پرسش وپاسخ

برای توسل به امام زمان، در زمان غیبت اعمالی چون نمازهای هدیه به امام، دعا برای ظهور و در کنار این از زیارت ‌نامه‌هایی که برای امام وارد شده، نیز استفاده نمود.

پرسش:

چه دعاها، ذکرها و نمازهایی برای توسل و استغاثه به امام زمان (عجل الله فرجه الشریف) هست؟ و هر دعا و ذکر رو باید چه مدت و چه تعداد بخوانیم؟

پاسخ:

موضوع مهدویت و فرج حضرت صاحب‌الزمان (عجل الله فرجه الشریف) از موضوعات مهم در جهان اسلام است. در روایات بسیاری به دعا برای ایشان امر شده است. اهل‌بیت (علیهم‌السلام) نه ‌تنها به دعا سفارش کرده‌اند، بلکه دعا، نماز و زیارت‌هایی را نیز معرفی نموده‌اند. مؤمنان می‌توانند در ایام غیبت با تمسک به این اعمال، خود را به امام زمان (عجل الله فرجه الشریف)، نزدیک نمایند و از توسل با او بهره بگیرند و باعث ثبوت ایمان و نجات از مهلکه‌ها و فتنه‌های آخرالزمان شود؛ در ادامه برخی از این ادعیه معرفی می‌شود:

در مورد ارتباط مؤمنان با امام زمان (عجل الله فرجه الشریف) دعا، نماز و زیارت‌های فراوانی وجود دارد. این اعمال در کتاب‌هایی مانند مفاتیح‌الجنان و صحیفه مهدیه جمع‌آوری شده است. مفاتیح‌الجنان کتابی مشهور در موضوع دعا است که نویسنده آن شیخ عباس قمی از علما بزرگ شیعه به‌ حساب می‌آید. کتاب صحیفه مهدیه نیز اثر سید مرتضی مجتهدی سیستانی است که بسیاری از ادعیه و نمازها و زیارات امام زمان (عجل الله فرجه الشریف) را جمع‌آوری نموده است.

ذکر تمامی این اعمال در متن حاضر نمی‌گنجد بنابراین برای نمازها و ادعیه مرتبط با امام زمان (عجل الله فرجه الشریف) فقط به چند نمونه معتبر بسنده می‌شود.

1-نماز هدیه به امام زمان (عجل الله فرجه الشریف)

از معصومان (علیهم‌السلام) نقل شده که اگر می‌توانید علاوه بر نمازهای یومیه، نماز دیگری بخوانید و آن را به یکی از ائمه (مثلاً امام زمان «عجل الله فرجه الشریف») هدیه نمایید. این نماز مانند سایرِ نمازهای دو رکعتی است با این توصیف که بعد از ذکر رکوع و سجده، در هر رکعت سه بار ذکر «صَلَّى اللَّهُ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الطَّیِّبِینَ الطَّاهِرِین‏.» گفته می‌شود. پس از سلام نماز نیز این دعا خوانده می‌شود:

اللَّهُمَّ أَنْتَ السَّلَامُ وَ مِنْکَ السَّلَامُ یَا ذَا الْجَلَالِ وَ الْإِکْرَامِ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ الطَّیِّبِینَ الطَّاهِرِینَ الْأَخْیَارِ وَ أَبْلِغْهُمْ مِنِّی أَفْضَلَ التَّحِیَّهِ وَ السَّلَامِ اللَّهُمَّ إِنَّ هَذِهِ الرَّکَعَاتِ هَدِیَّهٌ مِنِّی إِلَى عَبْدِکَ وَ نَبِیِّکَ وَ رَسُولِکَ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ خَاتَمِ النَّبِیِّینَ وَ سَیِّدِ الْمُرْسَلِینَ اللَّهُمَّ فَتَقَبَّلْهَا مِنِّی وَ أَبْلِغْهُ إِیَّاهَا عَنِّی وَ أَثِبْنِی عَلَیْهَا أَفْضَلَ أَمَلِی وَ رَجَائِی فِیکَ وَ فِی نَبِیِّکَ عَلَیْهِ السَّلَامُ وَ وَصِیِّ نَبِیِّکَ وَ فَاطِمَهَ الزَّهْرَاءِ ابْنَهِ نَبِیِّکَ وَ الْحَسَنِ وَ الْحُسَیْنِ سِبْطَیْ نَبِیِّکَ وَ أَوْلِیَائِکَ مِنْ وُلْدِ الْحُسَیْنِ (علیه‌السلام) یَا وَلِیَّ الْمُؤْمِنِینَ یَا وَلِیَّ الْمُؤْمِنِینَ یَا وَلِیَّ الْمُؤْمِنِینَ. (1)

2- دعا برای ظهور امام زمان در قنوت نماز

دعایی از امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) نقل شده که ایشان در قنوت نمازهای خویش می‌خواندند. در این دعا ظهور امام زمان (عجل الله فرجه الشریف) را با عبارات زیر از خداوند طلب می‌نماییم.

اللَّهُمَّ إِلَیْکَ شُخِصَتِ الْأَبْصَارُ وَ نُقِلَتِ الْأَقْدَامُ وَ رُفِعَتِ الْأَیْدِی وَ مُدَّتِ الْأَعْنَاقُ وَ أَنْتَ دُعِیتَ بِالْأَلْسُنِ وَ إِلَیْکَ سِرُّهُمْ وَ نَجْوَاهُمْ فِی الْأَعْمَالِ رَبَّنَا افْتَحْ بَیْنَنا وَ بَیْنَ قَوْمِنا بِالْحَقِّ وَ أَنْتَ خَیْرُ الْفاتِحِینَ اللَّهُمَّ إِنَّا نَشْکُو إِلَیْکَ غَیْبَهَ نَبِیِّنَا وَ قِلَّهَ عَدَدِنَا وَ کَثْرَهَ عَدُوِّنَا وَ تَظَاهُرَ الْأَعْدَاءِ عَلَیْنَا وَ وُقُوعَ الْفِتَنِ بِنَا فَفَرِّجْ ذَلِکَ اللَّهُمَّ بِعَدْلٍ تُظْهِرُهُ وَ إِمَامِ حَقٍّ تَعْرِفُهُ إِلَهَ الْحَقِّ آمِینَ رَبَّ الْعَالَمِینَ. (2)

می‌توان این دعا را در هر نماز واجب و مستحب قرائت کرد.

3-دعا امام زمان (عجل الله فرجه الشریف) پس از هر نماز واجب

از امام صادق (علیه‌السلام) روایت شده که این دعا پس از هر نماز واجب خوانده شود. مضامین این دعا در مورد امام زمان (عجل الله فرجه الشریف) است.

اللَّهُمَّ بَلِّغْ مَوْلَانَا صَاحِبَ الزَّمَانِ أَیْنَمَا کَانَ وَ حَیْثُمَا کَانَ مِنْ مَشَارِقِ الْأَرْضِ وَ مَغَارِبِهَا سَهْلِهَا وَ جَبَلِهَا عَنِّی وَ عَنْ وَالِدَیَّ وَ عَنْ وُلْدِی وَ إِخْوَانِی التَّحِیَّهَ وَ السَّلَامَ عَدَدَ خَلْقِ اللَّهِ وَ زِنَهَ عَرْشِ اللَّهِ وَ مَا أَحْصَاهُ کِتَابُهُ وَ أَحَاطَ عِلْمُهُ اللَّهُمَّ إِنِّی أُجَدِّدُ لَهُ فِی صَبِیحَهِ هَذَا الْیَوْمِ وَ مَا عِشْتُ فِیهِ مِنْ أَیَّامِ حَیَاتِی عَهْداً وَ عَقْداً وَ بَیْعَهً لَهُ فِی عُنُقِی لَا أَحُولُ عَنْهَا وَ لَا أَزُولُ اللَّهُمَّ اجْعَلْنِی مِنْ أَنْصَارِهِ وَ نُصَّارِهِ الذَّابِّینَ عَنْهُ وَ الْمُمْتَثِلِینَ لِأَوَامِرِهِ وَ نَوَاهِیهِ فِی أَیَّامِهِ وَ الْمُسْتَشْهَدِینَ بَیْنَ یَدَیْهِ اللَّهُمَّ فَإِنْ حَالَ بَیْنِی وَ بَیْنَهُ الْمَوْتُ الَّذِی جَعَلْتَهُ عَلَى عِبَادِکَ حَتْماً مَقْضِیّاً فَأَخْرِجْنِی مِنْ قَبْرِی مُؤْتَزِراً کَفَنِی شَاهِراً سَیْفِی مُجَرِّداً قَنَاتِی مُلَبِّیاً دَعْوَهَ الدَّاعِی فِی الْحَاضِرِ وَ الْبَادِی اللَّهُمَّ أَرِنِی الطَّلْعَهَ الرَّشِیدَهَ وَ الْغُرَّهَ الْحَمِیدَهَ وَ اکْحُلْ بَصَرِی بِنَظْرَهٍ مِنِّی إِلَیْهِ وَ عَجِّلْ فَرَجَهُ وَ سَهِّلْ مَخْرَجَهُ اللَّهُمَّ اشْدُدْ أَزْرَهُ وَ قَوِّ ظَهْرَهُ وَ طَوِّلْ عُمُرَهُ اللَّهُمَّ اعْمُرْ بِهِ بِلَادَکَ وَ أَحْیِ بِهِ عِبَادَکَ فَإِنَّکَ قُلْتَ وَ قَوْلُکَ الْحَقُّ ظَهَرَ الْفَسادُ فِی الْبَرِّ وَ الْبَحْرِ بِما کَسَبَتْ أَیْدِی النَّاسِ فَأَظْهِرِ اللَّهُمَّ لَنَا وَلِیَّکَ وَ ابْنَ بِنْتِ نَبِیِّکَ الْمُسَمَّى بِاسْمِ رَسُولِکَ صَلَوَاتُکَ عَلَیْهِ وَ آلِهِ حَتَّى لَا یَظْفَرَ بِشَیْ‏ءٍ مِنَ الْبَاطِلِ إِلَّا مَزَّقَهُ- وَ یُحِقُّ اللَّهُ الْحَقَّ بِکَلِماتِهِ وَ یُحَقِّقُهُ اللَّهُمَّ اکْشِفْ هَذِهِ الْغُمَّهَ عَنْ هَذِهِ الْأُمَّهِ بِظُهُورِهِ- إِنَّهُمْ یَرَوْنَهُ بَعِیداً وَ نَراهُ قَرِیباً وَ صَلَّى اللَّهُ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ. (3)

بنابراین خوب است این دعا به عنوان تعقیب بعد از هر نماز واجب قرائت شود.

4-دعاهای مربوط به امام زمان (عجل الله فرجه الشریف) در ایام خاص

دعاهایی برای امام زمان (عجل الله فرجه الشریف) نیز نقل شده که مربوط به اوقات خاصی از سال است. به‌عنوان نمونه دعای روز عاشورا منقول از امام صادق (علیه‌السلام) (5) از این نوع دعاهاست که در روز شهادت امام حسین (علیه‌السلام) قرائت می‌شود. دعای ندبه (4) که شکایت به خداوند در غیبت امام عصر (عجل الله فرجه الشریف) است در اعیادی مانند فطر، قربان و غدیر خوانده می‌شود. همچنین می‌توان دعا افتتاح (6) که برای هر شب ماه مبارک رمضان خوانده می‌شود را از این دست دعاها معرفی نمود. این دعاها نیز چون روز مشخصی دارند، خواندنشان در آن روز فضیلت بالاتری خواهد داشت.

5-دعاهایی که مخصوص روز معینی نیست

برخی از ادعیه مرتبط با امام زمان (عجل الله فرجه الشریف)، ویژه روز مشخصی نیستند و می‌توان هر روز آن‌ها را قرائت نمود. برای نمونه می‌توان به دعای عهد (7) اشاره کرد که صبح‌ها خوانده می‌شود و بهترین وقت آن بعد از نماز صبح است.

دعای غریق نیز نیایشی است که قرائت آن سفارش شده است. این دعا از امام صادق (علیه‌السلام) نقل شده و ایشان فرموده‌اند که خواندن آن موجب نجات انسان از شبهات در موقعی که افراد بدون امام و راهنما هستند خواهد شد. متن این دعا چنین است:

یَا اللَّهُ یَا رَحْمَانُ یَا رَحِیمُ یَا مُقَلِّبَ الْقُلُوبِ ثَبِّتْ قَلْبِی عَلَى دِینِک. (8)‏

همچنین از این امام بزرگوار روایت شده که به یکی از اصحاب خود به نام زراره، سفارش نمود تا این دعا را در زمان غیبت امام عصر (عجل الله فرجه الشریف) بخواند: «اللَّهُمَّ عَرِّفْنِی نَفْسَکَ فَإِنَّکَ إِنْ لَمْ تُعَرِّفْنِی نَفْسَکَ لَمْ أَعْرِفْ نَبِیَّکَ اللَّهُمَّ عَرِّفْنِی رَسُولَکَ فَإِنَّکَ إِنْ لَمْ تُعَرِّفْنِی رَسُولَکَ لَمْ أَعْرِفْ حُجَّتَکَ اللَّهُمَّ عَرِّفْنِی حُجَّتَکَ فَإِنَّکَ إِنْ لَمْ تُعَرِّفْنِی حُجَّتَکَ ضَلَلْتُ عَنْ دِینِی»‏. (9)

برای این دعاها تعداد و ایام خاصی مشخص نشده، بنابراین مؤمنان می‌توانند در حد توان از این ادعیه بهره بگیرند.

6-زیارت امام زمان (عجل الله فرجه الشریف)

برای زیارت امام زمان (عجل الله فرجه الشریف) نیز زیارت‌نامه‌های زیادی وجود دارد. از بهترین زیاراتی که می‌توان برای ایشان قرائت نمود، زیارت آل یاسین (10) است. برای این زیارت نامه نیز تعداد مشخصی لحاظ نشده است.

نتیجه‌:

اعمال که مؤمنان در زمان غیبت می‌توان به وسیله آن‌ها با امام زمان (عجل الله فرجه الشریف) ارتباط بگیرند فراوان است. نمازهای هدیه به امام زمان (عجل الله فرجه الشریف)، دعا برای ظهور ایشان و دعا برای امام (عجل الله فرجه الشریف) پس از نماز از جمله این اعمال شمرده می‌شود. همچنین دعاهایی برای ایشان ذکر شده است که برخی از این دعاها مربوط به روز خاصی از سال هستند و جهت بهره‌مندی کامل از آثار این اعمال، بهتر است در روز مشخص شده انجام شوند. دعاهایی نیز وارد شده که مخصوص روز خاصی نیست و مؤمنان می‌توانند در هر زمانی از آن‌ها بهره بگیرند. در کنار این نمازها و دعاها می‌توان از زیارت ‌نامه‌هایی که برای امام عصر (عجل الله فرجه الشریف) وارد شده، نیز استفاده نمود.

پی‌نوشت‌ها:

1. سید ابن طاووس، على بن موسى‏، جمال الأسبوع بکمال العمل المشروع، قم: دار الرضى‏، 1330 ق، ص 17.

2. شیخ بهایى، محمد بن حسین‏، مفتاح الفلاح فی عمل الیوم و اللیله من الواجبات و المستحبات (ط - القدیمه)، بیروت: نشر دار الأضواء، 1405 ق، 57.

3. کفعمی، ابراهیم بن علی، البلد الأمین و الدرع الحصین، بیروت: مؤسسه الأعلمی للمطبوعات‏، 1418 ق، ص 552.

4. طوسى، محمد بن الحسن، مصباح المتهجّد و سلاح المتعبّد، ‏بیروت: مؤسسه فقه الشیعه، 1411 ق‏، ج 2، ص 787.

5. ابن مشهدی، محمد بن جعفر، المزار الکبیر، محقق و مصحح: قیومی اصفهانی، جواد، دفتر انتشارات اسلامی، قم، 1419 ق، ص 574.

6. طوسى، محمد بن الحسن‏، تهذیب الأحکام (تحقیق خرسان)، تهران: دار الکتب الإسلامیه‏، ج‏3، ص 108.

7. طوسى، محمد بن الحسن، مصباح المتهجّد و سلاح المتعبّد، ‏بیروت: مؤسسه فقه الشیعه، 1411 ق‏، ج 1، ص 227.

8. ابن‌بابویه، محمد بن على‏، کمال‌الدین و تمام النعمه، محقق / مصحح: غفارى، علی‌اکبر، تهران: اسلامیه، 1395 ق، ج‏2، ص 352.

9. کلینى، محمد بن یعقوب‏، الکافی، محقق / مصحح: غفارى علی‌اکبر و آخوندى، محمد، تهران: اسلامیه، 1407 ق، ج 1، ص 337.

10. طبرسى، احمد بن على، الإحتجاج على اهل اللجاج (للطبرسی)، محقق / مصحح: خرسان، محمدباقر، مشهد: نشر مرتضى‏، 1403 ق، ج‏2، ص 493.

براساس گزارش مرحوم طبرسی، دعای فرج از سوی خود حضرت حجت علیه‌السلام آموزش داده‌شده است. این دعا در منابع دعایی شیعه با تفاوت‌هایی در عبارات، گزارش‌شده است.

پرسش:

در دعای «الهی عظم البلاء» ابتدای خطاب به خداوند است، بعد به‌یک‌باره خطاب به پیامبر اکرم صلی‌الله علیه و آله و امام علی علیه‌السلام می‌شود، سپس خطاب به امام زمان علیه‌السلام می‌شود و در آخر گفته می‌شود یا ارحم‌الراحمین! آیا این فرازها و محتوای دعا صحیح است؟ و آیا اساساً دعای «الهی عظم البلاء» از معصوم نقل‌شده است و دارای اعتبار سندی می‌باشد؟

پاسخ:

دعای فرج به‌عنوان دعایی کوتاه و خوش مضمون در محافل شیعی قرائت می‌شود. نکاتی معارفی و اعتقادی موجود در آن، عاملی برای شهرت و رواج آن محسوب می‌گردد. در ادامه عبارت و سند این دعا موردبررسی قرار می‌گیرد.

تغییر خطاب در متن دعا:

تغییر خطاب در ادعیه شیوه‌ای رایج در عرصه دعا محسوب می‌شود مثلاً در دعای توسل ابتدا با عبارت «اللّهُمَّ إِنِّى أَسْأَلُکَ وَ أَتَوَجَّهُ إِلَیْکَ بِنَبِیِّکَ نَبِیِّ الرَّحْمَهِ مُحَمَّدٍ صَلَّى اللّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ» (1) آغازشده و یک‌باره با عبارت «یَا أَبَا الْقاسِمِ، یَا رَسُولَ اللّهِ، یَا إِمامَ الرَّحْمَهِ، یَا سَیِّدَنا وَمَوْلَانَا إِنَّا تَوَجَّهْنا ...» (2) خطاب به پیامبر صلی‌الله علیه و آله تغییر کرده و تا پایان دعا نیز همه چهارده معصوم مورد خطاب قرار می‌گیرند. در زیارات هم این‌گونه است که خطاب از معصوم یا فرد مورد زیارت به خداوند تغییر می‌کند مانند زیارت عاشورا که بیشتر عبارات آن، خطاب به حضرت اباعبدالله علیه‌السلام است اما در بخش‌های پایانی و در مقام دعا، خداوند به‌عنوان مخاطب قرار می‌گیرد.

همچنین ممکن است در دعاکننده هم‌تغییر صورت گیرد مثلاً در دعای ابوحمزه ثمالی، امام سجاد علیه‌السلام معمولاً به‌صورت متکلم واحد خداوند را خطاب قرار می‌دهد اما در چند قسمت مانند «وَ کَیْفَ نَسْتَکْثِرُ أَعْمالاً نُقابِلُ بِها کَرَمَکَ؛ چگونه اعمال خود را بسیار انگاریم تا با آن‌ها با کرمت برابری کنیم» (3) تعابیر جمعی به کار می‌برند. همچنین نمونه دیگر، در دعای افتتاح است که با عبارت «اللّهُمَّ إِنِّى أَفْتَتِحُ الثَّناءَ بِحَمْدِکَ؛ خدایا، من همراه ستایشت مدح و ستودن تو را آغاز می‌کنم» (4) شروع‌شده، اما در ادامه، تعابیر جمعی مانند «اللّهُمَّ إِنَّا نَرْغَبُ إِلَیْکَ فِى دَوْلَهٍ کَرِیمَهٍ تُعِزُّ بِهَا الْإِسْلامَ وَ أَهْلَهُ؛ خدایا، به‌سوی تو مشتاقیم برای یافتن دولت کریمه‌ای که اسلام و اهلش را به آن توانمند گردانی» (5) به‌کاربرده می‌شود.

سند و اعتبار دعا:

این دعا نخستین بار، توسط امین الاسلام طبرسی (548 ق) در کتابی با عنوان «کنوز النجاح» نقل‌شده است. شیخ طبرسی درباره صدور این روایت چنین می‌نویسد که این دعا را حضرت صاحب‌الزمان علیه‌السلام به فردی با اسم «ابو‌الحسن محمد بن احمد بن ابی اللیث» که از ترس کشته شدن، به مقابر قریش در بغداد (کاظمین) گریخته و پناه برده بود، آموخته‌اند. (6)

این دعا که به دعای فرج امام زمان علیه‌السلام مشهور شده در کتاب‌های پس‌ازآن نیز گزارش‌شده است؛ اما بیشتر منابع، آن را به‌عنوان تعقیب نماز زیارت حضرت صاحب‌الزمان علیه‌السلام که دوازده رکعت است و در سرداب مقدس سامراء واردشده، گزارش کرده‌اند. (7)

متن ارائه‌شده در این منابع چنین است:

(اللَّهُمَّ) عَظُمَ الْبَلَاءُ، وَ بَرِحَ الْخَفَاءُ، وَ انْکَشَفَ الْغِطَاءُ، وَ ضَاقَتِ الْأَرْضُ وَ مُنِعَتِ السَّمَاءُ، وَ إِلَیْکَ (یَا رَبِّ) الْمُشْتَکَى، وَ عَلَیْکَ الْمُعَوَّلُ فِی الشِّدَّهِ وَ الرَّخَاءِ. اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الَّذِینَ فَرَضْتَ عَلَیْنَا طَاعَتَهُمْ، وَ عَرَّفْتَنَا بِذَلِکَ مَنْزِلَتَهُمْ، فَفَرِّجْ عَنَّا بِحَقِّهِمْ فَرَجاً عَاجِلًا کَلَمْحِ الْبَصَرِ أَوْ هُوَ أَقْرَبُ (مِنْ ذَلِکَ). یَا مُحَمَّدُ یَا عَلِیُّ، یَا عَلِیُّ یَا مُحَمَّدُ، (انْصُرَانِی فَإِنَّکُمَا نَاصِرَایَ، وَ اکْفِیَانِی فَإِنَّکُمَا کَافِیَایَ)، یَا مَوْلَایَ یَا صاحب‌الزمان، الْغَوْثَ الْغَوْثَ الْغَوْثَ، أَدْرِکْنِی أَدْرِکْنِی أَدْرِکْنِی‏.

این عبارت به آنچه امروزه مشهور است و قرائت می‌شود نقص‌ها، جابه‌جایی‌ها و تفاوت‌هایی دارد که عبارت‌های متفاوت و جابه‌جاشده را با علامت پرانتز () مشخص کرده‌ایم، مثلاً در ابتدای دعایی که مشهور است از کلمه «الهی» استفاده می‌شود اما در این نسخه از واژه «اللهم» استفاده‌شده است.

جناب شهید اول هم در کتاب «المزار» خود پس از نماز زیارت دوازده رکعتی حضرت حجت علیه‌السلام همانند عبارت مزار الکبیر را آورده است (8) علامه مجلسی نیز هم این دعا را در جریان تشرف «ابو‌الحسن محمد بن احمد بن ابی اللیث» خدمت حضرت صاحب‌الزمان علیه‌السلام، نقل کرده (9) و هم آن را به‌عنوان تعقیب نماز امام زمان علیه‌السلام (10) و همچنین پس از نماز دوازده رکعتی زیارت حضرت، (11) گزارش کرده است.

سید بن طاووس در کتاب «جمال الاسبوع» پس از نقل نماز حضرت حجت که در هر رکعت آن، آیه «ایاک نعبد و ایاک نستعین» 100 بار تکرار می‌شود، این دعا را باکمی تفاوت به‌عنوان تعقیب آن نماز نقل کرده است. عبارت دعا این‌چنین است:

(اللَّهُمَّ) عَظُمَ الْبَلَاءُ وَ بَرِحَ الْخَفَاءُ وَ انْکَشَفَ الْغِطَاءُ وَ ضَاقَتِ الْأَرْضُ (بمَا وَسِعَتِ) السَّمَاءُ وَ إِلَیْکَ (یَا رَبِّ) الْمُشْتَکَى وَ عَلَیْکَ الْمُعَوَّلُ فِی الشِّدَّهِ وَ الرَّخَاءِ اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ (الَّذِینَ أَمَرْتَنَا بِطَاعَتِهِمْ وَ عَجِّلِ اللَّهُمَّ فَرَجَهُمْ بِقَائِمِهِمْ وَ أَظْهِرْ إِعْزَازَهُ) یَا مُحَمَّدُ یَا عَلِیُّ یَا عَلِیُّ یَا مُحَمَّدُ اکْفِیَانِی فَإِنَّکُمَا (کَافِیَایَ) (یَا مُحَمَّدُ یَا عَلِیُّ یَا عَلِیُّ یَا مُحَمَّدُ انْصُرَانِی فَإِنَّکُمَا نَاصِرَایَ یَا مُحَمَّدُ یَا عَلِیُّ یَا عَلِیُّ یَا مُحَمَّدُ احْفَظَانِی فَإِنَّکُمَا حَافِظَایَ) یَا مَوْلَایَ یَا صاحب‌الزمان ثَلَاثَ مَرَّاتٍ الْغَوْثَ الْغَوْثَ الْغَوْثَ أَدْرِکْنِی أَدْرِکْنِی أَدْرِکْنِی (الْأَمَانَ الْأَمَانَ الْأَمَان)‏. (12)

شیخ حر عاملی نیز در کتاب «وسائل الشیعه»، این دعا را با همین مقدمه (به‌عنوان تعقیب نماز امام زمان علیه‌السلام) و عبارتی شبیه به سید بن طاووس نقل کرده است. (13) عبارات این دعا، هم با گزارش قبلی و هم با آنچه امروزه مشهور است تفاوت‌هایی دارد که با علامت پرانتز () مشخص‌شده است مثلاً عبارت «بما وسعت» در این گزارش اضافه است که درجاهای دیگر نقل نشده است.

شبیه‌ترین متن به دعایی که امروزه به‌عنوان دعای فرج خوانده می‌شود در «مصباح» مرحوم کفعمی گزارش‌شده است. در ابتدای دعا عنوان‌شده که حضرت صاحب‌الزمان علیه‌السلام این دعا را به فرد زندانی آموختند که باعث آزادی او شد. عبارت آن چنین است:

(اللَّهُمَّ) عَظُمَ الْبَلَاءُ وَ بَرِحَ الْخَفَاءُ وَ انْکَشَفَ الْغِطَاءُ وَ انْقَطَعَ الرَّجَاءُ وَ ضَاقَتِ الْأَرْضُ وَ مُنِعَتِ السَّمَاءُ وَ أَنْتَ الْمُسْتَعَانُ وَ إِلَیْکَ الْمُشْتَکَى وَ عَلَیْکَ الْمُعَوَّلُ فِی الشِّدَّهِ وَ الرَّخَاءِ اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدِ أُولِی الْأَمْرِ الَّذِینَ فَرَضْتَ عَلَیْنَا طَاعَتَهُمْ وَ عَرَّفْتَنَا بِذَلِکَ مَنْزِلَتَهُمْ فَفَرِّجْ عَنَّا بِحَقِّهِمْ فَرَجاً عَاجِلًا قَرِیباً کَلَمْحِ الْبَصَرِ أَوْ هُوَ أَقْرَبُ یَا مُحَمَّدُ یَا عَلِیُّ یَا عَلِیُّ یَا مُحَمَّدُ اکْفِیَانِی فَإِنَّکُمَا (کَافِیَایَ) وَ انْصُرَانِی فَإِنَّکُمَا (نَاصِرَایَ) یَا مَوْلَانَا یَا صاحب‌الزمان (الْأَمَانَ الْأَمَانَ الْأَمَانَ) الْغَوْثَ الْغَوْثَ الْغَوْثَ أَدْرِکْنِی أَدْرِکْنِی أَدْرِکْنِی السَّاعَهَ السَّاعَهَ السَّاعَهَ الْعَجَلَ الْعَجَلَ الْعَجَلَ یَا أَرْحَمَ الرَّاحِمِینَ بِمُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الطَّاهِرِین‏. (14)

افزون بر شباهت‌های فراوانی که این متن با دعای مشهور دارد، تفاوت‌هایی نیز با آن دارد، مثلاً در فرازهای پایانی، واژه «الامان» سه بار تکرار شده که در قرائتی که امروزه شهرت یافته، وجود ندارد.

بنابراین سه گزارش مشهور از دعای فرج در منابع دعایی وجود دارد که هرکدام در تعدادی از کتاب‌ها گزارش‌شده است. هر سه گزارش با آنچه امروزه مشهور شده و در محافل قرائت می‌شود، تفاوت‌هایی دارند که این تفاوت‌ها بیشتر در عبارت بوده و محتوای همه آن‌ها تقریباً یک‌چیز است.

نتیجه:

بر اساس گزارش مرحوم طبرسی، دعای معروف به دعای فرج از سوی خود حضرت حجت علیه‌السلام آموزش داده‌شده است. این دعا در منابع دعایی شیعه با تفاوت‌هایی در عبارات، گزارش‌شده است. تغییر خطاب در این دعا از خداوند به اهل‌بیت علیهم‌السلام، مسئله عجیبی نیست و در بسیاری از دعاها و زیارات، شبیه این تغییر رایج بوده است.

برای آگاهی بیشتر درباره این دعا می‌توانید به کتاب «کاوشی در دعای الهی عظم البلاء» نوشته خانم زهرا بنویدی مراجعه نمایید.

پی‌نوشت‌ها:

1. مجلسى، محمدباقر‏، بحارالانوار، محقق / مصحح: جمعى از محققان‏، بیروت: دار إحیاء التراث العربی، چاپ دوم، 1403 ق، ج 99، ص 247.

2. همان.

3. طوسى، محمد بن الحسن، مصباح المتهجّد و سلاح المتعبّد، ‏بیروت: مؤسسه فقه الشیعه، چاپ اول، 1411 ق‏، ج 2، ص 585.

4. طوسى، محمد بن الحسن‏، تهذیب الأحکام (تحقیق خرسان)، تهران: دار الکتب الإسلامیه‏، چاپ چهارم، 1407 ق، ج 3، ص 108.

5. همان، ج 3، ص 111.

6. ر.ک: مجلسى، محمدباقر‏، بحارالانوار، محقق / مصحح: جمعى از محققان‏، بیروت: دار إحیاء التراث العربی، چاپ دوم، 1403 ق، ج 53، ص 275.

7. ر.ک: ابن مشهدی، محمد بن جعفر، المزار الکبیر، محقق و مصحح: قیومی اصفهانی، جواد، قم: دفتر انتشارات اسلامی، چاپ اول، 1419 ق، ص 590.

8. عاملی (شهید اول)، محمد بن مکی، المزار فی کیفیه زیارات النبی و الأئمه (ع)، قم: مدرسه امام مهدی (عج)، چاپ اول، 1410 ق، ص 210.

9. مجلسى، محمدباقر‏، بحارالانوار، محقق / مصحح: جمعى از محققان‏، بیروت: دار إحیاء التراث العربی، چاپ دوم، 1403 ق، ج 53، ص 275.

10.        همان، ج 88، ص 190.

11.        همان، ج 99، ص 119.

12.        ابن طاووس، على بن موسى‏، جمال الأسبوع بکمال العمل المشروع، قم: دار الرضى‏، چاپ اول، 1330 ق، ص 280.

13.        شیخ حر عاملی، وسائل الشیعه، مؤسسه آل البیت، 1409 ق، ج 8، ص 184.

14.        کفعمی، ابراهیم بن علی، المصباح (جنه الأمان الواقیه و جنه الإیمان الباقیه)، قم: دار الرضی (زاهدی)، چاپ دوم، 1405 ق، ص 176.

امکان ملاقات با حضرت در زمان غیبت کبری وجود دارد. به‌ طوری که افراد زیادی امکان ملاقات با حضرت را یافتند اما آن‌ها به فرموده امام صادق (ع) دوستان خاص حضرت هستند

پرسش:

بسیاری از مدعیان دروغین، مدعی ارتباط با امام زمان هستند و فرقه‌های انحرافی (مثلاً جریان شیخیه و بابیه و احمدالحسن بصری و غیره) را درون مذهب شیعه ایجاد کرده‌اند. از سوی دیگر، درباره برخی از عالمان نیز گفته ‌شده که آن‌ها با امام زمان ارتباط داشتند. می‌خواستم در این زمینه توضیح دهید که آیا ارتباط با امام زمان در دوران غیبت ممکن است یا نه؟ و اینکه در این زمینه چه معیارهایی وجود دارد تا مدعیان دروغین را از مدعیان راستین تشخیص دهیم؟

پاسخ:

مسئله مهدویت ازجمله آموزه‌های بنیادین در اسلام و بخصوص مکتب تشیع است. اعتقاد به وجود امامی زنده اما غائب از دیدگان انسان‌ها بر اساس مکتب تشیع، باعث شده است که افرادی در طول تاریخ سعی در به انحراف بردن این آموزه اصیل داشته باشند. یکی از حربه‌های این افراد برای سوء استفاده از این اعتقاد و به انحراف کشیدن آن، ادعای ارتباط با امام زمان (عج) و دریافت پیام‌ها و تعالیمی از ایشان است. به دنبالِ این ادعا، این افراد خود را نائب خاص امام معرفی می‌کنند که امکان ملاقات حضرت برای آن‌ها فراهم است. حال سؤال اینجاست که آیا ارتباط با امام زمان (عج) در دوران غیبت ممکن است یا نه؛ و اگر آری، در این صورت سؤال این است که چگونه می‌شود مدعی دروغین را از مدعی راستین تشخیص داد؟ سعی می‌شود در دو محور به این پرسش پاسخ داده شود:

نکته اول:

اصولاً در میان علمای شیعه دو دیدگاه در مورد ملاقات با امام زمان (عج) در زمان غیبت کبری وجود دارد:

الف) امکان رؤیت: بسیاری از علمای شیعه مثل سید مرتضی، شیخ طوسی، سید بن طاووس و تقریباً اکثریت علمای معاصر آن را قبول دارند. دلیل این افراد امکان عقلی ملاقات با امام زمان (عج) (1) و نیز برخی روایات است که امکان رؤیت و ملاقات با ایشان در دوره غیبت صغری را تأیید می‌کند: اسحاق بن عمار از امام صادق (ع) نقل می‌کند: «حضرت قائم دو غیبت دارد: یکی کوتاه و دیگری طولانی است. در غیبت نخست از مکان حضرت کسی آگاه نیست مگر شیعیان خاص و در غیبت دوم مکان وی را نمی‌داند مگر پیروان و دوستان خاص آن حضرت». (2)

همچنین گزارش مشاهده و ملاقات بزرگان شیعه با حضرت از جمله دلایلی است که برای امکان رؤیت ایشان ذکر می‌شود و برای آن ادعای تواتر هم شده است. (3)

ب) عدم امکان رؤیت: برخی از علمای شیعه معتقدند که امکان رؤیت امام (عج) برای شیعیان در دوره غیبت کبری وجود ندارد. نعمانی، فیض کاشانی و مرحوم کاشف الغطاء طرفدار این نظریه هستند. دلیل اصلی طرفداران این نظریه توقیعی است که امام زمان (عج) در هنگام وفات آخرین نائب خاصشان فرموده‌اند: «ای علی محمد سمری گوش فرا ده، خداوند اجر برادران تو را در سوگ تو زیاده گرداند تو تا شش روز دیگر دار فانی را وداع خواهی کرد پس آماده باش و کسی را جانشین خودت قرار مده... و به زودی برخی از شیعیان من ادعای مشاهده می‌کنند آگاه باشید کسی که پیش از خروج سفیانی و شنیده شدن ندای آسمانی چنین ادعایی را بکند دروغ‌گو و افترا زننده است ...». منابع کهن بسیاری این توقیع شریف را ذکر کرده‌اند. (4) در این روایت به نظر می‌رسد که هرگونه دیداری با امام منتفی دانسته شده است.

نکته دوم:

با توجه به این دو نظریه برخی خواسته‌اند به استدلال مخالفان امکان ملاقات پاسخ داده و در عین حال روایت اخیر را نیز ناصحیح و قابل خدشه ندانند. این افراد گفته‌اند که با توجه به روایات دیگر که امکان ملاقات را ممکن می‌داند و همچنین اخبار متواتر از ملاقات افراد متعددی با امام زمان (عج)، باید گفت که افراد عادی از ملاقات ایشان مرحوم بوده و تنها پیروان و دوستان خاص حضرت می‌توانند ایشان را ملاقات کنند که امکان این ملاقات هم به دست این افراد نیست بلکه به خواست امام زمان (عج) بستگی دارد؛ یعنی هر زمان که امام لازم بدانند، آن‌ها می‌توانند به محضر ایشان شرفیاب شوند. این افراد همچنان که ذکر شد، انسان‌های بزرگواری هستند که با وجود ملاقات با حضرت هیچ‌ گاه آن را علنی نکرده و ادعای ملاقات و نیابت خاص از حضرت را ندارند؛ به عبارت دیگر این توقیع اصل رؤیت را رد نمی‌کند، بلکه ملاقات افرادی که ادعای ملاقات و نیابت خاص در دوران غیبت کبری دارند را رد می‌کند. در واقع، امام (عج) در این روایت اعلام می‌کند که بعد از وفات آخرین نائب خاص ایشان، دیگر هیچ کسی تا زمان ظهور حضرت، نیابت خاص ایشان را نمی‌یابد. (5)

نکته سوم:

وظیفه شیعیان در دوران غیبت امام زمان تلاش برای ملاقات حضرت نیست. بلکه اصرار بر این مطلب میتواند باعث بروز آسیبی به نام «ملاقات گرایی» در جامعه شیعی شود، که این آسیب راه را بر شیادان و مدعیان دروغین باز خواهد کرد. وظیفه شیعیان در دوران غیبت کسب رضایت حضرت از طریق عمل به وظایف فردی و اجتماعی دینی بر اساس نظر نایبان عام امام زمان عج الله تعالی فرجه، یعنی فقهای جامع الشرایط که کارشناسان دین هستند می باشد.

نتیجه:

کوتاه سخن اینکه در زمان غیبت کبری اگر کسی ادعای ملاقات و به تبع آن نیابت خاص و سفارت امام زمان (عج) را داشته باشد، به فرموده امام در توقیع شریفشان، دروغ‌گو و شیاد است. در­عین حال امکان ملاقات با حضرت در زمان غیبت کبری وجود دارد. به‌ طوری که افراد زیادی امکان ملاقات با حضرت را یافتند اما آن‌ها همان‌ طور که در روایت امام صادق (ع) آمده بود، دوستان خاص حضرت هستند که هیچ ادعایی را در قبال حضرت مطرح نکردند و تنها جریان این ملاقات را برای افراد بسیار نزدیک و مورد اطمینان خود نقل کردند و بعضی این جریانات تا بعد از مرگ این افراد، همچنان ناگفته باقی ماند؛ به عبارت دیگر ملاک تشخیص افراد شیاد و دروغ‌گو از غیر آن‌ها، همین ادعای رؤیت و ملاقات با امام زمان (عج) و سعی در علنی کردن و پخش و گسترش آن در میان مردم است که اگر کسی چنین کند، قطعاً دروغ‌گو و کذاب است.

پی‌نوشت‌ها:

1. محمدی ری‌شهری، محمد، دانشنامه امام مهدی (ع)، قم، موسسه فرهنگی دارالحدیث، 1393 ش، ج ۵، ص ۱۸۰.

2. کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، تصحیح و تحقیق علی‌اکبر غفاری و محمد آخوندی، تهران، دار الکتب الإسلامیه، ط 4، 1407 ق، ج ۱، ص ۳۴۰.

3. به عنوان نمونه: حر عاملی، اثبات الهداه، شرح و ترجمه محمد نصراللهی، قم، المطبعه العلمیه، بی‌تا، ج ۳، ص ۶۹۶.

4. به‌ عنوان نمونه: شیخ صدوق، محمد بن علی، کمال‌الدین و تمام النعمه، تحقیق علی‌اکبر غفاری، قم، موسسه النشر الاسلامی، ۱۴۰۵ ق، ص 516؛ شیخ طوسی، محمد بن حسن، کتاب الغیبه، تحقیق عباد الله تهرانی و علی احمد ناصح، قم، موسسه المعارف الاسلامیه، ۱۴۱۱ ق، ص 395.

5. جمعی از نویسندگان، چشم ره راه مهدی (عج)، قم، بوستان کتاب، 1387 ش، 78 و 79.

یاد و ذکر خدا و اولیای الهی از معارف قطعی الهی است و توسل به امامان و زنده نگه داشتن نام و یادشان در جامعه خود نوعی اقامه شعائر الهی است.

پرسش:

خانمی هستم که علاوه بر خانه داری، به دلیل تحصیلات و علاقه‌ای که دارم در فضای مجازی گروهی را اداره می‌کنم و پست‌هایی درباره امام زمان (علیه‌السلام) قرار می‌دهم. بعضی‌ها می‌گویند وقتی خدا هست و در قرآن آمده که باید یاد او باشیم دیگر یاد امام زمان معنا ندارد و این همه تبلیغ و پست گذاری صحیح نیست! آیا واقعا یاد امام زمان بی‌فایده است؟ یعنی در تربیت و تزکیه مؤثر نیست؟ به ما کمک نمی‌کند که به خدا برسیم؟ اصلاً یاد امام زمان در مسیر سلوک و معنویت چه جایگاهی دارد و چقدر مهم است؟ ممنون که توضیح می‌دهید.

پاسخ:

توسل و ذکر و یاد خدا و اولیای الهی از دیرباز مورد بحث و گفتگو بین عموم مردم و دانشمندان بوده است. آن چه از کلمه توسّل ظاهر است، معناى کمک گرفتن از وسیله‌ای براى رسیدن به مقصود است. انسان براى رسیدن به مراد خویش، باید به اسباب و واسطه‌های فیض، متوسل شود. ایجاد مزرعه‌ای آباد، جز از طریق شخم زدن زمین و کاشتن نهال و دادن آب و کود به مقدار مشخص و زمان معیّن و ... امکان‌پذیر نیست. بر این اساس، توسّل به معناى استفاده از اسباب، لازمه زندگى انسان در جهانى است که قانون اسباب و مسببات بر آن حاکم است. لازم است قدری دقیق‌تر با مفهوم توسل و جایگاه آن در اندیشه اسلامی و فلسفه آن آشنا شویم تا شبهات در مورد منافات آن با اعتقادات الهی و پاسخ آن‌ها در مورد ذکر و توسل به امامان مخصوصاً امام زمان (علیهم‌السلام) را پیدا کنیم:

1. ابتدا باید به شما تبریک بگوییم و شما را تشویق کنیم برای این که علاوه بر محبت و اعتقاد درست به امام زمان (عج)، در راستای تبلیغ نام و یاد ایشان نیز قدم برمی دارید. در آغاز باید بگوییم که اساساً بین توصیه به یاد خدا و توصیه به یاد و ذکر امامان مخصوصاً امام زمان هیچ منافاتی نیست؛ یعنی اگر کمی در معارف اسلامی جستجو کنیم تاییدات بسیاری زیادی پیدا می‌کنیم که توسل به امامان را تأیید و آن را در راستای ذکر و یاد خداوند متعال معرفی می‌کند. روشن‌ترین اشاره به توسل در قرآن آمده است که خداوند صریحاً به مؤمنان دستور می‌دهد برای تقریب به او وسیله‌ای بجویند: «ای اهل ایمان! تقوای الهی داشته باشید و دست‌آویز و وسیله‌ای برای تقرّب به سوی او بجویید؛ و در راه او بکوشید تا رستگار شوید». (1) برخی از روایات مراد از «وسیله» را اهل‌بیت (علیهم اسلام) معرفی نموده است. به عنوان نمونه از سلمان فارسی روایت شده است که از محمد (صلی‌الله علیه و آله) شنیدم که می‌گفت: خداوند عز و جل می‌گوید ای بندگانم آیا شما نیازهاى بزرگى ندارید؟ بدانید که به این نیازهاى بزرگ نمى‌‏رسید مگر این که محبوب‌ترین خلق از شما شفاعت کند. پس بدانید که گرامى‏‌ترین خلق در نزد من افضل‌ترین آن‌ها در نزد من محمد و برادرش على هست و بعد از على هم امامانى هستند که آن‌ها وسیله‌ها نزد خداوند مى‌‏باشند. پس آگاه باشید هر کس حاجتى از من بخواهد و محمد و آل پاکش را واسطه قرار بدهد، من آن حاجت‌ها را به خاطر محبوب‌ ترین خلقم در نزد من اجابت مى‏‌کنم. (2)

توسل به اهل‌بیت (علیهم‌السلام) ریشه در آیات دیگری از قرآن نیز دارد و از بندگان خواسته شده است که به ریسمان الهی چنگ زنند و گرد هم آیند: «به ریسمان الهی چنگ بزنید و متفرق نشوید» (3) بنا بر روایتی، امام صادق (ع) فرمودند: ما (اهل‌بیت) همان ریسمان الهی هستیم که خداوند تبارک و تعالی فرموده است. (4) بنابراین در منابع اسلامی و مخصوصاً شیعی توسل و ذکر و یاد امامان نه تنها منعی ندارد، بلکه توصیه شده نیز هست. دلیلش هم واضح است ما معصومان را واسطه فیض و آبرومندان درگاه الهی می‌دانیم و به درگاه آن‌ها به عنوان اولیای الهی می‌رویم، نه خدای نکرده فردی در عرض خدا و یاد او. وقتی روح می‌خواهد و مغز دستور می‌دهد و اراده ایجاد می‌شود و دست تکان می‌خورد و مطلبی می‌نویسد می‌گوییم دست نوشت در صورتی که اراده و مغز و روح هم فعال بودند و توجه به دست عین توجه به بقیه است و جدای از آن نیست بلکه روح بر همه این‌ها احاطه دارد. اگر امام زمان را می‌خوانیم معنایش فراموشی خداوند نیست، بلکه عین یاد اوست زیرا او بر همه چیز احاطه دارد.

2. اما در مورد آثار و برکات ذکر و یاد امامان با اندک جستجویی در زیارت نامه‌های مستند مطالب بسیاری خوبی به دست می‌آید. مخصوصاً در مورد امام زمان عج در زیارت نامه‌ها معارف بالایی پیدا می‌شود. در نظر شیعه پیامبر و اهل‌بیت ایشان وسایط فیض الهی هستند که خداوند از طریق ایشان برکات خویش را بر بشر می‌فرستد و این وساطت هم در زمینه تکوین و هم در زمینه تشریع و هدایت بشر است و از طرف دیگر حیات و ممات ایشان یکسان است؛ از این‌رو تمسّک و توسل به این انوار پاک در دنیا باعث وساطت این بزرگواران نزد پروردگار و حل شدن مشکلات با افاضه الهی و موجب شفاعت آن‌ها در قیامت می‎گردد و کسی که قدم در راه اطاعت از دستورات آن‌ها بنهد رستگار خواهد شد. لذا در زیارت جامعه که از لسان مبارک امام هادی (علیه‌السلام) صادر گردیده، این‌گونه می‎خوانیم: «هر کس نزد شما آمد، نجات خواهد یافت و کسی که از شما فاصله گرفت هلاک می‎شود... هر کس شما را دوست بدارد خدا را دوست داشته و هر کس با شما دشمنی کند با خدا دشمنی کرده است... به شما خداوند آغاز می‎کند و به شما پایان می‎دهد و به وسیله شما باران می‎فرستد و به وسیله شما آسمان را نگه می‎دارد... هر که خدا را خواهد باید از طریق شما آغاز کند و به خدا تقرّب جوید...»(5) در مورد شخص امام زمان (عج) در دعای ندبه می‌خوانیم «کجاست آن باب الهی که از آن به حریم خدا در آیند»؟ «کجاست آن وسیله‌ای که فیوضات آسمان را به اهل زمین می‌رساند»؟ همان‌ گونه که در این فقرات از دعای ندبه مشاهده می‌شود، ولیّ زمان حضرت صاحب‌الزمان (عج) هم واسطه‌ی رساندن فیض‌ها و برکات الهی به موجودات و انسان‌ها است؛ و هم درگاهی است که باید از آن به پیشگاه پروردگار وارد شد. اوج آرزوی عارفان و اهل سلوک و معنویت رسیدن به رستگاری و پذیرش بندگی ایشان است و در منابع معتبر این مهم با موالات و علاقه‌مندی و رفت و آمد در خانه معصومان حاصل می‌شود همان طور که در زیارت نامه آمده است. «رستگاران با ولایت شما رستگار می‌شوند و ... با دوستی و موالات شما طاعات واجب قبول می‌شود». (6)

بنابراین توسل به امام زمان و زنده نگه ‌داشتن یاد و نام ایشان، نه تنها منافاتی با یاد خدا ندارد بلکه یاد و زیارت آن‌ها در راستای توحید و خدا پرستی است و اثرات معنوی دارد و انسان را به رستگاری نزدیک می‌کند. روش شما در زنده نگه‌ داشتن یاد ایشان درست و صحیح است و اگر می‌توانید با مطالعه و انتخاب مطالب و پوسترهایی که در مورد توسل و یاد اهل ‌بیت در فضای مجازی موجود است و انتشار آن‌ها در گروه خودتان غیرمستقیم پاسخ این شبهات را بدهید و بیش از این نیز وظیفه‌ای ندارید. لزومی به بحث و کدورت و جنجال نیست.

نتیجه:

یاد و ذکر خدا و اولیای الهی از معارف قطعی الهی است و توسل به امامان و زنده نگه داشتن نام و یادشان در جامعه خود نوعی اقامه شعائر الهی است؛ و تأکیدات زیادی در منابع معتبر بر این امر شده است. توسل به امامان راه رسیدن به توحید و خداوند است. آن‌ها وسیله رسیدن به خدا و آبرومندان و شفیعان مایند. اثرات معنوی زیادی بر توسل به آن‌ها مترتب است از جمله رستگاری و قبولی طاعات و تسهیل در تربیت و تزکیه به جهت الگو بودن آن‌ها و هدایت باطنی که آن‌ها در مسیر سلوک اخلاقی و رشد آدمی انجام می‌دهند ... که نشان می‌دهد باید در امر زنده نگه ‌داشتن یادشان بیش از پیش کوشا بود.

منابع برای مطالعه بیشتر:

1. آثار و برکات توسل به امام زمان، سید عباس اسلامی.

2. فصلنامه علمی تخصصی مهدی موعود تمام شمارگان.

3. کتاب ذکر دانشنامه جهان اسلام: بابک عباسی، فریده محرمی.

4. ترجمه کتاب منتخب الاثر: لطف‌الله صافی گلپایگانی برای شناخت امام زمان.

5. آفاق محبت به اهل‌بیت: عبدالحسین امینی.

6. محبت نجات بخش: عبدالرضا جمالی.

پی‌نوشت‌ها:

1. سوره مائده، آیه ۳۵.

2. شیخ حر عاملى، محمد بن حسن، وسائل الشیعه، مؤسسه آل البیت (علیهم‌السلام)، قم، چاپ اول، 1409 ق، ج 7، ص 101.

3. سوره آل‌عمران، آیه 103.

4. علامه مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، دار إحیاء التراث العربی - بیروت، چاپ دوم، 1403 ق، ج ۲۴، ص ۸۴.

5. شیخ صدوق، محمد بن على، من لا یحضره الفقیه، دفتر انتشارات اسلامى وابسته به جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، قم، چاپ دوم، 1413 ق، ج 2، ص 613.

6. همان.

«ذکر یونسیه» ذکری با‌فضیلت است که ریشه در قرآن و روایات دارد و برای رفع غم و اندوه و استجابت دعاها توصیه شده است.

پاسخ:

«ذکر» یکی از راه‌‌هاى پرورش ایمان است. ذکرهاى زبانى، وجود و حضور خداوند را به انسان تلقین مى‌‌کند، ضمیر او را تغییر می‌دهد و درنهایت به ذکر قلبى مى‌‌انجامد. از فواید ذکر زبانى این است که زبان آدمى به خیر خوی مى‌‌کند و به طاعت الهی مشغول مى‌‌گردد. «ذکر یونسیه» را در میان ذکرها به گره‌گشایی شگفت‌آور می‌شناسند؛ ذکری که با ختم آن می‌توان حاجت‌روایی را تجربه کرد. این نوشتار به بررسی ذکر یونسیه در روایات می‌پردازد.

1. ذکر یونسیه در قرآن

حضرت یونس علیه‌السلام مدتی در میان قوم خود تبلیغ کرد؛ چون ایمان نیاوردند، آنان را نفرین کرد و از نزد آنان رفت و سوار بر کشتی شد. خداوند حضرت یونس علیه‌السلام را به دلیل پایداری‌نکردن در دعوت مردم، در شکم ماهی گرفتار کرد؛ حضرت توبه کرد و برای نجات خود دست به دعا برداشت (1). «ذکر یونسیه» بخشی از آیۀ 87 سورۀ «انبیاء» است که حضرت یونس علیه‌السلام در شکم ماهی آن را می‌خواند و به واسطه آن از غم و اندوه نجات می‌یابد. ذکر به این ترتیب است: «لَا إِلَهَ إِلَّا أَنْتَ سُبْحَانَکَ إِنِّی کُنْتُ مِنَ الظَّالِمِینَ: هیچ معبودی جز تو نیست؛ تو منزه‌ای، من از ستمکاران بودم».

2. ذکر یونسیه در روایات

«ذکر یونسیه» مستقیم از قرآن کریم (انبیاء: ۸۷) گرفته شده است؛ این مسئله نشان‌دهندۀ بالاترین درجه اصالت در میان متون اسلامی برای آن است. افزون بر این، روایات متعددی از پیامبر اکرم (ص) و ائمه اطهار (ع) بر اهمیت و فضیلت این ذکر تأکید دارند که در ادامه روایاتی دراین‌باره اشاره می‌شود.

1. هشام بن سالم و محمّد بن حمران از امام صادق (ع) این‌گونه روایت کرده‌اند: «وَ عَجِبْتُ لِمَنِ اِغْتَمَّ کَیْفَ لاَ یَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ تَعَالَى "لا إِلهَ إِلاّ أَنْتَ سُبْحانَکَ إِنِّی کُنْتُ مِنَ اَلظّالِمِینَ" (2) فَإِنِّی سَمِعْتُ اَللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ یَقُولُ بِعَقِبِهَا "فَاسْتَجَبْنا لَهُ وَ نَجَّیْناهُ مِنَ اَلْغَمِّ وَ کَذلِکَ نُنْجِی اَلْمُؤْمِنِینَ"‏ (3) (4): در شگفتم از کسى که اندوه دارد، چگونه به قول خداوند عزّ‌و‌جلّ‌ پناه نمی‌برد که [به حکایت از یونس پیغمبر] می‌فرماید: "معبود حقّى جز تو نیست؛ منزّه‌اى تو، همانا که من از ستمکاران بوده‌‌ام"؛ زیرا من از خداوند عزّ‌و‌جلّ‌ شنیده‌‌ام که به دنبال این بیان می‌گوید: "پس ما دعاى او را مستجاب کردیم و او را از آن بلیّه نجات دادیم و مؤمنان را این‌گونه نجات می‌دهیم"».

2. سید بن طاوس دعای یونس را که مشتمل بر «ذکر یونسیه» است، چنین نقل می‌کند: «یا رَبِّ مِنَ الْجِبَالِ أَنْزَلْتَنِی وَ مِنَ الْمَسْکنِ أَخْرَجْتَنِی وَ فِی الْبِحَارِ صَیرْتَنِی وَ فِی بَطْنِ الْحُوتِ حَبَسْتَنِی فَلا إِلهَ إِلَّا أَنْتَ سُبْحانَک إِنِّی کنْتُ مِنَ الظَّالِمِینَ» فَأَنْجَاهُ اَللَّهُ مِنَ اَلْغَمِّ (5): پروردگارا، مرا از کوه‌ها فرود آوردی و از خانه بیرون آوردی و در دریاها قرار دادی و در شکم ماهی محبوس کردی؛ معبودی جز تو نیست، منزه‌ای تو، همانا من از ستمکاران بودم». پس خداوند او را از اندوه نجات داد.

3. در برخی منابع اهل سنت از پیامبر (ص) نقل شده است: «دَعْوَهُ ذِی النُّونِ الَّتِی دَعَا بِهَا فِی بَطْنِ الْحُوتِ‌: لَا إِلَهَ إِلَّا أَنْتَ سُبْحَانَکَ إِنِّی کُنْتُ مِنَ الظَّالِمِینَ‌، لَمْ یَدْعُ مُسلَمٌ بِهَا فِی کُربَهٍ إلاّ اِسْتَجَاب اللَّهُ لَهُ‌ (6): دعای یونس که در شکم نهنگ انجام داد: "هیچ معبودی جز تو نیست؛ تو پاک و منزه‌ای، همانا من از ستمکاران بودم"، هیچ مسلمانی در مضیقه با آن دعا نکرد مگر اینکه خداوند او را اجابت کرد».

4. به خواندن آیات 87 و 88 سوره «انبیاء» که مشتمل بر «ذکر یونسیه» است، در رکعت اول نماز غفیله بعد از سوره حمد توصیه شده است (7). بنابراین با توجه به وجود آیات قرآن و روایات، «ذکر یونسیه» از اعتبار روایی برخوردار است.

3. تعداد ذکر در روایات

در روایات دربارۀ تعداد مشخص برای «ذکر یونسیه» عدد دقیقی ذکر نشده است؛ با این وجود برخی از عالمان و عارفان بر اساس تجربه‌های شخصی یا روایات غیر‌مستقیم، اعدادی را برای تکرار این ذکر پیشنهاد کرده‌اند. مهم‌‌ترین نکته در ذکر «یونسیه»، توجه به معنا و مفهوم آن و حضور قلب در هنگام ذکر‌گفتن است. بنابراین هرچه این ذکر با توجه و حضور قلب بیشتری ادا شود، آثار معنوی و روحی آن بیشتر خواهد بود.

4. زمان و دلیل خواندن ذکر یونسیه

ذکر را می‌توان در تمامی اوقات به کار برد؛ اما برای «ذکر یونسیه» برخی اوقات و دلایل خاص در روایات توصیه شده است:

1. برخی روایات بعد از نماز صبح را بیان کرده‌اند؛ محمد بن فرج گوید حضرت جواد (ع) این دعا را به من نوشت و آن را به من آموخت و فرمود: هرکه آن را پس از نماز صبح بخواند، حاجتى نخواهد جز اینکه برایش میسر گردد و خداوند مهم او را کفایت کند. و آن دعا این است: «بِسْمِ اَللَّهِ وَ بِاللَّهِ وَ صَلَّى اَللَّهُ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ «وَ أُفَوِّضُ أَمْرِی إِلَى اَللّهِ إِنَّ اَللّهَ بَصِیرٌ بِالْعِبادِ فَوَقاهُ اَللّهُ سَیِّئاتِ ما مَکَرُوا»، «لا إِلهَ إِلاّ أَنْتَ سُبْحانَکَ إِنِّی کُنْتُ مِنَ اَلظّالِمِینَ `فَاسْتَجَبْنا لَهُ وَ نَجَّیْناهُ مِنَ اَلْغَمِّ وَ کَذلِکَ نُنْجِی اَلْمُؤْمِنِینَ»، «حَسْبُنَا اَللّهُ وَ نِعْمَ اَلْوَکِیلُ `فَانْقَلَبُوا بِنِعْمَهٍ مِنَ اَللّهِ وَ فَضْلٍ لَمْ یَمْسَسْهُمْ سُوءٌ»، «ما شاءَ اَللّهُ»، لاَ حَوْلَ وَ لاَ قُوَّهَ إِلاَّ بِاللَّهِ اَلْعَلِیِّ اَلْعَظِیمِ، مَا شَاءَ اَللَّهُ لاَ مَا شَاءَ اَلنَّاسُ مَا شَاءَ اَللَّهُ وَ إِنْ کَرِهَ اَلنَّاسُ حَسْبِیَ اَلرَّبُّ مِنَ اَلْمَرْبُوبِینَ حَسْبِیَ اَلْخَالِقُ مِنَ اَلْمَخْلُوقِینَ حَسْبِیَ اَلرَّازِقُ مِنَ اَلْمَرْزُوقِینَ حَسْبِیَ اَلَّذِی لَمْ یَزَلْ حَسْبِی مُنْذُ قَطُّ حَسْبِیَ اَللَّهُ اَلَّذِی «لا إِلهَ إِلاّ هُوَ عَلَیْهِ تَوَکَّلْتُ وَ هُوَ رَبُّ اَلْعَرْشِ اَلْعَظِیمِ ... » (8).

2. برای فرزند‌دار‌شدن هم خواندن ذکر یونسیه وارد شده است؛ ابوجمیله گوید: مردى خراسانى در منطقه ربذه به امام صادق (ع) عرض کرد: فدایت گردم، من فرزنددار نمى‌‌شوم. امام (ع) فرمود: «إِذَا رَجَعْتَ إِلَى بِلاَدِکَ وَ أَرَدْتَ أَنْ تَأْتِیَ أَهْلَکَ فَاقْرَأْ إِذَا أَرَدْتَ ذَلِکَ: "وَ ذَا اَلنُّونِ إِذْ ذَهَبَ مُغاضِباً فَظَنَّ أَنْ لَنْ نَقْدِرَ عَلَیْهِ فَنادى فِی اَلظُّلُماتِ أَنْ لا إِلهَ إِلاّ أَنْتَ سُبْحانَکَ إِنِّی کُنْتُ مِنَ اَلظّالِمِینَ"، إِلَى ثَلاَثِ آیَاتٍ فَإِنَّکَ سَتُرْزَقُ وَلَداً إِنْ شَاءَ اَللَّهُ‏ (9): هنگامى که به وطن خود برگشتى و خواستى با همسرت آمیزش کنى، این آیه و سه آیه بعد از آن را بخوان: "وَ ذَا اَلنُّونِ‌ إِذْ ذَهَبَ‌ مُغاضِباً فَظَنَّ‌ أَنْ‌ لَنْ‌ نَقْدِرَ عَلَیْهِ‌ فَنادى‌ فِی اَلظُّلُماتِ‌ أَنْ‌ لا إِلهَ‌ إِلاّ أَنْتَ‌ سُبْحانَکَ‌ إِنِّی کُنْتُ‌ مِنَ‌ اَلظّالِمِینَ‌" إن‌شاء‌اللّه به‌زودى فرزندى روزى تو خواهد شد».

نتیجه:

«ذکر یونسیه» ذکری با‌فضیلت است که ریشه در قرآن و روایات دارد و برای رفع غم و اندوه و استجابت دعاها توصیه شده است. تعداد مشخصی برای تکرار آن در روایات ذکر نشده است؛ اما مهم‌ترین نکته، توجه به معنا و حضور قلب هنگام ذکر‌گفتن است.

پی‌نوشت‌ها:

1. صافات: ۱۳۹ ـ ۱۴۸؛ انبیاء: ۸۷؛ یونس:۹۸؛ محمد‌باقر مجلسی، بحار الأنوار، ج ۱۴، ص ۳۸۱ ـ ۳۸۲ (چ 2، بیروت: دار إحیاء التراث العربی، 1403 ق).

2. انبیاء: 87.

3. انبیاء: 88.

4. شیخ صدوق، من لا یحضره الفقیه، 4 ج‏4، ص393 (چ 2، قم: دفتر انتشارات اسلامى وابسته به جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، 1413 ق).

5. علی بن موسی ابن‌طاووس، مهج الدعوات و منهج العبادات، ص311 (قم: دار‌الذخائر، 1411 ق).

6. محمد بن عبدالله حاکم نیشابوری؛ المستدرک علی الصحیحین، ج 5، ص 70 (قاهره: دارالتأصیل، 1435 ق).

7. سید‌محمد‌کاظم طباطبایى یزدى، العروة الوثقى (المحشّى)، ج ‌2، ص 246 (قم: دفتر انتشارات اسلامى وابسته به جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، 1419 ق).

8. محمد بن یعقوب کلینى، الکافی، ج ‏2، ص 547 ـ 548 (چ 4، تهران: دارالکتب الإسلامیه، 1407 ق).

9. محمد بن یعقوب کلینى، الکافی، ج ‏6، ص 10 (چ 4، تهران: دارالکتب الإسلامیه، 1407 ق).

 

قرآن در توصیف مبدأ خلقت انسان،از واژه نطفه استفاده می‌کند و این واژه در عربی برای مطلق مایع به کار می‌رود که شامل آب زن نیز می‌شود و اختصاصی به اسپرم مرد ندارد.

پرسش:

 چرا در هیچ جای قرآن به نقش زن در ماده اولیه بچه اشاره‌ای نشده است؟ آیا قرآن مبتنی بر یک باور غلط قدیمی که بچه را صرفاً حاصل منی مرد می‌دانستند و حتی تا همین اواخر نیز در جوامع رایج بود، شکل گرفته است و این یعنی قرآن الهی نیست؟

پاسخ:

قرآن در توصیف مبدأ خلقت انسان،از واژه نطفه استفاده می‌کند و این واژه در عربی برای مطلق مایع به کار می‌رود که شامل آب زن نیز می‌شود و اختصاصی به اسپرم مرد ندارد.  

 

 

برخی در مقام اثبات ناسازگاری قرآن با علم گفته‌اند: «قرآن در تمام بحث تولیدمثل انسان به نقش تخمک زن اشاره‌ای نمی‌کند، بلکه به این نکته اشاره می‌کند که تولیدمثل صرفاً به‌دلیل ذخیره اسپرم مرد در رحم زن است. تخمک زن بسیار ریز است، اگرچه با چشم انسان قابل‌مشاهده است، امّا در قرن هفتم (زمان نزول قرآن) هنوز نقش آن درک نشده بود. مراد از منی تخمک زن نیست؛ چون گفته شده که انسان از ماءدافق یعنی آب جهنده ساخته می‌شود. آب جهنده تنها در مورد منی در مرد صادق است. چون زن اصولاً فاقد منی است و تنها ترشحاتی در دیواره مجرای تناسلی رحم دارد که انتقال اسپرم را تسهیل می‌کند و تخمک زن هم با پاره شدن جدار تخمدان آزاد می‌شود و آب جهنده نیست. از سوی دیگر اگر می‌خواست بگوید که انسان از منی مرد و زن ساخته می‌شود باید آب جهنده را به‌صورت تثنیه به کار می‌برد نه مفرد. بازهم می‌بینید که پیامبر این غلط رایج را وارد قرآن کرده و به خدا نسبت داده است.»

 در این نوشتار این مدعا بررسی و نقد می‌شود.

معناشناسی «نطفه» در قرآن

واژه «نطفه» در عربی طیف وسیعی از معانی را در‌بر می‌گیرد. این واژه به مقدار اندکی از مایع، معادل یک قطره، گفته می‌شود. چنانکه می‌تواند به جریان ضعیف و آهسته مایع اشاره کند. به نطفه زن‌ومرد هردو نیز «نطفه» گفته می‌شود. همچنین، این واژه به‌طورکلی به آب صاف و خالص، فارغ از کمیت آن یا مطلق آب نیز اطلاق می‌گردد. برای نمونه، امیرالمؤمنین علیه‌السلام در یک پیش‌گویی پیش از آغاز جنگ با خوارج فرمودند: «مَصَارِعُهُمْ دُونَ النُّطْفَهِ وَ اللَّهِ لَا یُفْلِتُ مِنْهُمْ عَشَرَهٌ وَ لَا یَهْلِکُ مِنْکُمْ عَشَرَه؛ قتلگاه آن‌ها این‌سوی آب (نهروان) است و از آن‌ها ده نفر باقی نمی‌ماند و از شما ده نفر کشته نخواهد شد.» (1)

 واژه «دافق» نیز در عربی لزوماً به معنای «جهنده» نیست و در معنای «ریخته‌شده» و «متحرک و سریع» نیز به‌کار رفته و چون نطفه زن‌ومرد هردو متحرک است، اطلاق وصف متحرک بر هردو صحیح است. شاید بگوئید: اگر منظور از «ماء دافق» نطفه زن‌ومرد هردو است و اختصاصی به نطفه مرد ندارد، پس چرا به‌صورت «ماء دافق» و مفرد آمد و نه «مائین دافقین» و مثنی؟

 در پاسخ می‌توان گفت: چون آب زن‌ومرد در رحم باهم ترکیب و یکی می‌شوند، می‌توان از آن دو به اعتبار آینده با لفظ مفرد یادکرد. (2)

قرآن و اشاره به نقش زن در ماده اولیه کودک

هدف اصلی قرآن، ارائه کتابی علمی درزمینة زیست‌شناسی نیست، بلکه هدایت انسان به‌سوی یکتاپرستی، بندگی خداوند، اخلاق و زندگی صحیح است. آیات مربوط به آفرینش انسان، برای نشان دادن قدرت و حکمت خداوند و دعوت به تفکر در آفرینش است، نه ارائه داده‌های علمی دقیق؛ اما باوجوداین، نه‌تنها بین قرآن و علم تضادی وجود ندارد، بلکه این کتاب به حقایق متعددی که در زمانه خود ناشناخته بودند و قرن‌ها بعد کشف شدند، اشاره کرده است. برای نمونه، قرآن در آیه دوم سوره انسان، به نقش هر دو عامل جنسیتی مرد و زن در خلقت انسان اشاره کرده است:

«﴿إِنّٰا خَلَقْنَا اَلْإِنْسٰانَ مِنْ نُطْفَهٍ أَمْشٰاجٍ ...﴾؛ ما انسان را از نطفه آمیخته و مختلطی آفریدیم ... .»

واژه «أَمْشَاجٍ»، از ریشه «مَشَجَ» به معنای «آمیخته»، «مخلوط» و «دَرهم» گرفته شده (3) و در این سیاق، به آمیزش گامت‌های جنسی نر (اسپرماتوزوئید) و ماده (تخمک) اشاره دارد. نکته شگفت‌انگیز این است که تقریباً تمامی مفسران، حتی از صدر اسلام، این آیه را ناظر بر اختلاط آب زن‌ومرد دانسته‌اند. برای نمونه، مُقاتل‌بن‌سلیمان (درگذشته 150 ه.ق) در تفسیرش که قدیمی‌ترین تفسیر کامل برجای‌مانده قرآن هست، گفته است:

«إِنَّا خَلَقْنَا الْإِنْسانَ مِنْ نُطْفَهٍ أَمْشاجٍ نَبْتَلِیهِ یعنى ماء مختلطا و هو ماء الرجل و ماء المرأه؛ همانا ما انسان را از نطفه‌ای آمیخته آفریدیم تا او را بیازماییم. منظور از آب آمیخته، آب مرد و آب زن است.» (4)

ابوزکریا یحیی‌بن‌زیاد فراء (درگذشته 207 ه.ق) در مقام توضیح این آیه گفته است:

«الأمشاج: الأخلاط، ماء الرجل و ماء المرأه؛ امشاج یعنی مخلوط‌ها، آب مرد و آب زن.» (5)

ابن قتیبه دینوری (درگذشته 276 ه.ق) نیز آیه را بدین‌شکل تفسیر کرده است:

«اختلاط ماء الرجل بماء المرأه؛ مخلوط شدن آب مرد با آب زن.» (6)

این بیان قرآنی با توجه به بستر تاریخی آن، یک اعجاز علمی محسوب می‌شود؛ چراکه تأثیر هم‌زمان اسپرم مرد و تخمک زن در تکوین انسان، تنها در سال 1875 به اثبات رسید و کشف شد. این تفاوتِ زمانیِ آشکار، سؤال مهمی را برمی‌انگیزد: چگونه قرآنی که در قرن هفتم میلادی پدید آمده، حقیقتی را بیان کرده که قرن‌ها بعد توسط علم کشف شد؟ این تطابق پیش‌گویانه بین وحی و علم، یکی از وجوه اعجاز قرآن و نشانه روشنی مبنی بر الهی بودن قرآن و پیامبری حضرت محمد صلی‌الله‌علیه‌و‌آله است. (7)

نتیجه:

قرآن در آیات متعددی از واژه «نطفه» برای اشاره به مبدأ خلقت انسان استفاده می‌کند. این کلمه در زبان عربی به معنای «قطره‌ای از مایع» است و به‌خودی‌خود لزوماً به منی مرد محدود نمی‌شود؛ از‌این‌رو در بسیاری از تفاسیر به آمیزه‌ای از آب مرد و زن یا قطره‌ای که از هر دو منشأ می‌گیرد، تفسیر شده است. چنانکه کلمه «دافق» به معنای «متحرک» نیز هست؛ ازاین‌رو، شامل نطفه زن‌ومرد هردو می‌شود. افزون بر این، قرآن با تعبیر «امشاج» به ترکیب شدن اسپرم مرد با تخمک زن اشاره کرده و آشکارا از نقش زن در ماده اولیه بچه خبر داده است. با توجه به این‌که نقش زن نزدیک به هزار سال بعد از نزول قرآن توسط علم کشف شده، این اشاره قرآنی، مصداقی از مصادیق «اعجاز علمی» قرآن به شمار می‌آید.

برای مطالعه بیشتر:

اسمی، صمد و...، مقاله «بررسی شبکه معنایی نطفه در قرآن کریم با پاسخ به شبهات»، دوفصلنامه انسان‌پژوهی دینی، ش 39، 1397 ش، صص 187-206.

پی‌نوشت‌ها

1. سید رضی، محمد بن حسین‏، نهج‌البلاغه، تحقیق: صبحی صالح، قم، انتشارات هجرت، چاپ اول، 1414 ق، خطبه 59، ص 93.

2. اسمی، صمد و...، «بررسی شبکه معنایی نطفه در قرآن کریم با پاسخ به شبهات»، دوفصلنامه انسان‌پژوهی دینی، ش 39، 1397 ش، صص 187-206، ص 189، 199 و 200.

3. ابن‌منظور، محمد، لسان العرب، بیروت، دار الفکر، چاپ اول، بی‌تا، ج ۲، ص ۳۶۷؛ جوهری، اسماعیل بن حماد، الصحاح، بیروت، دار العلم للملایین، چاپ سوم، 1404 ق، ج ۱، ص ۳۴۱.

4. مقاتل‌بن‌سلیمان،‏ تفسیر مقاتل، بیروت، دار إحیاء التراث العربی‏، چاپ اول، 1423 ق، ج‏4، ص 522.

5. فراء، یحیى، معانى القرآن، قاهره‏، الهیئه المصریه العامه للکتاب‏، 1980 م، ج‏3، ص: 214

6. ابن قتیبه، عبدالله، تفسیر غریب القرآن، بیروت، دار و مکتبه الهلال‏، 1411 ق، ص 429.

7. خیراللهی، زهرا و حسین رضایی، «بررسی انتقادی شبهات کتاب نقد قرآن پیرامون آیات مربوط به جنین‌شناسی»، پژوهش‌های قرآن و حدیث، سال 51، ش 2، 1397 ش، ص 221 و 222.

بررسی ادعای اسرائیل در اعطای آزادی به مردم ایران
اساساً اشغالگران، با وقاحت تمام، نیات شوم خود را پشت نقاب خیرخواهی پنهان می‌کنند و سابقه اسرائیل و آمریکا نشان می‌دهد که صرفاً بر اساس منافع خود در منطقه هستند

پرسش:

آیا این ادعا درست است که اسرائیل صرفاً در پی براندازی نظام جمهوری اسلامی و اعطای آزادی به مردم ایران است تا کشور را به‌گونه‌ای که مردم ایران می‌خواهند اداره کنند؟

پاسخ:

نتانیاهو، سربازان فارسی‌زبان اسرائیلی در فضای سایبری، نویسندگان نشریات اسرائیلی و شبکه اسرائیلی ایران اینترنشنال بارها خود را دوست ملت ایران و خواهان وجود یک ایران آباد و آزاد معرفی کرده‌اند. نتانیاهو در مصاحبه با فاکس نیوز در 20 بهمن‌ماه 1403 اعلام کرد که: «جلوگیری از دستیابی جمهوری اسلامی به سلاح اتمی، امید آزادی خاورمیانه و مردم ایران را تقویت می‌کند» و «مردم ایران بعد از اسرائیل بزرگ‌ترین حامیان آمریکا در خاورمیانه هستند. آن‌ها برای روزی که بدون جمهوری اسلامی زندگی کنند، لحظه‌شماری می‌کنند» و همچنین وی در یک پیام ویدئویی در 22 آذر 403 به مردم ایران اعلام کرد که «زن، زندگی، آزادی، این آینده ایران است. این آینده صلح است.» (1) وی در پیام ویدئویی خود بعد از تجاوز نظامی به ایران به مردم ایران گفت: «امیدواریم عملیات ما راه را به‌سوی آزادی شما هموار کند.» (2) از طرف دیگر هدف قرار دادن فرماندهان نیروهای مسلح به‌خصوص سپاه پاسداران انقلاب اسلامی توسط ارتش اسرائیل، ازجمله شواهدی است که حاکی از جنگ اسرائیل با جمهوری اسلامی ایران است و نه ملت آن. البته کشته شدن برخی از مردم عادی نیز به‌تبع هدف قرار گرفتن اهداف خاص رخ داده است و آن‌ها کسانی بودند که منازل و اماکن آن‌ها در اطراف و نزدیکی نواحی مورد حملات اسرائیل بوده است و طبق اظهارات اسرائیلی‌ها به دلیل قطعی اینترنت توسط نظام جمهوری اسلامی به هشدارهای اسرائیل دسترسی نداشتند.

1. جنگ شناختی با افکار عمومی، برنامه معمول پیشاجنگ آمریکا و اسرائیل؛

نظام سلطه یک شگرد قدیمی در تمامی تجاوزات و حملات جنایت‌کارانه خود به کشورها دارد، آن‌ها علاوه بر اینکه ابتدا افکار عمومی داخلی خود را برای پذیرش هزینه‌های مالی و جانی جنگ و سیاست‌های متجاوزانه آماده می‌کنند، افکار عمومی کشور مورد تهاجم را نیز برای پذیرش این جنایت و هتک حیثیت ملی آماده می‌کنند به این شکل که در نیروهای حامی نظام سیاسی تردید و سرافکندگی و در دیگران، امید برای روزهای بهتر ایجاد کنند و سپس تجاوز و حملات بی‌منطق خود را با منت (ما هزینه می‌دهیم شما زندگی بهتر خواهید داشت!) بر جامعه هدف پی می‌گیرند. به‌نحوی‌که حتی مردم کشور مورد تجاوز باید از آنان بابت این تجاوز جنایت‌کارانه و مخرب، تشکر کنند که آنان را از شر رژیم سیاسی پیشین رها ساخته است. برای نمونه آمریکا قبل از حمله به عراق ضمن آماده‌سازی افکار داخلی و بین‌المللی افکار عمومی مردم عراق را نیز برای پذیرش این تهاجم آماده کرد و ضمن تلاش برای تکثیر نفرت عمومی مردم از دولت حاکم بر عراق و منجی نشان دادن خویش، با جنگ روانی آن‌ها را ترساند و ارتش عراق را نیز به‌شدت مرعوب و مأیوس و نسبت به دستگاه رهبری عراق بی‌اعتماد ساخت. (3)

2. براندازی دولت‌های قوی و ایجاد دولت‌های ضعیف در منطقه، هدف اصلی اسرائیل،

قطعاً هدف آمریکا و اسرائیل براندازی نظام جمهوری اسلامی است؛ اما براندازی نظام جمهوری اسلامی در راستای ایجاد قدرت برای ملت ایران یا در راستای سرکوب مانع بزرگی در منطقه در مقابل تجاوز و سرکشی رژیم نسل‌کش اسرائیل؟ اسرائیلی‌ها با این هزینه‌ها به دنبال رفع مانع از تجاوز و اشغالگری خود هستند و البته در این راستا به همسایگان ضعیف نیازمند هستند. اگر نظام جمهوری اسلامی با هر نظامی جایگزین شود، آیا ممکن نیست به دلیل ماهیت ضد ظلم ملت مسلمان ایران، نظام سیاسی جدید اگر واقعاً دمکراتیک و ملی و مستقل باشد، برای رژیم آپارتاید اسرائیل مشکلاتی ایجاد کند؟

3. واکاوی وعده اعطای آزادی توسط اسرائیل به ملت ایران؛

زمانی که از اعطای آزادی به ملت‌ها سخن گفته می‌شود دقیقاً منظور چیست؟ آیا رفع موانع از بدپوششی، فساد و فحشا و لاقیدی به معنای هدیه دادن آزادی است یا منظور از اعطای آزادی، تغییر سیاست‌هایی که موجب عقب‌ماندگی و آسیب به یک ملت است، مورد نظر مقامات صهیونیستی است؟ آزادی کلمه پر معنایی به معنای برداشتن موانع رشد و ترقی و تکامل یک ملت است؛ اما در طول تاریخ، غارت‌گران مدرن، نام خود را استعمارگر و آبادکننده گذاشتند و بسیاری از ملت‌های خوش‌باور را فریفتند و آن‌چنان به ملت‌ها ضربه زدند که نام استعمار به نحسی و پلیدی مشهور شد و گرامی‌ترین جنبش‌ها در میان توده‌ها به نام جنبش‌های ضد استعماری شناخته گردید. اشغالگران نیز با وقاحت، اشغال و حبس را به آزادسازی تشبیه می‌کنند یعنی در عین تجاوز و ویرانی و ایجاد محدودیت، قصد خود را آزادی و رهایی نشان می‌دهند. آیا دغدغه اسرائیل، آزادی مردم ایران است؟ اگر اسرائیل صادق است چرا به سایر کشورهای منطقه که غرق در دیکتاتوری و ظلم و سرکوب هستند، آزادی نمی‌دهد؟

4. تجربه اعطای آزادی توسط آمریکا به مردم افغانستان؛

بزرگ‌تر از اسرائیل، آمریکا که بسیار قوی‌تر و مدعی آزادی است و صدای آزادی‌خواهی و ترویج فرهنگ لیبرال-دموکراسی وی در جهان گوش فلک را کر کرده است، آیا به کشورهای غرب آسیا، آزادی و رفاه و دموکراسی هدیه کرده است؟ آمریکا در اوایل قرن بیست و یکم با وعده مبارزه با بنیادگرایی و تروریسم به عراق و افغانستان حمله کرد. بعد از حضور بیست‌ساله آمریکا در افغانستان، مشخص شد که ایجاد یک ارتش نوین ملی، توسعه علم و فناوری، ترویج دموکراسی و ایجاد یک مردم‌سالاری واقعی، رشد جامعه زنان و ایجاد ثبات و امنیت در افغانستان، سرابی بیش نبوده و آمریکایی‌ها در ظرف مدت بسیار کوتاهی دوباره کشور را به نیروهای طالبان تقدیم کردند. حامد کرزای رئیس‌جمهور پیشین افغانستان در جریان گفتگو با شبکه خبری اسکای انگلیس در این رابطه گفته است: «کل جامعه بین‌المللی به نام مبارزه با تروریسم، از حضور آمریکا در افغانستان حمایت کرد. در طول دوران حضور آن‌ها و نظارت آن‌ها بود که داعش در افغانستان ظهور پیدا کرد. آن‌ها چگونه می‌خواهند این را توضیح دهند؟ چگونه می‌شود؟» (4) وی در یک هم‌اندیشی اعلام کرد: «ما جهاد کردیم کشور خود را آزاد کردیم، نفعش به آمریکا رسید و تنها ابرقدرت جهان شد، ... اما افغانستان بدبخت و بیچاره شد.» (5)

5. تجربه اعطای آزادی توسط آمریکا به مردم عراق؛

همچنین با اشغال عراق توسط آمریکا با شعار «عملیات آزادی عراق» یک پوسته از دموکراسی ظاهر شد؛ اما شکاف‌های قومی و حضور خونین داعش، جامعه عراق را همواره با ناامنی و تشنج و التهاب و کشتار مواجه ساخت. بخش عمده‌ای از نفت عراق توسط آمریکا به بهانه هزینه‌های امنیت به غارت می‌رود. مجله مشهور «نشنال جئوگرافیک» هم در سال 2013 یعنی 10 سال پس از آغاز جنگ اعلام کرد؛ بر اثر حمله آمریکا یک‌میلیون و یک‌صد هزار عراقی آواره شده و در اردوگاه‌ها به سر می‌برند اما صلیب سرخ، آوارگان عراقی را دومیلیون و سی‌صد هزار نفر تخمین زد. این آمار در سال 2015 به چهار میلیون و چهارصد هزار آواره رسید. حاصل عملیاتی که «آزادی عراق» نام داشت! تنها در 3 سال آغازین حمله آمریکا، بیش از نیمی از پزشکان عراقی کشور خود را ترک کردند. تا سال 2007 سوءتغذیه کودکان به 28 درصد رسید. گزارش‌های رسمی نشان می‌داد که بیش از 60 درصد از کودکان عراقی دچار مشکلات اعصاب و روان شده‌اند. دانشگاه بروکسل نیز در گزارشی اعلام کرد بیش از 10 هزار زن عراقی در زندان‌های آمریکایی به سر می‌بردند که به 95 درصد آنان تجاوز شده بود؛ اما دادگاه‌های بین‌المللی تحت‌فشار آمریکا دولت عراق را وادار کردند تا در مقابل خسارت‌های وارده به نیروهای آمریکایی در طول این جنگ، 400 میلیون دلار غرامت به دولت آمریکا بپردازد. (6) یعنی هم به این کشور تجاوز کردند و هم از آن غرامت گرفتند. از همه مهم‌تر اینکه پس از گذشت بیست سال کماکان درآمد نفتی عراق تحت کنترل و در اختیار آمریکا قرار دارد. از زمان امضای فرمان اجرایی ۱۳۳۰۳ (EO۱۳۳۰۳) توسط جورج دبلیو بوش، رئیس‌جمهور وقت آمریکا در ۲۲ مه سال ۲۰۰۳، تمام درآمدهای حاصل از فروش نفت عراق مستقیماً به حسابی در بانک فدرال رزرو نیویورک واریز شده است. به‌این‌ترتیب، رئیس‌جمهور آمریکا، فقط اجازه می‌دهد بغداد کنترل محدودی بر منابع و درآمدهای خود داشته باشد. (7)

6. تجربه اعطای آزادی توسط اسرائیل به مردم سوریه؛

اسرائیل اثبات کرده است که کشور قوی و مستقل را در اطراف خود تحمل نخواهد کرد. زمانی که اسرائیل پس از سقوط حکومت بشار اسد، بخشی از خاک سوریه (بلندی‌های جولان) را اشغال کرد و تنها در یک نوبت با ریختن 1800 بمب، زیرساخت‌های نظامی و استراتژیک سوریه با بیش از 500 هدف در سوریه را با خاک یکسان کرد و در نوبت‌های پیش از آن پایگاه‌های دریایی سوریه و ده‌ها موشک و سامانه‌های موشک‌های زمین به هوا و فرودگاه‌های نیروی هوایی سوریه و ده‌ها پایگاه تولید سلاح در مناطق دمشق، حمص، طرطوس، لاذقیه و تدمر را هدف قرار داده بود. (8) آیا حکومت و دولت موقت سوریه قبل و بعد از این اقدامات متجاوزانه، کوچک‌ترین تحرکی علیه اسرائیل نشان داده بود؟ اصلاً اسرائیل به چه حقی به خاک سوریه و سرمایه‌های ملت سوریه دست‌درازی کرد؟ آیا این هدیه آزادی ملت سوریه بود؟

7. بررسی امکان اعطای آزادی از طریق تجاوز نظامی؛

اساساً اسرائیل به دنبال تکه‌تکه کردن کشورهای اطراف خود به‌خصوص ایران و ضعیف نگه‌داشتن آن است. با حمله نظامی، نه‌تنها هیچ کشوری به آزادی نمی‌رسد، بلکه هرج‌ومرج، جنگ داخلی، فساد و غارت داخلی و خارجی افزایش می‌یابد. چنانکه حتی امانوئل مکرون رئیس‌جمهور فرانسه در گفتگو با خبرنگاران در حاشیه اجلاس گروه هفت در کانادا، پس از حمله اسرائیل به ایران به‌صراحت بیان کرد که: «بزرگ‌ترین اشتباه امروز این است که برای تغییر دادن حکومت از طریق نظامی تلاش شود، زیرا این کار منجر به آشوب خواهد شد. [در آن صورت] هیچ‌کس نمی‌تواند بگوید که بعداً چه اتفاقاتی خواهد افتاد. تغییر دادن حکومت‌های عراق و لیبی در گذشته با مداخلات نظامی آمریکا و اعضای ناتو اشتباهاتی هستند که باعث بی‌ثباتی سیاسی مرگبار شدند و نباید تکرار شوند. ما آیا به‌طور دسته‌جمعی تبعاتی که این کار در منطقه و جاهای دیگر به بار آورد را ندیدیم؟ آیا اصلاً کسی فکر می‌کند کاری که در سال ۲۰۰۳ در عراق انجام شد ایده خوبی بوده است؟ آیا کسی فکر می‌کند کاری که در لیبی در دهه گذشته انجام شد ایده خوبی بوده است؟ کشورهای منطقه به آشوب نیاز ندارند.» (9)

8. ماهیت تجاوزکارانه دولت جعلی صهیونی؛

عبارت جنگ با جمهوری اسلامی ایران بجای جنگ با ایران هم یک شگرد تبلیغاتی در همین راستا است. اول اینکه اسرائیل کی از مردم ایران نظرخواهی کرده و اجازه گرفته است که کشور آنان را مورد تجاوز قرار دهد، سران کشور و دانشمندان و نیروهای نظامی و مردم عادی را به قتل برساند، خاک کشور را ناامن سازد و این کشور و سایر کشورهای منطقه را به لبه پرتگاه جنگ و ویرانی ببرد؟ آیا مردم ایران از رژیم صهیونیستی خواستند که به این جنایت دست بزند؟ اسرائیل با این کار به چهره حیثیت ملی ایرانیان در مقابل چشم جهانیان چنگ زد و اگر اقتدار و سیلی محکم نیروهای مسلح نبود، چیزی جز تحقیر و بغض عاید ملت ایران نمی‌شد دوم اینکه کشتار مردم بی‌گناه به‌تبع کشتار مسئولین و دانشمندان یک جنایت غیرقابل‌انکار از سوی اسرائیل علیه مردم ایران است. این منطق قلدرمآبانه و جاهلانه‌ای است که کسی به کشوری تجاوز کند و بگوید من از قبل هشدار دادم که شهر و دیار خود را ترک کنید پس با مردم کاری ندارم! وقتی کسی به مردم دستور تخلیه و هشدار بمباران می‌دهد، عملاً به تمامیت ارضی و حق زندگی و امنیت و اسکان آنان یورش برده است. این منطق مانند منطق تحریم‌های ظالمانه آمریکا و اروپا است که در عین اینکه بیشترین فشار اقتصادی را به مردم عادی تحمیل می‌کند، نام آن را تحریم علیه جمهوری اسلامی می‌گذارد. جالب است که امام‌خمینی رهبر انقلاب اسلامی، به‌خوبی به ماهیت بدخواهی و مخرب اسرائیل پی برده بود و سال‌ها پیش از انقلاب در تاریخ 13 خرداد 1342 و در روز عاشورا در سخنرانی خود در میان مردم هشدار داد که «اسرائیل نمی‌خواهد در این مملکت دانشمند باشد؛ اسرائیل نمی‌خواهد در این مملکت قرآن باشد؛ اسرائیل نمی‌خواهد در این مملکت علمای دین باشند؛ اسرائیل نمی‌خواهد در این مملکت احکام اسلام باشد. ... می‌خواهد اقتصاد شما را قبضه کند؛ می‌خواهد زراعت و تجارت شما را از بین ببرد؛ می‌خواهد در این مملکت، دارای ثروتی نباشد، ثروت‌ها را تصاحب کند به دست عمال خود. این چیزهایی که مانع هستند، چیزهایی که سد راه هستند، این سدها را می‌شکند؛ قرآن سد راه است، باید شکسته شود؛ روحانیت سد راه است، باید شکسته شود.» (10) این جمله از ایشان که اسرائیل نمی‌خواهد در این مملکت (آن‌هم باوجود رژیم آمریکایی پهلوی) دانشمند باشد، نشان از هوش سیاسی بالای ایشان بود که متوجه شده بود، راهبرد بلندمدت رژیم صهیونیستی چیست.

نتیجه‌گیری:

اساساً اشغالگران، با وقاحت تمام، نیات شوم خود را پشت نقاب خیرخواهی پنهان می‌کنند و سابقه اسرائیل و آمریکا نشان می‌دهد که بلوک غرب به دنبال توسعه سیاسی و اقتصادی کشورهای منطقه نیست و صرفاً بر اساس منافع خود به دنبال رفع موانع استراتژیک خود در منطقه است.

پی‌نوشت‌ها:

1. نتانیاهو به فاکس‌نیوز: مردم ایران بعد از اسرائیل بزرگ‌ترین حامی آمریکا در خاورمیانه هستند، پایگاه ایران اینترنشنال، 21 بهمن 1403، https://www.iranintl.com/202502096532.

2. نتانیاهو خطاب به مردم ایران: امیدواریم عملیات ما راه را به‌سوی آزادی شما هموار کند، تایمز اسرائیل (فارسی)، 14 ژوئن 2025، https://B2n.ir/gm5338.

3. ر.ک: امین یزدی، مریم و سعید گازرانی، عملیات روانی ایالات‌متحده آمریکا در جریان اشغال عراق در سال 2003، فصلنامه تحقیقات جدید در علوم انسانی، دوره چهارم، شماره 32، زمستان 1399، ص 357 تا 372 و الیاسی، محمدحسین، فرایند تخریب‌ روحیه‌ ارتش‌ عراق توسط‌ آمریکا، فصلنامه سیاست دفاعی، دوره 11، شماره 42، اسفند 1382، ص 2 تا 27.

4. افشاگری خشمگینانه حامد کرزای از پشت‌پرده اقدامات آمریکا در افغانستان، خبرگزاری خبر آنلاین، 15 تیر 1400، khabaronline.ir/xh3jf.

5. انتقاد تند حامد کرزای از آمریکا و پاکستان، پایگاه جهان‌نیوز، 4 اسفند 1393، https://jahannews.com/vdcjxhexiuqeyyz.fsfu.html.

6. پیامدهای اشغالگری آمریکا در عراق به زبان آمار و ارقام، خبرگزاری تسنیم، 25 دی 1400، https://tn.ai/2644756.

7. چرا ۱۲۰ میلیارد دلار پول نفت عراق دست آمریکا ماند؟ خبرگزاری ایسنا، 10 مهر 1403، isna.ir/xdRXWh.

8. بمباران سنگین سوریه توسط جنگنده‌های اسرائیل، پایگاه تحلیلی خبری عصر ایران، 23 آذر 1403، asriran.com/004HfE.

9. ماکرون: بزرگ‌ترین اشتباه تغییر دادن حکومت‌ها از طریق نظامی است، خبرگزاری ایسنا، 28 خرداد 1404، isna.ir/xdTCcq.

10. خمینی، روح‌الله (امام‌خمینی ره)، صحیفه امام، تهران، موسسه تنظیم و نشر آثار امام‌خمینی، چ 5، 1389 ش، ج 1، ص 244.

فطرت،گرچه الهی و درونی است اما همچون دیگر ظرفیت‌های انسانی نیازمند هدایت ومراقبت است و اگر در معرض تربیت نادرست یا غفلت قرار گیرد تضعیف و یا درخود انکار می شود.

پرسش:

اگر همه انسان‌ها فطرت توحیدی دارند و پیامبران همواره مردم را به یکتاپرستی دعوت کرده‌اند، پس چرا در تاریخ اقوام زیادی مثل ایرانیان باستان یا هندوها دچار شرک و چندخدایی شده‌اند؟ آیا این اتفاق با آن ادعای دینی در تناقض نیست؟

پاسخ:

در قرآن کریم آمده است که همه انسان‌ها دارای فطرت توحیدی هستند(1) و در طول تاریخ، پیامبران الهی برای هدایت مردم به‌سوی توحید و پرستش خدای یگانه مبعوث شده‌اند.(2) بااین‌حال، واقعیت‌های تاریخی گویای این است که در بسیاری از تمدن‌های قدیمی، شرک و پرستش خدایان متعدد رواج داشته است. ایران باستان پیش از ظهور زرتشت و آئین او در دوران ساسانی و چندخدایی در هند، نمونه‌ای از جوامع مشرک هستند.

ازاین‌رو این سؤال طرح می‌شود که آیا شیوع تاریخی شرک، ایدة قرآنیِ «فطرت توحیدی انسان‌ها» یا «برخورداری همه اقوام از پیامبران الهی» را زیر سؤال نمی‌برد؟

 در ادامه در قالب نکاتی به این مبحث می‌پردازیم.

نکته اول: فطرت به معنای گرایش درونی، نه تحقق بیرونی

در نگاه قرآنی، فطرت به معنای سرشت و ساختار درونی انسان است؛(3) تمایلی درونی به شناخت و پرستش کامل‌ترین موجود، یعنی خداوند متعال.(4) بنابراین، گرایش توحیدی در انسان‌ها نهاده شده، اما این به معنای تحقق عملی آن در همه انسان‌ها و جوامع نیست؛ چنانکه:

• خیرخواهی در فطرت همه هست، اما تاریخ پر است از انسان‌های بدخواه؛

• حقیقت‌طلبی در فطرت انسان است، ولی تاریخ پر است از خرافات و جهل؛

• عدالت خواسته جهانی و فراگیر است، اما همیشه ظلم نیز رواج داشته؛

بنابراین، فطرت، همچون سایر استعدادهای انسانی، نیاز به هدایت، رشد و مراقبت دارد. اگر کسی خودش نخواهد یا به‌خوبی رشد نیابد و در محیط آلوده به شرک و خرافه پرورش یابد، نور فطرتش ضعیف می‌شود تا جایی که درون خودش آن را نمی‌یابد و حتی انکارش می‌کند.

نکته دوم: تعلیم و تربیت انبیاء و خواست مردم

درست است که پیامبران، مربیان و معلمان تعلیم و تربیت فطرت هستند، اما تا زمانی که فرد و جامعه، پذیرای این تعلیم و تربیت نباشد، این بذر درونی شکوفا نمی‌شود: «خداوند سرنوشت هیچ قوم (و ملّتی) را تغییر نمی‌دهد مگر آنکه آنان آنچه را در خودشان است تغییر دهند.»(5)

به بیانی، انسان، گیاه نیست که اگر آب، نور و هوا به آن برسد، قهراً شکوفا شود، بلکه در مورد انسان، افزون بر عوامل بیرونی و درونی، خود او نیز باید بخواهد تا شکوفا شود و رشد کند. اختیار و خواست او در پرورندان بذر فطرت، بسیار مؤثر و تعیین‌کننده است.

برای نمونه، حضرت موسی منادی ندای توحید بود و بنی‌اسرائیل نیز معجزاتش را دیده و با او همراه شدند، اما پس از تأخیر کوتاه در بازگشت حضرت موسی از طور سینا (کوه یا مجموعه‌ای از کوه‌ها در صحرای سینا مصر) به‌سوی قومش، آن‌ها تحت تأثیر گوساله سامری قرار گرفته و مشرک شدند و بعد از بازگشت موسی به‌سوی آن‌ها مجدداً توبه کرده و از شرک دست برداشتند.(6) به همین شکل در ادیان ایرانی و هندی نیز می‌توان همین رفت‌وبرگشت توحید و شرک را ملاحظه نمود که مثلاً چطور زرتشت همه را موحد کرد، اما پس از مدتی دوباره در دوران ساسانی‌ها، شرک عبادی و ساخت معبد برای خدایان دیگر مثل آناهیتا (مثلاً معبد آناهیتا در کنگاور کرمانشاه) رواج یافت؟! یا چطور ادیان هندی که با محوریت برهمن بود و رویکرد توحیدی به هستی داشت، با پرستش خدایانی مثل ویشنو و شیوا درآمیخت و رگه‌های شرک‌آمیز در آن راه یافت.(7)

نکته سوم: شرک و درون‌مایه توحیدی آن

شرک، نوعی تحریف و انحراف از فطرت و تعالیم انبیا است؛ نه انکار آن‌ها از اساس. مشرکان هم معتقد به خدا و پرستش او بودند، اما به‌مرورزمان در کنار خدا، بی‌دلیل موجودات دیگری را شریک می‌گرفتند و آن‌ها را صدا می‌زدند و از آن‌ها کمک می‌خواستند و آن‌ها را در تدبیر جهان مؤثر می‌دانستند. در آیاتی از سوره زمر به این حقیقت اشاره شده است: «آگاه باشید که دین خالص از آن خداست و آن‌ها که غیر خدا را اولیای خود قرار دادند و دلیلشان این بود که این‌ها را نمی‌پرستیم مگر به خاطر اینکه ما را به خداوند نزدیک کنند»(8) و «و اگر از آن‌ها بپرسی: چه کسی آسمان‌ها و زمین را آفریده؟ حتماً می‌گویند: خدا. بگو: آیا هیچ درباره معبودانی که غیر از خدا می‌خوانید اندیشه می‌کنید که اگر خدا زیانی برای من بخواهد، آیا آن‌ها می‌توانند گزند او را برطرف سازند؟! و یا اگر رحمتی برای من بخواهد، آیا آن‌ها می‌توانند جلو رحمت او را بگیرند؟!»(9)

این نشان می‌دهد که در جوامع شرک‌آمیز نیز فطرت الهی به‌طور کامل خاموش نشد و تلاش‌های انبیای الهی بی‌فایده نبود و بسیاری از تعالیم آن‌ها باقی ماند؛ اما با گذشت زمان به علل مختلف، کم‌وزیاد شد و چون به عادت تبدیل گشت، تغییرش سخت و دشوار شد.

 

نکته چهارم: مهم‌ترین عوامل مؤثر در پیدایش شرک

قرآن به‌صراحت علل متعددی را برای گرایش انسان‌ها به شرک بیان می‌کند. توجه به این علل نشان می‌دهد که واقعیت انسان و جوامع انسانی، پیچیده‌تر از آن چیزی است که در پرسش منعکس شده است.

 انسان دارای فطرت است و جوامع انسانی نیز پیامبرانی داشته‌اند، اما علل و عوامل دیگری نیز وجود دارند که سبب انحراف جامعه به‌سوی شرک می‌شوند:

1. تقلید از نیاکان:

 یکی از مهم‌ترین عوامل، پیروی کورکورانه از نسل‌های گذشته است. در آیاتی از قرآن آمده که: «و هنگامی‌که به آن‌ها گفته شود: ازآنچه خدا نازل کرده است، پیروی کنید؛ می‌گویند: نه ما ازآنچه پدران خود را بر آن یافتیم، پیروی می‌نماییم.»(10)

2. پیروی از حدس و گمان:

 در سوره انعام آمده است که خیلی اوقات مردم از حدس و گمان پیروی می‌کنند: «اگر از بیشتر کسانی که درروی زمین هستند اطاعت کنی، تو را از راه خدا گمراه می‌کنند؛ (زیرا) آن‌ها تنها از گمان پیروی می‌نمایند و تخمین و حدس (واهی) می‌زنند.»(11) اکثریت‌گرایی و هراس از طرد اجتماعی، باعث می‌شود انسان‌ها باورهای غلط رایج را بپذیرند.

3. توجیهات جبرگرایانه:

 مشرکان، انحراف خود را به خدا نسبت می‌دهند و توجهی به اختیار و مسئولیت آدمی در پیدایش انحرافات یا مقابله با آن‌ها ندارند: «به‌زودی مشرکان (برای تبرئه خویش) می‌گویند: اگر خدا می‌خواست، نه ما مشرک می‌شدیم و نه پدران ما؛ و نه چیزی را تحریم می‌کردیم ... بگو: آیا دلیل روشنی (بر این موضوع) دارید؟ پس آن را به ما نشان دهید؟ شما فقط از پندارهای بی‌اساس پیروی می‌کنید و تخمین‌های نابجا می‌زنید.»(12) خداوند در نقد این رویکرد مدام به این مطلب تأکید دارد که چرا سخن بی‌دلیل می‌گویید و اشتباهات و انحرافات خودتان را بی‌جهت به خدا نسبت می‌دهید و خداوند ازآنچه شما انجام می‌دهید، بیزار است: «و هنگامی‌که کار زشتی انجام می‌دهند می‌گویند: پدران خود را بر این عمل یافتیم؛ و خداوند ما را به آن دستور داده است. بگو: خداوند (هرگز) به کار زشت فرمان نمی‌دهد. آیا چیزی به خدا نسبت می‌دهید که نمی‌دانید؟!»(13)

4. تعطیل کردن عقل و دل:

 در آیات قرآن به این حقیقت نیز اشاره شده که تعطیل کردن عقل و خاموش کردن نور دل، ازجمله علل مؤثر در پیدایش انحرافاتی مثل شرک است. برای نمونه در سوره اعراف آمده است: «به‌یقین، گروه بسیاری از جن و انس را برای دوزخ آفریدیم؛ آن‌ها دل‌ها [= عقل‌ها] یی دارند که با آن (اندیشه نمی‌کنند و) نمی‌فهمند؛ و چشمانی که با آن نمی‌بینند؛ و گوش‌هایی که با آن نمی‌شنوند؛ آن‌ها همچون چهارپایان‌اند؛ بلکه گمراه‌تر! اینان همان غافلان‌اند (چراکه با داشتن همه‌گونه امکانات هدایت، بازهم گمراهند).»(14)

5. دنیازدگی و استکبار:

 گروهی از ثروتمندان به سبب برخورداری از ثروت و نعمت‌های مادی، با انبیای الهی مخالفت کرده و خود را بی‌نیاز از دین دانسته و معتقد بودند که همان سبک زندگی موروثی که آن‌ها را به این نعمت‌ها و مال و ثروت رسانیده، برایشان کافی است و نیازی به پیروی از انبیای الهی نیست: «و [ما] در هیچ شهری هشداردهنده‌ای نفرستادیم، جز آنکه خوش‌گذرانانِ آن‌ها گفتند: ما به آنچه شما بدان فرستاده شده‌اید، کافریم؛ و گفتند: ما دارایی و فرزندانمان از همه بیشتر است و ما عذاب نخواهیم شد.»(15) همچنین: «خوش‌گذرانان آن گفتند: ما پدران خود را بر آیینی [و راهی] یافته‌ایم و ما از پی ایشان راه سپریم».(16) این ثروتمندان دنیازده که غرق در نعمات مادی هستند، از أشراف و خواص جامعه به‌حساب آمده و نه‌فقط خودشان با انبیای الهی مخالفت می‌کردند؛ بلکه مردم را نیز به مخالفت فرامی‌خواندند: «مهتران قومش که کافر بودند، گفتند: اگر از شعیب پیروی کنید، در این صورت قطعاً زیان‌کارید.»(17)

نتیجه‌گیری:

پس از بررسی مفاهیم قرآنی و شواهد تاریخی، روشن می‌شود که گرایش به شرک در تاریخ بشر، نه‌تنها ناسازگار با فطرت توحیدی نیست، بلکه نشانه آن است که انسان، در نبود هدایت و با تأثیر عوامل بیرونی، ممکن است از فطرت خود منحرف شود. فطرت به‌مثابه نوری در درون انسان است، اما این نور نیاز به روشن نگاه‌داشتن دارد. پیامبران الهی، برای زنده کردن و احیای این نور آمده‌اند. هرگاه جامعه‌ای پیامبران را انکار کرده یا دعوت آنان را تحریف کرده، زمینه برای ظهور شرک فراهم شده است؛ بنابراین، باور به فطرت توحیدی و بعثت پیامبران، نه‌تنها با واقعیات تاریخی در تعارض نیست، بلکه این واقعیات را بهتر تبیین می‌کند و نشان می‌دهد که چرا در بسیاری از موارد، مردم از مسیر اصلی توحید فاصله گرفته‌اند و نیاز به هدایت الهی داشته‌اند.

پی‌نوشت‌ها:

1. سوره روم، آیه 30: «فَأَقِمْ وَجْهَکَ لِلدِّینِ حَنِیفًا ۚ فِطْرَتَ اللَّهِ الَّتِی فَطَرَ النَّاسَ عَلَیْهَا ۚ لَا تَبْدِیلَ لِخَلْقِ اللَّهِ ۚ ذَٰلِکَ الدِّینُ الْقَیِّمُ وَلَٰکِنَّ أَکْثَرَ النَّاسِ لَا یَعْلَمُون».

2. سوره فاطر، آیه 24: «إِنَّا أَرْسَلْنَاکَ بِالْحَقِّ بَشِیرًا وَنَذِیرًا ۚ وَإِنْ مِنْ أُمَّهٍ إِلَّا خَلَا فِیهَا نَذِیرٌ».

3. مطهرى، مرتضى، مجموعه آثار: فطرت، تهران، انتشارات صدرا، بی‌تا ج 3، ص 464-466.

4. مطهرى، مجموعه آثار: فطرت، ص 492-502.

5. سوره رعد، آیه 11: «إِنَّ اللَّهَ لَا یُغَیِّرُ مَا بِقَوْمٍ حَتَّىٰ یُغَیِّرُوا مَا بِأَنْفُسِهِمْ».

6. سوره بقره، آیات 51-54.

7. برای مطالعه بیشتر، به کتاب‌های مرتبط با تاریخ ادیان مراجعه شود.

8. سوره زمر، آیه 3: «أَلَا لِلَّهِ الدِّینُ الْخَالِصُ ۚ وَالَّذِینَ اتَّخَذُوا مِنْ دُونِهِ أَوْلِیَاءَ مَا نَعْبُدُهُمْ إِلَّا لِیُقَرِّبُونَا إِلَى اللَّهِ زُلْفَىٰ».

9. سوره زمر، آیه 38: «وَلَئِنْ سَأَلْتَهُمْ مَنْ خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ لَیَقُولُنَّ اللَّهُ ۚ قُلْ أَفَرَأَیْتُمْ مَا تَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ إِنْ أَرَادَنِیَ اللَّهُ بِضُرٍّ هَلْ هُنَّ کَاشِفَاتُ ضُرِّهِ أَوْ أَرَادَنِی بِرَحْمَهٍ هَلْ هُنَّ مُمْسِکَاتُ رَحْمَتِهِ».

10. سوره بقره، آیه 170: «وَإِذَا قِیلَ لَهُمُ اتَّبِعُوا مَا أَنْزَلَ اللَّهُ قَالُوا بَلْ نَتَّبِعُ مَا أَلْفَیْنَا عَلَیْهِ آبَاءَنَا ۗ أَوَلَوْ کَانَ آبَاؤُهُمْ لَا یَعْقِلُونَ شَیْئًا وَلَا یَهْتَدُونَ».

11. سوره انعام، آیه 116160: «وَإِنْ تُطِعْ أَکْثَرَ مَنْ فِی الْأَرْضِ یُضِلُّوکَ عَنْ سَبِیلِ اللَّهِ ۚ إِنْ یَتَّبِعُونَ إِلَّا الظَّنَّ وَإِنْ هُمْ إِلَّا یَخْرُصُونَ».

12. سوره انعام، آیه 148: «سَیَقُولُ الَّذِینَ أَشْرَکُوا لَوْ شَاءَ اللَّهُ مَا أَشْرَکْنَا وَلَا آبَاؤُنَا وَلَا حَرَّمْنَا مِنْ شَیْءٍ ۚ کَذَٰلِکَ کَذَّبَ الَّذِینَ مِنْ قَبْلِهِمْ حَتَّىٰ ذَاقُوا بَأْسَنَا ۗ قُلْ هَلْ عِنْدَکُمْ مِنْ عِلْمٍ فَتُخْرِجُوهُ لَنَا ۖ إِنْ تَتَّبِعُونَ إِلَّا الظَّنَّ وَإِنْ أَنْتُمْ إِلَّا تَخْرُصُون».

13. سوره اعراف، آیه 28: «وَإِذَا فَعَلُوا فَاحِشَهً قَالُوا وَجَدْنَا عَلَیْهَا آبَاءَنَا وَاللَّهُ أَمَرَنَا بِهَا ۗ قُلْ إِنَّ اللَّهَ لَا یَأْمُرُ بِالْفَحْشَاءِ ۖ أَتَقُولُونَ عَلَى اللَّهِ مَا لَا تَعْلَمُونَ».

14. سوره اعراف، آیه 179: «وَلَقَدْ ذَرَأْنَا لِجَهَنَّمَ کَثِیرًا مِنَ الْجِنِّ وَالْإِنْسِ ۖ لَهُمْ قُلُوبٌ لَا یَفْقَهُونَ بِهَا وَلَهُمْ أَعْیُنٌ لَا یُبْصِرُونَ بِهَا وَلَهُمْ آذَانٌ لَا یَسْمَعُونَ بِهَا ۚ أُولَٰئِکَ کَالْأَنْعَامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ ۚ أُولَٰئِکَ هُمُ الْغَافِلُونَ».

15. سوره سبا، آیات 34-35: «وَمَا أَرْسَلْنَا فِی قَرْیَهٍ مِنْ نَذِیرٍ إِلَّا قَالَ مُتْرَفُوهَا إِنَّا بِمَا أُرْسِلْتُمْ بِهِ کَافِرُونَ وَقَالُوا نَحْنُ أَکْثَرُ أَمْوَالًا وَأَوْلَادًا وَمَا نَحْنُ بِمُعَذَّبِینَ».

16. سوره زخرف، آیه 23: «وَکَذَٰلِکَ مَا أَرْسَلْنَا مِنْ قَبْلِکَ فِی قَرْیَهٍ مِنْ نَذِیرٍ إِلَّا قَالَ مُتْرَفُوهَا إِنَّا وَجَدْنَا آبَاءَنَا عَلَىٰ أُمَّهٍ وَإِنَّا عَلَىٰ آثَارِهِمْ مُقْتَدُونَ».

17. سوره اعراف، آیه 90: «وَقَالَ الْمَلَأُ الَّذِینَ کَفَرُوا مِنْ قَوْمِهِ لَئِنِ اتَّبَعْتُمْ شُعَیْبًا إِنَّکُمْ إِذًا لَخَاسِرُونَ».

ترس و یا شادی ما از موضوعات مختلف به میزان درک و معرفت ما نسبت به آن موضوع برمی‌گردد. وقتی انسان مرگ را به‌خوبی بشناسد قطعا هراس و ترسش از مرگ کمتر خواهد شد.

پرسش:

من خیلی از مرگ می‌ترسم! چه کنم که ترسی نسبت به مرگ و مردن نداشته باشم؟

پاسخ:

علاقه انسان به تداوم زندگی، امری طبیعی و فطری است و اگر انسان شناخت کافی نسبت به پایان زندگی خود و بعدازآن نداشته باشد دچار ترس و اضطراب می‌شود. البته در دیدگاه الهی پایان زندگی دنیایی، یعنی مرگ، نوعی انتقال از یک مکان به مکان دیگر است و سقوط و هلاکت و نابودی در این دیدگاه معنایی ندارد. از طرف دیگر فکر کردن به نهایت زندگی برای هر انسانی بارهاوبارها اتفاق می‌افتد و برای انسان‌هایی که آگاه‌تر باشند این دغدغه پررنگ‌تر و درگیری‌های ذهنی، بیشتر خواهد بود. چراکه در دیدگاه الهی انسان بعد از مرگ، دنیای دیگری را تجربه خواهد کرد و عاقبت عملکردش در این دنیا را، آنجا خواهد دید و همین عامل منجر می‌شود که انسان از دنیای پس از مرگ احساس نگرانی کند که چه می‌شود و چه اتفاقی خواهد افتاد.

دلایل ترس از مرگ و راهکارهای برون‌رفت از آن

الف. دلایل ترس از مرگ

  1. ناشناخته بودن

یکی از دلایل مهم ترس انسان از مرگ ناشناخته بودن ماهیت مرگ است. ذهن انسان همواره از ابهام گریزان است و عدم شناخت دقیق مرگ باعث می‌شود تا انسان از فکرکردن به مرگ دچار ترس شود.

  1. انس به دنیا

باتوجه ‌به مأنوس بودن انسان به دنیا و مصادیق آن، مفارقت از دنیا برای او سخت و گران است و هرآن‌چه او را به یاد این مفارقت بیندازد او را آزرده‌خاطر می‌کند؛ بنابراین از‌آن‌جایی که یاد مرگ منجر به یاد جدایی انسان از دنیا می‌شود برای او آزاردهنده است و به‌همین‌دلیل از تفکر دررابطه‌با مرگ خودداری می‌کند. ترس ازدست‌دادن زندگی به‌طور طبیعی ترس از مرگ را نتیجه می‌دهد.

  1. کمی ذخیره

ترس بسیاری از افراد از مرگ به‌دلیل این است که نمی‌دانند آن دنیا چه خبر است و چه عاقبتی را پیش روی خود دارند و درواقع ترسشان از آماده نبودنشان است، همچون دانش‌آموزی که خوب درس نخوانده و خود را برای امتحان آماده نکرده و مدام استرس و اضطراب امتحان دارد؛ اما دانش‌آموزی که برای امتحان آماده است نه‌تنها ترسی ندارد؛ بلکه مشتاقانه سر جلسه امتحان حاضر شده و با رغبت کامل در امتحان شرکت می‌کند. درواقع می‌توان گفت دلیل اصلی ترس ما از مرگ کمی ذخیره آخرت است و این عامل می‌تواند ترس و اضطراب انسان را به دلیل آماده نبودن برای مرگ افزایش دهد.

ب. راهکارهای برون‌رفت

  1. بازنگری در اعمال

مهم‌ترین عامل ازبین‌بردن ترس از مرگ، بازنگری در اعمال است. وقتی انسان از حیث عمل، متناسب با دستور عقل و شرع پیش برود و دریک کلام گناه نکند دیگر ترسی برای حساب پس‌دادن نخواهد داشت.

قرآن می‌فرماید: همان‌ها که فرشتگان (مرگ) روحشان را می‌گیرند درحالی‌که پاک و پاکیزه‌اند به آن‌ها می‌گویند: «سلام بر شما! وارد بهشت شوید به‌خاطر اعمالی که انجام می‌دادید!» (1) سلام یعنی امنیت و راحتی و این امنیت به هنگام اخذ جان حاصل می‌گردد، بنابراین کسی که جانش آلوده به گناه نیست بعد از مرگ کوچک‌ترین آسیبی به او نخواهد رسید.

برخی از روایات مرگ را رحمتی از جانب خداوند برای بندگان مؤمن می‏دانند و می‏کوشند که در افراد نگرش مثبت نسبت به مرگ ایجاد کنند و یا در روایتی جان‌دادن برای مؤمن به بوییدن گل خوش‌بو تشبیه شده است که همه این مثال‌ها به نوع عملکرد انسان برمی‌گردد.

امام صادق (علیه‌السّلام) فرمودند:

«هر که دوست دارد خدا سختی‌های جان‌کندن را بر او آسان کند باید صله‌رحم کند و به پدر و مادرش نیکى کند چون چنین باشد خدا جان کندن را بر او آسان کند و در زندگى دچار پریشانى و فقر نشود».(3)

«پیامبر خدا در پاسخ دخترش فاطمه علیها‌السلام که پرسیده بود: اى پدر مردان و زنانى که نمازشان را سبک مى شمرند چه (جزایى) دارند؟ فرمود: اى فاطمه، هر کس ـ از مردان یا زنان ـ نمازش را سبک بشمرد، خداوند او را به پانزده خصلت مبتلا می‌کند: شش خصلت در دنیا، سه خصلت هنگام مرگش، سه خصلت در گورش و سه خصلت در قیامت هنگامی‌که از گورش بیرون می‌آید. امّا آنچه در دنیا به او می‌رسد: خداوند برکت را از عمرش بر می‌دارد و نیز از روزی‌اش، سیماى صالحان را از چهره‌اش مى‌زداید، به هر عملى که انجام مى‌دهد پاداشى داده نمى‌شود، دعایش به آسمان نمى‌رود و ششم اینکه براى او در دعاى صالحان نصیبى نیست.

و امّا آنچه هنگام مرگش به او مى‌رسد: نخستین آن‌ها این است که خوار مى‌میرد، دوم گرسنه مى‌میرد و سوم، تشنه مى‌میرد، پس اگر از نهرهاى دنیا به او بنوشانند، سیراب نمى‌شود و امّا آنچه در گورش به او مى‌رسد: نخستین آن‌ها این است که خداوند فرشته‌اى مى‌گمارد تا او را در گورش آشفته سازد، دوم اینکه گورش را بر او تنگ مى‌کند و سوم اینکه گورش تاریک است؛ و امّا آنچه روز قیامت هنگام بیرون آمدن از گورش به او مى‌رسد: نخستین آن‌ها این است که خداوند فرشته‌اى مى‌گمارد تا او را با صورت (روى زمین) بکشد درحالی‌که مردم به او مى‌نگرند، دوّم اینکه بازخواست سختى مى‌شود و سوّم اینکه خداوند به او نمى‌نگرد و پاکش نمى‌سازد و عذابى دردناک دارد».(3)

  1. تبدیل ترس موهوم به ترس معقول

در وجود انسان دو نوع ترس تعریف شده است، یکی ترس معقول بدین‌معنا که انسان از چیزی بترسد و ترسش عاقلانه باشد؛ یعنی جایی که انسان احتمال وقوع خطر می‌دهد می‌ترسد و با احتیاط عمل می‌کند و دیگری ترس موهوم یعنی ترسی که زاییده وهم و تخیل است و واقعیت ندارد در این صورت نباید به چنین ترسی اعتنا کرد مثل ترس از تاریکی. ترس ما نسبت به مرگ اگر تبدیل به ترس معقول شود خوب است، چراکه جانب احتیاط را رعایت و خود را مهیا خواهیم کرد؛ اما چنانچه ترس ما ترس موهوم باشد نه‌تنها ارزشی ندارد؛ بلکه این ترس زندگی ما را نیز فلج خواهد کرد. انسان باید از یک‌جهت از خداوند و عظمت کبریائی او و نیز از پیامدهای پرونده عملکرد خویش ترس داشته باشد و از سویی دیگر با درنظر گرفتن رحمت گسترده الهی، به الطاف واسعه خداوند امیدوار باشد. مؤمن راستین هم امید به لطف و رحمت حق‌تعالی دارد و هم از عذاب و کیفر خداوند وحشت دارد. در دین اسلام به مرگ‌اندیشی زیاد سفارش شده است؛ اما درعین‌حال اندیشیدن به مرگ به معنای ترویج ترس موهوم در وجود انسان نیست؛ بلکه تقویت ترس معقول است تا انسان بدین‌وسیله خود را برای سرای دیگر آماده نماید.

  1. رفع جهل

برای شناخت مرگ و زندگی بعدازآن باید سراغ آموزه‌های اسلامی برویم و ببینیم قرآن و روایات چگونه مرگ را برای ما به تصویر کشیده‌اند و به چه شکلی آن را معرفی نموده‌اند.

قرآن دراین‌باره می‏فرماید:

«این زندگی دنیا چیزی جز سرگرمی و بازی نیست و زندگی واقعی سرای آخرت است، اگر می‌دانستند!»  (4)

درک مفهوم مرگ نه به‌عنوان پایان و تمام‌شدن، بلکه به‌عنوان انتقال از جهانی به جهان دیگر می‌تواند نگرش ما را نسبت به مرگ عمیق‌تر و ترس ما را کمتر کند. جسم قفس روح است و مرگ یعنی رهایی روح از قفس تن.

  1. تقویت ایمان

لازم است تا از طریق برنامه اخلاقی و تهذیب و خودسازی و پاک‌سازی درونی خویش فضائل اخلاقی را در خود تقویت کرده و وجود خود را از رذایل اخلاقی پیراسته کنیم. محاسبه اعمال، راه پراهمیتی است برای ثابت‌قدم ماندن در جاده هدایت. بدین شکل که نسبت به نفس خود حسابرسی دقیق داشته باشیم و هر شب قبل از خوابیدن، اعمال و رفتار روزانه خود را مورد محاسبه قرار دهیم. اگر خطایی داشتیم جبران کرده و اگر کار نیکی انجام داده‌ایم آن را تقویت کنیم. اعتقاد راسخ به صفات خداوند مانند رحمان، رحیم، غفور، حکیم و عادل و برقراری ارتباط عمیق با خداوند از طریق عبادت می‌تواند ترس از مرگ را به آرامش و اطمینان تبدیل کند.

همان‌گونه که قرآن می‌فرماید:

«آن‌ها کسانی هستند که ایمان آورده‌اند و دل‌هایشان به یاد خدا مطمئن (و آرام) است؛ آگاه باشید، تنها با یاد خدا دل‌ها آرامش می‌یابد!» (5)

  1. معنابخشی به زندگی

افرادی که به زندگی خویش جهت و معنایی اصیل نمی‌بخشند مرگ را پایان زندگی دانسته و ترس از مرگ، مثل خوره بر جانشان می‌افتاد. ازجمله راهکارهایی که می‌توان بر ترس از مرگ فائق آمد معنابخشی به زندگی است. وقتی انسان در زندگی با باور به معاد و برای کسب رضایت الهی گام بردارد زندگی‌اش معنا گرفته و هر کار خوب، کوچک و بزرگش ارزشمند خواهد شد. هنگامی‌که عملکرد انسان در زندگی رنگ ارزش به خود گیرد رنگ ترس از مرگ در آن زندگی کم می‌شود.

نتیجه‌گیری:

ترس و نگرانی و یا شادی و سرور ما از موضوعات مختلف به میزان درک و معرفت و شناخت ما نسبت به آن موضوع برمی‌گردد. وقتی انسان مرگ را به‌خوبی بشناسد و نگرشش را نسبت به مرگ اصلاح نماید قطعا هراس و ترسش از مرگ کمتر خواهد شد. اگر ترس ما از ضعف شناخت است باید با برنامه‌ریزی مطالعاتی، شناخت خود را از ماهیت مرگ بالا ببریم و اگر ترس ما به‌دلیل حب دنیا و دل‌بستگی زیاد به آن است باید تلاش کنیم که در متن زندگی خود ساده‌زیستی و زهد را تجربه نماییم تا به‌مرور دل‌بستگی و وابستگی ما به دنیا و مادیات کمتر شود و اگر بیم ما از مرگ به‌سبب کمی توشه راه و ایمان و عمل صالح است، باید خودمان را با توشه تقوا مجهز نماییم و اگر به‌جهت تخلّفات و گناهان بسیاری است که مرتکب شده‏ایم، ضمن توبه و جبران آن، باید بدانیم که رحمت خداوند بر غضبش پیشی دارد. برای کسب آمادگی به‌وقت مردن باید درصدد رفع جهل خویش نسبت به مرگ باشیم و با تفکر و تأمل در این امر، انگیزه خود را برای آماده‌کردن توشه آخرت بالا ببریم.

برای مطالعه بیشتر:

  1. مرگ‌اندیشی در آموزه‌های اسلامی، محمدحیدر مظفری
  2. مرگ و فرصت‌ها، مجموعه سخنرانی‌های حسین انصاریان

پی‌نوشت‌ها:

  1. «الَّذینَ تَتَوَفَّاهُمُ الْمَلائِکَهُ طَیِّبینَ یَقُولُونَ سَلامٌ عَلَیْکُمْ ادْخُلُوا الْجَنَّهَ بِما کُنْتُمْ تَعْمَلُونَ»، نحل، آیه 32
  2. «مَنْ أَحَبَّ أَنْ یُخَفِّفَ اَللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ عَنْهُ سَکَرَاتِ اَلْمَوْتِ فَلْیَکُنْ لِقَرَابَتِهِ وَصُولاً وَ بِوَالِدَیْهِ بَارّاً فَإِذَا کَانَ کَذَلِکَ هَوَّنَ اَللَّهُ عَلَیْهِ سَکَرَاتِ اَلْمَوْتِ وَ لَمْ یُصِبْهُ فِی حَیَاتِهِ فَقْرٌ أَبَدا»، علامه مجلسی، بحار الأنوار، تحقیق: المیانجی، السید إبراهیم و محمد الباقر البهبودی، دارالاحیاء التراث، چاپ سوم، ۱۴۰۳ هـ. ق، ج 71، ص 66
  3. «رسولُ اللّه ِ صلى‌الله‌علیه‌و‌آله ـ لاِبنَتِهِ فاطِمَهَ علیها‌السلام لَمّا قالَت لَهُ: یا أبَتاه، ما لِمَن تهاوَنَ بِصَلاتِهِ مِنَ الرِّجالِ و النِّساءِ؟ ـ قال: یا فاطِمَهُ، مَن تَهاوَنَ بِصَلاتِهِ مِنَ الرِّجالِ و النِّساءِ ابتَلاهُ اللّه ُ بِخَمسَ عَشَرَهَ خَصلَهً: سِتٌّ مِنها فی دارِ الدُّنیا و ثَلاثٌ عِندَ مَوتِهِ و ثَلاثٌ فی قَبرِهِ و ثَلاثٌ فِی القیامَهِ إذا خَرَجَ مِن قَبرِهِ. فَأمَّا اللَّواتی تُصیبُهُ فی دارِ الدُّنیا: فَالاُولى یَرفَعُ اللّه ُ البَرَکَهَ مِن عُمُرِهِ و یَرفَعُ اللّه ُ البَرَکَهَ مِن رِزقِهِ و یَمحُو اللّه ُ عزّ و جلّ سیماءَ الصّالِحینَ مِن وَجهِهِ و کُلُّ عَمَلٍ یَعمَلُهُ لا یُؤجَرُ عَلَیهِ و لا یَرتَفِعُ دُعاؤُهُ إلَى السَّماءِ و السّادِسَهُ لَیسَ لَهُ حَظٌّ فی دُعاءِ الصّالِحینَ؛ و أمَّا اللَّواتی تُصیبُهُ عِندَ مَوتِهِ فَأَوَّلُهُنَّ أنَّهُ یَموتُ ذَلیلاً و الثّانیَهُ یَموتُ جائِعًا و الثّالِثَهُ یَموتُ عَطشانًا؛ فَلَو سُقیَ مِن أنهارِ الدُّنیا لم یَروَ عَطَشُهُ و أمَّا اللَّواتی تُصیبُهُ فی قَبرِهِ: فَأَوَّلُهُنَّ یُوَکِّلُ اللّه ُ بِهِ مَلَکًا یَزعَجُهُ فی قَبرِهِ و الثّانیَهُ یُضَیِّقُ عَلَیهِ قَبرَهُ و الثّالِثَهُ تَکونُ الظُّلمَهُ فی قَبرِهِ؛ و أمَّا اللَّواتی تُصیبُهُ یَومَ القیامَهِ إذا خَرَجَ مِن قَبرِهِ: فَأَوَّلُهُنَّ أن یُوَکِّلَ اللّه ُ بِهِ مَلَکًا یَسحَبُهُ عَلى وَجهِهِ و الخَلائِقُ یَنظُرونَ إلَیهِ و الثّانیَهُ یُحاسَبُ حِسابًا شَدیدًا و الثّالِثَهُ لا یَنظُرُ اللّه ُ إلَیهِ و لا یُزَکّیهِ و لَهُ عَذابٌ ألیمٌ.» علامه مجلسی، بحار الأنوار، تحقیق: المیانجی، السید إبراهیم و محمد الباقر البهبودی، دارالاحیاء التراث، چاپ سوم، ۱۴۰۳ هـ. ق، ج 80، ص 22
  4. «وَ ما هذِهِ الْحَیاهُ الدُّنْیا إِلاَّ لَهْوٌ وَ لَعِبٌ وَ إِنَّ الدَّارَ الْآخِرَهَ لَهِیَ الْحَیَوانُ لَوْ کانُوا یَعْلَمُونَ،» عنکبوت، آیه 64
  5. «الَّذِینَ آمَنُوا وَتَطْمَئِنُّ قُلُوبُهُمْ بِذِکْرِ اللَّهِ ۗ أَلَا بِذِکْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ،» رعد، آیه 28

در اسلام، دختران دارای ارزش و جایگاه بالایی هستند. در آیات و روایات با تعابیر زیبایی همچون«هدیه الهی»، «گل ریحانه»،«حسنه و نیکی» و... از آنها نام برده شده است.

پرسش:

از دیدگاه روایات، دختران در خانواده چه جایگاهی دارند؟ لطفا مواردی از ارزش‌گذاری دختران در روایات را بیان کنید؟

پاسخ:

خانواده، در نگاه اسلام یک نهاد مقدسی است که نقش اساسی در فرهنگ‌سازی و سلامت افراد جامعه دارد. در این خانواده توقعات و وظایف زن و مرد با هم متفاوت است، اما آنچه انسان‌ها را نزد خداوند محبوب می‌کند جنسیت آن‌ها نیست؛ بلکه عملکرد آن می باشد. البته نوع لطف و رحمت خداوند بر هر کدام از جنس انسان نیز متفاوت است، در این میان، خداوند متعال وجود فرزند دختر را دارای برکت قرار داده است. از سوی دیگر، دین اسلام احترام به دختر را به عنوان یک ویژگی انسانی مورد توجه و تأکید قرار داده است. بر اساس آموزه های اسلام، احترام به دختر تنها در حرف و شعار نیست بلکه باید به گونه‌ای باشد که در عمل خود را نشان دهد. به همین جهت، احادیث متعددی نیز در سیره و سخن معصومان علیهم السلام وجود دارد که به مبارک بودن، احترام گذاشتن به دختران و... اشاره شده است، که در این نوشته به برخی از آنها اشاره خواهد شد.

بر اساس آموزه‌های اسلام، میان جنس مذکّر و مؤنّث، پسر و دختر، تفاوتی وجود ندارد بلکه ملاک سنجش و برتری فقط «تقوا» است همچنان که قرآن کریم خطاب به مردان و زنان می فرماید:

«يا أَيُّهَا النَّاسُ إِنَّا خَلَقْناكُمْ مِنْ ذَكَرٍ وَ أُنْثى‏ وَ جَعَلْناكُمْ شُعُوباً وَ قَبائِلَ لِتَعارَفُوا إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقاكُمْ إِنَّ اللَّهَ عَليمٌ خَبيرٌ»؛ (1) ای مردم! ما شما را از یک مرد و زن آفریدیم و شما را تیره ها و قبیله ها قرار دادیم تا یکدیگر را بشناسید (اینها ملاک امتیاز نیست) گرامی‌ترین شما نزد خداوند با تقواترین شماست خداوند دانا و آگاه است!

پس از نگاه اسلام معیار خوب و بد بودن، جنسیت افراد نیست، بلکه آنچه انسان‌ها را نزد خداوند محبوب می‌کند عملکرد آن هاست. البته توقعات و وظایف زن و مرد با هم متفاوت است و نوع لطف و رحمتی که خداوند به زن و مرد، دختر و پسر نیز عطا می کند متفاوت است؛ در این میان فرزند دختر دارای ویژگی های خاصی است که در ادامه به برخی از آنها اشاره خواهد شد.

نگاه ارزشی دین اسلام به دختر

همانگونه که بیان شد در فرهنگ و انديشه اسلامي، دختران از جایگاه خاصّی برخوردارند. تعابیر زیبایی که در آیات و روایات برای دختران به کار رفته، نشان از امتیاز و ویژگی خاص دختران دارد. قرآن کریم در آیه 49 سوره شوری از دختر به عنوان یک هدیه بزرگ یاد می‌کند که خداوند به هر کسی که دوست دارد، فرزند دختر هدیه می‌کند.

در فرهنگ اهل بیت علیهم السلام نیز زنان و دختران از جایگاه خاصی برخوردارند و با تعابیر ظریف و زیبا از آنها یاد شده است كه به عنوان نمونه برخي از آن ها مورد اشاره قرار می گیرد:

دختران همچون گل هستند

در روایات معصومان علیهم السلام، دختران همچون گل معرفی شده اند. امیرالمومنین علیه السلام می فرماید:

«فَإِنَّ الْمَرْأَةَ رَيْحَانَةٌ وَ لَيْسَتْ بِقَهْرَمَانَةٍ فَدَارِهَا عَلَى كُلِّ حَالٍ وَ أَحْسِنِ الصُّحْبَةَ لَهَا لِيَصْفُوَ عَيْشُكَ؛ (2) زن (مانند یک گل) ریحانه است و خدمتگزار نیست؛ با او در هر حال و موقعیتی مدارا کن و همنشینی با او را نیکو کن تا اینکه زندگی تو باصفا گردد».

همچنین در روایات متعدد از دختران تعبیر به «حسنه و نیکی» شده است. (3) به صورت متعدد گزارش شد است که اگر کسی از داشتن فرزند دختر احساس ناخشنودی می‌کرد، امامان علیهم السلام با آنان برخورد می کردند؛ به عنوان مثال امام صادق علیه السلام به شخصی که از دختر دار بودن ناراحت بود فرمودند: «هِيَ رَيْحَانَةٌ تَشَمُّهَا؛ (4) او گلى است كه آن را مى‏بوئى‏».

وقتی به پیامبر صلی الله علیه و آله مژده فاطمه سلام الله علیها داده ‌شد، ناخرسندی و کراهت در چهره اصحاب آن حضرت مشاهده شد، رسول خدا صلی الله علیه و آله به آنها فرمودند: شما را چه شده است! چرا چهره‌های شما دگرگون شده است؟! دختر گل معطّری است که من آن ‌را می‌ بویم و روزی او با خداست. (5)

دختران درهای رحمت الهی

تولد دختر در احاديث اسلامى به عنوان گشوده شدن درهای رحمت‏ خدا به خانواده معرفى گردید است. رسول خدا صلى الله عليه و آله فرمود: «خانه‏اى نيست كه در آن دختران باشند مگر اينكه هر روز بر آن خانه دوازده بركت و رحمت از آسمان نازل مى‏شود». (6)

در روایات از دختران به عنوان بهترین فرزندان تعبیر شده است که نه تنها خداوند با نگاه رحمت به آنها می نگردد بلکه به برکت وجود آنها پدر و مادر و حتی دیگر افراد نیز مورد لطف و رحمت الهی قرار می گیرند. امام صادق علیه السلام نقل می کند که رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمودند:

دختران چه فرزندان خوبى هستند؛ با لطافت و مهربان، يار و مددکار، مونس و همدم، مبارک و پر خير، اهل نظافت و پاکيزگي‌. (7)

همچنین امام باقر عليه السلام فرمودند:

إِذَا أَصَابَ الرَّجُلُ ابْنَةً بَعَثَ اللَّهُ إِلَيْهَا مَلَكاً فَأَمَرَّ جَنَاحَهُ عَلَى رَأْسِهَا وَ صَدْرِهَا وَ قَالَ ضَعِيفَةٌ خُلِقَتْ مِنْ ضَعْفٍ الْمُنْفِقُ عَلَيْهَا مُعَانٌ إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ؛  (8) آنگاه كه خانواده‌اى داراى دختر مى گردد، خداوند فرشته براى حمايت و نگهبانى آن دختر مى فرستد، و مى فرمايد: اين دختر عنصرى ضعيف است كه از ضعف و ناتوانى خلقت يافته و كسى كه او را مورد حمايت و نگهدارى خود قرار دهد، چنين كسى تا روز قيامت مورد يارى و عنايت خداوند خواهد بود.

امام رضا علیه السلام فرمودند: «خداوند به دختر مهربانتر از پسر است، كسى كه باعث خوشحالى دخترش شود، خداوند روز قيامت او را خوشحال مى كند». (9)

تجلیل اسلام از جایگاه دختران و تأکید بر لزوم توجه و محبت آنان منحصر به این موارد ذکر شده نیست بلکه این روایات آن قدر فراوان اند که در منابع روایی شیعه بخش های جداگانه ای را به خود اختصاص داده است.

برای نمونه، در کتاب کافی «بَابُ فَضْلِ الْبَنَات؛ درباره فضیلت دختران» (10) در وسائل الشیعه بابی به نام « بَابُ فَضْلِ الْبَنَات‏، بَابُ اسْتِحْبَابِ طَلَبِ الْبَنَاتِ وَ إِكْرَامِهِن‏؛ مستحب بودن طلب دختر از خداوند و تکریم دختران» (11) همچنین «بَابُ اسْتِحْبَابِ زِيَادَةِ الرِّقَّةِ عَلَى الْبَنَاتِ وَ الشَّفَقَةِ عَلَيْهِنَّ أَكْثَرَ مِنَ الصِّبْيَان‏؛ درباره دل سوزی و محبت بیشتر به دختران در مقایسه با دیگر فرزندان» (12) وارد شده است که نشان دهنده توجه والای اسلام به دختران است.

نتیجه:

بنابراین در دین اسلام، دختران دارای ارزش و جایگاه بالایی هستند. در آیات و روایات با تعابیر زیبایی همچون «هدیه الهی»، «گل ریحانه»، «حسنه و نیکی» و ... از آنها نام برده شده است که هر یک، نشان از امتیاز و ویژگی خاص طبیعی و روحی دختران دارد. دختران در فرهنگ روایات، بهترین اولاد هستند که مایه برکت و رحمت الهی می شوند. آنچه از آموزه های قرآن و حدیث بر می آید درسی است که به خانواده و جامعه داده می شود که با الگویی گیری از ثقلین (یعنی کلام خدا و اهل بیت علیهم السلام) ارتباط مهربان تر همراه با احترام و کرامت نسبت به دختران باید داشته باشیم.

پی نوشت ها:

1. حجرات / 13.

2. ابن بابویه، محمد بن على‏، محقق/مصحح: غفارى، على اکبر، من لا یحضره الفقیه‏، قم: دفتر انتشارات اسلامى وابسته به جامعه مدرسین حوزه علمیه قم‏، چاپ دوم، 1413ق، ج‏3، ص556.

3. کلینى، محمد بن یعقوب‏، محقق/مصحح: غفارى على اکبر و آخوندى، محمد، الکافی، تهران: دار الکتب الإسلامیه، چاپ چهارم، 1407ق، ج6، ص6.

4. همان، ج‏6، ص 6.

5. ابن بابویه، محمد بن على‏، من لا یحضره الفقیه‏، همان، ج3، ص481.

6. شعيري، محمد بن محمد، جامع الأخبار، نجف: مطبعة حيدرية، چاپ اول، بى تا، ص 105.

7. کلینى، محمد بن یعقوب، الكافي، همان، ج‏6، ص 5.

8. ابن بابويه، محمد بن على‏، ثواب الأعمال و عقاب الأعمال، قم: دارالشريف الرضي، چاپ دوم، 1406ق، ص 202.

9. کلینى، محمد بن یعقوب، الكافي، همان، ج‏6، ص 6.

10. همان، ج‏6، ص 4- 12.

11. شيخ حر عاملى، محمد بن حسن، وسائل الشيعة، محقق/مصحح: مؤسسة آل البيت عليهم السلام‏، قم: مؤسسة آل البيت عليهم السلام‏، چاپ اول، 1409ق، ج‏21، ص361- 13.

12. شيخ حر عاملى، محمد بن حسن، وسائل الشيعة ،همان، ج‏21، ص367؛ نوری، حسین بن محمد تقی، مستدرک الوسائل، قم: مؤسسة آل البيت عليهم السلام‏، چاپ اول، 1408ق، ج‏15، ص118.

صفحه‌ها