دانش تاريخ

با سلام و خسته نباشید آیا روایت زیر در کتب شیعه صحت دارد؟ مرحوم تنکابنی در کتاب اکلیل المصائب می نویسد:از سکینه خاتون (ع) روایت شده است: روز نهم ماه محرم بود. آب در بین خیمه ها تمام شده بود وعطش وتشنگی بیداد می کرد. هوا بسیار گرم وسوزان بود. کودکان از عطش وتشنگی غش می کردند. من به خدمت عمه ام زینب (س) رفتم و از او طلب آب کردم برادر شیر خوارم علی اصغر(ع) به روی دامن عمه بزرگوارم بود وازعطش فریاد می زد و مانند ماهی که از آب بیرون افتاده باشد دست و پا می زد عمه ام زینب(س) به تمام خیمه ها سر زد تا شاید جرعه ای آب پیدا نماید و کمی از عطش ما را رفع نماید اما تمام مشک ها خشک شده بود و آبی در بساط نبود. ما همگی به همراه حضرت زینب(س) در داخل خیمه شیون می کردیم. در این هنگام یکی از اصحاب پدرم به نام بُریر که اورا سید قرائ می گفتن از کنار خیمه ما عبور کرد و از حال ما باخبر شد. بُریر کمی خاک را از زمین برداشت و بر سر خویش ریخت و با گریه به اصحاب خود خطاب کرد: فرزندان فاطمه (س) از تشنگی در حال جان دادن هستند و ما هر طور که می شود باید آب برای این کودکان مهیا کنیم. اصحاب وی همگی گفتند ما حاضریم که جان خود را نثار کنیم. مشکی برداشتند و به سوی فرات حرکت کردند. موکلین فرات را احاطه کرده بودند و با مشقت فراوان و درگیری توانستند مشک آبی برای ما بیاورند. مشک آب را آوردند و تمام کودکان به یک دفعه در کنار مشک جمع شدند کودکان بیش از بیست نفر بودند و شکم های خود و سینه ها را به مشک چسبانیدند که کمی از عطش را رفع نمایند اما به ناگاه بند مشک باز شد و تمام آب از مشک به روی زمین ریخت. کودکان ناله کردند و بُریر بر صورت خود زد و گفت : والهفاه بر جگر دختران فاطمه (س)

با سلام و آرزوي قبولي طاعات و عبادات شما و سپاس از ارتباط تان با مرکز ملی پاسخگویی به سوالات دینی
دوست گرامي
چنين مطلبي در منابع معتبر نيامده، لذا نمي توان آن را پذيرفت.
موفق باشید.

با سلام و قبولی طاعات و عبادات، می خواستم بدونم امام حسین(علیه السلام) هنگام عزیمت به کربلا در چندین منزل توقف داشته اند و نام آن منازل (توقفگاه) چه بود؟

پاسخ:
پس از هلاكت معاويه در رجب سال شصت يزيد طبق قرار قبلي و بر اساس بيعتي كه قبلا از مردم براي وي گرفته شده بود، به خلافت رسيد. يزيد به وليد بن عتبه بن ابي سفيان والي خود در مدينه نوشت تا از حسين بن علي بيعت بگيرد.
امام از بيعت كردن با يزيد امتناع ورزيد. به همراه تمامي اهل بيت خود از مدينه خارج شد. تاريخ حركت امام سوم شعبان سال شصت هجري ذكر شده است. (1)
شيعيان كوفه پس از شنيدن خبر مخالفت امام با يزيد خوشحال شدند تعدادي از سران كوفه نامه به امام نوشتند و حضرت را به كوفه دعوت نمودند. امام ابتدا. مسلم رابراي بررسي اوضاع به كوفه اعزام نمود
او نيز وفاداري كوفيان را به اما حسين (ع) گزارش داد.
پس از آن كه نماينده رسمي امام آمادگي كوفيان را تاييد نمود ،ديگر جاي تامل نبود. شرايط قيام عليه بني اميه آماده بود . امام مكه را به سوي عراق ترك مي كند.
منزلگاه هاي امام در مسير به كربلا:
صَفّاح
در اين منطقه فرزدق شاعر با حضرت ملاقات كرد و در جواب حضرت كه از احوال مردم عراق جويا شده بود، گفت : دل هاي مردم با توست ليكن شمشيرشان با بني اميه است. (2)
زدود
امام حسين در منطقه بعدي كه زدود نام داشت، با زهير بن قين برخورد نمود. علي رغم آن كه وي عثماني بود، با تحريك همسرش در زمره يكي از ياران با وفاي امام درآمد. (3)
ذات عِرق
خبر شهادت مسلم و هاني در اين منزلگاه به گوش امام حسين رسيد. (4)
خُزَيمِيّه
حضرت و همراهان يك روز و يك شب در اين منزلگاه توقف كردند.
امام حسين خطاب به زينب كبري در اين منزلگاه مي فرمايد:
خواهرم ! آنچه اراده مشيّت خدا بدان تعلق گرفته ، همان خواهد شد. (5)
ثَعلَبيّه
حضرت شبانه وارد اين منزلگاه شد.
در همين منزلگاه مردي نصراني به همراه مادرش خدمت امام رسيدند و به دست او مسلمان شدند. (6)
زباله
منزلگاهي بود كه امام خبر شهادت عبد الله بن يقطر را شنيد. او فرستاده سيد الشهدا به سمت كوفيان و حضرت مسلم و هاني شهيد بود.
(7)
شَراف
حضرت در منزلگاه شراف دستور دادند كه آب فراوان برداشته و صبحگاهان حركت كنند. در ميان راه و هنگام ظهر به لشكري برخوردند. امام با سرعت و قبل از دشمن در منزل « ذُو حَسَم » مستقر شد. آن گاه امام فرمان داد تا لشكر دشمن و نيز اسبان آنان را سيراب كنند .
لشكر امام و لشكر دشمن به فرماندهي حُر ، نماز ظهر و عصر را به امامت حضرت خواندند. (8)
بَيَضه
ايراد خطبه اي در برابر سپاه حر.
از سخنان حضرت در اين منزلگاه خطاب به سپاه كوفه :
اي مردم ! رسول خدا فرمود : هركس سلطان ستمگر ، پيمان شكن ، حلال كننده حرام ها و مخالف با سنت رسول خدا را ببيند و در برابر او برنخيزد ، جايگاهش با او در جهنم است . (9)
عذيب
در اين منزلگاه نامه ابن زياد مبني بر سختگيري بر امام به حر مي رسد و حر مانع حركت امام شد.(10)
قصر مقاتل
در اين منزل امام عبيد الله بن حرجعفي ، حجاج بن مسروق و زيد بن معقل را ديد .از آنان نيز دعوت نمود اما آنان عذر آورده و گفتند كه حاضريم اسب هاي مان را بدهيم. امام فرمود :نيازي به اسب هاي تان ندارم .
نينوا ( كربلا)
در اين منزلگاه امام به سواري برخورد كه نامه اي براي حر از سوي عبيدالله آورده بود. مضمون آن محاصره امام حسين بود. (11)
امام براي اقامت در محل مناسب تري ، به حركت خود ادامه داد تا به سرزميني رسيد . اسم آن جا را سوال فرمود؛ تا نام كربلا را شنيد ، گريست و فرمود: پياده شويد، اين جا محل ريختن خون ما و محل قبور ماست. همين جا قبور ما زيارت خواهد شد ، و جدم رسول خدا چنين وعده داد.
آنچه بيان شد گزارشي بسيار كوتاه و اشاره اي به برخي از رخدادهاي نهضت عاشورا بود .چنانچه خواستار آگاهي بيش تر هستيد، به كتاب هاي فرهنگ عاشورا رسول جعفريان؛تاريخ واقعه عاشورا از مدينه تا مدينه، عبد الرحمان انصاري، رجوع نماييد.
پي نوشت ها:
1. رسول جعفريان، تاملي در نهضت عاشورا، انتشارات انصاريان، 1384، ص 171.
2. همان.
3. دينوري، اخبار الطوال ،قم ،منشورات رضي، 1960 ،ص247.
4.ابن اعثم كوفي، الفتوح، ترجمه غلامرضا طباطبايي مجد ،تهران، آموزش انقلاب اسلامي، 1372ش، ج5،ص120.
5.جواد محدثي ،فرهنگ عاشورا ،نشر معروف،ص179.
6. همان، ص160.
7. همان، ص 126.
8. همان، ص 194.
9. همان، ص819.
10. همان، 308.
11. همان، ص 367.
موفق باشید.

مطلب ارسالی شما بعد تایید مدیریت در سایت نمایش داده خواهد شد.

چرا امام علی (علیه السلام) بعد از قضیه ی سقیفه از آیه های قرآن، بالأخص آیه ی 3 سوره ی مائده در زمان استدلال به غدیرخم استفاده نکردند؟ امام علی(ع) تا اون جایی که ما دیدیم، اصلاً از آیه ی قرآن برای اثبات حق خود استفاده نکردند. از یک نفر که پرسیدم گفت با این کارشون می خواستند از تحریف قرآن جلوگیری کنند. اما اگر این باشه حضرت زهرا(روحی فداها) هم نباید برای حق فدک و ارث خود از آیه ی قرآن استفاده می کردند. کسی که این شبهه رو انداخته بود می خواست بگه که اصلاً این آیات در حق امام نبوده تا امام از اونا برای اثبات خود استفاده کنه. ممنون میشم جوابمو بدید.

پاسخ:
پرسشگر محترم سقيفه كودتا بود و كودتاگران سقيفه جاهل نبودند تا امام آنان را آگاه نمايد و بر اشتباه و سوء برداشت هم نبودند تا امام با احتجاج و استناد به قرآن و حديث آنان را به راه صواب آرد. آنان خود شاهد شأن نزول اين آيات بودند و بارها و بارها از زبان پيامبر بيان اين آيات را شنيده بودند و تصريح هاي پيامبر در مورد امام علي و ... را مي دانستند و خود در غدير شاهد و بيعت كننده با امام بودند و ...
آنها اصلا از امام نظر نخواستند و سؤال نكردند و توضيحي نطلبيدند و اجازه سخن به امام ندادند تا امام به آيه و روايت استناد كند. اصلا در سقيفه و بعد از سقيفه (تا زمان شوراي شش نفره) امام فرصت و مجال سخن گفتن نيافت تا بخواهد دليل و برهان بياورد.
امام و ياران با وفايش بر بالاي جنازه مقدس رسول خدا به تجهيز ايشان مشغول بودند كه آنان در سقيفه جمع شدند و با استدلال هاي خود انصار را كنار زدند و با ابوبكر به عنوان خليفه بيعت كردند و بعد هم با زور از همه از جمله امام خواستند كه بدون چون وچرا بيعت كند.
بله اگر مجلس شور و بحث و اعلام نظر تشكيل شده بود و به امام هم آگاهي داده بودند و امام حاضر نشده بود يا دليل و برهان نياورده بود، اشكال شما وارد بود ولي اصلا اجازه اين كارها را ندادند.
بله امام بعدها در شوراي شش نفره اي كه عمر براي تعيين خليفه تشكيل داد و در دوران خلافت خود به كرات ادله قرآني و برهاني و روايي سزاوارتر بودن خود را بيان كرد تا در تاريخ ثبت شود و حجت بر مردم آن زمان و آيندگان تمام گردد.
بله حضرت زهرا به خاطر اين كه زن بود و دختر پيامبر و مورد احترام در جامعه اسلامي، از فرصتي كه برايش پيش آمد استفاده كرد و به مسجد رفت و سخنان خود را گفت و خليفه هم گمان نمي كرد امر به آنجا برسد و گر نه به ايشان هم اجازه سخن نمي دادند.
وقتي خلافت از شوهرش و فدك از خودش به زور گرفته شد، ايشان به مسجد رفت و احتجاج كرد. خليفه بر اين گمان بود كه ايشان سخني عليه خلافت نخواهد گفت و اگر هم بخواهد سخن بگويد، سخناني آتشين و انقلاب خيز نتواند گفت و لازم نمي ديد بيش از آن حرمت او را بشكند و زمينه هاي اعتراض عليه خود را فراهم آورد از اين رو وقتي ايشان به مسجد تشريف آوردند او را با احترام پذيرفت و دلجويي كرد و وعده ها داد. ولي وقتي با سخنان آتشين و برهان هاي محكم او مواجه شد و به قول معروف پاي چراغ را تاريك ديد، حرمت گذاري را وانهاد با توهين صريح به او و شوهرش، ايشان و ديگران را خاموش كرد. (1)

پي نوشت ها:
1. جوهري، سقيفه، بيروتف شركه الكتبي، 1413ق، ص104.
موفق باشید.

آیا کتاب جرج جرداق مسیحی در مورد حضرت علی (علیه السلام) ترجمه شده است؟ کدام انتشارات چاپ کرده است؟

پاسخ:
كتاب" الامام علي صوت العدالة الانسانية "، جرج جرداق مسيحي، ترجمه شده است كه امروزه از آن به عنوان " صداي عدالت انساني" ياد مي گردد. در ضمن اين كتاب چاب هاي مختلف دارد. نويسنده اين كتاب مي نويسد: براي اولين بار -اين كتاب- در بيروت و آن هم توسط مسيحيان منتشر شد. بعد از انتشار اين كتاب در بيروت رئيس يك انتشارات عراقي به نام «قاسم رجب» اين كتاب را به عراق برد و بعد از اينكه آن را دور حرم حضرت امير(ع) طواف داد، چاپ كرد و بارها هم اين كتاب تجديد چاپ شد. البته بدون اجازه من.(1)
اين كتاب سيد هادي خسروشاهي ترجمه و انتشارات سماط، آن را منتشر كرده است.

پي نوشت:
1.<http://bookfriend.blogfa.com/post-
موفق باشید.

دلایل برای رد این ادعا که "امام حسین (علیه السلام) فقط برای حکومت قیام کرد و عاشورا یک دعوای سیاسی-قبیله ای بوده است" چیست؟ لطفا نام منابع تاریخی دست اولی را که می توان به آن استناد کرد ذکر کنید.

پاسخ:
يكي از نگاه ها به جريان و نهضت عاشورا از سوي اهل سنت نگاه تنازع قدرت است.(1)
شهيد مطهري به اين سؤال، چنين پاسخ مي دهد:
نهضت چند ماهيتى‏
پديده‏‌هاى اجتماعى مى‌‏توانند در آن واحد چند ماهيتى باشند قيام امام حسين (علیه السلام) از آن پديده‏‌هاى چند ماهيتى است، چون عوامل مختلف در آن اثر داشته است. مثلًا يك نهضت مى‌‏تواند ماهيت عكس العملى داشته باشد يعنى صرفاً عكس العمل باشد، و مى‌‏تواند ماهيت آغازگرى داشته باشد. اگر يك نهضت ماهيت عكس العملى داشته ‏باشد، مى‌‏تواند يك عكس العمل منفى باشد در مقابل يك جريان، و مى‌‏تواند يك عكس العمل مثبت باشد در مقابل جريان ديگر. همه اينها در نهضت امام حسين(ع) وجود دارد.
عامل تقاضاى بيعت‏
يكى از عوامل كه به يك اعتبار (از نظر زمانى) اولين عامل است، عامل تقاضاى بيعت است، يزيد مى‌‏خواهد بيعت بگيرد. بيعت كردن يعنى امضا كردن و صحّه گذاشتن امام حسين(ع) عكس العمل نشان مى‌‏دهد، عكس العمل منفى. بيعت مى‌‏خواهيد؟ نمى ‏كنم.
عامل دعوت مردم كوفه‏
عامل ديگرى هم در اينجا وجود داشت كه باز ماهيت نهضت حسينى از آن نظر ماهيت عكس العملى است. ولى عكس العمل مثبت نه منفى اينجا يك دعوت است از طرف مردمى كه مدعى هستند ما از سر و جان و دل آماده‏‌ايم، كوفه اصلًا اردوگاه بوده است مردم اين شهر از امام حسين دعوت مى‌‏كنند در مجموع شايد حدود صدهزار نفر به او نامه نوشته‌‏اند مسلمانانى قيام كرده‌‏اند، امام بايد به كمك آنها بشتابد امام حسين از اول حركتش معلوم بود كه مردم كوفه را آماده نمى‌‏بيند، مردم سست عنصر و مرعوب شده‌‏اى مى‏‌داند. در عين حال جواب تاريخ را چه بدهد؟ قطعاً اگر امام حسين به مردم كوفه اعتنا نمى‌‏كرد، همين ما كه امروز اينجا نشسته‌‏ايم مى‌‏گفتيم: چرا امام حسين جواب مثبت نداد.
عامل امر به معروف و نهى از منكر
روز اولى كه امام حسين از مدينه حركت كرد، با اين شعار حركت كرد من به حكم وظيفه امر به معروف و نهى از منكر بايد قيام كنم؛ و نيز مسأله اين نبود كه چون مردم كوفه از من دعوت كرده‏اند قيام مى‏‌كنم (هنوز حدود دو ماه مانده بود كه مردم كوفه دعوت كنند)، بلكه مسأله اين بود كه دنياى اسلام را منكرات فراگرفته است؛ من به حكم وظيفه دينى، به حكم مسؤوليت شرعى و الهى خود قيام مى‌‏كنم.
امام حسين فرمودند: من براى سركشى و عداوت و فساد كردن و ظلم نمودن از مدينه خارج نشدم. بلكه، و انما خرجت لطلب الاصلاح في امة جدى أريد ان آمر بالمعروف و انهى عن المنكر. يعنى جز اين نيست كه من بمنظور ايجاد صلح و سازش در ميان امت جدم خارج شدم، من در نظر دارم امر بمعروف و نهى از منكر نمايم. من مي خواهم مطابق سيره جدم رسول خدا و پدرم على بن ابى طالب(ع) رفتار نمايم. كسى كه مرا به جهت اينكه حق مي گويم قبول كند او بحق سزاوارتر است و كسى كه دست رد بسينه من بگذارد من صبر مي كنم تا خدا كه بهترين حكم‏ كنندگان است بين من و او داورى نمايد.(2)
در عامل اول، امام حسين(ع) مدافع است. به او مى‌‏گويند: بيعت كن، مى‌‏گويد: نمى‌‏كنم؛ از خودش دفاع مى‌‏كند. در عامل دوم، امام حسين متعاون است. او را به همكارى دعوت كرده‌‏اند، جواب مثبت داده است. در عامل سوم، امام حسين مهاجم است. در اينجا او به حكومت وقت هجوم كرده است. به حسب اين عامل، امام حسين يك مرد انقلابى است، يك ثائر است، مى‌‏خواهد انقلاب كند.(3)
درباره نقش طلب قدرت در نهضت كربلا نيز بايد گفت كه: خواست قدرت پديده اي زشت و منكر نيست. اگر چه اكثر صاحبان قدرت، از قدرت سوء استفاده كرده و سبب تصور منفي از طلب قدرت شده باشند.
اگر كسي بخواهد قدرت به دست آورد، تا مانع ظلم ظالمان شود، نيكي ها و فضائل را ترويج كند، خواست قدرت براي او به اندازه همين اهداف زيبا و نيكو است. ارزش قدرت در نظر ائمه را مي توانيم در كلمات و عمل امير المومنين (ع) ببينيم. حضرت قدرت را تنها زماني ارزشمند مي دانند كه با آن بتوانند مانع ستمكاران شوند، و دنياي فارغ از نگاه الهي ، در نگاه حضرت، پست تر از آب بيني يك بز است:
حضرت علي (ع): اگر خداوند از علماء عهد و پيمان نگرفته بود كه برابر شكم بارگى ستمگران، و گرسنگى مظلومان، سكوت نكنند، مهار شتر خلافت را بر كوهان آن انداخته، رهايش مى‏ ساختم، و آخر خلافت را به كاسه اوّل آن سيراب مى‏ كردم، آنگاه مى‏ ديديد كه دنياى شما نزد من از آب بينى بزغاله‏ اى بى ارزش‏ تر است.(4)
حضرت در جاي ديگري دنياي فارغ از هدف الهي را اين گونه توصيف مي كنند:
به خدا سوگند، كه دنياى شما در چشم من بى‏ ارج‏ تر از پاره استخوان خوكى است در دست شخصى جذامى(5)
حكومت براي چنين كسي، رفاه و آسايش و برخورداري از نعمت هاي دنيوي را در پي ندارد:
حضرت علي (ع) مي فرمايند: آگاه باش امام شما از دنياى خود به دو جامه فرسوده، و دو قرص نان رضايت داده است، پس سوگند به خدا من از دنياى شما طلا و نقره‏ اى نيندوخته، و از غنيمت‏ هاى آن چيزى ذخيره نكرده‏ ام، بر دو جامه كهنه‏ ام جامه‏ اى نيفزودم، و از زمين دنيا حتى يك وجب در اختيار نگرفتم و دنياى شما در چشم من از دانه تلخ درخت بلوط ناچيزتر است.(6)
پول و ثروت در دست چنين كسي، جز براي انفاق نيست تا شب ها كيسه بر دوش، به در خانه نيازمندان برود. و معاش آنها را تأمين كند. و قدرت جز براي مقابله با ظالمان و منحرفان نيست. پس اگر چنين كسي، طلب قدرت را رها كند، مرتكب زشتي شده است. و بايد به محض توانايي بر كسب قدرت، آن را به دست بگيرد. ترك قدرت براي چنين كساني، بهره مند شدن از آسايش است كه در اين صورت، مرتكب زشتي شده اند.

پي نوشت ها:
1. براي آگاهي بيشتررك كتابهاي مقدمه ابن خلدون، رهبر آزادگان، رجبعلي مظلوبي.
2. كتاب الفتوح، أبو محمد أحمد بن اعثم الكوفى (م 314)، تحقيق على شيرى، بيروت، دارالأضواء، ط الأولى، 1411/1991، ج5، ص21.
3. مجموعه ‏آثار استاد شهيد مطهرى، ج‏17، ص 140تا 146.
4.‏ نهج البلاغه – خطبه سوم.
5. نهج البلاغه – كلمات قصار – 236.
6. نهج البلاغه – نامه 45.
موفق باشید.

1- شما ذکر می کنید که در غدیر مردم درگرما و زیر آفتاب سوزان بودند درحالی که غدیر یک استراحتگاه خوش آب و هواست؟

2- آیا 120000 نفر در غدیر با حضرت علی بیعت کردند و چگونه در آن زمانِ کم چنین چیزی ممکن بود؟

با سلام و آرزوي قبولي طاعات و عبادات شما و سپاس از ارتباط تان با مرکز ملی پاسخگویی به سوالات دینی
وضعيتي كه در متون تاريخي از نظر منطقه و وضع جفرافيايي گزارش داده اند همان است و البته مربوط به همان زمان بوده، اما در طول تاريخ به جهت حضور پيامبر و واقعه غدير مورد توجه مردم قرار گرفت و براي آسايش زائران بيت الله از نظر ساخت و ساز و امكانات مورد توجه بيشتر قرار گرفت.
بيعت امام علي در يك روز نبوده كه با توجه به فراواني جمعيت آن را استبعاد كنيد. بيعت با حضرت تا سه روز به طول انجاميده بود.(1)
براي آگاهي از موقعيت جغرافيايي غدير خم به پايگاه اطلاع رساني حوزه رجوع نماييد. http://www.hawzah.net/fa/magart.html?MagazineID=0&MagazineNumberID=4816&...

پي نوشت:
1. حق اليقين ‏علامه مجلسى، ناشر انتشارات اسلاميه‏،‏ ج 1، ص 102.

با سلام و آرزوي قبولي طاعات و عبادات شما و سپاس از ارتباط تان با مرکز ملی پاسخگویی به سوالات دینی
خير، البته سوال دقيقا روشن نيست. شايد مقصود اين با شد كه امام حسين (ع) با يزيد بيعت نمود، اگر چنين است بايد گفت: نه تنها امام حسين (ع) زير پرچم يزيد شركت نداشت، بلكه امام عليه وي قيام نمود، يعني بعد از مرگ معاويه، يزيد از امام حسين (ع) بيعت خواست، امام بيعت ننمود. به عبارت ديگر امويان در صدد بودند حكومت خود را موروثى كنند.(1) ، از اين رو معاويه ولايت عهدى يزيد را مطرح كرد خواست از امام حسين (ع) براي يزيدبيعت بگيرد، اما معاويه در زمان خود موفق نشد، اما به يزيد سفارش كرد از شخصيت هايى مانند عبد الله بن زبير و امام بيعت بگيرد. البته به او توصيه نمود با امام با خشونت رفتار نكند، زيرا امام موقعيت اجتماعى خاصى دارد. بعد از مرگ معاويه، يزيد به وليد بن عتبه، استان دار مدينه دستور داد كه از امام حسين (ع) بيعت بگيرد. حضرت در جواب وليد فرمود: ما از خاندان نبوت و معدن رسالت و جايگاه رفيع رفت و آمد فرشتگانيم، در حالى كه يزيد مردى است فاسق، ميگسار و قاتل بى گناهان؛ او كسى است كه آشكارا مرتكب فسق و فجور مى شود. بنابر اين هرگز شخصى چون من، با مردى همانند وى بيعت نخواهد كرد. (2) استاد شهيد مطهرى مى نويسد: «گذشته از مفاسد ديگر، دو مفسده در بيعت اين آدم بود كه حتى در مورد معاويه وجود نداشت: يكى، بيعت با يزيد، تثبيت خلافت موروثى [امويان ] از طرف امام حسين (ع) بود؛ يعنى مسئله خلافت يك فرد نبود؛ مسئله خلافت موروثى مطرح بود. مفسده دوم مربوط به شخص خاص يزيد بود... .» (3)
در اين باره به منابع زير مراجعه فرماييد:
1 - قيام جاودانه، محمدرضا حكيمى
2- فرهنگ عاشورا، جواد محدثى
3-.درسي كه حسين(ع) به انسان ها آموخت، عبدالكريم هاشمي نژاد
4- زندگاني امام حسين(ع)، هاشم محلاتي
5- پرتوي از عظمت حسين(ع) لطف الله صافي
6- قيام حسين بن علي(ع)، جعفر شهيدي
7- حماسه حسيني، مرتضي مطهري.
پي نوشت ها:
1. علامة مجلسي بحار الأنوار، بيروت، دار إحياء التراث العربي، 1403 - 1983 م، ج31، ص197.
2. همان، ج 44، ص 325.
3. مرتضي مطهري، حماسه حسينى، صدرا. ج 2، ص 20.

موفق و موید باشید

چرا پیامبر (صلی الله علیه و آله) در غدیر حضرت علی (علیه السلام) را با لفظ خلیفه معرفی نکرد و با لفظ مولا معرفی کرد؟ هر چند نزد شیعه قرینه وجود دارد که منظور از مولا اولی به تصرف است ولی اگر با لفظ خلیفه عنوان می کردند در غدیر برای نسل های آینده شبهه ایجاد نمی شد، لذا در مورد عدم معرفی حضرت علی (ع) در غدیر با لفظ خلیفه توضیح دهید.

پاسخ:
براي پاسخ به اين سؤال، به چند نكته توجه فرمائيد:
1. ولايت از ماده (و ل ي) به معناى قرب و نزديكى است (1) به عبارت ديگر، ولايت نوعي قرب و نزديكي معنوي نسبت به چيزي است به گونه اي كه بواسطه اين قرب و نزديكي معنوي، يكي بر ديگري در مال، جان و... ولايت پيدا مي كند مثلاً پدر نسبت به فرزند قرب معنوي و در نتيجه نوعي ولايت دارد و در مجموع مي توان گفت ولايت گونه اي از قرابت است كه منشأ نوعي تصرف باشد. (2) اما خلافت در لغت صرفاَ به معناي قائم مقامي و جانشيني از ديگري است.(3)
بر اين اساس خود كلمه "ولي" داراي بار معنايي خاص بوده كه واژه خلافت داراي اين معنا و مفهوم نيست و به اعتقاد ما ائمه بر انسانها ولايتي دارند كه با خلافت همراه است نه صرفاً خلافت.
2. بر فرض از نكته قبلي صرف نظر كرده و انگيزه اصلي پيامبر(ص) را در اين زمينه غير معلوم بدانيم، اما اين به صحت اصل مطلب ضرر نمي رساند. چرا كه نه تنها مورد مذكور، بلكه برخي از آيات قرآن نيز، به دلائل متعدد مبهم بيان شده است كه همه مسلمانان شيعه و سني، با استفاده از قرائن به هدف اصلي پي مي برند.
اينكه هر شخصي با عقل خود شرائط را ارزيابي كرده و واژه ديگري را بهتر مي داند، امري است كه در جاي خود قابل بررسي است اما نكته آن است كه حال كه اين لفظ بيان شده، چه بايد كرد؟ آيا مي توان به صرف ابهام از آن صرف نظر و مسئله مهم خلافت را با اين بهانه از مسير خارج كرد؟ قطعاً خير
در واقع يكي از ويژگي هاي زبان عربي اين است كه غالب كلمات چند معنائي هستند كه برخي از معاني آن حقيقي و برخي مجازي بوده و يا برخي ريشه اي و برخي فرعي محسوب مي شوند به هر حال كمتر كلمه اي را مي توان در اين زبان يافت كه معني منحصر به فرد داشته باشد، فقط نوع استفاده از آن و قرائن و شواهد موجود در كلام گوينده است كه مراد و منظور او را تعيين مي كند.
در حديث غدير نيز قرائن و شواهد متعدد وجود داشته و دارد كه مراد و منظور پيامبر را به خوبي نشان مي دهد تا حدي كه هيچ كس از حاضران در واقعه غدير ترديدي در مراد پيامبر نداشتند، در واقع اين توجيه كه مولا داراي معاني مختلف مي باشد و اهل سنت آن را در روايت غدير به معناي دوست داشتن فرض كردند مربوط به زمان صدر اسلام و زمان حيات پيامبر و سال هاي اوليه خلافت خلفا نمي باشد، بلكه سالها بعد از انحراف جريان خلافت برخي از عالمان اهل سنت براي توجيه اعتقادشان بيان شده است.
قرائن و شواهد متعدد وجود دارد كه نشان مي دهد همه حاضران در غديرخم همان معنا و مفهومي را كه پيامبر از معرفي اميرالمؤمنين به عنوان جانشين و خليفه پس از خود داشت فهميدند، و لذا همه در طول سه روز با ايشان تحت همين عنوان بيعت نمودند (4) و افراد معدودي نيز كه به خاطر خصومت هاي شخصي حاضر به پذيرفتن خلافت اميرالمؤمنين تحت هيچ شرايطي نبودند در همان برهه از زمان مخالفت خود را با خلافت ايشان اعلام نمودند و طلب عذاب كردند كه در همان زمان به عذاب الهي هلاك شدند.(5)
3. پيامبر در موارد متعدد حضرت علي (ع) را به جانشيني انتخاب كرده و اتفاقاً در بسياري از موارد از واژه خليفه استفاده نموده است مثلاً داستان معروف نخستين روزهاي دعوت كه در آن حضرت علي را به عنوان خليفه خود معرفي كرد" ْ فَأَنْتَ أَخِي وَ وَصِيِّي وَ وَزِيرِي وَ وَارِثِي وَ خَلِيفَتِي مِنْ بَعْدِي‏ ...."(6) تو برادر، وصىّ، وزير و وارث منى و خليفه پس از من هستى...."
و حتي در مواردي نام تك تك ائمه را بيان نموده (7) و يا حداقل عدد آنها را دوازده نفر بيان كرده است.
بر اين اساس با فرض ابهام لفظ ولي، احاديثي كه پيغمبر در موارد متعدد به صراحت در آن را لفظ خليفه و جانشيني پيامبر (ص) استفاده نموده است، چگونه قابل توجيه است ؟ چرا در آنها اختلاف شده است؟
به اعتقاد ما پيامبر(ص) در طول حيات خود جانشيني حضرت را به صورت روشن بيان كرده است و علت اختلاف بر سر جانشيني پيامبر اكرم (ص) فراتر از ابهام يك يا چند لفظ است و اگر از اين روشن تر نيز بياني مي كرد، به دلائل مختلف باز برخي از اين نظر سرپيچي مي كردند.
در واقع مخالفان خلافت اميرالمؤمنين از مدتها قبل تصميم خود را مبني بر جلوگيري از رسيدن خلافت به اميرالمؤمنين گرفته بودند و پيامبر اسلام(ص) با هر بيان و سخن ديگري هم مطلب را بيان مي فرمود در تصميم آنها تاثيري نداشت، عده زيادي از قريش و يا حتي مهاجرين هم تحت تاثير كينه هائي كه از جنگ هاي صدر اسلام و كشته شدن اجداد و پدران و برادران مشرك خود به دست اميرالمؤمنين در دل داشتند منتظر فوت پيامبر و انتقام گيري از ايشان بودند.
پيامبر اسلام نيز از وجود اين مخالفت ها و كينه ها در دل آنها خبر داشت و نگراني و توأم با خوف افتادن امت در اختلاف و تفرقه حتي در زمان حيات پيامبر نيز وجود داشت و خداوند متعال نيز به وجود اين نگراني و ترس در وجود پيامبر هنگام ابلاغ عمومي خلافت و ولايت اميرالمؤمنين به عنوان يك دستور الهي اشاره مي نمايد و ايشان را از ترس برحذر مي دارد: « ٌ الْيَوْمَ يَئِسَ الَّذينَ كَفَرُوا مِنْ دينِكُم فَلا تَخْشَوْهُمْ ...(8)؛ امروز، كافران از (زوال) آيين شما، مأيوس شدند بنابراين، از آنها نترسيد!

پي نوشت ها:
1. مصطفوى، حسن، التحقيق في كلمات القرآن الكريم، چ بنگاه ترجمه و نشر كتاب، تهران 1360 ه ش، ج 13، ص 202.
2. موسوى همدانى، ترجمه الميزان، دفتر انتشارات اسلامى جامعه‏ مدرسين حوزه علميه، قم‏ 1374 ش‏، ج 6، ص 15.
3. ر.ك راغب اصفهاني، المفردات في غريب القرآن، دارالعلم، بيروت، 1412ق، ص 293.
4. رباني گلپايگاني، براهين و نصوص امامت، نشر رائد، 1390ش، ص214.
5. همان، ص249.
6. شيخ مفيد، الإرشاد في معرفة حجج الله على العباد، چ كنگره شيخ مفيد، قم 1413 ه ق، ج 1، ص 7
7. ر.ك بحراني،سيد هاشم، الإنصاف فى النص على الأئمة (ع)، ترجمه رسولى محلاتى، چ دفتر نشر فرهنگ اسلامى‏، تهران 1378ه ش، ص 391.
8. مائده (5) آيه 3.

سلام عليكم، آيا نقش قطام در ماجراي شهادت حضرت اميرالمؤمنين (علیه السلام) از لحاظ تاريخي روشن و مستند است؟ استاد شهيد مطهري در كتاب جاذبه و دافعه علي (عليه‌السلام) اين نقش را خيلي پررنگ دانسته‌اند؛ اما بنده از يكي از اساتيد تاريخ شنيدم كه اين مطلب يا از جعليات تاريخ است يا حداقل خيلي در آن مبالغه شده. متشكرم

پاسخ:
در كتاب موسوعة الامام علي(علیه السلام) كيفيت شهادت امام علي(ع) و دست هايي كه در شهادت حضرت نقش داشتند، با استناد به منابع كهن، به خوبي مورد تجزيه و تحليل قرار گرفته است. با توجه به اين كتاب، به پاسخ مي پردازيم:
الف) از بررسي مجموع كتاب هاي تاريخي، همين مقدار مي توان اعتماد كرد كه پدر، برادر و نيز ـبنا به بعضي نقل هاـ عموي قطام در جنگ نهروان كشته شده بودند. اين قضيه سبب شد كه كينه امام علي(ع) را به دل بگيرد و در نتيجه با برقراري ارتباط با ابن ملجم، در قتل امام شركت كرد.
ب) شايد ذهنيت شما طول و تفصيلي كه در فيلم امام علي(ع) در مورد قطام آمده، كه البته قابل قبول نيست.
ج) خلاصه اخبار مورخان نخست در مورد شهادت امام اين است كه: عده اي از خوارج بعد از جنگ نهروان در مكه گرد آمدند و پس از مشورت ها براي حل مشكل عالم اسلام، به اين نتيجه رسيدند كه منشأ فتنه، سه نفرند: امام علي(ع)، معاويه و عمرو عاص، و تا وقتي كه اين سه زنده اند، امت اسلامي دچار اين مشكلات است.
تصميم به قتل هرسه نفر گرفتند و ترور هركدام آنها را يك نفر به عهده گرفت. بنا شد همگي در يك شب از شب هاي ماه مبارك رمضان، تصميم را عملي كنند. عبدالرحمان بن ملجم مرادي ترور امام علي را عهده دار شد. در ميان اين سه، تنها ابن ملجم توانست به تصميمش عملي كند. در اين بين قطام نيز او را براي اين كار، بيشتر ترغيب كرد و وردان بن مجاله و شبيب بن بجره هم او را ياري كردند.
عوامل گوناگوني در شهادت امير مومنان نقش داشتند كه از جمله آنها، جهل و ناداني افرادي مانند خوارج، عدالت علي (ع) و دنيا پرستي عده اي ديگر مانند اشعث بن قيس كه نقش پنهاني در ماجرا داشت، كينه و عداوتي كه از كشته شدن خوارج نهروان و ديگران به دست آن حضرت در دل ها جاري بود.(1)
مشهور بين مورخان آن است چون وي كينه امام را داشت يكي از موارد كابين ازدواجش با ابن ملجم راكشتن امام علي قرار داد.(2)
براي آشنايي بيشتر با چگونگي شهادت امام علي(ع) و نقش قطام، تحليلي قابل توجه در كتاب موسوعه امام علي(ع) آمده كه مطالعه آن مناسب به نظر مي رسد:
ترجمه اين كتاب با عنوان «دانشنامه اميرالمؤمنين(ع)» نيز به چاپ رسيده است.

پي نوشت ها:
1. موسوعة الامام علي(ع)، محمد محمدي ري شهري، ج 7، ص 219 ـ 225.
2. اخبار الطوال، ابو حنيفه احمد بن داود دينورى (م 283)، ترجمه محمود مهدوى دامغانى، تهران، نشر نى، چ چهارم، 1371ش.،ص260؛الاستيعاب فى معرفة الأصحاب، أبو عمر يوسف بن عبد الله بن محمد بن عبد البر (م 463)، تحقيق على محمد البجاوى، بيروت، دار الجيل، ط الأولى، 1412/1992، ج3، ص1123 .
موفق و موید باشید

صفحه‌ها