پرسش وپاسخ

از منظر آموزه‌های اسلامی، وقت و زمان، مهم‌ترین سرمایه انسان در این دنیاست. در روایات اهل‌بیت(ع) اوقات شبانه‌روز را به سه قسم و برخی به چهار قسم تقسیم کرده‌اند.

پرسش:

در روایات آمده که اوقات خود را باید به چند قسمت تقسیم کنیم، مثلاً زمانی برای خواب و زمانی برای خانواده و... آیا این روایات درست است؟ چرا برخی از آن‌ها تعداد بخش‌ها را متفاوت ذکر کرده‌اند، مثلاً برخی سه قسمت و برخی چهار قسمت؟

پاسخ:

مقدمه

از منظر آموزه‌های اسلامی، وقت و زمان، مهم‌ترین سرمایه انسان در این دنیاست که اگر از آن به خوبی استفاده کند، ضامن خوشبختی و سعادت وی در آخرت نیز می‌گردد ازاین‌رو دین اسلام، وقت را غنیمت شمرده و در روایات اهل‌بیت علیهم‌السلام برای تنظیم اوقات زندگی، توصیه‌های متعددی وجود دارد. با توجه به سؤال مطرح‌شده، برخی از احادیث این موضوع آورده می‌شود و پس از بررسی اعتبار آنها، به تبیین محتوا و چگونگی تقسیم آنها پرداخته می‌شود.

پاسخ تفصیلی:

الف. گونه‌های مختلف روایات اوقات

روایاتی که بر تقسیم اوقات زندگی توصیه کرده‌اند، بر دو گونه‌اند. برخی از احادیث، اوقات شبانه‌روز را به سه قسم و برخی به چهار قسم تقسیم کرده‌اند. به عنوان نمونه، از هر دسته، چند حدیث آورده می‌شود:

دسته اول: روایاتی که بر سه قسم تأکید کرده‌اند

حدیث اول: در روایتی از امام صادق علیه‌السلام آمده است:

 «... یَنْبَغِی لِلْمُسْلِمِ الْعَاقِلِ أَنْ یَکُونَ لَهُ سَاعَةٌ یُفْضِی بِهَا إِلَى عَمَلِهِ فِیمَا بَیْنَهُ وَ بَیْنَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ سَاعَةٌ یُلَاقِی إِخْوَانَهُ الَّذِینَ یُفَاوِضُهُمْ وَ یُفَاوِضُونَهُ فِی أَمْرِ آخِرَتِهِ وَ سَاعَةٌ یُخَلِّی بَیْنَ نَفْسِهِ وَ لَذَّاتِهَا فِی غَیْرِ مُحَرَّمٍ فَإِنَّهَا عَوْنٌ عَلَى تِلْکَ السَّاعَتَیْنِ؛(1) شایسته است مسلمان عاقل، زمانى را معین کند که در آن میان خود و خدا به اعمالش رسیدگى کند و ساعتى را براى دیدار با برادرانى قرار دهد که با یکدیگر درباره آخرت گفتگو کنند و ساعتی را براى لذت‌های حلالش تعیین کند؛ زیرا این مدت، در دو زمان دیگر به وى نیرو می‌دهد

بر اساس این روایت، اوقات انسان بر سه قسم تقسیم شده است.

1. عبادت

2. دیدار با مومنین

3. تفریح و لذت حلال

روایت دوم: امیرمومنان علیه‌السلام به امام حسن علیه‌السلام فرمودند:

 «یَا بُنَیَّ، لِلْمُؤْمِنِ ثَلَاثُ سَاعَاتٍ: سَاعَةٌ یُنَاجِی‏ فِیهَا رَبَّهُ، وَ سَاعَةٌ یُحَاسِبُ فِیهَا نَفْسَهُ، وَ سَاعَةٌ یَخْلُو فِیهَا بَیْنَ نَفْسِهِ وَ لَذَّتِهَا فِیمَا یَحِلُّ وَ یَجْمُلُ؛(2) فرزندم! مؤمن سه وقت دارد: ساعتی برای مناجات با پروردگارش، ساعتی برای محاسبه نفس و ساعتی برای لذت‌های حلال

بر اساس این روایت، اوقات انسان بر سه قسم تقسیم شده است.

1. عبادت

2. محاسبه نفس

3. تفریح و لذت حلال

دسته دوم: روایاتی که بر چهار قسم تأکید کرده‌اند

حدیث اول: از امیر مومنان علیه‌السلام نقل شده است:

 «یَنْبَغِی لِلْعَاقِلِ إِذَا کَانَ عَاقِلًا أَنْ یَکُونَ لَهُ أَرْبَعُ سَاعَاتٍ مِنَ النَّهَارِ سَاعَةٌ یُنَاجِی‏ فِیهَا رَبَّهُ وَ سَاعَةٌ یُحَاسِبُ فِیهَا نَفْسَهُ وَ سَاعَةٌ یَأْتِی أَهْلَ الْعِلْمِ الَّذِینَ یُبَصِّرُونَهُ أَمْرَ دِینِهِ وَ یَنْصَحُونَهُ وَ سَاعَةٌ یُخَلِّی بَیْنَ نَفْسِهِ وَ لَذَّتِهَا مِنْ أَمْرِ الدُّنْیَا فِیمَا یَحِلُّ وَ یَجْمُلُ؛(3) شایسته است عاقل اوقات خود را بر چهار قسم نماید: ساعتی را برای عبادت، ساعتی را برای محاسبه و حسابرسی نفس، ساعتی برای آموزش و فراگیری علوم و احکام دین و ساعتی برای لذت‌های حلال

بر اساس این روایت، اوقات انسان بر چهار قسم تقسیم شده است.

1. عبادت

2. محاسبه نفس

3. آموزش احکام دین

4. تفریح و لذت حلال

حدیث دوم: رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله در توصیه به ابوذر فرمودند:

 «عَلَى الْعَاقِلِ مَا لَمْ یَکُنْ مَغْلُوباً عَلَى عَقْلِهِ أَنْ یَکُونَ لَهُ سَاعَاتٌ سَاعَةٌ یُنَاجِی فِیهَا رَبَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ وَ سَاعَةٌ یُحَاسِبُ نَفْسَهُ وَ سَاعَةٌ یَتَفَکَّرُ فِیمَا صَنَعَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ إِلَیْهِ وَ سَاعَةٌ یَخْلُو فِیهَا بِحَظِّ نَفْسِهِ مِنَ الْحَلَال؛(4) بر خردمندى که افسار عقلش را از دست نداده، لازم است وقت‌هایی براى خود قرار دهد: ساعتی برای مناجات با پروردگار خود، ساعتی برای حسابرسی خود، ساعتی برای تفکر در مخلوقات و آفریدگان خداوند و ساعتی برای بهره‏مندى از لذت حلال

بر اساس این حدیث، ساعات بر چهار قسم تقسیم شده است:

1. عبادت

2. محاسبه نفس

3. تفکر

4. تفریح و لذت حلال

روایت سوم: در روایتی از امام کاظم علیه‌السلام آمده است:

 «اجْتَهِدُوا فِی أَنْ یَکُونَ زَمَانُکُمْ أَرْبَعَ سَاعَاتٍ سَاعَةً لِمُنَاجَاةِ اللَّهِ وَ سَاعَةً لِأَمْرِ الْمَعَاشِ وَ سَاعَةً لِمُعَاشَرَةِ الْإِخْوَانِ‏ وَ الثِّقَاتِ‏ الَّذِینَ‏ یُعَرِّفُونَکُمْ عُیُوبَکُمْ وَ یُخْلِصُونَ لَکُمْ فِی الْبَاطِنِ وَ سَاعَةً تَخْلُونَ فِیهَا لِلَذَّاتِکُمْ فِی غَیْرِ مُحَرَّمٍ وَ بِهَذِهِ السَّاعَةِ تَقْدِرُونَ عَلَى الثَّلَاثِ سَاعَات؛(5)‏ کوشش نمایید تا زمان خود را بر چهار قسم نمایید: ساعتی برای مناجات با خداوند، ساعتی برای کسب و کار و امرار معاش، ساعتی را برای معاشرت با برادران دینی و ساعتی برای لذت حلال و به واسطه این مدت، در سه زمان دیگر به وى نیرو می‌دهد

بر اساس این حدیث، ساعات بر چهار قسم تقسیم شده است:

1. عبادت

2. کسب و کار

3. معاشرت با برادران دینی

4. تفریح و لذت حلال

ب. بررسی اعتبار روایات

تعداد روایات تقسیم اوقات به قدری فراوان است که انسان اطمینان به صدور آنها از معصومان علیهم‌السلام پیدا می‌کند. گستردگی منابع روایی ناقل این احادیث نیز بر اعتبار آنها می‌افزاید؛ برخی از مصادر اولیه و معتبر حدیثی مانند کافی، خصال شیخ صدوق و امالی شیخ طوسی از منابع این احادیث هستند.

ج. تبیین و جمع بین روایات

در تبیین این احادیث باید گفت در تقسیم‌بندی آنها، تنافی و تعارضی وجود ندارد، زیرا برخی از موارد نقل شده در روایات با یکدیگر ادغام شده‌اند؛ یعنی در احادیثی که اوقات را به سه قسم تقسیم کرده‌اند، دو مورد که با یکدیگر تناسب داشته‌اند را در قالب یک بخش ذکر کرده‌اند و در احادیثی که اوقات را به چهار قسم تقسیم کرده‌اند، مواردی که با هم ادغام شده بودند را به صورت تفصیل و جداگانه بیان فرموده‌اند. به عنوان نمونه در برخی روایات، عبادت و آموزش احکام دین به طور جداگانه آمده‌اند؛ در حالی که آموزش احکام دین هم جزیی از عبادات و مقدمه آنها محسوب می‌شود و یا در برخی احادیث، عبادت و محاسبه نفس جداگانه بیان شده‌اند، در حالی که محاسبه نفس نیز جزیی از عبادات است. همچنین معاشرت با برادران دینی جهت سخن گفتن و بحث در مورد قیامت، جزئی از عبادات است که در برخی احادیث، به طور تفصیلی و مجزّا آمده‌اند. بنابراین، در جمع بین آنها باید گفت شایسته است انسان اوقات زندگی خود را در سه بخش کلّی تقسیم کند، بخشی برای عبادت با معبود خود، بخشی برای کسب و کار و بخشی برای تفریح و لذت حلال. در این صورت، دیدار برادران مؤمن و رسیدگی به امور خانواده، جزء لذت حلال آورده می‌شود.

نتیجهگیری:

از بررسی مجموع احادیث تقسیم‌بندی اوقات شبانه‌روز، چند نتیجه حاصل می‌شود.

1. روایات وارد شده در این موضوع، متعدد و مختلف هستند. برخی از آنها اوقات شبانه‌روز را به سه و برخی دیگر، به چهار بخش تقسیم کرده‌اند.

2. فراوانی این روایات به قدری است که اطمینان از صدور آنها از معصوم حاصل می‌شود.

3. آنچه در این روایات بر آن تأکید شده این‌که، تقسیم‌بندی اوقات که باعث برنامه‌ریزی دقیق و درست در زندگی می‌شود را نشانه عقلانیت انسان معرفی کرده اند.

4. آنچه در همه این احادیث بر آن تأکید شده بود، تفریح سالم است به گونه‌ای که برخی احادیث، آن را عامل موفقیت در برنامه‌های دیگر معرفی کرده‌اند.

5. به نظر می‌رسد آنچه روح این روایات بر آن تأکید کرده‌اند، داشتن نظم و برنامه در زندگی انسان و پرهیز از افراط و تفریط در یک برنامه است.

6. بین این احادیث، هیچ گونه تعارض و تنافی وجود ندارد، بلکه برخی از آنها، امور را تفصیلی بیان کرده‌اند و برخی به طور اجمال.

پی‌نوشت‌ها:

1. کلینى، محمد بن یعقوب، الکافی، محقق/مصحح: غفارى علی‌اکبر و آخوندى، محمد، تهران، دارالکتب الإسلامیه، تهران، 1407ق، ج5، 87.

2. طوسى، محمد بن الحسن، الأمالی، محقق/مصحح: مؤسسه البعثه، قم، دارالثقافه، چاپ اول، 1414ق، ص147.

3. فتال نیشابورى، محمد بن احمد، روضه الواعظین و بصیره المتعظین، قم، انتشارات رضى، چاپ اول، 1375ش، ج1، ص4.

4. ابن بابویه، محمد بن على، الخصال، محقق/مصحح: غفارى، علی‌اکبر، قم، جامعه مدرسین، چاپ اول، 1362ش، ج2، ص525.

5. ابن شعبه حرانى، حسن بن على، تحف العقول، محقق/مصحح: غفارى، علی‌اکبر، قم، جامعه مدرسین‏، چاپ دوم، 1404ق، ص409.

تواتر قرآن و مخالفت ابن مسعود با قرآن بودن سه سوره حمد و معوذتین
با قطع‌نظر از این‌که ادعای ابن‌مسعود درست باشد یا نه، هیچ آسیبی به تواتر و اعتبار قرآن وارد نمی‌شود؛ زیرا شرط تواتر یک خبر این نیست که هیچ‌کس با آن مخالف نباشد؛

پرسش:

آیا ادعای مخالفت ابن مسعود با قرآن بودن سه سوره حمد و معوذتین (ناس و فلق) درست است؟ نمی‌توان گفت وقتی ابن مسعود به‌عنوان صحابه بزرگ پیامبر، کاتب وحی، حافظ و معلم قرآن، از قرآن بودن این سوره‌ها خبر نداشته، این بهترین دلیل مبنی بر قرآن نبودن این سوره‌ها است؟ چگونه مسلمانان مدعی تواتر قرآن هستند بااینکه بزرگان صحابه در اصل قرآن بودن یا نبودن اصل برخی از سوره‌های آن باهم اختلاف داشته‌اند؟

پاسخ:

مقدمه

مهم‌ترین دلیل مسلمانان مبنی بر اصالت و وثاقت تاریخی قرآن و اینکه قرآن کنونی همان قرآن زمان پیامبر خدا صلی‌الله‌علیه‌و‌آله است، تواتر این کتاب است. منظور از تواتر این است که از زمان نزول قرآن تا زمان ما در هر نسل، شمار فراوانی از مردم دل در گروی قرآن داشته‌اند و اکثر آنان حافظ کل یا جزء قرآن بوده‌اند. شمار این حافظان و قاریان در هر نسل به‌اندازه‌ای فراوان بوده که امکان تبانی و هماهنگی آنان یا غیر آنان بر تحریف و تغییر قرآن وجود نداشته و ندارد. از سوی دیگر، مطابق روایات، ابن‌مسعود، صحابی پیامبر، با قرآن بودن دو سوره ناس و فلق (معوذتین) مخالف بوده و افزون بر این، مصحف او سوره حمد را نداشته است.(1) در این نوشتار بر اساس پایان‌نامه «تواتر قرآن، چیستی، چرایی، چگونگی و چالش‌ها» نسبت تواتر قرآن با مخالفت ابن‌مسعود با این سه سوره را بررسی می‌کنیم.

 

متن اصلی پاسخ:

نبودن سه سوره حمد، ناس و فلق در مصحف ابن‌مسعود

گفته شده مصحف ابن‌مسعود «معوذتین» و «فاتحه» را نداشته و دارای 111 سوره بوده است. وی معوّذتین را از سوره‌هاى قرآنى نمى‌دانست و معتقد بود این دو سوره از دعاهاى باطل‌السحر (و دفع چشم‌زخم) هستند که بر پیامبر خدا صلی‌الله‌علیه‌و‌آله وحى شدند تا با خواندن آن‌ها چشم‌زخمى که بر حَسَنَیْن علیهماالسلام وارد شده بود، دفع شود؛ بنابراین هرگاه این دو سوره را در مصحفى مى‌دید، آن را پاک مى‌کرد و مى‌گفت: «غیر قرآن را با قرآن خلط نکنید»! افزون بر این، مصحف او سوره فاتحه را نیز نداشته است.(2)

نسبت تواتر قرآن با مخالفت ابن مسعود

جان برتون (John Burton)، خاورشناس انگلیسی و مؤلف کتاب جمع‌آوری قرآن، بخشی از کتاب خود را به موضوع «تواتر مصحف» اختصاص داده و با اشاره به اختلاف مصاحف صحابه باهم ازجمله سه سوره‌ای که گفته شده در مصحف ابن‌مسعود نبوده‌اند، در تواتر قرآن تشکیک کرده است.(3) در ادامه، نخست با پاسخ علمای مسلمان به این شبهه آشنا می‌شویم و در پایان، جواب اصلی را بیان خواهیم کرد:

- اخبار پیرامون مصاحف صحابه هرچند به ما نشان می‌دهند که مصاحف مختلفی در میان صحابه رواج داشته است، اما از جزئیات آن مصاحف خبر قطعی در دست نیست. از بعضى از مصاحف هیچ اطلاعى در دست نیست. از آن‌هایی هم که خبرى نقل شده، آن‌قدر در روایات و اخبار اختلاف است که تشخیص صحت‌وسقم آن‌ها آسان نیست.(4)

- گروهی از علما همچون فخر رازی، نَوَوی، ابن‌حزم اندلسی و... صحت روایات حاکی از مخالفت ابن‌مسعود با قرآن بودن این سه سوره را زیر سؤال برده و آن‌ها را تکذیب کرده‌اند.(5)

- برخی همچون قاضی باقلانی معتقدند: اولاً مطالبی که درباره مصحف ابن‌مسعود گفته شده خبرهای واحدی هستند که در مثل این امور، نه به‌ آن‌ها عمل می‌شود و نه قابل اطمینان هستند؛ ثانیاً ممکن است سوره‌هایی که گفته شده در مصحف او نبوده‌اند، از مصحفش افتاده باشند؛ نه‌این‌که او‌ آن‌ها را قبول نداشته و قرآن نمی‌دانسته است؛ ثالثاً ممکن است چون مصاحف صحابه از جهت ترتیب سوره‌ها باهم اختلاف داشته است، او این سوره‌ها را در جایی غیر از جایی که مابقی صحابه نوشته بودند، نوشته باشد و ناقل وقتی آن سوره‌ها را در جای معمول ندیده، گمان کرده که مصحف او اصلاً آن سوره‌ها را ندارد؛ با این‌که داشته، اما در جای دیگر نوشته بوده است؛ رابعاً اگر ابن‌مسعود واقعاً دو سوره ناس و فلق را انکار کرده بود، این امر به گفت‌وگوی اصحاب منجر می‌شد و خبر این نزاع، پخش می‌شد.(6) در تکمیل دلیل چهارم باقلانی که قوی‌ترین دلیل اوست، باید گفت: مردم کوفه قرآن را بر اساس مصحف و قرائت ابن‌مسعود می‌خواندند(7) ‏ و در این زمینه، تعصب فراوانی داشتند؛ به‌گونه‌ای‌که چه عثمان‌بن‌عفان و چه بعدها حجاج‌بن‌یوسف ثقفی هرچه تلاش کردند تا آنان را از این مصحف جدا کنند، موفق نشدند؛(8) بنابراین، اگر واقعاً مصحف او این سه سوره را نداشت، آنان باید درباره این سه سوره با مسلمانان سایر شهرها اختلاف پیدا می‌کردند؛ اختلافی که گزارشی از آن در تاریخ ثبت نشده است؛ این یعنی اصلاً چنین اختلافی وجود نداشته و مصحف ابن‌مسعود نیز همانند مصاحف سایر صحابه مشتمل بر این سه سوره بوده است.

- قاریانی همچون عاصم قرآن را به قرائت ابن‌مسعود خوانده‌اند، اما هر سه سوره حمد، ناس و فلق در قرائت آنان وجود دارد.(9)

- به باور برخی، ابن‌مسعود گمان می‌کرد کتابت قرآن برای جلوگیری از فراموشی و نابودی آن است و چون هر مسلمانی روزی چند بار باید سوره حمد را می‌خواند، امکان فراموشی آن وجود ندارد؛ بنابراین، نیازی به نوشتن آن در مصحف نیست.(10)

- برخی نیز معتقدند چون ابن مسعود سوره فاتحه را همتاى قرآن و از قرآن جدا می‌دانست، معتقد بود که نباید آن را در قرآن نوشت. مستند او مبنی بر این ادعا آیه ﴿وَ لَقَدْ آتَیْناکَ سَبْعاً مِنَ الْمَثانِی وَ الْقُرْآنَ الْعَظِیمَ﴾ بود و می‌گفت: مطابق این آیه سوره حمد که همان سبع مثانى است، در عرض و کنار قرآن قرار گرفته است.(11)

پاسخ اصلی نوشتار حاضر این است که حتی اگر واقعاً ابن‌مسعود با قرآن بودن سه سوره حمد، ناس و فلق مخالفت کرده باشد، این مخالفت هیچ‌گونه تعارضی با تواتر قرآن ندارد؛ زیرا یکی از شرایط خبر متواتر این نیست که هیچ‌کس با آن مخالف نباشد. توضیح آن‌که در بحث تواتر قرآن هرچند میان مخبرین، اختلاف واقع شده، اما ازآنجاکه تعداد مخبرینی که میان آنان اختلافی رخ نداده و سه سوره حمد، ناس و فلق را قرآن می‌دانند، به‌اندازه‌ای فراوان است که از گفته آنان قطع و یقین به قرآن بودن این سه سوره حاصل می‌شود، مخالفت یک یا چند نفر انگشت‌شمار نمی‌تواند، تواتر قرآن را خدشه‌دار سازد.

نتیجه‌گیری:

با قطع‌نظر از صحت‌وسقم ادعای انکار قرآن بودن سه سوره حمد، ناس و فلق از سوی ابن‌مسعود، حتی اگر او واقعاً با قرآن بودن این سه سوره مخالفت کرده باشد، هیچ خدشه‌ای به تواتر قرآن و درنتیجه، اعتبار و اصالت آن وارد نمی‌شود؛ چراکه هیچ‌کس نگفته یکی از شرایط خبر متواتر این است که احدی با آن مخالفت نکرده باشد. اگر چنین چیزی شرط بود، هیچ خبری متواتر نمی‌شد. مهم این است که اکثریت قریب به‌اتفاق صحابه که شمار آنان فراوان است و احتمال تبانی آنان بر کذب و دروغ وجود ندارد، بدون هیچ اختلافی از قرآن بودن این سه سوره خبر داده و آن را به‌عنوان قرآن از پیامبر خدا صلی‌الله‌علیه‌و‌آله نقل کرده‌اند.

برای مطالعه بیشتر:

غلامرضایی، هادی، «تواتر قرآن، چیستی، چرایی، چگونگی و چالش‌ها»، پایان‌نامه کارشناسی ارشد، دانشگاه خوارزمی تهران، گروه علوم قرآن و حدیث، 1397 ش.

نقد نقد قرآن ویکی‌پدیای فارسی

https://fa.wikipedia.org/wiki/نقد_قرآن

 

پی‌نوشت‌ها:

1. رامیار، محمود، تاریخ قرآن، تهران، انتشارات امیرکبیر، چاپ سوم، 1369 ش، ص 580 و 581؛ حجتی، سید محمدباقر، پژوهشی در تاریخ قرآن، چاپ دوم، چاپ و نشر: دفتر نشر فرهنگ اسلامی، 1360 ش، ص 92-94.

2. معرفت، محمدهادی، علوم قرآنی، قم، موسسه تمهید، چاپ ششم، 1384 ش، ص 104.

3. برتن، جان، جمع‌آوری قرآن، ترجمه حسن رضایی هفتادر، قم، دانشگاه مفید، چاپ اول، 1400 ش، ص 288-296.

4. رامیار، محمود، تاریخ قرآن، تهران، انتشارات امیرکبیر، چاپ سوم، 1369 ش، ص 336-334.

5. برتن، جان، جمع‌آوری قرآن، ترجمه حسن رضایی هفتادر، قم، دانشگاه مفید، چاپ اول، 1400 ش، ص 291-293.

6. باقلانی، اعجاز القرآن، بیروت، عالم الکتب، چاپ اول، 1408 ق، ص 260-262.

7. رامیار، محمود، تاریخ قرآن، تهران، انتشارات امیرکبیر، چاپ سوم، 1369 ش، ص 337.

8. ر.ک: غلامرضایی، هادی و کاووس روحی برندق، «تحلیل تاریخی دیدگاه‌ها درباره نقش حجاج‌بن‌یوسف ثقفی در تثبیت متن نهایی قرآن»، مجله مطالعات تاریخی قرآن و حدیث، مقاله 6، دوره 28، شماره 72، آذر 1401 ش، صص 135-107.

9. برتن، جان، جمع‌آوری قرآن، ترجمه حسن رضایی هفتادر، قم، دانشگاه مفید، چاپ اول، 1400 ش، ص 293.

10. رامیار، محمود، تاریخ قرآن، تهران، انتشارات امیرکبیر، چاپ سوم، 1369 ش، ص 358.

11. معرفت، محمدهادی، علوم قرآنی، قم، موسسه تمهید، چاپ ششم، 1384 ش، ص 104.

مؤلفه های نگرش توحیدی و اسلامی به طبیعت
در جهان‌بینی اسلامی، طبیعت نه به‌عنوان مجموعه‌ای بی‌جان از منابع مادی، بلکه به مثابه جلوه‌گاه حکمت و رحمت الهی شناخته می‌شود.

پرسش:

نگرش توحیدی و اسلامی به طبیعت دربردارنده چه مؤلفه‌هایی است و به‌عنوان یک مسلمان، چه نگرشی به طبیعت باید داشت؟

پاسخ:

در جهان‌بینی اسلامی، طبیعت نه به‌عنوان مجموعه‌ای بی‌جان از منابع مادی، بلکه به مثابه جلوه‌گاه حکمت و رحمت الهی شناخته می‌شود. این نگرش عمیقاً ریشه در مبانی توحیدی دارد و رابطه انسان با محیط زیست را در چهارچوبی جامع و معنوی تعریف می‌کند. آنچه در پی می‌آید، تبیین چهار بُعد بنیادین نگرش اسلامی به طبیعت است که هر یک از آنها همچون حلقه‌هایی به هم پیوسته، منظومه‌ای کامل از ارتباط انسان با جهان آفرینش را ترسیم می‌کنند.

نکته اول: طبیعت به مثابه کتابی برای خردمندان

در جهان‌بینی توحیدی، طبیعت کتابی گشوده از آیات الهی است که با نثری هنرمندانه و نظمی بدیع، اسرار خلقت را در قالب پدیده‌های طبیعی به تصویر می‌کشد. در این نگاه، کوه‌های استوار، باران‌های حیات‌بخش، رویش گیاهان، تغییر فصل‌ها، پیدایش منظم شب و روز، آسمان‌ پرستاره، شکل‌گیری جنین در رحم مادر، آرامش و ثبات زمین و... همگی نشانه‌هایی برای خردمندان است. برای نمونه به این آیات بنگرید:

«مسلماً در آفرینش آسمان‌ها و زمین، و آمدورفت شب و روز، نشانه‌های (روشنی) برای خردمندان است.»(1)

«ما آنچه را روی زمین است زینت آن قرار دادیم، تا آنها را بیازماییم که کدامینشان بهتر عمل می‌کنند.»(2)

«و نیز در آمدوشد شب و روز، و رزق (و بارانی) که خداوند از آسمان نازل کرده و بوسیله آن زمین را بعد از مردنش حیات بخشیده و همچنین در وزش بادها، نشانه‌های روشنی است برای گروهی که اهل تفکّرند.»(3)

از نگاه اسلامی و قرآنی، خداوند کتاب طبیعت را هنرمندانه و زیبا طراحی کرده و کلماتش را هنرمندانه به نظم درآورده است و به همین جهت آن را منبع مطالعاتی مفیدی برای خردمندان می‌داند. اما آنان که از موهبت خرد بهره‌ای نبرده‌اند، همچون کسانی‌اند که در کتابخانه‌ای عظیم محبوس‌ شده‌اند، ولی توانایی خواندن حتی یک سطر را ندارند. اینان از درک رموز نهفته در آیات طبیعی محروم‌ بوده و قادر به شناخت نویسنده حکیم این کتاب‌ها نیستند.

نکته دوم: طبیعت به مثابه مهمان‌خانه زندگی

در جهان‌بینی توحیدی، طبیعت، خانه‌ای است که خداوند با حکمت و هنرمندی بی‌نظیری، آن را برای انسان ساخته و تمام امکانات لازم برای زندگی را در آن فراهم کرده است؛ برای نمونه به این آیات بنگرید:

«او کسی است که از آسمان، آبی فرستاد، که نوشیدن شما از آن است؛ و (همچنین) گیاهان و درختانی که حیوانات خود را در آن به چرا می‌برید، نیز از آن است. خداوند با آن (آب باران)، برای شما زراعت و زیتون و نخل و انگور، و از همه میوه‌ها می‌رویاند؛ مسلماً در این، نشانه‌ی روشنی برای اندیشمندان است.»(4)

«ما آدمیزادگان را گرامی داشتیم؛ و آنها را در خشکی و دریا، (بر مرکب‌های راهوار) حمل کردیم؛ و از انواع روزی‌های پاکیزه به آنان روزی دادیم؛ و آنها را بر بسیاری از موجوداتی که خلق کرده‌ایم، برتری بخشیدیم.»(5)

از این نظر، انسان، مهمان این خانه است و خدا صاحب‌خانه‌اش. کسانی که در این خانه به تخریب و اسراف می‌پردازند، همانند مهمانان ناشایستی هستند که ‌نه‌تنها قدردان میزبان نیستند، بلکه اموال او را نیز ضایع می‌کنند. این رفتار ‌نه‌تنها ظلم به طبیعت، بلکه خیانت به امانت الهی و بی‌حرمتی به صاحب‌خانه حقیقی است.

نکته سوم: طبیعت به مثابه امانت خدا

طبیعت امانتی الهی است که خداوند آن را به انسان، به‌عنوان خلیفه و جانشین خود در زمین، سپرده است. این امانت، مسئولیتی بزرگ را بر دوش انسان می‌گذارد؛ مسئولیتی که در قرآن و روایات به روشنی بیان شده است. این مطلب به خوبی در این آیه منعکس شده است:

«به خدا و رسولش ایمان بیاورید و از آنچه شما را جانشین و نماینده (خود) در آن قرار داده انفاق کنید؛ (زیرا) کسانی که از شما ایمان بیاورند و انفاق کنند، اجر بزرگی دارند.»(6)

این آیه نشان می‌دهد که انسان مالک حقیقی طبیعت نیست، بلکه امین و نگهبان آن است و هر آنچه در زمین است، از آب و خاک تا هوا و منابع طبیعی، موهبت الهی است که به امانت به ما سپرده شده است و ما حق تصرف بی‌رویه در این امانت را نداریم، بلکه باید آن را به نیکی حفظ و اداره کنیم. از این نظر، انسان همچون باغبانی است که خداوند بر باغ زیبای خود منصوب کرده و انسان را به بهره‌وری و مراقبت از آن سفارش کرده است. این نگرش، تاثیر به‌سزایی در مسئولیت‌پذیری انسان در برابر طبیعت دارد و او را به مراقبت از محیط زیست وامی‌دارد.

آیات قرآن، بسیاری از وظایف انسان در برابر طبیعت را برشمرده است؛ از جمله این‌که:

«(از نعمت‌های الهی) بخورید و بیاشامید، ولی اسراف نکنید که خداوند مسرفان را دوست نمی‌دارد.»(7)

«در زمین پس از اصلاح آن فساد نکنید، و او را با بیم و امید بخوانید! (بیم از مسؤولیتها، و امید به رحمتش. و نیکی کنید) زیرا رحمت خدا به نیکوکاران نزدیک است.»(8)

نکته چهارم: طبیعت به مثابه سمفونی زنده

در نگرش عمیق اسلامی، جهان هستی همچون سمفنونی عظیمی است که هر ذره‌اش در حال نواختن نغمه‌ای از تسبیح پروردگار است. برای نمونه به این آیات بنگرید:

«آسمان‌های هفتگانه و زمین و کسانی که در آنها هستند، همه تسبیح او می‌گویند؛ و هر موجودی، تسبیح و حمد او می‌گوید؛ ولی شما تسبیح آنها را نمی‌فهمید؛ او بردبار و آمرزنده است.»(9)

«آیا ندیدی تمام آنان که در آسمان‌ها و زمین هستند برای خدا تسبیح می‌کنند، و همچنین پرندگان به هنگامی که بر فراز آسمان بال گسترده‌اند؟! هر یک از آنها نماز و تسبیح خود را می‌داند؛ و خداوند به آنچه انجام می‌دهند داناست.»(10)

«او خداوندی است خالق، آفریننده‌ای بی‌سابقه، و صورتگری (بی‌نظیر)؛ برای او نام‌های نیک است؛ آنچه در آسمان‌ها و زمین است، تسبیح او می‌گویند؛ و او عزیز و حکیم است.»(11)

این آیات به خوبی نشان می‌دهند که در سمفونی هماهنگ هستی که رهبرش خدا است، تمامی مخلوقات به زبان حال یا زبان خاص خود در حال تسبیح و ستایش پروردگار هستند. این نگاه به طبیعت، احترام خاصی به آن می‌بخشد.

نتیجه‌گیری:

بنابر آنچه گذشت، ابعاد متنوع نگرش جامع اسلام به طبیعت روشن می‌شود:

  1. طبیعت، کتاب الهی برای خردمندان است که انسان باید در آن بیندیشد.
  2. طبیعت، مهمان‌خانه‌ای مناسب برای زیست انسان است که باید حرمتش را حفظ کرد.
  3. طبیعت، باغ امانی خدا به انسان است که انسان هم از آن بهره می‌برد و هم باید مراقبش باشد.
  4. طبیعت، سمفونی هماهنگ توحیدی است که همه با هم، آواز حمد و تسبیح خدا می‌خوانند.

این نگرش به طبیعت، هم توحیدی است و هم راه‌گشای بحران‌های زیست‌محیطی در عصر حاضر. این دیدگاه ‌نه‌تنها به نیازهای مادی انسان پاسخ می‌گوید، بلکه قداست و معنویت و احترام خاصی به طبیعت می‌بخشد و راهی متوازن برای زندگی در جهان امروز پیشنهاد می‌دهد.

پی‌نوشت‌ها:

1. سوره آل عمران، آیه 190: «إِنَّ فِی خَلْقِ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَاخْتِلَافِ اللَّیْلِ وَالنَّهَارِ لَآیَاتٍ لِأُولِی الْأَلْبَابِ».

2. سوره کهف، آیه 7: «إِنَّا جَعَلْنَا مَا عَلَی الْأَرْضِ زِینَةً لَهَا لِنَبْلُوَهُمْ أَیُّهُمْ أَحْسَنُ عَمَلًا».

3. سوره جاثیه، آیه 5: «وَاخْتِلَافِ اللَّیْلِ وَالنَّهَارِ وَمَا أَنْزَلَ اللَّهُ مِنَ السَّمَاءِ مِنْ رِزْقٍ فَأَحْیَا بِهِ الْأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِهَا وَتَصْرِیفِ الرِّیَاحِ آیَاتٌ لِقَوْمٍ یَعْقِلُونَ».

4. سوره نحل، آیات 10 و 11: «هُوَ الَّذِی أَنْزَلَ مِنَ السَّمَاءِ مَاءً ۖ لَکُمْ مِنْهُ شَرَابٌ وَمِنْهُ شَجَرٌ فِیهِ تُسِیمُونَ یُنْبِتُ لَکُمْ بِهِ الزَّرْعَ وَالزَّیْتُونَ وَالنَّخِیلَ وَالْأَعْنَابَ وَمِنْ کُلِّ الثَّمَرَاتِ ۗ إِنَّ فِی ذَٰلِکَ لَآیَةً لِقَوْمٍ یَتَفَکَّرُونَ».

5. سوره اسراء، آیه 70: «وَلَقَدْ کَرَّمْنَا بَنِی آدَمَ وَحَمَلْنَاهُمْ فِی الْبَرِّ وَالْبَحْرِ وَرَزَقْنَاهُمْ مِنَ الطَّیِّبَاتِ وَفَضَّلْنَاهُمْ عَلَىٰ کَثِیرٍ مِمَّنْ خَلَقْنَا تَفْضِیلًا».

6. سوره حدید، آیه 7: «آمِنُوا بِاللَّهِ وَرَسُولِهِ وَأَنْفِقُوا مِمَّا جَعَلَکُمْ مُسْتَخْلَفِینَ فِیهِ ۖ فَالَّذِینَ آمَنُوا مِنْکُمْ وَأَنْفَقُوا لَهُمْ أَجْرٌ کَبِیرٌ».

7. سوره اعراف، آیه 31: «وَکُلُوا وَاشْرَبُوا وَلَا تُسْرِفُوا ۚ إِنَّهُ لَا یُحِبُّ الْمُسْرِفِینَ».

8. سوره اعراف، آیه 56: «وَلَا تُفْسِدُوا فِی الْأَرْضِ بَعْدَ إِصْلَاحِهَا وَادْعُوهُ خَوْفًا وَطَمَعًا ۚ إِنَّ رَحْمَتَ اللَّهِ قَرِیبٌ مِنَ الْمُحْسِنِینَ».

9. سوره اسراء، آیه44: «تُسَبِّحُ لَهُ السَّمَاوَاتُ السَّبْعُ وَالْأَرْضُ وَمَنْ فِیهِنَّ ۚ وَإِنْ مِنْ شَیْءٍ إِلَّا یُسَبِّحُ بِحَمْدِهِ وَلَٰکِنْ لَا تَفْقَهُونَ تَسْبِیحَهُمْ ۗ إِنَّهُ کَانَ حَلِیمًا غَفُورًا».

10. سوره نور، آیه 41: «أَلَمْ تَرَ أَنَّ اللَّهَ یُسَبِّحُ لَهُ مَنْ فِی السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَالطَّیْرُ صَافَّاتٍ ۖ کُلٌّ قَدْ عَلِمَ صَلَاتَهُ وَتَسْبِیحَهُ ۗ وَاللَّهُ عَلِیمٌ بِمَا یَفْعَلُونَ».

11. سوره حشر، آیه 24: «هُوَ اللَّهُ الْخَالِقُ الْبَارِئُ الْمُصَوِّرُ ۖ لَهُ الْأَسْمَاءُ الْحُسْنَىٰ ۚ یُسَبِّحُ لَهُ مَا فِی السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ ۖ وَهُوَ الْعَزِیزُ الْحَکِیمُ».

امام خمینی (ره) شخصیتی دینی یا ملی
امام از هویت ملی و از مفاخر کشور ما محسوب می شود ونسبت به شخصیت¬های ملی دیگر امتیازات وتفاوت¬هایی دارد که این تفاوتها امتیاز امام را نسبت به دیگران نشان می دهد.

من دانشجو هستم و با استاد خود بر سر موضوع شخصیت امام بحث کردیم.نظر من این بود که امام را نباید با شخصیت هایی مثل مصدق که ملی بودند مقایسه کنیم بلکه ایشان یک شخصیت دینی -سیاسی بزرگ در کل جهان هستند.ولی استاد اصرار بر ملی بودن امام داشتند.
حال از شما میخواهم با ذکر دلائل از بزرگان من را یاری کنید تا با دلایل متقن حرف خود را ثابت کنم.

شخصیت های ،مانند امام خمینی ودکتر مصدق از هویت ملی ومفاخر کشور ما محسوب می شوند و این دوشخصیت در برخی از مسایل مانند آزادی خواهی ، استقلال طلبی، عزت گرایی اشتراک دارند ،در عین حال این دوشخصیت تفاوت هائی هم دارند که این تفاوت ها امتیاز امام خمینی بر دکتر مصدق را نشان می دهد از جمله :
1 .معنویت گرایی
حضرت امام خمینی (ر) به عنوان فقیهی ژرف نگر ، حکیمی خردمند ، سیاستمداری دوراندیش و عارفی الهی، توانسته بود در پرتو مناجات های شبانه و توکل و معرفت و اخلاص، به منبع نورانیت الهی متصل گردد. بر این اساس کار وفعالیت های امام رنگ وبوی خدائی داشت واین امر به گونه ای بود که هیچ کس نمی تواند در اخلاص ومعنویت گرایی وی تر دید نماید، همین امر نیز رمز موفقیت امام بود.امیر مؤمنان (ع) در مورد شخصیت چنین مردانی می فرماید: " آنان با نور دانش به حقیقت ادراک و بصیرت رسیدند و جوهره یقین را با جان خود دریافته اند و آنچه را که بر افراد رفاه طلب دشوار می نمود راحت و آسان گرفته و با آنچه که نا آگاهان از آن بیم داشتند مانوس شدند. با بدن هایی همنشین دنیا گشتند که روح های آن ها به [قله های رفیع] عالم ملکوت پیوند خورده است. آنان جانشینان خدا در زمین او و دعوت کنندگان مردم به سوی دین اویند. آه! آه! چقدر مشتاق دیدارشان هستم!" . (1) »
آیا این معویت گرایی را آقای مصدق داشت ؟
2. مرجعیت دینی وعلمی
یکی از امتیاز مهم امام مرجعیت علمی ودینی وی است که این امر امتیاز بزرگ محسوب می گردد، زیرا در اسلام مقام مر جعیت جایگاه بس بلند دارد . همین امر نیز موجب گردید که مردم رهبری وی را قبول واز وی در همه عرصه ها اطاعت کنند، این در حالی است که مصدق فاقد این خصوصیت بود ، از این رو مردم از وی مانند امام اطاعت نمی کردند وچنین جایگاه ومقام را برای وی قایل نبودند
مولانا کوثر نیازی می گوید: «امام خمینی رحمه الله این مساله را ثابت کردند که برای استقرار حکومت اسلامی لازم نیست تمامی عوامل کامل و مهیا باشد. تمام آنچه که برای برپایی اسلامی «توحیدی » لازم است وجود «مجتهدی » متعهد است که به توده های مسلمانان در مقابل «منافقین » و جهان «کفر» الهام بخش باشد. روش سیاسی و شخصی امام خمینی رحمه الله مثالی برای رهبریت اسلامی شده است. نه ثروت ونه قدرت، هیچ کدام نتوانستند وی را فریب دهند.
3. دین داری
بی تردید امام یکی از انسان های دین مدار وعاشق اسلام بود. وی بار ها هدف از انقلاب اسلامی را حاکمیت دینی خدا دانست واعلام کرد : حکومت شاه ضد دین است و قیام علیه او ضروری است . بر این اساس امام طی فراخوان عمومی از همگان - بویژه علما- خواست که برای حاکمیت دین خدا قیام نمایند. بدینسان انگیزه اصلی قیام امام ، -مانند همه انبیا وامامان - حفظ وحاکمیت اسلام بود. برخی از شخصیت های جهان نیز به این مساله اشاره کرده اند : دکتر ادریس کتانی- نویسنده معروف مراکشی و از اعضای مجمع کبار العلماء مغرب -می گوید: «به عقیده من مهم ترین کارامام خمینی رحمه الله حفاظت از اسلامی ماندن انقلاب پس از پیروزی بود. برای توضیح مطلبم نیاز دارم قسمتی از تاریخ معاصر را که، خود شاهد آن بوده ام برای شما بازگو کنم. من در متن انقلاب بزرگ مردم الجزایر بودم. در آن انقلاب همه مردم مسلمان بودند و با شعارهای اسلامی و با دست خالی استعمار 130 ساله فرانسه بر ماورءالبحر را پایان دادند. اما بلافاصله بعد از پیروزی انقلاب، سوسیالیست ها مسلمانان را کنار زدند و حاکمیت خود را بر مردم تحمیل کردند. زیرا انقلاب مردم اسلامی الجزایر کادر رهبری اسلامی نداشت. همان روزها، درست چند روز پس از پیروزی، «تیتو» ، «ناصر» و «نهرو» به الجزایر آمدند تا رسما سوسیالیست بودن مبارزات مردم را اعلام کنند. ولی نکته مهم در انقلاب اسلامی ایران، اصرار امام خمینی رحمه الله بر اسلامی ماندن حکومت بود.(2)
4 .پایگاه مردمی
حقیقت امر این است که امام از مقبولیت وپایگاه مردمی مثال زدنی بر خور دار بود. . یکی از علل موفقیت امام نیز همین امر می باشد. مردم ایران در موارد متعدد از جمله در هنگام آمدن امام به ایران (سال 1357) وهنگام رحلت ایشان نشانداد که این شخصیت الهی ازچه جایگاهی بر خور دار می باشد. امام نه تنها در میان مردم ایران بلکه در بین ملت های آزادی خواه ومظلومان وپابرهنگان عالم نیز جایگاه ویژه داشت ،چنانکه دکتر فوسبری، مراسم عزاداری ملت ایران را نمونه هایی از عشق عمیق یک ملت نسبت به معشوق خود دانسته و اشک ده ها میلیون ایرانی را در سوگ رهبر از دست رفته شان، عزای یک ملت در فقدان امام خود خوانده می گوید: «عکس العمل میلیونی مسلمانان در غم از دست دادن تنها یک سیاستمدار نبود، بلکه درد جدایی کسی بود که ماهیت فرهنگی یک ملت را به وی بازگرداند و راه آزادگی را به جهانیان آموخت. (3)
6.جامعیت امام
معمولا رهبران سیاسی از علم ودانش سیاسی برخوردار هستند ، وهمین طورعارفان در عرفان صاحب نظر هستند ودرعرصه های دیگر آشنائی ندارند یا کم تر آشنا هستند، وحال اینک امام رهبر جامع بود، بدین معنا که امام ،فقه ، عرفان ، حکمت، سیاست وتفسیر ... را در خود جمع کرده بود .امام در حوزه سیاست سیاستمدار تیز بین ، در عرصه حکمت نکته سنج ، ودر عرفان صاحب نظر ودر فقه ، فقیه ژرف اندیش بود، وحال اینکه آقای مصدق این جامعیت را نداشت . امام با انقلاب اسلامی وتشکیل حکومت دینی اثبات نمود که می توان سیاست ، عرفان ، حکمت وفقیه را با هم جمع نمود
7. رشد سیاسی
امام از رشد سیاسی بالائی بر خور دار بود به گونه ای که معمولا سیاستمداران دنیا این رشد فکری ندارند ویا کم تر دارند . یکی از مصادیق رشد فکری امام پیش بینی سقوط شوروی سابق می باشد.که می توان از آن به عنوان معجزه پيشگوييهاي سياسي یاد نمود . بر اساس این رشد فکری بود که امام به گورباچف نامه نوشت ونسبت به سقوط این کشور هوشدار داد واگر گورباچف به نصايح امام توجه ميكرد دچار اين گرفتاري نميشد. بابورين(نماينده مجلس دوماي روسيه) اگر ما پيشگوييهاي آيت الله خميني را در آن پيام جدي ميگرفتيم امروز قطعاً شاهد چنين وضعيتي(فروپاشي شوروي و ضعف روزافزون روسيه) نبوديم، آيت الله خميني توانست اثر بزرگي در جهان بگذارد و من معتقدم ايشان فراتر از زمان ميانديشيد و در بعد مكان نميگنجيد .دکتر مصطفی ایوب، دانشمند مسلمان آمریکایی و مسؤول گروه مطالعات ادیان در دانشگاه تامبل آمریکا در مورد رهبر کبیر انقلاب اسلامی ایران می گوید:
«بنده معتقدم که تاریخ، امام خمینی رحمه الله را به عنوان بزرگترین شخصیت جهانی قرن بیستم معرفی خواهد کرد، زیرا او فردی بود که هم نبوغ سیاسی و هم نبوغ دینی داشت. درست است که ولایت فقیه به عنوان یک مفهوم اسلامی شیعی از غیبت (4)
7. میزان تاثیر گذاری
یکی دیگر از امتیازات امام خمینی میزان تاثیر گذاری وی در معادلات جهان می باشد. امام با انقلاب اسلامی وتشکیل حکومت اسلامی در فرایند معا دلات دنیا تاثیر گذاشت ، از این رو است که امروزه ایران یکی از کشورهای مقتدر وتاثیر گذار در معادلات سیاسی ، اقتصادی و... می باشد ، حال اینکه این تاثیر گذاری را آقای مصدق نداشت . پروفسور حمید مولانا رئیس و بنیانگذار بخش ارتباطات بین المللی دانشگاه آمریکن واشنگتن دی سی است که با بیان بخشی از تاثیرات شگرف حضرت امام خمینی در جهان معصر اظهار می دارند، «به عقیده من هیچ صدایی در قرن بیستم مثل صدای امام جهان را به لرزه در نیاورد حضرت امام پس از جنگ جهانی اولین شخصیتی بود که به صورت جهانی «طلسم سکوت» را در مقابل طاغوت و ظلم شکستند، اگر این طلسم نشکسته بود امروز شوروی زنده بود».(5)

پینوشت ها:
1 .نهج البلاغه فیض الاسلام ، حکمت 147.
2.http://www.hawzah.net/hawzah/Magazines/MagArt.aspx?MagazineN mberID=4280&id=27813 3.http://www.hawzah.net/hawzah/Magazines/MagArt.aspx?MagazineNmbeID=4280&i.....
4<http://www.abna.ir/data.asp?lang=1&id=225440>.
5<http://www.bayynat.ir/index/?state=article&id=223>

حدود دو هزار سال پیش از میلاد مسیح، حضرت ابراهیم با خاندانش از بابل وارد سرزمینی میان نیل تا فرات شد که به کنعان مشهور است و قوم «فیلیسطی» در آن زندگی می کردند.
وضعیت اسکان قوم بنی‌اسرائیل در قبل از میلاد مسیح

پرسش: 
وضعیت اسکان قوم بنی‌اسرائیل در قبل از میلاد مسیح چگونه بوده است؟
 

پاسخ:
حدود دو هزار سال پیش از میلاد مسیح» حضرت ابراهیم با خاندانش از بابل وارد سرزمینی میان نیل تا فرات شد که در متون کهن به کنعان مشهور است. به هنگام ورود ابراهیم به کنعان قوم «فیلیسطی» ساکن کنعان بودند. بت‌پرست و زبان و آیین مخصوص به خود را داشتند. نام فلسطین از همین قوم فیلیسطی اخذ شده است. مطابق متون دینی» خداوند به ابراهیم و قومش وعده داد در صورت پرستش خدای واحده به آن‌ها مرحمت کند و سرزمینی که به آن مهاجرت کرده‌اند را به آن‌ها هدیه دهد. ابراهیم و فرزندانش حدود ۴۰۰ سال در کنعان زندگی کردند و اسرائیل نام دیگر یعقوب نبی است. او ۱۲ فرزند داشت که بنی‌اسرائیل نامیده می‌شوند.
پسران یعقوب؛ نورخان‌تر نسبت به برادر خود «یوسف» که در دوران کودکی موردتوجه خاص یعقوب نبی بود دچار حسادت شدند و تصمیم گرفتند او را از پدر دور کنند. یوسف به‌عنوان برده به مصر منتقل شد. در مصر نیز یوسف از بردگی به عزیزی مصر و پادشاهی رسید که داستانش در قرآن آمده است. در حدود سال 1600 قبل از میلاد کنعان دچار خشکسالی شد و بنی‌اسرائیل به همراه یعقوب نبی به دعوت یوسف به مصر مهاجرت کردند. بنی‌اسرائیل حدود ۴۰۰ سال نیز در مصر زندگی کردند اما به‌تدریج شأن و جایگاه خود را از دست دادند؛ زادوولد آن‌ها ممنوع شد و تحت ستم قرار گرفتند.! ‏

هجرت حضرت موسی به صحرای سینا: 
بنی‌اسرائیل و اقوام دیگر مصر نیز تحت ستم فرعون بودند حضرت موسی در چنین شرایط اجتماعی به دنیا آمده که داستان تولد و رشد او در قرآن آمده است. تا اینکه به‌فرمان خداوند، حضرت موسی و پیروانش بنی‌اسرائیل از چنگ فرعون گریختند. دریای سرخ به اراده خداوند شکافته شد و موسی و قومش وارد صحرای سینا شده و به مدت چهل سال در آنجا اقامت کردند. 

اولین حکومت بهودی به رهبری داوود نیی:
 پس از رحلت حضرت موسی؛ یهودیان (بنی‌اسرائیل) از سموئیل نبی خواستند تا دستور دهد به کنعان یعنی سرزمین اجدادشان (۱۲ فرزند یعقوب) بازگردند. در آن زمان فیلیسطی‌ها هنوز در کنعان ساکن بودند و فرماندهی به نام جالوت داشتند که داوود نبی موفق شد جالوت را شکست دهد و سپس در سال ششم پادشاهی خود شهر اورشلیم که حلقه واسط قسمت شمال و جنوب کنعان بود را تصرف کرد. شهر اورشلیم که مسلمانان آن را بیت‌المقدس نامیدند، اهمیت فوق‌العاده دینی و راهبردی داشت. اورشلیم «شهر صلح»؛ حتی پیش از ورود حضرت ابراهیم نزد فیلیسطی‌ها جایگاهی معنوی داشت. داود نبی با فتح اورشلیم نخستین کشور یهودی را پایه‌گذاری کرد. او پادشاهی عادل و مردم‌دار بود که به نبوت هم رسید و اولین عبادتگاه یهودیان را در اورشلیم احداث نمود. سپس دستور داد تا صندوق مقدس را که ده فرمان موسی در آن قرار داشت، از کوه طور به اورشلیم بیاورند و در عبادتگاه قرار دهند. یهودیان این صندوق را نشانه توجه خدا به خود می‌دانستد. دوران 40 ساله حکومت داوود نبی بسیار درخشان بود. بعد از داوود، سلیمان نبی پادشاه یهودیان شد. . مهم‌ترین اقدام او ساخت معبد سلیمان یا همان هیکل سلیمان در بالای کوه مقدس در اورشلیم بود. در دوران حکومت او اقوامی از یهودیان به مخالفت با سلیمان برخاستند. سلیمان برای ساخت معابد، مالیات‌ها را افزایش داد و گروه‌هایی از آن‌ها به جنگ با سلیمان برخاستند.

سقوط اسرائیل و بهودیه: 
شکاف میان اقوام  یهود و دشمنی با سلیمان نبی منجر به ضعف یهودیان شد. در سال 722 قبل از میلاد آشوری‌ها به اسرائیل حمله کرده و پس از شکستن مقاومت یهودیان شمالی، اسرائیل را تصرف کردند و یهودیان ساکن در آنجا را وادار به کوچ اجباری به مصر و بین النهرین کردند. پادشاه یهودیه در جنوب کنعان که از فرزندان یوسف نبی بود؛ علت شکست اسرائیلی‌ها را دوری از فرمان الهی معرفی کرد و با کمک روحانیت یهودی، مجموعه احکام دین یهود را در کتابی با عنوان «تورات» جمع‌آوری نمود تا هر یهودی در هر جایی که زندگی می‌کند، راهنمایی مکتوب برای پیروی از آیین یهود داشته باشد. لذا تورات در یهودیه و پس از شکست اسرائیل از آشوری‌ها تدوین شد.
سال‌ها بعد بابلی‌ها بر آشوری‌ها پیروز شدند و پس از تصرف مناطق شمالی تصمیم گرفتند به یهودیه در جنوب حمله کنند. آن‌ها وارد جنگی سخت با یهودیه شدند و پس از ماه‌ها مقاومت یهودیان موفق شدند اورشلیم را فتح کنند. بابلی‌ها به دلیل مقاومت شدید یهودیان، معبد سلیمان را با خاک یکسان کرده؛ یهودیان را به بردگی گرفتند و آن‌ها را وادار به کوچ از اورشلیم کردند. یهودیان مهاجر وارد بین‌النهرین، مصر، ایران و حجاز شدند. آن‌ها هیچ‌گاه با اقوام سرزمین‌های میزبان آمیخته نشدند؛ زیرا همان‌طور که نورخان‌تر گفتیم. آن‌ها خود را قوم برگزیده و برتر می‌دانستند.

کوروش ناجی یهودیان و احیاگر معبد سلیمان:
 در سال 538 قبل از میلاد کوروش پادشاه هخامنشی به بین‌النهرین و اورشليم حمله کرد و موفق به فتح آنجا شد. او مجدداً دستور داد معبد سلیمان را بسازند و به بهودیان اجازه داد به اورشلیم بازگردند و در آنجا زندگی کنند. بسیاری از یهودیان ترجیح دادند در بین‌النهرین بمانند زیرا سرزمین آبادی بود وهم اورشلیم تخریب شده بود. اما فقط یک‌چهارم از یهودیان متعصب به اورشلیم بازگشتند و به مدت ۲۰۰ سال در لوای حکومت ایرانیان در آنجا زندگی کردند. کوروش و داریوش برای اداره اورشلیم از حاکمان محلی یهودی استفاده می‌کردند اما اجازه تشکیل دولت یهودی به آن‌ها ندادند.

حمله اسکندر و سلطه یونانی‌ها بر اورشلیم:
 یونانی‌ها به فرماندهی اسکندر مقدونی در سال ۳۳۴ قبل از میلاد بر هخامنشیان غلبه و اورشلیم را فتح کردند. دوره تسلط یونانی‌ها در فلسطین تا سال ۲۰۰ قبل از میلاد ادامه یافت. ازآنجاکه یونانیان صاحب فرهنگ و تمدن بودند. فرهنگ یونانی را در اورشلیم ترویج کردند. این اقدام، خشم یهودیان مذهبی را برانگیخت. آن‌ها علیه یونانی‌ها شورش کردند. در شورش اول، سرکوب شدند و در شورش دوم موفق شدند یونانی‌ها را شکست داده و معبد سلیمان را از آثار یونانی‌ها پاک کنند. این واقعه با عنوان «عید بزرگ روشنایی» در آیین بهود نام‌گذاری شد. با پیروزی یهودیان بر یونانی‌ها؛ حاکمیت دوم یهودیان آغاز شد اما پس از۸۰ سال جنگ داخلی میان یهودیان یونانی شده که از سوی یونانی‌ها تجهیز می‌شدند، با بهودیان مذهبی، حکومت واحد یهودی در کنعان تشکیل نشد. 

دوران سخت بهودیان با ظهور رومیان:
 در سال ۲۰۰ قبل از میلاد، امپراطوری روم به قدرت رسید و طولانی‌ترین دوران اداره اورشلیم را به عهده گرفت. رومیان بعد از بابلی‌ها معبد سلیمان را با خاک یکسان کرده تنها یک دیوار از معبد سلیمان را باقی گذاشتند که به دیوار ندبه معروف است و یهودیان از سراسر جهان در آنجا حاضرشده و در عزای تخریب معبد سلیمان و کوچاندن یهودیان به خارج از اورشلیم توسط رومی‌ها به ندبه و تضرع می‌پردازند. رومی‌ها پس از تخریب معبد سلیمان بر خرابه‌های معبد، یک معبد رومی ساختند و اجازه نمی‌دادند یهودیان وارد معبد جدید شوند. پس‌ازاین واقعه یهودیان چند بار دیگر شورش کردند و هر بار توسط رومی‌ها سرکوب و به اسارت برده می‌شدند. در سومین شورش یهودیان، رومی‌ها بیش از ۶۰۰ هزار تن از یهودیان را کشته و یا به بردگی بردند. رومی‌ها که دنبال پاک‌سازی کامل یهود بودند در پاسخ به شورش‌های بهودیان، نام اورشلیم را مجدداً فلسطین گذاشتند. سال‌های تسلط رومی‌ها بر یهودیان، سخت‌ترین سال‌های حیات یهودیان بود. آن‌ها یهودیان را مجبور به کوچ اجباری کردند. بعد از کوچ اجباری آشوری‌ها و بابلی‌ها اين دومین کوچ اجباری یهودیان از اورشلیم بود. به‌این‌ترتیب یهودیان به مناطق دیگر به‌صورت پراکنده مهاجرت کردند و تا ۱۸۰۰ سال بعد یعنی تشکیل رژیم جعلی اسرائیل در سال ۱۹۴۸هرگز به‌صورت دسته‌جمعی موفق نشدند تا به اورشلیم با گردند. یهودیان مهاجر در همه مناطق، اقلیتی بودند که با دیگر اقوام آمیخته نمی‌شدند.

چگونگی تجاوز اسرائیل به فلسطین

پرسش:
غصب و غارت و تجاوز اسرائیل به فلسطین در دوره معاصر چگونه شروع شد؟
 

پاسخ:
مسئله فلسطین از اعلامیه بالفور تاکنون ( ۲۰۲۳-1917):
 با شروع جنگ جهانی اول، اوضاع برای مهاجرت یهودیان مساعدتر شد. عثمانی‌ها در این جنگ متحد آلمان بودند تا شاید بتوانند پس از پیروزی متحدین در جنگ و با حمایت آلمان، گذشته باشکوه خود را احیاء کنند. در سوی دیگر انگلیسی‌ها برای مقابله با نیروهای آلمانی و عثمانی به همکاری اعراب نیاز داشتند. آن‌ها به شریف حسین وعده دادند اگر شورش کند و همراه آن‌ها علیه عثمانی بجنگد، از تشکیل دولت متحد عربی حمایت می‌کنند. اين قرارداد در سال ۱۹۱۶ با شریف حسین حاکم عثمانی در حجاز و عراقین منعقد شد. شریف حسین به وعده انگلستان دلخوش کرد و با پسرانش علی و عبدالله و فیصل، خیانتی تاریخی علیه عثمانی انجام داد و از پشت به امپراطوری عثمانی خنجر زد. انگلستان از یهودیان هم بهره برد. ازآنجاکه ورود آمریکا به جنگ نیازمند لابی یهودیان در آمریکا بود انگلستان در اعلامیه بالفور، حق تشکیل دولت یهودی را برای یهودیان در فلسطین به رسمیت شناخت. 
حمایت از یهودیان برای تشکیل یک کشور یهودی بسیار حیاتی بود؛ خاصه اينکه آلمان در موضع ضعف قرار گرفته بود و عثمانی در حال اضمحلال کامل بود و همه می‌دانستند که تقسیم امپراطوری عثمانی بر عهده متفقیّن و برندگان جنگ خواهد بود. پیش از اعلامیه بالفور انگلستان با فرانسه در توافق سایکس پیکو (سال ۱۹۰۷ ) سرزمین‌های عثمانی را میان خود تقسیم کرده بودند. در اين تقسیم‌بندی، لبنان و سوریه در اختیار فرانسه و عراق و اردن و حجاز در اختیار انگلستان قرار می‌گرفت. آن‌ها توافق کردند فلسطین هم توسط جامعه ملل اداره شود. جالب اينکه این سه قرارداد تناقض کامل با همدیگر داشتند. زیرا درحالی‌که انگلستان وعده تشکیل دولت عربی را به شریف حسین داده بوده در توافق سایکس پیکو منطقه عربی را بین خود و فرانسه تقسیم کرده بود. در اعلامیه بالفور حق تشکیل دولت یهودی را به یهودیان دادند درحالی‌که نورخان‌تر در سایکس پیکو با فرانسه اداره فلسطین را به یک‌نهاد بین‌المللی واگذار کرده بودند. اعلامیه بالفور مهر تأیید یک قدرت بزرگ بین‌المللی بر ایده تشکیل دولت یهودی بود.

دوران قیمومیت انگلستان بر فلسطین: 
انگلستان از سال ۱۹۱۷ تا ۱۹۴۷ یعنی سی سال مطابق توافق قدرت‌های پیروز در جنگ جهانی اول، قیمومیت فلسطین را بر عهده گرفت. و به‌تدریج و گام‌به‌گام اعلامیه بالفور را عملیاتی کرد. و با رغم بی‌طرفی ظاهری که از خود نشان می‌داد در عمل به یهودی‌ها اجازه نهادسازی و سازماندهی تشکیلات می‌دادند اما برای تشکیل دولت اسلامی اقدامی نمی‌کرد. در این میان ضعف مسلمانان را نیز نباید فراموش کرد. طی سال‌های قیمومیت، مهاجرت یهودیان به فلسطین به‌طور فزاینده افزایش یافت و از ۱۰ هزار مهاجر در سال به شصت هزار در سال رسید. دلیل هم مشخص بود: فعالیت آژانس یهود؛ توسعه نسبی فلسطین با سرمایه‌های یهودیان، ضعف ساختاری مسلمانان و از همه مهم‌تر یهودستیزی حزب نازی که راه‌حل مسئله یهود را پاک‌سازی نسلی می‌دانست.(1) 
هیتلر با اقدامات خود علیه یهودیان بزرگ‌ترین خدمت را به آن‌ها کرد. و قوم یهود را از یک «قوم منفور» در اروپا به یک «قوم مظلوم» تبدیل نمود؛ درواقع یهودستیزی, هولوکاست، سیاست‌های انگلستان، نفوذ یهود در آمریکا و از همه مهم‌تر ضعف مسلمانان، تشکیل دولت جعلی اسرائیل در سال 1948 بود. 
انگلستان در سال ۱۹۴۷ موضوع فلسطین را به سازمان ملل واگذار کرد و سازمان ملل در نوامبر ۱۹۴۷ در قالب قطعنامه ۱۸۱ رأی مثبت داد .(2) در این قطعنامه شصت درصد از سرزمین‌های فلسطینی به یهودیان و چهل درصد به مسلمانان واگذار شد درحالی‌که جمعیت مسلمانان سه برابر یهودیان بود. این طرح ناعادلانه مهم‌ترین دلیل مخالفت اعراب با قطعنامه سازمان ملل محسوب می‌شد. در سال ۱۹۴۸ انگلستان از فلسطین خارج شد و صهیونیست‌ها در ۱۴ می‌۱۹۴۸ تأسیس کشور اسرائیل را اعلام کردند.

پی نوشت:
1.  هیتلر معتقد بود به جای آنکه نگران توطئه یهودی‌ها باشیم آنها را از صفحه روزگار بر می‌داریم. نژاد قابل اصلاح نیست و راه حل، کشتن دسته جمعی یهودیان است. هیتلر معتقد بود با این کار به کل جامعه بشری خدمت میکند.
2.  سی وسه کشور به اين طرح رأی دادند و سیزده کشور از جمله ایران مخالف طرح بودند.

حمایت غربی ها از اسرائیل دلایلی همچون لابی قدرتمند یهود ونیز تعارض تمدنی اسلام و یهودیت با مسیحیت و تلاش مسیحیان برای مشغول کردن یهودیان و مسلمانان به نزاع دارد
علت حمایت دولت های غربی از اسرائیل

پرسش:
اساساً دلیل حمایت ابرقدرت‌ها به‌خصوص آمریکا از رژیم منفور و سفاکی مانند اسرائیل چیست؟ اسرائیل چه خاصیتی برای آن‌ها دارد که آن‌قدر برای بقای چنین رژیمی تلاش می‌کنند؟

 

پاسخ:
منازعه تاریخی اسرائیل-فلسطین، به نقطه حساسی رسیده است.
اسرائیل در حال کشتار زنان و کودکان فلسطینی است، چشمان مردم دنیا به غزه دوخته‌شده است. حمایت از اسرائیل در شرایط کنونی، نوعی خودکشی سیاسی است، اما در کمال تعجب، دولت‌های غربی مخصوصاً ایالات‌متحده آمریکا در حمایت از اسرائیل گوی سبقت را از یکدیگر می‌ربایند. سؤال این است که چرا علی‌رغم تنفر جهانی از رژیم غاصب اسرائیل، حمایت کشورهای غربی از آن تداوم‌یافته است؟
عوامل پیدا و پنهان حمایت قدرت‌های غربی از اسرائیل چیست و آیا ممکن است در آینده دور یا نزدیک، سیاست دولت‌های غربی در قبال اسرائیل دچار تغییر شود؟

1. منازعات تاریخی مسیحیان و یهودیان
مطالعه روابط یهودیان و مسیحیان نشان می‌دهد که پیروان این دو دین ابراهیمی در طول تاریخ زیر سایه منازعه مداوم و مستمر مذهبی و قومی زندگی و تعامل کرده‌اند. نگرش مسیحیان نسبت به یهودیان در طول تاریخ، منفی بوده است. فراموش نکنیم که از نگاه مسیحیان، قاتل عیسی مسیح علیه¬السلام یا عامل قتل وی، یک شخص یهودی بوده است. از سوی دیگر اگر آموزه‌های برخی از بزرگان مسیحی درباره یهودیان را بنگریم، سراسر لعن و نفرین و ناسزا نسبت به یهودیان است. این «مارتین لوتر» رهبر پروتستانیزم مسیحی است که این‌گونه با تازیانه تعریض و کنایه، یهودیان را می‌نوازد؛ او می‌نویسد: «یهودیان «خون‌آشام»، «انتقام‌جو»، «پول‌پرست» و «کله‌شق» هستند. «خاخام‌های ملعون» جوانان مسیحی را گمراه کرده و ایمان آن‌ها را متزلزل می‌کنند. لوتر همچنین یهودیان را متهم به مسموم کردن چاه‌های آب مورداستفاده مسیحیان، ربودن کودکان و قطعه‌قطعه کردن آن‌ها می‌کند».
مارتین لوتر البته راه‌حل‌هایی برای چالش یهودیان دارد؛ «به آتش کشیدن کنیسه‌ها، تخریب خانه‌های آن‌ها و سکنی دادن آن‌ها  چون مشتی «کولی» در طویله‌ها، گرفتن کتاب‌ها و تورات (به‌عنوان ابزار شرک) از آن‌ها، ممنوع کردن آموزش یهودیت و تهدید به اعدام رهبران آن‌ها در صورت عدم اطاعت، ممنوعیت حق فعالیت اقتصادی و عبور و مرور برای کاسب‌کاران یهودی، ممنوعیت گرفتن بهره پول (رباخواری) و ضبط پول نقد و جواهرات آن‌ها، دادن بیل و کلنگ به دست جوانان قدرتمند یهودی برای سیر کردن شکمشان».(1)  این منازعه تاریخی تا سده بیستم ادامه یافت. اگرچه صهیونیست‌ها همیشه درباره کم و کیف این منازعات، راه افراط پیموده و نقاب مظلوم‌نمایی بر چهره زده‌اند، اما اصل منازعه، جدی و واقعی است. حمایت دولت‌های مسیحی غربی از دولت جعلی اسرائیل، حمایت از اخراج یهودیان از سرزمین‌های مسیحی است. چه‌بهتر که دو رقیب یا دشمن مسیحیان (مسلمانان و یهودیان) در منطقه‌ای غیر مسیحی (فلسطین) مشغول کشتار همدیگر شوند تا خیال دولت‌های غربی «با یک تیر دو نشان» بزنند! هم از شر یهودیانِ همیشه مزاحم راحت شوند و هم رقیب قدرتمند و دیرینه خویش (مسلمانان) را مشغول سازند. شکست دولت اسرائیل، می‌تواند به معنای بازگشت یهودیان به دامن مسیحیان و شعله‌ورشدن منازعه تاریخی گذشته بین یهودیان و مسیحیان باشد.

2. منازعه تمدنی اسلام و غرب مسیحی
مشکل غرب با ما، مشکل تمدنی است. رابطه دنیای غرب با اسلام در طول تاریخ، فراز و نشیب‌های فراوانی داشته است. جنگ‌های صلیبی یکی از مهم‌ترین دوره‌های تاریخی در این روابط است که منطقه فلسطین، نقطه کانونی آن بود و پایان آن به سود مسلمانان رقم خورد و دنیای مسیحی ناچار به پذیرش «نفوذ فرهنگی اسلام در قلب اروپا» شد.(2)   غرب مسیحی، دنیای اسلام را به‌سان «رقیب تمدنی» می‌نگرد که در طول تاریخ اگرچه به‌صورت مداوم، برنده رقابت تمدنی با غرب نبوده، اما همیشه بازنده نیز نبوده است. استعداد موجود در آموزه‌های اسلامی، همیشه اندیشمندان و سیاستمداران غربی را نگران برخاستن ققنوس تمدن اسلامی از خاکستر ویرانه‌های سده‌های اخیر تاریخی آن کرده است. 
سخنان «جرج دبلیو بوش» پس از حمله حوادث 11 سپتامبر در اشاره به آغاز جنگ‌های صلیبی در این راستا ارزیابی می‌شود.(3)  تأکید جو بایدن رئیس‌جمهور فعلی آمریکا در سال 1985 در دوره سناتوری، بر اختراع اسرائیل جدید در منطقه خاورمیانه در صورت نابودی دولت جعلی اسرائیل، نیز همین خط فکری و سیاسی را دنبال می‌کند.(4)  «فلسطین نقطه کانونی تمدن آینده اسلامی» است. غرب نمی‌خواهد و نمی‌تواند نسبت به تشکیل یک منطقه یکدست اسلامی، بی‌توجه باشد؛ چراکه تشکیل چنین منطقه‌ای می‌تواند مقدمه‌ای بر آغاز دوباره تمدن عظیم اسلامی باشد، پدیده‌ای که غرب نه حاضر به پذیرش آن است و نه توان تحمل و مقاومت در برابر جذابیت آن برای دنیای معاصر را داراست. فراموش نکنیم که «انقلاب اسلامی»، احیای عظمت گذشته مسلمین و «دوران زرین اسلامی» را فریاد کرده است. این امر به‌خودی‌خود نوعی اعلان‌جنگ به «تمدن مسیحی غربی» است.
اسرائیلِ یهودی، «خط مقدم برخورد تمدنی غرب و اسلام» است. در ظاهر، جنگ اسلام و یهود است که ریشه در تاریخ دارد، اما درواقع، دنیای مسیحی و غربی پشت این منازعه تمدنی و تاریخی پنهان‌شده است.

3. لابی یهودی و نقش تعیین‌کننده آن در سیاست خارجی آمریکا
به‌طور مشخص سیاست خارجی آمریکا مخصوصاً در دو دهه اخیر در جهت حمایت در اسرائیل حرکت کرده است. برخی از پژوهشگران آمریکایی سیاست خارجی مانند «فرانک لمب» معتقدند جهت‌گیری‌های سیاست خارجی آمریکا در حمایت از اسرائیل، وجهه جهانی آمریکا را مخدوش ساخته و هزینه‌های سنگینی بر مردم آمریکا تحمیل کرده است، اما بااین‌وجود، دولت آمریکا همچنان به حمایت خویش از رفتارهای ضد بشری و نامتعارف دولت اسرائیل ادامه می‌دهد. یکی از مهم‌ترین دلایل این حمایت‌ها، نفوذ لابی قدرتمند یهودی در نظام سیاسی آمریکاست. در این میان نقش «کمیته امور عمومی آمریکا و اسرائیل (آیپک)» به‌عنوان قدرتمندترین و شناخته‌شده‌ترین سازمان یهودی آمریکا بسیار شاخص است.(5)  ازجمله عوامل تأثیرگذاری لابی یهودی بر نظام سیاسی آمریکا باید به منافع نجومی صنایع نظامی آمریکا از طریق لابی یهودی اشاره کرد. وجود دولت اسرائیل در منطقه موجب رونق مستمر صنایع نظامی آمریکا شده است. روابط پیچیده لابی یهودیان با صنایع نظامی آمریکا از یک‌سو و تضمین خریداران قطعی سلاح‌های آمریکایی در خاورمیانه به دلیل وجود تهدید امنیتی اسرائیل برای کشورهای اسلامی منطقه (مشتریان سلاح‌های آمریکایی!)، نظام سیاسی آمریکا را علی‌رغم هزینه‌های سنگین برای مالیات‌دهندگان آمریکایی، به حمایت از اسرائیل، تشویق می‌کند.

4. حفظ پرستیژ سیاست خارجی دولت‌های غربی.
یکی از وظایف سیاست خارجی دولت‌ها، «حفظ پرسیتژ ملی» در سطح بین‌المللی است.(6)  دولت‌های غربی از آغاز پیدایش اسرائیل تاکنون به دلایلی که گفته شد از اسرائیل حمایت کرده‌اند، در مقابل، ملت‌های مسلمان منطقه و در رأس آنان «ملت ایران» پس از پیروزی «انقلاب اسلامی» در برابر دولت جعلی اسرائیل صف‌‌آرایی کرده‌اند. شکست اسرائیل درواقع به معنای شکست چندین دهه سیاست حمایتی دولت‌های غربی از متحد استراتژیک آنان است. اینک دولت‌های غربی به «نقطه حساس و غیرقابل بازگشتی» در حمایت از اسرائیل رسیده‌اند، اگر همچنان به حمایت خود از دولت اسرائیل ادامه دهند، درواقع از «تروریسم دولتی» و «کشتار زنان و کودکان» حمایت کرده‌اند و اگر دولت اسرائیل را رها کنند، حیثیت تاریخی چندین دهه آنان بر باد خواهد رفت و دیگر هیچ کشوری با آنان به‌عنوان متحد، ائتلاف نخواهد کرد (ریسک ائتلاف با آنان بالا خواهد رفت). گزینش دولت‌های غربی تاکنون، «حفظ پرستیز ملی» خویش به قیمت «حمایت از تروریسم دولتی اسرائیل» بوده است.

نتیجه‌:
حمایت همه‌جانبه دولت‌های غربی از دولت جعلی اسرائیل، «دلایل تاریخی، تمدنی، اقتصادی و سیاسی» دارد. در بحث از دلایل تاریخی به «منازعه مسیحیان و یهودیان» اشاره و در مبحث دلایل تمدنی، «تعارض تمدنی اسلام و مسیحیت»، دلیل این رفتار دولت‌های غربی دانسته شد. دلایل اقتصادی و سیاسی به «نفوذ لابی یهودی» در نظام سیاسی آمریکا و «حفظ پرستیژ» نظام‌های سیاسی غرب می‌پردازد.

پی نوشت:
1. رضازاده، هادی، مارتین لوتر و یهودیت، سایت فرهنگی نیلوفر،19/11/1395، https://neeloofar.org/191195/به نقل از «درباره یهودیان و درو غ هایشان»، مجموعه آثار مارتین لوتر، منتشرشده در وایمار، بخش ۵۳، ص ۴۱۲ تا ۵۵۲.
2. دورانت، ویل، تاریخ تمدن، ج 11، ص 2629.
3. جرج دبلیو بوش، اظهار تأسف از کاربرد عبارت جنگ‌های صلیبی، خبرگزاری فارس، 6/8/1383، https://www.farsnews.ir/news/8308060281.
4. بایدن، جو، اعتراف جنجالی جو بایدن درباره حمایت از اسرائیل، خبر آنلاین، 18/7/1402، khabaronline.ir/xkwg6.
5. خانی، محمدحسن، صادقی، محمد مسعود، تحلیل هزینه-فایده راهبرد حمایت همه‌جانبه از رژیم صهیونیستی در سیاست خارجی ایالات‌متحده آمریکا، فصلنامه پژوهش‌های راهبردی سیاست، ش 36، 1392، ص 156 ـ 159.
6. ازغندی، علیرضا، روابط خارجی ایران 1320-1357، ص 8.

 

بخشی از منافع کشور و وظایف تمدنی و دینی ما در کمک‌های بشردوستانه است و کمک‌ها در حد ایجاد معضل برای کشور نیست و در مقابل، نادیده گرفتن آن، معضل ایجاد می کند.
کمک مالی به فلسطین

پرسش:
من سؤالم اینه که زمانی که کشور خودمون آن‌قدر مشکلات و فقر داره چرا باید به کشورهای دیگه مثل فلسطین و زلزله‌زده‌های افغانستان کمک کنیم درحالی‌که مطمئنم اگر این اتفاق برای ایران بیفتد هیچ کشوری برای ما تره هم خورد نمی کنه؟
 

پاسخ:
از قدیم گفتن چراغی که به خانه رواست به مسجد حرام است. آیا نباید تا زمانی که بسیاری از جوانان ما به دلیل نداشتن یک وام ساده، توان ازدواج کردن ندارند یا بسیاری با هزینه‌های غیرقابل‌تحمل درمانی دست‌وپنجه نرم می‌کنند و در کل مشکلات معیشتی و اقتصادی فراوانی وجود دارد، کمک‌های ریزودرشت مالی به سایر کشورها را کنار بگذاریم؟ نیازمند خارجی در اولویت است یا نیازمند داخلی؟

دلایل ارسال کمک‌های بشردوستانه به خارج از کشور درحالی‌که هنوز نیازهای داخلی بیداد می‌کند از چند جهت قابل‌بررسی است:
1. اگر کمک به دیگری، منوط و مشروط به رفع تمامی نیازهای خود شود، مفهوم انسانی و اسلامیِ ایثار به‌کلی می‌میرد. اصولاً مشکلات و نیاز کشورها پایان‌پذیر نیست، لذا با این استدلال، کمک کردن هم هیچ زمانی معنا نخواهد داشت. به همین دلیل، این قاعده در جامعه جهانی و انسانی نیز حاکم است؛ یعنی هیچ کشور متمدنی پیدا نمی‌شود که درصورتی‌که سایر کشورها، خصوصاً کشورهای منطقه و همسایه، دچار بحرانی مانند بلایای طبیعی، جنگ و فقر و قحطی شوند، بگوید من اول مشکلات خودم را حل می‌کنم و سپس سراغ تو خواهم آمد. برای نمونه حتی کشور آفریقای فقیری مانند بروندی مبتلا به جنگ قبیله‌ای و مهاجرت اجباری شدند، کشورهای فقیر اطراف مانند روآندا مهاجران آن‌ها را پذیرفتند و پناه دادند و تاکنون بیش از 218 هزار بروندیایی از بیم خشونت‌ها، به کشورهای همسایه در محدوده شرق آفریقا پناه برده‌اند.(1)  حکومت باید به فکر فقرزدایی و توسعه کشور باشد و باقوت و قدرت این محرومیت‌زدایی در جریان بوده و هست؛ اما وقتی دیگری دچار بحران می‌شود، این از شرافت و اصول اولیه تمدن و تمایز انسان با حیوانات وحشی است که به کمک بحران‌زده بشتابد. وقتی کودک یمنی از گرسنگی در حال جان دادن است، وقتی کودک فلسطینی برای یک داروی ساده در آغوش مادرش ناله می‌کند و جان می‌سپارد، آیا یک انسان باشرافت منتظر می‌شود تا مثلاً تمام مدارس کشور نوسازی شود و بعد یک محموله دارو به فلسطین ارسال کند؟ نکته مهم‌تر اینکه مگر ما مسلمان و یک امت واحده نیستیم؟

2. برخلاف تصور پرسشگر محترم، در مقاطع متعددی که کشور ما نیز دچار بحران‌های مانند جنگ و بلایای طبیعی شده است، سایر کشورها، نه‌تنها تره، بلکه کمک‌های قابل‌توجهی برای ایران ارسال کرده‌اند. برای نمونه در زلزله ویران‌کننده بم، کشورهای لهستان، ژاپن، آلبانی، الجزایر، پاکستان، استرالیا، نیوزلند، پرتقال، مکزیک، ایسلند، فنلاند، فرانسه و بوسنی و هرزه گوین مقادیر زیادی کمک مالی، تیم پزشکی و امدادی، سگ‌های زنده‌یاب، تجهیزات پزشکی و بیمارستانی، دارو، محموله‌های امدادی و پشتیبانی و ... به ایران فرستادند.(2)  سال 1398 عمان به‌اندازه چهار هواپیما محموله کمک‌های بشردوستانه برای سیل‌زدگان ایران ارسال کرد.(3)  در همان سال، یک خیر پاکستانی کمک‌های قابل‌توجهی را برای سیل‌زدگان خوزستان ارسال کرد.(4) 

3. تصوری ساخته‌اند که گویی اگر کمک‌های ایران به سایر کشورها قطع شود، بخش عظیمی از مشکلات و معضلات کشور حل خواهد شد، اما برخلاف تبلیغات گسترده، این کمک‌ها متعادل است؛ یعنی رقم آن به نحوی نیست که کشور را دچار بحران مالی یا کسر بودجه و یا حرکت عمرانی کشور را کند، کند. فقط برای نمونه کل بودجه حزب‌الله لبنان در سال، معادل هفت‌هزارم درصد بودجه سالانه دولت ایران است.(5)  که چند برابر این آمار از سایر کشورها به لبنان تزریق می‌شود که دلیل آن را بیان خواهیم کرد.
این کمک‌ها گاهی نیازها در اولویت قرار می‌گیرد. اگر من مشکل لباس نو داشته باشم و دیگری سقف خانه‌اش فروریخته، کدام نیاز در اولویت است؟

4. باید وسعت دیدمان را گسترش دهیم. خیلی از کمک‌ها، بیش از آنکه هزینه باشد، سرمایه‌گذاری است. بخش بزرگی از منافع یک کشور در تعاملات بین‌المللی و توان اثرگذاری او بر منطقه و معادلات بین‌الملل رقم می‌خورد و بخش بزرگی از امنیت یک کشور، خارج از مرزهای آن رقم می‌خورد. بسیاری از اوقات، کمک کردن به حل بحران کشورها موجب جلوگیری از تبعات آن بحران برای کشور خود است. خصوصاً اینکه در همسایگی ما این اتفاق بیفتد. بسیاری از اوقات باید مرزهای نبرد را از سرزمین خود دور کرد و دشمنِ دشمن خود را قوی نگه داشت. بسیاری از اوقات باید در بحران به دیگران کمک کرد تا در مواقع بحران خود کمک ببینی. بسیاری از اوقات باید سایر دولت‌ها را به خود وابسته نگه داشت تا منافع تو را به تا جای ممکن تأمین کنند. به همین دلایل چند برابر این ارقام را کشورهای مخالف ما علیه ما در منطقه و سایر مناطق جهان خرج می‌کنند، بااینکه در کشورهای خود بحران‌های مالی فراوانی دارند. مثلاً می‌دانیم که چند میلیون خیابان خواب در آمریکا و انگلیس و فرانسه وجود دارد و درعین‌حال چه ارقام سرسام‌آوری خرج دخالت‌های بین‌المللی این کشورها از مالیات و منابع عمومی می‌شود؟(6)  آمریکایی‌ها در نیمکره غربی هستند؛ ولی ناوگان خود را به نیمکره شرقی فرستاده‌اند. ناوگان ششم آن‌ها در مدیترانه، ناوگان هفتم آن‌ها در اقیانوس هند و کبیر و ناوگان پنجم آنان، در خلیج‌فارس مستقر است. آن‌ها همه‌جا پایگاه نظامی دارند. چیزی به نام من و کشور خودم در دنیای امروز معنا ندارد.

5. در روایات متعددی نیز مسئله حمایت از مظلوم و مبارزه با ظلم مورد توجه قرارگرفته است پیامبر خدا صلوات‌الله‌علیه‌وآله دستور داده است که: «...و مَن سَمِعَ رَجلاً یُنادِی: یا لَلمسلمینَ! فَلَم یُجِبهُ فلَیسَ بمُسلِمٍ»؛ و هر که فریاد کمک خواهىِ مردى را بشنود و به کمکش نشتابد، مسلمان نیست.(7) 
و همچنین روایت امیرالمؤمنین علیه‌السلام که می‌فرماید: «کونا لِلظّالِمِ خَصْما وَ لِلْمَظْلومِ عَوْنا؛ پیوسته دشمن ظالم و یاور مظلوم باشید.»(8) نمونه‌هایی ازاین‌دست روایت‌هاست. بنا بر آنچه بیان شد، کمک به مظلومان در هرکجای دنیا که باشد به‌اندازه توانمان یک مسئولیت و وظیفه دینی است.

نتیجه:
بخشی از منافع کشور و همچنین وظایف تمدنی و دینی ما در کمک‌های بشردوستانه رقم می‌خورد و کمک‌ها در حد ایجاد معضل برای کشور نیست، اما نادیده گرفتن اثرگذاری بر کشورهای منطقه حتماً معضلات جدی‌ای برای ما فراهم می‌کند

 

پی نوشت:
1. روآندا پناه‌جویان بروندیایی را به کشورهای دیگر می‌فرستد، خبرگزاری جمهوری اسلامی ایران (ایرنا)، 24 بهمن، 1394: https://irna.ir/xjdGrD
2. از سوی وزارت امور خارجه فهرست کمک‌های انسان دوستانه کشورهای خارجی به زلزله‌زدگان بم اعلام شد، خبرگزاری مهر، 8 دی 1382: mehrnews.com/xr4Q.
3. سفیر ایران در مسقط اعلام کرد؛ کمک‌های بشردوستانه عمان به ایران ارسال شد، ایسکا نیوز، 23 فروردین 1398: iscanews.ir/xbxhd.
4. خیر پاکستانی کمک‌هایش را از راه‌آهن خرمشهر برای سیل‌زدگان فرستاد، آبادان نیوز، 24 فروردین 1398 : http://www.abadannews.com/index.aspx?fkeyid=&siteid=1&pageid=127&newsvie...
5. حقایقی درباره کمک‌های مالی ایران به جریان مقاومت/ چگونه ایران با ۱۶ میلیارد دلار، آمریکا را با ۷ تریلیون دلار در منطقه شکست داد؟ رجا نیوز، 25 آذر 1397:  http://rajanews.com/node/301668.
6. ر. ک: بی‌بی‌سی فارسی، افزایش آمار خیابان ‌خواب‌های انگلستان برای هفتمین سال: https://www.bbc.com/persian/world-42819935.
7. کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج 3، ص 419.
8. سید رضی، نهج‌البلاغه، نامه 47، ص 398.

عملکرد نظام جمهوری اسلامی در سال های بعد از انقلاب، باعث شده که ایران به یک قدرت منطقه ای تبدیل شود و حمایت از کشورهای خاص، از الزامات کنشگری فعال در جهان است.
علت حمایت نظامی ایران از کشورهای دیگر

پرسش:
چرا ما در حل معضل کشورهای عربی یعنی اشغال فلسطین، کاسه داغ‌تر از آش هستیم و این‌قدر به اسرائیل کارداریم؟ به ما چه که در لبنان و عراق و سوریه چه می‌گذرد؟ منظورم این نیست که بی‌تفاوت باشیم، نمی‌شود صرفاً کمک‌های بشردوستانه داشته باشیم و ثروت این ملت محروم را خرج اعراب نکنیم؟
 

پاسخ:
انقلاب اسلامی حرکتی برخلاف جریان بود. عدم پذیرش ساختار نظام بین‌الملل و تقابل با جریان اصلی حاکم بر نظم جهانی، به‌خودی‌خود باعث دشمنی بسیاری از قدرت‌های بزرگ جهانی با جمهوری اسلامی شد، اما ظاهراً مسئولان جمهوری اسلامی به این مقدار از دشمنی قانع نبودند و ازاین‌رو با شعارهای خطرناک درباره نابودی اسرائیل، کار خود در تولید و تحریک دشمن را به‌خوبی تکمیل کردند. پرسشی که وجود دارد این است که درنهایت، قضیه فلسطین و اسرائیل هر چه باشد، مسئله اعراب است.  چرا باید جمهوری اسلامی خود را درگیر چالشی کند که مسئله مردم ایران نیست؟ به فرض اگر ازنظر سیاسی، اقتصادی و امنیتی در درجه‌ای از کارآمدی و اطمینان قرار داشتیم، قابل‌پذیرش بود که در مناطقی از جهان هزینه کنیم و دخل و تصرف نماییم و قدرتی نشان دهیم، اما اینک که خود در مضیقه اقتصادی و امنیتی هستیم، چرا باید حوزه گرفتاری‌های خویش را گسترش دهیم! مگر نگفته‌اند و به‌درستی هم گفته‌اند چراغی که به خانه رواست به مسجد حرام است؟!

1. موقعیت ژئوپولوتیک ایران
موقعیت جغرافیایی یک کشور، یکی از عوامل مؤثر بر رفتار آن کشور مخصوصاً در عرصه روابط خارجی است. چند حالت برای رفتار یا موضع‌گیری یک کشور در عرصه بین‌المللی می‌توان تصور کرد؛ «وضعیت بازیگر منفعل»، «وضعیت بازیگر فعال» به‌عنوان «ابرقدرت جهانی»، «وضعیت بازیگر فعال» به‌عنوان «قدرت منطقه‌ای». در تاریخ معاصر ایران سه الگوی رفتاری در سیاست خارجی و روابط بین‌الملل مشاهده می‌کنیم:
الگوی اول:
 دوره قاجاریه، دولت بازیگر منفعل؛ در این دوره، ایران در وضعیت ضعف مفرط قرار داشت. در این دوره دولت‌های بیگانه تعیین‌کننده رفتار داخلی و خارجی دولت ایران بودند. نمونه رفتارهای خارجی دولت قاجاریه را در واگذاری سرزمین‌های وسیعی از کشور در قالب عهدنامه‌های ترکمن‌های و گلستان و نیز جدایی  افغانستان از ایران قابل‌مشاهده است.
الگوی دوم:
 بازیگری فعال در عرصه منطقه‌ای با تکیه‌بر قدرت بزرگ خارجی؛ دوره پهلوی دوم نمونه این نوع کنشگری در تاریخ روابط خارجی ایران است. در این دوره ایران نقش ژاندارمی منطقه را بر عهده داشت، اما این دولت پهلوی دوم در کسب این جایگاه و نیز کنشگری در جایگاه قدرت منطقه‌ای، تحت نظر و با اجازه ابرقدرت جهانی آمریکا بود. حضور نظامی ایران در آفریقای جنوبی و نیز عملیات ظفار در عمان، نمونه این کنشگری است.(1)  این الگوی بازیگری در راستای سیاست‌های ابرقدرت جهانی و با اجازه آن انجام می‌شود. در الگوی وابسته قدرت منطقه‌ای، بازیگر فعال در راستای طرح کلی سیاست ابرقدرت جهانی حرکت می‌کند و نمی‌تواند مستقل از آن کنشی انجام دهد؛ زیرا اصل قدرت و جایگاه خویش را مدیون ابرقدرت جهانی است.
 الگوی سوم:
 بازیگری فعال مبتنی بر توانمندی داخلی؛ بدون تردید امروزه دولت جمهوری اسلامی بسیاری از مؤلفه‌های یک قدرت منطقه‌ای را دارد، اما کنشگری جمهوری اسلامی در سطح منطقه‌ای و جهانی مبتنی بر وابستگی به یک قدرت بزرگ جهانی نیست، بلکه دولت جمهوری اسلامی بر اساس مصالح و منافع و ملاحظات خویش و با تکیه‌بر توانمندی مستقل ملی تصمیم می‌گیرد و عمل می‌کند. مسئله اصلی که باید موردتوجه جدی قرار بگیرد آنکه «موقعیت ژئوپولتیک ایران» مستلزم «کنشگری در سطح منطقه‌ای» است، زیرا سرزمین ایران، حلقه وصل شرق دور به اروپا و نقطه اتصال روسیه به آب‌های گرم است. ایران در مرکز منطقه حساس و استراتژیک خلیج‌فارس و خاورمیانه قرار دارد، انزوا ممکن نیست و نظام سیاسی حاکم بر ایران (فارغ از نوع نظام سیاسی) «محکوم‌به کنشگری» است، اگر تصمیم نگیرد برای او و به‌جای او تصمیم می‌گیرند، بنابراین از میان سه الگوی مطرح‌شده بازیگری، بهتر است به‌صورت مستقل و مبتنی بر منافع ملی و در قامت یک قدرت منطقه‌ای ظاهر شود و عمل کند. با این نگرش، حضور ایران در عراق، سوریه، یمن و سراسر منطقه غرب آسیا بر اساس منطق ژئوپولتیک و توجیه معقول تاریخی و سیاسی موجه و لازم است.

2. تولد انقلاب اسلامی در تقابل با رژیم صهیونیستی، مسئله تنازع بقا
مطالعه تاریخ انقلاب اسلامی و مبارزات ملت ایران به رهبری امام خمینی نشان می‌دهد که اولین فریادهای (2) دادخواهانه امام و ملت در مسیر استقلال ایران و مخالفت با اسرائیل بوده است. (3) دلیل این اقدام امام و ملت، ماهیت رژیم صهیونیستی بوده است. پایه‌های این رژیم بر مبنای «قتل، خشونت و غصب» استوارشده است. دفاع از «مظلوم» بر هر انسانی «عقلا» واجب است. دفاع از «مسلمان مظلوم» هم «عقلا» و هم «شرعاً» واجب است. فریاد امام خمینی علیه اسرائیل مبتنی بر این دلایل بوده است. مسئله ما با اسرائیل مسئله بقاست. رژیم صهیونیستی بقای ما را نمی‌پذیرد. بنیان‌گذاران و حاکمان این رژیم بر مبنای طرح از «نیل تا فرات» یا «اسرائیل بزرگ»، مرزهای خویش را بسیار گسترده تعریف می‌کند به‌طوری‌که بسیاری از مناطق اطراف کشور ما و حتی بخشی از «مناطق نفت‌خیز جنوب ایران» را شامل می‌شود. (4) درنتیجه مخاصمه ما با اسرائیل یک نبرد استراتژیک و جنگ برای بقاست. اسرائیل حتی به کشورهایی که با او رابطه دارند نیز اعتماد ندارد. به‌عنوان نمونه یکی از تقاضاهای اصلی اسرائیل از آمریکا و کشورهای اروپایی، عدم دستیابی کشورهای اسلامی منطقه به سلاح اتمی است. (5) درحالی‌که بسیاری از کشورهای اسلامی منطقه با اسرائیل رابطه خوبی دارند و یا به دنبال برقراری ارتباط هستند.

3. ارزیابی میزان هزینه کرد ایران در کشورهای هدف؛
هرگاه سخن از حضور منطقه‌ای ایران و مسئله فلسطین می‌رود، ادعاهای درباره کمک مالی یا هزینه‌های سنگین نظامی ایران مطرح می‌شود. گویا ایران هزینه‌های هنگفت نظامی و امنیتی در منطقه انجام می‌دهد و هزینه‌های نظامی کشور ما از کشورهای دیگر و به‌صورت مشخص از کشورهای همسایه بیشتر است. اولاً کل بودجه نظامی و امنیتی ایران در سال 1403 حدود «5 درصد بودجه عمومی دولت» و «2/2 درصد تولید ناخالص داخلی» (GDP) کشور بوده است. مقایسه بودجه نظامی کشور با کشورهای همسایه بسیار گویا و راهگشا خواهد بود. ایران با ۱۵ کشور همسایه است. درصد نسبت هزینه نظامی این کشورها نسبت به تولید ناخالص داخلی ازاین‌قرار است: روسیه (۴.۳%)، آذربایجان (۵.۴%)، ارمنستان (۴.۹%)، ترکیه (۲.۸%)، عراق (۴.۱%)، کویت (۶.۵%)، عربستان سعودی (۸.۴%)، بحرین (۴.۱%)، قطر (۴.۸%)، امارات (۵.۶%)، عمان (۱۰.۹%)، پاکستان (۴%)، افغانستان (۱.۴%)، ترکمنستان (۲.۹% الی ۳.۶%) و قزاقستان (۱.۱%). تنها هزینه نظامی دو کشور از ایران کمتر است: افغانستان و قزاقستان. (6) جالب است بدانیم سهم بودجه نظامی ایران پیش از انقلاب، به‌عنوان‌مثال، سال 1357، بودجه نظامی ایران، 13 درصد تولید ناخالص داخلی کشور بوده است؛ یعنی بیش از 6 برابر سال 1401.(7)  مقایسه آماری بودجه نظامی ایران نشان می‌دهد که برخلاف تبلیغات پرطمطراق دشمنان جمهوری اسلامی، بودجه نظامی کشور، رقم عجیب‌وغریبی نیست بهره‌وری در بودجه نظامی به‌خوبی مشهود است.
در غیر این صورت، این‌همه فعالیت نظامی و امنیتی با این بودجه اندک امکان‌پذیر نیست.

4. لزوم پرهیز از نگرش نژادی به مسئله فلسطین
برخی از افراد به اسم دفاع از ایران، شعارها و تفکرات نژادی مطرح می‌کنند. این افراد تصور می‌کنند تنها وظیفه اعراب است که از ملت فلسطین دفاع کنند. استدلال آنان این است که فلسطین، مسئله اعراب است، اعراب در پی صلح با اسرائیل هستند، اما جمهوری اسلامی «کاسه داغ‌تر از آش شده»، در پی نابودی اسرائیل است. پاسخ ادعا این است که اولاً نگرش نژادی به هر مسئله انسانی در سراسر عالم خطاست. ثانیاً ما مسلمانیم و به‌حکم مسلمانی باید از هر مسلمانی دفاع کنیم. البته این بسیار خوب است که مسلمانان هم‌زبان مردم مظلوم فلسطین در این قضیه، پیش‌قدم باشند، اما اگر به هر دلیلی آنان وظیفه خویش را انجام ندهند، وظیفه دیگر مسلمانان ساقط نمی‌شود. این سخن مانند آن است که کسی بگوید دوست عرب من نماز نمی‌خواند؛ بنابراین من هم نماز نمی‌خوانم! چون نماز عربی است و اعراب مقدم هستند! روشن است که این استدلال خطاست. ثالثاً چنانکه اشاره شد، صهیونیست‌ها به طرح از «فرات تا نیل» معتقدند و این طرح، بخشی از خاک ایران را نیز شامل می‌شود. (8) امروز فلسطین، هدف اسرائیل است، اگر در برابر او مقاومت نکنیم، به‌زودی همسایه ما خواهد شد و هدف او «خوزستان و شیراز» خواهد بود. درنهایت باید دانست که مسئله فلسطین یک مسئله انسانی است. بسیاری از هنرمندان و بازیگران سینمای جهان (9) مانند «رابرت دنیرو»، «جان استورات» و «ناتالی پورتمن»(که متولد اسرائیل است) و نیز فوتبالیست‌های بزرگی مانند «کریس رونالدو»، «بوفون»، «مارادونا»، «کاکا» و ... از فلسطین حمایت کرده‌اند. پیش از جام جهانی 2018 روسیه، تیم ملی فوتبال آرژانتین، باوجود درآمد چند میلیون دلاری، بازی خود با اسرائیل را لغو کرد. (10) بنابراین مسئله فلسطین یک مسئله جهانی و انسانی است و تنها ایران نیست که از مظلوم حمایت می‌کند.

نتیجه:
گاهی گفته می‌شود حضور منطقه‌ای ایران، هیچ دستاوردی برای ایران ندارد؛ تنها مشکلات کشور را افزون می‌سازد و هزینه‌های کشور را افزایش می‌دهد. از این دیدگاه، مسئله فلسطین، مسئله اعراب و اسرائیل است. بیشترِ کشورهای عربی به صلح با اسرائیل گرایش دارند، اما جمهوری اسلامی، کاسه داغ‌تر از آش شده و بر طبل جنگ با اسرائیل می‌کوبد. در پاسخ باید گفت اولاً  ایران یک قدرت منطقه‌ای است که در منطقه ژئوپولوتیک خاورمیانه قرار دارد. این منطقه، حضور و کنشگری فعالانه را می‌طلبد؛ در غیر این صورت قدرت‌های جهانی و منطقه‌ای برای ما تصمیم خواهند گرفت و روشن است که تصمیم دیگران، در جهت منافع آنان و تقابل با منافع ملی ما قرار خواهد داشت.  ثانیاً مسئله ایران و اسرائیل، مسئله تنازع بقاست. اسرائیل اصل موجودیت جمهوری اسلامی ایران را هدف گرفته است و روشن است که هر نظام سیاسی باید از موجودیت خود و ملتش دفاع نماید. ثالثاً مقایسه آماری هزینه‌های نظامی جمهوری اسلامی با کشورهای منطقه نشان می‌دهد، بودجه نظامی جمهوری اسلامی ایران با تمامی فعالیت‌ها و تولیدات گسترده نظامی، کمتر از 13 همسایه ایران است. مقایسه بودجه نظامی جمهوری اسلامی با هزینه‌های دولت پهلوی، نشان می‌دهد که بودجه نظامی رژیم پهلوی در سال 1357 بیش از 6 برابر بودجه نظامی جمهوری اسلامی در سال 1401 است؛ و درنهایت باید به مسئله فلسطین به‌عنوان یک مسئله انسانی نگریست. بسیاری از هنرمندان از قبیل «رابرت دنیرو»، «جان استورات» و «ناتالی پورتمن»(متولد اسرائیل) و نیز فوتبالیست‌های بزرگی مانند «کریس رونالدو»، «بوفون»، «مارادونا»، «کاکا» و ... از فلسطین حمایت کرده‌اند. وقتی این افراد به‌صورت لسانی و مالی از مردم فلسطین حمایت می‌کنند، کشورهای اسلامی نباید به کمتر از مجاهده با اسرائیل رضایت دهند.

پی نوشت:
1. چمن‌کار، محمدجعفر، «مأموریت نظامی‌گری دولت پهلوی دوم و تأثیرات آن بر سیاست خارجی ایران»، ص 66.
2. سخنرانی امام خمینی در سال 1343.
3. خمینی، روح‌الله، صحیفه امام، ج 1، ص 300.
4. خبرگزاری فارس، ارض موعود، پروژه سرّی صهیونیسم و مرزهای اسرائیل بزرگ، سایت خبرگزاری فارس،6/7/1390: https://www.farsnews.ir/news/13900705001042
5. رادیو فردا، مخالفت اسرائیل با برنامه هسته‌ای عربستان، سایت رادیو فردا، 16/3/1402: radiofarda.com/a/israeli-energy.
6. روشن است که وضعیت نظامی این دو کشور به‌هیچ‌وجه قابل‌مقایسه باقدرت منطقه‌ای ایران نیست. تمامی فعالیت‌های نظامی امنیتی ایران از حضور منطقه‌ای تا تولید انواع و اقسام سلاح و موشک با همین بودجه انجام می‌شود.
7. باید به این نکته توجه داشت که دولت پهلوی دوم از پشتیبانی قدرت اول دنیا برخوردار بود و مشکل امنیتی قابل‌توجهی نداشت؛ مقایسه وضعیت امنیتی ایران با دشمنان قدرتمند جهانی و گذشت زمان حدود 45 سال، مقایسه این اعداد را بسیار معنادار و گویا می‌کند.
8. خبرگزاری فارس، ارض موعود، پروژه سرّی صهیونیسم و مرزهای اسرائیل بزرگ، سایت خبرگزاری فارس 6/7/1390: https://www.farsnews.ir/news/13900705001042
9. خبر آنلاین، سلبریتی‌هایی که علیه اسرائیل موضع گرفتند، سایت خبر آنلاین، 18/2/1400:  https://www.khabaronline.ir/news/1512475
10. خبرگزاری بی‌بی‌سی، آرژانتین بازی دوستانه با اسرائیل را لغو کرد، سایت بی‌بی‌سی، 16/3/1397: https://www.bbc.com/persian/sport-44378850

 

تنبیه سخت و غافلگیرانه رژیم صهیونیستی توسط نیروهای حماس هیمنه این رژیم را ویران کرده است و این، میزان اثرگذاری محور مقاومت که در رأس آن ایران است را نشان می دهد
تبعات عملیات طوفان الاقصی مهرماه 1402 برای ایران چیست؟

پرسش:
تبعات عملیات طوفان الاقصی مهرماه 1402 برای ایران چیست؟ رسانه‌ها مرتباً از تاوانی که مردم عادی ایران بابت ماجراجویی‌های جمهوری اسلامی ایران در این ماجرا خواهند داد، انسان را نگران می‌کنند.
 

پاسخ:
ایران به‌عنوان جدی‌ترین و قوی‌ترین حامی محور مقاومت و ایده نابودی اسرائیل، در ماجرای عملیات گسترده و غافلگیرانه طوفان الاقصی متهم اصلی پشتیبانی از این ماجرا توسط رژیم صهیونیستی است. مردم در این رابطه نگران‌اند که تبعات این واقعه، دامن مردم ایران را در تورم و گرانی و حتی جنگ بگیرد.

در رابطه با تبعات عملیات طوفان الاقصی و تبلیغات و تصوراتی که در این رابطه وجود دارد نکات زیر مهم است.
1. نخست اینکه کسانی با شدت و قاطعیت از تبعات احتمالی وقایع سرزمین‌های اشغالی در مهر 1402 مردم را نگران و از سیاست‌های مدافعانه نظام متنفر می‌کنند که خود از مدافعان و حامیان جدی تحریم‌های گسترده علیه ملت ایران بوده‌اند. همان‌هایی که از پیروزی دمکرات‌ها در انتخابات آمریکا نگران بودند که نکند توافقات احیا شود و فشارها بر مردم ایران کمی کاهش پیدا کند تا احتمال شورش‌های اجتماعی کم شود. مسیح علی نژاد (معصومه قمی‌کلایی) چهره مشهور برانداز در شبکه‌های فارسی و مجازی، بارها در دیار با مقامات آمریکایی
از آنان درخواست تحریم‌های بیشتر ایران را داشته است. شیرین عبادی نیز در پارلمان کانادا خواستار تحریم حداکثری ایران شد. رضا پهلوی، مریم رجوی و... نیز به همین شکل از آمریکا و تحریم‌های ظالمانه آن حمایت کرده و خواستار تشدید آن شدند.(1)  شبکه‌های فارسی‌زبان مانند من و تو و ایران اینترنشنال نیز در این دسته قرار دارند.

2. کسانی تصمیم گرفته‌اند مردم را تحت تأثیر تبلیغات خود قرار دهند که فراموش کرده‌اند که مکرر و مرتب، جمهوری اسلامی را به طبل توخالی و رجزخوانی بی‌خاصیت متهم کرده و قدرت نظام را مورد تمسخر و تحقیر قرار می‌دادند که اسرائیل مکرر و مرتب در حال ضربه زدن به شما است و شما توان هیچ تنبیهی ندارید؛ اما اکنون‌که اسرائیلی‌ها با تنبیه سخت و غافلگیرانه و بی‌سابقه نیروهای حماس قرارگرفته‌اند، نظام را متهم به ماجراجویی پرهزینه می‌کنند.

3. بخش بزرگی از قدرت داخلی و خارجی یک نظام سیاسی در میزان نقش و اثرگذاری او در معادلات منطقه‌ای مشخص می‌شود. ثبات و رفع تهدیدات مهم در درجه اول و منافع مقطعی مانند کاهش و افزایش قیمت ارز، در درجه دوم اهمیت است. یکی از دلایلی که جنگ با ایران، هزینه بسیار بالایی دارد، سازمان‌ها و گروه‌های قدرتمند نظامی وابسته به ایران در منطقه خاورمیانه است. وقتی سنگرهای مبارزه با دشمن متعدد است، هزینه دفاع، به‌شدت کاهش می‌یابد. ازاین‌روست که ابرقدرت‌ها و کشورهای هم‌پیمان آن در همه جای جهان هزینه‌های هنگفتی برای سرمایه‌گذاری نظامی و ایجاد پایگاه‌های فراوان برای حفظ و مدیریت منافع برون‌مرزی خودپرداخت می‌کنند.

4. برخی به نحوی از عبارت «سرمون در لاک خودمان باشد» استفاده می‌کنند که گویی در یک جهان و منطقه گل‌وبلبل به سر می‌بریم که نه خبر از قتل و غارت و جنگ است و نه خبری از دخالت‌های متجاوزانه ابرقدرت‌ها و نه خبری از طرح خاورمیانه جدید. ما با اسرائیلی مواجه هستیم که شعارش فتح سرزمین‌های نیل تا فرات و رویکردش کاملاً نازیانه(2)  و آپارتایدی(3)  است و اگر برخورد نظام جمهوری اسلامی ایران و همراهانش نبود، با فاجعه و تهدید عظیم‌تری مواجه بودیم. سیاست خارجی ما بر اساس سه اصل عزت، حکمت و مصلحت بناشده، اما اگر رفتار نظام جمهوری اسلامی منفعلانه و همراه با محافظه‌کاری‌های غیرعاقلانه باشد و ایران تبدیل به یک کشور ضعیف و غیر مؤثر شود که توان دفاع از خود را نیز از دست بدهد، ناظران، نظام اسلامی را مورد ملامت قرار نمی‌دهند و آن را متهم به ناتوانی نمی‌کنند؟

5. به دلیل وجود متغیرهای فراوان، نمی‌توان با اطمینان پیش‌بینی کرد، اما گسترش این جنگ بیش از آنکه برای ما تهدید باشد برای کشورهای محافظه‌کار غربی و منطقه‌ای هراس‌آور است. اسرائیل ثابت کرده است که حتی توان مقابله و پیروزی در مقابل حزب‌الله لبنان را ندارد و اگر در کنار حماس، حزب‌الله به ویران کردن سرزمین‌های اشغالی مبادرت بورزد، شرایط برای این رژیم، به‌مراتب هولناک‌تر می‌شود. کما اینکه حملات خمپاره‌ای لبنان در این ماجرا هنوز از سوی اسرائیل بی‌جواب مانده و اسرائیل، تصمیمی به گشودن جبهه‌های جدید را نداشته است. کشورهای منطقه نیز با گسترش جنگ، تصمیماتی اتخاذ خواهند کرد که به نفع اسرائیل نیست.

نتیجه:
میزان قدرت اصلی یک نظام سیاسی پیش از بهبود مقطعی شرایط داخلی، در پیشگیری و کنترل تهدیدات خارجی است. ایران بیش از هر چیز باید به منافع بلندمدت خود یعنی قدرت و تسلط منطقه‌ای و توان مقابله با تهدیدات بیندیشد.

پی نوشت:
1. ایرانی‌هایی که خواهان تحریم ایران هستند/ چند می‌گیری مزدور باشی؟+ فیلم، خبرگزاری فارس، 4 آبان 1399:  http://fna.ir/f05qon
2. نازیسم (Nazism) ایدئولوژی مبتنی بر نژادپرستی، ملی‌گرایی، وبرتری دولت بر فرد و مرام و هدف حزب نازی آلمان بود. حزب نازی آلمان، حزب کارگران ناسیونال سوسیالیست آلمان، از تغییر نام حزب کارگران آلمان (بنیاد در ۱۹۱۹) پدید آمد و هیتلر از ۱۹۲۱ تا ۱۹۴۵ رهبر آن بود. این تفکر، اجازه و مجوز هرگونه تجاوزی به غیر را هموار می‌کرد.
3. آپارتاید (Apartheid) یا جدانژادی که واژه‌ای به زبان هلندی است یکی از اشکال تبعیض نژادی را بیان می‌کند و در اصل عبارت است از سیاست تبعیضی که نژادپرستان کشور جمهوری آفریقای جنوبی علیه اکثریت سیاه‌پوست بومی و بومیان آن کشور اعمال می‌کردند. صهیونیست‌ها نیز به‌صورت افراطی‌تر در مورد خود و قوم یهود، چنین افکاری دارند.

صفحه‌ها