آمادگی برای ظهور

زمان ظهور
مسئله زمان ظهور از اسرار الهی است و هیچ‌کس به زمان آن واقف نیست. نکته دیگر اینکه میان پیش‌بینی و پیش‌گویی زمان ظهور،تفاوت وجود دارد و آنچه نهی شده،پیشگویی است.

پرسش:

امام زمان عج چه زمانی ظهور می‌کند؟ آیا می‌توان آن را پیش‌بینی کرد؟

پاسخ:

اعتقاد به منجیِ آخرالزمان، از آموزه‌های مشترک میان ادیان مختلف است که هر یک دربارۀ زمان و نشانه‌های ظهورِ آن منجی سخن گفته‌اند. شیعیان منجی واقعی و نهایی در آخرالزمان را امام مهدی (عج) می‌دانند که فرزند امام حسن عسکری علیه‌السلام است و در زمین به شکل پنهانی ساکن است که در وقت مناسب به اذن خدا آشکار خواهد شد. در ادامه با طرح نکاتی به بیان دیدگاه درست درباره زمان ظهور ایشان می‌پردازیم.

نکته اول:

شیعه راستین همیشه در انتظار ظهور و امیدوار به آشکار شدن آن پیشوای غایب است، ولی این حقیقت را نیز در نظر دارد که زمان ظهور بر همگان پوشیده است! در برخی روایات، زمان ظهور به زمان فرارسیدن قیامت قیاس شده است. به‌عنوان مثال، از امام حسن مجتبی علیه‌السلام روایت شده که فرمودند:

«از جدم رسول خدا سؤال کردم که قائم اهل‌بیت (امام زمان) کی قیام می‌کند؟ فرمود: حسنم! روز ظهور (مهدی موعود) شبیه روز قیامت است که ناگهان بر پا می‌شود.»[1]

به فرموده قرآن کریم، جز خداوند زمان قیامت را نمی‌داند:

«از تو درباره قیامت مى‌پرسند [که‌] وقوعِ آن چه وقت است؟ بگو: علم آن، تنها نزد پروردگار من است. جز او [هیچ‌کس] آن را به موقع خود آشکار نمى‌گرداند.»[2]

در نتیجه، هیچ‌کس جز خداوند زمان ظهور امام عصر را نمی‌داند و به همین دلیل، مسئله «توقیت» یا «تعیین وقت برای ظهور» در روایات متعدد مورد نکوهش قرار گرفته و حرمت آن جای هیچ شک و شبهه‌ای ندارد:

«اما ظهور فرج و گشایش، تنها به دست خداست و زمان گذاران دروغ می‌گویند».[3]

نکته دوم:

میان «پیش‌بینی» و «پیش‌گویی» تفاوت است. توضیح مطلب اینکه، گاهی فرد برای ظهور امام زمان (عج) تاریخ مشخصی را اعلام نمی‌کند؛ بلکه با جمع‌بندی اوضاع پیرامون خود و نشانه‌هایی که در روایات آمده است، ظهور را نزدیک دانسته و یا حتی حکم می‌کند که اگر خدا بخواهد به‌زودی اتفاق خواهد افتاد تا امید شیعیان را تقویت کند. چنین مطالبی از مصادیق پیش‌بینی به شکل مشروط است، نه تعیین قطعی وقت که در روایت از آن نهی شده است.[4]

اما اگر فردی بگوید: امام زمان (عج) در فلان روز از فلان سال قطعاً ظهور خواهد کرد، این تعیین وقت از مصادیق پیش‌گویی است و صاحب آن را باید تکذیب کرد.

نکته سوم:

مطلب آخر اینکه، ظهور و حرکت جهانی حضرت قائم (عج) را می‌توان به مربعی تشبیه کرد که دارای چهار ضلع مهم و اساسی است. یک ضلع آن را اراده الهی، ضلع دیگر آن را آمادگی و رهبری امام عصر، ضلع سوّم آن را جان‌فشانی یاران خاص و ضلع چهارم را آمادگی و خواست واقعی مردم تشکیل می‌دهد. روشن است که عدم تحقق ظهور و استمرار محرومیت انسان‌ها از امام حاضر، نتیجه ضلع سوم و چهارم یعنی مسئله «یاران» و «پذیرش عمومی» است. چراکه فیض خداوند (به‌عنوان ضلع اول) و آمادگی و رهبری امام (به‌عنوان ضلع دوم) همیشه بوده، هست و خواهد بود.

بنا‌بر‌این، استمرار و امتداد غیبت و تأخیر در ظهور حضرت ولی‌عصر (عج)، به واسطه عدم یاری یاوران و نیز عدم آمادگی و نبود پذیرش عمومی است. قیامی که قرار است بی‌شک پیروز شود و صلح و عدل را در همه جهان حکم‌فرما کند، جز در بستر آمادگی جهانی به وقوع نخواهد پیوست و تأخیر در ظهور حضرت نیز به جهت رسیدن مردم به همین آمادگی است.[5]

با توجه به این نکته روشن می‌شود که وقتی در روایات ظهور، شیعیان مورد خطاب قرار گرفته و از تفرقه، پیروی از فتنه و ... نهی می‌شوند،[6] همگی به منظور ترسیم و تثبیت ضلع سوم، یعنی «یاری یاوران» است و هنگامی‌که گفته می‌شود این قیام بدون آمادگی جهانی انسان‌ها محقق نخواهد شد،[7] ناظر به ضلع چهارم، یعنی «آمادگی و خواست واقعی مردم» است.

نتیجه:

از آنچه بیان شد روشن می‌شود که:

اولاً، مسئله زمان ظهور حضرت ولی‌عصر (عج) از اسرار الهی است و هیچ‌کس به زمان آن واقف نیست.

دوم اینکه، میان پیش‌بینی و پیش‌گویی زمان ظهور، تفاوت وجود دارد و آنچه نهی شده، پیشگویی است.

سوم اینکه، مسئله ظهور حضرت را باید به مانند مربعی در نظر گرفت که از چهار ضلع خدا، امام، خواص و مردم تشکیل شده و تحقق ظهور به تحقق این چهار ضلع وابسته است و عدم ظهور ناشی از ضلع سوم و چهارم است.

پی نوشت ها:

[1]. خزاز قمی، علی بن محمد، کفایه الاثر، حققه السید عبد اللطیف الحسینى الکوه کمرى الخوئى، قم: انتشارات بیدار، 1401 ق، ص 167.

[2]. سوره نازعات، آیه 187: «یَسْأَلُونَکَ عَنِ السَّاعَهِ أَیَّانَ مُرْسَاهَا قُلْ إِنَّمَا عِلْمُهَا عِنْدَ رَبِّی لَا یُجَلِّیهَا لِوَقْتِهَا إِلَّا هُوَ».

[3]. « أما ظهور الفرج، فإنه إلى الله وكذب الوقاتون»؛ مجلسى، محمدباقر، بحارالانوار، تهران: نشر اسلامیه، بی‌تا، ج 52، ص 111.

[4]. اگرچه در این زمینه نیز باید احتیاط کرد و از گمانه‌زنی های بدون دلیل دوری جُست.

[5]. همانطور که قبلا بیان شد منظور از آمادگی مردم، آمادگی «همه» مردم که امری غیر ممکن و دور از انتظار محسوب می شود، نیست؛ بلکه منظور غلبه فرهنگی در میان مردم که به ظهور حضرت منجر شود.

[6]. برای مطالعه بیشتر، رک: شاهده و سیده فاطمه موسوی، «وضعیت شیعیان قبل از ظهور امام مهدی»، موعود پژوهی، سال دوم، پاییز و زمستان 1399 ش، شماره 4.

[7]. چنانکه در روایات آمده که منشا محرومیت از امام ظاهر، گناهان مردم است: «واعلموا انّ الارض لا تخلوا من حجّه الله ولکنّ الله سیعمى خلقه منها بظلمهم وجورهم و اسرافهم على انفسهم»؛ مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار، ج 51، ص 113. روشن است که اگر مردم از ظلم و اسراف دست بردارند و خواستار عدالت و اعتدال باشند، شایسته ظهور امام می شوند.

چرایی اختلاف نظر درباره امکان ملاقات با امام زمان (عج)، در عصر غیبت
ملاقات با امام زمان در دوران حضور و غیبت صغری بارها رخ داده است؛ اما در دوران غیبت کبری، اختلاف‌نظرهایی میان علما درباره امکان چنین دیدارهایی پدید آمده است.

پرسش:

چرا علمای شیعه درباره «امکان ملاقات با امام زمان عجل‌الله‌تعالی‌فرجه در عصر غیبت» اختلاف‌نظر دارند؟ لطفاً استدلال‌های طرفین را مختصر شرح دهید.

 

پاسخ:

ملاقات با امام زمان عجل‌الله‌تعالی‌فرجه از آرزوهای به‌جا و دیرین شیعیان بوده است. این ملاقات در دوران امام عسکری علیه‌السلام و دوران غیبت صغری بارها رخ داده و در منابع روایی و تاریخ به آن‌ها اشاره شده است، (1) خصوصاً که وکلای خاص در آن دوران وظیفه برقراری ارتباط میان حضرت علیه‌السلام و امت را بر عهده داشتند و گاه به محضر امام راه می‌یافتند؛ اما امکان ملاقات در دوران غیبت کبری به دلایل مختلفی سبب اختلاف میان بزرگان دینی گردیده است. هرچند بسیاری از عالمان دینی آن را ممکن و واقع‌شده می‌دانند؛ اما گروهی نیز آن را ناممکن دانسته‌اند. در این نوشتار در قالب نکاتی، ادله هر دو گروه، مورد بررسی قرار می‌گیرد.

گروه اول: مخالفان امکان ملاقات با امام زمان عجل الله فرجه

کسانی که مخالف امکان ملاقات هستند، به ادله مختلفی استناد می‌کنند که مهم‌ترینشان این دو دلیل است:

1. آخرین توقیع حضرت عجل‌الله‌تعالی‌فرجه به علی بن محمد سمری؛

امام زمان عجل‌الله‌تعالی‌فرجه در این نامه، چنین نگاشتند:

 «ای علی بن محمد سَمَری! خداوند پاداش برادران دینی تو را در مصیبت مرگ تو بزرگ دارد. تا شش روز دیگر خواهی مرد، پس امر حساب‌وکتاب خود را مرتب کن و درباره جانشینی این مقام نیابت، به هیچ‌کس وصیت مکن تا به‌جای تو بنشیند؛ زیرا غیبت دومی (غیبت کامل یا غیبت کبری) فرا رسیده است. تا آن روزی که خداوند - عزّوجلّ - بخواهد، ظهوری نخواهد بود و ظهور پس از مدت درازی خواهد بود که دل‌ها را سختی و قساوت فراگیرد و زمین از ستم و بی‌داد پر گردد. به‌زودی کسانی از شیعیان من ادّعای مشاهده خواهند نمود. بدان هرکسی که پیش از خروج سفیانی و برآمدن صیحه (بانگی) از آسمان، ادّعای دیدن من نماید، دروغ‌گو است.» (2)

استدلال کنندگان معتقدند که این روایت، به‌صراحت، مدعیان دیدار را «دروغ‌گو» خوانده است.

اما اگر به ابتدا و انتهای این حدیث توجه کنیم، معنای دقیق‌تری روشن می‌شود؛ در آغاز، حضرت به این نکته اشاره می‌فرماید که دیگر نایب خاصی از سوی ایشان تعیین نخواهد شد و دوران غیبت کبری آغاز شده است. سپس در ادامه، با آوردن «ال» بر سر واژه‌ی «مشاهده» در عبارت «مَن ادّعى المشاهده»، به نوع خاصی از مشاهده اشاره می‌شود؛ یعنی مشاهده‌ای که همراه با ادعای نیابت خاص از جانب حضرت باشد؛ بنابراین، حضرت اصل دیدار را نفی نمی‌کند، بلکه دیداری را نادرست می‌داند که همراه با ادعای نمایندگی رسمی و آوردن پیام از سوی ایشان باشد. (3)

برخی از بزرگان افزون بر تفسیر پیش‌گفته، احتمال دیگری را نیز در فهم این توقیع مطرح کرده‌اند. به نظر آنان، شاید مقصود از نفی مشاهده در این عبارت، آن باشد که کسی نتواند به‌صورت «اختیاری و مستمر» با امام زمان عجل‌الله‌تعالی‌فرجه ملاقات داشته باشد؛ یعنی چنین نباشد که شخصی هر زمان که اراده کرد و تصمیم گرفت، بتواند حضرت را ببیند و با ایشان ارتباط بگیرد. در این نگاه، نفی مشاهده به معنای انکار اصل ملاقات نیست، بلکه به معنای نفی امکان «دسترسی آزاد و دائمی» به حضرت است؛ چراکه چنین دسترسی‌ای با فلسفه‌ی غیبت در تعارض قرار دارد؛ به‌عبارت‌دیگر، حتی اگر برخی انسان‌های خاص، در شرایطی ویژه و به اراده الهی، به توفیق دیدار با امام برسند، این ملاقات‌ها از سنخ ارتباط ثابت و قابل برنامه‌ریزی نخواهد بود، بلکه ناپایدار، غیرقابل‌پیش‌بینی و خارج از اراده شخصی آنان خواهد بود. (4)

2. منافات با فلسفه غیبت

یکی از دلایلی که برخی دیدار با حضرت را در زمان غیبت غیرممکن می‌دانند، این است که آن را ناسازگار با فلسفه و حکمت‌های غیبت می‌شمارند. بر پایه‌ی برخی روایات، ازجمله اهداف و حکمت‌های غیبت، «آزمایش مردم» و نیز «حفظ جان امام» بیان شده است. مخالفان امکان ملاقات بر این باورند که اگر دیدار با حضرت برای برخی افراد ممکن باشد، این اهداف نقض می‌شود؛ چراکه شناخت مستقیم حضرت، هم آزمایش را بی‌اثر می‌کند و هم ممکن است جان ایشان را به خطر اندازد.

اما این استدلال، قابل نقد است؛ زیرا می‌توان تصور کرد که ملاقاتی صورت بگیرد که با هیچ‌یک از این حکمت‌ها در تعارض نباشد. برای نمونه، اگر ملاقات به‌صورت خصوصی و محدود انجام شود، یا فرد تنها پس از پایان ملاقات متوجه شود که شخصی را که دیده، امام زمان عجل‌الله‌تعالی‌فرجه بوده است، در این صورت نه راز غیبت فاش می‌شود، نه آزمون مردم بی‌اثر می‌گردد و نه امنیت حضرت به خطر می‌افتد؛ بنابراین، صرف امکان دیدار با حضرت، لزوماً با فلسفه‌ی غیبت در تضاد نیست.

گروه دوم: موافقان امکان ملاقات با حضرت عجل‌الله‌تعالی‌فرجه

این گروه از عالمان دینی نیز به پاره‌ای از روایات و حوادث تاریخی استناد می‌کنند که در ادامه به تحلیل آن خواهیم پرداخت:

1. ارتباط نزدیکان خاص با امام زمان عجل‌الله‌تعالی‌فرجه

برخی روایات به وجود افرادی در اطراف امام زمان عجل‌الله‌تعالی‌فرجه اشاره دارند که با حضرت ارتباط مستقیم دارند و در امور مختلف، یاریگر ایشان هستند. برای نمونه، امام صادق علیه‌السلام در حدیثی می‌فرمایند: «صاحب این امر (امام زمان عجل‌الله‌تعالی‌فرجه) ناگزیر باید غیبتی داشته باشد و در دوران غیبتش نیز کناره‌گیری (و خلوت‌نشینی) برای او لازم است؛ و چه نیکوست مدینه (طیبه) برای اقامت و با سی نفر همراه، هیچ وحشتی برای او نخواهد بود.» (5)

این روایت نشان می‌دهد که در دوران غیبت نیز ارتباط با حضرت کاملاً قطع نشده است، بلکه همواره افرادی خاص در کنار ایشان حضور دارند و با ایشان در ارتباط‌اند؛ بنابراین، اصل امکان ملاقات و ارتباط با حضرت، بر اساس این روایت پذیرفته شده است.

حال اگر چنین ارتباط دائمی و منظمی با برخی افراد، منافاتی با فلسفه‌ی غیبت ندارد، چگونه می‌توان گفت که ملاقات‌های ناپایدار، محدود، یا ناگهانیِ دیگران با حضرت جایز نیست؟! بر این اساس، دیدار برخی افراد با حضرت ـ حتی اگر کوتاه و گذرا باشد ـ درصورتی‌که موجب افشای هویت ایشان یا نقض حکمت‌های غیبت نگردد، نه‌تنها ممکن، بلکه قابل‌پذیرش است.

2. گزارش‌های تاریخی از ملاقات با امام زمان عجل‌الله‌تعالی‌فرجه

یکی از مهم‌ترین دلایلی که طرفداران امکان ملاقات با امام زمان عجل‌الله‌تعالی‌فرجه ‌ به آن استناد می‌کنند، گزارش‌های متعددی است که در طول تاریخ درباره این دیدارها نقل شده است. (6)

البته باید پذیرفت که همه‌ی این نقل‌ها از اعتبار یکسانی برخوردار نیستند؛ ممکن است برخی از آن‌ها بدون سند معتبر باشند، یا فردی که ماجرا را روایت کرده، تصور کرده باشد که حضرت را دیده، درحالی‌که درواقع یکی دیگر از اولیای الهی را ملاقات کرده است.

بااین‌حال، نمی‌توان همه‌ی این دیدارها را نادیده گرفت؛ چراکه برخی از آن‌ها هم ازنظر سند تاریخی معتبرند و هم در محتوای خود به‌روشنی تصریح شده که فرد، شخص امام زمان علیه‌السلام را ملاقات کرده است. وجود این گزارش‌های معتبر، نشان‌دهنده‌ی آن است که دیدار با حضرت در دوران غیبت ـ هرچند نادر و استثنائی ـ امری ممکن و واقع‌شده است، نه صرفاً یک احتمال نظری.

نتیجه‌گیری:

با بررسی توقیعات و روایات معتبر، روشن می‌شود که دیدار با امام زمان عجل‌الله‌تعالی‌فرجه، در اصل امکان‌پذیر است؛ هرچند این دیدارها نادر، محدود و به اراده‌ی الهی صورت می‌گیرند. نفی مشاهده در توقیع مشهور، ناظر به ادعای نیابت خاص و پیام‌رسانی رسمی از جانب حضرت است، نه اصل دیدار. همچنین وجود یاران خاص در کنار امام در دوران غیبت و گزارش‌هایی معتبر از دیدار با ایشان، همگی مؤید این حقیقت‌ است که ارتباط محدود با حضرت، در شرایطی خاص، منافاتی با حکمت‌های غیبت ندارد.

بااین‌حال، نکته‌ای اساسی نباید ازنظر دور بماند: اصلِ غیبت، آزمونی برای ایمان، اخلاص و آمادگی ماست. مهم‌تر از تلاش برای دیدار امام، آن است که زندگی ما مورد رضایت خداوند و ولیّ او باشد. آنچه بیش از ملاقات جسمانی ارزش دارد، هم‌سویی قلبی با حضرت، عمل به وظایف در عصر غیبت و آمادگی واقعی برای یاری ایشان در هنگام ظهور است. چنین ارتباطی، اگرچه نادیدنی است، اما از هر دیداری عمیق‌تر و ماندگارتر است.

پی‌نوشت‌ها:

1. شیخ صدوق، محمد بن علی، کمال‌الدین و تمام النعمه، تحقیق علی‌اکبر غفاری، تهران، الاسلامیه، دوم، 1395 ق، ج 2، ص 442-443.

2. «یا علی بن محمد السمری! أعظم الله أجر اخوانک فیک، فانّک مَیتٌ ما بینک و بین ستّه أیام، فاجمع أمرک ولاتُوصِ الی أحدٍ فیقوم مقامک بعد وفاتک، فقد وقعت الغیبه التّامّه فلا ظهور الاّ بعد اذن الله تعالی ذکرُهُ و ذلک بعد طول الأمد و قسوه القلوب و امتلاءِ الأرضِ جوراً و سیأتی شیعتی مَن یدّعی المشاهده، ألا فمن ادّعی المشاهده قبل خروج السّفیانی والصّیحه فهو کذّابٌ مُفترٍ»؛ شیخ صدوق، محمد بن علی، کمال‌الدین و تمام النعمه، تحقیق علی‌اکبر غفاری، تهران، الاسلامیه، دوم، 1395 ق، ج 2، ص 516.

3. خرازی، محسن، بدایه المعارف، قم، نشر اسلامی، پانزدهم، 1427 ق، ج 2، ص 159.

4. صافی گلپایگانی، لطف‌الله، سلسله مباحث امامت و مهدویت، قم، دفتر نشر آثار آیت‌الله صافی گلپایگانی، پنجم، 1391 ش، ج 3، صص 64-65.

5. «لَا بُدَّ لِصَاحِبِ هَذَا الْأَمْرِ مِنْ غَیْبَهٍ وَ لَا بُدَّ لَهُ فِی غَیْبَتِهِ مِنْ عُزْلَهٍ وَ نِعْمَ الْمَنْزِلُ طَیْبَهُ وَ مَا بِثَلَاثِینَ‏ مِنْ‏ وَحْشَهٍ»؛ کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، تحقیق علی‌اکبر غفاری و محمد آخوندی، تهران، الاسلامیه، چهارم، 1407 ق، ج 1، ص 340.

6. صافی گلپایگانی، لطف‌الله، سلسله مباحث امامت و مهدویت، قم، دفتر نشر آثار آیت‌الله صافی گلپایگانی، پنجم، 1391 ش، ج 3، ص 65-66.