دانش تاريخ

آیا امام علی (علیه السلام) با ابوبکر بیعت کرد؟ لطفا منابع و دلیل آن را بیان کنید.

با توجه به اینکه شیخ مفید قائل به بیعت نیست (کتاب الجمل و الفصول المختاره)، علامه حلی در اثباط الوصیه، فیض کاشانی در غلم الیقین و شیخ ابو جعفر قمی در بهجه المناهج و... چنین اعتقادی دارند؛ در مقابل نیز نظریاتی وجود دارد.

پاسخ:
در خصوص بیعت امام علی (علیه السلام) با ابابکر، اختلاف نظر وجود دارد. اختلاف در زمینه بیعت و عدم بیعت امام با ابوبکر و تاریخ و چگونگی بیعت حضرت می باشد.
همان گونه كه بيان داشتيد، برخي بيعت امام با ابوبكر را از اساس منكر شده اند، از جمله شيخ مفيد.
شيخ مفيد در باره بيعت امام علي - عليه‏ السلام - مي‏ نويسد:
اتفاق نظر همه [دانشمندان] اين است كه بيعت امير مؤمنان - عليه‏ السلام - با ابوبكر به تأخير افتاد (يعني در روز سقيفه اين اتفاق نيفتاد). برخي كمترين زمان بيعت ايشان را سه روز [پس از ماجراي سقيفه] مطرح كرده‏ اند. عده‏ اي مي‏ گويند: بيعت علي - عليه‏ السلام - بعد از وفات فاطمه - عليها السلام - بود. برخي نيز مي‏ گويند: چهل روز بعد بيعت كرد. گروهي ديگر مي‏ گويند: شش ماه طول كشيد.
نظر محققان شيعه و عقيده حق اين است كه اميرمؤمنان علي بن ابي طالب - عليه‏ السلام - هرگز با ابوبكر بيعت نكرد. آن‏ها اتفاق نظر دارند كه بيعت علي - عليه‏ السلام - با ابوبكر از همان روز سقيفه به تأخير افتاد. سپس در خصوص بيعت ايشان بعد از اين زمان، اختلاف كرده‏ اند. كه [به نظر شیخ مفید] امير مؤمنان - عليه‏ السلام - با ابوبكر بيعت نكرده است.(1)
برخى معتقدند که حضرت در همان ابتداى کار و قبل از وفات فاطمه زهرا (س) بیعت نمود. عده کثیرى بر این باورند که علی (ع) بعد از رحلت جانگداز فاطمه (س) بیعت کرد. صاحب اعیان الشیعه مى گوید: بعضى از روایات دلالت دارد که علی(ع) همان روزى که ایشان را به مسجد بردند، بیعت کرد؛ ولی بیش تر روایات دلالت دارند که آن حضرت پس از وفات فاطمه (س) با ابوبکر بیعت کرد.(2)
در برخی کتاب های اهل سنت آمده است که امام پس از رحلت حضرت زهرا (س) با ابابکر بیعت نمود.(3) در مجموع، دلالت بیش تر روایات و نتیجه ‌تحقیق علما بر این است که حضرت پس از رحلت فاطمه زهرا بیعت نمود. البته بیعت بر اساس آن نبوده است که حضرت حکومت ابابکر را مشروع می دانست؛ بلکه بیعت حضرت جهت مصالح و حفظ دین بود. برخی باور دارند که بیعت امام با خلفا، اجباری بوده (4)یا مصلحت در آن بوده است؛ چنان که هنگام جنگ با مرتدان، عثمان نزد امام آمد و گفت:
تا وقتى تو بیعت نکنى، کسى به جنگ این افراد نخواهد رفت.
امام باز هم خوددارى کرد؛ ولى سرانجام پذیرفت و مسلمانان خوشحال شدند.(5)

پی نوشت ها:
1. الشريف المرتضى، الفصول المختارة، چاپ: دوم، سال چاپ: 1414 - 1993، ناشر: دار المفيد للطباعة والنشر والتوزيع، بيروت، لبنان، ص 56 به بعد.
2. اعیان الشیعه، ج 2، ص 171، بیروت، دارالتعارف للمطبوعات، 1418.
3. تاریخ الطبرى، ج 2، ص 448، قاهره، مطبعة الاستقامة، 1358.
4. بلاذرى، انساب الاشراف، ج 2، ص 270، مکتبة البحوث و الدراسات فی دارالفکر، 1420.
5. على محمد میرجلیلى، امام على و زمامداران، ص 79، وثوق، قم، به نقل از انساب الاشراف بلاذرى، ج 2، ص 270 .

مطلب ارسالی شما بعد تایید مدیریت در سایت نمایش داده خواهد شد.

مطلب ارسالی شما بعد تایید مدیریت در سایت نمایش داده خواهد شد.

می خواهم بدونم آیا واقعه کربلا واقعا ده روز طول کشید یا ما برای عزیزان زهرا (علیهم السلام) ده روز این ماه را به عزای امام حسین (ع) می نشینیم؟ ممنون از راهنماییتان

پاسخ:
در ابتدا بیان این مطلب بایسته است که از نظر زمانی، حادثه کربلا محدود به ده روز اول ماه محرم نیست؛ بلکه حادثه کربلا از سال 60 هجری بعد از مرگ معاویه و بیعت خواستن یزید از امام حسین (ع) آغازگردید؛ یعنی در نيمه ماه رجب سال 60 هجرى، يزيد نامه اى به وليد بن عتبه فرماندار مدینه نوشت و از وی خواست که از امام حسین (ع) بیعت گرفته و در بيعت گرفتن از حسين و عبداللّه بن عمر و عبداللّه بن زبير شدت عمل به خرج دهد؛ اما امام بیعت را نپذرفت و بعد از جر و بحث هایی که با فرماندار مدینه داشت، سرانجام روز يكشنبه (دو روز به آخر ماه رجب مانده) به همراه فرزندان و افراد خانواده اش به سوى مكه حركت كرد. امام (ع) پس از پنج روز كه فاصله مدينه تا مكه را پيمود، در شب جمعه سوم ماه شعبان به مكه معظمه رسید. (1) امام روز سه‏شنبه هشتم ذى حجه سال شصت هجرى روز ترویه، از مکه به سوی کربلا حرکت نمود. (2) بنا بر بعضی گزارش ها امام دوم محرم به کربلا رسید. (3)
بدین سان، حادثه کربل امحدود به ده روز اول ما ه محرم نمی باشد و زمان شروع آن، ماه محرم نیست؛ بلکه حوادث عاشورا چند ماه قبل از ماه محرم آغاز شده بود؛ اما از آن جایی که حوادث و مصایب قیام، بیش تر در دهه محرم اتفاق افتاد، از این رو، عزاداری ها در این زمان پر رنگ تر می باشد؛ وگرنه حوادث کربلا - همان طور که اشاره شد - منحصر به این ده روز نیست و حتی بعد از روز عاشورا نیز این حوادث ادامه داشت. اسارت و بیش تر مصایب اهل بیت امام (ع) بعد از روز عاشورا آغاز گردید؛ ولی حوادث ده روز اول محرم، بیش تر از هر زمانی دیگر بود. در این ایام محرم بود که آب را به روی امام بستند و حضرت را با وضع تأسف باری به شهادت رساندند. خیمه گاه امام را به آتش کشیدند و بدترین اهانت ها و ظلم ها را به اهل بیت امام روا داشتند. در ضمن، بیان این مطلب بایسته است که عزاداری ما نباید منحصر به ایام عاشورا باشد؛ بلکه در همه زمان ها لازم است که به یاد امام حسین (ع) و یاران ایشان باشیم؛ همان گونه که امروزه در جامعه ما نیز چنین است.

پی نوشت ها:
1. شیخ مفید، ارشاد، ترجمه رسولی محلاتی، ج 2، ص 32 - 34، اتشارات علمیه اسلامیه، بی تا.
2. همان، ص 68.
3. سید بن طاووس، لهوف، ترجمه سيد ابو الحسن مير ابوطالبى، ص 167، دلیل ما، بی تا.

آیا داستان خریدن شتر توسط پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) از مردی که پول پرداختی پیامبر اکرم (ص) را منکر شده بود و امام علی (علیه السلام) بعد از سه بار درخواست از آن مرد بخاطر ارتدادش او را در حضور پیامبر اکرم (ص) گردن زد، صحت دارد؟ اگر آری می توانید سند آن را ذکر نمایید؟

پاسخ:
روايت مذكور را مرحوم شيخ صدوق در كتاب «من لا يحضره الفقيه» مي آورد.(1)
مردى اعرابى (بيابانى) نزد رسول خدا (صلّى اللَّه عليه و آله آمد) و ادّعا كرد كه هفتاد درهم قيمت ناقه‏ اى (ماده شتر) كه به ايشان فروخته، طلبكار است.
رسول خدا(ص) فرمود: همه قيمت را به تو پرداختم، مرد گفت: ميان من و خود كسى را داور قرار ده تا حكم كند. مردى از قريش مى‏ گذشت. رسول خدا (صلّى اللَّه عليه و آله آمد) او را گفت: ميان ما حكم كن، آن مرد رو به اعرابى كرده گفت: بر رسول خدا چه ادّعا مى‏ كنى؟ مرد گفت: هفتاد درهم قيمت ناقه‏ اى كه به او فروخته‏ ام، مرد رو به رسول خدا كرده گفت: شما چه مى‏ گوئيد؟
حضرت فرمود: تمام مبلغ را به وى پرداخته‏ ام، از اعرابى پرسيد، گفت: نپرداخته است، مرد به رسول خدا گفت: آيا شاهدى داريد كه قيمت را پرداخته‏ ايد؟ فرمود: نه، آن مرد به اعرابى گفت: آيا حاضرى قسم ياد كنى كه حقّ خود را نستانده‏ اى؟ گفت: آرى، در اين جا رسول خدا (ص) فرمود: سوگند كه با اين مرد، داورى نزد ديگرى برم تا به حكم خداوند ميان ما داورى نمايد، پس نزد علىّ بن ابى طالب آمد، در حالى كه اعرابى همراه وى بود، على (عليه السّلام) پرسيد: اى فرستاده خدا !شما را چه شده كه به اين جا آمده‏ ايد؟ فرمود: اى ابا الحسن! ميان من و اين اعرابى داور شو، على (عليه السّلام) از آن مرد پرسيد: ادّعاى تو چيست؟ مرد گفت:
هفتاد درهم قيمت ماده شترى كه به او فروخته‏ ام، على از رسول خدا سؤال كرد: چه مى‏ فرمائيد؟ حضرت پاسخ داد: تمام قيمت ناقه را به او يك جا پرداخته‏ ام، على (عليه السّلام) گفت: اى مرد! رسول خدا راست مى‏ گويد؟ گفت: نه، چيزى از قيمت به من نپرداخته است، در اين هنگام على (عليه السّلام) دست برد و شمشير خود را بيرون كشيد و گردن آن مرد را بيافكند، رسول خدا پرسيد: يا على! چرا چنين كردى؟ عرض كرد: ما تو را به امر و نهى و بهشت و دوزخ و ثواب و عذاب و وحى خداوند تصديق كرده‏ ايم. چگونه در پرداخت هفتاد درهم قيمت شتر اين مرد بيابانى تصديق نكنيم. از اين جهت او را كشتم كه پرسيدم: آيا رسول خدا آنچه گفت راست مى‏ گويد؟ او پاسخ داد :نه، چيزى به من نداده است، پس رسول خدا فرمود: حكم به درستى كردى اى على، امّا ديگر در اين موارد تكرارش منما، سپس رو به مرد قريشى كرده كه همراه ايشان بود و فرمود: اين حكم خداوند بود، نه آن كه تو كردى.
اين خبر بدون سند ذكر شده و از معصوم روايت نشده است. داراى مطالبى است كه از روش و سيره معصومين دور مى‏ نمايد. انسان نمى‏ تواند باور كند كه رسول كريم و رحمة للعالمين براى هفتاد درهم كار را بدين جا كشيده باشد. نيز نمى‏ توان باور كرد كه على (عليه السّلام) با حضور پيغمبر كه ولى امر است، دست به اجراى حكمى بزند، بدون اينكه از جانب ولى امر مأمور باشد. چون خبر از معصومان نقل نشده، اشكالى ندارد، چون در هر حال حجيّت ندارد و صرفا در حدّ يك قصّه و حكايت است.

پي نوشت:
1. من لا يحضره الفقيه ،شيخ صدوق‏،ج3،ص139-140، جامعه مدرسين‏، قم‏، 1404 ق‏، چاپ: دوم‏؛ ترجمه غفارى‏،ج4،ص133-138، نشر صدوق‏،تهران‏، 1367 ، چاپ: اول‏.

سلام ایا داستان خریدن شتر توسط پیامبر اکرم (ص) از مردی که پول پرداختی پیامبر اکرم (ص) را منکر شده بود و امام علی (ع) بعد از 3 بار درخواست از آن مرد بخاطر ارتدادش او را در حضور پیامبر اکرم (ص) گردن زد ، صحت دارد؟ اگر آری می توانید سند آن را ذکر نمایید ؟ آیا می توانید تفصیلی ترین نقل در تاریخ را بیان کنید؟(با ذکر سند) با کمال تشکر.

پرسشگر گرامی با سلام و سپاس از ارتباط تان با این مرکز
روايت مذكور را مرحوم شيخ صدوق دركتاب من لا يحضره الفقيه مي آورد. (1)
مردى اعرابى (بيابانى) نزد رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله آمد و ادّعا كرد كه هفتاد درهم قيمت ناقه‏اى (ماده شتر) كه به ايشان فروخته، طلبكار است.
رسول خدا فرمود: همه قيمت را به تو پرداختم، مرد گفت: ميان من و خود كسى را داور قرار ده تا حكم كند. مردى از قريش مى‏گذشت . رسول خدا (ص) او را گفت: ميان ما حكم كن، آن مرد رو به اعرابى كرده گفت: بر رسول خدا چه ادّعا مى‏كنى؟ مرد گفت: هفتاد درهم قيمت ناقه‏اى كه به او فروخته‏ام، مرد رو به رسول خدا كرده گفت: شما چه مى‏گوئيد؟
حضرت فرمود: تمام مبلغ را به وى پرداخته‏ام، از اعرابى پرسيد، گفت: نپرداخته است، مرد به رسول خدا
گفت: آيا شاهدى داريد كه قيمت را پرداخته‏ايد؟ فرمود: نه، آن مرد به اعرابى گفت: آيا حاضرى قسم ياد كنى كه حقّ خود را نستانده‏اى؟ گفت: آرى، در اين جا رسول خدا فرمود: سوگند كه با اين مرد، داورى به نزد ديگرى برم تا به حكم خداوند ميان ما داورى نمايد، پس نزد علىّ بن ابى طالب آمد ، در حالى كه اعرابى همراه وى بود، على عليه السّلام پرسيد: اى فرستاده خدا !شما را چه شده كه به اين جا آمده‏ايد؟ فرمود: اى ابا الحسن! ميان من و اين اعرابى داور شو، على عليه السّلام از آن مرد پرسيد: ادّعاى تو چيست؟ مرد گفت:
هفتاد درهم قيمت ماده شترى كه به او فروخته‏ام، على از رسول خدا سؤال كرد: چه مى‏فرمائيد؟ حضرت پاسخ داد: تمام قيمت ناقه را به او يك جا پرداخته‏ام، على عليه السّلام گفت: اى مرد! رسول خدا راست مى‏گويد؟ گفت: نه، چيزى از قيمت به من نپرداخته است، در اين هنگام على عليه السّلام دست برد و شمشير خود را بيرون كشيد و گردن آن مرد را بيافكند، رسول خدا پرسيد: يا على! چرا چنين كردى؟ عرض كرد: ما تو را به امر و نهى و بهشت و دوزخ و ثواب و عقاب و وحى خداوند تصديق كرده‏ايم . چگونه در پرداخت هفتاد درهم قيمت شتر اين مرد بيابانى تصديق نكنيم، و من از اين جهت او را كشتم كه پرسيدم: آيا رسول خدا آنچه گفت راست مى‏گويد؟ او پاسخ داد :نه، چيزى به من نداده است، پس رسول خدا فرمود: حكم به درستى كردى اى على، امّا ديگر در اين موارد تكرارش منما، سپس رو به مرد قريشى كرده كه همراه ايشان بود و فرمود: اين حكم خداوند بود ،نه آن كه تو كردى.
اين خبر بدون سند ذكر شده و از معصوم روايت نشده است . داراى مطالبى است كه از روش و سيره معصومين دور مى‏نمايد. انسان نمى‏تواند باور كند كه رسول كريم و رحمة للعالمين براى هفتاد درهم كار را بدين جا كشيده باشد . نيز نمى‏توان باور كرد كه على عليه السّلام با حضور پيغمبر كه ولى امر است، دست به اجراى حكمى بزند، بدون اينكه از جانب ولى امر مأمور باشد. چون خبر از معصومين نقل نشده، اشكالى ندارد ، چون در هر حال حجيّت ندارد و صرفا در حدّ يك قصّه و حكايت است.
پي نوشت :
1. من لا يحضره الفقيه ،شيخ صدوق‏،ج3،ص139-140، جامعه مدرسين‏، قم‏، 1404 ق‏، چاپ: دوم‏؛ ترجمه غفارى‏،ج4،ص133-138، نشر صدوق‏،تهران‏، 1367 ، چاپ: اول‏.

مطلب ارسالی شما بعد تایید مدیریت در سایت نمایش داده خواهد شد.

مطلب ارسالی شما بعد تایید مدیریت در سایت نمایش داده خواهد شد.

مطلب ارسالی شما بعد تایید مدیریت در سایت نمایش داده خواهد شد.

نام فرزند هند جگرخوار که در کربلا از یاران امام حسین (علیه السلام) بود، چه بود؟

پاسخ:
مادر حضرت علی اکبر(ع) لیلی دختر میمونه بود و میمونه دختر ابوسفیان و هند است. لذا از سوی سپاه یزید به حضرت علی اکبر امان نامه پیشنهاد شد و به او گفتند که از بستگان یزید می باشید (ان لک رحما بیزید) حضرت در پاسخ فرمود: قرابت با رسول خدا (ع) سزاوار تر است که مراعات شود.(1 )

پي نوشت ها:
1 .المتعقبون من آل ابی طالب، اعقاب الحسین (ع)، ج 2، ص5، سید مهدی رجائی موسوی، قم، موسسه عاشورا، 1385 ش، چاپ اول.

صفحه‌ها