پرسش:
فرق جمهوری اسلامی با نظام پهلوی چیست؟ وقتیکه ساواک هم همه منتقدان رو دستگیر میکرد (شعرا هنرمندان روشنفکران) جمهوری اسلامی هم همون کار و می کنه؟
پاسخ:
رابطه نظام جمهوری اسلامی و دوران پیش از انقلاب ملت ایران، در قبال منتقدان و معترضان چیست؟ آیا با یک تساوی در سرکوب مواجه نیستیم؟ مرتب اخباری مبنی بر دستگیریهای گسترده افراد و فعالان مختلف سیاسی به گوش میرسد. برخی از بازداشتشدگان به دلیل شرکت در امضای یک نامه بازد داشت شدهاند. کارنامه و عملکرد نظام جمهوری اسلامی در رابطه با نقد و اعتراض، قابل دفاع است؟ مردم برای این انقلاب نکردند که بهصرف داشتن اعتراض کسی دستگیر نشود؟
متأسفانه باید این واقعیت را بپذیریم که برخی از برخوردهای انتظامی و امنیتی برخلاف قانون و با اعمال سلیقه صورت میپذیرد. دستگیری افراد، بهصرف داشتن نقد و اعتراض، خلاف آرمانهای انقلابی ملت مسلمان ایران و امام و رهبری است؛ اما باید این نکته را در نظر بگیریم که میزان تحمل اعتراضات و پذیرش انتقادات، امری صفر و یکی نیست.
از ابتدای انقلاب در بسیاری از موارد، جمهوری اسلامی در قبال مخالفان و منتقدان آنچنان سعهصدری از خود نشان داده بود که گروهکهای مسلح و مخالف (مانند سازمان مجاهدین خلق)، بعد از اینکه در انتخابات قانونی از اقبال مردم به خود ناامید گشتند، طلبکارانه نظام را به استبداد و تمامیتخواهی متهم کردند و به مبارزه مسلحانه مشغول شدند. نگاهی به نشریات مجاهد، آیندگان، انقلاب اسلامی و... که بهصورت رسمی در کشور منتشر و توزیع میشد، انسان را به شگفتی وادار میکند که این ادبیات تند و تیز علیه نظام و امام، در یک روزنامه رسمی در داخل نظام اجازه چنین تهمتها، اهانتها و تهدیدها و تحریکهایی یافته است؟
بااینکه امام خمینی از همان دوران تبعید در پاریس بارها به خبرنگاران خارجی و ملت ایران اعلام کرده بود که اجازه توطئه و اعمال خلاف مصلحت کشور داده نمیشود.(1) گروههای زیادی در کشور در دانشگاهها، ادارات و ... مشغول توطئه و آسیب به کشور بودند که خروجی آن غائلههای خونین و مکرر داخلی بود.
سال 60 و در حالی که بسیاری مخالف تریبون دادن به مارکسیستها و حتی قلع و قمع آنان بودند، نظام جمهوری اسلامی نهتنها مارکسیستها را آزاد گذاشت، بلکه به سران آنان مانند نورالدین کیانوری (دبیر کل حزب توده)، احسان طبری (از اعضای ارشد و تئوریسین حزب توده)، بابک زهرایی (حزب کارگران سوسیالیست)، فرخ نگدار (سازمان فدائی خلق اکثریت) و... تریبون تلویزیون را تقدیم کرد تا در مناظرات جدی و چالشی با آقایان آیتالله دکتر بهشتی، آیتالله مصباح یزدی و دکتر عبدالکریم سروش به بیان و دفاع از عقاید خود بپردازند.(2) در آن زمان هم هیچ خبری از تلویزیون ماهوارهای و فضای مجازی و... نبود؛ اما نظام جمهوری اسلامی، به دنبال ایجاد یک فضای گفتگو و ترویج نقد بود. پس اینکه قائل شویم که بنای نظام منبعث از انقلاب اسلامی، همانند دوران پهلوی به دنبال سرکوب بود، امری باطل و خلاف مشی و سیاست جمهوری اسلامی بوده است.
پس چرا فضایی اینچنینی، آسیبهای فراوانی دید؟
برای به وجود آمدن یک پدیده، عوامل متعددی دخیل و قابلبررسی است و بررسی تک علتی پدیدهها، توان ما در شناخت و ارائه راه حل را تقلیل میدهد. در رابطه با دلیل برخورد با معترضین و اصولاً آسیبهای متوجه مفهوم آزادی هم عوامل متعددی بایستی بررسی شود. این دلایل چه بود؟
از یکطرف، پیش و پس از آن ایام مطلوب، اتفاقات هولناکی مانند غائلههای داخلی، ترورهای گسترده و جنگ تحمیلی، با امنیتی کردن فضای کشور، ضربات سختی را به فضای مطلوب سیاسی پس از انقلاب زد که ریشههای این آسیب، هنوز برطرف نشده است. وقتی در فاصله چند هفته، رئیسجمهور، نخستوزیر، رئیس دیوان عالی کشور (قوه قضائیه وقت)، دهها وزیر و مسئول و نماینده مجلس و صدها نفر از مردم عادی توسط سازمان مجاهدین خلق و حامیان آنان به قتل میرسند، چه بلایی بر سرفضای سیاسی مطلوب پیشین خواهد آمد؟ وقتی هشت سال جنگی خانمان سوز بر ملت ایران تحمیل میشود که تمام ظرفیتهای جهادی، اقتصادی، سیاسی و ... این انقلاب را تحتالشعاع بحرانهای سنگین قرار میدهد و زمانی که دشمنان قدرتمند منطقهای و بینالمللی ما همواره در صدد ایجاد غائله و بحران سیاسی و اقتصادی در کشور هستند، چگونه میتوان انتظار داشت که به آن برخورد مطلوب و آرمانی که محتاج ثبات و آرامش نسبی است رسید؟
از طرف دیگر باید دانست که بسیاری از محدودیتهای سیاسی ناشی از حاکمیت یک فرهنگ عمومی است. وقتی در جامعهای روحیه نقد و نقدپذیری نیست و حتی درون خانوادهها شروع نقد به معنای شروع تنش و بحران است، در عرصه اجتماعی هم ما دچار اضطراب و بیتعادلی در عرصه اعتراضات از سوی بخشی از مسئولین، مأمورین و مردم خواهیم بود. وقتی حتی معترضین و خط دهندگان خارجی آنان از قتل و غارت و آتشسوزی به جد حمایت میکنند، ما از کدام گروه انتظار داریم که درصورتیکه حاکمیت یافت، آزادیهای مدنی را پاسداری کند؟
بله میتوان با بسترسازیهای عاقلانه و عالمانه و تدریجی آسیبهای متوجه آزادی را حل کرد؟
اما تمام این مسائل به این معنا است که نظام جمهوری اسلامی با دوران شاهنشاهی مقایسه گردد؟
درست است که ما آسیبها و چالشهای فراوانی در راه تحقق آرمانهای انقلاب داریم، اما میشود نظام جمهوری اسلامی را با دورانی مقایسه کرد که بهصرف داشتن یک اعلامیه از سوی یک مرجع تقلید افراد را وارد شکنجهگاههای مخوف میکردند، درحالیکه استاد مشهور علوم سیاسی دانشگاه تهران در ستایش از خاندان پهلوی هر روز با تندی تمام به سیاستهای نظام حمله کرده و ما را با نظامهای فاشیستی مقایسه میکند و برای تعلیم جوانان ما از نظام، حقوق هم دریافت میکند؟ از این دست اساتید در دانشگاههای ما کم هستند؟ میشود نظام جمهوری اسلامی را با دورانی مقایسه کرد که نظام تکحزبی رستاخیز اعلام شد و حتی برای کنش سیاسی عادی هم یا بایستی در حزب فرمایشی حکومت عضو میشدی و یا به قول شاه از کشور اخراج شوی چون بیوطن هستی؟(3) درحالی که در کشور ما نه برای کنش سیاسی، بلکه برای ریاست جمهوری افرادی تحمل شدهاند که نه منتقد، بلکه مخالف رهبری و سیاستهای وی تعریف میشدند و تا آخر و برای هشت سال هم سکاندار مسئولیت بودهاند. نامزدهای انتخاباتی در مناظرات ریاست جمهوری بارها از صدر تا ذیل نظام را مورد نقد و حمله قرار دادند و هنوز در مسئولیتهای مختلف باقیماندهاند. دو نائب رئیس این مجلس (دوره دهم) رسماً حصر آقایان میرحسین موسوی و کروبی را خلاف شرع و عقل اعلام کردند و قبلاً هم اعلام و اعتراض کرده بودند(4) در حالی که این حرف، خطاب و حملهی مستقیم به ارکان نظام جمهوری اسلامی ایران و تصمیمات آنان بود، اما آنها بعداً و تا آخر نائب رئیس مجلس باقی ماندند.
نکته دیگر این است که اگر قرار بود نظام جمهوری اسلامی بهصرف انتقاد و اعتراض، روشنفکران و هنرمندان و ورزشکاران را بازداشت کند، کمتر کسی از این صنف آزاد بود چون حتی حامیان نظام جمهوری اسلامی بارها و بارها به ایرادات نظام انتقادهای جدی داشتهاند. هنرمندان عزیز و نویسندگان ما بهصورت مکرر حتی هنگامیکه در حال دریافت جایزه از دولت و سایر نهادهای جمهوری اسلامی بودهاند، روی سن و پشت تریبون اعتراضات ریز و درشتی را متوجه نظام ساختهاند. نه انتقاد و اعتراض، بلکه بارها در فضای مجازی شاهد حملات تند و تیز بسیاری از چهرههای معروف بودهایم که با پول بیتالمال به فعالیت و تدریس و ... خود مشغول بوده و هستند.
پس اینگونه نیست که هر نقد و اعتراضی با برخورد قهری مواجه شود؛ اما اینکه فرد، آزادی بیان را با تهمت، اهانت و دعوت مردم به ایجاد غائله در کشور اشتباه بگیرد، خطای بزرگی است. آزادی، مطلوب بزرگی است که بسیاری از اوقات به دست آزادیخواهان بیشترین آسیب را دیده است. مگر در دوران اصلاحات، آنقدر آزادی نبود که اصول و ارزشها آنچنان بمباران گردید که اصلاً جریان اصولگرایی به همین دلیل شکل گرفت و پیش از آن چنین عنوانی مسبوق به سابقه نبود؟ مگر در همان ایام حتی در مطبوعات به مهمترین مقدسات کشور اهانت نشد؟
مگر کتاب منتشر نشد و حوزه علمیه و ولایتفقیه با جدیترین نقدها کوبیده شد؟(5) مگر در انجمنهای مختلف ادبی نقدهای تند و تیزی در قالب شعر و ... بهنظام بیان نشد؟
نتیجه:
قطعاً مسئله شیوهی برخورد با معترضین، آسیبهای قابلتوجهی دارد که ناشی از دلایل متعدد است و با رفع موانع و ... بایستی درصدد رفع این آسیبها باشیم؛ اما این صحیح نیست که سیاست و کارنامه جمهوری اسلامی را با دوران سیاه ستمشاهی مقایسه کنیم.
پی نوشت:
1. امام در پاسخ به این سؤال نماینده سازمان عفو بینالملل (الف) آیا در حکومت اسلامی، مارکسیستها آزادی عقیده و آزادی بیان عقیده دارند؟ ب) آیا در حکومت اسلامی مارکسیستها آزادی انتخاب شغل دارند؟ بهصراحت بیان داشت: «در حکومت اسلامی همه افراد دارای آزادی در هرگونه عقیدهای هستند، ولیکن «آزادی خرابکاری» را ندارند. ب) در اسلام آزادی انتخاب شغل بر هر فردی برحسب ضوابط قانونی محفوظ است». فرانسه، 19 آبان 1357؛ خمینی، روح الله، صحیفه امام، ج 4، ص 435 و 436. ایشان در باب آزادی قاطعانه تأکید کرد که «همه مطبوعات آزادند مگر اینکه مقالات مضر به حال کشور باشد». فرانسه، 20/10/1357؛ خمینی، روح الله، صحیفه امام، ج 5، ص 416. ایشان در ادامه بیان میکند: «دولت اسلامی قهقرا گرا نیست و با همه مظاهر تمدن موافق است مگر آنچه به آسایش ملت لطمه وارد آورد و با عفت عمومی ملت منافات داشته باشد». فرانسه، 20/10/1357؛ خمینی، روح الله، صحیفه امام، ج 5، ص 417.
2. روزنامه شرق، پشت پرده مناظرات دهه ۶۰، گفتگو با مهدی فتاپور، یکی از شرکتکنندگان مناظرات بهار 1360، دوشنبه 20 اردیبهشت 1400، سال هجدهم، شماره 3998، ص 2.
3. شاه در کنفرانس بزرگ مطبوعاتی اعلام موجودیت حزب رستاخیز، مردم ایران را چنین خطاب کرد:
«به هر حال کسی که وارد این تشکیلات سیاسی (حزب رستاخیز) نشود، دو راه در پیش دارد یا فردی است متعلق به یک تشکیلات غیرقانونی یعنی بهاصطلاح خودمان تودهای و یک فرد بیوطن است. چنین فردی یا جایش در زندانهای ایران است، یا اگر بخواهد، فردا باکمال میل، بدون اخذ عوارض، گذرنامهاش را در دستش میگذاریم و به هرجایی که دلش خواست، میتواند برود؛ چون ایرانی نیست. وطن ندارد»! (روزنامه کیهان، ش 9506، (12/12/1353) و کیهان بینالمللی 3 مارس 1975، ص 2).
4. خبرگزاری ایسنا(isna.ir)، مطهری به جنتی نامه نوشت، 26 مهر 1393، کد خبر: 93072614099؛ و پایگاه خبری تحلیلی انصاف نیوز(ensafnews.com)، گزارشی از طرح سؤال مطهری از وزیر دادگستری دربارهی حصر [+توضیح پزشکیان]، 16 مرداد 1397.
5. بهطور مثال کتاب، از شاهد قدسی تا شاهد بازاری (عرفی شدن دین در سپهر سیاست)، توسط آقای سعید حجاریان از انتشارات طرح نو بارها حتی در سال 89 و بعد از قضایای سال 88 تجدید چاپ شد.