حديث

روز عرفه به دلیل شرافت، عظمت و تأثیرش در تطهیر انسان، روز مهم و عید به‌حساب می‌آید.
عید بودن روز عرفه

 پرسش: 

آیا روز عرفه در روایات عید نامیده شده است؟

مقدمه:

روز عرفه، نهم ذی‌الحجه، یعنی یک روز قبل از عید قربان است. بر اساس روایات اهل‌بیت علیهم‌السلام، این روز بسیار پُرفضیلت است. ادعیه و مناجات ویژه‌ای نیز از معصومان علیهم‌السلام برای این روز نقل‌شده است. (1) استغفار، دعا و نیایش، قرائت دعای عرفه و زیارت امام حسین علیه‌السلام ازجمله آداب مستحبی برای این روز است. در برخی روایات، از این روز تعبیر به «عید» شده است که در نوشتار حاضر به این احادیث اشاره خواهد شد.

1. عظمت روز عرفه در روایات

ائمه علیهم‌السلام احترام خاصی برای این روز قائل بودند و ضمن بزرگداشت این روز، سائلان را به هیچ وجه دست‌خالی رد نمی‌کردند همچنان که در مورد امام باقر علیه‌السلام گفته‌اند: چون روز عرفه فرامی‌رسید امام علیه‌السلام هیچ سائلى را ردّ نمى‏کرد. (2)

همچنین بر اساس روایات، روز عرفه، یک روز ویژه برای دعا و نیایش، بخشش گناهان و استجابت دعا معرفی‌شده است. امام صادق علیه‌السلام فرمودند: مَنْ لَمْ یُغْفَرْ لَهُ فِی شَهْرِ رَمَضَانَ لَمْ یُغْفَرْ لَهُ إِلَی قَابِلٍ إِلَّا أَنْ یَشْهَدَ عَرَفَهَ؛ (3) کسی که در ماه رمضان آمرزیده نشود آمرزیده نگردد تا سال آینده مگر آنکه در عرفه حاضر شود.

2. عید بودن روز عرفه

در برخی از روایات از این روز به‌عنوان روز «عید» نام‌ برده شده است. شخصی به نام «فُرَاتِ بْنِ أَحْنَفَ» می‌گوید: به امام صادق علیه‌السلام عرض کردم فدایت شوم «لِلْمُسْلِمِینَ عِیدٌ أَفْضَلُ مِنَ الْفِطْرِ وَ الْأَضْحَى وَ یَوْمِ الْجُمُعَهِ وَ یَوْمِ عَرَفَهَ قَالَ فَقَالَ لِی نَعَمْ أَفْضَلُهَا وَ أَعْظَمُهَا وَ أَشْرَفُهَا عِنْدَ اللَّهِ مَنْزِلَهً وَ هُوَ الْیَوْمُ الَّذِی أَکْمَلَ اللَّهُ فِیهِ الدِّینَ وَ أَنْزَلَ عَلَى نَبِیِّهِ الْیَوْمَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ دِینَکُمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَیْکُمْ نِعْمَتِی وَ رَضِیتُ لَکُمُ الْإِسْلامَ دِیناً...». (4)

آیا مسلمانان عیدی برتر از عید فطر و قربان و یا جمعه و «روز عرفه» دارند؟ امام به من فرمود: بله برترین و بزرگ‌ترین و شریف‌ترین اعیاد ازنظر منزلت نزد خداوند همان روزی است که دین کامل و این آیه را نازل فرمود: «امروز دین شما را برایتان کامل کردم و نعمتم را بر شما تمام کردم و اسلام را به‌عنوان دین برای شما پسندیدم».

در این روایت وقتی راوی از «روز عرفه» به عید تعبیر می‌کند، امام صادق علیه‌السلام آن را رد نمی‌کند، بلکه فقط عید غدیر را برتر از آن می‌داند. در اصطلاح علوم حدیث وقتی امام معصوم در برابر گفتار و رفتار دیگران سکوت می‌کند از آن به «تقریر معصوم» یاد می‌کنند و تقریر معصوم در کنار قول و فعل معصوم زیرمجموعه سنت قرار می‌گیرد.

شیخ طوسی نیز روایتی را در این موضوع چنین نقل می‌کند که از امام صادق علیه‌السلام در مورد روزه، روز عرفه سؤال ‌شد، حضرت فرمودند: عِیدٌ مِنْ أَعْیَادِ الْمُسْلِمِینَ، وَ یَوْمُ دُعَاءٍ وَ مَسْأَلَهٍ؛ (5) این روز، عیدی از اعیاد مسلمین است و روز دعا و درخواست است.

در این روایت، امام صادق علیه‌السلام به‌صراحت از این روز تعبیر به «عید» می‌کند.

مرحوم سید بن طاووس در فضیلت روز عرفه می‌گوید:

روز عرفه یکى از برترین عیدها براى بندگان است، هرچند به‌عنوان روز عید معروف نیست؛ زیرا گفته شد که این روز، روز فرخنده‌اى است که خداوند بندگان را در آن به ستایش و ثناگویى خود فراخوانده و به آن‌ها نوید جود و بخشش عمومى و برآوردن وعده‌ها و آمرزش گناهان و پنهان داشتن عیب‌ها و برطرف ساختن ناراحتى‌ها داده و به روی آورندگان به خود، اذن ورود و به روى برگردانندگان اجازه‌ى درخواست داده است؛ شایسته است که عظمت ارزش آن شناخته شود و هراندازه که بنده توان دارد، به ستایش و سپاسگزارى از خداوند بپردازد. (6)

3. عید در فرهنگ اسلامی

واژه «عید» یک‌بار در قرآن کریم آمده است. وقتی حواریون از حضرت عیسی علیه‌السلام درخواست مائده کردند، حضرت چنین دعا کرد «اللَّهُمَّ رَبَّنَا أَنزِلْ عَلَیْنَا مَائدَهً مِّنَ السَّمَاءِ تَکُونُ لَنَا عِیدًا لِأَوَّلِنا وَ آخِرِنا وَ آیَهً مِنْکَ وَ ارْزُقْنا وَ أَنْتَ خَیْرُ الرَّازِقینَ؛ (7) خدایا! اى پروردگار ما! براى ما از آسمان سفره‏اى پر از غذا نازل کن تا عیدى باشد براى اهل زمان ما و نسل آینده ما و نشانه‏اى از سوى تو؛ و ما را روزی‌بخش که تو بهترین روزى دهندگانى».

آیت‌الله مکارم شیرازی در تفسیر این آیه می‌گوید: «به‌روزهایی که مشکلات از قوم و جمعیتى برطرف مى‏شود و به پیروزی‏ها و راحتی‌های نخستین بازگشت می‌کنند، عید گفته مى‏شود و در اعیاد اسلامى به مناسبت اینکه در پرتو اطاعت یک ماه مبارک رمضان و یا انجام فریضه بزرگ حج، صفا و پاکى فطرى نخستین به روح و جان بازمی‌گردد و آلودگی‌ها که برخلاف فطرت است، از میان مى‏رود، عید گفته‌شده است و ازآنجاکه روز نزول مائده روز بازگشت به پیروزى و پاکى و ایمان به خدا بوده است حضرت مسیح علیه‌السلام آن را «عید» نامیده است و اگر در روایتى که از امام علی علیه‌السلام نقل‌شده «کُلُّ یَوْمٍ لَا یُعْصَى اللَّهُ فِیهِ فَهُوَ یَوْمُ عِیدٍ» (8) یعنی هر روز که در آن معصیت خدا نشود روز عید است، نیز اشاره به همین موضوع است، زیرا روز ترک گناه روز پیروزى و پاکى و بازگشت به فطرت نخستین است. (9)

بنابراین چه‌بسا علت این‌که روز عرفه «عید» معرفی‌شده از همین جهت باشد چون در آن روز، حق‌تعالی، بندگان خود را به عبادت و اطاعت خویش فراخوانده و سفره گسترده جود و احسان خود را براى ایشان گسترانیده و ایشان را به آمرزش گناهان و پوشانیدن عیب‌هایشان وعده فرموده است.

امام سجاد علیه‌السلام در وصف این روز می‌فرماید:

اللَّهُمَّ هَذَا یَوْمُ عَرَفَهَ یَوْمٌ شَرَّفْتَهُ وَ کَرَّمْتَهُ وَ عَظَّمْتَهُ، نَشَرْتَ فِیهِ رَحْمَتَکَ، وَ مَنَنْتَ فِیهِ بِعَفْوِکَ، وَ أَجْزَلْتَ فِیهِ عَطِیَّتَکَ، وَ تَفَضَّلْتَ بِهِ عَلَى عِبَادِکَ؛ (10) خدایا! این روز، روز عرفه است؛ روزی که آن را شرافت و کرامت و عظمت دادی؛ سفره رحمتت را در آن گستردی و در آن به بخششت بر بندگان منّت نهادی و عطایت را در آن بزرگ کردی و به‌وسیله آن بر بندگانت تفضّل و احسان فرمودی.

بنابراین بر اساس آموزه‌های اسلام، مفهوم حقیقی عید یعنی روزی که در آن معصیت خداوند صورت نگیرد و انسان در آن روز به وظیفه خود و تطهیر نفس و تصفیه جان خود بپردازد. روز عرفه به دلیل شرافت، عظمت و تأثیرش در تطهیر انسان، روز مهم و عید به‌حساب می‌آید. همچنان که روز جمعه به دلیل دارا بودن این ویژگی بر اساس روایات، عید مسلمانان به‌حساب می‌آید. (11)

نتیجه:

نهم ذی‌حجه را ‏روز عَرَفه گویند. روز عرفه یکی از روزهای باعظمت در دین مقدس اسلام هست و به همین دلیل روز مهمی بر مسلمانان و ازجمله شیعیان است. اعمال مختلفی همچون غسل، نماز و دعا برای این روز ذکرشده است. عظمت و شرافت روز عرفه سبب شده است که ائمه علیهم‌السلام نیز احترام خاصی برای آن قائل شوند و مردم را به بزرگداشتش فراخوانند و در برخی از روایات از آن به «عید مسلمین» تعبیر کنند.

پی‌نوشت‌ها:

1. رجوع کنید: سید ابن طاووس، رضی الدین علی، الاقبال بالاعمال الحسنه، تهران: دارالکتب الإسلامیه‏، چاپ دوم، 1409 ق، ج‏1، ص 392.

2. ابن‌بابویه، محمد بن على (شیخ صدوق)‏‏، من لا یحضره الفقیه‏، محقق / مصحح: غفارى، علی‌اکبر، قم: دفتر انتشارات، چاپ دوم، 1413 ق، ج‏2، ص 211.

3. کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، محقق/مصحح، غفاری، علی‌اکبر، آخوندی، محمد، تهران: دارالکتب الإسلامیه، چاپ چهارم، 1407 ق، ج‏4، ص 66.

4. فرات کوفى ابوالقاسم فرات بن ابراهیم، تفسیر فرات الکوفى، تحقیق: محمدکاظم محمودى، تهران: سازمان چاپ و انتشارات وزارت ارشاد اسلامى، چاپ اول، 1410 ق، ص 118.

5. طوسى، محمد بن الحسن، الأمالی‏، قم: دارالثقافه، چاپ اول، 1414 ق، ص 667.

6. سید ابن طاووس، رضی الدین علی، الاقبال بالاعمال الحسنه، تهران: دارالکتب الإسلامیه‏، چاپ دوم، 1409 ق، ج‏1، ص 330.

7. سوره مائده، آیه 114.

8. شریف الرضی، محمد بن حسین، نهج‌البلاغه، مصحح: صبحی صالح‏، قم: هجرت‏، چاپ اول، 1414 ق‏، ص 551، حکمت 428.

9. مکارم شیرازى، ناصر، تفسیر نمونه‏، تهران: دارالکتب الإسلامیه، چاپ دهم، 1371 ش، ج‏5، ص 131.

10. على بن الحسین، امام چهارم علیه‌السلام، الصحیفه السجادیه، قم: دفتر نشر الهادى‏، چاپ اول، 1376 ش، ص 220.

11. رجوع کنید: کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، همان، ج‏1، ص 480.

 

بر اساس گزارش فهرست نویسان شیعه، کتابی با عنوان رساله ذهبیه توسط امام رضا علیه‌السلام نوشته‌شده است؛ اما نسخه‌های امروزی این کتاب دارای اختلاف و شبهاتی است.
رساله ذهبیه و امام رضا علیه السلام

پرسش:

در مباحث طبی که امروزه در فضای مجازی مطرح می‌شود برخی مطالب به امام رضا علیه‌السلام نسبت داده می‌شود و گفته می‌شود که حضرت در کتابی به نام رساله ذهبیه فرموده‌اند. سؤال این است که آیا کتاب نام‌برده شده، معتبر است و اصلاً متعلق به امام رضا علیه‌السلام است؟

پاسخ:

مقدمه:

روایات طبی بخش قابل‌توجهی از میراث حدیثی شیعه به شمار می‌رود. ابتلای مردم به بیماری‌ها و مشکلات جسمی، سبب مراجعه و اشتیاق بیشتر نسبت به این دسته از روایات شده است. بر اساس همین نیاز و رغبت، برخی کتاب‌ها مانند «طب النبی» و یا «طب ال ائمه» تنها به روایات این موضوع اختصاص‌یافته‌اند. البته روایات بهداشتی، پیشگیری و درمانی در دیگر منابع حدیثی نیز وجود دارند. یکی از منابعی که به مطالب طبی پرداخته، کتاب «طب الرضا» یا «رساله ذهبیّه» است که در ادامه ، اعتبار این کتاب بیشتر موردبررسی قرار خواهد  گرفت.

الف) جریان تألیف کتاب

علامه مجلسی ماجرای تألیف رساله ذهبیه را در کتاب بحارالانوار، به‌صورت تفصیلی منعکس کرده است. بر اساس این گزارش، روزی تعدادی از طبیبان مشهور و صاحب‌نظر در مجلس مأمون که در شهر نیشابور برقرارشده بود، گرد هم آمده و درباره اصول صحت بدن، خوردنی‌ها، آشامیدنی‌ها، طبع و مزاج‌های انسانی بحث می‌کردند. امام رضا (علیه‌السلام) که در این جلسه حاضر بودند، سکوت اختیار کرده و در بحث آنان مشارکت نمی‌کردند که مأمون از حضرت خواست، نظر خودشان را درباره این مباحث مطرح کنند. حضرت فرمودند که دراین‌باره اطلاعاتی دارم که باتجربه، آزمایش و دانش گذشتگان، آن‌ها را به دست آورده‌ام و قصد دارم آن‌ها را در مجموعه‌ای گرد آورم. پس‌ازاین جلسه، مأمون برای کاری ضروری، باعجله راهی بلخ شد، اما ازآنجا نامه‌ای به حضرت نوشت و درخواست کرد که حضرت آن مطالب را که فرمودند، مکتوب نمایند. امام رضا (علیه‌السلام) نیز در پاسخ به درخواست مأمون، این رساله را نوشتند. (1)

گفته‌شده که پس‌ازاینکه مأمون از دیدن مطالب این کتاب بسیار شگفت‌زده شد، دستور داد تا آن را با آب‌طلا بنویسند؛ به همین خاطر به رساله «مذهبه» یا «ذهبیه» به معنای رساله طلایی مشهور شد. (2)

ب) نظریه اعتبار رساله

بر اساس جریان تألیف این کتاب و طریق‌ها و اسنادی که برای آن گفته‌شده، (3) تردید و اختلافی در صدور این کتاب و انتساب آن به امام رضا (علیه‌السلام) وجود ندارد . سه طریق نیز برای این کتاب بیان‌شده که برخی از پژوهشگران، تردیدهای سندی آن را وارد و صحیح ندانسته و دست‌کم یک طریق معتبر را برای آن ثابت و بدون خدشه می‌دانند. (4) نسخه‌های خطی که از روی نسخه اصلی نوشته‌شده‌اند، با زمان امام رضا (علیه‌السلام)، فاصله چند قرنی دارد ، اما بااین‌حال توجه شارحان و مترجمان گذشته، به این کتاب قابل‌توجه بوده است.

ج) نظریه عدم اعتبار رساله

در مقابل، برخی پژوهشگران با پذیرش اصل انتساب کتاب به امام رضا (علیه‌السلام)، سند و طریق این کتاب را دچار خدشه می‌دانند. افزون بر این، وجود مشکلات متنی و محتوایی در کتاب نیز بخشی از دلیل عدم اعتبار این کتاب دانسته شده است. نکاتی مانند مشابهت عبارات کتاب به متن‌های طبی رایج در دوره امام رضا (علیه‌السلام) که با اعجاب مأمون ناسازگاری دارد ، تکیه امام بر آزمایش و تجربه که با علم الهی معصوم تعارض دارد و یا وجود برخی توصیه‌ها که مبتنی برای خوردن یک‌چیز حرام است و ... (5) انتساب متن موجود به امام معصوم (علیه‌السلام) و مطابقت آن را با نسخه اصلی، سخت نموده است.

نتیجه:

بر اساس گزارش فهرست نویسان شیعه، کتابی با عنوان رساله ذهبیه توسط امام رضا (علیه‌السلام) نوشته‌شده است؛ اما با توجه به نسخه‌های امروزی این کتاب که دارای اختلافات و شبهاتی است، شاید نتوان ارتباط بین آن‌ها را برقرار دانست و آنچه امروزه در دسترس است را همان کتاب امام رضا (علیه‌السلام) دانست. بر همین اساس همه آنچه در این کتاب وجود دارد را نمی‌توان حدیث و سنت معتبر دانست بلکه راهکار برخورد با این نوع مطالب، عرضه به دیگر روایت و معارف دینی است که در صورت مطابقت و سازگاری، می‌توان به مفاد آن‌ها عمل کرد. برای آگاهی بیشتر می‌توان به مقاله «پژوهشی در اعتبار رساله ذهبیّه» نوشته آقای سید محمدکاظم و هادی نصیری و یا « تردیدهای آشکار و نهان علامه مجلسی درباره اعتبار رساله ذهبیه» تألیف آقای احمد عابدی، جعفر نکونام و هادی نصیری و یا مقاله « بررسی شبهات پیرامون رساله ذهبیه» جواد فتحی اکبرآبادی مراجعه نمود.

پی‌نوشت‌ها:

1. رجوع کنید: مجلسی، محمدباقر‏، بحارالانوار، محقق / مصحح: جمعی از محققان‏، بیروت: دار إحیاء التراث العربی، چاپ دوم، 1403 ق، ج 59، ص 307.

2. رجوع کنید: طبّ الرضا (علیه‌السلام)، علی بن موسی، امام هشتم (علیه‌السلام)، ترجمه امیر صادقی‏، تهران: معراجی، چاپ ششم، 1381 ش، ص 14.

3. شیخ طوسی، الفهرست، قم: کتاب‌خانه محقق طباطبائی، چاپ اول، 1420 ق، ص 413.

4. جواد فتحی اکبرآبادی، مقاله « بررسی شبهات پیرامون رساله ذهبیه»، مجله علوم حدیث تطبیقی، شماره 15، پاییز و زمستان 1400.

5. سید محمدکاظم طباطبایی و هادی نصیری «پژوهشی در اعتبار رساله ذهبیّه»، فصلنامه علوم حدیث، شماره 63، بهار 1391.

حضرت معصومه علیها السلام از امامزادگان جلیل‌القدر محسوب می‌شود. اهل‌بیت علیهم‌السلام مزار فاطمه معصومه سلام‌الله علیها را حرم اهل‌بیت علیهم‌السلام شمرده اند.
جایگاه حضرت معصومه سلام‌الله علیها

پرسش:

جایگاه و شخصیت حضرت معصومه سلام‌الله علیها در میان اهل‌بیت علیهم‌السلام چگونه است؟

پاسخ:

مقدمه:

حضرت فاطمه معصومه علیها‌السلام فرزند امام موسی کاظم و خواهر امام رضا علیهما‌السلام هستند. در سفری که ایشان برای دیدار با امام رضا علیه‌السلام داشتند، در شهر قم، به جهت شدت بیماری وفات یافتند. حضرت معصومه علیهاالسلام در قم مدفون هستند و قبر ایشان زیارتگاه عاشقان اهل‌بیت علیهم‌السلام است. ائمه علیهم‌السلام نسبت به این بانوی بزرگوار، نگاه ویژه‌ای داشتند و در روایات، فضائل بسیاری از این شخصیت به چشم می‌خورد. در ادامه برخی از فضائل و ویژگی‌های ایشان بر اساس ادله روایتی ارائه می‌گردد.

پاسخ:

حضرت فاطمه معصومه سلام‌الله علیها در بین فرزندان امام کاظم علیه‌السلام (به غیر از امام رضا علیه‌السلام) از جایگاه ویژه‌ای برخوردار است؛ برخی از این ویژگی‌ها در بین امامزاده‌ها منحصر در ایشان و چند نفر دیگر است که در نوشته پیش رو به آن اشاره خواهد شد.

1. فرزند رسول خدا و اهل‌بیت علیهم‌السلام

حضرت معصومه سلام‌الله علیها فرزند بلافصل امام کاظم علیه‌السلام و از نوادگان رسول خدا صلی‌الله علیه و آله محسوب می‌شوند؛ بنابراین اولین فضیلت و منقبت حضرت معصومه علیهم‌السلام، این است که وی از فرزندان رسول خدا صلی‌الله علیه و آله و اهل‌بیت علیهم‌السلام است. در بخشی از زیارت‌نامه ایشان می‌خوانیم:

السَّلَامُ عَلَیْکِ یَا بِنْتَ رَسُولِ اللَّهِ السَّلَامُ عَلَیْکِ یَا بِنْتَ فَاطِمَهَ وَ خَدِیجَهَ السَّلَامُ عَلَیْکِ یَا بِنْتَ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ السَّلَامُ عَلَیْکِ یَا بِنْتَ الْحَسَنِ وَ الْحُسَیْن‏. (1)

2. دارای لقب معصومه

نام ایشان فاطمه است؛ اما در بین مردم به معصومه شناخته شده هست. معصومه زنی است که از انجام اشتباه مصون است و اهل‌بیت علیهم‌السلام را از این جهت معصوم می‌نامیدند که از گناهان مبرا بودند. با جست‌وجوی این لقب در منابع حدیثی، نقلی یافت می‌شود که در آن امام رضا علیه‌السلام در بیان فضیلت زیارت این بانو فرمودند: کسی که معصومه را در قم زیارت کند، درحالی‌که عارف به حق او است، بهشت برای اوست. (2)

3. شأن و مقام ویژه در نزد خداوند

یکی از ویژگی‌های حضرت معصومه سلام‌الله علیها، مقام مخصوص ایشان در نزد خداوند است. در زیارت‌نامه ایشان که از امام رضا علیه‌السلام نقل شده چنین آمده است: «فان لک عندالله شأناً من الشأن؛ (3) همانا تو در نزد خدا دارای شأن ویژه‌ای هستی».

4. مقام شفاعت گسترده

شفاعت در لغت به واسطه‌گری شخصی (به عنوان مثال در نزد خدا) گفته می‌شود تا جرمی آمرزیده شود و یا حاجتی برآورده شود. (4) ‌این مقام، جایگاه بسیار بالایی است که پیامبر صلی‌الله علیه و آله و ائمه علیهم‌السلام و برخی اولیا و صالحان از این مقام برخوردارند. مطابق روایات، حضرت معصومه سلام‌الله علیها از شفیعان بزرگ محسوب می‌شود که می‌تواند همه شیعیان را مورد شفاعت قرار دهد. در روایت از امام صادق علیه‌السلام آمده است:

تُدْخَلُ بِشَفَاعَتِهَا شِیعَتِی الْجَنَّهَ بِأَجْمَعِهِمْ؛ (5) همه شیعیان ما به شفاعت او وارد بهشت می‌شوند.

همچنین در زیارت‌نامه حضرت از ایشان طلب شفاعت می‌شود.

«یَا فَاطِمَهُ اشْفَعِی لِی فِی الْجَنَّه؛ (6) ای فاطمه! برای من در مورد بهشت شفاعت کن».

البته این مرتبه شفاعت زمانی شامل انسان‌های می‌شود که به تعبیر روایات «عارفا بحقها» باشد. در این احادیث بیان شده که کسی که حضرت را زیارت کند در حالی که حق او را بشناسد، برایش پاداش بهشت است. (7) بنابراین یکی از ویژگی‌های حضرت معصومه علیها­السلام، مقام شناخت ایشان است که مؤمنان باید برای زیارت او حتماً مقامش را بشناسند. همچنان که در بخشی از زیارت ‌نامه ایشان از خداوند درخواست شده تا شناخت و معرفت ایشان از افراد سلب نشود «أَسْأَلُ اللَّهَ أَن‏ ... لایَسْلُبَنا مَعْرِفَتَکُمْ اِنَهُ وَلِیُ قَدِیرٌ»؛ (8) از خدا می‌خواهیم که معرفت به شأن شما را از ما سلب نکند، او سرپرست توانا است.

5. بشارت میلاد

از فضائل این بانوی بزرگوار این است که سال‌ها قبل از تولد ایشان، مژده تولدشان توسط امام صادق علیه‌السلام داده شده است. امام ششم علیه‌السلام درباره قم و مدفن حضرت فاطمه معصومه سلام‌الله علیها می‌فرمایند:

حضرت صادق علیه‌السلام فرمود: به زودی فرزندم به نام فاطمه در آن (قم) دفن می‌شود. کسی او را زیارت کند، بهشت بر او واجب می‌شود. راوی گفت: این سخن را حضرت صادق علیه‌السلام وقتی فرمود که هنوز فرزند امام کاظم علیه‌السلام به دنیا نیامده بود. (9)

بشارت یک امام در میلاد این بانو و سفارش همگان به زیارت او، نشان از مقام بلند ایشان دارد.

6. نقل حدیث از طریق ایشان

نشر احادیث اهل‌بیت علیهم‌السلام موضوعی است که بسیار مورد توجه اهل‌بیت بوده و فضائلی برای ناشران این معارف بیان نموده‌اند. در روایتی از امام رضا علیه‌السلام آمده است:

خدا رحمت کند کسی را که این امر ولایت ما را زنده می‌سازد. پرسیده شد امر شما چگونه زنده می‌شود؟ حضرت فرمودند: علوم و معارف و احادیث ما را فرا گرفته و به دیگران بیاموزد. (10)

 یکی از فضائل و برکات حضرت فاطمه معصومه علیها­السلام نیز نقل و نشر احادیث اجداد بزرگوارشان در بین جامعه است و در اصطلاح «محدثه» هستند. به عنوان مثال ایشان در روایتی به نقل حدیث «من کنت مولاه فعلیٌ مولاه» پرداخته‌اند. (11) این روایت در مورد ولایت امیرالمؤمنین علیه‌السلام در غدیر خم و سند حقانیت شیعه در ولایت و خلافت ایشان است.

7. داشتن زیارت‌نامه مخصوص

از فضائل حضرت معصومه سلام‌الله علیها، زیارت‌نامه ویژه ‌ایشان است. کمتر امام زاده‌ای وجود دارد که از سوی ائمه علیهم‌السلام زیارت نامه ویژه‌ای برای وی نقل شده باشد. این زیارت ‌نامه ویژه، بالا بودن مقام او را به همگان نشان می‌دهد. امام رضا علیه‌السلام به یکی از یاران خود به نام سعد فرمودند:

قبری از ما در نزد شما است. سعد گفت: فدایت شوم منظورتان قبر فاطمه دختر موسی بن جعفر است؟ امام فرمودند بله هر کس او را زیارت کند درحالی که او را بشناسد، بهشت برای اوست. وقتی به قبر رسیدی، روبروی قبر به سمتی که رو به قبله باشی بایست و چهل بار الله‌اکبر و 30 بار الحمد لله و 30 بار سبحان‌الله بگو و با خشوع و خضوع قلب بگو: السَّلَامُ عَلَى آدَمَ صَفْوَهِ اللَّهِ السَّلَامُ عَلَى نُوحٍ نَبِیِّ اللَّه‏... (12)

به علت طولانی بودن متن این زیارت‌نامه از ارائه تمام آن خودداری می‌شود. برای مطالعه بیشتر می‌توانید از کتاب مفاتیح‌الجنان استفاده نمایید.

8.         مزار حضرت معصومه حرم اهل‌بیت علیهم‌السلام

برخی از روایات بیان کرده‌اند که قم حرم اهل‌بیت علیهم‌السلام است. در روایتی از امام صادق علیه‌السلام آمده است:

همانا برای خداوند حرمی است و آن مکه است و برای رسول خدا صلی‌الله علیه و آله حرمی است و آن مدینه است و برای امیرالمؤمنین علیه‌السلام حرمی است و آن کوفه است و برای ما (اهل‌بیت) حریمی است و آن قم است. در این حرم زنی از فرزندان من به نام فاطمه سلام‌الله علیها دفن می‌شود و کسی که او را زیارت کند، بهشت بر او واجب می‌شود. (13)

در روایت دیگر از این امام بزرگوار آمده است:

همانا برای خداوند حرمی است و آن مکه است و برای رسول خدا صلی‌الله علیه و آله حرمی است و آن مدینه است و برای امیرالمؤمنین علیه‌السلام حرمی است و آن کوفه است و قم کوفه کوچک است. (14)

نکته قابل توجه دیگر، در زیارت‌ نامه حضرت معصومه است. در ابتدای این زیارت‌نامه با ضمیر غائب به انبیاء الهی سلام داده می‌شود، ولی وقتی به سلام به پیامبر صلی‌الله علیه و آله و اهل‌بیت علیهم‌السلام می‌رسد، ضمیر به خطاب تغییر می‌کند. این نوع بیان می‌تواند دلیل بر این باشد که حرم پیش رو، حرم اهل‌بیت علیهم‌السلام است و ایشان در حرم خود حضور دارند.

9. بهشت جزای زیارت ایشان

در روایات زیادی آمده است که زیارت حضرت معصومه سلام‌الله علیها معادل بهشت است. برای نمونه به دو روایت اشاره می‌شود. در حدیثی از برادر بزرگوارشان امام رضا علیه‌السلام درباره زیارت حضرت فاطمه معصومه سلام‌الله علیها سؤال شد و ایشان فرمودند:

مَنْ زَارَهَا فَلَهُ الْجَنَّهُ. (15)

همچنین روایت دیگری از امام جواد علیه‌السلام نقل شده که:

مَنْ زَارَ قَبْرَ عَمَّتِی بِقُمَّ فَلَهُ الْجَنَّهُ. (16)

زیارت حضرت معصومه سلام‌الله علیها توفیقی است که نصیب مؤمنان شده و باید از خداوند خواسته شود تا این توفیق از ایشان سلب نگردد همچنان که در زیارت ‌نامه این بانو آمده است: «اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُکَ أَنْ تَخْتِمَ لِی بِالسَّعَادَهِ فَلا تَسْلُبْ مِنِّی مَا أَنَا فِیهِ؛ (17) خدایا از تو درخواست می‌کنم که عاقبت مرا به سعادت ختم کنی و از من آنچه در آن هستم را سلب نکنی».

نتیجه:

حضرت معصومه علیها السلام از امامزادگان جلیل‌القدر محسوب می‌شود. بارگاه این بانوی بزرگوار در شهر قم است. از ویژگی‌های فردی متعددی دارا هستند تا جایی که از طرف برادر خویش، امام رضا علیه‌السلام به «معصومه» ملقب گردیدند. ایشان از نسل رسول خدا و اهل‌بیت علیهم‌السلام محسوب می‌شوند. مطابق روایات، وی دارای مقام و منزلت در نزد خداوند است و به همین جهت شفاعت گسترده‌ای نسبت به شیعیان اهل‌بیت علیهم‌السلام دارد. این بانو آن قدر مبارک بودند که قبل از تولد ایشان، بشارت میلادش توسط امام صادق علیه‌السلام به شیعیان داده شده بود. همچنین ایشان از جهت علمی نیز فضیلت دارند و روایاتی مانند حدیث غدیر از طریق ایشان در منابع روایی شیعه منعکس شده است. از دیگر خصوصیات این بانوی با فضیلت، زیارت نامه ویژه ‌ایشان است. در بین امام زاده‌های فقط چند نفر هستند که از زیارت ‌نامه برخوردار می‌باشند که حضرت فاطمه معصومه سلام‌الله علیها نیز از جمله آنان است. در روایات شهر قم که مزار این بانوی بزرگ در آن قرار دارد درب بهشت معرفی شده و در احادیثی بهشت را پاداش زیارت کننده وی می‌دانند. اهل‌بیت علیهم‌السلام تصریح کرده‌اند که مزار فاطمه معصومه سلام‌الله علیها حرم اهل‌بیت علیهم‌السلام شمرده می‌شود؛ بنابراین مؤمنین باید در شناخت این امامزاده جلیل‌القدر و زیارت او بکوشند و بهره کافی را ببرند.

کلید واژه:

حضرت معصومه سلام‌الله علیها، قم، زیارت حضرت معصومه، منبع یابی حدیث.

پی‌نوشت‌ها:

1. مجلسى، محمدباقر بن محمدتقی، زاد المعاد - مفتاح الجنان، محقق / مصحح: اعلمى، علاءالدین‏، بیروت: موسسه الأعلمی للمطبوعات‏، 1423 ق، ص 547.

2. همان. البته باید دقت داشت که این روایت در منابع اصلی شیعه ذکر نشده بلکه در کتاب زاد المعاد بیان شده و انتساب این کتاب به علامه مجلسی نیز مردود است.

3. مجلسى، محمدباقر بن محمدتقی، زاد المعاد - مفتاح الجنان، همان، ص 548.

4. فراهیدى، خلیل بن احمد، کتاب العین، محقق / مصحح: ندارد، قم: نشر هجرت‏، 1409 ق، ج 1، ص 261.

5. مجلسى، محمدباقر بن محمدتقی، بحارالانوار، محقق / مصحح: جمعى از محققان‏، بیروت: دار إحیاء التراث العربی‏، 1403 ق‏، ج‏57، ص 228، ح 59.

6. مجلسى، محمدباقر بن محمدتقی، زاد المعاد - مفتاح الجنان، همان، ص 548.

7. مجلسى، محمدباقر بن محمدتقی، بحارالانوار، ج‏99، ص 266، ح 4.

8 مجلسى، محمدباقر بن محمدتقی، زاد المعاد - مفتاح الجنان، همان، ص 548.

9 نورى، حسین بن محمدتقی، مستدرک الوسائل و مستنبط المسائل، محقق / مصحح: مؤسسه آل البیت علیهم‌السلام، قم: مؤسسه آل البیت علیهم‌السلام، 1408 ق‏، ج‏10، ص 368، ح 12196.

10 ابن‌بابویه، محمد بن على‏، معانی الأخبار، محقق / مصحح: غفارى، علی‌اکبر، قم: دفتر انتشارات اسلامى‏، 1403 ق‏، ص 180، ح 1.

11. بحرانى اصفهانى، عبدالله بن نورالله، عوالم العلوم، محقق / مصحح: موحد ابطحى اصفهانى، محمدباقر، قم: مؤسسه الإمام المهدى عجّل الله تعالى فرجه الشریف‏، 1413 ق‏، ج 21، ص 354.

12. مجلسى، محمدباقر بن محمدتقی، زاد المعاد - مفتاح الجنان، همان، ص 548.

13. مجلسى، محمدباقر بن محمدتقی، بحارالانوار، همان، ج‏99، ص 267، ح 5.

14. همان، ج‏57، ص 228.

15 ابن قولویه، جعفر بن محمد، کامل الزیارات، محقق / مصحح: امینى، عبدالحسین، نجف: دارالمرتضویه، 1356 ش‏، ص 324، ح 1.

16. همان، ص 324، ح 2.

17. مجلسى، محمدباقر بن محمدتقی، زاد المعاد - مفتاح الجنان، همان، ص 548.

دختران دارای ارزش و جایگاه بالایی هستند. در آیات و روایات با تعابیر زیبایی همچون «هدیه الهی»، «گل ریحانه»، «حسنه و نیکی» و ... از آنها نام برده شده است
جایگاه دختران در روایات

پرسش:

از دیدگاه روایات، دختران در خانواده چه جایگاهی دارند؟ لطفا مواردی از ارزش‌گذاری دختران در روایات را بیان کنید.

پاسخ:

مقدمه:

خانواده، در نگاه اسلام یک نهاد مقدسی است که نقش اساسی در فرهنگ‌سازی و سلامت افراد جامعه دارد. در این خانواده توقعات و وظایف زن و مرد با هم متفاوت است، اما آنچه انسان‌ها را نزد خداوند محبوب می‌کند جنسیت آن‌ها نیست؛ بلکه عملکرد آن می باشد. البته نوع لطف و رحمت خداوند بر هر کدام از جنس انسان نیز متفاوت است، در این میان، خداوند متعال وجود فرزند دختر را دارای برکت قرار داده است. از سوی دیگر، دین اسلام احترام به دختر را به عنوان یک ویژگی انسانی مورد توجه و تأکید قرار داده است. بر اساس آموزه های اسلام، احترام به دختر تنها در حرف و شعار نیست بلکه باید به گونه‌ای باشد که در عمل خود را نشان دهد. به همین جهت، احادیث متعددی نیز در سیره و سخن معصومان علیهم السلام وجود دارد که به مبارک بودن، احترام گذاشتن به دختران و... اشاره شده است، که در این نوشته به برخی از آنها اشاره خواهد شد.

بر اساس آموزه‌های اسلام، میان جنس مذکّر و مؤنّث، پسر و دختر، تفاوتی وجود ندارد بلکه ملاک سنجش و برتری فقط «تقوا» است همچنان که قرآن کریم خطاب به مردان و زنان می فرماید:

«يا أَيُّهَا النَّاسُ إِنَّا خَلَقْناكُمْ مِنْ ذَكَرٍ وَ أُنْثى‏ وَ جَعَلْناكُمْ شُعُوباً وَ قَبائِلَ لِتَعارَفُوا إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقاكُمْ إِنَّ اللَّهَ عَليمٌ خَبيرٌ»؛ (1) ای مردم! ما شما را از یک مرد و زن آفریدیم و شما را تیره ها و قبیله ها قرار دادیم تا یکدیگر را بشناسید (اینها ملاک امتیاز نیست) گرامی‌ترین شما نزد خداوند با تقواترین شماست خداوند دانا و آگاه است!

پس از نگاه اسلام معیار خوب و بد بودن، جنسیت افراد نیست، بلکه آنچه انسان‌ها را نزد خداوند محبوب می‌کند عملکرد آن هاست. البته توقعات و وظایف زن و مرد با هم متفاوت است و نوع لطف و رحمتی که خداوند به زن و مرد، دختر و پسر نیز عطا می کند متفاوت است؛ در این میان فرزند دختر دارای ویژگی های خاصی است که در ادامه به برخی از آنها اشاره خواهد شد.

نگاه ارزشی دین اسلام به دختر

همانگونه که بیان شد در فرهنگ و انديشه اسلامي، دختران از جایگاه خاصّی برخوردارند. تعابیر زیبایی که در آیات و روایات برای دختران به کار رفته، نشان از امتیاز و ویژگی خاص دختران دارد. قرآن کریم در آیه 49 سوره شوری از دختر به عنوان یک هدیه بزرگ یاد می‌کند که خداوند به هر کسی که دوست دارد، فرزند دختر هدیه می‌کند.

در فرهنگ اهل بیت علیهم السلام نیز زنان و دختران از جایگاه خاصی برخوردارند و با تعابیر ظریف و زیبا از آنها یاد شده است كه به عنوان نمونه برخي از آن ها مورد اشاره قرار می گیرد:

دختران همچون گل هستند

در روایات معصومان علیهم السلام، دختران همچون گل معرفی شده اند. امیرالمومنین علیه السلام می فرماید:

«فَإِنَّ الْمَرْأَةَ رَيْحَانَةٌ وَ لَيْسَتْ بِقَهْرَمَانَةٍ فَدَارِهَا عَلَى كُلِّ حَالٍ وَ أَحْسِنِ الصُّحْبَةَ لَهَا لِيَصْفُوَ عَيْشُكَ؛ (2) زن (مانند یک گل) ریحانه است و خدمتگزار نیست؛ با او در هر حال و موقعیتی مدارا کن و همنشینی با او را نیکو کن تا اینکه زندگی تو باصفا گردد».

همچنین در روایات متعدد از دختران تعبیر به «حسنه و نیکی» شده است. (3) به صورت متعدد گزارش شد است که اگر کسی از داشتن فرزند دختر احساس ناخشنودی می‌کرد، امامان علیهم السلام با آنان برخورد می کردند؛ به عنوان مثال امام صادق علیه السلام به شخصی که از دختر دار بودن ناراحت بود فرمودند: «هِيَ رَيْحَانَةٌ تَشَمُّهَا؛ (4) او گلى است كه آن را مى‏بوئى‏».

وقتی به پیامبر صلی الله علیه و آله مژده فاطمه سلام الله علیها داده ‌شد، ناخرسندی و کراهت در چهره اصحاب آن حضرت مشاهده شد، رسول خدا صلی الله علیه و آله به آنها فرمودند: شما را چه شده است! چرا چهره‌های شما دگرگون شده است؟! دختر گل معطّری است که من آن ‌را می‌ بویم و روزی او با خداست. (5)

دختران درهای رحمت الهی

تولد دختر در احاديث اسلامى به عنوان گشوده شدن درهای رحمت‏ خدا به خانواده معرفى گردید است. رسول خدا صلى الله عليه و آله فرمود: «خانه‏اى نيست كه در آن دختران باشند مگر اينكه هر روز بر آن خانه دوازده بركت و رحمت از آسمان نازل مى‏شود». (6)

در روایات از دختران به عنوان بهترین فرزندان تعبیر شده است که نه تنها خداوند با نگاه رحمت به آنها می نگردد بلکه به برکت وجود آنها پدر و مادر و حتی دیگر افراد نیز مورد لطف و رحمت الهی قرار می گیرند. امام صادق علیه السلام نقل می کند که رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمودند:

دختران چه فرزندان خوبى هستند؛ با لطافت و مهربان، يار و مددکار، مونس و همدم، مبارک و پر خير، اهل نظافت و پاکيزگي‌. (7)

همچنین امام باقر عليه السلام فرمودند:

إِذَا أَصَابَ الرَّجُلُ ابْنَةً بَعَثَ اللَّهُ إِلَيْهَا مَلَكاً فَأَمَرَّ جَنَاحَهُ عَلَى رَأْسِهَا وَ صَدْرِهَا وَ قَالَ ضَعِيفَةٌ خُلِقَتْ مِنْ ضَعْفٍ الْمُنْفِقُ عَلَيْهَا مُعَانٌ إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ؛  (8) آنگاه كه خانواده‌اى داراى دختر مى گردد، خداوند فرشته براى حمايت و نگهبانى آن دختر مى فرستد، و مى فرمايد: اين دختر عنصرى ضعيف است كه از ضعف و ناتوانى خلقت يافته و كسى كه او را مورد حمايت و نگهدارى خود قرار دهد، چنين كسى تا روز قيامت مورد يارى و عنايت خداوند خواهد بود.

امام رضا علیه السلام فرمودند: «خداوند به دختر مهربانتر از پسر است، كسى كه باعث خوشحالى دخترش شود، خداوند روز قيامت او را خوشحال مى كند». (9)

تجلیل اسلام از جایگاه دختران و تأکید بر لزوم توجه و محبت آنان منحصر به این موارد ذکر شده نیست بلکه این روایات آن قدر فراوان اند که در منابع روایی شیعه بخش های جداگانه ای را به خود اختصاص داده است.

برای نمونه، در کتاب کافی «بَابُ فَضْلِ الْبَنَات؛ درباره فضیلت دختران» (10) در وسائل الشیعه بابی به نام « بَابُ فَضْلِ الْبَنَات‏، بَابُ اسْتِحْبَابِ طَلَبِ الْبَنَاتِ وَ إِكْرَامِهِن‏؛ مستحب بودن طلب دختر از خداوند و تکریم دختران» (11) همچنین «بَابُ اسْتِحْبَابِ زِيَادَةِ الرِّقَّةِ عَلَى الْبَنَاتِ وَ الشَّفَقَةِ عَلَيْهِنَّ أَكْثَرَ مِنَ الصِّبْيَان‏؛ درباره دل سوزی و محبت بیشتر به دختران در مقایسه با دیگر فرزندان» (12) وارد شده است که نشان دهنده توجه والای اسلام به دختران است.

نتیجه

بنابراین در دین اسلام، دختران دارای ارزش و جایگاه بالایی هستند. در آیات و روایات با تعابیر زیبایی همچون «هدیه الهی»، «گل ریحانه»، «حسنه و نیکی» و ... از آنها نام برده شده است که هر یک، نشان از امتیاز و ویژگی خاص طبیعی و روحی دختران دارد. دختران در فرهنگ روایات، بهترین اولاد هستند که مایه برکت و رحمت الهی می شوند. آنچه از آموزه های قرآن و حدیث بر می آید درسی است که به خانواده و جامعه داده می شود که با الگویی گیری از ثقلین (یعنی کلام خدا و اهل بیت علیهم السلام) ارتباط مهربان تر همراه با احترام و کرامت نسبت به دختران باید داشته باشیم.

پی نوشت ها:

  1. حجرات / 13.
  2. ابن بابویه، محمد بن على‏، محقق/مصحح: غفارى، على اکبر، من لا یحضره الفقیه‏، قم: دفتر انتشارات اسلامى وابسته به جامعه مدرسین حوزه علمیه قم‏، چاپ دوم، 1413ق، ج‏3، ص556.
  3. کلینى، محمد بن یعقوب‏، محقق/مصحح: غفارى على اکبر و آخوندى، محمد، الکافی، تهران: دار الکتب الإسلامیه، چاپ چهارم، 1407ق، ج6، ص6.
  4. همان، ج‏6، ص 6.
  5. ابن بابویه، محمد بن على‏، من لا یحضره الفقیه‏، همان، ج3، ص481.
  6. شعيري، محمد بن محمد، جامع الأخبار، نجف: مطبعة حيدرية، چاپ اول، بى تا، ص 105.
  7. کلینى، محمد بن یعقوب، الكافي، همان، ج‏6، ص 5.
  8. ابن بابويه، محمد بن على‏، ثواب الأعمال و عقاب الأعمال، قم: دارالشريف الرضي، چاپ دوم، 1406ق، ص 202.
  9. کلینى، محمد بن یعقوب، الكافي، همان، ج‏6، ص 6.
  10. همان، ج‏6، ص 4- 12.
  11. شيخ حر عاملى، محمد بن حسن، وسائل الشيعة، محقق/مصحح: مؤسسة آل البيت عليهم السلام‏، قم: مؤسسة آل البيت عليهم السلام‏، چاپ اول، 1409ق، ج‏21، ص361- 13.
  12. شيخ حر عاملى، محمد بن حسن، وسائل الشيعة ،همان، ج‏21، ص367؛ نوری، حسین بن محمد تقی، مستدرک الوسائل، قم: مؤسسة آل البيت عليهم السلام‏، چاپ اول، 1408ق، ج‏15، ص118.

حضرت عبدالعظیم و عرضه اعتقادات به امام هادی علیه السلام

پرسش:

لطفاً به‌طور تفصيل اعتقاداتي كه حضرت عبدالعظيم حسني (علیه‌السلام) بر امام هادي (علیه‌السلام) عرضه كردند را بيان كنيد خصوصاً در باب امامت با ذكر منبع    

در ابتدا بايد گفت: شرح و توضیح اعتقادات حضرت عبدالعظیم حسني، نياز به زمان ديگر دارد، شما می‌توانيد در اين خصوص به كتاب شرح حديث عرض دين حضرت عبدالعظیم حسني، آیت‌الله صافي گلپايگاني رجوع نماييد، اما -به‌طور اختصار – می‌توان گفت: حضرت عبدالعظیم به محضر شريف امام هادي علیه‌السلام شرفياب شد. اصول عقيده خود و آنچه را كه به‌عنوان دين بدان معتقد بود، جهت تصحيح به امام عرض كرد و گفت:

 «مي‏خواهم دينم را به محضر شما عرضه كنم، اگر مورد رضايت شما بود، بر آن استوار باشم» امام با لبخند از پيشنهاد او استقبال كرد و فرمود:

 «اي ابوالقاسم بگو!» عبدالعظیم اعتقادات خود را چنين به امام علیه‌السلام عرض كرد:

 «معتقدم كه خدا بي‏نظير است. چيزي همانند او نيست، از دو حد: از ابطال و تشبيه بيرون است. جسم، صورت، عرض و جوهر نيست، بلكه ایجادکننده اجسام و صورت بخش صورت‌ها و آفريدگار اعراض و جواهر و پروردگار و مالك و پديدآورنده همه‌چیز است.

محمد صلی‌الله علیه و آله بنده و فرستاده او و خاتم پيامبران است. هيچ پيامبري پس از وي تا روز قيامت نيست. شريعت او آخرين شرايع است. پس‌ازآن تا روز قيامت شريعتي نخواهد آمد. معتقدم كه امام و خليفه و ولي امر بعد از پيامبر، امیرالمؤمنین علي بن ابی‌طالب (ع)، سپس حسن و بعد حسين و بعد علي بن حسين و پس از او محمد بن علي، بعد جعفر بن محمد، سپس موسي بن جعفر و بعد از او علي بن موسي و بعد محمد بن علي، سپس تو اي مولاي من.»

امام نگاهي به عبدالعظیم كرد و فرمود:

 «پس از من، پسرم، حسن. حال مردم، پس از وي نسبت به‏ جانشين او چگونه خواهد بود؟» حضرت عبدالعظیم از حجت بعد از حضرت پرسيد و گفت: «وضع آن حضرت چگونه است؟» امام فرمود: «چنان است كه آن امام ديده نمي‏شود و روا نيست نامش را بر زبان آورند. تا این‌که قيام كند و زمين را پر از عدل و داد نمايد، چنان‌که پر از ظلم و جور گشته است.»

حضرت عبدالعظیم گفت:

 «اقرار دارم و معتقدم كه دوستدار ايشان، دوستدار خدا و دشمن ايشان دشمن خداست. طاعت ايشان طاعت خدا و نافرماني ايشان نافرماني از خداست. معتقدم كه معراج پيامبر صلی‌الله علیه و آله حق و سؤال در قبر حق است. بهشت و دوزخ، صراط و ميزان حق است. روز قيامت بدون ترديد خواهد بود. خداوند تمام كساني را كه در دل قبر آرميده‏اند، مبعوث مي‏گرداند.

 معتقدم كه پس از ولايت- يعني ولايت ائمه اهل‌بیت علیهم‌السلام- فرائض واجب عبارت‌اند از: نماز، زكات، روزه، حج، جهاد، امربه‌معروف و نهي از منكر ...»

امام هادي علیه‌السلام ضمن آفرين گفتن و تأييد عقيده او فرمود:

 پس بر همين روش استوار باش! خداوند تو را در دنيا بر اين عقيده استوار و در آخرت ثابت‌قدم و پابرجا بدارد!(1)

پی‌نوشت‌ها:

1. رك: علامه مجلسي، بحارالانوار، موسسه الوفاء، بيروت، ج 3، ص 268؛ باقر شريف قرشي، مترجم محمدرضا عطائي، تحليلي از زندگاني امام هادي علیه‌السلام‏، آستان قدس رضوي‏، 1371 ش‏، ص 280.

وجود این روایات در منابع حدیثی در عین حال که سی روزه بودن ماه رمضان را اثبات نمی‌کند، می‌تواند بیانگر یک نکته علمی درباره محاسبه ماه‌های قمری به روش زیج باشد.

پرسش:

در برخی از روایت آمده است که «ماه مبارک رمضان همیشه سی روز است» و ظاهراً بعضی از علمای شیعه مانند «شیخ صدوق» نیز ماه رمضان را همیشه سی روز می‌داند، حال سؤالم این است که این روایات معتبر هستند و دیدگاه شیخ صدوق درست است؟

پاسخ:

مقدمه:

 در دین مقدس اسلام معیار به جا آوردن عبادت‌هایی که وابسته به زمان‌های خاصی بوده، ماه‌های قمری قرار داده شده است. از این ‌رو تشخیص زمان شروع و پایان ماه‌های قمری، نقش مهمی در اعمال عبادی به ویژه حج و روزه دارد. خداوند در قرآن کریم ماه‌ها را به عنوان نشانه‌ای برای زمان به جا آوردن اعمال حج دانسته (1) و روزه گرفتن را با دیدن هلال ماه رمضان، بر مسلمانان واجب نموده است. (2) بر اساس دیدگاه مشهور عالمان و فقیهان شیعه که برگرفته از روایات است، تعداد روزها در ماه قمری از جمله ماه مبارک رمضان ثابت نیست و ملاک در آغاز و پایان ماه، دیدن هلال است. (3) در مقابل این نظریه مشهور ـ یکسان نبودن روزها در ماه ـ روایاتی دال بر ثابت بودن تعداد روزهای ماه رمضان وجود دارد که در این روایت، تعداد روزه‌های ماه رمضان همیشه 30 روز شمرده شده است در نوشته پیش رو اعتبار این روایات مورد بررسی قرار می‌گیرد.

الف) ثابت بودن یا متغیر بودن ماه‌ها

مجموع روزهای سال قمری 354 روز است که از این تعداد، 6 ماه از سال، بیست و نه روز و 6 ماه، سی روز است. میان فقها دو ملاک برای تشخیص ماه‌های قمری وجود دارد: ملاک نخست بر اساس عدد است؛ یعنی ماه‌ها همیشه به صورت یک در میان سی روز و بیست و نه روز قرار می‌گیرد؛ به این ترتیب که محرّم اولین ماه سال قمری بوده و دارای سی روز و سپس صفر بیست و نه روز و ماه رمضان نیز چون در ردیف محرم و ماه‌های فرد قرار دارد، همیشه سی روز است. شیخ صدوق که از طرفداران این مبنا بوده روایاتی را برای تأیید این نظر نقل کرده است که در ادامه متن عربی و ترجمه آن ارائه می‌گردد.

1. سی روز بودن ماه رمضان

از جمله احادیثی که دلالت بر 30 روز بودن ماه رمضان دارند حدیثی است که شخصی به نام شعیب به نقل از پدرش بیان می‌کند که می‌گوید به امام صادق علیه‌السلام عرض کردم:

إِنَّ النَّاسَ یَرْوُونَ أَنَّ النَّبِیَّ صلی الله علیه و آله مَا صَامَ مِنْ شَهْرِ رَمَضَانَ تِسْعَهً وَ عِشْرِینَ یَوْماً أَکْثَرُ مِمَّا صَامَ ثَلَاثِینَ قَالَ کَذَبُوا مَا صَامَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله إِلَّا تَامّا... شَهْرُ رَمَضَانَ ثَلَاثُونَ یَوْماً لِقَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ لِتُکْمِلُوا الْعِدَّهَ وَ الْکَامِلُ تَامٌّ وَ شَوَّالٌ تِسْعَهٌ وَ عِشْرُونَ یَوْماً وَ ذُو الْقَعْدَهِ ثَلَاثُونَ یَوْماً لِقَوْلِ اللَّهِ ـ عَزَّ وَ جَلَّ ـ وَ واعَدْنا مُوسى‏ ثَلاثِینَ لَیْلَهً فَالشَّهْرُ هَکَذَا ثُمَّ هَکَذَا أَیْ شَهْرٌ تَامٌّ وَ شَهْرٌ نَاقِصٌ وَ شَهْرُ رَمَضَانَ لَا یَنْقُصُ أَبَداً وَ شَعْبَانُ لَا یَتِمُّ أَبَداً. (4)

مردم روایت می‌کنند: پیامبر صلی‌الله علیه و آله روزه رمضان بیست و نه روز را بیشتر از رمضان سى روز گرفته است. امام فرمود: دروغ می‌گویند. پیامبر صلی‌الله علیه و آله جز به صورت تمام روزه نگرفت ... ماه رمضان سى روز است؛ زیرا خداوند بلند مرتبه فرموده: عدد را کامل کنید و کامل همان تمام است و شوال بیست و نه روز است ... پس ماه بعد همین‌ طور سپس ماه بعد همین ‌طور یعنی یک ماه کامل و یک ماه ناقص و ماه رمضان هیچ گاه کمبود ندارد و شعبان هیچ گاه کامل نیست.

همچنین در روایت دیگر از یاسر خادم نقل شده که به امام رضا علیه‌السلام عرض کردم هَلْ یَکُونُ شَهْرُ رَمَضَانَ تِسْعَهً وَ عِشْرِینَ یَوْماً فَقَالَ إِنَّ شَهْرَ رَمَضَانَ لَا یَنْقُصُ مِنْ ثَلَاثِینَ یَوْماً أَبَداً؛ (5) آیا ماه رمضان ـ می‌تواند ـ بیست و نه روز باشد؟ حضرت فرمود: ماه رمضان هیچ گاه از سى روز کاستى نمی‌پذیرد.

2. دین هلال شوال، ملاک پایان ماه رمضان

ملاک دوم بر مبنای استهلال و دیدن ماه است که طبق این ملاک، تنها قاعده برای زمان آغاز ماه، دیدن هلال است؛ در نتیجه ممکن است در یک سال، ماه رمضان 29 روز باشد و در سال دیگر 30 روز باشد.

صاحبان این ملاک نیز به روایاتی که تعداد آن‌ فراتر از دسته نخست بوده، تمسک نموده‌اند. به عنوان مثال یونس بن یعقوب می‌گوید به امام صادق علیه‌السلام عرض کردم:

إِنِّی صُمْتُ شَهْرَ رَمَضَانَ عَلَى رُؤْیَهٍ تِسْعَهً وَ عِشْرِینَ یَوْماً وَ مَا قَضَیْتُ قَالَ فَقَالَ وَ أَنَا قَدْ صُمْتُهُ وَ مَا قَضَیْت‏...؛ (6)

من طبق دیدن ماه، ماه رمضان را بیست و نه روز روزه گرفتم و قضاى آن را به جا نیاوردم.

امام فرمود: من نیز بیست و نه روز روزه گرفتم و قضاى آن را به جا نیاوردم.

در روایت دیگر، امام صادق به صراحت این مسئله بیان کرده است «صِیَامُ شَهْرِ رَمَضَانَ بِالرُّؤْیَهِ وَ لَیْسَ بِالظَّنِّ وَ قَدْ یَکُونُ شَهْرُ رَمَضَانَ تِسْعَهً وَ عِشْرِینَ یَومَاً وَ یَکُونُ ثَلَاثِینَ یَومَاً وَ یُصِیبُهُ مَا یُصِیبُ الشُّهُورَ مِنَ النُّقْصَانِ وَ التَّمَامِ». (7)

حضرت فرمود: روزه ماه رمضان با دیدن ماه است و با گمان نیست و ماه رمضان گاهی سى روز و گاهی بیست و نه روز است و همانند دیگر ماه‌ها کمبود و تمام می‌پذیرد.

ب) رفع تعارض کامل بودن و نقصان پذیر بودن رمضان

میان دو دسته روایات فوق، تعارض وجود دارد که برخی از علما راه حل‌هایی برای رفع آن‌ ارائه نموده‌اند. شیخ مفید و شیخ طوسی حکم به ضعیف بودن سند و شاذ بودن روایاتی نموده‌اند که ماه رمضان را همیشه سی روز می‌داند. (8) سید مرتضی نیز روایات کامل نبودن همیشگی ماه رمضان را متواتر دانسته و آن‌ را موافق با قرآن و سیره و مطابق با اجماع فقها دانسته و نظریه عددی بودن ماه رمضان را منسوب به بعضی از محدثان می‌داند که مخالفت آن‌ها ضرری به اجماع نمی‌زند. (9) دانشمند معاصر آیت‌الله حسن‌زاده آملی، روایات عددی بودن ماه رمضان را حاوی یک نکته علمی نجومی دانسته که اشاره به زیج‌ها (جدول‌ها) دارد؛ یعنی ماه‌های فرد سی روز و ماه‌های زوج بیست و نه روز باشد. این روش محاسبه، برای آسان سازی شمارش ماه‌ها بوده و در شرع اعتباری ندارد. چنانچه شهید اول در کتاب لمعه با عبارت «لا اعتبار بالجدول» (10) اشاره به این مطلب دارد. (11)

 اما ورود این شیوه محاسبه ماه‌ها به روایات، از این باب است که راویان احادیث، این مطالب را از صاحبان زیج‌ها و رصدگران شنیده بودند و آن‌ را برای ائمه علیهم‌السلام نقل می‌نمودند و ائمه نیز از این جهت که ماه رمضان طبق این روش همیشه کامل بوده، آن‌ را مورد تحسین قرار می‌دادند و سپس این نقل‌ها تبدیل به روایت تبدیل شد. (12) این وجه جمع برای آن‌ بخش از روایت که ماه‌ها را یک در میان سی روز و بیست و نه روز قرار داده، پسندیده به نظر می‌رسد اما برای بخش دیگر آن‌ که می‌فرماید پیامبر اکرم صلی‌الله علیه و آله و سلم همیشه به صورت کامل روزه می‌گرفت، قابل قبول نیست؛ زیرا در این صورت، روش زیج‌ها مورد تأیید شرع قرار می‌گیرد و عملاً روزه ماه رمضان سی روزه خواهد بود. البته فقیه معاصر آیت‌الله خویی این بخش را نیز بدین صورت پاسخ داده که ممکن است تمام سال‌هایی که پیامبر اکرم صلی‌الله علیه و آله و سلم در آن‌ روزه می‌گرفته، به طور اتفاقی کامل بوده است؛ اما اینکه ماه رمضان برای همیشه و در طول تاریخ، کامل باشد، مخالف با وجدان و ضرورت است. (13) یکی از نویسندگان دیگر، این روایات را از جعلیات ابن ابی العوجاء می‌داند (14) که چنین نظری صحیح به نظر نمی‌رسد زیرا جعل نیاز به دلیل دارد و روایت جعلی جدا از روایت ضعیف هست.

نتیجه:

در مقابل روایاتی که توصیه به استهلال و امر به تلاش در دیدن هلال برای آغاز ماه قمری نموده است، روایاتی وجود دارد که تعداد روزه‌های ماه‌های قمری را ثابت می‌داند و بر اساس آن روایات، ماه رمضان همیشه 30 روز دانسته شده است. این روایات با توجه به کم بودن تعداد آن‌ و اشکالاتی که توسط برخی از محدثان و فقها به آن‌ گرفته شده، تاب مقامت در برابر روایات فراوانی را ندارد که ـ به حد تواتر رسیده و ـ بیست و نه روزه بودن ماه رمضان را ممکن می‌داند. وجود این روایات در منابع حدیثی در عین حال که سی روزه بودن ماه رمضان را اثبات نمی‌کند، می‌تواند بیانگر یک نکته علمی درباره محاسبه ماه‌های قمری به روش زیج (جدول) باشد.

کلید واژه:

کامل بودن ماه رمضان، نظریه عددی بودن ماه، رؤیت هلال، ملاک پایان ماه قمری.

پی‌نوشت‌ها:

1. سوره بقره، آیه 189.

2. سوره بقره، آیه 185.

3. حر عاملی، محمد بن حسن‌، وسایل الشیعه، مصحح / محقق: مؤسسه آل البیت علیهم‌السلام، قم، مؤسسه آل البیت علیهم‌السلام، اول، 1409 ه‍ ق‌، ج 10، ص 20.

4. کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، تهران: اسلامیه، چاپ چهارم، 1407 ق. ج 4 ص 78 و 79؛ ابن‌بابویه، محمد بن على، ‏من لا یحضره الفقیه‏، محقق / مصحح: علی‌اکبر غفاری، قم، دفتر انتشارات اسلامى وابسته به جامعه مدرسین حوزه علمیه قم‏، دوم، 1413 ق، ج‏2، ص 170 و 171.

5. همان، ص 171.

6. طوسی، محمد بن الحسن، تهذیب الأحکام، تحقیق حسن، موسوی خرسان، دار الکتب الإسلامیه‏، تهران‏، 1407 ق، ج 4، ص 160.

7. همان، ص 156.

8. همان، ص 176- 169 الرد على اصحاب العدد - جوابات اهل الموصل، ص 25-22.

9. علم الهدی (مرتضى)، على بن حسین، رسایل الشریف المرتضى‌، محقق/ مصحح: سید مهدى رجائى‌، قم، دار القرآن الکریم‌، اول، 1405 ه‍ ق‌، ج 2، ص 19 و 18.

10. عاملى، شهید اول، محمد بن مکى‌، اللمعه الدمشقیه فی فقه الإمامیه، محقق/ مصحح: محمدتقی مروارید- علی‌اصغر مروارید، ‌بیروت، دار التراث- الدار الإسلامیه‌، اول، 1410 ه‍ ق، ص 5.

11. حسن‌زاده‌ آملى، حسن، دروس فی معرفه الوقت و القبله، قم، دفتر انتشارات اسلامى وابسته به جامعه مدرسین حوزه علمیه قم‌، چهارم، 1416 ه‍ ق، ص 524.

12. همان، ص 528.

13. خویى، سید ابوالقاسم موسوى‌، المستند فی شرح العروه الوثقى‌، بی‌جا، بی‌تا، بی‌نا، ج 2، ص 108‌.

14. ناشناس، نظریه عدد، مجله فقه، زمستان 1373، شماره 2، ص 225.

برخی از عالمان شیعه معتقد هستند که برترین عبادت در شب قدر، گفتگوى علمى است. این سخن روایت نیست. یکی از اعمال خیری است که می‌توان در این شب بافضیلت انجام داد.

پرسش:

اینکه گفته‌شده است در شب قدر، گفتگوی علمی نسبت به دیگر اعمال عبادی باارزش‌تر و برتر است، آیا برگرفته از روایات معصومان علیهم‌السلام است؟

پاسخ:

مقدمه:

دین مبین اسلام به عبادت و علم بسیار سفارش کرده است. حتی بر اساس روایات متعدد، ارزش علم نزد خداوند محبوب‌تر از ارزش عبادت است و در آموزه‌های اسلام، توصیه‌های زیادی در رابطه با یادگیری علم وجود دارد. از سوی دیگر یکی از مفاهیم بسیار ارزشمند در اسلام، «شب قدر» است. شبی که فقط یک‌بار در هرسال است و اگر در سالی از کسی فوت شود، قابل جبران نیست. شب قدر آداب و اعمالی را به خود اختصاص داده است که از آن جمله می‌توان به غسل، شب‌زنده‌داری، دعا، نماز و زیارت امام حسین علیه‌السلام اشاره داشت. تأکید فراوان بر علم و علم‌آموزی، سبب شده است که برخی از عالمان شیعه، برترین و بهترین عمل در شب قدر را نیز «مذاکره العلم» یا هم علم‌آموزی بدانند و آن را افضل از عبادت بشمارند. تحقیق پیش رو درصدد تبیین همین بحث است که آیا واقعاً شب قدر را باید به علم‌آموزی اختصاص بدهیم یا اینکه دیگر اعمال اولویت ‌دارند؟

1. فضیلت و اعمال شب قدر

شب قدر ازجمله زمان‌هایی است که در تمام سال، شبى به‌خوبی و فضیلت آن نیست. قرآن کریم می‌فرماید:

«لَیْلَهُ الْقَدْرِ خَیْرٌ مِنْ أَلْفِ شَهْرٍ»؛ شب قدر، بهتر از هزار ماه است. (1)

بررسى و تأمّل در سیره عملى اهل‌بیت علیهم‌السلام به‌روشنی نشان می‌دهد که آنان عنایت و سفارش ویژه‌ای به عبادت و ذکر در شب قدر داشتند و تأکید بر این داشتند که این شب باید صَرف عبادت و نیایش و اُنس باخدا شود.

فضیل بن یسار می‌گوید: «امام باقر علیه‌السلام در شب بیست و یکم و بیست‏ و سوم ماه رمضان مشغول دعا می‌شد و چون شب از نیمه می‌گذشت نماز می‌خواند». (2)

همچنین در حدیث قدسی نقل‌شده است که خداوند می‌فرماید: «تقرب من برای کسی است که شب قدر را بیدار بماند، رحمت من برای کسی است که در شب قدر به مساکین رحم کند، جواز عبور از صراط برای کسی است که در شب قدر صدقه بدهد، درختان و میوه‌های بهشتی برای کسی است که در شب قدر تسبیح مرا بگوید، نجات از آتش جهنم برای کسی است که در شب قدر استغفار کند، رضایت من برای کسی است که در شب قدر دو رکعت نماز بخواند». (3)

سلیمان جعفری می‌گوید: امام موسی بن جعفر علیه‌السلام فرمودند: شب بیست و یکم و بیست و سوم یک‌صد رکعت نماز بخوان، در هر رکعتى یک‌بار سوره حمد و ده بار سوره قل هو اللَّه احد را بخوان. (4)

با توجه به این روایات فراوان توصیه معصومان علیهم‌السلام بر این بود که در شب قدر به عبادت و راز و نیاز با خداوند پرداخته شود و اعمال متعددی را هم برای این منظور سفارش کرده‌اند و هیچ روایتی مشاهده نشد که به‌صورت خاص دلالت بر برتری علم نسبت به دیگر اعمال عبادی در شب قدر داشته باشد؛ به‌عبارت‌دیگر برای شب قدر، ادعیه، اذکار و نمازهای خاصی از سوی معصومان علیهم‌السلام سفارش شده است و هیچ تأکیدی بر برتری علم‌آموزی نسبت به این اعمال در روایات یافت نشد.

2. تبیین افضلیت علم در شب قدر

شیخ صدوق، از محدثان مذهب شیعه است. ایشان در کتاب امالی، پس از بیان نوافل شب‌های ماه رمضان و صد رکعت نماز براى هر یک از شب‌های بیست و یکم و بیست و سوم، درباره شب‌های قدر «مذاکره العلم» را افضل از اعمال مستحبی دیگر می‌داند و چنانکه ‌مشهور هم هست می‌گوید: «من أحیا هاتین اللیلتین بمذاکره العلم فهو أفضل؛ هر کس این دو شب را با گفتگوى علمى احیا بدارد، بهتر است». (5)

همچنان که قبلاً اشاره شد، روایتی نسبت به «برتری گفتگوی علم نسبت به دیگر اعمال مستحبی در شب قدر» نیست، بلکه این سخن، نظر شخصی شیخ صدوق است؛ وی این سخن را به معصوم نیز نسبت نمی‌دهد و حتی در «کتاب من لایحضره الفقیه» که مهم‌ترین کتاب ایشان است و فتواهای او در آن وجود دارد، بیان نکرده است. لازم به ذکر است که برخی نیز گفته مقصود از «العلم» در نزد محدثان «نقل حدیث و سنت» است و نه مطالعه انواع دیگر علوم دینی و یا غیردینی؛ درواقع شیخ صدوق در اینجا «مذاکره حدیث» را از برترین اعمال شب‌های قدر دانسته است.

بنابراین هرچند روایات فراوانی در ثواب و فضیلت علم، از معصومان علیهم‌السلام صادرشده است، اما افضل از بقیه اعمال در شب‌های قدر نیست. درنتیجه نباید در شب قدر، از برکات اُنس با خداوند و بهره بردن از تضرّع در پیشگاه او غافل شد، بلکه باید بر انجام اعمال اختصاصی شب‌های قدر همت گماشته شود.

3. اهمیت علم‌آموزی

بر اساس آموزه‌های اسلامی، علم، سرچشمه ایمان است همچنان که قرآن کریم می‌فرماید:

وَیَرَى الَّذِینَ اُوتُوا الْعِلْمَ الَّذِى اُنزِلَ اِلَیْکَ مِنْ رَبِّکَ هُوَ الْحَقَّ وَیَهْدِى اِلَى صِرَاطِ الْعَزِیزِ الْحَمِیدِ؛ (6)

کسانى که به ایشان علم داده شده، می‌دانند آنچه از سوى پروردگارت بر تو نازل‌شده حق است و به راه خداوند توانا و ستوده هدایت می‌کند.

از سوی دیگر علم، ثمرات دیگری چون تقوا و خداترسی نیز دارد، همچنان که قرآن کریم می‌فرماید:

اِنَّمَا یَخْشَى اللهَ مِنْ عِبَادِهِ الْعُلَمَاءُ؛ (7)

تنها از میان بندگان او دانشمندان خدا ترسند خداوند توانا و آمرزنده است.

بنابراین پسندیده است که در شب‌های قدر، در کنار دعا، ذکر، نماز و قرآن، تدبر و فکر نیز پرداخته شود؛ به‌عبارت‌دیگر می‌توان در شب‌های قدر علاوه بر عبادت‌های اختصاصی، به تألیف یا بیان معارف و علومى نیز پرداخت؛ هیچ منافاتی میان علم و عبادت در شب قدر نیست. چه‌بسا همان عالمانی که در شب قدر به دعا و عبادت می‌پرداختند، بخشی از آن شب را به تألیف نیز اشتغال داشتند. همچنان که علامه طباطبائی تفسیر گران‌سنگ «المیزان» را در شب 23 ماه مبارک رمضان به اتمام رساند. (8) مرحوم علی بن عیسی اربلی از عالمان قرن هفت، نگارش کتاب «کشف الغمه فی معرفه الأئمه» را در شب 21 ماه مبارک رمضان تمام می‌کند. (9) همچنین صاحب جواهر کتاب «جَواهرُ الکَلام فی شَرحِ شَرایعِ الاسلام» را که از مهم‌ترین کتاب‌های فقهی شیعه است در شب 21 به پایان می‌رساند.

امام صادق علیه‌السلام فرمودند: «اعمال خیر و عبادات در شب قدر برتر از هزار ماه است که شب قدر نباشد». (10)

همچنین امام باقر علیه‌السلام فرمودند: «اعمال صالح در شب قدر از نماز و زکات و سایر کارهای خیر برتر است از عمل کردن در هزار ماه که شب قدر نداشته باشد». (11)

مباحثه، فراگیری و ترویج علم از اعمال خیر است که می‌توانیم در کنار عبادات و راز و نیاز با خداوند، بخشی از ساعات شب‌های قدر را نیز به آن اختصاص دهیم.

نتیجه:

فراگیری و ترویج علم و دانش، اهمیت بالایی در اسلام دارد و در آیات و روایات متعدد اسلامی، ثمرات و ویژگی‌های بسیاری هم برای آن ذکرشده است. از سوی دیگر در آموزه‌های اسلامی، عبادات و راز و نیاز با خداوند نیز مورد تأکید است؛ مخصوصاً در شب‌های قدر این اعمال عبادی اهمیت زیادی پیدا می‌کند. برخی از عالمان شیعه معتقد هستند که برترین عبادت در شب قدر، گفتگوى علمى است. این سخن روایت نیست؛ اما به نظر می‌رسد یکی از اعمال خیری است که می‌توان در این شب بافضیلت انجام داد؛ بنابراین بهتر آن است که در شب‌های قدر، افزون بر استغفار، دعا، نماز، زیارت عاشورا و ... گفتگو و مذاکره علمی در حیطه علوم و معارف قرآن حدیث نیز داشته باشیم.

پی‌نوشت‌ها:

1. سوره قدر، آیه 3.

2. کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، محقق/مصحح، غفاری، علی‌اکبر، آخوندی، محمد، تهران: دارالکتب الإسلامیه، چاپ چهارم، 1407 ق، ج‏4، ص 155.

3. نورى، حسین بن محمدتقی، مستدرک الوسائل و مستنبط المسائل‏، محقق / مصحح: مؤسسه آل البیت علیهم‌السلام، قم: مؤسسه آل البیت علیهم‌السلام، چاپ اول‏، 1408 ق، ج‏7، ص 456.

4. ابن‌بابویه، محمد بن على (شیخ صدوق)، الخصال‏، تحقیق: غفارى علی‌اکبر، قم: جامعه مدرسین، چاپ اول،1362 ش‏، ج‏2، ص 519.

5. ابن‌بابویه، محمد بن على (شیخ صدوق)، الأمالی، تهران: کتابچى، چاپ ششم، 1376 ش، ص 649.

6. سوره سبأ، آیه 6.

7. سوره فاطر، آیه 28.

8. رجوع کنید: طباطبایى سید محمدحسین، المیزان فى تفسیر القرآن، قم: دفتر انتشارات اسلامى جامعه‏ى مدرسین حوزه علمیه قم، چاپ پنجم، 1417 ق، ج‏20، ص 398.

9. رجوع کنید: اربلى، على بن عیسى، کشف الغمه فی معرفه الأئمه، محقق/مصحح: هاشم رسولى محلاتى، تبریز: بنی‌هاشمی، چاپ اول، 1381 ق، ج‏2، ص 553.

10. کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، همان، ج 4، ص ۱۵۷.

11. همان، ج 4، ص ۱۵۷.

روایت صحیح و مستندی پیرامون شرف الشمس وجود ندارد و برخی از خواص و آثاری که برای آن بیان می‌شود، مربوط به سنگی است که روی آن حکاکی شده است.

پرسش:

آیا شرف الشمس استناد روایی دارد و خواص ذکرشده برای آن معتبر و بر اساس روایات است؟

مقدمه

در باور عمومی، «شرف الشمس» انگشتری با نگین عقیق زردرنگی است که با نیت‌های مختلفی مورداستفاده مردم، قرار می‌گیرد. برخی آن را حرز می‌دانند و برای محافظت از بدی‌ها و بلاها، به کار می‌گیرند. بعضی به نیت گشایش، خواص درمانی، افزایش رزق و روزی و ... از این انگشتر استفاده می‌کنند که برخی از خواص یادشده، مربوط به عقیق زرد است؛ بنابراین، شرف الشمس سنگ یا انگشتر نیست، بلکه حرز و دعایی منسوب به امام علی علیه‌السلام است که آن را بر عقیق زرد حکاکی می‌کنند.

پاسخ

همان‌گونه که بیان شد برخلاف باور برخی از مردم «شرف الشمس» نگین انگشتری زردرنگ نیست بلکه دعایی منسوب به امام علی علیه‌السلام است. آداب مختلفی برای حکاکی این حرز مشهور است مانند اینکه در روز 19 فروردین باید انجام شود و علت آن را چنین گفته‌اند که این روز، خورشید به مکان خاصی در آسمان می‌رسد و حالتی معادل با شب قدر را به وجود می‌آورد. در این روز خورشید در مقایسه با سایر کواکب روی زمین تسلط بیشتری دارد و به همین علت، خورشید شرافت خاصی در این روز پیدا می‌کند!

بر اساس جستجوهای انجام‌شده روایت مستندی در کتاب‌های حدیثی و دعایی برجای‌مانده از محدثان و عالمان گذشته یافت نشد و سفارشی از سوی معصومان علیهم‌السلام نسبت به استفاده از شرف الشمس، مشاهده نشد. تنها، در چند سده‌های اخیر آن‌هم در برخی کتاب‌ها یا بیان برخی عالمان به این مسئله اشاراتی شده که پایه تحلیل‌های مختلفی واقع‌شده است؛ مثلاً برخی با بدگمانی به آن نگریسته و شرف الشمس و تصاویر موجود در آن مانند ستاره را ساخته یهود می‌دانند! در مقابل، گروهی دیگر با نظر مثبت به این قضیه پرداخته‌اند و اَشکال و رمزهای به‌کاررفته در آن مانند ستاره پنج‌پَر را برگرفته از پنج نام مبارک خداوند یعنی «نور، مؤمن، رحمن، جمیل، الله» دانسته‌اند.

با همه این تفاصیل و جزئیات که در بین مردم شهرت دارد، متأسفانه، هیچ‌کسی به‌صورت مستند، درباره شرف الشمس سخن نگفته است! برخی سخنان هم که درباره خواص و ویژگی‌های آن ذکرشده، تحلیل‌هایی خارج از مستند روایی است. بااین‌وجود، برخی عالمان، استفاده از انگشتری که اذکار و شکل مشهور به شرف شمس در آن حک‌شده را رد نمی‌کنند و به دست کردن چنین انگشتری به‌قصد رجا (به امید کسب ثواب) را دارای اشکال نمی‌دانند.

البته توجه به این نکته نیز سودمند است که سیره اهل‌بیت علیهم‌السلام ارجاع به این‌گونه رموز نجومی و علوم غریبه نبوده و حتی اهل‌بیت علیهم‌السلام با برخی از منجمان (ستاره‌شناسان) که برای ستارگان به‌صورت مستقل و در مقابل قدرت خداوند، قائل به قدرت و اثرگذاری بودند، برخورد می‌کردند. (1) به نظر می‌رسد، شایسته است که به‌جای استفاده از شرف الشمس و درگیر شدن با نکات مبهم زیادی که در مورد آن وجود دارد، از انگشترهایی با نگین عقیق یمنی (2)، فیروزه (3) و ... استفاده کرد که روایات متعددی در کتاب‌های حدیثی شیعه پیرامون آن‌ها وجود دارد.

جمع‌بندی

بنابراین روایت صحیح و مستندی پیرامون شرف الشمس وجود ندارد و برخی از خواص و آثاری که برای آن بیان می‌شود، مربوط به سنگی است که روی آن حکاکی شده است. بخش دیگری از تأثیراتی که برای شرف الشمس مشهور شده نیز ناشی از تجارب شخصی و یا تقارن اتفاقات برای برخی افراد بوده و به‌عنوان یک تجربه شخصی محسوب می‌گردد و قابل انتساب به دین و نسخه‌پیچی همگانی نیست.

پی‌نوشت

1.       ر.ک: سید رضی، نهج‌البلاغه، تحقیق صبحی صالح، قم: هجرت، چاپ اول، 1414 ق، خطبه 78.

2.       کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، تهران: اسلامیه، چاپ چهارم، 1407 ق، ج 6، ص 470.

3.       همان، ج 6، ص 472.

از منابع شيعي نقل شده است و بر اساس آن مدّت حکومت حضرت هفت (هفتاد) سال گزارش کرده‌‌اند و منابع اهل سنت مدّت حکومت حضرت متفاوت(بيست، سي و چهل سال) گزارش شده است.

پرسش:

آيا در روايات گفته شده است که امام زمان (عجل الله تعالي فرجه الشريف) چند سال حکومت می‌کند؟

پاسخ:

پيرامون اين موضوع دست کم، دو دسته روايات وجود دارد که در ظاهر با هم اختلاف دارند.

1. روايات دسته اوّل بيشتر از منابع اهل سنت نقل شده است (1) و بر اساس آن مدّت حکومت حضرت متفاوت (بيست، سي و چهل سال) گزارش شده است.

الف. حذيفه نقل مي‌کند، پيامبر (صلی‌الله عليه و آله) فرمود: مهدي از فرزندان من؛ صورتش مانند ستاره درخشان؛ رنگش عربي؛ بدني مانند بدن‌‌هاي بنی‌اسرائیل دارد؛ زمين را پر از عدل و داد مي‌‌کند چنان‌‌که پر از ظلم و جور بوده است، تمام اهل زمين و آسمانيان و حتي پرندگان آسمان از حکومتش خشنود هستند؛ آن حضرت مدّت بيست سال حکومت مي‌کند. (2)

ب. پيامبر (صلی‌الله عليه و آله) فرمود: مهدي (عجل الله تعالي فرجه الشريف) سي يا چهل سال حکومت مي‌کند. (3)

 2. دسته دوم فقط از منابع شيعي نقل شده است و بر اساس آن مدّت حکومت حضرت هفت (هفتاد) سال گزارش کرده‌‌اند.

الف. امام صادق (علیه‌السلام) فرمود: قائم آل محمد (صلی‌الله عليه و آله) هفت سال حکومت مى‌‏کند و براى او مدت شبانه ‌‌روز طولانى مى‌‏شود، آن ‌‌چنان‌که يک سال از مدّت حکومتش معادل ده سال از سال‌‌هاى شما است و در واقع معادل هفتاد سال از سال‌‌هاى شما حکومت مى‌‏کند. (4)

ب. امام باقر (علیه‌السلام) ضمن حديث مفصلى فرموده است: چون قائم آل محمد قيام کند به کوفه مى‌‏رود ... و هفت سال فرمانروايى او طول مى‌‏کشد که هر سال آن معادل ده سال است. (5)

براي آگاهي بيشتر: ویژگی‌های جامعه‏ى بعد از ظهور حضرت مهدى (عجل الله تعالي فرجه الشريف)، 127.

نظر ديگر: عبدالله بن أبي يعفور گويد: امام صادق (علیه‌السلام) فرمود: «قائم ما نوزده‏ سال و چند ماه حكومت‏ مى‏كند».

 

 پی‌نوشت‌ها:

1. آنچه در منابع شيعي آمده از منابع اهل سنت گزارش شده است.

2. مقدسي شافعي، يوسف بن يحيي، عقد الدرر في أخبار المنتظر، ص 100، مکتبة المنار، اردن، چاپ دوم، 1410 ق، «المهدى رجل من ولدى وجهه کالکوکب الدرى، اللون لون عربى و الجسم جسم إسرائيلى، يملأ الأرض عدلا کما ملئت جورا، يرضى بخلافته أهل السماء و أهل الأرض و الطير فى الجو، يملک عشرين سنة».

3. متقي هندي، علي بن حسان، کنز العمال، ج 14، 591، مؤسسة الرسالة، بيروت، چاپ پنجم، 1401 ق، «يلي المهدي أمر الناس ثلاثين سنة أو أربعين سنة».

4. فتال نيشابوري، روضة الواعظين و بصيرة المتعظين، ج ‏2، ص 264، انتشارات رضى‏، قم‏، چاپ اول،‏ «قَالَ الصَّادِقُ (علیه‌السلام) يَمْلِکُ الْقَائِمُ سَبْعَ سِنِينَ تَطُولُ لَهُ الْأَيَّامُ وَ اللَّيَالِي حَتَّى يَکُونَ السَّنَةُ مِنْ سِنِيهِ مِقْدَارَ عَشْرِ سِنِينَ مِنْ سِنِيکُمْ فَيَکُونُ سِنُو مُلْکِهِ سَبْعِينَ سَنَةً مِنْ سِنِيکُمْ هَذِه‏».

5. همان، «قَالَ أَبُو جَعْفَرٍ (علیه‌السلام) فِي حَدِيثٍ طَوِيلٍ إِذَا قَامَ الْقَائِمُ سَارَ إِلَى الْکُوفَةِ ... فَيَمْکُثُ عَلَى ذَلِکَ سَبْعَ سِنِينَ مِقْدَارُ کُلِّ سَنَةٍ عشرين سنة [عَشْرُ سِنِينَ‏] مِنْ سِنِيکُمْ هَذِه»‏.

امام سعی می‌کرد از همان ظرفی که برای مادرش بود غذا نخورد چون ممکن است از داخل آن ظرف، قسمتی از غذا را بردارد که مادرش دوست داشت بردارد .

پرسش:

آیا این روایت درست است که می‌گویند امام سجاد (علیه‌السلام) با مادرش هم‌سفره نمی‌شد؛ مگر مادر امام سجاد (علیه‌السلام) در همان زمان طفولیت امام از دنیا نرفت؛ آیا ما هم بهتر با پدر و مادرمان در یک کاسه و یا یک سفره غذا نخوریم؟

پاسخ:

مقدمه:

از مهم‌ترین دستورات ائمه (علیهم‌السلام)، احترام به پدر و مادر است. برای نمونه امام سجاد (علیه‌السلام) در دعای 24 صحیفه سجادیه نکات بسیار ارزشمندی در نحوه رفتار با والدین بیان فرموده‌اند. ایشان نه ‌تنها در گفتار بلکه در سیره خود بسیار نسبت به برخورد با والدین دقت می‌نمودند. یکی از روایاتی که در مورد ایشان نقل شده، دقت امام زین‌العابدین (علیه‌السلام) در هنگام غذا خوردن با مادر خویش است که نشانگر اوج احترام و محبت ایشان نسبت به مقام مادر است. البته سؤالی در این زمینه مطرح شده است که ظاهراً مادر امام سجاد (علیه‌السلام) در طفولیت حضرت از دنیا رفته است؛ پس این که گزارش شده است امام (علیه‌السلام) با مادر خود در یک ظرف غذا نمی‌خوردند چگونه صحت می‌تواند داشته باشد و بر فرض صحت، دلیل این عمل حضرت چیست؟ در ادامه به بررسی این سؤال پرداخته می‌شود.

پاسخ:

مقام مادر، بر اساس آموزه‌های اسلام، مقام ارجمند و والایی است. دین اسلام نگاه خاصی به مادر دارد و احترام و تعظیم او را واجب می‌داند. حقوقی را که اسلام برای مادران مشخص کرده، بسیار فراتر از حقوقی هست که برای دیگران بیان کرده است. سیره و گفتار امامان معصوم (علیهم‌السلام) و برخورد آن‌ها با مادرنشان نیز، بیانگر علو مقام و منزلت مادر است. امام سجاد (علیه‌السلام) مقام مادر را چنان رفیع می‌داند که فرزندان بدون استعانت و کمک از خداوند، قادر به ادای حقوق مادر نخواهند بود. (1) لزوم احترام به مادر و همچنین آثار دنیوی و پیامدهای اخروی احسان به مادر سبب شده است که معصومان (علیهم‌السلام) حتی در امور عادی نیز به این مهم توجه کنند؛ شیخ صدوق در کتاب «الخصال» روایتی را به این صورت نقل می‌کند:

 لَقَدْ کَانَ (علیه‌السلام) یَأْبَى أَنْ یُؤَاکِلَ‏ أُمَّهُ‏ فَقِیلَ‏ لَهُ‏ یَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ أَنْتَ أَبَرُّ النَّاسِ وَ أَوْصَلُهُمْ لِلرَّحِمِ فَکَیْفَ لَا تُؤَاکِلُ أُمَّکَ فَقَالَ إِنِّی أَکْرَهُ أَنْ تَسْبِقَ یَدِی إِلَى مَا سَبَقَتْ عَیْنُهَا إِلَیْه‏؛ (2)

به امام سجاد (علیه‌السلام) عرض شد اى پسر پیغمبر، شما که از همه مردم نیکوکارتر و از همه بیشتر صله رحم می‌کنید چرا با مادر خود هم خوراک نمی‌شوید؟ فرمود: خوش ندارم که مبادا پیش دستى کنم به غذائى که مادرم چشم بر او داشته است‏.

همچنین حدیثی دیگری، شبیه مضمون بالا به این صورت نقل شده است:

قِیلَ لِعَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ (علیه‌السلام) أَنْتَ أَبَرُّ النَّاسِ بِأُمِّکَ وَ لَا نَرَاکَ تَأْکُلُ مَعَهَا قَالَ أَخَافُ أَنْ تَسْبِقَ یَدِی إِلَى مَا سَبَقَتْ عَیْنُهَا إِلَیْهِ فَأَکُونَ قَدْ عَقَقْتُهَا؛ (3)

به حضرت زین‌العابدین (علیه‌السلام)، عرض شد: تو از هر کس به مادر نیکوترى پس چرا دیده نشده که با او هم غذا شوی؟ فرمود: می‌ترسم دستم به لقمه‏اى برود که چشم مادر به آن بوده و عاق او شوم.

توضیح روایت:

با توجه به این دو روایت، امام سجاد (علیه‌السلام) با مادر خود هم غذا نمی‌شد، نه این که هم‌سفره نشود یعنی مثلاً در یک ظرف غذا نمی‌خوردند همچنان که در نقل دیگری چنین آمده است: «قِیلَ لَهُ إِنَّکَ أَبَرُّ النَّاسِ وَ لَا تَأْکُلُ مَعَ أُمِّکَ فِی قَصْعَهٍ وَ هِیَ تُرِیدُ ذَلِکَ فَقَالَ أَکْرَهُ أَنْ تَسْبِقَ یَدِی إِلَى مَا سَبَقَتْ إِلَیْهِ عَیْنُهَا فَأَکُونَ عَاقّاً لَهَا فَکَانَ‏ بَعْدَ ذَلِکَ‏ یُغَطِّی‏ الْغَضَارَهَ بِطَبَقٍ وَ یُدْخِلُ یَدَهُ مِنْ تَحْتِ الطَّبَقِ وَ یَأْکُل‏» یعنی به امام سجاد (علیه‌السلام) گفته شد: شما برترین مردم هستید، ولی با مادرتان در یک کاسه غذا نمی‌خورید با اینکه او چنین می‌خواهد. امام فرمود: من دوست ندارم دستانم به طرف چیزی دراز شود که قبلش چشم مادرم به آن افتاده است و من عاق او شوم؛ بعد از این، امام با طبقی روی کاسه سفالی را می‌پوشاند و دستش را از زیر طبق می‌برد و غذا می‌خورد. (4)

بنابراین بر اساس این روایت مثلاً اگر یک ظرف غذا بود، امام سعی می‌کرد از همان ظرفی که برای مادرش بود غذا نخورد چون ممکن است از داخل آن ظرف، قسمتی از غذا را بردارد که مادرش دوست داشت بردارد و حضرت به این حد هم دوست نداشت که مادرش اذیت شود و با این عمل خاطر مادرش آزرده شود.

نتیجه:

در نتیجه هیچ اشکالی ندارد که ما هم این نکته را رعایت کنیم و اگر مثلاً در ظرفی، میوه یا غذا به مجلس آوردند که مادر هم حضور دارد ابتدا اجازه دهیم ایشان آن چه را که می‌پسندد بردارد و سپس ما برداریم و همچنین هیچ اشکالی ندارد که با مادر خود در یک ظرف هم غذا نشویم، بلکه برای حفظ احترام ایشان در ظرف مستقل غذا یا میوه بخوریم تا این که مبادا قسمتی از غذا یا میوه‌ای را برداریم که مادر دوست داشت بردارد.

لازم به ذکر است که درباره تاریخ تولد امام سجاد (علیه‌السلام) و تاریخ وفات مادر بزرگوار ایشان اقوال تاریخی مختلفی وجود دارد؛ بنا به نقل معروف، مادر امام سجاد (علیه‌السلام) در سن کودکی حضرت از دنیا رفته است و منظور از مادر در این احادیث، دایه (نامادری) ایشان است که وی را بزرگ کرده بود (5) و حق مادری بر حضرت داشته است تا جایی که او را مادر خطاب می‌کرده است.

پی‌نوشت‌ها:

1. ابن‌بابویه، محمد بن على، من لا یحضره الفقیه، محقق مصحح: علی‌اکبر غفاری، قم: جامعه مدرسین حوزه علمیه، دوم، 1413 ق، ج‏2، ص 621.

2. ابن‌بابویه محمد بن على (شیخ صدوق)، الخصال‏، تحقیق: غفارى علی‌اکبر، قم: جامعه مدرسین، اول،1362 ش‏، ج‏2، ص 518.

3. طبرسی، حسن بن فضل، مکارم الاخلاق، قم: دار الشریف الرضی، چاپ چهارم، 1412 ق، ص 221.

4. ابن شهرآشوب مازندرانى، محمد بن على‏، مناقب آل أبی طالب (علیهم‌السلام)، قم: علامه، چاپ اول، 1379 ق، ج‏4، ص 162.

5. رجوع کنید: ترابی، احمد، امام سجاد (علیه‌السلام) جمال نمایشگران، مشهد: بنیاد پژوهش‌های اسلامی آستان قدس رضوی، چاپ سوم، 1388 ش، ص ۱7.

صفحه‌ها