پرسش وپاسخ
۱۳۸۹/۰۴/۲۸ ۱۵:۳۹ شناسه مطلب: 14835
آيانگاه كردن به انيميشن هايي كه زنان پوشش كافي ندارند گناه دارد؟
پرسشگر محترم با سلام و تشكر از ارتباطتان با اين مركز
اگر به قصد لذت نباشد و مفسده هم نداشته باشد و موجب واقع شدن انسان در گناه نباشد، اشکال ندارد.(1)
پي نوشت:
1.آيت الله خامنه اي، استفتاآت ،س1186و1188.
۱۳۸۹/۰۴/۲۸ ۱۵:۳۴ شناسه مطلب: 14834
سلام من جوانی 20 ساله با دختری 23 ساله اشنا شدم که قبلا برای ازدواج با پسری صیغه شده بوده ولی به ازدواج نرسیدن حالا ایا من برای صیغه کردن ایشون باید اذن پدر داشته باشم یا اصلا برای صیغه اذن پدر لازمه ممنون میشم جواب بدید
پرسشگر محترم با سلام و تشكر از ارتباطتان با اين مركز
شما که پسر هستي، اذن پدر لازم نداري، ولي آن دختر اگر باکره باشد، بايد از پدرش اجازه بگيرد .
اگر اجازه نگيرد، به فتواي اغلب فقها نمي تواني او را صيغه کني.(1)
پي نوست:
1. توضيح المسائل مراجع، ج2 ،م2376.
۱۳۸۹/۰۴/۲۸ ۱۵:۲۸ شناسه مطلب: 14833
پرسشگر گرامي با سلام و سپاس از ارتباطتان با اين مرکز
نماز مي خوانيم چون خدا واجب کرده ،خدا واجب کرده، چون مي دانسته بندگانش براي رسيدن به سعادت وخوشبختي واقعا نياز به بندگي خدا دارند كه يكي از شيوه هاي بندگي همين نماز است. عبوديت و پرستش يكي از نيازهاي اساسي روح انسان است. و هيچ چيزي جاي آن را پر نميكند،
انسان موجودي است مرکب از جسم و روح . همان گونه که انسان براي رشد جسمش نياز به غذا دارد، براي رشد و تکامل روحش هم نياز به غذا دارد . غذاي روح و آن چه سبب رشد و تکامل آن مي گردد ، اطاعت وعبادت پروردگار است .
فلسفة نماز و عبادت در همة ابعاد، قابل درك براي بشر نمي باشد . در آيات و روايات تنها بخشي از آثار و حكمت هاي نماز و ساير عباد ات بيان شده است. اصولاً معلوم نبودن فلسفه احكام در برخى موارد فقط به خاطر اين است كه آدمهاى متعبد و پذيراى امر الهى از آدمهاى متكبّر و صاحب نخوت شناخته شوند. حضرت على(ع) مىفرمايد:
«و لكنّ اللَّه سبحانه ابتلى خلقَه ببعض ما يجهلون اصله...؛ خداوند بعضى از دستورهايى را به بشر مىدهد كه ريشه و فلسفهاش براى بشر معلوم نيست، تا اين كه حالت تسليم در مردم پيدا شود . خوبها از بدها تميز داده شوند، اطاعت كنندگان از معصيتكاران شناخته گردند».(1)
در ذيل به برخي از آثار نماز اشاره مي شود .
1 - قرب معنوي
يکي از آثار بسيار مهم نماز قرب به خداوند است. اين اثر روح عبادت و نماز را تشکيل ميدهد . در يکي از آيات قرآن هدف آفرينش انسان عبادت بيان شده (2) که حکايتگر بعد معنوي نماز و اهميت آن است، امام علي(ع) فرمود: "الصلوة قربان لکل تقي (3)، نماز وسيله تقرب هر پرهيز کاري به خداوند است". در برخي از روايات از نماز به عنوان معراج مؤمن ياد شده که اشاره به آثار معنوي آن ميباشد.
2 - ياد خدا و آرامش رواني
در قرآن آمده است: "اقم الصلوة لذکري(4)، نماز را بر پا دار تا به ياد من باشي".
يکي از نويسندگان در تفسير اين آيه مينويسد: "روح و اساس و هدف و پايه و مقدمه و نتيجه و بالاخره فلسفه نماز ياد خدا است. "ذکر اللَّه" است که در آيه فوق به عنوان برترين نتيجه بيان شده است"(5) ذکر و ياد خداوند نقش تعيين کننده در آرامش رواني دارد. نماز به عنوان ذکر خدا به انسانهاي نماز گذار آرامش ميدهد، "ألا بذکر اللَّه تطمئن القلوب(6)، آگاه باشيد ياد خدا مايه اطمينان است".
3 - عامل باز دارنده از گناه
يکي از آثار مهم نماز جلوگيري از گناه است: "إنّ الصلوة تنهي عن الفحشا و المنکر"(7). طبيعت نماز از آن جا که انسان را به ياد خدا نيرومندترين عامل بازدارنده ، يعني اعتقاد به مبدأ و معاد مياندازد، داراي اثر بازدارندگي از فحشا و منکر است. انسان که به نماز ميايستد و تکبير ميگويد، خدا را از همه چيز بالاتر ميشمرد... بدون شک در قلب و روح چنين انساني، جنبشي به سوي حق و حرکت به سوي پاکي و جهشي به سوي تقوا پيدا ميشود..."(8)
4 - گناه زدايي
يکي از آثار بسيار مهم نماز گناه زدايي است. نماز وسيله شستشو از گناهان و مغفرت و آمرزش الهي است(9). پيامبر(ص) از ياران خود سؤال کرد: اگر بر در خانه يکي از شما نهري از آب صاف و پاکيزه باشد و در هر روز پنج بار خود را در آن شستشو دهيد، آيا چيزي از آلودگي و کثافت در بدن او ميماند؟ در پاسخ عرض کردند،نه. حضرت فرمود: نماز درست همانند اين آب جاري است. هر زمان که انسان نماز ميخواند، گناهاني که در ميان دو نماز انجام شده است، از بين ميرود."(10)
5 - غفلت زدايي
بزرگترين مصيبت براي رهروان راه حق آن است که هدف آفرينش خود را فراموش کند. غرق در زندگي مادي و لذائذ زودگذر گردند، اما نماز به حکم اين که در فواصل مختلف در هر شبانه روز پنج بار انجام ميشود، مرتباً به انسان اخطار ميکند و هشدار ميدهد و هدف آفرينش او را خاطر نشان ميسازد... و اين نعمت بزرگي است که انسان وسيلهاي در اختيار داشته باشد که در هر شبانه روز چند مرتبه به او بيدار باش گويد.(11)
6 - تکبر زدايي
يکي از عوامل مهم تکبر زدايي نماز است، زيرا انسان در هر شبانه روز هفده رکعت و در هر رکعت دو بار پيشاني بر خاک در برابر خدا ميگذارد و خود را ذره کوچکي در برابر عظمت او ميبيند، از اين رو پردههاي غرور و خودخواهي را کنار ميزند. از اين رو علي(ع) بعد از بيان فلسفه عبادت، يکي از آثار نماز را تکبر زدايي بيان نمود: "خداوند ايمان را براي پاکسازي انسان ها از شرک واجب کرده است و نماز را براي پاکسازي از کبر"(12).
7 - عامل پرورش فضائل اخلاقي
نماز روح اخلاص و خداباوري را در انسان افزايش ميدهد و نتيجه آن پرورش فضايل اخلاقي است، انسان با نماز خواندن خود را از جهان محدود ماده و چهار ديوار طبيعت بيرون ميبرد و به ملکوت آسمانها دعوت ميکند و با فرشتگان همصدا ميشود و خدا را درهمه حال حاضر و ناظر ميداند.
8 - همگرايي
علاوه بر آثار مذکور که معمولاً آثار خودي نماز محسوب ميشوند، يکي از آثار مهم اجتماعي و سياسي نماز، همگرايي است، برگزاري نماز جمعه و جماعت، وحدت مسلمانان را به نمايش ميگذارد ،زيرا مسلمانان با صفوف فشرده در کنار هم قرار گرفته و با اوضاع سياسي و اجتماعي جهان آگاهي پيدا ميکنند. خطيب جمعه با بيان احکام و طرح مسايل سياسي و اجتماعي به نمازگزاران رشد سياسي ميدهد .شايد به خاطر آثار مهم نماز جمعه و جماعت است که در آموزههاي ديني به اين دو فريضه اهميت خاصي داده شده است.(13) پيامبر اسلام(ص) فرمود:
"خداوند نماز جمعه را بر شما واجب کرده است. هر کس آن را در حيات من يا بعد از وفات من از روي سبك شمردن يا انکار ترک کند، خداوند او را پريشان ميکند . به کار او برکت نميدهد. بدانيد نماز او قبول نميشود، بدانيد زکات او قبول نميشود، بدانيد حج او قبول نميشود،..، تا از اين کار توبه کند..."(14).
9 - نفي طاغوت و ايستادگي در مقابل ستم
انساني که فقط خداوند را عبادت نمايد، در مقابل او سر تعظيم و تسليم فرود آورد، هر چه غير خداوند است، براي او حقير و کوچک ميشود . کسي نميتواند با ظلم و ستم بر او چيره شود. در مقابل گردنکشان و ظالمان سر تسليم فرود نميآورد . با طاغوت کنار نميآيد. خداوند اين مسئله را يکي از اهداف بعثت پيامبر(ص) دانسته : "و در ميان هر امتي، پيامبري را مبعوث کرديم تا خداوند را عبادت نماييد . از طاغوت (هر چه در مقابل خدا است) پرهيز کنيد.(15)
پينوشتها:
1. ابن ابي الحديد ، شرح نهج البلاغه ، ج9 ، 45.
2. ذاريات(51)، آيه 56.
3. نهج البلاغه، کلمات قصار، جمله 136، با اقتباس از: تفسير نمونه، ج 16، ص 292.
4. طه(20)، آيه 14.
5. تفسير نمونه، ج 16، ص 289.
6. رعد(13)، آيه 28.
7. عنکبوت (29)، آيه 45.
8. تفسير نمونه، ج 16، ص 284.
9. همان، ص 290.
10. وسايل الشيعه، ج 3، ص 7.
11. تفسير نمونه، ج 16، ص 290 - 291.
12. نهج البلاغه، کلمات قصار 252.
13. جمعه (62) آيه 9، تفسير نمونه، ج 24، ص 125 به بعد.
14. وسايل الشيعه، ج 5، ص 7.
15. نحل (16)، آيه 36.
۱۳۸۹/۰۴/۲۸ ۱۵:۲۴ شناسه مطلب: 14832
میخواستم بدونم این عدل خداوند که بعضی از دخترا ازدواج نمیکنن با این وجود که هم خودشون هم خانواده اون دختر هیچ مشکلی ندارن،چرا دخترهای هرزه زود میتونن ازدواج کنن اما کسایی که سرشون به کار خودشون و هیچ مشکلی ندارن اینطوری نیستن؟چرا هر شب از خدا میخوام که یه بخت خوب نصیبم کنه اینکارو نمیکنه؟اگه من امسال ازداوج نکنم خودکشی میکنم 5 سال از خدا میخوام اما آرزوم براورده نشده چه حکمتی میتونه داشته باشه؟
با عرض سلام و تشکر از ارتباطتان با اين مرکز
خواهر گرامي!نداشتن خواستگار يکي از مشکلات رايج در ميان دختران امروزي است. اين مشکل بسيار فراگير شده و اختصاصي به شما ندارد. چرا که همه ما در پيرامون خود شاهد دخترهايي بسيار شايستهاي هستيم که به هر دليلي حتى يک خواستگار نداشتهاند.
لازم است به نکات زير توجه کنيد :
1- هنوز فرصت براي ازدواج موفق را خواهم داشت. اين نکته را به هيچ عنوان خود فريبي قلمداد نکنيد . به يادآوري هر روزه اين نکته ملتزم باشيد. باور کنيد که « كلبه احزان شود روزي گلستان غم مخور».
2- هميشه زود ازدواج کردن به معني زودتر به خوشبختي رسيدن نيست. اگر در زندگي بسياري از كساني كه زود ازدواج كردند - به خصوص در مواردي كه آشناييها از طريقهاي غير مشروع انجام گرفته - دقت و تأمل كافي صورت گيرد، آشكار ميگردد زود ازدواج كردن هميشه به صلاح دختر و زندگياش نبوده ، بلکه گاهي زود ازدواج کردن شرّي است كه گريبانگير فرد مي گردد . مدتها زندگي مشترك دختر و خانوادههاي دو طرف را تلخ مي سازد.
پس زود به خانه بخت رفتن هميشه به معناي خوشبختي نيست. اگر به حفظ پاكي و عفت خود استمرار بخشيد و در امتحان الهي موفق و سرافراز شويد، خداوند از طريقي كه هيچ كسي نميداند، فرد صالح و شايسته و لايقي را ان شاء الله به سراغ شما ميفرستد.
3- خانه بخت را منحصر در ازدواج ندانيد . همه تخم مرغ هاي خوشبختي را در سبد ازدواج نچينيد . همه برگه هاي زندگي را در موضوع ازدواج خرج نکنيد .چه بسا زنان بسيار تأثيرگذاري در جامعه بوده اند که در پرتو تحصيل ، کار و اشتغال مولد،و ... به خانه خوشبختي و بخت واقعي خود راه يافته اند. بنا براين ،تمرکز ذهني خود را تا زمان مقتضي، و تا زمانى كه كسى به خواستگارى شما نيامده، از مسئله ازدواج به امور مثبت ديگر ببريد. به هيچ عنوان اجازه ندهيد ازدواج تمام فضاي ذهني شما را اشغال کند.
4- در ناکاميها به جاي بغرنج سازي به سادهسازي و عادي سازي بپردازيد، چرا که ناکاميها آن قدر هم فکر ميکنيم ناکامي نيستند. بر عکس کامرواييهاي ما هم آن قدر هم کامروايي محسوب نميگردد. نمونهاش همه دختران ازدواج کردهاي است که با هزار اميد و آزرو راهي خانه بخت مي شوند، ولي ديري نمي پايد که چيزي جز طلاق قانوني يا عاطفي و عملي نصيب آنان نميگردد . آرزو مي كنند كه اي كاش تن به ازدواج نمي دادند.
5 - مطمئن باشيد که دعا و مناجات هاي شما نزد خداوند براي هميشه و تا ابد محفوظ مانده ، موجب سعادت دنيوي و اخروي شما خواهد بود .
دعا براى فراهم شدن زمينه ازدواج با همسري شايسته از کارهاي خوب ، مستحب و مورد ترغيب است .
امّا اجابت دعا هميشه آن نيست که خواسته انسان به همان گونه و در همان زماني که توقع دارد، برآورده شود . گاهي انسانخواستههايي دارد که برآورده شدني نيست، يا اگر مستجاب شود، به ضرر او يا ديگران است، و او نميداند، يا اجابت دعا به مقدمات و شرايطي نياز دارد که فراهم نيست، يا زمان آن هنوز فرا نرسيده و دهها دليل و احتمال ديگر. بنا بر اين :
اولا - ذهن تان را به سمت بسته شدن بخت يا سحر و مانند آن نبريد . علت تأخير ازدواج را به آن يا گناه منحصر نکنيد.
ثانيا - لازم است به نکات مهم زير توجه نماييد و در آن تأمل کنيد:
1- چه بسا اتفاق مي افتد که انسان برآورده شدن حاجتي و رسيدن به هدف و مقصدي را ايده آل و به نفع خويش ميپندارد .او چنان به پندار خود ، به خير و مصلحت بودن خواسته و دعايش يقين دارد که آن را همانند دو، دو تا چهارتا واضح مي داند، حال آن که واقعيت امر غير از پندار ماست. عکس آن نيز صادق است، يعني چه بسا امري را زشت و به ضرر خود مي پنداريم، ولي از آثار و عواقب آن بي اطلاعيم . نميدانيم آن چه رُخ داده، از الطاف خفيِّه و پنهان پروردگار است. قرآن کريم در اين خصوص مي فرمايد
« چه بسا مي شود که از امري اکراه داشته باشيد و انجام آن را نا گوار و به ضرر خود بپنداريد، در حالي که خير و صلاح شما در آن است، يا چيزي را دوست داشته باشيد( و انجام و اجابت آن را از خدا بخواهيد) و حال آن که بدبختي و شر شما در آن نهفته است. خدا (عواقب و نتايج کارها را )مي داند و شما نمي دانيد.»(1)
پس اي عزيز گرامي ! از خداي مهربان و عالم به همه چيز و آگاه از ظاهر و باطن ، و پيدا و پنهان انسان، بخواه که ان شاء الله همسري شايسته و لايق و با کمال نصيب شما شود . کسي را که او مي پسندد، همسرتان گرداند.
2- گاهي ميزان ايمان و باور ،صداقت ، «اعتماد » و «حُسن ظن» انسان به خدا از طريق تأخير استجابت و يا عدم استجابت دعا ها مورد آزمايش قرار مي گيرد، يعني تأخير در استجابت دعا براي اين هدف است که فرد«حقيقت ايمان » و جوهر وجودي خود و ميزان «حُسن ظن» خود به خدا را آشکار نمايد. ميزان دلبستگي و علاقه و ايمانش به حقانيت خدا را نشان دهد. آيا تا آن جا با خداست و او را قبول دارد که خدا تابع او باشد و دعا ها و خواسته هايش را اجابت کند ؟ امام صادق (ع) مي فرمايد
« اصل و اساس حُسن ظن به خدا، ريشه در «حُسن ايمان» و «سلامت دل» دارد . علامت و نشانه اش اين است هر چيزي را که مي بيند(و هر راحتي و گرفتاري به او مي رسد) با چشم بصيرت و پاک، و نگاهي ارزشمند به آن نگرد.»(2)
چه بسا يكي از مهم ترين آزمايش هاي خداوند براي بندگان خوبي چون شما تاخير در اجابت ها و سنجش ميزان صبر و حسن ظن شما به خدا باشد.
اگر به اوصاف الهي توجه كنيم و به صفات پروردگار ايمان بياوريم و بدانيم خداوند رئوف و رحيم است، در مييابيم كه اگر خواستههاي انسان بر آورده نميشود، دليلش بخل نيست. خداوند با توجه به كمال و سعادت و مصلحت انسان خواستههاي او را اجابت ميكند. در دعاي افتتاح ميخوانيم :
« خدايا! اگر حاجتم را دير برآوردي، از سر ناداني بر تو عتاب و اشکال كردم (که چرا حاجتم را بر آورده نکردي يا دير اجابت کردي)، در صورتي كه تأخير در اجابت حاجتم (يا عدم اجابت دعا ) برايم بهتر بوده است، زيرا تو به فرجام امور آگاهي».
البته شيطان در يكي از مواردي كه وسوسه ميكند، تأخير اجابت دعا است. از اين راه انسان را مأيوس ميكند تا او به خدا بدبين شود. ائمه اطهار(ع) به اين نكته توجه داشته و همگان را از افتادن به دام بدبيني و سوء ظن به خدا برحذر داشتهاند.
اميرمؤمنان(ع) ميفرمايد «دير اجابت نمودن خدا، تو را نااميد نكند كه بخشش، بسته به مقدار درخواست است. چه بسا در اجابت دعاي تو تأخير رخ دهد تا درخواست تو طولانيتر گردد و بخشش خدا كاملتر شود. چه بسا چيزي را از خدا خواستهاي آن را به تو نداده ،ولي بهتر از آن را در دنيا يا آخرت به تو داده است و يا بهتر آن بوده كه آن را از تو باز دارد. چه بسا چيزي را طلب نمودي كه اگر به تو ميداد، تباهي دين و دنياي خود را در آن ميديدي». (3).
3- هيچ دعايي بي اثر نيست. هر دعايي در دنيا و آخرت تأثير مناسب خود را دارد. اما گونههاي استجابت آن مختلف است.
امام سجاد(ع) ميفرمايد «دعاي مؤمن يكي از سه فايده را دارد :
براي او ذخيره ميگردد، يا در دنيا بر آورده ميشود، يا بلايي را كه ميخواست به او برسد، از وي ميگرداند». (4)
عدم اجابت ظاهري داراي آثار و بركات بسياري براي او خواهد بود. اگر کسي بداند خداوند در عوض عدم اجابت دعا در دنيا، چه پاداشي براي او در آخرت در نظر گرفته است، هرگز از آن ناراضي نميشود. امام صادق(ع) ميفرمايد :
«روز قيامت خداوند ميفرمايد: اي بنده من!مرا خواندي و اجابتت را به تأخير انداختم. اکنون ثواب و پاداش تو چنين و چنان است. پس مؤمن آرزو ميکند که کاش هيچ دعايي از او در دنيا اجابت نميشد، اين براي ثواب و پاداش نيکي است که ميبيند». (5)
خودكشي راه درستي براي رويارويي با مشکلات نيست، بلكه بدترين شيوه براي مقابله بامسائل به حساب مي آيد و به جاي حل مسئله ، صورت مسئله را پاك مي كند. كسي كه به خودكشي مي انديشد، بيش از هر چيز ناتواني خود را در برابر حوادث و مسائل به ظهور مي رساند، و اين نهايت ضعف و درماندگي است.اين سخن شما که اگه من امسال ازداوج نکنم ،خودکشي مي کنم، حرف نادرستي است.مومن در هر حال به خدا تکيه مي کند و نا اميد نمي شود.
اسلام خودكشي را در هيچ وضعي تجويز نمي كند، بلكه روش هاي مثبت و حيات آفرين را مورد توجه قرار مي دهد تا انسان هر چه بهتر بتواند از زندگي لذت ببرد و به حيات خود ادامه دهد. اسلام، خودكشي را قتل نفس مي داند كه از گناهان بسيار بزرگ است. همان گونه كه كشتن ديگران گناه عظيم است، خودكشي مانند آن است كه انسان شخص ديگري را بكشد و او را از زندگي محروم كند.بايد بدانيم كمال انسان در سختي ها است . خلقت آدمي به تعبير قرآن از آغاز با رنج آميخته بوده است ، نيز سختي ها و مشكلات، شلاق تكامل است . سنگ وجود انساني تنها در كوره آزمايش و سختي ها به طلاي ناب تبديل مي شود.هر چه حرارت بيش تر باشد، عيار بالاتري به دست مي آيد.در اين صورت خود را در مقابل اين گونه مسائل آماده مي كنيم . خم به ابرو نمي آوريم حتي از آن بهره گرفته و استفاده مي كنيم، از مشكلات استقبال مي كنيم چون آنان را زمينه ساز رشد و پيشرفت و تكامل بشر به حساب مي آوريم.
پينوشتها:
1. بقره(2)آيه 216.
2.مستدرک الوسايل، ج2، ص110.
3.نهج البلاغه، نامه 31.
4.تحف العقول، ص 202.
5 . اصول كافي، ج 4، ص 247 .
۱۳۸۹/۰۴/۲۸ ۱۵:۰۳ شناسه مطلب: 14831
ایا عشق یا عاشق شدن گناه است ؟ از کجا بفهمیم واقعا عاشقیم؟
با عرض سلام و تشکر از ارتباط تان با اين مرکز
عشق به جنس مخالف تا هنگامي که در حد احساس قلبي است و منجر به ابراز و روابط نامشروع نشده است، از نظر اسلام حرام نيست ، اما با دو مشکل مواجه است.
اولاً اشتغال قلبي ، آن هم در حد عشق و علاقه مفرط ، باعث سرگرمي فکر و هزينه شدن بسياري از نيرو و سرمايه مادي و معنوي براي آن مي شود که غالباً بي ثمر و حتي مخرب است .
دوم: با توجه به اين که چنين عشقي برخاسته از طوفان غريزه جنسي است، به طور طبيعي و غالباً ، پس از اظهار عشق، روابط ديگري شکل ميگيرد که خارج از حدود شرع و قانون و هنجارهاي اجتماعي و... است. متأسفانه چنين عشق و علاقه هاي از مسير معيّن، خارج ميگردد و مراحل بعدي قابل کنترل نيست.
مانند گفته مولانا :
عشق ها کز پي رنگي بود عشق نبود عاقبت ننگي بود.
بسياري از دوستيهاي دختران و پسران در جامعه ما، داراي کارکرد رواني اجتماعي است، يعني دختران و پسراني که براي خود دوستي انتخاب ميکنند، به دنبال يافتن يک پايگاه رواني و اجتماعي مطمئن هستند، ولي با اين کارکرد نميتوان استمرار دوستيها را تضمين کرد. اطمينان خاطري که دختران و پسران از طريق برقراري دوستي بين خود، جستجو ميکنند، زياد طول نميکشد و آنان پي ميبرند که اين اطمينان خاطر، به قيمت از دست دادن بسياري از اطمينان خاطرهاي ديگر به دست آمده است.(1)
بنابراين عشق و علاقه مندي شديد به يك شخص ، فكر و ذهن انسان را به خود مشغول كرده ، ممكن است به صورت هاي مختلف مانند افت تحصيلي ، پريشاني خيال و فكر و انجام گناه و از دست دادن سرمايه اصيل پاکدامني منجر شود . در ضمن فكر و ذهن انسان را از ياد خداوند باز مي دارد.
نکته مهم ديگري که بايد در روابط دختر و پسر و تداوم عشق و عاشقي ميان آنان مورد نظر قرار گيرد، اين است: بر فرض اين که عاشق شدن متضمن هيچ گناهي نباشد(که معمولاً چنين نيست) ، از آن جايي که اين گونه عشقها از حالت سلامت که حاصل معرفت است، جدا گشته و به صورت مرضي (افسردگي، اضطراب، وسواس و. . . ) درميآيد. از طرفي انگيزههاي ناهشيار جنسي نيز سهم به سزايي در تداوم اين گونه علايق بيمبنا دارد ، از نظر روانشناختي داراي پيامدهاي بسيار منفي است که در ذيل به برخي از آن ها اشاره مي شود .
1- دختر به دلايل گوناگون فقط به يک چيز فکر کند و آن هم وصال پسر و به عکس. علاقه افراطي آنان را از ديدن همه مسايل پيراموني خود باز ميدارد و اشتغال ذهني هيچ گاه آنان را رها نمي سازد.
2- دختر و پسر در گرداب عاطفي غوطهورتر مي گردند ، به گونه اي که حتي خواب و خوراک را از ياد مي برند ، در نتيجه قواي جسماني آن ها تحليل مي رود . اين همه در صورتي است که عشق دو طرفه باشد.
3 - وقتي عشق آمد ، عاشق کم کم از عملکرد سابق خود در زمينه تحصيل، روابط خانوادگي، روابط با همسالان و تمرکز بر امور اساسي زندگي فاصله ميگيرد. به کاهش عملکرد در زندگي روزمره دچار ميگردد. در اين بين به بهانه وصال به صورت انفجاري به انجام فعاليتهاي ويژه ميپردازد،
4- ماهيت عشق بسيار پيچيده است. اگر باعث کاهش عملکرد قابل توجهي در فرد گردد، رنگ و بوي اختلال نيز به خود ميگيرد. در برخي علاقههاي افراطي که فرد را براي مدت طولاني از روند زندگي روزمرهاش جدا ميگردد، رگههايي از افسردگي، اضطراب بالا و همچنين رفتار وسواسي و. . . مشاهده ميشود.
5- اضطراب طرد و جدايي، طرفين را فرا ميگيرد و ترس لو رفتن رابطه لحظهاي آنان را رها نميکند.
6- دو طرف به ماسکهايي زيبا براي خوب نشان دادن خود مجهز ميگردند. در هالهاي از شيدايي به وعدههاي سر خرمن ميپردازند.
7- بسياري از پسران به دلايل متعددي پس از مدتي از ازدواج با دختر معشوق طفره ميروند. طبق برخي آمارها 95/0 اين گونه روابط خارج از چارچوب ، به ازدواج ختم نميگردد.
8 - يکي از فرجام هاي روابط دختر و پسر و عشق و عشقبازي هاي آنان اين است که دختر به دليل افت معنوي و تحصيلي به اجبار به کارهاي روي مي آورد که به هيچ وجه تصور آن را از ابتدا نميکرد.
9- . اين گونه ارتباطها هرچند در ابتدا بسيار دلانگيز است، ولي در ادامه به جنگي فرسايشي مبدل ميگردند، آري داستان عشق آغازي دلانگيز و پاياني بس غمانگيز دارد، چنان که امير المؤمنين عليه السلام مي فرمايد : اوّل الشهوة طرب و آخرها عطب (2) .
البته شکي نيست در اين ميان استثناهايي وجود دارد، ولي نميتوان فرصت يک بار زندگي کردن در دنيا را به استثناها واگذار کرد.
10 -نگاه دختر و پسر به هم ، آتش شهوت را در دل شعله ور مي کند ، زمينه را براي فتنه انگيزي شيطان فراهم مي سازد .امير المؤمنين عليه السلام مي فرمايد : النَّظْرَةُ بَعْدَ النَّظْرَةِ تَزْرَعُ فِي الْقَلْبِ الشَّهْوَةَ وَ كَفَى بِهَا لِصَاحِبِهَا فِتْنَةً؛(3)
نگاه بعد از نگاه (به نامحرم ) بذر شهوت را در دل کشت مي کند ، همين براي منحرف ساختن فرد و کشاندنش به سمت فتنه و فساد کافي است .
11- ديگر کسي را ياراي بازداري ايشان نيست .گناه يا غير گناه بودن اين رابطه براي آنان بيمعنا ميگردد. زيرا عشق و شهوت نظام و پيوستگي عقل را مختل مي کند و آن را از شکوفايي و بهره دهي مي اندازد . (4)
12- روابط پسر و دختر باعث مي شود عشق مجازي جايگزين عشق حقيقي گردد . آن موقع ديگر طرف عشق مجازي او مي شود خداي او . از خداي جهان آفرين درخواستي جز وصال و رسيدن به معشوق خود را ندارد. ارتباط و عبادتش ، راز و نيازش ، اشک و گريه اش ، نماز و روزه اش و...براي اين است که خدا او را به معشوقش برساند . به همين دليل است که سر انجام عشق و عشقبازي بسياري از دخترها و پسرهايي که به خواسته هاي شان نمي رسند ،به ضعف و سستي در ايمان و عقيده کشيده مي شود . پايبندي به احکام و مقررات ديني را رها مي کنند . نمره شان در امتحان و آزمايش هاي خدا تک و مردودي است ، زيرا پسران و دختران در ارتباط گناهآلود به خطوط قرمز الهي يکي پس از ديگري وارد ميشوند. هر کدام را به بهانهاي توجيه مينمايند.
پي نوشت ها :
1. دکتر احمدي، روابط دختر و پسر در ايران، ص 118.2.
2. معجم الفاظ غررالحکم ، ص 563.
3. منلايحضرهالفقيه ، ج4 ، ص18.
4. شرح نهج البلاغه ابن ابي الحديد ، ج7 ، ص200.
۱۳۸۹/۰۴/۲۸ ۱۴:۳۳ شناسه مطلب: 14829
۱۳۸۹/۰۴/۲۸ ۱۴:۰۳ شناسه مطلب: 14828
سلام - در حدیث شریف کسا خطاب به پیامبر آمده است: اِنَّما يُريدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ اَهْلَ الْبَيْتِ وَ يُطَهِّرَكُمْ تَطْهيراً؛ آیا به این معنا است که پیامبر و اهل بیت از هر گونه ناپاکی و گناه به اذن پروردگار پاک شده اندو مصون هستند؟ اگر اینطور باشد که گناه نکردن ائمه مزیتی برایشان محسوب نمی شود؟
با سلام و آرزوي قبولي طاعات و عبادات شما در اين ماه عزيز؛ و تشكر به خاطر ارتباطتان با اين مركز؛
گر چه اين اشکال متوجه اصل مساله عصمت انبيا نيست، بلکه فضيلت بودن آن را زير سوال ميبرد، با اين حال توجه به چند نکته ميتواند جواب اين سوال را روشن سازد.
1- کساني که اين اشکال را مطرح ميکنند ، توجه به ريشههاي عصمت انبيا ندارند. آن ها ميپندارند که مقام عصمت مانند مصونيت در برابر بعضي از بيماري هاست که از طريق تزريق بعضي از واکسنها انجام ميشود، هر کس چنان تزريقي در مورد او انجام شود، مبتلا به آن بيماري نمي گردد ،چه بخواهد و چه نخواهد.
مصونيت معصومين در برابر گناه از مقام معرفت و علم و تقواي آن ها سرچشمه ميگيرد، درست همانند پرهيز از پارهاي از گناهان براي فرد فرد ما که به خاطر علم و آگاهي و ايمان و معرفت آن را ترک مي کنيم، مثلا هرگز با بدن لخت قدم در کوچه و خيابان نمي گذاريم، همچنين کسي که اطلاع کافي درباره آثار مخرب مواد مخدر دارد و به خوبي ميداند آلوده شدن به آن سبب قطعي براي مرگ تدريجي است، هرگز به سراغ آن نميرود، مسلما ترک مواد مخدر براي او يک فضيلت است که از علم و آگاهي او سرچشمه ميگيرد، با داشتن اين علم هر چند آن را ترک ميکند، ولي اجباري در کار نيست و توانايي استعمال مواد مخدر را دارد.
به همين دليل سعي مي کنيم از طريق تعليم و تربيت سطح معرفت و آگاهي و تقوا را در افراد بالا ببريم، تا آن ها را حداقل در برابر گناهان بزرگ، و اعمال زشت و زننده بيمه نماييم.
آيا اگر افرادي به خاطر تعليم و تربيت، پارهاي از اعمال را ترک کنند، افتخار و فضيلت نيست؟
ترک گناه براي پيامبران محال عادي است، نه محال عقلي، ميدانيم محال عادي با اختياري بودن سازگار است، محال عادي است که شخص عالم و مومني شراب با خود به مسجد ببرد و در صف جماعت بنوشد، ولي مسلما اين يک محال عقلي نيست، بلکه محال عادي است.
سطح بالاي معرفت و ايمان انبيا که افتخار و فضيلت است، سبب افتخار و فضيلت ديگري که مقام عصمت است ميگردد .
اگر گفته شود آن ها اين ايمان و معرفت را از کجا آوردهاند ،مي گوييم: اين از امدادات الهي است، ولي با اين قيد که امدادهاي الهي بيحساب نيست . لياقتهايي در اين ها وجود داشته است، همان گونه که قرآن درباره ابراهيم خليل ميفرمايد: او تا از عهده امتحانات مهم الهي برنيامد ، به مقام پيشوايي خلق نرسيد. «و اذا ابتلي ابراهيم ربه بکلمات فاتمهن قال اني جاعلک للناس اماما» .
يعني ابراهيم پس از پيمودن اين مراحل با اراده و اختيار خود لايق آن موهبت عظيم الهي شد.
در مورد يوسف نيز ميفرمايد «هنگامي که به مرحله بلوغ و قوت و تکامل جسم و جان رسيد ( آمادگي براي پذيرش وحي پيدا کرد) حکم و علم به او داديم، و اين گونه نيکوکاران را پاداش ميدهيم.
اعمال صالح و شايسته يوسف او را آماده براي آن موهبت بزرگ الهي کرد. درباره موسي نيز تعبيراتي ديده ميشود که اين واقعيت را روشن ميسازد: «ما تو را بارها امتحان کرديم و سال ها در ميان مردم مدين توقف کردي ( بعد از آمادگي لازم و بيرون آمدن از کوره امتحانات با سرافرازي و پيروزي) داراي قدر و مقامي شدي ».
معلوم است که در وجود اين بزرگان لياقتها و استعدادهايي بوده، ولي شکوفا ساختن آن ها هرگز جنبه اجبار نداشته، بلکه با اختيار و اراده خودشان اين راه را پيمودهاند. بسيارند کساني که لياقتهايي دارند و هرگز آن را شکوفا نميسازند و از آن استفاده نمي کنند.
اما اينكه در آيه مورد نظر از اراده خدا سخن گفته شده، اراده الهي بر اساس علم ازلي است كه خداوند نسبت به انسان ها، شايستگي و لياقت هاي آن ها دارد . اينكه مي داند چه انسان هايي با اراده و توان خود به چه نتايجي دست مي يابند، آيا به مقام پاكي و طهارت نفس و مقام عصمت مي رسند، يا به مقام هاي ديگر ، يا سقوط مي كنند.
بر اين اساس نه تنها عصمت ائمه به اراده الهي است، بلكه سرنوشت هر يك از ما نيز به اراده الهي است، با همان بياني كه ذكر شد.
۱۳۸۹/۰۴/۲۸ ۱۴:۰۲ شناسه مطلب: 14827
من زنی 34 ساله هستم سه برادر و سه خواهر دارم پدرم مرد بی مسئولیتی بوده بطوریکه همه امور بر عهده مادرم بود اما او از مادرم به گفته خودش متنفر بوده اما مادرم درست 8 ماه بعد از ازدواج من به رحمت خدا رفته اند سئوال من این است با وجودی که همه ما می دانیم عامل تمام ناملایمات زندگی ما خواهران و برادران پدرم بوده و عدم توجه او به ما که فرزندانش بوده ایم مرتب نیز از مادرم بدگویی می کند بطوریکه ما دیگر نمی توانیم تحمل کتیم پدرم به قدری انسان خودخواه و بی مسئولیتی است که حتی من که اخرین فرزندش بودم و در یک شهر دیگر ساکن بودم یکبار زنگ نمی زد حال مرا بپرسد و فکر می کرد این وظیفه من است هر چند که من این کار را انجام می داد م اما واقعا خبری و یا حالی از من مانند سایر بچه هایش نمی پرسید الان هم که من از همسرم جدا شده ام شدیدا از پدرم دلگیرم چون زمان قبل از ازدواج و چه بعد از ازدواج هیچگاه ما برایش مهم نبوده ایم الان چه کنم ؟ مرتب او را مقصر در شکست زندگیم می دانم و نمی توانم او را ببخشم آیا من همیشه باید شاکر باشم حتی با وجودی که می دانم پدر خوبی نبوده ؟ ایا ما می توانیم اعتراض خود را اعلام کنیم مبنی بر اینکه پشت سر مادرمان حرف بد نزند چون ما بچه ها تا به الان کوچکترین بی احترامی نسبت به ایشان نکرده ایم و توفعی هم از او نداشته ایم امام الان همه ما به نوعی از ایشان شدیدا دلگیر هستیم به من بگوئید چه عملی را باید انجام دهیم؟
باعرض سلام و تشکر از ارتباط شما با اين مركز.
پدر و مادر و فرزندان از نظر اسلام هر كدام حقوقى نسبت به يكديگر دارند كه اگر رعايت نكنند ،شرعاً مسؤول هستند. از جمله وظيفه پدر و مادر عبارت است از: تربيت صحيح فرزندان ، راهنمايى آنان به وظايف دينى واجتماعى ، انتخاب نام خوب براى آن ها، تعليم و تعلم آن ها مخصوصاً آشنا كردن آنان با قرآن، فراهم نمودن مخارج معمولى زندگى فرزندان در حد توان.
از جمله وظيفه فرزندان عبارت است از احترام به پدر و مادر ، تواضع در مقابل آن ها و قدردانى از زحمات آنان.
حال اگر هر كدام از اينها وظيفه خود را انجام نداد، سبب نمىشود كه ديگرى هم انجام وظيفه نكند. بنابراين همان گونه عمل كنيد كه خداوند مي فرمايد. قرآن مجيد مي فرمايد:
" به پدر و مادر نيكي كنيد. هرگاه يكي از اين دو يا هر دو نزد تو به سن پيري برسند، بر آن ها فرياد مزن . گفتار لطيف و سنجيده و بزرگوارانه به آن ها بگو . بال هاي تواضع خود را در برابرشان از محبت و لطف فرود آر".(1)
احترام به مادروپدر در آيه مطلق است، يعني به هر مادر و پدري بايد احترام کرد ،خواه خوب باشد و خواه بد .هر چند پدر و مادر رفتار صحيحي با فرزند نداشته باشند، فرزند موظف به گراميداشت والدين و كسب رضايت آنان است . نمي تواند مقابله به مثل نمايد. فردي نزد پيامبر (ص) آمد و گفت : پدر و مادري دارم كه با آن ها رابطه خوبي دارم، ولي آن ها مرا با حرف و طرز برخوردشان مي آزارند. پاسخ آنان را نمي دهم، ولي مي خواهم آنان را ترك كنم و مدتي نزدشان نروم.
حضرت فرمود : در اين صورت خداوند تو را رها خواهد كرد.
مرد عرض كرد: پس چه كنم؟
حضرت فرمود: به كسي كه تو را محروم ساخت، ببخشاي . با كسي كه با تو قطع رابطه كرد، پيوند برقرار كن . از كسي كه به تو ستم كرد، درگذر. اگر چنين كني، خداوند پشتيبان تو خواهد بود.(2)
البته تحمل بدرفتاري والدين، نياز به صبر و بردباري دارد ، به خصوص براي جوان كه زودرنج و حساس است. اما اگر انسان رضايت خدا را در نظر داشته باشد و انگيزه الهي را در كار خود قرار دهد، همه چيز را براي خدا تحمل مي كند. نه تنها براي او سخت نخواهد بود، بلكه گاهي از آن لذت مي برد .
از روايات معصومان استفاده ميشود كه والدين چه مؤمن باشند و چه كافر و چه نيكوكار و چه معصيتكار بايد مورد احترام قرار گيرند . استثنا بردار نيست. امامرضا(ع) ميفرمايد: "نيكي به والدين واجب است، گرچه مشرك باشند، ولي در معصيت خدا نبايد آنان را اطاعت كرد".(3)
نوشته ايد : " پدرم مرد بي مسئوليتي بوده ، عامل تمام ناملايمات زندگي ما خواهران و برادران پدرم بوده، هيچ گاه ما برايش مهم نبوده ايم .الان چه کنم ؟"
اگر پدر شما وظيفهاش را نسبت به شما انجام نمىدهد و آنطور كه نوشتهايد، نسبت به شما قصورى از او سر زده است، دليل نمىشود كه نسبت به او بىاحترامى كنيد . در انجام وظايف خود كوتاهى نماييد. سعي کنيد وظيفه خود نسبت به پدرتان را به نحو احسن انجام دهيد. هرچند به شما توجهي نکند . با عمل به وظيفه خود عاق والدين نمي شويد.
علامه مجلسي مي گويد: "عقوق والدين به اين است كه فرزند حرمت آن ها را رعايت نكند . بي ادبي نمايد . آن ها را به سبب گفتار يا رفتاري برنجاند . آزار و اذيت كند . در چيزهايي كه عقلاً و شرعاً مانعي ندارد، از آن ها نافرماني نمايد و اين عقوق گناه كبيره است".(4)؛علاوه بر اينكه بايد نسبت به گذشته خود و پدر گذشت و بخشش داشته باشيد . سعي كنيد با مهر و محبت نسبت به ايشان و بخشش و گذشت ازاشتباهات پدر ، عنايت و توجه بيش تر خدا را به خود فراهم آوريد كه عنايت الهي براي حل مشكلات زندگي بسيار كارساز است.
نوشته ايد : "پدرم به قدري انسان بي مسئوليتي است که با اينكه در شهر ديگر بودم يک بار زنگ نمي زد حال مرا بپرسد. هر چند که من اين کار را انجام مي دادم."وظيفه شناسي شما نسبت به والدين را ارج مي نهيم . از خداوند آرزوي موفقيت براي شما داريم. اين بهترين راهي است كه با زبان نرم و برخورد محترمانه مي توانيد نظر ايشان را به خودتان جلب نماييد. فراموش نكنيد كوچك ترين بي احترامي شما نسبت به ايشان موجب اندوهگين شدن ايشان از شما مي شود كه در روايات از جمله مصاديق عقوق والدين شمرده شده است . امام صادق(ع) مي فرمايد: "كسي كه پدر و مادرش را محزون كند، نافرماني آن ها را كرده است".(5)
نوشته ايد : " مادرم به رحمت خدا رفته اند . پدرم مرتب از مادرم بدگويي مي کند به طوري که ما ديگر نمي توانيم تحمل کنيم.مي توانيم اعتراض خود را اعلام کنيم مبني بر اينکه پشت سر مادرمان حرف بد نزند؟ "
در اين شرائط نيزلازم است به او احترام بگذاريد . در برابر بد رفتاري او صبور باشيد تا خدا از شما راضي باشد . هرگز به او به تندي سخن نگوييد و مقابله به مثل ننماييد.البته مي دانيم که اين کار بسيار سخت است ، اما بدانيد که پاداش هاي دنيوي و اخروي الهي را در پي خواهد داشت. تحملش براي شما آسان تر خواهد بود.
آري مي توانيد او را از اين كردار زشت نهي كنيد اما بايد به صورتي باشد كه از شما دلگير نشود . البته بهتر است نهي به صورت ياد آوري خوبي ها و محبت هاي مادر نسبت به او باشد، يعني هرگاه از مادر شما بدگويي كرد، بگوييد اگر اين بدي را داشت، خوبي هايي نيز داشت . سپس با ذكر آن ها محبت هاي همسرش را براي او ياد آوري كنيد . در اين صورت اگر پدر نيمه خالي ليوان را مي بيند ،شما نيمه پر را به او ياد آوري مي كنيد . اين سبب مي شود از بدگويي خود بكاهد. فراموش نكنيد تذكرات بايد با محبت و عدم تندي نسبت به او باشد و گرنه اثر عكس دارد.
بهتر است به وسيله شخص ديگرى كه هم سن و سال ايشان هست يا روحانى محل ، ايشان را نسبت به وظايفش آگاه سازيد . در هر صورت با زبان نرم و برخورد محترمانه نظر ايشان را به خودتان جلب نماييد.
در هر حال توصيه ما اين است :
1- تحت هيچ شرايطي ارتباط خود را با پدرخود قطع نکنيد ، گرچه با تماس تلفني .
2- سعي کنيد وظيفه خود نسبت به پدرتان را به نحو احسن انجام دهيد. هرچند به شما توجهي نکند . با عمل به وظيفه خود عاق والدين نمي شويد.
3- سعي كنيداحساس تنفر و سرزنش نسبت به پدر را از خود دور كنيد . زبرا اين گونه تفكر زمينه ساز بي احترامي به پدر و ناراحت شدن او از شماست. نا فرماني والدين غضب الهي را به دنبال دارد. حضرت زهرا عليهالسلام در مورد فلسفه احسان به والدين ميفرمايد:
"خدا نيكي به پدر و مادر را لازم كرد، براي اين كه شما را از غضب خود مصون بدارد". (6)
امام صادق(ع) مي فرمايد: "كسي كه پدر و مادرش را محزون كند، نافرماني آن ها را كرده است".(7)
موفق و مويد باشيد.
پي نوشت ها:
1. اسراء(17) آيه 23 و 24.
2 . بحارالانوار، ج71، ص 100.
3 . عيون اخبار الرضا، ج 2، ص 124.
4. گناهان كبيره، ج 1، ص 120.
5. بحارالانوار، ج 75، ص 204.
6. بحارالانوار، ج 6، ص 107.
7. همان، ج 75، ص 204.
۱۳۸۹/۰۴/۲۸ ۱۴:۰۱ شناسه مطلب: 14826
با سلام و تشکر از اعتماد به ما و ارتباط تان با اين مرکز و عرض پوزش از ديركرد در ارسال پاسخ.
بني اسرائيل با توجه به يک حقيقت تاريخي، خود را قوم برگزيده مي دانند که از همه اقوام ديگر برترند و اقوام ديگر براي خدمت به آنان آفريده شده اند.
زماني که بني اسرائيل با اين که تحت ستم شديد فرعونيان بودند ، بر ديانت توحيدي حضرت ابراهيم و اسحاق و يعقوب پاي فشردند و دست از مرام توحيدي خود برنداشته و با تحمل زجر ها و شکنجه ها و قتل عام ها ، بر صراط مستقيم توحيد پاي فشردند . خدا آنان را به عنوان امت مومن برگزيد . بر امت هاي سابق و امت هاي موجود آن زمان برتري بخشيد و به زبان پيامبر عالي قدرش موسي (ع) برگزيدگي را به اطلاع آنان رساند:
هُوَ فَضَّلَكُمْ عَلَى الْعالَمينَ (1)
او شما را بر جهانيان برتري داد.(2)
متاسفانه آنان به جاي اين که شکر اين نعمت را به جا آورند و از اين کرامت که پاداش ايمان و استقامت آنان بود، حفاظت کنند، بدان مغرور گشتند . خود را قوم برگزيده شمردند که بايد همه اقوام در خدمت آنان باشند .
امتي که تا زمان نجات از سلطه فرعونيان مستضعف بودند ، با نجات يافتن از سلطه فرعونيان و رسيدن به آزادي و قدرت ، خيره سري پيشه کردند و مستکبر شدند و پيامبر کشي کردند . بالاخره امتي که از جانب خدا بر گزيده شده و بر امت هاي ديگر فضيلت يافته بودند، از چشم خدا افتادند بلکه مورد غضب خدا واقع شوند:
ضُرِبَتْ عَلَيْهِمُ الذِّلَّةُ وَ الْمَسْكَنَةُ وَ باؤُ بِغَضَبٍ مِنَ اللَّهِ ذلِكَ بِأَنَّهُمْ كانُوا يَكْفُرُونَ بِآياتِ اللَّهِ وَ يَقْتُلُونَ النَّبِيِّينَ بِغَيْرِ الْحَقِّ ذلِكَ بِما عَصَوْا وَ كانُوا يَعْتَدُون؛
(3)
(مهر) ذلت و نياز، بر پيشانى آن ها زده شد و باز گرفتار خشم خدايى شدند چرا كه آنان نسبت به آيات الهى، كفر مىورزيدند و پيامبران را به ناحق مىكشتند. اين ها به خاطر آن بود كه گناهكار و متجاوز بودند.
آنان به واسطه ايمان و تقوا و استقامت بر حق مستحق پاداش شدند و خدا آنان را برگزيد، ولي از اين پاداش حفاظت نکردند و سرکشي پيشه نمودند . خدا آنان را از اين مرتبت عالي ساقط کرد و مهر ذلت و خواري بر پيشاني آنان کوبيد.
بنابراين برگزيدگي آن ها مشروط به ايمان و تقوا و درستكاري بود؛ نه به جهت نژاد كه ادعاي يهوديان است.
اين معيار نه تنها براي يهود، بلكه براي هر ملت يا افرادي ثابت است، همان گونه كه قرآن در سوره حجرات از گرامي بودن در نزد خدا به جهت تقوا ياد مي كند.
اين از عبرت هاي بسيار آموزنده تاريخ است. به ما هشدار مي دهد اگر امتي بر صراط توحيد استقامت ورزد ، با وجود زجرها و شکنجه ها و قتل عام ها دست از توحيد برندارد ، مورد توجه خدا واقع شده و برگزيده مي شود . اگر همان امت برگزيده از انجام وظايف توحيدي دست بکشد و طغيان پيشه کند و استکبار ورزد و پيامبر کشي در پيش گيرد ، از جايگاه بر گزيدگي سقوط کرده و مورد لعن و نفرين خدا واقع خواهد شد.
پي نوشت ها:
1.اعراف(7)آيه 140.
2. بقره(2)آيات 47 و 122؛ جاثيه(45)آيه16.
3.بقره،آيه 64.





