پرسش وپاسخ

کینه و دشمنی شخصی که انسان مترصد انتقام گرفتن و آرامش دل خود باشد مذموم است. آنچه رواست حب و بغض به خاطر خدا و دین است که منشأ الهی و دینی دارد.
کینه و نفرت مطلوب

پرسش:
آیا کینه مطلوب هم داریم؟ یعنی می‌توانیم نسبت به برخی افراد مثل دشمنان کینه و نفرت داشته باشیم یا نه؟
 

پاسخ:
پرسشگر گرامی انسان دارای حالات روحی مختلفی است. بعضی وقت‌ها حبّ و محبت بر دل انسان غالب می‌شود و بعضی وقت‌ها بغض و عداوت غالب می‌شود. کاری نیست که انسان انجام دهد و بدون محبت یا عداوت باشد. 
یکی از این حالات روحی، کینه و دشمنی است که عبارت از عداوت و دشمنی دیگری در دل داشتن و منتظر فرصت مناسب برای ابراز آن بودن، است. (۱) باید توجه داشت که کینه فقط یک حالت قلبی است و اگر به این کینه در خارج ترتیب اثر دهد، ‌«عداوت» و دشمنی گفته می‌شود؛ و این ثمره ظاهری کینه است؛ اما برای اینکه بفهمیم کینه ممدوح یا مطلوب داریم یا نه باید به مطالبی توجه کنید.

1. کینه به معنای نگه‌داشتن دشمنی و نفرت در دل از مؤمنان که اصلاً جایز نیست و در روایات آمده است که متأسفانه کینه‌ورزی و دشمنی می‌تواند انسان را وادار به گناهان مختلفی نسبت به دیگران کند تا بخشی از عقده‌های خود را بدین‌وسیله جبران کرده و به افراد ضربه بزند. در روایتی از پیامبر صلی‌الله علیه و آله چنین نقل‌شده است: «أَشْرَارُ النَّاسِ مَنْ یُبْغِضُ الْمُؤْمِنِینَ وَ تُبْغِضُهُ قُلُوبُهُمْ، الْمَشَّاءُونَ بِالنَّمِیمَه، الْمُفَرِّقُونَ بَیْنَ الْأَحِبَّهِ، الْبَاغُونَ لِلْبُرَآءِ الْعَنَت‏»؛ (2) بدترین مردم آن‌کسی است که دشمنی مؤمنین را در دل دارد و مؤمنین هم دشمنی او را در دل دارند، این فرد کسی است که به‌سوی سخن‌چینی می‌دود، کسی که بین دوستان جدایی می‌اندازد و کسی که از افراد پاک عیب‌جویی می‌کند. این‌ها نمونه‌ای گناهانی که کینه می‌تواند زمینه‌ساز آن باشد؛ بنابراین نسبت به مؤمنان که اصلاً جایز نیست.

2. اما نسبت به کافران و دشمنان دین بغض و دشمنی در منابع دینی داریم؛ یعنی بغض و دشمنی نسبت به دشمنان دین شایسته و رواست ولی کینه به معنای نقشه و انتظار فرصت برای ضربه زدن که در تعریف اول بحث مطرح کردیم شاید روا نباشد. 
توضیح آنکه روایات زیادی در مورد دشمنی و بغض دشمنان خدا و رسول و اهل‌بیت در قرآن و روایت داریم که شکی در آن نیست. علت این موضوع مرزبندی با کفار و دشمنان و نزدیک نشدن به آن‌ها  و دینشان و عدم انحراف است؛ یعنی دشمنی و کینه شخصی با کفار هم نداریم. از دوست گرفتن آن‌ها در قرآن نهی شده به همین دلیل که شبیه آن‌ها آلوده نشویم. خدا در قرآن می‌فرماید: ﴿ یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا لا تَتَّخِذُوا عَدُوِّی وَ عَدُوَّکُمْ أَوْلِیاءَ تُلْقُونَ إِلَیْهِمْ بِالْمَوَدَّهِ وَ قَدْ کَفَرُوا بِما جاءَکُمْ مِنَ الْحَقِّ یُخْرِجُونَ الرَّسُولَ وَ إِیَّاکُمْ أَنْ تُؤْمِنُوا بِاللَّهِ رَبِّکُم‏﴾؛ (3) «اى کسانى که ایمان آورده‏اید! دشمن من و دشمن خودتان را دوست نگیرید! شما نسبت به آنان اظهار محبت مى‏کنید، در حالى که آن‌ها به آنچه از حقّ براى شما آمده کافر شده‌اند و رسول‌الله و شما را به خاطر ایمان به خداوندى که پروردگار همه شماست از شهر و دیارتان بیرون مى‏رانند»؛ و در روایات نیز بغض دشمنان ممدوح محسوب شده آنجا که کینه و دشمنی شخصی نباشد، بلکه مکتبی و روی حساب دشمنی باخدا و اهل‌بیت و دین باشد. 
امام صادق علیه‌السلام می‌فرماید: «مَنْ أَحَبَّنَا وَ أَبْغَضَ عَدُوَّنَا فِی اللَّهِ مِنْ غَیْرِ وَتِیرَهٍ وَتَرَهَا إِیَّاهُ لِشَیْ‏ءٍ مِنْ أَمْرِ الدُّنْیَا ثُمَّ مَاتَ عَلَى ذَلِکَ وَ عَلَیْهِ مِنَ الذُّنُوبِ مِثْلُ زَبَدِ الْبَحْرِ غَفَرَهَا اللَّهُ لَه‏»؛ (4) «هر کس خدا را دوست بدارد و با دشمن او به خاطر خدا دشمنی ورزد و این دشمنى او به خاطر جنایت و ستمى نباشد که [آن شخص] در دنیا به او کرده است (یعنى به خاطر کینه شخصى نباشد)، چنانچه از دنیا بروید با همین محبت و بغض و روز قیامت با گناهانى به‌اندازه کفِ دریا مبعوث شود، خداوند، همه آن‌ها را بر او می‌بخشد»؛ یعنی دشمنی با دشمنان خدا داریم و این دشمنی اولاً به خاطر خداست و با در نظر گرفتن خداست که انسان از خدا دور نشود و شبیه دشمنان خدا نشود و منحرف نشود و ثانیاً به خاطر کینه شخصی نباشد. از این نتیجه می‌گیریم که کینه به معنای انتظار ضربه زدن به دشمن به معنای کینه شخصی نداریم.

3. البته در مسائل مربوط به جهاد و مسائل نظامی یا سیاست امور خارجی نسبت به دشمن با همان ملاک بالا دشمنی برای خدا لازم است. دشمنی به معنای فاصله گرفتن و مرزبندی با آن‌هاست؛ زیرا اگر مرزبندی و حذر و اجتناب از آن‌ها نباشد به‌راحتی دشمن نفوذ می‌کند و ضربه‌اش را می‌زند. لذا همیشه باید برای دشمن و ضربات او آماده‌باشیم همان‌طور که قرآن دستور صریح می‌دهد ﴿ وَ أَعِدُّوا لَهُمْ مَا اسْتَطَعْتُمْ مِنْ قُوَّه... ﴾؛ (5) «هر نیرویى در قدرت دارید، براى مقابله با آن‌ها [دشمنان‏]، آماده‌سازید!» و اگر تجاوزی کرد، می‌توانیم بغض و حتی غضب داشته باشیم و این خشم مثبت است، ولی پرخاشگری برگرفته از غضب نداریم، بلکه می‌توانیم جواب مناسب بر اساس عقلانیت بدهیم مثلاً در شرایطی لازم است مثل خود دشمن رفتار کنیم. همان‌طور که خداوند می‌فرماید: ﴿ وَ جَزاءُ سَیِّئَهٍ سَیِّئَهٌ مِثْلُها﴾؛ (6) «کیفر بدى، مجازاتى است همانند آن‏» این دشمنی و بغض نه به خاطر کینه و کدورت و نفرت شخصی است بلکه به خاطر ادب کردن دشمن و جلوگیری از پیشرفت نظامی و ضربه نزدن اوست در واقع نوعی بازدارندگی از ارتکاب جرائم بیشتر است. در اینجا خشم و غضب مثبت داریم که اگر نداشته باشیم نمی‌توانیم از خودمان دفاع کنیم و این‌یک موهبت الهی است و فطری و غریزی هم هست. حتی در صورت صلح و قرارداد با دشمن هم توصیه‌شده است که به‌صورت کامل مواظب ضربات و نفوذ دشمن باشید.

امیرالمؤمنین علیه‌السلام می‌فرماید: «لَکِنِ الْحَذَرَ کُلَّ الْحَذَرِ مِنْ عَدُوِّکَ بَعْدَ صُلْحِهِ فَإِنَّ الْعَدُوَّ رُبَّمَا قَارَبَ لِیَتَغَفَّل‏»؛ (7) «ولی اجتناب کن اجتناب کامل از دشمنی بعد از اینکه صلح کردی با او زیرا گاهی دشمن نزدیک می‌شود تا تو را غافل کند و (ضربه بزند)» البته در هر صورت باید رعایت عدالت و اخلاق بشود  همان‌طور که خداوند می‌فرماید: ﴿ یـایها الذین ءامنوا... ولایجرمنکم شنـان قوم علی الاتعدلوا...﴾؛ (8) «ای کسانی که ایمان آورده‌اید... و البته نباید دشمنی گروهی شما را بر آن دارد که عدالت نکنید...»؛ بنابراین در مقابل دشمن، بغض و دشمنی برای خدا در منابع دینی داریم و این به خاطر آمادگی در برابر دشمن و جلوگیری از آسیب زدن است و اگر آسیب زد با استفاده از خشم مقدس مقابله به‌مثل می‌کنیم، ولی تجاوز و ستم نخواهیم کرد.

نتیجه:
کینه به معنای نگه‌داشتن دشمنی و نفرت در دل از مؤمنان که اصلاً جایز نیست؛ اما نسبت به کافران و دشمنان دین بغض و دشمنی در منابع دینی داریم؛ یعنی بغض و دشمنی نسبت به دشمنان دین شایسته و رواست ولی دشمنی شخصی و دنیوی نیست. دشمنی با کافران و دشمنان دین و خدا و اهل‌بیت علیهم‌السلام برای لزوم مواظب و آمادگی نظامی  و سیاسی برای جلوگیری از ضربه‌ها  و صدمات آن‌ها و برخورد عقالانه در مواقع تهاجم آن‌هاست؛ بنابراین در مقابل دشمن، بغض و دشمنی برای خدا در منابع دینی داریم و این به خاطر آمادگی در برابر دشمن و جلوگیری از آسیب زدن است و اگر آسیب زد با استفاده از خشم مقدس مقابله به‌مثل می‌کنیم، ولی تجاوز و ستم نخواهیم کرد.

منابع برای مطالعه بیشتر
-کینه از منظر اخلاق اسلامی، طاهره محقق، سید علی حسینی زاده.

پی‌نوشت‌ها:
1. نراقی، احمد، معراج¬السعاده، ناشر کشف¬الغطاء، چاپ اول، 82، ص 200.
2. طوسى، محمد بن الحسن، الأمالی، قم، دارالثقافه، چاپ اول، 1414 ق، ص 462.
3. سوره ممتحنه، آیه 1.
4. ابن‌بابویه، محمد بن على، ثواب الأعمال و عقاب الأعمال، قم، دارالشریف الرضی للنشر، چاپ دوم، 1406 ق، ص 170.
5. سوره انفال آیه 60.
6. سوره شوری، آیه 40.
7. سید رضى، محمد بن حسین، نهج¬البلاغه، قم، هجرت، چاپ اول، 1414 ق، ص 442.
8. سوره مائده، آیه 2.

لیلةالمبیت از حوادث بسیار مشهور در تاریخ صدر اسلام و سیرۀ نبوی است و از این رو، در منابع بسیاری بدان پرداخته شده است.

آیا جریان لیلة المبیت فقط در کتب شیعه نقل شده است؟

 

در ماجرای لیلة المبیت، امام علی علیه السلام در بستر پیامبر صلی الله علیه و آله خوابید تا آن حضرت بتواند از چنگ مشرکانی که در دارالندوه برای کشتن ایشان نقشه کشیده بودند، بگریزد. این ماجرا، از حوادث بسیار مشهور در تاریخ صدر اسلام و سیرۀ نبوی است و از این رو، در منابع بسیاری بدان پرداخته شده است. در منابع تاریخی، این ماجرا را در حوادث مربوط به هجرت پیامبر (سال سیزدهم بعثت و پایان دوران حضور در مکه) آورده اند. از سوی دیگر، چون آیۀ 207 سورۀ بقره نیز در اشاره به این فداکاری خالصانۀ امام علی علیه السلام دانسته شده، در منابع تفسیری نیز ذیل این آیه، به ماجرا پرداخته شده است(1) 
از محدثان بزرگ اهل سنت، بیهقی (در: السنن الکبری، ج 6، ص 472، حدیث 12697) و احمد بن حنبل (در: مسند احمد بن حنبل، ج 1، ص 744، حدیث 3251) و حاکم نیشابوری (در: المستدرک علی الصحیحین، ج 3، ص 5، حدیث 4263 و 4264) این ماجرا را گزارش کرده‌اند. 
افزون بر این ها، مورّخان مشهور اهل سنّت نیز واقعۀ لیلة المبیت را کوتاه یا مفصل گزارش کرده اند. در این جا به ذکر نام برخی از آنان که شهرت بیشتری دارند، بسنده می‌کنیم: 
1 ـ ابن هشام
عبد الملک بن هشام الحمیری المعافری (م 218) در کتاب السیرة النبویة (معروف به سیرۀ ابن هشام)، تحقیق مصطفی السقا و ابراهیم الأبیاری و عبد الحفیظ شلبی، بیروت، دار المعرفة، بی تا، ج 1، ص 482 ـ 484.
2 ـ ابن سعد
محمد بن سعد بن منیع الهاشمی البصری (م 230 ﻫ.ق) در الطبقات الکبری، تحقیق محمد عبد القادر عطا، بیروت، دار الکتب العلمیة، ط الأولی، 1410/1990، ص 176.
3 ـ بلاذری
أحمد بن یحیی بن جابر بلاذری (م 279 ﻫ.ق) در کتاب جمل من انساب الأشراف، تحقیق سهیل زکار و ریاض زرکلی، بیروت، دار الفکر، ط الأولی، 1417/1996، ج 1، ص 259 ـ 260.
4 ـ طبری 
أبو جعفر محمد بن جریر طبری (م 310 ﻫ.ق) در کتاب معروف تاریخ طبری (تاریخ الأمم و الملوک)، تحقیق محمد أبو الفضل ابراهیم، بیروت، دار التراث، ط الثانیة، 1387/1967، ج 2، ص 371 ـ 374.
5 ـ ابن اثیر
عز الدین أبوالحسن علی بن ابی الکرم معروف به ابن اثیر (م 630 ﻫ.ق)، در: الکامل فی التاریخ، بیروت، دار صادر - دار بیروت، 1385 ﻫ.ق/1965 م، ج 2، ص 102 ـ 103. 
6 ـ ابن کثیر
أبوالفداء اسماعیل بن عمر بن کثیر دمشقی (م 774 ﻫ.ق) در: البدایة و النهایة، بیروت، دار الفکر، 1407/ 1986، ج 3، ص 175 ـ 180.
شایان توجه است که در جلد نخست کتاب دانش نامۀ امیر المؤمنین علیه السلام، ماجرای لیلة المبیت با جزئیات مختلفی نقل شده و جوانب آن بررسی شده است. افزون بر منابع پیش گفته، مهم‌ترین منابعی که در این کتاب، واقعۀ لیلة المبیت از آن‌ها نقل شده عبارت‌اند از: 
الامالی، شیخ طوسی، ص 447، حدیث 998.
تاریخ یعقوبی، ابن واضح یعقوبی، ج 2، ص 39. 
مجمع البیان، امین الاسلام طبرسی، ج 2، ص 535.
شواهد التنزیل، حاکم حسکانی، ج 1، ص 123، حدیث 133.
تذکرة الخواص، سبط ابن جوزی، ص 35.
الخصال، شیخ صدوق، ص 366، حدیث 58.
تاریخ دمشق، ابن عساکر، ج 42، ص 68، حدیث 8416.
تفسیر الحبری، ص 242، ح 9.
شرح نهج البلاغة، عبدالحمید بن ابی الحدید، ج 13، ص 262.
ناگفته نماند که اصل ماجرا، به تواتر نقل شده و کسی در این باره خدشه نکرده است. افراد متعصّبی مانند جاحظ (م 255 ﻫ.ق) و ابن تیمیه (م 728 ﻫ ق) هم که از هیچ کوششی برای انکار فضائل امیرالمؤمنین (علیه السلام) فروگذار نکرده اند، اصل این ماجرا را پذیرفته‌اند که امیرالمؤمنین (ع) در آن شب در بستر پیامبر خوابید تا آن حضرت مکه را ترک کند؛ ولی «فضیلت بودن» این کار را انکار کرده اند! (2)
پی نوشت ها:
1. برای آگاهی از شرح مختصر ماجرا و اطلاع از منابع متعدد آن، ر.ک: مهدی پیشوایی، تاریخ اسلام (از جاهلیت تا رحلت پیامبر اسلام)، نشر معارف، چاپ بیست و سوم، 1393 ﻫ.ش.
2. ر.ک: محمد محمدی ری شهری، دانش نامۀ امیر المؤمنین؛ بر پایۀ قرآن، حدیث و تاریخ (ترجمۀ موسوعة الإمام علی بن ابی طالب فی الکتاب و السُّنة و التاریخ)، با همکاری محمدکاظم طباطبایی و محمود طباطبایی نژاد، ترجمه: عبدالهادی مسعودی،سازمان چاپ و نشر دار ال حدیث، قم، چاپ اوّل، 1386 ﻫ.ش، ج 1، ص 254 ـ 256.

برخی افراد، روزهای ابتدایی بعد از شهادت پیامبر صل الله علیه و آله را ایام شهادت حضرت محسن علیه السلام و ایام عزاداری مطرح می کنند که نیاز به بررسی تاریخی دارد.
عزاداری دهه محسنیه

عزاداری محسنیه
آیا برگزاری عزاداری در هفته نخست ربیع‌الاول تحت عنوان «ایام محسنیه» ازنظر تاریخی قابل‌قبول است؟
 

پاسخ:
سقط شدن فرزند حضرت زهرا (سلام‌الله علیها) که از او با نام «محسن» یاد می‌شود، مربوط به حادثه هجوم به منزل آن حضرت برای گرفتن بیعت از امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) است که بعد از رحلت رسول خدا (‏صلّی الله علیه و آله) رخ داد. (1) اما توجّه داشته باشید که مورّخان درباره تاریخ رحلت پیامبر (صلّی الله علیه و آله) اتّفاق نظر ندارند. (2) 
روزهای نخست ربیع‌الاول با دو پیش‌فرض، به‌عنوان محسنیه مطرح می‌شود: یکی این‌که پیامبر (صلّی الله علیه و آله) در روز 28 صفر رحلت فرموده باشد (و البته قول مشهور میان شیعه نیز همین است) و دوم این‌که حادثه هجوم به خانه حضرت زهرا (سلام‌الله علیها) در همان روزهای نخست بعد از رحلت رخ داده باشد.
در اینجا با صرف‌نظر از اختلافات تاریخی، تنها به این سؤال پاسخ‌ خواهیم داد که آیا هجوم، در روزهای نخست بعد از رحلت رخ‌داده یا با تأخیر انجام‌شده است؟ روشن است که اگر وقوع رحلت در روز 28 صفر را نپذیریم، وقوع حادثه هجوم و شهادت محسن بن علی در هفته اوّل ربیع‌الاول، از اساس منتفی خواهد شد.

لزوم بررسی قرائن:
درباره حوادث بعد از رحلت رسول خدا (صلی‌الله علیه و اله)، گزارش‌ها معمولاً به‌صورت پراکنده نقل‌شده و درباره تاریخ دقیق یا ترتیب اکثر آن‌ها، گزارش یکدست و صریحی در دست نداریم؛ ولی تاریخ تقریبی برخی حوادث را می‌توان از شواهد و قرائن به دست آورد. ازجمله، به استناد شواهد و قرائن متعدّد تاریخی، با اطمینان می‌توان گفت که حادثه هجوم به خانه حضرت زهرا (سلام‌الله علیها) برای بیعت گرفتن از امیرالمؤمنین (صلوات‌الله‌علیه)، مربوط به‌روزهای نخست بعد از رحلت نیست. برخی از این قرائن چنین است:

1 ـ تلاش امام برای جلب همراهی اصحاب
رسول خدا ‏(صلّی الله علیه و آله) در روز دوشنبه رحلت فرمود (3) و دفن ایشان در شب چهارشنبه یا پنج‌شنبه انجام شد. (4) دلیل این تأخیر ظاهراً این بوده که همه مردم مدینه و اطراف بتوانند بر پیکر ایشان نماز بخوانند؛ زیرا در روایات تصریح‌شده که مردم ده نفر ده نفر وارد اتاق می‌شدند و با راهنمایی امام علی (علیه‌السلام) نماز می‌خواندند و خارج می‌شدند تا گروه بعدی وارد شود و بدین‌سان، همه مردم مدینه و اطراف مدینه توفیق یافتند بر پیکر پیامبر‏ (صلّی الله علیه و آله) نماز بخوانند. (5) در این چند روز، ابوبکر و هوادارانش سخت مشغول بیعت گرفتن از مردم و تثبیت ارکان خلافت بودند.
امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) بعد از فراغت از کار دفن و کفن پیامبر ‏(صلّی الله علیه و آله) به مدت سه شب، همراه با همسر و فرزندانش (علیهم‌السلام) به درِ خانه انصار و مهاجران رفت تا از آنان برای برگرداندن خلافت به جایگاه اصلی‌اش یاری بخواهد؛ اما در عمل، فقط چهار نفر پاسخ مثبت دادند و امام ناامید از یاری اصحاب، به کار گردآوری و تدوین نهایی قرآن کریم پرداخت و در ایامی که مشغول این کار بود، از خانه خارج نشد. (6)
از برخی گزارش‌های تاریخی می‌توان دریافت که این کمک خواهی بعدش نیز تکرار شد. (7) ولی به‌هرحال، در هر دو نوبت، حضرت زهرا (سلام‌الله علیها) همراه امام بوده و حتی اگر بگوییم منظور از «همه اصحاب» بزرگان و سران آنان باشد، بازهم رفتن به درِ خانه آنان در طیّ سه شب، کاری نیست که دریکی دو ساعت انجام شود و می‌بایست ساعات طولانی از هر شب به این کار اختصاص یابد. پس در هیچ‌یک از این جریانات، حضرت زهرا (سلام‌الله علیها) جراحت نداشته وگرنه نمی‌توانست همراه علی (علیه‌السلام) ساعات طولانی از شب را به سر زدن به خانه اصحاب سپری کند. بعدازآن وقایع نیز که امام مشغول گردآوری نهایی قرآن کریم شد، خبری از هجوم نبود و در گزارش‌های مربوط به این موضوع، سخنی از ماجرای هجوم و یا جراحت حضرت فاطمه (سلام‌الله علیها) به چشم نمی‌خورد. کار تدوین قرآن هم حتماً چند روزی طول کشیده و ازاین‌رو، با اطمینان می‌توان گفت حادثه هجوم، در روزهای نخست بعد از رحلت رخ نداده است. (8)
به‌علاوه، در گزارش سُلیم بن قیس تصریح‌شده است که ابوبکر، امیرالمؤمنین (صلوات‌الله‌علیه) را برای بیعت احضار کرد؛ ولی آن حضرت عذر آورد که مشغول تدوین قرآن است؛ ولی بعد از اتمام کار قرآن و ارائه آن بود که عمر به ابوبکر گفت: «به‌سوی علی بفرست [و او را احضار کن] تا بیعت کند؛ زیرا تا او بیعت نکند، ما هنوز کاری نکرده‌ایم». (9)

2 ـ حضور افرادی از سپاه اسامه
یکی از نخستین اقدامات اصحاب سقیفه بعد از تثبیت قدرت، اعزام سپاه اسامه بود که رسول خدا (صلّی الله علیه و آله) در روزهای آخر حیات خویش این سپاه را تجهیز کرده بود. (10) آنان تا قبل از رحلت پیامبر (صلّی الله علیه و آله) در منطقه جرف اردو زده بودند و بعد هم از همان‌جا برای انجام مأموریت، حرکت کردند و به همین سبب، اسامه و همراهان او در ماجرای سقیفه و دیگر حوادث روزهای نخست بعد از رحلت، حضور نداشتند. آنان پس از حدود چهل روز به مدینه برگشتند. افرادی مانند بریده و خود اسامه، بعد از بازگشت، به انتخاب ابوبکر اعتراض کردند و گفتند در انتخاب ابوبکر نقشی نداشته‌اند. بُرَیده نیز صراحتاً اعلام کرد تا علی (علیه‌السلام) بیعت نکند، من نیز بیعت نخواهم کرد!(11) این سخن و نیز اعتراض دیگرانی از سپاه اسامه، نشان می‌دهد که تا آن زمان، هنوز امام علی (علیه‌السلام) بیعت نکرده بوده و چون می‌دانیم که آن حضرت بعد از واقعه هجوم ناگزیر از بیعت شد، (12) پس روشن می‌شود که هنوز حادثه هجوم رخ نداده بوده است. به‌علاوه، در سخنان تندی که اینان در مسجد خطاب به ابوبکر گفتند، هیچ اشاره‌ای به ماجرای هجوم و جراحت حضرت فاطمه (سلام‌الله علیها) نشده و این خود، نشانه دیگری است بر این‌که این حادثه هنوز رخ نداده بوده است. گویا این اعتراضات بود که باعث شد دستگاه خلافت احساس خطر کند و به این نتیجه برسد که هر طور شده، باید از علی (علیه‌السلام) بیعت بگیرد و درنتیجه، ماجرای هجوم رخ داد؛ کاری که ابوبکر-هنگام مرگ از آن پشیمان شد(13)

3 ـ حضور حضرت زهرا (سلام‌الله علیها) در مسجد و بیان خطبه
یکی از اولین اقدامات ابوبکر بعد از تصدّی خلافت و اعزام سپاه اسامه، مصادره فدک بود که بنا برگزارشی که ابن ابی الحدید نقل کرده، در ده روز نخست بعد از رحلت پیامبر (صلّی الله علیه و آله) اتفاق افتاد. (14) حضرت زهرا (سلام‌الله علیها) در محاجّه‌ها و رفت‌وآمدهایی که دراین‌باره رخ داد، هرچند داغ‌دار پدرش بود، ولی مجروح و بیمار نگشته بود. حتی در گزارش دقیقی که از ماجرای خطبه حضرت زهرا (سلام‌الله علیها) در دست داریم، نوع پوشش و نحوه قدم برداشتن آن حضرت هنگام حرکت به‌سوی مسجد نیز با دقّت نقل‌شده است؛ (15) ولی هیچ اشاره‌ای به مجروحیت ایشان نشده و این نشان می‌دهد که در این هنگام هنوز جراحتی رخ نداده بوده است. در متن خطبه نیز هیچ اشاره‌ای به هجوم به خانه و اصرار برگرفتن بیعت نشده است و این هم نشان می‌دهد که اساساً فرآیند اصرار بر بیعت (که هجوم به منزل به‌تبع آن انجام شد) هنوز شروع نشده بوده است.

4 ـ حضور حضرت زهرا (سلام‌الله علیها) در احد
طبق روایتی که مرحوم صدوق از امام صادق (علیه‌السلام) نقل کرده، حضرت فاطمه (سلام‌الله علیها) صبح شنبه هر هفته، به زیارت قبور شهدا می‌رفت و بر سر مزار حمزه حاضر می‌شد و برای او طلب رحمت و غفران می‌کرد. (16)
در روایتی دیگر از امام صادق (علیه‌السلام) آمده است که حضرت فاطمه (سلام‌الله علیها) 75 روز بعد از رحلت پیامبر زندگی کرد و در این مدّت، شاداب و خندان دیده نشد. هفته‌ای دو بار ـ دوشنبه‌‏‏ها و پنج شبه‌ها ـ به زیارت قبور شهدا [در احد] می‌آمد و می‌فرمود: «رسول خدا اینجا بود، مشرکان اینجا بودند». (17)
در روایت نخست نفرموده که حضرت زهرا (سلام‌الله علیها) در چه دوره‌ای «شنبه‌ها» به زیارت می‌رفته و شاید مربوط به دوران حیات پیامبر (صلّی الله علیه و آله) باشد؛ ولی در دومی تصریح‌شده که «بعد از رحلت پیامبر (صلّی الله علیه و آله)» هفته‌ای دو بار به زیارت شهدا در احد می‌رفته است.
شایان توجه است که احد بیش از چهار کیلومتر با مسجدالنبی (صلّی الله علیه و آله) و محل سکونت حضرت زهرا (سلام‌الله علیها)، فاصله دارد و مسیر رفت‌وبرگشت در این مسیر، حدود نُه کیلومتر است. طی کردن این مسیر برای بانویی که بر اثر بیماری دچار ضعف و ناتوانی شده باشد، بسیار دشوار است. ازاین‌رو، حضور حضرت فاطمه (سلام‌الله علیها) در احد ـ حتی اگر هفته‌ای یک‌بار هم بوده باشد ـ با توجه به فاصله احد، مستلزم توانایی جسمانی است. حال اگر بگوییم حادثه هجوم در روزهای نخست بعد از رحلت پیامبر (صلّی الله علیه و آله) رخ‌داده و حضرت در همان روزهای نخست مجروح شده‌اند، چگونه می‌توانسته با همان حال به احد برود؟! پس حضور مکرّر و هفتگی حضرت فاطمه در احد بعد از رحلت پیامبر (صلّی الله علیه و آله)، قرینه‌ای است بر این‌که حادثه هجوم در روزهای نخست بعد از رحلت رخ نداده و ایشان این مسیر را در دوران سلامت (قبل از هجوم) رفت‌وآمد داشته هست.
بر اساس آنچه گذشت و برخی قرائن ازاین‌دست، می‌توان حدس زد که حادثه هجوم، حدود 50 روز بعد از رحلت رسول خدا (صلّی الله علیه و آله) رخ‌داده است. (18) این برداشت، موافق روایتی است که از امام باقر (علیه‌السلام) نقل‌شده با این مضمون که بیماری حضرت فاطمه (سلام‌الله علیها) پنجاه روز بعد از-رحلت پیامبر (صلّی الله علیه و آله) آغاز شد (19) و روشن است که این بیماری سبب دیگری جز حادثه هجوم سقط‌جنین نداشته است.

پذیرش اجتماع:
با صرف‌نظر از مباحث تاریخی درباره زمان دقیق حادثه هجوم و شهادت محسن بن علی، توجّه به این نکته نیز شایان توجه است که برگزاری آیین عزاداری در ایّام نخست ربیع، با واکنش منفی عموم مردم و حتی بسیاری از خانواده‌های مذهبی روبه‌رو است. قرن‌‏ها است که شیعیان با اتمام ماه صفر، رخت عزا را کنار می‌نهند و روزهای نخست ربیع‌الاول، یکی از شلوغ‌ترین ایام برای برگزاری مراسم عقد و عروسی و شادی در میان مسلمانان و مخصوصاً شیعیان است. اگر کسی بخواهد در این ایام به‌صورت فردی اقامه عزا کند، حرفی نیست؛ ولی تبدیل کردن این ایام به یک مناسبت برای عزای عمومی و برگزاری مجالس عزاداری، نیازمند آمادگی اجتماعی و همراهی از سوی جامعه ایمانی است و می‌دانیم که چنین آمادگی و همراهی‌ای وجود ندارد. پس بهتر است آیین‌های مرتبط با این موضوع، در همان ایام فاطمیه انجام داد.

نتیجه:
خلاصه این‌که بررسی سیر حوادث بعد از رحلت رسول خدا (صلّی الله علیه و آله) و توجه به قرائنی مانند حضور حضرت فاطمه در احد، احتجاج با ابوبکر درباره فدک، خواندن خطبه، سر زدن به خانه اصحاب و… ـ که به‌حسب ظاهر، همگی مربوط به قبل از جراحت و بیماریِ ناشی از حادثه هجوم بوده ـ ما را به این نتیجه می‌رساند که حادثه هجوم و درنتیجه شهادت محسن بن علی، در روزهای نخست بعد از رحلت پیامبر (صلّی الله علیه و آله) رخ نداده و برفرض که در این ایام رخ‌داده باشد، پذیرش اجتماعی لازم برای برگزاری آیین عزاداری در روزهای نخست ربیع‌الاول وجود ندارد.

 

برای مطالعه بیشتر:
کتاب پس از غروب تألیف یوسف غلامی.

پی‌نوشت‌ها:
1. ر.ک: جباری، محمدرضا و یاوری سر تختی، محمدجواد، «بررسی اخبار محسن بن علی در منابع فریقین»، تاریخ در آیینه پژوهش، سال دوازدهم، شماره دوم، پیاپی 39، پاییز و زمستان 1394 ش، ص 33 _ 66.
2. برای آشنایی با اقوال مختلف دراین‌باره، ر.ک: مقدّسی، یدالله، باز پژوهی تاریخ ولادت و شهادت معصومان (علیهم‌السلام)، قم، پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی، چاپ اوّل، 1391 شمسی، ص 134 ـ 135.
3. کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، تهران، دار الکتب، چاپ چهارم، 1365 ھ.ش، ج 1، ص 439؛ طبری، ابوجعفر محمد بن جریر، تاریخ الأمم و الملوک (تاریخ‏الطبری)، تحقیق محمد ابوالفضل ابراهیم، بیروت، دار التراث، ط الثانیه، 1387 ق/ 1967 م، ج 3، ص 199.
4. حسین پور، سید علی و جباری، محمدرضا، «ترتیب تاریخی حوادث پس از رحلت پیامبر (صلّی الله علیه و آله)»، مجله تاریخ اسلام در آینه پژوهش، سال دهم، شماره دوم، پیاپی 35، پاییز و زمستان 1392. محققان مذکور، با قرائنی، دفن در شب پنجشنبه را ترجیح داده‌اند.
5. کلینی، همان، ج 1، ص 450 ـ 451، ح 35 و 37.
6. سلیم بن قیس هلالی، کتاب سلیم، قم، دار الهادی، 1415 ھ.ق، ص 580 _ 581.
7. سلیم بن قیس، همان، ص 583؛ حسین پور و جباری، همان‌ جا.
8. برای سیر حوادث، ر.ک: ابن قتیبه دینوری، الإمامه و السیاسه، تحقیق علی شیری، بیروت، دارالأضواء، ط الأولى، 1410/1990، ج 1، ص 26 _ 34 و نیز ترجمه آن: امامت و سیاست (تاریخ خلفاء)، مترجم: سید ناصر طباطبایى، تهران، ققنوس، 1380 ش: ص 28 ـ 30.
9. سلیم بن قیس، همان، ص 583.
10. محمد بن سعد بن منیع الهاشمی البصری، الطبقات الکبرى، تحقیق محمد عبدالقادر عطا، بیروت، دار الکتب العلمیه، ط الأولى، 1410/1990، ج ‏2، ص 146 ـ 147.
11. برای شرح این وقایع و جزئیات ماجرا و نام دیگر افراد معترض، ر.ک: حسین پور، سید علی و جباری، محمدرضا، همان‌جا.
12 _ برای تفصیل این ماجرا و آگاهی از مستندات آن، ر.ک: یوسفی غروی، محمدهادی، موسوعه التاریخ الاسلامی، قم، مجمع الفکر الاسلامی، چاپ اول، 1417 ھ.ق، ج 4، ص 102 ـ 118.
13. این سخن بسیار مشهور است. برای نمونه، نقل طبری را بنگرید: ابوجعفر محمد بن جریر الطبری، تاریخ الأمم و الملوک (تاریخ‏الطبری)، تحقیق محمد ابوالفضل ابراهیم، بیروت، دار التراث، ط الثانیه، 1387/1967: ج‏3، ص 430.
14. ابن ابی الحدید، عبد المجید، شرح نهج‌البلاغه، قم، کتاب‏خانه آیت‌الله مرعشی نجفی، 1404 ق، ج 16، ص 263.
15. طبرسی، الاحتجاج، ص 97(نقل در: مقتل معصومین (علیهم‌السلام)، گروه حدیث پژوهشکده باقرالعلوم، قم، نشر معروف، چاپ اوّل، 1386، ج 1، ص 376). نیز: ابن ابی الحدید، شرح نهج‌البلاغه، ج 16، ص 211 و 249 ـ 250.
16. صدوق، محمد بن بابویه، کتاب من ‏لایحضره ‏الفقیه، انتشارات جامعه مدرسین، قم، 1413 ق، ج ‏1، ص 180، ح 537.
17. کلینی، الکافی، ج 3، ص 229، ح 3 و ج 4، ص 561، ح 3.
18. ر.ک: حسین پور و جباری، همان‌ جا.
19. شیخ هاشم بن محمد (ق 6 ھ)، مصباح الانوار، نسخه خطی، ص 259(نقل در: موسوعه التاریخ الاسلامی، ج 4، ص 141؛ بحارالانوار، ج 43، ص 201).
 

پیامبر و امام به سبب ولایت تکوینی و برخوردار از علم و قدرت ویژه، توانِ انجام کارهایی را دارند که دور از انتظار ما است.

پرسش

اگر از راه دور به محضر پیامبر یا امام سلام و درود بفرستیم و چیزی از آنها بخواهیم، آیا آنها متوجه می شوند و جواب ما را می دهند؟ چگونه ممکن است که یک نفر در آنِ واحد صدای میلیونها نفر را بشنود و جواب همه آنها را بدهد؟

پاسخ
یک انسان، در زمان و مکان واحد می تواند به اطراف و مسائل خود واقف باشد اما اینکه در آنِ واحد، به افراد، مکان ها و زمان های مختلف علم و احاطه و واکنش مناسب داشته باشد، کمی مشکل یا شبیه به محال به نظر می رسد. از طرفی شیعه برای امامان خود، علم و قدرتی قائل است که می توانند احاطه ما فوق طبیعی داشته و در آنِ واحد، اعمال، رفتار و صدای بندگان، و به طور کلی، افعال خلق را رصد و شهود کنند و متناسب با آن، اقدامات لازم را انجام دهند. برای تشریح این مسئله به نکاتی در ذیل اشاره می شود.
نکته اول: ولایت تکوینی
روح آدمی از شأن و استعدادي برخوردار است که مي‌تواند به مقام و منزلتي برسد که با خزائن علم الهي اتصال و ارتباط پيدا کند و‌ در پي اتصال با خزائن علم الهي، از بخشي از امور ثبت شده در آن جا آگاه شود. انسان کامل مانند پيامبر و امام (علیهم السلام) داراي چنين مقام و مرتبت و ولایتی هستند که با اذن الهی به آن دست می‌یابند. (1)
یکی از مواردی که علوم آن در اختیار پیامبر و امامان (علیهم السلام) است، آگاهی نسبت به امور عالم و آينده و اعمال بندگان می‌باشد.
خداوند در قرآن می‌فرماید: «بگو: عمل كنيد! خداوند و فرستاده او و مؤمنان، اعمال شما را می‌بینند! و بزودي، بسوي داناي نهان و آشكار، بازگردانده می‌شوید و شما را به آنچه عمل می‌کردید، خبر می‌دهد».(2)
اين آيه كريمه به مردم هشدار می‌دهد كه مواظب كارهاي خود باشند و فراموش نكنند كه براي اعمال نيك و بدشان حقايقي است كه به هيچ وجه پنهان نمی‌ماند، و براي هر يك از افراد بشر مراقب‌هایی هستند كه از اعمال ايشان اطلاع يافته، حقيقت آن را می‌بینند، و آن مراقبان عبارتند از خدا، رسول خدا (صلي الله عليه و آله) و مؤمنین كه شاهدان اعمال بندگانند.(3) 
بنابر روایات، کلمه «المومنین» در آیه شریفه، امامان معصوم (علیهم السلام) بوده و خداوند چنین دسترسیِ والایی را برای آنان قرار داده است.(4)
نکته دوم: گستره علم و اِشراف نوری
اساساً مقایسه علم ویژه اولیای الهی با علم دیگران که فقط به مکان و زمان خود علم دارند، مقایسه قابل قبولی نیست. باید دانست که حاضر و ناظر دانستن پیامبر یا امام به این معنا نیست که آنها با چشم سر، افراد را نگاه می‌کند و در همه مکان‌ها وجود فیزیکی داشته باشد؛ همان‌گونه که شاهد و ناظر بودن خدا نیز شهود و دیدن مادی نیست. بلکه آنها دارای حقیقت وجودی بسیار بلندی هستند که مربوط به گستره این عالم مادی نیست. در بسیاری از اخبار، برای پیامبر و امامان (عليهم السلام) مقام نورانیت طرح شده است: «نخستین چیزی که خدای متعال آفرید، نور پیامبر اکرم و امامان بود.»(5) در روایت دیگر آمده است: «خداوند در آغاز، نور محمد و علی را خلق کرد.»(6) و در روایتی دیگر بیان شده است: «خداوند، از نور عظمت خویش، آنان را آفرید.»(7)
آفرینش از نور خدا، چندان برای ما روشن نیست، ولی می‌توان گفت غیر مادی و مقامی بس بلند است. این مقام نورانیت، چون محیط و دربردارنده زمان‌ها و مکان‌ها است، بر همه چیز احاطه وجودی دارد و نمونه و مَثَلی است برای علم الهی؛ یعنی همان‌گونه که خدای متعال بر همه ما سوای خویش، احاطه حضوری دارد و این، به زمان و مکان ربطی ندارد، آن‌ها نیز که مظهر تام اسمای الهی‌ هستند و علمشان هم مظهر علم الهی است و به موجودات احاطه حضوری دارند؛ به همین جهت، امام صادق (علیه السلام) می فرماید: «در مورد شما هیچ امری واقع نمی شود مگر اینكه ما آن را می دانیم.»(8)     
با توجه به اين مطالب توسل به وجود نوراني پیامبر یا امام كاري درست و معقول بوده و ايشان به همه امور عالَم، علم و احاطه دارند.
نکته سوم: چگونگی علم و اِشراف نوری
از ماهیت و نحوه آگاهی پیامبر یا امام بر احوال بندگان، اطلاع دقیقی در دسترس نیست، اما با توجه به شواهد، می‌توان چند احتمال را برای آن در نظر گرفت:
الف ـ خود آنها مستقیماً اعمال بندگان را می‌بینند؛ چرا كه به عنوان مثال در زيارت نامه روز جمعه می‌خوانیم: «سلام بر تو ای ديده خدا در ميان مخلوقاتش»(9) كه از عنوان «دیده خدا» می‌توان برداشت كرد كه حضرت خود به ملاحظه اينكه چشم خداوند در بين خلق هستند، اعمال خلق را می‌بینند و يا در روایت دیگری اینگونه بیان شده: «آنان گواهان خداوند در زمین هستند.»(10) و بديهي است كه كساني می‌توانند شاهد باشند و در فرداي قيامت، شهادت بر اعمال بندگان دهند كه خود شاهد اعمال بوده و كردار بندگان را ديده باشند.
ب ـ آنها هر آنچه در گذشته اتفاق افتاده و در آينده واقع خواهد شد، اعم از حوادث و اعمال بندگان را از پيش می‌داند. امام صادق (عليه السلام) فرمود: «... به رسول خدا (صلي الله عليه و آله) علم آنچه واقع شده و آنچه تا قيامت واقع خواهد شد، داده شده و ما آن را از او به ارث برده‌ایم.»(11)
ج ـ اینکه بنابر روایات عرضه اعمال (12) بر افرادی از جمله حضرات معصومین (علیهم السلام)، ارائه اعمال و احوال بندگان، بوسیله فرشتگان و ملائکه ثبت و ضبط شده و در زمان‌های مختلف به آن حضرات عرضه می‌شود.
باید دانست که این موارد منافاتی با یکدیگر نداشته و می‌تواند آگاهی بر احوال و اعمال بندگان، شامل همه موارد گردد. همچنین همین وجود احتمالات مختلف، نشانه این است که احاطه آنها بر امور عالم، احاطه خاصی است که نمی‌شود آن را علم و آگاهی محدود دیگران مقایسه کرد.
نکته چهارم: چگونگی اجابت سلام و دعا
در مورد جواب سلام و اجابت دعا از جانب پیامبر یا امام می بایست گفت: 
در اعتقاد ما ابتدا كردن به سلام مستحب ولی پاسخ دادن به سلام واجب است. از این رو، معصومان (علیهم السلام) نیز سلام ما را پاسخ خواهند گفت. بگذریم از این که آنها آینه تمام نمای رحمت واسعه حضرت حق هستند و از رأفت و مهربانی ایشان نیز به دور است كه نگاه عنایت خود را از محبّین خود دریغ نمایند و پاسخ سلام ایشان را نگویند یا نسبت به دعای آنها بی تفاوت باشند. بنابراین آنها پاسخ سلام و دعای ما را خواهند داد و بی تردید بركات پاسخ ایشان شامل حال سلام كننده خواهد شد. بركاتی كه از منبع فیض الهی سرچشمه گرفته و اثرات با ارزش آن قابل انكار نیست.
اما در مورد اینکه چگونه آنها می توانند در یک لحظه، هزاران سلام و دعا را پاسخ دهند، سه احتمال به ذهن می رسد: 
الف ـ همانطور که در نکات فوق، به وسعت علم معصومان نسبت به گفتار و كردار خلق اشاره کردیم، می توانیم با عنایت به وسعت قدرت ایشان نیز مطمئن شویم که ایشان از طریق مناسب، جواب سلام ما را خواهند داد یا دعاهای ما را متناسب با آنچه خیر و صلاح است، برآورده خواهند کرد. ایشان از سعه وجودی برخوردار است و خیلی از کارها که برای ما شدنی نیست، برای آنها شدنی است. مثلا ما نمی توانیم همزمان سخن چند نفر را بشنویم اما ایشان به جهت سعه وجودی، از چنین قدرتی برخوردارند. نمونه ضعیف این کار را در میان انسانهای معمولی نیز می بینیم که برخی از آنها قادرند با دو دست بنویسند یا با دو دست دو تصویر مختلف را نقاشی کنند یا هم به صحبت شما گوش کنند و هم چند کار را همزمان با دقت عالی انجام دهند. بنابراین، اینکه کاری برای ما شدنی نیست، به معنای محال بودن انجامش توسط اولیای الهی نیست.  
ب ـ نیازی نیست آنها به هر کسی جواب سلام جداگانه بدهند (یا نسبت به اجابت هر کسی مستقلا اقدام کند) بلکه می توان با یک سلام، به همه کسانی که سلام فرستاده اند، جواب سلام داد. این مطلب محدود به پیامبر یا امام نیست. فرض کنید به محضر یکی از علما می رسید و خیلی ها از شما تقاضا می کنند که سلامشان را به فلان عالم برسانید. آن عالم بعد از شنیدن پیام شما درباره سلام دوستانتان، می فرمایند سلام مرا به همگی ابلاغ کنید؛ یعنی یک سلام برای همه می فرستند. از این رو، بعید نیست که سلام و زیارت مومنان نسبت به معصومان، هر روز یا هر هفته به ایشان ابلاغ شود و ایشان سلامی برای همگی ابلاغ نمایند. درباره اجابت دعا نیز به همین شکل است و چه بسا دعای مومنان در یک بازه زمانی به آنها تقدیم شود و ایشان با یک آمین، دعای بسیاری از آنها را مستجاب نمایند بی آنکه  لازم باشد برای هر یک جداگانه آمین بگویند؛ همانطور که رئیس جمهور با یک امضاء، حقوق یا درخواست مالی میلیونها نفر را به آنها می دهد.
ج ـ همانطور که خداوند جهان را با استفاده از علل و اسباب و مدیران میانی تدبیر می کند، چه بسا جواب سلام یا اجابت دعا از سوی پیامبر یا امام نیز توسط علل و اسباب و مدیران میانی انجام شود چنانکه در روایتی آمده که امام صادق(ع) می فرمایند: «تا روز قیامت هرگاه یکى از مؤمنان بگوید: خدایا! بر پیامبر و اهل‌بیتش صلوات و درود بفرست، فرشتگانی هستند که جواب سلام او را می‌دهند. و همچنین به پیامبر(ص) می‌گویند فلان شخص به تو سلام رساند. پیامبر(ص) نیز بر او سلام می‌فرستد».(13)
نتیجه:
خداوند از علم بی نهایت خود، به حضرات معصومین (علیهم السلام) افاضه نموده و آنان را بخاطر هدایت بندگان، از امور و مسائل عالم آگاه نموده است. از آنجا که آفرینش آنها از نور بوده و مظهر و تجلی اسماء الهی می باشند و نیز دارای ولایت تکوینی و مقام خلیفه اللهی هستند، لذا احاطه و آگاهی ایشان بر امور عالم، از جنس دیگر بندگان نیست و ماهیت آن کاملا متفاوت است. از این رو آنها می توانند در آنِ واحد، بر همه اعمال و احوال خلق واقف شده و بر آن اشراف داشته باشند و با کیفیتی که بر ما پوشیده است قادر به رسیدگی به مسائل مختلف از جمله دعا یا جواب سلام دوستان و محبان در لحظه واحد باشند. همچنین در نحوه آگاهی بر احوال و اعمال یا نحوه پاسخگویی به سلام یا دعا، احتمالات مختلفی وجود دارد که منافاتی با هم نداشته و می توان همه آنها را در کنار هم در نظر گرفت. چه بسا احتمالات دیگری نیز متصور باشد که به ذهن ما نرسیده و در این پاسخ درج نشده است.
کلمات کلیدی: علم امام، احاطه امام، قدرت امام، عرضه اعمال، احوال بندگان.
پی نوشت ها:
1.    سوره جن، آیه 26 و 27.
2.    سوره توبه، آیه 105.
3.    طباطبائي، سيد محمد حسين، تفسير الميزان، ترجمه سيد محمد باقر موسوي همداني، قم، دفتر انتشارات اسلامي جامعه مدرسين حوزه علميه قم، 1374 ش، ج 9، ص 516.
4.    ر.ک: کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، تهران، دارالکتب الاسلامیه، ۱۳۶۳ ش، ج 2، ص 181- 183، باب عرض الاعمال علي النبي (ص) و الائمة (ع).
5.    همان، ج ۱، ص ۲۵۰.
6.    مجلسي، محمد باقر، بحارالأنوار، بيروت، موسسه الوفاء، چاپ دوم، 1403 ق، ج ۵۴، ص ۱۷۰.
7.    همان، ج ۱۵، ص ۲۴.
8.    صفار، محمد بن حسن ، بصائر الدرجات، تهران، منشورات الاعلمی، 1404ق، ص416.
9.    مجلسي، بحارالأنوار، ج 5، ص 344.
10.    همان، ص 346.
11.    همان، ج 17، ص 145.
12.    ر.ک: صفار، بصائر الدرجات، ص ۴۲۵، 426، 429، 444.
13.    شیخ طوسی، محمد بن حسن‏، امالی، قم، دار الثقافة، چاپ اول، 1414ق، ص678.
 

همان قدر که در اسلام به توسل و گریه و امثال آن بها داده شده است به همان میزان هم به شادی و نشاط حلال بها داده شده است که قوت بخش زندگی انسان است.
میزان عزاداری و شادی و نشاط در جامعه

پرسش:
آیا این‌همه گریه و عزاداری برای امام حسین علیه‌السلام، افراط نیست؟ پس تکلیف شادی و نشاط چه می‌شود؟
 

پاسخ:
توسل به اهل‌بیت مخصوصاً گریه و عزاداری برای امام حسین علیهم‌السلام، از مواردی است که سفارش‌های زیاد در مورد آن در منابع دینی آمده است. از سویی که شبهات و حملات زیادی در ایام عزاداری نسبت به گریه و عزاداری وارد می‌شود که یکی از آن‌ها درخواست تبیین نسبت بین شادی و گریه و توسل است. 

برای روشن شدن این موضوع توجه به نکات زیر لازم است:

1. در ابتدا باید به‌صراحت بگوییم که اسلام موافق شادی است. قرآن در این ارتباط می‌فرماید: «قُلْ بِفَضْلِ اللَّهِ وَ بِرَحْمَتِهِ فَبِذلِکَ فَلْیَفْرَحُوا هُوَ خَیْرٌ مِمَّا یَجْمَعُون‏» «ای پیامبر! به مؤمنان بگو که به دلیل قرار گرفتن در دایره فضل و رحمت پروردگار شاد باشند و چنین توفیقی از هر آنچه تاکنون به دست آورده اند بهتر است». (1) شادی‌های حلال بسیاری وجود دارند که اسلام نه تنها با آن‌ها به مبارزه برنخاسته، بلکه در بسیاری موارد، آن‌ها را مورد تأیید خویش نیز قرار داده است. 
روایتی از امام صادق علیه‌السلام بر این نکته تأکید دارد که شادی‌های حلال دنیایی می‌تواند کمکی برای رسیدن به شادی‌های معنوی باشد. ایشان به نقل از اندرزهای حکیمانه آل داوود می‌فرماید: یک مسلمان اندیشمند سزاوار است که در حال انجام یکی از این سه کار مشاهده شود: یا در حال فعالیت اقتصادی و تأمین معاش بوده، یا برای آخرت خویش توشه برداشته و یا به شادی‌هایی که حرام نیستند بپردازد و نیز هر مسلمان سزاوار است که بخشی از فرصت‌های خود را با پروردگار خویش خلوت کند و بخشی دیگر را با دوستانی بگذراند که او را به یاد آخرتش بیندازند و باقی‌مانده فرصت خویش را نیز به شادی‌های حلال بپردازد که این شادی‌ها کمکی برای او در انجام دو فعالیت قبلی خواهند بود. (2)

2. بله برخی شادی‌ها جایز نیست، ولی باید دانست تنها شادی‌هایی از دیدگاه اسلام غیرمجازند که آثار سوء فردی و اجتماعی را به دنبال داشته باشند. شادی‌های برگرفته از انواع ارتباطات جنسی نابودکننده بنیاد خانواده و اجتماع، شادی‌های ناشی از فقدان بخش‌هایی از سیستم هوشیاری بدن به دلیل مصرف مشروبات الکلی و مواد مخدر، شادی ناشی از اذیت و آزار دیگران در روابط اجتماعی (رانندگی نامناسب، تجاوز به حریم خصوصی دیگران، تخریب اموال عمومی و ...)، شادی ناشی از اسراف و تبذیر و استفاده نادرست از نعمت‌های خدادادی، شادی ناشی از تکبر و فخرفروشی به دیگران از بابت ثروت یا مقام اجتماعی، شادی فرار از جهاد و شادی منافقانه ناشی از شکست ظاهری افراد با ایمان و ... ازجمله مواردی هستند که مورد تأیید اسلام نبوده و بسیاری از آن‌ها از سوی دیگر جوامع بشری نیز امری ناپسند به شمار می‌آیند. 
اگر کمی واقع‌نگر باشیم به‌راحتی درخواهیم یافت که تنها شادی‌های غیراخلاقی از طرف اسلام ممنوع شده و انواع شادی‌های معنوی و طبیعی نه تنها رواست، بلکه در بسیاری موارد لازم و واجب است و آنجا که سخن از بازخواست انسان‌ها به دلیل شاد بودن است، جایی است که این شادی به ناحق باشد: «ذلِکُمْ بِما کُنْتُمْ تَفْرَحُونَ فِی الْأَرْضِ بِغَیْرِ الْحَقِّ وَ بِما کُنْتُمْ تَمْرَحُون‏» «گرفتاری شما به کیفر الهی بدان دلیل است که شما به ناحق در زمین به شادی و گردنکشی می‌پرداختید». (3) بنابراین اسلام موافق شادی و نشاط است. آنچه موجب شبهه و حمله گشته، فاصله گرفتن آنان از اسلام و برداشت‏های نادرست از دین بوده است. 

3. در مورد گریه و اثرات آن روایات بسیاری وارد شده که بخشش گناهان یا بهشتی شدن با گریه بر امام حسین علیه‌السلام و همراهی اهل‌بیت علیهم اسلام یکی از این اثرات است؛ که امام رضا علیه‌السلام فرمود: «هرکسی مصیبت ما را یاد کند و برای ظلم‌هایی که به ما شده گریه کند، در روز قیامت با ما و در درجه ما خواهد بود». (4) امام باقر علیه‌السلام می‌فرماید: «هر مؤمنی که برای کشته شدن حسین اشک بریزد تا بر گونه‌اش جاری شود، خداوند او را در غرفه‌های بهشتی جای می‌دهد که مدتی طولانی در آن‌ها ساکن باشد»(5) امام صادق علیه‌السلام فرمود: «هرکس که نزد او از حسین علیه‌السلام یاد شود و به اندازه بال مگسی از چشمانش اشک جاری شود، ثواب او بر عهده خدای عزوجل است و خدای متعال به کمتر از بهشت برای او راضی نمی‌شود». (6) از این روایات که ثواب‌های عظیمی برای زیارت امام حسین علیه‌السلام گفته شده بسیار زیاد است که در کتب مزار و زیارت‌ها آمده است.

4. اما به‌طور کلی گریه را ازنظر انگیزه و دلیل، می‌توان به پنج نوع تقسیم نمود:

الف) گریه‌ای که انگیزه عقیدتی دارد؛ انسان مؤمن بر این باور است که همواره در محضر خدا قرار دارد و تمام اعمال و رفتار او ضبط شده و روز قیامت خوبی‌ها و زشتی‌های کردار و رفتار او نمایان می‌گردد. توجه به گذشته تاریک و گناه‌آلود، مسلمان معتقد را به گریه وامی‌دارد تا آثار شوم گناه را از دل بزداید و خود را متحول سازد. انسان‌های کمال یافته و معصومان نیز از خوف و خشیّت الهی همواره اشک خوف می‌ریختند. این گریه نشانه ایمان کامل است. امام سجاد علیه‌السلام فرمود: محبوب‌ترین قطره در پیشگاه خداوند متعال، قطره اشکی است که مخلصانه در تاریکی شب و از ترس خدا ریخته شود. (7)

ب) گریه‌ای که از علاقه طبیعی انسان به خود سرچشمه می‌گیرد و خاستگاه آن عواطف و احساسات است؛ خداوند متعال در وجود بشر قلب را نهاده که در رویارویی با حوادث و مصائب جان‌سوز دگرگون می‌شود،‌تکان می‌خورد، می‌سوزد و اشک را از چشمان سرازیر می‌کند. انسان در زیان‌های مالی و جانی و از دست دادن عزیزانی که به آن‌ها انس و الفت پیدا کرده است، اندوهگین شده و دچار ناراحتی‌های روحی و روانی می‌شود. امّا گریه و گریستن، عقده‌های درونی را برطرف کرده و به انسان آرامش می‌بخشد؛ از این‌رو در علم اخلاق از این ویژگی قلب و رقت و نرمی آن تمجید شده است چرا که نشانه قلب زنده آن است که از عواطف و احساسات سازنده‌ای سرشار باشد.

ج) گریه‌ای که از فضیلت طلبی و کمال خواهی سرچشمه می‌گیرد؛ انسان در فقدان معلم، استاد و مربی اخلاق و بلکه بالاتر، در ارتحال پیامبر صلی‌الله علیه و آله یا امام علیه السلام اشک می‌ریزد و عزاداری می‌کند. انگیزه این نوع گریه آن است که با مرگ پیشوای خود احساس می‌کند از راه کمال و رشد بازمانده و مرشد و راهنمای بزرگی را از دست داده که بدون او دست‌یابی به کمالات بالاتر برایش دشوار است. پس از وفات رسول خدا صلی‌الله علیه و آله خلیفه اول و دوم به زیارت ام ‌ایمن آمدند. پس از حضور آنان ام ‌ایمن گریه کرد، خلیفه دوم گفت: چرا گریه می‌کنی؟ برای رسول خدا که در پیشگاه خداوند قرار دارد گریه معنا ندارد! ام ‌ایمن پاسخ داد: گریه من برای از دست دادن پیامبر نیست. بلکه گریه من به خاطر آن است که دست ما از اخبار آسمان و وحی کوتاه شده است. (8) از این‌رو این نوع گریه از نوع اول ارزش بالاتری دارد. در این نوع گریه، در واقع گریه کننده بر خود می‌گوید.

د) اندوه و گریه بر مظلوم؛ نوع دیگر گریه، گریه بر مظلوم است به خاطر ظلم و ستمی که بر او وارد شده مانند گریه رسول خدا صلی‌الله علیه و آله برای عموی خود حضرت حمزه و همچنین گریه برای علی علیه السلام و حسین بن علی علیه السلام پیش از شهادت آنان و مثل گریه و عزاداری مسلمانان در شهادت‌های ائمه دین که به‌صورت مظلومانه به شهادت رسیدن. 

ه‍) گریه و عزاداری سیاسی؛ امام خمینی (ره) می‌فرماید: «زنده نگه‌داشتن عاشورا یک مسئله بسیار مهم سیاسی ـ عبادی است. عزاداری کردن برای شهیدی که همه‌چیز را در راه اسلام داده، یک مسئله سیاسی است، یک مسئله‌ای است که در پیشبرد انقلاب اثر بسزا دارد. ما از این اجتماعات استفاده می‌کنیم. ما از آن الله اکبر‌ها، ملت ما از آن الله اکبرها استفاده کرد، آن الله اکبر‌ها را باید حفظ بکنیم، باید به این مظاهر، شعایر و اموری که در اسلام به آن سفارش شده فکر کنید که این‌ها یک مسئله سطحی نبوده است که می‌خواستند جمع بشوند و گریه کنند،‌خیر. ما ملت گریه سیاسی هستیم. ما ملتی هستیم که با همین اشک‌ها سیل جریان می‌دهیم و سدهایی را که در مقابل اسلام ایستاده است خرد می‌کنیم». (9) 
از این دید، ‌گریه زبان گویای فردی است که مورد تجاوز و ستم قرار گرفته باشد. در زمانی که با جباران به وسیله نیروی نظامی نمی‌توان مقابله کرد و حتی نمی‌گذارند سخنی گفته شود؛ تنها سلاح گریه است که نفرت و خشم را نشان می‌دهد و با این گریه است که اظهار تنفر و بیزاری از ستم و ستمگری آشکار می‌شود. این گریه‌ای است که مردم را نسبت به ستمگران بیدار می‌کند. شاهد این شیوه را در زندگی امام زین‌العابدین علیه السلام می‌توان دید. آن حضرت بیست سال در حال ماتم و گریه بود و این حزن و گریه امام تأثیر فراوانی در بیداری مردم داشت؛ چرا که با زبان رفتار از عظمت قیام عاشورا و شدت ظلمی که بر اهل‌بیت پیامبر صلی‌الله علیه و آله رفته بود حکایت می‌کرد و از تبلیغات دروغین نیز پرده برمی‌داشت.

5. علاوه بر مطالب فوق برای گریه بر اهل‌بیت علیهم‌السلام نکاتی وجود دارد که مى‏توان در امور ذیل، آن‌ها را خلاصه کرد: قرآن و روایات، دوستى خاندان رسول اکرم صلی‌الله علیه و آله و اهل‏بیت علیه السلام را بر مسلمانان واجب کرده است (10) روشن است که دوستى لوازمى دارد و محب صادق، کسى است که شرط دوستى را- چنان که باید و شاید- به جا آورد. یکى از مهم‏ترین لوازم دوستى، هم دردى و هم دلى با دوستان در مواقع سوگ یا شادى آنان است (11) از این‌رو در احادیث، بر برپایى جشن و سرور در ایام شادى اهل‏بیت علیه السلام و ابراز حزن و اندوه در مواقع سوگ آنان، تأکید فراوان شده است. از سوی دیگر از آنجا که در فرهنگ شیعى، گریه باید از سر معرفت و شناخت باشد هم‏ دردى با آن عزیزان، در واقع یادآورى فضایل، مناقب و آرمان‏هاى آنان بوده و بدین شکل، آدمى را به سمت الگو گیری و الگوپذیرى از آنان سوق مى‏دهد. فردى که با معرفت برای امام حسین گریه مى‏کند شعور و شور، شناخت و عاطفه را درهم مى‏آمیزد و در پرتو آن، انگیزه‏اى قوى در او پدیدار گشته و هنگام خروج از مراسم عزادارى، مانند محبى مى‏شود که فعّال و شتابان، به دنبال پیاده کردن اوصاف محبوب در وجود خویشتن است. 
از سوی دیگر گریه بر اهل‏بیت علیه السلام در واقع با یک واسطه زمینه را براى حفظ آرمان‏هاى آنان و پیاده کردن اهداف آن‌ها فراهم مى‏سازد. کسى نمى‏تواند منکر این حقیقت شود که نسل جدید در سنین کودکى، در مجالس عزادارى با فرهنگ اهل‏بیت علیه السلام آشنا مى‏شوند. به‌راستی عزادارى و مجالس تعزیه، یکى از عناصر و عوامل برجسته‏اى است تا آموزه‏هاى نظرى و عملى امامان راستین، به نسل‏هاى آینده منتقل شود. مراسم عزادارى و گریه، به دلیل قالب و محتوا، بهترین راه براى تعلیم و تربیت نسل جدید و آشنایى آنان با گفتار و کردار اهل‏بیت علیه السلام است.

نتیجه:
اسلام موافق شادی و نشاط است و در قرآن و روایات بر این موضوع تأکید شده است. البته شادی‌هایی که حلال باشد و مفسده‌ای نداشته باشد؛ اما از سویی که دیگر گریه و عزاداری و توسل به اهل‌بیت علیهم‌السلام نیز تاکیدات زیادی دارد. گریه اقسامی دارد. گریه عقیدتی، گریه احساسی، گریه کمال خواهی، گریه بر مظلوم، گریه سیاسی. گریه و عزاداری برای امام حسین علیه السلام گریه بر مظلوم و گریه سیاسی است. از سویی دیگر نشانه محبت به اهل‌بیت است و از سوی دیگر نقش الگوسازی دارد. مراسم عزادارى و گریه، به دلیل قالب و محتوا، بهترین راه براى تعلیم و تربیت نسل جدید و آشنایى آنان با گفتار و کردار اهل‏بیت علیه السلام است.

 

 منابع برای مطالعه بیشتر:
- فلسفه اشک اثر سید عبدالله حسینی.
- گریه بر امام حسین علیه السلام و آثار شگفت آن، اثر سید محسن مهدوی. 
- معجزه اشک، اثر حمزه کریم‌خانی.

پی‌نوشت‌ها:
1. سوره یونس، 58.
2. کلینی، محمد بن یعقوب، کافی، دارالکتب الإسلامیه، تهران، 1365 هـ ش، ج 5، ص
7، ح 1.
3. سوره غافر، 75.
4. مجلسى، محمدباقر، بحارالانوار، مؤسسه الوفاء بیروت - لبنان، 1404 هجرى قمرى، ج 44، ص 278.
5. همان، ص 285.
6. همان، ص 288.
7. علامه مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، تهران، نشر دارالکتب، چاپ 1، ج 90، ص 329. 
8. بیهقی، دلائل النبوه، نشر طاووس، چاپ 1، ج 7، ص 266.
9. امام خمینی، روح‌الله، صحیفه نور، تهران، مرکز نشر آثار حضرت امام، چاپ 1، ‌ج 13، ص 154.
10. شورى (42)، آیه 23؛ هود (11)، آیه 29.
11. محمد محمدی ری شهری، المحبه فى الکتاب والسنه، قم، دارالحدیث، بی‌تا، ص 170- 169 و 181- 281.
 

روایات متعددی در مورد بخشش گناهان به واسطه گریه بر امام حسین علیه السلام وارد شده است لکن این روایات، پیش فرض هایی دارند که در روایات دیگر بیان شده است.
اثر گریه بر امام حسین علیه السلام

پرسش:
آیا گریه و عزاداری بر امام حسین علیه‌السلام یا زیارت قبر ایشان باعث آمرزش گناهان صغیره و کبیره حتی آن‌هایی که در آینده انجام می‌دهیم، می‌شود؟ پس چه طور است که می‌گویند برای بخشیده شدن فقط باید توبه کرد؟ یا گناه نا کرده آینده چطور الآن بخشیده می‌شود؟
 

پاسخ:
زیارت اهل‌بیت از جمله زیارت امام حسین علیه‌السلام، نیز از بزرگ ترین و مؤثرترین و با ارزش‌ترین عبادات است که توفیق می‌خواهد. برای این زیارت‌ها اثرات بسیار زیادی گفته شده که یکی از آن‌ها بهشتی شدن یا بخشش گناهان است که شبهاتی ایجاد کرده است. 
برای رفع این شبهات و شناخت دقیق این دسته روایات نیاز به تفصیل بیشتر است که در ادامه ذکر می‌کنیم:

1. در روایات بسیاری از ثواب گریه و عزاداری گفته شده که بخشش گناهان یا بهشتی شدن با گریه بر امام حسین علیه‌السلام و همراهی اهل‌بیت علیهم‌السلام یکی از این اثرات است؛ که امام رضا علیه‌السلام فرمود: «هرکسی مصیبت ما را یاد کند و برای ظلم‌هایی که به ما شده گریه کند، در روز قیامت با ما و در درجه ما خواهد بود». (1) امام باقر علیه‌السلام می‌فرماید: «هر مؤمنی که برای کشته شدن حسین اشک بریزد تا بر گونه‌اش جاری شود، خداوند او را در غرفه‌های بهشتی جای می‌دهد که مدتی طولانی در آن‌ها ساکن باشد». (2) امام صادق علیه‌السلام فرمود: «هرکس که نزد او از حسین علیه‌السلام یاد شود و به اندازه بال مگسی از چشمانش اشک جاری شود، ثواب او بر عهده خدای عزوجل است و خدای متعال به کمتر از بهشت برای او راضی نمی‌شود.»(3) از این روایات که ثواب‌های عظیمی برای زیارت امام حسین علیه‌السلام گفته شده بسیار زیاد است که در کتب مزار و زیارت‌ها آمده است.

2. نکته مهم این است که بخشش گناهان بعدی و قبلی اولین بار در خود قرآن آمده و در مورد پیامبر است. «إِنَّا فَتَحْنا لَکَ فَتْحاً مُبِیناً لِیَغْفِرَ لَکَ اللَّهُ ما تَقَدَّمَ مِنْ ذَنْبِکَ وَ ما تَأَخَّرَ وَ یُتِمَّ نِعْمَتَهُ عَلَیْکَ وَ یَهْدِیَکَ صِراطاً مُسْتَقِیماً وَ یَنْصُرَکَ اللَّهُ نَصْراً عَزِیزا» «ما براى تو پیروزى آشکارى فراهم ساختیم! تا خداوند گناهان گذشته و آینده‏اى را که به تو نسبت مى‏دادند ببخشد (و حقّانیت تو را ثابت نموده) و نعمتش را بر تو تمام کند و به راه راست هدایتت فرماید»(4) در مورد معنای بخشش گناهان آینده پیامبر با وجود عصمت پیامبر برخی مفسران این طور گفته‌اند که اینکه این گناهان، گناهان واقعى نبود، بلکه گناهانى بود پندارى و در افکار مردم و در باور آن‌ها، چنان که در آیه 14 سوره شعراء داستان موسى علیه‌السلام مى‏خوانیم که موسى به پیشگاه خدا عرضه داشت: فرعونیان بر من گناهى دارند که مى‏ترسم به جرم آن گناه مرا بکشند در حالى که گناه او چیزى جز یارى فرد مظلومى از بنی‌اسرائیل و کوبیدن (سهوی) ستمگرى از فرعونیان نبود. بدیهى است این نه تنها گناه نبود، بلکه حمایت از مظلوم بود، ولى از دریچه چشم فرعونیان گناه محسوب مى‏شد. به تعبیر دیگر «ذنب» در لغت به معنى آثار شوم و تبعات کارى است، ظهور اسلام در آغاز، زندگى مشرکان را به هم ریخت، ولى پیروزی‌های بعد سبب شد که آن تبعات به دست فراموشى سپرده شود. مشرکان مکه، چه قبل از هجرت و چه بعد از آن، ذهنیات نادرستى درباره اسلام و شخص پیامبر (صلی‌الله علیه و آله) داشتند که پیروزی‌های بعد بر همه آن‌ها خط بطلان کشید.

3. با بررسی که در روایات زیارت و کلیدواژه بخشش گناهان گذشته و آینده انجام شد، معلوم گردید که این عبارت در مورد گریه بر امام حسین (علیه السلام) وارد نشده است. اگرچه ثواب‌های زیادی مانند وجوب بهشت و حرمت دوزخ و بخشش گناهان و... آمده، ولی این عبارت «ماتقدم منها و ما تأخر» در مورد چند چیز آمده است یکی زیارت امام حسین و امام رضا علیهماالسلام (5) و دیگری برای ثواب برخی اعمال ماه شعبان و رمضان (6) و در این مورد روایت خاصی در مورد گریه بر امام حسین علیه‌السلام یافت نشد.

4. فارغ از این موضوع، این عبارت معنای درست و قابل قبولی نیز می‌تواند داشته باشد. معنای بخشش گناهان آینده در صورت انجام اعمال خاصی، این است که این اعمال باعث ایجاد نورانیت و معنویت می‌شود و این نورانیت و معنویت در انسان باعث می‌شود انسان خود به خود از گناهان آینده دور شود؛ یعنی معنای باطنی این عبارت تشویق به گناهان آینده نیست، بلکه برعکس معنای عبارت این است که این نورانیت باعث می‌شود که زمینه گناهان آینده در انسان از بین برود. بخشش گناهان آینده به معنای ترک گناهان آینده از طریق نورانیت و معنویت حاصل شده است.

5. روایات به این مضمون درباره گریه بر اباعبدالله و زیارت امامان معصوم و بعض اعمال مستحبی و ... وارد شده است که دلالت دارد این اعمال ثواب فراوان داشته و باعث آمرزش گناهان می‌شود؛ اما اولاً این وعده‌ها اجمالی است و قید و شرط آن‌ها در روایات دیگر به صراحت و بارها ذکر شده است. مثلاً آیه شریفه می‌فرماید: إِنَّما یَتَقَبَّلُ اللَّهُ مِنَ الْمُتَّقین‏ (8) خدا فقط از باتقوایان می‌پذیرد. این آیه قید عامی را به همه عبادات و اعمال ما می ‌زند و آن رعایت تقوا است. قرآن در این آیه با حصر انما اعلام می‌کند که فقط از با تقواها می‌پذیرد؛ بنابراین اگر کسی تقوا سرلوحه اعمالش نباشد و به اندازه آب، دردی از او دوا نخواهد کرد. پس این وعده‌ها اجمالی است و با قید و شرط است و امید زا هست و بنده را به سوی خدا جلب می‌کند و تا شرط حقیقی‌اش حاصل نشود، قطعی نمی‌گردد، ولی همین امید کافی است و عامل مهمی در جهت حرکت و رسیدن به صلاح و فلاح است.

6. نکته دیگر این که برای بخشش گناه راه‌های متعددی از سوی خدا طراحی شده است یکی از مهم‌ترین آن‌ها توبه است و دیگری زیارت اهل‌ بیت و توسل و گریه برای مظلومیت آن‌ها مخصوصاً امام حسین علیه‌السلام است و این‌ها با هم منافاتی ندارد. انجام عبادت و عمل صالح با خلوص، جهاد اکبر است و بسیار سخت می‌باشد و سختی خالصانه به جا آوردن عمل، کمتر از سختی توبه خالصانه نیست و وقتی توبه واقعی همه گناهان گذشته را می‌آمرزد و به حسنه تبدیل می‌کند، چرا اشکی که خالصانه برای اباعبدالله ریخته شده، چنین نباشد؟ مگر خداوند درباره توبه نمی‌فرماید: «مگر کسانی که توبه کنند و ایمان آورند و عمل صالح انجام دهند که خداوند گناهان آنان را به حسنات تبدیل می‏کند». (9) بله همان گونه که توبه واقعی فرد را منقلب می‌کند و به جبران گذشته وا می‌دارد، اشک واقعی و ناشی از عشق خالصانه به امام حسین هم انسان را منقلب کرده و به جبران گذشته وا می‌دارد و او به یاری خدا بر جبران حقوق خدا و خلق که ضایع کرده همت می‌کند و اگر هم نتواند و فرصت نیابد این حقوق را جبران کند خداوند از جانب او آن قدر به طلبکارانش عطا می‌کند تا از او بگذرند و گناهش در ارتباط با آن‌ها محو شود.

نتیجه:
روایات در مورد بخشش گناهان با گریه بر امام حسین زیاد است. اگرچه عبارت بخشش گناهان آینده ابتدا در قران برای پیامبر آمده و به معنای از بین رفتن تصورات بد و تهمت‌هایی است که از سوی کفار به پیامبر (صلی‌الله علیه و آله) زده شده است و در روایات نیز این عبارت برای زیارت امام حسین و امام رضا علیه‌السلام و برخی اعمال ماه شعبان و رمضان آمده است؛ اما اصل این عبارت توجیه پذیر است اولاً به معنای از بین رفتن زمینه گناهان آینده است نه مجوزی برای گناهان آینده و ثانیاً هر اثر و نتیجه‌ای که در روایات آمده مانند بخشش گناهان مشروط به شرایطی مانند تقوا و دوری از گناه است که این نیز در قرآن ذکر شده است. برای بخشش گناه راه‌های متعددی از سوی خدا طراحی شده است. یکی از مهم‌ترین آن‌ها توبه است و دیگری زیارت اهل ‌بیت و توسل و گریه برای مظلومیت آن‌ها مخصوصاً امام حسین علیه‌السلام است و این‌ها با هم منافاتی ندارد و خودش در واقع نوعی توبه به حساب می‌آید.

منابع برای مطالعه بیشتر:
-فلسفه اشک، سید عبدالله حسینی.
-گریه بر امام حسین علیه‌السلام و آثار شگفت آن، سید محسن مهدوی.
-معجزه اشک، حمزه کریم‌خانی.

پی‌نوشت‌ها:
1. مجلسى، محمدباقر، بحارالانوار، مؤسسه الوفاء بیروت - لبنان، 1404 هجرى قمرى، ج 44، ص 278.
2. همان، ص 285.
3. همان، ص 288.
4. سوره فتح، آیه 1-2.
5. تفسیر نمونه، ج‏22، ص 21.
6. بحارالانوار، همان، 49، ص 286.
7. ابن طاووس، على بن موسى، إقبال الأعمال، دار الکتب الإسلامیه - تهران، چاپ دوم، 1409 ق، ج 1، ص 277.
8. سوره مائده، آیه 27.
9. سوره فرقان، آیه 70.
 

سنت عزاداری گرچه در بروز ظاهری و اجتماعی به‌حسب فرهنگ‌های مختلف، اشکال متفاوتی دارد اما در کلیات و اهداف، دارای اصول واحدی است که باید رعایت گردد.
سیره و کلام اهل بیت در عزاداری امام حسین علیه‌السلام

پرسش:
آیا عزاداری در اسلام شیوه خاصی دارد و سیره ائمه علیهم‌السلام در عزاداری چگونه بوده است؟
 

پاسخ:
شیوه عزاداری در میان اقوام بشری گوناگون است و منحصر در شیوه خاصی نیست. الزامی هم ندارد به یک شیوه خاص اجرا شود. اگرچه حدود آن محصور به اصول کلی اسلام است؛ یعنی عزاداری به هر شیوه‌ای که انجام شود منعی ندارد مشروط به آن‌که با اصول کلی اسلام و دستورات صریح آن مخالف نباشد. اگرچه بهتر آن است که برای دست‌یابی به شیوه‌های اصیل و دور از خرافات و تحریفات، به امامان معصوم شیعه علیهم‌السلام تأسّی کنیم که ایشان اسوه حسنه الهی در میان امت و بشر هستند. (1)

در ذیل به برخی از شیوه‌های عزاداری در سیره و کلام ائمه معصومین و خاندان اهل‌بیت علیهم‌السلام اشاره می‌کنیم. ذکر این نکته به‌جاست که آنچه در ذیل بیان می‌شود در بیان عزاداری برای اهل‌بیت علیهم‌السلام است:

1. حزن و اندوه درونی و قلبی
امام علی علیه‌السلام می‌فرماید: إِنَّ اَللَّهَ سُبْحَانَهُ أَطْلَعَ إِلَى اَلْأَرْضِ فَاخْتَارَ لَنَا شِیعَهً یَنْصُرُونَنَا وَ یَفْرَحُونَ لِفَرَحِنَا وَ یَحْزَنُونَ لِحُزْنِنَا وَ یَبْذُلُونَ أَنْفُسَهُمْ وَ أَمْوَالَهُمْ فِینَا أُولَئِکَ مِنَّا وَ إِلَیْنَا؛ (2) خداوند متعال ما را از میان بندگان خویش برگزید و برای ما پیروانی انتخاب نمود که همواره در شادی و غم ما شریک‌اند و با مال و جانشان به یاری ما می‌شتابند، آنان از مایند و به‌سوی ما خواهند آمد.
امام رضا علیه‌السلام به پسر شبیب فرمود: «فَاحْزَنْ لِحُزْنِنَا وَ اِفْرَحْ لِفَرَحِنَا وَ عَلَیْکَ بِوَلاَیَتِنَا فَلَوْ أَنَّ رَجُلاً تَوَلَّى حَجَراً لَحَشَرَهُ اَللَّهُ مَعَهُ یَوْمَ اَلْقِیَامَه؛ اگر دوست می‌داری که هم‌نشین ما در بهشت برین باشی در غم و اندوه ما اندوهناک و در شادی ما شادمان باش ولایت ما را بپذیر، چراکه اگر کسی سنگی را دوست بدارد روز قیامت با آن محشور می‌گردد». (3)

2. اجتناب از شادی ظاهری
امام رضا علیه‌السلام فرموده است: هرگاه ماه محرم فرامی‌رسید، پدرم دیگر خندان دیده نمی‌شد و غم و افسردگی بر او غلبه می‌یافت تا آن‌که ده روز از محرم می‌گذشت، روز دهم محرم که می‌شد، آن روز، روز مصیبت و اندوه و گریه پدرم بود. (4)

3. گریبان چاک زدن و لطمه زدن
شیخ طوسی از امام صادق علیه السلام نقل کرده که فرمود: زنان فاطمی در سوگ حسین بن علی‏ علیه السلام گریبان چاک داده و به‌صورت زدند و بر مثل حسین باید به‌صورت زده و گریبان‌چاک داد. «لَا شَیْ‏ءَ فِی اللَّطْمِ عَلَى الْخُدُودِ سِوَى الِاسْتِغْفَارِ وَ التَّوْبَهِ وَ لَقَدْ شَقَقْنَ الْجُیُوبَ وَ لَطَمْنَ الْخُدُودَ الْفَاطِمِیَّاتُ عَلَى الْحُسَیْنِ بْنِ عَلِیٍّ علیهما السلامَ عَلَى مِثْلِهِ تُلْطَمُ الْخُدُودُ وَ تُشَقُّ الْجُیُوبُ». (5)
شیخ مفید رحمه‌الله نقل می‌‏کند: چون زینب‏ علیه السلام اشعار برادرش حسین علیه السلام را شنید که می‌‏گوید: یَا دَهْرُ أُفٍّ لَکَ مِنْ خَلِیلٍ سیلی به‌صورت زد و دست برد و گریبان‌چاک داد و بی‌هوش شد. (6) البته باید دقت نمود که این موارد به جهت درک واقعی آن مصائب بوده است و از طرفی در زمان ما باید حتماً جانب عرف رعایت شود تا موجب وهن دین و مذهب نشود.

4. نوحه‌سرایی کردن
در زیارت ناحیه مقدسه آمده است: فَلَأَنْدُبَنَّکَ صَبَاحاً وَ مَسَاءً، وَ لَأَبْکِیَنَّ عَلَیْکَ بَدَلَ اَلدُّمُوعِ دَماً، من صبح و عصر بر تو ندبه می‌‏کنم و به‌جای اشک‏‌ها بر تو خون می‌‏گریم. (7) نیز می‌خوانیم: فَلَمَّا رَأَیْنَ النِّسَاءُ جَوَادَکَ مَخْزِیاً وَ نَظَرْنَ سَرْجَکَ عَلَیْهِ مَلْوِیّاً بَرَزْنَ مِنَ الْخُدُورِ نَاشِرَاتِ الشُّعُورِ عَلَى الْخُدُودِ لَاطِمَاتٍ لِلْوُجُوهِ سَافِراتٍ وَ بِالْعَوِیلِ دَاعِیَات؛ زنان چون اسب زخم خورده تو را دیدند... از پشت پرده‏‌ها بیرون آمدند در حالی که موهای خود را پریشان کرده و بر صورت می‌‏زدند و با صدای بلند نوحه می‌‏کردند. (8)

5. برپایی مجلس حزن و عزا
سیدبن طاووس نقل کرده: چون اسیران در بازگشتشان به مدینه به کربلا رسیدند، جابر بن عبدالله انصاری را همراه جماعتی از بنی‌هاشم و مردانی از آل رسول مشاهده کردند که برای زیارت قبر حسین علیه السلام آمده‌اند. همگی در یک‌وقت به هم رسیدند و شروع به گریه و حزن کرده و بر خود می‌‏زدند و چنان عزاداری به پا کردند که جگر‌ها را می‌‏سوزاند. زنان آن سرزمین نیز با آنان هم‌نوا شده و چند روز عزاداری بر پا کردند. (9)
دِعْبِل خُزاعی، شاعر معروف اهل‌بیت علیه السلام، روایت کرده است: در ایّام عاشورا خدمت علی بن موسی علیه السلام رسیدیم. دیدیم آن حضرت با اصحاب خود ملول و محزون نشسته‌اند. چون مرا دید، فرمود: مَرْحَباً بِکَ یَا دِعْبِلُ مَرْحَباً بِنَاصِرِنَا بِیَدِهِ وَ لِسَانِهِ ثُمَّ إِنَّهُ وَسَّعَ لِی فِی مَجْلِسِهِ وَ أَجْلَسَنِی إِلَى جَانِبِهِ ... مرحبا به تو ای دعبل! مرحبا به یاری کننده ما به دست و زبان خود! پس مرا طلبید و نزد خود نشاند و فرمود: «ای دعبل، دوست دارم که شعری برای من بخوانی که این ایّام، ایام حزن ما اهل‌بیت و ایام سرور اعدای ما، بخصوص بنی امیه، بوده است. ای دعبل، کسی که بگرید و بگریاند بر مصیبت ما و آنچه دشمنان بر ما وارد کرده‌اند، حق‌تعالی او را در زمره ما محشور گرداند. ای دعبل، کسی که در مصیبت جدّم امام حسین علیه السلام بگرید، البته خداوند گناهان او را بیامرزد» و بعد برخاست و پرده در میان ما و اهل حرم زد و ایشان را بین پرده نشانید تا در مصیبت جدّ خود بگریند. سپس به من فرمود: «ای دعبل، مرثیه بخوان برای حسین علیه السلام که تو تا زنده‌ای ناصر و مادح ما هستی. با این کار، به ما یاری کن و در این باره کوتاهی مکن». دعبل می‌گوید: اشک از چشمان من جاری شد و شروع به شعرخوانی در رثای امام حسین علیه السلام کردم. (10)

6. مرثیه‌سرایی
هنگام بازگشت اهل‌بیت علیهم‌السلام به مدینه، کاروان آن‌ها در نزدیکی شهر اقامت کوتاهی کرد. چند تن از اهالی مدینه با کاروان اسرا برخورد کردند. یکی از آنان بشیر بن جذلَمْ بود. امام سجاد علیه السلام او را شناخت و به او فرمود: ای بشیر، پدرت شاعر بود، تو هم از شاعری بهره‌ای داری؟ بشیر گفت: بلی، من خود نیز شاعرم. حضرت فرمود: ابیاتی بگو و جلوتر از ما به مدینه برو و خبر ورود ما و مصیبت قتل سیدالشهدا علیه السلام را به مردم اعلام کن. بشیر این ابیات را ساخت و با گریه و صدای رسا بر مردم مدینه فراخواند: ای اهل مدینه، دیگر در مدینه اقامت نکنید که حسین علیه السلام شهید شد و به این سبب، سیلاب اشک از چشم من روان است. بدن شریفش در کربلا و در میان خاک و خون افتاده و سر مقدّسش را بر سرنیزه‌ها در شهرها می‌گردانند. (11)

7. سرودن اشعار در رثای اهل‌بیت
زید الشحّام می‌گوید روزی نزد امام صادق علیه السلام بودیم. جعفر بن عثمان وارد شد و نزدیک امام نشست. امام به او فرمود: شنیده‌ام که تو درباره حسین علیه السلام شعر می‌گویی. جعفر گفت: آری. با درخواست امام، جعفر اشعاری در رثای امام حسین علیه السلام خواند و امام و جمع حاضر گریه کردند. اشک بر چهره امام جاری گشت و فرمود: ای جعفر، فرشتگان مقرّب الهی سخن تو را شنیدند و گریه کردند، همچنان که ما گریه کردیم. سپس فرمود: مَا مِنْ أَحَدٍ قَالَ فِی الْحُسَیْنِ شِعْراً فَبَکَى وَ أَبْکَى بِهِ إِلَّا أَوْجَبَ اللَّهُ لَهُ الْجَنَّهَ وَ غَفَرَ لَهُ؛ کسی که برای حسین علیه السلام شعر بگوید، خود گریه کند و دیگران را بگریاند، خدا بهشت را بر او واجب می‌کند و گناهانش را می‌آمرزد. (12)

8. گریستن
امام‌حسین علیه السلام فرموده است: چشمان هر کس که در مصیبت‌های ما قطره‌ای اشک بریزد، خداوند او را در بهشت جای می‌دهد. (13). امام صادق علیه السلام فرمود: هرکس که چشمش درراه ما گریان شود، به خاطر خونی که از ما ریخته شده است، یاحقی که از ما گرفته‌اند، یا آبرویی از ما یا یکی از شیعیان ما برده و هتک حرمت کرده‌اند، خداوند متعال به همین سبب، او را در بهشت جاودان، برای ابد جای می‌‌دهد. (14) 

9. گریاندن
امام باقر علیه السلام پس از شنیدن سروده‌های «کمیت» درباره اهل‌بیت، گریست و سپس فرمود: ما مِن رَجُلٍ ذَکرَنا أو ذُکرنا عِندَهُ، فَخَرَجَ مِن عَینَیهِ ماءٌ وَ لَو قَدرَ مِثلِ جَناحِ البَعوضَهِ إلّا بَنَی اللّهُ لَهُ بَیتاً فِی الجَنَّهِ، وَ جَعَلَ ذلِک حِجابا بَینَهُ وَ بَینَ النّارِ، هیچ‌کس نیست که ما را یاد کند، یا نزد او از ما یاد شود و از چشمانش هرچند به اندازه بال پشه‌ای اشک آید، مگر آنکه خداوند برایش در بهشت، خانه‌ای بنا کند و آن اشک را حجاب میان او و آتش دوزخ قرار دهد. (15). امام صادق علیه السلام به جعفر بن عفان فرمود: هیچ‌کس نیست که درباره حسین علیه السلام شعری بسراید و بگرید و با آن بگریاند مگر آنکه خداوند، بهشت را بر او واجب می‌کند و او را می‌آمرزد. (16)

10. تباکی
در حدیث قدسی آمده که خداوند به حضرت موسی علیه السلام فروند: «ای موسی! هر یک از بندگانم در زمان شهادت فرزند مصطفی صلی‌الله علیه و آله و سلم (روز عاشورا) گریه کند یا حالت گریه به خود بگیرد و بر مصیبت سبط پیامبرصلی‌الله علیه و آله و سلم تعزیت گوید، همواره در بهشت خواهد بود». (17)

11. تسلیت‌گویی
امام باقر علیه السلام می‌فرمایند: وقتی شیعیان به هم می‌رسند در مصیبت اباعبدالله علیه السلام این جمله را تکرار کنند: «اَعظَمَ اللهُ اُجُورَنا بمُصابنا بالحُسَین علیه السلام وَ جَعَلَنا وَ اِیاکُم مِنَ الطالبینَ بثاره مع وَلیهِ الاِمام المَهدی مِن الِ مُحَمَدٍ علیهم السَلام.» خداوند اجر ما را به سوگواری و عزاداری بر امام حسین علیه السلام بیفزاید و ما و شما را از خونخواهان او همراه با ولی خود امام مهدی از آل محمد علیهم‌السلام قرار بدهد. (18)

نتیجه:
عزاداری یا سوگواری، واژه‌ای آیینی است که در سوگ و عزای بزرگان دین، ازجمله معصومان علیهم‌السلام و به‌ویژه امام حسین علیه السلام انجام می‌شود. این سنت اگرچه در بروز ظاهری و اجتماعی به‌حسب فرهنگ‌های مختلف در جوامع و اقوام شکل‌های متفاوتی دارد اما در کلیات و اهداف دارای اصول واحدی است که در این نوشتار به برخی از آن‌ها اشاره شد. نکته کلیدی در شیوه‌های عزاداری، انطباق آن با حدود محصور به اصول کلی اسلام است؛ یعنی عزاداری به هر شیوه‌ای که انجام شود منعی ندارد مشروط به آن‌که با اصول کلی اسلام و دستورات صریح آن مخالف نباشد.

 

منابع جهت مطالعه بیشتر:
1. احرام محرم: آداب حضور در ایام و مراسم سوگواری امام حسین علیه السلام، عبدالحسین نیشابوری، انتشارات دلیل ما.
2. چکامه‌هایی در شیوه‌های عزاداری: آسیب‌شناسی و آفت زدایی مراسم عزاداری سیدالشهدا علیه‌السلام، ناشر سوره مهر، سید احمد خاتمی.
3. سیاه‌پوشی در سوگ ائمّه نور علیهم‌السلام، علی ابوالحسنی (منذر)، الهادی.

پی‌نوشت‌ها:
1. سوره احزاب، آیه 21.
2. عبدالواحد بن محمد آمدی، غررالحکم و درر الکلم، قم - ایران: دارالکتاب الإسلامی، ج 1، ص 817.
3. محمد بن علی ابن‌بابویه، الأمالی (للصدوق)، تهران - ایران: کتابچی، ج 1، ص 129.
4. همان، ص 128.
5. محمد بن شاه مرتضی فیض کاشانی، الوافی، اصفهان - ایران: مکتبه الإمام امیرالمؤمنین علی علیه‌السلام العامه، ج 25، ص 572.
6. محمد بن محمد مفید، الإرشاد فی معرفه حجج الله على العباد، قم - ایران: المؤتمر العالمی لألفیه الشیخ المفید، ج 2، ص 91.
7. محمد بن جعفر ابن مشهدی، المزار الکبیر، قم - ایران: جماعه المدرسین فی الحوزه العلمیه بقم، مؤسسه النشر الإسلامی، ج 1، ص 496.
8. همان، ص 496.
9. علی بن موسی ابن طاووس، بدون تاریخ، اللهوف علی قتلی الطفوف، تهران - ایران: جهان، ج 1، ص 174: لَمَّا رَجَعَتْ نِسَاءُ الْحُسَیْنِ علیهم‌السلام وَ عِیَالُهُ مِنَ الشَّامِ وَ بَلَغُوا إِلَى الْعِرَاقِ قَالُوا لِلدَّلِیلِ مُرَّ بِنَا عَلَى طَرِیقِ کَرْبَلَاءَ فَوَصَلُوا إِلَى مَوْضِعِ الْمَصْرَعِ فَوَجَدُوا جَابِرَ بْنَ عَبْدِ اللَّهِ الْأَنْصَارِیَّ وَ جَمَاعَهً مِنْ بَنِی هَاشِمٍ وَ رَجُلًا مِنْ آلِ رَسُولِ اللَّهِ قَدْ وَرَدُوا لِزِیَارَهِ قَبْرِ الْحُسَیْنِ فَوَافَوْا فِی وَقْتٍ وَاحِدٍ وَ تَلَاقَوْا بِالْبُکَاءِ وَ الْحُزْنِ وَ اللَّطْمِ وَ أَقَامُوا الماتم [الْمَآتِمَ‏] الْمُقْرِحَهَ لِلْأَکْبَادِ وَ اجْتَمَعَ إِلَیْهِمْ نِسَاءُ ذَلِکَ السَّوَادِ وَ أَقَامُوا عَلَى ذَلِکَ أَیَّاماً.
10. حسین بن محمدتقی نوری، مستدرک الوسائل و مستنبط المسائل، بیروت - لبنان: مؤسسه آل البیت علیهم‌السلام لإحیاء التراث، ج 10، ص 386.
11. علی بن موسی ابن طاووس، اللهوف علی قتلی الطفوف، ج 1، ص 174، یا اهلَ یثرب
لا مُقامَ لکم بِها قُتِلَ الحسینُ و ادمعی مِدرارٌ الجسمُ منه بکربلاءِ مفّرجٌ والرأسُ منه علیَ القناهِ یُدارُ
12. محمدباقر بن محمدتقی مجلسی، بحارالانوار الجامعه لدرر أخبار الأئمه الأطهار علیهم‌السلام، بیروت - لبنان: دارإحیاء التراث العربی، ج 44، ص 282.
13. جعفر بن محمد ابن قولویه، کامل الزیارات، نجف اشرف - عراق: المطبعه المبارکه المرتضویه، ج 1، ص 100.
14. محمد بن محمد مفید، الأمالی (للمفید)، قم - ایران: جماعه المدرسین فی الحوزه العلمیه بقم، مؤسسه النشر الإسلامی، ج 1، ص 174.
15. علی بن محمد خزاز رازی، کفایه الأثر فی النص على الأئمه الإثنی عشر، قم - ایران: بیدار، ج 1، ص 248.
16. محمدباقر بن محمدتقی مجلسی، بحارالانوار الجامعه لدرر أخبار الأئمه الأطهار علیهم‌السلام، ج 44، ص 282.
17. حسین بن محمدتقی نوری، مستدرک الوسائل و مستنبط المسائل، ج 10، ص 318.
18. جعفر بن محمد ابن قولویه، کامل الزیارات، ج 1، ص 174.

در بین معصومان علیهم‌السلام، امام حسین علیه‌السلام دارای ویژگی‌های انحصاری است که ثواب و آثار ویژه برای زیارت و گریه کردن بر آن حضرت نقل شده است.
ثواب زیارت و گریه بر امام حسین علیه‌السلام

پرسش:
ثواب زیارت و گریه بر امام حسین علیه‌السلام را بر اساس روایات بیان کنید.
 

پاسخ:
امام حسین علیه‌السلام در میان معصومان علیهم‌السلام از جایگاه و ویژگی‌های منحصر به فردی برخوردار هستند. در این ویژگی‌های اختصاصی، بحث از برتری جایگاه ایشان نسبت به دیگر اهل‌بیت علیهم‌السلام مطرح نشده، بلکه برکات و کراماتی برای حضرت با محوریت بهره‌برداری شیعیان و ارادتمندان به آن حضرت به چشم می‌خورد. 
در ادامه بر اساس روایات، به پاداش و بهره مادی و معنوی که در زیارت و گریه بر امام حسین علیه‌السلام وجود دارد، اشاره خواهد شد.

الف) ثواب زیارت امام حسین علیه‌السلام
یکی از مهم‌ترین ویژگی زیارت امام حسین علیه‌السلام، عدم محدودیت در زمان، مکان، دفعات، متن زیارت و شیوه زیارت و ... است؛ به عبارت دیگر در هر زمان و هر مکانی و با هر شرایطی و با متون مختلف و متعدد می‌شود حضرت را زیارت کرد. آنچه از روایات به دست می‌آید، تأکید فراوان بر انجام اصل زیارت است و شرایط دیگر آن، قابل چشم ‌پوشی است. اهمیت زیارت حضرت را می‌توان در متن این روایت به روشنی دریافت:  فَرُوِیَ عَنِ اَلصَّادِقِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ علیه‌السلام أَنَّهُ قَالَ: زِیَارَهُ اَلْحُسَیْنِ بْنِ عَلِیٍّ علیه‌السلام وَاجِبَهٌ عَلَى کُلِّ مَنْ یُقِرُّ لِلْحُسَیْنِ بِالْإِمَامَهِ مِنَ اَللَّهِ عَزَّوَجَلَّ. (1) از امام صادق علیه‌السلام حدیث شده که فرمودند: زیارت حسین بن على علیهما‌السلام واجب است بر هر که اقرار به امامت حسین علیه‌السلام از جانب خداى عز و جل دارد.
شبیه به این مفهوم در روایات دیگر نیز مورد توجه بوده (2) و دست‌کم، یک بار زیارت امام حسین علیه‌السلام در طول عمر یک انسان مؤمن همانند حج تمتع، واجب دانسته شده است. شاید این روایات و مفهوم وجوبی که از آن به دست می‌آید، ما را از پرداختن به دیگر روایات فضیلت کفایت کند. درک این مطلب که یک زیارت به ‌ظاهر مستحبی در جایگاهی قرار می‌گیرد که معصومان در کلام خود آن را واجب شمرده‌اند، دیگر بقیه فضیلت‌های بیان شده درباره زیارت حضرت را تحت‌الشعاع خود قرار می‌دهد.

ب) پاداش گریه بر امام حسین علیه‌السلام
یکی دیگر از ویژگی‌های انحصاری برای حضرت اباعبدالله علیه‌السلام که بهره آن برای شیعیان و دوستداران حضرت حاصل می‌شود، پاداش ویژه برای گریستن بر مصائب عاشوراست. در روایات متعدد، گریه کردن بر امام حسین علیه‌السلام، به عنوان سیره اهل‌بیت علیهم‌السلام و یکی از شعائر تشیع محسوب شده است. اوج این تأکید در زیارت ناحیه مقدسه است که حضرت صاحب‌الزمان علیه‌السلام، نهایت گریستن خود بر مصائب جدش را به خون گریه کردن بیان کرده‌اند. (3) در روایتی امام صادق علیه‌السلام تمایز گریستن بر امام حسین علیه‌السلام را این چنین بیان می‌کنند: کُلُّ اَلْجَزَعِ وَ اَلْبُکَاءِ مَکْرُوهٌ سِوَى اَلْجَزَعِ وَ اَلْبُکَاءِ عَلَى اَلْحُسَیْنِ علیه‌السلام (4) یعنی هر نالیدن و گریه‌ای مکروه است، مگر ناله و گریه بر حسین علیه‌السلام.
با این توصیف روشن است که حتی در گریه کردن بر حضرت، اختصاص و انحصاری وجود دارد که همه معصومان تلاش کرده‌اند بخش احساسی و شورآفرین مذهب را در جریان شهادت امام حسین علیه‌السلام متمرکز کنند. آثار دیگری مانند بخشش گناهان (5) نیز به عنوان پاداش گریه بر حضرت در روایت بیان شده است.
البته روایاتی که در مورد ثواب زیارت و گریه بر امام حسین علیه‌السلام از معصومان علیهم‌السلام بیان شده فراوان هستند که می‌توان با مراجعه به کتاب «کامل الزیارات» برخی از این روایات را مشاهده کرد. به عنوان مثال امام کاظم علیه‌السلام فرمودند: «ثواب زیارت امام حسین علیه‌السلام معادل ثواب حجّ است براى کسى که حجّ از دستش رفته است». (6) همچنین منابع حدیثی دیگر مانند کتاب «الکافی» بَابُ فَضْلِ زِیَارَهِ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ الْحُسَیْنِ، جلد 4، صفحه 580؛ «وسائل الشیعه»، جلد ‏14، صفحه 409 و ... بسیاری از روایات این موضوع را جمع آوری کرده‌اند.

نتیجه:
در بین معصومان علیهم‌السلام، امام حسین علیه‌السلام، دارای ویژگی‌های انحصاری است که ثواب و آثار ویژه برای زیارت و گریه کردن بر آن حضرت از جمله این اختصاصات به شمار می‌رود. در برخی روایت فضیلت بالای زیارت حضرت با وجوب زیارت آن حضرت بر همه مؤمنان بیان شده و یا تنها گریستن بر مصائب اباعبدالله علیه‌السلام جایز شمرده شده است.

پی‌نوشت‌ها:
1. مفید، محمد بن محمد، الإرشاد فی معرفه حجج الله على العباد، محقق / مصحح: مؤسسه آل ¬البیت علیهم‌السلام‏، قم: کنگره شیخ مفید، چاپ اول، 1413 ق، ج 2، ص 133.
2. ابن قولویه، جعفر بن محمد، کامل الزیارات‏، محقق / مصحح: امینى، عبدالحسین، نجف اشرف: دار المرتضویه، چاپ اول، 1356 ش، ص 122.
3. مجلسى، محمدباقر‏، بحارالانوار، محقق / مصحح: جمعى از محققان‏، بیروت: دار إحیاء التراث العربی، چاپ دوم، 1403 ق، ج 36، ج 98، ص 148.
4. طوسى، محمد بن الحسن‏، الأمالی، قم: دار الثقافه، چاپ اول، 1414 ق، ج 2، ص 161.
5. شیخ صدوق، عیون اخبار الرضا علیه‌السلام، مترجم:‏غفاری علی‌اکبر و مستفید، تهران: نشر صدوق، اول، 1372 ش، ج 2، ج 1، ص 299.
6. ابن قولویه، جعفر بن محمد، کامل الزیارات‏، همان، ص 157.

زیارت تمایلی است قلبی همراه با تعظیم و گرامیداشت زیارت شونده و درعین‌حال همراه با ایجاد انس روحی، فکری و عملی با مزور که می‌تواند منجر به اصلاح انسان گردد.
آثار اخلاقی زیارت امام حسین علیه‌السلام

پرسش:
آثار اخلاقی و تربیتی زیارت امام حسین علیه‌السلام چیست؟ 
 

پاسخ:
یکی از واژه‌های مقدسی که در آموزه‌های اسلام به کار می‌رود واژه زیارت است. زیارت گاهی به معنی دیدن و ملاقات کردن است. گاهی نیز زیارت به معنای ایجاد ارتباط معنوی با امام است مانند کسی که زیارت عاشورا می‌خواند و با امام حسین رابطه‌ای معنوی برقرار می‌کند؛ اما معنای غالب زیارت، رفتن به حرم مطهر امامان معصوم علیهم‌السلام است که انسان مؤمن به‌واسطه توفیقی که نصیبش می‌شود زائر می‌گردد. در میان ائمه، زیارت قبر امام حسین علیه‌السلام از اهمیت بالایی برخوردار است.

مهم‌ترین آثار اخلاقی و تربیتی زیارت امام حسین علیه‌السلام عبارت‌اند از:

1. تجدیدعهد
وقتی انسان به زیارت امام می‌رود، در حقیقت با این کار اعلام می‌کند که همچنان در مسیر تبعیت از امام خویش قرار دارد و به‌نوعی عهد خویشتن را با امام خود تجدید می‌نماید. زندگی دنیا موانعی بر سر راه هدایت انسان‌ها ایجاد می‌کند که نتیجه‌اش جز غفلت نیست و زیارت می‌تواند رفع غفلت نموده و منجر به تجدید دوبارهٔ عهد گردد. امام رضا علیه‌السلام فرمودند: «إنّ لِکلِّ إمامٍ عَهدا فی عُنُقِ أولیائهِ و شِیعَتِهِ و إنّ مِن تَمامِ الوَفاءِ بالعَهدِ و حُسنِ الأداءِ زیارَهَ قُبُورِهِم، فَمَن زارَهُم رَغبَهً فی زیارَتِهِم و تَصدِیقا بما رَغِبُوا فیهِ کانَ أئمَّتُهُم شُفَعاءَهُم یومَ القِیامَهِ (1) هر امامی به گردن دوستان و شیعیان خود عهدی دارد که وفای کامل به این عهد و بجای آوردن نیکوی آن، با زیارت قبور آنان است. پس کسانی که با رغبت و علاقه به زیارت ایشان و باور داشتن آنچه آنان ترغیب کرده‌اند، زیارتشان کنند، امامانِ آن‌ها در روز قیامت شفیعشان باشند».

2. درک حضور
از دیگر فواید اخلاقی زیارت این است که زائر به‌واسطه زیارت به درک حضور نائل می‌گردد؛ یعنی زیارت قبور ائمه و مخصوصاً امام حسین علیه‌السلام منجر می‌شود تا انسان خود را در محضر امام ببیند و امام را حاضر و ناظر بر اعمالش بداند. گو اینکه امام زنده است و حیات دارد و بر آنچه بر قلب زائر می‌گذرد آگاه است. همان‌گونه که در زیارت‌نامه در اذن دخول حرم‌های شریفه می‌خوانیم: «أَحْیاءٌ عِنْدَک یرْزَقُونَ یرَوْنَ مَقَامِی وَ یسْمَعُونَ کلاَمِی وَ یرُدُّونَ سَلاَمِی (2) همواره زنده‌اند و نزد تو روزی داده می‌شوند، محل ایستادنم را می‌بینند و سخنم را می‌شنوند و به سلامم پاسخ می‌دهند». علت خواندن اذن دخول هنگام ورود به بارگاه معصومان، کسب درک حضور در محضر آنان است.

3. تزریق امید
وقتی زائر به اجر و ثواب زیارت امام حسین علیه‌السلام واقف می‌گردد به‌واسطه اجری که در این زیارت‌ها وجود دارد، بذر امید در دلش کاشته می‌شود و از یأس رهایی می‌یابد. به‌عنوان‌مثال در روایات، بخشش گناهان زائر به‌عنوان یکی از اثرات مهم زیارت بیان‌شده است و همین امر نور امیدی در دل زائران روشن می‌کند. امام باقر علیه‌السلام می‌فرمایند: حسین، بزرگ‌مرد کربلا، مظلوم و رنجیده‌خاطر و لب‌تشنه و مصیب زده به شهادت رسید. پس خداوند، به ذات خود، قسم یادکرد که هیچ مصیبت‌زده و رنجیده‌خاطر و گنه‌کار و اندوهناک و تشنه‌ای و هیچ بلادیده‌ای به خدا روی نمی‌آورد و نزد قبر حسین علیه‌السلام دعا نمی‌کند و آن حضرت را به درگاه خدا شفیع نمی‌سازد، مگر این‌که خداوند، اندوهش را برطرف و حاجاتش را برآورده می‌کند و گناهش را می‌بخشد و عمرش را طولانی و روزی‌اش را گسترده می‌سازد. پس ای اهل بینش، درس بگیرید. (3)

4. تقویت ایمان
آنچه می‌تواند اعتقاد انسان را خدشه‌دار کند شبهات است اما زیارت امام حسین مانع بزرگی در برابر سد شبهات ایجاد می‌کند و از تزلزل عقیده جلوگیری می‌نماید. تحقق زیارت، منوط به اعتقاد به مزور (زیارت شونده) است و بدون چنین اعتقادی، زیارت معنا ندارد.

5. تقویت آخرت‌گرایی
قرار گرفتن در فضای معنوی زیارت امام حسین علیه‌السلام و تأمل در این امر که این امام عزیز چگونه از همه آنچه داشتند دل بریدند و درراه خدا خرج کردند، روحیه آخرت‌گرایی را در انسان تقویت می‌کند و میل او را به دنیاگرایی کاهش می‌دهد علاوه بر این، تفکر در این امر که در شب عاشورا باوجودی که امام حسین علیه‌السلام اعلام کردند که هر کس می‌خواهد برود و بیعت خویش را از اصحاب برداشتند اما باز اصحاب ایشان اعلام وفاداری کردند و این‌گونه حیات جاودان اخروی را بر زندگی کوتاه دنیوی ترجیح دادند، منجر به تقویت آخرت‌گرایی در وجود انسان می‌شود.

6. تقویت انجام عمل صالح
از دیگر اثرات تربیتی زیارت امام حسین علیه‌السلام این است که زائر ایشان به انجام اعمال صالح گرایش بیشتری پیدا می‌کند. چراکه زیارت باعث می‌شود تا او به تمسک نمودن به امام خویش ترغیب گردد و از سیره امام در انجام کار خیر تبعیت نماید.

7. سرمشق گیری
نیاز به الگو و سرمشق گرفتن از او از مهم‌ترین نیازهای انسان است. انسان‌ها همواره به دنبال الگو گیری‌اند و چه الگو و اسوه‌ای برتر از اهل‌البیت علیهم‌السلام و در رأس آن‌ها وجود مقدس امام حسین علیه‌السلام. زیارت، یاد و نام امام را در دل زنده می‌کند و انگیزه انسان برای الگو گیری از ایشان را بالا می‌برد. محبت میان زائر و مزور به‌واسطهٔ زیارت تقویت می‌شود و جایی که محبت ایجاد شود تبعیت و پیروی نیز پررنگ می‌گردد.

8. گرایش به فضایل اخلاقی
زیارت امام حسین علیه‌السلام محبت زائران را بیشتر کرده و زائران تلاش می‌کنند تا خود را شبیه امام و اصحاب ایشان نمایند. زیارت امام حسین ابزاری برای یادآوری صفات برجسته اخلاقی همچون غیرت، شجاعت، عفو و خطاپوشی، صبر، وفاداری و جوانمردی، ادب و ... است که انسان از امام و یاران امام یاد می‌گیرد.

9. تقویت انگیزه توبه
فضای معنوی زیارت منجر به تحول قلبی زائر می‌گردد و او با اشک و پشیمانی تصمیم به ترک گناه می‌گیرد و این‌گونه توبه زائر شکل می‌گیرد. نمونه‌های فراوانی وجود دارند که در اثر زیارت امام حسین از مسیر گناه برگشتند و تغییر رویه داده و اصلاح شدند.

10. تقویت خلوص
زیارت امام حسین علیه‌السلام یادآور مناجات‌های خالصانه ایشان با خداوند است. وقتی زائر به این حجم از معرفت برسد که چگونه امام به استقبال شهادت می‌روند و پیش از آن، چگونه خالصانه باخدای مهربان راز و نیاز می‌کنند، به تلاش در جهت خالص کردن اعمال خویش مبادرت می‌ورزد. شناخت و معرفت و احساس و عواطف، دو بعد اصلی روح انسان هستند. با زیارت هم بعد معرفتی انسان تقویت می‌شود و هم بعد عاطفی او رشد می‌کند و این هر دو در تقویت خلوص اثرگذار است.

11. تقویت مساوات و عدالت
در واقعه عاشورا افراد مختلفی حضور داشتند. امام حسین علیه‌السلام هم بالای سر «علی‌اکبر» آمدند و هم سر غلام سیاهی به نام «جون» را بر دامن گرفتند. این ارزش‌گذاری برابر به افراد در نگاه امام حسین، زائر ایشان را با اصل مساوات و برابری آشنا می‌سازد علاوه بر این زائر وقتی می‌بیند در دستگاه امام حسین همهٔ افراد اعم از کارگر، کارمند، سیاه‌وسفید، کشاورز و بازاری و ... یکسان‌اند و همه در کنار او زائر امام هستند و یک هدف مشترک دارند، به اصل برابری در این دستگاه بیشتر پی می‌برد.

12. دور شدن از رذایل اخلاقی
زیارت امام حسین علیه‌السلام، نحوه شهادت ایشان و ظلم‌هایی که بر آن بزرگوار و خانواده‌شان رفته را تداعی می‌کند و همین امر منجر به انزجار و تنفر انسان از رذایل اخلاقی همچون ظلم، قتل، کشتار، درنده‌خویی، نقض عهد، دورویی و نفاق و... می‌گردد.

13. افزایش آستانه تحمل
زائری که به زیارت امام حسین علیه‌السلام می‌رود بر میزان سختی‌ها و رنج‌های امام معصوم علیه‌السلام آگاه می‌گردد و وقتی شاهد مصیبت عظمای حضرت می‌گردد مصائب و غم‌های خود را ناچیز می‌شمارد و آستانه‌ی تحملش نسبت به درد و مصیبت بالا می‌رود.

نتیجه:
زیارت تمایلی است قلبی همراه با تعظیم و گرامیداشت زیارت شونده و درعین‌حال همراه با ایجاد انس روحی، فکری و عملی با مزور که می‌تواند منجر به اصلاح انسان گردد. برای زیارت امام حسین علیه‌السلام اثرات متعدد تربیتی و اخلاقی ذکرشده است. البته نباید ازنظر دور داشت که میزان و کمیت و کیفیت پاداش‌ها و اثرات زیارت، متناسب با حالات و ظرفیت روحی و معنوی افراد، متفاوت است و هر که درکش در این امر بیشتر و معرفتش افزون‌تر باشد بهره‌اش از این اجر و ثواب‌ها مضاعف‌تر خواهد بود.

معرفی منابع برای مطالعه بیشتر:
1. آموزه‌های اخلاقی قیام امام حسین علیه‌السلام، عبدالرحمن فقیهی مازندرانی. 
2. آیینه جمال: نگرشی بر مکارم اخلاق امام حسین علیه‌السلام، لطف‌الله صافی گلپایگانی.
3. فرهنگ زیارت: اهداف، آثار، تاریخچه، مشروعیت، سازندگی و آداب زیارت، جواد محدثی.

پی‌نوشت‌ها:
1. الشیخ الکلینی، الکافی، المحقق / المصحح: غفاری علی‌اکبر و آخوندی، محمد، تهران، دارالکتب الإسلامیه، چاپ چهارم، 1407 ق، ج 4، ص 567.
2. الشیخ عباس القمی، مفاتیح‌الجنان، المحقق: الشیخ علی آل کوثر، مجمع إحیاء الثقافه الإسلامیه، ص 401.
3. العلامه المجلسی، بحارالانوار تحقیق: المیانجی، السید إبراهیم و البهبودی، محمد الباقر، دارالاحیاء التراث، چاپ سوم، 1403 ق، ج 98، ص 46.
4. همان، ص 47.
 

توسل پیامبری یا امامی به پیامبر و امام دیگر اگر به‌ واسطه قرار دادن منزلت و یا واسطه قرار دادن دعای ایشان باشد هیچ منافاتی با مقام توسل کننده ندارد.
توسل پیامبران و ائمه معصومین علیهم السلام به یکدیگر

پرسش:
در روایات آمده که پیامبر صلی الله علیه و آله به پیامبران دیگر توسل می‌جستند یا امامان به یکدیگر توسل می‌جستند! چرا آن‌ها به هم توسل می‌جستند؟ مگر آن‌ها نیز نیازمند واسطه هستند؟
 

پاسخ:
توسل که یکی از اعتقادات اصلی شیعه محسوب می‌شود و در لغت به معنای نزدیک شدن به غیر از طریق یک وسیله و واسطه هست. (1)  از نگاه قرآن و روایات حداقل سه معنا برای توسل می‌توان قائل شد:

معنای اول: گاهی توسل کننده از خداوند متعال می‌خواهد که به‌حق اولیای الهی و به خاطر مقام و منزلتی که پیامبر یا امام نزد خدا دارد، حاجت او را بدهد یا به مقامی از مقامات الهی برسد. این توسل مشروع است و حتی پیامبران و امامان نیز گاهی در طول زندگی به پیامبران و امامان دیگر متوسل می‌شدند. چنانکه در تفسیر آیه 37 سوره مبارکه بقره، (2) در روایات آمده که علت پذیرش توبه حضرت آدم، وسیله قرار دادن ذات مقدس پیامبر صلی‌الله‌ علیه واله و سلم و اهل‌بیت علیهم‌السلام بود. (3)  یا روایت‌شده که پیامبر صلی‌الله علیه و آله و سلم  هنگام دفن فاطمه بنت اسد مادر امیرالمؤمنین علیه السلام، برای ایشان دعا کرد و فرمود: پروردگارا جایگاه او را وسیع نما به‌حق پیامبرت و پیامبرانی که قبل از من بودند. (4)

معنای دوم: گاهی توسل کننده از پیامبر یا امام می‌خواهد که او را دعا کنند؛ مانند آیه 97 سوره یوسف (5) و آیه 64  سوره نساء؛ (6) این معنا از توسل نیز در سیره پیامبر و اهل‌بیت علیهم‌السلام وجود داشت؛ چنانکه امام هادی علیه السلام به ابوهاشم جعفری از اصحاب خود فرمودند: شخصى از دوستان ما را به حرم امام حسین علیه السلام بفرست تا برایم دعا کند. (7) روشن است که وقتی توسل به دعای شخصی از مؤمنین جایز بوده و اثر دارد به طریق اولی توسل به دعای پیامبر و یا امام معصوم جایز بوده و منشأ اثر می‌شود.

معنای سوم: گاهی از پیامبر یا امام علیه¬السلام می‌خواهیم که خودشان حاجات ما را برآورده کنند. در این نوع از توسل، توسل کننده معتقد است خداوند متعال، برآورده ساختن برخی از حاجات را بر عهده اولیاء الهی قرار داده‌ است و بدین‌جهت از ایشان حاجات خود را می‌خواهد. (8)
با عنایت به آنچه گذشت، در ادامه به ارائه نکاتی درباره فلسفه توسل کردن اولیای الهی به یکدیگر می‌پردازیم.

نکته اول: بررسی نوع اول و دوم توسل
این توسل‌ها، با مقام رفیع انبیاء و امامان علیهم‌السلام منافات ندارد چراکه طلب دعا کردن از دیگری یا واسطه قرار دادن مقام و منزلت یک شخصی لزوماً به معنای کم بودن مقام و منزلت التماس دعاکننده و واسطه قرار دهنده نیست و می‌تواند به جهات مختلفی ازجمله موارد ذیل باشد:

الف) ضمیمه کردن اثر دعای دیگری به اثر دعای خود.
ب) ترویج و تبلیغ امر توسل که در آیه 35 مائده (9) به عموم مردم توصیه‌شده است و امام و پیامبر از طریق توسل کردن به سایر اولیای الهی، هم خودشان به این آیه عمل می‌کنند و هم مردم را به استفاده از وسیله سوق می‌دهند.
در جریان توسل امام هادی علیه السلام به دعای یکی از اصحاب در حرم امام حسین علیه¬السلام که اشاره کردیم، راوی این سؤال را می‌پرسد که امام چه نیازی به دعای دیگران در حرم امام حسین علیه السلام دارد، امام پاسخ می‌دهد: منزلت رسول‌الله صلی‌الله علیه و آله و سلم بسیار بالاتر از حجر الاسود است، اما با این حال حضرت رسول صلی‌الله علیه و آله و سلم  مأمور به بوسیدن و واسطه قرار دادن خانه خدا و حجرالأسود شده است چراکه خداوند متعال این واسطه قرار دادن‌ها و قدر و منزلت دادن به مکان‌های خاص (و اشخاص خاص) را دوست دارد.
ج) تأیید امامت و نبوت و مقام رفیع کسی که به آن توسل می‌شود. مثلاً وقتی پیامبر صلی‌الله علیه و آله وسلم برای بخشیده شدن گناهان امتش به علی بن ابی‌طالب علیه¬السلام توسل می‌کند و می فرماید: «اللهم بحق علی بن ابی طالب عبدک اغفر للخاطئین من امتی»؛ (10) علاوه بر اینکه این‌گونه طلب کردن واقعاً تأثیرگذار است اشاره به یک جنبه دیگر بیان فضائل امیرالمؤمنین علیه السلام هم دارد.
د) پیامبر و امام توسل کننده خود را جدا از امام یا پیامبر مورد توسل  ندانسته و هم‌داستانی و در طول یکدیگر بودن را از این طریق می‌رساند و می‌خواهد بفهماند که همه‌ی اهل‌بیت علیهم‌السلام و پیامبر از نور واحدی بوده و یک هدف واحد را دنبال می‌کنند و می‌توان به همه آن‌ها متوسل شد.

نکته دوم: بررسی نوع سوم توسل
اگر میان امام یا پیامبر توسل کننده و امام یا پیامبری که مورد توسل قرار می‌گیرد حقیقتاً تقدم و تأخر از حیث فضائل و کمالات واقعی باشد، این واسطه شدن امری مطابق با چینش هستی است و خالی از ایراد است، اما اگر مرتبه وجودی دو امام یا دو پیامبر را یکی بدانیم یا مرتبه توسل کننده بالاتر از مرتبه شخص مورد توسل شده باشد، توسل به معنای سوم، موجه به نظر نمی‌رسد.

نتیجه:
توسل جستن پیامبری به پیامبران دیگر یا توسل امام به امام دیگر اگر به‌صورت واسطه قرار دادن ذات و مقام منزلت پیامبر و امام دیگر و یا به‌صورت واسطه قرار دادن دعای امام و پیامبر دیگر باشد مطلقاً جایز بوده و امری مطابق با عرف و سیره انبیاء و عقلاء است و هیچ  منافاتی با مقام توسل کننده ندارد و در منابع روایی نیز نمونه‌های زیادی دارد و می‌توان برای آن فوائد متعددی چون عمل به دستور و خواست الهی، تبلیغ و تأیید امام و پیامبر توسل شونده، تأکید و سوق دادن مردم بر اصل توسل و... قائل شد.
اما توسل به معنای سوم (امام یا پیامبری واسطه فیض حقیقی بر امام یا پیامبر دیگری شود)، در صورتی صحیح و قابل دفاع است که میان پیامبران و امامان قائل به تحقق درجات کمالی شویم. فقط در چنین حالتی هست که می‌توان گفت: امام و پیامبری که درجه وجودی و کمالی بالاتر دارد مجرای فیض مراتب پایین خود می‌شود.

پی‌نوشت‌ها:
1. جوهری، اسماعیل، صحاح، تحقیق احمد عبدالغفور العطار، چ چهارم، بیروت، دارالعلم للملایین، 1407 ق، ج ۵، ص ۱۸۴۱.
2. ﴿ فَتَلَقَّى آدَمُ مِنْ رَبِّهِ کَلِمَاتٍ فَتَابَ عَلَیْهِ إِنَّهُ هُوَ التَّوَّابُ الرَّحِیم﴾.
3. «سَاَلْتُ النَّبِیَّ صلی الله علیه و آله عَنْ قَوْلِ الله: فَتَلَقَّی آدَمُ مِنْ رَبِّهِ کَلِماتٍ فَتابَ عَلَیْه فقال: اِنَّ اللهَ اَهْبَطَ آدَمَ بِالْهِنْدِ وَ حَوَّاءَ بِجُدَّهَ... حَتَّی بَعَثَ اللهُ اِلَیْهِ جِبْرِیْلَ،‌ وَ قَالَ: یَا آدَمُ اَلَم اَخْلُقُکَ بِیَدِی؟ اَلَمْ اَنْفَخُ فِیْکَ مِنْ رُوحِی؟ اَلَمْ اُسْجِدُ لَکَ مَلَائِکَتِی؟ اَلَمْ اُزَوِّجْکَ حَوَاءَ اَمَتِی؟ قَالَ: بَلَی. فَمَا هَذَا البُکَاءُ؟ قَالَ: وَ مَا یَمْنَعُنِی مِنَ الْبُکَاءِ؟ وَ قَدْ اُخْرِجْتُ مِنْ جَوَارِ الرَّحْمَانِ، قَالَ: فَعَلَیْکَ بِهَؤُلَاءِ الْکَلِمَاتِ، فَاِنَّ اللهَ قَابِلُ تَوْبَتَکَ وَ غَافَرُ ذَنْبِکَ؛ قُلْ: اللَّهُمَّ اِنِّی اَسْئَلُکَ به حقّ مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ، سُبْحَانَکَ لَا اِلَهَ اِلَّا اَنْتَ، عَمِلْتُ سُوءاً وَ ظَلَمْتُ نَفْسِی فَاغْفِرْلِی اِنَّکَ اَنْتَ الْغَفُورُ الرَّحِیمُ فَهَؤُلَاءِ الْکَلِمَاتُ الَّتِی تَلَقَّی آدَمُ»؛ جلال‌الدین، سیوطی، الدرّ المنثور، بیروت، دارالفکر، چ اوّل، 1983 م، ج 1، ص 60.
4. «اللهم اِغْفِر لأُمّی فَاطِمَهَ بِنْتَ أَسَد وَلَقِّنْها حُجَّتَها وَأَوسِعْ عَلَیْها مَدْخَلَها بِحَقِّ نَبِیِّکَ وَالأَنْبِیاءِ الَّذِینَ مِنْ قَبْلِی فَإِنَّکَ أَرْحَمُ الرَّاحِمین»؛ سمهودی، علی بن عبدالله، وفاء الوفاء، بیروت، دارالکتب العلمیه، 1419 ق، ج 3، ص 88.
5. «قالوا یَا اَبَانَا اسْتَغْفِرْ لَنَا ذُنُوبَنَا اِنَّا کُنَّا خَاطِئِینَ؛ قَالَ سَوْفَ اَسْتَغْفِرُ لَکُمْ رَبِّی اِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحِیمُ».
6. ﴿ وَمَا أَرْسَلْنَا مِنْ رَسُولٍ إِلَّا لِیُطَاعَ بِإِذْنِ اللَّهِ وَلَوْ أَنَّهُمْ إِذْ ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ جَاءُوکَ فَاسْتَغْفَرُوا اللَّهَ وَاسْتَغْفَرَ لَهُمُ الرَّسُولُ لَوَجَدُوا اللَّهَ تَوَّابًا رَحِیمًا ﴾.
7. «دَخَلْتُ عَلَى أَبِی الْحَسَنِ عَلِیِّ بْنِ مُحَمَّدٍ علیه¬السلام وَ هُوَ مَحْمُومٌ عَلِیلٌ فَقَالَ لِی یَا أَبَا هَاشِمٍ ابْعَثْ رَجُلًا مِنْ مَوَالِینَا إِلَى الْحَائِرِ یَدْعُو اللَّهَ لِی فَخَرَجْتُ مِنْ عِنْدِهِ فَاسْتَقْبَلَنِی عَلِیُّ بْنُ بِلَالٍ فَأَعْلَمْتُهُ مَا قَالَ لِی وَ سَأَلْتُهُ أَنْ یَکُونَ الرَّجُلَ الَّذِی یَخْرُجُ فَقَالَ السَّمْعَ وَ الطَّاعَهَ وَ لَکِنَّنِی أَقُولُ- إِنَّهُ أَفْضَلُ مِنَ الْحَائِرِ إِذْ کَانَ بِمَنْزِلَهِ مَنْ فِی الْحَائِرِ وَ دُعَاؤُهُ لِنَفْسِهِ أَفْضَلُ مِنْ دُعَائِی لَهُ بِالْحَائِرِ فَأَعْلَمْتُهُ علیه¬السلام مَا قَالَ فَقَالَ لِی قُلْ لَهُ کَانَ رَسُولُ اللَّهِ صلی¬الله علیه و آله أَفْضَلَ مِنَ الْبَیْتِ وَ الْحَجَرِ وَ کَانَ یَطُوفُ بِالْبَیْتِ وَ یَسْتَلِمُ الْحَجَرَ وَ إِنَّ لِلَّهِ تَعَالَى بِقَاعاً یُحِبُّ أَنْ یُدْعَى فِیهَا فَیَسْتَجِیبَ لِمَنْ دَعَاهُ وَ الْحَائِرُ مِنْهَا»؛ ابن قولویه، جعفربن محمد، کامل الزیارات، نجف اشرف، بی‌نا، 1356 ش، ص 274.
8. برای مطالعه بیشتر، رک: علوی تبار، سینا، نسبت ادله  توحید افعالی و واسطه‌گری حقیقی اولیاء الهی، مجله کلام اسلامی، 1401 ش، شماره 124.
9. ﴿ یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَ ابْتَغُوا إِلَیْهِ الْوَسِیلَهَ ﴾.
10. القمی،  ابن شاذان، الروضه فی فضائل امیرالمؤمنین علیه¬السلام، بی‌جا، بی‌نا، بی‌تا، ص 112.

صفحه‌ها