پرسش وپاسخ

با سلام. يک سوال براي يکي از دوستان بنده پيش اومده که نتونستم جوابش رو بدم. ۱ آيا اين عدل است که حضرت آدم اشتباه کرده ما عذاب آن را متحمل شويم و در اين دنيا زندگي کنيم. مگر جاي ما بهشت نبوده است؟؟ ۲ آيا اين عدل است که پدر و مادر گناهي مرتکب شوند و در عوض فرزندي ناقص پيدا کنند که اين نقص باعث عذاب آن فرزند است. گناه آنان به فرزند چه ربطي دارد؟؟ ممنون از شما.

پرسش: آيا اين عدل است که حضرت آدم اشتباه کرده، ما عذاب آن را متحمل شويم و در دنيا زندگي کنيم. مگر جاي ما بهشت نبوده است؟؟

پاسخ: با سلام و تشكر از ارتباطتان با اين مركز
براي رفع شبهة پيش آمده بايد ديد تعريف و معناي عدالت چيست تا ببينيم مسئله همان طور كه گفته‌ايد مي‌باشد؟
دو تعريف براي عدالت ذكر كرده‌اند :
اول: حق را به صاحب حق دادن[1]
اگر در بهشت بودن حق ما بود و خداوند آن را به ما نمي‌داد، برخلاف عدالت بود. امّا وقتي هنوز وجود نداريم، چه جور حق براي مان ثابت مي‌شود؟ چيزي كه نيست و وجود ندارد، حقي هم ندارد. پس قبل از آن كه آفريده شويم ،وجود نداشتيم . در نتيجه حقي نداشتيم كه بگوييم حق مان اين بود كه در بهشت باشيم، نه در زمين.
در اين مسئله با يك فرض مي‌توان عدم عدالت را تصور كرد و آن اين كه :
ما و آدم در بهشت بوديم . بعد هيچ خطا و اشتباهي نداشتيم . فقط آدم بود كه اشتباه مي‌كرد . ما را به خاطر اشتباه آدم همراه او از بهشت خارج مي‌كردند، امّا مي‌بينيم كه اين فقط يك فرض است چون همراه آدم در بهشت نبوديم، از وجود ما خبري نبود.
تعريف دوم: هر چيزي را در جايگاه مناسب خودش قرار بدهيم[2]
اين تعريف با تعريف حكمت تقريباً يكي است[3] يعني هر چيزي را مناسب با هدفي كه براي او در نظر گرفته‌ايم، قرار بدهيم.
بودن ما روي زمين و با سختي‌هاي آن مواجه شدن، به جا بوده است يا نا به جا؟ آيا خدا ما را براي بهشت و راحتي خلق كرده بود تا آمدن ما به روي زمين و سختي كشيدن ، برخلاف حكمت و عدالت او باشد؟ هدف خلقت انسان چه بود؟ خداوند مي‌فرمايد:
«جن و انس را نيافريدم مگر اين كه مرا پرستش كنند».[4]
در آيات ديگري به امتحان اشاره شده است:
«او كسي است كه آسمان ها و زمين را در شش روز آفريد . عرش او بر آب قرار داشت تا شما را آزمايش كند، تا كدام يك عمل تان بهتر است».[5] هدف خلقت آسمان ها و زمين را آزمايش انسان ها مي‌داند. آيه اول هم هدف را عبوديت ذكر كرد. عبوديت اظهار آخرين درجه خضوع در برابر معبود و تسليم شدن در برابر ذات پاك اوست.[6]
با اين هدف چه چيز مناسب‌تر است؟ راحتي و خوشي، انسان را در عبوديت موفق مي‌سازد يا خوشي و نعمت در كنار سختي‌ها و سلب نعمت‌ها؟ كدام يك از سختي و خوشي در بروز عبوديت انسان و تسليم بودن او در برابر خدا نقش دارد؟ همه ما قبول داريم كه انسان در سختي‌ها بيش تر به خدا توجه دارد. پس سختي‌ها با هدف خلقت انسان كه توجه به خدا و تسليم بودن در برابر اوست، تناسب بيش تري دارد. خداوند نيز به امتحان انسان ها با سختي‌ها اشاره مي‌كند :
«قطعاً همة شما را با ترس، گرسنگي، كاهش در مال ها و جان ها و ميوه‌ها آزمايش مي‌كنيم...»[7]
در زمين بودن و با سختي‌ها ورنج ها و يا با خوشي‌هاي آميخته به رنج‌ها، نعمت‌هاي توأم با كمبودها مواجه بودن و زندگي كردن، ‌با هدف خلقت انسان ها بيش تر همخواني و تناسب دارد يا آن جا كه آدم ـ عليه السلام ـ بود و در آن از سختي‌ها خبري نبود:
« در آن (بهشت) گرسنه و برهنه نخواهي شد و در آن تشنه نمي‌شوي، و حرارت آفتاب آزارت نمي‌دهد.»[8]
خداوند وقتي اراده كرد انسان را بيافريند و قصد خود را با فرشتگان مطرح كرد گفت: « مي‌خواهم در زمين خليفه قرار دهم»[9] پس حتي قبل از آن كه آدم آفريده شود و از او خطايي سرزند ،خدا قصد داشت كه انسان در زمين زندگي كند، پس اين كه ما هم در زمين زندگي مي‌كنيم و با سختي‌هاي زندگي دنيا و عالم ماده دست و پنجه نرم مي‌كنيم، ربطي به خطاي آدم ندارد.
اگر انسان را براي زندگي در دنيا و آزمايش شدن در آن آفريد ،پس چرا خداوند آدم را به بهشت برد؟
مراد از بهشت ،بهشت اخروي نيست، چرا كه اگر بهشت اخروي بود ، آدم از آن نبايد خارج مي‌شد ،چون در اوصاف بهشت آخرت، از خلود به معناي جاودانگي نامبرده شده : «بشارت ده كه باغ هايي از بهشت براي آن ها است كه نهرها از زير درختانش جاري است و ... جاودانه در آن خواهند بود.»[10]
در روايات نيز به اين مسئله كه بهشت آدم از باغ هاي دنيا بود، اشاره شده است.[11]
بخش دوم سوال :
دوران سكونت آدم در بهشت، دوران آزمايشي بود براي آماده شدن جهت زندگي در دنيا و پذيرش مسئوليت تكاليف.[12] نيز براي اين بود كه از اين طريق طبيعت بشري را آزمون و معلوم كند كه بشر جز به اين كه زندگي دنيا را طي كرده و در محيط امر و نهي و تكليف قرار گيرد، ممكن نيست به سعادت و بهشت ابدي برسد.[13]
اين سؤال را بايد كسي بكند كه بداند مقام او از مقام آدم ـ عليه السلام ـ كه پيامبري معصوم بود، بالاتر است، امّا افرادي مثل ما كه دچار خطا مي‌شويم، اگر در بهشت آدم بوديم ، آيا خطايي كه آدم كرد ،مرتكب نمي‌شديم يا بلكه بدتر از آن را هم مرتكب مي‌شديم؟ انصاف را در مورد خود رعايت كنيم و با نگاهي منصفانه به اعمال خود و خطاي آدم ـ عليه السلام ـ در مورد عدالت خدا بيانديشيم.
براي مطالعه بيش تر مي‌توانيد به: الميزان، ج 1370، ص 166 و 171 مراجعه كنيد.
پي نوشت ها:
1. مصباح يزدي، آموزش عقايد، سازمان تبليغات اسلامي، چ 1، 1365، ص 192.
2 . همان.
3 . همان.
4 . ذاريات(51)آيه56.
5 . هود(11)آيه 7.
6 . ناصر مكارم شيرازي، تفسير نمونه، دار الكتب الاسلاميه، چ 17، 1378، ج 22، ص 387.
7 . بقره(2)آيه 155.
8. طه(20)آيه 118 و 119.
9. بقره،آيه 30.
10 . همان،آيه 25.
11. علامه طباطبايي، الميزان، ترجمه ناصر مكارم شيرازي، بنياد علمي فرهنگي علامه، 1370، ج 1، ص 182.
12. تفسير نمونه، ج 13، ص 318.
13. الميزان، ترجمه محمد باقر موسوي، ‌چ 1370، ج 8، ص 51.

پرسش: آيا اين عدل است که پدر و مادر گناهي مرتکب شوند و در عوض فرزندي ناقص پيدا کنند که نقص باعث عذاب فرزند است. گناه آنان به فرزند چه ربطي دارد؟

پاسخ: با توجه به اين كه خداوند كمال مطلق و غني مطلق است و هيچ نقصي نسبت به ساحتش تصور ندارد، مي‏فهميم كه خدا عادل است، چرا كه سرچشمه ظلم، يا جهل است و يا نياز كه اين هر دو نقص است كه در خدا تصوّر ندارد.
وقتي يقين داريم خدا عادل و مهربان است، مي‏يابيم آن چه از تفاوت‏ها در خلقت مشاهده مي‏شود، از ناحيه خدا نيست، يعني اين گونه نيست كه خدا آدم فلج را در حالي كه امكان و قابليت صحيح بودن را داشت، از روي ظلم و بي مهري فلج آفريده باشد، بلكه فلج بودن او عامل ديگري دارد، و آن خصوصيت مربوط به جهان ماده و عالم طبيعت است.
جهاني كه ما در آن زندگي مي‏كنيم، جهان ماده است، يعني هر چيزي در شرايط خاص و با علل و اسباب خاص خود به وجود مي‏آيد و تدريجاً كامل مي‏گردد. اگر شرايط و حدود آن مراعات نشود، موجودي ناقص و بي فايده و احياناً مضر به دست مي‏آيد.
ميوه درخت در موقعي به صورت كامل به دست مي‏آيد كه باغبان آن را به موقع آب و كود دهد و به كليه اصول رشد توجه داشته باشد و آن‏ها را فراهم آورد. در غير اين صورت ميوه درخت به صورت كامل به دست نمي‏آيد،
زيرا جهان مادي و طبيعي اين طور نيست كه در هر شرايطي موجودات سالم و كامل تحويل دهد.
پس براي به دست آمدن ميوه سالم و كامل، باغبان بايد آن چه را در پرورش و تكامل آن لازم است، مراعات كند.
همچنين براي نوزاد سالم ضرورت دارد پدر و مادر، آن چه را در پرورش و تكامل او لازم و مفيد است، بدانند و آن‏ها را هميشه مراعات كنند.
ما هستيم كه در بسياري از موارد در اثر مراعات نكردن شرايط زناشويي و بهداشت، كودكان ناسالم به وجود مي‏آوريم.
پس در اين گونه موارد نبايد آن را تقصير دستگاه آفرينش بگذاريم، زيرا خداوند براي تكامل هر موجودي شرايط خاصي قرار داده است. كه اگر آن‏ها مراعات شود، هر چيزي نيكو و مفيد به وجود خواهد آمد.
به عبارت ديگر: سالم و ناقص به دنيا آمدن، علل و اسباب مادي خاص خود را دارد. طبعاً هر معلول و پديده‏اي از
علت خاص خود صادر مي‏شود.
بنابر اين هر نوع نقصي كه در موجودات جهان وجود دارد از ناحيه موجودات است نه خداوند و به تعبير ديگر فيض از طرف خداوند تمام است و نقص از طرف دريافت كننده فيض است.
هنگامي كه علت و اسباب و شرايط به وجود آمدن نوزادي ناقص باشد، يا از نظر ژنتيكي( که بسياري از جهات آن هنوز شناخته نشده) ، نوزاد ناقص به دنيا مي‏آيد.
جهان آفرينش شرايطي دارد كه اگر كسي آن‏ها را مراعات نكند، در نتيجه نواقصي به بار آيد، تقصير از خود او است و ربطي به عالم آفرينش ندارد.(1)
بوعلي سينا سخني دارد.او مي‌گويد: خدا زردآلو را زردآلو نكرده بلكه زردآلو را ايجاد كرده است.
زردآلو از باب مثال است، منظور همه موجودات است، خدا اشيا را آفريده و آن‏ها ذاتاً اختلاف دارند. قرآن مجيد اين مطلب را با يك تمثيل بيان كرده و فرموده است:
«خدا از آسمان آبي فرود آورد و هر رودخانه‏اي به قدر ظرفيت خودش سيلان يافت».(2) يعني رحمت فيض پروردگار هيچ موجود مستعدي را محروم نمي‏سازد و براي همه يكسان است، ولي استعداد و ظرفيت موجودات يكسان نيست. استعدادها مختلف است. هر ظرفي به قدري كه گنجايش دارد، از رحمت خدا لبريز مي‏گردد. پس هر موجودي، حق خود را كه امكان داشته دريافت دارد، دريافت كرده است».(3)
بنابراين نبايد تصور كرد كه خداوند يكي را كه ممكن بود زيبا باشد، زشت قرار داد و ديگري را كه ممكن بود زشت باشد، زيبا قرار داد و با قيد قرعه و يا يك اراده تبعيض‏آميز هر يك از آن‏ها را انتخاب كرد، بلكه هر جزء از اجزاي جهان تنها به همين جور كه هست، امكان وجود داشته و خدا همان آفرينش را به آن داده است. اگر بخواهيم از ديدگاه علمي سخن گوييم، اين گونه مي‏توان گفت كه هر ماده با توجه به ويژگي و شرايط خود از وجود و كمالات وجود برخوردار مي‏شود. تفاوت­هايي كه در جهان مادي و طبيعي وجود دارد، براساس تفاوت در عناصر مادي است، مثلاً كسي كه از نظر زيبايي يا زشتي، شكل و وضعي خاص دارد، بر اثر تفاوت ژنتيكي و عوامل محيطي و مادي وراثت و... است كه هزاران مورد شناخته شده و يا ناشناخته در طبيعت در آن‏ها دخالت دارد و يا حتي امور غير مادي مانند نحوه آميزش يا مواد و غذاهايي كه پدر و مادر قبل از آميزش، يا مادر بعد از آن در دوران جنيني تغذيه مي‏كنند يا مانند تأثير الكل و مواد اعتيادزا در شكل و حالت و وضع و سلامت و بهره هوشي و استعداد كودك كه امروزه بدون ترديد شناخته شده است.
طبق اين سخن فيض الهي از ناحيه خدا تمام است و او در حق هيچ موجودي تبعيض روا نمي‏دارد، بلكه موجودات هستند كه به فراخور شأن و جايگاه و مرتبه خود و عوامل ديگر قبول فيض مي‏كنند و به اندازه استحقاق، در مرتبه‏اي از عالم هستي جا مي‏دارند. در جهان خلقت آنچه كه وجود دارد تبعيض نيست، بلكه تفاوت است، همان طور كه ظرف يك ليتري نسبت به ظرف پنج ليتري مقدار كمتري آب در خود جاي مي‏دهد. آري هر موجودي در نظام هستي به ميزان ظرفيت خود دريافت فيض مي‏كند.
اين نكته را نيز اضافه مي‏كنيم كه درست است نوزاد ناقص الخلقه به خاطر شرايط پدر و مادر يا محيط و... چنين به دنيا آمده، اما از طرفي خداوند نسبت به معلولان ملاحظاتي نموده كه لطف بزرگي است، از جمله اين كه تكاليف شرعي آنان را آسان گرفته و پاداش عبادت آنان را بزرگ­تر قرار داده و اداره زندگي آنان را(در صورتي كه قادر به اداره آن نباشند) بر عهده حكومت اسلامي گذاشته است. در نهايت آن چه را ملاك برتري است، در اختيار همه قرار داده است كه همه افراد بشر(حتي معلولين و ناقص‏ها) مي‏توانند داشته باشند و آن عبارت است از تقوا و پرهيزكاري. قرآن فرمود: «گرامي‏ترين شما پيش خدا با تقواترين شما است». چه بسا در جهان ديگر، بسياري از ضعف هايي كه ناخواسته بر نوزاد و فرزند تحميل شده است، جبران شود. در نتيجه: آنچه در جهان هستي و آفرينش وجود دارد، تفاوت‏ها است، نه تبعيض‏ها. تفاوت‏ها نيز معلول اعمال و اسباب است و خداوند به هر موجودي به اندازه‏اي كه قابليت و استعداد دارد و شرايط و اسباب آن اقتضا مي‏كند، وجود و هستي مي‏بخشد.
پي‌نوشت‌ها:
1. مؤسسه در راه حق، بيست پاسخ، ص 28.
2. رعد(13) آيه 17.
3. استاد مطهري، مجموعه آثار، ج 1، ص 172 - 171، با تلخيص.

سلام در رساله آیت الله سیستانی آمده است که در تمام شهر مکه و مدینه و کوفه می تواند نماز را کامل بخواند .آیا حتما باید کامل بخواند یا می تواند شسکته بخواند؟در مسجدالحرام و... چطور؟

با سلام و تشکر از ارتباطتان با اين مرکز.
مي تواند شکسته هم بخواند، يعني در محل هايي که نام برده ايد(مکه شامل مسجد الحرام هم مي شود) مسافر مخير است که نمازش را تمام بخواند يا شکسته بخواند .
اگر قصد اقامه ده روز کند ،بايد تمام بخواند و نمي تواند شکسته بخواند

ببخشید با عرض پوزش بنده خیلی زیاد شک میکنم که این غسل بر من واجب شده است و در بیداری هم شک میکنم با توجه به ضمینه ی شهوتی که قبل از خارج شدن ماده ای که چسبنده دارم ایا واقعا غسل بر من واجب شده است یا نه من خودم فکر می کنم که ان ماده منی است اما از میان خصوصیات ان ماده ای که در روز خارج میشود کمی تا قسمتی چسبنده است وتوانایی تشخیص بویش را ندارم چون مقدارش کم است و قبل از ان هم زمینه شهوت را دارم ایا من باید بروم و غسل کنم یا خیر رنگش هم سفید شبیه مایه ی اسبرار است

پرسش: غسل جنابت شرح زياد شک مي کنم که اين غسل بر من واجب شده است و در بيداري هم شک مي کنم با توجه به شهوتي که قبل از خارج شدن ماده اي که چسبنده دارم. واقعا غسل بر من واجب شده ؟ فکر مي کنم که مني است اما از ميان خصوصيات.........

پاسخ: با سلام و تشكر از ارتباطتان با اين مركز
منى در مردان سه علامت دارد:
ا) از روى شهوت و ارضاي غريزه باشد.
ب) با فشار و جستن بيرون آيد.
ج) هنگام بيرون آمدن، بدن سست شود.
چنانچه در هنگام جستن مايع مذكور بدن سست نشود و همراه با شهوت نباشد ،حكم منى را ندارد.
آب هايى كه از انسان خارج مى‏شود، به غير از بول و مني ،عبارتند از: مذى، ودى، وذى.
اما مذى؛ آبى است كه كمى لزج و چسبنده و شبيه مني است و اغلب پس از شوخى و تحريکات جنسي و بازى با همسر و مانند آن خارج مى‏شود . اين مايع پاك است . غسل و وضو را باطل نمى‏كند.
ودى؛ آبى است كه كمى سفيد رنگ است و گاهى بعد از بول خارج مى‏شود . در صورتى كه انسان يقين نداشته باشد كه با بول آلوده شده، پاك است و غسل هم ندارد.
وذى؛ آبى است كه گاهى بعد از منى خارج مى‏شود. در صورت يقين به اين كه با منى يا بول برخورد كرده ،فقط محل خروج را بايد تطهير كرد .
تا وقتى كه انسان يقين پيدا نكرده كه آنچه خارج شده منى است، غسل واجب نمى‏شود. بنابراين آنچه از آلت تناسلي شما بيرون مي آيد، اگر آن سه علامت را نداشته باشد ،جنابت حاصل نشده ؛ به آن مايع که در اثر کمي شهوت و نگاه به عکس يا فيلم و يا موقع حرف زدن با زن و يا دختر بيرون مي آيد ،مذي گفته مي شود و پاک است . لباس و بدن را نجس نمي کند . مني شکل و رنگ خاصي ندارد . از شکل و رنگش نمي توان تشخيص داد که کدام مايع مني است .(1)
پي نوشت :
1 . امام خميني،توضيح المسائل، مسئله 72و73و345 ؛
آيت الله خامنه اي ،استفتاآت ،سوال 171؛.

با سلام من جوانی 30ساله دارای همسر ویک کودک خردسال می خواه کلیه اموالم را که شامل ماشین اپارتمان یک قطعه زمین ویک باب مغازه را وصیت کنم که بعد از من به طور مساوی بین همسر ودخترم تقسیم گردد لطفا منو راهنمایی کنید که چهجوری این کار را انجام بدهم که از لحاظ حقوقی مشکل نداشته باشه

پرسش: وصيت شرح با سلام من جواني 30ساله داراي همسر ويک کودک خردسال مي خواه کليه اموالم را که شامل ماشين اپارتمان يک قطعه زمين ويک باب مغازه را وصيت کنم که بعد از من به طور مساوي بين همسر ودخترم تقسيم گردد لطفا منو راهنمايي کنيد که چه جوري اين کار را انجام بدهم که از لحاظ حقوقي مشکل نداشته باشه

پاسخ: با عرض سلام و تشکر از ارتباطتان با اين مرکز
اگر بخواهيد وصيت کنيد بايد توجه داشته باشيد که اگر بيشتر از مقدار ثلث اموال خود، وصيت کنيد تنها با اجازه ورثه(همسر و دختر شما) اين وصيت صحيح خواهد بود.(1)
لذا براي اينکه به مشکل قانوني برنخوريد مي توانيد تمام اموال خود را به همسر و دختر خود مصالحه کنيد.
پي نوشت:
1.آيت ا... سيستاني، توضيح المسائل،س 2679.

امام على عليه‏ السلام : مـال انـدوزان ، با آن كه زنـده‏اند مـرده‏اند و اهل علم ، تا دنيا هست زنده‏اند . پيكرهايشان از ميان مى‏رود ، اما يادشان در دلها هست . نه

 

امام على عليه‏ السلام : مـال انـدوزان ، با آن كه زنـده‏اند مـرده‏اند و اهل علم ، تا دنيا هست زنده‏اند . پيكرهايشان از ميان مى‏رود ، اما يادشان در دلها هست . نهج البلاغة : الحكمة 147 منتخب ميزان الحكمة : 396

 

پرسش 1:
توبه شرح اگربا پسري دوست شويم به قصد ازدواج و به گناه بيفتيم و ازشدت پشيماني توبه کنيم و نيز نخواهيم با او ازدواج کنيم توبه ما پذيرفته مي شود؟

پاسخ:

با سلام خدمت شما خواهر گرامي و آرزوي قبولي طاعات و عبادات شما ؛ و تشكر به خاطر ارتباطتان با اين مركز؛

پيش از هر چيز توبه و بازگشت شما را ارج نهاده و به شما تبريك مي گوييم . اميدواريم توبه شما نه فقط به خاطر آثار و پيامدهايي دنيايي ارتباط غير مشروع ، بلكه علاوه بر آن ، به خاطر آخرت و سعادت اخروي نيز باشد . هم چنين توبه شما نه فقط براي اينكه ارتباط شما بيش از حد بوده ‌ ، بلكه به خاطر ارتباط اندك گذشته نيز پشيمان بوده ، سعي داشته باشيد كه هيچ گاه دوباره به سمت دوستي با نامحرم و ارتباط آن چناني نرويد ؛ زيرا همه اينها از شرايط توبه واقعي است.
چنانچه توبه شما با اين شرايط واقع شده باشد ، هيچ جاي نگراني نيست . همچنان محبوب خدا خواهيد بود و ان شاء الله با توكل بر خدا بر اين مشكلات و مشكلات ديگر در آينده پيروز خواهيد شد.
خداوند وعده داده كه توبه شما را خواهد پذيرفت . از اين جهت نبايد هيچ گونه ناراحتي و يأس و نا اميدي به خود راه دهيد. آنچه را كه گذشته ، فراموش كرده ، به فكر ساختن زندگي آينده خود باشيد.
به خاطر مشکلات روحي ـ رواني که از گذشته با شما بوده است ،به اين رابطه گناه‌آلود مبادرت ورزيده‌ايد.
اختلالات رواني مانند اضطراب بالا و افسردگي و همچنين خلأهاي عاطفي و عزت نفس پايين بستر خطرناکي براي ورود شما به خطوط قرمز الهي فراهم آورده است.
وابستگي عاطفي و علاقه افراطي شما به ايشان ريشه در اضطراب و افسردگي و همچنين عزت نفس فوق‌العاده پايين شما دارد و گرنه اين پسر مانند هزاران پسر غير خويشتندار ديگر بي‌ارزش تر از آن هستند که فکر شما را (حتي براي يک لحظه) به خود مشغول نمايد.
متأسفانه اين پسر مثل شما داراي مشکلات عديده روان‌شناختي است . ازدواج ايشان با هر کسي در شرايط حاضر فرجامي جز طلاق عاطفي يا قانوني در پي نخواهد داشت. بنابراين نه تنها مي توانيد از ايشان جدا شويد ، بلكه بايد اين كار را انجام دهيد و سود و نفع شما جز در جدا شدن با او نيست.
از نظر اسلامي ازدواج با ايشان هيچ ضرورتي ندارد، بلکه بر عکس قطع کامل ارتباط با ايشان در درجه اول ضرورت قرار مي‌گيرد.
روابط عشقي ميان شما بيش از آن که رنگ و بوي رمانتيک و رويايي داشته باشد، رنگ و بوي مرضي و اختلالي دارد و تبعات منفي اين گونه روابط مرضي از اکنون پيداست.
از نظر دروني دچار مشکلات روان‌شناختي بوده‌ و هستيد . ناراحتي اخير اعصاب شما در راستاي همان اختلالات پيشين است . چيز جديدي نيست، توصيه مي‌شود براي رهايي از اين آشفتگي روحي ـ رواني و همچنين رفتارها و تصميمات فوق‌العاده آسيب‌زا در اسرع وقت به روان‌پزشک زن و روان‌شناس متخصص در زمينه اضطراب و افسردگي اقدام نماييد.
ضروري است تا پايان دوره درمان روان‌شناختي ـ روان‌پزشکي از هر گونه تصميم کلان در زندگي (مانند ازدواج) خودداري نماييد. ازدواج شما با ايشان در شرايط حاضر، فوق‌العاده بحران زا و ازدواج شما با غير ايشان نيز در شرايط کنوني قابل توصيه نمي‌باشد.
ورود جانانه شما به چرخه درمان، زمينه را براي ورود منطقي و ملاک‌مند شما به گردونه ازدواج موفق فراهم مي‌آورد، در غير اين صورت چيزي جز تشديد و وخامت حال شما و فرسودگي ذهني و فرصت‌سوزي‌هاي مکرر نصيب شما نخواهد شد.
در صورت تمايل مي‌توانيد با مشاورين همين مرکز با شماره (09640) بدون کد و هزينه تماس حاصل نماييد.

 

امام على عليه‏ السلام : هر گاه خداوند (بخواهد) بنده‏ اى را پست گرداند ، او را از علم بى‏ بهره سازد . نهج البلاغة : الحكمة 288 منتخب ميزان الحكمة : 396

 

پرسش 1:
احکام شرح از آيت الله سيستاني تقليد مي کنم. 1- در ابتداي تکليف، از آيت الله خامنه اي تقليد مي کردم و سپس، آيت الله بهجت و سپس، آيت الله فاضل و پس از رحلت ايشان از ايت الله سيستاني. آيا اين تغييرات صحيح بوده يا خير؟
پاسخ:
با سلام و آرزوي قبولي طاعات و عبادات شما ؛ و تشكر به خاطر ارتباطتان با اين مركز؛
در رساله ­هاي توضيح المسائل مراجع آمده است: تقليد از مجتهدي جايز است که علاوه بر مرد بودن، بالغ و حلال زاده و شيعة دوازده امامي باشد و شرايط زير را نيز داشته باشد چنين مرجعي را بايد براي تبعيت انتخاب کرد:
1- زنده باشد؛ 2- عادل باشد؛3- حريص به مال، قدرت و رياست دنيا نباشد.4- در فهميدن حکم خدا از همة مجتهدان عصر خويش عالِم‌تر باشد و يا لااقل با آنها مساوي باشد.(1)
براي شناختن مجتهد اعلم سه راه وجود دارد:
اوّل: خود انسان اهل علم باشد و بتواند مجتهد اعلم را بشناسد.
دوم: دو نفر عالِم عادل که مي‏توانند مجتهد اعلم را بشناسند و تصديق نمايند؛ البته به شرطي که دو نفر عالِم عادلِ ديگر با گفته آنان مخالفت ننمايند.
سوم: عده‏اي از اهل علم که مي‏توانند مجتهد اعلم را تشخيص دهند و از گفته آنان اطمينان حاصل مي‏شود، مجتهد يا اعلم بودن کسي را تصديق کنند.(2)
ممکن است تشخيص اعلم مشکل باشد و چند نفر مجتهد به عنوان مراجع هم سطح معرفي شوند.
بنابراين :
الف -تغيير دادن مرجع بدون دليل جايز نيست مگر در مواردي که بعدا مي گوييم.
ب - براي تغيير دادن مرجع تقليد اجازه از مرجع قبلي لازم نيست .
ج - ولي در صورتي كه انتخاب مرجع قبلي با تحقيق و با علم به اعلميت او بوده، تغيير دادن جائز نيست، مگر در صورتي كه:
1- يقين كند مرجع قبلي شرايط لازم براي اعلميت را از دست داده يا از ابتدا نداشته است.
2- تشخيص دهد كه مرجع ديگري از او اعلم و با سوادتر است.
در اين موارد بايد از مرجع قبلي به مرجع جديد برگردد و نيازي به اجازه گرفتن از مرجع قبلي نيست.(3)
اگر کسي بدون ملاک هاي بالا از مرجع تقليد خود عدول کرده و از مرجع ديگري تقليد مي کند، بايد ببيند اگر اين مرجع فعلي داراي شرايط تقليد است و از ديگران ارجح يا حداقل مساوي است، اشکالي ندارد ،ولي اگر اين طور نيست، بايستي به همان مرجع قبلي خود برگردد.
در ضمن گفته آن روحاني در صورتي که راه شناخت اعلم براي ما بسته باشد، درست بوده است .
تقليد ابتدايي از ميت جايز نيست، به اين معني که اگر انسان درحال زنده بودن مچتهدي از او تقليد نکرده باشد ،بعد ازمرگ او نمي تواند از او تقليد نمايد . اما اگر از مجتهدي درحال حيات او تقليد کند ،بعد آن که آن مجتهد ازدنيا برود ،مي تواند برتقليد خود باقي بماند، ولي بايد در مسئله بقا بر تقليد ميت، از يک مجتهد زنده تقليد کند و مطابق نظر او باقي بماند.
اگر مسائل مربوط به تقليد که در اول رساله مراجع تقليد بيان شده ، مطالعه کنيد ،مسئله براي تان روشن تر مي شود.

پي‌نوشت‌ها:
1. توضيح المسائل مراجع، مسئله 2.
2. همان، مسئله 3.
3. آيت الله فاضل، توضيح المسائل، مسئله 11.

پرسش 2:
بنده تاکنون تا کنون خمس نداده ام. تمامي مسائل خمس رساله را نيز خواندم. بنظرم نيامد که خمس بر بنده واجب شده باشد.
پاسخ:
اگر کسي در آمدي داشته باشد، از اولين در آمد تا سال بعد، همان موقع سال خمسي قهري اوست، مثلا اگر اول ماه مهر حقوق گرفت ،تا اول ماه مهر سال بعد، سال خمسي اوست.
اگر در اول مهر سال بعد مقداري اضافه آمد ، بايستي خمس آن را بدهد. نيز ممکن است مقداري در خانه ، لوازم مصرفي مانند قند ، چايي، برنج ، تايد و صابون و ساير لوازم مصرفي اضافه آمده باشد ،بايستي خمس آنها را هم بدهد ،ولي به کتاب هايي که لازم داشته ايد ،گرچه مطالعه نکرده ايد ،خمس تعلق نمي گيرد .
در صورتي که سر سال خمسيتان مقداري خمس تعلق مي گرفته و نداده ايد ، بايستي با نماينده مرجع تقليدتان مصالحه صورت بگيرد و يا براي هر سال مقداري که تشخيص مي دهيد ،خمس تعلق گرفته و پرداخت نکرده ايد، با اجازه مرجعتان يا با نماينده ايشان مصالحه صورت بگيرد .
شماره تلفن دفتر آيت الله سيستاني در قم 02517836565 مي باشد .مي توانيد در اين مورد تماس بگيريد .
پرسش 3:
اگر در زماني که مثلا از آيت الله بهجت تقليد مي کردم، نمازهاي من اشتباه بوده و نماز يا روزه قضا بر من واجب شده يا نشده؛ اکنون که از ايت الله سيستاني تقليد مي کنم، ايا بايد حکم ايشان را در اين خصوص بگيرم يا حکم مرجع قبلي که اين اتفاق براي من افتاده؟
پاسخ:
بايد حکم آيت الله سيستاني را در اين خصوص بگيريد. طبق فتواي ايشان اعمال سابق تان اگر درست بوده کافي است و نبايد حکم مرجع قبلي را لحاظ بکنيد .

امام على عليه‏ السلام : هر ظرفى وقتى چيزى در آن گذارند ، گنجايش خود را از دست مى‏دهد ، مگر ظرف دانش كه با افزودن آن ، گنجايشش بيشتر مى‏شود . نهج البلاغة : الحك

 

امام على عليه‏ السلام : هر ظرفى وقتى چيزى در آن گذارند ، گنجايش خود را از دست مى‏دهد ، مگر ظرف دانش كه با افزودن آن ، گنجايشش بيشتر مى‏شود . نهج البلاغة : الحكمة 205 منتخب ميزان الحكمة : 396

 

پرسش 1:
عقايد شرح
مدتي است در يکي از شهرهاي جنوب کشور، در يکي از حسينيه هاي آن، برخي اوقات خاص، دختري در بدن يکي از دختران 15 - 20 ساله حلول مي کند و به جاي او صحبت مي کند.آيا چنين چيزي وجود دارد يا نه؟
پاسخ:
پرسشگر گرامي باسلام و تشکر از ارتباط با اين مرکز.
اين مسئله كه فرموده ايد،به نظر مي رسد كه اذيت شدن اين دختر توسط اجنه باشد ،چرا كه امكان حلول روح يك انسان در انسان ديگر امكان پذير نيست و به لحاظ عقلي محال است . در تاريخ هم از حضرت امام علي النقي عليه السلام دختري سه الي چهار ساله آن هم به نام فاطمه نقل نشده است .
بر اساس استفاده از آيه 128 سوره انعام : «يا معشر الجن قد استكثرتم من الانس ؛ اي گروه جن , غلبه كرده ايد بر آدميان» شايد بتوان گفت كه تعدادي از جن انسان هايي را تابع خويش مي توانند بكنند.(1)
اين گروه از جن , شيطان هايي هستند كه با ايجاد وسواس در برخي از انسان ها, برآنها مسلط گشته و با استيلا بر آنان موجب بروز و ظهور عقايد يا كردار خاصي در ايشان مي شوند(2)
اما تسلط با معناي حلول تفاوت دارد و نمي توان در مورد حلول آنها نظر قاطعي داد . تسلط ايشان نسبت به اشخاص متفاوت بوده , راه علاج و درمان نيز گوناگون است , از اين رو نمي توان نسخه اي كلي در اين باب ارائه كرد.
در هر حال نمي توان نظر دقيقي در اين رابطه ارائه كرد .بايد تمام جوانب امر ديده شود و از نزديك مشاهده گردد .
براي دوري از اذيت جنيان چند راه پيشنهاد مي شود :
1. تغيير محل به طور موقت زيرا در برخي محل ها براي مدتي رفت و آمد بيشتر دارند.
2.مشغول شدن فرد و دوري از تنهايي به طوري كه از فكر جنّيان بيرون بياييد .زيرا هر كس بيشتر در فكر آنها باشد، آنان بيشتر او را آزار مي دهند، ولي اگر فكر خود را منصرف كند ،او را رها مي كند.
3. صدقه دادن و خدمت به ديگران
4. وضو داشتن و ذكر بسم الله الرحمن الرحيم و لاحول ولا قوه الابالله العلي العظيم تكرار شود.
5. سوره هاي چهار قل(ناس،فلق،توحيدو كافرون)را تكرار كند.
براي مطالعه بيشتر در اين زمينه كتب ذيل معرفي مي‏گردد:
1- جنّ و شيطان، عليرضا رجالي تهراني
2- دانستني هايي درباره جنّ، خداكرمي
پي نوشت :
1. معارف قرآن , محمدتقي مصباح يزدي , موئسسه در راه حق , قم , چاپ اول , 1367 ش , ج 1 - 3, ص 269 ؛ الميزان علامه سيد محمدحسين طباطبايي , موسسه الاعلمي للمطبوعات , چاپ مكرر, ج 7, ص 352.
2. الميزان , ج1 , ص 353.

 

پيامبر خدا صلى‏ الله ‏عليه و ‏آله و سلّم : روز قيامت مركّب عالمان و خون شهيدان با هم وزن مى‏شوند و مركّب عالمان بر خون شهيدان مى‏چربد . تفسير الدرّ المنثور : 3 / 423 منتخب ميزان الحكمة : 396

 

پرسش 1:
تبعيت از ولي فقيه به چه معناست؟آيايک مرجع تقليدبايددرموردتعيين روزعيدفطرازولي فقيه تبعيت کند؟

پاسخ:
با سلام و آرزوي قبولي اعمال.
معناي تبعيت ازولي فقيه پيروي از دستور هاي او در حکومت واداره امور جامعه است .تبعيت از اين قبيل حکم ها ودستور هاي او برهمه حتي بر مراجع ديگر لازم است. اما پيروي از نظريات فقهي ولي فقيه درمسائل شرعي مانند مسائل نماز وروزه برمراجع ديگر وکساني که مقلد ولي فقيه نباشند ،لازم نيست.
ازآيت الله مکارم سوال شده:
آيا نظر ولي فقه درمسائل شرعي برنظر ساير فقها ترجيح دارد؟ دراين صورت تکليف مقلد چيست؟
ج : درمسائل مربوط به حکومت ازنظر ولي فقيه ودرمسائل ديگر ازنظر مرجع تقليد پيروي مي شود.(1) همچنين ايشان فرموده اند: پيروي ازاحکام حکومتي ولي فقيه برهمه لازم است(2)
اما درتعيين روز عيد فطر اولاً‌اصلاً‌اين مسئله يك حكم شرعي نيست‌، بلكه اثبات يك موضوع براي حكم شرعي است. برخي از مراجع حكم حاكم را يكي از راه هاي اثبات اول ماه (رويت هلال) دانسته اند و برخي چنين حكمي ندارند . طبق نظر دسته اول مراجع ، اگر ولي فقيه به ديده شدن ماه حکم نکند بلکه فقط بگويد برمن ثابت شده که ماه ديده شده ، پيروي از او لازم نيست، بلکه هرکس از گفته ولي فقيه يقين يا اطمينان به اول ماه پيداکند ،تبعيت مي کند.هرکس يقين يا اطمينان پيدا نکند، تبعيت نمي کند. اما اگر ولي فقيه حکم به اول ماه کند ،بعضي از مراجع مانند امام خميني وآيت الله مکارم مي فرمايند پيروي از او برهمه لازم است، مگر کسي که يقين به اشتباه او دارد. اما كساني كه حكم حاكم را دليل بر اثبات رويت هلال نمي دانند ، چنين حكمي ندارند.
پي نوشت ها:
1. آيت الله مکارم، استفئاآت ،ج3 ،ص19،سوال 19.
2.آيت الله مکارم ،انوار الفقاهه ،ج1،ص474

لطفا هرگاه سوال شرعي مي پرسيد ،نام مرجع تقليد خود را ذکر کنيد تا بر اساس نظر مرجع شما پاسخ بدهيم

 

پيامبر خدا صلى‏ الله ‏عليه و ‏آله و سلّم : نزديكترين مردم به درجه پيامبرى ، دانشمندان و رزمندگانند . المحجّه البيضاء : 1 / 14 منتخب ميزان الحكمة : 396

 

پرسش 1:
شيردهي و روزه شرح زني هستم 43 ساله که در ايام بارداري و شيردهي تعداد نامعلومي از روزه هاي واجب را نگرفته ام. تاکنون هم کمي از آنها را بجا آورده ام ولي اکنون حسابش از دستم خارج شده و روزه واجب خود را بزحمت مي گيرم . حکم شرعي روزه هاي از دست رفته چيست؟

پاسخ:
با سلام و آرزوي قبولي اعمال.
واجب است قضاي روزه هايي را که در دوران بارداري يا شيردهي نگرفته ايد ،به جا آوريد، و چون تعداد روزه هاي قضا شده را نمي دانيد، فکر کنيد و به مقداري که يقين پيدا نموديد ،روزه ها را قضا کنيد و اضافه بر مقدار يقين واجب نيست.
بعد از فکر کردن حتماً به يک مقدار معين يقين پيدا مي کنيد ،مثلا يقين پيدا مي کنيد که دراين مدت به مقدار دو ماه حتما روزه هاي شما قضا شده است، لکن نمي دانيد که بيش از دو ماه روزه راخورده ايد يا نه؟ گرفتن همان دوماه روزه قضا کفايت مي کند.
علاوه بر قضاي روزه ها، براي هر روزي که روزه را خورده ايد ،واجب است يک مد طعام نيز (750 گرم) آرد يا گندم يا برنج، به فقرا بدهيد.(1)
لطفا هرگاه سوال شرعي مي پرسيد ،نام مرجع تقليد خود را ذکر کنيد تا بر اساس نظريه مرجع شما پاسخ بدهيم .
پي نوشت:
1.امام خميني (ره)، توضيح المسائل، ج1،1728و1729

پرسش 1: آيا اين برهان براي اثبات معاد صحيح است؟ شرح .اگرشما قصد کم کردن وزنتان را نداشته باشد ،توصيه هاي من در مورد رژيم گرفتن را حاضريد بشنويد وبه آن عمل کنيد؟

 

پيامبر خدا صلى‏ الله ‏عليه و ‏آله و سلّم : با ارزشترين مردم، كسانى هستند كه از دانش بيشترى برخوردارند و كم‏ارزشترين مردم كسانى هستند كه از دانش كمترى بهره‏مندند . أمالي الصدوق : 27 / 4 منتخب ميزان الحكمة : 396

 

پرسش 1: آيا اين برهان براي اثبات معاد صحيح است؟ شرح .اگرشما قصد کم کردن وزنتان را نداشته باشد ،توصيه هاي من در مورد رژيم گرفتن را حاضريد بشنويد وبه آن عمل کنيد؟متاسفانه بسياري از ما جوان ها اين روزها دليلي براي اصلاح رفتار هاي خود نمي بينيم و حاضريم هر کاري براي پول و بيشترلذت بردن ازدنيا و زندگي انجام دهيم . ترجيح مي دهيم کتاب هايي درمورد رازهاي پولدار شدن ، فروشنده ي موفق شدن و عشق که اکثرا ترجمه ي کتاب هاي آمريکايي هستند ، بخوانيم تا قرآن و حديث(نمي دانم آيا به کثرت کتبي که نويسندگانشان آمريکايي هستند ،در کتابفروشي هاي توجه کرده ايد؟). اسراء 45:« وهرگاه قرآن مي خواني ، ميان تو و کساني که به قيامت ايمان ندارند ،حجابي ناپيدا قرار مي دهيم».اگر قرآن خواندن پيامبر(ص) بر کساني که به قيامت ايمان ندارند، اثر نکند ،چه کلامي و از زبان چه کسي اثر خواهد کرد؟ من 24سال دارم وساکن تهرانم و دوسال ونيم در آمل دانشجوي الکترونيک بودم و دوسال ونيم بعد هم در لاهيجان.تا چندسال قبل اعتقادي به معاد نداشتم وفقط مانند بسياري ديگر درسش را پاس کرده بودم اما از آنجا که تغييرات بسياري در اثر معتقد شدن به روز قيا پاسخ: دوست عزيز ! جناب رفيعي ؛ سلام گرم دوستانتان در اين مركز را پذيرا باشيد ؛ قبل از هر چيز اجازه بدهيد شعف خود را از وجود جواناني گمنام اما با اهدافي بلند و والا چون شما در جامعه انديشمندان و نخبگان كشور پنهان نكرده ،سرور خود را از آشنايي با شما اظهار نماييم ؛ پيش از ورود در هر بحث و گفتگويي دغدغه مقدس شما را ستوده ، عرض مي كنيم دردهايي را كه برشمرديد ما نيز با تمام وجود حس مي كنيم . بد نيست بدانيد جوانان و دانشجويان مستعد وتوانمندي همچون شما كه با انگيزه هاي الهي در مسير درك حق و آن گاه اشاعه وترويج آن با زبان روز وبا گفتمان مخاطب امروز در تلاشند ،كم نيستند. لااقل افراد متعددي با ما در اين مركز در تماس وارتباط نزديك هستند تا در راستاي پرده برداري از گوشه اي از حقايق دين مبين اسلام وشناساندن آن به شيوه وزبان روز به نسل جوان ، با تلاش خالصانه و شبانه روزي گام هايي بردارند . جالب است بدانيد برخلاف تصور شما وبسياري از جوانان ديگر در بين طلاب وروحانيون جوان حوزه هاي علميه نيز افراد بسياري در زمينه هاي گوناگون در فضاي سايبر ومحيط هاي مشابه وبا استفاده از ابزارها و متدهاي روزآمد در تلاشند مخاطبان گسترده خود را در اين محيط هاي جديد با مفاهيم ومعارف ديني آشنا سازند حتي برخي از روحانيون جوان در ايام مختلف از جمله در ماه هاي رمضان تمام شب را در تالارهاي گفتگو در حال چت و پاسخگويي به انواع واقسام سوالات جديد و شبهات بروز مخاطبان خود هستند ؛ هرچند قبول داريم كه ميزان نياز و حجم بالاي كار، آن قدر زياد است كه ده ها برابر اين تلاش ها هم نمود چنداني ندارد . در هر صورت تلاش الهي شما را در اين مسير مي ستاييم .صادقانه مي خواهيم كه در اين مسير نوراني گام برداشته ، از بازخوردهاي منفي احتمالي وديگر مشكلات نهراسيد . به راه درستي كه در پيش گرفتيد، اميدوارانه و مصمم ادامه بدهيد ؛ دوستانتان در اين مركز نيز در حد توان مي توانند به شما در رسيدن به اهداف بلندتان ياري برسانند . اما در خصوص مطالب متعددي كه نقل كرده ايد، ابتدا نگاهي كلان وكلي مي اندازيم، آن گاه به صورت جزيي و موضوعي تر به بررسي مي نشينيم . اميدواريم نقد دوستانه ما موجب كدورت و دلسرديتان نشود : 1- مطالب مورد نظر شما امور گوناگوني از دغدغه هاي فكري رايج در بدنه جامعه است - البته نه لزوما بدنه جوان - در واقع اين امور متعدد مجموعه اي از پاسخ ها در خصوص برخي سوالات و چالش هاي فكري رايج در جامعه است كه اعم از شرور ، آزمون هاي الهي ، اختلافات موجود در آفرينش ، رابطه انسان با خدا و امور مشابه است كه استدلال كاملي در خصوص اصل معاد در آن به چشم نمي خورد . 2- برخلاف ميلتان و شروع خوبي كه در متن و خطاب به ما داشتيد ، اصولا متن اصلي نگاشته شده تان از چندان جذابيت قلمي و مخاطب پسند برخوردار نيست ، هرچند اصولا اين مباحث از جذابيت چندان در جلب مخاطب برخوردار نيست اما نظير همين مباحث با ادبيات مورد استفاده شما حتي مثال هاي ذكر شده تان نمونه هاي گوناگوني را مي توانيد در كتاب هاي جديدي كه در مقام پاسخگويي به شبهات ديني واعتقادي نگاشته شده ويا سايت هايي نظير سايت ما بيابيد . 3- در مجموع اين مطالب انسجام وهماهنگي چنداني ديده نمي شود ؛مثلا اگر از ابتدا يك مورد معين ودغدغه مشخص را مورد توجه قرار داده، در قالب سوالي آن را مطرح نماييد و آن گاه در قالب جند پاراگراف و به همراه تمثيل هاي درست واستدلال هاي متقن به آن پاسخ دهيد، به مراتب نتيجه بهتري از متن طولاني و تا حدي از هم گسيخته تان به دست مي آوريد .اما متن شما به خاطر پرداختن به چند موضوع متمايز ومتفاوت ،در عين حال كه از تمثيل ها و ورود وخروج هاي خوبي بهره مي برد ، اما در اكثر موارد داراي نقص محتوايي است ، يعني گاهي از استدلال منطقي ومعقول تهي است .گاهي به برخي از موارد و اشارات قابل قبول مي پردازد، اما اگر همين نكته به همراه دو نكته مهم ديگر ذكر مي شد ،درصد اقناع و باورپذيري مخاطب را بسيار بالاتر مي برد . 4-در مجموعه مطالب شما معين نشده كه چرا مخاطبتان را از اين حوزه فكري وعقيدتي انتخاب كرده ايد ؛ مخاطبي را فرض كرده ايد كه خالق عالم را باور دارد و لزوم هدايتي از مجراي خاص و ارائه دستورعمل ويژه اي از طرف او براي به فعليت رسيدن همه توانايي هاي بشر را نيز پذيرفته، تلاش هاي مختلف بشر براي رسيدن به راهكار سعادت را ناكافي مي پندارد ، اما در خصوص برخي تضادها و پارادوكس هاي موجود در نظام هستي دچار دغدغه است كه تلاش نموده ايد آنها را برطرف نماييد؛ در حالي كه عمده مخاطبان امروز اين گونه نيستند يا لااقل وانمود مي كنند كه اين گونه نيستند و سوالات آنها تا حد زيادي بنيادين تر و در مرتبه اي پيش تر قرار دارد ؛ مخاطب عام با شنيدن اولين جمله شما مي پرسد: چگونه مي توان باوري معقول نسبت به وجود خدا وهدفمندي اين ساختار كائنات داشت؟ چه دليل منطقي وعامه پسندي بر برتري فرضيه خلقت هدفمندانه عالم در برابر فرضيه هاي تكوين مادي كائنات داريد ؟ در اين وضعيت نه اينكه نكات مورد اشاره شما كارايي نداشته باشد اما لااقل از محدوديت خاصي در بين مخاطبان برخوردار خواهد بود . 5- محور اصلي مشكلات عملي ورفتاري بسياري از ما انسان ها مشكلات عقيدتي ومعرفتي است ؛ اما ريشه اصلي مشكلات در ضعف ايمان وباور قلبي است، نه جهل فكري و تناقضات باورهاي عقلي ؛ مشكل اصلي جوانان امروز آن نيست كه در وجود خداوند و معاد وضرورت نيك زيستن و... از نظر استدلالات عقلي دچار خلا ونارسايي هستند ، بلكه در حقيقت پذيرش قلبي وباور عميق دروني و حضور مستمر اين عقيده در برابر فكر و بينش آْنها دچار مشكل است. به كمترين كشش مخالفي، اساس اين امر معقول ومستدل فكري در ذهنشان به فراموشي سپرده شده ، انواع خطا وانحراف در رفتار وعملشان بروز مي كند . البته مقدمه هر باور قلبي اتقان فكري و حل سوالات ذهني فرد است اما نبايد توقع داشت همين كه فردي استدلالات و نكات مطرح شده ما را شنيد و حتي آنها را درست دانست و جوابي براي رد آنها نيافت ، در عمل ورفتار نيز كاملا بر اساس همان ايده رفتار نمايد ؛هرچند مي توان به اصلاح گرچه مختصر بسيار اميدوار بود . اما بررسي دقيق مطالب مكتوب شما : تقريبا همه مطالبي كه در ضمن 30 شماره وبه همراه 3 تذكر ذكر كرديد، صحيح ومطابق با تفكرات ديني ماست ؛ مشخص است كه به اين امور به عنون دغدغه هاي ذهني خودتان فكر كرده ايد و به اين پاسخ هاي درست رسيده ايد ؛ اما بايد روشن باشد مطالبي كه ذكر نموده ايد ، اولا تحت عنوان برهان ودليل به كسي ارائه ندهيد چون از ساختار برهاني واستدلالي برخوردار نيست ؛ ثانيا مجموع اين مطالب هرچند وجود جهان ديگري را براي تحقق عدالت خدا ضروري نشان مي دهد ، اما بيان صريحي در اثبات معاد به حساب نمي آيد چون در حالت عادي خود مبتني بر مقدمات متعدد غير بديهي است. معمولا كسي كه به اعتقادات ديني مانند معاد ، ايمان چنداني ندارد، به اين مقدمات هم باوري نداشته باشد ؛ مثلا تعابيري مانند :"جهان خالق دارد" ،"خلق مخلوقي کامل تر ، براي خالق مطلوب تر و ارزشمندتر است"،چون نادان وناتوان وظالم نيست عدالت را برقرار خواهد کرد ونتايج اعمالمان را به ما نشان خواهد داد"و... حقايقي درست اما مورد انكاربسياري از مخاطبان هستند . ثالثا : ممكن است برخي افراد همه اين مقدمات را نيز بپذيرند اما راهكار ديگري براي برقراري عدالت ارائه بدهند ،همانند ديدگاه كساني كه قايل به تناسخ هستند كه معتقدند براي تحقق عدالت، روح هر انساني پس از مرگ در قالب انسان يا موجود ديگري وارد مي شود تا نتيجه اعمال حيات قبلي خود را ببيند . البته اين نظريه داراي اشكالات عديده اي است ،اما نبايد از ياد برد كه مخاطب ما لزوما از مقدمات شما به نتيجه دلخواه تان ممنتهي نمي شود . پيشنهاد مي كنيم اين مطلب را در چند بخش جداگانه وتحت عناويني غيراستدلالي و تا حدودي عرفي مانند " آنچه در تنهايي هايم دريافتم " يا " پاسخي كه براي سوالاتم داشتم " براي ديگران ارسال كنيد تا علاوه بر اثر متقاعد كننده و اخلاقي واحيانا آرام بخشي كه در فرد مخاطب مي گذارد، به صورت حاشيه اي و پنهان تاثيرات عقلي و استدلالي كه مي تواند داشته باشد، بر آنها بگذارد . مخاطب با ديدن اولين نكته غير مستدل از ادامه مطلب سرباز مي زند ويا آن را با ديده غير علمي بودن به انتها مي رساند . دليل اينكه اصرار داريم مطلب تان را به چند بخش تبديل كنيد، آن است كه اصولا مخاطب امروزي ،تاب تفكر ودقت در خصوص يك متن خاص مانند اين را در اين حد ندارد ؛ مثلا اگر پاراگراف هاي 24 و 25 و 29 با هم ضميمه شوند وتحت عنواني مانند اين :« چرا خدا روحيه شفاف سازي ندارد ؟ » يا « چرا هميشه خوب وبد چندان روشن نيست ؟» آغاز شده و با توضيحي تبيين شود ،آن گاه همين سه پاراگراف در جواب دوباره نويسي شود ، اثر بسيار بيشتري بر مخاطب خواهد داشت . نظير همين امر را در خصوص پاراگراف هاي ديگر هم توصيه مي كنيم . در مجموع پيشنهاد مي كنيم در صورت ترديد كار را به صورت آزمون وخطا آغاز كنيد. از بازخورد و عكس العمل مخاطبان مسير صحيح كارتان را بيابيد . برايتان آرزوي موفقيت داشته و منتظر نقطه نظريات شما هستيم .

صفحه‌ها