مسلمانان

آياتي از قرآن كريم که شخص پيامبر(ص) را مخاطب قرار داده، أقسام مختلفي دارند:

1. آياتي كه پيامبر(ص) را مخاطب قرار داده و حكم آيه مختص پيامبر(ص) است و شامل ساير افراد نمي شود مانند اين آيه كه خداوند متعال مي فرمايد:

"يا أَيُّهَا النَّبِيُّ إِنَّا أَحْلَلْنا لَكَ أَزْواجَكَ اللاَّتي‏ آتَيْتَ أُجُورَهُنَّ وَ ما مَلَكَتْ يَمينُكَ. . . . "(1) "اي پيامبر! ما همسران تو را كه مهرشان را پرداخته‏اي براي تو حلال كرديم، و همچنين كنيزاني كه از طريق غنايمي كه خدا به تو بخشيده است مالك شده‏اي و. . . "

در اين آيه موارد هفتگانه ‏اي كه ازدواج با آنها براي پيامبر(ص) مجاز بوده، شرح داده شده است و روشن است كه گرچه برخي از اين موارد عمومي است و براي ساير مسلمانان نيز جايز است. اما برخي از اين موارد هفتگانه مختص پيامبر(ص) است كه اين موارد طبق مصلحت هاي سياسي و تبليغي براي پيامبر(ص) مجاز شده است.

2. آياتي كه گرچه در ظاهر پيامبر(ص) را مخاطب قرار داده، اما در واقع مخاطب آن پيروان پيامبر(ص) و مسلمانان هستند و قطعا شامل خود پيامبر(ص) نمي شود مانند اين آيه كه خداوند متعال مي فرمايد:

" فَإِنْ كُنْتَ في‏ شَكٍّ مِمَّا أَنْزَلْنا إِلَيْكَ فَسْئَلِ الَّذينَ يَقْرَؤُنَ الْكِتابَ مِنْ قَبْلِكَ لَقَدْ جاءَكَ الْحَقُّ مِنْ رَبِّكَ فَلا تَكُونَنَّ مِنَ المُمْتَرين"(2)

" و اگر در آنچه بر تو نازل كرده ‏ايم ترديدي داري، از كساني كه پيش از تو كتاب آسماني را مي‏خواندند بپرس، به يقين، "حق" از طرف پروردگارت به تو رسيده است بنا بر اين، هرگز از ترديدكنندگان مباش"

ممكن است در ابتدا چنين به نظر برسد كه آيه حكايت از اين دارد كه پيامبر(ص) در حقانيت آياتي كه بر او نازل مي‏شد، ترديد داشت و خداوند از طريق فوق ترديد او را زايل كرد ولي با توجه به اينكه پيامبر(ص) مساله وحي را با شهود و مشاهده دريافته بود، چنان كه آيات قرآن حاكي از همين معنا است، شك و ترديد در اين مورد معنا نداشت، به علاوه اين تعبير رائج است كه براي تنبيه دور دستان، افراد نزديك را مخاطب مي‏كنند و سخني را القا مي‏نمايند، اين همان است كه عرب با ضرب المثل معروف "اياك اعني و اسمعي يا جاره"(بتو مي‏گويم ولي همسايه تو بشنو) از آن ياد مي‏كند كه نظير آن را نيز در فارسي داريم، و اين گونه سخن در بسياري از موارد تاثيرش از خطاب صريح بيشتر است.(3)

3. آياتي كه گرچه در خصوص پيامبر(ص) نازل شده و قطعا مخاطب اصلي آن پيامبر(ص) است، اما محتواي آن به گونه اي است كه قابليت شامل شدن نسبت به همه مؤمنان را دارد مانند آيات سوره انشراح. در اين سوره گرچه از إعطاء شرح صدر به پيامبر(ص) و رفع بار سنگين از دوش ايشان سخن به ميان آمده، اما اين إعطاء شرح صدر مختص به پيامبر(ص) نيست. بلكه ساير مؤمنان نيز با تسليم در مقابل اوامر و دستورات الهي، شرح صدر مي يابند چنانكه در يكي از آيات قرآن مي خوانيم:

" فَمَنْ يُرِدِ اللَّهُ أَنْ يَهْدِيَهُ يَشْرَحْ صَدْرَهُ لِلْإِسْلامِ وَ مَنْ يُرِدْ أَنْ يُضِلَّهُ يَجْعَلْ صَدْرَهُ ضَيِّقاً حَرَجاً كَأَنَّما يَصَّعَّدُ فِي السَّماءِ كَذلِكَ يَجْعَلُ اللَّهُ الرِّجْسَ عَلَي الَّذينَ لا يُؤْمِنُونَ"(4) "آن كس را كه خدا بخواهد هدايت كند، سينه‏اش را براي(پذيرش) اسلام، گشاده مي سازد و آن كس را كه بخاطر اعمال خلافش بخواهد گمراه سازد، سينه‏اش را آن چنان تنگ مي‏كند كه گويا مي‏خواهد به آسمان بالا برود اين گونه خداوند پليدي را بر افرادي كه ايمان نمي‏آورند قرار مي‏دهد. "

پي نوشت ها:

1. أحزاب(33) آيه 50.

2. يونس(10) آيه 94.

3. مكارم شيرازي، ناصر، تفسير نمونه، تهران، دار الكتب الإسلامية، 1374ش، ج‏8، ص 382.

4. أنعام(6) آيه 125.

در مکه تعداد بیشتر مسلمانان از واقعه غدیر باخبر می شدند، پس چرا رسول خدا مردم را در مکه از جانشینی امام علی مطلع نکرد؟ (لطفا با دلیل های قانع کننده پاسخ دهید )

با سلام و سپاس از ارتباط شما پرسشگر گرامی با مرکز ملی پاسخگویی به سؤالات دینی.
این که دقیقاً علت این مسئله چه بود، از حوزه فهم و دانش ما بیرون است. پیامبر (ص) هم در این باره از خود اختیاری نداشت. به فرمان الهی در همان نقطه‏ای که مأمور به ابلاغ آن شده بود، انجام وظیفه کرد. در واقع، پیامبر به چیزی که مأمور بود، ابلاغ کرد. در عین حال، جایگاهی که برای ابلاغ پیام مزبور انتخاب شده بود، نقطه‏ای بود که غیر از اهل مکه همه حجاج از آن عبورمی‏کردند و در آن جا همه حجاج وجود داشتند.
ممکن است چند مسئله در خصوص عنوان شدن ولایت علی (ع) در غدیر خم دخالت داشته باشد:
1. شاید طرح مسئله در مکه، مخالفت جدی در پی می داشت؛ زیرا حضرت علی بسیاری از سران قریش و اهل مکه را به دست خود کشته بود. اعلان ولایت و پذیرش در آن جا دشوار می نمود و خوف فتنه می رفت. این مسئله می تواند از فحوای قسمت پایانی آیه ابلاغ "... والله یعصمک من الناس؛ (1) «خداوند تو را از (شر) مردم حفظ خواهد کرد»، نیز به دست آید.
2. شاید انتخاب آن مکان به آن دلیل باشد که اگر در ضمن اعمال حج، این عمل انجام می‏شد، برجستگی لازم را پیدا نمی‏کرد و شکوه تاریخی آن محو می‏گردید. از همین‏ رو، مکان مستقل و زمانی جدا از دیگر اعمال انتخاب شد که در عین امکان اجتماع عظیم مسلمانان، این مطلب به عنوان خبری کاملاً تازه و نو، توسط حجاج به بلاد مختلف اسلامی پخش شود، تا برجستگی و شکوه و طراوت آن بهتر حفظ گردد.
3. در این جا می توانست شواهد و قرائنی جمع شود که این مسئله را برجسته نماید، مانند اعلان تنها یک واقعه نه چیز دیگر، نگه داشتن مردم در زیر آفتاب سوزناک، برگرداندن کسانی که به جلو رفتند و منتظر ماندن برای کسانی که عقب ماندند، فرصت کافی برای اعلان و بیعت کردن دیگران با علی (ع)؛ در حالی که در ایام حج در مکه در روزهای اول که فرصت کافی وجود داشت، حضرت علی در یمن بود و در مکه حضور نداشت. در روز های آخر به مکه می رسد که اعمال حج به صورت فشرده بوده است.
البته ما در تاریخ دیدیم که چگونه با این همه تمهیدات، اصل مسئله از مسیر خود منحرف شد. کسانی این مسئله را انکار کردند که در آن جمعیت حضور داشتند. پس اگر حتی در مکه نیز انجام می شد، فرقی در اصل مسئله نداشت. در حالی که امروز می بینیم با توجیهاتی چون "ولایت" به معنای دوستی است و مانند آن، حقانیت ولایت و امامت حضرت علی را انکار می کنند. پس برای کسانی که نخواهند حقیقت را قبول نمایند، این توجیهات، در صورت اعلان در مکه نیز وجود داشت.

پی نوشت:
1. مائده (5)، آیه 67.

چرا با وجود اینکه پیامبر (صلی الله علیه وآله)، حضرت علی (علیه السلام)، را در غدیر به عنوان جانشین خود اعلام کرد با اینکه هزاران نفر در غدیر بودند بعد از فوت پیامبر در ماجرای سقیفه حرفی نزدند؟

جریان غدیرخم در سال دهم هجری یعنی سال آخر حیات پیامبر بود، که خداوند رسول را مامور کرد، پیام مهمی را به مردم ابلاغ کند. آیه 67 سوره مائده در این مورد نازل گشت:
یا ایها الرسول بلغ ما انزل الیک من ربک و ان لم تفعل ...؛ ای پیامبر آن چه را که پروردگار تو نازل کرده، به مردم ابلاغ کن. اگر چنین نکردی، گویا رسالت او را ابلاغ نکرده ای.
عده زیادی از مفسران نزول این آیه را درباره ماجرای غدیر می دانند، (1). عده زیادی از مفسران نیز آیه اکمال دین را درباره ابلاغ ولایت علی (ع ) برای مردم ذکر کرده اند، افزون بر این که مردم نه تنها دیدند پیامبر (ص) علی (ع ) را برای بعد از خود به عنوان رهبر انتخاب نمود، همین مردم در غدیر خم با علی (ع) بیعت کردند.
بزرگان سقیفه بنی ساعده (ابوبکر و عمر) ضمن بیعت با علی (ع ) این مقام را به امام تبریک گفتند. عمر بن خطاب اولین کسی بود که به علی (ع ) در غدیر خم تبریک خلافت ولایت را گفت، (2) به این موضوع فخر الدین رازی که از مفسران بزرگ اهل سنت است، در تفسیر خود در ضمن تفسیر آیه 67 سوره مائده اشاره کرده است. احمد بن حنبل در مستند آن را از براء بن عازب روایت کرده است.(3)
نه تنها در غدیر خم بلکه از روز یوم الانذار که دعوت پیامبر علنی شد، ایشان جانشین خود را معرفی کرد. این سیره مستمر پیامبر بود تا این که در غدیر خم به طور علنی و رسمی به جانشینی حضرت علی (ع ) تصریح و تاکید نمود. در همان جا از عموم حاضران و حتی زنان حاضر برای ایشان بیعت گرفت.
بزرگانی از صحابه که در مدینه بودند، با ابوبکر بیعت نکردند؛ ازجمله:عباس - عموی پیامبر - سلمان فارسی، زبیر بن عوام، عمار بن یاسر، مقداد، براء بن عازب، حذیفه بن یمان، عباده بن صامت، ابوالهیثم بن التیهان می باشد؛ البته عده ای نیز که غرض سیاسی داشتند مثل ابوسفیان با ابوبکر بیعت نکرده بودند، (4).
با توجه به جوّ حاکم بر مدینه که مملو از ارعاب و تهدید بود، کسی جرائت نمی کرد که لب بجنباند، در شرایطی که به دختر پیامبر با آن همه سفارش و منزلت آن هم از زبان پیامبر، توهین و جسارت می شود، وضعیت بقیه مشخص است. می شود گفت برای حبس نفس ها با این کارها زهر چشمی از امت اسلام گرفتند.
قضیه سقیفه بنی ساعده یک کودتای سیاسی بود، و موقعی انجام گرفت که هنوز پیکر مقدس رسول گرامی اسلام دفن نشده بود. مسلمانان متحیّر بودند، پس نمی شود گفت که مردم ابوبکر را انتخاب کردند. بهترین تعبیر این است که بگوئیم عده ای مثل عمر بن خطاب و ابو عبیده جراح ابوبکر را انتخاب، و بر مردم تحمیل کردند. از دوری اهل بیت و صحابی بزرگوار و اختلاف و کشمکش بین انصار و مهاجرین بهره گرفتند و جریان سقیفه را به وجود آوردند.
هر چند سرپیچی گروهی از مسلمانان و صحابه از دستور صریح رسول خدا(ص ) جای تاسف و ناراحتی داشت اما امری عجیب و غیر منتظره نبود. این ها از دستور پیامبر برای رفتن به جهاد نیز سرپیچی کردند و کمی سن اسامه بن زید را بهانه نمودند.
تجزیه و تحلیل حوادثی که در مواقع بحرانی اتفاق می افتد، با حوادثی که در ایام عادی جریان دارد ،متفاوت است. بدون تردید رحلت رسول گرامی اسلام (ص ) یکی از بحرانی ترین موقعیت ها برای مسلمانان بود. همچون بحران های گذشته جمع کثیری از جمله ابوبکر و عمر، نتوانستند تصمیم گیری مناسبی بنمایند، بلکه آنچه را که انتظارش می کشیدند، به اجرا درآوردند. (5
شاهد دیگر بر این مدعا این است که سقیفه را انصار تشکیل داده بودند تا از میان خود خلیفه انتخاب کنند در حالی که اجماع مسلمین اعم از سنی و شیعه این است که خلافت از ان انصار نبوده و اینکه انصار به خاطر مصلحت اندیشی در پی امری خلاف رأی پیامبر باشند نشان می دهد احتمال این امر از سوی مهاجرین نیز ممکن است.

پی نوشت ها:
1-الغدير،الشيخ الأميني، سال چاپ: 1397 - 1977 م، ناشر: دار الكتاب العربي - بيروت - لبنان ، ج 1 و 2.
2- الغدیر، روایات غدیر
3- مسند احمد، ج 5، 358 و 356 و 347
4- عبدالفتاح عبدالمقصود، امام على بن ابى طالب، (ترجمه سيد محمّد مهدى جعفرى) ج 1، ص 280. بی تا.
5- نهج البلاغه ، خطبه سوم ، معروف به خطبه شقشقیه ؛ امام علی (ع )، عبدالفتاح عبدالمقصود، ج 1، ترجمه سید محمود طالقانی .

با سلام،

1-چرا مسلمانان اجازه تبلیغ دینشون رو در کلیساها دارند ولی برعکس اون ممکن نیست؟

2- اذان شیعه صحیح هست یا برادران اهل تسنن؟

با تشکر

پاسخ1:
تا آنجايي که اين مرکزاطلاع دارد مسلمانان در کليساها تبليغ نمي‌کنند. مسيحيان نيز چنين اجازه‌اي را براي آنان نمي‌دهند. اگر نمونه‌اي داريد ارسال نماييد تا در جواب‌هاي بعدي از آن استفاده شود.
آنچه که در جمهوري اسلامي ايران وجود دارد تبليغ از اسلام در سطح کشور است. اين امر از دو جهت قابل قبول و داراي اهميت مي‌باشد.
نخست آن که دين رسمي اين کشور اسلام است. از اين رو بايسته است از اسلام تبليغ شود تا مردم با معارف بلند و برتري‌هاي آن بيشتر آشنا شوند. البته تبليغ از دين رسمي کشور اختصاصي به ايران ندارد، در کشورهاي ديگر نيز از دين رسمي آن کشور تبليغ مي‌شود.
دوم اين که اسلام دين برتر و کامل‌ترين دين مي‌باشد، از اين رو لازم است که از آن تبليغ شود تا انسان ها از ميان اديان متعدد بهترين و کامل ترين دين را انتخاب نمايند. عقل نيز حکم مي‌کند دين برتر که سعادت دنيا و آخرت انسان ها را تأمين کند معرفي شود تا از اصول و آموزه‌هاي آن پيروي کنند. بر همين اساس بود که در هنگام ظهور اسلام رسول خدا (ص) مأمور شد اسلام را معرفي نمايند اما انسان ها در پذيرش و عدم پذيرش آن آزاد مي باشند. امروزه نيز بايسته است اسلام معرفي شود، اما اين امر معنايش آن نيست که پيروان اديان الهي مجبور به پذيرش اسلام باشند.
در خصوص عدم اجازه تبليغ از دين مسيح در اماکن مذهبي مسلمانان بايد گفت: اولا اسلام با تبليغ دين مسيح مخالف نيست. از اين رو اسلام همه پيروان اديان الهي را به گفتگو و بحث آزاد فرا خوانده است: «قُلْ يا أَهْلَ الْكِتابِ تَعالَوْا إِلى‏ كَلِمَةٍ سَواءٍ بَيْنَنا وَ بَيْنَكُمْ أَلاَّ نَعْبُدَ إِلاَّ اللَّهَ وَ لا نُشْرِكَ بِهِ شَيْئاً وَ لا يَتَّخِذَ بَعْضُنا بَعْضاً أَرْباباً مِنْ دُونِ اللَّهِ » (1) از سوي ديگر از همگان پيروان اديان الهي خواسته است که آموزه‌هاي ديني خود را عرضه نماييد تا انسان ها در مقايسه بين آن ها بهترين و برترين را انتخاب کنند: «فبشر عباد الذين يستمعون القول فيتبعون احسنه» (2)
ثانيا در جمهوري اسلامي ايران اقليت‌هاي مذهبي در انجام مراسم عبادي و مذهبي خود آزاد هستند.البته اين کشورطبق مقررات خود اجازه تبليغ از اديان اقليت‌هاي مذهبي را در رسانه ها و مطبوعات نمي‌دهد. در برخي کشورهاي ديگر نيز اين گونه است که اقليت‌هاي مذهبي حق تبليغ از دين خود را ندارند. افزون بر آن - متاسفانه-برخي از تبليغ دين مسيحيت سوء استفاده مي‌نمايند . به بهانه تبليغ از آن در صدد ضربه زدن به حکومت ديني و اسلام هستند. چنان که امروزه يکي از انگيزه‌هاي تبليغ از دين مسيح - در سطح ايران و جهان- زير سوال بردن اسلام و حکومت اسلامي است. طبيعي است اگر تبليغ از دين تبديل به مسايل سياسي گردد، هيچ کشوري اجازه تبليغ از آن دين را نمي دهد. مهم تر از همه اين که امروزه در سطح بسيار کلان و گسترده از دين مسيح تبليغ مي‌شود. در اين جا نظر شما را به گزارش تبليغات از دين مسيح در ايران جلب مي‌نمايم که حاکي از تبليغ هدفمند اين دين در ايران است:
درسال هاي اخير کشورهاي اسلامي پذيراي موج وسيع و پردامن هائي از تبليغات مسحيت بوده اند که در اين ميان، ايران بيش ترين سهم از هجمه هاي اين موج را دريافت کرده است.
طي يك پژوهشي كه انجام شده ،مشخص شده كه تبليغات تلويزيوني، تبليغات شهري، تبليغات در اقشار، تبليغات در کليساهاي خانگي، اينترنت و اغواگران، راه تبليغ مسيحيت در ايران هستند.
اينترنت
فعاليت مبلغان مسيحي در اينترنت با استفاده از انبوهي سايت ها و وبلاگ ها جريان دارد. تالار گفتگوي اين سايت ها به محلي براي جذب ايرانياني تبديل شده است که تبليغي را دريافت مي كنند و پس از مدتي به محافل خانگي دعوت مي شوند. همچنين از ديگر کارايي هاي اينترنت براي گروه هاي مبلغ مسيحيت، مظلوم نمايي، تشويش اذهان عمومي و ... ازطريق انتشار اخبار کذب و بزرگنمايي شده است.
تبليغات شهري
تبليغات شهري شامل طيف وسيعي از اقدامات مي شود. ديوار نويسي، ترسيم صليب بر روي ديوار اماکن عمومي و خصوصي، توزيع رايگان مکتوباتي نظير «بهاي محبت»، «حيات در مسيح»، «تشبه به مسيح»، «دروس مقدماتي»، «زندگي تازه»، «آشنايي با کتاب مقدس»، «عيسي کيست؟»، «کليسا»، «بشارت شخصي»، «اخلاقيات در کتاب مقدس»، «چگونه بايد دعا کرد؟»، «خادم مسيحي»، «راهنماي مطالعه انجيل يوحنا»، «اصول اعتقاد ما»، «ماموريت کليسا»، «خدمت تعليم»، «مسيحي در جامعه» و ... و توزيع سي دي هاي تبليغاتي رايگان نظير «عشق». «خدا محبت است»، «کتاب آفرينش»، «داستان خدا» و ... نيز از اين دست اقدامات است.
در جذب جوان، بر روي روابط بين دختران و پسران مانور داده مي شود. از اين منظر، دين مسيحي، ديني سهل گير معرفي مي شود، به صورتي که در آن دختران و پسران بدون محدوديت هاي اسلامي مي توانند با يکديگر رابطه داشته باشند
تبليغات در اقشار
الف) انجام فعاليت هاي تبليغي بر جوانان و جذب آن ها: در جذب جوان، بر روي روابط بين دختران و پسران مانور داده مي شود. از اين منظر، دين مسيحي، ديني سهل گير معرفي مي شود، به صورتي که در آن دختران و پسران بدون محدوديت هاي اسلامي مي توانند با يکديگر رابطه داشته باشند.
ب) گروه هاي اجتماعي:
گروه هاي اجتماعي که داراي بيش ترين اهميت و اولويت در برنامه هاي جذب گروه هاي مبلغ مسيحيت هستند، عبارتند از: دانشجويان، معتادان، مخالفان سياسي نظام، دختران فراري و کودکان خياباني، بهائيان، لائيک ها و معلولان جسمي و مبتلايان به بيماري هاي صعب العلاج.
تبليغات در کليساهاي خانگي
کليساهاي خانگي، منازلي هستند که کشيشان مسيحي يا افراد مرتد تازه جذب شده، مالکيت و يا اجاره آن ها را در اختيار دارند. اين محل ها از سوي سازمان هاي کليسايي با مبالغ قابل توجهي به اجاره در آورده مي شوند تا امورات جذب در آن ها صورت گيرد.
اين اماکن عمدتاً شاهد رجوع جوانان تازه جذب شده هستند. همچنين برخي کتب، سي دي ها و جزوات، شبنامه اي و وبلاگ هاي اينترنتي، از اين اماکن تهيه و توزيع و به روز رساني مي شوند.
تبليغات تلويزيوني
شبكه‌هاي ماهواره اي متعدد تحت مجموعه اي رسانه اي که به صورت شبکه اي کاملاً هماهنگ به تحرک مي پردازند، به شيوه هاي گوناگوني، به صورت مستقيم تبليغات وسيعي را براي مسيحيت به مرحله اجرا در مي آورند.
افراد اين گروه با سخنراني و تبليغ چهره به چهره در محافل و با راه اندازي وبلاگ و چت کردن مبادرت به جذب جوانان هوس باز مي کنند.
محورهاي القاي اين شبكه‌ها عبارتند از:
الف) تبليغات مسحيت صهيونيستي: يکي از مجريان «نجات تي وي» مي گويد: « اسرائيل سرزمين مقدسي است. پس کسي که مي گويد مرگ بر اسرائيل، آن مرگ به خودش بر مي گردد.»
ب) انجام تبليغات ويژه معتادان و معلولان با استفاده از تصاوير ساختگي و مجهول و انتشار موسيقي و تصاوير هيجان آور به صورت مداوم.
ج) نشان دادن مسيحيت به عنوان يک دين فراگير که توانسته تمامي نژادها را به سمت خود جذب کند.
اين گونه اقدامات عوام فريبانه اغلب با انتشار نماهنگ هايي از درون ايران نيز همراه مي شود.
همچمنين در اين بررسي ها مشخص شده که برخي از اين گروه هاي مبلغ طيف وسيعي از اغواگران زن را در اختيار دارند. از اين گروه براي جذب افراد مذکر بهره برداري مي کنند. افراد اين گروه با سخنراني و تبليغ چهره به چهره در محافل و با راه اندازي وبلاگ و چت کردن مبادرت به جذب جوانان هوس باز مي کنند. (3)

پي‌نوشت‌ها:
1. آل عمران (3)آيه64.
2. زمر (39) آيه 18 .
3. شيعه نيوز.
------------------------------

پاسخ2:
با توجه به اينکه شيعيان تمام احکام را از اهل بيت (که جانشين پيامبر و بيانگر احکام خدا بعد از پيامبر اسلام و مفسران واقعي قرآن هستند، استفاده مي کنند و اهل سنت به پيروي از کساني که براساس استنباط شخصي بعضي از افراد احکام را به دست آورده است) جاي شک و ترديدي نمي ماند که اذان شيعيان صحيح و مطابق با دستور خداوند و پيامبر او مي باشد.
اختلاف اذان بيان شيعه و سني مثل اختلاف در وضوگرفتن بر مي گردد به اختلاف در منابع دو مذهب براي استنباط احکام.
نسبت به اين مسئله که اذان کدام يکي از دو مذهب برحق و ديگري باطل است، بايد رواياتي را که با سند معتبر از پيامبر اسلام به ما رسيده است، در نظر بگيريم. منابعي را که شيعه يا سني براي اثبات اذان و ساير احکام شرعي استفاده مي کنند ،بررسي نمائيم.
شيعه از منبع اهل بيت عليهم السلام کيفيت اذان و وضو گرفتن را آموخته و اهل بيت به سفارش پيامبر در حديث ثقلين که مورد قبول شيعه و سني مي باشد، برابر قرآن اند و جانشين پيامبر اسلام در بيان احکام الهي هستند.
پيامبر اسلام در روايات متعددي که در منابع معتبر و مهمي شيعه و اهل سنت وجود دارد، راجع به جانشيني بعد از خودش و پيروي از اهل بيت و در رأس اهل بيت به پيروي از امير المؤمنين علي (عليه السلام) سفارش نموده است.(1)
اهل بيت (عليهم السلام) احکام خدا را در تمام زمينه ها، چه در وضو باشد يا در کيفيت گفتن اذان و اقامه و ساير مسائل به صورت صحيح و به روش و سنت پيامبر اسلام بيان نموده اند. شيعيان تمام احکام الهي از جمله کيفيت اذان گفتن را از اهل بيت پيامبر استفاده نموده اند.
اما اهل سنت به پيروي از کساني که بر اساس استنباط شخصي بعضي از افراد و اجتهاد آن ها درمقابل نص -که اجتهاد در مقابل نص باطل است- کيفيت اذان گفتن را آموخته اند.
با اين بيان روشن مي شود که اذان گفتن شيعيان چون مستند به اهل بيت پيامبر است صحيح مي باشد.

پي نوشت:
1.شيخ سليمان حنفي قندوزي، ينابيع المودة ، ج1 ،ص 36، بحث حديث ثقلين.