پرسش وپاسخ

در خانه هایی که زندگی بصورت چند خانواری است و از یک سرویس بهداشتی(حمام مشترک ) استفاده می شود ، تکلیف در خصوص انجام غسل جنابت برای نماز صبح چیست ؟

پرسشگر گرامي با سلام و سپاس از ارتباطتان با اين مرکز
خجالت کشيدن در مسايل شرعي نبايد مانع انجام وظيفه شود. طوري برنامه ريزي کنيد که بتوانيد غسل کنيد . لااقل اگر نتوانستيد غسل کنيد، در آخر وقت(يعني زماني که اگر بخواهيد غسل کنيد، وقت نباشد و نماز قضا شود) با تيمم نماز بخوانيد . نماز با تيمم درآخر وقت صحيح است و قضا ندارد.
در هيچ شرايطي نبايد انسان نمازش را ترك كند، حتي اگر مريض باشد و نتواند بلند شود، بايد خوابيده بخواند. تيمم و درست بودن نماز با ‌آن، در دين آمده، منتها بايد نجاست بدن (جاي نجس) را بر طرف كنيد و لباس پاك بپوشيد.(1)
پي نوشت:
1.آيت ا... صانعي،مجمع المسائل،ج1 ،س387.

مطلب ارسالی شما بعد تایید مدیریت در سایت نمایش داده خواهد شد.

پرسشگر گرامي با سلام و سپاس از ارتباطتان با اين مرکز
به نظر حضرت آيت الله بهجت: هرچيزي که مست کننده باشد و خوردن زياد آن انسان را مست مي کند، اگر به خودي خود مايع و روان باشد ،نجس است وخوردن آن هم حرام است، اگر چه کم باشد يا مست کنندگي آن خفيف باشد.
اما الکل صنعتي که براي رنگ کردن در و پنجره ، ميز و صندلي و مانند اين ها استفاده مي شود، اگر انسان نداند از چيزي که به تنهايي مست کننده و مايع است درست کرده اند ، پاک مي باشد.(1)
هم چنين به نظر معظم له، الکل مطلقا - چه سفيد، چه زرد - مورد احتياط در نجاست است، مگر به گونه اي به دست بيايد که از ابتدا مسموم کننده باشد ،نه مست کننده .
کساني که مقلد آيت الله بهجت هستند ،در خصوص اين مسئله که حضرت آيت الله بهجت احتياط در نجاست آن ها فرموده و فتوي نداده است، مي توانند به استناد مسئله 9رساله معظم له به مرجعي که اين گونه الکل هارا پاک مي دانند ،رجوع کنند.
بنابراين اگر کسي مقلد آيت الله بهجت باشد و به فتواي ايشان هم الکل نجس مي باشد، سؤال فوق از نظر نجاست و طهارت اثر ندارد، ولي از نظر غسل مس ميت با ترشح الکل مذکور غسل مسّ ميت برکسي واجب نمي شود.
اما در صورتي که مقلدان آيت الله بهجت در مسئله الکل به مرجع ديگري که الکل صنعتي را پاک مي داند، رجوع کرده باشند، پاسخ چنين است:.
اگر جنين مسلمان باشد و چهار ماه او کامل شده و غسل ميت داده شده باشد و بعد از کامل شدن سه غسل ميّت، اورا در درون الکل گذاشته باشند، الکل پاک است.
اما اگر جنين غسل ميّت داده نشده باشد، يا اگر جنين کم تر از چهار ماه داشته باشد، بدن جنين نجس است . هرچيزي که با رطوبت و تري به بدن او برسد نجس مي شود . اگر داخل الکل گذاشته شود، الکل هم نجس مي شود . اگر الکلي که به بدن جنين رسيده است، به بدن کسي ديگري برسد ،بدن اورا نجس مي کند ،ولي غسل مس ميّت واجب نمي شود.
اگرپيش از غسل جنين در صورتي که چهار ماه او تمام شده باشد ،کسي دست به بدن او بزند ،غسل مسّ ميّت بر او واجب مي شود. هم چنين اگرکسي به بدن جنين سقط شده اي که چهار ماه او تمام نشده دست بزند، غسل مس ميّت مستحب است، ولي واجب نيست.
جنيني که کم تر از چهار ماه دارد ،غسل ميّت ندارد.اما اگر چهار ماه يا بيش تر داشته باشد، غسل ميّت دارد، يعني بايد جنين سقط شده را در صورتي که چهار ماهه يا بيش تر باشد، غسل ميّت بدهند.
اگر جنين کافر باشد، در هر حال بدن او نجس است و الکل را نيز نجس مي کند. اما اگر دست به بدن جنين نرسد، غسل مس ميت واجب نيست.اگر چهار ماه به بالاباشد، در هر صورت اگر دست به جنين کافر برسد ،غسل مس ميّت نيز واجب مي شود.(2)

پي نوشت ها:
1. رساله توضيح المسائل آيت الله بهجت، مسئله 115و116 ؛استفتاءات از حضرت آيت الله بهجت، ج 1 ،سؤال 347-تا350. سؤال حضوري از دفتر معظم له.
2.آيت الله بهجت، توضيح المسائل، مسأله 474 به بعد ؛ سؤال تلفني(7743271-0251) از دفتر آيت الله بهجت، توضيح المسائل مراجع، مسأله 524 و ذيل مسأله.وعروه الوثقي مع التعليقات، ج1، بحث نجاسات، مسأله 9، ص 128.

اینجانب شیعه هستم. البته نه آن شیعه‌ای که شما تبلیغش را می کنید. که که مذهبی که شما تبلیغش را می کنید پر از تناقض و بعضا خرافات است. از یک طرف تبلیغ وحدت اسلامی می کنید از طرف دیگر به مقدسات مذاهب دیگر دشنام می دهید.ائمه به کدام شخص متوسل می شدند که شما با این حدت و شدت معتقدید که باید به ائمه متوسل شد.این ائمه بالاتر هستند یا پیامبر.مگر ما در نمازنمی خوانیم أشهد انّ محمدا عبده و رسوله ویاآیا در قرآن نیامده است که محمد با هیچک از بندگان تفاوتی ندارد وفقط به او وحی می شود. چراکه اینقدر افراطی گری و خرافات را تبلیغ می کنید. آیا انسان به راحتی نمی تواند که با خدا ارتباط برقرار کند و از او کمک بخواهد که باید به ائمه متوسل شود ائمه‌ای که خود را بنده‌ی کوچک خدا می‌دانند. حضرت علی می فرماید هلک فی رجلان رجل محب مفرط و باهت مفتر. فکر می کنید این افراطیها که علی از آنها نام برده چه کسانی هستند. از کرات دیگر هستند یا همین بعضی از علمای شیعه هستند.نمونه آن اینکه ما در اذان و اقامه می گوییم اشهد ان علیا ولی الله. همه می دانند که این عبارت جدیدا به اذان و اقامه اضافه شده است و شیعه هم اعتراف به این موضوع دارد و چاره‌ای جز قبول این موضوع ندارد چون همچون روز روشن است که در زمان پیامبر و بعد از او چنین چیزی وجود نداشته است. در رساله آقای مکارم آمده است که هرکس این عبارت را به عنوان اینکه جزیی از اذان و اقامه است بخواند اذان و اقامه اش باطل است. ولی فکری می کنی چند از شیعه این موضوع را می دانند. من خودم که از قشر تحصیل کرده هستم تازه فهمیده‌ام. اکنون از کجا مطمئن باشم که دربقیه موارد اختلافی بین شیعه و سنی حق با شیعه باشد. درخواندن زیارت عاشورا(فرازهای آخر) در متوسل شدن به این امام و آن امام و این امامزاده و آن امامزاده. آیا واقعا انسان با این عظمت نمی تواند بدون واسطه با خدا ارتباط برقرار کند(ادعونی استجب لکم)آیا امامان فقط برای درمان و شفا هستند یا الگویی برای ما بوده اند.به نظر می رسد بعضی ها با این تشیع برای خود دکان باز کرده اند. مطمئنا مرز بین خرافات و حقیقت در شیعه مشخص نیست و کسی جرات هم نمی کند حرفش را بزند از ترس اینکه شاید فلان موضوع درست باشد بنده شیعه هستم البته نه آن شیعه‌ای که شما تبلیغش را می کنید. یک جایی خواندم که یکی از امامان گفته که نگویید شیعه ی ما هستید بلکه بگویید دوستدار ما هستید. ولی بعضی از علمای شیعه اینگونه تفسیر کرده اند که منظور امام این است که شیعه بودن بسیار مقام بالایی است و رسیدن به آن سخت است. از کجا معلوم منظور امام همین تشیع نباشد. صحبت خیلی زیاد است و من اهل مجادله نیستم چنانچه خواستید به من جواب دهید لطفا از خودتان مایه بگذارید و به فلان کتاب ارجاع ندهید ثانیا بدون تعصب قضاوت کنید که به گفته‌ی معصوم هرکس ذره ای تعصب دارد بهشت نمی رود. در آخر ارزو می کنم که مصداق آیه ای از قرآن که می فرماید و جعلوا دینهم شیعا نباشیم.

با سلام و تشكر به خاطر ارتباطتان با اين مركز
به دليل طولاني بودن پرسش و اين که چند سوال و شبهه در ضمن يک پرسش مطرح شده ،لازم است با تفصيل و در چند محور پاسخ ارائه شود:
1- از اين که پرسشگر محترم وفاداري‌اش را به تشيع راستين اظهار نموده، جا دارد به ايشان تبريک بگويم، ولي اشاره به اين نکته لازم است که گويا پرسشگر محترم پيرايه‌هايي را که برخي از افراد عوام شيعه به عنوان باور مذهبي دارند، خرافات خوانده و به حساب مبلغان مذهب گذاشته است . البته اين قضاوت مقداري از انصاف به دور است، زيرا آنچه علماي شيعه که مبلغان راستين تشيع‌اند تبليغ مي‌کنند، از هر گونه تناقض و خرافات منزه است . باورهاي مردم عوام را نبايد به حساب مراکز تبليغي تشيع نظير حوزه‌هاي علميه و مانند آن گذاشت.
2- در باب توسل بايد به اختصار گفت: اولا توسل خاستگاه وحياني دارد مثلا قرآن کريم فرمود:
«و ابتغوا اليه الوسيله» (1) وسيله‌اي براي تقرب به خدا جست و جو نماييد.
وسيله که در آيه اشاره شده ممکن است مصاديق گوناگون داشته باشد، ولي توسل به پيامبر و ائمه يکي از مصاديق بارز آن است.
دوم: در قرآن آمده که جناب آدم ابوالبشر به کلماتي توسل جست . خداوند به برکت آن کلمات او را بخشيد. (2) سوم: درباره توسل ائمه به پيامبر روايات بسياري آمده که از آن ميان حضور و توسل فاطمه زهرا (س) به قبر پيامبر و امام حسين (ع) به قبر پيامبر و مادرش و برادرش امام حسن (ع) معروف است . در اين باره رواياتي بسيار نقل شده. (3) در مجموع در اين که خود ائمه به پيامبر و امام قبل از خود متوسل مي‌شده‌اند ،جاي ترديد نيست . در اين ميان پرسشگر محترم در زيارت نوراني رجبيه که از بهترين اعمال ماه رجب است و آن دعا از ناحيه مقدسه رسيده است ،دقت مضاعف فرمايد. بسياري از اين حقايق براي او روشن خواهد شد به خصوص تعبيراتي در خور دقت درآن دعاي نوراني مطرح شده است.
بسياري از دعاها و مناجات ها كه در آن ها توسل به پيامبر و ائمه(ع) آمده، صادر شده از ناحيه خود ائمه است.
3- جاي ترديد نيست که پيامبر برتر از امامان است . هر مقام معنوي که براي ائمه مطرح است ،در واقع جلوه‌اي از معنويت نبوي است، به دليل همان نکته که در تشهد آمده و پرسشگر محترم بدان اشاره کرده معلوم مي‌شود که عظمت ائمه تا کجاست .در اين باب نه از کلمات و منابع شيعي بلکه به سخني از يکي از پيشوايان اهل سنت اشاره مي‌شود که تصريح نموده محبت اهل بيت در قرآن واجب شده ، در افتخار اهل بيت (ع) همين کافي است که اگر کسي در تشهد نمازش به آنان درود نفرستد، نماز او باطل است. (4)
4- آنچه درباره پيامر از قرآن کريم در پرسش اشاره شده که او بشري مثل ساير افراد بود، يک ساحت از وجود آن حضرت است، پرسشگر محترم که بحمدالله قرآن محور مي‌انديشد، خوب است بدين آيه نيز توجه کند كه در وصف سير وجودي پيامبر فرمود:
«و هو بالافق الاعلي، ثم انا فتدلي، فکان قاب قوسين او ادنا (5) ؛در افق اعلاي کمال بود، آن گاه نزديک و نزديک‌تر آمد، بدان اندازه که به قدر دو کمان يا نزديک‌تر رسيد.
در اين آيه بايد دقت نمود که خداوند از قرب معنوي به خدا با تعبير «او ادني» ياد کرده و معنايش اين است که حضرت تقربش به خدا در شب وصال (معراج) به اندازه‌اي بود که نمي‌توان از آن ياد کرد ،چون تقرب گفتني و قابل بيان نيست، زيرا فوق درک بشري است.تعبير «او ادني» آمده ،حال آن تقرب چه اندازه و چگونه بود، فقط خدا و حبيب او مي‌داند .
بنابراين آنچه را پرسشگر محترم افراط خوانده، در واقع خاستگاه وحياني دارد. نه تنها افراط نيست بلکه با اين گفته باز هم حق حضرت ادا نخواهد شد. در اين باره نکته‌هاي شنيدني وجود دارد که در منبع ذيل مطالعه دقيق بفرماييد. (6) ولي دريغ است اين سخن سعدي را براي پرسشگر محترم که به گفته خودش اهل دانش و فرهيخته است ،يادآوري نشود که درباره پيامبر گفته است:
ندانم کدامين سخن گويمت که بالاتر ز آنچه مي‌ گويمت
تو را عز لولاک تمکين بس است ثناي تو طه و يس بس است
خدايت ثنا گفت و تبجيل کرد زمين بوس قدر تو جبرئيل کرد (7)
5- جاي ترديد نيست که در حوزه تشريعي انسان‌هاي عادي نياز به پيامبر و امام دارند تا از طريق آن ها با خدا ارتباط برقرار کنند و احکام الهي را به وسيله آن ها دريافت کند،
پرسشگر محترم بدين نکته اذعان دارد .همين نياز را مقداري توسعه بدهيد . در ساحت ساير فيض‌هاي الهي و استجابت دعا و برآورده شدن حاجت نيز به همين منوال است. اين مطلب درکش بسيار آسان است، زيرا همان طور که انسان با استفاده از آب رفع تشنگي مي کند و با آفتاب نور دريافت مي‌کند و اين ها همه واسطه فيض هستند، امور معنوي نيز چنين است .آيا مي‌توان تصور کرد که در امور حسي واسطه لازم است و در امور معنوي نظير استجابت خدا و برآورده شدن حاجت‌ها واسطه لازم نيست؟ !
6- کلامي که از امير المومنين نقل شده، مخاطبش به طور يقين علماي دين نيستند، بلکه محبان غالي‌اند، يعني کساني‌اند که از شدت محبت جاهلانه خود علي را خدا مي‌پنداشته‌اند.
7- آنچه در باب شهادت ثالثه در اذان گفته شده ، همه فقهاي شيعه شهادت ثالثه را جزء اذان نمي‌دانند، ولي به قصد رجاء ثواب و به عنوان اظهار ولايت مي‌گويند که هيچ منع و محذوري ندارد. ساير امور را نبايد با اين مسئله قياس کرد که قياس در دين جايز نيست . هر مسئله دليل و ضرورت خاص خود را دارد.
8- جاي ترديد نيست که امامان تنها براي توسل و طلب شفا و حاجت از خدا نيستند، بلکه سرمشق آدميان در همه ساحات زندگي‌اند همان طور که بر اساس قرآن پيامبر الگويي براي همگان است. (8) ولي بايد توجه داشت که به گفته صاحب نظران: «اثبات شي، نفي ما عدا نمي‌کند» مثلا اگر گفته شد: آفتاب روشن کننده است ،معنايش اين نيست که آثار و برکات ديگري ندارد، بلکه در همه امور نظير گرما، روشني، و مانند آن آفتاب موثر و مفيد است. بنابراين همه علوم و معارفي که در حوزه‌هاي علميه و مانند آن در طول تاريخ از کلمات ائمه استفاده شده و به وجود آمده ،همه دليل بر آن است که ائمه آثار و برکات گوناگون دارند . برخي از آن ها شفا و حاجت برآورده کردن است. همان طور که قرآن کريم هزاران اثر و برکت علمي و معرفتي، اخلاقي و مانند آن دارد . يکي از آثار اين است که فرمود:
«و ننزل من القرآن ما هو شفاء و رحمت للمومنين؛ (9) ما از قرآن آنچه براي مومنان شفا و رحمت است فرو فرستاديم».
9- آنچه درباره مقام و ارزش شيعه بودن در پايان پرسش اشاره شده ،بايد به اختصار بگويم که پرسشگر محترم براي درک عظمت شيعه‌گري نبايد به آن آيه اشاره کند که ربطي به اصطلاح شيعه به مفهوم کلامي و اعتقادي ندارد، بلکه ناظر به معناي لغوي کلمه است. بايد به اين تعبير معنا دار توجه فرماييد كه در قرآن کريم از حضرت ابراهيم به عنوان شيعه و پيروي واقعي حضرت نوح ياد نموده و گفته است:
«و ان من شيعته لابراهيم، اذ جاء ربه بقلب سليم؛ (10) ابراهيم از پيروان نوح بود، هنگامي که با قلبي پاک روي به پروردگارش آورد».
با الهام از اين آموزه متعالي مي‌توان گفت شيعه مقام منيع است . شيعه خالص و راستين کسي است که ابراهيم گونه عمل کند .با قلب سليم به ديدار پروردگارش شرفياب گردد. آنچه در حديث ياد شده در پرسش آمده ،ناظر بدين مقام است که شيعيان واقعي اهل بيت چنين‌اند. گر چه محبان آن ها ممکن است بسيار باشند حتي برادران اهل سنت نيز به دليل آيه موده محب اهل بيت‌اند.
پي نوشت‌ها:
1- مائده (5) آيه 35
2- بقره(2) آيه 30
3- بحار الانوار، ج 44، ص 328
4- فضايل الخمسه من الصحاح السته، ج 2، ص 81
5- نجم (53) آيه 7-9
6- پيامبر اعظم در نگاه عرفاني امام خميني، نشر موسسه آثار امام 1382 ش
7- کليات سعدي، ص 188
8- احزاب (33)آيه 21
9-اسرا(17) آيه 28
10- صافات (37) آيه 83- 84

احکام نماز و روزه مسافر

شخصی که برای یک مسافرت کاری در کمتر از 10 روز 3 روز به یک مسافرت کاری می رود و در هر 3 رو هم بعد از زمان اذان ظهر به شهر خود می رسد ایا این روزه هایی که گرفته درست است و یا باید مجددا انها را قضای ان روزه ها را به جا اورد؟

2پرسشگر گرامي با سلام و سپاس از ارتباطتان با اين مرکز
در فرض سؤال که براي يک مسافرت کاري در کمتر از 10 روز 3 روز به يک مسافرت کاري مي رود و در هر 3 رو هم بعد از زمان اذان ظهر به شهر خود مي رسد، حکم مسافر را دارد و روزه هاي که گرفته باطل است و بايد قضاي آنها را بجا آورد.(1)
اگر چنانچه قبل از اذان ظهر به وطن خود برسد روزه اش صحيح است.
پي نوشت:
1. آيت الله مکارم شيرازي، استفتائات جديدج‏3ص 87 سؤال 252- نماز مسافر .

ذکرهای زمان بیدار شدن از خواب / هنگام بیرون رفتن از منزل / زمان اذان / زمان مسافرت / زمان خواب چه ذکرهایی هستند؟

بهترين ذکري که براي همه حالات (چه حالات ذکر شده در سوال و چه حالت هاي ديگر)وارد شده، ذکر "بسم الله الرحمن الرحيم" است. اين ذکر براي شروع هر حرکتي و هر کاري بهترين ذکر است . اگر هر کاري با اين ذکر مبارک شروع شود و بنده همه حرکات و سکناتش را با اين ذکر مبارک و با توجه عميق به آن شروع کند، همه زندگي اش مبارک بوده ،پيوسته در کنف حمايت خداي متعال است . همه شيطان هاي جني و انسي از او فراري اند.
علاوه بر آن براي هنگام سفر و خارج شدن از منزل ذکر ها و دعاهايي وارد شده از جمله:
رسول خدا فرمود:هيچ کس جايگزيني براي خانواده اش-هنگام غيبت _بر نگزيد بهتر از کسي که هنگام خروج از منزل و خداحافظي دو رکعت نماز خوانده و چنين دعا کند:
اللهم إني أستودعك [ اليوم ] ديني و نفسي و مالي وأهلي و ولدي و جيراني و أهل حزانتي ، الشاهد منا و الغائب وجميع ما أنعمت به علي ، اللهم اجعلنا في كنفك ومنعك وعياذك وعزك ، عز جارك وجل ثناؤك وامتنع عائذك ولا إله غيرك ، توكلت على الحي الذي لا يموت والحمد لله الذي لم يتخذ ولدا ولم يكن له شريك في الملك ولم يكن له ولي من الذل وكبره تكبيرا . الله أكبر كبيرا والحمد لله كثيرا وسبحان الله بكرة وأصيلا .(1)
امام رضا (ع) فرمود هر گاه براي سفر يا غير سفر از منزل خارج شدي، بگو:
بسم الله آمنت بالله ، توكلت على الله ، ما شاء الله لا حول ولا قوة إلا بالله(2)
ذکر هاي ديگري هم در مکارم الاخلاق و کتب ديگر وارد شده است.
در هنگام خواب، خواندن سوره هاي توحيد و معوذتين( قل اعوذ برب الناس و قل اعوذ برب الفلق) و آيت الکرسي و تسبيح حضرت زهرا(س) وارد شده و دعاهاي وارده در اين زمان فراوانند، از جمله بگويد:
اللهم اني احتبست نفسي فاحتبسها في محل رضوانک و مغفرتک و ان رددتها فارددها مؤمنه عارفه بحق اوليائک حتي تتوفاها علي ذلک(3)
براي بقيه دعاها به فصل پنجم از باب هشتم حليه المتقين مراجعه کنيد.
در مورد بيدار شدن از امام صادق(ع) روايت شده که هنگام برخواستن از خواب بگويد:
سبحان الله رب النبيين و اله المرسلين و رب المستضعفين و الحمد لله الذي يحيي الموتي و هو علي کل شيء قدير(4)
براي ديدن بقيه دعاهاي وقت بيدار شدن به فصل هشتم از همان باب از حليه مراجعه کنيد.
کتاب "باقيات صالحات" که در حاشيه مفاتيح چاپ شده نيز اين آداب و ذکر ها و دعاها را دارد .
به هنگام شنيدن اذان نيز حکايت آن و بازگو کردن فصل هايي که مي شنود، مستحب است.(5)
پي نوشت ها:
1. مكارم الأخلاق ،طبرسي ، ص 245.
2.همان،ص246.
3. حليه المتقين،ص189.
4. همان، ص194.
5. توضيح المسائل، فصل اذان و اقامه.

مراتب تقوا آیا در انجام واجبات و ترک محرماتخلاصه می شود ، در غیر این صورت مراتب تقوا را ذکر کنید .

با سلام و تشکر به خاطر ارتباط تان با اين مرکز 2
تقوا از ماده «وقايه» به معني حفظ كردن چيزي در برابر آفات و آسيب ها است. از اين رو گفته اند : تقوا به معني محفوظ داشتن روح و نفس آدمي است از آن چه بيم مي رود به آن زيان رساند؛ سپس به خوف و ترس نيز تقوا گفته شده است . در لسان شرع آن را به خويشتن داري در برابر گناه و محرّمات اطلاق مي كنند.(1) البته تقوا يک مفهوم انتزاعي عامي است که نه تنها همه کارهاي خوب از مرتبه داني تا عالي ترين مرتبه آن مي باشد ، بلکه تمام مراتب قلبي و کمالات روحي را در بر مي گيرد .(2)
از اين رو گفته اند : تقوا از ديدگاه اسلام به اين معنا است که انسان از خطري بترسد که از فعل اختياري خود يا ترک آن متوجه سعادت ابدي او مي شود . منشأ اين ترس گاهي عذاب و عذاب جهنم يا محروميت از نعمت هاي بهشتي است . گاهي ترس از محروم شدن از مقامات معنوي و « رضوان الله » و لقاء الله» است .
بنا براين لازم نيست تقوا هميشه به معناي ترس از عذاب جهنم باشد ، بلکه ممکن است به خاطر محروميت از مقامات معنوي باشد . تقوا در يک حد عالي تر علاوه بر فعل و ترک فعل شامل فعل و ترک قلبي و باطني نيز مي شود .مثل خود داري از افکار و تخيلاتي که براي سعادت انسان خطرناک است . (3)
از اين رو در يک نگاه تقوا را به دو مرحله عام و خاص تقسيم مي کنند:
تقواي عام انجام واجبات و ترک گناهان و محرّمات است .امام خميني مي فرمايد:
کسي که اين مرحله از تقوا را ندارد، جزو انسان نيست و داخل در انسانيت نشده است. (4) مادامي که (انسان ) تابع مشتهيات و لذايذ نفسانيه است و حلاوت لذايذ در کام اوست ، اول مقام کمالات انسانيه براي او رخ ندهد.(5)
در بيان مراتب تقوا فرمود : پس ، تقواي عامه از محرمات است ، و(تقواي) خاصه از مشتهيات ، و (تقواي ) زاهدان از علاقه به دنيا ، و مخلصان از حب نفس ، و (تقواي ) مجذوبان از ظهور کثرات افعالي ، و فانيان (کساني که به مقام فناي بالله، لله و في الله مي رسند) از کثرات اسمائي، و واصلان از توجه به فنا ، و متمکنان از تلوينات.(6)
هدف اصلي از همه عبادات و سير وسلوک ها ، قرب الي الله و نزديک شدن به خدا است . « تقوا » جاده اي است از عاَلم مُلک به سوي عالَم ملکوت، ريسماني است که از سوي « معبود » به سوي « عبد » فرستاده شده، تا با تمسک جستن و وصل شدن به آن ، از عالَََم سقوط به عالَم صعود سير و پرواز کند ، به مقام «وصال » و « لقاي خداوند » نايل گردد . از يک سو مي دانيم که رسيدن به آن مقام تنها از راه «معرفت » خدا و « عبادت و بندگي» ممکن و ميسر مي شود ، از سويي ديگر کمال ذات و صفات جمال و جلال خداوند بي نهايت است. پس نتيجه اين مي شود که« راه معرفت و بندگي خدا» ، بي نهايت است. و« جاده تقوا » که از« بزرگراه معرفت و عبادت و بندگي » مي گذرد نيز نا محدود بي نهايت است.
به همين جهت است که پيامبر در مورد « عبوديّت و تقوا » فرمود:
« مَا عَبَدْنَاكَ حَقَّ عِبَادَتِكَ »
در مورد معرفت فرمود: « وَ مَا عَرَفْنَاكَ حَقَّ مَعْرِفَتِكَ » يعني هر چه انسان در مسيرمعرفت و تقوا و عبوديت سير و سلوک کند ،به پايان خط نمي رسد . همه مراتب آن را نمي تواند بپيمايد . چون بشر محدود، چگونه مي تواند قدرت درک بي نهايت را داشته باشد ؟ پس انسان به هر مقدار که درک و شناخت بالاتر و تقواي فزون تري پيدا مي کند ، به خدا نزديک تر مي شود ، لياقت و ظرفيت وجودي بيش تري مي يابد ، .جهت آگاهي بيش تر به به منابع زير مراجعه شود :
1- چهل حديث امام خميني ،از صفحه 206 به بعد
2- اخلاق در قرآن مصباح يزدي ،جلد 1 از صفحه 71 به بعد
3 - منازل السايرين: خواجه عبد الله انصاري
4- صد ميدان :خواجه عبد الله انصاري
5- پيام قرآن، اخلاق در قرآن، آيت الله مکارم شيرازي، ج 1، از ص 61 به بعد

پي­نوشت­ها :
1 . راغب اصفهاني، مفردات، ص 530.
2 .مصباح يزدي ، اخلاق در قرآن ، ج1 ، ص75.
3 . همان.
4.امام خميني ، چهل حديث ، ص 206.
5 . همان .
6.همان.

دعا در نماز به زبان فارسی اشکال دارد؟

ایا دعا به زبان فارسی در سجده ی نماز اشکال دارد ؟

پرسشگر گرامي با سلام و سپاس از ارتباطتان با اين مرکز
به نظر آيت الله مکارم دعا کردن به زبان غير عربي در نماز اشکال دارد(1)، بنابراين دعاکردن به زبان فارسي در سجده نماز بنابر احتياط واجب جايز نيست.(1)
پي‌نوشت‌:
1. آيت الله مکارم شيرازي، توضيح المسائل، مسأله 1016.

مطلب ارسالی شما بعد تایید مدیریت در سایت نمایش داده خواهد شد.

مطلب ارسالی شما بعد تایید مدیریت در سایت نمایش داده خواهد شد.

صفحه‌ها