دانش تاريخ

با سلام،

1- امیرالمومنین(علیه السلام) در قبال ظلمی که به حضرت فاطمه (سلام الله علیها) شد چه اقدامی نمودند؟ آیا خونخواهی کردند؟ اگر جواب شما هم حفظ مصلحت اسلام است بنا به چه مستندی می فرمایید؟

2- آیا در زمانی که خود ایشان به حکومت رسیدند باز هم مصلحت اقتضا می کرد که اقدامی ننمایند؟

3- پس از به حکومت رسیدن در قبال باز پس گیری فدک چه کردند؟ با توجه به اینکه صدیقه طاهره هیچگاه از حق خود اعراض ننمودند و طبیعتا این ملک به وراث ایشان منتقل می شد، آیا دلیلی بر عدم مطالبه حق و یا اعراض از آن به صورت مستند وجود دارد؟ رفتار امیرالمومنین(ع) چگونه بود؟ لطفا از کلی گویی خودداری کنید و جواب مستند ارائه فرمایید.

پرسش1: امیرالمومنین(علیه السلام) در قبال ظلمی که به حضرت فاطمه (سلام الله علیها) شد چه اقدامی نمودند؟ آیا خونخواهی کردند؟ اگر جواب شما هم حفظ مصلحت اسلام است بنا به چه مستندی می فرمایید؟
پاسخ:
بحث درباره دفاع از مظلوميت حضرت زهرا (س) توسط امام علي (ع) مبتني بر اين است که رويكرد و سكوت حضرت در برابر خلفا را مورد برسي قرار دهيم، زيرا اين امر بخشي از همان سياست مي باشد.
سكوت امام در برابر خلفا در راستاي حفظ وحدت اسلامي، حفظ دين و فراهم نبودن شرايط قيام بود. از اين رو امام بارها از وضع موجود و ظلم هاي که بر خاندان او روا داشته شد، شکايت نمود وخود علل سکوت خود در برابر خلفا بيان کرد. حضرت در خطبه «شقشقيه» مبني بر اين که قيام کند يا سکوت نمايد، به عنوان دوره دشوار و حساس و نيز انتخاب راه دوم چنين ياد مي‌كند:
«من رداي خلافت را رها ساختم، و دامن خود را از آن در پيچيدم (و كنار رفتم)، در حالي كه در اين انديشه فرو رفته بودم كه آيا با دست تنها (بدون ياور) بپا خيزم (و حق خود و مردم را بگيرم) و يا در اين محيط پرخفقان و ظلمتي كه پديد آورده اند، ‌صبر كنم؟ محيطي كه پيران را فرسوده، جوانان را پير و مردان با ايمان را واپسين دم زندگي به رنج وا مي دارد. (عاقبت) ديدم بردباري و صبر، به عقل و خِرَد نزديك تر است، شكيبايي ورزيدم،‌ ولي به كسي مي ماندم كه خار در چشم و استخوان در گلو دارد،‌ با چشم خود مي ديدم ميراثم را به غارت مي برند».(1)
اين سخنان را امام در شرايطي بيان نمود که دين اسلام در خطر بود و جهان اسلام نياز به وحدت داشت، زيرا هم در حوزه اسلام عوامل تهديد کننده وجود داشت و هم دشمن خارجي جهان اسلام را تهديد مي نمود. خطرها را مي توان بدين ترتيب دسته بندي كرد:
1ـ اگر حضرت با توسل به قدرت و قيام مسلحانه در صدد قبضة حكومت و خلافت بر مي آمد، بسياري از عزيزان خود كه از جان و دل به امامت و رهبري او معتقد بودند،‌ از دست مي داد‌.
2ـ از آن جا كه بسياري از گروه ها و قبايلي كه در سال هاي آخر عمر پيامبر(ص) مسلمان شده بودند،‌ هنوز آموزش هاي لازم اسلامي را نديده بودند، پرچم «ارتداد» و بازگشت به بت پرستي را برافراشتند و عملاً با حكومت اسلامي مخالفت مي نمودند که خطر جدي بود.
3-علاوه بر خطر مرتدين،‌ مدّعيان نبوت و پيامبران دروغين مانند «مسيلمه كذاب»، «طليحه» و «سجاح» نيز در صحنه ظاهر شده و هر كدام طرفداران و نيروهايي دور خود گرد آوردند. قصد حمله به مدينه را داشتند كه با همكاري و اتحاد مسلمانان پس از زحماتي نيروهاي آنان شكست خوردند.
4-خطر حمله احتمالي روميان نيز مي توانست مايه نگراني ديگري براي جبهه مسلمانان باشد؛ زيرا تا آن زمان مسلمانان سه بار با روميان رو در رو، يا درگير شده بودند، روميان مسلمانان را خطري جدي تلقي مي كردند و در پي فرصتي بودند كه به مركز اسلام حمله كنند.
در چنين شرايطي بود که حفظ دين و وحدت اسلامي ضرورت داشت. امام علی (ع) فرمود:
به خدا سوگند، من هرگز فكر نمى‏ كردم كه عرب خلافت را از خاندان پيامبر (ص) بگيرد يا مرا از آن باز دارد. مرا به تعجب وا نداشت جز توجه مردم به ديگرى كه دست او را به عنوان بيعت مى‏ فشردند. از اين رو، من دست نگاه داشتم. ديدم كه گروهى از مردم از اسلام بازگشته‏ اند و مى‏ خواهند آيين محمد را محو كنند. ترسيدم كه اگر به يارى اسلام و مسلمانان نشتابم، رخنه و ويرانيى در پيكر آن مشاهده كنم كه مصيبت و اندوه آن بر من بالاتر و بزرگ تر از حكومت چند روزه‏ اى است كه به زودى مانند سراب يا ابر از ميان مى‏ رود. پس به مقابله با اين حوادث برخاستم و مسلمانان را يارى كردم تا آن كه باطل محو شد و آرامش به آغوش اسلام بازگشت. (2)
با در نظر گرفتن نكات مذكور، به خوبي روشن مي‌شود كه چرا امام بعد از آن كه مكرر حق خود را درخواست نمود و شديداً بر غاصبان حقش اعتراض كرد،‌ صبر را بر قيام ترجيح داد .چگونه با صبر و تحمّل و تدبير و دور انديشي، جامعه اسلامي را از خطرهاي بزرگ نجات داد. اگر علاقه به اتحاد مسلمانان نداشت و از عواقب وخيم اختلاف و دودستگي نمي ترسيد،‌ هرگز اجازه نمي داد رهبري مسلمانان از دست اوصيا و خلفاي راستين پيامبر خارج شود و به دست ديگران افتد
سكوت امام در برابر شكنجه حضرت زهرا(س) نيز در راستاي سكوت 25 ساله امام شكل گرفته است: عدم دفاع امام مبتني بر ترس از مرگ و يا بي اعتنايي در برابر شكنجه حضرت زهرا نبود. بلكه سكوت امام بدان جهت بود كه شرايط دفاع فراهم نبود. امام قدرت لازم براي احقاق حقوق از نظر اجتماعي و ياران را نداشت. نحوه بيعت گرفتن از امام و هجوم افراد حكومت به خانه علي(ع) نشان مي دهد که علي قدرت دفاع از حضرت زهرا را نداشت. حضرت نمي توانست در برابر ظلمي که به حضرت فاطمه روا داشتند اقدام نمايد.
در اين جا بخشي از کتاب فروغ ولايت آيت الله جعفر سبحاني را مي آوريم که مطالب زير را با بهره گيري از منابع شيعه وسني تبين نموده است:
بعد از شكل گيري سقيفه، عمر به همراه برخي افراد ديگر به دستور ابابكر به خانه علي(ع) هجوم بردند تا از حضرت و تعداد كمي كه متحصن شده بودند، بيعت گيرند.
مأموران خليفه خطاب به متحصّنان گفتند: هر چه زودتر خانه را ترك كنند، ‌ولي آنان از خانه بيرون نيامدند. در اين هنگام مأمور خليفه هيزم خواست تا خانه را بسوزاند.
ابن عبد ربه اندلسي مي نويسد: "خليفه به عمر مأموريت داد كه متحصنان را از خانه بيرون كند و اگر مقاومت كردند، با آنان بجنگد. از اين رو، عمر آتشي آورد كه خانه را بسوزاند.
در اين موقع با فاطمه روبه برو شد. دخت پيامبر به او گفت: فرزند خطّاب، آمده اي خانه ما را به آتش بكشي؟! وي گفت: آري، مگر اين كه همچون ديگران با خليفه بيعت كنيد. مأمور خليفه آتشي بر افروخت و پس فشاري به در آورد و وارد خانه شد، ولي با مقاومت فاطمه رو به رو گرديد.
برخي از مورخان شيعي نوشته اند كه متأسفانه عوامل حكومت با وضع دلخراش و دردناك حضرت علي را به مسجد بردند، كه چهل سال بعد، معاويه آن را به صورت طعن و انتقاد نقل مي كند. معاويه خطاب به علي گفت: تا آن جا كه دستگاه خلافت تو را مهار كرده و همچون شتر سركش براي بيعت به طرف مسجد كشاندند. يعني نه تنها در مورد حضرت فاطمه بلكه حتي نسبت به خودش هم قدرت دفاع از حضرت سلب شده بود.(3)
شكنجه حضرت زهرا چنان بر امام سخت گذشت كه امام بارها اظهار ناراحتي نمود تا آن جا كه فرمود: "بدترين درد آن است كه همسر كسي شكنجه شود و شوهرش نتواند دفاع نمايد.
اين مسئله را در پاسخ حضرت علي به فاطمه در همين موضوع ظلم به فاطمه مي يابيم. حضرت زهرا بعد از بيان خطبه در مسجد نبي(ص) خطاب به علي(ع) عرض نمود: اي فرزند ابي طالب!‌ آيا مانند كودكي كه در جنين است،‌ پرده پوشيده و در خانه نشسته اي، مانند كسي كه به او تهمت زده شده است؟! شاه پرهاي بازها را در هم مي شكستي، اما اكنون از پر و بال هاي مرغان ناتوان فرو مانده اي! اينك فرزند ابي قحافه... آشكارا با من دشمني مي ورزد و به سختي در سخن من مي‌تازد؟! (4)
علي در جواب فرمود: "... غم و اندوه تان را فرو نشان اي دختر برگزيده عالميان و يادگار پيامبر آخر الزمان!‌ من كه در دينم هرگز سستي نورزيدم و از حدّ توانم دور نشده ام... آن چه را كه براي شما (در آخرت) مهيا و آماده شده، برتر از آن است كه از دست شما گرفتند. بنابراين مسأله را به خدا واگذاريد.(5) سخن اشاره به اين است که در اين اوضاع، گذشت و سکوت به نفع اسلام وموجب رضاي خداست.

پي نوشت ها:
1. نهج البلاغه ، فيض السلام ، تهران ، چاب آفتاب ،خطبه شقشقيه (خطبه 3 ) بي تا.
2. تر جمه گويا وشرح نهج البلاغه ،محمد جعفر آمامي ومحمد رضاآشتياني، ج3 ، قم، چاب اول ، ناشر مطبوعات هدف ،، بي تا ، ص179.
3. فروغ ولايت، جعفر سبحاني ص182- 187، قم ، انتشارات چابخانه آفتاب ، سال 1368.
4-عزالدين حسيني زنجاني، شرح خطبه حضرت زهرا، ج 2، ‌ص 332 ، ناشر موسسه بوستان کتاب،قم ،1383 .
5. همان ، ص 333، 334 .
درباره هتک حرمت خانه فاطمه زهرا به منابع زير مراجعه فر ماييد:
1. تاريخ طبري، ج3 ص202 .
2.الامامه والسياسه ،دينوري، ج2 ص12 .
3 .عقد الفريد ،ابن عبد ربه اندلسي ، ج4 ص 260 .
----------------------------------

پرسش2: آیا در زمانی که خود ایشان به حکومت رسیدند باز هم مصلحت اقتضا می کرد که اقدامی ننمایند؟
پاسخ:
امام علي (ع) به دلايل متعدد در برابر خلفا سکوت كرد و زمينه قيام و دفاع از حضرت زهرا (س) از وي گرفته شد، از اين رو حضرت در عصر ابابکر و عمر به انتقام جويي حضرت فاطمه اقدام نکرد، اگر امام در زمان تشکيل حکومت به اين امر اقدام مي‌نمود، به صلاح نبود، زيرا حضرت متهم مي شد که جهت انتقام جويي از دشمنان همسرش حکومت تشکيل داده است. بر اين اساس براي از بين بردن زمينه اين اتهام صلاح نبود. امام به انتقام جويي از اهانت کنندگان به حضرت زهرا مي‌پرداخت. افزون بر آن در عصر حکومت حضرت زمينه انتقام جويي وجود نداشت، زيرا ابابکر و عمر مرده بودند و حضرت از چه کساني بايد انتقام مي‌گرفت؟ از همه مهم تر اين که اقدام به انتقام جويي زمينه خشونت‌ و اختلاف بين مسلمانان را فراهم مي‌کرد، زيرا در زمان حکومت علي (ع) افرادي بودند که از طرفداران ابابکر و عمرمحسوب مي شدند، اگر امام اقدام به انتقام جويي از آنان مي نمود، اين امرموجب تفرقه و اختلاف بين مسلمانان مي‌گرديد، اين در حالي بود که امام به اتحاد و همگرايي مسلمانان نياز داشت.
بر اين اساس بايد گفت: در زمان حکومت امام مصلحت نبود که امام به انتقام از دشمنان حضرت زهرا (س) بپردازد. عدم انتقام جويي به نفع حکومت علوي و مبتني بر مصالح عمومي و سياست منطقي بود که از سوي امام در عصر حکومت اتخاذ گرديد.
----------------------------------

پرسش3- پس از به حکومت رسیدن در قبال باز پس گیری فدک چه کردند؟ با توجه به اینکه صدیقه طاهره هیچگاه از حق خود اعراض ننمودند و طبیعتا این ملک به وراث ایشان منتقل می شد، آیا دلیلی بر عدم مطالبه حق و یا اعراض از آن به صورت مستند وجود دارد؟ رفتار امیرالمومنین(ع) چگونه بود؟ لطفا از کلی گویی خودداری کنید و جواب مستند ارائه فرمایید.
پاسخ:
امام در زمان خلافتش ضمن نامه‌اي به «عثمان بن حنيف» فرماندار بصره نوشت: " آري از آن چه آسمان بر آن سايه افکنده است، «فدک» در دست ما بود. مردمي بر آن بخل ورزيدند و مردمي سخاوتمندانه از آن چشم‌پوشي کردند.»
از کلام حضرت فهميده مي‌شود که «فدک» در زمان خلافت اميرمؤمنان(ع) پس گرفته نشد و در دست فرزندان حضرت زهرا(س) قرار نگرفت ..."(1)
در اينکه امام در زمان حکومت خود چرا آن را به صاحبان اصلي‌اش نداد، دو نوع مي‌توان پاسخ داد:
1. امام در جريان بيعت و آغاز زمانداريش، به برگرداندن حقوق و اموال (که در دوره حاکمان پيش غصب شده بود) اصرار ورزيد و بسيار تأکيد کرد. حال پس از رسيدن به قدرت، اگر «فدک» را پس مي‌گرفت، ‌به ذهن برخي خطور مي‌کرد آن همه اصرار براي خودش بود!
امام نخواست کاري کند که ديگران درباره‌اش اين گونه قضاوت کنند و درباره حضرت بگويند: اعلان پس گرفتن اموال غصب شده و رد آن به صاحبان، مقدمه اي براي به دست آوردن باغي بود که در زمان خلفا مورد دعوا و گفتگو بود؛ يعني بگويند: براي اين که فدک را تصرف نمايد، پس گيري زمين ها و مزارعي را که توسط عثمان بخشيده شده بود، عنوان کرد.
براي اين که اين گونه قضاوت نکنند و دشمنان خرده‌گيري ننمايند، امام با بزرگواري از کنار اين حق گذشت و از آن سخني به ميان نياورد؛ تا به مردم بفهماند حکومت علوي براي احقاق حقوق مردم تلاش مي‌کند، اگر امام زمامداري را پذيرفت، براي ياري رساندن به مظلومان و محرومان است،‌ نه براي منافع شخصي خود . طبيعي است فرزندان فاطمه (س) نيز به اين عمل راضي بودند.
نظير اين سخن از امام موسي بن جعفر (ع) نقل شده است. حضرت در پاسخ به اين سؤال که چرا امام در دوره زمامداريش فدک را تصرف نکرده، فرمود:
«لأنا أهل البيت لا يؤخذلنا حقوقنا ممن ظلمنا إلا هو و نحن اولياء المؤمنين إنما نحکم لهم و نأخذ حقوقهم ممن ظلمهم و لا نأخذ لانفسنا؛(2) چون ما اهل بيت پيامبر چنين خصوصيتي داريم که حقوق‌مان را از کساني که به ما ستم کرده‌اند، جز خدا نمي‌ستاند؛ ما اولياي مؤمنان هستيم. به نفع آنان فرمان مي‌رانيم و حقوق آنان را از کساني که به آنان ستم روا داشته‌اند، مي‌ستانيم، ولي براي خود در اين راه تلاشي نمي‌کنيم.»
از سخن امام کاظم (ع) به دست مي‌آيد که امامان و رهبران الهي همواره براي احياي حقوق مردم تلاش مي‌کنند؛ اما در مورد حقوق شخصي خود که ربطي به حقوق مردم نداشته باشد، اقدامي نمي‌کنند و کريمانه از کنار آن مي‌گذرند. پس نگرفتن فدک در دوره زمامداري امام علي از همين قبيل است.(3)
2. برخي از عالمان ديني مي‌گويند: به جهت اوضاع خاصي که در زمان زمامداري امام بر جامعة اسلامي حاکم بود، حضرت قدرت پس گيري فدک را نداشت.
امام در شرايطي حکومت را در دست گرفت که مردم از سياست‌هاي عثمان ناخرسند بودند؛ ولي نسبت به سياست‌هاي دو خليفة پيشين به ويژه سياست‌هاي عمر رضايت داشتند. سياست‌ها و سنت‌هاي عمر، در جامعة اسلامي آن زمان ريشه دوانده بود. مردم حاضر نمي‌شدند از آن سنت‌ها و سياست‌ها دست بردارند. ابن ابي الحديد در اين باره مي‌نويسد:
در زمان زمامداري امام علي در کوفه مردم تجمع کردند و از حضرت خواستند فردي را به عنوان امام جماعت نماز «تراويح»(4) منصوب کند، تا در شب‌هاي ماه رمضان نمازهاي مستحبي را با او به جماعت برگزار نمايند. حضرت به آنان گوشزد نمود اين کار بدعت و برخلاف سنت رسول است. پيامبر «به جماعت خواندن نمازهاي مستحبي» را منع کرده است. آنان بدون توجه به رهنمود حضرت، يکي را به عنوان امام جماعت برگزيدند و نماز تراويح را برگزار کردند. اين خبر به حضرت رسيد و براي نهي از منکر، فرزندش حسن مجتبي (ع) را فرستاد و با آنان در اين باره سخن گفت. آن عده وقتي ديدند حکومت علوي در پي جلوگيري از اين کار برآمده است، فرياد زدند: اي واي، سنت عمر را مي‌خواهند نابود کنند.(5)
با وجودي که امام مردم را آگاه نمود که در زمان پيامبر چنين نمازي متداول نبود، و اين نماز در زمان عمر بنا نهاده شد و رسول خدا اجازه نداد تا نمازهاي مستحبي به جماعت خوانده شود،‌ مردم حاضر نشدند از سنت عمر چشم پوشي نمايند و تابع فرمان امام باشند. بنابراين چگونه حضرت مي‌توانست فدک را به فرزندان فاطمه(س) پس بدهد؟
از سياست‌هاي ابوبکر و عمر بود که فدک از دست حضرت زهرا و فرزندانش جدا باشد. حال اگر حضرت علي فدک را مي‌گرفت، ‌فرياد سر مي‌دادند که اي واي،‌علي برخلاف سياست عمر عمل مي‌کند! نيز حضرت را متهم مي‌کردند که غاصب است! حضرت با وجود چنين اوضاعي نمي‌توانست فدک را پس بگيرد.(6)
از آنچه که بيان شد مي توان نتيجه گرفت: امام به دلايلي که ذکر شد فدک را -در زمان حکومت- به صاحبان اصلي آن بر نگردان. از اين رو درباره بر گردان آن اقدام نکرد و سياست امام در اين امر، سياست منطقي و حکيمانه بود، زيرا اگر امام اين کار را مي نمود، اصل حکومت و حتي خاندان پيامبر زير سوال مي رفت، زيرا مخالفان چنين وانمود مي نمودند که هدف امام از تشکيل حکومت برگرداندن اموال به خاندان وي بوده است. بر اين اساس درخصوص بر نگرداندن فدک به خاندان پيامبر مصلحت مهم وجود داشت. امام به خاطر حفظ مصالح مهم اقدام به چنين کاري نکرد. اگر حضرت زهرا (س) در زمان حکومت امام علي بود، راضي نمي شد که فدک به صاحبان اصلي آن بر گردد. اگر زمان خلافت ابابکر و عمر بر برگردان فدک اصرار داشت، نه ازاين نظر بود که حضرت به مال دنيا چشم دوخته بود ،بلکه حضرت در قالب پس گرفتن فدک عليه ابابکر و عمر مبارزه مي نمود تا اثبات نمايد آنان همان گونه که ولايت امام را غصب کردند، فدک را نيز غصب نموده اند.

پي‌نوشت‌ها:
1. نهج البلاغه، صبحي صالح، نامه 45.
2 . علل الشرايع ، شيخ صدوق،باب العلل التي من اجلها ترک فدکاً.
3. ترجمة گويا و شرح فشرده نهج البلاغه، محمد جعفر امامي ومحمد رضا آشتياني، ‌ج3، ص 445 و 446، قم،، چاب اول،مطبوعات هدف.
4. نماز تراويح نمازي است که اهل سنت به عنوان نماز مستحبي در شب‌هاي ماه رمضان به صورت جماعت به جا مي‌آورند و اين شيوه و سنتي است که از عمر، خليفة دوم بر جاي مانده است.
5. شرح نهج البلاغه ، ابن ابي الحديد ،‌ج12، ص 282 ، تحقيق محمد أبو الفضل إبراهيم ، مؤسسة إسماعيليان للطباعة والنشر والتوزيع، قم، بي تا.
6. سلطان الواعظين شيرازي، شب‌هاي پيشاور در دفاع از حريم تشيع، ، ص 708.، چاب دوم، تهران، بي تا.

چرا پیامبر فرمودند: من سه چیز: عطر زن ونماز را دوست دارم؟

مراد پیامبر(ص) این نیست که فقط در دنیا همین سه چیز را دوست دارم. بلکه علاوه بر چیزهای دیگر ، این سه چیز را بیش تر دوست دارم . نگاه و برخورد خاصی به این موارد دارم.
2- هر حکمي داراي فلسفه اي است ، حکمت و دليل خيلي از مسائل ديني در روايات اسلامي و کلام بزرگان دين آمده است که با دقت مي توان به آن ها پي برد . بعضي از آن ها را عرض مي کنيم :
اما عطر :
استفاده و به کارگيري بوي خوش «عطر» از سنّت پيامبر است. ايشان هم خود از بوي خوش به طور مدام استفاده مي‌کرد و هم به امّت خود سفارش اکيد نموده است. در اين باره احاديث فراوان به ما رسيده که در برخي به حکمت و دليل نيز اشاره شده است، از جمله استفاده از بوي خوش، عقل را کامل مي‌کند؛ به وي صورت زيبايي مي‌بخشد؛ در سرور و شادابي روح و اخلاق و خويشتن‌داري و صبر تأثيرگذار است.
نيز آمده است بوي خوش قلب را جلا مي‌دهد و محکم مي‌کند . در تصميم‌گيري‌هاي مهم، اراده را قوي و نيرومند مي‌نمايد. بوي خوش و عطر، جزئي از نظافت و پاکيزگي است. در احاديث وارد شده که در هر چيزي اسراف است، ولي براي هزينه بوي خوش، هر قدر که باشد اسراف نيست.(1)
پيامبر فرموده : «بوي خوش قلب را تقويت مي کند و بر نيروي جنسي مي افزايد». (2)
اما زن :
خدا زيبا است و زيبايي را دوست دارد . انسان را سفارش مي کند که زيبايي را دوست داشته باشيد. از طرفي چون در دوران جاهليت زن از ارزش و جايگاه مناسبي برخوردار نبود ،با اين روش مي خواست مردم را به جايگاه زن در اسلام آشنا سازد، چون :
اين جوامع زن را انسانى همسطح حيوان و ضعيف مى دانستند كه اگر آزاد و مستقل باشد ، براى جامعه فساد و تـباهى به بار مى آورد!
زن را به مثابه خانه يا غذا كه از شرايط لازم براى زندگى است ، به حـسـاب مـى آوردند ، نه عضو و عنصرى سازنده اجتماع ! براى زن هيچ حقى و مالكيتى را به رسـميت نمى شناختند ، مگر به تبع مرد و تا آن جا كه براى مرد مفيد است ؛
اساس رفتار با زنان بر سلطه و به كار گيري استوار بود .
امـا اسـلام زن را مـانند مرد انسان مى داند . همه انسان ها را برابر مى داند، مگر آن كه تقوايش بيش تر است ( اِنَّ اكرمكم عنداللّه اتقيكم) (3) .
عشق و علاقه پیامبر به زن، به یقین به هدف شهوترانی و هوسرانی نیست. بلکه محبت و عشقی است که باید بین زن و شوهر باشد تا زندگی به حد کمال برسد . اگر محبت ویژه و علاقه خاص نباشد، زندگی به مرور زمان از بین می رود و به تبع آن زندگی و جامعه رو به کاستی و نابودي خواهد رفت . پیامبر اسلام نگاه ویژه به زن دارد.
اما نماز :
نماز مهم ترين و زيباترين روش خدا پرستي و تشکر و قدر داني از خالق هستي است . اولين سوال الهي در روز قيامت است و جذاب ترين روش مانوس شدن با خدا است
و ده ها دلايل و حکمت هاي ديگر که در آن وجود دارد و مي شود ارائه داد که چرا پيامبر به اين سه چيز و چيز هاي ديگر علاقه مند بود و دوست شان داشت و همه اين ها از سنت پسنديده پيامبر است که ما هم بايد درس بگيريم و به آن ها عمل کنیم.
پي نوشت ­ها:
1. آثار الصادقين، صادق احسان‌بخش، ج 12، ص 106.
2. وسائل الشيعه، ج2، ص143، شماره حديث 1752؛ مستدرک الوسائل، ج1، ص419، حديث 1046.
3. حجرات(49) آیه 13.

مطلب ارسالی شما بعد تایید مدیریت در سایت نمایش داده خواهد شد.

سلام،

1- چرا زمان جنگ (صحرای کربلا) حضرت زین العابدین حضور نداشت؟ میگن مریض بوده ولی اگه مریض بوده کجا بوده، مگه خانواده همه با هم نبودن؟ چطور حضرت عباس بودن ولی ایشون نبودن؟

2- چطور می تونه آدم بین سه تا محل، دوتاشو انتخاب کنه مثلا من متولد یه شهری هستم که تا 20 سالگی اونجا زندگی کردم، بعد برای کارم رفتم به یه شهر دیگه و اونجا شروع به زندگی و کار کردم و بعد به مأموریت فرستاده شدم به یه جای دیگه که سه ساله که الان اونجا هستم، حالا من زمانی که بر می گردم مرخصی هم به شهر دوم میرم و هم محل تولدم حالا کجا نمازم شکسته و کجا درسته؟

3- ملاک شروع کردن روزه اذان ظهر هست یا اذان صبح؟ یعنی وقتی من تو جاده هستم و دارم به سمت مثلا زادگاهم میرم اگه بعد اذان صبح برسم روزم شکسته هستش یا اینکه تا قبل اذان ظهر برسم درسته؟ ممنون میشم جواب بدین

پاسخ1:
امام سجاد (ع) درکربلا حضور داشت و با اهل بيت (ع) بود .تا برگشت اهل بيت از شام به مدينه با آنان بود. همچنان که حضرت عباس (ع) در کر بلا بود. از آن جائي که امام سجاد بيمار بود، توان مبارزه را نداشت و دشمن هم در باره ايشان چندان حساس نبود، زيرا تصور مي کرد خود وي از دنيا مي رود، اين در حالي است که حضرت ابوالفضل (ع) سالم و از پر چمداران امام حسين(ع) بود و دشمن نيز سخت نسبت به وي حساس و از ايشان احساس خطر مي نمود. درصدد به شهادت رساندن ايشان بود. اگر امام سجاد (ع) بيمار نبود، وي نيز مانند ساير ياران امام حسين(ع) در جنگ شرکت مي نمود. در ضمن بيماري امام سجاد (ع) تقدير الهى بود، براى اين كه امام سجاد زنده بماند و نسل امام حسين از اين طريق حفظ شود. بيمارى سبب نجات ايشان شد. دشمنان چند بار تصميم گرفتند حضرت را بكشند، اما چون بيمارى او شديد بود گفتند: بيمارى او را مى‏ كشد، چرا او را بكشيم.(1) حميد بن مسلم گويد: به اتفاق شمر بن ذى الجوشن در خيمه‏ ها عبور مى‏ كرديم تا به على بن حسين(ع) رسيديم، ديديم در شدت مرض در بستر غم و بيمارى و ناتوانى خوابيده است، و با شمر جماعتى از رجاله بودند، گفتند: آيا اين بيمار را بكشيم؟ گفتم: سبحان اللَّه! چگونه بي رحم مردميد. همين مرض او را خواهد كشت. بدين وسيله شر ايشان را از حضرت برگردانيدم.( 2 )

پى نوشت‏ها:
1 . مرتضى مطهرى، حماسه حسينى، ج 1، ص 97 - 98.
2 . شيخ عباس قمى، منتهى الآمال، ج 1، ص 399.
-------------------------------------

پاسخ2:
نماز انسان در وطن (اصلي ، حکمي ، اتخاذي ) کامل است. همچنين در غير وطن اگر قصد ماندن ده روز را داشته باشد، کامل است.
شهري که در آن متولد شده ايد، وطن اصلي شما مي باشد. اگر موقعي که از آن نقل مکان مي کرديد، اعراض نکرده باشيد (قصد داشته باشيد که به هيج وجه براي زندگي به آن جا برنگرديد) همچنان وطن شما مي باشد. هروقت که به آن جا مي رويد، نماز شما کامل است.(1)
اما شهري که براي کار به آن جا رفتيد، اگر بنا داشتيد که به صورت دايم و يا به مدت هفت الي هشت سال در آن جا زندگي کنيد، آن جا هم وطن شما مي باشد. اگر از آن شهر هم اعراض نکرده باشيد، همچنان وطن شما باقي مي ماند.(2)
شهري که براي ماموريت به آن جا رفته ايد، حکمش مانند همان شهري است که براي کار به آن جا رفته ايد.
انسان علاوه بر وطن اصلي مي تواند دو وطن ديگري هم داشته باشد.

پي نوشت ها:
1. آيه الله خامنه اي ، استفتائات ، س 703 .
2 . همان ، س695 .
-------------------------------------

پاسخ3:
در صورتي که مسافر تا قبل از اذان ظهر به زادگاه خود برسد و در طول روز، يعني بعد از اذان صبح چيزي که روزه را باطل مي کند، انجام نداده باشد، بايد روزه بگيرد.(1)
بنابراين اگر قبل از اذان صبح ويا بعد از اذان صبح تا قبل از اذان ظهر به وطن خود برسيد ،روزه شما صحيح است.

پي نوشت :
1.توضيح المسائل مراجع ، ج1، م 1722.

مطلب ارسالی شما بعد تایید مدیریت در سایت نمایش داده خواهد شد.

مطلب ارسالی شما بعد تایید مدیریت در سایت نمایش داده خواهد شد.

مطلب ارسالی شما بعد تایید مدیریت در سایت نمایش داده خواهد شد.

درسته که میگن ام کلثوم با خلیفه دوم ازدواج کرد.و اگه کرد علت چی بود .چطور امام علی به این وصلت راضی شدند.

پرسشگر گرامي با سلام و سپاس از ارتباطتان با اين مرکز
شيخ مفيد، از بزرگان شيعه و از مورخان و فقها و متکلمان برجسته، اين ازدواج را نمي‌پذيرد . معتقد است که اين گزارش توسط زبير بن بکار(1) نقل شده که مورد وثوق نيست. افزون بر اين، او از دشمنان علي(ع) به حساب مي‌آيد . در مطالبي که به بني هاشم نسبت مي‌دهد، قابل اعتماد نيست.
متن روايت ازدواج به صورت‌هاي مختلف و گاهي متضاد نقل شده است. تضاد مي تواند به شدت اين نقل تاريخي را مخدوش نمايد. نقل ها به اين صورت است:
أ) علي(ع) متولي عقد ازدواج بود.
ب) عباس، عموي علي، متولي ازدواج شد.
پ) بعد از اينکه بني هاشم مورد تهديد قرار گرفتند، اين ازدواج انجام شد.
ت) اين ازدواج از روي اختيار و بدون تهديد انجام شد.
ث) فرزندي به نام زيد، از اين وصلت به وجود آمد.
ج) زيد، زنده ماند و صاحب نسل شد.
ح) زيد و مادرش (ام‌کلثوم) در زمان عمر کشته شدند، به گونه‌اي که معلوم نشد کدام يک زودتر درگذشتند.
خ) ام کلثوم بعد از عمر، زنده بود.
د) عمر، مهريه او را چهل هزار درهم قرار داد.
ذ) عمر، مهريه را چهار هزار درهم قرار داد.
ر) عمر، مهريه را پانصد درهم معيّن کرد.
مرحوم شيخ مفيد چنين نتيجه‌گيري مي‌کند که وجود اين همه اختلاف، موجب بطلان گزارش مي‌گردد. وي مي‌فرمايد: اگر اين روايت صحيح باشد (و چنين ازدواجي محقق گرديده باشد) باز با مذهب شيعه منافاتي ندارد.(2)
سيد مرتضى، شاگرد برجسته شيخ مفيد معتقد است اين ازدواج از روي اختيار نبود. سپس وي رواياتي را که دلالت بر اضطرار دارد، يادآور مي‌شود و در پايان مي‌فرمايد: حليت و حرمت هر کاري بستگي دارد به اينکه دليلي از دين و شريعت بر آن وجود داشته باشد . کار اميرالمؤمنين، از نظر ما حجت و دليل شرعي است.(3)
از مطالب مرحوم سيد مرتضى استفاده مي‌شود که وي وقوع اين ازدواج را پذيرفته، ولي دليل آن را اضطرار و تهديدهايي مي‌داند که متوجه بني‌هاشم شده بود.
علامه مجلسي بر اين عقيده است که انکار اين واقعه از سوي شيخ مفيد شگفت‌انگيز است. مجلسي بر اين باور است که شايد منظور شيخ مفيد اين بوده که اين موضوع از طريق اهل سنت قابل اثبات نيست،(4) چون رواياتي که از طريق آنان وارد شده، بسيار متفاوت و متضاد است! آن گاه مرحوم مجلسي مي‌گويد: بهترين و اساسي‌ترين پاسخ به اين پرسش آن است که گفته شود اين کار به جهت تقيه و اضطرار انجام شد!
سپس مي‌فرمايد: دور از ذهن نيست که چنين بوده، چون خيلي از کارهاي حرام، در حال ضرورت و ناچاري، حکم آن تغيير مي‌کند و گاهي مبدّل به وجوب مي‌شود.(5)
دکتر سيد جعفر شهيدي، نويسنده و پژوهشگر معاصر، مي‌نويسد: ام‌کلثوم دومين دختر علي(ع) که مادرش حضرت زهرا(س) بود، در سال هشتم هجري متولد شد و در سال هفدهم با عمر ازدواج کرد و چون عمر کشته شد، با عون فرزند جعفر و پس از مرگ او با برادرش محمد بن جعفر بن ابي طالب ازدواج کرد. ام‌کلثوم از عمر پسري به نام زيد آورد.(6)
نويسنده اعيان الشيعه سيد محسن امين بر اين باور است که حضرت علي(ع) دو دختر به نام ام کلثوم داشته، مادر يکي از آنان حضرت فاطمه(س) و مادر دومي، زن ديگري بود. آن که با عمر ازدواج کرد، مادرش فاطمه(س) نبود و پيش از واقعه کربلا، در مدينه درگذشت.
آن ام‌کلثوم که در کربلا حضور داشت و در کوفه خطبه خواند، مادرش حضرت زهرا(س) مي‌باشد.(7)
آقاي سامي الغريري (که الفصول المهمه ابن صباغ مالکي را تحقيق کرده) بر اين عقيده است که ام کلثوم همسر عمر، دختر خليفه اوّل (ابو بکر) بود، که قلم به دستان مزدور چنين وانمود کردند که دختر علي(ع) است.(8)
در فروع کافي، بحث طلاق، در مورد عِدّة زني که شوهرش از دنيا رفته، دو روايت يکي توسط معاويه ابن عمار(9) و ديگري توسط سليمان بن خالد(10) از امام صادق(ع) نقل شده که محتواي هر دو اين است: چون عمر درگذشت، حضرت علي(ع) نزد ام‌کلثوم رفت و او را به خانة خود برد. از اين دو روايت استفاده مي‌شود که ام‌کلثوم، دختر علي(ع) بود، اما اين که مادرش چه کسي بود در روايت به آن اشاره نشده است.
مرحوم مجلسي روايت اوّل را موثق و روايت دوم را صحيح مي‌شمارد.(11)
با اين ديدگاه‌هاي بسيار متفاوت، اظهار نظر قطعي، در اين باره بسيار مشکل است، ولي مسلّم است اگر اين ازدواج انجام شده باشد، با ميل و رغبت انجام نگرفته، اما چه ضرورت‌هايي مي‌توانست آن را توجيه نمايد، با قاطعيت نمي‌توانيم اظهار نظر کنيم.
دکتر شهيدي مي نويسد: حضرت ام کلثوم در مدينه بين سال هاي 42 -50 در گذشت (12) و در قبرستان بقيع دفن شد.
پي‌نوشت‌ها:
1. ابو عبدالله، زبير بن ابي بکر بن عبدالله بن مصعب، در زمان معتصم عباسي از سوي وي عهده‌دار قضاوت در مکه بود. در سال 256 درگذشت. تاريخ بغداد، ج 8، ص 467.
2. مصنفات المفيد، ج7 (المسائل السرويه) ص 86 ـ 90.
3. محمدباقر مجلسي، مرآة العقول، ج 20، ص 44.
4. همان، ص 45.
5. همان.
6. زندگاني حضرت فاطمه(س)، ص 263 ـ 264.
7. سيد محسن امين، اعيان الشيعه، ج 1، ص 327.
8. علي بن محمد، ابن صباغ مالکي، الفصول المهمه في معرفة الأئمه، ج 1، پاورقي، ص 647، تحقيق سامي الغريري، انتشارات دار الحديث.
9. فروع کافي، ج 6، ص 115، ح 1.
10. همان، ح 2.
11. مرآه العقول، ج 21، ص 197 و 199.
12. زندگاني حضرت فاطمه (س) ص 265.

1-ميدانيم كه حضرت آدم نخستين بشر خلق شده بوده كه حدود 70 متر بلندي داشته است . الف - چرا وي بايد اينقدر بزرگ جثه باشد ؟ ب - آيا درزمان وي هيچ جاندار ديگري نبوده روي زمين ؟ ج - بااين هيكل بزرگ و درختان و گياهان كوچك وي چگونه شكم خود را سير ميكرده است ؟ د - وقتي بشري برروي زمين نبوده وي پيامبر چه كساني بوده است ؟ ه - درزمان دايناسورها كه ميليونها سال قبل است نيز انسانهايي بروي زمين وجود داشته اند كه براي فهماندن مطالب به هم نقاشي مي كردند و داراي جثه اي تقريبا همانند انسان امروزي بوده اند ، پس آنان كه بوده اند كه داروين برطبق آنها نظريه اي داده كه بشر امروزي از نسل انسانهاي زمان دايناسورها كه به انسان نئاندرتال معروفند داد؟ 2- اگر شما فيلم روح را ديده باشيد روحي در آن فيلم وجود دارد كه پس ازمرگ سرگردان است و فرشته اي همراه آن نيست و همچنين درفيلم ملكوت روح همراه فرشته اي است و عذاب نمي بيند يعني آزاد است حال سوال اين است كه روح پس از مرگ آزاد است و ميتواند هرجا كه خواست برود يا نه ؟ 3- زمان در عالم برزخ چگونه مي گذرد مثلا فرض كنيد دو دوست بوده اند كه يكي از آنها مي ميرد و آن يكي 20 سال بعد مي ميرد آيا كسيكه اول مرده وقتي وارد برزخ مي شود همان 20 سال دنيايي را در برزخ سپري ميكند تا مثلا روح نفر دومي به برزخ بيايد يااينكه زمان در برزخ به نحو ديگري است؟

پرسش 1:
لطفا در مورد سوالات زير توضيح كامل دهيد. شرح : 1-مي دانيم كه حضرت آدم نخستين بشر خلق شده بوده كه حدود 70 متر بلندي داشته است . ا - چرا وي بايد اين قدر بزرگ جثه باشد؟ ؟
پاسخ:
پرسشگر گرامي با سلام و سپاس از ارتباطتان با اين مرکز
تصور اين كه انسان هاي نخستين داراي قد و اندامي بي نهايت بزرگ تر از انسان هاي كنوني بوده اند ، تصوري كاملا غلط و نادرست است و هرگز اين گونه نبوده است .

پرسش 2:
اگر شما فيلم روح را ديده باشيد، روحي در آن فيلم وجود دارد كه پس ازمرگ سرگردان است و فرشته اي همراه آن نيست و همچنين درفيلم ملكوت روح همراه فرشته اي است و عذاب نمي بيند ،يعني آزاد است.روح پس از مرگ آزاد است و مي تواند هرجا كه خواست برود يا نه ؟

پاسخ:
ظاهرا اين سوال را قبلا هم در چند نوبت پرسيده بوديد ؛ در صورت پاسخ مجددا ارسال مي شود ؛ فارغ از برخي فيلم هاي غربي كه در خصوص ارواح ساخته شده و هيچ ارزش علمي ندارد و جداي از بحث در خصوص سريال ملكوت كه آن هم داراي اشكالات متعدد اعتقادي است بايد گفت :
انديشمندان ديني بر اين باورند که آدمي پس از مرگ دو مرحله از زندگي را در پيش دارد :
مرحله نخست که عالم برزخ نام دارد، با مرگ آغاز مي‌گردد و تا فرا رسيدن رستاخيز (قيامت) ادامه مي‌يابد.
مرحله دوم که عالم آخرت است، با وقوع رستاخيز آغاز مي‌شود و تا ابد ادامه دارد و هيچ پاياني براي آن نيست.
بر اساس اين ديدگاه، روح هر انساني پس از مرگ، به عالم برزخ منتقل مي‌شود تا سرانجام رستاخيز فرا رسد و همه انسان‌ها در پيشگاه خداوند حضور يابند.
شماري از روايات بيانگر آن­اند که انسان‌ها در بدو ورود به عالم برزخ، مورد حسابرسي قرار مي‌گيرند . از آنان درباره اعتقادات و اعمال شان سئوال مي‌شود.‌ حسابرسي در زبان روايات به سئوال قبر معروف است. مؤمناني که به خوبي از عهده پاسخ برآيند،‌ مشمول رحمت خداوند مي‌گردند . آنان که از پاسخ صحيح عاجزند، دچار عذاب مي‌شوند.
در پس اين حسابرسي اجمالي ارواح داراي وضعيت هاي متفاوتي خواهند بود . احيانا اختيارات و وسعت عمل هايي براي آن ها در نظر گرفته مي شود. تا حدودي امكان حضور در دنيا و توجه محدود به برخي از امور از جمله بازماندگان خود و جسم دنياي شان و ... براي آن ها مد نظر قرار داده مي شود ؛ در نتيجه در برخي موارد ديده مي شود كه در خواب بازماندگان از وضع اموات و از برخي حوادث و پيشامدها آگاه مي شوند .متوجه روشن بودن برخي حوادث دنيايي براي درگذشتگان مي شوند .
آزادي عمل و امكان حضور در مكان هاي مورد نظر براي ارواح مطلق و بي قيد و شرط نبوده، تابع حدود و ضوابطي است كه در عالم برزخ براي آن ها در نظر گرفته مي شود ؛ در واقع اين امر بيش از هر چيز به اعمال و رفتارهاي خود فرد بر مي گردد كه در برزخ به واسطه اعمال و رفتارهاي خوب خود داراي آزادي عمل و اختيارات قابل توجهي باشد يا محدود و محبوس و گرفتار در اعمال نادرست خود گشته باشد .
در هر حال ممكن است كه انسان در دنيا بدهي هاي به افراد يا امور ديگر داشته كه به جا نياورده، همين ناراحتي و حسرت موجب آزار او در عالم برزخ شود و يا تلاش كند بر اساس آزادي هايي كه به او داده مي شود ،اين امر را به بازماندگان در خواب و رويا منتقل نمايد و اين وضعيت او به سرگرداني و اضطراب تعبير شود.

پرسش 3:
زمان در عالم برزخ چگونه مي گذرد ،مثلا فرض كنيد دو دوست بوده اند كه يكي از آن ها مي ميرد و آن يكي 20 سال بعد مي ميرد .آيا كسي كه اول مرده، وقتي وارد برزخ مي شود ،همان 20 سال دنيايي را در برزخ سپري مي كند تا مثلا روح نفر دومي به برزخ بيايد يااينكه زمان در برزخ به نحو ديگري است؟ پاسخ :
پاسخ:
ذهن ما به پديده‌هاي هستي، از دريچه زمان و مکان مي‌نگرد . چيزي که داراي زمان و مکان نباشد يا زمان و مکاني متفاوت از زمان و مکان دنيوي داشته باشد، درک نمي‌کند و يا ديرتر درک مي‌کند.
عالم برزخ و نظام حاکم بر آن از زمان و مکان و حرکت تهي نيست، اما زمان و مکاني متفاوت از زمان و مکان دنيوي دارد. آثار ماده مانند وزن و مقدار را دارا است، ولي آثار مادي آن با دنيا متفاوت است.(1)
بنابراين اوضاع حاکم بر آن را نمي‌توان با ذهن محدود انساني درک کرد.
اگر اين سؤال پيش مي‌آيد که عالم برزخ براي بعضي طولاني يا کوتاه است، بدين خاطر است که ما با ذهن خويش به آن نگاه مي‌نگريم .معمولاً هنگامي که عالم آخرت را با ويژگي‌ها و خصوصيات عالم مادي مي‌سنجيم و ارزيابي مي‌کنيم، در مورد آن دچار شبهه و اشکال مي‌شويم. از اين نظر تصور مي‌کنيم که زمان در عالم برزخ همان تعريف را دارد که در عالم ماده دارد و در آن منزل چنان جريان دارد که در دنيا در جريان است.
زمان به مفهومي که در دنيا تصور و تحقق دارد، در عالم برزخ وجود ندارد، زيرا زمان مقدار حرکت است و حرکت از شئون ماده مي‌باشد، حال آنکه عالم برزخ، عالم غير مادي و مجرد از ماده است و موجودات آن در عين اينکه حقايق و موجودات مقداري هستند، حقايق ثابت و غير متغيرند.
به همين جهت ممکن است از نظر زمان دنيوي شخصي زودتر از دنيا برود، اما نسبت به کسي که ديرتر به عالم برزخ وارد شده، برزخش کوتاه‌تر باشد، مانند حالت خواب که يکي شايد صد سال بخوابد، اما تنها چند دقيقه را حس کند، ولي کسي چند دقيقه به خواب رود و هزاران حادثه و جريان براي او اتفاق افتد و خواب خود را طولاني تصور کند.
همين معنا در مورد عالم برزخ و زندگي آن در آيات قرآن نيز آمده است، چنان که در آية 55 و 56 روم مي‌خواني:
«گروهي از مجرمان بعد از برپا شدن قيامت، سوگند ياد مي‌کنند که: ساعتي بيش در جهان برزخ نبوده‌اند، ولي به زودي مؤمنان آگاه به آن‌ها مي‌گويند: به فرمان خدا مدتي طولاني تا روز قيامت مکث کرده ايد و اکنون روز قيامت است».
داستان عزير پيامبر در قرآن، نيز اصحاب کهف به همين صورت بوده است.
دوم: جايگاه افراد در برزخ از حيث خوب يا بد بودن تابع اعمال آن ها در دنيا است. طولاني يا کوتاه بودن مدت برزخ، و بر اساس اصل عدل الهي، حيات انسان‌ها پس از مرگ طبق اعمال و افکار آن ها رقم مي‌خورد. بنابراين اگر کساني زودتر يا ديرتر از دنيا بروند، تنها بر اساس اعمالي که انجام داده اند، زندگي خواهند کرد . زود و دير رفتن انسان‌ها تأثيري در کم يا بيش بودن عذاب نخواهد داشت. هنگاهي که با براهين عقلي عدالت خداوند را اثبات نموديم، چون عقل ما از جزئيات برزخ کاملا آگاه نيست، نمي‌توانيم دير يا زود رفتن را بر خلاف اصل ثابت شده «عدل» تصور نماييم.
سوم: انسان پس از مرگ دو مرحله زندگي دارد:
زندگي برزخي و زندگي در عالم آخرت؛ پس زندگي بعد از مرگ، منحصر در برزخ نيست . عذاب و نعمت نيز منحصر در آن نيست، تا هر کسي پاداش و جزاي تمام اعمال خود را ببيند. زندگي حقيقي و دائمي در جهان آخرت است. حتي اگر کساني با زود رفتن در عالم برزخ در عالم برزخ بيش تر عذاب ديده‌اند، اين مسئله موجب پاکي و طهارت آن ها از گناه شده ، در قيامت وارد بهشت شده يا زودتر وارد بهشت مي‌شوند.
در هر صورت محاسبه اصلي تمام افراد در روز قيامت خواهد بود . بر اساس نحوه زندگي و مقدار عذاب يا تنعم در برزخ، زندگي آن ها در عالم قيامت نيز متفاوت خواهد بود.
براي مطالعه بيش تر ر.ک:
1ـ تفسير نمونه، ج 14، ص 314 به بعد
2ـ حيات برزخي، علي محمد اسدي
3ـ معاد شناسي، آيت الله طهراني، ج 2 و 3، بحث برزخ
پي‌نوشت‌:
1. معاد يا بازگشت به سوي خدا، ج2، ص123، نوشته محمد شجاعي، شرکت سهامي انتشار.

پرسش 4:
آيا در زمان حضرت آدم هيچ جاندار ديگري نبوده روي زمين ؟
پاسخ:
يقينا جانداران گوناگون مانند انواع حيوانات در زمان حضرت آدم عليه السلام بر روي زمين وجود داشتند . اين امر از شغل فرزند آدم عليه السلام هابيل كه چوپاني معرفي شده يا از داستان يادگيري پنهان كردن جسد برادر توسط قابيل از يك كلاغ كه در قرآن آمده و نمونه هاي ديگر به خوبي به دست مي ‌آيد .

پرسش 5:

بااين هيكل بزرگ و درختان و گياهان كوچك وي چگونه شكم خود را سير مي كرده است ؟

پاسخ:
اين تصور اشتباه بوده ، اما حتي اگربه فرض محال اين گونه بود، باز مشكلي وجود نداشت زيرا فرد داراي بدن بزرگ تر، توانايي بيش تري هم داشته ، قدرت جمع آوري غذاي بيش تري را هم دارا است و تصور ناتواني در اين خصوص بي معناست .

پرسش 6:
وقتي بشري برروي زمين نبوده ،وي پيامبر چه كساني بوده است ؟
پاسخ:
وي پيامبر همسر و فرزندان خود محسوب مي شده ، به علاوه خود نيز براي رسيدن به سعادت و بهشت ابدي نيازمند هدايت هاي الهي و دستورات خاص خداوندي بود كه بر وي وحي مي شد .

پرسش 7:
درزمان دايناسورها كه ميليون ها سال قبل است نيز انسان هايي بروي زمين وجود داشته اند كه براي فهماندن مطالب به هم نقاشي مي كردند و داراي جثه اي تقريبا همانند انسان امروزي بوده اند ، پس آنان كه بوده اند كه داروين برطبق آن ها نظريه اي داده كه بشر امروزي از نسل انسان هاي زمان دايناسورها كه به انسان نئاندرتال معروفند است؟
پاسخ:
بنا بر ظهور آيات قرآن و روايات، آدم و حوا عليهما السلام اولين انسان ها از نسل موجود بشر روي زمين بوده و نسل کنوني بشر به آن ها مي­رسد اما ظاهرا قبل از اين نسل بشر موجوداتي شبيه به انسان هم در زمين وجود داشتند. به نوعي موجودات تكامل نيافته و ابتدايي محسوب مي شدند .
ما معتقديم انساني كه به عنوان اشرف مخلوقات محسوب مي شود ،نسل آدم و حوا است . آدم و حوا اولين افراد اين نوع هستند .قبل از آنان فردي از اين نوع وجود نداشته و مخلوقاتي که بوده­اند ،از نوع هاي ديگر بوده اند اما شباهت هاي بسياري به ما انسان ها داشتند . البته بنا بر تحقيقات ظاهرا درزمان دايناسورها انساني زندگي نمي كرده است.
اما مي توان گفت قرن ها بعد از انقراض نسل دايناسورها و قبل از زمان آدم و حوا عليهماالسلام موجودات انسان نمايي در زمين زندگي مي كردند . شايد بعضي از آثار و فسيل­ها كه ، از موجوداتي شبيه انسان مانند نئاندرتال ها و ... هر از گاهي به دست مي آيد ،مربوط به همين ادوار قبل از اين دوره ما بوده است.
اين امري است كه از مجموعه شواهد درون ديني هم تا حدودي به دست مي‌آيد . بر اساس بعضي روايات، روشن مي شود كه قبل از نسل ما، نسل هايي وجود داشته كه نابود شده اند.
از امام سجاد(ع)سؤال شد: آيا قبل از اين انسان ، انسان هايي بوده ؟ فرمود: آري ، به خدا سوگند! خداوند هزارهزار آدم و هزار هزار عالَم آفريد كه شما در آخرين آن عوالم قرار داريد. (1)
از امام باقر(ع)روايت شده : خداوند پس از فناي اين خلق و جهان، جهان و خلقي ديگر پديد مي آورد، با زمين وآسماني ديگر، كه او را به يگانگي پرستش كنند. آيا مي پنداريد خدا جز شما بشري نيافريده است ؟ چنين نيست ، بلكه هزار هزار عالم و هزار هزار آدم آفريد كه شما آخر آن عالم ها و آدم هاييد. (2)
اما در خصوص نظريه تكامل داروين يا همان فرگشت و ارتباط ان با حضرت آدم عليه السلام بايد گفت :
اين نظريه به رغم همه دگرگوني هاي تئوريكي كه از زمان مطرح شدنش تا كنون پيدا كرده و به رغم مدعيان و طرفداران بسياري كه دارد ،همواره مخالفان و منكراني از طيف انديشمندان و زيست شناسان و فسيل شناسان نيز داشته است . نمي توان به طور قطع به درستي آن اذعان نمود .
هنوز حلقه هاي واسطه بين انسان و موجودات قبل از او به درستي پيدا نشده ، زيرا در فرض صحت فرضيه تكامل لااقل صدها نمونه واسطه بين انسان و شامپانزه نياز است تا صحت اين فرضيه را منطقي و قابل قبول كند .
در هر صورت حتي اگر بنا را بر صحت صد در صد اين فرضيه بگذاريم، باز از نگاه آموزه هاي اسلامي صحت اين فرضيه هيچ منافاتي با مباني كلي فكري و اعتقادي ما نخواهد داشت ؛ هرچند كليساي كاتوليك از گذشته تا حال به شدت با اين فرضيه به مقابله برخاست . پذيرش آن را عين مخالفت با انجيل و مباني خداشناسي دانست ، اما ما مسلمانان هيچ گاه چنين ديدگاهي نداشته و نداريم .
اين نظريه ممكن است از چند جهت با مباني فكري ما در چالش باشد ،مانند خدشه بر برهان نظم ، وجود خداوند و خالق و... اما يكي از مهم ترين چالش هاي اين فرضيه داستان خلقت انسان از حضرت آدم و حواست كه تقريبا در همه اديان ابراهيمي به عنوان اصلي مسلم پذيرفته شده است .
در حالي كه با اندكي تامل مي توان دريافت كه تكامل و پذيرش اجداد حيوانى براى انسان هيچ گونه مخالفتى با اينكه انسان‏هاى موجود همه داراى پدر و مادر واحدى به نام آدم و حوا باشند ندارد ، در واقع هيچ اشكالي ندارد كه همه انسان هاي موجود فرزندان دو انسان به نام آدم و حوا باشند و همه ما نسلي معين از انسان ها باشيم كه منشا آن مربوط به چند هزار سال قبل و والديني مشخص است .
البته در اين صورت اين سوال پديد مى‏آيد كه خود آدم و حوا چگونه خلق شده اند و آيا خلقت آن ها از گل بوده و از هيچ حيوان ديگري نبوده يا از حيواناتي انسان نما به وجود آمده اند؟
ظاهر آيات قرآن مويد نظريه اول است ،ولى در عين حال اين آيات نفى كلى نظريه ترانسفورميسم را در مورد انسان‏هاى قبل از اين نسل بشر (مانند انسان‏هاى نئاندرتال) نمى‏كند . ممكن است آيات قرآن در مورد آفرينش انسان از خاك چنين تفسير شود كه خاك پس از طي مراحل تكاملي بعد از ميليون ها سال به صورت خلقت كامل انسان درآمده است. همان گونه كه برخي نويسندگان آيات قرآن را با نظريه تكامل تطبيق داده اند.
در بررسي آيات متعدد قرآن در خصوص خلقت حضرت آدم عليه السلام مي توان گفت تئوري خلقت دفعي حضرت آدم از خاك بيش تر مورد تاييد و توافق آيات وروايات است ،هرچند كيفيت اين تبديل و تغيير ماهيتي براي ما روشن نيست.
در مجموع در خصوص ريشه همه انسان ها آنچه مي توان به يقين گفت آن است كه نسل كنوني بشر ناشي از خلقت اعجازگونه يك زن و مرد و توالد و تناسل آن دو است ، اما قبل از اين نسل موجودات ديگري همچون انسان روي زمين مي زيستند كه از كيفيت خلقت و زندگي آن ها اطلاع چنداني نداريم .چه بسا خلقت آن ها نتيجه تطور انواع و تكامل و فرگشت موجودات باشد . در نتيجه با اين فرض هم مي توان نظريه فرگشت را درست دانست و هم خلقت دفعي آدم و حوا(فيكيسم) را .

پي نوشت ها :
1. بحارالانوار، ج 25 ص 25.
2. سيد مصطفي دشتي ، معارف و معاريف ، ج 1 ص 53 به نقل از سفينة البحار.

با سلام.آیا این مطلب صحیح است که صدا حضرت زهرا هنگام سخنرانی در مسجد،به هنگام خطبه،مانند پیامبر شد و مردم صدای پیامبر را می شنیدند؟ اگر این طور بوده دلیلش چیست؟

پرسشگر گرامي با سلام و سپاس از ارتباطتان با اين مرکز
کساني که زندگي حضرت زهرا(س) را نوشتند، بيش تر آنان وضعيت ظاهري حضرت را از قبيل شکل ، قيافه ، رنگ پوست صورت و نيز حالات و صفات و رفتار مثل نشستن و برخاستن ، راه رفتن وسخن گفتن شبيه پيامبر(ص) دانستند (1) حتي در جريان سقيفه شباهت راه رفتن حضرت به پدر بزرگوارش ذکر شده (2) ولي اين مطلب که صداي حضرت در مسجد به هنگام سخنراني خطاب به خليفه مانند پيامبر شد ومردم صداي پيامبررا مي شنيدند ، در کتاب هاي مربوطه بيان نشده است .
پي نوشت ها :
1. محمد قاسم نصيري ،زندگاني حضرت زهرا ،سطح دو ،ص 31؛کافي ، ج 8 ،ص 165.
2. آية الله منتظري ،خطبه حضرت فاطمه ،ص 25.

صفحه‌ها