قرآن

مطلب ارسالی شما بعد تایید مدیریت در سایت نمایش داده خواهد شد.

آیا تفسیر البرهان تفسیر معتبری در شیعه است؟

آیا در این تفسیر در مورد سوره روم غلبت الروم، روم را به بنی امیه تفسیر کرده است؟

آیا این نظر درست است؟

پرسشگر گرامی با سلام و سپاس از ارتباطتان با این مرکز
كتاب "البرهان في تفسير القرآن" نوشته "سيد هاشم بحراني" از تفاسير روايي شيعه ، در قرن يازدهم تدوين شده است. اين كتاب ارزشمند و مفيد می باشد.
وقتي كتابي را ارزشمند و مفيد مي شماريم ،معنايش اين نيست كه آنچه در آن است، همه حق مي باشد، زيرا جز قرآن ، كتاب ديگري نيست كه حق مطلق و خالص باشد. در غير قرآن، كم و بيش باطل راه يافته است مثلا همه كتب روايت كم و بيش مشتمل بر روايات جعلي يا تحريف شده مي باشند. كتاب كافي معتبرترين كتاب روايي شيعه است. همه عالمان و فقيهان قبول دارند كه در اين كتاب هم، با همه ارزش و اعتبارش، روايات غير معتبر و ضعيف وجود دارد. بايد روايت هايش بررسي شود و بعد از يافتن دلايل اعتبار در آن، بدان ها عمل نمود.
بنابراين كتاب البرهان گرچه كتاب ارزشمندي است و روايات تفسيري را جمع آوري نموده، ولي اين گونه نيست كه همه رواياتش معتبر و صحيح باشد.
اما تفسير "روم" به بني اميه در روايات آمده كه رواياتش را اين تفسير آورده است، از جمله:
عن عمران بن ميثم، عن عباية، عن علي (عليه السلام)، قال: «قوله عز و جل: الم غُلِبَتِ الرُّومُ هي فينا، و في بني أمية». (1)
امام علی می فرماید : "غلبت الروم ..." در باره ما و بنی امیه است.
عن أبي عبد الله (عليه السلام)، قال: سألته عن تفسير: الم غُلِبَتِ الرُّومُ، قال: «هم بنو امية، و إنما أنزلها الله عز و جل: الم غُلِبَتِ الرُّومُ بنو امية فِي أَدْنَى الْأَرْضِ وَ هُمْ مِنْ بَعْدِ غَلَبِهِمْ سَيَغْلِبُونَ فِي بِضْعِ سِنِينَ لِلَّهِ الْأَمْرُ مِنْ قَبْلُ وَ مِنْ بَعْدُ وَ يَوْمَئِذٍ يَفْرَحُ الْمُؤْمِنُونَ بِنَصْرِ اللَّهِ عند قيام القائم (عليه السلام)».(2)
از امام صادق در باره آیه "غلبت الروم ..." و تاویل آن سوال شد و امام فرمود: تاویل "روم" که اول مغلوب شدند و به فاصله کمی غالب می گردند، "بنی امیه" است که با بعثت پیامبر مغلوب شدند، ولی به مدت کمی بعد غالب گشتند. این پیروزی برهه ای ادامه خواهد داشت. با ظهور قائم، شکست نهایی می خورند. در آن روز مؤمنان شاد و مسرور خواهند شد.
جمله امام بیان تاویل آیه و یکی دیگر از مصداق های آیه می باشد، نه این که نفی شأن نزول و جریان شکست رومیان و پیروزی بعدی آنان باشد. آیات قرآن دارای تأویل ها و مصداق های فراوان است، از جمله در جنگ حق و باطل، پیروزی ها و شکست های مقطعی برای باطل، هست و پیروز نهایی فقط برای حق است.

پی نوشت ها:
1. بحرانی ، البرهان ،چ اول ، تهران ، بنیاد بعثت ، 1416 ق ، ج4 ، ص 335.
2. همان.

آیا در قرآن به مجرد بودن یا نبودن حضرت عیسی اشاره ای شده است؟ اگر هست در کدام آیه؟

پاسخ:
در قرآن آيه اي كه بر مجرد بودن حضرت عيسي به صراحت دلالت داشته باشد، وجود ندارد.
البته شايد بتوان با دو قرينه قرآني بر اين مطلب استدلال كرد:
1. قرآن در وصف حضرت يحيي وا‍ژه "حصورا" را آورده است. مفسران اين وا‍ژه را بر محدوديت و سختگيري بر خود تفسير كرده اند؛ يعني كسي كه خود را از شهوات و اميال نفساني مباح و مكروه و حرام باز دارد.(1)
بسياري اين وا‍ژه را به عنوان كسي كه رغبت به زنان ندارد و از آن ها اعراض دارد و از ازدواج روگردان است، تفسير كرده اند. (2)
بعد گفته اند كه يا ازدواج به خودي خود مستحب نبوده و با توجه به توصيه هاي پيامبر اكرم در شريعت اسلام مستحب شده،(3) يا در شريعت هاي سابق ترك نكاح، رهبانيت مستحب بوده و مذموم نبوده؛ از اين رو حضرت يحيي ترك نكاح كرده يا ترك از طرف ايشان اجبار شرايط بوده است، نه عملي به عنوان زهد و عبادت.(4)
در هر حال استفاده معناي عزب بودن و روگردان از نكاح بودن از اين وا‍‍ژه قطعي نيست.
2. وقتي حضرت زكريا از خدا تقاضاي فرزند كرد، خداوند به او فرمود:
أَنَّ اللَّهَ يُبَشِّرُكَ بِيَحْيى‏ مُصَدِّقاً بِكَلِمَةٍ مِنَ اللَّه؛ (5)
خدا تو را به "يحيى" بشارت مى ‏دهد (كسى) كه كلمه خدا [مسيح‏] را تصديق مى‏ كند.
بعد او را به "سيد و حصور و نبي" بودن توصيف كرد. بعضي گفته اند اين كه خدا يحيي را "مصدّق كلمه الله و عيسي" مي شمارد، به معناي اين است كه يحيي شباهت تمامي با حضرت عيسي خواهد داشت. (6) آيينه او خواهد بود. اين يعني صفات او شبيه صفات عيسي مي باشد. پس عيسي هم بايد "حصور" و بريده از زنان و بي رغبت به آنان باشد (البته اگر حصور را به اين معنا پذيرفتيم).
بنا بر آنچه در تاريخ آمده، ايشان دائم در سفر بوده و ازدواج نكرده است. اما هيچ كدام از اين امور قطعي نيست.

پي نوشت ها:
1. مصطفوي ، التحقيق في كلمات القرآن الكريم ، تهران ، بنگاه ترجمه و نشر كتاب ، 1360 ش ، ج2 ، ص 232.
2. سبزواري نجفي ، ارشاد الاذهان ، اول ، بيروت ، دار التعارف ، 1419 ، ص 60.
3. بلاغی، آلاء الرحمن ، اول ، قم ، بنياد بعثت ، 1420 ،ج1 ، ص 281.
4. مكارم شيرازي ، تفسير نمونه ، اول ، تهران ، دار الكتب الاسلاميه ، 1374 ش ، ج2 ، ص 536.
5. آل عمران (3) آيه 39.
6. طباطبايي ، الميزان (ترجمه) پنجم ، قم ، انتشارات اسلامي ، 1374 ، ج3 ، ص 275.

آيا پيامبر(ص) از فسق «ولید بن عقبه» آگاه نبود و اين منافات با عصمت ايشان ندارد؟

پاسخ:
درباره آيه 6 سوره حجرات كه مربوط به تحقيق از خبرهايي است كه افراد دروغگو مي دهند.
چند نكته بايد توجه شود:
اولا: آن آيه مربوط به وليد بن عقبه و نه كسي است كه در پرسش نامبرده شده .
دوم: اين آيه اگر هم سؤال برانگيز باشد، در باره علم پيامبر ممكن است جاي سؤال داشته باشد و ربطي به عصمت او ندارد.
سوم: در باره شان نزول آيه سه رويكرد مطرح شده كه تفصيل آن را در منبع ذيل جويا شويد.(1)
پيامبر وليد بن عقبه را براي جمع آوري زكات از طايفه بني مصطلق فرستاد. وقتي مردم از آمدن فرستاده پيامبر خبردار شدند، براي استقبال او جمع شدند، ولي او به دليل آن که در زمان جاهليت با آن مردم عداوت داشت، ترسيد و گمان كرد كه براي جنگ با او، آن اجتماع صورت گرفته؛ بدون تحقيق درباره آن برگشت و به پيامبر گفت: آن قوم از دادن زكات امتناع نمودند، پيامبر ناراحت شد،‌ و آيه ياد شده نازل شد كه در باره اين خبر تحقيق شود .
طبق دو شان نزول ديگر كه در جاي خود بايد ملاحظه شود(2) محذوريتی نداشته و سؤال برانگيز نخواهد بود ، ولي طبق اين شان نزول جاي طرح پرسش ياد شده وجود دارد كه در پاسخ بايد گفت: آيه ياد شده ناظر به اين است كه وظيفه مردم و مسلمانان را مشخص نموده، هنگامي كه اخباري را خدمت پيامبر(ص) مي آورند، بايد از روي تحقيق باشد و پيامبر را براي پذيرش آن خبر تحت فشار قرار ندهند، تعبير آيه اين است كه خطاب به مسلمانان و مومنان فرمود: اي كساني كه ايمان آورده ايد! اگر شخص فاسقي خبري براي شما بياورد، درباره آن تحقيق كنيد. مبادا در صورت عمل كردن بدون تحقيق به گروهي از روي ناداني آسيب برسانيد و از كرده خود پشيمان شويد.
از لحن آيه به دست مي آيد كه جمعي اصرار بر اين پيكار داشته اند، ولي قرآن كريم آن ها را به تحقيق در مسئله فرا خواند. (3)
طبق اين بيان معلوم مي شود كه آيه خطاب به مؤمنان است و نه پيامبر .پس با علم و عصمت پيامبر منافات ندارد و سؤال برانگيز نخواهد بود.
گذشته از اين پيامبر در باره مسائل روزمره به علم غيب خود عمل نمي كرد، بلكه به گزارشات و علمي كه از طريق عادي به او مي رسيد، عمل مي نمود.
چه اينکه آگاهي از امور پنهان و غيب براي پيامبر از طريق وحي الهي بوده، اين آيه او را در جريان قرار داد. به همین دلیل پیامبر(ص) افرادی را جهت تحقیق فرستاند که معلوم شد آن گزارش دروغ بوده است.(4)
در هر صورت اين آيه منافات با عصمت و علم پيامبر ندارد .

پي نوشت ها:
1. ناصر مكارم ، تقسير نمونه، ج 22 ،ص 152 نشر دار الكتب الاسلاميه ، تهران، 1363 ش.
2. همان .
3. همان ،ص 155.
4. همان ،ص 152.

چه آیه ای، عصمت اهل بیت را اثبات می کند؟

پاسخ:
آیات زیادی بر عصمت اهل بیت دلالت دارد؛ اما در این میان دلالت آیه تطهیر از همه وضوح و روشنی بیشتری دارد. آیه تطهیر به شرح زیر است:
این آیه دارای حرف حصر "انما" است و به صراحت اعلام کرده که خدا فقط اراده کرده که اهل بیت مطهر باشند در حالی که در آیه 5 مائده خطاب به همه مؤمنان در مورد فلسفه تشریع احکام می فرماید:
«یرید لیطهرکم و یتم نعمته علیکم»
بنابراین اراده تشریعی خدا بر تطهیر، اراده ای است عمومی در حالی که این اراده خاص است و بر افرادی خاص تعلق گرفته است و وقتی اراده تشریعی نشد، پس اراده تکوینی است که تخلف ناپذیر است و کسانی که مورد این اراده باشند، پاک و معصوم هستند؛ زیرا محال است اراده خدا بر تطهیر کسی باشد و لوث و رجس و پلیدی به او رو آورد.
افرادی که نمی خواهند این آیه را در شأن اهل بیت بدانند، آیه را این گونه تفسیر کرده اند که ای همسران پیامبر اگر خدا به شما سخت گرفته و تکلیف سنگین بار کرده و وعده و وعید خاص (دو برابری عذاب و ثواب ) داده است و...، همه و همه به خاطر این است که می خواهد شما پاک شوید. این تفسیر هم راستا و هم معنا با آيه 6 مائده مي شود . در آنجا هم خداوند بعد از بيان احکام وضو و غسل و تيمم مي فرمايد:
«ما يريد الله ليجعل عليکم من حرج و لکن يريد ليطهرکم » (1)
خدا از تشريع اين احکام و دستورات اراده اش اين است که شما را پاک کند.
بنا بر این تفسیر، اراده اي که در آيه آمده اراده تشريعي است و با توجه بدان ديگر "انما" و حصر زائد است زيرا از تشريع و امر و نهي جز پاک کردن هدف ديگري متصور نيست و معنا ندارد در اینجا بگوید از این تشدید امر و نهی جز پاک شدن شما هدف دیگری نداشتم . زیرا از امر و نهی و تشدید در تکلیف جر طاهر و پاک شدن، هدف دیگری وجود ندارد تا با انما آنها خارج شده و هدف منحصر در پاک شدن گردد.
هدف امر و نهي فقط پاک کردن و اذهاب رجس است و براي بيان اين انحصار احتياج به انما نيست. براي معنا پيدا کردن حصر بايد چند هدف موجود باشد تا با آوردن انما فقط در يکي حصر شود. پس حصری که در آیه با تاکید بیان شده، بی معنا می شود و این صحیح نیست.
با اين تفسير آيه هيچ فضيلتي براي "اهل بيت" اثبات نمي کند فقط اراده و حکمي که براي همه وجود دارد و امر و نهيي که براي همه است و براي پاک شدن آنان مي باشد، براي آن ها تاکيد شده است. به عبارت ديگر در مورد همه فرموده شما را امر و نهي مي کنم تا پاک شويد.
و در مورد اهل بيت مي فرمايد به شما امر و نهي غليظ و شديد مي کنم و وعده پاداش دو برابر و وعيد عقاب دو برابر مي دهم تا پاک شويد.
همچنان که آيه اول براي کسي فضيلتي ايجاد نمي کند، اين آيه هم براي اهل بيت فضيلتي ايجاد نمي کند. فضيلت بعد از عمل آنان به اوامر و خودداري آنها از نواهي حاصل مي شود در حالي که همه قبول دارند و واضح و روشن است که آيه در مقام مدح اهل بيت و مدال فضيلت است. همین که از صدر اسلام تا به امروز این همه در باره مصداق اهل بیت بحث شده، نشان از آن دارد که این آیه مدح و مدال فضیلت می باشد و گر نه اگر مدح و مدال فضیلت نبود، دیگر شناسایی مصداق ها اهمیتی نمی یافت.
اگراراده در آيه، اراده تشريعي باشد، دليل بر تحقق اين اراده وجود ندارد تا مدح آور باشد زيرا اراده تشريعي تخلف پذير است. آنچه حتمي و تخلف ناپذير است، اراده تکويني مي باشد.بنا بر این اراده در این آیه اراده تکوینی خداست که قطعا تحقق می یابد و اهل بیت به اراده خدا مطهر و معصومند.
مطلبی که اینجا در ذهن خلجان می کند این که وقتی اراده تکوینی و تخلف ناپذیر خدا بر عصمت تعلق گرفته باشد، دیگر آنها خواه ناخواه معصومند و این فضیلت نیست.
اشکال کنندگان توجه نکرده اند که اولا اراده خدا بر تطهیر چه کسانی تعلق می گیرد و ثانیا این تطهیر به چه معناست؟ آیا به معنای این است که آنها را از گناه باز می دارد و مثلا آنان را لجام می زند و نمی گذارد به طرف گناه بروند و یا مثلا گرایش به گناه و غریزه را در آنها می میراند یا نه، آنها از گناه فراری هستند و جز خدا در دل آنان حکومت ندارد و جز به سوی خدا نمی روند و اصلا به سوی گناه نمی روند تا لازم باشد آنان را از گناه بگردانند. بلکه خدا از آن فراریان از گناه به سوی خودش دفاع می کند و گناه و فسق و رجس را از آنان دور می سازد.
اگر به آیات قرآن دقت کنیم می بینیم اراده خدا بر تطهیر و اصفا و اجتبا و برگزیدن مخلَصان و عباد صالح است. به آیات زیر توجه کنید:
«اجتباه و هداه الي صراط مستقيم» (2)
«اجتبيناهم و هديناهم الي صراط مستقيم» (3)
«و ممن هدينا و اجتبينا » (4)
کسي که عبد محض خدا شود و به خدا پناه ببرد و خدا او را پناه دهد و هدايت کند و راه ببرد، چگونه شيطان مي تواند در او تصرف کند و او را گمراه سازد و بلغزاند؟
آيا نعوذ بالله خدا از شيطان ضعيف تر و شيطان از خدا قوي تر است که حتي بتواند پناه يافتگان به خدا را هم از چنگ او درآورد و با خود ببرد و خدا نتواند آنان را از شر وي در امان بدارد؟
حاشا و کلا! مگر خود شیطان اعتراف نمی کند که در بندگان مخلَص خدا تصرفی ندارد:
ِ«لَأُغْوِيَنَّهُمْ أَجْمَعينَ اِلاَّ عِبادَكَ مِنْهُمُ الْمُخْلَصين ؛ ‏(5) همگى را گمراه خواهم ساخت، مگر بندگان مخلصت را».
و مگر خدا همین بندگان را استثنا نمی کند:
«إِنَّ عِبادي لَيْسَ لَكَ عَلَيْهِمْ سُلْطانٌ » (6)
«إِنَّهُ لَيْسَ لَهُ سُلْطانٌ عَلَى الَّذينَ آمَنُوا وَ عَلى‏ رَبِّهِمْ يَتَوَكَّلُون‏» (7)
انسان وقتي راه بندگي و فطرت پيش گرفت و تابع عقل و دل شد و به فقر و نياز خود صادقانه اعتراف کرد و خود را به خدا سپرد، خدا که نيت پاک و صادقانه او را مي بيند ، او را مي پذيرد و در پناه مي گيرد و مدافع او مي شود و همه سوء و فحشاء ها را از او دور مي سازد. اين سنت خداست و اين است معناي بر گزيده شدن:
«کذلک لنصرف عنه السوء و الفحشاء انه من عبادنا المخلصين» (8)
ما برهان خود را به او نمايانديم تا سوء و فحشاء را از او دور سازيم.
یوسف (ع) بنده خدا و محب خدا بود و دلش به نور ايمان روشن بود و به سوي سوء و فحشاء نمي رفت و لازم نبود او را بر گردانيم؛ بلکه ما برهان خود را به او نمايانديم تا سوء و فحشاء را از او دور سازيم. توجه کنيد که نفرمود: «لنصرفه عن السوء و الفحشاء»؛ نشان دادن برهان رب براي اين نبود که او را از سوء و فحشاء منصرف کنيم؛ زيرا او به سوي آن ها نمي رفت تا منصرفش کنيم؛ بلکه اين سوء و فحشاء بود که به سوي او مي آمد و ما آن ها را بر گردانديم و اين است دفاع خدا از مخلَصان.
«انما يريد الله ليذهب عنکم الرجس اهل البيت و يطهرکم تطهيرا»
در اينجا هم سخن از اين نيست که خدا مي خواهد شما را از رجس و پليدي دور کند؛ زيرا آنان از پليدي دور بودند؛ بلکه مي فرمايد: خدا مي خواهد پليدي را از ساحت شما دور سازد .
بنا بر اين با توجه به اين آيات مخلَصان بندگان خاص خدايند که به مراتب نهايي بندگي رسيده و خدا آنان را در کنف حمايت خود گرفته و نه خودشان به گناه تمايلي دارند و نه خدا اجازه مي دهد شيطان در آنان که به او پناهنده شده اند ، تصرفي کند و اين همان عصمت است.

پی نوشت ها:
1. مائده (5) آیه 6.
2. نحل (16) آیه 121.
3. انعام (6) آیه 87.
4. مریم (19) آیه 58.
5. حجر (15) آیه 39-40.
6. همان ، آیه 42 . اسراء (17) آیه 65.
7. نحل (16) آیه 99.
8. یوسف (12) آیه 24.

ایا در قران بیشتر از هر کتاب دیگری در مورد مسائل جنسی وامیزش جنسی صحبت شده است؟

1. قرآن مجید به هر مسئله ای که انسان ها به آن ها محتاجند و جزء ضروریات زندگیشان به حساب می آید، پرداخته است؛ خصوصا موضوعاتی که روش صحیح و متعادل در انجام آن ها باعث بسیاری از موفقیت هایی در دنیا و سربلندی در آخرت هم بشود؛ لذا به آن ها و روش های درستش هم پرداخته است و در موضوع مسایل جنسی از جمله ازدواج و عفت و پاکدامنی و ... هم اشاره نموده است. گرچه به لذت ها و مسایل جنسی غیر صحیح مثل عمل قوم لوط و زنا و ... هم اشاره کرده است.
2. اما این که آیا در قرآن نسبت به کتاب های دیگر بیشتر به این مسئله اشاره شده است یا نه؛ باید عرض کنیم که:
منظور شما از کتاب های دیگر چیست؟ آیا کتب مقدس تورات و انجیل و ... است یا کتب دیگری که در دسترس شماست و ما نسبت به آن بی اطلاع هستیم و نمی دانیم و دسترسی به آن ها نداریم؟
در هر صورت در قرآن مجید به اندازه کافی و ضرورت نیاز انسان به این مسئله مثل صدها مسئله دیگر هم اشاره شده است .
در این زمینه می توانید از مطالعه کتاب اخلاق جنسی در اسلام و جهان از استاد شهید مطهری (ره) بهره مند شوید .

با سلام.من فقط میخواستم بدونم تو چه آیه ای از قرآن کریم در مورد اشکال داشتن استمنا گفته. با تشکر

راوی از امام صادق (ع) سوال می کند: از کدام آیه قرآن حکم استمناء فهمیده می‏شود؟ حضرت فرمود: از آیه : «فمن ابتغی وراء ذلک فاولئک هم العادون ؛ (1) هر کس با غیر از همسر و کنیزش شهوتش را دفع کند، تجاوزکار و سركش است». راوی می‏پرسد: گناه زنا بزرگ‏تر است یا استمنا؟ حضرت می‏فرماید: استمنا گناه بزرگی است. (2)
استمنا از جمله گناهان کبیره‏ است که طبق روایات اسلامی بر آن وعده عذاب داده شده و حتی مجازات دنیوی نیز برای آن تعیین شده است.
صاحب جواهر الکلام در آخر کتاب حدود می‏نویسد: هر کسی با دست یا عضو دیگرش استمنا کند، باید تعزیر شود، (يعني با صلاحديد قاضي حكمي براي او بريد مي شود ) چون کار حرام انجام داده و مرتکب کبیره شده است. چنان که از حضرت امام صادق (ع) در این باره (استمنا) می‏پرسند، حضرت می‏فرماید: (استمنا) گناه بزرگی است که خداوند در قرآن مجید آن را مورد نهی قرار داده است. استمنا کننده مثل این است که با خودش ازدواج کرده است. اگر کسی چنین کاری کند و من او را بشناسم، با او هم غذا نخواهم شد".
و نیز در روایات از معنای : "خضخضه"سوال شده ، امام آن را از فواحش دانسته ، معنای خضخضه همان استمنا است. (3)
علت اصلی حرمت استمنا آن است که:
استمنا دفع شهوت از راه غیر طبیعی است که هم به جسم و هم به روح آسیب جدی وارد می‏کند. به هر حال مسئله ممنوع بودن (استمناء ) هم در قرآن بیان شده است و هم در روایات .
پی‌نوشت‌ها:
1. مؤمنون (23) آیه 7.
2. عبد الحسین دستغیب، گناهان کبیره، قم ، انتشارات اسلامی ،سال 1376، ج 2، ص 331 و 334.
3. شیخ حر عاملی ، وسایل الشیعه، بیروت ، دار احیاء التراث ، سال 1412، ه ، ج 14، ص 267.

با سلام.من فقط میخواستم بدونم تو چه آیه ای از قرآن کریم در مورد اشکال داشتن استمنا گفته. با تشکر

راوی از امام صادق (ع) سوال می کند: از کدام آیه قرآن حکم استمناء فهمیده می‏شود؟ حضرت فرمود: از آیه : «فمن ابتغی وراء ذلک فاولئک هم العادون ؛ (1) هر کس با غیر از همسر و کنیزش شهوتش را دفع کند، تجاوزکار و سركش است». راوی می‏پرسد: گناه زنا بزرگ‏تر است یا استمنا؟ حضرت می‏فرماید: استمنا گناه بزرگی است. (2)
استمنا از جمله گناهان کبیره‏ است که طبق روایات اسلامی بر آن وعده عذاب داده شده و حتی مجازات دنیوی نیز برای آن تعیین شده است.
صاحب جواهر الکلام در آخر کتاب حدود می‏نویسد: هر کسی با دست یا عضو دیگرش استمنا کند، باید تعزیر شود، (يعني با صلاحديد قاضي حكمي براي او بريد مي شود ) چون کار حرام انجام داده و مرتکب کبیره شده است. چنان که از حضرت امام صادق (ع) در این باره (استمنا) می‏پرسند، حضرت می‏فرماید: (استمنا) گناه بزرگی است که خداوند در قرآن مجید آن را مورد نهی قرار داده است. استمنا کننده مثل این است که با خودش ازدواج کرده است. اگر کسی چنین کاری کند و من او را بشناسم، با او هم غذا نخواهم شد".
و نیز در روایات از معنای : "خضخضه"سوال شده ، امام آن را از فواحش دانسته ، معنای خضخضه همان استمنا است. (3)
علت اصلی حرمت استمنا آن است که:
استمنا دفع شهوت از راه غیر طبیعی است که هم به جسم و هم به روح آسیب جدی وارد می‏کند. به هر حال مسئله ممنوع بودن (استمناء ) هم در قرآن بیان شده است و هم در روایات .
پی‌نوشت‌ها:
1. مؤمنون (23) آیه 7.
2. عبد الحسین دستغیب، گناهان کبیره، قم ، انتشارات اسلامی ،سال 1376، ج 2، ص 331 و 334.
3. شیخ حر عاملی ، وسایل الشیعه، بیروت ، دار احیاء التراث ، سال 1412، ه ، ج 14، ص 267.

مطلب ارسالی شما بعد تایید مدیریت در سایت نمایش داده خواهد شد.

در مائده آیه 54 آمده است «انما ولیکم الله و رسوله و الذین آمنوا الذین یقیمون الصلوة و یؤتون الزکاة و هم راکعون» معنا: تنها سرپرست شما خدا و رسول خدا و آنهایی هستند که ایمان آورده اند; آنان که نماز را بر پا داشته و در حالی که رکوع می کنند زکات می دهند.

مگر دراین (.الذین .یقیمون. راکعون ) جمع است اما حضرت علی که یک نفر بوده است؟

پاسخ:
استعمال لفظ جمع براي مفاهیمی که مصداق خارجي اش مفرد و یکی است، در ادبيات عرب بسيار فراوان می باشد؛ مثلاً قرآن مي گويد: «الذين قال لهم الناس ان الناس قد جمعوا لکم فاخشوهم».(1)
بنا بر روايات فراوان، گوينده فقط نعيم بن مسعود اشجعي بود؛ اما تعبیر آیه به صورت جمع آمده است.
در آیه مباهله نیز سخن از "انفس، نساء و ابناء" است که هر سه جمع هستند. جمع بر حداقل سه نفر گفته می شود و حال آن که مراد از "انفس" فقط علی بن ابی طالب (علیه السلام) و مراد از "ابناء" فقط حسن و حسین و مراد از "نساء" فقط فاطمه زهرا (سلام الله علیها) بود.
موارد اين گونه در قرآن و ادبيات عرب فراوان است و علماي عرب، وجوهي براي آن ذکر کرده اند.(2)

پی نوشت ها:
1. آل عمران(3) آیه 173.
2. رهبري امام علي(ع) در قرآن و سنت، ص283-287.

صفحه‌ها