پرسش وپاسخ

آیا در هنگام کشیدن مسح سر در وضو رسیدن آب به پوست سر لازم است؟

پرسشگر گرامي با سلام و سپاس از ارتباطتان با اين مرکز
مسح بر پوست سر واجب نيست، رساندن آب بر پوست سر لازم نيست، بلکه مسح بر موي قسمت جلوي سر صحيح است ، ولي کسي که موي جلوي سراو به اندازه بلند باشد که اگر مثلا شانه کند، به صورتش مي ريزد يا به جاهاي ديگر سر مي رسد ، بايد بيخ موها را مسح کند يا فرق سر را باز کرده و پوست سر را مسح کند.(1)
پي نوشت:
1. آيت الله صانعي ، توضيح المسائل، مسأله 248 و 249.

راه تاثیر دعا چیست؟

باعرض سلام می خواستم بدانم که ما باید چه کاریانجام دهیم تا دعاهایی که می خوانیم در همه ی اعمال ما تاثیر بگذارد. باتشکر

پرسشگر گرامي با سلام و سپاس از اعتماد و ارتباط تان با اين مرکز
دعا به عنوان يک "عبادت "مثل نماز است که هميشه و در هر حال مطلوب وپسنديده است .تأثير زيادي در قبولي اعمال ، اجابت دعا ها و در روح و روان و در افزايش معنويت انسان مي گذارد، اگر چه حاجات ويا همه حاجاتش برآورده نشود . منظورتان از تأثير گذاري دعا در همه اعمال چيست ؟ به بيان ديگر اگر منظورتان اين است که چه کار کنيم تا دعاهايي که در زمينه ها و موضوعات مختلف مي کنيم ، مؤثر باشد و به اجابت نزديک و مقرون گردد .پاسخ اين است که استجابت دعا مقدمات ،آداب و شرايط دارد 0چنان که مستجاب نشدن دعا ها علت يا عللي دارد .ممکن است موانعي جلوي استجابت را سد کرده باشد يا «راه و روش »دعا کردن و«آداب » آن را رعايت نکرده و يا مصلحتي در تأخير و يا عدم اجابت دعا وجود دارد.
اما چون مي دانيم خداوند "خير"و"صلاح"و"منفعت"و"عاقبت به خيري"بنده اش را مي خواهد ،نتيجه دعا هر چه باشد، رحمت و منفعت است.در ذيل به برخي از آداب و شرايط و موانع استجابت دعا اشاره مي شود . ليکن لازم است پيش از ذکر آن به نکات مهمي توجه کنيد .
نکات مهم:
خداوند به بندگانش وعده داده که دعاي آنان را اجابت مي کند. شکي نيست که دعاها اجابت مي شود. اما بايد توجه داشت که :
1- استجابت دعا شرايطي دارد، چنان که عدم استجابت دعا نيز معلول عوامل و موانعى است.
2- اجابت دعا به اين معني نيست که هر چيزي را که مي خواهيم، به همان شکل و به همان کيفيت و در همان زمان به ما داده شود.
اميرمؤمنان(ع) در نامه اي به فرزندش مي­فرمايد:
"دير اجابت نمودن خدا، ‌تو را نااميد نكند كه بخشش، ‌بسته به مقدار درخواست است. چه بسا در اجابت دعاي تو تأخير رخ دهد تا درخواست تو طولاني تر گردد و بخشش او كامل تر شود. چه بسا چيزي را خواسته اي، به تو نداده، ولي در عوض چيزي بهتر از آن را در دنيا به تو داده و يا در آن دنيا خواهد داد، يا بهتر آن بوده كه آن را در دنيا از تو باز دارد. زيرا چه بسا انسان چيزي را طلب نمايد كه اگر به او داده شود، ‌موجب تباهي دين و دنياي او گردد". (1)
قرآن مي فرمايد:
چه بسا چيزي را که خير مي­پنداريد، اما شر شما در آن است، چه بسا چيزي را شر مي پنداريد که خير تان در آن است .خدا مي داند و شما نمي­دانيد(2).
ممکن است به دلايل بسيار شناخته شده که اکنون جاي طرح آن ها نيست، يا به دلايل ناشناخته، حاجتي بر آورده نشود. بيمار شفا نيابد، باران نبارد، با كسي كه دوست دارد، ازدواج صورت نگيرد. صاحب فرزند نشود. مال و ثروتي که دنبالش بود، به دست نيايد و. . . اما هيچ به معناي اجابت نشدن دعا نيست.
هر دعايي اجابت مي­شود، اما چگونه، چه وقت، کجا، با چه کيفيت و در چه حالت و. . . اموري است که خداوند بر اساس خير و مصلحت بنده­اش تنظيم مي­کند.
از روايات استفاده مي شود كه هيچ دعايي بي اثر نيست. هر دعايي در دنيا و آخرت تأثير مناسب خود را دارد، پس هر دعائي به اجابت مي رسد، اما گونه هاي استجابت مختلف است.
امام سجاد(ع) مي فرمايد: "دعاي مؤمن يكي از سه فايده را دارد:
براي او ذخيره مي گردد يا در دنيا برآورده مي شود يا بلايي را كه مي خواست در دنيا به او برسد، ‌از وي دور مي کند". (3)
اگر كسي بداند خداوند در عوض عدم اجابت دعا در دنيا، چه پاداشي براي او در آخرت در نظر گرفته است، هرگز نا‌اميد نمي شود. امام صادق(ع) مي فرمايد:
"روز قيامت خداوند متعال مي فرمايد: اي بنده من!‌ مرا خواندي و اجابتت را به تأخير انداختم. اكنون ثواب و پاداش تو چنين و چنان است. پس مؤمن آرزو مي كند كه كاش هيچ دعايي از او در دنيا اجابت نمي­شد، براي ثواب و پاداش نيكي كه مي بيند". (4)
بنابراين توصيه مي­شود، در ضمن حفظ اعتماد و توكل به خدا، در مورد دعا و معناي آن و اجابت و معناي اجابت و. . . آگاهي و شناخت خود را بيش تر كنيد، تا اعتماد و تكيه و طلب از خدا، همراه با شناخت بيش تر و ايمان مستحكم صورت گيرد.
آداب وشرايط دعا
از نظر اسلام، دعا آدابي دارد، که موجب کمال دعا، و والايي و رفعت مرتبه و فزوني تأثيرگذاري آن مي‌شود. امام صادق (ع) مي‌فرمايد: «آداب دعا را حفظ کن . ببين چه کسي را مي‌خواني و چگونه مي‌خواني و براي چه مي‌خواني».(5)
اولين و مهم ترين شرطش آن است که دعا از سينه اي پاک وقلبي پاکيزه باشد .چنان که امير المؤمنين عليه السلام مي فرمايد :خير الدعا ما صدر عن صدر نقيّ و قلب تقيّ (6)گام اول ومهم ترين آن در پاک شدن قلب ،«توبه حقيقي »از همه گناهان است 0
شخصي از امام صادق (ع) سوال کرد: خدا در قرآن مي‌فرمايد: « ادعوني استجب لکم» ولي او را مي‌خوانيم و اجابت نمي‌شود! حضرت فرمود: «آيا خدا خُلف وعده مي‌کند؟» عرض کرد: نه، فرمود: «پس علت چيست؟» عرض کرد: نمي‌دانم. حضرت فرمود: «هر کس دستورهاي الهي را اطاعت کند و او را با شرايط و آداب دعا کند، خداوند دعايش را مستجاب مي‌کند».(7)
شخصي خدمت امام صادق(ع) عرض کرد: دو آيه در قرآن است که تأويل و معناي آن را نمي‏دانم. يکي «ادعوني استجب لکم» است، که ما هر چه دعا مي‏کنيم، اجابت نمي‏شود. حضرت فرمود: «من سر عدم اجابت دعاي تان را به شما مي‏گويم. اگر تو خدا را در آن چه دستور فرموده، اطاعت کني و آن گاه او را بخواني، دعايت را اجابت مي‏کند، ولي تو با (دستورهاي) او مخالفت کرده ، نافرماني‏اش مي‏کني. او نيز اجابت نمي‏کند. با اين حال، اگر خدا را از راهش بخواني - اگر چه گناهکار باشي - خدا دعايت را مستجاب مي‏کند».
آن شخص پرسيد: راه دعا چيست؟ فرمود: «نماز که خواندي، ابتدا تمجيد کرده، او را به بزرگي مي‏ستايي و به هر نحو که مي‏تواني، حمد و ستايش مي‏کني، سپس بر پيامبر(ص) و آلش درود مي‏فرستي و به تبليغ رسالتش گواهي مي‏دهي، بر ائمه هدي سلام مي‏دهي، آن گاه نعمت‏هاي خدا را بر خود مي‏شماري و او را به خاطر آن ها ستايش و شکر مي‏کني. بعد به گناهان خود يکايک اعتراف مي‏کني . هر کدام را که به ياد داري، اقرار مي‏نمايي. هر کدام را به خاطر نداري، به طور سربسته به زبان مي‏آوري .از همه گناهان به درگاه خدا توبه مي‏کني . تصميم مي‏گيري که ديگر گناه نکني .از روي پشيماني و صدق نيت و خلوص، و در بيم و اميد از آن ها استغفار و طلب آمرزش مي‏کني، سپس مي‏گويي:
«اللهم اني أعتذر اليک من ذنوبي و استغفرک و أتوب اليک .فأعنّي علي طاعتک و وفّقني لما اوجبت علي من کلّ ما يرضيک .فانّي لم أر أحداً بلغ شيئاً من طاعتک إلاّ بنعمتک عليه قبل طاعتک ، فأنعم علي بنعمة أنالُ به رضوانک و الجنةَ».
بعد از رعايت اين مراتب، حاجت خود را بخواه، که اميدوارم خدا نااميدت نکند و حاجتت را برآورد».(8)

پي‌نوشت‌ها:
1. نهج البلاغه، خطبه 31.
2. بقره (2)آيه 216.
3. تحف العقول، ص202.
4. تفسير نمونه، ج 11، ص 101، پاورقي
5. بحارالانوار، ج 90، ص 322.
6. الکافي ،ج2،ص468
7. مکارم الاخلاق، ج 2، ص 20.
8. الميزان، ج 2، ص 37

حکم جایزه ای که از طرف نهادهای دولتی داده می شود چیست؟

با سلام! من دانشجوی دانشگاه علوم پزشکی شهید بهشتی هستم! و عضو شورای مرکزی کانون قرآن وعترت این دانشگاه! بدلیل برگزاری یک جشنواره، از سوی نهاد ریاست جمهوری برای 14 نفر از اعضای فعال، هزینه ی سفر سوریه به ماهدیه داده شد! اما من نمی دانم که بودجه ی این سفر دقیقا از کجا تامین شده؟ فقط می دانم از طرف نهاد ریاست جمهوری است!یعنی چون هزینه از بیت المال است! آیا رفتن به این سفر اشکال دارد یا نه؟

پرسشگر گرامي با سلام و سپاس از ارتباطتان با اين مرکز
در فرض سؤال رفتن به سفر زيارتي سوره با هزينه نهاد رياست جمهوري اشکال ندارد.
امور بيت المال در اختيار مسئولان ذي صلاح کشور مي باشد .مسئولان مي توانند طبق قانون از امور بيت المال براي دادن هدايا و امثال آن استفاده نمايند.(1)
پي نوشت:
1.آيت الله خامنه اي، استفتائات، سؤال 1961.

با سلام و خسته نباشید خدمت شما میخواستم ببینم نظر کارشناسان محترمتون در مورد اهل حق چیه؟ و فرق اهل حقهایی که در قسمتهایی از کرمانشاه و ایلخچی و ... زندگی میکنند

با سلام و خسته نباشید خدمت شما میخواستم ببینم نظر کارشناسان محترمتون در مورد اهل حق چیه؟ و فرق اهل حقهایی که در قسمتهایی از کرمانشاه و ایلخچی و ... زندگی میکنند چیه؟ و فرق تیره های چهل تنان و هفت تنان و آتش بیگی و ... چیه؟؟ با تشکر از زحماتتون

پرسش 1: هل حق شرح : نظر کارشناسان در مورد اهل حق چيه؟ فرق اهل حق هايي که در قسمت هايي از کرمانشاه و ايلخچي و ... زندگي مي کنند چيه؟ فرق تيره هاي چهل تنان و هفت تنان و آتش بيگي و ... چيه؟؟ پاسخ: 2@@پرسشگر گرامي با سلام و سپاس از ارتباطتان با اين مرکز جواب دادن به همه مطالب که شما- درباره فرقه اهل حق- خواسته ايد، نياز به فرصت ديگر دارد . در يک نامه نمي توان به آن پر داخت. افزون برآن ماهيت ،عقايد و مکان برخي ازگروهاي اهل روشن نيست ،از اين رو نمي توان درباره همه اهل حق ها اظهار نظر و اطلاعاتي را ارئه داد، در عين حال در اين جا به مطالب زير اشاره مي شود : فرقه اهل حق از جمله آيين‏هاى مخلوطى از عقايد باستانى و نيز اديان مسيحيت، اسلام و... مى‏باشد. در حال حاضر، اهل حق به سه گروه عمده تقسيم شده‏اند. 1- شيطان پرست ها ؛اين گروه شيطان را تقديس و با طهارت مخالف‏اند. بيش تر پيروان اين گروه در كرند، سرپل‏ذهاب و نواحى مجاور آن سكونت دارند.( 1 ) 2- على اللهى‏ها : اين گروه مى‏پندارند كه حضرت على(ع) خدا است و دين خود را از اسلام جدا مى‏دانند. اين گروه نيز عمدتا در شمال غرب ايران و در برخى نواحى ديگر پراكنده‏اند. 3- گروه اهل حق مسلمان ؛اين گروه خود را شيعه مى‏دانند، ولى در سير و سلوك و آداب متفاوت از شيعه هستند. عمده آثار در دست از اين فرقه، مربوط به گروه سوم است؛ چون دو گروه اول، اساسا فاقد هرگونه پايه فكرى بوده و تنها از پيشينيان خود تقليد كوركورانه مى‏كنند و تقريبا آيين و يا معتقدات قابل توجهى ندارند. در باره اهل حق مي توان گفت : اهل حق، علي‌اللهي مذهب و مسلکي است با گرايش هاي عرفاني و آداب و متون مذهبي خاص که در موارد زيادي با اعتقادات و سنن اسلامي مطابقت ندارد. اين مسلک در ميان طوايفي از کردها، لرها، ترک ها، پيرواني دارد. آنان نسبت به حضرت علي(ع) غلو مي کنند و براي او مقام خداوندگاري اعتقاد دارند. آنان به جز سلطان اسحاق، که پايه‌گذار اين مذهب به حساب مي آيد، مهم‌ترين مظهر خدا روي زمين را حضرت علي(ع) مي دانند. در بسياري از آثار اهل حق بر الوهيت حضرت علي(ع) تأکيد شده است. در واقع اهل حق، علي(ع) را مظهر ذات الهي و حضرت محمد(ص) را مظهر صفات الهي به حساب مي آورند. اهل حق، هنگام برخورد با يکديگر به جاي «سلام» «يا علي» مي گويند. تراشيدن يا کوتاه کردن شارب (سبيل) را گناهي بزرگ و حرام مي دانند.از شعائر مخصوص ديگر آنان، گرفتن روزه مخصوص است، آنان روزه ماه رمضان را ممنوع مي دانند و بر اين باورند که هر کس روزه يک ماه رمضان را به جا آورد، از اين طايفه خارج شده است. سه روز پياپي روزه مي گيرند . زمان آن مصادف با چله زمستان کُردي مي باشد، پس از سه روز، روزه مداوم ،روزه چهارم را که مصادف با پانزدهم ماه است ، جشن مي گيرند که آن را «عيد خاوندگاري» مي نامند و نام اين روز، روز «غار» است . براي اهل حق مقدس‌ترين جايگاه و کعبه مقصود «پرديوَر» مي باشد. در روستاي شيخان، کنار رودخانه «سيروان» در اورامان کردستان، قطعه سنگ بزرگي است که جايگاه سلطان اسحاق و يارانش را مشخص مي کند. اين محل را «پرديوَر» مي‌نامند که زيارتگاه و محل دعا و نياز آنان است. گويند سلطان اسحاق، در همين مکان با يارانش پيمان بست. اهل حق معتقدند که خداوند به صورت انسان در زمان هايي تجلي يافته است .به تصور آنان، سلطان اسحاق، برترين مظهر تجلي خدا در روي زمين است. آنان بعد از سلطان اسحاق به هفت تن که برخي جزء مريدان سلطان اسحاق بوده‌اند، اعتقاد دارند و اين هفت تن را جزئي از ذات سلطان اسحاق مي دانند.(2) آنان داراي عقائد خاص و پيچيده‌اي هستند که خيلي از عقائد خود را به ديگران نمي‌گويند. راه و روش اهل حق نادرست و باطل است چون آنان خيلي از معارف و احکام غير منطقي را باور دارند .همچنين آنان حضرت علي(ع) را خدا دنسته و به قيا مت به صورتي که اسلام و قرآن مي گويد، عقيده ندارند. با دقت در افکار و عقائد آنان به خوبي روشن مي گردد که مسلک و مذهب آنان بي‌پايه و اساس و باطل است. البته ممکن است برخي از افراد اهل حق اين عقايد را نداشته باشد ، اما عقايد مشهور آن ها همان چيزهايي است که بيان شد. درباره براي آگاهي بيش تر از عقائد و افکار آنان به دائره المعارف بزرگ اسلامي، جلد 10 و کتاب سخن با اهل حق، سيد عباس طباطبايي‌فر پي نوشت‏ها: 1 . دايره المعارف تشيع ،ج2 ،ص613 . 2 . دائره المعارف بزرگ اسلامي، ج 10، ص 467 ـ 474.

آيا دختر باكره مي تواند بدون اذن پدرش با مردي صيغه نكاح موقت بخواند؟ در رساله ي آيت الله مكارم شيرازي كه مرجع تقليم خودم هستند خواندم كه احتياط واجب گرفتن اجازه از پدر است .در جايي ديگر خواندم كه در احتياط واجب، شخص مي تواند به مرجع ديگري رجوع كند. بنابراين در رساله آقايي به نام شاهرودي كه متن آن در اينترنت بود خواندم كه گرفتن اجازه در اين مورد لازم نيست. بنابراين با آقايي صيغه نكاح موقت خواندم و با او رابطه جنسي برقرار كردم اما هنوز باكره هستم. تكليف چيست؟ آيا صيغه من غلط بوده و عمل ما زنا محسوب مي شد؟

پرسشگر گرامي با سلام و سپاس از ارتباطتان با اين مرکز
در صورتي که حضرت آيت الله شاهرودي را از نظر اعلميت مساوي با مرجع تقليد خود بدانيد و يا بعد از مرجع تقليد خود اعلم از ديگران بدانيد، مي توانيد در خصوص اين مسئله به فتواي معظم له رجوع کنيد. دراين صورت عقد موقت شما صحيح است و مرتکب گناه هم نمي شويد(1).
به هيچ وجه به شما خواهر گرامي يا هر دختر ديگري ازدواج بدون اجازه پدر را توصيه نمي کنيم ، بلکه معتقديم که حتماً پدر در جريان باشد ،
ازدواج و برقراري رابطه محرميت يک نوع نياز غريزي و عاطفي است ، اما غالباً دختران جوان تمام جوانب را در نظر نمي گيرند و تنها به وضعيت حال مي انديشند ، مگر اينکه واقعاً سن دختران بالا باشد و پدر و مادر بي جهت و نامعقول از ازدواج دخترشان جلوگيري کنند . در اين صورت اجازه شرط نيست .
پي نوشت :
1.آيت الله مکارم شيرازي ، توضيح المسائل ، ص 21 ، م 9 .

در سور های تقریبا وسط قرآن مجید، مانند سوره مریم (س) و سور پیش و پس آن از خداوند متعال با نام " الرحمان" نام برده شده در حالیکه در سور دیگر چنین نیست. اگر دلیل

در سور های تقریبا وسط قرآن مجید، مانند سوره مریم (س) و سور پیش و پس آن از خداوند متعال با نام " الرحمان" نام برده شده در حالیکه در سور دیگر چنین نیست. اگر دلیل مشخصی برای این امر هست، لطفا تشریح فرمائید. قبلا سپاسگزارم.

پرسش: در سور هاي تقريبا وسط قرآن مجيد، مانند سوره مريم (س) و سور پيش و پس آن از خداوند متعال با نام " الرحمان" نام برده شده در حالي که در سور ديگر چنين نيست. اگر دليل مشخصي براي اين امر هست، لطفا تشريح فرمائيد. پاسخ: پرسشگر گرامي با سلام و سپاس از ارتباطتان با اين مرکز "الرحمان" وصف مخصوص خدا مي باشد . در آيات قرآن علاوه بر "بسم الله الرحمن الرحيم" که در تمام سوره ها جز توبه تکرار شده، در 52 موضع ديگر خدا به اين وصف مخصوص نامبرده شده است . اختصاص به سوره هايي که شما گفته ايد، ندارد، گر چه در اين سوره ها بيش تر تکرار شده است . ما علت تکرار بيش تر اين نام در اين سوره ها را نمي دانيم . شايد از آن جهت باشد که مشرکان براي خدا شريک تراشيده ، شريکان را مظاهر رحمت واسعه خدا مي پنداشتند . خدا هم "رحمانيت" و رحمت واسعه را فقط از خود شمرده و به همين جهت به صراحت مي فرمايد: الملک يومئذ للرحمن(1) در قيامت آشکار خواهد شد که مالکيت مطلقه از خداي رحمان است (و خداياني که تراشيده ايد و از آنان رحمت انتظار داريد، پوچ و باطل اند.) بعد از اين که خلق و امر را به خود نسبت داد و خدايان باطل مشرکان را بي نصيب از خلق و امر شمرد، آنان را به سجده و خضوع و تسليم مطلق در برابر خداي رحمن فراخوانده ، اعراض جاهلانه آنان را اين گونه حکايت مي کند: وَ إِذا قِيلَ لَهُمُ اسْجُدُوا لِلرَّحْمنِ قالُوا وَ مَا الرَّحْمنُ أَ نَسْجُدُ لِما تَأْمُرُنا وَ زادَهُمْ نُفُورا؛(2) چون به آن ها گويند خداى رحمان را سجده كنيد، گويند: خداى رحمان چيست؟ چگونه به چيزى كه دستورمان مى‏دهى، سجده كنيم؟ (اين سخن را مى‏گويند) در نتيجه دوري شان بيش تر مى‏شود پي نوشت ها: 1. فرقان(25)آيه26. 2. همان،آيه60.

برای رهایی از افکار بد ناخواسته چه باید کرد؟

سلام من یه دختر 15ساله هستم . خیلی فکرای بدی میاد تو سرم راجع به دنیا. خود به خود میان تو ذهنم. به خدا دارم دیوونه میشم .کمکم کن

پرسش 1:
نفس شرح :
يه دختر 15ساله هستم . خيلي فکراي بدي مياد تو سرم راجع به دنيا. خود به خود ميان تو ذهنم. به خدا دارم ديوونه مي شم .کمکم کن

پاسخ:
2@@پرسشگر گرامي با سلام و سپاس از ارتباطتان با اين مرکز
در سوال تان مشخص نشده که منظور از افکار بد راجع به دنيا دقيقاً چيست؟ در ارتباط بعدي مشخصات آن را روشن تر بيان نماييد تا بهتر بتوانيم در مورد آن ها و رفع مشکل براي تان بنويسيم.احتمالامشکلي که مطرح کرديد ، نوعي وسواس فکري است که هيچ گونه گناه يا عقوبت اخروي را متوجه شما نمي کند ، اما ضمناً يک نوع بيماري است که بايد درمان کنيد . راه درمان براي آن وجود دارد.
وسواس يكي از واكنش‏هاي عصبي است كه معمولاً به دو شكل وسواس فكري و وسواس عملي بروز مي‏كند.
وسواس فكري عبارت است از افكار پوچ و بيهوده تكراري، كه گرچه بيمار به بيهودگي آن اطمينان دارد، ولي براي جلوگيري از آن نمي‏تواند اقدامي كند.
وسواس عملي عبارت است از يك رشته رفتارهايي كه قطع نظراز منطقي نبودن آن‏ها، جنبه تكراري به خود مي‏گيرد.(1)
اغلب مبتلايان به وسواس فكري، افكار بيهوده و شرم آور و يا وحشتناكي در ذهن خود به وجود مي‏آورند كه اين افكار در چرخه‏اي بي پايان، مرتب تكرار مي‏شود.
بعضي از مبتلايان، مشكل خود را پنهان نگه مي‏دارند. گاهي دور از چشم ديگران چندين ساعت را صرف افكار خود مي‏نمايند اما خوشبختانه شما با ارسال نامه به طرح موضوع پرداخته‏ و در واقع تصميم به حل و درمان آن داريد.
پس نيمي از راه درمان را كه شناخت بيماري و عزم بر درمان آن است پيموده‏ايد. در ادامه و حل كامل مشكل بايد بدانيد كه درمان وسواس فكري و عملي، نياز به صبر و حوصله و پشتكار دارد. انتظار حل و درمان يك شبه آن را نداشته باشيد، پس راهكارهايي را كه ارائه مي‏شود، با دقت مورد توجه قرار دهيد . ارزيابي و نتيجه آن، نيز ميزان پيشرفت خود در مهار وسواس را در مكاتبه بعدي مشخص فرماييد.
قطعاً به ضررهاي وسواس فكري آگاهيد، كه عبارتند از: اتلاف وقت، عدم توانايي در تمركز حواس، بازماندن از كارهاي اصلي، خسته شدن ذهن، عدم تعادل رواني، بي حوصله شدن براي فكر كردن درباره موضوعات مهم و اساسي زندگي و تحصيلي.
نيازي به شرح و بسط اين پيامدها نيست، پس هر چه زودتر بايد به راهكارهاي عملي جهت مقابله با وسواس فكري بينديشيد كه عبارتند از:
1 - بازسازي شناختي: درمان وسواس فكري به تصميم و همت شما بستگي دارد. در اين جهت كسي جز خودتان نمي‏تواند به شما كمكي بنمايد. امام علي(ع) مي‏فرمايد: "كسي كه در اصلاح خود كمك نكند، ديگري نه مانع بروز مشكلات او مي‏شود و نه او را به سوي رشد و خير مي‏كشاند".(2)
بايد كمر همت را ببنديد و با اتكا به توانايي‏هاي خود وارد عمل شويد و نسبت به درمان بيماري خويش اميدوار باشيد.
2 - شفاف كردن افكار: براي مقابله با افكار انحرافي بايد انديشه خود را پالايش كنيد و ابهام زدايي نماييد. امام علي(ع) مي‏فرمايد: "به دليل شفافيت افكار ملائكه، آنان به وسواس فكري مبتلا نمي‏شوند".(3)
اگر شبهه و سؤالي در ذهن خود نسبت به خدا و يا اولياي الهي داريد، بدون واهمه آن‏ها را مطرح نماييد و در پي پاسخ برآييد.
3 - متمركز شدن بر افكار مطلوب: براي رهايي از افكار ناخواسته، لازم است افكار خوشايند را جايگزين كنيد. توجه به افكار معقول و تقويت و تمركز آن به وسيله تكرار زباني، شما را از افكار مخرّب و آزاردهنده باز مي‏دارد. پيامبر اكرم(ص) مي‏فرمايد: "كسي كه مبتلا به وسواس فكري است، سه بار ايمان به خدا و رسول را به زبان تكرار كند (آمنت بالله و رسوله) كه آن وسواس از بين مي‏رود".(4)
4 - ذكر زباني: شخصي از امام صادق(ع) در مورد وسواس و شك سؤال كرد، حضرت فرمود: "لا شي فيها، تقول لا اله الا الله؛ اين وسواس و شك مشكلي ندارد. هر گاه به وسواس فكري مبتلا شدي، لا اله الا الله بگو".(5) با اين ذكر و تغيير حالت دادن، از فكر تكراي رهايي مي‏يابيد.
5 - تقويت اعتقادات مذهبي: "كول جي آر" با مرور بر زندگي "مارتين لوتر" رهبر مذهبي شهيري كه مبتلا به وسواس فكري بود، اظهار داشت كه اعتقادات مذهبي "لوتر" نقش بسيار مهمي در كنار آمدن او با نگراني‏ها و ناراحتي‏هاي دروني ناشي از وسواس داشته است.
6 - ورود افكار منحرف را به ذهن دراختيار خود بگيريد تا اين افكار ناخواسته به ذهن شما وارد نشود. به اين منظور براي فكر در اين امور، ساعت خاصي تعيين كنيد، يعني با خود عهد ببنديد كه زمان فكر كردن درباره موضوع وسواس، ساعت خاصي باشد.
در طول روز هرگاه اوهام و افكار وارد ذهن تان شد، به خود بگوييد: زمان فكر كردن فلان ساعت است. در زمان مقرر مدتي را به فكر كردن درباره آن موضوع اختصاص دهيد، تا در طول روز ذهن تان مشغول آن نشود. البته زمان اختصاصي را به تدريج در طي (مثلاً سي روز) روزي يك دقيقه كم كنيد تا به صفر برسد.
7 - هر روز به خود تلقين كنيد كه من قادرم افكار ناخواسته را كنار بگذارم. تلقين يكي از راه‏هاي مبارزه با افكار منفي است.
نكته مهم و قابل توجه آن است كه از افكار ناخواسته و مزاحم، احساس وحشت و نگراني نكنيد . بدانيد كه آن‏ها موجب كفر نمي شود . اصلاً گناه نيست، بلكه يك نوع بيماري است كه بايد درمان شود. پس اثر وضعي (نجاست) و اثر تكليفي (گناه و كفر) ندارد.
پيامبر اكرم(ص) فرمود: "از امت من هر چه كه در ذهن شان خطور مي‏كند، عفو شده است، تا وقتي كه آن را به زبان جاري نكرده و عملي انجام نداده باشند".(6) يعني عمل تان طبق افكار كافرانه و آلوده نباشد. نسبت بد دادن در ذهن و يا تصوير نادرست ايجاد كردن، هيچ كدام از نظر فقهي گناه محسوب نمي‏شود. البته از نظر اخلاقي پسنديده نيست.
افسوس خوردن مشكلي را حل نمي‏كند، بلكه اعصاب شما را ضعيف‏تر مي‏سازد. با صبر و بردباري و با ياري جستن از خدا و توسل به اهل بيت(ع) و انجام راهكارهاي ارائه شده، از افكار منفي رها خواهيد شد.
چنانچه نياز به راهنمايي و مشاوره مستقيم داشته ايد با بخش پاسخگويي تلفني مرکز (09640) بدون کد تماس بگيريد.
موفق باشيد.

پي‏نوشت‏ها:
1 . دكتر شكوه نابي نژاد، رفتارهاي بهنجار و ناهنجار، ص 162.
2 . نهج البلاغه، فيض الاسلام، خطبه 89.
3 . همان، خطبه 90.
4 . كنزالعمال، حديث 1245.
5 . كافي، ج‏2، ص 424.
6 . بحارالانوار، ج‏66، ص 42.

در مقاله ي شما با عنوان هدف از خلقت آسمانها و زمين به اين موضوع بر خوردم : "" براساس فرموده الهيِ (احببت ان اعرف), خاستگاه خلقت از سوي خداي متعال, همان معرفت الهي است. يعني خداوند با مسئله خلقت در صدد برآمد که خود را بنماياند."" حال سوالي برايم پيش آمده : مگر خداوند متعال نيازمند توجه و نماياندن است که بخواهد خود را به انسان بنماياند؟ اگر نيازمند نيست چرا مي خواهد خود را بنماياند؟

اين حديث ،خبر واحد است و در مسائل عقيدتي خبر واحد كارساز نيست . به همين خاطر نمي توان چندان به آن اعتنا كرد.
دوم : عرفا كه به اين حديث در آفرينش جهان تمسك مي كنند ، معتقدند كه حقيقت وجود جز يكي نيست و همه عالم مظاهر و نمود همان يك وجود هستند. حال اين وجود واحد دو مرتبه دارد: يكي مرتبه غيب و ديگر مرتبه آشكار شدن. خداوند در مرتبه غيب اراده مي كند كه به مرتبه آشكار در آيد و به همين خاطر بر اسما و صفات خود تجلي مي كند و جهان پديدار مي شود.
در اينجا دوستي به آشكار شدن ، حب ذاتي است نه خارج از ذات ، يعني آشكار شدن ذات در تجلي به اسما و صفات است و اسما و صفات چيزي خارج از ذات و حتي غير از ذات نيست. بنابراين نياز به خارج از ذات نيست تا با غني مطلق بودن خداوند ناسازگار باشد.
آنها مي گويند كه همه عالم با حب ذات الهي آشكار شد و آغاز آفرينش عشق و حب ذات خداوند به ذات خويش و اسما و صفات خود است ؛ پس همه عالم به عشق خداوند به ذات خود نمايان شد.
طفيل هستي عشقند آدمي و پري ارادتي بنما تا سعادتي ببري
بكوش خواجه و از عشق بي نصيب مباش كه بنده را نخرد كس به عيب بي هنري
يا در اين شعر:
ناگهان پرتو حسنت ز تجلي دم زد عشق پيدا شد و آتش به همه عالم زد
اما در عين حال در شعري ديگري از حافظ كه ظاهرا اشاره به همين حديث و روايت باشد ، اين عشق و حب براي علت آفرينش همچنان مخفي است.
ناگهان پرده بر انداخته اي يعني چه مست از خانه برون تاخته اي يعني چه
شاه خوباني و مقصود گدايان شده اي قدر اين مرتبه نشناخته اي يعني چه
برخي ديگر براي توجيه حديث گفته اند :شناخت خداوند براي خلق، وسيله تكامل آنها است ، يعني من دوست داشتم كه فيض رحمتم همه جا را بگيرد ، به همين جهت خلائق را آفريدم ، و براي سير كمالي آنها ، راه و رسم معرفتم را به آنان آموختم ، چرا كه معرفت و شناخت من رمز تكامل آنها است .
آري بندگان بايد ذات خداوند را كه منبع همه كمالات است بشناسند ، خود را با كمالات او تطبيق دهند ، و پرتوي از آن را در وجود خويش فراهم سازند ، تا جرقه‏اي از آن صفات كمال و جلال در وجودشان بدرخشد كه تكامل و قرب به خدا جز از طريق آراستگي به اخلاق او ممكن نيست ، و اين آراستگي فرع بر شناخت است.
از طرف ديگر نيز مي توان گفت كه شناخته شدن خداوند به وسيله مخلوقات، از معلولات و نتايج عالم آفرينش است نه علت پديد آمدن موجودات. پس اگر هم روايت صحيح باشد و مقصود شناخت انسان و مخلوقات باشد ، اينها همه پس از آفرينش و نتيجه آن است، نه علت و هدف آن . درحالي كه علت مقدم است و نتيجه متأخر از آن.
استاد محمدتقي جعفري معتقد است كه اساساً اين حديث معتبر نيست و نمي‌توان آن را به عنوان يك حديث قدسي معتبر دانست. استاد در اين باره مي‌نويسد:
از حديث قدسي نقل شده كه خداوند مي‌فرمايد:
كنت كنزاً مخفيّاً فأحببت أن اُعرف فخلتُ الخلقَ لكي اُعرف.(1)
اهل حديث در سند اغلب احاديث قدسي اشكال كرده‌اند. به اين جهت، حديث مزبور را نمي‌توان معتبر دانست. با در نظر گرفتن اينكه از نظر قواعد عربي هم كلمه مخفي صحيح نيست، زيرا ماده خفي لازم است و مفعول از آن ساخته نمي‌شود و به كتاب‌هاي لغت كه از نظر وثوق كاملاً معتبر مي‌باشد، رجوع كرديم، حتي استعمال کميابي را نقل نكرده بودند.(2)
علامه جعفري درباره محتواي حديث مي‌گويد:
كنز مخفي يعني چه؟ بديهي است كه خفا و پنهاني در برابر آشكار و پيدايي است (اين دو مفهوم متضايفين مي‌باشند) و مانند دو مفهوم پدر و فرزند و برادر و خواهر . بنابر اين معناي اين كه خداوند نخست يك كنز مخفي بوده است، چنين مي‌شود كه واقعياتي آشكار بوده و خداوند از آن واقعيات پنهان بوده است! پس آن واقعيات ارتباطي با وجود خداوندي نداشته‌اند! ممكن است گفته شود كه خفاي وجود خداوندي مستلزم آن نيست واقعياتي كه وجود داشته‌اند، ارتباطي با خدا نداشته‌اند، چنان كه عرش حقيقتي است كه نيرو يا بنياد كل هستي است اما نسبت به نمودها و پديده‌هاي هستي مخفي است. اين اعتراض صحيح نيست، زيرا مقايسه عرش با خدا درست شبيه به مقايسه كائنات با خداست، كه قطعاً غلط است و عرش عالم هستي مانند جوهر و بنياد آن بوده و امري است ممكن و حادث. بنابراين اعتقاد به خفاي نخستين خداوندي به اضافه اينكه واقعياتي را به وجود خداوندي فرض مي‌كند كه آشكار بوده‌اند و خدا از آنها مخفي بوده است، و ظهور آن وجود اقدس با خلقت كائنات داراي درك، شروع شده است! در نتيجه،‌ باطن بودن خداوندي بر ظهور او سبقت داشته است.(3)

پي‌نوشت‌ها:
1ـ بحار الانوار، ج 84، ص 198.
2ـ تفسير و نقد و تحليل مثنوي، ج 2، ص 356.
3ـ ترجمه و تفسير نهج البلاغه، ج 11، ص 48 ـ 49.

با سلام اين سوالات رو يك بار ديگر هم فرستادم ولي پاسخي دريافت نكردم لطفا پاسخ مرا در اسرع وقت بدهيد من چند سوال در مورد خمس داشتم لطفا منو راهنمايي كنيد پدرم كارمند دولت بودند چند سال پيش فوت شدن و از اون به بعد حقوقشون به ما ميرسه و ما كليه نيازهامون از طريق همين حقوق تامين مي شه خانواده ي ما تا حالا خمس پرداخت نكرده اند ولي مي دونيم كه به بعضي از وسايلمون خمس تعلق مي گيره كه بعضي از اونها در گذشته مصرف شده اند و حتي دور انداخته شده اند كه خيلي هاشونو ما يادمون نمي ياد و بعضي از اونها هم در حال استفاده هستند يا اصلا استفاده نشده اند كه البته بيشترشون لوازم خانه مثل ظرف و ظروف يا وسايل تزييني خونه يا حتي لوازم التحرير و بعضي هاشون هم از جهيزيه مامانم است حالا من مي خواستم بدونم كه 1-به كدام يك از اين وسايل خمس تعلق مي گيره 2-ايا خمس هايي كه قبلا توسط پدرم پرداخت نشده ما بايد پرداخت كنيم 3-در مورد خمس وسايلي كه از بين رفته و ما يادمون نيست بايد چكار كنيم 4-در مورد حساب كردن خمس وسايل مختلف ايا اگه ما مثلا سال خمسي مون رو ماه مهر قرار داديم بع يه وسيله اي رو تو شهريور خريداري كرديم اگر اون وسيله رو توي مدت يه ماه استفاده نكرديم بايد تو ماه مهر خمسشو بديم يا نه بايد براي هر وسيله يه سال خمسي جداگانه در نظر بگيريم و اگر مثلا تا شهريور ديگه استفادش نكرديم بعد بايد خمسشو حساب كنيم 5-چون براي همه اعضاي خانواده از يه حقوق وسايلشون تهيه مي شه ايا اگر مراجع تقليد اعضاي خانواده متفاوت باشند بايد هركسي خمس وسيلشو به مرجع خودش بده يا به مرجع سرپرست خانواده 6-اگه ندونيم مرجع تقليد پدرم كي بوده بايد چكار كنيم 7-اگه در حال حاضر ما وسيله اي رو مثل يه پارچه براي دوخت لباس بخريم و تا مدتي كه سال خمسيش مي رسه اونو استفاده نكنيم ايا بايد خمسشو پرداخت كنيم و مي تونيم فقط مبلغ اندك خمس همين پارچه رو پرداخت كنيم و اين مبلغ رو بايد به كجا پرداخت كنيم 8-اگه توان مالي پرداخت همه خمس ها رو از اول تا حالا نداشته باشيم ايا مي تونيم وسايل جديدتري كه خمس به هشون تعلق مي گيره رو پرداخت كنيم و بقيه خمس ها رو خودمون تقسيم بندي كنيم و در حد توان ماليمون هر چند وقت يكبار پرداخت كنيم لطفا سريع پاسخ دهيد با تشكر

پرسشگر گرامي با سلام و سپاس از ارتباطتان با اين مرکز
1- در صورتي که وسايل موجود جزء لوازم منزل و براي نيازمندي زندگي خريداري و مطابق شأن شما باشد، از درآمد بين سال خريداري شده باشد، خمس ندارد.(1) اما اگر وسايل مذکور اضافه بر نيازمندي زندگي باشد و يا جزء ابزار کار باشد، در پايان سال خمسي بايد خمس آن ها را پرداخت نماييد.
2-اگر پدرتان خمس بدهکار بوده است، بايد پرداخت کنيد، قبل از پرداخت خمس نمي توانيد در ارث او تصرف نماييد.(2)
3-براي خمس وسايلي که يادتان نيست و از بين رفته است ،بايد به مرجع تقليد خودتان مراجعه نموده و مصالحه نماييد.(3)
4-دو جور مي توانيد خمس وسائل را حساب کنيد ؛اگر سال خمسي براي همه اموال خود در نظر گرفتيد ، بايد هنگام سر رسيد سال خمسي، خمس وسايلي را که مثلاً يک ماه پيش تهيه کرده ايد و مورد نيازتان نيست بدهيد، ولي اگر جزء نيازمندي هاي زندگي شماست ، خمس ندارد.(4) همچنين مي توانيد براي هر يک از اموال خود سال خمسي جداگانه در نظر بگيريد.
5-بايد خمس به دست حاكم (يعني مرجع تقليد هر شخص) برسد يا با اجازه او در موارد مصرف، صرف شود. پرداخت آن به غير مرجعي كه از او تقليد مي‏كنيد، جايز نيست، مگر اين كه نحوه مصرف خمس آن مجتهد با مرجع تقليد شما يك جور باشد.( 5)
6-اگر مرجع تقليدپدر خود را نمي دانيد، مي توانيد به مرجع خود مراجعه نماييد.
7-اگر پارچه يا وسايل ديگر که تهيه شده و تا پايان سال خمسي استفاده نشده ،زائد بر حاجت شماست. بايد خمس آن را به مرجع خود بدهيد؛ و گرنه لازم نيست.(6)
8-اگر توان پرداخت خمس را نداريد ، بايستي حساب سال داشته باشيد .سر هر سال خمسي، اموال خود را محاسبه کنيد. اگر چيزي بدهکار شديد، بايد با مرجع تقليد يا نمايندة او دستگردان کنيد . مبلغ را کم کم پرداخت نماييد.(7) اگر تا آخر عمر نتوانستيد پرداخت نماييد، وصيّت کنيد که بعد از فوت تان از اموال تان خمس را پرداخت نمايند و بقيه را بين ورثه تقسيم کنند.
پي‌نوشت‌ها:
1. آيت ا... بهجت،استفتاآت،ج3،س3420.
2.همان،س3643.
3. همان،س3400.
4.همان،س3399.
5. آيت ا... بهجت، توضيح المسائل ، مسئله 1446.
6.آيت ا... بهجت، توضيح المسائل ، مسئله1400.
7. همان،مسئله 1411.

با سلام بنده می خواهم بدانم رابطه با دختر نا محرم گناه بیشتری دارد یا استمنا (خود ارضایی )با تشگر

پرسش: رابطه با دختر نا محرم گناه بيش تري دارد يا استمنا ؟
پاسخ: پرسشگر گرامي با سلام و سپاس از ارتباطتان با اين مرکز
يكى از مسلّمات اسلامى اين است كه احكام شرعى تابع و برگرفته از مصالح و مفاسد واقعى است، يعنى هر امر شرعى به علت مصلحت ضرورى است و هر نهى شرعى ناشى از مفسده‏اى است كه بايد ترك شود. خدا براى اين كه بشر را به يك سلسله مصالح واقعى كه سعادت او در آن است برساند، امورى را واجب يا مستحب كرده است. براى اين كه بشر از مفاسد دور بماند، او را از پاره‏اى كارها منع نموده است و آن ها را حرام دانسته. اگر مصالح و مفاسد نبود، نه امرى بود و نه نهيى. حكمت‏ها به گونه‏اى است كه اگر عقل انسان به آن‏ها آگاه گردد، عقل نيز همان حكم را مى‏كند كه شرع بيان كرده است.(1)
در سوال خود از اين مطلب پرسيده ايد : " رابطه با دختر نا محرم گناه بيش تري دارد يا استمنا ؟ "
براي پاسخ به سوال ابتدا بايد ديد كه ميزان کم تر و بيش تري و يا كوچك و بزرگ بودن گناه چيست؟ در نظر فقيهان هر گناه(کم يا زياد ، کوچک يا بزرگ) از آن جا كه مخالفت با فرمان خداوند است، به خودي خود گناهي بزرگ است در هر صورت با امر خداوند مخالفت نموده است .
پيامبر فرمود: "لا تنظروا الي صِغِرَ الذنب و لكن انظروا اِلي مَنِ اجتَر أتم؛"(2)
به كوچكي گناه منگريد، بلكه به عظمت و بزرگي كسي بنگريد كه نسبت به او گستاخي و نافرماني كردهايد".
در بعضي از روايات است که اگر حتي از بين دو عمل ،يکي داراي گناه کم تري باشد ، همين که قصد دارد آن را انجام دهد ، در صورت تکرار حکم گناه بزرگ و زياد را مي يابد ، هر چند گناه کم تري دارد . زيرا اصرار بر صغيره در حکم گناه کبيره است. بنابراين مخالفت با خداوند ،چه کم و چه زياد در هر صورت گناه است . سبب دوري از رحمت خداست . مومن همواره از آنچه سبب دوري او از خدايش شود ،پرهيز و دوري مي نمايد.
پيشنهاد مي کنيم به جاي تصور و تمركز بر يكي از اين دو مسئله، با عزم جدي بر ترك خودارضايي به دنبال يافتن راهكارهاي برون رفت آن بر آييد. افراد بسياري بودند كه توانستند بدون گره زدن آن بر گناهي ديگر آن را ترك نمايند. با تمركز ذهني بر نياز جنسي چيزي جز تشديد نيازهاي جنسي نتيجه اي نخواهيد گرفت. راه هاي مشروع مانند ازدواج براي انسان (به رغم سختي هاي بسيار آن) باز است.

پي نوشت ها:
1. مرتضى مطهرى، مجموعه آثار، ج 20، ص 52.
2. بحارالانوار، ج 77، ص 168.

صفحه‌ها