پرسش وپاسخ

خواندن دعاي عهد و زيارت عاشورا و قرآن درهنگام عذرشرعي چه حكمي دارد؟ (طبق نظر امام خمینی ره)

پاسخ:
در حال عذر شرعی خواندن سوره های سجده دارد حرام است . خواندن غیر از این سوره ها از قرآن اشکال ندارد ، ولی بیش تر از هفت آیه خواندن مکروه است. خواندن دعای عهد و زیارت عاشورا اشکالی ندارد اما جایی از بدن را نباید به آیه قرآن و نام خدا و اسم پیامبر و امام برساند ، مثلا در حال خواندن قرآن نباید دست به خط قرآن بزند.(1)

پی نوشت:
1. امام خمینی، توضیح المسائل، م 355و356و450.

مطلب ارسالی شما بعد تایید مدیریت در سایت نمایش داده خواهد شد.

با سلام من قصد ازدواج با دختری را دارم که مادرش اعتقاد شدیدی به سر کتاب باز کردن دارد و به تازگی برای پیش بینی آینده من و فرزندش این کار را انجام داده و به او گفته اند که در ابتدا زندگی بسیار خوب و خوشی خواهیم داشت ولی مشکلات بسیار بد و حل نشدنی رخ خواهد داد و اینکه ستارگان ما به هم نمیخورند. آیا چنین چیزی درست است و می توان به این سخنان اعتماد کرد؟؟؟

پرسشگر محترم با سلام و تشکر از ارتباطتان با این مرکز؛
آنچه که امروزه در جامعه ما تحت عنوان های مختلفی از قبیل سر کتاب باز کردن ، طالع بینی ، ستاره بینی ، فالگیری ،بخت بینی یا بخت را بستن و یا باز کردن رواج دارد ، در قریب به اتفاق موارد مشتی خرافات و اراجیفِ شیادانی بیسواد است که از علوم باطنی هیچ سر در نمی‌آورند . تنها به فکر رسیدن به مطامع خود هستند . تهدیدات و اخطارهای آنان و نسخه هایی که می پیچند، ذره ای ارزش و اهمیت ندارد. رفتن پیش آنان هم طبق نظر برخی مراجع حرام است .
مدعیان این عرصه ، معمولا دروغ گویانی خطرناک یا افرادی روان پریش هستند .
آن ها معمولاً با بیان مسائل کلی که قابل انطباق با روحیات مختلف است ، یا با بیان یک سری مطالب متشابه سعی در جلب نظر مشتریان دارند. یا بر اثر حدسیات چیز هایی را بیان می‌کنند که به صورت اتفاق برخی واقع می‌شود . انسان‌ها خیال می‌کنند که پیشگویی‌های آن ها قطعی بوده است.هیچ یک از فال های مذکور از نظر عقل و شرع اعتباری ندارد. اما عقل به ما می گوید تصمیم گیری انسان باید بر اساس اندیشه و دور اندیشی و مشورت با عاقلان مؤمن صورت گیرد . سرنوشت انسان نباید با فال تعیین شود.
فال به تنهایی هیچ تأثیری در انسان ندارد. آنچه منشأ اثر است،‌ فکر و تلقی نادرست از فال است؛ یعنی کسی که به آن چه فالگیر می گوید، باور داشته باشد و به خود تلقین نماید، چه بسا خود را ببازد و با مشکلاتی مواجه گردد. امام صادق(ع) می فرماید: "تأثیر یا بی تأثیری فال بد در روان تو تابع موضعی است که در مقابل آن اتخاذ می کنی. اگر آن را ناچیز بدانی، ناچیز خواهد بود. اگر آن را مهم بپنداری ، مهم خواهد بود . اگر به آن ترتیب اثر ندهی، هیچ و بی اثر خواهد بود".(1)بنابراین هیچ اطمینانی به فال نمی توان داشت.
طالع‏بینی که با نگاه کردن در ساعت، روز، ماه و سال به دنیا آمدن یک شخص ، هم چنین نگاه کردن به اوضاع ستارگان در آن وقت ، حکم به آینده آن شخص می‏شود نیز اعتبار شرعی و علمی ندارد. بر اساس حدس و گمان است، اگر چه گاهی در برخی موارد مطابقت با واقع داشته باشد.
برای این که مسلمانان تحت تأثیر فال گیری و پیشگویی برخی شیادان قرار نگیرند، خویشتن را تسلیم نادانی‌ها و خرافات ننمایند. اولیای دین نه تنها پیروان خود را از این قبیل کارهای موهوم و زیانبار بر حذر داشته اند، بلکه پذیرش سخنان این قبیل افراد را مخالفت با تعالیم الهی خوانده اند.
هیثم بن واقد گوید: به حضرت صادق(ع) عرض کردم: بین ما اهالی جزیره مردی است که گاهی اشخاص در باره مالی که به دزدی رفته یا مفقود شده، از وی سؤال می کنند و او خبر می‌دهد. آیا مجازیم در این قبیل موارد از او پرسش نماییم؟ حضرت جواب داد که رسول اکرم(ص) فرمود: "کسی که نزد ساحر یا کاهن یا کذّاب برود و گفته او را قبول نماید،‌ با این عمل به کتابی که از طرف خداوند نازل گردیده، کافر شده است".(2)
در استفتائات بعضی از مراجع معظم تقلید آمده:
فالگیری و رمالی مطلبی است خرافی . مراجعه به رمال و فالگیر جایز نیست.(3) برای رفع احتمالات با پرداخت صدقه و دعا از جمله دعای«حسبی الله و کفی،و سمع الله لمن دعا ،لیس وراء الله منتهی»به مقصود خود برسید.

پی‌نوشت‌ها :
1. ثقه الاسلام كليني، الكافي، دار الكتب الاسلاميه، طهران، 1365 ه.ش .ج 8، ص 197.
2. مرتضی مطهری، داستان راستان،‌ ج 1، ص 136؛‌محمد تقی فلسفی، کودک، ج 1، ص 382،‌ به نقل از روضة کافی، ‌ص 293.
3. جامع المسائل، ج 1، ص 630، مسئله 2202؛ آیت الله مکارم، استفتائات جدید، ص 156، س 563؛آیت الله خامنه‌ای ، رساله اجوبه الاستفتاات ، س 1229 .

در بعضی منابع تاریخی آمده که امام حسین (علیه السلام) در برخورد با سپاه عمرسعد، سه پیشنهاد مطرح کرد: «یکی اینکه مرا بگذاری تا برگردم، یا به مرزی از مرزهای اسلام بروم، و یا اینکه به شام پیش یزید بروم و دستم را در دست او بگذارم». آیا این موضوع صحت دارد؟ اگر صحت داشته باشد، آیا با هدف قیام امام حسین (ع) که مبارزه با شخص یزید بوده در تعارض نیست؟ اگر صحت ندارد، آیا سند معتبری برای رد این ادعا وجود دارد؟ ممنون می‌شوم اگر آدرس منبع را بفرمایید.

پاسخ:
امام حسین (ع) با عمر سعد گفتگو و او را نصیحت نمود، که -متاسفانه- نصایح امام، در وی اثر نکرد، اما در این گفتگو بیعت با یزید مطرح نشده است. اگر در برخی منابع هم چنین مطلبی باشد، باید آن را تحلیل و توجیه نمود، زیرا این امر با اهداف، گفتار و رفتار امام همسویی ندارد. امام از آغاز قیام از عدم بیعت با یزید و امر به معروف و نهی از منکر سخن گفت. بارها اعلام نمود که به هیج عنوان با یزید بیعت نمی کند(1). تا آخرین لحظه زندگی نیز از این هدف دست بر نداشت. اتفاقا بیشتر خطابه و سخنان عزت مندی و عزت گرایی امام در روز عاشورا و در برابر دشمن ایراد شده است. روز عاشورا خطاب به نيروهاى ابن سعد فرمود:
الا و ان الدعى بن الدعى قد ركز بين اثنتين، بين السلة و الذلة و هيهات منا الذلة... ".
کسی که در آخرین لحظه زندگی این گونه سخن می گوید، چگونه به حکومت پیشنهاد بیعت می دهد؟ البته امام در گفتگوی با حر و عمر سعد فرمود: به جهت اینکه مردم کوفه از من دعوت کرده اند آمدم، حال اگر به این امر وفا دار نیستند بر می گردم، اما حرف امام معنایش این نیست که دست از اهداف خود برمی دارد، دیگر امر به معروف نمی کند و در برابر حکومت سکوت می نماید. امام در برابر دشمن چنین جوابی را داد و این جواب هم منطقی بود، زیرا کوفیان بودند که امام را دعوت کرده بودند. امام آنان را سرزنش نمود. مهم تر از همه اینکه خطابه و سخنان پرشور امام که در شب و روز عاشورا بیان شده است، حاکی از ادامه روحیه ستم ستیزی امام دارد. از سوی دیگر امام بیعت با یزید را مساوی با از بین رفتن اسلام خواند.(2) از او به عنوان انسان فاجر، فاسق و ظالم یاد کرد و حکومت وی را غیرمشروع دانست،(3) با این وضع چگونه امام بیعت با یزید را پیشنهاد می نماید؟
روز عاشورا فرستاده، نامه ابن سعد را به امام تقديم نمود و عرض كرد:
چرا به ديار ما آمده‏ اى؟ امام فرمود: اهالى شهر شما به من نامه نوشتند و مرا دعوت كرده‏ اند. اگر از آمدن من ناخشنودند، باز خواهم گشت، سپس امام به فرستاده عمربن سعد فرمود: از طرف من به اميرت بگو: خود به اين ديار نيامده‏ ام، بلكه مردم اين ديار مرا دعوت كردند تا به نزدشان بيايم و با من بيعت كنند و مرا از دشمنانم بازدارند و ياريم نمايند، پس اگر ناخشنودند، از راهى كه آمده‏ ام باز مى‏ گردم.
وقتى فرستاده عمربن سعد بازگشت و او را از جريان امر با خبر ساخت، ابن سعد گفت: اميدوارم كه خداوند مرا از جنگ با حسين برهاند. آن گاه خواسته امام را به اطّلاع «ابن زياد» رساند، ولى او در پاسخ نوشت: از حسين بن على بخواه او و تمام يارانش با يزيد بيعت كنند. اگر چنين كرد، ما نظر خود را خواهيم نوشت.
چون نامه ابن زياد به دست ابن سعد رسيد، گفت: تصوّر من اين است كه عبيداللَّه بن زياد، خواهان عافيت و صلح نيست. عمر بن سعد، متن نامه عبيداللَّه بن زياد را نزد امام فرستاد. امام فرمود: هرگز به نامه ابن زياد پاسخ نخواهم داد. آيا بالاتر از مرگ سرانجامى خواهد بود؟! خوشا چنين مرگى.
امام قاصدى نزد عمر بن سعد روانه ساخت كه مى‏ خواهم شب هنگام در فاصله دو سپاه با هم ملاقاتى داشته باشيم. چون شب فرا رسيد، ابن سعد با بيست نفر از يارانش و امام حسین (ع) نيز با بيست تن از ياران خود در محلّ موعود حضور يافتند. امام به ياران خود دستور داد تا دور شوند. تنها عبّاس برادرش و على اكبر فرزندش را نزد خود نگاه داشت. همين طور ابن سعد نيز به جز فرزندش حفص و غلامش، به بقيّه دستور داد، دور شوند. ابتدا امام آغاز سخن كرد و فرمود: واى بر تو، اى پسر سعد، آيا از خدايى كه بازگشت تو به سوى اوست، هراس ندارى؟ آيا با من مى‏ جنگى در حالى كه مى‏ دانى من پسر چه كسى هستم؟ اين گروه را رها كن و با ما باش كه اين موجب نزديكى تو به خداست. ابن سعد گفت: اگر از اين گروه جدا شوم، مى‏ ترسم خانه‏ ام را ويران كنند.
امام فرمود: آن را براى تو مى‏ سازم. ابن سعد گفت: من از جان خانواده‏ ام بيمناكم. مى‏ ترسم ابن زياد بر آنان خشم گيرد و همه را از دم شمشير بگذراند. امام هنگامى كه مشاهده كرد ابن سعد از تصميم خود باز نمى‏ گردد، سكوت كرد و پاسخى نداد و از وى رو برگرداند. در حالى كه از جا بر مى‏ خاست، فرمود: تو را چه مى‏ شود! خداوند به زودى در بسترت جانت را بگيرد و تو را در روز رستاخيز نيامرزد. به خدا سوگند! من اميدوارم كه از گندم عراق، جز مقدار ناچيزى، نخورى.(4)
همان طور که ملاحظه می نمایید در این نامه و گفتگو سخن از بیعت امام با یزید نیست.

پی نوشت ها:
1. فتوح، ابن اعثم ، ج5 ،ص 31.
2.بحارالانوار،ج1، ص184 .
3.همان، ج44، 325 .
4. عاشورا ريشه‏ها، انگيزه‏ها، رويدادها، پيامدها، سعید داودی و مهدی رستم نژاد ، ص 395-398، مدرسه الامام علی بن ابی طالب(ع)،قم،1384 .

با سلام و تشکر به خاطر ارتباط تان با این مرکز.
جماع یعنی نزدیکی کردن و همبستر شدن ، مثلا اگر زن و شوهر با هم نزدیکی کنند و دخول به مقدار ختنه گاه و یا بیش تر صورت بگیرد، جماع گفته می شود.(1)
پی نوشت:
1. آیت الله خامنه ای، اجوبه الإستفتائات، سؤال 770و 1891.

دختری هستم جوان که متاسفانه با گناه استمنا اشنا شدم بعد از اندکی پی بردم که این کار گناه کبیره است حالا میخواهم ترک کنم اما تکرار گناه باعث شده وابستگی شدیدی پیدا کنم و این گناه تمام حریم های دین را از من گرفته حتی گاهی اوقات به طور عمد نماز نمیخوانم ایا راه توبه برای من وجود دارد ؟وبا توبه اثار گناه کاملا از بین میرود ؟مرا راهنمایی کنید بار ها توبه شکنی کردم ضمنا من شرایط ازدواج را ندارم

1. غریزه جنسی برای هدف خاصی در وجود انسان به ودیعه گذاشته شده است . باید تا قبل از فراهم شدن شرایط ازدواج و ارضای غریزه جنسی، به خوبی از خود مواظبت به عمل آورید تا دچار انحراف از مسیر اصلی نشوید، البته این مهم به سادگی ها امکان پذیر نیست . نیازمند تلاش و کوشش فراوان در مقابله با زیاده خواهی ها و طغیان غریزه جنسی است.
2. اگر کسی به این عمل زشت مبتلا باشد، باید به طریقی خود را از آن برهاند تا از عوارض بسیار ناخوشایند آن مصون بماند. البته همیشه راه توبه و برگشت باز است . خداوند کسی که از گناه خود، توبه حقیقی کند می بخشد و پاک می گرداند. با ترک خودارضایی و توبه حقیقی، می توان از خشم و قهرخداوند در امان ماند. گناه خودارضایی مانند بسیاری از گناهان دیگر، کفاره ای جز توبه واقعی و حقیقی ندارد. انسان با توبه و عزم و تصمیم برای ترک همیشگی از این گناه پاک خواهد شد. از این روی توبه هرگاه حقيقي و واقعي باشد و از اعماق جان برخيزد و جامع شرايط باشد و واقعاً اگر انسان از گناهي كه مرتكب شده احساس خجلت و ندامت كند و خود را در پيشگاه خدا شرمنده ببيند و در صدد كسب رضاي حق تعالي باشد، به يقين مقبول درگاه احديت واقع شده و آثار و بركاتش نمايان مي گردد. هر چند گناه بزرگ يا بسيار باشد.
همین که به زشتی عمل خود آگاهی پیدا کردید و از انجام دادن آن احساس پشیمانی و ناراحتی می‌کنید و تصمیم گرفتید که دیگر آن گناه را انجام ندهید، توبه تحقق یافته است. با استمرار این تصمیم و ترک آن عمل، خداوند گناهان گذشته شما را مورد عفو و بخشش قرار خواهد داد و آثار آن را کاملاً محو می کند.
3. اگرچه شكستن توبه كار بدي است، اما در جائي نداريم كه در اثر شكستن توبه خدا ديگر انسان را نخواهد بخشيد. چنين باوري موجب يأس از رحمت الهي مي‏شود كه خود از گناهان كبيره است.
مفسرين قرآن در ذيل آيه 160سوره بقره كه خداوند متعال خود را "تواب رحيم" خوانده است، گفته‏اند يك وجه" تواب رحيم" اين است كه خداوند توبه آناني را كه مدام توبه مي‏كنند و مي‏شكنند مي‏پذيرد.
اين درگه ما درگه نوميدي نيست‏ *** صد بار اگر توبه شكستي باز آي
4. پرورش تقوا و معنويت و تقويت ايمان و تقواي الهي، مي‌تواند در پيشگيري از انحرافات اخلاقي و طغيان شهوت و غريزه جنسي شما نقش به سزایی داشته باشند.
5. امروزه راهکارهای بسیاری برای کنترل غریزه جنسی و ترک خودارضایی وجود دارد .می توانید آن ها را در سایت پاسخگو و دیگر سایت های مرتبط مشاهده کنید . متناسب با خود آن ها را به کار ببرید . اگر اراده خود را تقویت کنید و در این راه تلاش و کوشش مضاعف به کار ببرید، خواهی توانست مشکل خودارضایی خود را حل کنید . به صورت کامل آن را ترک کرده و غریزه جنسی را کنترل و آن را به صورت صحیح مدریت کنید.
6. به مشاور و روانشناس با تخصص سکس تراپی مراجعه کنید . راهکارهای درمانی را به صورت تخصصی تمرین کرده و به کار ببرید . در مرحله بعد جهت دارو درمانی به روانپزشک مراجعه کنید. امروزه برای رهایی از فشار شهوت جنسی از رژیم غذایی گرفته تا داروهای مختلف گیاهی و شیمیایی و تزریق هورمون وجود دارد که می توانید زیر نظر متخصان آن ها را به کار ببرید و استفاده کنید.
موفق باشید.

پرسش1:ادلۀ عقلي عصمت امام:

1- تسلسل؛ سبب نياز امّت به امام آن است كه مردم معصوم نبوده، جايز الخطا مي‌باشند. حال اگر فرض كنيم كه امام، هم جايزالخطا باشد، پس فرد ديگري باید فرض شود که معصوم باشد و اگر سلسله نيازها، به معصوم ختم نشود تسلسل لازم مي‌آيد و از آنجا كه تسلسل باطل است وجود امام معصومي كه با وجود او نياز امّت برطرف مي‌گردد لازم مي‌شود.

2- حفظ اسلام؛ موفقيت امام در مهمترين مسئوليت خويش كه همان حفظ اسلام از تغييرات و تحريفات است، بدون عصمت امكان‌پذير نيست زيرا در صورت معصوم نبودن امام، احتمال تغيير عمدي يا سهوي توسط او در دين داده مي‌شود.

3- الگو بودن برای مردم؛ هدف از نصب امام از ناحيۀ خداوند اين است كه مردم از اوامر او اطاعت كنند و كارهاي او را به عنوان الگو براي خويش برگزينند، در حالي كه اگر انجام گناه از امام ممكن باشد، اعتماد و اطمينان مردم نسبت به او كمتر خواهد شد و در نتيجه اثر پذيري و اطاعت مردم از گفتار و رفتار او كمتر تحقّق خواهد یافت.

براهین 1 و 2 و 3 عقلی برای امامت به نظر برای دوران غیبت جور در نمیاد. چون دین در دوران غیبت به ظاهر در دست فقها بوده و عصمت آنها ثابت نیست.

پرسش2: ضمن درخواست به شبهه بالا یه سوال دیگه دارم اونم اینه که آیا دلیل عقلی یا فلسفی محض (مثل بحث انسان کامل در فلسفه) برای اثبات ولایت معنوی انسان کامل (امام عصر «عجل الله تعالی فرجه») داریم؟

پاسخ1:
در زمان غیبت نیز مسئول دین خدا امام معصوم است و در واقع سرپرست دین اوست؛ ولی فقهای جامع الشرایط و عادل به عنوان نایب امام حسب ظاهر عهده دار بیان احکام دین خدايند. از این روی مطالبی که در باره امام معصوم وجود دارد و در پرسش اشاره شده همواره و در هر زمان حتی در زمان غیبت هم مطرح است؛ زیرا:
نباید تصور شود که مسئولیت امام و رهبری جامعه بعد از پیامبر تنها بیان احکام بوده، بلکه امامت مقامی الهی است که غیر از رهبری ظاهری مردم، مسئولیت رهبری معنوی و باطنی را نیز به عهده دارد.
مفسر حکیم علامه طباطبایی در این باره بیان ژرفی دارد: امام چنان که نسبت به ظاهر اعمال مردم پیشوا و راهنماست، همچنان در باطن نیز سمت پیشوایی و رهبری دارد. اوست قافله سالار کاروان انسانیت که از راه باطن به سوی خدا سیر می‌کند. (1)
اگر معنای امامت روشن گردد، معلوم خواهد شد که وظیفه امام تنها بیان صوری معارف و راهنمایی ظاهری مردم نیست. امام همچنان که وظیفه راهنمایی ظاهري مردم را به عهده دارد، ولایت و رهبری باطنی اعمال را به عهده دارد. او است که حیات معنوی مردم را تنظیم می‌کند. حقایق اعمال را به سوی خدا سوق می‌دهد.
حضور او در میان مردم و تربیت شاگردان و در زندان و یا در غیبت بودنشان در این باب تأثیری ندارد. امام از راه باطن به نفوس و ارواح مردم اشراف و اتصال دارد، اگر چه از چشم جسمانی آن ها مستور است و یا مردم به او دسترسی ندارد. (2)
از این تحلیل حکیمانه معلوم می‌شود که با توجه به مسئولیت ظاهری و باطنی امام در همه شرایط، چه مردم با امام ارتباط داشته باشند و چه زمینه چنین ارتباطی به هر دلیل وجود نداشته باشد، بعد از پیامبر برای جامعه بشری، انسان معصومی به نام امام وجودش لازم و ضروری است.
گرچه ائمه (ع) به دلیل طولانی نبودن عمر مبارک‌شان و یا به دلیل فراهم نبودن شرایط، آن گونه که شایسته و لازم است نتوانستند حقایق را براي مردم بیان کنند، ولی همین که هر کدام به نوبه خود در زمانی خاصی به عنوان حجت الهی روی زمین وجود داشته‌ و به تناوب مسئولیت را به عهده می‌گرفتند و هیچگاه زمین از حجت خدا خالی نبوده است، اثرگذار بوده اند.
امیر مؤمنان (ع) در این باره بیان زیبا و عمیقی دارد:
«ألاَ أنّ آل محمّد (ص) کمثل النجوم السماء إذا هَوى نجمٌ طلعَ نجمٌ، فکأنّکم قد تکاملت مِن الله فیکم الصنائع وآتاکم ما کنتم تأملون؛ (3) آگاه باشید، آل محمد همانند ستارگان آسمانند که هر گاه یکی از آن ها غروب کند، ستاره‌ای دیگر طلوع می‌کند. گویا می‌بینم در پرتوی خاندان پیامبر نعمت‌های خدا بر شما تمام شده و شما به آنچه آرزو دارید، رسیده‌اید».
این کلام حضرت گویای اسراری فراوان است که حقایق بسیاری را روشن می‌سازد.
گفتنی است که با توجه به تحلیل یاد شده گرچه برهان اول و دوم در همه زمان ها موثر است و پیام خود را دارد، ولی برهان دوم - که الگو گیری باشد - شاید در عصر غیبت جنبه عمومي نداشته باشد. ولي براي برخی از خواص و ياران آن حضرت ممکن است.
به عنوان مثال و نمونه برخی نقل کرده‌اند که از شیخ مفید ( که از علمای بسیار بزرگ شیعه در قرن پنجم است) سؤال شد: زن حامله‌ای از دنیا رفته، آیا او را به همان صورت دفن کنیم یا بچه‌ای را که در شکم دارد و زنده است، بیرون آوریم، بعد او را دفن کنیم، در پاسخ فرمود: با بچه او را دفن نمایید.
بعد از آن که پرسشگر بیرون رفت، فردی که سوار مرکبی بود، به او رسید و فرمود: شیخ مفید گفته: بچه را بیرون آورید، سپس او را دفن نمایید.
بعد از مدتی، جریان را برای شیخ مفید نقل کردند، فرمود: کسی را نفرستادم و آن کس حضرت صاحب الامر بوده، سپس تصمیم گرفت که فتوا ندهد، چون ممکن است اشتباه باشد، نامه‌ای از امام عصر (عج) برای شیخ مفید آمد که:
فتوا بدهید و بر ماست که نگذاریم که در خطا واقع شوید. لذا شیخ بار دیگر در مسند فتوى نشست. (4)
البته از باب قاعده لطف، امام زمان به هر صورت که مصلحت بداند، شیعه و فقها را مورد عنایت و لطف خود قرار می دهد، ولی عنایت در چه زمان و چگونه انجام می شود، برای ما معلوم نیست.
نکته دیگر در این باب این است که کلیاتی در آموزه های دینی و روایات آمده که با استمداد از آن ها می توان مطالبی را تقدیم داشت، مثلا حسب آنچه نقل شده ، امام زمان (ع) فرمود: « فانا یحیط علمنا بانبائکم و لا یغرب عنا شی من اخبارکم و معرفتنا بالزلل الذی اصابکم ؛ (5) ما به احوال و اخبار شما آگاه هستیم. هیچ یک از امور شما بر ما پوشیده نیست. از لغزش‌ها و کاستی‌های عملکرد شما آگاه هستیم. چیزی بر ما پوشیده نیست». از این کلام معلوم می‌شود که حضرت از امورات پیروان خود آگاه است. چیزی از امور ما بر او پوشیده نیست. بسیار بعید است که برای رفع گرفتاری‌های ما دعا و توجهی نفرماید. ممکن است بسیاری از امور ما به برکت دعا و توجه حضرت صاحب برطرف گردد، ولی ما متوجه نشویم، چه این که در برخی دعاها تصریح گردیده که حضرت واسطه فیض در عالم است و هر چه در افاضات الهی نصیب عالم و آدم می شود ، به برکت وجود اوست. فرمود:
«ثم الحجه الخلف القائم المنتظر المهدی المرجی الذی ببقائه بقیت الدنیا و بیمنه رزق الوری و بوجوده ثبت الارض و السماء ؛ (6) حجت الهی که جانشین دوازدهم است، قائم منتظر مهدی است. چشم امید عالم به اوست. دنیا به بقای او باقی است. به برکت او به خلق روزی می‌رسد، زمین و آسمان به وجودش برقرار است». از این گونه آموزه‌ها به دست می آید که نه تنها رفع گرفتاری‌ها بلکه همه حقایق و فیوضات مادی و معنوی که نصیب عالم و‌ آدم می‌شود، به برکت وجود حضرت مهدی است. همگان طفیل وجود او هستند. او واسطه فیض خدا بر عالم و آدم است، گر چه ممکن است خود آدمیان و عالمیان متوجه این حقیقت نشوند و آن را درک نكنند.

پی‌نوشت‌ها:
1. شیعه در اسلام، ص 122، نشردار الکتب الاسلا میه ، تهران ، 1348 ش .
2. همان، ص 152.
3. نهج البلاغه، خطبه 100 ، ص49 ، نشر موسسه امیر المومنین ،قم ، 1375 ش .
4. میرزا محمد تنکابنی، قصص العلما، ص 399، نشر کتاب فروشی علمیه اسلامیه ، تهران ،بی تا .
5. بحار الانوار، ج 53، ص 175، نشر دار الاحیا التراث العربی ، بیروت ،1403 ق .
6. شیخ عباس قمی ، مفاتیح الجنان ، ص 155، نشر بلاغت ، قم .
--------------------------------

پاسخ:
پاسخ در چند محور تبیین می شود:
1. «ولی» اسمی از اسمای الهی است و همیشه مظهر می‌خواهد. از این رو انقطاع ولایت جایز نیست و اولیای خدا همیشه در عالم هستند، به خلاف نبی و رسول که اسم خلقی‌اند. در این عصر حضرت بقیةالله مهدی موعود پرچم‌دار ولایت در هر دو ساحت تکوین و تشریع است. (1)
بر اساس آموزه‌های متعالی قرآن کریم:‌ «انّی جاعلٌ فی الارض خلیفه ؛ (2) روی زمین جانشین قرار می‌دهم» انسان خلیفه خداوند است.
بر اساس مبانی عرفانی و آموزه‌های معنوی (که درباره ظهور اسماء الهی در عالم و آدم بحث می‌کند) خلافت تعبیر دیگری از مظهریت از اسماء و صفات الهی است، ‌زیرا خلافت الهی نه به مفهوم جانشینی بله به معنای مظهریت انسان از اسماء و صفات حق است، زیرا خداوندی که محیط بر همه هستی و عالم بر همه چیز است، ‌از هیچ جا و از هیچ نشئه و نشئه و عوالم و جود غایب نیست، تا خلیفه جای او را بگیرد و جانشین او گردد.
بنا بر این مراد از خلافت الهی این است که انسان مظهر اسماء و صفات خداوند و آیت و آیینه وجود او در عالم است و صفات متعالی خدا در وجود او تجلی و ظهور یافته، مثلاً مظهر رحمت و علم و حکمت خداوند است.
وقتی این اسماء در کسی تجلی کند و مظهر اسماء الهی بشود، اهل رحمت و علم و حکمت می‌شود و در همه شؤون زندگی حکیمانه و عالمانه و رحیمانه عمل می‌کند. رحمت و حکمت و دانش از وجود او در همه جا فیضان می‌کند و مردم از او بهره‌مند می‌شوند.
وقتی خداوند دارای صفات کمالی مانند علم و قدرت و رحمت و اراده است، موجود و مخلوقی مانند انسان نیز دارای همان صفات الهی در مرتبه پایین‌تر باشد.
در این حال شخص مظهر اسماء و صفات الهی شده، اسماء الهی در او ظهور و تجلی یافته است.
بنابراین یکی از آثار و اهداف ظهور اسماء الهی در انسان این است که مظهر هر اسمی بشود و به اذن الهی طبق همان اسم در عالم عمل کند و آن را متجلی سازد و کارهای او رنگ خدایی پیدا کند،‌ نیز تمام گفتار و رفتار او در همه شئون زندگی، خدایی شود.
قرآن کریم جمله زیبایی در این باره دارد:
«صبغة الله ومَنْ أحسنُ‌مِنَ اللهِ صبغةً ؛ (3) رنگ خدایی،‌ و چه رنگی از رنگ خدایی بهتر است؟» .
رنگ خدا گر چه بسترهای گسترده‌ای دارد، ولی یکی از اموری که جزء صبغة الله محسوب می‌شود، ظهور صفات الهی در وجود انسان‌های پاک است که او را مظهر رحمت و رأفت و حکمت و مانند آن می‌نماید.
گفتنی است چنان كه در پاسخ قبل هم اشاره شد نیاز انسان به امام معصوم (ع) در ساحت امامت و هدایت باطنی اعمال اوست . امام همچنان که نسبت به ظاهر اعمال بشر پیشوا و راهنماست ، در باطن نیز سمت پیشوایی و رهبری دارد . اوست قافله سالار کاروان انسانیت که از راه باطن به سوی خدا سیر می‌کند.
بسیار اتفاق می‌افتد که یکی از ما کسی را به امری نیک یا بد راهنمایی کند ، در حالی که به گفته خود عامل نباشد، ولی هرگز در انبیا و امامان معصوم (ع) که هدایت و رهبری‌شان به امر خداست، این حالت تحقق پیدا نمی‌کند. ایشان به راهی که هدایت می‌کنند و رهبری آن را بر عهده دارند، خود نیز عامل‌اند. آن ها هادی مردم به سوی حیات معنوی هستند، و خودشان هم هدایت شده اند؛ زیرا خدا تا کسی را خود هدایت نکند، هدایت دیگران را به دست او نمی‌سپارد. هدایت خاص خدایی هرگز تخلف بردار نیست.
بنابراین امام معصوم که نه تنها در ساحت ظاهر بلکه در ساحت باطنی و حیات معنوی نیز رهبر بشر است و حقایق اعمال با رهبری او سیر می‌کند، انسان به وجود چنین فرد معصوم و هدایتگر نیاز مبرم دارد، زیرا ولایت و رهبری باطنی اعمال بر عهده اوست. اوست که حیات معنوی مردم را تنظیم می کند. حقایق اعمال را به سوی خدا سوق می‌دهد. بدیهی است که حضور و غیبت جسمانی امام در این گونه امور تفاوتی ندارد. امام از راه باطن به نفوس و ارواح مردم اشراف و اتصال دارد، اگر چه از چشم جسمانی آن ها پوشيده است. (4)
امام معصوم نه تنها برای آدمیان در ساحت تشریعی و اموری نظیر هدایت ظاهری و باطنی که به تفصیل بیان شد، مورد نیاز است ،بلکه وجودش در نظام آفرینش لازم است و عالم و آدم به او نیازمندند، از این رو در آموزه‌های دینی در این باب آمده:
«لو بقیت الارض بغیر امام لساخت ؛ (5) اگر زمین بدون امام بماند ، از هم متلاشی می گردد». در روایت دیگر فرمود: «لو ان الامام رفع من الارض ساعه لماجت باهلها کما یموج البحر باهله ؛ (6) اگر امام لحظه‌ای روی زمین نباشد، زمین همانند دریا دچار تلاطم شده و بر ساکنانش موج پیدا می‌کند».
بر اساس این گونه روایات که تعدادشان زیاد است (7) به دست می‌آید که نیاز عالم و آدم به وجود امام از نیاز آن ها به هوا و اکسیژن بیش تر است، زیرا با نبود هوا تنها موجودات زنده از حیات ساقط می‌گردند، ولی با نبود امام، عالم از هستی ساقط می‌شود.
از این رو در برخی دعاها درباره وجود مقدس حضرت مهدی آمده:
«ثم الحجه الخلف القائم المنتظر المهدی المرجی الذی ببقائه بقیت الدنیا و بیمنه رزق الوری و بوجوده ثبت الارض و السماء؛ (8) سپس حجت جانشین، قائم منتظر مهدی که امید جهانیان به اوست، آن که عالم به برکت فیض وجود او باقی است . در پرتوی وجود او مردم روزی می خورند. آسمان و زمین استوار و برقرار است».
بنابراین از هر نظر انسان نیازمند امام است. بدون امام نظام هستی در هر دو ساحت تکوین و تشریع دچار مشکل است، بلکه از هم فرو خواهد پاشید.

پی‌نوشت‌ها:
1. آموزه‌های عرفانی از منظر امام علی (ع)، ص 252، نشر بوستان کتاب قم 1386ش.
2. بقره (2) آیه 30.
3. همان، آیه 138.
4. علامه طباطبائی، شیعه در اسلام، ص 119 تا 152، نشر دارالکتب الاسلامیه، تهران، 1348 ش.
5. کافی ج 1، ص 179، نشر دار الکتب الاسلامیه، تهران، 1388 ق.
6. همان .
7. همان .
8. مفاتیح الجنان، ص 156.

ایا هنگام نزدیکی با همسر و برای حامله شدن دعایی وجود دارد؟

اسلام برای سلامت جسمی و روحی روانی فرزند و برخی جهات دیگر، برای زمان و مکان و چگونگی آمیزش دستور عمل‌هایی دارد که به برخی اشاره می‌شود:
1- پیش از جماع وضو داشته باشند.
2- پس از ورود آن ها به اتاق مخصوص، ابتدا خدای را برای این که آن ها را به یکدیگر حلال کرد و اجازه آمیزش جنسی داده شکر کنند.
3-هر کدام دو رکعت نماز بخوانند. برای خوشبختی یکدیگر و دوام و ازدیاد عشق و محبت نسبت به هم و نیز برای دارا شدن فرزند صالح دعا کنند، بهتر است این دعا را بخوانند :
ا) «أعوذ بالله من الشیطان الرجیم. بسم الله الرحمن الرحیم. اللّهمّ جنّبنی الشیطان و جنّب الشیطان ما رزقتنی». (1)
ب) «اللّهمّ ارزقنی إلفها و ودّها و رضاها، و ارْضنی بها، و اجْمع بیننا بأحسنِ اجتماعٍ، و اُنسٍ و ائتلافٍ، فانّک تُحِبُّ الحلال و تکره الحرام». (2)
ج) مرد دستش را روی پیشانی همسرش بگذارد و بگوید: «اللّهمّ على کتابک تزوّجتها، و فی أمانتِک أخذتها، و بکلماتک إسْتحللتُ فَرْجها، فإنْ قضیتَ فی رحمها شیئاً فاجعله مسلماً سویّاً، و لا تجعلهُ شِرک الشیطان». (3)
د) «بسم الله الرحمن الرحیم. الّذی لا إله إلاّ هو. بدیعُ السموات و الأرض، اللهمّ إن قضیتَ منّی فی هذه اللیلة خلیفةً فلا تجعل للشیطان فیه شِرکاً و لا نصیباً، ولا حظاً و اجْعله مؤمناً مخلصاً، مصفّاً من الشیطان و رجزه جلّ ثناؤک». (4)
4- قبل از شروع بسم الله بگویند.
5- توجه به نوع تغذیه پیش از نزدیکی و انعقاد نطفه و پس از آن در دوران بارداری و شیرخوارگی از جهات مختلف در سلامت جسمی، فکری وروحی فرزند مؤثر است مثلاً:
ا) چه غذاهایی در زیبایی قیافه و صورت بچه اثر دارد؟
ب) چه نوع غذاهایی است که در تقویت نیروی فکری و عقلی و هوش بچه مؤثر است؟
ج) چه نوع غذاهایی در تقویت بنیه جسمانی و استخوان‌بندی فرزند مؤثر است؟
د) چه نوع غذاهایی در شکل‌گیری شخصیت انسانی، ‌روحی و اخلاقی و دینی بچه مؤثر است (مال حلال باشد، حرام و شبهه ناک نباشد).
6 - مرد در هنگام جماع عجله نکند ،بلکه با زن بازی کند .با مقدماتی او را کاملاً برای این کار آماده نماید تا نیازهای هر دو با هم برطرف شود و هر دو با هم لذت ببرند. این کار در آرامش روحی همسر و در نتیجه در نطفه مؤثر است.
7- روحیات و خلق و خوی زن و مرد پیش از آمیزش و هنگام آن و روحیات مادر پس از انعقاد نطفه در سلامت فرزند تأثیر فراوانی دارد.
8- نزدیکی در جای آرام و خلوت و در شب انجام گیرد.
9- پس از نزدیکی فورا غسل کنند و با حالت جنابت نخوابند. اگر قبل از غسل تصمیم دارند دوباره نزدیکی کنند، آلت های تناسلی خود را بشویند و وضو بگیرند.
10- جماع در شب‏های دوشنبه، سه شنبه، پنج شنبه یا جمعه باشد. از نزدیکی کردن در شب های چهارشنبه و شب اول ماه (غیر ازشب اول ماه رمضان که مستحب است)، وسط و آخر ماه قمری و نیز شب های ماه گرفتگی و طوفان های شدید پرهیز کنند.
11- بدون رو انداز نزدیکی نکنند.
12- طوری بخوابند که کف پا یا سر آن ها به طرف قبله نباشد.
13- هنگام همبستر شدن به عورت یکدیگر نگاه نکنند و با یکدیگر صحبت ننمایند.
14- با شکم پر و مثانه پر نزدیکی نکنند.
جهت آشنایی بیش تر می‏توانید به کتاب‏های زیر مراجعه فرمایید:
- ازدواج مکتب انسان سازی، شهید دکتر پاک‏نژاد، ج 3.
- آیین همسرداری ابراهیم امینی.
- بهشت خانواده، دکتر مصطفوی.
- بهداشت ازدواج از نظر اسلام، دکتر صفدر صانعی.
-ازدواج و مسائل جنسی، گروهی از نویسندگان.
- مشاوره جنسی و زناشویی، علی اسلامی نسب.

پی‌نوشت‌ها:
1. وسایل الشیعه، ج 14، ص 31.
2. اللمعة المشقیة، ج 5، ص 92.
3. همان.
4. وسایل الشیعه، ج 14، ص 31.

سلام من بعضی اوقات که داستان های س ک س ی میخوانم مایعی از بدنم خارج میشود که من نمی دانم منی است یا نه.همچنین نم دانم با خواندن آن داستانها به اوج لذت جنسی می رسم یا نه.ولی بدنم سست نمی شود!!یعنی در اینکه به اوج لذت جنسی میرسم یا نه شک دارم. من مقلد حضرت آیت الله خامنه ای هستم.در یکی از استفتاآت کتاب ایشان پرسشی به اینگونه مطرح شده بود که:در زنان بدون نزدیکی جنابت چگونه محقق میشود؟ ج:اگر زن به اوج لذت جنسی برسد ودر آن حال مایعی از او خارج شود جنابت محقق شده و غسل واجب میشود و اگر شک کند که به این مرحله رسیده یا نه ویا شک در خروج مایع داشته باشد غسل واجب نیست!! آیا بر من غسل جنابت واجب شده یا نه؟ لطفا مرا راهنمایی کنید. باتشکر.

پرسشگر محترم با تشكر از ارتباطتان با اين مركز

با مطالعه مطالب سکسی (البته مطالعه کتب سکسی که باعث تحریک شهوت می شود، گناه است ) اگر به اوج لذت جنسی برسید و مایعی خارج بشود ،جنابت حاصل شده است ،ولی اگر در اوج لذت نباشید یا شک دارید که به اوج لذت رسیده اید ، مایعی که بیرون آمده ،پاک است . احتیاج به غسل جنابت ندارد . اگر در بیرون آمدن مایع شک داشته باشید، باز غسل واجب نمی شود
بنا به فتوای رهبر معظم انقلاب سست شدن بدن در زن ها برای جنابت شرط نیست . فقط دو شرط لازم است :یکی اینکه در اوج لذت جنسی باشند و دیگر اینکه مایعی خارج شود . در هر یک از این دو مورد شک داشته باشید ،جنابت نیست و غسل لازم ندارد .(1)
پی نوشت:
1 . آیت الله خامنه ای ، رساله اجوبه الاستفتاات، س 171 .
اوج لذت و شهوت به حالتي گفته مي شود که در آن حال معمولا انسان از خود بي خود مي شود و لذت زيادي مي برد و مني بيرون مي ريزد. بعد از تمام شدن آن حال انسان احساس تخليه شدن و ارضا مي کند . حالت شهوتش تمام و بدنش سست مي شود . حالت تحريک آميزي که قبل از تخليه شدن داشت، ديگر آن حالت را ندارد. مثل اين که انسان گرسنه دلش غذا مي خواهد، ولي وقتي غذا خورد و سير شد ،ديگر ميل به غذا ندارد.

در هنگام روابط جنسی زن وشوهر اگر زن یا شوهر منی یکدیگر را بخورن چه حکمی دارد؟

پرسشگر محترم با تشكر از ارتباطتان با اين مركز
منی نجس است و خوردن آن حرام است.(1)
پی نوشت:
1. امام خمینی، توضیح المسائل ،م87و141.

صفحه‌ها