از هجرت تا رحلت

شباهت‌های جنگ خندق و جنگ تحمیلی 12 روزه
غزوه خندق و جنگ 12 روزه شباهت‌های داشتند. نقش اصلی یهودیان در هردو جنگ، اتحاد مسلمانان در حول ولی خدا، شجاعت و ایمان و ... بخشی از شباهت‌های این جنگ‌ها بود.

پرسش:

شباهت‌های جنگ خندق و جنگ تحمیلی 12 روزه ایران و اسرائیل را بیان کنید.

پاسخ:

در جریان غزوه خندق (۵ هـ / ۶۲۷ م) با توطئة یهودیان، قبیله قریش با متحدانش از دیگر قبایل کفار عرب و یهود، برای ریشه‌کن کردن اسلام بر ضد پیامبر صلی‌الله‌علیه‌و‌آله و مسلمانان هم‌داستان شدند. (1) در جنگ ۱۲ روزه تحمیلی رژیم صهیونیستی علیه ایران نیز این رژیم به همراه امریکا و دیگر هم‌پیمانش سعی در ضربه زدن به انقلاب اسلامی و درنهایت سرنگونی نظام اسلامی داشتند.

مطالعه این جنگ‌ها بازگوکننده این مطلب است که گرچه زمینه تاریخی، فناوری و بازیگران این جنگ‌ها متفاوت‌ بودند، اما هر دو جنگ شباهت‌های متعددی دارند که در ادامه شباهت‌های هر دو جنگ تبیین خواهد شد.

 

شباهت‌های جنگ خندق و جنگ تحمیلی 12 ‌روزه

 

۱. ماهیت تدافعی و جنگ اراده‌ها

• جنگ خندق:

 مسلمانان مدینه با پیشنهاد سلمان فارسی خندقی در اطراف شهر حفر کردند تا از ورود سپاه احزاب جلوگیری کنند.(2) راهبرد اصلی دفاعی و مبتنی بر فرسایش دشمن بود.

• جنگ ۱۲ روزه ایران و اسرائیل:

 در طول جنگ 12 روزه نیروهای مسلح ایران به‌جای حمله زمینی، بر دفاع فعال، استفاده از موشک‌ها و پهپادها و جنگ فرسایشی هوایی / موشکی تکیه کردند تا دشمن را از اهداف خود ناامید کنند.

• شباهت:

 تمرکز بر مقاومت و فرسایش به‌جای تهاجم و درگیری نظامی مستقیم.

۲. جنگ روانی و ایجاد رعب

• جنگ خندق:

 کشته شدن عمرو بن عبدود و شکست احزاب موجب فروپاشی روحیه‌ی دشمن شد. (3)

• جنگ ۱۲ روزه:

 شلیک موشک‌ها به عمق سرزمین‌های اشغالی و آسیب به وجهه‌ی اسرائیل، همراه با ادامه حملات، اثر روانی شدیدی بر دشمن گذاشت.

• شباهت:

 ضربه روانی به دشمن نقش کلیدی در تغییر معادله جنگ داشت.

۳. ائتلاف دشمنان

• جنگ خندق:

 مجموعه‌ای از قبایل مشرک و یهودی به‌عنوان یک ائتلاف گسترده (احزاب) به مدینه حمله کردند. (4)

• جنگ ۱۲ روزه

اسرائیل با پشتیبانی آمریکا و متحدان غربی وارد جنگ شد.

• شباهت:

 حضور ائتلاف متحد علیه یک حاکمیت اسلامی.

4. نوآوری تاکتیکی / عامل غافلگیری

• جنگ خندق:

 ابتکار حفر خندق دشمن را غافلگیر کرد و تاکتیک سنتی عرب‌ها را بی‌اثر نمود.

• جنگ ۱۲ روزه:

 استفاده گسترده از پهپاد، جنگ سایبری و موشک‌های دقیق، تاکتیک‌های مرسوم نظامی اسرائیل را ناکارآمد کرد.

• شباهت:

 نوآوری در دفاع که دشمن را در بن‌بست فروبرد.

۵. پایان جنگ با پیروزی سپاه اسلام

• جنگ خندق:

 این جنگ در انتها با در هم ‌شکسته شدن روحیه سپاه شرک درنتیجه کشته شدن عمرو بن عبدود با عقب‌نشینی سپاه شرک و برگشت به مکه به پایان رسید. (5)

• جنگ ۱۲ روزه:

 رژیم صهیونیستی بعد از مشاهده قدرت مانور موشک‌های ایرانی در عبور از پیشرفته‌ترین سامانه‌های پدافندی دنیا و قدرت تخریب موشک‌های ایرانی و در هم‌ شکسته شدن روحیه ساکنان سرزمین‌های اشغالی از امریکا خواست تا از ایران بخواهد که آتش‌بس را بپذیرد.

• شباهت:

 پایان با پیروزی مدافع و ناکامی دشمن.

۶. تثبیت جایگاه جبهه مدافع

• بعد از خندق:

 قدرت و اعتبار سیاسی و اجتماعی مسلمانان در جزیره‌العرب تقویت شد. (6)

• بعد از جنگ ۱۲ روزه:

 محور مقاومت و ایران موقعیت سیاسی و بازدارندگی خود را ارتقا دادند.

• شباهت:

 ارتقاء موقعیت و مشروعیت جبهة مدافع پس از جنگ.

7. خیانت از داخل سرزمین اسلامی

در جریان جنگ خندق یهودیان بنی‌قریظه با پیمان‌شکنی سعی در حمله به مدینه و ایجاد رعب و وحشت داشتند که پس از شکست احزاب، پیامبر اکرم صلی‌الله‌علیه‌و‌آله به مقابله با آنان برخاستند و آنان را متناسب با جرمشان مجازات کردند. (7)

در جریان جنگ ۱۲ روزه برخی از عُمال رژیم صهیونیستی و منافقین در داخل کشور اقدام به خرابکاری و ایجاد رعب و وحشت کردند که بخش عمده‌ای از آنان حین جنگ و بعدازآن دستگیر و منتظر اجرای اشد مجازات متناسب با جرمشان هستند.

شباهت:

 خیانت عُمال یهود در هر دو جنگ، مجازات آنان توسط حاکمیت اسلامی.

 نتیجه:

مطالعه تطبیقی جنگ خندق و جنگ ۱۲ روزه ایران و رژیم صهیونیستی نشان می‌دهد که باوجود تفاوت‌های بنیادین در زمان، فناوری و بازیگران، هر دو نبرد بر یک الگوی مشترک استوار بوده‌اند: استفاده از راهبرد دفاع فعال، ابتکارهای غیرمتعارف در میدان نبرد برای ایجاد غافلگیری، تأکید بر جنگ روانی و فرسایش اراده دشمن، مقابله با ائتلاف‌های گسترده دشمنان خارجی و درنهایت شناسایی و مجازات عناصر خائن داخلی که امنیت جبهه را تهدید می‌کردند. پیامد مشترک این دو جنگ، شکست دشمن در دستیابی به اهداف خود و تقویت مشروعیت، انسجام داخلی و جایگاه سیاسی جبهه مدافع در سطح منطقه‌ای بود؛ الگویی که نشان می‌دهد مدیریت هوشمندانه تهدیدهای بیرونی و درونی می‌تواند حتی در شرایط نابرابری قدرت، معادله نبرد را به سود حاکمیت اسلامی تغییر دهد.

پی‌نوشت‌ها:

1. صالحی شامی، محمد بن یوسف، سبل الهدی و الرشاد فی سیره خیر العباد، تحقیق عادل احمد عبدالموجود و علی‌محمد معوض، بیروت، ۱۴۱۴ ق، ج ۵، ص ۴۱۵.

2. القمی، تفسیرالقمی، قم، دارلکتاب، چاپ سوم، ۱۴۰۴ ق، ج ۲، ص ۱۷۷.

3. واقدی، محمد بن عمر، المغازی، تحقیق مارسدن جونس، لندن، ۱۹۶۶ م، ج ۲، ص ۴۷۱ ـ ۴۷۰؛ ابن هشام، السیره النبویه، تحقیق ابراهیم الابیاری و مصطفی السقاء و عبدالحفیظ شلبی، بیروت، بی‌تا، ج ۳، ص ۲۳۷ ـ ۲۳۴.

4. واقدی، محمد بن عمر، المغازی، تحقیق مارسدن جونس، لندن، ۱۹۶۶ م، ج ۲، ص ۴۴۲ ـ ۴۴۳.

5. مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، بیروت، دارالاحیاء التراث، 1403 ق، ج ۲۹، ص ۲.

6. شیخ مفید، محمد بن محمد بن نعمان، الارشاد فی معرفه حجج الله علی العباد، قم، کنگره شیخ مفید، چاپ اول، ۱۴۱۳ ق، ج ۱، ص ۱۰۶ ـ ۱۰۵؛ ابن ابی الحدید، شرح نهج‌البلاغه، چاپ افست بیروت، بی‌تا، ج ۱۹، ص ۶۲؛

7. واقدی، محمد بن عمر، المغازی، تحقیق مارسدن جونس، لندن، ۱۹۶۶ م، ج ۲، ص 460- ۴۷۴.

بعد از هجرت پیامبر اکرم (ص) از مکه به مدینه و تشکیل حکومت اسلامی، پیامبر به تناسب تهدیدات مشرکان، کارهایی برای دفاع از مسلمانان و حکومت اسلامی انجام دادند.

پرسش:

در تاریخ آمده است که همۀ جنگ‌های پیامبر (صلی الله علیه و آله) دفاعی بوده است؛ اما به نظر می‌رسد سریه غالب بن عبد‌الله در منطقۀ کدید ابتدایی بوده است؟

پاسخ:

جهاد دفاعی به ‌معنای مبارزه با هر دشمنی است که قصد نابودکردن دینِ اسلام یا تجاوز به سرزمین‌های اسلامی را دارد. هدف از جهاد دفاعی، حفظ اسلام و همچنین حفظ جان، مال و ناموس مسلمانان است (1). بعد از هجرت پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) از مکه به مدینه، قبایل و گروه‌های مختلفی از مشرکان با شیوه‌های مختلفی پیامبر و جامعۀ اسلامی را تهدید می‌کردند؛ بر همین اساس، جنگ و تعدی‌های متعددی علیه پیامبر و مسلمانان انجام دادند که پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) متناسب با اقدامات و تهدیدهای آنان، کارهایی را برای دفاع از مسلمانان و حکومت اسلامی انجام دادند.

از جمله قبایلی که تهدید برای جامعه اسلامی در دوران پس از هجرت به شمار می‌آمد، قبیلۀ مشرک و بادیه‌نشین «‌بنى‌ملوّح» بود. این قبیله در بین راه مدینه به سمت مکه و در منطقۀ «کدید» اقامت داشتند (2).

با اینکه قبایل بادیه‌نشین مانند «بنی‌ملوح» به دور از تمدن بودند، تا هنگامی که اقدامی علیه جامعۀ اسلامی و مسلمانان انجام نمی‌دادند، پیامبر (صلی الله علیه و آله) با آنان برخوردی نداشتند؛ ولی بعد از آنکه آنان علیه مسلمانان و جامعه اسلامی وارد عمل می‌شدند و اقدام به قتل و غارت می‌کردند، متناسب با جرمی که انجام داده بودند، علیه آنان اقدام می‌نمودند. بر همین اساس، بعد از آنکه قبیلۀ «بنی‌ملوح» در ماه صفر یا ربیع‌الاول سال هفتم هجری اقدام به کشتن همراهان بشیر بن سوید کردند (3)، پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) در ماه صفر سال هشتم هجری (4)، غالب بن عبدالله را به همراه شش نفر به سوی آنان فرستادند تا آنان را مجازات کنند (5). بر اساس گزارش‌های تاریخی، این عده توانستند در شبیخونی که به قبیلۀ «بنی‌ملوح» زدند، چند تن از آنان را کشتند و چهار‌پایانى از آنها را به غنیمت گرفتند و بی‌درنگ به سمت مدینه حرکت کردند. در زمان حرکت آنان به سمت مدینه، در‌حالی‌که آسمان صاف و بدون ابر بود، باران شدیدی نازل شد که سبب جاری‌شدن سیل در بستر رودخانۀ خشک‌شده‌ای در آن مسیر گردید. همین امر سبب ایجاد فاصله بین آنها و افراد قبیله‌ای شد که آنان را تعقیب می‌کردند و عبدالله بن غالب و همراهانش بدون هیچ آسیبی با موفقیت به مدینه بازگشتند (6).

نتیجه :

بر اساس گزارش‌های تاریخی، دلیل سریۀ «عبدالله بن غالب» در منطقۀ کدید و حمله به قبیلۀ «بنی‌ملوح»، اقدام افراد این قبیله در کشتن اصحاب بشیر بن سوید بود. بنابراین پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) به عبدالله بن غالب دستور دادند به همراه شش نفر به آنان یورش ببرند تا از آنان انتقام بگیرند و این سریه با موفقیت به سرانجام رسید. این مطلب نشان می‌دهد دستور پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله)، جهادی دفاعی در مقابله با تهدید عملی بود که از سوی قبیله بنی‌ملوح ایجاد شده بود.

 

برای مطالعۀ بیشتر:

محسنی، مصطفی؛ اسلام: دین جنگ یا صلح؛ قم: بوستان کتاب، 1399 ش.

پی‌نوشت‌ها:

1. شهید ثانی، زین‌الدین بن علی؛ مسالک الأفهام إلی تنقیح شرائع الإسلام؛ قم: مؤسسه المعارف الإسلامیه، ۱۴۱۳ ق، ج ۳، ص ۸. نجفی،‌ محمدحسن؛ جواهر الکلام فی شرح شرائع الاسلام؛ تحقیق: محمد قوچانی؛ چ 7، بیروت:‌ دار‌احیاء التراث العربی، ۱۳۶۲ ش، ج ۲۱، ص ۱۵.

2. خزاعی، على بن محمد؛ تخریج الدلالات السمعیه؛ بیروت: دار‌الغرب الإسلامى، 1419 ق، ص 445.

3. مبارکفوری، صفى‌الرحمان؛ الرحیق المختوم؛ بیروت: دارالهلال، 1427 ق، ص 350.

4. ابن‌سید‌الناس، ابوالفتح محمد؛ عیون الأثر؛ بیروت: دار‌القلم، 1414 ق، ج ‏2، ص 194.

5. ابن‌عبد‌البر، یوسف بن عبدالله؛ الاستیعاب فی معرفة الأصحاب؛ بیروت: دار‌الجیل، 1412 ق، ج 3، ص 1252.

6. ابن‌سید‌الناس، ابوالفتح محمد؛ عیون الأثر؛ بیروت: دار‌القلم، 1414 ق، ج ‏2، ص 195.

یهودیان و استفاده از جنگ روانی و شناختی در عصر نبوی
یهودیان از اولین مبارزه خود با ادیان آسمانی تا زمان حاضر، ضربه‌های جبران ناپذیری را بر پیکره ادیان الهی وارد کرده‌اند. در این راه،عملیات روانی تاکتیک مهمی بود.

پرسش:

در عصر نبوی یهودیان چگونه از جنگ روانی و شناختی علیه مسلمانان استفاده می کردند؟

پاسخ:

در عصر نبوی یکی از مهم‌ترین تاکتیک‌ها و حربه‌هایی که یهودیان در برابر مسلمانان به کار می‌گرفتند؛ عبارت از جنگ‌های روانی بود. جنگ روانی شیوه‌ای است که همواره برای تأثیر بر روح و روان طرف مقابل و غلبه بر او مورد استفاده قرار می‌گیرد. ایجاد شایعه‌پراکنی مثل شکست مسلمانان در جنگ بدر، ایجاد حس ناامیدی و دلسردی نسبت به اقدامات و ازخودگذشتگی‌های مسلمانان در پیشبرد اسلام، بکارگیری تحریف در خصوصیت‌های پیامبر آخرالزمان، استهزاء و تمسخر و توهین نسبت به مسلمانان، ایجاد تفرقه میان قبایل مدینه و... از مهم‌ترین حربه‌هایی بود که آنان در راستای ایجاد جنگ روانی علیه مسلمانان انجام می‌دادند.

انواع شیوه‌های جنگ روانی یهود علیه پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله و مسلمان

1. شایعه‌سازی

یکی از مهم‌ترین مصادیق جنگ روانی، تکنیک شایعه است. هنگامی که مسلمانان در جنگ بدر، در برابر مشرکان قریش به پیروزی رسیدند، رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله برای رساندن این خبر به مسلمانان، زید ین حارثه که فرزندخوانده ایشان بود را به مدینه فرستادند. هنگامی که یهودیان، شکست مشرکان را در جنگ بدر فهمیدند، با کمک منافقان سعی کردند نتیجه به‌ دست آمده را از بین ببرند. آن‌ها بین مردم شایعه کردند که خبر پیروزی مسلمین دروغ بوده و پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله کشته شده است. یهودیان از نسبت بین زید و پیامبر سوء استفاده کرده و گفتند زید به دلیل ناراحتی نمی‌داند چه می‌گوید. تا این که حربه یهودیان با ورود پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله به مدینه ناتمام ماند.(1)

2. ایجاد حس نامیدی و دلسردی

گروه از یهودیان در راستای اهداف خود، سعی در ناامید و دلسرد کردن مسلمانان داشتند. در گزارشی آمده که چند تن از احبار یهود نزد مسلمانان می‌آمدند و صورت حق‌به‌جانبی به خود گرفته و از روى دلسوزى و نصیحت به آن‌ها می‌گفتند: «بى‏جهت پول‌های خود را درراه این دین مصرف نکنید، ما مى‏ترسیم که شما فقیر و تهی‌دست شوید خصوصاً که نمی‌دانید سرانجام این کار چیست و به کجا خواهد انجامید.»(2)

3. استهزاء و تمسخر

 استهزاء و تمسخر از دیگر حربه‌هایی بود که یهودیان علیه مسلمانان بکار می‌گرفتند. گفته شده وقتی مسلمانان نزد رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله می‌رسیدند، مى‌گفتند: «یا رسول‌الله، راعنا، اى اسمع منا»؛ به ما گوش فرادار، یهودیان که این کلام را شنیدند آن را از حیث معنى تحریف نموده و می‌گفتند، راعنا یا محمد و مقصودشان از اظهار این جمله، گفتن کلمات ناهنجار و رکیک بود وقتی‌که به آن‌ها هشدار داده شد که از این کلمات به زبان نیاورند؛ آن‌ها می‌گفتند: «آنچه مسلمین می‌گویند ما نیز مى گوئیم.»(3) ازاین‌رو خداوند به مردم تذکر داد تا به‌جای «راعنا» از «انظرنا» استفاده کنند.«یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لَا تَقُولُوا رَاعِنَا وَقُولُوا انْظُرْنَا وَاسْمَعُوا وَلِلْکَافِرِینَ عَذَابٌ أَلِیمٌ».(4) همچنین گفته شده شخصی به نام رفاعه بن زید که یکى از بزرگان یهود بود نزد پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله مى‏آمد و چون حضرت سخنی می‌فرمود؛ زبانش را از روى تمسخر در دهان می‌گردانید و با سخنانش به اسلام طعنه می‌زد و عیب‌جوئی می‌کرد.(5) از مهم‌ترین رفتارهایی که در این زمینه از جانب یهودیان صورت می‌گرفت، سرودن اشعار توهین‌آمیزی در وصف مسلمانان، خصوصاً زنان آن‌ها بود.(6)

4. ایجاد تفرقه‌

با توجه به اینکه یهودیان می‌دانستند که اتحاد قبایل داخلی مدینه، یعنی اوس و خزرج، در رشد و گسترش اسلام تأثیر بسیاری دارد. ازاین‌رو به یکى از جوانان یهود دستور دادند تا به نزد آنان برود و در مجلس ایشان بنشیند و از جنگ بعاث و سایر جنگ‌هایی که در میان اوس و خزرج اتفاق افتاده سخن به میان آورد و آن روزها را به یاد آنان بیندازد. همچنین برخى از اشعار و حماسه‌هایی که درباره آن جنگ‌ها گفته شده بود را براى آن‌ها می‌خواندند و آنان را به جنگ با یکدیگر تحریک می‌کردند.(7)

5. تحریف

یهود با بهره‌گیری از ابزار تحریف، به تغییر و تفسیر دگرگونه علائم پیامبر آخرالزمان در کتاب‌های خویش پرداخت تا از گرایش پیروانش به پیامبر اسلام صلی‌الله‌علیه‌وآله جلوگیری کند. خداوند در قرآن به این عملیات روانی یهود اشاره کرده، می‌فرماید: «وَ قَدْ کَانَ فَرِیقٌ مِنْهُمْ یسْمَعُونَ کَلاَمَ اللَّهِ ثُمَّ یحَرِّفُونَهُ مِنْ بَعْدِ مَا عَقَلُوهُ وَ هُمْ یعْلَمُونَ‌ وَ إِذَا لَقُوا الَّذِینَ آمَنُوا قَالُوا آمَنَّا وَ إِذَا خَلاَ بَعْضُهُمْ إِلَى بَعْضٍ قَالُوا أَتُحَدِّثُونَهُمْ بِمَا فَتَحَ اللَّهُ عَلَیکُمْ لِیحَاجُّوکُمْ بِهِ عِنْدَ رَبِّکُمْ أَ فَلاَ تَعْقِلُونَ‌؛(8) گروهی از آنان کلام خدا را همواره می‌شنیدند، سپس بعدازآنکه [معنا و مفهومش را] درک می‌کردند، [به سبب دنیاطلبی و امور مادی] به‌دلخواه خود تغییرش می‌دادند، درصورتی‌که نسبت به آنچه انجام می‌دهند، علم داشتند. رفتار آنان بدین گونه بود که تعدادی از آنان قرار گذاشتند که اول روز به آنچه بر پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله نازل شده، به زبان ایمان آورند و آخر روز به آن کافر شوند و بگویند ما کتاب‌های خود را بررسی و با دانشمندانمان مشورت کردیم و دیدیم محمد صلی‌الله‌علیه‌وآله کسی نیست که ما گمان می‌کردیم و دروغ او و نادرستی آیینش بر ما آشکار شد

 در پیش‌بینی آن‌ها، این کار باعث می‌شد مسلمانان شک کنند و از دین خود بازگردند.(9)

نتیجه‌گیری:

 یکی از مهم‌ترین تاکتیک‌ها و حربه‌هایی که یهودیان در برابر مسلمانان از همان صدر اسلام به کار می‌گرفتند؛ جنگ‌های روانی بود. جنگ روانی شیوه‌ای است که همواره برای تأثیر بر روح و روان طرف مقابل و غلبه بر او مورد استفاده قرار می‌گیرد. شایعه‌پراکنی، ایجاد حس ناامیدی و دلسردی، استهزاء و تمسخر، بکارگیری تحریف، ایجاد تفرقه و... از مهم‌ترین اقداماتی که آنان در این راستا انجام داده بودند.

پی‌نوشت‌ها:

1. طبری، محمد بن جریر، تاریخ الأمم و الملوک، بیروت، انتشارات دار التراث‏، چاپ دوم‏، 1387 ق، ج‏2، ص 488.

2. ابن هشام، ابو محمد عبدالملک، السیره النبویه، بیروت، دار المعرفه، بی‌تا، ج‏1، ص 560.

3. مقریزی، تقى الدین، إمتاع الأسماع بما للنبی من الأحوال و الأموال و الحفده و المتاع‏، بیروت، دار الکتب العلمیه، چاپ اول، 1420 ق‏، ج‏3، ص 109.

4. سوره بقره، آیه 104.

5. ابن هشام، ابو محمد عبدالملک، السیره النبویه، بیروت، دار المعرفه، بی‌تا، ج 1 ص 560.

6. ابن هشام، ابو محمد عبدالملک، السیره النبویه، بیروت، دار المعرفه، بی‌تا، ج 2، ص 54.

7. ابن هشام، ابو محمد عبدالملک، السیره النبویه، بیروت، دار المعرفه، بی‌تا، ج‏1، ص:555-556.

8. سوره بقره، آیه 75.

9. طبرسی، فضل بن حسن، مجمع‌البیان فی تفسیر القران، بیروت، انتشارات مؤسسه الأعلمی للمطبوعات، چاپ اول، 1415 ق-1995 م، ج 2، ص 320-322.

جنگ روانی یکی از ابزارهای مقابله غیرمستقیم،دشمنان اسلام علیه پیامبر اکرم(ص) بود. پیامبر با راهبردهای تبیینی و بصیرت‌افزایی و... واکنش‌های قاطع به مقابله برخاست.

پرسش:

پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله با جنگ روانی ایجادشده از طرف دشمن چگونه مقابله می‌کرد؟

پاسخ:

جنگ روانی، به‌عنوان ابزاری برای «تغییر نگرش‌ها، تضعیف روحیه و ایجاد تفرقه» (1) در میان مخاطبان، از دیرباز مورد استفاده قدرت‌ها و جریان‌های مخالف بود. در صدر اسلام، دشمنان دعوت نبوی به‌شدت از این ابزار علیه پیامبر اکرم صلی‌الله‌علیه‌وآله و پیروان ایشان بهره می‌بردند.

دشمنان در صدر اسلام با فن‌های مختلف جنگ روانی مانند تهمت‌زنی (اتهام جنون و شاعری به پیامبر) (2) ترویج شایعات دروغ علیه پیامبر و مسلمانان (مانند ادعای کشته شدن پیامبر در جنگ احد) (3) و ... سعی در تقابل با دعوت نبوی و تضعیف روحیه مسلمانان داشتند و در مقابل آن حضرت با انجام تدابیر و روش‌های مختلف به تقابل جدی با جنگ روانی دشمنان پرداختند.

1. بصیرت‌افزایی و تبیین حقایق: شفاف‌سازی در برابر ابهام‌افکنی

اصلی‌ترین و کارآمدترین سلاح پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله در برابر جنگ روانی دشمن، توضیح و تبیین شفاف واقعیات بود. ایشان با استفاده از آیات قرآن کریم و بیانات خود، اذهان عمومی را روشن می‌ساختند و پرده از اهداف شوم دشمن برمی‌داشتند. به‌عنوان نمونه در مقابله با اتهامات ناروا (جنون، شاعری، کهانت) که مشرکان مکه برای بی‌اعتبار کردن پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله، ایشان را متهم می‌کردند؛ قرآن کریم در آیات متعددی این اتهامات را رد می‌کند (4) و خود پیامبر نیز با اعمال و گفتارشان، عقلانیت و حکمت خویش را به نمایش می‌گذاشتند. برای مثال، در سوره قلم، آیه ۲ خداوند می‌فرماید: «ما أنت بنعمه ربّک بمجنون» (تو به سبب نعمت پروردگارت مجنون نیستی). این آیات به‌طور مستقیم به این اتهامات پاسخ می‌داد و مردم را از حقیقت امر آگاه می‌ساخت. یا در مقابله با شایعه شهادت در جنگ احد و جنگ روانی که دشمن به‌واسطه آن انجام داد که موجب تزلزل شدید روحیه برخی از مسلمانان گشت؛ (5) آن حضرت با حضور خود در میدان نبرد و آگاه‌سازی که توسط برخی از اصحاب انجام داد، این شایعه را خنثی کرد و از دیگر سو با نزول آیه ۱۴۴ سوره آل‌عمران، با تبیین دقیق نقش پیامبر به مسلمانان هشدار داد که اخباری نگران‌کننده مثل کشته شدن پیامبر مجوزی بر ارتداد و تسلیم در برابر جنگ روانی دشمن نخواهد بود. (6)

2. تقویت ایمان و اراده مسلمانان: بنیان‌های درونی برای مقاومت

پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله با تقویت بنیان‌های ایمانی و اعتقادی مسلمانان، آن‌ها را در برابر اشاره‌ی روانی دشمن مقاوم می‌ساختند. ایمان راسخ، سدی محکم در برابر تهاجمات روانی بود. بیان وعده‌های الهی و بشارت‌ها (7)، تبیین جایگاه صبر و استقامت و اجر الهی و آثار آن (8) نمونه‌ای از اقداماتی بود که پیامبر اکرم صلی‌الله‌علیه‌وآله بابیان آن‌ها سبب تقویت ایمان و اراده مسلمان و درنتیجه عدم تأثیرپذیری آنان در مواجهه با جنگ روانی دشمنان می‌گردید.

3. بی‌اعتنایی هوشمندانه: نادیده گرفتن تحریکات بی‌اساس

در برخی موارد، بهترین پاسخ به تحریکات دشمن، بی‌اعتنایی و نادیده گرفتن آن‌ها بود. این تاکتیک، مانع از بزرگ‌نمایی شایعات و دامن زدن به آن‌ها می‌شد و نشان از صلابت و اطمینان پیامبر (ص) به راه خویش داشت.

به‌عنوان نمونه نمونه پیامبر اکرم (ص) در جریان افک (9) که منافقین و دشمنان آن حضرت سعی داشتند با یک جنگ روانی بر مبنای یک تهمت و دروغ به همسر پیامبر، جامعه را دچار تشت و بدبینی نسبت به آن حضرت و همسر ایشان نمایند؛ اما پیامبر اکرم صلی‌الله‌علیه‌وآله در ابتدا با صبر و خویشتن‌داری و بدون واکنش عجولانه، منتظر وحی الهی ماندند. این بی‌اعتنایی هوشمندانه به شایعه‌پردازان اجازه نداد که به اهداف خود دست یابند تا اینکه با نزول آیات 11 تا 26 سوره نور، بطلان آن شایعه آشکار شد و آبروی تهمت‌زنندگان بر باد رفت و به همراه آن با تدبیر مناسب بطلان این دروغ و شایعه را به افراد جامعه ثابت کردند.(10)

4. سازمان‌دهی و انسجام جامعه اسلامی: سدی در برابر تفرقه

ازآنجاکه هدف بسیاری از جنگ‌های روانی دشمن، ایجاد تفرقه و نفاق در صفوف مسلمانان بود. پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله با تأکید بر وحدت و همبستگی، این توطئه را خنثی می‌کردند. به‌عنوان نمونه عقد اخوت اسلامی و برادری (مؤاخات) میان مهاجرین و انصار در مدینه، سبب تحکیم بنیان‌های جامعه و انسجام بین آنان گردید و تعصبات قبیله‌ای را که یکی از راه‌های ایجاد جنگ روانی دشمن در جامعه را از بین برد.

5. بهره‌گیری از شجاعت و قاطعیت: واکنش مناسب در زمان لازم

در کنار بصیرت و صبر، پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله در مواقع لزوم از شجاعت و قاطعیت نیز بهره می‌بردند. این قاطعیت، پیام قدرتمندی را به دشمن می‌فرستاد و باعث پیشگیری و مقابله با جنگ روانی دشمن می‌گردید. به‌عنوان نمونه وقتی دشمن سعی کرد با به رخ کشیدن عِده و عُده خود در جنگ‌های بدر، احد و خندق، یک جنگ روانی را علیه مسلمانان مدیریت کند تا سبب تضعیف روحیه آنان شود ایشان با شجاعت تمام اقدام لازم را به‌موقع انجام دادند و درنتیجه جنگ روانی دشمن را به‌کلی خنثی کردند یا وقتی یهودیان بنی قریظه با پیمان‌شکنی و خیانت به اسلام و مسلمانان سبب ایجاد جنگ روانی شدید علیه مسلمانان شدند پیامبر اکرم صلی‌الله‌علیه‌وآله بلافاصله با آنان مقابله کردند.(11)

نتیجه‌گیری:

پیامبر اکرم صلی‌الله‌علیه‌وآله در مقابله با جنگ روانی دشمن، الگویی بی‌نظیر از رهبری حکیمانه، بصیرت عمیق و قاطعیت در دفاع از حق ارائه دادند. ایشان با ترکیبی از تبیین حقایق، تقویت ایمان، بی‌اعتنایی هوشمندانه، سازمان‌دهی جامعه و شجاعت عملی، توانستند دسیسه‌های دشمنان را خنثی کرده و راه را برای گسترش اسلام هموار سازند. این شیوه مقابله، در طول تاریخ اسلام و حتی در دوران معاصر نیز می‌تواند الهام‌بخش و راهگشا باشد.

معرفی منبع جهت مطالعه بیشتر:

کتاب تبلیغات و عملیات روانی در سیره نبوی و علوی، نوشته بهرام رضایی، محمدمسعود بهمنی، انتشارات دافوس

پی‌نوشت‌ها:

1) متفکر، حسین؛ جنگ روانی، قم، دفتر عقل پژوهشکده تحقیقات اسلامی سپاه،1386، ص 18.

2) «ویقولون ائنا لتارکوا ءالهتنا لشاعر مجنون.» و پیوسته می‌گفتند: «آیا ما معبودان خود را به خاطر شاعری دیوانه رها کنیم.» صافات آیه 8

3) ابن اثیر، الکامل، ترجمه، ابوالقاسم حالت و عباس خلیلی، مؤسسه مطبوعاتی علمی، تهران، ۱۳۷۱ ش، ج ۷، ص ۱۵۷.

4) در همین زمینه مطالعه مدخل «دفاع قرآن از قرآن» در سایت ویکی‌فقه مناسب است: دفاع قرآن از قرآن https://fa.wikifeqh.ir/

5) زهری، محمد، المغازی النبویه، به کوشش سهیل زکار، دمشق، ۱۴۰۱ ق/۱۹۸۱ م، ص ۷۷؛ ابن اسحاق، محمد، السیر و المغازی، به کوشش سهیل زکار، دمشق، ۱۳۹۸ ق/۱۹۷۸ م، ص ۲۷.

6) «و ما محمد إلا رسول قد خلت من قبله الرسل أفإن مات أو قتل انقلبتم علی أعقابکم» (و محمد جز فرستاده‌ای نیست که پیش از او [نیز] فرستادگانی بوده‌اند. آیا اگر او بمیرد یا کشته شود، شما به عقب بازمی‌گردید؟).

7) پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله با تکیه‌بر آیات قرآن، وعده‌های الهی مبنی بر پیروزی حق بر باطل و پاداش اخروی را برای مسلمانان یادآوری می‌کردند. این بشارت‌ها، امید را در دل‌ها زنده نگه می‌داشت و روحیه ایستادگی را تقویت می‌کرد. برای مثال، وعده فتح مکه و پیروزی اسلام در قرآن کریم پارها مورد تأکید قرار گرفته بود که درنهایت نیز محقق شد.

8) به‌عنوان نمونه ازجمله آثار صبر با توجه به آیاتی که در قرآن کریم ذکر شده است می‌توان به مددهای غیبی الهی (انعام، آیه 34؛ نحل، آیات 127 و 128؛ روم، آیه 60؛ غافر، آیه 55)، جلب محبت و برطرف شدن دشمنی‌ها (فصلت، آیات 34 و 35)، دستیابى او به مقام رضا (طه، آیه 130)، قرار گرفتن در زمره محسنان (هود، آیه 115)، فرجام نیک (هود، آیه 49؛ طه، آیه 132)، دستیابی به خصلت نیکی کردن در برابر بدی دیگران یعنی دستیابی به مقام ایثار و اکرام (فصلت، آیات 34 و 35)‌اشاره کرد.

9) جهت مطالعه جریان افک مطالعه مدخل مربوطه در سایت ویکی شیعه مناسب است: https://fa.wikishia.net/view/%D8%AD%D8%A7%D8%AF%D8%AB%D9%87_%D8%A7%D9%81%DA%A9

10) قمی، علی ابن ابراهیم، تفسیرالقمی، قم، دارالکتاب، ۱۳۶۳ ش، ج ۲، ص ۹۹.

11) در همین زمینه مطالعه مدخل بنی قریظه در سایت ویکی شیعه مناسب است: https://fa.wikishia.net/view/%D8%BA%D8%B2%D9%88%D9%87_%D8%A8%D9%86%DB%8C%E2%80%8C%D9%82%D8%B1%DB%8C%D8%B8%D9%87

پیامبر اسلام در برابر اذیت همسایگان، با سکوت به خدای خود شکایت می بردند. همچنین در پاسخ به خوبی های همسایگان با ابراز محبت، برایشان دعا خیر می کردند.

پرسش:

حضرت محمد صلی‌الله‌علیه‌وآله با همسایگان چگونه برخورد می‌کرد؟

پاسخ:

مقدمه

در تعالیم اسلامی، سفارش فراوانی به رفتار نیک و مدارا با همسایگان شده است تا جایی که رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله فرمود: «جبرئیل همواره مرا به حق همسایه سفارش می‌کرد، تا آنجا که گمان کردم که به زودى او را در ارث شریکم کند.»(1) و یا در جای دیگر، امام حسن مجتبی علیه‌السلام از وسعت توجه و دعای مادرش فاطمه زهرا سلام‌الله‌علیها نسبت به همسایگان، تعجب می‌کند تا جایی که به فرزندشان می‌فرمایند: «الجار ثم الدار».(2)

حضرت رسول نیز در حدیث دیگری، نسبت به حقوق همسایه، به اصحاب مطالبی را یادآور شدند.(3)

اما درباره نوع رفتار شخص نبی مکرم اسلام با همسایگان، با توجه به نوع رفتار همسایگان، به چند نمونه اشاره می‌کنیم:

 

متن اصلی پاسخ

1. همسایگان آزاردهنده

سخت‌ترین دوران بعثت برای حضرت رسول، دوران حضور ایشان در مکه و در همسایگی تعدادی از بزرگان قریش بود که با ظهور اسلام، از هیچ کوششی برای اذیت و آزار پیامبر و مسلمانان دریغ نکردند. مقریزی در کتاب «امتاع الاسماع» خود، نام تنی چند از قریش را که از همسایگان حضرت بودند، آورده و آنان را دشمن‌ترین دشمنان پیامبر دانسته است.(4) وقتی پیامبر در سال 8 ه.ق برای فتح مکه وارد این شهر شد، خطاب به مردمش (قریش) فرمودند: «شما مردم مکه بد همسایگانی برای پیامبر بودید. شما مرا تکذیب کردید و مرا از مکه راندید، ولی به این هم رضایت ندادید و در مدینه آمدید با من جنگ کردید؛ ولی اکنون شما آزادید بروید و همگی را مورد عفو و بخشش قرار دادم.»(5)

1.1. ابوجهل

الف. از جملة این نوع همسایگان، ابوجهل است که تا نقشه قتل پیامبر گرامی پیش رفت و نهایتاً در جنگ بدر که با اصرار او شکل گرفت، به هلاکت رسید و پیامبر اسلام، جسد وی و برخی دیگر از بزرگان قریش را به درون یک چاه بدبو انداختند و خطاب به آنان فرمودند: «شما چه بد همسایگان و هم‌جوارانى براى رسول خدا بودید؛ او را از منزلش که در مکّه بود خارج کردید و طرد نمودید، و سپس همه با هم اجتماع کرده و با او محاربه و جنگ نمودید؛ پس به درستی، آنچه را که خدا به من وعده داده است دیدم که حقّ است... .»(6)

ب‌. وی یک بار که پیامبر در مسجدالحرام مشغول نماز بودند، دیگران را تحریک کرد تا فضولات حیوانات را به کتف حضرت بریزند؛ عقبه بن أبی‌معیط این کار را انجام داد. پیامبر صلی‌الله‌علیه‌و‌آله از رفتار ابوجهل و یارانش به خدا شکایت می‌برد.(7)

ت‌. یک بار نیز ابوجهل، زمانی که حضرت رسول در صفا بود، به شدت او را ناسزا گفته و مسخره کرد. وی سپس به مکه بازگشته و با قومش در کنار خانه خدا مشغول صحبت بود، وقتی حضرت حمزه از این ماجرا خبردار شد، وارد جمع آنان گشته و با کمانش به شدت بر سر او کوفت و همان جا مسلمان شده و حمایت خود را از پیامبر اعلام کرد. در این مورد نیز پیامبر سکوت کرده و به سخنان زشت ابوجهل اعتنایی نکردند.(8)

ث‌. ابوجهل و بزرگان قریش نیز یک بار که از تبلیغات و فعالیت‌های پیامبر خسته و ناخرسند شده بودند و نتوانسته بودند ایشان را از رسالت خویش منصرف کنند، تصمیم گرفتند تا همگی با حضرت گفتگو کنند. در این جلسه، به پیامبر پیشنهاد مال و مقام و ریاست و زنان زیباروی داده شد؛ نبی مکرم به شدت از پیشنهادات قریش برآشفته و فرمودند که به دستور خدای متعال بر آنها به‌عنوان رسول برگزیده و فرستاده شده است؛ اگر دعوت او را بپذیرند، خیر دنیا و آخرت نصیبشان خواهد شد و در صورت انکار و تکذیب، صبر خواهد کرد و خدا را بین خود و آنان حَکَم قرار خواهد داد تا در مورد آنان حُکم نماید.(9)

2.1. ابولهب

وی (عموی پیامبر) نیز جزو همسایگان قریشی پیامبر بود که به همراه همسرش از مخالفان و آزاردهندگان حضرت رسول بودند. اذیت و آزار آنان تا آنجا پیش رفت که سوره مسد در مذمت آنان نازل گشت. وی همان کسی است که وقتی پیامبر در «ذی المجاز» قدم می‌زد و به مردم می‌گفت: «قولو لا اله الا الله تفلحوا»، پشت سر ایشان حرکت و به او سنگ‌پرانی می‌کرد و خون از ساق پای حضرت رسول سرازیر می‌شد.(10)

3.1. أمّ جمیل

همسر وی ام جمیل، برای آزار رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله‌ و بازداشتن او از رفتن به نماز، خار و خاشاک بر سر راه وی می‌ریخت و یا شکمبه گوسفند می‌ریخت.(11) پیامبر نیز نزد بنی عبدمناف رفته و می‌فرمود: «اى بنى عبد مناف! این چگونه رعایت حق همسایگى است؟!» سپس کثافات را جمع مى‌کرد و دور مى‌ریخت.(12)

2. همسایگان مهربان

1.2. یکی از همسایگان مهربان، با محبت و با معرفت پیامبر گرامی در مدینه، شخصی بود به نام ابوایوب انصاری. وقتی حضرت رسول وارد مدینه شد، در پایین خانه وی (که با مادر پیرش زندگی می‌کرد) ساکن شد. در طول مدتی که ابوایوب و مادرش میزبان پیامبر بودند، بسیار مراعات می‌کردند که مبادا ایشان آزرده خاطر شده و یا مزاحمتی برای ایشان ایجاد کنند. ازاین‌رو، پیامبر بسیار نسبت به ایشان محبت می‌ورزید. یک بار، کنیزکان قبیله بنی نجار (قبیله ابوایوب انصاری) با خوشحالی از این که پیامبر همسایه آنان گشته، از خانه‌های خود بیرون آمده و با افتخار از این همسایگی، خطاب به پیامبر چنین گفتند: «ما کنیزان و همسایگانِ دودمان بنی‌نجار هستیم. چقدر شایسته و دل‌پذیر است که محمد صلی‌الله‌علیه‌وآله‌ هم‌جوار ما شده است!» پیامبر در پاسخ ابراز محبت آنان پرسید: «آیا مرا دوست دارید؟» آن‌ها همگی گفتند: بله یا رسول الله. به خدا سوگند چنین است. حضرت در ادامه سه مرتبه فرمودند: «به خدا سوگند که من هم شما را دوست می‌دارم.»(13)

2.2. در یک موقعیت دیگر در سال دوم هجری به هنگام عروسی حضرت علی و فاطمه زهرا سلام‌الله‌علیهما، ابوایوب (با آن که فقیر بود) گوسفندی را به عنوان هدیه عروسی برای ایشان آورد. پیامبر در ابتدا از قبول آن امتناع کرد، اما وقتی دید ابوایوب رنجیده خاطر شده، آن را پذیرفت. دو روز بعد از عروسی، حضرت رسول دستور داد تا آن گوسفند را ذبح کنند و گوشت آن را بپزند. سپس ایشان دستور داد: «به نام خدا بخورید، ولی استخوانش را نشکنید.» پس استخوان‌ها را در میان پوست گوسفند ریخت و فرمود: «خدایا! ابوایوب فقیر است. تو این گوسفند را آفریدی و آن را میراندی و بر زنده کردنش توانا هستی؛ این گوسفند را زنده کن! ای خدای یکتا و بی‌همتا.» در همان لحظه به اذن خدا، گوسفند زنده شد و به راه افتاد. از آن پس، خداوند در او برکتی برای ابوایوب قرار داد که هر بیماری از شیر آن گوسفند می‌نوشید، شفا می‌یافت. عبدالرحمن بن عوف این معجزه را به صورت شعر درآورد.(14)

3.2. همچنین، در همان زمانی که شتر پیامبر خدا جلوی درب خانه ابوایوب انصاری زانو زد، وی به مادر پیرش که نابینا بود، ندا زد و او را به این افتخار بشارت داد. مادرش از این‌که نمی‌تواند جمال نورانی حضرت را مشاهده کند، حسرت و افسوس خورد. وقتی حضرت رسول از این قضیه آگاه شدند، به معجزه الهی چشمان او را بینا ساختند و این اولین معجزه رسول خدا در مدینه بود.(15)

نتیجهگیری:

در مدت اقامت پیامبر گرامی اسلام در مکه و مدینه، همواره در همسایگی ایشان افرادی زندگی می‌کردند که به‌گونه‌های متفاوت از یکدیگر، با رسول خدا رفتار می‌کردند. برخی از آنان بدجنسی و نامهربانی را به حدّی رساندند که تا قتل حضرتش پیش رفتند، و برخی دیگر بالعکس، مهربانی و مروّت را در حق رسول خدا به نهایت رساندند. برخی چون ابوجهل و ابولهب و همسرش بر سر پیامبر فضولات حیوانات می‌ریختند، تمسخر  و اهانت می‌کردند؛ بر سر راه ایشان خار و خاشاک می‌انداختند و تلاش می‌کردند تا با پیشنهاداتی گران، حضرت را از ادامه رسالتش منصرف کنند؛ اقدامی که پیامبر در پاسخ این اقدامات موزیانه انجام می‌دادند، یا سکوت و شکایت به بنی عبدمناف، و یا شکایت به خدای متعال بود تا جایی که در مذمت برخی از آنها، سوره مسد نازل شد، و یا بعد از آن که برخی از آنان در جنگ بدر به هلاکت رسیدند، اجسادشان به درون چاه انداخته شد و نهایتاً، بعد از فتح مکه مورد عفو عمومی قرار گرفتند.

برخی دیگر از این همسایگان، مانند قبیله بنی نجار و ابوایوب انصاری و مادرش، از وقتی که پیامبر در طبقه زیرین خانة آن‌ها سکونت داشت، نهایت مراعات حال پیامبر را داشتند تا مبادا حضرت آزرده خاطر شوند. همین رفتار و برخورد آنان سبب شد تا پیامبر در حق آنان دعا کرده، برای آنان از خدای متعال طلب برکت و به آنان ابراز محبت نموده و حتی به معجزه ایشان، مادرش بینایی خود را به دست آورد.

پی‌نوشت‌ها:

1. صدوق، محمد بن علی، من لا یحضره الفقیه، تحقیق علی‌اکبر غفاری، قم، دفتر انتشارات اسلامى وابسته به جامعه مدرسین حوزه علمیه قم‏، چاپ دوم، 1413ق، ج1، ص52.

2. اربلی، علی بن عیسی، کشف الغمه، تحقیق سید هاشم رسولی محلاتی، تبریز، نشر بنی‌هاشمی، چاپ اول، 1381ش، ج1، ص468.‏

3. شهید ثانی، زین الدین بن علی، مسکن الفؤاد عند فقد الأحبه و الأولاد، قم، بصیرتی، چاپ اول، بی‌تا، ص114.

4. مقریزی، احمد بن علی، امتاع الاسماع، محمد عبدالحمید نمیسی، بیروت، دارالکتب العلمیه، چاپ اول، 1420ق، ج1، ص41.

5. مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، تحقیق جمعی از محققین، بیروت، دار احیاء التراث العربی، چاپ دوم، 1403ق، ج21، ص106.

6. مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، تحقیق جمعی از محققین، بیروت، دار احیاء التراث العربی، چاپ دوم، 1403ق،  ج6، ص254.

7. بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، تحقیق محمدباقر محمودی و همکاران، مصر، دارالمعارف، چاپ اول، بی‌تا، ج1، ص12.

8. طبری، محمد بن جریر، تاریخ الرسل و الامم، تحقیق محمد أبوالفضل ابراهیم، بیروت، دارالتراث، ط الثانیه، 1387ق، ج2، ص232-233.

9. ابن هشام، عبدالملک، السیره النبویه، تحقیق ابراهیم ابیاری و همکاران، بیروت، دارالمعرفه، چاپ اول، بی‌تا، ج1، ص295.

10. طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان، تحقیق فضل‌الله یزدی و هاشم رسولی، تهران، ناصر خسرو، چاپ سوم، 1373ش، ج10، ص852.

11. طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان، تحقیق فضل‌الله یزدی و هاشم رسولی، تهران، ناصر خسرو، چاپ سوم، 1373ش، ج۱۰، ص852.

12. ابن سعد، محمد، الطبقات الکبری، تحقیق محمد عبدالقادر عطا، بیروت، دارالکتب العلمیه، چاپ اول، 1410ق، ج1، ص157.

13. مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، تحقیق جمعی از محققین، بیروت، دار احیاء التراث العربی، چاپ دوم، 1403ق، ج‌19، ص‌110.

14. مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، تحقیق جمعی از محققین، بیروت، دار احیاء التراث العربی، چاپ دوم، 1403ق، ج‌18، ص‌121.

15. ابن شهرآشوب، محمد بن علی، مناقب آل أبی‌طالب، قم، علامه، چاپ اول، 1379ش، ج1، ص133.

پیامبر(ص) از عطر و آینه، استفاده می کردند و به مسلمانان نیز آموزش می دادند. این رفتارها تأکیدی بر ارزش‌های اسلامی و توجه به ظاهر به عنوان بخشی از ایمان است.

پرسش:

در مورد سیره پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله می‌گویند بیشتر مخارج خود را صرف عطر و خوش‌بویی می‌کردند؛ چرا و چگونه؟ نیز می‌گویند از آینه استفاده می‌کرد، مگر آن زمان آینه بوده است که پیامبر خود را در آینه می‌دید و آراسته می‌کرد؟

پاسخ:

پیامبر اکرم (صلی‌الله‌علیه‌وآله) به نظافت شخصی و خوش‌بویی و آراستگی ظاهری خویش اهمیت زیادی می‌دادند و این موضوع، بخشی از سیره ایشان بوده است.

براساس گزارشات، آن حضرت به حدی بر استفاده از عطر و خوشبویی تأکید داشتند که در شب تاریک پیش از آن‌که دیده شود، از بوی خوشش شناخته می‌شد، به‌طوری که رهگذر می‌فهمید این پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله) است.(1)

در روایتی از امام صادق (علیه‌السلام) نقل شده است:

 «پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله) برای عطر بیشتر از غذا خرج می‌کرد.»(2)

 این روایت اولین بار در کتاب مکارم اخلاق بدون ذکر سند بیان شده است؛ اما به دلیل گزارشات دیگری که درباره اهمیت معطر بودن در سیره نبوی، در منابع نقل شده است، مورد توجه محققین قرار گرفته است و آن را به عنوان یک روایت معتبر در کتاب‌ها و بیاناتشان ذکر می‌کنند.

براساس سیره نبوی و بیان اهل‌بیت (علیه‌السلام) دلیل این امر را می‌توان در چند نکته خلاصه کرد:

دلایل اهمیت معطر بودن

۱. عطر زدن به عنوان سنت پیامبران

براساس روایات متعددی که مرحوم کلینی در کتاب اصول کافی نقل کرده است، عطر زدن از اخلاق پیامبران بوده است.(3) این روایات نشان می‌دهد که خوش‌بویی مورد توجه انبیاء الهی بوده است و پیامبر اکرم (صلی‌الله‌علیه‌وآله) به عنوان بزرگ‌ترین پیامبرخداوند بر انجام این امر، مانند دیگر پیامبران، تأکید داشتند.

۲. تشویق به خوش‌بویی در اجتماع

باتوجه به محیط شبه جزیره و آب و هوایی که این منطقه داشت، توجه داشتن به نظافت شخصی و استفاده عطر در تعاملات اجتماعی امری مهم بود و عدم توجه به این مسئله می‌توانست سبب دوری و انزجار مردم از یکدیگر و شخص پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله) گردد. بر همین اساس آن حضرت به عنوان الگوی تمام مسلمانان بر انجام این امر تأکید داشت و دیگر مسلمانان را بر انجام این کار تشویق می‌کرد.

3. توجه به تأثیر روانی و معنوی عطر

براساس مطالعات علمی انجام شده، عطر زدن نه‌تنها باعث نشاط و آرامش فردی می‌شود، بلکه تأثیر مثبتی بر روحیه دیگران و دوری از استرس و اضطراب دارد.(4) مطالعه تاریخ اجتماعی مردم شبه جزیره، به‌خصوص در دوره جاهلیت، بازگوکننده این مطلب است که مردم این منطقه به دلیل نوع زندگی که داشتند، همیشه دچار تنش و اضطراب بودند (5) و یکی از مواردی که می‌توانست بر روح و روان آنها تأثیر به‌سزایی داشته باشد عطر و استفاده از بوی خوش بود؛ بر همین اساس پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله) با خوش‌بویی، فضایی مثبت و دل‌نشین در اجتماع ایجاد می‌کردند.

استفاده از آینه

براساس روایات تاریخی و حدیثی پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله) از آینه استفاده می‌کردند تا ظاهر خود را مرتب و آراسته کنند و به‌حدی به آن اهمیت می‌دادند که در همه مسافرت‌ها، آینه خود را به همراه خویش می‌بردند.(6) این کار نشان‌دهنده اهمیت ایشان به نظافت و آراستگی ظاهری بود.

باتوجه به مطالعات انجام شده نخستین آینه‌ها به حدود 8000 سال قبل برمی‌گردد.(7) ازاین‌رو اینکه گفته می‌شود پیامبراکرم(صلی‌الله‌علیه‌وآله) در حدود 15 قرن قبل از آینه استفاده می‌کردند، امری قابل پذیرش است. اگرچه آینه‌های امروزی با شیشه و پوشش فلزی در آن زمان وجود نداشتند، اما آینه‌های ابتدایی از جنس فلزات صیقلی مانند برنج، مس یا نقره در آن زمان وجود داشتند. این آینه‌ها قابلیت بازتاب نور و تصویر را داشتند، هرچند کیفیت آنها به پای آینه‌های امروزی نمی‌رسید. نمونه‌هایی از این آینه‌ها بواسطه کشفیات باستان‌شناسی که امروزه انجام شده است در دسترس است.(8)

نتیجه‌گیری:

پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله) با استفاده از عطر و آینه، اهمیت نظافت و آراستگی را به مسلمانان آموزش دادند. این رفتارها نه‌تنها نشان‌دهنده شخصیت والای ایشان بود، بلکه تأکیدی بر ارزش‌های اسلامی مانند پاکیزگی، احترام به خود و دیگران، و توجه به ظاهر به عنوان بخشی از ایمان است.

معرفی منبع جهت مطالعه بیشتر:

کتاب سنن النبی، نوشته علامه طباطبایی.

پی‌نوشت‌ها

1. طبرسی، حسن بن فضل، مکارم الاخلاق، قم، شریف رضی، چاپ چهارم، 1412ق، ص33-34.

2. طبرسی، حسن بن فضل، مکارم الاخلاق، قم، شریف رضی، چاپ چهارم، 1412ق، ص43.

3. کلینى، محمد بن یعقوب، الکافی (ط - الإسلامیه)، دارالکتب الإسلامیه، تهران، چاپ: چهارم، 1407ق، بَابُ الطِّیب، ج6، ص510-511‏.

4. جعفری کولایی، آذر و ایلایی، احترام السادات، «تأثیر رایحه درمانی با اسانس اسطوخودوس بر کنترل اضطراب بیماران: یک مطالعه مروری نظام‌مند»، مجله تعالی بالینی، قابل دانلود از لینک: https://B2n.ir/q88581.

5. یکی از مهم‌ترین دلائل ایجاد تنش و اضطراب در میان عرب‌ها در دوره جاهلی جنگ بود، در همین زمینه، ر.ک: مقاله «جنگ نزد عرب دوره جاهلی»، دانشنامه جهان اسلام، بنیاد دائره المعارف اسلامی، ج1، ص5091؛ قابل مطالعه در لینک: https://lib.eshia.ir/23019/1/5091.

6. ابن حجر عسقلانی، الإصابه فى تمییز الصحابه، تحقیق عادل احمد عبدالموجود و على محمد معوض، بیروت، دارالکتب العلمیه، ط الأولى، 1415ق، ج8، ص400.

7. History of Mirrors Dating Back 8000 Years; November 2006 Optometry and vision science: official publication of the American Academy of Optometry 83(10) :775-81.

8. https://www.isna.ir/news/1400012816367.

برخی سعی کرده اند که واقعه غدیر را به مسئله ای غیر از اعلام جانشینی حضرت علی علیه السلام مرتبط کنند در حالی که دلایل متقنی برای اثبات آن وجود دارد.
واقعه غیر خم؛ ابراز محبت یا جانشینی؟

سؤال:
هدف پیامبر (صل الله علیه و آله) در واقعه غدیر خم، انتخاب علی (علیه السلام) به‌عنوان خلیفه و جانشین نبود؛ زیرا می‌توانست این مسئله مهم را، در صحراي عرفه که همه زائران از نقاط مختلف سرزمین اسلامی در آنجا حضور داشتند، بیان کند. پس منظور پیامبر (صل الله علیه و آله)، حمایت از علی (علیه السلام) بود و این امر به دلیل شکایتی بود که تعدادي از مسلمانان، از او، نزد پیامبر (صل الله علیه و آله) برده بودند شیعیان چه پاسخی دارند؟

پاسخ:
پیش از پرداختن به پاسخ پرسش فوق، باید نکاتی را یادآور شویم:
1. حدیث غدیر ازنظر سند، قطعی الصدور و متواتر است و هیچ‌کس از مسلمانان، در صدور آن تردید نکرده است و برخی علماي اهل سنت نیز، براي اثبات متواتر بودن این حدیث، کتاب‌های مستقلی تدوین کرده‌اند. (1) 

2. هنگامی‌که پیامبر (صلی الله علیه و آله) از حجه الوداع برمی¬گشت، جبرئیل در مکان غدیر خم نازل شد و آیه تبلیغ را بر حضرت نازل کرد: «یا أَیُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَیْکَ مِنْ رَبِّکَ وَ إِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَهُ وَ اللَّهُ یَعْصِمُکَ مِنَ النَّاسِ...» (2)  «اي پیامبر آنچه را که از سوي پروردگارت مأموریت یافته‌ای ابلاغ کن و اگر نکنی رسالت او را ابلاغ نکرده‌ای و از مردم بیمی نداشته باش که خداوند تو را از گزند آن‌ها مصون می¬دارد».
بعد از نزول این آیه، پیامبر (صلی‌الله علیه واله) دستور توقف دادند. آن‌هایی که از کاروان عقب‌مانده بودند رسیدند و کسانی که از کاروان جلو افتاده بودند بازگشتند … پس از نماز ظهر، از جهاز شتران، براي پیامبر (صلی‌الله علیه واله)، سکویی ساختند. پیامبر (صلی‌الله علیه واله) با صداي بلند، همگان را مخاطب قرارداد و خطبه¬اي رسا و طولانی ایراد فرمود و در ضمن آن، فرمود دو چیز گران‌بها در بین شما می¬گذارم؛ قرآن و عترتم که اهل‌بیتم هستند و خداي دانا و مهربان به من خبر داد که این دو از هم جدا نخواهند شد تا در کنار حوض بر من وارد شوند. (3) 
آنگاه فرمود: «أَلَسْتُ أَوْلَى بِالْمُؤْمِنِينَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ؟» (4)  آیا من نسبت به مؤمنین از خودشان صاحب اختیارتر نیستم؟ مردم گفتند: «خدا و رسولش آگاه‌ترند» حضرت، دست امیر مؤمنان (علیه السلام) را بلند کرد، به حدي که زیر بغل حضرت آشکار شد و فرمود: «…أَنَا أَوْلَی بِهِم مِنْ أَنْفُسِهِم فَمَنْ کُنْتُ مَوْلاهُ فَعَلِیٌّ مَوْلاهُ. …»صاحب اختیارتر از مردم بر خودشان من هستم. پس هر که من مولاي اویم، علی مولاي او است. این جمله را سه بار تکرار کرد. (5) 
آنگاه دست به دعا بلند کرد و گفت: «أَللَّهُمَّ وَالِ مَنْ وَالاهُ وَ عَادِ مَنْ عَادَاهُ، أَحِبَّ مَنْ أَحَبَّهُ، وَ أَبْغِضْ مَنْ أَبْغَضَهُ، وَ انْصُرْ مَنْ نَصَرَهُ، وَ اخْذُلْ مَنْ خَذَلَهُ.» (6) 
و پس از اعلان چنین امری جبرئیل نازل شد و این آیه را آورد: «الْیَوْمَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ دِینَکُمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَیْکُمْ نِعْمَتِی وَ رَضِیتُ لَکُمُ الإِسْلامَ دِیناً...». (7)  امروز دینتان را برایتان کامل و نعمتم را بر شما تمام کردم و اسلام را آیین شما پسندیدم. (8) 

3. بر اساس آنچه گذشت (نزول آیات، مقدمه حدیث، ویژگی‌های مکانی و تمهیدات پیامبر (صلی‌الله علیه واله) و متن سخنان ایشان و) … براي محقق منصف، تردیدي باقی نمی¬ماند که حقیقت چیست؟

4. پیامبر (صلی‌الله علیه واله)، از مدت‌ها پیش، مأمور انجام این کار بود و تصمیم داشت که آن را انجام دهد و برحسب روایت¬ها جبرئیل (علیه السلام)، این مأموریت را در مکه، عرفات و منا نیز، یادآوري کرده بود؛ اما طبق آنچه در آیه تبلیغ، آمده است، پیامبر (صلی‌الله علیه واله) نگران نپذیرفتن چنین امری از سوی مردم و در نتیجه تضعیف دین را از سوی آنان داشت. تا آنکه در روز غدیر، خداوند مصونیت حضرت را از مردم (مطابق آیه)، تضمین کرد. آنگاه پیامبر (صلی الله علیه و آله) بدون هیچ‌گونه ترسی از مردم، مأموریت خود را به انجام رساند.

5. غدیر خم از جاهاي دیگر (مکه، منا و عرفات) مناسب‌تر بود؛ زیرا:
الف) در مکه، مردم در منازل و جاهاي مختلف پراکنده بودند و جمع‌کردن آن‌ها ممکن نبود.
ب) در مکانهای مذکور، مردم مشغول انجام مناسک و عبادت خود بودند و براي امر مهم معرفی جانشین، حاضر نمی¬شدند.
ج) از طرفی مردم در عرفات محرم بودند و محدودیت‌های احرام را داشتند و براي وقوف واجب، در آنجا گردآمده بودند و اگر پیامبر (صلی‌الله علیه واله) این کار را انجام می¬داد، امري تبعی و حاشیه‌ای و فرعی محسوب می¬شد، به‌ویژه با توجه به اینکه حضرت در عرفات خطبه‌ای طولانی درباره اخلاق رفتاري و معاشرتی مسلمانان ایراد نموده بود، درحالی‌که باید براي این امر مهم، جلسه‌ای ویژه با شرایط ویژه و منحصر به ‌فرد و به ‌یادماندنی تشکیل می¬شد.
د) تمام کسانی که به حج، مشرف شده بودند و در صحراي عرفات حضور داشتند، در غدیر خم نیز که نزدیک جحفه و مکان جدا شدن راه‌ها از یکدیگر است حضور داشتند. با این تفاوت که در عرفات، مردم در خیمه‌ها و جایگاه‌های خود پراکنده و مشغول عبادت بودند و تشکیل چنین جلسه بااهمیتی، هم با حفظ حال عبادت آن‌ها منافات داشت و هم اینکه امري تبعی و طفیلی و غیر مهم به‌حساب می-آمد.
بر اساس آنچه گفته شد، در پاسخ پرسش فوق، می¬گوییم: اگر پیامبر (ص) می‌خواست از علی (ع)، در مقابل کسانی که از او شکایت کرده بودند حمایت کند، باید فقط همان افراد را گرد می¬آورد و آن‌ها را از شکایت از امیر مؤمنان (علیه السلام)، نهی می¬کرد، نه آنکه همه مسلمانان را در آن صحراي گرم و شرایط بسیار نامناسب که گفته‌شده هوا آن‌قدر گرم بود که مردم قسمتی از لباس خود را بر سر می-کشیدند و قسمتی را زیر پا می¬گذاشتند گردآورد و ساعت‌ها متوقف کند.
تمام کسانی که در آنجا حضور داشتند، اقدام پیامبر (صلی‌الله علیه واله) را براي تعیین کردن خلیفه      می¬دانستند و در طول تاریخ نیز، مطلب چنین بوده است.

در اینجا به برخی دلایل و شواهدي که خلاف گفته پرسشگر است اشاره می¬شود:
اول: صدر حدیث« اَلَسْتُ أَوْلی بِالْمُؤْمِنِینَ مِنْ أَنْفُسِهِم» (9)  این حدیث گویاي این است که مسئله تعیین والی و حاکم و اولی، به تصرف بوده است نه چیز دیگر.

دوم: فرمایش‌های پیامبر (صلی الله علیه و آله) در خطبه غدیر که علاوه برآوردن واژه مولی از عبارتی همچون « فَانْظُرُوا کَیْفَ تَخْلُفُونی فِی¬الثَّقَلَیْن» (10)  استفاده کرده است و یادآور حدیث ثقلین و مانند آن است که دیگر عذري براي کسی باقی نمی¬گذارد.

سوم: تبریک شادباش گفتن اصحاب ازجمله عمر و ابوبکر که گفتند «بَخٍّ بَخٍّ لَکَ یَا ابْنَ أَبِی طَالِبٍ أَصبَحْتَ وَ أَمْسَیْتَ مَوْلاي وَ مولی کل مومن و مومنه» (11)  حاکی از تعیین جانشین است نه رفع اختلاف و حل شکایت یک نفر از امیرمومنان (علیه السلام).

چهارم: شعرا نیز، در این باره، شعرهایی سرودند. ازجمله حسان بن ثابت، شاعر ویژه پیامبر (صلی الله علیه و آله)، چکامه¬اي سرود و از پیامبر (صلی الله علیه و آله) اجازه گرفت و همان‌جا خواند:
« یُنادیهِم یَومَ الغَدیرِ نَبِیّهم بِخُمٍّ وَ إِسمَع بِالرَّسُولِ مُنادیا » (12)  «پيامبر آنها در روز غدير در سرزمين خم به آنها ندا داد، و چه ندا دهنده گرانقدرى»...

پنجم: عده زیادي از علماي اهل سنت، به دلالت حدیث غدیر، بر امامت امیر مؤمنان (علیه السلام) اعتراف دارند که در اینجا نام برخی از آن‌ها ذکر می¬شود:
امام محمد غزالی در کتاب سر العالمین؛ (13)  محمد بن طلحه شافعی در مطالب السؤول؛ (14)  سبط بن جوزي حنفی در تذکرة الخواص؛ (15)  محمد بن یوسف گنجی شافعی، در کفایۀ الطالب؛ (16)  تقی الدین مقریزي در المواعظ والاعتبار؛ (17)  تفتازانی در شرح مقاصد. (18)  و...
بسیاري از صحابه و تابعین و تابعینِ تابعین به حدیث غدیر بر خلافت امیر مؤمنان (علیه السلام) دلیل و حجت آورده‌اند، ازجمله: امام امیر مؤمنان (علیه السلام) در روز شوری (19)  و در روز محاصره خانه عثمان، (20)  در رحبه کوفه، (21)  در روز جمل، (22)  در حدیث الرکبان در کوفه و در جنگ صفین (23) 
حجت آوردن حضرت فاطمه زهرا (سلام الله علیها) دختر پیامبر (صلی الله علیه و آله) امام حسن مجتبی (علیه السلام) سبط اکبر پیامبر (24)  (صلی الله علیه و آله) امام حسین (علیه السلام) (25)  احتجاج عبدالله بن جعفر طیار علیه معاویه (26)  احتجاج عمرو بن عاص علیه معاویه، (27)  حجت آوردن عمار یاسر در جنگ صفین، (28)  احتجاج اصبغ ابن نباته در مجلس معاویه، (29) 
پس از خطبه، پیامبر (صلی الله علیه و آله)، عمامه معروف به سحاب را بر سر امیر مؤمنان (علیه السلام) گذاشت (30)  که نوعی تاج‌گذاری و حاکی از سیاسی بودن اقدام پیامبر(صلی الله علیه و آله) است.

6. عید قرار دادن روز غدیر خم نیز، خلاف ادعاي پرسشگر را ثابت می¬کند؛ زیرا در فرهنگ اسلامی، روز 18 ذی‌حجه، جزء اعیاد اسلامی قرارگرفته است. (31)  اگر منظور پیامبر (صلی الله علیه و آله) فقط حمایت از علی بود، پیامبر (صلی الله علیه و آله)، در دوران رسالت خود، همواره اقداماتی را براي رفع اختلاف بین مسلمانان انجام داده بود. ولی هیچ‌یک از آن‌ها عید محسوب نشد و از اهمیت غدیر نیز، برخوردار نگردید.

7. پیامبر (صلی الله علیه و آله) به مسلمانان دستور داد با او تجدید بیعت و با امیر مؤمنان (علیه السلام) به جانشینی خلافت، بیعت کنند. زید بن ارقم صحابی پیامبر گوید: «اولین کسانی که با پیامبر (صلی الله علیه و آله) و علی (علیه السلام) دست بیعت دادند عبارت بودند از: ابوبکر، عمر، عثمان، طلحه، زبیر و سپس بقیه مهاجرین و انصار و سپس سایر مردم» (32) 

8. واقعه غدیر را صد و ده صحابی، نقل کرده‌اند و هیچ حادثه تاریخی نداریم که از چنین جایگاهی در اسلام برخوردار باشد.

نتیجه:
پیامبر در طی یک مأموریت حضرت علی را به‌سوی یمن اعزام نمود. یکی از امور محوله به حضرت، اخذ جزیه از مسیحیان نجران یمن بود. آنان بُردها و پارچه‌های یمانی را به حضرت تحویل دادند. در آن زمان پیامبر عازم حج بود که حضرت علی به ایشان ملحق شد تا همراه پیامبر حج به‌جا آورد. پیامبر به حضرت علی فرمود به‌سوی لشکریانت بازگرد و همراه آنان وارد مکه شو. 
امیرالمؤمنین (علیه السلام) چون به لشگریان پیوست با تعجب آن‌ها را غرق در لباس‌های فاخر دید. حضرت به‌شدت ناراحت شد و در کمال صلابت و قاطعیت، تمام آن لباس‌ها و اموال را از آن‌ها پس گرفت. لشکر با خاطرى آزرده وارد مکه شد و مستقیماً سراغ پیامبر (ص) رفته و زبان به شکایت و گله از امیرالمؤمنین (ع) گشود. 
رسول خدا (ص) فرمود: زبان‌هایتان را از حرف‌های ناپسند نسبت به على بن ابی‌طالب (ع) کوتاه کنید. او در ذات خدا (و دین خدا) خشن است و سهل‌انگار و مسامحه گر در دینش نیست. (33)
اهل سنت بر این باورند که جریان غدیر برای دلجویی از شاکیان این داستان است درحالی‌که پیامبر پاسخ آنان را در همان ماجرا داده بود و نیازی نبود این‌همه جمعیت را در آن هوای گرم و سوزان نگاه دارد تا بگوید از علی بدگویی نکنید و او را دوست بدارید.

پی نوشت:
1. علامه امینی الغدیر، ج 1 ص 31-36-154
2 . مائده 67.
3 . حاکم نیشابوری، المستدرک علی الصحیحین، ج3، ص118، ح4576، و ج3، ص126، ح4601، و ج3، ص160، ح4711.
4 . همان ج 3، ص118، ح4577.
5 . همان.: «ثُمَّ قَالَ: «أَتَعْلَمُونَ أَنِّي أَوْلَى بِالْمُؤْمِنِينَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ» ثَلَاثَ مَرَّاتٍ».
6 . حاکم نیشابوری، المستدرک علی الصحیحین، ج3، ص118، ح4576، و ج3، ص126، ح4601.
7 . مائده 3.
8  . ابن کثیر، تفسیر ابن کثیر، ج3، ص28.: «وَقَدْ رَوَى ابْنُ مَرْدُويه مِنْ طَرِيقِ أَبِي هَارُونَ العَيْدي، عَنْ أَبِي سَعِيدٍ الْخُدْرِيِّ؛ أَنَّهَا أُنْزَلِتْ عَلَى رسول الله صلى الله عليه وسلم يوم غَدِير خُم حِينَ قَالَ لَعَلِيٍّ: "مَنْ كنتُ مَوْلَاهُ فَعَليٌّ مَوْلَاهُ"».
9 . احمد بن حنبل، مسنداحمد بن حنبل، ج32، ص76، ح19328.
10 . حاکم نیشابوری، المستدرک، ج3، ص118، ح4576.: «عَنْ زَيْدِ بْنِ أَرْقَمَ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ: لَمَّا رَجَعَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ مِنْ حَجَّةِ الْوَدَاعِ وَنَزَلَ غَدِيرَ خُمٍّ أَمَرَ بِدَوْحَاتٍ فَقُمْنَ، فَقَالَ: " كَأَنِّي قَدْ دُعِيتُ فَأَجَبْتُ، إِنِّي قَدْ تَرَكْتُ فِيكُمُ الثَّقَلَيْنِ: أَحَدُهُمَا أَكْبَرُ مِنَ الْآخَرِ، كِتَابُ اللَّهِ تَعَالَى، وَعِتْرَتِي، فَانْظُرُوا كَيْفَ تَخْلُفُونِي فِيهِمَا، فَإِنَّهُمَا لَنْ يَتَفَرَّقَا حَتَّى يَرِدَا عَلَيَّ الْحَوْضَ "».
11 . خطيب بغدادي، تاريخ بغداد، ج9، ص221، أبو القاسم علي بن حسن بن عساکر، تاریخ مدینة دمشق، ج42، ص233.
12 . اربلی، کشف الغمه، ج 2 ص 1199.
13 . ابو حامد محمد بن محمد غزالی شافعی، سر العالمین، ج1، ص18.
14 . 36. ابن طلحه شافعي، محمّد، مطالب السؤول في مناقب آل الرسول، ج1، ص51.
15 . سبط ابن الجوزي، تذكرة الخواص، ص299.
16 . گنجی شافعی، کفایة الطالب، ص 166-167
17 . مقریزی، المواعظ والاعتبار، ج 2، ص255.
18 . تفتازانی، شرح مقاصد، ج 2 ص 290.
19 . جوینی، فرائد السمطین، ج 1 ص 319.
20 . همان
21 . مناقب خوارزمی، ص 198.
22 . مسند احمد، ج2، ص71.: «عَنْ زَاذَانَ أَبِي عُمَرَ، قَالَ: سَمِعْتُ عَلِيًّا، فِي الرَّحْبَةِ وَهُوَ يَنْشُدُ النَّاسَ: مَنْ شَهِدَ رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ يَوْمَ غَدِيرِ خُمٍّ، وَهُوَ يَقُولُ مَا قَالَ؟ فَقَامَ ثَلاثَةَ عَشَرَ رَجُلًا، فَشَهِدُوا أَنَّهُمْ سَمِعُوا رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ وَهُوَ يَقُولُ:" مَنْ كُنْتُ مَوْلاهُ فَعَلِيٌّ مَوْلاهُ"».
23 . کتاب سلیم بن قیس هلالی ص 295.
24 . قندوزی حنفی، ینابیع الموده، ج 3 ص 369.
25 . کتاب سلیم بن قیس ص 320.
26 . همان ص 361.
27 . مناقب خوارزمی، ص 199.
28 . ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج 8 ص 21
29 . ماقب خوارزمی، ص 205.
30 . ابن قیم زاد المعاد، ج 1 ص 130.
31 . ابوریحان بیرونی، آثار الباقیه، ص 395، الغدیر ج 1 ص 270.
32 . علامه امینی الغدیر، ج 1 ص 270.
33. مجلسی، بحارالانوار، ج 21، ص 384.
 

در رابطه با چرایی پیروزی مسلمانان بر مشرکین در جنگ بدر، می توان امدادهای الهی را از مهمترین دلایل تحقق این پیروزی معرفی کرد.

پرسش:

علت اصلی پیروزی مسلمانان در جنگ بدر چه بود؟

پاسخ:
 در رابطه با چرایی پیروزی مسلمانان بر مشرکین در جنگ بدر، می توان امدادهای الهی را از مهمترین دلایل تحقق این پیروزی معرفی کرد.
از آيات قرآني چنين برمي‏آيد كه سنت الهي، بر ياري كردن مؤمنان و كساني است كه خالصانه در راه خداوند تلاش مي‏كنند؛ چنانچه مي‏فرمايد: «يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِنْ تَنْصُرُوا اللَّهَ يَنْصُرْكُمْ وَ يُثَبِّتْ أَقْدامَكُمْ؛ اي كساني‏كه ايمان آورده‏ايد، اگر خداوند را ياري كنيد، خداوند نيز شما را ياري مي‏كند و گام‏هايتان را استوار مي‏گرداند».(1)
 اين سنّت نه در آخرت كه در همين زندگاني دنيوي جريان دارد، چنانچه مي‏فرمايد: «إِنَّا لَنَنْصُرُ رُسُلَنا وَ الَّذِينَ آمَنُوا فِي الْحَياةِ الدُّنْيا؛ ما فرستادگان خود و كساني را كه ايمان آورده‏اند، در زندگاني دنيا حتماً ياري مي‏كنيم».(2)
 جنگ بدر مصداق تمام عيار محك زدن اين وعده‏هاي الهي بود؛ چرا كه گروهي اندك تنها به انگيزه ياري دين خدا و مقابله با مشركان، با كمترين تجهيزات و فقط با پشتوانه ايمان خود، راهي صحنه نبرد شدند و خداوند نيز با نزول امدادهاي غيبي خود، آنان را ياري كرده، به پيروزي رسانيد.
امدادهاي الهي نازل شده در جنگ بدر را مي‏توان با استفاده از آيات قرآني چنين برشمرد:
 1- نزول فرشتگان‏
از آيه قرآن چنين استفاده مي‏شود كه خداوند با فرستادن هزار فرشته به استغاثه پيامبر(ص) و مسلمانان پاسخ و آنان را ياري رساند؛ چنان‏كه مي‏فرمايد: «إِذْ تَسْتَغِيثُونَ رَبَّكُمْ فَاسْتَجابَ لَكُمْ أَنِّي مُمِدُّكُمْ بِأَلْفٍ مِنَ الْمَلائِكَةِ مُرْدِفِينَ». (3) 
 از آيه بعدي چنين برمي‏آيد كه نزول فرشتگان، نه به منظور كشتن كافران، كه به جهت ابلاغ بشارت الهي و نيز تقويت اطمينان مؤمنان بوده است؛ چنان‏كه مي‏فرمايد: «وَ ما جَعَلَهُ اللَّهُ إِلاَّ بُشْري‏ وَ لِتَطْمَئِنَّ بِهِ قُلُوبُكُمْ». (4)  
 در سوره «آل عمران»، پس از آنكه خداوند به نزول ياري خود در جنگ بدر - با آوردن نام آن - تصريح كرده است؛ سخن از فرستادن سه هزار فرشته به ميان آورده و متذكّر شده كه در صورت پايداري و پيشه كردن تقواي الهي، اين نزول فرشتگان حتّي تا رقم پنج هزار خواهد رسيد و در پايان اين نكته را يادآور شده كه اين امر، براي بشارت و اطمينان دل‏هاي مؤمنان انجام گرفته است.(5)
 در كتاب‏هاي تاريخي گزارش هايي از قول حضرت علي(ع) و ديگران نقل شده كه حاكي از مشاهده سپاه ملائكه همراه با عمامه‏هاي سفيد - در حالي‏كه رهبري گروه‏هاي هزار نفره آنان به عهده فرشتگان بزرگي همچون جبرئيل، ميكائيل و اسرافيل بود - نقل شده است.(6)
2- فراگرفتن خواب سبك‏ (سکینه و آرامش الهی )
 مسلمانان روز دوازدهم ماه مبارك رمضان، از شهر مدينه به سمت بدر راه افتادند(7) و فاصله 153 كيلومتري مدينه تا بدر را طي پنج روز طي كرده، خسته و كوفته به اين سرزمين رسيدند. در آنجا با ديدن سپاه انبوه دشمن، دچار اضطراب و واهمه شدند و قطعاً اگر با اين حال به نبرد دشمن مي‏رفتند، شكست مي‏خوردند.
 اما خداوند اضطراب را از آنان برطرف كرد و به منظور تجديد قوا، خواب سبك و آرام‏بخشي را بر آنان مسلّط ساخت و آنان را در پناه امن خود قرار داد، چنان‏كه مي‏فرمايد: «إِذْ يُغَشِّيكُمُ النُّعاسَ أَمَنَةً مِنْهُ».(8) طبق گزارش‏هاي تاريخي اين خواب، به گونه‏اي آرامش‏بخش و شيرين بود كه برخي از مسلمانان در خواب، محتلم شده و نياز به غسل جنابت پيدا كردند.(9)
3- نزول باران‏
 از گزارش‏هاي تاريخي چنين برمي‏آيد كه در آغاز صف‏آرايي دو سپاه، دسترسي مسلمانان به آب؛ با دشواري‏هايي همراه بود. از طرف ديگر عدّه‏اي از مسلمانان به واسطه خواب خوش شب هفدهم، دچار جنابت شده و از جهت رواني خوش نمي‏داشتند كه با اين حالت، به نبرد پرداخته، احياناً به شهادت برسند.
 در اينجا بود كه خداوند در شب هفدهم، باران پربركتي فرو فرستاد تا مسلمانان بتوانند خود را از پليدي - كه به واسطه شيطان (احتلام) دچار آن شده بودند - غسل جنابت رها سازند.(10)
 خداوند با نزول آيه «وَ يُنَزِّلُ عَلَيْكُمْ مِنَ السَّماءِ ماءً لِيُطَهِّرَكُمْ بِهِ وَ يُذْهِبَ عَنْكُمْ رِجْزَ الشَّيْطانِ»(11)  به اين امداد الهي اشاره مي‏كند. همچنين گفته شده: نزول باران باعث شد تا زمين رملي محل استقرار مسلمانان، سفت و محكم شود و بر عكس زمين زير پاي مشركان به صورت گل‏آلود و باتلاقي درآيد(12).اين امر يكي از علل پيروزي مسلمانان به شمار مي‏آيد.
4- افكندن رُعب در دل‏هاي مشركان‏
 «رُعب» يكي از امدادهاي غيبي خداوندي است كه خداوند در طول تاريخ، به منظور ياري رساندن مؤمنان و ايجاد زمينه شكست در سپاه مشركان، آن را به كار برده است و بدين ترتيب نقصان ساز و برگ جنگي مؤمنان را جبران كرده و نشان داده است كه اصلي‏ترين عنصر در شكست يا پيروزي يك سپاه، اقتدار و روحيه آن سپاه است و چه بسيار سپاه‏هاي مجهز تا دندان مسلّحي كه به علت نداشتن روحيه و ترسيدن، شكست خوردند.
 از آيه‏اي از قرآن چنين برمي‏آيد كه: نفس شرك و عدم اتكال بر خداوند، علّت افكنده شدن رعب در دل‏هاي آنان است و اين يك سنّت مستمرّ و جاري در طول تاريخ است، چنان كه مي‏فرمايد:«سَنُلْقِي فِي قُلُوبِ الَّذِينَ كَفَرُوا الرُّعْبَ بِما أَشْرَكُوا بِاللَّهِ»(13) .«به زودي در دل‏هاي كافران رُعب مي‏افكنم». خداوند در این آیه و برخی آیات دیگر به نقش اين عامل در پيروزي مسلمانان و شكست كافران اشاره مي‏كند.
پی نوشت¬ها:
1. سوره محمد (47) آيه 7. 
2. سوره غافر (40) آيه 51.
3. سوره انفال (8) آيه 9.
4. انفال (8) آيه 10. براي اطلاع بيشتر ر.ك: الميزان في تفسير القرآن، ج 9، ص 21.
5. آل عمران (3) آيات 123 - 126.
6. المغازي، محمد بن عمر الواقدي (م 207)، تحقيق مارسدن جونس، بيروت، مؤسسة الأعلمى، ط الثالثة، 1409/1989. ج 1، ص 57. الطبقات‏الكبرى، محمد بن سعد (م 230)، تحقيق محمد عبد القادر عطا، بيروت، دار الكتب العلمية، ط الأولى، 1410/1990، ج‏2، ص:11.
7. المغازي، ج 1، ص 21. 
8. انفال (8) آيه 10.
 9. المغازي، ج 2، ص 54
10. الميزان، ج 9، ص 22.
11. سوره انفال (8) آيه 10. 
12. المغازي، ج 1، ص 54؛ طبقات، ج 2، ص 12. 
13. سوره آل‏عمران (3) آيه 151.
 

در جنگ بدر و احد، تا اين حد نشانة فضيلت و موجب احترام بود كه در تعيين وزنة افراد نقش مؤثري داشت،و آیات زیادی از سوی خدواند تبارک و تعالی درباره جنگ بدر نازل شد.

پرسش:

چرا اصحاب شرکت کننده در بدر مورد توجه ویژه پیامبر(ص) و مسلمانان بودند؟

پاسخ: در تاريخ اسلام، كساني كه در جنگ « بدر» (نخستين جنگ مسلمانان با مشركان) شركت داشتند، همواره مورد احترام خاص مسلمانان بودند و به همين مناسبت سيره نويسان اسلامي، معمولا نام آنان را در ميان ياران پيامبر اسلام (ص) مشخص مي‌سازند چنانكه «محمد بن سعد» در كتاب معروف خود «طبقات الكبري» نام اين گروه را در ستون مخصوصي گرد آورده است.
رمز احترام و فضيلت شركت كنندگان در بدر، اين است كه آنان در روز‌هاي ضعف و ناتواني اسلام، در نخستين برخورد نظامي مسلمانان و بت پرستان که پیروزی در آن نقش تعیین کننده ای برای اسلام و مسلمین داشت، در ميدان جهاد حاضر شده و در راه دفاع از اسلام جان خود را فدا مي‌كردند. از اين رو شركت در جنگ «بدر»، مدال افتخاري بود كه عده‌اي از مسلمانان صدر اسلام به آن نايل شده بودند. 
روي همين اصل بود كه در جريان كشمكش ميان علي (ع) و معاويه، وزنه معنوي اميرمؤمنان (ع) بيش از حكومت معاويه بود، زيرا گروه زيادي از شركت كنندگان در جنگ «بدر» كه تا آن زمان در حال حيات بودند، در ركاب اميرمؤمنان (ع) شركت داشتند و وجود آنان در سپاه علي (ع) موجب تقويت موقعيت آن حضرت بود. به همين جهت، ياران اميرمؤمنان (ع) در مقام مناظره و احتجاج با معاويه و پيروان او، روي اين موضوع تكيه مي‌‌كردند چنانكه «قيس بن سعد» كه يكي از ياران برجسته و بسيار با وفا و دلير و با فضيلت اميرمؤمنان (ع)، و از گروه «انصار» بود، در احتجاج با «نعمان بن بشير» در جريان جنگ صفين، خطاب به وی گفت: « اي نعمان! نگاه كن ببين آيا جز عده‌اي آزاد شده و يك مشت مردم بيابان گرد، و گروهي از مردم «يمن» كه گول تبليغات معاويه را خورده‌اند، كسي در سپاه وي هست؟
ببين مهاجران و انصار كه خدا از آنها راضي بود، كجا هستند؟
ببين آيا از انصار جز تو و رفيقت «مسلمة بن مخلد» كسي در سپاه معاويه شركت كرده است؟ شما دو تن هم نه در جنگ بدر و احد شركت داشتيد، نه در پيمان عقبه، نه سابقة درخشاني در اسلام داريد و نه آيه‌اي در مدح شما نازل شده است. (1)
آري شركت در جنگ بدر و احد، تا اين حد نشانة فضيلت و موجب احترام بود كه در تعيين وزنة افراد نقش مؤثري داشت، و آیات زیادی از سوی خدواند تبارک و تعالی درباره جنگ بدر نازل شده است.
پی نوشت:
1. وقعةصفين، نصر بن مزاحم المنقرى (م 212)، تحقيق عبد السلام محمد هارون، القاهرة، المؤسسة العربية الحديثة، الطبعة الثانية، 1382، ص:449.
 

اصل شهادت پيامبراکرم(ص) بواسطه مسموميت قطعي است؛ ، باتوجه به نقد و بررسي بايد بگوييم ايشان بعداز جنگ خيبر و توسط يک زن يهودي مسموم شدند.

پرسش: 
آیا در تاریخ یا روایات نحوه رحلت یا شهادت پیامبر آمده است؟ اگر شهادت به دست چه کسانی این کار انجام شده است؟
 

پاسخ: 
منابع متعدد اهل سنت و شيعه به اصل شهادت پيامبراکرم(ص) اذعان کرده اند به عنوان نمونه: شيخ مفيد در کتاب المقنعه (1)و شيخ طوسي در کتاب تهذيب الاحکام (2) به اينکه حضرت در اثر مسموميت از دنيا رفتند تصريح مي کند. ابن صوفي در المجدي بنقل ابن عبده تصريح مي کند که پيامبراکرم(ص) مسموم شدند. (3) در منابع اهل سنت گزارشي به نقل از ابن مسعود نقل شده است :  اگر هفت بار قسم ياد کنم که حضرت کشته شده است برايم بهتر است از اينکه يکبار قسم بخورم. (4) اين گزارش در مسند ابن حنبل (4)، طبقات ابن سعد (5)، المصنف صنعاني (6)، دلائل النبوه بيهقي (7)، البدايه و النهايه ابن کثيردمشقي (8)،تاريخ الاسلام ذهبي (9)، الحاوي سيوطي (10)آمده است. اما دراينکه آن حضرت چگونه مسموم شدند اختلاف وجود دارد برخي گزارشات حکايت از آن دارد که ايشان بعد از جنگ خيبر توسط يک زن يهودي مسموم شدند و برخي ديگر حکايت از مسموم شدن ايشان توسط برخي از اطرافيان آن حضرت مي باشد. در ادامه بحث ضمن اشاره کوتاه به هر يک از اين اقوال، نقد وبررسي آنها را نيز بيان مي کنيم؛ در پايان نتيجه بحث را بيان خواهيم کرد.
 الف: شهادت بواسطه مسموميت توسط زن يهودي. مرحوم کيني در کتاب کافي به صورت مسند از امام صادق (ع) نقل مي کند که زن يهودي  پيامبراکرم(ص) را بواسطه غذا مسموم کرد. (11) سلسله سندي که در اين روايت نقل شده است بلحاظ علم حديث صحيح مي¬باشد. اين گزارش با همين سلسله سند در کتاب محاسن برقي نيز آمده است. (12)  در اين روايت بيان شده است که پيامبراکرم(ص) کتف و ذراع گوسفند را دوست داشت، علاوه براين روايت وي دو گزارش ديگر نيز -  در همين صحفه - بيان کرده است که اين مطلب را تصديق مي کند يک گزارش بصورت مسند و با سلسله سند صحيح و ديگري بصورت مسند اما با سلسله سند مرفوع مي باشد. (13) اين دو گزارش را مي توان به عنوان مويد خارجي براي گزارش اولي که نقل کرديم بدانيم. صفار در کتاب بصائر الدرجات اين روايت به نقل از ابرهيم هشام بجاي سهل بن زياد که در گزارش کافي نقل شده است بيان مي کند در اين گزارش علاوه بر متن گزارشي که ذکر شد، مطالبي نقل شده است که در گزارش قبلي ذکر نشده بود. علاوه براينکه سلسله سند اين گزارش نيز صحيح مي باشد. (14) در اين گزارش آمده است که حضرت چند لقمه از اين غذا خورد و بعد از اينکه متوجه شد که غذا مسموم است دست از غذا کشيد و نهايتا در اثر اين سم از دنيا آمد.
 ب: شهادت بواسطه داروي مسموم( همسران پيامبر(ص)) در برخي منابع شيعه گزارشي نقل شده است که شهادت حضرت را در اثر مسموميت با دارو ذکر کرده¬اند اما اين گزارشات به لحاظ سندي و محتوايي با اشکالات متعددي روبرو هستند به عنوان نمونه: عياشي در کتاب تفسير خود با اين عبارت نقل کرده است: " عبدالصمد بن بشير از اباعبدالله(ع) نقل کرده است: «مي دانيد که پيامبر (ص) فوت کرد يا کشته شد؟ خداوند مي فرمايد: «آيا اگر او بميرد و يا کشته شود عقب گرد مي کنيد؟» پس پيامبر (ص) قبل از موت مسموم شد! آن دو به ايشان سم خوراندند! ما گفتيم: آن دو و پدرانشان بدترين کساني هستند که خدا خلق کرده است»."(15) در اين روايت گرچه عبدالصمد بن بشير توثيق شده است (16)اما چون سلسله سند از عياشي تا ايشان معلوم نيست ( روايت مرفوعه است) لذا نمي توان تنها با استناد به اين گزارش اين جريان را قبول کرد. عياشي گزارش ديگري نيز بنقل حسين بن المنذر با اين عبارت آورده است؛ من از امام صادق(ع) طبق آيه "أ فَإِنْ ماتَ أَوْ قُتِلَ انْقَلَبْتُمْ عَلى‏ أَعْقابِكُمْ‏"  پرسيدم: که رسول¬خدا(ص) به قتل رسيدند يا از دنيا رفتند؟ ايشان در جواب فرمود اصحابش انجام دادند آنچه انجام دادند. (17) اين گزارش نيز از نظر سندي همان مشکل گزارش قبل را دارد با اين تفاوت که در اين گزارش نام حسين بن منذر آمده است که برخي منابع رجالي فقط او را مدح کرده اند و هيچ کدام به عدالت و توثيق وي شهادت نداده¬اند (18)؛ علامه حلي تصريح مي کند که او را عدل نمي داند و فقط ممدوح است. (19) آيت الله خويي دليلي که بر ممدوح بودن وي توسط برخي رجاليون ذکر شده است را براي اين ادعا رد مي کند. (20) لذا با اين گزارش نيز نمي توان اين ادعا را اثبات کرد. 
نتيجه:  باتوجه به آنچه بيان شد اصل شهادت پيامبراکرم(ص) بواسطه مسموميت قطعي است. اما درباره اينکه آن حضرت چگونه مسموم شدند، باتوجه به نقد و بررسي گزارشات مربوط به چگونگي مسموميت آن حضرت بايد بگوييم ايشان بعداز جنگ خيبر و توسط يک زن يهودي مسموم شدند. 
   1.  شيخ مفيد، المقنعة، 1جلد، كنگره شيخ مفيد - قم، چاپ: اول، 1413 ق، ص456. 
 2.  شيخ طوسي، تهذيب الاحکام، اسلاميه، تهران، 1365ش، ج1، ص22. 
  3.  ابن صوفي، نسابه(466ق)، المجدي في انساب الطالبين، مکتبه آيه الله مرعشي، قم، 1422ق، ص186.
4.  الشيباني، ابوعبد الله أحمد بن حنبل (متوفاي241هـ)، مسند أحمد بن حنبل، ناشر: مؤسسة قرطبة – مصر، ج1، ص408، ح3873؛ ج1، ص434، ح4139.
 5.  محمد بن سعد بن منيع الهاشمي البصري (م 230)، الطبقات الكبرى، تحقيق محمد عبد القادر عطا، بيروت، دار الكتب العلمية، ط الأولى، 1410ق، ج2،ص155.
 6.  الصنعاني، ابوبكر عبد الرزاق بن همام (متوفاي211هـ)، المصنف، تحقيق حبيب الرحمن الأعظمي، ناشر: المكتب الإسلامي - بيروت، الطبعة: الثانية، 1403هـ، ج5، ص269، ح9571.
 7.  دلائل النبوة و معرفة أحوال صاحب الشريعة، ابو بكر احمد بن الحسين البيهقى (م 458)، تحقيق عبد المعطى قلعجى، بيروت، دار الكتب العلمية، ط الأولى، 1405، ج7، ص172.
 8.  ابن كثير الدمشقي، ابوالفداء إسماعيل بن عمر القرشي (متوفاي774هـ)، البداية والنهاية، ناشر: مكتبة المعارف – بيروت، ج5، ص227.
 9.   تاريخ الاسلام و وفيات المشاهير و الأعلام، شمس الدين محمد بن احمد الذهبى (م 748)، تحقيق عمر عبد السلام تدمرى، بيروت، دار الكتاب العربى، ط الثانية، 1413ق، ج1،ص 525. 10.   السيوطي، (متوفاي911هـ)، الحاوي للفتاوي في الفقه وعلوم التفسير والحديث والاصول والنحو والاعراب وسائر الفنون، تحقيق: عبد اللطيف حسن عبد الرحمن، ناشر: دار الكتب العلمية - بيروت، الطبعة: الأولي، 1421هـ - 2000م، ج2، ص141.
 11.  كلينى، محمد بن يعقوب بن اسحاق، الكافي (ط - الإسلامية)، 8جلد، دار الكتب الإسلامية - تهران، چاپ: چهارم، 1407 ق.
 12.   احمد بن خالد برقي(م 274-280ق)، المحاسن، دارالکتب الاسلاميه، قم، 1371ق، ج 2، ص470.
 13.  - عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ عَلِيِّ بْنِ الرَّيَّانِ رَفَعَهُ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع لِمَ كَانَ رَسُولُ اللَّهِ ص يُحِبُّ الذِّرَاعَ أَكْثَرَ مِنْ حُبِّهِ لِسَائِرِ أَعْضَاءِ الشَّاةِ فَقَالَ ع لِأَنَّ آدَمَ ع قَرَّبَ قُرْبَاناً عَنِ الْأَنْبِيَاءِ مِنْ ذُرِّيَّتِهِ فَسَمَّى لِكُلِّ نَبِيٍّ مِنْ ذُرِّيَّتِهِ عُضْواً عُضْواً وَ سَمَّى لِرَسُولِ اللَّهِ ص الذِّرَاعَ فَمِنْ ثَمَّ كَانَ ص يُحِبُّهَا وَ يَشْتَهِيهَا وَ يُفَضِّلُهَا.( سند مرفوع مي باشد.) مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ ابْنِ فَضَّالٍ عَنِ ابْنِ بُكَيْرٍ عَنْ زُرَارَةَ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع قَالَ: كَانَ رَسُولُ اللَّهِ ص يُعْجِبُهُ الذِّرَاعُ.(سند صحيح مي باشد.)
 14.   صفار، بصائر الدرجات، ج1، ص503، ح6. 
  15.          محمد بن مسعود عياشي، تفسير عياشي، المطبعه العلميه، تهران، 1380ق، ج1، ص200. 
 16.  آيه الله خويي، معجم‏رجال‏الحديث ج 10، ص  22.
  17.  عياشي، همان، ج1، ص200. 
 18.  رجال‏ابن‏داود ص :  127
  19.  الخلاصةللحلي ص :  50 . 
 20.  آيه الله خويي، معجم‏رجال‏الحديث، ج6 ، ص95.
 

صفحه‌ها