سوالات ویژه

قول صحيح تر اين است که حضرت خديجه ،در زمان ازدواج با پيامبر (ص) ،28 ساله بوده است.
  • پرسش: 

خديجه به هنگام ازدواج با پيامبر(ص)چند ساله بود؟

پاسخ:

درباره سن حضرت خديجه در هنگام ازدواج با پيامبر اكرم نظرات مختلفي وجود دارد؛ برخي مانند بيهقي (از علماي بزرگ اهل سنت) ايشان را ۲۵ ساله مي‌دانند. بيهقي مي‌گويد: «... بلغت خديجة خمساً وستين سنة، ويقال: خمسين سنة، وهو أصح... .[۱] يعني حضرت خديجه (در هنگام وفات) ۶۵ ساله بود و برخي ديگر گفته اند: در آن وقت ايشان ۵۰ ساله بوده است كه قول صحيح هم همين است.» بيهقي در جاي ديگر آورده است: «أن النبي (صلي الله عليه و آله و سلم) زوج بها وهو ابن خمس وعشرين سنة قبل أن يبعثه الله نبياً بخمس عشرة سنة.[۲] ازدواج رسول خدا با حضرت خديجه ۱۵ سال قبل از بعثت بوده است.»
بنابراين طبق قول بيهقي وقتي ايشان در زمان وفات يعني سال دهم بعثت،۵۰ ساله باشند و ۱۵ سال قبل از بعثت هم ازدواج نموده باشند، با اين حساب سن حضرت خديجه (سلام الله عليها)، در زمان ازدواج با پيامبر اکرم ۲۵ سال بوده است. و حلبي هم همين قول را آورده است: «تزوجها رسول الله (صلي الله عليه و آله و سلم) وهي يومئذ ... وقيل خمس وعشرين. [۳]
پيامبر با خديجه ازدواج نمود، و در آن هنگام قولي وجود دارد که خديجه در سن بيست وپنج سالگي بوده است.» قول ديگر که قول اکثر محققين و مورخين است اين است که سن ايشان را در زمان ازدواج ۲۸ سال بوده است. ابن‌عماد حنبلي از علماي اهل سنت در شذرات الذهب مي‌گويد: «ورجح کثيرون أنها ابنة ثمان وعشرين. [۴] بسياري از مورخين قول ۲۸ سال را براي حضرت خديجه در زمان ازدواج با پيامبر اکرم  ترجيح داده‌اند.»
حاکم نيشابوري نيز فقط همين قول را براي ابن‌اسحاق (سيره نويس مشهور) نقل مي‌کند: «کان لها يوم تزوجها ثمان وعشرون سنة. [۵] خديجه در زمان ازدواجش با پيامبر، بيست و هشت ساله بود.» و قول هشام بن عروه که اکنون قول مشهور شده است، را شاذ مي‌داند. «توفيت خديجة بنت خويلد (رضي الله عنها) وهي ابنة خمس وستين سنة، هذا قول شاذ. [۶] خديجه در سن ۶۵ سالگي وفات نمود، که اين قول شاذ مي‌باشد.»
بلاذري هم به عنوان يک قول، ۲۸ سال را ذکر نموده است. [۷] ابن‌سعد، ذهبي، إربلي، ابن‌عساکر به نقل از ابن‌عباس مي‌گويند: «وروي عن ابن‌عباس قال: کانت خديجة يوم تزوجها رسول الله (صلي الله عليه وآله و سلم) ابنة ثمان وعشرين سنة. [۸] خديجه در زمان ازدواج با آن حضرت ۲۸ ساله بود.»
إربلي در جاي ديگر به نقل از ابن‌حماد مي‌گويد: «وقال ابن حماد بلغني أن رسول الله (صلي الله عليه و آله و سلم) تزوج خديجة علي اثنتي عشرة أوقية ذهباً وهي يومئذ ابنة ثماني وعشرين سنة. [۹] حضرت خديجه در زمان ازدواج با آن حضرت ۲۸ ساله بود.»
با اين حساب روشن شد که بسياري از مورخين و محدثين سن آن بزرگوار را حدود ۲۵ تا ۲۸ سال دانسته‌اند. و در آن زمان پيامبر اکرم (صلي الله عليه و آله و سلم)، نيز ۲۵ ساله بودند، بنابراين تفاوت سني بين پيامبر اکرم و حضرت خديجه نبوده و يا حدود سه سال بوده است.  
بنابراين مي توان گفت:که قول صحيحتر اين است که حضرت خديجه ،در زمان ازدواج با پيامبر (ص) ،28 ساله بوده است.
پي‌نوشت ها:
[۱]. احمد بن حسين بيهقي، دلائل النبوة ومعرفة أحوال صاحب الشريعة، بيروت: دارالکتب العلمية، ۱۴۰۵ ق، ج ۲، ص ۷۱؛ ابن کثير، البداية والنهاية، بيروت: دار إحياء التراث العربي، ۱۴۰۸ ق، ج ۲، ص ۳۵۹؛ ابن کثير، السيرة النبوية، بيروت: دارالمعرفة للطباعة والنشر والتوزيع، ۱۳۹۶ ق، ج ۱، ص ۲۶۴
[۲]. احمد بن حسين بيهقي، دلائل النبوة ومعرفة أحوال صاحب الشريعة، بيروت: دارالکتب العلمية، ۱۴۰۵ ق، ج ۲، ص ۷۲
[۳]. حلبي، السيرة الحلبية، بيروت: دارالمعرفة، ۱۴۰۰ ق، ج ۱، ص ۲۲۹
[۴]. عبدالحي عکري حنبلي، شذرات الذهب في أخبار من ذهب، بيروت: دار احياء التراث العربي، ج ۱، ص ۱۴، حوادث سال ۱۱
[۵]. حاکم نيشابوري، المستدرک، ج ۳، ص ۱۸۲
[۶]. همان.
[۷]. بلاذري، انساب الاشراف، مصر: دارالمعارف، ج۱، ص ۹۸
[۸]. ابن‌سعد، الطبقات الکبري، بيروت: دارصادر، ج ۸، ص ۱۶؛ ذهبي، سير اعلام النبلاء، بيروت: مؤسسه الرسالة، ۱۴۱۳ ق، ج ۲، ص ۱۱۱؛ إربلي، کشف الغمة، بيروت: دارالأضواء، ج ۲، ص ۱۳۵، باب فصل في مناقب خديجة؛ ابن‌عساکر، تاريخ مدينة دمشق، بيروت: دارالفکر للطباعة والنشر والتوزيع، ۱۴۱۵ ق، ج ۳، ص ۱۹۳؛ ابن‌منظور، مختصر تاريخ دمشق: ج ۱، ص ۲۴۵
[۹]. إربلي، کشف الغمة، بيروت: دارالأضواء، ج ۲، ص ۱۳۳، باب فصل في مناقب خديجة.

ثروت خديجه تا حدودي، مشكلات تحميلي را كاهش داد و توانست توطئه ها را خنثي كند. در همين باره گفته اند: اسلام با مال خديجه پا بر جا ماند.
  • پرسش: 

حضرت خديجه در موفقيتهاي پيامبر و پيشبرد اسلام چه نقشي داشت؟

پاسخ:

 نقش حضرت خديجه در موفقيت هاي رسول خدا(ص) بر كسي پوشيده نيست. آن بانوي بزرگ اسلام تأثيرات بسيار درخشاني در زندگي پيامبر گذاشت. رفتار او با حضرت رسول به گونه هاي پسنديده بود كه پيامبر كوچكترين دغدغه و نگراني از زندگاني مشتركش با خديجه نداشت. آسودگي و آرامش خاطر حضرت در زندگي، زمينه خوبي را ايجاد كرد كه با موفقيت قدم بردارد و آزار و بيمهريهاي مشركان قريش را تحمل نمايد و هم چنان ثابت قدم و استوار به جلو حركت كند.

تأثيراتي كه حضرت خديجه در زندگي پيامبر داشت، به حدي بود كه رسول خدا بارها به ستايش او پرداخت و او را يكي از بهترين زنان جهان برشمرد.(1) در همين راستا تا هنگامي كه خديجه زنده بود، پيامبر همسر ديگري اختيار نكرد.(2) اين در حالي است كه پيامبر از برخي همسراني كه پس از حضرت خديجه برگزيد، نه تنها چنان حمايتهاي قهرمانانه نديد، بلكه ناملايماتي ديد كه خداوند در قرآن در نكوهش آنان آياتي نازل كرد و به طلاق تهديد شدند.(3)

باز در بيان نقش بسيار مثبت حضرت خديجه در موفقيتهاي پيامبر و در پيشبرد اسلام، اين مطلب به روشني دلالت دارد كه درگذشت حضرت خديجه به قدري بر پيامبر گران آمد و مصيبت به اندازهاي بزرگ بود كه پيامبر در سالي كه خديجه و ابوطالب درگذشتند، آن را "عام الحزن؛ سال غم و اندوه" نام نهاد.(4)

حضرت خديجه اولين بانويي بود كه به پيامبر ايمان آورد و مسلمان شد. گرويدن زني همانند خديجه كه در عصر خود، از جايگاه اجتماعي ممتازي بهره مند بود، عامل مهم در جذب ديگران به اسلام شمرده ميشد.

خديجه با ثروتش نيز در پيشبرد اسلام نقش خوبي ايفا نمود، تا جايي كه از پيامبر نقل شده است: "ما قام ولا استقام ديني إلا بشيئين؛ مال خديجه و سيف علي بن ابي طالب؛ دين من، مانايي و پيشرفتش به دو چيز وابسته است: يكي ثروت خديجه و دوم شمشير علي بن ابي طالب!" (5)

تأثيرگذاري و نقش اقتصاد در جنبش هاي مهم اجتماعي بر كسي پوشيده نيست. با توجه به نقش مهم اقتصادي بود كه مشركان قريش در "دارالندوه" و مجلس شوراي خود، به محاصره اقتصادي پيامبر و مسلمانان رأي دادند و آن را با سنگدلي تمام به اجرا گذاشتند، در نتيجه به مدت سه سال مسلمانان به جهت در امان ماندن از آزار مشركان در دره اي به نام شِعْب ابي طالب به سر بردند. رويكرد دشمن نشانگر آن است كه حمايت يا عدم حمايت مالي چه تأثير مهمي دارد؛ حال در اين هنگام حضرت خديجه با ثروتش در خنثي كردن توطئه دشمنان نقش خوبي ايفا نمود.

خديجه با حمايت مالي خود از اسلام، نهايت تلاش خود را به كار برد. او با كمال ميل و رغبت، تمامي ثروت خود را در اختيار پيامبر قرار داد و ايشان آن را براي رفع نيازهاي مسلمانان به كار برد. تأثيرات مثبتي كه ثروت حضرت خديجه (آن هم در اوضاع بحراني) به نفع مسلمانان و در خنثي سازي توطئه دشمنان داشت، بر كسي پوشيده نيست. در همين باره پيامبرفرمود: "ما نفعني مالٌ قط ما نفعني مال خديجه؛ هيچ ثروتي همانند دارايي خديجه به من (و آيين من) سود نرسانيده است".(6)

در حالي كه مسلمانان زير فشار قريش و محاصره اقتصادي بودند، ثروت خديجه تا حدودي، مشكلات تحميلي را كاهش داد و توانست توطئه ها را خنثي كند. در همين باره گفته اند: اسلام با مال خديجه پا بر جا ماند.(7)

پي نوشت ها:

1- بحارالانوار، ج16، ص2.

2- سيره ابن هشام، ج1، ص201.

3- تحريم(66)، آيات 1-5.

4- ابن شهر آشوب، مناقب آل ابي طالب، ج1، ص150؛ علامه اميني، الغدير، ج، ص372.

5- شيخ محمد مهدي حائري، شجره طوبي، ج2، ص233.

6- جعفر مرتضي عاملي، الصحيح من سيرةالنبي الاعظم ،ج4 ، ص14؛ مرتضي مطهري، سيري در سيره نبوي، ص18.

7- امالي شيخ طوسي، ص467؛ بحارالانوار، ج19، ص63.

روایت صحیح و مستندی پیرامون شرف الشمس وجود ندارد و برخی از خواص و آثاری که برای آن بیان می‌شود، مربوط به سنگی است که روی آن حکاکی شده است.

پرسش:

آیا شرف الشمس استناد روایی دارد و خواص ذکرشده برای آن معتبر و بر اساس روایات است؟

مقدمه

در باور عمومی، «شرف الشمس» انگشتری با نگین عقیق زردرنگی است که با نیت‌های مختلفی مورداستفاده مردم، قرار می‌گیرد. برخی آن را حرز می‌دانند و برای محافظت از بدی‌ها و بلاها، به کار می‌گیرند. بعضی به نیت گشایش، خواص درمانی، افزایش رزق و روزی و ... از این انگشتر استفاده می‌کنند که برخی از خواص یادشده، مربوط به عقیق زرد است؛ بنابراین، شرف الشمس سنگ یا انگشتر نیست، بلکه حرز و دعایی منسوب به امام علی علیه‌السلام است که آن را بر عقیق زرد حکاکی می‌کنند.

پاسخ

همان‌گونه که بیان شد برخلاف باور برخی از مردم «شرف الشمس» نگین انگشتری زردرنگ نیست بلکه دعایی منسوب به امام علی علیه‌السلام است. آداب مختلفی برای حکاکی این حرز مشهور است مانند اینکه در روز 19 فروردین باید انجام شود و علت آن را چنین گفته‌اند که این روز، خورشید به مکان خاصی در آسمان می‌رسد و حالتی معادل با شب قدر را به وجود می‌آورد. در این روز خورشید در مقایسه با سایر کواکب روی زمین تسلط بیشتری دارد و به همین علت، خورشید شرافت خاصی در این روز پیدا می‌کند!

بر اساس جستجوهای انجام‌شده روایت مستندی در کتاب‌های حدیثی و دعایی برجای‌مانده از محدثان و عالمان گذشته یافت نشد و سفارشی از سوی معصومان علیهم‌السلام نسبت به استفاده از شرف الشمس، مشاهده نشد. تنها، در چند سده‌های اخیر آن‌هم در برخی کتاب‌ها یا بیان برخی عالمان به این مسئله اشاراتی شده که پایه تحلیل‌های مختلفی واقع‌شده است؛ مثلاً برخی با بدگمانی به آن نگریسته و شرف الشمس و تصاویر موجود در آن مانند ستاره را ساخته یهود می‌دانند! در مقابل، گروهی دیگر با نظر مثبت به این قضیه پرداخته‌اند و اَشکال و رمزهای به‌کاررفته در آن مانند ستاره پنج‌پَر را برگرفته از پنج نام مبارک خداوند یعنی «نور، مؤمن، رحمن، جمیل، الله» دانسته‌اند.

با همه این تفاصیل و جزئیات که در بین مردم شهرت دارد، متأسفانه، هیچ‌کسی به‌صورت مستند، درباره شرف الشمس سخن نگفته است! برخی سخنان هم که درباره خواص و ویژگی‌های آن ذکرشده، تحلیل‌هایی خارج از مستند روایی است. بااین‌وجود، برخی عالمان، استفاده از انگشتری که اذکار و شکل مشهور به شرف شمس در آن حک‌شده را رد نمی‌کنند و به دست کردن چنین انگشتری به‌قصد رجا (به امید کسب ثواب) را دارای اشکال نمی‌دانند.

البته توجه به این نکته نیز سودمند است که سیره اهل‌بیت علیهم‌السلام ارجاع به این‌گونه رموز نجومی و علوم غریبه نبوده و حتی اهل‌بیت علیهم‌السلام با برخی از منجمان (ستاره‌شناسان) که برای ستارگان به‌صورت مستقل و در مقابل قدرت خداوند، قائل به قدرت و اثرگذاری بودند، برخورد می‌کردند. (1) به نظر می‌رسد، شایسته است که به‌جای استفاده از شرف الشمس و درگیر شدن با نکات مبهم زیادی که در مورد آن وجود دارد، از انگشترهایی با نگین عقیق یمنی (2)، فیروزه (3) و ... استفاده کرد که روایات متعددی در کتاب‌های حدیثی شیعه پیرامون آن‌ها وجود دارد.

جمع‌بندی

بنابراین روایت صحیح و مستندی پیرامون شرف الشمس وجود ندارد و برخی از خواص و آثاری که برای آن بیان می‌شود، مربوط به سنگی است که روی آن حکاکی شده است. بخش دیگری از تأثیراتی که برای شرف الشمس مشهور شده نیز ناشی از تجارب شخصی و یا تقارن اتفاقات برای برخی افراد بوده و به‌عنوان یک تجربه شخصی محسوب می‌گردد و قابل انتساب به دین و نسخه‌پیچی همگانی نیست.

پی‌نوشت

1.       ر.ک: سید رضی، نهج‌البلاغه، تحقیق صبحی صالح، قم: هجرت، چاپ اول، 1414 ق، خطبه 78.

2.       کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، تهران: اسلامیه، چاپ چهارم، 1407 ق، ج 6، ص 470.

3.       همان، ج 6، ص 472.

امام محمدباقر (عليه‌السلام) فرمودند:.همانند پیامبر آنچه را در جاهليت بود، باطل کرد و با عدالت ورزي ميان مردم، از نو آغاز نمود. قائم نيز همين گونه است.

پرسش:

چگونه امام مهدي (عجل الله تعالي فرجه الشريف) عدالت را در جهان بر پا می‌کند؟

پاسخ:

با نظر به دوره‌هاي مختلف تاريخ اسلام، مي‌بينيم که همه احکام اسلامي، آن‌گونه که تشريع شده، به اجرا درنيامده‌اند و چه ‌بسا هوا و هوس‌های حاکمان و سوء استفاده از گزاره‌هاي ديني نيز بر اين تاريکي و جهالت افزوده است. از اين‌رو مي‌توان به نحو خلاصه مباني چگونگي برپايي عدالت در جهان را در اين سه امر جستجو کرد:

1-عمل راستين به کتاب خدا

امام علي (عليه‌السلام) در خطبه‌اي در خصوص وقايع ظهور مي‌فرمايد: او (حضرت مهدي) خواسته‌ها را تابع هدايت مي‌کند، هنگامی‌که مردم هدايت را تابع هوس‌هاي خويش قرار مي‌دهند و در حالي که (به نام تفسير) نظريه‌هاي گوناگون خود را بر قرآن تحميل مي‌کنند، او نظريه‌ها و انديشه را تابع قرآن مي‌سازد. (1)

2-احياء سنت و سيره حقيقي رسول گرامي اسلام (صلی‌الله عليه و آله)

در روايتي از امام محمدباقر (عليه‌السلام) در پاسخ به اين سؤال که امام زمان (عجل الله تعالي فرجه الشريف) چگونه عمل خواهند کرد؟ آمده است: همان رفتاري که پيامبر خدا (صلی‌الله عليه و آله) کرد تا اسلام را چيره نمايد. [راوي می‌گوید] گفتم: رفتار پيامبر خدا (صلی‌الله عليه و آله) چه بود؟ فرمود: آنچه را در جاهليت بود، باطل کرد و با عدالت ورزي ميان مردم، از نو آغاز نمود. قائم نيز همين گونه است.

چون قيام کرد، آنچه را به روزگار سازش [با دشمنانمان] در دست مردم بوده، باطل مي‌کند و با عدالت ورزي ميان آنان، از نو آغاز مي‌نمايد. (2)

3-احياي ارزش‌هاي اسلامي

حقيقت آن است که ارزش‌هاي اسلامي در طول تاريخ «غريب» بوده و يکي از عملکردهاي امام زمان (عجل الله تعالي فرجه الشريف)، احياي اين ارزش هاست. از اين‌رو در روايتي از امام محمدباقر (عليه‌السلام) آمده است: وقتى قائم ما قيام می‌کند، مردم را به امر تازه‏اى دعوت مي‌نمايد، چنان كه پيغمبر (صلی‌الله عليه و آله) مردم را بدين گونه دعوت نمود. اسلام در حال غربت ظاهر شد و به‌ زودي مانند روز اول غريب مى‏شود پس خوش به حال غربا. (3)

آنچه بيان شد، مباني عملکرد حضرت مهدي (عجل الله تعالي فرجه الشريف) در تحقق عدالت جهاني را شامل مي‌شود؛ اما مي‌توان با توجه به رواياتي که در اين باب وارد شده است، مؤلفه‌هاي عملکرد ايشان را نيز به نحو ذيل بيان کرد:

1-شیوه‌های نوين در دعوت به دين و دين‌داري. [بر مبناي تبليغ فرهنگي و زبان محبت]

2-احياي اصول، احکام و معارف مهجور و معطّل مانده.

3-تصحيح برداشت‌هاي ناصواب از کتاب و سنت.

4-تطبيق برخي از احکام و مقررات با شرايط و تحولات رخ‌ داده در زندگي نوين بشر.

5-آشنا ساختن بشر بادانش ها و اسرار هستي. (4)

 

منابع براي مطالعه بيشتر

1. سليمان، کامل، روزگار رهايي، ترجمه علی‌اکبر مهدي پور، تهران، آفاق، 1407 ق.

2. متقي زاده، زينب، جهاني‌شدن و فرهنگ مهدوي، تهران، بنياد فرهنگي حضرت مهدي موعود (عجل الله تعالي فرجه الشريف)، 1388 ش.

3. کياني، علي‌اصغر، در انديشه حکومت برتر، تهران، بنياد فرهنگي حضرت مهدي موعود (عجل الله تعالي فرجه الشريف)، 1387 ش.

4. اميني، ابراهيم، دادگستر جهان، قم، شفق، 1388.

5. طاهرزاده، اصغر، آخرالزمان شرايط ظهور باطنی‌ترین بعد هستي، نشر لب الميزان، 1390 ش.

 

پی‌نوشت‌ها:

1. شريف الرضي، محمد بن حسين، نهج‌البلاغه، تهران، نشر اسوه، 1415 ق، خطبه 138.

2. شيخ طوسي، تهذيب الاحکام، نجف، چاپ حسن موسوي خرسان، 1378 ـ 1382 ق، ج 6، ص 154.

3. علامه مجلسي، محمدباقر، بحارالانوار، بيروت، مؤسسه الوفاء، 1403 ق، ج‏52، ص 366.

4. محمدي ري‌شهري، محمد، دانش‌نامه امام مهدي (عجل الله تعالي فرجه الشريف)، قم، پژوهشگاه قرآن و حديث، ج 9، ص 165.

همه اديان الهي و برخي اديان غير الهي در خصوص مصلح جهاني اتفاق نظر دارندبرخي از نشانه‌ها و مشخصاتي که در ساير اديان براي مصلح جهاني ذکر شده هم خوان است.

پرسش:

آيا تمامي اديان آسماني اعتقاد به منجي دارند؟

پاسخ:
در اين باره به طور کلي مي‌توان گفت که عقيده به مهدي موعودِ منجي عالم اختصاص به مسلمانان ندارد؛ بلکه تقريباً تمام اديان و مذاهب آسماني در اين عقيده شراکت دارند. پيروان تمام اديان و مذاهب اعتقاد دارند که در يک مقطع تاريخي که وضع جهان تيره و تار و تاريک مي‌گردد و جامعه بشري با بحران رو به رو مي‌شود فساد و ظلم و بی‌دینی همه جا را فرا مي‌گيرد؛ در اين وقت است که يک منجي با تأييد دست غيبي ظهور مي‌کند و ريشه ظلم و فساد را از ميان بشريت بر مي‌کند. اين مژده و نويد هم در کتاب‌های آسماني يهود و نصاري و کتاب مقدس زرتشتيان (کتاب زند و پازند و جا ماسب نامه) آمده است و هم در کتاب‌هاي مقدس ديگر اديان و مذاهب ديده مي‌شود مانند: کتاب‌هاي مقدس براهمه و بودائيان.
همه اين‌ها در هدف کلّي، يعني هدايت و ارشاد و نجات بشر از ناداني و گمراهي وحدت نظر دارند. حال ممکن است در امور و اهداف جزيي و برخي از ويژگي‌ها دیدگاه‌های متفاوتي داشته باشند. در اين که مصلح جهاني کيست، داراي چه ويژگي‌هايي است، نام او چيست و منسوب به کدام ملت و دين است، اختلاف نظر دارند. (1) هر ملتي او را با لقب مخصوص و ويژگي‌هايي مي‌شناختند و او را از خودشان مي‌دانند.
اينك اجمالاً به نمونه‌هايي از اعتقاد به منجي در اديان مختلف اشاره مي‌کنيم.
منجي در آيين هندو و بودا
در آيين هندو نيز از نجات دهنده و موعود، به نام «آواتا» سخن به ميان آمده و در منابع هندوها در کتاب اوپانيشادها مطرح شده است. (2) مظهر ويشنو (مظهر دهم) که در انقضاي کلي يا عصر آهن، سوار بر اسب سفيد ظاهر مي‌شود، درحالي که شمشير برهنه درخشاني به صورت ستاره دنباله‌دار در دست دارد. شروران را تماماً هلاک مي‌سازد و خلقت را از نو تجديد مي‌کند و پاکي را رجعت خواهد داد. مظهر دهم در انقضاي عالم ظهور خواهد کرد. (3) در يکي از کتاب‌هاي ديگر هندوها آمده است: گردش دنيا به پادشاه عادلي در آخرالزمان تمام شود که پيشواي ملائکه و پريان و آدميان باشد. حق همراه او است و آنچه در درياها و کوه‌ها پنهان شده باشد، همه را به دست مي‌آورد. از آسمان‌ها و زمين، آنچه باشد، خبر دهد و از او کسي بزرگ ‌تر به دنيا نيايد. (4)
در آيين بودايي که يکي از شاخه‌هاي هندويي است، مسئله انتظار مطرح شده و شخصيت مورد انتظار بوداي پنجم هست. (5)
آيين زرتشت‌:
در آيين زرتشت سه منجي به نام‌ هاي هوشيذر، هوشيذر ما و سوشيانس (نجات دهنده مرگ) از نسل زرتشت مطرح است. گويند: آنان پس از ديگري جهان را پر از عدل خواهند کرد. از جمله، مهم‌ترين آنان، آخرين ايشان است که او را سوشيانس پيروز گر مي‌خوانند (6) که پس از ظهور، دين را به جهان رواج خواهد داد؛ فقر و تنگدستي را ریشه‌کن مي‌کند و مردم جهان را هم فکر، هم گفتار و هم کردار مي‌گرداند. (7)
آيين يهود:
در آيين يهود نيز از شخص موعود سخن گفته شده است. گر چه يهوديان در این‌که موعود کيست، اختلاف نظر دارند. چون يهوديان به حضرت مسيح (علیه‌السلام) ايمان نياورده‌اند، به باور آنان موعودشان هنوز ظهور نکرده است. با اين حساب انتظار در يهوديت کيفيت ويژه مي‌يابد، ولي آنچه يهوديان بر آن اتفاق دارند، خروج شخصي در آخرالزمان است که کوکب افروز هست و روي زمين را به نور رب کريم روشن مي‌گرداند... يهوديان به انتظار او زمان می‌گذرانند. (8) موعود کسي است که به عدالت داوري کند و مظلومان زمين را به راستي حکم راند و گرگ با بره سکونت کرده و پلنگ با بزغاله خوابد... در تمام کوه مقدس، ضرر و فسادي ديده نشود؛ زيرا جهان از معرفت خداوند پر خواهد شد. (9)
آيين مسيحيت:
مسيحيان نيز در انتظار مصلح جهاني هستند و اگر چه باور دارند که او حضرت عيسي مسيح (علیه‌السلام) است که از آسمان نزول کرده و جهان را پر از عدل خواهد کرد. (10) در انجيل مرقس آمده است: «پس بيدار باشيد، زيرا نمي‌دانيد در چه وقت صاحب خانه مي‌آيد، در شام، يا نيمه شب، يا بانگ خروس، يا صبح! مبادا ناگهان آمده، شما را خفته يابد!». (11)
آيين اسلام‌:
يکي از مسائل بسيار مهمي که در حوزه اندیشه اسلامي قرار دارد، اعتقاد به مصلح جهاني است. ما شيعيان عقيده داريم که مصلح جهاني امام زمان (عجل الله تعالي فرجه الشريف) است که در آيات (12) و روايات (13) به آن اشاره شده است.
امام زمان همان مهدي (عجل الله تعالي فرجه الشريف) است که جهان را پر از عدل و داد مي‌کند، همان‌گونه که پر از ظلم شده است. (14)
از آنچه گذشت مي‌توان نتيجه گرفت که همه اديان الهي و برخي اديان غير الهي در خصوص مصلح جهاني اتفاق نظر دارند؛ ولي نمي‌توان قضاوت نمود که مقصود آنان از مصلح جهاني امام زمان (عجل الله تعالي فرجه الشريف) باشد که در اسلام بدو اشاره شده است. گرچه برخي از نشانه‌ها و مشخصاتي که در ساير اديان براي مصلح جهاني ذکر شده، درباره امام زمان (عجل الله تعالي فرجه الشريف) نيز هم خوان است. (15)
همچنين با توجه به اين که بشارت به ظهور مصلح جهاني در اديان الهي بيان شده و مسئله ظهور حضرت مهدي (عجل الله تعالي فرجه الشريف) در اديان الهي، پيش از تحريف‌ شان وجود داشته، مصلح تمام اديان الهي، مهدي موعود است و مقصود دين‌ شان همين است، اما پيروان آن‌ها در تطبيق و تعيين مصداق به خطا رفته‌اند.

پی‌نوشت‌ها:
1. ابراهيم اميني، دادگستر جهان، ص 76؛ فريده گل محمدى آرمان، رسالت جهانى حضرت مهدى، ص 98.
2. کتاب اوپانيشاد، ص 737.
3. سيد حسين نصر، معارف اسلامي در جهان معاصر، ص 245.
4. محمد بهشتي، اديان و مهدويت، ص 19.
5. فريده گل محمدى آرمان، رسالت جهانى حضرت مهدى، ص 103- 104.
6. جاماسب نامه، ص 121، به نقل از فريده گل محمدى، رسالت جهانى حضرت مهدى (عجل الله تعالي فرجه الشريف)، ص 99.
7. محمد بهشتي، اديان و مهدويت، ص 19.
8. ابوالفتح محمد بن عبد‌الكريم شهرستاني، ترجمه الملل و النحل، ج‌1، ص 312.
9. فريده گل محمدي آرمان، رسالت جهاني مهدي، ص 106.
10. همان، ص 109.
11. انجيل مرقس، با اقتباس از رسالت جهاني مهدي (ع)، فريده گل محمدي آرمان، ص 109.
12. سوره قصص، آيه 5: «وَنُرِيدُ أَن نَّمُنَّ عَلَي الَّذِينَ اسْتُضْعِفُوا فِي الْأَرْضِ وَنَجْعَلَهُمْ أَئِمَّةً وَنَجْعَلَهُمُ الْوَارِثِينَ».
13. علامه مجلسي، بحارالانوار، ج‌51، ص 67 به بعد.
14. نجم الدين جعفر بن محمد عسكرى، المهدي الموعود، ج‌2، ص 72؛ ابوعبدالله محمد بن ابراهيم بن جعفر نعماني، کتاب الغيبة نعماني، ص 425.
15. ابراهيم اميني، دادگستر جهان، 76 - 77.
 

از منابع شيعي نقل شده است و بر اساس آن مدّت حکومت حضرت هفت (هفتاد) سال گزارش کرده‌‌اند و منابع اهل سنت مدّت حکومت حضرت متفاوت(بيست، سي و چهل سال) گزارش شده است.

پرسش:

آيا در روايات گفته شده است که امام زمان (عجل الله تعالي فرجه الشريف) چند سال حکومت می‌کند؟

پاسخ:

پيرامون اين موضوع دست کم، دو دسته روايات وجود دارد که در ظاهر با هم اختلاف دارند.

1. روايات دسته اوّل بيشتر از منابع اهل سنت نقل شده است (1) و بر اساس آن مدّت حکومت حضرت متفاوت (بيست، سي و چهل سال) گزارش شده است.

الف. حذيفه نقل مي‌کند، پيامبر (صلی‌الله عليه و آله) فرمود: مهدي از فرزندان من؛ صورتش مانند ستاره درخشان؛ رنگش عربي؛ بدني مانند بدن‌‌هاي بنی‌اسرائیل دارد؛ زمين را پر از عدل و داد مي‌‌کند چنان‌‌که پر از ظلم و جور بوده است، تمام اهل زمين و آسمانيان و حتي پرندگان آسمان از حکومتش خشنود هستند؛ آن حضرت مدّت بيست سال حکومت مي‌کند. (2)

ب. پيامبر (صلی‌الله عليه و آله) فرمود: مهدي (عجل الله تعالي فرجه الشريف) سي يا چهل سال حکومت مي‌کند. (3)

 2. دسته دوم فقط از منابع شيعي نقل شده است و بر اساس آن مدّت حکومت حضرت هفت (هفتاد) سال گزارش کرده‌‌اند.

الف. امام صادق (علیه‌السلام) فرمود: قائم آل محمد (صلی‌الله عليه و آله) هفت سال حکومت مى‌‏کند و براى او مدت شبانه ‌‌روز طولانى مى‌‏شود، آن ‌‌چنان‌که يک سال از مدّت حکومتش معادل ده سال از سال‌‌هاى شما است و در واقع معادل هفتاد سال از سال‌‌هاى شما حکومت مى‌‏کند. (4)

ب. امام باقر (علیه‌السلام) ضمن حديث مفصلى فرموده است: چون قائم آل محمد قيام کند به کوفه مى‌‏رود ... و هفت سال فرمانروايى او طول مى‌‏کشد که هر سال آن معادل ده سال است. (5)

براي آگاهي بيشتر: ویژگی‌های جامعه‏ى بعد از ظهور حضرت مهدى (عجل الله تعالي فرجه الشريف)، 127.

نظر ديگر: عبدالله بن أبي يعفور گويد: امام صادق (علیه‌السلام) فرمود: «قائم ما نوزده‏ سال و چند ماه حكومت‏ مى‏كند».

 

 پی‌نوشت‌ها:

1. آنچه در منابع شيعي آمده از منابع اهل سنت گزارش شده است.

2. مقدسي شافعي، يوسف بن يحيي، عقد الدرر في أخبار المنتظر، ص 100، مکتبة المنار، اردن، چاپ دوم، 1410 ق، «المهدى رجل من ولدى وجهه کالکوکب الدرى، اللون لون عربى و الجسم جسم إسرائيلى، يملأ الأرض عدلا کما ملئت جورا، يرضى بخلافته أهل السماء و أهل الأرض و الطير فى الجو، يملک عشرين سنة».

3. متقي هندي، علي بن حسان، کنز العمال، ج 14، 591، مؤسسة الرسالة، بيروت، چاپ پنجم، 1401 ق، «يلي المهدي أمر الناس ثلاثين سنة أو أربعين سنة».

4. فتال نيشابوري، روضة الواعظين و بصيرة المتعظين، ج ‏2، ص 264، انتشارات رضى‏، قم‏، چاپ اول،‏ «قَالَ الصَّادِقُ (علیه‌السلام) يَمْلِکُ الْقَائِمُ سَبْعَ سِنِينَ تَطُولُ لَهُ الْأَيَّامُ وَ اللَّيَالِي حَتَّى يَکُونَ السَّنَةُ مِنْ سِنِيهِ مِقْدَارَ عَشْرِ سِنِينَ مِنْ سِنِيکُمْ فَيَکُونُ سِنُو مُلْکِهِ سَبْعِينَ سَنَةً مِنْ سِنِيکُمْ هَذِه‏».

5. همان، «قَالَ أَبُو جَعْفَرٍ (علیه‌السلام) فِي حَدِيثٍ طَوِيلٍ إِذَا قَامَ الْقَائِمُ سَارَ إِلَى الْکُوفَةِ ... فَيَمْکُثُ عَلَى ذَلِکَ سَبْعَ سِنِينَ مِقْدَارُ کُلِّ سَنَةٍ عشرين سنة [عَشْرُ سِنِينَ‏] مِنْ سِنِيکُمْ هَذِه»‏.

مرحوم سيد عبدالرزاق موسوي مقرم در کتابي که درباره حضرت نوشته، درصفحه 28 ولادت را در يازده شعبان سال 33 هجري در مدينه دانسته است .

پرسش:
 حضرت علي اکبر در چه تاريخي و در کجا متولد شدند؟

پاسخ:
اینکه حضرت علي‌اکبر (ع) در چه زماني متولد شد، در کتاب‌هاي معتبر تاريخي مطلبي يافت نشد. اصولاً درباره اينکه حضرت چند ساله بوده نيز اختلاف است.
برخي هيجده ساله و گروهي نوزده ساله و بعضي بيست و پنج ساله ذکر کرده‌اند. در ترجمه نفس المهموم آمده که علي‌اکبر(ع) در زمان حکومت عثمان متولد شد. در آن جا نقل شده که مشهور اين است که حضرت بيست و پنج سال سن داشته است.(1)
در کتاب فرهنگ عاشورا آمده که او حدود بيست و پنج سال سن داشت (2) و اشاره‌اي به زمان تولد وي نکرده است.
شيخ مفيد در ارشاد و مرحوم شهرآشوب در مناقب و علامه مجلسي در بحار الانوار، و ساير مورخان و محدثان بزرگ شيعه به تاريخ ولادت حضرت اشاره‌اي نکرده‌اند.
در کتاب نگاهي نو به جريان عاشورا که اخيراً چاپ شده و درباره حضرت علي‌اکبر مفصل بحث کرده، به تاريخ ولادت اشاره نکرده، از مقتل خوارزمي نقل مي‌کند که سن حضرت بيست و هشت سال بود.(3)
البته درکتاب هايي که متأخرين درباره حضرت نوشته اند، برخي به تاريخ ولادت اشاره کرده اند. مرحوم سيد عبدالرزاق موسوي مقرم در کتابي که درباره حضرت نوشته، درصفحه 28 ولادت را در يازده شعبان سال 33 هجري در مدينه دانسته است .
نيز آن مرحوم در کتاب مقتل الحسين (ع) درضمن چگونگي شهادت حضرت علي اکبر تاريخ ولادت وي را يازده شعبان ذکرمي کند.

پي‌نوشت‌ها:
1. دمع الشجوم ،ترجمه نفس المهموم، ص 330.
2. فرهنگ عاشورا، ص 322.
3. نگاهي نو به جريان عاشورا، ص 89.

امام سعی می‌کرد از همان ظرفی که برای مادرش بود غذا نخورد چون ممکن است از داخل آن ظرف، قسمتی از غذا را بردارد که مادرش دوست داشت بردارد .

پرسش:

آیا این روایت درست است که می‌گویند امام سجاد (علیه‌السلام) با مادرش هم‌سفره نمی‌شد؛ مگر مادر امام سجاد (علیه‌السلام) در همان زمان طفولیت امام از دنیا نرفت؛ آیا ما هم بهتر با پدر و مادرمان در یک کاسه و یا یک سفره غذا نخوریم؟

پاسخ:

مقدمه:

از مهم‌ترین دستورات ائمه (علیهم‌السلام)، احترام به پدر و مادر است. برای نمونه امام سجاد (علیه‌السلام) در دعای 24 صحیفه سجادیه نکات بسیار ارزشمندی در نحوه رفتار با والدین بیان فرموده‌اند. ایشان نه ‌تنها در گفتار بلکه در سیره خود بسیار نسبت به برخورد با والدین دقت می‌نمودند. یکی از روایاتی که در مورد ایشان نقل شده، دقت امام زین‌العابدین (علیه‌السلام) در هنگام غذا خوردن با مادر خویش است که نشانگر اوج احترام و محبت ایشان نسبت به مقام مادر است. البته سؤالی در این زمینه مطرح شده است که ظاهراً مادر امام سجاد (علیه‌السلام) در طفولیت حضرت از دنیا رفته است؛ پس این که گزارش شده است امام (علیه‌السلام) با مادر خود در یک ظرف غذا نمی‌خوردند چگونه صحت می‌تواند داشته باشد و بر فرض صحت، دلیل این عمل حضرت چیست؟ در ادامه به بررسی این سؤال پرداخته می‌شود.

پاسخ:

مقام مادر، بر اساس آموزه‌های اسلام، مقام ارجمند و والایی است. دین اسلام نگاه خاصی به مادر دارد و احترام و تعظیم او را واجب می‌داند. حقوقی را که اسلام برای مادران مشخص کرده، بسیار فراتر از حقوقی هست که برای دیگران بیان کرده است. سیره و گفتار امامان معصوم (علیهم‌السلام) و برخورد آن‌ها با مادرنشان نیز، بیانگر علو مقام و منزلت مادر است. امام سجاد (علیه‌السلام) مقام مادر را چنان رفیع می‌داند که فرزندان بدون استعانت و کمک از خداوند، قادر به ادای حقوق مادر نخواهند بود. (1) لزوم احترام به مادر و همچنین آثار دنیوی و پیامدهای اخروی احسان به مادر سبب شده است که معصومان (علیهم‌السلام) حتی در امور عادی نیز به این مهم توجه کنند؛ شیخ صدوق در کتاب «الخصال» روایتی را به این صورت نقل می‌کند:

 لَقَدْ کَانَ (علیه‌السلام) یَأْبَى أَنْ یُؤَاکِلَ‏ أُمَّهُ‏ فَقِیلَ‏ لَهُ‏ یَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ أَنْتَ أَبَرُّ النَّاسِ وَ أَوْصَلُهُمْ لِلرَّحِمِ فَکَیْفَ لَا تُؤَاکِلُ أُمَّکَ فَقَالَ إِنِّی أَکْرَهُ أَنْ تَسْبِقَ یَدِی إِلَى مَا سَبَقَتْ عَیْنُهَا إِلَیْه‏؛ (2)

به امام سجاد (علیه‌السلام) عرض شد اى پسر پیغمبر، شما که از همه مردم نیکوکارتر و از همه بیشتر صله رحم می‌کنید چرا با مادر خود هم خوراک نمی‌شوید؟ فرمود: خوش ندارم که مبادا پیش دستى کنم به غذائى که مادرم چشم بر او داشته است‏.

همچنین حدیثی دیگری، شبیه مضمون بالا به این صورت نقل شده است:

قِیلَ لِعَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ (علیه‌السلام) أَنْتَ أَبَرُّ النَّاسِ بِأُمِّکَ وَ لَا نَرَاکَ تَأْکُلُ مَعَهَا قَالَ أَخَافُ أَنْ تَسْبِقَ یَدِی إِلَى مَا سَبَقَتْ عَیْنُهَا إِلَیْهِ فَأَکُونَ قَدْ عَقَقْتُهَا؛ (3)

به حضرت زین‌العابدین (علیه‌السلام)، عرض شد: تو از هر کس به مادر نیکوترى پس چرا دیده نشده که با او هم غذا شوی؟ فرمود: می‌ترسم دستم به لقمه‏اى برود که چشم مادر به آن بوده و عاق او شوم.

توضیح روایت:

با توجه به این دو روایت، امام سجاد (علیه‌السلام) با مادر خود هم غذا نمی‌شد، نه این که هم‌سفره نشود یعنی مثلاً در یک ظرف غذا نمی‌خوردند همچنان که در نقل دیگری چنین آمده است: «قِیلَ لَهُ إِنَّکَ أَبَرُّ النَّاسِ وَ لَا تَأْکُلُ مَعَ أُمِّکَ فِی قَصْعَهٍ وَ هِیَ تُرِیدُ ذَلِکَ فَقَالَ أَکْرَهُ أَنْ تَسْبِقَ یَدِی إِلَى مَا سَبَقَتْ إِلَیْهِ عَیْنُهَا فَأَکُونَ عَاقّاً لَهَا فَکَانَ‏ بَعْدَ ذَلِکَ‏ یُغَطِّی‏ الْغَضَارَهَ بِطَبَقٍ وَ یُدْخِلُ یَدَهُ مِنْ تَحْتِ الطَّبَقِ وَ یَأْکُل‏» یعنی به امام سجاد (علیه‌السلام) گفته شد: شما برترین مردم هستید، ولی با مادرتان در یک کاسه غذا نمی‌خورید با اینکه او چنین می‌خواهد. امام فرمود: من دوست ندارم دستانم به طرف چیزی دراز شود که قبلش چشم مادرم به آن افتاده است و من عاق او شوم؛ بعد از این، امام با طبقی روی کاسه سفالی را می‌پوشاند و دستش را از زیر طبق می‌برد و غذا می‌خورد. (4)

بنابراین بر اساس این روایت مثلاً اگر یک ظرف غذا بود، امام سعی می‌کرد از همان ظرفی که برای مادرش بود غذا نخورد چون ممکن است از داخل آن ظرف، قسمتی از غذا را بردارد که مادرش دوست داشت بردارد و حضرت به این حد هم دوست نداشت که مادرش اذیت شود و با این عمل خاطر مادرش آزرده شود.

نتیجه:

در نتیجه هیچ اشکالی ندارد که ما هم این نکته را رعایت کنیم و اگر مثلاً در ظرفی، میوه یا غذا به مجلس آوردند که مادر هم حضور دارد ابتدا اجازه دهیم ایشان آن چه را که می‌پسندد بردارد و سپس ما برداریم و همچنین هیچ اشکالی ندارد که با مادر خود در یک ظرف هم غذا نشویم، بلکه برای حفظ احترام ایشان در ظرف مستقل غذا یا میوه بخوریم تا این که مبادا قسمتی از غذا یا میوه‌ای را برداریم که مادر دوست داشت بردارد.

لازم به ذکر است که درباره تاریخ تولد امام سجاد (علیه‌السلام) و تاریخ وفات مادر بزرگوار ایشان اقوال تاریخی مختلفی وجود دارد؛ بنا به نقل معروف، مادر امام سجاد (علیه‌السلام) در سن کودکی حضرت از دنیا رفته است و منظور از مادر در این احادیث، دایه (نامادری) ایشان است که وی را بزرگ کرده بود (5) و حق مادری بر حضرت داشته است تا جایی که او را مادر خطاب می‌کرده است.

پی‌نوشت‌ها:

1. ابن‌بابویه، محمد بن على، من لا یحضره الفقیه، محقق مصحح: علی‌اکبر غفاری، قم: جامعه مدرسین حوزه علمیه، دوم، 1413 ق، ج‏2، ص 621.

2. ابن‌بابویه محمد بن على (شیخ صدوق)، الخصال‏، تحقیق: غفارى علی‌اکبر، قم: جامعه مدرسین، اول،1362 ش‏، ج‏2، ص 518.

3. طبرسی، حسن بن فضل، مکارم الاخلاق، قم: دار الشریف الرضی، چاپ چهارم، 1412 ق، ص 221.

4. ابن شهرآشوب مازندرانى، محمد بن على‏، مناقب آل أبی طالب (علیهم‌السلام)، قم: علامه، چاپ اول، 1379 ق، ج‏4، ص 162.

5. رجوع کنید: ترابی، احمد، امام سجاد (علیه‌السلام) جمال نمایشگران، مشهد: بنیاد پژوهش‌های اسلامی آستان قدس رضوی، چاپ سوم، 1388 ش، ص ۱7.

مقام والاي عباس بن علي‏(ع‏) بسيار است. كه نشانگر تقواي اوست. تعابير بلندي كه در زیارت‌نامه اوست، گوياي ‏آن است.

پرسش:

در مورد مقام حضرت ابوالفضل كمي توضيح دهيد؟
 

پاسخ:

مقام والاي عباس بن علي‏(ع‏) بسيار است. كه نشانگر تقواي اوست. تعابير بلندي كه در زیارت‌نامه اوست، گوياي ‏آن است. اين زيارت كه از قول حضرت صادق‏(ع‏) روايت ‏شده، از جمله چنين دارد:
السلام عليك ايها العبد الصالح المطيع لله و لرسوله و لامير المؤمنين و الحسن و الحسين...
اشهد الله انك مضيت علي ما مضي به البدريون و المجاهدون في سبيل الله المناصحون في‏جهاد اعدائه المبالغون في نصرة اوليائه الذابون عن احبائه.... (1) كه تأیید و تأکیدی بر مقام عبودیت و صلاح و طاعت او و نيز تداوم خط مجاهدان بدر و مبارزان با دشمن و ياوران ‏اولياء خدا و مدافعان از دوستان خداست.
امام سجاد (ع) نيز سيماي درخشان عباس بن‏ علي را این‌گونه ترسيم فرموده است: «رحم الله عمي العباس فلقد آثر و ابلي و فدا اخاه ‏بنفسه حتي قطعت‏يداه فابدله الله عز و جل بهما جناحين يطير بهما مع الملائكة في الجنة كماجعل جعفر بن ابي طالب. و ان للعباس عند الله تبارك و تعالي منزلة يغبطه بها جميع الشهداءيوم القيامة‏». (2) كه در آن نيز مقام ايثار، گذشت، فداكاري، جانبازي، قطع شدن دستانش و یافتن بال پرواز در بهشت، همبال با جعفر طيار و فرشتگان مطرح است و اينكه: عمویم عباس، نزد خداي متعال، مقامي دارد كه روز قيامت، همه شهيدان به آن غبطه مي‏خورند و رشک مي‏برند.
در زيارت ناحيه مقدسه نيز از زبان حضرت مهدي‏(ع‏) به او این‌گونه سلام داده شده است: «السلام علي ابي الفضل العباس بن امير المؤمنين، المواسي اخاه بنفسه، الآخذ لغده من‏امسه، الفادي له، الواقي الساعي اليه بمائه، المقطوعة يداه...». (3)
درود بر ابالفضل العباس فرزند امير¬مومنان (ع) كه خود را فداي برادرش كرد و این ايثار را ذخیره فردايش نمود و به خاطر تشنگي برادر از نوشيدن آب خود داري كرد و دو دستش در راه خدا قطع شد.
جهت آگاهي بیش‌تر به كتاب زندگي حضرت ابوالفضل العباس (ع) باقر قريشي مراجعه فرمایید، فرهنگ عاشورا، جواد محدثي.
پی‌نوشت‌ها:
1. مفاتیح‌الجنان، ص 435.
2. شيخ عباس قمي، سفينة البحار، ج 2، ص 155.
3. علامه المجلسي، بحارالانوار، بيروت - لبنان، ناشر: دار إحياء التراث العربي سال چاپ: 1403 - 1983 م، ج 45، ص 66.
 

برکت و روزی علاوه بر لطف الهی دارای عوامل مادی و طبیعی است اما اگر به وجود فلان درخت یا سنگ و کوه نسبت میدهند که صحیح نیست.

پرسش:

آیا وجود گیاهان و درختان در ثروتمند یا فقیر شدن افراد از دیدگاه اسلام صحت دارد؟ در روستای ما داشتن درخت کاج باعث شده عده‌ای پولدار و عده‌ای فقیر شوند، البته بعضی عقیدة درستی دارند و اعتقاد آنها به اثبات رسیده است!

پاسخ:

وجود گیاهان و درختان می‌تواند برکات اقتصادی داشته باشد، خصوصاً درختان میوه. جاذبة ظاهری، استفاده از سایه‌سار و نیز تلطیف هوا، مستند به انواع درختان است. پیامبر فرمود: هر کس درختی را بنشاند و بر نگهداری آن صبر کند و مواظب باشد تا میوه و بار دهد، هر چقدر میوه و حاصل از آن به دست آید، در پیشگاه خدا پاداش صدقه دارد».(1)

در این باره احادیث گوناگونی خصوصاً در مورد درختان میوه‌دار چون زیتون، انجیر، انار و خرما وارد شده است.

زیتون مورد توجه آیات و روایات قرار گرفته، منشأ برکت و شجرة مبارکه نام گرفته است.(2)

زمین پر از گیاه و درخت، زمین با برکت و پر نعمت است، به گونه‌ای که می‌تواند موجب زدودن فقر شود.

وجود درخت و گیاه موجب آبادی هر منطقه‌ای است و ثروت هر آبادی به داشتن پوشش گیاهی غنی است اما این که درخت خود موجب ثروت شود و عدم درخت موجب فقر، اعتقاد درستی نیست زیرا نعمت و روزی تنها از طرف خداوند تعیین می‌شود. برکت و روزی علاوه بر لطف الهی دارای عوامل مادی و طبیعی است، مانند کار و تلاش که توسط انسان‌ها تعیین می‌شود، اما چون برخی از علل واقعی و حقیقی رزق و روزی و نعمت آگاهی ندارند، آنها را به علل دیگر مانند وجود فلان درخت یا سنگ و کوه نسبت می‌دهند که صحیح نیست.

پی‌نوشت‌ها:

1. کنز العمال، ج 3، ص 897.

2. سورة نور (24) آیه 35.

صفحه‌ها