سیاسی

بخشی از منافع کشور و همچنین وظایف تمدنی و دینی ما در کمک‌های بشردوستانه رقم می‌خورد و کمک‌ها در حد ایجاد معضل برای کشور نیست.

پرسش:

من سؤالم اینه که زمانی که کشور خودمون آن‌قدر مشکلات و فقر داره چرا باید به کشورهای دیگه مثل فلسطین و زلزله‌زده‌های افغانستان کمک کنیم درحالی‌که مطمئنم اگر این اتفاق برای ایران بیفتد هیچ کشوری برای ما تره هم خورد نمی کنه؟

پاسخ:

از قدیم گفتن چراغی که به خانه رواست به مسجد حرام است. آیا نباید تا زمانی که بسیاری از جوانان ما به دلیل نداشتن یک وام ساده، توان ازدواج کردن ندارند یا بسیاری با هزینه‌های غیرقابل‌تحمل درمانی دست‌وپنجه نرم می‌کنند و در کل مشکلات معیشتی و اقتصادی فراوانی وجود دارد، کمک‌های ریزودرشت مالی به سایر کشورها را کنار بگذاریم؟ نیازمند خارجی در اولویت است یا نیازمند داخلی؟

دلایل ارسال کمک‌های بشردوستانه به خارج از کشور در حالی که هنوز نیازهای داخلی بیداد می‌کند از چند جهت قابل‌بررسی است.

1. اگر کمک به دیگری، منوط و مشروط به رفع تمامی نیازهای خود شود، مفهوم انسانی و اسلامیِ ایثار به‌کلی می‌میرد. اصولاً مشکلات و نیاز کشورها پایان‌پذیر نیست، لذا با این استدلال، کمک کردن هم هیچ زمانی معنا نخواهد داشت. به همین دلیل، این قاعده در جامعه جهانی و انسانی نیز حاکم است؛ یعنی هیچ کشور متمدنی پیدا نمی‌شود که درصورتی‌که سایر کشورها، خصوصاً کشورهای منطقه و همسایه، دچار بحرانی مانند بلایای طبیعی، جنگ و فقر و قحطی شوند، بگوید من اول مشکلات خودم را حل می‌کنم و سپس سراغ تو خواهم آمد. برای نمونه حتی کشور آفریقای فقیری مانند «بروندی» مبتلا به جنگ قبیله‌ای و مهاجرت اجباری شدند، کشورهای فقیر اطراف مانند «روآندا» مهاجران آن‌ها را پذیرفتند و پناه دادند و تاکنون بیش از 218 هزار بروندیایی از بیم خشونت‌ها، به کشورهای همسایه در محدوده شرق آفریقا پناه برده‌اند. (1)

حکومت باید به فکر فقرزدایی و توسعه کشور باشد، که با قوت و قدرت این محرومیت‌زدایی در جریان بوده و هست، اما وقتی دیگری دچار بحران می‌شود؛ از شرافت و اصول اولیه تمدن و تمایز انسان با حیوانات وحشی است که به کمک بحران‌زده بشتابد. وقتی کودک یمنی از گرسنگی در حال جان دادن است، وقتی کودک فلسطینی برای یک داروی ساده در آغوش مادرش ناله می‌کند و جان می‌سپارد، آیا یک انسان باشرافت منتظر می‌شود تا مثلاً تمام مدارس کشور نوسازی شود و بعد یک محموله دارو به فلسطین ارسال کند؟!

نکته مهم‌تر اینکه مگر ما مسلمان و یک امت واحده نیستیم؟

2. برخلاف تصور پرسشگر محترم، در مقاطع متعددی که کشور ما نیز دچار بحران‌هایی مانند جنگ و بلایای طبیعی شده است، سایر کشورها کمک‌های قابل‌توجهی برای ایران ارسال کرده‌اند. برای نمونه در زلزله ویران‌کننده بم، کشورهای لهستان، ژاپن، آلبانی، الجزایر، پاکستان، استرالیا، نیوزلند، پرتقال، مکزیک، ایسلند، فنلاند، فرانسه و بوسنی و هرزه گوین مقادیر زیادی کمک مالی، تیم پزشکی و امدادی، سگ‌های زنده‌یاب، تجهیزات پزشکی و بیمارستانی، دارو، محموله‌های امدادی و پشتیبانی و ... به ایران فرستادند. (2) سال 1398 عمان به‌اندازه چهار هواپیما محموله کمک‌های بشردوستانه برای سیل‌زدگان ایران ارسال کرد. (3) در همان سال، یک خَیّر پاکستانی کمک‌های قابل‌توجهی را برای سیل‌زدگان خوزستان ارسال کرد. (4)

3. برخی تصوری ساخته‌اند که گویی اگر کمک‌های ایران به سایر کشورها قطع شود، بخش عظیمی از مشکلات و معضلات کشور حل خواهد شد؛ اما برخلاف تبلیغات گسترده، این کمک‌ها متعادل است؛ یعنی رقم آن به نحوی نیست که کشور را دچار بحران مالی یا کسری بودجه کند یا حرکت عمرانی کشور را با کندی مواجه کند. فقط برای نمونه کل بودجه حزب‌الله لبنان در سال، معادل هفت‌هزارم درصد بودجه سالانه دولت ایران است. (6) که چند برابر این آمار از سایر کشورها به لبنان تزریق می‌شود که دلیل آن را بیان خواهیم کرد.

برای این کمک‌ها گاهی نیازها در اولویت قرار می‌گیرد. اگر من مشکل لباس نو داشته باشم و دیگری سقف خانه‌اش فروریخته، کدام نیاز در اولویت است؟

4. باید وسعت دیدمان را گسترش دهیم. خیلی از کمک‌ها، بیش از آنکه هزینه باشد، سرمایه‌گذاری است. بخش بزرگی از منافع یک کشور در تعاملات بین‌المللی و توان اثرگذاری او بر منطقه و معادلات بین‌الملل رقم می‌خورد و بخش بزرگی از امنیت یک کشور، خارج از مرزهای آن رقم می‌خورد. بسیاری از اوقات، کمک کردن به حل بحران کشورها موجب جلوگیری از تبعات آن بحران برای کشور خود است. خصوصاً اینکه در همسایگی ما این اتفاق بیفتد. بسیاری از اوقات باید مرزهای نبرد را از سرزمین خود دور کرد و دشمنِ دشمن خود را قوی نگه داشت. بسیاری از اوقات باید در بحران به دیگران کمک کرد تا در مواقع بحران خود کمک ببینی. بسیاری از اوقات باید سایر دولت‌ها را به خود وابسته نگه‌داشت تا منافع تو را تا جای ممکن تأمین کنند. به همین دلایل کشورهای مخالف ما بااینکه در کشورهای خود بحران‌های مالی فراوانی دارند، چند برابر این ارقام را در منطقه و سایر مناطق جهان علیه ما خرج می‌کنند. مثلاً می‌دانیم که چند میلیون خیابان‌خواب در آمریکا، انگلیس و فرانسه وجود دارد؛ درعین‌حال چه ارقام سرسام‌آوری از مالیات و منابع عمومی، خرج دخالت‌های بین‌المللی این کشورها می‌شود؟ (6) 

آمریکایی‌ها در نیمکره غربی هستند؛ ولی ناوگان خود را به نیمکره شرقی فرستاده‌اند. ناوگان ششم آن‌ها در مدیترانه، ناوگان هفتم آن‌ها در اقیانوس هند و ناوگان پنجم آنان، در خلیج‌فارس مستقر است. آن‌ها همه‌جا پایگاه نظامی دارند. چیزی به نام من و کشور خودم در دنیای امروز معنا ندارد.

5. در روایات متعددی نیز مسئله حمایت از مظلوم و مبارزه با ظلم مورد توجه قرارگرفته است. پیامبر خدا صلی‌الله علیه و آله  دستور داده است که: «...و مَن سَمِعَ رَجلاً یُنادِی: یا لَلمسلمینَ! فَلَم یُجِبهُ فلَیسَ بمُسلِمٍ»؛ هر که فریاد کمک خواهىِ مردى را بشنود و به کمکش نشتابد، مسلمان نیست. (7) و همچنین روایت امیرالمؤمنین علیه‌السلام که می‌فرماید: «کونا لِلظّالِمِ خَصْما وَ لِلْمَظْلومِ عَوْنا»؛ پیوسته دشمن ظالم و یاور مظلوم باشید. (8) نمونه‌هایی از این دست روایت‌هاست.

نتیجه:
بخشی از منافع کشور و همچنین وظایف تمدنی و دینی ما در کمک‌های بشردوستانه رقم می‌خورد و کمک‌ها در حد ایجاد معظل برای کشور نیست، اما نادیده گرفتن اثرگذاری بر کشورهای منطقه حتماً معضلات جدی‌ای برای ما فراهم می‌کند. بنابر این، کمک به مظلومان در هرکجای دنیا که باشد به‌اندازه توانمان یک مسئولیت و وظیفه دینی است.

کلمات کلیدی:

ایران، اقتصاد، فلسطین، کمک‌های بشردوستانه، بیت‌المال، فقر اقتصادی، طوفان الاقصی.

پی‌نوشت‌ها:
1. روآندا پناه‌جویان بروندیایی را به کشورهای دیگر می‌فرستد،

خبرگزاری جمهوری اسلامی ایران (ایرنا)، 24 بهمن

1394، https://irna.ir/xjdGrD

2. از سوی وزارت امور خارجه فهرست کمک‌های انسان‌دوستانه کشورهای خارجی به زلزله‌زدگان بم اعلام شد، خبرگزاری مهر، 8 دی 1382، mehrnews.com/xr4Q.

3. سفیر ایران در مسقط اعلام کرد؛ کمک‌های بشردوستانه عمان به ایران ارسال شد، ایسکا نیوز، 23 فروردین 1398، iscanews.ir/xbxhd.
4. خیر پاکستانی کمک‌هایش را از راه‌آهن خرمشهر برای سیل‌زدگان فرستاد، آبادان نیوز، 24 فروردین

1398، http://www.abadannews.com/index.aspx?fkeyid=&siteid=1&pageid=127&newsvie...
5. حقایقی درباره کمک‌های مالی ایران به جریان مقاومت/ چگونه ایران با ۱۶ میلیارد دلار، آمریکا را با ۷ تریلیون دلار در منطقه شکست داد؟

رجا نیوز، 25 آذر 1397، http://rajanews.com/node/301668.

6. ر. ک: بی‌بی‌سی فارسی، افزایش آمار خیابان ‌خواب‌های انگلستان برای هفتمین سال، 

https://www.bbc.com/persian/world-42819935.
7. کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج 3، قم، انتشارات دارالحدیث، 1429 ق، ص 419.

8. نهج‌البلاغه، نامه 47، چ 2، قم، شهاب‌الدین، 1384 ش، ص 398.

 

تاریخچه این جایزه و رویکرد متولیان آن در خدمت هژمونی غربی و صهیونیستی نشان می‌دهد این جایزه موجب شرم و تخفیف بود، نه افتخار.

پرسش:

آیا جایزه صلح نوبل خانم نرگس محمدی یک افتخار است؟ چرا برخی برای آن تبریک می‌گویند و برخی به آن حمله می‌کنند؟ آیا این جایزه، ملت ایران را صلح‌طلب معرفی نمی‌کند؟

پاسخ:

جایزه صلح نوبل (1) یکی از شش جایزه مشهور و جهانی نوبل، به‌مانند نوبل فیزیک، شیمی، ادبیات، پزشکی و اقتصاد است که هرساله به افرادی که در این رشته‌ها پیشتاز هستند اعطا می‌شود. امسال جایزه صلح نوبل به خانم نرگس محمدی، زندانی سیاسی و معترض به سیاست‌های جمهوری اسلامی ایران اعطاشده است. خانم محمدی به همراه خانم شیرین عبادی تنها ایرانیانی هستند که مفتخر به دریافت جایزه نوبل شده‌اند. در این میان بسیاری کسب این جایزه را شایسته تقدیر و موجب افتخار و بسیاری آن را موجب وهن و ضد ارزش می‌دانند. حقیقت امر چیست؟
پاسخ را با توجه به این پرسش آغاز می‌کنیم که اساساً این جایزه در خدمت چه هدفی است؟

ظاهر امر این‌گونه است که این جایزه طبق وصیت آلفرد نوبل (2) به کسی تعلق خواهد گرفت که «بیشترین یا بهترین کار را برای دوستی بین ملت‌ها، لغو یا کاهش رویارویی‌های نظامی یا تشکیل و ترغیب همایش‌های صلح انجام داده باشد». (3)  اما نیم‌نگاهی به برخی از برندگان جایزه صلح نوبل نشان می‌دهد که جنجال‌برانگیزترین جایزه نوبل، همین جایزه صلح است. در واقع تعلق گرفتن و تعلق نگرفتن این جایزه به افراد بارها موجب حیرت ناظرانی شده است که ساده‌اندیشانه انتظار واقعی بودن این جایزه را داشته‌اند. برای نمونه مهاتما (مهانداس کارامچاند) گاندی، رهبر استقلال هند که با مبارزه و مقاومت بدون خشونت، استقلال هند از دولت انگلستان را رقم زد و الهام‌بخش جنبش‌های اثربخش مدنی در جهان شد، پنج بار نامزد دریافت جایزه صلح نوبل شد و هرگز این جایزه را دریافت نکرد. وقتی گاندی ترور شد. فشار افکار عمومی موجب شد که ابتدا کمیته نوبل تصمیم بگیرد که جایزه را به وی تقدیم کند، اما تغییر نظر داد و ترجیح داد که اعلام کند که هیچ انسان زنده‌ای شایسته‌ دریافت جایزه نیست و در آن سال کسی جایزه صلح نوبل را دریافت نکرد؛ اما چه کسانی جایزه صلح نوبل دریافت کرده‌اند؟

افرادی همانند مناخیم بگین اولین نخست‌وزیر اسرائیل که بعد از ایجاد بدترین جنایت و کشتار در سرزمین‌های اشغالی مانند کشتار دیر یاسین (4)   به دنبال عادی‌سازی روابط در دنیا و به رسمیت شناخته شدن سرزمین اسرائیل بودند و بعد از خیانت انورسادات به جهان اسلام و جهان عرب در کمپ‌دیوید، (5) موفق به تثبیت کشور جعلی اسرائیل شدند، جایزه صلح نوبل را به قیمت سقوط سرزمین فلسطینیان و رسمیت دادن به یک رژیم سفاک متجاوز به دست آوردند. در کنار بگین، شیمون پرز و بنیامین نتانیاهو دو نخست‌وزیر جنگ‌طلب و خون‌ریز اسرائیل نیز این جایزه را به دست آورده‌اند.

یا هنر کیسینجر، وزیر خارجه ایالات‌متحده آمریکا و نظریه‌پرداز و چهره جنگ‌طلب کاخ سفید، به این دلیل در سال 1973 برنده جایزه صلح نوبل شد که طی توافق پاریس مأمور بود تا بعد از سال‌ها به جنگ فرسایشی و منفور بین کشور خود و ویتنام را پایان دهد و پس از مرگ صدها هزار انسان بی‌گناه آمریکا را از باتلاقی که خود متجاوزانه در آن گرفتار شده بود نجات دهد که بعد از این توافق، جنگ دو سال دیگر ادامه داشت. سران آمریکا بابت کشتار ملت ویتنام آن‌هم به دلیل رواج کمونیسم باید محاکمه می‌شدند یا جایزه می‌گرفتند؟ آیا به متجاوز بابت پایان دادن به تجاوز خود جایزه می‌دهند؟

یکی از این جایزه‌ها که بعداً هم توسط کمیته اصلاح نشد، به خانم آنگ سان سوچی رهبر مخلوع و غرب‌گرای میانمار و عامل کشتار و آوراگی مسلمان روهینگا اعطا شد.

در واقع این جایزه بیشتر در خدمت هژمونی غربی و صهیونیستی بر عالم و تحقیر مستضعفین و تکریم مستکبرین بوده است. چنانچه سال ۲۰۱۸ میلادی نیز صدها نویسنده و استاد دانشگاه سوئدی دو نامه جداگانه در انتقاد از آکادمی نوبل نوشتند و به دلیل فساد مالی و پارتی‌بازی خواستار سلب صلاحیت از این آکادمی شدند. (6) 

نکته دیگر، اهمیت تحلیل واکنش‌ها به این جایزه است. یورنیوز (رسانه خبری اتحادیه اروپا) در این رابطه چنین گزارش داده است:

جو بایدن رئیس‌جمهور آمریکا: «این جایزه به‌عنوان یک قدردانی است که حتی باوجوداینکه او اکنون و به‌ناحق در زندان اوین بسر می‌برد، هنوز هم جهان صدای زلال نرگس محمدی را می‌شنود که خواهان آزادی و برابری است». گیلا گاملیل، وزیر اطلاعات اسرائیل به زبان عبری و فارسی در توییتر (ایکس) گفت: «امروز از شنیدن برنده شدن جایزه صلح نوبل نرگس محمدی خرسند شدم. نرگس سمبل نبرد بی‌وقفه مردم ایران علیه رژیم خون‌خوار که دشمن کشور اسراییل، مردم خودش و همه جهان نیز است، است. باهم پیروزیم، زن، زندگی، آزادی.» امانوئل مکرون رئیس‌جمهور فرانسه نیز گفت: «فرانسه از این انتخاب بسیار قوی برای یک مبارز آزادی استقبال می‌کند.» رضا پهلوی، فرزند آخرین شاه ایران گفت: «اعطای جایزه صلح نوبل امسال به نرگس محمدی قدردانی از جنبش زن، زندگی، آزادی و این مبارزه ملی برای آزادی است. این رژیم از همان روز اول تلاش کرده است زنان ایرانی را تحت سلطه، کنترل و تحقیر قرار دهد». (7) 

نگاهی به ترکیب تمجید کنندگان این جایزه مؤید این نظر است که این جایزه در راستای اهداف غربی_صهیونیستی است. درواقع غرب از ظرفیت‌های سیاسی و رسانه‌ای خود برای تقابل با جمهوری اسلامی، استفاده ابزاری می‌کند.

اما نکته آخر توجه به این مسئله است که اگر فردی با نظام سیاسی کشور خود مخالف است و با احکام و واجبات الهی مورد قبول میلیون‌ها ایرانی به جنگ و پرده‌دری و تهییج و تحریک مردم به شورش و اغتشاش مشغول شده است، چه قدمی برای صلح و کاهش جنگ در جهان برداشته است؟ آیا جز این نیست که رفتارهای سیاسی حامیان این افراد، همواره غرب را به تحت‌فشار قرار دادن ملت ایران و وادار کردن آنان به فروپاشی اجتماعی تشویق کرده است؟

نتیجه:
تاریخچه این جایزه و رویکرد متولیان آن  در خدمت هژمونی غربی و صهیونیستی نشان می‌دهد که حتی اگر خانم‌ها محمدی و عبادی، اعتراضات و مبارزاتی را به‌حق انجام داده بودند که نداده‌اند، این جایزه موجب شرم و تخفیف بود و نه افتخار. این جایزه از سوی کسانی که عمری در چپاول و غارت اقتصاد و فرهنگ و امنیت ملت ما و سایر ملل جهان بوده و هستند، موجب ابتذال است. غرب از ظرفیت‌های سیاسی و رسانه‌ای خود برای تقابل با جمهوری اسلامی، استفاده ابزاری می‌کند نه اینکه بخواهد به ملت ایران افتخاری برساند.

کلمات کلیدی:

حکومت اسلامی، مسائل بین‌المللی، جایزه صلح نوبل، نرگس محمدی، شیرین عبادی، شیمون پرز.

پی‌نوشت‌ها:

1. Nobel Prize

2. آلفرد نوبل، صنعت‌گر و مخترع سوئدی است. نوبل را بیش از هر چیزی مخترع دینامیت و بنیان‌گذار جایزه نوبل می‌شناسند. آلفرد نوبل در سال ۱۸۳۳ م در کشور سوئد مـتولد شد که یک پارادوکس علمی را از خود به‌جای گذاشت. این دانشمند دینامیت را اختراع کرد، ولی از این مسئله پشیمان شد و تصمیم گرفت که سرمایه‌اش را صرف بنیان‌گذاری مهم‌ترین جایزه جهانی در حوزه‌های صلح، ادبیات، شیمی، فیزیک و اقتصاد کند. او از مشهورترین دانشمندان حامی صلح بود. او صاحب شرکت تولید تجهیزات نظامی Bofors بود. در کارنامه اختراعات او به غیر از اختراع دینامیت، ۳۵۴ پتنت ثبت‌شده‌ی دیگر نیز به ثبت رسیده بود. عنصر نوبلیم را به‌پاس قدردانی از تحقیقات این شیمی‌دان ثبت‌شده است. نوبل در 1896 در ایتالیا درگذشت.

3.https://www.nobelprize.org/prizes/lists/all-nobel-prizes/
4. کشتار دیر یاسین در ۹ آوریل ۱۹۴۸ و در آغاز اشغال سرزمین فلسطینیان اتفاق افتاد که طی آن ۱۲۰ تروریست صهیونیست به روستای فلسطینی دیر یاسین (در پنج کیلومتری غرب اورشلیم) حمله کردند، طی این درگیری و کشتار ۲۵۰ روستایی که بسیاری از آنان زن و کودک بودند کشته شدند و به افراد زیادی تجاوز شد. بازتاب خبر این کشتار، آن‌چنان موجب رعب و وحشت فلسطینی‌ها شد که بخش بزرگی از مهاجرت دسته‌جمعی و در واقع فرار مردم فلسطین از خانه و سرزمینشان به‌واسطه ترس از تکرار چنین اتفاقی رقم خورد.

5. پیمان کمپ دیوید (Camp David Accords) نام پیمانی است که به‌وسیله انور سادات رئیس‌جمهور مصر و مناخیم بگین، نخست‌وزیر وقت اسرائیل در تاریخ ۱۷ سپتامبر ۱۹۷۸ به امضا رسید. پیمان کمپ دیوید پس از دوازده روز مذاکرات مخفی و با میانجی‌گری ایالات‌متحده آمریکا در کمپ دیوید که یکی از استراحتگاه‌های مقام ریاست جمهوری در ایالات‌متحده آمریکا است نهایی شد و در تاریخ ۱۷ سپتامبر ۱۹۷۸ با حضور جیمی کارتر، رئیس‌جمهور وقت ایالات‌متحده آمریکا در کاخ سفید به امضای نهایی رسید. پیمان کمپ دیوید اولین پیمان صلح میان طرفین جنگ اعراب و اسرائیل بود که به صلح میان مصر و اسرائیل و به رسمیت شناخته شدن اسرائیل انجامید. انور سادات اولین رئیس وقت یک کشور عربی از طرفین جنگ اعراب و اسرائیل بود که به صلح با اسرائیل و به رسمیت شناختن این کشور اقدام کرد. وی حدود ٣ سال بعد در هنگام یک رژه نظامی توسط افراد گروه جهاد اسلامی مصر ترور شد و به قتل رسید.

6. جایزه‌هایی که به آدم‌های اشتباهی اهدا شد! خبرگزاری فارس، 30 مهر 1399، http://fna.ir/f06l7

7. واکنش‌ها به جایزه صلح نوبل نرگس محمدی؛ رئیس کمیسیون اروپا: زنان ایرانی الهام‌بخش زنان در جهان هستند، یورونیوز، 6/10/2023 م، 

https://parsi.euronews.com/2023/10/06/reactions-to-nobel-peace-prize-202...

 

در صورت فوت والدین کار بسیار سخت‌تر خواهد شد در این حالت باید نمونه‌گیری از خواهر و برادر و یا همسر و فرزند شهید انجام می شود.

پرسش:

در مورد تشییع شهدای گمنام ابهامات جدی وجود دارد، کلا در جنگ ایران و عراق، توسط کمیته تفحص شهدای جنگ، نزدیک پنجاه هزار جنازه پیدا شده است که سه هزار نفر آنها پلاک و یا اوراق هویتی همراه نداشته اند و کلا هم هفت هزار خانواده هستند که شهدای آنها مفقودالاثر بوده اند. پس به راحتی می شود از این هفت هزار نفر، بانک ژنتیک تهیه کرد و هر جنازه ای که پیدا می شود خانواده اش را با تست ژنتیک پیدا کرد. اینطوری دیگر هیچ شهیدی گمنام نیست. اما ظاهرا تشییع شهدای گمنام برای جمهوری اسلامی و تحریک احساسات عوام مذهبی نان و آب دارد. تا امروز در ایران سه برابر تمام آمار مفقودالاثرهای جنگ، یعنی 21 هزار شهید گمنام دفن شده است. احتمالا تا زمانی که جمهوری اسلامی باقی باشد، یک میلیون شهید گمنام داشته باشیم! چون خرجی ندارد. یک تابوت چوبی می خواهد با چند خوش باور مذهبی.

مقدمه

دو سه دهه است که هر از گاهی اخبار تشییع پیکر شهدای جنگ تحمیلی که تشخیص هویت آنان میسر نبوده است دیده و شنیده می‌شود و پیرامون آن مسائل متعددی مطرح می‌گردد. راجع به تعداد شهدای گمنام و تشخیص هویت شهدای بی‌نام و نشان جنگ تحمیلی ابهامات زیادی وجود دارد. به‌طور مثال، چرا با پیشرفت‌های علمی در تشخیص هویت، به‌وسیله نمونه‌برداری و تطبیق DNA بقایای اجساد مطهر شهدا با بازماندگان آن‌ها باید شهید گمنام داشته باشیم و یا اینکه این حجم از شهدای گمنام واقعیت دارد یا خیر؟

1. ثابت‌شده است که بخشی از مخالفین نظام جمهوری اسلامی و بالاتر از آن مخالفین گسترش و توسعه تفکر سیاسی شیعی، هرآن چه که در راستای تقویت ایمان و استحکام باورهای مذهبی مردم و نمایش شکوه و عظمت و موجب همبستگی جامعه‌ی مذهبی باشد را به نحوی زیر سؤال برده و در پوشش مبارزه با خرافات و فریب، با برچسب‌های گوناگون تخریب می‌کنند.(1) پیاده‌روی اربعین، تشییع شهدای گمنام، مراسم اعتکاف، راهپیمایی‌های سیاسی-مذهبی و حتی عزاداری برای سیدالشهدا علیه‌السلام از نمونه‌های عینی قابل‌ذکر در این زمینه است.

2. به نحوی در این مطلب و سؤال، مطرح‌شده است که طبق آمارهای رسمی، تناقض بزرگی در واقعیت تشییع و دفن پیکرهای مطهر شهدای گمنام وجود دارد. درحالی‌که آمارهای ادعاشده در متن سؤال، خلاف آمارهای رسمی است. در این مطلب ادعاشده است که تعداد شهدای مفقودالاثر هفت هزار و تعداد شهدای دفن‌ شده در ایران تاکنون 21 هزار شهید است.

طبق آمار رسمی کمیته جستجوی مفقودین ستاد کل نیروهای مسلح ج.ا.ا، آمار کل شهدای مفقود‌الاثر (2) حدود 25 درصد شهدای جنگ تحمیلی و حدوداً 45 هزار نفر بوده است که از این تعداد، شهدایی که گمنام بوده یا هنوز تفحص نشده‌اند، 13 هزار شهید است. از این تعداد، تاکنون حدود 10 هزار شهید گمنام، تفحص و شناسایی و در سراسر کشور دفن شده و با تفحص و شناسایی حدود سه هزار شهید دیگر، کار تفحص شهدای گمنام و مفقودالاثر پایان می‌یابد. (3)

 

البته در فروردین‌ماه سال ۹۷، سردار سید محمدباقر زاده، فرمانده کمیته جستجوی مفقودین ستاد کل نیروهای مسلح با اشاره به تعداد شهدایی که هنوز پیدا نشده‌اند گفت: «بعد از پیدا شدن بیش از ۴۰ هزار شهید در طول عملیات‌های تفحص پیکرهای مطهر شهدا، با کاوش حدود ۴۲۰۰ شهید دیگر کار تفحص پیکر شهدای دفاع مقدس به اتمام خواهد رسید». (4)

وی پیش از این نیز در سال 93 اعلام کرده بود:

 «45 هزار شهید مفقودالاثر را شناسایی کرده‌ایم که تاکنون 40 هزار خانواده مشخص شده و اجساد مطهر شهدا دفن شده و شش هزار شهید گمنام هم هنوز در خاک عراق است که با تفحص و جستجو شناسایی خواهد شد». (5)

پیس از این تاریخ نیز در سال 1390، سرهنگ غلامی مسئول عملیات کمیته جستجوی مفقودان ستاد کل نیروهای مسلح اعلام کرده بود: «حدود چهارتا پنج هزار نفر آنان بانام شهید گمنام دفن شده‌اند و در حدود هفت‌تا هشت هزار نفر در خاک عراق جامانده‌اند». (6)

سردار بهمن کارگر، رئیس بنیاد حفظ آثار و نشر ارزش‌های دفاع مقدس هم در رابطه با آمار شهدای گمنام تدفین‌شده در سطح کشور اعلام کرده است که: «بر اساس آمار اخذشده تعداد شهدای گمنام [تفحص‌شده]، 10 هزار و 422 شهید گمنام در سراسر کشور هستند که 2 هزار و 306 یادمان در سراسر کشور برای این عزیزان بناشده است». (7)

پس در فواصل زمانی، آمار شهدای مفقودالاثر، گمنام، تفحص‌شده و باقی‌مانده به مردم اعلام‌شده است.

 2. آمار تدفین شهدای گمنام به‌صورت دقیق بارها اعلام‌شده است. به‌طور مثال، کمیته جستجوی مفقودین ستاد کل نیروهای مسلح برای گزارش ۲۲ ساله تشییع شهدای گمنام، اطلاعیه‌ای در سال 1396 شمسی صادر و تعداد شهدای مدفون در سراسر کشور را با عدد و جغرافیای آن به‌صورت دقیق اعلام کرد: «تا پایان سال ۹۶ پیکر مطهر ۹۲۱۰ شهید گمنام در ۱۹۱۴ نقطه از کشور با حضور حماسی مردم و آحاد جامعه تشییع و به خاک سپرده‌شده است این شهدا در نقاط زیر تدفین شده‌اند:

 

۹۱۸ نقطه در بوستان‌های شهری، شهرک‌ها، ارتفاعات و تپه‌های مشرف بر شهر، ۲۷۹ نهاد نظامی و امنیتی کشور، ۲۹۳ نقطه در دانشگاه‌های کشور، ۳۱ نقطه در حوزه علمیه، ۱۶ نقطه در مراکز مهم صنعتی و تحقیقاتی، ۴ نقطه در نهادهای مهم ورزشی و هنری، ۱۹ نقطه در یادمان‌های مناطق عملیاتی جنوب و غرب کشور، ۳۵۴ نقطه در گلزارها، امامزاده‌ها، روستاها و اماکن متبرکه کشور قرار دارند که برخی از آن‌ها مربوط به زمان جنگ تحمیلی و یا در اوایل کار این کمیته انجام‌گرفته است. از مجموع ۹۲۱۰ شهید گمنام، ۴۰۰۰ شهید گمنام در گلزار شهدای بهشت‌زهرا آرمیده‌اند». (8)

3. اجرای عملیات شناسایی پیکرهای شهدا به‌وسیله نمونه‌برداری DNA و تطبیق آن با بازماندگان هم به این سادگی که در متن سؤال آمده است نیست که بتوان در کسری از دقیقه، پرونده گمنام بودن یک شهید را برای همیشه بست.

در بهمن‌ماه سال 1393، سردار سید محمدباقر زاده، فرمانده کمیته جستجوی مفقودین ستاد کل نیروهای مسلح سردار باقر زاده در رابطه با نحوه شناسایی شهدای تفحص شده گفته است:

«وقتی موضوع شناسایی افراد از راه ژنتیک مطرح شد از سال 70 تلاش کردیم تا با استفاده از جمعی از پزشکان نسبت به این کار اقدام شود که 70 تن از پزشکان دعوت به همکاری شدند و اعلام کردند این کار نشدنی است و هزینه سنگین و تجهیزات خاصی لازم دارد و کار نتیجه نداد. در آن زمان شناسایی اجساد 1000 دلار در خارج از کشور هزینه داشت که پیگیری خود را ادامه دادیم و با اعزام یکی از پزشکان حاذق به خارج از کشور برای بررسی موضوع مقدمات دستیابی به تخصص لازم فراهم شد، اما تحریم‌ها در خرید تجهیزات فنی ما را دچار مشکل کرد. نمونه‌برداری DNA از جسم بافت نرم، خون و پوست و گوشت آسان و از استخوان بسیار سخت است که پزشکان ما توانستند در این مسیر به موفقیت‌هایی دست یابند که کارها همچنان ادامه دارد.

یک هزار نمونه DNA به مرکز تحقیقات پزشکی کوثر داده‌شده که امیدواریم به نتایج خوبی برسیم و در قزوین نیز از 90 درصد خانواده شهدا نمونه‌گیری شده که هنوز پاسخ آن آماده نشده است که بتوانیم تعداد دیگری از مفقودان را شناسایی کنیم». (9)

تا امروز شهدای گمنام زیادی شناسایی‌شده‌اند و بعضاً طی مراسمی خانواده و بازماندگان آنان بر سر مزار شهید شناسایی‌شده حاضرشده‌اند (10) و این روند به‌سختی و باوجود موانع آن ادامه دارد. دکتر محمود تولایی رئیس مرکز تحقیقات ژنتیکی نور وابسته به دانشگاه علوم پزشکی بقیه‌الله عجل الله تعالی فرجه الشریف (11) در سال 97 و در این رابطه چنین گزارش داده است:

«... یکی از موانعی که در مسیر پیشبرد شناسایی شهدای گمنام وجود دارد، این است که ما پروفایل ژنتیکی شهدای تفحص‌ شده را استخراج کرده‌ایم، اما بانک اطلاعات خانواده‌های شهدا کامل نیست و بنابراین نمی‌توانیم خانواده منتسب به آن‌ها را پیدا کنیم. بانک اطلاعات خانواده‌های شهدا شامل یک نمونه خون به مقدار 2 سی‌سی است که ما هنوز از همه خانواده‌های شهدا در اختیار نداریم. در تهران، نمونه خون حدود 70 درصد خانواده‌های شهدای مفقود و گمنام را در اختیار نداریم و این‌یک اشکال مهم است. در سراسر کشور، به‌طور میانگین تقریباً 65 تا 70 درصد، نمونه خون خانواده‌ها موجود است اما این میانگین در تهران، حدود 30 درصد و یا کمتر است. دلیل این امر به محدود بودن جمعیت در سایر شهرها بازمی‌گردد و همچنین نهادهایی که ارتباط بین ما و خانواده‌های شهدای گمنام را برقرار کردند، تعامل بیشتری داشتند. درنتیجه نمونه‌گیری بیشتری از خانواده‌های شهدا در شهرستان‌ها انجام‌شده است. متأسفانه در تهران، به دلیل گستردگی و جمعیت بیشتر، نمونه خون کمتری از خانواده‌های شهدا گرفته‌شده است... . شهدای زیادی هم هستند که قبلاً گمنام دفن شده‌اند و فعلاً در دسترس نیستند. ممکن است پیکر تعدادی از شهدا نیز در حادثه انفجاری پودر شده باشند و یا از طریق آب رودخانه اروند کلاً ناپدیدشده باشند. پیکر بسیاری از شهدا در مناطق مختلف، ازجمله شهدای به‌دست‌آمده در جزیره بوارین، به دلیل شرایط سرزمینی و باتلاقی منطقه و استفاده از ماشین‌آلات و تجهیزات مکانیکی خارج‌شده‌اند و به همین خاطر عمدتاً به‌صورت مخلوط به دست می‌آیند. علاوه بر دقت نیروهای تفحص، همکاران متخصص آناتومی و پیکر شناس ما، پیکرها و استخوان‌های یافت شده را تفکیک می‌کنند. برای استخوان پیداشده، پرونده‌ای ترتیب داده و کدگذاری می‌شود و در فرآیندهای آزمایشگاهی، ماده اصلی DNA جداسازی و با طی فرایندهای تخصصی و پی‌درپی بعدی، پروفایل یا طرح‌واره ژنتیکی اختصاصی هر یک از بقایای شهدا به دست می‌آید.

... بر این اساس، سه جمعیت از شهدای گمنام (دفن شده، تفحص نشده و کاملاً از بین رفته) وجود دارد که نمونه‌ای از آن‌ها در اختیار ما نیست.

... در صورت فوت والدین، مسیر کار بسته نمی‌شود، اما بسیار سخت‌تر خواهد شد و حجم کار، هزینه آزمایشات و زمان حصول نتیجه را بیشتر خواهد کرد. در این حالت باید نمونه‌گیری از خواهر و برادر و یا همسر و فرزند شهید انجام شود.

هرسال شناسایی شهدای گمنام، حداقل 50 تا 80 درصد نسبت به سال قبل افزایش داشته است. در سال گذشته، حجم بسیار زیادی از این شهدا از عملیات‌های مختلف سومار، حاج عمران، شرهانی، زبیدات، ابوفلوس، ام الرصاص، العماره به شناسایی و احراز هویت رسیده‌اند». (12)

نتیجه:

غیر از آمار شهدای تفحص‌شده مفقودالاثر در جنگ ایران و عراق، آمارهای ادعاشده در متن صحیح نیست و طبق آمارهای رسمی حدود 25 درصد شهدای جنگ تحمیلی (حدود 45 هزار شهید) مفقودالاثر بودند که از این میان، هویت ده هزار شهید تفحص‌شده کشف نشده است که به‌عنوان شهید گمنام شناخته می‌شوند. این ده هزار شهید در سراسر کشور و با آمارهای دقیق دفن شده است. تنها سه هزار شهید مفقودالاثر باقی است که هنوز پیکر آنان شناسایی و کشف نشده است که با تفحص این تعداد شهید، کار تفحص و جستجوی پیکر شهدا پایان می‌یابد. پس ادعای دفن 21 هزار شهید گمنام و نامعلوم بودن تعداد شهدای گمنام دیگر و کش دادن این ماجرا حتی تا یک‌میلیون شهید گمنام دیگر، بی‌اساس است.

تعیین هویت شهدا با تکنولوژی روز نیز بسیار پرهزینه، پیچیده و زمان‌بر است که مسئولین و متصدیان مربوطه با موانع بسیاری ازجمله تکمیل نبودن بانک خونی خانواده‌های شهدا مواجه هستند.

کلمات کلیدی:

جنگ تحمیلی، شهید گمنام، دفاع مقدس، تفحص شهدا.

پی‌نوشت‌ها:

1. برای نمونه، نشریه ضد جمهوری اسلامی کیهان لندن در رابطه با مراسم تشییع شهدای گمنام آورده است: «... جمهوری اسلامی با تابوت‌هایی که معلوم نیست خالی‌ هستند یا محتوای آن چیست هوادارانش را به اسم عزاداری و تشییع‌جنازه به خیابان می‌کشاند. سناریویی که درگذشته هم تکرار شده است. دفن این تابوت‌ها در دانشگاه‌ها و نهادهای دولتی و پارک‌ها نیز زمینه‌ساز حضور بیشتر نیروهای بسیج و سپاه پاسداران در این نهادهاست». کیهان لندن، گزارش ویژه؛ نمایش تابوت‌های مشکوک به اسم «تشییع ۴۰۰ شهید گمنام»؛ چرا آمار «شهدای مفقودالاثر» بیشتر می‌شود؟! سه‌شنبه ۶ دی ۱۴۰۱/۲۷ دسامبر ۲۰۲۲، https://kayhan.london/1401/10/06/308692/.

2. در هنگام جنگ تحمیلی ۸ ساله، تعدادی از رزمندگان ایرانی به دلایل گوناگون ازجمله به اسارت درآمدن رزمندگان و عدم امکان جابه‌جایی و انتقال ابدان شریف شهدا (به دلیل نامساعد بودن وضعیت جغرافیایی مناطق عملیاتی، حجم آتش دشمن و...)، هویتشان نامعلوم و به‌اصطلاح «مفقودالاثر» ماندند. در همان سال‌ها و پس از آن، تلاش‌های فراوانی برای شناسایی و کشف بازماندگان جنگ صورت گرفت، اما تعدادی از آنان در جریان تبادل اسرا و شهدا و طی «عملیات تفحص» شناسایی و برخی همچنان مفقودالاثر تلقی شدند. با اتمام بحث تبادل اسرا و بازگشت آزادگان به میهن اسلامی و بررسی‌های به وجود آمده، در سال ۱۳۸۴ با اعلام رسمی بنیاد شهید، رزمندگان عزیزی که ابدان شریفشان کشف و شناسایی نشد به‌عنوان «شهید» و «مفقود‌الجسد» معرفی گردیدند. واژه «مفقود» در ادبیات دفاع مقدس به شهیدان عزیزی اطلاق می‌گردد که پیکرهای مطهرشان در مناطق عملیاتی و معرکه جنگ باقی‌مانده و به مواضع نیروهای خودی برنگشته است.

3. به نقل از امیر سرتیپ ناصر سعیدی جانشین فرمانده کمیته جستجوی مفقودین ستاد کل نیروهای مسلح، (سعیدی، ناصر، آمار شهدا پس از انقلاب: ۳۲۳ هزار نفر/ ۳ هزار شهید دفاع مقدس هنوز مفقودالاثرند، سایت تاریخ ایرانی، 14 بهمن 1399، کد خبر: 8595، http://tarikhirani.ir/fa/news/8595).

4. ملاحظاتی در باب آمار تشییع شهدا و موزه‌های دفاع مقدس/ آمار صحیح تشییع شهدای گمنام در ۲۲ سال گذشته چیست؟ خبرگزاری مهر، 23 مهر 1397، کد خبر 4430505، mehrnews.com/xMGhv.

5. روایت سردار باقر زاده از نحوه شناسایی شهدای گمنام، خبرگزاری تسنیم، 12 بهمن 1393، https://tn.ai/639340.

6. چگونگی تشکیل و انجام عملیات تفحص به روایت سرهنگ غلامی، پایگاه اطلاع‌رسانی و فرهنگی مفقودین و شهدای گمنام، 12 شهریور 1390، http://www.tafahoseshohada.ir/fa/news/534.

 

7. کارگر، بهمن، ۲۳۰۶ یادمان برای شهدای گمنام در کشور بناشده است، خبرگزاری تسنیم، 20 شهریور 1401، https://tn.ai/2772651.

8. ملاحظاتی در باب آمار تشییع شهدا و موزه‌های دفاع مقدس/ آمار صحیح تشییع شهدای گمنام در ۲۲ سال گذشته چیست؟ خبرگزاری مهر، 23 مهر 1397، کد خبر 4430505، mehrnews.com/xMGhv.

9. روایت سردار باقر زاده از نحوه شناسایی شهدای گمنام، خبرگزاری تسنیم، 12 بهمن 1393، https://tn.ai/639340.

10. هویت شهید گمنام دانشگاه شهید بهشتی شناسایی شد، پایگاه خبری دانشگاه شهید بهشتی، 16 آذر

1400، https://www.sbu.ac.ir/fa/web/news/w/shahid. واکنش به خبر شناسایی یکی از ۱۵ شهید گمنام در یزد، پایگاه خبری تحلیلی الف، 6 دی 1401، https://www.alef.ir/news/4011006007.html. شناسایی شهید گمنام تدفین شده در اهواز پس از ۳۴ سال / شهید «پرویز پوردل» اعزامی از تهران بود، خبرگزاری برنا، 13 مرداد 1401، کد خبر: ۱۳۵۹۸۹۶، https://www.borna.news/fa/tiny/news-1359896. شناسایی هویت شهید

گمنام آرمیده در دانشگاه علامه طباطبایی پس از ۳۹ سال، خبرگزاری ایرنا، 10 آذر 1400، کد خبر:

84562241، https://irna.ir/xjGMC3.

11. این مرکز، به‌عنوان متولی تشخیص هویت شهدای گمنام مشغول به کار است.

12. در گفتگویی با رئیس مرکز تحقیقات ژنتیکی نور مطرح شد؛10 هزار شهید گمنام داریم/ 70 درصد نمونه خون خانواده‌ شهدای تهرانی را نداریم، پایگاه جامع ترویج فرهنگ ایثار و شهادت بنیاد شهید، ۱۷ مرداد

۱۳۹۷، https://navideshahed.com/fa/news/435030/10.

در بررسی علت تهاجم و تجاوز رژیم بعث به ایران، خلاصه کردن آن به مسئلۀ «تحریک»، تقلیل مسئله است.

پرسش

ایران اقداماتی داشت که صدام را به واکنش و جنگ، وادار کرد. مثلا شعار صدور انقلاب یا دخالت امام‌خمینی در مسائل عراق. اخیراً هم مطلبی از آقای دعایی منتشر شده که در همان ایام به صورت واضح هشدار داده و پیش‌بینی کرده است که ایران دست به بازی خطرناکی زده است. آیا ما آغازگر جنگ نیستیم؟

در رابطه با تحریک صدام به جنگ دو مسئله مهم مطرح است. یکی شعار صدور انقلاب و دیگری دخالت امام خمینی ره در عراق.
امام در ابتدای پیروزی انقلاب با قاطعیت بیان داشت که «ما انقلابمان را به تمام جهان صادر می‌کنیم». (1) این سخنی بود که سایر کشورها را به وحشت وا‌می‌داشت و آن‌ها انقلاب ایران را دومینویی برای فروپاشی و اخلال در نظام‌های سیاسی خود می‌دیدند.

همچنین عبدالعلی بازرگان فرزند مهندس مهدی بازرگان در مصاحبه‌ای که با یکی از سایت‌های خبری داشت به نقل خاطره‌ای پیش از آغاز جنگ پرداخته و بیان داشته است که در سال 59 سید محمود دعایی سفیر وقت ایران در عراق توسط صدام حسین احضار شده و پس از اعتراض شدید نسبت به دخالت‌های جمهوری اسلامی در عراق تأکید کرده که من حاضرم شخصاً به ایران بیایم و اختلافات خود با ایران را حل کنم وگرنه به حمله نظامی متوسل خواهم شد؛ اما علی‌رغم اصرار دعایی و اعضای برجسته شورای انقلاب، امام خمینی هیچ اعتنایی به این موضوع نکرد و ماجرا را نادیده گرفت. (2)

همچنین جمله‌ای معروف از امام خمینی خطاب به ملت عراق با این محتوا منتشرشده است که:

«شما از پشت، خنجر به او (صدام) ‎‏بزنید. قیام کنید. اعتصاب کنید. راهپیمایی کنید بر خلافش. اقتصادش را فلج کنید. ندهید‏‎ ‎‏مالیات به او؛ و پول‏‎ ‎‏آب و برق را ندهید. چیزهای دیگر را که می‌خواهند، ندهید. زیر بار‏‎ ‎‏نروید و تظاهرات بکنید و راهپیمایی بکنید. منفجر کنید جاهایی را که مال دولت است». (3)

این صحیح است که صدام تجاوز نظامی به ایران را آغاز کرد اما با این اوصاف، دلیل تجاوز نظامی عراق، تحریک دولت عراق توسط امام خمینی و رفتارهای نظام جمهوری اسلامی نبود؟

1. خاطره آقای عبدالعلی بازرگان مخدوش و تحریف‌شده است.

مأموریت آقای سید محمود دعایی در عراق، پیش‌ازتاریخ مذکور (1359) یعنی در اسفند 1358 به پایان رسیده و ایشان پس از بازگشت به‌عنوان مسئول، در روزنامه اطلاعات مشغول به کار شده است. (4)

سید محمود دعایی بعد از انتشار این ادعا، به‌صراحت اعلام کرد که در طول مأموریت خود در عراق (15 خرداد 58 تا اسفند 58)، تنها دو بار به‌صورت تشریفاتی و در مراسم رسمی و عمومی به‌عنوان سفیر جمهوری اسلامی ایران، صدام حسین را به‌صورت طبیعی ملاقات کرده است (5) و ماجرای احضار و توبیخ و تهدید صدام، کاملاً جعلی است؛ اما آقای دعایی دقیقاً در خاطرات خود که بیش از ده سال پیش منتشر کرده است راجع به این ماجرا این‌چنین آورده است که در طول دوران سفارت خود طی چند ملاقات به امام راجع به وضعیت عراق و اصرار آنان به مذاکره سخن گفتم که امام پس از بررسی و تأمل بیان داشت که فرستادن شخصی از طرف من مصلحت نیست چراکه عراقی‌ها بعید است حسن نیت داشته باشند و بهتر است این کار بعد از تشکیل دولت و مجلس در کشور انجام شود. عراق نیز در حال توطئه در ایران بود.‏(6) دعایی با ذکر کارشکنی‌های عراق روایت خود از آغاز جنگ را این‌گونه ادامه داده است که عراقی‌ها برای جنگ، ‎‏برنامه‏‏‏‏های مدون از پیش تعیین‌شده داشتند. آن‌ها‏‎ ‎‏حتی‏‎ ‎‏قبل از پیروزی انقلاب درصدد بهره‏‏‌‏‏گیری از اوضاع داخلی ایران و حل ‏‎ ‎‏مسائل و مشکلات خود بودند. وی معتقد بود که عراق به دنبال زمینه‌چینی در منطقه بود و بخشی از مسیر ابرقدرت‌ها علیه ایران را طی می‌کرد. (7)

پس از یک دهه و با مطرح‌شدن این ماجرا (گریه ایشان و بی‌اعتنایی امام)، ایشان به‌صراحت مواردی که پیش از این بیان کردیم را در رد این ادعا توضیح داد و در پاسخ به این سؤال که «‌کلاً فکر می‌کنید که امکان این وجود داشت که با همه تحریکاتی که صورت گرفته بود، از وقوع جنگ جلوگیری شود»؟ تأکید کرد:

«زمانی می‌توانست از جنگ پیشگیری شود که ما تسلیم خواسته‌های عراق شویم و از حاکمیت ملی خود صرف‌نظر کنیم. هیچ انقلابی تن به این کار نمی‌دهد. آن‌ها می‌خواستند که مسئله اروندرود را برخلاف قرارداد الجزایر کأن‌‌ لم یکن (8) تلقی کنند و مدعی شوند که شط‌العرب  (9)  برای آن‌هاست. آن‌ها سر مسائل جزایر سه‌گانه (10)  مدعی بودند که این جزایر برای ایران نیست و باید به صاحبان عربی آن‌ها بازگردد. همچنین نسبت به هم‌وطنان عرب‌زبان و کُردزبان خود تنازلاتی داشته باشیم. در حقیقت عراقی‌ها می‌خواستند که در شرایط اول انقلاب که ما ارتش مناسبی نداشتیم، از آن موقعیت سوءاستفاده کنند و ما را تسلیم شرایط خود کنند». (11)

حتی اگر حجت‌الاسلام سید محمود دعایی این خاطره را تکذیب نکرده بود دلایل متعددی وجود داشت که اطمینان حاصل کنیم که دلیل آغاز جنگ، تحریک ایران نبوده است که در ادامه به آن‌ها اشاره خواهد شد. 
2. اگر تصور کنیم که صرف تهدید صدور انقلاب یا سخنرانی‌ها و دخالت‌های امام در عراق، موجب تهاجم نظامی یک کشور به کشوری دیگر است، در تحلیل چرایی وقوع جنگ، مسامحه کرده‌ایم. اساساً جنگ‌ها صرفاً بنا بر تهدید و تحریک رخ نمی‌دهد، بلکه پایه اصلی جنگ‌ها تضاد منافع و اطمینان از پیروزی است. اگر به مناسبات بین‌المللی بنگریم متوجه خواهیم شد که بخش بزرگی از کشورهای جهان به‌صورت مداوم در حال تحریک و تهدید کشورهای همسایه و غیر همسایه خود بوده و دلایل زیادی وجود دارد که هر آنچه ما تهدید و تحریک می‌شمریم ابداً به جنگ منجر نشود؛ اما وقتی کشوری برای به دست آوردن منافعی مُصر بوده و منافع جنگیدن را به هزینه‌اش ترجیح بدهد وارد جنگ خواهد شد.

3. معنای صدور انقلاب، صدور نظامی نبود. امام خمینی ره به‌صراحت بیان کرده بود:

«ما که می‌گوییم اسلام را ما می‌خواهیم صادر کنیم، معنایش این نیست که ما سوار طیاره بشویم و بریزیم به ممالک دیگر. یک همچو چیزی نه ما گفتیم و نه ما می‌توانیم؛ اما آنکه ما می‌توانیم این است که به‌وسیله دستگاه‌هایی که داریم، به‌وسیله همین صداوسیما، به‌وسیله مطبوعات، به‌وسیله گروه‌هایی که در خارج می‌روند، اسلام را آن طوری که هست معرفی کنیم. اگر آن طوری که هست معرفی بشود، مورد قبول همه خواهد شد. بشر به فطرتش یک فطرت سالم است، اگر یک‌چیزی را القا بکنند، روی فطرت سالم خودش قبول می‌کند و قدرتمندها از همین معنا می‌ترسند؛ بنابراین ما یک وظیفه بسیار بزرگ بر عهده‌داریم. نه ما تنها، همه مسلمان‌ها و نه شما تنها، همه قشرهایی که در ایران و در خارج ایران هستند و متعهد به اسلام هستند، وظیفه بزرگی داریم و آن اینکه اسلام را آن طوری که هست، آن طوری که خدای تبارک‌وتعالی فرموده است، آن طوری که در روایات و در قرآن ما هست، آن‌طور به مردم ارائه بدهیم و به دنیا ارائه بدهیم و همین خودش از هزارها توپ و تانک بیشتر می‌تواند مؤثر باشد. آن چیزی که با ارشاد حاصل بشود، قلب مردم را برمی‌گرداند؛ و این کار، این هنر از اسلام می‌آید و این هنر از احکام اسلام می‌آید، نه با یک توپ و تانک بخواهد کار بکند». (12)
نکته قابل‌توجه پاسخ به این پرسش است که کدام کشور صاحب نفوذی است که به دنبال جهانی کردن ایده‌های حکمرانی و سبک زندگی خود نیست؟ غرب و شرق عالم چندین دهه برای صدور تفکر لیبرالیستی از یک‌سو و مارکسیستی از سوی دیگر منازعات پرهزینه و خانمان‌سوز غیرقابل‌شمارش و جنگ‌های خونین متعددی به راه انداختند و امروز برای گسترش افکار و منافع خود به همه جای عالم لشکرکشی می‌کنند. آنگاه امام خمینی ره که صدور مکتب اسلام و بیداری اسلامی و قیام مستضعفین عالم علیه مستکبرین را به‌عنوان یک واقعیت مطرح کرد، متهم به تحریک است! چرا بعد از آن تا به امروز که هزاران بار سخنان تهدیدآمیز و تندتری از سوی مسئولین نظام به ابرقدرت‌ها اعلام‌شده است، کسی به ایران حمله نکرده است!
4. سخنانی که از امام خمینی ره مبنی بر آتش زدن و راهپیمایی در عراق منتشرشده است تحریک به آغاز جنگ نیست، بلکه این سخنان، چند روز بعد از آغاز جنگ تحمیلی و در واکنش به جنایات داخلی و خارجی صدام حسین و رژیم بعثی عراق ایراد شده است. این سخنان مربوط به تاریخ چهارم مهرماه 1359 است. (13) جنگ ایران و عراق  26 و یا 31 شهریور 1359 آغاز شد. برخلاف ادعاهای مطرح‌شده، این صدام بود که به دخالت مستقیم و توطئه عملیاتی در ایران مشغول بود. اخراج هزاران ایرانی از عراق در نیمه دوم 1358 ش؛ توزیع اسلحه بین عوامل ضدانقلاب، حمایت از بمب‌گذاران و طراحی انفجارهای مکرر در خطوط راه‌آهن و تأسیسات نفتی؛ پناه دادن به ژنرال‌های فراری حکومت پهلوی؛ انتخاب اسامی مجعول برای شهرهای ایران در نقشه‌ها و کتاب‌های درسی (عراق اهواز را «الاحواز»، خرمشهر را «محمره»، آبادان را «عبادان»، سوسنگرد را «خفاجیه» و بالاخره خوزستان را «عربستان» نامید.) و الحاق خیالی این شهر‌ها به قلمرو جغرافیائی عراق؛‌ تحریکات و تجاوزات مکرر مرزی (ده‌ها مورد یادداشت رسمی اعتراض از سوی وزارت امور خارجه جمهوری اسلامی ایران به سفارت رژیم عراق در تهران ارسال شده است)؛ (14)انعقاد قراردادهای خرید هواپیماهای میراژ، میگ وتوپولف (این قراردادها پس از پیروزی انقلاب و قبل از جنگ منعقدشده است)؛ تقویت بدون دلیل نیروهای عراقی در مرز مشترک دو کشور و ایجاد موانع از قبیل سنگرهای بتونی، سیم‌های خاردار و ... صدها نمونه دیگر از اقدامات مقدماتی صدام برای فراهم آوردن زمینه یک تهاجم گسترده نظامی علیه جمهوری اسلامی ایران است.

صدام در 23 اسفند 1359، آشکارا از عناصر مخالف انقلاب اسلامی پشتیبانی و اعلام کرد: «ما به کلیه ملت‌های ایران، به‌ویژه به ملت کرد ایران و ملت بلوچستان و آذربایجانی‌ها و تمامی وطن‌دوستان واقعی و شریف، غیر از نادانان و آنان که با استعمار رابطه دارند، اعلام می‌کنیم که برای ایجاد روابطی استوار با آنان، به‌قصد دستیابی به حقوق ملی و میهنی خود آمادگی داریم ... ما آمادگی هرگونه کمکی را اعم از سلاح و مسائل دیگر که در راه ایجاد این روابط بدان نیاز دارند، تقدیم کرده، در اختیارشان بگذاریم ...». (15)

5. عدم مذاکره دولت ایران با صدام هم یک دروغ بزرگ و تحریف تاریخ است. از همان ابتدا دولت ایران به دنبال حل مسائل از طریق مذاکرات و صدام حریص به جنگ و طمع‌کار در ایران انقلابی و آشفته بود. (16) در یک فایل ویدئویی صلاح عمر علی - سفیر عراق در سازمان ملل (1978 تا 1981) در رابطه با ملاقات خود با صدام در سال ۱۳۵۸ ش یک سال پیش از حمله به ایران بیان کرده است که دکتر ابراهیم یزدی (وزیر خارجه وقت ایران) مایل به ملاقات و مذاکره با عراق بود که سعدون حمداوی (وزیر خارجه وقت عراق) نپذیرفت که در این مورد با صدام صحبت کند، پس از امتناع سعدون شخصاً صدام را راضی به این ملاقات کرده است و پس از ملاقاتی که ظاهراً بسیار عالی پیش رفته است، صدام به صلاح عمر علی گفته است که این فرصتی است که شاید در طول هر قرن بیشتر از یک‌بار اتفاق نیفتد.

این‌ها اهواز را از ما گرفتند. شط‌العرب را از ما گرفتند، ما را تهدید کردند. می‌خواهند انقلابشان را برای ما صادر کنند. الآن که دچار از هم گسیختگی هستند، دچار تفرقه هستند و بینشان درگیری است، این‌یک فرصت تاریخی است که ما تمامی حقوق‌مان را از آن‌ها پس بگیریم.(17) 
6. غیر از تمام این مباحث، صدام به‌صراحت دلیل حمله به ایران را در سخنرانی مهم خود در شامگاه هفده سپتامبر ۱۹۸۰ (بیست‌ و ششم شهریور ۱۳۵۹)، درست پنج روز پیش از آنکه جنگ تمام عیار عراق علیه ایران آغاز شود، در جمع نمایندگان مجمع ملی عراق که از رسانه‌ها پخش شد ایرانیان را تهدید کرد که یا اراضی تصاحب‌شده که متعلق به عراق و ملت عرب است یا پس بدهند وگرنه، ثابت کرده‌اند که عامل نیروهای امپریالیست و صهیونیست و نژادپرستان ارتجاعی هستند که نسبت به ملت عرب، نفرت و خصومت دارند. وی قرارداد الجزایر را بی‌ارزش خواند و رسماً ایران به را تهدید به حمله سخت نظامی کرد. (18)   در همین نطق تاریخی بود که صدام در مقابل دوربین‌ها قرارداد الجزایر را پاره کرد.

7. رژیم بعث عراق و صدام، متجاوز، تندرو و به‌شدت خون‌ریز بودند و منتظر تحریک ایران نبودند و برای این ادعا دو شاهد واضح وجود دارد. یکی همان‌طور که پیش از این بیان گردید حمله پیش از انقلاب عراق به ایران که قدرت اصلی در آن دوران هم صدام بود و حتی وی به‌عنوان معاون رئیس‌جمهور عراق به همراه شاه قرارداد الجزایر را امضا کرد. دیگری حمله سریع و متجاوزانه صدام به کشورهای متحد خود بعد از اتمام جنگ ایران و عراق. دقیقاً اینجا متوجه می‌شویم که چرا امام خمینی ره، اعلام حسن نیت وی را جدی نمی‌گرفت و او را در آن زمان فردی توطئه‌گر و غیرقابل‌مذاکره می‌دانست. امام خمینی ره در سال 1361 ش به کشورهای اسلامی هشدار داد:

«بدانید که اگر صدام نجات پیدا کند و قدرت را به دست بگیرد، آدمی نیست که قدرشناسی از امثال شما بکند. آدمی است که جنون بزرگ‌بینی دارد و با این جنون، با شما هم که با او همراهی کردید به جنگ برمی‌خیزد اگر قدرت داشته باشد، شما را تباه خواهد کرد».(19)

نتیجه:
اینکه ایران به دنبال این نبود که از طریق مذاکره با صدام مسائل خود را حل کند واقعیت نداشته و برای نشان دادن چهره‌ای متعصب و نادان از مقامات ایرانی است. بعد از مذاکرات بی‌حاصل و شیطنت‌های صدام، امام مذاکره با وی را صلاح ندانست چراکه صدام بارها اثبات کرد که به دنبال راه‌حل نیست و فقط زبان زور را متوجه می‌شود. خاطره منتسب به آقای دعایی تحریف‌شده است و پیام امام به ملت عراق نیز برای بعد از آغاز جنگ است. اگر قرار بودن صرف تهدید و تحریک عامل جنگ و دلیل تقصیر باشد، عالم همواره شاهد جنگ‌های بی‌پایان جهانی بود.

معنای صدور انقلاب هم صدور فکری و مکتبی بود و نه حمله نظامی ایران به سایر کشورها، ضمن اینکه کدام کشور صاحب‌فکری، در پی جهانی کردن افکار خود نیست.

کلمات کلیدی:

جنگ تحمیلی، دفاع مقدس، امام خمینی، صدام حسین، تحریک صدام، صدور انقلاب، محمود دعایی.

پی‌نوشت‌ها:
1. خمینی، روح‌الله، صحیفه امام، ج 12، ص 148.

2. روزی در سال ١٣٥٩ از شورای انقلاب از من خواستند برای مشورت در مسئله مهمی در جلسه شورا شرکت ‏کنم. وقتی به جلسه رفتم دیدم آقای دعایی سفیر ایران در عراق نیز در جلسه حضور دارد. گفتند آقای دعایی ‏گزارشی دارند. آقای دعایی بیان کرد که... هفته گذشته صدام حسین مرا احضار کرد و پس از ‏بیان اعتراض شدید به دخالت‌ها و اخلال‌ها، گفت این وضع برای من قابل‌تحمل نیست. شما بروید تهران و به آقای ‏خمینی بگویید من اولین دولتی بودم که جمهوری اسلامی را به رسمیت شناختم و اگر اجازه بدهند من (صدام) ‏خودم شخصاً به ایران می‌آیم تا با مذاکره اختلافاتمان را حل کنیم اگر مایل نیستند با من مذاکره کنند، من یک هیئت ‏عالی‌رتبه به ایران می‌فرستم و یا دولت ایران یک هیئت عالی برای مذاکره به عراق بفرستد تا اختلافات فی‌مابین حل ‏شود زیرا ادامه این وضع برای من قابل‌تحمل نیست و من برای خاتمه دادن به این وضع به ایران حمله نظامی ‏خواهم کرد. سپس آقای دعایی تأکید کرد این آدمی است که حمله خواهد کرد.‏ شورای انقلاب تصمیم می‌گیرد که آقای دعایی به‌اتفاق آقای مهندس بازرگان و آقای دکتر بهشتی برای بیان ماجرا ‏و تعیین تکلیف به دیدار رهبر انقلاب بروند. در این دیدار ابتدا آقای دعایی شرح کامل ماجرا و نهایتاً تهدید صدام را ‏بیان می‌کند. رهبر انقلاب در پاسخ به او می‌گویند محلش نگذارید. سپس آقای مهندس بازرگان به استدلال می‌پردازد ‏که... رهبر انقلاب در ‏پاسخ می‌گویند گفتم محلش نگذارید. مجدداً آقای دکتر بهشتی شروع به استدلال می‌کند اما آیت‌الله خمینی تا سخن او ‏پایان گیرد تحمل نمی‌کنند و از جایشان برمی‌خیزند و برای بار سوم تکرار می‌کنند که گفتم محلش نگذارید و به‌طرف ‏در اندرونی حرکت می‌کنند. آقای دعایی که بسیار ناراحت‌ شده بود می‌گوید آقا من به بغداد نخواهم رفت. آقای ‏خمینی که نزدیک درِ اندرونی رسیده بودند، پس از تأمل کوتاهی رویشان را به‌طرف دعایی برگردانده و می‌گویند ‏وظیفه شرعی‌ات است که بروی و بدون اینکه منتظر پاسخ شوند، به قسمت اندرونی وارد می‌شوند. آقایان به شورای ‏انقلاب برمی‌گردند و آقای دعایی بسیار ناراحت بوده درحالی‌که گریه می‌کرده است می‌گوید به خدا قسم او (صدام) ‏حمله خواهد کرد. هیچ‌کس کاری نمی‌تواند بکند و مدتی بعد عراق به ایران غافلگیرانه حمله می‌کند. 

 روایت دعایی از دیدار با صدام، روزنامه شرق، 14 آذر 1394، https://www.sharghdaily.com/fa/tiny/news-80244
3. خمینی، روح‌الله، صحیفه امام، ج 13 ص 238 و 239.

4. دعایی، سید محمود، گوشه‌ای از خاطرات حجت‌الاسلام‌والمسلمین سید محمود دعایی، ‏‏چاپ و نشر عروج‏‏ ‏‏(وابسته به مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی‏‏(س)‏‏)، چاپ دوم، 1387 ش، ص 174.

 روایت دعایی از دیدار با صدام، روزنامه شرق، 14 آذر  1394، https://www.sharghdaily.com/fa/tiny/news-80244
6. در رابطه با‏‎ ‎‏پیش‏‏‌بینی ‏‏جنگ و کلاً‏‎ ‎‏در رابطه با‏‎ ‎‏عراق من چند ‏‎ ‎‏ملاقات با‏‎ ‎‏حضرت امام داشتم و به ایشان عرض کردم که عراقی‏‏ها‏‎ ‎‏اهداف و برنامه‏‏‌هایی دارند و در شرایط کنونی‏‏، تاکتیکِ اصرار بر مذاکره ‏‎ ‎‏و نشست را‏‎ ‎‏تعقیب می‌کنند. من در یک ملاقات دوساعته در قم به ‏‎ ‎‏ایشان وضعیت مبارزین عراقی را گفتم و از اهمیت مبارزاتشان صحبت ‏‎ ‎‏کردم. همچنین درباره شیوه‏‏‌‏‏هایی که می‏‏‌‏‌تواند کاربرد بهتری داشته باشد ‏‎‎‏سخن گفتم و بیان کردم که عراقی‏‏ها‏‎ ‎‏اصرار دارند یک شخصیت رسمی‏‎ ‎‏خارج از دولت موقت و مرتبط با‏‎ ‎‏شخص حضرت‌عالی با‏‎ ‎‏آن‌ها‏‎ ‎‏مذاکره ‏‎‎‏کند. شخصی که قرار بود با‏‎ ‎‏ما‏‎ ‎‏مستقیماً‏‎ ‎‏مذاکره کند خود صدام بود.‏

امام فرمودند: من باید فکر کنم و بعد بگویم. روز بعد که به خدمت ‏‎ ‎‏ایشان رسیدم امام فرمودند: من تصور می‏‏کنم که عراقی‏‏ها‏‎ ‎‏حُسن نیت ندارند و قصد فریب ما‏‎ ‎‏را‏‎ ‎‏دارند و من مصلحت نمی‏‏‌‏‏دانم در این شرایط ‏‎ ‎‏شخصی را‏‎ ‎‏از طرف خودم بفرستم. این مسئله باشد تا‏‎ ‎‏انتخابات انجام ‏‎ ‎‏شود و کشور نظم خود را‏‎ ‎‏بیابد؛ یعنی رئیس‌جمهور، مجلس و دولت ‏‎ ‎‏منتخب مجلس داشته باشیم.‏

در مناسبتی که دریکی از جلسات شورای انقلاب شرکت کردم تأکید‏‎ ‎‏کردم که اگر بنا بر حفظ روابط در سطح عالی است در برخوردها‏‎ ‎‏و ‏‎ ‎‏شیوه‏‏‏‏های ارتباطی تجدیدنظر کنید.‏ در آن روزگار هر یک از روزنامه‏‏‌‏‏ها، رسانه‏‏ها‏‎ ‎‏و بخش‏‏های مختلف‏‎ ‎‏رادیو و تلویزیون، سازی جداگانه می‏‏‏‏زدند. مثلاً‏‎ ‎‏رادیو اهواز که برنامه ‎‏عربی داشت توسط مخالفین رژیم عراق اداره می‏شد و آنچه احزاب و ‏‎ ‎‏سازمان‌های مبارز عراقی می‌خواستند، پخش می‌شد‏‏. بدیهی است که این ‏‎ ‎‏سخنان در ارتباط ما و عراق و تلقی‏‎ ‎‏آن‌ها‏‎ ‎‏از انقلاب اسلامی تأثیر‏‎ ‎‏می‏‏‏‏گذاشت. شورای انقلاب نسبت به فرستادن فردی که به‌طور رسمی با‏‎ ‎‏عراق مذاکره کند تردید داشت.‏ امام معتقد بودند مذاکره فایده‏‏‏‏ای ندارد؛ زیرا‏‎ ‎‏عراق قصد فریب ما‏‎ ‎‏را‏‎ ‎‏دارد و نمی‏‏خواهد با‏‎ ‎‏ما‏‎ ‎‏و انقلاب اسلامی ما‏‎ ‎‏کنار بیاید. عراق از بهترین ‏‎ ‎‏فرصت ممکن یعنی از زمانی که ما‏‎ ‎‏درگیر مسائل داخلی و بحران‌های بعد‏‎ ‎‏از انقلاب بودیم استفاده کرد و سعی نمود تا‏‎ ‎‏در درون کشور اختلاف و ‎‏دو دستگی ایجاد کند؛ بنابراین با‏‎ ‎‏استفاده از

گروهک‌های سیاسی تحت ‏‎ ‎‏نفوذ خود بعضی از استان‌های مرزی ما‏‎ ‎‏را‏‎ ‎‏به جدایی‌طلبی و استقلال ‏‎ ‎‏تحریک کرد تا‏‎ ‎‏از طریق ایجاد درگیری‌های داخلی و قومی‏‎ ‎‏یعنی داشتن‏‎ ‎‏داعیه استقلال در استان‌های مرزی، ما‏‎ ‎‏را‏‎ ‎‏وادار به سازش و تسلیم نماید و به‌نوعی به خواسته‌های خود برسد.
دعایی، سید محمود، گوشه‌ای از خاطرات حجت‌الاسلام‌والمسلمین سید محمود دعایی، ‏‏چاپ و نشر عروج‏‏ ‏‏(وابسته به مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی‏‏(س)‏‏)، چاپ دوم، 1387 ش، ص 174 و 175 ش.

7. البته عراقی‏‏ها‏‎ ‎‏برنامه‏‏‏‏های مدون از پیش تعیین‌شده داشتند. آن‌ها‏‎ ‎‏حتی‏‎ ‎‏قبل از پیروزی انقلاب درصدد بهره‏‏‌‏‏گیری از اوضاع داخلی ایران و حل ‏‎ ‎‏مسائل و مشکلات خود بودند و اصولاً‏‎ ‎‏بعد از تسلیم شدن به ‏‎ ‎‏خواسته‏‏‌های رژیم شاه و بالاخره توافق ‏‏الجزایر، همیشه درصدد انتقام و‏‎ ‎‏جبران شکست بودند و نسبت به استان زرخیز خوزستان طمع داشتند.‏ آن‌ها‏‎ ‎‏با‏‎ ‎‏سقوط شاه داعیه قدرت برتر منطقه و ژاندارمی خاورمیانه را‏‎ ‎‏پیدا‏‎ ‎‏کردند و بدیهی است که از بروز یک قدرت مستقل در مقابل شرق و ‏‎ ‎‏غرب در منطقه هراس داشتند و طبیعتاً‏‎ ‎‏برای ضربه زدن به این دولت‏‎ ‎‏مستقل از هیچ تلاش و کوششی فروگذار نمی‏‏‌‏‏کردند و از هر توانی برای‏‎ ‎‏ضربه زدن استفاده می‏‏نمودند.‏ به‌عبارت‌دیگر باید به این نکته توجه داشت که صدام در حقیقت‏‎ ‎‏مقدمات جنگ علیه ایران را‏‎ ‎‏از آبان 57 (سه ماه قبل از پیروزی انقلاب) آغاز کرد و اولین قرارگاه اطلاعاتی و عملیاتی جنگ را از همان موقع در ‏‎ ‎‏بصره تأسیس کرد و برادرش برزان تکریتی را مسئول قرارگاه کرد؛ یعنی ‎‏با اعلام انحلال ساواک و مراکز قدرت امنیتی و سیاسی رژیم شاه و با‏‎ ‎‏فروپاشی نظم سابق و از هم گسستنِ بدنه ارتش که در واقع پس از فرار‏‎ ‎‏سربازان از پادگان‌های ایران آغاز شده بود، صدام به فکر انتقام از ایرانی‌ها‏‎ ‎‏افتاد و درصدد برآمد تا حقارتی را که در درون از زمان امضای قرارداد ‏ ‎‏الجزایر به دست خودش به دلیل تسلیم در برابر شاه احساس می‌کرد، ‎‏جبران کند.

علاوه بر این انگیزه مؤثر، او به‌درستی درک کرده بود که با‏‎ ‎‏فروپاشی نظام دیکتاتوری شاه و تشکیل حکومتی مردمی و اسلامی در‏‎ ‎‏کنار مرزهایش پایه‌های دیکتاتوری حزب بعث عراق هم متزلزل می‌شود. ‏‎ ‎‏پس باید در جهت تضعیف و صدمه زدن به این نظام نوپا از هیچ ‏‎ ‎‏کوششی دریغ نکند. به‌اضافه، ماهیت و طبیعتِ وابستگی صدام به‏‎ ‎‏بیگانگان، زمینه تحریک‌پذیری و تشویق وی را به جنایت فراهم می‌کرد. ‏‎‎‏او برای این‌همه، نیاز به زمینه‌چینی داخلی و منطقه‌ای و برداشتن موانع از ‏‎ ‎‏سر راه داشت. البته «حسن البکر» رئیس‌جمهور عراق به دلیل پختگی و ‏‎ ‎‏درک روشن از تجارب جهانی، مانع جدی به‌حساب می‌آمد. لذا با‏‎ ‎‏کودتای درون‌حزبی، وی را وادار به استعفا کرد و بعد هم از میان ‏‎ ‎‏برداشت و با به دست گرفتن قدرت تام، اهداف خود را دنبال کرد. ابتدا‏‎ ‎‏برخی از حکام دیکتاتور منطقه را از حضور حکومتی مردمی و انقلابی ‏‎ ‎‏در ایران به هراس انداخت و خود را حامی آنان در قبال موج مردمی ‏‎‎‏آزادیخواهی منطقه‌ای معرفی کرد و سپس به ضدانقلاب فراری و ‏‎ ‎‏موجود در میهن ما هم امید و امکان ضربه زدن داد.

دعایی، سید محمود، گوشه‌ای از خاطرات حجت‌الاسلام‌والمسلمین سید محمود دعایی، ‏‏چاپ و نشر عروج‏‏ ‏‏(وابسته به مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی‏‏(س)‏‏)، چاپ دوم، 1387 ش،  ص 176 و 177.

8. گویی که از اول نبوده است.

9. اروندرود

10. ابوموسی، تنب بزرگ و تنب کوچک.

11. روایت دعایی از دیدار با صدام، روزنامه شرق، 14 آذر

1394، https://www.sharghdaily.com/fa/tiny/news-80244.
12. خمینی، روح‌الله، صحیفه امام، ج 18، ص 364.

13. خمینی، روح‌الله، صحیفه امام، ج 13، ص 238 و 239.

14. ر.ک: تحلیلی بر جنگ تحمیلی رژیم عراق علیه جمهوری اسلامی ایران، وزارت ‌امور خارجه اداره‌ کل ‌امور حقوقی، تهران، دفتر مطالعات سیاسی و بین‌المللی وزارت امور خارجه جمهوری اسلامی ایران، 1367 ش.
15. ستیز با صلح، تهران، انتشارات ستاد تبلیغات جنگ، 1366 ش، ص 51.
16. متن کامل مذاکرات ابراهیم یزدی با صدام حسین در هاوانا (10 شهریور 1358)، تاریخ ایرانی، 2 مهر 1393، http://tarikhirani.ir/fa/news/7832
17. صلاح عمر علی: «دکتر ابراهیم یزدی (وزیر خارجه وقت ایران) مایل به ملاقات و مذاکره با عراق بود که سعدون حمداوی (وزیر خارجه وقت عراق) نپذیرفت که در این مورد با صدام صحبت کند، ... خودم رفتم پیش صدام حسین و موضوع را به او گفتم. او قبل از پذیرفتن گفت نظر تو چیست؟ به او گفتم این فرصت بسیار مهمی است، این پیشنهاد از طرف ایرانی‌ها آمده، ما دو کشور همسایه هستیم و بی‌نیاز هستیم از اینکه بین ایران و عراق مشکلی ایجاد شود. ایران هم مشکلاتی دارد اما نباید مشکلاتی بین ما باشد. صدام گفت فردا بعد از اجلاس عدم تعهد در خانه‌ای که سکونت دارم بگو که با وزیر خارجه ایران دیدار خواهم کرد. بعد دکتر یزدی آمد، از او استقبال کردم و صدام هم از او استقبال کرد. ما نشستیم و گفتگو در مورد مشکلات دو کشور شروع شد. گفتگوها بسیار مثبت بود و برای دکتر ابراهیم یزدی بسیار اهمیت داشت و بیشترین تلاش را کرد که مشکل دو کشور را بتواند حل کند. صدام هم به همین شکل و بسیار مثبت و دیپلماتیک در گفتگو مشارکت می‌کرد. قرار شد گروه‌هایی از دو طرف برای ادامه مذاکرات و جلوگیری از اختلافات معرفی کنیم. من یزدی را تا در بدرقه کردم و او خیلی از من ممنون شده بود. مرا بوسید و به گرمی خداحافظی کرد و رفت. برگشتم به سمت صدام، او منتظر من بود. من را به بیرون تالار برد؛ گفت به چی فکر می‌کنی صلاح؟ گفتم و الله من در حقیقت در حس آن دیدار هستم و خیلی خوشحالم و خوش‌بین شدم و ان‌شاءالله این مشکل به‌زودی حل خواهد شد. چون در دستان شما است نه وزیر و کارمند و ... من به‌عنوان یک عراقی خوشحال بودم.
صدام به من گفت: صلاح چند سال است در زمینه دیپلماسی کار می‌کنی؟ گفتم حدود ده سال. من را غافلگیر کرد و گفت صلاح می‌دانی این دیپلماسی چقدر تو را خراب کرده؟! ... چه حل مشکلی؟

این فرصتی است که شاید در طول هر قرن بیشتر از یک‌بار اتفاق نیفتد. این‌ها اهواز را از ما گرفتند. شط‌العرب را از ما گرفتند، ما را تهدید کردند. می‌خواهند انقلابشان را برای ما صادر کنند. الآن که دچار ازهم‌گسیختگی هستند، دچار تفرقه هستند و بینشان درگیری است، این‌یک فرصت تاریخی است که ما تمامی حقوق‌مان را از آن‌ها پس بگیریم.
صدام یک سال قبل از آغاز جنگ به فکر حمله به ایران بود! - سخنان اولین کسی که از تصمیم صدام آگاه شد، پایگاه خبری تحلیلی جماران، + فیلم، 14 اسفند 1401، https://www.jamaran.news/fa/tiny/news-1587199
18. ما از ایرانیان می‌خواهیم که به صدای حق و منطق پاسخ دهند، صدایی که از آن‌ها می‌خواهد روابط حسن هم‌جواری را با عراق و ملت عرب حفظ کنند و هر وجب از اراضی را که از عراق و ملت عرب به‌زور تصاحب کرده‌اند، پس بدهند و اگر پاسخ ندهند، ثابت کرده‌اند که عامل نیروهای امپریالیست و صهیونیست و نژادپرستان ارتجاعی هستند که نسبت به ملت عرب، نفرت و خصومت دارند. ... بنابراین روابط حقوقی در شط‌العرب باید به آنچه قبل از ۶ مارس ۱۹۷۵ [قرارداد الجزایر]  بوده، بازگردد. این رود باید با تمام حقوقِ مقرری که ناشی از حاکمیتِ کامل عراق بر آن باشد، هویت عربی و عراقی خود را بازیابد. ... مردم عراق و ارتش آن آماده هستند که در اجرای این تصمیم تاریخی سرسختانه بجنگند. ...  این دار و دسته [(اشاره به حاکمان جدید ایران)] به نحو دروغینی و به‌منظور توسعه اراضی خود و به زیان حاکمیت و منافع ملی اعراب از مذهب استفاده کرده‌اند. نقاب دروغینِ مذهب تنها پوششی است برای مخفی نگه‌داشتن روحیه نژادپرستانه ایرانیان و نفرت عمیق و ریشه‌داری که نسبت به اعراب‌دارند... ایرانی‌ها برخلاف حقشان، تمام سرزمین‌هایی را که محمدرضا شاه از عراق گرفته بود و جزایر متعلق به اعراب یعنی تنب بزرگ، تنب کوچک و ابوموسی را که شاه اشغال کرده بود، در تصرف خود نگه‌داشته‌اند... .( پارسا دوست، منوچهر، زمینه‌های تاریخی اختلافات ایران و اعراب، تهران: شرکت سهامی انتشار، چاپ دوم، 1365 ش، ص 200.)

19. امام خمینی، روح‌الله، صحیفه امام، ج 16، ص 252.

بررای آشنایی با سوالات مرتبط به لینک https://mmps.ir/rPPWp مراجعه فرمایید.

 

انتخابات در ایران با سه مؤلفه قابل ارزیابی است: 1. میزان مشارکت و اقبال جامعه، 2. نسبت منتخبین با ارکان حاکمیت قبلی 3.نسبت منتخبین با اراده ملت

سؤالات و ادعاهایی در رابطه با فرمایشی بودن، شیوه نظارت و امکان تقلب در انتخابات در ایران وجود دارد. آیا در ایران انتخابات فرمایشی و نتایج اعلام‌شده مخدوش و نظارت‌ها ناکارآمد است؟

 

مقدمه

اصل جمهوریت، یکی از دو رکن غیرقابل تغییر و اساسی در نظام سیاسی جمهوری اسلامی است. برخی بر این باورند که این اصل، به دلایل متعدد امری جدی نیست و اصلی‌ترین مظهر آن یعنی انتخابات و حق اعمال اراده ملی در ایران چندان واقعی نیست. خصوصاً اینکه اینک نهادهای نظارتی و اجرایی در انتخابات کاملاً همسو با یکدیگر تعریف می‌شوند و حتی در ظاهر هم تفاوتی در آن‌ها دیده نمی‌شود. مردم به چه امیدی در یک انتخابات مهندسی‌شده بایستی شرکت کنند؟

پرسش فوق مبتنی بر دو بخش است، یکی اصل انتخابات در ایران چقدر جدی است. دوم اینکه آیا نظارت‌های نهادی و مدنی، سلامت انتخابات را تضمین می‌کند یا نه.

1. جدی بودن و یا فرمایشی بودن انتخابات در سه حالت قابل ‌فهم است. یکی در میزان مشارکت و اقبال جامعه، دوم در همسویی منتخبین با ارکان حاکمیت قبلی و دیگری نسبت منتخبین با اراده ملت که هر یک از این مؤلفه‌ها در ادامه توضیح داده شده است. البته این نکته را نیز نباید از نظر دور داشت که میزان واقعی بودن یا نبودن جمهوریت، امری صفر و یکی نیست و شدت و ضعف دارد.

الف. بررسی میزان مشارکت:

در ایران تا سال 1400 شمسی، 39 انتخابات برگزار شده است که شدت مشارکت عمومی در آن گاهی به مرز ناباوری رسیده است. مثلاً حضور مردم در دهمین انتخابات ریاست جمهوری در سال 1388، بیش از 85 درصد از واجدین شرایط بود که یعنی حدود چهل میلیون نفر در انتخابات برگزارشده توسط نظام جمهوری اسلامی ایران شرکت کردند. همچنین پیش از آن در هفتمین انتخابات ریاست جمهوری در سال 1376، حدود 80 درصد از واجدین شرایط در این انتخابات شرکت کردند. آیا این حجم از اقبال عمومی به انتخابات در ایران ناشی از تلقی فرمایشی بودن انتخابات توسط مردم است؟ آیا مردم علی‌رغم بمباران شبانه‌روزی رسانه‌های فارسی‌زبان علیه نظام جمهوری اسلامی در این حد بی‌خبر و بی‌اطلاع از وضعیت انتخابات در ایران هستند؟

ب: بررسی همسویی منتخبین با ارکان حاکمیت قبلی

زمانی که بسیاری از منتخبین مردم در انتخابات مختلف چه در مجلس و چه در ریاست جمهوری، افرادی را انتخاب می‌کنند که به‌صورت واضح، خلاف سیاست‌های دولت مستقر عمل می‌کنند و حتی بالاتر از آن با بخش‌های انتصابی حاکمیت وارد چالش جدی می‌شوند، این امر نشان از جدی بودن انتخابات دارد. برای مثال در انتخابات ریاست جمهوری سال‌های 1358، 1376 و 1392، منتخبین ملت، همسویی سیاسی و مورد طبع حاکمیت قبلی را نداشتند و بااین‌حال دو دولت اصلاحات و تدبیر و امید، 16 سال و تا روز آخر بر کرسی ریاست جمهوری تکیه زدند. همین‌طور در انتخابات مجلس خبرگان اخیر (1394) آقایان مرحومین مصباح یزدی و محمد یزدی نتوانستند از تهران وارد مجلس خبرگان شوند درحالی‌که به‌شدت موردحمایت حاکمیت بودند و رهبر انقلاب در نکوهش عدم انتخاب آنان بیان داشت: «البته برخی بزرگان هم هستند که رأی آوردن و یا رأی نیاوردن، هیچ خللی در شخصیت آن‌ها ایجاد نمی‌کند و آقایان یزدی و مصباح ازجمله این افراد هستند که حضور آنان در خبرگان باعث افزایش وزانت این مجلس می‌شود و نبود آن‌ها نیز برای مجلس خبرگان خسارت است.»(1) پس این‌گونه نیست که منتخبین، لزوماً همسو با اراده حاکمیت باشند و این نشان از احترام و اهتمام به رأی مردم دارد.

ج: بررسی نسبت منتخبین با اراده ملت:

مردم برای رسیدن به نتیجه در انتخابات شرکت می‌کنند، آن‌ها یا خواهان تغییر سیاست‌های موجودند و یا برای حفظ سیاست‌های قبلی به پای صندوق‌های رأی می‌روند. یکی از دلایل بالا بودن میزان مشارکت مردم در انتخابات مختلف در جمهوری اسلامی ایران، اهمیت دادن جامعه به نتیجه این تغییر و یا تداوم سیاست‌ها است. دولت‌ها و مجالس مختلف، نشان داده‌اند که توانسته‌اند این تلقی را در جامعه ایجاد کنند و لذا بارها شاهد انتخابات گرم و رقابتی بوده‌ایم که حتی پس از اعلام نتایج، موجب تنش و تندی در جامعه شده است. باید به این پرسش پاسخ داد که اگر تلقی واقعی جامعه، ناهماهنگی منتخبین با رأی‌دهندگان است، جدای از مشارکت وسیع و چند ده‌میلیونی مردم در انتخابات، چرا پس از اعلام نتایج انتخاباتی سال 88، کشور هشت ماه درگیر اعتراض و آشوب جدی بود؟ آیا این حجم از خشم و اعتراض، نتیجه بی‌اهمیتی و فرمایشی بودن انتخابات در ایران است؟

2. سازوکار و فرایند سلامت و نظارت‌های انتخاباتی در ایران چگونه است و امکان تقلب گسترده وجود دارد؟

الف. جمهوری اسلامی ایران دارای مراجع قانونی قدرتمند، دادگستری گسترده، قوانین مدون و نهادهای نظارتی مختلف است (هیئت اجرایی مرکزی، شورای نگهبان، بازرسی وزارت کشور، ناظران مردمی و...) و طی چهار دهه، ده‌ها انتخابات را با قدرت و پرشور برگزار کرده است. (2) علاوه بر نهادهای نظارتی متکثر، تمامی نامزدها هم در انتخابات حق معرفی ناظر دارند؛ یعنی ناظرها می‌توانند در کل فرایند رأی‌گیری، باز کردن صندوق و شمارش آرا، اعلام نتیجه و صورت‌جلسه کردن نتیجه صندوق حضور و نظارت داشته باشند. معمولاً از معدل‌گیری در صندوق‌های مختلف در سراسر کشور، ستاد انتخاباتی مرکزی نامزد را پیش از اعلام نتایج نهایی متوجه واقعیت انتخابات می‌کند و به همین دلیل است که غالب انتخابات مختلف در ایران با مشکل اعتراض نامزدهای انتخاباتی مواجه نشده است. البته اخلاق نپذیرفتن شکست و رفتار نامتعادل در برخی همیشه وجود دارد و این اختصاص به ایران و سازوکار انتخاباتی آن ندارد. کما اینکه در انتخابات ریاست جمهوری 2020 ایالات‌متحده آمریکا، درحالی‌که مجری انتخابات دولت مستقر دونالد ترامپ بود، وی نتیجه انتخابات را نپذیرفت و خلاف روسای جمهور پیشین آمریکا به‌جای تبریک به رئیس‌جمهور منتخب، کشور را به آشوب کشید به‌نحوی‌که توسط معترضین، کنگره آمریکا برای ساعاتی اشغال گردید. (3)

ب. تجربه سیاسی ملت نیز مسئله مهمی است. مردم از شواهد گوناگون و ارزیابی میدانی، صحت و سلامت انتخابات را رصد می‌کنند و همان‌گونه که در بخش اول بیان شد، بارها افرادی از سوی دولت جمهوری اسلامی ایران، به‌عنوان پیروز انتخابات معرفی‌شده‌اند که به دلیل تبلیغات مسموم قبلی خودشان نیز از پیروزی در انتخابات ناامید بودند اما دیدند که رأی مردم با دقت و امانت‌داری اعلام گردید. جامعه به‌سادگی متوجه می‌شود که مسیر انتخابات با مسیر جامعه همسو است یا تفاوت معناداری دارد. لذا مشارکت بالای مردم در انتخابات مختلف نشان می‌دهد که جامعه تا حد قابل قبولی به‌سلامت انتخابات ایمان دارد.

ج: لزوماً همسو بودن طیف‌های سیاسی حاکمیتی دلیل بر خیانت‌درامانت و تقلب در آرای مردم نیست. حسن شهرت و سلامت اخلاقی مسئولان کشور در این رابطه، مسئله قابل‌توجه و قابل اهمیتی است. آیا در سایر کشورها نهادهای برگزارکننده انتخابات، متشکل از افرادی است که با یکدیگر دشمنی و خصومت داشته و با نظام سیاسی خود به‌صورت براندازانه مواجه هستند تا مردم نتیجه انتخابات را باور کنند. مشاهده می‌گردد که برخی حتی حضور ناظران خارجی و بین‌المللی را برای اطمینان از نتایج انتخابات پیشنهاد می‌دهند که باید دید همان ناظران اروپایی و خارجی، در انتخابات خود از ناظران سایر کشورها استفاده می‌کنند؟ یا اینکه با ایجاد یک سازوکار پایدار و قدرتمند، به‌صورت کاملاً ملی و داخلی مسائل خود را اداره می‌کنند؟

نتیجه:

جدی بودن و واقعی و سالم بودن انتخابات در ایران با سه مؤلفه قابل ارزیابی است: یکی در میزان مشارکت و اقبال جامعه، دوم در همسویی منتخبین با ارکان حاکمیت قبلی و دیگری نسبت منتخبین با اراده ملت که هر یک از این مؤلفه‌ها نشان از جدی بودن انتخابات در ایران دارد. البته این نکته را نیز نباید از نظر دور داشت که میزان واقعی بودن یا نبودن جمهوریت، امری صفر و یکی نیست و شدت و ضعف دارد. همچنین سازوکار و فرایند سلامت و نظارت‌های انتخاباتی در ایران با توجه به نهادهای قوی و متکثر حکومتی و نظارت‌های مردمی از چنان استحکامی برخوردار است که تجربه برگزاری موفق و پرشور ده‌ها انتخابات مهم در طول چهار دهه، مؤید این استحکام است.

کلیدواژه:

انتخابات، مشارکت، شورای نگهبان، تقلب در انتخابات، فرمایشی بودن انتخابات.

 پی‌نوشت ها:

1. خامنه‌ای علی، بیانات در دیدار رئیس و اعضاى مجلس خبرگان رهبرى، خامنه‌ای دات آی آر، 20 اسفند 1394،

 https://khl.ink/f/32587.

2. ر.ک: فتاحی زفرقندی، شورای نگهبان، نظارت بر انتخابات، تبیین و تحلیل صلاحیت شورای نگهبان در نظارت بر انتخابات و بررسی شبهات پیرامون آن، تهران، انتشارات پژوهشکده شورای نگهبان، 1397 ش.

3. مقامات آمریکا: اشغال کنگره پس از ۴ ساعت پایان یافت، ساختمان «امن» است، یورو نیوز فارسی (parsi.euronews)،6/1/2021، https://parsi.euronews.com/2021/01/06/us-vice-president-pence-reject-president-trump-call-to-override-election-results.

مجموعه‌های فعّال در «زمینه‌های فرهنگی» که می‌توانند تأثیرگذاری عمیقی داشته باشند آتش به اختیار گویند.

فرق نیروهای خودسر با نیروهای آتش به اختیار چیست؟

پاسخ:

مقدمه
از سوی رهبر انقلاب، تعبیری با عنوان آتش به اختیار به جامعه سیاسی ایران ارائه شد که موجب تفاسیر و تبعات مختلفی بود:

«البتّه خطاب بنده در غیر از این جلسه به همه است؛ من به همه‌ی آن هسته‌های فکری و عملیِ جهادی، فکری، فرهنگی در سرتاسر کشور مرتباً می‌گویم: هرکدام کار کنید؛ مستقل و به قول میدان جنگ، آتش به اختیار. البتّه در جنگ، قرارگاه مرکزی وجود دارد که دستور می‌دهد، امّا اگر چنانچه رابطه‌ی قرارگاه ‌قطع شد یا قرارگاه عیبی پیدا کرد، اینجا فرمانده دستورِ آتش به اختیار می‌دهد. خب شما افسرهای جنگ نرمید -قرار شد شما افسران جوان جنگ نرم باشید- آنجایی که احساس می‌کنید دستگاه مرکزی اختلالی دارد و نمی‌تواند درست مدیریت کند، آنجا آتش به اختیارید؛ یعنی باید خودتان تصمیم بگیرید، فکر کنید، پیدا کنید، حرکت کنید، اقدام کنید». (1) این اظهارات و بکار بردن این اصطلاح نظامی، کلیدواژه جدیدی را در فضای میدانی ایران ایجاد کرد که برای برخی تداعی‌کننده رویکرد خودمحور، خودسر و فارق از ضوابط و قوانین مرسوم بود. برخی با این دلیل که عدم مدیریت صحیح مسئولین مرتبط و اختلال در دستگاه مرکزی، موجب شده است که ما خود به طراحی و اجرای میدانی بپردازیم، گرفتار اعمالی شدند که خلاف قانون و شرع به نظر می‌رسد. برخی دیگر انگشت اتهام را به‌سوی این و آن نشانه رفتند که آتش به اختیار به معنای خودسر بودن و تنها معیار خود را دفاع از حکومت دیدن است و آتش به اختیار فرقی با خودسری ندارد و به این شکل همه را متهم ساختند. تفاوت دقیق آتش به اختیار بودن با خودسری چیست؟

در رابطه با تعریف آتش به اختیاری و تفاوت آن با خودسری نکات ذیل قابل‌ملاحظه و تأمل است:

1. چون عبارت رهبری اصطلاحی نظامی است دلیل نمی‌شود که عنوان «آتش به اختیار» به‌عنوان یک حرکت خشن و پرخاشگرانه خیابانی و میدانیِ خودسر تفسیر شود. به‌صراحت، مخاطب و موضوع سخنان رهبر انقلاب در رابطه با آتش به اختیار بودن، نیروها و مسائل فرهنگی است:

این «آتش به اختیار» که من چندی پیش گفتم، مربوط به این مجموعه است، [یعنی] مجموعه‌های فعّال در «زمینه‌های فرهنگی» که این‌ها می‌توانند تأثیرگذاری عمیقی داشته باشند. از اوّل انقلاب هم همین‌جور بوده، الآن هم همین‌جور است. الآن هرجایی که شما یک گروه جوان را پیدا کنید -جوان متشکّل و بافکر و صاحب ذهن فعّال- که دست‌به‌کار فرهنگی می‌زنند مثلاً در یک مسجدی، در یک هیئتِ عزاداری‌ای -همین‌طور که دوستان بیان کردند-این ها می‌توانند روی جوان‌ها تأثیر بگذارند، روی محلّه تأثیر بگذارند، روی خویشاوندان تأثیر بگذارند، روی مجموعه‌های دانشجویی تأثیر بگذارند، یک حرکتی، یک عزمی، یک بینش و بینایی‌ای را در یک مجموعه‌ای به وجود بیاورند. (2) همچنین ایشان در جای دیگر تأکید کرده است:

«آتش به اختیار» به معنی کار فرهنگی خودجوش و تمیز است؛ آنچه ما گفتیم معنایش این است که در تمام کشور، جوان‌ها و صاحبان اندیشه و فکر، صاحبان همت، خودشان با ابتکار خودشان، کار را -کارهای فرهنگی را- پیش ببرند، منافذ فرهنگی را بشناسند و در مقابل آن‌ها، کار انجام بدهند. (3)

2. آتش به اختیار ابداً به معنای قانون‌شکنی و هرج‌ومرج و نادیده گرفتن ضوابط نیست. رهبر انقلاب در این رابطه تأکید کرده است:

«آتش به اختیار، به معنای بی‌قانونی و فحّاشی و طلبکار کردن مدّعیانِ‌ پوچ‌اندیش و مدیون کردن جریان انقلابی کشور نیست. نیروهای انقلابی بیش از همه باید مراقب نظم کشور، مراقب آرامش کشور، مراقب عدم سوءاستفاده‌ی دشمنان از وضعیت کشور و مراقب حفظ قوانین [باشند]؛ این مراقبت‌ها در درجه‌ی اوّل متوجّه به نیروهای انقلاب است که دلسوزند، علاقه‌مندند و مایل‌اند که کشور به سمت هدف‌های خود حرکت بکند». (4)

طبق این تفاسیر، فردی که خودسرانه ضوابط و معیارها را نادیده می‌گیرد، دارای یک رویکرد انحرافی و آسیب‌زننده است نه اینکه در میدان جهاد فرهنگی در حال انجام حرکتی انقلابی و شامل عبارت «آتش به اختیار» باشد. همان‌گونه که ایشان با قاطعیت انذار داده است که قرار نیست هر کس هر طور تشخیص می‌دهد و با هر شیوه‌ای، بخواهد عقلانیت، شرع، قانون و موازین را زیر پا بگذارد:

«این حرفی که من امروز زدم و از بعضی از مسئولان و سران کشور گله‌گزاری کردم، موجب نشود که حالا یک عده‌ای راه بیفتند، بنا کنند علیه این و آن شعار دادن؛ نه بنده با این کار هم مخالفم. اینکه شما یک نفر را به‌عنوان ضد ولایت، ضد بصیرت، ضد چه، مشخص کنید، بعد یک عده‌ای راه بیفتند علیه او  شعار بدهند، مجلس را به هم بزنند، بنده با این کارها هم مخالفم؛ این را من صریح بگویم. این کارهائی که در قم اتفاق افتاد، بنده با این‌جور کارها مخالفم. آن کارهائی که در مرقد امام اتفاق افتاد، بنده با این‌جور کارها مخالفم. بارها به مسئولین و کسانی که می‌توانند جلوی این چیزها را بگیرند، تذکر داده‌ام. آن‌کسانی که این کارها را می‌کنند، اگر واقعاً حزب‌اللهی و مؤمن‌اند، خب نکنند. می‌بینید که تشخیص ما این است که این کارها به ضرر کشور است، این کارها به نفع نیست. با احساسات‌شان راه بیفتند اینجا، آنجا، علیه این شعار بدهند، علیه آن شعار بدهند؛ این شعار دادن‌ها کاری از پیش نمی‌برد. این خشم‌ها را، این احساسات را برای جای لازم نگه‌دارید. در دوران دفاع مقدس اگر بسیجی‌ها می‌خواستند همین‌طور بروند یک جایی، طبق میل خودشان حمله کنند که خب پدر کشور درمی‌آمد. نظمی لازم است، انضباطی لازم است، مراعاتی لازم است. اگر چنانچه به این حرف‌ها اعتنائی ندارند، آن‌ها که خب حسابشان جداست؛ اما آن‌کسانی که به این حرف‌ها اعتناء دارند و مقیدند که برخلاف موازین شرع حرکت نکنند، باید مراقبت کنند، از این کارها نکنند». (5)

3. معنای دقیق آتش به اختیار چیست؟

همان‌طور که در تبیین و توضیح صریح رهبری بیان گردید، مغز تعریف آتش به اختیار این است که برای کار فرهنگی منتظر و معطل دستگاه‌های کشور نباشیم. دستگاه‌های کشور یا اولویت‌ها را متوجه نشده، یا به هر دلیلی ارتباط خود را با داوطلبان و فعالان عرصه فرهنگی از دست داده است، لذا اگر در محیط مدرسه، دانشگاه و محل کار، مسجد و محله و هر محیط دیگری در جامعه، زمینه کار فرهنگی و جامعه‌ساز وجود دارد، باید به میدان رفت. این مسئله هم اتفاق جدیدی نیست، بلکه بر آن تأکید شده است. برای نمونه بخش بزرگی از رشد و تدوین مناسبات فرهنگی تشیع، خارج از نهادها و سازمان‌های سیاسی و حکومتی ریشه گرفته و پیشرفت داشته است. مگر برپایی مجالس تحول بخش و مؤثر دهه محرم و ... منتظر حکومت و نهادها و سازمان‌ها مانده است؟ مگر بانیان عظیم‌ترین هیئات و مساجد و مدرسه‌سازان و ... منتظر دستور و تصمیم و حرکت ادارات و سازمان‌ها شده بودند؟ بخش بزرگی از رویدادهای فرهنگی توسط نیروهایی شکل‌گرفته و بنیان‌گذاری شده است که کاملاً خودجوش و آتش به اختیار عمل کرده‌اند.

نتیجه
اساساً با تعریف دقیق آتش به اختیاری، تفاوت آن با خودسری مشخص می‌شود. بهترین تعریف هم تعریف مبدع این اصطلاح سیاسی یعنی رهبر انقلاب است که ایشان به‌صراحت، موضوع این عنوان را کار فرهنگی دانسته و چنین رویکردی را فارغ از شرایط و ضوابط که مهم‌ترین آن قانون و شرع است نمی‌پذیرد. نیروی خودسر، کاری به معیارهای عقلی و شرعی و قانونی ندارد و فارغ از موازین، هرگونه که دوست دارد عمل می‌کند اما این عنوان به معنای فعالیت خودجوش و معطل دستگاه‌ها نماندن اما بر طبق موازین است.

کلمات کلیدی

آتش به اختیار، مقام معظم رهبری، کار فرهنگی، نیروهای خودسر. 

پی‌نوشت‌ها:
1. خامنه‌ای علی، بیانات در دیدار جمعی از دانشجویان، خامنه‌ای دات آی آر، 17 خرداد 1396، https://khl.ink/f/36775.

2. خامنه‌ای علی، بیانات در دیدار جمعی از دانشجویان، خامنه‌ای دات آی آر، 1 خرداد 1398، https://khl.ink/f/42633.

3. خامنه‌ای علی، خطبه‌های نماز عید فطر، خامنه‌ای دات آی آر، 5 خرداد 1396، https://khl.ink/f/37002.

4. خامنه‌ای علی، خطبه‌های نماز عید فطر، خامنه‌ای دات آی آر، 5 خرداد 1396، https://khl.ink/f/37002.

5. خامنه‌ای، علی، بیانات در دیدار مردم آذربایجان‌ شرقی، خامنه‌ای دات

آی آر، 28 بهمن 1391، https://khl.ink/f/22042.

تحریم‌‌های خارجی حدود 30 درصد در مشکلات کشور مؤثر بوده و 70 درصد آن به خاطر عوامل درونی مانند سوء تدبیر، امیدهای واهی به بیگانگان بوده است.

پرسش:

قبل از روی کار آمدن این دولت اعلام می‌شد که فقط بیست درصد مشکلات ناشی از تحریم است و هشتاد درصد آن از بی‌عرضگی است؛ اما اکنون علی‌رغم ژست‌های کاذب و حمایت همه‌جانبه داخلی، بجای پول نفت به ما دارو می‌دهند. چرا به افکار عمومی احترام گذاشته نمی‌شود و واقعیت‌ها بیان نمی‌شود؟

پاسخ:

در بازه تبلیغاتی داوطلبان ریاست جمهوری 1400 و قبل‌تر از آن برای انتقاد از عملکرد دولت قبلی، اعلام می‌شد که عمده مشکلات کشور مربوط به سوء تدبیر و کم‌کاری یا خیانت و نفوذ در بدنه دولت هست و می‌توان عمده مشکلات کشور را با استفاده از توان داخلی و تدبیر مناسب حل کرد و درآمدهای حاصل از صادرات و فروش نفت را با مذاکره دریافت کرد؛ اما باروی کار آمدن دولت جدید، همچنان به بجای پول نفت و صادرات مواد دیگر به کشور مواد مصرفی و دارو می‌دهند. چرا در موقع انتخابات وعده‌ها و حرف‌های شعاری زده و به افکار عمومی احترام نمی‌گذارند و با مردم صادق نیستند؟

برای پاسخ به این سؤال، ابتدا لازم هست به چند نکته زیر توجه کرد.

1- عامل مشکلات عمومی کشور

انسان در زندگی با واقعیات و مزاحمت‌هایی روبه‌رو هست. برخی برای رسیدن به هدف‌ها ممکن است کمک یا مزاحم باشد. با قاطعیت می‌توان گفت اگر مزاحمت‌ها وجود نداشتند، رسیدن به اهداف، زمان زیادی نمی‌خواست. یک گروه متشکل قوی می‌توانستند این اهداف را سریع برآورده کنند؛ منتها در سر راه انسان موانع وجود دارد. اساساً همین وجود مانع است که انسان را به تلاش وامی‌دارد. عامل مشکلات عمومی کشور را می‌توان در دو مورد کلی موانع درونی و موانع بیرونی تقسیم کرد.

موانع درونی یعنی آن چیزهایی که در درون خود انسان‌ها وجود دارد؛ موانع درونی، ضعف‌های فکری و عقلانی، راحت‌طلبی، آسان‌گرائی، سهل‌انگاری، آسان‌پنداری، گریز از چالش، زشت و ناپسند دانستن مواجهه‌ی با مشکلات، آماده نبودن برای مواجهه‌ی با مشکلات، تربیت اخلاقی و تاریخىِ بازمانده‌ی از دوران گذشته، خشم و شهوت‌های بی‌مهار و تربیت‌نشده، دل‌بستگی به عادات و عقاید خرافىِ میراثی و بد فهمیدن دستور دین و ... از ضعف‌های درونی ماست.

روش اسلامی مبارزه با این موانع، جهاد تبیین است و همین تبیین‌ها موجب شد که انقلاب اسلامی بر بسیاری از این پیش‌زمینه‌های تاریخی و تربیت‌های غلط فائق بیاید و فائق آمد. البته در بعضی‌اش هم هنوز فائق نیامده که آن انگیزه‌های دیگری مثل این مصرف‌گرائی و اسراف و ... دارد که جزو میراث‌های ما از گذشته است. (1)

بخش دیگر از موانع درونی، عدم اهتمام برخی از مسئولین به همه آرمان‌های انقلاب و در برخی موارد عمل خلاف آرمان‌ها است. بسیاری از ناکامی‌های امروز در عرصه‌ی رسیدن به هدف‌های انقلاب و اداره‌ی مطلوب کشور، به خاطر کم‌اعتنایی به عدالت است. اسم عدالت می‌آید و اما در مقام عمل نسبت به خود اغماض می‌شود. خیلی از امکانات و برخورداری‌ها را برای خود روا داشته، ولی برای دیگران روا داشته نمی‌شود. (2)

برای درمان این مشکلات درونی در سطح فردی و اجتماعی توسط مردم و مسئولان، باید بیشتر به سمت اسلامی شدن، مسلمان شدن و مؤمنانه و مسلمانانه زندگی کردن رفت. باید به سمت زندگی علوی رفته و روح زندگی علوی که عدالت، تقوا، پارسایی، پاک‌دامنی، بی‌پروائىِ درراه خدا و میل و شوق به مجاهدتِ درراه خدا است را در خود زنده کرده، به سمت این‌ها رفت؛ اگر قدم‌به‌قدم تحول درونی خود را جدی گرفته و پیش ببریم و پایبندی خود را به ارزش‌ها و اصولِ خود عملاً نشان دهیم، کارایی و توفیقات ما هم بیشتر خواهد شد و این موانع حل خواهند شد.(3)
در مورد موانع بیرونی هم می‌توان به تحمیل فشارهای خارجی (جنگ، تحریم و فتنه‌انگیزی‌ها...) برای کند کردن حرکت نظام به سمت آرمان‌ها اشاره کرد.

حمله نظامی به طبس، کودتای نوژه، تحریک عراق و تحمیل جنگ علیه ایران، رویارویی و دخالت نظامی مستقیم در جنگ و سقوط هواپیمای مسافربری، فشارهای اقتصادی و اقدامات تحریمی علیه نظام، حمایت، سازمان‌دهی و هدایت مخالفان نظام، فضاسازی سیاسی و تبلیغاتی و جنگ روانی علیه نظام، اختصاص بودجه‌های کلان برای مقابله با نظام اسلامی، مقابله با دستیابی جمهوری اسلامی به فناوری هسته‌ای، تهاجم فرهنگی و جنگ نرم، فتنه‌انگیزی در کشور و حمایت و برنامه‌ریزی برای سقوط نظام اسلامی، بلوکه کردن دارایی‌های خارجی کشور، خروج یک‌طرفه از برجام و ... گوشه‌ای از شرارت‌های آمریکا علیه ملت ایران است. (4)

اگر دشمن توطئه نمی‌کرد؛ اگر دشمن به رهبری استکبار جهانی و در رأسش امریکای پلید و خبیث، علیه این مملکت فعالیت نمی‌کرد، خیلی از کارهای عمرانی و زیربنایی انجام‌شده بود. برای مثال اگر جنگ هشت‌ساله را بر ما تحمیل کردند، به خاطر این بود که ما دیرتر به بازسازی کشور و زنده کردن زمینه‌های عمران بپردازیم. استعمار و استکبار می‌دانند که اگر ملت ما به کمک مسئولان و گردانندگان و مدیران دلسوز کشور بتواند ایرانی آباد و آزاد بسازد و آحاد جامعه را کاملاً مرفه و برخوردار از عدالت‌ اجتماعی و سایر ارزش‌های اسلامی کند و در زیر چتر شریعت مقدسه‌ی اسلام نگه دارد، در آن صورت انقلاب‌ بزرگ و شکوهمند ما به‌خودی‌خود و بدون آنکه کسی تلاش کند، به همه‌ی کشورهای اسلامی صادر خواهد شد و الگوی دیگران قرار خواهد گرفت.(5)
2- بررسی میزان تأثیر تحریم بر اقتصاد کشور

فدایی و همکاران اثرات کوتاه‌مدت و بلندمدت تحریم‌های اقتصادی بر رشد اقتصادی در ایران را بررسی و به این نتیجه رسیدند که اعمال تحریم‌های ضعیف تأثیر معناداری بر رشد اقتصادی نداشته، ولی تحریم متوسط و قوی در کوتاه‌مدت به ترتیب بـا ضـرایب 0098/0 و 43/0 تأثیر منفی بر رشد اقتصادی دارد.

نتایج رابطه بلندمدت نشان مـی‌دهـد کـه اعمـال تحـریم‌هـای اقتصادی ضعیف و قوی در بلندمدت تأثیر معنـاداری بـر رشـد اقتصادی نداشته، ولی تحریم‌های متوسط بـا ضـریب 0.024 در بلندمدت تأثیر منفی بر رشد اقتصادی داشته است؛ زیرا در مورد تحریم‌های ضعیف با روش کوتاه‌مدت تأثیر تحریم‌ها را خنثی و لذا تأثیری بر رشـد تولید نخواهد داشت. همچنین تـأثیر تحـریم‌هـای اقتصـادی در بلندمـدت کمرنگ‌تر می‌شود به‌ویژه زمانی که تحریم‌های اقتصادی قوی باشد، کشور هدف به‌شدت سعی می‌کند تا در بلندمدت ساختار خود را در برابر آن مقاوم ساخته و تأثیر آن را خنثی سازد.

اما در مورد تحریم‌های متوسط تغییر ساختاری، صرفه اقتصادی ندارد و دور زدن نیز به‌طور کامل نمی‌تواند تأثیر تحریم‌ها را خنثی کند، لذا حتی در بلندمدت نیز این نوع تحریم‌ها بر رشد تولیـد تأثیر قابل‌توجهی خواهد داشت. (6)

هم‌چنین مرزبان و همکاران تأثیر تحریم‌های اقتصادی بر تولید و رفاه اجتماعی ایران را بررسی کرده و به این نتیجه رسیدند که درجه تأثیر تحریم‌های نفتـی بـر میـزان رفـاه در اقتصـاد ایـران حدود 30 درصد کاهشی و اثر تحریم هم‌زمان سرمایه‌ای و نفتـی بـر میـزان رفـاه در اقتصـاد ایران بین 30 تا 50 درصد کاهشی بوده است. (7)

پس با توجه با این نتایج تحقیقات انجام‌شده، میزان تأثیر تحریم‌ها در اقتصاد و رفاه مردم حدود 30 درصد است و 70 درصد باقی‌مانده به عوامل داخلی مرتبط هست. البته می‌توان سهم تحریم در کاهش رفاه اقتصادی مردم را نیز با اقداماتی از قبیل کاهش وابستگی به نفت، اعمال سیاست‌های اقتصاد مقاومتی، تکیه‌بر توان داخلی، دیپلماسی فعال، کاهش وابستگی به تولیدات خارجی، متنوع سازی نظام ارزش محصولات، عضویت در پیمان‌های جهانی با کشورهای دوست مثل گروه شانگ های و بریکس و تعامل سازنده با کشورهای همسایه و منطقه و ... کاهش داد.

بررسی وعده‌های داده‌شده در رقابت‌های انتخاباتی

طبق نتایج تحقیقات و شواهد تجربی حدود 30 درصد مشکلات کشور ناشی از تحریم است و 70 درصد آن به خاطر عوامل درونی مانند سوء تدبیر و امیدهای واهی به بیگانگان و عوامل بیان‌شده در بخش اول است.

در دوره قبل دولت راه‌حل تمام مشکلات کشور به برجام و اف‌ای‌تی‌اف و مذاکرات گره‌زده شده بود و حتی کار به‌جایی رسیده بود که برخی ادعا داشتند که باید مذاکره شود تا مشکل آب مردم نیز به‌وسیله آن حل شود.

این گره زدن تمام مشکلات کشور به مذاکرات و تعطیلی صنایع داخلی و رکود در کشور و ... چیزی بود که مورد نقد واقع می‌شد. باروی کار آمدن دولت جدید و بدون برجام و اف‌ای‌تی‌اف و ... تنها با تعامل سازنده و دیپلماسی عزتمندانه، خیلی از گره‌های خارجی حل و اموال بلوکه‌شده آزاد یا درحالی‌که آزادسازی بوده و خرید واکسن کرونا و عضویت در پیمان شانگهای و درخواست عضویت در گروه بریکس و افزایش صادرات و فروش نفت و مشتقات نفتی و دریافت مبلغ آن، تأمین مواد اولیه مورد نیاز و ... از ثمرات نگاه صحیح به روابط بین‌الملل بر اساس عزت و مصلحت ملی است و امروز، ایران از طوفان تحریم عبور کرده و دولت با عملکرد خود نشان داد که ریشه مشکلات کشور در داخل هست و بخشی از مشکلات کنونی حاصل احتکار و گران سازی ارز و سپس فروش مواد اولیه با ارز گران، سوء تدبیر و سو استفاده‌های شخصی از جایگاه و یک‌بخشی از مشکلات هم وابسته به ساختارهای حکمرانی اشتباه و غیر اسلامی در سطح نهادهای حکومتی و نظارتی و ... است که به عوامل درونی بازمی‌گردد و باید این مشکلات هم برطرف گردد. البته باید توجه کرد که کار دشمن، همیشه دشمنی کردن و جلوگیری از پیشرفت و کم جلوه دادن دستاوردهای انقلاب و تکیه‌بر نقاط ضعف و کاستی‌هاست که لازم هست با نگاه بصیرانه و تحلیل درست، حیله‌های دشمن و نقاط ضعف درونی را شناخته و از هم تفکیک کرده و برای هرکدام راه‌حل مناسب اتخاذ گردد.

نتیجه
نتایج بررسی‌های دقیق و علمی و شواهد تجربی نشان می‌دهد که تحریم‌‌های خارجی حدود 30 درصد در مشکلات کشور مؤثر بوده و 70 درصد آن به خاطر عوامل درونی مانند سوء تدبیر، امیدهای واهی به بیگانگان، عدم تکیه‌بر ظرفیت‌های داخلی، ضعف‌های فکری و عقلانی، راحت‌طلبی، آسان‌گرائی، سهل‌انگاری، آسان‌پنداری، گریز از چالش، زشت و ناپسند دانستن مواجهه‌ی با مشکلات، آماده نبودن برای مواجهه‌ی با مشکلات، تربیت اخلاقی و تاریخىِ غلط بازمانده‌ی از دوران گذشته، خشم و شهوت‌های بی‌مهار و تربیت‌نشده، دل‌بستگی به عادات و عقاید خرافىِ میراثی و بد فهمیدن دستور دین و ... است.

درگذشته عده‌ای سعی بر این داشتند که تمام مشکلات کشور را به عوامل بیرونی و تحریم گره‌زده و تنها راه‌حل را نیز در مذاکره می‌دیدند و می‌گفتند تحریم‌های ظالمانه باید از بین برود تا سرمایه بیاید. تا مسئله محیط‌زیست حل شود. تا اشتغال جوانان حل شود. تا صنعت جامعه حل شود. تا آب خوردن مردم حل شود. تا منابع آبی زیاد شود. تا بانک‌های ما احیا شود و ... این گره زدن تمام مشکلات کشور به مذاکرات، تعطیلی صنایع داخلی، کاهش چشمگیر تولید، رکود اقتصادی و ... چیزی بود که موردنقد منتقدین واقع می‌شد. زیرابه بهانه تحریم، کشاورزی و صنعت داخلی و کنترل بازار داخلی و ... نیز تعطیل‌شده بودند.

اما باروی کار آمدن دولت جدید و بدون گره زدن مشکلات کشور به برجام و اف‌ای‌تی‌اف و ... بخشی مشکلات داخلی با تکیه‌بر توان داخلی و شعار ما می‌توانیم حل گردید و کارخانه‌هایی که سال‌ها تعطیل یا نیمه فعال بودن رونق گرفته و رشد اقتصادی کشور بدون برجام و اف‌ای‌تی‌اف تنها با تعامل سازنده و دیپلماسی عزتمندانه و فعالانه، بعد از سال‌ها مثبت شد. خیلی از گره‌های خارجی حل و اموال بلوکه‌شده آزاد و تأمین واکسن کرونا انجام‌شده و ایران در پیمان شانگ های عضو گردیده و درخواست عضویت در گروه بریکس را داده و صادرات و فروش نفت و مشتقات نفتی افزایش‌یافته و درآمدهای آن دریافت شده، مواد اولیه مورد نیاز تأمین و ... که این‌ها بخشی از ثمرات نگاه صحیح به روابط بین‌الملل بر اساس عزت، حکمت و مصلحت است و امروز، ایران از دوران تأثیرپذیری شدید از تحریم عبور کرده و دولت با عملکرد خود نشان داد که ریشه مشکلات کشور در داخل بوده و ناشی از احتکار و گران سازی ارز و سپس فروش مواد اولیه با ارز گران، سوء تدبیر و سو استفاده‌های شخصی از جایگاه و یک‌بخشی از مشکلات هم وابسته به ساختارهای حکمرانی اشتباه و غیر اسلامی در سطح نهادهای حکومتی و نظارتی و ... است که به عوامل درونی بازمی‌گردد و باید این مشکلات هم برطرف شدنی است.

البته باید در مقابل دشمن که همیشه در حال دشمنی کردن، جلوگیری از پیشرفت، کم جلوه دادن دستاوردهای انقلاب و تکیه‌بر نقاط ضعف و کاستی‌ها هست باید آمادگی لازم را داشت و با نگاه بصیرانه و تحلیل درست، حیله‌های دشمن و نقاط ضعف درونی را شناخته و از هم تفکیک کرده و برای هرکدام راه‌حل مناسب اتخاذ کرد.

پی‌نوشت‌ها:
1.  خامنه‌ای، سید علی، بیانات‌ در دیدار اساتید و دانشجویان دانشگاه‌های شیراز، پایگاه اطلاع‌رسانی دفتر حفظ و نشر آثار آیت‌الله خامنه‌ای، ۱۳۸۷/۰۲/۱۴،
3431، https://khl.ink/f/3431

2. خامنه‌ای، سید علی، بیانات در دیدار مسئولان سازمان صداوسیما،

پایگاه اطلاع‌رسانی دفتر حفظ و نشر آثار آیت‌الله خامنه‌ای، ۱۳۸۱/۱۱/۱۵،

7227،https://khl.ink/f/7227
3. خامنه‌ای، سید علی، بیانات در دیدار کارگزاران نظام‌، پایگاه

اطلاع‌رسانی دفتر حفظ و نشر آثار آیت‌الله خامنه‌ای، ۱۳۸۳/۰۸/۰۶،

3256، https://khl.ink/f/3256

4. مجتبی زاده، علی، شرارت‌های آمریکا علیه ایران، مکاتبه و اندیشه، پاییز و زمستان 1392، شماره 47، صفحه 90 تا 104.

5. خامنه‌ای، سید علی، بیانات در دیدار اقشار مختلف مردم، پایگاه

اطلاع‌رسانی دفتر حفظ و نشر آثار آیت‌الله خامنه‌ای، ۱۳۶۸/۰۴/۱۸،

2133، https://khl.ink/f/2133

6. فدایی، مهدی؛ درخشان، مرتضی، تحلیل اثرات کوتاه‌مدت و بلندمدت تحریم‌های اقتصادی بر رشد اقتصادی در ایران، پژوهش‌های رشد و توسعه اقتصادی، بهار 1394، شماره 18، صفحه 132-113.

7. مرزبان، حسین؛ استادزاد، علی حسین، تأثیر تحریم‌های اقتصادی بر تولید و رفاه اجتماعی ایران، دوره 20، شماره 63، تیر 1394، صفحه 37-69.

کارآمدی نظام‌ها تابع عملکرد آن‌ها در جهت رسیدن به اهداف و عبـور از موانـع است.

پرسش:

امروز مأمور مالیاتی افشاگر فساد مالی هانتر بایدن پسر جوبایدن رئیس‌جمهوری فعلی آمریکا توسط کنگره آمریکا موردتقدیر قرار گرفت و برای نماینده افشاگر واگذاری خودروهای شاسی‌بلند به مجلس نیز حکم یک سال حبس بریده شد. آمریکای لیبرال باید برای ما الگو باشد یا جمهوری اسلامی برای دنیا؟

پاسخ:
مقدمه

در اخبار آمده است که یکی از متصدیان امور مالیاتی آمریکا که فساد مالی هانتر بایدن پسر جوبایدن رئیس‌جمهوری فعلی آمریکا مبنی بر فرار مالیاتی ایشان را افشا کرده بود، توسط کنگره آمریکا مورد تقدیر قرار گرفت؛ از طرفی در اخبار ایران نیز اعلام شد که افشاگر واگذاری خودروهای شاسی‌بلند به نمایندگان مجلس، به یک سال حبس محکوم شد. با مقایسه این دو کنش در مورد فساد مسئولان در دو کشور که یکی ادعای عدم دخالت دین در امور حکومتی دارد و دیگری که مدعی حکومت بر اساس دین الهی هست، این سؤال پیش می‌آید که آیا آمریکای لیبرال باید برای ما الگو باشد یا جمهوری اسلامی برای دنیا؟

برای پاسخ به این سؤال، ابتدا لازم هست هر دو گزاره خبری را بررسی کرده و سپس جنبه‌های دیگر قضیه را کنکاش کرد.

1- واگذاری خودروهای شاسی‌بلند

یکی از نمایندگان در صحن علنی مجلس مدعی شد در جریان استیضاح یکی از وزرا، 75 نماینده مجلس خودروی شاسی‌بلند رشوه گرفتند تا از استیضاح آن وزیر منصرف شوند. بعدازاین ادعا، هیئت نظارت بر رفتار نمایندگان مجلس به مسئله ورود کرده و مشخص شد که ادعای نماینده فاقد اسناد و مدارک بوده است. بر همین اساس، بعد از تفهیم اتهام و اخذ آخرین دفاعیات از وی و برگزاری دومین جلسه دادگاه، به اتهام نشر اکاذیب در دادگاه بدوی، حکم اولیه یک سال حبس برای او صادر شد.
سپس در پی دستور رئیس‌جمهور برای بررسی موضوع و پس از ارزیابی دقیق ابعاد موضوع و احراز تخلف، در گام اول از ادامه واگذاری خودروهای در قالب تفاهم‌نامه و... که خارج از روال فروش خودرو به عموم مردم بوده، جلوگیری شد و دستگاه‌ها و افراد متخلف معرفی و مدیرعامل ایران‌خودرو در همین رابطه برکنار شد و به خودروسازان مجدد ابلاغ گردید بر اساس ابلاغیه و دستور ریاست محترم جمهور از اسفندماه ۱۴۰۰، تحت هیچ شرایطی حق واگذاری بی‌ضابطه خودرو به مدیران و کارکنان دستگاه‌های اجرایی در سه قوه و یا سایر اشخاص حقیقی یا حقوقی خصوصی را مغایر با روال عادی فروش به آحاد مردم ندارند و از وزیر وقت صمت هم خواسته شد ضمن توقف تفاهم‌نامه‌های خودروسازان با دستگاه‌های اجرایی، نظارت مضاعف وجدی‌تری داشته باشند تا شاهد تکرار این مسئله‌ نبوده و مادامی‌که شرایط عرضه خودرو به این وضعیت باشد و نیاز مردم برطرف نشود این مطالبه نظارتی کماکان پابرجاست.
طبق مدارک به‌دست‌آمده، تفاهم‌نامه‌ای از تابستان ۱۴۰۰ و قبل از تشکیل کابینه دولت سیزدهم بین یک شرکت شبه کاغذی غیر مرتبط (رادین مبین غرب) با آن خودروساز منعقدشده است و این رویه تا اواسط ۱۴۰۱ ادامه یافته که طبق بررسی انجام‌شده، وزیر وقت صمت اطلاعی از وقوع و یا کم و کیف آن نداشته و ظاهراً تعدادی از نمایندگان هم از آن بی‌اطلاع بوده‌اند و حکم اولیه دادگاه علیه آن نماینده نیز ملغی گردید و در مجلس به کار خود ادامه دادند. (1)

2-تقدیر از افشاگر فساد مالی هانتر بایدن

هانتر بایدن، پسر جو بایدن، رئیس‌جمهور فعلی آمریکا، سابقه طولانی در انجام اقدامات مجرمانه و فرار مالیاتی دارد به‌طوری که حتی دونالد ترامپ در کارزار انتخابات ریاست جمهوری خود در سال ۲۰۲۰ حملات گسترده‌ای به جو بایدن به دلیل تخلفات پسرش داشت.

هانتر در ۲۰۱۴ و زمانی به کمپانی بوریسما ملحق شد که پدرش معاون باراک اوباما بود و به وی در رسیدگی به سیاست‌گذاری خارجی با اوکراین کمک می‌کرد. فعالیت هانتر در اوکراین بر سیاست‌گذاری‌های دولت اوباما در قبال این کشور شرق اروپا اثر گذاشته است. جمهوری‌خواهان سنا در گزارشی مربوط به اوایل سال 2023 گفته بودند که این همکاری با اوکراین مصداق تضاد با منافع ملی است. جمهوری خواهان سال‌ها بر این موضوع تأکید دارند که هانتر در حال استفاده از جایگاه پدر خود و انجام اقدامات مجرمانه متعدد در داخل و خارج از کشور است.

وزارت دادگستری آمریکا از پسر بایدن خواسته تا اطلاعاتی را که مربوط به چندین شرکت ازجمله یک کمپانی گاز اوکراینی ارائه کند. روابط هانتر با کمپانی گاز اوکراینی بوریسما به پدرش هم مربوط می‌شود. در این احضاریه علاوه بر درخواست برای شفاف‌سازی روابط بایدن جوان با کمپانی بوریسما،‌ از وی خواسته‌شده تا درباره روابط و معاملات تجاری‌اش با چین و سایر تبادلات مالی شفاف‌سازی کند. دادستان‌های فدرال همچنین به بررسی جرم احتمالی پول‌شویی پرداخته‌اند.

هانتر بایدن در این دادگاه به‌طور داوطلبانه به اتهام مربوط به فرار مالیاتی خود اعتراف می‌کند، البته او طبق توافق با دادگاه به دنبال آن است که با اعتراف در این موضوع، مانع از محکوم شدن در مورد اتهام مرتبط با اسلحه غیرقانونی خود شود. وی متهم است در سال‌های ۲۰۱۷ و ۲۰۱۸ علی‌رغم درآمد‌های بیش از ۱.۵ میلیون دلاری از دادن مالیات آن خودداری ورزیده است. در ضمن ماجرای تقدیر از افشاگر فرار مالیاتی و سایر فسادهای هانتر بایدن مربوط به قوانین وزارت دادگستری آمریکا درباره حمایت از افرادی که سوت‌زنی (افشاگری فساد) می‌کنند، است که طبق قانون، مبلغی به‌عنوان پاداش به شخص سوت‌زن پرداخت می‌شود. (2)

تا اینجا روشن شد که واقعیت با آنچه در قسمت اول سؤال مطرح شد، متفاوت است و فرضیات سؤال، مطابق با همه ماجرا نیست. در ادامه به این مطلب می‌پردازیم که کدام نظام باید الگو برای جهانیان باشد؟ ملاک الگو بودن چیست؟

3- الگوی بودن جمهوری اسلامی برای دیگران یا الگو شدن دیگران برای ما؟

برای اینکه یک نظام و سیستمی برای سایر ملت‌ها و نظام‌ها به‌عنوان الگو معرفی گردد، لازم است در مرتبه اول کارآمدی آن نظام بررسی گردد و در صورت کارآمد بودن به جهانیان معرفی گردد. برای تحلیل کارآمدی، باید اهداف نظام را بررسی و میزان دستیابی به اهداف توسط آن نظام را سنجید.
کارآمدی در علـم سیاست به معنی عملکرد نظام‌ها در جهت رسیدن به اهداف و عبـور از موانـع است؛ بنابراین منظور از کارآمدی این است که یک نظام سیاسی‌کار ویژه‌های اساسی خـود را در سه عرصه‌ی فرهنگ، اقتصاد و سیاست به نحو احسن انجام دهد، به‌گونه‌ای که بتوانـد در رسیدن به اهداف خود توفیق پیدا کند و مشکلات جامعه را حل کند.

در این راستا نگاه کلان و فراگیر به نظام‌ها برای فهم کارآمدی آن ضرورتی جدی دارد؛ زیرا نگاه‌های جزئی، نگاه به حوادث میانه‌ی راه و نگاه به افت‌وخیزها، خیلی گویا نیست؛ باید نگاه کلان و فراگیر به نظام‌ها در سطح افکار عمومی زنده بشود. این نگاه کلان موجب می‌شود که به مسائل جزئی و کوچک اهمیت بیش از حد داده نشود و به حرکت عمومی که در طول سال‌ها ادامه داشته، نگاه کرده و بتوان موانع و آسیب‌ها را به‌خوبی و بر اساس اولویت تحلیل کرد. حال با این نگاه کلان باید بررسی کرد که اهداف نظام اسلامی و نظام غرب چه بوده و به چه میزان بدان رسیده‌اند و علل عدم تحقق کامل اهداف هرکدام چه بوده است؟
البته باید توجه کرد که در نظام‌های سیاسی، اهداف متفـاوت بـوده و چه‌بسا شـیوه‌هـای رسیدن به آن نیز متفاوت باشد. به‌طور مثال در جوامعی با عنوان دموکراسی غربـی، بـه هـر شیوه ممکن باید به اهداف نائل آمد، لکن این مسئله در جوامع دینی صدق نداشـته و مبـانی دینی این اجازه را به مسئولین نمی‌دهد که از هر شـیوه ممکـن بـرای رسـیدن بـه اهـداف استفاده نمایند. بر این اساس کارآمدی در نظام مردم‌سالاری دینی دارای معنی متفاوت بـوده و مؤلفه‌های خاص خود را دارد و نظام دینی ضمن تلاش برای رسیدن بـه اهداف مشترک بایـد برنامه‌ریزی برای رسیدن به اهداف دینی کارآمدی را نیز مدنظر داشته باشد. در ایـن صـورت، دیـن مـی‌توانـد حداکثر میزان کارآمدی را به نمایش گذارد.
3.1- بررسی کارآمدی نظام غربی

نظام‌های سیاسی حاکم در غرب و آمریکا با شعار لیبرال دموکراسی و اقتصاد سرمایه محور شکل‌گرفته‌اند. با توجه به اندیشه‌های افرادی چون لاک، هابز، روسو و ... درصدد تأمین رضایت مردم، برآوردن رفاه حداکثری، تأمین و برقراری عدالت، قانون‌مداری، مشـارکت حـداکثری مردم در حکومت، دانش‌محوری، توسعه مندی و شایسته‌سالاری در قالب لیبرال دموکراسی می‌باشند. (3)

طبق بررسی‌ها و شواهد موجود، باید اعلام کنیم که نظام غربی باگذشت حدود 4 قرن از شکل‌گیری آن، در بعد اقتصادی اهدافی را که مدنظر داشت، تحقق بخشیده و اقتصاد سرمایه محور (هرچند موافق مبانی اسلامی نیست) را پی‌ریزی و به رشد کافی رسانده است. ولی در بعد لیبرال دموکراسی که پنج مؤلفه ضروری ۱. تأمین آزادی بیان ۲. تفکیک قوا و وجود پارلمان ۳. دولت حداقلی و استقلال حوزه خصوصی 4. تنها معیار منفعت عمومی، انتخاب آزادانه افراد باشد نه صلاحدید اهل‌فن یا دیگران را جز اهداف خود داشت کارآمدی مطلوبی نداشته است؛ زیرا هر یک از این مؤلفه‌ها به‌خصوص تأمین آزادی بیان، تشکیل دولت حداقلی، عدالت اجتماعی و امنیت محقق نشده و حتی عکس این اهداف عمل شده است.

3.2- بررسی کارآمدی نظام اسلامی

نظام اسلامی ایران بزرگ‌ترین تحول و تغییر قدرت در طول تاریخ بود و اساس سلطنت و حکومت فردی را به حکومت مردمی تبدیل کرد، باگذشت حدود 45 سال از انقلاب اسلامی لازم است این انقلاب از زمینه‌های مختلفی از قبیل کارآمدی موردبررسی قرار گیرد.

استقلال‌خواهی و قطع هر نوع وابستگی، حاکمیت اسلام بر جامعه و رواج ارزش‌های دینی در کشور، آزادی بیان و قلم، عدالت و رفع تبعیض‌ها، پیشرفت مادی و گسترش رفاه، احیای کرامت انسانی و نقش داشتن مردم در حاکمیت بر تعیین سرنوشت خود و ... از اهداف انقلاب بوده و در راستای رسیدن به این اهداف دستاوردهایی مثل استقلال، حفظ تمامیت ارضی و رساندن ایران به عزت و کرامت لایق خود، ارتقاء جایگاه ایران در جهان، صدور شعارهای انقلاب و الهام‌بخشی به حق‌طلبان عالم، گسترش آزادی‌های عمومی، گسترش برخورداری‌های عمومی و امکانات مادّی، پیشرفت در معنویات و امکان سیر تکاملی در فضای انقلاب، گسترش عدالت اجتماعی، توان ایستادگی در برابر سلطه‌طلبان جهانی، رشد علمی و صنعتی داشته است، ولی این دستاوردها بااینکه خیلی مهم و لازم هستند ولی تا رسیدن به اهداف تحقق حیات طیبه برای همه ملت ایران، تشکیل تمدن نوین اسلامی و زمینه‌سازی ظهور حضرت بقیه‌الله عجل‌الله‌تعالی‌فرجه‌الشریف جای کار زیادی هست. ازجمله عللی که

سبب عدم تحقق کامل اهداف انقلاب اسلامی بوده می‌توان به موارد زیر اشاره کرد.

1. زمان‌بر بودن دست‌یابی به این اهداف بلند. 

2. تحمیل فشارهای خارجی (جنگ، تحریم و...) برای کند کردن حرکت نظام به سمت آرمان‌ها.

3. موانع درونی (ضعف‌های فکری، راحت‌طلبی، عادت‌های اجتماعی غلط).
4. عدم اهتمام برخی از مسئولین به همه آرمان‌های انقلاب. (4)

باید توجه کرد که فرایند تحقّق اهداف اسلامی، یک فرایند طولانی و دشواری است. به‌طور نسبی انسان به آن اهداف نزدیک می‌شود؛ اما تحقّق آن‌ها، بسیار طولانی است. قدم اوّل که پُرهیجان‌تر و پُرسروصداتر از همه است، ایجاد انقلاب اسلامی است. قدم دوم، ترتّب نظام اسلامی بر انقلاب اسلامی است؛ یعنی ایجاد نظام اسلامی (اسلامی شدن هندسه‌ی عمومی جامعه) قدم سوم، ایجاد دولت اسلامی (دولت یعنی مجموعه‌ی کارگزاران حکومت) است. مسئولان باید به معنای واقعی کلمه، در درون این نظامِ اسلامی، اسلامی شوند. این مشکل‌تر از مراحل قبلی است و الآن ما در این مرحله هستیم. (5)

حال با توجه به این اهداف و مسیر طی شده و نقاط ضعف و قوت موجود در کشور، الگوی پیشرفت اسلامی طراحی و در حال اجرا است؛ زیرا اسلام الگوی مستقل خودش را دارد. الگوی اسلامی برای نظام سازی و جامعه‌سازی یک الگویی مرکّب از ایمان و علم و عدل است. ما البتّه در هر سه بخش عقبیم. تحرّک ما تحرّک مناسب و شایسته‌ای نبوده، امّا الگو این است که انسان این را در شعارها، در اظهارها، در جهت‌گیری‌ها، درحرکت‌هایی که در این 45 سال در جمهوری اسلامی صورت گرفته، در شخصیت‌سازی‌هایی که صورت گرفته (نمونه‌هایش شهدای بزرگ مثل شهید بهشتی، رجائی، باهنر، مطهّری و شهید قاسم سلیمانی است) می‌تواند مشاهده بکند. (6)

الگوی کشور اسلامی به معنای این نیست که در این کشور همه‌ی مردم فقط مشغول نماز و روزه و دعا و توسّل‌اند؛ نه این‌ها هست، این‌ها معنویت است امّا در کنار این معنویت، پیشرفت مادّی، رشد علمی، توسعه‌ی عدالت، کم شدن فاصله‌های طبقاتی و برداشته شدن قلّه‌های اشرافی‌گری هست...الگوهای رایج توسعه، ازلحاظ مبانی، غلط و بر پایه‌ی اومانیسم و اصول غیر الهی هستند و ازلحاظ آثار و نتایج نیز نتوانسته‌اند وعده‌هایی را که در خصوص ارزش‌هایی نظیر «آزادی» و «عدالت» داده بودند، محقق کنند. این جوامع اگرچه پیشرفت‌هایی نیز داشته‌اند اما پیشرفت‌ها تا اعماق آن جوامع نفوذ نکرده و به «اخلاق، عدالت، معنویت و امنیت» منتهی نشده است. (7)

نتیجه
برای معرفی یک نظام و سیستمی به‌عنوان الگو، لازم است کارآمدی آن نظام بررسی و برای تحلیل کارآمدی نیز لازم است اهداف و میزان تحقق آن اهداف ارزیابی شود. کارآمدی نظام‌ها تابع عملکرد آن‌ها در جهت رسیدن به اهداف و عبـور از موانـع است. داشتن نگاه کلان و فراگیر به نظام‌ها برای فهم کارآمدی آن‌ها ضروری هست. حال با این نگاه کلان، اهداف نظام اسلامی و غرب و میزان تحقق و علل عدم تحقق کامل اهداف هر نظام بررسی می‌شود.

در بررسی کارآمدی نظام غربی بیان شد که نظام‌های سیاسی حاکم در غرب با شعار لیبرال دموکراسی و اقتصاد سرمایه محور ایجادشده و طبق بررسی‌ها و شواهد، باید اعلام کرد که نظام غربی باگذشت حدود 4 قرن از شکل‌گیری آن، در بعد اقتصادی اهدافی را که مدنظر داشت، تحقق بخشیده و ولی در بعد لیبرال دموکراسی کارآمدی مطلوبی نداشته است؛ زیرا هر یک از مؤلفه‌های این نظام به‌خصوص تأمین آزادی بیان و تشکیل دولت حداقلی و عدالت اجتماعی و امنیت محقق نشده و حتی عکس این اهداف تحقق‌یافته است.

هم‌چنین در بررسی کارآمدی نظام اسلامی بیان شد که انقلاب اسلامی با اهداف متعالی از قبیل استقلال‌خواهی و قطع هر نوع وابستگی، حاکمیت اسلام بر جامعه و رواج ارزش‌های دینی در کشور، آزادی بیان و قلم، عدالت و رفع تبعیض‌ها، پیشرفت مادی و گسترش رفاه و ... شکل‌گرفته و در راستای رسیدن به این اهداف، دستاوردهایی مثل استقلال در تصمیم‌گیری، حفظ تمامیت ارضی کشور، گسترش برخورداری‌های عمومی و امکانات مادّی، توان ایستادگی در برابر سلطه‌طلبان جهانی، رشد علمی و صنعتی و ... داشته است.

زمان‌بر بودن دست‌یابی به این اهداف بلند، تحمیل فشارهای خارجی، موانع درونی (ضعف‌های فکری، راحت‌طلبی، عادت‌های اجتماعی غلط) و عدم اهتمام برخی از مسئولین به همه آرمان‌های انقلاب ازجمله عللی هستند که سبب عدم تحقق کامل اهداف انقلاب اسلامی بوده‌اند. بیان شد که فرایند تحقّق هدف‌های اسلامی، یک فرایند طولانی و دشواری است. قدم دشوار آن، ایجاد دولت اسلامی است؛ یعنی کارگزاران باید به معنای واقعی کلمه، در درون این نظامِ اسلامی، اسلامی شوند.

الگوی پیشرفت اسلامی، الگویی مرکّب از ایمان و علم و عدل برای نظام سازی و جامعه‌سازی طراحی و در حال اجرا است. طبق این الگو در کنار معنویت، پیشرفت مادّی، رشد علمی، توسعه‌ی عدالت، کم شدن فاصله‌های طبقاتی و برداشته شدن قلّه‌های اشرافی‌گری هست.

الگوهای رایج توسعه، ازلحاظ مبانی بر پایه‌ی اومانیسم و اصول غیر الهی هستند و ازلحاظ آثار و نتایج نیز نتوانسته‌اند وعده‌هایی را که در خصوص ارزش‌هایی نظیر آزادی و عدالت داده بودند، محقق کنند. این جوامع اگرچه پیشرفت‌هایی نیز داشته‌اند، اما پیشرفت‌ها تا اعماق آن جوامع نفوذ نکرده و به اخلاق، عدالت، معنویت و امنیت منتهی نشده است؛ بنابراین نمی‌تواند الگو واقع شوند و نظام اسلامی به علت جامع بودن در اهداف و تعریف نیازها و ارائه راهکارهای مناسب جهت نیل به آن‌ها، قابل‌عرضه به‌عنوان نظام الگو برای نظامات حکمرانی جهانی است. حال به یک نکته نیز باید توجه کرد و آن این است که عمل غیر از خود نظریه و نظام الگو هست. در مقام عمل ممکن است منافع شخصی، ضعف در شناخت و عمل و ... سبب شود که نظریه به‌صورت کامل محقق نشود و حتی در برخی موارد، ضد آن عمل شود که لازم است این موارد شناخته‌شده و در ارزیابی‌ها موردبررسی قرارگرفته و از خلط نظریه با مقام عمل اجتناب شود.
پی‌نوشت‌ها:
1. صادقی، سید مجتبی، گزارش محرمانه بازرس ویژه به رئیس‌جمهور/ متخلفانِ واگذاری رانتی خودرو معرفی شدند، خبرگزاری جمهوری اسلامی،  ۱۳/2/۱۴۰۲،85100230، https://irna.ir/xjMmGq

2.  مجموعه نویسندگان، آشکار شدن زوایایی جدید از فساد مالی بایدن در مافیای انرژی اوکراین، خبرگزاری فارس، 30/04/1402،

۱۴۰۲۰۴۳۰۰۰۰۶۸۸، http://fna.ir/3dmvf4

3. شفیعی، احمد؛ نیک‌بین، عبدالعزیز، مؤلفه‌های کارآمدی نظام دینی در اندیشه مقام معظم رهبری، جستارهای سیاسی معاصر، دوره 6، شماره 15، خرداد 1394، صفحه 75-97.

4. خامنه‌ای، سید علی، شش پرسش بنیادین درباره انقلاب کبیر اسلامی

ایران، پایگاه اطلاع‌رسانی دفتر حفظ و نشر آثار آیت‌الله خامنه‌ای،

۱۳۹۵/۱۱/۱۰،
25277،https://khl.ink/f/25277
5. خامنه‌ای، سید علی، بیانات در دیدار کارگزاران نظام، پایگاه

اطلاع‌رسانی دفتر حفظ و نشر آثار آیت‌الله خامنه‌ای، ۱۳۸۰/۰۹/۲۱،

10881، https://khl.ink/f/10881

6. خامنه‌ای، سید علی، بیانات در ارتباط تصویری با جلسه هیئت دولت،

پایگاه اطلاع‌رسانی دفتر حفظ و نشر آثار آیت‌الله خامنه‌ای، ۱۳۹۹/۰۶/۰۲، 46303، https://khl.ink/f/46303

7. خامنه‌ای، سید علی، بیانات در دیدار اقشار مختلف مردم، پایگاه

اطلاع‌رسانی دفتر حفظ و نشر آثار آیت‌الله خامنه‌ای، ۱۳۹۵/۰۵/۱۱،

33886، https://khl.ink/f/46303

حادثه متروپل از سوی یکی از نمایندگان سابق مجلس مطرح‌شده و برای این ادعا مستندی ارائه نشده است.

پرسش:

مملکت اسلامی تا کجا باید فساد را تحمل کند؟ چرا مسببین حادثه متروپل عفو شدند؟

پاسخ:

مقدمه
یکی از مهم‌ترین عوامل فروپاشی هر نظام سیاسی‌، رشد فساد در آن نظام است. مملکت اسلامی نیز به‌عنوان یک نظام سیاسی از این قاعده مستثنا نیست؛ بنابراین اگر گرفتار فساد شود که در زمینه‌هایی گرفتار آن است و چاره‌ای برای آن نیندیشد، سرنوشت تلخی در انتظارش خواهد بود.

آنچه سرنوشت دردناکی را برای عده‌ای از شهروندان آبادانی ما در ماجرای متروپل رقم زد، وجود همین فساد در درون مملکت اسلامی بود. اگر فساد و رشوه نبود و ناظران و دست‌اندرکاران این پروژه گرفتار فساد و رشوه دادن و رشوه گرفتن نبودند و به وظایف خود به‌درستی عمل می‌کردند، چنین اتفاق دردناکی رخ نمی‌داد. آنچه بر تلخی وجود فساد و رشوه در ماجرای متروپل می‌افزاید و آن را تلخ‌تر می‌کند، خبر عفو و بخشیده شدن بانیان حادثه متروپل است. مملکت اسلامی تا کجا باید فساد را تحمل کند و چرا مسببان این حادثه عفو شدند؟

در اینکه مبارزه با فساد تحت هر شرایط و به هر شکلی، امری ضروری برای هر نظام سیاسی است، شکی نیست و بعید به نظر می‌رسد کسی که نگران آینده کشور و مسائل آن باشد، در این موضوع تردیدی داشته باشد.

آنچه دغدغه پرسشگر محترم بوده است، مسئله عفو و بخشش مقصران حادثه متروپل است که به‌ خاطر فساد و سهل‌انگاری آن‌ها این حادثه رخ‌داده است. ابتدا باید دید منشأ به وجود آمدن این دغدغه چیست؟ به نظر می‌رسد منشأ این دغدغه و به‌تبع آن، طرح این پرسش، تنها و تنها توئیتی است که پس از حادثه فروریختن ساختمان در محله خلازیر تهران، از سوی یکی از نمایندگان دوره‌های پیشین مجلس منتشرشده است. ایشان در توئیتش نوشته است: «وقتی محکومان فاجعه متروپل آبادان، پس از آن بگیر و ببندهای پر سر و صدا مشمول عفو می‌شوند، نتیجه طبیعی آن تکرار آن فاجعه در محله خلازیر است». (1) و مستندی نیز برای طرح این ادعا ارائه نکرده‌اند. با توجه به اینکه احکام قوه قضائیه درباره محکومیت 21 متهم پرونده حادثه متروپل صادرشده و جزئیات آن نیز در رسانه‌ها منتشرشده است، (2) روشن است که قوه قضائیه در مسئله برخورد با فساد و مجازات عاملان این حادثه کوتاهی نکرده است.

از طرف دیگر، این ادعا در شرایطی مطرح می‌شود که نه شخص ایشان مستندی ارائه کرده‌اند و نه دیگر رسانه‌های همسو با ایشان به این ادعا پرداخته، پرونده‌ای بر آن بازکرده‌اند. حتی رسانه‌هایی همچون بی.‌ بی. سی؛ و اینترنشنال و درمجموع رسانه‌های معاند که مترصد هر فرصتی برای به چالش کشیدن جمهوری اسلامی و موج‌سواری بر روی حوادث و اخبار داخل ایران هستند و در حادثه دردناک متروپل نیز وظیفه خود (فضاسازی علیه جمهوری اسلامی) را به‌خوبی انجام داده‌اند، به این توئیت نپرداخته، از کنار آن گذشته‌اند. احکام صادرشده از سوی دستگاه قضایی، در کنار عبور رسانه‌های داخلی و خارجیِ معاند از این ادعای تویی‌تری و نپرداختن به آن، (3) افزون بر عدم ارائه مستندات این ادعا، همگی نشان‌دهنده معتبر نبودن این خبر و ادعاست. دست‌کم باید با دیده شک و تردید به این خبر نگریست و به‌راحتی آن را نپذیرفت.

نتیجه
با توجه به اینکه مسئله عفو مقصران حادثه متروپل از سوی یکی از نمایندگان سابق مجلس مطرح‌شده و برای این ادعا مستندی ارائه نشده است و با توجه به اینکه ادعای طرح‌شده توسط رسانه‌هایی محدود پوشش داده‌شده و مورد توجه بسیاری از رسانه‌های معتبر و رسانه‌های همسو با آن نماینده قرار نگرفته است و حتی رسانه‌های معاند که مترصد چنین فرصت‌هایی برای حمله به جمهوری اسلامی هستند، آن را نادیده گرفته، پوشش نداده‌ و بر مبنای آن برنامه نساخته‌اند، روشن می‌شود که ادعای مطرح‌شده از اعتبار کافی برخوردار نیست یا دست‌کم باید بدان به دیده تردید نگریست.

کلیدواژه

متروپل، جمهوری اسلامی، قوه قضائیه، عفو.

پی‌نوشت‌ها:

1.«واکنش نماینده سابق مجلس به حادثه ریزش ساختمان متروپل و خلازیر»، خبر آنلاین، کد خبر:

1799010، habaronline.ir/xkjhw.
2. «انفصال‌ازخدمت در احکام مقصران حادثه متروپل؛ جزئیات حکم اعلام شد»، خبر آنلاین، کد خبر:

1668664، khabaronline.ir/xjbZp.
3. تنها رسانه‌های بسیار محدود و غیر مشهور، این خبر را به نقل از خبر آنلاین پوشش داده‌اند و این خبر حتی در رسانه‌های مکتوب و غیر مکتوب داخلی نیز موردتوجه قرار نگرفته است.
 

مهم‌ترین هدفی که همه حامیان اوکراین در جنگ با روسیه دنبال می‌کنند، تحقق روسیه‌ای ضعیف و فروپاشیده است.

پرسش:

علت حمایت فراوان امریکا و کشورهای غربی از اوکراین در مقابل روسیه چیست؟ آیا مسئله فقط رقابت بین قدرت‌هاست یا فراتر از این مسائل است و پشت‌صحنه اتفاقات دیگری در حال رقم خوردن است؟

پاسخ:
آنچه این روزها در میان اخبار رسانه‌های جهان درباره جنگ روسیه و اوکراین می‌بینیم و می‌شنویم، اخبار حمایت غربی‌ها به‌خصوص امریکا از اوکراین در برابر روسیه و ارسال تسلیحات نظامی و کمک‌های مالی برای اوکراین است. سؤالی که با مشاهده این اخبار به  وجود می‌آید این است که باوجود بحران‌های مالی که کم‌وبیش در کشورهای غربی وجود دارد و تورمی که مردم کشورهای اروپایی و امریکا را آزار می‌دهد، علت حمایت امریکا و کشورهای غربی از اوکراین چیست؟ آیا مسئله تنها رقابت میان ابرقدرت‌هاست یا این حمایت‌ها پشت‌صحنه‌های دیگری نیز دارد؟

برای پاسخ به این پرسش، ابتدا لازم است، به‌طور مختصر، درباره عوامل آغاز این جنگ صبحت کنیم و سپس به علت حمایت‌های غربی از اوکراین بپردازیم. پرداختن به عوامل آغاز جنگ تا حدودی اتفاقات و ابهامات موجود را روشن می‌کند.

پس از فروپاشی نظام دوقطبی در دوره جنگ سرد و آغاز دوره گذار جهان، دو بلوک در پهنه قدرت جهانی هویدا شدند. کشورهای محوری مستقر در حاشیه شرقی، یعنی چین، روسیه و متحدان آن‌ها و کشورهای محوری مستقر در حاشیه غربی، یعنی ایالات‌متحده، اتحادیه اروپا و ناتو با اتخاذ دو راهبرد دریا‌ محور و زمین ‌محور در حال رقابت تنگاتنگ در عرصه‌های اقتصادی، سیاسی و نظامی هستند که هرکدام مصرانه در حال تلاش برای گسترش هژمونی و بسط و توسعه شرایط برای خود و ایجاد محدودیت و انقباض برای دیگری است تا رقیب را در شرایط ضعف ژئوپلیتیکی قرار دهد. ادراک و فهم ماهیت و منشأ بحران اوکراین در چارچوب و الگوی رقابت‌های ائتلاف‌های جهانی مذکور قابل‌درک است. (1)

تلاش برای دور ساختن اوکراین از مدار روسیه و ادغام اوکراین در دو بال نظامی و اقتصادی غرب ‌محور، واضح بود که واکنش‌های بسیار منفی در میان رهبران روسیه به وجود آورد. الزامات

ژئوپولیتیک که برای حاکمیت منطق زمینی قدرت میان

تصمیم‌گیرندگان روسی از اهمیت فراوان برخوردار است، به همراه گره‌های فراوان تاریخی و فرهنگی میان مسکو و کیف، حساسیت‌های فراوان روسیه در مقابل تلاش‌های امریکا و اتحادیه اروپا در رابطه با اوکراین را گریزناپذیر می‌سازد. برای ولادیمیر پوتین که در بیشتر مواقع، واقعیت‌های ژئوپولیتیک و الزامات ناشی از مسائل تاریخی و فرهنگی، متن اصلیِ شکل‌گیری سیاست‌هاست، تلاش امریکا برای به حاشیه راندن روسیه در اوکراین و سیاست‌های بروکسل به‌عنوان مقر اتحادیه اروپا، برای بسط یکپارچگی اقتصادی اروپا از طریق ادغام اوکراین، به‌عنوان خطری علیه منافع ملی روسیه دریافت شد. (2)

همچنین به اذعان برخی کارشناسان، تلاش ائتلاف غربی برای گسترش ناتو در اطراف روسیه و نزدیک شدن به حیات خلوت و مرزهای روسیه، این کشور را مجبور به واکنش کرده است. جان مرشایمر، نظریه‌پرداز آمریکایی در‌این‌باره می‌نویسد: «امریکا و شرکای اروپایی‌اش، مسئولان بزرگ این بحران به شمار می‌‌روند و اساس آن، از تفکر بسط ناتو به‌عنوان هسته اصلی استراتژی خارج کردن اوکراین از دایره حاکمیتی روسیه و ادغام آن در غرب نشئت می‌‌گیرد. ...مخالفت رهبران روسیه با گسترش ناتو از اواسط دهه 90 تاکنون تداوم دارد و آن‌ها به‌وضوح اعلام کرده‌اند که هرگز بدل شدن همسایگان مهم‌شان به سنگر غرب را تاب نخواهند آورد و درواقع الحاق کریمه نیز پس از برکناری دولت حامی روسیه از اوکراین، پاسخی بود که پوتین با نگرانی از بدل شدن این منطقه به پایگاه دریایی ناتو داده بود». (3)

بنا بر آنچه به‌اختصار بیان شد، مجموعه اقدامات امریکا و اتحادیه اروپا در راستای نفوذ در حیات خلوت روسیه و نزدیک شدن به مرزهای آن باوجود تعهد امریکا در زمینه نزدیک نشدن ناتو به مرزهای روسیه، (4) از نگاه رهبران روسیه تهدید منافع ملی روسیه تلقی شده و این کشور وارد جنگ با اوکراین شد؛ اوکراینی که با رئیس‌جمهور متمایل به غربش، از بازی کردن در زمین کشورهای غربی راضی به نظر می‌رسید.

پس از توضیح مسائل زمینه‌ساز آغاز جنگ، می‌توان به این پرسش پرداخت که هدف امریکا و کشورهای غربی در حمایت از اوکراین چیست؟ آنچه در پشت پرده این حمایت‌ها دنبال می‌شود، چه چیزی است؟
کارشناسان در جنگ اوکراین با روسیه برای امریکا منافعی برشمرده‌اند که برخی از آن‌ها بدین قرار است:

1. شرکت‌های انرژی امریکا بخش مهمی از بازار اروپا را که پیش از این در دست روسیه بود، در اختیار گرفتند. با توجه به بحران انرژی ناشی از جنگ تحریم‌ها، این موضوع، سودهای کلانی را برای آن‌ها به همراه داشت و برای سال‌های آینده نیز این سود را تضمین می‌کند.
2. شرکت‌های صنایع دفاعی امریکا از قِبَل سفارش‌های دولتی تسلیحات برای نیروهای مسلح اوکراین سود بسیاری می‌برند.
3. افزایش وابستگی اقتصادی و سیاسی اتحادیه اروپا به واشنگتن امتیاز دیگر این درگیری است. با ادامه درگیری نظامی در شرق اروپا، ایالات‌متحده صفوف متحدان خود در این قاره را در وضعیت خوبی نگه‌داشته و آن‌ها را به تبعیت از خود وادار کرده است.
4. تضعیف روسیه به‌عنوان قدرتی که جرئت به چالش کشیدن سلطه جهانی ایالات‌متحده را دارد. (5)

برای حضور پررنگ برخی کشورهای اروپایی و اتحادیه اروپا در حمایت از این مناقشه نیز می‌توان دلایلی را برشمرد. یکی از دلایل این همراهی، وابستگی اروپا به امریکا در حوزه اقتصادی و سیاسی است که آن‌ها را به همراهی باسیاست‌های امریکا وا‌داشته است. همچنین برخی کشورها همچون آلمان نیز به بهانه جنگ اوکراین در حال اختصاص بودجه کلان برای بالا بردن توان ارتش آلمان و خریدهای تسلیحاتی تازه از امریکاست؛ کشوری که به دلیل آغازگری جنگ‌های جهانی اول و دوم، همواره با محدودیت برخورداری از ارتش نیرومند مواجه بوده است. هدف دیگر اتحادیه اروپا به‌خصوص کشورهای انگلیس، فرانسه و آلمان، اضمحلال و فروپاشی روسیه و تبدیل آن به جمهوری کوچک روسیه است؛ به‌گونه‌ای که حتی برای فروش گاز خود، ملتمسانه به دولت‌های اروپایی رجوع کند. ازجمله اهداف اتحادیه اروپا که امریکا نیز در آن مشترک است، تعدیل سیاست‌های پوتین و رهبران روسیه با افزایش فشارهای بین‌المللی و داخلی است. (6) آن‌ها می‌دانند که شکست اوکراین که دست‌کم حمایت تمام‌عیار رسانه‌ای غرب را به دنبال خود دارد در مقابل روسیه، شکست دنیای غرب خواهد بود که فصل تازه‌ای پیش روی نظام بین‌الملل خواهد گشود که در آن، حامیان غربی اوکراین جایگاه فعلی خود در نظام بین‌الملل را نخواهند داشت.

درمجموع، آنچه می‌توان از آن به‌عنوان مهم‌ترین هدف امریکا و سایر کشورهای غربی برای حمایت از اوکراین در جنگ با روسیه نام برد، تضعیف، فروپاشی و تجزیه روسیه یا دست‌کم تعدیل سیاست‌های آن است. هدفی که در بُعد رسانه‌ای نیز به دنبال القای آن هستند و آن را برجسته می‌کنند. (7)

نتیجه
با توجه به آنچه در متن به‌طور مختصر بدان‌ها پرداخته شد، باید گفت، افزون بر منافعی اقتصادی‌ای که حمایت از اوکراین برای حامیانش به‌خصوص امریکا دارد، مهم‌ترین هدفی که همه حامیان اوکراین در جنگ با روسیه دنبال می‌کنند، تحقق روسیه‌ای ضعیف و فروپاشیده است که قدرت کنشگری فعال و گسترده در مقابل سیاست‌های غرب را نداشته باشد یا دست‌کم سیاست‌های فعلی رهبران روسیه را تعدیل کند. هدفی که سعی کردند با گسترش ناتو به سمت مرزهای روسیه آن را دنبال کنند، اما روسیه ازآنجایی‌که این سیاست را تهدیدی برای منافع ملی خود دانست، با آغاز جنگ اوکراین کوشید مانع تحقق آن شود.

کلیدواژگان

 روسیه، اوکراین، اتحادیه اروپا، غرب، جنگ اوکراین.

پی‌نوشت‌ها:
1. ر.ک: کریمی، غفور، «جنگ اوکراین، اهداف غرب و تهدیدهای روسیه»، دیپلماسی ایرانی، کد خبر: ۲۰۱۷۹۸۸،

آدرس: https://b2n.ir/d71840
2. ر.ک: دهشیار، حسین، «ریشه‌های رویارویی آمریکا و روسیه در بحران اوکراین»، فصلنامه سیاست جهانی، شماره دوم، 1393، ص 187.
3. مرشایمر، جان، «چرا غرب مقصر بحران اوکراین است؟»، ترجمه زهره صفاری، مؤسسه فرهنگی مطبوعاتی ایران،

آدرس: https://b2n.ir/t80408

4. ولادیمیر پوتین در سخنرانی‌اش پس از به رسمیت شناختن استقلال دو جمهوری لوهانسک و دونتسک: «در سال ۱۹۹۰، وقتی‌که مذاکرات اتحاد دو آلمان مطرح بود، ایالات‌متحده به سران شوروی قول داد که قلمرو ناتو یا حضور نظامی‌اش یک اینچ به سمت شرق حرکت نخواهد کرد و اتحاد دو آلمان به گسترش سازمان نظامی ناتو به سمت شرق منجر نخواهد شد. این عین حرف آن‌هاست. کلی تضمین‌های کلامی دادند که همه‌شان پوچ از آب درآمد»، «خلف وعده امریکا  درباره عدم گسترش ناتو؛ چرا و چگونه؟»، خبرگزاری فارس، آدرس: http://fna.ir/7634j
5. «اهداف پشت پرده امریکا از جنگ اوکراین و مقابله با روسیه»، خبرگزاری تسنیم، آدرس: https://tn.ai/2906012
6. ر.ک: «پشت پرده آتش‌افروزی تروئیکا در اوکراین»، خبر آنلاین، کد خبر: 1766524، آدرس:  khabaronline.ir/xk2Lx؛

کریمی، غفور، «جنگ اوکراین، اهداف غرب و تهدیدهای روسیه»، دیپلماسی ایرانی، کد خبر: ۲۰۱۷۹۸۸،

آدرس: https://b2n.ir/d71840؛ «پشت پرده آماده شدن غرب برای سقوط پوتین و فروپاشی روسیه»، فرارو، کد خبر:

۶۲۶۲۵۷، https://b2n.ir/w91814.

7. ر.ک: «پشت پرده آماده شدن غرب برای سقوط پوتین و فروپاشی روسیه»، فرارو، کد خبر: ۶۲۶۲۵۷، https://b2n.ir/w91814.

 

صفحه‌ها