نسخ در قرآن

درباره چرایی نسخ دو احتمال مطرح است:1-صادرکننده این احکام به خاطر اشتباه در صدور نظرش را تغییر داده؛ 2-شرایط افرادی که برای آنان قانون صادر شده تغییر کرده است.

پرسش:

آیا نسخ حاکی از این نیست که قرآن برای پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله است و نه خدا؛ چراکه خدا که خودش و شرایطش تغییر نمی‌کنند تا در مکه به یک شکل باشند و در مدینه به شکل دیگری و درنتیجه دستورهایش عوض شوند و به شکل جدیدی دربیایند؟ برخلاف پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله که به حکم انسان بودن، در شرایط مختلف، به گونه‌های مختلفی فکر می‌کرده و راه‌حل‌های مختلفی به ذهنش می‌رسیده و طبیعی است گاهی پس از مدتی متوجه شود که دستور قبلی‌اش خطا بوده و به‌همین‌دلیل، آن را عوض کند؟

پاسخ:

برخی مدعی شده‌اند که نسخ و تغییر برخی از احکام قرآن بیانگر این است که این احکام، برخلاف باور مسلمانان، الهی نیستند و ساخته حضرت محمد صلی‌الله‌علیه‌وآله هستند؛ چراکه ممکن نیست خداوند در صدور احکام اشتباه کند تا بخواهد بعداً آن‌ها را تغییر بدهد.

 در این نوشتار این مدعا بررسی و نقد شده است.

آیا نسخ برخی از احکام قرآن نشانه بشری بودن آن است؟

هر قانونی دو جهت دارد:

1. قانون‌گذار؛

2. افرادی که قانون برای آنان صادر شده است.

به‌همین‌دلیل وقتی قانونی تغییر می‌کند دو احتمال مطرح است:

1. قانون‌گذار متوجه اشتباه خود شده و رأی و نظرش تغییر کرده است؛

2. شرایط افرادی که قانون برای آنان صادر شده، تغییر کرده است؛ درنتیجه، قانون پیشین دیگر برای آنان کارایی ندارد و نیازمند قانونی جدید هستند.

پس از اطلاع از این مطلب، به سراغ قوانین نسخ‌شده قرآن و چرایی نسخ آن‌ها می‌رویم. به باور اکثر مسلمانان برخی از قوانین و احکامی که در قرآن مطرح شده‌اند، پس از مدتی نسخ و با قوانین جدید جایگزین شده‌اند. درباره چرایی نسخ این قوانین نیز همان دو احتمال بالا مطرح است:

1. صادرکننده احکام قرآن پس از مدتی متوجه شده که احکام قبلی اشتباه بوده و مثلاً مشکلی که قرار بوده حل کند را نمی‌تواند حل کند. اگر علت نسخ احکام قرآن این باشد، در این صورت مشخص است که این احکام الهی نبوده و از سوی خدا نازل نشده‌اند؛ چراکه خدا به جهت علم و حکمت گسترده‌ای که دارد هرگز دچار اشتباه نمی‌شود؛

2. احکام منسوخ قرآن در هنگام نزول، مطابق شرایط مسلمانان بودند، اما پس از مدتی شرایط آنان تغییر کرد و درنتیجه، آن احکام، دیگر کارایی گذشته را نداشته و نیاز به احکام جدیدی بود. اگر احکام قرآن به‌این‌علت نسخ شده باشند با الهی بودن آن‌ها منافاتی ندارد؛ چراکه احکام الهی معمولاً تابع مصالح و مفاسد واقعی مکلفان هستند و ممکن است حکمی که تا دیروز مصلحت داشته، امروز مفسده پیدا کند.

اما از این دو احتمال کدام درست است؟ امور مختلفی همچون تحدی و همانندناپذیری قرآن، اعجاز علمی، اخبار غیبی و...، الهی بودن قرآن را اثبات می‌کنند. با اثبات الهی بودن قرآن، احتمال اول منتفی می‌شود و فقط احتمال دوم باقی می‌ماند.

نتیجه‌گیری:

درباره علت نسخ احکام منسوخ دو احتمال وجود دارد. طبق یک احتمال، قانون‌گذار متوجه اشتباه خود شده است و مطابق احتمال دوم، شرایط افرادی که قانون برای آنان صادر شده، تغییر کرده است. با توجه به اثبات الهی بودن قرآن از طریق تحدی، اعجاز علمی، اخبار غیبی و ...، احتمال اول در حق قرآن منتفی می‌شود و فقط احتمال دوم باقی می‌ماند؛ بنابراین، علت نسخ و تغییر برخی از احکام قرآن تغییر شرایط مکلفان است و ارتباطی با تغییر نظر صادرکننده آن‌ها ندارد.

منبع نقد:

نقد نقد قرآن ویکی پدیای فارسی

https://fa.wikipedia.org/wiki/نقد_قرآن

درباره نسخ در قرآن، برخی آنرا مربوط به شرایع گذشته می‌دانند و برخی دیگر، قائل به نسخ مشروط هستند که با بازگشت شرایط آیات منسوخ، حکم آن‌ها برمی‌گردد.

پرسش:

وقتی قرآن تنها در یک بازه زمانی کوتاه مدت ۲۳ساله بارها آیات خود را عوض کرده، چگونه می تواند تا ابد راهنمای بشر باشد و احکامش غیرقابل تغییر تلقی شوند؟ به ویژه که اگر رسالت پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله به جای 23سال مثلاً 30 سال بود باز شاهد نسخ برخی از آیات و تبدیل احکام می بودیم!

پاسخ:

«نَسْخ» در لغت به‌معنای از بین بردن یا تبدیل چیزی به چیز دیگر و در اصطلاح یعنی اﺑﺘﺪا آﯾﺎﺗﯽ از ﻗﺮآن ﻧﺎزل ﺷﺪه و احکامی را بیان کرده‌اند (آیات منسوخ)، اما پس از مدتی با تغییر شرایط موضوع آن‌ها، آن احکام کارایی سابق را نداشته‌اند و درنتیجه، خداوند آن‌ها را با احکام دیگری جایگزین کرده است. (آیات ناسخ)

نسخ و جاودانگی قرآن

علمای مسلمان درباره نسخ آیات قرآن با هم اتفاق نظر ندارند. برخی به‌صورت کلی منکر این نوع از نسخ در قرآن هستند و برخی دیگر آن را پذیرفته‌اند. معتقدان نیز در اموری همچون تعریف، اقسام و تعداد آیات منسوخ با هم اختلاف نظر دارند.

 در ادامه، نسبت میان نسخ و جاودانگی قرآن مطابق اهم اقوال، بررسی می‌شود:

قول غیر مشهور:

 منظور از نسخ در قرآن نسخ ادیان و شرایع گذشته است

به باور برخی، ﻗﺮآن ﺟﻬﺎن‌ﺷﻤﻮل و زﻣﺎن‌ﺷﻤﻮل است، اما ﻗﺒﻮل ﻧﺴﺦ ﺣﮑﻢ آﯾﺎت، به‌معنای‌ پذیرش ﻣﺤﺪودﯾﺖ ﺣﮑﻢ زﻣﺎﻧﯽِ آن‌ﻫﺎ اﺳﺖ و این ﺑﺎ ﺟﺎوداﻧﮕﯽ و همگانی بودن ﻗﺮآن سازگار نیست.

 مطابق این دیدگاه، نه «آﯾﮥ ﻧﺴﺦ»(1) و نه «آﯾﮥ ﺗﺒﺪﯾﻞ»(2) هیچ‌کدام ﺑﻪ‌معنای ﻧﺴﺦ آﯾﺎتی از ﻗﺮآن نیستند. واژه «آیه» به‌صورت مفرد نه در اﯾﻦ دو آﯾﻪ و نه در هیچ آیه دیگری ﺑﻪ‌ﻣﻌﻨﺎی «آﯾﺎت ﮐﺘﺎب ﺧﺪا» ﻧﯿﺴﺖ. ﺳﯿﺎق آیه نسخ دﻻﻟﺘﯽ ﺑﺮ وقوع ﻧﺴﺦ آیات قرآن ﻧﺪارد و در ﻣﻮرد ﯾﻬﻮدیان اﺳﺖ ﮐﻪ ﻣﻨﮑﺮ ﻧﺴﺦ ﺷﺮﯾﻌﺖ ﺧﻮد ﺑﻮدﻧﺪ. چنانکه ﺳﻮره ﻧﺤﻞ که آیه تبدیل در آن آمده، ﻣﮑﯽ اﺳﺖ و ﺣﺘﯽ ﻗﺎﺋﻼن ﻧﺴﺦ، ﻫﯿﭻ‌ﯾﮏ از آﯾﺎت ﻣﮑﯽ را ﻣﻨﺴﻮخ ﻧﻤﯽداﻧﻨﺪ. این آیه در مقام پاسخ به مشرکان که خواهان معجزه حسّی بودند، از تبدیل معجزه حسی به معجزه عقلی (قرآن) خبر داده است. به‌ویژه که قرآن «تبدیل کلمات خدا» را رد کرده است.(3)

 از نگاه معتقدان به این قول، ﻣﻌﻨﺎی ﺻﺤﯿﺢ ﻧﺴﺦ اﯾﻦ اﺳﺖ ﮐﻪ ﻗﺮآن در ﻣﻘﺎم آﺧﺮﯾﻦ ﮐﺘﺎب آﺳﻤﺎﻧﯽِ ﺟﺎودان، ﻧﺎﺳﺦ ﮐﺘﺎبﻫﺎ و ﺷﺮﯾﻌﺖهای ﭘﯿﺸﯿﻦ اﺳﺖ.(4)

قول مشهور:

 منظور از نسخ در قرآن نسخ آیات الاحکام است

مشهور علمای مسلمان، نسخ برخی از آیات قرآن را پذیرفته‌اند. این گروه خودشان بر دو قسم هستند:

1. برخی که در اقلیت مطلق هستند به «نسخ مشروط» معتقدند و می‌گویند: هیچ آیه‌ای به‌صورت مطلق نسخ نشده است و اگر در شرایط تشریع احکام منسوخ باشیم، به آیات منسوخ عمل می‌کنیم و اگر در شرایط تشریع احکام ناسخ باشیم، به آیات ناسخ عمل می‌کنیم.(5)

2. در نقطه مقابل، اکثریت مشهور معتقدند آیات منسوخ برای همیشه نسخ شده‌اند و قابل بازگشت نیستند.(6) این گروه درباره تعداد آیات منسوخ اختلاف دارند و از یک تا 247 آیه را مطرح کرده‌اند. از نگاه معتقدان این نظریه، این نسخ با جاودانگی قرآن منافاتی ندارد؛ چراکه تعالیم قرآنی در چهار دسته مختلف هستند: 1. عقاید (ایمان به خدا، پیامبران، فرشتگان، کتب آسمانی، قیامت و ...)، 2. اخلاق (فضایل و رذایل اخلاقی و راه‌های وصول به سعادت و عوامل سقوط فرد و جامعه)، 3. احکام (عبادی، اقتصادی، قضایی، کیفری و سیاسی) و 4. قصص (داستان‌ها).(7) از این میان، نسخ فقط در حوزه آیات الاحکام رخ می‌دهد و مابقی مطالب، نه هیچ‌گاه نسخ شده‌اند و نه اصلا نسخ‌شدنی هستند.

 از سوی دیگر، مطابق قول مشهور تنها 500 آیه قرآن (حدود 12 درصد) درباره احکام است(8) و این یعنی از 6236 آیه قرآن، 5736 آیه آن (حدود 88 درصد) هیچ‌گاه در معرض نسخ نبوده‌اند و پیامبر خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله هر چه قدر هم که بیشتر عمر می‌کردند، این آیات نسخ نمی‌شدند. درباره آیات الاحکام نیز باز احتمال نسخ در صورت عمر بیشتر حضرت منتفی است؛ چراکه اولاً آخرین آیه با نزول سوره توبه (برائت) نسخ شد(9) و پس از «اکمال دین»(10) در سال دهم هیچ آیه‌ای نسخ نشد؛ ثانیاً نوع قائلان به نسخ معتقدند نسخ قرآن فقط منحصر به قرآن نیست و حدیث متواتر نیز می‌تواند ناسخ قرآن باشد.(11) با توجه به این‌که ائمه هدی علیهم‌السلام به‌عنوان جانشینان معصوم پیامبر و وارثان علم ایشان، حدود دویست و پنجاه سال پس از حضرت در جامعه حضور داشتند، اگر قرار بود آیه یا آیات دیگر نسخ شود، حتما پیامبر آن را به جانشینان خود می‌فرمودند و آنان نیز در زمانش آن را به اطلاع مسلمانان می‌رساندند و با توجه به اهمیت آن به‌صورت متواتر نقل و به ما می‌رسید. امری که هیچ‌گاه اتفاق نیفتاد و نشان‌دهنده این است که اگر مدت زمان رسالت حضرت به‌جای 23 سال، نه مثلاً 30 سال، بلکه حتی اگر 250 سال نیز بود، آیه دیگری نسخ نمی‌شد. شاید خبردادن اهل‌بیت از نسخ برای برخی عجیب باشد، اما نباید فراموش کنیم که نسخ نیز چیزی از جنس تخصیص و تقیید است. همان‌طورکه روایت خاص، عام قرآنی را از جهت افراد و روایت مقید، مطلق قرآنی را از جهت حالات محدود می‌کند، روایت ناسخ نیز منسوخ قرآنی را از جهت زمانی محدود می‌کند.

نتیجه‌گیری:

درباره نسخ اقوال مختلفی وجود دارد. برخی منظور از نسخ در قرآن را نسخ شرایع و ادیان گذشته دانسته‌اند و اعتقادی به نسخ آیات قرآن توسط برخی دیگر از آیات ندارند. برخی نیز هرچند نسخ آیات قرآن را پذیرفته‌اند اما قائل به نسخ مشروط هستند. مطابق این دو قول که مشخص است بین نسخ و جاودانگی قرآن منافاتی وجود ندارد. مطابق قول کسانی که معتقدند آیات منسوخ برای همیشه نسخ شده‌اند نیز مشکلی نیست؛ زیرا اولاً نسخ فقط در رابطه با آیات الاحکام است و 88 درصد قرآن را اصلاً شامل نمی‌شود؛ و ثانیاً آن دسته از احکام قرآنی که قرار بوده نسخ شوند، در زمان پیامبر خدا نسخ شده‌اند و قرآن از اکمال دین خبر داد و در حیات 250 ساله ائمه هدی علیهم‌السلام این بزرگواران هیچ‌گاه از نسخ جدیدی برای قرآن خبر ندادند.

معرفی منبع نقد:

نقد نقد قرآن ویکی پدیای فارسی

https://fa.wikipedia.org/wiki/نقد_قرآن

 

پی‌نوشت‌ها:

1. سوره بقره، آیه 106.

2. سوره نحل، آیه 101.

3. سوره کهف، آیه 27.

4. طهماسبی بلداجی، اصغر و اخوان مقدم، زهره «ارزیابی نظریه وقوع نسخ در قرآن کریم»، تحقیقات علوم قرآن و حدیث، دوره 12، شماره 4، شماره پیاپی 28، دی 1394 ش، صص 1-25.

5. معرفت، محمدهادی، علوم قرآنی، قم، مؤسسه فرهنگی انتشاراتی التمهید، 1381 ش، ص 265.

6. آیات منسوخ هرچند حکمشان نسخ شده، اما همچنان فوائد متعددی بر آن‌ها مترتب است و وجود آن‌ها در قرآن لغو نیست و با جاودانگی قرآن منافاتی ندارد.

7. باغبانی، جواد، شناخت قرآن و عهدین، قم، موسسه امام خمینی، چاپ اول، 1400 ش، ص 33 و 34.

8. زرکشی، محمد بن بهادر، البرهان فی علوم القرآن، بیروت، دار المعرفه، 1410 ق، ج 2، ص130.

9. دفتر تبلیغات اسلامی، فرهنگ‌نامه علوم قرآن، مدخل «آخر ما نُسِخ».

10. سوره مائده، آیه 3.

11. خوئی، سیدابوالقاسم، البیان فی تفسیر القرآن، قم، مؤسسه إحیاء آثار الخوئی، بی‌تا، ص 285؛ سلامه، محمدعلی، منهج الفرقان فی علوم القرآن، قاهره، نهضه مصر، 2002 م، ج 2، ص 103.

نسخ احکام الهی در قرآن یا ناشی از تغییر شرایط موضوع، یا برای آزمایش مردم و یا در مقام مجازات و کیفر آنان نازل شده بود و زمان آزمایش یا مجازات به پایان رسیده است

پرسش:

 چرا نسخ با الهی بودن قرآن منافاتی ندارد؟ آیا نسخ به معنای تغییر در نظر خداوند و درنتیجه خود او نیست؟ آیا امکان نداشت خداوند از آغاز احکام را چنان تشریع کند که بعداً نیازی به نسخ و تغییر نباشد؟

پاسخ:

برخی مدعی شده‌اند: «مسئله ناسخ و منسوخ در قرآن دلیل خوبی مبنی بر بشری بودن آن است. نسخ به ما نشان می‌دهد که قرآن ارتباطی با خداوند ندارد، بلکه پیامبر به فراخور حالِ خود حکم‌های مختلفی صادر کرده و به خدا نسبت داده است؛ چون خدا اگر «خدا» باشد از همان اول آیاتی نمی‌آورد که مجبور باشد بعداً آن‌ها را نسخ کند. به‌عبارت‌دیگر، یا باید قبول کنیم که نقصان و جهل در وجود خداوند راه دارد یا باید بگوییم قرآنی که به دست ما رسیده، نه متنی نازل‌شده از آسمان، بلکه کتابی معمولی و نوشته بشری عادی است». در این نوشتار این ادعا بررسی و نقد خواهد شد.

آیا نسخ احکام به معنای تغییر نظر خداوند است؟

پزشکی را در نظر بگیرید که بیماری را معاینه و بر اساس شرایط کنونی او داروهایی را تجویز می‌کند. دو هفته بعد دوباره  همان بیمار را معاینه می‌کند و با توجه به این‌که شرایط بیمار عوض شده است، داروهای قبلی را نَسْخ و داروهای جدیدی را تجویز می‌کند. در این مثال چه چیزی باعث تغییر داروها شد؟ آیا پزشک در تجویز اول اشتباه کرده بود؟ آیا علم پزشک در این مدت کم‌وزیاد شده است؟ چرا پزشک از همان اول داروهای نسخه دوم را تجویز نکرد تا بعداً مجبور نشود آن‌ها را عوض کند؟ آیا تغییر داروها باعث تردید در اصل پزشک بودن او یا مهارتش می‌شود؟

 پاسخ این پرسش‌ها مشخص است. پزشک دارو را بر اساس شرایط بیمار تجویز می‌کند و با تغییر شرایط بیمار، داروهای او نیز باید تغییر کنند. این تغییر دارو نه‌تنها با پزشک بودن یا حاذق بودن او منافاتی ندارد و به معنای تغییر میزان علم یا اشتباه تشخیص قبلی او نیست، بلکه نشانگر تخصص و تجربه او در امر پزشکی است. چنانکه اگر او همان بار اول داروهای نسخه دوم را تجویز می‌کرد، به دلیل عدم انطباق این داروها با شرایط اولیه بیمار، حال او بدتر می‌شد؛ بنابراین، پزشک با علم به‌این‌که بیمارش احتمالاً پس از دو هفته مصرف داروهای قبلی، شرایطش عوض می‌شود و به داروهای دیگری نیاز پیدا می‌کند، داروهای مناسب با شرایط همان زمان را تجویز کرد.

نَسْخ احکام شرعی توسط خداوند نیز مشابه همین مثال پزشک است. احکام شرعی تابع مصالح و مفاسد واقعی هستند. اگر چیزی واجب یا مستحب شده، به‌خاطر مصلحتی که در آن است یا اگر چیزی حرام یا مکروه شده، به‌خاطر مفسده‌ای که در آن وجود دارد، است؛ به‌همین‌دلیل، هر حکمی تنها تازمانی‌که مصلحت یا مفسده پدیدآورنده زمینه آن حکم باقی باشد، باقی می‌ماند و با تغییر آن مصلحت و مفسده، حکم ناشی از آن نیز تغییر می‌کند.

با این توضیحات مشخص شد که چرا تغییر احکام در نسخ، ناشی از تغییر نظر خداوند یا اشتباه بودن حکم قبلی او نیست تا صدور نسخ از خداوند محال و غیرممکن باشد. به عبارت دقیق‌تر، چیزی که تغییر کرده است، حکم خداوند یا نظر او نیست، بلکه شرایط موضوع حکم عوض شده است و شرایط جدید، حکم دیگری غیر از حکم شرایط قبلی را دارد. چنانکه در مثال پزشک آنچه تغییر می‌کند، تجویز پزشک یا نظر او نیست؛ بلکه شرایط بیمار تغییر کرده است و شرایط جدید، تجویز دیگری غیر از شرایط قبلی دارد.

افزون بر تغییر مصلحت و مفسده، گاه علت وضع برخی از احکام، آزمایش مردم بوده است. چنین احکامی پس از اتمام زمان آزمایش، نسخ و برداشته می‌شوند. برخی برای این نوع از نسخ آیه نجوا(1) را مثال زده‌اند.(2)

چنانکه گاه برخی از احکام، نه بر اساس مصالح و مفاسد موضوع آن‌ها، بلکه در راستای مجازات عده‌ای نازل شده‌اند. برای نمونه، خداوند خوردن برخی از طیّبات را به‌خاطر ظلم و ستم یهودیان بر آنان حرام کرد:

﴿فَبِظُلْمٍ مِنَ اَلَّذِینَ هٰادُوا حَرَّمْنٰا عَلَیْهِمْ طَیِّبٰاتٍ أُحِلَّتْ لَهُمْ وَ بِصَدِّهِمْ عَنْ سَبِیلِ اَللّٰهِ کَثِیراً﴾؛(3) پس به کیفر ستمی که یهودیان روا داشتند و به‌سزای آنکه بسیاری از مردم را از راه خدا بازداشتند، چیزهای پاکیزه‌ای را که بر آنان حلال شده بود، حرام کردیم.

این حکم بعداً با ظهور حضرت عیسی علیه‌السلام نسخ شد:

﴿وَ مُصَدِّقاً لِمٰا بَیْنَ یَدَیَّ مِنَ اَلتَّوْرٰاهِ وَ لِأُحِلَّ لَکُمْ بَعْضَ اَلَّذِی حُرِّمَ عَلَیْکُمْ ...﴾؛(4) و آنچه را از تورات پیش از من بوده، تصدیق دارم و [آمده‌ام] تا برخی از چیزهایی را که [درگذشته به‌سزای ستمکاری و گناهانتان] بر شما حرام شده، حلال کنم ... .

نتیجه‌گیری:

بررسی موارد نسخ احکام: - 1. تغییر مصلحت و مفسده موضوع حکم، 2. به پایان رسیدن زمان حکم آزمایشی (حکمی که در مقام آزمایش مردم نازل شده بود) و 3. تمام شدن زمان حکم تنبیهی (حکمی که در راستای تنبیه صادر شده بود) -  نشان می‌دهد که هیچ‌کدام از آن‌ها حاکی از تغییر نظر خداوند یا جهل او نیستند و درنتیجه، صدور نسخ از خداوند نه‌تنها محال نیست، بلکه واجب است؛ چراکه با تغییر مصلحت و مفسده یا اتمام زمان حکم، ادامه آن لغو و باطل خواهد بود و ساحت خداوند از کار بیهوده مبرّا است.

برای مطالعه بیشتر:

خویی، ابوالقاسم، البیان فی تفسیر القرآن، بخش مسئله نسخ در قرآن.

نقد نقد قرآن ویکی‌پدیای فارسی

https://fa.wikipedia.org/wiki/نقد_قرآن

پی‌نوشت‌ها:

1. سوره مجادله، آیه‌های 12 و 13.

2. شاکر، محمدکاظم، علوم قرآنی، قم، انتشارات دانشگاه قم، چاپ چهارم، 1398 ش، ص 324.

3. سوره نساء، آیه 160.

4. سوره آل‌عمران، آیه 50.

جهانی و ابدی بودن قرآن و تغییر احکام در زمانها و مکانهای مختلف
تغییر برخی از احکام با توجه به تغییر شرایط مسلمانان پیش و پس از هجرت به مدینه، نه‌تنها با جاودانگی قرآن منافاتی ندارد، بلکه در راستای آن است.

پرسش:

مگر قرآن جهانی و ابدی نیست پس چرا احکامش تنها با مهاجرت مسلمانان از یک شهر به شهر دیگر که خیلی به هم نزدیک هستند و تغییر چندانی بین آن دو وجود نداشته و ندارد، تغییر می‌کند؟ آیا این به ما نشان نمی‌دهد که قرآن در همه زمان‌ها و مکان‌ها قابلیت اجرایی ندارد و مسلمانان باید احکام آن را بر اساس زمان و مکان زیست خودشان تغییر دهند؟

پاسخ:

ابن‌وَرّاق در مقام نقد قرآن گفته است: «آیه‌های مکی که در آغازِ ادعای پیامبری [حضرت] محمد [صلی‌الله‌علیه‌و‌آله] نازل شده، همه، حکایت از بردباری و شکیبایی و تحمل اندیشه‌ها و کردار دیگران دارد؛ ولی آیه‌های مدنی که در زمان فرمانروایی او نازل شده‌اند، همه از کشتن و نابود کردن و گردن زدن و قطع عضو دم می‌زنند». مسئله دیگر این‌که وقتی احکام قرآن با انتقال از یک شهر به شهری دیگر تغییر می‌کنند، چگونه می‌توانند جهانی و همیشگی باشند؟

 در این نوشتار، ادعای ابن وراق نقد و نسبت نسخ آیات قرآن با جاودانگی آن، بررسی خواهد شد.

مقایسه شرایط مسلمانان در مکه با شرایط آنان در مدینه

مسلمانان پس از ظهور دین اسلام سیزده سال در مکه زندگی کردند. جمعیت مسلمانان در مکه بسیار کم بود و به دلیل اعتقاداتشان تحت‌فشار و آزار شدید بت‌پرستان قریش و متحدانشان قرار داشتند. مسلمانان در مکه نمی‌توانستند آزادانه عبادت کنند و عقایدشان توسط مشرکان مسخره می‌شد. بسیاری از آنان، به‌ویژه بردگان مسلمان، به‌خاطر امتناع از پرستش بت‌ها شکنجه شدند و حتی برخی از آنان همچون یاسر و سمیه سلام‌الله علیهما در اثر همین شکنجه‌ها به شهادت رسیدند. آنان در سال‌های هفتم تا دهم بعثت با تحریم‌های اقتصادی بسیار سنگین مشرکان مواجه و مجبور به ترک شهر مکه و زندگی در شعب ابوطالب علیه‌السلام شدند. آنان در اثر همین حاشیه‌نشینی ازنظر مالی در شرایط بسیار سختی قرار گرفتند. حضرات ابوطالب و خدیجه سلام‌الله علیهما پس از خروج از شعب به‌سبب ضعف ناشی از همین سختی‌های سه‌ساله، خیلی زود جان به جان‌آفرین تسلیم کردند؛ اما پس از هجرت به مدینه، مسلمانان با استقبال و کمک مردم آنجا مواجه و از انزوا خارج شدند. مسلمانان خیلی زود در مدینه حکومت اسلامی تشکیل دادند و پیامبر خدا صلی‌الله‌علیه‌و‌آله با خواست مردم مدینه، رهبری حکومت را بر عهده گرفت. مسلمانان از آزادی کامل برای عبادت و برقراری مناسک دینی خود برخوردار شدند و مسجدالنبی را ساختند.

 چکیده سخن این‌که اوضاع مسلمانان در مدینه با اوضاع آنان در مکه کاملاً متفاوت بود. آنان در مکه اقلیت مظلومی بودند که حتی توان دفاع از خود را نداشتند و مجبور بودند هرگونه ستم مشرکان قریش را تحمل کنند؛ اما در مدینه نه‌تنها دیگر در اقلیت نبودند، بلکه به حکومت رسیدند و با تشکیل سپاه، جلوی دست‌اندازی‌های مشرکان مکه به مدینه را گرفتند و پس از مدتی شهر مکه را از کنترل آنان خارج کردند.

 

نسخ احکام، لازمه جاودانگی قرآن

منظور از جاودانگی قرآن این است که پیام‌های قرآن، ازجمله احکام آن، در همه زمان‌ها و مکان‌ها اجراشدنی و درنتیجه، همیشه معتبر و کارآمد هستند. انسان‌ها از دو حال خارج نبوده‌ و نیستند: یا همانند مردم مکه در مظلومیت و انزوا به سر می‌برند، یا همسان مردم مدینه از آزادی عمل برخوردار هستند. اگر احکام قرآن فقط موافق با شرایط مسلمانان در مکه بودند، برای افرادی که در شرایطی همانند شرایط مدینه زندگی می‌کردند، کارایی نداشتند. چنانکه اگر قرآن فقط احکام شرایط مسلمانان در مدینه را بیان می‌کرد، برای کسانی که در شرایطی مشابه شرایط مکه زندگی می‌کردند، کارآمد نبود؛ اما قرآن احکام هر دودسته را بیان کرده است؛ به‌خاطرهمین، همه انسان‌ها با توجه به شرایط زمان و مکانی که در آن زندگی می‌کنند، به‌آسانی می‌توانند از وظیفه خودآگاه شوند و مطابق آن عمل کنند.

 

تعداد آیات جهاد در قرآن

تقریباً 1500 آیه قرآن در مدینه نازل شده (1) و از این تعداد 59 آیه مربوط به جهاد است.(2) اگر آیاتی که درباره مجازات جرائمی همچون سرقت، زنا، قذف، قتل و محاربه هستند را نیز به این عدد اضافه کنیم، روی‌هم‌رفته تقریباً صد آیه از آیات قرآن را تشکیل می‌دهند؛ بنابراین، ادعای ابن وراق مبنی بر این‌که آیات مدنی همگی «از کشتن و نابود کردن و گردن زدن و قطع عضو دم می‌زنند»، دروغی بیش نیست. افزون بر این، اگر نگوییم همه، اکثر آیات قرآن با موضوع جهاد، درباره جهاد دفاعی هستند و هیچ عاقلی در لزوم دفاع از دین، جان، مال و ناموس خود در مقابل دیگران تردید ندارد:

﴿أُذِنَ لِلَّذِینَ یُقٰاتَلُونَ بِأَنَّهُمْ ظُلِمُوا وَ إِنَّ اَللّٰهَ عَلىٰ نَصْرِهِمْ لَقَدِیرٌ * اَلَّذِینَ أُخْرِجُوا مِنْ دِیٰارِهِمْ بِغَیْرِ حَقٍّ إِلاّٰ أَنْ یَقُولُوا رَبُّنَا اَللّٰهُ ...﴾؛(3) به کسانی که مورد جنگ و هجوم قرار می‌گیرند، چون به آنان ستم شده، اذن جنگ داده شده، مسلماً خدا بر یاری‌دادن آنان تواناست. همانان که به‌ناحق از خانه‌هایشان اخراج شدند [و گناه و جرمی نداشتند] جز این‌که می‌گفتند: پروردگار ما خداست ... .

 

نتیجه‌گیری:

هرچند دو شهر مکه و مدینه در فاصله کمی از هم قرارگرفته‌اند، اما شرایط مسلمانان در این دو شهر اصطلاحاً از زمین تا آسمان باهم متفاوت بوده است؛ بنابراین، این ادعا که دو شهر مکه و مدینه تفاوت چندانی باهم نداشته‌اند، به‌هیچ‌وجه درست نیست. مسلمانان در مکه در اوج مظلومیت بودند و حتی توان دفاع از خود را نداشتند، اما در مدینه حکومت و سپاه تشکیل دادند و نه‌تنها در مقابل هجوم مشرکان مکه و متحدان آنان از خود دفاع کردند، بلکه پس از چند سال شهر مکه را از تسلط آنان خارج کردند و وطن خود را پس گرفتند. تغییر برخی از احکام با توجه به تغییر شرایط مسلمانان پیش و پس از هجرت به مدینه، نه‌تنها با جاودانگی قرآن منافاتی ندارد، بلکه در راستای آن است؛ چراکه مردم در هر زمان و مکانی یا همانند مسلمانان پیش از هجرت توان دفاع از خود را در برابر دشمنان ندارند و یا همانند مسلمانان پس از هجرت، توانایی دفع ظلم ظالم را دارند و در قرآن احکام مناسب با هر دو شرایط مختلف، بیان شده است.

معرفی منبع برای مطالعه بیشتر:

نقد نقد قرآن ویکی پدیای فارسی

https://fa.wikipedia.org/wiki/نقد_قرآن

 

پی‌نوشت‌ها:

1. فرهنگ‌نامه علوم قرآن، قم، دفتر تبلیغات اسلامی، ج 1، ص 1642.

2. رضوانی، روح‌الله، مبانی کلامی اعجاز قرآن، قم، مرکز بین‌المللی ترجمه و نشر المصطفی(ص)، 1391 ش، ص 184 و 185.

3. سوره حج، آیه‌های 39 و 40.