قرآن

در سوره بقره آيه 219 می فرمايد: در باره شراب و قمار از تو سؤال مى‏كنند، بگو: «در آنها گناه و زيان بزرگى است و منافعى براى مردم در بردارد (ولى) گناه آنها از نفعشان بيشتر است. نفع شراب چيست؟

با سلام و آرزوي قبولي طاعات و عبادات شما در اين ماه عزيز؛ و تشكر به خاطر ارتباطتان با اين مركز؛
در شراب هم منافع حلال هست ،مثلا از خريد و فروش و تجارت آن به منفعت مالي مي رسند و يا با خوردن آن از ترس و اضطراب و اندوه نجات يافته و شادابي به دست مي آورند . (1)
پي نوشت :
1. ترجمه الميزان،ج2،ص294؛ الاصفي،ج1،ص104؛ارشاد الاذهان،ص39.

باسلام درسوره حمد می خوانیم :« صراط الذین انعمت علیهم غیرالمغضوب علیهم والضالین.» سوال: 1- کسانی که نعمت به آنان داده شده چه ویژگیهایی دارند؟ 2- کسانی که به آنان غضب شده و گمراه شدگان چه ویژگیهایی دارند؟ با تشکر

پرسش: ديني شرح :
درسوره حمد مي خوانيم :« صراط الذين انعمت عليهم غيرالمغضوب عليهم والضالين.» سوال: 1- کساني که نعمت به آنان داده شده چه ويژگي هايي دارند؟

پاسخ:

با سلام و آرزوي قبولي طاعات و عبادات شما در اين ماه عزيز؛ و تشكر به خاطر ارتباطتان با اين مركز؛

قرآن مي فرمايد:
وَ مَنْ يُطِعِ اللَّهَ وَ الرَّسُولَ فَأُولئِكَ مَعَ الَّذينَ أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَيْهِمْ مِنَ النَّبِيِّينَ وَ الصِّدِّيقينَ وَ الشُّهَداءِ وَ الصَّالِحينَ وَ حَسُنَ أُولئِكَ رَفيقا؛(1)
هر كس كه از خداوند و پيامبر اطاعت كند، در زمره‏ كسانى‏اند كه خداوند بر ايشان انعام فرموده است: از پيامبران و صدّيقان و شهيدان و صالحان. و اينان نيكو رفيقانند.
از آيه سوره حمد و اين آيه بر مي آيد که "نعمت داده شدگان" کساني اند که به مراتب بالاي ايمان رسيده ، خدا آنان را برگزيده و الگو ساخته ، مؤمنان و اطاعت کنندگان از خدا و رسول را بدانان ملحق خواهد کرد.
اين افراد برگزيدگان خدا هستند که همه خصال خير را در خود جمع کرده، الگو و اسوه شده اند. همه ويژگي هاي ارزشمند در آن ها جمع است .
پي نوشت :
1. نساء(4)آيه69.
پرسش: 2- کساني که به آنان غضب شده و گمراه شدگان چه ويژگي هايي دارند؟

پاسخ:
@@
کساني که بر آنان غضب شده ، کساني هستند که عالمانه و آگاهانه با خدا به ستيز برخاسته ، حق را انکار کرده و بنده شيطان و هواي نفس شده اند.
اينان همه ويژگي هاي مثبت را کنار نهاده ، واجد همه صفات زشت شده اند . شيطان مجسم مي باشند که خدا بدانان غضب کرده است.
اما "ضالين" و گمراهان کساني اند که هنوز به هدايت پيامبران راه نبرده ، راه حق را از باطل تشخيص نداده اند. اينان در استضعاف فکري يا جهل و بي خبري هستند . از شريعت حق و معارف و احکام وحياني خبر نيافته اند. (1)
پي نوشت :
1. ترجمه الميزان، ج1،ص46.

با سلام، در برخی از روایات معتبر شیعه، احادیثی با مضمون تحریف قرآن وجود دارد که اینگونه احادیث مستمسک وهابیون علیه شیعه می باشد نظر شما چیست؟

با سلام و آرزوي قبولي طاعات و عبادات شما در اين ماه عزيز؛ و تشكر به خاطر ارتباطتان با اين مركز؛
در باب تحريف قرآن از نظر روايي، هم در اهل سنت و هم در شيعه روايات فراواني هست که به صراحت يا به اشاره دلالت دارد که قرآن تحريف شده است (دلالت اين روايات که در کتب شيعه و سني هستند، اين است که قرآن نازل شده بيش از قرآن موجود بوده و سوره ها يا آياتي از آن کم شده است . هيچ کس و هيچ روايتي بر زياد شدن بر قرآن فعلي دلالت ندارد) اين روايات هم از لحاظ سندي مختلف هستند . اندکي صحيح (داراي سند محکم و معتبر) و بعضي حسن(درجات پايين تر اعتبار) و بسياري ضعيف هستند، ولي با توجه به جريان جعل حديث که به صورت گسترده از جانب دشمنان شناخته و ناشناخته در طول تاريخ اسلام وجود داشته است و حتي در شيعه افرادي که خود را شيعه و طرفدار امامان نشان داده و به مراتب بالا رسيدند و بعد زهر خود را ريختند و به جعل حديث همت گماردند، به طوري که از امامان نقل شده که بعضي اصحاب منحرف روايات فراواني در کتب راويان حديث وارد کرده اند(1) و با توجه به گستردگي اين جريان از زمان رسول خدا و بعد از آن، پيامبر و امامان براي پذيرش حديث معيارهايي ارائه دادند که از جمله آن ها عرضه روايات به قرآن است(2).
چون قرآن اصل و کتاب خدا است ، هر روايتي که با آيات ومباني قرآني و اصول روايي و تصريح هاي قرآن و روايات ناسازگار باشد، قطعا کلام رسول خدا و پيامبر نيست . چون با استناد به ادله محکم عقلي و قرآني و روايي، قرآن در امان از تحريف هست، پس رواياتي که بر وقوع تحريف دلالت دارد، قطعا جعلي هستند يا به معنايي غير از تحريف دلالت دارند . با توجه به آن مباني محکم، عالمان اسلام اعم از شيعه و سني ،قرآن را در امان از تحريف شمرده ، همه رواياتي که به صراحت يا به اشاره دلالت بر تحريف دارند، بي اعتبار مي دانند حتي اگر سند آن ها به ظاهر هيچ عيب و ايرادي هم نداشته باشد.
البته بسياري از رواياتي که بدان ها اشاره کرده ايد، دلالت آشکار بر تحريف به خصوص تحريف تغيير دهنده معنا ندارند، بلکه حداکثر دلالت آن ها تغيير يا اضافه شدن بعض کلمات و حروف بود به نحوي که به معناي آيه ضربه نمي خورد و اين اندازه از تحريف بر فرض اثبات، اشکال و ايرادي ندارد.(3)
پي نوشت ها:
1. اختيار معرفه الرجال،ص489؛جامع احاديث شيعه،ج1،ص317.(امام صادق فرمود:مغيره بن سعيد(که از اصحاب نزديک امام باقر بود و منحرف شد) روايت هاي فراواني جعل کرد. . امام رضا فرمود:خداوند لعنت کند ابو الخطاب (که از اصحاب امام صادق بود)راکه او و يارانش روايت هاي بسياري در لابلاي احاديث امام صادق جعل و وارد کردند.)
2. وسايل،ج27(از سري سي جلدي)،ص110-11.
3.مرآه العقول،ج25،ص107.

سلام آیا در قرآن در مورد دوست دختر،دوست پسر مطلبی هست؟

برادر گرامي، با عرض سلام و تشکر
قرآن در دو جا يعني يكي در سوره مائده آيه 5 و ديگري در سوره نساء آيه 25 زنان و مردان را از داشتن روابط دوستانه با جنس مخالف برحذر داشته و آن را مورد مذمت قرار داده است. آيه 25 سوره نساء به مردان مي گويد با دختراني كه روابط دوستي مخفيانه اي با ديگران داشته اند ازدواج نكنيد:
«فانكحوهن باذن اهلهن و اتوهن اجورهن بالمعروف محصنات غير مسافحات و لا متخذات اخدان» يعني آنان را با اجازه خانواده هاي شان به همسري خود در آوريد. مهرشان را به طور پسنديده به آنان بدهيد [به شرط آن كه] پاكدامن باشند . زناكار و دوست گيران پنهاني نباشند..
در آيه 5 سوره مائده نيز به مردان خطاب مي كند:
شما با زنان پاكدامن مسلمان ازدواج كنيد . خود نيز پاكدامن باشيد، نه زناكار و نه آن كه زنان را در پنهاني دوست خود بگيريد : «... ولا متخذي اخدان» .بنابراين خداوند متعال در اين آيه دوستي پنهاني و نامشروع را ممنوع كرده است.‌
حتي خطاب به زنان و مردان مؤمن مي‌گويد: بايد از نگاه به نامحرم بپرهيزند . حيا و عفّت و پاك‌دامني خود را در تمام زمينه‌ها حفظ كنند (نور، 30 ـ 31) و در مورد راه رفتن ايشان مي‌گويد: زنان‌، نبايد هنگام راه رفتن‌، پاهاي خود را چنان به زمين بكوبند كه صداي خلخال‌هاي شان به گوش رسد .(نور، آيه 32 )
آن‌گاه كه بحث از سخن گفتن با مردان نامحرم پيش مي‌آيد، خطاب قرآن به زنان پيامبر چنين است كه نبايد با نامحرم‌، طوري سخن گوييد كه بيماردلان‌، در شما، طمع كنند، بلكه بايد به صورت شايسته سخن گوييد.(تفسير نمونه‌، آية‌الله مكارم شيرازي و ديگران‌، ج 16، ص 287 ـ 289.)
وقتي از ارتباط دو جنس مخالف (حضرت موسي‌و دختران شعيب‌) سخن مي‌گويد (قصص‌، 23 ـ 26)، صحبت كردن در حدّ ضرورت و حيا و عفّت در راه رفتن را بيان مي‌كند.
از اين‌ها بالاتر، خداي متعال در سورة غافر، آية 19، با عبارت تندي‌، چشم‌چراني را كه به مراتب از روابط پنهاني گناه‌آلود، خفيف‌تر به نظر مي‌رسد، مذمت كرده‌، مي‌فرمايد: "يعلم خائنة الأعين و ما تخفي الصدور; او چشم‌هايي را كه به خيانت گردش مي‌كند، مي‌داند و از آنچه در سينه‌ها پنهان است با خبر است‌.
همچنين در آيات 30 و 31 سورة نور، به مردان و زنان مؤمن امر مي‌كند كه چشم از نامحرمان بدارند: "قل للمؤمنين يغضّوا من أبصـَرهم‌" و "و قل للمؤمنـَت يغضضن من أبصـاَرهن‌ّ و يحفظن فروجهن‌ّ..." در نتيجه‌، وقتي خداي متعال نسبت به چشم‌چراني و نگاه گناه‌آلود، چنين با تندي سخن گفته است‌، وضع روابط گناه‌آلود تا حدودي روشن مي‌شود..
آنچه گذشت‌، نمايان‌گر حساسيّت قرآن نسبت به روابط نامشروع و گناه‌آلود است‌. بازتاب اين مسأله نيز در روايات اهل‌بيت‌، بسيار تند است‌. در روايات متعددي‌، "نگاه گناه‌آلود" تيري مسموم از ابليس معرفي و نسبت به آن هشدار داده شده است‌: "النظرة سهم مسموم من سهام ابليس‌".( ميزان‌الحكمة‌: محمدي‌ري‌شهري‌، مدخل "ن ظ ر"، باب "غض البصر و حلاوة العبادة‌"(3889 )

بنابراين يك دختر يا يك پسر مسلمان كه هر روز را با ياد خدا روز آغاز مي كند و معتقد به دستورات الهي و قرآن كريم است، هرگز اين سخن خداوند را زير پا نخواهد گذاشت. اين كه قرآن يكي از شرايط ازدواج را پاكدامني قرار داده است ،شايد به اين خاطر باشد هر كدام كه قبل از ازدواج با فرد يا افراد ديگري رابطه دوستي داشته است ، پس از ازدواج و در روابط عاطفي و نزديك خود با همسرش، تجربيات به يادش خواهد آمد. ويژگي هاي رفتاري، اخلاقي و شخصيتي دوست جنس مخالف قبل از ازدواج به خاطرش مي آيد . به مقايسه بين همسر فعلي و دوست قبلي اش خواهد پرداخت . در برخي موارد به احساس شكست در ازدواج يا برتر بودن تجربه قبلي نتيجه گيري مي كند و اين بزرگ ترين لطمه اي است كه در همان اوايل ازدواج به خود وارد مي كند زيرا نتيجه ازدواج بايد به آرامش بيانجامد . اصلا فلسفه ازدواج هم
رسيدن به آرامش است كه قرآن نيز به آن اشاره مي كند، ولي وقتي چنين تجربه اي به چنين مقايسه اي و سپس به چنين سرخوردگي بيانجامد ،چگونه ازدواج مي تواند آرامش بخش باشد و زن و شوهر (زوجين) به تكميل و رشد همديگر بپردازند ؟ اين آغاز اضطراب است. اضطرابي كه در تمام وجود و هستي آن ها لانه مي كند و به جاي داشتن يك زندگي مشترك لذت بخش به ياد تجربه اي احساسي و موقت گذشته مي انديشند . افسوس انتخاب فعلي را مي خورند و در نتيجه شالوده زندگي در هم پيچيده مي شود.
علاوه بر اين چنين دختران و پسراني كه به صورت نا مشروع و غير قانوني با يكديگر ارتباط برقرار مي كنند ،بسياري از انرژي هاي عاطفي خود را كه خداوند به عنوان سرمايه اي بزرگ در وجود آن ها به وديعه نهاده تا صرف همسر خود و همچنين تربيت فرزندان كنند ،در دوران دوست بازي از دست مي دهند . در فرداي زندگي خود نه تنها احساس گناه مي كنند، بلكه نمي توانند از نظر عاطفي همسر خود و فرزندان خود را خوب اشباع و ارضا كنند . در نتيجه همواره زندگي آن ها از كمبود شديد عاطفي كه با هيچ چيز ديگر قابل جبران نيست مواجه مي شود . اي كاش مسئله همين جا فيصله پيدا مي كرد. قضيه مهم تر از اين هاست. وقتي يك خانواده از نظر عاطفي دچار مشكل شد ،نه تنها آرامش واقعي در آن خانواده نيست، نسل سالمي نيز از آن ها به وجود نخواهد آمد . فرزندان آن ها نيز كه دچار كمبودهاي عاطفي شده اند بسيار آسيب پذير مي شوند .در گير و دار زندگي طعمه شيادهائي مي شوند كه همواره در كمين آن ها نشسته اند. اين قضيه به نسل هاي بعدي نيز سرايت مي كند. بنابراين بايد به اين مسئله خيلي توجه داشت.
همان گونه كه جو دوستي اقتضا مي كند، روح حاكم بر دوستي ها عشق ورزيدن است، نه خردورزي . پاي خرد و عقل در ميدان عاشقي لنگ است؛ در حالي كه براي تصميم گيري در مورد ازدواج با فرد خاص، جز بر عقل تكيه نمودن خطا است. ابتدا بايد تعقل نمود . فارغ از دوستي و محبت، مشورت و تحقيق كرد . فرد مورد نظر را برگزيد . آن گاه خالصانه ترين عشق و ناب ترين دوستي ها را بدون منت به دوست برگزيده (همسر خود) تقديم نمود. در اين جا هر كاري جز عشق ورزي خطا است. دوستي هاي قبل از انتخاب همسر و تصميم گيري در مورد ازدواج با فرد خاص، راه عقل را سد و چشم بصيرت را كور مي سازد . اجازه نمي دهد تا يك تصميم صحيح و عاري از خطا گرفت . فرد صد در صد مناسب را برگزيد. اين نوع انتخاب موجب درد سر و گرفتاري شده و زندگي را تلخ و آينده را تيره و تار مي سازد.

می خواستم معرفت و شناخت کاملی از مفهوم قرآن داشته باشم بهتره چه کتابهایی رو بخونم؟

با سلام و آرزوي قبولي طاعات و عبادات شما در اين ماه عزيز؛ و تشكر به خاطر ارتباطتان با اين مركز؛
1. با قرآن آشنا شو و آن را تلاوت کن . سعي کن عربي را حداقل تا حدي فرا بگيري که ترجمه آيات را متوجه شوي.
2. هر روز يک يا دو حزب را بخوان و در معناهاي آن دقت کن.
3. به دستور هاي قرآن عمل کن و از قرآن و خدا بخواه به تو نورانيت و فهم قرآن عطا نمايد.
4. با تفسير هاي قابل فهم براي عموم مثل تفسير نور از آقاي قرائتي يا تفسير نمونه از آقاي مکارم شيرازي و تفسير هاي آقاي مطهري و...دمساز شو.
اگر اين گام ها را برداري ، گام هاي بعدي روشن خواهد شد.

می خواستم معرفت و شناخت کاملی از قرآن داشته باشم بهتره چه کتابهایی رو بخونم؟

با سلام و آرزوي قبولي طاعات و عبادات شما در اين ماه عزيز؛ و تشكر به خاطر ارتباطتان با اين مركز؛
1. با قرآن آشنا شو و آن را تلاوت کن . سعي کن عربي را حداقل تا حدي فرا بگيري که ترجمه آيات را متوجه شوي.
2. هر روز يک يا دو حزب را بخوان و در معناهاي آن دقت کن.
3. به دستور هاي قرآن عمل کن و از قرآن و خدا بخواه به تو نورانيت و فهم قرآن عطا نمايد.
4. با تفسير هاي قابل فهم براي عموم مثل تفسير نور از آقاي قرائتي يا تفسير نمونه از آقاي مکارم شيرازي و تفسير هاي آقاي مطهري و...دمساز شو.
اگر اين گام ها را برداري ، گام هاي بعدي روشن خواهد شد.

با سلام و آرزوي قبولي طاعات و عبادات شما در اين ماه عزيز؛ و تشكر به خاطر ارتباطتان با اين مركز؛
قرائت آيات قرآن 4 مرتبه دارد:
1ـ ترتيل 2ـ تحقيق 3ـ تحدير (حَدْر) 4ـ تدوير
ترتيل در لغت عبارت است از «نظم و ترتيب در کلام». .
در اصطلاح قرائت عبارت است از: خواندن قرآن به طور منظم و با تأنّي و شمرده و همراه با تدبّر در معاني، به طوري که تمامي قواعد رعايت شود.
تحقيق در لغت به معناي «مبالغه در انجام چيزي بدون کمي و زيادي» و «رسيدن به حقيقت شيء» آمده است.
در قرائت قرآن،تحقيق» عبارت است از خواندن قرآن با حداکثر آرامش و تأنّي حتي «آهسته‌تر از قرائت به ترتيل»، همراه با اشباع مدها، تحقيق همزه‌ها، اتمام حرکات، تحقيق مخارج حروف و تحديردر لغت(حَدر )به معناي سرعت گرفتن و از سراشيبي به پائين آمدن مي‌باشد که مستلزم ازدياد سرعت است . در اصطلاح قرائت، عبارت است از خواندن قرآن با سرعت زياد همراه با رعايت احکام تجويد.
در اين حال احکام تجويدي با دقت و ظرافت روش پيشين، رعايت نخواهند شد اما نبايد قواعد قرائت دچار اخلال فاحش گردد.
تدوير حالتي است بين تحقيق و تحدير به بيان ديگر، نوعي قرائت است، نه به سرعت «حدر» و نه به کُندي «تحقيق». اکثر اهل ادا، اين روش را اختيار کرده‌اند.

با عرض سلام با توجه به ایه 38 سوره بقره که خداوند میفرماید گفتیم فرود بیایید همه شماها تا انکه از جانب من راهنمایی بسوی شما اید پس هر کس پیروی کند راهنمای مرا هرگز بیمناک و اندوهگین نخواهد گشت. اولا آن اشخاص چه کسانی بوده اند آیا فقط حضرت آدم و همسرش بوده اند یا شیطان هم بوده و دوم اینکه منظور از راهنما چه بوده و آیا آن راهنما شامل ابلیس هم بوده یا نه.

پاسخ:
مخاطب در آيه حضرت آدم و همسرش حوا بود .چون هبوط و سکونت در زمين علاوه بر آن دو، ذريه و نسل شان را هم شامل مي شد، از اين رو به صيغه جمع آمد.
البته در بهشت هنوز ذريه و فرزندي نداشتند، ولي خدا مي خواست به آنان ذريه بدهد . ذريه هم در زمين زندگي کنند و مخاطب هدايت پيامبران واقع شوند.
اما شيطان، در بساط قرب حق تعالي بود و قبل از رانده شدن آدم از بهشت، با سرپيچي از سجده بر آدم،از درگاه خدا رانده شد و ملعون گرديد
قالَ فَاهْبِطْ مِنْها فَما يَكُونُ لَكَ أَنْ تَتَكَبَّرَ فيها فَاخْرُجْ إِنَّكَ مِنَ الصَّاغِرينَ؛(1)
گفت: «از آن (مقام و مرتبه‏ات) فرود آى! تو حقّ ندارى در آن (مقام و مرتبه) تكبّر كنى! بيرون رو، كه تو از افراد پست و كوچكى!
بر گناه خود پاي فشرد و پشيمان نشد و توبه نکرد تا توبه اش پذيرفته شده و مورد هدايت واقع شود و دوباره اجازه بازگشت يابد، بلکه براي اغواي بني آدم مهلت و اجازه خواست و خدا هم به او مهلت و اجازه داد(2).
ورود او به بهشتي که آدم و حوا در آن ساکن بودند ، بعد از فرمان هبوط او از درگاه قرب حق تعالي بود. او توبه نکرد و دنبال هدايت نبود تا مخاطب پيامبران باشد.
بنا بر اين گر چه ظهور " اهبطوا" به نظر ابتدايي ممکن است شامل ابليس هم بشود ،ولي با دقت معلوم مي شود ابليس منظور نبوده، زيرا او قبل از آن از درگاه قرب حق رانده شده بود . ورود او به بهشت آدم در زمان رانده شدن او بود . بودن او در آن بهشت براي او پاداش و درجه اي نبود . ادامه خطاب هم نشان مي دهد کساني مورد خطاب بوده اند که مورد خطاب پيامبران بوده اند . ابليس مورد خطاب پيامبران نبود زيرا او از خطاب مستقيم خدا سرپيچيده و بر آن اصرار داشت . براي چنين کسي، هدايت فرستادن فايده اي ندارد. هدايت را براي آدم و حوا و نسلش فرستاد که جوياي راهيابي به بهشت جاويد بودند.
پي نوشت ها:
1. اعراف(7)آيه13.
2. همان،آيه15-16.

بسم الله الرحمن الرحیم.من دانشجوهستم وبرای من خیلی مهم که نظروتفسیر امام خمینی(ره) درمورداین ایه ازقران چیست؟(این سوال راپرسیدم برای اینکه هرچه میگردم پیدا نمیکنم)

پاسخ:
با سلام و آرزوي قبولي طاعات و عبادات شما در اين ماه عزيز؛ و تشكر به خاطر ارتباط تان با اين مركز؛کلمه"الشجره الملعونه" در آيه 60 سوره اسرا آمده است.
اما منظور از آن چيست؟ بين مفسران اختلاف است. بعضي آن را درخت زقوم دانسته اند که در جهنم مي رويد(1). بعضي آن را شجره خبيثه ريا شمرده اند . در قرآن کلمه توحيد به شجره طيبه و کلمه شرک که مادر و اصل همه خباثت ها است، به شجره خبيثه تشبيه شده است.(2)
علامه طباطبايي با توجه به سياق آيات مي فرمايد: منظور از شجره ملعونه نسل و جمع به هم پيوسته اي است که در قرآن لعن شده ، باعث فتنه و گمراهي مي شوند .با توجه به اين که در قرآن مشرکان و اهل کتاب و منافقان لعن شده، مشرکان و اهل کتاب توان به فتنه انداختن مسلمانان را در زمان نزول آيات و بعد از آن نداشتند، منظور را شجره نفاق و منافقان دانسته است.(3)
در روايات هم شجره ملعونه بر"بني اميه" که نسل نفاق در اسلام بودند، اطلاق شده است.(4)
در آثار امام سخني در تفسير اين آيه نيافتيم، ولي در بعضي از آثار به شجره شرک و انانيت اشاره کرده است:
"هجرت كن از رجس ظاهرى به تنظيف بدن و لباس و به تخليه جوف از اذاى رجز شيطان، كه فضول مدينه فاضله است؛ از رجس باطنى، كه مفسد مدينه عظما و أم القرى است، به تخليه تامه و تصفيه كامله؛ و از اصل اصول و شجره ملعونه خباثت، به هجرت از انّيّت و انانيّت و ترك غير و غيريت"(5)
"عمل ريايى را با صورت مقدسى به خوردش ندهد. اگر براى خدا نيست، ترك آن اظهار كند كه اين «سمعه» ، و از شجره ملعونه ريا است و عمل او را خداوند منّان قبول نمى‏فرمايد و امر مى‏فرمايد در سجّين قرار دهند."(6)
پي نوشت ها:
1. انوار التنزيل،ج3،ص260.
2.ابراهيم(14)آيه26.
3. ترجمه الميزان،ج13،ص190.
4.همان،ص204-206.
5. سر الصلوة ،ص54 .
6. شرح چهل حديث،ص 52.

بسم الله الرحمن الرحیم.من دانشجوهستم وبرای من خیلی مهم که نظروتفسیر امام خمینی(ره) درمورداین ایه ازقران چیست؟(این سوال راپرسیدم برای اینکه هرچه میگردم پیدا نمیکنم)

پاسخ:
با سلام و آرزوي قبولي طاعات و عبادات شما در اين ماه عزيز؛ و تشكر به خاطر ارتباط تان با اين مركز؛کلمه"الشجره الملعونه" در آيه 60 سوره اسرا آمده است.
اما منظور از آن چيست؟ بين مفسران اختلاف است. بعضي آن را درخت زقوم دانسته اند که در جهنم مي رويد(1). بعضي آن را شجره خبيثه ريا شمرده اند . در قرآن کلمه توحيد به شجره طيبه و کلمه شرک که مادر و اصل همه خباثت ها است، به شجره خبيثه تشبيه شده است.(2)
علامه طباطبايي با توجه به سياق آيات مي فرمايد: منظور از شجره ملعونه نسل و جمع به هم پيوسته اي است که در قرآن لعن شده ، باعث فتنه و گمراهي مي شوند .با توجه به اين که در قرآن مشرکان و اهل کتاب و منافقان لعن شده، مشرکان و اهل کتاب توان به فتنه انداختن مسلمانان را در زمان نزول آيات و بعد از آن نداشتند، منظور را شجره نفاق و منافقان دانسته است.(3)
در روايات هم شجره ملعونه بر"بني اميه" که نسل نفاق در اسلام بودند، اطلاق شده است.(4)
در آثار امام سخني در تفسير اين آيه نيافتيم، ولي در بعضي از آثار به شجره شرک و انانيت اشاره کرده است:
"هجرت كن از رجس ظاهرى به تنظيف بدن و لباس و به تخليه جوف از اذاى رجز شيطان، كه فضول مدينه فاضله است؛ از رجس باطنى، كه مفسد مدينه عظما و أم القرى است، به تخليه تامه و تصفيه كامله؛ و از اصل اصول و شجره ملعونه خباثت، به هجرت از انّيّت و انانيّت و ترك غير و غيريت"(5)
"عمل ريايى را با صورت مقدسى به خوردش ندهد. اگر براى خدا نيست، ترك آن اظهار كند كه اين «سمعه» ، و از شجره ملعونه ريا است و عمل او را خداوند منّان قبول نمى‏فرمايد و امر مى‏فرمايد در سجّين قرار دهند."(6)
پي نوشت ها:
1. انوار التنزيل،ج3،ص260.
2.ابراهيم(14)آيه26.
3. ترجمه الميزان،ج13،ص190.
4.همان،ص204-206.
5. سر الصلوة ،ص54 .
6. شرح چهل حديث،ص 52.

صفحه‌ها