پرسش وپاسخ

برای جبران حق الناس چه باید کرد؟

 

امام على عليه‏السلام : هركه در آموخته‏هايش زياد بينديشد ، دانش خود را استوار گرداند و آنچه را نمى‏فهميده است بفهمد . غرر الحكم : 8917 منتخب ميزان الحكمة : 402

 

پرسش 1:
بهتر است شرح
اگر آدمي از طريق مادي يا معنوي و دنيوي مثل کم کاري سرکار، دزدي از وقت کار ،
يکسري چيزها چه امکانات مادي مثل پول و لوازم و موبايل و... و چه آموخته هاي ذهني مثل يادگيري بعضي مطالب بدست آورده و .............
پاسخ:
سلام و آرزوي قبولي طاعات و عبادات شما ؛ و تشكر به خاطر ارتباطتان با اين مركز؛
آنچه كه انجام داده اي ، در گذشته بوده است كه بازگشت ندارد . اكنون بايد در صدد جبران آن بر آيي ، نه آن كه جايگاهي را كه قرار داري، انكار كني. چه بخواهي و چه نخواهي الآن كامپيوتر و برنامه نويسي و... را ياد گرفته اي و تا جايي كه مربوط به حق الناس بوده ، بايد جبران كني ، چه بخواهي از آن استفاده كني و چه نكني.
استفاده نكردن از دانش و علمي كه فرا گرفته اي ، صورت مسئله را پاك نمي كند. هم چنين مصرف نكردن حقوقي كه به عقيده خود (درست يا نادرست) به ناحق گرفته اي!
در مورد‌ آثار طبيعي و قانون اثر و موثر يا آثار معنوي عمل ، اگر بخواهي مثلاً از حقوق يا دانشي كه فرا گرفته اي، استفاده نكني ، آن آثار منتفي نخواهد شد ؛ بنابراين همان طور كه در پاسخ قبلي بيان كرديم ، بايد در صدد جبران بر آيي . جبران آن با توبه از كارهاي نادرست گذشته و استفاده از آنچه كه بر شما حلال بوده است و پس دادن اموالي كه به ناحق دريافت كرده ايد، با توبه حقيقي و دادن حق الناس آثار گناه نيز از بين خواهد رفت.
قبلا گفتيم حقوق کاري که با زنگ زدن بوسيله موبايل( موبايلي که بر فرض با پول حرام خريده اي) پيدا کرده اي ،حلال است .نيز استفاده از علم کامپيوتري که درسر کار قبلي ياد گرفته اي
.درآمد از اين طريق هم اشکال ندارد.
اما درصورتي که در سر کار قبلي کم کاري کرده باشي ،به مقدار کم کاريت حقوق دريافتي اشکال داشته ،همان مقدار را بايد به صاحب کار برگراداني يا حلاليت بطلبي . نيز اگردرحسابرسي باعث متضرر شدن صاحب کار شده باشي ، بايد به مقداري که ضرر زده اي ،جبران کني و به صاحب کار برگرداني ويا حلالت کند.
آنچه برتو لازم است ،اين است که تا دير نشده و هنوز صاحب کار زنده است، بايد از او حلاليت بطلبي .او را راضي کني و ذمه ات را از دين به او آزاد و خيالت را راحت کني . اگر غيبت صاحب کار را کرده ونسبت به او بي جهت بدگويي کرده اي ، چنانچه درحلاليت طلبيدن مفسده اي نباشد ( باعث رنجش و ناراحتي او ، يا نزاع و كينه و... نشود) ، بايد حلاليت بطلبي . اگر احتمال مفسده بدهي ، بايد توبه کني و از خداوند براي خود و براي او طلب بخشش کني. براي او دعا كني تا جبران غيبت شود.(1)
پي نوشت:
1. سوال تلفني از دفتر آيت الله وحيد خراساني ؛ آيه الله بهجت، استفتائات، ج 4 ، ص 321 ، س 5679 و5687و5660.

 

امام على عليه‏السلام : علمِ بدون عمل وزر و وبال است؛ وعملِ بدون علم گمراهى است. غرر الحكم : 1587 ، 1588 منتخب ميزان الحكمة : 402

 

پرسش 1:
ولايت مطلقه فقيه شرح با توجه به مسايل جديد پيش آمده و وضعيت ملتهب جامعه و از آن جهت که گروه خواستار انقلاب سبز قصد کمتر کردن قدرت رهبري و ولايت هستند ، در مورد ولايت مطلقه فقيه و اختلاف بين مراجع در اين امر توضيح دهيد؟
پاسخ:
با سلام و آرزوي قبولي طاعات و عبادات شما ؛ و تشكر به خاطر ارتباطتان با اين مركز؛
از نظر عالمان شيعي اصل ولايت فقيه ، امرى مسلم و قطعى است. اختلاف آنان در محدوده و اختيارات ولايت فقيه مي باشد.
اختلاف در قلمرو و اختيارات فقيه موجب شده است که برخي تصور نمايند بعضي از فقها ولايت فقيه را قبول ندارند ، در حالي که اصل ولايت يك مسئله مقوله است و اختيارات ولايت فقيه مساله اي ديگر مي باشد. اين اختيارات همان چيزي است که امروز در بحث از ولايت مطلقه فقيه مطرح مي شود. ولايت مطلقه مورد تأييد همه فقها نبوده واکنون نيز نيست.
حدود اختيارات ولي فقيه:
در مورد حدود اختيارات ولي فقيه ، در بين فقهاي شيعه سه نظريه عمده وجود دارد که عبارتند از:
1- ثبوت ولايت براي فقيه جامع الشرائط در تمام شئون امت و جميع امور مربوط به حکومت، به گونه اي که از جهت اختيارات حکومتي هيچ فرقي بين او و پيامبر و ائمه وجود ندارد. البته عملکرد ولي فقيه در محدوده احکام و مصلحت اسلام و امت اسلامي است . اين همان معناي ولايت مطلقه فقيه است که با عناوين مختلف مانند ولايت عامه ، ولايت مطلقه ، نيابت عامّه فقيه، ولايت عامّه فقيه، ولايت مطلقه فقيه، ولايت کليه الهيه، و يا مبسوط اليد بودن فقيه، از آن ياد کرده اند. امام خمينى نيز، همين ديدگاه را پذيرفته و از آن با عنوان: ولايت مطلقه فقيه ياد کرده است.
اين نظريه مورد پذيرش حضرت امام خميني و بيشتر فقها است.
2- فقيه جامع الشرائط داراي حق افتا و قضا و تصرف در بعضي از امور حسبيه است .
3- تصرفات فقيه تنها در امور حسبيه نافذ است . اين نظريه تعداد محدودي از فقهاست .
ديدگاه حضرت آيت الله صانعي پيرامون ولايت فقيه:
ايشان در کتاب ولايت فقيه خود مشروعيت ولايت فقيه را به خدا نسبت داده و راي مردم را همانند بيعت مردم با امام علي عنوان کرده و نوشته است که قانون اساسي در خصوص حدود اختيارات ولي فقيه کوتاهي نموده و ولي فقيه رياست جمهور را « نصب» مي کند و نه تنفيذ.(1) اين نظريه فراتر از چيزي است كه در قرآن آمده و مطابق با نظريه ولايت مطلقه فقيه و آن هم به نحو حداكثري است ، اگر چه ممكن است امروزه در مورد شخص ولي فقيه (نه اصل ولايت فقيه) ايشان نظرات ديگري داشته باشند.
در مسائل علمي خصوصا فقهي اختلاف ديدگاه فقها امري كاملا طبيعي است حتي گاهي يك فقيه در ابتدا داراي ديدگاهي است و از آن ديدگاه دفاع هم مي كند اما پس از چندي تغيير رأي حاصل مي شود . نظير آن كه امام خميني در ابتدا قائل به عدم جواز اقامه نماز مستحبي عيد فطر و قربان به جماعت بودند ولي بعدا از ديدگاه سابقشان برگشت و قائل به جواز آن شد.
مي توانيد در اين مورد با دفتر معظم له تماس داشته باشيد و اطلاعات دقيق تري به دست آريد.
پي نوشت:
1.ولايت فقيه، ايه الله يوسف صانعي، انتشارات بنياد قرآن، تاريخ نشر 1366 ،ص 150.

عقد اخوت صحیح است؟

 

پيامبر خدا صلى‏ الله ‏عليه و ‏آله و سلّم : دانش بر دو قسم است : شناخت اديان و شناخت كالبدها . بحار الأنوار : 1 / 220 / 52 منتخب ميزان الحكمة : 404

 

پرسش 1:
پيمان خواهر و برادري شرح
پيمان خواهر و برادري نيز داريم؟
پاسخ:
پرسشگر گرامي باسلام و تشکر از ارتباط با اين مرکز.
از ديدگاه اسلام تمام مسلمان ها در حكم يك خانواده هستند . همه خواهر و برادر ديني يكديگر ند. اخوّت نبايد تنها در لفظ و در شعار باشد، بلكه بايد در عمل و تعهد هاي دو سويه پابرجا و مستحكم باشد.
مستحب است مسلمانان با هم عقد اخوّت ببندند و برادري و يگانگي خود را مستحكم تر كنند.
عقد اخوت به اين صورت است كه دو نفر يا چند نفر مؤمن با هم متعهد مي شوند در صورت توان، مشكلات يكديگر را برطرف كنند حتي در دنيا پشتيبان يكديگر باشند، نيز در آخرت و پس از مرگ ، از همديگر شفاعت كنند. اگر يكي اهل بهشت بود، ديگري را شفاعت كند.
براي عقد اخوّت شرط خاصي نيست بلکه تعهد و صيغه اي است كه در مفاتيح در اعمال روز عيد سعيد غدير آمده است.
عقد اخوت مي تواند بين دو مرد و يا چندين مرد و يا دو زن يا چند زن و همچنين بين زن و مرد باشد.(1)
اما اين يك تعهد اخلاقي است و هيچ گاه موجب محرميت خواهر وبرداري نمي شود، يعني زن ومردي که عقد خواهر برادري خوانده باشند، از نظر نگاه وپوشش همچنان همانند نامحرم هاي ديگر هستند .

پي‌نوشت‌:
1 .سؤال از دفتر آيت الله سيستاني.

پرسش 1: سلام (سئوال در توضيحات) شرح <چند روزي است با يكي از دوستانم كه استاد من به حساب مي آيد ،به سر كار مي روم كه دوستم در ماشينش موسيقي پخش مي كند و من با تو

پرسش 1: سلام (سئوال در توضيحات) شرح <چند روزي است با يكي از دوستانم كه استاد من به حساب مي آيد ،به سر كار مي روم كه دوستم در ماشينش موسيقي پخش مي كند و من با توجه به اطلاعاتي كه در مورد حرمت موسيقي دارم، براي رضاي خدا وقتي به موسيقي هاي مطرب گونه و مخصوص مجالس عروسي مي رسد، آن موسيقي را عوض مي كنم ......

پرسش 1: سلام (سئوال در توضيحات) شرح <چند روزي است با يكي از دوستانم كه استاد من به حساب مي آيد ،به سر كار مي روم كه دوستم در ماشينش موسيقي پخش مي كند و من با توجه به اطلاعاتي كه در مورد حرمت موسيقي دارم، براي رضاي خدا وقتي به موسيقي هاي مطرب گونه و مخصوص مجالس عروسي مي رسد، آن موسيقي را عوض مي كنم ........... پاسخ: پرسشگر گرامي باسلام و تشکر از ارتباط با اين مرکز. البته کاري که انجام داده ايد درست بوده اما توجه داشته باشيد به نظر آيت الله بهجت گوش دادن موسيقى مطرب و لهوي حرام است. ميزان در مطرب بودن و لهوي بودن، شأنى است، نه فعلى، و تشخيص آن با مكلف است.(1) اطراب شاُني که در فتواي ايشان آمده ،به معناي اين است که نوع مردم از شنيدن اين موسيقي به هيجان و شهوت مي افتند و به وادي گناه و غفلت رو مي آورند . ملاک تشخيص اين نوع موسيقي حرام، عرف متدنين است، نه خود شخص . لهوي بودن موسيقي بستگي به نحوه نوازندگي نوازنده دارد. البته اگر موسيقي با ترانه و اشعار لهوي و عاشقانه همراه باشد،که اشاره کرده ايد ، بر لهوي بودن آن مي افزايد . گوش دادن اين نوع موسيقي به فتواي آيت الله بهجت حرام است . اگر موسيقي لهوي نباشد و شخص را به تحرک وا ندارد ،اشکال ندارد . پي نوشت: 1. آيت ا... بهجت ،توضيح المسائل،قسمت متفرقات ، مسئله 20 .

پرسش: علت مجازات اعدام، براي شخص مرتد چيست؟

پاسخ: با سلام و آرزوي قبولي طاعات و عبادات شما ؛ و تشكر به خاطر ارتباطتان با اين مركز؛ براي پي بردن به فلسفه اين حکم الهي بايد خاستگاه وضع اين حکم از ديدگاه قرآن بررسي شود. قرآن نقل مي‌نمايد: «جمعي از اهل کتاب (يهود) گفتند (برويد ظاهراً) به آنچه بر مؤمنان نازل شده در آغاز روز ايمان بياوريد، و در پايان روز کافر شويد و (باز گرديد) شايد آن‏ها (از دين خود) باز گردند».(1) دوازده نفر از دانشمندان يهود خيبر و نقاط ديگر، نقشه‏اي ماهرانه براي متزلزل ساختن باور و ايمان بعضي از مؤمنان طرح نموده و با يکديگر تباني کردند که صبحگاهان خدمت پيامبر اسلام(ص) برسند و ظاهراً ايمان بياورند، ولي در آخر روز از آيين برگردند. هنگامي که از علت کارشان سؤال شد بگويند: ما صفات محمّد را از نزديک مشاهده کرديم و هنگامي که به کتب ديني خود مراجعه نموده يا با دانشمندان ديني خود مشورت کرديم، ديديم صفات و روش او با آنچه در کتب ما است، تطبيق نمي‌کند و از اين رو برگشتيم. اين موضوع سبب مي‌شود که عده‏ اي بگويند اين‏ها که به کتب آسماني از ما آگاه ترند، لابد آنچه را گفته‏ اند راست مي‌گويند و به اين وسيله ايمان مسلمانان متزلزل مي‌گردد.(2) مکر و نيرنگ کفار به وسيله خداوند آشکار گرديد و خدا حدّ ارتداد را وضع نمود. بايد توجه داشت که اين ترفند مختص زمان رسول خدا نمي‌باشد، بلکه در همه زمان‏ها امکان اجراي آن وجود دارد. اسلام با وضع چنين حکمي جلوي مفاسد احتمالي (که برخي نيز به وقوع پيوسته) را گرفته است که در ذيل به نمونه هايي از اين مفاسد اشاره مي‌کنيم: 1- همه مسلمانان از نظر اعتقاد و ايمان دروني در سطح بالا نيستند، بلکه برخي افراد در ايمانشان سست هستند. اين گونه تبليغات افراد سست ايمان را تحت تأثير قرار مي‌دهد و آن‏ها را از مسير حق باز مي‌دارد. حدّ و حکم شرعي ارتداد مي‌تواند افراد را از انحراف باز دارد. 2- اگر اسلام جلوي اين روند را نمي‌گرفت، نوعي جنگ رواني عليه دين صورت مي‌گرفت و کفار با تبليغات شديد عليه اسلام، علاوه بر اين که مسلمانان را دلسرد مي‌کردند، باعث دلسرد شدن افرادي که گرايش به اسلام داشتند، مي‌شدند. 3- مهم‏ترين مسئله ارتداد، پيامدهاي سياسي، اجتماعي و فرهنگي آن است. در جامعه اسلامي که اسلام و احکام و قوانين آن پايه براي رفتارهاي فردي و اجتماعي و روابط خانوادگي و تعيين کننده رفتار انسان‏ها با يکديگر و ارزش‏هاي اخلاقي جامعه است، هر گونه اختلالي در ايمان و اعتقاد انسان‏ها با توجه به همسنگ نبودن آگاهي‏ها، در رفتارها تأثير گذاشته و التزام به احکام و قوانين ديني واجتماعي را سست مي‌کند و ارکان جامعه را مورد تهديد جدّي قرار مي‌دهد. همچنين گسترش افکار انحرافي در جامعه که از طرف افراد مرتد ايجاد مي‌شود، نيروي مسلمانان را از جهت کمّي و کيفي مورد تهديد قرار مي‌دهد، از اين جهت هر گونه برنامه ريزي بر اساس نيروهاي اسلامي در جامعه، غير ممکن خواهد بود. با توجه به موارد فوق کاملاً مشخّص مي‌شود که حکم ارتداد، يک حکم اجتماعي و سياسي است، هم چنين آنچه در روايات در مورد حکم ارتداد بيان شده، در زماني است که انکار دين اسلام از روی جحد باشد، يعني شخصي به رغم حقانيت دين اسلام به جهت انگيزه‏هاي نادرست از دين اسلام خارج شده و در مقابل آن موضع‏گيري نمايد؛ بنابراين اگر کسي دين ديگري غير از اسلام را (آن هم پس از بررّسي و به دور از هر گونه حُبّ و بُغض و مشکلات ديگر) انتخاب نمايد، اين عقيده براي او محترم است، تا زماني که به صورت موضع‏گيري در مقابل اسلام و تهديد آن در نيايد. به همين خاطر، ارتداد تضادي با آزادي عقيده (که در اسلام محترم شمرده شده است) و انتخاب ندارد. البته احترام به آن، به معناي حقانيت و درستي هر عقيده‏ اي نمي‌باشد. حکم ارتداد در اديان آسماني ديگر نيز بيان شده و اختصاص به اسلام ندارد. طبيعي است که هر ديني براي محافظت از کيان خود، راهکارهايي را براي وحدت پيروان انديشيده باشد. در مورد اديان ديگر و از جمله مسيحيت بايد توجه داشت که: اين دين دقيقاً آن نيست که حضرت مسيح آورده باشد. آنچه به نام انجيل امروزه در دست مسيحيان قرار دارد، کتاب آسماني حضرت مسيح نيست. اين مطلب را مسيحيان نيز اذعان دارد. در انجيل موجود، جملاتي وجود دارد که به آمدن پيامبري پس از مسيح بشارت داده و به پيروي از او فرمان داده است. اگر کسي پس از تحقيق و بررسي به اين نتيجه برسد که پيامبر پس از مسيح، حضرت محمد است و به او ايمان آورد، به پيام انجيل و حضرت مسيح گوش فرا داده است و حتي از جهت دين آن‏ها نبايد مرتد محسوب شود. اگر به فرض بپذيريم که هيچ گونه تحريفي در اين دين صورت نگرفته باشد، اما از آن جا که دين اسلام خود را تکميل کننده دين مسيحيت مي‌شناسد و به آن به عنوان ديني که در زمان خود صحيح بوده اما اکنون نسخ شده است، نگريسته مي‌شود، هم چنين چون دين اسلام آخرين پيام الهي است شخص مؤمن به خداوند بايد به آخرين پيام الهي گوش فرا دهد. مسيحي اگر به خدا ايمان داشته باشد، کاملاً معقول و منطقي است که به دين اسلام و کامل‏ترين پيام آسماني اعتقاد داشته باشد. با وجود پيام کامل الهي، تبعيت از پيامي که زمان آن سپري شده و نسبت به آخرين پيام، کامل نيست، غير منطقي است. در موردحکم ارتداد و آزادي عقيده اضافه مي‌کنيم که دين اسلام فطري است. اگر فردي به اصول و فروع اسلام آشنا باشد و حالت انکار نداشته باشد، به صورت طبيعي و معمولي به آن ايمان مي‏ آورد. قرآن مي‏گويد: «لا اکراه في الدين؛ در پذيرش عقيده اکراه نيست». اصولاً عقيده با اکراه سازگار نيست. اين سخن درستي است اما قرآن به دنبال سخن مذکور مي‏گويد: «قد تبيين الرشد من الغي؛ راه راست از راه‏هاي انحرافي و نادرست روشن است».(3) يعني وقتي راه رشد و حقيقت آشکار است، دليلي براي اکراه و اجبار وجود ندارد، زيرا عقل سليم بدون داشتن انکار و عناد آن را پذيرا است. اما انسان حق ندارد از آزادي سوءاستفاده کند و به بهانه آزادي، اعتقادات جامعه را به باد مسخره بگيرد و امنيت فکري و فرهنگي اجتماع را متزلزل و مختل نمايد.و حکم ارتداد نيز براي چنين موردي است. اين سخن نيز مورد پذيرش عقل و عرف است. حال اگر فردي در خانواده مسلمان تشخيص داد که دين اسلام بر حق نيست، مي‏تواند دين ديگر را انتخاب کند، اما در جامعه‏ اي که براساس اعتقادات و باورهاي ديني، قوانين، رفتارهاي اجتماعي و فردي، اميال و آرزوهاي انسان‏ها ارزش‏هاي اخلاقي شکل گرفته که هر يک از اين موارد کارکردهاي بسياري در زندگي فردي و اجتماعي دارد، حق ندارد در برابر دين و اعتقادات موضع‏گيري نموده و درصدد تخريب آنها باشد، زيرا آثار نامطلوب در زندگي فردي و ا جتماعي ايجاد خواهد کرد و باعث تزلزل ارکان اجتماعي خواهد شد، بنابراين ارتداد از اين جهت که افکار عمومي و ايمان مردم را متزلزل مي‏کند، اظهار آن روا و شايسته نيست، و با وجود يک سري شرايط اسلام با مرتد برخورد مي‏کند. اما اگر باور خود را رواج نداد و به امنيت فکري و فرهنگي جامعه آسيبي وارد نکرد، به او کاري ندارند و حکم ارتداد نداشته و عقيده‏ اش نزد خودش محترم است. اين که خدا با او چگونه برخورد مي‏کند، تنها خدا مي‏داند که وي صداقت دارد يا از روي عناد و لجاجت به اين عقيده روي آورده است. خداوند فرداي قيامت بر پايه عدل و حکمت، با او رفتار خواهد کرد.
پي‌نوشت‏ها:
1. آل عمران (3) آيه 73.
2. تفسير نمونه، ج 2، ص 614.
3. بقره (2) آيه 256.

 

پيامبر خدا صلى‏ الله ‏عليه و ‏آله و سلّم : علم باطنى ، رازى از رازهاى خداوند عز و جل و حكمتى از حكمتهاى خداست و آن را در دل هر كس از بندگانش كه خواهد ، مى‏افكند . كنزالعمّال : 28820 منتخب ميزان الحكمة : 406

 

پرسش 1:
كدام بهتر است؟ شرح
آيا اگر پسري گناه بكند و با دختر دوست نباشد يا اگر باشد ؟
پاسخ:
با سلام خدمت شما برادر گرامي..
نامه شما کمي تعجب مرا برانگيخت ،چرا که هر کسي مي‌تواند با بازي با جملات ،هر حرامي را حلال و هر حلالي را حرام جلوه دهد.

تعيين تکليف براي حلال و حرام يا بهتر بودن يا نبودن امور از حيطة اختيارات ما خارج است .به هيچ وجه کار عاقلانه و منطقي به نظر نمي‌رسد. اگر هم سخن از مقايسه باشد ، سخن از بد و بدتر بودن است ، نه خوب و بهتر بودن.
قبول نماييد که با اين منطق سنگ روي سنگ بند نمي‌شود . نوعي آنارشيسم اخلاقي جامعه ما را فرا مي‌گيرد، چه بپذيريد چه نپذيريد از منظر شارع مقدس يعني خدا زنا اقسامي دارد که زناي دست و زناي لب از جمله آنان مي‌باشد. استمنا و نماز نخواندن گناه کبيره است ،ولي زناي دست و زناي لب هم گناه است.
البته تفاوت از اين جهت وجود دارد که استمنا و نماز نخواندن ،گناهان شخصي و فردي محسوب مي‌گردد ،ولي زناي دست و لب متأسفانه موجبات سقوط اخلاقي و معنوي يک دختر پاک و معصوم را فراهم مي‌آورد.
خيلي با هم به بهانه ازدواج يا واقعاً به قصد ازدواج با هم دوست مي شوند ، اما چند درصد دوستي ها و روابط به ازدواج ختم مي شود؟ دختران و پسراني كه با هم دوست مي شوند‌، چند تا دوست تا قبل از ازدواج دارند؟ آيا با همه آنها ازدواج مي كنند؟ چند درصد خانوادها با اين نوع ازدواج ها موافق اند (اگر ازدواجي هم باشد؟) چند در صد اين ازدواج ها به خير و خوبي ختم مي شود و طلاق صورت نمي گيرد؟
تازه از همه اينها گذشته ازدواج در آينده نمي تواند گناه الآن را توجيه كند.
در مشاوره‌هاي حضوري خود با افراد زيادي مواجه هستم که در صدد تطهير رفتار نادرست خود (مثل اعتياد به مشروب ) از طريق بزرگنمايي و فخر فروشي به عدم اعتياد خود (حتى به سيگار) هستند . با به رخ کشيدن و افتخار به عدم استعمال مواد مخدر يا دخانيات همه مشکلات ريز و درشت خود را ناچيز مي‌انگارند.
تجربه چندين ساله من و همکارانم در امر مشاروه باليني نشان مي‌دهد که ذهنيت ازدواج پاک با پيشينه ناپاک امري ناشدني است . در آينده‌اي نزديک همين رابطه به اصطلاح سالم سايه‌هايي از ترديد و سوء ظن به همسر و... را در شما فراهم مي‌آورد، سايه‌هايي که هر آن مثل خوره روح و ذهن شما را مي‌خورد.
شيطان وظيفه‌اي جز خوب جلوه دادن به كارهاي نادرست اعمال ندارد. بر حذر باشيد كه در شما نفوذ كند . البته از منظر روان‌شناختي نيز اين گونه توجيهات كه گفتيد ، براي از مسير خارج کردن يک دختر (به بهانه ازدواج در آينده نامعلوم) نشانگر فعال شدن مکانيزم‌هاي دفاعي است. شايسته است كه بيشتر تأمل و دقت كنيد.
ادامه اين روند گناه‌آلود علاوه بر بي‌اثرسازي نماز (نمازي که ما را از فحشا و از جمله زناي دست و لب باز ندارد ، نماز کامل نيست) و ديگر امور مثبت ، موانع بسياري را بر سر راه ازدواج شما و يا همان دختر فرضي فراهم مي‌آورد. موانعي که در آينده‌اي نه چندان دور موفقيت در ازدواج شما را (چه با اين دختر چه دختر ديگر) به مخاطره مي‌اندازد . موجبات سد توفيق الهي در زندگي شما مي‌گردد.
اسلام در اين گونه موارد دو راه را پيشنهاد مي‌دهد:
1) خويشتن‌داري کامل!
2) ازدواج دائم يا موقت.
چه بهتر که با خواستگاري رسمي از خانواده ايشان (توسط والدين محترمان) با جاري نمودن صيغه محرميت (تا فرا رسيدن زمان ازدواج دائم) به اين ارتباط خود جنبة شرعي و خدا پسندانه ببخشيد يا در غير اين صورت از انجام برخي امور صرف نظر نماييد.

آیا خداوند صدا فیزیکی ایجاد می کند؟

 

پيامبر خدا صلى‏ الله ‏عليه و ‏آله و سلّم : اگـر از خـدا ، چنان كـه سـزد ، مى‏ترسيديد علمى به شما آموخته مى‏شد كه جهل و نادانى با آن همراه نبود . كنزالعمّال : 5881 منتخب ميزان الحكمة : 406

 

پرسش 1:
آيا خدا صداي فيزيکي هم دارد؟

پاسخ:
با سلام و آرزوي قبولي طاعات و عبادات شما ؛ و تشكر به خاطر ارتباطتان با اين مركز؛
خداوند جسم و نيست تا صدا فيزيكي آن گونه كه از لبان خارج مي شود ، داشته باشد ، اما مي تواند صداي فيزيكي را در هر چيزي ايجاد كند و بيافريند. مي تواند سنگ را به صدا در آورد يا درختي را به صدا در آورده و با موسي (ع) سخن گويد.
صدا به مفهومي که مي شناسيم ، يکي از راه هاي انتقال پيام است ، در عين حال که هدف اصلي نيز انتقال پيام مي باشد . اين هدف مي تواند به شکل هاي مختلف تأمين شود. خداوند راه هاي مختلف را براي رساندن پيام به انجام رسانده است ؛ بنابراين :
اولاً صدا به مفهوم الفاظ که بر اثر تموّج هوا در فضا پخش مي‌شود و انسان آن را مي‌شنود، از صفات امور جسماني است و بر اثر خروج الفاظ از دهان و لبان آدمي و يا حيوانات و يا بر اثر اصطکاک اجرام به وجود مي‌آيد و خداوند از آن منزّه است.
دوم: صداي خداوند همان کلام وحي آسماني است که آدمي از طريق پيامبران ، آن را مي‌تواند بشنود، چون آنچه از بين لبان رسول خدا براي مردم بيان شده ،کلام خدا است. مولوي مي‌گويد:
گرچه قرآن از لب پيامبر است هر کي گويد حق نگفت، او کافر است(1)
اين همه آوازها از شه بود گرچه از حلقوم عبدالله بود(2)
سوم: به يک لحاظ همه عالم هستي کلام خدا و صداي حق تعالى است ،چون جلوه اوست. کلام و صدا هم جلوه متکلم و صاحب صدا است.
امير مؤمنان(ع) فرمود:
«يقول لمن أراد کونه کن فيکون لا بصوتٍ يقرع ولا بنداءٍ يُسمع وإنّما کلامه سبحانه فعل منه أنشأه؛(3)
خداوند چيزي را که مي‌خواهد ايجاد کند مي‌گويد: باشد، پس ايجاد مي‌شود اما اين گفتن آوازي نيست که گوش‌ها را بکوبد، و يا صدايي نيست که شنيده شود، بلکه سخن خدا کاري است که ايجاد کرده است».
بنابر اين عالم خلقت همه صدا و آواز خدا است . ما آدميان با اين که هم جزء مخلوقات و در واقع کلام و صداي حق تعالى هستيم، پيوسته با صدا و کلام حق تعالى يعني موجودات عالم سر و کار داريم و آن‌ها مي‌بينيم و از آنها استفاده مي‌کنيم، پس صداي خدا را پيوسته مي‌شنويم ولي توجه نداريم.
صداي خدواند را در تمام عالم مي توان شنيد ، اما بايد گوشي متناسب با اين صدا داشت. صداي خدا را مي توان در ترنم آب ، آواز پرندگان ، صداي ورزش باد ، يا نوازش نسيم و... شنيد.
پي‌نوشت‌ها:
1. مثنوي معنوي، دفتر 4، ص 643.
2. همان، دفتر اول، ص 88.
3. نهج البلاغه، خطبه 186.

پرسش 2:
آيا مقربين و اوليا و انبياي خدا صداي فيزيکي خدا را مي شنوند؟
پاسخ:
با توجه به سوال اول پاسخ روشن است صدا به معناي اينكه خداوند جسمي داشته باشد تا صداي او را بشنوند ندارد ، اما مي تواند صدا را در اشياي مختلف ايجاد كرده تا اولياي الهي بشنوند.
هم چنين صدا به مفهوم وسيله انتقال پيام كه ممكن است گونه هاي مخلتفي غير از موردي كه در بالا گفتيم داشته باشد ، مثل تمام موجودات عالم كه همه آنها گويا و منادي اين هستند كه ما را خدا خلق كرده و همه بيانگر صفات خداي متعالند ، براي خدا قابل فرض است و انبياي الهي و هر كس ديگري مي تواند اين صدا را بشنود .
وحي الهي كه خدا به وسيله آن با پيامبرانش حرف ميزند و مفاهيم و علومي را به وسيله آن به آنها انتقال مي دهد ، گونه هاي مختلفي دارد كه نوعي از آن ايجاد صدا از طرف خدا در يك موجود ديگر است كه به وسيله اين صدا خدا وحي را به پيامبر انتقال مي دهد . مثل وحي اي كه خدا به وسيله درختي در كوه طور به حضرت موسي رساند و از طريق آن درخت با او صحبت كرد. اين نوع از كلام الهي مخصوص انبيا است و كس ديگري غير از آنان حتي اولياء الله و امامان اين نوع از كلام خدا را قادر به شنيدن نيستند بلكه غير پيامبران الهي مي توانند از طريق آنها به محتواي اين گونه كلام پي ببرند . اين صدا هر چند كه مي تواند فيزيكي باشد ولي صدائي نيست كه مستقيما از خدا به گوش پيامبر خدا برسد بلكه صدائي است كه خدا در شيئ ايجاد مي كند و پيامبر آن صدا را مي شنود .
پرسش 3:
آيا فکر کردن به اين قبيل مسائل (كه خدا صداي فيزيكي دارد و مقربان درگاهش صداي او را مي شنوند) گناه است؟
پاسخ:
سوال از اين گونه امور و تحقيق و تفكر پيرامون آنها نه تنها گناه نيست. اگر براي رسيدن به حقيقت باشد ، خدا شناسي محسوب مي شود كه بالاترين عبادات است . تفكر در صفات خدا و اسما و صفات و آيات الهي بالاتر از هر عبادتي است . امام صادق عليه السلام مي فرمايد: تفكر ساعة خيرٌ من عبادةِ سنة (1)نيز در آيه :« انّما يتذكر اولوالالباب» (2).

در تحقيق بايد به منابع اصيل اسلامي مراجعه كرد و يا از افراد مطلع و داراي تخصص در اين گونه امور راهنمائي خواست .

پي نوشت ها :
1 . بحارالانوار، ج 71، ص 327.
2. سوره زمر (39) آيه 9.

پرسش:  در زمان جاهليت مردم به بتها سجده مي کردند، ما هم به خانه خدا سجده مي کنيم، چه تفاوتی میان بت و خانه کعبه وجود دارد؟

 

 

 

پرسش 1: کعبه شرح در زمان جاهليت مردم به بتها سجده مي کردند، ما هم به خانه خدا سجده مي کنيم؟(تفاوت بت و کعبه در چيست؟) پاسخ: سلام و آرزوي قبولي طاعات و عبادات شما ؛ و تشكر به خاطر ارتباطتان با اين مركز؛ با سلام ؛ سوال شما در واقع ناشي از اشتباهي است كه در مورد حقيقت سجده و قبله در ذهن داريد ؛ بر اساس دستور صريح قرآن ما مسلمانان موظفيم در وقت نماز به سوي خانه خدا كه قبله ماست به نماز بايستيم و اجزائ نماز را چنان كه به ما گفته شده، به جا بياوريم؛ يكي از اجزا نماز سجده است . در فرهنگ اسلام سجده تنها بر خداوند جايز است .نمي توان بر ديگري سجده نمود . تفاوت ميان دو چيز ( به سمت كعبه يا براي كعبه ) كاملاً روشن است. هيچ مسلماني براي كعبه يا به كعبه سجده نمي كند ، بلكه به سمت كعبه و براي خدا سجده مي كند ، در حالي كه بت پرست براي بت و به بت سجده مي كرد. خداوند همان گونه كه براي كيفيت سجده در نماز جزئيات و شروطي را ذكر فرموده ، براي سمت و جهت فرد سجده كننده هم جهت خاصي را معين نموده است كه سمت خانه خدا وكعبه باشد. البته فلسفه اين امر را بايد در حقيقت قبله و ويژگي هاي كعبه و ابعاد توحيدي آن دانست ، اما نبايد فراموش كرد همه اعمال ما به دستور خداوند و از سر تسليم در برابر خواست اوست . روزي ما را دستور به نماز و سجده به سمت بيت المقدس و روزي ديگر به سمت كعبه فرمان داده است ، اما همه اين عبادات بايد براي خدا و براي اطاعت از دستور او انجام شود. پرسش 2: اصلا چرا کعبه خانه خدا شد، مگر خدا خانه هم دارد؟ پاسخ: خداوند سبحان بي نياز است و جسم نيست تا در خانه‏اي نياز به سكني داشته باشد. اگر به "كعبه"، "بيت الله" گفته مي‏شود، به جهت شرافت و قداست اين مكان است. نيز چه به اين جهت كه مهم‏ترين مكان براي عبادت خدا است، همان گونه كه تمام مساجد و عبادتگاهي كه خداوند را در آن جا عبادت كنند، خانه خدا است. بنابراين خانه خدا اختصاص به كعبه ندراد ، بلكه هر جا كه ذكر و ياد خدا شود ، خانه خدا است و به همين خاطر مساجد نيز خانه خدا هستند ، اما مهم ترين مكان در روي زمين كه توسط پيامبران الهي و فقط براي عبادت خدا ساخته شده و بناي توحيدي است ، كعبه است و به همين خاطر هر گاه كه خانه خدا گفته شود ، كعبه مقصود است. خداوند بزرگ با در نظر گرفتن مصالح انسان‏ها به حضرت ابراهيم و اسماعيل دستور ساخت و تجديد بناي آن را صادر نمود، تا مردم برگرد آن جمع شوند و خداي واحد را عبادت كنند و انسان‏ها از اين طريق به تعالي و رشد نايل گردند. مناسك حج و زيارت خانه خدا از آثار و فوايد اخلاقي، سياسي و فرهنگي گوناگوني برخوردار است و به خاطر همين فوايد است كه خداي متعال دستور زيارت آن را به مردم داده است : 1 - در بُعد اخلاقي: مهم‏ترين فلسفه حج، دگرگوني اخلاقي است كه در انسان‏ها به وجود مي‏آورد. مراسم "احرام" انسان را از تعلقات مادي و امتيازات ظاهري و لباس‏هاي رنگارنگ و زر و زيور بيرون مي‏برد. با تحريم لذائد و پرداختن به خودسازي (كه از وظايف محرم است) او را از جهان ماده جدا مي‏كند و در عالمي در نور و روحانيت و صفا فرو مي‏برد. آنان را كه در حال عادي، بار سنگيني امتيازات موهوم مانند درجه و مدال را بر دوش خود احساس مي‏كنند، به يك باره سبكبال مي‏گرداند. مراسم حج يكي پس از ديگري آدمي را از علاقه‏هاي مادي و گذشته‏اي تاريك و گناه آلود بريده و به آينده‏اي روشن و پرصفا و نور پيوند مي‏دهد. به ويژه با توجه به اين حقيقت كه بسياري از اعمال و اذكار حج حكايت از خاطرات ابراهيم، اسماعيل و هاجر است. حاجي مجاهدت‏ها و ايثارگري‏هاي آنان را لحظه به لحظه در برابر چشمان خود مجسم مي‏كند و آن‏ها را به صورت سمبليك انجام مي‏دهد. نيز با توجه به اين كه در سرزمين مكه عموماً و مسجدالحرام و خانه كعبه و محل طواف خصوصاً يادآور خاطرات پيامبر اسلام(ص) و پيشوايان بزرگ و مجاهدت‏هاي مسلمانان صدر اسلام است، در هر گوشه‏اي از مسجدالحرام و سرزمين مكه چهره پيامبر(ص) و علي(ع) و ديگر پيشوايان بزرگ را مي‏نگرد و آواي حماسه‏هاي آنان را مي‏شنود. اين‏ها همه دست به دست هم مي‏دهند و زمينه يك انقلاب و دگرگوني بزرگ اخلاقي را در دل‏هاي آماده فراهم مي‏كنند، كه مايه تعالي و رشد فردي مي‏گردد. بدين جهت در روايت امام صادق(ع) آمده است: "كسي كه حج را به طور كامل انجام دهد، از گناهان خود بيرون مي‏آيد، همانند روزي كه از مادر ولادت يافته است". (1) 2 - در بُعد سياسي: مراسم حج در عين حالي كه خالص‏ترين و عميق‏ترين عبادت‏ها را عرضه مي‏كند، مؤثرترين وسيله براي پيشبرد اهداف سياسي اسلام است. در اين اعمال روح عبادت كه توجه به خدا است، با روح سياست كه توجه به خلق خدا است، درهم آميخته است. حج عامل مؤثري براي وحدت اسلامي، عامل مبارزه با تعصبات ملي و نژادپرستي و رهايي از حصار مرزهاي جغرافيايي است. آشنايي و آگاهي مسلمانان بدين جهت است كه امام علي(ع) درباره حج فرمود: "الحج تقويه للدين؛ مراسم حج براي تقويت دين تشريع شده است".(2) 3 - در بُعد فرهنگي: ارتباط قشرهاي مسلمانان در ايام حج مي‏تواند به عنوان مؤثرترين عامل مبادله فرهنگي و انتقال فكرها درآيد، خصوصاً با توجه به اين كه اجتماع با شكوه حج نماينده طبيعي و واقعي همه قشرهاي مسلمانان جهان است. بدين جهت است كه در روايت در مورد فلسفه حج آمده است. "خداوند اين بندگان را آفريد و فرمان هايي در طريق مصلحت دين و دنيا به آن‏ها داد، از جمله اجتماع مردم شرق و غرب را در آيين حج مقرر داشت، تا مسلمانان به خوبي يكديگر را بشناسند و از حال هم آگاه شوند و هر گروهي سرمايه‏اي تجاري را از شهري به شهر ديگر منتقل كنند نيز براي اين كه آثار پيامبر و اخبار او شناخته شود و مردم آن‏ها را به خاطر آورند و هرگز فراموش نكنند".(3) اما اين كه خانه خدا يكي از مظاهر بت پرستي است چنين نيست، بلكه خانه خدا خانه توحيد است و اعمال حج با تمامي اذكار و اركانش يكي از مظاهر زيبايي توحيد و يگانه پرستي است. مسلمانان در اين اعمال با سخن و عمل، توحيد و يگانه پرستي را ابراز مي‏دارند. بيان داشته‏ ايد كه با رفتن به حج مال خود را از دست مي‏دهيم، پاسخ: رفتن به حج را نمي‏توان از دست دادن مال تلقي كرد، بلكه خرج كردن در راه خدا همانند خمس و زكات است كه مايه بركت دنيوي و ذخيره آخرت آدمي مي‏گردد. تعرض به نواميس مردم: به نواميس مردم در ايام حج تعرض نمي‏شود، مگر آن كه زني از خود ضعف نشان دهد و حريم اسلامي را رعايت نكند و خود موجبات طمع و چشمداشت نامحرم را فراهم نمايد. اگر در برخي موارد تعرضي اتفاق افتد، اين در همه جا وجود دارد. پي‏نوشت‏ها: 1 . مجلسي، بحارالانوار، ج 96، ص 26. 2 . نهج‏البلاغه، كلمات قصار، ش 252. 3 . شيخ صدوق، علل الشرايع، ج 2، ص 109.

مطلب ارسالی شما بعد تایید مدیریت در سایت نمایش داده خواهد شد.

مطلب ارسالی شما بعد تایید مدیریت در سایت نمایش داده خواهد شد.

صفحه‌ها