بدعت

که مسئله پیاده‌روی برای زیارت اربعین، امری حادث و نوآورانه نیست؛بلکه هرکدام از اجزای این عمل یعنی زیارت اربعین و پیاده‌روی برای زیارت،مستند به سیره اهل‌بیت است.

پرسش:

با توجه به اینکه پیاده روی اربعین، قدمت زیادی ندارد و امامان نه خودشان این کار را انجام می‌دادند و نه شیعیان در زمان آن‌ها این کار انجام می‌دادند تا امامان این کار را رد یا تأیید کنند، آیا نمی‌توان آن را بدعت و مایه هرج و مرج در دین دانست؟ اگر قرار باشد، هر کار سلیقه‌ای را با عنوان تعظیم شعائر در دین وارد کنیم، یک وقتی به خودمان می‌آییم و می‌بینیم در طول سال، همیشه در حال هفتم گرفتن و چهلم گرفتن و سالگرد گرفتن برای این امام و آن امام و امامزاده هستیم و دین الهی و بدعت‌های بشری را در هم آمیخته‌ایم و مرزی میانشان باقی نمانده است!

مقدمه:
پیاده‌روی و راهپیمایی اربعین، از مناسک و آیین‌های شیعی است که در روزهای منتهی به بیستم صفر، یعنی چهل روز بعد از شهادت حضرت اباعبدالله الحسین علیه‌السلام از مسیرهای مختلف، (خصوصاً از مسیر نجف تا کربلا) به‌قصد زیارت حضرتش، در کشور عراق، است. این راهپیمایی میلیونی شیعی، مورد توجه جهانیان واقع شده و به جهت تأثیرات فراوانی که در ارتقاء هویت شیعی و اعتلای مکتب اهل‌بیت علیهم‌السلام داشته است، خصوصاً در سال‌های اخیر، مورد هجمه بسیار قرار گرفته است.

با این مقدمه به سراغ سؤال یاد شده رفته و پاسخ آن را در قالب چند نکته تقدیم می‌کنیم:

نکته اول:

در ابتدا باید گفت که ما نیز بر این باوریم که اگر قرار باشد، مناسک و آیین‌های دینی، خاستگاهی جز سلیقه و میل شخصی افراد نداشته باشد، دیگر سنگ روی سنگ بند نشده و هر خرافه و امر بی‌ارزشی، پس از مدتی کوتاه در میان مسلمانان به‌عنوان مناسک مقدس و آیین محترم، بدل خواهد شد.

در حقیقت، روحیه خرافه گریزی و بدعت شکنی، امر مبارکی است که انتظار می‌رود، هرکسی که ادعای پیروی از مکتب اهل‌بیت علیهم‌السلام را دارد، آن را در وجود خود تقویت کرده و راه را برای فاسدان و مفسدانی که به عمد یا به جهل، سعی در نفوذ و گسترش بدعت‌ها و خرافات در میان مردم دارند، ببندند.

با توجه به تاریخ ادیان و مذاهب، آنچه ادیان گذشته، خصوصاً مسیحیت و یهودیت را از مسائل عقلی تهی کرده و از این ادیان جز پوسته‌ای از مراسم مذهبی برایشان باقی نگذاشته است، مسئله بدعت است.

نتیجه آنکه بدعت، گامی از گام‌های شیطان و خطری است که گاهی در ابتدای امر، آثار ویرانگر خود را در فرد و جامعه نشان نمی‌دهد، ولی به‌تدریج به جایی می‌رسد که اصل شریعت، غیرمعقول و نا­پذیرفتنی جلوه کرده و تشخیص خرافات از غیر آن عملاً سخت می‌شود.

نکته دوم:

علی‌رغم برکاتی که در روحیه بدعت شکنی وجود دارد، باید توجه داشت که نباید همین امر سبب وسواس و افراط شده و نتیجه آن مخالفت با هر امر نوآورانه‌ای که تعالی دینی را در پی دارد، باشد. چرا که بدعت، تعریف روشن و مشخصی داشته و صرف بی‌سابقه بودن یک امر، به معنای بدعت بودن آن نیست.

در حقیقت، بدعت، عبارت است از «آوردن امر بی‌سابقه‌ای در دین که هیچ نص خاص و هیچ عموماتی آن را پوشش نمی‌دهد». (1)

در نتیجه، اتصاف یک نوآوری به بدعت، زمانی موجه است که دو چیز در آن وجود داشته باشد:

1-بی‌سابقه بودن در سیره

2-عدم تکیه به اصول یا عمومات

با توجه به این تعریف، روشن است که مسئله پیاده‌روی برای زیارت امام حسین علیه‌السلام در روز اربعین را نمی‌توان مصداق بدعت دانست، چراکه اجزای آن یعنی «زیارت اربعین» و «پیاده‌روی برای زیارت» در سیره و روایات معصومین علیهم‌السلام وجود داشته و در حقیقت، در اینجا با عملی مطابق با سنّت، مواجه هستیم نه عملی که سابقه‌ای در سنت برای آن قید نشده باشد.

به‌عنوان نمونه در بحث سنت بودن زیارت اربعین می‌توان به روایت امام صادق علیه‌السلام که زمان و کیفیت آن را نیز بیان فرموده‌اند اشاره کرد. (2) تا جایی که سید محمدعلی قاضی طباطبایی در کتاب تحقیق درباره اول اربعین سیدالشهدا، زیارت امام حسین در روز اربعین را سنت و رفتار مداومِ شیعیان از زمان ائمه دانسته که در زمان بنی‌امیه و بنی‌عباس نیز به این حرکت پایبند بوده‌اند. (3) و نیز در خصوص فضیلت پیاده‌روی در زیارت حضرت اباعبدالله علیه‌السلام می‌توان به این روایت اشاره داشت که امام صادق علیه‌السلام می‌فرماید:

«به‌درستی که هرکسی از خانه‌اش به قصد زیارت قبر حسین بن علی خارج شود، اگر پیاده باشد، با هر قدمی، حسنه‌ای برایش نوشته شده و گناهی از او پاک می‌شود...». (4)

در نتیجه، همین مقدار کافی است که نشان دهد، سنت پیاده‌روی برای زیارت امام حسین علیه‌السلام در روز اربعین، مستند به روایات حضرات معصومین علیهم‌السلام بوده و از اساس، به جهت آنکه امر نوآورانه و تازه‌ای نیست، نمی‌تواند موضوعی برای بحث «بدعت» باشد.

نکته سوم:

در این مسئله نیز با پرسشگر محترم، هم عقیده‌ایم که صرف داخل بودن یک عمل ذیل عناوین عام، نظیر «تعظیم شعائر» و یا «مودّه فی القربی»، نمی‌تواند جواز انجام آن را در ساحت فردی یا اجتماعی صادر کند.

به عبارت دیگر، برای آنکه یک عمل بخواهد به نحو مطلوب و شرعی، در ساحت فردی و اجتماعی، مجاز بوده و از انجام آن مفسده‌ای برنخیزد، صرف بدعت نبودن آن کافی نیست، بلکه باید توجه شود که آیا دیگر شرایط جواز انجام آن عمل نیز وجود دارد یا خیر.

به عنوان مثال فرض کنید کسی بتواند مسئله «قمه‌زنی» و «زدن زنجیر تیغ‌دار» را تحت عنوان «مودّه فی القربی» داخل کند، در این فرض، هرچند ممکن است این اعمال از تحت عنوان «بدعت» خارج شود، اما عموماتی چون «حرمت اضرار به نفس» و یا «حرمت وهن مذهب» در اینجا مانع از جواز، انجام و یا شیوع این عمل در سطح فردی و اجتماعی خواهد شد.
درنتیجه، درست است که داخل شدن یک عمل، تحت تعظیم شعائر آن را به جهت استظهار به یک اصل عام، از بدعت بودن خارج می‌کند، اما مسئله به همین‌جا ختم نشده و اصول دیگر -به‌عنوان احکام اولیه و یا عناوین ثانویه- را نیز باید رعایت کرد. رعایت آن اصول، مانع از ایجاد هرج و مرج و داخل شدن اعمال سلیقه‌ای و موهون در دین خواهد شد.
نتیجه:
از آنچه بیان شد روشن می‌شود که مسئله پیاده‌روی برای زیارت اربعین، امری حادث و نوآورانه نیست؛ بلکه هرکدام از اجزای این عمل یعنی زیارت اربعین و پیاده‌روی برای زیارت، مستند به سیره اهل‌بیت علیهم‌السلام بوده و انجام آن نیز، سبب اعتلای فرهنگ و هویت شیعی بوده و آثار و برکات بسیاری برای آن بیان شده است. (5) البته امروزه بحث حرکت اربعین از انجماد تاریخی خود عبور کرده و به حرکتی جهانی بدل گشته است که آثار و برکات آن، پیش روی ماست و واکاوی ریشه‌های تاریخی آن، هرچند ازنظر علمی فایده‌هایی بر آن مترتب است، ولی به نظر می‌رسد که جریان پیاده‌روی اربعین امام حسین علیه‌السلام بخشی از هویت عالم تشیّع را شکل داده است.

کلمات کلیدی:

بدعت، زیارت اربعین، پیاده‌روی اربعین، امام حسین علیه‌السلام.

پی‌نوشت‌ها:
1. «البِدْعَهُ فی الشَّرعِ ما حَدَثَ بَعْدَ الرَّسُولِ [بما انّه من الدین‏] وَ لَمْ یَکُنْ فِیهِ نَصٌ عَلى الخصوصِ وَ لا یَکُونُ داخلًا فی بَعْضِ العُمُوماتِ». (مجلسى، محمدباقر، بحارالانوار الجامعه لدرر أخبار الأئمه الأطهار، تهران، نشر اسلامیه، بی‌تا، ج 74، ص 202)

2. ن.ک طوسی، محمد بن حسن، مصباح المتهجد، بیروت، مؤسسه فقه الشیعه، ۱۴۱۱ ق، ص 788؛ طوسی، محمد بن حسن، مصباح المتهجد، بیروت، مؤسسه فقه الشیعه، ۱۴۱۱ ق، ج 6، ص 113؛ شهید اول، محمد بن مکی، المزار، محقق / مصحح: موحد ابطحی اصفهانی، محمدباقر، قم، مدرسه امام مهدی علیه‌السلام، ۱۴۱۰ ق، ص 185 ـ 186.

3. قاضی طباطبایی، سید محمدعلی، تحقیق درباره اول اربعین حضرت سیدالشهدا علیه‌السلام، قم، بنیاد علمی و فرهنگی شهید آیت‌الله قاضی طباطبایی، ۱۳۶۸ ش، ص ۲.

4. «عَن ِاَلصَّادِقِ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ: مَنْ خَرَجَ مِنْ مَنْزِلِهِ یُریدُ زیارَهَ اَلْحُسَیْنِ بْنِ عَلِیٍّ صَلَوَاتُ اَلَّهِ عَلَیْه إِنْ کَانَ مَاشِیاً أَوْ رَاکِباً کُتِبَ لَهُ بِکُلِّ خُطْوَهٍ حَسَنَهٌ». (قمی، ابن قولویه، کامل الزیارات، نجف، دارالمرتضویه، ۱۳۵۶ ق، ج 1، ص 132)

5. ر.ک طاهرزاده اصغر، اربعین حسینی: امکان حضور در تاریخی دیگر، تهران، لب المیزان، 1399 ش؛ حسینی‌ طهرانی، سید محمد محسن، اربعین در فرهنگ شیعه، قم، مکتب وحی، 1399 ش؛ ارزیده، محمدعلی، اربعین قبله‌گاه اهل یقین، تهران، شفیعی، 1400 ش.

ختم سوره مبارکه یس به شکلی که رایج شده مجاز است یا بدعت محسوب می شود؟
در تفاسير و روايات اهل‌بیت (ع) دستوري براي ختم سوره يس ذكر نشده، بلكه فضائل اين سوره و اهميت آن در بعضي روايات بیان‌شده است ...

پاسخ:
در تفاسير و روايات اهل‌بیت (ع) دستوري براي ختم سوره يس ذكر نشده، بلكه فضائل اين سوره و اهميت آن در بعضي روايات بیان‌شده است. بله در بعضي سایت‌ها و بعضي كتبي كه به نام ختومات سور و... نوشته‌شده، چنين مطالبي آمده است كه مستند روايي ندارد. نوشتن اين دستورات با توجه به اينكه از شارع مقدس و معصومين (ع) نرسيده و جزء دين نيست، مخصوصاً با غرض دكان باز كردن و قصد مادي داشتن، نوعي بدعت به‌حساب می‌آید.
اما درباره خواص و فضائل سوره مباركه «يس» رواياتي از معصومين (ع) نقل‌شده كه بعضي از آن‌ها را در ذيل می‌آوریم:
1-عن النبي (ص) أنه قال سورة يس تدعى في التوراة المعمة قيل و ما المعمة قال تعم صاحبها خير الدنيا و الآخرة... و تدعى المدافعة القاضية تدفع عن صاحب‌ها كل شر و تقضي له كل حاجة«(1)
پيامبر (ص) فرمودند: سوره يس در تورات به‌عنوان «عموميت آفرين» ناميده شده، سؤال شد ازچه‌رو به آن عموميت آفرين گفته مى‏شود؟ فرمود: به خاطر اينكه كسى كه همدم و هم‌نشین اين سوره باشد او را مشمول تمام خير دنيا و آخرت مى‏كند و اين سوره مدافعه و قاضيه ناميده شده، زيرا هر شري را از صاحب آن دفع می‌کند و هر حاجتي را براي او برآورده می‌کند.
2-وَ عَنْ عَطَاءِ بْنِ أَبِي رَبَاحٍ قَالَ بَلَغَنِي أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ (ص) قَالَ مَنْ قَرَأَ يس فِي صَدْرِ النَّهَارِ قُضِيَتْ حَوَائِجُهُ»(2) عطاء بن رباح گفت به من رسيده كه پيامبر (ص) فرمود كسي كه سوره يس را در وسط ظهر بخواند حاجت‌هایش برآورده می‌شود.
3 -و ينبغي قراءة سورة يس بعد التعقيب فإن قارئها في الصباح لا يزال محفوظا مرزوقا حتى يمسي و تسمى الدافعة لأنها تدفع عن قارئها كل شر و القاضية لأنها تقضي له كل حاجة.(3)
سزاوار است بعد از تعقيب نماز صبح سوره يس خوانده شود. زيرا قرائت كننده آن در صبح پيوسته محفوظ است و روزي داده‌شده تا شب و اين سوره دافعه ناميده شده، چون از قرائت كننده آن هر شري را دفع می‌کند و قاضيه ناميده شده، چون هر حاجتي را براي او برآورده می‌کند.
4- از ابو بصير نقل‌شده است كه امام صادق (ع) فرمود: براى هر چيزى قلبى است و قلب قرآن سوره ياسين است، هر كس آن را پيش از خواب يا در روز پيش از شام بخواند در آن روز تا شامگاهان از كسانى خواهد بود كه محفوظ مى‏مانند و از رزق خدا بهره مى‏برند و هر كس آن را شب‌هنگام پيش از خواب بخواند، خداوند هزار فرشته بر او مى‏گمارد تا او را از شرّ هر شيطان رانده‌شده و از هر آسيبى حفظ كنند و اگر در روز آن شب بميرد خدا او را وارد بهشت مى‏كند و سى هزار فرشته هنگام غسل او حاضر مى‏شوند و همه براى او طلب آمرزش مى‏كنند و با استغفار او را تا قبرش مشايعت مى‏نمايند...(4)
5 -از جابر جعفى نقل‌شده است كه امام باقر (ع) فرمود: هر كس سوره ياسين را در عمر خود یک‌بار تلاوت كند، خداوند به شمار تمام آفريدگان دنيا و تمام آفريدگان آخرت و آنچه در آسمان است، به شمار هر یک‌دو هزار هزار حسنه براى او مى‏نويسد و به همين اندازه گناهانش را محو مى‏كند و دچار تنگدستى، بدهكارى، ويرانى خانه، سختى، ديوانگى، جذام، وسوسه و بیماری‌های زیان‌بار نمى‏شود،...(5)
پی‌نوشت‌ها:
1. طبرسي، فضل بن حسن، مجمع‌البیان فى تفسير القرآن، انتشارات ناصرخسرو، ج 8، ص 646.
2. مجلسي، محمدباقر، بحارالانوار، چاپ بيروت، ج 89، ص 292.
3. شيخ بهايي، مفتاح الفلاح في عمل اليوم و الليلة، انتشارات دار الاضواء، ص 118.
4. عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ (ع) قَالَ إِنَّ لِكُلِّ شَيْ‏ءٍ قَلْباً وَ إِنَّ قَلْبَ الْقُرْآنِ يس وَ مَنْ قَرَأَهَا قَبْلَ أَنْ يَنَامَ أَوْ فِي نَهَارِه‏...) شيخ صدوق، ثواب الأعمال و عقاب الأعمال، انتشارات دار الرضي، ص 111.
5. عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ (ع) قَالَ مَنْ قَرَأَ يس فِي عُمُرِهِ مَرَّةً وَاحِدَةً كَتَبَ اللَّهُ لَهُ بِكُلِّ خَلْقٍ فِي الدُّنْيَا... همان.

می خواستم اطلا عات کاملی راجع مسئله ی صوفی و صوفیه در یافت کنم و بدانم به چه کسانی گفته میشود

با سلام و آرزوي قبولي طاعات و عبادات شما در اين ماه عزيز؛ و تشكر به خاطر ارتباطتان با اين مركز؛
صوفى عنوان عمومى هر يك از سلسله ‏هاى اهل تصوف است. صوفى منسوب است به «صوف» به معنى پشم، اهل تصوف ظاهراً به سبب پشمينه پوشى از بابت زهد و پارسايى به اين عنوان مشهور شده‏اند. فرقه صوفيه مدعى است انسان در خداشناسى بايد به مرحله‏ اى برسد كه جز خدا نبيند، براى رسيدن به اين مقصد صدها آداب مخصوص براي خود ايجاد كرده‏ اند.(1).
پيدايش فرقه صوفيه در تاريخ اسلام به طور دقيق مشخص نيست ؛ زيرا تحولات فكري و سير عقايد و آرا تدريجي است ؛ لكن از قرن دوم هجري گروه مخصوصي در اسلام پيدا شدند كه به خاطر لباس ، روش و سكونت خاص ، گوشه نشيني ، سختگيري بر نفس و اعتقاد بر لطف خداوند، از بقيه مسلمانان ممتاز مي شدند ، مانند ابراهيم ادهم (ابراهيم ابن ادهم ) ، بشر حافي ، و سفيان ثوري .
درباره منشأ تصوف و ميزان تأثيرپذيري‏اش از اديان و مذاهب، نظرهاي مختلفي وجود دارد. بعضي منشأ تصوف را به پاره‏اي از عقايد بودايي، ايراني، نوافلاطوني و مسيحي نسبت مي دهند . ديدگاه ديگري عناصر اسلامي را در پرورش مبادي تصوف موثر مي داند . معتقد است بدون اسلام و قرآن، تصوف قادر به ايجاد حالات معنوي عرفاني نيست. گاهي صوفي و عارف يکي دانسته مي شود. استاد مطهري مي گويد: اهل عرفان هر گاه با عنوان فرهنگى و نظرى ياد شوند، با عنوان «عرفا» و هرگاه با عنوان اجتماعى شان ياد شوند، غالبا با عنوان «متصوفه» ياد مى‏شوند. عرفا و متصوفه هر چند يك انشعاب مذهبى در اسلام تلقى نمى‏شوند و خود نيز مدعى چنين انشعابى نيستند، و در همه فرق و مذاهب اسلامى حضور دارند، در عين حال يك گروه وابسته و به هم پيوسته اجتماعى هستند، يك سلسله افكار و انديشه‏ها و حتى آداب مخصوصى در معاشرت‏ها و لباس پوشيدن‏ها، و احيانا آرايش سر و صورت و سكونت در خانقاه‏ها و غيره به عنوان يك فرقه مخصوص مذهبى و اجتماعى رنگ مخصوصى داده و مى‏دهد.(2)
اين آداب و حالت ها و روش ها آن ها را از مسلمانان جدا کرده حتي برخي از کارهاي آن ها بر خلاف شرع اسلام است. در برخي از روايات نيز از صوفيه مذمت شده است.
در روايتى از امام رضا(ع) نقل شده كه: «هر كسى نزد او سخن از صوفيان به ميان آيد و او به زبان و دل خويش آن‏ها را مردود نداند و باطل نشمارد، از ما نيست. هر كه آن‏ها را ردّ كند و گمراه داند، به منزله كسى است كه در ركاب پيامبر جنگيده باشد.»(3)

به خاطر بدعت‏ها و خرافاتى كه از طرف صوفيان ايجاد شد، از نظر برخي علماى اسلام مردود شناخته شدند.(4) البته همواره خصوصا در ميان شيعه، عرفايى بوده و هستند كه هيچ امتياز ظاهرى با ديگران ندارند . در عين حال عميقا اهل سير و سلوك عرفانى مى‏باشند . در حقيقت عرفاى حقيقى اين طبقه ‏اند، نه گروه‏هايى كه صدها آداب از خود اختراع كرده و بدعت‏ها ايجاد كرده ‏اند.(5)
امروزه در كشورهاي اسلامي گروه‏هاي صوفيه در حدود دويست فرقه‏ اند . تقريباً همه اين فرقه‏ها پيرو مذاهب چهارگانه اهل سنت‏ اند. تنها پنج فرقه كوثريه، گناباديه، مونس عليشاهيْ (ذوالرياستين)، شمسيه و صفي عليشاهيه در ايران به نام شيعه معروف و شناخته شده ‏اند.(6)
پي نوشت ها:
1. دائرة المعارف فارسى، مصاحب، ج 1، ص 1597، ماده صوفى
2 . مرتضى مطهرى، آشنايى با علوم اسلامى، كلام - عرفان، ص 84.
3. حسينى دشتى، معارف و معارف، ج 6، ص 740.
4. آيت اللَّه ناصر مكارم شيرازى، استفتائات، ج 2، ص 37، سؤال 36 و 37.
5. مرتضى مطهرى، آشنايى با علوم اسلامى، كلام - عرفان، ص 84.
6. تاريخ صوفي و صوفيگري، ج 1، ص 113.

مطلب ارسالی شما بعد تایید مدیریت در سایت نمایش داده خواهد شد.

مطلب ارسالی شما بعد تایید مدیریت در سایت نمایش داده خواهد شد.