پرسش وپاسخ

به فرض ثواب داشتن آیا اگر کسی که دلش گرفته و می خواهد گریه کند، حالا نوحه یا عزاداری برای خود بگذارد و با خود بگوید برای امام حسین گریه می کنم (در صورتی که دلیل اصلی ناراحتی خودش است و فقط برای ثواب بردن با پخش نوحه یا عزاداری پیش خود می گوید برای امام حسین گریه می کنم) آیا این گریه فایده یا ثوابی دارد؟ آیا حدیثی در این موارد وجود دارد؟ مثل کسی که در هر صورت باید درس بخواند حال پیش خود می گوید برای خدا می خوانم (من شنیده ام این ثواب دارد) آیا واقعا فرقی می کند و ثوابی وجود دارد؟ در مورد قبلی هم شخص به هر حال گریه خود را می کند فقط در پیش خود می گوید این برای امام حسین است؟ ممنون میشم جواب سوالامو کامل و با دلیل و سند بدین! با تشکر!

آیا صرف گریه کردن برای امام حسین(علیه السلام) بدون نیت برای پیگیری هدف اصلی عاشورا (مثلا فقط برای مظلومیت حضرت) ثواب دارد؟

پرسشگر گرامی باسلام و تشکر از ارتباط با این مرکز.
گریه برای اباعبدالله (علیه السلام) از این جهت که مظلوم واقع شد و خود و اصحابش بی گناه به شهادت رسیدند و بر خانواده اش سختی فراوان رفت، عملی ارزشمند است و ثواب دارد.
البته طبیعی است که هر چه انگیزه فرد عزادار بلند مرتبه تر باشد، ثواب بیش تری دارد. ثواب کسی که فقط بر مظلومیت اباعبدالله می گرید، با ثواب کسی که علاوه بر آن، بر محرومیت خود از همراهی با این قافله هم می گرید و بر این که چرا با این قافله همراه نیست، اشک می ریزد و در این عزا و گریه از خدا توفیق همرنگی و همراهی می طلبد، به طور طبیعی همسان نیست و ثواب فرد دوم به مراتب بالاتر است؛ ولی همان گریه بر مظلومیت، نهال عشق است که با اشک چشم آبیاری می شود و تناور می گردد و عشق به هم رنگی و همراهی را در پی دارد.
اما کسی که عزادار است، یک وقت فقط بر عزای خود گریه می کند و یک وقت عزای خود را در کنار عزای اباعبدالله قرار می دهد و بر عزای اباعبدالله و عزای خود می گرید. این، نوعی احترام به اباعبدالله و زنده نگه داشتن یاد و مرام او است و عمل به رهنمود معصومین است که از شیعیان می خواستند عزای اهل بیت و عزای حسین(ع) را مقدم بر عزای خود قرار دهند.
در تاریخ اسلام آمده که بعد از واقعه احد، مسلمانان عزادار شهیدان خود بودند و سید الشهدای احد، یعنی حضرت حمزه، گریه کننده نداشت؛ زیرا غالب بنی هاشم هنوز در مکه بودند و نتوانسته بودند هجرت کنند. پیامبر وقتی به مدینه آمد و شیون و عزا را در خانه های اصحاب دید و دید حضرت حمزه گریه کننده چشمگیری ندارد، اظهار تأسف کرد و اهل مدینه قسم خوردند از آن به بعد در هر مصیبتی ابتدا بر حضرت حمزه عزاداری کنند و بعد بر مصیبت خود بگریند. در وفای به این قسم و عهد، به منزل حضرت حمزه برای عزاداری آمدند و رسول خدا از آنان قدردانی کرد. (1)
بعد از شهادت امام حسین(ع)، به رهنمود اهل بیت، این سنت بر محور امام حسین ادامه یافت. از سکینه، دختر امام حسین (ع) نقل شده که گفت: بعد از شهادت پدر، جنازه ایشان را در آغوش گرفتم که برای لحظاتی غش کردم و شنیدم که پدر می گفت:
«شیعتی ما ان شربتم ری (ماء) عذب، فاذکرونی أو سمعتم بغریب أو شهید فاندبونی» (2)
با توجه به این دستورها، همین که عزادار قبل از گریه بر عزیز خود، به یاد فرزند پیامبر می افتد و او را می کند و بدین وسیله، مرام و یاد او را زنده نگه می دارد، ارزشمند است.

پی نوشت ها:
1. من لا یحضره الفقیه، صدوق، ج 1، ص 183، دوم، قم، مؤسسة النشر الاسلامی؛ مستدرک الوسائل، نوری، ج 2، ص 385، اول، بیروت، آل البیت لاحیاء التراث، 1408 قمری.
2. موسوعة کلمات الحسین، معهد تحقیقات باقر العلوم، ص 621، اول، قم، دار المعروف.

با سلام اینجانبه 18سالمه و پسری 20ساله که 2سال از خودم بزرگتر هست و در شهری دور از من زندگی میکند دوست دارم و خانواده هردو طرف از دوستی ما باخبرند اما مادر دوستم میگوید هنوز زود است و پاپیش نمیگذارد.حال بنده میخواهم بدانم حکم شرعی آن چه است؟ با تشکر

تا زمانی که با اجازه پدرت عقد ازدواج تو و آن پسر خوانده نشود، به همدیگر نامحرم هستید . با نامحرم های دیگر فرقی ندارید. بنابراین حرف زدن و تلفن زدن با قصد لذت و نگاه به یکدیگر به قصد لذت حرام است . (1)
پی نوشت:
1. سوال تلفنی(02517746666) از دفتر آیت الله خامنه ای.

اگر ولایت فقیه، مقیده باشد چه مشکلی پیش می آید؟

پاسخ:
درباره ولایت فقیه از دو زاویه می توان بحث نمود:
یکی اصل ولایت فقیه، دوم قلمرو آن که از آن به عنوان ولایت مطلقه ولی فقیه و ولایت فقیه مقیده نیز یاد می شود. فقهای شیعه درباره اصل ولایت فقیه و این که در زمان غیبت برای فقهای جامع الشرائط ولایت وجود دارد، اختلاف ندارند اما اختلاف آنان درباره قلمرو ولایت فقیه می باشد که دایره اختیار ولی فقیه چه مقدار می باشد.
درباره قلمرو ولایت فقیه، دو دیدگاه اساسى وجود دارد:
الف) برخی قلمرو اختیار ولایت فقیه را محدود پنداشته اند. از جمله دخالت در امور مال هایى که مالکان آن ناشناخته اند، کودکانِ بى سرپرست، چیزهایی که شارع راضی به زمین ماندن آن نیست، مانند ساخت مساجد و امور عام المنفعه و... از این دیدگاه به عنوان ولایت فقیه مقید یاد می شود.
ب) دیدگاهى که قلمرو ولایت فقیه را بسان قلمرو حکومت پیامبر و امامان معصوم(علیه السلام) گسترده مى داند و بر این باور است که ولیّ فقیه، در تدبیر و اداره کشور، در همه امور، حقّ دخالت و تصمیم گیرى دارد.از این رو از ولایت فقیه به عنوان ولایت مطلقه و ولایت عامه یاد می شود. با استفاده، از واژه "مطلقه" اختیارات و قلمرو ولایت فقیه مشخص می شود دیدگاه محدودیت ولایت فقیه چندان مورد توجه فقه نیست و طرفداران زیادی ندارد.
عده ای از فقهای پیشین و پسین طرفدار ولایت مطلقه هستند: از جمله: شیخ مفید، صاحب جواهر، ملا احمد نراقی (1) هم چنین حضرت امام خمینی (ره) قائل به ولایت مطلقه برای فقیه جامع الشرائط هستند.
امام خمینی می‌فرماید: " تمام اختیاراتی که پیامبر و امامان داشته‌اند، فقیه جامع الشرائط نیز دارا می‌باشد"(2) در جای دیگر می‌فرماید: اگر فرد لایقی که دارای دو خصلت فقاهت و عدالت باشد، به پا خاست و تشکیل حکومت داد، همان ولایتی را که حضرت رسول اکرم(ص) در امر ادارة جامعه داشت، دارا می‌باشد. بر همة مردم لازم است از او اطاعت کنند. این توهم که اختیارات حکومتی رسول اکرم(صلی الله علیه وآله) بیش تر از حضرت امیر(علیه السلام) بود یا اختیارات حکومتی حضرت امیر بیش از فقیه است، باطل و غلط است.(3)
محدودیت ولایت فقیه اشکالات متعدد دارد، از جمله:
1- این امر مخالف نظر اکثر فقهای است، زیرا اکثر فقها قایل به ولایت مطلقه فقیه هستند.
2- بر اساس محدودیت ولایت فقیه، فقیه نمی تواند به کارهای حکومت داری بپردازد و اعمال حکومت نماید، زیرا لازمه حکومتداری آن است که حاکم اسلامی قدرت و توان اعمال ولایت را داشته و حکم حکومتی صادر و مشکلات جامعه را حل نماید. لازمه این امر این است که رهبر اختیارات گسترده داشته باشد. در ضمن واگذاری اختیارات به رهبر اختصاص به ولایت فقیه ندارد. در جوامع دیگر نیز این امر وجود دارد. از این رو است که در دنیا رهبران و رییس جمهور کشورها اختیارات ویژه دارند، به گونه ای که مجلس کشور را منحل اعلام می نمایند.
3- مهم تر از همه این که محدود بودن ولایت فقیه مخالف ادله ولایت فقیه می باشد، زیرا آن چه که از روایات استفاده می شود "ولایت مطلقه" می باشد. در این خصوص روایات زیادی وجود دارد که فقط یکی از آن‌ها را بیان می کنیم. رسول خدا(ص) می­ فرماید: «اللهم ارحم خلفائی، قیل: یا رسول الله و من خلفاؤک؟ قال: الذین یأتون من بعدی و یروون أحادیثی و سنتی؛
خدایا، بر جانشینان من رحمت فرست. پرسیدند: یا رسول اللّه! خلفای تو کیانند؟ فرمود: آن‌ها که بعد از من می­ آیند و حدیث و سنت مرا نقل می‌کنند.
امام خمینی در دلالت این حدیث می‌فرماید: «روایت، راویان حدیثی را که فقیه نباشند، شامل نمی شود، زیرا سنن الهی که عبارت از تمام احکام است، ازباب این که به تعبیر پیامبر اکرم (ص)وارد شده، سنن رسول الله­ نامیده می‌شود؛ پس کسی که می‌خواهد سنن رسول اکرم را نشر دهد، باید تمام احکام الهی را بداند؛ صحیح را از سقیم تشخیص دهد؛ اطلاق و تقیید، عام وخاص و جمع‌های عقلایی را ملتفت باشد؛ روایاتی را که در هنگام تقیه واردشده، از غیر آن تمیز دهد و موازینی را که برای آن تعیین کرده­ اند بداند. محدثینی که به مرتبه اجتهاد نرسیده اند و فقط نقل حدیث می‌کنند، این امر را نمی دانند و سنت واقعی رسول الله را نمی توانند تشخیص دهند؛ بنابراین جای تردید نیست که روایت «اللهم ارحم خلفائی » شامل راویان حدیثی که حکم کاتب را دارند، نمی شود و یک کاتب و نویسنده نمی تواند خلیفه رسول اکرم باشد. منظور از خلفا، فقهای اسلام اند، اما دلالت حدیث شریف بر ولایت فقیه نباید جای تردید باشد؛ زیرا خلافت همان جانشینی در تمام شئون نبوت است و جمله «اللهم ارحم خلفائی» دست کمی از جمله «علی خلیفتی» ندارد و معنای خلافت در آن، غیر معنای خلافت در دوم نیست و جمله «الذین یأتون من بعدی و یروون حدیثی» معرفی خلفا است، نه معنای خلافت، زیرا معنای خلافت را نپرسید، بلکه اشخاص را خواست معرفی فرماید و ایشان با این وصف معرفی فرمودند.»(4)
از روایات ولایت فقیه مطلقه استفاده می شود. روایات ضرورت واگذاری اختیارات گسترده به فقیه را می رساند. در قانون اساسی جمهوری ایران برای ولی فقیه اختیارات گسترده تعریف شده است که از آن به عنوان ولایت مطلقه فقیه یاد می شود.

پی نوشت ها:
1. محمد هادی معرفت، ولایت فقیه، ص44 ، موسسه انتشاراتی (التمهید)، قم ،1377ش .
2. امام خمینی،‌کتاب البیع، ج 2، ص417 . بی نام.
3. امام خمینی،‌ولایت فقیه،‌ص 55، موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی .
4. مجله حوزه ،شماره 44 ، ص 121به بعد.

خواهش می کنم سریع به سوال من این گونه پاسخ ندهید که شما ازدواج دائم بکنید خداوند دست شما را میگیرد،بله در اینکه خداوند دست مارا میگیرد شکی نیست... ساکن اهوازم هرچه میگردم که یک زن صیغه ای برای ازدواج موقت باشرایط دین پیدا کنم نیست که نیست... آیا شمادر اهواز کسی را سراغ دارید؟ ایمیل بنده:aminabs70@yahoo.com

در پاسخ به سؤال شما مطالبی را در قالب نکات زیر تقدیم می داریم:
1. ترس از گناه شما ستودنی است و این نشانگر این است که جوان مؤمن و خدا شناسی هستید که دوست ندارید به گناه و آلودگی های اخلاقی مبتلا گردید، شما را به خاطر داشتن این روحیه تحسین می کنیم و امیدواریم با حفظ و تقویت این روحیه، هیچگاه به گناه آلوده نگردید.
2. متأسفانه در هر حال حاضر، هیچ مرکز رسمی یا غیر رسمی متولی ساماندهی بحث ازدواج موقت نیست. از طریق رسمی نمی‌توانید به مورد مناسب جهت ازدواج موقت دست یابید. افراد خواهان این موضوع باید با پرس‌ و جوی شخصی و ارتباط با افراد دست اندرکار به این مهم دست یابند و ما هم کسی را بدین منظور سراغ نداریم.
3. باید توجه داشت که ازدواج موقت علی رغم توصیه و سفارش دین مبین اسلام و مزیت های فراوان آن، دارای آسیب هایی هم می باشد که شایسته است از دید ژرف اندیشانی مثل شما مخفی نماند.
در اینجا به بخشی از آسیب های ازدواج موقت برای افراد مجرد و به طور کلی در زندگی مشترک اشاره می کنیم:
1. ازدواج موقت باعث کاهش ميل و انگیزه به ازدواج دائم و کاهش تلاش و کوشش برای ازدواج دایم به دلیل کاهش احساس نیاز و تنش ها و به تأخیر انداختن ازدواج دایم با بهانه تراشی های به ظاهر منطقی می شود.
2. از آن جایی که اکثر مردها به دلیل کمبودها و نیازهای برآورده نشده، به ازدواج موقت اقدام می کنند، در بعضی موارد این روابط موجب بارداری ناخواسته و مشکلات دیگر در همسر موقت می شود که مشکلات حقوقی، فشارهای روانی، استرس های شغلی و کاهش بهداشت روانی از جمله مشکلات آن است.
3. عدم اطمینان کامل به طرف مقابل به دلیل وجود تجارب مختلف جنسی در گذشته و احتمال به وجود آمدن مشکلاتی چون بیماری های عفونی و مقاربتی، ایدز، هپاتیت و... می رود.
4. در آینده احتمال مقایسه همسر دائمی خود با همسران و زنان موقتی می رود و این باعث نوعی احساس حقارت نسبت به همسر خود می گردد که منجر به نارضایتی و تعارض شدید زناشویی خواهد شد.
5. احتمال عدم پایبندی به تعهدات ازدواج بعد از شروع به ازدواج دایم و وجود فشار و وسوسه غیر قابل مهار برای داشتن رابطه با جنس مخالف در خارج از چارچوب خانواده که این وسوسه، زمانی بیشتر می شود که مرد با رفتارهای انتقادی و به قول معروف غر زدن های همسرش مواجه شود در این وضعیت فردی که تجارب گذشته داشته باشد سعی می کند به جای حل مسأله و جلب رضایت همسر به رابطه ای خارج از خانواده تن دهد که باعث ایجاد نیاز در همسر و مشکلات بعدی خواهد شد.
6. به علت عدم پذیرش این مسئله از سوی جامعه و پنهانی بودن این گونه ازدواج ها معمولاً این نوع ازدواج ها با آسیب‌های روانی از قبیل: اضطراب و ترس از افشا شدن ازدواج موقت و ...، همراه است.
7. موجب ابتلا به بیماری های مقاربتی احتمالی و انتقال آن در آینده به همسر دایمی خود می شود که خود باعث مشکلات بهداشتی فراوانی می گردد.
8. باعث صرف انرژی روانی زیاد برای شناسی احساسات، هیجانات و انتظارات همسر موقت و هزینه اقتصادی برای رفع نیازهای مالی طرف مقابل می شود.
9. گاهی موجب عادت کردن به اين مساله و تکرار ازدواج موقت حتی بعد از ازدواج دائم می شود.
10. در بعضی از موارد، چون مرد به دلیل جستجوی همسر موقت، تجربه هایی مانند ابراز علاقه به زنان شوهر دار یا افرادی دیگر دارد، در آینده دچار نوعی بدبینی شدید نسبت به همسر دایمی خود می گردد. اقدام به اعمال محدودیت های نامناسب نسبت به زن دایمی خود می کند.
11. ورود در این عرصه هر چند در ابتدا صد در صد شرعی می‌باشد، ولی در ادامه انسان را به وادی‌های غیر شرعی می‌کشاند، مانند نگاه خارج از چارچوب به زنان نامحرم به بهانه پیدا کردن مورد، ورود تدریجی در باندهای غیر سالم، تمرکز شبانه روزی بر اطفای غریزه جنسی و...
12. ازدواج موقت هر چند پاسخی جزئی به نیاز جنسی است ولی در بسیاری موارد باعث تشدید غیر قابل کنترل نیاز جنسی می‌گردد. تا قبل از تجربه روابط جنسی، کنترل قوای جنسی به مراتب سهل‌تر از بعد تجربه روابط می‌باشد. این نکته مهمی است که در صورت عدم توجه به آن، فرد را خواسته یا ناخواسته وارد گرداب غرایز غیر قابل مهار می‌نماید. به عنوان مثال یک رابطه کوتاه یک ساعته روزها یا ماه‌های متوالی فرد را درگیر پیدا کردن مورد جدید برای ازدواج موقت می‌نماید.
13. در ازدواج موقت چون تعهد چندانی مثل ازدواج دائم در طرفین وجود ندارد، از نظر آرامش‌بخشی روحی ـ روانی دارای تأثیر اندک و گذرا می‌باشد و همواره اضطراب جدایی طرفین را تهدید می‌کند. در ازدواج موقت فرد هرچند در ابتدا از لحاظ جنسی تأمین می‌گردد. ولی در خوش‌ترین لحظات ترس از موقتی بودن این لحظات بر روح و روان طرفین سایه می‌افکند و در ادامه به تنوع طلبی جنسی منجر خواهد شد که در این صورت اضطراب فزاینده‌ای فرد را فرا خواهد گرفت.
با توجه به مباحث مطرح شده، توصیه می شود به جز موارد اضطراری و حاد از ورود به وادی ازدواج موقت پرهیز کنید و خویشتنداری جنسی همه جانبه را جایگزین آن گردانید و در حد امکان تمرکز خود را روی ازدواج دایم و به وجود آوردن شرایط و آماده سازی مقدمات آن بگذارید چرا که از نظر روان‌شناختی، ازدواج دائم و خویشتنداری همه جانبه در شرایط حاضر از ازدواج موقت کم حاشیه‌تر است. چه بسا در صورت عدم امکان ازدواج دائم، خویشتنداری همه جانبه از بسیاری جهات از ازدواج موقت برای شما سهل‌تر و کم آسیب‌تر باشد.
و نیز توصیه می شود که به هیچ وجه خود را دست و پا بسته فرض نکنید با بازنگری همه جانبه، روزنه‌هایی هرچند اندک برای ازدواج دائم (که در پرتو تلاش شبانه‌روزی شما مسیر است) بر خود بگشایید. تا آن زمان با تعدیل قوای جنسی خود را از چاله به چاه امیال نیفکنید. این را بدانید که ازدواج زمان بر است و باید با صبر و آرامش به برطرف کردن موانع آن پرداخت و با فراهم نمودن مقدمات آن زمینه ازدواج موفق و پایداری را محقق سازید.
4. اگر چه میل جنسی در شما افزایش یافته است و آلودگی جامعه بر شدت آن افزوده است ولی این را بدانید که غریزه جنسی را می توان کنترل و مدیریت کرد، کنترل غريزه جنسي به صورتي که منطبق با فطرت انساني باشد، امري ممکن و در عين حال پيچيده و دشوار است. آن‌هايي که از مباني اخلاقي و معنوي محکم و متيني برخوردارند و نيز از شرايط خانوادگي خوب و مطلوبي از حيث ارزش‌هاي اخلاقي بهره‌مند هستند و اراده قوي دارند، به خوبي مي‌توانند از پيامدهاي منفي آن مصون باشند. امروزه برای کنترل و تعدیل غریزه جنسی راهکارهایی متعدد و فراوانی وجود دارد که شما می توانید آنها را در سایت پاسخگو و دیگر سایت های مرتبط مشاهده کنید و آنها را به فراخور حالتان بکار ببرید. این را بدانید که در حال حاضر و در موقعیت کنونی شما، بهترین کار همان به کار بستن راهکارهای کنترل غریزه جنسی است.

نظر مقام معظم رهبری در مورد کاروان نمادین کربلا یا قافله شهدا چیست؟ از جهاتی مثل اشکال و وهن مذهب

پاسخ:
اگر مراسم کاروان نمادین مشتمل بر امور دروغ و باطل نباشد و مستلزم مفسده هم نباشند اشکال ندارد. همچنین کاروان نباید موجب وهن مذهب شود. در صورتی که موجب وهن مذهب باشد، انجام آن جایز نیست.
بهتر است که به جای آن ها، مجالس وعظ و ارشاد و ذکر مصائب حسینی و مرثیه خوانی برپا شود.(1)
تشخیص وهن مذهب هم به عهده مکلفان می باشد.

پی نوشت :
1. آیت الله خامنه ای ، رساله اجوبه الاستفتائات ، س 1440.

1- غير از بازماندگان و ياران حضرت اباعبدالله الحسين (عليه السلام) چه كساني در ثبت وقايع عاشورا و كلاً نهضت امام حسين (ع) نقش داشته اند؟

2- تعداد كشته هاي لشكريان يزيد ملعون در واقعه كربلا چند نفر بودند و در كجا مدفون شدند؟

3- چرا در پاسخ به جنايات وهابيون و صهيونيست ها در جريان كشتار جمعي شيعيان مظلوم حركت مقابله به مثلي از شيعيان ديده نمي شود؟

4- مگر شيعيان زيدي و اسماعيليه احاديث رسيده از پيامبر گرامي اسلام و ائمه مورد قبول خود را دال بر تأييد 12 امام شيعه (سلام الله عليهم اجمعين) را قبول ندارند تا از اشتباه خود برگردند؟

5- آيا فرزند مي تواند به خاطر تصاحب ميراث پدري از سوي مادر با مادرش قطع رابطه كند و او را به صورت غير مستقيم تنبيه كند؟

پرسش1: غير از بازماندگان و ياران حضرت ابا عبد الله الحسين عليه السلام چه كساني در ثبت وقايع عاشورا و كلا" نهضت امام حسين (س) نقش داشته اند ؟
پاسخ:
بعد از حادثه کربلا، گروهي از افرادي که در واقعه کربلا حاضر بودند، حوادث و کارهايي که در آن مکان رخ داده بود و جنگ‌ها و شهادت‌هايي که در آن سرزمين اتفاق افتاده بود، را براي ديگران نقل مي کردند و آنان هم اين حوادث را براي ديگر افراد روايت مي‌کردند، مثل نقل ساير جنگ‌هايي که در صدر اسلام رخ داده است. نيز به همين صورت به آگاهي ديگران مي‌رسيد، اين روش در نقل حوادث عاشورا، ادامه داشت تا اين که در اوائل قرن دوم هجري، ابو مخنف لوط بن يحيى بن سعيد بن مخنف بن سليم ازدي غامدي کوفي ( متوفاي 157) مطالب مربوط به حادثه کربلا را از راويان مختلف جمع‌آوري کرده و کتابي به نام «مقتل الحسين (ع)» را تنظيم و تهيه کرد.
اولين کتابي که به صورت نسبتاً مفصّل درباره واقعه کربلا نگارش يافت، مقتل ابي مخنف است. بعد از ابي مخنف، شاگردش هشام بن محمد بن سائب کلبي کوفي (متوفاي 209) مقتل ابي مخنف، درباره حادثه کربلا به اضافه روايات ديگري را که درباره حادثه کربلا، از ديگران روايت شده بود، در کتابي به نام «مقتل الحسين» گردآوري نمود.
ساير مورخان بيشتر مطالب خود، را درباره حوادث صدر اسلام از جمله حادثه کربلا، از اين دو نفر مخصوصاً ابي مخنف نقل کرده‌اند.
ابي مخنف، مطالب مربوط به حادثه عاشورا را از راويان مختلف نقل کرده که چند گروه مي‌باشند:
1. افرادي که خود در کربلا و حوادث مربوط به آن حضور داشتند . ابي مخنف بدون واسطه و با شنيدن از خود آنان، حوادث را نقل مي‌کند. مانند: ثابت بن هبيره،‌ يحيى بن هانئ بن عروه، زهير بن عبدالرحمن بن زهير خثعمي و ... .
2. افرادي که در کربلا حضور داشتند و حوادث را مشاهده کرده‌اند . ابي مخنف به يک يا دو يا سه واسطه مطالب، را از آنان روايت مي‌کند که تعداد آنان پانزده نفر مي‌باشند.
3. افرادي که در جريان کربلا نقش داشتند و حوادث قبل و بعد از حادثه کربلا، به صورت مستقيم و بدون واسطه، براي ابي مخنف نقل کرده‌اند که اينان پنج نفر هستند.
4. افرادي که در جريان کربلا، داراي نقش بودند و ابو مخنف به صورت غير مستقيم و با يک يا دو واسطه حوادث قبل و بعد از حادثه کربلا، را از آنان نقل مي‌کند، که اينان بيست و يک نفر مي‌باشند.
5. افرادي که در حادثه کربلا حضور نداشتند و مطالبي که از ديگران شنيده‌اند ، براي ابي مخنف نقل مي‌کنند.
6. برخي از اصحاب ائمه (ع) يا خود امامان مطالبي درباره حادثه عاشورا گفته‌اند که ابي مخنف آن ها را در کتاب خود آورده است.
حميد بن مسلم ازدي از افراد مهمي است که جزء سپاهيان عبيدالله زياد است و خود شاهد و ناظر حوادث کربلا بود که مطالب زيادي درباره واقعه کربلا نقل مي‌کند، او کسي است که همراه خولي بن يزيد اصبحي، سر مقدس امام حسين (ع) را از کربلا به کوفه نزد عبيد الله زياد برد. وي، حوادث مجلس عبيدالله زياد در کوفه و گفتگوي امام سجاد (ع) و حضرت زينب (س) با عبيدالله زياد را به صورت مفصل نقل مي‌کند. ابي مخنف به واسطه، مطالب زيادي از او روايت مي‌کند. عُقبه بن سمعان که غلام رباب، همسر امام حسين است و در کربلا حضور داشته، مطالبي را درباره حادثه عاشورا نقل مي‌کند که ابي مخنف آن ها را با يک واسطه در کتاب خود مي‌آورد.
ضحاک بن عبدالله مشرقي، که جزء ياران امام حسين است و در نبرد با سپاه يزيد به امام حسين کمک کرد و بر اساس قراري که با امام حسين داشت، بعد از شهادت ياران امام حسين صحنه کربلا را رها مي‌کند، نيز مطالبي درباره حادثه کربلا نقل مي‌کند که ابي مخنف با يک واسطه آن ها را در کتاب خود مي‌آورد. (1)
مرحوم شيخ صدوق، از بزرگان و محدثان مهم شيعه، روايات زيادي درباره جريان کربلا، در کتاب «امالي» خود ذکر مي‌کند.
فاطمه دختر امام حسين که در حادثه کربلا حضور داشت و همراه ساير اهل بيت (ع) به کوفه و شام برده شده نيز، برخي از حوادث کربلا را ذکر مي‌کند.
بنابراين ماجراي عاشورا و گفتگوي اهل بيت در شام توسط کساني روايت شده که خود شاهد حوادث بوده‌اند و آنان مطالب را براي ساير افراد نقل کرده‌اند، بديهي است که در نقل مطالب، بايد ناقلان حادثه و کساني که واسطه در نقل هستند، از نظر صداقت و راستگويي، مورد بررسي قرار گيرند تا بتوان به نقل آنان اعتماد کرد . نويسندگان منابع کهن چون ابي مخنف، شيخ مفيد، مرحوم صدوق و سيد بن طاووس که مطالب مربوط به حادثه کربلا را نقل کرده‌اند، تلاششان بر اين بود که مطالب معتبر و مستند را نقل کنند.

پي‌نوشت‌ها:
1. ر،ک: وقعة الطف، ص 15 ـ 33 ، ابو مخنف لوط بن يحي، قم ،انتشارات جامعه مدر سين ،1367 ش ، تحقيق و مقدمه : شيخ محمد هادي يوسفي غروي.
---------------------------------

پرسش 2: تعداد كشته هاي لشكريان يزيد ملعون در واقعه كربلا چند نفر بودند و در كجا مدفون شدند؟
پاسخ:
آمار نقش بنيادي در ارائه روشن از سيماي يك فرايند و حادثه تاريخي دارد، ليكن آمار دقيق از رويدادهاي تاريخي مشكل و گاهي غير ممكن است. حادثه كربلا كه در سال 61 ه . ق به وجود آمد، از اين عموميت جدا نبوده و نمي‏توان آمار دقيق از تعداد كشته شدگان آن بيان نمود. ولي در برخي منابع آمده که تعداد کشته هاي سپاه يزيد 88 تن بودند که آنان را جمع اوري کرده بر آنان نماز گزاردند و در همان کربلا دفن کردند. (1)

پي نوشت:
1 . دمع السجوم ، ص 423 ، ترجمه نفس المهموم ، شيخ عباس قمي ، ناشر ذوي القربي ،1378 ، چاپ اول ، مترجم ابو الحسن شعراني .
----------------------------------

پرسش 3: چرا در پاسخ به جنايات وهابيون و صهيونيست ها در جريان كشتار جمعي شيعيان مظلوم حركت مقابله به مثلي از شيعيان ديده نمي شود؟
پاسخ:
بله ما هم با شما هم عقيده هستيم که جهان اسلام بايد در برابر سياست هاي خصمانه اسراييل متحد و از جنايات آن کشور جلو گيري نمايند ، اما -متا سفانه- جهان اسلام، در اين خصوص اقدامات لازم را انجام نداده است، و حال آن که وظيفه اسلامي مقابله با سياست هاي اين کشور مي باشد، مبارزه با اسراييل مي تواند در قالب هاي مختلف صورت گيرد؛ مانند: تحريم اقتصادي اين کشور و به رسميت نشناختن اسراييل، همچنين يکي از راه هاي مبارزه با اسراييل حمايت از مردم فلسطين مي باشد. بر اين اساس است که ايران، به اين کشور کمک مي کند و کمک‌هاي مادي و معنوي ايران به فلسطين به گونه‌اي است که غرب، ايران را متهم به دخالت در امور فلسطين کرده است. همچنين ايران در حين جنگ اسرائيل و فلسطين به اين کشور، مواد غذايي و ... فرستاد و از جهانيان خواست که به مردم فلسطين کمک و جنايات اسرائيل را محکوم نمايند.
يکي از اقدامات بسيار مهم ايران اين بود که: صلح" موسوم به خاور ميانه" را نپذيرفت، زيرا اين امر به نفع اسراييل بود. گرچه اين امر براي ايران سخت بود، زيرا ايران متهم به خشونت گرايي گرديد، اما ايران اين امر را تحمل نمود تا به مردم فسطين و لبنان ظلم نشود.
درباره جنايات وهابيون بايد گفت: ما هم باور داريم که لازم است با جنايات وهابيت مبارزه شود، اما اين امر به صورت جدي صورت نمي گيرد، و حتي برخي از کشور ها از اين گروه حمايت مي کنند، زيرا اين امر به نفع آنان مي باشد. در اين ميان تنها جمهوري اسلامي ايران است که با جنايات اين گروه مقابله مي کند، ولي اين امر تنها کافي نيست، لازم است همه جهان اسلام در اين خصوص اقدامات لازم را انجام دهند.
-----------------------------

پرسش 4: مگر شيعيان زيدي و اسماعيليه احاديث رسيده از پيامبر گرامي اسلام و ائمه مورد قبول خود را دال بر تأييد 12 امام شيعه (سلام الله عليهم اجمعين) را قبول ندارند تا از اشتباه خود برگردند؟
پاسخ:
زيد و اسماعيل خود ادعائي نبست به امامت خويش نداشتند و ديگران بودند که به جهت کج فهمي يا منافع دنيوي ،آنان را به عنوان امام پذيرفتند که البته پيروان آنان يا اين روايات را قبول ندارند يا آن ها را توجيه مي کنند بخصوص اسماعيليه که خيلي از احکام مسلم اسلام را هم به دلخواه خود تفسير و توجيه مي کنند. براي آگاهي اجمالي از شيعه دوازده امامي و زيديه و اسماعيليه به دو گفتار زير توجه نمائيد:
مؤسس شيعه اماميه يا شيعه اثنا عشري (1)
زمان پيدايش شيعه به طور رسمى بعد از رحلت پيامبر اکرم (ص) است، هر چند به طور غير رسمى شيعه در زمان نبى گرامى اسلام (ص) بود. (2)
شاهد آن که پيامبر در تفسير آيه: «اولئک هم خير البريه»؛ (3) خطاب به على (ع) فرمود: «انت و شيعتکم يوم القيامه راضين مرضيين؛ (4) تو و شيعيان تو در روز قيامت از خدا خشنودند و خدا از آنان خشنود است».
نيز فرمود: «ان هذا و شيعته لهم الفائزون يوم القيامه؛ (5) على و شيعيانش در روز قيامت پيروز و سعادتمندند». بنا بر اين پايه گذار اصلي را مي توان خود پيامبر دانست.
در برخي روايات پيامبر به دوازده امام و خليفه بعد از خود اشاره مي کند. اين روايات در منابع اهل سنت نيز آمده است. با اين تفاوت که آن ها تنها از پيامبر نقل مي کنند که دوازده خليفه بعد از من خواهد آمد (6) و نام آن ها را بيان نمي کنند، اما در روايات نقل شده از منابع شيعي نام اين دوزاده تن نيز از پيامبر نقل شده است. بنا بر اين مي توان پايه شکل گيري مذهب اماميه را در کلمات پيامبر جستجو کرد، اما از آن رو که تأسيس يک مذهب و تشکيلات آن تا رشد و قدرت گرفتن آن نياز به گذر زمان دارد و شيعه اماميه در بستر زمان و در تاريخ تحولات بعد از پيامبر شکل گرفت، مي بايست به تحليل و مؤسس ديگري پرداخت؛ بدين شرح که:
با رخداد سقيفه مسير ترسيم شده توسط پيامبر اکرم دچار تحريف گشت، امير المؤمنين و پيروانش را به عنوان مخالفان خلافت ابوبکر مي‌شناختند، نه پيروان يک مذهب اسلامي، ولي پس از مرور زمان و روشن شدن مسائل، گسترش اختلافات و جدا شدن گروه‌هاي فکري، فاصله بين آن ها پديد آمده و به جداسازي مذاهب انجاميد. در زمان امام صادق (ع) مذهب شيعه با همان قرائت نبوي از اسلام (شيعه جعفري يا شيعه اماميه ) جايگاه ويژه اي پيدا کرد، به گونه اي که امام صادق در اذهان، مؤسس اين مکتب به شمار آمد.
اگرچه در دوران پيامبر اکرم و امير المؤمنين به پديده اختلاف مذاهب برخورد نمي‌کنيم، ولي طبق ديدگاه شيعه اماميه مسير اصلي نبوت پيامبر اکرم از آغاز به امامت امامان دوازده‌گانه (همان مذهب اماميه) ختم مي‌شده و پيامبر به روشنگري در اين مورد پرداخته است.
در دوران امام باقر و امام صادق (عليهما السلام) دوران رشد اين مذهب بوده که به تربيت شاگردان بسياري پرداختند. در دوران آغاز غيبت صغرى اين مسير ترسيم شده توسط پيامبر اکرم به سرانجام مي‌رسد و وجود خارجي پيدا مي‌کند.
زيديه:
زيديه شاخه اى از مذهب تشيع و به فرقه اى گفته مى شود که به پيروى از زيد بن على (ع) مي خواند و على بن ابى طالب (ع) را در امامت بر ديگران مقدم و امامت را پس از او براى حسن (ع) و حسين (ع) و سپس منحصر در فرزندان آن دو بداند که با دعوت و فضل به امامت مى رسند، نه با وراثت. همچنين توحيد، عدل، وعد و وعيد، امامت و امر به معروف و نهى از منکر از ديگر اعتقادات زيديه است. (7)
تاريخ پيدايش زيديه، به قرن دوم هجرى باز مى‏گردد. زيديه پس از شهادت امام حسين، زيد شهيد، فرزند امام زين العابدين را امام مى‏ دانند.
زيد در سال 80 هجرى به دنيا آمد و در سال 122 به شهادت رسيد.
در اين که آيا زيد ادعاى امامت داشته، بايد گفت مطابق برخى از اسناد، دعوت او به «الرضا من آل محمد» بوده است، که مى تواند به معناى دعوت به امامان مورد قبول اماميه باشد. (8)
در برخى روايات چنين نسبتى به زيد و اين که او به هنگام قيام، مردم را به امامت خويش فرا خوانده ،به صراحت انکار شده است. امام رضا (عليه السلام) در پاسخ مأمون مبنى بر اين که آيا در مذمت کسى که به ناحق ادعاى امامت داشت، رواياتى وارد نشده است؟ فرمود: «زيد چيزى را که حق وى نبود، مدعى نشد. او پرهيزکارتر از اين بود که چنين ادعايى بکند. وى مردم را به رضا از آل محمد (عليهم السلام) فراخواند... . (9)
کشّي از فضيل رسان نقل مي کند که:
با امام صادق پس از شهادت عمويش زيد بن علي (ع) ملاقات کردم. حضرت به من فرمود: اي فضيل! عمويم زيد کشته شد؟ گفتم: بله، فدايت شوم. حضرت فرمود: خدا او را رحمت کند. او مؤمن، عارف، عالم و راستگو بود، و اگر پيروز مي‏ شد، به آن چه گفته بود وفا مي‏ کرد، و اگر به حکومت مي ‏رسيد، مي دانست که زمام حکومت را به چه کسي واگذار کند.
يحيي، فرزند زيد، در سخني با گروهي از شيعيان تأکيد مي‏ کند که پدرم عاقل‏ تر از آن است که به ناحق ادعايي کند، بلکه ايشان گفت: شما را به آن چه مايه خشنودي آل محمّد است، دعوت مي‏ کنم. و منظور ايشان در اين کلام، امام جعفر صادق (ع) بود. (10)
از اين جا روشن مي‏ شود که زيد (ع) و فرزند شهيدش، يحيي، قائل به امامت امام صادق (ع) بودند و براي خود ادعاي امامت نکردند، اما بعدها فرقه زيديه چنين ادعايي در مورد او مطرح کردند. (11)
اسماعيليه:
اسماعيليان فرقه‌اي از شيعيان محسوب مي‌شوند که با شيعه اماميه که معتقد به دوازده امام هستند، اختلاف نظر دارند. اسماعيليان با اماميه در اعتقاد به امام ششم (امام صادق) با هم اشتراک دارند، اما پس از امام صادق به امامت موسي کاظم (ع) و امامان پس از او اعتقاد ندارند. به جاي آن به امامت اسماعيل فرزند امام صادق (ع) معتقدند.
پس از شهادت امام صادق اکثر شيعه به امامت امام موسي کاظم ايمان آوردند، اما جمعي پسر بزرگ امام را به نام اسماعيل که بزرگ‌ ترين فرزند امام بود، امام دانستند، با اين که او در حال حيات حضرت از دنيا رفت و امام براي مرگ اسماعيل چند نفر را به عنوان شاهد حاضر نمود، حتي حاکم مدينه همگي بر مرگ اسماعيل شهادت دادند و در کفن و دفن او حاضر شدند، با وجود آن، بعد از شهادت امام صادق جمعي به امامت اسماعيل معتقد شدند و با مرگ او به پسرش محمد گرويدند.
اسماعيليان مرگ اسماعيل را انکار نموده و بر اين اعتقادند که او امام غايب است و روزي ظهور خواهد کرد. آنان همچنين تشييع و تدفين اسماعيل به دست امام صادق را ظاهري دانسته تا در صدد سوء قصد به جان او برنيايند.
آنان بر اين باورند که اسماعيل فرزند بزرگ امام صادق بوده و امامت نيز حق بزرگ­ترين فرزند امام است. از طرفي امام صادق نيز قبلا او را به جانشيني خود برگزيده بود. اين گفته پايه و بنياني ندارد، چنان که شيخ مفيد مي‌فرمايد: اصل ياد شده اگر درست باشد، در جايي است که فرزند بزرگ امام پس از درگذشت ايشان زنده باشد، با آن که اسماعيل در سال صد و چهل و سه هجري (پنج سال پيش از شهادت امام صادق) درگذشت و جنازه او در انظار همگان تشييع شد. (12)
در منابع اوليه اسماعيليه غالباً از شخصي به نام ابوالخطاب محمدبن ابي زيد يا مقلاص بن ابي خطاب از موالي بني اسد سخن به ميان مي­ آيد که در کار امامت اسماعيل دست داشت. ابوالخطاب نخست از اصحاب امام باقر (ع) و امام صادق (ع) بود. به سبب سخنان غلو آميزش امام او را لعنت کرده و از وي بي زاري جسته بود. وي سرانجام به دست عيسي بن موسي کشته شد. بعد از درگذشت او، پيروانش به محمدبن اسماعيل گرويدند، بر خلاف عده­ اي که هنوز در مرگ اسماعيل بن جعفر شک داشته و او را غايب مي‌پنداشتند. (13)
اسماعيليان معتقدند که زمين هرگز خالي از حجت نمي­ شود، و حجت خدا دو گونه است: (ناطق و صامت) ناطق را پيامبر (ص) و صامت را ولي و امام مي‌دانند که وصي پيامبر مي‌باشد. آنان بر اين باورند که اساس حجت پيوسته روي عدد هفت است. هر نبي که مبعوث مي شود، داراي شريعت و ولايت است. بعد از مرگش هفت وصي دارد که همگي داراي يک مقام هستند (مقام وصايت)، مگر وصي هفتمين که داراي سه مقام است (نبوت ، وصايت و ولايت).
حضرت محمد (ص) هفتمين وصي حضرت عيسي و محمد بن اسماعيل وصي هفتم پيامبر اسلام است، به اين ترتيب: 1. حضرت علي (ع) 2. امام حسين (ع) 3. امام سجاد (ع) 4. امام باقر (ع) 5. امام صادق (ع) 6. اسماعيل 7. محمد (آن ها امام حسن (ع) را وصي پيامبر نمي‌دانند) بعد از محمد بن اسماعيل هفت نفر از اعقاب محمد بن اسماعيل که نام ايشان معلوم نيست و بعد از آن هفت نفر اوّلي خلفاي فاطميين مصر که اول شان عبيدالله مهدي بنيان گذار خلافت فاطميان در مصر است. (14)
اسماعيليان نخستين معتقد بودند که تاريخ مذهبي بشر از هفت دوره تشکيل مي‌شده، هر دوره را يک پيامبر شارع، آغاز مي‌کرده است، آنان پيامبران شارع را که هر يک آورنده شريعتي نو، در دوره‌اي جديد بوده‌اند، ناطق مي‌ناميدند. در حقيقت، شريعت هر دوره منعکس کننده پيام ظاهري ناطق آن دوره بوده است، در شش دوره اول تاريخ «نُطَقا» يعني پيامبران اولوا العزم، ‌عبارت بودند از: آدم، نوح ، ابراهيم ، موسى، عيسى و محمد (عليهم السلام) هر يک از اين شش نفر، براي تفسير حقايق نهفته در باطن شريعت آن دوره، جانشيني داشتند که اسماعيليه وي را، وصي، اساس، يا صامت، مي‌خواندند.
اوصياي آن پيامبران، عبارت بودند از:
شيث، سام، اسماعيل، هارون (يوشع)، شمعون الصفا و علي بن أبي طالب، در هر دوره بعد از وصي آن دوره، هفت امام وجود داشت که «اَتِمّا» (جمع متَمّم) نيز ناميده مي‌شدند، وظيفه اصلي آنان حراست از معاني ظاهري و باطني شريعت آن دوره بوده است. هفتمين امام هر دوره به مقام ناطق دوره بعدي ارتقا مي‌يافته که با آوردن شريعتي نو، شريعت ناطق دوره قبل را نسخ مي‌کرده است.
اين روش در دوره هفتم تاريخ يعني آخرين دوره تاريخ تغيير مي‌کند. اسماعيليان نخست، هفتمين امام، در دوره حضرت محمد (ص) را ، محمد فرزند اسماعيل بن جعفر بن محمد صادق، مي‌دانند.
آنان معتقدند که محمد فرزند اسماعيل از دنيا نرفته و زنده است. او هفتمين و آخرين ناطق، و در ضمن اساس و وصي دوره خود نيز بوده که با رجعتش، به مقام آخرين ناطق در آخرين دوره تاريخ بشر مي‌رسيده است.
به عقيده آنان محمد بن اسماعيل گرچه شريعتي جديد نمي‌آورد، ولي شريعت دوره قبلي، يعني دين اسلام را منسوخ مي‌کند، چون وظيفه اصلي او به عنوان آخرين ناطق و اساس، بيان و وصف کامل معاني باطني و حقايق مکتوم در تمام شريعت‌هاي قبلي بوده است. در حقيقت، محمد بن اسماعيل، حقايق نهفته در شريعت اسلام و شرايع ديگر پيامبران اولوالعزم را بر همگان آشکار مي‌کند.
به عقيده آنان در آن عصر غائي تاريخ بشر ديگر هيچ گونه نيازي به احکام ديني وجود نخواهد داشت. محمد بن اسماعيل به عنوان قائم و آخرين ناطق، حکومت عدل را در پهنه جهان خواهد گسترد و سپس دنياي جسماني برچيده خواهد شد. (15)

پي نوشت ها:
1. کلمه شيعه اماميه هرگاه بدون قيد و قرينه به کار رود ، بر شيعه اثنا عشري اطلاق مي‌شود. (فرق و مذاهب کلامي، ص 137)
2. تشيع مولود طبيعى، ص 82 - 90، شهيد صدر، ترجمه محمد جواد حجتى کرمانى .
3. بينه (98) آيه 7 .
4. سيوطى، تفسير در المنثور، ج 8، ص 538 .
5. همان .
6. صحيح مسلم، کتاب الامارة، باب 1، حديث 7؛ مسند احمد بن حنبل، ج5 ، ص90، 100، 106؛ کنز العمال، متقى هندى، موسسة الرسالة، ج12، ص32؛ فتح البارى، ابن حجر عسقلانى، دارالمعرفة، ج13، ص211؛ مشکاة المصابيح، محمد عمرى تبريزى، المکتب الاسلامى، حديث 5974 .
7. ابن عساکر، الحافظ ابوالقاسم على بن الحسن بن هبة اللّه بن عبداللّه الشافعى: تاريخ مدينة دمشق (80جلد)، دارالفکر، بيروت، 1416ق / 1996م .
8. زيد بن على و مشروعية الثورة، ص197ـ198 .
9. کفاية الاثر، خزاز قمى ،ص 302 .
10. هاشم معروف حسيني، الشيعه بين الاشاعره و المعتزله، ص 68 .
11. محمد باقر مجلسي، بحارالانوار، ج 11، ص203 .
12. فرهنگ فِرَق اسلامي، محمدجواد مشکور، ص 47 ، مشهد ،انشارات استان قدس رضوي ، 1375 ، چاپ سوم .
13. همان، ص 48.
14. شيعه در اسلام ، علامه طباطبائي ، ص35-39 ، 1389 ه ق ، با مقدمه دکتر سيد حسين نصر ، تهران ، دار الکتب الاسلاميه .
15. دائرة المعارف بزرگ اسلامي، ج 8، ص 687 ـ 688 ، سيد کاظم موسوي بجنوردي ،تهران ،1377 ه ش ،چاپ اول .
-----------------------------

پرسش 5: آيا فرزند مي تواند به خاطر تصاحب ميراث پدري از سوي مادر با مادرش قطع رابطه كند و او را به صورت غير مستقيم تنبيه كند؟
پاسخ:
صله رحم از واجبات است و فرزند نمي تواند در فرض مسئله رابطه خود را با مادر قطع نمايد و بايد به جاي اين کار نهي از منکر کند و مادر را نصيحت نمايد. (1)

پي نوشت:
1. سئوال از دفتر آية الله خامنه اي در قم . (7746666-0251).

آیه ذکر شده در کتاب : بسم الله الرحمن الرحیم . زوجتک نفسی فی المدت المعلوم علی المهر المعلوم . قبلت؟؟

عبارت یاد شده در رساله که به عنوان عقد صیغه برای ایجاد عقد موقت خوانده می شود ، آیه قرآن نیست .
و با رعایت شرایطی که در رساله آمده است و خواندن درست صیغه شرعی ، دختر و پسر به هم محرم می شوند .

پی نوشت :
1. آیة الله مکارم شیرازی ، توضیح المسائل ، م 2032 .

بعضی افراد میل جنسی ضعیف دارند ویکی از راهکارهای موجود نگاه کردن فیلم یا صحنه جنسی محرک میباشد سوال این است که از دیدگاه اسلام نگاه کردن افراد متاهل به این گونه صحنه ها چه حکمی دارد

نگاه به این گونه فیلم ها حتی برای آمادگی پیدا کردن برای همبستر شدن با همسر جایز نیست.
در تاریخ 29/7/1380 از محضر آیت الله فاضل لنکرانی استفتا کردیم:
آیا می توان از فیلم سکسی و مستهجن برای تحریک شدن بر حلال و تحریک همسر برای همخوابی استفاده کرد؟
فرمودند: خیر.(1)
پی نوشت:
1. استفتای کتبی به شماره استفتای 38359.مورخ 17/8/1380.

مطلب ارسالی شما بعد تایید مدیریت در سایت نمایش داده خواهد شد.

در قرآن نسبت به جنگ جمل كه بين امير المومنين و طلحه و زبير و عايشه در گرفت، آيه اي وجود ندارد

با سلام و خسته نباشید. میخواستم بدونم آیه ای در رابطه باجنگ عایشه با حضرت علی(ع) و همینطور در باره خود عایشه در قرآن هست یا نه. ممنون.

با عرض سلام و تشکر از ارتباط تان با این مرکز.
در قرآن نسبت به جنگ جمل كه بين امير المومنين و طلحه و زبير و عايشه در گرفت، آيه اي وجود ندارد، زيرا واقعه جنگ جمل پس از رحلت پيامبر گرامي اسلام و انقطاع وحي بوده؛ طبيعي است كه در اين باره آيه اي وجود نداشته باشد
اما نسبت به خود عايشه در قرآن آياتي وجود دارد كه گاه با عنوان عامي از او ياد مي شود و گاهي به خصوص ايشان مربوط مي شود .
قرآن تمامي همسران پيامبر را ام المؤمنين ناميده از جمله عايشه .
خداوند فرمود: "النبي أولي بالمؤمنين من أنفسهم و أزواجه امّهاتهم؛(1) پيامبر اولي و سزوارتر به مؤمنان از خود آنان است . زنانش [در حكم احترام و عطوفت و حرمت ازدواج با آنان] مادران مؤمنان‌اند".
اين كه قرآن از همسران پيامبر به عنوان "امهات المؤمنين" ياد كرده، از دو جهت است: وجوب بزرگداشت و احترام، و ديگري: حرمت ازدواج با آنان پس از پيامبر.(2)
گر چه دربارة آية 11 نور(افك) دو نظر وجود دارد:برخي آن را مربوط به عايشه مي دانند. دوم: برخي آن را مربوط به مارية‌ قبطه مي دانند كه "مقوقين" پادشاه مصر او را به رسول خدا(ص) هديه كرد . او از پيامبر (ص) ابراهيم را آورد. در صورتي كه افك مورد بحث آيه درباره عايشه باشد، آيه مي گويد: كساني كه اين دروغ را تراشيدند، جمعيت كمي از شما هستند كه با هم تباني كرده اند كه با انتشار چنين دروغي قداست و نزاهت رسول خدا را لكه دار ساخته و ميان مردم رسوا سازند. از اين رو آنان را مورد توبيخ قرار داده است. نيز كساني را كه اين داستان را شنيدند و آن را رد نكردند.
نيز در شان نزول آیه «یَا أَیُّهَا النَّبِیُّ لِمَ تُحَرِّمُ مَا أَحَلَّ اللَّهُ لَکَ تَبْتَغِی مَرْضَاتَ أَزْوَاجِکَ»(3)دو گونه روایت آمده که یکی مربوط به ماریه است.
بنا بر یک دسته از روایات، پیامبر هر روز پیش یکی از همسرانش بود. اوقات را میان آنان تقسیم کرده بود. روزی که نوبت حفصه بود، از پیامبر اجازه گرفت برای انجام کاری، به منزل پدر خود (عمر) برود. آن گاه پیامبر کنیز خود (ماریه قبطیه) را به اتاق حفصه آورد. وقتی حفصه آمد، ناراحت شد و به پیامبر اعتراض کرد.
پیامبر به حفصه سخنی را گفت و اضافه کرد: «نزد تو امانت باشد و به دیگران مگو» حفصه امانت‌داری رعایت نکرد و چون با عایشه دوست بود، موضوع را به وی گفت و پیامبر از این کار حفصه ناراحت شد.(4)
برخی مفسران علت نزول آیه را این می‌دانند که پیامبر وقتی نزد همسر خود «زینب دختر جحش» می‌رفت، وی از عسلی که تهیه کرده بود، برای پیامبر می‌آورد و حضرت می‌خورد . چون عائشه از جریان آگاه شد، ناراحت گردید و با حفصه توطئه کردند که پیامبر از آن عسل نخورد. پیامبر نیز قسم یاد کرد که نخورد اما بر اساس دستور خدا، از تصمیم خود مبنی بر نخوردن عسل، منصرف شد.(5)
در تفسیر نمونه مناسب‌ترین و مشهورترین شأن نزول را همین مطلب اخیر می‌داند و به جریان ماریه قبطیه اشاره نمی‌کند.(6)
برای آگاهی بیش تر به تفسیر مذکور و تفسیر راهنما، ج 19، ص 163 ـ 164 مراجعه نمایید.
پی‌نوشت‌ها:
1. احزاب (33) آيه 6.
2. تفسير الميزان، ج 16، ص 277.
3. تحریم (66) آیه 1.
4. بحار الانوار، ج 22، ص 229 ـ 230؛ المیزان، ج 19، ص 392.
5. تفسیر نمونه، ج 24، ص 271.
6. همان.

صفحه‌ها