پرسش وپاسخ

در سور های تقریبا وسط قرآن مجید، مانند سوره مریم (س) و سور پیش و پس آن از خداوند متعال با نام " الرحمان" نام برده شده در حالیکه در سور دیگر چنین نیست. اگر دلیل

در سور های تقریبا وسط قرآن مجید، مانند سوره مریم (س) و سور پیش و پس آن از خداوند متعال با نام " الرحمان" نام برده شده در حالیکه در سور دیگر چنین نیست. اگر دلیل مشخصی برای این امر هست، لطفا تشریح فرمائید. قبلا سپاسگزارم.

پرسش: در سور هاي تقريبا وسط قرآن مجيد، مانند سوره مريم (س) و سور پيش و پس آن از خداوند متعال با نام " الرحمان" نام برده شده در حالي که در سور ديگر چنين نيست. اگر دليل مشخصي براي اين امر هست، لطفا تشريح فرمائيد. پاسخ: پرسشگر گرامي با سلام و سپاس از ارتباطتان با اين مرکز "الرحمان" وصف مخصوص خدا مي باشد . در آيات قرآن علاوه بر "بسم الله الرحمن الرحيم" که در تمام سوره ها جز توبه تکرار شده، در 52 موضع ديگر خدا به اين وصف مخصوص نامبرده شده است . اختصاص به سوره هايي که شما گفته ايد، ندارد، گر چه در اين سوره ها بيش تر تکرار شده است . ما علت تکرار بيش تر اين نام در اين سوره ها را نمي دانيم . شايد از آن جهت باشد که مشرکان براي خدا شريک تراشيده ، شريکان را مظاهر رحمت واسعه خدا مي پنداشتند . خدا هم "رحمانيت" و رحمت واسعه را فقط از خود شمرده و به همين جهت به صراحت مي فرمايد: الملک يومئذ للرحمن(1) در قيامت آشکار خواهد شد که مالکيت مطلقه از خداي رحمان است (و خداياني که تراشيده ايد و از آنان رحمت انتظار داريد، پوچ و باطل اند.) بعد از اين که خلق و امر را به خود نسبت داد و خدايان باطل مشرکان را بي نصيب از خلق و امر شمرد، آنان را به سجده و خضوع و تسليم مطلق در برابر خداي رحمن فراخوانده ، اعراض جاهلانه آنان را اين گونه حکايت مي کند: وَ إِذا قِيلَ لَهُمُ اسْجُدُوا لِلرَّحْمنِ قالُوا وَ مَا الرَّحْمنُ أَ نَسْجُدُ لِما تَأْمُرُنا وَ زادَهُمْ نُفُورا؛(2) چون به آن ها گويند خداى رحمان را سجده كنيد، گويند: خداى رحمان چيست؟ چگونه به چيزى كه دستورمان مى‏دهى، سجده كنيم؟ (اين سخن را مى‏گويند) در نتيجه دوري شان بيش تر مى‏شود پي نوشت ها: 1. فرقان(25)آيه26. 2. همان،آيه60.

برای رهایی از افکار بد ناخواسته چه باید کرد؟

سلام من یه دختر 15ساله هستم . خیلی فکرای بدی میاد تو سرم راجع به دنیا. خود به خود میان تو ذهنم. به خدا دارم دیوونه میشم .کمکم کن

پرسش 1:
نفس شرح :
يه دختر 15ساله هستم . خيلي فکراي بدي مياد تو سرم راجع به دنيا. خود به خود ميان تو ذهنم. به خدا دارم ديوونه مي شم .کمکم کن

پاسخ:
2@@پرسشگر گرامي با سلام و سپاس از ارتباطتان با اين مرکز
در سوال تان مشخص نشده که منظور از افکار بد راجع به دنيا دقيقاً چيست؟ در ارتباط بعدي مشخصات آن را روشن تر بيان نماييد تا بهتر بتوانيم در مورد آن ها و رفع مشکل براي تان بنويسيم.احتمالامشکلي که مطرح کرديد ، نوعي وسواس فکري است که هيچ گونه گناه يا عقوبت اخروي را متوجه شما نمي کند ، اما ضمناً يک نوع بيماري است که بايد درمان کنيد . راه درمان براي آن وجود دارد.
وسواس يكي از واكنش‏هاي عصبي است كه معمولاً به دو شكل وسواس فكري و وسواس عملي بروز مي‏كند.
وسواس فكري عبارت است از افكار پوچ و بيهوده تكراري، كه گرچه بيمار به بيهودگي آن اطمينان دارد، ولي براي جلوگيري از آن نمي‏تواند اقدامي كند.
وسواس عملي عبارت است از يك رشته رفتارهايي كه قطع نظراز منطقي نبودن آن‏ها، جنبه تكراري به خود مي‏گيرد.(1)
اغلب مبتلايان به وسواس فكري، افكار بيهوده و شرم آور و يا وحشتناكي در ذهن خود به وجود مي‏آورند كه اين افكار در چرخه‏اي بي پايان، مرتب تكرار مي‏شود.
بعضي از مبتلايان، مشكل خود را پنهان نگه مي‏دارند. گاهي دور از چشم ديگران چندين ساعت را صرف افكار خود مي‏نمايند اما خوشبختانه شما با ارسال نامه به طرح موضوع پرداخته‏ و در واقع تصميم به حل و درمان آن داريد.
پس نيمي از راه درمان را كه شناخت بيماري و عزم بر درمان آن است پيموده‏ايد. در ادامه و حل كامل مشكل بايد بدانيد كه درمان وسواس فكري و عملي، نياز به صبر و حوصله و پشتكار دارد. انتظار حل و درمان يك شبه آن را نداشته باشيد، پس راهكارهايي را كه ارائه مي‏شود، با دقت مورد توجه قرار دهيد . ارزيابي و نتيجه آن، نيز ميزان پيشرفت خود در مهار وسواس را در مكاتبه بعدي مشخص فرماييد.
قطعاً به ضررهاي وسواس فكري آگاهيد، كه عبارتند از: اتلاف وقت، عدم توانايي در تمركز حواس، بازماندن از كارهاي اصلي، خسته شدن ذهن، عدم تعادل رواني، بي حوصله شدن براي فكر كردن درباره موضوعات مهم و اساسي زندگي و تحصيلي.
نيازي به شرح و بسط اين پيامدها نيست، پس هر چه زودتر بايد به راهكارهاي عملي جهت مقابله با وسواس فكري بينديشيد كه عبارتند از:
1 - بازسازي شناختي: درمان وسواس فكري به تصميم و همت شما بستگي دارد. در اين جهت كسي جز خودتان نمي‏تواند به شما كمكي بنمايد. امام علي(ع) مي‏فرمايد: "كسي كه در اصلاح خود كمك نكند، ديگري نه مانع بروز مشكلات او مي‏شود و نه او را به سوي رشد و خير مي‏كشاند".(2)
بايد كمر همت را ببنديد و با اتكا به توانايي‏هاي خود وارد عمل شويد و نسبت به درمان بيماري خويش اميدوار باشيد.
2 - شفاف كردن افكار: براي مقابله با افكار انحرافي بايد انديشه خود را پالايش كنيد و ابهام زدايي نماييد. امام علي(ع) مي‏فرمايد: "به دليل شفافيت افكار ملائكه، آنان به وسواس فكري مبتلا نمي‏شوند".(3)
اگر شبهه و سؤالي در ذهن خود نسبت به خدا و يا اولياي الهي داريد، بدون واهمه آن‏ها را مطرح نماييد و در پي پاسخ برآييد.
3 - متمركز شدن بر افكار مطلوب: براي رهايي از افكار ناخواسته، لازم است افكار خوشايند را جايگزين كنيد. توجه به افكار معقول و تقويت و تمركز آن به وسيله تكرار زباني، شما را از افكار مخرّب و آزاردهنده باز مي‏دارد. پيامبر اكرم(ص) مي‏فرمايد: "كسي كه مبتلا به وسواس فكري است، سه بار ايمان به خدا و رسول را به زبان تكرار كند (آمنت بالله و رسوله) كه آن وسواس از بين مي‏رود".(4)
4 - ذكر زباني: شخصي از امام صادق(ع) در مورد وسواس و شك سؤال كرد، حضرت فرمود: "لا شي فيها، تقول لا اله الا الله؛ اين وسواس و شك مشكلي ندارد. هر گاه به وسواس فكري مبتلا شدي، لا اله الا الله بگو".(5) با اين ذكر و تغيير حالت دادن، از فكر تكراي رهايي مي‏يابيد.
5 - تقويت اعتقادات مذهبي: "كول جي آر" با مرور بر زندگي "مارتين لوتر" رهبر مذهبي شهيري كه مبتلا به وسواس فكري بود، اظهار داشت كه اعتقادات مذهبي "لوتر" نقش بسيار مهمي در كنار آمدن او با نگراني‏ها و ناراحتي‏هاي دروني ناشي از وسواس داشته است.
6 - ورود افكار منحرف را به ذهن دراختيار خود بگيريد تا اين افكار ناخواسته به ذهن شما وارد نشود. به اين منظور براي فكر در اين امور، ساعت خاصي تعيين كنيد، يعني با خود عهد ببنديد كه زمان فكر كردن درباره موضوع وسواس، ساعت خاصي باشد.
در طول روز هرگاه اوهام و افكار وارد ذهن تان شد، به خود بگوييد: زمان فكر كردن فلان ساعت است. در زمان مقرر مدتي را به فكر كردن درباره آن موضوع اختصاص دهيد، تا در طول روز ذهن تان مشغول آن نشود. البته زمان اختصاصي را به تدريج در طي (مثلاً سي روز) روزي يك دقيقه كم كنيد تا به صفر برسد.
7 - هر روز به خود تلقين كنيد كه من قادرم افكار ناخواسته را كنار بگذارم. تلقين يكي از راه‏هاي مبارزه با افكار منفي است.
نكته مهم و قابل توجه آن است كه از افكار ناخواسته و مزاحم، احساس وحشت و نگراني نكنيد . بدانيد كه آن‏ها موجب كفر نمي شود . اصلاً گناه نيست، بلكه يك نوع بيماري است كه بايد درمان شود. پس اثر وضعي (نجاست) و اثر تكليفي (گناه و كفر) ندارد.
پيامبر اكرم(ص) فرمود: "از امت من هر چه كه در ذهن شان خطور مي‏كند، عفو شده است، تا وقتي كه آن را به زبان جاري نكرده و عملي انجام نداده باشند".(6) يعني عمل تان طبق افكار كافرانه و آلوده نباشد. نسبت بد دادن در ذهن و يا تصوير نادرست ايجاد كردن، هيچ كدام از نظر فقهي گناه محسوب نمي‏شود. البته از نظر اخلاقي پسنديده نيست.
افسوس خوردن مشكلي را حل نمي‏كند، بلكه اعصاب شما را ضعيف‏تر مي‏سازد. با صبر و بردباري و با ياري جستن از خدا و توسل به اهل بيت(ع) و انجام راهكارهاي ارائه شده، از افكار منفي رها خواهيد شد.
چنانچه نياز به راهنمايي و مشاوره مستقيم داشته ايد با بخش پاسخگويي تلفني مرکز (09640) بدون کد تماس بگيريد.
موفق باشيد.

پي‏نوشت‏ها:
1 . دكتر شكوه نابي نژاد، رفتارهاي بهنجار و ناهنجار، ص 162.
2 . نهج البلاغه، فيض الاسلام، خطبه 89.
3 . همان، خطبه 90.
4 . كنزالعمال، حديث 1245.
5 . كافي، ج‏2، ص 424.
6 . بحارالانوار، ج‏66، ص 42.

در مقاله ي شما با عنوان هدف از خلقت آسمانها و زمين به اين موضوع بر خوردم : "" براساس فرموده الهيِ (احببت ان اعرف), خاستگاه خلقت از سوي خداي متعال, همان معرفت الهي است. يعني خداوند با مسئله خلقت در صدد برآمد که خود را بنماياند."" حال سوالي برايم پيش آمده : مگر خداوند متعال نيازمند توجه و نماياندن است که بخواهد خود را به انسان بنماياند؟ اگر نيازمند نيست چرا مي خواهد خود را بنماياند؟

اين حديث ،خبر واحد است و در مسائل عقيدتي خبر واحد كارساز نيست . به همين خاطر نمي توان چندان به آن اعتنا كرد.
دوم : عرفا كه به اين حديث در آفرينش جهان تمسك مي كنند ، معتقدند كه حقيقت وجود جز يكي نيست و همه عالم مظاهر و نمود همان يك وجود هستند. حال اين وجود واحد دو مرتبه دارد: يكي مرتبه غيب و ديگر مرتبه آشكار شدن. خداوند در مرتبه غيب اراده مي كند كه به مرتبه آشكار در آيد و به همين خاطر بر اسما و صفات خود تجلي مي كند و جهان پديدار مي شود.
در اينجا دوستي به آشكار شدن ، حب ذاتي است نه خارج از ذات ، يعني آشكار شدن ذات در تجلي به اسما و صفات است و اسما و صفات چيزي خارج از ذات و حتي غير از ذات نيست. بنابراين نياز به خارج از ذات نيست تا با غني مطلق بودن خداوند ناسازگار باشد.
آنها مي گويند كه همه عالم با حب ذات الهي آشكار شد و آغاز آفرينش عشق و حب ذات خداوند به ذات خويش و اسما و صفات خود است ؛ پس همه عالم به عشق خداوند به ذات خود نمايان شد.
طفيل هستي عشقند آدمي و پري ارادتي بنما تا سعادتي ببري
بكوش خواجه و از عشق بي نصيب مباش كه بنده را نخرد كس به عيب بي هنري
يا در اين شعر:
ناگهان پرتو حسنت ز تجلي دم زد عشق پيدا شد و آتش به همه عالم زد
اما در عين حال در شعري ديگري از حافظ كه ظاهرا اشاره به همين حديث و روايت باشد ، اين عشق و حب براي علت آفرينش همچنان مخفي است.
ناگهان پرده بر انداخته اي يعني چه مست از خانه برون تاخته اي يعني چه
شاه خوباني و مقصود گدايان شده اي قدر اين مرتبه نشناخته اي يعني چه
برخي ديگر براي توجيه حديث گفته اند :شناخت خداوند براي خلق، وسيله تكامل آنها است ، يعني من دوست داشتم كه فيض رحمتم همه جا را بگيرد ، به همين جهت خلائق را آفريدم ، و براي سير كمالي آنها ، راه و رسم معرفتم را به آنان آموختم ، چرا كه معرفت و شناخت من رمز تكامل آنها است .
آري بندگان بايد ذات خداوند را كه منبع همه كمالات است بشناسند ، خود را با كمالات او تطبيق دهند ، و پرتوي از آن را در وجود خويش فراهم سازند ، تا جرقه‏اي از آن صفات كمال و جلال در وجودشان بدرخشد كه تكامل و قرب به خدا جز از طريق آراستگي به اخلاق او ممكن نيست ، و اين آراستگي فرع بر شناخت است.
از طرف ديگر نيز مي توان گفت كه شناخته شدن خداوند به وسيله مخلوقات، از معلولات و نتايج عالم آفرينش است نه علت پديد آمدن موجودات. پس اگر هم روايت صحيح باشد و مقصود شناخت انسان و مخلوقات باشد ، اينها همه پس از آفرينش و نتيجه آن است، نه علت و هدف آن . درحالي كه علت مقدم است و نتيجه متأخر از آن.
استاد محمدتقي جعفري معتقد است كه اساساً اين حديث معتبر نيست و نمي‌توان آن را به عنوان يك حديث قدسي معتبر دانست. استاد در اين باره مي‌نويسد:
از حديث قدسي نقل شده كه خداوند مي‌فرمايد:
كنت كنزاً مخفيّاً فأحببت أن اُعرف فخلتُ الخلقَ لكي اُعرف.(1)
اهل حديث در سند اغلب احاديث قدسي اشكال كرده‌اند. به اين جهت، حديث مزبور را نمي‌توان معتبر دانست. با در نظر گرفتن اينكه از نظر قواعد عربي هم كلمه مخفي صحيح نيست، زيرا ماده خفي لازم است و مفعول از آن ساخته نمي‌شود و به كتاب‌هاي لغت كه از نظر وثوق كاملاً معتبر مي‌باشد، رجوع كرديم، حتي استعمال کميابي را نقل نكرده بودند.(2)
علامه جعفري درباره محتواي حديث مي‌گويد:
كنز مخفي يعني چه؟ بديهي است كه خفا و پنهاني در برابر آشكار و پيدايي است (اين دو مفهوم متضايفين مي‌باشند) و مانند دو مفهوم پدر و فرزند و برادر و خواهر . بنابر اين معناي اين كه خداوند نخست يك كنز مخفي بوده است، چنين مي‌شود كه واقعياتي آشكار بوده و خداوند از آن واقعيات پنهان بوده است! پس آن واقعيات ارتباطي با وجود خداوندي نداشته‌اند! ممكن است گفته شود كه خفاي وجود خداوندي مستلزم آن نيست واقعياتي كه وجود داشته‌اند، ارتباطي با خدا نداشته‌اند، چنان كه عرش حقيقتي است كه نيرو يا بنياد كل هستي است اما نسبت به نمودها و پديده‌هاي هستي مخفي است. اين اعتراض صحيح نيست، زيرا مقايسه عرش با خدا درست شبيه به مقايسه كائنات با خداست، كه قطعاً غلط است و عرش عالم هستي مانند جوهر و بنياد آن بوده و امري است ممكن و حادث. بنابراين اعتقاد به خفاي نخستين خداوندي به اضافه اينكه واقعياتي را به وجود خداوندي فرض مي‌كند كه آشكار بوده‌اند و خدا از آنها مخفي بوده است، و ظهور آن وجود اقدس با خلقت كائنات داراي درك، شروع شده است! در نتيجه،‌ باطن بودن خداوندي بر ظهور او سبقت داشته است.(3)

پي‌نوشت‌ها:
1ـ بحار الانوار، ج 84، ص 198.
2ـ تفسير و نقد و تحليل مثنوي، ج 2، ص 356.
3ـ ترجمه و تفسير نهج البلاغه، ج 11، ص 48 ـ 49.

با سلام اين سوالات رو يك بار ديگر هم فرستادم ولي پاسخي دريافت نكردم لطفا پاسخ مرا در اسرع وقت بدهيد من چند سوال در مورد خمس داشتم لطفا منو راهنمايي كنيد پدرم كارمند دولت بودند چند سال پيش فوت شدن و از اون به بعد حقوقشون به ما ميرسه و ما كليه نيازهامون از طريق همين حقوق تامين مي شه خانواده ي ما تا حالا خمس پرداخت نكرده اند ولي مي دونيم كه به بعضي از وسايلمون خمس تعلق مي گيره كه بعضي از اونها در گذشته مصرف شده اند و حتي دور انداخته شده اند كه خيلي هاشونو ما يادمون نمي ياد و بعضي از اونها هم در حال استفاده هستند يا اصلا استفاده نشده اند كه البته بيشترشون لوازم خانه مثل ظرف و ظروف يا وسايل تزييني خونه يا حتي لوازم التحرير و بعضي هاشون هم از جهيزيه مامانم است حالا من مي خواستم بدونم كه 1-به كدام يك از اين وسايل خمس تعلق مي گيره 2-ايا خمس هايي كه قبلا توسط پدرم پرداخت نشده ما بايد پرداخت كنيم 3-در مورد خمس وسايلي كه از بين رفته و ما يادمون نيست بايد چكار كنيم 4-در مورد حساب كردن خمس وسايل مختلف ايا اگه ما مثلا سال خمسي مون رو ماه مهر قرار داديم بع يه وسيله اي رو تو شهريور خريداري كرديم اگر اون وسيله رو توي مدت يه ماه استفاده نكرديم بايد تو ماه مهر خمسشو بديم يا نه بايد براي هر وسيله يه سال خمسي جداگانه در نظر بگيريم و اگر مثلا تا شهريور ديگه استفادش نكرديم بعد بايد خمسشو حساب كنيم 5-چون براي همه اعضاي خانواده از يه حقوق وسايلشون تهيه مي شه ايا اگر مراجع تقليد اعضاي خانواده متفاوت باشند بايد هركسي خمس وسيلشو به مرجع خودش بده يا به مرجع سرپرست خانواده 6-اگه ندونيم مرجع تقليد پدرم كي بوده بايد چكار كنيم 7-اگه در حال حاضر ما وسيله اي رو مثل يه پارچه براي دوخت لباس بخريم و تا مدتي كه سال خمسيش مي رسه اونو استفاده نكنيم ايا بايد خمسشو پرداخت كنيم و مي تونيم فقط مبلغ اندك خمس همين پارچه رو پرداخت كنيم و اين مبلغ رو بايد به كجا پرداخت كنيم 8-اگه توان مالي پرداخت همه خمس ها رو از اول تا حالا نداشته باشيم ايا مي تونيم وسايل جديدتري كه خمس به هشون تعلق مي گيره رو پرداخت كنيم و بقيه خمس ها رو خودمون تقسيم بندي كنيم و در حد توان ماليمون هر چند وقت يكبار پرداخت كنيم لطفا سريع پاسخ دهيد با تشكر

پرسشگر گرامي با سلام و سپاس از ارتباطتان با اين مرکز
1- در صورتي که وسايل موجود جزء لوازم منزل و براي نيازمندي زندگي خريداري و مطابق شأن شما باشد، از درآمد بين سال خريداري شده باشد، خمس ندارد.(1) اما اگر وسايل مذکور اضافه بر نيازمندي زندگي باشد و يا جزء ابزار کار باشد، در پايان سال خمسي بايد خمس آن ها را پرداخت نماييد.
2-اگر پدرتان خمس بدهکار بوده است، بايد پرداخت کنيد، قبل از پرداخت خمس نمي توانيد در ارث او تصرف نماييد.(2)
3-براي خمس وسايلي که يادتان نيست و از بين رفته است ،بايد به مرجع تقليد خودتان مراجعه نموده و مصالحه نماييد.(3)
4-دو جور مي توانيد خمس وسائل را حساب کنيد ؛اگر سال خمسي براي همه اموال خود در نظر گرفتيد ، بايد هنگام سر رسيد سال خمسي، خمس وسايلي را که مثلاً يک ماه پيش تهيه کرده ايد و مورد نيازتان نيست بدهيد، ولي اگر جزء نيازمندي هاي زندگي شماست ، خمس ندارد.(4) همچنين مي توانيد براي هر يک از اموال خود سال خمسي جداگانه در نظر بگيريد.
5-بايد خمس به دست حاكم (يعني مرجع تقليد هر شخص) برسد يا با اجازه او در موارد مصرف، صرف شود. پرداخت آن به غير مرجعي كه از او تقليد مي‏كنيد، جايز نيست، مگر اين كه نحوه مصرف خمس آن مجتهد با مرجع تقليد شما يك جور باشد.( 5)
6-اگر مرجع تقليدپدر خود را نمي دانيد، مي توانيد به مرجع خود مراجعه نماييد.
7-اگر پارچه يا وسايل ديگر که تهيه شده و تا پايان سال خمسي استفاده نشده ،زائد بر حاجت شماست. بايد خمس آن را به مرجع خود بدهيد؛ و گرنه لازم نيست.(6)
8-اگر توان پرداخت خمس را نداريد ، بايستي حساب سال داشته باشيد .سر هر سال خمسي، اموال خود را محاسبه کنيد. اگر چيزي بدهکار شديد، بايد با مرجع تقليد يا نمايندة او دستگردان کنيد . مبلغ را کم کم پرداخت نماييد.(7) اگر تا آخر عمر نتوانستيد پرداخت نماييد، وصيّت کنيد که بعد از فوت تان از اموال تان خمس را پرداخت نمايند و بقيه را بين ورثه تقسيم کنند.
پي‌نوشت‌ها:
1. آيت ا... بهجت،استفتاآت،ج3،س3420.
2.همان،س3643.
3. همان،س3400.
4.همان،س3399.
5. آيت ا... بهجت، توضيح المسائل ، مسئله 1446.
6.آيت ا... بهجت، توضيح المسائل ، مسئله1400.
7. همان،مسئله 1411.

با سلام بنده می خواهم بدانم رابطه با دختر نا محرم گناه بیشتری دارد یا استمنا (خود ارضایی )با تشگر

پرسش: رابطه با دختر نا محرم گناه بيش تري دارد يا استمنا ؟
پاسخ: پرسشگر گرامي با سلام و سپاس از ارتباطتان با اين مرکز
يكى از مسلّمات اسلامى اين است كه احكام شرعى تابع و برگرفته از مصالح و مفاسد واقعى است، يعنى هر امر شرعى به علت مصلحت ضرورى است و هر نهى شرعى ناشى از مفسده‏اى است كه بايد ترك شود. خدا براى اين كه بشر را به يك سلسله مصالح واقعى كه سعادت او در آن است برساند، امورى را واجب يا مستحب كرده است. براى اين كه بشر از مفاسد دور بماند، او را از پاره‏اى كارها منع نموده است و آن ها را حرام دانسته. اگر مصالح و مفاسد نبود، نه امرى بود و نه نهيى. حكمت‏ها به گونه‏اى است كه اگر عقل انسان به آن‏ها آگاه گردد، عقل نيز همان حكم را مى‏كند كه شرع بيان كرده است.(1)
در سوال خود از اين مطلب پرسيده ايد : " رابطه با دختر نا محرم گناه بيش تري دارد يا استمنا ؟ "
براي پاسخ به سوال ابتدا بايد ديد كه ميزان کم تر و بيش تري و يا كوچك و بزرگ بودن گناه چيست؟ در نظر فقيهان هر گناه(کم يا زياد ، کوچک يا بزرگ) از آن جا كه مخالفت با فرمان خداوند است، به خودي خود گناهي بزرگ است در هر صورت با امر خداوند مخالفت نموده است .
پيامبر فرمود: "لا تنظروا الي صِغِرَ الذنب و لكن انظروا اِلي مَنِ اجتَر أتم؛"(2)
به كوچكي گناه منگريد، بلكه به عظمت و بزرگي كسي بنگريد كه نسبت به او گستاخي و نافرماني كردهايد".
در بعضي از روايات است که اگر حتي از بين دو عمل ،يکي داراي گناه کم تري باشد ، همين که قصد دارد آن را انجام دهد ، در صورت تکرار حکم گناه بزرگ و زياد را مي يابد ، هر چند گناه کم تري دارد . زيرا اصرار بر صغيره در حکم گناه کبيره است. بنابراين مخالفت با خداوند ،چه کم و چه زياد در هر صورت گناه است . سبب دوري از رحمت خداست . مومن همواره از آنچه سبب دوري او از خدايش شود ،پرهيز و دوري مي نمايد.
پيشنهاد مي کنيم به جاي تصور و تمركز بر يكي از اين دو مسئله، با عزم جدي بر ترك خودارضايي به دنبال يافتن راهكارهاي برون رفت آن بر آييد. افراد بسياري بودند كه توانستند بدون گره زدن آن بر گناهي ديگر آن را ترك نمايند. با تمركز ذهني بر نياز جنسي چيزي جز تشديد نيازهاي جنسي نتيجه اي نخواهيد گرفت. راه هاي مشروع مانند ازدواج براي انسان (به رغم سختي هاي بسيار آن) باز است.

پي نوشت ها:
1. مرتضى مطهرى، مجموعه آثار، ج 20، ص 52.
2. بحارالانوار، ج 77، ص 168.

پرسش:خوردن چه نوع مشروب هایی حرام است؟ آیا فقط در صورتی که تعادل فرد را به هم بزند حرام است؟

خوردن شراب حرام است، گرچه نوشنده آن مست نشود .در بعضي از اخبار بزرگ ترين گناه شمرده شده است.
چيزهايى كه از نظر اسلام حرام يا نجس شده، حكم يك قطره آن با حكم چند ليتر آن يكسان است؛ مثل اين كه خوردن خون حرام است، چه يك قطره باشد و چه يك كيلو؛ زيرا خون بر هر دو اطلاق مى‏شود. در باب شراب نيز مسأله به همين صورت است.
چنانچه چيزي مانند آب انگور بعد از چند ماه ماندن به شراب تبديل شود،حتي اگرحالت مست كنندگي نداشته باشد ، خوردن آن حرام است اگر چه نجس نيست.(1)
پي نوشت:
1. آيت ا... خامنه اي،استفتاآت، س 302.

چهارده روز پس از عادت ماهانه نزدیکی انجام شده و دو روز بعد از آن ترشحات همراه با خونابه رویت شد. آیا غسل لازم است ؟

پرسشگر گرامي با سلام و سپاس از ارتباطتان با اين مرکز
در فرض سؤال اگرخوني که همراه با ترشح ديده شده است، مربوط به زخم رحم باشد، غسل ندارد . اگر به خاطر زخم رحم نباشد، حکم استحاضه را دارد.
اگر يقين نداريد به زخم در رحم نداريد و شک داشته باشيد، حکم استحاضه را دارد.
اگر استحاضه قليله باشد ،غسل ندارد.جاي آمدن خون را تطهير کنيد . از سرايت آن به لباس جلو گيري کنيد، ولي اگر استحاضه کثيره باشد، غسل واجب است.(1)
حكم ذكر شده طبق اين فرض است كه از شروع عادت، چهارده روز گذشته باشد، اما اگر اين فاصله چهارده يا شانزده روز، بعد از پاك شدن باشد، در صورت وجود شرايط حيض، خون حيض محسوب مي شود، نه استحاضه.
پي نوشت:
1. آيت الله مکارم شيرازي، توضيح المسائل، مسأله 405 و 424.

آیا نماز های قضای پدر و مادر و یا نمازهایی که به آنان و یا به مومنین خوانده میشود چگونه است و شرایط آن چگونه است ؟

پرسشگر گرامي با سلام و سپاس از ارتباطتان با اين مرکز
نماز هاي قضاي پدر و مادر را به همان شکلي که قضا شده،به نيابت از طرف آنان و يا تبرعا بخوانيد، مثلا اگر نماز صبح او قضا شده ، دو رکعت نماز صبح را مي خوانيد . اگر نماز ظهرش در سفر قضا شده ،دو رکعت نماز ظهري که در سفر قضا شده مي خوانيد . براي مؤمنان وپدر و مادر مي توانيد نماز هاي مستحبي به صورت دو رکعتي بخوانيد و ثوابش را براي آنان هديه کنيد . اگر بخواهيد نماز قضاي مؤمنان مورد نظرتان را قضا کنيد، به روشي که بيان کرديم ،عمل کنيد . ( 1 )
پي نوشت :
1 . امام خميني ( ره ) ، تحرير الوسيله ، ج 1 ، ص 211 ، بحث نماز قضا ؛ عروه الوثقي ، ج 3 ، ص 105 ، م 12 .

هولمحبوب من دوستی دارم که علاقه خواستی به صحبت کردن درباره جن و شیطان دارد تا جای که من بعضی وقتها میترسم مثلان میگه ایا تو همون خوابیدی یا با اینه ارتباط داری سوالهای عجیب غریب چون چهرشم کمی زیباست خیلی زود ادمو طرف خودش جذب میکنه میخواستم ببیینم امکان داره چنین ادمی شیطان باشه باور کنید کارهای دیگیی هم انجام میده که نمیشه گفت میخواستم بدونم میشه چنین ادمی جن یا شیطان باشه خیلی ظاهر زیبایی داره وقتی از جن بعد میگی ناراحت میشه

با سلام و تشکر به خاطر ارتباط تان با اين مرکز
در ارتباط با موضوع جن و شيطان حرف‌هاي زيادي بين مردم نقل و گفته مي‌شود . برخي از آن ها صحت دارد و مباني علمي و ديني آن را تأييد مي‌کند اما بسياري از آن ها خرافاتي بيش نيست.
بر اساس آيات قرآن کريم، شيطان (ابليس) از جنس جنيان است.(1) جن موجود لطيفي است که به دليل وضع جسمي خود،‌از سرعت و حرکت خاصي برخوردار است . مي‌تواند به آساني در مدت کوتاهي از حوادث و رخدادهايي که در دورترين نقطه به وجود آمده است، خبردار شود. نيز مي‌تواند به صورت‌هاي گوناگون در بيايد . اما اين که بتواند خود را به صورت انسان‌ها نشان دهد، در اين باره دو ديدگاه وجود دارد:
برخي بر آن هستند که ابليس نمي‌تواند در شکل انساني ظاهر گردد، ولي در مقابل عده‌اي برآنند که دليلي بر محال بودن اين کار وجود ندارد ، به خصوص که در روايات در اين باره به نکته‌هايي اشاره شده که مي‌رساند شيطان به شکل‌هاي گوناگون از جمله به صورت انساني گاهي ظاهر مي‌شود. مثلا در قرآن آمده است :
«به ياد آوريد هنگامي را که شيطان، اعمال مشرکان را در نظرشان جلوه داد و گفت: هيچ کس از مردم بر شما پيروز نمي‌گردد و من همسايه شمايم، اما هنگامي که دو گروه (جنگجويان و حمايتِ فرشتگان از مومنان) را ديد، به عقب بازگشت و گفت: از شما بيزارم. چيزي را مي‌بينم که شما نمي‌بينيد» (2) از ظاهر اين آيه به دست مي‌آيد که شيطان مي‌تواند به صورت آدمي نمودار شود. (3)
در روايتي که در بسياري از کتب نقل شده، مي‌خوانيم قريش هنگامي که تصميم براي حرکت به سوي ميدان بدر گرفتند، از حمله طايفة بني کنانه ترس داشتند، زيرا قبلاً با هم دشمني داشتند. در اين هنگام ابليس در چهرة «سراقه بن مالک» که از سرشناسان قبيله بني کنانه بود، به سراغ آن ها آمد و اطمينان داد که با شما موافق و هماهنگم . کسي بر شما غالب نخواهد شد، اما به هنگامي که نزول ملائکه را ديد، عقب‌نشيني نمود و فرار کرد.(4)
از اين بيان معلوم مي‌شود که شيطان مي‌تواند به شکل برخي در آمده و براي مردم ظاهر گردد و مردم او را ببينند.
علامه طباطبايي در تفسير الميزان چندين روايت نقل کرده که در صدر اسلام در چند مورد (در جنگ‌ها و مقاطع مختلف) ابليس به شکل بعضي از کفار نمودار شده و با کفار سخن مي‌گفته، آن ها را به مخالفت با پيامبر تشويق ‌نموده است مثلا در روز رحلت پيامبر به صورت «مغيره بن شعبه» نمودار شد و مردم را بر ضد بني‌هاشم تحريک کرد. (5).
از مجموع اين گونه مطالب عده اي استنباط کرده اند که شيطان مي‌تواند به صورت انسان‌هاي بد طينت ظاهر شود . در قالب نصيحت و خيرخواهي آنان را به سوي گمراهي و ضديت با حق دعوت کند . در قالب‌هاي گوناگون مردم را در برابر حق قرار دهد!
منظور از ظاهر شدن شيطان اين نيست که از ماهيت حقيقي خود خارج مي‌شود و تغيير ماهيت دهد،
بلکه منظور آن است که در قوه حس و ادراک انسان به صورت‌هاي مختلفي محسوس مي‌شود، بدون اين که تبدل ماهيتي صورت گيرد.
در مقابل جمعي از مفسران از آيه:‌ «إنّه يريکم هو و قبيله من حيث لا ترونهم؛(6) در حقيقت او (شيطان) و قبيله‌اش شما را از آن جا که آن ها را نمي‌بيند،‌ مي‌بيند»غير قابل رؤيت بودن شيطان و جن را استنباط مي کنند، و مي گويند: معلوم مي شود که آدمي نمي‌تواند شيطان را با شکل و صورت خودش ببيند.
ظاهراً منافاتي بين اين دو ديدگاه و دو رويکرد وجود ندارد چون مراد آيه شايد عدم رؤيت شيطان، مربوط به صورت واقعي او باشد، يعني کسي شيطان را به صورت واقعيش نمي‌بيند، اما شيطان ممکن است به صورت انسان ناپاک و يا موجودي ديگر نمودار گردد و برخي او را بينند، اما در عين حال از بعضي روايات معلوم مي شود که انبيا(ع) ابليس را به صورت واقعيش ديده‌اند.(7)
امّا اين که شيطان يا جن از اسرار درون آدمي و نيت و قصد او خبردار باشد که مثلاً فردا چه کاري قصد دارد، انجام دهد، هرگز آن ها چنين علم و احاطة علمي ندارند. در هيچ جايي چنين ادعايي نشده به خصوص اين که اين گونه امور از مصاديق علم غيب است . علم غيب را غير از خدا و برخي بندگان پاک او (انبيا و اوليا) که از خداوند دريافت نموده‌اند، کسي ديگر نمي‌داند. شيطان هرگز چنين قدرت و صلاحيتي ندارد که از آن گونه امور خبردار شود.
البته شيطان نمي‌تواند به صورت پيامبر اکرم(ص) و پيامبران ديگر ظاهر شود.رسول الله فرمود:
«هر کس که مرا در خواب ببيند، پس مرا به واقع ديده است، زيرا شيطان به من تشبيه پيدا نمي‌کند و به شکل من ظاهر نمي‌شود».(8)
نيز روايت شده که شيطاني است «مذهّب» نام که بر هر صورتي ظاهر مي‌شود، مگر در صورت پيامبر و وصي پيامبر.(9)
شيطان نه تنها به صورت پيامبر و امامان ظاهر نمي‌شود، بلکه به صورت شيعيان پاک و اولياي الهي هم ظاهر نمي‌شود. رسول خدا فرمود: شيطان در صورت من درنيايد و نه در صورت احدي از اوصيايم و نه در صورت احدي از شيعيانش».(10)
پي‌نوشت‌ها:
1. کهف (18)آيه 50.
2. انفال (8) آيه 48.
3. تفسير نمونه، ج 7، ص 201، نشر دارالکتب الاسلاميه، تهران، 1329 ش.
4.. شيخ صدوق، امالي، مجلس پانزدهم، حديث 10.
5. الميزان، ج 9، ص 110، نشر دار الکتب الاسلاميه، تهران، 1379 ش.
6. اعراف (7) آيه 27.
7. تفسير نمونه، ج 7، ص 20.
8 . محدث قمي، سفينة البحار، ج 1، ماده شطن، ص 699.
9. همان.
10 . شيخ صدوق، امالي، مجلس يازدهم، ح 10.

با سلام مردی هستم مقلد آیت اله فاضل لنکرانی اگر بجای لفظ عربی صیغه عقد موقت ، جمله فارسی را به شکل زیر بخوانیم ، آیا عقد صحیح میباشد ؟ دختر می گوید: خودم را به تو تزویج نمودم به مهر 2 شاخه گل یاس و به مدت هفت روز پسر میگوید: قبول کردم با تشکر

پرسشگر گرامي با سلام و سپاس از ارتباطتان با اين مرکز
به نظر آيت الله فاضل لنکراني، بنابر احتياط واجب يکي از شرايط خواندن صيغه عقد آن است که به عربي صحيح خوانده شود، اگر کسي نتواند به عربي صحيح بخواند، در صورتي که ممکن باشد، بنابر احتياط واجب کسي را که مي تواند عقد را به عربي صحيح بخواند ، وکيل بگيرند . اگر وکيل گرفتن ممکن نشد، مرد و زن مي توانند عقد را به فارسي بخوانند، لکن بايد الفاظي را بگويند که معناي زوجت و انکحت را بدهد.(1)
اگر وکيل گرفتن براي شما به هرجهت ممکن نباشد و عقد را به فارسي صحيح بخوانيد و ساير شرايط خواندن عقد را که در رساله عمليه توضيح المسائل بيان شده است، رعايت کنيد، عقد صحيح است . اگر عقد را فارسي مي خوانيد، بهتر است ترجمه اي را که در رساله هاي عمليه بيان شده است بخوانيد، يعني: اول دختر بگويد: خودم را به همسرى تو در مدّت هفت روز با مهريه دو شاخه گل ياس در آوردم و شما بگوييد: قبول كردم.
پي نوشت:
1. آيت الله فاضل لنکراني، توضيح المسائل، مسأله 2487.

صفحه‌ها