آداب اخلاقي

آثار و فواید مدارا
مدارا و نرمی در زندگی باعث می‌شود نتایج پرشمار و متنوعی در دنیا و آخرت برای انسان مثل: موفقیت در زندگی، رفع دشمنی، حفظ دین و ایمان و دوستی و محبت‌ می شود.

پرسش:

برادرم با همسرش مشکل دارد می‌گویم مدارا کن! می‌گوید چه فایده‌ای دارد؟(آثار و فواید)

پاسخ:

انسان فطرتاً منفعت‌طلب است و دنبال انجام کارهای است که برای او فایده بیشتری دارد. فهم آثار و نتایج مثبت هرچیزی باعث می‌شود در او شوق و انگیزه برای تحصیل آن ایجاد گردد و برای به دست آوردن آن تلاش نماید.

موضوع مدارا هم از این قاعده مستثنی نیست؛ ازاین‌رو در ادامه به بیان آثار و برکات مدارا کردن می‌پردازیم تا زمینه برای روی آوردن به این فضیلت انسانی فراهم گردد.

در منابع دینی نتایج متعدد و متنوعی برای وفق و مدارا بیان گردیده است که به دو دسته، یعنی نتایج دنیوی و پاداش‌های اخروی، تقسیم می‌گردد.

آثار دنیوی مدارا

1. موفقیت در امور

یکی از برکات مدارا کردن با دیگران در زندگی این است که انسان می‌تواند در امور مختلف ادامه مسیر داده و در نهایت به موفقیت دست یابد و الا اگر بنا باشد با ایجاد مشکلات و موانع با مدارا نکردن و تحمل نکردن مشکلات، ارتباط با دیگران و تلاشش را قطع نماید، در هیچ کاری موفق نخواهد بود و اگر این روحیه در او نهادینه شده باشد، هیچ کاری را به سرانجام نخواهد رساند. ازاین‌رو پیامبر خدا صلی‌الله‌علیه‌و‌آله فرمودند:

 «سه چیز است که هر کس نداشته باشد هیچ عملی از او به اتمام نمی‌رسد: پاکدامنی و ورعی که او را از نافرمانی خدا بازدارد و خویی که به سبب آن با مردم مدارا کند و بردباری و حلمی که به وسیله آن، رفتار جاهلانه‌ی نادان را دفع کند.»(1)

2. ایمنی از دشمنی‌ها و تحریک نشدن عداوت‌ها

یکی از برکات مدارا کردن این است که باعث می‌شود اختلاف‌ها و دشمنی‌ها، ظهور و بروز پیدا نکند و تحریک و تشدید نشود و زمینه برای زدودن آنها فراهم شود. چنان‌که از حضرت علی علیه‌السلام نقل شده که فرمودند:

 «نرمش و مدارا، تیزی مخالفت را کُند می کند»؛(2) «با مردم مدارا کن، تا از گزندهایشان ایمن شوی و از نیرنگهایشان سالم مانی».(3)

 سعدی هم می‌گوید:

آسایش دو گیتی تفسیر این دو حرف است ***‌ با دوستان مروت، با دشمنان مدارا

همچنین مدارا با مردم باعث می‌شود دشمنی و شر آنها دفع گردد. لذا امام صادق علیه‌السلام، درباره آیه: «و با مردم نیک سخن گوید»، فرمودند:

 «مقصود، همه مردمان اعم از مؤمن و مخالفان است؛ اما با مؤمنان، باید گشاده‌رو بود و اما با مخالفان باید به نرمی و مدارا سخن گفت تا به سوی ایمان کشیده شوند و کمترین ثمرش این است که خود و برادران مؤمنش را از گزند آنان مصون می‌دارد».(4)

3. حراست و تثبیت ایمان

ایمان نهالی است که باید پیوسته از آن حراست کرد تا دچار آفت نشود و از بین نرود. یکی از اموری که به حفظ ایمان انسان کمک شایانی می‌نماید، مدارا کردن با دیگران است؛ در نقطه مقابل درگیری و برخورد و تقابل با دیگران معمولاً با اغراض نفسانی همراه بوده و زمینه‌ساز حضور و فعالیت شیطان می‌گردد و در نهایت دین و ایمان انسان را به باد می‌دهد. امام باقر علیه‌السلام می‌فرماید:

 «هر چیزی قفلی دارد و قفل (نگهدار) ایمان، نرم‌خویی است.»(5)

4. آسانی کارها

برخورد و اصطکاک با دیگران باعث سخت شدن تعاملات و کارها، و پیش نرفتن آنها می‌گردد، همچنین لجبازی و سخت‌گیری دیگران را تحریک می‌نماید؛ اما نرمی و مدارا و مهربانی، باعث آسان و روان شدن امور مختلف زندگی می‌گردد و روحیه همدلی و همکاری را تقویت می‌نماید. امیرمؤمنان علیه‌السلام می‌یفرماید:

 «ملایمت، سختی‌ها را آسان و موانع محکم را باز می‌کند.»(6)

5. جذب و اصلاح دیگران

نرمی و مدارا باعث جذب شدن دیگران و پیوند خوردن دل‌ها و زمینه‌ساز تحول و اصلاح ایشان می‌گردد. حتی اگر شخص مقابل، فرعون باشد، باز احتمال اینکه با لطافت و نرمی در برخورد، بتوان او را جذب و اصلاح کرد هست. ازاین‌رو خداوند متعال به حضرت موسی و هارون موقعی که می‌خواستند به دربار فرعون بروند و با او صحبت کنند، توصیه فرمود: «فَقُولا لَهُ قَوْلًا لَیِّناً لَعَلَّهُ یَتَذَکَّرُ أَوْ یَخْشی؛(7) به نرمی با او سخن بگوید؛ شاید متذکّر شود، یا (از خدا) بترسد

حضرت علی در این زمینه می‌فرمایند:

 «اصلاح و به آشتی کشاندن دشمنان با زبان خوش و رفتار نیک، آسان‌تر است از رویارویی با آنها و چیرگی بر ایشان از طریق پیکار سخت.»(8)

 حضرت در زمینه اخلاق همسرداری نیز می‌فرمایند:

 «با همسران ناسازگار خود مدارا کنید و با آنان به نیکی سخن بگویید، امید است رفتارشان درست شود.»(9)

6. مدارا، نوعی صدقه

در فرهنگ دینی مدارا با دیگران را نوعی صدقه می‌دانند؛ صدقه‌ای که ده‌ها نتیجه و اثر دارد، ازجمله باعث دفع بلا و مشکلات و بیماری‌ها و جلب سلامتی می‌گردد. امام صادق علیه‌السلام می‌فرمایند:

 «مدارا کردن با دشمنان خدا از بهترینِ صدقه‌هایی است که انسان برای خود و برادرانش می‌دهد.»(10)

7. تداوم دوستی‌ها

برخورد و سختی و تندی نشان دادن مخالف دوستی و مهر و محبت است و در نقطه مقابل نرمی و ملاطفت و مدارا زمینه‌ساز دوستی و باعث ایجاد و تثبیت محبت و ادامه پیداکردن آن می‌باشد و در نهایت باعث هم‌افزایی و جلب برادری و کمک دیگران می‌گردد. امیرمؤمنان علیه‌السلام می‌فرماید: «نرم‌خویی و سخاوت شخص، او را محبوب دشمنانش می کند»؛(11) «با رفق و مهربانی، دوستی پایدار خواهد شد»؛(12) «با مردم مدارا کن تا از برادری ایشان بهرمند گردی.»(13)

8. خیر دنیا و آخرت

در نهایت اهل بیت علیهم‌السلام که عالمان به حقایق امور و قواعد دنیا و آخرت می‌باشند مژده داده‌اند که داشتن روحیه رفق و مدارا باعث می‌گردد شخص به خیر دنیا و آخرت برسد. حضرت رسول اکرم صلی‌الله‌علیه‌وآله می‌فرمایند: «هر کس نصیبی از رفق و مدارا داشته باشد، سهمی از خیر دنیا و آخرت را می برد و هر کس از سهم رفق و مدارا محروم باشد، از سهم (خیر) دنیا و آخرت نیز محروم است.»(14)

9. افزایش رزق و برکت

یکی از اسباب زیاد شدن رزق و روزی مدارا و صبوری کردن با مردم معرفی شده است. پرواضح است که با تندی و خشونت و برخورد و تقابل نمی‌توان با مردم و مراجعه کننده به نتیجه مطلوب رسید و طبیعی است که رزق و روزی انسان کم شود. امام صادق علیه‌السلام فرمودند:

 «‏هر خانواده‏ای که بهره خود را از نرمی گرفتند، خدا روزی ایشان را وسعت داد... همانا خدای عزّوجلّ، نرمی کند و نرمی‏ را دوست دارد.»(15)

همچنان‌که پیامبر خدا صلی‌الله‌علی‌وآله فرمودند:

 «در نرمی، زیادی و برکت است و هر کس از نرمی محروم شد، از خیر محروم گشت.»(16)

10. عزت و سربلندی

امام صادق علیه‌السلام فرمود:

 «گروهی از قریش با مردم کمتر راه مدارا پیش گرفتند و ازاین‌رو از قریش (که قومی عزتمند و با آبرو بودند) رانده شدند، حال آن که به خدا سوگند، از نظر نژاد مشکلی نداشتند؛ اما گروهی از غیر قریش با مردم، نیکو مدارا کردند و در نتیجه به خاندان بلند پایه پیوستند.»(17)

 از این حدیث شریف نتیجه می‌گیریم که یکی از برکات مدارا، رسیدن به عزت و مرتبه بالای اجتماعی می‌باشد. چرا که انسان‌های لطیف و نرم‌خو و صبور محبوب همه می‌باشند و در نقطه مقابل همه فطرتاً از خشونت و سختی و تندی گریزان می‌باشند.

آثار آخرتی مدارا

همچنین مدارا و نرمی باعث می‌شود انسان در آخرت هم به نتایج و مقامات زیادی دست پیدا کند که در ادامه به برخی از آنها اشاره می‌گردد:

1. رسیدن به ثواب بیشتر

پیامبر خدا صلی‌الله‌علیه‌و‌آله فرمودند:

 «هیچ دو نفری با هم رفاقت نکنند، جز این که اجر آن کس بیشتر، و نزد خداوند عزّوجلّ محبوب‌تر است که با رفیقش ملایم باشد.»(18)

2. ایمن شدن از عذاب دوزخ

از رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌و‌آله نقل است که فرمودند:

 «هر که نرم و ملایم و آسانگیر و نزدیک به مردم باشد بر آتش حرام است.»(19)

3. رسیدن به درجات والای صبر و رضا

معمولاً مدارا کردن با مردم همراه با صبوری و حلم و بردباری می‌باشد و گویا این فضیلت‌ها دست در دست هم دارند و در بسیاری موارد همنشین هستند. ازاین‌رو همه برکات و خیراتی که برای صبر و حلم و رفق و... در روایات بیان شده است، برای مدارا کردن هم قابل ذکر می‌باشد. امام باقر علیه‌السلام فرمودند: «من در برابر کارهایی (و اذیتهایی) از این غلام خود و از خانوده‌ام صبر می‌کنم که از حنظل تلخ‌تر است؛ زیرا هر که صبر پیشه کند، به واسطه صبر خود به مقام روزه‌گیرِ شب زنده‌دار و مرتبه شهیدی که در رکاب محمد صلی الله علیه و آله شمشیر زده باشد، دست می یابد.»(20)

نتیجهگیری:

مدارا و نرمی در زندگی باعث می‌شود نتایج پرشمار و متنوعی در دنیا و آخرت برای انسان به دست آید. انسان در زندگی موفق‌تر گردد. دشمن‌ها و دشمنی‌ها تحریک نشوند. دین و ایمان انسان حفظ گردد و کارهای انسان آسان و روان پیش برود و دوستی‌ها و محبت‌ها جلب و ادامه پیدا کند. رزق و برکت، و خیر دنیا و آخرت شامل انسان گردد؛ همچنین با مدارا انسان در آخرت به ثواب روزه‌داران و شب زنده‌داران و شهدا می‌رسد و از عذاب الهی در امان می‌باشد.

منابع برای مطالعه بیشتر:

1. اسلام و گونه همزیستی با ناهم‌کیشان، نوشته حسین سیاح.

2. بررسی ابعاد مختلف مسئله مدارا در متون دینی، نوشته محمدعلی پیلتن.

3. تساهل و مدارا در قرآن نوشته حسین فرزانه‌پور و محمد بخشایی‌زاده.

پی‌نوشت‌ها:

1. «ثَلاثٌ مَن لَم یَکُن فِیه لِمَ یَتِمَّ لَهُ عَمَلٌ: وَرَعٌ یَحجُزُهُ عَن مَعاصِی اللّهِ، و خُلُقٌ یُدارِی بِهِ النّاسَ، و حِلْمٌ یَرُدُّ بِهِ جَهلَ الجاهِلِ»؛ کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، تحقیق: علی‌اکبر غفاری و محمد آخوندی، 8 جلد، تهران، اسلامیه، چهارم، 1407ق، ج‏2، ص116.

2. «الرِّفقُ یَفُلُّ حَدَّ المُخالَفَهِ»؛ عبدالواحد بن محمد تمیمی آمدی (550ق)، غررالحکم و دررالکلم، تحقیق و تصحیح: سید مهدی رجایی، قم، دارالکتاب الاسلامی، دوم، 1420ق، ص815.

3. «دَارِ النّاسَ تَأمَنْ غوائلَهُم و تَسلَمْ مِن مَکائدِهِم»؛ عبدالواحد بن محمد تمیمی آمدی (550ق)، غررالحکم و دررالکلم، تحقیق و تصحیح: سید مهدی رجایی، قم، دارالکتاب الاسلامی، دوم، 1420ق، ص818.

4. عن الصادق علیه‌السلام (فی قولِهِ تَعالی: «وَ قولُوا لِلنَّاسِ حُسْنا»): «أی للنّاسِ کُلِّهِم مُؤمِنِهِم و مُخالِفِهِم، أمَّا المُؤمِنونَ فَیَبسُطُ لَهُم وَجهَهُ، و أمَّا المُخالِفونَ فَیُکَلِّمُهُم بالمُداراهِ لاِجتِذابِهِم إلی الإیمانِ، فإنَّهُ بِأیسَرَ مِن ذلِکَ یَکُفُّ شُرورَهُم عَن نَفسِهِ، و عَن إخوانِهِ المُؤمِنِینَ»؛ بَحرانی، هاشم بن سلیمان، البرهان فی تفسیر القرآن، تحقیق: موسسه بعثت، 5 جلد، قم، موسسه بعثت، اول، 1374ش، ج‏1، ص266.

5. «إِنَّ لِکُلِّ شَیْ‏ءٍ قُفْلًا وَ قُفْلُ‏ الْإِیمَانِ‏ الرِّفْقُ‏»؛ کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، تحقیق: علی‌اکبر غفاری و محمد آخوندی، 8 جلد، تهران، اسلامیه، چهارم، 1407ق، ج‏2، ص118.

6. «الرِّفْقُ یسِّرُ الصِّعابَ وَ یسَهِّلُ شَدیدَ الْاسْبابِ»؛ عبدالواحد بن محمد تمیمی آمدی (550ق)، غررالحکم و دررالکلم، تحقیق و تصحیح: سید مهدی رجایی، قم، دارالکتاب الاسلامی، دوم، 1420ق، ص95.

7. سوره طه، آیه 44.

8. «الاستِصلاحُ لِلأعداءِ بِحُسنِ المَقالِ و جَمیلِ الأفعالِ، أهوَنُ مِن مُلاقاتِهِم و مُغالَبَتِهِم بِمضیضِ القِتالِ»؛ لیثی واسطی، علی بن محمد، عیون الحکم و المواعظ، تحقیق: حسین حسنی بیرجندی، قم، دارالحدیث، اول، 1376ش، ص57.

9. «فَدَارُوهُنَّ عَلَی کُلِّ حَالٍ ‏وَ أَحْسِنُوا لَهُنَّ الْمَقَالَ لَعَلَّهُنَّ یُحْسِنَّ الْفِعَالَ»؛ شیخ صدوق، محمد بن علی‏ ابن بابویه، من لایحضره الفقیه، تحقیق: علی‌اکبر غفاری، قم، جامعه مدرسین حوزه، دوم، 1413ق، ج‏3، ص554.

10. «إنَّ مُداراهَ أعداءِ اللّهِ مِن أفضَلِ صَدَقَهِ المَرءِ عَلی نَفسِهِ و إخوانِهِ»؛ التفسیر المنسوب الی الامام الحسن العسکری علیه‌السلام، تحقیق: مدرسه امام مهدی عجل الله تعالی فرجه، قم، مدرسه امام مهدی عجل الله تعالی فرجه، اول، 1409ق، ص354.

11. «رِفْقُ الْمَرْءِ (وَ سَخَاؤُهُ‏) یُحَبِّبُهُ‏ إِلَی‏ أَعْدَائِهِ‏»؛ لیثی واسطی، علی بن محمد، عیون الحکم و المواعظ، تحقیق: حسین حسنی بیرجندی، قم، دارالحدیث، اول، 1376ش، ص269.

12. «بِالرِّفْقِ تَدُومُ الصُّحْبَهُ»؛ عبدالواحد بن محمد تمیمی آمدی (550ق)، غررالحکم و دررالکلم، تحقیق و تصحیح: سید مهدی رجایی، قم، دارالکتاب الاسلامی، دوم، 1420ق، ص305.

13. «دَارِ النَّاسَ تَسْتَمْتِعْ بِإِخَائِهِمْ»؛ عبدالواحد بن محمد تمیمی آمدی (550ق)، غررالحکم و دررالکلم، تحقیق و تصحیح: سید مهدی رجایی، قم، دارالکتاب الاسلامی، دوم، 1420ق، ص818.

14. «منْ اعْطِی حَظَّهُ مِنَ الرِّفْقِ اعْطِی حَظَّهُ مِنْ خَیرِالدُّنْیا وَالْاخِرَهِ وَ مَنْ حُرِمَ حَظُّهُ مِنَ الرِّفْقِ حُرِمَ حَظُّهُ مِنَ الدُّنْیا وَالْاخِرَهِ»؛ پاینده، ابوالقاسم، نهج‌الفصاحه، تهران، دنیای دانش، چهارم، 1382ش، ص738.

15. «أَیُّمَا أَهْلِ بَیْتٍ أُعْطُوا حَظَّهُمْ مِنَ الرِّفْقِ فَقَدْ وَسَّعَ اللَّهُ عَلَیْهِمْ فِی الرِّزْقِ... إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ رَفِیقٌ یُحِبُّ الرِّفْقَ»؛ کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، تحقیق: علی‌اکبر غفاری و محمد آخوندی، 8 جلد، تهران، اسلامیه، چهارم، 1407ق، ج‏2، ص119.

16. «إِنَّ فِی الرِّفْقِ الزِّیَادَهَ وَ الْبَرَکَهَ وَ مَنْ یُحْرَمِ الرِّفْقَ یُحْرَمِ الْخَیْرَ»؛ کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، تحقیق: علی‌اکبر غفاری و محمد آخوندی، 8 جلد، تهران، اسلامیه، چهارم، 1407ق، ج‏2، ص119.

17. «إنَّ قَوما مِن قُرَیشٍ قَلَّتْ مُداراتُهُم لِلنّاسِ فَنُفُوا مِن قُرَیشٍ ، و ایْمُ اللّه ِ ما کانَ بِأحسابِهِم بَأسٌ، و إنَّ قَوما مِن غَیرِهِم حَسُنَت مُداراتُهُم فَاُلحِقوا بِالبَیتِ الرَّفیعِ. قال: ثُمَّ قالَ: مَن کَفَّ یَدَهُ عَنِ النّاسِ فَإنّما یَکُفُّ عَنهُم یَدا واحِدَهً، و یَکُفُّونَ عَنه أیادِیَ کَثِیرَهً»؛ شیخ صدوق، محمد بن علی بن بابویه، الخصال، تحقیق و تصحیح: علی‌اکبر غفاری، قم، جامعه مدرسین حوزه، اول، 1362ش، ج‏1، ص17.

18. «ما اصطَحَبَ اثنانِ إلاّ کانَ أعظَمُهُما أجرا و أحَبُّهُما إلی اللّهِ عزّوجلّ أرفَقَهُما بصاحِبِهِ»؛ کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، تحقیق: علی‌اکبر غفاری و محمد آخوندی، 8 جلد، تهران، اسلامیه، چهارم، 1407ق، ج‏2، ص120.

19. «حرّم علی النّار کلّ‏ هیّن‏ لیّن‏ سهل‏ قریب‏ من النّاس»؛ پاینده، ابوالقاسم، نهج‌الفصاحه، تهران، دنیای دانش، چهارم، 1382ش، ص441.

20. «إنّی لأَصبِرُ مِن غُلامی هذا و مِن أهلی، عَلی ما هُوَ أمَرُّ مِنَ الحَنظَلِ، إنَّهُ مَن صَبَرَ نالَ بِصَبرِهِ دَرَجَهَ الصّائمِ القائمِ، و دَرَجَهَ الشَّهیدِ الّذی قَد ضَرَبَ بِسَیفِهِ قُدّامَ مُحمّدٍ صلی الله علیه و آله»؛ شیخ صدوق، محمد بن علی بن بابویه، ثواب الاعمال و عقاب الاعمال، قم، دارالرضی، اول، 1406ق، ص198.

تعریف مدارا و مصادیق آن
مدارا مصادیق گوناگونی مانند صبر و تحمل، عفو و بخشش و غیره دارد. یکی از مصادیق مهم مدارا کردن، صبر و تحمل در برابر بداخلاقی همسر و ترک بحث با ایشان است.

پرسش:

همسرم بدزبان است و من تحمل می‌کنم! آیا این کار مدارا حساب می‌شود؟

پاسخ:

یکی از توصیه‌های دین مبین اسلام به همه مردم در تعاملات و برخوردها مدارا کردن با همدیگر است؛ این سفارش در فضای ارتباطات خانوادگی هم مورد تأکید است؛ اما کمتر مورد توجه و بررسی قرار گرفته است. برای دریافت پاسخ سؤال فوق و تشخیص وظیفه در بسیاری از صحنه‌هایی که در زندگی فردی و اجتماعی پیش می‌آید لازم است معنی و مفهوم مدارا و انواع و مصادیق آن شناخته شود. در ادامه به بحث مفهوم شناسی مدارا پرداخته می‌شود.

بررسی لغوی و اصطلاحی موضوع پراهمیت و پرکاربرد مدارا

 

نکته اول: معنای لغوی مدارا

در بین لغت شناسان در مورد اینکه ریشه مدارا و معنای آن چیست اختلاف است:

برخی آن را از ریشه «درا» می‌دانند و معنای آن را ترک و تعطیل کردن برخورد و اقامه حد مطرح کرده‌اند.(1)

برخی هم آن را از «دری» به معنای مهربانی و نرمی نشان دادن و ملاطفت کردن با دیگران دانسته‌اند.(2)

در کتاب المحیط فی اللغه می‌نویسد: مدارا از «دریه» گرفته شده است و دریه همان شتر یا گاوی است که شکارچی به‌عنوان طعمه رها می‌کند تا شکاری که دنبال شکار کردن آن است به آن جذب شده تا بتواند آن را شکار کند. بعد می‌نویسد مدارا کردن با مردم هم از همین معنا و ماده است.(3) کنایه از اینکه مدارا کردن نوعی دانه ریختن برای جذب و اصلاح طرف مقابل است؛ یعنی شخص نرمی و ملاطفت نشان می‌دهد تا بتواند در آینده طرف مقابل را شکار و مجاب و جذب نماید. چه مدارا را از «درا» بدانیم و چه از «دری» در هردو معنا، موضوع ترک خشونت و برخورد و رفتار نرم و ملایم وجود دارد.

 

نکته دوم: معنای اصطلاحی مدارا

محقق نراقی در کتاب معراج السعاده در تعریف اصطلاحی مدارا چنین می‌نویسند: مخفى نماند که مدارا نیز نزدیک به رفق است و مدارا عبارت از آن است که: ناگوارى که از کسى به تو رسد متحمل شوى و به روى خود نیاورى.(4)

 با مرور آیات و روایاتی که در مورد مدارا وارد شده است و بررسی کلمات لغویین و علما می‌توان برای تعریف جامع مدارا چنین گفت: مدارا کردن عبارت است از برخورد با نرمی و ملاطفت و مهربانی همراه با صبوری و تحمل و ترک برخوردهای تند و خشن و قطع کردن رابطه.

 

نکته سوم: ساحت‌های مختلف مدارا

در فرهنگ شیعی موضوع مدارا در حوزه‌ها و ساحت‌های مختلفی مطرح است ازجمله مدارا در زندگی فردی، اجتماعی، روابط بین‌الملل، در فضای تعلیم و تربیت و ازجمله در زندگی خانوادگی که نیاز به توضیح بیشتر دارد:

 مدارا در زندگی حوزه خانوادگی

در زندگی مشترک موضوع مدارا خیلی پررنگ است و در فرهنگی دینی نسبت به آن خیلی تأکید شده است. به‌طوری‌که در اغلب کتاب‌های حدیثی، فصلی در این زمینه طرح شده است؛ مانند شیخ حر عاملی که در کتاب وسائل الشیعه ج 20 ص 172 فصلی با عنوان «بَابُ اسْتِحْبَابِ مُدَارَاهِ الزَّوْجَهِ وَ الْجَوَارِی‏» طرح کرده و در آن روایات متعددی که توصیه به مدارا کردن در زندگی خانوادگی است را گردآوری کرده است.

 

نکته چهارم: مصادیق مختلف مدارا

 چنان‌که عرض شد؛ مدارا در حوزه‌های مختلف مطرح است؛ اگرچه معنای کلی مدارا در همه این ساحت‌ها، همان برخورد نرم همراه با ملاطفت و مهربانی است اما در هرکدام از حوزه‌ها و ساحت‌هایی که برای مدارا بیان شد معنای مدارا یک اجزاء دیگری هم دارد و مصادیق مختلفی پیدا می‌نماید. گاهی مدارا به معنی صبر و تحمل کردن، گاهی به معنی عفو و بخشش کردن است. در برخی موارد مدارا به معنی ترک نکردن رابطه و طرد نکردن است و در مواردی به معنی ترک عجله است. در برخی فضا‌ها مدارا کردن یعنی تحمل و پاسخ ندادن و برخورد نکردن و سختی و خشونت نشان ندادن است. در برخی شرایط مدارا به معنی تقیه کردن یا همراهی و همدلی کردن است، اما وجه مشترک همه این معانی همان برخورد نرم و لطیف است؛ بنابراین واکنش نشان ندادن شما نسبت به بدزبانی همسرتان می‌تواند مصداقی از مدارا کردن باشد.

 

نکته پنجم: واکنش نشان ندادن در برابر بدزبانی همسر

از بارزترین مصادیق مدارا کردن، مدارا کردن در فضای خانوادگی و با مشکلات زندگی ازجمله بداخلاقی‌های همسر است که در اینجا مدارا به معنی صبر و تحمل نشان دادن و ترک مجادله و بحث و حفظ پیوند و رابطه و نشان دادن نرمی و مهربانی است که توصیه فراوانی نسبت به آن شده است و ثواب بسیاری برای مدارا با همسر طرح گردیده است؛ ازجمله رسول خدا صلی‌الله‌علی‌و‌آله فرمودند: «هر کس بر ناسازگارى و بدخلقی همسرش صبر کند و بردبارى کشد و از او جدا نشود، پروردگار متعال به هر شبانه‌روزی که با او بسر برده و شکیبائى کرده پاداشى که به حضرت أیّوب علیه‌السلام در مصیبت‌هایش داده است به او عطا فرماید.»(5)

نتیجه:

مدارا در لغت یعنی ترک خشونت و برخورد و رفتار نرم و ملایم و در اصطلاح یعنی برخورد با نرمی و ملاطفت و مهربانی همراه با صبوری و تحمل و ترک برخوردهای تند و خشن و قطع کردن رابطه.

 مدارا ساحت‌های گوناگونی و ازجمله در زندگی خانوادگی است که درباره آن سفارش‌های ویژه در آموزه‌های اسلامی وجود دارد. مدارا مصادیق گوناگونی مانند صبر و تحمل، عفو و بخشش و غیره دارد. یکی از مصادیق مهم مدارا کردن، صبر و تحمل در برابر بداخلاقی همسر و ترک بحث با ایشان است.

منابع مطالعاتی

1. اخلاق و رفتار مسالمت‌آمیز با پیروان مذاهب، نوشته راضیه علی‌اکبری.

2. سیره نبوی (منطق عملی)، مصطفی دلشاد

3. امام علی و مخالفان فکری، معصومه نوروزی.

پی‌نوشت‌ها:

1. «و دَرَأْتُ‏ عنه الحد أی أسقطته من وجه عدل، قال الله عز و جل: وَ یَدْرَؤُا عَنْهَا الْعَذابَ أَنْ تَشْهَدَ أَرْبَعَ شَهاداتٍ‏ و التعطیل: أن تترک إقامه الحد و یقال فی هذا المعنى بعینه: دَرَأْتُ‏ عنه الحد دَرْءاً و من هذا الکلام اشتقت‏ الْمُدَارَأَه بین الناس،» فراهیدی، خلیل بن احمد، کتاب العین، قم، نشر هجرت، دوم، 1409 ق، ج‏8، ص: 61.

2. (دَارَیْتُهُ‏) (مُدَارَاهً) لَاطَفْتُهُ وَ لَاینْتُهُ. فیومى، احمد بن محمد مقرى، المصباح المنیر فی غریب الشرح الکبیر للرافعی، 1 جلد، قم، دارالرضی، اول، 1414 ق، ج 2 ص 194.

و مُدَارَاهُ الناس تهمز و لا تهمز و هى المداجاه و الملاینه. جوهرى، اسماعیل بن حماد، الصحاح ـ تاج اللغه و صحاح العربیه، 6 جلد، دارالعلم للملایین، بیروت ـ لبنان، اول، 1410 ه‍ق، جلد: ۶، صفحه: ۲۳۳۵.

3. و الدَّرِیَّهُ: ناقَهٌ أو بَقَرَهٌ یُسَیِّبُها الصائدُ لیَأْنَسَ الصَّیْدُ بها ثُمَّ یَرْمی و یَخْتِلُ و دَرَیْتُ‏ الصَّیْدَ و دَارَیْتُهُ‏ و منه أُخِذَ مُدَارَاهُ الناس.‏ اسماعیل بن عباد، المحیط فی اللغه، تحقیق: محمدحسن آل یاسین، بیروت، عالم الکتاب، اول، 1414 ق، ج 9 ص 343.

4. معراج السعاده، احمد نراقی (1245 ق)، قم، هجرت، اول، 1371 ش، ص 251.

5. «مَنْ‏ صَبَرَ عَلَى‏ سُوءِ خُلُقِ امْرَأَهٍ وَ احْتَسَبَهُ أَعْطَاهُ اللَّهُ تَعَالَى بِکُلِّ مَرَّهٍ یَصْبِرُ عَلَیْهَا مِنَ الثَّوَابِ مَا أَعْطَى أَیُّوبَ ع عَلَى بَلَائِه‏.» ثواب الاعمال و عقاب الاعمال، محمد بن علی بن بابویه صدوق (381 ق)، قم، دارالرضی، اول، 1406 ق، ص: 287.

در اسلام توصیه‌های بسیاری به قرض دادن ومهلت دادن به انسان مقروض و مدارانمودن با او موقع طلب نمودن بدهی می‌نماید،امابه عموم مسلمانان توصیه به قرض گرفتن نمی‌نماید

پرسش:
آیا قرض گرفتن آداب و شرایطی دارد یا می‌توان در همه شرایط قرض گرفت؟
 

پاسخ:
قرض‌الحسنه یکی از توصیه‌های زیبای اسلام است که درصدد است بین مردم رواج پیدا کند و برای آن آثار و جایگاه بلندی ترسیم نموده است؛ اما سؤالی که در اینجا مطرح است آیا توصیه‌های اسلام برای رواج دادن سنت قرض‌الحسنه در جامعه به این معنی است که اسلام هم به قرض دادن توصیه می‌کند و هم به قرض گرفتن سفارش می‌نماید؟ در ادامه برای دریافت جواب این سؤال نکاتی بیان خواهد شد.
نکته اول: کراهت قرض گرفتن
اگرچه در اسلام توصیه‌های بسیاری به قرض دادن و مهلت دادن به انسان مقروض و مدارا نمودن با او موقع طلب نمودن بدهی می‌نماید، اما به عموم مسلمانان توصیه به قرض گرفتن نمی‌نماید و قرض گرفتن را از مکروهات می‌شمارد و برای قرض گرفتن آثار و نتایج مضر و منفی زیادی می‌شمارد. درمجموع در فرهنگ قرآن و اهل‌بیت علیهم‌السلام سفارش به قرض دادن به نیازمندان فراوان می‌شود، اما از قرض گرفتن پرهیز داده می‌شود.

نکته دوم: آثار قرض گرفتن
در روایات اهل‌بیت علیهم‌السلام برای قرض گرفتن آثارمنفی متعددی شمرده شده است که در ادامه بیان خواهد شد.
1. ذلت و خواری
یکی از آثار قرض گرفتن خفت و خواری است که برای انسان به دنبال دارد چون‌که برای گرفتن وام باید به دیگران برای پرداخت آن یا ضمانت وام یا ... رو بزند و چه‌بسا از تعدادی «نه» بشنود تا اینکه یک نفر راضی شود. بعد هم تا وقتی‌که قرض خود را نپرداخته هر وقت با آن‌ها روبرو می‌شود معمولاً باید خجالت بکشد و مدیون باشد. ازاین‌رو پیامبر خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله فرمودند:
 «از وام گرفتن بپرهیزید که آن غصّه شب و خوارىِ روز است.» (1)
 در روایت دیگری فرمودند:
 «بدهکارى، قلاّده‌اى است که خداوند درروی زمین دارد و هرگاه بخواهد بنده‌اى را ذلیل کند آن را بر گردنش مى‌اندازد.» (2)
2. بردگی
ذلت و خواری قرض گرفتن آن‌قدر برای انسان‌های شریف و با عزت‌نفس زیاد است که تا سر حد بنده و عبد شدن پیش خواهد رفت یعنی انسان شریف با گرفتن وام مانند یک عبد و غلام در برابر قرض گیرنده و هرکسی که مطلع می‌شود احساس کوچک شدن می‌نماید. چنانچه حضرت على علیه‌السلام فرمودند:
 «وام، یکى از بردگى‏‌هاست.» (3)
3. افزایش‌دهنده غم و اندوه
یکی دیگر از آثار قرض، اندوهی است که شبانه‌روز به دنبال دارد. نگرانی از فراهم شدن اسباب پرداخت وام و اقساطش، ناراحتی از روبرو نشدن با قرض دهنده و خجالت کشیدن از او، نگرانی از مطالبه ننمودن طلبکار و ... همیشه با انسان همراه است و فشارهای روحی و روان به همراه دارد تا اینکه بتواند وام خود را تسویه نماید. چنانچه امام صادق علیه‌السلام فرمودند:
 «وام، اندوه شب است و خوارى روز.» (4)
 و رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله فرمودند:
 «تا مادامی‌که مؤمن قرض دارد نفسش گرفتار و ناراحت است.» (5)
4. قرض؛ همسایه کفر
آن‌قدر فشارها و ناراحتی و آثار قرض شوم و بد است که اهل‌بیت علیهم‌السلام هشدار داده‌اند که سختی و فشارهای قرض و بدهکاری ممکن است انسان را به سر حد کفر برساند و ایمان انسان را از بین ببرد. چنانچه ابوسعید خدرى نقل می‌کند که: شنیدم که رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله مى‏فرماید:
 «از کفر و وام، به خدا پناه مى‏برم. عرض شد: اى رسول خدا! آیا وام با کفر برابرى مى‏کند؟ فرمود: آرى.» (6)
5. دروغ‌گو نمودن انسان
یکی دیگر از آثار قرض گرفتن این است که گاهی انسان را به دروغ‌گویی می‌کشاند؛ چراکه معمولاً در پرداخت وام یا اقساطش مشکلاتی عمداً یا سهواً پیش می‌آید و انسان‌ها برای راضی نمودن طلبکار گاهی دروغ هم می‌گویند و چه‌بسا زیاد شدن وام‌ها باعث می‌شود انسان خوش‌حساب کم‌کم بدحساب گردد. همان‌طور که حضرت على علیه‌السلام فرمودند: بدهکارى زیاد، راست‌گو را دروغ‌گو مى‏کند و خوش‌قول را بدقول.(7)
6. کوتاه کننده عمر
طبیعتاً اندوه قرض و فشارهای آن و ذلت و خواری که در پی دارد و ... باعث می‌شود سلامتی انسان را به خطر می‌اندازد و عمر انسان کوتاه گردد. ازاین‌رو امام صادق علیه‌السلام فرمودند:
 «کمتر وام بگیرید که کم قرض داشتن، عمر را زیاد مى‏کند.» (8)

نکته سوم: جواز گرفتن قرض‌های ضروری
باوجودی که در فرهنگ دینی از گرفتن وام و قرض بسیار نهی شده و آن را مکروه شمرده‌اند و برای آن آثار مخرب زیادی شمرده‌اند؛ اما بااین‌حال وام گرفتن را حرام اعلان نکرده‌اند، بلکه در مواقعی که ضرورت پیش می‌آید و برای اموری که واقعاً لازم و ضروری می‌باشند گرفتن وام را جایز شمرده‌اند و حتی در برخی روایات توصیه هم نموده‌اند. چنانچه امام کاظم علیه‌السلام فرمودند:
 «هرکه براى تأمین خود و خانواده‌‏اش در پى کسب این روزى از راه حلال بر آید مانند مجاهد در راه خداست؛ اما اگر نتوانست به دست آورد، به امید و ضمانت خدا و رسول او به‌اندازه غذای خانواده‏‌اش وام بگیرد.» (9)
 البته در معنا و مصداق امور ضروری باید دقت نمود، چون‌که بسیاری از امور زائد هستند که جزء تشریفات و تجملات می‌باشند که اگر نباشند هم زندگی انسان با مشکل جدی و اساسی مواجه نمی‌شود، اما براثر تبلیغات رسانه‌ها و القائات جامعه جزء ضروریات تلقی شده‌اند که قرض گرفتن برای این‌گونه امور صحیح نیست مانند قرض گرفتن برای به‌روز کردن و تعویض لوازم منزل یا خرید لوازم لوکس یاغیره.

نکته چهارم: کمک‌های خدا به ادای قرض‌های ضروری
قرض گرفتن در اموری که واقعاً ضروری هستند مانند تأمین نیازهای اولیه و اساسی زندگی نه‌تنها نهی نشده، بلکه سفارش هم شده است. چنانچه اهل‌بیت علیهم‌السلام که الگوی ما در همه زمینه‌ها هستند گاهی در زندگی خود از دیگران در مواقع ضروری قرض می‌گرفتند. (10) علاوه بر آن ایشان، بشارت داده‌اند که در ادای این‌گونه قرض‌ها خداوند متعال به وام‌گیرنده امداد خواهد کرد. چنانچه رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله فرمودند:
 «همانا خداوند همراه بدهکار است تا بدهى‌اش را بپردازد تا وقتى در کارى نباشد که خداوند نمى‌پسندد.» (11)

نتیجه
در فرهنگ اسلام اگرچه قرض دادن ثواب و آثار فراوانی در دنیا و آخرت دارد و به آن سفارش شده است، اما از قرض گرفتن نهی شده است و قرض گرفتن در امور غیرضروری مکروه و ناپسند شمرده شده است و برای آن آثار زیادی شمرده‌اند ازجمله اینکه: خفت و خواری، زیاد شدن هم‌وغم ، کوتاه کننده عمر و دروغ‌گو نمودن انسان و نیز نزدیک نمودنش به کفر.
 بااین‌وجود قرض گرفتن در مواقعی که ضرورت واقعی پیش می‌آید را جایز شمرده‌اند و بشارت داده‌اند که خداوند متعال در ادای این‌گونه قرض‌ها به انسان کمک می‌کند.

پی‌نوشت‌ها
1. «إیّاکم والدَّینَ، فإنّه هَمٌّ بِاللیلِ وذُلٌّ بالنهارِ.» حر عاملى، محمد بن حسن، وسائل الشیعه، مؤسسه آل البیت علیهم‌السلام، قم، اول، 1409 ق، ج ۱۸، ص ۳۱۶.
2. «اَلدَّیْنُ رَایَهُ اَللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ فِی اَلْأَرْضِ فَإِذَا أَرَادَ أَنْ یُذِلَّ عَبْداً وَضَعَهُ فِی عُنُقِهِ‌.» حر عاملى، محمد بن حسن، وسائل الشیعه، مؤسسه آل‌البیت علیهم‌السلام، قم، اول، 1409 ق، ج 18، ص ۳۱۸.
3. «الدَّینُ أحَدُ الرِّقَّینِ.» محمد خوانساری، شرح غرر‌الحکم و درر الکلم، دانشگاه تهران،1384 ه ش، ج ۲، ص ۲۷.
4. «الدَّینُ غَمٌّ باللیلِ وذُلٌّ بالنهارِ.» حرانی، حسن بن علی ابن شعبه، تحف العقول، تحقیق: علی اکبر غفاری، قم، جامعه مدرسین حوزه، دوم، 1404 ق، 359.
5. «لاَ تَزَالُ نَفْسُ اَلْمُؤْمِنِ مُعَلَّقَهً مَا کَانَ عَلَیْهِ اَلدَّیْنُ‌.» حر عاملى، محمد بن حسن، وسائل الشیعه، مؤسسه آل‌البیت علیهم‌السلام، قم، اول، 1409 ق، ج ۱۸، ص ۳۱۷.
6. ‏ عن أبی سعیدٍ الخُدریِّ: سمعتُ رسولَ اللَّهِ صلی‌الله‌علیه‌و‌آله یقولُ: «أعوذُ بِاللَّهِ مِنَ الکُفرِ والدَّینِ، قیلَ: یا رسولَ اللَّهِ، أیُعدَلُ الدَّینُ بالکُفرِ؟! فقالَ صلی‌الله‌علیه‌وآله: نَعَم.» صدوق، محمد بن علی بن بابویه، الخصال، تحقیق و تصحیح: علی‌اکبر غفاری، قم، جامعه مدرسین حوزه، اول، 1362 ش، ج ۱، ص ۴۴.
7. «کثرَهُ الدَّینِ تُصَیِّرُ الصادِقَ کاذِباً والمُنجِزَ مُخْلِفاً.» تصنیف غرر‌الحکم و درر الکلم، عبدالواحد بن محمد تمیمی آمدی (550 ق)، تحقیق: مصطفی درایتی، قم، دفتر تبلیغات، اول، 1366 ش، ص ۳۶۲.
8. «خَفِّفوا الدَّینَ، فإنّ فی خِفَّهِ الدَّینِ زیادَهَ العُمُرِ.» حر عاملى، محمد بن حسن، وسائل الشیعه، مؤسسه آل‌البیت علیهم‌السلام، قم، اول، 1409 ق، ج ۵، ص ۶۱.
9. «مَن طَلَبَ هذا الرِّزقَ مِن حِلِّهِ لِیَعودَ بهِ عَلى‏ نفسِهِ وعِیالِهِ کانَ کالمُجاهِدِ فی سبیلِ اللَّهِ عزّ وجلّ، فإن غَلَبَ علَیهِ فَلْیَستَدِنْ عَلَى اللَّهِ وعَلى‏ رسولِهِ صلی‌الله‌علیه‌و‌آله ما یَقوتُ بهِ عِیالَهُ.» کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، تحقیق: علی‌اکبر غفارى و محمد آخوندى، 8 جلد، تهران، اسلامیه، چهارم، 1407 ق، ج ۵، ص ۹۳.
10. «قَالَ قَدْ مَاتَ رَسُولُ اَللَّهِ صلی‌الله‌عَلَیْهِ‌وَ‌آلِهِ‌ وَ عَلَیْهِ دَیْنٌ وَ مَاتَ اَلْحَسَنُ علیه‌السلام‌ وَ عَلَیْهِ دَیْنٌ وَ قُتِلَ اَلْحُسَیْنُ علیه‌السلام‌ وَ عَلَیْهِ دَیْنٌ‌؛ رسول اکرم صلی‌الله‌علیه‌وآله و سلم از دنیا رفتند و در عهده‌اش قرض بوده و همچنین على علیه‌السلام درحالی‌که قرض‌دار بودند شهید شدند چنانچه امام حسن مجتبى علیه‌السلام با داشتن دین از دنیا رحلت نمودند و بالاخره حضرت سیّد الشّهداء وقتى شهید شدند در عهده‌شان قرض بود.» صدوق، محمد بن على بن بابویه، علل الشرایع، قم، کتاب‌فروشی داوری، اول، 1385 ش، ج ۲، ص ۵۹۰.
11. «إِنَّ اَللَّهَ مَعَ اَلدَّائِنِ حَتَّى یَقْضِیَ دَیْنَهُ مَا لَمْ یَکُنْ دَیْنُهُ فِی أَمْرٍ یَکْرَهُهُ اَللَّهُ.» طوسی، محمد بن حسن، الامالی، تحقیق: مؤسسه بعثت، قم، دارالثقافه للطباعه و النشر و التوزیع، اول، 1414 ق، ص ۳۷۲.
 

اسلام در روابط مختلف و حتی در برخورد با دشمن به مدارا توصیه می‌کند. در تربیت و تبلیغ دین، ملایمت را ضروری می‌داند تا موجب دوری نشود.

پرسش:

من گاهی از رفتار اطرافیانم بسیار اذیت می‌شوم و به فکر قطع رابطه می‌افتم؛ اما از سوی دیگر به مدارا توصیه شده‌ایم. می‌خواستم ببینم ما وظیفه داریم با چه کسانی مدارا کنیم؟

پاسخ:

در منابع دینی توصیه به داشتن رفق و مدارا با افراد مختلف در ساحت‌های متنوعی شده است؛ همچنین آثار و برکات متعدد و متنوع دنیوی و اخروی برای آن بیان شده است که در ادامه به برخی از این ساحت‌ها اشاره می‌شود.

ساحت اول: مدارا با همسر

روایات فراوانی توصیه به مدارا و صبوری با همسران کرده‌اند و برای این نوع رفتار، اجر و پاداش فراوانی مطرح شده است (1)؛ از جمله بشارت داده شده است هر کسی بر بدخلقی همسرش صبر نماید، خداوند به او ثواب شاکران را عنایت فرماید (2).

ساحت دوم: مدارا با مردم

یکی از موارد پرتکرار در سفارش به مدارا، مدارا با عموم مردم است؛ مردمی که انسان با آنها زندگی می‌کند و برای تأمین نیازهایش به تعامل به آنها نیازمند است. با اینکه ممکن است افکار، رفتار یا صفات آنها مورد پسند و تأیید فرد نباشد، اما باید برای ادامه‌داشتن زندگی اجتماعی و استفاده از مواهب این نوع ارتباطات، با آنها مدارا کرد؛ چراکه انسان اجتماعی خلق شده است و نیاز به بودن در اجتماع دارد. از حضرت علی (علیه السلام) نقل شده است: «ثَمَرَةُ العَقلِ مُداراةُ النّاسِ» (3): ثمرۀ عقل، مداراکردن با مردم است. همچنین در بیانی دیگر فرمودند: «رَأسُ الحِکمَةِ مُداراةُ النّاسِ» (4). بنابراین مداراکردن، پسندیده‌ترین خصلت است؛ همچنین نهایت و قلۀ حکمت و خرد، مدارا‌کردن با مردم است.

ساحت سوم: مدارا با دشمن

در روایات حتی در برخورد با دشمن هم به مدارا توصیه شده است؛ یعنی او را تحریک نکنیم و جز در موارد ضروری، دشمنی‌ها را ظهور و بروز ندهیم و در حد ممکن در برابر اذیت‌هایش صبوری کنیم. امام صادق (علیه السلام) فرمودند: «در سفارش لقمان به پسرش بود که پسر جانم، سلاحى که بر دشمنت برگیرى و او را به خاک افکنى، این باشد که با او بچسبى و رضایت از او را به رخش کشى و از او پیوسته کناره نکنى تا آنچه در دل دارى، بر او پدیدار شود و آماده شود براى ستیز با تو» (5) همچنین حضرت رضا (علیه السلام) در تفسیر عقل و عقلانیت فرمودند: «با دشمنان مسامحه‌کردن و با دوستان مدارا‌نمودن» (6).

ساحت چهارم: مدارا با حسود

یکی از افرادی که باید با او مدارا کرد، شخص حسود است. حسودان اسیر نفس و شیطان شده‌اند و به همین دلیل گاه رفتارهایشان تحت اختیار خود نیست؛ ازاین‌رو باید با آنها مدارا کرد و خود را از حسادت‌ها و برخوردهای نامناسب آنان در امان نگه داشت. امام صادق (علیه‌السلام) فرمود: «انسان برای ترک سه چیز عذری ندارد؛ یکی از آنها مدارا‌نمودن با انسان حسود است» (7).

ساحت پنجم: مدارا با ضعیف و کوچک‌تر

از دیگر مواردی که به مدارا سفارش شده است، افراد ضعیف و ناتوان و کودکانی هستند که توان و ظرفیت متعارف را ندارند. درواقع باید از هر کسی به اندازه ظرفیت و توانش انتظار داشت و در صورت محدودبودن توان و ظرفیت، با او مدارا و صبوری شود. خداوند متعال در قرآن کریم می‌فرماید: ﴿لا یُکَلِّفُ اللَّهُ نَفْساً إِلاَّ وُسْعَها﴾: (8) خداوند هیچ‌کس را تکلیف نکرده است مگر به اندازۀ توان و ظرفیت او.

ساحت ششم: مدارا با نفس و خویشتن

از دیگر مواردی که روایات توصیه به مدارا با آن کرده‌اند، نفس انسان است. حضرت علی (علیه السلام) نفس آدمی را به مرکبی تشبیه می‌کنند که بر آن سوار می‌شود و باید با وجود بهره‌بردن و کار‌کشیدن از آن، رسیدگی به او هم کند و نباید او را با کار‌کشیدن بیش از طاقت و توانش بشکند و باید آب و علف و رسیدگی‌های لازم به او را هم مدنظر داشته باشد؛ یعنی نه آن را به‌کلی رها کند تا هرچه و هرجا خواست، هرچند حرام دنبال کند و نه آن را خسته بنماید و از نیازهای حلال و طبیعی و ضروری‌اش محروم کند تا از تاب و توان بیفتد و خسته و کسل با انسان برای انجام وظایف همراهی نکند (9).

ساحت هفتم: مدارا با متربی

تعلیم و تربیت از حوزه‌هایی است که سفارش به مدارا در آن شده است. مربی در برخورد با دانش‌آموز و متربی باید افزون بر مدارا و صبوری، از عجله پرهیز کند تا دانش‌آموز کم‌کم با پای خود و در حد توان مراحل رشد و تربیت را پشت سر بگذارد. امام صادق (علیه السلام) در پاسخ کسی که نقاط ضعف شیعه را برشمرده بود، می‌فرمایند: «ای عبدالعزیز، به‌راستی که ایمان ده درجه است، به مانند نردبان که می‌بایست پله‌پله از آن بالا رفت. پس کسی که دارای یک درجه از ایمان است، به آن‌که دارای دو درجه است، نباید بگوید تو را ایمانی نیست و همین طور [دومی به سومی] تا به دهمی برسد و آن را که در درجه پایین از توست، نباید ساقط از ایمانش پنداری [که اگر چنین باشد]، آن‌که در درجه بالاتر از توست، می‌بایست تو را ساقط پندارد، بلکه پایین‌تر از خود را که دیدی، با مهربانی به درجه خودت برسان و آنچه را که توانایی‌اش را ندارد، بر او بار مکن که کمرش خواهد شکست و حقا کسی که دل مؤمنی را بشکند، بر او لازم است که جبرانش کند و بهبودش سازد و مقداد در درجه هشتم بود و ابوذر در نهم و سلمان در دهم» (10).

تبلیغ و تربیت بدون نرم‌خویی و مدارا امکان‌پذیر نیست؛ همان‌گونه که قرآن کریم به رسول اکرم (صلی الله علیه و آله) می‌فرمایند: ﴿فَبِما رَحْمَةٍ مِنَ اللَّهِ لِنْتَ لَهُمْ وَ لَوْ کُنْتَ فَظًّا غَلِیظَ الْقَلْبِ لَانْفَضُّوا مِنْ حَوْلِکَ﴾ (11): به [برکت] رحمت الهی، در برابر آنان [= مردم‌] نرم [و مهربان] شدی. و اگر خشن و سنگ‌دل بودی، از اطراف تو، پراکنده می‌شدند.

ساحت هشتم: مدارا در دینداری و عبادت

پیامبر خدا (صلى الله علیه و آله) فرمودند: «همانا این دین دارای متانت است؛ پس با ملایمت در آن وارد شوید و عبادت خدا را بر بندگان خدا تحمیل نکنید که در آن صورت به سوار درمانده‌اى مى‌مانید که نه راهى را پیموده و نه مرکبى به جا گذاشته است» (12). از این روایت و ده‌ها آیه و روایت دیگر، این نکتۀ اساسی به دست می‌آید که باید در ساحت دینداری و عبادت، مدارا حکم‌فرمایی کند. در وادار‌کردن خود به دینداری و سوق‌دادن دیگران به دین و بندگی باید همواره رفق و مدارا سرلوحۀ کار ما باشد و از واردکردن فشار زیاد و ارائه چهره سخت و خشن و غیرمعقول و تحمل‌ناپذیر از دین باید خودداری کرد؛ یعنی با وجود پایبندی به دینداری و عبادت خدا در حد توان و دوری از سستی و تنبلی و غفلت و رعایت واجبات و محرمات، باید مواظب بود با پرداختن بیش از اندازه و بی‌جا به مستحبات و مکروهات، خود و دیگران را از دین فراری ندهیم. حضرت علی (علیه السلام) می‌فرمایند: «براى عبادت‌کردن نفْس خود را بفریب و با آن ملایمت کن و به زور [به عبادت] وادارش مکن و در زمان فراغت و نشاطش او را به عبادت گیر، مگر در عباداتى که بر تو واجب گشته است که در این صورت باید آنها را به‌موقع انجام دهى و بر آنها مواظبت کنی» (13).

ساحت نهم: مدارا با ناگزیران

همه ما در زندگی اجتماعی ناگزیر به ارتباط با افرادی در اطراف خود هستیم؛ مانند فامیل، همکار، مدیر، همسایه، کارمند ادارات و ...؛ به گونه‌ای که نمی‌توانیم آنها را تغییر دهیم و برای ما قابل نصب و عزل نیستند. از سوی دیگر، ممکن است این افراد دارای ویژگی‌ها و رفتارهایی باشند که خوشایند ما نیست. در این‌گونه موارد هم موضوع رفق و مدارا سفارش شده است و انسانی که ناگزیر از ارتباط با اوست، باید مدارا را سرلوحۀ کار خود قرار دهد؛ چنانچه حضرت علی (علیه السلام) می‌فرمایند: «حکیم و فرزانه نیست آن‌که مدارا نکند با کسى که چاره‌اى جز مدارا‌کردن با او نیست» (14).

ساحت دهم: مدارا با حیوانات

اسلام عزیز همواره در راهنمایی‌های خود، نگرش جامع و کاملی دارد؛ از جمله همیشه محیط‌زیست و حقوق حیوانات مدنظر قرار می‌گیرد؛ بر همین اساس یکی از ساحت‌هایی که در آن به رفق و مدارا سفارش شده است، ارتباط و استفاده از حیوانات است. رسول خدا (صلى الله علیه و آله) فرمودند: «خداوند ملایمت و مهربانى را دوست دارد و در راه آن کمک مى‌کند؛ پس هرگاه مرکب‌هاى لاغر سوار شُدید، آنها را در باراندازهایشان استراحت دهید و اگر زمین خشک و بى‌گیاه بود، از آن به شتاب بگذرید؛ اما چنانچه سرسبز و پُر‌علف بود، آنها را در منزل‌گاه‌هاى راه فرود آورید [تا بچرند]» (15).

بنابراین در استفاده از حیوانات باید رعایت حال و توان آنها را کرد و با مدارا و ملایمت با آنها برخورد نمود. شاید بتوان روایت و دستور پیش‌گفته را تعمیم داد و گفت در استفاده از هر نوع حیوان و وسیله‌ای که از آن هر بهره‌ای را می‌بریم، باید استفادۀ ما همراه با مدارا و رعایت حقوق آن باشد.

نتیجه:

اسلام عزیز در ساحت‌های متعددی به رفق و مدارا سفارش کرده است تا بتوانیم زندگی موفقی داشته باشیم؛ از جمله در تعامل با همسر، مردم، دشمن، شخص حسود، فرد ضعیف، متربی، حیوانات و مرکب‌ها، در تعامل با نفس خود و افرادی که ناگزیر از ارتباط با آنها هستیم.

پی‌نوشت‌ها:

1. محمد بن حسن حر عاملى؛ وسائل الشیعه؛ قم: مؤسسه آل‌البیت علیهم السلام، 1409 ق، ج‌ ۲۰، ص ۱۷۲، بَابُ اسْتِحْبَابِ مُدَارَاهِ الزَّوْجَهِ وَ الْجَوَارِی.

2. همان، ص 174.

3. عبدالواحد بن محمد تمیمی آمدی؛ غرر الحکم و درر الکلم؛ تحقیق و تصحیح: سید‌مهدی رجایی؛ چ 2، قم: دارالکتاب الاسلامی، 1420 ق، ص 328.

4. علی بن محمد لیثی واسطی؛ عیون الحکم و المواعظ؛ تحقیق: حسین حسنی بیرجندی؛ چ 1، قم، دارالحدیث، 1376 ش، ص 264.

5. «کَانَ فِیمَا أَوْصَى بِهِ لُقْمَانُ ابْنَهُ یَا بُنَیَّ لِیَکُنْ مِمَّا تَتَسَلَّحُ بِهِ عَلَى عَدُوِّکَ وَ تَصْرَعُهُ الْمُمَاسَحَهُ وَ إِعْلَانُ الرِّضَا عَنْهُ وَ لَا تُزَاوِلْهُ بِالْمُجَانَبَهِ فَیَبْدُوَ لَهُ مَا فِی نَفْسِکَ فَیَتَأَهَّبَ لَکَ» (شیخ صدوق؛ الامالی؛ چ 5، بیروت: اعلمی، 1400 ق، ص 668).

6. احمد بن محمد بن خالد برقی؛ المحاسن؛ تحقیق: جلال‌الدین محدث؛ چ 2، قم: دارالکتب الاسلامیه، 1371 ق، ج‏ 1، ص 195.

7. حسن بن علی ابن‌شعبه حرانی؛ تحف العقول؛ تحقیق: علی‌اکبر غفاری؛ چ 2، قم: جامعه مدرسین حوزه، 1404 ق، ص 318.

8. بقره: 286.

9. «إنّ نَفسَکَ مَطِیَّتُکَ؛ إن أجهَدتَها قَتَلتَها، و إن رَفَقتَ بها أبقَیتَها» (عبدالواحد بن محمد تمیمی آمدی؛ غرر الحکم و درر الکلم؛ ص 243).

10. شیخ صدوق؛ الخصال؛ تحقیق و تصحیح: علی‌اکبر غفاری؛ قم: جامعه مدرسین حوزه، 1362 ش، ج ۲، ص ۴۴۸.

11. آل‌‏عمران: 159.

12. «إنّ هذا الدِّینَ مَتِینٌ فَأوغِلُوا فیهِ برِفقٍ، و لا تُکَرِّهُوا عِبادَهَ اللّهِ إلى عِبادِ اللّهِ فتکونوا کالراکِبِ المُنْبَتِّ الذی لا سَفَرا قَطَعَ و لا ظَهْرا أبقى» (محمد بن یعقوب کلینی؛ الکافی؛ ج ‏2، ص 86).

13. «خادِعْ نفسَکَ فی العِبادَهِ، و ارفُقْ بها و لا تَقهَرْها، و خُذْ عَفوَها و نَشاطَها، إلاّ ما کانَ مَکتوبا علَیکَ مِن الفَریضَهِ، فإنّهُ لابُدَّ مِن قضائها و تَعاهُدِها عندَ مَحَلِّها (محمد بن حسین شریف رضی؛ نهج‌البلاغه؛ تحقیق و تصحیح: صبحی صالح؛ قم: هجرت، 1414 ق، ص 460).

14. «لَیسَ الحَکیمُ مَن لَم یُدارِ مَن لا یَجِدُ بُدّاً مِن مُداراتِهِ» (حسن بن علی ابن‌شعبه حرانی؛ تحف العقول؛ ص 218).

15. «إنّ اللّه َ یُحِبُّ الرِّفقَ و یُعِینُ علَیهِ، فإذا رَکِبتُمُ الدَّوابَّ العُجْفَ فَأنزِلُوها مَنازِلَها، فإن کانَتِ الأرضُ مُجدِبَهً فانْجُوا عَنها، و إن کانَت مُخْصِبَهً فَأنزِلُوها مَنازِلَها» (احمد بن محمد بن خالد برقی؛ المحاسن؛ ج 2، ص 361).

کمک به درخواست کننده کمک
مطابق آموزه‌های اسلامی،انفاق و کمک به دیگران از ارزش بالایی برخوردار است. در مواجهه با درخواست کمک همسایه اصل اولیه بر حسن‌ظن است وباید در حد توان به او کمک کرد

پرسش:

خانمی در همسایگی ما هست که نمی‌دانم واقعا نیازمند است یا نه؟ مدام هم طلب کمک می‌کند به نظرتان چه باید کرد؟

پاسخ:

در نگاه اسلام، اصالت با اجتماع است و تلاش در جهت سلامت و سعادت جامعه از لوازم لاینفک این دیدگاه است. هرآنچه بتواند به فرد و به‌تبع آن به اجتماع کمک کند مورد سفارش دین قرار گرفته است. دستور به انفاق و بخشش مال نیز در همین راستا تأکید شده و به مسلمانان و مؤمنان توصیه شده تا به‌واسطه بخشیدن بخشی ازآنچه دارند گره‌ای از جامعه باز کنند. «در فرهنگ و کاربردهای قرآنی هرگونه بخشش و در اختیار دیگری گذاشتن مال و غیرمال، از واجب و غیر‌واجب انفاق نام‌گرفته است». (1) در قرآن و روایات به انفاق تأکید فراوان شده که نشانة ارزشمندی این عمل است. دلیل این تأکید آثار، فواید و کارکردهای این دستور الهی است.

زندگی اجتماعی، انسان‌ها را ملزم به برقراری ارتباط با یکدیگر می‌کند. یکی از این قالب‌های ارتباطی، موضوع همسایگی است. همسایه بودن و نزدیکی خانه‌ها نسبت به یکدیگر حقوق و تکالیفی را برای انسان تعریف می‌کند. قرآن می‌فرماید:

 «و خدا را بپرستید! و هیچ‌چیز را همتای او قرار ندهید! و به پدر و مادر، نیکی کنید؛ همچنین به خویشاوندان و یتیمان و مسکینان و همسایه نزدیک و همسایه دور و دوست و هم‌نشین و واماندگان در سفر و بردگانی که مالک آن‌ها هستید؛ زیرا خداوند، کسی را که متکبر و فخرفروش است، (و از ادای حقوق دیگران سرباز می‌زند)، دوست نمی‌دارد». (2)

پرهیز از سوءظن

در نگاه اسلام لازم است تا گمان افراد به یکدیگر گمان نیکو باشد. بدین معنا که در تعاملات اجتماعی خویش بنا را بر درستی و صداقت بگذاریم و از هرگونه گمان بد همچون دروغ‌گویی یا نفاق نسبت به دیگران اجتناب نماییم. خداوند متعال می‌فرماید:

 «ای کسانی که ایمان آورده‌اید! از بسیاری از گمان‌ها بپرهیزید، چراکه بعضی از گمان‌ها گناه است». (3)

 این اصل در رابطه با درخواست کمک دیگران نیز موضوعیت دارد؛ یعنی اگر یقین به عدم نیاز افراد نداریم پس باید درخواست آن‌ها مبنی بر نیاز را صادقانه تلقی کرده و در حد توان به آن‌ها کمک کنیم.

حفظ عزت‌نفس

عزت مؤمن از کعبه بالاتر است و وقتی کسی به‌واسطة شرایط زندگی و نیازمندی و درخواست از دیگران شأن خویش را خدشه‌دار می‌کند ما باید مراقب باشیم تا بیش از این شأنیت او به‌عنوان یک انسان زیر سؤال نرود. به همین دلیل اگر توان کمک‌رسانی داریم نباید دریغ نماییم.

تحقیق غیرمستقیم

اگر راه برای تحقیق غیرمستقیم از دیگران وجود دارد می‌توانید با تحقیق پیرامون وضعیت زندگی او نسبت به نیاز حقیقی همسایه آگاه شوید. البته در این مسیر بسیار مراقب حفظ آبروی مؤمن باشید. تحقیق نباید همراه با غیبت یا تجسس باشد.

تغییر نوع کمک

گاهی افراد صرفاً از ما درخواست پول دارند و ما هم یقین نداریم این پول را کجا خرج می‌کنند حال‌آنکه می‌توانیم با تغییر نوع خدمت و کمک، انفاق مالی خود را جهت‌دار نماییم. به‌عنوان‌مثال اگر فرزند محصل دارد می‌توانیم در تهیه کیف و کتاب به او کمک کنیم. یا اگر در پرداخت قبوض مشکل دارد در این زمینه گره‌گشا باشیم. گاهی حتی از طریق مهارت‌هایی که داریم می‌توانیم خدمت‌رسانی کنیم. متناسب با توان و مهارت خود می‌توانید در امور زندگی به ایشان کمک نمایید.

تقسیم کمک بزرگ به کمک‌های کوچک‌تر

اگر درخواست‌های او زیاد است به‌جای اینکه یک‌بار کمک بیشتری به او کنید و سایر دفعات عذرش را بخواهید، کمک‌های خود را به بخش‌های کوچک‌تر تقسیم کرده و در دفعات متعدد درخواست، نیاز او را تأمین کنید.

دعوت به تلاش

اگر می‌دانید درخواست کمک او به‌گونه‌ای است که خودش اهل کار و تلاش نیست و فقط قصدش سوءاستفاده است باید او را به پیداکردن کار و شغل و تلاش در جهت رفع موانع تشویق کنید.

نتیجه‌گیری:

در آموزه‌های اسلام انفاق و کمک به دیگران دارای ارزش و اهمیت است. مطابق آیات کریمه کسی که انفاق می‌کند عوضش را از خدا دریافت می‌کند و بلکه فزون‌تر ازآنچه که در راه خداداده است پس می‌گیرد. اگر در نیازمندی شخص فقیر تردید داریم نباید نسبت به خواست او بی‌تفاوت باشیم. در مواجهه با درخواست‌های دیگران اصل اولیه حسن‌ظن است و قطعاً حسن‌ظن به معنی بی‌تدبیری و مجوز سوءاستفاده نیست.

 

برای مطالعه بیشتر

1. اخلاق همسایه‌داری و آپارتمان‌نشینی، محمدجواد فلاح

پی‌نوشت‌ها

1. «والانفاق قد یکون فی المال وفی غیره وقد یکون واجبا وتطوعا»، راغب اصفهانی، المفردات فی غریب القرآن، دفتر نشر الکتاب، چاپ دوم، 1404 ق، ص 502، ذیل کلمه نفق

2.«وَاعْبُدُوا اللَّهَ وَلَا تُشْرِکُوا بِهِ شَیْئًا ۖ وَبِالْوَالِدَیْنِ إِحْسَانًا وَبِذِی الْقُرْبَىٰ وَالْیَتَامَىٰ وَالْمَسَاکِینِ وَالْجَارِ ذِی الْقُرْبَىٰ وَالْجَارِ الْجُنُبِ وَالصَّاحِبِ بِالْجَنْبِ وَابْنِ السَّبِیلِ وَمَا مَلَکَتْ أَیْمَانُکُمْ ۗ إِنَّ اللَّهَ لَا یُحِبُّ مَنْ کَانَ مُخْتَالًا فَخُورًا»، نساء، آیه 36

3.«یا أَیهَا الَّذِینَ آمَنُوا اجْتَنِبُوا کثِیرًا مِنَ الظَّنِّ إِنَّ بَعْضَ الظَّنِّ إِثْمٌ ۖ»، حجرات آیه 12

شیوۀ برخورد با خوشحالی‌کنندگان از هجوم دشمن به کشور
در برخورد با این افراد، باید با احترام و منطق به روشنگری پرداخت، عواقب جنگ را تبیین کرد و مسئولین ناز باید برای رفع علل نارضایتی بکوشند.

پرسش:

با کسی که از حمله دشمن به کشور خوشحال است، چگونه رفتار کنیم؟

پاسخ:

ازآنجاکه خداوند انسان را با فطرت پاک آفریده است، انسان فطرتاً کمک‌رسانی به مظلوم بیزاری‌جویی از ظالم را دوست دارد. انسان بهره‌مند از عقل سلیم و نهادی پاک، هرگز از ظلم دفاع نمی‌کند. بنابراین ریشه رفتار کسی که مدافع ظلم و تجاوز است، باید بررسی شود؛ چنانچه دفاع او ناآگاهانه باشد، باید او را آگاه کرد و اگر عامدانه باشد، باید از او دوری جست.

در نگرش اسلام، شادی بر مصیبت دیگران به‌شدت مذمت شده است. در روایت می‌خوانیم: «از گرفتاری برادرت اظهار شادی مکن که خداوند به او رحم می‌کند و تو را گرفتار می‌سازد» (1).

دوستی با کافران

خداوند متعال می‌فرماید: «ای کسانی که ایمان آورده‌اید، یهود و نصارا را به دوستی برمگزینید. آنان خود دوستان یکدیگرند. هر کس از شما که ایشان را به دوستی گزیند، در زمره آنهاست و خدا ستمکاران را هدایت نمی‌کند» (2). خداوند در این آیه به‌صراحت مسلمانان را از دوستی و هم‌پیمانی با کافران و دشمنان نهی می‌کند؛ ازاین‌رو ابراز خوشحالی در برابر حملات دشمن به کشور هم به‌نوعی دادن دست دوستی به آنهاست.

معاونت بر گناه

وقتی انسان از عملکرد دشمن راضی باشد، چه‌بسا ابراز رضایت او منجر به تشویق بیشتر دشمن بر آسیب‌رساندن شود. در این شرایط چنین شخصی معاونت بر گناه دارد، درحالی‌که مسلمان باید از همکاری در گناه دوری کند؛ چراکه حداوند می‌فرماید: «و [هرگز] در راه گناه و تعدّی همکاری ننمایید. و از [مخالفت فرمان] خدا بپرهیزید که مجازات خدا شدید است» (3).

ریشه‌یابی

انسان فارغ از مسلمان‌بودن و بلکه به ‌حکم انسان‌بودن نه خود اهل ظلم و ستم به دیگران است و نه از ظلم و ستم به دیگران خوشنود می‌شود. بنابراین هرگاه شاهد بودیم افراد یا خود به حق دیگران احترام نمی‌گذارند یا از ظلم در حق دیگران خوشحال می‌شوند، به‌یقین باید ریشه این نگاه را جستجو کنیم. مگر ممکن است کسی اهل یک کشور باشد، اما از حمله دشمن به کشورش خوشحال شود؟ کسی که از چنین حمله‌ای شاد شود، در نگاه اول مستحق سرزنش است؛ اما بر اساس حکم اخلاق اسلامی باید ریشه این شادی بررسی شود. گاهی این خوشحالی ریشه در دشمنی افراد با کشور و نظام و دین و مردم دارد؛ اما برخی مواقع ممکن است افراد از روی غفلت و نه قلبی در برابر تجاوز دشمن ابراز خوشحالی کنند؛ برای مثال افرادی که در زندگی سختی‌هایی را تحمل کرده‌اند یا نتیجه امروز خود را در بی‌عدالتی برخی از گروه‌ها در اجتماع یا ظلم و ستم برخی از مسئولان می‌دانند، سبب می‌شود که به ‌نوعی حس انتقام‌جویی در آنها بیدار شود و از حمله دشمن به کشور شاد شوند. این افراد حاکمیت یا بخش‌هایی از آن را دشمن می‌پندارند؛ به همین دلیل از حمله به این دشمن ‌شاد می‌شوند.

نارضایتی برخی افراد از شرایط اقتصادی و سیاسی و ...سبب کم‌رنگ‌شدن احساس همبستگی ملی می‌شود و برخی افراد به امید تغییر در وضع موجود از این حملات استقبال می‌کنند.

برخی افراد هم به دلیل نداشتن سواد رسانه‌ای، تحت ‌تأثیر رسانه‌های معاند قرار گرفته‌اند و همین مسئله سبب دشمنی آنان با نظام و کشور شده است و از حمله دشمن به کشور خوشنود می‌گردند. دشمن با پروپاگاندا به القای ناامیدی می‌پردازد و این افراد نیز با خطای محاسباتی، در ذهن خویش جای دوست و دشمن را تغییر می‌دهند.

عده‌ای از افراد هم ممکن است دارای بیماری‌های روحی و روانی باشند و این نگاهشان عامدانه نیست؛ بلکه تحت فشارهای روحی و روانی چنین دیدگاهی را اتخاذ کرده‌اند. ضعف ایمان و انحراف از اخلاق الهی و دینی را نیز می‌توان از دیگر دلایل این امر دانست. طبیعتاً روش برخورد ما با هر کدام از این افراد متفاوت است.

ضعف دشمن‌شناسی

«بصیرت» از جمله اموری است که می‌تواند انسان را در برابر بحران‌ها بیمه کند. بصیرت و شناخت انسان از دشمن سبب می‌شود فرد مسلمان همواره مسیر حق از باطل را به‌درستی بشناسد و تشخیص دهد. ضعف دشمن‌شناسی گاهی باعث می‌شود انسان به جبهه حق پشت کند و به باطل متمایل گردد. برای رفع این معضل باید مؤلفهٔ دشمن‌شناسی و افشای نقشه‌های دشمن در فهرست اولویت‌های فرهنگی و آموزشی و سیاسی قرار گیرد. تشخیص جبهه حق از جبهه باطل، امری حیاتی است. کسی که از حملۀ دشمن خوشحال می‌شود، در تشخیص این مرزبندی به اشتباه می‌افتد و درواقع باطل را حق پنداشته است.

پرهیز از حرمت‌شکنی

وقتی با افرادی روبرو می‌شویم که خواسته یا ناخواسته اهل خطا می‌شوند و در شرایط بحرانی همچون جنگ به ‌جای همدلی بیشتر، از حمله به کشور ابراز خوشحالی می‌کنند، باید بنای رفتار خویش را بر پرهیز از حرمت‌شکنی قرار دهیم. اسلام به ما می‌آموزد خطا را نقد کنیم، اما حرمت انسان را نشکنیم: «[به معبود] کسانی که غیرخدا را می‌خوانند، دشنام ندهید؛ مبادا آنها [نیز] از روی [ظلم و] جهل، خدا را دشنام دهند» (4). بنابراین باید با چنین افرادی گفتگوی منطقی و همراه با ادب و احترام داشته باشیم تا بتوانیم تأثیر مثبت ایجاد کنیم.

خداوند متعال می‌فرماید: «با حکمت و اندرز نیکو به راه پروردگارت دعوت نما. و با آنها به روشی که نیکوتر است، استدلال و مناظره کن» (5). از نگاه اخلاق باید بین فرد و رفتارش تفاوت قائل شد و اگر قصد نهی ‌از منکر یا نقد داریم، باید رفتار فرد را نقد کنیم؛ با وجود این، به شخصیت او هم خدشه‌ای وارد نکنیم؛ چراکه برخوردهای ناشی از احساس و همراه با سرزنش نه‌تنها مشکلی را حل نمی‌کند، بلکه لجاجت فرد را هم بیشتر می‌کند.

تبیین عوارض جنگ

برخی افراد وقتی از روی لجاجت از حمله دشمن خوشحال می‌شوند، به عوارض و عواقب شوم جنگ توجهی ندارند. تبیین دقیق و عمیق عوارض و عواقب جنگ می‌تواند افراد را متوجه خطایشان کند. تشریح این مسئله که هیچ‌یک از افراد اعم از موافق و مخالف از آسیب‌های جنگ در امان نیستند و عواقب جنگ متوجه یکایک افراد جامعه است، می‌تواند تا حدودی افراد را از دیدگاه غلط خود هوشیار کند.

بازی در زمین دشمن

برخی افراد تصور نمی‌کنند که خوشحالی آنها از حملۀ دشمن، درواقع بازی‌کردن در زمین دشمن است؛ ازاین‌رو باید به این افراد تفهیم کنیم عمل و رفتار آنان خواسته یا ناخواسته به تضعیف جبهه ملی منجر می‌شود و بازی‌کردن در زمین دشمن است. تقویت هویت ملی و دینی می‌تواند فرد را در برابر خطایش پشیمان کند. این افراد مرز بین نقد حکومت و دشمنی با کشور را گم کرده‌اند؛ به همین دلیل باید آنها را به مرزبندی میان این دو امر دعوت کرد. معرفی نقاط قوت و پیشرفت‌هایی که در کشور داریم و همچنین یادآوری ارزش‌های دینی و ملی در این زمینه نیز اثرگذار است.

رفع علت‌ها

اگر دلیل خوشحالی افراد، اعتراض به عملکرد مسئولان است و واقعاً هم مسئولی کوتاهی کرده است، باید مسئولان حکومت در سطح کلان خود را موظف به برقراری عدالت و رفع تبعیض کنند تا هرگز شاهد چنین رفتارهایی از هم‌وطنان خویش نباشیم.

نکته:

اگر فرد فقط ابراز خوشحالی می‌کند و با دشمن همکاری ندارد و اقدام ویران‌کننده‌ای انجام نمی‌دهد، باید به تذکر و روشنگری بسنده کرد و با درنظرگرفتن شرایط نهی ‌از منکر او را ارشاد کرد. البته اگر رفت‌وآمد با چنین شخصی منجر به ایجاد آسیب روحی در فرد می‌شود، می‌توان روابط را مدیریت کرد و ارتباط را محدود نمود. اما اگر رفتار او یک خوشحالی ساده نیست، بلکه به همکاری با دشمن می‌پردازد و رفتارش منجر به خیانت می‌شود، دیگر فقط تذکر کافی نیست و باید با برخوردی جدی او را تسلیم قانون کرد. گاهی عملکرد افراد صرفاً بیان یک نظر نیست، بلکه منجر به تشویق دشمن در حمله بیشتر می‌شود. در این شرایط رفتار شخص مشمول قوانین ضدامنیت ملی می‌شود و باید با او با جدیت برخورد کرد.

نتیجه:

افرادی که از حمله دشمن به کشور خوشحال می‌شوند، طبیعتاً بر خلاف فطرت پاک انسانی خویش رفتار می‌کنند. این افراد اسیر جهل و کینه شده‌اند و باید با رفتار صحیح و منطقی کمک کنیم تا جهلشان رفع و کینه آنها کم شود. دعوت به بازنگری اعتقادی و اصلاح رفتار با زبان محبت‌آمیز و استدلال عقلی، یکی از راهکارهای اساسی برای رفع این معضل است. همدلی با فرد، شنیدن دغدغه‌های او و تبیین حقیقت ماجرا برای او می‌تواند در تغییر دیدگاهش اثرگذار باشد. با توجه ‌به اینکه دلایل افراد در نشان‌دادن این نوع واکنش متفاوت است، باید با هر کسی متناسب با علت رفتارش برخورد کرد؛ یعنی فرد غافل را با آگاهی‌بخشی بیدار کرد و به مغرض، هشدار داد. در صورت اثبات خیانت و اصلاح‌نشدن، باید او را به مراجع ذی‌صلاح معرفی کرد.

پی‌نوشت‌ها:

1. «لا تُظهِرِ الشَّماتَهَ لِأخیکَ؛ فیَرحَمَهُ اللّه و یَبتَلِیَکَ» (محمدباقر مجلسی؛ بحار الأنوار؛ چ 2، بیروت: مؤسسة الوفاء، ۱۴۰۳ ق، ج 75، ص 213).

2. ﴿یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لَا تَتَّخِذُوا الْیَهُودَ وَالنَّصَارَىٰ أَوْلِیَاءَ بَعْضُهُمْ أَوْلِیَاءُ بَعْضٍ وَمَنْ یَتَوَلَّهُمْ مِنْکُمْ فَإِنَّهُ مِنْهُمْ إِنَّ اللَّهَ لَا یَهْدِی الْقَوْمَ الظَّالِمِینَ﴾ (مائده: 51).

3. ﴿وَلَا تَعَاوَنُوا عَلَى الْإِثْمِ وَالْعُدْوَانِ وَاتَّقُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ شَدِیدُ الْعِقَابِ﴾ (مائده: 2).

4. ﴿وَلَا تَسُبُّوا الَّذِینَ یَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ فَیَسُبُّوا اللَّهَ عَدْوًا بِغَیْرِ عِلْمٍ﴾ (انعام: 108).

5. ﴿ادْعُ إِلَىٰ سَبِیلِ رَبِّکَ بِالْحِکْمَهِ وَالْمَوْعِظَهِ الْحَسَنَهِ وَجَادِلْهُمْ بِالَّتِی هِیَ أَحْسَنُ﴾ (نحل: 125).

پیامبر رحمت، الگوی رفتاری همه انسان‌هاست. در سیره اجتماعی و معاشرت، ویژگی‌های؛ امانت‌داری، وفای به عهد، صداقت و راستگویی و... را از ایشان مشاهده می کنیم.

پرسش:

شنیده‌ام که پیامبر در سیره معاشرتی و اجتماعی خیلی خوب عمل کرده‌اند؛ آیا می‌توانید مواردی که برای من درس آموز باشد را بیان کنید؟

پاسخ:

پیامبر خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله از جهت اخلاق سرآمد همه‌ی انسان‌ها و یک انسان کامل بود. به همه‌ی صفات نیک، در حد أعلی آراسته و از همه‌ی بدی‌ها و اخلاق زشت خالی و منزه بود. مکارم اخلاقی که در اسلام و قرآن آمده، در وجود آن حضرت تجسم یافته بود. در چگونگی اخلاق اجتماعی رسول خدا، محورهای متعددی در گفتار و رفتار پیامبر اکرم صلی‌الله‌علیه‌وآله وجود دارد که بیان تمام آنها، مطالعه کتاب‌های تاریخی و اخلاقی سیره پیامبر را لازم دارد؛ ولی در ادامه به برخی از مهم‌ترین سیره‌های پیامبر اشاره می‏‌کنیم. شایسته است امّت اسلام از اخلاق اجتماعی آن حضرت پیروی کرده و آن پیامبر رحمت و صاحب خلق عظیم را «اسوه» خود قرار دهند.

1. امانت‌داری

همه ادیان مقدس الهی، خصوصاً اسلام، در تقویت این صفت نیک، توصیه‌های فراوان کرده‌اند. قرآن مجید می‌فرماید:

 «همانا خداوند به شما فرمان می‌دهد که امانت‌ها را به اهل آن بدهید.»(1)

 این مهم در سیره زندگی رسول خدا قبل از بعثت و بعد آن مشهود بود؛ به گونه‌ای که ایشان، قبل و بعد از بعثت به «محمّد امین» معروف بود و مردم اشیای گران‌بهای خود را نزد آن حضرت به امانت می‌سپردند. حتی در شب هجرت (لیله المبیت) که رسول خدا مخفیانه از مکه خارج شد، امانت‌های مردم را که اغلب از کفار بودند، نزد «امّ أیمن» نهاد و به امیرمؤمنان علیه‌السلام فرمود که در موقع مناسب به صاحبانش برگرداند. امیرمؤمنان علیه‌السلام فرمود:

 «سوگند می‌خورم که لحظه‌ای قبل از وفات پیامبر، سه بار از او شنیدم که فرمود: ای علی! امانت را به نیکوکار و بدکار پس بده، کم باشد یا زیاد، حتّی نخ و سوزن.»(2) توجه به این روایات و امثال آن که در کلمات معصومین به وفور دیده می‌شود،‌ حاکی از اهمیت بسیار زیاد امانت‌داری است که قوام و بقای روابط اجتماعی بر پایه اعتماد عمومی ازجمله آثار آن است.

2. وفای به عهد

در آموزه‌های دینی وفای به عهد و پیمان، یکی از نشانه‌های دین‌داری و علامت ایمان، شناخته شده است.(3) وفای به عهد به اندازه‌ای اهمیت دارد که قرآن کریم یکی از ویژگی‌های نمازگزاران را وفای به عهد ذکر کرده،(4) همچنین یکی از ویژگی‌های تقوا و صداقت و ایمان راستین را وفای به عهد شمرده است.(5) خداوند برای ورود به بهشت شرط‌هایی گذاشته است، ازجمله فرمودند:

 «به عهد و پیمانی که با من بسته‌اید، وفادار باشید تا من نیز به پیمان خود نسبت به شما وفا کنم.»(6)

 پیامبر که پیام‌آور وحی و فرمان الهی بود، خود الگو و آینه تمام نمای عمل به دستورات و فرامین خداوند است؛ ازاین‌رو، ایشان سخت به عهد و پیمان پای‌بند بودند و به آن توصیه و سفارش می‌فرمودند و از بدقولی و پیمان‌شکنی به‌شدت منع می‌کردند. از عمار یاسر روایت شده که می‌گوید: «من گوسفندهای خاندانم را در بیابان می‌چراندم، محمد صلی‌الله‌علیه‌وآله نیز گوسفندان مردم مکه را می‌چرانید، به ایشان گفتم: آیا می‌خواهی گوسفندان را به بیابان فخ ببریم که آن را علفزار خوبی یافتم؟ فرمود: آری حاضرم. فردای آن روز گوسفندان خود را به بیابان فخ روانه ساختیم، دیدم ایشان از من پیشی گرفته؛ ولی جلوی گوسفندان ایستاده، آنها را از چریدن در آن علفزار رد می‌کند. گفتم: چرا آنها را باز می‌داری؟ فرمود: من با تو وعده کردم که گوسفندان را با هم به این چراگاه بیاوریم، ازاین‌رو نپسندیدم که قبل از تو گوسفندانم را وارد این علفزار کنم.»(7)

 امام صادق علیه‌السلام فرمود:

 «رسول خدا با مردی قرار گذاشت که در کنار صخره معینی در انتظار او بماند، تا او برگردد. امام فرمود: حرارت شدید آفتاب باعث رنج پیامبر در کنار آن صخره شده بود، یاران پیامبر به او گفتند: چه اتفاقی می‌افتد؛ اگر به سایه بروی؟ پیامبر خدا فرمود: میعادگاه ما در همین نقطه است، من اینجا منتظر خواهم ماند و اگر نیامد، خلف وعده از او سرزده است.»(8)

 پیامبر پیمان‌های زیادی با افراد و قبایل و طوایف گوناگون می‌بست که بعضی از آنها بسیار مهم و دارای تأثیرات بزرگی بودند؛ ازجمله دو پیمان «عقبه» که شالوده حکومت اسلامی را تشکیل دادند و بعدها تأثیری بزرگ بر جای نهادند. این پیمان‌ها که به روابط مسلمانان با مردم مدینه مربوط می‌شد، سرانجام به هجرت مسلمانان و تدوین قانون اساسی انجامید.(9) رسول خدا از همه مردمان در پای‌بندی به عهد و پیمان و وفاداری جدی‌تر و برتر بود و هرگز خلاف قرار و پیمان و آنچه لازمه وفاداری است، عمل نکرد. امام علی در توصیف آن حضرت فرمود:

 «رسول خدا از همه مردم نسبت به آنچه (پیمان بسته و) تعهد کرده بود، وفادارتر بود.»(10)

 سیره مدیریتی پیامبر بر پای‌بندی به عهد و پیمان استوار بود و آن حضرت هرگز خلاف آن نکرد؛ چنانکه در «عمره القضا» طبق پیمانی که بسته بود، عمل کرد و قدمی از آن تجاوز ننمود.(11)

3. صداقت و راستگویی

یکی دیگر از اصول اخلاقی رسول خدا در اجتماع، صداقت و راستگویی بود. این اصل به اندازه‌ای اهمیت دارد که بسیاری از فضائل اخلاقی جز به رعایت آن محقق نمی‌شود. مثلاً انسان دروغگو نمی‌تواند به وعده‌ای که داده، عمل کند؛ زیرا از لوازم پای‌بندی به عهد و پیمان، راستگویی است. صداقت و راستگویی رسول خدا چیزی نبود که از نگاه مردم مخفی بماند، همگان می‌دانستند که آن حضرت جز راست نمی‌گوید؛ حتی دشمنان سرسخت وی نیز بدین امر اعتراف داشتند. در روایتی آمده که ابوجهل به پیامبر گفت: «ما شخص تو را تکذیب نمی‌کنیم، بلکه آن‌چه را که آورده‌ای تکذیب می‌کنیم.»(12) هم‌چنین نقل شده: «روزی ابوجهل با پیامبر ملاقات کرد، در این دیدار، او با حضرت مصافحه کرد، شخصی به او اعتراض کرد که چرا با پیامبر مصافحه کردی؟ گفت: به خدا سوگند می‌دانم که او راستگو و پیامبر خداست؛ ولی ما چه زمانی تابع عبدمناف بودیم؟»(13) در برخی منابع روایت شده که ابوسفیان نیز علی‌رغم میلش در جواب هرقل، امپراتور روم، که از او پرسیده بود: «آیا پیش از آن که محمد ادعای پیامبری کند، نزد شما به دروغ‌گویی متهم بود یا نه»، رسول خدا را به راستی و درستی ستوده بود.(14) به گفته ابن‌عباس، کفار مکه خوب می‌دانستند که رسول خدا هرگز دروغ نمی‌گوید؛ او را امین می‌نامیدند؛ اما باز انکارش می‌کردند.(15)

4. مساوات و مواسات

یکی از اصولی که پیامبر اکرم در روابط اجتماعی خود به آن پای‌بند بود و در حق دوست و دشمن، مسلمان و کافر آن را رعایت می‌کرد، عدالت و حق‌مداری بود. اساساً یکی از اهداف مهم نبی مکرّم اسلام، همانند پیامبران گذشته، برقراری عدالت در تمام سطوح جامعه و متوازن ساختن سازمان اجتماعی بود. پیامبر اکرم برای تحقق عدالت اجتماعی، کارهایی انجام داد که مبارزه با قشربندی‌های موهوم اجتماعی از مهم‌ترین آنها بود. ایشان با طبقه‌بندی اشراف و غیراشراف، که عمدتاً از مادیاتی چون ثروت و قدرت سرچشمه گرفته بود، مخالفت کرد و برابری و مساوات انسان‌ها را به عنوان شعار خود مطرح کرد و فرمود:

 «از زمان آدم تاکنون، همه انسان‌ها مثل دندانه‌های شانه با هم برابرند.»(16)

 آن گاه نیز که حضرت قدرت سیاسی را در حجاز به دست گرفت و قبایل مهم به اسلام گرویدند، همان منطق روزهای نخست بعثت را تکرار کرد. امام باقر می‌فرماید:

 «پیامبر در روز فتح مکّه، اعلام کرد: ای مردم! خداوند خودبزرگ‌بینی و افتخار کردن جاهلی به پدران را از بین برد... آگاه باشید! همه شما از آدم هستید و آدم از خاک... بدانید! برترینِ بندگانِ خدا بنده‌ای است که تقوا پیشه کند.»(17)

 در همین زمینه، درخواست برخی از مشرکان صاحب نفوذی که اسلام آوردن خود را به فاصله گرفتن آن حضرت از مسلمانان فقیر مشروط می‌کردند، رد کرد و کلام خدای متعال را پیروی کرد که در قرآن کریم چنین فرمان داد:

 «و کسانی را که صبح و شام خدا می‌خوانند و جز ذات پاک او نظری ندارند، از خود دور مکن... نه چیزی از حساب آنها بر توست و نه چیزی از حساب تو بر آنها، که اگر آنها را طرد کنی از ستمگران گردی.»(18)

5. عفو و گذشت

یکی از خصلت‌های ارزشمند اجتماعی، عفو و گذشت است. برخورد نرم و مهرآمیز در روابط اجتماعی، بسیار اثرگذار و کارآمد، و زداینده بسیاری از کینه‏‌ها و آرام‏‌کننده طوفان مخالفت‏‌ها است. خدای متعال می‌فرماید: «کیفر بدی، مجازاتی همانند آن است، هر کس عفو و اصلاح کند، اجر و پاداش او با خدا است، خداوند ظالمان را دوست ندارد.»(19) در سیره اجتماعی پیامبر اکرم نیز، مهربانی و سازش با مردم، ویژگی برجسته آن حضرت و شایسته پیروی است: «روشی که باید از پیامبر اکرم آموخت، سازش با مردم و رفتار کردن با آنان با اخلاق اسلامی و شایسته است.»(20) پیامبر اسلام به عنوان پیام‌آور وحی الهی و رهبر و مقتدای خلق عالم، افزون بر بیان، در عمل نیز مظهر رحمانیت و رحیمیت، و اهل گذشت بوده‌اند. وقتی پیامبر اکرم در مکه برای دعوت مردم به خداپرستی ظهور کرد، با عکس‌العمل شدیدی مواجه گشت و قریش از هیچ‌گونه آزار و شکنجه و افترا و اهانتی دریغ نورزیدند و او را فردی کذاب، ساحر، مجنون و... معرفی می‌کردند؛ اما وقتی آنها این اعمال سخیف را به اوج می‌رساندند، عکس‌العمل پیامبر این بود که:

 «بار الها! قوم مرا مورد رحمت و مغفرت خویش قرار ده، زیرا اینان حقیقت را نمی‌دانند.»(21)

 وقتی مکه فتح شد، مسلمان‌ها پای‌کوبی می‏‌کردند و شعار می‏‌دادند امروز تلافی می‏‌کنیم، حضرت فرمود:

 «نه؛ درست است که مردم مکه خیلی مرا شکنجه دادند، اما امروز که مکه را فتح کردیم، امروز روز رحمت است، روز انتقام نیست. مردم مکه گفتند: یا رسول الله! می‏‌خواهی با ما چه کنی؟ ما یک عمری تو را شکنجه کردیم، الآن در مکه پیروز شدی، فتح مکه است می‏‌خواهی چه کنی؟ ... حضرت گفت: برادرم یوسف چه کرد؟ مگر همه را نبخشید؟ برادرم، برادرهایش را بخشید، من کل شما را یکجا می‏‌بخشم.»(22)

 صفات بیشتر را با مطالعه کتب مربوطه اطلاع پیدا خواهید کرد.

نتیجهگیری

پیامبر رحمت، الگوی رفتاری همه انسان‌هاست. در سیره اجتماعی و معاشرت، ایشان از قبل از بعثت دارای صفات و ویژگی‌هایی عالی بود که برخی از آنها عبارت است از: امانت‌داری، وفای به عهد و وفاداری، صداقت و راستگویی، مواسات و مساوات، عفو و گذشت و... که با دقت در این صفات متوجه می‌شویم بسیاری از محبوبیت‌های پیامبر ناشی از همین صفات است.

منابع برای مطالعه بیشتر:

  • شیخ عباس قمی، کحل البصر، ترجمه محمد محمدی اشتهاردی.
  • علامه سید محمدحسین طباطبایی، سنن النبی صلی‌الله‌علیه‌وآله، ترجمه عباس عزیزی.
  • مرتضی مطهری، سیری در سیره نبوی صلی‌الله‌علیه‌وآله.
  • حامد منتظری مقدّم، صلح‌های پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله.
  • مصطفی دلشاد تهرانی، سیره نبوی صلی‌الله‌علیه‌وآله.

پی‌نوشت‌ها:

1. «اِنَّ اللَّهَ یَأْمُرُکُمْ أَنْ تُؤَدُّوا الْأَماناتِ إِلی أَهْلِها»؛ سوره نساء، آیه 58.

2. «یا اباالحسن اد الامانة الی البر و الفاجر فیما قل و جل حتی فی الخیط و المخیط»؛ مجلسی، محمدباقر، بحارالأنوار، مؤسسه الوفاء بیروت - لبنان، 1404ه‍.ق، ج74، ص274.

3. حسن بن شعبه بحرانی، تحف العقول، ترجمه احمد جنتی، مؤسسه امیر کبیر، ص329.

4. سوره معارج، آیه 32.

5. سوره بقره، آیه 177.

6. «وَ أَوْفُوا بِعَهْدِی أُوفِ بِعَهْدِکُم»؛ سوره بقره، آیه 40.

7. شیخ عباس قمی، کحل البصر، ترجمه محمد محمدی اشتهاردی، انتشارات ناصر، چاپ اول، ص179.

8. علامه طباطبایی، سید محمدحسین، سنن النبی(صلی‌الله‌علیه‌وآله)، ترجمه عباس عزیزی، انتشارات صلاه، چاپ دهم، 1385ش، ص105.

9. حمیدالله، محمد، نامه‌ها و پیمان‌های سیاسی حضرت محمد(صلی‌الله‌علیه‌وآله) و اسناد صدر اسلام، ترجمه دکتر سید محمّد حسینی، تهران، سروش، چاپ دوم، 1377ش، ص75.

10. «کان اوفی الناس بذمه»؛ دلشاد تهرانی، مصطفی، سیره نبوی(صلی‌الله‌علیه‌وآله)، تهران، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، سازمان چاپ و انتشارات، چاپ اول، 1373ش، ج3، ص447

11. دلشاد تهرانی، مصطفی، سیره نبوی(صلی‌الله‌علیه‌وآله)، تهران، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، سازمان چاپ و انتشارات، چاپ اول، 1373ش، ج3؛ ماجرای عمره القضاء، را در کتاب‌های تاریخی و همچنین در صفحة 448 کتاب مذکور بنگرید.

12. حاتم، إبن أبی‌عبدالرحمن بن محمد(إبن أبی‌حاتم)، تفسیر القرآن العظیم، عربستان، مکتبه نزار مصطفی الباز، 1419ق، ج4، ص1282؛ زمخشری، جارالله، الکشاف عن حقائق غوامض التنزیل، بیروت، دارالکتاب العربی، چاپ اول، 1418ق، ج2، ص18؛ سیوطی، جلال‌الدین، الدر المنثور، قم، کتابخانه آیت الله مرعشی نجفی، 1404ق، ج3، ص9-10.

13. سیوطی، جلال‌الدین؛ الدر المنثور، قم، کتابخانه آیت الله مرعشی نجفی، 1404ق، ج3، ص9-10؛ حاتم، إبن أبی‌عبدالرحمن بن محمد(إبن أبی‌حاتم)، تفسیر القرآن العظیم، عربستان، مکتبه نزار مصطفی الباز، 1419ق، ج4، ص1283.

14. بیهقی، ابوبکر، دلائل النبوه و معرفه احوال صاحب الشریعه، بیروت، دارالکتب العلمیه، چاپ اول، 1405ق، ج4، ص385؛ طبری، محمد بن جریر، تاریخ الامم و الملوک(تاریخ الطبری)، بیروت، دارالتراث، چاپ دوم، 1387ش، ج2، ص647.

15. زمخشری، جارالله، الکشاف عن حقائق غوامض التنزیل، بیروت، دارالکتاب العربی، چاپ اول، 1418ق، ج2، ص18؛ قرطبی، محمد بن احمد، الجامع لأحکام القرآن، تهران، انتشارات ناصر خسرو، 1364ش، ج6، ص416.

16. «انّ الناس من عهد آدم الی یومنا هذا مثل اسنان المشط»؛ شیخ مفید، الاختصاص، قم، جامعه مدرسین، 1404ق، ص341؛ مجلسی، محمدباقر، بحارالأنوار، مؤسسه الوفاء بیروت - لبنان، 1404ه‍.ق، ج22، ص348.

17. «ایّها الناس! انّ اللّه اذهب عنکم نخوة الجاهلیة و تفاخرها بابائها، انّکم منِ آدم (علیه‌السلام) و آدم من طین... الا انّ خیر عباداللّه عبد اتقاه»؛ ثقه الاسلام کلینی، الکافی، دارالکتب الإسلامیه تهران، 1365ش، ج8، ص231.

18. «وَلاَ تَطْرُدِ الَّذِینَ یَدْعُونَ رَبَّهُم بِالْغَدَاةِ وَالْعَشِیِّ یُرِیدُونَ وَجْهَهُ مَا عَلَیْکَ مِنْ حِسَابِهِم مِن شَیْء وَ مَا مِنْ حِسَابِکَ عَلَیْهِم مِن شَیْء فَتَطْرُدَهُمْ فَتَکُونَ مِنَ الظَّالِمِینَ»؛ سوره انعام، آیه 52.

19. «وَ جَزَ ََّؤُاْ سَیِّئَةٍ سَیِّئَةٌ مِّثْلُهَا فَمَنْ عَفَا وَ أَصْلَحَ فَأَجْرُهُو عَلَی اللَّهِ إِنَّهُ لاَ یُحِبُّ الظَّلِمِین»؛ سوره شوری، آیه 40.

20. «وَ أَمَّا الَّتِی مِنْ رَسُولِ اللّهِ صلی‌الله‌علیه‌وآله فَهُوَ أَنْ یدارِی النّاسَ وَ یعامِلَهُمْ بِالْأَخْلاقِ الْحَنِیفِیةِ»؛ محمدباقر، بحارالأنوار، مؤسسه الوفاء بیروت - لبنان، 1404ه‍.ق، ج75، ص291.

21. «اللهم اغفر لقومی بانهم لایعلمون»؛ محمدباقر، بحارالأنوار، مؤسسه الوفاء بیروت - لبنان، 1404ه‍.ق، ج95، ص167.

22. «اللهم اغفر لقومی بانهم لایعلمون»؛ ثقه الاسلام کلینی، الکافی، دارالکتب الإسلامیه تهران، 1365ش، ج‏4، ص225.

مطلب ارسالی شما بعد تایید مدیریت در سایت نمایش داده خواهد شد.

اطلاعاتی از سبک زندگی خانوادگی پیامبر صلی الله علیه و آله
اخلاق نبوی باید الگوی همه مسلمانان باشد. اگر کسی این موارد را رعایت کند هم از سیره اخلاقی پیامبر پیروی کرده و هم پیوند‌های خانوادگی را قوی‌تر کرده است.

پرسش:

من دوست دارم اطلاعاتی از سبک زندگی خانوادگی پیامبر داشته باشم که چگونه توانستند در زندگی خانوادگی موفق باشند؛ آیا شما می‌توانید مرا راهنمایی کنید؟

 

پاسخ:

پیامبر اکرم صلی‌الله‌علیه‌وآله عالی‌ترین سرمشق اخلاقی برای دنیای بشریت است. چرا که الگو بودنِ خُلق عظیم نبوی، که عامل عمدة نفوذ و محبوبیت ایشان در بین امّت و علت اساسی موفقیت ایشان در نشر دین بوده، بارها مورد تمجید کتاب آسمانی قرار گرفته است و خداوند او را به داشتن خلق عظیم ستوده است: «قطعاً تو را خلق و خویی والاست.»(1) ازاین‌رو، پرداختن به سیره عملی و روش‌های اخلاقی پیامبر اکرم صلی‌الله‌علیه‌وآله، که جنبه اسوه دارد، از اهمیت ویژه‌ای برخوردار است. در ادامه مروری بر نمونه‌هایی از خُلق و خوی پیامبر در مسائل خانوادگی را اشاره می‌کنیم.

1. همدلی و وقت گذاشتن برای خانواده

اگر خانواده را مجموعه کوچکی به‌شمار آوریم که رفتار زن و شوهر و فرزندان با یکدیگر، آن را صفا می‌بخشد و همدلی میان افراد، آن را قوام و استحکام می‌دهد، نمونه این رفتار در خانه رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله دیده می‌شود. پیامبر در خانه که بود، از هر نوع غذایی که فراهم می‌کردند می‌خورد و از آنچه خدا حلال کرده است همراه خانواده و خدمتکاران تناول می‌کرد و هرگز از غذایی بدگویی و مذمت نمی‌کرد. سرسفره با خانواده می‌نشست و غذا می‌خورد، مگر آنکه مهمانی وارد شود که آنگاه همراه مهمان غذا می‌خورد.(2) از مصادیق همدلی این بوده که وقتی را برای خانواده اختصاص می‌داد. پیامبر وقتی داخل خانه بود، وقت و زمان خویش را سه بخش می‌کرد و غیر از وقت خاص برای خدا و عبادت و برای کارهای شخصی خویش، بخشی را هم مخصوص خانواده می‌کرد.(3) این مدل همراهی و همدلی با خانواده باعث جلب محبت می‌شود و مرد یا زن نباید طوری برنامه‌ریزی کنند که هیچ زمانی برای با هم بودن و لذت بردن و نشاط و شادی با فرزندان نداشته باشند.

2. همکاری و کمک در کارهای خانه

گرچه غالباً، کارهای بیرون خانه با مرد است و کارهای داخل خانه را زن برعهده می‌گیرد؛ ولی همکاری با همسر و افراد خانواده در امور مربوط به داخل خانه، کانون خانواده را گرم‌تر می‌سازد، محبت همسر را می‌افزاید و از سختی کار در خانه کم می‌کند. پیامبر اکرم صلی‌الله‌علیه‌وآله همیشه در کار خانه در اوج مشغولیت، فعال بود. در منابع چنین گزارش شده که حضرت علاوه بر آنکه به دوختن و وصله زدن کفش و لباس خویش مشغول می‌شد، در را باز می‌کرد، گوسفند را می‌دوشید، زانوی شتر را می‌بست و شیر آن را می‌دوشید، اگر خادم خانه خسته می‌شد، در آسیاب کردن گندم به او کمک می‌کرد و آب و ظرف وضوی خود را خودش مهیا می‌کرد تا هنگام برخاستن برای تهجّد شبانه برای کسی زحمت نباشد.(4) در نقل دیگری چنین آمده است:

 «در کارهای خانواده به آنان خدمت می‌کرد و با دست خود گوشت خرد می‌کرد.»(5)

3. خوب همسرداری کردن

مهربانی، احترام، خوش‌رفتاری، حق‌شناسی، همکاری و وفا نسبت به همسر و همراهی در غم و شادی و راحت و رنج او، از نشانه‌های خوب همسرداری کردن است و تحمل مشکلات و تندی‌ها و بدخُلقی‌ها و صبوری بر ناملایمات و جفا، نشانه‌ای دیگر از حسن همسرداری است. پیامبر اکرم صلی‌الله‌علیه‌وآله می‌فرمود:

 «آگاه باشید، بهترین شما کسی است که نسبت به همسرانش بهتر باشد و من بهترین شما نسبت به همسرانم هستم.»(6)

 وفاداری به همسر، یعنی خوبی‌ها و خدمات و زحمات همسر را مد نظر داشتن و حتی پس از مرگ هم فراموش نکردن. وفاداری پیامبر به حضرت خدیجه، مثال‌زدنی است. روزی پیامبر به یاد خدیجه افتاد و فرمود:

 «کجاست مثل خدیجه؟! وقتی که مردم تکذیبم کردند، او مرا تصدیق کرد و با مالَش مرا بر دین خدا یاری کرد.»(7)

4. شادابی و نشاط

یکی از نیازهای اساسی و طبیعی انسان، شادی و سرور است. تجربه نشان داده که انسان با چند لحظه تفریح، شادی و سرگرمی سالم، نشاط و انرژی لازم را بازیافته و توانایی‌های او برای ادامه زندگی تجدید می‌شود. در فرهنگ دینی «شادکردن دیگران» از خصلت‌های نیک و پسندیده به حساب آمده و دارای پاداش معنوی است. بدون شک، شاد کردن اعضای خانواده، به‌ویژه همسر که شریک زندگی انسان است، بیش از شاد کردن دیگران پاداش معنوی خواهد داشت. پیشوایان دینی، به‌ویژه پیامبر اکرم صلی‌الله‌علیه‌وآله، به این امر توجه داشته و همواره در محیط خانه برای رفع خستگی روحی و روانی همسران خود، برنامه‌های تفریحی و نشاط‌انگیزی داشتند. چنان که در این رابطه در برخی کتب تاریخی آمده است:

 «پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله و سلم شادترین خوشروترین مردم با همسرانش بود».(8)

5. آموزش آداب و معارف اسلامی به خانواده

یکی دیگر از روش‌های رفتاری رسول اکرم در رابطه با همسران و اهل خانواده، یاد دادن آداب اسلامی به آنان است. امام صادق علیه‌السلام می‌فرماید:

 «ابن مکتوم اذن ورود بر پیامبر را خواست در حالی که عایشه و حفصه، همسران آن حضرت در نزد او بودند. پیامبر به آنان فرمود: بلند شوید و وارد خانه‌هایتان شوید. آن دو عرض کردند: ای رسول خدا! ابن مکتوم نابیناست. پیامبر فرمود: اگر او شما را نمی‌بیند، شما دو تا که او را می‌بینید.»(9)

 پیامبراکرم با این برخورد، یکی از آداب مهم اسلامی را در روابط زن و مرد نامحرم آموزش داد؛ یعنی همان‌طور که نگاه مرد نامحرم به زن نامحرم جایز نیست، نگاه زن نامحرم به مرد نامحرم نیز جایز نیست،‌ بنابراین باید زنان از هر دو جهت مواظبت کنند.

6. ابراز علاقه و نشان دادن توجه به همسر

پیامبراکرم صلی‌الله‌علیه‌وآله و سلم به همسران خود علاقه‌مند بوده و به آنها توجه داشت و علاقه‌مندی و محبت خود را در عمل به آنان نشان می‌داد؛ چنان که فرمود:

 «مؤمن‌ترین مردم، کسانی هستند که با خانواده خود خوش‌خلق‌تر باشند و بیشتر از همه به آنان لطف و محبت ‌کنند و من بیشتر از شما به خانواده‌ام لطف و مهربانی می‌کنم.»(10)

 ابراز عشق به همسر توصیه شده است. پیامبر فرمود:

 «اگر مردی به همسرش بگوید دوستت دارم هیچ وقت از قلب زن فراموش نمی‌شود.»(11)

7. نظافت و آراستگی در منظر خانواده و همسر

یکی دیگر از روش‌های رفتاری رسول اکرم صلی‌الله‌علیه‌وآله در ارتباط با همسرانش، آراستگی و نظافت برای آنهاست. نظافت و زینت و تمیزی لباس و بدن، باعث محبت و علاقه همسر شده و زمینه را برای آرامش ایشان فراهم می‌کند. نقطه مقابل آن، یعنی توجه نکردن به نظافت لباس و بدن، باعث دل‌زدگی و تنفر زن و شوهر از یکدیگر گردیده و ناسازگاری آنان را افزایش می‌دهد. پیامبراکرم صلی‌الله‌علیه‌وآله به این امر توصیه کرده و به فلسفه آن نیز اشاره می‌کند:

 «لباس‌های خود را بشویید و موهای خود را کم کنید. مسواک بزنید و آراسته و پاکیزه باشید، پس به درستی که بنی‌اسرائیل چنین نکردند و در نتیجه، زنان آنها آلوده به زنا شدند.»(۱2)

موارد زیاد دیگری می‌توان ذکر کرد که از اخلاق والای پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله بوده و باید از راه مطالعه کتاب‌های سیره و اخلاق پیامبر اکرم صلی‌الله‌علیه‌وآله پیگیری شود.

نتیجهگیری:

اخلاق نبوی به توصیه قرآن بالاترین اخلاق‌ها است و باید الگوی همه مسلمانان باشد. در موضوع سیره اخلاقی پیامبر اکرم صلی‌الله‌علیه‌وآله در خانواده می‌توان به ویژگی‌های ذیل اشاره کرد: همدلی و وقت گذاشت برای خانواده، همکاری در امور خانه، خوب همسرداری کردن، شادی و نشاط، آموزش آداب و معارف اسلامی به خانواده، ابراز علاقه به خانواده و همسر، نظافت و آراستگی در خانه و... . اگر کسی این موارد را رعایت کند هم از سیره اخلاقی پیامبر پیروی کرده و هم پیوند‌های خانوادگی را قوی‌تر کرده است.

منابع برای مطالعه بیشتر:

آشنایی با سیره اخلاقی پیامبر اعظم صلی‌الله‌علیه‌وآله، اثر جواد محدثی.

کتاب سیره اخلاقی پیامبر اعظم صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم (سلوک فردی)، اثر محمدرضا جباری.

پی‌نوشت‌ها:

1. «إِنَّکَ لَعَلی خُلُق عَظِیم»؛ سوره قلم، آیه4.

2. «کانَ رسول اللّه یأکل کُلَّ الأصناف مِنَ الطّعام و کانَ یأکُل ممّا احلّ اللّه له مع اهله و خَدَمِه اِذا أَکَلوا...»؛ شیخ حر عاملى، محمد بن حسن، وسائل الشیعه، قم، چاپ: اول، 1409ق، ج24، ص264.

3. مجلسى، محمدباقر، بحارالأنوار، بیروت، چاپ: دوم، 1403ق، ج16، ص150.

4. «و کانَ یخصف النّعلَ و یُرقّع الثَوبَ و یَفْتَحُ البابَ و یَحْلِبُ الشّاةَ و یَعقِلُ البعِرَ فیحلِبُها وَ یَطْحَنُ مَعَ الخادمِ اِذا اَعیا و یَضَعُ طَهورَهَ باللّیلِ بِیده...»؛ مجلسى، محمدباقر، بحارالأنوار، بیروت، چاپ: دوم، 1403ق، ج16، ص227.

5. «یَخدِمُ فی مِهنَهِ اَهْلِهِ و یقطَعُ اللّحمَ»؛ مجلسى، محمدباقر، بحارالأنوار، بیروت، چاپ: دوم، 1403ق، ج16، ص227.

6. «اَلا خَیْرُکم خَیرُکم لِنسائِهِ وَ اَنا خیرُکم لِنِسائی»؛ شیخ حر عاملى، محمد بن حسن، وسائل الشیعه، قم، چاپ: اول، 1409ق، ج20، ص171

7. مجلسى، محمدباقر، بحارالأنوار، بیروت، چاپ: دوم، 1403ق، ج43، ص131.

8. «کان النبی افکه النّاس مع نسائه»؛ ابن اثیر، مبارک بن محمد، النهایه، قم، اسماعیلیان، چاپ: چهارم، 1367ش، ج3، ص466.

9. «إِنْ لَمْ یَرَکُمَا فَإِنَّکُمَا تَرَیَانِه‏»؛ کلینى، محمد بن یعقوب، الکافی، تهران، اسلامیه، چاپ: چهارم، 1407ق، ج5، ص534.

10. شیخ حر عاملى، محمد بن حسن، وسائل الشیعه، قم، چاپ: اول، 1409ق، ج20، ص171.

11. «قَوْلُ الرَّجُلِ لِلْمَرْأَهِ إِنِّی أُحِبُّکِ لَا یَذْهَبُ مِنْ قَلْبِهَا أَبَداً»؛ کلینى، محمد بن یعقوب، الکافی، تهران، اسلامیه، چاپ: چهارم، 1407ق، ج5، ص569.

12. «اغسلوا ثیابکم و خذوا من شعورکم و استاکوا و تزینوا و تنظّفوا فانّ بنی‌اسرائیل لم یکونوا یفعلون ذلک، فزنت نساؤهم»؛ پاینده، ابوالقاسم، نهج‌الفصاحه، تهران، دنیای دانش چاپ: چهارم، 1382ش، ص226.

در مواجهه با اقوام بی‌حجاب در منزل، اولا کنترل نگاه. دوما؛ دوری از خلوت با نامحرم، سوما؛ امر به معروف و نهی از منکر در صورت امکان و با روش مناسب توصیه می‌شود.

پرسش:

اگر از اقوام کسی به منزل ما بیاید که مسئله حجاب را رعایت نمی‌کند و تذکر هم اثرگذار نیست، وظیفه من به عنوان یک پسر مجرد در چنین شرایطی چیست؟ اگر ازمنزل بیرون بروم و در مهمانی حضور پیدا نکنم اشکال دارد؟ اشکال از این جهت که صله رحم را به‌جا نیاورده‌ام؟ یا آیا چنین کاری بی‌احترامی به حساب می‌آید؟

پاسخ:

یکی از ویژگی‌های خاص آموزه‌های اسلام این است که در نگاه دین، انسان نمی‌تواند نسبت به عملکرد و رفتار دیگران بی‌تفاوت باشد. درواقع سعادت و سلامت دنیوی و اخروی افراد دارای اهمیت است و همین ارزش‌گذاری منجر می‌شود تا دستور مهم اجتماعی، همچون امربه‌معروف و نهی‌ازمنکر تحقق یابد. از دیگر سو صله‌رحم نیز از دستورات مهم آموزه‌های اسلام است و ترک و قطع بی‌دلیل آن شایسته نیست.

در رابطه ‌با ضرورت امربه‌معروف و نهی‌ازمنکر در روایت می‌خوانیم:

 «برای چشم باایمانی که عصیان خداوند را می‌بیند، روا نیست آن چشم به هم خورَد تا این‌که وضعیت را تغییر دهد».(1)

 در وهلة اول در رابطه با معضلات حجاب، چه در بین افراد فامیل و چه در متن اجتماع، باید خونسردی خود را حفظ نماییم و ناراحتی ما از بی‌حجابی‌ها نباید منجر به واکنش‌های هیجانی گردد. مراقب باشیم عکس‌العملی نشان ندهیم که اوضاع را بدتر کند؛ بلکه متناسب با شخصیت شخصی که گناه می‌کند و کمیت و کیفیت گناهش، باید از بهترین، مفیدترین، کم‌زیان‌ترین و مناسب‌ترین راه برای تذکر به او بهره ببریم.

نکوهش تساهل

امروزه برخی از افراد ممکن است به بهانه آزادی توجهی به احکام شرعی در رعایت پوشش نداشته باشند و افراد دیگر نیز ممکن است به بهانه عدم دخالت و یا با توجیه پاک بودن دل، خجالت‌کشیدن و یا حتی ترس از برخوردها نسبت به رفتار آن‌ها واکنشی نشان ندهند. درحالی‌که باید دقت کنیم که دین اسلام دین تساهل و تسامح نیست؛ یعنی سهل‌انگاری و بی‌توجهی و غفلت در آموزة اسلام راهی ندارد.

صله‌رحم

صلة رحم به معنی اتصال و پیوستگی با خویشان است و قطع رحم به معنای قطع این اتصال و پیوستگی. وظیفة انسان در امر صلة رحم متناسب با نوع خویشاوندی و مرتبه و درجة آن متفاوت است. هرچقدر ارحام از افراد نزدیک به انسان باشند، این وظیفه دارای اهمیت بیشتری خواهد بود. در روایت آمده است که امیرمؤمنان علی علیه‌السلام به فرزندش چنین سفارش می‌کند:

 «خویشانت را گرامی بدار، زیرا آنان بال‌وپر تو هستند که با آنان پرواز می‌کنی و اصل و ریشه تو هستند که به آن برمی‌گردی.»(2)

 اگرچه در نگاه عرف، صلة رحم فقط به معنای دیدوبازدید رواج یافته است؛ اما این مسئله دارای مصادیق متعدد است. عیادت هنگام بیماری، انفاق و کمک‌های مالی، قهرنکردن و پیشی‌گرفتن در برقراری دوستی، شرکت در تشییع‌جنازه آن‌ها، اصلاح مفاسد و دفع ستم از بستگان، شریک بودن در شادی و غم آن‌ها، دعاکردن در حق خویشان، به نیکی یادکردن از آنان، حل نزاع‌های خانوادگی، راهنمایی‌های شغلی و درسی، کمک به ازدواج پسران و دختران همه‌وهمه جزء مصادیق صلة رحم هستند.

نگاه‌نکردن

در وهله اول مهم‌ترین وظیفه این است که نگاه خود را کنترل کرده و چشم را از نگاه به نامحرم حفظ نماییم. قرآن می‌فرماید:

 «به مؤمنان بگو چشم‌های خود را (از نگاه به نامحرمان) فرو گیرند، و عفاف خود را حفظ کنند؛ این برای آنان پاکیزه‌تر است؛ خداوند از آنچه انجام می‌دهید آگاه است.»(3)

 نکته دوم این است که سعی کنیم از خلوت با نامحرم و شخص کم‌حجاب پرهیز کرده و در جمع خانواده حضور داشته باشیم.

ترک مهمانی

با توجه به آنچه گفته شد، هم امربه‌معروف و نهی‌ازمنکر بر انسان واجب است و هم صله‌رحم. اگر ترک منزل به معنی این باشد که کلاً رابطه با فامیل قطع شود، طبیعتاً صحیح نیست؛ اما اگر با ماندن در منزل احتمال افتادن در گناه برای شخص وجود دارد و توان کنترل نگاه را ندارد، در این صورت ترک منزل شایسته است. البته اگر ارتباط حضوری را به‌خاطر گناه ترک می‌کنیم باید از سایر مصادیق صله‌رحم که ذکر شد بهره ببریم. ترک ناگهانی منزل هم می‌تواند نوعی بی‌احترامی محسوب شود و باعث ناراحتی مهمان گردد؛ ازاین‌رو می‌توانید مؤدبانه و به بهانه‌ای همراه با عذرخواهی منزل را ترک کنید.

نتیجهگیری:

همة ما به‌عنوان یک مسلمان وظیفه داریم امربه‌معروف و نهی‌ازمنکر نماییم و این وظیفه در برابر اعضای خانواده و فامیل از اهمیت بیشتری برخوردار خواهد بود. اگر می‌توانید نگاه خود را از حرام پاک نگه دارید، بهتر است در مهمانی بمانید و چنانچه شرایط امرونهی وجود داشت آن را انجام دهید؛ اما اگر احتمال افتادن در گناه وجود داشته باشد می‌توانید و بلکه باید منزل را ترک کرده و از طریق سایر مصادیق صله، ارتباط را حفظ کنید. بهتر است ترک منزل همراه با عذرخواهی باشد تا کینه‌ای ایجاد نشود و بی‌احترامی محسوب نگردد.

برای مطالعة بیشتر:

1. واجب فراموش‌شده، راهبردهای مقام معظم رهبری در زمینه امربه‌معروف و نهی از منکر

2. اخلاق معاشرت، جواد محدثی

3. وصال خویشان (چشم‌اندازی به صله‌رحم درآیات و روایات)، اقبال حسینی نیا

 

پی‌نوشت‌ها:

1. «لایَحِلُّ لِعَینٍ مُؤمِنَهٍ تَرَی اللَّهَ یُعصَی فَتَطرِفَ حَتَّی تُغَیِّرَهُ»: الحر العاملی، العلامه الشیخ محمد بن الحسن، وسائل الشیعه، ط الإسلامیه، ج11، ص399.

2. «أکرم عَشیرتَک، فَاِنَّهم جَناحُک الّذی بهِ تَطیرُ، وَ اَصْلُک الّذی اِلیهِ تَصیرُ...»: المجلسی، الشیخ محمدباقر بن محمدتقی، بحارالأنوار، مؤسسه الوفاء، ۱۴۰۳ه‍.ق، ج74، ص105.

3. «قُلْ لِلْمُؤْمِنِینَ یَغُضُّوا مِنْ أَبْصَارِهِمْ وَیَحْفَظُوا فُرُوجَهُمْ ۚ ذَٰلِکَ أَزْکَىٰ لَهُمْ ۗ إِنَّ اللَّهَ خَبِیرٌ بِمَا یَصْنَعُونَ»: نور، آیه 30.

صفحه‌ها