حاجت

يه بيماري دارم مي خوام از طريق دعا و توسل به ائمه حاجتم رو بگيرم.
سوره حمد را هفتاد مرتبه بر آب باران بخوانيد و با تربت سيد الشهداء مخلوط‌ کنید ميل کنيد. اين دعا را سه مرتبه بخوان الهم اّشفِنِي بِشِفَائِكَ وَ دَاوِنِي ...

با سلام خدمت شما حدود نه ماهي ميشه يه بيماري دارم که هیچ‌چیزش معلوم نيست همه علائم آزمايشاتم خدا رو شکر خوب است فقط در سرم احساس گرفتگي و فشار دارم مي خوام از طريق دعا و توسل به ائمه حاجتم رو بگيرم ميشه راهنماييم کنيد ممنون.

پاسخ:

خداوند به شما سلامتي عنايت فرمايد ضمن توصیه به پیگیری جدی مسائل درمانی با مراجعه به پزشکان متخصص، بعضي از دعاهای که در منابع روايي از معصومين (ع) نقل‌شده است حضورتان تقديم می‌شود.

سوره حمد را هفتاد مرتبه بر آب باران بخوانيد و با تربت سيد الشهداء مخلوط‌کنید ميل کنيد.

اين دعا را سه مرتبه بخوان

الهم اّشفِنِي بِشِفَائِكَ وَ دَاوِنِي بِدَوَائِكَ وَ عَافِنِي مِنْ بَلَائِكَ (1)

 براي سردر ازامام باقر (ع) نقل‌شده است، دست‌برسر بکش و اين دعا را بخوان أَعُوذُ بِاللَّهِ الَّذِي سَكَنَ لَهُ مَا فِي الْبَرِّ وَ الْبَحْرِ وَ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ‏ وَ هُوَ السَّمِيعُ الْعَلِيمُ‏ هفت مرتبه

و نيز امام صادق نقل‌شده است که دست بر سر بگزاريد هفت مرتبه بخوان.

بِسْمِ اللَّهِ الَّذِي لَا يَضُرُّ مَعَ اسْمِهِ شَيْ‏ءٌ فِي الْأَرْضِ وَ لَا فِي السَّمَاءِ وَ هُوَ السَّمِيعُ الْعَلِيمُ‏ اللَّهُمَّ إِنِّي أَسْتَجِيرُ بِكَ بِمَا اسْتَجَارَ بِهِ مُحَمَّدٌ ص لِنَفْسِه

امام رضا (ع) از امام باقر (ع) نقل می‌کند که به شيعيان ما براي رفع سردرد اين جملات را تعليم کنيد يا طاهي يا ذر يا طمنة يا طناب

 از امام موسي بن جعفر نقل‌شده که شخصي از سردرد شکايت کرد و گفت خواب را از چشمم گرفته، حضرت اين دعا را تعليم فرمودند: أَعُوذُ بِاللَّهِ وَ أُعِيذُ نَفْسِي مِنْ جَمِيعِ مَا اعْتَرَانِي بِاسْمِ اللَّهِ الْعَظِيمِ وَ كَلِمَاتِهِ التَّامَّاتِ الَّتِي لَا يُجَاوِزُهُنَّ بَرٌّ وَ لَا فَاجِرٌ أُعِيذُ نَفْسِي بِاللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ بِرَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ الطَّاهِرِينَ الْأَخْيَارِ اللَّهُمَّ بِحَقِّهِمْ عَلَيْكَ إِلَّا أَجَرْتَنِي مِنْ شَكَاتِي هَذِهِ

توسل به امام موسي بن جعفر سفارش شده است اللهم اني اسئلک بحق وليِک موسي بَن جعفر عليه السلام الا عافيتَنِي به في جميعِ جوارحي ما َظُهُر منها وما بَطَنَ يا جوادُ يا کريمُ (در کتاب مفاتيح دعاي توسل ديگراين جمله نقل‌شده مراجعه نماييد) و صدقه و استغفار هم خيلي مفيد است.

موفق باشد.

 

پی‌نوشت:

1. بحار الأنوار، ط - بيروت، ج‏92، ص 53.

ما خدا را عبادت مي كنيم چون او را توانا بر انجام حاجت هايمان و شنواي درخواست هايمان و بيناي بر وضعمان و ... مي دانيم. مشركان بت ها يا موجوداتي ...

 قرآن . سوره صافات . آيات 91- 96 : (حضرت ابراهيم وارد بتخانه شد) مخفيانه نگاهي به معبودان آنها كرد و از روي تمسخر گفت: چرا از اين غذاها نمي خوريد؟  (اصلا) چرا سخن نمي گوئيد؟! سپس ضربه اي محكم با دست راست و با توجه بر پيكر آنها فرود آورد (و همه را جز بت بزرگ در هم شكست)  آنها با سرعت به سراغ او (ابراهيم) آمدند.  او (ابراهيم) گفت: آيا چيزي را مي پرستيد كه با دست خود مي تراشيد؟ با اينكه الله هم شما را آفريده و هم بتهائي را كه مي سازيد!  به اين ترتيب، ابراهيم تنها در شهر ماند و بت پرستان، شهر را خالي كرده بيرون رفتند، ابراهيم نگاهي به اطراف خود كرد، برق شوق در چشمانش نمايان گشت ! لحظاتي را كه از مدتها قبل انتظارش را مي كشيد فرا رسيد ! بايد يك تنه برخيزد و به جنگ بت ها برود!! و ضربه سختي بر پيكر آنها وارد سازد!!! ضربه اي كه مغزهاي خفته بت پرستان را تكان دهد و بيدار كند! - بدون شك بت پرستان به خوبي مي دانستند كه نه بت ها غذا مي خورند، و نه سخن مي گويند و نه توانايي دفاع از خود را دارند ، بلكه سمبل هايي هستند از خدايانشان ، مانند كعبه در نزد مسلمانان !! - در اينجا به اوج داستان قرآني ابراهيم مي رسيم كه حضرت ابراهيم مچ بت هاي بيچاره را گرفته !! - و با شلاق عقل گرايي ! به جان بت ها افتاده كه : - چرا از اين غذاها نميخوريد؟! - چرا سخن نميگوئيد؟! - چرا از خود دفاع نمي كنيد؟! و حال آنكه الله ميداند كه بت پرستان تنها براي نزديكي به او يا شفاعت است كه رو به بتها ميكنند . آيه 18 سوره يونس و بت هايي را به جاي خدا پرستش مي كنند كه آن بتان به آنها هيچ ضرر و نفعي نمي رسانند ، و مي گويند كه اين بتان شفيع ما نزد خدا هستند - گويا قرآن فراموش كرده كه : - مگر كعبه غذا مي خورد ؟!! - مگر كعبه سخن مي گويد؟!! - مگر كعبه در مقابل ضربات از خود دفاع مي كند؟!! - اين چگونه آئيني است كه همه پليدي ها و ناداني ها را براي خود مجاز مي شمارد ولي براي دگرانديشان زشت و حماقت مي داند؟!!

 ما خدا را عبادت مي كنيم چون او را توانا بر انجام حاجت هايمان و شنواي درخواست هايمان و بيناي بر وضعمان و ... مي دانيم. مشركان بت ها يا موجوداتي كه بت ها را مظهر آنها مي دانند را در اين بينايي و شنوايي و برآوردن حاجت شريك خدا مي پندارند از اين رو به پيشگاه بت سجده و نياز مي برند تا حاجتشان را برآورده كند يا بت ها را مقربان درگاه خدا مي دانند و به پيشگاه بت ها سجده و نياز مي برند تا نزد خدا شفيع او شود.
خداوند در آيات بيشماري اين دو معنا را نفي مي كند و مي فرمايد بتان شما نه بينايي و شنوايي دارند تا حاجت و نياز شما را ببينند و بشنوند و نه توانايي بر انجام آن دارند و شما بدون دليل آنان را مقربان درگاه خدا شمرده ايد و خدا نه بر شراكت آنها با خودش و نه بر تقرب آنها به نزد خودش به شما دليلي نسپرده است و شما بر خدا افترا مي بنديد و اين افترا بستن به خدا و ديگري را شريك او يا مقرب درگاه او دانستن، از بزرگترين گناهان است.
اما ما كعبه، پيامبر، امام و ديگر مقدسات را شريك خدا نمي دانيم و آنها را نمي پرستيم زيرا خداوند از شريك مبرا و منزه است و يكتاي بي انباز است. اما اينان را محبوبان درگاه خدا مي دانيم كه خداوند احترام، توجه و اطاعت ما از آنها را خواسته است و خدا حق دارد كسي يا چيزي را مقرب درگاه خود كرده و از ما احترام و اطاعت از او را بخواهد.
وقتي براي ما نبوت رسول خدا و وحيانيت قرآن با ادله محكم از جمله با معجزات قطعي ثابت شد، و در اين قرآن ما به به حرمت گذاري نسبت به كعبه كه خانه اي سنگي است، دعوت شديم، يا به محبت و اطاعت از پيامبر و امام مأمور گرديديم، ديگر توجه و احترام ما به كعبه و اطاعت و محبت ما نسبت به پيامبر و اهل بيت امر و فرمان خداست و با عبادت و اطاعت مشركان از بت هايشان كه هيچ امري بر آن از طرف خدا وارد نشده است، تفاوت اصولي دارد.
خداوند فعال مطلق است و مي تواند به دلايلي كه خودش مي داند ما را به حرمت گذاري نسبت به خانه اي سنگي فرا بخواند و به پيامبر و خليلش دستور دهد خانه اي سنگي در حجاز بساز و مردم را به طواف آن فرابخوان. اگر مشركان هم به فرض محال دليلي خدايي بر عبادت و اطاعت از بتانشان داشتند، كارشان جايز بود و ما نمي توانستيم بر آنان خرده بگيريم كه چرا به بتان سنگي كه نه مي شنوند و نه مي بينند، احترام مي گذاريد. اما وقتي دليلي ندارند و از سر خود آنان را محبوبان و مقربان خدا شمرده اند، دخالت بيجا كرده  و كار او گناه عظيم مي باشد.
خلاصه آن كه تفاوت اساسي در همين است كه بت پرستان سنگ ها را مي پرستيدند و خدايان خود مي انگاشتند و از طرف خدا هيچ اذني نسبت به تقدس آنها نداشتند. اما ما كعبه را خدا نمي دانيم و آن را نمي پرستيم و احترام ما به كعبه به خاطر دستور خود خداست. البته كعبه و اعمال آن پر است از اسرار كه براي اطلاعات بيشتر مي توانيد به كتاب صهباي حج تاليف آيت الله جوادي مراجعه بفرماييد.
البته بايد دقت داشته باشيم كه در بحث هاي علمي حلم را با علم عجين كرده و از قضاوت و نتيجه گيري هاي عجولانه بپرهيزيم.
 

اين واقعيت وجود دارد كه ارتباط با اولياء الهي چه در زمان حضورشان در دنيا و حتي بعد از ارتحال شان از راه اسبابي چون زيارت در حرم هاي ايشان و نيز اتصال با قلب و د
آيا عريضه نويسي براي امام زمان از نظر شرعي صحيح است؟

پرسش:
آيا عريضه نويسي براي امام زمان از نظر شرعي صحيح است وآيا در احاديث شيعي يا در آيات قرآني مي تواند سندي براي اثبات خرافي نبودن عريضه نويسي ونامه نوشتن براي امام زمان اشاره كرد.مخصوصا اين عريضه نويسي كه در مسجد جمكران رايج هست واين نامه در داخل چاه انداختن مورد تمسخر يك وهابي فرار گرفته و آن را شبيه به نامه انداختن يهوديها در سوراخ معبد در اورشليم مي داند لطفا پاسخ جامعي بيان گردد.باتشكر

پاسخ:
اين واقعيت وجود دارد كه ارتباط با اولياء الهي چه در زمان حضورشان در دنيا و حتي بعد از ارتحال شان از راه اسبابي چون زيارت در حرم هاي ايشان و نيز اتصال با قلب و دل از راه دور  و يا نوشتن نامه و عريضه و از اين قبيل، امري مطلوب است، زيرا نفوس اولياء خدا نفوسي پاك و بيدار و آگاه از ملكوت و اسرار پشت پرده است. همان طور كه در زيارت هاي ايشان خصوصا زيارت جامعه كبيره بدان تصريح شده است، به همين جهت هر گونه ارتباطي كه البته دور از وهن و خرافه باشد و نيز دستاويزي براي  تمسخر ديگران نشود، امري مطلوب بوده و نمي توان ممانعتي در برابر آن ايجاد كرد.
بنابر اين اصل ارتباط با امام معصوم ريشه ديني دارد كه با برخي از ظواهر و رفتارها در هم آميخته شده است.
محدث بزرگ شيعه شيخ عباس قمي از محدث بزرگ علامه مجلسي نقل كرده: هر كسي حاجتي دارد آنچه كه ذكر مي شود (دعايي است كه به منبع آن اشاره مي گردد) در ورق هاي بنويسد و در ضريح يكي از قبور امامان معصوم سلام الله عليهم اجمعين بيندازد يا ورقه را ببندد و مهر كند و خاك پاك را گِل سازد، و آن  ميان گِل گذارد و در نهر يا چاهي عميق يا غدير (گودال) آبي بيندازد كه به حضرت صاحب الزمان مي رسد و آن بزرگوار عهده دار برآوردن حاجت مي شود.آن گاه دعا را ذكر كرده است.(1) نگارنده خود مشاهد كردم كه يكي از علماي  بزرگ را كه اكنون در قيد حيات نيستند نامه اي نوشته از شخص معتمدي خواستند كه آن را در ضريح امام رضا(ع) قرار دهد. اين سيره نشان مي دهد كه ارتباط با اولياء خدا به شكل هاي مختلف زيارت حضوري و حضور در مراقد مطهرشان و نيز نوشتن عريضه و حاجت،فراخور حال طالب، مطلوب و طلب،با پاسخ آنان روبرو مي شود.
علاوه بر اين، بيان شده است كه در صورت عدم دست رسي به امام و در خواست حاجت از امام عصر(عج)، آن را مكتوب كرده(نوشته)  در آب جاري يا چاه بيندازيد و امام (عج) از آن آگاه خواهند شد. در كتاب تحفة الزاير آمده كه حضرت امام صادق (ع) فرمود:
«هرگاه تو را حاجتي به خداي تعالي باشد، يا از امري خائف و ترسان باشي، در كاغذي بنويس:
بسم اللّه الرّحمن الرّحيم. اللّهم اني اتوجّه اليك بأ حبّ الاسماء اليك و اعظمها لَدَيك و اتقرّب و اتوسّل اليك به من اوجَبْتَ حقّه عليك بمحمّد وعليّ و فاطمة تا نام مقدس حضرت مهدي(عج)، سپس مي نويسي إكفني كذا و كذا، به جاي اين دو كلمه حاجت خود را ذكر مي كني. بعد نامه را بپيچ و در ميان گِل بگذار و در آب جاري يا چاه بينداز كه حق تعالي به زودي فرج مي فرمايد.(2)
و اما در عصر حضور امام زمان (ع) در دنيا، ارتباط مريدان و عاشقان حضرت با ايشان پر رنگ تر و ميل شديد شيعيان براي هر گونه دريافت لطفي از امام بيشتر شده است، اگر چه متاسفانه با غيبت حضرت، در پس پرده غفلت هستيم، اما نمي توان انكار كرد كه لطف امام در جامعه مشهود است و مديريت اصلي جهان به اقتضاي مصلحت الهي در تسخير او است تا به وقت ظهورش آن را به طور كامل اجرا كند در اين ميان، شيعيان، خصوصا منتظران ظهور حضرت ممكن است از هر وسيله و راهي براي ايجاد ارتباط بهره بگيرند و چون امام زنده است. ارتباط از راه نوشتن حاجت و درد دل و ...و انداختن آن را در نهر آب و يا چاهي كه موجب وهن نشود، جايز مي دانند و بر اين گمان اند كه امام از دل نوشته ايشان با خبر خواهد شد و به آن پاسخ مي دهد.
البته مورد چاهي كه در مسجد جمكران وجود دارد، سند خاصي وارد نشده است، ولي اعتبار اين چاه با توجه به رواياتي است كه به طور كلي بيان شده است كه به هنگام درخواست حاجت، آن را مكتوب كرده در چاه يا آب جاري بيندازيد. در خصوص چاه جمكران هيچ روايتي نداريم. احتمالاً با توجه به همان روايات كلي، از طرف مسئولان مسجد چاهي در آن حفر شده تا نامه ها و حاجت ها در آن انداخته شود.
در مورد وهابيت نيز اشاره مي كنيم كه اين فرقه گمراه بسياري از معتقدات مورد توجه و تاييد شده شيعه را دستاويز تمسخر خودشان قرار داده اند و موضوع چاه مسجد جمكران در مقابل آن بسيار كم رنگ است و نمي توان براي كار ايشان ارزش خاصّي قايل شد و آن را داراي اهميت دانست.(براي اطلاع بيشتر راجع به اعتقادات و فتواهاي مضحك وهابيت به سايت ولي عصر زير نظر آيت الله حسيني قزويني مراجعه بفرماييد).

پي نوشت ها:
1. مير عظيمي سيد جعفر، مسجد مقدس جمكران تجلي گاه صاحب الزمان، قم، انتشارات مسجد مقدس جمكران،سال 1378 ه.ش، ص 207.
2. شيخ عباس قمي، منتهي الآمال، مبحث (حالات امام زمان) و مفاتيح الجنان، مبحث(كيفيت رقعه حاجت).
 

 

با توجه به این روایات امام صادق (عليه السلام) که نقل مى كند: «آن حضرت از پدر بزرگوارش و ايشان از اجداد طاهرينش و آنان از پيامبر اكرم و آن حضرت از جبرئيل و جبرئيل از خداوند متعال نقل مى كنند كه حضرت احديّت به ذات مقدس خود قسم خورده كه هر كس امام حسين (عليه السلام) را با اين زيارت، از دور يا نزديك زيارت كند، زيارت او را مى پذيرم و خواهش و حاجت او را برآورده مى كنم و فوز به بهشت و آزادى از جهنم را به او عطا مى كنم و شفاعت او را در حق هر كس كه بخواهد قبول مى نمايم» سپس امام صادق (عليه السلام) به صفوان مى گويد: «هر گاه حاجتى پيدا كردى اين زيارت را بخوان كه بر آورده خواهد شد». من به این روایات اعتماد کامل داشتم و یک سال تموم واسه حاجتم این زیارت کامل با نماز و صد لعن و صد سلام خوندم، اما مشکلم گره محکم تری خورد و من خیلی خیلی داغون شدم. چرا؟ جواب این همه اعتمادم و امیدم به خدا و امام حسین (ع) رو از کجا بگیرم؟ به چه روایت و زیارتی دیگه اعتماد کنم؟ دیگه به هیچی اعتماد ندارم.

متأسفانه مشکل خود را بیان نکرده اید تا بتوانیم کمک نماییم اما توصیه می کنیم:
حال که الحمدلله این قدر همت بلند دارید که یک سال زیارت عاشورا خواندید پس شکیبا باشید و سریع عکس العمل نشان ندهید، برای حل مشکل خود دست از دامان پاک اهل بیت عصمت و طهارت (ع) برندارید؛ شاید ایراد از مشکل باشد که باید از راه دیگری حل شود، نه از زیارت عاشورا.
اما چرا گاهی دعاهای ما مستجاب نمی شود؟
در پاسخ باید بگوییم: بین اجابت دعا و تحقق مطلوب باید فرق قائل شد، زیرا اجابت دعا این است که به یا رب یا رب من جواب لبیک بیاید، یعنی هر وقت من یا الله بگویم، از طرف خدا لبیک و ندای «عبدی و بندۀ من بیاید». این امر قطعی است و شکی در آن نیست؛ اما تحقق مطلوب من ممکن است بشود و ممکن هم است نشود، حال اگر نشود، باید دید علت چیست؟
در اینجا خیلی مسائل دخیل است، از جمله:
1. گناه:
در دعای کمیل می‌خوانیم: اللهم اغفرلی الذنوب التی تحبس الدعاء؛
خدایا! گناهانی را که باعث حبس دعا است، بر من ببخشای.
2.به کار نگرفتن عوامل طبیعی:
3.غفلت دل:
رسول اکرم(ص) می‌فرماید:
بدانید خداوند دعایی را که از قلب غافل برخاسته باشد نمی‌پذیرد. (1)
4.ترک امر به معروف و نهی از منکر:
امام علی(ع) می‌فرماید:
امر به معروف و نهی از منکر ار ترک نکنید که خدا بدان را بر شما چیره خواهد کرد. آن گاه دعا می‌کنید اما دعای تان به اجابت نمی‌رسد». (2)
5.لقمۀ حرام:
پیامبر (صلی الله علیه وآله) در پاسخ به کسی که گفته بود: دوست دارم دعایم مستجاب شود، فرمود: غذایت را پاک کن و غذای حرام به شکمت نریز.(3)
6.بی‌اعتنایی به نماز:
حضرت زهرا(سلام الله علیها) می‌فرماید: از پدرم رسول خدا(ص) دربارۀ مرد و زنی که در نماز سستی و سهل انگاری می‌کنند پرسیدم، فرمود: دعایش مستجاب نخواهد شد و برایش بهره‌ای از دعای صالحان و نیکوکاران نخواهد بود. (4)
7.اسباب لهو و لعب و شراب در خانه نگاه داشتن:
امام علی(ع) می‌فرماید:
«به خانه‌ای که در آن شراب یا ابزار یا ساز و قمار باشد، فرشتگان داخل نمی‌شوند. دعای اهل آن خانه مستجاب نمی‌گردد. برکت از آن‌ها برداشته می‌شود». (5)
8.ریا کاری:
رسول خدا(ص) می‌فرماید: «به زودی بر امت من زمانی می‌آید که درون شان فاسد و ظاهرشان خوب باشد. به عنوان دست‌یابی به دنیا و برای فداکاری انجام نمی‌دهد، بلکه کارشان فقط به منظور ریا و خود نمایی است و هیچ باکی ندارند. خداوند آنان را به مجازاتی گرفتار می‌نماید، آن گاه دعا می‌کنند مانند دعا شخصی که در حال غرق شدن است اما دعای شان مستجاب نمی‌گردد».(6)
9.مصلحت نبودن:
یکی از محدودیت‌های دانش آدمی، دست نیافتن به باطن امور است، از این رو در چنبرة ظواهر کارها گرفتار می‌آید و در توصیف امور به خوبی یا بدی دچار اشتباه می‌شود. در مواردی از خدا چیزی می‌خواهد که به مصلحت او نیست اما خبر ندارد. خداوند ناتوانی انسان را چنین تصویر می‌کند:
« عسی ان تکروهوا شیئاً و هو خیر، لکم و عسی ان تحبوا شیئاً و هو شرّ لکم ؛ چه بسا از چیزی ناخشنود باشید، در حالی که برای شما خیر و خوب است و چیزی را دوست دارید، در حالی که بد است». (7) امام علی(ع) به صراحت این نکته را فرموده است: انسان برای دست یابی به چیزی پافشاری کند اما وقتی به آن دست یافت، آرزو کند کاش بدان دست نمی یافت. (8)
عوامل دیگری نیز دخیل است که باید رجوع شود.

پی نوشت ها:
1. علامه مجلسی،بحارالانوار، موسسه الوفاء ،بیروت،1404ق،ج74، ص175.
2. شیخ کلینی، اصول کافی،‌دارالکتب الاسلامیه،تهران،1365ش، ج 7 ص 52،
3. شیخ حر عاملی،وسائل الشیعه،آل البیت،قم،1409ق، ج 7 ص 145.
4. علامه مجلسی،بحارالانوار، ج80، ص21.
5.شیخ حر عاملی، وسائل الشیعه، ج 17، ص 315.
6. شیخ کلینی،کافی، ج 2، ص 296.
7. بقره (2) آیه 216.
8. ابن فهد حلى، عدة الداعى، يك جلد، دارالكتاب الاسلامى، 1407 ه، ص 17.

1- طبق کدام آیه قرآن، ولایت امام علی (علیه السلام) از طرف خداست؟

2- کجای قرآن آمده که از غیر خدا بخواهیم؟ آیا رسول اکرم (صلی الله علیه و آله) از پیامبران قبلش حاجت خواسته یا آنها را واسطه بین خودش و خدا قرار داده؟

3- آیا آیه در مورد امام زمان آمده که شخص خاصی می آید و دنیا را پر از عدل و داد می کند؟ فقط با آیه قرآن

پرسش1: طبق کدام آیه قرآن، ولایت امام علی (علیه السلام) از طرف خداست؟
پاسخ:
ولايت علي بن ابي طالب (علیه السلام) به دلايل فراوان از جانب خداست و جز از جانب خدا نمي تواند باشد؛ اما اگر انتظار داريد که ما آيه اي بياوريم که در آن با نام بردن از امام علي بن ابي طالب (ع)، ما را بعد از پيامبر به اطاعت از ايشان فراخوانده باشد، اين انتظاري است که برآورده شدني نيست و چنين آيه اي وجود ندارد.
اما از شما مي پرسيم:
آيا خدا بايد همه چيز را با تمام جزئيات در قرآن بگويد تا اگر ما در قرآن نيافتيم، بگوييم خدا در اين زمينه هيچ چيزي نفرموده و ما تکليفي نداريم؟
آيا بسياري از مسائل وحي غير قرآني نبوده و بر پيامبر وحي نشده است؟ آيا ما بايد اين موارد را از وحي و از خدا ندانيم؟
يک مثال براي شما مي زنيم:
بعد از هجرت مسلمانان به مدينه و شکل گرفتن "مدينه النبي" به عنوان مرکز اسلام، پيامبر در اولين قدم، اقدام به ساخت مسجد کرد. مسجد پيامبر ابتدا يک چهار ديواري بود که گوشه اي از آن را با شاخه هاي نخل پوشانده بودند تا سرپناهي براي مهاجران بي خانمان باشد.
مهاجران بي خانمان کم کم در کنار اين مسجد چهار ديواري هايي براي خود ساختند و براي اين که راحت به مسجد رفت و آمد داشته باشند، درهايي از آنجا به مسجد باز کردند. از خداوند به پيامبر وحي رسيد که همه درها جر در خانه علي را ببندد. وقتي پيامبر براي بستن درها اقدام کرد، اقدام ايشان مورد اعتراض واقع شد و ايشان در جواب اعتراض ها فرمودند که: نه من آن درها را بستم و نه من در خانه علي را باز گذاردم؛ بلکه همه دستور خدا بود.(1)
قطعا دستور خدا جز از طريق وحي و ملک وحي نمي رسد و قطعا اين دستور در قرآن نيست. حالا آيا صحيح بود و حق داشتند مسلمان ها بگويند در کدام آيه اين دستور آمده است؟ و بگويند چون اين دستور در قرآن نيست، پس وحي نيست و ما قبول نداريم؟
مگر خدا در قرآن نفرموده:
َ«ما آتاكُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَ ما نَهاكُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا؛(2) آنچه را رسول خدا براى شما آورده بگيريد (و اجرا كنيد)، و از آنچه نهى كرده، خوددارى نماييد»؟
مگر اين آيه به ما دستور نمي دهد که هر چه رسول امر کرد، قبول و اجرا کنيد و هر چه نهي کرد، از آن دوري گزينيد؟!
مگر اطاعت از خدا عين اطاعت از رسول خدا نيست كه:
«مَنْ يُطِعِ الرَّسُولَ فَقَدْ أَطاعَ اللَّهَ وَ مَنْ تَوَلَّى فَما أَرْسَلْناكَ عَلَيْهِمْ حَفيظا؛ (3) كسى كه از پيامبر اطاعت كند، خدا را اطاعت كرده و كسى كه سرباز زند، تو را نگهبان (و مراقب) او نفرستاديم (و در برابر او، مسئول نيستى)».
مگر رسول خدا ذيل آيات ولايت (55 مائده) و اولي الامر(59 نساء) و ... و در حديث متواتر ثقلين و حديث متواتر يا نزديک به متواتر غدير امام علي را به عنوان جانشين بعد از خود معرفي نکرده؟! پس چگونه بايد فقط دنبال آيه باشيم؟
آيا اگر خدا مصلحت نبيند نام امام را در قرآن ببرد يا مصلحت ببيند در قرآن نام نبرد، ما نبايد بپذيريم؟
اين نوع عمل با مسائل ديني ، ايستادن در برابر خدا و رسول است که براي دين دو منبع قرآن و سنت را قرار داده است و ما نمي دانيم که کدام مسائل را بايد در قرآن بگويد و کدام را در سنت و خدا خودش بهتر مي داند که کدام را در سنت و کدام را در قرآن، بيان کند و ما بايد تابع قرآن و سنت ياشيم و کساني که فقط قرآن را سند مي دانند همان حرف خليفه دوم و پيروانش را تکرار مي کنند که براي نفي وصيت رسول خدا گفت:
"حسبنا کتاب الله" (4)کتاب خدا ما را کفايت است.
ولي خود کتاب خدا، مردم را به مراجعه به کتاب و سنت (سخن و تفسير بياني و عملي رسول خدا و عترت ايشان از قرآن) دعوت مي کند:
«وَ كَيْفَ تَكْفُرُونَ وَ أَنْتُمْ تُتْلى‏ عَلَيْكُمْ آياتُ اللَّهِ وَ فيكُمْ رَسُولُه‏؛(5)
و چگونه كافر مي شويد، با اين كه (در دامان وحى قرار گرفته‏ ايد، و) آيات خدا بر شما خوانده مى‏ شود، و پيامبر او در ميان شماست؟».
بنابراين ما موظفيم مسائل قرآن را از قرآن و سنت بيابيم و فقط قرآن را به عنوان سند پذيرفتن، دست رد به سينه قرآن زدن است که سنت را به عنوان مبين و مفسر خود معرفي کرده است.
در آخر چند سئوال از حضرتعالي مي پرسم:
آيا كسي كه طبق آيه مباهله (61 آل عمران) نفس پيامبر (ص) است؛ احق و سزاوار به جانشيني رسول خداست يا كسي كه ...؟)
آيا كسي كه طبق آيه 33 احزاب و بنا بر تصريح شيعه و سني پاك و مطهر است سزاوار خلافت و جانشيني است يا ...؟
آيا كسي كه بر اساس آيه 55 مائده خداوند او را ولي و سرپرست معرفي كرده احق و......است يا ..؟
آيا كسي كه بر اساس آيه 55 نساء مصداق اولي الامر است، شايسته خلافت ... يا ديگران؟
اگر قرآن براي هدايت انسان ها نازل شده بايد از اجمال خارج شود؛ حال چه كسي بايد اين اجمال را روشن و شفاف سازد؟
طبق آيات قرآن پيامبر بايد آيات را تبيين و تفسير كند . پيامبر اسلام مصداق آيات مورد نظر را چه كسي معرفي كردند؟
بر آگاهي بيشتر مي توانيد به كتاب امامت و ولايت در قرآن تاليف آيت الله مكارم كه سند هاي زيادي در ذيل آيات مذكور از كتب اهل سنت و شيعه داده اند، مراجعه بفرماييد.

پي نوشت ها:
1. مجلسي محمد باقر ، بحار الانوار ، هشتم ، بيروت ، الوفا ف 1403 ق ، ج 42 ، ص 155.
2. حشر (58) آيه 7.
3. نساء (4) آيه 80.
4. بخاري ، صحيح ، - ، بيروت ، دار الفکر ، 1401 ق ، ج5 ، ص 138.
5. آل عمران (3) آيه 101.
-------------------------------

پرسش 2: کجای قرآن آمده که از غیر خدا بخواهیم؟ آیا رسول اکرم (صلی الله علیه و آله) از پیامبران قبلش حاجت خواسته یا آنها را واسطه بین خودش و خدا قرار داده؟
پاسخ:
پرسشگر محترم شرک گناهي است نابخشودني:
«إِنَّ اللَّهَ لا يَغْفِرُ أَنْ يُشْرَكَ بِهِ وَ يَغْفِرُ ما دُونَ ذلِكَ لِمَنْ يَشاءُ؛(1) خداوند (هرگز) شرك را نمى‏ بخشد! و پايين‏ تر از آن را براى هر كس (بخواهد و شايسته بداند) مى‏ بخشد».
و شجره خبيثه اي است که همه اخلاق ناپاک و عقايد باطل و اعمال زشت، ثمره ها و ميوده هاي اين درخت خبيث هستند:
«وَ مَثَلُ كَلِمَةٍ خَبيثَةٍ كَشَجَرَةٍ خَبيثَةٍ اجْتُثَّتْ مِنْ فَوْقِ الْأَرْضِ ما لَها مِنْ قَرار؛ (2) (همچنين) «كلمه خبيثه» (کلمه شرک در مقابل کلمه خبيثه که همان کلمه توحيد است ) را به درخت ناپاكى تشبيه كرده كه از روى زمين بركنده شده، و قرار و ثباتى ندارد».
بنابراين بايد از شرک در همه چهره هايش فرار کرد؛ اما مهم اين است که شرک را بشناسيم و مصداق هاي مختلفش را بشناسيم تا ناآگاهانه به چهره هايي از آن گرفتار نشويم و غير آن را شرک نشماريم.
"شرک" يعني در الوهيت، عبادت، خلقت، اطاعت و محبت براي خدا شريک بتراشيم. کسي که غير خدا را خالق، فريادرس مستقل، محبوب، معبود و مطاع قرار مي دهد، گرفتار شرک در چهره هاي مختلفش شده است.
اما کسي که فقط خدا را خالق بداند و فقط به خدا محبت بورزد و فقط مطيع خدا باشد و فقط خدا را عبادت کند و غير خدا را فقط زماني اطاعت کند يا محبوب بگيرد که خدا امر کرده باشد، او موحد است.
با توجه به اين تعريف و توضيح، اگر ما غير خدا را مؤثر مستقل بدانيم و او را مانند خدا بخوانيم و از او کمک بطلبيم، براي خدا در تأثير گذاري و قدرت شريک قايل شده ايم و اين شرک است. اگر ما به برداشت و فکر خودمان کسي را مقرب درگاه خدا شمرده و از او کمک بطلبيم، مانند مشرکان براي خدا شريک تراشيده ايم؛ زيرا آنان نيز الهه هاي خود را مقربان درگاه خدا شمرده و از آنان شفاعت مي طلبيدند و مي گفتند:
َ«ما نَعْبُدُهُمْ إِلاَّ لِيُقَرِّبُونا إِلَى اللَّهِ زُلْفى‏؛(3) اينها را نمى‏ پرستيم مگر بخاطر اين كه ما را به خداوند نزديك كنند».
اما اگر خدا بنده اي را برگزيند و به او قدرت خلق و تاثير بدهد و تقاضا و دعايش را پذيرفته و اعلام کند و ما را به محبت و اطاعت او فرابخواند و ما در اجابت اين دستور خدا به او متوسل شويم و از او تقاضاي زنده کردن يا ايجاد يا شفا يا آمرزش آخرت بخواهيم و محب و مطيع او گرديم، آيا اينجا کار ما شرک آلود است؟
خداوند در قرآن به صراحت از زبان حضرت عيسي (علیه السلام) مي فرمايد:
«أَنِّي أَخْلُقُ لَكُمْ مِنَ الطِّينِ كَهَيْئَةِ الطَّيْرِ فَأَنْفُخُ فيهِ فَيَكُونُ طَيْراً بِإِذْنِ اللَّهِ وَ أُبْرِئُ الْأَكْمَهَ وَ الْأَبْرَصَ وَ أُحْيِ الْمَوْتى‏ بِإِذْنِ اللَّهِ وَ أُنَبِّئُكُمْ بِما تَأْكُلُونَ وَ ما تَدَّخِرُونَ في‏ بُيُوتِكُمْ إِنَّ في‏ ذلِكَ لَآيَةً لَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنينَ؛ (4) من از گِل، براي شما چيزى به شكل پرنده مى‏ سازم، سپس در آن مى‏ دمم و به فرمان خدا، پرنده‏ اى مى‏ گردد. و به اذن خدا، كورِ مادرزاد و مبتلايان به برص [پيسى‏] را بهبودى مى‏ بخشم و مردگان را به اذن خدا زنده مى‏ كنم و از آنچه مى‏ خوريد، و در خانه‏ هاى خود ذخيره مى‏ كنيد، به شما خبر مى‏ دهم مسلماً در اينها، نشانه‏ اى براى شماست، اگر ايمان داشته باشيد!
در اين آيه مي فرمايد: "من براي شما اين کارها را انجام مي دهم" يعني اگر بخواهيد اين کارها را مي کنم و از حضرت شفا مي خواستند و شفا مي داد.
آيا اين شفاطلبي از حضرت عيسي کفر بود؟!
مگر اطاعت غير خدا شرک نيست و مگر خداوند يهود و نصارا را به خاطر اطاعت غلط و بي برهان از احبار و رهبان مذمت نمي کند و مشرک نمي شمارد:
«اتَّخَذُوا أَحْبارَهُمْ وَ رُهْبانَهُمْ أَرْباباً مِنْ دُونِ اللَّهِ؛(5) (آنها) دانشمندان و راهبان خويش را معبودهايى در برابر خدا قرار دادند».
در روايات تصريح شده که اين احبار و رهبان حلال خدا را حرام و حرام خدا را حلال مي کردند و مردم در اين تحريم و تحليل بي دليل تابع آنان شدند.(6)
حالا آيا اطاعت بدون قيد و شرط از رسول خدا که در قرآن به آن امر شده، شرک است؟
بنابراين ما اگر به پيامبر و اهل بيت ايشان محبت داريم و مطيع بي قيد و شرط آن ها هستيم و از آنان شفاعت در برآورده شدن حاجات دنيا و آخرت مي طلبيم، بدان جهت است که خدا به اين کارها امر کرده و ما چون مطيع خدا هستيم، اين کارها را مي کنيم و کساني که اين کارها را شرک مي پندارند، مشرک شده اند؛ زيرا نه مطيع خدا، بلکه مطيع برداشت هاي خود شده اند.
آيا کساني که بعد از پيامبر قرآن و عترت را کنار نهاده و قرآن را نه از طريق عترت و اهل بيت رسول خدا، بلکه از طريق فهم و درک ديگران دريافت کردند و اطاعت نمودند، مشرکند يا شيعه که قرآن را به فهم اهل بيت دريافت داشت؟
شيعه با توجه به حديث متواتر ثقلين براي فهم و درک قرآن بعد از رسول خدا به عترت ايشان مراجعه کرد؛ ولي غير شيعه از خلفاي اول و دوم و چهارم و همسر پيامبر (عايشه) و ابوهريره و ... قرآن را دريافت؟ اهل سنت بر اين اطاعت چه دستوري از پيامبر داشتند و چرا در موارد اختلاف به اهل بيت مراجعه نکردند؟ آيا اطاعت از اهل بيت، عين توحيد و اطاعت از غير اهل بيت، عين شرک نيست؟
بنابراين شيعه به امر خدا و پيامبر بعد از رسول خدا تابع فهم و دستور و تفسير اهل بيت شد و اين تعاليم، تفسير اهل بيت از قرآن و سنت است. آيا اين تعاليم که از اهل بيت گرفته شرک آميز است؛ اما ديگران که اهل بيت را که دستور خدا و پيامبر اطاعت از آنان بود، وانهادند و تابع ديگران شدند، موحدند؟
پرسشگر محترم!
کدام مسئله در مذهب شيعه شرک و ساخته غير خداست تا آن را وانهيم؟ اگر موردي يافتيد که مستند به برهان قطعي از کتاب و سنت نبود، ما آن را به عنوان شرک پذيرفته و وامي گذاريم. پس لطف کنيد و مورد هايي که شرک است را معرفي کنيد.
توسل که شما آن را شرک آميز مي خوانيد، مورد قبول قشر عظيم بلکه قاطبه اهل سنت است و جز محدودي سلفي و وهابي آن را شرک نمي شمارد. چگونه شما علاوه بر شيعه قاطبه اهل سنت را هم مشرک مي دانيد و فقط ابن تيميه و پيروان او را موحد مي شماريد؟ همه اهل بيت و همه عالمان اسلام از زمان رسول خدا تا به امروز مشرک بوده اند و فقط ابن تيميه و معدود پيروان او توحيد را درک کرده اند؟
اگر شما و غير شما سني شويد، بر دامن کبريايي خدا گردي نمي نشيند و شيعه هم از جلوه و استحکام سقوط نمي کند. ولي شماييد که محروم مي شويد. ما شما را به حاکميت عقل و برهان دعوت مي کنيم و از شما مي خواهيم که فارغ از پيشداوري ها، درباره تعاليم شيعه بررسي کنيد و اگر موردي را شرک آميز ديديد، سؤال کنيد و توضيح بخواهيد و اگر توضيح قانع کننده و مبتني بر قرآن و سنت و برهان نيافتيد، آن گاه آن را رها کنيد.
در آخر اين جمله را متذكر مي شويم كه:
اگر هر نوع تقاضا و كمك گرفتن از غير خدا را شرك بدانيم، بايد بگوييم از اول خلقت تا به حال يك موحد هم در عالم وجود نداشته و ندارد!! چون روزانه همه انسان ها از همديگر كمك مي گيرند.
پس خواستن از غير خداوند به اين نيت كه او در عرض خداست و مستقلا (نه به اذن الهي )كار مي كند، شرك است؛
در حالي كه هيچ كدام از شيعيان به كساني كه به آن ها متوسل مي شوند به عنوان يك موثر مستقل نگاه نمي كنند.

پي نوشت ها:
1. نساء (4) آيه 48.
2. ابراهيم (14) آيه 26.
3. زمر (39) آيه 3.
4. آل عمران (3) آيه 49.
5. توبه (9) آيه 31.
6. ابوحيان اندلسي، البحر المحيط ، - ، بيروت ، دار الفکر ، 1420 ق ، ج 3 ، ص 233.
-------------------------------

پرسش 3: آیا آیه در مورد امام زمان آمده که شخص خاصی می آید و دنیا را پر از عدل و داد می کند؟ فقط با آیه قرآن
پاسخ:
آياتي از قرآن حکايت دارد که اراده خدا بر حاکميت حق و عدل است و روزي زمين به حاکميت مستضعفان صالح که به ناحق از امامت محروم شده اند، در خواهد آمد. از جمله آيات زير:
«وَ نُريدُ أَنْ نَمُنَّ عَلَى الَّذينَ اسْتُضْعِفُوا فِي الْأَرْضِ وَ نَجْعَلَهُمْ أَئِمَّةً وَ نَجْعَلَهُمُ الْوارِثينَ ؛(1) ما مى‏خواهيم بر مستضعفان زمين منّت نهيم و آنان را پيشوايان و وارثان روى زمين قرار دهيم!».
امامت صالحان و وراثت بر زمين گر چه تا به حال نسبت به اقوامي مؤمن کم و بيش محقق شده؛ ولي تحقق کامل و تمام آن در زمان ظهور امام دوازدهم است و به اين مطلب علاوه بر شيعه، بسياري از اهل سنت باور دارند.(2)
«أن الارض لله يرثها عبادي الصالحون؛(3) بندگان شايسته ‏ام وارث (حكومت) زمين خواهند شد!».
تا به حال اين وراثت به طور کامل محقق نشده و عالمان اسلام تحقق آن را در زمان ظهور مهدي (عج) و نزول عيسي (ع) مي دانند.(4)
«هُوَ الَّذي أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدى‏ وَ دينِ الْحَقِّ لِيُظْهِرَهُ عَلَى الدِّينِ كُلِّهِ وَ لَوْ كَرِهَ الْمُشْرِكُون‏؛(5) او كسى است كه رسولش را با هدايت و آيين حق فرستاد، تا آن را بر همه آيين‏ ها غالب گرداند، هر چند مشركان كراهت داشته باشند!
اين غلبه کامل بر اديان هم در زمان ظهور محقق مي شود».
آيات بسيار ديگري هم بر حاکميت کامل مؤمنان و موحدان بر زمين و غلبه کامل اسلام دلالت دارد. بنا بر روايات، اين حاکميت و غلبه کامل به دست مهدي آل محمد است که فرزند امام عسکري (ع) است.
اما در قرآن حاکميت امام زمان به دلايلي که خدا مي داند، به نام ذکر نشده است و ما نبايد براي خدا تعيين تکليف کنيم که حتما بايد اين مطلب را به صراحت در قرآن گفته باشد وگرنه ما نمي پذيريم. خداوند براي دينش دو منبع مهم معرفي کرده است:
قرآن و سنت قولي و عملي پيامبر و اهل بيت و ما به آنچه از معارف و اخلاق و احکام در اين دو منبع آمده، بايد پايبند باشيم و گر نه در پيشگاه خدا مؤاخذه خواهيم شد. ما هيچ گاه به عنوان يک مسلمان نبايد بگوييم من فقط اين مطلب را اگر در قرآن آمده باشد، مي پذيرم. اين کلام يعني دست رد زدن به سينه پيامبر و عترت که خدا آنان را سخنگويان خود معرفي کرده و اطاعت آنان را عين اطاعت خود شمرده است.

پي نوشت ها:
1. قصص (28) آيه 5.
2. ابن ابي الحديد معتزلي ، شرح نهج البلاغه ، اول ف بيروت ، دار احيائ الکتب العربيه ، 1378 ق ، ج19 ، ص 29.
3. انبياء (21) آيه 105.
4. آلوسي بغدادي ، روح المعاني ، اول ف بيروت ، دار الکتب العربي ، 1415 ق ، ج17 ، ص 195.
5. توبه (9) آيه 33.

من نذر حضرت ابوالفضل دارم و اکنون به حاجتم رسیده ام و می دانم باید نذر خود را اداء کنم. مادرم می گوید که نذرت را اداء نکن تا خود به کربلا بروی و اداء کنی.

حالا سوال من این است که آیا اشکالی ندارد که من نذرم را اداء نکنم تا خود به کربلا بروم یا اینکه نه این دو مقوله ازهم جداست و من با ید نذرم را از طریق کسی دیگر اداء کنم و بعدا اگه توفیق زیارت کربلا نصیبم شد بروم؟

 

پاسخ:
اگر تاریخ معینی برای نذر خود در نظر گرفته اید، باید در همان تاریخ نذر را انجام دهید، هر چند در کربلا نباشد. اما اگر تاریخ معینی را در نظر نگرفته اید، در صورتی که عازم کربلا هستید، می توانید صبر کنید در کربلا نذر خود را انجام دهید.(1)

پی نوشت:
1. آیت الله فاضل،توضیح المسائل، مسأله 2772 و2783و 2785.