، بازسازی افق انتظارات خاورشناسان با تکیه بر واکنش زیبایی‌شناختی به قرآن کریم، مطالعات قرآنی و فرهنگ اسلامی، دوره7، شماره1، 1402ش، صص71-47.

خداوند ستارالعیوب است اما این ستاریت مطلق نیست وخداوند متناسب با حجم و شدت زشتیِ گناهان مردم در قیامت وحتی گاهی در دنیا،اسرار و رفتار زشت آنها را آشکار می سازد.

پرسش:

چطور خدا هم ستارالعیوب است و هم قیامت را «یوم تبلی السرائر» می‌داند؟ مرز ستارالعیوب بودن خدا تا کجاست؟

پاسخ:

پاسخ اجمالی

بنای خداوند در دنیا رسواسازی مردم نیست. خداوند ستارالعیوب است و همه را به پوشاندن عیوب دیگران دستور داده است و با این که فرشتگان و شاهدانش اعمال را ثبت و ضبط می‌کنند؛ اما آنها را به صورت آنلاین برای دیگران پخش نمی‌سازد.

اما این ستاریت مطلق نیست و خداوند متناسب با حجم و شدت زشتیِ گناهان مردم، در قیامت و حتی گاهی در دنیا، اسرار و رفتار زشت آنها را آشکار می‌سازد و آنها را خوار و ذلیل می‌کند.

کسانی که اهل تقوا و مراقبت و توبه هستند، مشمول ستار بودن خداوند قرار می‌گیرند. راوی از امام علیه‌السلام می‌پرسد: «چگونه خداوند گناهانش را می‌پوشاند؟» امام فرمود: «(خداوند) دو فرشته‌ای را که اعمال او را ثبت می‌کردند، به فراموشی می‌اندازد تا آنچه بر او نوشته بودند را یادشان نماند، و به اعضای بدن او و به نقاط زمین الهام می‌کند که گناهانش را پنهان کنند. پس هنگامی که خداوند را ملاقات می‌کند، هیچ‌چیز (نه فرشتگان، نه اعضای بدن و نه زمین) بر ضد او به گناهی گواهی نمی‌دهد.» (کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، المحقق/المصحح:‌ غفاری علی‌اکبر و آخوندی، محمد، تهران، دارالکتب الاسلامیه، چ4، 1407ق، ج2، ص436.)

پاسخ تفصیلی

مقدمه

خداوند «سَتّار العیوب» (پوشاننده عیب‌ها) است. ستار بودن خدا دو ساحت دارد:

الف. ستار در حوزه تکوین: خداوند انسان را به گونه‌ای آفریده که بسیارى از عیب‌هایش، مثلاً صفات درونی یا نیات بد او، تا زمانی که انسان آنها را آشکار نکرده است، پنهان بماند. همچنین با این که همه کارهای آدمی، توسط فرشتگان ثبت و ضبط می‌شود،(1) اما این دفتر اعمال، مستور و پنهان می‌ماند؛ مگر این که خود انسان یا دیگران گوشه‌ای از آن را آشکار کنند.

ب. ستار در حوزه تشریع: خداوند به انسان‌ها دستور داده که به دنبال عیب‌جویی از یکدیگر نباشند و از غیبت، تهمت و بردن آبروی دیگران اجتناب کنند و اگر بر عیب کسی آگاهی پیدا کردند، آن را بپوشانند و برای دیگران آشکار نکنند.(2)

با این حال، خداوند قیامت را «یَوْمَ تُبْلَى السَّرَائِرُ»(3) دانسته است؛ یعنی روزی که اسرار نهان آشکار می‌شود. ازاین‌رو، لازم است درباره ستار بودن خدا و مرز و حدود آن بیشتر توضیح دهیم. در ادامه در قالب نکاتی به این مطلب می‌پردازیم.

نکته اول

با آنکه خداوند ستارالعیوب است،(4) اما ستاریت خداوند، مطلق و همیشگی نیست و حدود و قیودی دارد؛ مثلاً در آیات قرآن، از مجازات گنهکاران در روز قیامت خبر داده شده (5) یا آیاتی که به عذاب‎های دنیایی افراد گناهکار و سرکش اشاره دارد (6) و یا شاهدانی که بر اعمال انسان وجود دارد.(7)

از این آیات استفاده می‌شود که ستار بودن خداوند و پرده‌پوشی او نسبت به بندگان، مطلق و همیشگی نیست. فرشتگان کاتب و شاهدان اعمال انسان، نسبت به همه اسرار ما آگاهند؛ یعنی خداوند این اذن را به آنها داده که رازهای ما از آنها پنهان نماند و آنها از همه رازهای ما مطلع شوند. همچنین بدکاران، در آخرت و گاه در دنیا، رسوا می‌شوند.

نکته دوم

انسان مؤمنی که از خدا حیا دارد و مرتکب گناه نمی‌شود و در صورت انجامش از آن پشیمان می‌شود و توبه می‌کند، مشمول ستار بودن خدا است؛ یعنی گناهانش در آخرت آشکار نمی‌شود.

در این راستا، در برخی از روایات وارد شده که هنگامی که بنده‌ای توبه‌ای نصوح (خالصانه) کند، خداوند او را دوست می‌دارد و گناهانش را می‌پوشاند. راوی از امام علیه‌السلام می‌پرسد: «چگونه خداوند گناهانش را می‌پوشاند؟» امام فرمود: «(خداوند) دو فرشته‌ای را که اعمال او را ثبت می‌کردند، به فراموشی می‌اندازد تا آنچه بر او نوشته بودند را یادشان نماند، و به اعضای بدن او و به نقاط زمین الهام می‌کند که گناهانش را پنهان کنند. پس هنگامی که خداوند را ملاقات می‌کند، هیچ‌چیز (نه فرشتگان، نه اعضای بدن و نه زمین) بر ضد او به گناهی گواهی نمی‌دهد».(8)

نتیجه‌گیری:

بنا بر آنچه گذشت، روشن می‌شود که بنای خداوند در دنیا، رسواسازی مردم نیست. خداوند ستارالعیوب است و همه را به پوشاندن عیوب دیگران دستور داده است و با این که فرشتگان و شاهدانش اعمال را ثبت و ضبط می‌کنند؛ اما آنها را به صورت آنلاین برای دیگران پخش نمی‌سازد؛ اما این ستاریت مطلق نیست و خداوند متناسب با حجم و شدت زشتیِ گناهان مردم، در قیامت، و حتی گاهی در دنیا، اسرار و رفتار زشت آنها را آشکار می‌سازد و آنها را خوار و ذلیل می‌کند. در عین حال، کسانی که اهل تقوا و مراقبت و توبه هستند، مشمول ستار بودن خداوند قرار می‌گیرند؛ یعنی خداوند کاری می‌کند که هیچ کسی گناهان آنها را به یاد نیاورد.

پی‌نوشت‌ها:

1. سوره انفطار، آیات 10-11: «وَإِنَّ عَلَیْکُمْ لَحَافِظِینَ کِرَامًا کَاتِبِینَ».

2. مکارم شیرازی، ناصر، گفتار معصومین علیهم‌السلام، تهیه و تنظیم سید محمد عبدالله‌زاده‌ ، قم، مدرسه الامام على بن أبی‌طالب (علیه‌السلام)، چ1، 1387ش، ج2، ص139.

3. سوره طارق، آیه 9.

4. قمی، شیخ عباس، مفاتیح الجنان، تهران، کانون انتشارات علمی، 1368ش، دعای جوشن کبیر، بند 12.

5. به عنوان نمونه: سوره مائده، آیه 41: «...أُولَئِکَ الَّذِینَ لَمْ یُرِدِ اللَّهُ أَنْ یُطَهِّرَ قُلُوبَهُمْ ۚ لَهُمْ فِی الدُّنْیَا خِزْیٌ ۖ وَلَهُمْ فِی الْآخِرَهِ عَذَابٌ عَظِیمٌ».

6. به عنوان نمونه: سوره فصلت، آیات 15-17: «فَأَمَّا عَادٌ فَاسْتَکْبَرُوا فِی الْأَرْضِ بِغَیْرِ الْحَقِّ ... لِنُذِیقَهُمْ عَذَابَ الْخِزْیِ فِی الْحَیَاهِ الدُّنْیَا ۖ وَلَعَذَابُ الْآخِرَهِ أَخْزَىٰ ۖ وَهُمْ لَا یُنْصَرُونَ * وَأَمَّا ثَمُودُ فَهَدَیْنَاهُمْ فَاسْتَحَبُّوا الْعَمَى عَلَى الْهُدَى فَأَخَذَتْهُمْ صَاعِقَهُ الْعَذَابِ الْهُونِ بِمَا کَانُوا یَکْسِبُونَ».

7. به عنوان نمونه: سوره بقره، آیه 143: «وَکَذَلِکَ جَعَلْنَاکُمْ أُمَّهً وَسَطًا لِّتَکُونُواْ شُهَدَاء عَلَى النَّاسِ وَیَکُونَ الرَّسُولُ عَلَیْکُمْ شَهِیدًا...».

8. «إِذَا تَابَ الْعَبْدُ تَوْبَةً نَصُوحاً أَحَبَّهُ اللَّهُ فَسَتَرَ عَلَیْهِ فَقُلْتُ وَ کَیْفَ یَسْتُرُ عَلَیْهِ قَالَ یُنْسِی مَلَکَیْهِ مَا کَانَا یَکْتُبَانِ عَلَیْهِ وَ یُوحِی اللَّهُ إِلَى جَوَارِحِهِ وَ إِلَى بِقَاعِ الْأَرْضِ أَنِ اکْتُمِی عَلَیْهِ ذُنُوبَهُ فَیَلْقَى اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ حِینَ یَلْقَاهُ وَ لَیْسَ شَیْ‏ءٌ یَشْهَدُ عَلَیْهِ بِشَیْ‏ءٍ مِنَ الذُّنُوب»: کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، المحقق/المصحح:‌ غفاری علی‌اکبر و آخوندی، محمد، تهران، دارالکتب الاسلامیه، چ4، 1407ق، ج2، ص436.

مکانیسم ماشه و راه فعال شدنش و پیامدهای آن
مکانیسم ماشه بخشی از برجام است که برای ضمانت اجرای برجام در آن گنجانده شده است و تروئیکای اروپایی به‌عنوان عضوی از برجام، قابلیت فعال‌کردن آن را دارد.

پرسش:

مکانیسم ماشه چیست؟ چگونه فعال می‌شود، فعال شدن آن چه پیامدهایی دارد و آیا دولت‌های اروپایی بدون آمریکا می‌توانند آن را فعال کنند؟

پاسخ:

مقدمه

در محافل متعدد سیاسی یکی از موضوعاتی که در سیاست خارجی ایران همواره مورد بحث و توجه است، مسئله بحران هسته‌ای ایران در عرصه بین‌المللی و فشارهای سنگین نظام سلطه بر ایران در پی توافق مشترک معروف به برجام پیرامون اصطلاحی به نام مکانیسم ماشه و اسنپ‌بک است. اکنون‌که طرف‌های اروپایی به‌صورت مکرر ایران را به نقض توافق برجام متهم می‌سازند، بحث این مکانیسم دوباره داغ شده است و از شیوه و تبعات فعال شدن آن مباحث متعددی مطرح می‌گردد. حال باید دید که کم و کیف این مکانیسم و فعال شدن آن به چه صورت است.

پاسخ اجمالی:

یکی از موضوعاتی که در سیاست خارجی ایران همواره مورد بحث و توجه است، مسئله بحران هسته‌ای ایران در عرصه بین‌المللی و فشارهای سنگین نظام سلطه بر ایران در پی توافق مشترک معروف به برجام پیرامون اصطلاحی به نام مکانیسم ماشه و اسنپ‌بک است. مکانیسم ماشه بخشی از برجام است که برای ضمانت اجرای برجام در آن گنجانده شده و بر اساس آن اگر یکی از طرف‌های برجام به این جمع‌بندی برسد که طرف دیگر به تعهدات ذکر شده در این توافق پایبند نیست، می‌تواند به کمیسیون مشترک شکایت کند. سازوکار ماشه یا سازوکار رسیدگی به اختلاف در برجام با اصرار آمریکایی‌ها در این توافق‌نامه گنجانده شده تا به ادعای آن‌ها، اگر ایران از برجام سرپیچی کرد، تحریم‌هایی بین‌المللی که با برجام، برچیده شده، دوباره بتوان بازگرداند یا بازگشت خودکار سریع اسنپ‌بک (Snapback) اتفاق می‌افتد. تروئیکای اروپایی (انگلیس، فرانسه و آلمان) برخلاف آمریکا، به‌عنوان عضوی از برجام، قابلیت فعال‌کردن آن را دارند.

پاسخ تفصیلی:

پاسخ به پرسش پرسشگر محترم پیرامون مکانیسم ماشه و تبعات فعال شدن آن و چگونگی فعال‌سازی آن، مستلزم توجه به فرایند ذیل است:

1. تبیین مفهومی مکانیسم ماشه (Trigger mechanism

مکانیسم ماشه، در راستای حل‌اختلاف پیش‌بینی‌شده در برجام، فرآیندی است که اگر یکی از طرف‌های برجام به این جمع‌بندی برسد که طرف دیگر به تعهدات ذکر شده در این توافق پایبند نیست، می‌تواند به کمیسیون مشترک شکایت کند. سازوکار ماشه یا سازوکار رسیدگی به اختلاف در برجام با اصرار آمریکایی‌ها در این توافق‌نامه گنجانده شده تا به ادعای آن‌ها، اگر ایران از برجام سرپیچی کرد، تحریم‌هایی بین‌المللی که با برجام، برچیده شده، دوباره بتوان بازگرداند یا بازگشت خودکار سریع اسنپ‌بک (Snapback) اتفاق می‌افتد. سازوکار ماشه که در بند‌های ۳۶ و ۳۷ برجام پیش‌بینی‌شده، هنگامی فعال می‌شود که یکی از طرف‌های برجام، اعتراض کند که طرف مقابل، به برجام متعهد نمانده است و باید این شکایت در کمیسیونی که در چارچوب برجام و با هدف نظارت بر اجرای آن تأسیس شده است بررسی شود. اگر در بازه زمانی ۳۵ روزه، موضوع شکایت آن‌گونه که شاکی می‌خواهد حل و بررسی نشود، شاکی می‌تواند موضوع حل‌نشده را به‌عنوان دلیلی برای توقف اجرای تعهدات برجام در نظر بگیرد. همچنین شاکی می‌تواند با آگاه‌سازی شورای امنیت سازمان ملل درباره حل نشدن موضوع شکایت، عدم اجرای چشمگیر آن را متضمن شود. پس‌ازآن، شورای امنیت نیز ۳۰ روز فرصت دارد تا درباره استمرار تعلیق تحریم‌ها یا بازگرداندن آن‌ها قطعنامه صادر کند. اگر در این مدت، شورای امنیت نتواند در این زمینه قطعنامه صادر کند، تمام تحریم‌های شورای امنیت سازمان ملل که قبل از برجام برقرار شده بودند، به‌طور خودکار بازمی‌گردند. به این سازوکار، مکانیسم ماشه یا بازگشت سریع تحریم‌ها هم می‌گویند. نکته مهم این سازوکار، این است که بازگشت تحریم‌ها، قابل وتو نیست بلکه «عدم بازگشت تحریم‌ها» قابلیت وتو دارد؛ یعنی رأی‌گیری برای «بازگشت تحریم‌ها» انجام نمی‌شود بلکه برای «ادامه تعلیق تحریم‌ها» انجام می‌شود که حتی اگر شورا به آن رأی ندهد، یک عضو دارای حق وتو می‌تواند رأی را وتو کرده و عملاً تحریم‌ها بازگردند. به کار افتادن سازوکار حل اختلاف، یا مکانیسم ماشه، می‌تواند تحریم‌های بین‌المللی علیه ایران را بازگرداند و همه قطعنامه‌های تحریمی شورای امنیت بار دیگر برای همه کشور‌های عضو سازمان لازم‌الاجرا شود.(1)

2. بررسی سابقه تلاش برای فعال‌کردن مکانیسم ماشه؛

در سال ۲۰۲۰ ایالات‌متحده تلاش کرده بود تا با استناد به یک‌بند قطعنامه ۲۲۳۱، تمامی تحریم‌های تعلیق‌شده علیه ایران را بازگرداند اما با توجه به این‌که آمریکا در سال ۲۰۱۸ با تصمیم دونالد ترامپ از برجام خارج شده بود و دیگر «عضوی از توافق» نبود نتوانست به هدف خود برسد و در این مسیر شکست خورد. در متن قطعنامه ۲۲۳۱ آمده است که هر کشور «شرکت‌کننده» در توافق هسته‌ای می‌تواند درصورتی‌که کشور دیگر را ناقض تعهد تشخیص دهد، درخواست فعال شدن این مکانیسم را ارائه دهد؛ اما ازآنجایی‌که ایالات‌متحده در سال ۲۰۱۸ از این توافق خارج شده بود، اروپا استدلال آمریکا را نپذیرفت و این کشور را به لحاظ قانونی عضوی از برجام به‌شمار نیاورد. این درحالی است که ایالات‌متحده مدعی بود که از برجام خارج شده و نه از قطعنامه ۲۲۳۱ شورای امنیت و درنتیجه می‌تواند همچنان یکی از اعضای آن به‌شمار رود و درنتیجه خواهد توانست مکانیسم ماشه را فعال کند. در اوت سال ۲۰۲۰ مایک پمپئو، وزیر خارجه وقت درخواست برای فعال‌سازی این مکانیسم را به شورای امنیت سازمان ملل ارائه کرد اما درنهایت از ۱۵ عضو، ۱۳ کشور با آن مخالفت کردند تا درخواست آمریکا با قاطعیت رد شود.(2)

3. امکان فعال‌سازی مکانیسم ماشه توسط کشورهای اروپایی عضو برجام؛

بر اساس توضیحات بالا، اعضای اروپایی برجام یعنی فرانسه و انگلیس و آلمان می‌توانند موضوع عدم پایبندی ایران به برجام را به کمیسیون مشترک برجام ارجاع دهند و مسیر فعال‌سازی مکانیسم ماشه را به جریان بیندازند. این مکانیزم در 18 اکتبرماه 2025 یعنی تنها چند ماه دیگر منقضی خواهد شد و طبیعتاً طرف‌های غربی برجام، در این چند ماه خواهان استفاده از این فرصت برای وادار‌کردن ایران به انجام یک‌طرفه تعهدات و یا نشستن مجدد پای میز مذاکره خواهند شد. نمایندگان سه کشور اروپایی طرف برجام (انگلیس، فرانسه و آلمان) اواخر آذرماه 1403، در نامه خود به شورای امنیت سازمان ملل اعلام کرده‌اند که: «ما بر عزم خود برای استفاده از همه ابزارهای دیپلماتیک برای جلوگیری از دستیابی ایران به سلاح هسته‌ای، ازجمله استفاده از مکانیسم ماشه (اسنپ بک) در صورت لزوم، تأکید می‌کنیم».(3)

4. ادعاهای نمایندگان اروپایی درحالی است که ایران بعد از 13 بار راستی آزمایی طبق گزارش آژانس به تمام تعهدات برجامی خود عمل کرده بود اما ابتدا طرف اصلی برجام یعنی ایالات‌متحده آمریکا از آن خارج شد و تحریم‌های سنگین‌تری نسبت به قبل از برجام بر دوش ایران انداخت و سپس طرف اروپایی که وعده جبران بخشی از خسارات بین‌المللی را داده بود، به هیچ‌کدام از وعده‌های خود عمل نکرد. درواقع طرف غربی خواهان این است که ایران به‌صورت یک‌طرفه به برجام پایبند بماند. رهبر انقلاب در دیدار اخیر خود با کارگزاران نظام در این رابطه فرمودند: «حالا آن سه کشور اروپایی هم اعلامیّه می‌دهند، اعلام می‌کنند که ایران به تعهّدات هسته‌ای خودش در برجام عمل نکرده! از این طرف یکی از آن‌ها سؤال کند (مگر) شما عمل کردید؟ شما میگویید ایران به تعهّدات خودش در برجام عمل نکرده؛ خیلی خب، شما به تعهّدات خودتان در برجام عمل کردید؟ شما از روز اوّل عمل نکردید؛ بعد که آمریکا خارج شد، قول دادید که یک‌جوری جبران کنید، زیر قولتان زدید؛ باز یک‌چیز دیگر گفتید، زیر آن قول دوّم هم زدید. بالاخره بی‌چشم‌و‌رویی هم یک حدّی دارد؛ آدم خودش به تعهّدش عمل نکند، بعد به‌طرف (مقابل) بگوید: چرا به تعهّدت عمل نمی‌کنی!»(4)

نتیجه‌گیری:

مکانیسم ماشه بخشی از برجام است که برای ضمانت اجرای برجام در آن گنجانده شده است و تروئیکای اروپایی به‌عنوان عضوی از برجام، قابلیت فعال‌کردن آن را دارد.

پی‌نوشت‌ها:

1. مکانیسم ماشه چیست و چطور فعال می‌شود؟ پایگاه خبری تحلیلی فرارو، 29 آبان 1403، https://fararu.com/fa/news/800500.

2. مکانیسم ماشه چیست و کشورهای اروپایی چطور می‌توانند آن را فعال کنند؟ یورونیوز، 6/1/2025، https://parsi.euronews.com/2025/01/06/how-european-powers-can-active-trigger-dispute-mechanism.

3. تروئیکای اروپا آماده فعال‌سازی مکانیسم ماشه علیه ایران، خبرگزاری ایسنا، 22 آذر 1403، isna.ir/xdSsSR.

4. رهبر معظم انقلاب، بیانات در دیدار مسئولان نظام، خامنه‌ای دات آی آر، 18 اسفند 1403، https://khl.ink/f/59631.

صفحه‌ها