سوالات ویژه

ظاهرا مقصود از این حدیث این است که تولد حضرت جواد در شرائطی صورت گرفت که خیر و برکت خاصی برای شیعیان به ارمغان آورد،

پرسش:
امام رضا علیه السلام در تولد امام جواد علیه السلام فرمودند: « این همان مولودی است که در اسلام با برکت تر از او زاده نشده است» مراد امام رضا از این سخن چه بوده؟
 

پاسخ:
در خانواده امام رضا (علیه السلام) و در محافل شیعه، از حضرت جواد (علیه السلام) به عنوان مولودی پرخیر و برکت یاد می شد. چنانکه «ابو یحیای صنعانی» می گوید: روزی در محضر امام رضا (علیه السلام) بودم، فرزندش ابو جعفر را که خردسال بود، آوردند. امام فرمود: «این مولودی است که برای شیعیان ما، با برکت تر از او زاده نشده است» (1).
گویا امام، به مناسبتهای مختلف، از فرزند ارجمند خود با این عنوان یاد می کرده و این موضوع در میان شیعیان و یاران امام رضا (علیه السلام) معروف بوده است، به گواه اینکه دو تن از شیعیان بنام «ابن اسباط» و «عباد بن اسماعیل» می گویند: در محضر امام رضا (علیه السلام) بودیم که ابو جعفر را آوردند، عرض کردیم: این همان مولود پرخیر و برکت است؟ حضرت فرمود: «آری، این همان مولودی است که در اسلام با برکت تر از او زاده نشده است» (۲).
باز «ابو یحیای صنعانی» می گوید: در مکه به حضور امام رضا (علیه السلام) شرفیاب شدم، دیدم حضرت موز را پوست می کند و به فرزندش ابو جعفر می دهد. عرض کردم: این همان مولود پرخیر و برکت است؟ فرمود: «آری، این مولودی است که در اسلام مانند او، و برای شیعیان ما، بابرکت تر از او زاده نشده است» (۳).
شاید در بدو نظر تصور شود که مقصود از این حدیث این است که امام جواد از همه امامان قبلی برای شیعیان، با برکت تر بوده است، در حالی که چنین مطلبی قابل قبول نیست، بلکه بررسی موضوع و ملاحظه شواهد و قرائن، نشان می دهد که ظاهرا مقصود از این حدیث این است که تولد حضرت جواد در شرائطی صورت گرفت که خیر و برکت خاصی برای شیعیان به ارمغان آورد، بدین معنا که عصر امام رضا (علیه السلام) عصر ویژه ای بوده و حضرت در تعیین جانشین خود و معرفی امام بعدی با مشکلاتی روبرو بوده که در عصر امامان قبلی، بی سابقه بوده است، زیرا از یک سو پس از شهادت امام کاظم (علیه السلام) گروهی که به «واقفیه» معروف شدند، بر اساس انگیزه های مادی، امامت حضرت رضا (علیه السلام) را انکار کردند و از سوی دیگر امام رضا (علیه السلام) تا حدود چهل و هفت سالگی دارای فرزند نشده بود و چون احادیث رسیده از پیامبر حاکی بود که امامان دوازده نفرند که نه نفر آنان از نسل امام حسین خواهند بود، فقدان فرزند برای امام رضا (علیه السلام)، هم امامت خود آن حضرت، و هم تداوم امامت را زیر سؤال می برد و واقفیه این موضوع را دستاویز قرار داده امامت حضرت رضا (علیه السلام) را انکار می کردند.
گواه این معنا، اعتراض «حسین بن قیاما واسطی» به امام هشتم در این مورد، و پاسخ آن حضرت است. «ابن قیاما» که از سران «واقفیه» بوده است (۴)، طی نامه ای به امام رضا (علیه السلام) او را متهم به عقیمی کرد و نوشت: چگونه ممکن است امام باشی در صورتی که فرزندی نداری؟!
امام در پاسخ نوشت: از کجا می دانی که من دارای فرزندی نخواهم بود، سوگند به خدا، بیش از چند روز نمی گذرد که خداوند پسری به من عطا می کند که حق را از باطل جدا می کند (۵).
این شگرد تبلیغی از طرف «حسین بن قیاما» (و دیگر پیروان واقفیه) منحصر به این مورد نبوده است، بلکه این معنا به مناسبت های مختلف و در موارد گوناگون تکرار می شده و امام رضا (علیه السلام) همواره سخنان و دلائل آنان را رد می کرده است (۶)، تا آنکه تولد حضرت جواد به این سمپاشیها خاتمه داد و موضع امام و شیعیان که از این نظر در تنگنا قرار گرفته بودند، تقویت گردید و اعتبار و وجهه تشیع بالا رفت (۷)
پی نوشت ها:
۱) شیخ مفید، الارشاد، قم، مکتبة بصیرتی، ص ۳۱۹-طبرسی، اعلام الوری، الطبعة الثالثة، المکتبة الاسلامیة، ص ۳۴۷-فتال نیشابوری، روضة الواعظین، الطبعة الاولی، بیروت، مؤسسة الاعلمی للمطبوعات، ۱۴۰۶ ه. ق، ص ۲۶۱-کلینی، اصول کافی، تهران، مکتبة الصدوق، ۱۳۸۱ ه. ق، ج ۱، ص ۳۲۱-علی بن عیسی الاربلی، کشف الغمة، تبریز، مکتبة بنی هاشمی، ۱۳۸۱ ه. ق، ج ۳، ص ۱۴۳.
۲) مجلسی، بحار الانوار، الطبعة الثانیة، تهران، المکتبة الاسلامیة، ۱۳۹۵ ه. ق، ج ۵۰، ص ۲۰.
۳) کلینی، فروع کافی، الطبعة الثانیة، تهران، دار الکتب الاسلامیة، ۱۳۶۲ ه. ش، ج ۶، ص ۳۶۱-قزوینی، سید کاظم، الامام الجواد من المهد الی اللحد، الطبعة الاولی، بیروت، مؤسسة البلاغ، ۱۴۰۸ ه. ق، ص ۳۳۷.
۴) شیخ مفید، الارشاد، قم، مکتبة بصیرتی، ص ۳۱۸-علی بن عیسی الاربلی، کشف الغمة، تبریز، مکتبة بنی هاشمی، ۱۳۸۱ ه. ق، ج ۳، ص ۱۴۲-تستری، محمد تقی، قاموس الرجال، تهران، مرکز نشر الکتاب، ج ۳، ص ۳۷.
۵) کلینی، اصول کافی، تهران، مکتبة الصدوق، ۱۳۸۱ ه. ق، ج ۱، ص ۳۲۰-طبرسی، اعلام الوری، الطبعة الثالثة، المکتبة الاسلامیة، ص ۳۴۶-علی بن عیسی الاربلی، همان کتاب، ص ۱۴۲-شیخ مفید، همان کتاب، ص ۳۱۸.
۶) علی بن عیسی الاربلی، همان کتاب، ص ۱۴۲-تستری، همان کتاب، ص ۳۱۶-کلینی، همان کتاب، ص ۳۲۱-طوسی، اختیار معرفة الرجال (معروف به رجال کشی)، تصحیح و تعلیق: حسن المصطفوی، مشهد، دانشگاه مشهد، ۱۳۴۸ ه. ق، ص ۵۵۳، حدیث شماره ۱۰۴۵.
۷) قزوینی، سید کاظم، الامام الجواد من المهد الی اللحد، الطبعة الاولی، بیروت، مؤسسة البلاغ، ۱۴۰۸ ه. ق، ص ۳۳۷.
منبع: کتاب سیره پیشوایان - مهدی پیشوایی - زندگانی امام جواد علیه السلام

امام هادي ـ عليه السّلام ـ با حاکمان ستمگر سازش نکرد و آنها از مبارزه منفي و عدم همکاري حضرت هراس داشتند در نهایت در زمان معتز مسموم گرديد.

پرسش: 
امام هادي عليه السلام چگونه به شهادت رسيدند
 

پاسخ:

امام هادي ـ عليه السّلام ـ در طول دوران امامت خود از سرکشان و حاکمان فاسد بني عباس رنجها و محنت هاي زيادي کشيد "و در اين ميان متوکل در ظلم و ستم به حضرت و سنگدلي گوي سبقت را از ديگران ربود".

"متوکل وجود امام هادي ـ عليه السّلام ـ را خطر بزرگي براي حکومت خويش احساس مي کرد، لذا تصميم گرفت تا با دو روش هم زمان در يک اقدام از بحراني تر شدن اوضاع جلوگيري کند. يکي حمله به ياران امام و نابود کردن آثار شيعيان تا حدي که قبر مطهر امام حسين ـ عليه السّلام ـ را نيز تخريب کرد و دوم دور کردن امام از مدينه که پايگاه سازمان تشيع بود.[1]

"عبدالله بن محمد فرماندار مدينه از دشمنان اهل بيت ـ عليهم السلام ـ بود و از امام نزد متوکل سعايت مي کرد و پيوسته قصد آزار آن جناب را داشت. امام هادي ـ عليه السّلام ـ در نامه اي به متوکل سعايت و دروغگويي او را ياد آوري کرد ولي متوکل که زمينه را براي تبعيد امام از مدينه و تحت نظر گرفتن مناسب مي ديد در نامه اي ظاهرا محترمانه از حضرت خواست به سامرا بيايد"[2]

نامه متوکل رسيد و حضرت آماده رفتن به سامرا شد "وقتي آن حضرت به سامرا رسيد متوکل ( با آن همه وعده و احترام که در نامه اش بود) يک روز خود را پنهان کرد و آن حضرت را در کاروانسرايي که به کاروانسراي گداها معروف بود فرود آورد".[3]

سپس متوکل دستور داد: "حضرت را کاملا تحت نظر گيرند و خانه شان را محاصره کرده و مانع ديدار شيعيان با ايشان و استفاده دانش پژوهان از آن سرچشمه علم و معرفت گردند و حتي ايشان را در تنگنا و محاصره اقتصادي قرار داد و رساندن حقوق شرعيه و هدايا را از داخل و خارج بر حضرت ممنوع کرد و متخلفان را عقوبتي سخت نمود"[4]

اين وضعيت جز در حکومت شش ماهه منتصر تا زمان شهادت امام ادامه داشت و در زمان معتز شدت گرفت.

يکي ديگر از سختگيري هاي متوکل در آزار امام هادي ـ عليه السّلام ـ اين بود که "گاه بگاه به مأموران خود دستور مي داد تا ناگهاني به خانه امام ريخته و آنجا را بازرسي کنند به اميد آنکه سلاح يا مدرکي دال بر فعاليت ايشان عليه حکومت بدست آورند. لکن در اين حمله هاي شبانه جز کتاب هاي علمي و ادعيه چيزي يافت نشد"[5]

گاهي متوکل فرمان مي داد "حضرت را در هر حالتي که هست به دربار آورند. در يکي از اين احضارها امام در حالي بر متوکل وارد شد که او مست و لا يعقل در کنار جامها و سبوهاي شراب و در ميان گروه هاي خنياگر و رقاصه افتاده بود.امام بي توجه به موقعيت خطير و خطرات احتمالي به شدت او را سرزنش و ملامت کرد و به نصيحت گويي و ياد آوري قيامت پرداخت و فسق و فجور و مي خوارگي و بدکارگي او را محکوم ساخت. متوکل بر آشفت و دستور داد ايشان را در زندان محبوس سازند"[6] حضرت روانه زندان شد و "شخصي از حضرت شنيد که مي فرمودند انا اکرم علي الله من ناقه صالح"[7] و سپس اين آيه را خواندند "تمتعوا في دارکم ثلاثة ايام ذلک وعد غير مکذوب"[8]

بيش از سه روز نگذشت که متوکل به دست فرزندش منتصر به هلاکت رسيد"[9]

منتصر گرچه بر امام سخت نگرفت ولي اين آرامش نسبي امام و شيعيان پس از شش ماه تمام شد و دوباره آزار و حصر و شکنجه و قتل راهکار اساسي خلافت در مقابل شيعيان بود "امام هادي ـ عليه السّلام ـ با حاکمان ستمگر سازش نکرد و آنها از مبارزه منفي و عدم همکاري حضرت هراس داشتند و رنج مي بردند تا اينکه تنها راه خويش را خاموش کردن نور خدا پنداشتند و بدين ترتيب امام هادي ـ عليه السّلام ـ نيز مانند امامان پيشين به مرگ طبيعي از دنيا نرفت بلکه در زمان معتز مسموم گرديد".[10]

منابع معتبر و مورخان شيعه شهادت حضرت را در " ماه رجب سال 254 ه.ق"[11] مي دانند. مرحوم آيت الله مرعشي نجفي شهادت حضرت را در روز دوشنبه سوم رجب سال 254ه.ق مي داند[12] گر چه برخي منابع شهادت حضرت را در ماه جمادي الثاني[13] يا 27 رجب نيز ذکر کرده اند.

پي نوشت ها:

[1] . اصفهاني، ابوالفرج، مقاتل الطالبيين، ص 256

[2] . شيخ مفيد، ارشاد، ص 435

[3] .  همان، ص 438

[4] . قرشي، باقر شريف، زندگاني امام علي الهادي، همان، ص 386

[5] . همان، ص 387

[6] . قرشي، باقر شريف، همان، ص 387.

[7] . ترجمه: من نزد خدا از ناقه حضرت صالح محترم ترم.

[8] . هود / 56، در خانه هايتان سه روز به آسايش و خوشگذراني سپري کنيد (سپس عذاب الهي خواهد رسيد) آن وعده اي است که دروغ نخواهد بود.

[9] . طبرسي، اعلام الوري، ص 363؛

[10] . پيشوايي، سيره پيشوايان، همان، ص 612.

[11] . شيخ مفيد. الارشاد، همان، ص 439

[12] . مرعشي نجفي، سيد شهاب الدين، مجموعه نفيسه، ص 56

[13] . قندوزي، نيابيع المودة، بيروت، ج 3 ص 14

امامان در دوران انزوا و فشار، بر قلب ها حکومت مي کردند و اين خود عاملي بود که خلفاي ستمگر همواره پايه هاي حکومت خود را متزلزل بدانند.

پرسش: 
چراامام هادي ع به سامراتبعيدشد؟
 

پاسخ:

امام هادي پس از سپري کردن سيزده سال از دوران امامت خويش، از سوي متوکل به سامرا احضار شد و به ناچار بيست سال[1] و به عقيده برخي يازده يا نوزده سال[2]

چند عامل را مي توان بعنوان دليل اين تبعيد بيان کرد:

 نفوذ اجتماعي امام(ع)

امامان در دوران انزوا و فشار، بر قلب ها حکومت مي کردند و اين خود عاملي بود که خلفاي ستمگر همواره پايه هاي حکومت خود را متزلزل بدانند. روزي هارون، پيشواي هفتم امام موسي بن جعفر(ع) را کنار کعبه ديد، به او گفت: تويي که مردم پنهاني با تو بيعت مي کنند و تو را به پيشوايي برمي گزينند؟

 

امام فرمود: «اَنا امام القلوب و انت امام الجسوم؛ من بر دل هاي مردم حکومت مي کنم و تو بر بدن ها».[3]

 

 گزارش کارگزاران متوکل

بريحه عباسي که مسئول نظارت بر اقامه نماز در حرم مدينه و مکه بود، در نامه اي به متوکل نوشت: اگر به مدينه و مکه نياز داري، علي بن محمد را از آنجا بيرون ببر؛ زيرا او بيشتر مردم اين ناحيه را مطيع فرمان خويش گردانيده است.[4]

 

عبدالله ابن محّمد فرماندار مدينه، ديگر فردي است که نامه هاي زيادي عليه آن حضرت به متوکل نوشت؛ به گونه اي که سبب خشم و غضب متوکل گشت. از اين رو، امام هادي(ع) به متوکل نامه اي مرقوم داشت که فرماندار مدينه به من اذيت و آزار مي رساند و آنچه درباره من نوشته، دروغ محض است.[5]

 

 آگاهي خلفا از جايگاه امامان

يکي از علل احضار امام به سامرا آگاهي خلفاي بني عباس از جايگاه ويژه امامان نزد شيعيان بود. آنان به خوبي مي دانستند که طبق اعتقادات شيعه، امام نقش محوري دارد و نصّ امام قبلي و معجزات و احاديث رسيده از پيامبر(ص) اين امر را اثبات و مشخص مي سازد. همچنين آنان آگاه بودند که شيعيان، سخنان و مواضع امام را به جان و دل مي خرند و چون آنان را به حکم تطهير از هر گونه آلودگي مبرّا مي دانند، خلافت کساني جز معصومان را غاصبانه مي دانند. بر اين اساس، خلفا به جانشين امام قبل حسّاسيت خاصي داشتند.

 

پي نوشتها:

 [1] . بحارالانوار، ج50، ص206.

[2] . منتهي الامال، ص 384، ذکر شهادت امام هادي.

[3] . الصواعق المحرقه، ص 204، ابن حجر هيتمي.

[4] . اثبات الوصيه، ص225؛ منتهي الامال ، ص 377، فصل پنجم، در حرکت امام هادي از مدينه تا سامرا.

[5] . الارشاد، ص313 و314؛ بحارالانوار، ج50، ص200.

ماه رجب ازجمله ایامی است که ائمه اطهار علیهم‌السلام در خصوص فضیلت آن و اعمالی که در این ماه از ثواب خاصی دارند، مطالبی را بیان نمودند.

پرسش:
اعمال و فضیلت‌های ماه رجب چیست؟ چه مناسبت‌هایی در این ماه قرار دارد؟
 

پاسخ:
مقدمه:
خداوند متعال برای برخی از ایام فضیلت خاصی قرار داده است؛ ماه رجب ازجمله ایامی است که ائمه اطهار علیهم‌السلام در خصوص فضیلت آن و اعمالی که در این ماه از ثواب خاصی دارند، مطالبی را بیان نمودند که به گوشه‌ای از این روایات اشاره می‌گردد:
فضیلت ماه رجب
جایگاه خاص ماه رجب در میان ماهه‌ای دیگر به‌اندازه است که در روایتی پیامبر اکرم (ص) فرمود:
آگاه باشید که رجب ماه خداست و آن ماه بسیار بزرگی است. این ماه «اصم» نامیده شد؛ بدان سبب که هیچ ماهی در فضیلت و حرمت در نزد خدا با او برابری نمی‌کند. (1)
پیغمبر اکرم (صلی‌الله علیه وآله) ماه رجب را «ماه اَصَبّ» نامیده است، زیرا رحمت خدا در این ماه بر امّت فرومی‌ریزد. (2)
از ابن عباس نقل است که: هرگاه ماه رجب می‌آمد، رسول خدا (ص) مسلمانان را دور خود جمع می‌کرد و میان آن‌ها می‌ایستاد. آنگاه خطبه می‌خواند، حمد و ثنای الهی را به‌جای می‌آورد و صلوات بر انبیای گذشته می‌فرستاد و می‌فرمود: ای مسلمانان، ماه بسیار بزرگ و بابرکتی بر شما سایه انداخته است ـ یعنی ماه رجب ـ و آن ماهی است که در آن، رحمت خدا بر کسی که خدا را عبادت کند، فرومی‌ریزد؛ بدان شرط که مشرک و بدعت گزار نباشد. آگاه باشید که در ماه رجب، شبی است که هر که خواب را در آن، بر خود حرام کند و به عبادت خدا بپردازد، خدا بدنش را بر آتش حرام می‌کند و هفتاد هزار ملک با او مصافحه می‌کنند و برایش تا رجب بعد آمرزش می‌طلبد. (3)
اینکه آن شب نامعلوم که در ذیل خبر ذکر شد، چه شبی است، علما با استفاده از اخبار دیگر، چهار احتمال داده‌اند: احتمال دارد مراد، شب اول ماه رجب باشد و یا شب جمعه اول رجب که به لیلة الرغائب موسوم است. نیز احتمال دارد مراد، نیمه رجب و یا بیست و هفتم رجب باشد. (4)
ثواب فراوان اعمال در ماه رجب
خداوند متعال در ماه رجب ثواب‌های زیادی را برای اعمال قرار داده است؛ در روایتی پيامبر گرامى می‌فرماید: خداى متعال، در آسمان هفتم، فرشته‌ای به نام «داعى» قرار داده است. هرگاه ماه رجب فرارسد، آن فرشته دعوت‌کننده، هر شب تا به صبح گويد: خوشا به حال كسانى كه به ذكر الهى مشغول‌اند; خوشا به حال كسانى كه با ميل و رغبت تمام، رو به‌سوی درگاه خدا آرند؛ و خداوند می‌فرماید: من هم‌نشین كسى هستم كه با من هم‌نشین باشد و مطيع كسى هستم كه فرمان مرا ببرد و آمرزنده‌ام كسى را كه از من طلب آمرزش كند. اين ماه رجب ماه من، بنده هم بنده من و رحمت هم از آن‌ من است; هركس مرا در اين ماه بخواند، پاسخ مثبت دهم; و هركس از من چيزى بخواهد، به او عطا كنم; و هركس از من هدايت جويد، هدايتش كنم. (5)
در این روایت خداوند علاوه بر اعطای ثواب‌های فراوان به ‌جایگاه عابدان و ذاکران و دعاکنندگان در ماه رجب اشاره می‌نماید.
فضیلت صدقه در ماه رجب
 و از حضرت امیر مؤمنان علی (ع) نقل است که:
هر کس در ماه رجب صدقه بدهد، خداوند روز قیامت در بهشت او را به ثوابی گرامی می‌دارد که هیچ چشمی ندیده و هیچ گوشی نشنیده و به خاطر بشری خطور نکرده است. (6)
فضیلت روزه در ماه رجب
 شفاعت در قیامت و روزه ماه رجب
از امام رضا (ع) نیز روایت‌شده است:
هر که به اشتیاق ثواب، روز اول ماه رجب را روزه بدارد، خدای عزوجل، بهشت را بر او واجب گرداند؛ هر که روز وسط رجب را روزه بدارد، می‌تواند دو قبیله (پرجمعیت) مانند ربیعه و مضر را شفاعت کند؛ و هر که روز آخرش را روزه بدارد، خدای عزوجل او را از پادشاهان بهشت گرداند و شفاعتش را درباره پدر، مادر و هم بستگان و آشنایان و همسایگان بپذیرد، گرچه در میان آن‌ها مستحقان دوزخ باشند. (7)
دفع عذاب قبر و روزه ماه رجب
در روایتی از پیامبر گرامی اسلام از زبان شخصی به نام ثوبان این‌چنین آمده است که: با رسول خدا (ص) در قبرستان بودیم. حضرت ایستاد و گذشت و دوباره ایستاد. عرض کردم: یا رسول‌الله، چرا این‌گونه رفتار می‌کنید؟ پس آن حضرت گریه شدیدی کرد، ما هم گریه کردیم. آنگاه فرمود: ای ثوبان، صدای ناله اهل عذاب را شنیدم. بر آن‌ها رحم کردم، دعا کردم و خداوند عذاب آن‌ها را تخفیف داد. سپس فرمود: ای ثوبان! اگر کسانی از اهل این قبرستان که در عذاب‌اند، یک روز از ماه رجب را روزه گرفته بودند و یک‌شب را تا صبح قیام می‌کردند و به عبادت می‌پرداختند، در قبرها معذب نمی‌شدند. (8)
دفع سکرات موت و عذاب قبر و هول قیامت با روزه ماه رجب
شخصی به نام سالم نامی که از صحابه حضرت صادق (ع) بود، می‌گوید: چند روزی از ماه رجب باقی‌مانده بود که خدمت آن حضرت مشرف شدم. فرمود: ای سالم، آیا چیزی از این ماه را روزه گرفته‌ای؟ عرض کردم: خیر. فرمود: آن‌قدر ثواب از تو فوت‌شده که مقدار آن را تنها خدا می‌داند! سپس فرمود: همانا رجب، ماهی است که خداوند او را فضیلت داده و بسیار احترام کرده و کرامت آن را برای روزه‌داران واجب ساخته است. سالم گوید: عرض کردم: یا بن رسول‌الله، اگرچند روزی باقی‌مانده از این ماه راه روزه بدارم، به مقداری از ثواب‌های آن می‌رسم؟ فرمود: ای سالم! هر که یک روز از آخر این ماه را روزه بدارد، خدا ایمن می‌گرداند او را از سختی سکرات مرگ و هول قیامت و عذاب قبر (9)
نماز سلمان در ماه رجب:
رسول خدا (ص) فرمود: ای سلمان، هر مرد و زن مؤمن که در ماه رجب سی رکعت نماز بخواند و در هر رکعت پس از حمد سه مرتبه «قل هو الله احد» و سه مرتبه سوره «قل یا ایّها الکافرون» را قرائت کند، خداوند هر گناهی را که در پیری و جوانی کرده است، از نامه عمل او محو می‌کند و ثواب کسی را که در تمام آن ماه، روزه گرفته باشد، به او عطا می‌کند و تا سال آینده نام او را از نماز گزارندگان می‌نویسد و در هرروز از آن ماه، ثواب شهیدی از شهدای بدر برای او باشد و خداوند میان او و آتش فاصله انداخته و به عدد هر رکعت، ثواب هزارهزار رکعت در نامه عمل او می‌نویسد و او از پل صراط به‌سلامت رد می‌شود؛ و طریقه نماز این است که: ده رکعت روز اول، ده رکعت روز نیمه و ده رکعت در روز آخر ماه رجب به‌جا آورد، هر دو رکعت به یک سلام و بعد از هر دو رکعت، دست‌ها را به آسمان بلند و چنین دعا کند: لا إِلهَ إِلَّا اللَّهُ‏ وَحْدَهُ‏ لا شَرِيكَ لَهُ‏- لَهُ الْمُلْكُ وَ لَهُ الْحَمْدُ يُحْيِي وَ يُمِيتُ‏ وَ هُوَ حَيٌّ لَا يَمُوتُ بِيَدِهِ الْخَيْرُ وَ هُوَ عَلى‏ كُلِّ شَيْ‏ءٍ قَدِيرٌ اللَّهُمَّ لَا مَانِعَ لِمَا أَعْطَيْتَ وَ لَا مُعْطِيَ‏ لِمَا مَنَعْتَ‏ وَ لَا يَنْفَعُ ذَا الْجَدِّ مِنْكَ الْجَد. (10)
اعمال مشترک این ماه
تعداد این اعمالی که مخصوص روز معینی نیست، بلکه در تمام ماه انجام می‌شود، زیاد است ازجمله:
در تمام ماه رجب، این دعا را بخواند: یا مَنْ یَمْلِکُ حَوآئِجَ السّآئِلینَ، ویَعْلَمُ ضَمیرَ الصّامِتینَ، لِکُلِّ مَسْئَلَه؛ ای که مالک حاجات خواستارانی و ای‌ که نهاد خاموشان دانی برای هر خواسته‌ای، مِنْکَ سَمْعٌ حاضِرٌ وَجَوابٌ عَتیدٌ. اللّهُمَّ وَمَواعیدُکَ الصّادِقَهُ واَیادیکَ الفاضِلَهُ؛ از جانب تو گوشی شنوا و پاسخی آماده است خدایا به‌حق وعده‌های راستت و نعمت‌های بسیار، وَ رَحْمَتُکَ الواسِعَهُ فَاَسْئَلُکَ اَنْ تُصَلِّیَ عَلی مُحَمَّد وَآلِ محمد؛ و رحمت وسیعت از تو خواهم که درود فرستی بر محمّد و آل محمد، واَنْ تَقْضِیَ حَوائِجی لِلدُّنْیا وَالاْخِرَهِ، اِنَّکَ عَلی کُلِّ شَیْء قَدیرٌ؛ و حوایج دنیا و آخرتم را برآوری که به‌راستی تو بر هر چیز توانایی. (11)
همچنین رسول خدا (ص) فرموده‌اند: هر کس در ماه رجب ۱۰۰ مرتبه بگوید «أَسْتَغْفِرُ اللّهَ الَّذِی لا إلهَ إِلاّ هُوَ، وَحْدَهُ لا شَرِیکَ لَهُ وَ أَتُوبُ إِلَیْهِ» و در پایان صدقه‌ای بدهد، خداوند کارش را به رحمت و مغفرت پایان دهد و هر کس ۴۰۰ مرتبه آن را بگوید فضیلت شهیدان را دارد. (12)
همچنین ایشان فرمودند: کسی که در ماه رجب هزار مرتبه «لا اِلهَ اِلاَّ اللّه» بگوید، خداوند برای او حسنات فراوانی می‌نویسد. (13)
در روایتی آمده است: «هر کس در ماه رجب، در وقت صبح، ۷۰ مرتبه و شبانگاه نیز ۷۰ مرتبه بگوید اَسْتَغْفِرُ اللّهَ وَ أَتُوبُ اِلَیْهِ و پس‌ازآن، دست‌ها را بلند کند و بگوید أَللّهُمَّ اغْفِرْ لی وَ تُبْ عَلَیَّ اگر در همان ماه رجب بمیرد، خداوند از او راضی خواهد بود…». (14)
«سیّد بن طاووس» در «اقبال» فضیلت فراوانی برای خواندن سوره «قل هو الله احد» در ماه رجب نقل کرده است. ازجمله از رسول خدا (ص) روایت کرده است که هر کس با نیت پاک در ماه رجب، ۱۰ هزار مرتبه سوره «قل هو الله احد» را بخواند، وارد عرصه قیامت شود درحالی‌که از گناه پاک باشد مانند روزی که از مادر متولدشده است و ۷۰ فرشته به استقبال او می‌آیند و به وی بشارت بهشت را می‌دهند. (15)
همچنین آن حضرت فرمود: هركس  صدبار «قُلْ هُوَ اَللّهُ أَحَدٌ» بخواند، او و فرزندان و خاندان و همسايگانش مبارك و پر خیروبرکت مى‌گردند و هركس آن را در ماه رجب بخواند،  خداوند متعال  دوازده  كاخ آراسته به مرواريد و ياقوت در بهشت براى او بنيان مى‌نهد و یک‌میلیون عمل نيك براى او مى‌نويسد، سپس مى‌گويد: بنده‌ى مرا ببريد و آنچه را كه براى او مهيا كرده‌ام به او نشان دهيد. ده هزار  قهرمان كه كارگزار جايگاه سكناى او در بهشت هستند، مى‌آيند  و در یک‌میلیون كاخ از مرواريد و یک‌میلیون كاخ از ياقوت سرخ را به روى آنان مى‌گشايند، به‌گونه‌اى كه همه‌ى آن كاخ‌ها به مرواريد و ياقوت و پارچه‌هاى زيبا و جواهرآلات آراسته‌شده‌اند  و توصيف‌كنندگان از وصف آن عاجزند و جز خداوند -تبارك و تعالى-از آن اطلاع ندارد. هنگامی‌که شخص آن كاخ‌ها را مى‌بيند، سرگشته مى‌گردد و مى‌گويد: اين براى كدام‌يك از پيامبران است؟ گفته مى‌شود: براى هركس كه «قُلْ هُوَ اَللّهُ أَحَدٌ» خوانده است. (16)
در روایتی از رسول خدا (ص) نقل‌شده است که آن حضرت فرمود: «هر کس یک روز از ماه رجب را روزه بدارد و چهار رکعت نماز بگزارد (هر دو رکعت با یک سلام) و در رکعت اول ۱۰۰ مرتبه «آیه‌الکرسی» بخواند و در رکعت دوم ۲۰۰ مرتبه «قل هو الله احد»، پیش از مردن جای خود را در بهشت می‌بیند و یا دیگری جای او را ببیند (و برای او توصیف کند). (17)
برخی از ادعیه دیگر هم در منابع ذکرشده که توسط مرحوم محدث قمی در کتاب مفاتیح‌الجنان جمع‌آوری‌شده است. برای بهره‌مندی از این سفره پرفیض الهی می‌توان از این ادعیه بهره برد.
مناسبت‌های ماه رجب
مشروح تقویم و اعمال ماه رجب بنا بر منابع دینی به این شرح است:
روز اول: مطابق بعضی از روایات، روز ولادت امام محمدباقر (ع) در سال ۵۷ هجری
روز سوم: روز شهادت امام علی النقی (ع) در سال ۲۵۴ هجری
روز دهم: روز ولادت امام محمدتقی (ع) طبق بعضی از روایات
روز سیزدهم: روز ولادت امیرمؤمنان علی بن ابی‌طالب (ع) در داخل کعبه؛ ۱۲ سال قبل از بعثت رسول خدا (ص)
روز پانزدهم: مطابق برخی از نقل‌ها، روز وفات حضرت زینب کبری (س) در سال ۶۳ هجری
روز هجدهم: روز وفات جناب ابراهیم، فرزند رسول خدا (ص)
روز بیست و پنجم: روز شهادت امام موسی بن جعفر (ع) در سال ۱۸۳ هجری
روز بیست و ششم: مطابق روایتی، روز وفات حضرت ابوطالب (ع)
روز بیست و هفتم: بعثت پیامبر گرامی اسلام (ص)
نتیجه:
فضایل ماه رجب بسیار است و اعمال زیادی در کتب ادعیه معتبر برای این ماه ذکرشده است، لذا می‌توان با بهره بردن از این فرصت، خود را به خداوند نزدیک و از ماه شعبان و ماه رمضان بهره بیشتری کسب نمود.

پی‌نوشت‌ها:
1.    ابن‌بابویه، محمد بن على. الأمالي ( للصدوق)، كتابچى‏، تهران، ص 534
2.    ابن‌بابویه، محمد بن على‏، عيون أخبار الرضا علیه‌السلام، نشر جهان‏، تهران‏، ج‏2، ص 71
3.    مجلسى، محمدباقر بن محمدتقی بحار الأنوار (ط - بيروت)، دار إحياء التراث العربي‏، ج‏94، بيروت‏، ص 47.
4.    برگرفته از: سید محمود طاهری، ماه عجب (فضیلت ماه رجب)مجله  موعود  مرداد 1385، شماره 66 .
5.    ابن طاووس، على بن موسى‏، إقبال الأعمال (ط - القديمة، دار الكتب الإسلاميه‏، تهران‏)، ج‏2، ص: 628.
6.    ابن‌بابویه، محمد بن على. الأمالي ( للصدوق)، كتابچى‏، تهران، ص 542
7.    فضائل الأشهر الثلاثة، ابن‌بابویه، محمد بن على‏، کتاب‌فروشی داورى‏، قم، ص: 18
8.    ابن‌بابویه، محمد بن على. الأمالي ( للصدوق)، كتابچى‏، تهران، ص 10.
9.    مجلسى، محمدباقر بن محمدتقی بحار الأنوار (ط - بيروت)، دار إحياء التراث العربي‏، ج‏94، بيروت‏، ص 47
10.    طوسى، محمد بن الحسن‏، مصباح المتهجد و سلاح المتعبد، مؤسسة فقه الشيعة، بیروت، ج‏2، ص: 818
11.    همان، ص 801
12.    ابن طاووس، على بن موسى‏، إقبال الأعمال (ط - القديمة، دار الكتب الإسلاميه‏، تهران‏)، ج‏2، ص: 648.
13.    همان، ص: 629.
14.    عمان، ص 648.
15.    همان.
16.    همان.
17.    همان، ص 637.
 

تنها اشکال این حدیث، ضعف سندی آن است و دلیلی بر جعلی بودن آن وجود ندارد.

پرسش:

آیا لیلة الرغائب (شب آرزوها) و نماز آن و احاديث در فيضيلت آن از لحاظ سند معتبر است؟ 

پاسخ:

مقدمه

ماه رجب از ماه هاى بسيار پرفضيلت است، از روایات متعدد که معصومان علیهم السلام درباره ماه رجب بیان کرده‌اند، می توان به اهمیت بالای آن پی برد. در روایتی که منسوب به پیامبر اکرم صلی‌الله علیه و آله است، اولین شب جمعه ماه رجب را «لیلة الرغائب» نامند. بر اساس این روایت، یکی از اعمال این شب نیز «نماز لیلة الرغائب» است. بین محدثان و عالمان شیعه و سنی نظرات متفاوتی در اعتبار این روایت وجود دارد؛ برخی این روایت را جعلی دانسته و درنتیجه نماز ذکرشده را هم بدعت می‌دانند و برخی روایت موردنظر را از جهت سند ضعیف دانسته، درعین‌حال خواندن «نماز لیلة الرغائب» را نیز جایز می‌دانند. از سوی دیگر متأسفانه در سال‌های اخیر، بنابر یک اعتقاد اشتباه، «لیلة الرغائب» را به معنای «شب آرزوها» نام‌گذاری کرده‌اند. در ادامه به‌صورت مفصل به تبیین و توضیح مطالب بیان‌شده در مقدمه پرداخته می‌شود.

الف) متن حدیث

حدیث لیلة الرغائب به نقل از «انس بن مالک» بیان‌شده است؛ وی می‌گوید: پیامبر اکرم صلی‌الله علیه و آله فرمود: رجب ماه خدا و شعبان ماه من و رمضان ماه امت من است.

سپس رسول‌الله صلی‌الله علیه و آله فضیلت‌های این ماه را چنین برشمرد است:

هر کس همه این ماه را روزه بدارد سه چیز برای او بر خداوند لازم می‌گردد: همه گناهان گذشته‌اش را می‌آمرزد، در باقی‌مانده عمر او را از گناه حفظ می‌کند و برای او امانی از تشنگی در روز ترس بزرگ (قیامت) هست.

شخص ناتوانی برخاست و عرض کرد: ای رسول خدا، من قادر بر روزه گرفتن تمام این ماه نیستم؛ حضرت فرمود: روز اول، وسط و آخر را روزه بگیرد چون خداوند کار نیک را ده برابر می‌کند؛ اما از نخستین شب جمعه این ماه غفلت نکنید، که فرشتگان آن را «لیلة الرغائب» نامند.

پیامبر اکرم صلی‌الله علیه و آله در ادامه سخن خویش فضائل این شب را نیز چنین بیان می‌فرمایند: در این زمان فرشته‌ای در آسمان‌ها و زمین نباشد مگر آنکه در اطراف کعبه جمع شوند و خدا بر آنان وارد شود و گوید: «ای فرشتگان من، هر چه می‌خواهید از من درخواست کنید» آنان می‌گویند: پروردگارا حاجت ما این است که روزه دارای ماه رجب را بیامرزی. خدای عزوجل می‌فرماید: آن را آمرزیدم.

سپس رسول خدا صلی‌الله علیه و آله علاوه بر «لیلة الرغائب» نمازی را برای این شب سفارش می‌کند که در کتاب‌های حدیثی شیعه و سنی به «صلاة الرغائب» مشهور است. حضرت فرمودند: هر کس نخستین پنجشنبه ماه رجب را روزه بگیرد و مابین نماز مغرب و عشاء دوازده رکعت نماز دورکعتی بخواند به این صورت که در هر رکعت یک‌مرتبه «سوره حمد» و سه مرتبه «سوره انا انزلناه» و دوازده مرتبه «سوره قل هوالله احد» بخواند و بعد از نماز، هفتاد مرتبه «صلوات» فرستاده و سپس به سجده رود و هفتاد مرتبه بگوید: «سُبُّوحٌ قُدُّوسٌ رَبُّ الْمَلَائِكَةِ وَ الرُّوحِ» سپس بعد از سجده، هفتاد مرتبه بگوید: «رَبِّ اغْفِرْ وَ ارْحَمْ وَ تَجَاوَزْ عَمَّا تَعْلَمُ إِنَّكَ أَنْتَ الْعَلِيُّ الْأَعْظَمُ» دوباره به سجده رود و هفتاد مرتبه بگوید: «سُبُّوحٌ قُدُّوسٌ رَبُّ الْمَلَائِكَةِ وَ الرُّوحِ» و در همان سجده از خدا حاجت خود را طلب کند، حاجتش برآورده می‌شود.

حضرت در ادامه فضائل بسیاری مانند: بخشش تمام گناهان، شفاعت از هفتاد نفر و... برای کسی که این نماز را بخواند، بیان می‌کند؛ این نماز در شب اول قبر با نیکوترین صورت و روی گشاده و زبان فصیح به آن شخص بشارت می‌دهد و مونس او در قیامت می‌شود. (1)

ب) منابع این روایت و موافقین «صلاة لیلة الرغائب»

در بین منابع شیعه، قدیمی‌ترین کتابی که به بیان فضیلت اولین شب جمعه ماه رجب و اعمال آن پرداخته، کتاب «مفید العلوم و مبید العموم» منتسب به شخصی به نام «محمد بن عباس خوارزمی» است که این روایت را بدون سند و منبع نقل کرده است (2) و سپس سید بن طاووس در کتاب «اقبال الاعمال» (3) بدون ذکر سند و پس از وی ابن باقی در کتاب «اختیار المصباح الکبیر» نیز روایت را بدون ذکر سند آورده است. (4) سپس علامه حلی در اجازه کبیرش به بنی زهره با ذکر سند خود تا روایت، به نقل آن پرداخته (5) و در کتاب منهاج الصلاح، آداب نماز لیلة الرغائب را از قول جابر بن یزید جعفی آورده است. (6) همچنین در قرن‌ها بعدی عالمان و محدثانی مانند کفعمی، شیخ حر عاملی، شیخ عباس قمی و... این روایت را ذکر کرده‌اند. (7)

ظاهراً در بین اهل سنت نیز قدیمی‌ترین منبعی که این روایت را ذکر کرده، کتاب «احیا علوم الدین» در قرن پنج هجری قمری است؛ غزالی بعد از ذکر روایت می‌گوید: «در نظر من این نماز مستحب است، چراکه در طول سال‌ها تکرار شده ... و مردم سرزمین قدس بر آن مواظبت کرده‌اند و به همین خاطر ترجیح دادم آن را بازگو کنم. (8)

ج) مخالفین با «صلاة لیلة الرغائب»

در مقابل افرادی که این روایت را ذکر و توصیه به خواندن «صلاة لیلة الرغائب» کرده‌اند، علما و حدیث پژوهان متعدد دیگر از شیعه و سنی به این روایت خدشه نموده‌اند. برخی از علمای شیعه معتقدند که این نماز از طریق اهل سنت وارد کتاب‌های شیعه شده است. علامه مجلسی در کتاب «زاد المعاد» بعدازاینکه اجمالاً نماز هر شب ماه رجب را بیان می‌کند، می‌نویسد: «بعضی از نمازهای ذکرشده -برای شب‌های ماه رجب- طولانی است و باید بین نماز مغرب و عشا خوانده شود و ناچار بعد از داخل شدن وقت نماز عشا خوانده می‌شود و این خالی از اشکال نیست، به این جهت و به دلیل عامی بودن سند، نماز لیلة الرغائب را در این رساله ذکر نکردم» (9)

مرحوم علامه محمدتقی شوشتری نیز این حدیث را به دلیل اینکه اهل سنت آن را نقل کرده‌اند، غیر معتبر و غیرقابل‌اعتماد می‌داند. (10)

آیت‌الله فاضل لنکرانی در جواب سؤال از مستحب بودن «نماز لیلة الرغائب» در اولین شب جمعه از ماه رجب و روزه روز پنج‌شنبه قبل از آن می‌گوید: «فضیلت لیلة الرغائب و روزه روز پنج‌شنبه قبل از آن را، علامه مجلسی در اجازه علامه به بنی زهره و از کتاب اقبال روایت کرده است که در اعتبار هر دو روایت تأمل و اشکال است و لذا حکم به استحباب نماز لیلة الرغائب و روزه روز قبل از آن مشکل است». (11)

در میان محدثان و علمای اهل سنت نیز برخی این حدیث را نپذیرفته‌اند به‌عنوان‌مثال: «ابن اجوزی» بعد از نقل حدیث با متنی شبیه آنچه سید بن طاووس نقل کرده است، می‌گوید: «این حدیث به نام رسول خدا صلی‌الله علیه و آله جعل‌ شده است و ابن جهیم متهم به این جعل است که او را درغگو می‌دانند» ایشان در ادامه می‌گوید: «واضع این حدیث از بدعت‌گذاران است». (12) همچنین ابن اثیر از دیگر علمای اهل سنت است که این حدیث را جعلی می‌داند (13) ابن حجر هم سند حدیث را ضعیف می‌داند (14)

«نووی» در شرح صحیح مسلم می‌نویسد: نماز لیلة الرغائب بدعت و نتیجه آن، گمراهی و جهالت است و در آن امور غیرمشروع و ناپسند روشن و واضحی است. (15)

د) وجه جمع بین دو نظریه

بنابراین تعابیر بیان‌شده از عالمان و محدثان شیعه و سنی به سه دسته کلی تقسیم می‌شود: 1. برخی، این حدیث را پذیرفته و حکم به جواز و استحباب خواندن این نماز داده‌اند. 2- عده‌ای این حدیث را جعلی دانسته و قائل به بدعت «صلاة لیلة الرغائب» شده‌اند. 3. برخی دیگر این حدیث را نامعتبر دانسته اما عمل کردن به آن را نیز به‌قصد رجاء جایز می‌دانند.

به نظر می‌رسد از مجموعه سخنان چنین بتوان برداشت کرد که تنها اشکال این حدیث، ضعف سندی آن است و دلیلی بر جعلی بودن آن وجود ندارد. به‌عبارت‌دیگر هرچند از جهت سند ضعیف است اما ضعف سند دلیل بر جعلی بودن و کذب نیست بلکه باید گفت صحت روایت یادشده ثابت نشده است. درنتیجه بر اساس «ادله تسامح در سنن» تا زمانی که یقین به بطلان آن روایات مستحبه نباشد، می‌توانیم به محتوای آن عمل کنیم. «ادله تسامح در سنن» عنوانی است برای مجموعه روایاتی که می‌گویند هر عبادت مستحبی که از پیامبر صلی‌الله علیه و آله و ائمه علیهم‌السلام واردشده است، اگر کسی به آن عمل کند امید است به ثواب‌های وعده داده‌شده بر آن عبادت برسد؛ بنابراین می‌توان گفت که این نماز را باید به‌قصد رجا و امید به ثواب و پاداش وعده داده‌شده در روایت به‌جا آورد.

ه) معنای واژه رغائب

یکی از کلمات کلیدی در فهم این حدیث، معنای واژه «رغائب» است. در میان عوام و برخی خواص مشهور است که «رغائب» به معنای آرزوهاست. به همین دلیل در سال‌های اخیر، بین مردم «لیلة الرغائب» به شب آرزوها شهرت یافته است. وجود رسانه‌ها نیز در ترویج این نظر تأثیر زیادی داشته است به‌گونه‌ای که دیگر عموم مردم، شب جمعه نخست ماه رجب را به شب آرزوها می‌شناسند. البته در توضیح شب آرزوها نیز بیشتر به بیان درخواست‌های دینی از خداوند اشاره می‌شود که در حقیقت، این نوع درخواست، همان دعا است نه آرزو.

یکی از مسائلی که در آسیب‌شناسی ترجمه متون آیات و روایات به فارسی باید موردتوجه قرار بگیرد، آسیب «فارسی زدگی» است. در زبان فارسی، کلمات متعددی وجود دارد که از عربی به این زبان راه‌یافته‌اند، این واژه‌ها بعد از ورود به زبان فارسی معنای جدید یافته‌اند، اما برخی از افراد با شنیدن آن کلمه در زبان فارسی، فوراً معنای متداول فارسی را به‌جای معنای اصلی واژه قرار می‌دهند و همین سبب فهم ناصحیح از معنای آیه یا روایت می‌شود. به نظر می‌رسد در معنای واژه «رَغائب» نیز چنین اشتباهی صورت گرفته است. در کتاب‌های لغت، «رَغائب» به معنای آرزو معنا نشده است بلکه به عطا و بخشش فراوان و بزرگ (16) و یا اموال نفیس و ارزشمند که مطلوب همه است و همگان به آن تمایل دارند (17) و یا به معنای عطای بسیار به جهت مطلوبیت و یا به جهت زیادی و وسعت آن است «رغیبه» گفته می‌شود (18) و جمع آن َرغائب است. گاه به معنای ثواب عظیم نیز به کار می‌رود (19) و لیلة الرغائب را نیز به این جهت چنین نامیده‌اند که در این شب خداوند به هر آن‌که بخواهد، بسیار عطا نماید. (20) به‌عبارت‌دیگر «رَغائب» به معنای ثواب مورد رغبت و امید است. (21)

طریحی می‌گوید: نماز رغائب یعنی نمازی که برای آن ثواب زیادی امید می‌رود و آن نمازی است که در نخستین جمعه ماه رجب به جار آورده می‌شود (22)

ابن اثیر نیز می‌گوید این‌که گفته‌شده است دو رکعت نماز نافله صبح را از دست نده که در آن رغائب است، منظور از رغائب، ثواب عظیم است. (23)

این معنا از رغائب در روایات متعدد دیگر نیز به چشم می‌خورد، به‌عنوان‌مثال امام صادق علیه‌السلام می‌فرماید: لَمَّا أَظْهَرَ رَسُولُ اللَّهِ (صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) فَضْلَ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ كَانَ الْمُنَافِقُونَ يَتَخَافَتُونَ بِذَلِكَ وَ يَسْتُرُونَهُ خَوْفاً مِنْ رَسُولِ اللَّهِ إِلَى أَنْ خَطَبَ أَكَابِرُ قُرَيْشٍ فَاطِمَةَ، وَ بَذَلُوا فِي تَزْوِيجِهَا الرَّغَائِبَ، فَكَانَ رَسُولُ اللَّهِ (صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) لَا يُزَوِّجُ أَحَداً مِنْهُمْ حَتَّى خَطَبَهَا أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِب‏. (24)

ترجمه: هنگامی‌که رسول خدا فضیلت و برتری امیرالمؤمنین را آشکار کرد، منافقان از ترس رسول خدا در خفا و پنهانی درباره آن گفت‌وگو می‌کردند، تا اینکه بزرگان قریش حضرت فاطمه را از رسول خدا خواستگاری کرده و برای ازدواج با ایشان پیشنهاد بخشش رغائب به آن حضرت دادند، اما پیامبر فاطمه را به هیچ‌کدام تزویج نکرد.

همان‌گونه که مشاهده می‌شود، در این روایت، «رَغائب» در مورد مهریه‌های بزرگ و بی‌اندازه به‌کاررفته است.

بنابراین معنای «رَغائب» هیچ ارتباطی با آرزوها ندارد بلکه به بخشش و عطاهای بزرگ و فراوان و همچنین ثواب عظیم و بزرگ اطلاق می‌شود و در هیچ کجا در لغت عرب به معنا آرزو به کار نرفته است.

نتیجه

از مجموعه سخنان مطرح‌شده چنین نتیجه‌گیری می‌شود که «لیلة الرغائب» و اعمالی که برای آن ذکرشده، مخصوصاً «نماز شب رغائب» سند معتبری ندارد. به دلیل این ضعف سند علمای شیعه و اهل سنت درباره آن دو موضع مختلف گرفته‌اند: عده‌ای بر مشروعیت و حتی استحباب این نماز نظر داده‌اند و به انجام آن سفارش کرده‌اند و در مقابل، عده‌ای دیگر از علما به عدم اعتبار و استحباب آن نظر داده‌اند. درصورتی‌که کسی بخواهد به این اعمال بپردازد و نماز مورداشاره را بخواند، می‌تواند به‌قصد رجا این اعمال و عبادات را انجام دهد. از سوی دیگر درباره معنای واژه «رَغائب» از طریق مراجعه به کتاب‌های لغت و روایات به دست آمد که این واژه هیچ ارتباطی به آرزوها ندارد و معنا کردن «لیلة الرغائب» به شب آرزوها نادرست است.

پی‌نوشت‌ها:

  1. مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، بیروت: دار إحياء التراث العربي‏، چاپ دوم، 1404 ق، ج 104، ص 123-126.
  2. خوارزمی، محمد بن عباس، مفید العلوم و مبید الهموم، بیروت: المکتبة العصریة، 1418 ق، ص 171.
  3. سید ابن طاووس، رضی الدین علی، الاقبال بالاعمال الحسنة، تهران: دار الكتب الإسلاميه‏، چاپ دوم، 1409 ق، ج‏ ‏2، ص 632.
  4. ابن باقی قرشی، علی بن الحسین، اختیار المصباح الکبیر، قم: مکتبة العلامة المجلسی، 1390 ش، ج 2، ص 229.
  5. مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار، بیروت: دار إحياء التراث العربي‏، چاپ دوم، 1404 ق، ج 95، ص 395.
  6. حلی، حین بن یوسف (علامه حلی)، منهاج الصلاح فی اختصار المصباح، قم: اتشارات علامه مجلسی، 1420 ق، ص 457.
  7. کفعمی، ابراهیم بن علی، البلد الامین و الدرع الحصین، بیروت: موسسه الاعلمی، 1418 ق، ص 69؛ شيخ حر عاملى، محمد بن حسن، وسائل الشيعة، محقق/مصحح: مؤسسة آل البيت علیهم‌السلام، قم: مؤسسة آل البيت علیهم‌السلام، چاپ اول، 1409 ق، ج 8، ص 98.
  8. غزالی، محمد، احیا علوم الدین، بیروت: دارالکتاب العربی، بی تا، ج 1، ص 203.
  9. مجلسى، محمدباقر بن محمدتقی، زاد المعاد، محقق / مصحح: اعلمى، علاءالدين‏، بیروت: موسسة الأعلمي للمطبوعات‏، چاپ اول، 1423 ق، ص 42.
  10. شوشتری، محمدتقی، النجعه فی شرح اللمعه، تهران: کتابفروشی صدوق، 1406 ق، ج ۳، ص 103.
  11. فاضل لنکرانی، جامع المسائل، قم: امیر، 1383 ش، ج ۲، ص ۱۷۲.
  12. ابن جوزی، جمال الدین، الموضوعات، مدینه: المکتبه السلفیه، 1966 م، ج ۲، ص ۱۲۶.
  13. ابن اثیر، مبارک بن محمد، جامع الاصول فی احادیث الرسول، بیروت: دارالفکر، 1420 ق، ج ۶، ص ۱۵۴.
  14.  ابن حجر عسقلانی، جمال الدین احمد بن علی، لسان المیزان، بیروت: موسسة الأعلمي، 1390 ق، ج 4، ص 255.
  15. نووی، محی الدین، شرح صحیح مسلم، بیروت: دارالکتاب العربی، 1407 ق، ج ۸، ص ۲۰.
  16. ابن فارس، أحمد، معجم المقاييس اللغة، محقق/مصحح: عبد السلام محمد هارون، قم: مكتب الاعلام الاسلامي‏، چاپ اول، 1404 ق، ج 2، ص 416.
  17. زمخشرى، محمود بن عمر أساس البلاغة، بیروت: دار صادر، چاپ اول، 1979 م، ص 239.
  18. ابن منظور، محمد بن مكرم‏، لسان العرب‏، محقق/مصحح: جمال الدين میر داماد‏، بیروت: دارالفكر للطباعة و النشر و التوزيع-دار صادر، چاپ سوم، 1414 ق، ج 1، ص 422.
  19. ابن ابی شامه، عبدالرحمن بن اسماعیل، الباعث علی انکار البدع و الحوادث، مکه: مکتبة النهض الحدیثة، 1401، ج 1، ص 42.
  20. حقى بروسوى اسماعيل، تفسير روح البيان، بیروت: دارالفكر، بی تا، ج 5، ص 520.
  21. مدنی، سید علی خان، الطراز الاول، مشهد: موسسة آل البیت علیهم السلام، 1384 ش، ج 2، ص 71-72.
  22. طریحی، فخرالدین، مجع البحرین، تهران: مرتضوی، 1375 ش، ج 2، ص 72.
  23. ابن اثير مبارك بن محمد، النهاية في غريب الحديث و الأثر، محقق: طناحى محمود محمد، قم: موسسه مطبوعاتي اسماعيليان‏، چاپ چهارم، 1367 ش، ج‏2، ص 238.
  24. خصيبى، حسين بن حمدان‏، الهداية الكبرى‏، بیروت: البلاغ‏، 1419 ق، ص 112.

برای شنیدن پادکست لیله الرغائب به لینک ذیل مراجعه فرمایید:
https://mmps.ir/sJDat

امام خمینی ره اعلام کرد که حکومت پیشنهادی ایشان برای آیندۀ کشور «جمهوری اسلامی» است که باید به آرای عمومی گذاشته شود.

 پرسش:
چرا بعد از پیروزی انقلاب اسلامی، جمهوری اسلامی حاکم شد و نه نوع دیگری از حکومت؟

 

پاسخ:
بعد از پیروزی انقلاب اولین و مهمترین مسئله در این حوزه تعیین نوع نظام سیاسی در کشور بود که دیدگاه‌های مختلفی دربارۀ آن وجود داشت. این نگرشها در ماه‌های اسفند 57 و فروردین 58 در روزنامه‌ها و نشریات آن دوران دربارۀ تعیین حکومت آینده ایران منعکس شده است. اصولاً در قبل از پیروزی به دلیل تحت الشعاع قرار گرفتن همه امور با مبارزه علیه رژیم سابق، کمتر سخنی در مورد نحوۀ نوع نظام سیاسی توسط گروه‌های سیاسی مطرح می‌شد. اما به هرحال یکی از قدیمی‌ترین شعارهای ایام انقلاب شعار درخواست برپایی حکومت اسلامی بود. اما اینکه قالب اجرایی این حکومت چگونه باشد ، کمتر مورد بحث قرار می‌گرفت. بتدریج در اواخر ماه‌های پیروزی شعار حکومت اسلامی به جمهوری اسلامی تبدیل شد و محوری‌ترین شعار مردم شعار «آزادی، استقلال، جمهوری اسلامی» و یا «به گفتۀ خمینی نظام شاهنشاهی نابود باید گردد، جمهوری اسلامی ایجاد باید گردد» بود. امام خمینی نیز به صورت موردی بویژه در برخی مصاحبه‌ها باخبر نگاران خارجی از جمهوری اسلامی به عنوان نظام مورد انتظار خود نام می‌برد اما علی رغم این مباحث، موضوع تعیین نوع نظام سیاسی به صورت جدی بعد از پیروزی مطرح و دیدگاه‌های مختلفی دربارۀ آن ابراز شد. 
در این مقطع برخی از جریانات سیاسی خواستار عنوان «جمهوری» و یا «جمهوری دمکراتیک» و برخی دیگر، از عنوان جمهوری دمکراتیک اسلامی و یا جمهوری اسلامی حمایت کرده و گروه دیگر «حکومت اسلامی» را عنوان مناسبی برای دولت انقلاب می‌دانستند که هر کدام از این عناوین بالتبع دارای معنای خاص خود و متکی بر تفکر سیاسی خاص بود و هر یک از این جریانات، آن تفکر سیاسی را مد نظر داشتند. امام خمینی در برخی مصاحبه‌های خود قبل و بعد از پیروزی، از جمهوری اسلامی به عنوان نوع حکومت آتی ایران نام برده بود. وی اعلام کرد که حکومت پیشنهادی ایشان برای آیندۀ کشور «جمهوری اسلامی» است که باید به آرای عمومی گذاشته شود و آن را «حکومت جمهوری، متکی به آرای عمومی و اسلامی، متکی به قانون اسلام» تعریف کرد.[1] وی همچنین ، چنین نظام نوینی را مشروط به تدوین قانون اساسی مناسب که «متکی به قانون اسلام است» دانست[2] و تأکید کرد که «جمهوری اسلامی متکی به آرای عمومی و قوانین اسلام برقرار خواهیم کرد» [3] و «جزئیات نوع جمهوری و مسائل مربوط به آن را تعیین خواهد  نمود.»[4] اما دولت موقت از موضع اسلامگرایان لیبرال در 30 / 11 / 57 ناگهان اعلام کرد که در تعیین همه پرسی برای شکل رژیم، مردم باید به این سؤال پاسخ دهند که جمهوری دمکراتیک اسلامی آری یا نه؟ [5] حتی عنوان «جمهوری دمکراتیک اسلامی» در اساسنامه مصوب شورای انقلاب که از طرف اعضای شورا تهیه شده بود، نیز برای نظام آتی در نظر گرفته شده بود. [6] به دنبال این موضع نیروهای لیبرال و چپ به شدت مخالفت خود را با الگوی تلفیقی امام خمینی مطرح کردند. در این باره حسن نزیه (عضو نهضت آزادی و رئیس کانون وکلا) طی مصاحبه‌ای با روزنامۀ کیهان اعلام کرد:عنوان جمهوری ایران هم می‌تواند کافی باشد و قید اسلامی ضروری نیست. زیرا قانون اساسی آینده شامل فلسفۀ اسلامی است. [7] جمعی دیگر از وکلای عضو کانون وکلا نیز طی سخنانی ضمن تأکید بر اینکه جمهوری اسلامی عنوان مبهمی است، اعلام داشتند: این عنوان معجونی از یک کلمۀ سنتی و یک کلمۀ خارجی و دارای تضاد شدیدی است. زیرا جمهوری اصلاً قوانین الهی را رد می‌کند چون منشأ آن ملت و مردم است ولی قوانین الهی لایتغیر است.[8]
داریوش شایگان (یکی از اعضای جبهه ملی) نیز خواستار ایجاد یک دموکراسی واقعی و دولتی مدرن مانند دولت آلمانی گردید. [9] دبیر حزب ایران وابسته به جبهه ملی نیز «جمهوری اسلامی» را یک مجهول مطلق دانست و از «جمهوری دمکراتیک ایران» حمایت کرد و معتقد بود از آنجا که اکثر مردم ایران مسلمانند و متأثر از اسلام می‌ باشند بنابراین همیشه تار و پود رژیم ما در بافت آیین ماست. وی الگوی جمهوری اسلامی را مبهم و مخالف دموکراسی آزاداندیش دانست. [10] علی اصغر حاج سید جوادی (مسئول یک گروه سیاسی به نام جنبش) نیز در این باره می‌گوید: از آنجا که مردم ایران اکثراً مسلمان هستند و انقلاب ما هم اسلامی است خود به خود احتیاجی به اضافه کردن صفت اسلامی به دنبال جمهوری نیست.[11]
عبدالکریم لاهیجی ( سخنگوی انجمن لیبرال دفاع از آزادی و حقوق بشر) نیز جمهوری اسلامی را یک چیز غلط دانست و معتقد بود اساساً نمی‌‌توان بین جمهوری و اسلام آشتی داد. [12] برخی دیگر نیز حکومت را امری بشری دانسته و مخالف دولتی شدن دین بوده و حکومت جمهوری را که در بردارندۀ تجربه، خطا و ت صحیح است، پیشنهاد می‌کردند.[13] به دنبال این اظهارنظرها، امام خمینی در بیانیه‌ای که در 9 / 12 / 57 و هنگام ترک تهران به سوی قم منتشر کرد، اعلام نمود که در رفراندوم آتی «من به جمهوری اسلامی رأی می‌دهم» و از مردم نیز خواست به «جمهوری اسلامی نه یک کلمه کم و نه یک کلمه زیاد» رأی دهند. وی آن را «تنها مسیر انقلاب دانست» هر چند در این اعلامیه اضافه شده است: کسانی که مخالف هستند آزاد و مختارند که اظهار مخالفت نمایند و... آزادانه هر کس رأی خود را بدهد . [14]
وی در سخنان دیگری در هنگام ورود به قم، استفاده از لفظ «دمکراتیک» برای رژیم اسلامی را تقبیح کرد و آن را فرم غربی نامید و افزود: «آن که می‌گوید جمهوری دمکراتیک یعنی جمهوری به فرم غرب» و افزود: «ما فرمهای غربی را نمی‌‌پذیریم» وی در عین حال تأکید کرد که «ما تمدن غرب را قبول داریم، لکن مفاسدش را نمی‌‌پذیریم». وی افزود: «آنکه ملت ما می‌خواهد  جمهوری اسلامی است نه جمهوری فقط ، نه جمهوری دمکراتیک، نه جمهوری دمکراتیک اسلامی؛ «جمهوری اسلامی». [15] وی در ادامه «جمهوری اسلامی» را تأمین کنندۀ استقلال، عدالت، آزادی و رفاه دانست. وی در سخنان دیگری تأکید کرد که عمال اجانب می‌خواهد  اسلام را از این کشور حذف کنند و افزود: آنها می‌خواهند یا جمهوری را در اینجا ایجاد کنند که اسلام نباشد ، یا جمهوری دمکراتیک را ـ که باز اسلام در کار نباشد ـ یا جمهوری دمکراتیکی اسلامی؛ دمکراتیک را که باز یک رنگ غربی به آن بدهند. شما باید بیدار باشید و جز جمهوری اسلام به هیچ چیز رأی ندهید. [16]
امام خمینی در سخنان بعدی خود نیز این مباحث را تأکید کرد. به طوری که در اکثر سخنرانیها و اعلامیه‌های ایشان در دو ماه اسفند 57 و فروردین 58، نامبرده ضمن اشاره به عنوان «جمهوری اسلامی» و تشویق مردم به رأی دادن به آن به نقد نظریات مخالفین می‌پردازد. وی در این سخنان مخالفین جمهوری اسلامی را افرادی می‌داند که با اسلام مخالفند و معتقد است آنها با طرح «جمهوری» و یا «جمهوری دمکراتیک» و حذف اسلام «می خواهند همان مصایب قبل را با فرم دیگر برای ما به بار بیاورند». وی می‌افزاید: «ما اسلامی را می‌خواهیم، ملت ما اسلام را می‌خواهد [17]». در سخنان دیگری می‌افزاید: «آنها که اصرار دارند اسلام را از کنار جمهوری کنار بگذارند، اینها خائنانی هستند که در ملت می‌خواهند اختلاف ایجاد کنند... آنها غربزدگانی هستند که نمی‌‌فهمند چه می‌گویند... اینها مگر با اسلام دشمنند؟! اینها مگر با ملت اسلام دشمنند؟!... که می‌خواهند منحرف کنند؟...» [18] «ملت ما خون داده است تا جمهوری اسلامی وجود پیدا کند نه جمهوری؛ نه جمهوری دمکراتیک یعنی جمهوری غربی، یعنی بی بندوباری غرب. این تقلیدها را کنار بگذارید، این غربزدگیها را کنار بگذارید؛ بگذارید ملت با این مسیری که [در پیش] گرفته است، استقلال خودش را تمام کند». [19]
این مواضع امام خمینی به شدت مورد حمایت مراجع و فقهای اصولی شیعه قرار گرفت و آنان در سخنان و اعلامیه‌های خود ضمن حمایت از جمهوری اسلامی به عنوان نظامی مطلوب از مردم می‌خواهند تا به آن رأی دهند و آن را ضامن حاکمیت احکام اسلام و سعادت مردم می‌دانند. در این باره آیت اللّه گلپایگانی و آیت اللّه خوئی (دو تن از مراجع بزرگ شیعی) ضمن اشاره به اینکه اکثر مردم ایران شیعه بوده‌اند و باید قوانین موافق مذهب آنان باشد ، حمایت خود را از جمهوری اسلامی اعلام کردند. [20] آیت اللّه شریعتمداری نیز جمهوری اسلامی را دموکراسی واقعی و خواست همه مردم دانست و معتقد بود دموکراسی به معنای غربی یعنی حاکمیت مردم بر مردم، در حالی که جمهوری اسلامی شامل دو بعد حکومت خدا بر مردم و مردم بر مردم می‌باشد یعنی مردم نمایندگان خود را انتخاب می‌کنند و نمایندگان نیز ملزمند که بر اساس خواست مردم مسلمان، قوانین و احکام اسلام را مراعات کنند. وی تأکید دارد که دموکراسی در ایران باید متناسب با مفاهیم فکری و عقیدتی مردم ایران باشد و دموکراسی واقعی در چهارچوب انقلاب اسلامی خواست مردم است که در قالب جمهوری اسلامی به نحوی تحقق خواهد  یافت. [21] آیت اللّه طالقانی نیز معتقد بود: جمهوری اسلامی یعنی مال همه مردم، نظر همه مردم و طبق موازین اسلام (که خواست همه مردم است). وی می‌افزاید: دموکراسی و دمکراتیک غربی از نظر اسلام یک حکومت مردمی نیست زیرا در غرب سرمایه و تبلیغات تسلط دارد و فحشا و فساد را گسترش می‌دهد و ما آن چنان دموکراسی را نمی‌‌خواهیم. ما دموکراسی اسلامی یعنی جمهوری اسلامی را که طبق معیارهای اعتقادی و اخلاقی و انسانی و آزادی همه مردم است خواستاریم. [22] 
دکتر محمد مفتح نیز اعلام کرد: من به جمهوری اسلامی رأی می‌دهم زیرا معتقدم اگر اسلام راستین زیر بنای حکومت جمهوری یعنی مردم باشد بهتر از هر مکتب می‌تواند سعادت اجتماعی و فردی مردم را تأمین کند.[23] در همین حال برخی از روحانیون حتی عنوان جمهوریت را نیز نپسندیده و از حکومت اسلامی به عنوان رژیم مورد علاقه خود نام بردند در این باره آیت اللّه روحانی طی مصاحبه‌ای با روزنامۀ کیهان اعلام کرد: من به حکومت اسلامی رأی می‌دهم چون کیفیت حکومت اسلامی به نفع عامۀ مردم است.[24]
این مشاجرات باعث گردید تا برخی جریانات سیاسی مانند کمونیستها، رفراندوم را تحریم کنند.[25] برخی نیز مانند سازمان مجاهدین به صورت مشروط به جمهوری اسلامی رأی دهند. [26] و برخی رهبران و گروه‌های عضو جبهۀ ملی موضع خود را تعدیل کنند و حمایت خود را از جمهوری اسلامی اعلام دارند. [27] به طوری که سنجابی، دبیر کل جبهۀ ملی، جمهوری اسلامی را طبیعی‌ترین ثمرۀ انقلاب دانست. [28] اما در نهایت رفراندوم تعیین نوع نظام، در روز 12 فروردین 1358 با استقبال گستردۀ مردمی روبه رو شد و 99% از رأی دهندگان با رأی سبز رنگ و آری خود، از جمهوری اسلامی حمایت کردند. [29] آنان همان طور که امام خمینی می‌گفت: «آری» اسلام است و «نه» خلاف اسلام [30] جمهوری اسلامی را به معنای حاکمیت اسلام و تحقق آرمان انقلاب اسلامی می‌دانستند. لذا جمهوری اسلامی، خواست مردم و امام امت بود.
 برای مطالعه بیشتر در این زمینه به این کتاب مراجعه کنید:
تحولات سیاسی اجتماعی بعد از انقلاب اسلامی ، یحیی فوزی، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام، ج1، ص 237-244.

پی نوشت ها:
1. صحیفۀ امام، ج 5، ص 144. 
2. همان، ص 144، 181. 
3. همان، ص 204. 
4. همان، ص 256. 
5. کیهان، 30 بهمن 1357. 
6. صورت مذاکرات شورای انقلاب اسلامی؛ ج 1، اساسنامۀ مادۀ یک. 
7. کیهان؛ 2 اسفند 1357، ص 4. 
8. همان؛ 12 اسفند 1357، ص 8. 
9. همان؛ 5 اسفند 1357، ص 6؛ 6 اسفند 1357، ص 8. 
10. همان؛ 6 اسفند 1357، ص 5. 
11. همان؛ 7 اسفند 1357، ص 6. 
12. همان؛ 16 اسفند 1357، ص 6. 
13.همان؛ 8 فروردین 1358، ص 2. 
14. صحیفۀ امام، ج 6، ص 265 – 266. 
15. همان، ص 276. 
16. همان، ص 372. 
17. همان، ص 353. 
18. همان، ص 361 – 362. 
19. همان، ص 362. 
20. کیهان، 9 فروردین 1358. 
21. همان، 20 اسفند 1357، ص 4. 
22. همان، 26 اسفند 1376، ص 3. 
23. همان، 8 فروردین 1358، ص 6. 
24. همان، 24 اسفند 1357. 
25. همان، 9 فروردین 1358، ص 2 (بیانیۀ چریکهای ف دایی خلق)؛ 7 فروردین 1358، ص 3. 
26. همان، 9 فروردین 1358، ص 1 (بیانیۀ سازمان مجاهدین خلق). 
27. همان، 22 اسفند 1357 (اعلامیۀ جبهۀ ملی). 
28. همان، 9 فروردین 1358، ص 2. 
29. همان، 14 فروردین 1358. 
30. صحیفۀ امام، ج 6، ص 432.

یکی از مهم‌ترین اهداف انقلاب، رسیدن به استقلال سیاسی و رها کردن ملّت ایران از زیر بار استعمار شرق و غرب و دیگر اجانبی بود.

 پرسش:
اگر در ایران انقلاب نمی‌‌شد ممکن بود چه اتفاقاتی رخ بدهد؟

 

پاسخ:
یکی از مهم‌ترین اهداف انقلاب، رسیدن به استقلال سیاسی و رها کردن ملّت ایران از زیر بار استعمار شرق و غرب و دیگر اجانبی بود که به هر بهانه‌ای در امور داخلی ایران دخالت می‌کردند. به تعبیر دیگر، تصمیم گیر اصلی در ایران، سیاست مداران ایرانی نبودند و حتّی محمدرضا شاه نیز به عنوان شخص اوّل مملکت، ناچار بود تصمیمات خود را با دولتمردان آمریکا و انگلیس هماهنگ کند. مطمئنّاً اگر انقلاب نمی‌‌ شد، این روال هم چنان ادامه می‌یافت و ما هنوز هم یکی از کشورهای تابع شرق یا غرب بودیم و استقلال سیاسی نداشتیم. روشن است که پیروی از غرب و به ویژه آمریکا، محدود به مسائل سیاسی نیست و ما ناچار بودیم در زمینه‌های دیگری مانند مسائل فرهنگی و قوانین داخلی نیز پیرو آنان باشیم. امروزه با همۀ مشکلاتی که در مسیر اصلاح امور وجود دارد ، همه اذعان دارند که کسی جز «ایرانی» برای «ایران» تصمیم نمی‌‌ گیرد . 
نکتۀ دیگر، تغییر در نظام سیاسی حاکم و چگونگی تعیین سرنوشت ملت ایران است که تا پیش از انقلاب، یک نظام شاهنشاهی بود که هرچند مجلس ملی و سنا نیز بدان افزوده شده بود، عملاً شاه همه کاره بود و نمایندگان هر دو مجلس، در اصل کاره‌ای نبودند. به تعبیر دیگر، اگر انقلاب نمی‌‌ شد، پسر محمّدرضا شاه، به جای پدر بر تخت سلطنت می‌نشست و امروز ایران ما همانند عربستان سعودی و یا اردن، کشوری پادشاهی بود و نه جمهوری! اگر انقلاب نمی‌‌ شد، مردم ایران تجربۀ حضور در انتخابات واقعی و همه پرسی را درک نمی‌‌ کردند. 
بر این فهرست می‌توانید نکات دیگری را نیز بیفزایید: امروزه بسیاری از مظاهر دینی مانند نماز جمعه و اعتکاف و اجرای حدود اسلامی و... در کشور ما در حال تحقق است که اگر انقلاب نمی‌‌ شد، یا چنین اتفاقاتی رخ نمی‌‌ داد و یا با مشکلات بسیار و بسیار کند و محتاطانه رخ می‌داد؛ کما این که اگر انقلاب نمی‌‌ شد، دفاع از مردم مظلوم فلسطین نیز هم چنان در کشور ما جرم بود!
علی رغم همۀ مشکلات فرهنگی ـ که کسی هم منکر آن‌ها نیست ـ امروزه رعایت مناسک دینی برای کسی هزینه ندارد و بستر برای تحقق اهداف دینی، فراهم تر است. و اگر انقلاب نمی‌‌ شد، این ثمرات به دست نمی‌‌ آمد. 
در پایان، به این نکته نیز توجه داشته باشید که با مطالعۀ وضعیت داخلی ایران در سال‌های قبل از پیروزی انقلاب، و نیز با بررسی وضعیت منطقه، به این نتیجه می‌رسیم که اصل وقوع انقلاب در ایران، امری گریزناپذیر بوده و دیر یا زود، نظام سیاسی حاکم بر ایران ـ یعنی نظام شاهنشاهی ـ می‌بایست سرنگون می‌شد و یا دست کم، دچار تحوّل اساسی می‌گردید. 
سیر حوادث از زمان مشروطه به این سو، نشان می‌داد که مردم ایران با حکومت شاهنشاهی مستبدانه همراه نیستند. انقلاب مشروطه، تلاشی بود برای رهایی از استبداد؛ ولی علی رغم توفیقات و ثمراتی که داشت، به صورت کلی به پیروزی نرسید. مردم ایران و به ویژه نخبگان، هم چنان در پی رسیدن به آرمان‌های مشروطه بودند؛ زیرا هرچند مجلس ملّی و سنا تشکیل شده بود، ولی اوامر ملوکانه هم چنان حرف آخر را می‌زد. هرچند انتخاباتی سرد و بی روح برگزار می‌شد، ولی تصمیمات کلان کشور، تحت نظارت دولتمردان کشورهای قدرتمند به ویژه آمریکا گرفته می‌شد و حتّی گاهی تصمیمی بر ما تحمیل می‌شد!
مطمئناً آزادی خواهان و دیگر نخبگان (اعم حوزوی و دانشگاهی)، چنین وضعی را تحمّل نمی‌‌ کردند؛ کما اینکه الان نیز مهم‌ترین دغدغۀ انقلابیون، حفظ آزادی‌های اساسی و استقلال کشور است. حوادثی مانند آنچه بیداری اسلامی یا بهار عربی خوانده می‌شود، نشان داد که اصل وقوع تحوّل اساسی در نظام سیاسی کشورها، سرنوشت حتمی مردمی است که دوست ندارند تحت حاکمیت نظامی خودکامه و زورگو باشند. به یقین، مردم ایران در این عرصه پیشرو بوده‌اند و اگر در سال 57 انقلابشان به پیروزی نمی‌‌ رسید، در زمان دیگری این اتفاق رقم می‌خورد. 
 برای مطالعۀ بیش تر در این باره و به ویژه دربارۀ سیر حوادث و جریاناتی که انقلاب را در ایران، امری گریز ناپذیر کرده بود، می‌توانید به این کتاب مراجعه بفرمایید:
« حدیث پیمانه؛ پژوهشی در انقلاب اسلامی» نوشتۀ آقای حمید پارسانیا، دفتر نشر معارف.

در هنگان ولادن حضرت زهرا س چهار زن، همانند زنان بنی هاشم وارد شدند، در حالی كه خدیجه از دیدن آنان هراسان شده بود، یكی گفت: پروردگارت ما را برای یاری تو فرستاد

پرسش:

ولادت حضرت زهرا(س) چگونه بوده است؟ 

پاسخ:

"حضرت خدیجه علیها السلام به زنان قریش و بنی هاشم پیغام داد كه زمان وضع حمل من نزدیك است، مرا در این امر یاری نمایید، ولی آنان پاسخ دادند: ای خدیجه! چون تو در ازدواجت از سخنان ما سرپیچی نمودی، و محمد یتیم را به همسری برگزیدی، ما نیز تو را یاری نمی‌كنیم. خدیجه از این جواب سخت غمگین و ناراحت شد، در این هنگام چهار زن، همانند زنان بنی هاشم وارد شدند، در حالی كه خدیجه از دیدن آنان هراسان شده بود، یكی از آن چهار زن به خدیجه گفت: غمگین مباش، پروردگارت ما را برای یاری تو فرستاده است. ما خواهران و یاوران تو هستیم. من «ساره» هستم، این «آسیه دختر مزاحم » رفیق بهشتی تو است و این هم «مریم دختر عمران » است و این یكی «كلثوم خواهر موسی بن عمران » است، خدا ما را برای كمك به تو فرستاده است تا یاور و پرستار تو باشیم.

یك نفر از آن چهار زن در سمت راست خدیجه، دومی در طرف چپ او، سومی در پیش رویش، و چهارمی در پشت سر او نشستند و فاطمه پاك و پاكیزه تولد یافت.

پس از تولد آن حضرت، ده نفر حور العین، كه در دست هر یك ظرفی بهشتی پر از آب كوثر و یك طشت بهشتی بود وارد شدند و حضرت فاطمه را با آب كوثر شستشو دادند و سپس در میان پارچه‌ای كه از شیر سفیدتر، و از مشك و عنبر خوشبوتر بود پیچیدند.(۱)» حضرت فاطمه(س) پس از تولد بر تك تك ایشان سلام نمودند.(۲)

جهت آشنایی بیشتر با حوادث و جریانات هنگام تولد حضرت فاطمه(س) به مقاله: گوشه‌ای از كرامات حضرت زهرا علیها السلام، نوشته: سید جواد حسینی، مجله: مبلغان-شهریور ۱۳۸۱، شماره۳۲مراجعه فرمایید.

پی نوشت‌ها:

۱. علامه مجلسی‌، بحار الأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار، ناشر: اسلامیه‌، ج۱۶، ص۸۰ و ج۴۳، ص۲- ۴؛ امالی صدوق، ص۴۷۵ - ۴۷۶؛ و ر.ك: مناقب ابن شهر آشوب، ج۳، ص۳۰۴.

۲. بحار الانوار، (پیشین)، ج۲۶، ص۱۱۷ - ۱۳۲."

گرچه مشهور است كه سن حضرت خدیجه در هنگام ازدواج چهل ساله بوده اما واقعیت آن است كه سن حضرت خدیجه به هنگام ازدواج با پیامبر به طور دقیق روشن نیست.

پرسش:

آیا درست است كه حضرت خدیجه در ۶۳ سالگی، حضرت فاطمه(س) را به دنیا آورده است؟

پاسخ:

"گرچه مشهور است كه سن حضرت خدیجه در هنگام ازدواج چهل ساله بوده اما واقعیت آن است كه سن حضرت خدیجه به هنگام ازدواج با پیامبر به طور دقیق روشن نیست. در مورد زندگانی حضرت خدیجه همان گونه كه برخی از تاریخ پژوهان معاصر نوشته‌اند، از زندگانی آن بانوی بزرگ اسلام پیش از آن كه با پیامبر ازدواج كند، جز گزارش‌ها و اشاره‌های كوتاه در دست نیست.(۱) نمی‌توان قاطعانه نظر داد كه سن او به هنگام ازدواج با پیامبر(ص) چهل سال بوده است.

در مورد تاریخ ولادت حضرت فاطمه(س) نیز وضع به همین منوال است.(۲) در مورد میلاد حضرت فاطمه(س) مورخان سال‌های گوناگون را گفته‌اند كه جملگی تقریباً محدود می‌شود به سال پنجم پیش از بعثت تا سال پنجم بعثت، اما همه گفته‌ها را می‌توان در سه قول خلاصه و جمع بندی نمود:

۱- پنجم پیش از بعثت: عموم سیره نویسان و مورخان اهل سنت مانند: محمد بن سعد، در كتاب طبقات الكبری، بلاذری در انساب الاشراف، ابن اثیر در الكامل، سال میلاد حضرت فاطمه را پنجم پیش از بعثت نوشته‌اند.(۳)

طبق این قول اگر سن ازدواج حضرت خدیجه را هر یك از هشت قول مذكور فرض كنیم، معنایش این است كه در هنگام ولادت حضرت فاطمه(س) سن حضرت خدیجه ۳۰، ۳۳، ۳۵، ۴۰، ۴۵، ۵۰، ۴۹و یا حد اكثر ۵۱ سال بود. در این فرض هیچ اشكالی به وجود نمیآید؛ چرا كه بارداری زنان در این محدوده زمانی معمول و متعارف است.

۲- حدود بعثت: برخی از نویسندگان شیعی مانند شیخ طوسی در مصباح المتهجد و ابن‌واضح یعقوبی در تاریخ یعقوبی، نیز برخی از نویسندگان اهل سنت مانند سیوطی در تفسیر درَالمنثور و حاكم نیشابوری در المستدرك علی الصحیحین و شمس الدین ذهبی در ذیل المستدرك علی الصحیحین نوشته‌اند: میلاد حضرت فاطمه در همان سال بعثت و یا یكی دو سال پیش یا پس از آن اتفاق افتاد.(۴)

طبق این قول در مورد میلاد حضرت فاطمه و اقوال گوناگون در مورد سن ازدواج حضرت خدیجه، سن حضرت خدیجه در هنگام به دنیا آوردن حضرت فاطمه(س) بین چهل تا پنجاه و پنج سالگی قرار دارد. این باور هم اشكالی ندارد. چون عموم زنان تا پنجاه سالگی و زنان نَبْطی و قریشی تا چند سال بیشتر زاد و ولد دارند.

۳- پنجم بعثت: عده‌ای از نویسندگان شیعی مانند محمد بن یعقوب كلینی در كافی سال میلاد حضرت فاطمه(س) را پنجم بعثت ذكر كرده‌اند.(۵) طبق این قول و آن پیش فرض در مورد سن حضرت خدیجه هنگام ازدواج(یعنی چهل سالگی)، نتیجه می‌گیریم سن حضرت خدیجه در هنگام ولادت حضرت فاطمه، بین چهل و پنج تا شصت قرار دارد. البته روایتی نیز در این خصوص وجود دارد امام باقر(ع) می‌فرماید:

«وُلِدَت فاطمةُ بنت محمد بعد مبعث رسول الله بخمس سنین وتوفیت ولها ثمان عشرة سنة و خمسة و سبعون یوماً؛(۶)

فاطمه دختر حضرت محمد پنج سال بعد از بعثت متولد شد. چون‌دار فانی را وداع گفت، ۱۸ سال و دو ماه و نیم از عمرش می‌گذشت».

اگرچه در این سخن هم اشكال چندانی وجود ندارد، لیكن از این كه زنان (حتی زنان نبطی و قریشی) فرزندانشان را درسنین زیر شصت سالگی به دنیا می‌آورند و بارداری در شصت سالگی پدیده‌ای نادر است، بعید به نظر می‌رسد.

گریز از احتمال:

برای چاره جویی این احتمال بعید لزوما باید یكی از راه‌های زیر را طی كرد:

۱- دست كشیدن از قولی كه می‌گفت حضرت خدیجه در هنگام ازدواج چهل ساله بود؛

۲- نپذیرفتن قولی كه می‌گفت حضرت فاطمه(س) در سال پنجم بعثت متولد شد.

۳- توجیه قول مشهور در مورد چهل ساله بودن حضرت خدیجه در هنگام ازدواج، به این كه شماره چهل در این مورد، به معنای حقیقی خود نیست، بلكه به معنای تقریبی و مجازی است. از این كه شماره چهل، عدد كاملی است، سیره نویسان آن را انتخاب كرده‌اند.(۷)

۴- پیامبر(ص) خاتم انبیا است و سرآمد همه آنان، نیز دارنده كمالات وكرامات همه آنان. از این كه خداوند به پیامبران پیشین عنایت كرده و برخی از همسران شان در پیری صاحب فرزند شده بودند، بعید نیست آخرین دختر پیامبر از حضرت خدیجه، در سنین بالاتر از سن متعارف، با عنایت و بركت ویژه الهی متولد شده باشد. این برای كسی كه به خدا و قدرت او باور و ایمان داشته باشد، دشوار نیست.

پی نوشت‌ها:

۱. شهیدی، سید جعفر، زندگانی فاطمه زهرا(ع) [منبع الكترونیكی]، ناشر: مؤسسه تحقیقات و نشر معارف اهل البیت(ع)، ص۲۱.

۲. همان، ص۲۴.

۳. ابن سعد، محمدبن سعد، ۱۶۸‌- ۲۳۰ ق، طبقات الكبری، بیروت:‌دار صادر، ج۸، ص۱۹.

۴. سیوطی، درَ المنثور، ناشر: كتابخانه حضرت آیت الله العظمی مرعشی نجفی(ره)، قم: ج۵، ص۲۱۸.

۵. كلینی، محمد بن یعقوب، اصول كافی، ناشر: اسوه، قم: ج۱، ص۴۵۸.

۶. كافی، كلینی، ج۱، ص۴۵۷، حدیث ۱۰.

۷. شهیدی، سید جعفر، پیشین، ص۲۳."

دوران كودكی فاطمه زهرا(س) همزمان با یكی از پرشكوهترین دوره‌های تاریخ ادیان، تاریخ انبیاء و كل تاریخ بشریت است.

پرسش:

دوران كودكی و جوانی حضرت زهرا(س) چگونه بوده است؟

"دوران كودكی فاطمه زهرا(س) همزمان با یكی از پرشكوهترین دوره‌های تاریخ ادیان، تاریخ انبیاء و كل تاریخ بشریت است. چرا كه وقتی آن نور چشم پیامبر و سرور بانوان عالم چشم به جهان گشود، زمانی بود كه دوران رسالت پدر بزرگوارش تازه آغاز گشته بود و میرفت تا جهان را فروپوشاند و زمان و مكان را درنوردد و تا صبح قیامت پرتوافشانی كند. دوران شیرخوارگی و ایام كودكی زهرا علیهاالسلام در محیط بسیار خطرناك و اوضاع بحرانی و انقلابی صدر اسلام گذشت كه بدون شك در روح حساس آن كودك تأثیرات شایانی داشته است.
وقتی كفار بوسیلۀ اذیت و آزار نتوانستند از پیشرفت و توسعه اسلام مانع گردند و دیدند مسلمانان اذیت و آزار را تحمل میكنند ولی دست از عقیدهشان برنمیدارند، انجمنی برپا ساخته همگی تصمیم گرفتند كه محمد (صلّی اللَّه علیه و آله و سلّم) را به قتل رسانند.
ابوطالب از تصمیم خطرناك آنان آگاه شد و برای حفظ جان رسول خدا آن حضرت را با گروهی از بنیهاشم به درهای كه «شعب ابوطالب» نامیده میشد منتقل ساخت.
مسلمان در حدود سه سال در آن زندان سوزان با فشار و ناراحتی و گرسنگی به سر بردند و با مختصر غذایی كه مخفیانه برایشان فرستاده میشد زندگی نمودند. بسا اوقات فریاد اطفالشان از گرسنگی بلند بود. فاطمه زهرا (علیهاالسلام) در چنین روزگار بحرانی و در چنین محیط خطرناك و وحشتآوری به دنیا آمد و رشد و نمو كرد. در همان ریگستان سوزان راه رفتن آموخت. در همان محیط قحطی غذاخور شد. هنگامی كه سخن گفتن یاد میگرفت فریاد و نالۀ اطفال گرسنه «شعب» را میشنید. در وسط شب كه از خواب بیدار میشد خویشانش را میدید كه با شمشیرهای برهنه اطراف پدرش پاس میدادند.
در حدود سه سال طول كشید كه فاطمه علیهاالسلام به غیر از زندان سوزان شعب چیزی ندید و از دنیای خارج خبری نداشت. فاطمه در سن پنج سالگی بود كه پیغمبر و بنیهاشم از تنگنای شعب نجات یافته به خانه و زندگی خودشان مراجعت نمودند. مناظر زندگی جدید و نعمت آزادی و توسعۀ در خوراك و پوشاك و منزل برای زهرا تازگی داشت و شادمان و مسرور بود.
او در آن سنین طفولیت و شكنندگی، رنج همۀ مسلمین و محرومین را میدید، و بالاتر از همه رنج پدر بزرگوارش را كه به تنهایی بیش از همه در رنج بود و غیر از دردهای خود، بار غم دیگران را نیز بر دل میگرفت و بر دوش میكشید. پدر عالیقدرش را میدید كه چگونه یكی از نابكاران حیوان صفت قریش، مشتهای خود را پر از خاك و خاكروبه و زباله و آلودگی كرده و بر سر و صورت نورانی او میپاشید و چهرۀ زیبا و قامت رعنایش را آلوده میساخت و آنگاه آن دختر خردسال و نازكدل و مهربان، پدر را در آغوش میكشید و در حالی كه اشك در چشم و بغض در گلو داشت، با دستهای كوچك و ظریفش آن آلودگیها را شستشو میداد و سر و صورت پدر را پاك میكرد 
و سختتر و تلختر از همه آن كه هنوز بیش از چندین بهار از عمر مباركش سپری نشده بود كه ضربۀ بزرگ روحی بر او وارد آمد و مادر مهربان و تنها مونس شبهای تاریك و دردآلودش را از دست داد...در اینجا بود كه غمی سیاه و اندوهی جانكاه سایۀ هولناك خود را بر وجود مبارك فاطمه(ع) افكند و او را با سختیها و مرارتها و ناراحتیهای روحی، همدم و همراه ساخت...
پیغمبر(ص) همواره شدت علاقه و دوستی خویش را نسبت به فاطمه بین مسلمانان ظاهر میكرد روزی عایشه از آن حضرت پرسید: چه كسی را بیش از همه دوست داری؟ فرمود: از زنان، فاطمه و از مردان علی را.
و نیز در عظمت مقام فاطمه علیهاالسلام همین بس كه چون فاطمه(س) بر پیامبر(ص) وارد میشد آن حضرت به احترامش برمیخاست و رویش را میبوسید و به او خوشآمد میگفت و سپس دستش را میگرفت و بر جای خودش مینشاند.
و همواره عادت آن حضرت بر این بود كه به هنگام سفر با آخرین نفری كه خداحافظی میكرد. فاطمه بود و به وقت بازگشت پیش از همه به دیدار او میشتافت.
برخورد فاطمه(س) با پدر برخوردی مؤدبانه و بسیار متواضعانه بود بگونهای كه فاطمه بیش از همه در تكریم و تعظیم مقام رسالت سعی نموده و پیشه كمال ادب و وقار در رفتار او مشهود بود. گرچه رابطه این دختر و پدر بسیار عاطفی و سراسر محبت و صمیمیت بود، اما این مانع احترام نسبت به پیامبر(ص) نمیشد.
با توجه به روایات پیامبر گرامی اسلام متولی امر ازدواج حضرت فاطمه(س) را خداوند معرفی می‌نماید. در روایت آمده كه ابوبكر فاطمه را از پیامبر خواستگاری كرد. فرمود: » درباره ازدواج فاطمه منتظر فرمان خدایم""، ابوبكر این موضوع را به عمر گفت و عمر به او گفت: رسول خدا تو را رد كرده است. پس از مدتی ابوبكر به عمر گفت: اینك تو فاطمه را خواستگاری كن و او چنان كرد. پیامبر به او هم همان را فرمود كه به ابوبكر گفته بود.
چون عمر پیش ابوبكر آمد و او را آگاه كرد، ابوبكر گفت: رسول خدا تو را رد كرده است.
پس از آن خویشاوندان علی(ع) به او گفتند: فاطمه را از رسول خدا خواستگاری كن و او خواستگاری كرد. پیامبر(ص) فاطمه را به همسری او در آورد، علی شتری را كه داشت و برخی از ابزار زندگی خویش را فروخت كه بهای آن چهارصد و هشتاد درهم شد.
رسول خدا(ص) به علی(ع) فرمود: دو سوم این مبلغ را به خرید عطر اختصاص بده و یك سوم دیگر را به خرید لوازم خانه.(۱) 
در بیاناتی دیگر پیامبر گرامی اسلام به این مطلب تصریح نموده‌اند.
نیز در روایت دیگری پس از آن كه رسول خدا فاطمه را به علی تزویج كرد، با اینكه گروهی از مهاجران او را از رسول خدا خواستگاری كرده بودند و پس از آن كه او را به عقد علی در آورد، صحبت‌ها و بگو مگوهایی درباره مهریه اندك آن بانو شد، پس رسول خدا فرمود: 
ما أنا زَوَّجْتُهُ وَ لكنَّ اللهَ زَوَّجَهُ؛ من فاطمه را به علی تزویج نكردم. بلكه خدا او را تزویج كرد.(۲) 
پیامبر پس از مراسم خواستگاری علی(ع) از حضرت فاطمه به ایراد خطبه‌ای پرداخته و در بخشی از آن فرمود: ثم ان الله تعالی امرنی ان ازوج فاطمة بنت خدیجه من علی بن ابی طالب(ع) فاشهدوا انی قد زوجته ایاها علی أربعمائة مثقال فضة؛(۳) 
خدای متعال مرا امر نمود كه فاطمه(س) را به كابین علی(ع) در آورم. پس (ای حاضران) شاهد باشید كه من او را به همسری علی با مهریه‌ای معادل چهارصد مثقال نقره در آوردم.

پی نوشت‌ها: 
۱. بن سعد كاتب واقدی (م ۲۳۰)، محمد، طبقات، ترجمه محمود مهدوی دامغانی، تهران: انتشارات فرهنگ و اندیشه، ۱۳۷۴ش. ج۸، ص۱۶.
۲. ابن واضح یعقوبی، احمد بن ابی یعقوب (م بعد ۲۹۲)، تاریخ یعقوبی، ترجمه محمد ابراهیم آیتی، تهران: انتشارات علمی و فرهنگی، چ ششم، ۱۳۷۱ش، ج۱، ص۴۰۱؛ حرعاملی، وسائل الشیعة (آل البیت)، سال چاپ ۱۴۱۴، ناشر مؤسسة آل البیت لإحیاء التراث، قم: ج۲۰، ص۹۲.
۳. حلبی، السیرة الحلبیة، سال چاپ ۱۴۰۰، ناشر‌دار المعرفة، ج۲، ص۴۷۲."
 

صفحه‌ها