پرسش وپاسخ
۱۳۸۹/۰۴/۰۹ ۱۵:۳۴ شناسه مطلب: 13484
باسلام و خسته نباشيد 1. آيا خواهرزن به انسان محرم مي باشد ؟ 2.اگر محرميت درجه بندي دارد اين به چه معني است ؟ 3. اگر محرم نيست پس چرا ازدواج با ايشان تا زماني كه همسر زنده است حرام است ؟ 4. آيا اين به اين معني نيست كه در زمان جاري شدن صيغه عقد همچون مادرزن ، خواهرزن نيز محرم ميشوند و ازدواج با آنها حرام است ولي بعد از فوت همسر اين صيغه باطل و محرميت از بين ميرود لذا ازدواج از لحاظ ششرعي مانعي ندارد؟
با سلام و تشكر به خاطر ارتباطتان با اين مركز
دوست عزيز: ايميل شما كه حاوي چهار سوال احكام بود دو بار به اين مركز ارسال شد و در حال پاسخگويي مي باشد در صورت آماده شدن، در اسرع وقت پاسخ به ايميل شما ارسال مي گردد.
۱۳۸۹/۰۴/۰۹ ۱۵:۲۵ شناسه مطلب: 13483
در قران نحوه وضو گرفتن با آن وضویی که ما میگیریم متفاوت است . یک سنی را هم دیدم که به در مورد وضو گرفتنش به قران استناد میکرد. فکر کنم سوره مائده آیه شش. در ای مورد لطفا توضیح فرمایید. در ضمن پیغمبر و اهل بیت ایشان چگونه وضو میگرفتند؟
پرسشگر گرامي با سلام و سپاس از ارتباطتان با اين مرکز
اختلاف شيعه و اهل سنت در اين مسائل به اختلاف در مباني استنباط احكام ديني و به اختلاف در فهم و برداشت از آيات بر مي گردد.
هر يك از مذاهب فقهى اسلامى براى استنباط احكام دين، از يكسرى اصول و مبانى بهره مي گيرند. طبيعى است كه اگر در اصول، مبانى و منابع استنباط با هم اختلاف داشته باشند، نتيجه و ره آورد استنباط ها متفاوت خواهد شد. بسيارى از اختلافات فقهى شيعه و سني،ريشه در تفاوت ديدگاه ها در اصول و مبانى استنباط دارد، مثلاً اهل سنت افزون بر قرآن و سنت پيامبر(ص) به سنت صحابه و گاهى به سنت تابعين ارزش مى دهند،ولى شيعه افزون بر قرآن و سنت پيامبر ، به سنت اهل بيت بها مى دهند و سنت صحابه را اگر مستند به سنّت پيامبر نباشد، به عنوان منبع شرعى نمى پذيرند.
برخى از اختلافات فقهى ريشه در همين نكته دارد. اختلاف در وضو هم از همين نوع است. شيعيان با تمسك به حديث ثقلين، به اهل بيت و امامان معصوم(ع) مراجعه مى كنند و احكام شرعى خويش را فرا مى گيرند، امّا اهل سنّت چنين عمل نمي کنند.
در زمان خلفا به ويژه خليفة دوم (عمر) سياست جلوگيرى از نشر حديث رواج داشت و خلفاى بعدى تا زمان عمر بن عبدالعزيز، همين سياست را در پيش گرفتند كه سرانجام بسيارى از روايت هاى پيامبر و حوادث صدر اسلام به فراموشى سپرده شد و نسل هاى بعدى نسبت به آن بيگانه شدند. ا زاين پس شيعيان با مراجعه به امامان معصوم(ع) توانستند سنت فراموش شده پيامبر را دريابند و آن را سرمشق زندگى خويش قرار دهند؛ به عنوان مثال در مورد وضو: امام باقر(ع) ظرف آبى برداشت و به وضو پرداخت و فرمود: پيامبر چنين وضو مى ساخت.(1)
كيفيت وضوى اهل سنت به جهت تفسيرى است كه ايشان از آيه "فاغسلوا وجوهكم و ايديكم الى المرافق" (2) دارند.
ظاهر معناى آيه چنين است كه صورت و دستها را تا آرنج بشوييد. اهل سنت از كلمه "الى" برداشت مىكنند كه آيه مىگويد دستها را از سرانگشتان به طرف آرنج بشوييد، ولى با اندكى دقّت روشن مىشود كه كلمه "الى" تنها براى بيان حدّ شستن است، نه كيفيّت شستن.
توضيح: آيه درست به آن مىماند كه انسان به كارگرى سفارش مىكند ديوار اتاق را از كف تا يك متر رنگ كند. بديهى است منظور اين نيست كه ديوار از پايين به بالا رنگ شود، بلكه منظور اين است كه اين مقدار بايد رنگ شود، نه بيش تر و نه كم تر. بنابراين فقط مقدارى از دست كه بايد شسته شود، در آيه ذكر شده ، اما كيفيت آن در سنت پيامبر (كه به وسيله اهل بيت به ما رسيده) آمده و آن شستن آرنج است به طرف سر انگشتان.(3)
البته مذاهب چهارگانه اهل سنت، شستن دست هنگام وضو از سر انگشتان تا آرنج را واجب نمىدانند . مىگويند بهتر است كه بدين طريق وضو گرفته شود.
اماميه(شيعه) گفتهاند: از آرنج واجب است و عكس آن باطل است، هم چنان كه مقدّم داشتن دست راست بر چپ واجب است. باقى مذاهب گفتهاند: شستن آنها به هر طريقى كه باشد، واجب بوده و تقديم دست راست و شروع از انگشتان تا آرنج افضل است؛ (4) يعنى ثواب بيش ترى دارد.
شستن پا به جاى مسح كه ميان اهل سنت رواج دارد، تفسير خاصى است كه از ادامه همان آيه ارائه دادهاند. به نظر آن ها كلمه "ارجلكم" (پاها) بر "وجوهكم" (صورتها) عطف شده و بايد مانند آن شسته شود، اما شيعه معتقد است اين كلمه بعد از كلمه رؤوس (سرها) ذكر شده و عطف به آن است و بايد پاها را مانند سر مسح كنيد.
در هر حال اختلاف عمل در مذاهب اسلامى ناشى از اختلاف برداشت و فهم متفاوت از آيات بوده ،سنت پيامبر را هر دو گروه طبق عقيده خود مىدانند، اما شيعه افتخار دارد كه پيرو ائمه اطهار بوده ، پيشوايان معصوم(ع) از آيات الهى و روش و سنت و گفتار رسول خدا(ص) آگاهتر بوده ، درستتر تفسير مىكنند.
در روايات ائمه(ع) بيان شده كه روش وضوى پيامبر به روش شيعه بوده است.
پىنوشتها:
1. شيخ حرّ عاملي، وسايل الشيعه، ج 1، ص 274،ج 7.
2. مائده (5) آيه 6.
3. تفسير نمونه، ج 4، ص 286.
4. محمد جواد مغنيه، فقه تطبيقى ،ترجمه كاظم پورجوادى، ص 40.
۱۳۸۹/۰۴/۰۹ ۱۵:۱۵ شناسه مطلب: 13482
با عرض سلام و خسته نباشید در منطق اصلی داریم با مضمون " النقیضان لا یجتمعان و لا یرتفعان" از سوی دیگر خداوند کریم در قران میفرمایند: "ان الله علی کل شی قدیر" لذا آیا خداوند به اجتماع نقیضین که اصلی کلی و جهان شمول است قادر است؟ خواهشمندم پاسخ را به پست الکترونیکی حقیر نیز ارسال نمایید. با تشکر
در مورد تفسير قدرت الهي مي بايست به مقدمات ذيل توجه کرد:
ا) قدرت الهي بينهايت است و حدي براي آن نميتوان فرض كرد.
ب) هميشه قدرت به امر ممكن تعلق ميگيرد؛ يعني، هركاري كه امكان انجام آن باشد متعلق قدرت است.
ج) قدرت خداي متعال به امر محال ( محال ذاتي ) تعلق نمي پذيرد.
محال بر دو نوع است: عادي و ذاتي.
1) محال عادي، يعني آن كه ممكن است انجام بگيرد؛ ولي به طور خارقالعاده و از عهده افراد عادي و علتهاي معمولي خارج است؛ نظير معجزههاي پيامبران؛ مثلاً اژدها شدن عصا محال عادي است؛ يعني، از طريق علتهاي مأنوس امكان ندارد و نيز از عهده افراد عادي خارج است؛ ولي كاري است ممكن كه با علل غيرعادي (خارقالعاده) وتوسط حضرت موسي(ع) انجام گرفت.
2) محال ذاتي، آن است كه اصل فرض آن در ذهن دچار تناقض است؛ مثلاً در جاي خود ثابت شده كه شريك براي خدا غيرممكن است . وقتي غيرممكن شد، فرض اين كه «آيا خداوند ميتواند براي خود شريك بيافريند» دچار تناقض است؛ چون «شريك خدا» امكان وجود ندارد، درحالي كه سؤال ميشود آيا ميتواند...؟
«ميتواند» در جايي به كار ميرود كه امكان انجام آن كار محرز باشد. بنابراين با وصف اين كه «شريك باري تعالي»غيرممكن است، لازم ميآيد كه ممكن باشد؛ چون از يك طرف فرض، اين است كه شريك باري غير ممكن است. ازطرف ديگر چون لفظ «ميتواند» را به كار بردهايم، بايد ممكن باشد. سپس در عين امكان شريك عدم امكان آن و در عين عدم امكان شريك، امكان آن لازم ميآيد و اين تناقض است و با اين بيان جايي براي طرح سؤال مذكور باقي نميماند.
بنابراين اگر آن امر مورد تصور ما امري ممکن باشد، يعني فرض تحقق آن به تناقض نينجامد ،جواب بلي است .
اگر به تناقض بيانجامد ،جواب اين است که اصلاً آن چيز مقدور نييست تا قدرت خدا به آن تعلق گيرد، نه اينکه تعلق بگيرد و نتواند انجام دهد .
علامه طباطبايي در اين مورد به زيبايي بيان داشته : چيزى كه ممكن الوجود نيست، بلكه ممتنع الوجود است، فرض تعلق گرفتن قدرت خدا به ايجاد آن، فرض ممكن الوجود شدن آن است، و ممتنع الوجود ممكن الوجود نمىشود.(1)
پي نوشت:
1.ترجمه الميزان، ج2، ص 62.
۱۳۸۹/۰۴/۰۹ ۱۵:۱۰ شناسه مطلب: 13481
پرسش: کسي که مقلد حضرت آيت خامنه اي است و براي تامين مسکن مورد نيازش بايد با وام بگيرد و تمام حقوقش به اقساط وام تخصيص مي يابد،به چنين فردي خمس تعلق مي گيرد؟
پاسخ: با سلام و تشكر از ارتباطتان با اين مركز
خمس دارد ، مگر اين كه پس انداز كردن لازم باشد كه در اين صورت اگر بعد از سال خمسي در آينده نزديك(مثلا دو سه ماه پس از سال خمسي ) در راه هاي مذكور مصرف شود، خمس ندارد.(1)
پي نوشت:
1. آيت الله خامنه¬اي، استفتاآت، س 908.
۱۳۸۹/۰۴/۰۹ ۱۴:۲۵ شناسه مطلب: 13480
به نظر شما آيا روزانه در كشور ما اين همه نرم افزار و فيلم كه كپي و به هم مي دهند حرام نيست.مگر انها كه در كشور هاي ديگر اينها را درست كرده اند انسان نيستند.چرا در كشور ما بدون اجازه صاحبان آنها تكثير و مي فرو شند.اگر دولت آمريكا با ايران مشكل دارد گناه مردم آن چيست.آيا فكر نمي كنيد ما بايد در روز قيامت به انها جواب گو باشيم.چرابه اين همه چيز هاي ديگر اهميت مي دهيم ولي كسي به اينها اهميت نمي دهد؟
پاسخ:
پرسشگر گرامي با سلام و سپاس از ارتباط تان با اين مرکز
در اين مسئله فتاواي مراجع مختلف است. برخي از مراجع استفاده از برنامه هاي قفل شکسته را به طور مطلق جايز نمي دانند . بعضي جايز مي دانند. مطابق نظر مرجع تقليد خود عمل کنيد.
به نظر آيات عظام: امام خميني،سيستاني،صافي گلپايگاني و تبريزي کپي و تکثير نرم افزار بدون اجازه توليد کننده اشکال ندارد، به نظر آيات عظام:خامنه اي،وحيد خراساني و بهجت بنا بر احتياط واجب جايز نيست، به نظر آيات عظام مکارم شيرازي ،نوري همداني جايز نيست، فرقي بين توليد داخل وخارج نيست، مگر به نظر آيت الله خامنه اي که مي فرمايد در توليد خارج تابع قرار داد است . به نظر آيت الله مکارم کپي وتکثير توليد آمريکا و اسرا ئيل اشکال ندارد.(1)
بنابراين به نظر آيت ا... خامنه اي که ملاک حرمت را عدم وجود قرارداد مي دانند؛ قرارداد معمولاً بين دولت ها منعقد مي شود، نه اشخاص تا شبهه شما وارد باشد.(2)
هر وقت سوال شرعي داريد، مرجع تقليد خود را ذکر کنيد تا بر اساس نظر وي مسئله را پاسخ بدهيم.
پي نوشت ها:
1. امام خميني، تحريرالوسيله، ج 2، فروع متفرقه،فرع سوم؛و سوال تلفني از دفتر سيستاني و صافي؛
تبريزي، صراط النجاه، ج 5، س 706؛،خامنه اي، اجوبه، س 1341 و1343و1342و سوال تلفني از دفتر وحيد و بهجت؛،مکارم، استفتاءات، ج 1، س 1697 و 1624؛ فاضل، جامع المسائل، ج 1، س 1419، نوري، استفتاءات، ج 1، س 501 و 502.
2. سؤال تلفني از دفتر آيت ا... خامنه اي
۱۳۸۹/۰۴/۰۹ ۱۳:۱۹ شناسه مطلب: 13478
۱۳۸۹/۰۴/۰۹ ۱۳:۰۶ شناسه مطلب: 13476
سلام، آیا این خبر که می گویند سندی بن شاهک ملعون به حضرت امام موسی بن جعفر علیه السلام سیلی و تازیانه زده، دارای سند معتبری هست یا نه؟
پاسخ:
با سلام وقدر داني از ارتباط تان با اين مر کز،
با تحقيقاتي که در منابع معتبر انجام شد، به اين مطلب که سندي بن شاهک سيلي و تازيانه به امام کاظم (علیه السلام) زده باشد، دست نيافتيم، آنچه که در منابع آمده، اين است که سندي بن شاهک با امام بر خورد نامناسب داشت. سرانجام حضرت به دست وي به شهادت رسيد. آنچه که دربيش تر منابع آمده، کيفيت شهادت امام توسط سندي بن شاهک است. مرحوم شيخ مفيد بعد از بيان سياست هاي خصمانه حکومت عليه امام مي نويسد: " .... يحيى بن خالد، سندى بن شاهك را طلبيد و دستور كشتن حضرت را به او داد. او نيز انجام آن را گردن گرفت، ترتيب كشتن آن امام معصوم عليه السّلام به اين گونه بود كه سندى بن شاهك زهرى در غذاى آن بزرگوار ريخته و نزد او آورد، برخى گفته اند: آن زهر را در رطب قرار داد. پس حضرت از آن (غذا يا رطب مسموم) ميل فرمود، اثر زهر را در بدن خويش احساس فرمود، پس از آن سه روز آن بزرگوار به بيمارى سختى مبتلا شد و در روز سوم از دنيا رفت. (1)
پي نوشت:
1.ترجمه ار شاد مفيد، ج2 ص233؛
روضه الواعضين،260 ،
بحار ، ج 48 ، ص 247،
عيون المعجزات ، ص 95 ؛
اعيان شيعه ،ج، ص544.
۱۳۸۹/۰۴/۰۹ ۱۲:۳۳ شناسه مطلب: 13475
۱۳۸۹/۰۴/۰۹ ۱۱:۴۴ شناسه مطلب: 13473
شيعه مي گويد كه ابوبكر و عمر در كنار زدن خصت علي از خلافت موفق شدند ،از آنها مي پرسيم خوب وقتي آنها علي را كنار زدند خلافت چه دستاورد هايي براي خودشان داشت ؟
پرسشگر گرامي با سلام و سپاس از ارتباطتان با اين مرکز
بيترديد خلفا با کنار زدن امام علي (ع) خود نيز دچار مشکلات شدند که به رخ خود نياوردند، در عين حال- به حسب ظاهر-خلفا با کنار زدن علي (ع) از خلافت، دستاوردهايي به دست آوردند. از جمله اين که با رسيدن به خلافت مدتها بر مردم حکومت کردند. اين امر براي انسانهاي قدرت طلب و دنيا گرا دست آورد محسوب ميگردد. از سوي ديگر آنان با کنار زدن امام از خلافت به اهداف ديگر ،که خارج کردن رقيب شان علي (ع)بود، دست يافتند. ابابکر و عمر انسان هايي بودند که نميتوانستند تحمل نمايند امام بر مسند قدرت قرار گرفته و به رهبري جامعه اسلامي بپردازد، از اين رو آنان در صدد بودند- در هر شرايطي که شده- امام را از خلافت کنار بزنند، از اين رو در اولين فرصت يعني بعد از رحلت رسول خدا به تشکيل سقيفه پرداختند. اين در حالي است- که آنان خوب ميدانستند- بهترين گزينه براي رهبري امام ميباشد.
يکي ديگر از دستاوردهاي کنار زدن امام ،کسب موقعيت سياسي و اجتماعي است، يعني خلفا بعد از رسيدن به قدرت به عنوان خليفه مسلمانان مطرح شدند .کسب اين مقام براي آنان بسيار مهم بود. برخي مردم نيز آنان را به عنوان خليفه ميشناختند. اين امتيازي براي آنان محسوب مي گرديد.
همچنين قدرت و حاکميت اين فرصت را براي آنان فراهم نمود که اسلام را به صورتي که خود مي پنداشتند تفسير کنند و آن را در جامعه پياده نمايند و به افرادي که همسو با آنان بودند مسئوليت بدهند. دوستان و آشنايان وخويشان خود را به کار بگمارند همان طور که اين موضوع در باره عثمان به خوبي مشهود بود .