تهمت

1. حضرت نوح عليه السلام

«لَقَدْ أَرْسَلْنَا نُوحًا إِليَ‏ قَوْمِهِ فَقَالَ يَاقَوْمِ اعْبُدُواْ اللَّهَ مَا لَكُم مِّنْ إِلَاهٍ غَيرُْهُ إِنيّ‏ِ أَخَافُ عَلَيْكُمْ عَذَابَ يَوْمٍ عَظِيمٍ *قَالَ الْمَلَأُ مِن قَوْمِهِ إِنَّا لَنرََئكَ فيِ ضَلَالٍ مُّبِينٍ * قَالَ يَاقَوْمِ لَيْسَ بيِ ضَلَالَةٌ وَ لَاكِنيّ‏ِ رَسُولٌ مِّن رَّبّ‏ِ الْعَلَمِينَ». (1)

2. حضرت هود (ع)

 «وَ إِليَ‏ عَادٍ أَخَاهُمْ هُودًا  قَالَ يَاقَوْمِ اعْبُدُواْ اللَّهَ مَا لَكمُ مِّنْ إِلَاهٍ غَيرُْهُ  أَ فَلَا تَتَّقُونَ *قَالَ الْمَلَأُ الَّذِينَ كَفَرُواْ مِن قَوْمِهِ إِنَّا لَنرََئكَ فيِ سَفَاهَةٍ وَ إِنَّا لَنَظُنُّكَ مِنَ الْكَاذِبِينَ* قَالَ يَاقَوْمِ لَيْسَ بيِ سَفَاهَةٌ وَ لَاكِنيّ‏ِ رَسُولٌ مِّن رَّبّ‏ِ الْعَلَمِينَ». (2)

پي نوشت ها :

1. سوره اعراف (7) آيات 59 تا 61.

2. همان، آيات 65 تا 67.

 

 

آيه 11 و 12 سوره نور در باره تهمت پراكني مسلمانان به زني مسلمان مي باشد.

آيه 11 و 12 سوره نور در باره تهمت پراكني مسلمانان به زني مسلمان مي باشد. بنا بر اين آيات افراد جامعه اسلامي از زن و مرد محترم اند و بايد حرمتشان حفظ شود و كسي حق تهمت زدن به آنان بخصوص تهمت فحشاء  را ندارد. مگر اين كه با آوردن چهار شاهد عادل ، فحشاي ادعايي را ثابت كند و گر نه به جرم "قذف = تهمت فحشاء زدن " محكوم به حد و تنبيه و كيفر مي شود.

متاسفانه در زمان پيامبر به زن مسلماني بدون وجود چهار شاهد تهمت فحشاء زده شد و افراد مسلمان به جاي اين كه در مقابل اين تهمت زني قد علم كنند و از تهمت زننده شاهد خواسته و در صورت نبود شاهد ، تهمت زده شده را پاك شمرده و تهمت زنندگان را طرد كنند و توبيخ نمايند ، اين تهمت ظالمانه را تلقي به قبول كردند و آن را پخش نمودند و در اين ظلم شريك گشتند و اين آيات در توبيخ جماعت شركت كننده در اين ظلم نازل شد.

در اين آيات نه نامي از تهمت زده شده برده شده است و نه تمجيد خاصي از او گرديده است و فقط مردان و زنان با ايمان توبيخ شده اند كه چرا پاكدامني آن زن را بدون بينه رد كردند و او را مرتكب فحشاء شمردند و در پراكندن اين تهمت و گناه عظيم شركت جستند و حسن ظن خود را وانهادند و نگفتند اين تهمت بهتاني عظيم و گناهي بزرگ است و چرا از تهمت زنندگان شاهد نطلبيدند و با نبود شاهد آنان را دروغگو نشمردند و... ؛ توجه كنيد:

«إِنَّ الَّذينَ جاؤُ بِالْإِفْكِ عُصْبَةٌ مِنْكُمْ لا تَحْسَبُوهُ شَرًّا لَكُمْ بَلْ هُوَ خَيْرٌ لَكُمْ لِكُلِّ امْرِئٍ مِنْهُمْ مَا اكْتَسَبَ مِنَ الْإِثْمِ وَ الَّذي تَوَلَّي كِبْرَهُ مِنْهُمْ لَهُ عَذابٌ عَظيمٌ لَوْ لا إِذْ سَمِعْتُمُوهُ ظَنَّ الْمُؤْمِنُونَ وَ الْمُؤْمِناتُ بِأَنْفُسِهِمْ خَيْراً وَ قالُوا هذا إِفْكٌ مُبينٌ لَوْ لا جاؤُ عَلَيْهِ بِأَرْبَعَةِ شُهَداءَ فَإِذْ لَمْ يَأْتُوا بِالشُّهَداءِ فَأُولئِكَ عِنْدَ اللَّهِ هُمُ الْكاذِبُونَ وَ لَوْ لا فَضْلُ اللَّهِ عَلَيْكُمْ وَ رَحْمَتُهُ فِي الدُّنْيا وَ الْآخِرَةِ لَمَسَّكُمْ فيما أَفَضْتُمْ فيهِ عَذابٌ عَظيمٌ إِذْ تَلَقَّوْنَهُ بِأَلْسِنَتِكُمْ وَ تَقُولُونَ بِأَفْواهِكُمْ ما لَيْسَ لَكُمْ بِهِ عِلْمٌ وَ تَحْسَبُونَهُ هَيِّناً وَ هُوَ عِنْدَ اللَّهِ عَظيمٌ وَ لَوْ لا إِذْ سَمِعْتُمُوهُ قُلْتُمْ ما يَكُونُ لَنا أَنْ نَتَكَلَّمَ بِهذا سُبْحانَكَ هذا بُهْتانٌ عَظيمٌ يَعِظُكُمُ اللَّهُ أَنْ تَعُودُوا لِمِثْلِهِ أَبَداً إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنينَ وَ يُبَيِّنُ اللَّهُ لَكُمُ الْآياتِ وَ اللَّهُ عَليمٌ حَكيمٌ ؛ (1)

مسلّماً كساني كه آن تهمت عظيم را عنوان كردند گروهي (متشكّل و توطئه‏گر) از شما بودند امّا گمان نكنيد اين ماجرا براي شما بد است، بلكه خير شما در آن است آنها هر كدام سهم خود را از اين گناهي كه مرتكب شدند دارند و از آنان كسي كه بخش مهمّ آن را بر عهده داشت عذاب عظيمي براي اوست! چرا هنگامي كه اين (تهمت) را شنيديد، مردان و زنان با ايمان نسبت به خود (و كسي كه همچون خود آنها بود) گمان خير نبردند و نگفتند اين دروغي بزرگ و آشكار است؟! چرا چهار شاهد براي آن نياوردند؟! اكنون كه اين گواهان را نياوردند، آنان در پيشگاه خدا دروغگويانند! و اگر فضل و رحمت الهي در دنيا و آخرت شامل شما نمي‏شد، بخاطر اين گناهي كه كرديد عذاب سختي به شما مي‏رسيد! به خاطر بياوريد زماني را كه اين شايعه را از زبان يكديگر مي‏گرفتيد، و با دهان خود سخني مي‏گفتيد كه به آن يقين نداشتيد و آن را كوچك مي‏پنداشتيد در حالي كه نزد خدا بزرگ است! چرا هنگامي كه آن را شنيديد نگفتيد: «ما حق نداريم كه به اين سخن تكلّم كنيم خداوندا منزّهي تو، اين بهتان بزرگي است»؟! خداوند شما را اندرز مي‏دهد كه هرگز چنين كاري را تكرار نكنيد اگر ايمان داريد! و خداوند آيات را براي شما بيان مي‏كند، و خدا دانا و حكيم است».

پس اين آيات در مورد تهمت بر هر كس نازل شده باشد ، هيچ فضيلتي براي او ثابت نمي كند و فقط و فقط توبيخ مسلماناني است كه تهمت به زنان پاكدامن را بدون بينه شرعي پذيرفته و براي ديگران نقل مي كنند.

در روايات هم اختلاف است كه آيات در مورد چه كسي نازل شده " عايشه همسر رسول خدا يا ماريه" كه او نيز همسر پيامبر و مادر فرزند او بود و بنا به روايات در مورد هر دو هم تهمت پراكني اتفاق افتاده و ما در اينجا در صدد نيستيم كه بگوييم شأن نزول، جريان تهمت بر عايشه نيست بلكه حرف ما اين است كه بر فرض كه اين آيات ناظر به جريان تهمت زني به عايشه هم باشد، هيچ فضيلتي براي او ثابت نمي كند زيرا عايشه مانند ديگر همسران پيامبر (كه قطعا پاكدامن و مبرا از فحشايند) و مانند ديگر زنان جامعه اسلامي مرتكب فحشاي آشكار نشده و كسي شاهد و بينه اي بر اين كه او مرتكب چنين خطايي شده ، نداشته است ولي به دلايلي از طرف عده اي خدانشناس مورد تهمت قرار گرفته و افراد جامعه موظف بوده اند با اين تهمت مقابله كنند و بر پاكدامني او اصرار ورزند و از تهمت زنندگان شاهد بخواهند و با نبود شاهد ، آنان را طرد كنند و اجازه تهمت پراكني ندهند و ...

علاوه بر اين كه به اعتقاد غالب مسلمانان و بخصوص شيعيان همسران و دختران پيامبران نبايد اهل فحشاء باشند؛ زيرا اگر چنين باشد سبب لكه دار شدن حرمت پيامبر شده و اطمينان به او سلب مي گردد.

خلاصه شك نيست كه عايشه و ديگر همسران رسول خدا به او ايمان آورده و پاكدامن بوده اند؛ ولي اين بدان معنا نيست كه براي هميشه مصون از خطا و انحراف و گناه باشند.

عايشه و ديگر همسران رسول خدا اگر تا آخر عمر بر ايمان و تقوا و عهدي كه با پيامبر بسته اند كه از چارچوب ايمان و تقوا خارج نشوند، پايبند مانده باشند، محترم اند و محبوب ولي اگر در زمان پيامبر با رفتارهاي غلط خود ايشان را آزار داده باشند و يا بعد از وفات رسول خدا از چارچوبي كه ايشان برايشان ترسيم كرده، خارج شده و مرتكب ظلم به اهل بيت پيامبر و كتمان حق و شركت در انحراف جامعه و ... شده باشند، به حكم قرآن مستحق لعن و نفرين اند.

شيعه به دلايل محكم قرآني و روايي و تاريخي بر اين باور است كه عايشه هم در زمان پيامبر و هم بخصوص بعد از وفات پيامبر مرتكب ظلم به اهل بيت و كتمان حق و شركت در به انحراف كشيدن جامعه اسلامي شده است و به اين جهت به خود اجازه مي دهد به حكم قرآن او را نفرين كند و كساني كه مخالفند بايد بتوانند با ادله محكم اعتقاد شيعه را باطل كرده و ايمان و پايبندي او تا آخرين لحظات عمر را ثابت كنند.

پس پاكدامن بودن زنان به معناي اين نيست كه اينها از هر گناهي مبرايند و هيچ عيب و نقصي نداشته اند مگر در اول سوره تحريم برخي از زنان پيامبر به خاطر اذيت كردن او شديدا مذمت نشدند؟ مگر در همان سوره نيامده كه برخي از زنان راز پيامبر را فاش كردند ...؟!

پي نوشت ها:

1. نور (24) آيه 11- 18. 

اين كه گفته ايد كه آيه نازل شد كه هر كس به زنان پيامبر تهمت بزند ...

اين كه گفته ايد كه آيه نازل شد كه هر كس به زنان پيامبر تهمت بزند ...، چنين چيزي در قرآن نداريم و چنين آيه اي نازل نشده است.

آنچه نازل شده، آيات افك است كه مربوط به تهمت زدن به زنان پاكدامن است:

مسلّماً كساني كه آن تهمت عظيم را عنوان كردند، گروهي (متشكّل و توطئه‏ گر) از شما بودند. امّا گمان نكنيد اين ماجرا براي شما بد است، بلكه خير شما در آن است. آن ها هر كدام سهم خود را از اين گناهي كه مرتكب شدند دارند . از آنان كسي كه بخش مهمّ آن را بر عهده داشت ،عذاب عظيمي براي اوست! چرا هنگامي كه اين (تهمت) را شنيديد، مردان و زنان با ايمان نسبت به خود (و كسي كه همچون خود آن ها بود) گمان خير نبردند و نگفتند اين دروغي بزرگ و آشكار است؟! چرا چهار شاهد براي آن نياوردند؟! اكنون كه اين گواهان را نياوردند، آنان در پيشگاه خدا دروغگويانند.  اگر فضل و رحمت الهي در دنيا و آخرت شامل شما نمي‏شد، به خاطر اين گناهي كه كرديد ،عذاب سختي به شما مي‏رسيد! به خاطر بياوريد زماني را كه اين شايعه را از زبان يكديگر مي‏گرفتيد، و با دهان خود سخني مي‏گفتيد كه به آن يقين نداشتيد و آن را كوچك مي‏پنداشتيد در حالي كه نزد خدا بزرگ است! چرا هنگامي كه آن را شنيديد نگفتيد: «ما حق نداريم كه به اين سخن تكلّم كنيم . خداوندا منزّهي تو، اين بهتان بزرگي است»؟ خداوند شما را اندرز مي‏دهد كه هرگز چنين كاري را تكرار نكنيد اگر ايمان داريد!(1)

اين آيات ناظر به جرياني است كه زني مؤمن و پاكدامن از جانب جمعي به ظلم مورد بهتان واقع شده بود . مؤمنان هم به جاي اين كه اين اتهام را تكذيب كنند و  حسن ظن و گمان داشته باشند، به نقل و پخش اين شايعه اقدام نمودند. خداوند در اين آيات با شدت اين اتهام زني و سكوت يا شركت در پخش آن را تقبيح مي كند .

عالمان سني و جمعي از عالمان شيعه اين آيات را در شأن عايشه از همسران رسول خدا مي دانند. عالمان اهل سنت نزول اين آيات را به عنوان "بزرگ ترين فضيلت " عايشه ذكر مي كنند.

در اغلب كتاب‏هايي كه در زمينه شرح حال عايشه نوشته شده است، مشابه اين عبارت به چشم مي خورد:

اگربراي عايشه فضيلتي جز واقعه افك نبود، همين براي اثبات فضل و بزرگواري او كافي بود، زيرا در شأن او آيه‏اي نازل شد كه تا قيامت خوانده مي‏شود. (2)

 به يكي از همسران يا ام ولدهاي (3) رسول خدا صلي الله عليه و آله تهمت زده شد . افرادي از منافقان  تهمت را بين مردم منتشر كردند و قضيه دهان به دهان نقل شد، سپس آياتي از سوره نور نازل شد . خداوند، ضمن تقبيح و توبيخ كساني كه اين شايعه را ساخته و منتشر كردند، حكم افك را نيز بيان كرد.

در كتاب‏هاي روايي اهل سنت، از عايشه نقل شده است كه پيامبر در سفري براي جنگ، به قيد قرعه مرا همراه خود برد. چون دستور حجاب نازل شده بود،  در هودجي سوار شده، منزل گرفتم. به هنگام بازگشت، در يكي از منزلگاه‏ها براي قضاي حاجت از هودج خارج شدم .بعد از قضاي حاجت متوجه شدم كه گلوبندم افتاده است. به دنبال آن مي گشتم كه لشكر حركت كرد . مأمورين به خيال اين كه من درون هودج هستم، آن را بر پشت شتر گذاشتند و حركت كردند. وقتي گلوبندم را يافتم و برگشتم، لشكر رفته بود و من در آن جا به انتظار افراد ماندم تا خوابم برد.

صفوان بن معطل سلمي كه مأمور بود ،از عقب لشكر حركت كند، مرا ديد و شناخت و به همراه خود به مدينه آورد (تا آخر حديث).

اما در مورد اين روايات و فضيلتي كه براي عايشه مدعي شده‏اند، بايد گفت:

 روايات مربوط به اين واقعه كه در كتب حديث اهل سنت فراوان است، متضمن تناقضات آشكاري است كه صحت آن روايات را جدّاً مورد ترديد قرار مي دهد. (4)

 آيات سوره نور (آيه 11- 20) فقط شاهد برائت شرعي متهم است، آن هم از آن گناه خاص، نه طهارت و پاكي او از هر گناه و اين اثبات فضيلت براي متهم نيست، بلكه نفي رذيلت خاص از او است.

 اين آيات بيش تر ناظر به ردّ تهمت از ساحت پيامبر(ص) است . مي‏خواهد ساحت مقدس آن بزرگوار را از اين كه دامن خانواده اش به ناپاكي آلوده باشد، منزّه بشمارد.  آيات اثبات كننده فضيلت براي رسول خداست، نه براي عايشه.

غالب عالمان شيعه معتقدند كه آيات افك در شأن ماريه قبطيه نازل شده كه از طرف بعضي از همسران رسول خدا و چند نفر ديگر مورد تهمت قرار گرفت كه با مأبور كه پيرمردي مجبوب بود، (5) زنا كرده است . پيامبر بعد از شنيدن اين تهمت‏ها ، براي اين كه برائت واقعي ماريه ثابت شود، به امام علي عليه السلام دستور داد تا جريان مابور را پيگيري كند .  امام موظف شد اگر دليلي بر بي گناهي مأبور يافت، او را نكشد. وقتي امام علي به طرف  او رفت، او فرار كرد و از نخل بالا رفت. امام ناخودآگاه مشاهده كرد كه او اصلًا آلتِ تناسلي ندارد . اتهامي كه به او زده شده، نمي تواند واقعيت داشته باشد. از طرف ديگر، آيات هم نازل شد و تهمت زنندگان را به شدت توبيخ كرد.

بنا بر اين آيات نازل شده تهمت زننده به زن مؤمن را گناهكار مي داند .تهمت زننده به زن پيامبر با توجه به وظيفه حرمت نگهداري نسبت به پيامبر گناهكار تر است.

چه آيات افك در باره عايشه نازل شده باشد يا نه، در هر حال ايشان و ديگر همسران پيامبر از اين جهت پاكدامن بودند و تهمت زدن به آنان از بزرگ ترين گناهان است.

پي نوشت ها:

1. نور (24) آيه 11- 17.

2. در المنثور في طبقات ربات الخدور،زينب فواز عاملي، ص283.

3. "ام ولد" به كنيزي گفته مي شود كه از مولايش صاحب فرزند شده باشد.

4.  حديث الفك، جعفر مرتضي عاملي؛ ترجمه الميزان، ج15،ص137-148.

5. "مجبوب" به كسي گفته مي شود كه هيچ كدام از آلت تناسلي مردانه و زنانه را ندارد. 

آیا مطالب زیر در رابطه با حضرت محمد صحیح است. تمامی منابع این ایمیل مستند هستن. صحت این منابع تا چه حدّی هستند؟ در این مطالب به حضرت محمد، تهمت دختر آزاری زده شده. درخواست دارم جواب کامل بدهید. به من کتاب معرقی نکنید.

مطالب به قرار زیر است:

"1- خدیجه دختر خویلد بن اسبن عبدالعزی (خیر نساء العالمین). محمد وقتی 25 ساله بود با کارگزار خود خدیجه که زنی ثروتمند بود ازدواج کرد و از همراهی کردن کاروان های تجاری خدیجه به زندگی مرفه و آرامی رسید. اما بعد از مرگ خدیجه، به سرعت ثروت وی را از دست داد.

•صحیح بخاری 5:164165 ( برگ 103) 5:168 برگ 105 •تاریخ طبری جلد .39 برگ 3 •صحیح بخاری جلد .4:605 برگ 395 •صحیح بخاری جلد .5:168 برگ 105 •صحیح مسلم 4:5971 ( برگ 1297)

2- سوده دختر زمعه بن قیس العامریه (صاحبته الهجرتین)، زن سوم محمد بود، سوده بیوه زن (نام همسر پیشین وی سکران بن عمرو بوده است) مسلمانی بود اهل حبشه که پدرش اورا به محمد داده بود و محمد قبل از آوردن عایشه به خانه او را به خانه آورده بود. سوده به روایاتی 50 سال سن داشت و محمد برای نگهداری از بچه هایش و همچنین اداره خانه اش به سوده نیاز داشت. البته سوده در مقابل عایشه نیز همانند یک مادربزرگ بود. سوده در آخرین سال خلافت عمر از دنیا رفت. عایشه روایت کرده است که سوده برخی اوقات از نوبت خود می گذشت تا پیامبر شب خود را با عایشه بگذراند زیرا سوده هراس داشت مبادا محمد وی را بخاطر سن بالایش طلاق دهد. پیامبر در حالی با سوده ازدواج کرده بود که تقریباً چاره و امکان دیگری برای ازدواج نداشت زیرا قبیله قریش اورا طرد کرده بود و در آن سالها ازدواج کردن با فرزندان عبدالمطب و بنی هاشم بر ضد مفاد عهدنامه ای بود که منجر به شعب ابیطالب شد بنابراین محمد از روی اجبار با سوده ازدواج کرد.

•تاریخ طبری جلد .39 برگ 169. •ابو داوود جلد .2:2130 برگ 572 •صحیح بخاری جلد .6:318 برگ 300 •تاریخ طبری جلد .9 برگ 128 •صحیح مسلم جلد .2:2958 ( برگ 651) •صحیح بخاری جلد .3:269 ( برگ 154) جلد .3:853 ( برگ 29) •صحیح مسلم جلد .2:3451 ( برگ 747) •بحار الانوار جلد 22 برگ 202

3- عایشه دختر ابوبکر صدیق (افقه نساء العالم)، محمد وقتی عایشه 6 ساله بود با وی ازدواج کرد و در سن 9 سالگی با او وقتی خود 53 سال داشت همبستر شد. محمد عایشه را از تمام زنان خود بیشتر دوست داشته واست.

•صحیح مسلم جلد جلد 2 : .3309,3310,3311 صفحه 715 و 716 •صحیح بخاری جلد .7:88 برگ 65 •بحار الانوار جلد 22 برگ 202

4- ام سلمه دختر امیه بن المغیره، زن یکی از مسلمانان به نام "ابوسلمه بن ابوالاسد" بود که در جنگ احد زخمی مهلکی برداشته بود و در نهایت کشته شده بود. ام سلمه در هنگام ازدواج با محمد 29 سال سن داشت و محمد 53 سال سن داشت. ام سلمه از کلیه زنان محمد بیشتر عمر کرد و پس از همه آنها وفات یافت.

•ابو داوود جلد .1:274 برگ 68 جلد .3:4742 برگ 1332 جلد .2:2382 برگ 654 •سنن نساء جلد .1 no.240 برگ 228 •ابن ماجه جلد .3:1779 برگ 72 •تاریخ طبری جلد .39 برگ 80. •صحیح مسلم جلد .2:2455 برگ 540 •بحار الانوار جلد 22 برگ 203

5- حفصه دختر عمر بن الخطاب، در سن 18 سالگی شوهر خود خنیس (ابن عبدالله) بن حذاقه السهمی را از دست داده بود و بیوه شده بود. حفصه در هنگام ازدواج با محمد 20 سال سن داشت و محمد 55 ساله بود. در احادیث موجود است که بعد از اینکه ابوبکر و عثمان از ازدواج با وی سر باز زدند، محمد قبول کرد که با وی ازدواج کند. حفصه نیز از حافظان قرآن حساب می‌شود و نسخه عثمان از قرآن با همکاری وی تهیه شده بود. •ابن ماجه جلد .3:2086 برگ 258 •ابو داوود جلد .2:2448 برگ 675 جلد .3:5027 برگ 1402. •صحیح مسلم جلد .2:2642 برگ 576 جلد .2:2833 برگ 625 جلد .2:3497 برگ 761 •بحار الانوار جلد 22 برگ 202

6- زینب دختر جحش الاسدیه؛ ازدواج زینب دختر جحش از بحث برانگیز ترین ازدواجهای محمد است.

صحیح مسلم جلد .2:2347 ( برگ 519) جلد .2:3330 ( برگ 723724) جلد .2:3332 ( برگ 725) جلد .2:3494 برگ 760. •صحیح بخاری جلد .3:249 ( برگ 138) جلد .3:829 ( برگ 512) جلد .4:6883 ( برگ 1493) ابو داوود جلد .3:4935 برگ 1377-1378 جلد .1:1498.•بحار الانوار جلد 22 برگ 203

7- جویریه دختر حارث بن ابوضرار (اعظم النساء برکه)، محمد در سن 58 سالگی با جویریه که 20 سال سن داشت ازدواج کرد. جویریه دختر رئیس قبیله بنی المصطلق، یکی از قبایل یهودی متعددی بود که محمد به آنها حمله کرده بود. شوهرش مالک بن صفوان بود و در حمله ناگهانی که محمد به این قبیله کرده بود کشته شده بود. محمد از جویریه درخواست ازدواج کرد و جویریه قبول کرد به شرط اینکه اسرای باقیمانده از این جنگ آزاد شوند و غنایم بدست آمده به صاحبان باقیمانده از این جنگ بازگردد. از جویریه به عنوان "زنی بسیار زیبا" در بسیاری از تواریخ یاد شده است، ابن اسحق می گوید جویریه از زیبایی شگفت انگیزی بهره می برد، بطوری که هیچ مردی قدرت نداشت در برابر زیبایی وی مقاوت کند. و رابطه او با محمد به شدت عواطف عایشه را تحریک کرده بود و عایشه از دیدن او در عذاب بود. جویریه 6 سال زن محمد بود و بعد از محمد نیز 39 سال زندگی کرد و در سن 65 سالگی درگذشت.

•ابن اسحق سیرت الرسول، برگ 729 •ابو داوود جلد .3:4935 برگ 1377-1378 •صحیح بخاری جلد .8:212 ( برگ 137) •ابو داوود جلد .1:1498 برگ 392. •صحیح مسلم جلد .2:2349 برگ 520 •صحیح بخاری جلد .3:717 ( برگ 431-432). •بحار الانوار جلد 22 برگ 204

8- ام حبیبه، رمله دختر ابوسفیان بن الحرب، ابوسفیان رئیس قبیله قریش، قدرتمند ترین مرد مکه بود که همراه با شوهرش عبیدالله ابن جحش از اولین کسانی بودند که مسلمان شده بودند و به حبشه رفته بودند تا پادشاه حبشه را به اسلام دعوت کنند. اما عبید الله ابن جحش الاسدی در حبشه مسیحی شد و از ام حبیبه طلاق گرفت، نام اصلی ام حبیبه رمله بوده است. پیامبر اسلام از راه دور از پادشاه حبشه خواست تا ام حبیبه را به زنی او در آورد، ام حبیبه تا 6 سال بعد نتوانست محمد را ببینید زیرا نمی توانست به مدینه برگردد. ام حبیبه در هنگام ازدواج با محمد 29 سال سن داشت و محمد 54 سال. محمد امیدوار بود ازدواجش با ام حبیبه نظر ابوسفیان دشمن درجه یک اسلام را تغییر دهد اما چنین اتفاقی نیفتاد.

•صحیح مسلم جلد .2:1581 برگ 352 جلد .2:3539 برگ 776 •ابن ماجه جلد .5:3974 برگ 302 •صحیح مسلم جلد .2:3413 برگ 739 جلد .2:2963 برگ 652 •بحار الانوار جلد 22 برگ 202

9- صفیه دختر حیی بن اخطب النضری، صفیه در هنگام ازدواج با محمد 16 سال سن داشت و محمد 60 سال سن داشت. صفیه دختر حیی بن اخطب رئیس قبیله بنی نضیر، از قبایل یهودی مدینه بود که محمد به آن حمله کرد و آنها را مجبور کرد از مدینه خارج شوند و هرچه قابل نقل کردن است با خود ببرند و باقی اموال را برای مسلمانان باقی بگذارند. شوهر قبلی او کنان بن ربیع بود که توسط مسلمانان در همان جنگ کشته شد. شوهر وی توسط مسلمانان به دلیل اینکه مکان مخفی کردن جواهراتش را افشا نمیکرد شکنجه و در نهایت به دستور پیامبر کشته شده بود، و پبامبر همان شب با صفیه ازدواج کرد و با وی همبستر شد. او 4 سال با محمد زندگی کرد و بعد از مرگ محمد 39 سال زندگی کرد.

•تاریخ طبری 39 برگ 185. •صحیح بخاری .2:68 و 4:143280 •بحار الانوار جلد 22 برگ 204

10- میمونه دختر حارث الهلالیه از فرزندان عبدالله بن هلال بن عامر بن صعصعه، میمونه در زمان ازدواج با محمد 36 سال سن داشت (برخی روایات وی را 30 ساله خوانده اند) و محمد 60 ساله بود. نام شوهر پیشین او ابی سبره بن ابی دهمر بوده است و محمد با او در مدینه ازدواج کرده است. میمونه خواهر ناتنی زن دیگر محمد بود. میمونه 3 سال با محمد زندگی کرد و پس از محمد در سن 80 سالگی از دنیا رفت، یعنی 44 سال بیوه ماند.

•تاریخ طبری جلد .8 برگ 136 •صحیح مسلم جلد .1:167116741675 برگ 368-369 جلد .2:1672 برگ 369. •بحا الانوار جلد 22 برگ 204

11- فاطمه دختر سریح

•تاریخ طبری جلد .9 برگ 39

12- هند دختر یزید

•صحیح مسلم جلد .3:4251-4254 برگ 928-929.

13- عصما دختر سیاء

•تاریخ طبری جلد .10 برگ 185 and footnote 1131 برگ 185.

14- زینب دختر یزید

•تاریخ طبری جلد .7 برگ 150 footnotes 215216 and تاریخ طبری جلد .39 برگ 163-164

15- قتیله دختر قیس و خواهر اشعث، با پیامبر ازدواج کرد اما پیش از اینکه پیامبر به او دخول کند پیامبر درگذشت، بعد از مرگ محمد عکرمه بن ابی جهل با او ازدواج کرد.

•تاریخ طبری جلد .9 برگ 138 •بحار الانوار جلد 22 برگ 204

16- اسماء دختر نعمان بن شراحیل ملا محمد مجلسی در مورد این زن نوشته است وقتی وی را نزد محمد آوردند عایشه و حفصه نسبت به وی حسادت کردند و وی را فریب دادند که ازدواجش با محمد انجام نگیرد. به این صورت که به وی گفتند اگر مایل است توجه محمد را به خود جلب کند باید به محمد بی اعتنایی کند، عصما وقتی محمد را دید به او گفت "من فکر میکنم باید از دست تو به الله پناه ببرم" محمد برانگیخته شد و گفت "من فکر می کنم باید به خانواده ات پناه ببری"

•مجلسی، حیات القلوب یا زندگی حضرت محمد، جلد دوم، صفحه 597 •بحار الانوار جلد 22 برگ 204

17- فاطمه دختر صحاک، ملا محمد باقر مجلسی نوشته است وقتی آیات 28 و 29 احزاب نازل شد، فاطمه تصمیم گرفت راه اول را انتخاب کند و از محمد جدا شود.

•مجلسی، حیات القلوب یا زندگی حضرت محمد، جلد دوم، صفحه 597 •بحار الانوار جلد 22 برگ 204

18- ماریه دختر شمعون قبطی، که مقوقس فرستاده بود، وی از پیامبر باردار شد، نام اورا ابراهیم نهادند، دوسال زیست و بمرد. ماجرای ماریه نیز از ماجراهای بحث برانگیز زندگی محمد است. ماریه کنیز (برده) حفصه بود که بعنوان هدیه به او داده شده بود.

تاریخ طبری جلد .39 برگ 194

19- ریحانه دختر زید قرظی از اسرای بنی قریظه بود که سهم محمد از غنائم جنگی بود. ریحانه هرگز حاضر نشد اسلام بیاورد و حتی پیشنهاد محمد مبنی بر ازدواج با وی را نیز قبول نکرد و تصمیم داشت نه اسلام بیاورد و نه با محمد ازدواج کند. و وی تا آخر عمر تن به برده بودن وکنیزی بیت محمد در داد اما حاضر نشد مسلمان شود و یا با محمد ازدواج رسمی کند، تاریخ طبری جلد .39 برگ 164-165

•تاریخ طبری جلد .13 برگ 58.

20- ام شریک دوسیه، نام اصلی او غزیه (غزیله نیز آورده شده است) بوده است و خود را به رسول الله بخشیه است. دختر دودان بن عوف ن عامر بوده است و پیش از ازدواج با محمد با ابی العکر بن سمی الازدی ازدواج کرده بود.

بحار الانوار جلد 22 برگ 202

21- صنعا یا سبا دختر سلیم، زنی بود که پیش از آنکه پیامبر با او همبستر شود او مرد.

22- قضیه دختر جابر از بنی کلاب، زنی بود که به محمد گفت مرا به تو داده اند و به من خبر ندادند، پس از محمد طلاق خواست و محمد اورا طلاق داد.

•تاریخ طبری جلد .9 برگ 139

23- زینب دختر خزیمه الهلالیه از پسران عبد مناف بن هلال بن عار ابن صعصعه (ام المساکین) بود که بود که بعد از کشته شدن شوهرش "عبیده بن حارث بن عبدالمطلب" در جنگ بدر قبول کرد که با محمد ازدواج کند اما 8 ماه بعد از این ازدواج از دنیا رفت. او را "ام المساکین" (مادر مستمندان) نامیده اند.

•بحار الانوار جلد 22 برگ 203

24- دختر خلیفه الکلبی و خواهر دحیه بن خلیفه، به خانه آوردش و در خانه پیامبر مرد زنان دیگر محمد.

25- عالیه دختر ظبیان از بنی بکربن زنی بود که محمد با وی ازدواج کرد اما بعد از مدتی وی را طلاق داد.

•تاریخ طبری جلد .9 برگ 138 •تاریخ طبری جلد .39 برگ 188 •بحار الانوار جلد 22 برگ 204

26- قوتیله بنت قیس بن معدی کرب و خواهر اشعث بن قیس، پیامبر اورا به زنی کرد اما هنوز او را ندیده بود که مرد. برخی نیز گفته اند محمد اورا طلاق داد.

27- خوله بنت الهذیل از بنی حاریث که طلاق گرفت.

28- لیلی بنت الخطیم پیر زنی بود از قبیله بنی خزرج.

•بحار الانوار جلد 22 برگ 204

29- ام هانی دختر ابوطالب، وی بهانه آورده بود که بچه دار است و باید از بچه اش نگهداری کند. لذا پیشنهاد محمد را رد کرد.

30- ضباعه دختر عامر بن قرط، که پیغمبر اورا از پسرش بخواست اما پسرش به پیامبر گفت مادرم پیر است و پیامبرمنصرف شد.

31- صفیه دختر بشامه عنبری که از اسرای افتاده به دست مسلمانان بود، محمد او را بخواست اما شوی باز آمد و چون زنش را می‌خواست مسلمان شد تا زنش بر او حرام نگردد. پیامبر از او پرسید من را خواهی یا شویت را؟ صفیه گفت شویم را.

32- ام حبیبه دختر عباس بن عبدالمطلب، پیغمبر اورا به زنی خواست، عباس گفت یا رسول الله او با تو شیر خورده است.

33- جمرهدختر حارث بن ابی حارثه، محمد اورا از حارث بخواست، حارث به دروغ به پیامبر گفت بدن او پیسی دارد و تورا شایسته نیست. •سایر موارد موجود در تاریخ

34- محمد زنی که نامی از وی باقی نمانده است طلاق داد زیرا وی چشم چرانی می کرد و به مردانی که از مسجد خارج میشدند زیر چشمی نگاه می کرد.

•تاریخ طبری جلد .39 برگ 187

35- ملیکه اللیثیه، محمد با او ازدواج می کند با او همبستر نمی شود و او را طلاق می دهد.

•بحار الانوار جلد 22 برگ 204

36- ملیکه دختر کعب به مدت کوتاهی با محمد ازدواج کرد، عایشه از وی پرسید آیا می‌خواهی شوهری داشته باشی که شوهر قبلی تورا کشت؟ وی به خدا از محمد پناه برد و محمد وی را طلاق داد.

•تاریخ طبری جلد .39 برگ 165

37- شنباء دختر عمر الغفریه، مردم قبیله او با قبیله بنی قریظه هم پیمان بودند، وقتی ابراهیم فرزند محمد مرد؛ وی به محمد گفت اگر تو پیامبر راستینی میبودی فرزندت نمی مرد. محمد بعد از اینکه با او همبستر شد وی را طلاق داد.

•تاریخ طبری جلد .9 برگ 136

38- ملائکه دختر داوود زن دیگری بود که با محمد ازدواج کرد اما پس از اینکه فهمید محمد پدرش را کشته است، از وی جدا شد.

•تاریخ طبری جلد .39 برگ 165

39- عمیره دختر یزید که محمد وی را طلاق داد زیرا وی به جذام مبتلا شده بود."

•تاریخ طبری جلد .39 برگ 188 •مجلسی حیات القلوب یا زندگی حضرت محمد، جلد دوم، صفحه 597 •بحار الانوار جلد 22 برگ 204

40- سناء بنت سفیان، محمد مدت کوتاهی با او ازدواج کرد.

•تاریخ طبری جلد .39 برگ 188

41- احدایث ضعیفی خبر از ازدواج محمد با عمره نیز ازدواج کرده بود.

•ابن ماجه جلد .3:2054 برگ 233 جلد .3:2030 برگ 226

42- دختر الجهال برای مدت کوتاهی با محمد ازدواج کرد.

•صحیح بخاری جلد .7:181 برگ 131132

43- دوبه دختر امیر. از طایفه سعسعه

44- عماره یا عمامه دختر حمزه، از طایفه قریش، هاشم.

45- سنی دختر صلت، زنی دیگر بود که محمد قصد ازدواج با وی را داشت اما قبل از اینکه به این خواسته خود بخواهد عمل کند از دنیا رفت.

•مجلسی، حیات القلوب یا زندگی حضرت محمد، جلد دوم صفحه 597 •بحار الانوار جلد 22 برگ 204

46- تکانه نام زنی دیگر است که مجلسی در مورد وی نوشته است دختر سیاه پوستی بود که "مقدوس" پادشاه مصر همچون ماریه قبطیه به محمد هدیه داده بود. محمد ابتدا او را آزاد کرد و سپس وی را به عقد ازدواج خود در آورد. بعد از درگذشت محمد عباس با او ازدواج کرد.

•مجلسی، حیات القلوب یا زندگی حضرت محمد، جلد دوم صفحه 597 شیخ کلینی نویسنده و اندیشمند بزرگ اسلامی و نویسنده کتاب های اصول و فروع کافی در مورد محمد از امام رضا نقل کرده است که قدرت جماع پیامبر با چهل مرد برابر بود. •مجلسی، حیات القلوب یا زندگی حضرت محمد، جلد دوم صفحه 599 بعد از مرگ محمد هیچکدام از زنانش اجازه ازدواج با شخص دیگری نداشتند و آنان را ام المؤمنین نامیدند، و همگی مجبور بودند تا آخر عمر بیوه بمانند. منابع در مورد تاریخ طبری از برگردان انگلیسی این کتاب می باشند و در مورد بحار الانوار علامه مجلسی از متن اصلی عربی، دار الکتب الاسلامیه، طهران، بازار سلطانی، ربیع الاول 1385 قمری، چاپخانه حیدیری می باشد.

پرسشگر گرامي با سلام و سپاس از ارتباطتان با اين مرکز
انگيزه ها و حکمت ها در ازدواج رسول خدا (ص)
پيش از بيان انگيزه ها و آثار و برکات ازدواج هاي رسول خدا (ص) بيان دو موضوع لازم است:

الف: نگرشي کوتاه به فرهنگ ازدواج شبه جزيره عربي در عصر رسول خدا.
در زمان پيامبر فرهنگ مربوط به امر ازدواج مردم آن سرزمين، ويژگي هايي داشت که در ضمن چند نکته بيان مي داريم:
چادرنشيني ، وضع اقتصادي بسيار بد و اسفناک و محروميت از امکانات طبيعي از يک سو و تمرکز ثروت منطقه در دست برخي از سران مشرک مکه و طائف و نيز در دست يهوديان مدينه و اسراف آن، وضع را بر مردم بسي مشکل کرده بود.
قتل، غارت، جنگ و خون ريزي در آن محيط امري معمول و متداول بود.
آنان به جهت فقر مادي، دست و پاگيري دختران در آن محيطي که هميشه آتش جنگ برافروخته مي بود و نيز به جهت اسير شدن دختران به دست دشمنان در جنگ، و به فحشا کشيده شدن دختران و دست به دست شدن آنان به دختر علاقه اي نداشتند و برخي نيز آن ها را زنده به گور مي کردند.
با وجود وضعيت ناگوار اقتصادي، همسو گزيني نوعي کمک به خانواده دختر و يا زن محسوب مي شد. به همين جهت بود که مشرکان قريش، در مسير مبارزه اقتصادي به پيامبر(ص) شوهران دختران آن حضرت را تشويق مي کردند که دختران پيامبر را طلاق دهند و آنان را به خانه پيامبر بفرستد تا به اين وسيله، مشکل اقتصادي پيامبر بيش تر بشود.
آنان به "ابوالعاص" خواهر زاده خديجه، و "عتبه بن ابي لهب مراجعه کردند و خواستند که اين دو با طلاق دختران حضرت، براي او مشکل درست کنند. زنان خود را طلاق دهند تا دختران پيامبر به خانه پدري بروند و نفقه آنان برگردن پيامبر بيافتد. "ابوالعاص، همسر "زينب" اين خواست آنان را نپذيرفت، ولي "عتبة بن ابي لهب" با اين شرط که دختر "سعيد بن عاص" را به عقد وي درآورند، پذيرفت. ولي "رقيه" دختر رسول خدا را طلاق داد تا مشکلي بر مشکلات پيامبر مي افزايد.
در اين محيط محدوديت سني براي ازدواج وجود نداشت. چه بسا مردان بزرگسال با دختري که به مراتب از وي کوچک تر بود، ازدواج مي کرد.
در اين محيط زن بيوه اگر شوهر نمي کرد، زشت تلقي مي شد، به مجرد آن که شوهرش مي مرد و يا از وي طلاق مي گرفت و عده وفات يا طلاقش سپري مي شد، شوهري ديگر انتخاب و عده وفات يا طلاقش سپري مي شد، شوهري ديگر انتخاب مي کرد. همانند اسماء بنت عميس که اول همسو جعفر بن ابي طالب و بعد از شهادت وي، همسر ابوبکر و بعد از درگذشت وي به همسري علي بن ابيطالب (ع) درآمد.
از دواج از مهم ترين عامل وحدت و پيوند بين قبايل به شمار مي آمد. با پيوند از دواج بسياري از درگيري هاي آنان فروکش مي کرد.
با توجه به آن چه که ذکر شد، چند همسر داري (چند زن براي يک مرد) امري معمول، پسنديده و عاملي براي رفع مشکلات اجتماعي آنان محسوب مي شد. اين کار هم موجب تقويت و تحکيم مودت بين قبايل و جلوگيري از جنگ و خونريزي مي شد و هم مشکل عدم تساوي بين تعداد نفرات زن و مرد و بي سرپرست شدن زنان و يتيمان که بر اثر جنگ و خونريزي به وجود مي آمد، رفع مي شد.

ب: نکاتي چند باره ازدواج پيامبر
پيامبر تا پنجاه و يا پنجاه و سه سالگي غير از "خديجه" ، همسر ديگري برنگزيد.
همه زنان پيامبر جز عايشه بيوه بودند.
پيش از آن که با پيامبر ازدواج کنند، يک يا چند بار ازدواج نموده بودند.
پيامبر با قبايل انصار ازدواج نکرد.
همه زنان پيامبر بعداز خديجه به فاصله بين هجرت تا فتح مکه به عقد پيامبر درآمدند.
همه زنان حضرت قبل از آن که حکم حرمت ازدواج به بيش از چهار زن نازل بشود، به عقد پيامبر در آمده بودند. آيه مربوط به حرمت بيش از چهار زن در اواخر سال هشتم هجري در مدينه نازل شد. حضرت قبل از اين تاريخ همسران خويش را به عقد خود درآورده بود. بعد از اين هم خداوند به پيامبرش دستور داد که اجازه ندارد زنانش را طلاق گويد و به جاي آنان زنان ديگري برگزيند.
اين حکم از احکام اختصاصي رسول گرامي اسلام است که در جاي خود بيان مي گردد.
بعد از ذکر ين نکات به تفسير و تبيين حکمت ها و اهداف اين ازدواج ها مي پردازيم، و براي اين امر از نکته هاي بيان شده کمک مي گيريم، زيرا توجه به شرايط فرهنگي آن زمان و پيامبر
در اين تفسير ضروري است.
نخست مي گوييم: با توجه به آن چه که ذکر شد، فهميده مي شود که بدون کوچک ترين ترديدي همسر گزيني هاي پيامبر جنبه ارضاي غرايز نفساني و خوش گذراني با زنان را نداشت، زيرا:

اولاً: اگر پيامبر در پي ارضاي غرايز نفساني مي بود، مي بايست در سنين جواني به اين کار مبادرت مي کرد. از آغاز بلوغ اين غريزه خود نمايي مي کند و کم کم قوي تر مي شود و از سن سي و پنج يا چهل سالگي رو به کاهش مي نهد. در حالي که پيامبر تا سن بيست و پنج سالگي همسري انتخاب نکرد و بعد از آن با زني که در گذشته دوبار شوهر نموده بود، از آن دو فرزنداني داشت و پانزده سال از وي بزرگ تر بود، ازدواج کرد. تا آخرين لحظه عمر اين همسر، حدود بيست و پنج سال با وي زندگي نمود، بدون آن که با زني ديگر رابطه زناشويي برقرار سازد. تا سن پنجاه و سه سالگي جز يک همسر نداشت. اين در شرايطي بود که تعدد زوجات در آن محيط امري عادي محسوب مي شد.
پيامبر در دوره جواني تمامي آن چه را که موجب جلب توجه زنان بود، مانند زيبايي ، شخصيت فاميلي، شهرت و ... داشت . با اين وجود حضرت به سوي کام گيري از زنان قدمي بر نداشت. در طول زندگي خويش عفيف و پاکدامن بود که اين پاکدامني حضرت و اکتفاي به زني بيوه و بزرگسال در عهد جواني حضرت ، با واژه هايي همانند زن باره بودن و شيفته زنان شدن و مانند آن ناسازگار است.
اگر رسول گرامي اسلام (ص) در اين باره کوچک ترين نقطه ضعفي مي داشت، دشمنان حضرت براي ضربه زدن به وي، از توسل به آن فرو گذار نمي کردند. به قدري پاکدامني و خويشتن داري پيامبر بر همگان آشکار بود که حتي دشمنان به خود اجازه نمي دادند تا حضرت را به خلاف آ ن متهم نمايند.
"جان ديون پورت" مي گويد:
"آيا ممکن است مردي که به شهرت توجّهي بسيار دارد، در چنان کشوري که تعدّد زوجات عمل عادي محسوب مي شد، براي مدت بيست و پنج سال به يک زن قانع باشد، آن هم پانزده سال از او بزرگ تر؟!

دوم: اگر حضرت زن باره مي بود، مي بايست جهت گيري وي در گزينش همسر و همسر ربايي رنگ رخساره آنان مي بود و با زيباترين دوشيزگاني که در اوان جواني به سر مي بردند، ازدواج مي کرد، نه به زنان بيوه و يتيم دار. تمامي زنان پيامبر جز" عايشه" بيوه بودند. برخي همانند أمّ سلمه به جهت بزرگسالي علاقه اي به ازدواج و شوهرداري نداشت. بنا به گزاراش هاي تاريخي،
حضرت در حالي با "ام سلمه" ازدواج نمود که وي پير زني بود که رغبت به ازدواج نداشت. از شوهر در گذشته خويش فرزندي و يا فرزنداني داشت. و نيز حضرت با زينب بنت جحش که پنجاه سال از بهارش گذشته بود و يا با ميمونه پنجاه و يک ساله ازدواج نمود.

سوم: کساني که با انگيزه ارضاي غرايز حيواني و کاميابي از زنان به ازدواج هاي متعدد رو مي آوردند، ماهيت زندگي آنان اين است که به سوي زرق و برق زندگي و تجملات و زينت زنان و رفاه و مانند آن رو آورند. در حالي که در سيره و زندگي رسول خدا برخلاف اين است. پيامبر در برابر درخواست همسران خويش درباره زرق و برق زندگي و زينت زنان نرمشي از خود نشان نمي دهد. آنان را بين ادامه زندگي ساده با پيامبر و طلاق مخير مي کند و از اين به بعد ازدواج با زني ديگر را برخود حرام مي گرداند.
علامه سيد محمد حسين طباطبايي در اين باره مي نويسد: داستان تعدد زوجات پيغمبر را نمي توان حمل بر زن دوستي و شيفتگي حضرت نسيت به جنس زن نمود، چه آن که برنامه ازدواج
حضرت در آغاز زندگي که تنها به خديجه اکتفا نمود و هم چنين در پايان زندگي که اصولاً ازدواج بر او حرام شد، منافات با بهتان زن دوستي حضرت دارد.

چهار: دو نفر از زنان پيامبر کنيز بودند اگر هدف پيامبر از ازدواج لذت بردن از آنان مي بود، اين دو که کنيز پيامبر بودند و بدون ازدواج لذت بردن از کنيز مشکلي نبود. با اين تحليل ازدواج بي فايده بود.
بنابراين آن چه که ذکر شد نتيجه مي گيريم که در تفسير و تحليل ازدواج هاي پيامبر جايي براي شهوت گرايي و ميل به خوش گذراني وجود ندارد. اهداف و حکمت اين را بايد در غير از انگيزه نفساني و خوش گذراني بايد جستجو کرد. که اينک به برخي از هدف هاي مهم آن اشاره مي کنيم.

1- هدف سياسي - تبليغي:
از جمله اهداف ازدواج هاي پيامبر (ص) هدف سياسي و کسب قدرت سياسي و اجتماعي براي تبليغ و رشد و گسترش اسلام را مي توان برشمرد.
حضرت به خاطر تحصيل موقعيت هاي بهتر اجتماعي و سياسي، و پيوند با قبايل بزرگ عرب و جلوگيري از کارشکني هاي آنان و حفظ سياست داخلي و ايجاد زمينه مساعد براي مسلمان شدن قبايل عرب به برخي ازدواج ها روي آورد در راستاي اين اهداف با عايشه دختر ابوبکر، از قبيله تيم، حفصه دختر عمر از قبيله عدي، ام حبيبه دختر ابوسفيان، از بني اميه، امّ سلمه از بني مخزوم، سوده از بني اسد، ميمونه از بني هلال و صفيه از بني اسراييل، پيوند زناشويي برقرار کرد. پيوند ازدواج مهم ترين پيوند اجتماعي است. به ويژه در آن محيط و فرهنگ.
در آن محيطي که جنگ و خون ريزي و غارتگري رواج داشت. بلکه به تعبير «ابن خلدون» جنگ و خون ريزي و غارتگري جزء خصلت ثانوي آنان شده بود. بازدارنده از جنگ ها، کارشکني ها، و عامل وحدت و اُلفت، پيوند ازدواج بود. به همين خاطر مي بينيم که آن حضرت با قبايل بزرگ قريش و به ويژه با برخي از قبايلي که بيش از ديگران با پيامبر دشمن بودند همانند بني اميه و بني اسراييل، ازدواج مي کند. اما با قبايل انصار که اين خطر دشمني وجود نداشت ازدواج نمي کند.
پيامبر با قبايل مختلف خويشاوند مي شود، اثر اين خويشاوندي اين است که اتحاد و الفت بين قبايل و پيامبر بيش تر و دشمني و کارشکني آنان نسبت به مسلمانان و دعوت پيامبر به اسلام، کمتر گردد.
آنان با همه تعصب ها و لجاجت ها يک رگ جوانمردانه داشتند، در برابر بت سوگند مي خوردند و به آن عمل مي کردند، اگر کسي را پناه مي دادند با تمامي قبيله از او دفاع مي کردند. آنان جنگ با دوکس را ننگ مي دانستند، جنگ با هم قبيله و فاميل، با اين وجود پيامبر با چند قبيله بزرگ فاميل شد. و از اين راه توانست بررشد و گسترش اسلام بيفزايد.
کوتاه سخن اين که ازدواج هاي متعدد پيامبر يکي از عوامل رشد و گسترش اسلام در آن محيط به شمار مي آمد. به ازدواج هاي پيامبر هدف سياسي بخشيد. با دقت در چند نکته اين سخن را بهتر مي توان پذيرفت .
در شرايط سخت و بحراني رسول خدا به ازدواج هاي متعدد روي آورد، به ويژه بعد از جنگ احد، جنگي که نتيجه آن بر مسلمانان ناگوار بود، پيامبر بعد از اين جنگ به چند ازدواج مبادرت کرد.
- بعد از فتح مکه که نقطه پيروزي درخشان براي مسلمانان بود ،بلکه نقطه عطفي در تاريخ صدر اسلام محسوب مي شد، پيامبر اسلام (ص) ازدواجي نکرد، آخرين ازدواج پيامبر در جريان عمره القضا در سال هفتم هجري بود.
- با قبايل انصار و مسلمانان مدينه که روگرداني آنان از حمايت پيامبر مطرح نبود، رسول خدا با آنان پيوند زناشويي برقرار نساخت، "گيورگيو" نويسنده مسيحي مي نويسد: محمد ام حبيبه را به ازدواج خود در آورد تا بدين ترتيب داماد ابوسفيان يعني دشمن اصلي خود شده و از دشمني قريش نسبت به خود بکاهد در نتيجه اين وصلت پيامبر با خاندان بني اميه و هند زن ابوسفيان و ساير دشمنان خونين خود جنبه فاميلي و خويشاوندي پيدا کرد، ام حبيبه عامل بسيار موثري براي تبليغ اسلام در خانواده هاي مکه بود.

2- هدف تربيتي:
تربيت عملي براي نگهداري از يتيمان و بي چارگان ، رسول خاتم حمايت از محرومان و واماندگان را جزء آيين نجات بخش خويش قرار داد. آيه هاي قرآني با گونه هاي مختلف مردم را به حمايت از بي چارگان، واماندگان، محرومان و يتيمان فرا مي خواند. رسول معظم اسلام هم در فرصت ها مناسب مردم را به اين کار خدا پسندانه تشويق مي نمود. در عمل براي مردان بيچاره و وامانده در کنار مسجد صُفّه را بنا نهاد. حدود هشتاد نفر از آنان را در اينجا سکني داد. با حمايت عملي و صفه نشيني، مربوط به مردان بود. اما درباره زنان با توجه به موقعيت آنان اين گونه راه حل براي رهايي آنان از مشکلات پسنديده نبود بلکه رسول خدا براي زنان راه حل ديگري را در نظر گرفت. حضرت از فرهنگ آنان و راه حل چند همسر داري که بازتاب شرايط اجتماعي بود بهره جُست. مردان مسلمان را تشويق نمود که زنان بي سرپرست و يتيم دار را به فراخور حال شان، با پيوند زناشويي به خان هاي خويش ببرند تا آنان و يتيمان آنان را رنج بي سرپرستي و تنهايي و فقر مالي و عقده هاي رواني رهايي يابند.
رسول خدا تنها با زبان و گفتار مسلمانان را به اين امر خدا پسندانه تشويق ننمود بلکه در عمل نيز حضرت به تشويق مسلمانان اقدام نمود.
خودش پيش قدم شد و در عمل به نگهداري از يتيمان و بيچارگان پرداخت . زنان بيوه و بي سرپرست و يتيم دار را با پيوند زناشويي به خانه خويش برد . در اين کار براي ديگران الگوي پسنديده اي شد.
اين بهترين راه حل براي مشکل زنان محسوب مي شد. چرا که زنان مومن بي سرپرست به حکم شرع مقدس اسلام نمي توانستند به نکاح مردان کافر در آيند. نيز ماندن پيش خانواده خود که کافر بودند، مشکل بود بلکه به مصلحت نبود.
آري با دقت و تامل در فرهنگ آن عصر و ارزش هاي اسلامي، پيامبر بهترين راه حل ممکن را برگزيد. در حالي که دشمنان پيامبر به رهبري ابوسفيان تلاش کردند با طلاق دادن دختران رسول خدا مشکل اقتصادي پيامبر را بيش تر کنند، رسول خدا دختر بيوه ابوسفيان را به خانه خويش مي برد.

3- هدف رهايي کنيزان:
اسلام با برنامه ريزي دقيق و مرحله به مرحله در جهت آزادي اسيران گام نهاد. رسول خدا از شيوه هاي خوب و متعدد براي آزادي اسيران بهره جست که ازدواج از جمله آن است. جويريه و صفيه کنيز بودند و پيامبر اين دو را آزاد کرد و سپس با اين دو ازدواج نمود، تا به اين وسيله مسلمانان بياموزد که مي شود با کنيز ازدواج نمود، اول آن را آزاد کرد و سپس شريک زندگي خويش قرار داد. در ازدواج پيامبر با جويريه بسياري از کنيزان آزاد شدند.
جويريه در غزوه بني مصطلق اسير شده بود و در سهم غنيمتي رسول خدا قرار گرفت. حضرت وي را آزاد کرد و سپس با وي ازدواج نمود. اين کار حضرت الگويي براي ياران و صحابه پيامبر شد. آنان تمامي اسيران غزوه بني مصطلق را که حدود دويست اسير بودند آزاد کردند.
بنابراين يکي از حکمت هاي ازدواج هاي متعدد پيامبر روشي در راه آزادي کنيزان بود. پيامبر با اين کار به مسلمانان ياد داد که مي شود کنيز را آزاد کرد و سپس با وي ازدواج نمود.
در اين باره گيورگيو دانشمند مسيحي مي نويسد: محمد با جويريه ازدواج کرد. يارانش اين عمل را با تعجب مي نگريستند. رفتار پيامبرشان را نپسنديدند. از فرداي آن روز عده اي کم کم به اصل اقدام پي بردند. وقتي که پيامبر ياران و جنگجويان را خواست و سؤال کرد که آيا روا مي دانند که پدر زن رسول خدا برده باشد؟!
سپس تمام افراد بني مصطلق آزاد شدند.

4- هدف نجات زن و جلوگيري از غلتيدن وي در دامن بستگان مشرک و کافر
برخي از زناني که مسلمان بودند و به جهت مرگ، شهادت و يا ارتداد شوهر و بي سرپرست شدن آنان، زندگي در آن بسيار مشکل بود، در وضع بسيار آشفته اي به سر مي بردند، همانند ام حبيبه دختر ابوسفيان، رسول خدا وقتي که از مشکل وي با خبر مي شود، در حبشه با پادرمياني نجاشي پادشاه حبشه با وي ازدواج مي کند. در حالي که مهريه ديگر زنان پيامبر چهارصد درهم مقرر شده بود، مهريه ام حبيبه را چهار صد دينار يعني ده برابر مهريه ديگر زنان قرار داد. اين خود اين نظر را تاييد مي کند که پبامبر با اين ازدواج مي خواست وي را نجات بدهد. او را از غلتيدن در دامن بستگان مشرک و کافر جلوگيري کند. از شدت نگراني وي از مصيبت هاي رسيده بکاهد.
نويسندگان غربي ودشمنان اسلام به گزارش هاي بي پايه برخي از دروغ پردازاني که با انگيزه بي اعتبار کردن پيامبر گزارش هايي نقل مي کنند، بها مي دهند. به عنوان سند تاريخ اسلام مي پذيرند اما به آيات قرآن مجيد که بهترين و مهم ترين و معتبرترين سند تاريخ اسلام است و با صراحت هدف اين ازدواج را بيان مي دارد، توجهي نمي کنند.
افزون بر هدف هايي که در تعدد زوجات رسول خدا گفته شد، مي توان گفت که حضرت رسالت بزرگي داشت. از تمام راه هاي مشروع براي ترويج و تبليغ دين استفاده کرد حتي از راه ازدواج.
توماس کارلايل مي نويسد: به رغم دشمنان، محمد هرگز شهوت پرست نبود. از روي عناد دشمنان او را متهم به شهوت راني نمودند و اين تهمت زهي بي انصافي است.
درباره تعداد زنان پيامبر برخي به مبالغه سخن گفته اند.
حاکم در کتاب مستدرک آن را به هيجده نفر رسانيده است، اما مسعودي در مروج الذهب پانزده نفر بر شمرده است. پيامبر از بين اين پانزده نفر، با چهار نفر تنها به خواندن عقد ازدواج اکتفا نمود و با بقيه مراسم عروسي برقرار کرد. دو نفر ازاين يازده نفر در زمان حيات پيامبر جان به جان آفرين تسليم نمودند. بقيه، يعني نه نفر در هنگام رحلت آن بزرگوار در قيد حيات بودند. ابن اسحاق تمامي هسمران حضرت را سيزده نفر برشمرده است. از اين تعداد با دو نفر تنها به برگزاري عقد اکتفا نمود. يازده نفر را در خانه خويش برد، دو نفر در هنگام حيات حضرت دار فاني را وداع کردند. در هنگام رحلت آن بزرگوار نه زن به نام هاي "عايشه"، "حفصه"، "ام حبيبه"، "ام سلمه"، "سوده"، "زينب دختر جحش"، "ميمونه"، "صفيه" و "جويريه" در خانه حضرت بودند.
اين بود علل و انگيزه هاي ازدواج هاي پيامبر و مطالب ديگري كه از منابع مختلف نقل كرده ايد. همچنين موضوع دختر آزاري حضرت، صحت ندارد، زيرا مورخان و محدثان ، روايات مختلفي كه از مردم مي شنيدند، آن ها را در كتاب هاي خود جمع آوري مي كردند. هرگز نويسندگان اين كتاب ها مدّعي نبودند كه تمام اين روايات معتبر است بلكه آنان براي حفظ روايات و اينكه آن ها از بين نرود ،در كتاب هاي خود مي آوردند. حديث شناسان هستند كه روي سند روايت و راويان حديث تحقيق و تفحص مي كنند .با توجه به قرآن كه مهم ترين مدرك اسلامي است و روايات معتبر ديگر كه احيانا مخالف روايات است ، درباره ضعيف بودن يا معتبر بودن روايات نظر مي دهند. رواياتي كه نقل كرده ايد، هر كدام بر خلاف مطالبي كه تحقيق شده و ارسال شد باشد ، معتبر نيست و ارزشي ندارد .
خديجه علاقه ريادي به ازدواج با حضرت داشت حتي مهريه را از مال خودش داد. خديجه در دوران حياتش اموال خود را در راه ترويج و تبليغ اسلام صرف كرد.به مسلمانان مستمند داد و ثروتي از خديجه باقي نماند تا پيامبر صاحب ثروت زيادي شده باشد. پيامبر بعد از رحلت حضرت خديجه و در آغازي كه به مدينه هجرت كرد، چيزي نداشت. به سختي زندگي مي كرد. در اواخر عمر كه در جنگ ها غنائمي به دست آمد، سهمي از غنائم نصيبش شد. تا حدودي وضعش بهتر از اول شد. مطالب خلاف واقع درباره پيامبر در گذشته از سوي برخي از نويسندگان غربي مطرح شده و اكنون نيز همان ها توسط دشمنان مطرح مي شود. اين افراد گاهي براي ادعاي خود به روايت هاي ضعيفي كه در كتاب هاي مورخان وجود دارد، استناد مي كنند. اگر انسان زندگي حضرت را دقيقاً مورد بررسي قرار دهد، و داراي انصاف باشد، به خوبي درك مي كند كه همه اين مطالب، كذب است و سند معتبري ندارد. براي آگاهي بيش تر درباره همسران پيامبر و ازدواج هاي حضرت به كتاب همسران پيامبر از آقاي حسن عاشوري لنگرودي مراجعه نمائيد.

پی نوشت ها:
ر.ك: مروج الذهب ، مسعودي
سيرت رسول خدا (ص) ، ترجمه سيره ابن اسحاق، رفيع الدين اسحاق بن محمد همداني
طبقات الکبري ، ابن سعد ، ج 1
اسد الغابه ، ج 5
سيره ابن هشام ، ج 1
عذر تقصير به پيشگاه محمد، ترجمه سيد غلامرضا سعيدي
ترجمه مقدمه ابن خلدون ، ج 1
محمد پيامبري که از نو بايد شناخت
تاريخ تمدن اسلام و عرب

فحش وتهمت زدن

حالا من دیگر به دیدنشان نرفتم شوهرم هم از دست انها راضی نیست چون هم غیبت اورا کرده وهم به او تهمت زدند ومن هم ی اینها را برای او بازگو کرده ام ما را راهنمکایی کنید باتشکر

پرسشگر گرامي با سلام و تشکر از ارتباطتان با اين مرکز.
دستور اسلام در احترام به مادر و پدر مطلق است، يعني به هر مادر و پدري بايد احترام کرد ، خواه با انسان رفتار خوبي داشته باشند و خواه بد . قرآن مجيد احسان به پدر و مادر را وظيفه مردم مي داند و مي فرمايد: پروردگارت فرمان داده كه تنها او را بپرستيد و نسبت به پدر و مادر نيكي كنيد. (1)
از روايات معصومان استفاده مي‌شود كه والدين چه مؤمن باشند و چه كافر و چه نيكوكار و چه معصيتكار بايد مورد احترام قرار گيرند و استثنا بردار نيست. امام‌رضا(ع) مي‌فرمايد: "نيكي به والدين واجب است ،گرچه مشرك باشند، ولي در معصيت خدا نبايد آنان را اطاعت كرد".(2)
قرآن مجيد تنها در يك مورد مخالفت با پدر و مادر را جايز دانسته و آن در صورتي است كه پدر و مادر فرزند را به شرك و دوري از خدا فرا خوانند و يا اطاعت آنان، معصيت و مخالفت با فرمان خدا باشد ،(3 )حتي عدم اطاعت از فرمان والدين در چنين مواردي بايد با رفتار پسنديده همراه باشد.
هر چند پدر و مادر رفتار صحيحي با فرزند نداشته باشند، فرزند موظف به گراميداشت والدين و كسب رضايت آنان است و نمي تواند مقابله به مثل نمايد. فردي نزد پيامبر (ص) آمد و گفت : پدر و مادري دارم كه با آن ها رابطه خوبي دارم، ولي آن ها مرا با حرف و طرز برخوردشان مي آزارند. پاسخ آنان را نمي دهم، ولي مي خواهم آنان را ترك كنم و مدتي نزدشان نروم. حضرت فرمود : در اين صورت خداوند تو را رها خواهد كرد. مرد عرض كرد: پس چه كنم؟ حضرت فرمود: به كسي كه تو را محروم ساخت، ببخشاي . با كسي كه با تو قطع رابطه كرد، پيوند برقرار كن . از كسي كه به تو ستم كرد، درگذر. اگر چنين كني، خداوند پشتيبان تو خواهد بود.(4)
البته تحمل بدرفتاري والدين، نياز به صبر و بردباري دارد. اما اگر انسان رضايت خدا را در نظر داشته باشد و انگيزه الهي را در كار خود قرار دهد، همه چيز را براي خدا تحمل مي كند. نه تنها براي او سخت نخواهد بود، بلكه گاهي از آن لذت مي برد .
بنابراين توصيه مي كنيم :
1- تحت هيچ شرايطي ارتباط خود را با پدر و مادر خود قطع نکنيد. به هيچ وجه ايشان را ناراحت نکنيد .گرچه با تماس تلفني يا با گفتار وکردار تان باشد.
2- احترام به مادر را احترام به خدا وحرمت نهادن به دستور خدا ببينيد. در احترام گذاري با خدا معامله مي كنيد، به پاداش ها، مواهب و محبت هاي بي بديلي كه از طرف خدا عايدتان مي شود، نظر كنيد.
3- سعي کنيد وظيفه خود نسبت به پدر و مادر تان را به نحو احسن انجام دهيد. هرچند به شما توجهي نکنند. با عمل به وظيفه عاق والدين نمي شويد.
4- بدرفتاري والدين را بر مشكلات زندگي ، يا ضعف اعصاب و يا موارد ديگر حمل كنيد .
5- با تقويت پايه‏هاي ايمان و مدد گرفتن از نيروي ايمان و صبر، و چشم پوشي از لغزش والدين، به وظيفه الهي خويش كه احسان و نيكوكاري آنان است، عمل نماييد كه خير دنيا و آخرت شما در آن است. هر قدر ايمان انسان به حكمت و رحمت پروردگار بيش‏تر باشد، صبر او نيز افزون‏تر خواهد بود. اميرمؤمنان(ع) مي‏فرمايد: «اساس و ريشه صبر، ايمان و يقين خوب نسبت به خداوند است».(5)
6- رابطه خود با خدا را بيش تر کنيد. انسان در پرتو ياد خدا و نماز اراده‏اي نيرومند و ايماني استوار پيدا مي‏كند و همة مشكلات براي او آسان مي‏گردد. قرآن مجيد مي‏فرمايد: «واستعينوا بالصبر و الصلاة وانّها لكبيرة إلاّ علي الخاشعين؛(6) در زندگي از صبر و نماز كمك بگيريد، هر چند اين كار جز براي خاشعان سنگين و گران است».
امام صادق (ع) فرمود: «هنگامي كه مشكل مهمي براي علي (ع) پيش مي‏آمد، به نماز برمي‏خاست، سپس اين آيه را تلاوت مي‏فرمود».(7)
7- توجه به پاداش اخروي صبر، سختي مشكلات را شيرين و آسان مي‏سازد. در اين باره روايات زيادي از معصوميان رسيده است.
البته مشكل و محنت روزگار هر چه باشد، مقطعي و گذرا است. قرآن مجيد به همه افراد نويد مي‏دهد كه هميشه در كنار سختي‏ها آساني وجود دارد.(8)
8- پدر و مادري كه بد رفتاري كند، پاسخگوي اعمالش نزد خدا خواهد بود، اما رفتار بد داشتن او و بي احترامي و هر كار ديگر، ما را از انجام وظيفه معذور نمي دارد.

پي نوشت ها:
1. اسراء(17) آيه 23 و 24.
2.عيون اخبار الرضا، ج 2، ص 124.
3. لقمان(31) آيه 15.
4. بحارالانوار، ج71، ص 100.
5.غررالحكم، ج 2، ص 415.
6.بقره (2) آيه 45.
7.تفسير نمونه، ج 1، ص 219.
8. انشراح (94) آيه 5.

مطلب ارسالی شما بعد تایید مدیریت در سایت نمایش داده خواهد شد.