سیاسی

عوامل مختلفی در وقوع جنگ ایران و عراق مؤثر بود. از آن جمله، تلاش عراق برای برقراری حاکمیت مطلق بر اروندرود و نیز تصمیم عراق به تصرف خاک ایران عزیزمان.
عوامل حمله صدام به ایران

پرسش: 
عوامل و انگیزه‌های حمله و تجاوز صدام به خاک ایران چه بود؟
 

پاسخ:
 جنگ ایران و عراق طولانی ترین جنگ سده بیستم میلادی پس از جنگ ویتنام بود که از ۱۳۵۹ تا ۱۳۶۷ به طول انجامید. این جنگ با مقاومت مردم ایران و ۸ سال دفاع مقدس، در نهایت با عقب نشینی صدام به پایان رسید. اما اینکه دلایل و اهداف حمله عراق به ایران چه بوده و چه انگیزه هایی پشت این حمله قرار داشته و حتی چه بازیگرانی از این جنگ سود می بردند، سؤالاتی است که در ادامه به صورت اجمالی به آنها پرداخته خواهد شد. 

1- رقابت ایدئولوژیکی رژیم بعثی عراق با ایران:
یکی از دلایل صدام برای تجاوز به ایران اسلامی، رقابت ایدئولوژیک با انقلاب اسلامی ایران بود. صدام به ایدئولوژی حزب بعث معتقد بود و قهرمان تحقق آن به شمار می رفت. این ایدئولوژی با طرح شعارهایی همچون وحدت جهان عرب، سوسیالیسم، ناسیونالیسم عربی و غیره در پی متحد ساختن اعراب و جلب توجه آنان به رهبری حزب بعث عراق بود. در مقابل، انقلاب اسلامی ایران و شعارهای آن جاذبه بیشتری برای ملتهای عرب داشت و رقیبی سرسخت برای ایدئولوژی بعثی محسوب می شد. لذا صدام حسین ناچار بود برای تحقق اهداف خود و تثبیت ایدئولوژی بعثی، به رویارویی با انقلاب اسلامی ایران و اصول و مبانی آن بپردازد. 

2- برقراری حاکمیت مطلق بر اروندرود:
 در میان عوامل مختلف آغاز جنگ تحمیلی، برخی بر این باورند که اختلاف ایران و عراق بر سر اروندرود، اصلی ترین عامل وقوع جنگ بوده است. به اعتقاد آنها مسئله اروندرود، چندین بار به تیرگی روابط دو کشور و حتی قطع رابطه انجامید و دو کشور ایران و عراق تا مرز جنگ پیش رفتند؛ تا اینکه در نهایت عراق که در موضع ضعف بود، در سال 1975، طی قرارداد الجزایر، خواستِ ایران را مبنی بر حاکمیت مشترک دو کشور بر اروندرود پذیرفت، اما دولت عراق، مخصوصا شخص صدام، همواره به دنبال فرصتی بود تا این قرارداد را لغو نماید. صدام در سخنرانی هایش، پیش از جنگ و در جریان حمله به ایران، همواره اعتراف می کرد که جنگ را برای لغو قرارداد الجزایر و استقرار دوباره حاکمیت مطلق عراق بر اروندرود (شط العرب) آغاز کرده است.(1) 

3- تجزیه خوزستان از ایران و ضمیه آن به خاک عراق:
دولت عراق پس از پیروزی انقلاب اسلامی ایران، تلاش های گسترده ای را برای تجزیه استان خوزستان آغاز کرد.(2)   مشکلات موجود ناشی از انقلاب اسلامی و ضعف دولت مرکزی ایران، فرصت خوبی برای دولت عراق فراهم کرد تا مطامع توسعه طلبانه خود را درباره خوزستان به اجرا گذارد. از همان روزهای نخست پیروزی انقلاب اسلامی، عراق حقایق تاریخی مربوط به خوزستان را تحریف کرد. این اقدام با چاپ فراوان نقشه های جغرافیایی جعلی که در آن بخش هایی از سرزمین ایران، مانند خوزستان و بلوچستان از کشور تفکیک شده بود، همراه بود. در یکی از این نقشه ها، تمام دامنه های جنوبی زاگرس و حتی مناطق سه هزار ساله آریایی نشین، جزء منطقه "عربستان" بزرگ (شامل خوزستان و نواحی اطراف آن) آورده شده بود. بدین معنا که این محدوده باید از ایران جدا و ضمیمه عراق می شد. 

4- براندازی نظام جمهوری اسلامی ایران: 
دولت بعثی عراق، هرگز تمایل خود را برای سرنگون ساختن دولت جمهوری اسلامی ایران و یا تضعیف انقلاب اسلامی پنهان نکرد. طه یاسین رمضان، معاون اول نخست وزیر و فرمانده ارتش خلقی عراق، در مصاحبه اختصاصی با روزنامه الثوره، ارگان رسمی حزب بعث، در ژانویه 1980 اظهار کرد: «ما بر این نکته تأکید می کنیم که جنگ به پایان نخواهد رسید مگر اینکه رژیم حاکم بر ایران به کلی منهدم شود».(3)   
وی افزود: «هیچ کشوری در جهان قادر نیست بدون داشتن یک دولت قوی، متحدینی در محافل بین المللی، اقتصادی مطلوب، منابع مالی و تدارکات تسلیحاتی، اقدام به جنگ نماید. جمهوری اسلامی ایران، هیچ یک از این امتیازات را ندارد.»
برآورد شده بود که یک تجاوز سریع و قاطع می تواند ایران را به زانو درآورد. بر همین اساس، صدام حسین در ژوئیه 1980 با اعتماد به پیروزی خود گفته بود: «رهبری ایران بر روی شکست ما حساب می کند و ما خواهیم دید که چه کسی پیروز خواهد شد.» 

5- ایفای نقش ژاندارم منطقه:
 از نظر حاکمان وقت عراق، پیروزی انقلاب اسلامی ایران، تعادل قوا را در منطقه خلیج فارس به نفع عراق تغییر داد.(4)  این مسئله در سخنان عدنان خیرالله، وزیر دفاع عراق، به خوبی آشکار است. او می گوید: «عراق، افسانه برتری ایران را در منطقه از میان برده است.» 
سقوط شاه که ژاندارم غرب در خلیج فارس بود، خلأ قدرتی در منطقه خلیج فارس به وجود آورد. حتی قبل از آن، آخرین نخست وزیر دوران شاهنشاهی ایران اعلام کرد که ایران دیگر تمایلی به اجرای نقش ژاندارمی در خلیج فارس ندارد. صدام حسین برای تثبیت نقش خود به عنوان ژاندارم خلیج فارس، در بهمن 1358 به انتشار منشور ملی اقدام کرد. وی در این باره می گوید: «به عقیده ما، تعهد کشورهای خلیج به این منشور به عنوان تعیین کننده چارچوب کلی روابط فی‍مابین، امنیت خلیج را تأمین می کند. نگهبان امنیت خلیج، فرزندان خلیج و کشورهای آن هستند.» 
از سوی دیگر، عراق با دامن زدن به نگرانی بی مورد کشورهای خلیج فارس از انقلاب اسلامی ایران، توانست آنها را به طرف خود جلب کرده، عراق را به عنوان تنها سپر دفاعی در مقابل انقلاب اسلامی ایران معرفی کند. سعدون حمادی در این زمینه گفته است: «اگر عراق سقوط کند، پس از آن تمام کشورهای خلیج (فارس) سقوط خواهند کرد».(5) 

6- رهبری جهان عرب؛ 
صدام حسین، رؤیای رهبری جهان عرب را نیز در سر می پروراند. از نظر ایدئولوژیکی، رسالت تاریخی حزب بعث، ایجاد یک امپراتوری به رهبری این حزب بود. شعار حزب بعث "امه عربیه واحده، ذات رساله خالده" (امت عربی واحد، رسالتی جاویدان) بود. از نظر حزب بعث، اعراب به رغم تقسیم به کشورهای مختلف، همیشه ملت واحدی را تشکیل می داده اند و اکنون نیز باید مرزهای بین کشورهای عربی از میان برداشته شود و اعراب مجدداً ملت واحدی را تشکیل دهند.(6)  رسالت تاریخی حزب بعث، احیای عظمت عصر جاهلیت اعراب و امپراتوری های امویان و عباسیان است. به همین دلیل، صدام، جنگ عراق علیه ایران را قادسیه دوم یا قادسیه صدام نامید. صدام حسین در 28 سپتامبر 1980 خطاب به مردم عراق گفت: «ما باید شمشیرهای علی، خالد و سعد ابن ابی وقاص را برای مبارزه با این گروه ستمگر و آموختن درسهای تاریخی جدید به آنها، همانند نبرد باشکوه قادسیه از نیام درآوریم. نبرد با شکوه قادسیه، تکبر و خودخواهی خسروپرویز را نابود کرد و موانع اسلام را از میان برداشت و بی دینی و نادانی و تجاوز را در این منطقه ریشه کن کرد. ارتش دلیر ما نیز در زین القوس و سیف سعد همین کار را انجام داد.»

 7- ادعاهای واهی درباره جزایر سه‌گانه ایرانی در خلیج فارس:
مقامات مسئول عراقی، بارها در سخنان خود به مسئله جزایر سه گانه ایرانی ابوموسی، تنب بزرگ و تنب کوچک اشاره کرده و خواستار استرداد آنها شده بودند. اینگونه اظهارات از 6 ماه قبل از آغاز تجاوز عراق به ایران افزایش یافت. مقامات عراقی ضمن اینکه از ایران می خواستند جزایر سه گانه را بازگرداند، عراق را متعهد به بازپس گرفتن این جزایر می دانستند. صدام حسین نیز طی مصاحبه ای درباره امکان بازپس گرفتن جزایر سه گانه و مورد دیگری که به آن اشاره نکرد، در تیرماه 1359 گفت: «اکنون، توان بازپس گرفتن جزایر و امکان به دست آوردن موردی که آن را باز خواهیم گرفت را داریم؛ پس چه دلیلی وجود دارد که سکوت کنیم».(7) 

نتیجه گیری:
عوامل مختلفی در وقوع جنگ ایران و عراق مؤثر بود: اختلافات تاریخی؛ تلاش عراق برای برقراری حاکمیت مطلق بر اروندرود؛ اقدام ارتش عراق به تصرف قسمتی از اراضی ایران در جبهه مرکزی؛ تصمیم رژیم عراق به تجزیه استان خوزستان از ایران و مطامع آن در مورد جزایر سه گانه ابوموسی، تنب بزرگ و تنب کوچک؛ اهداف ارضی و مرزی عراق؛ تفاوت ایدئولوژیکی سیستم حکومتی دو کشور؛ جلوگیری از تحقق اهداف انقلاب اسلامی در ایران و تأثیر آن بر موج بیداری مردم منطقه و عراق و تهدید نظام حکومتی این کشور توسط شیعیان عراق؛ سرنگون ساختن دولت جمهوری اسلامی ایران؛ تلاش رژیم عراق برای عهده دار شدن ژاندارمی خلیج فارس و رهبری جهان عرب. نگرانی دولتهای منطقه از شرایط جدید ایران پس از انقلاب اسلامی و به مخاطره افتادن منافع و امتیازات دولتهای بزرگ غربی در منطقه و از سوی دیگر، نوپایی حکومت جدید ایران و آماده نبودن قوای نظامی برای مقابله با حملات مرزی نیز در تصمیم گیری دولت بعث عراق برای حمله به ایران مؤثر بوده است. 

 

پی نوشت:
1. جعفری ولدانی، اصغر، کانون های بحران در خلیج فارس، ص68. 
2. درودیان، محمد، تجزیه خوزستان؛ هدف ناکام صدام در جنگ، تاریخ ایرانی، 1395/07/01، کد : ۵۶۰۱، 
3. منصوری لاریجانی، اسماعیل، تاریخ دفاع مقدس، انتشارت خادم الرضا(ع)، 1382ش، ص93، http://tarikhirani. ir/fa/news/5601. 
4. مجموعه نویسندگان، دفتر حقوقی وزارت امور خارجه ج. آ. آ، تحلیلی بر جنگ تحمیلی رژیم عراق علیه جمهوری اسلامی ایران، ص 78. 
5. ادیبی، مهدی، «بررسی مراحل و تحولات جنگ تحمیلی»، ص4
6.  . S . Grummon, The Iran Iraq War, Islam Embattled,pp. 30-50
7. ر. ک: درویشی سه تلانی، فرهاد و حمید فراهانی، جنگ ایران و عراق؛ پرسش ها و پاسخ ها. 
 

عدم تحویل بخش عمده تسلیحات خریداری شده قبل از انقلاب به ایران، در بعد از انقلاب، به خاطر اقدامات خائنانه دولت بختیار و دولت موقت در لغو قراردادهای نظامی بود.
دولت موقت و عدم تحویل تسلیحات خریداری شده از آمریکا، خیانت یا سهل انگاری

پرسش:
1. ماجرای عدم تحویل تسلیحات و هواپیماهای جنگی خریداری شده قبل از انقلاب به دولت موقت چیست؟ آیا دولت موقت، عمدا از تحویل این تسلیحات خودداری کرده است؟ 
 

 

پاسخ:
رژیم پهلوی در راستای اهداف آمریکا برای تبدیل شدن به ژاندارم منطقه، اقدام به خرید تسلیحات پیشرفته نظامی ازجمله 160 فروند هواپیمای اف-16، هفت فروند هواپیمای آواکس، دو فروند ناو جنگی، نفربرهای زرهی و سایر ماشین آلات حمل ونقل و صدها موشک از آمریکا و سایر کشورها می کند.(1)  اما با پیروزی انقلاب اسلامی، حجم زیادی از این تجهیزات به ایران تحویل داده نمی شود. در پاسخ به علت این عدم تحویل اشاره می کنیم و نقش دولت موقت و دیگران در آن را بررسی می نماییم.

1- نقش دولت بختیار در لغو قراردادهای تسلیحاتی ایران_آمریکا: 
با شکل گیری انقلاب و اوج گیری مبارزات در ماه های پایانی سال 57 و خروج قدرت از دست طرفداران آمریکا در ایران، آمریکا نگران آن است که این تسلیحات پیشرفته به دست مسلمانان انقلابی ایران بیفتد. لذا تمام تلاش خود را به کار می گیرد تا از بروز چنین اتفاقی جلوگیری کند. برای تحقق این هدف چند راه پیش روی دولت آمریکا وجود داشته است: 
الف. لغو یک جانبه قراردادهای تسلیحاتی از سوی آمریکا. 
ب. لغو قراردادها طی یک تفاهم نامه دوطرفه. 
اگر آمریکا می خواست به صورت یک­جانبه این قراردادها را لغو کند، هم مجبور می شد طبق مفاد آنها، غرامت سنگینی را به ایران پرداخت نماید و هم وجهه بین المللی خود را به خطر اندازد. ازاین روی بهترین حالت برای دولت ایالات متحده آن بود که لغو قراردادها از سوی ایران صورت پذیرد. این کار برای آنها بازی دو سر برد بود؛ زیرا هم از ارسال تسلیحات به ایران و قرار گرفتن آنها در دست انقلابیون جلوگیری می کردند و هم به جای آمریکا، ایران موظف به پرداخت غرامت می شد. گزینه مناسب برای این کار، دولت دست نشانده بختیار بود. دولت بختیار در بهمن 57 و تنها یکی دو هفته مانده به پیروزی انقلاب، با امضای تفاهم نامه ای قرادادهای خرید بسیاری از تسلیحات را لغو می نماید.(2)  «آمریکایی ها حتی باعث شدند قرارداد خرید زیردریایی از آلمان که مبلغ آن هم از سوی ایران پرداخت شده بود، در زمان بختیار فسخ شود».(3) 

 2- نقش دولت موقت در لغو قراردادهای تسلیحاتی ایران_آمریکا: 
تا این زمان، دولت موقت هنوز سر کار نیامده و طبیعتاً تأثیری در لغو این قراردادها ندارد، ولی دولت موقت بعد از روی کار آمدن، دو اقدام تأمل برانگیز انجام می دهد: 
اول اینکه تصمیم می گیرد قراردادهای مختلف و ازجمله قراردادهای نظامی باقیمانده را لغو کند. ابراهیم یزدی که ابتدا معاون مهندس بازرگان بود و سپس سرپرست وزارت خارجه شد، در مصاحبه ای به تاریخ دوم اردیبهشت 1358 اعلام می دارد: «از مجموعه این قراردادها، مقدار زیادی از آن ها نظامی بوده که لغو کردیم. مثلاً قراردادهای مربوط به خرید زیردریایی لغو شده و قراردادهای دیگری نیز لغو شده و بقیه قراردادها نیز در دست بررسی است که اینها نیز لغو خواهد شد».(4) 
 در اقدامی دیگر، دولت موقت تصمیم می گیرد هواپیماهای اف-14 را که پیش از این به ایران تحویل داده شده است، به آمریکا یا هر کشور دیگری بفروشد. هاشمی رفسنجانی در مصاحبه ای در سال 1382 بیان می دارد: «آقای یزدی و دوستانشان پیشنهاد کردند که اف-14 ها را پس بدهیم. می گفتند پرهزینه است. . . . جنگی که نداریم، بهتر است این هواپیماها را پس بدهیم یا بفروشیم. البته اگر این کار می شد، خیانت بزرگی بود».(5)  
این اقدام خائنانه دولت موقت با واکنش شدید افرادی همچون شهید دکتر چمران، مقام معظم رهبری و دیگران مواجه و جلوی آن گرفته می شود. مقام معظم رهبری دراین باره می فرمایند: «اوّل انقلاب، بعضی می خواستند همین اف -14 های ما را بفروشند، بنده نگذاشتم؛ مطلع شدم، افشا کردم. . . . نگذاشتم وقت دیر بشود؛ همان ساعتی که شنیدم، خبرنگار را خواستم و افشا کردم و پخش شد؛ ترسیدند، دست برداشتند».(6)  
همه این اقدامات دولت موقت، در حالی بود که اعضای دولت همچون مهندس بازرگان و دکتر یزدی، با توجه به شرایط منطقه ای، احتمال حمله قریب الوقوع عراق به ایران را می دادند. لغو این قراردادها توسط دولت بختیار و دولت موقت نتایج خود را چند ماه بعد در حمله حزب بعث عراق به ایران نشان داد. اگر کشور ایران از این تسلیحات نظامی برخوردار بود، قطعاً مسیر جنگ تغییر می کرد و این تعداد شهید و جانباز نداشتیم. طبق تحلیل برخی افراد «چه بسا اگر نادانیِ دولت موقت نبود، شاید جنگی این چنین بر ما تحمیل نمی شد».(7)  با در نظر گرفتن اقدامات دولت موقت در لغو بقیه قراردادهای نظامی که توسط دولت بختیار فسخ نشده بود و تلاش این دولت برای فروش تسلیحات وارد شده به ایران و نیز توجه به روحیه دولت موقت و اقدامات دیگر آنها، می توان چنین نتیجه گرفت که اگر دولت بختیار هم موفق به لغو قراردادهای کلان تسلیحاتی نمی شد، قطعاً دولت موقت اقدام به انجام چنین کاری می کرد. ناگفته نماند که برخی قراردادهای نظامی همچون قرارداد خرید تانک از انگلیس تا آخر باقی ماند، ولی دولتهای فروشنده از تحویل آنها به ایران اجتناب کردند و سرانجام در سالهای بعدی انقلاب مجبور به پرداخت غرامت به ایران شدند. 

نتیجه : 
با توجه به آنچه گفته شد، عدم تحویل بخش اندکی از تسلیحات جنگی به ایران به خاطر لغو یک­جانبه قراردادها از سوی فروشندگان آنها بود، ولی بخش عمده آنها به خاطر اقدامات خائنانه دولت بختیار و دولت موقت در لغو قراردادهای نظامی هرگز به ایران تحویل داده نشد. بر اساس اسناد تاریخی، دولت موقت نقش مهمی در عدم تحویل تسلیحات خریداری شده به کشور داشت. 

 

پی نوشت:
1. بی نا، چه کسانی به تسلیحات ایران چوب حراج زدند؟ سایت جهان  نوز، 1396/12/16، کدخبر: 96884، B2n. ir/g04853
2. عسگری، شاداب، چرا قراردادهای تسلیحاتی ایران و آمریکا لغو شد؟ سایت موسسه مطالعات و پژوهش های سیاسی، 1400/11/15،  ttps://psri. ir/?id=elzjaua8. 
3.  بی نا، مأموریت آمریکا برای دولت بختیار چه بود؟ خبرگزاری تسنیم، 1398/11/19 ،B2n. ir/s33124
4. بی نا، دولت موقت کدام قراردادهای ایران و آمریکا را لغو کرد؟ خبرگزاری خبر آنلاین، 1403/02/02، کد خبر: 1897819، B2n. ir/s78741. 
5. بی نا، ماجرای افشاگری آیت الله خامنه ای/ چه کسی می خواست هواپیماهای ایران را بفروشد؟ سایت دیپلماسی ایرانی، 1401/11/26، کدخبر: ۲۰۱۷۷۶۷، B2n. ir/r40191. 
6. مقام معظم رهبری، بیانات در دیدار مردم آذربایجان شرقی، پایگاه اطلاع رسانی مقام معظم رهبری، 1401/11/26،  https://farsi. khamenei. ir/speech-content?id=51999
7. بی نا، فرش قرمز دولت موقت برای صدام/نقش نهضت آزادی در حمله بعثی ها، خبرگزاری مهر،1399/07/01، کدخبر:  5027162،  B2n. ir/u34216. 

       

امام خمینی تصویری جدید از مبارزه با رژیم ستمکار صهیونیستی به جهان ارائه کرد و مردم ایران اسلامی نیز با بصیرتی مثال زدنی، در خط مقدم این مبارزه هستند.
وضعیت‌سنجی حمایت ایرانیان از مردم مظلوم فلسطین

پرسش:
از ابتدای انقلاب اسلامی همیشه مردم ایران در دفاع از فلسطین و لبنان پیش‌قدم بوده و حضور گسترده‌ای داشتند، اما اکنون باتوجه به حجم جنایات اتفاق افتاده در غزه چرا آن حمایت لازم را در مردم کشور خود احساس نمی‌کنیم؟! گویا تظاهرات مردم در انگلیس و کانادا پرشورتر است!
 

پاسخ:
تا پیش از انقلاب اسلامی، قضیه فلسطین، یک ماجرای یهودی-عربی تعبیر می‌شد. یکی از خدمات بزرگ انقلاب اسلامی به مردم مظلوم فلسطین، تعمیم قضیه فلسطین به جهان اسلام و تبدیل آن به مسئله ملت‌های اسلامی بود. پس از انقلاب اسلامی، مردم مسلمان سراسر جهان، با قضیه فلسطین آشنایی بیشتری پیدا کردند و در برابر آن، احساس مسئولیت می‌کنند. روز جهانی قدس، به عنوان نماد دفاع از حقوق مردم فلسطین، ابتکار بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران بود، اینک با یورش وحشیانه اسرائیل به سرزمین‌های فلسطینی، مردم سرتاسر جهان، به حمایت از فلسطینیان مظلوم و کودکان معصوم به پا خاسته اند، اما گویا در ایران ماجرا برعکس است! شور و هیجانی برای دفاع از مردم فلسطین در این روزهای سخت آنان به گوش نمی‌رسد. ماجرا چیست؟

 1. روایت بدبینانه و خوش‌بینانه درباره واکنش ایرانیان به فاجعه غزه
در پاسخ به این پرسش دو تصویر یا روایت می‌توان تبیین کرد؛ روایت بدبینانه و روایت خوش‌بینانه. هر یک از این دو روایت، دلایل و شواهد خاص خود را دارد. بر اساس روایت بدبینانه می‌توان مدعی شد که عموم مردم ایران، به دلایل متعددی، امروزه دیگر به قضیه فلسطین اهمیت نمی‌دهند و بی‌توجهی آنان به حوادث فلسطین در این روزها، نشانه شکاف میان آن‌ها و نظام سیاسی است. در روایت خوش‌بینانه اما ادعا آن است که قضیه فلسطین، در طول تاریخ مسئله مردم ایران بوده و هست، مردم تصور می‌کنند اقدامات تبلیغاتی در قضیه فلسطین، دیگر کارآمد نیست و لازم است تا دولت‌های اسلامی وارد مرحله حمایت عملی از مردم مظلوم فلسطین شوند. البته این ادعا به معنای عدم حمایت ملت ایران از مردم مظلوم فلسطین نیست. 

2. دلایل و شواهد روایت بدبینانه از واکنش ایرانیان به فاجعه انسانی در فلسطین
ایرانیان، مردمی به شدت سیاسی هستند؛ مصادیق این قضیه را در تاکسی، بازار، اداره، مهمانی‌های خانگی، دانشگاه‌ها و مدارس به خوبی می‌توان مشاهده کرد. تبلور هیجانات سیاسی ایرانیان امروزه در بسیاری از موضوعات، در فضای مجازی به خوبی قابل رصد و مشاهده است. به عنوان نمونه، در ناآرامی‌های سال 1401، شاهد بودیم که طوفان عجیبی در واکنش مثبت یا منفی نسبت به حوادث کشور، در سراسر فضای مجازی و حقیقی موج می‌زد، اما امسال باوجود گذشت بیش از دو ماه از آغاز بمباران و یورش ارتش اسرائیل به غزه، شاهد امواج احساسات و هیجانات ایرانیان در فضای حقیقی و مجازی نیستیم؛ این «سکوت اعتراضی» در سطح بسیاری از نخبگان سیاسی، سلبریتی‌های فضای مجازی و غیرمجازی و مردم عادی مشاهده می‌شود. طی این مدت، راهپیمایی عمده و قابل توجهی در ایران صورت نگرفت؛ درحالی که در سراسر جهان شاهد اعتراضات مردمی بودیم. شهرهای اروپایی مانند لندن و پاریس، مملو از جمعیت معترضان به حملات ارتش اسرائیل به غزه بود، اما در شهرهای بزرگ ایران، تقریباً خبری نبود. دانشگاه‌های ایران در انفعال محض، فجایع فلسطین را دنبال کردند درحالی که دانشگاه‌های معروف جهان مانند «دانشگاه هاروارد»، اقدام به برگزاری اعتراضات گسترده کردند. عوامل و دلایل این امر را می‌توان «مشکلات گسترده اقتصادی»، «ناامیدی مردم» از توانایی دولت برای حل(1)  مشکلات، «اولویت مشکلات داخلی» بر مسائل خارجی از نگاه مردم و مانند آن دانست. از این منظر، نوعی «شکاف عمیق» میان اولویت‌های مردم و نظام سیاسی در ایران پدیدار شده و دولت قادر نیست مردم را با اولویت‌های سیاست خارجی خویش همراه سازد. این رفتار مردم ایران به نوعی، «اعتراض ساکت» به حضور منطقه‌ای دولت جمهوری اسلامی و هزینه‌های سنگین در این مسیر است. 

3. شواهد روایت خوش‌بینانه از واکنش ایرانیان به فاجعه غزه
ملت ایران از حامیان اصلی فلسطین محسوب می‌شود. حتی در دوران پهلوی، علی رغم سیاست نظام سیاسی مبنی بر ایجاد روابط مخفیانه با دولت اسرائیل، عموم مردم ایران از مردم مظلوم فلسطین حمایت می‌کردند. در چهار دهه گذشته دولت و مردم جمهوری اسلامی از حامیان درجه اول فلسطین بوده و هستند. مردم ایران هرساله در «روز قدس»، با زبان روزه به خیابان‌ها می‌آیند و فریاد حمایت از مردم مظلوم فلسطین سر می‌دهند؛ پس از آغاز حمله ارتش رژیم صهیونیستی به مردم غزه، مردم ایران همچون گذشته به میدان آمدند و ما شاهد اعتراض گسترده ایرانیان به جنایات اسرائیل در غزه بودیم. باید توجه داشت که اعتراض خیابانی به جنایات اسرائیل و حمایت تبلیغاتی از مردم مظلوم فلسطین در ایران به یک امر معمول و عادی بدل شده است. ازاین رو مردم ایران پس از آغاز حملات اسرائیل، پویشی تحت عنوان «حریفت منم» راه اندازی کردند که تاکنون بیش از «10 میلیون نفر» به عضویت آن درآمده اند.(2)  اعضای این پویش که بیشتر از بین جوانان ایرانی هستند، تقاضای حضور میدانی در سرزمین غزه و مبارزه مستقیم با اسرائیل را دارند. برای اینکه بزرگی این عدد را بفمهیم کافی است به این نکته توجه کنیم که جمعیت کل یهودیان اسرائیل، حدود «6 میلیون نفر» است(3)  و جمعیت این پویش به تنهایی بیش از «یک و نیم برابر» کل جمعیت یهودی اسرائیل است. حتی اگر امکان حضور «یک درصد» از جمعیت این پویش در سرزمین‌های اشغالی فراهم شود، جمعیتی بیش از «100 هزار نفر» می‌شود که بیش از  یک سوم کل جمعیت فراخوانده شده در اسرائیل برای حمله به غزه است.(4)  همچنین بر اساس اعلام هلال احمر جمهوری اسلامی ایران، کمک‌های مالی مردم ایران به مردم غزه به بیش از 123 میلیارد تومان رسیده است.(5)  نکته مهمی که گاهی مورد غفلت قرار می‌گیرد، تفاوت موضع دولت جمهوری اسلامی ایران با موضع دولت هایی مانند آمریکا و انگلیس در قبال جنایات اسرائیل است. آمریکا و انگلیس از حامیان اصلی اسرائیل به حساب می‌آیند و دولت آمریکا انواع مختلف حمایت‌های مالی، نظامی، سیاسی و حقوقی از رژیم صهیونیستی را در دستور کار خود قرار داده است؛(6)  بنابراین اعتراض مردم در شهرهای آمریکا و انگلیس، به نوعی نقد سیاست دولت‌های متبوع آن‌ها نیز هست. در حالی که دولت و ملت ایران، در قبال اسرائیل از موضع یکسانی برخوردارند. البته باید توجه داشت که شاید دفاع از مردم فلسطین در سطح نخبگان ایرانی (علمی، سیاسی، هنری و ...) نمود کمتری داشت که ازجمله عوامل آن می‌توان به «تأثیرپذیری آنان از تبلیغات جهانی» حامیان رژیم صهیونیستی، هراس از حمله اراذل واوباش مجازی(7)  و مانند آن اشاره کرد. 

نتیجه:
موج تازه حملات اسرائیل به مردم فلسطین از مهرماه 1402(اکتبر 2023) آغاز شد. برخی بر این باورند که حمایت ایرانیان از مردم فلسطین علی‌رغم جنایات بی‌سابقه اسرائیل و اعتراضات جهانی به آن، مانند گذشته پرشور نبوده است. رفتار مردم ایران در این زمینه را می‌توان در قالب دو تصویر، تبیین کرد؛ اول؛ «تصویر بدبینانه» که حضور مردم را کم رنگ می‌بیند و آن را معلول مشکلات اقتصادی مردم و شکاف میان مردم و نظام سیاسی تلقی می‌‎کند. دوم «تصویر واقع بینانه» که معتقد است ملت ایران همیشه در حمایت از فلسطینیان پیشگام بوده است و در حال حاضر از سطح حمایت زبانی و تبلیغاتی فراتر رفته و به حمایت قابل توجه مالی (بیش از 112 میلیارد تومان علی رغم مشکلات اقتصادی) و حمایت عملی روی آورده است. پویش «حریفت منم» با بیش از 10 میلیون جمعیت ازجمله حمایت‌های عملی ملت ایران از مردم مظلوم فلسطین است. اعتراضات مردم در آمریکا و اروپا، نقد مواضع دولت‌های آنان در قبال رژیم صهیونیستی است درحالی که ملت و دولت ایران در قضیه فلسطین همسو هستند. 
 

پی نوشت:
1 . ایسنا، تجمع همبستگی دانشجویان هاروارد با فلسطین علیه جنایات اشغالگران، سایت ایسنا، 27، 7، 1402، https://www.isna.ir/news/1402072719442.
2 . خبرگزاری مهر، پویش «حریفت منم»، سایت خبرگزاری مهر، 28، 8، 1402، https://www.mehrnews.com/news/5944528..
3 . ویکی پدیا، اسرائیل، https://fa.wikipedia.org/wiki/84 .
4 . بر اساس اعلام خبرگزاری‌های مختلف، رژیم اسرائیل برای حمله به غزه، 300 هزار نفر از نیروهای ذخیره خود را فراخوان کرده است.
5 . خبرگزاری جمهوری اسلامی، کمک‌های نقدی ایرانیان به غزه از مرز ۱۱۲ میلیارد تومان گذشت، سایت خبرگزاری جمهوری اسلامی، 29، 9، 1402، https://www.irna.ir/news/85328234..
6 . سفرهای متعدد مقامات آمریکایی به فلسطین اشغالی از آغاز تهاجم اسرائیل به غزه، ارسال کمک‌های نظامی و وتوی هر نوع قطعنامه شورای امنیت علیه اسرائیل، ازجمله حمایت‌های آمریکا از اسرائیل است. خبرگزاری فارس، چرا آمریکا از جنایات رژیم صهیونیستی حمایت می‌کند؟ سایت خبرگزاری فارس، 28/7/1402، http://fna.ir/3feik9 .
7 . بسیاری از هنرمندان ایرانی، پس از گذشت یک سال، علت موضع گیری‌ها یا سکوت خود در قبال حوادث سال گذشته کشور را ناشی از فشار عجیب وغریب فضای مجازی به آنان عنوان کردند. در مسئله غزه و فلسطین نیز می‌توان همان الگو را مشاهده کرد. نمونه آن موضع گیری مرضیه برومند علیه جنایات اسرائیل بود که با واکنش‌های تندی در فضای مجازی مواجه شد. خبرگزاری فارس، چه کسانی مرضیه برومند را هو کردند؟ سایت خبرگزاری فارس، 30، 7، 1402، http://fna.ir/3ff5s3.

عرصه نبرد با داعش در کشورهای اطراف ایران اسلامی متفاوت با عرصه جنگ غزه وفلسطینیان است لذا جمهوری اسلامی ایران در مدیریت جنگ ها به دنبال بهترین روش اثرگذاری است.
تفاوت روش جمهوری اسلامی ایران در مقابله با اسرائیل و داعش

پرسش:
چرا ایران مانند جنگ سوریه، که تحت عنوان مدافع حرم نیروهایی برای مقابله با داعش به سوریه فرستاد، برای فلسطین تحت عنوانی مشابه نیرو اعزام نمی کند تا کار اسرائیل را تمام کنند؟
 

پاسخ: 
پس از عملیات طوفان الاقصی که توسط حماس علیه اسرائیل به صورت غافلگیرانه رخ داد، پیروزی های چشمگیری نصیب جبهه مقاومت فلسطین گردید، ولی پس از مدتی دولت اسرائیل با کنترل فضای جنگ و محاصره مردم غزه و زیر پا گذاشتن قوانین بین المللی، ابتدا به صورت بمباران هوایی و پس ازآن با تجاوز زمینی به کشتار غیرنظامیان به بهانه از بین بردن نیروهای حماس دست زد و تاکنون بیش از ده هزار نفر را که عموماً زنان و کودکان هستند شهید کرده است حال با توجه به این جنایت آیا جای آن ندارد که نیروهای نظامی ایرانی و لبنانی که در جنگ علیه داعش به سوریه رفتند، در این نبرد شرکت کنند و رژیم صهیونیستی را مجازات نمایند؟
در پاسخ به این سؤال چند نکته را باید توجه داشت:

 1- حضور جبهه مقاومت در کنار حماس و مردم غزه
از اوایل نبرد اخیر حزب الله لبنان علی‌رغم همه تهدیدهایی که از سوی آمریکا و اسرائیل شده است با قاطعیت وارد جنگ شده است و در این راستا بسیاری از پایگاه های رژیم صهیونیستی را مورد هدف قرار داده و مسئولیت تک تک حملات خود را طی بیانیه های مختلف به عهده گرفته است(1)  و در این عرصه نیز ده‌ها شهید تقدیم کرده است و این نکته که حزب الله لبنان از ابتدای نبرد در میدان بوده است در اولین سخنرانی دبیر کل حزب الله، جناب سید حسن نصرالله پس از عملیات طوفان الاقصی نیز مورد تأکید واقع گردید.(2)  همچنین این روزها شاهد حمایت جانانه انصارالله یمن و نیز حشدالشعبی عراق از مردم مظلوم غزه و جنبش دلاور حماس هستیم. 

 2- تفاوت راهبردهای مقابله با داعش و رژیم صهیونیستی
ماهیت رژیم صهیونیستی مانند داعش، یک ماهیت تروریستی است، اما عرصه جنگ غزه با ماجرای جنگ با داعش تفاوت های قابل توجهی دارد که نمی‌توان این دو جنگ را یکی دانسته و مطالبه ورود نیروهای غیر فلسطینی را به آن داشت. در ماجرای نبرد با داعش، دولت بشار اسد که حاکم رسمی سوریه بود از ایران به عنوان مرکزیت محور مقاومت درخواست کرد که در نبرد با داعش به یاری این کشور بیاید(3)  و جمهوری اسلامی نیز به عنوان فرمانده محور مقاومت با نیروهای ایرانی و نیز غیر ایرانی وارد جنگ گردید، جنگی که در سوی دیگر آن داعش و معارضین سوری حضور داشتند که از لحاظ بین المللی مورد قبول جامعه جهانی نبوده و به اصطلاح یک نیروی شورشی به حساب می آمدند و ایران در این نبرد به دولت سوریه در مقابل دشمنان داخلی  و خارجی‌اش یاری رساند. ولی کمترین تفاوت ماجرای سوریه با جنگ غزه این است که در این جنگ در مقابل جمهوری اسلامی یک دولتی است که از نظر جامعه بین المللی مورد پذیرش سازمان ملل است و به عنوان یک کشور رسمی شناخته می گردد و لذا علی رغم اینکه جمهوری اسلامی، اسرائیل را یک رژیم جعلی می داند و به رسمیت نمی شناسد ولی قطعاً نبرد رسمی با اسرائیل برای کشور ملاحظاتی را در پی دارد که در نبرد با داعش به هیچ وجه مطرح نبوده است. توجه به این نکته نیز اهمیت اساسی دارد که رسانه‌های جهانی، تماما در خدمت منافع صهیونیست‌ها قرار دارد و امروز با وجود کشتار وحشیانه این رژیم منحوس، همچنان شاهد سانسور این جنایات بی‌سابقه در رسانه‌های جهانی هستیم. از این رو نمی‌توان با همان راهبرد مقابله با داعش، به مقابله با رژیم صهیونیستی رفت.

 3- تلاش ایران در جهت ایجاد جبهه اسلامی و جهانی علیه رژیم صهیونیستی
فارغ از تفاوت های این دو نبرد مورد اشاره، جمهوری اسلامی با مدیریت محور مقاومت در پی این است که به صورتی هوشمندانه از ظرفیت‌های محور مقاومت و نیز افکار عمومی جهانی، که این روزها علیه اسرائیل به جوش و خروش درآمده است، برای وارد‌کردن ضربه به رژیم صهیونیستی استفاده کند تا به گونه‌ای هم به هدف مجازات اسرائیل دست یابد و هم از گسترش غیرضروری جنگ، جلوگیری نماید. البته این ملاحظه به معنای آن نیست که جمهوری اسلامی از نبرد مستقیم واهمه دارد، بلکه به این معناست که با کمترین هزینه به مقصود دست یابد و گرهی که با دست باز می‌شود را با دندان باز نکند، به این صورت وقتی فشار بر اسرائیل با تقویت نیروهای مقاومت و استفاده از افکار عمومی جهانی و تهییج نهادهای جهانی علیه اسرائیل، قابل دستیابی باشد از ورود مستقیم به جنگ که قطعاً فضای منطقه را پیچیده‌تر خواهد کرد جلوگیری می‌کند. آگاهی‌دادن به جهانیان و مخصوصا کشورهای اسلامی، برای جلوگیری از تعاملات تجاری و سیاسی با رژیم منحوس صهیونیستی از جمله اهداف این شیوه مبارزه است که اثر آن بصورت مستمر باقی می‌ماند و از تنهاماندن جبهه مقاومت در برابر اسرائیل و حامیان آن جلوگیری می‌نماید.

نتیجه:
با توجه به آنچه درباره تفاوت عرصه نبرد با داعش و نبرد با اسرائیل در جنگ غزه بیان شد، یکسان دانستن این دو عرصه و مطالبه ورود رسمی ایران به نبرد به دلیل ملاحظات و مسائلی که در جنگ غزه با اسرائیل مطرح است چندان صحیح نیست و از سوی دیگر جمهوری اسلامی با مدیریت فضای جنگ در پی آن است که مجازات اسرائیل در جنایت اخیر را به صورتی پیش ببرد که نیاز به جنگ حداکثری با اسرائیل و احیاناً با آمریکا نباشد و از سوی دیگر تمرکز بیشتری را بر مسائل سیاسی و دیپلماتیک در مواجه با جنایات اسرائیل به انجام شود. 

 

پی نوشت:
1 . «حملات حزب الله و سرایا القدس علیه صهیونیست ها»، خبرگزاری مشرق، 29/8/1402.
2 . سیدحسن نصرالله: آمریکا عامل اصلی جنایات است»، خبرگزاری فارس، 12/8/1402.
3 .  متن کامل گفتگوی العالم با بشار اسد»، انصاف نیوز، 24/3/1397.

حضور منطقه‌ای جمهوری اسلامی ایران برای تقویت عمق راهبردی و به درخواست برخی کشورهای منطقه و وظیفه‌ای دینی است؛ بنابراین این حضور بر اساس منطق است نه احساسات.
چرایی حضور ایران در کشورهای منطقه

پرسش:
اخیرا جوانان و سرداران ایرانی توسط اسرائیلی‌ها در سوریه به شهادت رسیدند. چرا سپاه در سوریه و عراق، بیت‌المال و خون جوانان این کشور را هدر می‌دهد؟ به ما چه که از سایر کشورها دفاع کنیم؟ مگر آنها به ما در جنگ کمک کردند یا در زمان بحران اقتصادی به کمک ما می‌آیند؟

 

 

پاسخ:
برخی معتقدند که پس از پیروزی انقلاب اسلامی در ایران، سال‌هاست که مسئولین باوجود مشکلات بسیار در کشور، با تراشیدن هزینه‌های بسیار، سرمایه‌های ملت ایران را برای کشورهایی مثل فلسطین، عراق و سوریه خرج می‌کنند، درحالی که بسیاری از مردم سرزمین خودمان گرسنه هستند و کشوری مثل عراق که بیت المال مردم ایران در آنجا هزینه می‌شود و جوانان کشورمان در آن سرزمین به شهادت می‌رسند، سال‌ها در مقابل ما ایستاد و جنگ هشت ساله را به مردم ایران تحمیل، بسیاری از جوانان این کشور را پرپر، خانواده‌های بسیاری را داغدار کرد. اخیراً هم در راستای همین سیاست حمایت از سوریه و عراق، دو تن از جوانان عزیز سرزمینمان توسط اسرائیلی‌ها به شهادت رسیدند. 
واقعاً به ما چه ربطی دارد که از جان و مال خودمان برای دفاع از کشورهای دیگر هزینه کنیم؟ مگر آن‌ها در جنگ یا در بحران‌های اقتصادی به ما کمک کردند؟ منطق حضور جمهوری اسلامی ایران در کشورهایی هم چون عراق و روسیه و حمایت از کشورهایی مثل یمن و فلسطین را می‌توان با توجه به نکاتی که در ادامه بیان می‌شود، به خوبی توضیح داد.

 1. مقابله با ظلم و ظالم
 لازمه توحید مبارزه با ظلم و ایستادن در مقابل ظالم یکی از وظایف مهم و بخشی از فرهنگ دینی ماست که از آیات و روایات به راحتی فهمیده می‌شود. به عنوان نمونه، خداوند بزرگ در آیه 75 سوره مبارکه نساء باحالتی از سرزنش و توبیخ، مسلمانان را به مبارزه با ظلم و حمایت از مظلوم تهییج و تشویق می‌کند:  ﴿وَمَا لَکُمْ لَا تُقَاتِلُونَ فِی سَبِیلِ اللَّهِ وَالْمُسْتَضْعَفِینَ مِنَ الرِّجَالِ وَالنِّسَاءِ وَالْوِلْدَانِ الَّذِینَ یَقُولُونَ رَبَّنَا أَخْرِجْنَا مِنْ هَذِهِ الْقَرْیَهِ الظَّالِمِ أَهْلُهَا وَاجْعَلْ لَنَا مِنْ لَدُنْکَ وَلِیًّا وَاجْعَلْ لَنَا مِنْ لَدُنْکَ نَصِیرًا﴾؛ چرا در راه خدا و (در راه) مردان و زنان و کودکانی که (به دست ستمگران) تضعیف شده اند، پیکار نمی‌کنید؟! همان افراد (ستمدیده ای) که می‌گویند: «پروردگارا! ما را از این شهر (مکه) که اهلش ستمگرند، بیرون ببر و از طرف خود، برای ما سرپرستی قرار ده و از جانب خود، یار و یاوری برای ما تعیین فرما».
 بنابراین، اگر به توحید باور داریم نباید از کنار این مسئله به راحتی عبور کنیم؛ چراکه لازمه باور به توحید سکوت نکردن در برابر ظلم و ایستادن در برابر ظالم است. رهبر انقلاب در تبیین این مسئله چنین آورده اند که: «ما اگر چنانچه به توحید اعتقادداریم، نمی‌توانیم زیر بار زور برویم، نمی‌توانیم زیر بار ظلم برویم، نمی‌توانیم در مقابل ظالم نَایستیم، این طبیعت توحید است. اینکه جمهوری اسلامی اعلام می‌کند که هر جا مظلومی هست و نصرتی لازم است، ما آنجا حاضریم، به خاطر این است؛ اینکه ما روی مسئله ی فلسطین این جور اصرار داریم، به خاطر این است. چون لازمه ی توحید این است که انسان در مقابل زورگویی ظالم به مظلوم بِایستد؛ حقیقت توحید این است و بعثت این را به ما یادآوری می‌کند؛ و این مطمئناً پیشرفت هم دارد... ایستادن ما در کنار گروه‌های مقاومت، در منطقه ی غرب آسیا به همین دلیل است. حضور ما در سوریه، در مقابله و مواجهه ی با تروریست هایی که آمریکا و عوامل آمریکا در منطقه به وجود آورده بودند، به این دلیل است. اینکه گفته بشود «جمهوری اسلامی ایران توسعه طلب است، می‌خواهد فلان جا را تصرّف کن» این‌ها حرف‌های مهمل و بی معنا و خلاف واقع و دروغی است؛ نه ما قصد توسعه و نگاه توسعه طلبی به هیچ نقطه‌ای از دنیا نداریم؛ احتیاج هم نداریم، بحمدالله کشور بزرگ، آباد و پرظرفیتی در اختیار ملّت ایران است. [این حضور] به خاطر این است که در منطقه ی سوریه، در غرب آسیا، مقاومت در مقابل ظلم وجود داشت و وجود دارد؛ به این دلیل ما آنجا حضور پیداکرده ایم».(1) 
 در روایات متعددی نیز مسئله حمایت از مظلوم و مبارزه با ظلم مورد توجه قرار گرفته است و روایت پیامبر گرامی اسلام صلی الله علیه و آله که می‌فرماید: «...و مَن سَمِعَ رَجلاً یُنادِی: یا لَلمسلمینَ! فَلَم یُجِبهُ فلَیسَ بمُسلِمٍ؛ و هر که فریاد کمک خواهی مردى را بشنود و به کمکش نشتابد، مسلمان نیست».(2)  
و همچنین روایت امیرالمؤمنین علیه السلام که می‌فرماید: «کونا لِلظّالِمِ خَصْما وَ لِلْمَظْلومِ عَوْنا؛ پیوسته دشمن ظالم و یاور مظلوم باشید».(3)  
نمونه هایی از این دست روایت هاست. بنا بر آنچه بیان شد، کمک به مظلومان در هرکجای دنیا که باشد به اندازه توانمان یک مسئولیت و وظیفه دینی است.

2. راهبرد دفاع از دور
مؤلفه قدرت در نظام بین‌الملل امروزه در نظام بین‌الملل، عمق راهبردی و دفاع از دور یکی از مؤلفه‌های مهم قدرت دفاعی به شمار می‌آید. ازاین رو کشورهای مختلف که توانایی ایجاد آن را دارند به دنبال تعریف عمق راهبردی برای خویش اند و سعی می‌کنند، مرزهای دفاعی خود را کیلومترها دورتر از مرزهای جغرافیایی خود تعریف کنند تا هم احتمال حمله و هم احتمال از دست دادن خاک و سرزمین را در این صورت کاهش دهند. حضور منطقه‌ای جمهوری اسلامی ایران و حمایت آن از گروه‌های مختلف مقاومت در منطقه در راستای تحقق همین عمق راهبردی نیز تعریف می‌شود. رهبر انقلاب اسلامی در سخنانی دراین باره این گونه بیان کرده اند: «یکی از مؤلفه‌های قدرت، نیروی دفاعی است؛ یکی از مؤلفه‌های قدرت، عمق راهبردی ما است. حضور در کشورهای منطقه و طرف داری ملّت‌های منطقه از جمهوری اسلامی، عمق راهبردی جمهوری اسلامی است؛ جمهوری اسلامی از این نمی‌تواند صرف نظر کند؛ هیچ دولت عاقلی صرف نظر نمی‌کند».(4)  
همچنین در سخنانی با اشاره به بخشی از خطبه 27 امیرالمؤمنین در نهج البلاغه، بیان می‌کنند: «ما غُزِیَ قَومٌ قَطُّ فی عُقرِ دارِهِم اِلّا ذَلّوا؛(5) این حدیث از معصوم علیه السلام است که آن کسانی که در خانه نشستند تا به آن‌ها حمله بشود دچار ذلّت شدند. این جوری نباشد که یک چهاردیواری را انتخاب کنیم و دیگر کارمان به این نباشد که پشت این دیوار چه کسی است، چه تهدیدی وجود دارد. این نگاه وسیع فرامرزی، این امتداد عمق راهبردی گاهی اوقات از واجب ترین واجبات کشور هم لازم تر است که مورد توجّه قرار بگیرد که خیلی‌ها متوجّه به این نیستند، خیلی‌ها توجّه به این ندارند. حالا بعضی‌ها هم توجّه دارند و به نفع دشمن حرف می‌زنند –[مثلاً می‌گویند] «نه غزّه، نه لبنان»- امّا خیلی‌ها هم توجّه ندارند؛ واقعیت این است».(6) 

 3. پاسخ به خواست رسمی دولت‌های میزبان
حضور جمهوری اسلامی در برخی کشورهای منطقه با درخواست کشور مقابل صورت گرفته است و این مسئله در نظام بین‌الملل امری پذیرفته شده و قانونی است. رهبر انقلاب در سخنانی بر این مسئله تأکید و آن را تبیین کرده اند: «حضور ما به خواست دولت‌ها است؛ هر جا رفته ایم به خاطر این بوده است که دولت‌ها و ملّت‌های منطقه از ما خواسته اند؛ زورگویی هم نکرده ایم، بکن نکن هم نکرده ایم، دخالت در امور کشورها هم نکرده ایم؛ کمک می‌خواستند، کمک کردیم؛ کمک را [هم] باانگیزه‌های عُقلایی و منطقی انجام دادیم؛ این را همه بدانند. هر کمکی که در زمینه مسائل منطقه انجام گرفته است با محاسبات بسیار منطقی و عاقلانه انجام گرفته است؛ این جور نیست که کسی از روی احساسات اقدامی کرده باشد».(7)  
بنابراین حضور جمهوری اسلامی ایران در برخی کشورهای منطقه، برای دخالت در امور کشورهای دیگر و با توسل به قلدری و زور نبوده است. مسئله‌ای که باید در ادامه به عنوان یکی از سؤالات پسینی بدان پرداخت این مسئله است که مگر آن‌ها به ما کمک می‌کنند؟ در پاسخ باید گفت منطق حضور جمهوری اسلامی در منطقه اجمالاً مواردی است که بیان شد و به خوبی روشن است، اما آیا کمکی در مواقع لزوم از سوی آن کشورها هم صورت می‌گیرد باید گفت که پاسخ مثبت است. 
به عنوان مثال، پس از پایان جنگ در سوریه، مهم ترین بحث، مسئله بازسازی کشور سوریه است. در این پروژه بازسازی، نقش جمهوری اسلامی به عنوان حامی سوریه در جنگ، پررنگ تر از سایر کشورهاست و درآمد حاصل از اجرای این پروژه‌ها توسط شرکت‌های ایرانی قابل مقایسه با هزینه‌های صورت گرفته نیست. با یک جستجوی ساده می‌توان خبرهای متعدد در زمینه واگذاری‌ها را در خبرگزاری‌های مختلف مشاهده کرد. یا نیروهای حشدالشعبی کشور عراق در ماجرای سیل خوزستان، با نیرو و تجهیزات خود به اندازه‌ای که جمهوری اسلامی ایران اجازه داده است، به کمک مردم خوزستان برای نجات از سیل اقدام کرده اند و یا وقتی رژیم اشغالگر قدس، منافع جمهوری اسلامی ایران را تهدید و یا به آن حمله می‌کند، این نیروهای مقاومت منطقه از لبنان، فلسطین و سوریه هستند که نقاطی را در مناطق اشغالی فلسطین مورد هدف قرار می‌دهند. این موارد تنها نمونه‌های کوچکی است از آنچه به خاطر تقویت عمق راهبردی جمهوری اسلامی ایران رخ می‌دهد. 

نتیجه:
 با توجه به آنچه نگاشته شد، حضور منطقه‌ای جمهوری اسلامی ایران برای تقویت عمق راهبردی و به درخواست برخی کشورهای منطقه و وظیفه‌ای دینی است؛ بنابراین این حضور بر اساس منطق و استدلال و دقت و حساسیت رخ داده است، نه از روی احساس. تقویت عمق راهبردی نیز یکی از مؤلفه‌های مهم قدرت در نظام بین‌الملل است که نقش مهمی در تأمین امنیت داخلی و منطقه‌ای ایفا می‌کند. این کمک‌ها و حضور منطقه‌ای افزون بر ثمرات امنیتی ثمرات اقتصادی نیز دارد که واگذاری بسیاری از پروژه‌های عمرانی در سوریه به شرکت‌های ایرانی تنها یکی از ثمرات است که درآمد ناشی از آن با هزینه‌های صورت گرفته قابل مقایسه نیست. 

پی نوشت:
1 . مقام معظم رهبری، بیانات در دیدار مسئولان نظام و سفرای کشورهای اسلامی، 25/01/1397.
2 . کلینی، محمدبن یعقوب، الکافی، ج 3، ص 419.
3 . سیدرضی، نهج البلاغه، نامه 47.
4 . مقام معظم رهبری، بیانات در دیدار مسئولان نظام، 2/03/1397.
5 . سیدرضی، نهج البلاغه، خطبه 27، 
6 . مقام معظم رهبری، بیانات در دیدار مجمع عالی فرماندهان سپاه، 10/07/1398.
7 . مقام معظم رهبری، بیانات در اجتماع زائران و مجاوران حرم مطهر رضوی، 25/01/1397.

انتقام سخت یک مساله زودگذر و احساسی نیست و در سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران، هر رفتاری باید بر مبنای اصول «عزت، حکمت و مصلحت»، سنجیده و انجام شود.
راهبرد انتقام سخت؛ چرایی و چگونگی

پرسش:
آیا انتقام سختی که مسئولان در قبال جنایت‌ها و ترورهای اسرائیل و آمریکا می‌دهند بازدارنده بوده است؟ با صبر استراتیژیک چند نفر دیگر از مردم و نیروهای زبده نظامی را باید از دست بدهیم؟ آیا ضمن صبر استراتیژیک نباید اقدامات آنی انتقام‌جویانه بازدارنده انجام داد؟
 

پاسخ:
بعد از ترور سردار شهید حاج قاسم سلیمانی توسط ایالات متحده آمریکا در سیزدهم دی ماه 1398 و حوادث تروریستی متعدد، خصوصا حادثه بی‌سابقه تروریستی کرمان در سیزدهم دی ماه 1402، عبارت انتقام سخت در ادبیات سیاسی ایران برای واکنش به این حوادث رایج شد.(1)  برخی از ناظران، انتقام سخت جمهوری اسلامی ایران را غیر بازدارنده دانسته و صبر استراتژیک ایران را بهانه‌ای برای پوشش ناتوانی ایران در یک انتقام واقعی و بازدارنده می‌دانند. برخی دیگر نیز صبر استراتژیک را عاقلانه و قابل قبول می‌دانند اما در کنار آن، به بازدارنده‌بودن و اهمیت صبر نیز تأکید دارند. برای فهم دقیق‌تر تحقق انتقام سخت و بازدارندگی و رابطه آن با صبر استراتژیک نکات زیر قابل تأمل است:

 1. سیاست خارجی، عرصه عقلانیت در تصمیم و رفتار
 عرصه سیاست خارجی، عرصه خنک‌کردن دل و جگر افراد نیست. در تصمیم‌گیری در مسائل بین‌المللی هدف، حل مساله است و نه ایجاد بحران. برای تحقق این امر نیز، عوامل متعدد داخلی و خارجی در نظر گرفته می‌شود و با رعایت سه اصل «عزت، حکمت و مصلحت»،(2)  سیاست خارجی ایران تعیین می‌گردد. یعنی نه فقط عزتمداری، نه فقط حکمت و نه فقط مصلحت‌اندیشی، بلکه هر سه مولفه باید در نظر گرفته شود و این نشانه هوشمندی و عقلانیت در سیاست خارجی است. عرصه انتخاب سیاسی، همیشه عرصه انتخاب بین خوب و بد نیست، بلکه در بسیاری از مواقع، عرصه انتخاب بین بد و بدتر است. بد، عدم انتقامی بزرگ و سریع و کوبنده و بدتر، وارد شدن در باتلاقی است که تبعات سنگینی در داخل و خارج برای مردم داشته باشد. به نحوی که برای آنان که آتش انتقامشان تند است نیز پشیمان کننده و حتی موجب اعتراض همین طیف شود.

 2. مراحل عملیاتی راهبرد انتقام سخت
 در مرحله اول، برخورد جدی با عاملان و بانیان حوادث تروریستی در دستور کار بوده و در مرحله اول، پس از هر حادثه تروریستی، تعداد زیادی از این افراد دستگیر و مجازات شده و شبکه‌های پشتیبان آنان منهدم گشته است. حتی رهبر انقلاب آمران و مقامات آمریکایی را مستقیما مستحق مجازات شمرده و موجب تحمیل(3)  هزینه سنگین روحی و مالی به آنان و دولت ایالات متحده برای حفاظت از آنان شده است. در مرحله دوم نیز تهاجم موشکی به پایگاه آمریکایی عین الاسد در عراق و حمله موشکی به مقر نیروهای موساد و داعش در عراق و سوریه و پاکستان اقدام سریع و قاطع انتقامی ایران بود که ویژگی‌های مهمی داشت که بعضا مغفول مانده است که بیان خواهد شد.

 3. اقدامات عملی جمهوری اسلامی در جهت تحقق راهبرد انتقام سخت
 ایران در برخوردهای سریع و بجای خود مانند تهاجم‌های موشکی و پهبادی، چند هدف را با هم اجرا کرد. اول اینکه توان نظامی خود را در راستای تحقق دستور اسلامی «تُرْهِبُونَ بِهِ عَدُوَّاللَّهِ وَعَدُوَّکُم»(4)  در ایجاد رعب و بازدارندگی به رخ ناظران و دشمنان کشید. بسیاری از افراد و رسانه‌ها توان موشکی و پهبادی ایران را مورد تمسخر قرار داده و آن را زیر سوال می‌بردند اما پس از نقطه زنی این موشک‌ها از راه دور و با فواصل زیاد، توان موشکی ایران برای همه مشخص شد و اینبار دیگر با یک مانور داخلی و غیر قابل راستی آزمایی بین المللی مواجه نبودیم. 
دوم اجرای جسارت نظامی جمهوری اسلامی ایران در این ماجرا هویدا بود و همگان فهمیدند که ایران آمادگی تهاجم خارجی را دارد. بعد از جنگ جهانی دوم، هیچ پایگاه آمریکایی در دنیا مورد تهاجم قرار نگرفته بود. ایران این تابو را بدون اینکه آمریکایی‌ها جرئت تلافی مستقیم داشته باشند شکست. سوم اینکه ایران عاقلانه بودن رویکرد خود را در نظر گرفت. برای نمونه، اطلاع قبلی به مقامات عراقی و طبیعتا با خبر شدن مقامات آمریکایی و تخلیه پایگاه عین الأسد موجب شد که با کشته نشدن نیروهای نظامی آمریکا، آمریکا وادار به تلافی و شروع یک جنگ بحرانی نشود.

 4. هدف اصلی راهبرد انتقام سخت
هدف اصلی ایران در انتقام سخت، ادامه قاطع‌تر همان مسیری است که تروریست‌ها و حامیان دولتی آنان را به وحشت و واهمه انداخته است و آن شکست سیاست‌های آنان در منطقه و ضعیف شدن و خارج شدن آنان از منطقه است. پیرامون این مسأله رهبر انقلاب به صراحت بارها اعلام کرده است: «یک نکته مهمّ قابل توجّه این است که خب حالا وظیفه ما چیست؛ بالاخره یک حادثه مهمّی اتّفاق افتاده است؛ بحث انتقام و مانند این حرف ها، بحث دیگری است؛ حالا یک سیلی‌ای دیشب به اینها زده شد؛ این مسئله دیگری است. آنچه در مقام مقابله مهم است -این کارهای نظامیِ به این شکل، کفایت آن قضیّه[شهادت سردار سلیمانی] را نمی کند- این است که بایستی حضور فسادبرانگیز آمریکا در این منطقه منتهی بشود؛ تمام بشود»(5)  
مهمترین سیلی به آمریکا همین حرکت مردمی عظیمی بود که انجام گرفت؛ بعد هم که خب برادرها یک سیلی‌ای زدند؛ لکن سیلی سخت‌تر عبارت است از غلبه ی نرم افزاری بر هیمنه ی پوچ استکبار؛ این سیلی سخت به آمریکا است که باید زده بشود. بایستی جوانان انقلابی ما و نخبگان مؤمن ما [با] همّت، این هیمنه استکباری را بشکنند و این سیلی سخت را به آمریکا بزنند، این یک؛ یکی هم اخراج آمریکا از منطقه است که این همّت ملّت‌ها و سیاست‌های مقاومت را میطلبد که بایستی این کار را انجام بدهند؛ این، سیلی سخت است».(6) 
 در رابطه با اسرائیل نیز ایران با تقویت محور مقاومت، پیش از این حوادث، ضربات سختی به پیکره اسرائیل و آمریکا و انگلیس زده است و رفتار نیروهای یمنی در مقابل کشتی‌های آمریکایی و انگلیسی و ... نمونه‌ای از آن است. با وقوع چند حادثه تروریستی نمی‌توان بازدارندگی نیروهای نظام جمهوری اسلامی ایران را زیر سوال برد. اگر نیروی بازدارنده جمهوری اسلامی نبود، با وجود صدها گروه تکفیری تروریستی مسلح در اطراف ایران و حمایت ابرقدرت‌ها و سرویس‌های بیگانه که به جد خواستار ایجاد ناامنی در ایران هستند، شاهد حجم عظیمی از عملیات‌های ترویستی در ایران بودیم. 

نتیجه:
انتقام سخت یک مساله زودگذر و احساسی نیست. اساسا سیاست خارجی، عرصه رفتارهای هیجانی نیست. در سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران، هر رفتاری باید بر مبنای اصول «عزت، حکمت و مصلحت»، سنجیده و انجام شود. انتقام سخت نیز در چهارچوب این اصول سه‌گانه در حال اجرا و انجام است که نمونه‌هایی از آن بیان شد. 

پی نوشت:
1 . «انتقام سختی در انتظار جنایتکارانی است که دست پلید خود را به خون او و دیگر شهدای حادثه ی دیشب آلودند.» مقام معظم رهبری، بیانات، 13/10/1398.
2 . رهبر انقلاب، سه اصل در سیاست خارجی جمهوری اسلامی را عزت، حکمت و مصلحت اعلام کرده‌اند. https://khl.ink/f/44612
3 . «البتّه اینها غیر از انتقام از قاتل است؛ اینهایی که گفتیم، مربوط به مجموع استکبار و آمریکا است؛ قاتل سلیمانی و آمر به قتل سلیمانی باید انتقامشان را پس بدهند؛ آن به جای خودش محفوظ است. اگر چه به گفته ی یک عزیزی، کفش پای سلیمانی هم بر سرِ قاتل او شرف دارد و سرِ قاتل او هم برود، فدیه ی کفش سلیمانی هم نمیشود؛ این هست امّا بالاخره غلطی کردند، بایستی انتقام پس بدهند؛ هم آمر، هم قاتل بدانند که در هر زمان ممکن، هر وقت ممکن شد -ما دنبال وقت ممکن هستیم- باید انتقامشان را پس بدهند». مقام معظم رهبری، بیانات در دیدار دست‌اندرکاران مراسم سالگرد شهادت حاج قاسم سلیمانی و خانواده شهید سلیمانی، 26/10/1399.
4 . https://khl.ink/f/46944 و َأَعِدُّوا لَهُمْ مَا اسْتَطَعْتُمْ مِنْ قُوَّهٍ وَمِنْ رِبَاطِ الْخَیْلِ تُرْهِبُونَ بِهِ عَدُوَّ اللَّهِ وَعَدُوَّکُمْ وَآخَرِینَ مِنْ دُونِهِمْ لَا تَعْلَمُونَهُمُ اللَّهُ یَعْلَمُهُمْ وَمَا تُنْفِقُوا مِنْ شَیْءٍ فِی سَبِیلِ اللَّهِ یُوَفَّ إِلَیْکُمْ وَأَنْتُمْ لَا تُظْلَمُونَ، سوره انفال، آیه 60، (هر نیرویی در قدرت دارید، برای مقابله با آنها [= دشمنان ]، آماده سازید! و (همچنین) اسبهای ورزیده (برای میدان نبرد)، تا به وسیله آن، دشمن خدا و دشمن خویش را بترسانید! و (همچنین) گروه دیگری غیر از اینها را، که شما نمی شناسید و خدا آنها را می‌شناسد! و هر چه در راه خدا (و تقویت بنیه دفاعی اسلام) انفاق کنید، بطور کامل به شما بازگردانده می‌شود، و به شما ستم نخواهد شد!) 
5 . مقام معظم رهبری، بیانات در دیدار مردم قم، 18/10/1398.
6 . https://khl.ink/f/44628 مقام معظم رهبری، بیانات در دیدار دست اندرکاران مراسم سالگرد شهادت حاج قاسم سلیمانی و خانواده شهید سلیمانی، 26/9/1399.

 

رابطه تخاصمی میان ایران و رژیم صهیونیستی از عواملی همچون عوامل ایدئولوژیکی،جغرافیایی،انسانی وعوامل سیاسی وامنیتی تاثیر می‌پذیرد که راهبرد ایران را نشان می دهد.
تبیین چرایی تلاش جمهوری اسلامی ایران در جهت نابودی اسرائیل

پرسش:
چه کسی وظیفه نابودی اسرائیل را به عهده جمهوری اسلامی ایران قرار داده، در حالیکه توان نظامی برابری ندارند؟!
 

پاسخ:
اکنون بیش از 4 دهه است که جمهوری اسلامی شعار نابودی اسرائیل را سر می‌دهد و ملت ایران هزینه‌های سرسام‌آوری در این زمینه پرداخت کرده است، اما موفقیت چندانی به دست نیاورده. ظاهرا مسئولان جمهوری اسلامی توجه ندارند که دولت اسرائیل یک قدرت هسته‌ای است و می‌تواند با یک حمله هسته‌ای جمهوری اسلامی را نابود کند. اینک نوبت این پرسش است که اساسا وظیفه نابودی اسرائیل از کجا و بر چه مبنایی در زمره وظایف جمهوری اسلامی ایران قرار گرفته است؟ آیا اکنون با ورود به دهه پنجم انقلاب اسلامی، وقت آن نرسیده تا اهداف سیاست خارجی خود را دقیق‌تر تعریف کند و در برخی شعارهای گذشته بازنگری نماید؟ 
موضع جمهوری اسلامی ایران در برابر رژیم صهیونیستی از ابعاد مختلف قابل بررسی است. ابعاد ایدئولوژیکی، جغرافیایی، انسانی، سیاسی و امنیتی از جمله عوامل موثر بر موضع ایران در برابر اسرائیل است.

 1. عوامل موثر بر موضع جمهوری اسلامی ایران در برابر اسرائیل
 الف- عوامل ایدئولوژیکی موثر بر موضع ایران در برابر رژیم صهیونیستی؛ 
 پیشینه دشمنی قوم یهود با اسلام و مسلمانان به دوران صدر اسلام باز می‌گردد. قرآن بارها به دشمنی آشکار و پنهان یهودیان با اسلام و پیامبر(ص) اشاره یا تصریح کرده و تاکید می‌کند «یهودیان در زمره بزرگترین دشمنان مسلمانان» هستند.(1) مطالعه تاریخ یهود نشان می‌دهد که آنان به فرموده تورات، منتظر ظهور آخرین پیامبر بودند و از این رو به مدینه کوچ کردند، اما پس از ظهور اسلام، به بهانه‌های واهی از جمله اینکه پیامبر اسلام(ص) از قوم یهود نیست از ایمان به او سر باز زدند و به دشمنی با مسلمانان روی آوردند؛ با پیامبر(ص) پیمان بستند، اما پیمان را شکستند و با دشمنان پیامبر(ص)(مشرکان) همدست و همداستان شدند و پیامبر(ص) ناچار به جهاد با آنان شد و ایشان را از مدینه اخراج کرد.(2)
 بی‌تردید این پیشینه تاریخی و دینی در روابط امروز یهودیان و مسلمانان تاثیر دارد، اما امروز بطور خاص در مساله فلسطین، مسائل دیگری نیز تاثیر گذاشته است. مردم فلسطین مورد ظلم و ستم واقع شده اند و آموزه‌های دینی و اسلامی بر دفاع از مظلوم، حتی اگر مسلمان نباشد، تصریح دارد.(3) روشن است که اگر مظلوم، مسلمان باشد، به طریق اولی دفاع از وی واجب است. بر اساس این دلایل، باید علت ظلم، که رژیم صهیونیستی است، از بین برود.

  ب- عوامل جغرافیایی موثر بر موضع ایران در برابر رژیم صهیونیستی؛ 
ایران در یکی از مهم ترین مناطق استراتژیک جهان قرار گرفته است. ما چه بخواهیم چه نخواهیم درگیر مسائل منطقه‌ای و حتی برخی مسائل فرامنطقه‌ای و جهانی هستیم. تسلط ایران بر تنگه هرمز که بیش از «30 درصد انرژی جهان» از آن عبور می‌کند،(4) از جمله عوامل اهمیت جغرافیایی ایران است. همچنین ایران، «مسیر امن، ارزان و نزدیک اتصال شرق دور به اروپا و غرب» است که بر اهمیت ژئوپولتیکی آن می‌افزاید.
ناهمخوانی سیاست اصولی جمهوری اسلامی ایران با منافع دولت اسرائیل، باعث توطئه این رژیم علیه موجودیت جهوری اسلامی ایران شده است. اسرائیل و هم پیمانان وی ترجیح می‌دهند، یک نظام سیاسی همسو با منافع آنان در این منطقه حساس و استراتژیک، حاکم باشد، از این رو از آغاز پیروزی انقلاب اسلامی در صدد نابودی نظام سیاسی اسلامی برآمدند. جمهوری اسلامی ایران نیز متقابلا از منافع حیاتی و بقای خویش دفاع می‌کند؛ بنابراین هنگامی که دشمن به دنبال نابودی ما باشد، طبیعی است که ما هم موضع متقابلی اتخاذ نماییم.

 ج- عوامل انسانی موثر بر موضع ایران در برابر رژیم صهیونیستی؛
 از آغاز پیدایش دولت اسرائیل در منطقه فلسطین، خون هزاران انسان بیگناه، ریخته و پایمال شده است. ده ها هزار زن و کودک به پای رژیم اسرائیل قربانی شده اند. میلیون ها نفر از خانه و کاشانه خود رانده شده تا یهودیان جایگزین آنان شوند. در دو دهه اخیر و با محاصره غزه توسط دولت اسرائیل، یک فاجعه انسانی بزرگ در این منطقه رقم خورده است. در دو ماهه اخیر، ما شاهد جنایات بی سابقه در تاریخ انسانی در فلسطین هستیم.(5) 
آیا براستی می‌توانیم به عنوان یک انسان در برابر این همه خونریزی، ساکت بمانیم؟! وظیفه انسانی تمامی دولت‌ها ایجاب می‌کند، از حقوق انسانی مردم فلسطین در برابر دولت اسرائیل دفاع کنند. رفتارهای دولت اسرائیل در طول حدود 8 دهه گذشته نشان می‌دهد که به راه حل‌های سیاسی و مسلامت‌آمیز، التزامی ندارد؛ بنابراین تنها راه مقابله با اسرائیل، مقاومت و نابودی آن است.

  د- عوامل سیاسی و امنیتی موثر بر موضع ایران در برابر رژیم صهیونیستی؛
تغییر نظام سیاسی در ایران، نظام سیاسی حاکم بر کشور را از یک دولت هم پیمان با غرب به یک دولت متخاصم با آن بدل ساخت. طبعا دولت اسرائیل در پازل منافع دولت‌های غربی تعریف می‌شود. خصومت نظام سیاسی جدید ایران با غرب، به معنای خصومت میان ایران جدید و دولت اسرائیل نیز بوده و هست. 
از سوی دیگر، به دلایلی که بیان شد، موجودیت دولت اسرائیل در تقابل با نظام جمهوری اسلامی ایران قرار می‌گیرد. رژیم صهیونیستی بارها بصورت آشکار و پنهان تلاش کرده تا ضربات مهلکی بر جمهوری اسلامی ایران وارد سازد. «ترور دانشمندان برجسته، خرابکاری در سایت‌های هسته‌ای کشور و تلاش برای گسترش آشوب  داخلی در ایران» از جمله این اقدامات است. بنابراین جمهوری اسلامی به دلایل سیاسی و امنیتی در مقابل اسرائیل ایستاده است.

 2. مقایسه توان نظامی ایران و اسرائیل
در متن سوال به نکته مهمی اشاره شده و آن «توانایی برتر نظامی اسرائیل» است. ظاهرا مراد از توانایی برتر نظامی، برخورداری رژیم اسرائیل از «بمب اتم» است. در دوران جنگ سرد، تجهیز کشورها به بمب اتمی، نوعی «بازدارندگی» محسوب می‌شد، اما باید توجه داشته باشیم که قدرت نظامی اسرائیل طی چند ماه گذشته به خوبی در معرض دید جهانیان نهاده شده است. سلاح‌های اتمی اسرائیل حتی در برابر حماس، که یک گروه شبه نظامی بسیار محدود است، بازدارندگی نداشت؛ بنابراین چگونه می‌تواند در برابر قدرت منطقه‌ای ایران که از موشک‌های دوربرد نقطه‌زن و هایپرسونیک برخوردار است، بازدارنده باشد!؟ ضمن آنکه ایران سرزمین بسیار وسیعی است و توانایی ایران برای ضربه‌زدن به اسرائیل بسیار بیشتر از رژیم صهیونیستیِ مجهز به سلاح هسته‌ای است. 
اگر مخاصمه میان رژیم اسرائیل و جمهوری اسلامی ایران را بر مبنای «نظریه بازی‌ها»(6) ارزیابی و تحلیل کنیم، روشن می‌شود که حاصل بازی میان ایران و اسرائیل از طرف اسرائیل همیشه صفر است، اما از طرف ایران، هرگز صفر نیست؛ البته پرداختی(هزینه) بالایی دارد؛ به عبارت ساده، جمهوری اسلامی ایران، به دلیل گستردگی سرزمینی و تکثر مکانی سلاح‌های دوربرد، توانایی واردساختن «ضربه دوم»(7) به اسرائیل را داراست و ضربه دوم به اسرائیل می‌تواند به نابوی کل اسرائیل منجر شود. بنابراین آنچه در متن سوال از نابرابری توان نظامی گفته شده، اتفاقا به ضرر اسرائیل و به نفع جمهوری اسلامی ایران است.

 3. موضع دموکراتیک جمهوری اسلامی ایران در مساله فلسطین
تبلیغات زیادی در رسانه های بین المللی انجام شده و می‌شود که هدف آن نشان دادن «یهودی ستیزی» به ویژه از سوی جمهوری اسلامی ایران است. گاهی به بیان امام خمینی استناد می‌شود که اسرائیل غده سرطانی است و باید از بین برود.(8) تصور بسیاری از مردم و تحلیل گران بر آن است که این جمله رهبر فقید انقلاب اسلامی، بر قصد جمهوری اسلامی ایران برای حمله نظامی به سرزمین‌های تحت اشغال دولت اسرائیل دلالت دارد، اما این تصور اشتباه است. 
اولا مساوی‌دانستن دولت اسرائیل و رژیم صهیونیستی با «یهودیت»، یک اشتباه استراتژیک و یا خطای آگاهانه برخی رسانه‌های جهانی است. مساوی دانستن یهودیت با اسرائیل مانند آن است که اسلام را مساوی اعراب بدانیم! 
ثانیا در روابط خارجی از دو نوع سیاست سخن گفته می‌شود؛ «سیاست‌های اعلامی» و «سیاست‌های اعمالی»(9) سیاست‌های اعلامی یعنی مواضع یک کشور که در سطح جهانی اعلام می‌شود تا دنیا از موضع آن کشور درباره موضوعات مختلف آگاه شود و لزوما اقدامی در جهت تحقق آن سیاست‌ها، انجام نمی‌شود، اما مراد از سیاست‌های اعمالی، سیاست‌هایی است که هر کشوری به دنبال تحقق آن است. در قضیه فلسطین، نابودی اسرائیل در زمره سیاست‌های اعلامی جمهوری اسلامی ایران است، اما موضع اعمالی جمهوری اسلامی ایران، یک موضع کاملا دموکراتیک است. جمهوری اسلامی ایران رسما اعلام کرده قضیه فلسطین باید با «مشارکت تمامی مذاهب، قومیت‌ها و آوارگان فلسطینی در یک انتخابات آزاد»، حل و فصل شود. هم اصل نظام سیاسی در این کشور تعیین شود و هم تمامی افراد صاحب حق در این سرزمین(نه کسانی که به زور زمین‌های دیگران را غصب کرده‌اند) در نظم جدید سیاسی فلسطین، نقش ایفا نمایند(10) 
ثالثا باید توجه داشت که مطالعه بیانات و موضع‌گیری‌های مقامات جمهوری اسلامی نشان می‌دهد که ایران معتقد است فلسطین باید به دست خود فلسطینیان آزاد و اداره شود. البته وظیفه دولت‌ها و ملت‌های اسلامی است تا به مردم مظلوم فلسطین کمک کنند، اما طرح آزادی فلسطین باید به دست خود فلسطینیان ترسیم و اجرا شود.(11) روشن است که تا زمانی که دولت غاصب صهیونیستی تسلیم روش‌های دموکراتیک حل مساله فلسطین نشود، راه‌حل مقابله با آن، تنها و تنها از طریق مجاهدت و مقاومت است. اما در هر صورت ملت و جوانان  فلسطینی نقش اساسی در آزادسازی این سرزمین ایفا می‌کنند و کشورهای مسلمان حامی آنان هستند. طبعا فرجام دولت غاصب صهیونیستی، چه به روش دموکراتیک و چه مقاومت، نابودی است. صهیونیست‌ها آزادند تا روش نابودی خود را انتخاب کنند، چه روش دموکراتیک و چه روش جهاد و مقاومت، نابودی اسرائیل حتمی است و هزینه‌های انسانی آن بر عهده سران افراطی و خشونت‌طلب این رژیم منحوس است. 

نتیجه:
عوامل مختلفی بر روابط ایران و اسرائیل اثر می‌گذارد؛ از جمله آن می‌توان به «عوامل ایدئولوژیکی، عوامل جغرافیایی، عوامل انسانی و عوامل سیاسی و امنیتی» اشاره کرد. تاثیر این عوامل یکسان نیست، اما به هر روی رابطه تخاصمی میان ایران و رژیم صهیونیستی از این عوامل تاثیر می‌پذیرد. گرچه دولت اسرائیل دارای کلاهک هسته‌ای است، اما به دلایلی که تبیین شد، جمهوری اسلامی ایران، توان واردساختن «ضربه دوم» به اسرائیل را دارد که می‌تواند به نابودی اسرائیل منجر شود؛ بنابراین حتی اگر نابودی اسرائیل در زمره سیاست‌های اعمالی ایران باشد، ایران قدرت و امکانات تقابل با اسرائیل را دارد، اما موضع ایران در قبال اسرائیل، یک «موضع کاملا دموکراتیک» است که از طریق انتخابات محقق می‌شود و به تمامی مذاهب و اقلیت‌های نژادی و دینی فلسطینی حق مشارکت و رای می‌دهد. صهیونیست‌ها آزادند تا روش نابودی خود را انتخاب کنند، چه روش دموکراتیک و چه روش جهاد و مقاومت، نابودی اسرائیل حتمی و هزینه‌های انسانی آن بر عهده سران افراطی و خشونت‌طلب این رژیم منحوس است.

 

 

پی نوشت:
1 . سوره مائده، آیه 82.
2 . درباره روابط پیامبر(ص) و یهودیان نگاه کنید به کتاب «پیامبر (ص) و یهود مدینه» نوشته محمدحسین خوانین زاده».
3 . مَنْ سَمِعَ رَجُلاً یُنادى یا لَلْمُسْلِمینْ فَلَمْ یُجِبْهُ فَلَیْسَ بِمُسْلِم»(هر کس صداى مظلومى را بشنود که از مسلمانان کمک مى طلبد، و به کمک او نشتابد مسلمان نیست). کلینى، محمد بن یعقوب بن اسحاق‏، الکافی، ج ‏2، ص 164.
4 . فلاح تبار، نصرالله، «تنگه استراتژیک و ژئوپلیتیک هرمز و نقش راهبردی ایران»، ص 19.
5 . وضعیت انسانی در غزه چنان اسفبار است که صدای آنتونیو گوترش، دبیر کل سازمان ملل نیز درآمده است. غزه ـ مرکز اطلاع رسانی فلسطین، سازمان ملل: جهان شاهد وقوع فاجعه انسانی در نوار غزه است، سایت مرکز اطلاع رسانی فلسطین، 20 دسامبر 2023، B2n.ir/z85205 .
6 . دوئرتی، جیمز، فالتزگراف، نظریه‌های متعارض در روابط بین االملل، ص 779.
7 .  . second strike. راهبرد ضربه دوم برای مقابله با تهدیدات هسته‌ای در دوران جنگ سرد مورد توجه واقع شد. آمریکا و شوروی برای مقابله با تهدیدات هسته‌ای یکدیگر، به تنوع مکانی استقرار و نگهداری سلاح‌های اتمی خود روی آوردند تا در صورت حمله هسته‌ای طرف مقابل، بخشی از توان هسته‌ای آنان باقی بماند و آنان امکان وارد کردن ضربه دوم را پس از ضربه اول دشمن داشته باشند. رفیعی، سیدرضا، معرفی ابعاد فنی، سیاسی-کاربردی و حقوقی سلاح‌های هسته ای، سایت جنگاوران، B2n.ir/w12377.
8 . خمینی، سیدروح الله، صحیفه امام، ج 15، ص 519.
9 . مفهوم «سیاست اعلامی و اعمالی» امروزه به مفاهیم متداولی تبدیل شده است که بصورت گسترده در ادبیات دولتمردان، کارشناسان و رسانه ها در موضوعات مختلف به کار می‌رود.
10 . طرح دموکراتیک جمهوری اسلامی ایران، چهارمرحله‌ای است. یک، بازگشت آوارگان فلسطینی به سرزمین آباواجدادی خود. دو، برگزاری انتخابات با مشارکت مردم اصلی فلسطین؛ اعم از مسلمان، مسیحی و یهودی. سه، تشکیل نظام سیاسی منتخبِ اکثریت براساس رفراندوم. چهار، تصمیم گیری از سوی نظام سیاسی منتخبِ اکثریت برای سایر ساکنین در فلسطین اشغالی که مردم اصلی آن محسوب نمی‌شوند. مقام معظم رهبری، طرح پیشنهادی رهبر انقلاب برای حل مسئله فلسطین، سایت khamenei.ir؛ 9/4/1395، https://khl.ink/f/33642 .
11 . این موضع، به کرات در بیان مقامات رسمی جمهوری اسلامی بیان شده است؛ به عنوان نمونه در موضع گیری رهبر انقلاب پس از عملیات «طوفان الاقصی» در هفتم اکتبر 2023(15 مهرماه 1402) به این مساله تصریح شده است.
 

مطالعه تاریخ ایران از دوره باستان تا امروز نشان می‌دهد که در طول تاریخ ایران، روحانیت از شأن و جایگاه اجتماعی خاصی برخوردار بوده است.
نقش روحانیت در پیروزی و تثبیت جمهوری اسلامی

پرسش:
انقلاب اسلامی باعث افزایش حضور روحانیت در سطوح مختلف اجتماعی و سیاسی شد و روحانیت بخشی از قدرت رسمی را در اختیار گرفت. بعضی معتقدند احترام روحانیت پیش از انقلاب، بیش از امروز بوده و اکنون روحانیت از احترام گذشته برخوردار نیست و مردم از این قشر کناره گرفته‌اند. بر اساس این ادعا، در آغاز انقلاب اسلامی، روحانیت با استفاده از فضای هیجانی دوران انقلاب، ایده «جمهوری اسلامی» را به تأیید مردم رسانید، در سال‌های اخیر شاهد حملات پراکنده به روحانیون در سطح کشور بوده‌ایم و همین حوادث به‌عنوان دلیل صحت این ادعاها مطرح می‌شود. آیا به‌راستی احترام روحانیت کمتر از دوران پیش از انقلاب است؟ اساساً روحانیت در تاریخ ایران از چه جایگاهی برخوردار بوده است؟
 

پاسخ:
1. جایگاه روحانیت در ایران پیش از اسلام تا دوره  پهلوی؛
تمدن ایرانی از ابتدا با دین پیوند مستحکمی داشته و دین و نهاد دینی(روحانیت) در طول تاریخ ایران از جایگاه و شأن مهمی برخوردار بوده است. دین دوره حکومت هخامنشی، آیینی شبیه به آیین زرتشتی بود و روحانیون را ـ«مغ‌ها» یا «کاهنان» می‌گفتند.(1) دین رسمی حکومت ساسانیان، «آیین زرتشتی» بود و روحانیون زرتشتی را «موبد» می‌نامیدند.(2) و روحانیون بخشی از قدرت سیاسی به شمار می‌رفتند.(3) با ظهور اسلام، حوزه علمیه شیعه به‌تدریج شکوفا شد. ایران از مهم¬ترین مراکز تغذیه علمی حوزه علمیه شیعه بود و روحانیت شیعه مانند «کلینی» و «شیخ صدوق» در طول تاریخ موردتمجید ایرانیان بوده‌اند.(4) در دوره عباسیان نیز روحانیت شیعه علی‌رغم مبارزه با عباسیان، مرجع عموم مردم و مورداحترام بودند. شهرت و احترام اندیشمندانی از قبیل «فارابی»، «ابن‌سینا»، «نصیرالدین طوسی» مؤید این ادعاست.(5) نصیرالدین طوسی به دلیل جایگاه علمی باعث حفظ جان مردم و علما و نیز حفظ هزاران اثر علمی از نابودی به دست مغولان شد.(6) در دوران صفویه، شیعه، مذهب رسمی کشور شد(7) و جایگاه روحانیت نزد مردم افزایش یافت. سلطان صفوی به‌عنوان «سلطان مأذون» یعنی از جانب فقیهان و به نیابت از آنان، حکومت می‌کرد.(8) در دوران قاجاریه نیز روحانیت از جایگاه و احترام خاصی نزد عموم مردم و نخبگان سیاسی برخوردار بود؛ «فتوای میرزای شیرازی» درباره تحریم تنباکو و حمایت و تبعیت یکپارچه مردم از آن،(9) پیروی مردم از فتوای علما در دفاع از مرزهای ایران در جنگ‌های روسیه علیه کشور(10) و در نهایت حمایت مردم از «نهضت مشروطه» که روحانیت و به‌طور خاص آیت‌الله وحید بهبهانی و آیت‌الله سید محمد طباطبایی رهبر اصلی نهضت در آغاز، استمرار و پیروزی آن بود.(11) روحانیون به عنوان قشر مورداحترام مردم ایران، در جایگاه مرجع دینی، معلم، محرم اسرار و تکیه‌گاه آنان در مشکلات فردی و اجتماعی قرار داشتند. 

2. جایگاه روحانیت در ایران دوره پهلوی؛
برنامه رضاشاه در راستای تغییر سریع فرهنگ مردم به‌سوی احیای تمدن باستانی ایران و پذیرش عناصر ظاهری فرهنگ و تمدن غربی بود. سیاست نوسازی افراطی در جهت نابودی فرهنگ اسلامی در جامعه ایران پیش رفت و به دنبال حذف نهاد روحانیت از صحنه اجتماعی کشور بود.(12) آیت‌الله مدرس از مخالفان و منتقدان رضاشاه به دستور مستقیم وی به قتل رسید.(13) مخالفان سیاست کشف حجاب در مسجد گوهرشاد در حرم امام رضا علیه‌السلام به خاک و خون غلتیدند(14) و آیت‌الله بافقی و جمعی از مردم در حرم حضرت معصومه سلام‌الله علیها مورد ضرب و شتم رضاشاه قرار گرفتند.(15) ناسیونالیسم افراطی و استبدادی رضاشاه مبتنی بر حذف کامل نمادهای اسلامی و نهادهای مرتبط با آن مانند حوزه علمیه و روحانیت از صحنه سیاسی و اجتماعی کشور بود.(16) سیاست پهلوی دوم نیز  تداوم سیاست‌های رضاشاه در مقابله با نفوذ و احترام روحانیت بود. تأکید بر فرهنگ ایران باستان، مقابله با نمادهای فرهنگ دینی و اسلامی و رواج ظواهر تمدن غربی که در قالب برنامه‌هایی مانند انقلاب سفید اجرا شد.(17) تبعید آیت‌الله کاشانی(18) ، حمله به مدرسه علمیه فیضیه قم در دوم فروردین 1342 و ضرب و شتم و کشتار طلاب و روحانیون(19) ، زندانی کردن و سپس تبعید امام خمینی، دستگیری و شکنجه‌های سخت بسیاری از مخالفان روحانی و مذهبی از جمله اقدامات پهلوی دوم(20) در مقابله با روحانیت و جایگاه اجتماعی و مردمی آن بود.

3. جایگاه روحانیت در ایران دوره جمهوری اسلامی؛
پیروزی انقلاب اسلامی، تأثیری عظیم در جایگاه روحانیت در ایران داشت. روحانیت به‌عنوان قشر اصلی و رهبری کننده این انقلاب پس از تثبیت نظام جمهوری اسلامی ایران علاوه بر جایگاه تاریخی از جایگاه رسمی نیز برخوردار شده است.(21) گاهی گفته می‌شود، جایگاه و احترام روحانیت پس از انقلاب اسلامی در میان مردم تضعیف شده است. طبعاً برخی از عملکردهای ضعیف دستگاه‌ها و نهادهای حکومتی باعث بدبینی یا ناامیدی مردم از روحانیت می‌شود؛ اما درعین‌حال مردم همچنان روحانیون را از جنس خود می‌دانند و در مواقع حساس و تاریخی در کنار روحانیون و تابع رهبری روحانیون بوده و هستند. همراهی مردم با روحانیت پس از انقلاب اسلامی را به‌صورت تاریخی می‌توان دنبال کرد. مطابق اعلام خبرگزاری‌های بین‌المللی جمعیت استقبال‌کننده از امام خمینی در بهمن 57، بین 5 تا 6 میلیون نفر(22) و جمعیت تشییع‌کننده پیکر امام خمینی در خرداد 68، بیش از 10 میلیون نفر بوده(حدود یک‌ششم جمعیت آن زمان کشور) و به‌عنوان بزرگ‌ترین مراسم تشییع کل تاریخ در کتاب رکوردهای گینس ثبت‌شده است.(23) جالب آنکه با گذشت ده سال از انقلاب و مشکلات فراوانی مانند جنگ تحمیلی و کمبودهای زیاد ده‌ساله اول انقلاب، محبوبیت امام خمینی حدود دو برابر افزایش یافته است! همچنین در پدیده‌هایی مانند حضور گسترده مردم در جبهه‌های جنگ و کمک‌های عظیم مردمی به جبهه‌ها و در سطح مشارکت سیاسی از انتخابات تا راه¬پیمایی در رویدادهای مختلف تاریخی، همراهی مردم و روحانیت، قابل‌مشاهده است. در 40 سال گذشته به‌طور متوسط، میزان مشارکت در انتخابات ریاست جمهوری در ایران بالاتر از 60 درصد بوده است(24) که آمار بالایی در سطح جهانی است و 90 درصد افراد پیروز، روحانیون بوده‌اند. طبق برآورد کمیسیون امنیت ملی مجلس شورای اسلامی، حدود یک میلیون نفر، داوطلب و منتظر فتوای رهبر انقلاب جهت حضور در جبهه عراق و سوریه برای دفاع از منافع ملی و ارزش‌های مذهبی ملت ایران هستند.(25) این آمار به‌تنهایی از شمار نظامیان برخی از کشورهای جهان بالاتر است! اجتماع عظیم و میلیونی اقشار مختلف مردم تهران در نماز عید فطر سال 1402 به امامت مقام معظم رهبری نیز جلوه‌ای از همراهی مردم با بالاترین سطح روحانیت و سرمایه عظیم اجتماعی جمهوری اسلامی ایران است.(26)

نتیجه:
مطالعه تاریخ ایران از دوره باستان تا امروز نشان می‌دهد که در طول تاریخ ایران، روحانیت از شأن و جایگاه اجتماعی خاصی برخوردار بوده است. دوره پهلوی تنهای استثنای کل تاریخ ایران است. در طول تاریخ کتب روحانیون منابع اصلی آگاهی مردم بوده و آن‌ها تکیه‌گاه مردم در مشکلات فردی و اجتماعی بودند. مرقد روحانیون بزرگ مورد احترام و زیارتگاه مردم بوده و هست. سیاست‌های پهلوی اول و دوم در جهت حذف دین از فرهنگ عمومی مردم و نیز نابودی نهاد دین یعنی حوزه و روحانیت قرار داشت و آن‌ها دچار شکنجه، قتل، زندان و تبعید شدند. پس از انقلاب جایگاه روحانیون در بین مردم ارتقا یافت. دلایل متعددی بر این ادعای وجود دارد که بیان شد.

 

پی نوشت:
1 . گرانتوفسکی، ادوین آرویدوویچ، تاریخ ایران از زمان باستان تا امروز، ترجمه کاشنلو، محمد، ص 108و 109.
2 . پیرنیا، حسین، تاریخ ایران باستان، ج 4، ص 2731.
3 . لوکونین، ولادیمیر گریگوریویچ، تمدن ایران ساسانی، ترجمه عنایت ا...، ص 158.
4 . اخلاقی، محمدعلی و تقی زاده داوری، محمود، شکل‌گیری سازمان روحانیت، ص 61.
5 . اقبال آشتیانی، عباس، تاریخ مغول از حمله چنگیز تا تشکیل دولت تیموری، ص 501.
6 . اقبال آشتیانی، عباس، تاریخ مغول از حمله چنگیز تا تشکیل دولت تیموری، ص 502.
7 . جعفریان، رسول، صفویه در عرصه دین، فرهنگ و سیاست، ج 1، ص 21.
8. جعفریان، رسول، صفویه در عرصه دین، فرهنگ و سیاست، ج 1، ص 121.
9 . نوری همدانی، حسین، اسلام مجسم، علمای بزرگ اسلام، ص 62.
10 . شمیم، علی‌اصغر، ایران در دوره سلطنت قاجار، ص 80.
11 . کسروی، احمد، تاریخ مشروطه ایران، ص 49.
12 . میلسپو، آرتور، آمریکایی‌ها در ایران، ترجمه عبالرضا هوشنگ مهدوی، ص 42.
13 . آوری، پیتر، تاریخ ایران دوره از رضاشاه تا انقلاب اسلامی، ترجمه مرتضی ثاقب فر، ص 36.
14. شیرودی، مرتضی، جنبش‌های اسلامی در سایر نقاط جهان، ص 43.
15 . مجد، محمدقلی، از قاجار به پهلوی؛ 1309-1298 بر اساس اسناد وزارت خارجه آمریکا، ص 538.
16 . فشار علیه حوزه و روحانیت به حدی بود که طلاب از پوشیدن لباس روحانیت منع می‌شدند. پس از رحلت آیت‌الله حائری، مؤسس حوزه علمیه قم: کسی جرئت برگزاری رسمی مراسم ترحیم نداشت. (فاطمی موحد، حسن، سینای فقاهت، ص 326).
17 . مقصودی، مجتبی، تحولات اجتماعی سیاسی ایران، ص 360- 365.
18 . مدنی، جلال‌الدین، تاریخ سیاسی معاصر ایران، ج 1، ص 338.
19 . مدنی، جلال‌الدین، تاریخ سیاسی معاصر ایران، ج 2، ص 22.
20. منصوری، جواد، آشنایی با انقلاب اسلامی ایران،  ص 176 به بعد.
21 . بر اساس قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران، بسیاری از منصب‌ها و جایگاه‌های مهم در جمهوری اسلامی مانند رهبری، ریاست قوه قضائیه، فقهای شورای نگهبان و ... از میان روحانیون برگزیده و یا منصوب می‌شوند.
22  خبرگزاری دانشجویان ایران(ایسنا)، بی‌نظیرترین حلقه میلیون نفری بر گردن خاص‌ترین رهبر جهان، خبرگزاری دانشجویان ایران(ایسنا)، 12/11/1399، 99111108038، https://b2n.ir/a95751.
23 . سایت جماران، نام امام خمینی(ره) در کتاب رکوردهای گینس، خبر آنلاین، 14/1/1392، 284882،ّhttps://b2n.ir/z86184
24 . این آمار با توجه به مجموع آمار مشارکت در انتخابات ریاست جمهوری درمجموع 13 دور انتخابات ریاست جمهوری به‌دست‌آمده است.
25 . حسن بیکی، ابوالفضل، جوانان آماده اعزام به سوریه و عراق ...، خبرگزاری میزان، 20/9/1395، ۲۵۳۸۰۴، https://b2n.ir/f27066
26 . میزان سرمایه اجتماعی یک پدیده ثابت نیست. عوامل مختلف می‌تواند به ضعف آن منجر شود. عملکرد کل نظام سیاسی و قشر روحانی تأثیر بسزایی در افزایش یا کاهش سرمایه اجتماعی دارد. 

 

انشاء الله نظام جمهوری اسلامی، حتی بعد از ظهور هم باقی است چراکه به دنبال اجرای همان ارزش های اسلامی دوران ظهور است و اهمیت هیچ چیزی به حفظ نظام اسلامی نمی رسد.
گستره حفظ نظام جمهوری اسلامی

پرسش: 
آیا موقعیت‌ها و روش‌هایی وجود دارد که اگر میان «عمل به آن‌ها» و «از دست رفتن نظام جمهوری اسلامی» ناچار بودیم یکی را انتخاب کنیم، مجبور باشیم که دوّمی را برگزینیم؟ اگر بلی، لطفاً نام ببرید (از میان روش‌هایی که نظام‌های غیر اسلامی استفاده می‌کنند و ممکن است برای نظام جمهوری اسلامی نیز موضوعیت پیدا کنند)؟
 

پاسخ:
1. اهمیت حفظ نظام جمهوری اسلامی؛ 
حفظ نظام اسلامی، یکی از واجبات مهم است؛ اما برخی در میزان اهمیت آن، تشکیک نموده و از وجود حالتی که مجبور شوند از حفظ نظام دست‌بردارند، سؤال می‌پرسند و این پرسش را مطرح می‌کنند که آیا موقعیت‌ها و روش‌هایی وجود دارد که اگر میان «عمل به آن‌ها» و «از دست رفتن نظام جمهوری اسلامی» ناچار بودیم یکی را انتخاب کنیم، مجبور باشیم که دوّمی را برگزینیم؟ نظام اسلامی که در عصر حاضر در جمهوری اسلامی تبلور پیداکرده است؛ یعنی عالی‌ترین بستر ظهور و تجلی نظام سیاسی مبتنی بر معارف دینی. همه انبیا و ائمه علیهم‌السلام به دنبال ساختار نظام‌مند گسترش معارف دینی بودند که ما از آن تعبیر به ‌نظام اسلامی می‌کنیم. فعالیت‌های نظام اسلامی همواره باید در جهت پیاده‌سازی دستورات خداوند باشد، به‌طوری‌که احکام و قوانین اسلامی در سایه آن حکومت، در جامعه اجرایی شود. در حقیقت حفظ نظام اسلامی همان حفظ اسلام است. علاوه بر این‌ها حفظ نظام اسلامی در عصر غیبت در هر شرایطی بر سایر مصالح فردی و اجتماعی ارجحیت دارد. 
حضرت امام خمینی (ره) در این خصوص فرموده‌اند: «و این‌یک تکلیف الهى است براى همه که اهم تکلیف‌هایی است که خدا دارد؛ یعنى، حفظ جمهورى اسلامى از حفظ یک نفر- ولو امام عصر باشد- اهمیتش بیشتر است؛ براى اینکه امام عصر هم خودش را فدا می‌کند براى اسلام. همه انبیا از صدر عالَم تا حالا که آمدند، براى کلمه حق و براى دین خدا مجاهده کردند و خودشان را فدا کردند. پیامبر اکرم آن‌همه مشقات را کشید و اهل‌بیت معظم او آن‌همه زحمات را متکفّل شدند و جانبازی‌ها را کردند؛ همه براى حفظ اسلام است. اسلام یک ودیعه الهى است پیش ملت‌ها که این ودیعه الهى براى تربیت خود افراد و براى خدمت به خود افراد هست و حفظ این بر همه‌کس واجب عینى است؛ یعنى همه مکلف هستیم حفظ کنیم تا آن وقتی‌که یک عده‌ای قائم بشوند براى حفظ او که آن‌وقت تکلیف از دیگران برداشته می‌شود».(1)

2. مفهوم حکومت اسلامی؛
نظام اسلامی به حکومتی اطلاق می‌شود که محور برنامه، عمل و فعالیتش دین و شریعت باشد و حفظ این نظام عبارت است از: حفظ کیان اسلام؛ حفظ کیان اسلام، تنها به معنای حفظ دین، آن‌هم در کتب و... نیست؛ بلکه مواردی مانند حفظ احکام، اتّحاد مسلمانان و حتی حفظ مرزهای اسلام در برابر دشمنان خارجی و حفظ مملکت مسلمانان، یا حفظ جان یا حتی قدرت آن‌ها را شامل می‌شود. به‌عنوان جامع‌ترین تعریف از نظام اسلامی می‌توان گفت که نظام اسلامی، همان حکومت دینى است؛ و این حکومت، حکومتی است «مطلوب دین» و «دین داور»، «دین‌مدار» و «دین‌باور». چنین نظام اسلامی، حکومتی است که در آن شبکه روابط اجتماعى، اقتصادى، سیاسى، حقوقى و اخلاقى آن بر اساس دین و آموزه‌های آن تنظیم‌شده باشد.(2) در حقیقت دو معیار اصلى براى نظام اسلامى می‌توان نام برد: 1. افراد جامعه به دین مبین اسلام باور داشته و آن را در رفتار فردى و اجتماعى خود متجلى سازند. 2. کلیه نظام‌های حقوقى و ساختارهاى سیاسى بر اساس دین مبین اسلام تنظیم‌شده باشد(3)؛ بنابراین از دیدگاه آموزه‌های اسلامی، ویژگی‌های نظام اسلامی را می‌توان به گونه زیر تبیین کرد.

3. ویژگی‌های نظام اسلامی؛
اولاً: فرد حاکم، واجد شرایط و ویژگی‌هایی باشد، که در اندیشه سیاسی اسلام برای حاکم اسلامی مشخص‌شده است. ثانیاً: طریقه و روش در دست گرفتن قدرت، مطابق با آموزه‌های اسلامی و بدون هیچ‌گونه اجبار، زور و تحمیل بر مردم باشد. ثالثاً: عملکردهای حکومت در عرصه‌های مختلف قانون‌گذاری و اجرا، کاملاً مطابق با تعالیم اسلامی باشد و کارگزاران حکومتی نیز مطابق موازین اسلامی انتخاب و عمل نمایند. نکته مهم توجه به‌مراتب حکومت اسلامى است. بدین معنا که به هر مقدار این دو معیار در نظام مبتنی بر اسلام لحاظ شود، درصد و میزان اسلامیّت آن نظام بالاتر می‌رود. با توجه به آنچه بیان شد، مراد از حفظ نظام، عبارت است از حفظ کیان اسلام؛ بنابراین جدا از زندگی و معیشت مردم، خود دین و اساس آن و به تعبیری دیگر، شریعت، مطلوب شارع است؛ که فقها از آن به «حفظ کیان اسلام» تعبیر نموده‌اند.(4) هرچند که در این معنا حفظ نظام به معنای حفظ کیان اسلام است؛ اما این بدین معنا نیست که تنها مواردی را شامل می‌شود که اساس دین در معرض خطر و نابودی واقع شود؛ بلکه شامل حفظ احکام اسلام و حتی حفظ اتحاد مسلمانان، حفظ معیشت آحاد مردم یا در مواردی شامل حفظ مرزهای اسلام در مقابل کفار نیز می‌شود. البته مقصود از حفظ دین، حفظ آن در کتاب‌ها یا تاریخ نیست؛ بلکه مقصود، طرد نشدن این دین در میان افراد جامعه و عمل و اجرای احکام و دستورات آن است. با این توضیح مشخص می‌شود که حفظ شریعت بدون حفظ صاحبان و عاملان به آن، یعنی مسلمانان، ممکن نخواهد بود؛ بنابراین یکی از مصادیق این عبارت، حفظ مملکت مسلمانان یا حفظ جان یا حتی قدرت و اتحاد آنان است.(5)

4. حفظ نظام اسلامی در روایات؛
از پیامبر اسلام صلی‌الله علیه و آله نقل‌شده است که فرموده‌اند: «از کسی که خداوند کارها را به دست او سپرده، اطاعت کنید؛ زیرا او نظام دهنده احکام اسلام است».(6)
 بیانی از امام علی علیه‌السلام نیز درباره حفظ نظام اجتماعی مسلمانان نقل‌ شده که آن حضرت می‌فرمایند: «به تحقیق آنان (خوارج) براثر راضی نبودن به خلافت من، گرد هم آمده یکدیگر را کمک می‌کنند و من صبر می‌کنم و بر این صبر باقی هستم مادامی‌که بر جمعیت شما نترسیده باشم؛ زیرا ایشان اگر این اندیشه سست و نادرست را که پیش‌گرفته‌اند، به انجام رسانند و دنبال کنند، نظم و ترتیب مسلمانان به هم می‌خورد».(7)
حضرت علی علیه‌السلام در بیان دیگری نیز راه حفظ و ثبات نظام اسلامی را این‌گونه بیان می‌کنند: «آنگاه‌که مردم، حق رهبری را ادا کنند و رهبری نیز حق مردم را ادا کند، حق در آن جامعه، عزت می‌یابد و راه‌های نیل به دین، آشکار و علائم و نشانه‌های عدالت برقرار می‌شود و ... و هرگاه مردم، بر رهبری چیره شوند، (از او فرمان نبرند)، یا رهبری بر مردم ستم کند، وحدت کلمه از بین می‌رود و علائم و نشانه‌های ستمگری آشکار می‌شود و نیرنگ بازی در دین، آشکار می‌گردد». پس در نظام سیاسی سالم، هر کار یا شخص و یا نهادی، می‌باید دقیقاً در جای خود قرارگرفته و انجام‌وظیفه کند و تداخل وظایف، عدالت را در حاکمیت مخدوش ساخته و بروز ظلم را زمینه‌سازی می‌کند.(8) بروز ظلم خود باعث از دست رفتن نظام اسلامی می‌شود.
از روایات فوق، ارزش و جایگاه حفظ نظام اسلامی به‌خوبی دانسته می‌شود. هیچ موقعیتی نمی‌تواند به سببی بالاتر از حفظ اصل نظام اسلامی که همان اسلام ناب در دوره جمهوری اسلامی است، تبدیل بشود. ثبات ارزش‌ها و قوانین بنیادی به‌هیچ‌روی، مانع از تأمین مصالح متغیّر و موسمی نمی‌شود؛ بلکه بر اساس همان ارزش‌های ثابت، مقررات خاص و جزئی وضع می‌شود و به‌وسیله آن، مصلحت‌ها و نیازهای متغیّر تأمین می‌گردد. نظام اسلامی بر مبنای توسعه عدالت و نفی ظلم و به پا داشتن ارزش‌های اخلاقی بنانهاده شده است و تابع ارزش‌ها و هنجارهای خاصی است. اگر امام‌ علی علیه‌السلام اهل‌ مسامحه در دین‌ و زیرپا گذاشتن اصول اسلامی بود، پس‌ از به‌ دست‌ گرفتن‌ زمام‌ قدرت‌، درگیر سه‌ جنگ‌ مهم‌ نمی‌شد و دولتش‌ آن‌قدر آجل‌ نبود. وی‌ خود فرمود: «به‌ خدا قسم‌ معاویه‌ از من‌ زیرک‌تر نیست؛ ولی‌ او اهل‌ پیمان‌شکنی‌ و گنه‌کاری‌ است. اگر پیمان‌شکنی‌ ناخوشایند نمی‌نمود، زیرک‌تر از من‌ کس‌ نبود.(9)
لذا اگر ملاک،‌ تنها حفظ‌ و توسعه‌ قدرت‌ باشد، از هر وسیله‌ای برای‌ رسیدن‌ به‌ آن‌ هدف‌ می‌توان‌ استفاده‌ کرد؛ اما اگر ارزش‌ها و اهدافی‌ مافوق‌ قدرت‌ مطرح‌ باشد، مصلحت‌اندیشی‌ و پیمان‌شکنی‌ ممنوع‌ می‌شود.

نتیجه: 
نظام جمهوری اسلامی حتی بعد از ظهور حضرت حجت عجل‌الله‌تعالی‌فرجه باقی است؛ چون‌که هم ذات حکومت نبوی و علوی بوده و همان ارزش‌های اسلامی که در آن دوران به دنبال اجرای آن بودند، در عصر جمهوری اسلامی هم به دنبال اجرای آن هستند. تفاوت موجود فقط در شکل ظهور جمهوریت بوده که از «بیعت» به «انتخابات» تغییریافته است (بنا به اقتضائات زمان). از دست دادن نظام اسلامی، یعنی زوال عبودیت جمعی که در بطن آن، ظهور ربوبیت الهی است؛ پس هیچ‌ چیزی اهمیتش به تشکیل، تقویت و حفظ نظام اسلامی نمی‌رسد. 

 

پی نوشت:
1 . خمینی، روح‌الله، صحیفه امام، ج 15، ص 364.
2. میرمدرسی، سید موسى، جامعه‌ی برین، صص 209-210.
3. شاکرین، حمیدرضا، حکومت دینى، ص 201.
4. زرگری نژاد، غلامحسین، احکام الجهاد و اسباب الرشاد، ص 171.
5. رشیدی، علی و جعفری هرندی، محمد، «تأملی بر ادله حفظ نظام اسلامی با رویکردی بر روایات»، ص 84؛ إسمَعوا وأطیعُوا لِمَن وَلّاهُ الأَمر فإنّهُ نظامُ الأسلام.
6. ابن شعبه حرانی، حسن بن علی، تحف العقول، ص 272.  
7. سید رضی، نهج‌البلاغه، خطبه 160؛ اِنَّ هؤلاء قَدْ تَمَألَئوا عَلَى سَخْطَه إِمَارَتِی، وَسَأَصْبِرُ مَا لَمْ أَخَفْ عَلَى جَمَاعَتِکُمْ، فَإِنَّهُمْ إِنْ تَمَّمُوا عَلَى فَیَالَهِ هَذَا الرَّأیِ انْقَطَعَ نِظَامُ الْمُسْلِمِینَ؛
8. نگرش امام علی علیه السلام به عدالت و ظلم:  - http://hawzah.net
9. سید رضی، نهج‌البلاغه، خطبه‌ 200؛ وَ اللّهِ مَا مُعَاوِیَهُ بِأَدْهَى مِنِّی، وَ لکِنَّهُ یَغْدِرُ وَ یَفْجُرُ. وَ لَوْ لاَ کَرَاهِیَهُ الْغَدْرِ لَکُنْتُ مِنْ أَدْهَى النَّاسِ.
 

جمهوریت و رأی مردم از عناصر سازنده اسلامیت نظام به شمار می‌آید زیرا جمهوریت، شکل و اسلام، محتوای نظام جمهوری اسلامی را تشکیل می‌دهد.
اسلام و جمهوریت

پرسش:
جمهوریت با اسلامیت در تضاد است. جمهوریت مراجعه به آرای عمومی و اسلامیت مراجعه به دین اسلام و خداست. مگر می‌شود به هر دو مراجعه کرد؟

 

پاسخ:
یکی از بحث‌های مطرح از ابتدای انقلاب اسلامی ایران و طرح عنوان جمهوری اسلامی، به‌عنوان مدل حکومتی، بحث تضاد یا دست‌کم تعارض میان جمهوریت و اسلامیت بوده است و مسئله این‌گونه طرح‌شده است که نمی‌توان میان جمهوریت که  رجوع به آرای مردم و درواقع محور قرار دادن رأی مردم است را با اسلامیت که به معنای رجوع به احکام الهی و محور قرار دادن رأی خداوند متعال است با یکدیگر جمع کرد. برخی در تبیین این ادعا گفته‌اند که با توجه به نقاط غیرمشترک میان این دو، اگر قرار باشد ضوابط هر دو، واقعاً پیاده شود و نه اینکه فقط در لفظ از آن سخن گفته شود، جمع میان این دو، یعنی جمهوریت و اسلامیت ممکن نیست. چگونه ممکن است بتوان با این توضیحات میان حاکمیت رأی مردم و حاکمیت اسلام جمع کرد؟
برای رسیدن به پاسخ در مسئله طرح‌شده، توجه به چند نکته ضروری است:

1. نکته‌ای که از آن غفلت شده و زمینه بروز چنین اشکالی را فراهم کرده است، این است که جمهوریت یا همان حکومت جمهوری، شکل و قالب حکومت است نه محتوای آن. ازاین‌روست که حکومت‌هایی با محتواهای متفاوت در دنیا در قالب جمهوری شکل‌گرفته است و در این قالب، با حکومت‌های مختلف از نوع لیبرالیستی، سوسیالیستی، کمونیستی و... مواجهیم. 
به همین خاطر نمی‌توان لزوماً از شکل و قالب حکومت‌ها به محتوای آن‌ها پی برد. برخی اندیشمندان حوزه حقوق و علوم سیاسی به این نکته اشاره‌کرده‌اند: «وقتی گفته می‌شود رژیم سلطنتی، رژیم جمهوری، رژیم کنوانسیونی، منظور نحوه گزینش این مقام (ریاست دولت ـ کشور) است، بی‌آنکه بتوان لزوماً محتوای واقعی رژیم را بدین‌وسیله تبیین کرد».(1)
در جمهوری اسلامی نیز جمهوریت، شکل حکومت و اسلامیت یا همان حاکمیت قوانین الهی، محتوای آن را تشکیل می‌دهد. این نکته در تبیین جمهوری اسلامی مورد توجه قرار داشته و امام خمینی در تبیین مدل حکومتی مدنظر خود به آن اشاره کرده‌اند: «ما خواستار جمهوری اسلامی هستیم؛ جمهوری فرم و شکل حکومت را تشکیل می‌دهد و اسلامی، یعنی محتوای آن فرم که قوانین الهی است».(2)

2. نکته دیگر، توجه به مفهوم جمهوریت است که بر اساس آن می‌توان دریافت که تضاد یا تعارضی میان جمهوریت و اسلامیت وجود ندارد. برای جمهوری تعاریف متعددی ارائه‌شده است. 
به‌عنوان نمونه در یک تعریف آمده است:
 «به رژیمی که در رأس قوه مجریه آن، فرد یا افراد انتخابی قرار گرفته باشند، اصطلاحاً جمهوری اطلاق می‌شود... برای تحقق جمهوریت، اراده عام یا به شکل مستقیم خود متجلی می‌گردد (مردم یک کشور خود مستقیماً در اخذ تصمیمات سیاسی مشارکت می‌کنند) و یا اینکه نمایندگان انتخابی همین مردم، قدرت سیاسی  را از سوی گزینندگان اعمال می‌دارند».(3)
درمجموع بر اساس تعاریف متعددی که از جمهوری ارائه‌شده است(4) می‌توان از عناصری به‌عنوان مؤلفه‌های مهم در تعریف جمهوری نام برد که عبارت‌اند از:
الف) انتخابی بودن رئیس حکومت از سوی مردم به‌صورت مستقیم یا غیرمستقیم.
ب) محدود و موقت بودن مدت ریاست حکومت (رئیس‌جمهور).
ج) موروثی نبودن ریاست حکومت (رئیس‌جمهور).
د) مسئول بودن رئیس‌جمهور نسبت به اعمال خود.(5) 
بر اساس ویژگی‌های مهم بیان‌شده در تعاریف جمهوری که البته این ویژگی‌ها، ویژگی‌های غالب نظام‌های جمهوری است و نه تمامی آن‌ها، تضاد یا تعارضی میان جمهوریت و اسلامیت نیست؛ چراکه تمام ویژگی‌های مهم بیان‌شده در تعاریف حکومت جمهوری، در جمهوری اسلامی نیز وجود دارد و در عین جمهوری بودن بر اساس قوانین الهی، کشور اداره می‌شود.

3. نکته دیگری که باید در فهم مسئله بدان توجه نمود، تبیین مفهوم اسلامیت است. وقتی از اسلامیت در جمهوری اسلامی صحبت می‌کنیم دقیقاً از چه سخن می‌گوییم؟ بر مبنای آنچه در کلام امام خمینی بدان اشاره شده است، مفهوم اسلامیت در جمهوری اسلامی، به معنای حاکمیت قوانین الهی و اداره جامعه بر پایه قوانین خداوند است. تحقق اسلامیت نظام بر مبنای فلسفه سیاسی اسلام  و  مباحث طرح‌شده در قانون اساسی، وابسته به تحقق عناصری است که حاکمیت خداوند، حجیت شرع، تسلط بشر بر امور اجتماعی و اختیار در تعیین سرنوشت اجتماعی‌اش، مشروعیت مردمی حکومت، عنایت به عقل جمعی و اراده همگانی در تصمیم‌سازی‌ها و برنامه‌ریزی‌های اجتماعی ازجمله این عناصر است.(6) دقت در مؤلفه‌های اسلامیت نشان می‌دهد که مفهوم جمهوریت، مفهومی جداناشدنی از اسلامیت است و اسلام نقش و جایگاه مردم را در اداره جامعه به رسمیت شناخته است؛ بنابراین، با توجه به مفهوم اسلامیت نیز تضاد یا تعارضی میان جمهوریت و اسلامیت نیست و حتی تضعیف جمهوریت، تضعیف اسلامیت را به همراه خواهد داشت و بالعکس.

4. دقت در ماهیت و ساختار جمهوری‌های مختلفی که در جهان امروز و در کشورهای پیشگام در دمکراسی تحقق یافته است، به‌خوبی روشن می‌کند که نمی‌توان به مسئله محوریت رأی مردم در نظام‌های مبتنی بر جمهوریت، نگاه مطلق (صفر و صدی) داشت؛ چراکه در همین کشورهای پیشرو در جمهوریت، اقداماتی در راستای کنترل یا تعدیل آرای عمومی مردم دیده می‌شود. برای نمونه می‌توان به تعریف آرای الکترال(7) در ساختار انتخابات ریاست جمهوری آمریکا اشاره کرد که نظام دمکراتیک آمریکا با آن، دیدگاه جمهور، یعنی انتخاب مردم آمریکا را مدیریت می‌کند.

نتیجه‌:
ازآنجایی‌که جمهوریت، شکل و اسلام محتوای نظام جمهوری اسلامی را تشکیل می‌دهد و به این خاطر که مؤلفه‌های مهم در تحقق جمهوریت که در متن بدان‌ها اشاره‌شده است، در نظام جمهوری اسلامی پیاده می‌شود و به این دلیل که جمهوریت و رأی مردم از عناصر سازنده اسلامیت نظام به شمار می‌آید، به‌خوبی روشن می‌شود که تعارضی میان جمهوریت و اسلامیت وجود ندارد. افزون بر اینکه در نظام‌های پیشگام در دمکراسی که طبیعتاً رأی مردم محور اقدامات و تصمیم‌گیری‌هاست نیز برای کنترل و مدیریت رأی جمهور، سازکارهایی تعریف شده است؛ بنابراین نباید به محوریت رأی مردم نگاه مطلق و صفر و صدی داشت.

 

پی نوشت:
1. قاضی شریعت پناهی، ابوالفضل، حقوق اساسی و نهادهای سیاسی، ص 557.
2. خمینی، سید روح‌الله(امام خمینی ره)، «مصاحبه با روزنامه فاینشنال تایمز درباره سیاست‌های آینده انقلاب»، صحیفه امام، ج 5، ص 398.
3.  ر.ک: قاضی شریعت پناهی، ابوالفضل، حقوق اساسی و نهادهای سیاسی، ص 557.
4.  ر.ک: جاسمی محمد و بهرام جاسمی، فرهنگ علوم سیاسی، ص 75؛ علی‌بابایی، غلامرضا، فرهنگ روابط بین‌الملل، ص 75؛ آشوری، داریوش، دانشنامه سیاسی، ص 111.
5. ر.ک: جعفری لنگرودی، محمدجعفر، ترمینولوژی حقوق، ص 199.
6.ر.ک: «چیستی و ویژگی‌های اسلامیت و جمهوریت»، پایگاه اطلاع‌رسانی حوزه، https://b2n.ir/a89203
7. . انتخابات ریاست‌ جمهوری ایالات‌متحده آمریکا به نحوی است که ممکن است شخصی که بیشترین رأی مردمی را کسب کرده، بازنده انتخابات شود؛ اما این امر چگونه اتفاق می‌افتد؟ در آمریکا رأی‌دهنده‌ها به‌طور مستقیم رئیس‌جمهور را انتخاب نمی‌کنند. در عوض سیستم کالج الکترال  سرنوشت انتخابات ایالات‌متحده را مشخص می‌کند و برنده آن بر برنده اکثریت آرای مردم غلبه می‌کند. وقتی قانون اساسی آمریکا در سال ۱۷۸۷ نوشته می‌شد، بنیان‌گذاران ایالات‌متحده برای پیدا کردن روش انتخاب رئیس‌جمهور دچار شک و تردید بودند. آن‌ها دو نگرانی داشتند: 1. رئیس‌جمهور قدرت بی‌اندازه کسب کند. 2. ممکن است که اکثریت، الزاماً نامزد مناسب را انتخاب نکند. درنهایت تصمیم بر این شد که هر ایالت از طریق هیئت انتخاب‌‌کنندگان، در مورد انتخاب رئیس‌جمهور تصمیم بگیرد. ۵۳۸ انتخاب‌کننده، کالج الکترال  را تشکیل می‌دهند. هر ایالت آمریکا بر اساس جمعیتش تعداد مشخصی عضو در کالج الکترال  دارد و هرکدام از آن‌ها می‌توانند به یک نامزد رأی بدهند. برای مثال کالیفرنیا ۵۵ رأی و وایومینگ ۳ رأی در کالج الکترال  دارند، این در حالی است که جمعیت کالیفرنیا ۶۸ برابر جمعیت وایومینگ است. معمولاً انتخاب‌کنندگان هر ایالت پس از شمارش آراء باید به نامزدی رأی بدهند که بیشترین رأی مردمی را در آن ایالت کسب کرده است. پس نامزدی که رأی مردمی مثلاً پنسیلوانیا را کسب کند، برنده هر ۲۰ رأی الکترال  این ایالت می‌شود. البته بعضی از برگزینندگان در انتخابات آمریکا هستند که ممکن است متناسب بارأی مردم رأی ندهند. برای مثال ممکن است در ایالتی رأی مردم به نامزد حزب دموکرات باشد، اما یک برگزیننده آن ایالت رأی خودش را به نامزد حزب رقیب بدهد. به این برگزیننده‌ها، «غیر وفادار» می‌گویند.
 این تعداد 538 نفر، کل نمایندگان مجلس نمایندگان آمریکا به‌اضافه سناتورهای مجلس سنا است، اما سه رأی باقیمانده هم متعلق به پایتخت یعنی واشنگتن است که داخل هیچ ایالتی نیست. درنهایت نامزد برنده این انتخابات باید حداقل ۲۷۰ رأی الکترال  به دست بیاورد. در تاریخ انتخابات ریاست‌جمهوری آمریکا تا به حال 5 بار اتفاق افتاده که رئیس‌جمهور بارأی مردمی کمتر، پیروز نهایی انتخابات شده است. در آخرین مرتبه که سال 2016 اتفاق افتاد «هیلاری کلینتون»، نامزد حزب دموکرات بیش از سه میلیون رأی بیشتر از «دونالد ترامپ» کسب کرد، اما ترامپ با کسب اکثریت آرای الکترال  پیروز شد.
 

صفحه‌ها