پرسش وپاسخ

چون تازگي ها وقتي به موارد شهوت انگيز مثل سكس و مواردي ازاين قبيل فكر مي كنم احساس دفعي مانند ادرار به من دست مي هد كه وقتي به دستشويي مي روم مايع زرد رنگي دقيا مانند ادرار است خارج مي شود واگر به دستشويي نروم احساس سنگيني وبدي دارم كه با رفتن به دستشويي اين احساسم برطرف مي شودكلا چه طور بفهمم كه اين فشار مربوط به مني است يا ادرار؟

با سلام و عرض ادب و احترام
منى در مردان سه علامت دارد:
ا) از روى شهوت و ارضاي غريزه باشد.
ب) با فشار و جستن بيرون آيد.
ج) هنگام بيرون آمدن، بدن سست شود. (1)
آب هايى كه از انسان خارج مى‏شود، به غير از بول و مني ،عبارتند از: مذى، ودى، وذى.
اما مذى؛ آبى است كه كمى لزج و چسبنده است و اغلب پس از شوخى و تحريکات جنسي و بازى با همسر و مانند آن خارج مى‏شود . معمولاً قبل از خروج منى خارج مى‏شود و پاك است . غسل و وضو را باطل نمى‏كند.
ودى؛ آبى است كه كمى سفيد رنگ است و گاهى بعد از بول خارج مى‏شود . در صورتى كه انسان يقين نداشته باشد كه با بول آلوده شده، پاك است و غسل هم ندارد.
وذى؛ آبى است كه گاهى بعد از منى خارج مى‏شود. در صورت يقين به اين كه با منى يا بول برخورد كرده ،فقط محل خروج را بايد تطهير كرد .
تا وقتى كه انسان يقين پيدا نكرده كه آنچه خارج شده منى است، غسل واجب نمى‏شود.
پي نوشت :
1 . امام خميني،توضيح المسائل، مسئله 72و73و345.
لطفا در ارتباطات بعدي نام مرجع تقليد خود را ذكر فرماييد .

سلام مدتیه که با یک دختر نامحرم فقط وفقط بصورت تلفنی مکالمه دارم.اما در هر بار و بعد از هر مکالمه ای حس می کنم مه مایعی شفاف از من خارج میشود و من نسبت به طهارت خود بسیار حساسم. و همیسه نمازم رو اول وقت می خوانم. حال لطفا بفرمایید حکم شرعی آن چیست؟ایا غسل بر من واجبه؟یعنی من باید هر روز غسل کنم؟ شایان ذکر است که در مکالمه ما اصلا بحث شهوت مطرح نیست.حتی در بیان مشکلات درسی با این خانم این مشکل برای من پیش می آید. تو رو خدا جواب منو بدبد.خیلی اذیت می شم. یا علی

پرسشگر گرامي با سلام و سپاس از ارتباطتان با اين مرکز
ارتباط با دختر نامحرم اگر در محدوده دين نباشد ،حرام است . مايعي که از شما خارج مي شود ،مذي مي باشد و پاک است . موجب بطلان وضو و غسل نيست . (1)
پي نوشت :
1 . امام خميني،توضيح المسائل، ص 70 ، م 73 .

سلام مدتیه که با یک دختر نامحرم فقط وفقط بصورت تلفنی مکالمه دارم.اما در هر بار و بعد از هر مکالمه ای حس می کنم مه مایعی شفاف از من خارج میشود و من نسبت به طهارت خود بسیار حساسم. و همیسه نمازم رو اول وقت می خوانم. حال لطفا بفرمایید حکم شرعی آن چیست؟ایا غسل بر من واجبه؟یعنی من باید هر روز غسل کنم؟ شایان ذکر است که در مکالمه ما اصلا بحث شهوت مطرح نیست.حتی در بیان مشکلات درسی با این خانم این مشکل برای من پیش می آید. تو رو خدا جواب منو بدبد.خیلی اذیت می شم. یا علی

پرسش: سلام مدتيه که با يک دختر نامحرم فقط وفقط به صورت تلفني مکالمه دارم.اما در هر بار و بعد از هر مکالمه اي حس مي کنم مايعي شفاف از من خارج مي شود و من نسبت به طهارت خود بسيار حساسم. و هميشه نمازم رو اول وقت مي خوانم. حکم شرعي آن چيست؟غسل بر من واجبه؟يعني من بايد هر روز غسل کنم؟ در مکالمه ما اصلا بحث شهوت مطرح نيست.حتي در بيان مشکلات درسي با اين خانم اين مشکل براي من پيش مي آيد.
پاسخ: پرسشگر گرامي با سلام و سپاس از ارتباطتان با اين مرکز
ارتباط با دختر نامحرم اگر در محدوده دين نباشد ،حرام است . مايعي که از شما خارج مي شود ،مذي مي باشد و پاک است . موجب بطلان وضو و غسل نيست . (1)
پي نوشت :
1 . امام خميني،توضيح المسائل، ص 70 ، م 73 .

در مورد افکار وتوهمات بسیار آزار دهنده نسبت به عقایدی که دارم که به صورت کاملا غیر ارادی وارد میشود وا باعث آزار روحیم میشود

با سلام و تشکر به خاطر ارتباط تان با اين مرکز
به نظر مي رسد که با توجه به برخي نشانه هاي ذکر شده ، از نوعي وسواس فکري (از نوع ضعيف تر) برخوردار هستيد.
اگر اين احتمال در مورد شما صحيح باشد ، پاسخ ذيل را که براي مبتلايان به وسواس فکري اراسال شده ، براي تان مي فرستيم.
وسواس يکي از واکنش‏هاي عصبي است که معمولاً به دو شکل وسواس فکري و وسواس عملي بروز مي‏کند.
وسواس فکري عبارت است از يک سلسله افکار پوچ و بيهوده تکراري، که گرچه بيمار به بيهودگي آن اطمينان دارد، ولي براي جلوگيري از آن نمي‏تواند اقدامي کند.
وسواس عملي عبارت است از يک رشته رفتارهايي که قطع نظر از منطقي نبودن آن‏ها، جنبه تکراري به خود مي‏گيرد.(1)
شما تنها فردي نيستيد که از اين گونه افکار مزاحم و تکراري رنج مي‏بريد، بلکه افراد زيادي هستند که دچار اين گونه افکار يا مشابه آن هستند؛ ولي اين که سعي کرده‏ايد با چاره‏جويي‏هاي مختلف آن را درمان کنيد، گام مهمي را برداشته‏ايد.
شرط اساسي کنترل و درمان اين گونه افکار مزاحم، همکاري صميمانه و نزديک شماست؛ بنابراين بايد با تمام قدرت و توان و انجام دستور عمل هاي ارائه شده ، بر آن مسلط شويد. از نفوذ آن افکار جلوگيري کنيد. نبايد گمان کرد که با اولين قدم و بدون پي‏گيري مستمر، مي‏توان يک شبه، همه‏ آن افکار را از ذهن خود دور کرد.
اغلب مبتلايان به وسواس فکري، افکار بيهوده يا وحشتناکي در ذهن خود به وجود مي‏آورند که اين افکار در چرخه‏اي بي پايان، مرتب تکرار مي‏شود.
بعضي از مبتلايان، مشکل خود را پنهان نگه مي‏دارند . گاهي دور از چشم ديگران چندين ساعت را صرف افکار خود مي‏نمايند ، اما خوشبختانه با ارسال نامه به طرح موضوع پرداخته‏ايد و در واقع تصميم به حل و درمان آن داريد.
پس نيمي از راه درمان را که شناخت بيماري و عزم بر درمان آن است پيموده‏ايد. در ادامه و حل کامل مشکل بايد بدانيد که درمان وسواس فکري و عملي، نياز به صبر و حوصله و پشتکار دارد. انتظار حل و درمان يک شبه آن را نداشته باشيد، پس راهکارهايي را که ارائه مي‏شود، با دقت مورد توجه قرار دهيد و ارزيابي و نتيجه آن، نيز ميزان پيشرفت خود در مهار وسواس را در مکاتبه بعدي مشخص فرماييد.
قطعاً به ضررهاي وسواس فکري آگاهيد، که عبارتند از: اتلاف وقت، عدم توانايي در تمرکز حواس، بازماندن از کارهاي اصلي، خسته شدن ذهن، عدم تعادل رواني، بي حوصله شدن براي فکر کردن درباره موضوعات مهم و اساسي زندگي و تحصيلي.
نيازي به شرح و بسط اين پيامدها نيست، پس هر چه زودتر بايد به راهکارهاي عملي جهت مقابله با وسواس فکري بينديشيد که عبارتند از:
1 - بازسازي شناختي:
درمان وسواس فکري به تصميم و همت شما بستگي دارد. در اين جهت کسي جز خودتان نمي‏تواند به شما کمکي بنمايد. امام علي(ع) مي‏فرمايد: «کسي که در اصلاح خود کمک نکند، ديگري نه مانع بروز مشکلات او مي‏شود و نه او را به سوي رشد و خير مي‏کشاند».(2)
بايد کمر همت را ببنديد و با اتکا به توانايي‏هاي خود وارد عمل شويد و نسبت به درمان بيماري خويش اميدوار باشيد.
2 - شفاف کردن افکار:
براي مقابله با افکار انحرافي بايد انديشه خود را پالايش کنيد و ابهام زدايي نماييد. امام علي(ع) مي‏فرمايد: «به دليل شفافيت افکار ملائکه، آنان به وسواس فکري مبتلا نمي‏شوند».(3)
اگر شبهه و سؤالي در ذهن خود نسبت به خدا و يا اولياي الهي داريد، بدون واهمه آن‏ها را مطرح نماييد و در پي پاسخ برآييد.
3 - متمرکز شدن بر افکار مطلوب:
براي رهايي از افکار ناخواسته، لازم است افکار خوشايند را جايگزين کنيد. توجه به افکار معقول و تقويت و تمرکز آن به وسيله تکرار زباني، شما را از افکار مخرّب و آزاردهنده باز مي‏دارد. پيامبر اکرم(ص) مي‏فرمايد: «کسي که مبتلا به وسواس فکري است، سه بار ايمان به خدا و رسول را به زبان تکرار کند (آمنت بالله و رسوله) که آن وسواسي از بين مي‏رود».(4)
4 - ذکر زباني:
شخصي از امام صادق(ع) در مورد وسواس و شک سؤال کرد، حضرت فرمود: «لا شي فيها، تقول لا اله الا الله؛ اين وسواس و شک مشکلي ندارد. هر گاه به وسواس فکري مبتلا شدي، لا اله الا الله بگو».(5) با اين ذکر و تغيير حالت دادن، از فکر تکراري رهايي مي‏يابيد.
5 - تقويت اعتقادات مذهبي:
«کول جي آر» با مرور بر زندگي «مارتين لوتر» رهبر مذهبي شهيري که مبتلا به وسواس فکري بود، اظهار داشت که اعتقادات مذهبي «لوتر» نقش بسيار مهمي در کنار آمدن او با نگراني‏ها و ناراحتي‏هاي دروني ناشي از وسواس داشته است.
6 - ورود افکار منحرف را به ذهن دراختيار خود بگيريد تا اين افکار ناخواسته به ذهن شما وارد نشود. به اين منظور براي فکر در اين امور، ساعت خاصي تعيين کنيد، يعني با خود عهد ببنديد که زمان فکر کردن درباره موضوع وسواس، ساعت خاصي باشد.
در طول روز هرگاه اوهام و افکار وارد ذهن تان شد، به خود بگوييد: زمان فکر کردن فلان ساعت است. در زمان مقرر مدتي را به فکر کردن درباره آن موضوع اختصاص دهيد، تا در طول روز ذهن تان مشغول آن نشود. البته زمان اختصاصي را به تدريج در طي (مثلاً سي روز) روزي يک دقيقه کم کنيد تا به صفر برسد.
7 - هر روز به خود تلقين کنيد که من قادرم افکار ناخواسته را کنار بگذارم. تلقين يکي از راه‏هاي مبارزه با افکار منفي است.
نکته مهم و قابل توجه آن است که از افکار ناخواسته و مزاحم، احساس وحشت و نگراني نکنيد . بدانيد که آن‏ها موجب کفر نمي شود و اصلاً گناه نيست، بلکه يک نوع بيماري است که بايد درمان شود. پس اثر وضعي (نجاست) و اثر تکليفي (گناه و کفر) ندارد.
پيامبر اکرم(ص) فرمود: «از امت من هر چه که در ذهن شان خطور مي‏کند، عفو شده است، تا وقتي که آن را به زبان جاري نکرده و عملي انجام نداده باشند».(6) يعني عمل تان طبق افکار کافرانه و آلوده نباشد. نسبت بد دادن در ذهن و يا تصوير نادرست ايجاد کردن، هيچ کدام از نظر فقهي گناه محسوب نمي‏شود. البته از نظر اخلاقي پسنديده نيست.
افسوس خوردن مشکلي را حل نمي‏کند، بلکه اعصاب شما را ضعيف‏تر مي‏سازد. با صبر و بردباري و با ياري جستن از خدا و توسل به اهل بيت(ع) و انجام راهکارهاي ارائه شده، از افکار منفي رها خواهيد شد.

پي‏نوشت‏ها:
1. دکتر شکوه نابي‌نژاد، رفتارهاي بهنجار و ناهنجار، ص 162.
2. نهج البلاغه، فيض الاسلام، خطبه 89.
3 . همان، خطبه 90.
4 . کنزالعمال، حديث 1245.
5 . کافي، ج‏2، ص 424.
6 . بحار الانوار، ج‏66، ص 42.

بنام خدا با سلام وخسته نباشيددوستان عزيز متن سوال: مخرج حرف غ وق را ميدانم فقط يك مسئله را نمي دانم ايا مخرج حرف ق(قاف) كمي پايين ترازمخرج حرف غ است واداء ميشه؟؟ يا به عبارت ديگريعني حرف ق توي گلو كمي پايين تراز حرف غ اداء وگفته ميشه؟ (تلفط ميشه)؟ يا برعكس مخرج حرف غ كمي پايين ترازمخرج حرف ق اداء وگفته ميشه؟ (تو ي دو تا سي دي اموزشي تو يكيش گفته مخرج حرف ق كمي پايين تراز مخرج حرف غ اداء ميشه وبرعكس تو يكي ديگه ميگه مخرج حرف غ كمي پايين تر از مخرج حرف ق اداء ميشه؟ حال كدام درسته است؟؟؟ البته ميدونم سوالم ساده است و جواب كوتاه كه مشخص كنه كدام درسته كفايت ميكنه ؟خدانگهدار

پرسشگر گرامي با سلام و سپاس از ارتباطتان با اين مرکز
ما در اين مركز تنها به سوالات ديني پاسخ مي دهيم .از پاسخ به سوالات تجويدي و مانند آن معذوريم. لطفاً در ارتباط هاي بعدي به اين نكته توجه نماييد.
مخرج حرف ( غ ) آخر حلق است که ازابتداي حنجره شروع مي شود و به سمت دهان پايان مي يابد .مخرج حر ف ( ق ) انتهاي زبان با آنچه مقابل آن است که کام بالا و انتهاي زبان کوچک که آزاد است وسمت حلق قرار گرفته و با حبس تمام هوا و رها کردن ناگهاني آن پديد مي آيد. (1) طبق اين تعريف حرف ( ق) نسبت به جلو دهان نزديک تراست وحرف ( غ ) عقب تر قرار گر فته است .
بنا بر اين به نظر مي رسد گفته هر دو سي دي صحيح است و با هم تنافي ندارند، زيرا اوني که گفته مخرج حرف( ق) کمي پايين تر از مخرج حرف (غ )است، از آخر دهان به طرف جلو دهان حساب کرده، يعني حرف (غ ) را اول وحرف( ق) را دوم به شمارآورده،گفته مخرج حرف ( ق) پايين تر از حرف ( غ) است .
سي دي دوم بر عکس از جلو دهان حساب کرده،مخرج حرف ( ق ) را اول و مخرج حرف (غ) را دوم و پايين تر و نزديک به گلو دانسته ، گفته حرف
( غ )ازحرف ( ق ) پايين تراست. بنا براين به نظر مي رسد گفته هر دو سي دي صحيح است و منافاتي با هم ندارند .
پي نوشت :
1. حسن بيگلري ، سرالبيان في علم القرآن يا تجويد کاملي استدلالي ،ص 158 و160.

اگر کسی تنها تلاش کند که یک انسان به معنای واقعی که نسبت به همنوعانش بیخیال و بی تفاوت (باز به معنای واقعی) نباشد و تنها به 3 اصل توحید ، معاد ، نبوت اعتقاد داشته باشد . اما در عمل پیرو هیچ دینی نباشد و اعمالش را حول اصل انسان بودن انجام دهد . به سعادت نمیرسد؟ من چندی پیش آیه ای از سوره ی مائده خوندم که میگفت که " هرکس به این 3 اصل اعتقاد داشته باشد و کار شایسته انجام دهد ، رستگار و سعادتمند می شود . اما خیلی از افراد مطلع از دین می گویند که تنها شیعیان امام علی (ع) رستگار و سعداتمند می شوند ! اگر لطف کنید در این مورد نیز بفرمایید که شرط رستگاری و سعادت چه می باشد ، سپاسگزار می شوم. عزیزان توجه داشته باشید که 2 سوال مطرح است ، بی زحمت جواب هریک را جدا بفرمایید .

با سلام و آرزوي قبولي طاعات و عبادات شما در اين ماه عزيز؛ و تشكر به خاطر ارتباطتان با اين مركز؛
موضوع سعادت مقوله عام و گسترده اي است كه نمي توان به طور قطع و يقين در خصوص وضعيت انسان هاي مختلف در اين مقوله سخن گفت ؛ در واقع چه بسا بسياري از كساني كه در طول زندگي هيچ نشاني از خدا و معارف ديني نداشتند و نيافتند ،هم به نوعي در قيامت اهل نجات و سعادت باشند .
در معناي دقيق و كامل سعادت، مطلب كاملا متفاوت خواهد بود . تنها گروهي خاص مي توانند اهل سعادت باشند ؛ در واقع درسوره عصر به روشني همه انسان ها اهل خسران شناخته شده اند مگر كساني كه داراي چند شاخصه هستند كه مهم ترين آن ها ايمان و عمل صالح است .
در حقيقت ايمان يعني رسيدن به شناخت درست از حقيقت . به علاوه عمل بر اساس آن مهم ترين شاخصه كسي است كه مي خواهد به حقيقت راه يابد . سعادت وخوشبختي حقيقي را به دست آورد ، در نتيجه كسي كه اعتقاد و ايماني به حقيقت ندارد، از ابتدا در اين مسير دچار لغزش و عقب ماندگي است و ممكن نيست به سعادت حقيقي دست يابد .
به عبارت بهتر منظور از اعتقاد به توحيد، يعني باور به يگانگي خداوند متعال، با همه صفات كمالي كه براي او مي شناسيم ، اعتقاد به نبوت يعني ايمان به فرستاده شدن پيامبر اسلام به عنوان آخرين پيامبر آسماني به سوي بشر . اعتقاد به معاد هم يعني ايمان به وجود عالمي در پس عالم ماده كه حقايق همه اعمال و رفتارهاي انسان در آن عالم متجلي شده و در آن جا انسان زندگاني حقيقي خود را آغاز خواهد نمود .
بر اين اساس تصور اينكه كسي به اين سه اصل معتقد باشد اما در عين حال به دين خاصي ايمان نداشته و معتقد نباشد بي معناست ؛ در حقيقت اعتقاد به اين اصول ملازم با پذيرش اسلام است .تفكيك بين اين دو مقوله بي معناست ؛ البته چه بسا فردي به اين امور معتقد باشد ،اما در مقام عمل بر اساس تعاليم و دستورات ديني اسلام رفتار ننمايد ؛ اما معنا ندارد كه بگوييم به اين اصول ايمان دارد اما مسلمان هم نيست .
هرچند در معناي دقيق كلمهء ايمان، عمل به مقتضاي اين باور هم در متن ايمان گنجانده شده كه فردي به معناي حقيقي به يك تفكر و عقيده ايمان دارد كه بر اساس آن عمل و رفتارهاي خود را نيز تنظيم مي نمايد. اگر انطباق وجود نداشت، مي توان گفت اين فرد در واقع ايمان حقيقي هم به اين عقايد و باورها ندارد .
بر اساس اين نوع نگرش و جهان بيني درست و اعتقاد به تفكرات ديني ديگر است كه همه رفتارهاي انسان سامان مي يابد . انساني يا غير انساني بودن اعمال ما تعريف روشني مي يابد . بزرگ ترين جنايتكاران عالم هم بسياري از رفتارهاي خود را انساني و درست مي پندارند . كم تر كسي است كه اعمال خود را غير انساني بداند .
البته بسياري از اعمال و رفتارها بر اساس اصول و باورهاي اخلاقي و فطري خوب و قابل قبولند . تعليمات ديني هم بر همين امور صحه مي گذارد. همه اين كارها مي تواند ارزشمند باشد ، اما شرط لازم در ارزشمندي اعمال انسان نزد خدا آن است كه اعمال صالح داراي پشتوانه ايمان باشند . بدون ايمان اين كارها ارزشي در آخرت كه محل تجلي سعادت حقيقي است نخواهند داشت يا لااقل سعادت را رقم نخواهند زد .
عملا ممكن نيست كه فردي اين گونه پيدا شود و بتواند هم به سه اصل مهم در اصول دين معتقد باشد و هم ديني نداشته باشد و هم همه اعمال خود را بتواند با معيار انساني بودن تشخيص داده و بر آن اساس عمل نمايد .
******************
اما در خصوص اينكه تنها شيعيان خالص اهل سعادتند بايد گفت : سعادت در معناي دقيق و كامل كلمه بله ؛ اما در عين اين كه از ميان بيش ازشش ميليارد انسان، تنها شيعه دوازده امامي را اهل سعادت و نجات مي‌‌‌دانيم، آن هم به شرطي كه رعايت محرّمات و واجبات شرعي را نموده باشند ، امّا هرگز معتقد نيستيم غير از اينان، بقية انسان ها اهل جهنم و عذاب هستند، زيرا ديگران را يا عالم و عامد مي‌‌‌دانيم يا جاهل غير عامد.
عالمان و عامدان اهل عذاب اند، چون عمداً بر خلاف علم خود عمل كرده اند. جاهل هم دو دسته اند: مقصر و قاصر. مقصران يا افرادي که با وجود امکان رسيدن به حقيقت ،از آن سرباز زده اند، مثل عالمان، جهنّمي اند(البته بدون لحاظ رحمت الهي که ممکن است شامل آن ها هم بشود) امّا قاصران كه اكثر مردم را تشكيل مي‌‌‌دهند، به طور حتم اهل نجاتند،
قرآن مجيد مي‌فرمايد: «و ما كنّا معذبين حتي نبعث رسولاً؛ هيچ طايفه اي را عذاب نمي كنيم مگر حجت را بر آن ها تمام كرده باشيم».(1)
حتماً بر جاهلان قاصر اتمام حجّت نشده است، زيرا يا غافلند واصلاً احتمال خلاف در گفتار و كردار خود را نمي دهند يا احتمال خلاف مي‌دهند، امّا راه و وسيله اي براي رسيدن به حق در اختيار ندارند و يا در پي كشف حقيقت رفته و تحقيق كرده اند، ولي نتوانسته اند بفهمند گفتار و كردارشان باطل بوده و خلاف واقع است ، هر چند پايبندي آن ها به اصول ودستورهاي ديني خودشان هم تاحدي لازم است .
شهيد مطهرى(ره) در اين باره مى‏گويد: «اگر كسى در روايات دقت كند، مى‏يابد كه ائمه(ع) تكيه‏شان بر اين مطلب بوده كه هر چه بر سر انسان مى‏آيد، از آن است كه حق بر او عرضه بشود و او در مقابل حق، تعصب و عناد بورزد و يا لااقل در شرايطى باشد كه مى‏بايست تحقيق و جستجو كند ، اما افرادى كه ذاتاً و به واسطه قصور فهم و يا به علل ديگر در شرايطى به سر مى‏برند كه مصداق منكر و يا مقصر به شمار نمى‏روند، آنان در رديف منكران و مخالفان نيستند.
ائمه اطهار بسيارى از مردم را از اين طبقه مى‏دانند. اين گونه افراد داراى استضعاف و قصور هستند و اميد عفو الهى درباره آنان مى‏رود».
وى از مرحوم علامه طباطبايى نقل مى‏كند: «همان طورى كه ممكن است منشأ استضعاف، عدم امكان تغيير محيط باشد، ممكن است اين جهت باشد كه ذهن انسان متوجه حقيقت نشده باشد و به اين سبب از حقيقت محروم مانده باشد».(2)
پي نوشت ها:
1.مائده (5) آيه 73.
2. مرتضى مطهرى، مجموعه آثار، ج 1، ص 320 به بعد.

مطلب ارسالی شما بعد تایید مدیریت در سایت نمایش داده خواهد شد.

با سلام.من مدتي است نامزد كردم آيا در مقابل تحريك هاي جنسي كه از طرف مقابل ميبينم (بي هيچ مقاربتي)به خاطر ترشحي كه از بدن خود ميبينم بايد غسل كنم؟و غسل جنابت؟نگران نمازهايم هستم.با تشكر

پرسشگر گرامي با سلام و سپاس از ارتباطتان با اين مرکز
اگر زن بر اثرتحريک هاي جنسي به قدري تحريک شود که به اوج لذت و شهوت جنسي برسد و در آن حال مايعي از او خارج شود، جنب مي شود.
اگر به اوج لذت نرسد و مايع خارج شود ويا به اوج لذت برسد ، ولي مايعي خارج نشود و يا شک کند که مايعي خارج شد ، جنب نمي شود و غسل لازم نيست.
زن اگر يقين به خارج شدن مني پيدا کند، جنب مي شود . اگر يقين پيدا نکند، جنب نمي شود. بنابراين مواقعي که زن بر اثر تحريک هاي شهواني مقداري لذت مي برد و درآن حال رطوبتي از او خارج مي شود ،چون به ارگاسم(رعشه جنسي) و اوج شهوت نرسيده ، جنب نمي شود و رطوبت خارج شده هم پاک است .وضو وغسل را باطل نمي کند.(1)
پي نوشت:
1. آيت الله بهجت، استفتا آت ،ج1 ،سوال 705 و812.

با سلام چند ماه پیش بودیکی از دخترای دانشگاه با من که قبلا خیلی رابطه چندانی نداشیم از من خوشش امد و با من به هر دلیلی دوست شد من اصلا علاقه به این جور دوستی ها نداشتم و از خانواده مذهبی بودم تا وقتی که فهمیدم این دختر نماز نمی خواندو هرجوری بود به نماز علاقه مندش کردم طوری که الان همه نماز سر اول وقت می خونه چادری شده و... خودش میگه فقط چون تو بهم گفتی من اول نیتم این بود که نماز خون که شد بذارم برم حالا می خوام بدون اگه این کارو بکنم ایا میشه که این دختر باز همون کارای قبلش انجام بده یا نه با تشکر فراوان

با سلام و تشکر به خاطر ارتباط تان با اين مرکز
موضوعي دوستي پسر و دختر يك موضوعي است كه متأسفانه در دانشگاه به سرعت در حال افزايش است . بسياري از افراد هم شناخت كافي نسبت به آسيب هاي رواني اين ارتباطات و همچنين نظر شرع مقدس در باره اين ارتباطات ندارند .
اراده و اختيار داريد و به قول خودتان گروه خوني شما با اين جور دوستي ها هماهنگ نيست . بهتر بود كه با خويشتن داري و خود كنترلي، آينده اين علاقه و هدف قبول اين علاقه را مشخص مي كرديد، زيرا كمبود هاي و نيازهاي شخصيتي ممكن است دختري را در ارتباط پيش قدم كند، زيرا دختران به هيچ وجه شخصيت خود را تحقير نمي كنند. منتظر ابراز علاقه از طرف مقابل مي شوند .پس شدت نياز و كمبودهاي عاطفي در اين موضوع دخيل است . اما اگر هدف تان از پذيرش دختر خانم ،اصلاح در پوشش و ايجاد رفتارهاي مذهبي بود، مي توانستيد از طريق واسطه و يا معرفي كتاب هايي اين موضوع را به ايشان منتقل مي كرديد، زيرا خيلي از ارتباطات عاطفي و عاشقانه از ابتدا به ظاهر معقول به نظر مي رسد . بعد احساسات رابطه را هدايت مي كند. اما اگر هدف تان ازدواج است، هيچ اطلاعي از تاريخچه زندگي و تجارب قبلي ايشان و حتي رضايت هاي والدين شما و ايشان نداريد . عدم اطلاع و وابستگي باعث ناديده گرفتن موضوعات مذكور مي شود . بعد از ازدواج و گذشت مدتي از زندگي زناشويي و كاهش احساسات اوليه اولين سوالي كه به ذهن شما خطور مي كند و باعث مشكلات و ناسازگاري ها مي شود ،تجارب ارتباطي قبلي همسرتان با افراد ديگر است،به دليل اينكه در زمان دوستي با شما رابطه برقرار كرده ،در آن زمان فرقي بين شما و ساير پسران دانشگاه نيست .
از طرفي فردي كه به طور احساسي و بدون شناخت سبك پوشش و رفتار خود را عوض كند، صد در صد زماني كه اين احساس كاهش پيدا كند، تمام موضوعاتي كه احساسي قبول كرده بود، از بين مي رود . ديگر پايبندي اوليه وجود ندارد.مشاهده مي شود دخترهايي براي اينكه علاقه شديدي نسبت به دوست پسر خود دارند، سعي مي كنند طبق ميل دوست خود رفتار كنند اما بعد از گذشت مدتي از زندگي مشترك و كاهش احساسات و علاقه ها شخصيت اصلي چندين ساله خود را به تدريج آشكار مي كنند . باعث مشكلات و درگيري هاي زناشويي مي شوند.
موفق باشيد.

دلیلی دارد که در دعای ماه رجب (..جمیع خیر الدنیا و جمیع خیر الآخره و جمیع شر الدنیا و شر الآخره..) برای شر آخرت جمیع به کار برده نشده است؟ آیا مربوط به دستور زبان است؟

با سلام و تشکر به خاطر ارتباط تان با اين مرکز
مرحوم آيه الله ميرزا جواد ملکي تبريزي درکتاب المراقبات توضيح مي دهد :
اگر انسان در عبارت دعا « اعطني جميع خير الدنيا و جميع خير الآخره » کلمه جميع تکرار شده، ولي در اين عبارت
«و اصرف عني جميع شر الدنيا و شر الآخره » تکرار نشده است بينديشد، شايد به اين نتيجه برسد که اختلاف عبارت اشاره دارد که شر امر عدمي است که دوري از رحمت خدا و محروميت از بخشايش الهي است، ولي چون خير امري وجودي مي باشد، گويا انواع آن بي شمار است.
اين که چرا جميع شر الدنيا، تمامي شرهاي دنيا آمده، گويا به اين جهت است که شرهاي دنيا براي همه مردم معلوم نيست.

صفحه‌ها