پرسش وپاسخ

با سلام ممنون می شوم اگه به سوالم جواب بدین من یک پسر 26 ساله هستم از لحاظ فیزیکی کاملا سالم هستم یک مشکل از بچگی داشتم و دارم این است که علاقه زیادی به زن بودن داشتم و دارم به خدا همجنسباز نیستم فقط علاقه دارم که زن باشم خودمو با دوستانم مقایسه می کنم می بینم که زمین تا آسمون فرق دارم اونا با توجه به شرایط سنی که داریم همش دنبال جنس مخالفن ولی من یک جورایی مثل اونا نیستم، همش خودمو جای یک زن فرض میکنم. بازم میگم همجنسباز نیستم و حالم از این کار بهم میخوره. فقط می خواستم بدونم آیا ممکن است در آخرت مردها و زن ها با توجه به روحیشون، جنسشون مخالف چیزی که در این دنیااست بشود؟ اگه جوابتون مثبت هست یا منفی بهم منبع معرفی کنید و منبعی درباره زندگی در آخرت بهم معرفی کنید در ضمن دوست ندارم به روانپزشک مراجعه کنم یا تغییر جنسیت بدم چون میدونم این کار بیفایده است و آدم رو به یک زن کامل تبدیل نمیکنه فقط میخواستم بدونم ممکنه خدا لطف بکنه(اینو ایمان دارم که خدا قادره) و من و در آخرت، خودش تغییر جنسیت بده؟ ممنون می شوم اگه جوابم رو بدید و من رو از نظر روحی آروم کنید

اگر مفهوم جسمانی بودن معاد روشن گردد، پاسخ دقیق تری نسبت به این سوال به دست خواهد آمد. در ابتدا باید در این خصوص به این نکته اشاره گردد که مقصود از معاد جسمانی آن است که در جهان اخروی، انسان با وجودی جسمانی حضور می یابد و نعمت یا عذاب اخروی نیز جسمانی می باشد، ولی معاد روحانی آن است که انسان با وجود روحانی (غیر جسمانی) به حیات اخروی خویش ادامه می دهد. در جهان باز پسین، از لذت‌های معنوی و روحانی بهره‌مند می گردد یا به عذاب‌های معنوی و روحانی دچار می شود. (1)
تمامي علماي اسلام اعم از شيعه و سني بر این باورند که : معاد انسان هم جسمانی و هم روحانی است. بر اساس این دیدگاه آدمی در آخرت با وجود جسمانی و روحانی (مثل آن که در دنیا هست) حضور می یابد و حیات اخروی او حیاتی دو بُعدی است، مبنای انسان شناختی این دیدگاه همان است که در بحث از حقیقت انسان مطرح است، و آن این که انسان از دو بعد جسمانی و روحانی فراهم آمده، به گونه‌ای که هر دو ساحت در حقیقت او موثر است.
البته روشن است كه بعد روحانی انسان در مقایسه با جسمانی، از نوعی اصالت برخوردار است و چه بسا نتوان براي حقيقت روحاني انسان جنبه جنسي در نظر گرفت ؛ اما فرعیت بعد جسمانی لزوماً به معنای خروج آن از حقیقت ذات آدمی نیست . هرچند ماهيت جسم آخرتي انسان چندان منطبق بر جسم دنيايي او نيست و چه بسا ويژگي هاي متفاوتي از جسم دنيايي داشته باشد. اما به طور كلي نميت وان آن را متفاوت و ديگرگون از جسم دنيايي دانست .
بنا بر این لزوم حضور انسان با تمام حقیقت وجودی خود در آخرت اقتضا می‌کند که معاد او ، معاد جسمانی و روحانی باشد. (2) و در عين حال انطباق حقيقت فرد در آخرت بر حقيقت دنيايي او به شكل طبيعي مي طلبد كه جنسيت او نيز بدون تغيير در قيامت و در معاد محفوظ بماند و افراد اعم از زن و مرد به همان صورت دنيايي برانگيخته شوند و مورد حسابرسي واقع شده و به بهشت يا جهنم وارد شوند.
البته در اينجا اين سوال مطرح مي شود كه آيا مومني مي تواند به عنوان نعمت بهشتي خود از خداوند درخواست تغيير جنسيت نمايد و مثلا بخواهد كه در آن جهان جنسيتي متفاوت از جنسيت اصلي دنيايي خود داشته باشد يا خير ؟
در پاسخ بايد گفت در خصوص اين مساله ظاهرا اشاره اي در منابع نقلي نشده است و در نتيجه نمی توان به طور قطع این امر را رد یا قبول کرد ، اما فارغ از اينكه در بهشت اصولا چنين درخواستي از مومنين صادر مي شود يا خير بايد گفت في نفسه امكان اين امر محال نيست و چه بسا اگر مومني چنين امري را بطلبد ، اين امر به عنوان يك خواسته و مطلوب مورد اجابت هم قرار بگيرد. زيرا آیاتی در قرآن وجود دارد که هر گونه شبهه ای را در مورد محدودیت در نعمت های بهشتی رفع می کند ، مانند آیه مبارکه :
"فیها ما تشتهیه الانفس و تلذالاعین؛ (3) در بهشت آن چه دل مى‏خواهد و چشم از آن لذت مى‏برد، موجود است."
این آیه بیان می کند هر آنچه بهشتیان اشتها و میل داشته باشند ، برای آن ها فراهم است . بنا بر این چه بسا اگر چنين خواسته اي وجود داشته باشد مورد اجابت قرار بگيرد .
البته اين حقيقت را هم نبايد از ياد برد كه در هر حال وضعیت بهشت و نعمت های آن به گونه ای است که نمی توان تصور کرد در آن جا انسان چه می طلبد و با دیدن نعمت های بی بدیل بهشت نسبت به تمایلات دنیای خود چه نگاهی دارد ؛ چه بسا با دیدن وضعیت آن سرا به تصورات خود و تمایلاتی که در این جا داشت ،بخندد و به آن تمایلات کم اهمیت ذره ای توجه ننماید . واقعيت امر هم آن است كه عدم رضايت از جنسيت در اكثر افراد به بعضي مسايل رواني و اجتماعي بر مي گردد كه در اينجا مجال صحبت از آن نيست و ريشه در فطرت و طبيعت ذاتي انسان ها ندارد .
اگراين گونه بود در بسياري از افراد با درمان هاي هورموني و روان درماني اين تمايلات محدود يا برطرف نمي شد و با تمرين و ممارست ذهني و تغيير فضاي ذهني و محيط فكري و تغيير رفتارها ،بسياري از افراد به مرور زمان از اين تمايلات جدا نمي شدند .
در هر حال و در نهايت پيشنهاد مي كنيم هيچ گاه تمايل به تغيير جنسيت و نارضايتي جنسيتي را در خود به عنوان يك اصل مفروض و غيرقابل ترديد و البته غير قابل تغييرندانسته براي درمان و برخورد منطقي و كارشناسانه با اين احساس اقدام نماييد .

پی‌نوشت‌ها:
1. سعيدي مهر، محمد، آموزش کلام اسلامی، نشر طه، قم، 1383ش، ج 2، ص 252 .
2. همان، ص 253 .
3. زخرف (43) آیه 71.

مطلب ارسالی شما بعد تایید مدیریت در سایت نمایش داده خواهد شد.

با عرض سلام دختری 17 ساله هستم که حدود 1ماه است نامزد کرده ام و نامزدم از من میخواهد که با او ربطه برقرار کنم...میخواستم بدانم که آیا میتوانم در این مدت با او رابطه جنسی کاملی برقرار کنم یا خیر؟ با تشکر

با عرض سلام و تشکر از ارتباط تان با این مرکز.
با خواندن عقد ازدواج موقت می توانند رابطه جنسی برقرار کنند. عقد ازدواج موقت یا صیغه، چند شرط دارد:
1. باید زن و مرد به ازدواج راضی باشند.
2. باید مقدار مهریه مشخص باشد؛ مثلاً صد هزار تومان.
3. باید مدت نیز مشخص باشد؛ مثلاً یک روز.
4. باید عقد خوانده شود و تنها رضایت زن و مرد، بدون خواندن عقد کافی نیست. بنا به احتیاط مستحب، عقد به عربی صحیح خوانده شود. اگر خود مرد و زن نتواند صیغه را به عربی صحیح بخوانند، به هر لفظی صیغه را بخوانند، صحیح است و لازم نیست وکیل بگیرند.
اگر خود زن و مرد بخواهند صیغه عقد موقت را بخوانند، بعد از آن که مدت (مثلاً يك روز) و مهر را (مثلاً ده هزار تومان) معین کردند، چنانچه زن به قصد این که در مدت مشخص شده با مهر مشخص شده خود را زن مرد مورد نظر قرار دهد، بگوید: «زوجتک نفسی فی المدة المعلومة علی المهر المعلوم»؛ «من خود را به همسری تو در مدت معین با مهر معین درآوردم» و بعد مرد بدون فاصله بگوید: «قبلت هکذا»؛ «قبول کردم، همین ‌طور»، صحیح است.
5. دختری که به حد بلوغ رسیده و رشیده است، یعنی مصلحت خود را تشخیص می‏دهد، اگر بخواهد ازدواج دائم یا موقت کند، چنان که باکره باشد، بنا بر احتیاط مکلف است که از پدر یا جد پدری خود اجازه بگیرد. (1)

پی‌نوشت‌:
1. آیت الله بهجت، توضیح المسائل، مسئله 1884 و 1891.

ایا با خواندن عقد موقت میشه رابطه جنسی برقرار کرد؟

با خواندن عقد ازدواج موقت می توانند رابطه جنسی برقرار کنند. عقد ازدواج موقت یا صیغه، چند شرط دارد:
1. باید زن و مرد به ازدواج راضی باشند.
2. باید مقدار مهریه مشخص باشد؛ مثلاً صد هزار تومان.
3. باید مدت نیز مشخص باشد؛ مثلاً یک روز.
4. باید عقد خوانده شود و تنها رضایت زن و مرد، بدون خواندن عقد کافی نیست. بنا به احتیاط مستحب، عقد به عربی صحیح خوانده شود. اگر خود مرد و زن نتواند صیغه را به عربی صحیح بخوانند، به هر لفظی صیغه را بخوانند، صحیح است و لازم نیست وکیل بگیرند.
اگر خود زن و مرد بخواهند صیغه عقد موقت را بخوانند، بعد از آن که مدت (مثلاً يك روز) و مهر را (مثلاً ده هزار تومان) معین کردند، چنانچه زن به قصد این که در مدت مشخص شده با مهر مشخص شده خود را زن مرد مورد نظر قرار دهد، بگوید: «زوجتک نفسی فی المدة المعلومة علی المهر المعلوم»؛ «من خود را به همسری تو در مدت معین با مهر معین درآوردم» و بعد مرد بدون فاصله بگوید: «قبلت هکذا»؛ «قبول کردم، همین ‌طور»، صحیح است.
5. دختری که به حد بلوغ رسیده و رشیده است، یعنی مصلحت خود را تشخیص می‏دهد، اگر بخواهد ازدواج دائم یا موقت کند، چنان که باکره باشد، بنا بر احتیاط مکلف است که از پدر یا جد پدری خود اجازه بگیرد. (1)

پی‌نوشت‌:
1. آیت الله بهجت، توضیح المسائل، مسئله 1884 و 1891.

آیا حضرت زینب اولین فرد بود که اربعین به کربلا رفتند؟

پاسخ:
در خصوص اربعين و آمدن اسرا به كربلا بايد گفت:
شهيد مطهري در اين خصوص كه اهل بيت امام حسين در روز اربعين به كربلا آمده اند باور دارد كه آن را عقل تأیید نمی کند و در منابع دسته اول و معتبر نیامده است. (1)
برخی دیگر از مورخان هم به طور صریح و هم غیر صریح اين مطلب را انکار نموده‌اند.
شیخ مفید در «مسار الشیعه» آورده است:
«روز اربعین، روزی است که اهل بیت امام، از شام به سوی مدینه مراجعت کردند. نیز روزی است که جابر بن عبدالله برای زیارت امام حسین ع وارد کربلا شد». (2)
شیخ طوسی در «مصباح المتهجّد»(3) و ابن اعثم در الفتوح (4) نیز همین مطلب را ذکر کرده‌اند. میرزا حسین نوری می‌نویسد:
«از عبارت شیخ مفید و شیخ طوسی استفاده می‌شود که روز اربعین روزی است که اسرا از شام به مقصد مدینه خارج شدند. نه آن که در آن روز به مدینه رسیدند. » (5 )
در این میان سید بن طاوس در «لهوف»، اربعین را روز بازگشت اسرا از شام به کربلا ذکر کرده است. ایشان می‌نویسد:
«وقتی اسرای کربلا از شام به طرف عراق بازگشتند، به راهنمای کاروان گفتند: ما را به کربلا ببر. بنابراین آن‌ها به محل شهادت امام حسین آمدند. سپس در آن جا به اقامه عزا و گریه و زاری برای اباعبدالله پرداختند ...»(6 )
ابن نما حلی نیز روز اربعین را روز بازگشت اسرا از شام به کربلا و ملاقات آن‌ها با جابر و عده‌ای از بنی هاشم ذکر کرده است. (10 ) میرزا حسین نوری پس از از نقل قول سید بن طاوس به نقد آن پرداخته است.( 7 )
رسول جعفریان می‌نویسد: «شیخ مفید در ارشاد، ابومخنّف در مقتل الحسین، بلاذری در انساب الاشراف، دینوری در اخبار الطوال و أبن سعد در الطبقات الکبری، اشاره‌ای به بازگشت اسرا به کربلا نکرده‌اند».(8 ) شیخ عباس قمی هم داستان آمدن اسرای کربلا را در اربعین از شام به کربلا بسیار بعید می‌داند. (9 ) محمدابراهیم آیتی (10) و شهید مطهری ره نیز آمدن اسرای در روز اربعین به کربلا، را انکار کرده‌اند. (11 )
امّا در خصوص ورود جابر بن عبدالله انصاری در روز اربعین سال 61 هجری به کربلا، به نظر می‌رسد بین منابع تاریخی چندان اختلافی نباشد. شیخ طوسی می‌نویسد:
«روز اربعین روزی است که جابر بن عبدالله انصاری صحابی رسول خدا ص از مدینه برای زیارت قبر امام حسین ع به کربلا آمد . او اولین زائری بود که قبر شریف آن حضرت را زیارت کرد». (12)
مرحوم آیتی می‌نویسد: «جابر بیستم ماه صفر، درست چهل روز بعد از شهادت امام وارد کربلا شد . سنت زیارت اربعین امام به دست او تأسیس گردید». (13 )

پی نوشت ها:
1. حماسه حسینی، شهيد مطهري ج 1، ص 30. ناشر :صدرا
2. مسار الشيعة (المجموعة)،الشيخ المفيد،ص26،سال چاپ : 1406،ناشر : مكتب آية الله العظمى المرعشي النجفي - قم
3 - مصباح المتهجد،الشيخ الطوسي، ص 787،چاپ : اول،سال چاپ : 1411 - 1991 م،ناشر : مؤسسة فقه الشيعة - بيروت - لبنان ،
4 . ابن اعثم کوفی، احمد؛ ترجمه محمد بن محمد بن مستوفی هروی، تهران، انتشارات آموزش و انقلاب اسلامی، 1372، ص 916.
5 . النوری، لولو و مرجان، تهران، فراهانی، 1364، ص 154.
8 . اللهوف في قتلى الطفوف،السيد ابن طاووس، ص114 ،چاپ : اول،سال چاپ : 1417،ناشر : أنوار الهدى - قم - ايران.
6 . مثير الأحزان، ابن نما الحلي، ص86،سال چاپ : 1369 - 1950 م،ناشر : المطبعة الحيدرية - النجف الأشرف.
7 . نوری، پیشین، ص 152.
8 . جعفریان، تأملی در نهضت عاشورا، قم، ، ص 216. ناشر :انصاریان.
9 . قمی، منتهی الامال، ج1، ص 525. موسسه انتشارات هجرت، قم، 1378 .
10 . آیتی، بررسی تاریخ عاشورا، ص139. ناشر: کتابخانه صدوق
11 . مطهری، حماسه حسینی ، ج1، ص 30.
12 . طوسی، پیشین، ص 787.
13 . آیتی، پیشین، ص 231-230.

فکر کردن به دیگران گناه است؟

پرسشگر گرامی با سلام و سپاس از ارتباط تان با این مرکز
فکر کردن به کسی که او را دوست داری ، اشکالی ندارد ، ولی اگر منجر به گناه شود، باید ترک شود .
آیت الله مکارم دراین باره می فرماید:
فکر گناه تا زمانی که منتهی به انجام گناه نشود،گناه محسوب نمی شود، ولی بی شک آثار نا مطلوبی بر روح انسان می گذارد.(1 )
پى نوشت‏:
1 آ یت الله مکارم، بخشی از مسائل کثیر الابتلا، س162.

آیا باید در زیارت عاشورا بندهای آخر را حتما صد بار تکرار کرد؟ و اگر به جای 100 بار 1 بار را بگوییم و بگوییم 99 بار کافی است؟

پاسخ:
در قسمت پایانی زیارت عاشورا یک فقره مشتمل بر لعن قاتلان و ستمگران و مخالفان اباعبداللَّه (ع) است که با "اللهم العن اول ظالم..." شروع می‏ شود.
فقره دوم مشتمل بر سلام بر سیدالشهدا و فرزندان و اصحاب او است که با "السلام علیک یا ابا عبداللَّه و علی الارواح التی حلت بفنائک..." شروع می‏ شود.
در روایت آمده هر یک از این دو قسمت صد مرتبه خوانده شود، ثواب کامل و فضیلت تامّه زیارت عاشورا را می برد که برابر است با ثواب هزار حج و هزار عمره و هزار بار جهاد در راه خدا. آن کسی که زیارت را آن گونه که مأثور است بخواند به آن چه می‏ خواند، می رسد. کسانی که این زیارت را به طور مختصر می خوانند و لعن ها را فقط یک بار می گویند، گرچه ثواب عظیم می برند (ان شاء الله) ولی ثوابی که وعده داده شده، به تمام و کمال برای کسانی است که تکرار را رعایت کنند.
البته اگر کسی وقت نداشته باشد و هر یک از این دو قسمت را با نیت صد مرتبه بخواند و بعد از خواندن هر یک از آن دو قسمت بگوید: "مأة مرّة" یعنی (100 بار) یا یک مرتبه که خواند بگوید "و تسعاً و تسعین مرّة" یعنی (به اضافه 99 بار دیگر)، امید آن است که خداوند ثواب کامل را به او عنایت نماید.
صاحب "قرّة المهج" می‏ نویسد: در پاورقی کتاب "شفاء الصدور" ج 1، ص 110 از کتاب "مشحون" به سندش از امیرالمؤمنین (ع) نقل می‏ کند که حضرت فرمود: "کسی که زیارت عاشورا (مشهوره) را بخواند، سپس یک دفعه بگوید: "اللهم العنهم جمیعا تسعا و تسعین مرّة" مانند کسی است که صد مرتبه گفته و این برای کسانی که وقت ندارند، فوزی است عظیم.(1)
بنا به حدیث منقول از نبی مکرم اسلام(ص) ارزشمندترین عمل، عملی است که با مشقت (2) انجام گیرد.
بنابراین عملی که اساس و ریشه آن صحیح باشد، انسان برای انجامش هر قدر مشقت بیشتری را تحمل کند، از ثواب و فضیلت بیشتری برخوردار می‏ گردد.
مولی شریف شیروانی از امام هادی نقل می کند که لعن را یک بار کامل بگوید: آن گاه 99 بار بگوید: اللهم العنهم جمیعا. در سلام هم یک بار آن را به طور کامل بگوید و بعد 99 بار بگوید: « االسلام علی الحسین و علی علی بن الحسین و علی اولاد الحسین و علی اصحاب الحسین» مثل این است که تمام صد لعن و صد سلام را گفته باشد. (3)

پی نوشت ها:
1 . جواد بن عباس کربلائی، قرة المهج، ص 127.
2 . "احمزها" یعنی قوی‏ترین و محکم‏ترین.
3 . زیارت عاشورا و آثار شگفت آن . سید علی موحد اصفهانی ،ص 121.

جوان 21ساله ودانشجو ومقلد آیت اله مکارم شیرازی هستم.دچار مشکل شهوت و گاها شیطان در من رخنه کرده و دچار عمل ناشایست می شوم .و فعلا قصد ازدواج ندارم.مدت دو سال بود که این عمل را ترک کرده بودم ولی چند ماهی است که دوباره دچار شدم .یک راه حل که بتوانم تا زمان ازدواج با این مشکل مبارزه کنم. از لطف شما ممنون

در پاسخ به سؤال شما مطالبی را در قالب نکات زیر تقدیم می داریم:
1. از این که توانسته اید از این عادت و عمل زشت به مدت دو سال، رهایی پیدا کنید باید به شما تبریک گفت چرا که، بيشتر افراد مبتلا به خودارضایی اظهار كرده اند آن قدر اراده ندارند تا بتوانند دست از اين كار بردارند. اينان خود را غريقي مي بينند كه ميان امواج خروشان دريا گرفتار شده اند، در حالي كه حقيقيت اين نيست. در طول زندگي به موازات رشد بدني، اراده نيز تعميق مي يابد و انسان در هر شرايطي قادر به تسلط بيشتر بر خواسته هاي خود مي باشد. با توجه به این که شما توانسته اید به مدت دو سال از این عادت زشت فاصله بگیرید، معلوم می گردد که از اراده قوی و با صلابتی برخوردارید بنابراین باز هم می توانید غریزه جنسی خود را کنترل کنید و تا زمان ازدواج و فراهم گشتن شرایط آن، خویشتنداری جنسی داشته باشید.
2. این را بدانید که استمناء، عمل ناشايستي است كه عوارض خود را دير یا زود، نشان خواهد داد. عمل خودارضايي، بنيه شخص را از بين برده و او را نيز جنبه رواني دچار آسيب هاي فراواني مي كند. جسمي كه از رهگذر اين حادثه آسيب ببيند روح صاحبش را متزلزل مي كند. اصولاً هر عملي كه از مطابقت دستورهاي شرعي و ديني خارج باشد، در مسيرانحراف قرار مي گيرد و اگر به جسم آسيب نرساند، از جنبه روان شناختي محكوم خواهد بود. ضمير ناخودآگاه انسان با خطرات وجداني اين اصل مسلم را مي پذيرد كه اخلاق تضمين كننده سلامتي انسان ها است و اسلام كامل ترين واخلاق گراترين دين هاو دستورهاي آن تكامل يافته ترين دستورها است. هر كس به آن عمل كند راه نجات را پيموده است و گرنه در پيچ و خم انحراف و ظلمت گمراه و سرگشته خواهد شد.
3. این را بدانید که ترك این عادت يك روزه ممكن نيست و بايد به تدريج آن را ترك كنيد و نيز صبر و حوصله و تحمّل بسيار لازم دارد. براي ايجاد و تقويت هر چه بيشتر اراده، به فوايد و آثار آن و نتيجه اي كه به دست خواهيد آورد، نيز اهميت آن و آينده روشني كه داريد، همچنين نجات از مشكل و سختي كه با آن روبرو هستيد، به شما كمك خواهد كرد. به پاداش عظيم اخروي و رضايت حضرت دوست (به جهت سختي و مشكل بودن ترك عمل) توجه نماييد. به خاطر داشته باشيد هر چه گناه و ترك عمل سنگين تر باشد و تلاش بيشتري لازم داشته باشد، در صورت تحقّق، انسان را به كمالات بالاتري مي رساند كه براي ديگران شايد حتي قابل تصوّر نباشد.
4. مشکل خودارضایی اگرچه مشکل بزرگ و گناه کبیره است. ولی این گونه نیست که اصلاً درمانی نداشته باشد؛ امروزه برای درمان این پدیده زشت و ناپسند و نیز کنترل غریزه جنسی و شهوت، راهکارهای بسیاری وجود دارد، از توصیه گرفته تا روان درمانی و استفاده از داروهای گیاهی و شیمیایی، که شما می توانید با مراجعه به سایت پاسخگو و دیگر سایت های مرتبط، راهکارهای بسیاری را ملاحظه کرده و به تناسب خودتان آنها را به کار گیرید تا به درمان قطعی خودارضایی نائل گردید و چنانچه راهکارهای درمانی افاقه نکرد و مؤثر نیفتاد در این صورت به روان پزشک مراجعه کنید تا ضمن بکار گیری راهکارهای دیگر درمانی، به دارودرمانی زیر نظر روان پزشک بپرازید.
5. معمولاً شناخت عواقب و آسيب هاي ناشي از اين بيماري، مهم ترين عامل بازدارنده است زيرا كسي كه آسيب شناسي دقيقي از آن داشته باشد. دغدغه فكري و حساسيت روحي شديدي در او ايجاد مي شود و موجب مي گردد كه با عزم و اراده قوي، آن عادت را رها نسازد. مهم داشتن اراده راسخ است كه حيات و هويت آدمي به عزم و اراده او است. پس در قدم نخست برای آشنایی با آسیب های خودارضایی، به سایت پاسخگو و دیگر سایت های مرتبط مراجعه کنید و آسیب ها و عوارض ناخوشایند آن را شناسایی کنید.
6. این را بدانید که مقابله با غریزه جنسی و کنترل آن، یک نوع تمرین اراده می باشد؛ اگر شما نتوانید در این برهه از زندگی با غریزه جنسی کنار بیایید و کنترل آن را در اختیار بگیرید، این احتمال داده می شود که در زندگی آینده نتوانید از پس مشکلات زندگی به خوبی بر بیایید و موفق عمل کنید به همین خاطر توصیه می کنیم که اراده خود را تقویت کنید و با بکار بستن راهکارهای کنترل و تعدیل غریزه جنسی، آن را مهار کنید و افسار آن را کاملاً در دست بگیرید.
موفق باشید.

با توجه به نقش خواص در شکل گیری واقعه عاشورا این سوال همواره در ذهن بنده بوده که چرا خواص شیعه مثل عدی بن حاتم طایی و جابربن عبدالله انصاری و عبدالله ابن عباس و حتی محمدحنفیه و عبدالله ابن جعفر بن ابیطالب سعادت همراهی و توفیق حضور در حادثه کربلای 61هجری با امام حسین علیه السلام نصیبشان نشد؟ حتی در این مواقع بیماری و کهولت سن را هم نمی شود بهانه کرد چون هم پیرمرد در کربلا بود هم کودکانی که به بلوغ نرسیده بودند و حتی تازه مسلمانان هم این افتخار نصیبشان شد ولی چرا اینها نبودند؟

با عرض سلام و تشکر از ارتباط تان با این مرکز.
همان گونه كه بيان داشتيد بسياري از خواص توفيق همراهي با امام حسين را نداشتند. اما پاسخ چرايي اين مطلب را از كلام صاحب تنقیح المقال بيان مي داريم:
وي معتقد است امام حسین (ع) در مدینه یا مکه فردی را مکلف به همراهی نکرد. او می نویسد: امام حسین هنگامی که از حجاز به طرف عراق حرکت کرد، خود می دانست که به فیض شهادت خواهد رسید، ولی به ظاهر، به قصد جنگ و نبرد مسلحانه حرکت نکرد، تا بر همه ی مکلفین واجب شود که به عنوان جهاد، با او همراه شوند؛ بلکه بر اساس وظیفه ی خود، یعنی به دست گرفتن رهبری ظاهری و پیشوایی مردم، که حضرتش را دعوت کرده بودند، حرکت کرد. در این صورت بر دیگران واجب نیست که با او هم سفر شوند و اگر کسی هم همراهی نکند، گناهی را مرتکب نشده است. آری گناهکار فردی است که در قیام کربلا و محاصره ی امام حسین در روز عاشورا حضور داشته و با آن حال از امام تخلف کرده، به یاری حضرتش نشتافته است.
اما کسانی که در حجاز بودند و از همان اول با امام نیامدند، از ابتدا مکلف به حرکت و همراهی با امام نبودند و عدم همراهی آنان تخلف و موجب فسق و گناه آنان نیست. مامقانی پس از بیان این مقدمات می گوید:
بنابراین، تعدادی از صالحان و خوبان بودند که در آن هنگام، شرف شهادت برای آنان نوشته نشده بود و در حجاز ماندند و شکی نیست که احدی در عدالت آنان تردیدی نداشته است. پس نیامدن محمد حنفیه و عبدالله جعفر به علت سرپیچی یا انحراف ایشان نبوده است.(1)
علامه مجلسی نقل می کند که:
امام حسین، قبل از شهادتش به بنی هاشم چنین نوشته است:
« من الحسین بن علی الی بنی هاشم، اما بعد، فانه من لحق بی منکم استشهد معی و من تخلف لم یبلغ الفتح و السلام؛ اما بعد، هرکس از شما با من بود به شهادت خواهد رسید و افرادی که با من نیامدند، به درجه ی فتح نایل نشدند!».
وی بعد از ذکر روایت فوق چنین می نویسد:
جمله ی: «به فتح نایل نمی شود» این احتمال را می رساند که امام (ع) دیگران را بین آمدن به کربلا و نیامدن مخیر کرده بود؛ پس چون آمدن آنان امر واجبی نبود، بلکه تخییری بود، تخلف از آن، گناه محسوب نمی شود. (2)
لازم به توجه است که:
برخي مانند حبيب بن مظاهر كه به امام ملحق شدند، در كوفه بودند و در آغاز راه از مدينه يا مكه تعداد اندكي همراه امام بودند.

پي نوشت ها:
1. تنقیح المقال فی علم احوال الرجال، مامقانی، عبدالله، ص‏112، بی جا، مطبعة الحیدریة؛ بحارالانوار، ج 42، ص 81 .
2. بحار الأنوار، علامة المجلسي ، ج 44، ص 233- 298 ، سال چاپ : 1403 - 1983 م ، ناشر : دار إحياء التراث العربي ، بيروت ، لبنان .

شوهر حضرت زینب (سلام الله علیها) کیست؟

پاسخ:
شوهر حضرت زینب، عبد الله بن جعفر است. وى، نخستين نوزاد مسلمان درحبشه بود. در ايامى كه پدرش جعفر بن ابى طالب به حبشه هجرت كرده بود، در آن كشور به دنيا آمد. مادرش ‏«اسماء بنت عميس‏» بود. اسماء، پس از شهادت جعفر طيار در جنگ‏ موته، به همسرى ابوبكر، سپس على بن ابى طالب در آمد. عبد الله بن جعفر، مورد عنايت‏ خاص پيامبر اكرم بود، بويژه كه پدرش سردار بزرگ شهيد جبهه اسلام به شمار مى‏ آمد.
همچنين مورد علاقه اميرالمؤمنين بود و در جنگ صفين از اُمراء لشكر آن حضرت بوده است. وى نسبت به امام حسن و امام حسين (ع) ارادتى شايان داشته و آن دو بزرگوار را اختياردار زندگى خويش مي دانسته چنان كه وقتى معاويه توسط مروان حاكم مدينه دختر عبداللّه را جهت فرزندش يزيد خواستگارى نمود و پيغام داد كه شنيده ام عبداللّه مبالغى بدهكار است هرچه خواست به وى بده عبداللّه در جواب گفت: اختيار زنان ما با حسن بن على مي باشد از او خواستگارى كن. و چون امام حسن (ع) شنيد فوراً آن دختر را به پسر عمویش قاسم بن محمد بن جعفر تزويج نمود.
او مردى سخاوتمند و اهل جود و بخشش بود. عبد الله جعفر، از جمله كسانى بود كه به سيد الشهدا نامه نوشت و از او خواست كه از سفر به عراق منصرف شود. گرچه خود در كربلا حضور نداشت، اما دو پسرش عون و محمد را همراه مادرشان حضرت زينب به كربلا فرستاد و اين دو فرزند، در ركاب‏ سالار شهيدان روز عاشورا به شهادت رسيدند. او از اين كه نتوانسته بود در واقعه كربلا شركت كند، تأسف مى‏ خورد. پس از حادثه عاشورا و شهادت امام حسين، وى در مدينه به سوگ نشست و مردم براى تسليت گويى نزد او مى‏ آمدند. وى در سن‏90 سالگى، در سال 80 هجرى در مدينه درگذشت و در بقيع به خاك سپرده شد. برخى‏ هم درگذشت او را در شام و قبر وى را در «باب الصغير» دمشق، كنار قبر بلال مى‏ دانند . (1)

پي نوشت:
1. ر.ک : جواد محدثی، فرهنگ عاشورا، ص 298-299، قم نشر معروف ، 1378 ، چاپ چهارم ؛ معارف و معاريف ،ج 7 ، ص ، 232-233 ، سيد مصطفي دشتي ،قم ، 1376 ، چاپ دوم ؛ بحار الانوار ، ج 10 ، ص 222 .

صفحه‌ها