پرسش وپاسخ

شبهۀ کامل‌نبودن قرآن و پاسخ به آن
بر پایه شواهد نسخه‌شناختی و سنت حفظ شفاهی، مقایسۀ کهن‌ترین مصاحف قرن اول هجری با متن کنونی قرآن، اصالت و تغییرناپذیری آن را در طول تاریخ تأیید می‌کند.

پرسش:

 در کلیپی می‌گفت هیچ قرآن کاملی با 114 سوره از قرن اول اسلام وجود ندارد؛ یعنی تا 100 سال بعد از پیغمبر یک نسخۀ کامل از قرآن نداریم، حتی بالاتر تقریباً تا 200 سال بعد از اسلام یک قرآن با 114 سوره وجود ندارد. نسخۀ ازبکستان دارای 40 سوره است، نسخۀ موزۀ لندن فقط 40 سوره دارد؛ همچنین نسخۀ توبکاپی که تقریباً کامل است، با دست‌خط‌های مختلف است که برای یک زمان نیست. از سوی دیگر شنیده‌ایم در جنگ با امام علی (علیه السلام) قرآن‌ها را بر سر نیزه کردند، گویا هر کسی برای خودش یک قرآن دارد؛ ولی چرا در قرن اول اصلاً یک نسخۀ کامل از قرآن وجود ندارد؟ پرسشم این است که آیا این سخنان واقعیت دارد؟ پس چگونه می‌توان به این قرآن اعتماد کرد که همان قرآن پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم) و قرآن اصلی است؟

پاسخ:

برخی با اشاره به نبود مصحف کاملی از قرن اول، کوشیده‌اند این نتیجه را به مخاطب القا کنند که قرآن کنونی در قرن اول هجری وجود نداشت و بعدها به وجود آمده است. در این نوشتار، این ادعا بررسی و نقد خواهد شد.

چرایی نبود مصحف کاملی از قرن اول

معمولاً در صدر اسلام، مصاحف بر روی پوست حیوانات نوشته می‌شدند. نگارش بر روی پوست هم فرایندی طولانی، پرزحمت و گران داشت و هم مصاحف به‌دست‌آمده لزوماً عمر زیادی نمی‌کردند. پوست حیوانات ماده‌ای آلی است که به‌ مرور زمان در معرض تجزیه بیولوژیکی با باکتری‌ها، قارچ‌ها و حشرات قرار می‌گیرد. فرایند دباغی سنتی که برای آماده‌سازی پوست انجام می‌شد نیز گاهی سبب اسیدی‌شدن پوست و درنتیجه خوردگی و از‌بین‌رفتن آن می‌شد. در کنار چنین حوادثی، رخدادهایی همچون آتش‌سوزی کتابخانه‌ها، جنگ‌ها و غارت شهرها، نیز حوادث طبیعی همچون سیل و زلزله‌ها سبب از‌بین‌رفتن تعداد زیادی از نسخه‌های خطی از جمله مصاحف کهن قرآن شده‌اند. مهم‌ترین عامل ازبین‌رفتن نسخه‌های کهن، شیوع کاغذ و تولید انبوه آن است. کاغذ که به‌تدریج جایگزین پوست شد، نسخه‌های خطی روی پوست به‌تدریج به روی کاغذ انتقال یافتند و خودشان از رده خارج شدند. با توجه به ‌اینکه در قدیم هنوز اهمیت و ارزش نسخه‌های خطی و اولیه روشن نشده بود، به نگهداری از آنها توجه نمی‌شد. از نگاه آنان محتوا مهم بود و وقتی کتابی به ماده جدیدتر و بهتری منتقل می‌شد، دلیلی برای نگهداری نسخه قدیمی‌تر وجود نداشت. البته خوشبختانه قرآن در‌این‌باره با دیگر کتاب‌ها، تفاوت مهمی داشت و آن هم تقدس و لزوم حفظ احترام این کتاب بود؛ به ‌همین ‌دلیل مصاحف را پس از استفاده‌ناپذیری نابود نمی‌کردند و برای حفظ حرمتشان، آنها را معمولاً در پارچه‌ای قرار می‌دادند و دفن می‌کردند، چنان‌که بسیاری از مساجد نیز مکانی را به چنین مصاحفی اختصاص داده بودند؛ برای نمونه مصاحف کشف‌شده در مسجد صنعا که شماری از آنها متعلق به سدهٔ نخست اسلام هستند، از همین نوع می‌باشند. البته نباید فراموش کنیم ممکن است برخی از نسخه‌های خطی هنوز وجود داشته باشند، اما به ‌دلیل شناسایی‌نشدن یا فهرست‌نویسی نامناسب در دسترس محققان قرار نگرفته‌اند؛ برای نمونه مصحف دانشگاه بیرمنگام که کهن‌ترین دست‌نوشته قرآنی کشف‌شده و متعلق به اوایل قرن اول هجری است، تا مدت‌ها در لابلای کتب عربی کتابخانه این دانشگاه قرار داشت و کسی از قرآن‌بودن و قدمت آن اطلاعی نداشت (1).

اطلاع کامل از وضعیت قرآن در قرن اول با وجود کشف‌نشدن مصحف کاملی از این سده

هرچند از قرن اول هجری مصحف کاملی (به معنای یک جلد صحافی‌شده با تمام ۱۱۴ سوره و چیدمان دقیق امروزین) به دست ما نرسیده است، بدین‌معنا نیست که امروزه نمی‌توانیم به وضعیت قرآن در این قرن پی ببریم. برعکس بسیاری از شواهد باستان‌شناختی و کتیبه‌نگاری، تغییرناپذیری متن قرآن را از همان آغاز تا زمانه ما تأیید می‌کنند. این واقعیت که نسخه‌های کاملی از آن دوران موجود نیست، دلایل متعددی دارد که به ‌هیچ‌وجه به ‌معنای وجود‌نداشتن متن کامل قرآن در آن زمان نیست. خوشبختانه مصاحف متعدد و مختلفی باقی مانده‌اند که هرچند همه آنها ناقص هستند، هر کدام به سهم خود شاهد بر قدمت و اصالت متن قرآن‌اند. مصحف بیرمنگام با خط حجازی و مایل به راست است و بخش‌هایی از سوره‌های کهف، مریم و طه را دربر می‌گیرد. اهمیت حجازی‌بودن خط در این است که با سبک نگارش رایج در قرن اول هجری سازگار است و نشان‌دهندۀ قدمت و اصالت نسخه‌های نوشته‌شده با این خط است. مصحف بیرمنگام بر اساس آزمایش رادیوکربن و خط‌شناسی، از کهن‌ترین مصاحف کشف‌شده تاکنون است و با احتمال بالای ۹۵ درصد می‌تواند مربوط به دوران حیات پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم) یا سال‌های بسیار نزدیک پس از وفات ایشان باشد. تطابق کامل متن آن با قرآن امروزی، حتی در اموری همچون ترتیب آیات و سور، نشانه‌ای قوی از تغییر‌نیافتن در متن اصلی قرآن در گذر تاریخ است (2).

مصحف مشهد رضوی با بیش از 95 درصد پوشش متن قرآن، کامل‌ترین نسخۀ ‌کهن با خط حجازی یا خط مایل شناخته می‌شود. بر اساس قدمت‌گذاری رادیوکربن، قدمت آن به سدۀ اول یا درنهایت اوایل قرن دوم هجری بازمی‌گردد. انطباق و یکسانی بی‌نظیر آن با متن قرآنی رایج، شاهد محکمی بر پایداری قرآن است (3). مصحف توبینگن نیز با تاریخ‌گذاری ۲۷ ـ ۵۳ هجری قمری به‌روشنی در اواخر قرن اول هجری قرار می‌گیرد و متن آن نیز با قرآن استاندارد مطابقت دارد.

نسخه‌های خطی صنعا نیز از هزاران قطعۀ قرآنی تشکیل شده است که قدمت برخی از آنها به اواخر قرن اول هجری بازمی‌گردد؛ به‌ویژه نسخۀ دو‌لایه که متن رویی با قرآن امروزی کاملاً مطابق است و متن زیرین نیز تفاوت‌های املایی یا جزئی بسیار ناچیزی دارد که نشان‌دهندۀ توحید مصاحف در صدر اسلام است. این سه نسخه گواه است که حتی قبل از توحید مصاحف، متن قرآن در اصول بنیادین خود با متن کنونی یکسان بوده است.

با کنار هم قرار‌دادن و مقایسه دقیق این مصاحف و قطعات کهن، پژوهشگران می‌توانند با اطمینان بسیار بالا، تقریباً به چگونگی متن کامل قرآن در قرن اول هجری پی ببرند. این بررسی‌ها نشان می‌دهد که متن اصلی و ساختار کلی قرآن از همان قرن اول به‌ طور فوق‌العاده‌ای ثابت و تغییرناپذیر باقی مانده است. اختلاف‌های جزئی (مانند رسم‌الخط و نوع اِعراب‌گذاری) که در برخی از این نسخه‌ها دیده می‌شود، هرگز به ‌معنای تغییر قرآن نیست، بلکه منعکس‌کننده تحولات خط عربی از حجازی به کوفی و سپس نسخ و ... است. افزون بر شواهد فیزیکی بسیاری از متون تاریخی و ادبی قرن اول و دوم هجری، مانند نوشته‌های محدثان، ادیبان، مورخان، مفسران، فقیهان و ... به آیات قرآنی ارجاع می‌دهند که با متن کنونی قرآن مطابقت دارند.

این شواهد باستان‌شناختی، در کنار سنت قدرتمند حفظ شفاهی و تواتر نسل‌به‌نسل قرآن (4)، دلایل محکمی برای اثبات اصالت و پایداری کلام الهی از همان قرون اولیه اسلام تا به امروز هستند.

نتیجه

نماندن مصاحف قدیمی که روی پوست نوشته شده بودند، کاملاً طبیعی و معمول است؛ اما هرچند عوامل مختلف طبیعی، انسانی و تاریخی دست ‌به ‌دست هم داده‌اند تا از قرن اول هجری مصحف کاملی که مستقیم به زمان پیامبر یا صحابه بازگردد، وجود نداشته باشد یا تاکنون کشف نشود، اما این فقدان به ‌معنای ناتوانی ما در بازسازی متن قرآن در آن دوره و مقایسه آن با قرآن کنونی نیست. تک‌تک مصاحف کهن که از طریق آزمایش کربن 14 و خط‌شناسی تعلقشان به قرن اول هجری ثابت شده است، همچون دانه‌های پازل هستند که با کنار هم‌ قرارگرفتن، تصویر واضحی از قرآن قرن اول را شکل می‌دهند. مقایسۀ قرآن کنونی با این قرآن بازسازی‌شده نشان از تغییرناپذیری الفاظ، آیات و سوره‌های قرآن است. این مسئله افزون بر شواهد تاریخی همچون کتیبه‌ها، سکه‌ها، نقل‌قول‌های منابع قرن اول از قرآن و از همه مهم‌تر نقل متواتر قرآن در طول تاریخ است.

برای مطالعه بیشتر

کریمی‌نیا، مرتضی؛ «مصاحف به خط حجازی: کهن‌ترین دست‌نوشته‌های قرآنی»؛ مجله آینۀ پژوهش، ش 203، سال 1402 ش، ص 31 ـ 60.

پی‌نوشت‌ها

1. سایت دانشگاه بیرمنگام:

The Birmingham Qur'an، https://www.birmingham.ac.uk/facilities/cadbury/birmingham-quran-mingana-collection/birmingham-quran.

2. همان.

3. کاتالوگ معرفی مصحف مشهد رضوی، مؤسسۀ آل‌البیت لاحیاء التراث و سازمان کتابخانه‌ها، موزه‌ها و مرکز اسناد آستان قدرس رضوی.

4. غلامرضائی، هادی؛ «چالش‌های تواتر قرآن کریم و راهکارهای برون‌رفت از آنها»؛ رسالۀ دکتری رشته علوم قرآن و حدیث، دانشگاه تربیت مدرس، 1401 ش.

برخی آثار اخروی نیکی به والدین
نیکی به والدین عبادتی ارزشمند است که رضایت خدا و اهل‌بیت علیهم‌السلام، آمرزش گناهان، آسانی حساب قیامت و بهره‌مندی از برکات بهشتی را به همراه دارد.

پرسش:

آیا در روایات بیان شده است که نیکی به والدین چه آثار و ثواب‌هایی در آخرت دارد؟

پاسخ:

نیکی به والدین و توجه به نیازهای آن‌ها یکی از آموزه‌های مهم و کلیدی در دین اسلام است. قرآن کریم و روایات اهل‌بیت علیهم‌السلام در این زمینه، به‌طور مکرر بر اهمیت و آثار اخروی این عمل تأکید کرده‌اند. کمک و توجه به والدین نه‌تنها در دنیا موجب پاداش‌های مادی و معنوی برای فرد می‌شود، بلکه در آخرت نیز آثار عظیمی به همراه دارد. در ادامه به ارائه برخی آثار اخروی نیکی به والدین پرداخته می‌شود.

برخی آثار اخروی نیکی به والدین

1. توجه و رضایت خدا و اهل‌بیت علیهم‌السلام

یکی از نکات مهم در آموزه‌های دینی اسلام این است که نیکی به والدین، موجب جذب توجه ویژه خداوند، پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله و اهل‌بیت علیهم‌السلام به فرد می‌شود. در حدیثی چنین نقل شده است:

«عمار بن حیان گوید: به امام صادق علیه‌السلام خبر دادم پسرم اسماعیل نسبت به من خوش رفتار است، فرمود: من هم او را دوست داشتم و اکنون دوستیم به او افزون گشت، همانا خواهر رضاعی رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله نزد آن حضرت آمد، چون او را دید شادمان گشت و روپوش خود را برای او گسترد و او را روی آن نشانید، سپس به او رو کرد و با او به سخن پرداخت و تبسم می‌فرمود، تا او برخاست و رفت و برادرش آمد حضرت رفتاری که نسبت به خواهرش کرد، در باره او عمل نفرمود، به حضرت عرض شد: با خواهرش رفتاری کردی که نسبت به او نکردی با آنکه او مرد است‌؟ فرمود: زیرا آن خواهر نسبت به پدر و مادرش خوش رفتارتر بود.»(1)

در حدیثی از پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله نیز چنین نقل شده است:

 «رِضَا اللَّهِ مَعَ رِضَا الْوَالِدَیْنِ وَ سَخَطُ اللَّهِ مَعَ سَخَطِ الْوَالِدَیْنِ؛(2) رضایت خداوند با رضایت والدین است و خشم خداوند با خشم والدین

این روایات نشان می‌دهند که توجه و نیکی به والدین، باعث جلب رحمت، توجه و رضایت الهی می‌شود.

2. آسان شدن حساب و کتاب

یکی از آثار نیکی به والدین و صله رحم، آسان شدن حساب و کتاب در روز قیامت است. در روایات آمده است کسی که به والدین خود نیکی کند و ارتباط با خویشاوندان را حفظ نماید، در قیامت از سختی حساب و کتاب آسوده خواهد بود. امام صادق علیه‌السلام در این زمینه فرموده‌اند:

«بِرُّ الْوَالِدَیْنِ وَ صِلَهُ الرَّحِمِ یُهَوِّنَانِ الْحِسَاب ثُمَّ تَلَا هَذِهِ الْآیَهَ الَّذِین‏ یَصِلُونَ ما أَمَرَ اللَّهُ بِهِ أَنْ یُوصَلَ وَ یَخْشَوْنَ رَبَّهُمْ وَ یَخافُونَ سُوءَ الْحِساب‏‏؛(3) نیکی به پدر و مادر و صله رحم حساب را آسان می‌کند، سپس این آیه را تلاوت کردند: کسانی که آنچه را که خداوند فرمان داده است برقرار می‌کنند و از پروردگارشان می‌ترسند و از بدی حساب می‌ترسند

این حدیث به صراحت می‌گوید که نیکی به والدین و برقرار کردن ارتباط با خویشاوندان، یکی از عوامل مهمی است که به آسان شدن حساب در روز قیامت کمک می‌کند.

3. عبادت محسوب شدن نیکی‌ها

در آموزه‌های اسلامی، برخی از اعمالی که به ظاهر روزمره یا اجتماعی به نظر می‌آیند، در حقیقت به‌عنوان عبادت محسوب می‌شوند و اجر و پاداش زیادی دارند. یکی از این اعمال، نیکی به والدین است. در روایات مختلف آمده است که اعمالی چون نگاه کردن به والدین با رأفت و مهربانی، به‌عنوان عبادت در نظر گرفته می‌شوند. پیامبر اکرم صلی‌الله‌علیه‌وآله در این زمینه می‌فرمایند:

«النَّظَرُ إِلَی الْوَالِدَیْنِ بِرَأْفَهٍ وَ رَحْمَهٍ عِبَادَه؛(4) نگاه به والدین با مهربانی و رحمت عبادت است

در روایتی دیگر از این پیامبر بزرگ الهی چنین نقل شده است:

«مَا وَلَدٌ بَارٌّ نَظَرَ فِی کُلِّ یَوْمٍ إِلَی أَبَوَیْهِ بِرَحْمَهٍ إِلَّا کَانَ لَهُ بِکُل‏ نَظْرَهٍ حِجَّهٌ مَبْرُورَهٌ. قَالُوا: یَا رَسُولَ اللَّهِ، وَ إِنْ نَظَرَ فِی کُلِّ یَوْمٍ مِائَهَ نَظِرَهٍ قَالَ: نَعَمْ اللَّهُ أَکْثَرُ وَ أَطْیَبُ؛(5) هیچ فرزند نیکوکاری نیست که هر روز با مهربانی و رحمت به والدین خود نگاه کند، مگر اینکه برای هر نگاهش حج قبول شده‌ای در نزد خداوند داشته باشد. صحابه گفتند: ای رسول خدا، اگر او هر روز صد نگاه به والدینش بیندازد چه؟ حضرت فرمودند: بله، خداوند بیشتر و بهتر از آن را به او می‌دهد

در حدیثی دیگر خدمت به پدر و مادر، از جهاد در راه خدا بالاتر دانسته شده است.(6) روایتی دیگر نیز وجود دارد که تشکر از پدر و مادر را هم‌تراز شکر الهی دانسته است.(7) این روایات نشان می‌دهند که بسیاری از رفتارهای نیکو و انسانی در روابط با دیگران، به‌ویژه با والدین، به‌عنوان عبادت به حساب می‌آیند و پاداش عظیمی دارند.

4. بهره‌مندی از بهترین اعمال

برخی از اعمال در نزد خداوند از اهمیت ویژه‌ای برخوردارند. در روایات متعددی، به اعمالی اشاره شده که محبوب‌ترین و پرفضیلت‌ترین اعمال نزد خداوند هستند، که نیکی به والدین نیز از این اعمال شمرده می‌شود. در روایتی نقل شده که:

«عَبْدِ اللَّهِ بْنِ مَسْعُودٍ قَالَ: سَأَلْتُ رَسُولَ اللَّهِ صلی‌الله‌علیه‌وآله أَیُّ الْأَعْمَالِ أَحَبُّ إِلَی اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ قَالَ الصَّلَاهُ لِوَقْتِهَا قُلْتُ ثُمَّ أَیُّ شَیْ‏ءٍ قَالَ بِرُّ الْوَالِدَیْنِ قُلْتُ ثُمَّ أَیُّ شَیْ‏ءٍ قَالَ الْجِهَادُ فِی سَبِیلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ؛(8) از ابن مسعود نقل است که گفت: از رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله پرسیدم: «کدام اعمال نزد خداوند محبوب‌تر است؟» حضرت فرمودند: «نماز در وقت خودش.» گفتم: «بعد از آن چه عملی محبوب‌تر است؟» حضرت فرمودند: «نیکی به والدین.» گفتم: «بعد از آن چه؟» حضرت فرمودند: «جهاد در راه خدا.»»

حدیثی مشابه نیز از امام صادق علیه‌السلام نقل شده است.(9)

این روایات نشان می‌دهند که نیکی به والدین یکی از برترین و محبوب‌ترین اعمال در نزد خداوند است، حتی بالاتر از جهاد در راه خدا. بنابراین، علاوه بر نماز و جهاد، باید به نیکی به والدین خود توجه ویژه‌ای داشته باشیم تا از بهترین اعمال بهره‌مند شویم.

5. قرارگیری در دسته بخشندگان

در قرآن، واژه «بِرّ» به معنای نیکی و احسان آمده است و کسانی که نیکوکار و بخشنده هستند، در قرآن به عنوان «أبرار» یاد می‌شوند. در این کتاب شریف، واژه «بر» به‌طور مکرر در کنار «والدین» ذکر شده است.(10)

در روایات اسلامی نیز، نیکی به والدین به‌عنوان یکی از اعمال برجسته که فرد را در دسته «ابرار» (بخشندگان) قرار می‌دهد، شناخته شده است. در روایتی از امام رضا علیه‌السلام آمده است که:

«إِنَّمَا سُمُّوا الْأَبْرَارَ لِأَنَّهُمْ بَرُّوا الْآبَاءَ وَ الْأَبْنَاءَ؛(11) آن‌ها به ابرار (بخشندگان) معروف شدند، زیرا که آن‌ها به والدین و فرزندان خود نیکی کردند

این روایت نشان می‌دهد که کسانی که به والدین و فرزندان خود نیکی می‌کنند، در نظر خداوند و جامعه به عنوان «ابرار» (بخشندگان) شناخته می‌شوند.

6. بخشش گناهان

نیکی به والدین نه‌تنها موجب سعادت و پاداش‌های معنوی می‌شود، بلکه می‌تواند سبب بخشش گناهان انسان و رحمت الهی گردد. در روایات متعددی از پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله و امامان معصوم علیه‌السلام آمده است که نیکی به والدین یکی از راه‌های اصلی برای پاک شدن از گناهان است. در اینجا به برخی ازاین‌ روایات اشاره می‌کنیم. در روایتی از پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله آمده که:

«مَنْ أَدْرَکَ وَالِدَیْهِ فَلَمْ یُغْفَرْ لَهُ فَأَبْعَدَهُ اللَّه‏؛(12) هر کسی که والدینش را درک کند، ولی مورد بخشش قرار نگیرد، خداوند او را دور کند

این روایت نشان می‌دهد که نیکی به والدین و درود بر پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله، باعث بخشش گناهان و نزدیکی به رحمت الهی می‌شود.

در روایتی دیگر نیز از ایشان آمده است که:

«یُقَالُ لِلْعَاقِّ اعْمَلْ مَا شِئْتَ فَإِنِّی لَا أَغْفِرُ لَکَ وَ یُقَالُ لِلْبَارِّ اعْمَلْ مَا شِئْتَ فَإِنِّی سَأَغْفِرُ لَکَ؛(13) به فرد عاق گفته می‌شود: هر کاری که می‌خواهی انجام بده، من تو را نخواهم بخشید، و به فرد نیکوکار گفته می‌شود: هر کاری که می‌خواهی انجام بده، من تو را خواهم بخشید

این روایت نشان می‌دهد که نیکی به والدین سبب بخشش گناهان فرد می‌شود، در حالی که عاق بودن باعث دوری از بخشش الهی می‌شود.

در حدیثی دیگر نیز نقل شده که:

«مردی به پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله عرض کرد: ای پیامبر، هیچ عمل بدی نیست که من مرتکب آن نشده باشم، آیا برای من توبه‌ای وجود دارد؟ پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله به او فرمودند: آیا پدر یا مادرت هنوز زنده هستند؟ گفت: پدرم زنده است. پیامبر فرمودند: برو و به او نیکی کن. وقتی آن مرد رفت، پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله فرمودند: اگر مادرش زنده بود.(یعنی خدمت به مادر برایش بهتر بود)»(14)

این روایت نشان می‌دهد که حتی فردی که گناهان زیادی مرتکب شده است، با نیکی به والدین می‌تواند بخشش الهی را جلب کند و از رحمت خداوند برخوردار شود. احادیث بیان شده تأکید دارند که نیکی به والدین نه‌تنها در دنیا باعث عزت و پاداش می‌شود، بلکه در آخرت نیز موجب بخشش گناهان و نزدیکی به رحمت الهی خواهد بود.

7. ورود به بهشت

یکی از آثار نیکی به والدین، ورود به بهشت است. در روایات اسلامی آمده است که اعمال نیکو نسبت به والدین به‌ویژه در زمان پیری و نیازمندی آن‌ها می‌تواند موجب نجات فرد از عذاب و باعث ورود به بهشت شود. در روایتی از امام صادق علیه‌السلام نقل شده که:

«یَأْتِی یَوْمَ الْقِیَامَهِ شَیْ‏ءٌ مِثْلُ الْکُبَّهِ فَیَدْفَعُ فِی ظَهْرِ الْمُؤْمِنِ فَیُدْخِلُهُ الْجَنَّهَ فَیُقَالُ هَذَا الْبِرُّ؛(15) در روز قیامت چیزی شبیه به کبه‏ (کوه) به پشت مؤمن زده می‌شود و او را وارد بهشت می‌کند و گفته می‌شود: این نیکی به والدین است

این روایت نشان می‌دهد که نیکی به والدین آنقدر ارزشمند است که در روز قیامت به‌عنوان پاداشی عظیم، فرد را به بهشت می‌برد. در حدیثی دیگر نیز نقل شده که:

«راوی می‌گوید به امام صادق علیه‌السلام گفتم: پدرم بسیار پیر شده و ضعیف است و ما او را هنگام نیاز حمل می‌کنیم. امام فرمودند: اگر می‌توانی خود این کار را انجام دهی، پس این کار را بکن و لقمه‌ای از دست خود به او بده، که این عمل برای تو فردا بهشتی خواهد بود.»(16)

این روایت تأکید می‌کند که حتی کوچک‌ترین خدمت‌ها و نیکی‌ها به والدین، مثل دادن لقمه‌ای از دست خود به آن‌ها، می‌تواند موجب ورود فرد به بهشت شود.

در روایتی دیگر نیز از پیامبر صلی الله علیه و آله بیان شده که:

«کُنْ بَارّاً وَ اقْتَصِرْ عَلَی الْجَنَّهِ وَ إِنْ کُنْتَ عَاقّاً فَظّاً فَاقْتَصِرْ عَلَی النَّارِ؛(17) نیکوکار باش تا به بهشت برسی، و اگر عاق و بدرفتار باشی، به جهنم خواهی رسید

این روایات نشان می‌دهند که نیکی به والدین به‌عنوان یک عمل بسیار ارزشمند در اسلام، در روز قیامت موجب ورود به بهشت و نجات از عذاب الهی خواهد شد.

نتیجهگیری:

نتایج نیکی به والدین در آخرت بسیار فراوان و ارزشمند است. از جلب رضایت خداوند و اهل‌بیت علیهم‌السلام گرفته تا بخشش گناهان و آسان شدن حساب در روز قیامت، همگی نشان از اهمیت و آثار عمیق این عمل دارند. نیکی به والدین نه‌تنها به عنوان عبادت در نظر گرفته می‌شود، بلکه موجب می‌شود فرد در زمره بخشندگان قرار گیرد و در نهایت مورد غفران قرار گرفته و از برکات بهشتی بهره‌مند شود. بنابراین، نیکوکاری به والدین باید یکی از اولویت‌های زندگی هر مسلمان باشد تا از پاداش‌های دنیوی و اخروی آن بهره‌مند گردد.

پی‌نوشتها:

1. کلینی، محمد بن یعقوب‏، الکافی، محقق / مصحح: غفاری علی‌اکبر و آخوندی، محمد، تهران: دارالکتب الإسلامیه، 1407ق، ج‏2، ص161، ح 12.

2. فتال نیشابوری، محمد بن احمد، روضه الواعظین و بصیره المتعظین (ط - القدیمه)، قم: انتشارات رضی‏، 1375ش، ج‏2، ص368.

3. قطب‌الدین راوندی، سعید بن هبه‌الله‏، الدعوات (للراوندی) / سلوه الحزین، محقق / مصحح: ندارد، قم: انتشارات مدرسه امام مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف)، 1407ق، ص127.

4. طوسی، محمد بن الحسن‏، الأمالی، محقق / مصحح: مؤسسه البعثه، قم: دارالثقافه، 1414ق، ص454، ح 1015.

5. طوسی، محمد بن الحسن‏، الأمالی، محقق / مصحح: مؤسسه البعثه، قم: دارالثقافه، 1414ق، ص308، ح 618.

6. کلینی، محمد بن یعقوب‏، الکافی، محقق / مصحح: غفاری علی‌اکبر و آخوندی، محمد، تهران: دارالکتب الإسلامیه، 1407ق، ج‏2، ص160، ح 10.

7. ابن بابویه، محمد بن علی‏، الخصال، محقق / مصحح: غفاری، علی‌اکبر، قم: جامعه مدرسین‏، 1362ش، ج‏1، ص156، ح 196.

8. ابن بابویه، محمد بن علی‏، الخصال، محقق / مصحح: غفاری، علی‌اکبر، قم: جامعه مدرسین‏، 1362ش، ج‏1، ص163، ح 213.

9. ابن فهد حلی، احمد بن محمد، عده الداعی و نجاح الساعی، محقق / مصحح: موحدی قمی، احمد، قم: دارالکتب الإسلامی‏، 1407ق، ص85.

10. سوره مریم، آیه 14.

11. منسوب به علی بن موسی، امام هشتم علیه‌السلام‏، الفقه المنسوب إلی الإمام الرضا علیه‌السلام، محقق / مصحح: مؤسسه آل البیت علیهم‌السلام‏، مشهد: مؤسسه آل البیت علیهم‌السلام‏، 1406ق، ص336.

12. ابن بابویه، محمد بن علی‏، الأمالی، محقق / مصحح: ندارد، تهران: کتابچی‏، 1376ش، ص58، ح 2.

13. فتال نیشابوری، محمد بن احمد، روضه الواعظین و بصیره المتعظین (ط - القدیمه)، قم: انتشارات رضی‏، 1375ش، ج‏2، ص368.

14. کوفی اهوازی، حسین بن سعید، الزهد، محقق / مصحح: عرفانیان یزدی، غلامرضا، قم: المطبعه العلمیه، 1402ق، ص35، ح 92.

15. کلینی، محمد بن یعقوب‏، الکافی، محقق / مصحح: غفاری علی‌اکبر و آخوندی، محمد، تهران: دارالکتب الإسلامیه، 1407ق، ج‏2، ص158، ح 3.

16. کوفی اهوازی، حسین بن سعید، الزهد، محقق / مصحح: عرفانیان یزدی، غلامرضا، قم: المطبعه العلمیه، 1402ق، ص35، ح 91.

17. کلینی، محمد بن یعقوب‏، الکافی، محقق / مصحح: غفاری علی‌اکبر و آخوندی، محمد، تهران: دارالکتب الإسلامیه، 1407ق، ج‏2، ص348، ح 2.

مصادیق احسان به والدین
بر اساس روایات حفظ احترام، نیکو صحبت کردن، اطاعت از دستورات، جلوگیری از اذیت و آزار، و مدارا با والدین، همگی بخش‌های کلیدی از احسان به والدین به‌شمار می‌روند.

پرسش:

مصادیق نیکی به والدین در روایات چیست؟ منظور این است که چه کارهایی را باید در حق آنها انجام دهیم که  بدانیم حق آیة «وَ بِالْوالِدَیْنِ إِحْساناً» را به جا آورده‌ایم؟

پاسخ:

احسان به والدین یکی از مهم‌ترین اصول اخلاقی و دینی در آموزه‌های اسلامی است که بارها بر آن تأکید شده است. احسان به والدین نه‌تنها در بعد مادی، بلکه در بعد روحی و عاطفی نیز نمود پیدا می‌کند و در ارتباطی دوسویه، رضایت خداوند را به همراه دارد. مصادیق احسان به والدین گسترده و متنوع هستند.

 در ادامه به تبیین مصادیق مختلف احسان به والدین بر اساس روایات پرداخته شده است.

مصادیق احسان و برّ

در آیات قرآن کریم به احسان و نیکی در حق پدر و مادر سفارش زیادی شده است. به‌عنوان نمونه در آیه‌ی 23 سوره إسراء چنین آمده است:

«وَ قَضى‏ رَبُّکَ أَلاَّ تَعْبُدُوا إِلاَّ إِیَّاهُ وَ بِالْوالِدَیْنِ إِحْساناً إِمَّا یَبْلُغَنَّ عِنْدَکَ الْکِبَرَ أَحَدُهُما أَوْ کِلاهُما فَلا تَقُلْ لَهُما أُفٍّ وَ لا تَنْهَرْهُما وَ قُلْ لَهُما قَوْلاً کَریما؛ پروردگارت حکم کرد که جز او را نپرستید و به پدر و مادر (خود) نیکى کنید (و) اگر یکى از این دو یا هر دو، نزد تو به سنّ پیرى رسیدند، پس (هرگز) به آنان اُف نگو. (نگو بیزارم) و (هرگز) آن دو را با تندى مرنجان (بر سرشان فریاد نزن و سخن درشت نگو) و با آن دو سخنى بزرگوارانه (و همراه با مهربانى) بگو

این تأکید، در روایات نیز آمده و اهل‌بیت علیهم‌السلام در روایات زیادی بر احترام به پدر و مادر و احسان به آن‌ها تأکید دارند. مثلاً در حدیثی امام صادق علیه‌السلام فرموده‌اند:

«بِرُّ الْوَالِدَیْنِ وَاجِبٌ فَإِنْ کَانَا مُشْرِکَیْنِ فَلا تُطِعْهُما وَ لَا غَیْرَهُمَا فِی الْمَعْصِیَةِ فَإِنَّهُ لَا طَاعَةَ لِمَخْلُوقٍ فِی مَعْصِیَةِ الْخَالِق‏؛(1) احسان به والدین واجب است و اگر مشرکند از آن‌ها و نه از غیر آنها در نافرمانى خدا پیروى مکن، زیرا برای مخلوق، در معصیت خالق، طاعتى نباشد

بنابراین، احسان به پدر و مادر از واجبات الهی است که مورد تأیید و تأکید اهل‌بیت علیهم‌السلام است.

 اما مصادیق این احسان چیست؟

 با بررسی روایات می‌توان توصیه‌هایی از اهل‌بیت علیهم‌السلام دریافت کرد که این توصیه‌ها می‌توانند مصادیق نیکی و احسان به والدین باشند. در ادامه پاره‌ای از این موارد بیان خواهند شد:

1. حفظ احترام

از جمله وظایف فرزندان نسبت به پدر و مادر، حفظ احترام آن‌ها است. در روایات بر بزرگداشت و تکریم والدین سفارش شده است.(2) در آیه 23 سوره اسرا بیان شد که حتی اُفّ گفتن به پدر و مادر، از نظر معارف الهی کاری نادرست است. در احادیث بیان شده که اگر کلمه‌ای کم‌اهمیت‌تر از اُف نیز برای این کار وجود داشت، خداوند متعال به همان مثال می‌زد.(3) این بدین معناست که کوچک‌ترین کلامی در بی‌احترامی به پدر و مادر پذیرفتنی نیست. در حدیثی از امام کاظم علیه‌السلام چنین نقل شده است:

«سَأَلَ رَجُلٌ رَسُولَ اللَّه (صلی‌الله‌علیه‌وآله)‏ مَا حَقُّ الْوَالِدِ عَلَى وَلَدِهِ قَالَ لَا یُسَمِّیهِ بِاسْمِهِ وَ لَا یَمْشِی بَیْنَ یَدَیْهِ وَ لَا یَجْلِسُ قَبْلَهُ وَ لَا یَسْتَسِبُّ لَه‏؛(4) مردى از رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله پرسید: حق پدر بر فرزندش چیست‌؟ فرمود: او را به اسمش نخواند و جلویش راه نرود و پیش از او ننشیند و باعث دشنام او نشود (کارى نکند که مردم پدرش را دشنام دهند)

در روایتی نقل شده که امام باقر علیه‌السلام از پسری که به شانه‌ی پدرش تکیه داده بود و موجب بی‌احترامی به پدر شده بود ناراحت شده و تا آخر عمر با او صحبت نکردند.(5)

بنابراین، حفظ احترام به والدین یکی از وظایف فرزندان است که در قرآن و روایات به آن تأکید شده است. کوچک‌ترین بی‌احترامی، حتی در کلام، ازنظر دینی نادرست، ناپذیرفتنی و خلاف احسان است.

2. نیکو صحبت کردن

وظیفه دیگر فرزندان نسبت به پدر و مادر خویش، صحبت خوب و نیکو با آن‌ها است. شاید برخی به وظایف خود نسبت به والدینشان آگاه باشند، ولی آن را در قالبی خوب و نیکو انجام نمی‌دهند؛ درصورتی‌که خوش برخوردی و خوب صحبت کردن با آن‌ها از دیگر آداب مورد تأکید در روایات است. این موضوع تا جایی اهمیت دارد که سفارش شده پشت کسی که با پدر و مادرش خوب صحبت نمی‌کند و عاق آن‌هاست نماز خوانده نشود.(6) در روایتی دیگر پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله، کسانی که به نفرین پدر و مادر بپردازند را لعن فرموده است.(7) در حدیثی نیز نقل شده که:

«قَالَ رَجُلٌ یَا رَسُولَ اللَّهِ مَنْ أَحَقُّ النَّاسِ بِحُسْنِ الصُّحْبَهِ قَالَ أُمُّکَ ثُمَّ أُمُّکَ ثُمَّ أَبُوکَ؛(8) مردی به رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله عرضه داشت که چه کسی حق‌دارتر است به این که با او خوب صحبت شود؟ حضرت فرمودند: مادرت؛ سپس مادرت؛ سپس پدرت

قبلاً بیان شد که حتی اُف گفتن به پدر و مادر مورد نهی قرآن و روایات است.(9) بنابراین در متون دینی، افراد از کوچک‌ترین موضوعاتی که پدر و مادر را ناراحت کند تا دعوا و مخامصه نهی شده‌اند.(10)

در عوض، در احادیث به پایین آوردن صدا در مقابل پدر و مادر سفارش شده است. امام رضا علیه‌السلام در این زمینه فرموده‌اند:

«عَلَیْکَ بِطَاعَةِ الْأَب‏ و... خَفْضِ الصَّوْتِ بِحَضْرَتِهِ؛(11) بر تو باد فرمان‌بردارى از پدر و پایین آوردن صدا در حضور او

در حدیثی دیگر این امام بزرگوار فرموده‌اند: «روى از آن‌ها (پدر و مادر) برنگردان، و صدایت را بالاى صدایشان بلند نکن که این احترام به‌فرمان خداست، خوش‌تر و هر چه لطیف‏تر با آن‌ها صحبت کن، زیرا خدا مزد نیکان را ضایع نمی‌کند.»(12)

با توجه به این مطالب مشخص می‌شود که صحبت نیکو و احترام‌آمیز با والدین از اصول بنیادی روابط خانوادگی در اسلام است که در آیات قرآن و روایات متعدد تأکید شده است.

3. اجرای دستورات

از دیگر وظایف فرزندان نسبت به والدین، اطاعت از آن‌ها و اجرای دستورات آن‌ها است. در حدیثی امام صادق علیه‌السلام فرمودند:

«وَ وَالِدَیْکَ فَأَطِعْهُمَا وَ بَرَّهُمَا حَیَّیْنِ کَانَا أَوْ مَیِّتَیْنِ وَ إِنْ أَمَرَاکَ أَنْ تَخْرُجَ مِنْ أَهْلِکَ وَ مَالِکَ فَافْعَلْ فَإِنَّ ذَلِکَ مِنَ الْإِیمَانِ؛(13) و پدر و مادر خود را فرمان‌بر و به آن‌ها احسان کن، چه زنده باشند و چه مرده، و اگر به تو فرمان دهند که از خانواده و ثروت خود دست بردار و آن‌ها را کنار گذار، این کار را انجام ده که از ایمان است

در حدیثی دیگر پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله جوانی که بسیار راغب بر هم‌رکابی در کنار ایشان بود را به دلیل نارضایتی والدین از جهاد معاف کردند و خدمت به والدین را از جهاد در راه خدا بالاتر دانستند.(14) همچنین در برخی احادیث، عاقبت بدی برای کسی که اطاعت والدین را نکرده‌اند نقل شده است.(15)

در حدیثی از امام رضا علیه‌السلام نیز نقل شده که:

 «عَلَیْکَ بِطَاعَهِ الْأَبِ وَ بِرِّه‏؛(16) بر تو باد به اطاعت از پدرت و نیکی به او

بنابراین، اطاعت از والدین و اجرای دستورات آن‌ها یکی از وظایف اساسی فرزندان است که در متون دینی به‌شدت تأکید شده است. این اطاعت، حتی در شرایطی که والدین خواسته‌هایی فراتر از منافع شخصی فرزند داشته باشند، از نشانه‌های ایمان به شمار می‌رود.

4. اذیت و ناراحت نکردن

با توجه به روایاتی که سفارش به برّ و احسان و کمک‌رسانی به والدین دارند، واضح است که ناراحت کردن و اذیت و آزار آن‌ها بسیار گناه بزرگ و مورد نهی است. اما بااین‌حال، اهل‌بیت علیهم‌السلام در روایاتشان بر این موضوع تأکید کرده و از هرگونه اذیت و آزار والدین منع کرده‌اند. در حدیثی از رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله نقل شده که:

«مَنْ أَحْزَنَ وَالِدَیْهِ فَقَدْ عَقَّهُمَا؛(17) هر که پدر و مادرش را غمگین کند، بر آن‌ها ستم کرده است. (مورد عاق آن‌ها واقع شده است)»

عواقب این موضوع وقتی آزار فیزیکی باشد بسیار بدتر است. امام صادق علیه‌السلام در روایتی فرموده‌اند:

«مَلْعُونٌ مَلْعُونٌ مَنْ ضَرَبَ وَالِدَهُ أَوْ وَالِدَتَهُ مَلْعُونٌ مَلْعُونٌ مَنْ عَقَّ وَالِدَیْهِ؛(18) ملعون است ملعون کسى که پدرش را بزند یا مادرش را، ملعون است ملعون کسی که عاق والدینش شود‏.»

حتی در روایاتی وارد شده که آزار فیزیکی پدر و مادر، بالاترین عاق و ناسپاسی است و بالاتر از آن چیزی نیست.(19)

نتیجه این که اذیت و آزار والدین، چه به‌صورت کلامی و چه فیزیکی، نه‌تنها گناه بزرگی است، بلکه باعث عاق والدین و عواقب شدید دینی می‌شود. تأکید روایات بر این موضوع نشان‌دهنده جایگاه والای احترام به والدین و اهمیت جلوگیری از هرگونه رفتار آزاردهنده است.

5. سازش و مدارا

از دیگر سفارش‌های اهل‌بیت علیهم‌السلام در برخورد با پدر و مادر سازش و مدارا است. گاهی پدر و مادر به جهت مصالحی و یا حتی به‌ناحق، با فرزندان دچار مشکل می‌شوند. در روایات، سفارش شده که تا حد امکان با آن‌ها مدارا و سازش کنید.(20) در حدیثی نیز بیان شده که:

«بکر بن صالح گوید: دامادم به امام جواد (علیه‌السلام) نامه نوشت که: پدرم مرد ناصبىِ بداعتقادى است و از جانب وى با شدائد و زحمات زیادی روبرو گشته‏ام، در صورت صلاحدید درباره‌ام دعا کنید، و بیان فرمایید که نظرتان دراین‌باره چیست؟ آیا با وى به دشمنی و پرخاش برخیزم یا مدارا نمایم؟ حضرت در پاسخ نوشتند: نوشته‏ات را فهمیدم و به آنچه درباره پدرت یاد کرده‏اى پى بردم، و ان شاء اللَّه درباره تو دست از دعا نمى‏کشم، و مدارا براى تو بهتر از دشمنى و پرخاشگرى است، و همراه با هر مشکلى آسانى است، صبر را پیشه‌ساز که عاقبت از آن پرهیزکاران است، خداوند تو را بر ولایت آن کس که ولایتش را پذیرفته‏اى ثابت بدارد، ما و شما در امانت خداییم، همان خدایى که اماناتش ضایع و تباه نگردد.»(21)

با توجه به این مطالب، سازش و مدارا با والدین، حتی در شرایطی که آنان به‌ناحق با فرزند رفتار کنند، از سفارش‌های مهم اهل‌بیت علیهم‌السلام است. روایات تأکید دارند که به‌جای پرخاشگری، صبر و تحمل در برخورد با والدین بهتر است و عاقبت آن برای فرد بهتر خواهد بود.

6. مهربانی

از دیگر آداب برخورد با والدین، مهربانی با آن‌ها است. در روایتی از رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله، چنین نقل شده است:

«أَرْبَعٌ مَنْ کُنَّ فِیهِ نَشَرَ اللَّهُ عَلَیْهِ کَنَفَهُ وَ أَدْخَلَهُ الْجَنَّةَ فِی رَحْمَتِةِ حُسْنُ خُلُقٍ یَعِیشُ بِهِ فِی النَّاسِ وَ رِفْقٌ بِالْمَکْرُوبِ وَ شَفَقَةٌ عَلَى الْوَالِدَیْنِ وَ إِحْسَانٌ إِلَى الْمَمْلُوکِ؛(22) چهار خصلت است که در هر کس باشند، خدا بال حمایت خود را بر او بگستراند و او را به بهشت برد، حسن خلقى که با آن در میان مردم زندگى کند، دلجویى از کسى که بلا دیده، مهربانى با پدر و مادر، نیکى با بنده خود که زیردست اوست‏.»

در حدیثی از امام باقر علیه‌السلام نیز مهربانی با پدر و مادر موجب ورود به بهشت دانسته شده است.(23)

بنابراین، مهربانی با والدین یکی از ویژگی‌های برجسته‌ای است که در روایات دینی مورد تأکید قرار گرفته و از آن به‌عنوان یکی از راه‌های ورود به بهشت و برخورداری از رحمت الهی یاد شده است.

7. نگاه محبت‌آمیز

کار دیگری که در احادیث بر آن تأکید شده، نگاه انداختن محبت‌آمیز و مهربانانه به والدین است. در مقابل، نگاه غضب‌آلود و تحقیرآمیز به آن‌ها به‌هیچ‌وجه درست نیست. امام صادق علیه‌السلام در روایتی می‌فرمایند:

«مَنْ نَظَرَ إِلَى أَبَوَیْهِ نَظَرَ مَاقِتٍ وَ هُمَا ظَالِمَانِ لَهُ لَمْ یَقْبَلِ اللَّهُ لَهُ صَلَاةً؛(24) هر کس به پدر و مادر خود نظر دشمنى کند، حتی درصورتی‌که آن دو به او ستم (نیز) کرده باشند، خداوند نمازش را نپذیرد

امام ششم در حدیثی دیگر فرموده‌اند:

 «مِنَ الْعُقُوقِ أَنْ یَنْظُرَ الرَّجُلُ إِلَى وَالِدَیْهِ فَیُحِدَّ النَّظَرَ إِلَیْهِمَا؛(25) از ناسپاسى است که کسى به پدر و مادر خیره نگاه کند

 از روایات دیگر دانسته می‌شود که منظور از خیره نگاه کردن، نگاهی با نوعی بی‌احترامی و با تکبر و بدون خضوع است.(26)

در مقابل در احادیث، نگاه مهربانانه به والدین، عبادت دانسته شده است. پیامبر اکرم صلی‌الله‌علیه‌وآله در ضمن حدیثی فرموده‌اند:

 «النَّظَرُ إِلَى الْوَالِدَیْنِ بِرَأْفَةٍ وَ رَحْمَةٍ عِبَادَة؛(27) نگاه مهربانانه به والدین عبادت است‏.»

در حدیث دیگری از این پیامبر بزرگ الهی چنین نقل شده:

«نَظَرُ الْوَلَدِ إِلَى وَالِدَیْهِ حُبّاً لَهُمَا عِبَادَةٌ؛ نگاه دوستانه فرزند به پدر و مادر خود عبادت است.»(28)

در حدیثی دیگر نیز نقل شده که:

 «رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله فرمود: هر فرزند نیکوکارى که به پدر و مادرش به نگاه رحمت نظر کند، در برابر هر نگاه کردن، یک حج مقبول برایش منظور گردد، پرسیدند: اى رسول خدا! اگرچه در هر روز صد مرتبه نگاه کند؟ فرمود: بلى، خداوند بزرگ‌تر از این‌ها و پاکیزه‏تر است.»(29)

با توجه به این روایات مشخص می‌شود که نگاه محبت‌آمیز و مهربانانه به والدین از عبادات بزرگ شمرده شده است و در مقابل، نگاه تحقیرآمیز و غیراحترامی به آنان، نه‌تنها به‌عنوان گناه، بلکه به‌عنوان دلیلی برای رد عبادات فرد نیز ذکر شده است.

8. خاضع بودن

از دیگر اموری که در مقابل پدر و مادر باید رعایت کرد، خاضع بودن و کوچک‌انگاری خویشتن است. قرآن کریم در آیه 24 سوره إسراء در این زمینه فرموده است:

«وَاخْفِضْ لَهُمَا جَنَاحَ الذُّلِّ مِنَ الرَّحْمَهِ وَقُلْ رَبِّ ارْحَمْهُمَا کَمَا رَبَّیَانِی صَغِیرًا؛ و براى هر دو از روى مهر و محبت، بال فروتنى فرود آر و بگو: پروردگارا! آنان را به‌پاس آنکه مرا در کودکى تربیت کردند، مورد رحمت قرار ده

 در توضیح این آیه آمده که حتی اگر آن‌ها نسبت به فرزند ظلم کردند، به آن‌ها حرف ناپسند نزده و در برابرشان تواضع کرده و به آن‌ها تکبر و بزرگی نداشته باشد.(30)

در روایت امام رضا علیه‌السلام نیز آمده است که: «بر تو باد طاعت پدر و تواضع و خضوع در برابر او.»(31)

با توجه به روایات بیان شده می‌توان گفت که تواضع و فروتنی در برابر والدین، از اصول اساسی احترام به والدین در آموزه‌های دینی است. این رفتار نه‌تنها ازنظر اخلاقی ضروری است، بلکه باعث جلب رحمت الهی و بهبود رابطه فرد با والدین می‌شود.

9. تشکر

پدر و مادر در زندگی بسیار برای فرزندان خود زحمت می‌کشند و سختی‌هایی را متحمل می‌شوند. شکر این زحمات و مهربانی‌ها برای هیچ فرزندی ممکن نیست. اما در روایات تأکید شده که فرزندان تا حد امکان این عمل را به‌جای بیاورند. امام رضا علیه‌السلام در این زمینه فرموده‌اند:

«إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ أَمَرَ بِثَلَاثَهٍ مَقْرُونٍ بِهَا ثَلَاثَهٌ أُخْرَى أَمَرَ بِالصَّلَاهِ وَ الزَّکَاهِ فَمَنْ صَلَّى وَ لَمْ یُزَکِّ لَمْ تُقْبَلْ مِنْهُ صَلَاتُهُ وَ أَمَرَ بِالشُّکْرِ لَهُ وَ لِلْوَالِدَیْنِ فَمَنْ لَمْ یَشْکُرْ وَالِدَیْهِ لَمْ یَشْکُرِ اللَّهَ وَ أَمَرَ بِاتِّقَاءِ اللَّهِ وَ صِلَهِ الرَّحِمِ فَمَنْ لَمْ یَصِلْ رَحِمَهُ لَمْ یَتَّقِ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ؛(32) خداى عزّوجلّ دستور سه چیز را به همراه دستور سه چیز دیگر صادر فرموده است؛ دستور نماز را با زکات، پس هر کس نماز بخواند و زکات نپردازد نماز او پذیرفته نیست. و به سپاسگزارى از خود دستور فرموده با سپاس از پدر مادر، پس هر کس از پدر و مادر خود سپاسگزار نباشد خداى را سپاسگزار نیست. و دستور فرموده است به تقوى از خدا و صله‌رحم، پس هر کس که صله‌رحم نکند تقوای الهی را رعایت نکرده است

بنابراین شکرگزاری از والدین در روایات دینی به‌طور ویژه مورد تأکید قرار گرفته است و در حقیقت، شکرگزاری از والدین به‌عنوان شکرگزاری از خداوند شناخته می‌شود. این نشان‌دهنده اهمیت ویژه‌ای است که اسلام برای احترام و قدردانی از والدین قائل است.

10. صله‌رحم

یکی از مصادیق احسان به پدر و مادر، صله‌رحم است. در روایتی از امام صادق علیه‌السلام، درباره آیه‌ی «وَصَّیْنَا الْإِنْسانَ بِوالِدَیْهِ حُسْناً»، نقل شده که: «یَأْمُرُ بِصِلَتِهِمَا؛(33) در این جمله فرمان مى‌دهد به صله‌ی آن دو

در حدیثی از پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله نیز چنین آمده است:

«مَنْ سَرَّهُ أَنْ یُمَدَّ لَهُ فِی عُمُرِهِ وَ یُبْسَطَ فِی رِزْقِهِ فَلْیَصِلْ أَبَوَیْهِ فَإِنَّ صِلَتَهُمَا طَاعَةُ اللَّهِ وَ لْیَصِلْ ذَا رَحِمِه‏؛(34) هر که می‌خواهد شاد شود از درازى عمرش، و وسعت روزیش، باید با پدر و مادر صله‌رحم کند که صله به آن‌ها طاعت خداست و باید با خویشان صله‌رحم کند

پس صله‌رحم یکی از مصادیق بارز احسان به والدین است که در آموزه‌های دینی بر آن تأکید شده است. این عمل نه‌تنها موجب رضایت خداوند می‌شود، بلکه باعث طول عمر و افزایش رزق و برکت در زندگی فرد می‌شود. البته باید توجه داشت که صله‌رحم فقط سر زدن به ایشان نیست، بلکه عطا کردن مال و امکانات به ایشان نیز هست. کمک مالی به والدین از کارهایی است که تأکید زیادی بر آن شده، ازاین‌رو در عنوانی مستقل بیان خواهد شد.

11. کمک مالی

احسان دیگری که فرزندان می‌توانند در برابر پدر و مادر خود داشته باشند، کمک‌های مالی و دادن هدایا به ایشان است. امام صادق علیه‌السلام در سفارشی درباره این موضوع می‌فرمایند:

«وَ لَا تَقْبِضْ عَلَیْهِمَا فِیمَا قَدْ وَسَّعَ اللَّهُ عَلَیْکَ مِنَ الْمَأْکُولِ وَ الْمَلْبُوسِ؛(35) از خوراک و جامه‏اى که خدا در وسعت نهاده از آن‌ها دریغ مکن‏.»

در روایتی امام باقر علیه‌السلام در شمارش کسانی که خداوند آن را در بالاترین مقام‏ها و شریف‏ترین مکان‏ها جاى مى‏دهد فرموده‌اند:

«مَنْ أَنْفَقَ عَلَى وَالِدَیْهِ وَ رَفَقَ بِهِمَا وَ بَرَّهُمَا وَ لَمْ یَحْزُنْهُمَا وَ مَنْ لَمْ یَخْرِقْ بِمَمْلُوکِهِ وَ أَعَانَهُ عَلَى مَا یُکَلِّفُهُ وَ لَمْ یَسْتَسْعِهِ فِیمَا لَمْ یُطِقْ؛(36) افرادى که به پدر و مادر خود برسند و زندگى آن‌ها را تأمین کنند و به آن‌ها نیکى نمایند و موجبات حزن و اندوه آن‌ها را فراهم نسازند

کمک مالی گاهی در دادن نفقه، هدایا و کمک‌های مادی است و گاهی در پرداخت بدهی و وام‌ها. در روایتی دیگر این امام بزرگوار فرموده‌اند:

«إِنَّ الْعَبْدَ لَیَکُونُ بَارّاً بِوَالِدَیْهِ فِی حَیَاتِهِمَا ثُمَّ یَمُوتَانِ فَلَا یَقْضِی عَنْهُمَا دُیُونَهُمَا وَ لَا یَسْتَغْفِرُ لَهُمَا فَیَکْتُبُهُ اللَّهُ عَاقّاً وَ إِنَّهُ لَیَکُونُ عَاقّاً لَهُمَا فِی حَیَاتِهِمَا غَیْرَ بَارٍّ بِهِمَا فَإِذَا مَاتَا قَضَى دَیْنَهُمَا وَ اسْتَغْفَرَ لَهُمَا فَیَکْتُبُهُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ بَارّاً؛(37) به‌راستی بنده‌اى نسبت به پدر و مادرش تا زنده‌اند خوش‌رفتار و حق‌شناس است، سپس بمیرند و او بدهکارى آن‌ها را نپردازد و براى آن‌ها آمرزش نخواهد و خدا او را عاق ناشناس بنویسد. و به‌راستی هم آن بنده باشد که در زمان زنده بودن پدر و مادر خود نسبت به آن‌ها حق‌شناس و خوش‌رفتار نیست و چون بمیرند بدهى آن‌ها را بپردازد و براى آن‌ها آمرزش خواهد و خدا عز و جل او را خوش‌رفتار و حق‌شناس به پدر و مادر خود نویسد

از این مطالب مشخص شد که کمک مالی به والدین، اعم از نفقه، هدایا، پرداخت بدهی‌ها یا هر گونه مساعدت مادی دیگر، از مصادیق بارز احسان به والدین است و در روایات به‌طور ویژه بر اهمیت آن تأکید شده است.

12. پرستاری و خدمت

از دیگر احسان‌هایی که فرزند می‌تواند در حق والدین خودش داشته باشد، پرستاری و خدمت به آن‌ها به‌ویژه در دوران پیری است.

«إِبْرَاهِیمَ بْنِ شُعَیْبٍ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه‌السلام إِنَّ أَبِی قَدْ کَبِرَ جِدّاً وَ ضَعُفَ فَنَحْنُ نَحْمِلُهُ إِذَا أَرَادَ الْحَاجَهَ فَقَالَ إِنِ اسْتَطَعْتَ أَنْ تَلِیَ ذَلِکَ مِنْهُ فَافْعَلْ وَ لَقِّمْهُ بِیَدِکَ فَإِنَّهُ جُنَّهٌ لَکَ غَداً؛(38) ابراهیم بن شعیب، گوید: به امام صادق (علیه‌السّلام) گفتم: پدرم بى‌اندازه پیر و ناتوان شده و براى قضاى حاجت او را به دوش مى‌بریم. در پاسخ فرمود: اگر می‌توانى این کار را بکن و به دست خود لقمه به دهانش گذار، زیرا این خدمت تو به وى براى تو در فردا بهشت است

با توجه به این روایت، پرستاری و خدمت به والدین، به‌ویژه در دوران پیری، می‌تواند یکی از مصادیق احسان باشد که برای فرزند پاداش‌های معنوی بهشت را به دنبال دارد.

13. انجام اعمال به نیابت از والدین

از دیگر خوبی‌هایی که می‌توان نسبت به پدر و مادر به جا آورد، انجام اعمال برای آن‌ها است. در حدیث از امام صادق علیه‌السلام چنین نقل شده است:

«مَا یَمْنَعُ الرَّجُلَ مِنْکُمْ أَنْ یَبَرَّ وَالِدَیْهِ حَیَّیْنِ وَ مَیِّتَیْنِ یُصَلِّیَ عَنْهُمَا وَ یَتَصَدَّقَ عَنْهُمَا وَ یَحُجَّ عَنْهُمَا وَ یَصُومَ عَنْهُمَا فَیَکُونَ الَّذِی صَنَعَ لَهُمَا وَ لَهُ مِثْلُ ذَلِکَ فَیَزِیدَهُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ بِبِرِّهِ وَ صِلَتِهِ خَیْراً کَثِیراً؛(39) چه مانعى است هر مردى از شماها را که احسان کند به پدر و مادرش، زنده باشند یا مرده، از طرف آن‌ها نماز بخواند و از طرف آن‌ها صدقه بدهد و از طرف آن‌ها حج کند و از طرف آن‌ها روزه بدارد و آنچه کرده است از آن آن‌ها باشد و مانند آن‌ها را هم به خود او بدهند و خدا عز و جل به احسان و صله او خیر فراوانى افزاید

در حدیث دیگر بیان شده که:

 «راوی گوید: به امام رضا (علیه‌السلام) عرض کردم: من براى پدر و مادرم دعا کنم با این‌که مذهب حق (شیعه) را نشناسند؟ فرمود: براى آن‌ها دعا کن و از طرف آن‌ها صدقه بده و اگر زنده‌اند و به مذهب حق نیستند با آن‌ها سازش و مدارا کن، زیرا رسول خدا (صلّى الله علیه و آله) فرمود: به‌راستی خدا مرا به رحمت و مهربانى فرستاده نه به ناسپاسى و عقوق.»(40)

نتیجهگیری:

در آموزه‌های دینی اسلامی، احترام به والدین و انجام وظایف فرزندان نسبت به آنان، از اهمیت ویژه‌ای برخوردار است. اهل‌بیت علیهم‌السلام در روایات خود تأکید فراوانی بر رفتارهای نیکو، احترام‌آمیز و متواضعانه با والدین داشته‌اند. وظایف مختلفی نظیر حفظ احترام، نیکو صحبت کردن، اطاعت از دستورات، جلوگیری از اذیت و آزار، و مدارا با والدین، همگی بخش‌های کلیدی از این احترام و احسان به والدین به‌شمار می‌روند. علاوه بر این، مهربانی، شکرگزاری، نگاه محبت‌آمیز، صله‌رحم و حتی کمک‌های مالی، ازجمله کارهایی هستند که نه‌تنها در قرآن، بلکه در سخنان اهل‌بیت نیز به‌شدت تأکید شده است. این رفتارها باعث تقویت رابطه فرزندان با والدین و نیز تقویت ایمان و نزدیکی به خداوند می‌شود. درنهایت، تأکید بر این نکته لازم است که نیکی به والدین در اسلام، تنها به معنای احترام کلامی یا ظاهری نیست، بلکه رفتارهای عملی و روزمره، ازجمله کمک مالی، پرستاری و خدمت به آن‌ها نیز بخشی از وظایف فرزندان به شمار می‌روند. این آداب و روش‌ها به‌طور مستقیم با سعادت دنیا و آخرت فرد در ارتباط است.

پی‌نوشتها:

1. ابن بابویه، محمد بن على‏، الخصال، محقق / مصحح: غفارى، علی‌اکبر، قم: جامعه مدرسین‏، 1362ش، ج‏2، ص608، ح9.

2. منسوب به على بن موسى، امام هشتم علیه‌السلام‏، الفقه المنسوب إلى الإمام الرضا علیه‌السلام، محقق / مصحح: مؤسسه آل البیت علیهم‌السلام‏، مشهد: مؤسسه آل البیت علیهم‌السلام‏، 1406ق، ص334.

3. مجلسى، محمدباقر بن محمدتقى‏، بحارالأنوار (ط - بیروت)، محقق / مصحح: جمعى از محققان‏، بیروت: دار إحیاء التراث العربی‏، 1403ق، ج‏71، ص42.

4. کلینى، محمد بن یعقوب‏، الکافی، محقق / مصحح: غفارى علی‌اکبر و آخوندى، محمد، تهران: دارالکتب الإسلامیه، 1407ق، ج‏2، ص159، ح5.

5. ورام بن أبی‌فراس، مسعود بن عیسى، ‏ مجموعه ورام، محقق / مصحح: ندارد، مشهد: بنیاد پژوهش‌هاى اسلامى آستان قدس رضوى‏، 1369ش، ج‏2، ص208.

6. طوسى، محمد بن الحسن‏، تهذیب الأحکام (تحقیق خرسان)، محقق / مصحح: خرسان، حسن الموسوى‏، تهران: دارالکتب الإسلامیه‏، 1407ق، ج‏3، ص30، ح106.

7. کلینى، محمد بن یعقوب‏، الکافی، محقق / مصحح: غفارى علی‌اکبر و آخوندى، محمد، تهران: دارالکتب الإسلامیه، 1407ق، ج‏8، ص71، ح27.

8. مجلسى، محمدباقر بن محمدتقى‏، بحارالأنوار (ط - بیروت)، محقق / مصحح: جمعى از محققان‏، بیروت: دار إحیاء التراث العربی‏، 1403ق، ج‏71، ص49.

9. کلینى، محمد بن یعقوب‏، الکافی، محقق / مصحح: غفارى علی‌اکبر و آخوندى، محمد، تهران: دارالکتب الإسلامیه، 1407ق، ج‏2، ص348، ح1.

10. قمى، على بن ابراهیم‏، تفسیر القمی، محقق / مصحح: موسوى جزائرى، طیّب‏، قم: دارالکتاب‏، 1404ق، ج‏2، ص18.

11. منسوب به على بن موسى، امام هشتم علیه‌السلام‏، الفقه المنسوب إلى الإمام الرضا علیه‌السلام، محقق / مصحح: مؤسسه آل البیت علیهم‌السلام‏، مشهد: مؤسسه آل البیت علیهم‌السلام‏، 1406ق، ص334.

12. منسوب به جعفر بن محمد، امام ششم علیه‌السلام‏، مصباح الشریعه، محقق / مصحح: ندارد، بیروت‏: اعلمی، 1400ق، ص70.

13. کلینى، محمد بن یعقوب‏، الکافی، محقق / مصحح: غفارى علی‌اکبر و آخوندى، محمد، تهران: دارالکتب الإسلامیه، 1407ق، ج‏2، ص158، ح2.

14. کلینى، محمد بن یعقوب‏، الکافی، محقق / مصحح: غفارى علی‌اکبر و آخوندى، محمد، تهران: دارالکتب الإسلامیه، 1407ق، ج‏2، ص160، ح10.

15. مجلسى، محمدباقر بن محمدتقى‏، بحارالأنوار (ط - بیروت)، محقق / مصحح: جمعى از محققان‏، بیروت: دار إحیاء التراث العربی‏، 1403ق، ج‏71، ص37.

16. منسوب به على بن موسى، امام هشتم علیه‌السلام‏، الفقه المنسوب إلى الإمام الرضا علیه‌السلام، محقق / مصحح: مؤسسه آل البیت علیهم‌السلام‏، مشهد: مؤسسه آل البیت علیهم‌السلام‏، 1406ق، ص334.

17. ابن بابویه، محمد بن على‏، من لا یحضره الفقیه، محقق / مصحح: غفارى، علی‌اکبر، قم: دفتر انتشارات اسلامى وابسته به جامعه مدرسین حوزه علمیه قم‏، 1413ق، ج‏4، ص372.

18. کراجکى، محمد بن على‏، کنزالفوائد، محقق / مصحح: نعمه، عبدالله‏، قم: دارالذخائر، 1410ق، ج‏1، ص150.

19. کلینى، محمد بن یعقوب‏، الکافی، محقق / مصحح: غفارى علی‌اکبر و آخوندى، محمد، تهران: دارالکتب الإسلامیه، 1407ق، ج‏2، ص348، ح4.

20. کلینى، محمد بن یعقوب‏، الکافی، محقق / مصحح: غفارى علی‌اکبر و آخوندى، محمد، تهران: دارالکتب الإسلامیه، 1407ق، ج‏2، ص159.

21. مفید، محمد بن محمد، الأمالی (للمفید)، محقق / مصحح: استاد ولى، حسین و غفارى علی‌اکبر، قم: کنگره شیخ مفید، 1413ق، ص191، ح20.

22. ابن بابویه، محمد بن على‏، الخصال، محقق / مصحح: غفارى، علی‌اکبر، قم: جامعه مدرسین‏، 1362ش، ج‏1، ص225، ح75.

23. طوسى، محمد بن الحسن‏، الأمالی، محقق / مصحح: مؤسسه البعثه، قم: دارالثقافه، 1414ق، ص189، ح319.

24. کلینى، محمد بن یعقوب‏، الکافی، محقق / مصحح: غفارى علی‌اکبر و آخوندى، محمد، تهران: دارالکتب الإسلامیه، 1407ق، ج‏2، ص349، ح5.

25. کلینى، محمد بن یعقوب‏، الکافی، محقق / مصحح: غفارى علی‌اکبر و آخوندى، محمد، تهران: دارالکتب الإسلامیه، 1407ق، ج‏2، ص349، ح7.

26. کلینى، محمد بن یعقوب‏، الکافی، محقق / مصحح: غفارى علی‌اکبر و آخوندى، محمد، تهران: دارالکتب الإسلامیه، 1407ق، ج‏2، ص158، ح1.

27. طوسى، محمد بن الحسن‏، الأمالی، محقق / مصحح: مؤسسه البعثه، قم: دارالثقافه، 1414ق، ص454، ح1015.

28. ابن‌شعبه حرانى، حسن بن على‏، تحف العقول، محقق / مصحح: غفارى، علی‌اکبر، قم: جامعه مدرسین‏، 1363ق، ص46.

29. طبرسى، على بن حسن‏، مشکاه الأنوار فی غرر الأخبار، محقق / مصحح: ندارد، نجف: المکتبه الحیدریه، 1385ق، ص162.

30. مجلسى، محمدباقر بن محمدتقى‏، بحارالأنوار (ط - بیروت)، محقق / مصحح: جمعى از محققان‏، بیروت: دار إحیاء التراث العربی‏، 1403ق، ج‏71، ص67، ح37.

31. منسوب به على بن موسى، امام هشتم علیه‌السلام‏، الفقه المنسوب إلى الإمام الرضا علیه‌السلام، محقق / مصحح: مؤسسه آل البیت علیهم‌السلام‏، مشهد: مؤسسه آل البیت علیهم‌السلام‏، 1406ق، ص334.

32. ابن بابویه، محمد بن على‏، الخصال، محقق / مصحح: غفارى، علی‌اکبر، قم: جامعه مدرسین‏، 1362ش، ج‏1، ص156، ح196.

33. کلینى، محمد بن یعقوب‏، الکافی، محقق / مصحح: غفارى علی‌اکبر و آخوندى، محمد، تهران: دارالکتب الإسلامیه، 1407ق، ج‏2، ص159، ح6.

34. قطب‌الدین راوندى، سعید بن هبه‌الله‏، الدعوات (للراوندی) / سلوه الحزین، محقق / مصحح: ندارد، قم: انتشارات مدرسه امام مهدى (عجل الله تعالى فرجه الشریف)، 1407ق، ص126، ح313.

35. مجلسى، محمدباقر بن محمدتقى‏، بحارالأنوار (ط - بیروت)، محقق / مصحح: جمعى از محققان‏، بیروت: دار إحیاء التراث العربی‏، 1403ق، ج‏71، ص78، ح74.

36. مفید، محمد بن محمد، الأمالی (للمفید)، محقق / مصحح: استاد ولى، حسین و غفارى علی‌اکبر، قم: کنگره شیخ مفید، 1413ق، ص167، ح1.

37. کلینى، محمد بن یعقوب‏، الکافی، محقق / مصحح: غفارى علی‌اکبر و آخوندى، محمد، تهران: دارالکتب الإسلامیه، 1407ق، ج‏2، ص163، ح21.

38. کلینى، محمد بن یعقوب‏، الکافی، محقق / مصحح: غفارى علی‌اکبر و آخوندى، محمد، تهران: دارالکتب الإسلامیه، 1407ق، ج‏2، ص162، ح13.

39. کلینى، محمد بن یعقوب‏، الکافی، محقق / مصحح: غفارى علی‌اکبر و آخوندى، محمد، تهران: دارالکتب الإسلامیه، 1407ق، ج‏2، ص159.

40. کلینى، محمد بن یعقوب‏، الکافی، محقق / مصحح: غفارى علی‌اکبر و آخوندى، محمد، تهران: دارالکتب الإسلامیه، 1407ق، ج‏2، ص159، ح8.

در قرآن کریم، نام فاطمه زهرا علیها‌السلام به‌صراحت بیان نشده است؛ ولی قرآن‌پژوهان آیات متعددی را مربوط به آن حضرت دانسته‌اند.

پرسش:
کدام آیات قرآن، در ارتباط با حضرت فاطمه علیها‌السلام هست؟ شخصیت و ویژگی‌های قرآنی آن حضرت چیست؟
 

در قرآن کریم، نام فاطمه زهرا علیها‌السلام به‌صراحت بیان نشده است؛ ولی قرآن‌پژوهان آیات متعددی را مربوط به آن حضرت دانسته‌اند؛ انتساب بیشتر این آیات به حضرت زهراعلیها‌السلام بر اساس احادیث است. این مجموعه آیات، برخی از جهت شأن نزول، برخی از باب تطبیق مصداق، برخی نیز ازنظر تأویل و بطن آیات، با صدیقه کبری علیها‌السلام ارتباط پیدا می‌کند. در این نوشتار برخی آیات را یادآور می‌شویم.

فاطمه علیها‌السلام؛ کوثر پیامبر صلی‌الله‌علیه‌و‌آله

بت‌پرستان مکه، پیامبر صلی‌الله‌علیه‌و‌آله را به دلیل اینکه فرزند پسرش از دنیا رفته ‌بود، أبتر و مقطوع‌النسل نامیدند. خداوند در حمایت از فرستاده خویش، سوره کوثر را نازل کرد و ضمن ردّ گفتار مشرکان، به پیامبر صلی‌الله‌علیه‌و‌آله فرمود:

 «إِنَّا أَعْطَیْناکَ الْکَوْثَر؛ (1) ما به تو کوثر عطا کردیم

 «کوثر» به معنای خیروبرکت فراوان بوده و مقصود از آن، فراوانی نسل و ذریه پیامبر صلی‌الله‌علیه‌و‌آله است که از طریق فاطمه علیها‌السلام محقق شده است؛ به‌گونه‌ای که امروزه نسل پیامبر صلی‌الله‌علیه‌و‌آله از شمارش فراتر رفته است. (2)

 

مودت به فاطمه علیها‌السلام؛ مزد رسالت پیامبر صلی‌الله‌علیه‌و‌آله

ازجمله آیات مربوط به حضرت زهرا علیها‌السلام آیه مودت است؛ خداوند خطاب به پیامبر صلی‌الله‌علیه‌و‌آله می‌فرماید:

 «ِقُلْ لا أَسْئَلُکُمْ عَلَیْهِ أَجْراً إِلاَّ الْمَوَدَّهَ فِی الْقُرْبى؛ (3) بگو هیچ پاداشی از شما (بر رسالتم) درخواست نمی‌کنم، جز دوست داشتن نزدیکان را.»

 این آیه قرآن، مودت و محبت نسبت به نزدیکان پیامبر صلی‌الله‌علیه‌و‌آله را به‌عنوان اجر و مزد رسالت پیغمبر صلی‌الله‌علیه‌و‌آله معرفی می‌کند و آن را از امت مسلمان می‌خواهد. ابن عباس روایت می‌کند: وقتی این آیه نازل شد، به پیامبر صلی‌الله‌علیه‌و‌آله عرض شد: یا رسول‌الله! آنانی که محبت و مودت آن‌ها بر ما واجب شده است، چه کسا نی‌اند؟ آن حضرت فرمود:

 «علی علیه‌السلام، فاطمه علیها‌السلام، حسن علیه‌السلام و حسین علیه‌السلام.» (4)

 

عصمت فاطمه علیها‌السلام

قرآن کریم در سوره احزاب می‌فرماید:

 «إِنَّما یُریدُ اللَّهُ لِیُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ وَ یُطَهِّرَکُمْ تَطْهیراً؛ (5) اى اهل‌بیت، خدا می‌خواهد پلیدى را از شما دور کند و شمارا پاک دارد

 طبق گزارش‌های حدیثی و تاریخی، پیامبر صلی‌الله‌علیه‌و‌آله پیوسته به هنگام نماز، بر در خانه علی علیه‌السلام و فاطمه علیها‌السلام می‌فرمود:

 «خداوند، شمارا رحمت کند؛ هنگام نماز است. همانا خداوند می‌خواهد پلیدی و ناپاکی را از شما اهل‌بیت دور کند

 تداوم این عمل از سوی پیامبر صلی‌الله‌علیه‌و‌آله –که براساس برخی گزارش‌ها، چندین ماه طول کشید- به همگان فهماند که آیه تطهیر، در شأن اهل‌بیت علیه‌السلام است. (6) چنان‌که حضرت علی علیه‌السلام به جماعتی فرمود:

 «اى مردم، آیا تصدیق مى‌کنید که خداوند پس از نزول آیه تطهیر، من و فاطمه و دو پسرم حسن و حسین را جمع نموده و فرمود: "بار خدایا! اینان اهل‌بیت و گوشت تن من‌اند، آزار و ناراحتى و زحمت اینان موجب زحمت و آزار و اذیّت من است، پس رجس و آلودگى را از وجود اینان زایل نموده و آنان را تطهیر فرماى!" امّ سلمه با شنیدن این کلمات نزدیک کساء آمده و عرض کرد: من نیز [از اهل کساء هستم]؟ فرمود: تو بر خیرى، ولى این آیه فقط در شأن من و برادرم علىّ و دخترم فاطمه و دو فرزندم و نُه تَن دیگر از فرزندان حسین نازل شده است و کسى را در آن اشتراکى نیست

جماعت با شنیدن این سخن یکپارچه گفتند: گواهى می‌دهیم که امّ سلمه این مطلب را براى ما نقل نمود. (7)

 

فاطمه علیها‌السلام؛ مشکات الهی

قرآن کریم برای تبیین و معرفی نور خداوند، مثالی ذکر می‌کند:

 «ِمَثَلُ نُورِهِ کَمِشْکاهٍ فیها مِصْباحٌ ...؛ (8) مثل نور خداوند، مثل چراغدانی است که درون آن، چراغی گذارده باشند... .»

 امام صادق علیه‌السلام درباره این کلام الهی فرمود:

 «آن چراغدان، فاطمه علیها‌السلام است و آن چراغ، امام حسن علیه‌السلام و آن زجاجه، امام حسین علیه‌السلام است.» (9)

 این بیان در حقیقت اشاره به جایگاه والا و متعالی فاطمه علیها‌السلام و فرزندانش در هدایت بشر دارد.

 

 

 

نتیجه

1. سوره کوثر در شأن فاطمه زهرا علیها‌السلام نازل شده است. «کوثر» به معنای خیروبرکت فراوان بوده و مقصود از آن، فراوانی نسل و ذریه پیامبر صلی‌الله‌علیه‌و‌آله است که از طریق فاطمه علیها‌السلام محقق شده است؛ به‌گونه‌ای که امروزه نسل پیامبر صلی‌الله‌علیه‌و‌آله از شمارش فراتر رفته است.

2. قرآن کریم، مودت و محبت نسبت به نزدیکان پیامبر صلی‌الله‌علیه‌و‌آله را به‌عنوان اجر و مزد رسالت پیامبر صلی‌الله‌علیه‌و‌آله معرفی می‌کند. ابن عباس از پیامبر صلی‌الله‌علیه‌و‌آله نقل می‌کند که منظور، مودت به فاطمه علیها‌السلام، علی علیه‌السلام و حسنین علیه‌السلام است.

3. طبق گزارش‌های حدیثی و تاریخی، پیامبر صلی‌الله‌علیه‌و‌آله پیوسته بر در خانه علی علیه‌السلام و فاطمه علیها‌السلام آیه تطهیر را می‌خواند. تداوم این عمل از سوی پیامبر صلی‌الله‌علیه‌و‌آله به همگان فهماند که آیه تطهیر، در شأن فاطمه علیها‌السلام و اهل‌بیت علیه‌السلام است.

4. امام صادق علیه‌السلام مشکات در آیه نور را به فاطمه زهرا علیها‌السلام تفسیر کرده است. این تفسیر که تطبیق مصداق است، بیانگر جایگاه والای فاطمه علیها‌السلام و فرزندانش در هدایت بشر دارد.

 

پی‌نوشت‌ها

1. سوره کوثر، آیه 1.

2. ر.ک: طبرسی، فضل بن حسن، مجمع‌البیان فی تفسیر القرآن، تهران، انتشارات ناصرخسرو، 1372 ش، سوم، ج ۱۰، ص 836.

3. سوره شوری، آیه 23.

4. ر.ک: قندوزی، سلیمان بن ابراهیم (1422 ق.)، ینابیع الموده لذوی القربی، منظمه الاوقاف و الشؤون الخیریه. دار الأسوه للطباعه و النشر، قم، ایران، ج ۱، ص ۱۲۴؛ ابن طاووس، علی بن موسى. الطرائف فی معرفه مذاهب الطوائف. قم: خیام. اول: 1400 ق، ص ۱۱۲، ح ۱۶۷؛ ثعلبى، احمد بن محمد، (1422 ق)، الکشف و البیان المعروف بتفسیر الثعلبی، دار إحیاء التراث العربی، لبنان، بیروت، چاپ: اول، ج ۸، ص ۳۱۰؛ طبرسی، مجمع‌البیان، ج ۹، ص ۴۸؛ ابن مغازلی، علی بن محمد، (1424 ق.) مناقب الامام علی بن ابی‌طالب، بیروت، دار الاضواء، ص ۲۵۸، ح ۳۵۲؛ حموی جوینی، ابراهیم بن محمد، (1398 ق.) فرائد السمطین فی فضائل المرتضى والبتول والسبطین، بیروت، ج ۲، ص ۱۳، ح ۳۵۹؛ مجلسى، محمدباقر (1403 ق)، بحار‌الأنوار (ط-بیروت)،‌ بیروت، دوم، ج ۱۰، ص ۱۹۶.

5. سوره احزاب، آیه 33.

6. ر.ک: حسکانی، عبیدالله بن احمد، شواهد التنزیل لقواعد التفضیل، تهران، سازمان چاپ و انتشارات وزارت ارشاد اسلامی،1411 ق، چاپ: اول، ج 2، ص 18؛ ثعلبى، احمد بن محمد، (1422 ق)، الکشف و البیان المعروف بتفسیر الثعلبی، دار إحیاء التراث العربی، لبنان، بیروت، چاپ: اول، ج ۸، ص ۴۲.

7. طبرسی، احمد بن علی، الإحتجاج على أهل اللجاج، مشهد، نشر مرتضی، 1403 ق، اول، ج 1، ص 148.

8. سوره نور، آیه 35.

9. ر.ک: کلینى، محمد بن یعقوب، (1407 ق) الکافی (ط - الإسلامیه) - تهران، چهارم، ج 1، ص 195؛ ابن مغازلی، مناقب الامام علی بن ابی‌طالب، ص ۲۶۳، ح ۳۶۱.

شبهۀ تناقض آیات قرآن با توبه‌نکردن بنی‌اسرائیل و پاسخ به آن
برخی آیات قرآن می‌گویند تنها توبه جهل به گناه پذیرفته می‌شود اما آیات دیگر می گوید حتی توبه کسانی را که آگاهانه مرتکب گناه شده‌اند نیز پذیرفته‌شده می‌داند.

پرسش:

آیا اینکه خداوند توبۀ بنی‌اسرائیل را با آنکه عالمانه (و پس از اتمام حجت بر آنها بود) مرتکب شرک شدند، قبول کرد و گناه‌شان را بخشید، با مفاد آیۀ ۱۷ سوره «نساء» در تناقض نیست؟

پاسخ:

قرآن در آیۀ 82 سورۀ «نساء» یکی از نشانه‌های الهی‌‌بودن خود را نبود اختلاف دانسته است. برخی در مقام نقد این آیه گفته‌اند: «آیۀ ۵۴ سورۀ "انعام" می‌گوید: ... هر کس از شما که از روی نادانی کار بدی کند، آن‌گاه توبه کند و نیکوکار شود، بداند که خدا [نسبت به او] آمرزنده و مهربان است. آیۀ ۱۱۹ سورۀ "نحل" نیز همین مضمون را تکرار می‌کند. آیۀ ۱۷ سورۀ "نساء" نیز با صراحت بیشتری، شرط قبولی توبه را جهل به گناه می‌داند. طبق این آیات، توبۀ افرادی که با علم به گناه‌بودن یک عمل، مرتکب آن شده‌اند قبول نمی‌شود؛ اما آیۀ ۱۵۳ سورۀ "نساء" می‌گوید: ... سپس گوساله را پس از آنکه نشانه‌های روشن و آشکار [معجزات] برایشان آمده بود، [به خدایی] گرفتند و ما [پس از آنکه توبه کردند] از آن گناه درگذشتیم ... . همان‌طور که مشخص است، میان این آیه با آیات قبلی تناقض است؛ چراکه خداوند توبه کسانی را قبول کرده است که جاهل نبوده‌اند». این اشکال در نوشتار کنونی بررسی و نقد می‌شود.

چرایی متناقض‌نبودن آیات قرآن دربارۀ توبه

اول: «جهل» گاهی در مقابل «علم» و گاهی در مقابل «عقل» به ‌کار می‌رود (1). «جهل» در مقابل «علم» یعنی نادانی و در مقابل «عقل» یعنی بی‌خردی و سفاهت (2).

دوم: همۀ مسلمانان قبول دارند اگر کسی ندانسته و از روی جهل مرتکب کار بدی شود، اصلاً گناهی نکرده است تا نیازی به توبه داشته باشد (3)؛ بنابراین «بِجَهٰالَهٍ» نمی‌تواند به معنای «از روی نادانی» باشد.

سوم: قید «بجهاله» توضیحی است و نه احترازی؛ بنابراین در مقام بیان این مفهوم نیست که فقط برخی از گناهان از روی بی‌عقلی انجام می‌شوند و خداوند فقط همین گناهان را می‌بخشد، بلکه منظورش این است که همۀ گناهان از روی بی‌عقلی یا به تعبیر دقیق‌تر مخالفت با عقل و ترجیح شهوت و غضب بر آن است (4).

چهارم: حتی اگر «جهل» به معنای نادانی بود نیز تناقض در کار نبود؛ زیرا تعبیر «اَلتَّوْبَهُ عَلَى اَللّٰهِ» در آیۀ ۱۷ سورۀ «نساء» یعنی خداوند توبه را بر خودش واجب کرده است. در آیۀ 54 سورۀ «انعام» نیز شاهد تعبیر «کَتَبَ رَبُّکُمْ عَلىٰ نَفْسِهِ اَلرَّحْمَهَ» هستیم که نشان می‌دهد خداوند رحمت را بر خودش لازم کرده است. به همین دلیل معنای آیه این می‌شود که خداوند در دیگر موارد پذیرش توبه را بر خودش واجب نکرده است، نه اینکه در سایر موارد توبه را نمی‌پذیرد (5).

پنجم: آیات نشان‌دهندۀ اینکه خداوند فقط گناهان از روی «جهل» را می‌بخشد، می‌توانند نوعی تهدید، وعید و بیم باشند و عمل به تهدید و وعید، برخلاف وعده و نوید، واجب نیست.

نتیجه:

اول: از نگاه قرآن هر گناهی از روی «جهل» است و منظور از «جهل» در این سیاق، مخالفت با عقل است، نه نادانی؛ چراکه انجام کار بد از روی نادانی گناه نیست.

دوم: حتی اگر «جهل» به معنای نادانی بود نیز تناقض نبود؛ چراکه خداوند فقط پذیرش توبۀ کسانی که از روی «جهل» گناه کرده‌اند را بر خودش واجب کرده است و این یعنی در دیگر موارد پذیرش توبه بر او واجب نیست؛ نه اینکه جایز نیست و او هرگز این کار را انجام نمی‌دهد.

پی‌نوشت‌ها:

1. رفیعی، علی و حسن عبداللهی؛ «مطالعات قرآنی»؛ س 5، ش 20، 1393 ش، ص 129 ـ 149، ص 147.

2. عیاشى، محمد بن مسعود؛ تفسیر العیاشى؛ چ 1، تهران: مکتبة العلمیه الاسلامیه، 1380 ق، ج ‏1، ص 228. طبرسى، فضل بن حسن؛ ‏مجمع البیان فی تفسیر القرآن؛ چ 1، تهران: ناصر خسرو، 1372 ش، ج ‏3، ص 36.

3. فخر رازی، محمد؛ مفاتیح الغیب (التفسیر الکبیر)؛ چ 3، بیروت: دار‌احیاء التراث العربی، 1420 ق، ج ‏10، ص 6.

4. صنعانى، عبدالرزاق بن همام؛‏ تفسیر القرآن العزیز المسمى تفسیر عبدالرزاق؛ چ 1، بیروت: دار‌المعرفه، 1411 ق، ج ‏1، ص 151.

5. مکارم شیرازى، ناصر و جمعى از نویسندگان؛‏ تفسیر نمونه؛ چ 1، تهران: دار‌الکتب الإسلامیه، 1371 ش، ج ‏3، ص 315.

تطبیق ستاره دنباله‌دار بر نجم‌الآیات از نشانه‌های ظهور
یکی از این نشانه‌های ظهور امام مهدی(عج) در برخی روایات، طلوع ستاره‌ای با دنباله‌ای درخشان با عنوان "نجم‌الآیات" از مشرق است که چون ماه می‌درخشد.

پرسش:

 آیا ستارۀ دنباله‌دار 3I/ATLAS  که در تیر ۱۴۰۴ کشف شد، همان «نجم‌الآیات» روایت‌شده در منابع شیعه است و نشانه‌ای از نزدیکی ظهور امام مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) به شمار می‌آید؟

پاسخ:

شیعیان از دیرباز در انتظار تحقق نشانه‌های ظهور امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) بوده‌اند و هر نشانه‌ای در آسمان و زمین می‌تواند توجه دلدادگان فرج را جلب کند. یکی از نشانه‌هایی که در برخی روایات به آن اشاره شده است، طلوع جرمی آسمانی خاص از مشرق با درخششی چون ماه است که از آن با عنوان «نجم‌الآیات» یاد شده است. به‌تازگی نیز کشف یک دنباله‌دار میان‌ستاره‌ای با نام 3I/ATLAS  (1) بار دیگر این موضوع را به کانون توجه بازگرداند. این نوشتار، با بررسی این پدیده در پرتو روایات، به تحلیل و ارزیابی نسبت آن با نشانه‌های ظهور می‌پردازد.

نکتۀ اول: «نجم‌الآیات» در منابع روایی

در کتاب‌هایی چون «الملاحم و الفتن»(2) تألیف سید بن طاوس (۵۸۹ ـ ۶۶۴ ق) و «الإرشاد» (3) اثر شیخ مفید(۳۳۶ یا ۳۳۸ ـ ۴۱۳ ق) روایاتی وجود دارد که بر اساس آنها پیش از ظهور حضرت مهدی (عجل ‌الله ‌تعالی ‌فرجه الشریف) ستاره‌ای از مشرق طلوع می‌کند، دارای دنباله‌ای درخشان است و همچون ماه در شب بدر (نیمه ماه قمری که ماه کاملاً درخشان است) می‌درخشد.

در کتاب «الملاحم و الفتن» آمده است که نعیم بن حماد در کتاب «الفتن» درباره «نجم‌الآیات» از ولید روایت کرده است: «به من خبر رسیده است که ستاره‌ای از سمت مشرق طلوع می‌کند پیش از خروج مهدی (عجل ‌الله ‌تعالی ‌فرجه الشریف). این ستاره دُمی دارد که برای اهل زمین همانند نور ماه در شبِ کامل می‌درخشد. سرخی‌ها و ستارگانی که تاکنون دیده‌ایم، از نشانه‌های آسمانی (آیات) نیستند. آری، آنچه با ‌عنوان "نجم‌الآیات" یاد می‌شود، ستاره‌ای است که در آفاق (آسمان‌ها) در ماه صفر یا یکی از دو ربیع (ربیع‌الاول یا ربیع‌الثانی) یا در ماه رجب دیده شده و در حرکت است. در همان زمان، خاقانِ ترک‌ها به حرکت درمی‌آید و رومیان با پرچم‌ها و صلیب‌ها از او پیروی می‌کنند» (4).

در این روایت، به زمان مشاهده این جرم آسمانی نیز اشاره شده است: صفر، ربیع‌الاول، ربیع‌الثانی یا رجب (5)؛ از‌این‌رو برخی از مفسران و محققان آن را یکی از نشانه‌های آسمانی ظهور دانسته‌اند و با عنوان «نجم‌الآیات» از آن یاد می‌کنند.

شیخ مفید نیز در کتاب «الإرشاد» به ذکر نشانه‌های ظهور می‌پردازد و تصریح می‌کند برخی از این نشانه‌ها، برای زمان قیام حضرت مهدی (عجل ‌الله ‌تعالی ‌فرجه الشریف) هستند و برخی نیز پیش از قیام رخ می‌دهند. یکی از آنها که مرتبط با بحث ستاره‌های دنباله‌دار است، این علامت است: «... طلوع ستاره‌ای از مشرق که می‌درخشد همانند ماهِ کامل، سپس انحنا پیدا می‌کند تا جایی که دو طرف آن گویی به هم می‌رسند و ... » (6). شیخ مفید پس از ذکر همۀ نشانه‌های ظهور، به این مطلب نیز اشاره می‌کند که از میان این حوادث، برخی حتمی هستند و برخی مشروط (و وابسته به شرایط) و خدا داناتر است به آنچه واقع خواهد شد (7). ایشان مشخص نمی‌کند این مورد خاص (طلوع ستاره‌ای ...)، از نشانه‌های حتمی است یا مشروط؛ از‌این رو نمی‌توان مستند به کتاب شیخ مفید، «طلوع ستاره‌ای ...» را از نشانه‌های حتمی ظهور دانست که به‌یقین رخ می‌دهند و با آمدن‌شان امام زمان (عجل ‌الله ‌تعالی ‌فرجه الشریف) قیام خواهد کرد.

نکتۀ دوم: ویژگی‌های دنباله‌دار 3I/ATLAS

در اوایل تیرماه ۱۴۰۴ شمسی (مطابق با اوایل ژوئیه ۲۰۲۵ م و محرم ۱۴۴۷ ق)، سیستم رصد ATLAS با تلسکوپ‌های بسیار پیشرفته، یک جرم آسمانی میان‌ستاره‌ای با مسیر هُذلولی در مرز منظومه شمسی کشف کرد که آن را 3I/ATLAS  نامید. این جرم، سومین جرم میان‌ستاره‌ای شناخته‌شده پس از دو موردی است که در سال‌های 2017 و 2019 کشف شدند. این ستاره دنباله‌دار جدید احتمالاً در ماه‌های آینده، با تلسکوپ‌های عادی یا چشم غیرمسلح (بدون تلسکوپ) دیده خواهد شد (8).

نکتۀ سوم: بررسی انتقادی

ویژگی‌هایی همچون درخشندگی، داشتن دنباله و زمان کشف در ماه محرم و مشاهده‌پذیری در ماه‌های صفر و ربیع، سبب شده است برخی دنباله‌دار 3I/ATLAS  را با نجم‌الآیات روایت‌شده تطبیق دهند. با وجود برخی شباهت‌های ظاهری، لازم است به چند نکتۀ مهم توجه شود:

1. سند روایت: روایت نقل‌شده درباره نجم‌الآیات، از حیث سندی قوی نیست.

2. موارد مشابه: در گذشته در سال‌های 2017 و 2019 نیز مواردی مشاهده شده‌اند که هر دو اجرام میان‌ستاره‌ای بودند و توجه جهانیان را جلب کردند. بنابراین ظهور یک جرم جدید نمی‌تواند نشانه‌ای استثنایی دانسته شود. به بیان دیگر، ستاره‌های دنباله‌دار متعددند و نمی‌توان به‌یقین مشخص کرد این ستاره همان ستارۀ نشانۀ ظهور است.

3. نشانه‌های مشروط یا حتمی: در روایاتی که به نجم‌الآیات و ستاره دنباله‌دار اشاره می‌کنند، تعیین نشده است که این مورد از نشانه‌های حتمی است یا نه. اما با توجه به روایات دیگر مشخص می‌شود نشانه‌های حتمی پنج مورد است و این مورد را دربر نمی‌گیرد: «ظهور یمانی، خروج سفیانی، ندای آسمانی (صیحه)، کشته‌شدن نفس زکیه و فرو‌رفتن (زمین‌لرزه/ خسف) در منطقه بیداء» (9). ازاین‌رو این مورد خاص از نشانه‌های حتمی نیست و احتمال دارد با تغییر شرایط، اصلاً رخ ندهد یا رخ بدهد، اما ارتباطی با ظهور نداشته باشد.

4. احتیاط در تطبیق: بزرگان دین بارها دربارۀ تطبیق‌های عجولانه و تعیین زمان ظهور هشدار داده‌اند. تطبیق نشانه‌ها به تحقیق جامع، جامع‌نگری روایی و دقت فراوان نیاز دارد و نباید صرف یک یا چند شباهت، قضاوت قطعی ارائه داد.

نتیجه:

با توجه به بررسی روایات و ویژگی‌های علمی دنباله‌دار سوم در تیرماه 1404 می‌توان گفت:

شباهت‌هایی میان روایت نجم‌الآیات و ویژگی‌های این دنباله‌دار جدید به نام 3I/ATLAS  وجود دارد؛ از جمله دنباله‌دار‌بودن، درخشش مانند ماه و احتمال رؤیت در صفر یا ربیع، اما ازآنجاکه سند روایت قوی نیست و نمونه‌های مشابه در گذشته نیز ثبت شده‌اند، نمی‌توان این جرم را به‌یقین همان نجم‌الآیات دانست؛ از‌این‌رو این پدیده را باید با احتیاط تحلیل کرد و نباید آن را نشانه حتمی ظهور برشمرد. با این حال، ما بی‌آن‌که ظهور را نزدیک یا دور بدانیم، امیدواریم نزدیک باشد و همواره خود را آماده تحقق آن نگه می‌داریم.

پی‌نوشت‌ها:

1. به معنای سومین جرم میان‌ستاره‌ای که سیستم تلسکوپی اطلس کشف کرده است. توضیح بیشتر اینکه: «I» مخفف «Interstellar» به معنای جرم میان‌ستاره‌ای است و «ATLAS» نام سیستم رصد آمریکایی است؛ مخفف «Asteroid Terrestrial-impact Last Alert System» (سامانۀ هشدار آخر برای برخوردهای سیارکی با زمین). این سامانه شامل چند تلسکوپ پیشرفته است که هدف اصلی آن، کشف سریع اجرام نزدیک‌شونده به زمین است (مانند دنباله‌دارها، سیارک‌ها و اجرام میان‌ستاره‌ای).

2. سید بن طاوس؛ الملاحم و الفتن فی ظهور الغائب المنتظر (عجل الله تعالی فرجه)؛ قم: منشورات الرضی، 1398 ق، ص 46.

3. شیخ مفید؛ الإرشاد فی معرفة حجج الله على العباد؛ قم: کنگره شیخ مفید، 1413 ق، ج 2، ص 368.

4. «فِیمَا ذَکَرَهُ نُعَیْمُ بْنُ حَمَّادٍ فِی کِتَابِ الْفِتَنِ مِنْ نَجْمِ الْآیَاتِ. حَدَّثَنَا نُعَیْمٌ، عَنِ الْوَلِیدِ، قَالَ: بَلَغَنِی أَنَّهُ قَالَ: یَطْلُعُ نَجْمٌ مِنَ الْمَشْرِقِ قَبْلَ خُرُوجِ الْمَهْدِیِّ، لَهُ ذَنَبٌ یُضِیءُ لِأَهْلِ الْأَرْضِ کَإِضَاءَهِ الْقَمَرِ لَیْلَهَ الْبَدْرِ. قَالَ الْوَلِیدُ: وَالْحُمْرَهُ وَالنُّجُومُ الَّتِی رَأَیْنَاهَا لَیْسَتْ بِالْآیَاتِ؛ إِنَّمَا نَجْمُ الْآیَاتِ نَجْمٌ یَتَقَلَّبُ فِی الْآفَاقِ فِی صَفَرٍ أَوْ فِی رَبِیعَیْنِ أَوْ فِی رَجَبٍ. وَعِنْدَ ذَلِکَ یَسِیرُ خَاقَانُ بِالْأَتْرَاکِ، یَتْبَعُهُ رُومُ الظَّوَاهِرِ بِالرَّایَاتِ وَالصُّلُبِ» (سید بن طاوس؛ الملاحم و الفتن فی ظهور الغائب المنتظر (عجل الله تعالی فرجه)؛ ص 46).

5. ترتیب ماه‌های قمری (هجری قمری) به این شرح است: محرم، صفر، ربیع‌الاول، ربیع‌الثانی (یا ربیع‌الآخر)، جمادی‌الاول، جمادی‌الثانی (یا جمادی‌الآخر)، رجب، شعبان، رمضان، شوال، ذی‌القعده، ذی‌الحجه.

6. «.... وَطُلوعُ نَجْمٍ بِالمَشْرِقِ یُضِیءُ کَما یُضِیءُ القَمَرُ، ثُمَّ یَنْعَطِفُ حَتّى یَکادَ یَلْتَقِی طَرَفاهُ ... » (شیخ مفید؛ الإرشاد فی معرفة حجج الله على العباد؛ ج 2، ص 368).

7. شیخ مفید؛ الإرشاد فی معرفة حجج الله على العباد؛ ج 2، ص 370.

8. برای مطالعه بیشتر، ر.ک به: سایت آسوشیتد پرس (The Associated Press)؛ در: https://apnews.com/article/new-comet-nasa-3iatlas-83646ec002106c8ff89757330c69bfe8.

9. برای نمونه: «سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع یَقُولُ‌ قَبْلَ قِیَامِ الْقَائِمِ خَمْسُ عَلَامَاتٍ مَحْتُومَاتٍ الْیَمَانِیُّ وَ السُّفْیَانِیُّ وَ الصَّیْحَهُ وَ قَتْلُ النَّفْسِ الزَّکِیَّهِ وَ الْخَسْفُ بِالْبَیْدَاءِ» (شیخ صدوق؛ کمال الدین و تمام النعمه؛ تهران: اسلامیه، ۱۳۹۵ ق، ج 2، ص 650).

پاسخ به شبهۀ تحریف قرآن بر اساس نسخه‌های سمرقند و صنعا
نقل شفاهی منبع اصلی انتقال قرآن بود، با چشم‌پوشی از این مسئله، کلمۀ بدون نقطه به دلیل دانش زبانی خواننده و سیاق کلام لزوماً اشتباه خوانده نمی‌شود.

پرسش:

 کلیپی در فضای مجازی با عنوان «نسخه‌های خطی صنعا و سمرقند، افسانۀ "حفظ کامل قرآن" را رد می‌کنند» پخش شده است. در این کلیپ فردی ضمن نشان‌دادن تصاویر نسخه‌های کهن قرآن که از هرگونه علامت و نقطه خالی هستند، می‌گوید: ما امروزه نمی‌توانیم مصاحف اولیه قرآن را بخوانیم؛ چون برای خواندن نیاز به نقطه و حرکت داریم، اما این مصاحف از هرگونه نقطه و علامت خالی هستند. نسخه‌هایی مثل صنعا و سمرقند فقط ۱۶ حرف دارند، به‌مرور ۱۲ حرف به حروف عربی اضافه شده و در مجموع ۲۸ حرف شد. نقطه‌ها در قرن هفتم میلادی نبودند و بعداً در قرن هشتم اضافه شدند و ۲۲ حرف از ۲۸ حرف زبان عربی نیاز به نقطه دارند. چنان‌که علایم اعرابی فتحه، کسره و ضمه نیز بعد اضافه شدند. او از نقصان خط عربی در صدر اسلام می‌خواهد به این نتیجه برسد که مصاحف اولیه قرآن در زمان نگارش قابل خواندن نبودند و هر کس آنها را به گونه‌ای می‌خواند و این یعنی متن قرآن تحریف شده است. آیا این ادعا صحیح است؟

پاسخ:

از زمان نزول قرآن در شهر مکه تا زمان ما، نقل قرآن هیچ‌گاه منحصر به نقل کتبی نبوده است، بلکه افزون بر نقل کتبی و حتی پررنگ‌تر از آن، شاهد نقل شفاهی قرآن نیز بوده و هستیم. همراهی همیشگی نقل کتبی و شفاهی با هم سبب شد خالی‌بودن مصاحف اولیه از اموری همچون نقطه، حرکت، الف وسط، تشدید، تنوین و ... مشکل‌آفرین نباشد و منجر به تغییر قرآن نشود.

28 حرف داشتن زبان عربی از همان آغاز

زبان عربی از نظر گفتاری، دارای 28 حرف یا صدای مجزا و متمایز از هم است. بر اساس یک قول، مشکل در خط اولیۀ عربی این بود 28 صدا که در گفتار از هم متمایز و مستقل بودند، در نوشتار به تعداد مساوی «شکل نوشتاری متمایز» نداشتند؛ مثلاً شکل واحد «ٮ» برای نشان‌دادن سه حرف «ب»، «ت»، «ث» به کار می‌رفت و خواننده خود باید متوجه می‌شد کدام‌یک از این سه حرف مراد نویسنده است. عرب‌زبان با خواندن کلمۀ بدون نقطه‌ای که امکان چندخوانشی داشت، معمولاً مشکلی نداشت؛ زیرا با تسلط بر زبان، ذوق سلیم و کمک سیاق (واژگان پیشین و پسین) می‌توانست حدس بزند کدام کلمه منظور است؛ اما غیرعرب‌زبانانی که تازه مسلمان شده بودند، در خوانش متن قرآن مشکل داشتند. برای رفع این مشکل، از نقطه‌ها کمک گرفتند. افزودن نقطه‌ها (اِعجام) سبب شد شکل‌های مشترک بین چند حرف، به شکل‌های متمایز و مستقل برای حروف متفاوت تبدیل شوند. پس از آن، افزوده‌شدن علایم حرکات ( ـَـ ـِـ ـُـ ) نیز به نمایش مصوت‌های کوتاه و قواعد دستوری کمک کرد. البته این مسئله بنا بر قول مشهور است که می‌گویند خط عربی پیش از اسلام نقطه نداشت؛ اما برخی معتقدند خط عربی حتی پیش از اسلام نقطه داشت، اما عرب‌ها چون نیازی به آن نمی‌دیدند، آن را نمی‌گذاشتند. مطابق این قول نه‌تنها زبان عربی، بلکه حتی خط عربی نیز از زمان نزول قرآن، 28 شکل نوشتاری متمایز داشته است (1).

نقل شفاهی قرآن

سنت شفاهی در جامعۀ عرب پیش از اسلام بسیار قوی بود و «عرب از نعمت خدادادى حافظۀ قوى در حدّ کمال برخوردار بود. آنها گرچه محرومیت‌هاى فراوانى داشتند، در هوش و قوت حافظه سرآمد روزگار خویش بودند. آنان قصیده‌هاى بلند و طولانى را به‌راحتى حفظ مى‌نمودند و در حافظۀ خود دیوان‌هاى شعر را جاى مى‌دادند. عرب جاهلى گاه آنچه را فقط یک بار مى‌شنید، براى همیشه در خاطره خویش بایگانى مى‌نمود. این ویژگى، آنان را زبانزد خاص و عام کرده بود» (2). قرآن در چنین بستری نازل شد؛ از‌این‌رو بسیاری از صحابه همه یا بخش‌های بزرگی از قرآن را حفظ بودند (3). بنابراین تعدد حافظان، امکان تغییر متن را در عمل غیرممکن می‌کرد؛ زیرا امکان اینکه همۀ حافظان قرآن درباره قرائت کلمۀ خاصی اشتباه داشته باشند، وجود ندارد و فرض بسیار بعیدی است. افزون بر این، فرایند حفظ و انتقال قرآن فرایندی جمعی بود؛ یعنی قرآن در محافل مختلف قرائت می‌شد و در صورت خطای قاری، دیگران آن را اصلاح می‌کردند؛ از‌این‌رو نظارت جمعی، خطاها را به‌سرعت شناسایی و رفع می‌کرد.

نتیجه:

نقل قرآن در صدر اسلام اساساً بر پایۀ حفظ شفاهی و سینه‌به‌سینه استوار بود و با توجه به آثار فراوان مادی و معنوی حفظ قرآن، بسیاری از مسلمانان همۀ قرآن و شمار بسیار بیشتری بخش‌های مختلف آن را از حفظ بودند. حفظ شفاهی، مرجع اصلی نقل قرآن بود و مصحف اغلب وسیله‌ای برای یادآوری حافظان بود. هرچند امروزه خواندن خط عربی بدون نقطه و حرکت برای ما دشوار به نظر می‌رسد، اما خواندن آن برای عرب‌زبانان به دلیل ذوق سلیم، دانش زبانی و بافت کلام مشکل نیست؛ چنان‌که امروزه کتاب‌های عربی غالباً اعراب ندارند، اما بدین‌معنا نیست که هر فردی هر کلمه را به گونه‌ای متفاوت از دیگری بخواند. در زبان فارسی نیز اعراب‌نداشتن خط سبب نمی‌شود «گِل» را «گُل»، «مِهر» را «مُهر»، «شِکَر» را «شُکر» یا «کِرِم» را «کَرَم» یا برعکس بخوانیم و بر فرض هم اشتباه بخوانیم، خیلی زود متوجه می‌شویم؛ بنابراین اگر متن فارسی حتی بدون نقطه نوشته شود، با توجه به سیاق به‌آسانی متوجه می‌شویم هدف نویسنده از «سىر»، معنای «سیر» است یا «شیر» یا «شتر».

برای مطالعه بیشتر:

سیدمهدی سیف؛ مقاله «تاریخچه رسم‌الخط قرآن و سیر و تحول آن»؛ مجله رشد، ش 3، 1382 ش.

پی‌نوشت‌ها

1. محمود رامیار؛ تاریخ قرآن؛ چ 3، تهران: امیرکبیر، 1369 ش، ص 531 ـ 532. سیدمحمدباقر حجتی؛ پژوهشی در تاریخ قرآن؛ چ 2، تهران: دفتر نشر فرهنگ اسلامی، 1360 ش، ص 467. نیز ر.ک: محمود رامیار؛ تاریخ قرآن؛ ص 221 ـ 257.

2. حسین صدیق؛ علوم قرآنی (مقدماتی)؛ قم، مرکز بین‌المللی ترجمه و نشر المصطفی (ص)، 1393 ش، ص 76.

3. هادی غلامرضائی و کاوس روحی برندق؛ «تحلیل و نقد واژگانی ادعای خاورشناسان درباره اندک‌شماربودن حافظان قرآن در عصر نزول»؛ دوفصلنامه دین و دنیای معاصر، دورۀ 10، ش 1،  1402 ش، ص 195 ـ 223.

چگونگی تبدیل چین به قدرت اقتصادی
چین در سده بیستم میلادی، در زمره کشورهای عقب‌مانده قرار داشت؛ اما طی 30 سال گذشته، این کشور، میانگین رشد اقتصادی 10 درصد را تجربه کرده که یک رشد خیره‌کننده است.

پرسش:

چگونه چین از یک دولت نسبتاً عقب‌مانده در میانه نیمه سده 20 میلادی به یک قدرت اقتصادی درجه اول در سده 21 تبدیل شد؟ عوامل اصلی موفقیت آن چه بود و آیا این الگو در کشورهای دیگری مانند ایران نیز قابل تحقق است؟

پاسخ:

چین در حالی یکی از دو قدرت بزرگ و بلامنازع اقتصادی جهان است که در دهه 1970 میلادی با مشکلات اساسی اقتصادی دست‌وپنجه نرم می‌کرد و پیش از آن در دهه 1950، یکی از فرودست‌ترین کشورها در حوزه اقتصادی و سطح زندگی مردم بود. اینک اقتصاد چین ازنظر تولید ناخالص داخلی دومین اقتصاد بزرگ جهان است و از سوی دیگر، چین پرسرعت‌ترین اقتصاد بزرگ دنیا است به این شکل که در طول ۳۰ سال گذشته به‌طور میانگین سالانه ۱۰٪ رشد را تجربه کرده است. بر اساس داده‌ها باید بیان کرد که در سال ۱۹۷۹، اکثریت قریب به‌اتفاق جمعیت چین -حداقل ۸۰۰ میلیون نفر- در شرایطی زندگی می‌کردند که بانک جهانی از آن شرایط با عنوان «فقر شدید» یاد می‌کرد. به این معنی که چینی‌ها در آن سال‌ها قادر نبودند تا چیزی بیش از ۹۰/ ۱ دلار _ به بیان ارزش پول امروز _ در روز خرج کنند؛ اما به مدد رشد اقتصادی چین این جمعیت ۸۰۰ میلیون نفری به چیزی در حدود ۱۰ میلیون نفر کاهش یافت. مضاف بر این، جمعیت چینی‌هایی که بنا به تعریف بین‌المللی دارای «سبک زندگی طبقه متوسط» هستند از حدود نزدیک به صفر به حدود ۳۰۰ میلیون نفر ارتقا پیدا کرده ‌است. البته باید به این نکته نیز توجه داشت که ازآنجاکه این ارقام متوسط درآمد برای جمعیت عظیم ۴/ ۱ میلیارد نفری چین اعمال می‌شود، اندازه کل اقتصاد چین و درنتیجه، قدرت اقتصادی بین‌المللی آن بسیار بیشتر از کشورهایی است که سطح زندگی مشابهی دارند.(1) پرسش اینجا است که مدل اقتصادی چین چه بود که چنین سرنوشتی برای اقتصاد این کشور پهناور رقم زد و آیا این الگو برای اقتصاد سایر کشورها و ایران قابل بهره‌برداری و الهام‌گیری است یا خیر؟ پیرامون رشد خیره‌کننده اقتصاد چین و جهان‌شمول بودن الگوی اقتصادی چین، خصوصاً برای کشور ما (ایران) باید به دو پرسش پاسخ داد:

 

1. تصمیم سرنوشت‌ساز رهبران چین؛

رهبران چینی در سال 1979 میلادی، چرخشی تعیین‌کننده در سیاست اقتصادی از خود نشان دادند و مهم‌تر از آن اینکه یک اجماع نخبگانی در این رابطه شکل گرفت. پیش از آن، با سیاست‌های مائو تسه‌تونگ (رهبر انقلاب چین)، نظام اقتصادی چین، یک نظام اقتصادی برنامه‌ریزی‌ مرکزی بود که در آن دولت به‌طورکلی، همه دارایی‌ها را در اختیار داشت و همچنین برای همه کالاها قیمت تعیین می‌کرد؛ که این نظام اقتصادی تا حدی به موفقیت‌هایی نیز دست‌یافت. موفقیت‌هایی که خود را در حوزه‌هایی همچون گسترش سواد، بهداشت اولیه و ایجاد یک زیرساخت مناسب برای صنایع اساسی مانند فولاد، زغال‌سنگ و پتروشیمی نشان داد، اما این نظام اقتصادی در بالا بردن سطح استانداردهای زندگی مردم چین به‌شدت شکست خورد و درنتیجه، سطح زندگی مردم چین را نه‌تنها از سطح زندگی مردم اروپا و آمریکا بلکه از سطح زندگی همسایگان چین، عقب نگه داشت. در دسامبر سال ۱۹۷۸، دنگ شیائوپینگ به‌عنوان رهبر ارشد چین انتخاب شد و پس از رسیدن به رهبری، مصمم به شکستن الگوی انزوا و عقب‌ماندگی دوران مائو بود. بر این اساس به ریل‌گذاری جدید اقتصادی با نوعی «نگاه فرهنگ‌ساز» همت گماشت.

 

2. استراتژی «اصلاحات و گشایش»؛

هدف کلی این استراتژی بود که چین با کاهش تدریجی نقش دولت و افزایش نقش بازار، اقتصاد داخلی خود را اصلاح کند. همچنین در راستای این طرح، قرار شد که چین از ایده‌های سایر کشورها و دعوت از شرکت‌های خارجی برای سرمایه‌گذاری در چین و همچنین از صادرات محصولات ساخت چین به جهان استقبال کند. البته این یک طرح جامع برای توسعه اقتصادی چین نبود، بلکه اعلامی بود مبنی بر اینکه چین برای ایده‌ها، آزمایش‌ها و تجارت درهای خود را باز کرده ‌است. به‌عبارتی‌دیگر، در آغاز، راهبرد دقیقی وجود نداشت و شیائوپینگ و دیگر رهبران، اغلب اصلاحات و گشایش را به‌عنوان فرآیند «عبور از رودخانه با احساس سنگ‌ها» توصیف می‌کردند.

 

3. «کاربرد موفق مدل دولت‌های توسعه‌گرای آسیای شرقی»؛

زمانی که چین به دنبال مدل‌های توسعه سریع صنعتی و فنّاورانه بود، نیازی به ابداع یک روش جدید نداشت. تا سال ۱۹۷۹، ژاپن، آلمان غربی را پشت سر گذاشته‌ بود تا به دومین اقتصاد بزرگ جهان تبدیل شود. در آن سال‌ها، شرکت‌های ژاپنی در حال تسخیر بازارهای جهانی فولاد، اتومبیل، دوربین، لوازم الکترونیکی مصرفی و بسیاری از کالاهای دیگر بودند. مضاف بر این، پس از ژاپن، کره جنوبی، تایوان، هنگ‌کنگ و سنگاپور نیز مسیر ژاپن را تکرار کرده ‌بودند و درنتیجه آن، همگی به‌سرعت در حال صنعتی‌شدن و ثروتمند‌شدن قرار داشتند. همه این کشورها، راهی را برای خود انتخاب کرده‌ بودند که محققان بعدها این راه را «مدل دولت‌های توسعه‌گرای آسیای شرقی» نامیدند. راهی که پیرو آن دولت‌ها روی زیرساخت‌ها و تولیدات صادرات‌محور سرمایه‌گذاری می‌کردند. هرچند که عمده تولید توسط شرکت‌های خصوصی صورت می‌گرفت؛ بنابراین چین برای رشد و توسعه اقتصادی خود در سال ۱۹۷۹ کار سختی نداشت. تنها کافی بود که از مدل موفق کشورهای هم‌جوار خود بهره ببرد.

 

4. «گذار موفق از نظام کمونیستی»؛

همان‌طور که الکساندر گِرشنکرون، اقتصاددان توسعه در سال ۱۹۶۲ م بیان کرده ‌بود، دولت‌های توسعه‌نیافته از یک مزیت بانام «مزیت عقب‌ماندگی» برخوردار هستند. مطابق این ایده، کشورهای عقب‌افتاده‌ای مانند چین در سال ۱۹۷۹، به مدد نیروی کار بسیار و ارزانی که در اختیار داشتند، کافی بود که فناوری‌های کشورهای توسعه‌یافته را وارد کشور کنند و به مدد نیروی کار ارزان و بسیار خود، رشد اقتصادی طولانی‌مدتی را تجربه کنند. مضاف بر این، مطابق ایده مزیت عقب‌ماندگی، کشورهایی مانند چین در سال ۱۹۷۹، به‌صرف کاهش مداخله دولت در اقتصاد و انتقال تدریجی تصمیم‌گیری‌های اقتصادی از بوروکرات‌ها به بازیگران خصوصی، رشد اقتصادی بالایی را تجربه می‌کنند.

 

5. «ساختار سیاسی منحصربه‌فرد چین»؛

ساختار سیاسی چین، هم متمرکز است و هم غیرمتمرکز؛ بر اساس این عامل، سیستم سیاسی چین ترکیبی از تمرکز رسمی در کنار تمرکززدایی واقعی و به‌نوعی منحصربه‌فرد است. مطابق قانون، دولت مرکزی پکن همه سیاست‌ها را تعیین می‌کند، نرخ‌های مالیات و درآمدها را کنترل و مقصد کشتی اقتصادی را تعیین می‌کند؛ اما در عمل، این حکومت‌های محلی در سطح استانی هستند که با آزادی عمل زیادی در تطبیق یا حتی نادیده گرفتن سیاست‌های دولت مرکزی، اولویت‌های توسعه محلی و تشویق کسب‌وکارهای محلی را تعیین می‌کنند؛ بنابراین بر اساس این تمرکززدایی بالفعل بود که کارآفرین محلی از پایین به بالا رشد کرد و چین را از خطرات انعطاف‌ناپذیری و ناتوانی اقتصادهای برنامه‌ریز مرکزی نجات داد؛ اما کنترل مؤثر دولت مرکزی بر اهرم‌های کلیدی اقتصادی از طریق سیستم مالی و شرکت‌های دولتی سازماندهی‌شده ملی همچنان برقرار است و درست همین عامل بود که موجب شد تا زیرساخت‌های ملی حیاتی چین با سرعت بسیار بیشتری نسبت به کشورهای واقعاً غیرمتمرکز پیشرفت کنند.

 

6. «شرایط جمعیتی مطلوب»؛

زمانی که درصد بیشتری از جمعیت یک کشور در سن کار قرار دارند، یعنی مابین ۱۵ تا ۶۴ سالگی هستند، آن اقتصادها سریع‌تر رشد می‌کنند. مطابق آمارها، مابین سال‌های ۱۹۷۵ تا ۲۰۱۰ میلادی، درصد بسیار بالایی از جمعیت چین به‌طور غیرعادی در این دوره سنی قرار داشت. درواقع، درصد کمی از جمعیت چین را کودکان و بازنشستگان تشکیل می‌دادند. البته فراوانی کارگران مولد، همراه با الزامات به نسبت اندک برای تأمین هزینه‌های بازنشستگی و مراقبت‌های بهداشتی افراد مسن چینی، باعث رشد سریع چین نشد؛ اما شرایط مساعدی را برای رونق اقتصادی ایجاد کرد.

 

7. «قرار گرفتن در مکان مناسب و زمان مناسب»؛

جغرافیا و شرایط تاریخی تأثیر زیادی بر توانایی یک کشور برای رشد و توسعه اقتصادی دارد. چین نیز از این قاعده مستثنا نبود و در این زمینه حداقل سه شانس داشت؛ اول آنکه چین در موقعیت جغرافیایی - شرق آسیا - قرار داشت که در اواخر دهه ۱۹۷۰ در مسیر رشد و توسعه اقتصادی قرار گرفته ‌بود؛ بنابراین نزدیکی به همسایگان ثروتمند، به‌عنوان یکی از عوامل کلیدی کمک‌کننده به رشد اقتصادی، درباره چین سال ۱۹۷۹ صادق بود و از این نظر، چین به‌نوعی برنده این لاتاری شد. درواقع، بسیاری از این کشورهای نزدیک با شرکت‌های موفق خودشان، مشتاق سرمایه‌گذاری در چین بودند تا از هزینه‌های کمتر و منافع سرشار آن، استفاده کنند و به بازار بالقوه عظیم آن دسترسی پیدا کنند. دوم، چین زمانی تصمیم به رشد و توسعه اقتصادی گرفت که جهان نیازمند فناوری‌های لجستیکی مانند حمل‌و‌نقل محموله‌ای و تقسیم زنجیره‌های تولید برای شرکت‌ها در جهت تولید مقرون‌به‌صرفه قطعات بود. از این نظر، چین به مدد نیروی کار بسیار و ارزان خود برای قرار گرفتن در این زنجیره‌های تقسیم‌کار و تولید مقرون‌به‌صرفه قطعات می‌توانست بسیار مفید واقع شود. امری که دست بر قضا نیز رخ داد. به‌عبارت‌دیگر، چین درست زمانی درهای تجارت را باز کرد که جهانی‌سازی اقتصادی شروع به سرعت‌گرفتن کرده‌ بود و این کشور نیز توانست از این موقعیت بهره لازم را ببرد و خود را به قطب مونتاژ نهایی برای زنجیره‌های تولید آسیا تبدیل سازد. درنهایت، شانس سوم رابطه با ایالات‌متحده آمریکا بود. کشوری با مرام کمونیستی با یک کشور دیگر با مرام دشمنی با کمونیسم در جهت مقابله با دشمن مشترک یعنی اتحاد جماهیر شوروی، وارد نوعی صلح شدند. صلحی که قرار شد پیرو آن اختلافات خود را دفن کنند و از توانایی همدیگر سود ببرند. لکن، این امر پس از چهل سال و قدرت گرفتن چین، به‌نوعی در یک مسیر معکوس قرار گرفته‌ است.(2)

 

8. امکان توسعه الگوی چین در کشورهای دیگر، ازجمله ایران؛

1ـ8. طبیعتاً هرگونه الگوی توسعه، خصوصاً چین که شرایط بسیار متفاوتی با ما دارد، عیناً قابل کپی‌برداری نیست. موقعیت ژئوپولوتیک چین، جمعیت چین، مدل سیاسی و پادگانی چین، میزان توقعات و انتظارات جامعه چین، خط قرمز نداشتن در روابط و سرمایه‌گذاری بین‌المللی، هویت فرهنگی و ده‌ها مؤلفه دیگر، ما را از چین متمایز می‌سازد؛ مثلاً سرانه مسکن نسبت به ایران در چین پایین‌تر است. در حالیکه چین قدرت اقتصادی دوم جهان است. دستمزد کارگران و انتظارات جامعه از دولت، حداقلی و میزان کار افراد بسیار زیاد است.

2ـ8. بااین‌حال، نکاتی از الگوی پیشرفت چین، قابل‌اجرا در ایران است؛ بومی‌سازی صنایع و فنّاوری، توسعه و به‌روزرسانی فناوری، اصلاحات تدریجی، حاکمیت قانون، استفاده از ظرفیت کارگاه‌های کوچک و متوسط و واردکردن مردم در اقتصاد و اتخاذ سیاست‌های تقویت‌کننده‌آن، عبور از تقلید کورکورانه از سیاست‌های پولی بین‌المللی، توسعه‌ی پارک‌های علم و فناوری و پژوهش‌محور شدن نظام علمی کشور، ازجمله این نکات است.(3)

نتیجه‌گیری:

چین با اجرای برنامه‌هایی مانند «کانالیزه ندانستن مسیر توسعه در الگوهای ارائه‌شده»، «تکیه ‌بر تولید ملی از طریق اتخاذ سیاست‌های تقویت‌کننده‌ی آن»، «بومی‌سازی صنایع و فنّاوری» و «توسعه و به‌روزرسانی فناوری»، بهره‌وری اقتصاد خود را ارتقا بخشید‌. شرایط چین با ایران متفاوت است اما بخش‌های مهمی از الگوهای چینی در ایران قابل‌اجرا است.

پی‌نوشت‌ها:

1. ر.ک: نظامی، البرز، چین چگونه چین شد؟ پایگاه اینترنتی مجله دنیای اقتصاد، 11 تیر 1402، https://donya-e-eqtesad.com/fa/tiny/news-3972652.

2. برای مطالعه بیشتر ر.ک: نظامی، البرز، چین چگونه چین شد؟ پایگاه اینترنتی مجله دنیای اقتصاد، 11 تیر 1402، https://donya-e-eqtesad.com/fa/tiny/news-3972652.

3. ر.ک: چگونه چین تبدیل به کارخانه دنیا شد؟ خامنه‌ای دات آی آر، 26 آذر 1397، https://khl.ink/f/40975.

ماجرای سوارشدن امام علی علیه‌السلام و شیخین و انس بن مالک بر قالیچه پر
ماجرای سوارشدن امام علی علیه‌السلام و شیخین و انس بن مالک و برخی دیگر از صحابه بر قالیچه، در برخی از منابع شیعه، نقل شده که به حدیث «بساط» معروف گشته است.

پرسش:

ماجرای سوارشدن امام علی علیه‌السلام و شیخین و انس بن مالک بر قالیچه پرنده به دستور پیامبر و رفتن به سمت غار اصحاب کهف چه بود؟

پاسخ:

در برخی منابع شیعی، این ماجرا به طُرُق و اَشکال مختلف نقل شده که به حدیث «بساط» معروف شده است. (1) در برخی منابع نیز تاریخ این اتفاق را روز 21، 24 و نیز 27 ذی‌حجه ذکر کرده‌اند. (2) این داستان که به ولایت امیرالمؤمنین علیه‌السلام اشاره دارد، به‌طور خلاصه از این قرار است که انس بن مالک نقل می‌کند روزی برای پیامبر قالیچه‌ای از پشم از بلاد شرق به نام «عندف یا هندف» هدیه آوردند. ایشان مرا صدا زدند و فرمودند که تعدادی از صحابه را که حضرت امیر علیه‌السلام هم در آن میان بود، خبر نمایم. در این جمع افرادی چون خلفای سه‌گانه و طلحه و زبیر و در برخی نقل‌ها سلمان فارسی نیز حضور داشتند.

سپس حضرت رسول فرمودند: «ای انس! تو هم بر روی قالیچه بنشین و مرا ازآنچه اتفاق می‌افتد باخبر ساز». پیامبر خدا به علی بن ابیطالب دستور داد تا به باد بگوید ما را حمل کند. ناگهان متوجه شدیم که در آسمان هستیم و رسول خدا می‌فرمودند: بابرکت و کمک الهی بروید و ما همچنان در آسمان حرکت می‌کردیم؛ به‌فرمان علی علیه‌السلام، پا بر زمین نهادیم. سپس ایشان از ما پرسیدند می‌دانید در حال حاضر کجا هستیم؟ اینجا مکان اصحاب کهف است. یکی‌یکی برخیزید و بر آن‌ها سلام دهید. همه ما این کار را کردیم ولی جوابی دریافت نکردیم. تا اینکه حضرت خودشان بر اصحاب کهف سلام داد. ناگهان پاسخ آمد: «سلام بر تو ای جانشین رسول خدا!» وقتی حضرت از اصحاب کهف دلیل عدم رد سلام همراهانش را از ایشان پرسید، پاسخ دادند: ما فقط مأمور هستیم تا به پیغمبر یا وصی او سلام نماییم.

آنگاه بار دیگر به‌فرمان ایشان، سوار بر قالیچه شدیم و به باد دستور دادند تا ما را ازآنجا به مکان دیگری ببرد. بعد از مدتی که نزدیک به غروب آفتاب بود، در زمینی که آبی در آن نبود، توقف کردیم. عرض کردیم یا امیرالمؤمنین! آبی نیست تا وضو سازیم، وقت نماز است. لذا حضرت به مکانی تشریف بردند و پای خود را به زمین زدند و آبی جوشش کرد و وضو گرفتیم و نماز خواندیم.

ایشان تا نیمه‌شب مشغول نماز بودند. سپس فرمودند: برخیزید تا برویم، به‌زودی همه یا قسمتی از نماز صبح را با پیغمبر درک می‌کنیم. پس از مدتی سیر در آسمان، به مسجد مدینه رسیدیم درحالی‌که پیامبر یک‌رکعت از نماز صبح را خوانده بودند و ما رکعت دوم پیامبر را درک کردیم.

بعد از نماز، انس آنچه را که مشاهده کرده بود، برای رسول خدا تعریف کرد.

نتیجه‌گیری:

به‌طور خلاصه، ماجرای سوارشدن امام علی علیه‌السلام و شیخین و انس بن مالک و برخی دیگر از صحابه بر قالیچه و حرکت آن توسط باد به‌سوی آسمان و به‌فرمان رسول خدا و نیز توقف نزد مکان اصحاب کهف و جواب سلام آنان فقط به حضرت امیر به‌عنوان جانشین و وصی رسول خدا و سپس بازگشت به مدینه و اقامه نماز صبح با پیامبر در مدینه، در بسیاری از منابع شیعی نقل شده است که نشان‌دهنده و بیانگر ولایت و جانشینی حضرت امیر و نیز فضائل و کرامات ایشان هست که تعدادی از صحابه به‌عنوان شاهدان ماجرا حضور داشتند.

پی‌نوشت‌ها:

1. ابن شهرآشوب مازندرانى، محمد بن على‏، مناقب آل ابیطالب علیهم‌السلام، قم، علامه، چاپ اول، 1379 ش، ج 2، ص 37؛ ابن شاذان قمى، ابوالفضل شاذان بن جبرئیل‏‏، فضائل، الروضه فی فضائل امیرالمؤمنین علیّ بن أبی طالب علیهماالسلام، تحقیق شکرچى، على‏، قم، نشر مکتبه الأمین‏، چاپ اول، 1423 ق، ص 204-206؛ ابن طاووس، على بن موسى‏، الطرائف، تحقیق عاشور، على، قم، نشر خیام، چاپ اول، 1400 ق،‏ ج 1، ص 83؛ مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، جمعی از محققان، بیروت، دار إحیاء التراث العربی‏، چاپ دوم، 1403 ق، ج 39، ص 141-142.

2. کفعمی، ابراهیم بن علی، المصباح، قم، دار الرضی، چاپ دوم، 1405 ق، ص 515؛ مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، جمعی از محققان، بیروت، دار إحیاء التراث العربی‏، چاپ دوم، 1403 ق، ج 95، ص 189.

بررسی اعتبار حدیث نجات سلمان
داستان گرفتاری سلمان در دشت ارژن و نجات او توسط امیرالمؤمنین(ع) در کتب معتبر و متقدم شیعه، وجود ندارد؛ و منبع موثق و معتبری برای این حدیث یافت نشد.

پرسش:

لطفاً بفرمایید این‌که روایتی را از امیرالمؤمنین علیه‌السلام نقل می‌کنند که حضرت در دشت ارژن به کمک سلمان آمد و بعد این را به او یادآوری کرد، درست است؟

پاسخ:

در منابع و روایات مختلفی به فضائل و مناقب امیرالمؤمنین علیه‌السلام اشاره شده است. این روایات از جهت اعتبار متفاوت می‌باشند. یکی از این روایات، داستانی است که در آن امیرالمؤمنین علیه‌السلام، سلمان را از واقعه‌ای هولناک نجات دادند. در ادامه به بررسی این روایت پرداخته می‌شود.

 

بررسی اعتبار حدیث نجات سلمان

در کتاب القطره نوشته سید احمد مستنبط از علمای معاصر، حدیثی در فضیلت امیرالمؤمنین علیه‌السلام نقل شده است:

قشیرى از علماى شافعى در کتاب خود «احسن الکبائر» نقل کرده است: حضرت امیرالمؤمنین على علیه‌السلام بالاى بام خانه، خرما تناول می‌کرد و در آن زمان ‏سنّ آن حضرت بیست‌وهفت سال بود و سلمان در حیاط آن خانه لباس خود را می‌دوخت، على علیه‌السلام دانه خرمائى به‌طرف او رها کرد، سلمان گفت: اى‏ على؛ با من شوخى می‌کنی درحالی‌که من پیرمردم و تو جوان کم سنّ و سال‏ هستى؟ حضرت على علیه‌السلام فرمود:

«یا سلمان؛ حسبت نفسک کبیراً ورأیتنى صغیراً! أنسیت «دشت‏ أرژن» و من خلّصک هناک من الأسد؟

اى سلمان؛ مرا ازنظر سنّ و سال کوچک و خودت را خیلى بزرگ خیال ‏کرده‌ای؟ آیا قصّه دشت ارژن را فراموش کرده‌ای؟ در آن بیابان که گرفتار شیر درنده شدى چه کسى تو را نجات داد؟»

سلمان با شنیدن این کلمات از امیرالمؤمنین علی علیه‌السلام به وحشت افتاد و عرض‏ کرد: از کیفیّت آن جریان برایم بگو. حضرت على علیه‌السلام فرمود:

 «تو در وسط آب ایستاده بودى و از شیرى که در آنجا بود می‌ترسیدی، دست‌ها را به دعا بلند کردى و از خداوند نجات خود را طلبیدى، خداوند هم دعایت را اجابت فرمود و مرا که در آن صحرا عبور می‌کردم به ‏فریاد تو رساند. من همان اسب‌سواری هستم که زره او بر روى شانه و شمشیرش به‏ دستش بود. شمشیر کشیدم و ضربه‌ای بر آن شیر وارد کردم که او را دونیم کرد و تو خلاص شدى ... .» (1)

قابل‌توجه این‌که حدیث مذکور مفصل و طولانی است و برای اختصار، به ذکر همین بخش از روایت، بسنده شده است.

با جست‌وجوی انجام‌شده در کتب معتبر و متقدم شیعه، چنین روایتی یافت نشد. در کتاب القطره بیان شده که این روایت از کتاب «احسن الکبائر» قشیری از علمای شافعی (متوفای قرن 5) گرفته شده است. چند نکته در مورد این کتاب و روایت موردبحث قابل‌ذکر است:

1. با جست‌وجوی انجام‌شده، ابوالقاسم عبدالکریم بن هوازن قشیری که از بزرگان صوفیه محسوب می‌شود، کتابی با نام احسن الکبائر ندارد. جالب این‌که نه‌تنها برای قشیری بلکه برای عالم دیگری کتابی به نام احسن الکبائر یافت نشد.

2. به نظر می‌رسد چنین کتابی اصلاً وجود نداشته باشد؛ چراکه کبائر به معنای گناهان و احسن الکبائر به معنای بهترین گناهان است و ما در اسلام چیزی به‌عنوان گناهان خوب نداریم.

3. کتابی با عنوان «احسن الکبار فی معرفه ائمه الاطهار» اثر سید محمد بن ابی‌زید ورامینی وجود دارد که به زبان فارسی نوشته شده و در آن به تبیین و اثبات امامت امیرالمؤمنین علیه‌السلام و بیان معجزات امامان علیهم‌السلام پرداخته شده است. این کتاب در قرن هشتم هجری تألیف شده و موضوع آن اعتقادات است. در نگاه اول به نظر می‌رسید که شاید منبع حدیث موردنظر همین کتاب باشد و به‌اشتباه «احسن الکبائر» ثبت شده باشد، ولی با جست‌وجو در نسخه‌ی خطی موجود در «احسن الکبار» نیز چنین روایتی یافت نشد.

4. بر فرض وجود کتابی با نام «احسن الکبائر» برای قشیری و ذکر این حدیث در آن، با توجه به ذکر نشدن روایت موردبحث در کتاب‌های معتبر و متقدم شیعه، نمی‌توان به این حدیث اعتماد کامل داشت.

5. نکته‌ی دیگر در مورد محتوای این حدیث است. در این روایت، امیرالمؤمنین علیه‌السلام (نعوذبالله) شوخی خلاف شأنی انجام داده و هسته‌ی خرما به‌طرف سلمان پرت کرده است. تا جایی که سلمان سن ایشان را یادآور می‌شود و چنین شوخی را درست نمی‌داند. با توجه به سیره اهل‌بیت علیهم‌السلام و نبود چنین شوخی‌هایی در زندگی آن‌ها، به نظر می‌رسد این حدیث از جهت محتوایی نیز دارای اشکالاتی است.

6. در کتاب مشارق انوار الیقین رجب بن محمد حافظ برسى‏ (متوفای قرن 9) روایتی وجود دارد که واقعه‌ای شبیه به این حدیث را نقل می‌کند:

«رویت حکایه سلمان و أنه لما خرج علیه الأسد قال: یا فارس الحجاز أدرکنی، فظهر إلیه فارس و خلصه منه و قال للأسد: أنت دابته من الآن. فعاد یحمل له الحطب إلى باب المدینه امتثالا لأمر علی علیه‌السلام؛ (2)

روایت شده حکایت سلمان که (روزی) بر او شیری حمله کرد و او گفت ای سوارکار حجاز به فریادم برس! پس سواری ظاهر شد و سلمان را از دست شیر نجات داد و به شیر گفت تو از الآن حیوان چهارپای سلمان هستی. پس سلمان با دستور امیرالمؤمنین علیه‌السلام درحالی‌که هیزم بر روی شیر گذاشته بود به مدینه بازگشت

محدث نوری نیز در کتاب نفس الرحمن به این روایت اشاره کرده است. (3) همان‌گونه که مشخص است، در این حدیث به طول‌وتفصیل واقعه پرداخته نشده است و در برخی موارد (مانند کشته شدن شیر یا تبدیل شدن به حیوان چهارپا) نیز با روایت مورد‌بحث متفاوت است. نکته دیگر این‌که این حدیث به‌جز کتاب مشارق، در کتاب دیگری ذکر نشده و در کتاب مشارق نیز بدون سند آمده است؛ بنابراین، حدیث بیان‌شده در کتاب مشارق الانوار نیز قابل پذیرش نیست.

با این توضیحات مشخص می‌شود که حدیث موردبحث در هیچ کتاب معتبری یافت نشد و مستند و قابل‌اعتماد نیست.

نتیجه‌گیری:

در روایات اهل‌بیت علیهم‌السلام فضائل و مناقب فراوانی برای اهل‌بیت علیهم‌السلام و به‌خصوص امیرالمؤمنین علیه‌السلام ذکر شده است. بسیاری از این روایات از جهت سندی و متنی دارای اعتبار هستند. یکی از این احادیث، داستان گرفتاری سلمان در دشت ارژن و نجات او توسط امیرالمؤمنین علیه‌السلام است. متأسفانه با بررسی به‌عمل‌آمده، منبع موثق و معتبری برای این حدیث یافت نشد.

پی‌نوشت‌ها:

1. سیّد احمد مستنبط، قطره‌ای از دریای فضائل اهل‌بیت علیهم‌السلام (ترجمه کتاب القطره)، قم: موسسه فرهنگی نشر حاذق ج 1، ص 282، ح 174.

2. حافظ برسى، رجب بن محمد، مشارق أنوار الیقین فی أسرار أمیر المؤمنین علیه‌السلام، محقق / مصحح: عاشور، على‏، بیروت: اعلمی، 1422 ق‏، ص 342.

3. المیرزا حسین بن محمدتقی النوری الطبرسی، نفس الرحمن فی فضائل سلمان، محقق: جواد قیومی، تهران: موسسه الکوکب، 1411 ق، ج 1 ص 117.

صفحه‌ها