صلح

امام خمینی(ره) جنگ ایران و عراق را جنگ کفر و اسلام دانسته و معتقد بودند صدام به دنبال صلح واقعی نبوده و هر آن ممکن است مجددا به ایران حمله نظامی کند.
موضع امام خمینی (ره) در برابر پیشنهاد صلح و آتش بس

پرسش:
موضع امام خمینی (ره) در قبال پیشنهادهای صلح و قطعنامه شورای امنیت و پرداخت غرامت چه بود؟
 

پاسخ:
هشت سال دفاع مقدس در مقابل جنگ تحمیلی ایادی استکبار بر انقلاب اسلامی نوپای ایران، با رهبری امام خمینی(ره) و در نتیجه پیروزی رزمندگان اسلام همراه بود. یکی از نکات مهم تاریخ جنگ ایران و عراق، واکنش های حضرت امام (ره) به پیشنهادهای صلح (توقف جنگ) و در نهایت پذیرش شروط قطعنامه ۵۹۸ شورای امنیت است که امام خمینی (ره) از آن به جام زهر تعبیر کرد. علاوه بر این، موضوع پرونده پرداخت غرامت به ایران (چرا که عراق به عنوان آغازگر جنگ، شناسایی و محکوم شده بود) همچنان مسکوت بوده و حضرت امام (ره) در این باره نظراتی داشته اند. 

1. واکنش امام خمینی (ره) به پیشنهادهای صلح و توقف جنگ:
امام خمینی(ره)، تداوم جنگ و رد پیشنهادهای صلح با این اعتقاد که، ما نه تنها با عراق، بلکه با هیچ کشوری سر جنگ و دعوا نداریم، بارها علاقه خود را به گسترش صلح در دنیا اعلام داشته، می فرمودند: «مادنبال این هستیم که دنیا در صلح و آرامش باشد».(1) 
 همچنین می فرمایند: «ما صلح می خواهیم، ما با همه مردم دنیا صلح می خواهیم باشیم، ما می خواهیم مسالمت با همه دنیا داشته باشیم».(2)  
 باتوجه به موضوع فوق الذکر، این سؤال پیش می آید که چرا جمهوری اسلامی و در راس آن امام راحل (ره)، تا قبل از پذیرش قطعنامه 598 شورای امنیت، بارها دست رد به سینه کشورها، هیاتها و شخصیتهای سیاسی منطقه ای و بین المللی می زدند که خواستار برقراری صلح بین دو کشور ایران و عراق بودند؟ این واقعیت دارد که امام به تمامی هیاتهایی که به عنوان میانجی وارد ایران شده و یا پیام می فرستادند، پاسخ منفی می دادند، ولی باید توجه داشت که آنچه که اکثراً از طرف آنها مطرح می شد، نه اصول یک صلح شرافتمندانه، بلکه صلحی تحمیلی بود. 
ایشان در جواب پیشنهادهای مختلف صلح می فرمایند: «مصالحه با جنایتکار و سازش با جنایتکاران، این یک جنایتی است بر مردم متعهد و یک جنایتی است بر اسلام».(3)  
  بنابراین، امام خمینی (ره) از آنجا که صدام و حامیان آن را مخالف اسلام دانسته و قصدشان را تحمیل یک صلح ناخواسته به ایران می-دانستند، هر گونه صلح با آنها را جنایت دانسته و معتقد بودند که باید تا آخر با آنها جنگید، و گرنه پذیرش صلح با آنها مصالحه با کفر محسوب می شود. امام خمینی (ره) درنهایت، با رد ادعاهای صلح طلبی صدام، بر صلح شرافتمندانه اسلامی تأکید کرده و آن را صلحی می-دانند که در درجه اول، طرف خاطی مجازات شود، و بعد، طرفین بسیار به هم نزدیک شده و برادر شوند؛ ولی صدام که هیچ اعتمادی به او نیست و هر لحظه ممکن است که بعد از صلح، با بهتر شدن شرایطش باز به ایران حمله کند، صلح با او معنا ندارد؛ زیرا به فرموده حضرت امام (ره): «اگر مهلت داده بشود به این خبیث، آن روزی که مهلت پیدا کند و تجهیز قوا بکند، بدتر از اول به سرزمین شما حمله می کند. آنها صلح آمریکایی می خواهند و ما صلح اسلامی می خواهیم».(4) 

2- واکنش امام خمینی به قطعنامه 598:
هشتمین قطعنامه ای که شورای امنیت سازمان ملل از ابتدای جنگ تحمیلی به ایران صادر کرد، قطعنامه 598 بود. قطعنامه 598 شورای امنیت، به دنبال گسترش دامنه جنگ و افزایش نگرانی های شورای امنیت و کشورهای دیگر، بخصوص کشورهای منطقه و حامیان عراق، در تاریخ 20 ژانویه 1987 (29تیر 1366) در جلسه شورای امنیت به تصویب رسید.(5)  از مفاد مثبت این قطعنامه، می توان به مواردی چون درخواست آتش بس فوری، بازگشت به مرزهای تعیین شده بین المللی، استرداد اسرا، کمک به بازسازی مناطق جنگی و… اشاره نمود.(6)  حضرت امام (ره)  ضمن جام زهر خواندن(7)  قبول قطعنامه، دلیل پذیرش قطعنامه را تغییر شرایط بیان کردند، ولی به دلیل مصالحی از ذکر آن خودداری و اظهار امیدواری کردند که در آینده روشن شود. 
ایشان در مورد چون و چراهای پذیرش قطعنامه فرمودند: «در این روزها ممکن است بسیاری از افراد به خاطر احساسات و عواطف خود صحبت از چراها و بایدها و نبایدها کنند. هر چند این مسئله به خودی خود یک ارزش بسیار زیباست، اما اکنون وقت پرداختن به آن نیست».(8) 
 در وهله دوم، ایشان در توضیح برای مردم، علت پذیرش قطعنامه را مصلحت نظام و انقلاب و عمل به تکلیف الهی دانسته و با اعلام نارضایتی خود از این تصمیم، اعلام می‎دارند: «در شرایط کنونی آنچه موجب امر شد تکلیف الهی ام بود... اما تصمیم امروز فقط برای تشخیص مصلحت بود».(9)   ایشان در ادامه، از یک طرف پذیرفتن قطعنامه را بر اساس نظر تمامی کارشناسان سیاسی و نظامی سطح بالای کشور دانسته و از طرف دیگر، با اعلام اعتماد خود نسبت به این مسئولین، از مردم می‎خواهند تا از سرزنش آنها خودداری کنند: «گمان نکنید که من در جریان کار جنگ و مسئولان آن نیستم. مسئولین مورد اعتماد من می‏ باشند. آنها را از این تصمیمی که گرفته ‏اند، شماتت نکنید که برای آنان نیز چنین پیشنهادی سخت و ناگوار بوده است».(10)  

3- تاکید امام خمینی (ره) بر پرداخت غرامت جنگ تحمیلی به ایران: 
مسأله دیگری که امام خمینی (ره) به عنوان یکی از شروط پذیرش آتش بس بر آن تأکید داشتند، مسأله خسارت هایی است که بر ایران وارد شده بود. «مسئله دوم، مسئله خسارت هایی است که وارد کردند. قضیه جبران خسارت یک جهتِ مادی دارد، یک جهتِ سیاسی و معنوی. جهت مادی اش، گرچه زیاد است برای ما، اینطوری که همه شهرها را خراب کرده اند و هر چه ما داشتیم به هم زده اند و البته جوانهای ما که هر کدامش، ارزش همه لشکر آنها را داشت و از دست ما گرفته شدند، اینها ارزش مادی قضیه خیلی زیاد نیست، عمده ارزش معنوی است و ارزش سیاسی مسئله(11)  «امام خمینی (ره) بر ابعاد مادی و معنوی خسارت تأکید کرده و معتقد بودند که رژیم عراق باید آنها را جبران نماید. 
علی رغم اینکه حضرت امام (ره) به جبران خسارت ها تاکید داشته اند، آنگونه که از اظهارات مقامات سیاسی و نظامی کشورمان برمی آید، در زمان فعلی اخذ غرامت از کشور عراق هم به مصلحت نبوده و هم اینکه مقدور نمی باشد؛ کمال خرازی، وزیر امور خارجه سابق، در گفت وگویی تاکید کرده بود که براساس قطعنامه 598 ایران توانایی دریافت غرامت را ندارد. او در گفت وگو با ماهانه مدیریت ارتباطات با بیان اینکه با قطعنامه 598 نمی توان از عراق غرامت گرفت، افزود: «شورای امنیت که تحت سلطه آمریکا و سایر کشورهایی بود که در دوران جنگ به صدام کمک می کردند، اقدامی در برابر گزارش دبیرکل انجام نداد، در حالی که گرفتن غرامت نیاز به صدور قطعنامه دیگری داشت که با اشاره به گزارش دبیرکل، عراق را موظف به پرداخت غرامت کند.» 
سردار حسین علایی فرمانده سالهای دور نیروی دریایی سپاه نیز پیش از این در یک مصاحبه، نظری مشابه با خرازی را محتاطانه مطرح کرده و گفته بود: «در قطعنامه 598 به چگونگی پرداخت غرامت و خسارت ناشی از تجاوز عراق به ایران اشاره ای نشده است و تکلیف آن نامشخص است.(12)  «با این همه جمهوری اسلامی هیچ وقت، موافقت خود را با بخشش غرامت اعلام نکرده و تنها مراعات شرایط خاص کشور عراق را کرده است.(13) 

نتیجه گیری:
امام خمینی(ره) جنگ ایران و عراق را جنگ کفر و اسلام دانسته و هرگونه صلح تا قبل از قبول قطعنامه ۵۹۸ را رد می کردند. ایشان معتقد بودند صدام به دنبال صلح واقعی نبوده و هر آن ممکن است مجددا سازوبرگ نظامی فراهم آورده و به ایران حمله کند، از این رو به دنبال تنبیه متجاوز بودند. در نهایت، حضرت امام (ره) با سنجیدن شرایط کشور و با ملاحظه نظرات فرماندهان جنگ و کارشناسان سیاسی، اقتصادی و نظامی کشور، قطعنامه ۵۹۸ شورای امنیت را قبول کردند. ایشان به جبران خسارت های جنگ توسط صدام و دولت آن زمان عراق تأکید داشتند، اما از آنجایی که سازوکار مشخصی در قطعنامه مذکور برای وصول غرامت های ایران دیده نشده بود، پیگیری پرونده پرداخت غرامت به ایران مسکوت مانده است. 

منابع جهت مطالعه:
فرهاد درویشی سه تلانی، سیره عملی امام در مواجهه با قطعنامه 598، کد مطلب: ۸۲۶۸۴، پرتال امام خمینی(ره) به نشانی https://B2n. ir/p41587Y. 

 

پی نوشت:
1. خمینی، روح الله، صحیفه امام، ج 16، ص 405. 
2. خمینی، روح الله، صحیفه امام، ج 18، ص 323. 
3. خمینی، روح الله، صحیفه امام، ج 16، ص 88. 
4. خمینی، روح الله، صحیفه امام، ج 18 ، ص 69.
5. پارسا دوست، منوچهر، نقش سازمان ملل در جنگ عراق و ایران، ص 676.
6. ولایتی، علی اکبر، تاریخ سیاسی جنگ تحمیلی عراق علیه جمهوری اسلامی ایران، ص 253 ـ 258.
7. .«من باز می‏گویم که قبول این مسئله برای من از زهر کشنده‏تر است؛ ولی راضی به رضای خدایم و برای رضایت او این جرعه را نوشیدم.» خمینی، روح الله، صحیفه امام، ج 21، ص 95.
8. خمینی، روح الله، صحیفه امام، ج 21، ص 94.
9. خمینی، روح الله، صحیفه امام، ص 95.
10. خمینی، روح الله، صحیفه امام، ص 96.
11. خمینی، روح الله، صحیفه امام، ج 16، ص 317 .
12. «غرامت جنگ تحمیلی؛سرنوشت نامعلوم حق 8 ساله ایرانی ها»؛ کد خبر 314557، پایگاه خبری خبرآنلاین به نشانی:  khabaronline.ir/x4H2y.
13. حسین اردستانی، «ایران هیچگاه موافقت خود را با بخشش غرامت جنگ اعلام نکرده است» خبرگزاری ایسنا، (۱۳۹۲).

 

اگر به کشوری حمله شد آن‌ها ازنظر اسلامی و اخلاقی مجاز هستند که مقابله‌به‌مثل کنند. این اسمش برپاداشتن جنگ نیست، بلکه دفاع مشروع و احقاق حق است.
تجویز جنگ جهت دفع شر

پرسش:
در جنگ فلسطین آیا خشونت به خرج دادن و برپاداشتن جنگ برای دفع شر آینده دشمن، مجوز اخلاقی دارد؟
 

پاسخ:
هر کشوری و هر ملتی در طول تاریخ دارای دشمنانی باانگیزه‌های مختلفی بوده‌اند. بسیاری از استعمارگران و مستکبران تاریخ برای حفظ و جلب منافع خود از طریق کشورها و مردمشان، درصدد ظلم و کشورگشایی ظالمانه از طریق جنگ و خشونت برآمده‌اند؛ اما اینکه وظیفه کشورها در این موضوع چیست و نظر اخلاقی اسلام چیست نیاز به توجه به نکات زیر دارد.

1. با توجه به نکته، بالا یک اصل در قوانین و منابع اصیل اسلامی وجود دارد که همیشه خود را برای حمله و تهاجم دشمن آماده نگهدارید؛ یعنی ازنظر نیروی انسانی و قوای نظامی و ابزار و اسلحه‌های جنگی همیشه یک کشور مسلمان و اخلاقی باید خود را در مسیر پیشرفت قرار دهد و در مسئله نظامی همیشه آمادگی خود برای رویارویی با دشمن را حفظ کند. قرآن می‌فرماید: ﴿وَأَعِدّوا لَهُم مَا استَطَعتُم مِن قُوَّهٍ وَمِن رِباطِ الخَیلِ تُرهِبونَ بِهِ عَدُوَّ اللَّهِ وَعَدُوَّکُم وَآخَرینَ مِن دونِهِم لا تَعلَمونَهُمُ اللَّهُ یَعلَمُهُم وَما تُنفِقوا مِن شَیءٍ فی سَبیلِ اللَّهِ یُوَفَّ إِلَیکُم وَأَنتُم لا تُظلَمون﴾؛(1)  «هر نیرویی در قدرت دارید، برای مقابله با آن‌ها [=دشمنان‌]، آماده‌سازید! و (همچنین) اسب‌های ورزیده (برای میدان نبرد) تا به‌وسیله آن، دشمن خدا و دشمن خویش را بترسانید! و (همچنین) گروه دیگری غیر از این‌ها را که شما نمی‌شناسید و خدا آن‌ها را می‌شناسد! و هر چه در راه خدا (و تقویت بنیه دفاعی اسلام) انفاق کنید، به‌طور کامل به شما بازگردانده می‌شود و به شما ستم نخواهد شد»! 
همه کشورها این کار را می‌کنند و بودجه‌های نظامی هنگفت برای هرسال کنار می‌گذارند. این هزینه کرد و بودجه‌های نظامی کشورها نشان می‌دهد که مسئله حفظ آمادگی دفاعی، یک مسئله عقلایی نیز است. قرآن صریحاً، یعنی بدون تأویل، دستور داده که ﴿اَعِدّوا لَهُم﴾، در مقابل دشمنان آماده‌سازی کنید؛ ﴿مَا استَطَعتُم﴾ یعنی، هر چه می‌توانید. دشمنان وقتی آمادگی دفاعی را می‌بیند، مجبور می‌شود دست‌وپایش را جمع کند. ما آماده‌سازی‌مان را باید زیاد کنیم تا دشمن احساس کند که آماده‌ایم. این موضوع و اصل باعث اقتدار می‌شود و اساساً جلوی خشونت و جنگ را می‌گیرد؛ بنابراین آمادگی دفاعی در برابر دشمن لازم است و جلوی خشونت را می‌گیرد.

2. اما ایجاد خشونت و جنگ سیره امامان معصوم و پیامبر اکرم نبوده است. در میان دانشمندان مسلمان اگرچه اختلاف‌هایی در مورد جنگ‌های پیامبر وجود دارد که آیا همه دفاعی بوده یا برخی از جنگ‌ها هجومی بوده است. ولی بسیاری از دانشمندان معتقدند که تمام جنگ‌های پیامبر دفاعی بوده است. پیامبر اکرم صلی‌الله علیه وآله هیچ‌گاه میل به جنگ و خونریزی نداشته است، بلکه این دشمنان بودند که جنگ را بر او تحمیل می‌کردند و لذا هرگز پیامبر صلی‌الله علیه وآله جنگی را شروع نمی‌کرد، مگر بعدازآنکه یک سلسله ترورها و کارهای ایذایی از طرف دشمنان انجام می‌گرفت و یا اینکه آن‌ها شروع به جنگ می‌کردند. طبق این ادعا می‌توان گفت که تمام جنگ‌های پیامبر صلی‌الله علیه وآله جنبه تدافعی داشته است. برخی محققان می‌گویند: «تاریخی که جنگ‌های پیامبر صلی‌الله علیه وآله را ذکر می‌کند آن‌ها را با ذکر سبب آن جنگ‌ها آورده است. انسان باملاحظه آن‌ها پی می‌برد که هیچ جنگی از جنگ‌های حضرت ابتدایی و برای محض دعوت به اسلام نبوده است، گرچه به جهت اصلاح دینی و مدنی و تثبیت نظام عدل و مدنیت و از بین بردن ظلم و طبیعت‌های وحشی ظالم و قسی، این کار جایز است. ولی دعوت صالح و فاضل او از این روش به دور بود و دیدگاهی بالاتر از آن را داشت که همان دعوت به راه خدا از طریق حکمت و موعظه نیک و جدال احسن بود... و این سیره نیک حضرت ادامه پیدا کرد. لذا تمام جنگ‌های حضرت جنبه دفاعی داشته و به جهت مقابله با تعدّی مشرکان و مخالفان توحید و شریعت اصلاح‌گر و مسلمانان بوده است. درعین‌حال او در دفاعش نیز از بهترین راهی که دفاع کنندگان می‌پیمودند استفاده کرده و نزدیک‌ترین راه به صلح و صلاح را انتخاب می‌نمود. 
حضرت صلی‌الله علیه وآله ابتدا موعظه می‌کرد و دعوت به صلح و صلاح می‌نمود و اگر آنان پیشنهاد صلح می‌دادند قبول می‌کرد و پیمان صلح را می‌پذیرفت، بااینکه می‌دانست که فرد پیروز و یاری شده، او است؛ و تنها با مراجعه به تاریخ و بررسی اسباب جنگ‌ها و غزوات به این مطلب پی خواهید برد».(2)  
شهید مطهری می‌فرماید: «جهاد، فقط به‌عنوان دفاع و درواقع مبارزه با یک نوع تجاوز است و می‌تواند مشروع باشد».(3)  او در ردّ برداشت‌های غلطی که از مفهوم جهاد شده، می‌گوید: «هدف اسلام از جهاد آن نیست که برخی از مغرضین گفته‌اند که هدف اسلام اجباری است که هر کس کافر است باید شمشیر بالای سرش گرفت که یا اسلام اختیار کن یا کشته می‌شوی».(4)  
 بنابراین وصله خشونت ازنظر اخلاقی به پیامبر اکرم و امامان نمی‌چسبد.

3. باوجوداین اصل و سیره، باز اگر به کشور اسلامی مانند فلسطین حمله شد، آن‌ها ازنظر اسلامی و اخلاقی مجاز هستند که مقابله‌به‌مثل کنند. این مقابله‌به‌مثل اسمش خشونت به خرج دادن یا برپاداشتن جنگ نیست، بلکه اسمش دفاع مشروع و احقاق حق است. اگر کشوری یا مردمی این کار را نکنند کم‌کم زیر بار ظلم و زور مستعمره خواهند شد و کم‌کم در همه‌چیز باید برده کفار شوند. در قرآن نیز اجازه مقابله‌به‌مثل به ملت‌های مظلوم داده‌شده است. مسلمانان فلسطین اگر با منحرفان می‌جنگند در حقیقت از حقّ سکونت خود در زمین‌های خود دفاع می‌کنند، لذا قرآن کریم دراین‌باره می‌فرماید: ﴿أُذِنَ لِلَّذِینَ یقاتَلُونَ بِأَنَّهُمْ ظُلِمُوا وَإِنَّ اللَّهَ عَلی نَصْرِهِمْ لَقَدِیرٌ * اَلَّذِینَ أُخْرِجُوا مِن دِیارِهِم بِغَیرِ حَقٍّ إِلَّآ أَن یقُولُوا رَبُّنَا اللَّهُ﴾؛(5)  «به کسانی که جنگ بر آنان تحمیل گردیده اجازه جهاد داده شده است؛ چراکه مورد ستم قرارگرفته‌اند و خدا بر یاری آنان تواناست. همان‌ها که از خانه و شهر خود به ناحقّ رانده شدند، جز اینکه می‌گفتند: پروردگار ما خدای یکتاست».
 مردم مظلوم فلسطین حدود  70 سال است از دیارشان اخراج شدند و قطعاً اجازه اخلاقی مقابله با دشمنان و غاصبان زمین خود رادارند.

4. به‌صورت کلی دفع شر دشمن آینده را مسائل و موارد مختلفی در کشورها تعیین می‌کند؛ یعنی دفع شر دشمن مشروط به در نظر گرفتن شرایط جغرافیایی و ژئوپولوتیکی و سیاسی و در نظر گرفتن منابع و امکانات و شاهراهای مواصلاتی و همسایگان و ویژگی‌های آنان و امور متعدد دیگری است. نمی‌شود به‌صورت مطلق و ساده‌انگارانه و بدون در نظر گرفتن این خصوصیات برای دفاع از آینده کشورمان تصمیم بگیریم. با شرایطی که کشور ما دارد و با همسایگان و امکانات و منابع و با توجه به عقیده اسلامی و دفاع از مظلوم، ایران نمی‌تواند بدون موضع بماند، مخصوصاً وقتی طرف مقابل رژیم سفاک و خون‌خواری است که دشمن آینده نیست. اسرائیل و رژیم صهیونیستی دشمن فعلی ایران و دشمن گذشته اسلام است. آن‌ها طرح از نیل تا فرات را پیگیری می‌کنند که اگر به هدف خود برسند تمامیت ارضی ایران نیز به خطر می‌افتد. پس اسرائیل دشمن آینده نیست، بلکه دشمن گذشته، فعلی و آینده ایران است. 
حرکات فلسطینیان نیز خشونت نیست، بلکه دفاع مشروع است. حمایت ایران از فلسطینیان نیز علاوه بر مظلومیت آنان و دفاع از مظلوم، به خاطر دشمنی فعلی اسرائیل با ایرانیان است. در همه فتنه‌ها علیه انقلاب اسلامی ایران اسرائیلی‌ها علناً موضع گرفته و دست دارند. در ترور دانشمندان اقدام مستقیم می‌کنند. از هر حرکتی در جهت تخریب اسلام و انقلاب به‌صورت صریح حمایت کرده و می‌کنند. آیا در مقابل چنین دشمن صریح و مسلح و سفاکی آمادگی نظامی و امنیتی، خشونت و برپاداشتن جنگ است؟ اصلاً این‌طور نیست، بلکه برعکس است ما در جنگی که برپاست فقط تلاش می‌کنیم آمادگی خود را حفظ کرده و از موجودیت خود محافظت کنیم.

نتیجه:
یک اصل قرآنی در قوانین اسلامی وجود دارد که همیشه خود را برای حمله و تهاجم دشمن آماده نگه‌دارید؛ بنابراین آمادگی دفاعی در برابر دشمن لازم است؛ اما ایجاد خشونت و جنگ سیره امامان معصوم و پیامبر اکرم نبوده است. در میان دانشمندان مسلمان اگرچه اختلاف‌هایی در مورد جنگ‌های پیامبر وجود دارد که آیا همه دفاعی بوده یا برخی از جنگ‌ها هجومی بوده است. ولی بسیاری از دانشمندان معتقدند که تمام جنگ‌های پیامبر دفاعی بوده است. پیامبر اکرم صلی‌الله علیه وآله هیچ‌گاه میل به جنگ و خونریزی نداشته است، بلکه این دشمنان بودند که جنگ را بر او تحمیل می‌کردند. پس خشونت در ذات اسلام نیست. با وجود این اصل و سیره، باز اگر به کشور اسلامی مانند فلسطین حمله شد، آن‌ها ازنظر اسلامی و اخلاقی مجاز هستند که مقابله‌به‌مثل کنند. این مقابله ‌به ‌مثل اسمش خشونت به خرج دادن یا برپاداشتن جنگ نیست، بلکه اسمش دفاع مشروع و احقاق حق است. از سوی دیگر دفع شر دشمن مشروط به در نظر گرفتن شرایط جغرافیایی و ژئوپولوتیکی و سیاسی و در نظر گرفتن منابع و امکانات و شاهراهای مواصلاتی و همسایگان و ویژگی‌های آنان و امور متعدد دیگری است. از سویی اسرائیل دشمن گذشته و فعلی ایران است که از ترور دانشمندان تا انواع حمایت از تجزیه‌طلبان و مخالفان ایران و اسلام از هیچ کاری دریغ نکرده است. طبیعی است موضع‌گیری در مقابل چنین دشمنی، خشونت و برپاداشتن جنگ نیست بلکه دفاع مشروع و عقلایی است.

منابع برای مطالعه بیشتر:
1- کتاب «۱۰ غلط مشهور درباره اسرائیل»، نوشته ایلان پاپه، ترجمه وحید خضاب، انتشارات کتابستان معرفت.
2- دانشنامه فلسطین، اثر مجید صفاتاج،  تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامی.

پی نوشت:
1. سوره انفال، آیه 60.
2. بلاغی‌، محمدجواد، رحله المدرسیه و المدرسه السیاره فی نهج الهدی، ص 220.
3. مطهرى، مرتضی، مجموعه آثار استاد شهید مطهرى ج ‏20، ص 240.
4. مطهرى، مرتضی، مجموعه آثار استاد شهید مطهرى ج ‏20، ص 237.
5. سوره حج، آیه 39 و 40.

چرا در آيه 54 در سوره بقره خدا براي پذيرفته شدن توبه قوم موسي، به آنها دستور مي دهد كه خود را بكشيد؟ منطقِ اين قضيه چيست؟ آيا اين با روح جنگ گريز...

 چرا در آيه 54 در سوره بقره خدا براي پذيرفته شدن توبه قوم موسي، به آنها دستور مي دهد كه خود را بكشيد؟ منطقِ اين قضيه چيست؟ آيا اين با روح جنگ گريزيِ و صلح جويانه اسلام منافات ندارد؟

«وَ إِذْ قالَ مُوسي‏ لِقَوْمِهِ يا قَوْمِ إِنَّكُمْ ظَلَمْتُمْ أَنْفُسَكُمْ بِاتِّخاذِكُمُ الْعِجْلَ فَتُوبُوا إِلي‏ بارِئِكُمْ فَاقْتُلُوا أَنْفُسَكُمْ ذلِكُمْ خَيْرٌ لَكُمْ عِنْدَ بارِئِكُمْ فَتابَ عَلَيْكُمْ إِنَّهُ هُوَ التَّوَّابُ الرَّحيمُ »(1)؛ و چون موسي به قوم خود گفت اي قوم من، شما با (به پرستش‏) گرفتن گوساله، بر خود ستم كرديد، پس به درگاه آفريننده خود توبه كنيد، و (خطاكاران‏) خودتان را به قتل برسانيد، كه اين نزد آفريدگارتان براي شما بهتر است.» پس (خدا)توبه شما را پذيرفت، كه او توبه‏ پذير مهربان است.
اين آيه شريفه كه بيانگر كيفيت عفو مذكور در دو آيه قبل از آن است، از آن رو كه راه توبه و تطهير از گناه عظيم ارتداد و شرك بني‏اسرائيل را به آنان مي‏آموزد و آنان را از گرفتار آمدن به عذاب ابدي مصون مي‏دارد، يادآور يكي از بزرگ‏ترين نعمت‏هاي معنوي بر آنهاست. گوساله‏پرستي بني‏اسرائيل پس از مشاهده آن همه معجزات و بيّنات توحيدي بزرگ‏ترين انحراف از مهم‏ترين اصل و ركن اعتقادي است. از اين رو شرايط و مقدّمات عفو و قبول توبه از آن نيز بايد بسيار سخت و بي‏سابقه باشد، تا اين اصل كه عصاره همه اديان آسماني است آسيب نبيند و آن انحراف، سنّت سيّئه‏اي براي نسل‏هاي بعدي نگردد.
براي اثبات ظلم بودن گوساله‏پرستي و تقبيح و ابطال آن و نيز اثبات لزوم توبه و تحسين امتثال دستور قتل، در اين آيه دو بار اسم «باري‏ء» ذكر شده است؛ اين اسم مبارك، بيانگر خلقت حكيمانه و آفرينش هدفمند و نظام‏مند است؛ به اين بيان كه: خداوند، باري‏ء و فاصل انسان‏ها از عدم به وجود و از نقص به كمال است. بر اين اساس گوساله كودن را جايگزين خداي حكيم كردن و تبديل چنان معبود الهي به گوساله و تبرّي از چنان معبود ربوبي و تولّي عجل سامري، ظلم فاحش و بزرگ است. چنين خدايي كه باري‏ء انسان‏هاست و به آنها محبّت دارد: (بارئكم) شايسته است همه به سوي او بازگردند و فرمان او را امتثال كنند كه او به يقين خواهان خير و سعادت آنهاست.
خداي سبحان كشتار و قتل يكديگرِ بني‏اسرائيل را متمّم توبه آنان قرار داد. اين حكم اگر چه به ظاهر سخت و خشن است، ليكن نسبت به تطهير جامعه آلوده بني اسرائيل، رحمت و به مثابه دفاع از اصلي‏ترين ركن همه اديان آسماني، يعني توحيد، و مبارزه با بدترين جرثومه فكري، يعني شرك است.
دستور قتل نفس در اين آيه به معناي انتحار و خودكشي نيست، بلكه مراد از «أنفس»، نفوس اقربا و ارحام و همه كساني است كه از بني‏اسرائيل محسوبند و به واسطه يا وسايطي از طريق قرابت و رحم با يكديگر پيوند دارند.
كشتن يكديگر، به ويژه خويشان و دوستان، اگر چه هم براي قاتل و هم براي مقتول سخت و جانكاه بود، ليكن براي همگان خير است؛ زيرا اين عذاب محدود و موقت دنيايي با اثر تطهير از آلودگي شرك، سبب مصون ماندن بني‏اسرائيل از عذاب جاويدان اخروي و نيل به فوز و بهجت سرمدي است. همچنين يادآوري خاطره تلخ آن، فرزندان و خلف اين سلف را از فكر روآوردن به بت‏پرستي باز مي‏دارد. البته مقتول در معركه دفاع از حريم توحيد، كه تائب و راضي به اعدام خود شد و آن را براي دفاع از حريم توحيد تحمّل كرد، موجودي است زنده و قتل وي به سود اوست و او نيز به سود خود نايل مي‏شود. اين خير، نزد خداست و آن مقتول به نزد خدا راه دارد و خير خود را نزد خداوند دريافت مي‏كند. بر اين اساس، خداوند بعد از دستور قتل فرمود:«ذلكم خير لكم عند بارئكم».
توبه بني‏اسرائيل با همه قيودِ دخيل در آن، كه قتل به صورت اعدام ظاهري بوده است، حتماً حاصل شد. البته كافي است كه شمار قابل توجّهي از بني‏اسرائيل به فرمان قتل گردن نهاده باشند و پس از كشته شدن عده‏اي و پس از تضرّع و توسل موسي و هارون(ع)، عفو خداوندي صادر و دستور قتل متوقّف شده باشد. بنابراين، دستور قتل نسبت به قتل جميع نظير امر به ذبح اسماعيل(ع) بود، نه نسبت به اصل قتل؛ يعني اصل قتل حتماً واقع شد، هر چند در مرحله بقا عفو حاصل شده است.(2)
علامه طباطبايي نيز در توجيه دستور خداوند به كشتن يكديگر، چنين بيان مي كنند كه: «اين توبه شما كه يكديگر كشي باشد، هر چند سخت‏ترين اوامر خدا است، اما خدايي كه شما را به اين نابود كردن امر كرده، همان كسي است كه شما را هستي داده، از عدم در آورده، آن روز خير شما را در هستي دادن به شما ديد، و لذا ايجادتان كرد، امروز خيرتان را در اين مي‏بيند، كه يكدگر را بكشيد، و چگونه خيرخواه شما نيست با اينكه شما را آفريد؟»(3)

پي نوشت ها:
1. بقره(2) آيه54 .
2. جوادي آملي، تفسير تسنيم، انتشارات اسراء، ج4، ص438-440.
3. طباطبايي، محمد حسين، الميزان(ترجمه)، ج1، ص287 .