تکویر شب و روز

تعبیر طباق و تکویر آسمان و زمین و یافته های علمی
«طباق»‌ بودن «هفت‌آسمان» یا به معنای برفرازهم‌قرارگرفتن آن‌هاست یا همانندی و مشابهت آن‌ها باهم مقصود است.

پرسش:

در قرآن برای آسمان از تعبیر «طبقات» و برای شب‌وروز از تعبیر «جمع و پیچیده شدن» استفاده شده است. برخی مدعی‌اند این امور ریشه در باورهای گذشته داشته و امروزه نادرستی آن‌ها ثابت شده است. منظور از تعابیری همچون طبقات و تکویر زمین چیست و آیا علم روز نیز چنین اموری را تائید می‌کند؟

پاسخ:

قرآن برای هفت‌آسمان از تعبیر «طباق» و برای شب‌وروز از اصطلاح «تکویر» استفاده کرده است. برخی مدعی شده‌اند طبقه‌طبقه‌بودن آسمان‌ها و همچنین درهم‌پیچیدن شب‌وروز در یکدیگر بر اساس باورهای گذشته و هیئت بطلمیوسی است.

 در این نوشتار این مدعا بررسی و نقد می‌شود.

مخالفت قرآن با هیئت بطلمیوسی

مطابق هیئت بطلمیوسی، زمین در مرکز عالم در جای خود ثابت و ساکن بود؛ اما مطابق قرآن زمین متحرک است. (1) در نظریه زمین‌مرکزی، جهان نُه‌فلک داشت که همانند لایه‌های پیاز برروی‌هم تکیه داشتند؛ اما قرآن از هفت‌آسمان خبر داده است. به باور بطلمیوس هرکدام از اجرام آسمانی خورشید، ماه، عطارد، زهره، مریخ، مشتری و زحل که تا آن زمان کشف شده بودند، به دلیل اتصال به فلک خود، بر روی زمین سقوط نمی‌کردند؛ اما قرآن علت نیفتادن آن‌ها بر روی زمین را ستون‌های ناپیدا دانسته است. (2) در هیئت بطلمیوسی چون افلاک حرکت می‌کردند، اجرام آسمانی متصل به آن‌ها نیز حرکت می‌کردند، اما مطابق قرآن این اجرام آسمانی هستند که در مدارهای خود حرکت می‌کنند. (3) بطلمیوس گمان می‌کرد که حرکت از فلکی به فلک دیگر غیرممکن است؛ اما قرآن حرکت از آسمانی به آسمان دیگر را ممکن می‌داند. (4)، (5)

طبقات آسمان

مطابق قرآن، خداوند آسمان‌های هفت‌گانه را به شکل طبقه‌طبقه آفریده است:

﴿أَ لَمْ تَرَوْا کَیْفَ خَلَقَ اَللّٰهُ سَبْعَ سَمٰاوٰاتٍ طِبٰاقاً؛﴾ (6)

«آیا ندانسته‌اید که خدا هفت‌آسمان را چگونه بر فراز یکدیگر آفرید؟»

«طِباق»‌ بودن آسمان به یکی از این دو معناست:

 1. هر آسمان بر فراز آسمان دیگری قرار گرفته؛

 2. هر آسمان همانند آسمان‌های دیگر و با آن‌ها هماهنگ است. (7) هرکدام از این دو معنا که مراد باشد ادعای ناسازگاری این آیه با علم نادرست است؛ زیرا تاکنون فقط آسمان دنیا برای علم ثابت شده و علم دلیلی برای اثبات یا ردّ سایر آسمان‌ها ندارد و به‌همین‌دلیل، درباره بودونبود سایر آسمان‌ها ساکت است و اظهارنظر نمی‌کند.

تکویر روز و شب

آیه پنجم سوره زمر از «تکویر» روزوشب خبر داده است:

﴿خَلَقَ اَلسَّمٰاوٰاتِ وَ اَلْأَرْضَ بِالْحَقِّ یُکَوِّرُ اَللَّیْلَ عَلَى اَلنَّهٰارِ وَ یُکَوِّرُ اَلنَّهٰارَ عَلَى اَللَّیْلِ ...؛﴾ «آسمان‌ها و زمین را به‌حق آفرید. شب را به روز در می‌پیچید و روز را به شب در می‌پیچید، ... .»

«تکویر» در عربی از ریشه «کور» به معنای گرداندن است. پیچیدن عمامه و دستار به دور سر، نمونه‌ای از «تکویر» به‌شمار می‌رود. پیچیدن شب‌وروز بر یکدیگر درباره زمین و هر کُره گِردی که نورش ذاتاً از خودش نیست، صادق است. اگر کُره‌ای گِرد و دارای حرکت وضعی باشد، در هر حرکت، نور یا تاریکی تجدید می‌شود؛ این دو همواره جایگزین هم شده و بر آن کُره گردش دارند. (8) تکویر بدین‌معنا نه‌تنها با علم ناسازگار نیست، بلکه کاملاً مطابق است؛ پس اگر کسی از خارج کره‌زمین به آن بنگرد، گویی پیوسته نواری سیاه‌رنگ از شب بر روشنایی روز و در ادامه، نواری سفیدرنگ از روز بر تاریکی شب می‌پیچد. (9)

نتیجه:

اولاً قرآن در موارد مختلفی با هیئت بطلمیوسی مخالفت کرده است؛ ازاین‌رو، ادعای تأثیرپذیری قرآن از این مدل زمین‌مرکزی درست نیست؛ ثانیاً خواه «طباق»‌ بودن آسمان‌ها به معنای برفرازهم‌بودن آن‌ها باشد و خواه هماهنگی آن‌ها باهم منظور باشد، قرآن با علم تعارضی ندارد؛ چون علم نسبت به غیر آسمان دنیا ساکت است و در تأیید یا رد آن چیزی نمی‌گوید. همچنین، توصیف شب‌وروز به «تکویر»، در کروی‌بودن زمین و حرکت وضعی آن‌که علت پدید آمدن شب‌وروز است، ریشه دارد. این مسئله نیز با علم روز سازگار است.

پی‌نوشت‌ها:

1. سوره نمل، آیه 88؛ سوره زخرف، آیه 10؛ سوره ملک، آیه 15

2. سوره رعد، آیه 2

3. سوره یس، آیه 40؛ سوره انبیاء، آیه 33

4. سوره الرحمن، آیه 33

5. مسترحمی، سید عیسی، نجوم‌شناسی در قرآن، قم، مرکز مطالعات و پاسخ‌گویی به شبهات، 1395 ش، ص 46 - 53

6. سوره نوح‏، آیه 15

7. نجفی، روح‌الله، در جستجوی «هفت‌آسمان» قرآن، کتاب قیم، 1397 ش، ش 7، صص 29-52، ص 46 و 47

8. مصطفوی، حسن، التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، تهران، وزارت ارشاد‏، چاپ اول، 1368 ش، ج‏10، ص 135

9. مکارم شیرازی، ناصر و همکاران، تفسیر نمونه، تهران، دار الکتب الإسلامیه، چاپ دهم، 1371 ش، ج‏2، ص 493 و ج‏19، ص 376.

شب به معنای صرفاً نبود نور نیست؛ چراکه در خارج از جو زمین، حتی باوجود نور، به دلیل عدم جو و اتمسفر که نور را پراکنده و آشکار می‌کند، فضا در طول روز هم تاریک است

پرسش:

قرآن شب را امر وجودی دانسته بااینکه شب فقط نبود نور است؛ البته انتظار نمی‌رود فردی در عربستان زمان پیامبر این مطلب فلسفی را بفهمد. طبعاً پیامبر هم متوجه این خطا نشده است؛ اما خدا غیرممکن است نفهمد؛ بنابراین این‌ها گفته‌های پیامبرند نه خدا. آیا این نتیجه‌گیری نسبت به قرآن درست است؟

پاسخ:

به باور برخی قرآن در حالی از «خلق شب» توسط خداوند خبر می‌دهد (انبیاء: 33) که از منظر علمی، شب چیزی جز عدم نور نیست و این یعنی آفرینش شب یعنی آفرینش هیچ! چنانکه وقتی شب صرفاً تاریکی و نبود نور است، نمی‌تواند پیچیده (زمر: 5) یا با نور مخلوط (آل‌عمران: 37) شود. همچنین، چگونه ممکن است امری عدمی نشانه خالق باشد؟ (اسراء: 12) در این نوشتار این مدعا بررسی و نقد می‌شود.

چیستی شب

روز و شب پدیده‌هایی فراتر از صِرف بودونبود نور هستند. دلیل روشن این مدعا آن است که در طول روز، تنها محدوده جو زمین روشن است، درحالی‌که فضای میان خورشید و زمین تاریک است؛ بااینکه نور در این فضای تاریک نیز حضور دارد، اما پراکنده و درنتیجه، آشکار نمی‌شود. پیدایش روز و شب نتیجه تفاوت ویژگی‌های فضای کیهانی و جو زمین در قبال نور خورشید است. اگر فضای کیهانی منظومه شمسی توانایی پراکندگی و آشکارسازی نور خورشید را مانند جو زمین داشت، به دلیل آشکار شدن نور در کل فضا، آسمان زمین در شب نیز روشن ‌بود؛ چنانکه اگر جو زمین نیز مانند فضای کیهانی توانایی پراکندگی نور را نداشت، در طول روز نیز هوا تاریک بود. (1)

افزون بر این، حتی اگر فرض کنیم شب امری عدمی (فقدان نور) است، نظمی که این تاریکی را ایجاد می‌کند (گردش وضعی زمین)، خود عملی وجودی و دلیلی بر نظم فراگیر کیهانی محسوب می‌شود. پس «آفرینش شب» به معنای خلق نیستی نیست؛ بلکه به معنای استقرار نظامی است که به تناوب شب و روز منجر می‌شود.

«ولوج» و داخل‌شدن روز و شب در یکدیگر نیز یا ناظر به تغییر آرام شب به روز و برعکس است یا به کوتاه‌شدن شب‌ها در نیمی از سال اشاره دارد که به آن ورود شب به روز گفته شده و بلند شدن شب‌ها در نیمِ دیگر سال که از آن با عنوان ورود روز به شب تعبیر شده است.

«تکویر» و پیچیده شدن شب و روز نیز به کروی بودن زمین و چرخش آن به دور خود اشاره دارد. اگر کسی از خارج کره زمین به آن بنگرد، گویی پیوسته نواری سیاه‌رنگ از شب بر روشنایی روز و در ادامه، نواری سفیدرنگ از روز بر تاریکی شب می‌پیچد. (2)

نتیجه:

شب برخلاف تصور برخی امری عدمی و صِرف نبودِ نور نیست؛ چراکه در خارج از جو زمین بااینکه نور وجود دارد، اما چون جوی وجود ندارد که نور را پراکنده و آشکار کند، فضا حتی در روز تاریک است. حتی اگر فرض کنیم شب امری عدمی و فقدان نور بود، باز این با خلق شدن، نشانه بودن، وارد شدن و پیچیده شدن آن منافاتی نداشت؛ چراکه چرخش زمین که باعث به وجود آمدن روز و شب می‌شود، امری وجودی است و ایجاد این چرخش را می‌توان به معنای ایجاد شب دانست.

پی‌نوشت‌ها:

1. رضایی، حسین، عرصه سیمرغ: پاسخی قاطع به شبهات کتاب نقد قرآن سُها، قم، پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی، چاپ اول، 1398ش، ص 201-204

2. مکارم شیرازی، ناصر و همکاران، تفسیر نمونه، تهران، دار الکتب الإسلامیه، چاپ دهم، 1371 ش، ج‏2، ص 493 و ج‏19، ص 376.