عبادت

نظام خلقت نظامی است علی و معلولی. اعمال انسان، مستقیما در حالات درونی وی تأثیر می گذارد و همه امور مانند دانه های یک زنجیر به یکدیگر متصل شده اند.
زمینه های افزایش حال عبادت

پرسش:
حال عبادت و دعا ندارم، چه کنم تا اصلاح شود؟
 

پاسخ:
دغدغه شما نسبت به مسئله عبادت و ارتباط قلبی با خداوند، امری قابل‌تقدیر است. وجود چنین حالتی نشان‌دهنده روح لطیف و پاک شما است و بدین معناست که هنوز روح شما نسبت به گناه حساس است و حساسیتش را از دست نداده است.

در جستجوی علت
در متن زندگی خود، به دنبال عوامل مؤثر بر ایجاد این حالات بگردید. چه عواملی منجر شده تا شما نسبت به دعا و عبادت چنین احساسی داشته باشید؟ آیا ارتباط با دوستانی جدید منجر به این امر شده است؟ آیا وقت گذاشتن شما برای تلویزیون و یا برنامه‌های ماهواره و یا حضور در شبکه‌های اجتماعی منجر به ایجاد حس نامطلوب در برقراری ارتباط با خداوند شده است؟ آیا با انجام برخی گناهانی که قبلاً انجام نمی‌دادید توفیق را از خود سلب نموده‌اید؟ آیا از حیث اعتقادی دچار تزلزل شده‌اید؟ و یا مشکل خاصی در زندگی شما وجود دارد و آن عامل منجر به این شده که شما احساس رضایت از تعبد و بندگی نداشته باشید؟ با یک بررسی در زندگی شخصی و افکار و اعتقادات خود مشکل را پیدا نمایید و به دنبال درمان باشید.

اندیشه، انگیزه و انگیخته
برای علاقه‌مند شدن به عبادت لازم است از سه جهت تلاش نمایید: اندیشه، انگیزه و انگیخته.
منظور از اندیشه، کسب شناخت لازم از عبادات و فلسفه آن‌ها و آثار و برکات انجام و عوارض ترک آن‌هاست. این‌که عبادت، چرا، چگونه و برای چه کسی انجام شود با شناخت و درک عبادت‌کننده رابطه مستقیم دارد. وقتی انسان فلسفه نماز را بفهمد و بداند نماز اولین راه اعلام بندگی به درگاه خداست حاضر نخواهد شد خود را از دارا بودن تاج بندگی محروم نماید.
اندیشه اگر قوی شود، به ما انگیزه می‌دهد و انگیزه، انگیخته یا همان عمل را در پی خواهد داشت. پس انگیخته، میوه انگیزه و انگیزه ثمره اندیشه است؛ لذا تلاش کنید از حیث شناختی، درک خود را از غنی مطلق بودن خداوند و فقیر محض بودن خویش بالا ببرید.

تقویت بُعد نظری
یکی از راه‌هایی که به هدایت ما کمک می‌کند و حالت تأثیرپذیری ما را از امور معنوی بیشتر می‌نماید درک بهتر و بیشتر نسبت به خداوند و آیات الهی است و این درک از طریق مطالعه کتب اعتقادی و دینی افزون می‌شود؛ بنابراین بر شما لازم است تا از طریق یک برنامه منظم و همیشگی مطالعاتی، به دنبال تحکیم پایه‌های اعتقادی خویش باشید. از مطالعه قرآن و توجه به معانی آن و همچنین کتاب‌های سودمند دیگر غفلت نکنید.

تقویت تقوا
قرآن می‌فرماید: ﴿ وَ لِباسُ التَّقْوی ذلِکَ خَیرٌ ﴾؛ «اما لباس پرهیزگاری بهتر است». (1) برای به دست آوردن تقوا باید نسبت به رفتار خودکنترل داشته باشید چراکه زبان، چشم، گوش، فکر و همه اعضا و جوارح، درهای ورودی به قلب‌اند پس باید این‌ها را کنترل کرد تا موجبات تیرگی قلب را فراهم نیاورند. قلبی که به‌واسطه گناه تیره شود همواره کسل است.

تمرکز بر فواید عبادت
یک قانون کلی که می‌توان در مورد رفتار و گفتار و افعال انسان از آن بهره گرفت این است که انسان اگر نسبت به انجام کاری آگاهی و شناخت پیدا کند و از عوارض و یا فواید انجام و ترکش مطلع شود، قطعاً تلاشش برای انجام یا ترک آن کار بیشتر خواهد شد. در رابطه با عبادت نیز این قانون جریان دارد. وقتی انسان از فواید ارتباط باخدا و عبادت آگاه باشد و عوارض ترک آن را بداند بی‌توجهی نسبت به امور عبادی نزد او بی‌ارزش شده و تلاش می‌کند همواره به‌واسطه عبادت از فواید آن بهره‌مند گردد.

گناه کسالت می‌آورد
ازجمله اموری که روح انسان را به کسالت وا‌می‌دارد گناه است دلیل این کسالت هم این است که گناه باروح انسان و فطرت پاک او همخوانی ندارد؛ مانند وقتی‌که مثلاً یک وسیله نقلیه برای روشن شدن به بنزین نیاز داشته باشد، اما شما بخواهید با سوخت دیگری آن را روشن نمایید طبیعتاً استفاده از سوختی غیر از سوخت استاندارد برای آن خودرو منجر به خرابی آن خواهد شد.
همان‌طور که انجام عبادت، ایمان را افزایش می‌دهد و نشاط انسان را تأمین می‌کند گناه نیز ایمان فرد را سست کرده، توفیق عبادت را از او گرفته و کسالت را نصیب او می‌نماید. بر این اساس انسان باید از گناهان خود توبه حقیقی نماید تا به انجام عبادت موفق شود. با دقت در رفتارهای خود علت این کسالت روحی را بیابید؛ گاهی بی‌احترامی به والدین و گاهی نیز غیبت و یا تهمت و یا حتی بی‌حیایی منجر به سلب توفیق می‌شود با پیدا کردن علت و مانع، سعی در رفع آن نمایید.

تمرین تزکیه
علاوه بر این‌که برای خود طرح مطالعاتی در نظر می‌گیرید، از طریق برنامه اخلاقی و پاک‌سازی درونی خویش نیز می‌توانید به آنچه در مطالعه به دست آوردید، جامه عمل پوشانده و با تمسک به آن‌ها فضائل اخلاقی را در خود تقویت کرده و وجود خود را از رذایل اخلاقی پیراسته کنید.

برنامه‌ریزی کردن
 تلاش کنید یک برنامه‌ریزی دقیق برای کارهای خود داشته باشید و اولویت را در برنامه خویش، به نماز و عبادت بدهید و خود را ملزم به رعایت برنامه کنید. جهت پایبندی به برنامه خود، در صورت عمل کردن به برنامه برای خودتان تشویق‌هایی بگذارید.

مدیریت روابط
از هم‌نشینی با افرادی که شمارا به کارهای غیردینی دعوت می‌کنند بپرهیزید. اگر دوستانی دارید که نمازخوان نیستند تلاش نمایید رابطه خود را با آن‌ها کم نموده و به‌جای آن سراغ رابطه با دوستانی که مقید به انجام عبادات هستند بروید.

فراهم کردن پیش‌زمینه‌ها
اگر منظورتان از انجام عبادت در سؤال به‌طور خاص سهل‌انگاری در نماز است پیش از نماز بستر لازم را برای تعبد خویش از حیث فکری و قلبی آماده نمایید. تلاش کنید بهترین موقع و زمان از وقت خود را برای نماز قرار دهید یعنی زمانی که خستگی و کسالت نداشته باشید، این امر به‌مرور می‌تواند مشکل شمارا حل نماید. در مکان و فضای آرام و بی‌سروصدا نماز خود را بخوانید چراکه محرک‌های محیطی تمرکز انسان را از بین می‌برد. برخی فکر می‌کنند حضور قلب در نماز به قبل و بعد نماز بی‌ارتباط است درحالی‌که هرگز چنین نیست و عملکرد انسان در طول روز بر میزان حضور قلب او در نماز مؤثر است. گناهان عامل تخریب‌کننده حضور قلب هستند پس از حیث عملی نیز بستر مناسب برای حضور قلب را در خود ایجاد نمایید. به آداب ظاهری نماز توجه کرده و دعاهای وارده در هنگام وضو و قبل از نماز را بخوانید تا مقدمه‌ای برای حضور قلب شود. توجه کردن به معانی اذکار نماز نیز در درازمدت منجر به متمرکز کردن فکر انسان شده و این عمل او را در تحصیل حضور قلب موفق خواهد کرد. نمازهای یومیه خود را در اول وقت بخوانید و هرروز صبح پس از نماز صبح آیاتی از قرآن را تلاوت و درباره معانی آن 
خوب تفکر کنید. با شرکت در جلسات مذهبی، تفسیر قرآن، نهج‌البلاغه و نظایر آن به تقویت باورهای مذهبی و اعتقادات دینی خود بپردازید.

پرهیز از افراط‌وتفریط
طبق روایت برای قلوب انسان اقبال و ادبار وجود دارد یعنی زمانی انسان تمایل به انجام عبادت دارد و گاهی سستی و کسالت، انسان را نسبت به عبادت بی‌میل می‌کند. لذا زمانی که تمایل و حال عبادت دارید واجبات و مستحبات را بجا آورید و زمانی که حس عبادت در وجودتان نیست تنها به واجبات بپردازید و مستحبات را بر خود تحمیل ننمایید. حضرت علی علیه‌السلام می‌فرمایند: «إِنَّ لِلْقُلُوبِ إِقْبَالًا وَ إِدْبَاراً فَإِذَا أَقْبَلَتْ فَاحْمِلُوهَا عَلَی النَّوَافِلِ وَ إِذَا أَدْبَرَتْ فَاقْتَصِرُوا بِهَا عَلَی الْفَرَائِضِ» همانا دل‌ها را یک روی آوردنی است و یک روی گرداندنی. پس هرگاه دل در حال روی آوردن باشد آن را به انجام مستحبات وادارید و هرگاه پشت کرد به انجام فرایض از سوی آن‌ها بسنده کنید. (2)

توجه به توسل
 آنچه به‌اتفاق، همه بزرگان دین بر آن اصرار و تأکید دارند توسل به اهل‌البیت علیهم‌السلام برای حفظ ایمان است چراکه انسان لحظه‌به‌لحظه با وسوسه‌های شیطان ازیک‌طرف و ترفندهای نفس از طرف دیگر روبرو است و اگر دستگیره‌ای برای تمسک وجود نداشته باشد حساب انسان پاک است؛ لذا توسل به حضرات معصومین و تضرع و دعا و درخواست از آن‌ها برای ماندن در مسیر هدایت و رفع کسالت بسیار مهم و مؤثر است.

نتیجه
نظام خلقت نظامی است که اتفاقاتش زنجیروار به یکدیگر متصل هستند. در واقع سلسله علت و معلول‌ها یا همان سبب و مسبب‌ها در این نظام به‌عنوان قانون اصلی تعبیه‌شده است. لذا همه امور مانند دانه‌های زنجیر به یکدیگر مرتبط هستند. منطبق بر همین اصل لقمه حرام، سخن ناروا، غیبت و بیهوده‌گویی، نیش و کنایه، تهمت، فحش، نگاه آلوده، شنیدن حرام، قلب و روح انسان را معیوب و لذت عبادت را از انسان سلب می‌نماید؛ و برعکس احترام و تکریم والدین، ضایع نکردن حق‌الناس، صدقه، انفاق و ... زمینه‌های لذت بردن از نماز و سایر عبادات را فراهم می‌سازد. 
گاهی ممکن است انسان ازلحاظ اعتقادی دچار ضعف نباشد و به این حقیقت رسیده باشد که عبد است و نیازمند تعبد، اما درعین‌حال به دلایل دیگر همچون تنبلی، بی‌برنامگی، سهل‌انگاری، عدم اولویت‌بندی در کارها، وسواس فکری و یا مشکلات روحی و حتی جسمی از نماز و عبادات خود لذت نبرد که برای رفع هرکدام از این عوامل باید از راهکار متناسب با آن بهره برد.

برای مطالعه بیشتر
1. نقطه‌های آغاز در اخلاق عملی، محمدرضا مهدوی کنی.
2. پنجاه درس اصول عقاید برای جوانان، ناصر مکارم شیرازی.
3. راز نماز، محسن قرائتی.
4. از ژرفای نماز، سید علی خامنه‌ای.

پی‌نوشت‌ها:
1. سوره اعراف، آیه 26.
2. صبحی صالح، نهج‌البلاغه، قم، مرکز البحوث الاسلامیه، ۱۳۷۴، ص 530، حکمت 312.

در سیره عملی و احادیث شریف ائمه معصومین علیهم السلام، کار و تلاش و فعالیت، از اهمیت بسیار بالایی برخوردار است و به همان میزان هم تنبلی و سستی، تقبیح شده است.
اهمیت کار و تلاش در احادیث اهل بیت علیهم السلام

پرسش:
بر اساس روایات معصومان علیهم‌السلام کارگری چه ارزشی دارد آیا در روایات نگاه ویژه‌ای به کارگران شده است؟ اگر روایاتی در این زمینه است لطفاً بنویسید.
 

پاسخ:
کار و تلاش رمز بقای یک جامعه است. کار و کسب حلال و تلاش برای رفاه خانواده مورد توجه اسلام است. در کلام و سیره معصومان علیهم‌السلام کارگری و کارگران از ارزش بالایی برخوردار هستند. در این نوشتار به برخی از روایات در این زمینه اشاره می‌شود.

1.  کار کردن سیره عملی اهل‌بیت علیهم‌السلام
از روایات استفاده می‌شود که سیره عملی اهل‌بیت علیهم‌السلام بر کار کردن و بی‌نیازی از مردم بوده است. نمونه‌هایی در این زمینه نقل می‌شود:

الف. على بن ابى حمزه گوید:
رَأَیْتُ أَبَا الْحَسَنِ علیه السلام یَعْمَلُ فِی أَرْضٍ لَهُ قَدِ اسْتَنْقَعَتْ قَدَمَاهُ فِی الْعَرَقِ فَقُلْتُ لَهُ جُعِلْتُ فِدَاکَ‏ أَیْنَ الرِّجَالُ فَقَالَ یَا عَلِیُّ قَدْ عَمِلَ بِالْیَدِ مَنْ هُوَ خَیْرٌ مِنِّی فِی أَرْضِهِ وَ مِنْ أَبِی فَقُلْتُ لَهُ وَ مَنْ هُوَ فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله وَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ وَ آبَائِی علیه السلام کُلُّهُمْ کَانُوا قَدْ عَمِلُوا بِأَیْدِیهِمْ وَ هُوَ مِنْ عَمَلِ النَّبِیِّینَ وَ الْمُرْسَلِینَ وَ الْأَوْصِیَاءِ وَ الصَّالِحِینَ؛ (1)  اباالحسن علیه السلام را دیدم که در حال کار بر روى زمین بود و قدم‌هایش (خاک زیر پایش) از عرق خیس شده بود. عرض کردم: فدایت شوم! کارگران کجایند؟ فرمود: اى على! کسانى با دست خود کار کردند که در روى زمین از من و پدرم بهتر بود. عرض کردم: آن‌ها کیان‌اند؟ فرمود: پیامبر خدا صلی‌الله علیه و اله، امیر مؤمنان على علیه‌السلام و پدران بزرگوارم علیهم السلام همه اینان با دست خویش به کار پرداختند. چنین کارى از عمل پیامبران، مرسلین، اوصیا و صالحان است.

ب. عبد الاعلى مولی آل سام گوید:
«اسْتَقْبَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام فِی بَعْضِ طُرُقِ الْمَدِینَهِ فِی یَوْمٍ صَائِفٍ‏ شَدِیدِ الْحَرِّ فَقُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاکَ حَالُکَ عِنْدَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ قَرَابَتُکَ مِنْ رَسُولِ اللَّهِ صلی الله علیه و آله وَ أَنْتَ تُجْهِدُ لِنَفْسِکَ فِی مِثْلِ هَذَا الْیَوْمِ فَقَالَ یَا عَبْدَ الْأَعْلَى خَرَجْتُ فِی طَلَبِ الرِّزْقِ لِأَسْتَغْنِیَ عَنْ مِثْلِکَ»؛ (2) در روز گرم و سوزان و در یکى از راه‌های مدینه به استقبال امام صادق علیه‌السلام رفتم و عرض کردم: جانم فداى شما شود! باوجود (ارزش و مقام و) حالتى که نزد خداوند عزّ و جلّ‌ و خویشاوندى که با رسول‌الله صلی‌الله علیه و اله دارى، باز هم این‌گونه خود را در چنین روز گرمى به‌زحمت و رنج می‌افکنی؟ فرمود: اى عبد الاعلى! براى کسب رزق و روزى بیرون آمده‌ام تا از امثال تو بى‌نیاز شوم.

ج. ابى عمرو شیبانى گوید:
«رَأَیْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام وَ بِیَدِهِ مِسْحَاهٌ وَ عَلَیْهِ إِزَارٌ غَلِیظٌ یَعْمَلُ فِی حَائِطٍ لَهُ وَ الْعَرَقُ یَتَصَابُّ عَنْ ظَهْرِهِ فَقُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاکَ أَعْطِنِی أَکْفِکَ فَقَالَ لِی إِنِّی أُحِبُّ أَنْ یَتَأَذَّى الرَّجُلُ بِحَرِّ الشَّمْسِ فِی طَلَبِ الْمَعِیشَهِ»؛ (3) امام صادق علیه‌السلام را دیدم که بیلى به دست داشت و پیراهن بلند و ضخیمى بر تن داشت و در باغ خود مشغول کار کردن بود و عرق مى‌ریخت. گفتم: فدایت شوم! بیل را به من بده تا کار را برایت انجام بدهم. به من فرمود: راستش من دوست دارم که مرد در گرماى آفتاب براى کسب مخارج زندگی‌اش اذیت شود (و زحمت بکشد).

د. امام صادق علیه‌السلام فرمود: «أَنَّ أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ علیه السلام أَعْتَقَ أَلْفَ مَمْلُوکٍ مِنْ کَدِّ یَدِهِ»؛ (4) امیر مؤمنان علیه السلام از دسترنج خویش یک هزار برده را آزاد کرد.

هـ. همچنین امام صادق علیه السلام ‌فرمود: «إِنِّی لَأَعْمَلُ فِی بَعْضِ ضِیَاعِی حَتَّى أَعْرَقَ وَ إِنَّ لِی مَنْ یَکْفِینِی لِیَعْلَمَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ أَنِّی أَطْلُبُ الرِّزْقَ الْحَلَالَ»؛ (5) من در برخى از کشتزارها آن ‌قدر کار می‌کنم که عرق بریزم، در حالى که کسى هست که این کارها را برایم انجام بدهد، این کار را بدان جهت انجام می‌دهم که خداوند عزّ و جلّ‌ بداند من در پى روزى حلال هستم.

2. ارزش کار و کارگری در روایات
در روایات پیشوایان دین علیهم‌السلام برای کار کردن ارزش و آثاری نقل‌شده که در ادامه برخی از این موارد بیان می‌گردد.

الف. اطاعت خداوند و کار کردن
کار کردن و طلب روزی نمودن، اطاعت و بندگی خداوند است. امام صادق علیه السلام فرمود: محمد بن منکر ‌گفت: «... إِنَّ مُحَمَّدَ بْنَ الْمُنْکَدِرِ ... قَالَ خَرَجْتُ إِلَى بَعْضِ نَوَاحِی الْمَدِینَهِ فِی سَاعَهٍ حَارَّهٍ فَلَقِیَنِی أَبُو جَعْفَرٍ مُحَمَّدُ بْنُ عَلِیٍّ وَ کَانَ رَجُلًا بَادِناً ثَقِیلًا وَ هُوَ مُتَّکِئٌ عَلَى غُلَامَیْنِ أَسْوَدَیْنِ أَوْ مَوْلَیَیْنِ فَقُلْتُ فِی نَفْسِی سُبْحَانَ اللَّهِ شَیْخٌ‏ مِنْ‏ أَشْیَاخِ‏ قُرَیْشٍ فِی هَذِهِ السَّاعَهِ عَلَى هَذِهِ الْحَالِ فِی طَلَبِ الدُّنْیَا أَمَا لَأَعِظَنَّهُ فَدَنَوْتُ مِنْهُ فَسَلَّمْتُ عَلَیْهِ فَرَدَّ عَلَیَّ السَّلَامَ بِنَهْرٍ وَ هُوَ یَتَصَابُّ عَرَقاً فَقُلْتُ أَصْلَحَکَ اللَّهُ شَیْخٌ‏ مِنْ‏ أَشْیَاخِ‏ قُرَیْشٍ فِی هَذِهِ السَّاعَهِ عَلَى هَذِهِ الْحَالِ فِی طَلَبِ الدُّنْیَا أَ رَأَیْتَ لَوْ جَاءَ أَجَلُکَ وَ أَنْتَ عَلَى هَذِهِ الْحَالِ مَا کُنْتَ تَصْنَعُ- فَقَالَ لَوْ جَاءَنِی الْمَوْتُ وَ أَنَا عَلَى هَذِهِ الْحَالِ جَاءَنِی وَ أَنَا فِی [طَاعَهٍ مِنْ‏] طَاعَهِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ أَکُفُّ بِهَا نَفْسِی وَ عِیَالِی عَنْکَ وَ عَنِ النَّاسِ وَ إِنَّمَا کُنْتُ أَخَافُ أَنْ لَوْ جَاءَنِی الْمَوْتُ وَ أَنَا عَلَى مَعْصِیَهٍ مِنْ مَعَاصِی اللَّهِ فَقُلْتُ صَدَقْتَ یَرْحَمُکَ اللَّهُ أَرَدْتُ أَنْ أَعِظَکَ فَوَعَظْتَنِی»؛ (6) در ساعتى از روز که بسیار گرم بود به یکى از نواحى مدینه رفتم و ابوجعفر محمد بن على علیهما السلام مرا دید. آن حضرت مرد فربه و سنگین بود و بر دو نوجوان سیاه یا دو غلام تکیه کرده بود. با خود گفتم: سبحان‌الله! چرا یکى از بزرگان قریش در این ساعت گرم از روز با این حالت در پى کسب دنیا می‌رود؟ باید او را نصیحت‌کنم. نزدیک او رفتم و بر او سلام کردم و پاسخم را در حالى که نفس‌نفس می‌زد دادند و عرق از سر و رویش جارى بود. گفتم: خدا خیرت بدهد! (چه طور) یکى از بزرگان قریش در این ساعت گرم و سوزان با این حال به طلب دنیا آمده است‌؟ اگر در این حالى که دارى عمرت به پایان برسد، چه‌کار می‌کنی؟ فرمود: اگر در این حالت مرگ به سراغم بیاید، در حالى آمده است که من به اطاعت خداوند مشغول هستم و خودم و خانواده‌ام را از تو و مردم بى‌نیاز می‌گردانم، من تنها از این بیم دارم که وقتى مرگ به سراغم می‌آید در حال انجام یکى از معصیت‌های الهى باشم.

ب. عبادت در کسب حلال
کسب روزی حلال عبادت شمرده می‌شود. پیامبر اکرم صلی‌الله علیه و آله درباره کسب حلال فرمودند: «اَلْعِبَادَهُ  سَبْعُونَ جُزْءاً وَ أَفْضَلُهَا جُزْءاً طَلَبُ اَلْحَلاَلِ»؛ (7) عبادت هفتاد جزء دارد و از همه بهتر تلاش جهت به دست آوردن روزى حلال است. در روایت دیگر از ایشان صلی‌الله علیه و آله نقل‌شده: «الْعِبَادَهُ عَشَرَهُ أَجْزَاءٍ تِسْعَهُ أَجْزَاءٍ فِی طَلَبِ الْحَلَال»؛‏ (8) عبادت ده جزء دارد، نه جزء آن در طلب حلال است.

ج. کارگر و جهاد فی سبیل الله
کار کردن برای تحصیل روزی خانواده جهاد فی سبیل الله است. از امام صادق علیه السلام درباره تلاش برای خانواده نقل‌شده: «اَلْکَادُّ عَلَى عِیَالِهِ کَالْمُجَاهِدِ فِی سَبِیلِ اَللَّهِ»؛ (9) کسى که خود را براى (تحصیل روزى) خانواده‌اش به رنج بیفکند، همانند جهادگر در راه خداست. همچنین امام کاظم علیه السلام فرمودند: «مَنْ طَلَبَ هَذَا اَلرِّزْقَ مِنْ حِلِّهِ  لِیَعُودَ بِهِ عَلَى نَفْسِهِ وَ عِیَالِهِ کَانَ کَالْمُجَاهِدِ فِی سَبِیلِ اَللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ»؛ (10) هر کس این رزق را به‌طور حلال کسب کند تا به مخارج خود و خانواده‌اش بپردازد همانند جهادگر در راه خدا است.
از امام رضا علیه السلام نیز نقل‌شده: «اَلَّذِی یَطْلُبُ مِنْ فَضْلِ اَللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ مَا یَکُفُّ بِهِ عِیَالَهُ أَعْظَمُ أَجْراً مِنَ اَلْمُجَاهِدِ فِی سَبِیلِ اَللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ»؛ (11) کسى که در پى فضل خداوند عزّ و جلّ‌ (و روزى) است تا مخارج خانواده‌اش را تأمین کند، پاداش او از جهادگر در راه خداوند عزّ و جلّ‌ بزرگ‌تر است.

د. کار و آمرزش الهی
کار کردن آمرزش خداوند را در پی دارد. پیامبر اکرم صلی‌الله علیه و آله فرمود: «مَنْ‏ بَاتَ‏ کَالًّا مِنْ طَلَبِ الْحَلَالِ بَاتَ مَغْفُوراً لَهُ»؛ (12) هرکس شب‌هنگام خسته از کار و طلب حلال روزانه باشد، بى‌گمان خداوند او را آمرزیده است.

هـ. کارگر و محبت خداوند
امام صادق علیه السلام از امیرالمؤمنین علیه السلام نقل فرمودند: «إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ یُحِبُّ الْمُحْتَرِفَ‏ الْأَمِینَ»؛ (13) خداوند متعال آدم درست ‌کار صاحب حرفه را دوست می‌دارد. در روایت دیگر آمده: «إِنَّ اللَّهَ تَعَالَى یُحِبُّ الْمُؤْمِنَ الْمُحْتَرِفَ»؛ (14) خداوند متعال بنده مؤمن شاغل را دوست دارد.

و. چهره کارگر و ماه شب چهارده
امام باقر علیه السلام فرمود: «مَنْ طَلَبَ [الرِّزْقَ فِی‏] الدُّنْیَا اسْتِعْفَافاً عَنِ النَّاسِ وَ تَوْسِیعاً عَلَى أَهْلِهِ وَ تَعَطُّفاً عَلَى جَارِهِ لَقِیَ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ یَوْمَ الْقِیَامَهِ وَ وَجْهُهُ مِثْلُ الْقَمَرِ لَیْلَهَ الْبَدْرِ»؛ (15) هرکس در دنیا براى بى‌نیازى از مردم در پى روزى برود و بخواهد زندگى خانواده‌اش را مرفّه کند، به همسایگان نیز چیزى بخشد، روز قیامت در حالى که رویش همانند ماه شب چهاردهم است، خداوند عزّ و جلّ‌ را ملاقات می‌کند.

ز. کار و حفظ دین
کار کردن موجب حفظ دین می‌شود. ابن عباس گوید: «کَانَ رَسُولُ اللَّهِ إِذَا نَظَرَ الرَّجُلَ فَأَعْجَبَهُ قَالَ هَلْ لَهُ حِرْفَهٌ فَإِنْ قَالُوا لَا قَالَ سَقَطَ مِنْ‏ عَیْنِی‏ قِیلَ وَ کَیْفَ ذَاکَ یَا رَسُولَ اللَّهِ قَالَ لِأَنَّ الْمُؤْمِنَ إِذَا لَمْ یَکُنْ لَهُ حِرْفَهٌ یَعِیشُ بِدِینِهِ»؛ ‏ پیامبر خدا صلى الله علیه و آله هرگاه به کسى نگاه می‌کرد و از او خوشش می‌آمد، می‌پرسیدند: شغلى هم دارد؟ اگر می‌گفتند: نه می‌فرمود: از چشمم افتاد. عرض می‌شد: چرا اى رسول خدا؟! می‌فرمود: زیرا اگر مؤمن شغل و حرفه‌ای نداشته باشد دین خود را وسیله امرارمعاشش می‌کند.
در ادامه حضرت ثواب و پاداش کسی که از مشقت خود نان خورد بیان فرمودند:
«مَنْ أَکَلَ مِنْ کَدِّ یَدِهِ مَرَّ عَلَى الصِّرَاطِ کَالْبَرْقِ الْخَاطِفِ»‏؛ هر کس از مشقت دست خود بخورد، از صراط‍‌ چون برق جهنده بگذرد؛
«مَنْ أَکَلَ مِنْ کَدِّ یَدِهِ حَلَالًا فُتِحَ لَهُ أَبْوَابُ الْجَنَّهِ یَدْخُلُ مِنْ أَیِّهَا شَاءَ»؛ هر که از دست رنج خود به حلال بخورد، براى او درهاى بهشت باز شود که هر در بخواهد داخل شود؛
«مَنْ أَکَلَ مِنْ کَدِّ یَدِهِ نَظَرَ اللَّهُ إِلَیْهِ بِالرَّحْمَهِ ثُمَّ لَا یُعَذِّبُهُ أَبَداً»؛ هر که از دست رنج خود بخورد، خدا به وى نظر به رحمت کند و او را عذاب نکند؛
«مَنْ أَکَلَ مِنْ کَدِّ یَدِهِ کَانَ یَوْمَ الْقِیَامَهِ فِی عِدَادِ الْأَنْبِیَاءِ وَ یَأْخُذُ ثَوَابَ الْأَنْبِیَاء»؛ (16) هر که از دست رنج خود بخورد، روز قیامت در عدد پیغمبران قرار گیرد و ثواب آنان را می‌گیرد.

3. بیکاری و سر بار دیگران بودن در روایات
در  برخی از روایات بیکاری و سر بار دیگران بودن مورد مذمت قرارگرفته است.

الف. درخواست رزق و روزی بدون کار و تلاش
أیّوب برادر ادیم (بیّاع هروى) گوید: نزد امام صادق علیه السلام نشسته بودم که علاء بن کامل آمد و پیش روى مبارک آن حضرت علیه السلام نشست و گفت: «اُدْعُ اَللَّهَ أَنْ یَرْزُقَنِی فِی دَعَهٍ»؛ از خدا بخواه که مرا رزق و روزى راحت ببخشد. امام صادق علیه السلام فرمودند: «لاَ أَدْعُو لَکَ اُطْلُبْ کَمَا أَمَرَکَ اَللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ»؛ (17) برایت دعا نمی‌کنم، همان‌گونه که خداوند عزّ و جلّ‌ به تو دستور داده است، در پى روزى برو.

ب. سفارش به کار کردن هرچند حمّالی
در مورد فردی که توانایی کار کردن با دست نداشت یا کاری بلد نبود نقل‌شده است: مردى نزد امام صادق علیه السلام آمد و گفت: «إِنِّی لاَ أُحْسِنُ أَنْ أَعْمَلَ عَمَلاً بِیَدِی وَ لاَ أُحْسِنُ أَنْ أَتَّجِرَ وَ أَنَا مُحَارَفٌ مُحْتَاجٌ فَقَالَ: اِعْمَلْ فَاحْمِلْ عَلَى رَأْسِکَ وَ اِسْتَغْنِ عَنِ اَلنَّاسِ»؛ (18) از من برنمی‌آید که با دست خود کارکنم، نیز نمی‌توانم به کسب و بازرگانی بپردازم و شخصى نیازمند و فقیرى هستم. امام علیه‌السلام فرمود: کار کن و بار را بر سرت بگذار و ببر تا از مردم بى‌نیاز شوى.

نتیجه:
سیره عملی اهل‌بیت علیهم‌السلام بر کار کردن و بی‌نیازی از مردم بوده است. اطاعت و بندگی خداوند، جهاد فی سبیل الله، آمرزش و مغفرت، محبوب خدا بودن، چهره درخشان، حفظ دین از آثار و برکات کار کردن شمرده شده است.

پی‌نوشت‌ها:
1. کلینى، محمد بن یعقوب بن اسحاق، الکافی، ج‏5، ص 75 و 76، دارالکتب الإسلامیه، تهران، چاپ چهارم، 1407 ق.
2. کلینى، محمد بن یعقوب بن اسحاق، الکافی، ج‏5، ص 74، دارالکتب الإسلامیه، تهران، چاپ چهارم، 1407 ق.
3. کلینى، محمد بن یعقوب بن اسحاق، الکافی، ج‏5، ص 76، دارالکتب الإسلامیه، تهران، چاپ چهارم، 1407 ق.
4. کلینى، محمد بن یعقوب بن اسحاق، الکافی، ج‏5، ص 74، دارالکتب الإسلامیه، تهران، چاپ چهارم، 1407 ق.
5. کلینى، محمد بن یعقوب بن اسحاق، الکافی، ج‏5، ص 77، دارالکتب الإسلامیه، تهران، چاپ چهارم، 1407 ق.
6. کلینى، محمد بن یعقوب بن اسحاق، الکافی، ج‏5، ص 73 و 74، دارالکتب الإسلامیه، تهران، چاپ چهارم، 1407 ق.
7. محمد بن علی بن الحسین بن بابویه القمی، معانی الأخبار، ص ۳۶۶، انتشارات إسلامی وابسته بجامعه مدرسین حوزه علمیه قم، قم، ایران، ۱۳۶۱ ش. 
8. شعیری، محمد بن محمد، جامع الأخبار (للشعیری)، ص 139، مطبعه حیدریه، نجف، چاپ اول، بی‌تا.
9. محمد بن یعقوب الکلینی، الکافی، ج ۵، ص ۸۸، دارالکتب الاسلامیه، الطبعه الثالثه، تهران، ایران، ۱۳۶۳ ش.
10. محمد بن یعقوب الکلینی، الکافی، ج ۵، ص ۹۳، دارالکتب الاسلامیه، الطبعه الثالثه، تهران، ایران، ۱۳۶۳ ش.
11. محمد بن یعقوب الکلینی، الکافی، ج ۵، ص ۸۸، دارالکتب الاسلامیه، الطبعه الثالثه، تهران، ایران، ۱۳۶۳ ش.
12. ابن‌بابویه، محمد بن على، الأمالی (للصدوق)، ص 289، کتابچى، تهران، چاپ ششم، 1376 ش.
13. کلینى، محمد بن یعقوب بن اسحاق، الکافی، ج‏5، ص 113، دارالکتب الإسلامیه، تهران، چاپ چهارم، 1407 ق.
14. کلینى، محمد بن یعقوب بن اسحاق، الکافی، ج‏5، ص 113، دارالکتب الإسلامیه، تهران، چاپ چهارم، 1407 ق.
15. کلینى، محمد بن یعقوب بن اسحاق، الکافی، ج‏5، ص 78، دارالکتب الإسلامیه، تهران، چاپ چهارم، 1407 ق.
16. شعیری، محمد بن محمد، جامع الأخبار (للشعیری)، ص 139، مطبعه حیدریه، نجف، چاپ اول، بی‌تا.
17. محمد بن یعقوب الکلینی، الکافی، ج ۵، ص ۷۸، دارالکتب الاسلامیه، الطبعه الثالثه، تهران، ایران، ۱۳۶۳ ش.
18. محمد بن یعقوب الکلینی، الکافی، ج ۵، ص ۷۶، دارالکتب الاسلامیه، الطبعه الثالثه، تهران، ایران، ۱۳۶۳ ش.
 

میزان معرفت و شناخت انسان نسبت به خدای متعال و نیز میزان علاقه و وابستگی انسان به غیر خدا، حد و مقدار انگیزه انسان را در عبادت خدا مشخص می کند
ملزومات انجام یک عبادت عاشقانه

پرسش:
نمی دانم چطور با خدای خوب و مهربانم راز و نیاز کنم؟ چطور قلبم را به او هدیه کنم؟ چطور به پروردگارم نزدیک‌تر بشوم؟ لطفاً مرا راهنمای کنید؟
 

پاسخ:

عبادت و بندگی و راز و نیاز باخدا همیشه و در هرزمانی وجود داشته و پیامبران الهی و صالحان به دنبال آن بوده‌اند؛ و گروه‌ها و فرقه‌های مختلف دیدگاه‌های مختلفی در این زمینه داشته و دارند. اسلام در مورد عبادت و بندگی و چگونگی راز و نیاز باخدای متعال، دستورات و بیاناتی دارد که اگر درست عمل شود حتماً باعث می‌شود هم محبت به خدا زیاد شود و هم به خداوند نزدیک‌تر می‌شویم. در ادامه به نکاتی در این زمینه اشاره می‌کنیم.

1. پرستش و عبادت خدای متعال باانگیزه‌های متفاوتی انجام می‌شود. گاهی از ترس نرفتن به جهنم و گاهی به شوق و امید گرفتن ثواب و رفتن به بهشت و گاهی نیز به خاطر عظمت و محبت پروردگار است. همان‌طور که امیر مؤمنان علیه‌السلام می‌فرمایند: «گروهى، خدا را به شوق بهشت مى‏پرستند، این عبادت بازرگانان است و گروهى خدا را از ترس عذاب او مى‏پرستند، این عبادت بردگان است؛ و گروهى خدا را براى سپاس او مى‏پرستند، این عبادت آزادگان است». (1) و در روایت دیگری همین مضمون آمده و در انتهای روایت فرموده «این بهترین عبادت است». (2) از روایت می‌فهمیم که بالاترین عبادت، پرستشی است که از روی محبت خدا باشد؛ یعنی انسان باید دنبال عبادت و راز و نیاز به نیت افزایش محبت به خدا باشد. به عبارت بهتر عاشقانه عبادت و راز و نیاز کند.

2. اما رمز عبادت عاشقانه و باکیفیت‌تر خداوند، شناخت و معرفت نسبت به خداوند و فلسفه بندگی است. انسانی که معرفت و شناختش کمتر است و ایمان هم دارد برای دوری از ضررها یا کسب پاداش عبادت انجام می‌دهد. این افراد هنوز در کالبد تن و این دنیای فانی مانده و همان‌طور که در دنیا دنبال کسب منفعت یا دفع ضرر است از بندگی هم همین هدف را دنبال می‌کند. ولی وقتی شناخت بالاتر برود و محبت به خدا بیشتر شود دیگر انگیزه فقط محبت خدا می‌شود؛ مانند طفل که از پزشک فرار می‌کند و باید او را با ترفندهای مختلف به نزد پزشک برد، اما همین طفل زمانی که رشد کرده و عقلش کامل می‌شود، خود، با رغبت به پزشک مراجعه می‌کند و او که زمانی از یک آمپول فرار می‌کرد، حال برای جراحی نوبت می‌گیرد و برای این کار هزینه‌های سنگین می‌پردازد و در آخر امر نیز مدیون پزشک خویش و متشکر از اوست. 
دلیل تفاوت رفتار در دو صحنه فوق، شناخت انسان است که یکی، تنها ثانیه‌های پیش رو را می‌بیند و دیگری نگاهی وسیع‌تر یافته و دور دست‌ها را می‌بیند؛ بنابراین روشن است که تفاوت دیدگاه‌ها، تفاوت عملکردها را به وجود می‌آورد. انسانی که به معاد ایمان نیاورده و پذیرش آن هنوز از عقل به دلش نرسیده، خدا را برای خواسته‌های مادی خویش می‌خواند؛ اما همین انسان زمانی که از حصار تنگ مادیات درمی‌آید و وسعتی به‌اندازه ابدیت در پیش روی خویش می‌بیند، حاضر می‌شود تمام مرارت‌ها و سختی‌های دنیا را تحمل کند و دست از بندگی خدا برندارد. اینجا تازه شروع مسیر بندگی است که همراه باایمان به عالم غیب است.
پس شروع مسیر بندگی، خود نیاز به یک وسعتی در دید دارد و چنین انسانی مدارجی از کمال را طی کرده است. به‌صورت خلاصه باید گفت بهترین پرستش خدا، عبادت و پرستشی است که به شناخت و معرفت بیشتری نسبت به او و نعمت‌هایش و عظمت  و صفاتش باشد. براین اساس راه درست و اساسی بندگی نیز مشخص است، هرچه انسان معرفتش نسبت به خدا بالاتر برود و بیشتر در مورد خدا و صفات و نعمات و نشانه‌هایش فکر کند یا مطالعه کند یا از دانشمندان بشنود و استفاده کند یا با مؤمنین در این مورد بحث و گفتگو کند، اشتیاقش بیشتر می‌شود و پرستش او به کمال نزدیک‌تر می‌شود.

3. در کنار افزایش معرفت می‌توانیم کارهای دیگری کنیم که راز و نیاز باخدا را عاشقانه‌تر کند. یکی از آن کارها خالی کردن دل از غیر خداست، یعنی محبت‌هایی که مورد تأیید خدا نیست، محبت‌های حرام و محبت و وابستگی به دنیا را از دل بیرون کنیم؛ بنابراین محبت به خانواده، ارحام، مؤمنین خوب است. ولی وابسته بودن به دنیا و محبت‌های غیر خدایی خوب نیست؛ بنابراین از همه محبت‌های غیرمجاز و شبهه‌ناک دوری‌کنید. کار دیگری که می‌توان انجام داد این است که رابطه خود را باخدا و اهل‌بیت بیشتر کنید. هرچه رابطه باخدا بیشتر شود، هرچه بندگی بیشتر شود، انسان به خدا نزدیک‌تر می‌شود. شمردن نعمات و لطف‌هایی که خدا به ما داده نیز راه دیگری برای افزایش محبت و علاقه نسبت به خداست.

4. راه اصلی بندگی عاشقانه و بنده خاص خدا شدن این است که به تهذیب نفس و بندگی و اخلاص بیشتری بپردازیم. عنوان بصری از امام صادق علیه‌السلام در مورد حقیقت بندگی سؤال کرد. امام فرمود: «حقیقت بندگی، در سه چیز است:
اول: بنده، خودش را مالک چیزهایی که خدا به وی عطا کرده، نداند؛ زیرا بندگان مالک چیزی نمی‌شوند؛ بلکه مال را متعلق به خدا می‌دانند و در همان راه که فرموده، به مصرف می‌رسانند.
دوم: بنده، خودش را در تدبیر امور ناتوان بداند.
سوم: عُمر خودش را در انجام اوامر و ترک حرام‌های خدا مشغول بدارد.(۳)
کسی که عبودیت و بندگی خدا را برگزیده است، در تمام مراحل زندگی و حتی در جزئیات اعمال و رفتار طبق رضای پروردگار عمل می‌کند؛ چشم امید او، فقط به خداوند است و مردم را در یاری‌رساندن، واسطه‌ای بیش نمی‌بیند. پس یکی از مهم‌ترین راه‌های بنده خاص شدن اطاعت از دستورات و اوامر و نواهی خداوند است.

5. کار مهم دیگر اخلاص است. امام باقر علیه‌السلام می‌فرماید: «هیچ بنده‌ای آن‌طور که شایسته و سزاوار است، خدا را عبادت نکرده؛ تا آنکه از همه مردم نومید شود. در این حال، خداوند می‌فرماید: بنده، خود را برای من خالص کرده. پس او را به کرمش می‌پذیرد». (4)

6. راهکار عملی دیگر ما تلاش برای قرار گرفتن در کنار افراد صالح و نورانی  و مکان‌های نورانی است. انسان باید در حلقه صالحان و در پرتو نور قرار بگیرد. قرار گرفتن در کنار دوستان و اطرافیان مؤمن درصد خطای انسان را پایین می‌آورد و قرار گرفتن در کنار مکان‌های نورانی مانند مساجد و هیئات و زیارتگاه‌ها و شبیه آن‌ها انگیزه معنوی انسان را بالاتر می‌برد و از تاریکی‌ها و آلودگی‌ها دور می‌کند.

نتیجه:
طبق روایات عبادت به انگیزه محبت الهی بالاترین عبادت است. علت تفاوت انگیزه‌ها، تفاوت افراد در معرفت نسبت به فلسفه عبادت و پروردگار است؛ یعنی توصیه‌شده که راز و نیاز عاشقانه باخدا داشته باشیم. برای داشتن رابطه عاشقانه باخدا نیاز به افزایش معرفت و شناخت است. در کنار کسب معرفت و شناخت برای رسیدن به بالاترین عبادت، خالی کردن دل از محبت‌های حرام و شبهه‌ناک، افزایش ارتباط و بندگی باخدا، تفکر در نعمات الهی و اخلاص از راه‌های افزایش محبت و نزدیکی به خداست. راهکار عملی دیگر ما تلاش برای قرار گرفتن در کنار افراد صالح و نورانی و مکان‌های نورانی است.

 

 

منابع برای مطالعه بیشتر:
-عبادت و دعا، مرتضی مطهری.
-عبادت یا عبودیت، امام موسی صدر.

پی‌نوشت‌ها:
1. سید رضی، نهج‌البلاغه، قم، انتشارات هجرت، کلمات قصار شماره ۲۳۷.
2. کلینى، محمد بن یعقوب، کافی، تهران، اسلامیه، چاپ چهارم، 1407 ق، ج 2، ص 84.
3. مجلسى، محمدباقر بحار¬الانوار، بیروت، دارإحیاء التراث العربی، چاپ دوم، 1403 ق، ج ۱، ص ۲۲۵.
4. همان، ج 67، ص 111.

ما خدا را عبادت مي كنيم چون او را توانا بر انجام حاجت هايمان و شنواي درخواست هايمان و بيناي بر وضعمان و ... مي دانيم. مشركان بت ها يا موجوداتي ...

 قرآن . سوره صافات . آيات 91- 96 : (حضرت ابراهيم وارد بتخانه شد) مخفيانه نگاهي به معبودان آنها كرد و از روي تمسخر گفت: چرا از اين غذاها نمي خوريد؟  (اصلا) چرا سخن نمي گوئيد؟! سپس ضربه اي محكم با دست راست و با توجه بر پيكر آنها فرود آورد (و همه را جز بت بزرگ در هم شكست)  آنها با سرعت به سراغ او (ابراهيم) آمدند.  او (ابراهيم) گفت: آيا چيزي را مي پرستيد كه با دست خود مي تراشيد؟ با اينكه الله هم شما را آفريده و هم بتهائي را كه مي سازيد!  به اين ترتيب، ابراهيم تنها در شهر ماند و بت پرستان، شهر را خالي كرده بيرون رفتند، ابراهيم نگاهي به اطراف خود كرد، برق شوق در چشمانش نمايان گشت ! لحظاتي را كه از مدتها قبل انتظارش را مي كشيد فرا رسيد ! بايد يك تنه برخيزد و به جنگ بت ها برود!! و ضربه سختي بر پيكر آنها وارد سازد!!! ضربه اي كه مغزهاي خفته بت پرستان را تكان دهد و بيدار كند! - بدون شك بت پرستان به خوبي مي دانستند كه نه بت ها غذا مي خورند، و نه سخن مي گويند و نه توانايي دفاع از خود را دارند ، بلكه سمبل هايي هستند از خدايانشان ، مانند كعبه در نزد مسلمانان !! - در اينجا به اوج داستان قرآني ابراهيم مي رسيم كه حضرت ابراهيم مچ بت هاي بيچاره را گرفته !! - و با شلاق عقل گرايي ! به جان بت ها افتاده كه : - چرا از اين غذاها نميخوريد؟! - چرا سخن نميگوئيد؟! - چرا از خود دفاع نمي كنيد؟! و حال آنكه الله ميداند كه بت پرستان تنها براي نزديكي به او يا شفاعت است كه رو به بتها ميكنند . آيه 18 سوره يونس و بت هايي را به جاي خدا پرستش مي كنند كه آن بتان به آنها هيچ ضرر و نفعي نمي رسانند ، و مي گويند كه اين بتان شفيع ما نزد خدا هستند - گويا قرآن فراموش كرده كه : - مگر كعبه غذا مي خورد ؟!! - مگر كعبه سخن مي گويد؟!! - مگر كعبه در مقابل ضربات از خود دفاع مي كند؟!! - اين چگونه آئيني است كه همه پليدي ها و ناداني ها را براي خود مجاز مي شمارد ولي براي دگرانديشان زشت و حماقت مي داند؟!!

 ما خدا را عبادت مي كنيم چون او را توانا بر انجام حاجت هايمان و شنواي درخواست هايمان و بيناي بر وضعمان و ... مي دانيم. مشركان بت ها يا موجوداتي كه بت ها را مظهر آنها مي دانند را در اين بينايي و شنوايي و برآوردن حاجت شريك خدا مي پندارند از اين رو به پيشگاه بت سجده و نياز مي برند تا حاجتشان را برآورده كند يا بت ها را مقربان درگاه خدا مي دانند و به پيشگاه بت ها سجده و نياز مي برند تا نزد خدا شفيع او شود.
خداوند در آيات بيشماري اين دو معنا را نفي مي كند و مي فرمايد بتان شما نه بينايي و شنوايي دارند تا حاجت و نياز شما را ببينند و بشنوند و نه توانايي بر انجام آن دارند و شما بدون دليل آنان را مقربان درگاه خدا شمرده ايد و خدا نه بر شراكت آنها با خودش و نه بر تقرب آنها به نزد خودش به شما دليلي نسپرده است و شما بر خدا افترا مي بنديد و اين افترا بستن به خدا و ديگري را شريك او يا مقرب درگاه او دانستن، از بزرگترين گناهان است.
اما ما كعبه، پيامبر، امام و ديگر مقدسات را شريك خدا نمي دانيم و آنها را نمي پرستيم زيرا خداوند از شريك مبرا و منزه است و يكتاي بي انباز است. اما اينان را محبوبان درگاه خدا مي دانيم كه خداوند احترام، توجه و اطاعت ما از آنها را خواسته است و خدا حق دارد كسي يا چيزي را مقرب درگاه خود كرده و از ما احترام و اطاعت از او را بخواهد.
وقتي براي ما نبوت رسول خدا و وحيانيت قرآن با ادله محكم از جمله با معجزات قطعي ثابت شد، و در اين قرآن ما به به حرمت گذاري نسبت به كعبه كه خانه اي سنگي است، دعوت شديم، يا به محبت و اطاعت از پيامبر و امام مأمور گرديديم، ديگر توجه و احترام ما به كعبه و اطاعت و محبت ما نسبت به پيامبر و اهل بيت امر و فرمان خداست و با عبادت و اطاعت مشركان از بت هايشان كه هيچ امري بر آن از طرف خدا وارد نشده است، تفاوت اصولي دارد.
خداوند فعال مطلق است و مي تواند به دلايلي كه خودش مي داند ما را به حرمت گذاري نسبت به خانه اي سنگي فرا بخواند و به پيامبر و خليلش دستور دهد خانه اي سنگي در حجاز بساز و مردم را به طواف آن فرابخوان. اگر مشركان هم به فرض محال دليلي خدايي بر عبادت و اطاعت از بتانشان داشتند، كارشان جايز بود و ما نمي توانستيم بر آنان خرده بگيريم كه چرا به بتان سنگي كه نه مي شنوند و نه مي بينند، احترام مي گذاريد. اما وقتي دليلي ندارند و از سر خود آنان را محبوبان و مقربان خدا شمرده اند، دخالت بيجا كرده  و كار او گناه عظيم مي باشد.
خلاصه آن كه تفاوت اساسي در همين است كه بت پرستان سنگ ها را مي پرستيدند و خدايان خود مي انگاشتند و از طرف خدا هيچ اذني نسبت به تقدس آنها نداشتند. اما ما كعبه را خدا نمي دانيم و آن را نمي پرستيم و احترام ما به كعبه به خاطر دستور خود خداست. البته كعبه و اعمال آن پر است از اسرار كه براي اطلاعات بيشتر مي توانيد به كتاب صهباي حج تاليف آيت الله جوادي مراجعه بفرماييد.
البته بايد دقت داشته باشيم كه در بحث هاي علمي حلم را با علم عجين كرده و از قضاوت و نتيجه گيري هاي عجولانه بپرهيزيم.
 

چرا خداوند این همه مخلوق رو آفریده که اونو عبادت کنن؟ (موضوع انسان به کنار چون اختیار داره) مثل فرشته ها که بدون اختیار باید مرتب خدا رو عبادت کنن و یا سایر موجودات دیگه، که مثل ربات فقط کاری رو انجام میدن که خدا بخواد و اونا باید مرتب خدا رو ستایش کنن؟

برخلاف تصور شما خلقت هر مخلوقي فلسفه و هدف خاص خود را دارد. آفريدگان خداوند هريك مسئوليت ها و تكاليف معيني دارند؛ در يك نگاه كلي در مورد فرشتگان بايد گفت كه ايشان خلق نشده اند تا تنها خدا را عبادت کنند، بلکه آفرینش تمام موجودات و از جمله فرشتگان دارای هدف است. هر چیزی که امکان وجود داشته باشد، از فیض هستی خداوند برخوردار می شود. این به اقتضای صفت رحمت و خالقیت الهی است. هدف از آفرینش هر موجودی، داشتن و دست یافتن به کمالات وجودی است که برای آن‏ها امکان دارد. با این تفاوت که برخی از موجودات مانند جن و انس، هدف آن‏ها تدریجی و در سایه تلاش حاصل می شود اما برخی از موجودات مانند فرشتگان، آن اندازه از کمال که برای شان امکان دارد، به صورت فعلیّت یافته برای آن‏ها حاصل است.
فرشتگان از نوع مجردات می باشند. چنین موجوداتی فوق زمان و مکان، عاری از تغییر و تحول و... هستند.
این موجودات آفریده شده‏ اند تا به حسب مرتبه و قابلیت وجودی، از رحمت الهی برخوردار شوند. استعداد داشتن و شکوفایی استعداد برای آن‏ها مطرح نیست. ملائکه الهی از ابتدا همه کمالاتی را که برای شان امکان و قابلیت داشته، به صورت بالفعل دارا هستند. برخی از روایات و آیات بر این مسئله دلالت دارند: شاید بتوان از این تعبیر استفاده کرد که هیچ فرشته‏ ای از مقام خود نمی‏ تواند بالاتر رود. این گونه آفریده شده و تا آخر همان خواهد بود.
از آیه اوّل سوره فاطر به دست می آید که خداوند، فرشتگان را واسطه میان خود و عالم مشهود قرار داده است. با تعبیر "رسل" همه ملائکه را وسایطی میان خود و مخلوقاتش در اجرای اوامر تکوینی و تشریعی دانسته، با این بیان مشخص می شود که حکمت آفرینش آن‏ها تنها عبادت نیست.
فرشتگان کارگزاران الهی و مأمور اجرای امور عالم تکوینی هستند. وظایف سنگینی بر عهده آن‏ها است که در ذیل به برخی از آن‏ها اشاره می کنیم:
أ) حامل و رساننده وحی به پیامبران می باشند.(1)
ب) نزول امر الهی به دست فرشتگان است، یعنی در تدبیر جهان که به امر الهی انجام می گیرد، اینان عامل اجرایی اند و آن را پیاده می کنند.(2)
ج) دسته‏ای از فرشتگان حاملان عرش خدا و آنان یا دسته‏ای دیگر شفاعت کنندگان مؤمنان هستند.(3)
د) لعن بر کفّار نیز از کارهای فرشتگان است.(4)
ه') بشارت دادن به مؤمنان هم از کارهای اینان است. طبق قرائن این بشارت به هنگام احتضار داده می‏شود.(5)
و) نوشتن کردار بندگان خدا از کارهای دیگر فرشتگان است.(6)
ز) امداد مؤمنان از دیگر کارهای آنان است.(7)
در نتيجه موجودات مختاري مانند انسان و جن و فرشته ها مجبور به اعمال و رفتارهاي خود نيستند . به هيچ وجه ربات وار به انجام وظايف خود نمي پردازند .چه اين كار امورات عادي و فردي خودشان باشد و چه عبادت و ستايش خداوند .

پی نوشت‏ها:
1. نمل (27) آیه 102؛ بقره (2) آیه 97؛ عبس (80) آیه 16 و نمل (16) آیه
2. سجده (32) آیه 5 و معارج (70) آیه 4.
3. مؤمن (40) آیه 7 و نجم (53) آیه 26.
4. بقره (2) آیه 161 و آل عمران (3) آیه 87.
5. فصّلت (41) آیه 30.
6. انفطار (82) آیه 11؛ یونس (10) آیه 21؛ زخرف (43) آیه 80 و ق (50) آیه 18.
7. آل عمران، آیه 124 و تحریم (66) آیه 4.

چگونه می توانیم به انجام وظایف دینی بپردازیم به طوری که فقط برای خدا باشد یعنی وقتی نماز می خوانیم یا هر عبادت دیگر فقط برای خدا باشد نه برای مثلا ترس از گناه با برآورده شدن حاجات خود، که البته آنها هم می تواند باشد، اما توجهمان فقط به او باشد.

با سلام و آرزوي قبولي طاعات و عبادات شما در اين ماه عزيز؛ و تشكر به خاطر ارتباطتان با اين مركز؛
کار و عبادت فقط براي خدا مراتب و درجات دارد. ترس از گناه و نافرماني خدا ، يا ترس از جهنم و کيفرهاي دنيايي يا در قيامت يکي از مراتب آن است . منافات با اخلاص و کار فقط براي خدا ندارد . چنان که در دعا هايي که از ائمه عليم السلام رسيده مثل دعاي کميل ، دعاي سحر ابو حمزه ثمالي اين مطلب مشاهده مي شود. رسيدن به آن مقصد عالي نيازمند زمان ، معرفت و آگاهي ويژه ، ترک گناه ( قلبي و بدني ، صغيره و کبيره) ، انجام واجبات و احتياط در مشتبهات ، انجام نوافل و توسل به اولياي الهي به ويژه توسل به روح خدا و جانشين او در عالَم هستي يعني توسل به وجود مقدس امام زمان عليه السلام است.
پس اي عزيز بدان که کار براي فقط خدا امري شدني و ممکن است ، اما سهل الوصول و فوري نيست . کساني که به آن مقام رسيدند ، سال ها خون دل خوردند و رياضت کشيدند . و با تمسك به حقيقت «إنّي مهاجر إلي ربّي»،(1)از « خود» و هر آن چه متعلق به خود و منتسب به دنيا است ،به سوي مولا و «ربّ»خويش مهاجرت کردند، در همه امور تسليم محض «خدا» شدند . خواست و رضاي او را ملاک گفتار و رفتار و قصد ونيت خويش قرار دادند. بدون چون و چرا و خالصانه طاعت و فرمان او بردند .از حوزه هر کاري که او خوش ندارد و ازحرام و گناهي که او معرفي کرده ،دور شدند ، در اين صورت است که ديد ملکوتي و چشم بصيرت به آنان افاضه مي شود . مي توانند ماوراي حجاب عالم را شهود نمايند .بُُعد باطني و ملكوتي افراد و اشيا را مشاهده نمايند،صاحب چشم ،گوش ،زبان،ذهن وانديشه و بالاخره وجودي «خدايي»گردند.آن موقع است که انسان به يکي از مراتب عالي کار فقط براي خدا نايل شده است .
از پيامبر(ص) روايت شد كه خداوند فرمود: بنده من به چيزي محبوب تر نزدم اظهار دوستي نكرد ازا نجام واجبات و ترک گناهان و محرمات، او با نمازهاي نافله در مسير « محبت» من گام مي نهد . در آن صورت من نيز او را دوست مي دارم و«محبوب »خود مي گردانم. پس هنگامي كه او را دوست خود برگزيدم ،گوش شنوايي او مي شوم ، آن گاه كه مي شنود ؛ چشم بينايي او مي گردم آن گاه كه مي بيند ؛ زبان گوياي او مي شوم آن گاه كه سخن مي گويد ؛ دست او مي گردم آن گاه كه ضربه و شمشير مي زند . پاي او مي شوم آن گاه كه راه مي رود. چنين کسي هنگامي كه به درگاه من دعا كند ،اجابتش مي كنم . اگر از من چيزي درخواست كند ، به او مي دهم. (2)
پي نوشت ها:
1. عنكبوت (29) آي. 26.
2. المحاسن، احمد بن محمد بن خالد البرقي، ج 1، ص 291 ؛ اصول كافي، كليني، ج 2، ص 352.