عشق

دلیل مذمت عشق
عشق زمانی ارزشمند است که با عقل و ایمان به‌سوی خدا هدایت شود، نه از امیال نفسانی و وابستگی‌های ناقص برخیزد.

پرسش:

عشق حالتی قلبی و خارج از دست انسان است؛ پس چرا می‌گویند بد است؟

پاسخ:

انسان موجودی کمال‌گراست که این ویژگی او را به سمت کمالات جذب کی‌کند. قلب ارزشمندترین بخش وجود انسان است که علایق و وابستگی‌های انسان در آن جای می‌گیرد. کارکرد حقیقی قلب این است که کامل‌ترین معشوق را در خود جای دهد؛ ازاین‌رو اگر انسان معشوقی غیرکامل را به قلب خود دعوت کند، حق قلب را ادا نکرده است.

مراتب وجود انسان

برای وجود انسان مراتب مختلفی تعریف شده است؛ اولین مرتبۀ وجود انسان، جمادی است؛ بدین معنا که انسان در برخی از ویژگی‌ها با جمادات اشتراک دارد. مرتبۀ بعدی، مرتبه نباتی است که به مشترکات وجودی ما با گیاهان اشاره می‌کند. بُعد حیوانی از دیگر مراتب وجودی انسان است که نقطۀ اشتراک انسان با حیوانات را پوشش می‌دهد. درنهایت قوه عاقله انسان است که او را از سایر موجودات متمایز می‌کند. انسان به ‌واسطۀ مراتب مختلفی که در وجود خود دارد، با معشوق‌های گوناگونی در ارتباط است؛ بنابراین آنچه در عشق‌ورزیدن اهمیت دارد، این است که انسان با کدام مرتبه از وجود خویش عاشق شده است. آنجا که عشق را مذمت می‌کنند، به این دلیل است که انسان با مراتب نازل وجود خویش عاشق شده است و آنجا که عشق را ستایش می‌کنند، جایی است که انسان عاقلانه عشق می‌ورزد.

حس و رفتار

نکته‌ای که انسان باید بدان دقت کند این است که حس قلبی و کشش عاطفی انسان ممکن است ناخواسته باشد؛ اما رفتار و اقدام برآمده از آن حس، ناخواسته نیست. اینکه انسان ناگهانی و ناخواسته مهر کسی به دلش بیفتد، به‌خودی‌خود مذمت نمی‌شود، بلکه موضوع مذمت، پروبال‌دادن به این علایق سطحی‌ است؛ یعنی وقتی جرقۀ عشقی ایجاد می‌شود، انسان لازم است منبعش را بیابد و در وجود خویش به کنجکاوی بپردازد که چرا و چه چیز او را به سمت معشوق کشانده است.

آثار عشق

ویژگی عشق، مأنوس‌شدن است. انسان به ‌واسطهٔ عشق با معشوق خویش انس می‌گیرد و وقتی این معشوق با قوه عاقله انتخاب نشده باشد، به طور طبیعی این انس همسو با مسیر کمال نخواهد بود؛ به همین دلیل وظیفۀ انسان، خالی‌کردن قلب خود از عشق‌های مراتب پایینی است و باید آن را برای معشوق اصلی خود پاک و خالص گرداند. ساختار وجودی انسان به ‌گونه‌ای تعبیه شده است که قلبش تنها با وجود معشوق حقیقی یعنی خداوند به آرامش می‌رسد؛ بنابراین وقتی انسان قلب خویش را محلی برای عشق‌های مجازی قرار دهد، قلب با دوگانگی مواجه و از حالت اعتدال خارج می‌شود. نقدهایی که به عشق وارد می‌شود و آن را بد می‌دانند، مربوط به مرتبه اقدام و عمل است نه صرف ایجاد حالتی ناگهانی و ناخواسته.

نتیجه:

حالت ناخواسته در عشق مذموم نیست؛ موضوع مهم این است که این حالت قلبی از کدام منبع وجودی الهام‌گرفته است. در نگاه اسلام بین عشق ناشی از هوس و امیال نفسانی و عشق الهی تفاوت وجود دارد. عشق مادی و مجازی به‌وجودآورندۀ دلبستگی مادی است و مانعی در مسیر سلوک قلب است؛ اما عشق پاک منجر به کمال می‌شود. بنابراین بدبودن عشق وقتی معنا می‌یابد که عقل و شرع را کنار می‌گذارد و منجر به انحراف از وظایف فردی و اجتماعی یا غفلت از حق دیگران می‌شود. عشق نیرویی خودجوش اما نیازمند هدایت است؛ یعنی ایجاد جرقه عشق ممکن است غیرارادی باشد؛ اما ساماندهی و تنظیم هیجانات و انتخاب رفتارهایی مبتنی بر عقل و شرع کاملاً ارادی و مسئولانه هستند.

خلأ وجودی انسان را، هیچ محبتی جز محبت خدا پر نمی‌کند و علاقه انسان به سایر انسان‌های الهی نیز در همین راستا شکل می‌گیرد.

پرسش:
آیا عشق به اهل‌بیت علیهم‌السلام از نوع عشق مجازی است یا حقیقی؟ و چه تفاوتی با عشق‌های دنیوی دارد؟
 

پاسخ:
مقدمه
انسان فطرتاً اهل محبت آفریده شده و از بدو خلقت، عشق به خدا در قلب او به ودیعه گذارده شده است. خلأ وجودی انسان را، هیچ محبتی جز محبت خدا پر نمی‌کند و علاقه انسان به سایر انسان‌های الهی نیز در همین راستا شکل می‌گیرد. از دیگر سو دنیا و مظاهر دنیایی  این ظرفیت و قابلیت را دارند که جای عشق حقیقی را گرفته و انسان را اسیر عشق‌های مادی کنند. به همین دلیل انسان مؤمن همواره در میدان نبرد میان این دو گونه عشق گرفتار است.
 حال پرسش این است که محبت به اهل‌بیت علیهم‌السلام در کدام‌یک از این دو‌دسته جای می‌گیرد؟ آیا این نوع محبت در دایره‌ی عشق حقیقی معنا می‌یابد یا چون محبت انسان به انسان است از نوع عشق مجازی است؟ و اساساً چه تفاوتی میان محبت الهی و دیگر عشق‌های دنیوی وجود دارد؟
عشق و محبت الهی
وقتی عشق و محبت الهی در قلب انسان وارد شود انسان نه‌تنها خدا را دوست خواهد داشت؛ بلکه هرآن‌چه را نیز به خداوند منتسب می‌شود، دوست می‌دارد. از همین رو محبت اهل‌البیت علیهم‌السلام که انسان‌هایی الهی بوده و در مسیر خداوند قدم برداشته‌اند در قلب انسان جایگاه ویژه‌ای پیدا خواهد کرد. این محبت، انسان را به‌سوی معرفت، عمل صالح و تهذیب نفس سوق می‌دهد و از جنس عشق الهی است. از دیگر سو عشق مجازی زمانی پدید می‌آید که انسان مسیر طبیعی عشقِ فطری خود را از محبوب حقیقی منحرف کند و دل به محبوبی غیرالهی بسپارد؛ چنان‌که دراین‌باره گفته‌اند: «آدمی بر اسـاس فطرتش عاشـق آفریده شـده؛ بلکه خدا در فطرت تمام موجـودات حـب ذاتـی را قـرار داده و موجـودات بـه سـبب همیـن عشـق ذاتـی متوجـه بـه کمـال مطلـق و طالـب و عاشـق جمیـل علـی الاطلاق می‌باشند. به‌عبارت‌دیگر هـر وجودی عجین با عشـق و حب اسـت و نبود عشـق و حب به معنای نبود وجود اسـت. باتوجه‌ به این امر اگر انسـانی دل خود را از حب خدا خالی کند؛ به سـبب این‌که حب بـه کمـال در ذات او قـرار دارد؛ قلـب او نمی‌تواند بـدون محبـوب سـر کنـد؛ بنابرایـن دل دنبـال محبوبـی دیگـر می‌گردد و چـون خـدا کنـار گـذارده شـده؛ ناچـار کسـی و یـا چیـزی غیـر از محبـوب واقعـی را جایگزیـن او می‌کند تـا ایـن خلأ ذاتـی را جبـران نمایـد؛ بنابراین دچـار حـب غیـر خدا می‌گردد.» (1)
 باتوجه‌به آنچه گفته شد عشق مجازی زمانی سر برمی‌آورد که در روح انسان خلأ عشق حقیقی وجود داشته باشد.

عشق دنیوی (در عرض عشق الهی)
«اگـر حب غیر خـدا، حبـی مسـتقل و در عـرض حـب خـدا باشـد؛ امـکان جمـع بیـن آن دو نیسـت؛ زیـرا انسـان دارای یک قلب اسـت؛ بنابراین ممکن نیسـت کسـی بین دو اعتقاد متنافی و دو رأی متناقـض جمـع کنـد. اگـر دو اعتقـاد، متنافـی باشـند؛ بایـد بدانیـم دو قلـب بـه آن دو معتقـد اسـت؛ یعنـی دو فـرد مخالـف کـه هـر یـک بـه یکی از آن دو اعتقاد، معتقد اسـت؛ بنابراین عشـق و دوسـتی خدا و دوستی‌ای که مقابل عشـق به خدا و در عرض آن اسـت؛ در یـک قلـب نمی‌گنجد. مبتنـی بـر این امر اگر دوسـتی و عشـق به غیر‌خـدا تمام قلب انسـانی را تسـخیر کـرده باشـد؛ قلـب او قلبـی اسـت کـه از وجـود خدا خالی شده اسـت.» (2) بنابراین، وقتی انسان عاشق امری غیرالهی می‌شود و به‌اصطلاح دچار عشق مجازی می‌شود این عشق در عرض عشق خدا قرار گرفته و قابلیت جمع میان این دو وجود ندارد. چنین عشقی تمام قلب را به خود مشغول می‌کند، قلب را از حضور الهی تهی می‌سازد و انسان را به اسارت دل‌بستگی‌های ناپایدار درمی‌آورد.

عشق به اهل‌بیت علیهم‌السلام (در طول عشق الهی)
عشقی که در طول محبت الهی باشد، انسان را به خداوند نزدیک‌تر می‌کند. محبت به اهل‌بیت علیهم‌السلام از این جنس است. مؤمن برای دستیابی به حقیقت و برای کشف معرفت از واسطه‌هایی بهره می‌برد. بهترین واسطه‌ها اهل‌البیت علیهم‌السلام‌اند؛ بنابراین این عشق همچون عشق به خداوند متعال در دایره عشق حقیقی قرار می‌گیرد. در نگاه اسلام محبت به پیامبر و اهل‌بیت امتداد محبت الهی تلقی می‌شود. البته یک نکته ظریفی وجود دارد و آن اینکه منظور از عشق به اهل‌البیت صرفاً ایجاد عاطفه شخصی و فردی نیست؛ بلکه شرط این محبت گره‌خوردن آن بامعرفت است تا بتواند انسان را به سرمنزل مقصود برساند. توصیه به زیارت و توسل به اهل‌البیت علیهم‌السلام و همراه ساختن این زیارت با عنصر معرفت به این دلیل است تا محبت به حضرات معصومین از بعد عاطفی صِرف، عبور کرده و به معنا دست یابد. شاید یکی از دلایل نهی خروج از موازین شرعی در عزاداری‌ها و حفظ شعائر دینی نیز این باشد که باید این عشق نیز در مسیر صحیح خود یعنی عشق به خداوند قرار گیرد.

تفاوت میان دو عشق
برای تمایز این دو نوع عشق می‌توان به چند معیار توجه کرد:
1. جهت‌گیری:
 عشق حقیقی رو به خدا و کمال مطلق دارد؛ اما عشق مجازی رو به دنیا و نفس امّاره. به‌عنوان‌مثال عشق حقیقی در بستر انجام واجب و ترک حرام شکل می‌گیرد، حال‌آنکه صاحب عشق مجازی به‌راحتی می‌تواند احکام الهی را زیر پا بگذارد.
2. تأثیر اخلاقی:
 از دیگر تفاوت‌های میان این دو نوع عشق، تأثیر آن بر اخلاق است. در سایه عشق حقیقی انسان مؤمن وجودش متخلق به فضائل اخلاقی می‌شود و از رذائل اجتناب می‌کند؛ اما در عشق مجازی لزوماً چنین نتیجه‌ای حاصل نمی‌شود. امام علی علیه‌السلام می‌فرمایند:
 «هرکه شیفته چیزی شود آن چیز دیده‌اش را کور و دلش را بیمار گرداند؛ چنین کسی با دیده‌ای ناسالم می‌نگرد و با گوشی ناشنوا می‌شنود؛ شهوت‌ها خرد او را ازهم‌گسیخته و دنیا دلش را میرانده است.» (3)
3. تفاوت در هدف:
 در عشق‌های دنیوی و زمینی انگیزه‌های مادی مانند نیازهای شخصی، خواسته‌های عاطفی، رسیدن به منفعت، ارضای غریزه و... مطرح است و صاحب عشق مجازی به چیزی جز لذت نمی‌اندیشد و اینجاست که نشانه خودمحوری قابل‌مشاهده است؛ اما در عشق الهی، هدف تقرب است و مؤمن انگیزه‌ای جز پیروی و عبادت ندارد.
4. تأثیر عشق بر معنای زندگی:
 عشق حقیقی در معنابخشی به زندگی انسان اثرگذار است. چون انسان می‌داند به کسی عشق می‌ورزد که فناناپذیر است و عاشق کسانی است که محبت به آن‌ها منجر به معنابخشی بیشتر به زندگی‌اش می‌شود؛ اما در عشق مجازی بعد از فروکش‌کردن احساسات خلأ روحی دوباره خودنمایی می‌کند و چه‌بسا انسان را به پوچی برساند. «تجربه مراجعـان نشـان داده ایـن عشـق‌ها و وابسـتگی‌های اعتیادگونه، شـاید در ابتـدا مطلـوب و شیریـن باشـد؛ ولـی رفته‌رفتـه آثـار مخـرب آن آشـکار می‌گـردد. اضطـراب، اسـترس، تـرس، توقعـات بیجـا و زیـاد، کلافگـی، ناراحتی‌هـای بیش‌ازحد، سـرخوردگی، سوءتفاهم‌های بی‌شمار و احسـاس مالکیـت نسـبت به‌طرف مقابـل و درنهایت خسـتگی و زده شدن و ماننـد این‌هـا از اموری اسـت کـه همگـی بـه درد و رنـج آدمـی می‌افزاید.» (4)
5. الگوپذیری:
 یکی دیگر از تفاوت‌های مهم میان عشق حقیقی و عشق مجازی در نوع الگوگیری انسان است. وقتی اهل‌بیت به‌عنوان الگوهای تجلیّ حقیقت شناخته شوند، محبت به ایشان محبتی است که نفس را به‌سوی حقیقتِ وجودی می‌کشاند و انسان را به الگوگیری ملزم می‌کند؛ اما این خاصیت در عشق مجازی ممکن است در جهت منفی رشد کند چراکه ممکن است معشوقی که عاشق، آن را الگو قرار می‌دهد الگوی واقعی نباشد.
6. پایداری:
 از دیگر ویژگی‌های عشق حقیقی قدرت پایداری آن است. آنان که اهل عشق به خدا و اهل‌البیت علیهم‌السلام هستند حاضرند در این مسیر هر نوع سختی را تحمل کرده و تا پای جان بروند همچون شهدایی که با ذکر یا حسین جان خود را تقدیم عشق کردند؛ اما در عشق مجازی از چنین مقاومتی خبری نیست. در عشق‌های مجازی اگر منفعت رنگ ببازد عشق کم سو می‌شود و ماهیتش تغییر می‌یابد.
7. پیوند با معرفت:
 ازجمله لوازم لاینفک عشق حقیقی معرفت است؛ اما در عشق مجازی احساس کفایت می‌کند؛ یعنی هر آدمی چون از ویژگی احساس برخوردار است می‌تواند درگیر عشق مجازی شود؛ اما هر انسانی اهل معرفت نیست و به همین دلیل عشق به اهل‌البیت علیهم‌السلام نصیب هر قلبی نمی‌شود.

نتیجه
انسان به‌طور فطری عاشق آفریده شده و ریشه تمامی محبت‌ها در عشق الهی نهفته است. هرگاه این عشق حقیقی در قلب انسان تجلی یابد، تمام محبت‌های او در مسیر الهی معنا پیدا می‌کند و عشق به اهل‌بیت علیهم‌السلام نیز در همین راستا و در طول عشق به خداوند شکل می‌گیرد؛ اما زمانی که دل از یاد خدا خالی شود، عشق مجازی جایگزین آن می‌گردد و انسان به اموری دل می‌بندد که در عرض محبت الهی قرار دارند و او را از حقیقت دور می‌سازند؛ بنابراین، معیار تمایز میان عشق حقیقی و مجازی، جهت‌گیری آن است. اگر عشق انسان او را به خدا نزدیک کند و موجب تعالی اخلاقی، معرفتی و معنوی گردد، حقیقی است؛ اما اگر موجب غفلت، خودمحوری و دل‌بستگی به دنیا شود، مجازی خواهد بود. عشق به اهل‌بیت علیهم‌السلام چون در مسیر معرفت و قرب الهی است، مصداق عشق حقیقی بوده و انسان را به‌سوی کمال، فضیلت و آرامش پایدار رهنمون می‌سازد.

 

پی‌نوشت‌ها
1. انصاریان پور، علی و دیانت مقدم، سید عباس، تحلیل پرسش‌های اخلاقی از معصومین علیهم‌السلام با روش اجتهادی، دفتر اول، حوزه علمیه قم. دفتر تبلیغات اسلامی. شعبه خراسان رضوی. مرکز ملی پاسخگویی به سؤالات دینی، ص 199.
2. انصاریان پور، علی و دیانت مقدم، سید عباس، تحلیل پرسش‌های اخلاقی از معصومین علیهم‌السلام با روش اجتهادی، دفتر اول، حوزه علمیه قم. دفتر تبلیغات اسلامی. شعبه خراسان رضوی. مرکز ملی پاسخگویی به سؤالات دینی، ص 200.
3. «و مَن عَشِقَ شَیئا أعشی (أعمی) بَصَرَهُ و أمرَضَ قَلبَهُ، فَهُوَ یَنظُرُ بِعَینٍ غَیرِ صَحیحَهٍ و یَسمَعُ بِاُذُنٍ غَیرِ سَمیعَهٍ، قَد خَرَقَتِ الشَّهَواتُ عَقلَهُ و أماتَتِ الدّنیا قَلبَهُ»، صبحی صالح، نهج‌البلاغه، قم، مرکز البحوث الاسلامیه، ۱۳۷۴، خطبه 109، ص 160.
4. انصاریان پور، علی و دیانت مقدم، سید عباس، تحلیل پرسش‌های اخلاقی از معصومین علیهم‌السلام با روش اجتهادی، دفتر اول، حوزه علمیه قم. دفتر تبلیغات اسلامی. شعبه خراسان رضوی. مرکز ملی پاسخگویی به سؤالات دینی، ص 206.

«عِشق» به معنای علاقه شدید به چیزی است. عشق، به مقدس و نا‌مقدس تقسیم می‌شود. عشق، مخصوص علاقه ‌داشتن به امور باطل نیست، در علاقه به خدا نیز بکار می‌‌رود .

پرسش:

آیا در روایات، عاشق شدن مذمت شده و نشانه ضعف نفس است؟

پاسخ:

مقدمه

عشق یکی از عمیق‌ترین و مهم‌ترین موضوعات در ادبیات، فلسفه و عرفان است. مقوله عشق جزء پیچیده‌ترین مطالب حیات است. درباره عشق، عظمت و شکوه عشق، جنون و بیماری عشق، سخن بسیار گفته شده و شاید کمتر کلمه‌ای باشد که این‌همه، تعبیرها و تعریف‌های مختلف و متناقض درباره آن گفته شده باشد. در این نوشتار به بررسی واژه عشق در روایات پرداخته می‌شود.

 

پاسخ اجمالی

«عِشق» به معنای علاقه شدید به چیزی است. مخصوص علاقه ‌داشتن به امور باطل نیست، بلکه عشق، به مقدس و نامقدس تقسیم می‌شود. علامه مجلسی ذیل حدیث «أَفْضَلُ النَّاسِ مَنْ عَشِقَ‏ الْعِبَادَهَ» می‌گوید: عشق به معنای زیاده‌روی در دوست‌ داشتن و محبت است. گاهی خیال می‌‌شود عشق، مخصوص علاقه ‌داشتن به امور باطل است، به ‌همین جهت در علاقه به خدا بکار نمی‌‌رود، اما این حدیث برخلاف پندار مزبور است؛ آنچه مورد مذمت و سرزنش است، عشق جسمانی، حیوانی و شهوانی است و آنچه مورد مدح و ستایش قرار گرفته، عشق روحانی و انسانی است. چشم عاشق از دیدن عیوب معشوق نابینا و گوش او از شنیدن زشتی‌هایش کر است و درنتیجه در روایات برای عشق مذموم پیامدهایی ذکر شده است: ضعف حواس، فراموشی یاد خداوند، هجران، حسرت و ندامت، ازجمله این پیامد‌ها است.

پاسخ تفصیلی

عشق، اقسام و پیامدهای آن

1. مفهوم عشق

«عَشَقَ» از مادّه «عِشق» (بر وزن فکر) به معنای علاقه شدید به چیزی است و «عشقه» (بر وزن ثمره) به معنای درختی است که سبز و با طراوت می‌شود سپس چیزی نمی‌گذرد که باریک و زرد می‌گردد. بعضی گفته‌اند: عشق در اصل از همین مادّه گرفته شده است، زیرا عاشق را لاغر و پژمرده می‌کند. (1)

2. اقسام عشق

الف. عشق مقدس:

 عشق به خدا و اولیاءالله و ارزش‌های والا، عشق مقدس است. در عشق‌های حقیقی و مقدّس، روحِ انسان صفا و نورانیّت فوق‌العاده‌ای پیدا می‌کند و همه‌چیز را جز معشوق حقیقی - که مظهر کمال مطلق است - به فراموشی می‌سپارد و تحمّل تمام شداید را برای رسیدن به وصال او و برخوردار شدن از جذبه‌های عنایت و لطفش آسان می‌شمرد.

ب‌. عشق نا‌مقدس:

 در عشق‌های مجازی و مادّی نامقدّس، انسان دیوانه‌وار به چیزی علاقه پیدا می‌کند و هر چه دارد در پای آن می‌ریزد. درواقع، منظور از عشق در اینجا، جاذبه نیرومندی است که دو انسان را به گناه و آلودگی و سقوط در لجنزار عصیان می‌کشاند و هر چه در نکوهش آن گفته شود، کم است. این جاذبه سرکش، عقل را ویران می‌کند و از کار می‌اندازد و انسان براثر آن دست به کارهای جنون‌آمیزی می‌زند. این نوع از عشق نشانه ضعف نفس است. (2)

3. عشق در روایات

واژه «عشق» در برخی از روایات شیعه و سنی وارد شده است. امام صادق علیه‌السلام از پیامبر اکرم صلی‌الله‌علیه‌وآله نقل فرمودند: ‏ «أَفْضَلُ النَّاسِ مَنْ عَشِقَ‏ الْعِبَادَهَ فَعَانَقَهَا وَ أَحَبَّهَا بِقَلْبِهِ وَ بَاشَرَهَا بِجَسَدِهِ وَ تَفَرَّغَ لَهَا فَهُوَ لَا یُبَالِی عَلَی مَا أَصْبَحَ مِنَ الدُّنْیَا عَلَی عُسْرٍ أَمْ عَلَی یُسْرٍ؛ (3) بهترین مردم کسی است که عاشق عبادت شود، با عبادت دست به گردن شود و آن را از دل دوست دارد و با تن خود انجام دهد و برای آن فارغ شود (بکار دیگر دل مشغول ندارد) چنین شخصی باک ندارد که زندگی دنیایش به‌سختی گذارد یا به‌آسانی

علاّمه مجلسی بعد از ذکر حدیث می‌‌فرماید: عشق به معنای زیاده‌روی در دوست‌ داشتن و محبت است. گاهی خیال می‌‌شود عشق، مخصوص علاقه ‌داشتن به امور باطل است، به ‌همین جهت در علاقه به خدا بکار نمی‌‌رود، اما این حدیث برخلاف پندار مزبور است؛ هرچند بنابر توقیفی بودن اسماء‌الله احتیاط آن است واژه‌های مشتقّ آن (عاشق و معشوق) را در مورد خداوند بکار نبریم.

 آنچه مورد مذمت و سرزنش است، عشق جسمانی، حیوانی و شهوانی است و آنچه مورد مدح و ستایش قرار گرفته، عشق روحانی و انسانی است. عشق نوع اوّل به مجرّد وصال و رسیدن به آن، فانی شده و از بین می‌‌رود و عشق از نوع دوم تا ابد باقی و پایدار است. (4)

4. پیامدهای عشق در روایات

عشق نا‌مقدس که بر پایه درک صحیح نبوده، بلکه از راه حواس ظاهری ایجاد شده و خواهشی زودگذر باشد، در روایات دارای پیامدهایی است:

1. ضعف حواس

عشق موجب کوری چشم و بیماری دل می‌گردد، دید عاشق در زاویه‌ای خاص قرار می‌گیرد و معایب معشوق را نمی‌بیند و گوش او چیزی جز مدح محبوب نمی‌شنود، عقل او کارایی خویش را از دست داده و توان تفکر در موضوعات دیگر را ندارد و حتّی اراده برگشت از این عشق را از دست می‌دهد.

امام علی علیه‌السلام در خطبه‌ای نتیجه محبّت و علاقه شدید به دنیا را به‌صورت یک قاعده کلّی و عام بیان می‌فرمایند: «مَنْ عَشِقَ‏ شَیْئاً أَعْشَی بَصَرَهُ وَ أَمْرَضَ قَلْبَهُ فَهُوَ یَنْظُرُ بِعَیْنٍ غَیْرِ صَحِیحَهٍ وَ یَسْمَعُ بِأُذُنٍ غَیْرِ سَمِیعَهٍ قَدْ خَرَقَتِ الشَّهَوَاتُ عَقْلَهُ وَ أَمَاتَتِ الدُّنْیَا قَلْبَهُ وَ وَلِهَتْ عَلَیْهَا نَفْسُهُ فَهُوَ عَبْدٌ لَهَا وَ لِمَنْ فِی یَدَیْهِ شَیْ‏ءٌ مِنْهَا حَیْثُمَا زَالَتْ زَالَ إِلَیْهَا وَ حَیْثُمَا أَقْبَلَتْ أَقْبَلَ عَلَیْهَا ...؛ (5) هر کس به چیزی عشق ورزد، دیده‌اش نابینا و دلش بیمار گردد. با چشمی ناسالم می‌نگرد و با گوشی ناشنوا گوش می‌کند. شهوات، خردش را دریده و دنیا دلش را میرانده و نفسش شیفته آن شده است؛ پس بنده دنیا و هر کس که چیزی از آن را در دست دارد، هست. هرکجا برود، می‌رود و هرکجا رو کند، رو می‌آورد

همچنین فرمودند: «عَیْنُ‏ الْمُحِبِّ‏ عَمِیَّهٌ عَنْ مَعَایِبِ الْمَحْبُوبِ وَ أُذُنُهُ صَمَّاءُ عَنْ قُبْحِ مَسَاوِیهِ؛ (6) چشم عاشق از دیدن عیوب معشوق نابینا و گوش او از شنیدن زشتی‌هایش کر است

در روایت دیگر از ایشان نقل شده است: «إِنَّکَ إِنْ أَطَعْتَ‏ هَوَاکَ‏ أَصَمَّکَ وَ أَعْمَاکَ وَ أَفْسَدَ مُنْقَلَبَکَ وَ أَرْدَاک‏؛ (7) اگر تو مطیع هوای نفس خود باشی، تو را کر و کور می‌کند و به نیستی کشانده و هلاک می‌کند

2. فراموشی یاد خداوند

علت ورود عشق مجازی به قلب، خالی شدن آن از یاد خداست، قلبی که حبّ خدا در آن جای گرفته باشد به چیزی غیر آن اجازه ورود نمی‌دهد. «مفضل» می‌گوید: از امام صادق علیه‌السلام پرسیدم: عشق چیست؟ آن حضرت فرمودند: «قُلُوبٌ‏ خَلَتْ‏ مِنْ ذِکْرِ اللَّهِ فَأَذَاقَهَا اللَّهُ حُبَّ غَیْرِه؛ (8) قلب هائی است که از ذکر خدا خالی شده و خداوند عشق به غیر خودش را به آن‌ها چشانده است

3. هجران

از امام علی علیه‌السلام نقل شده: «الْهِجْرَانُ عُقُوبَهُ الْعِشْق‏؛ (9) جدائی عذاب عشق است.» امام صادق علیه‌السلام می‌فرماید: «مَنْ وَضَعَ حُبَّهُ فِی غَیْرِ مَوْضِعِهِ فَقَدْ تَعَرَّضَ‏ لِلْقَطِیعَه؛ (10) هر کس محبتش را در غیر جای خویش قرار دهد [به‌جای رابطه و پیوند] خود را در معرض جدایی قرار داده است

4. حسرت

چه بسیار عشق که به وصال منجر نشود یا ممکن است گاهی وصال، محال باشد، قلب عاشق در این مواقع پر از حسرت و اندوه می‌شود. امام علی علیه‌السلام فرمودند: «إِیَّاکُمْ وَ تَمَکُّنَ‏ الْهَوَی مِنْکُمْ فَإِنَّ أَوَّلَهُ فِتْنَهٌ وَ آخِرَهُ مِحْنَه؛ (11) بپرهیزید از وجود هوای نفس در درونتان که آن آغازش فتنه و آخرش محنت زاست

5. ندامت

پشیمانی از پیامدهای روانی عشق است. امام صادق علیه‌السلام از امیرالمؤمنین علیه‌السلام نقل فرمودند:‏ «کَمْ مِنْ شَهْوَهِ سَاعَهٍ أَوْرَثَتْ حُزْناً طَوِیلا؛ (12) چه‌بسا شهوت لحظه‌ای، حزن و اندوه طولانی به دنبال داشته باشد

نتیجه:

«عِشق» به معنای علاقه شدید به چیزی است. عشق، به مقدس و نا‌مقدس تقسیم می‌شود. عشق، مخصوص علاقه ‌داشتن به امور باطل نیست، در علاقه به خدا نیز بکار می‌‌رود. در روایات برای عشق مذموم پیامدهایی ذکر شده است: ضعف حواس، فراموشی یاد خداوند، هجران، حسرت و ندامت.

پی‌نوشت‌ها:

1. سمی‏ العاشِقُ‏ عاشِقاً لأَنه یَذْبُلُ من شده الهوی کما تَذْبُل‏ العَشَقَهُ إِذا قطعت و العَشَقَهُ: شجره تَخْضَرُّ ثم تَدِقُّ و تَصْفَرُّ؛ عن الزجاج و زعم أَن اشتقاق العاشق منه؛ إبن منظور، محمد بن مکرم، لسان العرب، ج 10، ص 251، دارالفکر للطباعه و النشر و التوزیع، دار صادر، بیروت، چاپ سوم، 1414 ق. (الْعِشْقُ‏) الْإِفْرَاطُ فی الْمَحَبَّهِ فیومى، أحمد بن محمد، المصباح المنیر فی غریب الشرح الکبیر للرافعی، ج 2، ص 412، موسسه دارالهجره، قم، چاپ دوم، 1414 ق.

2. مکارم، ناصر، پیام امام امیرالمؤمنین علیه‌السلام، ج 4، ص 582-572، دارالکتب الاسلامیه‌، تهران‌، چاپ اول، 1386 ش.

3. کلینى، محمد بن یعقوب بن اسحاق، الکافی، ج‏2، ص 83، دارالکتب الإسلامیه، تهران، چاپ چهارم، 1407 ق.

4. مجلسى، محمدباقر بن محمدتقى، مرآه العقول فی شرح أخبار آل الرسول، ج‏8، ص 84، دارالکتب الإسلامیه، تهران، چاپ دوم، 1404 ق.

5. شریف الرضى، محمد بن حسین، نهج البلاغه (للصبحی صالح)، خطبه 109، هجرت، قم، چاپ اول، 1414 ق.

6. تمیمی آمدى، عبدالواحد بن محمد، تصنیف غررالحکم و درر الکلم، ص 481، دفتر تبلیغات، ایران، قم، چاپ اول، 1366 ش.

7. تمیمی آمدى، عبدالواحد بن محمد، تصنیف غررالحکم و درر الکلم، ص 307، دفتر تبلیغات، ایران؛ قم، چاپ اول، 1366 ش.

8. إبن بابویه، محمد بن على، الأمالی (للصدوق)، ص 668، کتابچى، تهران، چاپ ششم، 1376 ش.

9. مجلسى، محمدباقر بن محمدتقى، بحار الأنوارالجامعه لدرر أخبار الأئمه الأطهار، ج‏75، ص 11، دار إحیاء التراث العربی، بیروت، چاپ دوم، 1403 ق.

10. برقى، احمد بن محمد بن خالد، المحاسن، ج‏1، ص 266، دارالکتب الإسلامیه، قم، چاپ دوم، 1371 ق.

11. تمیمی آمدى، عبدالواحد بن محمد، تصنیف غررالحکم و درر الکلم، ص 306، دفتر تبلیغات، ایران، قم، چاپ اول، 1366 ش.

12. کلینى، محمد بن یعقوب بن اسحاق، الکافی، ج‏2، ص 451، دارالکتب الإسلامیه، تهران، چاپ چهارم، 1407 ق.

خالکوبي به خاطر عشق به امام حسين (ع) روي ساعد ايراد دارد يانه؟
اين که به امام حسين علیه السلام، محبت داريد بسیار خوب است اما بدانيد؛ اين ارادت بايد باعث نزديک شدن ما به آن بزرگوار شود. هر چه به ايشان نزديکتر شويم ...

مي خواستم بگم تتو يا خالکوبي به خاطر عشق به امام حسين (ع) روي ساعد ايراد دارد يانه؟ لطفا پاسخ دهيد.

اين که به امام حسين علیه السلام، محبت داريد بسیار خوب است اما بدانيد؛ اين ارادت بايد باعث نزديک شدن ما به آن بزرگوار شود. هر چه به ايشان نزديکتر شويم، در قيامت روسفيد تر خواهيم بود. در زيارت عاشورا مي گوييم خدايا ما را به واسطه امام حسين عليه السلام در قيامت روسفيد بگردان؛ «اللهم اجعلني عندک وجيهاً بالحسين عليه السلام» پس با ایشان  بودن و حسيني زيستن افتخار است و موجب سربلندي در آخرت است اما بايد ببينيم؛ چه کاري ما را به امام حسين عليه السلام نزديک مي کند. قطعاً امام حسين که جانش را براي اعتلاي اسلام داده، با کاري که دين مبين اسلام آن را نهي کرده موافق نيست. اين مورد که شما اشاره کرديد اگر از نظر فقهي ايرادي داشته باشد، ممنوع خواهد بود(مي توانيد حکم شرعي آن را از بخش احکام مرکز ما به شماره 096400 جويا شويد). در قرآن، نزديک ترين افراد به حضرت ابراهيم علیه السلام را کساني مي داند که از او پيروي مي کنند نه اقوام و بستگان او(1) پس ابراز ارادت به امام حسين علیه السلام بايد در مسيري باشد که او مي پسندد. بايد اين مطلب را مدّ نظر داشته باشيد؛ هر کاري که دين ما به آن فرمان داده يا آن را جايز دانسته، مي توان براي قرب به امام حسين علیه السلام و نشان دادن ارادت به ایشان، انجام داد.

موفق باشيد.

 

پي نوشت:

1. سوره آل عمران، آيه 68

مطلب ارسالی شما بعد تایید مدیریت در سایت نمایش داده خواهد شد.

مطلب ارسالی شما بعد تایید مدیریت در سایت نمایش داده خواهد شد.

مطلب ارسالی شما بعد تایید مدیریت در سایت نمایش داده خواهد شد.