پرسش وپاسخ

 

امام علي عليه السلام: چگونه ديگرى را اصلاح مى كند، آن كه خود را اصلاح نكرده است؟! غرر الحكم و درر الكلم 6995

 

پرسش 1:
آيا با غسل هايي غير از جنابت مي توان نماز خواند؟ شرح غسل جنابت مستحب چطور؟

پاسخ:
ّْبا سلام و تشکر به خاطر ارتباطتان با اين مرکز .
فتواي مراجع در اين مسئله متفاوت است : به فتواي امام خميني ، آيت الله خامنه اي و آيت الله بهجت : با غسل هاي واجب غير از غسل جنابت نمي توان نماز خواند . بعد از انجام غسل بايد
براي نماز وضو گرفت .
ديگر فقيهان معاصر همانند آيات عظام : فاضل , خويى , سيستاني تبريزى , مكارم شيرازى و شبيرى زنجانى مى فرمايند: در غسل هاى واجب غير از جنابت نيز نيازى به وضو نيست . (1)
اما در مورد غسل هاي مستحب:
به فتواي آيات عظام : امام خميني،بهجت،اراکي،گلپايگاني، فاضل، صافي، خامنه اي (2) وجعفر سبحاني (3) باغسل هاي مستحبي بدون وضو نمي شود نماز خواند. به فتواي آيات عظام: خوئي،تبريزي،زنجاني،مکارم، سيستاني، صانعي،(4) وحيد،(5) و نوري همداني(6) با غسل مستحبي که مستحب بودنش ثابت شده باشد ، مي شود نماز خواند.
غسل هاي واجب هم به خاطر نماز و امور ديگري که در رساله هاي عمليه بيان شده ، واجب هستند و هم به خودي خود مستحب اند، مثلا غسل جنابت مستحب است ، ولي به خاطر نماز واجب مي شود . اگر غسل جنابت (چه به نيت واجب و چه به نيت مستحب) انجام شد ، براي نماز خواندن با آن غسل وضو لازم نيست.
لطفا هرگاه سوال شرعي مي پرسيد ، نام مرجع تقليد خود را ذکر کنيد تا بر اساس نظريه مرجع شما پاسخ بدهيم .
پي­ نوشت­ها:
1 . توضيح المسائل مراجع،ج1،مسئله646 و 466 و 391 .
2. اجوبه الاستفتاات ،س 188 .
3. توضيح المسائل، م385.
4. همان، م 633.
5 . همان،م652.
6. همان،م 647.

با سلام جوانی هستم 22ساله.من در تنهایی و خلوت خویش به هیچ وجه گناهی رو انجام نداده و حتی به فکر گناه و معصیت نمی افتم و بلکه مشغول به امور مستحبی دین ومطالعه هستم ...اما همین که در جمع اعضای خانواده و آشنایان و یا دوستان خود قرار میگیرم به طور عجیبی تغییر میکنم و اعمالم دست خودم نیست ونمیتوانم قبل از کارهایم تفکر کنم و دچار عصبانیت بی جا،تند مزاجیٰ،کلمت بد به زبان آوردن،و گاهی اوقات حتی مسخره کردن دیگران و(به طور کامل جوگیر میشوم).......ولی همین که تنها میشوم از تمام این کردار خود پشیمانم و از خداوند استغفار میجویم لطفا مرا راهنمایی کنید (من بخش جزیی این نقص را شاید ندانستن آداب اسلامی در اجتماع و معاشرت میدانم لطفا علاوه بر پاسخ جامع وکارساز خود منابعی را برای این کمبود معرفی نمایید)با تشکر فراوان

پرسش: اخلاق شرح با سلام جواني هستم 22ساله.من در تنهايي و خلوت خويش به هيچ وجه گناهي رو انجام نداده و حتي به فکر گناه و معصيت نمي افتم و بلکه مشغول به امور مستحبي دين ومطالعه هستم ...اما همين که در جمع اعضاي خانواده و آشنايان و يا دوستان خود قرار مي گيرم به طور عجيبي تغيير مي کنم و اعمالم دست خودم نيست ونمي توانم قبل از کارهايم تفکر کنم و دچار عصبانيت بي جا،تند مزاجي?،کلمات بد به زبان آوردن،و گاهي اوقات حتي مسخره کردن ديگران و(به طور کامل جوگير مي شوم).......ولي همين که تنها مي شوم از تمام اين کردار خود پشيمانم و از خداوند استغفار مي جويم. لطفا مرا راهنمايي کنيد .بخش جزيي اين نقص را شايد ندانستن آداب اسلامي در اجتماع و معاشرت مي دانم. لطفا علاوه بر پاسخ جامع وکارساز خود منابعي را براي اين کمبود معرفي نماييد.

پاسخ: با سلام و تشكر به خاطر ارتباطتان با اين مركز
امروزه رفتارهايي نظير مسخره كردن ديگران و تند مزاجي و بد دهاني و ... از اموري نيست كه در زشتي آن ترديدي وجود داشته باشد . البته كسي منكر تاثيرات آشنايي با آداب اسلامي در اصلاح و كردار افراد نيست اما نمي توان مدعي شد هر كس آداب معاشرت دانست و زشتي ها را شناخت، تمام راه را طي كرده است ، زيرا اگر چه دانستن آداب معاشرت سبب فراگيري راه هاي برخورد صحيح با ديگران و شناخت رفتار هاي ناپسند مي شود اما آيا شناخت به تنهايي موجب ترك رفتارهاي ناپسندي چون عصبانيت و مسخره كردن و فحاشي و ... هم مي شود؟
به نظر مي رسد صرف دانستن زشتي رفتار هاي ناپسند تاثير فراواني در ترك آن ها نداشته باشد .چه بسيارند انسان هايي كه زشتي رفتار و كردار خود را مي دانند اما آن را انجام مي دهند . اين نشان مي دهد براي رهايي از رفتار هاي ناپسند به اكسيري غير از علم و شناخت نياز داريم و آن اراه و خواست دروني ماست. در پرتو اكسير اراده است كه انسان علم و عمل را به يكديگر پيوند مي دهد.
بنابراين مي توان گفت اساسي ترين و مشکل ترين گام در مسير رهايي از رفتارهاي ناپسندي چون تمسخر و فحاشي و ... « خواستن و داشتن عزم و اراده قوي و استوار» است . انسان براي رهايي از اين رفتار هاي زشت و ناپسند بايد نيروي اراده را در خود تقويت نمايد. البته تقويت عزم و اراده مرحله اي است که بايد به تدريج و با صبر و حوصله حاصل شود.
در نامه خود نوشته ايد :
" همين که در جمع اعضاي خانواده و ... قرار مي گيرم ،به طور عجيبي تغيير مي کنم و دچار عصبانيت بي جا،تند مزاجي،کلمات بد به زبان آوردن، گاهي اوقات حتي مسخره کردن ديگران مي شوم ،ولي همين که تنها مي شوم ،از تمام اين کردار خود پشيمانم و از خداوند استغفار مي جويم."
آنچه نوشته ايد ،نشان مي دهد از زشتي مسخره كردن و ... اطلاعات كافي داريد.بعد از اتمام مجلس پشيمان شده و استغفار مي كنيد. بنابراين بايد دنبال نقصان ديگري غير از علم و دانايي در وجود خود بگرديد. به نظر مي رسد براي مبارزه با رذايل اخلاقي مذكور نياز به يك اراده قوي داريد تا بتوانيد در ترك رفتار هاي زشت شما را كمك نمايد .در تقويت اراده عوامل متعدّدى تأثير گزار هستند كه بايد رعايت شده و با عواملى كه موجب ضعف اراده مى‏شود مبارزه گردد.
يكى از عوامل مهم تقويت اراده، مبارزه با عادت‏هاى بد و ناپسند است؛ از اين رو بايد سعى شود با هواهاى نفسانى (كه انسان را به اعمال ناپسند مى‏كشاند) مبارزه شده و از عادات ناپسند جلوگيرى گردد .
بايد رذايل اخلاقي نظير عصبانيت و مسخره كردن و .... ريشه يابي شوند كه سبب بروزاين رفتار ها از انسان چيست ؟ بعداز پيدا كردن آن عوامل آن ها را از بين ببرد . با ريشه كن نمودن آن عوامل انسان مي تواند اين رفتار هاي نا پسند را به مرور و كم كم از خود دور نمايد .
آرامش روانى مؤثرترين عامل تقويت اراده است.تحصيل اين آرامش در گرو انجام وظايف الهى و حاضر دانستن خداوند در همه صحنه‏هاى زندگى است. نماز را اوّل وقت خواندن، مقررّات الهى را رعايت نمودن، اجتناب از گناه، هر كدام به تنهايي از مهم‏ترين عوامل تقويت اراده به شمار مى‏آيند. كسى كه روزه مى‏گيرد؛ در واقع با تمام هوس‏ها و رذايل اخلاقى مبارزه مى‏كند.
توصيه‏هاى كاربردى براى تقويت اراده :
بايد طبق برنامه‏اى جدى به تقويت اراده خود بكوشيد . همواره سعى كنيد برخود مسلط باشيد. راه هاى مختلفى وجود دارد ولى مهم آن است كه در راه درمان آن كاملا جدى باشيد . آنچه پيشنهاد مى‏شود ، بدون كم ترين كاستى به اجرا گذاريد:
1. كاملا به خود مطمئن باشيد كه مى‏توانيد روحيه خود را تغيير دهيد، ولى براى نتيجه گيرى عجول نباشيد، بلكه با خود فكر كنيد بايد حداقل يك سال روى رفتارهاى خود كار كنيد . اگر چنين نموديد، حتما پس از آن دگرگونى رفتارى خواهيد شد.
2. از حساسيت بيش از حد در هر زمينه بپرهيزيد.
3. خود را به انجام وظايف و تكاليف دينى مقيد نماييد، همواره سعى كنيد نماز خود را اول وقت بخوانيد، حتى اگر مشغول نوشتن مطالبى باشيد كه فقط چند سطر يا كلمه‏اى از آن باقى مانده باشد يا با كسى مشغول صحبت كردن هستيد، آن را رها كنيد . خواسته و ميل درونى خود را فداى اراده انسانى خود سازيد، انجام تكاليف و عباداتى همچون نماز در اول وقت و روزه و حج و جهاد و صدقه و انفال مالى، باعث تقويت اراده مى‏گردند.
4. با خود شرط كنيد كه هيچ گاه و در هيچ شرايطى برخورد تند نداشته باشيد . اگر ناگهان از شما برخورد تندى سر زد ،خود را جريمه كنيد؛ مثلا تصميم بگيريد - يا در صورت امكان نذر كنيد - كه مثلا اگر بر سر كسى فرياد زديد ،فلان مبلغ صدقه بدهيد، يا شب نماز شب بخوانيد، يا يك روز روزه بگيريد. كارآيى اين روش، بسيار بالا است .بسيارى از علماى بزرگ بدين سان تمرين عملى و خودسازى نموده‏اند.
5. از تفريحات سالم و تقويت كننده اراده؛ مانند كوهنوردى، شنا، دو و پياده‏روى و گردش در طبيعت و... نيز استفاده كنيد.
6. در تصميم‏گيرى‏ها حتى‏الامكان با افراد عاقل و پخته مشورت نماييد . از اقدامات عجولانه و مطالعه نشده بپرهيزيد.
7. بيش تر با افراد خوش خلق و غير عصبى معاشرت كنيد.
8. از موقعيت‏هاى كه زمينه تندخويى در آن فراوان است اجتناب كنيد .در موقعيت‏هايى حضور يابيد كه رفتار پرخاشگرانه در آن جا ديده نمى‏شود .از موقعيت‏هاى كه شما را به تندى نمودن دعوت مى‏كند دور شويد.
9. قبل از هر عملى در مورد پيامد آن تفكّر و بيانديشيد .آن گاه اقدام نمائيد . با تمرين اين راهكار و به كارگيرى آن در مورد تمام رفتارها، اندك اندك كنترل خويش را بر تمام رفتارها توسعه بخشيد.
10. به برخى رفتارها و حالاتى كه از افراد سر زد و شما را به عصبانيت دعوت مى‏كند توجه نكنيد ،مثلاً اگر كسى با حرف ناروا شما را بر مى‏افروزد ،از شنيدن و گوش سپردن به سخنان وى اجتناب كنيد حتى گوش ندهيد يا محيط را ترك كنيد .ديگر به گفته‏هاى او دقت و توجه نكرده و آن ها را در ذهن خود مرور نكنيد. نسبت به ديگر اعمال فيزيكى و رفتارهاى پرخاشگرانه و تحريك كننده نيز همين طور واكنش نشان دهيد .راه بى‏توجهى و تغافل را پيش گيريد.
11. سطح شناخت خود را با مطالعه و تفكر از زشتى، ناپسند بودن، غيرقابل جبران بودن اعمال پرخاشگرانه بالا ببريد. مثلاً روايات، آيات و داستان‏هايى را كه در مورد اين نوع رفتارها و آثار آن‏ها نوشته شده ،مطالعه كنيد . بعد در مورد آن ها فكر كنيد. حتى در برخى موارد به آثار رفتار تندى كه خود مرتكب آن شده‏ايد، توجه و آن عمل و زشتى آن را در ذهن خود مرور و بزرگ معرفى كنيد، به گونه‏اى كه به يك حالت خود هشدارى از درون دست يابيد. آثار فردى و اجتماعى و پيامدهاى حيثيتى آن عمل زشت را لحظه به لحظه در ذهن خود مرور و قبح آن را براى خود بزرگ جلوه دهيد تا از درون از آن عمل متنفّر شويد.
12. به هنگام بروز عصبانيت و تندخوئى سريع، حالات خود را تغيير دهيد مثلاً اگر ايستاده‏ايد ،بنشينيد . اگر نشسته‏ايد ،دراز بكشيد . صورت خود را با آب سرد بشويد . يك ليوان آب خنك بياشاميد . خود را از موقعيت دور سازيد.
13. از خواندن قرآن به مقدار زياد و در نوبت‏ها متعدد در طول 24 ساعت هرگز غفلت نورزيد ،چه قرآن تأثير عظيم در رسيدن به حالت سكينه و آرامش درونى دارد. همين طور عبادت‏هاى خود مانند نماز را در اول وقت و با حضور قلب كامل به جا آوريد كه تأثير بزرگى در رسيدن به اطمينان خاطر دارد و آدمى را از درون به سكوى آرامش مى‏سپارد.
14. بعد از استحمام و به هنگام خروج از حمام دو پاى خود را تا قوزك با آب سرد بشوييد.
15. ديگر رفتارهاى عادى و روزمره خود را نيز با تسلط كامل بر رفتار و بدون شتابزدگى انجام دهيد .آن ها را آرام آرام تعقيب كنيد تا نرم‏خويى و پرحوصلگى بر تمام رفتارهاى شما حاكميت پيدا كند.
16. شرح موارد فوق را در جدولى بنويسيد . موارد انجام و يا تخلف از آن را يادداشت كنيد . همواره سعى كنيد موارد تخلف را كاهش داده و بيش تر از پيش خود را به انجام آن ها مقيد سازيد حتى قبل از بروز آن موقعيت‏ها و به صورت مستمر راهكارهاى فوق را سرلوحه اعمال خود قرار دهيد . از آن به بعد بايد ميزان موارد پرخاشگرى شما كاهش يابد . آن ها را نيز يادداشت كنيد . كم كم از ميزان آن‏ها در طول روز، هفته و... بكاهيد و خود تنبيهى را به كار بگيريد.
17. از ميزان پايبندى خود به راهكارها و تأثير آن ها در تسلط بر رفتارتان گزارشى براى ما ارسال نمائيد تا پيشرفت و سير حل مشكل را با همكارى همديگر پيگيرى نماييم . در صورت لزوم راهكارهاى ديگرى خدمت تان ارائه كنيم.
**در پايان کتاب اخلاق معاشرت از جواد محدثي و
اخلاق عملي از مهدوي کني و
اخلاق در قرآن از مکارم شيرازي و
معجزه اراده از وجيهه آذرمى جهت مطالعه معرفي مي شود.

 

امام علي عليه السلام: بدترينِ مردم ، كسى است كه خود را بهترينِ ايشان مى داند . غرر الحكم و درر الكلم 5701

 

پرسش 1:
سن 21 سالگي براي پسر مناسب است شرح پسري هستم 19 ساله .دختري را دوست دارم. او نيز مرا دوست دارد .ما در غياب خانواده صيغه خوانده ايم .حالا دختر اصرار دارد که من 2 ساله ديگه برم خواستگاري ولي به نظر من سنم کم است .

پاسخ:
با سلام خدمت شما برادر گرامي...
مشکل شما در عين سادگي بسيار پيچيده است. اين که دختري را دوست داريد و ايشان هم شما را دوست دارد، کار ويژه‌اي انجام نداده‌ايد. هر پسري در سنين شما مي‌تواند به راحتي به جنس مخالف خود علاقمند گردد، پس تا اين جا جز اينكه خويشتنداري و دورانديشي نكرده ايد ، کار خاصي انجام نداده‌ايد.
غالباً‌ دختر ترجيح مي دهد كه با هدف ازدواج و پيوند هميشگي با يك پسر دوست شود‌. او همانند پسر به فكر ارضاي غريزه جنسي نيست كه امروز يكي و فردا يكي ديگر .اگر واقعاً هدف شما ازدواج باشد ، به صرف دوست داشتن و بدون رعايت ملاک‌هاي انتخاب همسر نمي‌توان اساس يک زندگي موفق را بنا نهاد . متأسفانه آينده زندگي شما در هاله‌اي از ابهام قرار مي‌گيرد.
غالباً ‌پسران در دوستي هاي خود دنبال ارضاي نيازهاي غريزي خود هستند تا تشكيل خانواده و انتخاب همسر و ازدواج . اين مسئله كم و بيش در رابطه دوستانه شما با دختر نيز آشكار است.
چه بهتر بود که در شروع اين رابطه آسيب‌زا کمي بيشتر تأمل مي‌کرديد . بي‌دليل خود را در اين مخمصه عاطفي و غريزي قرار نمي‌داديد.
هرچند اصرار دختر با توجه به شرايط به وجود آمده ،معقول به نظر مي‌رسد ،ولي موانع بسياري (که کوچک ترين آنها سن اندک شماست) بر سر راه ازدواج قرار دارد ، اگر چه به هيچ وجه اين راه آشنايي براي ازدواج توصيه نمي شود ، يعني اگر سن شما هم براي ازدواج مناسب بود ، به دلايل بسياري باز اين راه درستي براي ازدواج نيست.
از سويي مرجع تقليد شما براي ما مشخص نيست . چه بسا صيغه شما از اساس باطل باشد و روابط شما نامشروع تلقي گردد. در اين زمينه بايد از طريق پرس‌وجو از کارشناسان فقهي همين مرکز(با شماره 09640 بدون کد وهزينه) يا دفاتر مراجع معظم تقليد حکم صيغه را جويا شويد.
شايسته است در اولين فرصت با بازنگري جانانه در پرونده رابطه گذشته‌تان و با کمک مشاورين کارآزموده براي آينده ارتباطي خود تصميم منطقي و به دور از هر گونه احساسات و عواطف بگيريد.وضعيت ارتباطي شما در زمان حاضر به هيچ وجه مطلوب نيست . هر گونه اهمال‌کاري و دست روي دست گذاشتن در اين زمينه مشکل شما را به صورت روزافزون پيچيده‌ مي‌نمايد.

 

امام علي عليه السلام: به كودكان خود نماز بياموزيد و چون به سنّ بلوغ رسيدند ، آنان را براى نماز بازخواست كنيد . غرر الحكم و درر الكلم 6305

 

پرسش 1:
درمانده شرح با سلام و تشکر از اينکه منو تنها نمي ذارين و هر سوالي داشته باشم کمکم مي کنين.سخن شما را تاييد و تصديق مي کنم. البته 1چيز جالبي که ديروز برام اتفاق افتاد اين بود که يکي از دوستهاي ديگه ي من که از من خيلي دور هست و در شهر تهران زندگي مي کنه ديروز به من اس ام اس زد که براي گرفتن حاجاتت ختم قرآن برات نذر کردم. وقتي اين حرف را بهم گفت ياد خوابي افتادم که ديده بودم. چون من اين نذر خريدن 1قران بزرگ و ختم کردنش را 4-5 ماه پيش کرده بودم و اون دوستم هم برام بدون اينکه من اين نذرم را براش بيان کنم اون هم براي من ختم قران نذر کرده . نمي دونم نظر شما چي هست؟ شايد اين خوابم براي اين بود که آگاه بشم که کسي هم براي من داره اين لطف را ميکنه و دعام مي کنه و شايد هم ثوابش را دوستم برده و شايد...........الله اعلم

پاسخ:
پرسشگر گرامي با عرض سلام وتشکر از از ارتباط واعتمادتان
نمي توان در مورد ارتباط آن خواب و عمل دوستتان نظر قاطعي داد. اين امر را به فال نيک بگيريد و نسبت به گرفتن حاجت خود اميدوار باشيد.

 

امام علي عليه السلام: در شگفتم از كسى كه به احسان فرا دستش اميد دارد ، چگونه فرودستش را محروم مى كند . غرر الحكم و درر الكلم 6285

 

پرسش 1:
سلام خسته نباشيد در خصوص غيبت و حق الناس سوال داشتم که در بخش توضيحات مطرح مي کنم . شرح بنده قصد ازدواج داشتم که طي مشورت با خانواده آنها يکي از همسايگان حدوداً 14 سال پيش ما را به من پيشنهاد کردند و گفتند که دخترش را بگير خانواده خوبي هستند و فقط پدرش آدم بد اخلاقي هست و از بداخلاقي وي مي گفتند که من با توجه به تعريفي که کردند شايد در قالب شوخي گفتم :((ما را نکشد)) معني اين جمله يعني ما را به قتل نرساند ، برداشت ديگري نکنيد . حال اين سوال براي من پيش آمده که آيا با توجه به اينکه من طرف را چهرتن نمي شناسم و اگر او را و خانواده اش را ببينم نمي شناسم ولي پدرم و مادرم او را و خانواده اش را مي شناسند ، غيبت محسوب مي شود و لازم است که طرف (پدر دختره) را پيدا کنم و از او حلاليت بطلبم ؟ وظيفه من چيست ؟ لطفا در کنار پاسخ اشاره جزئي به سوال کنيد که من بفهمم جواب کدام سوال من است .

پاسخ:
پرسشگر گرامي با عرض سلام وتشکر از از ارتباط واعتمادتان
گفتن اين جمله که ما را نکشد غيبت حساب نمي شود .

 

امام علي عليه السلام: زخمِ زبان ، دردناك تر از زخمِ نيزه است . غرر الحكم و درر الكلم6011

 

پرسش 1:
مورد مدرسه علميه و طلبگي؟ شرح
آيا پوشيدن عبا و گذاشتن عمامه در مدارس علميه و پس از پايان آن اجباري است؟

پاسخ:
ّْْبا سلام و تشکر به خاطر ارتباطتان با اين مرکز .
پوشيدن لباس روحانيت براي روحانيان اجباري نيست، و اگر ديده مي‌شود بعضي از طلاّب جوان عبا به دوش مي‌اندازند، از روي علاقه است.
البته مرسوم است پس از گذراندن مقطع سطح که طلبه حدود 8 سال به تحصيل ادامه داده است، ملبّس به لباس روحانيت (عبا، قبا، عمامه) شود، ولي اجباري در پوشش آن و يا سال و درجه خاصي براي آن وجود ندارد.

پرسش 2:
مدرسه علميه اي وجود دارد که به صورت نيمه وقت يا پاره وقت باشد؟
پاسخ:
در اين باره با روابط عمومي مركز مديريت حوزه علميه با شماره تلفن 7740971الي4تماس بگيريد.
پرسش 3:
آيا تعهد به تبليغ در مدارس علميه اجباري است؟

پاسخ:
از قديم روحانيون نسبت به امر تبليغ خود جوش عمل مي كردند. اين مهم را جزء تكاليف خود مي دانسته و وظيفه اخلاقي خود مي ديدند، تا در مسير روشنگري ، ارشاد وهدايت مردم ،گام بردارند. اكنون نيز اين امر را به مقتضاي وظيفه و تكليف، به واسطه نهادهاي ساماندهي تبليغي مانند : دفتر تبليغات انجام مي دهند .تعهد واجباري در بين نيست .فقط روحانيان طرح هجرت كه براي مدت بيش از يك سال، به شهرها و روستاها اعزام مي شوند، در امر تبليغ متعهد مي شوند .

 

امام علي عليه السلام: به دنبال جمع ميان دنيا و آخرت بودن از نيرنگ هاى نفس است . غرر الحكم و درر الكلم 5995

 

پرسش 1:
سئوال در مورد مسائل زنا شويي شرح با سلام . من مدتي است که ازدواج کرده ام ولي تاکنون موفق نشده ام يک رابط خوب جنسي با همسرم داشته باشم . عليرقم تلاش زيادم جهت تحريک او قبل از انجام دخول ولي ارضاء نمي شود و هميشه عمل دخول با درد بسيار زيادي براي همسرم همراه است .نمي دانم چکار کنم کمکم کنيد .

پاسخ:
برادر گرامي با تشكر از تماس تان با اين مركز
درد يا ناراحتي در داخل يا اطراف مهبل (واژن) در زمان دخول يا بعد از مقاربت از مشكلات شايع زنان است كه ممكن است علت جسمي يا عاطفي (روحي) داشته باشد. علت هرچه باشد بايد با مراجعه به پزشك متخصص زنان در تشخيص علت و درمان آن در صدد درمان آن برآييد زيرا دردناك بودن مقاربت مي‌تواند موجب كاهش ميل جنسي و حتي بروز مشكل در رابطه با همسر گردد. يکي از دلايل شايع درد هنگام آميزش براي زنان خشکي واژن است. اگر خانم به هر دليل آمادگي دخول را نداشته باشد، اين عمل مي تواند بسيار دردناک باشد. در اکثر موارد خشکي واژن به دليل نداشتن پيش نوازي کافي است، يعني خانم اين فرصت را پيدا نکرده که از نظر جسمي به محرک هاي جنسي پاسخ دهد و محيط واژن به اندازه کافي لغزنده نيست. از جمله دلايل و شرايط ديگري که مي تواند باعث خشکي واژن شود داروهايي است که فرد مصرف مي کند.
بنابراين اگر مطمئن هستيد که پيش نوازي به اندازه کافي داريد و واژن آمادگي لازم را براي دخول دارد و هنوز درد دارد به پزشک زنان و زايمان مراجعه کنيد چون ممکن است همسرتان به ديسپاروني يا اختلال آميزش دردناک دچار باشد.
موفق باشيد.

1- شنيدم سني ها نماز ظهر و عصر و همچنين مغرب و عشا را نيز جدا از هم مي خوانند. آيا درست است؟ چرا سني ها و شيعه ها اين تفاوت را دارند و دليل هر کدام چيست؟

 

امام علي عليه السلام: پيوند با خويشاوندان ، دارايى ها را به بار مى نشاند و مرگ را به تأخير مى اندازد . غرر الحكم و درر الكلم 5847

 

پرسش 1: سوال شرح 1- شنيدم سني ها نماز ظهر و عصر و همچنين مغرب و عشا را نيز جدا از هم مي خوانند. آيا درست است؟ چرا سني ها و شيعه ها اين تفاوت را دارند و دليل هر کدام چيست؟ پاسخ: با سلام و آرزوي قبولي طاعات و عبادات شما ؛ و تشكر به خاطر ارتباطتان با اين مركز؛ اهل سنت خواندن نماز را در پنچ وقت (غير از حالت اضطرار) واجب مي دانند ، اما شيعه آن را مستحب و داراي ثواب دانسته و خواندن در سه وقت را نيز در حالت عادي جايز مي داند. دليل هر كدام آيات و روايتي است كه در اين زمينه وارد شده و تفسيرهاي متفاوتي ارائه مي دهند . شيعه به پيروي از اهل بيت خواندن در پنج وقت را مستحب ، نه اينكه واجب باشد ؛ بنابراين اگر كسي نماز را در پنج وقت فضليت بخواند ،‌ ثواب بسيار دارد كه در توضيح المسايل مراجع نيز تحت عنوان وقت هاي فضليت هر يك از نمازها بيان شده است. به عقيده شيعه ، اجازه جمع نمازها در سه وقت فقط براي موارد اضطرار نبوده بلکه موارد غير اضطراري را هم شامل است. اقامة نماز در پنج وقت و اداي هر نماز در وقت فضيلت خود، شيوة پيامبر و پيشوايان ديگر و عموم مسلمانان صدر اسلام بوده و آنان غالباً پنج نماز را در پنج وقت مي‌خواندند. اما آيا «تفريق» و فاصله افکندن ميان نمازها ـ چنان که بسياري از فقهاي اهل تسنّن قائل هستند ـ واجب است يا اين که امري است مستحب و بسان ساير مستحبّات که انسان در فعل و ترک آن مختار است، اجباري بر يک طرف در کار نيست ـ اگر چه انجام آنها به طور جداگانه بهتر مي‌باشد؟ دانشمندان شيعه به پيروي از احاديثي که از عمل پيامبر حکايت مي‌کند و از رواياتي که از پيشوايان بزرگ اسلام رسيده و به پيروي از ظواهر آيات قرآن، در تمام اعصار اسلام، ‌تفريق ميان نمازها را مستحب دانسته و به مردم مي‌گفتند که فاصله انداختن ميان نمازها و اقامه هر نمازي در وقت فضيلت خود مستحب و افضل است. در عين حال مي‌توان اين مستحب را ترک نمود و معني مستحب همين است. البته جمع ميان دو نماز، نه به اين معنى است که يکي را در وقت ديگري مي‌خوانيم، مثلاً ‌اگر نماز مغرب و عشا را در سر شب خوانديم، چنين نيست که عشا را در غير وقت خود به جا آورده باشيم، بلکه هر دو نماز را در وقت مشترک خود گزارده‌ايم؛ زيرا از آغاز مغرب تا نيمه شب، وقت هر دو نماز است (جز اين که از اوّل مغرب به اندازه سه رکعت، به نماز مغرب اختصاص دارد، و از آخر به اندازه چهار رکعت به نماز عشا؛ و باقيمانده وقت ميان هر دو نماز مشترک است).هر موقع عشا را در کنار مغرب ـ‌يعني اوّل شب ـ‌و يا مغرب را در آخر وقت کنار نماز عشا بخوانيم، ‌هر دو را در وقت به جا آورده‌ايم، ولي مستحب است که نمازگزار، نماز مغرب را سر شب و نماز عشا را پس از زوال شفق به جا آورده و اگر کسي اين شرط را رعايت نکند، ‌فقط يک مستحب را ترک کرده است. چرا جمع ميان دو نماز جايز است؟ دليل و گواه ما بر جواز جمع ميان دو نماز احاديثي است که از پيشواي ششم حضرت صادق(ع) نقل شده و مرحوم شيخ حرّ عاملي اين احاديث را در کتاب خود گرد آورده است. تنها محدّثان شيعه نيستند که احاديث را نقل نموده‌اند، بلکه محدّثان اهل تسنن نيز روايات مربوط به جواز جمع ميان نمازها را ـ حتى در مواقعي که عذري در پيش نيست ـ از پيغمبر نقل کرده‌اند. در حدود ده روايت در کتاب‌هاي معتبر خود از ابن عبّاس و معاذ بن جبل و عبدالله بن مسعود و عبدالله بن عمر ذکر نموده‌اند: 1ـ محدّث معروف جهان تسنن، ‌احمد بن حنبل، در کتاب معروف خود از ابن عباس نقل مي‌کند: «صلّى رسول الله(ص) الظهر و العصر جميعاً، والمغرب والعشاء جميعاً من غير خوف ولا سفر؛(2) رسول خدا نمازهاي ظهر و عصر، و مغرب و عشا را با هم در يک جا، بدون داشتن عذري مانند ترس از دشمن و مسافرت به جا آورد».(2) 2ـ باز همان محدّث از طريق جابر بن زيد از ابن عبّاس نقل مي‌کند: « با پيامبر هشت رکعت نماز ظهر و عصر و هفت رکعت نماز مغرب و عشا را يک جا به جا آورده‌ام». اين حديث از ابن عباس به عبارت‌هاي گوناگوني نقل شده است. 3ـ نيز در کتاب خود از عبدالله شقيق نقل مي‌کند: «روزي ابن عباس براي مردم خطابه‌اي ايراد مي‌کرد و سخنراني او به اندازه‌اي طول کشيد که ستارگان در آسمان پيدا شدند، مردي از «بني‌تميم» برخاست و به عنوان اعتراض گفت:اکنون وقت نماز مغرب است و ادامه سخن سبب مي‌شود که وقت آن سپري گردد. ابن عبّاس به وي گفت: من به سنّت و روش پيامبر از شما آشناترم، مي‌ديدم که پيامبر خدا نماز ظهر و عصر و نيز مغرب و عشا را با هم مي‌خواند. راوي مي‌گويد : در اين مطلب به شک و ترديد افتادم، جريان را به ابوهريره گفتم. او گفتار ابن عبّاس را تصديق کرد».(3) 4ـ محدّث معروف مسلم بن الحجاج القشيري متوفّاي سال 261 هجري قمري، يک باب در صحيح خود به عنوان «جمع نماز در حضر» منعقد نموده و چهار روايت در اين زمينه نقل نموده است که سه روايت از آن به «ابن عباس» و يکي به «معاذ بن جبل» منتهي مي‌گردد ؛(4) مضمون اين چهار حديث با آنچه نقل کرديم ،يکي است. در اين روايات به نکته تازه‌اي اشاره شده است : وقتي راوي از علّت جمع مي‌پرسد، وي در پاسخ مي‌گويد:‌« خواست امّت خود را به زحمت و مشقّت نيفکند». اين تعليل در روايات شيعه نيز وارد شده و در رواياتي که از امام صادق(ع) در اين باب نقل شده، اين نکته نيز موجود است.(5) 5ـ راويان اين مسأله (جمع ميان دو نماز) منحصر به ابن عبّاس و «معاذ» نيستند، «طبراني» از «عبدالله بن مسعود» نقل مي‌کند که پيامبر خدا ميان نمازهاي ظهر و عصر و مغرب و عشا را براي اين که امّت وي به زحمت نيفتند جمع نمود.(6) عين اين مطلب از عبدالله بن عمر نيز نقل شده است: «پيامبر در حالي که مسافر نبود، ميان دو نماز جمع نمود تا امّت وي در مشقّت نباشند».(7) اينها قسمتي از احاديثي است که محدّثان اهل تسنن در کتاب‌هاي حديث و تفسير خود نقل کرده‌اند . همگي حاکي از اين است که جدا خواندن نمازها امري مستحبي است . اگر مراعات اين مستحب به اصل اداي فريضه لطمه مي‌زند، به دستور پيامبر مي‌توانيم ترک کنيم ـ يعني هر دو را با هم به جا آوريم. امروز در بسياري از مناطق، وضع زندگي طوري تنظيم شده که مراعات اين استحباب، موجب مشقّت شده است . چه بسا سبب مي‌شود که گروهي از انجام اصل نماز سرباز زنند. در اين موقع با الهام گرفتن از راهنمايي پيامبر، مي‌توان براي مراعات «اهم» مسألة تفريق را ترک نمود. اکنون بسياري از فقهاي اهل تسنن همين نظر را دارند، ‌ولي به ملاحظاتي از اظهار نظر خودداري مي‌کنند.(8) پي‌نوشت‌ها: 1. وسائل الشيعه، کتاب الصلوة، ‌باب‌هاي مربوط به وقت نماز (باب 32 و 33). 2. مسند احمد بن حنبل، ج 1، ص 221. 3. همان، ص 251 و قريب به اين مضمون را زرقاني شارح کتاب «موطأ مالک» در شرح خود، ج 1، ص 263، آورده است. 4. صحيح مسلم، ج 2، ص 151. 5. وسائل الشيعه، کتاب صلوة، ابواب وقت، باب 32، حديث‌هاي 2، 3، 4 و 7. 6. شرح موطأ زرقاني، صفحه 263. 7. کنز العمّال، ج ، ص 242. 8. رساله الاسلام، سال هفتم، شمارة 20، ص 156. پرسش 2: آيا در هنگام رکوع مي توان به جاي ذکرش سه مرتبه (سبحان الله) را گفت؟ 3- براي نماز خواندن استفاده از مُهر واجب است؟ پاسخ: مي توان به جاي ذكر خاص ركوع ، سه بار سبحان الله گفت. در نماز بايد سجده بر چيزي باشد كه صحيح است و اين چيز لازم نيست كه حتماً‌ مهر باشد. شيعه معتقد است سجده بر خاک و سنگ و آنچه از زمين مي رويد (غير از خوردني ها و پوشيدني ها و معدني جات) صحيح است . برغيراين موارد صحيح نيست. در بين آنها سجده بر خاك ، بهتر است. پيامبر(ص) فرمود: "جعلت لي الارض مسجداً و طهوراً؛ خداوند زمين را براي من محل سجده و باعث طهارت دانست". از اصحاب ديده شده است كه آنان نيز بر خاك سجده مي‏كردند. "ابن سعد... مي‏نگارد: "مسروق بن اجدع، به هنگام مسافرت، خشتي را با خود برمي‏داشت تا در كشتي بر آن سجده نمايد". مسروق بن اجدع، يكي از تابعين است. اين سخن روشن، بي‏پايگي گفتار كساني را كه همراه داشتن قطعه‏اي از خاك و تربت را شرك و بدعت مي‏پندارند، اثبات مي‏كند . معلوم مي‏گردد كه پيشتازان تاريخ اسلام بدين كار مبادرت مي‏ورزيدند.(1) در كتاب "الفقه علي المذاهب الاربعه" آمده: "سجده بر هر چيز جايز است حتي دستار دور سر، به شرطي كه پاك باشد، اما پيروان ابوحنيفه سجده بر دستار را در صورت ناچاري مكروه دانسته‏اند، ولي اماميه(شيعه) مي‏گويد سجده جايز نيست مگر روي زمين يا آن چه زمين روياينده و از آن چه خوردني و پوشيدني و معدني است نباشد".(2) اين فتواي شيعه بر اساس فرمايش پيامبر و سيره ائمه اهل بيت مي باشد. برخي از فرقه‏هاي اهل سنت (مانند وهابيت) چون ديده‏اند شيعيان به خاطر ثواب بيشتر به خاک (مهر) سجده مي‏كنند (خصوصاً كه مهر تربت كربلا باشد) از آن جا كه اين عمل برخلاف فقه آنان است، موجب حساسيت آنان شده و يا از روي ناداني و تعصب و دشمني با شيعه اين تهمت را بر شيعه وارد کرده اند كه سجده بر مهر، پرستيدن آن است، با اين كه آن‏ها مي‏دانند سجده بر تربت، پرستش آن نيست ؛ زيرا سجده روي خاک است ،نه براي خاک. ضمناً شيعه اصرار ندارد حتماً سجده بر خاك باشد، بلكه اگر سنگ و چوب و گياه باشد، سجده بر آن را جايز مي‏داند.(3) پي‏نوشت‏ها: 1 . سيد رضا حسيني‏نسب، شيعه پاسخ مي‏دهد، ص 108. 2 . قه تطبيقي، ص 94. 3 . محمد حسين ابراهيمي با كاروان حج، ص 57.

 

امام علي عليه السلام: راز تو در بند توست . اگر آن را فاش كنى ، تو در بندِ آنى . غرر الحكم و درر الكلم 5630

 

پرسش 1:
مرجع تقليد شرح
قبلا از أيت اله بهجت تقليد مي كردم . ايشون که فوت کردن ، بايد از کس ديگه اي تقليد کنم ؟ 2ـ آيا مي توان مرجع تقليد را به دلخواه ودر هرزماني تغيير داد ؟
پاسخ:
با سلام و تشکر به خاطر ارتباطتان با اين مرکز
1- بايد به مجتهد اعلم زنده رجوع کنيد و طبق فتواي مجتهد اعلم زنده عمل کنيد. مي توانيد در تمام مسائل به مجتهد اعلم زنده رجوع کنيد و به فتواي مجتهد اعلم زنده عمل کنيد . مي توانيد با اجازه مجتهد اعلم زنده بر تقليد خود از حضرت آيت الله بهجت(ره) باقي بمانيد. يعني اگر بخواهيد بر تقليد خود باقي بمانيد، اول بايد در مسئله بقا بر تقليد از يك مجتهد زنده اعلم تقليد كنيد تا اگر مرجع اعلم زنده بقا بر تقليد را در تمام مسائل اجازه بدهد، مي توانيد در تمام مسائل بر تقليد خود باقي بمانيد . اگر مجتهد زنده اعلم، بقا بر تقليد را درخصوص مسائلي که عمل کرده ايد ،اجازه بدهد ،فقط در همان مسائل بر تقليد خود بمانيد . در بقيه مسائل به مرجع اعلم زنده رجوع نماييد. هم چنين مي توانيد در تمام مسائل از مرجع اعلم زنده، تقليد نمائيد(1).
البته طبق گفته دفتر حضرت آيت الله بهجت(ره) نظر آيت الله بهجت آن بوده است که حضرت آيت الله شيخ علي صافي اعلم مي باشد. آيت الله شيخ علي صافي نيز بقا بر تقليد از آيت الله بهجت را در تمام مسائل جايز دانسته است. درصورتي که با اين اعلاميه دفتر آيت الله بهجت اطمينان به اعلميت آيت الله علي صافي پيدا مي کنيد، مي توانيد دراين مسئله به آيت الله علي صافي مراجعه کنيد و طبق فتواي ايشان برتقليد خود باقي بمانيد.
2-به نظر مرحوم آيت الله بهجت، تغيير دادن مرجع تقليد در صورتي که هردو مجتهد با هم مساوي در اعلميت باشند و مجتهد دوم هم زنده باشد ،جايز است، هرچند احتياط مستحب آن است که مقلد، بدون اعلميت مجتهد دوم، مرجع تقليد خود را تغيير ندهد.(2)
پي نوشت ها:
1. آيت الله بهجت، توضيح المسائل، مسئله:11
2- همان، مسئله 6.

 

امام علي عليه السلام: شنيدن گوش با غفلت دل ، سودى نمى بخشد . غرر الحكم و درر الكلم 5618

 

پرسش 1:
اخلاقي شرح چه کنم که زود عصباني نشوم و چگونه عصبانيت خود را کنترل کنم؟

پاسخ:
با سلام خدمت شما پرسشگر گرامي

فنون مديريت خشم
فنون مديريت خشم در سطوح گوناگون رفتاري، شناختي و روابط بين فردي مطرحند. اين فنون با توجه به شرايط و مقتضاي حال به كار برده مي‌شوند.نيز با هم ارتباط و تعامل دارند و براي حفظ بهداشت رواني و جسماني به كار مي‌روند.
برخي از اين فنون جهت پيش‌گيري و برخي جهت درمان و تعدادي از آن‌ها نيز براي بازتواني (توان‌بخشي) فرد مبتلا به اختلال خشم به كار مي‌روند.
الف. فنون شناختي
1.زير سؤال بردن باوري غلط:
با زير سؤال بردن اعتقاد و اطمينان راسخ خود براي ابراز خشم، موجب تضعيف آن مي‌شويم. هر قدر بيشتر راجع به چيزي كه ما را خشمگين ساخته است ،فكر كنيم، دلايل قانع‌كننده‌تري براي خشمگين بودن به دست مي‌آوريم. هر قدر سريع‌تر وارد چرخه خشم شويم و آن را زير سؤال بريم، تأثير آن بيشتر خواهد بود. آگاهي از خطاهاي شناختي نيز به ما كمك مي‌كند تا با دقت، باورها و عقايدمان را درباره خود، ديگران و جهان تحليل و بررسي كنيم و خشم غير عقلاني خود را مهار نماييم. برخي از خطاهاي شناختي به قرار ذيل مي باشند:
الف) انديشه‌هاي بايددار:
اين باورها با كلماتي همچون «بايد» و «نمي‌توانم» به كار مي‌روند؛ مانند: «بايد همه به من احترام بگذارند.» به جاي آن، بهتر است از كلمات «دوست دارم» و «مي‌خواهم» استفاده كنيم.
ب) تفكر همه يا هيچ:
اغلب با قواعد پايدار همراه است؛ مانند «مردم بايد به من احترام بگذارند، در غير اين صورت، هيچ محبوبيت و مقبوليتي ندارم.» باور كنيم كه مردم نيز مثل ما ممكن است خطا كنند.
ج) نتيجه‌گيري شتاب‌زده:
اين عمل بر اساس «ذهن‌خواني» و «پيش‌بيني منفي» انجام مي‌شود . به همين دليل، از واقع‌بيني به دور است.
د) برچسب زدن:
صورت حاد تفكر «همه يا هيچ» است: مانند: « نبايد در كارهاي مهم شكست بخورم و حالا كه چنين شده، ناتوان هستم» يا « نبايد به من چنين مي‌گفت؛ حالاكه چنين گفته ،پس بدبختم.»
ه) شخصي‌سازي:
شخص خود را مسئول حادثه‌اي مي‌داند كه به هيچ وجه در كنترل او نبوده است.
و) درشت‌نمايي؛
ز) بي‌توجهي به موارد مثبت؛
ح) تمركز بر موارد منفي؛
ط)كمال ‌نگري:
مانند اينك شخصي مي‌گويد «بايد در هر كاري كاملاً موفق باشم.»
2. توجه به تظاهرات فيزيولوژي خشم:
آگاهي از تظاهرات فيزيولوژي خشم به ما كمك مي‌كند كه هيجان خشم خود را بهتر بشناسيم و منكر آن نشويم . علاوه بر آن، در صدد برآييم با پرس‌ و جو از اطرافيان، در باره خشم خود و زمان بروز آن اطلاعاتي كسب كنيم تا با خودآگاهي، راحت‌تر خشم خود را اداره كنيم، (يادمان نرود كه شناخت به ما قدرت كنترل مي‌دهد.)
3. اسناد مجدد:
به جاي تمركز بر مسئله، كه در آن احساس خشم ايجاد مي‌كند، بايد بر راه حل آن تمركز كنيم تا از بن‌بست مسئله‌مداري خارج شويم.
4. تحليل هزينه و منفعت:
نفع دنيوي و اخروي مهار خشم و ضررهاي دنيوي و اخروي ابراز انفجاري خشم و يا سركوب خشم را فهرست كنيم. توجه به پيامدهاي آن مي‌تواند كمك خوبي براي مهار آن باشد. فوايد آن مثل حفظ بهداشت رواني، مقبوليت اجتماعي، عدم ندامت، و آسيب جسماني و ضررهاي آن مثل طرد شدن، آسيب‌زدن به خود و ديگران است. علماي اخلاق نيز در شيوه درمان علمي اين صفت گفته‌اند: بهتر است با آفات و شرور اين صفت آشنا شويم و در احاديث مربوط به خشم و كظم غيظ(فرو بردن خشم) تأمل كنيم. براي نمونه به موارد ذيل توجه كنيم:
الف) مضرّات؛
مانند: غضب كليد فتنه‌هاست . باعث ظاهر شدن عيوب صاحبش مي‌گردد؛ انسان را به شر نزديك و از خير و نيكي دور مي‌كند. اول غضب جنون، و آخر آن پشيماني است. غضب خِرَد را فاسد مي‌كند.
ب) منافع؛
مانند: هر كس كظم غيظ كند، در حالي كه مي‌توانست آن را ابراز كند، خداوند قلب او را در دنيا و آخرت از امن و ايمان پر مي‌كند. كسي كه خشم خود را فرو برد ،خداوند عيب‌هايش را مي‌پوشاند. قوي‌ترين مردم كسي است كه به واسطه حلم و صبر، غضبش را مهار كند. انسان چون فطرتاً دنبال جلب منفعت و دفع ضرر است، انگيزه بهتري با اين روش براي مهار خشم پيدا مي‌كند.
5. ريزش فكر:
در مشكلات و اختلافات اجتماعي، بايد متوجه باشيم كه با روش‌هاي گوناگون مي‌توانيم از پس مشكل برآييم. بايد با تحريف‌هاي شناختي پنجه درافكنيم و سالم‌ترين، سازنده‌ترين و پرمنفعت‌ترين راه را انتخاب كنيم . توجه داشته باشيم پاسخ‌هاي جنگ و گريز اگر چه فطري‌اند، اما چون مقطعي مسئله را حل مي‌كند، مشكلات ارتباطي ديگري به وجود مي‌آورند.
6 التزام به صفات اضداد:
براي اين كه بتوانيم يك صفت رفتار را خاموش كنيم و يا از بروز آن جلوگيري كنيم، مي‌توانيم نقطه مقابل آن را تقويت كنيم. در علم اخلاق، توصيه شده است با التزام مستمر به انجام اضداد اين صفت (كظم غيظ، صبر، حلم و عدم شتاب) و درمان خودخواهي، ريشه همه صفات بد، از بروز اين صفت پيش‌گيري كنيم. نيز بيان شده است كه برخي از صفات همچون تكبر، شوخي زياد، استهزا، خواري، عيب‌جويي، لجاجت، مجادله، مخالف، مكر و حيله، حرص به مال و جاه مي‌توانند خشم را برانگيزانند؛ كه در اين موارد نيز با عمل به اضداد اين صفات و ريشه‌كن كردن ،در همه رذايل (خودخواهي منفي) آن را محو كنيم.
ب. فنون رفتاري
فنون رفتاري بر اين فرض بنيادي بنا شده‌اند كه رفتارها عمدتاً حاصل يادگيري‌اند. بنابراين، مي‌توان آن‌ها را از ياد برد و يا رفتار مطلوب جايگزين آن‌ها كرد:
1-پاداش يا جريمه پاسخ:
در اين فن، به رفتارهاي مطلوب خود پاداش مي‌دهيم و رفتاراي نامطلوب و خشمگين خود را جريمه مي‌كنيم.در زندگي برخي از علما آمده است كه براي حذف يك صفت بد، گاهي به جريمه خود مي‌پرداختند؛ مثلاً، هر گاه مرتكب خشم نامعقول مي‌شدند ،روزه مي‌گرفتند.
از فن «قرارداد مشروط» نيز مي‌توان كمك گرفت؛ مثلاً مبلغي به كسي بدهيم و به او بگوييم: در صورت بروز اين صفت از من، فلان مبلغ را انفاق كن.
2. مهار محرك‌ها:
خشم ممكن است به خاطر محرك‌هاي فعلي مثل گرسنگي و خستگي ايجاد شود. براي درمان آن بايد بين محرك‌هاي مزاحم را برطرف ساخت. البته گاهي محرك‌ها وسوسه نفس، شيطان و دوستان شيطان‌صفت هستند كه بايد با غفلت‌زايي و مراقبت و گفتن اذكاري مثل «اعوذ بالله من الشيطان الرجيم»، «لا اله الا الله»، خواندن سوره‌هاي ناس و فلق و گفتن «اعوذ بك من وسوسه النفس» و خواندن دو ركعت نماز و پناه بردن به خدا از آن‌ها خلاصي پيدا كرد.
مي‌توانيم از محرك‌ها و مشوق‌هاي مفيد مثل همنشيني با افراد صبور و حليم اين صفت را در خود ايجاد كنيم.
3. تغيير محيطي و وضع:
گاه محيط و محل توقف ما منبع استرس و محرك خشم است كه بايد از آن جا دور شويم تا از خشم نجات يابيم. در كتب اخلاق، از ائمه اطهار عليهم السلام احاديثي نقل شده‌اند كه اشاره دارند به اينكه هنگام غضب، بايد از محل غضب خارج شد و تغيير حال داد؛ اگر شخصي ايستاده است بنشيند، اگر نشسته است ،به پهلو روي زمين دراز بكشد . اگر باز آرامش نيافت ،آب سرد به صورت خود بزند و يا وضو بگيرد.
4-مطالعه زندگي افراد صبور و شيوه رفتار آن‌ها:
ً جهان‌بيني الهي قوي انسان را در برابر سختي‌ها مقاوم مي‌كند و اين همان چيزي است كه افراد صبور و حليم به آن مجهزند. مطالعه زندگي بزرگان به تدريج به باورها، گفتار، رفتار و هيجان‌ها ما جهت مثبت مي‌دهد.
ج )فنون بين‌فردي
بهترين الگوي ارتباطي مؤثر و سازنده «قاطعيت» است. در قاطعيت چون زيربناي آن برقراري روابط صادقانه و صراحت همراه با احترام متقابل است،طرفين بحث راضي مي‌شوند و قضيه به حالت بُرد - بُرد تمام مي‌شود.
1. ايفاي نقش:
پيش از اينكه در موضع خشم قرار بگيريم، صحنه را تجسم ذهني كنيم و رفتارها و بحث‌هاي احتمالي را به طور زنده اجرا كنيم تا آمادگي رو به‌رو شدن با شرايط را داشته باشيم . بهترين شيوه برخورد را از بين شيوه‌هاي ممكن انتخاب كنيم.در اين زمينه، مي‌توانيم از فن «صندلي خالي» كمك بگيريم.
2.همانند سازي:
در روابط بين فردي افراد قاطع دقت كنيم و نكات مثبت رفتاري و عاطفي آن‌ها را بياموزيم و همانندسازي كنيم. از جمله اصولي كه مي‌توانيم از آن‌ها استفاده كنيم، «تظاهر مثبت، نه ريايي، و شبيه‌سازي» است. در روايات آمده است: اگر مي‌خواهيد راضي، صبور و يا حليم و بردبار باشيد، خودتان را به اين حالات درآوريد؛ چون فردي كه به قومي تشبه پيدا مي‌کند، احتمال زياد دارد كه يكي از همان افراد گردد.
امام علي عليه السلام مي‌فرمايند: «ان لم تكن حليما فتحلم فانه قل من بشبه بقوم الا او شك ان يكون منهم. » ويليام جيمز نيز در اين باره مي‌گويد: هر گاه خواستيد احساس خاصي را در خودتان پديدار سازيد ،كاري كنيد كه اگر آن احساس به شما دست مي‌داد ،خود به خود آن كار را مي‌كرديد.
3. نقد پذيري:
به خود بقبولانيم كه اشتباه كردن ،مساوي با آدم بد بودن نيست. اغلب ما انسان‌ها عموماً يك معادله غلط در ذهنمان حك شده و آن اينكه اشتباه كردن مساوي است با آدم بد بودن، و آدم بد نيز مطرود است.
بايد اين معادله را به نامعادله تبديل كنيم. ما نيز مثل بقيه انسان‌ها ممكن است خطايي داشته باشيم، ولي عيب داشتن ما مساوي با معيوب بودن كل شخصيتمان نيست. پس به استقبال نقد برويم و با پرسيدن از طرف مقابل، سعي كنيم با صفات منفي خود بيشتر آشنا شويم و پس از خودشناسي، از صفات مثبتمان براي برطرف كردن آن عيب كمك بگيريم.
به ياد داشته باشيم كه از نقد و انتقاد نرنجيم. چون اغلب انسان‌ها عادت كرده‌اند خواسته خود را با درست يا نادرست‌هاي اخلاقي، جملات آمرانه و يا انتقاد بيان كنند. البته اگر كسي قصد سلطه‌گري و آزار ما را دارد ،مي‌توانيم انتقاد او را با «پاسخ مه‌آلودن» و فنون مشابه آن پاسخ دهيم؛ يعني به مه تبديل شويد و انتقاد را از خود عبور دهيد ( حالت تدافعي نگيريد) .
وانمود كنيد مسئله را نفهميده‌ايد . براي عدم جدال، به صورت كلي و مبهم با اصول انتقاد به صورت اجمالي موافقت كنيد . از جملاتي مثل «شايد اين‌طور باشد، ممكن است به چنين چيزي منجر شود، بي‌ربط هم نمي‌گوييد، شايد حق با شما باشد» استفاده كنيد تا احتمال تكرار انتقاد مغرضانه را در فرد كاهش دهيد.
گاهي لازم است در مقابل انتقاد، «ابراز وجود منفي» كنيم؛ يعني به اشتباه خود اعتراف كنيم. با توجه به اينكه بين اشتباه واحترام و مقبوليت رابطه‌اي وجود ندارد. اشتباه جزو جدانشدني زندگي است. پس اشتباه را به عنوان يك اشتباه بپذيريم و در صدد اصلاح برآييم.
4. قاطعيت:
اين سازنده‌ترين شيوه در رابطه بين فردي است و هسته آن صداقت (هماهنگي بين رفتار آشكار با فكر و احساس دروني) است؛ تنها شيوه‌اي كه در آن دو طرف به رضايت و حالت بُرد- بُرد مي‌رسند و در برخورد با افراد مورد علاقه يا كساني كه نسبت به آن‌ها احساس مثبت داريم ،دچار دوسوگرايي نمي‌گرديم . شايد به همين دليل است كه در حديثي از امام باقر عليه‌السلام آمده:
«انما رجل غضب علي ذي رحم فليدن منه فليمسه فان الرحم اذا مست سكنت؛ هر گاه فردي از دست اقوام و نزديكان خود خشمگين شد، نزد او برود و او را لمس كند تا ارام گردد».
مؤمنان هنگام غضب بر يكي از نزديكان خود، بايد به نيكوترين شيوه برخورد كنند. به او (از نظر عاطفي، كلامي و بدني) نزديك شوند. اين حالت باعث مي‌شود كه فرد احساس امنيت و آرامش كند.
احساس آرامش و محبوبيت موجب مي‌شود كه او حالت تدافعي و تهاجمي نگيرد . قضيه بدون بگو مگو فيصله پيدا كند. بايد به بهترين وجه، مشكل را حل كنيم تا دچار اختلالات هيجاني و رفتاري نشويم.
5. كمك مصلح:
گاهي وجود فرد سوم، كه دلسوز و همدل است، مي‌تواند از شعله‌ور شدن آتش خشم جلوگيري كند. به مثال ذيل توجه كنيد: پرويز بر سر مسئله‌اي با ساسان اختلاف دارد. پرويز كه فرد فحاش است، به او ناسزا مي‌گويد. ساسان نمي‌تواند تحمّل كند و سريع عصباني مي‌شود. بهزاد دست ساسان را مي‌گيرد و به گوشه‌اي مي‌برد و به او مي‌گويد:
«او تحت فشار روحي است، خودش هم از اين برخورد ناراحت است.» اطلاعات تسكين دهنده بهزاد امكان ارزيابي مجدد به ساسان مي‌دهد. اين امر باعث كاهش ترشح غدد فوق كليوي مي‌گردد و به آرامش او كمك مي‌كند. پس اگر مي‌بينيم كه در شرايطي نمي‌توانيم صحيح تصميم بگيريم و عجولانه برخورد مي‌كنيم، از فرد سومي براي كنترل خشم خود كمك بگيريم.
6.مهارت در انتقاد:
گاهي خشم‌هاي ما به خاطر عدم مهارت در انتقاد كردن هستند. با يادگيري اين مهارت‌ها، بايد از بروز آتش جنگ و خشم اجتناب كنيم. (پرهيز از نقد در جمع- توجه به نقاط مثبت در ابتداي نقد و ايجاد روحيه پذيرش در طرف مقابل، بيان غير مسقيم، گراميداشت شخصيت و عدم بيان نقدهاي پي در پي و فرصت دان براي اصلاح)
7.شوخي:
گاهي شوخي روش خوبي براي حفظ از آتش خشم است؛ يعني فرد به جاي اين كه در تنش روابط هميشه جدّي باشد، اين بار به جنبه‌هاي مضحك و خنده‌دار قضيه و رويداد توجه مي‌كند. اين كار باعث مي‌شود كه فرد قدرت بازبيني و تجديد نظر داشته باشد و عجولانه تصميم نگيرد.
8.حفظ جذابيت بين فردي:
يكي از جذابيت‌ها در روابط بين فردي نشاط و گشاده‌رويي است. افرادي كه عبوسند و چهره‌اي در هم دارند ،از محبوبيت كمتري برخوردارند. به همين دليل، علماي اخلاق با توجه به اين امر، يكي از علاج‌هايي را كه براي غضب ذكر كرده‌اند، توجه فرد به حالت چهره فرد غضبناك است. مي‌گويند: در چهره افراد غضبناك بنگريد، ببينيد چگونه حالت او از حالت انساني خارج شده و صفات او به درندگان شبيه شده و منفور مردم، حتي نزديكان خود، گشته است. مسلماً توجه به اين امر كمك خوبي براي ترك اين صفت است؛ چون مردم از معاشرت با افراد گشاده رو، صبور و حليم لذت مي‌برند و آن‌ها نزد مردم عزز و محترمند.
9.خوش‌بيني:
فرد خوش‌بين عميقاً معتقد است كه به رغم مشكلات و سختي‌ها موجود بر سر راه زندگي، اوضاع سر و سامان مي‌گيرد .همه چيز به خوبي و خوشي مي‌انجامند. سليگمن خوش‌بيني را روشي مي‌داند كه مردم بر اساس ان موفقيت‌ها و شكست‌هاي خود را توصيف مي‌كنند. فرد خوش‌بين ( به خود، ديگران و مسائل زندگي) هر شكست را به عنوان پديده‌اي مي‌بيند كه قابل تغيير است و معتقد است: بار ديگر مي‌تواند موفق شود، در حالي كه فرد بدبين به هنگام شكست (در روابط، زندگي و مانند آن) خود را سرزنش مي‌كند و ناكامي خود را ناشي از برخي خصوصيات شخصي مي‌داند كه غير قابل تغييرند.
به نظر وي، خوش‌بيني و اميد را مي‌توان مثل درماندگي و نوميدي آموخت و زيربناي آن «خود اثربخشي» است: يعني فرد بايد باور كند كه بر همه ماجراي زندگي خود مسلط است و مي‌تواند از عهده مشكلاتي كه بر سر راهش قد علم كرده‌اند، برآيد.
10.مردم حق اشتباه دارند:
اين روش در واقع آن روي سكه يكي از تفكرات غلط و خطاهاي شناختي است؛ يعني انسان عاقل در روابط اجتماعي خود واقع‌بين است و حق اشتباه را براي افراد ديگر به رسميت مي‌شناسد . انتظار معصوم بودن از همه مردم را ندارد؛ همان‌گونه كه خود وي چنين است.
چشم پوشي، مدارا، پاك‌سازي افكار غير منطقي، اخلاص، عفو و پناه بردن به خدا از شرّ وسوسه‌ها مي‌توانند روحيه صبر و حلم و كظم غيظ(فرو بردن خشم) را در ما تقويت كنند.
در مجموع، جهان‌بيني الهي به ما كمك مي‌كند در خط اعتدال (شجاعت) سير كنيم؛ نه دچار افراط (سلطه‌گري، ظلم و تكبّر) شويم و نه دچار تفريط (ترس، بي‌عرضگي، احساس خودكم‌بيني). براي مثال، يكي از اعمال ديني كه مي‌تواند كارگشا باشد و از شدت غضب بكاهد، سرگرمي ذهن به ذكر و ياد خداست. اين امر باعث مي‌شود كه حواس انسان از محرك‌هاي غضب منصرف شود و در مقابل، حضور خداوند را حس كند و در مورد عواقب دنيوي و اخروي غضب و مذمت‌ها آن بيشتر انديشه كند. به همين دليل، برخي از علما سرگرمي به ذكر خدا در هنگام غضب را واجب مي‌دانند.
از ديگر علل ديني، گذشت و عفو به خاطر خداست. تحمل بسياري از سختي‌ها و خشم‌ هابه خاطر رسيدن به مقام مادي و معنوي (كه بالاتر از همه چيز است) راحت است (چون عشق حرم باشد ،سهل است بيابان‌ها.)
ننيدگي و خشم
از نشانه‌ها و تظاهرات روان‌شناختي و رفتاري پريشاني مي‌توان به خشم، دشنام دادن، نوسان خلقي، اعمال تكانشي و خصومت اشاره كرد.
تنظيم غذا، ورزش، استراحت و تفريح، مراقبت تنفس عميق، مالش ماهيچه‌اي، مديريت زمان و شيوه‌هاي حمايتي و روابط صميمانه با نزديكان مي‌توانند كمك‌هاي خوبي باشند.
البته در انجام اين اعمال، بايد زنجيره افكار عصباني كننده و باورهاي غير منطقي قطع شوند؛ چون اين انديشه‌هاي ناسالم مثل هيزم براي آتش هستند. رعايت اعمال ياد شده به ما آرامش مي‌دهد و جوشش غدد فوق كليون (آدرنالين) را تسكين مي‌بخشد و خشم و تظاهرات آن برطرف مي‌شود.

پرسش 2:
چگونه با سيل افکار واهي مبارزه کنم؟

پاسخ:
اين افكار تا حدي طبيعي است كه نبايد از بابت آنها نگران باشيد . در برخي از روايات ديني اشاراتي به اين نوع فكرها شده كه حالت وسواس گونه مي يابد. براي رها شدن از آنها ذكر هايي دستور داده شده است ، مثلاً شخصي از امام صادق(ع) در مورد وسواس و شک سؤال کرد، فرمود: «لا شي فيها، تقول لا اله الا الله؛ اين وسواس مشکلي ندارد. هر گاه به وسواس فکري مبتلا شدي، لا اله الا الله بگو».(1)
همين كه انسان خود را در عبادتي برتر ببيند ، نشان نقص است ، چون كامل ترين انسان ها (ائمه معصومين) عبادت خود را بسيار ناچيز مي دانستند. اين نقص با معرفت و آگاهي بيشتر برطرف خواهد شد.
اما چنانچه اين افكار صورت تكرار و وسواس گونه به خود بگيرد و گاه و بيگاه ناخواسته به ذهن وارد شود ، نشان نوعي اختلال است كه بايد درمان شود . در اين مورد توجه شما را به مطالب ذيل جلب مي كنيم:
1ـ افکار مزاحم تکرار شونده که معمولاً داراي محتواي ناخوشايند هستند، وسواس فکري محسوب مي‌شوند. وسواس فکري ريشه در اضطراب بالا دارد . هرچيزي که اضطراب شما را پايين بيا‌ورد ،در کاهش اين افکار مؤثر است.
2ـ ورزش منظم و روزانه، تفريحات سالم و اشتغال شبانه روزي به امور مثبت سهم بسزايي در بهبود اين افکار دارد.
3ـ افكارسكسي گذشته چون به ذهن ايد ، بايد شما را نگران كند . نگراني به گونه اي باشد كه بايد بر خود بترسيد كه دوباره دچار شويد كه مطمئناً بيرون آمدن از آن ديگر به راحتي گذشته نخواهد بود يا براي هميشه از رحمت خدا دور شويد.
4ـ از نزاع بي‌ثمر و جنگ فرسايشي با افکارتان برحذر باشيد . بر خلاف تصور اوليه، نزاع بيشتر با اين افکار مزاحم به تشديد آنها در شما مي‌انجامد. مثل همه انسان‌ها از نعمت دروازه‌بان فکري محروميد،‌پس بيهوده به دنبال دروازه‌بان فکري نگرديد. با پذيرفتن اين افکار و به نوعي خود را مالک اين افکار دانستن کم کم مقدمات ساده‌سازي(ونه بغرنج سازي)، خنثى سازي و بي‌اعتنايي به اين افکار را فراهم آوريد. اين گونه افکار بايد مانند نسيمي که از توري مشبک مي‌گذرد، از ذهن شما بگذرد . نبايد مانند ديوار در مقابل اين نسيم فکري ايستاد. ورود و خروج آزادانه اين افکار بدون مقاومت ذهني شما به درگيري کمتر ذهني‌تان و تقليل اين افکار مي‌انجامد. فکر گناه تا به مرحله عمل نيامده ،به هيچ وجه گناه محسوب نمي شود.
5ـ با گذشته خود مثل کلاس درس برخورد نماييد . از لابه‌لاي رفتارهاي مثبت و منفي گذشته خود به استخراج تکنيک‌هاي شناختي- رفتاري براي مقابله با اين افکار و رفتارهاي ناشايست بپردازيد .چه بسا در گذشته براي دفع اين امور به تکنيک‌هاي خود ساخته کارآمدي دست مي‌يازيديد.
6ـ در صورت مشاهده اضطراب بالا و مداوم براي يک دارو درماني سبک به متخصصين روانپزشکي مراجعه نماييد.
7ـ گياهان دارويي ضد اضطراب از مراکز معتبر تهيه و تناول فرماييد.
8ـ به فرائض ديني خود اهميت دهيد . در عين حال كه آنها را در مقابل عظمت الهي بسيار ناچيز مي دانيد.
پي نوشت:
1 . کافي، ج‏2، ص 424.
موفق باشيد.

پرسش 3:
فرق بين شهوت و لذت در چيست؟

پاسخ:
«شهوت» در لغت داراي مفهوم عامي است که به هرگونه خواهش نفس و ميل و رغبت به لذّات مادي اطلاق مي‏شود؛ گاهي علاقه شديد به يک امر مادي را نيز شهوت مي‏گويند.مفهوم شهوت، علاوه بر مفهوم عام، در خصوص «شهوت جنسي» نيز به کار رفته است. آن چه بيش تر از واژه شهوت به ذهن متبادر مي شود ،به معناي خاص يعني شهوت جنسي است. مقصود از شهوت در بسياري از موارد لذت بردن جنسي است.
در بحث‏هاي فلسفي معمولاً لذّت را سه قسم مي‏دانند:
1. لذّت حسي، که عبارتست از لذّتي که نفس انسان از راه ابزارهاي جسمي و جسماني به آن مي‏رسد؛ مثل لذت شيريني از راه حس ذائقه يا لذت بوي خوش از راه حس بويايي.
2. لذّت خيالي، که عبارتست از لذّتي که نفس انسان از راه تصور صورت خيالي بعضي از لذّت‏هاي حسي به آن مي‏رسد.
مستقيما با ابزارهاي حسي کاري ندارد؛ مثل اين که انسان از تصور و خيال فلان صحنه‏ي زيبا لذت مي‏برد.
3. لذت عقلي، که عبارتست از لذّتي که نفس انسان از طريق رسيدن به کمالات عقلي به آن مي‏رسد. (1)
لذت هاي انسان دو گونه اند: 1- لذت هاي مادي 2- لذت هاي روحي و معنوي.
لذت هاي مادي لذت هايي است که از راه ابزارهاي حسي و جسماني و قواي بينايي و شنوايي و چشايي و لامسه و بويايي براي انسان حاصل مي گردد. مثلا لذتي که انسان از خوردن غذايي لذيذ مي برد و يا از استشمام بويي خوش به انسان دست مي دهد. ديدن منظره اي زيبا و شنيدن صدايي خوش و دل انگيز و تماشاي بهار طرب انگيز و شنيدن چهچهه بلبل و قناري و صداي ريزش آبشار و بوي باران و نگريستن به طبيعت زيبا، همگي نمونه اي از لذت هاي مادي و دنيوي مي باشد.
البته لذت هاي مادي گاهي لذت هاي خيالي مي باشند. يعني گاهي انسان با تصور منظره زيبايي که قبلا ديده و يا جنگل سرسبز و خرم و رودخانه و دريايي که در گذشته تماشا کرده، سرزنده و خوشحال مي گردد و لذت مي برد. اين لذت هاي مادي حسي و خيالي، پاسخگوي نيازهاي غريزي انسان مي باشند ،گرچه مي توانند پاره اي از فطريات انسان را شکوفا سازند. مثلا ديدن منظره اي زيبا و دلکش، يکي از لذت هاي حسي انسان است ،ولي اگر همراه با تفکر و انديشه و توجه باشد ،مي تواند انسان را در برابر عظمت و حکمت و علم و قدرت خالق آن به کرنش و تعظيم وادارد . محبت و عشق به خداوند را در درون انسان تقويت نمايد . از اين راه به لذتي معنوي و روحي منجر شود.
هنگام خوردن غذايي لذيذ و گوارا، لذتي که انسان مي برد ، حسي و مادي و دنيوي است. اگر توجه کند که لذت از خود غذا نيست، بلکه از خالق و هستي بخش آن است، لذتي معنوي که از اين راه به انسان دست مي دهد، از لذت مادي آن غذاي لذيذ بيشتر و قوي تر است. در روايت داريم: انسان هاي پست و دون مايه از غذا خوردن لذت مي برند ،ولي انسان هاي والا و کريم و بزرگوار از غذا دادن به ديگران لذت مي برند.
لذت هاي معنوي و روحي، لذت هايي هستند که مربوط به روح و روان و درون انسان مي باشند. باعث بهجت و صفا و خرمي دروني انسان مي گردد. حال خوشي که انسان در حال نماز و دعا و عبادت دارد و يا لذتي که از خدمت و کمک به ديگران و ايثار و فداکاري مي برد و يا لذتي که از دانستن مطلبي و حل مسأله پيچيده و معمايي به او دست مي دهد ، از لذت هاي روحي و معنوي مي باشند .
گاه اين لذت ها در عالم خواب و رؤيا نصيب انسان مي گردد .انسان در عالم خواب غرق سرور و خوشحالي مي گردد.
انسان مي تواند با نيت خالص و ياد خدا و انجام اعمال و کارهايش براي رضاي خداوند و خشنودي او، حتي لذت هاي مادي را نيز با لذت معنوي ياد و رضاي الهي همراه سازد . لذت هاي دنيوي را به اخروي و دنيا را به آخرت و ماده را به معنا تبديل سازد . اين از ويژگي هاي دين مقدس اسلام است که بين دنيايي که با ياد و ذکر و خشنودي خدا همراه است و آخرت تفاوت و فاصله اي قايل نيست، يعني انسان در عين زندگي در دنيا و در عالم ماده مي تواند با انگيزه و نيت خدايي کار آخرتي انجام دهد.
پي نوشت:
1- نهاية‏الحکمه، علامه طباطبايي، ص 124.

پرسش 4:
فرق بين شوخي و خوش رو بودن با خنديدن کاذب چيست؟

پاسخ:
دين اسلام، دين تعقل و متانت و اعتدال است. در اين دين همه نيازهاي فردي و اجتماعي و رواني و عاطفي و دنيايي و آخرتي انسان مورد توجه دقيق قرار گرفته، راه تأمين اين نيازها به طور معقول معرفي گرديده است.
در اين دين مقدس هر دستوري كه داده شده ،همراه با رعايت همه جوانب آن مي باشد .چون اين تعاليم و آموزه ها از طرف خداوندي است كه به همه اشيا و همه امور احاطه دارد و هيچ چيز از ديد او پنهان نمي ماند، همه جوانب و ابعاد هر دستور و تعليمي مورد توجه كامل قرار گرفته است.
در دين اسلام نه تنها از خنده منع نشده، بلكه سيره و سنت و برنامه عملي پيشوايان آن در موارد زيادي بر خوش طبعي و خنداندن و شاد نمودن مؤمنان بوده ، از جمله اشكالاتي كه معاويه بر امير مؤمنان(ع) وارد مي كرد ،خوش طبعي و مزاح بودن ايشان مي باشد.
خنديدن و خنداندن اگر از حد اعتدال بگذرد ،بر قواي عقلاني انسان و اراده او تأثير سوء مي گذارد . جدي بودن و قاطعيت و اعمال نظر و اراده را در مواردي كه مورد نياز و ضرورت مي باشد، از انسان مي گيرد. اسلام، انسان معتدل و ميانه رو در همه ابعاد مي خواهد . عملا ما را به چنين جهتي هدايت نموده ، اعتدال در همه كارها را خط مشي و برنامه كلي خود قرار داده است.

همان گونه كه زياده روي در خنده را كه باعث ضعف قواي عقلاني و نيروي اراده و تصميم گيري انسان مي شود ،منع نموده، از خشك
و عبوس بودن و خوش برخورد نبودن ،منع كرده ، از مؤمنان خواسته كه هنگام رو به رو شدن با يكديگر ،با روي باز و گشاده يكديگر را ملاقات كنند .دستور داده كه اگر غمي درون داريد، آن را هنگام مواجهه با ديگران آشكار نسازيد تا غم شما، ديگران را ملول و افسرده نسازد.
بين آنچه اسلام مي گويد و آنچه روان شناسان مطرح مي كنند ،فرق اساسي وجود دارد ،زيرا مبناي دستور اسلام وحي است، ولي مبناي سخن روان شناسان تجربه است. روان شناسان براي تخليه هيجانات تجربه كرده و به اين نتيجه رسيده اند كه يكي از مكانيزم هاي تخليه هيجاني خنديدن است (البته اينكه با صداي بلند و با قهقهه خنديدن توصيه شده ،شايد موردي بوده است، يعني يك مورد خاصي كه دچار مشكل هيجاني بوده، روانشناس تشخيص داده كه بايد از راه هاي مختلف اين هيجانات تخليه شود . يكي از راه هاي آن نيز با صداي بلند خنديدن است ،پس توصيه كرده) اگر روان شناسان در موارد خاصي چنين توصيه را به برخي از افراد مشكل دار مي نمايند، منافاتي با دستور دين ندارد. اگر اين توصيه را براي همه افراد ارائه مي كنند، قابل قبول نيست، زيرا از نظر شرع خنديدن با صداي بلند و قهقهه، مذموم است . آنچه اسلام توصيه كرده ،خوشروئي، تبسم و گشاده رو و شاد بودن است.
اما مرز بين خوشروئي و بذله گوئي و اخلاق اين است كه خوشرو بودن و بذله گوئي اگر در حد اعتدال باشد ، منافاتي با اخلاق ندارد و موجب سبك شدن انسان نمي شود . مرز بين شوخ طبع بودن و گناه اين است كه در شوخ طبعي اولا نبايد گونه اي عمل كرد كه شخصيت انسان لوث شود . ثانيا به شخصيت ديگران نيز نبايد آسيب رساند. بنابراين از كلمات و رفتارهايي كه از نظر شرعي اشكال دارد ،نبايد استفاده شود، مثل مسخره كردن ديگران يا بيان مطالب دروغ يا ريختن ابروي ديگران ،همچنين شوخ طبع بودن بايد در جاي مناسب باشد ،يعني
وقتي انسان يك مطلب جدي و مهم را براي ديگران بيان مي كند، به خاطر افراط در شوخ طبعي باعث نشود ديگران مطلب را جدي نگيرند و تلقي ديگران از انسان اين باشد كه اين فرد جدي نيست و نمي شود كارهاي مهم را به او سپرد ،زيرا همه چيز را به شوخي مي گيرد. بنابراين هر كجا شوخ طبعي منجر به آسيب زدن به شخصيت خود يا ديگران شود، از حد اعتدال خارج شده و انسان وارد حيطه گناه مي شود.

صفحه‌ها