پرسش وپاسخ

آثار گفتگوهای ادیانی امام رضا علیه السلام
مناظرات امام رضا علیه‌السلام گاه به تغییر نگرش افراد نیز انجامیده؛ ولی آثار و برکات این مناظرات را نباید صرفاً در تغییر دین و مذهب افراد خلاصه کرد.

پرسش:

تأثیر گفتگوهای ادیانی امام رضا علیه‌السلام چه بود؟ کسی مسلمان شد؟

پاسخ:

 
مناظرات و گفتگوهای امام رضا علیه‌السلام با پیروان دیگر ادیان و مذاهب، آثار و برکات بسیاری داشته و اگر هم کسی در پی این گفتگوها مسلمان نشده باشد، به معنای ناموفق بودن این مناظرات نیست. بااین‌حال، دست‌کم در یک مورد، مسلمان شدن یک فرد (عمران صابی) گزارش شده است.

 

تغییر نگرش افراد بر اثر مناظره

در گزارشی از یک مناظره، آمده است که پس از مجاب شدن جاثلیق (عالم مسیحی) و نسطاس رومی (مسیحی) و رأس الجالوت (یهودی) و هربذ بزرگ (زرتشتی)، عمران صابی که بی‌دین بوده، از میان جمعیت برمی‌خیزد و به سؤال و جواب با امام می‌پردازد و چون شکست می‌خورد و مجاب می‌شود، با ذکر شهادتین، مسلمان می‌شود و به سجده می‌افتد. (1) هم‌او، در مناظره دیگری که میان امام رضا و سلیمان مروزی در باب بداء رخ داد، در سلک یاران امام رضا علیه‌السلام حضور یافت. (2)

در گزارش‌هایی که از مناظرات امام رضا علیه‌السلام گزارش شده، به مورد دیگری برنخوردیم که تصریح شده باشد فردی غیرمسلمان، در پی گفتگو با امام، مسلمان شده است؛ اما دراین‌باره، توجه به دو نکته، لازم است:

نخست این‏که مسلمان نشدن طرف گفتگو، بدین معنا نیست که مناظره هیچ اثری در تغییر نگاه افراد ندارد؛ چه‌بسا فردی در ظاهر، اقرار به شکست نکند، ولی در دلش از شنیدن حرف حق تأثیر بپذیرد و در مسیر هدایت قرار بگیرد. امام رضا علیه‌السلام در مناظراتش به‌روشنی دیدگاه اسلام درباره ادیان دیگر را بیان می‌کرد و تصریح می‌کرد که ما حضرت مسیح را پیامبر خدا می‌دانیم و معتقدیم بشارت پیامبر صلی‌الله‌علیه‌و‌آله در کتاب‌های آسمانی پیشین وجود دارد. این‌گونه سخن گفتن، تأثیر عمیقی بر مخاطب می‌گذارد و دست‌کم، باعث کاستن از نگاه منفی آنان به دین اسلام می‌شود.

نکته بسیار مهم دیگر در مناظرات امام رضا علیه‌السلام، این است که آن حضرت، هرگز پس از پایان بحث، طرف مقابل را مجبور به اقرار شکست نمی‌کردند. اساساً وقتی استدلال‌ها محکم باشد، همین‌که حاضران حقانیت آن را درک کنند، کافی است و وادار کردن طرف مقابل به پذیرش شکست در جمع، هم ازنظر اخلاقی نادرست است و هم باعث می‌شود دیگران تمایلی به مناظره نشان ندهند.

 

 دیگر آثار مناظرات

 مناظرات و گفتگوهای امام رضا علیه‌السلام آثار و برکات دیگری نیز داشت که برخی از آن‌ها را می‌توان چنین برشمرد:

1. شناساندن جایگاه اهل‌بیت

اهل‌بیت علیهم‌السلام همواره با محدودیت‌های سیاسی و اجتماعی روبه‌رو بودند و ازاین‌رو، عموم مردم شناخت کافی از مقام علمی آنان نداشتند. آنان خود می‌فرمودند که اگر مردم نیکویی‌های کلام ما را بدانند، از ما پیروی خواهند کرد. (3) مناظرات امام رضا علیه‌السلام فرصتی بی‌نظیر برای رسیدن به این هدف بود و باعث می‌شد بسیاری از مردم و علمای مذاهب و ادیان، به مقام علمی امام و تسلّط وی بر میراث نبوی و علوی پی ببرند. جالب است که حتی محمد بن جعفر دیباج (عموی امام رضا) نیز از عمق دانش امام رضا علیه‌السلام بی‌خبر بود و به‌واسطه همین مناظرات بود که به مقام علمی امام پی برد. (4)

2. دفاع از اسلام و گسترش تشیع

مناظرات امام رضا علیه‌السلام به تبیین نگاه اسلام به دیگر ادیان و آشنایی پیروان دیگر ادیان با اسلام، کمک شایانی کرد و افزون بر این، باعث شد شیعه نه به‌عنوان یک اقلیت، بلکه به‌عنوان مکتبی که رهبری چون امام رضا علیه‌السلام دارد، شناخته شود. این مناظرات امام رضا علیه‌السلام فرصتی بی‌نظیر برای شیعه فراهم ساخت و زمینه‌ساز بسط و گسترش اندیشه‌های تشیّع شد؛ چراکه در محیطی کاملاً رسمی و با حضور سران حکومت، بزرگان، خانواده خلیفه و حتی شخص مأمون و نیز نمایندگانی از مذاهب و ادیان مختلف انجام می‌گرفت. این فضای رسمی، به شیعه فرصتی بی‌نظیر داد تا جایگاه واقعی خود را پیدا کند. به بسیاری از شبهات، پاسخ داده شد و پندارهای نادرست درباره تشیع و جایگاه اهل‌بیت علیهم‌السلام اصلاح گردید. پس به‌جرئت می‌توان گفت یکی از مهم‌ترین بسترهای گسترش تشیع در ایران و خراسان، مناظرات امام رضا علیه‌السلام بوده است.

3. تقویت تمدن اسلامی

مناظرات امام رضا علیه‌السلام در آستانه سده سوم هجری رخ داد؛ یعنی زمانی که تمدن اسلامی در حال گسترش و اوج گرفتن بود. برخی از محققان، سده‌های سوم تا پنجم هجری را «عصر خودجوشی و شکوفایی تمدن اسلامی» نامیده‌اند. (5) در چنین شرایطی، مناظرات امام نه‌تنها موجب انسجام و تقویت جامعه شیعی شد؛ بلکه به پیشبرد تمدن اسلامی نیز کمک کرد. ایشان از یک‌سو، از موقعیت ممتاز علمی در جامعه اسلامی برخوردار بود و از سوی دیگر، به‌عنوان ولی عهد خلیفه، موقعیت سیاسی و حکومتی بالایی نیز داشت. روشن است که حضور چنین شخصیتی در عرصه گفتگو با مخالفان خود، چه تأثیری در نهادینه شدن فضای گفتگو و تضارب آرا و مدارا در سطح جامعه دارد. گویی آن حضرت مناظره را به ابزاری برای همزیستی و تعامل اجتماعی تبدیل کردند. تنوع مخاطبان امام، از پیروان ادیان مختلف گرفته تا حتی ناصبی‌های دشمن اهل‌بیت، نشان‌دهنده اهمیت این نکته در روش مناظراتی ایشان است. همین فضای همزیستی، بسترساز رشد و بالندگی تمدن اسلامی بوده است.

4. آموختن شیوه مناظره

به نظر می‌رسد یکی از مهم‌ترین آثار مناظرات امام رضا علیه‌السلام این بود که شیوه مناظره را به دیگران و مخصوصاً به پیروان خویش آموخت. اگر این مناظرات اثری جز این نمی‌داشت، بازهم کافی بود تا به‌عنوان یک کار ارزشمند به تحلیل و بررسی آن پرداخته شود. البته تبیین و تفصیل این قضیه، در این مجال نمی‌گنجد و نیازمند بررسی دقیق و مقایسه آن با دیگر مناظراتی است که از ائمه علیهم‌السلام و اصحاب ایشان گزارش شده است.

نتیجه‌گیری:

ازآنچه گذشت، روشن می‌شود که مناظرات امام رضا علیه‌السلام گاه به تغییر نگرش افراد نیز انجامیده؛ ولی آثار و برکات این مناظرات را نباید صرفاً در تغییر دین و مذهب افراد خلاصه کرد. آثار جانبی این مناظرات، اگر مهم‌تر از تغییر دین در افراد نباشد، کم‌اهمیت‌تر از آن هم نیست.

پی‌نوشت‌ها:

1. صدوق، محمد بن علی بن بابویه، عیون اخبار الرضا، تهران، انتشارات جهان، 1378 ھ.ق، ج 1، ص 176 (باب 12)؛ صدوق، محمد بن علی بن بابویه، عیون اخبار الرضا، تهران، ترجمه حمیدرضا مستفید و علی‌اکبر غفاری، تهران، نشر صدوق، چاپ اوّل، 1372 ھ.ش، ج 1، ص 313 ـ 360.

2. صدوق، محمد بن علی بن بابویه، عیون اخبار الرضا، تهران، انتشارات جهان، 1378 ھ.ق، ج 1، ص 179 ـ 191 (باب 13).

3. این تعبیر در برخی روایات آمده است که «فَإِنَّ النَّاسَ لَوْ عَلِمُوا مَحَاسِنَ کَلَامِنَا لَاتَّبَعُونَا». ازجمله در: صدوق، محمد بن علی بن بابویه، عیون اخبار الرضا، تهران، انتشارات جهان، 1378 ھ.ق، ج 1، ص 307، ح 69.

4. وی پس از پایان مناظره به حسن بن محمد نوفلی که ظاهراً از شیعیان امام بوده، می‌گوید: «اى نوفلى! دیدى دوستت چه کرد؟ به خدا قسم، گمان نداشتم که علىّ بن موسى الرّضا توان غور و غوص در چنین مسائلى را داشته باشد. او را این‌گونه نمى‌شناختیم که در مدینه از کلام صحبت کند یا علمای کلام بر او گرد آیند». صدوق، محمد بن علی بن بابویه، عیون اخبار الرضا، تهران، انتشارات جهان، 1378 ھ.ق، ج 1، ص 177.

5. ولایتی، علی‌اکبر، پویایی فرهنگ و تمدن اسلام و ایران، به کوشش مرکز اسناد و خدمات پژوهشی، تهران، مرکز چاپ و انتشارات وزارت امور خارجه، چاپ سوم، 1383 ھ.ش، ج 1، ص 9.

عقد اخوت و شرایط آن
عقد اخوت صرفاً یک دوستی معمولی نیست بلکه تعهد و پیمانی معنوی است که در آن دو نفر متعهد می‌شوند در مسیر خیر ونیکی یکدیگر را یاری دهند در سختی‌ها پشتیبان هم باشند

پرسش:

پسر جوانی هستم که می‌خواهم با یکی از دوستانم که آدم خوبی است، عقد اخوت ببندم! ولی به‌تازگی با بررسی موبایلش، متوجه شدم گاهی فیلم‌های نامناسب می‌بیند. به نظرتان با چنین کسی می‌توان عقد اخوت بست؟ و اینکه عقد اخوت چه آثار مثبتی دارد؟

پاسخ:

یکی از روابط مهم اجتماعی ازنظر اسلام، رابطه دوستی است که ملاک‌ها و معیارهای خاص خودش را دارد. به دلیل تأثیرپذیری عمیق انسان از دوست و دوستی‌ها، اسلام ما را از دوستی با برخی افراد بر‌حذر داشته است. تأثیر دوستی به‌قدری است که می‌تواند سعادت و سلامت انسان را تضمین و یا به خطر اندازد. خردمندی، صلاحیت اخلاقی، پایبندی به تعهدات و... ازجمله صفاتی است که باید در انتخاب دوست موردتوجه قرار گیرد.

میل به دانستن و آگاهی پیدا کردن از همه‌چیز باعث می‌شود که انسان همواره اهل کنجکاوی باشد؛ اما این میل فطری نیز همچون سایر امیال، نیازمند جهت‌دهی صحیح است؛ چراکه اگر میل به دانستن از مسیر صحیح خود منحرف گردد سر از تجسس درآورده و انسان را به گناه می‌کشاند. تجسس در زندگی شخصی دیگران ازجمله رذایل اخلاقی است که خداوند در قرآن، ما را از آن بر‌حذر داشته و می‌فرماید:

 «ای کسانی که ایمان آورده‌اید از بسیاری از گمان‌ها بر‌حذر باشید که بعضی از گمان‌ها گناه است و در اسرار و محیط خصوصی زندگی دیگران کنجکاوی نکنید و پشت سر یکدیگر حرف نزنید.» (1)

تجسس در گناهان

اسلام برای حفظ آبروی مؤمن اهمیت بالایی قائل است تا جایی که حتی وقتی انسان گناه می‌کند خداوند اجازة اعتراف به گناه را نزد دیگران به او نمی‌دهد؛ بنابراین نه خود شخص حق دارد پرده از گناهش بردارد و نه دیگران چنین حقی دارند تا بخواهند از طریق تجسس بر گناه دیگران واقف گردند.

امام علی علیه‌السلام در حدیثی می‌فرمایند:

«کسی که از اسرار دیگران جستجو کند، خداوند اسرار او را فاش می‌کند.» (2)

عقد اخوت

سال اول هجرت در مدینه، بیش از هر چیزی نیاز به حفظ وحدت و دوستی میان تازه‌مسلمانان بود. پیامبر عزیز این نیاز را به‌خوبی تشخیص دادند و عقد اخوت از همان‌جا به‌عنوان پیمان برادری دو دوست شکل گرفت. آنچه در این عقد موضوعیت دارد یاری دوستان است که دوستانی که میانشان عقد اخوت بسته می‌شود ملزم به یاری یکدیگر در انجام امور خیر و نیک‌ هستند. ضمن اینکه باید به‌وقت سختی‌ها نیز همدیگر را فراموش نکنند و در همه حال دعاگو و خیرخواه یکدیگر باشند.

فواید عقد اخوت

عقد اخوت نوعی تعهد اخلاقی است و التزام به آن نیز امری اخلاقی قلمداد می‌شود. برادری در این عقد ایجاب می‌کند که دو دوست در امر زیارت و دعا و شفاعت یکدیگر را فراموش نکنند. پیمان برادری، اوج محبت و ارتباط عاطفی میان دو مؤمن را نشان می‌دهد. علاوه بر این از مهم‌ترین فواید عقد اخوت تأکید دوباره در هم‌پیمان شدن مسلمانان در مسیر ایمان حقیقی است. درواقع این عقد منجر می‌شود تا دو مؤمن با تقویت رابطه اجتماعی خود به وظیفه خویش بهتر عمل کرده و مسیر بندگی را سهل‌تر طی کنند. ایجاد وحدت و پرهیز از تفرقه را نیز می‌توان از دیگر فواید عقد اخوت دانست. وقتی دو نفر باهم عقد اخوت می‌بندند به‌نوعی کمک‌کار یکدیگر در مسیر معنویت می‌شوند و همین امر تقویت ایمان و اخلاق را نتیجه می‌دهد. یکی از مواردی که در شروط این عقد مورد تأکید قرار می‌گیرد کمک به دوست به‌وقت سختی‌ها و رنج‌هاست؛ بنابراین از بهترین فواید آن این است که انسان مؤمن هنگام سختی احساس تنهایی و بی‌کسی ندارد و می‌تواند با تکیه‌بر این رفاقت، مشکلات خود را حل و بر سختی‌ها فائق آید. از دیگر فواید این عقد می‌توان به عملی و عینی شدن امربه‌معروف و نهی‌ازمنکر اشاره کرد چراکه وقتی دو دوست باهم عقد اخوت می‌بندند مسئولیتشان نسبت به یکدیگر بیشتر شده و در امر نمودن یکدیگر به معروف و نهی همدیگر از منکرات اهتمام بیشتری می‌ورزند. همچنین دو دوستی که میانشان عقد اخوت بسته می‌شود قرار می‌گذارند که در دنیا برای یکدیگر دعا کرده و در آخرت همدیگر را شفاعت کنند.

دوست خطاکار

انجام گناه مثل گناهی که از دوست خود مطلع شده‌اید (دیدن فیلم‌های نامناسب) به‌خودی‌خود مانعی برای بستن عقد اخوت نیست. آنچه در دوستی مهم است تأثیرپذیری مثبت انسان از دوست است. اگر گناهی که دوست شما مرتکب شده به‌گونه‌ای است که در رفتار و شخصیت او اثر منفی گذاشته و شما نیز احتمال می‌دهید همین اثرات را از دوست خود دریافت نمایید، در این شرایط مدیریت روابط توصیه می‌شود و پیشنهادی مبنی بر عقد اخوت داده نمی‌شود؛ اما اگر شخصیت و رفتار دوست شما در سایر ابعاد مثبت است و معتقد به امور شرعی و اخلاقی هستند، بستن عقد اخوت مانعی ندارد.

نتیجه‌گیری:

انسان موجودی است که اولاً زندگی اجتماعی دارد و ثانیاً دارای روحیه‌ای جستجوگر است؛ بنابراین تمایل دارد تا از زندگی خصوصی دیگران سر دربیاورد و به‌اصطلاح در زندگی آن‌ها تجسس کند؛ اما طبیعتاً خداوند برای خواسته‌های انسان حدومرز مشخص کرده و این خواسته‌ها و امیال را به‌واسطة عقل و شرع جهت داده است. ازجمله گناهان کبیره و رذایل اخلاقی که عادت‌کردن به آن سعادت و سلامت جسمی و روحی انسان را به خطر می‌اندازد و زندگی فردی و اجتماعی او را سخت می‌کند رذیلة تجسس است. منظور از تجسس، کنجکاوی در زندگی دیگران و همچنین تلاش در جهت کسب اطلاع از لغزش‌های مردم است. در آموزه‌های اسلام به مؤمنین سفارش شده که همگان باید مشغول عیوب خویش باشند و برای رفع عیوب خود تلاش کنند و هرگز حق ندارند خود را مشغول عیوب دیگران کرده و پرده از اسرار آن‌ها بردارند. چنانچه دوست شما گناهی شخصی و مخفیانه دارد و درعین‌حال در سایر جنبه‌ها فردی مؤمن و معتقد است؛ بستن عقد اخوت با او مانعی نداشته و چه‌بسا این دوستی و برادری تلنگری برای ترک گناه شود.

پی‌نوشت‌ها:

1. «یا اَیُهَا الَّذینَ امَنُوا اِجْتَنِبُوا کثیراً مِنَ الظَّنِ اِنَّ بَعْضَ الظَّنِ اِثْمٌ وَلا تَجَسَّسُوا وَلا یَغْتَبْ بَعْضُکمْ بَعْضاً»، حجرات، آیه 12

2. «مَنْ بَحَثَ عَنْ اَسْرارِ غَیرِهِ اَظْهَرَ اللّهُ اَسْرارَهُ»، تمیمی آمدی، عبدالواحد بن محمد، غررالحکم و درر الکلم، محقق / مصحح: رجائی، سید مهدی، قم، دارالکتاب الإسلامی، چاپ دوم،1410 ق، ص 638، قصار 1144

رفع شهوت یا کنترل آن
در منابع اسلامی، هیچ دعای خاص و مستقلی برای رفع یا نابودی کامل شهوت وجود ندارد بلکه توصیه‌ها بر تقوا، خویشتن‌داری،ازدواج و مراقبت از افکار و نگاه‌ها متمرکز است.

پرسش:

در دوران کنونی که بی‌حجابی و فساد شایع گشته است، چه ذکر یا دعاهایی در مورد رفع شهوت وجود دارد؟ آیا اصلاً خود اهل‌بیت علیهم‌السلام در مورد رفع شهوت دعا می‌کردند؟

پاسخ:

مسئله‌ی کنترل شهوت همواره یکی از مهم‌ترین دغدغه‌های انسان در مسیر رشد معنوی و اخلاقی بوده است. با گسترش ابزارهای تحریک و تضعیف مرزهای عفاف در دنیای امروز، یافتن راهکارهایی برای مهار این غریزه‌ی طبیعی اهمیتی دوچندان یافته است. در این میان، دین اسلام به‌عنوان دینی کامل و جامع، با نگاهی واقع‌بینانه به مسئله شهوت، آن را نه‌تنها مذموم ندانسته، بلکه هدایت و سامان‌دهی آن را لازم و ضروری شمرده است.

 در ادامه تلاش شده تا با بررسی منابع معتبر اسلامی، جایگاه دعا در کنترل شهوت، بررسی دعاهای بی‌سند منتشرشده در فضای مجازی و همچنین راهکارهای عملی و معنوی ارائه‌شده در متون دینی، تصویری دقیق و مستند از دیدگاه اسلام درباره‌ی این موضوع ترسیم گردد.

الف: وجود نداشتن دعای رفع شهوت

با جست‌وجوی انجام‌شده در منابع اسلامی، به‌ویژه در کتاب‌های دعا و روایات اهل‌بیت علیهم‌السلام، دعای خاص و مستقلی که به‌طور صریح برای کاهش یا از بین رفتن قوّه شهوت وارد شده باشد، یافت نمی‌شود. هرچند در متون دینی به کنترل و مدیریت این قوه سفارش فراوانی شده، اما روش‌های ارائه‌شده بیشتر ناظر به رعایت تقوا، روزه‌داری، اجتناب از مقدمات گناه و پناه بردن به خداوند در لحظات خطر است، نه از بین بردن کامل یا درخواست نابودی این میل طبیعی. این نکته نشان می‌دهد که شهوت به‌عنوان یک نیروی طبیعی و لازم در وجود انسان شناخته شده و اصل آن مذموم نیست، بلکه آنچه مورد نهی قرار گرفته، استفاده نادرست و خارج از چارچوب آن است.

در برخی از دعاهای مأثور، از خداوند خواسته شده که انسان را از ارتکاب گناهان جنسی و تمایلات نامشروع بازدارد، اما این به معنای درخواست نابودی یا حذف کامل قوّه شهوت نیست، بلکه دعایی برای هدایت و کنترل این میل طبیعی در مسیر حلال و مشروع است. برای نمونه، در دعایی امام سجاد علیه‌السلام آمده است:

«اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ، وَ اکْسِرْ شَهْوَتِی عَنْ کُلِّ مَحْرَمٍ، وَ ازْوِ حِرْصِی عَنْ کُلِّ مَأْثَمٍ؛(1)

بارالها، بر محمد و آلش درود فرست و شهوتم را از هر حرامی درهم شکن و میل شدیدم را از هر گناهی دور گردان

این فراز نشان می‌دهد که هدف دعا، تعدیل و کنترل شهوت در برابر حرام است، نه از بین بردن اصل آن. درواقع، قوّه شهوت بخشی از فطرت انسانی است و در جای خود، ابزار رشد، ازدواج و تداوم نسل بشر محسوب می‌شود؛ آنچه ناپسند است، خروج این میل از چارچوب شرع و اخلاق است.

ب: بی‌اعتبار بودن دعاها و روش‌های بی‌سند

در فضای مجازی و برخی سایت‌ها، راهکارهایی برای کنترل شهوت مطرح شده است که پس از بررسی، مشخص شده که این راهکارها هیچ سند معتبر دینی ندارند و از اعتبار علمی و دینی برخوردار نیستند. برخی از این راهکارها به نقل از آیات قرآن یا روایات ذکر شده‌اند، اما هیچ مؤید مستندی از منابع معتبر برای آن‌ها وجود ندارد.

به‌طور خاص، در برخی منابع آمده است که با خواندن آیه 23 سوره نسا و سپس زمزمه کردن نام شخصی که قصد دارید شهوت او را ببندید، این مشکل برطرف می‌شود. برای این توصیه‌ هیچ مستند دینی معتبری یافت نشد.

همچنین، سوره مسد (تبت) نیز برای بستن شهوت مردان زناکار ذکر شده است که هیچ‌گونه سند و دلیلی برای تأثیر خاص آن در این زمینه در منابع معتبر دینی وجود ندارد. این ادعاهای بدون پشتوانه علمی تنها به تبلیغ برخی افراد یا گروه‌ها مربوط می‌شود که ممکن است با هدف کسب منافع شخصی مطرح شوند.

برخی دیگر از دعاها برای کنترل شهوت یا جلوگیری از خیانت نیز همچون «دعا برای قفل مرد» یا دعاهایی برای پاک‌سازی چشم از گناه، نیز در منابع دینی ذکر نشده‌اند و نمی‌توان به آن‌ها استناد کرد.

به‌طورکلی، باید توجه داشت که در دین اسلام، کنترل شهوت از طریق رعایت تقوی، انجام عبادات، ازدواج، پرهیز از نگاه حرام و تقویت روحیه عفت و پاکدامنی تأکید شده است و راهکارهایی که در فضای مجازی به اشتراک گذاشته می‌شود، بدون داشتن سند معتبر، قابل‌اعتماد نیستند.

اگر کسی تمایل دارد از دعا برای کنترل شهوت یا هر نوع نیاز دیگری استفاده کند، بهتر است از دعاهای عمومی که برای برآورده شدن حاجات مختلف توصیه شده‌اند استفاده کند. این دعاها در منابع معتبر آمده‌اند و به‌طورکلی برای برآوردن نیازهای روحی و دنیوی مفید هستند.

ج: ازدواج؛ راهکار اصلی در مدیریت شهوت

در آموزه‌های اسلامی، نخستین و اصلی‌ترین راهکار برای کنترل و سامان‌دهی قوّه شهوت، ازدواج است. پیامبر اکرم صلی‌الله‌علیه‌وآله با بیانی روشن، جوانان را به این امر توصیه کرده و فرموده‌اند:

«یَا مَعْشَرَ الشَّبَابِ مَنِ اسْتَطَاعَ مِنْکُمُ الْبَاهَ فَلْیَتَزَوَّجْ فَإِنَّهُ أَغَضُّ لِلْبَصَرِ وَ أَحْصَنُ لِلْفَرْج‏؛(2)

ای جوانان، هر یک از شما که توانایی ازدواج دارد، حتماً اقدام کند، زیرا بهترین وسیله است که چشم را از نگاه‌های آلوده و عورت را از بی‌عفّتی محافظت می‌کند

این حدیث گویای آن است که اسلام به‌جای سرکوب قوای طبیعی انسان، راه درست و مشروع بهره‌برداری از آن را پیشنهاد می‌دهد.

در کنار توصیه‌ی مؤکد اسلام به ازدواج به‌عنوان راه‌حل اصلی مدیریت شهوت، برای کسانی که به هر دلیل امکان ازدواج ندارند، نیز راهکار مشخصی ارائه شده است. قرآن کریم در آیه‌ی 33 سوره نور دستور می‌دهد:

«وَلْیَسْتَعْفِفِ الَّذِینَ لَا یَجِدُونَ نِکَاحًا حَتَّى یُغْنِیَهُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ؛

کسانی که قدرت و شرایط ازدواج ندارند، باید عفت و خویشتن‌داری پیشه کنند

در ادامه آیه نیز آمده است: «تا آنکه خداوند آنان را از فضل خویش بی‌نیاز گرداند». این توصیه قرآنی بیانگر آن است که خویشتن‌داری در برابر غریزه، نه‌تنها ممکن، بلکه مطلوب و مورد رضایت الهی است. در چنین شرایطی، فرد مؤمن باید با توکل به خدا، تقویت ایمان، مراقبت بر نگاه و پرهیز از زمینه‌های تحریک، عفاف را پیشه کرده و یقین داشته باشد که پاداش این صبر، مدد الهی و گشایش در امور خواهد بود.

البته باید پذیرفت که کنترل شهوت، به‌ویژه در دوره‌هایی که زمینه‌های تحریک و فساد گسترده شده، کار آسانی نیست و گاه نیازمند مبارزه‌ای جدی با نفس و امیال درونی است. در این زمینه، روایتی کوتاه اما پرمغز از امام علی علیه‌السلام وجود دارد که می‌فرماید:

«قَاوِمِ الشَّهْوَهَ بِالْقَمْعِ لَهَا تَظْفَر؛(3)

در برابر شهوت و امیال نفسانی، به‌قصد سرکوبی و قلع و قمع آن مقاومت کن تا پیروز شوی

این روایت نشان می‌دهد که پیروزی بر شهوت و هواهای نفسانی تنها با تمرین، صبر و پایداری ممکن است. هرچه انسان بیشتر در برابر تمایلات ناپسند ایستادگی کند، قوای نفس کنترل‌شده‌تر و تمایلات انحرافی تضعیف می‌شود.

البته، باید توجه داشت که اسلام تنها به توصیه‌های کلی بسنده نکرده، بلکه برای کنترل شهوت راهکارهایی عملی، قابل‌اجرا و مؤثر ارائه داده است. در صورت عمل به این راهکارها، می‌توان میل جنسی را در مسیر صحیح کنترل و مدیریت کرد.

 در ادامه، به برخی از مهم‌ترین این راه‌حل‌ها اشاره خواهد شد.

د: سایر راه‌حل‌های کمک به کنترل شهوت

در ادامه به برخی دیگر از راهکارهای کنترل شهوت اشاره خواهد شد.

1. ذکر خدا

نخستین و مهم‌ترین راهکار در کنترل شهوت، ذِکر خداوند و یاد مداوم اوست. یاد خدا، دل را آرام و نفس را مهار می‌کند و انسان را از غفلت که زمینه‌ساز گناه است، بازمی‌دارد. قرآن کریم در آیه 28 سوره رعد می‌فرماید:

«أَلَا بِذِکْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ؛

آگاه باشید که با یاد خدا دل‌ها آرام می‌گیرد

این آرامش درونی، قدرت تصمیم‌گیری را تقویت کرده و انسان را از اسارت امیال شهوانی دور می‌سازد. یکی از مهم‌ترین مصادیق ذکر الهی که نقش بسیار مؤثری در کنترل شهوت دارد، نماز است. خود قرآن کریم در آیه 14 سوره طه صراحتاً به این حقیقت اشاره می‌کند:

«أَقِمِ الصَّلَاهَ لِذِکْرِی؛

نماز را برای یاد من به‌پا دار

این آیه نشان می‌دهد که نماز، از بهترین شکل‌های یاد خداوند است و همان‌گونه که پیش‌تر گفته شد، یاد خدا قلب را آرام و انسان را از انحراف بازمی‌دارد. علاوه بر این، خداوند در آیه‌ای 45 سوره‌ی عنکبوت درباره نقش نماز در مهار قوای شهوانی می‌فرماید:

«أَقِمِ الصَّلَاهَ إِنَّ الصَّلَاهَ تَنْهَى عَنِ الْفَحْشَاءِ وَالْمُنْکَرِ؛

نماز را برپا دار، یقیناً نماز انسان را از فحشا و منکر بازمی‌دارد

در همین راستا، روایت زیبایی نیز آمده است که نقش نماز شب را در غلبه بر شهوت برجسته می‌سازد. امیرالمؤمنین علیه‌السلام می‌فرماید:

«إِذَا غَلَبَتْ عَلَیْکَ الشَّهْوَهُ فَاغْلِبْهَا بِالاخْتِصَارِ؛(4)

هرگاه شهوت بر تو غالب شد، با اختصار آن را مغلوب کن

مفسران این حدیث، «اختصار» را به نماز شب تفسیر کرده‌اند و گفته‌اند که استمرار بر نماز شب و تهجّد، باعث می‌شود تمایلات نفسانی کاهش یافته و روح انسان بر بدن و امیال آن غلبه پیدا کند.(5)

بنابراین، نماز ـ به‌ویژه با حضور قلب و در دل شب ـ همچون سپری محکم در برابر وسوسه‌های شهوانی عمل می‌کند و یکی از مؤثرترین ابزارهای سلوک اخلاقی و معنوی در اسلام به شمار می‌رود.

همچنین، سایر اعمالی که انسان را به خداوند نزدیک می‌سازد، مانند قرائت قرآن، توسل به اهل‌بیت علیهم‌السلام و خواندن دعاهای مأثور نیز نقش مؤثری در کنترل شهوت و تقویت نیروی خویشتن‌داری دارند. این اعمال معنوی با زنده نگه‌داشتن یاد خدا در دل انسان، محیط ذهنی و روحی فرد را از آلودگی‌ها دور می‌سازد و نوعی قدرت بازدارندگی ایجاد می‌کند.

2. کنترل فکر

یکی دیگر از راه‌های مؤثر در کنترل شهوت، کنترل فکر است. همان‌طور که در روایت‌ها آمده، گاهی افکار و تخیلات می‌توانند زمینه‌ساز گناه و انحرافات جنسی شوند. امام صادق علیه‌السلام در حدیثی به نقل از حضرت عیسی علیه‌السلام می‌فرمایند:

«إِنَّ مُوسَى نَبِیَّ اللَّهِ علیه‌السلام أَمَرَکُمْ أَنْ لَا تَزْنُوا وَ أَنَا آمُرُکُمْ أَنْ لَا تُحَدِّثُوا أَنْفُسَکُمْ بِالزِّنَا فَضْلًا عَنْ أَنْ تَزْنُوا فَإِنَّ مَنْ حَدَّثَ نَفْسَهُ بِالزِّنَا کَانَ کَمَنْ أَوْقَدَ فِی بَیْتٍ مُزَوَّقٍ فَأَفْسَدَ التَّزَاوِیقَ الدُّخَانُ وَ إِنْ لَمْ یَحْتَرِقِ الْبَیْت‏؛(6)

موسی به شما دستور داد که زنا نکنید و من به شما دستور می‌دهم که فکر زنا هم در سر نپرورانید تا چه رسد به این‌که زنا کنید؛ زیراکسی که خیال زنا کند، مانند کسی است که در خانه‌ای نقش و نگار شده دود و آتش به پا کند. چنین کاری گرچه خانه را نمی‌سوزاند، ولی زینت و صفای آن را مکدر و فاسد می‌کند

این حدیث تأکید دارد بر این‌که حتی اندیشیدن به گناه، در درازمدت می‌تواند تأثیر منفی بر روح و ذهن انسان بگذارد، همچنان که دود آتش می‌تواند فضای خانه را آلوده کند، بدون آنکه خانه را بسوزاند؛ بنابراین، در مرحله اول، باید به کنترل و تصفیه افکار پرداخت.

امیرالمؤمنین علیه‌السلام دراین‌باره می‌فرمایند:

«من کثر فکره فى المعاصى دعته الیها؛(7)

کسی که درباره گناه بسیار بیندیشد، سرانجام به آن کشیده خواهد شد

این سخن هشدار می‌دهد که اندیشیدن مکرر درباره گناه، به‌ویژه در موضوعات جنسی، نهایتاً می‌تواند فرد را به سمت ارتکاب آن گناه سوق دهد. پس یکی از مؤثرترین راه‌ها برای کنترل شهوت، جلوگیری از ورود و تفکر در افکار شهوانی و وسوسه‌های نفس است.

3. کنترل چشم و گوش

یکی از راه‌های مهم در کنترل شهوت، کنترل چشم و گوش است. در قرآن کریم، به مسلمانان دستور داده شده است که از نگاه‌های حرام و تحریک‌آمیز دوری کنند:

«قُلْ لِلْمُؤْمِنِینَ یَغُضُّوا مِنْ أَبْصَارِهِمْ وَیَحْفَظُوا فُرُوجَهُمْ؛(8)

به مردان مؤمن بگو که نگاه‌های خود را فروبگذارند و فرج‌های خود را حفظ کنند...»

 همچنین در آیه بعدی برای زنان مؤمن نیز همین دستور آمده است:

«و به زنان مؤمن بگو که چشم‌های خود را فروگیرند و فرج‌های خود را حفظ کنند.»(9)

این آیات نشان می‌دهد که یکی از راه‌های جلوگیری از گناه و حفظ عفاف، پرهیز از نگاه‌های تحریک‌آمیز است. کنترل نگاه یکی از اصلی‌ترین راه‌های مبارزه با شهوت است.

در کنار چشم، کنترل گوش نیز اهمیت زیادی دارد. در این راستا، گوش دادن به موسیقی‌های تحریک‌آمیز و مبتذل نیز باید از آن اجتناب کرد، چراکه این صداها و آهنگ‌ها می‌توانند انگیزه‌های جنسی را تقویت کنند و به تضعیف اراده و شهوات منجر شوند.

4. توجه به پاداش عفت ورزی

یکی از راه‌های مؤثر برای کنترل شهوت، توجه به پاداش‌های اخروی است. یکی از بزرگ‌ترین انگیزه‌ها برای پرهیز از گناهان، به‌ویژه گناهان جنسی، درک پاداش‌های عظیم الهی است که در دنیا و آخرت به کسانی که نفس خود را از خواهش‌ها و شهوات آلوده نگه می‌دارند، داده می‌شود.

امیرالمؤمنین علیه‌السلام در این زمینه می‌فرمایند:

«مَنِ اشْتَاقَ إِلَى الْجَنَّهِ سَلَا عَنِ الشَّهَوَات‏؛(10)

کسی که به بهشت علاقه دارد، خواهش‌های نفس و شهوات را فراموش کند

این فرمایش امام علی علیه‌السلام به ما یادآوری می‌کند که یکی از مهم‌ترین انگیزه‌های ترک شهوات دنیوی، توجه به پاداش‌های اخروی است. اگر انسان بخواهد به سعادت ابدی دست یابد و در بهشت جایگاه عالی داشته باشد، باید از پیروی از تمایلات نفسانی خودداری کند و در مسیر تقوی و پاکدامنی قدم بردارد.

5. کم خوردن و روزه گرفتن

یکی دیگر از راهکارهای مؤثر برای کنترل شهوت، کم خوردن و روزه گرفتن است. در روایت‌ها آمده است که پرخوری می‌تواند سبب طغیان و تسلط بر انسان شود. امام محمدباقر علیه‌السلام در این زمینه فرموده‌اند:

«هرگاه شکم پر شود، طغیان می‌کند.»(11)

این روایت نشان می‌دهد که سیری بیش‌ازحد می‌تواند کنترل انسان را از دستش بیرون ببرد و زمینه‌ساز پرورش امیال نفسانی و شهوت گردد؛ بنابراین، کم خوردن و در حد نیاز بدن، غذا مصرف کردن، به انسان کمک می‌کند تا بر شهوت و تمایلات خود مسلط شود.

یکی از مؤثرترین روش‌ها برای این کنترل، روزه گرفتن است. روزه، نه‌تنها برای تطهیر روح و بدن، بلکه برای کنترل شهوت و طغیان‌های نفسانی نیز بسیار مفید است. پیامبر گرامی اسلام صلی‌الله‌علیه‌وآله در حدیثی خطاب به جوانان می‌فرمایند:

«یَا مَعْشَرَ الشُّبَّانِ عَلَیْکُمْ بِالْبَاءَهِ فَمَنْ لَمْ یَسْتَطِعْ فَعَلَیْهِ بِالصَّوْمِ فَإِنَّهُ لَهُ وِجَاءٌ؛(12)

ای گروه جوانان! هر کس توانایی ازدواج دارد، باید ازدواج کند و هر کس ندارد، باید روزه بگیرد؛ زیرا روزه شهوت را می‌شکند

این حدیث نشان می‌دهد که روزه‌داری به‌ویژه برای کسانی که به دلیل شرایط خاص نمی‌توانند ازدواج کنند، به‌عنوان راهی برای حفظ عفاف و کنترل امیال جنسی توصیه شده است.

6. استفاده از برخی خوراکی‌ها

یکی دیگر از روش‌های کنترل شهوت، استفاده از برخی خوراکی‌ها است که در متون دینی به آن اشاره شده است. در برخی روایات آمده که مصرف برخی غذاها می‌تواند در کاهش و کنترل شهوت مؤثر باشد.

برای مثال، دریکی از روایات آمده است:

«الِاصْطِبَاغُ بِالْخَلِّ یَقْطَعُ شَهْوَهَ الزِّنَا.(13)

خوردن سرکه، شهوت زنا را قطع می‌کند

این حدیث اشاره دارد به این‌که برخی مواد غذایی مانند سرکه می‌توانند تأثیراتی در کاهش تمایلات جنسی و تقویت کنترل بر نفس داشته باشند. این نوع توصیه‌ها نشان می‌دهد که علاوه بر راهکارهای معنوی و رفتاری، تغذیه نیز نقش مهمی در مهار و کنترل شهوت ایفا می‌کند.

 

نتیجه‌گیری

بررسی آموزه‌های اسلامی نشان می‌دهد که اسلام نه‌تنها شهوت را به‌عنوان نیرویی طبیعی و فطری نفی نمی‌کند، بلکه بر ضرورت کنترل، تعدیل و هدایت آن در مسیر درست تأکید دارد. برخلاف برخی باورهای رایج، هیچ دعای خاص و مستقلی برای رفع یا نابودی کامل شهوت در متون معتبر دینی وجود ندارد؛ بلکه توصیه‌ها بر تقوا، خویشتن‌داری، ازدواج، روزه، ذکر خدا و مراقبت از افکار و نگاه‌ها متمرکز است. همچنین، بسیاری از دعاها و دستورالعمل‌هایی که در فضای مجازی تحت عنوان دعاهای بستن شهوت یا کنترل جنسی منتشر می‌شوند، فاقد سند معتبر بوده و نباید مورد اعتماد قرار گیرند. به‌جای این قبیل راهکارهای بی‌پایه، بازگشت به متون اصیل اسلامی و عمل به توصیه‌های اخلاقی و معنوی می‌تواند راهی مطمئن برای کنترل این غریزه باشد. درنهایت، آنچه در این مسیر بیش از هر چیز مؤثر است، اراده‌ی جدی، توکل به خداوند و تمرین مستمر برای خودسازی است.

پی‌نوشت‌ها:

1. على بن الحسین، امام چهارم علیه‌السلام‏، الصحیفه السجادیه، محقق/مصحح: ندارد، قم: دفتر نشر الهادى‏، 1376 ش‏، ص 168، ح 39.

2. طبرسى، حسن بن فضل‏، مکارم الأخلاق، محقق/مصحح: ندارد، قم: الشریف الرضى‏، 1412 ق‏، ص 197.

3. تمیمى آمدى، عبدالواحد بن محمد، غررالحکم و درر الکلم، محقق/مصحح: رجائى، سید مهدى‏، قم: دار الکتاب الإسلامی‏، 1410 ق‏، ص 502، ح 90.

4. لیثى واسطى، على بن محمد، عیون الحکم و المواعظ (للیثی)، محقق/مصحح: حسنى بیرجندى، حسین‏، قم: دار الحدیث‏، 1376 ق، ص 137، ح 3118.

5. آقا جمال خوانسارى، محمد بن حسین‏، شرح آقا جمال خوانسارى بر غررالحکم و درر الکلم، محقق/مصحح: حسینى ارموى محدث، جلال‌الدین، تهران: دانشگاه تهران‏، 1366 ش‏، ج‏3، ص 187.

6. کلینى، محمد بن یعقوب‏، الکافی، محقق/مصحح: غفارى علی‌اکبر و آخوندى، محمد، تهران: دار الکتب الإسلامیه، 1407 ق‏، ج‏5، ص 542، ح 7.

7. آقا جمال خوانسارى، محمد بن حسین‏، شرح آقا جمال خوانسارى بر غررالحکم و درر الکلم، محقق/مصحح: حسینى ارموى محدث، جلال‌الدین، تهران: دانشگاه تهران‏، 1366 ش‏، ج‏5، ص 321، ح 8561.

8. سوره‌ی نور آیه 30.

9. سوره‌ی نور آیه 31.

10. شریف الرضی، محمد بن حسین‏، نهج‌البلاغه، محقق/مصحح: صالح، صبحی‏، قم: هجرت‏، 1414 ق‏، ص 473.

11. کلینى، محمد بن یعقوب‏، الکافی، محقق/مصحح: غفارى علی‌اکبر و آخوندى، محمد، تهران: دار الکتب الإسلامیه، 1407 ق‏، ج‏6، ص 270، ح 10.

12. ابن أبی جمهور، محمد بن زین‌الدین، عوالی اللئالی العزیزیه فی الأحادیث الدینیه، محقق/مصحح: عراقى، مجتبى‏، قم: دار سید الشهداء للنشر، 1405 ق‏، ج‏1، ص 257، ح 27.

13. کلینى، محمد بن یعقوب‏، الکافی، محقق/مصحح: غفارى علی‌اکبر و آخوندى، محمد، تهران: دار الکتب الإسلامیه، 1407 ق‏، ج‏6، ص 330، ح 10.     

تغییر رویه قرآن با یهودیان و بشری بودن آن
تغییر رویه قرآن، در برخورد با یهودیان مدینه، پاسخی مستقیم به اقدامات خصمانه و عهدشکنی‌های مکررآنها مثل توطئه‌چینی برای ترور پیامبر و همکاری با دشمنان و... بود.

پرسش:

قرآن در مدت سالیان مختلف نسبت به یهودیان دچار تغییر رویه‌های متعددی می‌شود (اعم از سازش اولیه، عتاب خیرخواهانه و سپس دشمنی علنی و جنگ). آیا این تغییر رویه با وحیانی و الهی بودن قرآن منافات ندارد؟ آیا این دلیل بر این نیست که قرآن توسط خود پیامبر ساخته شده است (چون ابتدا تصور می‌کرد که می‌توان با یهود کنار آمد و آن‌ها ایمان می‌آورند ولی وقتی آن‌ها نپذیرفتند و... رو به دشمنی و جنگ گذاشت)؟!

پاسخ:

پیامبر خدا صلی‌الله‌علیه‌و‌آله پس از هجرت به مدینه به درخواست مردم آن شهر حکومت را به دست گرفت. حضرت در یکی از نخستین اقدامات خود به‌عنوان حاکم مدینه با هدف ایجاد صلح و همزیستی مسالمت‌آمیز میان گروه‌های مختلف، ازجمله مهاجران، انصار و قبایل یهودی، «پیمان‌نامه مدینه» را منعقد کردند. این پیمان‌ شامل تعهداتی برای دفاع متقابل از مدینه در برابر حملات خارجی، آزادی دینی و حل‌وفصل اختلافات تحت مرجعیت پیامبر بود و زندگی مسالمت‌آمیز مسلمانان و یهودیان را به‌دنبال داشت. حقوق سیاسی و اجتماعی یهودیان محترم شمرده ‌شد و پیامبر آنان را مجبور به مسلمان شدن نکرد. یهودیان در جامعه اسلامی برای انجام فعالیت‌های اجتماعی، دینی و مذهبی خود از آزادی عمل برخوردار بودند.(1)

نحوه تعامل مسلمانان و یهودیان مدینه با هم

پس از انعقاد پیمان مدینه، یهودیان به‌تدریج اقدام به کارشکنی کردند. مهم‌ترین موارد آن‌ها بر این پایه است:

بنی‌قینقاع

 این قبیله اولین گروه از یهودیان بودند که آشکارا پیمان خود را شکستند. پس از پیروزی مسلمانان در غزوه بدر، شایعه کردند که پیامبر کشته شده و سپس به‌مرور خصومت خود را با مسلمانان افزایش دادند و حتی پیامبر را تهدید کردند. اوج این کارشکنی، حادثه‌ای در بازار بود که منجر به قتل یک مسلمان توسط یهودیان و در پی آن، واکنش مسلمانان شد. درنتیجه این اقدامات، پیامبر دستور محاصره بنی‌قینقاع را صادر کرد و پس از تسلیم‌شدن آن‌ها با این‌که حضرت مطابق پیمان‌نامه می‌توانستند آنان را به‌شدت مجازات کند، آنان را بخشید و به اخراج آنان از مدینه اکتفا کرد.

بنی‌نضیر

 این قبیله نیز پیش از غزوه احد در راستای تضعیف روحیه سپاه اسلام شایعه‌پراکنی کرد و پس از جنگ با پذیرایی از ابوسفیان و خبرچینی برای او عملاً پیمان را نقض کردند. حضرت این اقدامات را نادیده گرفتند تا این‌که با انداختن سنگی بزرگ بر سر پیامبر اقدام به ترور ایشان کردند. سپاه اسلام بنی‌نضیر را محاصره و این بار نیز حضرت از مجازات آنان چشم‌پوشی و به اخراج آنان از مدینه بسنده کرد.

 بنی‌قریظه

 این قبیله خطرناک‌ترین کارشکنی را در جریان جنگ احزاب (خندق) در سال پنجم هجری انجام داد. یهودیان اخراج‌شده به سراغ مشرکان مکه رفته و آنان را با وعده‌های مالی و نظامی به جنگ با مسلمانان تحریک و تشویق کردند و سرانجام هم موفق شدند. سپاه مشرکان به مدینه لشکر کشید و این شهر را محاصره کرد. درحالی‌که مسلمانان در شرایط بسیار دشواری قرار داشتند، بنی‌قریظه با مشرکان مکه تبانی کردند و قصد داشتند از پشت به مسلمانان حمله کنند. ترس مسلمانان از خیانت یهودیان بسیار بیشتر از ترسشان نسبت به مشرکان قریش بود. پس از پایان جنگ، آیات 56 و 57 سوره انفال درباره پیمان‌شکنی یهودیان نازل شد و پیامبر موظف به برخورد عملی با آنان شد. حضرت به سراغ بنی‌قریظه رفت و آنان را محاصره کرد. آنان حاضر نشدند تسلیم بشوند و جزیه بپردازند. درنهایت، آنان سعدبن‌معاذ که خودش قبلاً یهودی و موردقبول دو طرف بود را به‌عنوان حَکَم و داور انتخاب کردند. سعد که یهودیان را به‌خوبی می‌شناخت و می‌دانست اگر مسلمانان آنان را رها کنند، آنان نیز همانند یهودیان قبلی شروع به توطئه علیه مسلمانان خواهند کرد، مطابق کتاب مقدس یهودیان (تَنَخ) (2) علیه خود آنان حکم داد.

مطابق حکمیت سعد مردانی که در خیانت دست داشتند، اعدام (3) و زنان و کودکانشان به اسارت گرفته شدند. قرآن به این مجازات اشاره کرده است:

﴿وَ أَنْزَلَ اَلَّذِینَ ظٰاهَرُوهُمْ مِنْ أَهْلِ اَلْکِتٰابِ مِنْ صَیٰاصِیهِمْ وَ قَذَفَ فِی قُلُوبِهِمُ اَلرُّعْبَ فَرِیقاً تَقْتُلُونَ وَ تَأْسِرُونَ فَرِیقاً﴾؛ (4) و [خدا] کسانی را از اهل کتاب که گروه‌های دشمن را پشتیبانی کردند از قلعه‌های محکم و استوارشان پایین کشید و در دل‌هایشان ترس افکند، گروهی را ‌کشتید و گروهی را اسیر کردید.(5)

چرایی تغییر رویه قرآن در برابر یهودیان

تغییر رویه قرآن در مواجهه با یهودیان، نه‌تنها منافاتی با وحیانی بودن آن ندارد، بلکه نشانه حکمت و عدالت الهی است. توضیح آن‌که قرآن یک کتاب ساکن و ایستا نیست که بدون توجه به وقایع و کنش‌های انسانی، دستورات ثابتی صادر کند. بسیاری از آیات در واکنش به حوادث، چالش‌ها و رفتارهای مردم نازل شده‌اند. رویه قرآن در ابتدای ورود پیامبر به مدینه همزیستی مسالمت‌آمیز بود و انتظار می‌رفت یهودیان به پیامبری که منتظر آمدنش بودند ایمان بیاورند یا حداقل در کنار مسلمانان زندگی کنند؛ اما یهودیان به‌تدریج پیمان‌های خود را نقض و به شایعه‌پراکنی، خبرچینی، توطئه‌چینی برای ترور پیامبر اقدام کردند و حتی در حساس‌ترین لحظات با دشمنان مسلمانان متحد شدند. آیات قرآن ناظر بر این حوادث بودند و رویکردها بر اساس این خیانت‌ها و خصومت‌ها تغییر یافت. تغییر رویه، نه از سر انتقام شخصی پیامبر، بلکه نتیجه خیانت‌ها و خصومت‌های شدید خود یهودیان بود که امنیت جامعه اسلامی را به خطر انداخت؛ لذا شدت عمل مسلمانان فقط شامل یهودیانی شد که پیمان‌شکنی کردند.

نتیجه‌گیری:

تغییر رویه قرآن نسبت به یهودیان مدینه، از سازش اولیه تا مقابله، نتیجه مستقیم نقض‌های مکرر پیمان مدینه توسط یهودیان بود. آنان با اقداماتی نظیر شایعه، جاسوسی، توطئه ترور و همکاری با دشمنان، امنیت جامعه اسلامی را به خطر انداختند. اگر قرآن بدون این‌که یهودیان با پیمان مخالفت کنند، رویه خود را تغییر می‌داد یا دگرگونی رویکرد قرآن با دگرگونی رویکرد یهودیان مطابق و مناسب نبود، این می‌توانست دلیل بشری بودن قرآن باشد؛ اما اولاً تغییر رویه قرآن پس از تغییر رویه یهودیان و ثانیاً مطابق و مناسب با آن بود؛ به همین دلیل این تغییر رویه نه‌تنها نشانه بشری بودن قرآن نیست، بلکه بیانگر این است که قرآن ازسوی خداوند عادل و حکیم نازل شده است.

پی‌نوشت‌ها:

1. علی‌بیگی، حسین، «یهودیان و برخورداری از آزادی‌های مدنی در دولت پیامبر»، معرفت ادیان، 1399 ش، شماره 42، صص 59 تا 76.

2. کتاب مقدس یهودیان و مسیحیان (ترجمه قدیم)، سِفر تثنیه، فصل 20، عبارات 1-14.

3. پژوهشگران معتقدند یهودیانی که در این واقعه اعدام شده‌اند، حداکثر چهل تا پنجاه نفر بوده‌اند. ر.ک: محسنی، مصطفی، «تحلیل رفتار پیامبر اکرم با یهودیان بنی‌قریظه در مدینه»، مبلغان، 1401 ش، شماره 281، صص 28 تا 36، ص 33-36.

4. سوره احزاب‏، آیه 26.

5. محسنی، مصطفی «تحلیل رفتار پیامبر اکرم با یهودیان بنی‌قریظه در مدینه»، ص 29-32.

نقش خدا و ایمان در معنا بخشی به زندگی
ازنگاه فیلسوفان خداباور اگر خدا نباشد زندگی نه مقصدی دارد نه ارزشی و نه پشتوانه‌ای برای اخلاق.درنتیجه دلیلی برای تعهد به اخلاقیات یا خیر عمومی نیز باقی نمی‌ماند

پرسش:

چرا اگر خدا یا ایمان به خدا وجود نمی‌داشت، منطقاً زندگی بی‌معنا و پوچ می‌شد؟

 پاسخ:

مسئله معنا در زندگی، یکی از بنیادی‌ترین دغدغه‌های انسان معاصر است؛ انسانی که در دل پیشرفت‌های فناورانه و هیاهوی دنیای مدرن، اغلب دچار نوعی خلأ درونی و سردرگمی وجودی می‌شود. تجربه‌ی تُهی بودن، بی‌هدفی و احساس پوچی، پدیده‌ای فراگیر در میان بسیاری از انسان‌هاست، به‌ویژه زمانی که زندگی تنها در چارچوب لذت، موفقیت مادی یا بقاء زیستی تفسیر می‌شود.

در این میان، دین‌باوران بر این باورند که ریشه‌ی این بحران، در گسست انسان از مبدأ متعال نهفته است. ازنظر آنان، اگر زندگی انسان از یک حقیقت برتر و غایتی مقدس سرچشمه نگیرد، همه تلاش‌ها، اهداف و ارزش‌ها، درنهایت در برابر مرگ و فنا، بی‌پشتوانه و بی‌ثمر جلوه خواهد کرد.

در ظاهر، ممکن است هر فردی برای زندگی خود هدفی بسازد و آن را معنادار بداند؛ اما پرسش اساسی این است که آیا این اهداف، بدون پیوند با حقیقتی مطلق و فراتر از انسان، می‌توانند پایداری، عمق و اعتبار واقعی داشته باشند؟ آیا بدون باور به خدا، می‌توان تصویری عقل‌پسند از معنای زندگی ترسیم کرد؟ (1)

در این نوشتار، به تحلیل این مسئله خواهیم پرداخت و نشان خواهیم داد که چگونه بدون خدا، بنیادهای معنا فرومی‌ریزند و زندگی دچار خلأ جدی می‌شود. این تحلیل در سه نکته اصلی سامان خواهد یافت.

نکته اول: نبود خدا و فروپاشی معنای نهایی زندگی

برخی فیلسوفان خداباور استدلال می‌کنند که در غیاب خدا یا ایمان به او، زندگی انسان به لحاظ غایت و ارزش، بی‌معنا و پوچ می‌شود. این دیدگاه بر این اساس استوار است که بدون وجود یک مرجع متعالی، زندگی از هدف نهایی و معنای غایی تهی می‌گردد. به باور این متفکران، در نظام الهی، زندگی انسان در امتداد طرحی الهی تعریف می‌شود: نزدیک‌شدن به خدا، رشد روحانی و حیات ابدی پس از مرگ؛ (2) اما اگر خدا وجود نداشته باشد، زندگی صرفاً به زنجیره‌ای از وقایع تصادفی و زیستی تقلیل می‌یابد که آغاز و پایانی بی‌هدف دارد.

در چنین تصویری، مرگ پایان قطعی و خاموشی مطلق است؛ هر تلاش و موفقیتی درنهایت ناپایدار و محکوم به فراموشی است و این افق تاریک می‌تواند منجر به احساس پوچی و بیهودگی شود. (3)

برخی فیلسوفان بر این باورند که در غیاب خدا و باورهای دینی، بنیان‌های پایدار اخلاق فرو می‌ریزد؛ چراکه معیار نهایی تمایز خوبی و بدی و داور پاداش‌دهنده (خدا)، غایب است. در چنین شرایطی، همه یا برخی از ارزش‌های اخلاقی ممکن است به امری نسبی و تابع ذائقه فرهنگی بدل شوند؛ آنچه زمانی پسندیده بود، ناپسند شود و برعکس. افزون بر این، انگیزه برای پایبندی به اخلاق نیز سست می‌شود، زیرا دیگر پاداشی غایی یا معنایی عمیق برای آن متصور نیست. ازاین‌رو، نه‌تنها زندگی معطوف به رضایت خداوند نخواهد بود، بلکه ضرورتی ندارد که معطوف به اخلاق یا رضایت دیگران نیز باشد.(4)

از این نظر، تنها با فرض وجود خدا، می‌توان برای زندگی، معنایی مثبت و مبتنی بر ارزش‌های حقیقی قائل شد؛ معنایی که به زندگی عمق، جهت و هدفی اصیل می‌بخشد.

نکته دوم: امکان معنابخشی به زندگی بدون ایمان به خدا

برخی فیلسوفان، به‌ویژه در مکتب اگزیستانسیالیسم، معتقدند که زندگی بدون وجود خدا نیز می‌تواند معنایی داشته باشد. این دیدگاه بر این باور استوار است که انسان، حتی در نبود خدا، قادر است خود به‌طور فعال معنا و هدف زندگی‌اش را خلق کند. از این منظر، زندگی افراد خداناباور را نمی‌توان کاملاً بی‌معنا دانست، زیرا آن‌ها می‌توانند بر اساس ارزش‌هایی مانند نوع‌دوستی، انسان‌دوستی، حفاظت از محیط‌زیست و احترام به موجودات زنده، به زندگی خود معنا ببخشند. بااین‌حال، این فیلسوفان اذعان دارند که زندگی بدون ایمان به خدا، از منظر متعالی و جامع، می‌تواند تهی و پوچ به نظر برسد؛ اما انسان باید با آگاهی از این پوچی، علیه آن مقاومت کند و از طریق شورش و تعهد به ارزش‌های انسانی، زندگی خود را به شیوه‌ای معنادار و ارزشمند شکل دهد. نمونه نمادین این دیدگاه، اسطوره سیزیف (5) است که در آن فردی بی‌وقفه تلاشی بی‌ثمر می‌کند، اما به‌رغم این پوچی ظاهری، شورشی آگاهانه نسبت به این سرنوشت شکل می‌دهد و به زندگی معنا می‌بخشد. (6)

اگرچه این نظریات تلاش می‌کنند نشان دهند که زندگی بدون ایمان به خدا نیز می‌تواند معنایی داشته باشد، اما واقعیت این است که خود این دیدگاه‌ها درنهایت تهی بودن عمیق زندگی بدون خدا را به رسمیت می‌شناسند. معنایی که آن‌ها ارائه می‌کنند غالباً محدود به سطحی‌ترین لایه‌های معنا است، یعنی بر مبنای نیازهای گذرا و ارزش‌های نسبی انسانی که فاقد ثبات و عمق متعالی هستند؛ به‌عبارت‌دیگر، این معنا به‌نوعی «حداقل معنا» یا «معنای کاهشی» تبدیل می‌شود که نمی‌تواند پاسخگوی نیاز ذاتی انسان به هدفی فراگیر، پایدار و جامع باشد.

علاوه بر این، پیروان این مکتب فلسفی خود نیز به محدودیت‌های این معنا واقف‌اند و بر ناکافی بودن آن اذعان دارند؛ چراکه تجربه زیسته بسیاری از خداناباوران نشان داده است که فقدان اعتقاد به خدا اغلب با احساس عمیق پوچی، سردرگمی و بی‌معنایی همراه است. این امر گواه آن است که معنابخشی صرفاً از طریق ارزش‌ها و معیارهای انسانی که بر پایه ایمان و جهان‌بینی الهی استوار نیستند، نمی‌تواند خلأ بزرگ معنوی انسان را پر کند و درنهایت به رضایت و آرامش پایدار منجر شود.

بنابراین، هرچند این نظریات قدمی در جهت پاسخگویی به دغدغه معنا برداشته‌اند، اما به دلیل طبیعت محدود و نسبی معنای ارائه شده، نمی‌توانند جایگزین معناداری عمیق، کامل و جامع باشند که ایمان به خدا و اهداف متعالی دینی فراهم می‌آورد. این تفاوت بنیادین، یکی از مهم‌ترین چالش‌های فلسفه معنای زندگی بدون خدا است.

نکته سوم: نقش ایمان به خدا در غنای معنای زندگی و تاب‌آوری انسانی

ایمان به خداوند و اعتقاد به وجود او، زندگی انسان را به شکلی بنیادین معنا و ارزش می‌بخشد و حتی می‌تواند بار دشواری‌های زندگی را برای فرد قابل‌تحمل و گاه حتی لذت‌بخش نماید.

 در ادامه به‌اختصار به برخی از آثار مهم این ایمان در زندگی اشاره می‌کنیم:

الف. پرهیز از یأس و ناامیدی

اعتقاد به خداوندی رحیم و مهربان، منبعی پایدار از امید و آرامش است که انسان را در برابر ناگواری‌ها و شکست‌ها مقاوم می‌سازد. (7) مؤمنان با توکل به خدا و انتظار امدادهای الهی، از سقوط به ورطه ناامیدی جلوگیری می‌کنند و حتی در شرایط سخت، زندگی را بی‌معنا نمی‌دانند.

ب. رضایت و آرامش روانی

تسلیم و رضا به اراده الهی، عاملی اساسی در ایجاد آرامش درونی است. (8) چنین نگرشی موجب می‌شود که فرد، به‌جای تمرکز صرف بر خواسته‌ها و انتظارات شخصی، هدف خود را جلب رضایت خداوند بداند؛ این رویکرد فاصله بین وضع موجود و مطلوب را کاهش داده و از سرخوردگی جلوگیری می‌کند.

ج. غلبه بر احساس تنهایی

ایمان به خداوندی که همیشه حاضر و ناظر بر حال انسان است، خلأ تنهایی عاطفی را پر می‌کند. (9) مؤمن با ارتباط معنوی مستمر با خدا، خود را در پیوند با بی‌نهایت می‌یابد و از انزوا و خودخواهی‌های بشری رها می‌شود؛ این رابطه جایگزینی معنوی برای خلأهای عاطفی و اجتماعی دوران مدرن است.

د. هدف نهایی و سعادت اخروی

زندگی بدون هدفی متعالی مانند قرب به خدا و دستیابی به سعادت ابدی، به‌تدریج به بی‌معنایی می‌انجامد. ایمان به معاد و عدالت الهی انگیزه‌ای قوی به انسان می‌بخشد تا رفتار و اعمال خود را در مسیر تحقق اهداف والا تنظیم کند، زیرا باور دارد که روزی پاسخگوی کارهای خویش خواهد بود. (10) این چشم‌انداز، زندگی دنیا را به مرحله‌ای مقدمه‌ای برای حیات جاودانه تبدیل می‌کند.

ه. نگاه مثبت و خوش‌بینانه به زندگی

باور به حکمت و عدالت الهی، دیدگاهی مثبت نسبت به رویدادهای جهان به انسان می‌بخشد. مؤمنان مصائب و مشکلات را گذرا و بخشی از آزمایشی الهی می‌دانند و با اطمینان به رحمت گسترده خداوند، امیدوار و شادکام به زندگی ادامه می‌دهند. (11) چنین نگرشی کل نظام هستی را هدفمند و در بهترین شکل ممکن (احسن) ارزیابی می‌کند. (12)

نتیجه‌گیری:

معنای زندگی بدون ایمان به خدا دچار خلأ و ناپایداری می‌شود و زندگی تهی و پوچ به نظر می‌رسد. هرچند برخی فیلسوفان بدون خدا معنا ایجاد می‌کنند، این معنا غالباً محدود و نسبی است و نمی‌تواند نیاز عمیق انسان به هدفی فراگیر و پایدار را پاسخ دهد. ایمان به خدا، زندگی را به هدفی والا و ارزشمند متصل می‌کند که تاب‌آوری در برابر مشکلات را ممکن ساخته و احساس پوچی را رفع می‌کند. به همین دلیل، باور به خدا اصلی‌ترین راه برای یافتن معنای حقیقی و عمیق در زندگی است.

پی‌نوشت‌ها:

1. احمدوند، معروف‌علی و سمیه طاهری اندانی، نقش اعتقاد به خدا در معنابخشی به زندگی، فصلنامه تحقیقات کلامی، زمستان 1394 ش، شماره 11، ص 8.

2. به‌عنوان نمونه: صدرالدین شیرازی، محمد بن ابراهیم، الحکمه المتعالیه فی االسفار العقلیه االربعه، بیروت، دار إحیاء التراث العربی‌، ط 3، 1981 م، ج 9، ص 244؛ متز، تدئوس، آثار جدیدی درباره معنای زندگی، ترجمه محسن جوادی، قم، پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی، 1388 ش، ص 18-26.

3. Craig, WL, Reasonable faith: Christian truth and apologetics, 3rd edition, Wheaton: Crossway Books, 2008, p. 69

4. Plantinga, Alvin, Where the Conflict Really Lies: Science, Religion, & Naturalism, Oxford, Oxford University Press, 2011, pp. 309-314

5. شخصیتی اسطوره‌ای در ادبیات یونان باستان، سیزیف در اساطیر یونان به خاطر فاش کردن راز خدایگان محکوم شد تا تخته‌سنگی را به دوش گرفته و تا قله یک کوه حمل کند، اما همین‌که به قله می‌رسد، سنگ به پایین می‌غلتد و سیزیف باید دوباره این کار را انجام دهد. کار او مظهر کار پوچ و بی‌حاصل در ادبیات غرب است.

6. کامو، آلبر، افسانه سیزیف، ترجمه محمود سلطانیه، تهران، نشر جامی، چ 2، 1385 ش، ص 133.

7. برای نمونه، رک: سوره زمر، آیه 53: «قُلْ یَا عِبَادِیَ الَّذِینَ أَسْرَفُوا عَلَىٰ أَنْفُسِهِمْ لَا تَقْنَطُوا مِنْ رَحْمَهِ اللَّهِ ۚ إِنَّ اللَّهَ یَغْفِرُ الذُّنُوبَ جَمِیعًا ۚ إِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحِیمُ.»

8. برای نمونه، رک: سوره بقره، آیه 112: «بَلَىٰ مَنْ أَسْلَمَ وَجْهَهُ لِلَّهِ وَهُوَ مُحْسِنٌ فَلَهُ أَجْرُهُ عِنْدَ رَبِّهِ وَلَا خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَلَا هُمْ یَحْزَنُونَ.»

9. برای نمونه، رک: سوره حدید، آیه 4: «وَهُوَ مَعَکُمْ أَیْنَ مَا کُنْتُمْ.»

10. برای نمونه، رک: سوره حجر، آیات 92 -93: «فَوَرَبِّکَ لَنَسْأَلَنَّهُمْ أَجْمَعِینَ* عَمَّا کَانُوا یَعْمَلُون.»

11. برای نمونه، رک: سوره بقره، آیات 156-157: «الَّذِینَ إِذَا أَصَابَتْهُم مُّصِیبَهٌ قَالُواْ إِنَّا لِلّهِ وَإِنَّا إِلَیْهِ رَاجِعونَ * أُولَئِکَ عَلَیْهِمْ صَلَوَاتٌ مِّن رَّبِّهِمْ وَرَحْمَهٌ وَأُولَئِکَ هُمُ الْمُهْتَدُونَ.»

12. احمدوند و طاهری اندانی، نقش اعتقاد به خدا در معنابخشی به زندگی، ص 9-13.

در روایات عواملی برای سختی فشار قبر بیان شده که در مقابل نیز راهکارهایی برای رهایی و یا کاستن از شدت آن در اختیار مؤمنان قرار گرفته است.

پرسش:
مطابق احادیث، برخی از عوامل هستند که سبب فشار قبر می‌شوند، حالا در مقابل چه‌کار کنیم که فشار قبر نکشیم؛ یعنی برای رهایی از فشار قبر و آرامش در قبر چه‌ کارهایی را باید انجام بدهیم؟
 

پاسخ:
قرار گرفتن انسان در قبر درواقع شروعی برای عالم برزخ خواهد بود که مرحله‌ای میان عالم دنیا و آخرت محسوب می‌شود. آیات و روایات، ویژگی‌های فراوانی برای آن بیان کرده‌اند از جمله عناوینی همچون فشار قبر و یا سؤال و جواب در این مرحله که حس ترس و نگرانی برای مردم حتی مؤمنان ایجاد می‌شود. در روایات عواملی برای سختی فشار قبر بیان شده که در مقابل نیز راهکارهایی برای رهایی و یا کاستن از شدت آن در اختیار مؤمنان قرار گرفته است.
 در ادامه برخی از موارد کاهش‌دهنده و از‌بین‌برنده فشار قبر مورد بررسی قرار خواهد گرفت.

برخی از عوامل کاهش‌ فشار قبر و رهایی از آن

الف. عواملی که خود شخص در آن دخیل است:
برخی از این موارد توسط خود فرد قابل انجام است و در زمان حیات باید بر آن‌ها مراقبت شود و برخی می‌تواند توسط دیگران و پس از دفن فرد صورت گیرد و از سختی و شدت فشار قبر بکاهد. عواملی همانند:
1. خواندن نماز شب؛
 امام رضا علیه‌السلام در بیانی که به شمردن برکات نماز شب اختصاص داده‌اند، چنین می‌فرمایند:
«عَـلَیْکُمْ بِصَـلاهِ اللَّیْلِ فَما مِنْ عَـبْدٍ یَقُومُ آخِرَ اللَّیْلِ فَیُصَـلِّى ثَمانَ رَکَعاتٍ وَ رَکْعَـتَىِ الشَّفْـعِ وَ رَکْعَهَ الْـوَتْرِ وَاسْتَغْـفَرَ اللّهَ فـى قُنُوتِهِ سَبْـعینَ مَرَّهً اِلاّ، اُجیرُ مِنْ عَـذابِ الْقَـبْرِ؛ (6)
بر شما باد به نماز شب، هیچ بنده‌ای نیست که آخر شب بیدار شود و هشت رکعت نماز شب و دو رکعت نماز شفع و یک‌ رکعت نماز وتر بخواند و در قنوت آن هفتاد بار استغفار کند مگر اینکه خداوند او را از عذاب قبر رهایی بخشد... .»
2. تکرار حج؛
 یکی از اصحاب امام صادق علیه‌السلام از ایشان درباره شخصی که چهار بار به حج رفته سؤال پرسیدند که حضرت در پاسخ فرمودند:
«وَ مَنْ حَجَّ أَرْبَعَ حِجَجٍ لَمْ تُصِبْهُ ضَغْطَهُ الْقَبْرِ أَبَدا؛ (7)
کسی که چهار بار حج بجای آورد هرگز فشار قبر نبیند.»
3. روزه گرفتن؛
روزه گرفتن در برخی ایام خاص مانند ماه رجب که در روایات چنین توصیف شده است:
«مَنْ صَامَ مِنْ رَجَبٍ أَرْبَعَهَ أَیَّامٍ عُوفِیَ مِنَ الْبَلَایَا کُلِّهَا مِنَ الْجُنُونِ وَ الْجُذَامِ وَ الْبَرَصِ وَ فِتْنَهِ الدَّجَّالِ وَ أُجِیرَ مِنْ عَذَابِ الْقَبْر... .؛ (8)
کسی که چهار روز از ماه رجب را روزه بدارد از بلاهایی چون جنون، جذام، پیسی و فتنه دجال در عافیت بوده و نیز از عذاب قبر در امان است.»
4. کامل کردن رکوع؛
 اعمالى چون به‌جا آوردن رکوعى تام و کامل در نماز می‌تواند از عذاب قبر جلوگیری کند و امام باقر علیه‌السلام دراین‌باره می‌فرمایند:
«مَنْ أَتَمَّ رُکُوعَهُ لَمْ یَدْخُلْهُ وَحْشَهُ الْقَبْر؛ (9)
کسی که رکوع نمازش را کامل انجام دهد، وحشت و عذاب قبر بر او وارد نمی‌شود.»
5. خواندن برخی  از سور؛
خواندن بعضی سوره‌های قرآن مانند تکاثر، (11) نساء در روز جمعه (12) و سوره‌های زخرف (13) در کاهش و از بین بردن عذاب قبر مؤثر دانسته شده‌اند.

ب. عواملی که خود فرد در آن دخیل نیست:
برخی از موارد در روایات برای کاهش و یا حذف فشار قبر بیان شده که خود فرد در آن دخالتی ندارد و به‌نوعی در اختیار او نیست، بلکه از اسباب بیرونی ایجاد شده، اما منفعت آن برای میت خواهد بود. در ادامه برخی از آن‌ها بیان می‌شود:
1. اینکه مرگ انسان در روز جمعه باشد؛
 امام صادق علیه‌السلام در فضیلت روز جمعه چنین می‌فرمایند:
«مَنْ مَاتَ یَوْمَ الْجُمُعَهِ کَتَبَ اللَّهُ لَهُ بَرَاءَهً مِنْ ضَغْطَهِ الْقَبْرِ؛ (14)
کسی که در روز جمعه بمیرد خداوند دوری از عذاب قبر را برایش می‌نویسد.»
این مورد از مواردی است که خود فرد در آن دخیل نیست و درواقع عنایتی از سوی خداوند است که برخی از بندگانش را به این واسطه از عذاب قبر رهایی می‌بخشد. در برخی روایات، این زمان از ظهر روز پنجشنبه تا روز جمعه دانسته شده که زمان این رحمت گسترش یافته است. (15)
2. پرداخت صدقه و خواندن نماز وحشت؛
 در روایتی از رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله چنین آمده است:
«لَا یأْتِی عَلَی الْمَیتِ سَاعَهٌ أَشَدُّ مِنْ أَوَّلِ لَیلَهٍ فَارْحَمُوا مَوْتَاکُمْ بِالصَّدَقَهِ فَإِنْ لَمْ تَجِدُوا فَلْیصَلِّ أَحَدُکُمْ رَکْعَتَینِ یقْرَأُ فِی الْأُولَی بِفَاتِحَهِ الْکِتَابِ مَرَّهً وَ قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ مَرَّتَینِ وَ فِی الثَّانِیهِ فَاتِحَهَ الْکِتَابِ مَرَّهً ...؛ (10)
بر میّت ساعتی سخت‌تر از شب اول قبر نمی‌گذرد، پس رحم نمایید مردگان خود را به صدقه و اگر نیافتی چیزی که صدقه بدهی، پس هرکدام از شما دو رکعت نماز بخواند و در رکعت اول سوره حمد یک‌مرتبه و سوره توحید دومرتبه و در رکعت دوم سوره حمد ... .»
3. نهادن دو چوب تر در کنار میت هنگام دفن؛
 این مورد سبب تأخیر در عذاب قبر خواهد شد و این امید وجود دارد که کارهای خیر و حلالیت‌های که در این مدت به پرونده فرد فوت شده، افزوده می‌شود، فشار قبر او را کاهش و یا از بین ببرد. (16)
4. کارهای نیک فرزند پس از مرگ والدین؛
 در حدیثی رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌و‌آله جریانی را درباره حضرت عیسی علیه‌السلام نقل می‌کنند:
«مَرَّ عِیسَى ابْنُ مَرْیَمَ علیه‌السلام بِقَبْرٍ یُعَذَّبُ صَاحِبُهُ ثُمَّ مَرَّ بِهِ مِنْ قَابِلٍ فَإِذَا هُوَ لَا یُعَذَّبُ فَقَالَ یَا رَبِّ مَرَرْتُ بِهَذَا الْقَبْرِ عَامَ أَوَّلَ فَکَانَ یُعَذَّبُ وَ مَرَرْتُ بِهِ الْعَامَ فَإِذَا هُوَ لَیْسَ یُعَذَّبُ فَأَوْحَى اللَّهُ إِلَیْهِ أَنَّهُ أَدْرَکَ لَهُ وَلَدٌ صَالِحٌ فَأَصْلَحَ طَرِیقاً وَ آوَى یَتِیماً فَلِهَذَا غَفَرْتُ لَهُ بِمَا فَعَلَ ابْنُه؛‏ (17)
عیسى بن مریم علیه‌السّلام از کنار قبرى مى‌گذشت که صاحب آن قبر عذاب مى‌شد. آن حضرت در سال آینده نیز ازآنجا گذشت امّا صاحب قبر عذاب نمى‌شد. عرضه داشت: پروردگارا! من پارسال از کنار این قبر گذشتم درحالی‌که صاحب آن، عذاب مى‌شد؛ ولى چرا امسال که از کنار این قبر گذشتم صاحب آن عذاب نمى‌شود؟! خداوند به او وحى نمود: فرزند صالح او به سنّ‌ بلوغ رسید و جاده‌اى را تعمیر کرد و یتیمى را پناه داد؛ ازاین‌رو به خاطر عملى که فرزندش انجام داد، این میّت آمرزیده شد.»
این روایت نشان می‌دهد اعمال صالح دیگران به‌خصوص فرزندان فرد فوت شده می‌تواند در کاهش و یا برداشته شدن عذاب او در قبر تأثیرگذار باشد.

نتیجه
در روایات به برخی از امور برای کاهش و یا از بین رفتن کامل عذاب قبر می‌انجامد توجه داده شده است. برخی از این اعمال، توسط خود فرد صورت گرفته مانند نماز شب، تکرار حج، روزه گرفتن در بعضی از ایام و مناسبت‌های خاص، انجام رکوع کامل و خواندن برخی از سوره‌های قرآن. برخی دیگر از کارهایی که به‌صورت غیرارادی مؤثر هستند مانند فوت در شب جمعه و یا توسط دیگران برای میت انجام می‌شود که به صدقه، نماز وحشت، قرار دادن دو چوب در کنار میت و انجام کارهای خیر فرزندان برای او می‌توان اشاره کرد.
برای آگاهی بیشتر می‌توان به کتاب «منازل الاخره» شیخ عباس قمی مراجعه نمود.

پی‌نوشت‌ها
1. مجلسى، محمدباقر‏، بحارالأنوار، محقق / مصحح: جمعى از محققان‏، بیروت: دار إحیاء التراث العربی، چاپ دوم، 1403 ق، ج 87، ص 161.
2. ابن‌بابویه، محمد بن على‏ (شیخ صدوق)، کتاب من لا یحضره الفقیه، محقق و مصحح: غفاری، علی‌اکبر، قم: دفتر انتشارات اسلامى وابسته به جامعه مدرسین حوزه علمیه، چاپ دوم، 1413 ق، ج 2، ص 217.
3. ابن‌بابویه، محمد بن على‏، ثواب الاعمال، قم: دارالشریف الرضی، دوم، 1406 ق، ص 54.
4. مجلسى، محمدباقر‏، بحارالأنوار، محقق / مصحح: جمعى از محققان‏، بیروت: دار إحیاء التراث العربی، چاپ دوم، 1403 ق، ج ۶، 244.
5. ابن طاووس، رضی الدین علی، فلاح السائل و نجاح المسائل‏، قم: بوستان کتاب‏، چاپ اول، 1406 ق‏، ج 1، ص 86
6. مجلسى، محمدباقر‏، بحارالأنوار، محقق / مصحح: جمعى از محققان‏، بیروت: دار إحیاء التراث العربی، چاپ دوم، 1403 ق، ج 89، ص 336.
7. مجلسى، محمدباقر‏، بحارالأنوار، محقق / مصحح: جمعى از محققان‏، بیروت: دار إحیاء التراث العربی، چاپ دوم، 1403 ق، ج 89، ص 273.
8. مجلسى، محمدباقر‏، بحارالأنوار، محقق / مصحح: جمعى از محققان‏، بیروت: دار إحیاء التراث العربی، چاپ دوم، 1403 ق، ج 89، ص 279.
9. برقى، احمد بن محمد بن خالد، المحاسن‏، محقق / مصحح: محدث، جلال‌الدین، قم: دار الکتب الإسلامیه، چاپ دوم، 1371 ق‏، ج 1، ص 58.
10. ابن‌بابویه، محمد بن على‏ (شیخ صدوق)، کتاب من لا یحضره الفقیه، محقق و مصحح: غفاری، علی‌اکبر، قم: دفتر انتشارات اسلامى وابسته به جامعه مدرسین حوزه علمیه، چاپ دوم، 1413 ق، ج 1، ص 138.
11. کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، محقق / مصحح: غفارى علی‌اکبر و آخوندى، محمد، تهران: اسلامیه، چاپ چهارم، 1407 ق، ج ۳، ص 152.
12. کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، محقق / مصحح: غفارى علی‌اکبر و آخوندى، محمد، تهران: اسلامیه، چاپ چهارم، 1407 ق، ج ۶، ص ۳.
 

خلأ وجودی انسان را، هیچ محبتی جز محبت خدا پر نمی‌کند و علاقه انسان به سایر انسان‌های الهی نیز در همین راستا شکل می‌گیرد.

پرسش:
آیا عشق به اهل‌بیت علیهم‌السلام از نوع عشق مجازی است یا حقیقی؟ و چه تفاوتی با عشق‌های دنیوی دارد؟
 

پاسخ:
مقدمه
انسان فطرتاً اهل محبت آفریده شده و از بدو خلقت، عشق به خدا در قلب او به ودیعه گذارده شده است. خلأ وجودی انسان را، هیچ محبتی جز محبت خدا پر نمی‌کند و علاقه انسان به سایر انسان‌های الهی نیز در همین راستا شکل می‌گیرد. از دیگر سو دنیا و مظاهر دنیایی  این ظرفیت و قابلیت را دارند که جای عشق حقیقی را گرفته و انسان را اسیر عشق‌های مادی کنند. به همین دلیل انسان مؤمن همواره در میدان نبرد میان این دو گونه عشق گرفتار است.
 حال پرسش این است که محبت به اهل‌بیت علیهم‌السلام در کدام‌یک از این دو‌دسته جای می‌گیرد؟ آیا این نوع محبت در دایره‌ی عشق حقیقی معنا می‌یابد یا چون محبت انسان به انسان است از نوع عشق مجازی است؟ و اساساً چه تفاوتی میان محبت الهی و دیگر عشق‌های دنیوی وجود دارد؟
عشق و محبت الهی
وقتی عشق و محبت الهی در قلب انسان وارد شود انسان نه‌تنها خدا را دوست خواهد داشت؛ بلکه هرآن‌چه را نیز به خداوند منتسب می‌شود، دوست می‌دارد. از همین رو محبت اهل‌البیت علیهم‌السلام که انسان‌هایی الهی بوده و در مسیر خداوند قدم برداشته‌اند در قلب انسان جایگاه ویژه‌ای پیدا خواهد کرد. این محبت، انسان را به‌سوی معرفت، عمل صالح و تهذیب نفس سوق می‌دهد و از جنس عشق الهی است. از دیگر سو عشق مجازی زمانی پدید می‌آید که انسان مسیر طبیعی عشقِ فطری خود را از محبوب حقیقی منحرف کند و دل به محبوبی غیرالهی بسپارد؛ چنان‌که دراین‌باره گفته‌اند: «آدمی بر اسـاس فطرتش عاشـق آفریده شـده؛ بلکه خدا در فطرت تمام موجـودات حـب ذاتـی را قـرار داده و موجـودات بـه سـبب همیـن عشـق ذاتـی متوجـه بـه کمـال مطلـق و طالـب و عاشـق جمیـل علـی الاطلاق می‌باشند. به‌عبارت‌دیگر هـر وجودی عجین با عشـق و حب اسـت و نبود عشـق و حب به معنای نبود وجود اسـت. باتوجه‌ به این امر اگر انسـانی دل خود را از حب خدا خالی کند؛ به سـبب این‌که حب بـه کمـال در ذات او قـرار دارد؛ قلـب او نمی‌تواند بـدون محبـوب سـر کنـد؛ بنابرایـن دل دنبـال محبوبـی دیگـر می‌گردد و چـون خـدا کنـار گـذارده شـده؛ ناچـار کسـی و یـا چیـزی غیـر از محبـوب واقعـی را جایگزیـن او می‌کند تـا ایـن خلأ ذاتـی را جبـران نمایـد؛ بنابراین دچـار حـب غیـر خدا می‌گردد.» (1)
 باتوجه‌به آنچه گفته شد عشق مجازی زمانی سر برمی‌آورد که در روح انسان خلأ عشق حقیقی وجود داشته باشد.

عشق دنیوی (در عرض عشق الهی)
«اگـر حب غیر خـدا، حبـی مسـتقل و در عـرض حـب خـدا باشـد؛ امـکان جمـع بیـن آن دو نیسـت؛ زیـرا انسـان دارای یک قلب اسـت؛ بنابراین ممکن نیسـت کسـی بین دو اعتقاد متنافی و دو رأی متناقـض جمـع کنـد. اگـر دو اعتقـاد، متنافـی باشـند؛ بایـد بدانیـم دو قلـب بـه آن دو معتقـد اسـت؛ یعنـی دو فـرد مخالـف کـه هـر یـک بـه یکی از آن دو اعتقاد، معتقد اسـت؛ بنابراین عشـق و دوسـتی خدا و دوستی‌ای که مقابل عشـق به خدا و در عرض آن اسـت؛ در یـک قلـب نمی‌گنجد. مبتنـی بـر این امر اگر دوسـتی و عشـق به غیر‌خـدا تمام قلب انسـانی را تسـخیر کـرده باشـد؛ قلـب او قلبـی اسـت کـه از وجـود خدا خالی شده اسـت.» (2) بنابراین، وقتی انسان عاشق امری غیرالهی می‌شود و به‌اصطلاح دچار عشق مجازی می‌شود این عشق در عرض عشق خدا قرار گرفته و قابلیت جمع میان این دو وجود ندارد. چنین عشقی تمام قلب را به خود مشغول می‌کند، قلب را از حضور الهی تهی می‌سازد و انسان را به اسارت دل‌بستگی‌های ناپایدار درمی‌آورد.

عشق به اهل‌بیت علیهم‌السلام (در طول عشق الهی)
عشقی که در طول محبت الهی باشد، انسان را به خداوند نزدیک‌تر می‌کند. محبت به اهل‌بیت علیهم‌السلام از این جنس است. مؤمن برای دستیابی به حقیقت و برای کشف معرفت از واسطه‌هایی بهره می‌برد. بهترین واسطه‌ها اهل‌البیت علیهم‌السلام‌اند؛ بنابراین این عشق همچون عشق به خداوند متعال در دایره عشق حقیقی قرار می‌گیرد. در نگاه اسلام محبت به پیامبر و اهل‌بیت امتداد محبت الهی تلقی می‌شود. البته یک نکته ظریفی وجود دارد و آن اینکه منظور از عشق به اهل‌البیت صرفاً ایجاد عاطفه شخصی و فردی نیست؛ بلکه شرط این محبت گره‌خوردن آن بامعرفت است تا بتواند انسان را به سرمنزل مقصود برساند. توصیه به زیارت و توسل به اهل‌البیت علیهم‌السلام و همراه ساختن این زیارت با عنصر معرفت به این دلیل است تا محبت به حضرات معصومین از بعد عاطفی صِرف، عبور کرده و به معنا دست یابد. شاید یکی از دلایل نهی خروج از موازین شرعی در عزاداری‌ها و حفظ شعائر دینی نیز این باشد که باید این عشق نیز در مسیر صحیح خود یعنی عشق به خداوند قرار گیرد.

تفاوت میان دو عشق
برای تمایز این دو نوع عشق می‌توان به چند معیار توجه کرد:
1. جهت‌گیری:
 عشق حقیقی رو به خدا و کمال مطلق دارد؛ اما عشق مجازی رو به دنیا و نفس امّاره. به‌عنوان‌مثال عشق حقیقی در بستر انجام واجب و ترک حرام شکل می‌گیرد، حال‌آنکه صاحب عشق مجازی به‌راحتی می‌تواند احکام الهی را زیر پا بگذارد.
2. تأثیر اخلاقی:
 از دیگر تفاوت‌های میان این دو نوع عشق، تأثیر آن بر اخلاق است. در سایه عشق حقیقی انسان مؤمن وجودش متخلق به فضائل اخلاقی می‌شود و از رذائل اجتناب می‌کند؛ اما در عشق مجازی لزوماً چنین نتیجه‌ای حاصل نمی‌شود. امام علی علیه‌السلام می‌فرمایند:
 «هرکه شیفته چیزی شود آن چیز دیده‌اش را کور و دلش را بیمار گرداند؛ چنین کسی با دیده‌ای ناسالم می‌نگرد و با گوشی ناشنوا می‌شنود؛ شهوت‌ها خرد او را ازهم‌گسیخته و دنیا دلش را میرانده است.» (3)
3. تفاوت در هدف:
 در عشق‌های دنیوی و زمینی انگیزه‌های مادی مانند نیازهای شخصی، خواسته‌های عاطفی، رسیدن به منفعت، ارضای غریزه و... مطرح است و صاحب عشق مجازی به چیزی جز لذت نمی‌اندیشد و اینجاست که نشانه خودمحوری قابل‌مشاهده است؛ اما در عشق الهی، هدف تقرب است و مؤمن انگیزه‌ای جز پیروی و عبادت ندارد.
4. تأثیر عشق بر معنای زندگی:
 عشق حقیقی در معنابخشی به زندگی انسان اثرگذار است. چون انسان می‌داند به کسی عشق می‌ورزد که فناناپذیر است و عاشق کسانی است که محبت به آن‌ها منجر به معنابخشی بیشتر به زندگی‌اش می‌شود؛ اما در عشق مجازی بعد از فروکش‌کردن احساسات خلأ روحی دوباره خودنمایی می‌کند و چه‌بسا انسان را به پوچی برساند. «تجربه مراجعـان نشـان داده ایـن عشـق‌ها و وابسـتگی‌های اعتیادگونه، شـاید در ابتـدا مطلـوب و شیریـن باشـد؛ ولـی رفته‌رفتـه آثـار مخـرب آن آشـکار می‌گـردد. اضطـراب، اسـترس، تـرس، توقعـات بیجـا و زیـاد، کلافگـی، ناراحتی‌هـای بیش‌ازحد، سـرخوردگی، سوءتفاهم‌های بی‌شمار و احسـاس مالکیـت نسـبت به‌طرف مقابـل و درنهایت خسـتگی و زده شدن و ماننـد این‌هـا از اموری اسـت کـه همگـی بـه درد و رنـج آدمـی می‌افزاید.» (4)
5. الگوپذیری:
 یکی دیگر از تفاوت‌های مهم میان عشق حقیقی و عشق مجازی در نوع الگوگیری انسان است. وقتی اهل‌بیت به‌عنوان الگوهای تجلیّ حقیقت شناخته شوند، محبت به ایشان محبتی است که نفس را به‌سوی حقیقتِ وجودی می‌کشاند و انسان را به الگوگیری ملزم می‌کند؛ اما این خاصیت در عشق مجازی ممکن است در جهت منفی رشد کند چراکه ممکن است معشوقی که عاشق، آن را الگو قرار می‌دهد الگوی واقعی نباشد.
6. پایداری:
 از دیگر ویژگی‌های عشق حقیقی قدرت پایداری آن است. آنان که اهل عشق به خدا و اهل‌البیت علیهم‌السلام هستند حاضرند در این مسیر هر نوع سختی را تحمل کرده و تا پای جان بروند همچون شهدایی که با ذکر یا حسین جان خود را تقدیم عشق کردند؛ اما در عشق مجازی از چنین مقاومتی خبری نیست. در عشق‌های مجازی اگر منفعت رنگ ببازد عشق کم سو می‌شود و ماهیتش تغییر می‌یابد.
7. پیوند با معرفت:
 ازجمله لوازم لاینفک عشق حقیقی معرفت است؛ اما در عشق مجازی احساس کفایت می‌کند؛ یعنی هر آدمی چون از ویژگی احساس برخوردار است می‌تواند درگیر عشق مجازی شود؛ اما هر انسانی اهل معرفت نیست و به همین دلیل عشق به اهل‌البیت علیهم‌السلام نصیب هر قلبی نمی‌شود.

نتیجه
انسان به‌طور فطری عاشق آفریده شده و ریشه تمامی محبت‌ها در عشق الهی نهفته است. هرگاه این عشق حقیقی در قلب انسان تجلی یابد، تمام محبت‌های او در مسیر الهی معنا پیدا می‌کند و عشق به اهل‌بیت علیهم‌السلام نیز در همین راستا و در طول عشق به خداوند شکل می‌گیرد؛ اما زمانی که دل از یاد خدا خالی شود، عشق مجازی جایگزین آن می‌گردد و انسان به اموری دل می‌بندد که در عرض محبت الهی قرار دارند و او را از حقیقت دور می‌سازند؛ بنابراین، معیار تمایز میان عشق حقیقی و مجازی، جهت‌گیری آن است. اگر عشق انسان او را به خدا نزدیک کند و موجب تعالی اخلاقی، معرفتی و معنوی گردد، حقیقی است؛ اما اگر موجب غفلت، خودمحوری و دل‌بستگی به دنیا شود، مجازی خواهد بود. عشق به اهل‌بیت علیهم‌السلام چون در مسیر معرفت و قرب الهی است، مصداق عشق حقیقی بوده و انسان را به‌سوی کمال، فضیلت و آرامش پایدار رهنمون می‌سازد.

 

پی‌نوشت‌ها
1. انصاریان پور، علی و دیانت مقدم، سید عباس، تحلیل پرسش‌های اخلاقی از معصومین علیهم‌السلام با روش اجتهادی، دفتر اول، حوزه علمیه قم. دفتر تبلیغات اسلامی. شعبه خراسان رضوی. مرکز ملی پاسخگویی به سؤالات دینی، ص 199.
2. انصاریان پور، علی و دیانت مقدم، سید عباس، تحلیل پرسش‌های اخلاقی از معصومین علیهم‌السلام با روش اجتهادی، دفتر اول، حوزه علمیه قم. دفتر تبلیغات اسلامی. شعبه خراسان رضوی. مرکز ملی پاسخگویی به سؤالات دینی، ص 200.
3. «و مَن عَشِقَ شَیئا أعشی (أعمی) بَصَرَهُ و أمرَضَ قَلبَهُ، فَهُوَ یَنظُرُ بِعَینٍ غَیرِ صَحیحَهٍ و یَسمَعُ بِاُذُنٍ غَیرِ سَمیعَهٍ، قَد خَرَقَتِ الشَّهَواتُ عَقلَهُ و أماتَتِ الدّنیا قَلبَهُ»، صبحی صالح، نهج‌البلاغه، قم، مرکز البحوث الاسلامیه، ۱۳۷۴، خطبه 109، ص 160.
4. انصاریان پور، علی و دیانت مقدم، سید عباس، تحلیل پرسش‌های اخلاقی از معصومین علیهم‌السلام با روش اجتهادی، دفتر اول، حوزه علمیه قم. دفتر تبلیغات اسلامی. شعبه خراسان رضوی. مرکز ملی پاسخگویی به سؤالات دینی، ص 206.

بررسی وجود فساد در گمرک ایران
طبق اذعان کارشناسان، گمرک ایران مبتلا به مسائل و فسادهای متعددی است که ضربه‌های سختی به اقتصاد و درآمدهای دولت وارد می‌کند.

پرسش:

آیا گمرک ایران کاملاً تحت رصد و پایش دولت است و فسادی در آنجا رخ نمی‌دهد؟

پاسخ:

گمرک در جایگاه مرزبان اقتصادی کشور، افزون بر داشتن نقش محوری و هماهنگ‌کننده در مبادی ورودی و خروجی کشور، مسئولیت اجرای قوانین گمرکی، وصول عوارض و مالیات، اجرای دیگر قوانین و مقررات مربوط به واردات، صادرات و جابجایی یا نگهداری کالا را بر عهده دارد. گمرک هر کشور، نهادی است که مسئولیت کنترل و نظارت بر ورود و خروج کالاها را بر عهده دارد. در ایران، گمرک جمهوری اسلامی ایران این وظیفه را بر عهده دارد. گمرک نقش مهمی در تنظیم تجارت خارجی، جمع‌آوری درآمدهای دولت و حفظ امنیت اقتصادی کشور ایفا می‌کند. با این حال، کارشناسان و فعالان اقتصادی بر این باورند که گمرک ایران با مشکلات و چالش‌های جدی روبرو است که مانع از ایفای کامل نقش آن می‌شود (1). گمرک، گلوگاه اصلی واردات و صادرات کالا و به‌ تبع آن بستر مستعد تخلفات و فساد مالی است.

1. رابطه رصد و پایش با کاهش فساد در گمرک

بین رصد و پایش و صفر‌شدن فساد، هیچ التزامی برقرار نیست؛ به این معنا که ممکن است رصد و پایش و نظارت فقط به سخت‌تر‌شدن و کاهش فساد کمک کند، اما ریشه‌کن‌شدن اصل فساد بسیار سخت و دور از دسترس است؛ چراکه راه‌های دور‌زدن قانون و ساختارهای ضد فساد همیشه وجود داشته و دارد. بر اساس اذعان کارشناسان، گمرک ایران مبتلا به مسائل و فسادهای متعددی است که ضربه‌های سختی به اقتصاد و درآمدهای دولت وارد می‌کند؛ برای نمونه رشوه، تبانی و سوءاستفاده از موقعیت، سبب می‌شود برخی افراد و شرکت‌ها بتوانند با دور‌زدن قوانین و مقررات، به منافع نامشروع دست یابند. این مسئله نه‌تنها سبب کاهش درآمدهای دولت می‌شود، بلکه به رقابت ناعادلانه و تضعیف تولید داخلی نیز دامن می‌زند (2).

2. موانع رصد و پایش مؤثر و حداکثری گمرک

به‌یقین دولت و دستگاه‌های نظارتی و امنیتی نظارت و پایش فراوانی در گمرک اعمال می‌کنند و تعداد زیادی از فسادهای ریز‌و‌درشت در گمرک ایران با برخورد جدی دستگاه‌های قضایی (3) و امنیتی (4) مواجه می‌شود، اما نظارت و پایش حداکثری یا مؤثر دولت با آسیب‌های متعددی روبرو است. رسوب کالاها در گمرک یکی از این معضلات است؛ کالاهای رسوبی در گمرکات به کالاهایی گفته می‌شود که به هر دلیلی امکان اظهار به گمرک و ترخیص از آن را پیدا نکرده‌اند. ماندن کالا در گمرکات ضربه سنگینی را به اقتصاد کشور وارد می‌کند؛ چراکه از ورود کالا در زمان مشخص و مورد‌نیاز آن جلوگیری شده است؛ نمونه بارز آن مواد اولیه دستمال کاغذی، پوشک بچه، لوازم‌التحریر، کاغذ و این قبیل محصولات است. فرایندهای گمرکی در ایران بسیار طولانی و پیچیده هستند؛ درواقع فعالان اقتصادی برای ترخیص کالا باید مراحل زیادی را طی کنند و مدارک متعددی را ارائه دهند. این مسئله سبب افزایش هزینه‌ها و اتلاف وقت می‌شود و از انگیزه برای تجارت قانونی می‌کاهد.

3. روش‌های سنتی بازرسی و ارزیابی در گمرک

کمبود تجهیزات و فناوری یکی دیگر از مشکلات موجود در گمرک است. گمرک ایران هنوز از روش‌های سنتی برای بازرسی و ارزیابی کالاها استفاده می‌کند. کمبود دستگاه‌های پیشرفتۀ بازرسی (ایکس‌ری) و سامانه‌های هوشمند گمرکی، سبب شد است قاچاق کالا به‌راحتی انجام شود (5). استفاده از سامانه‌های الکترونیکی، انتشار اطلاعات مربوط به تعرفه‌ها و مقررات، ارائه آموزش‌های لازم به فعالان اقتصادی، استفاده از دستگاه‌های پیشرفته بازرسی، سامانه‌های هوشمند گمرکی، تبادل اطلاعات با گمرکات سایر کشورها و مبارزه با قاچاق بین‌المللی می‌توانند در اداره بهتر گمرکات کشور مؤثر باشند. طولانی‌بودن صف ورود کالا به کشور و روند کند رسیدگی به پرونده‌ها موجب رسوب کالا می‌شود؛ درنتیجه زمان ترخیص کالاها در کمرگات به طور چشمگیری افزایش می‌یابد. این مسئله سبب شده است واحدهای تولیدی کشور هم با کمبود مواد اولیه روبرو شوند و به‌ناچار خطوط تولید خود را تعطیل کنند. طبق نظر کارشناسان، ساختارهای نظارتی فرسوده، غیرشفاف و کم‌توان هستند؛ بنابراین باید ساختارهای نظارتی اصلاح و پاسخ‌گویی مسئولان احیا شود (6).

نتیجه:

با وجود پایش و نظارت دستگاه‌های دولتی، فسادهای ریز‌و‌درشتی در گمرک کشور وجود دارد که با برخورد جدی دستگاه‌های نظارتی، قضایی و امنیتی روبرو می‌شود، اما موانع متعددی در نظارت و پایش حداکثری گمرک کشور وجود دارد که تا زمان رفع‌نشدن، مشکلات فسادآفرین در گمرک ایران به طور ریشه‌ای حل نخواهد شد.

پی‌نوشت‌ها:

1. ر.ک: طیبه بیات؛ «معضلات و چالش‌های گمرکات: از قاچاق تا رسوب کالا»؛ خبرگزاری مهر، 12 اردیبهشت 1404؛ در:

mehrnews.com/x37RXn.

2. همان.

3. «کیفرخواست متهمان فساد در گمرک رازی صادر شد/ دستگیری ۱۶ نفر»؛ خبرگزاری ایرنا، 13 شهریور 1403؛ در:

https://irna.ir/xjRv9f.

«جلسه دوم پرونده فساد در گمرک/ نماینده دادستان: متهم به ۳۰۶ نفر هدیه و رشوه داد»، خبرگزاری خبرآنلاین، 3 بهمن 1400؛ در:

khabaronline.ir/xhzxY.

4. «ضربه وزارت اطلاعات به باند فساد اقتصادی در گمرک»؛ خبرگزاری ایسنا، 8 اسفند 1397؛ در:

isna.ir/xd4vNp.

5. «رسوب کالا یکی از گرفتاری‌های گمرک است»؛ سایت خبری تحلیلی ساعت 24، 12 اردیبهشت 1404؛ در:

 https://www.saat24.news/news/653309.

6. «فساد در گمرک بوشهر و بندرعباس: تخلفات یک شرکت نفتی برملا شد»؛ پایگاه اقتصاد معاصر، 29 بهمن 1403؛ در:

emsr.ir/00046R.

رابطه حاکمیت با مردم در دولت نبوی و علوی به تفاوتی با دوره خلفای
مردم به حکومت پیامبر، نوعی نگاه قدسی داشتند و درنتیجه، رابطه‌ای ولایی میان مردم و حکومت نبوی برقرار بود؛ اما این وضعیت در دوران خلفا برقرار نبود.

پرسش:

رابطه حاکمیت با مردم در دولت نبوی و علوی به تفاوتی با دوره خلفای سه‌گانه داشت؟

پاسخ:

رابطه حکومت با مردم، هم از زاویه «مشروعیت» قابل بررسی است و هم از زاویه «مقبولیت». بحث مشروعیت دینی حکومت، جنبه فقهی و کلامی دارد و طبعاً هر یک از عالمان مسلمان بسته به مبانی فقهی و کلامی خود، به آن پاسخ می‌دهند.(1) اما آنچه در اینجا می‌توان مطرح کرد، بررسی تاریخیِ رابطه حکومت و مردم در سه دوره مورد سؤال است: عصر نبوی، عصر خلفای سه‌گانه و دوران حکومت امیرالمؤمنین (‌علیه‌السلام). دراین‌باره به‌اختصار به چند نکته اشاره می‌شود:

مقایسه حکومت نبوی با دوران خلفا

رسول خدا ‏(صلّی‌اللّه‌علیه‌و‌آله) در حالی به پیامبری مبعوث شد که در منطقه حجاز، هیچ حکومت مرکزی وجود نداشت و اساساً روحیه عرب جاهلی به‌گونه‌ای بود که زیر بار هیچ حکومتی نمی‌رفت. روابط میان یهودیان و مسیحیان و قبایل عرب حجاز، تنها بر اساس قراردادهای اجتماعی و پیمان‌هایی تنظیم می‌شد که سران قبایل منعقد می‌کردند‍ و چون حکومتی وجود نداشت، اختلافات آنان به نزاع و جنگ‌های خونین می‌انجامید. رسول خدا ‏( صلّی‌اللّه‌علیه‌و‌آله) در چنین فضایی، مردم را متحد کرد و با امضای پیمانی عمومی میان قبایل ساکن مدینه و ایجاد پیمان برادری میان مسلمانان (عقد اخوّت)، مقدمات بنیاد یک جامعه نوین را فراهم ساخت(2) و بدین‌سان، زمینه برای تشکیل حکومت فراهم شد. قرآن کریم نیز به وجود دشمنی میان مردم قبل از اسلام اشاره کرده و برادری میان مسلمانان را نعمتی از جانب خدا شمرده است. (3)

این‏که مردم یثرب و قریش و دیگر قبایل عرب به‌تدریج به‌حکم پیامبر خدا ‏( صلّی‌اللّه‌علیه‌و‌آله) گردن نهادند، امری شگفت است و خود می‌تواند یک معجزه شمرده شود؛ زیرا رسول خدا در ابتدای بعثت، هیچ یاوری نداشت و تنها با امداد الهی بود که کار او سامان یافت و توانست حکومت تشکیل بدهد. آن حضرت نه با رأی مردم انتخاب شده بود (دموکراسی)، نه منتخب نخبگان بود (آریستوکراسی) و نه با «قهر و غلبه»(4) به حکومت رسیده بود. وقتی به روال جذب افراد به رسول خدا می‌نگریم، می‌بینیم که به‌ویژه تا قبل از فتح مکه، اکثر مسلمانان به‌نوعی دلداده مرام و منش آن حضرت بوده‌اند و طبعاً این حالت در روابط آنان با حکومت نبوی نیز تأثیرگذار بود. آنان حکومت پیامبر را حکومتی الهی می‌دیدند و اطاعت و حمایت از آن را در حکم اطاعت از خدا و حمایت از دین خدا می‌دانستند. رابطه مردم با حکومت نبوی، همان رابطه‌ای است که در آیات قرآن کریم با تعبیر «ولایت» یاد شده است.(5) این رابطه، کاملاً دوسویه است؛ یعنی همدلی و محبت و همراهی والی و مردم، در آن نهفته است. این ویژگی را باید با اخلاق خلیفه دوم در برخورد با مردم مقایسه کرد که بسیار تندمزاج و خشن بود، شلاق به دست می‌گرفت و معتقد بود مردم جز با این روش، اصلاح‌پذیر نیستند(6) و وقتی عبدالرحمان بن عوف به نمایندگی از مردم دراین‌باره با او سخن راند و گفت که حتی دختران در خانه نیز از او هراس دارند، عمر پاسخ داد: «مردم جز با این روش، اصلاح‌پذیر نیستند. در غیر این صورت، لباس مرا نیز از تنم بیرون خواهند آورد».(7)

از نکات مهمی که درباره حکومت پیامبر و رابطه آن با مردم می‌توان مطرح کرد، حُسن برخورد ایشان با اهل کتاب است. آن حضرت در ابتدای ورود به یثرب، پیمانی عمومی با ساکنان آن امضا کرد که حقوق گروه‌های مختلف ساکن یثرب را معیّن و زندگی مسالمت‌آمیز جمعیت شهر را تضمین می‌کرد و طبق یکی از بندهای آن، مسلمانان و یهودیان، امّت واحد به شمار می‌آمدند و هرکدام در پیروی از دین خود، آزاد بودند.(8)

حکومت خلفا

خلفا در زمانی زمام امور را در دست گرفتند که رسول خدا ‏( صلّی‌اللّه‌علیه‌و‌آله) توانسته بود مردم جزیره العرب را زیر یک پرچم گرد آورد و حکومتی مرکزی تشکیل دهد و ازاین‌جهت، خلفا بر سرِ سفره‌ای آماده نشستند؛ اما از آن نگاه قدسی و رابطه ولایی که مردم با پیامبر داشتند، خبری نبود. قداست و احترام ویژه‌ای که برخی از مردم برای خلفا قائل بودند، به سبب جانشینی رسول خدا ‏( صلّی‌اللّه‌علیه‌و‌آله) و عنوان «خلافت» بود و این‏که خلفا به‌هرحال از صحابه پیامبر بودند و واسطه انتقال معارف دینی و سنت نبوی به مردم شمرده می‌شدند وگرنه عموم مردم، خلیفه را «منصوب از طرف خدا» و یا حتی «منصوب از طرف پیامبر» نمی‎‌دانستند و خود خلفا نیز چنین ادعایی نداشتند. ازاین‌رو، وجهه الهی و ولاییِ حکومت تا حد زیادی از میان رفت.

عمر خود می‌گفت: اگر کسی در من کجی دید، آن را راست کند. یک نفر اعرابی گفت: «اگر در تو کجی پدیدار شود، با شمشیرهای خود، راستش می‌کنیم». عمر شکر کرد که در امّت کسی هست که با شمشیر او را راست می‌کند!(9)

در دوران عثمان، این تهدیدها عملی شد و او به‌مرور، خویشان اموی خود را بر امور مسلط کرد و اقداماتی انجام داد که مورد اعتراض مسلمانان قرار گرفت و افرادی چون عایشه و طلحه و زبیر صراحتاً به مخالفت با او برخاستند. بااین‌حال، عثمان به تذکرات دیگران توجه نکرد و سرانجام گروه‌هایی از مردم شهرهای دیگر (به‌ویژه کوفه) بر او شوریدند، خانه او را محاصره کردند و سرانجامی خونین برای عثمان رقم خورد.(10)

بیعت اجباری، یکی از ویژگی‌های حکومت خلفا است که به‌وضوح، خلاف روش رسول خدا و امیرالمؤمنین (‌علیهما‌السلام) بوده است. کافی است دو صحنه را با یکدیگر مقایسه کنیم: «گرفتن بیعت اجباری برای ابوبکر با کمک مردان بنی اسلم» و «رها کردن هرکسی که تمایل به بیعت با امیرالمؤمنین (‌علیه‌السلام) نداشت».(11)

عدم شایسته‌سالاری در عزل و نصب کارگزاران، مختص دوران عثمان نبود. قبل از او، عمر نیز ملاک‌های عجیبی در این زمینه داشت و ازجمله، می‌کوشید کارگزاران را از اهالی شهرها انتخاب کند نه از بادیه‌نشینان.(12) برای نمونه، وقتی شنید که عتبه بن غزوان مجاشع بن مسعود را به‌جای مغیره بن شعبه به‌عنوان قائم‌مقام خود گماشته، به او اعتراض کرد که آیا مردی از «اهل وَبَر (بادیه‌نشینان)» را بر مردی از «اهل مدر (شهرنشینان)» ولایت داده‌ای؟!(13) این بدان سبب بود که مغیره ثقفی و اهل طائف بود. به‌هرحال این مبنا، آشکارا خلاف روش رسول خدا و امیرالمؤمنین (‌علیهما‌السلام) بوده است.

تفاوت مهم دیگر حکومت خلفا با حکومت پیامبر و امیرالمؤمنین، در چگونگی تقسیم بیت‌المال بوده است. البته ابوبکر دراین‌باره، همانند رسول خدا ‏( صلّی‌اللّه‌علیه‌و‌آله) عمل می‌کرد؛ ولی عمر میان قبایل و نیز سابقه‌داران با کم‌سابقه ‏ها در اسلام، تفاوت می‌گذاشت(14) و پس از او عثمان نیز با ترجیح بنی‌امیه بر دیگران، باب دیگری از تبعیض در تقسیم بیت‌المال گشود.

دوران حکومت امیرالمؤمنین (‌علیه‌السلام)

نوع رابطه مردم با حکومت، در دوران امیرالمؤمنین (علیه‌السّلام) را نیز باید در تداوم وضعیت دوران عثمان دانست. اگر اندک شیعیان و موالیان امام را نادیده بگیریم، نگاه باقی مردم به حکومت آن حضرت، تقریباً همان نگاهی بود که به خلفای قبلی داشتند؛ یعنی علی‌رغم احترام ویژه‌ای که برای آن حضرت به‌عنوان یکی از صحابه برجسته پیامبر و از نزدیکان ایشان داشتند، مشروعیت حکومت ایشان را درگرو رأی و نظر خود می‌دانستند و همین نگاه باعث شد که در مواردی مانند انتخاب فرماندهان، رأی خود را بر آن حضرت تحمیل کنند و اوج این رفتار، در ماجرای حکمیت رخ عیان کرد.

تنها نکته‌ای که درباره این دوران باید مدنظر قرار گیرد، جایگاهی است که شیعیان اعتقادی برای آن حضرت قائل بودند و به امامت آن حضرت ایمان داشتند و طبعاً مشروعیت حکومت ایشان را برخاسته از حکم الهی و نه رأی و نظر مردم می‌دانستند و درنتیجه، رابطه این گروه با آن حضرت، با رابطه عموم مردم تفاوت داشت. منتها، این گروه در اقلیت بودند و در تحلیل وضعیت کلی جامعه نمی‌توان به نظر این افراد تکیه کرد.

نتیجه‌گیری:

خلاصه این‏که مردم به حکومت پیامبر، نوعی نگاه قدسی داشتند و درنتیجه، رابطه‌ای ولایی میان مردم و حکومت نبوی برقرار بود؛ اما این وضعیت در دوران خلفا برقرار نبود و مردم، خلفا را برساخته و برکشیده خودشان می‌دانستند و نه افرادی منصوب از طرف خدا. این نگاه، طبعاً بر رابطه آنان با خلفا نیز سایه افکنده بود. بی‌توجهی به شایسته‌سالاری، گرفتن بیعت اجباری، تبعیض ناروا در تقسیم بیت‌المال و خشونت در برخورد با مردم نیز از دیگر مواردی است که می‌توان به‌عنوان تفاوت حکومت خلفا با حکومت نبوی و علوی ذکر کرد.

پی‌نوشت‌ها:

1. بر اساس مبانی کلامی شیعه‌ی امامی، حکومت غیر معصوم اگر مأذون از طرف معصوم نباشد، مشروع نیست و ازاین‌رو، حکومت خلفای سه‌گانه، مشروعیت نداشته است.

2. ر.ک: پیشوایی، مهدی، سیره پیشوایان، قم، مؤسسه امام صادق (علیه‌السلام)، چاپ بیست و دوم، 1389 ش/ 1431 ق، ص 203 ـ 210 ذیل فصلی با عنوان «اقدامات اساسی پیامبر در مدینه».

3. در آیه 103 آل‌عمران می‌فرماید: «وَ اذْکُرُوا نِعْمَتَ اللَّهِ عَلَیْکُمْ إِذْ کُنْتُمْ أَعْداءً فَأَلَّفَ بَیْنَ قُلُوبِکُمْ فَأَصْبَحْتُمْ بِنِعْمَتِهِ إِخْوانا؛ و نعمت خدا را بر خود یاد کنید؛ آنگاه‌که با یکدیگر دشمنان بودید، پس میان دل‌هاى شما الفت انداخت تا به لطف او باهم برادر شدید».

4. برای آشنایی و نقد «قهر و غلبه» به‌عنوان مبنایی در مشروعیت حکومت، رک: الهی راد، صفدر، دوفصلنامه علمی پژوهشی امامت پژوهی، دوره 11، شماره 2 (شماره پیاپی 30)، آبان 1400، «بررسی نظریه مشروعیت «قهر و غلبه» و ادله آن در کلام سیاسی اشاعره»، ص 471-496.

5. تعابیری مانند «النَّبِیُّ أَوْلى‏ بِالْمُؤْمِنینَ مِنْ أَنْفُسِهِم‏» (احزاب، آیه 6) و «وَ الْمُؤْمِنُونَ وَ الْمُؤْمِناتُ بَعْضُهُمْ أَوْلِیاءُ بَعْض…» (توبه، آیه 71) و «إِنَّما وَلِیُّکُمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذینَ آمَنُوا…» (مائده: آیه 55).

6. ر.ک جعفریان، رسول، تاریخ سیاسی اسلام، ج 2 (تاریخ خلفا)، قم، انتشارات دلیل ما، چاپ اول، 1380 ش، ص 65 ـ 68.

7. دینوری، ابن قتیبه، عیون الاخبار، شرح و تعلیق: یوسف علی طویل، بیروت، دار الکتب العلمیه، 1418 ھ.ق/ 1985 م، ج 1، ص 65 ـ 66.

8. پیشوایی، مهدی، تاریخ اسلام (از جاهلیت تا رحلت پیامبر اسلام)، قم، دفتر نشر معارف، چاپ بیست و سوم، 1393 ھ.ق، ص 117 ـ 119.

9. رشیدرضا، محمد، تفسیر المنار، مصر، الهیئه المصریه العامه للکتاب، 1990 م، ج 11، ص 219. (…مَنْ رَأَى مِنْکُمْ فِیَّ عِوَجًا فَلْیُقَوِّمْهُ فَقَالَ لَهُ أَعْرَابِیٌّ: لَوْ رَأَیْنَا فِیکَ عِوَجًا لَقَوَّمْنَاهُ بِسُیُوفِنَا. فَقَالَ: الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی جَعَلَ فِی الْمُسْلِمِینَ مَنْ یُقَوِّمُ عِوَجَ عُمَرَ بِسَیْفِهِ).

10. برای مطالعه مختصری از این ماجرا، ر.ک: جعفریان، رسول، تاریخ سیاسی اسلام، ج 2 (تاریخ خلفا)، قم، انتشارات دلیل ما، چاپ اول، 1380 ش، ص 182 _ 186.

11. ر.ک: جعفریان، رسول، تاریخ سیاسی اسلام، ج 2 (تاریخ خلفا)، قم، انتشارات دلیل ما، چاپ اول، 1380 ش، ص 15 ـ 25 و ص 229 ـ 230.

12. جعفریان، رسول، تاریخ سیاسی اسلام، ج 2 (تاریخ خلفا)، قم، انتشارات دلیل ما، چاپ اول، 1380 ش، ص 79.

13. بلاذی، ابوالحسن احمد بن یحیى، فتوح البلدان، بیروت، دار و مکتبه الهلال، 1988 م، ص 334.

14. جعفریان، رسول، تاریخ سیاسی اسلام، ج 2 (تاریخ خلفا)، قم، انتشارات دلیل ما، چاپ اول، 1380 ش، ص 86 و 87.

آثار و فواید مدارا
مدارا و نرمی در زندگی باعث می‌شود نتایج پرشمار و متنوعی در دنیا و آخرت برای انسان مثل: موفقیت در زندگی، رفع دشمنی، حفظ دین و ایمان و دوستی و محبت‌ می شود.

پرسش:

برادرم با همسرش مشکل دارد می‌گویم مدارا کن! می‌گوید چه فایده‌ای دارد؟(آثار و فواید)

پاسخ:

انسان فطرتاً منفعت‌طلب است و دنبال انجام کارهای است که برای او فایده بیشتری دارد. فهم آثار و نتایج مثبت هرچیزی باعث می‌شود در او شوق و انگیزه برای تحصیل آن ایجاد گردد و برای به دست آوردن آن تلاش نماید.

موضوع مدارا هم از این قاعده مستثنی نیست؛ ازاین‌رو در ادامه به بیان آثار و برکات مدارا کردن می‌پردازیم تا زمینه برای روی آوردن به این فضیلت انسانی فراهم گردد.

در منابع دینی نتایج متعدد و متنوعی برای وفق و مدارا بیان گردیده است که به دو دسته، یعنی نتایج دنیوی و پاداش‌های اخروی، تقسیم می‌گردد.

آثار دنیوی مدارا

1. موفقیت در امور

یکی از برکات مدارا کردن با دیگران در زندگی این است که انسان می‌تواند در امور مختلف ادامه مسیر داده و در نهایت به موفقیت دست یابد و الا اگر بنا باشد با ایجاد مشکلات و موانع با مدارا نکردن و تحمل نکردن مشکلات، ارتباط با دیگران و تلاشش را قطع نماید، در هیچ کاری موفق نخواهد بود و اگر این روحیه در او نهادینه شده باشد، هیچ کاری را به سرانجام نخواهد رساند. ازاین‌رو پیامبر خدا صلی‌الله‌علیه‌و‌آله فرمودند:

 «سه چیز است که هر کس نداشته باشد هیچ عملی از او به اتمام نمی‌رسد: پاکدامنی و ورعی که او را از نافرمانی خدا بازدارد و خویی که به سبب آن با مردم مدارا کند و بردباری و حلمی که به وسیله آن، رفتار جاهلانه‌ی نادان را دفع کند.»(1)

2. ایمنی از دشمنی‌ها و تحریک نشدن عداوت‌ها

یکی از برکات مدارا کردن این است که باعث می‌شود اختلاف‌ها و دشمنی‌ها، ظهور و بروز پیدا نکند و تحریک و تشدید نشود و زمینه برای زدودن آنها فراهم شود. چنان‌که از حضرت علی علیه‌السلام نقل شده که فرمودند:

 «نرمش و مدارا، تیزی مخالفت را کُند می کند»؛(2) «با مردم مدارا کن، تا از گزندهایشان ایمن شوی و از نیرنگهایشان سالم مانی».(3)

 سعدی هم می‌گوید:

آسایش دو گیتی تفسیر این دو حرف است ***‌ با دوستان مروت، با دشمنان مدارا

همچنین مدارا با مردم باعث می‌شود دشمنی و شر آنها دفع گردد. لذا امام صادق علیه‌السلام، درباره آیه: «و با مردم نیک سخن گوید»، فرمودند:

 «مقصود، همه مردمان اعم از مؤمن و مخالفان است؛ اما با مؤمنان، باید گشاده‌رو بود و اما با مخالفان باید به نرمی و مدارا سخن گفت تا به سوی ایمان کشیده شوند و کمترین ثمرش این است که خود و برادران مؤمنش را از گزند آنان مصون می‌دارد».(4)

3. حراست و تثبیت ایمان

ایمان نهالی است که باید پیوسته از آن حراست کرد تا دچار آفت نشود و از بین نرود. یکی از اموری که به حفظ ایمان انسان کمک شایانی می‌نماید، مدارا کردن با دیگران است؛ در نقطه مقابل درگیری و برخورد و تقابل با دیگران معمولاً با اغراض نفسانی همراه بوده و زمینه‌ساز حضور و فعالیت شیطان می‌گردد و در نهایت دین و ایمان انسان را به باد می‌دهد. امام باقر علیه‌السلام می‌فرماید:

 «هر چیزی قفلی دارد و قفل (نگهدار) ایمان، نرم‌خویی است.»(5)

4. آسانی کارها

برخورد و اصطکاک با دیگران باعث سخت شدن تعاملات و کارها، و پیش نرفتن آنها می‌گردد، همچنین لجبازی و سخت‌گیری دیگران را تحریک می‌نماید؛ اما نرمی و مدارا و مهربانی، باعث آسان و روان شدن امور مختلف زندگی می‌گردد و روحیه همدلی و همکاری را تقویت می‌نماید. امیرمؤمنان علیه‌السلام می‌یفرماید:

 «ملایمت، سختی‌ها را آسان و موانع محکم را باز می‌کند.»(6)

5. جذب و اصلاح دیگران

نرمی و مدارا باعث جذب شدن دیگران و پیوند خوردن دل‌ها و زمینه‌ساز تحول و اصلاح ایشان می‌گردد. حتی اگر شخص مقابل، فرعون باشد، باز احتمال اینکه با لطافت و نرمی در برخورد، بتوان او را جذب و اصلاح کرد هست. ازاین‌رو خداوند متعال به حضرت موسی و هارون موقعی که می‌خواستند به دربار فرعون بروند و با او صحبت کنند، توصیه فرمود: «فَقُولا لَهُ قَوْلًا لَیِّناً لَعَلَّهُ یَتَذَکَّرُ أَوْ یَخْشی؛(7) به نرمی با او سخن بگوید؛ شاید متذکّر شود، یا (از خدا) بترسد

حضرت علی در این زمینه می‌فرمایند:

 «اصلاح و به آشتی کشاندن دشمنان با زبان خوش و رفتار نیک، آسان‌تر است از رویارویی با آنها و چیرگی بر ایشان از طریق پیکار سخت.»(8)

 حضرت در زمینه اخلاق همسرداری نیز می‌فرمایند:

 «با همسران ناسازگار خود مدارا کنید و با آنان به نیکی سخن بگویید، امید است رفتارشان درست شود.»(9)

6. مدارا، نوعی صدقه

در فرهنگ دینی مدارا با دیگران را نوعی صدقه می‌دانند؛ صدقه‌ای که ده‌ها نتیجه و اثر دارد، ازجمله باعث دفع بلا و مشکلات و بیماری‌ها و جلب سلامتی می‌گردد. امام صادق علیه‌السلام می‌فرمایند:

 «مدارا کردن با دشمنان خدا از بهترینِ صدقه‌هایی است که انسان برای خود و برادرانش می‌دهد.»(10)

7. تداوم دوستی‌ها

برخورد و سختی و تندی نشان دادن مخالف دوستی و مهر و محبت است و در نقطه مقابل نرمی و ملاطفت و مدارا زمینه‌ساز دوستی و باعث ایجاد و تثبیت محبت و ادامه پیداکردن آن می‌باشد و در نهایت باعث هم‌افزایی و جلب برادری و کمک دیگران می‌گردد. امیرمؤمنان علیه‌السلام می‌فرماید: «نرم‌خویی و سخاوت شخص، او را محبوب دشمنانش می کند»؛(11) «با رفق و مهربانی، دوستی پایدار خواهد شد»؛(12) «با مردم مدارا کن تا از برادری ایشان بهرمند گردی.»(13)

8. خیر دنیا و آخرت

در نهایت اهل بیت علیهم‌السلام که عالمان به حقایق امور و قواعد دنیا و آخرت می‌باشند مژده داده‌اند که داشتن روحیه رفق و مدارا باعث می‌گردد شخص به خیر دنیا و آخرت برسد. حضرت رسول اکرم صلی‌الله‌علیه‌وآله می‌فرمایند: «هر کس نصیبی از رفق و مدارا داشته باشد، سهمی از خیر دنیا و آخرت را می برد و هر کس از سهم رفق و مدارا محروم باشد، از سهم (خیر) دنیا و آخرت نیز محروم است.»(14)

9. افزایش رزق و برکت

یکی از اسباب زیاد شدن رزق و روزی مدارا و صبوری کردن با مردم معرفی شده است. پرواضح است که با تندی و خشونت و برخورد و تقابل نمی‌توان با مردم و مراجعه کننده به نتیجه مطلوب رسید و طبیعی است که رزق و روزی انسان کم شود. امام صادق علیه‌السلام فرمودند:

 «‏هر خانواده‏ای که بهره خود را از نرمی گرفتند، خدا روزی ایشان را وسعت داد... همانا خدای عزّوجلّ، نرمی کند و نرمی‏ را دوست دارد.»(15)

همچنان‌که پیامبر خدا صلی‌الله‌علی‌وآله فرمودند:

 «در نرمی، زیادی و برکت است و هر کس از نرمی محروم شد، از خیر محروم گشت.»(16)

10. عزت و سربلندی

امام صادق علیه‌السلام فرمود:

 «گروهی از قریش با مردم کمتر راه مدارا پیش گرفتند و ازاین‌رو از قریش (که قومی عزتمند و با آبرو بودند) رانده شدند، حال آن که به خدا سوگند، از نظر نژاد مشکلی نداشتند؛ اما گروهی از غیر قریش با مردم، نیکو مدارا کردند و در نتیجه به خاندان بلند پایه پیوستند.»(17)

 از این حدیث شریف نتیجه می‌گیریم که یکی از برکات مدارا، رسیدن به عزت و مرتبه بالای اجتماعی می‌باشد. چرا که انسان‌های لطیف و نرم‌خو و صبور محبوب همه می‌باشند و در نقطه مقابل همه فطرتاً از خشونت و سختی و تندی گریزان می‌باشند.

آثار آخرتی مدارا

همچنین مدارا و نرمی باعث می‌شود انسان در آخرت هم به نتایج و مقامات زیادی دست پیدا کند که در ادامه به برخی از آنها اشاره می‌گردد:

1. رسیدن به ثواب بیشتر

پیامبر خدا صلی‌الله‌علیه‌و‌آله فرمودند:

 «هیچ دو نفری با هم رفاقت نکنند، جز این که اجر آن کس بیشتر، و نزد خداوند عزّوجلّ محبوب‌تر است که با رفیقش ملایم باشد.»(18)

2. ایمن شدن از عذاب دوزخ

از رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌و‌آله نقل است که فرمودند:

 «هر که نرم و ملایم و آسانگیر و نزدیک به مردم باشد بر آتش حرام است.»(19)

3. رسیدن به درجات والای صبر و رضا

معمولاً مدارا کردن با مردم همراه با صبوری و حلم و بردباری می‌باشد و گویا این فضیلت‌ها دست در دست هم دارند و در بسیاری موارد همنشین هستند. ازاین‌رو همه برکات و خیراتی که برای صبر و حلم و رفق و... در روایات بیان شده است، برای مدارا کردن هم قابل ذکر می‌باشد. امام باقر علیه‌السلام فرمودند: «من در برابر کارهایی (و اذیتهایی) از این غلام خود و از خانوده‌ام صبر می‌کنم که از حنظل تلخ‌تر است؛ زیرا هر که صبر پیشه کند، به واسطه صبر خود به مقام روزه‌گیرِ شب زنده‌دار و مرتبه شهیدی که در رکاب محمد صلی الله علیه و آله شمشیر زده باشد، دست می یابد.»(20)

نتیجهگیری:

مدارا و نرمی در زندگی باعث می‌شود نتایج پرشمار و متنوعی در دنیا و آخرت برای انسان به دست آید. انسان در زندگی موفق‌تر گردد. دشمن‌ها و دشمنی‌ها تحریک نشوند. دین و ایمان انسان حفظ گردد و کارهای انسان آسان و روان پیش برود و دوستی‌ها و محبت‌ها جلب و ادامه پیدا کند. رزق و برکت، و خیر دنیا و آخرت شامل انسان گردد؛ همچنین با مدارا انسان در آخرت به ثواب روزه‌داران و شب زنده‌داران و شهدا می‌رسد و از عذاب الهی در امان می‌باشد.

منابع برای مطالعه بیشتر:

1. اسلام و گونه همزیستی با ناهم‌کیشان، نوشته حسین سیاح.

2. بررسی ابعاد مختلف مسئله مدارا در متون دینی، نوشته محمدعلی پیلتن.

3. تساهل و مدارا در قرآن نوشته حسین فرزانه‌پور و محمد بخشایی‌زاده.

پی‌نوشت‌ها:

1. «ثَلاثٌ مَن لَم یَکُن فِیه لِمَ یَتِمَّ لَهُ عَمَلٌ: وَرَعٌ یَحجُزُهُ عَن مَعاصِی اللّهِ، و خُلُقٌ یُدارِی بِهِ النّاسَ، و حِلْمٌ یَرُدُّ بِهِ جَهلَ الجاهِلِ»؛ کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، تحقیق: علی‌اکبر غفاری و محمد آخوندی، 8 جلد، تهران، اسلامیه، چهارم، 1407ق، ج‏2، ص116.

2. «الرِّفقُ یَفُلُّ حَدَّ المُخالَفَهِ»؛ عبدالواحد بن محمد تمیمی آمدی (550ق)، غررالحکم و دررالکلم، تحقیق و تصحیح: سید مهدی رجایی، قم، دارالکتاب الاسلامی، دوم، 1420ق، ص815.

3. «دَارِ النّاسَ تَأمَنْ غوائلَهُم و تَسلَمْ مِن مَکائدِهِم»؛ عبدالواحد بن محمد تمیمی آمدی (550ق)، غررالحکم و دررالکلم، تحقیق و تصحیح: سید مهدی رجایی، قم، دارالکتاب الاسلامی، دوم، 1420ق، ص818.

4. عن الصادق علیه‌السلام (فی قولِهِ تَعالی: «وَ قولُوا لِلنَّاسِ حُسْنا»): «أی للنّاسِ کُلِّهِم مُؤمِنِهِم و مُخالِفِهِم، أمَّا المُؤمِنونَ فَیَبسُطُ لَهُم وَجهَهُ، و أمَّا المُخالِفونَ فَیُکَلِّمُهُم بالمُداراهِ لاِجتِذابِهِم إلی الإیمانِ، فإنَّهُ بِأیسَرَ مِن ذلِکَ یَکُفُّ شُرورَهُم عَن نَفسِهِ، و عَن إخوانِهِ المُؤمِنِینَ»؛ بَحرانی، هاشم بن سلیمان، البرهان فی تفسیر القرآن، تحقیق: موسسه بعثت، 5 جلد، قم، موسسه بعثت، اول، 1374ش، ج‏1، ص266.

5. «إِنَّ لِکُلِّ شَیْ‏ءٍ قُفْلًا وَ قُفْلُ‏ الْإِیمَانِ‏ الرِّفْقُ‏»؛ کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، تحقیق: علی‌اکبر غفاری و محمد آخوندی، 8 جلد، تهران، اسلامیه، چهارم، 1407ق، ج‏2، ص118.

6. «الرِّفْقُ یسِّرُ الصِّعابَ وَ یسَهِّلُ شَدیدَ الْاسْبابِ»؛ عبدالواحد بن محمد تمیمی آمدی (550ق)، غررالحکم و دررالکلم، تحقیق و تصحیح: سید مهدی رجایی، قم، دارالکتاب الاسلامی، دوم، 1420ق، ص95.

7. سوره طه، آیه 44.

8. «الاستِصلاحُ لِلأعداءِ بِحُسنِ المَقالِ و جَمیلِ الأفعالِ، أهوَنُ مِن مُلاقاتِهِم و مُغالَبَتِهِم بِمضیضِ القِتالِ»؛ لیثی واسطی، علی بن محمد، عیون الحکم و المواعظ، تحقیق: حسین حسنی بیرجندی، قم، دارالحدیث، اول، 1376ش، ص57.

9. «فَدَارُوهُنَّ عَلَی کُلِّ حَالٍ ‏وَ أَحْسِنُوا لَهُنَّ الْمَقَالَ لَعَلَّهُنَّ یُحْسِنَّ الْفِعَالَ»؛ شیخ صدوق، محمد بن علی‏ ابن بابویه، من لایحضره الفقیه، تحقیق: علی‌اکبر غفاری، قم، جامعه مدرسین حوزه، دوم، 1413ق، ج‏3، ص554.

10. «إنَّ مُداراهَ أعداءِ اللّهِ مِن أفضَلِ صَدَقَهِ المَرءِ عَلی نَفسِهِ و إخوانِهِ»؛ التفسیر المنسوب الی الامام الحسن العسکری علیه‌السلام، تحقیق: مدرسه امام مهدی عجل الله تعالی فرجه، قم، مدرسه امام مهدی عجل الله تعالی فرجه، اول، 1409ق، ص354.

11. «رِفْقُ الْمَرْءِ (وَ سَخَاؤُهُ‏) یُحَبِّبُهُ‏ إِلَی‏ أَعْدَائِهِ‏»؛ لیثی واسطی، علی بن محمد، عیون الحکم و المواعظ، تحقیق: حسین حسنی بیرجندی، قم، دارالحدیث، اول، 1376ش، ص269.

12. «بِالرِّفْقِ تَدُومُ الصُّحْبَهُ»؛ عبدالواحد بن محمد تمیمی آمدی (550ق)، غررالحکم و دررالکلم، تحقیق و تصحیح: سید مهدی رجایی، قم، دارالکتاب الاسلامی، دوم، 1420ق، ص305.

13. «دَارِ النَّاسَ تَسْتَمْتِعْ بِإِخَائِهِمْ»؛ عبدالواحد بن محمد تمیمی آمدی (550ق)، غررالحکم و دررالکلم، تحقیق و تصحیح: سید مهدی رجایی، قم، دارالکتاب الاسلامی، دوم، 1420ق، ص818.

14. «منْ اعْطِی حَظَّهُ مِنَ الرِّفْقِ اعْطِی حَظَّهُ مِنْ خَیرِالدُّنْیا وَالْاخِرَهِ وَ مَنْ حُرِمَ حَظُّهُ مِنَ الرِّفْقِ حُرِمَ حَظُّهُ مِنَ الدُّنْیا وَالْاخِرَهِ»؛ پاینده، ابوالقاسم، نهج‌الفصاحه، تهران، دنیای دانش، چهارم، 1382ش، ص738.

15. «أَیُّمَا أَهْلِ بَیْتٍ أُعْطُوا حَظَّهُمْ مِنَ الرِّفْقِ فَقَدْ وَسَّعَ اللَّهُ عَلَیْهِمْ فِی الرِّزْقِ... إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ رَفِیقٌ یُحِبُّ الرِّفْقَ»؛ کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، تحقیق: علی‌اکبر غفاری و محمد آخوندی، 8 جلد، تهران، اسلامیه، چهارم، 1407ق، ج‏2، ص119.

16. «إِنَّ فِی الرِّفْقِ الزِّیَادَهَ وَ الْبَرَکَهَ وَ مَنْ یُحْرَمِ الرِّفْقَ یُحْرَمِ الْخَیْرَ»؛ کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، تحقیق: علی‌اکبر غفاری و محمد آخوندی، 8 جلد، تهران، اسلامیه، چهارم، 1407ق، ج‏2، ص119.

17. «إنَّ قَوما مِن قُرَیشٍ قَلَّتْ مُداراتُهُم لِلنّاسِ فَنُفُوا مِن قُرَیشٍ ، و ایْمُ اللّه ِ ما کانَ بِأحسابِهِم بَأسٌ، و إنَّ قَوما مِن غَیرِهِم حَسُنَت مُداراتُهُم فَاُلحِقوا بِالبَیتِ الرَّفیعِ. قال: ثُمَّ قالَ: مَن کَفَّ یَدَهُ عَنِ النّاسِ فَإنّما یَکُفُّ عَنهُم یَدا واحِدَهً، و یَکُفُّونَ عَنه أیادِیَ کَثِیرَهً»؛ شیخ صدوق، محمد بن علی بن بابویه، الخصال، تحقیق و تصحیح: علی‌اکبر غفاری، قم، جامعه مدرسین حوزه، اول، 1362ش، ج‏1، ص17.

18. «ما اصطَحَبَ اثنانِ إلاّ کانَ أعظَمُهُما أجرا و أحَبُّهُما إلی اللّهِ عزّوجلّ أرفَقَهُما بصاحِبِهِ»؛ کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، تحقیق: علی‌اکبر غفاری و محمد آخوندی، 8 جلد، تهران، اسلامیه، چهارم، 1407ق، ج‏2، ص120.

19. «حرّم علی النّار کلّ‏ هیّن‏ لیّن‏ سهل‏ قریب‏ من النّاس»؛ پاینده، ابوالقاسم، نهج‌الفصاحه، تهران، دنیای دانش، چهارم، 1382ش، ص441.

20. «إنّی لأَصبِرُ مِن غُلامی هذا و مِن أهلی، عَلی ما هُوَ أمَرُّ مِنَ الحَنظَلِ، إنَّهُ مَن صَبَرَ نالَ بِصَبرِهِ دَرَجَهَ الصّائمِ القائمِ، و دَرَجَهَ الشَّهیدِ الّذی قَد ضَرَبَ بِسَیفِهِ قُدّامَ مُحمّدٍ صلی الله علیه و آله»؛ شیخ صدوق، محمد بن علی بن بابویه، ثواب الاعمال و عقاب الاعمال، قم، دارالرضی، اول، 1406ق، ص198.

صفحه‌ها