پرسش وپاسخ

منظور از این موضوع که طنابی بسقف آسمان در آویز سپس طناب را ببرد آنگاه بنگرد که آیا حیله و کید او خشمش را از بین میبرد ؟ اثری در عالم دارد؟ چیست تفاسیر مختلف را نگاه کردم اما بوضوع متوجه این موضوع نشدم چرا به سقف آسمان ان حیله وکید چگونه است که خشمش را ازبین نمیبرد و.... نظر معصوم در تفسیر این آیه چیست

پرسش 1:
يه 15 سوره حج شرح : منظور از اين موضوع که طنابي به سقف آسمان در آويز ،سپس طناب را ببرد ،آن گاه بنگرد که آيا حيله و کيد او خشمش را از بين مي برد ،چيست ؟

پاسخ:
2@@پرسشگر گرامي با سلام و سپاس از ارتباطتان با اين مرکز
توجه به توضيح زير از ترجمه الميزان، به خوبي معناي آيه را روشن مي سازد:
"مراد خدا از" سبب" در اين آيه طناب است (که وسيله براي بالارفتن و ... است). كلمه" قطع" به معناى بريدن و از جمله معانى آن اختناق(و حلق آويز کردن و خفه نمودن خود ) است .گويا از اين باب اختناق را قطع مى‏گويند كه مستلزم قطع نفس است. مفسران گفته‏اند:
ضمير در" لَنْ يَنْصُرَهُ اللَّهُ" به رسول خدا بر مى‏گردد ،چون مشركان مكه مى‏پنداشتند[کان يظن دلالت بر استمرار گمان قبل از نزول آيه دارد] دينى كه وى آورده ،دروغى و نو ظهور است كه اساس محكمى ندارد . به همين جهت دعوتش منتشر نمى‏شود و نزد خدا هم منزلتى ندارد تا او پشتيبانش باشد. وقتى كه آن جناب به مدينه مهاجرت فرمود و خدا نصرتش داد و دينش فراگير شد و آوازه‏اش بسيار جاها پيچيد، اين حادثه غير منتظره سخت آنان را به خشم آورد . خدا در اين آيه ايشان را نكوهش كرده و اشاره مى‏كند كه ياور او خدا است و چون ياور او خداست، خشم ايشان پايان نمى‏پذيرد حتي اگر خود را خفه كنند. پس نقشه‏هاى ايشان هم اثرى نخواهد داشت [ اگر به پايان ناپذيري خشم خود باور ندارند، خود را از بلندي حلق آويز کنند تا ببينند که آيا خشم تمام مي شود؟].
معناى آيه اين است : هر كه از مشركان خيال مي كند كه خدا پيامبر را يارى نمى‏كند و در دنيا نام پيغمبر خود را بلند نمى‏گرداند و دين او را گسترش نمى‏دهد و در آخرت او را مشمول مغفرت و رحمت خود نمى سازد و گروندگان به وى را نيز وا مى‏گذارد، آن گاه به خاطر همين خيال غلط، وقتى مى‏بيند كه خدا او را يارى كرده ،دچار خشم مى‏شود، چنين كسى طنابى بگيرد و با آن به بلندى برود- مثل كسى كه با طناب به درخت بلندى بالا مى‏رود- آن گاه با همان طناب خود را خفه كند، بعد ببيند آيا كيد و حيله‏اش خشمش را مى‏نشاند ؟(1)
بنا بر اين منظور از آسمان در اين جا "بلندي" است، حالا يا به بالاي درخت يا به سوي سقف خانه يا پشت بام يا بلندي کوه رفتن و خود را حلق آويز کردن منظور است.
"کيد" هم يعني کاري که با آن خشم و غضب خود را علاج کند .كه مطابق دستور خدا نبوده بلکه حاصل دلالت نفس حيله گر و چاره جويش باشد.
پي نوشت :
1. ترجمه الميزان، ج‏14، ص496.

پرسش 1: تاريخ و سيره شرح با سلام. چرا حضرات معصومين-سلام الله عليهم اجمعين- اقدام به تاليف كتاب نكردند؟

پرسش 1: تاريخ و سيره شرح با سلام. چرا حضرات معصومين-سلام الله عليهم اجمعين- اقدام به تاليف كتاب نكردند؟

پرسش 1: تاريخ و سيره شرح با سلام. چرا حضرات معصومين-سلام الله عليهم اجمعين- اقدام به تاليف كتاب نكردند؟ پاسخ: سلام و آرزوي قبولي طاعات و عبادات شما ؛ و تشكر به خاطر ارتباطتان با اين مركز؛ بسياري از كتاب هاي نوشته شده حديثي و غير حديثي در اصول و معارف ديني توسط عالمان شيعي يا شاگردان ائمه ، تعاليم ائمه يا بيان سيره علمي و عملي آنان است ، در عين حال آثار و كتاب هايي منتسب به خود ائمه نيز وجود دارد. در مورد كتاب هاي امامان(ع) در منابع روايي ده ها كتاب و تأليف از آنان ياد شده است. و اين ها بر چند نوعند: الف) برخي از اين كتاب ها توسط امام پيشن نگاشته شده و به امام بعدي به عنوان ميراث امامت منتقل شده و همين طور از امامي به امام ديگر رسيده، تا در دست امام دوازدهم حضرت مهدي(عج) قرار گرفته است. ب) برخي از اين ها با املاي امام و با خط شاگردان نگارش يافته است. ج) برخي با خط امامان(ع) براي هدايت افرادي خاص و يا در خواست عده اي و يا به صورت كلي نوشته شده است. ابنك به ذكر تعدادي از كتاب هايي كه با يكي از مناسبت هاي مذكور به امامان(ع) منتسب است مي پردازيم: 1ـ "الجامعه": كتابي است كه درباره‌ احكام حلال و حرام است كه با املاي پيامبر(ص) و خط علي(ع) نگارش يافته است. 2ـ "الجفر" مندرجات اين كتاب حوادث كائنات است و امام علي(ع) آن را در پوست بُز يا گوسفند نوشت. بدين جهت كه بر پوست بُز (يعني جفر) نوشته شد، آن را "جفر" ناميده اند. 3ـ "كتاب علي": در مورد اين كتاب نوشته اند: اين كتاب با املاي پيامبر(ص) و خط علي(ع) نگارش يافته است و مشتمل بر مسائل مربوط به حلال و حرام است. اين كتاب از امام قبلي به امام بعدي به عنوان ميراث منتقل شده و بارها مورد استشهاد امامان بعدي قرار گرفته است. برخي گفته اند: اين كتاب همان كتاب جامعه است. 4ـ "مصحف فاطمه": برخي نوشته اند اين كتاب كتابي است با املاي پيامبر(ص) و خط علي(ع). برخي گفته اند: بعد از رحلت پيامبر(ص) خداوند فرشته اي را فرستاد تا حزن و اندوه حضرت زهرا(س) را بكاهد. وي با آن بانوي بزرگ هم صحبت شد و حاصل آن همين كتاب است كه با املاي حضرت زهرا(س) و خط علي(ع) نگارش يافته است. 5ـ كتاب الاداب. 6ـ كتاب الفرائض. 7ـ جمع القرآن و تأويله يا جمع القرآن علي ترتيب النزول. 8ـ كتاب اعلي فيه ستين نوعاً من انواع علوم القرآن؛ از امام علي(ع). 9ـ كتاب في زكاه الغنم، از امام علي(ع). 10ـ كتاب في ابواب الفقه؛ از امام علي(ع). 11ـ كتاب آخر في الفقه؛ از امام علي(ع). 12ـ عهدنامه مالك اشتر؛ ازامام علي(ع). 13ـ وصيت به محمد بن حنفيه؛ از امام علي(ع). 14ـ جنه الاسماء از امام علي(ع). 15ـ الامثال الامام علي بن ابي طالب. 16ـ الصحيفه الكامله ؛ از امام چهارم(ع). 17ـ رساله حقوق؛ از امام سجاد(ع). 18ـ كتاب التفسير؛ از امام باقر(ع). 19ـ رساله امام باقر(ع) به سعد الخير. 20ـ كتاب الهدايه؛ از امام باقر(ع). 21ـ جعفر ابيض، امام صادق(ع) فرمود: "نزد من جفر ابيض است و محتوايش: زبور داود، تورات موسي،‌ انجيل عيسي،‌صحف ابراهيم و حلال و حرام و مصحف فاطمه است، مصحف فاطمه قرآن نيست، بلكه در آن هر حكمي كه مورد نياز بشر باشد، وجود دارد". در روايتي ديگر آمده است است كه در مصحف فاطمه(س) اخبار كائنات مندرج است، نه حلال و حرام،‌ همان گونه كه در مصحف فاطمه بيان شد. 22ـ رساله امام ششم به نجاشي (والي اهواز) معروف به رساله عبدالله بن نجاشي. 23ـ توحيد مفضل؛ امام صادق(ع) در مورد خداشناسي، املا نمود و مفضل بن عمر آن را به نگارش در آورد. 24ـ كتاب اهليلجه؛ از امام صادق(ع). 25ـ كتاب مصباح الشريعه و مفتاح الحقيفه، منسوب به امام صادق(ع). 26ـ نثر الدرر، منسوب به امام صادق(ع). 27ـ وصيت به هشام بن حكم و ويژگي هاي عقل؛ از امام هفتم(ع). 28ـ علل الاحكام الشرعيه؛ امام رضا(ع) در جواب مسائل محمد بن سنان نوشت. 29ـ العلل فضل بن شاذان؛ او از امام رضا(ع) استماع نمود و به نگارش در آورد. 30ـ رساله ذهبيه؛ در مورد طب از امام هشتم(ع). 31ـ فقه الرضا(ع). 32ـ رساله جبر و تفويض؛ از امام هادي(ع). 33- اجوبه؛ پاسخ به سؤالات يحيي بن اكثم؛ از امام هادي(ع). 34ـ تفسير؛ منسوب به امام حسن عسكري(ع). در روايتي ازامام سجاد(ع) نقل شده که هنگام وفات به امام باقر (ع)فرمود اين صندوق را به خانه خودت ببر سپس فرمود دران درهم و دينار نيست بلکه پراز کتاب مي باشد(معالم المدرستين ،ج ،2 ،ص330) با توجه به فاصله زماني بين زمان ما و زمان ائمه(ع) و محدوديت هاي اطلاع رساني زمان معصومان(ع) و با توجه به سياست هاي حاكمان مبني بر حصر امامان(ع) و ايجاد مزاحمت ها براي آنان و ... به روشني نمي توان آثار نوراني آن بزرگمردان را بر شمرد. بدين دليل ابهام در انتساب برخي از كتاب ها وجود دارد. نمي توان به گونه جزم داوري نمود. البته خيلي از اين کتاب ها در اختيار ما نيست ولي نام آنها در روايات وکتاب هاي تاريخي وحديثي امده است. منابع: حسن بن فروخ، بصائر الدرجات، ؛ سيد مرتضي عسكري، معالم المدرستين، ج 2، ص 312-356؛عبدالله اميني پور،مصحف فاطمي،چ دليل ما،قم.

برای رفع وابستگی به جنس مخالف چه کار کنم؟

 

پيامبر خدا صلى‏ الله ‏عليه و ‏آله و سلّم : هر كارمهمى كه با بسم اللّه‏ الرحمن الرحيم آغاز نشود ، بى فرجام است . كنزالعمّال : 2491 منتخب ميزان الحكمة : 282

 

پرسش 1:
علاقه شرح
دختري هستم 21ساله و يکي از دانشجويان ترم 5پيام نور.در ترم اول با پسري آشنا شدم و اين آشنايي با کلاس رفع اشکال رياضي که اين شخص گذاشته بود شروع شد ........
پاسخ:
با سلام و آرزوي قبولي طاعات و عبادات شما ؛ و تشكر به خاطر ارتباطتان با اين مركز؛
ضمن تحسين شما براي برخي اقدامات خويشتن دارانه (مانند به حداقل رساندن مواجهه با ايشان)
اصل علاقمندي، نه يک اصل ماورايي و رمانتيک، بلکه يک ناشي از يک اصل بسيار ساده روان‌شناختي است. اين اصل ساده ، اصل مجاورت است. خواه ناخواه وقتي دو نفر براي مدتي در مجاورت يکديگر قرار مي‌گيرند، به تناسب و توافق ويژگي‌هاي شخصيتي طرفين و همچنين شرايط فيزيولوژيک آن دو ، به هم علاقمند مي گردند.علاقمندي به جنس مخالف به شدت تحت تأثير انگيزه‌هاي ناهشيار يا هشيار جنسي مي‌باشد(هر چند به نظر شما از روي هوس نباشد).
صرف علاقمند شدن نشانگر وقوع هيچ حادثه و رويداد خاصي نيست. بالاخره هردختري اگر اصل مهم پيشگيري را رعايت نکند، مي‌تواند بدون هيچ هزينه‌اي علاقمند به يک جنس مخالف گردد.
جملاتي مانند: «در ترم اول با بسري آشنا شدم و علاقه من نسبت به اين شخص هر روز بيشتر و بيشتر شده »، « اين شخص داراي ويژگي هايي است که مرا تحت تاثير قرار مي دهداز جمله با ايمان ،درس خوان ،فعال و...» و ... همگي از عدم مديريت هيجاني شما حکايت دارد. هيجان‌هايي که يکي پس از ديگري بدون خويشتنداري ،تمام زواياي وجود شما را تسخير کرده است. اصل پيشگيري در اسلام و روان‌شناسي حکم مي‌کند که فرد با حفظ حريم نگاه و مجاورت زياد (و رعايت اين مطلب که طرف مقابل ،چه بپذيريم ،چه نپذيريم فردي نامحرم است) از ورود به خطوط قرمز الهي پرهيز نمايد. اگر فردي به هر دليل به اين امور، اعتقادي نداشته باشد ،ثمره‌اش چيزي جز اشتغال ذهني، فرسودگي رواني، افول عزت نفس، افت تحصيلي، خروج از زندگي طبيعي و از همه مهم‌تر افت معنوي نمي‌باشد.
در هر صورت بايد بدانيد:
1ـ درست است در کوتاه مدت به صفر رساندن ديدار موقتاً باعث تشديد وابستگي عاطفي شما مي‌گردد ،ولي تجربه نشان داده است در ميان مدت و با مرور زمان کم کم وابستگي عاطفي به حداقل ممکن مي‌رسد. کاهش تدريجي عشق و علاقه شما به ايشان از طريق استمرار بخشي به عدم ديدار (در حد امکان) هر چند به صفر نگرايد ، ولي موفقيت شما در اين مهم ،زمينه‌ساز موفقيت‌هاي بزرگ در زمينه عزت نفس، اعتماد به نفس، تقويت اراده، رشد معنوي، سربلندي در آزمايش‌هاي الهي آتي، ازدواج ملاک‌مند و عاقلانه (نه احساسي)، ارتقاي سطح تحصيلي و شغلي،‌... و ده‌ها موفقيت ديگر مي‌گردد.
دختري که عزت نفسش به خاطر يک علاقه‌مندي ساده به حراج نمي‌گذارد، اراده بالاي خود در مديريت هيجانات و عواطف به نظاره مي‌نشيند، از طريق به صفر رساندن وابستگي‌اش به هر کس غير از خدا پا در سلوک معنوي مي‌ گذارد، به علاقه‌مندي به چشم آزمايش مي‌نگرد (نه يک واقعه رمانتيک)، براي ازدواج موفق، ديدي همه جانبه و ملاک‌مند دارد و در چند مؤلفه مثبت اوليه متوقف نمي‌گردد، بدون کوچک ترين وا دادگي و سر خم کردن و تضييع عزت نفس به دنبال دو طرفه کردن عشق نيست ، واقعاً موفق است.
2ـ استمرار اين روند آسيب‌زا علاوه بر اينکه به احتمال 95/0 به ازدواج منجر نمي‌گردد (چرا که ده‌ها مانع مختلف بر سر راه اين ازدواج است) شما را براي هميشه از يک ازدواج عزتمندانه (با خواستگاري ديگر) محروم مي‌نمايد.
تبعات عدم خويشتنداري ساده تا پايان عمر شما را رها نمي‌کند .استمرار علاقه مفرط شما به اين پسر سايه سنگيني بر ازدواج شما با هر فرد ديگري مي‌اندازد . در صورت ازدواج با ايشان هم شما آن عزت نفس لازم و آن ابهت و اقتدار کافي براي اداره زندگي نخواهيد داشت.
4ـ استقلال عاطفي ـ رواني و عزت نفس از جمله مهم‌ترين خصوصيات هر انسان است . در مورد شما متأسفانه از سطح پاييني برخوردار است. دختران با عزت نفس و استقلال رواني بالا در مقابل استثنايي‌ترين خواستگاران نيز (تا زمان جاري ساختن صيغه عقد) از ابهت خود نمي‌کاهد . ارزشمندي دروني‌شان را بالاتر از آن مي‌دانند که رفتاري غير عزتمندانه و ملتمسانه از خود نشان دهند.
ازدواج مقتدرانه با يک خواستگار متوسط به مراتب از ازدواج غير مقتدرانه با يک خواستگار سطح بالا موفق‌تر، شيرين‌تر و پايدارتر است.
به هر ترتيب ظواهر امر نشان مي دهد به برخي نکات و توصيه هاي گذشته توجهي نشان نداده ايد، ولي توصيه مي‌شود رفتارها و تصميمات آتي خود را کمي منطقي تر و دور انديشانه‌تر و با کمک مشاورين آگاه (که معمولاً در هر دانشگاهي وجود دارد) رقم بزنيد.

برای رفع سردی رابطه جنسی نسبت به همسر چه کار کنم؟

 

امام سجّاد عليه السلام: حقّ آن‏كه به علم‏آموزى اداره‏ات مى‏كند (يعنى حق استادت) ، بزرگداشت اوست ، و حفظ احترام مجلس او و نيك گوش دادن به گفتارش . تحف العقول

 

پرسش 1:
طلاق شرح اجمالا: مدت 5 سال است که با همسرم زندگي مي کنم اما از نظر روابط جنسي بسيار نسبت به هم سرد هستيم.
پاسخ:
با سلام و آرزوي قبولي طاعات و عبادات شما ؛ و تشكر به خاطر ارتباطتان با اين مركز؛
توجه شما را به نکات ذيل جلب مي‌نمايم:
1ـ مشکل شما از طريق مراجعه به متخصصان امور جنسي (نه هر روان‌شناس و روان‌پزشک) که به آنها سکس‌تراب مي‌گويند ،تا حد زيادي قابل درمان است.درمانگراني مانند فريدون محرابي، ماهيار آذر، محمدعلي بشارت، راحله اماني، علي اسلامي نسب، بهنام اوحدي و...(که از طريق جستجوي اينترنتي يا 118 در تهران قابل دسترسي مي‌باشند) قابل توصيه مي باشند.
امروزه کلينيک‌هاي متعددي در تهران و برخي مراکز استان‌ها وجود دارند . با استفاده از جديدترين شيوه‌ها و داروها و به کارگيري مدرن ترين وسايل توانبخشي و درمان جنسي در صد بالايي از مشکلات زناشويي و جنسي را حل مي‌نمايند.
2ـ نبايد به بهانه سردي روابط به تطهير ذهني روابط ناسالم خود بپردازيد ،چرا که علاوه بر تشديد مشکلات جنسي، شما را به درد بي‌درمان تنوع‌طلبي جنسي دچار مي‌سازد. تنوع‌طلبي جنسي (حتى به صورت شرعي) از جمله خطرناک‌ترين و ضربه‌زننده‌ترين امور به دين و دنياي فرد محسوب مي‌گردد.
3ـ توصيه مي‌شود براي جبران خلأهاي جنسي خود به انتحار جنسي دست نيازيد ،چرا که بي‌مبالاتي و انتحار جنسي شما را در کام افسردگي و اضطراب روزافزون فرو مي‌برد، مضافاً بر اين که آخرت شما را نيز به نابودي مي‌کشاند.
4ـ در حد امکان و با رعايت همه جوانب امر به جاي طلاق همسر اول به ازدواج دوم (به صورت دائم يا موقت) بينديشيد. در برخي زنان پذيرش همسر دوم (دايم يا موقت) به مراتب از پذيرش طلاق آسان تر است. اين امر به مديريت شما و با استفاده از تكنيك هاي روان شناختي امكان پذير مي گردد.
5ـ اگر هيچ کدام از اين فروض قابل انجام نيست ، براي رهايي از آتش غضب الهي(....براي بنده مفسده انگيز شده است... ادامه اين رابطه فعلي با همسرم مرا به سمت مفسده هايي سوق داده و مي دهد) چاره‌اي جز تن دادن به مکروه ترين حلال خدا يعني طلاق نيست.
طلاق در برخي شرايط حاد نه تنها جايز است بلکه اقدام به آن واجب و ترک آن حرام است.
موفق باشيد.

مطلب ارسالی شما بعد تایید مدیریت در سایت نمایش داده خواهد شد.

برای جبران حق الناس چه باید کرد؟

 

امام على عليه‏السلام : هركه در آموخته‏هايش زياد بينديشد ، دانش خود را استوار گرداند و آنچه را نمى‏فهميده است بفهمد . غرر الحكم : 8917 منتخب ميزان الحكمة : 402

 

پرسش 1:
بهتر است شرح
اگر آدمي از طريق مادي يا معنوي و دنيوي مثل کم کاري سرکار، دزدي از وقت کار ،
يکسري چيزها چه امکانات مادي مثل پول و لوازم و موبايل و... و چه آموخته هاي ذهني مثل يادگيري بعضي مطالب بدست آورده و .............
پاسخ:
سلام و آرزوي قبولي طاعات و عبادات شما ؛ و تشكر به خاطر ارتباطتان با اين مركز؛
آنچه كه انجام داده اي ، در گذشته بوده است كه بازگشت ندارد . اكنون بايد در صدد جبران آن بر آيي ، نه آن كه جايگاهي را كه قرار داري، انكار كني. چه بخواهي و چه نخواهي الآن كامپيوتر و برنامه نويسي و... را ياد گرفته اي و تا جايي كه مربوط به حق الناس بوده ، بايد جبران كني ، چه بخواهي از آن استفاده كني و چه نكني.
استفاده نكردن از دانش و علمي كه فرا گرفته اي ، صورت مسئله را پاك نمي كند. هم چنين مصرف نكردن حقوقي كه به عقيده خود (درست يا نادرست) به ناحق گرفته اي!
در مورد‌ آثار طبيعي و قانون اثر و موثر يا آثار معنوي عمل ، اگر بخواهي مثلاً از حقوق يا دانشي كه فرا گرفته اي، استفاده نكني ، آن آثار منتفي نخواهد شد ؛ بنابراين همان طور كه در پاسخ قبلي بيان كرديم ، بايد در صدد جبران بر آيي . جبران آن با توبه از كارهاي نادرست گذشته و استفاده از آنچه كه بر شما حلال بوده است و پس دادن اموالي كه به ناحق دريافت كرده ايد، با توبه حقيقي و دادن حق الناس آثار گناه نيز از بين خواهد رفت.
قبلا گفتيم حقوق کاري که با زنگ زدن بوسيله موبايل( موبايلي که بر فرض با پول حرام خريده اي) پيدا کرده اي ،حلال است .نيز استفاده از علم کامپيوتري که درسر کار قبلي ياد گرفته اي
.درآمد از اين طريق هم اشکال ندارد.
اما درصورتي که در سر کار قبلي کم کاري کرده باشي ،به مقدار کم کاريت حقوق دريافتي اشکال داشته ،همان مقدار را بايد به صاحب کار برگراداني يا حلاليت بطلبي . نيز اگردرحسابرسي باعث متضرر شدن صاحب کار شده باشي ، بايد به مقداري که ضرر زده اي ،جبران کني و به صاحب کار برگرداني ويا حلالت کند.
آنچه برتو لازم است ،اين است که تا دير نشده و هنوز صاحب کار زنده است، بايد از او حلاليت بطلبي .او را راضي کني و ذمه ات را از دين به او آزاد و خيالت را راحت کني . اگر غيبت صاحب کار را کرده ونسبت به او بي جهت بدگويي کرده اي ، چنانچه درحلاليت طلبيدن مفسده اي نباشد ( باعث رنجش و ناراحتي او ، يا نزاع و كينه و... نشود) ، بايد حلاليت بطلبي . اگر احتمال مفسده بدهي ، بايد توبه کني و از خداوند براي خود و براي او طلب بخشش کني. براي او دعا كني تا جبران غيبت شود.(1)
پي نوشت:
1. سوال تلفني از دفتر آيت الله وحيد خراساني ؛ آيه الله بهجت، استفتائات، ج 4 ، ص 321 ، س 5679 و5687و5660.

 

امام على عليه‏السلام : علمِ بدون عمل وزر و وبال است؛ وعملِ بدون علم گمراهى است. غرر الحكم : 1587 ، 1588 منتخب ميزان الحكمة : 402

 

پرسش 1:
ولايت مطلقه فقيه شرح با توجه به مسايل جديد پيش آمده و وضعيت ملتهب جامعه و از آن جهت که گروه خواستار انقلاب سبز قصد کمتر کردن قدرت رهبري و ولايت هستند ، در مورد ولايت مطلقه فقيه و اختلاف بين مراجع در اين امر توضيح دهيد؟
پاسخ:
با سلام و آرزوي قبولي طاعات و عبادات شما ؛ و تشكر به خاطر ارتباطتان با اين مركز؛
از نظر عالمان شيعي اصل ولايت فقيه ، امرى مسلم و قطعى است. اختلاف آنان در محدوده و اختيارات ولايت فقيه مي باشد.
اختلاف در قلمرو و اختيارات فقيه موجب شده است که برخي تصور نمايند بعضي از فقها ولايت فقيه را قبول ندارند ، در حالي که اصل ولايت يك مسئله مقوله است و اختيارات ولايت فقيه مساله اي ديگر مي باشد. اين اختيارات همان چيزي است که امروز در بحث از ولايت مطلقه فقيه مطرح مي شود. ولايت مطلقه مورد تأييد همه فقها نبوده واکنون نيز نيست.
حدود اختيارات ولي فقيه:
در مورد حدود اختيارات ولي فقيه ، در بين فقهاي شيعه سه نظريه عمده وجود دارد که عبارتند از:
1- ثبوت ولايت براي فقيه جامع الشرائط در تمام شئون امت و جميع امور مربوط به حکومت، به گونه اي که از جهت اختيارات حکومتي هيچ فرقي بين او و پيامبر و ائمه وجود ندارد. البته عملکرد ولي فقيه در محدوده احکام و مصلحت اسلام و امت اسلامي است . اين همان معناي ولايت مطلقه فقيه است که با عناوين مختلف مانند ولايت عامه ، ولايت مطلقه ، نيابت عامّه فقيه، ولايت عامّه فقيه، ولايت مطلقه فقيه، ولايت کليه الهيه، و يا مبسوط اليد بودن فقيه، از آن ياد کرده اند. امام خمينى نيز، همين ديدگاه را پذيرفته و از آن با عنوان: ولايت مطلقه فقيه ياد کرده است.
اين نظريه مورد پذيرش حضرت امام خميني و بيشتر فقها است.
2- فقيه جامع الشرائط داراي حق افتا و قضا و تصرف در بعضي از امور حسبيه است .
3- تصرفات فقيه تنها در امور حسبيه نافذ است . اين نظريه تعداد محدودي از فقهاست .
ديدگاه حضرت آيت الله صانعي پيرامون ولايت فقيه:
ايشان در کتاب ولايت فقيه خود مشروعيت ولايت فقيه را به خدا نسبت داده و راي مردم را همانند بيعت مردم با امام علي عنوان کرده و نوشته است که قانون اساسي در خصوص حدود اختيارات ولي فقيه کوتاهي نموده و ولي فقيه رياست جمهور را « نصب» مي کند و نه تنفيذ.(1) اين نظريه فراتر از چيزي است كه در قرآن آمده و مطابق با نظريه ولايت مطلقه فقيه و آن هم به نحو حداكثري است ، اگر چه ممكن است امروزه در مورد شخص ولي فقيه (نه اصل ولايت فقيه) ايشان نظرات ديگري داشته باشند.
در مسائل علمي خصوصا فقهي اختلاف ديدگاه فقها امري كاملا طبيعي است حتي گاهي يك فقيه در ابتدا داراي ديدگاهي است و از آن ديدگاه دفاع هم مي كند اما پس از چندي تغيير رأي حاصل مي شود . نظير آن كه امام خميني در ابتدا قائل به عدم جواز اقامه نماز مستحبي عيد فطر و قربان به جماعت بودند ولي بعدا از ديدگاه سابقشان برگشت و قائل به جواز آن شد.
مي توانيد در اين مورد با دفتر معظم له تماس داشته باشيد و اطلاعات دقيق تري به دست آريد.
پي نوشت:
1.ولايت فقيه، ايه الله يوسف صانعي، انتشارات بنياد قرآن، تاريخ نشر 1366 ،ص 150.

عقد اخوت صحیح است؟

 

پيامبر خدا صلى‏ الله ‏عليه و ‏آله و سلّم : دانش بر دو قسم است : شناخت اديان و شناخت كالبدها . بحار الأنوار : 1 / 220 / 52 منتخب ميزان الحكمة : 404

 

پرسش 1:
پيمان خواهر و برادري شرح
پيمان خواهر و برادري نيز داريم؟
پاسخ:
پرسشگر گرامي باسلام و تشکر از ارتباط با اين مرکز.
از ديدگاه اسلام تمام مسلمان ها در حكم يك خانواده هستند . همه خواهر و برادر ديني يكديگر ند. اخوّت نبايد تنها در لفظ و در شعار باشد، بلكه بايد در عمل و تعهد هاي دو سويه پابرجا و مستحكم باشد.
مستحب است مسلمانان با هم عقد اخوّت ببندند و برادري و يگانگي خود را مستحكم تر كنند.
عقد اخوت به اين صورت است كه دو نفر يا چند نفر مؤمن با هم متعهد مي شوند در صورت توان، مشكلات يكديگر را برطرف كنند حتي در دنيا پشتيبان يكديگر باشند، نيز در آخرت و پس از مرگ ، از همديگر شفاعت كنند. اگر يكي اهل بهشت بود، ديگري را شفاعت كند.
براي عقد اخوّت شرط خاصي نيست بلکه تعهد و صيغه اي است كه در مفاتيح در اعمال روز عيد سعيد غدير آمده است.
عقد اخوت مي تواند بين دو مرد و يا چندين مرد و يا دو زن يا چند زن و همچنين بين زن و مرد باشد.(1)
اما اين يك تعهد اخلاقي است و هيچ گاه موجب محرميت خواهر وبرداري نمي شود، يعني زن ومردي که عقد خواهر برادري خوانده باشند، از نظر نگاه وپوشش همچنان همانند نامحرم هاي ديگر هستند .

پي‌نوشت‌:
1 .سؤال از دفتر آيت الله سيستاني.

پرسش 1: سلام (سئوال در توضيحات) شرح <چند روزي است با يكي از دوستانم كه استاد من به حساب مي آيد ،به سر كار مي روم كه دوستم در ماشينش موسيقي پخش مي كند و من با تو

پرسش 1: سلام (سئوال در توضيحات) شرح <چند روزي است با يكي از دوستانم كه استاد من به حساب مي آيد ،به سر كار مي روم كه دوستم در ماشينش موسيقي پخش مي كند و من با توجه به اطلاعاتي كه در مورد حرمت موسيقي دارم، براي رضاي خدا وقتي به موسيقي هاي مطرب گونه و مخصوص مجالس عروسي مي رسد، آن موسيقي را عوض مي كنم ......

پرسش 1: سلام (سئوال در توضيحات) شرح <چند روزي است با يكي از دوستانم كه استاد من به حساب مي آيد ،به سر كار مي روم كه دوستم در ماشينش موسيقي پخش مي كند و من با توجه به اطلاعاتي كه در مورد حرمت موسيقي دارم، براي رضاي خدا وقتي به موسيقي هاي مطرب گونه و مخصوص مجالس عروسي مي رسد، آن موسيقي را عوض مي كنم ........... پاسخ: پرسشگر گرامي باسلام و تشکر از ارتباط با اين مرکز. البته کاري که انجام داده ايد درست بوده اما توجه داشته باشيد به نظر آيت الله بهجت گوش دادن موسيقى مطرب و لهوي حرام است. ميزان در مطرب بودن و لهوي بودن، شأنى است، نه فعلى، و تشخيص آن با مكلف است.(1) اطراب شاُني که در فتواي ايشان آمده ،به معناي اين است که نوع مردم از شنيدن اين موسيقي به هيجان و شهوت مي افتند و به وادي گناه و غفلت رو مي آورند . ملاک تشخيص اين نوع موسيقي حرام، عرف متدنين است، نه خود شخص . لهوي بودن موسيقي بستگي به نحوه نوازندگي نوازنده دارد. البته اگر موسيقي با ترانه و اشعار لهوي و عاشقانه همراه باشد،که اشاره کرده ايد ، بر لهوي بودن آن مي افزايد . گوش دادن اين نوع موسيقي به فتواي آيت الله بهجت حرام است . اگر موسيقي لهوي نباشد و شخص را به تحرک وا ندارد ،اشکال ندارد . پي نوشت: 1. آيت ا... بهجت ،توضيح المسائل،قسمت متفرقات ، مسئله 20 .

پرسش: علت مجازات اعدام، براي شخص مرتد چيست؟

پاسخ: با سلام و آرزوي قبولي طاعات و عبادات شما ؛ و تشكر به خاطر ارتباطتان با اين مركز؛ براي پي بردن به فلسفه اين حکم الهي بايد خاستگاه وضع اين حکم از ديدگاه قرآن بررسي شود. قرآن نقل مي‌نمايد: «جمعي از اهل کتاب (يهود) گفتند (برويد ظاهراً) به آنچه بر مؤمنان نازل شده در آغاز روز ايمان بياوريد، و در پايان روز کافر شويد و (باز گرديد) شايد آن‏ها (از دين خود) باز گردند».(1) دوازده نفر از دانشمندان يهود خيبر و نقاط ديگر، نقشه‏اي ماهرانه براي متزلزل ساختن باور و ايمان بعضي از مؤمنان طرح نموده و با يکديگر تباني کردند که صبحگاهان خدمت پيامبر اسلام(ص) برسند و ظاهراً ايمان بياورند، ولي در آخر روز از آيين برگردند. هنگامي که از علت کارشان سؤال شد بگويند: ما صفات محمّد را از نزديک مشاهده کرديم و هنگامي که به کتب ديني خود مراجعه نموده يا با دانشمندان ديني خود مشورت کرديم، ديديم صفات و روش او با آنچه در کتب ما است، تطبيق نمي‌کند و از اين رو برگشتيم. اين موضوع سبب مي‌شود که عده‏ اي بگويند اين‏ها که به کتب آسماني از ما آگاه ترند، لابد آنچه را گفته‏ اند راست مي‌گويند و به اين وسيله ايمان مسلمانان متزلزل مي‌گردد.(2) مکر و نيرنگ کفار به وسيله خداوند آشکار گرديد و خدا حدّ ارتداد را وضع نمود. بايد توجه داشت که اين ترفند مختص زمان رسول خدا نمي‌باشد، بلکه در همه زمان‏ها امکان اجراي آن وجود دارد. اسلام با وضع چنين حکمي جلوي مفاسد احتمالي (که برخي نيز به وقوع پيوسته) را گرفته است که در ذيل به نمونه هايي از اين مفاسد اشاره مي‌کنيم: 1- همه مسلمانان از نظر اعتقاد و ايمان دروني در سطح بالا نيستند، بلکه برخي افراد در ايمانشان سست هستند. اين گونه تبليغات افراد سست ايمان را تحت تأثير قرار مي‌دهد و آن‏ها را از مسير حق باز مي‌دارد. حدّ و حکم شرعي ارتداد مي‌تواند افراد را از انحراف باز دارد. 2- اگر اسلام جلوي اين روند را نمي‌گرفت، نوعي جنگ رواني عليه دين صورت مي‌گرفت و کفار با تبليغات شديد عليه اسلام، علاوه بر اين که مسلمانان را دلسرد مي‌کردند، باعث دلسرد شدن افرادي که گرايش به اسلام داشتند، مي‌شدند. 3- مهم‏ترين مسئله ارتداد، پيامدهاي سياسي، اجتماعي و فرهنگي آن است. در جامعه اسلامي که اسلام و احکام و قوانين آن پايه براي رفتارهاي فردي و اجتماعي و روابط خانوادگي و تعيين کننده رفتار انسان‏ها با يکديگر و ارزش‏هاي اخلاقي جامعه است، هر گونه اختلالي در ايمان و اعتقاد انسان‏ها با توجه به همسنگ نبودن آگاهي‏ها، در رفتارها تأثير گذاشته و التزام به احکام و قوانين ديني واجتماعي را سست مي‌کند و ارکان جامعه را مورد تهديد جدّي قرار مي‌دهد. همچنين گسترش افکار انحرافي در جامعه که از طرف افراد مرتد ايجاد مي‌شود، نيروي مسلمانان را از جهت کمّي و کيفي مورد تهديد قرار مي‌دهد، از اين جهت هر گونه برنامه ريزي بر اساس نيروهاي اسلامي در جامعه، غير ممکن خواهد بود. با توجه به موارد فوق کاملاً مشخّص مي‌شود که حکم ارتداد، يک حکم اجتماعي و سياسي است، هم چنين آنچه در روايات در مورد حکم ارتداد بيان شده، در زماني است که انکار دين اسلام از روی جحد باشد، يعني شخصي به رغم حقانيت دين اسلام به جهت انگيزه‏هاي نادرست از دين اسلام خارج شده و در مقابل آن موضع‏گيري نمايد؛ بنابراين اگر کسي دين ديگري غير از اسلام را (آن هم پس از بررّسي و به دور از هر گونه حُبّ و بُغض و مشکلات ديگر) انتخاب نمايد، اين عقيده براي او محترم است، تا زماني که به صورت موضع‏گيري در مقابل اسلام و تهديد آن در نيايد. به همين خاطر، ارتداد تضادي با آزادي عقيده (که در اسلام محترم شمرده شده است) و انتخاب ندارد. البته احترام به آن، به معناي حقانيت و درستي هر عقيده‏ اي نمي‌باشد. حکم ارتداد در اديان آسماني ديگر نيز بيان شده و اختصاص به اسلام ندارد. طبيعي است که هر ديني براي محافظت از کيان خود، راهکارهايي را براي وحدت پيروان انديشيده باشد. در مورد اديان ديگر و از جمله مسيحيت بايد توجه داشت که: اين دين دقيقاً آن نيست که حضرت مسيح آورده باشد. آنچه به نام انجيل امروزه در دست مسيحيان قرار دارد، کتاب آسماني حضرت مسيح نيست. اين مطلب را مسيحيان نيز اذعان دارد. در انجيل موجود، جملاتي وجود دارد که به آمدن پيامبري پس از مسيح بشارت داده و به پيروي از او فرمان داده است. اگر کسي پس از تحقيق و بررسي به اين نتيجه برسد که پيامبر پس از مسيح، حضرت محمد است و به او ايمان آورد، به پيام انجيل و حضرت مسيح گوش فرا داده است و حتي از جهت دين آن‏ها نبايد مرتد محسوب شود. اگر به فرض بپذيريم که هيچ گونه تحريفي در اين دين صورت نگرفته باشد، اما از آن جا که دين اسلام خود را تکميل کننده دين مسيحيت مي‌شناسد و به آن به عنوان ديني که در زمان خود صحيح بوده اما اکنون نسخ شده است، نگريسته مي‌شود، هم چنين چون دين اسلام آخرين پيام الهي است شخص مؤمن به خداوند بايد به آخرين پيام الهي گوش فرا دهد. مسيحي اگر به خدا ايمان داشته باشد، کاملاً معقول و منطقي است که به دين اسلام و کامل‏ترين پيام آسماني اعتقاد داشته باشد. با وجود پيام کامل الهي، تبعيت از پيامي که زمان آن سپري شده و نسبت به آخرين پيام، کامل نيست، غير منطقي است. در موردحکم ارتداد و آزادي عقيده اضافه مي‌کنيم که دين اسلام فطري است. اگر فردي به اصول و فروع اسلام آشنا باشد و حالت انکار نداشته باشد، به صورت طبيعي و معمولي به آن ايمان مي‏ آورد. قرآن مي‏گويد: «لا اکراه في الدين؛ در پذيرش عقيده اکراه نيست». اصولاً عقيده با اکراه سازگار نيست. اين سخن درستي است اما قرآن به دنبال سخن مذکور مي‏گويد: «قد تبيين الرشد من الغي؛ راه راست از راه‏هاي انحرافي و نادرست روشن است».(3) يعني وقتي راه رشد و حقيقت آشکار است، دليلي براي اکراه و اجبار وجود ندارد، زيرا عقل سليم بدون داشتن انکار و عناد آن را پذيرا است. اما انسان حق ندارد از آزادي سوءاستفاده کند و به بهانه آزادي، اعتقادات جامعه را به باد مسخره بگيرد و امنيت فکري و فرهنگي اجتماع را متزلزل و مختل نمايد.و حکم ارتداد نيز براي چنين موردي است. اين سخن نيز مورد پذيرش عقل و عرف است. حال اگر فردي در خانواده مسلمان تشخيص داد که دين اسلام بر حق نيست، مي‏تواند دين ديگر را انتخاب کند، اما در جامعه‏ اي که براساس اعتقادات و باورهاي ديني، قوانين، رفتارهاي اجتماعي و فردي، اميال و آرزوهاي انسان‏ها ارزش‏هاي اخلاقي شکل گرفته که هر يک از اين موارد کارکردهاي بسياري در زندگي فردي و اجتماعي دارد، حق ندارد در برابر دين و اعتقادات موضع‏گيري نموده و درصدد تخريب آنها باشد، زيرا آثار نامطلوب در زندگي فردي و ا جتماعي ايجاد خواهد کرد و باعث تزلزل ارکان اجتماعي خواهد شد، بنابراين ارتداد از اين جهت که افکار عمومي و ايمان مردم را متزلزل مي‏کند، اظهار آن روا و شايسته نيست، و با وجود يک سري شرايط اسلام با مرتد برخورد مي‏کند. اما اگر باور خود را رواج نداد و به امنيت فکري و فرهنگي جامعه آسيبي وارد نکرد، به او کاري ندارند و حکم ارتداد نداشته و عقيده‏ اش نزد خودش محترم است. اين که خدا با او چگونه برخورد مي‏کند، تنها خدا مي‏داند که وي صداقت دارد يا از روي عناد و لجاجت به اين عقيده روي آورده است. خداوند فرداي قيامت بر پايه عدل و حکمت، با او رفتار خواهد کرد.
پي‌نوشت‏ها:
1. آل عمران (3) آيه 73.
2. تفسير نمونه، ج 2، ص 614.
3. بقره (2) آيه 256.

صفحه‌ها