دانش تاريخ

آیا دختر امام علی علیه السلام (ام کلثوم) با عمربن خطاب خلیفه دوم ازدواج کرده است؟ اهل سنت این مسئله را مطرح می کنند که اگر علی (ع) با خلفا مشکلی داشته است و عمر و ابوبکر قاتل حضرت فاطمه (سلام الله علیها) بوده اند پس چرا امام (ع) دختر خود را اجازه داده است تا با عمر ازدواج کند؟

پاسخ:
در این خصوص به گفتار زیر توجه فرمایید:
شيخ مفيد اين ازدواج را نمي‌پذيرد و معتقد است که اين گزارش توسط زبير بن بکار(1) نقل شده که مورد وثوق نيست. افزون بر اين، او از دشمنان علي(ع) به حساب مي‌آيد و در مطالبي که به بني هاشم نسبت مي‌دهد، قابل اعتماد نيست. متن روايت به صورت‌هاي مختلف و گاهي متضاد نقل شده که به آن اشاره مي‌شود:
أ) علي(ع) متولي عقد ازدواج بود.
ب) عباس، عموي علي، متولي ازدواج شد.
پ) بعد از اينکه بني هاشم مورد تهديد قرار گرفتند، اين ازدواج انجام شد.
ت) اين ازدواج از روي اختيار و بدون تهديد انجام شد.
ث) فرزندي به نام زيد، از اين وصلت به وجود آمد.
ج) زيد، زنده ماند و صاحب نسل شد.
ح) زيد و مادرش (ام‌کلثوم) در زمان عمر کشته شدند، به گونه‌اي که معلوم نشد کدام يک زودتر درگذشتند.
خ) ام کلثوم بعد از عمر، زنده بود.
د) عمر، مهريه او را چهل هزار درهم قرار داد.
ذ) عمر، مهريه را چهار هزار درهم قرار داد.
ر) عمر، مهريه را پانصد درهم معيّن کرد.
مرحوم شيخ مفيد چنين نتيجه‌گيري مي‌کند که وجود اين همه اختلاف، موجب بطلان گزارش مي‌گردد.
وي مي‌فرمايد: اگر اين روايت صحيح باشد (و چنين ازدواجي محقق گرديده باشد) باز با مذهب شيعه منافاتي ندارد.(2) سيد مرتضى، شاگرد برجسته شيخ مفيد معتقد است اين ازدواج از روي اختيار نبود. سپس وي رواياتي را که دلالت بر اضطرار دارد، يادآور مي‌شود و در پايان مي‌فرمايد: حليت و حرمت هر کاري بستگي دارد به اينکه دليلي از دين و شريعت بر آن وجود داشته باشد. کار اميرالمؤمنين، از نظر ما حجت و دليل شرعي است.(3)
از مطالب مرحوم سيد مرتضى استفاده مي‌شود که وي وقوع اين ازدواج را پذيرفته، ولي دليل آن را اضطرار و تهديدهايي مي‌داند که متوجه بني‌هاشم شده بود. علامه مجلسي بر اين عقيده است که انکار اين واقعه از سوي شيخ مفيد شگفت‌انگيز است. مجلسي بر اين باور است که شايد منظور شيخ مفيد اين بوده که اين موضوع از طريق اهل سنت قابل اثبات نيست،(4) چون رواياتي که از طريق آنان وارد شده، بسيار متفاوت و متضاد است! آن گاه مرحوم مجلسي مي‌گويد: بهترين و اساسي‌ترين پاسخ به اين پرسش آن است که گفته شود اين کار به جهت تقيه و اضطرار انجام شد! سپس مي‌فرمايد: دور از ذهن نيست که چنين بوده، چون خيلي از کارهاي حرام، در حال ضرورت و ناچاري، حکم آن تغيير مي‌کند و گاهي مبدّل به وجوب مي‌شود.(5) جعفر شهيدي مي‌نويسد: ام‌کلثوم دومين دختر علي(ع) که مادرش حضرت زهرا(س) بود، در سال هشتم هجري متولد شد. در سال هفدهم با عمر ازدواج کرد. چون عمر کشته شد، با عون فرزند جعفر و پس از مرگ او با برادرش محمد بن جعفر بن ابي طالب ازدواج کرد. ام‌کلثوم از عمر پسري به نام زيد آورد.(6) سيد محسن امين بر اين باور است، حضرت علي(ع) دو دختر به نام ام کلثوم داشته، مادر يکي از آنان حضرت فاطمه(س) و مادر دومي، زن ديگري بود. آن که با عمر ازدواج کرد، مادرش فاطمه(س) نبود و پيش از واقعه کربلا، در مدينه درگذشت. آن ام‌کلثوم که در کربلا حضور داشت و در کوفه خطبه خواند، مادرش حضرت زهرا(س) مي‌باشد.(7) آقاي سامي الغريري بر اين عقيده است که ام کلثوم همسر عمر، دختر خليفة اوّل (ابو بکر) بود، که قلم به دستان مزدور چنين وانمود کردند که دختر علي(ع) است.(8) در فروع کافي، بحث طلاق، در مورد عِدّة زني که شوهرش از دنيا رفته، دو روايت يکي توسط معاويه ابن عمار(9) و ديگري توسط سليمان بن خالد،(10) از امام صادق(ع) نقل شده که محتواي هر دو اين است: چون عمر درگذشت، حضرت علي(ع) نزد ام‌کلثوم رفت و او را به خانه خود برد از اين دو روايت استفاده مي‌شود که ام‌کلثوم، دختر علي(ع) بود، اما اين که مادرش چه کسي بود در روايت به آن اشاره نشده است. مرحوم مجلسي روايت اوّل را موثق و روايت دوم را صحيح مي‌شمارد. با اين ديدگاه‌هاي بسيار متفاوت و اينکه برخي در گذشت ام کلثوم را پيش از شهادت امام مجتبي (ع) ذکر کرده اند، اظهار نظر قطعي، در اين باره بسيار مشکل است، ولي به نظر می رسد اگر اين ازدواج انجام شده باشد، با ميل و رغبت انجام نگرفته، اما چه ضرورت‌هايي مي‌توانست آن را توجيه نمايد، با قاطعيت نمي‌توانيم اظهار نظر کنيم. ولي اگر اين کار انجام شده باشد مصلحت مهمي در آن بوده که امام اين وصلت پذيرفته، هرچند ما از آن آگاه نباشيم.بنا براین یا این کار نشده واگر شده یا به جهت اجبار یا مصلحت بوده ودلیلی نمی شود که ان حضرت با خلفا مشکلی نداشته است .برای اگاهی بیشتر به کتاب ،فروغ ولایت از ایت الله سبحانی ،مراجعه نمائید .

پي‌نوشت‌ها:
1. ابو عبدالله، زبير بن ابي بکر بن عبدالله بن مصعب، در زمان معتصم عباسي از سوي وي عهده‌دار قضاوت در مکه بود. در سال 256 درگذشت. (تاريخ بغداد، ج 8، ص 467.)
2. مصنفات المفيد، ج 7 (المسائل السرويه) ص 86 ـ 90، محمدباقر مجلسي، مرآة العقول، تهران، دار الکتب الاسلاميه، 1366 چاپ اول، ج 20، ص 43 .
3. مرآة العقول، ج 20، ص 44.
4. همان.
5. همان، ص 45.
6. جعفر شهیدی، زندگاني حضرت فاطمه(س)، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، ص 263 ـ 264.
7. محسن امين، اعيان الشيعه، تحقيق سيد حسن امين، بيروت ،دارالتعارف للمطبوعات، 1418، چاپ پنجم، ج 2، ص 12.
8. علي بن محمد، ابن صباغ مالکي، الفصول المهمه في معرفة الأئمة، تحقيق سامي الغريري، انتشارات دار الحديث، ج 1، پاورقي، ص 647.
9. فروع کافي، تحقيق علي اکبر غفاري، تهران، دار الکتب الاسلاميه 1388، چاپ دوم، ج 6، ص 115.
10. همان، ح 2.

عبارت (أشهد أن محمداً رسولُ الله) را خود پیامبر در نماز ذکر می کردند؟ از نظر اخلاقی و اعتقادی برای شخص پیامبر به عنوان رسول و نبی اشکالی پیش نمی آورد؟

پاسخ:
در این رابطه به نظر نمی رسد که چه مشکل اخلاقی و اعتقادی ممکن است متصور باشد، زیرا اعتقاد به نبوت و رسالت یک فرد امری است درونی که باید از اعماق وجود به آن اذعان داشت و اظهار این امر درونی خود نوعی کمال و فضیلت است که حاکی از ایمان درونی است؛ حتی اگر فرض کنیم این نبی، خودِ فرد باشد باز این فرد در درون خود به نبوت خود از جانب خداوند اعتقاد و ایمان دارد و اظهار این امر حاکی از تسلیم در برابر این انتخاب الهی و خضوع در برابر حضرت حق محسوب می شود.
البته اگر منظورتان نوعی حالت عُجب و خودبزرگ بینی حاکی از اظهار نبوت خود و در عین حال صلواتی که بعد از این تشهد بر خود وجود دارد باشد باید گفت:
اولا: چنین رذائل اخلاقی از ساحت حضرات معصومان به دور است و نمی توان درک این کمالات و حتی ذکر آن را موجب تبعات منفی اخلاقی در ایشان تصور نمود.
ثانیا: در همین تعبیر تشهد مساله عبودیت پیامبر قبل از رسالت او بیان شده و این خود نشان می دهد که پیامبر که آن حضرت قبل از حیث نبوت و رسالت حیثیت بندگی و عبودیت خداوند را در حد کمال در خود به وجود آورده بودند و در نتیجه در همین ذکر تشهد هم پیامبر ابتدا خاکساری و عبودیت خود را تکرار می کند که اوج تعبد و تذلّل در برابر خداوند را به دنبال دارد و مانع احتمال خود برتر بینی با ذکر رسالت بعد از آن می شود.
ثالثا: اظهار رسالت خود و درود و سلام فرستادن انسان بر خود با اجازه خداي متعال نه تنها منافاتي با عبوديت خداي متعال ندارد. بلكه چون اطاعت از دستور خداست در رديف عبادات خداي متعال نيز قرار مي گيرد. از همين رو است كه همه ما مسلمانان، بدون در نظر گرفتن ميزان درجه كمال و معنويت خود و ميزان تقوايمان و درجه صالح بودنمان، به دستور خداي متعال وظيفه داريم در هر نوبت نماز واجب يا مستحب بر خودمان و تمام بندگان صالح خداي متعال، سلام بفرستيم (السلام علینا و علی عباد الله الصالحین).
درنتیجه به یقین می توان گفت همین شکل و ساختار کنونی نماز که از جانب امامان معصوم به دست ما رسیده حاکی از شکل نماز پیامبر است و آن بزرگوار نیز در نماز به همین شکل تشهد را قرائت می فرمودند. زیرا پیامبر(ص) موظف بودند نماز را همان‏گونه که خداوند امر فرموده است، به جای آورند و ایشان با دیگر مردم در احکام الهی مانند تکلیف نماز و ... مساوی‏ اند و به همین جهت به مردم می فرمودند که:
« صَلُّوا كَمَا رَأَيْتُمُونِي أُصَلِّي‏ (1)«همان گونه كه من نماز مى‏گزارم، نماز بخوانيد».
در نهایت این نکته دقیق را نباید از یاد برد که پیامبر(ص) یک شخصیت حقیقی دارد مانند دیگر مردم و یک شخصیت حقوقی به عنوان فرستاده خدا و دراین موارد جهات و حیثیات متفاوت است؛ یعنی، مقام رسالت و شخصیت حقوقی پیامبر(ص) را همه باید پاس داشته و احترام بگذارند. این مسأله از چنان اهمیتی برخوردار است که شخصیت حقیقی پیامبر(ص) نیز از این وظیفه مستثنا نیست.

پي نوشت:
1. علامه مجلسى، بحار الأنوار، مؤسسة الوفاء بيروت - لبنان، 1404 ه ق، ج 82، ص 279.

مطلب ارسالی شما بعد تایید مدیریت در سایت نمایش داده خواهد شد.

مطلب ارسالی شما بعد تایید مدیریت در سایت نمایش داده خواهد شد.

چرا شهادت حضرت زهرا (سلام الله علیها) دو بار اعلام شده است؟

پاسخ:
زمان وفات حضرت زهرا (سلام الله علیها) همانند مکان دفن او از مجهولات تاريخي است، که نشانه اوج مظلوميت حضرت است.
کمترين مدّت زندگي حضرت پس از رحلت پدر را چهل روز(1) و بيش ترين مدّت را هشت ماه ثبت کرده اند.(2)
در اين ميان روايات ديگري همانند دو ماه،(3) هفتاد و پنج روز،(4) سه ماه، يکصد روز(5) و شش ماه نيز موجود است.(6)
قول مشهور بين شيعيان،‌ رواياتي است، که تاريخ شهادت حضرت را سوم جمادي الثانيه يعني نود و پنج روز مي داند؛ از جمله امام صادق(ع) فرمود: «شهادت حضرت فاطمه(س) در روز سه شنبه سوم جمادي الاخر سال يازدهم هجرت واقع شد.»(7) قول ديگر هفتاد وپنج روز است، که برگزاري دو بار مراسم شهادت حضرت براساس اين دو قول است.
عواملي چند ممکن است، منشأ اين اختلافات باشد؛ از جمله:
1. نقل حوادث تاريخي در آن دوران همانند امروز نبود، که به صورت نوشته و کتاب در آيد و به نسل هاي بعدي منتقل شود، بلکه انتقال رويدادهاي تاريخي به طور عمده شفاهي بود. از خاطر و ذهن افرادي چند به اذهان ديگران منتقل مي شد. کسي نمي تواند ادّعا کند، که همه ‌اين ناقلان از اشتباه مصون بودند.
2. از سوي ديگر در آن روزها مسلمانان سرگرم جنگ بودند. در چنين شرايطي کمتر دغدغه داشتند، که حوادث تاريخي را به طور دقيق ثبت نمايند.
3. اختلاف و دسته بندي هاي سياسي که پس از رحلت رسول خدا(ص) پديد آمد و کساني که روي کار آمدند و قدرت را در دست گرفتند، تا آن جا که توان داشته اند، تاريخ حادثه ها را دستکاري کرده اند.(8)
4. اين اختلاف در نقل تنها در مورد ايشان نيست. در مورد برخي از ائمه مانند امام سجاد نيز وجود دارد.

پی نوشت ها:
1. مجلسی، بحار الأنوار، تهران، اسلامیه، چ دوم، 1363ش، ج 43، ص 212،‌ح 41، به نقل از عيون المعجزات. (نرم افزار سیره معصومان)
2. همان، ‌ص 213، ح 44.
3. همان.
4. کلینی، الكافي، تهران، اسلاميه، چ دوم، 1362ش، ج1، ص458، ح1؛ ج3، ‌ص228، ح3؛ ج 4، ص 561، ح 3. (نرم افزار سیره معصومان)
5. بحارالانوار، پیشین، ص 213، ح 44.
6. همان، ص 200،‌به نقل از مصباح الانوار، ص 214.
7. طبری، محمد بن جرير، دلائل الإمامة، قم، بعثت، اول، 1413ق، ص135. (نرم افزار سیره معصومان)
8. سيد جعفر شهیدی، زندگانی فاطمه زهرا(س)، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، چ سی و پنجم، ۱۳۷۹ش، ص 154 - 155.

ما قائل هستیم که در زمان خلیفه ی اول و یا دوم، کتابت و نقل حدیث در تمام سرزمین اسلامی ممنوع شده است. سؤال بنده این است که کیفیت این منع به چه صورت بوده است؟ آیا به صورت یک قانون حکومتی مطرح شده است؟ به این معنا که با متخلفین از این قانون برخورد قضایی بشود و این قانون بصورت بخشنامه به دیگر بلاد اسلامی ارسال شود؟ یا اینکه این منع تنها به صورت یک توصیه بوده است و الزامی از طرف حکومت متوجه مردم نبوده است.

پاسخ:
علیرغم سفارشات و توصیه های پیامبر اعظم (صلی الله علیه و آله) مبنی بر حفظ، نقل و کتابت احادیث، متأسفانه بعد از رحلت آن بزرگوار، خلفا، به ممنوعيت حديث پرداختند، بر اين اساس سالهای متمادی «سنّت» متروک ماند و چنان جو خفقان وحشتناکی بر جامعه ی اسلامی سایه افکنده بود، که بیان احادیث ناب محمّدی(ص) جرم محسوب می گردید و به همه ی ارگان ها بخشنامه کردند که کسی حق نقل و تدوین احادیث را ندارد، حتّی برای جلوگیری از نشر احادیث، به صحابه اجازه خروج از مدینه را نمی دادند. ابابكر و عمر، اولین کسانی بودند که پرچم مبارزه با احادیث نبوی را به دست گرفتند. خلیفه دوم نیز پس از به خلافت رسیدن، تمام تلاش خویش را در جهت ممانعت از نقل، کتابت و نشر احادیث به کار بست؛ وی به ممنوعیت کتابت حدیث اکتفا نکرد، بلکه دستور سوزاندن حدیث را نیز صادر کرد: «من کان عنده منها شیء فلیمحه». (1) بر اين اساس به عمال خود دستور مي داد كه كمتر احاديث پيامبر را نقل كنند. همچنين عمر با كسانى را كه با اين سياست مخالفت مى كردند، برخورد مي نمود، چنانچه ابوذر و ابوالدرداء ابومسعود انصارى را سرزنش وحبس نمود(2). طبرى مى گويد: هر وقت خليفه، حاكم و يا استاندارى را براى نقطه اى اعزام مى كرد، به او چنين سفارش مى كرد: فقط قرآن بخوانيد و از محمد (ص) كمتر روايت نقل كنيد و من هم با شما هم صدا هستم (3)" ...أخبرنا سفيان بن عيينة عن بيان عن الشعبي قال: قال قرظة بن كعب الأنصاري أردنا الكوفة فشيعنا عمر إلى صرار فتوضأ فغسل مرتين و قال: تدرون لم شيعتكم؟ فقلنا: نعم. نحن أصحاب رسول الله. ص. فقال: إنكم تأتون أهل قرية لهم دوي بالقرآن كدوي النحل فلا تصدوهم بالأحاديث فتشغلوهم. جردوا القرآن و أقلوا الرواية عن رسول الله(ص) امضوا و أنا شريككم(4)؛ سفيان بن عيينه از شعبي نقل مي كند: قرظة بن كعب انصارى مى گويد: هنگامي كه قصد عزيمت به كوفه را كرديم، عمربن الخطاب تا منطقه «صرار» به بدرقه ما آمده و گفت: مى دانيد چرا شما را بدرقه كردم؟ گفتيم: لابد بخاطر اينكه ما از صحابه رسول اللّه (ص) هستيم؟ گفت: شما وارد آبادى و روستايى مى شويد كه قرآن مى خوانند، مبادا آنان را با خواندن و قرائت احاديث پيامبر از خواندن قرآن بازداريد! تا مى توانيد از پيامبر حديث كم نقل كنيد.ذهبي مي گويد: بعد از رحلت رسول خدا ابابكر پانصد حديث را جمع و سپس سوزاند (5)
دراين باره به منابع زير مراجعه نماييد:
-زين العابدين قرباني، علم لحديث
- مهدي مهريزي، آشنايي با متون ونهج البلاغه

پي نوشت ها:
1 .
http://www.hawzah.net/fa/MagArt.html?MagazineArticleID=61862&Magazin eNumberID=5982 <http://www.hawzah.net/fa/MagArt.html?MagazineArticleID=61862&Magazin1 eNumberID=5982>
2 . زين العابدين قرباني، علم حديث، قم، انتشارات انصاريان ،1382، چاپ پنجم ، ص 43.
3. طبري تاريخ الامم و الملوك، قاهره، مطبعه الاستقامه بالقاهره ، 1357 ،ج 3، ص 27 .
4. ابن سعد كاتب واقدى‏، الطبقات الكبرى،‏ بيروت، دار الكتب العلمية ،1418 چاپ دوم‏، ج 6، ص87.
5 . مهدي مهريزي، آشنايي بامتون حديث ونهج البلاغه، قم، ناشر: شهريار ،1378، چاپ دوم، ص 49.

آیا حضرت فاطمه (سلام الله علیها) شهید شدند؟ اگر شهید شدند، چرا امام علی(علیه السلام) از قاتل ایشان انتقام نگرفتند؟

اگر هم شهید نشدند، پس چرا می گویند حضرت فاطمه (س) شهید شدند؟

پاسخ:
چنانچه دراين واقعه در پي اسناد و مدارك شهادت براي حضرت زهرا (سلام الله علیها) باشيم. تنها برخي ازمدارك و منابع را برايتان گزارش مي كنيم.
یکی از نویسندگان اهل سنت (عبدالفتاح عبدالمقصود) داستان غم انگیز هجوم به خانه وحی و هتک حرمت بضعه الرسول (ص)را چنین بیان می کند:
عمر بن خطاب در حالی که گروهی او را همراهی می کردند, جهت اخذ بیعت از علی بن ابیطالب (ع)برای ابوبکر به در خانه فاطمه (س)آمد و فریاد زد: سوگند به آن کسی که جان عمر در دست اوست! باید از خانه بیرون بیایید. در غیر این صورت خانه را به سر ساکنانش آتش می زنم . عده ای از صحابه که از خدا می ترسیدند و حرمت پیامبر(ص)را در مورد فرزندانش رعایت می کردند گفتند: اباحفص (کنیه عمر) !چگونه می خواهی خانه را به آتش بکشی، در حالی که فاطمه (س)در این خانه است ؟ عمر با بی پروایی و بی حیایی تمام با صدای بلند گفت : اگر چه فاطمه باشد، به آتش می کشم. سپس عمر به خانه فاطمه (س)هجوم برد و با مشت و لگد به در می کوبید تا به زور وارد خانه شود. علی (ع) از خانه بیرون آمد. در همان هنگام طنین صدای گریه و ناله جان سوز فاطمه (س)دخت گرامی پیامبر که در نزدیکی در خانه بود, بلند شد. استغاثه کنان از صمیم قلب و عمق جان فریاد می زد و می فرمود: یا ابتاه یا رسول اللّه, ببین بعد از رحلت تو عمر و ابوبکر چه به روزگار دخترت آورده اند!صدای جان سوز زهرا(س) چنان جدّی و دردناک بود که گویا می خواهد پدرش رسول خدا را که به ظاهر در نزدیکی خانه اش خفته و در رضوان پروردگارش جای گرفته, به دنیا برگرداند تا یکی از اصحاب سرکش گردن فراز بی پروا را که به خانه اش هجوم آورده, به جای خود بنشاند و جبروتش را زایل سازد و شدت عمل و سخت گیریش را نابود سازد.(1)
ابن قتیبه دینوری ،مطلب را این گونه بیان می کند: فلمّا سمعت اصواتهم نادت بأعلی صوتها, یا ابتاه یا رسول اللّه ماذالقینا بعدک من ابن الخطاب و ابن ابی قحافه (2)
عبدالله الصفدری شافعی از قول نظام بصری نقل کرده: در روزی که عمر بن خطاب جهت بیعت گرفتن از علی (ع)برای ابوبکر, به خانه فاطمه (س)هجوم برد، چنان ضربه ای به پهلوی فاطمه وارد کرد که فرزند داخل رحمش یعنی محسن را ساقط کرد.(3)
ذهبی در میزان الاعتدال می نویسد: محسن با ضربه لگدی که عمر به پهلوی فاطمه زد، کشته شد.
مسعودی می نویسد: درِ خانه فاطمه (س) را آتش زدند. زهرا سیده زنان را چنان با در فشار دادند تا این که محسن او کشته شد.(4) عبداله بن عباس نقل می کند: روزی پیامبر اکرم (ص)را دیدیم که به شدت گریه می کرد. از علت آن پرسیدیم ، فرمود: می بینم روزی را که فاطمه من مورد بی احترامی قرار می گیرد. ارث و حق او را غصب می کنند. پهلوی او را می شکنند, محمول رحم او را می کشند. دخترم پیوسته گریه و ندبه می کند و می گوید: یا محمداه ! ولی کسی به او جواب نمی دهد.(5)
این ها همه از منابع از اهل سنت بود .
در اين جا قسمتی از كتاب فروغ ولايت، آيت الله جعفر سبحاني را نیز مي آوريم :"
بعد از شكل گيري سقيفه، عمر همراه برخي افراد ديگر به دستور ابابكر به خانه علي(ع) هجوم بردند تا از حضرت و تعداد كمي كه متحصن شده بودند، بيعت گيرند. مأموران خليفه خطاب به متحصّنان گفتند: هر چه زودتر خانه را ترك كنند، ولي آنان از خانه بيرون نيامدند. در اين هنگام مأمور خليفه هيزم خواست تا خانه را بسوزاند. ابن عبد ربه اندلسي مي نويسد: "خليفه به عمر مأموريت داد كه متحصنان را از خانه بيرون كند . اگر مقاومت كردند، با آنان بجنگد. از اين رو، عمر آتشي آورد كه خانه را بسوزاند. در اين موقع با فاطمه رو به برو شد. دخت پيامبر به او گفت: فرزند خطّاب، آمده اي خانه ما را به آتش بكشي؟! وي گفت: آري، مگر اين كه همچون ديگران با خليفه بيعت كنيد .مأمور خليفه آتشي بر افروخت و فشاري به در آورد و وارد خانه شد، ولي با مقاومت فاطمه رو به رو گرديد .(6)
در این باره به کتاب رنج های حضرت زهرا (س)، مرتضی عاملی ، ترجمه محمد سپهری
به طور کلی عدم دفاع علی(ع) از فاطمه(س) به صورت علنی و آشکار، ممکن است مبتنی بر دو عامل زیر باشد:
1-عدم قدرت دفاع:
تاریخ نشان می دهد که فاطمه (س) به دفاع از ولایت پرداخت، از این رو هنگامی که به خانه علی(ع) هجوم بردند و قصد بردن ایشان به مسجد جهت بیعت را داشتند، فاطمه (س) به دفاع از ساحت مقدس امام پرداخت و علی(ع) قدرت دفاع از حضرت زهرا را نداشت.
2.تکلیف گرایی:
شاید یکی از علل عدم دفاع امام آن باشد که حضرت مأمور به صبر و سکوت بود که در آن حکمت و مصلحت وجود داشت. امام 25 سال در برابر خلفا سکوت کرد و دست به قیام نزد. او علل عدم قیام را حفظ دین و حفظ وحدت اسلامی و رعایت مصالح جهان اسلام دانست.
دین خداوند بزرگ ترین امانت از جانب خدا و رسول نزد علی بود ومی بایست این امانت را حفظ کند.
استاد شهید مطهری به نقل از ابن ابی‏الحدید، می‏نویسد: «روزی فاطمه علیها‏السلام علی علیه‏السلام را دعوت به قیام می‏کرد. در همین حال فریاد مؤذّن بلند شد که: «اشهد انّ محمّداً رسول اللّه .» علی به زهرا فرمود: آیا دوست داری این فریاد خاموش شود؟ فرمود: نه. فرمود: سخن من جز این نیست.»(7)

پی نوشت ها:
1. عبدالفتاح عبدالمقصود, الامام علی بن ابی طالب (ع) ج 4، ص 274ـ 277، تهران، شرکت سهامی انتشار، 1351 ش، ترجمه سید محمد مهدی جعفری.
2. الامامه و السیاسه، ج 1، ص 16، بیروت، دارالکتب العلمیه، چاپ اول .
3. صلاح الدین بن ابیک صفدری، الوافی بالوفیات، ج 6، ص 17، حدیث شماره 2444.
4. علی بن حسین مسعودی، اثبات الوصیه، ص 110، قم ، بصیرتی.
5. ابراهیم بن محمد جوینی، فراید السمطین، ج 2، ص 34، بیروت، موسسه المحمودی.
6 . جعفر سبحانی، فروغ ولايت، ص182- 187، از انتشارات صحیفه ، 1368، قم ( با تلخیص ).
7. سیری در نهج البلاغه، ص 184.

مطلب ارسالی شما بعد تایید مدیریت در سایت نمایش داده خواهد شد.

مطلب ارسالی شما بعد تایید مدیریت در سایت نمایش داده خواهد شد.

طبق گواه تاریخ وقتی که اسرا ایرانی رو برای عمر حرومزاده فرستادن زنهای اعراب صف واستاده بودن تا برن این نجیب زاده های ایرانی رو فقط تماشا کنن و وقتی بیرون میومدن همه از تعجب به خاطر زیبایی این افراد انگشت به دهان بودن وقتی عمر این صحنه رو دید رفت داخل خیمه ایرانی ها و میخواست به زور نقاب صورت بی بی شهربانو رو بکشه که یکی از اون افرادی که اونجا خودشو سریع به خونه حضرت علی میرسونه و میگه بیا تا این عمر دوباره آبروی مسلمون ها رو نبرده یه کاری بکن که حضرت میان و با یکی از اون نگاههای غضبناک به عمر بی ناموس میفهمونه که نباید این کار رو انجام بده راستی این حرف رو از زبون یه روحانی معروف شنیدم پس خواهشا کتمانش نکنید راستی از این بعد در رفع ابهام دوستان اگه امکان داره ار کتب آقای مطهری استفاده نکنید چون ایشون اگه تربیت کردن بلد بودن پسرشون علی رو خوب تربیت میکردن تا در مواقع حساس شمشیر رو از رو بر علیه نظام نمیبست یکم هم واقع نگر باشین و به اتفاق هایی که در حمله تازیها به ایران افتاد با چشم دل نگاه کنید فراموش نکنید هنگامیکه اعراب وارد ایران شدند گفتن ما این همه عبادت کردیم و جهاد کردیم تا بهشت خدا رو نصیب بشیم ولی نمیدونستیم بهشت همین کشور ایران که بدون هیچ سختی به دستمون اومد راستی امیدوارم این همه تهمت و افطرایی که به مردان بزرگ تاریخ رو میزنید رو بتونید اون دنیا جواب بدین

هر مطلبی که در تاریخ امده را نمی توان تلقی به قبول کرد .واظهار نظر در باره هرعلمی از جمله تاریخ احتیاج به تخصص دارد . با میل وعلاقه شخصی نمی توان مطلبی را پذیرفت یا رد کرد .شهید مطهری ،مورد قبول تمام اندیشمندان باانصاف است .اوکسی است که امام خمینی ،تمام نوشته های اورا تایید نمود. که امام در باره هیچ کس از نویسنگان چنین عقیده ای نداشت . سعی کنید در نوشتن وگفتن از توهین به افراد پرهیز نمائید . شما می توانید سخنان شهید مطهری را بدون توهین به ایشان ( اگه تربیت کردن بلد بودن پسرشون علی رو خوب تربیت میکردن ...) نپذیرید .
در این جا در باره شهربانو مطالبی امده که دکتر سید جعفر شهیدی هم داستان او را نمی پذیرد .

ازدواج امام حسین (ع) با شهربانو ،صحت ندارد.
با رجوع به منابع مختلف شیعه و سنى در مى‏یابیم که از میان امامان شیعى بیش ترین اختلاف در باره نام مادر امام سجاد(ع) وجود دارد تا جایى ‏که برخى از محققان با استفاده از منابع مختلف چهارده نام(3)و برخى دیگر تا شانزده‏(4)نام براى مادر حضرت ذکر کرده‏اند(5).مجموع نام‏ها چنین است:
1. شهربانو،
2. شهربانویه،
3. شاه زنان،
4. جهان شاه،
5. شه زنان،
6. شهرناز،
7. جهان بانویه،
8. خولة،
9. برّة،
10. سلافة،
11. غزالة،
12. سلامة،
13. حرار،
14. مریم،

با آن که در منابع تاریخى اهل سنّت بر روى نام‏هایى چون سلافة، سلامة، غزالة بیش تر مانور داده شده ،(6)اما در منابع شیعى و به خصوص منابع روایى آنان، نام شهربانو بیش تر مشهور شده است.
بنا به نوشته برخى از محققان(7)اولین بار این نام در کتاب «بصائر الدرجات» محمد بن حسن بن فروخ صفار قمى (م290ه.ق) دیده شده است.(8) بعدها محمد بن یعقوب کلینى،محدّث معروف شیعى (م 329 ه.ق) روایت همین کتاب را در کتاب کافى آورد.(9) بقیه منابع یا از این دو منبع بهره گرفته و یا آن که روایاتى ضعیف و بدون سند معتبر را در نوشته‏هاى خود آورده‏اند.(10)
در این روایت آمده است:
چون دختر یزدگرد را نزد عمر آوردند، دوشیزگان مدینه براى تماشاى او می آمدند. بعد از گفتگویی که بین دختر یزدگرد و عمر پیش آمد ،امام علی(ع) به عمر فرمود: به او اختیار ده که خودش مردى از مسلمانان را انتخاب کند . در سهم غنیمتش حساب کن. عمر به او اختیار داد. دختر آمد و دست خود را روى سر حسین(ع) گذاشت. امیرالمؤمنین على(ع) به او فرمود: نام تو چیست؟ گفت: جهان شاه. حضرت فرمود: بلکه شهربانویه باشد.
سپس به حسین فرمود: اى اباعبدالله! از این دختر بهترین شخص روى زمین براى تو متولد مى‏شود . على بن حسین(ع) از او متولد گشت. حضرت را ابن الخیرتین (پسر دو برگزیده) مى‏گفتند؛ زیرا برگزیده خدا از عرب «هاشم» بود و از عجم «فارسى».(11)
این روایت از جهت سند و متن محل بحث واقع شده است. از جهت سند در آن افرادى مانند ابراهیم بن اسحاق احمر(12) و عمرو بن شمر وجود دارند که به غلو متهم شده اند. علمای شیعه آن دو را مورد تأیید قرار نداده‏اند.(13) از جهت متن نیز اشکالاتی دارد، بدین شرح : اسارت دخترى از یزدگرد در زمان عمر و به ازدواج امام حسین(ع) درآمدن محل تردید است . در هیچ‏یک از منابع معتبر شیعى به جز این روایت، لقبى با عنوان «ابن الخیرتین» براى امام سجاد(ع) نقل نشده است.
دکتر سید جعفر شهیدی و استاد شهید مطهری ،ازدواج امام حسین (ع)با شهربانو را ،نمی پذیرند .
پی نوشت ها:
1 . ملاآقا دربندى، اکسیر العبادات فى اسرار الشهادات، ج 3، ص 110.
2. شهیدى، زندگانى على بن الحسین(ع)،ص11.
3. همان ص 10 و 11.
4. مقاله «حول السیدة شهربانو» نوشته شیخ محمد هادى یوسفى، مندرج در مجله رسالة الحسین(ع)، سال اوّل، شماره دوّم، ربیع‏الاول 1412
5 .بحارالانوار، ج 46، ص 8-13
6. افتخارزاده، شعوبیه ناسیونالیسم ایران، ص‏305 که از منابعى چون انساب الاشراف بلاذرى، طبقات ابن‏سعد، المعارف ابن‏قتیبه دینورى و الکامل مبرّد اسامى فوق را نقل مى‏کند
7. ‏ زندگانى على بن الحسین(ع)، ص 12
8. بحارالانوار، ج 46، ص 9، ح 20.
9 . اصول کافى، ج 2، ص 369
10. براى آگاهى از سیر تاریخى شهربانو در منابع ر.ک: شعوبیه ناسیونالیسم ایرانى، ص 289-337.
11. با استفاده از ترجمه حاج سید جواد مصطفوى (اصول کافى، ج 2، ص 369).
12. آیت الله خویى، معجم رجال الحدیث، ج 1، ص 202 و ج 13، ص 106.
13. همان.
برای بحث وگفتگو ،می توانید . با اتاق اين مر كز - در الفور- ( اتاق دين، جوان و پرسمان) ارتباط برقرار وسوالات خود را مطرح نماييد .

صفحه‌ها