پرسش وپاسخ

مجموعه دعاهای شیعه در چند مناب جمع آوری شده است لطفا نام ببرید؟ به جز مفاتیح الجنان

پرسش 1:
ام کتاب هاي دعا شرح : مجموعه دعاهاي شيعه در چند كتاب جمع آوري شده است ؟ به جز مفاتيح الجنان

پاسخ:
2@@پرسشگر گرامي با سلام و سپاس از ارتباطتان با اين مرکز
سخنان امامان در زمينه هاي مختلف از جمله دعاهاي آنان توسط اصحاب در کتاب هايي در زمان خود امامان ثبت مي شد. اين مجموعه هاي حديثي که توسط اصحاب نوشته مي شد، معمولا مختصر بودند تا اين که در دوره غيبت صغري شيخ کليني اولين مجموعه حديثي گسترده را جمع آوري کرد و بعد از آن مجموعه هاي ديگر تنظيم شد .
کافي يک مجموعه حديثي بسيار گسترده بود که احاديث اصول و فروع و غير آن را در باب هاي مختلف جمع آوري کرده بود. بعد از آن مجموعه هاي حديثي تخصصي تر جمع آوري شد که مجموعه هايي مانند تهذيب و استبصار شيخ طوسي در زمينه فقه بود و شيخ طوسي به جمع آوري احاديث مربوط به عبادات مستحبي و دعاها و آداب وارد شده در طول سال هم همت گمارد و تقريبا اولين مجموعه گسترده حديثي در اين زمينه را جمع آوري کرد و تحت عنوان "مصباح المتهجد" به جامعه عرضه کرد.
از آن به بعد عالمان ديگري هم در اين زمينه تلاش کردند و مجموعه هايي مانند اقبال سيد بن طاووس، مصباح کفعمي، عده الداعي ابن فهد حلي ، اعمال السنه ميرزا جواد ملکي تبريزي،مفاتيح الجنان شيخ عباس قمي در اين زمينه تدوين گرديد.
جمع آوري و ذکر نام کتاب هايي که به جمع آوري دعاها پرداخته اند، تحقيق طولاني مي طلبد . خوشبختانه مقدار زيادي از اين کتاب ها در بازار نشر وجود دارند.

باسمه تعالی سلام من یک سوال برایم مطرح است آنهم اینکه مسئله دید نسبی به مسائل و جهان از دید اسلام و مذهب شیعه چگونه است آیا همه چیز نسبی است ؟ آیا بجز ذات مقدس الله که مطلق است بقیه مسائل و افراد حتی ائمه و انبیا هم نسبی هستند ؟ محبت بفرمائید پاسخ روشنی به این سوال مرحمت بفرمادید . التماس دعا یا علی

پرسش: ديد نسبي به مسائل و جهان از ديد اسلام و مذهب شيعه چگونه است ،آيا همه چيز نسبي است ؟ آيا جز ذات مقدس الله که مطلق است بقيه مسائل و افراد حتي ائمه و انبيا هم نسبي هستند ؟
پاسخ: پرسشگر گرامي با سلام و سپاس از ارتباطتان با اين مرکز
نسبي بودن در خصوص امور اعتباري تا حد زيادي قابل فهم است اما در امور خارجي و عيني و به خصوص اشخاص تعبير نسبي بودن چندان روشن نيست ؛ در تفكر ديني امور مطلق و ثابت بسياري وجود دارد كه به هيچ وجه در برابر شرايط و اقتضائات و حوادث و ديگرعلل و عوامل تغييري در ساحت آن ها راه ندارد .
نمونه اين امور عقايد و باورها يي هستند كه همانند امور رياضي و ديگر بديهيات عقلي در تحت هيچ موقعيت و وضعيتي خاصي تغيير نيافته ، همان ثبات و استواري را دارند ؛ حتي در خصوص بسياري از فروع فكري و عقيدتي حتي مباني رفتاري و عملي هم امر به همين نسبت است و اين امر انحصار در ذات خداوند ندارد .
اما اموري هم هستند كه در گيرو دار شرايط و احوالات گوناگون اوضاع متفاوت و متغيري مي يابند . تا حدي وضعيت نسبي به خود مي گيرند كه البته اين امور بسيار كم تر از امور بخش اول محسوب مي گردند . نسبي بودن تنها درحوزه هاي خاصي مطرح است .
مثلا در مصاديق بسياري از اخلاقيات و تكاليف فقهي اقتضائات زمان و مكان دخيل بوده ، در تبيين مصاديق تاثيرگذار است . به اين اعتبار اين تكاليف تاحدي نسبي است ؛ به عنوان مثال در اسلام نسبت به احترام و حفظ شان جايگاه والدين تاكيد بسيار شده ، هر نوع بي حرمتي در خصوص آن ها منع و نهي شده است ، اما اين امر در اوضاع واحوال گوناگون متفاوت است.تفاوت هاي فرهنگي و اجتماعي در جزييات اين مساله و حدود و ثغور آن نقش بسزايي دارد .
فرض كنيد بسياري از امور در كشورما به خصوص در برخي مناطق سنتي تر ،بي حرمتي و توهين به پدر ومادر محسوب مي شود ،مانند آن كه فرزند در ماه يك بار به آن ها سرنزند ، اما در شهرهاي بزرگ و يا كشورهاي ديگر اصولا چنين رفتاري بي حرمتي محسوب نمي شود و توهين تلقي نمي گردد . بر اين اساس تا حدودي اين تكليف نسبي مي شود . نسبت به موقعيت هاي گوناگون شرايط متفاوتي پيدا مي كند .
بسياري از پوشش ها در مناطق اسلامي پوشش شهرت و موجب جلب توجه و حرام محسوب مي گردند اما همين نوع پوشش در يك منطقه غير اسلامي پوشش كامل و جايز محسوب مي گردد ، همين حكم در بحث قمار و آلات آن يا غنا و موسيقي هاي حرام نيز به نوعي مطرح است .
چنان كه مشاهده نموديد غالب اين امور مرتبط با امور فقهي و عملي هستند، نه مباني فكري و عقيدتي مثلا متصور نيست كه در موقعيت و شرايط خاصي اصل امامت بعد از انبيا را يك اصل ضروري بدانيم اما در شرايطي ديگر ،آن را اصلي غير ضروري تلقي كنيم . همين طور است اعتقاد به بداء ، عصمت ، علم مطلق الهي ، اعجاز قرآن و... .
در هر حال نسبيت به معنايي كه امروزه به شدت براي متزلزل نشان دادن مباني فكري و عملي اديان ترويج مي شود، در حريم دين اسلام راه ندارد و قابل قبول نيست .نمي توان گفت همه چيز حتي ائمه هم نسبي هستند، بلكه همه امور حقيقي و واقعي در عالم اموري ثابت و نامتغيرند.تنها ملاك اعتباري و عملي در برخي شرايط تغيير يافته و عنوان ديگري غير از عنوان قبل پيدا مي كنند .

هر موجودی که تصور کنیم یا نیاز به علت دارد و یا نیاز به علت ندارد. آن را که نیاز به علت ندارد را علت العلل بنامیم، وجود حداقل یک خدا اثبات می شود. اما این که بتوانیم بگوییم فقط و فقط یک خدا وجود دارد. چند راه داریم. یکی از این راه ها این است که بگوییم علت العلل باید بی نیاز و نامحدود باشد. بی نیاز بودن و بی نقص بودن علت العلل چگونه اثبات می شود؟ چرا علت همه چیز باید بی نقص باشد و چه اشکالی ایجاد می شود اگر دارای نقص باشد و همچنین علت تمامی موجودات باشد؟

پرسشگر گرامي با سلام و سپاس از ارتباطتان با اين مرکز
نقص مساوي با فقدان است. چيزي را ندارد ؛ پس ناقص است. نقص هميشه در نسبت با يك كمال مطرح مي شود ؛ چون آن كمال نيست ، پس ناقص است. اما چرا خداوند و علت العلل نمي تواند ناقص باشد :
معنايش اين است كه كمالي در وجود است كه او ندارد. اين فرض به چند دليل نادر ست است.
1- كمال وجودي از كجا آمده و‌آفريده كيست؟
آيا مگر آفريدگار ديگري هم غير خدا هست؟
در حالي كه خداوند آفريده تمام عالم هستي است.
2- خداوند مركب از وجود چيزي و عدم چيزي خواهد شد. در حالي كه خداوند وجودي بسيط و غير مركب است. مركب به اجزاي خود نياز دارد و خداوند بي نياز است.
3- خداوند با نداشتن كمال مفروض به آن نياز خواهد داشت ، پس نقص نشانه نياز است . نياز صفت موجودات ممكن الوجود است و خداوند بي نياز مطلق است.
4- نقص نشان محدوديت است. چون وقتي چيزي را ندارد ، يعني محدود به آن چيز است. اين مقدار را دارد ، آن مقدار را ندارد ، يعني محدود شده است. اما خداوند موجود بي نهايت و نامحدود است. هيچ چيز نمي تواند وجودش را محدود نمايد.
از نگاه فلسفي موجودات عالم هستى از حدود و اندازه هاى وجودى برخوردار هستند كه از اين حدود به «ماهيّت» نيز تعبير مى شود. ماهيّت، حكايت كننده چگونگى و چيستى موجود است. اين حدود علاوه بر اين كه چگونگى و ماهيّت موجود را ترسيم نموده و آن را از ديگر موجودات متمايز مى سازد ، در عين حال حكايت از محدوديّت وجودى آن موجود نيز مى كند. همين محدوديّت دايره كمال وجودى موجود را محدود نموده، باعث نقص وجودى او مى شود.
تمامى موجودات عالم امكان، از اين محدوديّت و نقص برخوردارند امّا برخى نقص كم تر و برخى نقص بيش ترى دارند.
اين موجودات ناقص و محدود و فقير در وجود خويش، به موجودى كامل و غير محدود و غنى، نيازمندند، كه او خداوند غنى مطلق است. سلسله موجودات فقير(فقر وجودى) از آن جا كه وجود دارند، در هستى خويش، به موجودى كه بى نياز مطلق است، يعنى خداوند متعال وابسته اند.
از سوى ديگر نقص و محدوديّت با يكتائى و توحيد ناب كه مستلزم كمال مطلق و بى كرانگى ذات است، هرگز سازگار نيست. چون يكتايى خداوند، از نوع وحدت عددى نيست كه با نقص و دوگانگى سازگار باشد. وحدت خداوند، وحدت حقّه است كه از مبرّا و منزه بودن ذات خداوند از هرگونه حدّ و نقصى حكايت دارد.
در واقع اگر خداوند ناقص باشد ، همانند موجودي از موجودات و مخلوقات ديگر خواهد بود . هيچ تفاوتي بين او كه آفريدگار بي همتا است و آفريده هاي او نخواهد بود.

سلام دوست داشتن نامحرم و فکر کردن به او و آگاهی از احوالات او از راهی که گناه و زیانی نداشته باشد و بین آنها هیچ رابطه و ابراز علاقه ای نباشد و اصلا آنها یکدیگر را از نزدیک ندیده و هیچ رابطه ای با هم نداشته باشند حتی آن فرد نامحرم از این علاقه مندی باخبر هم نباشد آیا این علاقه حرام و گناه است ممنون

پرسش 1:
حکم شرعي دوست داشتن نامحرم شرح : دوست داشتن نامحرم و فکر کردن به او و آگاهي از احوالات او از راهي که گناه و زياني نداشته باشد و بين آن ها هيچ رابطه و ابراز علاقه اي نباشد و اصلا آن ها يکديگر را از نزديک نديده و هيچ رابطه اي با هم نداشته باشند حتي آن فرد نامحرم از اين علاقه مندي باخبر هم نباشد ،آيا اين علاقه حرام و گناه است ؟

پاسخ:
2@@پرسشگر گرامي با سلام و سپاس از ارتباطتان با اين مرکز
علاقه مند شدن به کسي که نامحرم است، تا زماني که به صورت عمل غير شرعي در خارج نمايان نشود ، گناه نيست ، اما استمرار داشتن اين حالت ممکن است عوارض و پيامدهاي روحي، رواني نامطلوب داشته باشد. اگر اظهار علاقه به نامحرم اگر همراه با کار حرامى باشد ،جائز نيست و حرام است. نگاه به نامحرم ، حرف ها و شوخى هايى که باعث تحريک شهوت مى شود و خلوت کردن با نامحرم نيز از گناهان است .
در سنين جواني و نوجواني اين مسئله به صورت طبيعي ، به جهت کشش هاي عاطفي و غريزي شديد در بسياري اتفاق مي افتد ، اما پس از گذشت مدتي از آن کاسته مي شود . مطمئناً علاقه مندي شديد به يک شخص ، فکر و ذهن انسان را به خود مشغول کرده و ممکن است به صورت هاي مختلف مانند افت تحصيلي ، پريشاني خيال و فکر و حتي انجام گناه منجر شود . در ضمن فکر و ذهن انسان را از ياد خداوند باز مي دارد.
براي فراموشي آن راهکارهاي زير را بايد به کار برد:
1ـ ازدواج عاملي است كه به نيازهاي عاطفي پاسخ مثبت مي دهد و به طور طبيعي او را فراموش خواهد كرد. اگر شرايط ازدواج فراهم است، در اولين فرصت بايد با توکل به خداوند و با در نظر گرفتن معيارهاي اساسي انتخاب همسر ازدواج کند. در امر ازدواج و انتخاب همسر هيچ موقع احساساتي برخورد نشود، چون که صحبت از يک عمر زندگي است بنابراين بايد با چشم و گوشي باز اقدام کرد.
2ـ يكي ديگر از شيوه هاي برخورد، جايگزين كردن يك رشته فعاليت هاي ذوقي، هنري، فكري و عملي است تا بتواند فكر را از او منصرف نمايد.
3ـ به فعاليت هاي ورزشي بايد اهميّت داد، چون اين نوع فعاليت ها، دريچه اي براي خروج فشارهاي ناشي از تراكم انرژي انباشتة شما محسوب مي شود.
4ـ اوقات فراغت را با كارهاي متنوع پر كند تا كم تر به او فكر کند.
موفق باشيد.

هنگامی که در سجده ی نماز سر به گونه ای به مهر اصابت میکند که حالت چکشی پیدا شده و سر دو بار روی مهر میخورد.پاسخ چیست؟ایا نماز باطل است و یا سجده ی سهو می خواهد یا...

پرسش 1:
نماز شرح : سلام من نذر کردم جهت برآورده شدن يک حاجت 50 شبانه روز نماز قضا براي مرده هاي بي وارث بخوانم مدت چندين ماه پس از برآورده شدن حاجت تنبلي کردم و نخواندم جهت جبران چه کاري يا دير کردي بايد انجام دهم ؟

پاسخ:
1)@@پرسشگر گرامي با سلام و سپاس از ارتباطتان با اين مرکز
اگر نذر با صيغه شرعي نبوده است، يعني صيغه شرعي نذر را نخوانده ايد و بدون صيغه شرعي گفته ايد 50 شبانه روز نماز قضا براي مرده هاي بي وارث بخوانم، چيزي بر شما واجب نيست.
صيغه شرعي نذر آن است که بگوييد: «براي خدا بر من است » كه مثلاً در صورت برآورده شدن فلان حاجت، 50 شبانه روز نماز قضا براي مرده هاي بي وارث بخوانم و اگر اين لفظ و صيغه را نگفته باشيد، نذر شرعي محقق نشده است.
اما اگر با صيغه شرعي نذر کرده ايد، در صورتي که براي انجام نذر خود زمان خاصي را معين نکرده باشيد هر زماني که بتوانيد به نذر خود عمل کنيد،
اگر وقت معيني را براي انجام نذر در نظر گرفته بوديد، و قدرت برخواندن نماز ها در آن زمان معيّن داشتيد و عمدا نماز ها را نخوانده ايد، بايد کفاره بدهيد.(1)
کفاره مخالفت عمدي با نذر، همان کفاره افطار عمدي روزه ماه مبارک رمضان است يعني يا دو ماه روزه بگيريد يا شصت فقير را سير طعام کنيد يا به هر يک از آنها يک مد طعام (750 گرم از گندم يا جو يا برنج بدهيد.(2).
لطفا هرگاه سوال شرعي مي پرسيد ،نام مرجع تقليد خود را ذکر کنيد تا بر اساس نظر مرجع شما پاسخ بدهيم .
پي‌نوشت‌ها:
1. توضيح المسائل مراجع، ج 1، مسئله 2641، 2654 و 2655.
2. همان، مسأله 2654.

آیا در هنگام کشیدن مسح سر در وضو رسیدن آب به پوست سر لازم است؟

پرسشگر گرامي با سلام و سپاس از ارتباطتان با اين مرکز
مسح بر پوست سر واجب نيست، رساندن آب بر پوست سر لازم نيست، بلکه مسح بر موي قسمت جلوي سر صحيح است ، ولي کسي که موي جلوي سراو به اندازه بلند باشد که اگر مثلا شانه کند، به صورتش مي ريزد يا به جاهاي ديگر سر مي رسد ، بايد بيخ موها را مسح کند يا فرق سر را باز کرده و پوست سر را مسح کند.(1)
پي نوشت:
1. آيت الله صانعي ، توضيح المسائل، مسأله 248 و 249.

راه تاثیر دعا چیست؟

باعرض سلام می خواستم بدانم که ما باید چه کاریانجام دهیم تا دعاهایی که می خوانیم در همه ی اعمال ما تاثیر بگذارد. باتشکر

پرسشگر گرامي با سلام و سپاس از اعتماد و ارتباط تان با اين مرکز
دعا به عنوان يک "عبادت "مثل نماز است که هميشه و در هر حال مطلوب وپسنديده است .تأثير زيادي در قبولي اعمال ، اجابت دعا ها و در روح و روان و در افزايش معنويت انسان مي گذارد، اگر چه حاجات ويا همه حاجاتش برآورده نشود . منظورتان از تأثير گذاري دعا در همه اعمال چيست ؟ به بيان ديگر اگر منظورتان اين است که چه کار کنيم تا دعاهايي که در زمينه ها و موضوعات مختلف مي کنيم ، مؤثر باشد و به اجابت نزديک و مقرون گردد .پاسخ اين است که استجابت دعا مقدمات ،آداب و شرايط دارد 0چنان که مستجاب نشدن دعا ها علت يا عللي دارد .ممکن است موانعي جلوي استجابت را سد کرده باشد يا «راه و روش »دعا کردن و«آداب » آن را رعايت نکرده و يا مصلحتي در تأخير و يا عدم اجابت دعا وجود دارد.
اما چون مي دانيم خداوند "خير"و"صلاح"و"منفعت"و"عاقبت به خيري"بنده اش را مي خواهد ،نتيجه دعا هر چه باشد، رحمت و منفعت است.در ذيل به برخي از آداب و شرايط و موانع استجابت دعا اشاره مي شود . ليکن لازم است پيش از ذکر آن به نکات مهمي توجه کنيد .
نکات مهم:
خداوند به بندگانش وعده داده که دعاي آنان را اجابت مي کند. شکي نيست که دعاها اجابت مي شود. اما بايد توجه داشت که :
1- استجابت دعا شرايطي دارد، چنان که عدم استجابت دعا نيز معلول عوامل و موانعى است.
2- اجابت دعا به اين معني نيست که هر چيزي را که مي خواهيم، به همان شکل و به همان کيفيت و در همان زمان به ما داده شود.
اميرمؤمنان(ع) در نامه اي به فرزندش مي­فرمايد:
"دير اجابت نمودن خدا، ‌تو را نااميد نكند كه بخشش، ‌بسته به مقدار درخواست است. چه بسا در اجابت دعاي تو تأخير رخ دهد تا درخواست تو طولاني تر گردد و بخشش او كامل تر شود. چه بسا چيزي را خواسته اي، به تو نداده، ولي در عوض چيزي بهتر از آن را در دنيا به تو داده و يا در آن دنيا خواهد داد، يا بهتر آن بوده كه آن را در دنيا از تو باز دارد. زيرا چه بسا انسان چيزي را طلب نمايد كه اگر به او داده شود، ‌موجب تباهي دين و دنياي او گردد". (1)
قرآن مي فرمايد:
چه بسا چيزي را که خير مي­پنداريد، اما شر شما در آن است، چه بسا چيزي را شر مي پنداريد که خير تان در آن است .خدا مي داند و شما نمي­دانيد(2).
ممکن است به دلايل بسيار شناخته شده که اکنون جاي طرح آن ها نيست، يا به دلايل ناشناخته، حاجتي بر آورده نشود. بيمار شفا نيابد، باران نبارد، با كسي كه دوست دارد، ازدواج صورت نگيرد. صاحب فرزند نشود. مال و ثروتي که دنبالش بود، به دست نيايد و. . . اما هيچ به معناي اجابت نشدن دعا نيست.
هر دعايي اجابت مي­شود، اما چگونه، چه وقت، کجا، با چه کيفيت و در چه حالت و. . . اموري است که خداوند بر اساس خير و مصلحت بنده­اش تنظيم مي­کند.
از روايات استفاده مي شود كه هيچ دعايي بي اثر نيست. هر دعايي در دنيا و آخرت تأثير مناسب خود را دارد، پس هر دعائي به اجابت مي رسد، اما گونه هاي استجابت مختلف است.
امام سجاد(ع) مي فرمايد: "دعاي مؤمن يكي از سه فايده را دارد:
براي او ذخيره مي گردد يا در دنيا برآورده مي شود يا بلايي را كه مي خواست در دنيا به او برسد، ‌از وي دور مي کند". (3)
اگر كسي بداند خداوند در عوض عدم اجابت دعا در دنيا، چه پاداشي براي او در آخرت در نظر گرفته است، هرگز نا‌اميد نمي شود. امام صادق(ع) مي فرمايد:
"روز قيامت خداوند متعال مي فرمايد: اي بنده من!‌ مرا خواندي و اجابتت را به تأخير انداختم. اكنون ثواب و پاداش تو چنين و چنان است. پس مؤمن آرزو مي كند كه كاش هيچ دعايي از او در دنيا اجابت نمي­شد، براي ثواب و پاداش نيكي كه مي بيند". (4)
بنابراين توصيه مي­شود، در ضمن حفظ اعتماد و توكل به خدا، در مورد دعا و معناي آن و اجابت و معناي اجابت و. . . آگاهي و شناخت خود را بيش تر كنيد، تا اعتماد و تكيه و طلب از خدا، همراه با شناخت بيش تر و ايمان مستحكم صورت گيرد.
آداب وشرايط دعا
از نظر اسلام، دعا آدابي دارد، که موجب کمال دعا، و والايي و رفعت مرتبه و فزوني تأثيرگذاري آن مي‌شود. امام صادق (ع) مي‌فرمايد: «آداب دعا را حفظ کن . ببين چه کسي را مي‌خواني و چگونه مي‌خواني و براي چه مي‌خواني».(5)
اولين و مهم ترين شرطش آن است که دعا از سينه اي پاک وقلبي پاکيزه باشد .چنان که امير المؤمنين عليه السلام مي فرمايد :خير الدعا ما صدر عن صدر نقيّ و قلب تقيّ (6)گام اول ومهم ترين آن در پاک شدن قلب ،«توبه حقيقي »از همه گناهان است 0
شخصي از امام صادق (ع) سوال کرد: خدا در قرآن مي‌فرمايد: « ادعوني استجب لکم» ولي او را مي‌خوانيم و اجابت نمي‌شود! حضرت فرمود: «آيا خدا خُلف وعده مي‌کند؟» عرض کرد: نه، فرمود: «پس علت چيست؟» عرض کرد: نمي‌دانم. حضرت فرمود: «هر کس دستورهاي الهي را اطاعت کند و او را با شرايط و آداب دعا کند، خداوند دعايش را مستجاب مي‌کند».(7)
شخصي خدمت امام صادق(ع) عرض کرد: دو آيه در قرآن است که تأويل و معناي آن را نمي‏دانم. يکي «ادعوني استجب لکم» است، که ما هر چه دعا مي‏کنيم، اجابت نمي‏شود. حضرت فرمود: «من سر عدم اجابت دعاي تان را به شما مي‏گويم. اگر تو خدا را در آن چه دستور فرموده، اطاعت کني و آن گاه او را بخواني، دعايت را اجابت مي‏کند، ولي تو با (دستورهاي) او مخالفت کرده ، نافرماني‏اش مي‏کني. او نيز اجابت نمي‏کند. با اين حال، اگر خدا را از راهش بخواني - اگر چه گناهکار باشي - خدا دعايت را مستجاب مي‏کند».
آن شخص پرسيد: راه دعا چيست؟ فرمود: «نماز که خواندي، ابتدا تمجيد کرده، او را به بزرگي مي‏ستايي و به هر نحو که مي‏تواني، حمد و ستايش مي‏کني، سپس بر پيامبر(ص) و آلش درود مي‏فرستي و به تبليغ رسالتش گواهي مي‏دهي، بر ائمه هدي سلام مي‏دهي، آن گاه نعمت‏هاي خدا را بر خود مي‏شماري و او را به خاطر آن ها ستايش و شکر مي‏کني. بعد به گناهان خود يکايک اعتراف مي‏کني . هر کدام را که به ياد داري، اقرار مي‏نمايي. هر کدام را به خاطر نداري، به طور سربسته به زبان مي‏آوري .از همه گناهان به درگاه خدا توبه مي‏کني . تصميم مي‏گيري که ديگر گناه نکني .از روي پشيماني و صدق نيت و خلوص، و در بيم و اميد از آن ها استغفار و طلب آمرزش مي‏کني، سپس مي‏گويي:
«اللهم اني أعتذر اليک من ذنوبي و استغفرک و أتوب اليک .فأعنّي علي طاعتک و وفّقني لما اوجبت علي من کلّ ما يرضيک .فانّي لم أر أحداً بلغ شيئاً من طاعتک إلاّ بنعمتک عليه قبل طاعتک ، فأنعم علي بنعمة أنالُ به رضوانک و الجنةَ».
بعد از رعايت اين مراتب، حاجت خود را بخواه، که اميدوارم خدا نااميدت نکند و حاجتت را برآورد».(8)

پي‌نوشت‌ها:
1. نهج البلاغه، خطبه 31.
2. بقره (2)آيه 216.
3. تحف العقول، ص202.
4. تفسير نمونه، ج 11، ص 101، پاورقي
5. بحارالانوار، ج 90، ص 322.
6. الکافي ،ج2،ص468
7. مکارم الاخلاق، ج 2، ص 20.
8. الميزان، ج 2، ص 37

حکم جایزه ای که از طرف نهادهای دولتی داده می شود چیست؟

با سلام! من دانشجوی دانشگاه علوم پزشکی شهید بهشتی هستم! و عضو شورای مرکزی کانون قرآن وعترت این دانشگاه! بدلیل برگزاری یک جشنواره، از سوی نهاد ریاست جمهوری برای 14 نفر از اعضای فعال، هزینه ی سفر سوریه به ماهدیه داده شد! اما من نمی دانم که بودجه ی این سفر دقیقا از کجا تامین شده؟ فقط می دانم از طرف نهاد ریاست جمهوری است!یعنی چون هزینه از بیت المال است! آیا رفتن به این سفر اشکال دارد یا نه؟

پرسشگر گرامي با سلام و سپاس از ارتباطتان با اين مرکز
در فرض سؤال رفتن به سفر زيارتي سوره با هزينه نهاد رياست جمهوري اشکال ندارد.
امور بيت المال در اختيار مسئولان ذي صلاح کشور مي باشد .مسئولان مي توانند طبق قانون از امور بيت المال براي دادن هدايا و امثال آن استفاده نمايند.(1)
پي نوشت:
1.آيت الله خامنه اي، استفتائات، سؤال 1961.

با سلام و خسته نباشید خدمت شما میخواستم ببینم نظر کارشناسان محترمتون در مورد اهل حق چیه؟ و فرق اهل حقهایی که در قسمتهایی از کرمانشاه و ایلخچی و ... زندگی میکنند

با سلام و خسته نباشید خدمت شما میخواستم ببینم نظر کارشناسان محترمتون در مورد اهل حق چیه؟ و فرق اهل حقهایی که در قسمتهایی از کرمانشاه و ایلخچی و ... زندگی میکنند چیه؟ و فرق تیره های چهل تنان و هفت تنان و آتش بیگی و ... چیه؟؟ با تشکر از زحماتتون

پرسش 1: هل حق شرح : نظر کارشناسان در مورد اهل حق چيه؟ فرق اهل حق هايي که در قسمت هايي از کرمانشاه و ايلخچي و ... زندگي مي کنند چيه؟ فرق تيره هاي چهل تنان و هفت تنان و آتش بيگي و ... چيه؟؟ پاسخ: 2@@پرسشگر گرامي با سلام و سپاس از ارتباطتان با اين مرکز جواب دادن به همه مطالب که شما- درباره فرقه اهل حق- خواسته ايد، نياز به فرصت ديگر دارد . در يک نامه نمي توان به آن پر داخت. افزون برآن ماهيت ،عقايد و مکان برخي ازگروهاي اهل روشن نيست ،از اين رو نمي توان درباره همه اهل حق ها اظهار نظر و اطلاعاتي را ارئه داد، در عين حال در اين جا به مطالب زير اشاره مي شود : فرقه اهل حق از جمله آيين‏هاى مخلوطى از عقايد باستانى و نيز اديان مسيحيت، اسلام و... مى‏باشد. در حال حاضر، اهل حق به سه گروه عمده تقسيم شده‏اند. 1- شيطان پرست ها ؛اين گروه شيطان را تقديس و با طهارت مخالف‏اند. بيش تر پيروان اين گروه در كرند، سرپل‏ذهاب و نواحى مجاور آن سكونت دارند.( 1 ) 2- على اللهى‏ها : اين گروه مى‏پندارند كه حضرت على(ع) خدا است و دين خود را از اسلام جدا مى‏دانند. اين گروه نيز عمدتا در شمال غرب ايران و در برخى نواحى ديگر پراكنده‏اند. 3- گروه اهل حق مسلمان ؛اين گروه خود را شيعه مى‏دانند، ولى در سير و سلوك و آداب متفاوت از شيعه هستند. عمده آثار در دست از اين فرقه، مربوط به گروه سوم است؛ چون دو گروه اول، اساسا فاقد هرگونه پايه فكرى بوده و تنها از پيشينيان خود تقليد كوركورانه مى‏كنند و تقريبا آيين و يا معتقدات قابل توجهى ندارند. در باره اهل حق مي توان گفت : اهل حق، علي‌اللهي مذهب و مسلکي است با گرايش هاي عرفاني و آداب و متون مذهبي خاص که در موارد زيادي با اعتقادات و سنن اسلامي مطابقت ندارد. اين مسلک در ميان طوايفي از کردها، لرها، ترک ها، پيرواني دارد. آنان نسبت به حضرت علي(ع) غلو مي کنند و براي او مقام خداوندگاري اعتقاد دارند. آنان به جز سلطان اسحاق، که پايه‌گذار اين مذهب به حساب مي آيد، مهم‌ترين مظهر خدا روي زمين را حضرت علي(ع) مي دانند. در بسياري از آثار اهل حق بر الوهيت حضرت علي(ع) تأکيد شده است. در واقع اهل حق، علي(ع) را مظهر ذات الهي و حضرت محمد(ص) را مظهر صفات الهي به حساب مي آورند. اهل حق، هنگام برخورد با يکديگر به جاي «سلام» «يا علي» مي گويند. تراشيدن يا کوتاه کردن شارب (سبيل) را گناهي بزرگ و حرام مي دانند.از شعائر مخصوص ديگر آنان، گرفتن روزه مخصوص است، آنان روزه ماه رمضان را ممنوع مي دانند و بر اين باورند که هر کس روزه يک ماه رمضان را به جا آورد، از اين طايفه خارج شده است. سه روز پياپي روزه مي گيرند . زمان آن مصادف با چله زمستان کُردي مي باشد، پس از سه روز، روزه مداوم ،روزه چهارم را که مصادف با پانزدهم ماه است ، جشن مي گيرند که آن را «عيد خاوندگاري» مي نامند و نام اين روز، روز «غار» است . براي اهل حق مقدس‌ترين جايگاه و کعبه مقصود «پرديوَر» مي باشد. در روستاي شيخان، کنار رودخانه «سيروان» در اورامان کردستان، قطعه سنگ بزرگي است که جايگاه سلطان اسحاق و يارانش را مشخص مي کند. اين محل را «پرديوَر» مي‌نامند که زيارتگاه و محل دعا و نياز آنان است. گويند سلطان اسحاق، در همين مکان با يارانش پيمان بست. اهل حق معتقدند که خداوند به صورت انسان در زمان هايي تجلي يافته است .به تصور آنان، سلطان اسحاق، برترين مظهر تجلي خدا در روي زمين است. آنان بعد از سلطان اسحاق به هفت تن که برخي جزء مريدان سلطان اسحاق بوده‌اند، اعتقاد دارند و اين هفت تن را جزئي از ذات سلطان اسحاق مي دانند.(2) آنان داراي عقائد خاص و پيچيده‌اي هستند که خيلي از عقائد خود را به ديگران نمي‌گويند. راه و روش اهل حق نادرست و باطل است چون آنان خيلي از معارف و احکام غير منطقي را باور دارند .همچنين آنان حضرت علي(ع) را خدا دنسته و به قيا مت به صورتي که اسلام و قرآن مي گويد، عقيده ندارند. با دقت در افکار و عقائد آنان به خوبي روشن مي گردد که مسلک و مذهب آنان بي‌پايه و اساس و باطل است. البته ممکن است برخي از افراد اهل حق اين عقايد را نداشته باشد ، اما عقايد مشهور آن ها همان چيزهايي است که بيان شد. درباره براي آگاهي بيش تر از عقائد و افکار آنان به دائره المعارف بزرگ اسلامي، جلد 10 و کتاب سخن با اهل حق، سيد عباس طباطبايي‌فر پي نوشت‏ها: 1 . دايره المعارف تشيع ،ج2 ،ص613 . 2 . دائره المعارف بزرگ اسلامي، ج 10، ص 467 ـ 474.

آيا دختر باكره مي تواند بدون اذن پدرش با مردي صيغه نكاح موقت بخواند؟ در رساله ي آيت الله مكارم شيرازي كه مرجع تقليم خودم هستند خواندم كه احتياط واجب گرفتن اجازه از پدر است .در جايي ديگر خواندم كه در احتياط واجب، شخص مي تواند به مرجع ديگري رجوع كند. بنابراين در رساله آقايي به نام شاهرودي كه متن آن در اينترنت بود خواندم كه گرفتن اجازه در اين مورد لازم نيست. بنابراين با آقايي صيغه نكاح موقت خواندم و با او رابطه جنسي برقرار كردم اما هنوز باكره هستم. تكليف چيست؟ آيا صيغه من غلط بوده و عمل ما زنا محسوب مي شد؟

پرسشگر گرامي با سلام و سپاس از ارتباطتان با اين مرکز
در صورتي که حضرت آيت الله شاهرودي را از نظر اعلميت مساوي با مرجع تقليد خود بدانيد و يا بعد از مرجع تقليد خود اعلم از ديگران بدانيد، مي توانيد در خصوص اين مسئله به فتواي معظم له رجوع کنيد. دراين صورت عقد موقت شما صحيح است و مرتکب گناه هم نمي شويد(1).
به هيچ وجه به شما خواهر گرامي يا هر دختر ديگري ازدواج بدون اجازه پدر را توصيه نمي کنيم ، بلکه معتقديم که حتماً پدر در جريان باشد ،
ازدواج و برقراري رابطه محرميت يک نوع نياز غريزي و عاطفي است ، اما غالباً دختران جوان تمام جوانب را در نظر نمي گيرند و تنها به وضعيت حال مي انديشند ، مگر اينکه واقعاً سن دختران بالا باشد و پدر و مادر بي جهت و نامعقول از ازدواج دخترشان جلوگيري کنند . در اين صورت اجازه شرط نيست .
پي نوشت :
1.آيت الله مکارم شيرازي ، توضيح المسائل ، ص 21 ، م 9 .

صفحه‌ها